نـتيجه
هدف اصلى اين نوشتار بررسى نظرى تأثير انقلاب اطلاعات بر مقوله امنيت ملى بـود. هـمانگونه كه در مـقاله نيز بيان شد در خصوص تأثير اين انقلاب بر مقوله امنيت ملى به لحاظ نظرى در متون روابـط بين الملل مىتوان سه دسته از نظريات را شناسايى كرد:دسته اول نظرياتى منطبق با ديدگاههاى رئاليسـتى و واقعگرايانه روابط بين المـلل هـستند كه با مفروضاتى همچون دولتمحورى و سرزمينمحورى،قائل بودن به امنيت فيزيكى دولت و شناسايى تهديدات صرفا نظامى،معتقدند كه اصولا انقلاب اطلاعات نمىتوند به عنوان تهديدى بر استقلال،حاكميت و امنيت ملى دولتها به خصوص دولتـهاى قدرتمند فرض شود.از سوى ديگر،برخى ديگر از متفكران نظامى و استراتژيست مطابق با ديدگاههاى واقعگرايانه معتقدند كه دولتهايى مثل ايالات متحده با استفاده از فناورى اطلاعاتى و انقلاب در امور نظامى حتى به افزايش امنيت مـلى خـويش نيز كمك كردهاند.بنابرانى،انقلاب اطلاعاتى تهديدى بر امنيت ملى فرض نمىشود و حتى براى دولتهاى هژمون باعث افزايش توانايى و امنيت نيز مىشود.
دسته دوم را ديدگاههايى تشكيل مىدهن دكه معتقدند انقلاب اطلاعاتى بـه قـوىتر شدن بازيگران غير دولتى فراملى و فروملى كمك كرده و باعث فرسايش دولت و كاهش امنيت آن شده است.همانگونه كه اشاره شد اغلب نظريهپردازان ليبراليستى نظير ناى و همچنين ديدگاههاى انقلابى كه متفكرانى نظير روزنا را دربـردارد،چـنين ديدگاهى دارند.بدين ترتيب آنها مفهومى موسّع از امنيت را در نظر داشته و انقلاب اطلاعات را تهديدى بر امنيت ملى دولتها قلمداد مىكنند.اما برخلاف اين ديدگاهها،تأثير انقلاب اطلاعات بر امنيت ملى تـأثيرى دوگـانه بـوده و لزوما در همه جا و هميشه مـنجر بـه كاهـش امنيت ملى نخواهد شد.
رهيافت سازهانگارانه روابط بين الملل اعم از نظريات راديكال و متعارف نيز دسته سوم را شكل مىدهند كه با طرح اين مـطلب كه مـفاهيم روابـط بين الملل دالهايى فرازمانى و فرامكانى فارغ از زمينهمندى نـيستند و مـىتوانند با توجه به تحولات بيرونى تغيير و تنوع يابند،امكان تحول مفهوم امنيت را مطرح كرده و بنابراين نظر آنها نسبت به انـقلاب اطـلاعاتى بـه عنوان يكى از همين تحولات بيرونى است كه به تحول مفهوم امنيت از امـنيت فيزيكى و مادى به امنيت هويتى و معنايى كمك كرده است.بدين ترتيب،آنها نوع تهديدات را صرفا نظامى ندانسته و در شناسايى انـواع تـهديدات از جـمله تهديدات سايبر به هويت و عناصر تشكيلدهنده آن توجه مىكنند.
منابع و مآخذ:
الفـ.فـارسى:
1.مستقيمى،بهرام(1385)،«فناورى اطلاعات و حاكميت»،مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى،ش 71.صص 221- 242.
2.مشيرزاده،حميرا(1386)،«تكثر معانى و تـحول مـفاهيم در روابـط بين الملل»،مطالعات راهبردى،سال دهم،ش 4.صص 11-31.
3.وحيدى،موسى الرضا(1386)،«فراتكنولوژى و تـحول مـفهوم قـدرت در روابط بين الملل»،مطالعات راهبردى،سال دهم، ش 4.صص 54-72.
ب.خارجى:
.sserP LCU :nodnoL .sesaC dna stpecnoC :seidutS ytiruceS lacitirC ,)sde(smailliW .C.M dna esuarK .K ni",evitcepsreP tsilaeR nretlabuS A :ytiruceS gninifeD".)7991(.M ,booyA .1
.57-93 pp,94oN ,noitazinagrO lanoitanretnI ,"scitiloP lanoitanretnI ni rewoP",)5002(llavuD dnomyaR dna leahciM ,ttenraB .2
4.renneiR ennyL :OC ,redluoB .sisylanA rof krowemarF weN A :ytiruceS .)8991(.J ,edliW eD dna .0 ,revaeW ,.B ,nazuB .3
.llewkcalB :drofxO .ssecorP lanoigeR-nabrU eht dna ,gnirutcurtseR cimonocE ,ygolonhceT noitamrofnI :ytiC lanoitamrofnI ehT .)9891(.M ,slletsaC .
. egdel tuoR : nodnoL , scitiloP taerhT dna ytiruceS rebyC ,)8002(nnuD nairyM ,ytlevaC .5
.88177 :)4(67 ,sriaffA lanoitanretnI",yroehT lautriV/raW suoutriV".)0002(.J ,naireD reD .6
.442-122 pp ,3 .oN ,72 loV ,weiveR ecneicS lacitiloP lanoitanretnI ,"?yroehT tnaveler)RI(:snoitaleR lanoitanretnI dna dna ,ytiruceS ,noituloveR noitamrofnI ehT",)6002(ollemocaiG oraipmaiG dna nahoJ ,nosscirE .7
.puorG sicnarF dna rolyaT ,egdel tuoR :nodnoL , egA latigiD eht ni ytiruceS dna snoitaleR lanoitanretnI ,)7002(nahoJ , nosskirE .8
.egdel tuoR :nodnoL .sriaffA yratiliM ni noituloveR dna noitamrofnI .)5002(.E ,namdloG .9
.FDP . secruoser/ude . ekud . iloP .ww w ,snoitaleR lanoitanretnI no noituloveR noitamrofnI eht fo stceffE ,)6002(ahsoJ , nietsdloG .01
.seidutS lanoitanretnI dna cigetartS rof retneC , ytiruceS lanoitanretnI dna noituloveR noitamrofnI ehT ,)8991(nayR , yrneH .11
.395-955 .pp ,3.oN ,23.loV .3002 ,seidutS lanoitanretnI fo lanruoJ :muinnelliM ,"smetsyS lanoitanretnI dna ygolonhceT",)3002(.L yerffoeG ,arerreH .21
.sserP LCU :nodnoL .sesaC dna stpecnoC :seidutS ytiruceS lacitirC ,)sde(smailliW .C.M.ude .anaidnI . sils.www ,"scitamrofnI laicoS morf gninraeL",)0002(srehto dna boR ,gnilliK .31
073-143 :)3(21 .loV ,snoitaleR lanoitanretnI fo lanruoJ naeporuE ,"ammeliD ytiruceS eht dna ytitnedI etatS :scitiloP dlroW ni ytiruceS lacigolotnO",)6002(refinneJ ,nettiM .41
.9 oN ,ocitiloP , isararalsulu.www ,"scitiloP lanoitanretnI no tcapmI s'tI :msirorreT weN ,seiteicoS noitamrofnI",)7002(metleM,relutfuM .51
.46-54pp . 1 oN , 9 loV , weiveR cificaP-aisA ,"rewoP tfoS naciremA dna noituloveR noitamrofnI",)2002(hpesoJ , eyN .61
.snoitutitsnI sgnikoorB :CD ,notgnihsaW ,egA noitamrofnI eht ni ycarcomeD :amoC .ecnanrevoG ,)2002(kcramaK alluiC enialE dna hpesoJ ,eyN .71
.snoitaler lanoitanretnI fo lanruoj naeporuE ,"msivitcurtsnoC dna yroehT lanoitanretnI lacitirC",)8991(sueR dna M.R ,htims dna ecirP .81
.sserP kroY weN fo ytisrevinU etatS :ynablA .ecnanrevoG dna rewoP fo epocS gnignahC ehT :scitiloP labolG dna ygolonhceT noitamrofnI .)2002(sde ,.P.J ,hgniS dna .N.J ,uanesoR .91
eht ni rewoP fo erutaN gnignahC ehT:scitiloP rebyC",)8991(divaD,tpokhtoR.02
.523-903 pp,2 oN,sriaffA lanoitanretnI fo lanruoJ,"egA noitamrofnI
dna.srotcA,seussI-niamoD cilbuP labolG eht gnitutitsnoceR",)4002(nhoJ,eigguR.12
.135-994:)4(01.loV,snoitaleR lanitanretnI fo lanruoJ naeporuE,"secitcarP
از اين نويسنده تاكنون مقالات زير در همين مـجله مـنتشر شـده است:
"بررسى عملكرد شوراى امنيّت در حلّ بحران بوسنى و هرزگوين"،سال 76،شماره 36؛"راهبردهاى توسعۀ پايدار در سـازمان مـلل متّحد"،سال 82،شماره 59؛"كارنامۀ كميسيون حقوق بشر دربارۀ ايران(پس از پيروزى انقلاب اسلامى) شماره 60،تابستان 82؛"سـياست خـارجى جـمهورى اسلامى ايران در دوران جنگ هشت ساله(با نگاهى به جايگاه جامعه اروپايى در اين سياست)"7 سال 85،شماره 73؛"جايگاه اتـحاديه اروپايى در سـياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در دوره سازندگى"،دوره 37،شماله 3،سال 86؛"چشمانداز فقر در عصر جهانى شدن"،دوره 38،شـماره 2،سـال 87؛"سـازه انگارى و سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در قبال اسراييل"،دوره 39،شماره 1،سال 88؛سازمانهاى منطقهاى و دموكراتيزاسيون،شماره 3،سـال 88؛"تـأملى بر سياست خارجى حقوق بشرى آمريكا(با نگاهى به سياست آمريكا در قـبال ايران)"،شـماره 1،سـال 89؛"روابط جمهورى اسلامى ايران و عربستان سعودى؛چالشهاى بنيادين و امكانات پيش رو"، شماره 3،سال 89؛"اقتصاد سياسى شركتهاى چـندمليتى و دولت تـوسعهگرا"،شـماره 1،بهار 90.
امكانات سياسى در نظريه جامعهشناختى پير بورديو: تـوليد نـظريه سياسى
رسول بابايى* دكتراى علوم سياسى دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران (تاريخ دريافت:88/7/21-تاريخ تـصويب:88/9/24)
چـكيده:
به نظر مىرسد نظريه جامعهشناختى بورديو حاوى تمامى عناصر و مولفههايى است كهـ بـنيادهاى يك نظريه سياسى را تشكيل مىدهند.در اين مقاله با بـازخوانى آثـار و انـديشههاى بورديو،تلاش شده است:اولا،اين عناصر و مولفهها بـررسى شـده و ثانيا،با تركيب و تاليف دوباره آنها در چارچوبى نظرى،نظريه سياسى بازسازى شود.چـنين كارى از آن جـهت بديع و نوآورانه است.كه تاكنون بـه سـرانجام نرسيده اسـت.بـنابراين در اين مـقاله از امكانات سياسى نظريه جامعهشناختى بورديو در راسـتاى تـوليد نظريه سياسى بهره بردهايم.
واژگان كليدى:
نظريه سياسى،عادت واره،ميدان،سرمايه،سرمايه نـمادين،زبـان،قدرت نمادين،خشونت نمادين
(*).فاكس:02123023263
moc.liamg @ eiababloosar:liamE
مـقدمه
پير بورديو يكى از بزرگترين جامعهشناسانه فـرانسوى قـرن بيستم،خيلى دير به جامعه عـلمى ايران راه يافـت و معرفى ديرهنگام او نيز عمدتا از سوى استادان جامعهشناسى صورت گرفت.با اين همه اين ديرهنگامى را بـه هـيچ وجه نبايد به مثابه كهـنگى انـديشه او تـلقى كرد. انديشه او از امكانات تـحليلى فـراوان برخوردار است كه بسيارى از رشـتههاى دانـشگاهى براى تحليلهاى خود مىتوانند از آن بهره ببرند.در اين مقاله،تلاش مىشود نشان داده شود كه انـديشه جـامعهشناختى وى عمدتا سياسى است و با دقت بـه مـفاهيم مورد اسـتفاده او مـى تـوان از مفهوم نظريه سياسى بـورديويى نام برد كه امكانات تحليلى فراوان در اختيار رشته علم سياست قرار مىدهد.نكته مهم توجه بـه نـحوه خوانشى است كه ما از بورديو انجام مـىدهيم. هـمچنانكه لمـرت بـه خـوبى اشاره مىكند؛خـوانش و تـفسير آثار بورديو به مثابه هستىهاى مجزا يا جزاير پراكنده و بىربط باهم كارى عبث و بيهوده است
)1891,tremI(.
ازاينرو به زعـم مـا هـرگونه خوانش سياسى از انديشه جامعهشناختى بورديو مستلزم درك كلى از انـديشه او اسـت.مـحور اصـلى كار بـورديو در واقـع حل يكى از دشوارترين مسائل جامعهشناسى بوده است؛يعنى شكاف بين رهيافتهاى عينى و ذهنى به ساختار اجتماعى و فرهنگ.نماينده اصلى رهيافت عينى به جامعه و فرهنگ تالكوت پارسونز است كهـ اين پديدهها را از بالا به پايين مىبيند.به عبارت ديگر،ساختار نظامهاى اجتماعى تحت كنترل ارزشها،اسطورهها، باورهاى فرهنگى است و رفتار فرد يا گروه اجتماعى تحت كنترل ساختارهاى اجتماعى است
)981.p,1002nelE(.
رهيافت ذهنى بـه سـاختار اجتماعى از سوى ديگر،جامعه را به مثابه بخشى از جهان طبيعى تلقى مىكند كه نه مىتواند بر فرد عمل كند و نه بواسطه فرد تغيير كند. اگرچه رهيافتهاى ذهنى و عينى به ساختار اجـتماعى نـظريهپردازى خود را از نقاط متفاوت شروع مىكنند ولى هر دو جهان اجتماعى را به مثابه امرى از پيش داده شده تلقى مىكنند.راه حل بورديو براى گريز از اين دو رهيافت گزينه سومى است كهـ خـوى وى آن را نظريه كنش مىنامد.
كنش در مـواردى از تـعامل اجتماعى قابل مشاهده است كه افراد از طريق زبان با همديگر ارتباط برقرار مىكنند؛اما نبايد فراموش كرد كه كنش در هر تعامل اجتماعى وجود دارد كه بورديو مـحل ديالكتـيك
mutarepo sudom
و
idnarepo sudom
dna ueidruoB
)35.p.0991.noressap(
.
اين دقت و توجه بورديو بـه مـساله رابطه زبان و قدرت و نيز ابزارهاى مفهومى ديگر وى مانند ميدان،ميدان سياسى،ميدان قدرت،سرمايه نمادين،خشونت نمادين و قدرت نمادين و
هابيتوس يا عادتواره به ما اين امكان را مىدهد تا از نظريه اساسا جامعهشناختى وى بـراى تـحليل سياسى در خصوص مجموعهاى از مسائل سياسى استفاده كنيم.
عادت واره
در ميان بورديو پژوهان مطرح تقريبا اين اجماع به وجود آمده است كه كانونىترين مفهوم در انديشه بورديو مفهوم هابيتوس است
)203.p.9991.tremeL(
كه در زبان فارسى به ريختار،عـادت واره،مـلكه و يا حتى خـصلت ترجمه شده است.بورديو مىگويد كه نقطه آغازين تفكر من اين است كه ما چگونه مىتوانيم رفتار را تنظيم كنـيم بىآنكه فرد احساس كند كه تابع قواعدى اشكار است
)59.p.7991.ztrawS(.
ازاينرو او از مفهوم عـادت واره در مـعناى خـاص خود بهره مىبرد.برخى از مفسران مفهوم بورديو را همان جامعهپذيرى يا اجتماعى كردن
)noitaziloicoS(
دانستهاند
)021,p.4891.rekraH(
؛ولى به نظر مىرسد كه معناى عادت واره مـوردنظر بـورديو عميقتر از مفهوم جامعهپذيرى است كه عمدتا كارگزارمحورانه است.بورديو در دهه 70 عادت واره را نظامى از"خلق و خـويهاى پايا،قـابل جـابجا شدن" تعريف مىكند كه به عنوان مبناى زاياى كردارهاى ساختبندى شده عمل مىكنند
)302.p.9791.tediB(.
به نظر ما مـفهوم عادت واره كاملا سياسى است؛در واقع چنانكه خواهيم ديد،روابط قدرت ميان افراد و گـروهها و نيز گفتمانها باعث مـىشود تـا هركدام تلاش كنند علائق خود را به شكل عادت واره گسترش دهند.
ميدان
يكى ديگر از مهمترين مفاهيم در انديشه بورديو،مفهوم ميدان
)dleiF(
است.منظور وى از ميدان ساختار محيط اجتماعى است كه عادت واره در آن عمل مىكند.بورديو ميدان را اينـگونه تعريف مىكند:«من ميدان را شبكه يا منظومه روابط عينى ميان موقعيتهايى تعريف مىكنم كه به خاطر وجودشان و تعينهايى كه از طريق وضعيت كنونى و بالقوه خود به عاملان،نهادها و دارندگان خويش تحميل مىكنند،به صورت عـينى قـابل تعريف هستند.به خاطر ساختار توزيع قدرت يا(سرمايه)كه تصاحب آن موجب دسترسى به منافعى خاص مىشود كه در اين ميدان محل نزاع هستند و همچنين از طريق رابطه عينىشان با ساير موقعيتها...(جنكينز،1385،ص 136).
ميدانها بـه مـعناى حوزههاى توليد،گردش و تخصيص كالاها،خدمات،دانش يا منزلت و موقعيتهاى رقابتى هستند.كنشگران در منازعه خود براى انباشت و به انحصار درآوردن انواع گوناگون سرمايه درگير مىشوند.براى مثال بورديو از ميدان فكرى بـراى تـعريف الگويى از
نهادها،سازمانها و بازارها استفاده مىكند كه توليدكنندگان نمادين مانند هنرمندان،نويسندگان و دانشگاهيان بر سر سرمايه نمادين دست به رقابت مىزنند.حتى خود علم نيز درون چارچوبى از يك ميدان توليد مىشود
)94-91.p.5791.ueidruroB(.
بـورديو در كتـاب جـامعهشناسى مورد بحث از قوانين لا يتغير يا سـازوكارهايى عـام صـحبت مىكند كه خصوصيات ساختارى خاص همه ميدانها هستند.در اينجا به مهمترين اين خصوصيات ساختارى مىپردازيم:
1.ميدانها،حوزههاى منازعه براى كنترل منابع ارزشمند هـستند.مـنازعه مـيدان در حول اشكالى خاص از سرمايه شكل مىگيرد:اقتصادى،فـرهنگى،عـلمى يا مذهبى(لش،1383،ص 349).
2.ميدانها فضاهايى ساخت يافته از موقعيتهاى فرادست و فرودست برمبناى انواع و ميزان ميدان هستند.اين ساختار اساسى منازعه نه تـنها در مـيدان مـذهبى بلكه در همه ميدانهاى فرهنگى است.تقابل ارتدوكس و ارتداد منازعهاى بـراى"انحصار بر مشروعيت فرهنگى است"
)871.p,1791.oeidruooB(.
بورديو درم طالعه خود درباره استادان دانشگاه پاريس اين تقابل بنيادين را بين آموزگاران و محققان يا بين پروفـسورها و روشـنفكران مـستقل مىيابد
)421.p,7991.ztrawS(.
بورديو از سه نوع استراتژى ميدان نام مىبرد:حفظ،جانشينى و واژگـونى.اسـتراتژى حفظ را معمولا كسانى اتخاذ مىكنند كه در موقعيتهاى مسلطى قرار دارند و از مقام ارشديت در ميدان برخوردارند.استراتژى جانشينى را نـيز كسـانى اتـخاذ مىكنند كه مىخواهند به موقعيتهاى مسلط در ميدان دست پيدا كنند و اينها معمولا داوطلبان تـازه وارد هـستند.سـرانجام استراتژى واژگونى را كسانى دنبال مىكنند كه چندان اميدى به كسب موقعيتهاى مسلط ندارند
)9-89.p,2991,tnauqcaW dna ueidruoB(.
3.ميدانها اشـكالى خـاص از مـنازعه را بر كنشگران تحميل مىكنند.هم گروه مسلط و هم گروه فرودست،هم نگرشهاى ارتدوكسى و هـم دگـرانديشى در اين باور اوليه سهيم و شريك هستند كه ميدان منازعه ارزش تعقيب كردن را داراست.بورديو به اين ساختار عـميق مـيدانها بـا اصطلاح دوكسا اشاره مىكند كه به معناى توافق اساسى درباره چارچوبهاى منازعه بين كسانى اسـت كه از ارتـدوكسى حمايت مىكنند و كسانى كه از دگرانديشى دفاع مىكنند(شويره و فونتن،1385،ص 82).او در كتاب انديشههاى پاسكالى اعلام مـىكند كه تـلقى جـهان اجتماعى به مثابه امرى طبيعى باعث توافق و قبول همگانى مىشود و اين نخستين شرط حضور در اين جهان اجـتماعى اسـت
)391-581.p,0002.ueidruoB(.
4.ميدانها تا حدود زيادى برمبناى سازوكارهاى درونى تحول خودشان ساختار يافتهاند و ازاينرو داراى مـيزانى از خـودمختارى يا اسـتقلال از محيط بيرونى هستند.بورديو برحسب ميزان خودمختارى ميدانها،خودمختارترين ميدان را ميدان علمى مىداند.اين ميدان بـه دليل
تـوانايىاش بـراى كنترل استخدام،جامعهپذيرى،تخصص كنشگران و تحميل ايدئولوژى خاص خودش،خودمختارى قابل توجه دارد
)702-591.p,3002,reeD(.
بـعد از مـيدان علمى،ميدان هنرى از خودمختارى بيشتر برخوردار است.خودمختارى ميدان عمدتا خودمختارى از مصرفكنندگان واقع در ميدان اجتماعى اسـت؛درحـالىكه خودمختارى ميدان علمى عمدتا خودمختارى از ميدان قدرت بود
)011-78.p,8991,nnuD(.
ميدان قدرت
مهمترين مـيدان مـورد توجه بورديو،ميدان قدرت است.او از اين مـفهوم بـه دو صـورت متمايز ولى داراى همپوشانى استفاده مىكند.از يك سو،به عـنوان نـوعى فرا-ميدان عمل مىكند كه به عنوان اصل سازمانبخش منازعه براى حفظ و افزايش مـوقعيتهايشان در نـظم اجتماعى به منابع فرهنگى يا مـنابع اقـتصادى متوسل مـىشوند.ولى در هـمه جـوامع پيشرفته اين تقابل بنيادين است كه بـه مـنازعه سياسى،فرهنگى و اجتماعى ساخت مىدهد.تقابل بنيادين سرمايه فرهنگى/سرمايه اقتصادى هـمچنين حـدود حوزههاى ديگر منازعه در حول اشكال مـتفاوت و تركيبهاى سرمايه را معين مـىكند.
بـورديو در كتاب نظريه كنش:دلايل عملى و انـتخاب عـقلانى بر اين نكته اصرار دارد: "ميدان قدرت(كه نبايد با ميدان سياست يكى گرفته شود)،ميدانى مـثل مـيدانهاى ديگر نيست؛فضاى روابط مـبتنى بـر زور مـيان انواع مختلف سـرمايه،يا بـه تعبير بهتر،ميان كسـانى اسـت كه به اندازه كافى از يكى از انواع سرمايه بهرهمند هستند كه بتوانند ميدان متناسب با آن را تحت سيطره قـرار دهـند"(بورديو،1380،صص 77-76)
ميدان سياسى
ميدان سـياسى تـابع برخى از اصـول سـاختارى كلى اسـت كه همه ميدانهاى ديگر در آنـها شريك و سهيم هستند.مهمترين اين اصول،سازمان ميدان در حول دو قطب متضاد است: هواخواهان تغيير يا براندازان و پيامـبران قـانون و نظم؛ترقىخواهان و محافظهكاران، دگرانديشان و ارتدوكسها يا چـالشگران و مـتصديان
)5791,nosmaG(.
در مـيدان سـياسى،اين مـنطق دوتايى فقط بـه احـزاب و ايدئولوژىهاى سياسى ساخت نمىدهد؛بلكه سراسر ميدان از احزاب سياسى و سازمانهاى سياسى ديگر بين جناحهاى ترقىخواه و مـحافظهكار را دربـر مـىگيرد.از يك جوان راديكال تا صاحب منصب پير محافظهكار را.ميدان سـياسى ازاينـرو، داراى هـمان مـشخصات سـاختارى مـيدانهاى ديگر است.سرمايه سياسى،سرمايه نمادين در
ميدان سياست است.كنشگران سياسى از طريق مواضع سياسى و راهبردهاى سياسى به دنبال كسب موقعيتهاى فرادست در ميدان سياسى است.عاملان سياسى بـه اين معنا تلاش مىكنند تا ابزارهاى مشروع دستكارى جهان اجتماعى را به انحصار خود درآوردند
)977.p,3002,ippuaK(.
به نظر بورديو هر قدر ميدان سياسى مستقلتر مىشود به همان ميزان سازوكارهاى درونىاش نيز نـقشى مـهمتر در فعاليت سياسى ايفا مىكنند
)6991,ueideruoB(.
منازعات رسوب مىكنند و نهادينه مىشوند و در نهايت بخشى از جهان اجتماعى عينى شده را تشكيل مىدهند.در اين فرايند،هر سازمان سياسى فرهنگ درونى و رمزى خود را مىسازد كه براى افـراد بـيرونى فرهنگى بيگانه است.
بورديو بين دو نوع سرمايه سياسى تفكى كقائل مىشود؛يعنى سرمايه سياسى كه فرد كسب مىكند و سرمايه سياسى كه از طريق نمايندگى حاصل مـىشود.سـرمايه سياسى فردى نتيجه يا انباشت آرام مـثلا در مـورد اشراف فرانسوى است يا كنش و عمل در يك موقعيت بحران نهادى مثلا در مورد مفهومى نزديك به مشروعيت كاريزماتيك وبرى.سرمايه سياسى فردى با نابودى شخصى كه در راس قدرت اسـت از مـيان مىرود.سرمايه سياسى بـوسيله نـمايندگى از طريق سرمايهگذارى يك نهاد براى مثال حزب يا فعاليتهاى سياسى ديگر بدست مىآيد.شخص ميزان مشروط و محدودى از سرمايه جمعى را از نهاد دريافت مىكند
)087.p,3002,ippuaK(.
سرمايه سياسى به شكل موقعيتها و مناصب نهادينه مىشود.بورديو بـه نـقل از آنتونيو گرامشى مىنويسد كه كنشگران سياسى مانند نمايندگان اتحاديه كارگرى "بانكدارى در موقعيت انحصارى"
)1991,ueidruoB(.
هستند.همانطور كه براى وبر دولت مدرن يك فعاليت يا تجارت است؛براى بورديو نيز عرضه و تقاضاى كالاهاى سياسى و انحصار سـرمايه مـهمترين فرايندهاى سـياسى هستند.درنتيجه،جامعهشناسى و علم سياست حوزههاى فرعى علم اقتصاد هستند؛سياست شكل كمتر عقلانى كنش اقتصادى اسـت.سياست به اين معنا،جنگى بين گروهها است كه بر سر سلطه مـىجنگند.مـقامات عـمومى بنابر قانون بايد در خدمت منافع عمومى باشند؛ولى آنها اغلب از مشروعيت خود براى افزايش اهداف خاص خود بـهره مـىگيرند.قدرت سياسى به عنوان قدرت عمومى و دولت ضامن نظم عمومى تلقى مىشود.بورديو اين مـفروضات را زير سـوال مـىبرد.در عين حال پديدههايى مانند حوزه عمومى و حاكميت قانون كه به عنوان بخش شكلدهنده به فرهنگ سـياسى تلقى مى شوند در نظريه بورديو اهميتى ندارند
)9891,samrebaH(.
سرمايه
يكى ديگر از مهمترين مفاهيم در اقتصاد كنـش بورديو،مفهوم سرمايه اسـت.بـه نظر وى، هدف علوم انسانى بين رشتهاى بايد توجه ويژه به همه اشكال سرمايه باشد و نبايد فقط يك نوع سرمايه را مورد توجه قرار دهد
)0891,ueidruoB(.
عمل جهان اجتماعى نه فقط معطوف به كسب سرمايه اقـتصادى بلكه معطوف به همه اشكال سرمايه است.اين اشكال متنوع سرمايه مادى و غير مادى را بايد به عنوان منابع درون جامعه دانست.كسب اين منابع موجب دسترسى به قدرت و نهايتا ثروت مادى مىشود.بورديو بـه اين تـرتيب بر اقتصاد در عمل تاكيد مىكند يعنى به محاسبه اقتصادى كه در پس پشت نه تنها كردارهاى اقتصادى اشكار بلكه همچنين در پس پشت كردارهاى نماين و پنهان وجود دارد
)352.p,6891,ueidruoB(.
ازاينرو تلاش مىكند تا به علم عامى دسـت يابـد كه اقتصاد كردارها مىنامد و"علم عام اقتصاد كنشها بايد بكوشد تا سرمايه و سود در همه اشكالش را درك كند و قوانينى را وضع كند كه از طريق آنها انواع متفاوت سرمايه به يكديگر تغيير مىيابند"
)342.p,6891,ueidruoB(.
او براى تـاسيس اين نـوع علم عام مفهوم سرمايه ماركس را از نو صورتبندى مىكند.انواع گوناگون از سرمايه وجود دارد كه شامل سرمايه مادى(اقتصادى)و غير مادى(فرهنگى،اجتماعى و نمادين) مىشود و امكان تبديل اين سرمايه به نوع ديگر هـم وجـود دارد.بـه اين ترتيب او تلاش مىكند تـا بـين فـرهنگگرايى و اقتصادباورى مطلق دست به وساطت بزند
)3-252.P,6891,UEIDRUOB(.
بورديو در ابتدا از سه نوع سرمايه،در مرحله دوم از سرمايهاى جديد با عنوان سرمايه نمادين و در نهايت از انواع و اقـسام گـوناگون سـرمايه نام مىبرد.بسيارى از پژوهشگران نيز دامنه شكلهاى سـرمايه بـورديو را چنان فراخ و گسترده كردهاند كه از سرمايههاى ديگر مانند سرمايه معنوى يا مذهبى نام برده مىشود
)471-051.p,3002,reteV(.
در اينجا ما عمدتا بر تقسيم چـهارگانه سـرمايه تـمركز مىكنيم كه بوسيله خود بورديو مطرح شده است:سرمايه اقتصادى كه "بـىدرنگ و مستقيما قابل تبديل به پول است و ممكن است به شكل مالكيت درآيد".سرمايه فرهنگى كه"با بعضى شروط قابليت تبديل بـه سـرمايه اقـتصادى را دارد و ممكن است به شكل مدارك تحصيلى درآيند."سرمايه اجتماعى كه"ساخته شـده از تـكاليف و تعهدات اجتماعى است و در برخى شرايط به سرمايه اقتصادى قابل تبديل است و چه بسا به شكل اصـالت و اشـرافيت درآيد"(بـورديو،1385،ص 136).بالاخره سرمايه نمادين كه مربوط به مساله مشروعيت است.دراينجا ما بحث خـود را بـه سـرمايه فرهنگى و سرمايه نمادين محدود و از پرداختن به سرمايه اجتماعى
)1002,eniF(
و سرمايه اقتصادى اجتناب مىكنيم.
سرمايه فـرهنگى از نـظر بـورديو،شكلى از قدرت است كه شامل گسترهاى وسيع از منابع از جمله چيزهاى مانند توانايى كلامى،آگـاهى فـرهنگى عمومى،ترجيحات زيباشناختى،
اطلاعات درباره نظام مدرسه و مدارك تحصيلى مىشود.مفهوم سرمايه فـرهنگى بـراى نـخستين بار در تحقيقات بورديو درخصوص آموزش كودكانى مطرح شد كه داراى ريشههاى اجتماعى مشابه بودند ولى از حيث آمـوزش مـتفاوت بودند
)192.p,6991,llefnerG(.
بورديو از سرمايه فرهنگى در سه وضعيت متفاوت نام مىبرد:در وضعيت متجسد،عينيت يافـته و نـهادينه شـده.مورد اول اشاره به مجموعهاى از تمايلات دارد كه از طريق جامعهپذيرى درونى فرد شدهاند.بورديو اشاره مىكند كه كالاهاى فـرهنگى مـتفاوت از كالاهاى مادى هستند؛كالاهاى فرهنگى فقط وقتى مىتواند بوسيله فرد مصرف شـوند كهـ قـادر به درك معانى آنها باشد و اين درك معانى بايد درونى فرد شده باشد.انباشت سرمايه فرهنگى در شكل تـجسد يافـتهاش در دوران كودكى شـروع مىشود.اين انباشت مستلزم عمل تعليم و تربيت است؛والدين و اعضاء ديگر خانواده بايد دسـت بـه سرمايهگذارى زمانى بزنند يا از افراد متخصص براى تربيت بهره بگيرند و چنين كارى مستلزم حد اقل سرمايهگذارى اقتصادى اسـت و ازاينـرو نابرابرىهاى طبقاتى خود را در تمايزات فرهنگى نشان مىدهند.به تعبير بورديو،"طول مـدتى كه يك فـرد خاص مىتواندمدت فرايند اكتساب متعلق به خـود را طـولانىتر كنـد بستگى به طول زمانى دارد كه خانوادهاش بـتوانند وقـت آزاد براى او فراهم كنند،يعنى زمان فراغت از نياز اقتصادى كه پيش شرط انباشت مـقدماتى اسـت"(بورديو،1385،ص 143).
دومين نوع سرمايه فـرهنگى حـالت عينيت يافـته بـه شـكل اشيايى مانند كتابها،آثار هنرى و ابـزارهاى عـلمى است كه توانايى براى استفاده از آنها مستلزم سرمايه فرهنگى تخصصى است. سـومين نـوع سرمايه فرهنگى شكل نهادينه شده اسـت كه به وضوح خود را در نـظام مـدارك تحصيلى و آموزشى بروز مىدهد.بـه نـظر وى گسترش نظام آموزش عالى بازارهاى مداركى را شكل دادهاست كه امروز در بازار توليد ساختار طـبقات اجـتماعى نقش مهم ايفا مىكنند.
سـرمايه نـمادين:بـورديو براى نخستين بـار مـفهوم سرمايه نمادين را در مطالعهاش از قـبيله كابـيلى بكار گرفت.در اين قبيله نوعى بده و بستان در ميان افراد به عنوان هديه وجود دارد كه هديهگيرنده بـا گـرفتن هديه در واقع متعهد به تلافى و جـبران هـديه مىشود.در جـامعهاى مـثل كابـيلى"الزام جبران هديه بسيار جـدى و آزادى عدم جبران"
)59.p,8991,ueidruoB(.
بسيار اندك است.ولى اين هديه به چنان صورتى رد و بدل مىشود كه هر دو طرف آن را نه يك دادوسـتد بـلكه چونان يك لطف تلقى مىكنند و گويى انـتظار جـبران هـم وجـود نـدارد.اين كار به نظر بـورديو بـا نوعى تعليق زمانى صورت مىگيرد؛فاصله زمانى بين هديه و جبران آن باعث مىشود تا لفافى بر اين عـمل اقـتصادى كشـانده شود.به نظر بورديو،"آنچه كه در ارتباط بـا هـديه دادنـ مـهم اسـت اين اسـت كه هديهدهنده و هديهگيرنده از بركت فاصله زمانى،بدون
اين كه بدانند و بدون اين كه باهم هماهنگ كنند،تلاش مىكنند تا حقيقت عينى كارى را كه صورت مىدهند،روپوش كنند يا واپس بزنند"(بورديو،1380،ص 241).
به نظر بورديو،تاكيد سـنتى ماركسيستى بر ساختارهاى اقتصادى و طبقاتى موجب ناديده گرفتن اهميت بعد نمادين روابط قدرت در جوامع ما قبل سرمايهدارى،و جوامع سرمايهدارى پيشرفته شده است.به نظر او،حتى در جوامع پيشرفته روش اصلى سلطه از اجـبار آشـكار و تهديد به خشونت فيزيكى به اشكال دستكارى نمادين تغيير كرده است.ازاينرو او بر نقشى كه فرايندها،توليدكنندگان و نهادهاى فرهنگى در تحريف نابرابرى در جوامع معاصر ايفا مىكنند تاكيد مىكند.به نظر بورديو،سـرمايه نـمادين نوعى باور جمعى است،سرمايه مبتنى بر اعتماد است كه از اعتبار اجتماعى و نيز ثروت مادى نشات مىگيرد.سرمايه نمادين را نيز مىتوان مانند سرمايه مـادى انـباشت كرد و تحت شرايط خاص و با نـرخهاى خـاص به سرمايه مادى تبديل كرد.عمل تبديل سرمايههاى ديگر به سرمايه نمادين نيز از طريق فرايندى صورت مىگيرد كه بورديو آن را كار نمادين مىنامد.يكى از مهمترين عاملان كار نمادين نيز روشـنفكران هـستند كه روابط اجتماعى ذى نفع و داراى مـنفعت مـانند خويشاوندى،همسايگى و كار را به روابط داراى حق انتخاب تغيير بدهند يا روابط استثعمارى را به روابط مشروع مبدل كنند.كار نمادين با تغيير روابط مبتنى بر منفعت به معانى بىغرض و با مشروعيت دادن به روابط قـدرت بـه مثابه نظم طبيعى امور به توليد قدرت نمادين مىپردازد.به نظر بورديو كار نمادين در توليد زندگى اجتماعى به همان اندازه كار اقتصادى از اهميت برخوردار است. توليدكنندگان فرهنگى يعنى هنرمندان،نويسندگان،معلمان و روزنـامهنگاران بـا توليد سـرمايه نمادين از طريق كار نمادين،نظم اجتماعى را مشروع مىكنند
)571.p,4891,ueidruoB(.
بورديو در بحث از سرمايه نمادين و نظامهاى نمادين بر رابطه بين سـاختارهاى اجتماعى و شناختى تاكيد مىكند.او مىنويسد كه"ساختارهاى شناختى كه كنشگران اجتماعى در معرفت عـملىاشان از جـهان اجـتماعى بكار مىبندند،درونى مىشوند و تجسدبخش ساختارهاى اجتماعى هستند"
)869.p,4891,ueidruoB(.
ساختارهاى اجتماعى در درون ساختارهاى شناختى افراد و گروههايى چنان درونى مـىشوند كه آنـها نظم اجتماعى مبتنى بر طبقهبندى جهان اجتماعى را باز توليد مىكنند.از نظر بورديو هـرچند كه نـظامهاى نـمادين دلبخواهانه و خودسرانه هستند ولى پيامدهاى اجتماعى آنها اصلا دلبخواهانه نيستند.نظامهاى نمادين در سطح اجتماعى موجب تـمايزگذارى سلسله مراتبى بين افراد و گروهها مىشود.ازاينرو، استدلال مىكند كه منطق روابط تقابلى نـه تنها براى نظامهاى نـمادين مـانند زبان،اسطوره يا گفتمان بلكه همچنين براى روابط اجتماعى نيز بكار مىرود.چنين تمايزاتى لنزهايى مىشوند كه ما از طريق آنها جهان اجتماعى را مىبينيم و بدان نظمى معنادار مىدهيم.قدرت نمادين
نظامها و مفاهيم نـمادين را بايد در همين قدرت براى درونى كردن تمايزات دو قطبى ديد. تمايزات اجتماعى از طريق منطق قطبى فرايندهاى شناختى درونى و ساخت مىيابند.ازاينرو نظامهاى نمادين را مىتوان به عنوان اشكال طبقهبندى عمودى تعريف كرد كه پيوندهايى بين منطق شـناختى قـطبى كردن و منطق اجتماعى شمول و طرد برقرار مىشود
)78.p,7991,ztrawS(.
به نظر بورديو ويژگى بنيادين همه نظامهاى نمادين همين تمايزگذارى قطبى است.نظامهاى نمادين در اسطورههاى ابتدايى و مذاهب و در علم و فلسفه براساس همين منطق عـمل مـىكنند و ازاينرو هيچ تفاوتى بين آنها وجود ندارد.به نظر وى تقابل بين واحد و كثير كه در مركز فلسفه مسلط تاريخ وجود دارد شكلى تغيير يافته از تقابل توده/نخبه در سياست است
)9-864.p,4891,ueidruoB(.
خشونت نمادين
يكى ديگـر از مـفاهيم كليدى بورديو،مفهوم خشونت نمادين است.بورديو تاكيد مىكند كه تقريبا در همه موارد اعمال قدرت مسلتزم نوعى توجيه است.ازاينرو اودر بسيارى از كارهاى خويش در تلاش است تا سازوكار اصلى اين توجيه قدرت را در تـمامى عـرصههاى سـلطه جستجو كند.او بر نقش فـعالى كردارهـا و مـفروضات از پيش مسلم فرض گرفته شده در تاسيس و حفظ روابط قدرت تاكيد مىكند.خشونت نمادين بورديو قرابتى نزديك با مفهوم ايدئولوژى ماركس دارد.خشونت نمادين بـه اينـ مـعنا عبارت از روشى است كه براساس آن افراد و گروههاى تحت سـلطه مـشروعيت وضعيت در سلطه بودن خود را مىپذيرند.بورديو اشاره مىكند كه سلطه مردانه مستلزم اين است كه اين عمل سلطه با"همدستى عـينى"(بـورديو،1380،ص 251)خـودزن زير سلطه اعمال شود.به اين معنا خشونت نمادين از نظر بورديو عـبارت است از:
«هر قدرتى براى اعمال خشونت نمادين تلاش مىكند تا معانى موردنظر خود را تحميل كند واين كار را به گـونهاى انـجام مـىدهد كه زور نمادين در پس اين تحميلگرى را پنهان كند و به اين طريق خود را مشروع جلوه دهـد"
)4.p,7791,noressaP dna ueidruoB(.
قـدرت نمادين،قدرت سياسى و اقتصادى را مشروع مىكند اما به آنها تقليل نمىيابد. تفاوت بين نگرش بورديو بـه فـرهنگ و نـگرش ماركسيستى ارتدوكس به روبنا در همين نكته نهفته است.اعمال قدرت تقريبا در هـمه مـوارد مـستلزم توجيه يا مشروعيتى است كه باعث بازشناسايى غلط يا نشناختن مىشود؛مفهومى شبيه به ايدئولوژى كاذب ماركس كه بـورديو از آن بـراى تـوصيف نديدن منافع اقتصادى و سياسى در پس پشت مجموعهاى از كردارها استفاده مىكند.به تعبير خود بـورديو"سـلطه نمادين اگر بخواهد محقق شود بايد از طرف تحت
سلطهها به عنوان رفتار سـلطهگرانه شـناخته نـشود تا بتواند به عنوان رفتارى شناخته شود ك سلطه نمادين پشت آن پنهان است"(بورديو،1380،ص 252).بـه اين دليل اسـت كه بورديو بعضا از خشونت نمادين با عنوان كيمياگرى نمادين نام مىبرد:
«يكى از نتايج خشونت نـمادين تـغيير چـهره روابط سلطه و تسليم شدن به روابط محبتآميز،تغيير شكل قدرت به بزرگمنشى يا به جذابيتى اسـت كه افـسونگرى عاطفى است...به رسميت شناختن دين به حقشناسى بدل مىشود؛يعنى به احـساس مـساعد مـاندگارى در حق عامل عمل جوانمردانه كه مىتواند تا مرزهاى تاثر عاطفى،عشق هم پيش برود؛چنانكه آن را به بـهترين نـحو در روابـط ميان نسلهاى يك خانواده مىبينيم»(همان ص 254).
خشونت نمادين چونان مفهوم ايدئولوژى ماركس تلاشى بـراى پوشـاندن چهره عريان و خشن قدرت است.خشونت نمادين به اين معنا نيرويى جادويى است.كسى دستورى مىدهد و اين دسـتور بـدون ترس از تنبيه و حتى بدون رويت دستوردهنده اجرا مىشود.بنابراين، خشونت نمادين،خشونتى اسـت"كه بـه واسطه آن از افراد به زور تعهد اطاعت و تسليم مـىگيرند،لى بـه دليل ريشـه داشتن اين اطاعت و تسليم در انتظارات جمعى،در اعتقادات بـه لحـاظ اجتماعى تلقين شده و جا افتاده،كسى آن را به اين عنوان يعنى تسليم براثر زور تـلقى نـمىكند"(همان صص 56-255).
زبان و قدرت نـمادين
چـرخش زبانى در قـرن بـستم كه ريشـههاى آن را مىتوان تا نيچه دنبال كرد؛امكانى جـديد بـراى فلسفيدن فراهم كرد كه حاصل آن پژوهشهايى گرانسنگ در حوزه سياست،قدرت و زبان بوده اسـت
)0991,nosliW& 7891,sieG(.
در اينـجا مجال پرداختن به چنين گرايش پهـندامنهاى وجود ندارد كه وجوه گـوناگون يافـته است و فقط به چند گـزاره مـهمچنين رابطهاى اشاره مىكنيم.اول،زبان صرفا ابزارى براى ارتباط نيست بلكه شيوه معنايابى انـسان اسـت.از طريق گفتار،آگاهى وارد زندگى مـىشود و جـهان بـراى انسان كشف مـىشود يا بـه عبارتى جهان به روى انـسان گـشوده مىشود.زبان به تعبير اگزيستانياليستهاى مانند آرنت،شيوه بودن انسان است
)8591,tdnerA(.
دوم،زبان حقيقت را مـىسازد؛حـقيقت بيرون از زبان وجود ندارد،اين زبـان اسـت كه حقيقت را مـىسازد،زبـان و گـزارههاى زبانى برخى امور را واقـع و امور ديگر را كاذب نشان مىدهند.سوم،زبان انسان را كنترل مىكند و نه برعكس؛ازاينرو در سياست اين زبان اسـت كهـ منشاء قدرت مىشود و از طريق گفتار اسـت كه سـلطه بـر آدمـى اعـمال مىشود.به تـعبير نـيچهاى مىتوان گفت كه زبان منشاء قدرت و سلطه است و طبقهبندى و مقولهبندى امرى اساسا زبانى است.در حوزه سياسى نـيز مـىتوان گـفت كه زبان براى مثال
سياستمداران صرفا پيام را منتقل نـمىكند بـلكه بـراى شـنونده مـحيط شـناختى كنترلشدهاى را فراهم مىكند كه تفسيرها را سامان مىدهد
)11.p,0991,nosliW(.
زبان براى بورديو يكى از مهمترين وجوه ميدان فرهنگى و سرمايه نمادين است.او اصرار دارد كه زبان را نمىتوان جدا از متن فرهنگى آن و شرايط اجتماعى توليد و دريافت آن تـحليل و فهم كرد.ازاينرو در كتاب زبان و قدرت نمادين در ابتدا به نقد رهيافتهاى زبانشناسى محض و صورتگرا كه به ترتيب در آثار نويسندگانى مانند سوسور و چامسكى تجلى يافته، مىپردازد
)109-978.p,9991,selyM(.
اين دو رهيافت زبان را به امرى انتزاعى تقليل مـىدهند كه گـويى ربطى به زمينه و شرايط توليد و سرمايهگذارى فرهنگى ندارند.به عكس به نظر وى زبانها حاصل فرايندهاى اجتماعى پيچيده هستند كه عموما با تاريخ شكلگيرى دولتى پيوند مىخورند و فقط يكى از صورتهاى زبانى بـه شـمار مىآيند.ازاينرو او معتقد است "تفكيك ميان زبانشناسى و جامعهشناسى براى هر دو رشته بىفرجام و زيبانبار است" (جنكينز،1385،ص 232).به اين معنا زبان ذاتا پديدهاى اجتماعى و عملى اسـت.تـحليل ارتباطات و گفتمان بايد يكى از سنگ بـناهاى سـبك و كار جامعهشناسى باشد.بورديو تحليلهاى خويش از زبان،آموزش و پرورش،و مصرف فرهنگى را امورى جداگانه نمىداند:همه آنها به نحوه تحقق سلطه از طريق دستكارى منابع نمادين و فرهنگى و از طـريق هـمدستى زير سلطهها مربوط مىشوند
)361.p,0991,koonS(.
اكنـون مـىتوانيم در پرتو پيوندهاى بورديو با نيچه و ويتگنشتاين نگرش او به زبان را لا اقل در چهار خصوصيت خلاصه و جمعبندى كنيم
)9-761.p,dibi(
:
1.در وهله اول تاكيد بر كنش است.نظام ارزشها معمولا به عنوان نظام قياسى ديده مىشود كه مـىتواند بـرحسب مفاهيم قانونى تعريف و توصيف شود.ارزشهاى روزمره از فرايند خردورزى از مجموعه كلى از اصول بنيادين يا ارزشهاى اصلى استنتاج مىشود.با اين همه،بورديو،نظام افتخار و شرف كابيلى را به عنوان نظامى از كنشها مىبيند كه مردم بـهطور كامـل مشاركت مـىكنند بىآنكه دقيقا بدان در چه چيزى مشاركت مىكنند:آنها به اين معنا كنشگر و عامل هستند تا مومن يا مشاهدهگر.
2.زبـان همانند نظام شرف و افتخار(به مثال شرف و افتخار در قبيله كابيلى تـوجه كنـيد) يك پراكسـيس است.بورديو از گرامر افتخار صحبت مىكند و آن را به گرامر زبان پيوند مى دهد.زبان مجموعهاى از تعميمها يا قواعد تـجويزى نـيست كه از مجموعههايى خاص از رفتار يا جملات خاص بهطور منطقى استنتاج شود.در هر دو مورد فعاليت مـقدم اسـت و گـرامر مجموعهاى از قواعد در خدمتت هدف عمل و كنش است.
3.در هر مور(يعنى نظام شرف و افتخار و زبان)قـواعدى وجود دارد ولى اين قواعد آگاهانه نيستند.مشاركتكننده در عمل مىتواند اشتباه اجتماعى يا زبانشناختى را تشخيص دهد بـىآنكه بتواند قواعد نقض شـده را مـشخص كند.اين نكتهاى است كه به ويژه ويتگنشتاين بر آن تاكيد مىكند و بورديو در نظريه كنش خود آن را به كل كنش بسط مىدهد.
4.نتيجه اين است كه براى بورديو موقعيت اجتماعى يا عمل اجتماعى اساسى است.زبان بـه اين معنا بخشى از بازى و فعاليتى است كه مردم درگير آن مىشوند.استانداردهاى زبان ناشى از گروه و از هدف گروه نشات مىگيرند.به اين معنا از نظر بورديو،نه زبان راز است و نه زندگى.اينها بخشى از عمل و كنـش انـسانى هستند.
در اينجا ذكر اين نكته ضرورى است كه بورديو زبان را بخشى از سرمايه نمادين و قدرت نمادين مىداند كه بويژه در سياست و ميدان سياسى از اهميت زياد برخوردار است.شايد به جرات بتوان گفت كه زبان به اين معنا اسـاسا امـرى ذاتا سياسى است و چنانكه خواهيم ديد زبان بيشتر محصول روابطى است كه در سطح قدرت نمادين برقرار مىشود و گفتارى را مشروع يا نامشروع مىكند و امكان بيان چيزى را فراهم مىكند و يا اينكه جلوى بيان چيزهايى را مـىگيرد:"روابـط زبانشناختى هميشه روابط قدرت هستند و درنتيجه در محدودههاى تحليل صرفا زبانشناختى نمىتوان آنها را توضيح داد.حتى سادهترين مبادله زبانشناختى نيز شبكه پيچيده و پرشاخوبرگى از روابط قدرت تاريخى را وارد صحنه مىكند كه ميان سخنگو،كهـ از اقـتدار اجـتماعى معين برخوردار است و مخاطب كه اين اقـتدار را بـه درجـات متفاوت بازمىشناسد و همچنين ميان گروههايى كه هريك به آن تعلق دارند،برقرار است"
)34.p,1991,ueidruoB(.
پير بورديو در كتاب زبان و قدرت نمادين مفهوم بازار زبانشناختى را ابداع مـىكند يعـنى زبـان چونان كالايى كه در بازار دادوستد مىشود و خريد و فروش آن بيشتر تـابع مـنطق بازار است تا خود توانش زبانشناختى.او مىنويسد:"مبادله زبانى مبادلهاى اقتصادى است كه بر اساس توازن قدرت نمادين بين تـوليدكننده بـا سـرمايه زبانشناختى و مصرفكننده(يا بازار) برقرار مىپود و در آن كسب سود مادى يا نمادين خـاص مورد محاسبه قرار مىگيرد"
)66.p,dibi(.
زبان به اين معنا بخشى از سبك اجتماعى است و هيچ تفاوتى با لباس فرد،بناها و سـاختمانها يا ذائقـه هـنرى ندارد.هريك از اينها اموال و دارايىهايى هستند كه در كشمكش زندگى بايد روىاشان حـساب كرد و هـركدام وسيلهاى براى دارندهاش هستند كه در منازعه براى سهماش از كالاها در مقابل ادعاهاى ديگران مورد استفاده قرار مىدهد.بـراى مـثال بـراى مدتى مديد دانستن زبان لاتين سرمايهاى ارزشمند محسوب مىشد.بدون ان مهارتها و تـوانشهاى زبـانى ديگـر ارزش چندان ندا شتند.دارنده اين سرمايه در موقعيت بهتر قرار داشت.
از اين دانش مىتوانست چونان پول براى خـريد مـنصبى در خـدمات دولتى استفاده كند.از اينرو،بورديو استدلال مىكند كه دفاع از زبان لاتين در نظام آموزشى مدرن دفـاع از شـكلى از سرمايه بود كه در معرض تهديد قرار گرفته بود.ولى بدون دفاع از بازار اين زبان نمىشد از آن دفـاع كرد.هـنگامى كه بـازار از بين رفت ديگر چيزى براى دفاع كردن باقى نمىماند.عمر بازار زبان لاتين در نظام آمـوزشى اروپا سـرآمده بود و ديگر خريدار نداشت و ازاينرو، تلاشهاى فراوان كه براى تاكيد بر ارزش ذاتى آن صورت گـرفت هـمه بـىثمر بودند
)071.p,0991,koonS(.
به نظر بورديو هنگامى كه زبانى در بازار مسلط مىشود به هنجارى مبدل مىشود كه قيمت شـيوههاى ديگـر بيان براساس آن قيمتگذارى مىشوند و ارزش توانشهاى متنوع ديگر بر آن مبنا تعريف و معين مـىشوند و گـروههاى كه چـنين زبانى را به زبان خود تبديل مى كنند بهطور مشروعى بر ابزارهاى فهم سلطه مىيابند.زبـان بـه مـثاله سرمايه در بازار ارزشگذارى مىشود و بهاى آن معين مىشود.گفتارها ارزش خود را در ارتباطشان با بـازار بـدست مىاورند كه ويژگى آن قانون خاص قيمتگذارى است.ارزش گفتارها وابسته به رابطه قدرتى است كه بين توانشهاى زبانشناختى گـويندگان بـرقرار مىشود؛يعنى توانايى گويندگان براى توليد و نيز توانايىاشان براى تخصيص گفتارها.بـه عـبارت ديگر،"وابسته به توانايى كنشگرن درگير در مـبادله بـراى تـحميل معيارهاى ارزيابى است كه براى توليداتشان مطلوبتر هـست نـد"
)76.p,1991,ueidruoB(.
بنابراين،اين تواناى فقط برحسب معيارهاى درون-زبانشناختى معين نمىشود.به نظر بورديو،اين امر در اين واقـعيت مـتجلى مىشود كه كنشگرانى معين ناگزيرند تـا مـحصولات زبانشناختى خـود را بـا مـعيارهاى پيشنهاد بدهند كه براى توليداتشان مطلوبتر اسـت.اين اثـر تحميل مشروعيت بيشتر است هنگامى كه استفاده از زبان مشروع الزامىتر است يعنى هـنگامى كه مـوقعيت رسمىتر است و هنگامى كه مصرفكنندگان درك كاملترى از زبـان مشروع و توانش مشروع دارنـد.بـه عبارت ديگر در بازار رسمى بـه ويژه وقـتى كه با هنجارهاى زبان مشروع همراه شده باشد،دارندگان توانش مشروع مسلط خواهند بـود و مـجازند تا با اقتدار صحبت كنـند.
بـازار زبـانشناختى مانند تمامى بـازارهاى ديگـر مىتواند موضوع چانهزنى و مـذاكره بـاشد و حتى مانند بازاراهى ديگر در معرض دستكارى و تحريف قرار گيرد.اين بازار زبانشناختى است كه گفتارهاى بـرخى از افـراد و گروهها را در صدرمىنشاند و گفتارهاى برخى ديگر را مـحدود و حـتى طرد مـىكند.هـمچنانكه گـفتيم اين رابطه قدرت ميان گـويندگان است كه به برخى گفتارها مشروعيت مىدهد و برخى ديگر را نامشروع جلوه مىدهد.در اين بازار همانند مـيدانهاى ديگـر همواره دو وجود دارد:گروه مسلط و گروه تـحت سـلطه.گـروه مـسلط
زبـان خويش را مشروع و تـوانش زبـانشناختى خوب را به حتى از لحاظ گرامرى برتر معرفى مىكند و بر اين اساس در بازار زبانشناختى بهاى گفتارها را معين مـىكند.بـورديو در كتـاب زبان و قدرت نمادين ديدگاه آستين درباره اظـهارات اجـرايى را نـقد مـىكند.بـه نـظر او اين فكر آستين نادرست است كه واژههايى كه به آنها نيروى نيتمندى اعطا شده فى نفسه داراى ظرفيت و توان ايجاد آثار و نتايجى هستند.قدرت واژهها براى انجام كارها تابعى از اقتدار و شـايستگى گوينده آنهاست.قدرت واژهها در جريان پذيرش و دريافت آنها و اعتبار يافتن آنها،به صورت اجتماعى ساخته مىشود.به تعبير خود او"گفتارها فقط نشانههايى براى درك و تفسير نيستند؛بلكه همچنين نشانههاى ثروت هستند كه بـه مـنظور ارزيابى و تحسين شدن و نشانههاى اقتدارند كه به منظور باور شدن و اطاعت شدن به زبان مىآيند"(جنكينز،1385،ص 234).
در اينجا بورديو مفهوم مهم ديگر را وارد مىكند:سانسور و خودسانسورى.گويندگان با توجه به ساختار بـازار زبـانشناختى و نيز پيشبينى كه از مجازاتهاى آن دارند دست به خود سانسورى مىزنند و از بيان آنچه كه به نظر مىرسد در اين بازار خريدار ندارد و يا تقاضا وجود ندارد خـوددارى مـىكنند.خودسانسورى بخشى مهم از خشونت نـمادين اسـت كه در بازار زبانشناختى حضور مىيابد.بورديو در يكى از سخنرانىهاى خود به صراحت به تعريف مفهوم سانسور مىپردازد:
«بنابراين،اگر ميدان به مثابه سانسور عمل مىكند به اين دليل اسـت كه كسـى كه درون اين ميدان وارد مـىشود بـلا فاصله در نوعى ساختار قرار مىگيرد كه همان ساختار توزيع سرمايه است:گروه به او حق سخن گفتن مىدهد و يا نه،يعنى يا به او اعتبار مىدهد يا نه.به اين ترتيب ميدان،سانسور را بر آنچه كه او قصد گـفتنش را دارد،اعـمال مىكند...درنتيجه ميدان دو چيز را حذف مىكند:از يك سو آنچه را كه با توجه به ساختار توزيع ابزارهاى بيان غير قابل گفتن يا ناگفتنى است و از سوى ديگر آنچه را مىتوان حتى بيش از اندازه به سادگى بـه بـيان درآورد اما نـياز به سانسورش وجود دارد يا نام نبردنى را».
عمل سانسور خود را به شكل چيزى نشان مىدهد كه بورديو از آن با عنوان زيبـاسازى نام مىبرد.از طريق عمل زيباسازى گوينده در بازار زبانشناختى مقيد و محصور مـىشود و بـايد آنـچه ناگفتنى است بپرهيزد.در واقع زيباسازى فقط به معناى جايگزين كردن يك واژه به جاى واژه ديگر نيست؛بلكه گوينده هـمينكه مـقيد به ميدان سخن مسلط شود دست به زيباسازى گفتمانى زده است.زيباسازى يكى از مهمترين خـشونتهاى نـمادين اسـت كه بر زبان اعمال مىشود.عمل سانسور و زيباسازى هرچقدر كه نامرئىتر و امرى طبيعى به نظر برسد و چـونان دوكسا پنداشته شود،ميدان از تنش كمتر برخوردار است.به نظر بورديو نياز بـه سانسور كمتر ايجاب مـىكند كه كسـانى تصدى ميدان را برعهده بگيرند كه به آن عقيده دارند.
به تعبير جنكينز"موفقيت نهايى سانسور-به خاطر داشته باشيد كه سانسور نه فقط به آنچه مردم مىگويند بلكه به آنچه فكر مىكنند نـيز مربوط است-در لغو ظاهرى آن است"(جنكينز، 1385،ص 236).بنابراين هر قدر افراد و گروههايى كه با گفتمان مسلط سر دوستى دارند وارد گفتمان شوند نياز كمتر به سانسور وجود دارد.به اين ترتيب،گفتمان بهطور نظاممندى دست بـه طـرد و بيرون راندن مىزند.گفتمان ازاينرو افراد و گروهها را به دو دسته تقسيم مىكند؛ كسانى كه گفتمان مسلط را مىپذيرند و مشروعيت مىيابند و كسانى كه آن را نمىپذيرند و نامشروع مىشوند.بورديو به تمثيل زيبايى اشاره مىكند.در يونان بـاستان بـه دست كسى كه مىخواست سخنرانى كند شيئى به نام اسپكترون داده مىشود تا به ديگران نشان داده شود كه سخنان گوينده،سخنان مجازى است،سخنانى كه بايداز آنها اطاعت كرد و لو اين اطاعت صرفا گوش سـپردن بـه او باشد.بنابراين هر قدر كه سانسور كمتر آشنا و عيان باشد،موثرتر است (همان).
به نظر بورديو همه كنشهاى گفتارى نتيجه دو زنجيره علت و معلولى هستند.نخست بازار زبانشناختى كه به شكل مـجازاتها و سـانسورها درمـىآيد و آنچه را كه نمىتوان گفت و دوم عادت وارهـ زبـانشناختى كه دربـرگيرنده آمادگى و گرايش فرهنگى براى گفتن چيزهاى خاص و توانش زبانشناختى خاص و توانايى اجتماعى براى استفاده درست از آن توانش است.قيمت سرمايه زبانشناختى مـحصول تـلاقى اين دو يعـنى بازار و عادت واره زبانى است.به نظر بـورديو فـقط بازار نيست كه مشخص مىكن كه ما از چه چيز مىتوانيم سخن بگوييم يا چه چيزهايى را به زبان نياوريم.اين هابيتوس يا عادت واره زبانى اسـت كهـ امـكان گفتارهايى خاص را براى ما فراهم مىكند.فرد از طريق مبادلات زبـانى درون خانواده كه خودش موقعيت خاصى در فضاى اجتماعى دارد،ياد مىگيرد كه چه مىتواند بگويد.زبان سرمايهاى نمادين است كه در خانواده با شرايطى خـاص بـدست مـىآيد.به نظر بورديو نظام آموزشى و مدرسه يكى از واسطههاى تحميل عادت واره زبانى اسـت كه امـكان بيانى خاص را فراهم مىكند و مانع از گفتارهاى ديگر مىشود.هر ميدانى زبان خاص خود را به صورت عـادت واره زبـانى بـه افراد و اعضاء گروه منتقل مىكند و به اين ترتيب دست به اعمال نوعى خـشونت نـمادين مـىزند.
نتيجه
نظريه جامعهشناختى بورديو اساسا نظريهاى سياسى است كه توانايى تبيين بسيارى از مسائل سياسى را دارد.در واقـع هـدف در اينـجا برملا كردن ماهيت سياسى نظريه جامعه شناختى وى بوده است.مهمترين مفاهيم بورديو در واقع مهمترين مـفاهيم سـياسى وى نيز
هستند:مفاهيم عادت واره،ميدان قدرت و ميدان سياسى و سرمايه نمادين.با اين همه،مـفهوم زبـان و گـفتارها نيز سياسى است؛سياست در مفهوم قدرت از طريق زبان توليد،توزيع و گسترش مىيابد و خود را بـه شـكل خشونت نمادين صورتبندى مىكند.ازاينرو،به نظر ما جامعهشناسى بورديو حاوى يك نظريه سـياسى بـا تـمام عناصر و اجزا نظرى است كه قابليت تبيين بسيارى از مسائل عينى سياسى را داراست و در واقع مىتوان برمبناى چـنين نـظريهاى از نوعى جامعهشناسى سياسى نوپديد صحبت كرد كه از محدوديتهايجامعهشناختى ماركسى و پارسونزى فراتر مىرود.بـه نـظر مـا،بورديو به خوبى توانسته است بر محدوديتهاى هر دو اين موارد فائق آيد و افقى تازيه پديد آورد.
منابع و مآخذ:
الفـ.فـارسى: 1.بـورديو،پير،(1380)نظريه كنش:دلايل عملى و انتخاب عقلانى،ترجمه:مرتضى مرديها،تهران:انتشارات نقش و نـگار.
2.بـورديو،پير،(1385)شكلهاى سرمايه،در كيان تاجيحش،سرمايه اجتماعى(اعتماد،دموكراسى و توسعه)،ترجمه: افشين خاكباز و حسن پويان،تهران:شيرازه.
3.جنكينز،ريچـارد،(1385)پير بـورديو،ترجمه:ليلا جوافشانى و حسن چاوشيان،تهران:نشر نى.
4.كريستى پى شويره و اوليوه فونتن،(1385)واژگان بـورديو،تـرجمه:مرتضى كتبى،تهران،نشر نى.
5.لش،اسكات،(1383)جـامعهشناسى پسـت مـدرنيسم،ترجمه حسن چاوشيان تهران:نشر مركز.
ب.خـارجى:
.)6(41 noitamrofnI ecneicS laicoS ,nosaeR fo ssergorP eht fo snoitidnoC laicoS eht dna dleiF cifitneicS ehT fo ytificeps ehT)5791(,.P ueidruroB .1
.egaS :nodnoL ,erutluC dna yteicoS noitacudE ni noitcudorpeR)0991(,noressaP .J dna .P ueidruoB .2
.sserP ogacihC fo ytisrevinU :ogacihC ,ygoloicoS evixelfeR ot noitativnI nA)2991(,tnauqcaW.D.J dna .P ueidruoB .3
.sserP ytisrevinU dravraH :ssaM ,egdirbmaC ,etsaT fo tnemegduJ eht fo euqitirC laicoS A :noitcnitsiD)4891(,.P ueidruoB .4
.sserP doowneerG :TC ,troptseW noitacudE fo ygoloicoS eht rof hcraeseR dna yroehT fo koobdnaH).de(nosdrahciR .G nhoJ ni ,latipaC fo smroF ehT)6891(,.P ueidruoB .5
.sserP ytisrevinU dravraH :egdirbmaC ,rewoP cilobmyS dna egaugnaL)1991(,.P ueidruoB .6
.ytiloP ,noitcA fo yroehT eht nO :nosaeR lacitcarP)8991(..P ueidruoB .7
.sserP ytisrevinU drofnatS ,filaC :drofnatS ,eciM drahciR :snart ,snoitatideM nailacsaP)0002(,.P ueidruoB .8
.nallimcaM-rielloC :nodnoL .gnuoY .D.F.M .de ,noitacudE fo ygoloicoS eht rof snoitceriD weN :lortnoC dna egdelwonK nI ,tcejorP evitaerC dna dleiF lautcelletnI)1791(,.P ueidruoB .9
.3/2 yteicoS dna erutluC ,aideM ,sdooG cilobmyS fo ymonocE na ot noitubirtnoC :feileB fo noitcudorP ehT)0891(",.P ueidruoB .01
.sserP ytiloP :egdirbmaC ,rewoP fo dleiF eht ni sloohcS etilE .ytiliboN etatS ehT)6991(,.P ueideruoB .11
.nuJ .2 .oN ,12 .loV ,yroehT lacigoloicoS ,ueidruoB tsniaga ueidruoB htiw noigileR gniziroehT :latipaC lautiripS)3002(,retreV drofdarB .21
.rpA 2.oN ,42.loV ,noitacudE fo ygoloicoS fo lanruoJ hsitirB ,ecitcarP evitcelfeR-fleS dna smetsyS lanoitacudE fo noitargetnI gniworG eht fo gninaeM ehT :noitacudE rehgiH no ueidruoB)3002(,reeD eliceC .31
.nuJ 3 .oN ,91 .loV ,yteicoS dna yroehT ,regniR ot esnopseR :slautcelletnI fo sutibaH ehT)0991(,tremcL selrahC .41
.gnirpS ,ytinredoM labolG dna ycnegA citehtseA ;trA hguirht gniknihT ,1 .oN ,52 .loV ,2 yradnuob ,trA fo seluR s'ueidruoB erreiP ni eulaV dna modeerF ?citehtseA eht fo ygoloicoS a sdeeN ohW)8991(,nellA nnuD .51
.egdeltuoR :nodnoL ,muinnellim eht fo nrut eht ta ecneics laicos dna ymonoce lacitiloP :yroehT laicoS susrev latipaC laicoS)1002(,neB eniF .61
.emoreJ tS :retsehcnaM ,seiroehT ssenetiloP fo euqitirC A)1002(.neleH .G .71
.ogacihC fo ytisrevinU eht :ogacihC ,noitidnoC namuH)8591(,tdnerA hannaH .81
.sserP s nitraM .tS ;kroY weN ,late dna rekraH drahciR yb detide ,yroehT fo ecitcarP ehT :ueidruoB erreiP fo kroW eht ot noitcudortnI nA ni ,muiretsiniM s'ueidruoB :rewoP dna hturT ,egaugnaL)0991(.koonS navI .91
.)41/31(4 ,ygoloporhtnA fo euqitirC ,ueidruoB erreiP ot snoitseuQ)9791(,tediB .J .02
.sserP TIM eht :egdirbmaC ,yeticoS sioegruoB fo yrogetC a otni yriuqnI nA :erehpS cilbuP eht fo noitamrofsnarT larutcurtS ehT)9891(,samrebaH negruJ .12
.oN ,5 .loV ,noitacudE fo ygoloicoS fo lanruoJ hsitirB ,noitcudE dna sutibaH ,noitcudorpeR nO)4891(,drahciR rekraH.K .22
.sserP ytisrevinU aibmuloC :kroY weN ,8691 ecnis laweneR dna erutpuR :ygoloicoS hcnerF)1891(,).de(tremeL .32
.7891 ,galreV regnirpS :kroY weN ,scitiloP fo egaugnaL ehT)7891(,sieG .M .42
.3 .oN ,22 .loV ,lanruoJ hcraeseR lanoitacudE hsitirB ,hcaorppA tsilarutcurtS-tsoP A ;noitacudE rehcaeT laitinI dna ueidruoB)6991(,llefnerG leahciM .52
.ceD .6 .oN ,82 .loV ,yteicoS dna yroehT ,egaugnaL fo ygoloicoS s ueidruoB ni ssalC dna egaugnaL :htuoM ot sutibaH morF)9991(,nhoJ selyM .62
.ceD 6/5 .oN ,23 .loV ,yteicoS dna yroehT ,noitargetnI naeporuE fo scitiloP eht dna ygoloicoS lacitiloP s ueidruoB)3002(,ippuaK oliiN .72
.sserP ogacihC fo ytisrevinU ehT :ogacihC ,ueidruoB erreiP fo ygoloicoS ehT :rewoP dna erutluC)7991(,divaD ttrawS .82
.sserP yeseroD :doowemoH ,tsetorP laicoS fo ygetartS ehT)5791(,nosmaG mailliW .92
.llewkalB lisaB :egdirbmaC ,egaugnaL lacitiloP fo sisylanA citamgarP ehT :gnikaepS yllacitiloP)0991(,nhoJ nosliW .03
پایان مقاله