سرشناسه : مجلسی محمدباقربن محمدتقی ۱۰۳۷ - ۱۱۱۱ق.
عنوان و نام پدیدآور : حلیة المتقین تالیف محمدباقر مجلسی تحقیق و ویرایش واحد پژوهش انتشارات مسجد مقدس جمکران.
وضعیت ویراست : [ویراست؟].
مشخصات نشر : قم : مسجد مقدس جمکران ۱۳۸۸.
مشخصات ظاهری : ۴۹۹ ص.
شابک : ۵۰۰۰۰ ریال 978-964-8484-30-4 :
وضعیت فهرست نویسی : فاپا(چاپ دوم(برون سپاری))
یادداشت : کتاب حاضر در سالهای مختلف توسط ناشرین مختلف منتشر شده است
یادداشت : چاپ اول: ۱۳۸۴(فیپا).
یادداشت : چاپ دوم.
موضوع : اخلاق شیعه
موضوع : احادیث اخلاقی
موضوع : شیعه -- احتجاجات
موضوع : شیعه -- شعایر و مراسم مذهبی
موضوع : رستاخیز
موضوع : احادیث شیعه -- قرن ۱۱ق
شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)
شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم). واحد پژوهش
رده بندی کنگره : BP۲۴۷/۶۵/م۳ح۸ ۱۳۸۸الف
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۶۱
شماره کتابشناسی ملی : م۸۴-۹۰۵
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در یکصد سال اخیر کتاب حلیة المتقین صدها بلکه هزاران بار تجدید چاپ گردیده است و چون این کتاب شریف آداب زندگانی را براساس روایات و احادیث اهل بیتعلیهم السلام تبیین نموده است لذا بر آن شدیم تا در حدّ توان با ویرایش جدید و تحقیق و پژوهش و ذکر مصادر بر حلاوت آن بیفزایم امید است مورد توجّه حضرت حقّ و عنایت حضرت بقیة اللَّه الاعظم قرار گیرد. راهنماییهای عزیزان را بر دیده منت مینهیم.
مدیر مسؤول انتشارات مسجد مقدّس جمکران حسین احمدی قمی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه الّذی حلّی أنبیآئه المرسلین بأحسن حلیة المتّقین وبعث نخبة أصفیآئه محمّداً صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم لتتمیم مکارم أخلاق المؤمنین وأکمل فی أوصیآئه المنتخبین أفضل خصال النبیّین فصلوات اللَّه علیه وعلیهم عدد أنفاس المسبّحین من الملآئکة والناس أجمعین ولعنة اللَّه علی أعدآئهم ملاء السّموات والأرضین.
اما بعد؛ چنین گوید تراب اقدام مؤمنین و خادم طلبه علوم ائمه طاهرینعلیهم السلام، محمّد باقر بن محمّد تقی - حشره اللَّه مع موالیه المطهّرین صلوات اللَّه علیهم أجمعین - چون عمده امتیاز بنی نوع انسان از سایر انواع حیوان تخلّق به اخلاق حسنه و تَزَیُّن به آداب مستحسنه است و به مقتضای حدیث شریف نبویصلی الله علیه وآله وسلم: «بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ» تمامی آداب پسندیده و جمیع اخلاق حمیده در شرع انور و دین آن حضرت ظاهر و مبین گردیده و چون مختصری از مکارم اخلاق در کتاب «عین الحیوة» بیان شده بود، جمعی از راهیان راه سعادت و ناهجان مناهج متابعت اهلبیت رسالتعلیهم السلام، از این ذرّه حقیر التماس نمودند که رسالهای در بیان محاسن آداب که از طریقه مستقیمه ائمه طاهرینعلیهم السلام به اسانید معتبره به این حقیر رسیده باشد، بر وجه اختصار تحریر نماید و به جهت عمومِ نفع، نسبت به اهل این دیار، مضامین اخبار را در قالب لغت فارسی قریب الفهم به جلوه درآورد. لهذا با ضیق مجال و کثرت اشتغال، رعایت حقوق اخوت ایمانی را لازم دانسته و از مقتضای حدیث «الدّالُّ عَلَی الخَیْرِ کَفاعِلِهِ؛ راهنمای به کار خیر مانند انجام دهنده آن است.» امیدوار گردیده، اجابت ملتمس ایشان نموده و بر چهارده باب و خاتمه مرتب گردانید.
باب اوّل در بیان آداب جامه و کفش پوشیدن.
باب دوم در بیان آداب حلی و زیور پوشیدن و سرمه کشیدن و در آینه نظر کردن و خضاب کردن.
باب سوم در بیان آداب خوردن و آشامیدن.
باب چهارم در بیان فضیلت تزویج و آداب مجامعت و معاشرت زنان و کیفیت تربیت فرزندان و معاشرت ایشان.
باب پنجم در بیان آداب مسواک کردن و ناخن و شارب گرفتن و سر تراشیدن و شانه کردن و امثال اینها.
باب ششم در بیان آداب بوی خوش استعمال کردن و گل خوش بوییدن و روغن مالیدن.
باب هفتم در بیان آداب حمام رفتن و دارو کشیدن و امثال آن.
باب هشتم در بیان آداب خواب رفتن و بیدار شدن و بیت الخلاء رفتن.
باب نهم در بیان آداب حجامت و تنقیه و ذکر بعضی از ادعیه و احراز و خواص بعضی از ادویه و معالجه بعضی از امراض.
باب دهم در بیان آداب معاشرت مؤمنان و حقوق و اصناف ایشان.
باب یازدهم در بیان آداب مجالس و سلام و عطسه و مصافحه و معانقه و امثال اینها.
باب دوازدهم در بیان آداب خانه داخل شدن و بیرون رفتن.
باب سیزدهم در بیان آداب سوار شدن و راه رفتن و بازار رفتن و تجارت و زراعت نمودن و چهارپایان نگاه داشتن.
باب چهاردهم در بیان آداب سفر کردن.
خاتمه در بیان بعضی از فواید متفرقه.
هر یک از ابواب را بر دوازده فصل مشتمل ساختم و به کتاب حلیة المتقین مسمی گردانیدم، مأمول از ناظران در این رساله شافیه و عاملان به این عجاله وافیه آنکه این مجرم خطا پیشه را به دعای مغفرت و استدعای رحمت یاد نمایند و بر خطای لفظ و معنی این معترف به عجز و قصور را مؤاخذه ننمایند. واللَّه الموفق المعین.
بدان که موافق احادیث معتبره بسیار، زینت کردن و جامههای پاکیزه و فاخر پوشیدن، هرگاه از حلال به هم رسد و مناسب حال او باشد، سنّت است و موجب خشنودی پروردگار است. و اگر از حلال به هم نرسد به هرچه میسر شود باید قناعت نماید. و تحصیل زیادتیهای جامه را، مانع عبادت الهی نگرداند.
و اگر حق تعالی روزی را بر او فراخ گرداند، درخور آن بخورد و بپوشد و صرف نماید و به برادران مؤمن بدهد. و اگر روزی بر او تنگ شود. قناعت نماید و به حرام و شبهه، خود را آلوده نکند، چنانچه در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه خدا نعمتی به بنده خود کرامت فرماید و اثر آن نعمت بر او ظاهر شود او را دوست خدا مینامند و یاد کننده نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر بر او ظاهر نشود او را دشمن خدا مینامند و تکذیب کننده نعمت پروردگار خواهد بود. و در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هرگاه حق تعالی نعمتی به بنده کرامت فرماید، دوست میدارد که اثر آن نعمت را بر او ببیند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: باید از برای برادر مؤمن خود زینت کنید چنان که از برای بیگانه زینت میکنید که خواهید شما را به نیکوترین هیئت بیند.
به سند معتبر منقول است: حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام در تابستان بر روی حصیر مینشستند و در زمستان بر روی پلاس و در خانه جامههای گنده میپوشیدند و چون بیرون میآمدند، برای مردم زینت میکردند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی زینت و اظهار نعمت را دوست میدارد و ترک زینت و اظهار بدحالی را دشمن میدارد و دوست میدارد که اثر نعمت را در بنده خود ببیند به این که جامه خود را خوشبو دارد، خانه را نیکو دارد و ساحتهای خانه را بِروبَد. حتی آنکه چراغ، پیش از فرو رفتن آفتاب روشن کردن فقر را زایل میکند و روزی را زیاد میکند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حق تعالی جمعی را خلق کرده است که برای شفقت بر ایشان دنیا را تنگ کرده است و محبت دنیا را از ایشان برداشته است، پس به سوی آخرت که حق تعالی ایشان را به سوی آن خوانده راغب گردیدهاند و بر تنگی معاش و مکروههای دنیا صبر میکنند و مشتاقند به آنچه نزد خدا است از کرامت ابدی و جان خود را در رضای خدا در باختهاند و آخر کار ایشان شهادت است پس چون به نشأه آخرت روند حق تعالی از ایشان خشنود باشد و میدانند که مرگ راهی است که همه را در پیش است، پس توشه برای آخرت خود اندوختهاند و طلا و نقره جمع نکردهاند و جامههای گنده میپوشند و به قوت ضروری قناعت مینمایند و زیادتیها را در راه خدا میدهند که توشه آخرت ایشان باشد. و از برای رضای خدا با نیکان دوستی میکنند و از برای خدا با دشمنان دشمنی میکنند، ایشانند چراغهای راه هدایت و ایشانند متنعم به نعیم آخرت.
یوسف بن ابراهیم گوید: به خدمت حضرت ابی عبد اللَّهعلیه السلام رفتم و جامههای خز پوشیده بودم، پرسیدم: چه میفرمایید در جامه خز؟ فرمود: باکی نیست، به درستی که چون امام حسینعلیه السلام شهید شد جامه خز پوشیده بود.
و چون امیر المؤمنینعلیه السلام عبد اللَّه بن عباس را فرستاد که با خوارج نهروان سخن گوید، بهترین جامههای خود را پوشید و به بهترین بوهای خوش، خود را خوشبو کرد و بر بهترین اسبان سوار شد و به نزد ایشان رفت. گفتند: تو از بهترین مردمی، چرا جامه جبّاران را پوشیده و بر اسبان ایشان سوار شدهای؟ عبداللَّه بن عباس این آیه را خواند: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» [اعراف / آیه 32] ؛ بگو یا محمّد! چه کسی حرام کرده است زینتی را که خدا برای بندگانش بیرون آورده و روزیهای طیب و نیکو را؟!. پس حضرت فرمود: جامههای نفیس بپوش و زینت کن که خدا نیکو است و نیکو را دوست دارد، امّا باید که از حلال باشد.
در حدیث معتبر وارد شده است که سفیان ثوری که از مشایخ صوفیه است به مسجد الحرام آمد، دید که امام جعفر صادقعلیه السلام نشسته و جامههای پر قیمت نیکو پوشیده است. گفت: و اللَّه بروم و او را بر این جامهها سرزنش کنم. پس نزدیک آمد و گفت: ای پسر رسول خدا! واللَّه که پیغمبر چنین جامههای نپوشیده و هیچ یک از پدرانت چنین جامهها نپوشیدهاند.
حضرت فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در زمانی بودند که روزی بر مردم تنگ بود، امروز بر مردم روزی فراخ است. سزاوارترین مردم به صرف کردن نعمتهای خدا نیکانند، پس این آیه را خواند که گذشت، و فرمودند: ما سزاوارترین مردمیم به تصرف کردن در آنچه خدا عطا کرده است. ای ثوری! این جامه را که میبینی برای مردم پوشیدهام. پس دامن جامه را بالا کردند و به او نمودند جامه گندهای که در زیر پوشیده بودند، و فرمودند: این جامه گنده را برای خود پوشیدهام و این جامههای نیکو را برای مردم. پس دست زدند و جامه بالای سفیان را دور کردند، او در زیر جامه گنده، جامه نازکی پوشیده بود، فرمودند: جامه پایین را برای لذّت نفس خود پوشیده و جامه بالا را برای فریب دادن مردم پوشیدهای.
در حدیث معتبر از عبد اللَّه بن هلال منقول است که گفت: عرض کردم به خدمت امام رضاعلیه السلام که چه بسیار خوش میآید مردم را از احوال کسانی که طعامهای بدمزه و ناگوار میخورند و جامههای گنده میپوشند و اظهار شکستگی و خشوع مینمایند. فرمود: مگر نمیدانی که حضرت یوسفعلیه السلام پیغمبر و پیغمبرزاده بود و قباهای دیبای طلاباف میپوشید، بر مجالس آل فرعون مینشست و در میان مردم حکم میکرد و حکم درمیان مردم میکرد و مردم را با جامه او کاری نبود، از او عدالت در حکم میخواستند. و امام میباید که آنچه گوید راست گوید و هرگاه وعده کند وفا کند، و حکم به عدالت کند، خدا حلال را بر کسی حرام نکرده است. پس خواندند این آیه را: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ...» و بسیاری از اخبار مناسب این فصل را در کتاب «عین الحیوة» ایراد نمودهام.
بدان که مردان را حریر محض پوشیدن و جامه طلاباف پوشیدن حرام است، و احوط آن است که عرقچین و کیسه و چیزهایی که عورت را با آن نتوان پوشید هم از حریر نباشد. و باز احوط آن است که اجزای جامه مانند سجاف، حریر نباشد. بهتر آن است که چیزی که به ابریشم مخلوط کنند یا پشم یا کتان یا ریسمان باشد و اولی آن است که به قدر ده یک یا زیاده باشد و اگر مجموع تار یا مجموع پود غیر حریر باشد، بهتر خواهد بود. و باید که پوست حیوان مرده نباشد هرچند که دباغی کرده باشند.
بنابر اشهر بین اصحاب پوست حیوانی چند که قابل تذکیه نیست نباشد. در نماز باید که پوست و پشم و مو و شاخ و دندان و سایر اجزای حیوانی که گوشتشان حرام است نباشد، در سمور و سنجاب و خزی که الحال معروف است خلاف است و احوط اجتناب است، اگرچه اظهر در خزی و سنجاب آن است که نماز در آنها جایز است و بهتر آن است که در جامهای که در زیر آن جامهها یا در بالای آنها پوشیده باشند نماز نکنند، مبادا مویی چسبیده باشد و بهتر است که ولیّ، اطفال غیربالغ را نیز منع نماید از پوشیدن حریر و طلا.
به سند معتبر منقول است: حضرت رسول به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! انگشتر طلا در دست مکن که زینت توست در بهشت، جامه حریر مپوش که آن پوشش توست در بهشت.
در حدیث دیگر فرمود: جامه حریر مپوش که حق تعالی به سبب این در قیامت پوستت را به آتش میسوزاند.
از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند که جایز است مرد را که اهل خود را به طلا زینت کند؟ گفت: بلی زنان و کنیزان را، اما پسران را نه.
در حدیث دیگر وارد است که آن حضرت فرمود: پدرم امام محمّد باقرعلیه السلام فرزندان و زنان خود را به زیور طلا و نقره زینت میفرمود، و باکی نیست و ممکن است که مراد از فرزندان، دختران باشند و احتمال دارد که شامل پسران نابالغ هم باشد و احوط اجتناب است.
بهترین جامهها، جامهای است که از پنبه بافته باشند و بعد از آن کتان است، و جامه پشمینه را همیشه پوشیدن و جامه خود قرار دادن کراهت دارد، اما گاهی از برای قناعت یا دفع سرما پوشیدن بد نیست. چنانچه به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بپوشید جامه پنبه را، که آن پوشش رسول خدا و پوشش ما اهل بیتعلیهم السلام است. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم جامه مو و پشم نمیپوشید مگر از برای علّتی.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نباید پوشید جامه مو و پشم، مگر از برای عذری.
در روایت دیگر از حسین بن کثیر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام را دیدم که پیراهن گنده پوشیده و جامه پشمینه بر بالای آن پیراهن گنده پوشیده. گفتم فدای تو شوم، مردم کراهت دارند از پوشیدن جامه پشمینه. حضرت فرمود: پدرم میپوشید، و امام زین العابدینعلیه السلام میپوشید، و هرگاه به نماز میایستادند گندهترین جامهها را میپوشیدند و ما نیز چنین میکنیم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است فرمود: پنج چیز است که تا مردن ترک نمیکنم: بر روی زمین با غلامان چیز خوردن، و بر الاغ جلدار سوار شدن، بز را به دست خود دوشیدن، و سلام بر اطفال کردن، جامه پشمینه پوشیدن.
وجه جمع میان این احادیث آن است که اگر پوشیدن شال را زیّ خود قرار دهند، و بر آن ممتاز شوند از دیگران، مذموم است. اما اگر گاهی برای قناعت یا شکستگی یا دفع سرما بپوشند، قصور ندارد و مؤید این معنی است آنچه در حدیث ابوذر غفاری وارد شده است که، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: در آخر الزمان گروهی به هم رسند که جامه پشمینه در تابستان و زمستان بپوشند و گمان کنند که ایشان را به این سبب بر دیگران فضلی و زیادتی هست، آن جماعت را لعنت کنند ملائکه آسمانها و زمینها.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کتان از پوشش پیغمبران است، و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پوشیدن کتان بدن را فربه میکند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت علی بن الحسینعلیه السلام جامه خز به هزار درهم یا پانصد درهم میخریدند و در زمستان میپوشیدند، و چون زمستان میگذشت، میفروختند و قیمتش را تصدّق میفرمودند.
بهترین رنگها در جامه سفید است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیمرنگ و کبود و عدسی. مکروه است سرخ تیره، خصوصاً در نماز. و پوشیدن جامه سیاه کراهت شدید دارد در همه حال، مگر در عمامه و عبا و موزه و اگر عمامه و عبا هم سیاه نباشد بهتر است.
در چند حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بپوشید جامه سفید، که آن نیکوتر و پاکیزهترین رنگها است، و مردههای خود را در آن کفن کنید.
از حضرت صادقعلیه السلام مروی است که امیر المؤمنینعلیه السلام در اکثر اوقات جامه سفید میپوشیدند.
و حفص مؤذن روایت کرده است که دیدم امام جعفر صادقعلیه السلام را در میان قبر و منبر نماز میکردند، و جامه زردی به رنگِ بِهْ پوشیده بودند.
در حدیث حسن از زراره منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام بیرون آمدند، جُبّه خز زرد و عمامه زرد و رداء خز زرد پوشیده بودند.
در حدیث معتبر منقول است: حکم بن عتبه به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام رفت، دید که جامه سرخ تیره که به گل کافشه رنگ کرده بودند پوشیده است. حضرت فرمودند که در این جامه چه میگویی؟ حکم گفت: چه گویم در چیزی که شما پوشیده باشید، اما جوانان شوخ که در میان ما این جامه را میپوشند، ما ایشان را عیب میکنیم. حضرت فرمود: زینت خدا را کی حرام کرده است. بعد از آن فرمود: به این سبب این جامه را پوشیدهام که تازه داماد شدهام.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: جامه سرخ تیره پوشیدن کراهت دارد مگر برای نو داماد.
در حدیث معتبر از یونس منقول است: امام رضاعلیه السلام را دیدم که طیلسان کبود پوشیده بودند.
و از حسن زیّات منقول است: دیدم حضرت ابیجعفرعلیه السلام را که جامهای به رنگ گل سرخ پوشیده بودند.
و محمّد بن علی روایت کرده است که امام موسی کاظمعلیه السلام را دیدم که جامه عدسی پوشیده بودند. و از ابیالعلا منقول است: حضرت صادقعلیه السلام را دیدم که در حال احرام، بُرد یمنی سبزی پوشیده بودند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: جبرئیل در روز آخر ماه مبارک رمضان بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نازل شد، بعد از نماز عصر، چون به آسمان رفت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فاطمهعلیها السلام را طلب فرمود: شوهر خود علیعلیه السلام را بطلب. پس چون حاضر شدند امیر المؤمنینعلیه السلام را در جانب راست نشانید و دستش را گرفت و بر دامن خود گذاشت و حضرت فاطمه را در جانب چپ نشانید و دستش را گرفت و بر دامن خود گذاشت، پس فرمود: میخواهید شما را خبر دهم به آنچه جبرئیل مرا به آن خبر داد؟ گفتند: بلی یا رسول اللَّه. فرمود: جبرئیل گفت که در قیامت من در جانب راست عرش خواهم بود و خدای تعالی دو جامه به من پوشاند، یکی سبز و دیگری سرخ به رنگ گل، تو یا علی!در جانب راست عرش باشی و دو جامه چنین در تو پوشانند. پس راوی عرض کرد که مردم رنگ سرخ چنین را مکروه میدانند. حضرت فرمود: چون خدا حضرت عیسی را به آسمان برد، دو جامه چنین بر او پوشانید.
و به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: شخصی از حضرت صادقعلیه السلام پرسید: در کلاه سیاه نماز بکنم؟ فرمود: در آن نماز مکن که جامه اهل جهنّم است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مکروه است سیاه مگر در سه چیز: در موزه و عمامه و عبا.
جامههای دراز پوشیدن و آستین جامه را دراز کردن و جامه را از روی تکّبر بر روی خاک کشیدن مکروه و مذموم است.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام رفت به بازار و سه جامه برای خود خرید به یک اشرفی، پیراهن را تا نزدیک بند پا و لُنگ را تا نیمه ساق و ردا را از پیش تا پستان و از عقب تا پایینتر از کمر. پس دست به آسمان برداشت و پیوسته حمد الهی مینمود بر این نعمت تا به خانه بازگشت.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: جامه آنچه از غوزک پا میگذرد در آتش جهنّم است.
از حضرت موسی کاظمعلیه السلام منقول است: حق تعالی به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «وَثِیابَکَ فَطَهِّرْ» [مدّثر / آیه 4]؛ جامههای خود را پس پاک گردان. حضرت فرمود: جامههای آن حضرت پاک بود ولیکن مراد الهی آن است که جامه را کوتاه کن که آلوده نشود. به روایت دیگر یعنی: بردار که به زمین کشیده نشود.
در روایت حسن از امام باقرعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شخصی را وصیت فرمود: زینهار! پیراهن و ازار خود را بلند میاویز که این از تکبر است و خدا تکبر را دوست نمیدارد.
در حدیث معتبر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام چون پیراهن میپوشیدند، آستین را میکشیدند آنچه از سر انگشتشان میگذشت، میبریدند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به ابوذر فرمود: هرکه از روی تکبر جامهاش را به زمین کشد، حق تعالی در قیامت نظر رحمت به او نفرماید و ازار مرد، تا نصف ساق است و تا بند پا هم جایز است و زیاده در آتش است.
حرام است مردان را پوشیدن جامهای که مخصوص زنان باشد؛ مانند لچک و مقنعه و نیمتنه و همچنین حرام است زنان را پوشیدن جامهای که مخصوص مردان باشد مانند کلاه و قبا و عمامه و هیچ یک را جایز نیست پوشیدن جامهای که مخصوص کافران باشد مانند زُنّار و کلاههای فرنگی.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: جایز نیست زنان را که شبیه به مردان شوند؛ زیرا که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم لعنت کرد مردانی را که شبیه به زنان شوند و لعنت کرد زنانی را که شبیه به مردان شوند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام مروی است: خداوند وحی فرمود به پیغمبری از پیغمبرانش: بگو به مؤمنان که نپوشید جامههای دشمنان مرا و نخورید طعامهای دشمنان مرا و به مسلک دشمنان من سلوک ننمایید که ایشان نیز مانند آنها دشمنان من خواهند بود.
عمامه بر سر بستن سنّت است و با عمامه تحت الحنک بستن سنّت است و یک طرف عمامه را از پیش و طرف دیگر را از عقب انداختن به روش سادات مدینه مشرفه سنّت است و شیخ شهیدرحمه الله گفته است که عمامه ایستاده پیچیدن سنّت است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: عمامه تاج عربان است؛ هرگاه که عمامه را بر طرف کنند خدا عزّتشان را برطرف خواهد کرد.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه عمامه بر سر بپیچد و تحت الحنک نبندد به او دردی برسد که دوا نداشته باشد پس ملامت نکند مگر خود را.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم عمامه بر سر بستند و یک طرف عمامه را به طرف پیش انداختند و دیگری را به عقب؛ و جبرئیل نیز چنین کردند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: ملائکه در روز بدر عمامههای سفید در سر داشته و علاقهها انداخته بودند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسالت پناه به دست مبارک خود بر سر امیر المؤمنینعلیه السلام عمامهای پیچیدند و یک سر عمامه را از پیش رو آویختند و طرف دیگر را به قدر چهار انگشت کوتاهتر از عقب سر آویختند، پس فرمود: برو. رفت و فرمود: بیا! آمد، آن گاه فرمودند که چنین است و اللَّه تاجهای ملائکه.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که هرگاه عمامه بر سر گذاری این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ، اَللَّهُمَّ ارْفَعْ ذِکْرِی وَاَعْلِ شَأْنِی وَاَعِزَّنِی بِعزَّتِکَ وَاَکْرِمْنِی بِکَرَمِکَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَبَیْنَ خَلْفِکَ،، اَللَّهُمَّ تَوِّجْنِی بِتاجِ الکَرامَةِ وَالعِزِّ وَالقَبُولِ».
در مکارم الاخلاق از کتاب نجات نقل کرده است که این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ سَوِّمْنِی بِسِیمآءِ الاِیمانِ وَتَوِّجْنِی بِتاجِ الکَرامَةِ وَقَلِّدْنِی حَبْلَ الاِسْلامِ وَلا تَخْلَعْ رِبْقَةَ الاِیمانِ مِنْ عُنُقِی»، و گفته است که باید عمامه را ایستاده بپیچید.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چند قسم کلاه داشتند که بر سر میگذاشتند. کلاههای دراز که برطله میگویند، وارد شده است که پوشیدن آنها زیّ یهودان است. علما گفتهاند که مکروه است.
از بعضی احادیث ظاهر میشود: پایین کلاه را شکستن و برگردانیدن مکروه است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرگاه کلاههای ترکدار در میان امّت بسیار شود، زنا در میان ایشان شایع شود و کلاه ترکدار ظاهراً مانند قاووق و کلاه بکتاشی و امثال آن باشد.
از حضرت ابی عبد اللَّهعلیه السلام منقول است: حق تعالی وحی فرمود به حضرت ابراهیمعلیه السلام که زمین به من شکایت میکند از دیدن عورت تو، پس میان عورت خود و زمین حجابی قرار ده، پس زیر جامه تا زانو به عمل آورد و پوشید.
از جامع بزنطی روایت شده است که هرکه زیر جامه را ایستاده بپوشد تا سه روز حاجتش برآورده نشود.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: زیر جامه را نشسته بپوش و ایستاده مپوش که مورث هلاک و زرداب و غم و الم میشود و در وقت پوشیدن این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ، اَللَّهُمِّ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَلاتَهْتِکْنِی فِی عَرَصاتِ القِیامَةِ وَاعْفُ فَرْجِی وَلاتَخْلَعْ عَنِّی زِینَةَ الاِیمانِ».
و در مکارم الاخلاق از کتاب نجات نقل کرده است که این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَآمِنْ رَوْعَتِی وَاعْفُ فَرْجِی وَلاتَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فِی ذلِکَ نَصِیباً وَلا لَهُ اِلی ذلِکَ وُصُولاً فَیَضَعُ لِیَ المَکایِدَ وَیُهَیِّجُنِی لِارتِکابِ المَحارِمِ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: پیغمبران پیراهن را پیش از زیر جامه میپوشیدند. در روایت دیگر وارد شده است: ایستاده و رو به قبله و رو به آدم مپوش.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: زیر جامه را ایستاده پوشیدن مورث اندوه است.
به سند صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون کسی جامه نو بپوشد این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ ثَوْبَ یُمْنٍ وَتُقی وَبَرَکَةٍ،، اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ حُسْنَ عِبادَتِکَ وَعَمَلاً بِطاعَتِکَ وَاَدآءَ شُکْرِ نِعْمَتِکَ، اَلحَمدُ للَّهِِ الَّذِی کَسانِی ما أُوارِی بِهِ عَوْرَتِی وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ».
و به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم این دعا را تعلیم مینمود که در وقت پوشیدن جامه نو بخوانم: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی کَسانِی مِنَ اللِّباسِ ما اَتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها ثِیابَ بَرَکَةٍ اَسْعی فِیها لِمَرْضاتِکَ وَاَعْمُرُ فِیها مَساجِدَکَ». پس فرمود: یا علی! هرکه این دعا بخواند چون جامه را بپوشد آمرزیده شود.
در حدیث دیگر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: سزاوار است کسی که جامه نو بپوشد دست بر آن بمالد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی کَسانِی ما أُوارِی بِهِ عَوْرَتِی وَاَتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ وَاَتَزَیَّنُ بِهِ بَیْنَهُمْ».
از حضرت ابی عبد اللَّهعلیه السلام منقول است: هرکه آبی در ظرف نوی بکند و سی و دو مرتبه سوره قدر بر آن بخواند و بر جامه نو بپاشد، در هنگام پوشیدن پیوسته در فراخی روزی باشد تا تاری از آن جامه باقی باشد.
در حدیث دیگر از آن حضرت مروی است که چون جامه نو بپوشی بگو: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ». تا از آفتها نجات یابی، و چیزی را که دوست داری بسیار آن را یاد مکن که آن را درهم میشکند، و چون به کسی کاری داشته باشی در غایبانه او را دشنام مده که در دل او اثر میکند.
به سند معتبر منقول است: حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام چون جامه نو میپوشیدند جامهها را در جانب راست میگذاشتند و چون رخت نو میپوشیدند قدح آبی میطلبیدند و سوره توحید و آیة الکرسی و سوره کافرون هر یک را ده نوبت در آن ظرف میخواندند و آن آب را بر جامه میپاشیدند و میفرمودند: هرکه چنین کند پیوسته در فراخی روزی باشد مادام که تاری از آن جامه باقی است.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون خدای تعالی جامه نو به کسی عطا فرماید و بپوشد، باید که وضو بسازد و دو رکعت نماز بگذارد و در هر رکعت سوره حمد و آیة الکرسی و توحید و قدر بخواند، پس حمد کند خداوندی را که عورت او را پوشاند و در میان مردم او را مزین ساخت و بسیار بگوید «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ». پس اگر چنین کند در آن جامه معصیت خدا نکند و به عدد هر تاری که در آن جامه است ملکی خدا را به پاکی یاد کند و برای او استغفار کند و بر او ترحم کند.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه جامه نو بِبُرد و آبی در ظرفی کند و سی و شش مرتبه سوره قدر بخواند، هرگاه که به آیه «تنزل الملائکة» برسد، اندکی از آب را نرم به جامه بپاشد، پس دو رکعت نماز بگذارد و دعا کند و بگوید: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی رَزَقَنِی ما اَتَجَمَّلُ بِهِ فِی النّاسِ وَاُوارِی بِهِ عَوْرَتِی وَاُصَلِّی فِیهِ لِرَبِّی»، و خدا را شکر کند، پیوسته در فراخی نعمت باشد تا آن جامه کهنه شود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که نهی فرمود از عریان شدن در شب و روز.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرگاه مرد عریان شود شیطان به سوی او نظر میکند و طمع میکند در آنکه او را به مصیبت در آورد.
و فرمود: سزاوار نیست مرد را که جامه خود را از ران خود دور کند وقتی که در میان جماعتی نشسته باشد.
و فرمود: چون جامه خود را از بدن بیرون آورید، بسم اللَّه بگویید تا جنیان نپوشند و اگر نگویید جنیان آن جامه را میپوشند تا صبح.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست زن مسلمان را که روپاک یا پیراهنی بپوشد که ته نمایان باشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: عرض مقنعه حضرت فاطمهعلیها السلام آن قدر بود که تا نصف بازوی آن حضرت میرسید و همه زنان را باید که چنین کنند.
از حضرت صادقعلیه السلام به سند معتبر منقول است: ادنای اسراف آن است که جامه اندرون و بیرون یکی باشد.
در حدیث دیگر منقول است: اسحاق بن عمار از آن حضرت پرسید که مؤمن میتواند ده پیراهن داشته باشد؟ فرمود: بلی. گفت که بیست پیراهن؟ فرمود: بلی. این اسراف نیست، اسراف آن است که جامهای که باید برای زینت نگاه داشته به عوض جامهای که در وقت دیگر بپوشند بپوشی.
در روایت دیگر از امام موسی کاظمعلیه السلام سؤال کردند: کسی ده پیراهن داشته باشد اسراف است؟ فرمود: نه؛ بلکه از برای محافظت جامه این بهتر است، بلکه اسراف آن است که جامه نگاه داشتنی را در جاهای کثیف بپوشی.
از حضرت باقرعلیه السلام منقول است: کوتاه کردن جامه، راحت جامه است و بیشتر باقی میماند. و فرمود: جامه پاکیزه پوشیدن دشمن را منکوب میکند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: شستن جامه، اندوه و غم را برطرف میکند و موجب قبولی نماز میگردد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه جامهای پوشد باید پاکیزه باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: شش چیز است که از اخلاق قوم لوط است؛ کمان گلوله انداختن و سنگریزه انداختن به یکدیگر و قندران خاییدن در راهها و جامه بر زمین کشیدن از روی تکبر و بندهای قبا و پیراهن را گشودن.
به سند معتبر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد، دید که گریبان جامه را پینه کردهاند. آن شخص به تعجب نظر میکرد. حضرت فرمود: چرا چنین نظر میکنی؟ گفت: از پینه جامه تعجب میکنم. کتابی در پیش حضرت گذاشته بود فرمود: بخوان. در آنجا نوشته بود که ایمان ندارد کسی که حیا ندارد و مال نیست کسی را که معیشت به اندازه نمیکند و نو نیست کسی را که جامه کهنه ندارد.
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: آنقدر پینه بر جامه خود زدم که شرم کردم از آنکه برآن پینه میزد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه گریبان جامه را پینه زند و کفش را پینه کند و چیزی که برای خانه خرد بردارد به خانه برد، از تکبر ایمن گردد.
بهترین رنگها در نعل و کفش، رنگ زرد است و بعد از آن سفید، و بهترین رنگها در موزه و چکمه سیاه است و در سفر، سرخ خوب است و در حضر کراهت دارد، و در نعل سنّت است که پیش و عقبش بلند باشد و میانش تهی باشد و همهاش بر زمین نچسبد و غیر این مکروه است. و ظاهراً کفش نیز این حکم دارد که کفش سرپایی مکروه باشد.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کفش نیکو پوشیدن، بدن را از بلاها نگاه میدارد و معین است بر تمامی نماز و وضو.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه خواهد عمرش دراز باشد چاشت را بامداد بخورد و کفش نیکو بپوشد و ردا و بالاپوش را سبک کند و با زنان بسیار جماع نکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: اوّل کسی که نعلین پوشید حضرت ابراهیمعلیه السلام بود.
در حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: نعل هموار پوشیدن که همهاش بر زمین رسد، پوشش یهودان است. و بر مذمت این قسم احادیث بسیار وارد شده است.
در احادیث معتبره وارد شده است که نعل سیاه مپوش که چشم را ضعیف میکند و ذَکَر را سست میکند و مورث اندوه و غم است. و بر تو باد به نعل زرد که چشم را جلا میدهد و ذَکر را سخت میکند و غم را برطرف میکند و پوشش پیغمبران است.
در حدیث دیگر وارد شده است: پوشیدن نعل سیاه موجب خیلا و تکبر است و هرکه بپوشد، در روز قیامت با جباران محشور شود.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه نعل زرد بپوشد، تا آن را پوشیده باشد در شادی و سرور باشد زیرا که حق تعالی در وصف بقره بنی اسرائیل میفرماید: «صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرینَ» [بقره / آیه 69]؛ زرد بسیار زردی که شاد گردانند نظر کنندگان را.
به سند معتبر از سدیر صرّاف منقول است: به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام رفتم و نعل سفید پوشیده بودم فرمود: آیا دانسته این نعل را پوشیدهای؟ پس فرمود: هرکه داخل بازار شود و نعل سفیدی بخرد، کهنه نکند آن را مگر آنکه کسب کند مالی را از جایی که گمان نداشته باشد. راوی گوید که سدیر مرا خبر داد که هنوز آن نعل کهنه نشده بود که صد اشرفی از جایی به دستم آمد که گمان نداشتم.
در حدیث دیگر وارد است: هرکه نعل زرد یا سفید بپوشد او را مال و فرزندان به هم رسد و هرکه نعل سیاه بپوشد هیچ یک را نیابد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: موزه پوشیدن نور چشم را زیاد میکند.
در روایت دیگر فرمود: مداومت پوشیدن موزه امان میدهد از مرض سل و مرگ بد.
داوود رقّی روایت میکند: امام جعفر صادقعلیه السلام را دیدم در سفر، که موزه سرخ پوشیده بودند. پرسیدم: این موزه سرخ چیست؟ فرمود: این را از برای سفر گرفتهام و برای گل و باران خوب است، اما در وطن هیچ رنگ بهتر از سیاه نیست.
به سندهای معتبر از امام محمّد باقر و امام جعفر صادقعلیهما السلام منقول است: چون نعل بپوشی ابتدا به پای راست بکن و در وقت کندن، ابتدا به پای چپ کَن.
و فرمودند: هرکه با یک تای کفش به راه رود، یعنی یک پا در کفش و دیگری برهنه، شیطان بر او دست یابد و دیوانه شود.
از عبد الرحمن بن کثیر منقول است که گفت: در خدمت حضرت صادقعلیه السلام به راهی میرفتم، بند نعل آن حضرت گسیخت. من بند دیگر از آستین خود به در آوردم و نعل را به اصلاح آوردم و حضرت دست بر دوش من انداخته بودند. پس فرمود: هرکه نعل مؤمنی را بردارد برای اصلاح آن، چون در قیامت از قبر بیرون آید حق تعالی او را بر ناقه گرم روی سوار کند تا در بهشت را بکوبد.
از یعقوب سراج منقول است: به راهی در خدمت آن حضرت میرفتم، بند نعل آن حضرت پاره شد و حضرت پای پیاده روان شدند. عبد اللَّه بن ابی یعفور بند نعل خود را گشود و به نزد آن حضرت آورد، قبول نفرمود و گفت: صاحب مصیبت اولی است که بر آن صبر نماید.
عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه روایت کرده است که در خدمت آن حضرت به دیدن شخصی رفتم، چون داخل شدند نعل را از پا بیرون آوردند و فرمودند: نعلها را بیرون آورید که کندن نعل راحت قدم است.
منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از راه رفتن با یکتای نعل و از ایستاده پوشیدن نعل. دور نیست کراهت ایستاده پوشیدن، مخصوص نعلی باشد که بندهایش را میباید بست.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: سه چیز است هرکه کند، بیم آن هست که دیوانه شود: غایط کردن در میان قبرها و با یک تای موزه راه رفتن و در خانه تنها خوابیدن.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: مداومت بر پوشیدن کفش امان میدهد از خوره.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: چون خواهی موزه یا کفش بپوشی ابتدا به پای راست کن و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالحَمْدُ للَّهِِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اَللَّهُمَّ وَطِّیءْ قَدَمَیَّ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَثَبِّتْهُما عَلَی الاِیمانِ وَلاتُزَلْزِلْهُما یَوْمَ زَلْزَلَةِ الاَقْدامِ،، اَللَّهُمَّ وَقِنِی مِنْ جَمِعِ الآفاتِ وَالعاهاتِ وَمِنَ الاَذی و چون خواهی بکَنی بگو: اَللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنِّی کُلَّ غَمٍّ وَهَمٍّ وَلاتَنْزَعْ عَنِّی حُلَّةَ الاِیمانِ».
در مکارم الاخلاق از کتاب «نجات» نقل نموده که موزه و نعل را نشسته بپوش و در وقت پوشیدن بگو: «بِسْمِ اللَّهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَوَطِّیءْ قَدَمَیَّ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَثَبِّتْهُما عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاَقْدامِ»، و در وقت کندن، ایستاده بکن و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ، اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی رَزَقَنِی ما اَقِی بِهِ قَدَمَیَّ مِنَ الاَذی اَللَّهُمَّ ثَبِّتْهُما عَلی صِراطِکَ وَلاتَزِلْهُما عَنْ صِراطِکَ السَّوِیِّ».
مؤکد است مردان و زنان را انگشتر در دست راست کردن. در بعضی احادیث تجویز فرمودهاند که در دست چپ بکنند، امّا اگر نقش شریفی یا نگین شریفی داشته باشد باید که در وقت استنجا بیرون آورد.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: اگر خواهی انگشتر را به دست راست کن و اگر خواهی به دست چپ.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم انگشتر را به دست راست میکردند.
از امام محمد باقر منقول است: حضرت رسول در دست راست میکردند انگشتر را.
از سلمان فارسیرحمه الله مروی است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! انگشتر را در دست راست بکن تا از مقربان باشی. عرض کرد: یا رسول اللَّه! کدامند مقربان؟ فرمود: جبرئیل و میکائیل. پرسیدند: چه انگشتر در دست کنم؟ فرمود: عقیق سرخ، به درستی که آن اقرار کرده است برای خدا به یگانگی و برای من به پیغمبری و برای تو یا علی!به آنکه وصی منی و برای فرزندان تو به امامت و برای دوستان تو به بهشت و برای شیعیان فرزندان تو به جنّت الفردوس.
در حدیث معتبر منقول است: از امام کاظمعلیه السلام سؤال کردند که به چه علّت امیر المؤمنینعلیه السلام انگشتر در دست راست میکردند؟ فرمود: زیرا آن حضرت پیشوای اصحاب یمین است که در قیامت نامههایشان را به دست راست میدهند. و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در دست راست میکردند انگشتر را، و این علامتی است برای شیعیان ما که به این علامت ایشان را میشناسند و به محافظت کردن در وقت فضیلت نمازهای پنجگانه و به دادن زکات و به قسمت کردن مال خود با برادران مؤمن خود و امر به نیکیها کردن و نهی از بدیها کردن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت جبرئیل به حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گفت: هرکه انگشتر در دست راست کند و غرضش سنّت و متابعت تو باشد و ببینم او را که در قیامت متحیر مانده است، دستش بگیرم و به تو و به امیر المؤمنینعلیه السلام برسانم.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از سنّت پیغمبران است انگشتر در دست راست کردن.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: هرکه انگشتری در دست چپ داشته باشد که نام خدا در آن باشد در وقت استنجا به در آورد و در دست دیگر کند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از انگشتر کردن در انگشت شهادت و انگشت میان.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: انگشتر را به بند پایین انگشت برسانید.
در روایتی وارد شده است که انگشتر به سر انگشتان کردن، عمل قوم لوط است.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: در وقت انگشتر در دست کردن بگو: «اَللَّهُمَّ سُمْنِی بِسِیمآءِ الاِیمانِ وَاخْتِمْ لِی بِخَیْرٍ، وَاجْعَلْ عاقِبَتِی اِلی خَیْرٍ، اِنَّکَ اَنْتَ العَزِیزُ الاَکْرَمُ».
و ابن طاووسرحمه الله روایت کرده است که این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ سَوِّمْنِی بِسِیمآءِ الاِیمانِ وَتَوِّجْنِی بِتاجِ الکَرامَةِ، وَقَلِّدْنِی حَبْلَ الاِسْلامِ، وَلاتَخْلَعْ رِبْقَةَ الاِیمانِ مِنْ عُنُقِی».
سنّت است که انگشتر از نقره باشد و مردان را انگشتر طلا در دست کردن حرام است و انگشتر آهن و برنج و فولاد، مردان و زنان را مکروه است. چنانچه منقول است از حضرت صادقعلیه السلام به سند صحیح و حسن که انگشتر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم از نقره بود.
در چندین حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! انگشتر طلا در دست مکن که آن زینت تو است در آخرت.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: انگشتر غیر نقره در دست مکنید، به درستی که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: پاک نیست دستی که در آن انگشتر آهن باشد.
در حدیث دیگر فرمود: پاک نکند خدا دستی را که در آن انگشتر آهن باشد.
و در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نماز نکند مرد در انگشتر آهن و نهی فرمود از انگشتر برنج در دست کردن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: انگشتر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از نقره بود و نگین نداشت و بر آن نقش کرده بودند: محمّد رسول اللَّه.
منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام چهار انگشتر در دست میکردند، انگشتر یاقوت برای شرافت و زینتش و فیروزه برای نصرت و یاریاش و حدید صینی برای قوّتش و عقیق برای حرز و دفع دشمنان و بلاها.
و در حدیث صحیح از حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام مروی است: عقیق، فقر و درویشی را برطرف میکند و در دست کردن عقیق، نفاق را زایل میکند.
در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه قرعه به انگشتر عقیق بزند بهره او تمامتر بیرون میآید.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هرکه انگشتر عقیق داشته باشد، امید هست که عاقبتش مقرون به خیر و نیکی باشد.
از ربیعة الراوی منقول است: در دست امام زین العابدینعلیه السلام انگشتر عقیق دید، پرسید که این چه نگین است؟ فرمود: این عقیق رومی است. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه انگشتر عقیق در دست داشته باشد، حاجتش برآورده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: انگشتر عقیق مورث ایمنی است در سفر.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه انگشتری بگیرد که نگینش عقیق باشد، پریشان نشود و عاقبت کارش البته نیکو باشد.
در حدیث دیگر وارد شده است: حاکمی پی شخصی فرستاده بود به سبب جرمی، حضرت صادقعلیه السلام فرمود: انگشتر عقیق به او برسانید. چنان کردند مکروهی به او نرسید.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و شکایت کرد که دزد در راه به من رسید و اموال مرا برد. حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتی؟! که آن از هر بدی نگاه میدارد آدمی را.
به سند معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: انگشتر عقیق در دست کنید. مادام که آدمی آن انگشتر را با خود دارد اندوهی به او نمیرسد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: انگشتر عقیق با خود دارید که آن اوّل کوهی است که اقرار کرده است از برای خدا به یگانگی و از برای من به پیغمبری و از برای تو یا علی! به امامت.
در حدیث معتبر از بشیر دهان منقول است که عرض کردم: کدام یک از نگینها بر انگشت خود بنشانم؟ فرمود: چرا غافلی از عقیق سرخ و عقیق زرد و عقیق سفید؟! که اینها سه کوهند در بهشت. اما کوه عقیق سرخ، پس مشرف است بر خانه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و اما کوه عقیق زرد، پس مشرف است بر خانه حضرت فاطمهعلیها السلام، و اما کوه عقیق سفید، پس مشرف است بر خانه امیر المؤمنینعلیه السلام، و همه آنها یک خانه است و از زیر کوهی نهری جاری است از برف سردتر و از شیر سفیدتر، و نمیخورد از آن نهرها مگر آل محمّدعلیهم السلام و شیعیان ایشان و هر سه نهر از کوثر میآید و به یکجا میریزد، و این سه کوه تسبیح و تقدیس و تمجید الهی میکنند و از برای محبّان آل محمّدعلیهم السلام طلب آمرزش میکنند. پس هرکه از شیعیان آل محمّدعلیهم السلام یکی از این عقیقها را در دست داشته باشد، نبیند مگر خیر و نیکی و فراخی روزی و سلامتی از جمیع بلاها، و امان یابد از شر پادشاه ظالم و از هرچه، آدمی ازآن میترسد و حذر مینماید.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی از برابر امام محمّد باقرعلیه السلام گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند. حضرت فرمود: انگشتر عقیق او کجاست؟! اگر با او میبود تازیانه نمیخورد.
و در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دستی به سوی آسمان بلند نمیشود که خدا دوستتر دارد از دستی که در آن انگشتر عقیق بوده باشد.
در حدیث معتبر از امام حسینعلیه السلام منقول است: چون حضرت موسیعلیه السلام بر کوه طور با حق تعالی مناجات کرد و بر زمین نظر کرد، حق تعالی از نور روی او عقیق را آفرید. پس فرمود: قسم خوردم به ذات مقدس خود که عذاب نکنم به آتش جهنّم، دستی را که انگشتر عقیق در آن باشد، اگر ولایت علی بن ابیطالبعلیهما السلام داشته باشد.
در حدیث دیگر منقول است: جبرئیل نازل شد بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و گفت: یا محمّد! پروردگارم سلامت میرساند و میگوید انگشتر را به دست راست بکن و نگینش را از عقیق بکن و بگو به علی بن ابیطالبعلیهما السلام پسر عمّت که، انگشتر را به دست راست بکند و نگینش را عقیق بکند. امیر المؤمنینعلیه السلام پرسید: یا رسول اللَّه! عقیق کدام است؟! فرمود: کوهی است در یمن که برای خدا اقرار کرده است به یگانگی و برای من به پیغمبری و برای تو و اولاد تو به امامت و برای شیعیان تو به بهشت و برای دشمنان تو به جهنّم.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: نماز کسی که انگشتر عقیق در دست داشته باشد بر نماز جماعتی که غیر عقیق در دست داشته باشند به چهل درجه زیادتی دارد.
سلیمان اعمش روایت کند: در خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام بودم در خانه منصور عباسی، پس شخصی را بیرون آوردند که تازیانه خورده بود. حضرت فرمود: ای سلیمان! ببین که انگشترش چه نگین دارد؟ گفتم: یابن رسول اللَّه! عقیق نیست. فرمود: ای سلیمان! اگر عقیق بود تازیانهاش نمیزدند. او را گفتم: یابن رسول اللَّه! دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! انگشتر عقیق امان میبخشد از دست بریدن. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! انگشتر عقیق امان میبخشد از خون. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! خدای عزّوجلّ دوست میدارد بلند کند به دعا به سوی او، دستی را که در او نگین عقیق باشد. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: عجب دارم از دستی که در آن عقیق باشد چگونه خالی میماند از دینار و درهم. گفتم: یابن رسول اللَّه دیگر بفرما. فرمود: ایمن میگرداند از فقر. گفتم: یابن رسول اللَّه! روایت کنم این حدیث را از جدّت حسین بن علی از پدرش امیرالمؤمنینعلیهم السلام؟ فرمود: بلی.
در روایت دیگر منقول است: دو رکعت نماز با انگشتر عقیق بهتر است از هزار رکعت که با آن نباشد.
در حدیث معتبر از حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام منقول است: انگشتر یاقوت در دست کنید که پریشانی را زایل میکند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام مروی است: سنّت است انگشتر یاقوت در دست داشتن.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: انگشتر زمرّد در دست کردن موجب آسانی است که در آن هیچ دشواری نباشد.
در حدیث دیگر از امام رضاعلیه السلام به همین لفظ وارد شده است، امّا به لفظ زبرجد. و فرمود: انگشتر زمرد در دست داشتن، فقر را به توانگری بدل میکند. و فرمود: هرکه انگشتری یاقوت زرد در دست کند فقیر نشود.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه انگشتر فیروزه در دست کند دستش فقیر نشود.
از حسن بن علی بن مهران منقول است: به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام رفتم، در انگشت آن حضرت انگشتری دیدم که نگینش فیروزه بود و نقشش «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، بسیار نظر کردم در آن انگشتر. فرمود: چه نظر میکنی؟ گفتم: امیر المؤمنینعلیه السلام انگشتر فیروزه داشته است که نقشش «اَللَّهُ الْمَلِکُ» بوده است. فرمود: آن را میشناسی؟ گفتم: نه. فرمود: همان انگشتر است، و این سنگی است که جبرئیل برای رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به هدیه آورد از بهشت و آن حضرت به امیر المؤمنینعلیه السلام بخشید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: انگشتر جزع یمانی در دست کنید که رد نمیکند مگر متمرّدان شیاطین را.
از امام رضاعلیه السلام منقول است که امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بیرون آمدند و انگشتر جزع یمانی در دست کرده بودند و با ما نماز کردند و چون از نماز فارغ شدند، انگشتر را به من دادند و فرمودند: این انگشتر را در دست راست خود کن و با آن نماز بکن که نماز در جزع یمانی برابر هفتاد نماز است و تسبیح و استغفار میکند و ثوابش برای صاحبش نوشته میشود.
علی بن محمد حمیری گفت: دختر جعفر بن محمود را خواستم و بسیار او را دوست میداشتم و فرزند از او به وجود نمیآمد. به خدمت امام علی نقیعلیه السلام رفتم و این مطلب را عرض کردم، پس تبسم نمود و فرمود: بگیر انگشتری که نگینش فیروزه باشد و بر آن نقش کن این آیه را: «رَبِّ لاتَذَرْنِی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الوارِثِینَ» [انبیاء / آیه 89] چنان کردم، یک سال نگذشت که از آن زن پسری به وجود آمد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خداوند عالمیان میفرماید: من شرم میکنم از دستی که به سوی من بلند شود به دعا و در آن دست انگشتر فیروزه باشد پس او را نا امید برگردانم.
به سند معتبر از مفضل بن عمر منقول است که گفت: روزی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفتم و انگشتر فیروزه در دست داشتم. فرمود: ای مفضل! فیروزه سیرگاه دیدههای مردان و زنان مؤمنه است یا دور گرداننده دردهاست از دیدههای ایشان و من دوست میدارم برای هر مؤمن که پنج انگشتر در دست داشته باشد: یاقوت و آن فاخرترین همه است و عقیق و آن خالصتر است برای خدا و برای ما اهل بیتعلیهم السلام و فیروزه و آن چشم را قوت میدهد و سینه را گشایش میدهد و قوت دل را زیاد میکند و چون پی کاری رود آن را در دست کند پس چون برگردد حاجتش برآورده شده است و حدید صینی و آن را دوست نمیدارم که همیشه در دست داشته باشد و لیکن بد نمیدانم در دست کردن آن را در وقتی که به دیدن کسی رود که از او ترسد از اهل شر، برای آنکه شر او ساکن میشود و حدید صینی شیاطین را دور میکند و به این سبب دوست میدارم که داشته باشم، پنجم آن درّی که در نجف اشرف خدا ظاهر میسازد، به درستی که هرکه آن را دست کند، به هر نظر کردنی به آن، خداوند عالمیان زیارتی یا حجی یا عمرهای در نامه عمل او بنویسد که ثوابش ثواب پیغمبران و صالحان باشد و اگر خدا رحم نمیکرد بر شیعیان ما هر آینه هر نگین از آن به قیمت بسیار میرسد و لیکن خدا ارزان کرده است برای ایشان که توانگر و فقیر ایشان توانند در دست کرد.
ابوطاهر میگوید: این حدیث را به امام حسن عسکریعلیه السلام عرض کردم، فرمود: این حدیث جدّم حضرت صادقعلیه السلام است. گفتم: شما هیچ چیز را بر عقیق سرخ اختیار نمیفرمایید؟ فرمود: بلی، برای فضیلت بسیاری که در آن وارد شده. به درستی که پدرم خبر داد مرا، اوّل کسی که انگشتر عقیق در دست کرد حضرت آدمعلیه السلام بود، دید در عرش نوشته است: «اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنَا وَحْدِی، مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی، اَیَّدْتُهُ بِاَخِیهِ عَلِیٌّ وَنَصَرْتُهُ بِهِ» تا آخر نامهای پنجگانه آل عبا، پس چون از آن درخت میوه خورد و به زمین آمد، متوسل شد به سوی خدا به این نامهای مبارک، و به برکت این نامها خدا توبهاش را قبول کرد. پس حضرت آدمعلیه السلام انگشتری از نقره ساخت و نگینش را از عقیق سرخ کرد و این نامهای پنجگانه را بر آن نقش کرد و آن انگشتر را در دست راست خود کرد. پس این سنتی شد که پرهیزکاران از فرزندانش همه به سنّت او عمل کردند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: نیکو نگینی است بلور.
و از حسین بن عبد اللَّه منقول است: سؤال کردم از امام علی نقیعلیه السلام که آیا خوب است انگشتر کردن سنگریزه که از چاه زمزم بیرون آرند؟ فرمود: بلی، اما چون خواهد که تطهیر کند از دست بیرون آورد، یعنی اگر در دست چپ باشد.
حسین بن خالد به خدمت امام رضاعلیه السلام عرض کرد: آیا جایز است شخصی استنجا کند و در دستش انگشتری باشد که نقش نگینش «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» باشد؟ حضرت فرمود: خوب نمیدانم این را از برای او. گفت: مگر رسول خدا و پدران شما - علیهم السلام - با انگشتر استنجا نمیکردند؟ فرمود: بلی ولیکن ایشان انگشتر را در دست راست میکردند. پس از خدا بترسید و افترا بر ایشان مبندید. پس فرمود: نقش نگین حضرت آدمعلیه السلام «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بود، با خود از بهشت آورده بود.
و حضرت نوحعلیه السلام چون به کشتی سوار شد، حق تعالی به او وحی فرمود: ای نوح! چون از غرق شدن بترسی، هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» بگو، پس دعا کن تا من تو را و مؤمنان را از غرق شدن نجات دهم. پس چون کشتی به راه افتاد، باد تندی وزید، حضرت نوحعلیه السلام از غرق شدن ترسید و او را مجال آن نشد که هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» بگوید. به زبان سریانی گفت: «هلولیا ألفاً ألفاً یا ماراثقاً»، پس طوفان برطرف شد و کشتی به راه افتاد، پس حضرت نوحعلیه السلام فرمود: سخنی که خدا مرا به آن نجات بخشید سزاوار است که همیشه با من باشد، پس در انگشتر خود ترجمه آن را به عربی نقش کرده: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اَلْفَ مَرَّةٍ یا رَبِّ اَصْلِحْنِی».
و حضرت ابراهیمعلیه السلام را چون در کفه منجنیق گذاشتند که در آتش اندازند، جبرئیل به خشم آمد. حق تعالی به او وحی فرمود: چه چیز باعث غضب تو گردیده است؟ گفت: پروردگارا! خلیل تو است و هیچ کس نیست در این وقت که تو را به یگانگی پرستد به غیر از او. دشمن خود و دشمن او را بر او مسلط گردانیده. پس خداوند عالم به او وحی فرستاد که ساکت باش. کسی تعجیل در امور میکند که مثل تو بنده من است؟ هرگاه که خواهم او را میگیرم. پس جبرئیل خاطرش مطمئن شد و به جانب ابراهیم ملتفت شد. گفت: آیا تو را حاجتی و کاری در این وقت هست؟ فرمود: به تو نه. پس حق تعالی انگشتری برای او فرستاد که در آن، شش حرف نقش شده بود: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، فَوَّضْتُ اَمْرِی اِلَی اللَّهِ، اَسْنَدْتُ ظَهْرِی اِلَی اللَّهِ، حَسْبِیَ اللَّهُ». پس خدا وحی نمود که انگشتر را در دست کن که آتش را بر تو سرد و سلامت میگردانم.
و نقش نگین حضرت موسیعلیه السلام دو حرف بود که از تورات بیرون آورده، «اِصْبِرْ تُوجَرْ اُصْدُقْ تُنْجَ؛ صبر کن تا مزد یابی، راست بگو تا نجات یابی». و نقش نگین حضرت سلیمانعلیه السلام این بود؛ «سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الجِنَّ بِکَلِماتِهِ». و نقش نگین حضرت عیسیعلیه السلام دو حرف بود که از انجیل بیرون آورده بود: «طُوبی لِعَبْدٍ ذُکِرَ اللَّهُ مِنْ اَجْلِهِ وَوَیْلٌ لِعَبْدٍ نُسِیَ اللَّهُ مِنْ اَجْلِهِ؛ خوشا حال بندهای که یاد کرده شود خدا به سبب او. و وای بر بندهای که خدا فراموش شود از خاطرهها به سبب او».
و نقش نگین حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم این بود: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ». و نقش نگین امام حسنعلیه السلام: «اَلعِْزَّةُ للَّهِِ» بود و نقش نگین امام حسینعلیه السلام: «اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرِهِ». و حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام انگشتر پدر خود را در دست میکردند و امام محمّد باقرعلیه السلام نیز انگشتر امام حسینعلیهما السلام را در دست میکردند. و نقش انگشتر امام جعفر صادقعلیه السلام: «اَللَّهُ وَلِیِّی وَعِصْمَتِی مِنْ خَلْقِهِ» بود و نقش انگشتر امام موسی کاظمعلیه السلام: «حَسْبِیَ اللَّهُ» بود. پس جناب امام رضاعلیه السلام دست دراز کردند و نمودند انگشتر پدر خود را که در دست داشتند.
و در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: نقش نگین حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم: «مُحَمّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بود، و نقش نگین امیر المؤمنینعلیه السلام: «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، و نقش نگین امام محمّد باقرعلیه السلام: «اَلعِزَّةُ للَّهِِ» بود.
و در حدیث معتبر دیگر منقول است: از آن حضرت پرسیدند: آیا کراهت دارد که کسی در نگین غیر نام خود و پدر خود چیزی نقش کند؟ حضرت فرمود: نقش انگشتر من: «اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ» است، و نقش انگشتر پدرم: «اَلعِزَّةُ للَّهِِ» بود، و نقش انگشتر امام زین العابدینعلیه السلام: «اَلحَمْدُ للَّهِِ العَلِیِّ» بود، و نقش انگشتر امام حسن و امام حسینعلیهما السلام: «حَسْبِیَ اللَّهُ» بود، و نقش انگشتر امیر المؤمنینعلیه السلام: «اَللَّهُ المَلِکُ» بود.
در روایت معتبر دیگر منقول است: نقش نگین امام جعفر صادقعلیه السلام این کلمات بود: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتِی فَقِنِی شَرَّ خَلْقِکَ».
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: نقش نگین امام جعفر صادقعلیه السلام: «اَنْتَ ثِقَتِی فَاعْصِمْنِی مِنَ النّاسِ» بود، و نقش نگین امام موسی کاظمعلیه السلام: «حَسْبِیَ اللَّهُ» بود و در زیرش شکل گلی و در بالایش هلالی نقش کرده بود.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: نقش نگین امام رضا: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ» بود.
و در حدیث معتبر دیگر از امام رضاعلیه السلام منقول است: نقش نگین امام زین العابدینعلیه السلام این بود: «خَزِیَ وَشَِقیَ قاتِلُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ».
عبد اللَّه بن سنان میگوید: حضرت صادقعلیه السلام انگشتر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را به من نمود، نگین سیاهی داشت و در دو سطر نوشته بود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ».
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه صورت چیزی از حیوانات را بر آن انگشتر نقش کنند.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عقل مردان را در سه چیز امتحان میتوان کرد: در درازی ریشش و نقش انگشترش و کینتش.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه نقش کند بر انگشترش: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» ایمن شود از فقر شدید.
و از جانب امام رضاعلیه السلام منقول است: نقش نگین امام محمّد باقرعلیه السلام چنین بود: «ظَنِّی بِاللَّهِ حَسَنٌ وَبِالنَّبِیِّ المُؤْتَمَنِ وَبِالوَصِیِّ ذِی المِنَنِ وَبِالحُسَیْنِ وَالحَسَنِ».
در روایت دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام مروی است: انگشتر امیر المؤمنینعلیه السلام از نقره بود، نقشش: «نِعْمَ القادِرُ اللَّهُ» بود. و در بعضی روایات وارد است که نقش نگین امیر المؤمنینعلیه السلام: «اَلمُلْکُ للَّهِِ» بود.
در روایت دیگر، انگشتری داشت از حدید صینی سفید صاف، این کلمات در آن نقش فرموده بود در هفت سطر، و در جنگها و شدّتها در دست میکردند. کلمات این است: «اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَلِکُلِّ کَرْبٍ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، وَلِکُلِّ مُصِیبَةٍ نازِلَةٍ حَسْبِیَ اللَّهُ، وَلِکُلِّ ذَنْبٍ کَبِیرَةٍ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، وَلِکُلِّ هَمٍّ وَغَمٍّ قادِحٍ ما شآءَ اللَّهُ، وَلِکُلِّ نِعْمَةٍ مُتَجَدِّدَةٍ اَلحَمْدُ للَّهِِ، ما بِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طالِبٍ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ فَمِنَ اللَّهِ».
و از اسماعیل بن موسی منقول است: انگشتر امام جعفر صادقعلیه السلام تمامش از نقره بود و بر آن نقش بود: «یا ثِقَتِی قِنِی شَرَّ جَمِیعِ خَلْقِکَ».
و از امام باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در انگشتر خود آیهای از قرآن نقش کند، آمرزیده شود.
ابن طاووسرحمه الله به روایت قاسم بن العلا نقل کرده است از صافی، خادم امام علی نقیعلیه السلام که رخصت طلبیدم از آن حضرت، که به زیارت جدّش امام رضاعلیه السلام بروم. فرمود: با خود انگشتری داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش نگین: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» باشد، و بر روی دیگر نگین محمّد و علیعلیهما السلام نقش کرده باشد. چون این انگشتر را با خود داری، امان یابی از شرّ دزدان و راه زنان. و برای سلامتی تو تمامتر است و دین تو را حفظ کنندهتر است.
خادم گفت: بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرمود، به هم رسانیدم و برگشتم که وداع کنم. چون وداع کردم و دور شدم، فرمود که مرا برگردانند. چون برگشتم. گفت: ای صافی! گفتم: لبّیک ای آقای من! فرمود: باید انگشتر فیروزه هم با خود داشته باشی به درستی که در میان طوس و نیشابور، شیری بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد کرد از رفتن، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر بنما و بگو: مولای من میگوید که دور شو از راه. و باید که بر یک طرف نگین فیروزه: «اَللَّهُ المَلِکُ» نقش کنی، و بر طرف دیگر: «اَلمُلْکُ للَّهِِ الواحِدِ القَهّارِ». زیرا نقش انگشتر امیر المؤمنینعلیه السلام: «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، چون خلافت آن جناب برگشت، «اَلمُلْکُ للَّهِِ الواحِدِ القَهّارِ» نقش کرد و نگینش فیروزه بود. چنین نگینی امان بخشد از حیوانات درّنده، و باعث ظفر و غلبه در جنگها شود.
خادم گفت: رفتم به سفر. به خدا سوگند! که در همان مکان که حضرت فرموده بود، شیر بر سر راه آمد، آنچه فرموده بود، به عمل آوردم و شیر برگشت. چون از زیارت برگشتم، آنچه گذشته بود، به خدمت آن جناب عرض کردم. فرمود: یک چیز ماند که نقل نکردی، اگر خواهی من نقل کنم؟ گفتم: ای آقای من! شاید فراموش کرده باشم. فرمود: شبی در طوس نزدیک روضه امام رضاعلیه السلام خوابیده بودی. گروهی از جنّیان به زیارت قبر میرفتند. آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند. پس آن را از دست تو به در آوردند و بردند به نزد بیماری که داشتند، و آن انگشتر را در آب شستند و آب را به بیمار خود خوراندند و بیمارشان صحّت یافت. پس انگشتر را برگرداندند. و تو در دست راست کرده بودی، ایشان در دست چپ تو کردند. چون بیدار شدی بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی و بر بالین خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی و الحال همراه تو است، ببر بازار و آن را به هشتاد اشرفی خواهی فروخت. و این یاقوت، هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند. خادم گفت: یاقوت را بردم به بازار و هشتاد اشرفی فروختم.
و ایضاً سیّد بن طاووسرحمه الله روایت کرده است: شخصی آمد به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام و گفت: من میترسم از حاکم شهر جزیره. و میترسم که دشمنان من او را با من به خشم آورند. و ایمن نیستم از آنکه مرا بکشند. آن جناب فرمود: انگشتری بساز که نگین آن، حدید صینی باشد. و بر روی نگین، سه سطر نقش کن. در سطر اوّل «اَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ» و در سطر دوم «اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ» و در سطر سوم «اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ» و در زیر نگین دو سطر نقش کن، سطر اوّل «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَکُتُبِهِ» و سطردوم «اِنِّی واثِقٌ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ» و در سطر سوم، زیر نگین نقش کن «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً». و در دست کن آن انگشتر را در هر حاجتی که بر تو دشوار شود و در وقتی که از آزار احدی از مردم ترسی. و به درستی که حاجتهایت برآورده میشود، و ترسهایت به ایمنی مبدّل میشود. و زنی که زاییدن بر او دشوار شود، بر او بندید که به مشیّت خدا به زودی وضع حمل او میشود. و همچنین دفع میکند اثر چشم بد را. و حذر کن که نجاستی و چربی به آن نگین نرسد. و با خود به حمّام و بیت الخلاء مبر. و خوب محافظت نما آن را که از اسرار خدا است. و شما شیعیان، از دشمنان خود میترسید بر جان خود که باید که این انگشتر را داشته باشید، و از دشمنان پنهان دارید. و تعلیم مکنید، مگر به کسی که اعتماد بر او داشته باشید. راوی حدیث گفت: من تجربه کردم و اثرش را یافتم.
از امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده است: هرکه صبح کند، در دستش انگشتر عقیق باشد، که در انگشت دست راست کرده باشد، پیش از آنکه نظرش بر کسی بیفتد، نگین آن را به جانب کف دست بگرداند و به آن نظر کند و سوره قدر را تا آخر بخواند. پس بگوید؛ «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَکَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَآمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِیَتِهِمْ وَظاهِرِهِمْ وَباطِنِهِمْ وَاَوَّلِهِمْ وَآخِرِهِمْ» چون چنین کند، خداوندِ عالمیان، او را نگاه دارد آن روز، از شرّ آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه بالا میرود به سوی آسمان و آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از زمین بیرون میآید. و در حرز و حمایت خدا باشد تا شام.
و در حدیث دیگر منقول است هرکه انگشتری از عقیق بسازد و در نگین آن نقش کند: «مُحَمَّدٌ نَبِیُّ اللَّهِ وَعَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ»، خدا او را از مرگ بد، نگاه دارد و نمیرد مگر بر دین حق.
در حدیث صحیح منقول است که از امام جعفر صادقعلیه السلام پرسیدند: آیا جایز است که پسران نابالغ را زیور و طلا بپوشانند؟ فرمود: امام زین العابدینعلیه السلام زینت میفرمود زنان و اطفال خود را به زیور طلا و نقره.
و در حدیث صحیح دیگر از آن جناب پرسیدند در این باب. فرمود: پدرم امام محمّد باقرعلیه السلام زنان و فرزندان خود را زیور طلا و نقره میپوشانیدند.
در حدیث صحیح دیگر منقول است که از آن حضرت پرسیدند از زیور کردن زنان به طلا و نقره، فرمود: باکی نیست.
و در حدیث معتبر دیگر از آن جناب منقول است: سر غلاف شمشیر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و دستهاش از نقره بود، و در میان حلقهها نقره داشت. و زره آن جناب سه حلقه نقره در پیش و دو حلقه در عقب داشت.
از حضرت رضاعلیه السلام منقول است: ذوالفقار را جبرئیل برای رسولصلی الله علیه وآله وسلم از آسمان آورد. و زیورش از نقره بود.
و درحدیث حسن ازآن حضرت منقول است: باکی نیست زیورکردن شمشیر به طلا و نقره.
و در حدیث دیگر فرمود: زیور شمشیر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم تمام از نقره بود؛ دستهاش و سر دستهاش.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: باکی نیست زینت کردن قرآنها و شمشیرها را به طلا و نقره.
و به سند موثّق دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: همیشه زنان زیور میپوشیدند.
در حدیث معتبر از فضل بن یسار منقول است: از امام جعفر صادقعلیه السلام پرسید؛ از کرسی که در آن طلا باشد، آیا میتوان در خانه نگاه داشت؟ حضرت فرمود: اگر طلا باشد، نه. و اگر آب طلا بر آن مالیده باشند، باکی نیست.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: سزاوار نیست زن خود را معطّل بگذارد و زینت نکند، اگرچه گردنبندی داشته باشد که در گردن ببندد، و سزاوار نیست که دستش از خضاب خالی باشد، اگرچه به مالیدن حنا باشد، هرچند سالدار باشد.
در روایت معتبر وارد شدهاست: جایز است دندانها را طلا به یکدیگر ببندد، بدانکه در باب زیور طلا احوط و اولی آن است که مردان اجتناب نمایند، اگرچه در شمشیر و مصحف باشد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سرمه سنگ به چشم میکشیدند و در وقت خواب طاق طاق.
در حدیث معتبر از حسن بن جَهم منقول است که گفت: امام رضاعلیه السلام میلی از آهن به من نمودند و سرمهدانی از استخوان. و فرمود: اینها از امام کاظمعلیه السلام بود. به این میل سرمه بکش.
به سند صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سرمه کشیدن در شب، چشم را نفع میرساند. و در روز زینت است.
و در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: سرمه سنگ در دیده کشیدن، دهان را خوشبو و مژگان را محکم میکند.
به سند موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سرمه کشیدن، دهان را شیرین میکند.
در حدیث دیگر فرمود: سرمه کشیدن، موی مژگان را میرویاند و بینایی را تند میکند. و اعانت میکند بر طول دادن سجود.
در حدیث دیگر فرمود: سرمه سنگ، چشم را جلا میدهد. و موی مژه را میرویاند. و آب ریختن چشم را، زایل میکند.
در روایت دیگر فرمود: سرمه کشیدن، قوّت جماع را زیاد میکند. و فرمود: هرکه هر شب سرمه سنگ را که مشک نداشته باشد در دیده بکشد، چشمش هرگز آب سیاه نیاورد.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه سرمه کشد، باید طاق بکشد، و اگر چنین هم نکند، باکی نیست.
در حدیث صحیح منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پیش از خواب، سرمه میکشید. چهار میل در دیده راست و سه میل در دیده چپ.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که صورت را نورانی میکند: نظر کردن در روی نیکو و در آب جاری و در سبزهزار و سرمه کشیدن وقت خواب.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید سرمه بکشد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سرمه کشیدن در وقت خواب، امان میدهد از آب آوردن چشم.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه را ضعف در باصره به هم رسد، هفت میل از سرمه سنگ، وقت خواب در چشم کشد، چهار در چشم راست و سه در چشم چپ.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در هر چشم سه میل میکشیدند در وقت خواب.
روایت دیگر وارد شده است: سه میل در چشم راست و دو میل در چشم چپ میکشید.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: بر شما باد به مسواک کردن که چشم را جلا میدهد، و بر شما باد به سرمه کشیدن که دهان را خوشبو میکند. زیرا چون مسواک میکند آدمی، بلغم نازل میشود از چشم و جلا مییابد. و چون سرمه میکشد، بلغم از چشم برطرف میشود و به دهان نازل میشود و دهان خوشبو بشود.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: چون اراده نمایی که سرمه بکشی، میل را به دست راست بگیر و در سرمه دان بزن و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ». چون میل را در چشم کشی بگو: «اَللَّهُمَّ نَوِّرْ بَصَرِی وَاجْعَلْ فِیهِ نُوراً اَبْصِرُ بِهِ حَقَّکَ وَاهْدِنِی اِلی طَرِیقِ الحَقِّ وَارْشُدْنِی اِلی سَبِیلِ الرَّشادِ، اَللَّهُمَّ نَوِّرْ عَلَیَّ دُنْیایَ وَآخِرَتِی».
در مکارم الاخلاق روایت کرده که این دعا را بخواند در وقت سرمه کشیدن: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَالبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَالیَقِینَ فِی قَلْبِی وَالاِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَالسَّلامَةَ فِی نَفْسِیِ وَالسَّعَةَ فِی رِزْقِی وَالشُّکْرَ لَکَ اَبَداً ما اَبْقَیْتَنِی».
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند عالمیان واجب گرداند بهشت را از برای جوانی که بسیار نظر در آینه کند و حمد خدا بسیار گوید بر آنکه خدا او را به صورت نیکو آفریده و او را معیوب نگردانیده است.
در بعضی از روایات مذکور است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نظر میکردند در آینه و موی سر مبارک و ریش را شانه میکردند و از برای اصحاب خود و زنان خود، خود را میساختند و میفرمودند: خدا میپسندد و دوست میدارد از بندهاش، که چون به نزد برادران مؤمن رود، از برای ایشان زینت کند و خود را بسازد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون در آینه نظر کند، باید بگوید: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی خَلَقَنِی فَأَحْسَنَ خَلْقِی، وَصَوَّرَنِی فَأَحْسَنَ صُورَتِی، وَزانَ مِنِّیِ ما شانَ مِنْ غَیْرِی، وَاَکْرَمَنِی بِالاِسْلامِ».
در فقه الرضاعلیه السلام و غیر آن مذکور است: چون خواهی در آینه نظر کنی، آینه را به دست چپ بگیر و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ»، پس چون در آن نظر کنی، دست راست را بر پیش سر بگذار و بر رو بکش و ریش خود را به دست راست بگیر و در آینه نظر کن و بگو: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی خَلَقَنِی بَشَراً سَوِیّاً، وَزَیَّنَنِی وَلَمْیُشِنِی، وَفَضَّلَنِی عَلی کَثِیرٍ مِنْ خَلْقِهِ، وَمَنَّ عَلَیَّ بِالاِسْلامِ، وَرَضِیَهُ لِی دِیناً». پس آینه را از دست بگذار و بگو: «اَللَّهُمَّ لا تُغَیِّرْ ما بِنا مِنْ نِعَمِکَ وَاجْعَلْنا لِأَنْعُمِکَ مِنَ الشّاکِرِینَ وَلِآلآئِکَ مِنَ الذّاکِرِینَ».
در روایت دیگر وارد شده است: آینه را به دست چپ میگیری، چون روی خود را در آینه دیدی بگو: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی اَحْسَنَ وَاَکْمَلَ خَلْقِی، وَحَسَّنَ خَلْقِی، وَخَلَقَنِی خَلْقاً سَوِیّاً، وَلَمْیَجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیّاً. اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی زَیَّنَ مِنِّی ما شانَ مِنْ غَیْرِی، اَللَّهُمَّ کَما اَحْسَنْتَ خَلْقِی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَحَسِّنْ خُلْقِی، وَتَمِّمْ نِعْمَتَکَ عَلَیَّ، وَزَیِّنِی فِی عُیُونِ خَلْقِکَ، وَجَمِّلْنِی فِی عُیُونِ بَرِیَّتِکَ، وَارْزُقْنِی القَبُولَ وَالمَهابَةَ وَالرَّأْفَةَ وَالرَّحْمَةَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».
در روایت دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! چون در آینه نظر کنی بگو: «اَللَّهُمَّ کَما حَسَّنْتَ خَلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی وَرِزْقِی».
بدان که مردان را خضاب موی سر و ریش، سنّت مؤکّد است، و زنان را خضاب موی سر و دست و پا سنّت است، و مردان را خضاب دست و پا کراهت دارد، مگر اندک رنگی که بعد از نوره بر جمیع بدن، سنّت است حنا مالیدن از آن رنگ در دست بماند که رنگ ناخن به سرخی مایل شود، چنانچه به سندهای معتبر از حضرت رسالتصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چهار چیز است که از سنتهای پیغمبران است: بوی خوش کردن و نزدیکی به زنان و مسواک کردن و خضاب کردن به حنا.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: یک درهم در خضاب صرف شود بهتر است از هزار درهم که در راه خدا صرف نمایند و در آن چهارده خصلت هست: باد را از گوش دور میکند و غبار را از چشم برطرف میکند و چشم را جلا میدهد و بینی را نرم میکند و دهان را خوشبو میکند و بُن دندان را محکم میکند و گَند زیر بغل را دفع میکند و گم میکند وسوسه شیطان را، و ملائکه به سبب آن شاد میشوند و سبب خوشحالی مؤمنان و خشم کافران میشود و زینت است و بوی خوش است و موجب خلاصی از عذاب قبر میشود و نکیر و منکر شرم میکنند از آن.
در حدیث دیگر فرمود: موی سفید خود را رنگ کنید و شبیه مشوید به یهودان.
و حسن بن جهم گفت: به خدمت امام رضاعلیه السلام رفتم، دیدم آن حضرت خضاب ریش به رنگ سیاه کرده بودند، پس فرمود: در خضاب کردن اجر عظیم هست و خود را ساختن، موجب زیادتی عفت زنان است و جمعی از زنان دست از عفت برداشتند به سبب این که شوهران ایشان خود را برای ایشان نمیآراستند. عرض کرد که به ما رسیده است که حنا، موی سفید را زیاد میکند، حضرت فرمود: موی سفید خود زیاد میشود بیحنا.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد، حضرت نظر کرد، دید موی سفید در ریش او به هم رسیده است، فرمود: این موی سفید نور است. پس فرمود: هرکه در اسلام یک موی سفید در ریش او به هم رسد، از برای او نوری باشد در قیامت. پس آن شخص به حنا خضاب کرد و به نزد آن حضرت آمد فرمود: هم نور است و هم اسلام. پس رفت و خضاب سیاه کرد و آمد، فرمود: نور است و اسلام است و ایمان است و محبوب میگرداند به سوی زنان و خوف و بیم میافکند در دل کافران.
در حدیث معتبر منقول است: گروهی به خدمت امام حسینعلیه السلام آمدند، دیدند که آن حضرت به سیاهی خضاب کرده است. در این باب از آن حضرت سؤال کردند، دست را بر ریش خود گذاشته و فرمود: امر کرد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در یکی از جنگها که مسلمانان به سیاهی خضاب کنند تا باعث غلبه ایشان شود بر کافران.
در حدیث حسن منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: خضاب سر و ریش آیا سنّت است؟ فرمود: بلی. امیر المؤمنینعلیه السلام برای آن خضاب نمیفرمودند که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرموده بود: یا علی! موی ریش تو از خون سرت خضاب خواهد شد، انتظار آن خضاب را میکشید. و امام حسین و امام محمّد باقرعلیهما السلام هر دو خضاب میکردند.
در حدیث دیگر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: من برای آن خضاب نمیکنم که هنوز صاحب عزایم در وفات جناب رسولصلی الله علیه وآله وسلم.
در احادیث بسیار منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم خضاب میفرمودند.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام نظر کردند به مردی که از حمام بیرون آمده بود و دستهایش را حنا بسته بود. حضرت فرمود: آیا تو را خوش میآید که خدا تو را چنین خلق کند؟ گفت: نه واللَّه، ولیکن خبر به ما رسیده است هرکه داخل حمام شود باید که اثر حمام بر او دیده شود، یعنی حنا. حضرت فرمود: غلط فهمیدهای، بلکه مراد آن است که چون سلامت از حمام به در آید به شکر این نعمت، دو رکعت نماز بگذارد.
در حدیث حسن منقول است که حضرت صادقعلیه السلام فرمود: از جمله علامات بدی که در آخرالزمان ظاهر شود آن است که آثار زنان در مردان فرزندان عباس ظاهر شود، و خضاب کنند و خود را مشاطگی کنند به روش زنان، و ظاهر آن است که مراد خضاب دست و پا باشد، زیرا خضاب سر و ریش سنّت است و از علامات مردان است.
در حدیث معتبر منقول است از آن حضرت: باکی نیست در حمام خلوق به دست و پابمالد به جهت ترکهایی که در دست به هم میرسد از بابت دوا، اما خوشم نمیآید که همیشه این کار کند. و خلوق بویخوشی بوده است که زعفران داشته است و رنگ از آن در بدن میمانده است.
در حدیث دیگر از ابی الصبا منقول است: اثر حنا در دست امام محمّد باقرعلیه السلام دیدم، یعنی اثر ضعیفی که از حنا مالیدن بعد از دارو میماند چنانچه بعد از این مذکور خواهد شد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست زن را، که دستش را از خضاب خالی گذارد اگر چه بمالیدن حنا باشد، هرچند که پیر باشد. و فرمود: امر کرد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم زنان شوهردار و بیشوهر را به خضاب، اما شوهردار برای شوهرش، اما بیشوهر برای آنکه دستش به دست مردان نماند.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: باکی نیست در خضاب کردن به وسمه برای مرد پیر.
در حدیث صحیح موثّق از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: خضاب کردن به وسمه، دندانهای مرا سست کرد و درهم شکست. و در چندین حدیث معتبر وارد شده است که چون جناب امام حسینعلیه السلام شهید شد خضاب به وسمه در ریش مبارک آن جناب بود.
و حضرت صادقعلیه السلام فرمود: خضاب کردن به وسمه موجب انس زنان است و هیبتی از آن در دل کافران به هم میرسد.
در حدیث حسن از آن جناب منقول است: خضاب کردن به حنا، ابرو و سفیدی مو را زیاد میکند. در حدیث صحیح و حسن منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام خضاب به حنا میفرمودند، خضاب سرخ رنگین.
در حدیث دیگر فرمود: خضاب به حنا بوهای بد را زایل میکند و آبرو را میافزاید و دهان را خوشبو میکند و فرزند را خوش رو میگرداند.
و از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هر زنی که علت حیضش قطع شده باشد به حنا خضاب کند تا حیضش برگردد.
در حدیث دیگر منقول است: امام حسین و امام محمّد باقرعلیهما السلام خضاب به حنا و وسمه با هم میکردند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین خضابها نزد خدا، رنگ سیاه است.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم رخصت فرمود زنان را، که سر خود را به سیاهی خضاب کنند.
و بدان که مشهور میان علماء آن است که جُنب را خضاب کردن مکروه است. و همچنین مکروه است در حال خضاب، جنب شدن. و از بعضی اخبار معتبره ظاهر میشود که چون حنا، رنگ خود را داده باشد بعد از آن جنب شود باکی نیست. و همچنین مکروه است زن حایض را خضاب کردن.
ظرفهایی که از آنها در خوردن و آشامیدن و سایر استعمالات میتوان استعمال نمود و آنچه نهی از آن وارد شده است
جایز نیست خوردن و آشامیدن در ظرف طلا و نقره. و در استعمال غیر اَکل و شرب خلاف است و احوط اجتناب است. و همچنین در نگاهداشتن برای زینت، احوط اجتناب است. و بعضی گفتهاند: طعامی را که در ظرف طلا و نقره کنند حرام میشود اگر چه طعام را در جای دیگر کنند، و اگرچه دلیلی ندارد اما احتیاط اجتناب است. و جمعی باطل میدانند وضویی را که از ظرف طلا و نقره بسازند. و در مانند سرمه دان و عنبرچه و سر قلیان و قندیلها که هر دو طرفش گشوده باشد که در مشاهد مشرفه میآویزند، و ظرف مصحف و دعا و آئینه را به طلا و نقره گرفتن، بلکه چوب و نی را به نقره گرفتن خلاف است و احوط در همه اجتناب است، اگرچه حرمت اینها بر فقیر (مؤلف) ثابت نیست. و در نعلبکی قلیان که از نقره و طلا باشد احتیاط بیشتر باید کرد. و مکروه است از ظرف نقرهکوب و طلاکوب چیزی خوردن و آشامیدن، و اگر بخورد بهتر است که دهان را به موضع طلا و نقره نرساند.
و اشهر میان علما آن است: جایز نیست استعمال پوست، مگر پوست حیوانی که در حال حیات پاک باشد و آن را به عنوان مشروع کشته باشند یا از دست مسلمانی گرفته باشند. و حرام است استعمال پوست حیوان مرده و همچنین پوستی که یافته باشند، اگرچه گمان باشد که از دست مسلمان افتاده است، مثل کفش در مسجد مسلمانان. و بعضی گفتهاند: جایز است استعمال میته در عملی که مشروط به طهارت نباشد مثل آب به زراعت و حیوانات دادن و امثال اینها، و این قول قوی است و احوط اجتناب است.
و همچنین بعضیها جایز دانستهاند استعمال پوستی را که ظن به هم رسد که آن را کشتهاند یا از دست مسلمانی افتاده است. و خالی از قوت نیست و احوط اجتناب است. و پوست حیوان طاهری که گوشت آن را نخورند و قابل تزکیه باشد،استعمال میتوان کرد، اما پیش از دباغی کردن مکروه است استعمال آن. و ظرفی که در آن شراب کرده باشند هرچند نجاست در آن نفوذ نکرده باشد مثل شیشه و مس، به شستن پاک میشود. و همچنین هرچه کاشی داشته باشد و منفذی نداشته باشد که شراب در جرم آنجا کند، و در مثل سبو و کدو و خُم بیکاشی و امثال اینها خلاف است و اشهر آن است که به آب کشیدن پاک میشود، خصوصاً در وقتی که آن قدر در آب بگذارند که آب در آن نفوذ کند و اثر شراب در آن نماند و احوط اجتناب است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه در دنیا از ظرف طلا و نقره آب خورد، در آخرت از ظرف طلا و نقره بهشت محروم باشد.
به سند معتبر منقول است: محمّد بن اسماعیل بن بزیع از امام رضاعلیه السلام سؤال کرد از ظروف طلا و نقره، حضرت اظهار کراهت فرمودند. گفت به ما روایت رسیده است که امام موسی کاظمعلیه السلام آینه داشتند که به نقره گرفته بودند. آن جناب فرمود: نه، الحمدللَّه همین حلقهای داشت از نقره و آن آینه الحال نزد من است، و فرمود: برادرم عباس را چون ختنه میکردند برای او چوبی ساخته بودند و آن را به نقره گرفته بودند که قبضه نقرهاش نزدیک به ده درهم بود که ششصد و سی دینار عجمی باشد امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود که آن را شکستند.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: ظرف طلا و نقره، متاع جماعتی است که یقین به آخرت ندارند.
در حدیث دیگر از عمرو بن ابی المقدام منقول است: ظرفی آوردند به نزد امام جعفر صادقعلیه السلام که آب بخورند، پارهای از نقره بر آن چسبانیده بودند، دیدم آن جناب به دندان خود آن را از آن ظرف میکندند.
در حدیث موثّق از آن جناب منقول است: مکروه است آب خوردن از ظرفی که نقره کوب باشد یا بعضی از آن نقره باشد و روغن مالیدن از روغن دان چنین و شانه کردن از شانه چنین، مکروه است.
در حدیث معتبر از آن جناب منقول است: کراهت دارد خوردن چیزی که در سفالی که از مصر میآورند، پخته شود.
در روایت موثّق از جناب امام رضاعلیه السلام منقول است: طعام مخورید در ظرفهای سفالی که از مصر میآورند.
و از بزیع بن عمر منقول است: به خدمت امام محمّد تقیعلیه السلام آمدم، دیدم که حضرت طعام تناول میفرمودند در میان کاسه سیاهی که در میان آن به رنگ زرد، سوره «قل هو اللَّه احد» نقش کرده بودند.
بدان که از احادیث اهل بیتعلیهم السلام ظاهر میشود که طعامهای لذیذ خوردن و به مردم خورانیدن و تکلف در خوبی و پاکیزگی، اینها خوب است و طعامهای لذیذ را بر خود حرام کردن، خوب نیست، اما باید از حلال باشد و آن قدر نخورد که او را از عبادت الهی باز دارد. و مانند حیوانات، پیوسته همتش مصروف به خوردن و آشامیدن نباشد، بلکه باید منظور و مقصود او از خوردن و آشامیدن، تحصیل قوّت عبادت باشد و باید آن قدر صرف کند که نسبت به حال او اسراف نباشد، که خدا مسرفان را دوست نمیدارد.
به سند معتبر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام بسیار بود که نانها و فرنی نفیس و حلواهای لذیذ به مردم میخورانیدند و میفرمود: هرگاه خدا بر ما توسعه میدهد ما نیز توسعه میدهیم و هرگاه خدا بر ما تنگ میگیرد ما نیز تنگ میگیریم.
در حدیث معتبر دیگر از آن جناب منقول است: سه چیز است که حق تعالی مؤمن را در قیامت بر اینها حساب نمیکند: طعامی که بخورد و جامهای که بپوشد و زن صالحهای که یاور او باشد و فرج او را از حرام نگاه دارد.
ابوخالد کابلی میگوید که به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام رفتم، حضرت چاشت طلبیدند، و من خوردم با آن جناب، طعامی که هرگز از آن نیکوتر و پاکیزهتر طعامی نخورده بودم.
پس فرمود: چگونه دیدی طعام ما را؟ گفتم: فدای تو شوم، هرگز به این خوبی طعام نخورده بودم، لیکن به یادم آمد این آیه که در کتاب خدا است: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» [تکاثر / آیه 8]؛ البته سؤال کرده خواهید شد در روز قیامت از نعمت الهی. حضرت فرمود: مراد از نعیم در این آیه مذهب تشیع و ولایت اهل بیتعلیهم السلام است که در روز قیامت از شما سؤال خواهد شد.
به سند صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی از آن کریمتر است که سؤال کند از مؤمن از خوردنی و آشامیدنی که در دنیا بر او حلال کرده باشد. به سند حسن از آن جناب منقول است: طعام به عمل بیاور و یاران خود را بطلب و با ایشان بخور.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: با سیری چیزی خوردن، مورث پیسی است.
از امام صادقعلیه السلام منقول است: سه چیز است که خدا دشمن دارد صاحب آنها را: خواب کردن بدون بیداری شب و خنده کردن در غیر محل تعجب و خوردن طعام در هنگام سیری.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مؤمن در یک شکم چیزی میخورد و کافر در هفت شکم چیزی میخورد یعنی بسیار میخورد.
در حدیث دیگر منقول است: ابوجحیفه به خدمت آن جناب آمد و آروغ میزد از سیری، حضرت فرمود: آروغ خود را منع کن [دفع کن به کم خوردن که هرکه در دنیا سیرتر است در قیامت گرسنهتر است. پس ابوجحیفه بعد از آن، طعام سیر نخورد تا از دنیا رفت.
در حدیث دیگر فرمود: هیچ چیز را خدا دشمن نمیدارد مانند شکم پر از طعام.
از جناب امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت عیسیعلیه السلام به شهری رسید که مرد و زنی فریاد میکردند و با یکدیگر نزاعی داشتند، از سبب آن پرسید. مرد گفت: این زن من است و صالحه است و عیبی ندارد، اما من او را دوست نمیدارم و میخواهم از او جدایی اختیار کنم. فرمود: به همه حال سبب این کراهت را بگو چیست؟ و گفت: رویش کهنه و بیطراوت شده است، بیآنکه پیر شده باشد حضرت عیسیعلیه السلام به آن زن فرمود: میخواهی که آب رویت برگردد و تازه شود؟ گفت: بلی. فرمود: طعام که میخوری سیر مخور، زیرا که طعام زیاد که در معده به جوش آمد آبرو را میبَرَد. آن زن چنین کرد. پس به حال طراوت برگشت و محبوب شوهر شد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: اگر مردم میانهرو باشند در طعام خوردن، همیشه بدن ایشان صحیح باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پنج خصلت است که مورث برص و پیسی است: نوره کشیدن در روز جمعه و چهارشنبه، و وضو و غسل کردن به آبی که در آفتاب گرم شده باشد، و در حالت جنابت چیزی خوردن، و در حال حیض با زن جماع کردن، و در وقت سیری چیزی خوردن.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: آدمی را ناچار است از طعامی که به آن قوت بیابد و هرگاه طعامی خورد باید که یک حصه شکم را برای طعام قرار دهد و یکحصه را برای آب و یکحصه را برای نفس و سعی مکنید در فربه کردن خود، چنانچه حیوانات را برای کشتن فربه میکنند.
و فرمود: هرگاه شکم سیر شد باعث طغیان و فساد میشود.
و فرمود: هر درد و بیماری از بسیار خوردن به هم میرسد به غیر از تب که آن به ناگاه میرسد.
در حدیث دیگر منقول است که حضرت عیسیعلیه السلام فرمود: ای بنی اسرائیل! تا گرسنه نشوید چیزی مخورید و هرگاه گرسنه شوید بخورید و سیر مخورید، زیرا که چون سیر شدید گردنهای شما گُنده میشود و پهلوهای شما فربه میشود و پروردگار خود را فراموش میکنید.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: کفران نعمت الهی است این که کسی گوید: فلان طعام را خوردم مرا آزار کرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: روزی شیر و عسل نزد آن جناب آوردند، اندکی تناول نمودند و بر زمین گذاشتند. گفتند: یا رسول اللَّه! حرام میکنی خوردن این را؟ فرمود: نه، اما تواضع و شکستگی میکنم برای خدا.
و پالوده بسیار طیّب و خوشبویی به نزد امیر المؤمنینعلیه السلام آوردند، انگشتی به آن فرو بردند و به دهان گذاشتند و فرمودند: حرام نیست اما نمیخواهم خود را عادت دهم به چیزی که عادت نکردهام.
در حدیث دیگر است که فرمود: چیزی که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نخورده است، نمیخواهم بخورم.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: همیشه این امت با خیر و نعمت باشند، مادام که جامه عجمان را نپوشند و طعامهای عجمان را نخورند، پس چون چنین کنند خدا ایشان را خوار و ذلیل کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نیکو نان خورشی است سرکه، و همین بس است در اسراف که نعمتی را به نزد او بیاورند، دشمن دارد و نخواهد.
سنّت است که چاشت را بامداد بخورد و در میان روز دیگر چیزی نخورد و بعد از نماز خفتن بار دیگر طعام خورد و لقمه را کوچک بردارد و نیکو بجاید و به روی مردم نظر نکند، و طعام بسیار گرم نخورد و در طعام گرم ندمد، بلکه بگذارد تا سرد شود و بعد از آن بخورد، و نان را به کارد نَبُرد و استخوان را پاک نکند و به کمتر از سه انگشت چیزی نخورد و دست پیش دیگران دراز نکند و کاسه و انگشتان را بلیسد. و در حالت جنابت مکروه است طعام و آب خوردن. و اگر وضو بسازد یا دست بشوید و مضمضه و استنشاق بکند یا دست و رو را بشوید و مضمضه بکند کراهتش ضعیف میشود.
در حدیث دیگر وارد است: اگر چیزی بخورد در حال جنابت بیآنکه اینها را به عمل آورد، بیم آن است که پیس شود.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: پسر برادر شهاب به امام جعفر صادقعلیه السلام شکایت کرد از دردها و امتلاء و فساد معده. حضرت فرمود: چاشت و شام بخور و در میان، دیگر چیزی مخور، زیرا خداوند عالمیان در وصف طعام اهل بهشت میفرماید: «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَعَشِیّاً» [مریم / آیه 62]؛ مهیا است برای اهل بهشت روزی ایشان در بهشت در بامداد و پسین یا خفتن.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: طعام خوردن آخر روز پیغمبران، بعد از نماز خفتن است، پس آن را ترک مکنید که ترکش موجب خرابی بدن است.
در حدیث دیگر منقول است: ترک طعام خوردن طرف شب، آدمی را پیر میکند، و فرمود: چون آدمی پیر شد باید که در شب پیش از خواب البته چیزی بخورد که بهتر خواب میرود و دهانش خوشبو میشود یا خلقش نیکو میشود.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: چیز خوردن شب را ترک مکنید اگر چه به پارهای نان خشکی باشد که باعث قوّت بدن و قوّت جماع است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه ترک کند طعام خوردن را در شب شنبه و شب یکشنبه پی هم، قوت از او برطرف شود که چهل روز به او برنگردد، و فرمود: طعام شب نافعتر از طعام روز است.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: در بدن رگی هست که «عِشا» نام دارد، هرکه در طرف شب چیزی نمیخورد، آن رگ او را نفرین میکند تا صبح، میگوید: خدا تو را گرسنه بدارد چنانچه مرا گرسنه داشتی، خدا تو را تشنه بدارد چنانچه مرا تشنه داشتی. پس البته ترک مکنید عشا را اگرچه به لقمهای نان باشد و اگرچه به دمی آب باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست که مؤمن از خانه بیرون رود تا آنکه چاشت نخورد که باعث زیادتی عزت او است.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه خواهی که پی حاجتی بروی، پارهای نان یا نمک بخور که بیشتر باعث عزت تو است و حاجتت زودتر برمیآید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: طعام را بگذارید تا سرد شود. به درستی که طعامی به نزدیک رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم آوردند، فرمود: بگذارید تا سرد شود که خدا آتش را طعام ما نگردانیده و برکت در طعام سرد است.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: طعام گرم برکت ندارد و شیطان در آن بهره دارد،
و در حدیث موثّق از سلیمان بن خالد منقول است که گفت: حاضر شدم شب بر سفره امام جعفر صادقعلیه السلام در تابستان، خوانی آوردند که نانی در آن بود و کاسهای آوردند که ترید و گوشت در آن بود، پس دست بر آن گذاشتند و برداشتند و فرمودند: امان میطلبیم از خدا از آتش جهنّم، پناه میبریم به خدا از آتش جهنّم، تاب این گرمی را نداریم و صبر بر آن نمیتوانیم کرد، چگونه تاب آوریم و صبر کنیم بر آتش جهنّم؟ این را مکرر فرمودند تا طعام چنان شد که میتوانست خورد، پس تناول فرمود، ما نیز تناول کردیم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نهی فرمود از دمیدن در خوردنی و آشامیدنی.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مکروه است سه دمیدن، در گرهها و افسانهها، و در طعام، و در موضع سجده.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: اگر از برای سرد کردن بدَمَد، قصور ندارد و حمل بر ضرورت و حالت استعجال میتوان کرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مخورید از بالای ترید، و از پهلوهایش بخورید که برکت در بالای طعام است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرگاه یکی از شما طعام خورد باید که از پیش خود بخورد.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت کاسه طعام را میلیسیدند و میفرمودند که هرکه کاسه طعام را بلیسد چنان است که مثل آن طعام را تصدق کرده باشد.
منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام به تمام انگشتان تناول میفرمود و میگفت: که هرکه کاسه طعام را بلیسد ملائکه بر او صلوات فرستند و دعا کنند برای او به فراخی روزی، و حسنات مضاعف برای او بنویسند.
از امام صادقعلیه السلام منقول است: در وقت طعام خوردن دو زانو به روش بندگان مینشستند و دست بر زمین میگذاشتند و به سه انگشت تناول میکردند.
و میفرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم چنین طعام تناول میفرمود، نه به روش متکبران و جباران که به دو انگشت چیز میخورد.
به سند معتبر منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه کسی طعام خورد و انگشتان خود را بلیسد و بمکد خداوند عالمیان فرماید: خدا برکت دهد تو را.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آن حضرت کراهت داشتند از اینکه دست را به دستمال پاک کنند در وقتی که چیزی از طعام در آن باشد، تا آنکه خود میمکیدند یا به طفلی که در پهلوی آن حضرت بود میدادند که میمکید برای حرمت طعام.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کسی که خواهد طعام او را ضرر نرساند، تا گرسنه نشود و معده پاک نشود چیزی نخورد و چون خواهد بخورد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگوید و نیکو بجاید و دست از طعام وقتی بکشد که هنوز خواهش طعام داشته باشد.
به سند معتبر منقول است که حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام فرمود: استخوان را پاک مکنید که جنّیان را در آن بهره است و اگر پاک کنید، ایشان از خانه شما میبرند چیزی را که بهتر از این باشد.
به سند معتبر از امام حسنعلیه السلام منقول است: در خوان دوازده خصلت است که بر هر مسلمان واجب است که بداند؛ چهار از آن فرض است و چهار دیگر سنّت است و چهار دیگر تأدیب است. اما فرض: آن است که منعم خود را بشناسد و بداند که نعمت از جانب پروردگار است و راضی باشد به آنچه خدا به او عطا کرده است و بسم اللَّه بگوید و خدا را شکر کند. و اما سنّت: پس دست شستن پیش از طعام و بر جانب چپ نشستن و به سه انگشت چیز خوردن و انگشتان را لیسیدن. و اما تأدیب: از پیش خود چیز خوردن و لقمه را کوچک برداشتن و بسیار جویدن و در روی مردم نگاه نکردن.
در حدیث معتبر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام به امام حسنعلیه السلام فرمود: میخواهی تو را تعلیم کنم به چهار خصلت که اگر به جا آوری از طبابت طبیبان مستغنی شوی؟ گفت: بلی یا امیر المؤمنین. فرمود: منشین بر طعامی مگر وقتی که گرسنه باشی و برمخیز از طعام، مگر وقتی که خواهش داشته باشی و نرم بجا و هرگاه خواهی که به خواب روی بیت الخلاء برو.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: وقتی که طعام میخوردند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» میگفتند و از پیش دیگری چیزی بر نمیداشتند و پیش از مهمانان شروع به طعام میکردند و به انگشت مهین و انگشت بعد [انگشت شصت و دو انگشت کنار آن از آن و انگشت میانین طعام میخوردند و گاهی انگشت چهارم را هم ضمّ میکردند و گاهی به تمام انگشتان میخوردند و هرگز به دو انگشت چیزی نمیخوردند و میفرمود: این خوردن شیطان است.
سنّت است که به دست راست چیزی بخورد و دو زانو بنشیند و خوابیده چیزی نخورد. اما اگر به دست چپ تکیه کند باکی نیست و چهار زانو نشستن مکروه است و اگر پا را بر روی زانو گذارد بدتر است و تنها چیزی خوردن مکروه است. و با خدمتکاران و غلامان، چیز خوردن و بر روی زمین چیزی خوردن سنّت است. و مشهور این است که در وقت راه رفتن چیزی خوردن مکروه است و پیش از طعام و بعد از طعام دست شستن سنّت است.
و در دست شستن پیش از طعام سنّت است که دست را به دستمال خشک نکنند و اوّل صاحب خانه دست بشوید و بعد از آن، هرکه در جانب راست اوست و به ترتیب بشویند تا آخر مجلس و در شستن بعد از طعام از جانب چپ صاحب خانه ابتدا کنند و خود آخر از همه بشوید. و سنّت است که همه در یک تشت بشویند و آب را نریزند. و بر سر خوانی که شراب در آن خوردند چیزی خوردن حرام است و بعضی گفتهاند: هر حرامی که خورند یا کنند در آن مجلس چیزی خوردن حرام است، حتی بر سر سفره جماعتی که غیبت مسلمانان کنند حرام است. و سنّت است که در اوّل و آخر طعام، نمک بخورند.
در حدیث معتبر از امام کاظمعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم لعنت فرمود سه کس را: کسی که توشه خود را تنها بخورد و کسی که سفر تنها برود و کسی که در خانه تنها بخوابد.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: چون در طعام چهار چیز جمع شود آن طعام، کامل و تمام است: هرگاه که از حلال باشد و دست بسیار بر آن دراز شود و نام خدا در اولش گفته شود و در آخرش حمد الهی بکنند.
در حدیث صحیح منقول است: چون خوان طعام نزد امام رضاعلیه السلام حاضر میشد کاسهای میطلبیدند و از طعامهایی که لذیذتر بود از هر طعامی قدری بر میگرفتند و در آن کاسه میگذاشتند و میفرمودند که به مساکین و درویشان بدهند.
در احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت یعقوبعلیه السلام از برای آن به مفارقت فرزند مبتلا شد که روزی گوسفند فربهای کشت و بریان کرد و مرد صالح روزهداری در نزدیک خانه او بود و بوی آن را شنید و غافل شد که به او بخوراند. پس جبرئیل در همان شب آمد و گفت: مهیّای بلا باش از جانب خدا، و در همان شب حضرت یوسفعلیه السلام آن خواب را دید. بعد از آن، حضرت یعقوبعلیه السلام میفرمود در وقت چاشت که ندا میکردند تا یک فرسخ راه، هرکه چاشت میخواهد به طعام یعقوب حاضر شود و در شب نیز چنین ندا میکردند.
در حدیث دیگر منقول است: چون طعام حاضر شود هر سائلی که بیاید رد مکنید.
به سند صحیح از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: ملعون است کسی که بنشیند بر سر خوانی که در آن شراب خورند.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد پس نخورد چیزی بر سر سفرهای که در آن شراب خورند.
و در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که مخور طعام در خوانی که بعد از رفتن تو بر سر آن شراب خورند.
و در چندین حدیث وارد شده است که چیز خوردن در حالت جنابت، سبب فقر و بیچیزی میشود.
در احادیث بسیار وارد شده است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از خوردن و آشامیدن به دست چپ مگر مضطر باشد و در دست راستش علتی باشد.
به سندهای معتبر منقول است از حضرت صادقعلیه السلام که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هرگز تکیه کرده بر پهلوی راست و پهلوی چپ چیزی تناول نفرمود تا از دنیا رفت، و به روش بندگان مینشست و به روش بندگان چیزی میخورد، از جهت تواضع و فروتنی نزد پروردگار خود.
در حدیث دیگر منقول است از آن حضرت: نباید تکیه کرده و به رو خوابیده چیزی بخورند.
در حدیث حسن منقول است: روزی عباد بصری که از مشایخ صوفیه و علماء عامه است در خدمت حضرت صادقعلیه السلام نشسته بود و حضرت طعام تناول میفرمودند و دست چپ خود را بر زمین گذاشته بودند. عباد گفت مگر نمیدانید که حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم نهی کرده است از تکیه کردن در وقت طعام خوردن؟ حضرت لحظهای دست را برداشتند و باز بر زمین گذاشتند دست را، باز عباد اعاده آن سخن کرد تا سه مرتبه، پس حضرت فرمود: واللَّه که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هرگز این نهی نفرموده.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرگاه به خوردن طعام بنشینید، به روش بندگان دو زانو بنشینید و یک پای را به روی پای دیگر مگذارید و چهار زانو منشینید که این نشستن را و صاحبش را خدا دشمن میدارد. و ظاهر این حدیث آن است که چهار زانو که نهی واقع شده است آن است که به روش جباران یک پا را بر ران گذارد.
در حدیث منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون بر سر خوان مینشست، از پیش خود طعام میخورد و به روشی که در تشهّد نماز مینشست به همان روش مینشست و زانوی راست را بر بالای زانوی چپ و پای راست را بر شکم پای چپ میگذاشت و میفرمود: من بندهام، به روش بندگان میخورم و به روش بندگان مینشینم.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مکروه است آدمی را که از دست چپ چیزی بخورد یا بیاشامد یا چیزی به آن بردارد و حال آنکه میتواند از دست راست برداشتن.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: باکی نیست که در حال راه رفتن چیزی بخورند.
در حدیث دیگر فرمود: روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پیش از نماز صبح بیرون آمدند و پاره نانی در دست داشتند که در میان شیر فرو برده بودند و میخوردند و به نماز میآمدند، بلال اقامه نماز میگفت پس با مردم نماز کردند.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: مخور چیزی در حالت راه رفتن مگر آنکه مضطر باشی.
در احادیث معتبره بسیار از امیر المؤمنین و ائمه طاهرینعلیهم السلام منقول است: هرکه خواهد خیر خانهاش بسیار شود دست را پیش از طعام خوردن بشوید، و فرمودند: دست شستن پیش از طعام و بعد از طعام، فقر را زایل میکند و روزی را زیاد میکند و چرک را از جامه دور میکند و چشم را جلا میدهد و دردها را از بدن دور میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دستها را همه در یک ظرف بشویید تا اخلاق شما نیکو شود.
در حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: در دست شستن پیش از طعام،اوّل صاحب خانه میشُوید که دیگران را دشوار نباشد دست شستن، و چون از طعام فارغ شود ابتدا از کسی میکند که در جانب راست درگاه نشسته باشد.
در روایت دیگر این است که در شستن بعد از طعام ابتدا به دست چپ صاحبخانه میکنند و خود آخر از همه میشُوید، زیرا او اولی است به اینکه صبر کند بر آلودگی دست.
در حدیث حسن از مرازم منقول است: دیدم امام موسی کاظمعلیه السلام که چون پیش از طعام دست میشستند، دست را به دستمال پاک نمیکردند و بعد از طعام که میشستند دست را به دستمال پاک میکردند.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: دست را برای طعام خوردن که بشویی به دستمال پاک مکن زیرا که تا تری در دست هست برکت در طعام هست، و فرمودند: بعد از شستن دست بر رو مالیدن کلف را از رو برطرف میکند و روزی را زیاد میکند.
و از مفضّل بن عمر منقول است: شکایت کرد به آن حضرت از آزار چشم. حضرت فرمود: چون بعد از طعام دست بشویی دستها را بر ابروها بمال و سه نوبت بگو: «اَلحَمْدُ للَّهِِ المُحْسِنِ المُجْمِلِ المُنْعِمِ المُفْضِلِ»، مفضل گوید: چنین کردم و هرگز آزار چشم ندیدم.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم بعد از طعام دست میشستند، آب در دهان میکردند و مضمضه میفرمودند.
و حضرت صادقعلیه السلام فرمود: در اشنان که دست به آن میشویید، سعد داخل کنید که دهان را خوشبو میکند و بر قوّت جماع میافزاید.
و منقول است: چون جناب امام رضاعلیه السلام به اشنان دست میشستند اشنان را در دهان میکردند و میجویدند و میانداختند.
و منقول است: امام محمّد تقیعلیه السلام بعد از آنکه چاشت تناول فرمودند و دست شستند دستها را بر سر و رو مالیدند پیش از آنکه به دستمال پاک کنند، و فرمودند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ لا یُرْهِقْ وَجْهَهَ قَتَرٌ وَذَلَةٌ».
در روایت دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون دست را بعد از طعام بشویی بر روی دیدهها بمال، پیش از آنکه به دستمال پاک کنی و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ الزِّینَةَ وَالْمَحَبَّةَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ المَقْتِ وَالبَّغْضَةِ».
از جناب امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه دستش پاکیزه باشد باکی نیست که طعام خورد بدون آنکه دست بشوید.
از فضل بن یونس منقول است: حضرت موسی کاظمعلیه السلام به منزل من آمد و چون طعام حاضر شد دستمال آوردم که در دامن ایشان بیندازم، قبول نکرد و فرمود: این طریقه عجمان است.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون بعد از طعام دست بشویی، به آن تری که در دست هست دیدههای خود را مسح کن که این امان است از درد چشم.
در روایت دیگر منقول است: چون رسولصلی الله علیه وآله وسلم از دست شستن بعد از طعام فارغ میشدند، دست را بر رو میکشیدند و این دعا میخواندند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هَدانا وَاَطْعَمَنا وَسَقانا وَکُلّ بَلاءٍ صالِحٍ اَوْلانا».
در حدیث موثّق منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی!در اوّل طعام و آخر طعام نمک بخور که هرکه در طعام افتتاح و اختتام به نمک کند، خدای تعالی دفع کند از او هفتاد نوع از انواع بلا را که آسانترین آنها خوره باشد.
در روایت حسن دیگر، عافیت یابد از هفتاد و دو نوع از انواع بلا که از جمله آنها دیوانگی و خوره و پیسی است.
و در روایت دیگر از درد گلو و از درد دندان و درد شکم؛
و در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در نمک شفای هفتاد نوع از انواع درد هست و اگر مردم بدانند که چه منفعتها در نمک هست مداوا نکنند مگر به آن.
فرمود: حق تعالی وحی نمود به موسیعلیه السلام که امر کن قوم خود را که افتتاح و اختتام به نمک کنند و اگر نکنند و به بلایی مبتلا شوند ملامت نکنند مگر خود را.
در روایت دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را در اثنای نماز عقربی گزید، حضرت نعلین بر او زد و او را کشت و چون فارغ شد فرمود: لعنت خدا بر تو باد، نه نیکوکار را میگذاری نه بدکار را، مگر آنکه او را آزار میرسانی. پس نمک ساییده طلبید و بر موضع گزیده عقرب مالید و فرمود: اگر مردم منفعتهای نمک را بدانند محتاج به تریاق فاروق و غیر آن نشوند.
و در بعضی روایات معتبره وارد شده است که ابتدا به سرکه نیز خوب است و عقل را زیاد میکند.
در روایت دیگر از امام صادقعلیه السلام منقول است: ما ابتدا به نمک و ختم به سرکه میکنیم.
در روایت دیگر از آن جناب منقول است: هرکه نمک بپاشد بر اوّل لقمهای که میخورد رو به توانگری آورد.
در حدیث دیگر منقول است که آن جناب فرمود: من روزی به مجلس سفاح که یکی از خلفای بنی عباس بود رفتم در وقتی که سفرهاش گسترده بود، پس دست مرا گرفت و به نزد خود کشید، پای من بر کنار سفره واقع شد پس آن قدر غمگین شدم که خدا داند زیرا این کفران نعمت است.
در روایت دیگر از آن جناب منقول است: طول بدهد نشستن بر سر سفره را، چون این ساعتی است که از عمر شما حساب نمیشود.
در حدیث معتبر منقول است: از یاسر خادم امام رضاعلیه السلام که چون آن حضرت بر سر سفره مینشستند، هیچ کوچک و بزرگی نمیگذاشتند مگر آنکه بر سر سفره میطلبیدند حتی مهتر و حجّام.
و از ابراهیم بن العباس مروی است که آن جناب چون خلوت میشد و سفرهای میآوردند، غلامان خود همه را بر سر خوان میطلبیدند حتی دربانان و خدمتکاران را.
از جناب رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون طعام خورید، نعلین و کفش را از پا بیرون کنید که سنّت نیکو است و بیشتر راحت مییابد پاهای شما.
و در اخبار معتبره وارد شده است که یک امتیاز انسان از حیوانات دیگر، آن است که به دست چیزی میتواند خورد پس باید به دست چیزی بخورد.
و به اسانید معتبره منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون با جماعتی طعام میخوردند یعنی با میهمانان، پیش از همه دست دراز میکردند و بعد از همه دست میکشیدند برای آنکه ایشان بیشتر چیزی بخورند.
و منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هرگز بر خوان چیزی نمیخوردند بلکه بر روی سفره میخوردند و از فحوای اخبار چنین معلوم میشود که در آن زمان خوانها را پایه دار و بلند میساختند از روی تکبر که برای طعام خوردن خم نباید شد، واللَّه یعلم.
در حدیث موثّق منقول است از سماعة بن مهران که از حضرت صادقعلیه السلام پرسید که وقت نماز میشود و طعام رسیده، به کدام یک ابتدا کنیم؟ فرمود: اگر ابتدای وقت نماز باشد، اوّل طعام بخورید و اگر وقت پارهای گذشته باشد و بیم آن باشد که تا طعام خوردن، وقت فضیلت به در رود، ابتدا به نماز کنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون خوان را میگذارند، چهار هزار ملک بر دور آن احاطه میکنند. اگر بنده بسم اللَّه گفت، ملائکه میگویند: «خدا برکت فرستد بر شما و بر طعام شما». پس به شیطان میگویند: بیرون رو ای فاسق که تو را بر ایشان سلطنتی نیست؛ و بعد از فارغ شدن اگر گفتند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ» ملائکه میگویند: ایشان جماعتیاند که نعمت داد خدا به ایشان، پس ادا کردند شکر پروردگار خود را؛ و اگر «بِسْمِ اللَّهِ» در اوّل نگفتند،
ملائکه به شیطان میگویند: بیا ای فاسق و با ایشان طعام بخور. و اگر خوان را برداشتند و ایشان حمد الهی نکردند، ملائکه میگویند: ایشان گروهیاند که خدا به ایشان نعمت داد و ایشان پروردگار خود را فراموش کردند.
در حدیث معتبر از حضرت ابی عبد اللَّهعلیه السلام منقول است: چون خوان را بگذارند بگو: «بِسْمِ اللَّهِ» و چون شروع کنی به خوردن، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ عَلی اَوَّلِهِ وَآخِرِهِ» و چون خوان را بردارند، بگو: «اَلْحَمدُللَّهِِ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه نام خدا بر اوّل طعام ببرد و حمد خدا را در آخر بکند، هرگز از آن طعام از او سؤال نکنند.
به سند حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه مسلمانی خواهد که طعام بخورد و چون لقمه را بردارد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ» پیش از آنکه لقمه به دهانش رسد، خدای تعالی گناهانش را بیامرزد.
در حدیث دیگر منقول است: چون سفره نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میگستردند، این دعا میخواندند: «سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ ما اَحْسَنَ ما تَبْتَلِینا، سُبْحانَکَ ما اَکْثَرَ ما تُعْطِینا، سُبْحانَکَ ما اَکْثَرَ ما تُعافِینا، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَیْنا وَعَلی فُقَرآءِ الْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِماتِ».
در روایت معتبر دیگر منقول است: چون طعام نزد امام زین العابدینعلیه السلام میگذاشتند، این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ هذا مِنْکَ وَمِنْ فَضْلِکَ وَعَطآئِکَ فَبارِکْ لَنا فِیهِ وَسَوِّغْناهُ وَارْزُقْنا خَلَفاً اِذا اَکَلْناهُ وَرُبَّ مُحْتاجٍ اِلَیْهِ رَزَقْتَ فَأَحْسَنْتَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الشّاکِرِینَ» و چون خوان را برمیداشتند این دعا میخواندند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الِّذِی حَمَلَنا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقَنا مِنَ الطَّیِّباتِ وَفَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ خَلْقِهِ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضیِلاً».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نام خدا بر طعام ببرید، چون فارغ شوید بگویید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی یُطْعِمُ وَلا یُطْعَمُ».
در حدیث دیگر منقول است: چون خوان را برمیداشتند حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ اَکْثَرْتَ وَاَطَبْتَ وَبارَکْتَ ما شَبَعْتُ وَاَرْوَیْتُ، اَلْحَمْدُللَّهِِ الَّذِی یُطْعِمُ وَلا یُطْعَمُ».
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است که فرمود: پدرم بعد از طعام این دعا میخواندند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی اَشْبَعَنا فِی جائِعِینَ وَاَرْوانا فِی ظامِئِینَ وَآوانا فِی ضاحِینَ وَحَمَلَنا فِی راجِلِینَ وَآمَنَنا فِی خائِفِینَ وَاَخْدَمَنا فِی عانِینَ».
در حدیث کالصحیح از زرارة منقول است: با حضرت صادقعلیه السلام طعام خوردم؛ بسیار میگفت: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذیِ جَعَلَنی اَشْتَهیِهِ».
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: روزی امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: من ضامنم از برای کسی که «بِسْمِ اللَّهِ» بر طعام بگوید که آزارش نکند. ابنکوا گفت: یا امیرالمؤمنین! دیشب طعام خوردم و «بِسْمِ اللَّهِ» گفتم و آزار کشیدم. حضرت فرمود: شاید چند رنگ طعام خورده باشی؛ بر بعضی «بِسْمِ اللَّهِ» گفته باشی و بر بعضی نگفته باشی ای احمق.
در حدیث صحیح منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که از طعام آزار میکشم. فرمود: مگر «بِسْمِ اللَّهِ» نمیگویی؟ گفت: میگویم و باز آزار میکشم. فرمود: هرگاه سخن میگویی باز هم «بِسْمِاللَّهِ» میگویی؟ گفت: نه. فرمود: به این سبب آزار میکشی. هرگاه از سخن فارغ شوی و عود به خوردن کنی «بِسْمِ اللَّهِ» بگو.
در روایت صحیح دیگر منقول است از آن جناب: هرگاه چند ظرف باشد، بر هر ظرفی یک «بِسْمِ اللَّهِ» بگو. راوی گفت: اگر فراموش کنم چه کنم؟ فرمود: بگو «بِسْمِ اللَّهِ عَلی اَوَّلِهِ وَآخِرِهِ».
در روایت معتبر دیگر منقول است: آن جناب بعد از طعام این دعا را خواندند: «اَللَّهُمَّ هذا مِنْکَ وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولِکَصلی الله علیه وآله وسلم، اَللَّهُمَّ لَکَ الحَمْدُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خدا را یاد کنید در هنگام طعام خوردن و حرف بسیار مگویید که آن طعام، نعمت و روزی خدا است. بر شما واجب است که در وقت صرف کردن آن، شکر خدا و یاد او و حمد او بکنید.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون ملائکه به نزد حضرت ابراهیمعلیه السلام آمدند، و گوسالهای بریان برای ایشان آورد و گفت: بخورید. گفتند: نمیخوریم تا بگویی قیمت این نعمت چیست؟ حضرت ابراهیمعلیه السلام گفت: چون شروع به خوردن کنید بگویید: «بِسْمِ اللَّهِ» و چون فارغ شوید بگویید «اَلْحَمْدُ للَّهِِ» حضرت جبرئیل رو کرد به سوی سه ملک دیگر و گفت: لازم است یا سزاوار است که حق تعالی چنین بندهای را خلیل خود گرداند.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: طعام خورنده شکر کننده، بهتر از روزهدارِ خاموش است.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام به سماعه گفت: ای سماعه! بخور و حمد خدا کن و مخور که خاموش باشی.
و منقول است به سند صحیح که حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام بعد از طعام، این دعا خواندند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی اَطْعَمَنا وَسَقانا وَکَفانا وَاَیَّدَنا وَآوانا وَاَنْعَمَ عَلَیْنا وَاَفْضَلَ، اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی یُطْعِمُ وَلا یُطْعَمُ».
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است که فرمود: هرگز از امتلای طعام آزار نکشیدم، زیرا هیچ لقمهای را به نزدیک دهان نبردهام مگر آنکه نام خدا بر آن گفتهام.
در حدیث معتبر دیگر منقول است که آن حضرت فرمود: من ضامنم هرکه این کلمات را بگوید هیچ طعامی او را آزار نکند؛ «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ خَیْرِ الاَسْمآءِ مِلْاءَ الاَرْضِ وَالسَّمآءِ، الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِی لا یَضُرُّ مَعَهُ دآءٌ».
در روایت دیگر منقول است: شخصی از ضعف معده به آن حضرت شکایت کرد. حضرت فرمود: چون از طعام خوردن فارغ شوی دست بر شکم بمال و بگو: «اَللَّهُمَّ هَنِّئْنِیهِ، اَللَّهُمَّ سَوِّغْنِیهِ، اَللَّهُمَّ أمْرَأْنِیهِ».
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: چون خوان حاضر شود، اگر یکی از حاضران «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید، از دیگران مجزی است.
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرگاه چیزی خوردی بر پشت بخواب و پای راست را بر روی پای چپ گذار.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام مروی است: بخورید آنچه از خوان بر زمین افتد، خوردن آن شفای هر دردی است به امر الهی برای کسیکه به آن طلب شفا نماید.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از درد تهیگاه. فرمود: بر تو باد آنچه از خوان بر زمین میافتد بخور. پس چند کسی که صاحب این درد بودند، کردند و زایل شد از ایشان.
در حدیث دیگر معاویة بن وهب گوید: در خدمت آن حضرت طعام خوردیم، چون خوان را برداشتند، برمیچیدند آنچه از خوان افتاده بود، تناول میفرمودند. بعد از آن فرمود: خوردن اینها فقر و درویشی را برطرف میکند و فرزندان را زیاد میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه پاره نانی بیابد، بردارد و بخورد، یک حسنه از برای او باشد. و هرکه پاره نانی در میان جای کثیفی یا نجسی بیابد؛ پس بشوید آن را و بردارد، برای او هفتاد حسنه بوده باشد.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم روزی به خانه عایشه آمد. پاره نانی دید بر زمین افتاده است، برداشتند و تناول فرمودند و گفتند: ای عایشه! گرامی دار نعمتهای خدا را بر خود، که نعمت خدا از جماعتی که گریخت دیگر به سوی ایشان بر نمیگردد.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه در خانه طعامی بخورد و از آن طعام چیزی بیفتد آن را بردارد و اگر در صحرا باشد، برای مرغان و حیوانات بگذارد.
و از امام محمّد تقیعلیه السلام منقول است: اگر در صحرا باشد، برمدار اگر چه یک ران گوسفند باشد.
و از عبد اللَّه ارجایی منقول است که گفت: در خدمت حضرت صادقعلیه السلام بودم. دیدم که بعد از طعام میگردد و آنچه بر زمین افتاده برمیدارد. حتّی کنجد و امثال آن را. گفتم: فدای تو شوم، اینها را هم برمیچینید؟ فرمود: اینها روزیِ توست. مگذار از برای دیگری، که شفایند از همه دردی.
در حدیث دیگر منقول است: خوردن آن، فقر را برطرف میکند از خورنده آن و فرزندان و فرزندان فرزندان او تا فرزند هفتم.
در روایت دیگر منقول است: هرکه بخورد خدا نگاه دارد او را از دیوانگی و خوره و پیسی و زرداب و حماقت.
در حدیث منقول است: هرکه خرمایی یا پاره نانی ببیند که بر زمین افتاده است پس بردارد و پاک کند و بخورد، در شکمش قرار نگیرد، مگر آنکه بهشت او را واجب شود.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: آنچه از سفره میریزد مهر حورالعین است.
و به سند معتبر دیگر منقول است: روزی امام حسینعلیه السلام داخل بیت الخلاء شدند لقمه نانی دیدند که افتاده است، برداشتند و به غلامی از غلامان خود دادند و فرمودند: هرگاه بیرون آیم این را به من ده. پس چون بیرون آمدند، پرسیدند: چه شد لقمه نان؟ گفت: خوردم. فرمود: تو را آزاد کردم از برای خدا. شخصی پرسید: سبب آزاد کردن غلام چه بود؟ حضرت فرمود: از جدّم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم هرکه لقمهای بیابد و آن را پاک کند یا بشوید، پس بخورد آن را، در شکمش قرار نگیرد مگر آنکه خدا او را از آتش جهنّم آزاد گرداند. و من نمیخواهم در بندگی بدارم، کسی را که خدا، از آتش جهنّم آزاد گردانیده.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نیمخورده مؤمن شفای هفتاد درد است.
در حدیث دیگر منقول است که آن حضرت فرمود: من انگشتان خود را بعد از طعام آن قدر میلیسم که خادم من گمان میکند که این از حرص است و همچنین نیست. به درستی که حق تعالی، نعمت فراوان عطا فرمود به اهل نهر ثرثار، به حدی که از مغز گندم، نان سفید میپختند و به آن استنجا میکردند و بر مقعد اطفال خود میمالیدند. تا آنکه کوه عظیمی از آن نانها جمع شد. روزی مرد صالحی گذشت؛ دید زنی از زنان، نجاست طفل خود را پاک میکند.
گفت: از خدا بترسید و نعمت خدا را از خود برمگردانید. آن زن گفت: ما را از گرسنگی میترسانی؟ تا این نهر ما جاری است ما از گرسنگی نمیترسیم. پس حق تعالی بر ایشان غضب فرمود و باران آسمان و گیاه زمین را از ایشان باز داشت. تا آنکه محتاج شدند به آن نانها که استنجا کرده بودند و به ترازو در میان خود قسمت میکردند.
به سند معتبر از یاسر و نادر، خادمان امام رضاعلیه السلام منقول است که آن حضرت به خادمان خود فرمود: اگر من بالای سر شما بایستم در وقت طعام خوردن، برنخیزید تا فارغ شوید از طعام خوردن. و بسیار بود که یکی از ماها را میطلبیدند، میگفتند: چیزی میخورد. میفرمود: بگذارید تا فارغ شود. و در وقت طعام خوردن ما را خدمت نمیفرمود.
فضیلت نان و سویق و گوشت و روغن و سایر آنچه از حیوان حاصل میشود و سرکه و شیرینیها
به روایت معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: گرامی دارید نان را، که کار کردهاند در آن ملائکه از ما بین عرش تا زمین و بسیاری از اهل زمین، تا آنکه برای شما به عمل آمده است. بعد از آن فرمود: روزی حضرت دانیال به نزد کشتیبانی آمده و گرده نانی به او داد، که مرا از آب بگذران. کشتیبان نان را انداخت و گفت: این نان را چه میکنم؟! در پیش ما این نان در زیر پای مردم افتاده است و پا بر آن میمالند. پس دانیال، دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! نان را گرامی دار، به تحقیق که دیدی این بنده چه کرد با نان و چه گفت؟ پس خداوند عالمیان وحی نمود به آسمان که باران مبار بر ایشان، و وحی فرمود به زمین که گیاه مرویان برای ایشان. تا آنکه کار ایشان به جایی رسید که از گرسنگی یکدیگر را میخوردند. پس دو زن که هر یک فرزندی داشتند، روزی یکی به دیگری گفت: بیا من و تو امروز فرزند مرا بخوریم و فردا فرزند تو را بخوریم. پس چون نوبت به فرزند دیگری رسید، ابا کرد از خوردن فرزند، و نزاع کردند و مخاصمه به نزد حضرت دانیال آوردند. حضرت فرمود: کار شما به اینجا رسیده است؟ گفتند: بلی و بدتر. پس دست به آسمان برداشت و گفت: پروردگارا! عود کن بر ما به فضل و رحمت خود و عقاب مکن اطفال و بیگناهان را به گناه کشتیبان. پس حضرت باری تعالی فرمود به آسمان که باران ببار، و به زمین که گیاه برویان برای خلقم آنچه در این مدّت از ایشان فوت شده است. به درستیکه من رحم کردم بر ایشان و طفل صغیر ایشان.
به سند صحیح و غیر صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: نان را زیر کاسه مگذارید.
در حدیث دیگر فرمود: نان را گرامی دارید. گفتند: گرامی داشتن نان کدام است؟ فرمود: چون نان حاضر شود، بخورید و انتظار چیز دیگری مبرید.
از حضرت رسولعلیه السلام مروی است: نان را بو مکنید به روش درندگان، که نان مبارک است، و به آن نماز میکنید و روزه میدارید و حج خانه پروردگار خود میکنید.
در روایت دیگر فرمود: خداوندا! برکت بده از برای ما در نان، و میان ما و آن جدایی میفکن، که اگر نان نباشد ما نماز نمیکنیم و روزه نمیگیریم و فرائض خدا را ادا نمیتوانیم کرد.
در حدیث دیگر فرمود: چون نان و گوشت حاضر شود، ابتدا به نان کنید و رخنه گرسنگی را به نان ببندید،پس گوشت بخورید.
به سند صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: گردههای نان را کوچک کنید، که با هر گردهای برکتی است.
در چند حدیث معتبر منقول است: نان را به روش عجمان با کارد مبُرید، و لیکن به دست بشکنید. در بعضی روایات وارد شده است: اگر نانخورش نباشد، نان را به کارد میتوان برید.
در حدیث از امام رضاعلیه السلام منقول است: فضیلت نان جو بر نان گندم، مانند فضیلت ما اهل بیتعلیهم السلام است، بر سایر مردم. و هیچ پیغمبری نیست، مگر آنکه دعا کرده است برای خورنده نان یا آش جو. و برکت فرستاده است بر او، و داخل هیچ شکمی نمیشود، مگر آنکه هر دردی که در آن هست بیرون میکند. و نان و طعام جو، قوت پیغمبران است و طعام نیکان است. و حقتعالی نگردانیده است قوت پیغمبران را مگر نان جو، و فرمود: داخل شکم صاحب مرض سل نمیشود چیزی که نافعتر از نان برنج باشد.
در روایت دیگر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: برای صاحب اسهال، برنج نیکوست و همچنین برای صاحب سل، و دردها را از بدن میکشد.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: پیوسته، خوراک حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نان جو بود، تا از دنیا مفارقت کردند.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: نیکو خوراکی است سویق یعنی؛ آرد بو داده، گرسنه را سیر میکند و طعام را هضم میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سویق، به وحی الهی ساخته شده است و گوشت را میرویاند و استخوان را محکم میکند و خوراک پیغمبران است. و قاووت خشک، پیسی را زایل میگرداند و با زیت خوردن گوشت میرویاند و استخوان را سخت میکند و بَشَره را نازک میکند و قوّت جماع را زیاد میکند. و اگر سه کف سویق خشک، ناشتا خورده شود، بلغم و صفرا را برطرف میکند.
در حدیث دیگر فرمود: سویق هفتاد نوع بلا را دفع میکند و هرکه چهل صباح بخورد، کتفین او پر میشود از قوت.
در حدیث دیگر فرمود: سویق، عدس تشنگی را زایل میکند و معده را قوت میدهد و صفرا را فرو مینشاند و معده را پاک میکند و هفتاد درد را دواست و هیجان خون و حرارت را برطرف میکند.
در حدیث صحیح از امام محمّد تقیعلیه السلام منقول است: زنی که خون حیضش بند نشود، سویق به او باید خورانید تا بند شود.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: بهترین نان خورشها در دنیا و آخرت، گوشت است. مگر نشنیدهای که حق تعالی در وصف بهشت میفرماید: «وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ» [واقعه / آیه 21]؛ گوشت مرغ از آنچه خواهش داشته باشند آن را.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: «عَبْدُ الأعْلی وَمُسْمَع» به آن حضرت عرض نمودند که نزد ما روایت میکنند از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم که خدا دشمن میدارد خانه پر گوشت را. حضرت فرمود: راست میگویند، اما این معنی ندارد که ایشان فهمیدهاند؛ بلکه معنیاش آن است که خدا دشمن میدارد خانهای را که گوشت مردم را به غیبت در آن خانه بخورند.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گوشت بسیار میخورد و دوست میداشت و فرمود: پدرم گوشت را بسیار دوست میداشت، و روزی که فوت شد سی درهم برای گوشت جدا کرده بود.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ما گروه قریش، گوشت را دوست میداریم.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: گوشت خوردن، در بدن گوشت میرویاند، و کسی که چهل روز گوشت نخورد، کج خُلق میشود و هرکه کج خُلق شود اذان در گوشش بگویید.
و فرمود: هرکه چهل روز بگذرد و گوشت نخورد توکل بر خدا کند و قرض کند و بخورد که قرضش ادا میشود.
در حدیث صحیح منقول است: شخصی به خدمت امام رضاعلیه السلام عرض کرد: اهل بیت ما گوشت گوسفند نمیخوردند و میگویند که سودا را به حرکت میآورد و از آن دردسر و دردهای دیگر به هم میرسد. حضرت فرمود: اگر خدای عزّوجلّ گوشتی بهتر از گوشت گوسفند میدانست، فدای اسماعیل را گوسفند قرار نمیداد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بنی اسرائیل به حضرت موسیعلیه السلام شکایت کردند از پیسی که در میان ایشان بسیار شده بود، حق تعالی وحی نمود به حضرت موسی که امر کن ایشان را که گوشت گاو را با چغندر بخورند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مرق گوشت گاو پیسی را زایل میکند، و فرمود: شیر گاو دواست و روغن گاو شفا است و گوشت گاو درد است.
در چند حدیث منقول است: هرکه یک لقمه چربی گوشت بخورد به قدر آن، درد از بدنش بیرون رود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: اردک، گاومیش مرغان است، چون لجن میخورد، و مرغ خانگی خوک مرغان است، زیرا فضله آدمی میخورد، و دراج حبشی مرغان است. چرا نمیخوری دو کبوتر بچه را که تازه بیرون آمده باشند و زنی به زیادتی قوت پاکیزه خود ایشان را تربیت کرده باشد.
در احادیث معتبره وارد شده است: هرکه خواهد خشم او کم شود و اندوهش زایل شود، گوشت دراج بخورد.
از جناب امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: گوشت کبک، ساق پا را قوی میگرداند و تب را دور میکند.
در حدیث صحیح از امام محمّد تقیعلیه السلام منقول است: گوشت اسفرود مبارک است و پدرم آن را دوست میداشت و میفرمود: برای صاحب یرقان بریان کنید و یا بخورانید.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: گوشت هبره را خوردن باکی نیست و از برای دفع بواسیر و درد پشت، نافع است و اعانت میکند بر بسیاری جماع.
از امام رضاعلیه السلام سؤال کردند از گوشت گورخر. فرمود: چون وحشی است خوردن آن جایز است، اما نخوردنش نزد من بهتر است.
از امام کاظمعلیه السلام منقول است: باکی نیست در خوردن گوشت و شیر و روغن گاو میش.
در حدیث حسن منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از خوردن گوشت خام، و فرمود: این خوردن حیوانات درنده است، بلکه نباید خورد تا آتش یا آفتاب آن را تغییر دهد.
در حدیث صحیح منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند از خوردن گوشت خام، فرمود: طعام درندگان است.
در احادیث بسیار منع وارد شده است از گوشت قدید که در سایه خشک کرده باشند، و وارد شده است که دردها را به حرکت میآورد و معده را سست میکند.
و در بعضی احادیث، تجویز خوردنش هم وارد شده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه چیز است که بدن را خراب میکند و بسیار باشد که آدمی را بکشد: خوردن گوشت قدید بدبو، و با امتلای معده به حمام رفتن، و جماع با زنان پیر کردن.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: سه چیز است که خوردنی نیستند و بدن را فربه میکنند و سه چیز است که خوردنیاند و بدن را لاغر میکنند و دو چیز است که به همه چیز نفع میرسانند و به هیچ چیز ضرر نمیرسانند و دو چیز است که به همه چیز ضرر میرسانند و به هیچ جهت نفع نمیرسانند. اما آنهایی که خوردنی نیستند و فربه میکنند: پیراهن کتان پوشیدن و بوی خوش کردن و نوره مالیدن. و اما آنها که خوردنیاند و لاغر میکنند: گوشت خشک و پنیر و شکوفه خرما. و اما آن دو چیز که به همه جهت نفع میرسانند: آب نیم گرم و انار. و اما آن دو چیز که به همه جهت ضرر میرسانند: گوشت خشک کرده و پنیر.
در احادیث بسیار وارد شده است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گوشت دست و کتف گوسفند را دوست میداشت و از گوشت ران گوسفند کراهت داشت برای آنکه به محل بول نزدیک است.
به چندین سند منقول است: حضرت آدمعلیه السلام گوسفندی قربانی کرد برای پیغمبران از فرزندان خود، برای هر پیغمبری عضوی نام برد و از آن جمله برای پیغمبر آخر الزمانصلی الله علیه وآله وسلم دست گوسفند را نام برد، به این سبب آن جناب آن را دوست میداشت و بر همه اعضای گوسفند تفضیل میداد.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: گوشت با شیر پخته باشند مرق پیغمبران است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرگاه ضعف بر مسلمانی مستولی شود گوشت را با شیر بپزد و بخورد.
در حدیث دیگر منقول است: یکی از پیغمبران به حق تعالی شکایت نمود از ضعف و سستی بدن، وحی رسید به او که گوشت را با شیر طبخ کن و بخور که بدن را قوّت میدهد.
در روایت معتبر منقول است: محبوبترین طعامها نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آش انار بود.
به سند صحیح منقول است: حضرت صادقعلیه السلام ذبیبه را دوست داشتند و آن آش یا قلیه [نوعی غذای گوشتی مخلوط با نخود و لپه و باقلا] بوده است که مویز در آن میکردهاند.
در احادیث بسیار، مدح مرق گوشت که نان را در آن ترید کردهاند، وارد شده است. و احادیث معتبره در مدح کباب منقول است که ضعف را زایل میکند و رنگ را سرخ میکند و تب را زایل میکند.
در حدیث معتبر منقول است: اصبغ بن نباته گفت: روزی به خدمت امیر المؤمنینعلیه السلام رفتم، در پیش آن حضرت گوشت بریانی نهاده بود فرمود: نزدیک بیا و بخور. گفتم: یا امیر المؤمنین مرا ضرر میکند. فرمود: نزدیک بیا که تو را دعایی تعلیم میکنم که چون آن دعا را بخوانی هیچ چیز تو را ضرر نرساند: «بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الاَسْمآءِ مِلْاءَ الاَرْضِ وَالسَّمآءِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَیْءٌ وَلا دآءٌ».
مدح کلّه نیز در حدیث وارد شده است که محل تزکیه است و به چراگاه از همه اعضا نزدیکتر است و از کثافات دورتر است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بر شما باد به خوردن هریسه که تا چهل روز قوت عبادت میدهد و از جمله مائدهای است که خداوند عالمیان بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نازل گردانید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پیغمبری از پیغمبران به حق تعالی شکایت نمود از ضعف و کمی قوت جماع. حق تعالی او را امر فرمود: به خوردن هریسه.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: خداوند عالم هدیه فرستاد برای پیغمبرشصلی الله علیه وآله وسلم هریسهای از هریسههای بهشت که دانهاش در باغهای بهشت روییده بود و حوران بهشت به دست خود به عمل آورده بودند پس چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آن را تناول فرمودند، قوت چهل مرد بر قوت آن حضرت افزود و آن چیزی بود که خدا میخواست که پیغمبرش را به این خوشحال گرداند.
و مدح مثلثه وارد شده است و آن طعامی بوده است که یک قفیز برنج و یک قفیز نخود و یک قفیز باقلی را میکوفتهاند و میپختهاند و گاهی به عوض باقلا دانه دیگر میکردهاند. مدح تلبین نیز وارد شده است و آن حلوای رومی بوده است که از آرد و شیر و عسل به عمل میآوردند.
از هارون بن موفق منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام روزی مرا طلبید و در خدمت آن حضرت طعامی خوردم و حلوای بسیار آورده بودند. گفتم: چه بسیار است حلوا؟ فرمود: ما و شیعیان ما از شیرینی خلق شدهایم، پس دوست میداریم حلوا را.
از عبد الاعلی منقول است: روزی در خدمت حضرت صادقعلیه السلام طعام خوردم، مرغی آوردند که میانش را از خرما و روغن پر کرده بودند.
در حدیث موثّق منقول است از یونس بن یعقوب که او گفت: ما در مدینه بودیم، حضرت صادقعلیه السلام به نزد ما فرستادند که برای ما پالوده بسازید و کم بفرستید، ما کاسه کوچکی به خدمت آن حضرت فرستادیم.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه هر شب ماهی بخورد و بعد از آن، خرما یا عسل نخورد، تا صبح رگ فالج در بدن او متحرک میباشد. و فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون ماهی تناول میکردند، میفرمودند: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیهِ وَاَبْدِلْنا بِهِ خَیْراً مِنْهُ؛ خداوندا! برکت ده برای ما در این ماهی و به عوض این، بهتر از این به ما عطا کن».
به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: بر شما باد به خوردن ماهی که اگر بینان بخورید کافی است و اگر با نان بخورید گوارا است.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: مداومت منمایید بر خوردن ماهی که بدن را میکاهاند.
در روایت دیگر منقول است: ماهی تازه پیه جسم را میگدازد.
در حدیث صحیح وارد است: شخصی به خدمت امام حسن عسکریعلیه السلام نوشت که هرگاه حجامت میکنم، صفرا به هیجان میآید و اگر نمیکنم خون آزار میکند، حضرت در جواب نوشتند: حجامت بکن و بعد از آن، ماهی تازه که با آب و نمک کباب کرده باشند بخور. پس آن مرد چنین کرد همیشه در عافیت بود.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: تخم (مرغ) سبک است و خواهش گوشت را برطرف میکند و مفسده گوشت را ندارد.
شخصی به خدمت امام رضاعلیه السلام شکایت کرد از کمی فرزند، فرمود: استغفار بکن و تخم مرغ را با پیاز بخور.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پیغمبری به خدا شکایت کرد از کمی فرزند و نسل، وحی به او رسید که تخم با گوشت بخورد.
در حدیث دیگر فرمود: زرده تخم سبک است و سفیدهاش سنگین است.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: بسیار خوردن تخم، زیاد میکند فرزند را.
احادیث در مدح سرکه با زیت وارد شده است که خوراک پیغمبرانعلیهم السلام است و ائمهعلیهم السلام تناول میفرمودند، و در مدح سرکه احادیث معتبره بسیار وارد شده است و منقول است: بهترین نان خورشها نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سرکه بود و میفرمود: خانهای که سرکه در آن باشد، خالی از نان خورش نیست.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: نیکو نان خورشی است سرکه، که صفرا را فرو مینشاند و دل را زنده میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام به طرق متعدده منقول است: سرکهای که از شراب به هم رسیده باشد کِرْم معده را میکشد و بن دندان را محکم میکند و عقل را قوی میکند و شهوت را قطع میکند. فرمود: بنی اسرائیل در اوّل و آخر طعام سرکه میخوردند و ما در اوّل طعام، نمک میخوریم و در آخر طعام، سرکه میخوریم.
در احادیث بسیار، مدح خوردن روغن زیت و بر خود مالیدن آن وارد شده است، و منقول است: نان خورش پیغمبران و برگزیدگان است.
و مدح میوه زیتون نیز بسیار وارد شده است،
و منقول است: دفع بادها میکند.
به چندین سند از ائمّه طاهرینعلیهم السلام منقول است: مردم طلب شفا ننمودهاند به چیزی مانند عسل و آن شفای هر دردی است و خوردن عسل و تلاوت قرآن و خاییدن کندر بلغم را میگدازند.
در مدح شِکَر احادیث بسیار وارد شده است و مراد از آن یا نبات است یا قند یا از قبیل نُقل، چیزی از شکر میساختند.
و منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام در وقت خواب تناول میفرمود.
و منقول است: برای تمام جهت نافع است و دفع بلغم میکند.
و در روایتی وارد شده است که اگر کسی هزار درهم داشته باشد و به غیر آن چیزی نداشته باشد و همه را شکر بخرد مُسرف نخواهد بود.
در مدح روغن خصوصاً روغن گاو احادیث بسیار وارد شده است، و از برای پیران که پنجاه سال و زیاده داشته باشند منع از خوردن روغن وارد شده است.
و منقول است: روغن گاو شفاست.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هرچه میخوردند و میآشامیدند میگفتند: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیهِ وَاَبْدِلْنا خَیْراً مِنْهُ؛ خداوندا! برکت ده برای ما در اینکه خوردیم و بهتر از آن به ما عطا فرما». و چون شیر تناول میفرمودند، میگفتند: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیهِ وَزِدْنا مِنْهُ؛ خداوندا! برکت ده برای ما در اینکه آشامیدیم و از این بیشتر به ما عطا فرما».
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: شیر یک گوسفند سیاه بهتر است از شیر ده گوسفند سرخ، و شیر یک گاو سرخ بهتر است از شیر ده گاو سیاه.
منقول است: شیر، خوراک پیغمبران است، شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که شیر خوردم و آزار کشیدم. حضرت فرمود: شیر آزار نمیکند و لیکن با شیر چیز دیگر خوردهای و آزار کشیدهای از آن. شخصی به آن حضرت شکایت کرد، از ضعف بدن. فرمود: شیر بخور که گوشت را میرویاند و استخوان را سخت میکند.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: هرکه آب پشتش متغیر شود، یعنی فرزند از او حاصل نشود، شیر با عسل بخورد.
به سند موثّق کالصحیح از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر شما باد به شیر گاوی که از همه درختان میخورد و خاصیت همه گیاهان در شیرش هست.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: شیر گاو دواست.
و در حدیث دیگر منقول است: برای فساد معده نافع است.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: بول شتر نافعتر است از شیر او، و حق تعالی در شیرش شفا قرار داده است.
در روایت دیگر منقول است: شیر شتر شفای همه دردها است.
در روایتی چند، مدح شیر الاغ و خاصیت آن وارد شده است.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: هرکه خواهد ماست او را ضرر نرساند، با زنیان بخورد.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: دوست میدارم پنیر را.
و در روایتی وارد شده است که در طرف چاشت مضر است و در طرف شب نافع است و موجب تولد فرزند میشود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خوردن مغز گردکان در تابستان، حرارت اندرون را به حرکت میآورد و دملها را در بدن احداث میکند و در زمستان گردهها را گرم میکند و سرما را دفع میکند.
در چند روایت وارد شده است که پنیر و مغز گردکان را چون با هم بخوری دواست، و هر یک را که تنها بخوری درد است.
از امام صادقعلیه السلام منقول است: نیکو طعامی است برنج، رودهها را گشاد میکند و بواسیر را قطع میکند
و در چند روایت وارد شده است که ما، بیماران خود را به برنج دوا میکنیم.
در حدیث موثّق منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام از درد شکم شکایت نمود. حضرت فرمود: برنج را بشُوی و در سایه خشک کن و اندکی بریان کن و نرم بکوب و هر صبح یک کف بخور.
در روایت دیگر منقول است: آن حضرت را درد شکم بود، فرمود: برنج را با سماق بپزید و چون تناول نمود برطرف شد.
در حدیث معتبر منقول است: امام رضاعلیه السلام نخود بریان کرده پیش از طعام و بعد از طعام تناول میفرمودند.
در روایت معتبره بسیار وارد شده است: خوردن عدس، دل را نرم میکند و آبِ دیده را جاری میکند.
در روایت معتبره منقول است: خوردن باقلا ساق را پرمغز و دماغ را زیاد میکند و تولید خون تازه میکند.
در روایت دیگر مروی است: باقلا را با پوست بخورید که معده را دباغی میکند.
و منقول است: خوردن لوبیا بادهای اندرونی را دفع میکند.
و منقول است: شخصی به امام موسی کاظمعلیه السلام شکایت کرد از بهق فرمود: ماش در طعام خود داخل کن.
در حدیث معتبر منقول است: اگر چند طعام به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میآوردند که در میان آنها خرما بود ابتدا به خوردن خرما مینمود.
حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام خرما را دوست میداشتند.
از سلیمان بن جعفری منقول است: رفتم به خدمت امام رضاعلیه السلام نزد آن حضرت خرمای برنی گذاشته بود و آن حضرت به اهتمام، از روی خواهش تناول مینمود، و فرمود: ای سلیمان! نزدیک بیا و بخور. پس گفتم: فدای تو شوم بسیار به جِدّ تناول میفرمایید. فرمود: بلی دوست دارم، چون حضرت رسول و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق و پدرم - علیهم السلام - همگی خرما را دوست میداشتند و من دوست میدارم و شیعیان ما دوست میدارند، زیرا از طینت ما خلق شدهاند و دشمنان ما شراب را دوست میدارند، زیرا از آتش خلق شدهاند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه هر روز، هفت دانه خرمای عجوه که از خرماهای اطراف مدینه است تناول نماید ناشتا، هیچ زهری و سحری و شیطانی به او ضرر نرساند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه هفت دانه خرمای عجوه در هنگام خواب بخورد، کِرمهای شکمش را میکشد.
در احادیث معتبره منقول است: پنج میوه است که از بهشت آمده است: انار ملس و سیب شامی و بِه و انگور رازقی و رطب مشان.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کراهت دارد پوست میوه را کندن.
و در حدیث دیگر فرمود: بر روی هر میوه زهری هست پس چون بیاورند برای شما به آب فرو برید و بخورید.
در حدیث صحیح منقول است: از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام پرسیدند از انجیر و خرما و سایر میوهها، دو دانه با هم خوردن چگونه است؟ حضرت فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از این. پس اگر تنها باشی، به هر روشی که خواهی بخور و اگر با جمعی از مسلمانان خوری چنین مکن و یک دانه یک دانه بخور.
در حدیث دیگر فرمود: اگر خواهی دوتا دوتا بخوری، رفیق خود را اعلام کن و از او رخصت بگیر و بخور.
در روایت معتبر منقول است: روزی امام رضاعلیه السلام دیدند غلامان میوه را نیمخورده انداختهاند. فرمود: «سُبْحانَ اللَّهِ»! اگر شما مستغنی شدهاید، دیگران مستغنی نیستند، به کسی که محتاج باشد بخورانید.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دو چیز است که به دو دست میباید خورد؛ انگور و انار. امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: سه چیز است که ضرر نمیرساند، انگور رازقی و نیشکر و سیب.
در احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت نوحعلیه السلام از کشتی فرود آمد، از دیدن استخوان مردهها غم عظیم او را عارض شد، پس حق تعالی به او وحی فرمود: انگور سیاه بخور تا غمت زایل شود.
در حدیث دیگر فرمود: پیغمبری از پیغمبران به خدا شکایت نمود از اندوه و غم، وحی رسید: انگور بخورد.
در حدیث حسن منقول است: حضرت علی بن الحسین انگور را بسیار دوست داشت، روزی روزه بود، چون وقت افطار شد اُمّ ولد آن حضرت خوشه انگوری به نزد آن حضرت گذاشت و اولِ انگور بود، پس سائلی رسید حضرت آن انگور را به سائل دادند. پس اُمّ ولد به تنهایی رفت و آن انگور را از سائل خرید و به نزد آن جناب گذاشت. پس سائل دیگر رسید، باز حضرت آن را به سائل دادند و باز کنیزک رفت و خرید و آورد تا چهار مرتبه، پس در مرتبه چهارم تناول فرمود.
منقول است: ابوعکاشه به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام آمد، انگوری به نزد او گذاشتند، حضرت فرمود: مرد پیر و طفل خُرد، یک دانه یک دانه میخورند، و کسی که میترسد که سیر نشود سه دانه و چهار دانه میخورد، و تو دو دانه دو دانه بخور که مستحب است.
به دو سند از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بیست و یک دانه مویز سرخ ناشتا خوردن جمیع مرضها را دفع میکند مگر مرض مرگ را.
به دو سند از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: مویز طائف عصبهای بدن را محکم میکند و کلال و ماندگی را میبرد و نفس را خوشحال میکند.
در حدیث معتبر از آن جناب منقول است: میوه صد و بیست قسم است و بهتر از همه انار است، و فرمود: بر شما باد به خوردن انار که گرسنه را سیر میکند و سیر را هضم طعام میکند. و فرمود: هیچ میوه نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم محبوبتر از انار نبود و نمیخواست که با او در خوردن کسی شریک شود.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: در هر اناری دانهای از بهشت هست و چون کافر میخورد ملکی میآید و آن دانه را برمیدارد که او نخورد و به این سبب، مستحب است که انار را تنها بخورند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که یک انار را تمام بخورد، خدا شیطان را از روشنی دل او چهل روز دور کند، و هر مؤمنی که دو انار تمام بخورد خدای تعالی شیطان را از روشنی دل او صد روز دور کند، و هر مؤمن که سه انار تمام بخورد خدای تعالی شیطان را از روشنی دل او یک سال دور گرداند، و هرکه یک سال شیطان از او دور گردد، گناه نمیکند و هرکه گناه نکند داخل بهشت میشود.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: بر شما باد به خوردن انار شیرین که هیچ حبّهای از آن در معده مؤمن نمیافتد مگر آنکه دردی را برطرف میکند و وسوسه شیطان را از او دور میکند.
در حدیث حسن منقول است: هرکه یک انار نا شتا بخورد دلش تا چهل روز روشن باشد.
و در حدیث دیگر فرمود: انار را با پیهاش بخورید که دباغی معده میکند و شعور را میافزاید. و فرمود: انار ترش و شیرین شایستهتر است در شکم.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه در روز جمعه یک انار ناشتا بخورد، تا چهل روز دلش را روشن کند و اگر دو تا بخورد تا هشتاد روز و اگر سه تا بخورد تا صد و بیست روز وسوسه شیطان را از او دور گرداند و هرکه وسوسه شیطان از او دور شود، معصیت خدا نکند و هرکه معصیت خدا نکند، داخل بهشت شود.
در حدیث دیگر فرمود: دود چوب درخت خرما، حشرات و گزندگان زمین را بر میاندازد.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سیب، معده را جلا میدهد.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: خوردن سیب نافع است برای زهر و سِحر و استیلای اجنه و غلبه بلغم، و هیچ چیز منفعتش از آن تندتر نیست.
در روایات معتبره وارد شده است: خوردن سیب، دفع تب و رعاف و طاعون میکند.
در روایت معتبره دیگر منقول است: سویق سیب خشک، قطع رعاف میکند. و فرمود: هیچ دوایی در دفع زهرها بهتر از سویق سیب نیست. و فرمود: اگر مردم بدانند که چه منفعتها در سیب هست هرآینه بیماران خود را دوا نکنند مگر به سیب.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: سیب بخورید که دباغی میکند معده را.
و نیز از آن حضرت منقول است: خوردن بِهْ، دل ضعیف را قوی میکند و معده را پاکیزه میکند و دل را زیرک و مرد ترسان را شجاع میکند.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بِهْ، رنگ چهره را صاف میکند و فرزند را نیکو میکند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه بِهْ، ناشتا بخورد، آب منی او پاکیزه و فرزندش وجیه میشود.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: هرکه یک بِهْ بخورد، حق تعالی حکمت را بر زبان او گویا گرداند چهل صباح. و فرمود: خدای تعالی هیچ پیغمبر را نفرستاده است مگر آنکه بوی بِهْ با او بوده، و فرمود: بِهْ، غم اندوهگین را میبرد چنانچه دست، عرق جبین را میریزد.
در حدیث حسن از امام رضاعلیه السلام منقول است: انجیر، گند دهان را زایل میکند و استخوان را سخت میکند و مو را میرویاند و با آن، به دوای دیگر حاجت نیست و شبیهترین میوههاست به میوههای بهشت.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بخورید امرود، را که جلا میدهد دل را و دردهای اندرونی را ساکت میکند به امر الهی.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: امرود دباغی معده میکند و قوت میدهد معده را و با سیری خوردن، نافعتر است از ناشتا خوردن.
در حدیث دیگر فرمود: برای دفع قولنج نافع است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خوردن انجیر، سدهها را نرم میکند و برای بادهای قولنج نافع است. در روز بخورید و بسیار بخورید، و در شب بخورید و بسیار مخورید.
و منقول است: دفع میکند بواسیر و نقرس را و قوت مجامعت را میافزاید.
از زیاد قندی منقول است: رفتم به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام دیدم که نزد آن حضرت ظرف آبی گذاشته و در میان آن آلوی سیاه ریختهاند. پس فرمود: حرارتی بر من غالب شده بود و آلوی تازه، حرارت را فرو مینشاند و صفرا را ساکن میگرداند و آلوی خشک، خون را ساکن میکند و دردهای کهنه را از بدن میکشد.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام از شخصی سؤال نمود که اطبای شما چه میگویند در باب ترنج؟ گفت که میگویند: پیش از طعام باید خورد. فرمود: من میگویم بعد از طعام بخورید.
در حدیث دیگر فرمود: بخورید ترنج که آل محمدعلیهم السلام میخوردند آن را، و فرمود: نان خشک هضم میکند ترنج را.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را خوش میآمد نگاه کردن به سوی ترنج سبز و سیب سرخ. بدان که عرب لیمو و نارنج را همه ترنج میگویند و در بعضی احادیث مدح مویز وارد شده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سنجد مغزش، گوشت را میرویاند و پوستش، پوست را میرویاند و استخوانش، استخوان را و خوردن سنجد، گردهها را گرم میکند و معده را دباغی میکند و امان میدهد از بواسیر و از تقطیر بول و ساق پا را قوت میدهد و رگ خوره را قطع میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بخورید خربزه که در آن ده خصلت هست: درد و فسادی در آن نیست و خوردنی است و آشامیدنی است و میوه است و گل است و اشنان است که دهان را پاک میکند و نان خورش است و قوت جماع را زیاد میکند و مثانه را میشوید و ادرار بول میکند و ریگ مثانه را دفع میکند.
از حضرت رضاعلیه السلام منقول است: خربزه خوردن ناشتا، مورث فالج است و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم خربزه را با رطب میل میفرمود و دوست میداشت و گاهی شکر و قند با خربزه میخورد.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میوه تازه میدید، میبوسید و بر هر دو دیده میگذاشت و میگفت: «اَللَّهُمَّ کَما اَرَیْتَنا اَوَّلَها فِیعافیَةٍ فَأَرِنا آخِرَها فِی عافِیَةٍ؛ خداوندا چنانکه نمودی به ما اولش را در عافیت، پس بنما به ما آخرش را در عافیت».
در حدیث دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه میوه بخورد و اوّل «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید، به او ضرر نرساند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگز خوانی نزد امیر المؤمنینعلیه السلام نمیآوردند مگر آنکه سبزی در آن بود، و فرمود: دلهای مؤمنان سبز است و به سبزی مایل است، و فرمود: هرکه شب بخوابد و هفت برگ کاسنی در معده او باشد، در آن شب از قولنج ایمن گردد، و فرمود: هرکه خواهد مال و فرزندش زیاد شود بسیار بخورد برگ کاسنی را.
در حدیث دیگر فرمود: نیکو سبزی است کاسنی، هیچ برگی نیست از آن مگر آنکه قطرهای از آب بهشت بر روی آن هست، پس در وقت خوردن حرکت مدهید که قطراتش بریزد. و فرمود: کاسنی بهترین سبزیها است و فرزندان را بسیار نیکو میکند و پسر میآورد. و فرمود: فضیلت آن بر سبزیها مانند فضیلت ماست بر جمیع خلایق.
امام رضاعلیه السلام فرمود: خوردن کاسنی شفای همه دردها است، هیچ دردی در اندرون فرزند آدم نیست مگر آنکه کاسنی آن را از بیخ میکند. و شخصی را تب عارض میشد و صداع داشت. حضرت فرمود: کاسنی را بکوبند و بر روی کاغذ پهن کنند و روغن بنفشه بر آن بریزند و بر پیشانیاش بیندازند که تب و صداع را برطرف میکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: کاسنی، سبزی حضرت رسول است و بادروج، سبزی امیر المؤمنین است و برگ خرفه، سبزی حضرت فاطمه - علیهم السلام - است.
احادیث بسیار در تعریف بادروج مروی است و آنکه باید در اوّل طعام خورده شود که فتح سده میکند و اشتهای طعام را زیاد میکند و سل را میبرد و آروغ را خوشبو میکند و امان است از خوره و چون در شکم ساکن شود همه دردها را زایل میکند.
در روایت معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: شخصی را علت سپرز عارض شده بود فرمود: سه روز به او تره بخورانید. چنان کردند، به صحّت مبدل شد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بخور تره را که در آن چهار خصلت هست: گند دهان را برطرف میکند و بادها را دفع میکند و بواسیر را قطع میکند و هرکه مداومت کند بر آن از خوره ایمن است.
منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام تره را با نمک ساییده تناول میکردند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بر شما باد به خوردن کرفس که خوراک حضرت الیاس و یسع و یوشع بن نون است.
از امام موسی کاظمعلیه السلام مروی است: خوردن سیب ترش و گشنیز مورث فراموشی است.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: بر روی زمین سبزیای شریفتر و نافعتر از برگ خرفه نیست و آن سبزی حضرت فاطمهعلیها السلام است.
در حدیث دیگر فرمود: بر شما باد به خوردن کاهو که خون را صاف میکند.
در حدیث معتبر از امام جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه تره تیزک را بعد از نماز خفتن سیر بخورد تا صبح نفس او را کشد به سوی خوره.
و در حدیث دیگر فرمود: کاسنی و بادروج از ما است و ترتیزک از بنی امیه است.
در روایت دیگر از خادم امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرگاه آن حضرت ما را امر میکرد به خریدن سبزی، میفرمود: تره تیزک بسیار بخریم و میفرمود: چه بسیار احمقاند بعضی از مردم که میگویند: تره تیزک در کنار رودخانه جهنّم میروید و حال آنکه حق تعالی میفرماید که آتش افروز جهنّم مردمند و سنگهای بتان یا سنگ کبریت، پس چگونه تواند بود که سبزی در جهنّم بروید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی از یهودان دفع کرد خوره را به خوردن چغندر و بیرون آوردن رگهای گوشت.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: نیکو سبزیای است چغندر.
امام رضاعلیه السلام فرمود: بخورانید به بیماران خود برگ چغندر که آن شفاست و در آن درد نیست و مضرت ندارد و بیمار را به خواب راحت میاندازد و اصلش سودا را به حرکت میآورد. و در حدیث دیگر فرمود: داخل شکم صاحب ذات الجنب نشده است چیزی مثل برگ چغندر.
در حدیث معتبر منقول است از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم که دمبلان (نوعی از قارچ) داخل منّ است که بر بنی اسرائیل نازل شد و منّ از بهشت آمده و آبش شفای چشم است.
در چندین حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم دوست میداشتند کدو را در میان دیگ و از میان صحن برمیچیدند کدو را و امر میفرمودند زنان خود را که کدو در طعام بسیار بکنند و وصیت نمود به امیر المؤمنینعلیه السلام: یا علی! بر تو باد به خوردن کدو که دماغ و عقل را زیاد میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در ترب سه خصلت هست؛ تخمش طعام را هضم میکند و ریشهاش قطع بلغم میکند و در روایت دیگر فرمود: رگش مورث ادرار و بول است و در روایت دیگر تخمش ادرار بول میکند.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادق و امام موسی کاظمعلیهما السلام منقول است: خوردن گزر، قوت جماع را زیاد میکند و امان میدهد از قولنج و دفع بواسیر میکند.
در چهار حدیث معتبر وارد شده است: بخورید شلغم و مداومت بر خوردنش بکنید که هیچ کس نیست مگر آن که در او رگ خوره هست و شلغم آن رگ را میگذارد.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم خیار را با نمک میخوردند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خیار را از تهش ابتدا به خوردن کنید که باعث زیادتی برکت آن میگردد.
و در حدیث معتبر از آن جناب منقول است: بخورید بادنجان که درد را میبرد و با آن درد نیست و احادیث بسیار در مدح و منافعش وارد شده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است به چندین سند که پیاز، گند دهن را میبرد و بلغم را زایل میگرداند و سستی و واماندگی را برطرف میکند و پیههای بدن را محکم میکند و بن دندان را سخت میکند و قوت مجامعت را میافزاید و نسل را زیاد میکند و تب را میبرد و بدن را نازک میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون داخل شهری بشوید پیاز آن شهر را بخورید که طاعون آن شهر را از شما دور میکند.
در حدیث حسن از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه سیر بخورد، به جهت بوی بدش داخل مسجد ما نشود، اما اگر کسی به مسجد نرود باکی نیست که آن را بخورد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پیاز و تره را خام و پخته خوردن باکی نیست اما کسی که بخورد داخل مسجد نشود زیرا که کراهت دارد به سبب آزار کسی که در پهلوی او مینشیند.
احادیث در مدح ابشم وارد شده است که تقویت معده میکند و اگر در صبح ناشتا سفوف کند و بخورد رطوبت معده را دفع میکند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی آدم را از خاک آفرید، پس خوردن خاک را بر فرزندان او حرام گردانید.
از حضرت رسول منقول است: هرکه گِل بخورد و بمیرد، در خون خود شریک شدهاست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بزرگترین دامهای شیطان، خوردن خاک و گل است و دردها در بدن حادث میکند و خارش بدن و بواسیر از آن به هم میرسد و دردهای سوداوی از آن متولد میشود و قوت را از ساق و قدم میبرد و هرچه از قوتش به سبب آن کم شده است و از اعمال خیر کاسته است در قیامت او را بر آن حساب و عذاب میکنند.
امام موسیعلیه السلام فرمود: چهار چیز است که از وساوس شیطان است: خوردن گِل و گل را به دست خُرد کردن و ناخن را به دندان گرفتن و ریش را خاییدن.
در احادیث معتبره وارد شده است که خوردن هر گِلی حرام است مانند مردار و خون و گوشت خوک، مگر گِل قبر امام حسینعلیه السلام که خوردن آن به قدر یک نخود شفاست از هر دردی، و امان است از هر خوفی.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون برادر مؤمن به خانه تو بیاید او را تعارف خوردنی بکن اگر قبول نکند تکلیف آشامیدنی بکن، اگر قبول نکند تکلیف دست و رو شستن به آب یا به عرقِ خوشبو بکن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از جمله گرامی داشتن آدمی برادر مؤمنش را، آن است که تحفه او را قبول کند و آنچه حاضر داشته باشد برای او به تحفه بیاورد و چیزی که نداشته باشد برای او تکلیف نکند.
امام جعفر صادقعلیه السلام فرمود: هلاک شد کسی که حقیر شمارد آنچه را حاضر دارد از برای آوردن نزد برادر مؤمن خود، و هلاک شد هرکه حقیر شمارد آنچه را برادر مؤمن او میآورد. و به سند حسن از آن حضرت منقول است: هرگاه برادر مؤمن تو نطلبیده به نزد تو آید، آنچه حاضر داری برای او بیاور، و اگر طلبیده باشی او را، برای او تکلف کن.
در حدیث حسن از هشام منقول است: با ابن ابی یعفور به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفتم، آن حضرت چاشت طلبید. هشام گفت که من کمتر چیزی میخورم. حضرت فرمود: مگر نمیدانی که محبت مؤمن نسبت به برادر مؤمن او به قدر آن است که از طعام او میخورد، یعنی هرچند او را بیشتر دوست دارد طعامش را بیشتر میخورد. و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است.
امام رضاعلیه السلام فرمود: سخّی و صاحب همت از طعام مردم میخورد تا مردم از طعام او بخورند و بخیل طعام مردم را نمیخورد تا از طعام او نخورند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ولیمه و مهمانی سنّت در پنج چیز میباشد: در عروسی و عقیقه و ختنه کردن پسر و خانه نو خریدن یا بنا کردن و در وقتی که از سفر به خانه خود برگردد. در حدیث دیگر وقتی که از سفر حج برگردد.
و منقول است: آن حضرت نهی فرمود از ولیمهای که مخصوص توانگران باشد و فقرا را در آنجا نطلبند.
در احادیث معتبره وارد شده است: هرکه داخل شهری شود مهمان برادر مؤمن و اهل دین خود است تا از آن شهر بیرون رود و سزاوار نیست که مهمان روزه بدارد مگر به رخصت صاحبان خانه که مبادا طعامی برای او به عمل آورند ضایع شود، و سزاوار نیست اهل خانه را روزه داشتن مگر به رخصت مهمان که مبادا به سبب روزه ایشان شرم کند و طعام نخورد.
به سند معتبر منقول است از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم: حدّ ضیافت سه روز است و بعد از سه روز تصدق و تبرعی است که نسبت به او میکنی، و فرمود: آن قدر نمانید نزد برادر مؤمن خود که او را درهم شکنید که دیگر چیزی نداشته باشد که خرج شما کند.
ابن ابی یعفور روایت کرده است: در خانه امام جعفر صادقعلیه السلام مهمانی دیدم که برخاست پی کاری، حضرت او را منع کردند و خود برخاستند و آن کار را به جا آوردند، و فرمودند: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرموده است از خدمت فرمودن مهمان.
در حدیث دیگر منقول است: مهمانی در خدمت امام رضاعلیه السلام بود، دست دراز کرد که چراغ را اصلاح کند، حضرت او را منع کردند و خود اصلاح چراغ کردند، و فرمود: ما اهل بیت، خدمت نمیفرماییم مهمان خود را.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: از جمله ضعف و سستی آن است که به تو احسانی کند و تو به عوض، مکافات او نکنی؛ و از خلاف آداب است خدمت فرمودن مهمان. پس چون مهمان بیاید او را اعانت و یاری کنید در نشستن، و وقتی که خواهد بار کند و برود او را مدد نکنید بر رفتن، که این دلیل برخسّت نفس است. و در رفتن، توشه همراهش بکنید و توشه نیکو و خوشبو به عمل آورید که این دلیل جوانمردی است.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از جمله حق مهمان آن است که همراه او بروید تا درِ خانه، و از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون شخصی به خانه کسی برود هر جا که صاحب خانه امر میکند بنشیند که صاحب خانه امور مخفی خانه خود را بهتر میداند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هشت کساند که اگر به ایشان مذلّتی و خواری برسد، ملامت نکنند مگر خود را: کسی که بر سفرهای حاضر شود که او را نطلبیده باشند. و کسی که بر صاحب خانه تحکم کند. و کسی که طلب خیر از دشمنان خود بکند. و کسی که طلب فضل و احسان از لئیمان و بخیلان بکند. و کسی که خود را داخل کند در رازی که میان دو کس باشد بیرخصت ایشان. و کسیکه استخفاف کند به پادشاهان و صاحبان حکم. و کسیکه در مجلسی بنشیند که سزاوار آن مجلس نباشد. و کسی که با شخصی سخن گوید گوش به او ندهد.
در حدیث دیگر فرمود: به طعام خود ضیافت کن کسی را که از برای خدا او را دوست داری.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: یک برادر مؤمن را که از برای خدا با او برادری کنم سیر کنم، بهتر است نزد من، از آنکه ده مسکین را سیر کنم. و فرمود: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم با مهمانان طعام تناول میفرمودند پیش از همه شروع میکردند و بعد از همه دست میکشیدند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کسیکه به جماعتی آب دهد، باید خودش بعد از همه آب بخورد.
از حضرت صادقعلیه السلام به سند صحیح منقول است: چون برادر مؤمن تو به خانه تو بیاید مپرس که امروز چیزی خوردهای و لیکن هرچه حاضر داری به نزد او بیاور، که جواد و جوانمرد آن است که هرچه دارد حاضر سازد.
در حدیث دیگر فرمود: اگر کسی هزار درهم صرف طعامی کند و مؤمنی از آن بخورد اسراف نکرده است.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید که مهمان خود را گرامی دارد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: از جمله حق مهمان آن است که او را گرامی دارند و خلال برای او حاضر کنند.
در احادیث بسیار وارد شده است: هرگاه مهمان میآید با روزی خود میآید و چون طعام بخورد خدا صاحبخانه را میآمرزد.
و در روایت دیگر: چون بیرون میرود گناه تو و عیال تو را بیرون میبرد.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: یک لقمه که برادر مؤمن نزد من بخورد دوستتر میدارم از بنده آزاد کردن.
و از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که صدای مهمانی را بشنود و به آن شاد شود، گناهانش آمرزیده شود اگر چه میان زمین و آسمان را پر کرده باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر خانهای که مهمان به آن خانه نمیرود ملائکه داخل آن خانه نمیشوند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از حقوق واجبه مؤمن بر مؤمن آن است که او را اگر به ضیافت بطلبد قبول کند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: وصیت میکنم حاضران و غائبان امت خود را که دعوت مسلمانان را قبول کنند به ضیافت، اگر چه پنج میل راه باشد که این از اموری است که در دین لازم است. و هر میل یک ثلث فرسخ است.
و فرمود: اگر مؤمنی مرا برای دست گوسفندی بطلبد میروم، و فرمود: بدترین عجزها آن است که شخصی برادرش او را به طعامی بخواند و او قبول نکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: جبرئیل برای حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مسواک و خلال و حجامت را آورد، و فرمود: خلال، بن دندان را به اصلاح میآورد و روزی را زیاد میکند.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: خلال مکنید به چوب گُل و به چوب درخت انار که هر دو رگ خوره را به حرکت میآورند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرکه به نی خلال کند تا شش روز حاجتش برآورده نشود. و فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به هرچه مییافتند خلال میکردند غیر از برگ درخت خرما و نی.
و در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از خلال کردن به چوب درخت انار و درخت مورد و نی. و فرمود: به حرکت میآورند عرق خوره را.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خلال کردن به چوب گز مورث فقر و بیچیزی است.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم امر میکرد ما را که چون خلال کنیم آب نخوریم و تا سه نوبت مضمضه کنیم دهان را به آب.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است:از جمله حقّ مهمان آن استکه خلال از برای او مهیا کنی.
و فرمود: خلال کنید که ملائکه هیچ چیز را دشمن نمیدارند مانند آنکه ببینند در دندان بنده، طعامی.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرچه از طعام در بن دندان مانده باشد بخورد و آنچه در میان دندان مانده باشد دور بیندازد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام مروی است: هرچه را به زبان از میان دندانها به درمیآوری بخور و آنچه را به خلال به درمیآوری، میخواهی بخور و میخواهی بینداز.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آنچه به خلال بیرون میآورد فرو نبرد که جراحتهای اندرونی به هم میرسد.
در احادیث وارد شده است: هرچه را به خلال بیرون میآوری بینداز.
و در احادیث معتبر وارد شده است که اندرون و بیرون دهان را بعد از طعام به سعد و اشنان بشویید.
در احادیث معتبره وارد شده است: بهترین آشامیدنیهای دنیا و آخرت آب است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه محظوظ و ملتذ باشد از آب دنیا، خدا او را در آخرت ملتذ گرداند از آشامیدنیهای بهشت. و شخصی از آن حضرت پرسید که آب چه مزه دارد؟ فرمود: مزه زندگانی، حق تعالی میفرماید که از آب آفریدهایم هر چیز صاحب حیوتی را، آیا ایمان نمیآورند به خدا، کافران.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: در تفسیر آیه کریمه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» [تکاثر / آیه 8]؛ پس سؤال کرده خواهید شد در روز قیامت از نعمتهای دنیا. فرمود: مراد از آن نعمتها، رطب و آب سرد است.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: آب زمزم بهترین آبها است بر روی زمین، و بدترین آبها بر روی زمین آبی است که در برهوت است در بلاد یمن که ارواح کافران در آنجا وارد میشوند در شب و معذب میباشند.
در حدیث دیگر فرمود: آب زمزم دوا است از برای هر دردی که از برای آن بخورند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: آب زمزم شفا است از هر دردی.
و در روایت دیگر آمده: از برای هر مطلبی که بخورند آن مطلب حاصل شود. امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: بخورید آب باران به درستی که بدن را پاک میکند و بیماریها و دردها را از بدن دفع میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام نهی وارد شده است از خوردن تگرگ.
و در روایت دیگر وارد شده است: خوردن تگرگ برای دندان نافع است. مصادف روایت کرده است: شخصی از یاران ما در مکه بیمار شد تا آنکه به حال مرگ افتاد. به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کردم حال او را، فرمود: اگر من به جای شما بودم از آب ناودان کعبه به او میخورانیدم. پس ما طلب کردیم، نزد هیچ کسی نیافتیم ناگاه ابری بلند شد و رعد و برق ظاهر شد و باران آمد، قدحی گرفتم و از آب ناودان پر کردم و آوردم به نزد بیمار و از آن آب آشامید و در ساعت شفا یافت.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: گمان ندارم طفلی را که کامش را از آب فرات بردارند مگر آنکه دوست ما اهل بیت باشد. و فرمود: پیوسته دو ناودان از آب بهشت در آن میریزد. فرمود: اگر میان من و آب فرات راه بسیار باشد، برای شفا به نزد آن میروم.
در حدیث دیگر فرمود: اگر نزدیک فرات میبودم دوست میداشتم که هر صبح و شام به نزد آن بروم.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: اگر اهل کوفه کام فرزندان خود را از آب فرات بردارند هر آینه همه شیعه ما باشند.
از امام زین العابدینعلیه السلام منقول است: مَلکی در هر شب میآید و سه مثقال از مُشک بهشت در آب فرات میریزد و هیچ نهری در مشرق و مغرب عالم برکتش زیاده از نهر فرات نیست. در احادیث بسیار وارد شده که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی کرد از شفا طلبیدن از آبهای گرم که در کوهها میباشد و بوی گوگرد میدهد، و فرمود: گرمی آنها از گرمی جهنّم است.
امام حسن و امام حسینعلیهما السلام فرمودند: ولایت و دوستی ما را بر همه آبها عرضه کردند، هر آب که قبول کرد شیرین و نیکو شد و هر آب که قبول نکرد تلخ و شور شد.
امام محمّد باقرعلیه السلام کراهت داشتند از آنکه کسی طلب شفا کند از آب تلخ و آبی که بوی گوگرد از آن شنیده میشود. و فرمود: حضرت نوحعلیه السلام در وقت طوفان آبها را طلبید همه اجابت او کردند به غیر از آب تلخ و آب گوگرد، پس نفرین کرد و لعنت کرد هر دو را.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: آب نیل مصر، دلها را میمیراند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آب سرد، حرارت را فرو مینشاند و صفرا را ساکن میکند و طعام را در معده میگدازد و تب را زایل میکند. و فرمود: آب جوشانیده برای همه دردی نافع است و به هیچ جهت ضرر ندارد.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: خوردن آب سرد لذتش بیشتر است.
امام رضاعلیه السلام فرمود: آب جوشانیده که هفت مرتبه بجوشد و از ظرف به ظرف دیگر برگردانند، تب را زایل میکند و قوت میدهد ساق پا و قدم را.
از ابن ابی طیفور منقول است: به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام رفت، آن حضرت را نهی کرد از خوردن آب. حضرت فرمود: خوردن آب بد نیست، طعام را در معده میگرداند و غضب را فرو مینشاند و عقل را زیاد میکند و صفرا را کم میکند.
شخصی دیگر به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفت، حضرت خرما تناول فرمود و آب بعد از آن خورد، گفت اگر آب بعد از خرما نخورید بهتر است، حضرت فرمود: خرما از برای این میخورم که لذت آب را بیابم.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هر بندهای که آب بخورد و امام حسینعلیه السلام و اهل بیت او را یاد کند و لعنت کند کشندگان آن حضرت را، حق تعالی صد هزار حسنه برای او بنویسد و صد هزار گناه از او بیندازد و صد هزار درجه برای او بلند کند و چنان باشد که صد هزار بنده آزاد کرده باشد و حق تعالی در قیامت او را خوشحال و مطمئن خاطر، محشور گرداند و اگر به این نحو بگوید خوب است: «صَلَواتُ اللَّهِ عَلَی الْحُسَیْنِ وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَاَصْحابِهِ وَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی قَتَلةِ الْحُسَیْنِ وَاَعْدائِهِ».
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: گاه باشد که شخصی یک شربت آب بخورد و خدا او را به همان آب خوردن به بهشت برد، به این که آب بخورد و هنوز خواهش داشته باشد که از لب بردارد و حمد خدا بگوید، پس بخورد و هنوز سیر نشده از لب باز گیرد و حمد خدا بگوید، پس باز بخورد، پس حقتعالی به سبب این، بهشت را بر او واجب گرداند.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون آب میخوردند این دعا میخواندند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِیِ سَقانا عَذْباً زُلالاً وَلَمْ یُسْقِنا مِلْحاً اَجاجاً وَلَمْ یُؤاخِذْنا بِذُنُوبِنا».
در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: هرگاه کسی پیش از آب خوردن «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید و دمی بخورد و «اَلحَمْدُ للَّهِِ» بگوید، پس باز «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید و دمی بخورد «اَلحَمْدُ للَّهِِ» بگوید، پس باز «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید و بخورد پس بعد از خوردن «اَلحَمْدُ للَّهِِ» بگوید، مادام که آن آب در شکم او باشد، تسبیح خدا گوید و ثوابش از برای او باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه خواهی در شب آب بخوری، ؘљ`را برϘǘѠو حرکت بده و بگو: «یا مآءُ، مآءُ زَمْزَمَ وَمآءُ فُراتٍ یَقْرَءانِکَ السَّلامَ».
در روایت دیگر فرمود: هرکه در شب آب بخورد و سه مرتبه بگوید: «عَلَیْکَ السَّلامُ مِنْ مآءِ زَمْزَم وَمآءِ الفُراتِ» آب خوردن شب به او ضرر نرساند.
در روایت دیگر منقول است: در وقت آب خوردن این دعا بخواند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی سَقانِی فَاَرْوانِی وَاَعْطانِی فَاَرْصانِی وَعافانِی وَکَفانِی، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ تَسْقِیهِ فِی المَعادِ مِنْ حَوْضِ مُحَمَّدٍ وَتُسْعِدُهُ بِمُرافَقَتِهِ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: آب بسیار مخور که هر دردی را به سوی تو میکشد و تا تاب درد داری، دوا مخور.
و امام رضاعلیه السلام فرمود: بر بالای طعام آب بسیار خوردن ضرر ندارد اما در غیر آن حال آب بسیار مخور. و فرمود: اگر کسی به قدر دو کف طعام بخورد و آب بعد از آن نخورد و عجب دارم که چرا معدهاش شق نمیشود. و مشهور میان علما آن است که آب ایستاده خوردن مکروه است، و سنّت است که به سه نَفَس خورده شود.
احادیث بسیار وارد شده است: آب ایستاده خوردن خوب است و آب به یک نفس خوردن خوب است و بهتر آن است که به سه نفس خورده شود و در روز ایستاده بخورد و در شب نشسته، چنانچه از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: آب ایستاده خوردن در شب باعث غلبه زرداب و صفرا میشود. و در حدیث دیگر فرمود: آب ایستاده خوردن در روز، بیشتر باعث قوت و صحت بدن میشود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: آب ایستاده مخورید که باعث دردی میشود که دوا نداشته باشد مگر آنکه خدا عافیت دهد.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: ایستاده آب مخور، و بر دور هیچ قبر مگرد، و در آب ایستاده، بول مکن، پس هرکه چنین کند و بلایی به او رسد ملامت نکند مگر خود را.
ابن بابویهرحمه الله گفته است: مراد از این احادیث آب خوردن شب است.
به دو سند حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آب را به سه نفس خوردن بهتر است از خوردن به یک نفس.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت آن حضرت عرض کرد که اگر کسی دم از آب بر ندارد سیراب شود چون است؟ حضرت فرمود: مگر لذت هست در غیر این؟ گفت: مردم میگویند که این شرب هیم است یعنی شتر تشنه. حضرت فرمود: شرب هیم آن است که در وقت آشامیدن نام خدا نبرد.
در روایت دیگر منقول است: اگر آن کسی که آب به تو میدهد بنده تو باشد به سه نفس آب بخور و اگر آزاد باشد به یک نفس آب بخور.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دوست میداشتند آب خوردن در قدح شامی را، و میفرمود: پاکیزهترین ظرفهای شما است، و برای آن حضرت قدحها را از شام به هدیه میآوردند.
در حدیث دیگر منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام از کوزه سفالی آب میخوردند.
در روایت معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گذشت بر جماعتی که دهان به آب گذاشته بودند و میخوردند، حضرت فرمود: به دست بخورید که بهترین ظرفهای شما است.
در احادیث معتبره از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: آداب آب خوردن آن است که در ابتدا «بِسْمِ اللَّهِ» بگو و چون فارغ شوی «اَلحَمْدُ للَّهِِ» بگو، و از پیش دسته کوزه و از جایی که شکسته یا رخنه داشته باشد نخوری که این دو موضع جای شیطان است.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از دمیدن به دهان در آب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دمیدن در آب وقتی مکروه است که دیگری حاضر باشد که خواهد از آن آب بخورد که مبادا او را خوش نباشد.
و در حدیث دیگر از آن حضرت نهی وارد شده است از آب خوردن به دست چپ. و فرمود: آب را بمکید و کم کم بخورید و دهان را پر مکنید که باعث درد جگر میشود.
منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم گاهی در قدحهای آبگینه که از شام میآورند آب تناول میکردند، و گاهی در قدح چوب و گاهی در پوست و گاهی در خزف و اگر ظرف حاضر نبود آب در کف میکردند و میآشامیدند.
به سندهای معتبر از حضرت صادق منقول است: از اخلاق پیغمبران است دوست داشتن زنان. و فرمود: گمان ندارم کسی را که در ایمان چیزی زیاد شود مگر آنکه محبت زنان او را زیاده میشود. و فرمود: هرکه محبت زنان او را زیاده میشود فضیلت ایمانش بیشتر میشود.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: سه چیز از سنّت پیغمبران است: بوی خوش کردن، موهای زیادتی بدن را ازاله کردن، زنان بسیار داشتن یا بسیار با ایشان مقاربت کردن.
به سندهای معتبر بسیار از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که فرمود: از دنیای شما اختیار کردهام زنان و بوی خوش را و روشنی دیده من در نماز است.
در حدیث معتبر منقول است: سکین نخعی اختیار عبادت کرده بود و ترک زنان و بوی خوش و طعامهای لذیذ کرده بود و در این باب نامهای به حضرت صادقعلیه السلام نوشت. آن حضرت در جواب نوشتند: اما زنان، پس میدانی که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چند عدد از زنان داشتند، و اما طعام لذیذ پس رسولصلی الله علیه وآله وسلم گوشت و عسل تناول میفرمودند.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه زنی به عقد خود در میآورد، نصف دین خود را حفظ کرده است، از خدا بپرهیزد در نصف دیگر. و فرمود: بدترین مردهای شما عزبانند. و فرمود: چه چیز مانع است مؤمن را از آنکه زنی بگیرد شاید خدا او را فرزندی روزی کند که سنگین کند زمین را به گفتن «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» و فرمود: هرکه خواهد متابعت سنّت من بکند از سنّت من زن خواستن است.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: خوشم نمیآید دنیا و آنچه در دنیاست، داشته باشم و یک شب بیزن بخوابم. پس فرمود: دو رکعت نماز که کدخدا بکند بهتر از عزبی که شبها تمام نماز بکند و روزها روزه باشد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه ترک کدخدایی بکند از ترس پریشانی، پس همانا گمان بد برده است به خدا، زیرا حق تعالی میفرماید: «اِنْ یَکُونُوا فُقَرآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» [نور / آیه 32]؛ اگر ایشان فقیران باشند، بینیاز میگرداند ایشان را، خدا از فضل خود.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زن عثمان بن مظعون آمد به خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و گفت: یا رسول اللَّه! عثمان روزها روزه میباشد و شبها نماز میکند و به نزد من نمیآید. حضرت غضبناک به نزد عثمان آمدند و فرمود: ای عثمان! خدا مرا به رهبانیت نفرستاده است و لیکن به دین مستقیم سهل و آسان فرستاده است، روزه میگیرم و نماز میکنم و با زنان خود نزدیکی میکنم، پس هرکه دین مرا خواهد باید که به سنت من عمل کند و از سنّت من نکاح زنان است.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: سه زن آمدند به نزد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم؛ یکی گفت: شوهرم گوشت نمیخورد، و دیگری گفت: شوهرم بوی خوش نمیبوید، و دیگری گفت: شوهرم با زنان نزدیکی نمیکند. پس حضرت بیرون آمدند و از روی غضب، ردای خود را بر زمین میکشیدند تا بر منبر آمدند و حمد و ثنای الهی گفتند. و فرمود: چرا جماعتی از اصحاب من گوشت نمیخورند و بوی خوش نمیبویند و نزدیک زنان نمیروند، من گوشت میخورم و بوی خوش میبویم و به نزد زنان میروم، و هرکه سنّت مرا نخواهد از من نیست.
در حدیث دیگر منقول است: زنی آمد به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و شکایت کرد که شوهرم به نزدیک من نمیآید. حضرت فرمود: خود را خوشبو کن تا به نزدیک تو بیاید، گفت: هیچ بوی خوش را نگذاشتم مگر آنکه خود را به آن خوشبو کردم و از من دوری میکند. حضرت فرمود: اگر میدانست چه ثواب دارد در آمدن به نزد تو از تو دوری نمیکرد. پس فرمود: چون متوجه جانب تو میشود، دو ملک به او احاطه میکنند و ثواب آن دارد که شمشیر کشیده و در راه خدا جهاد کند، پس چون با تو مجامعت کند، گناهان از او میریزد چنانچه برگ از درخت میریزد، پس چون غسل میکند از گناهان بیرون میآید.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: دو رکعت نماز که کدخدا میکند برابر است با هفتاد رکعت نماز که عزب بکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زن به منزله قلادهای است که در گردن خود میافکنی، پس ببین که چگونه قلاده برای خود میگیری. و فرمود: زن صالحه و غیر صالحه هیچ یک قیمت ندارند، زن صالحه طلا و نقره، قیمت و قدر او نیست بلکه او بهتر است از طلا و نقره، و زن غیر صالحه به خاک هم نمیارزد، خاک بهتر از اوست.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دختر به کفو و مثل خود بدهید و از کفو و مانند خود دختر بخواهید و از برای نطفه خود، زنی را پیدا کنید که شایسته آن باشد و فرزند از او به هم رسانید.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه زنی بخواهد برای حسن و جمال یا از برای مال، از هر دو محروم ماند و اگر از برای دین داری و صلاح او بخواهد، حق تعالی مال و جمالِ او را روزی کند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: زن باکره بخواهید که فرزند بسیار آورد، و زن مقبولی که فرزند نیاورد مخواهید. که من مباهات میکنم به شما با امّتهای پیغمبران دیگر در روز قیامت، مگر نمیدانی که فرزندان در زیر عرش الهی از برای پدران خود طلب آمرزش میکنند و حضرت ابراهیم ایشان را نگاهداری میکند و حضرت ساره ایشان را تربیت مینماید در بالای کوهی از مشک و عنبر و زعفران.
در حدیث دیگر فرمود: دختران باکره بخواهید که دهانهای ایشان خوشبوتر و رَحِمهای ایشان خشکتر و پستانهای ایشان پر شیرتر است و فرزندان آورندهترند. مگر نمیدانید که مباهات میکنم به بسیاری شما در روز قیامت حتی به فرزندی که نا تمام از شکم افتاده باشد، او میآید و خشمناک بر در بهشت میایستد، پس حق تعالی میفرماید: داخل بهشت شو. میگوید: نمیروم تا پدر و مادرم پیش از من نروند. پس حق تعالی به ملکی امر میفرماید: پدر و مادرش را بیاور داخل بهشت کن. پس به طفل خطاب میفرماید: ایشان را داخل بهشت کردم برای زیادتی رحمت من نسبت به تو.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بخواه زن گندمگون، فراخ چشم، سیاه چشم، بزرگ سر، میانه بالا، پس اگر او را نخواهیاش بیا مَهر را از من بگیر.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون به خواستگاری زنی میفرستاد، میفرمود: گردنش را بو کنند که خوشبو باشد و غوزک پایش پر گوشت باشد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: از سعادت آدمی است که زن سفیدی داشته باشد. و حضرت صادقعلیه السلام فرمود: چون خواهید زنی را خواستگاری کنید از مویش بپرسید، چنانچه از رویش میپرسید که نصف حسن مو است.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین زنان شما زنی است که فرزند بسیار آورد و دوست شوهر باشد و صاحب عفت باشد و در میان خویشان خود عزیز باشد و نزد شوهرش ذلیل باشد و از برای شوهر خود زینت و بشاشت کند و از دیگران شرم کند و عفت ورزد، هرچه شوهر گوید شنود و آنچه فرماید اطاعت کند، و چون شوهر با او خلوت کند آنچه از او خواهد مضایقه نکند، اما به شوهر در نیاویزد که او را به تکلف بر جماع بدارد. بعد از آن فرمود: بدترین زنان شما زنی است که در میان قوم خود خوار و پست باشد و بر شوهر مسلّط باشد و فرزند نیاورد و کینه ورز باشد و از اعمال قبیحه پروا نکند و چون شوهر غایب شود زینت کند و خود را به دیگران نماید و چون شوهر آید مستوری اظهار کند و سخنش را نشنود و اطاعتش نکند و چون شوهر با او خلوت کند مانند شتر صعب مضایقه کند از آنچه شوهر به او اراده دارد و قبول نکند، و از تقصیرش در نگذرد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: زنی دارم که هرگاه به خانه میروم مرا استقبال میکند و چون بیرون میآیم مشایعت میکند و چون مرا غمگین میبیند میگوید: چه غم داری اگر از برای روزی غم میخوری، خدا متکفل روزی تو و دیگران شده است و اگر برای آخرت غم میخوری خدا غم تو را زایل میکند. حضرت فرمود: خدا کارکنانی دارد، این زن از کارکنان خداست و نصف ثواب شهید دارد.
در حدیث دیگر فرمود: بهترین زنان امت من آن است که خوشروتر و مَهرش کمتر باشد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: خوبی زن آن است که مهرش کم باشد و زاییدنش آسان باشد، و شومی زن آن است که مهرش گران و زاییدنش دشوار باشد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهترین زنان شما زنان قریشند و مهربانترین زنانند به شوهران، و رحیمترین ایشاناند به فرزندان، و امانند به شوهران، و باعفتند از دیگران، و مصداق قریش در این زمان ساداتند.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: خداوند عالمیان میفرماید که چون خواهم جمع کنم برای مسلمانی نیکیهای دنیا و آخرت را، به او میدهم دل شکسته خاشع و زبان ذکر کننده و بدنی صبر کننده بر بلا، و زن مؤمنه، که هرگاه به او نظر کند شاد شود و چون غایب شود شوهر خود را نگاهداری کند و مال شوهر را ضایع نکند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در بنی اسرائیل شخصی بود بسیار عاقل و مال بیشمار داشت و یک فرزند داشت از زن عفیفه که در شکل و شمایل به او شبیه بود، و دو فرزند داشته از زن دیگر که عفتی نداشت، چون وقت فوت او شد گفت: همه مال من از یکی از شماها است. چون مُرد، هر یک دعوی کردند که مال از من است. به نزد قاضی رفتند، قاضی گفت: به نزد آن سه برادر که به عقل مشهورند بروید. پیش یکی از آنها رفتند، مرد پیری بود، گفت: بروید به نزد فلان برادر من که از من بزرگتر است، به نزد او که رفتند نه پیر بود و نه جوان، او گفت: به نزد برادر بزرگتر از من بروید. چون به نزد او رفتند او را جوان یافتند. پس اوّل سؤال کردند، به چه سبب برادر کوچکتر از همه پیرتر، و تو از همه بزرگتری و از ایشان جوانتری؟ گفت: اما آن برادر کوچک زن بسیار بدی دارد و بر بدیهای او صبر میکند که مبادا به بلای دیگر مبتلا شود که صبر نتواند کرد، به این سبب از همه پیرتر مینماید. و اما آن برادر دیگر زنی دارد که گاهگاه خوشحالش میکند به این سبب میانه حال مانده است. و من زنی دارم که همیشه مرا خوشحال دارد و هرگز آزردهام نمیکند به این سبب جوان ماندهام.
پس برادران حال خود را نقل کردند. گفت: اوّل بروید و استخوان پدر خود را بیرون آورید و بسوزانید و بعد از آن بیایید تا در میان شما حکم کنم. چون رفتند پسر کوچک شمشیری برداشت و برادرانش کلنگها برداشتند و چون بر سر قبر رسیدند آن دو برادر کلنگ بر قبر زدند که قبر را بشکافند، برادر کوچک شمشیر کشید که نمیگذارم قبر پدرم را بشکافید و من از حصه خود گذشتم و مال را به شماها گذاشتم. چون به نزد قاضی آمدند، قاضی مالها را به پسر کوچک داد، و به آنها گفت: اگر شماها هم فرزند او میبودید، چنانچه برادر کوچک را شفقت فرزندی مانع شد از درآوردن و سوختن پدر، شما را هم مانع میشد.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی اراده خواستگاری نماید دو رکعت نماز بگذارد و حمد الهی را بگوید و این دعا بخواند:«اَللَّهُمَّ اِنِّی اُریدُ اَنْ اَتَزَوَّجَ فَقَدِّرْلِی مِنَ النِّسآءَ اَعَفَّهُنَّ فَرْجَاً وَاَحْفَظَهُنَّ لِی فی نَفْسِها وَمالِی وَاَوْسَعَهُنَّ رِزْقَاً وَاَعْظَمَهُنَّ بَرَکَةً وَقَدِّرْ لِی وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلَهُ خَلَفاً صالِحاً فی حَیوتِی وَبَعْدَ مَوْتِی».
در حدیث معتبر منقول است: سنت است تزویج در شب واقع شود.
در حدیث موثّق منقول است: به امام محمّد باقرعلیه السلام خبر رسید که شخصی زنی خواست در ساعتی که هوا گرم بوده است، در میان روز. حضرت فرمود: گمان ندارم که میان ایشان اتفاق و الفت به هم رسد، پس به زودی از هم جدا شدند.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: عقد کردن در ماه شوال خوب است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه عقد یا زفاف کند وماه در عقرب باشد، عاقبت نیکو نبیند.
در روایت دیگر منقول است: هرکه در تحت الشعاع عقد یا زفاف کند، بداند فرزندی که منعقد شود، پیش از تمام شدن سقط میشود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: روز جمعه روز خواستگاری و نکاح است، و بدان که مؤمنان را طلبیدن و میهمانی کردن در نکاح سنّت است و پیش از عقد نکاح، خطبه خواندن سنّت است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از سنّت پیغمبران است طعام دادن در وقت تزویج. و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون میمونه را تزویج نمود، ولیمه فرمود و حلس به مردم خورانید و آن چنگالی بوده است که از خرما و روغن و کشک میساختهاند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ولیمه روز اوّل لازم است و در روز دوم نیکی است و در روز سوم ریا و سمعه است.
و منقول است: امام محمّد تقیعلیه السلام چون دختر مأمون را عقد کرد، این خطبه را خواند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ اِقْراراً بِنِعْمَتِهِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اِخْلاصاً لِوَحْدانِیَّتِهِ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی سَیِّدِ بَرِیَّتِهِ وَالاَصْفیآءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، اَمّا بَعْدُ فَقَدْ کانَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَی الاَنامِ اَنْ اَغْناهُمْ بِالحَلالِ عَنِ الحَرامِ، فَقالَ سُبْحانَهَ: «وَاَنْکِحُوا الاَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَاِمائِکُمْ اِنْ یَکُونُوا فُقَرآءً یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» [نور / آیه 32].
سایر خطبههای طولانی در کتب مبسوطه مذکور است و این رساله گنجایش ذکر آنها را ندارد و در باب آداب صیغه نکاح رساله جدایی تألیف کردم.
بدان که زفاف کردن در وقتی که ماه در برج عقرب باشد یا تحت الشعاع باشد، مکروه است. و جماع کردن در فرج زن در وقتی که حایض باشد یا با خون نفاس باشد حرام است، و از ما بین ناف تا زانو از ایشان تمتع بردن مکروه است، و بعد از پاک شدن و پیش از غسل کردن، جماع را نیز بعضی حرام میدانند و احوط اجتناب است، مگر آنکه ضرورتی باشد. پس امر کند زن را که فرج را بشوید و با او مقاربت کند. و زن مستحاضه اگر غسل و سایر اعمالی که او را میباید کرد به جا آورد با او جماع میتوان کرد. و در وطی دبر زن خلاف است، بعضی حرام میدانند و اکثر علماء مکروه میدانند و احوط اجتناب است. و بهتر آن است با زن خود که جماع میکند و آزاد باشد منی خود را بیرون فرج نریزد. و بعضی علما حرام میدانند بیرخصت زن، بیرون ریختن را و در کنیز باکی نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نباید مرد را دخول کردن به زن خود در شب چهارشنبه.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: هرکه جماع کند با زن خود در تحت الشعاع، پس با خود قرار دهد افتادن فرزند را از شکم، پیش از آنکه تمام شود.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: جماع مکن در اوّل ماه و میان ماه و آخر ماه که باعث این میشود که فرزند سقط شود، و نزدیک است که اگر فرزندی به هم رسد دیوانه باشد یا صرع داشته باشد، نمیبینی کسی را که صرع میگیرد اکثر آن است که یا در اوّل ماه یا در آخر ماه میباشد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه جماع کند با زن خود در حیض، پس فرزندی که به هم رسد مبتلا شود به خوره یا پیسی، پس ملامت نکند مگر خود را.
حضرت صادقصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دشمن ما اهل بیت نیست مگر کسی که ولد الزنا باشد یا مادرش در حیض به او حامله شده باشد.
در چندین حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون کسی خواهد با زن خود جماع کند، به روش مُرغان به نزد او نرود، بلکه اوّل با او دستبازی و خوشطبعی بکند و بعد از آن جماع بکند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در وقت جماع سخن مگویید که بیم آن است فرزندی که به هم رسد لال باشد، و در آن وقت نظر به فرج زن مکنید که بیم آن است فرزندی که به هم رسد کور باشد. و در روایات دیگر از آن حضرت منقول است: باکی نیست نگاه کردن به فرج در وقت جماع.
در چندین حدیث معتبر وارد شده است: مرد و زن در حالتی که خضاب به حنا و غیر آن بسته باشند جماع نکنند.
از امام موسی کاظمعلیه السلام پرسیدند: اگر در حالت جماع جامه از روی مرد و زن دور شود، چیست؟ فرمود: باکی نیست. باز پرسیدند: اگر کسی فرج زن را ببوسد، چون است؟ فرمود: باکی نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: اگر کسی زن خود را عریان کند و به او نظر کند، چون است؟ فرمود: مگر لذّتی از این بهتر میباشد. و پرسیدند: اگر به دست و انگشت با فرج زن و کنیز خود بازی کند، چون است؟ فرمود: باکی نیست، اما به غیر اجزای بدن خود چیزی دیگر در آنجا نکند. و پرسیدند: آیا میتواند در آب جماع بکند؟ فرمود: باکی نیست. در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام پرسیدند از جماع کردن در حمام، فرمود: باکی نیست.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: مرد با زن و کنیز خود جماع نکند در خانهای که طفل باشد، که آن طفل زناکار میشود یا فرزندی که از ایشان به هم رسد، زناکار باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که فرمود: به حق آن خدایی که جانم در قبضه قدرت اوست، اگر شخصی با زن خود جماع کند و در آن خانه شخصی بیدار باشد که ایشان را ببیند، یا سخن و نفس ایشان را شنود، فرزندی که از ایشان به هم رسد، رستگار نباشد و زناکار باشد.
چون امام زین العابدینعلیه السلام اراده مقاربت زنان مینمودند، خدمتکاران را دور میکردند و درها را میبستند و پردهها را میانداختند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: کسی با کنیزی جماع کند و خواهد با کنیز دیگر پیش از غسل جماع کند، وضو بسازد.
در حدیث صحیح وارد شده است: باکی نیست با کنیز وطی کند و در خانه، دیگری باشد که بیند و شنود. و مشهور میان علما آن است که باکی نیست مرد در میان دو کنیز خود بخوابد، اما مکروه است که در میان دو زن آزاد بخوابد.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: باکی نیست مرد میان دو کنیز و دو آزاد بخوابد. فرمود: کراهت دارد مرد رو به قبله جماع کند.
و در حدیث دیگر از آن حضرت پرسیدند: آیا مرد عریان، جماع میتواند کرد؟ فرمود: نه، رو به قبله و پشت به قبله جماع نکند و در کشتی جماع نکند.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: دوست نمیدارم کسیکه در سفر آب نیابد برای غسل کردن، جماع کند مگر آنکه خوف ضرری داشته باشد بر خود، و بعضی از علما قائل به حرمت شدهاند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه کسی که محتلم شده باشد پیش از آنکه غسل کند جماع کند، و فرمود: اگر بکند و فرزندی به هم رسد و دیوانه باشد، ملامت نکند مگر خود را.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: مکروه است جنب شدن در وقتی که آفتاب طلوع میکند و زرد میباشد و همچنین در زردی آفتاب وقت فرو رفتن.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: مستحب است در شب اوّل ماه رمضان جماع کردن.
و از ابوسعید خدری منقول است: حضرت رسالت پناه وصیت نمود به امیر المؤمنینعلیهما السلام: یا علی! چون عروسی داخل خانه تو شود، کفشهایش را بکن تا بنشیند و پاهایش را بشوی و آن آب را از در خانه تا منتهای خانه بپاش، چون چنین کنی خدا هفتاد هزار نوع رحمت بر تو بفرستد که بر سر عروس فرود آید، تا آنکه آن برکت به هر گوشه آن خانه برسد و ایمن گردد عروس از دیوانگی و خوره و پیسی تا در آن خانه باشد. و منع کن عروس را تا هفت روز از خوردن شیر و سرکه و گشنیز و سیب ترش.
پس امیرالمؤمنینعلیه السلام گفت: یا رسول اللَّه! به چه سبب منع کنم او را از اینها؟ فرمود: زیرا رَحِم به سبب خوردن اینها سرد و عقیم میشود و فرزند نمیآورد. و حصیری که در ناحیه خانه افتاده باشد بهتر است از زنی که فرزند از او به وجود نمیآید. پس فرمود: یا علی! جماع مکن با زن خود در اوّل ماه و میان ماه که دیوانگی و خوره و خبط دماغ راه مییابد به آن زن و فرزندانش.
یا علی! جماع مکن بعد از پیشین که اگر فرزندی به هم رسد احول خواهد بود. یا علی! در وقت جماع سخن مگو، که اگر فرزندی حاصل شود ایمن نیستی که لال باشد، و نگاه نکند احدی به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج در آن حالت، باعث کوری فرزند میشود.
یا علی! به شهوت و خواهش زن دیگری با زن خود جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد مخنث یا دیوانه باشد.
یا علی! هرکه جنب با زن خود در فراش خوابیده باشد، قرآن نخواند که میترسم آتشی از آسمان بر هر دو نازل شود و بسوزاند ایشان را.
یا علی! جماع مکن با زن خود مگر آنکه تو دستمالی از برای خود داشته باشی و او دستمالی از برای خود داشته باشد و هر دو، خود را به یک دستمال پاک نکنید که دشمنی در میان شما پیدا میشود و آخر به جدایی میکشد.
یا علی! ایستاده با زن خود جماع مکن که آن فعل خَران است و اگر فرزندی به هم رسد مانند خران بر رختخواب بول میکند.
یا علی! در شب عید فطر جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آید شر بسیار از او ظهور کند. یا علی! در شب عید قربان جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد شش انگشت یا چهار انگشت در دست داشته باشد.
یا علی! زیر درخت میوهدار جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد جلاد و کشنده مردم باشد، یا رئیس و سرکرده ظلم باشد.
یا علی! در برابر آفتاب جماع مکن مگر آنکه پردهای بیاویزی، که اگر فرزندی به وجود آید همیشه در بدحالی و پریشانی باشد تا بمیرد.
یا علی! در میان اذان و اقامه جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آید جری باشد در خون ریختن.
یا علی! چون زنت حامله شود با او جماع مکن بیوضو که اگر چنین کنی فرزندی که به هم رسد کوردل و بخیل باشد.
یا علی! در شب نیمه شعبان جماع مکن که اگر فرزندی حاصل شود شوم باشد و در رویش نشان سیاهی باشد.
یا علی! در روز آخر ماه شعبان جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد عشّار و یاور ظالمان باشد و هلاک بسیاری از مردم بر دست او باشد.
یا علی! بر پشت بام جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد منافق و ریا کننده و صاحب بدعت باشد.
یا علی! چون به سفری بروی، در آن شب که میروی جماع مکن که اگر فرزندی به وجود آید مالش را به ناحق صرف کند و اسراف کنندگان برادر شیاطیناند، و اگر به سفری روی که سه روزه راه باشد، جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد یاور ظالمان باشد.
یا علی! در شب دوشنبه جماع بکن که اگر فرزندی به هم رسد، حافظ قرآن و راضی به قسمت خدا باشد.
یا علی! اگر جماع کنی در شب سهشنبه و فرزندی به هم رسد بعد از سعادت، اسلام او را روزی شود و دهانش خوشبو و دلش رحیم و دستش جوانمرد و زبانش از غیبت و بهتان پاک باشد.
یا علی! اگر جماع کنی در شب پنجشنبه و فرزندی به هم رسد، حاکمی از حکام شریعت یا عالمی از علماء باشد، و اگر در روز پنجشنبه وقتی که آفتاب در میان آسمان باشد نزدیکی کنی با زن خود و فرزندی به هم رسد شیطان نزدیک او نشود تا پیر شود و خدا او را روزی میکند سلامتی در دنیا و دین.
یا علی! اگر جماع کنی در شب جمعه و فرزندی به هم رسد خطیب و سخنگو باشد. و اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع کنی و فرزندی به هم رسد از دانایان مشهور باشد. و اگر جماع کنی در شب جمعه بعد از نماز خفتن، امید هست آن فرزند از اَبدال باشد.
یا علی! در ساعات اوّل شب، جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد ایمن نیستی که ساحر باشد و دنیا را بر آخرت اختیار نماید.
یا علی! این وصیت را از من بیاموز، چنانچه از جبرئیل آموختم.
در حدیث معتبر منقول است: در روز عقد فاطمهعلیها السلام حق تعالی امر فرمود سدرة المنتهی را: آنچه داری فرو ریز برای نثار حضرت فاطمه. پس آنچه داشت از مروارید و مرجان و جواهر بر اهل بهشت نثار کرد، پس حوران، نثار را بردند و تا روز قیامت مفاخرت میکنند و هدیه به یکدیگر میفرستند و میگویند که این نثار حضرت فاطمه است و در شب زفاف، استر اشهب حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را آوردند و قطیفه بر روی آن انداختند و حضرت فرمود: ای فاطمه! سوار شو. و سلمان لجام استر را میکشید و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از عقب روان شد و در اثنای راه صدای ملائکه به گوش مبارک حضرتصلی الله علیه وآله وسلم رسید، جبرئیل با هزار ملک و میکائیل با هزار ملک فرود آمدند و گفتند: حق تعالی ما را به جهت زفاف حضرت فاطمهعلیها السلام فرستاده است. پس جبرئیل و میکائیل اللَّه اکبر میگفتند و ملائکه با ایشان موافقت مینمودند و به این سبب سنّت شد که در شب زفاف «اللَّه اکبر» بگویند.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: ما طعامها به عمل میآوریم بسیار پاکیزه و خوشبو میکنیم ولی بوی طعام عروسی از هیچ طعامی نمیآید. فرمود: زیرا بر طعام عروسی نسیم بهشت میوزد چون طعامی است که برای حلال مهیا میشود.
در احادیث معتبره وارد شده است: سنت است عروسی در شب واقع شود و طعام در چاشت پخته شود. و در بعضی از اخبار وارد شده است: نثار عروسی را میتوان برداشت، اما چون غارت میکنند و از یکدیگر میربایند کراهت دارد. و علماء گفتهاند: وقتی جایز است برداشتن که به قرائن معلوم باشد که صاحبانش راضیاند که مردم بردارند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرگاه شما را به عروسی بطلبند دیر بروید زیرا دنیا را به یاد شما میآورد و چون شما را به جنازه بخوانند زودتر بروید چون آخرت را به یاد شما میآورد.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از جماع کردن در زیر آسمان و بر سر راه که مردم تردد کنند. و فرمود: هرکه در میان راه جماع کند خدا و ملائکه و مردم او را لعنت کنند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بیاموزید از کلاغ سه خصلت را: جماع کردن پنهان، و بامداد به طلب روزی رفتن و بسیار حذر کردن.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: هرگاه کسی خواهد با زن خود نزدیکی کند تعجیل نکند، زیرا زنان برای جماع، نیاز به آمادگی و مقدمات دارند که زنان را کارها میباشد پیش از جماع، و هرگاه کسی زنی ببیند و خوشش آید پس برود با اهل خود جماع کند که آنچه با این هست با آن هم هست و شیطان را بر دل خود راه ندهد، و اگر زنی نداشته باشد دو رکعت نماز بکند و حمد خدا را بسیار بگوید و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، پس از فضل خدا زنی سؤال کند که البته به او عطا میفرماید آنچه او را از حرام بینیاز گرداند.
در حدیث معتبر از حضرت رسول منقول است: چون مرد و زن جماع کنند عریان نشوند مانند دو خر، زیرا اگر چنین کنند ملائکه از ایشان دور میشوند.
در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: جایز نیست جماع کردن با دختر پیش از آنکه نه سال تمام شود پس اگر بکند و عیبی رسد به آن زن، ضامن است.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: مکروه است جماع کردن میان طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از وقت فرو رفتن آفتاب تا برطرف شدن سرخی طرف مغرب، و در آن روزی که در آن روز آفتاب بگیرد و در شبی که در آن شب ماه بگیرد و در شب یا روزی که در آن، باد سیاه یا باد سرخ یا باد زرد حادث شود، واللَّه اگر جماع کند در این اوقات پس او را فرزندی به هم رسد، نبیند در آن فرزند چیزی را که دوست دارد. زیرا آیات غضب الهی را سهل شمرده است.
در فقه الرضاعلیه السلام مسطور است: چون بعد از غسل دادن میت پیش از آنکه غسل کنی خواهی که جماع کنی، وضو بساز، بعد از آن جماع بکن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی را دردی در بدن به هم رسد یا حرارت بر مزاجش غالب شود، پس با زن خود جماع کند تا ساکن شود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در حالت خضاب با زن خود جماع کند فرزندی که به هم رسد مخنث باشد. امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: زن آزاد را در برابر زن آزاد دیگر جماع مکن، اما کنیز را در برابر کنیز دیگر جماع کردن باکی نیست.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت صادقعلیه السلام هرگاه بعد از جماع و پیش از غسل اراده جماع میکردند، وضو میساختند.
در روایت دیگر منقول است: اگر کسی انگشتری با او باشد که بر آن، نام خدا نقش کرده باشند، با آن انگشتر جماع نکند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون عروس را به نزد تو بیاورند، بگو که پیش از آن، وضو بسازد و تو هم وضو بساز و دو رکعت نماز بکن و بگو که او را نیز امر کنند که دو رکعت نماز بگذارد، پس حمد الهی بگو و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرست، پس دعا کن و امر کن آن زنان را که با او آمدهاند، آمین بگویند و این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی اِلْفَها وُوُدَّها وَرِضاها وَارْضِنِی بِها وَاجْمَعْ بَیْنَنا بِاَحْسَنِ اجْتِماعٍ وَآنَسِ ائْتِلافٍ فَاِنَّکَ تُحِبُّ الحَلالَ وَتَکْرَهُ الحَرامَ» بعد از آن فرمود: بدان الفت از جانب خداست و دشمنی از جانب شیطان است و میخواهد که آنچه را که خدا حلال گردانیده، مکروه طبع مردم گرداند.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون در شب زفاف به نزد عروس بروی موی پیشانیاش را بگیر و رو به قبله آور و بگو: «اَللَّهُمَّ بِاَمانَتِکَ اَخَذْتُها وَبِکَلِماتِکَ اِسْتَحْلَلْتُها، فَاِنْ قَضَیْتَ لِی مِنْها وَلَداً فَاجْعَلْهُ مُبارَکاً تَقِیّاً مِنْ شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فِیهِ شَرَکاً وَلا نَصِیباً».
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: دست بر بالای پیشانیاش بگذار و بگو: «اَللَّهُمَّ عَلی کِتابِکَ تَزَوَّجْتُها وَفِی اَمانَتِکَ اَخَذْتُها وَبِکَلِماتِکَ اسْتَحْلَلْتُ فَرْجَها فَاِنْ قَضَیْتَ لِی فِی رَحِمِها شَیْئاً فَاجْعَلْهُ سَوِیّاً وَلا تَجْعَلْهُ شَرَکَ شَیْطانٍ» راوی پرسید: فرزند چگونه شرک شیطان میشود؟ فرمود: اگر در وقت جماع نام خدا ببرند، شیطان دور میشود و اگر نبرند، ذکر خود را با ذکر و یاد آن شخص داخل میکند، پس جماع از هر دو میباشد و نطفه یکی است. پرسید: به چه چیز میتوان دانست که شیطان در کسی شریک شده است؟ فرمود: هرکه ما را دوست میدارد، شیطان در او شریک نشده است و هرکه دشمن ماست، شیطان او را شریک شده است. بر این مضمون احادیث از طرق عامه و خاصه بسیار وارد شده است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: در وقت زفاف این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ بِکَلِماتِکَ اسْتَحْلَلْتُها وَبِاَمانَتِکَ اَخَذْتُها، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها وَلُوداً وَدُوداً لا تَفْرَکْ تَأْکُلُ مِمّا راحَ وَلا تَسْئلُ عَمّا سَرَحَ».
در روایت معتبر دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: این دعا بخواند: «بِکَلِماتِ اللَّهِ اسْتَحْلَلْتُ فَرْجَها وَفِی اَمانَةِ اللَّهِ اَخَذْتُها، اَللَّهُمَّ اِنْ قَضَیْتَ لِی فِی رَحِمِها شَیْئاً فَاجْعَلْهُ بارّاً تَقِیّاً وَاجْعَلْهُ مُسْلِماً سَوِیّاً وَلا تَجْعَلْ فِیهِ شَرَکاً لِلشَّیْطانِ».
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: حضرت، شریک شدن شیطان را در نطفه آدمی بیان کردند و بسیار عظیم شمردند. راوی گفت که چه باید کرد که این واقع نشود؟ فرمود: هرگاه اراده جماع داشته باشی بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، لا اِلهَ اِلَّا هُوَ، بَدِیعُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ، اَللَّهُمَّ اِنْ قَضَیْتَ مِنِّی فِی هذِهِ اللَّیْلَةِ خَلِیفَةً، فَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فِیهِ شَرَکاً وَلا نَصِیباً وَلا حَظّاً وَاجْعَلْهُ مُؤْمِناً مُخْلِصاً مُصَفّیً مِنَ الشَّیطانِ وَرِجْزِهِ جَلَّ ثَنآؤُکَ».
در حدیث دیگر فرمود: چون خواهد که شیطان شریک نشود، بسم اللَّه بگوید و پناه ببرد به خدا از شر شیطان.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون کسی اراده جماع داشته باشد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِی الشَّیْطانَ وَجَنِّبِ الشَّیْطانَ ما رَزَقْتَنِی» پس اگر فرزندی به وجود آید، شیطان به او ضرر نرساند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون اراده جماع کنی این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَلَداً وَاجْعَلْهُ تَقِیّاً زَکِیّاً لَیْسَ فِی خَلْقِهِ زِیادَةٌ وَلا نُقْصانٌ وَاجْعَلْ عاقِبَتَهُ اِلی خَیْرٍ».
از امام محمّد باقر و امام جعفر صادقعلیهما السلام منقول است: حق تعالی برای زنان غیرت جایز نداشته است و از برای مردان غیرت قرار داده است، زیرا از برای مردان چهار زن و از متعه و کنیز آنچه خواهد حلال گردانیده است و از برای زن به غیر از یک شوهر حلال نکرده است، اگر شوهر دیگر طلب کند یا اراده نماید، نزد خدا زناکار است و غیرت و رشک نمیبرند مگر زنان بد، و زنان مؤمنه صاحب رشک نمیباشند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که فرمود: رشک بردن زنان از بسیاری دوستی ایشان است نسبت به شوهران.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: گفتن مرد با زن خود که «من تو را دوست میدارم»، هرگز از دل او بدر نمیرود.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: زنی آمد به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و گفت: یا رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم چیست حق شوهر بر زن؟ فرمود: لازم است که اطاعت شوهر بکند و نافرمانی او نکند، و از خانه او بیرخصت او تصدق نکند، و روزه سنّت بیرخصت او ندارد و هر وقت اراده نزدیکی او کند مضایقه نکند، اگرچه بر پشت پالان شتر باشد، و از خانه او بیرخصت او بدر نرود، و اگر بیرخصت بدر برود ملائکه آسمان و زمین و ملائکه غضب و ملائکه رحمت، همه او را لعنت کنند تا به خانه برگردد. گفت: یا رسول اللَّه! حقّ کی بر مرد از همه کس عظیمتر است؟ فرمود: حقّ پدر. گفت: حقّ کی بر زن از همه عظیمتر است؟ فرمود: حقّ شوهر. پرسید: من به شوهر آنقدر حق ندارم که او بر من دارد؟ فرمود: از صد تا یکی نه. آن زن گفت: قسم میخورم به آن خدایی که تو را به حقیقت فرستاده است، هرگز شوهر نکنم.
در حدیث دیگر منقول است: زنی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و سؤال کرد: حقّ شوهر بر زن چیست؟ فرمود: زیاده از آن است که توان گفت. پس فرمود: از جمله حقها آن است که روزه سنّت بیرخصت او ندارد و از خانه بیرخصت او بیرون نرود و به نیکوترین بوهای خوش، خود را خوشبو کند، و نیکوترین جامههای خود را بپوشد، و به بهترین زینتها خود را بیاراید، و هر بامداد و شام خود را بر او عرضه کند که اگر اراده جماع داشته باشد ابا نکند.
در حدیث دیگر فرمود: هیچ چیز بیرخصت او به کسی ندهد و اگر بدهد، گناهش برای زن است و ثوابش برای شوهر. و هیچ شب نخوابد که شوهر از او خشمناک باشد. زن گفت: هر چند شوهر بر او ظلم کرده باشد؟ فرمود: بلی.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هر زنی که شب به سر آورد و شوهر از او آزرده باشد، نمازش مقبول نباشد تا شوهر از او راضی باشد، و هر زنی که بوی خوش برای غیر شوهر بکند نمازش مقبول نیست تا آن بوی خوش را از خود بشُوید. و فرمود: سه کس هستند که هیچ عمل ایشان به آسمان بالا نمیرود: غلام گریخته، زنی که شوهرش از او راضی نباشد و کسی که جامه خود را از روی تکبر، بلند آویخته باشد.
در احادیث معتبره وارد شده است: جهاد مردان آن است که جان و مال خود را در راه خدا صرف کنند تا کشته شوند، و جهاد زنان آن است که بر آزار شوهران و غیرت آوردن ایشان صبر کنند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اگر امر میکردم کسی برای غیر خدا سجده کند، هرآینه میگفتم که زنان برای شوهران سجده کنند. و فرمود: زن نماز خود را طول ندهد برای آنکه منع کند شوهر را از آنچه از وی خواهد. و فرمود: هر زنی که شوهر، او را برای مجامعت بطلبد و او تأخیر کند تا شوهر به خواب رود، پیوسته ملائکه او را لعنت میکنند تا شوهر بیدار شود.
در حدیث صحیح منقول است: زن از مال خود هم چیزی بیرخصت شوهر نمیتواند داد مگر حج، یا زکوة، یا نیکی به پدر و مادر، یا صله و احسان به خویشان.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر زنی که به شوهرش بگوید: «من هرگز از تو نیکی ندیدهام» ثواب عملهایش همه برطرف میشود.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: حق زن بر مرد آن است که او را سیر کند، بدنش را بپوشاند و اگر بدی کند بر او بخشد و عفو کند.
در حدیث دیگر منقول است: رو تُرش نکند نزد او. یک روز به یک روز روغن برای مالیدن به او بدهد. هر سه روز یک مرتبه گوشت برای او بیاورد. رنگ مانند حنا و وسمه، هر شش ماه یکبار به او بدهد. در هر سال چهار مرتبه جامهاش بدهد دوتا از برای زمستان، دوتا از برای تابستان. باید که خانهاش را خالی نگذارد از روغن برای مالیدن سر.
از سرکه و زیت و روزی یک من کهنه قوت به او بدهد. و میوهها که همه کس خورند به او بخوراند. و در عیدها زیاده از اوقات دیگر خوردنی برای او بگیرد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بترسید از خدا در حق دو ضعیف: یتیمان و زنان.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهترین شما آن کسی است که با زنان بهتر سلوک کند. و فرمود: عیال مرد، اسیران اویند و محبوبترین بندگان نزد خدا کسی است که احسان به اسیران خود بیشتر بکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: موجبِ هلاکِ صاحبِ مروت است این که در شهری که زنش در آن شهر باشد شب در خانه دیگر بخوابد و نزد او نیاید.
امیر المؤمنینعلیه السلام وصیت فرمود به امام حسنعلیه السلام: زینهار! مشورت با زنان مکن، رأی ایشان ضعیف و عزم ایشان سست است. و ایشان را پیوسته در پرده بدار و بیرون مفرست و تا توانی چنان کن که به غیر از تو مردی را نشناسند و به ایشان خدمتی به غیر آنچه متعلق به خودشان دارد مگذار، که این از برای حال ایشان و خشنودی ایشان و حسن و جمال ایشان بهتر است. زیرا که زن گل است خدمتکار نیست، و همچنین خودش را گرامی دار و سخنش را در حقّ دیگران قبول مکن و اختیار خود را بسیار به دست او مده.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زنان را در غرفه و بالاخانه جا مدهید و نوشتن به ایشان میاموزید و سوره یوسف را تعلیم ایشان مکنید و چرخ رشتن به یاد ایشان بدهید و سوره نور را به ایشان تعلیم کنید.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه زنان را بر زین سوار کنند. و فرمود: در نیکی اطاعت زنان مکنید تا آنکه به طمع نیفتد در امر کردن به شما به بدیها، به خدا پناه برید از بَدان ایشان، و از نیکانشان در حذر باشید.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: رازی به ایشان مگویید و درباره خویشان شما آنچه گویند، اطاعت مکنید.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: مردی که کارهای او را زنی تدبیر کند ملعون است.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون اراده جنگ داشتند، با زنان خود مشورت میکردند و آنچه ایشان میگفتند خلاف آن میکردند. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه اطاعت زن خود بکند خدا او را سرنگون در جهنّم اندازد. گفتند: یا رسول اللَّه! این اطاعت کدام است؟ فرمود: از او رخصت بطلبد که برای رفتن به حمامها و عروسیها و عیدها و عزاها برود و او را رخصت بدهد و جامههای نازک از او طلبد که در بیرون بپوشد و شوهر برای او بگیرد.
در حدیث دیگر فرمود: مثل چنین، مثل استخوان کج پهلو است، اگر او را به حال خود میگذاری منتفع میشوی و اگر میخواهی راست کنی میشکند، پس صبر کن برناخوشیهای ایشان. و بدان که از جمله حقوق زن بر مرد آن است که هر چهار ماه یک مرتبه با او جماع کند، اگر حاضر باشد و عذری نداشته باشد و این واجب است، و اگر چند زن داشته باشد و پیش یک زن یک شب بخوابد، واجب است که پیش آنهای دیگر هر یک، یک شب بخوابد.
و جمعی را اعتقاد آن است که مطلقاً واجب است که پیش هر زنی هر چهار شب یک شب بخوابد، خواه یک زن داشته باشد و خواه زیاده و این احوط است، و در کنیز و متعه اینها واجب نیست، اما بهتر آن است که کنیزی که داشته باشد، یا خود دفع شهوت او بکند یا او را به شوهر دهد. و در بعضی اخبار وارد شده است که اگر نکنند و آنها زنا کنند، گناهش بر اوست. و مشهور میان علما آن است که اگر کسی زنی داشته باشد و زن دیگر بخواهد، اگر باکره است تا هفت شب مخصوص اوست و اگر غیر باکره است تا سه روز.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است، فرزند صالح گلی است از گلهای بهشت. و فرمود: از سعادت آدمی، فرزند صالح است. و فرمود: فرزند بسیار به هم رسانید که من به بسیاری شما در قیامت مباهات خواهم کرد.
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: بیماریای که به فرزند برسد کفاره گناهان پدر و مادر او است. در حدیث صحیح منقول است: روزی جبرئیل نازل شد و حضرت رسول و امیرالمؤمنینعلیهما السلام ناله میکردند، جبرئیل از سبب آن پرسید. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دو طفل ما آزار داشتند و به گریه ایشان متأذی شدیم. جبرئیل گفت: یا محمّد! حق تعالی برای فرزندان شما شیعهای چند برانگیزد که چون اطفال ایشان گریه کنند، تا هفت سال گریه ایشان «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» باشد. و چون هفت سال بگذرد، گریه ایشان طلب آمرزش باشد برای پدر و مادر، پس چون به حد بلوغ برسند، پدر و مادر، در ثواب ایشان شریک باشند و در گناهشان شریک نباشند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زن از روزی که حامله میشود تا وضع حملش، و تا فرزند را از شیر باز میگیرد، مثل ثواب کسی دارد که در سر حد کافران مرابطه نماید و دفع ایشان از مسلمانان کند و اگر در این مابین بمیرد ثواب شهیدان را دارد.
در حدیث صحیح از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: عیسیعلیه السلام به قبری گذشت که صاحبش را عذاب میکردند. پس در سال دیگر به همان قبر گذشت، صاحبش را عذاب نمیکردند، از آن حال سؤال کرد از پروردگار خود؟ وحی به او رسید که در این سال، فرزند شایستهای از او به حد بلوغ رسید و راهی اصلاح کرد و یتیمی را جا داد، به این سبب او را به کرده فرزندش آمرزیدم. پس حضرت فرمود: میراثی که برای خدا از بنده میماند فرزندی است که بعد از او عبادت خدا کند.
در روایت دیگر منقول است: کسی که بیفرزند بمیرد، گویا هرگز در میان مردم نبوده است و کسی که بمیرد فرزندی از او بماند گویا نمرده است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی بر دختران مهربانتر است از پسران، و هر مردی که منادی برساند به زنی که با او خویشی داشته باشد و محرم او باشد [کنایه از جویای احوال او شدن و صله رحم کردن است.] خدا او را در قیامت شاد گرداند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: دختران حسناتند و پسران نعمت هستند و خدا بر حسنه ثواب میدهد و از نعمت سؤال میکند. آن حضرت یکی از اصحاب خود را فرمود: شنیدهام دختری به هم رسانیدهای و نمیخواهی او را، چه ضرر دارد به تو؟ گلی است بو میکنی، او را و روزیاش بر خداست، و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پدر دختران بود.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت ابراهیمعلیه السلام از پروردگار خود سؤال کرد دختری او را روزی کند که بعد از مرگ بر او گریه کند. فرمود: هرکه آرزوی مرگ دختران کند و بمیرند ثواب نداشته باشد و در قیامت نزد خدا عاصی باشد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود، خبر به او رسید که دختر برای او متولد شده است، رنگش متغیر شد. حضرت فرمود: زمین او را برمیدارد و آسمان بر او سایه میافکند و خدا روزیاش میدهد و گلی است او را میبویی. پس رو به اصحاب خود کردند. و فرمود: هرکه یک دختر دارد بارش گران است، و هرکه دو دختر دارد به خدا سوگند که به فریاد او برسد، و کسی که سه دختر داشته باشد جهاد و سایر آزارها را از او بردارید، و کسی که چهار دختر داشته باشد، ای بندگان خدا! او را یاری کنید. ای بندگان خدا! به او قرض بدهید. ای بندگان خدا! به او رحم کنید.
در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه سه دختر یا سه خواهر را نفقه دهد، او را بهشت واجب میشود. بعد از آن فرمود: هرکه دو تا یا یکی را هم نفقه دهد، بهشت او را واجب شود.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی را فرزند دیر به هم رسد این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الوارِثِینَ وَحِیداً وَحْشاً فَیَقْصُرُ شُکْرِی عَنْ تَفَکُّرِی بَلْ هَبْ لِی عاقِبَةَ صِدْقٍ ذُکُوراً وَاُناثاً آنَسُ بِهِمْ مِنَ الوَحْدَةِ وَاَسْکُنُ اِلَیْهِمْ مِنَ الوَحْدَةِ وَاَشْکُرُکَ عِنْدَ تَمامِ النِّعْمَةِ یا وَهّابُ یا عَظِیمُ یا مُعْظِمُ ثُمَّ اَعْطِنِی فِی کُلِّ عافِیَةٍ شُکْراً حَتّی تُبْلِغَنِی مِنْها رِضْوانَکَ فِی صِدْقِ الحَدِیثِ وَاَدآءِ الاَمانَةِ وَوَفآءٍ بِالعَهْدِ».
در حدیث حسن دیگر فرمود: برای طلب فرزند در سجده این دو آیه را بخواند: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» [آل عمران/ آیه 38] «رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ» [انبیاء / آیه 89].
و در روایت دیگر فرمود: هرکه خواهد زنش حامله شود، بعد از نماز جمعه دو رکعت نماز بکند و رکوع و سجود را طول بدهد، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ بِما سَألَکَ بِهِ زَکَرِیّا رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الْوارثینَ اَللَّهُمَّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرّیَةً طَیِّبَةً اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ، اَللَّهُمَّ بِاسْمِکَ اِسْتَحْلَلْتُها وَفی اَمانَتِکَ اَخَذْتُها فِانْ قَضَیْتَ فِی رَحِمِها وَلَداً فَاجْعَلْهُ غُلاماً مُبارَکاً زَکِیاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیطانِ فیهِ شَرَکاً وَلا نَصِیباً».
در روایت دیگر منقول است: ابرش کلبی به امام محمّد باقرعلیه السلام عرض کرد که مرا فرزند نمیشود. فرمود: در هر روز یا هر شب صد مرتبه استغفار کن، و بهتر آن است که «اَسْتَغْفِرُاللَّهَ رَبّی وَاَتُوبُ اِلَیهِ» بگوید.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هر صبح و شام هفتاد نوبت «سُبْحانَ اللَّهِ» پس ده نوبت اَسْتَغْفِرُاللَّهَ رِبّی وَاَتوُبُ اِلَیهِ پس نُه نوبت سُبْحان اللَّهِ» پس یک نوبت «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبّی وَاَتوُبُ اِلَیهِ» بگوید. راوی میگوید که جمع کثیر به این عمل مداومت کردند و فرزندان بسیار به هم رسانیدند. و در هر یک از اینها به گفتن «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» تنها اکتفا میتوان کرد.
در روایت دیگر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: از برای فرزند در هر سحر صد مرتبه استغفار بکن و اگر شبی فراموش کنی در وقت دیگر قضا کن. و شخص دیگر به آن حضرت شکایت کرد که مرا فرزند نمیشود. فرمود: چون اراده جماع کنی بگو: «اَللَّهُمَّ اِنْ رَزَقْتَنی ذَکَراً سَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً».
در حدیث دیگر منقول است؛ شخصی به خدمت امام رضاعلیه السلام شکایت کرد که همیشه بیمارم و مرا فرزند نمیشود. فرمود: در خانه خود، صدا به اذان گفتن بلند کن. چنان کرد، بدنش صحیح شد و فرزندان بسیار به هم رسانید.
در حدیث دیگر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: شخصی شکایت کرد که مرا فرزند نمیشود. حضرت فرمود: چون خواهی به نزد زن خود بروی، این سه آیه را بخوان، ان شاء اللَّه خدا تو را فرزندی روزی میکند: «وَذَاالنُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤمِنِینَ وَزَکَرَیّا اِذْ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الوارِثِینَ» [انبیاء / آیه 89 - 87].
در حدیث دیگر فرمود: هرکه را فرزند نشود، نیت کند که «اگر مرا فرزند بشود علی نام خواهم کرد» و اگر چنین کند خدا او را پسری روزی کند.
از امام زین العابدینعلیه السلام منقول است: هرکه این دعا را بسیار بخواند هرچه خواهد از مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت خدا به او عطا فرماید: «رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً وَاَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ وَاجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلّیِاً یَرِثُنی فِی حَیوتی وَیَسْتَغْفِرُلی بَعْدَ مَوْتی وَاجْعَلْهُ خَلْقاً سَوِیّاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیطانِ فیهِ نَصِیباً اَللَّهُمَّ اِنِّی أسْتَغْفِرُکَ وَاَتُوبُ اِلَیکَ اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ» و از برای فرزند هفتاد مرتبه این دعا بخواند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه زنی را حملی باشد و چهار ماه بر او بگذرد، روی او را به قبله کن و آیة الکرسی بخوان و دست بر پهلوی او بزن و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی قَدْ سَمَّیْتُهُ مُحَمَّداً» یعنی خدایا! من او را محمّد نام کردم. چون چنین کند خدا آن فرزند را پسر گرداند، پس اگر او را محمّد نام کند مبارک باشد و اگر نام نکند خدا اگر خواهد، به او بخشد.
در چند حدیث معتبر وارد شده است: هرکه زن او حملی داشته باشد و عزم کند که او را محمّد یا علی نام کند، او پسر شود.
در حدیث دیگر آن است: او را علی نام کن که عمرش درازتر باشد.
در کتاب طبّ الأئمّهعلیهم السلام روایت کرده است: شخصی به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد کمی فرزند را، آن حضرت فرمود: سه روز بعد از نماز صبح و نماز خفتن هفتاد مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» و هفتاد مرتبه «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ» بگو و بعد از آن این را بخوان: «اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً یُرْسِلالسَّماءَ عَلَیکُمْ مِدْراراً وَیُمدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَل لَکُمْ اَنْهاراً» [نوح / آیه 12 - 10] پس در شب سوم با زن خود جماع کن که خدا پسری که خلقتش درست باشد به تو عطا میفرماید.
در کتاب نوادر الحکمه روایت کرده است: شخصی به نزد امام جعفر صادقعلیه السلام آمد و گفت: یابن رسول اللَّه! هشت دختر به هم رسانیدهام و روی پسری ندیدهام. حضرت فرمود: وقتی که در میان پای زن بنشینی دست راست خود را بر جانب راست ناف زن بگذار و سوره «إنّا أنزلناه» را هفت نوبت بخوان و بعد از آن جماع کن، و چون اثر حمل ظاهر شود پس در شبها دست بر جانب راست ناف زن بگذار و هفت مرتبه سوره «إنّا أنزلناه» را بخوان. آن مرد گفت: چنین کردم و هفت پسر پی هم خدا به من روزی کرد.
از امام حسنعلیه السلام منقول است: هرکه فرزند خواهد، باید که استغفار بسیار گوید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زن حامله بِهْ بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ فرزند صافتر باشد.
به سند معتبر منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اوّل چیزی که زن زاییده بخورد باید که رطب باشد چنانچه حقتعالی به حضرت مریمعلیها السلام فرمود: بعد از زاییدن حضرت عیسیعلیه السلام رطب بخورد. گفتند: اگر وقت رطب نباشد چه کند؟ فرمود: نُه دانه خرما از خرماهای مدینه بخورد و اگر نباشد نه دانه از خرماهایی که باشد بخورد، به درستی که حق تعالی میفرماید که به عزّت و جلال خودم سوگند که هر زنی تازه زاییده که رطب بخورد، فرزند او را بردبار گردانم.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: زنان را بعد از ولادت فرزند، خرمای برنی بخورانید تا آنکه فرزند زیرک و بردبار شود.
در حدیث دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر زنان حامله بخورانید کُندُر، به درستی که طفل در شکم مادر، کُندُر غذای او شود، دلش محکم و عقلش زیاد میشود و اگر پسر باشد شجاع میشود و اگر دختر باشد سرینش بزرگ و به سبب این نزد شوهر عزیز میباشد.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت علی بن الحسین چون وقت ولادت [وضع حمل] زن میشد، میفرمود: زنان را از خانه بیرون کنید که اوّل مرتبه نظر زن بر عورت طفل نیفتد.
منقول است: چون به آن حضرت بشارت فرزند میدادند، نمیپرسید که پسر است یا دختر، بلکه اوّل میپرسید که خلقتش درست است؟ پس اگر میگفتند که درست است و عیبی در خلقتش نیست میفرمود: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی لَمْ یَخْلُقْ مِنِّی شَیْئاً مَشُوهاً؛ سپاس خداوند را که از من نیافرید فرزندی را که قبیح و معیوب باشد».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون فرزند متولد شود به قدر عدسی از جاوشیر بگیر و در آب حل کن و دو قطره در بینی راست طفل و یک قطره در بینی چپش بریز و در گوش راستش اذان بگو و در گوش چپش اقامه بگو، پیش از آنکه نافش را ببرند، که اگر چنین کنی هرگز ترس به او نرسد و ام الصبیان او را ضرر نرساند.
در حدیث دیگر فرمود: قابله یا دیگری را بگویید که اقامه در گوش راستش بگویند که هرگز ضرر جنیان به او نرسد و دیوانه نشود.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: کام طفل را به آب فرات بردارید و اقامه در گوشش بگویید.
در روایت دیگر وارد شده است: کامش را به آب فرات و تربت امام حسینعلیه السلام بردارید و اگر آب فرات نباشد به آب باران بردارید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کام فرزندان خود را به خرما بردارید که حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم چنین کرد با امام حسن و امام حسینعلیهما السلام.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه فرزندی از او متولد شود باید که اذان در گوش راست او و اقامه در گوش چپ او بگوید که نگاهدارنده او است از شرّ شیطان.
از حدیث ولادت حسنینعلیهما السلام ظاهر میشود که مکروه است طفل را در ابتدای ولادت در جامه زرد پیچیدن و سنت است که در جامه سفید پیچند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کام طفل خود را به تربت امام حسینعلیه السلام بردارید که امان میدهد او را از دردها و بلاها.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شخصی را تهنیت فرمود برای پسری که خدا به او عطا کرده بود و گفت: «رَزَقَکَ اللَّهُ شُکْرَ الواهِبِ وَبارَکَ لَکَ فِی المَوْهُوبِ وَبَلَغَ بِهِ اَشُدَّهُ وَرَزَقَکَ بِرَّهُ؛ خدا روزی کند تو را شکر آن خداوندی که فرزند را به تو بخشیده است و برکت دهد برای تو در آنچه به تو بخشیده است و او را به نهایت قوت برساند و روزی کند تو را نیکی او، یعنی به تو نیکوکار باشد». و نزدیک به این عبارات به سند بسیار از امام حسنعلیه السلام منقول است.
ابن ادریسرحمه الله در کتاب سرائر از امام جعفر صادقعلیه السلام روایت کردهاست؛ هرگاه بر زن دشوار شود درد زاییدن، بنویسد از برای او در پوست، این آیات را و به ریسمان ببندد بر ران راستش و چون وضع حمل بشود باز کند. آیات این است: «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْیَلْبَثُوا اِلّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ»[احقاف / آیه 35]«کَاًنَّهُم یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْیَلْبَثُوا اِلّا عَشِیَّةً اَوْ ضُحیها» [نازعات / آیه 46] «اِذْ قالَتِ امْرَاَةُ عِمْرانَ رَبِّ اِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً»{آلعمران/آیه35].
مؤلّف کتاب طبّ الأئمّه روایت کرده است: شخصی به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام آمد و گفت: زن من از درد زاییدن، مشرف بر مردن شده است. حضرت فرمود: برو این آیه را بر او بخوان: «فَأجائَها الَمخاضُ اِلی جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یالَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَکُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً فَنادیها مِنْ تَحْتِها اَلّاتَحْزَنِی قَدْجَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّا وَهُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِالنَّخْلَةِ تُساقِطْعَلَیْکِرُطَبَاً جَنِیّاً» {مریم/آیه25 - 23] پس با آواز بلند بگو: «وَاللَّهُ اَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالاَبْصارَ وَالاَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرونَ» [نحل / آیه 78] «کَذلِکَ اُخْرُجْ اَیُّهَا الطَّلَقُ اُخْرُجْ اَیُّهَا الطَّلَقُ اُخْرُجْ بِاِذْنِ اللَّهِ». چون بخوانی، در ساعت نجات مییابد به یاری خدا. به سند دیگر از آن حضرت روایت کرده است: برای دشواری زاییدن، این آیات را در ظرف پاکیزه به مشک و زعفران بنویسند و با آب چاه بشُویند و به خورد آن زن بدهند و بر شکم و فرْجش بپاشند: «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا اِلّا عَشِیَّةً او ضُحیها» [نازعات / آیه 46] «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا اِلّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ اِلَّا القَوْمُ الفاسِقُونَ» [احقاف / آیه 35] «لَقَدْ کانَ فِیقَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِی الاَلْبابِ ماکانَ حَدِیثاً یُفْتَری وَلکِنْ تَصْدِیقَالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدیً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍیُؤْمِنُونَ» [یوسف / آیه 111].
به سند دیگر از حضرت صادقعلیه السلام روایت کرده است: این آیات را از برای حامله در کاغذی بنویسند و در وقتی که داخل شود در ماهی که در آن ماه وضع حمل او میشود، چیزی بر آن بپیچند اما گره نزنند و بر کمر آن زن ببندند، چون چنین کنند درد و آزار زاییدن به او نرسد و بعد از زاییدن به زودی بگشایند و یک ساعت به او نگذارند. آیات این است: «اَ وَ لَمْیَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالاَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ المآءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ اَفَلا یُؤْمِنُونَ»[انبیاء/آیه30] «وَآیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَاِذاهُمْ مُظْلِمُونَ، وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ العَزِیزِ العَلِیمِ، وَالقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالعُرْجُونِ القَدِیمِ، لَاالشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها اَنْ تُدْرِکَ القَمَرَ وَلَا الّلیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَکُلٌّ فِیفَلَکٍ یَسْبَحُونَ، وَآیَةٌ لَهُمْ اَنّا حَمَلْنا ذُرّیَتَهُمْ فِیالفُلْکِ المَشْحُونَ، وَخَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ، وَاِنْ نَشَأْنُغْرِقْهُمْ فَلاصَرِیخَ لَهُمْ وَلاهُمْ یُنْقَذُونَ، اِلّا رَحْمَةً مِنّا وَمَتاعاً اِلی حِینٍ»[یس / آیه 44 - 37] «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَاِذا هُمْ مِنَ الاَجْداثِ اِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» [یس/آیه 51]
و پشت کاغذ این آیات را بنویسد: «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْیَلْبَثُوا اِلّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ اِلَّا القَوْمُ الفاسِقُونَ» [احقاف / آیه 35] «کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْیَلْبَثُوا اِلّا عَشِیَّةً اَوْ ضُحیهاً» [نازعات / آیه 46]
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: راستترین نامها نامی است که دلالت بر بندگی خدا کند مثل عبد اللَّه، و بهترین نامها نام پیغمبرانعلیهم السلام است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: فرزند را در شکم مادر نام بگذارید و اگر نام نگذاری سقط میشود و در قیامت با پدر خود گوید که چرا مرا نام نگذاشتی؟ و رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم محسن، فرزند حضرت فاطمهعلیها السلام را در شکم نام گذاشت. و محسن آن فرزندی است که بعد از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هنوز در شکم بود که عمر - علیه اللعنة - او را شهید کرد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: اوّل نیکی که پدر با فرزند خود میکند آن است که او را نام نیکی بگذارد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه چهار فرزند از برای او به وجود آید و هیچ یک را به نام من مسمی نسازد، مرا جفا کرده است.
در حدیث دیگر از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: فقر و بینوایی داخل خانهای نمیشود که در آن خانه نام محمّد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبد اللَّه یا فاطمه بوده باشد.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسول آمد و گفت: مرا پسری به هم رسیدهاست، چه نام کنم او را؟ فرمود: نام کن او را به بهترین نامها نزد من که آن حمزه است.
از جابررحمه الله منقول است: گفت با امام محمّد باقرعلیه السلام به خانه شخصی رفتم، طفلی بیرون آمد حضرت از او پرسید: چه نام داری؟ گفت: محمّد. پرسیدند: چه کنیت داری؟ گفت: ابوعلی. حضرت فرمود: خود را از شیطان در حظیره محکمی درآوردهای، به درستی که هرگاه شیطان میشنود کسی را آواز میکنند: «یا محمّد یا علی» آب میشود، تا آنکه بشنود که کسی را آواز میکنند به نام یکی از دشمنان ما، شاد میشود و فخر میکند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام گفت: خدا به من پسری داده است. فرمود: مبارک باشد، چه نام کردهای او را؟ گفت: محمّد. حضرت سر را به جانب زمین فرود آوردند و مکرر اسم «محمّد» را میگفتند تا آنکه نزدیک شد روی ایشان به زمین برسد. پس فرمود: جان خودم و فرزندانم و زنانم و پدر و مادرم و جمیع اهل زمین فدای حضرت رسول باد. چون او را چنین نام مبارکی کردهای او را دشنام مده و او را مزن و بد به او مرسان و بدان که هیچ خانهای نیست که در آن اسم محمّد باشد مگر آنکه هر روز آن خانه را مقدس و مطهر میگردانند.
در چندین حدیث وارد شده است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از نام گذاشتن به اسم حکم و حکیم و خالد و مالک، و فرمود: دشمنترین نامها نزد خدا، حارث و مالک و خالد است. و نهی فرمود از چهار کنیه: ابوعیسی و ابوالحکم و ابومالک و ابوالقاسم در وقتی نام محمّد باشد، که نام و کنیه هر دو موافق حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نباشد.
در حدیث وارد شده است: «یاسین» نام نکنند که مخصوص پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم است. از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر گروهی که جمع شوند برای مشورت و در میان ایشان کسی باشد که نامش محمّد باشد یا حامد یا محمود یا احمد، البته آنچه خیر است رأی ایشان بر آن قرار میگیرد. فرمود:فرزندی را که محمّد نام کنید، او را گرامی دارید و جا از برای او در مجلس بگشایید و رو به سوی او ترش مکنید. و فرمود: هر اهل بیتی که میان ایشان نام پیغمبری باشد البته حق تعالی هر روز صبح و پسین، ملکی میفرستد که دعا کند بر ایشان به قدس و پاکی.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: نام را در روز هفتم تعیین بکنید. و بدان که از جمله اعمالی که در وقت ولادت سنّت مؤکّد است، غسل دادن طفل است و بعضی واجب میدانند، و احوط آن است که نیت کند: «غسل میدهم این طفل را از برای رضای خدا» و سرش را اوّل بشوید و بعد از آن، جانب راستش را و بعد از آن جانب چپش را.
بدان که عقیقه فرزند سنّت مؤکّد است بر کسی که قادر بر آن باشد و بعضی از علما واجب میدانند، و بهتر آن است که در روز هفتم واقع شود و اگر تأخیر کند تا بلوغ طفل، بر پدر سنّت است و بعد از بلوغ تا آخر عمر بر خودش سنّت است.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: عقیقه واجب است بر کسی که او فرزندی به هم رساند. در احادیث بسیار منقول است: فرزند در گرو عقیقه است یعنی اگر نکنند، او در معرض مردن و انواع بلاها است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عقیقه لازم است بر کسی که غنی باشد و کسی که فقیر باشد، بعد از آنکه به هم رساند بکند و اگر به هم نرساند بر او چیزی نیست، و اگر عقیقه برای او نکنند تا وقتی که قربانی برای او بکنند از عقیقه مجزی است.
در حدیث دیگر منقول است که از آن حضرت پرسیدند: ما طلب کردیم گوسفندی برای عقیقه و به دست نیامد چه میفرمایید، تصدق کنیم قیمتش را؟ فرمود: نه، طلب کنید تا بیابید که خدا دوست میدارد خورانیدن طعام و ریختن خون حیوان عقیقه را.
در حدیث دیگر پرسیدند: فرزندی که در روز هفتم بمیرد عقیقهاش میباید کرد؟ فرمود: اگر پیش از ظهر بمیرد عقیقه ندارد و اگر بعد از ظهر بمیرد عقیقه بکنند.
در حدیث معتبر از عمر بن یزید منقول است: به خدمت آن حضرت عرض کرد: نمیدانم که پدرم برای من عقیقه کرده است یا نه؟ فرمود: عقیقه بکن. پس او در پیری خود را عقیقه کرد.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: فرزند را در روز هفتم نام میگذارند و عقیقه میکنند و سر میتراشند و موی سرش را با نقره میکشند و آن نقره را تصدق میکنند و پا و ران عقیقه را برای قابله که مدد کرده است در زاییدن، میفرستند و باقی را به خورد مردم میدهند و تصدق میکنند.
در حدیث موثّق دیگر فرمود: هرگاه پسری یا دختری برای تو متولد شود عقیقه میکنی، در روز هفتم گوسفند یا شتری، و نام بگذار، و سرش را بتراش در روز هفتم و به وزن موی سرش طلا و نقره تصدّق کن.
در حدیث دیگر وارد شده است: ربع گوسفند را به قابله میدهند، و اگر بیقابله زاییده باشد، آن را به مادر میدهند که به هرکه خواهد بدهد، اقلاً به خورد ده کس از مسلمانان بدهد و هر چند زیاده باشد بهتر است، و خود از گوشت عقیقه نمیخورد، و اگر قابله زن یهودیه باشد قیمت ربع گوسفند به او میدهند.
در روایت دیگر وارد شده است: به قابله، ثلث گوسفند میدهند. مشهور میان علما آن است که عقیقه یا شتر یا گوسفند یا بز میباشد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم روز ولادت، اذان در گوش حسنینعلیهما السلام گفتند و حضرت فاطمهعلیها السلام در روز هفتم از ایشان عقیقه کردند، و به قابله پای گوسفند را دادند با یک اشرفی. و باید که اگر شتر باشد اقلاً شش ماهه یا در هفت باشد و اگر هفت ماه تمام باشد بهتر است. و میباید که خصیهاش را نکشیده باشند و بهتر آن است که نمالیده باشند و مغز شاخش، نشکسته باشد و گوشش نبریده باشد و بسیار لاغر نباشد و کور نباشد و لنگ بسیار لنگ نباشد که بر آن، راه رفتن دشوار باشد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عقیقه از باب قربانی نیست، هر گوسفندی که باشد خوب است. غرض گوشت است، هرچه فربهتر باشد بهتر است.
و مشهور میان علما آن است که سنّت است که عقیقه پسر، نر باشد و عقیقه دختر، ماده باشد. و گمان فقیر این است که از برای هر دو، گوسفند نر بهتر است، موافق احادیث معتبره بسیار، و از برای هر دو، گوسفند ماده هم خوب است. و سنّت است که پدر و مادر از گوشت عقیقه نخورند بلکه بهتر آن است که از طعامی که در آن پخته باشد نخورند و خوردن مادر کراهتش بیشتر است. و بهتر آن است که عیال پدر و مادر هم که در خانه ایشان میباشند از آن گوشت و طعام نخورند، و سنّت است که استخوانها را نشکنند بلکه از بندها جدا کنند، و سنت است که بپزند و خام تصدق نکنند و اقلّش آن است که به آب و نمک بپزند، بلکه محتمل است که این بهتر باشد، و اگر خام تصدق کنند هم خوب است. و اگر حیوان عقیقه به هم نرسد، قیمتش را تصدق کردن فایده ندارد بلکه باید صبر کند تا به هم رسد. و شرط نیست که جماعتی که به خوردن عقیقه حاضر شوند فقیر باشند، اما صُلَحا و فقرا را طلبیدن بهتر است. و مشهور آن است که سنّت است که اوّل سر فرزند بتراشند و آخر عقیقه را بکشند.
در حدیث وارد شده است: سر تراشیدن و عقیقه را کشتن و موی سر را به طلا یا نقره کشیدن و تصدق کردن، در یک جا و یک وقت میباید کرد. و در سر تراشیدن سنت است که همه سر را بتراشند و زلف و کاکل نگذارند.
در روایتی وارد شده است: طفلی را نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آوردند که برای او دعا کند و آن طفل کاکل داشت. حضرت دعا برای او نکردند و فرمودند کاکلش را بتراشند. اما در روایتی وارد شده است: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم برای امام حسن و امام حسینعلیهما السلام دو گیسو در جانب چپ سر ایشان گذاشتند.
در روایت دیگر آمده: در میان سر ایشان، گیسو را نتراشیدند، و ممکن است که این مخصوص ایشان باشد. یا آن که در تراشیدنِ اوّل کراهت داشته باشد.
در روایتی وارد شده است: سنّت است زعفران بر سر او بمالند بعد از تراشیدن. در احادیث بسیار نهی وارد شده است از مالیدن خون عقیقه بر سر طفل، و آن از عمل جاهلیت است.
در روایت معتبر مروی است از امام جعفر صادقعلیه السلام که در وقت کشتن گوسفند عقیقه، این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ عَقِیقَهٌ عَنْ فُلانِ و نام او را بگوید: لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَدَمُها بِدَمِهِ وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها وِقآءَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَآلِهِ السَّلامُ».
در روایت دیگر فرمود: این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالحَمْدُ للَّهِِ وَاللَّهُ اَکْبَرُ اِیماناً بِاللَّهِ وَثَنآءً عَلی رَسُولِاللَّهِ وَالعِصْمَةُ لِاَمْرِهِ وَالشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَالمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِعَلَیْنا اَهْلَالبَیْتِ».پس اگرپسر باشد بگوید:«اَللَّهُمَّ اِنَّکَ وَهَبْتَ لَنا ذَکَراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِما وَهَبْتَ وَمِنْکَ ما اَعْطَیْتَ وَکُلُّ ما صَنَعْنا فَتَقَبَّلْهُ مِنّا عَلی سُنَّتِکَ وَسُنَّةِنَبِیِّکَ وَرَسُولکَ، وَاخْسَأْعَنّا الشَّیطانَالرَّجِیمَ، لَکَسَفَکْتُ الدِّماعَ لا شَریکَ لَکَ وَالحَمْدُللَّهِِ رَبِّ العالَمِینَ، اَللَّهُمَّ لَحْمُها بِلَحْمِهِ وَدَمُها بِدَمِهِ وَعَظْمُها بِعَظْمِهِ وَشَعْرُها بِشَعْرِهِ وَجِلْدُها بِجِلْدِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْها وِقآءً لِفُلانِ بْنِ فُلانٍ» و به جای فلان بن فلان، نام طفل و پدرش را بگوید.
در حدیث موثّق دیگر فرمود: این دعا را بخوان: «یاقَوْمِ اِنِّی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ اِنِّیوَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَمااَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ» [انعام / آیه 80 - 79] «اِنَّ صَلوتِی وَنُسُکِی وَمَحْیایَ وَمَماتِی للَّهِِ رَبِّ العالَمِینَ لاشَرِیکَ لَهُ وَبِذلِکَ اُمِرْتُ وَاَنَا مِنَ المُسْلِمِینَ» [انعام / آیه 162] اَللَّهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَاللَّهُ اَکْبَرُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنْ فُلانٍ» و نام فرزند را ببرد، پس آن را بکشد.
بدان که در روز هفتم سنّت مؤکّد است ختنه کردن پسران، و اگر در روز هفتم نکند هم سنّت است، بعد از آن تا بالغ شدن طفل، و بعد از بالغ شدن بر خودش واجب است. و بعضی گفتهاند: نزدیک به بلوغ بر ولی طفل واجب است. و ختنه کردن دختران نیز سنّت است و مستحب است که اندکی بُبرند، بسیار نبرند. و سوراخ کردن نرمه گوش راست را و بالای گوش چپ از برای پسران سنّت است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ختنه کنید فرزندان خود را در روز هفتم که بیشتر پاکیزه میکند بدن طفل را و گوشت بدن او زودتر میروید، و زمین کراهت دارد از بول کسی که ختنه نکرده باشد.
در حدیث صحیح فرمود: گوش پسر را سوراخ کردن و در روز هفتم ختنه کردن از سنّت است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زمین نجس میشود از بول کسی که ختنه نکرده باشد چهل روز.
در حدیث دیگر فرمود: زمین ناله میکند به سوی خدا از بول او.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: پسر را در روز هفتم ختنه کردن سنّت است و اگر پیش اندازند باکی نیست.
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: کسی که مسلمان شود ختنهاش میکنند اگر هشتاد سال داشته باشد.
در چند حدیث وارد شده است: ختنه کردن در مردان سنّت است و در زنان سنّت نیست، اما باعث این میشود نزد شوهران گرامی باشند و چه چیز از این بهتر میباشد.
در روایت دیگر از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: ختنه نکنند زنان را مگر بعد از هفت سال.
در حدیث معتبر منقول است: چون زنان به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هجرت کردند، زنی آمد او را اُمّ حبیب میگفتند و زنان را ختنه میکرد. حضرت فرمود: ای اُمّحبیب! آن کاری که داشتی هنوز داری؟ گفت: بلی یا رسول اللَّه! مگر آنکه نهی فرمایی و من ترک کنم. حضرت فرمود: نه، بلکه حلال است، بیا تا تو را بیاموزم که چه باید کرد. چون ختنه کنی زنان را بسیار به ته مَبُر، و اندکی بگیر که رو را نورانیتر و رنگ را صافتر میگرداند و نزد شوهر عزیزتر میدارد. پس اُمّ عطیه خواهر او آمد که زنان را مشاطگی میکرد. حضرت فرمود: چون زنان را مشاطگی کنی برای جلا دادن، پارچههای جامه بر روی ایشان مالیدن خوب نیست، آبروی ایشان را میبرد، و موهای دیگران را به موهای ایشان پیوند مکن.
از امام صادقعلیه السلام منقول است: در وقت ختنه کردن پسر، این دعا بخوانند و اگر در آن وقت میسر نشود تا بالغ شدن طفل هر وقت که میسر شود، بر آن طفل بخوانند که از او حرارت آهن را از کشتن و غیر آن دفع میکند، دعا این است: «اَللَّهُمَّ هذِهِ سُنَّتُکَ وَسُنَّةُ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَاتِّباعٌ مِنّا لَکَ وَلِنَبِیِّکَ بِمَشِیَّتِکَ وَبِاِرادَتِکَ وَقَضآئِکَ لِأَمْرٍ اَرَدْتَهُ وَقَضآءِ حَتَمْتَهُ وَاَمْرٍ اَنْفَذْتَهُ وَاَذَقْتَهُ حَرَّ الحَدِیدِ فِی خِتانِهِ وَحِجامَتِهِ بِأَمْرِ اَنْتَ اَعْرَفُ بِهِ مِنِّی، اَللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَزِدْ فِی عُمْرِهِ وَادْفَعِ الآفاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَالاَوْجاعِ عَنْ جِسْمِهِ وَزِدْهُ مِنَ الغِنی وَادْفَعْ عَنْهُ الفَقْرَ فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَلانَعْلَمُ».
از حسین بن خالد منقول است: از امام رضاعلیه السلام سؤال کردم که تهنیت و مبارکباد فرزند را در چه روز باید گفت؟ فرمود: چون امام حسنعلیه السلام متولد شد، جبرئیلعلیه السلام برای تهنیت بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نازل شد در روز هفتم، و امر کرد که او را نام بگذارند و سرش را بتراشند و عقیقه از برای او بکنند و گوشش را سوراخ کنند، و همچنین در ولادت امام حسینعلیه السلام در روز هفتم جبرئیل آمد و به اینها امر کرد و ایشان را دو گیسو بود در جانب چپ سر و در گوش راست، در نرمه گوش، سوراخ کردن و در گوش چپ بر بالای گوش.
از حضرت صاحب الامرعلیه السلام منقول است: اگر پسری را ختنه کنند و باز غلاف بروید و سرحشفه را پنهان کند میباید بار دیگر ختنه بکنند او را، زیرا زمین ناله میکند به سوی خدا از بول کسی که ختنهاش در غلاف باشد تا چهل روز.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: کسی که ختنه نکرده باشد پیشنمازی مردم نکند و گواهیاش مقبول نیست و اگر بمیرد، بر او نماز نکنند زیرا بزرگترین سنتهای پیغمبر را ترک کرده است، مگر آنکه از ترس مردن ترک کرده باشد.
در حدیث دیگر منقول است: اوّل زنی را که ختنه کردند، هاجر مادر اسماعیل بود که ساره مادر اسحاق از روی غضب او را ختنه کرد و باعث زیادتی خوبی او شد و از آن روز سنّت جاری شد که زنان را ختنه کنند.
بدان که منتهای شیر دادن فرزند دو سال است، و مشهور میان علما آن است که بدون عذر زیاده از دو سال شیر دادن جایز نیست، مگر آنکه آزاری داشته باشد و مضطر باشند و از بیست و یک ماه کمتر ندهند، مگر آنکه ضرورتی باشد که دایه به هم نرسد یا قادر بر اجرت او نباشد و مادر شیر نداشته باشد یا آزاری داشته باشد. و جمعی از علما واجب میدانند که مادر به فرزند بخوراند از شیر اولی که به پستان میآید و گفتهاند اگر آن شیر را ندهند باقی نمیماند یا قوّت نمییابد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: نافع و مبارکترین شیرها برای فرزند، شیر مادر است. در حدیث دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام دیدند که مادر اسحاق فرزند خود را شیر میدهد، فرمود: ای مادر اسحاق! از یک پستان شیر مده، از هر دو پستان شیر بده که یکی به عوض طعام است و دیگری به عوض آب. و فرمود: هرچه کمتر از بیست و یک ماه شیر میدهند به فرزند، ظلم است بر طفل.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: دایه گبر شیر ندهد به فرزند شما، و دایه یهودی و نصرانی میتوان گرفت، امّا فرزند را به ایشان نباید داد که به خانه خود ببرند و منع میباید کرد ایشان را از خوردن شراب و گوشت خوک و سایر چیزهایی که حرام است در دین مسلمانان و ایشان حلال میدانند.
در احادیث معتبره نهی کردهاند از شیری که از زنا به هم رسیده باشد. در بعضی اخبار وارد شده است که اگر زنا کند و فرزندی به هم رساند، اگر صاحب کنیز حلال کند کنیز خود را و آن مردی را که زنا کرده است، آن شیر را به فرزند میتوان داد. و در اخبار نهی وارد شده است از شیر زنی که خودش از زنا به هم رسیده باشد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از شیر زن احمق یا زنی که چشمش معیوب باشد زیرا تأثیر میکند در فرزند.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: دایهای بگیرید که به صورت و سیرت نیکو باشد، زیرا که در طفل سرایت میکند و طفل شبیه میشود به دایه در صورت و سیرت.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: فرزند خود را هفت سال بگذار بازی کند و بعد از آن تا هفت سال دیگر سعی کن در تربیت او، اگر نیک شد، دیگر سعی کن و گرنه، امید خیری از او نیست.
در حدیث دیگر فرمود: هفت سال او را بگذار بازی کند، و هفت سال دیگر خط و سواد او را بیاموز، و هفت سال دیگر حلال و حرام خدا را به او بیاموز.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: طفل را هفت سال نگاه داری و تربیت بدنش باید کرد، و هفت سال آداب به او میباید آموخت، و هفت سال دیگر خدمتش میباید فرمود، و تا بیست و سه سال قدش بلند میشود، و تا سی و پنج سال عقلش زیاد میشود، و دیگر بعد از آن تجربهها او را حاصل میشود.
در روایت دیگر وارد شده است: پسران که شش ساله شدند، میباید با یکدیگر در یک لحاف نخوابند.
در روایت دیگر وارد شده است: پسران و دختران که ده ساله شوند، باید رختخواب ایشان را جدا کنند.
و حضرت صادقعلیه السلام فرمود: فرزندان خود را زود احادیث به یاد ایشان بدهید که مخالفان، ایشان را گمراه نکنند.
در احادیث معتبره وارده شده است: تأدیب کنید فرزندان خود را بر محبت علی بن ابی طالبعلیه السلام. اگر قبول نکنند نظر کنید در امر مادرهایشان، یعنی این علامت فرزند زنا است که قبول محبت امیر المؤمنینعلیه السلام نمیکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرکه محبت ما اهل بیت را در دل خود بیابد، مادرش را بسیار دعا کند که با پدرش خیانت نکرده است.
و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق فرزند بر پدر آن است که او را به نام نیکو بخواند و نیکو تأدیب کند و به کسب نیکو او را بدارد.
در حدیث دیگر منقول است: سکونی به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام آمد و گفت: من غمگینم. حضرت فرمود: سبب غم تو چیست؟ گفت: خدا به من دختری داده است. فرمود: ای سکونی! زمین او را برمیدارد و روزیاش بر خداست، و زندگانی میکند به غیر عمر تو، و روزی تو را نمیخورد. پس فرمود: او را چه نام گذشتهای؟ گفت: فاطمه. آن حضرت فرمود: آه آه! و دست بر پیشانی گذاشت و فرمود، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: حق فرزند بر پدر، اگر پسر باشد آن است که مادر نیک برای او بگیرد و نامش را نیک تعیین کند و قرآن به او بیاموزاند و او را ختنه کند و شناگری یاد دهد او را، و اگر دختر باشد مادر نیک برای او قرار دهد و نامش را نیک کند و سوره نور به یاد او دهد و سوره یوسف به او نیاموزاند و در بالا خانهها جا ندهد و او را زود به خانه شوهر فرستند. پس فرمود: چون فرزند خود را فاطمه نام گذاشتهای او را دشنام مده و نفرین مکن و مزن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به فرزندان خود بیاموزانید شنا کردن و تیر انداختن را.
و امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: شوخی و کج خلقی در طفل در کودکی، علامت آن است که در بزرگی دانا و بردبار خواهد بود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مروی است: پدر و مادر را نیز گناه عقوق فرزند میباشد و عاق فرزندان میشوند چنانچه پدر و مادر میشوند، و فرمود: خدا رحم کند پدر و مادری را که یاری کنند فرزندان خود را در نیکی کردن به ایشان.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خدا رحم کند کسی را که اعانت نماید فرزند خود را بر نیکی او. راوی عرض کرد: چگونه اعانت کند؟ فرمود: کار آسانی که از او به عمل آید قبول کند و کاری که بر او دشوار باشد و نکند از او درگذرد و تکلیفهای دشوار به او نکند و سفاهت و تندی به او نکند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد، با که نیکی کنم؟ فرمود: با پدر و مادرت. گفت: ایشان مردهاند. فرمود: با فرزند خود نیکی بکن.
در حدیث دیگر فرمود که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دوست دارید اطفال خود را و رحم کنید به ایشان و اگر وعده کنید وفا کنید به آن، زیرا ایشان گمان میکنند که شما روزی میدهید ایشان را.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: خدا غضب نمیکند برای چیزی مثل آنکه غضب برای ظلم بر زنان و طفلان میکند.
در حدیث صحیح از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه فرزند خود را ببوسد خدا حسنهای برای او بنویسد، و هرکه فرزند خود را شاد کند خدا او را در قیامت شاد کند، و هرکه قرآن بیاموزاند به فرزند خود، در قیامت پدر و مادر او را بطلبند و دو حلّه به ایشان بپوشانند که از نور آن دو حلّه، روی اهل بهشت روشن شود.
در حدیث دیگر فرمود: شخصی خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: هرگز اطفال خود را نبوسیدهام. چون او رفت، حضرت فرمود: این مرد در نزد من از اهل جهنّم است.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه طفلی داشته باشد باید که با او طفلانه بازی کند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: خدا رحم میکند بر بنده خود، به سبب آنکه بسیار دوست دارد فرزند خود را.
در حدیث دیگر مروی است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم دیدند شخصی را دو پسر داشت و یک پسر را نبوسید و دیگری را بوسید، حضرت فرمود: چرا هر دو را مثل هم مهربانی نکردی؟ و بدان که بهتر آن است که در میان فرزندان زیادتی قرار ندهی، مگر آنکه یکی عالمتر و صالحتر باشد و به این سبب او را زیادتی دهی.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون پسر سه ساله شود به او میگویند که هفت مرتبه بگو: لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ، و چون سه سال و هفت ماه و بیست روز از عمرش بگذرد، به او میگویند که هفت مرتبه بگوید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ. پس چهار سالش تمام شود، به او میگویند که هفت مرتبه بگوید: صَلَّیَ اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، پس چون پنج سالش تمام شود او را وا میدارند که خدا را سجده کند، پس چون شش سالش تمام شود، نماز به او میآموزند و او را به نماز امر میکنند، و چون هفت سالش تمام شود وضو را به او میآموزند و امر به نماز میکنند او را. و چون نه سالش تمام شود وضو و نماز را خوب به او میآموزند و بر ترک وضو و نماز میزنند، پس چون وضو و نماز را یاد گرفت، خدا پدر و مادرش را بیامرزد.
در روایت دیگر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام نهی فرمود از آنکه حربه آهن به اطفال بپوشانند یا به دست ایشان بدهند.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: چربی و کثافت دست و روی اطفال را در شب پیش از خواب بشویید که شیطان میآید و ایشان را بو میکند و در خواب میترسند و ملائکه نویسندگان اعمال، متأذی میشوند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه به بازار رود و تحفهای بخرد و بردارد و برای عیال خود به خانه آورد، چنان است که تصدقی برای جمعی از فقرا برداشته و برایشان رسانیده است و باید که اوّل به دختران بدهد پیش از پسران، به درستی که هرکه دختری را خوشحال کند، چنان است که بندهای از فرزندان اسمعیل را آزاد کرده است، و کسی که دیده پسری را روشن کند و او را شاد گرداند چنان است که، از ترس خدا گریسته باشد، و هرکه از ترس خدا بگرید، خدا او را داخل بهشت گرداند.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: به اطفال خود بخورانید قاووت که گوشت در بدن ایشان میرویاند و استخوان ایشان را محکم میکند.
در حدیث دیگر فرمود: انار بخورانید برایشان که زودتر به حد جوانی و قوت میرساند. در کتاب طبّ الأئمّهعلیهم السلام از امیر المؤمنینعلیه السلام روایت کرده است: اگر طفلی گریه بسیار کند، یا زنی در خواب ترسد، یا کسی از دردی، بیداری بر او مستولی شود، این آیه را بخواند: «فَضَرَبْنا عَلی آذانِهِمْ فِی الکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً، ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الحِزْبَیْنِ اَحْصی لِما لَبِثُوا اَمَداً» [کهف / آیه 12 - 11].
وارد شده است: دختری که شش ساله شود، مرد نامحرم او را نبوسد و بر دامن ننشاند.
در حدیث دیگر منقول است: امام رضاعلیه السلام در مجلسی بودند، دختری را به مجلس آوردند، مردم میبوسیدند و در دامن مینشانیدند و چون نوبت به حضرت رسید، پرسید: چند سال دارد؟ گفتند: پنج سال. حضرت او را دور کرد و نبوسید و به دامن ننشانید.
در حدیث دیگر وارد شده است: دختری که شش سالش تمام شود، مادر او را برهنه در پهلوی خود نخواباند، که به منزله زنا است.
در حدیث دیگر وارد شده است: دختری که شش ساله شد، پسران او را نبوسند، و پسر که از هفت سال بگذرد، زنان را نبوسد.
در احادیث معتبره وارد شده است: ملعون است کسی که عیال خود را ضایع گذارد و خرج ایشان را ندهد، یعنی با قدرت.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: عیال آدمی اسیران اویند، پس کسی که خدا نعمتی به او کرامت کند بر اسیران خود توسعه کند، اگر نکند به زودی آن نعمت از او زایل شود.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرکه خرج دو دختر یا دو خواهر یا دو خاله یا دو عمه را بدهد، حاجب او باشند از آتش جهنّم.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: در بهشت درجهای هست که به آن درجه نمیرسد مگر سه کس: امام عادل، و کسی که احسان به خویشان کند، و صاحب عیالی که بر خرج عیال و آزار ایشان صبر کند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پنج کساند که نفقه دادن ایشان واجب است: فرزند و پدر و مادر و زن و بنده. و فرزند شامل فرزند فرزندان هم هست هر چند پایین روند، و پدر و مادر شامل جد و جده پدری و مادری هست هر چند بالا روند.
بدان رعایت حرمت پدر و مادر از عمده شرایع دین است، و ایشان را از خود راضی داشتن از جمله اشرف طاعات است، و عاق ایشان بودن و ایشان را از خود آزرده داشتن از جمله گناهان کبیره است. و حق تعالی در قرآن فرموده است: اگر پدر و مادر تو کافر باشند و تو را امر کنند که کافر شو، در این باب اطاعت ایشان مکن اما در دنیا با ایشان نیکو مصاحبت کن.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: مرا وصیتی بکن. حضرت فرمود: تو را وصیت میکنم که به خدا شرک نیاوری هرچند تو را به آتش بسوزانند، مگر آنکه به زبان حرفی بگویی و دلت بر ایمان ثابت باشد، و تو را وصیت میکنم که اطاعت پدر و مادر بکنی و با ایشان نیکی کنی، خواه زنده باشند و خواه مرده باشند، هر چند تو را گویند که از زن و مال خود بگذری، بکن که این از جمله ایمان است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی از آن حضرت پرسید: حق پدر بر فرزند چیست؟ فرمود: آنکه نام او را نگوید، و پیش از او راه نرود، و پیش از آنکه پدر بنشیند، او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش دشنام دهند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: چه مانع است احدی از شما را که احسان کند به پدر و مادر خود، خواه زنده باشند و خواه مرده، به آنکه بعد از مردن، نماز برای ایشان بکند، و حج به نیابت ایشان بکند، و روزه از برای ایشان بدارد، و آنچه میکند هم ثوابش به آنها عاید شود و هم به خودش، و به سبب این نیکی که به ایشان کرده است، خدا ثواب بسیار به او میدهد.
در حدیث حسن فرمود: شخصی نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: یا رسول اللَّه! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: با مادرت. تا سه مرتبه پرسید، چنین فرمود. و در مرتبه چهارم فرمود: با پدرت.
در حدیث دیگر فرمود: شخصی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: یا رسول اللَّه! بسیار رغبت دارم به جهاد. حضرت فرمود: جهاد کن در راه خدا که اگر کشته شوی، نزد خدا زنده خواهی بود و روزی در بهشت خواهی یافت و مزدت با خدا است و اگر زنده برگردی، از گناهان به در میآیی، مانند روزی که از مادر متولد شدهای. گفت: یا رسول اللَّه! پدر و مادر پیری دارم که با من انس دارند و نمیخواهند من از ایشان جدا شوم. حضرت فرمود: پس با پدر و مادر خود باش، به حق آن خداوندی که جانم به دست قدرت اوست، انسی که ایشان یک شبانه روز با تو داشته باشند، بهتر است از یک سال جهاد کردن در راه خدا.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: کسی جزای حق پدر و مادر را نمیتواند ادا کند مگر در دو چیز: یکی آنکه پدر بنده باشد و او را بخرد و آزاد کند یا بر او قرضی باشد و ادا کند.
در حدیث دیگر فرمود: گاه کسی نیکوکار است با پدر و مادر در زندگی ایشان، و بعد از مرگ ایشان، قرض ایشان را ادا نمیکند و طلب آمرزش برای ایشان نمیکند، پس خدا او را عاق پدر و مادر مینویسد. و گاه هست کسی که عاق ایشان است در زندگی ایشان، پس چون مردند قرضشان را ادا میکند و استغفار از برای ایشان میکند، پس خدا او را نیکوکار مینویسد.
در حدیث دیگر فرمود: سه چیز است که خدا به هیچ وجه در آن رخصتی نداده است: اوّل: پس دادن امانت از هرکه باشد، خواه نیکوکار و خواه بدکردار. دوم: وفای به عهد و پیمان کردن، خواه با نیکوکار و خواه با بدکردار. سوم: نیکی با پدر و مادر، خواه نیکوکار باشند و خواه بدکردار.
در حدیث دیگر فرمود: ادنای حقوق پدر و مادر آن است که اف بر روی ایشان نگویی. و فرمود: چون روز قیامت شود پردهای از پردههای بهشت را بگشایند، پس هر صاحب جانی بوی آن را از پانصد ساله راه بشنود مگر کسی که عاق پدر و مادر باشد.
و در حدیث دیگر فرمود: کسی که از روی خشم و غضب نظر به سوی پدر و مادر کند در وقتی که بر او ظلم کنند ایشان، خدا هیچ نماز او را قبول نکند.
و در حدیث دیگر فرمود: از عقوق است آنکه کسی تند نظر کند به سوی پدر و مادر.
و در حدیث معتبر منقول است که امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: پدرم دید که شخصی پسرش با او راه میرود و تکیه بر دست پدر کرده است، پدرم دیگر با آن پسر سخن نگفت تا زنده بود.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: با پدران خود نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی کنند. و از زنان دیگران عفّت کنید، تا دیگران هم از زنان شما عفّت کنند. فرمود: هرکه خواهد خدا سکرات مرگ را بر او آسان کند باید با خویشان خود احسان کند و با پدر و مادر نیکی کند، اگر چنین کند سختیهای مرگ را حق تعالی بر او آسان کند و هرگز در زندگانی او پریشانی نرسد.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چهار خصلت است که هرکس از مؤمنان در او آن خصلتها جمع شود، حق تعالی اعلی مراتب بهشت، در بلندترین غرفههای عزت و شرف او را جا دهد، کسی که یتیمی را جا دهد و متوجه احوال او گردد و از برای او به جای پدر باشد. و کسی که ضعیف و شکسته را رحم کند و یاری نماید و کارهای او را متکفل شود. و کسی که خرج پدر و مادر را بدهد و با ایشان مدارا کند و نیکی با ایشان کند، هرگز ایشان را آزرده نکند. و کسی که بنده خود را یاری کند و سفاهت و تندی با او نکند و اعانت کند او را بر خدماتی که به او میفرماید و کاری که بر او دشوار است به او نفرماید.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه دعاست که البته مستجاب است: دعای پدر و مادر برای فرزند نیکوکار، و نفرین ایشان بر فرزندی که عاق ایشان باشد، و نفرین مظلوم بر ظالم و دعای مظلوم برای کسی که انتقام او را از آن ظالم بگیرد. و دعای مؤمنی که برای برادر مؤمنی دعا کند که او را از برای رعایت ما اهل بیتعلیهم السلام شریک در مال خود ساخته باشد، و نفرین مؤمن بر کسی که برادر مؤمنش به او محتاج شده باشد و قدرت داشته باشد که او را اعانت کند و نکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت و مهربانی به سوی پدر و مادر نظر کند، هر نگاه کردنی، ثواب یک حج مقبول برای او نوشته شود. گفتند: یا رسول اللَّه! هر چند روزی صد مرتبه نظر کند؟ فرمود: خدا بزرگتر و کریمتر است.
در حدیث دیگر فرمود: نگاه کردن بر روی عالم عبادت است، و نظر کردن به سوی پدر و مادر از روی ترحم و مهربانی عبادت است، و نظر کردن بر روی برادر مؤمنی که برای خدا او را دوست داری عبادت است. فرمود: سه گناه است که عقوبتش زود در دنیا به این کس میرسد: عقوق پدر و مادر، و ظلم کردن بر مردم، و کفران نعمت خدا و خلق کردن.
در حدیث دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در میان بنی اسرائیل، عابدی بود که او را جریح میگفتند و در صومعه خود پیوسته مشغول عبادت بود. روزی مادرش به نزد او آمد و او مشغول نماز بود، او را آواز داد، جوابش نداد. بار دیگر آمد و او را طلب کرد، باز مشغول نماز شد و جوابش نداد. پس بار سوم آمد و او را طلب کرد، باز سخن نگفت و مشغول نماز بود. مادرش گفت: از خدای بنی اسرائیل میخواهم تو را به این گناه بگیرد. روز دیگر زن زناکاری که در بنی اسرائیل بود، آمد و نزد صومعه او نشست و فرزندی زایید و گفت: این فرزند از جریح است، با من زنا کرده است و این فرزند از او به هم رسیده است. در میان بنی اسرائیل شهرت کرد آن کسی که مردم را به زنا ملامت میکرد، خود زنا کرده است. و پادشاه فرمود: او را بر دار کنند. پس مادرش آمد و بر روی خود میزد. جریح گفت: خاموش باش! این همان بلایی است که به نفرین تو متوجّه من شده است. چون مردم این را شنیدند، از سبب آن واقعه پرسیدند، عابد نقل کرد آنچه گذشته بود. گفتند: ما چون بدانیم که تو راست میگویی؟ گفت: آن طفل را بیاورید. چون بیاوردند، عابد از آن طفل پرسید: تو فرزند کیستی؟ طفل به امر الهی به سخن آمد و گفت: من فرزند فلان کسیام که شبانی گوسفندان فلان میکند. پس از کشتن نجات یافت و سوگند خورد تا زنده باشد خدمت مادر بکند و از او جدا نشود.
و احادیث در حق پدر و مادر زیاده از آن است که استیفا توان نمود.
در احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مسواک کردن از سنّت پیغمبران است.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: پیوسته جبرئیل مرا امر به مسواک میفرمود، تا آنکه ترسیدم: دندانهایم ساییده شود یا بریزد.
و در روایت دیگر فرمود: جبرئیل آنقدر مرا امر به مسواک کرد که گمان کردم که بر امّت من واجب خواهد کرد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: در مسواک دوازده خصلت است: از سنّت پیغمبران است، و پاک کننده دهان است، و جلا دهنده چشم است، و موجب خشنودی پروردگار است، و بلغم را دفع میکند، و حافظه را زیاد میکند، و دندانها را سفید میکند، و حسنات را مضاعف میگرداند، و پوست انداختن و پوسیدن دندان را میبرد، و بن دندان را محکم میکند، و اشتهای طعام را زیاد میکند، و ملائکه به آن خشنود میشوند.
در حدیث دیگر فرمود: آب ریختن چشم را برطرف میکند، و نور چشم را زیاد میکند.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چرا من دندانهای شما را زرد میبینم؟! چرا مسواک نمیکنید؟! در حدیث دیگر منقول است: به امیر المؤمنینعلیه السلام وصیت فرمود: بر تو باد به مسواک کردن برای هر نمازی.
به سند معتبر از امام موسی کاظم و امام رضاعلیهما السلام منقول است: سنّتهای حنیفه حضرت ابراهیمعلیه السلام ده است: پنج در سر و پنج در بدن. امّا آنها که در سر است: پس مسواک کردن، شارب گرفتن، موی سر را دو حصه کردن که جای مسح گشوده شود، و مضمضه کردن؛ یعنی آب در دهن کردن و گردانیدن و ریختن، و استنشاق کردن؛ یعنی آب در بینی کردن و بالا کشیدن. و امّا آن پنج که در بدن است: پس ختنه کردن، و پشت زهار را تراشیدن، و موی زیر بغلها را کندن، و استنجا کردن، و ناخن گرفتن.
در روایت دیگر منقول است: آن پنج که در سر است: موی شارب گرفتن، ریش را بلند گذاشتن، موی سر را تراشیدن، مسواک کردن و خلال کردن. و آن پنج که در بدن است: موهای بدن را ازاله کردن، ختنه کردن، ناخن گرفتن، غسل جنابت کردن و استنجا با آب کردن.
از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اگر نه این بود که بر امّت من دشوار بود، هرآینه واجب میگردانیدم بر ایشان که در وقت هر نماز مسواک بکنند.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون به نماز شب برخیزی، مسواک بکن که مَلَکی میآید و دهان خود را بر دهان تو میگذارد و هرچه از قرآن و دعا و ذکر که میخوانی به آسمان میبرد، پس باید که دهان تو خوشبو باشد.
علی بن جعفر از برادر خود امام موسی کاظمعلیه السلام سؤال کرد: آیا میتواند کسی که به نماز شب برخیزد با انگشت مسواک کند و او میتواند که مسواک به هم رساند؟ حضرت فرمود: اگر ترسد که صبح طالع شود، باکی نیست.
در حدیث دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام دو سال پیش از فوت، ترک مسواک کردند، به سبب آنکه دندانهای آن حضرت بسیار ضعیف شده بود.
از حضرت رسولعلیه السلام منقول است: سه چیز است که حافظه را زیاد میکند و دردهای بدن را میبرد: کندر خواییدن و مسواک کردن، و قرآن خواندن.
در حدیث دیگر فرمود: چهار چیز است که از سنّت پیغمبران است: بوی خوش کردن، و با زنان نزدیکی کردن، و مسواک کردن، و خضاب به حنا کردن.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: خانه کعبه به خدا شکایت کرد از نفسهای بدبوی کافران. حق تعالی به او وحی فرمود: ای کعبه! قرار گیر، که به عوض ایشان جماعتی را به سوی تو خواهم فرستاد که دهانهای خود را به چوب درختان پاک کنند. پس چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مبعوث شد، جبرئیل مسواک و خلال از برای آن حضرت آورد.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی از امام جعفر صادقعلیه السلام سؤال کرد از مسواک کردن بعد از وضو. حضرت فرمود: مسواک را پیش از وضو باید کرد، و اگر کسی فراموش کند تا وضو بسازد، بعد از وضو مسواک کند، پس سه مرتبه مضمضه کند بعد از مسواک کردن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: اگر کسی با وضو مسواک کند و به نماز بایستد، ملک میآید و دهان را بر دهان او میگذارد و آنچه میگوید به خاطر نگاه میدارد. و اگر مسواک نکند به کناری میایستد و قرائتش را میشنود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دو رکعت نماز که با مسواک باشد بهتر است از هفتاد رکعت نماز که بیمسواک باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه مسواک کند باید بعد از آن مضمضه بکند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مسواک را به عرض دندانها میمالیدند. و امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: مسواک کردن در بیتالخلاء مورث گند دهان است.
منقول است از امام محمّد باقرعلیه السلام که مسواک کردن در حمام، دندانها را میریزد. و فرمود: مسواک را ترک مکن در هر سه روز اگر چه به یک مالیدن باشد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: سه چیز است هرکه لذتشان را یافت، ترک نمیکند: مو را از بیخ گرفتن، و جامه را کوتاه کردن، و وطی کنیزان کردن.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: موی سر را از بیخ بگیر تا چرک نگیرد، و جانوران در آنجا منزل نکنند و گردنت گنده شود و دیدهات جلا یابد و بدنت راحت یابد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: من هر جمعه سر میتراشم.
در حدیث دیگر فرمود: موی پشت سر را تراشیدن، غم را زایل میکند.
در حدیث صحیح از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: چون موی سر بلند شود، چشم را ضعیف میکند و نورش را کم میکند، و مویش را ازاله کردن دیده را جلا میدهد.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که چون خواهی که موی سر را بتراشی رو به قبله کن، و ابتدا کن از پیش سر از جانب پیشانی، و بتراش تا دو استخوان که از پهلوهای گوش بلند شدهاند، و در حین شروع این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ سُنَّةً حَنِیفاً مُسْلِماً وَما اَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ، اَللَّهُمَّ اَعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً ساطِعاً یَوْمَ القِیامَةِ». پس چون فارغ شوی بگو: «اَللَّهُمَّ زَیِّنِی بِالتُّقی وَجَنِّبْنِیَ الرَّدی وَجَنِّبْ شَعْرِی وَبَشَرِی المَعاصِی وَجَمِیعَ ما تَکْرَهُ مِنِّی، فَاِنِّی لا اَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً».
در روایت دیگر منقول است: در وقت شروع این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللَّهُمَّ اَعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً یَوْمَ القَیامَةِ، و چون فارغ شود، بگوید: «اَللَّهُمَّ زَیِّنِی بِالتَّقْوی وَجَنِّبْنِیَ الرَّدی .
بدان که زنان را بدون ضرورت و عذر، موی سر را تراشیدن حرام است. و مردان را یکی از دو چیز سنت است: یا آنکه موی سر را بتراشند و این بهتر است، یا آنکه موی سر را بگذارند و تربیت کنند به آنکه بشویند و شانه کنند و موی سر را دو حصّه کنند که در میان سر ته مو ظاهر شود. و چون در اوّل اسلام تراشیدن عیب عظیم بود در میان عرب، پیغمبر و امام نباید کاری بکنند که در نظرها قبیح بنماید. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم موی سر را به قدر چهار انگشت میگذاشتند و در حج و عمره میتراشیدند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه موی سر را بلند بگذارد، نیکو رعایت و تربیتش بکند، یا آنکه از ته ببرد و بلند نگذارد. و در چندین روایت وارد شده است که از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: آیا حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم موی سر را دو حصّه میکردند و میانش را میشکافتند؟ فرمود: آن حضرت مو را به حدّی بلند نمیگذاشتند که احتیاج به این بشود، بلکه آنقدر میگذاشتند که به نرمه گوش میرسید و هیچ یک از پیغمبران موی سر نگاه نمیداشتند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه موی سر را بلند بگذارد و میانش را نگشاید حق تعالی در قیامت به پارهای از آتش بگشاید.
در حدیث وارد شده است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه زنی به حدّ بلوغ رسیده باشد، به روش مردان جمیع موهای سر را در پیش سر، یا در میان سر، یا در اطراف سر گره بزند و نیاویزد.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از کاکل گذاشتن و مو را در پیش سر گره زدن و نقش خضاب کردن. و فرمود: زنان بنی اسرائیل هلاک شدند به سبب آنکه موی سر را در پیش سر گره میزدند و نقش خضاب میکردند. و محتمل است مراد از نقش خضاب آن باشد که متعارف است در میان زنان عرب، که سوزن به دست و بدن میزنند و سرمه و غیره در آن میریزند که رنگش میماند و احتمال دارد که نقشهای حنا را هم شامل باشد.
در حدیث دیگر منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند از زنی که موی بالای پیشانی را میبرد یا میکَند و موهای رو را میکَند برای زینت یا آنکه گیس خود را با گیس دیگری میبافد. فرمود: باکی نیست.
در حدیث دیگر فرمود: اگر با پشم یا موی حیوانات یا موی همان زن ببافد باکی نیست، امّا با موی زن دیگر نبافند و موی زن دیگر را با موی خود پیوند نکنند. و بدان که اگر با موی حیوانی پیوند کرده باشند که گوشتش حرام باشد، در حال نماز میباید با او نباشد، که در آن، نماز کردن جایز نیست، مگر آنکه از پشم و مویی باشد که نماز در آن میتوان کرد.
بدان که شارب گرفتن سنّت مؤکّد است، هرچند بیشتر از ته بگیرند بهتر است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: شارب خود را دراز مکنید که شیطان در آن، جا میکند و پنهان میشود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شارب گرفتن رفع غم و وسواس میکند.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سنّت است گرفتن موی شارب تا آنکه برسد به دم لب بالا.
و حضرت صادقعلیه السلام شارب را آن قدر میگرفتند که به ته مو میرسید.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: ناخن و شارب گرفتن از جمعه تا جمعه دیگر امان میدهد از خوره.
در حدیث دیگر وارد شده است که شخصی به خدمت آن حضرت عرض کرد: دعایی تعلیم من کن که باعث زیادتی روزی شود. حضرت فرمود: شارب و ناخن بگیر، و باید که در روز جمعه باشد.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه ناخن و شارب در هر جمعه بگیرد، در وقت گرفتن بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، به عدد هر ریزهای که از مو و ناخن او بریزد، حق تعالی ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسمعیل به او عطا فرماید، و بیمار نشود مگر به بیماری مرگ.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه در روز شنبه و پنجشنبه شارب و ناخن بگیرد، عافیت یابد از درد دندان و درد چشم.
در حدیث دیگر فرمود: شارب را از ته بگیرید و ریش را بلند بگذارید و به یهودان و گبران خود را شبیه مگردانید و فرمود: از ما نیست هرکه شارب خود را نگیرد.
بدان که سنّت است ریش را میانه گذاشتن، نه بسیار بلند و نه بسیار کوتاه، و زیاده از قبضه گذاشتن، مکروه است، و احتمال حرمت نیز دارد. مشهور میان علماء آن است که تراشیدن ریش حرام است، اما بر رو و دو طرف لب پایین را تراشیدن جایز است. احوط آن است که اصلاح بسیار تند که شبیه به تراشیدن باشد نکنند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آنچه از ریش، زیاده از یک قبضه است در آتش است.
در حدیث دیگر منقول است: دست بر ریش بگیر و آنچه زیاده از قبضه باشد ببُر.
و از محمّد بن مسلم منقول است که گفت: دیدم که مصلحی اصلاح ریش امام محمّد باقرعلیه السلام میکرد، حضرت به او فرمود: ریش را مدوّر کن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به شخصی گذشتند که ریش دراز داشت، فرمود: چه میشد اگر این مرد ریش خود را به اصلاح میآورد؟ چون این خبر به او رسید، ریش را میانه ساخت، به خدمت آن حضرت آمد، حضرت فرمود: چنین کنید ریش را.
در حدیث معتبر منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام پهلوهای رو را تُنُک میکردند مویش را، و زیر ذقن را هم میچیدند.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت ریش را تُنُک میکردند و انبوه نمیگذاشتند.
علی بن جعفر از امام موسی کاظمعلیه السلام پرسید: از روی ریش میتوان گرفت؟ حضرت فرمود: از عارض، یعنی از پهلوهای رو بلی، و از پیش رو نه.
در حدیث دیگر منقول است که امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: در زمان پیش گروهی بودند که ریش را میتراشیدند و شارب را میتابیدند، حق تعالی ایشان را مسخ کرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون حق تعالی توبه آدمعلیه السلام را قبول فرمود، سر به سجده گذاشت و چون سر برداشت رو به آسمان کرد و گفت: پروردگارا! حسن و جمال مرا زیاده گردان. پس از آن ریش بسیار سیاهی بر رویش رویید، پیشتر ریش نداشت. گفت: پروردگارا! این چیست؟ به او وحی رسید که این زینت تو و زینت مردان فرزندان تو است تا روز قیامت.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: پیش از زمان حضرت ابراهیمعلیه السلام موی سفید در سر و ریش به هم نمیرسید، پس گاه بود کسی به مجلسی میآمد و پدر و فرزندانش در آن مجلس حاضر بودند، میان پدر و فرزندان فرق نمیکرد، میپرسید: کدام یک پدر شماست؟ چون زمان حضرت ابراهیمعلیه السلام شد، دعا کرد: خداوندا! برای من موی سفیدی قرار ده که از فرزندان خود ممتاز شوم. پس موی سر و ریشش سفید شد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: اوّل کسی که موی سفید در محاسن او به هم رسید، حضرت ابراهیمعلیه السلام بود. نظر کرد موی سفید در ریش خود دید، گفت: پروردگارا! این چه چیز است؟ خطاب به او رسید: این باعث وقار آدمی است. گفت: پروردگارا! وقار مرا زیاده گردان.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون حضرت ابراهیمعلیه السلام موی سفید در محاسن خود دید، گفت: حمد و سپاس خداوندی را سزاست که مرا به این سن رسانید، در یک چشم زدن معصیت او نکردم.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: موی سفید را نکنید، که آن نور مسلمانی است، هرکه موی سفید در ریش او پیدا شود در اسلام، نوری باشد برای او در قیامت.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: سه کسند که خداوند عالمیان در روز قیامت با ایشان سخن نمیگوید، نظر رحمت به سوی ایشان نمیافکند، اعمال ایشان را نمیپسندد، برای ایشان عذاب الیم مهیا است: کسی که موی سفید خود را بکند، و کسی که با دست خود بازی کند که او را منی بیاید یا با جایی از بدن خود، و کسی که دیگران به او لواط کنند. دور نیست که این حدیث محمول بر آن باشد که برای غرض فاسدی موی سفید را بکند؛ زیرا در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: باکی نیست موی سفید را بریدن و کندن، اما بریدنش را دوستتر میدارم از کندن.
در حدیث دیگر هم وارد شده است از آن حضرت که کندن و بریدن هر دو باکی نیست.
در حدیث دیگر فرمود: امیر المؤمنینعلیه السلام تجویز بریدن موی سفید میفرمودند، اما کندنش را مکروه میدانست.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: موی سفید در پیش سر، میمنت است و مبارک است، در عارضها علامت سخاوت و جوانمردی است، در جای زلف، علامت شجاعت است، در پشت سر، شوم است و ظاهراً مراد ابتدای سفید شدن است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: باید هرکس موی شارب و موی بینی را بگیرد، و به احوال بدن خود بپردازد، که اینها باعث زیادتی جمال او است. از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: موی بینی را گرفتن، رو را نیکو میکند.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که از وسواس شیطان است: گل خوردن و گُل را به دست ریزه کردن، و ناخن را به دندان گرفتن، و ریش را خاییدن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بسیار دست بر ریش مگذار که رو را معیوب و بدنما میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: ناخن گرفتن دردهای بزرگ را منع میکند و روزی را فراخ میکند.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: برای این امر کردهاند به ناخن گرفتن که چون بلند شود، شیطان در میکند و مورث فراموشی است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سنّت مؤکّد است ناخن گرفتن.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مردان را میفرمود که ناخن را از ته بگیرید، و زنان را میفرمود: اندکی بلندتر بگذارید، که زینت شما است.
و در روایت دیگر وارد شده است: چندگاه وحی بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نازل نشد. از سبب آن پرسیدند. فرمود: چگونه وحی باز نایستد و حال آنکه شما ناخن نمیگیرید و چرک انگشتان را ازاله نمیکنید؟!
منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از گرفتن ناخن به دندان.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: ناخن گرفتن در روز جمعه ایمن
میگرداند از خوره و کوری و پیسی، و اگر احتیاج به گرفتن نداشته باشی بسای تا از ریزها بریزد. در چند حدیث دیگر فرمود: شارب و ناخن در هر جمعه بگیر و اگر نباشد از سوهان و غیر آن حک کن تا دیوانگی و خوره و پیسی به تو نرسد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه در هر جمعه ناخن و شارب بگیرد، پیوسته با طهارت باشد تا جمعه دیگر.
در حدیث دیگر فرمود: ناخن و شارب گرفتن و سر را با خطمی شستن در هر جمعه، فقر را برطرف میکند و روزی را زیاد میکند.
در حدیث دیگر منقول است که به آن حضرت عرض کردند: خبر به ما رسیده که تعقیب خواندن بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نافعتر است برای زیادتی روزی، از سفر کردن به شهرها. حضرت فرمود: میخواهی چیزی به تو تعلیم کنم که از این هم نافعتر باشد؟ گفتم: بلی. فرمود: ناخن و شارب را در هر جمعه بگیر، اگرچه به ساییدن باشد.
در حدیث معتبر منقول است: امام رضاعلیه السلام شخصی را دیدند که آزار چشم داشت. فرمود: میخواهی به تو چیزی بیاموزم که اگر بجا آوری، هرگز درد چشم نبینی؟ گفت: بلی. فرمود: در هر پنجشنبه ناخن بگیر. آن شخص چنین کرد، هرگز درد چشم ندید.
از امام محمّد باقرعلیه السلام نیز منقول است: هرکه به این مداومت کند، آزار چشم نبیند هرگز.
در حدیث معتبر وارد شده است: در ناخن گرفتن، ابتدا به انگشت کوچک از دست چپ بکنید، پس تا بگیرد و به انگشت کوچک دست راست ختم کند.
در حدیث دیگر وارد شده است: هرکه روز چهارشنبه ناخن بگیرد و ابتدا کند به انگشت کوچک دست راست و ختم کند به انگشت کوچک دست چپ، او را امان دهد از درد چشم.
در روایت دیگر وارد شده است: اگر روز پنجشنبه ابتدا کند به ناخن انگشت کوچک دست راست و تا انگشت مِهِین بگیرد، پس ابتدا کند به انگشت کوچک دست چپ و تا انگشت مهین بگیرد، امان یابد از درد چشم.
دور نیست که اگر در روز چهارشنبه بگیرد ابتدا به انگشت دست چپ کردن بهتر است اگر در روز پنج شنبه بگیرد، ابتدا در هر دستی به انگشت کوچک آن دست کند. اگر در روز جمعه یا سایر روزها گیرد، ابتدا به انگشت کوچک دست چپ کند و ختم به انگشت کوچک دست راست بکند.
اگر در هر وقت ابتدا به انگشت کوچک دست چپ بکند خوب است، چنانچه علی بن بابویه گفته است.
در حدیث دیگر منقول است: هرکه ناخنهای خود را در روز پنجشنبه بگیرد، یک ناخن را برای روز جمعه بگذارد، خدا پریشانی از او زایل گرداند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: در روز سهشنبه ناخن بگیرید.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ناخنهای خود را در روز جمعه بگیرد، حق تعالی دردها را از سر انگشتان او بیرون کند، دوا را در آنها داخل کند. و کسی که در روز شنبه یا پنجشنبه ناخن و شارب بگیرد، از درد دندان و درد چشم عافیت یابد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: ناخنها را در روز جمعه گرفتن هر دردی را برطرف میکند، در روز پنجشنبه گرفتن، روزی را فراخ میکند.
در حدیث دیگر منقول است: به امام موسی کاظمعلیه السلام عرض کردند: اصحاب ما میگویند که البته ناخن را در روز جمعه میباید گرفت. فرمود: اگر خواهی در روز جمعه بگیر و اگر خواهی در روزهای دیگر، یعنی اگر در روز دیگر دراز باشد و احتیاج به گرفتن داشته باشد صبر نباید کرد تا روز جمعه شود،
چنانچه در حدیث دیگر وارد شده است، که هرگاه بلند شود بگیرد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در روز جمعه ناخن بگیرد، ریشه شدن بن ناخنها از او برطرف شود.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه پنجشنبه ناخن بگیرد، فرزندانش بسیار شود و درد چشم نبیند.
اگر کسی خواهد ثواب پنجشنبه و جمعه هر دو را بیابد، در روز پنجشنبه بگیرد و یکی را برای جمعه بگذارد، یا همه را در پنجشنبه بگیرد و در روز جمعه سوهانی بر آن بمالد که ریزهای چند بریزد. در وقت ناخن گرفتن بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، چنانچه در باب شارب گرفتن گذشت.
آنچه مشهور است: در ناخن گرفتن دست راست، اوّل انگشت شهادت را میگیرد، بعد از آن انگشت کوچک را، و بعد از آن انگشت مهین و بعد از آن انگشت میانه و بعد از آن انگشت دیگر، و در دست چپ، اوّل انگشت بعد از انگشت کوچک را بگیرد، پس انگشت میان، پس انگشت مهین، پس انگشت کوچک، پس انگشت شهادت، در اخبار اهل سنّت وارد شده است. و آنچه پیش ذکر کردیم از اخبار شیعه است و عمل به آن کردن اولی است.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است که در تفسیر این آیه کریمه: «اَلَمْ نَجْعَلِ الاَرْضَ کِفاتاً، اَحْیآءً وَاَمْواتاً» [مرسلات / آیه 26 - 25]؛ آیا نگردانیدهایم زمین را محل انضمام و اجتماع و پنهان شدن در حالتی که زندهاند و در حالتی که مردهاند. فرمود: مراد از حال زندگی، دفن کردن مو و ناخن است.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم امر فرمود ما را که چهار چیز را در خاک پنهان کنیم: مو و ناخن و دندان و خون.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هفت چیز است که از آدمی جدا میشود و آنها را دفن باید کرد: مو و ناخن و خون و خون حیض و بچهدان و دندان و نطفهای که پاره خون شده باشد.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: جامه پاکیزه پوشیدن دشمن را منکوب میکند، روغن بر بدن مالیدن بدحالی و پریشانی را زایل میکند، سر را شانه کردن تب را میبرد و ریش را شانه کردن دندانها را محکم میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سر را بسیار شانه کردن تب را دور میگرداند، روزی میآورد و قوّت جماع را زیاد میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شانه کردن فقر را برطرف میکند، دردها را میبرد.
و در حدیث دیگر فرمود: روزی را زیاد میکند، مو را نیکو میکند، حاجت را روا میکند، پشت را محکم میکند، بلغم را قطع میکند.
در روایت دیگر؛ موجب بسیاری فرزند میشود.
و در حدیث دیگر فرمود: شانه کردن عارض دندانها را محکم میکند، شانه کردن پایین ریش، طاعون را از این کس دور میگرداند، شانه کردن زلف، وسواس سینه را میبرد، شانه کردن سر، بلغم را قطع میکند.
در حدیث معتبر منقول است: در میان جانماز امام جعفر صادقعلیه السلام شانهای بود، که هرگاه از نماز فارغ میشدند شانه میکردند.
در حدیث حسن از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در تفسیر آیه کریمه،«خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» [اعراف / آیه 31]؛ بگیرید زینت خود را نزد هر مسجدی. حضرت فرمود: از این زینت است، شانه کردن پیش از هر نمازی.
در حدیث دیگر فرمود؛ نزد هر نماز واجب و سنتی.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه سر و ریش را شانه کنی شانه را بر سینه خود بکش که اندوه و بیماری را میبرد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه ریش خود را هفتاد نوبت شانه کند و بشمارد یکی یکی، شیطان تا چهل روز نزدیک او نیاید.
و در حدیث دیگر فرمود: در حمام شانه مکن که مو را تُنُک میکند.
در حدیث دیگر فرمود: کسی که اراده شانه کردن داشته باشد، شانه را به دست راست بگیرد در حالتی که نشسته باشد، و بر بالای سر بگذارد و پیش سر را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ حَسِّنْ شَعْرِی وَبَشَرِی وَطَیّبْهُما وَاصْرِفْ عَنِّی الْوَبآءَ». پس عقب سر را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ لا تَرُدَّنِی عَلی عَقَبِی وَاصْرِفْ عَنِّی کَیْدَ الشَّیْطانِ وَلا تُمَکِّنْهُ مِنْ قِیادِی فَیَرُدَّنِی عَلی عَقَبِی».
پس ابروها را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ زَیِّنِی بِزِینَةِ الهُدی پس ریش را از طرف بالا به زیر شانه کند و شانه را بر سینه بمالد و بگوید: «اَللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّی الغُمُومَ وَالهُمُومَ وَوَحْشَةَ الصُّدُورِ وَوَسْوَسَةَ الشّیْطانِ» پس از پایین ریش به طرف بالا شانه کند و سوره قدر را بخواند.
در روایت دیگر وارد شده است: چون خواهی ریش را شانه کنی از زیر ریش به طرف بالا چهل مرتبه شانه کن و سوره قدر را بخوان، از طرف بالا به جانب پایین هفت مرتبه شانه کن و سوره عادیات را بخوان، پس بگو: «اَللَّهُمَّ سَرِّحْ... تا آخر دعا».
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه شانه را هفت مرتبه بر سر و ریش و سینه بکشد دردی نزدیک او نیاید.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: ایستاده شانه مکن که باعث ضعف دل میشود، نشسته شانه کن که دل را قوی میکند، پوست را پر میکند.
در حدیث دیگر وارد شده است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به آب شانه میکردند، یعنی شانه را به آب فرو میبردند و میمالیدند.
در روایت دیگر وارد شده است: در هنگام شانه کردن ریش، سنت است که این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَلْبِسْنِی جَمالاً فِی خَلْقِکَ وَزِینَةً فِی عِبادِکَ وَحَسِّنْ شَعْرِی وَبَصَرِی وَلا تَبْتَلِیَنِی بِالنِّفاقِ وَارْزُقْنِی المَهابَةَ بَیْنَ بَرِیَّتِکَ وَالرَّحْمَةَ مِنْ عِبادِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است هرکه ایستاده شانه کند، صاحب قرض شود.
و از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: ایستاده شانه کردن باعث فقر و پریشانی میشود.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم ریش را از طرف پایین چهل مرتبه و از طرف بالا هفت مرتبه شانه میکردند، و میفرمودند که روزی را زیاد میکند، بلغم را قطع میکند.
از قاسم بن ولید منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسید از روغندان و شانهای که از استخوان فیل باشد. فرمود: باکی نیست.
از حسن بن عاصم منقول است: به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام رفت، دید آن حضرت شانهای از استخوان فیل در دست دارند، به آن شانه میکنند. گفت: فدای تو شوم، جماعتی در عراق هستند که شانه کردن از استخوان فیل را حلال نمیدانند. فرمود: چرا، پدرم یک شانه یا دو شانه از این داشتند. پس فرمود: شانه کنید، به استخوان فیل که تب را میبرد. در احادیث بسیار وارد شده است که ائمهعلیهم السلام به شانه استخوان فیل شانه میکردند.
در روایتی از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: به شانه نقره شانه کردن مکروه است.
در حدیث معتبر از امام صادقعلیه السلام منقول است: چون آدم و حواعلیهما السلام از بهشت بر زمین آمدند، حضرت آدمعلیه السلام بر کوه صفا قرار گرفت، حضرت حواعلیها السلام بر کوه مروه. و حضرت حوا چون در بهشت از بوی خوش گیسوی خود را شانه کرده و بسته بود، چون به زمین آمد، گفت: چه امید داشته باشم از مشّاطگی که در بهشت کردهام، حال آنکه الحال خدا از من درخشم است، پس گیسوهای خود را گشود، پس آن بوی خوش که از گیسوی او فرو ریخت، باد به مشرق و مغرب برد و اکثرش را بر زمین هند ریخت، به این سبب اکثر بوهای خوش در هند میروید.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: چون آدمعلیه السلام از آن درخت که نهی شده بود از خوردن آن، تناول نمود، جامهها و زیورهای بهشت همه از او فرو ریخت، پس برگی از برگهای بهشت را گرفت و عورت خود را با آن پوشانید. چون بر زمین آمد، باد جنوب بوی خوش آن برگ را به هند رسانید و درختان و گیاههای هند را خوشبو گردانید، به این سبب گیاههای خوشبو در هند میباشد و اوّل جانوری که از آن برگ بهشتی یا از آن گیاهها خورد آهوی مشک بود، چون از آن برگ خورد بوی خوش در گوشت و خونش جاری شد تا آنکه جمع شد در پیش نافش و از آن، مشک به هم رسید.
در احادیث معتبره وارد شده است: عطر و بوی خوش کردن از جمله اخلاق پسندیده پیغمبران است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بوی خوشدل را قوی میکند، قوّت جماع را میافزاید.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست مرد را که ترک کند بوی خوش را در هر روز، اگر قادر نباشد یک روز نه یک روز، و اگر قادر نباشد، در هر جمعه، و این را البته ترک نکند.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: بوی خوش بر شارب مالیدن از اخلاق پیغمبران است. گرامی داشتن ملائکهای است که اعمال آدمی را مینویسند، به سبب آنکه ایشان را خوش میآید.
از امام جعفر صادقعلیه السلام مروی است: هرکه در هر روز بوی خوش بر خود بمالد، تا شب عقلش با او باشد. و فرمود: نماز کسی که خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز که بیبوی خوش باشد. فرمود: سه چیز است که خدا پیغمبران را داده: بوی خوش و زنان و مسواک.
در حدیث دیگر فرمود: لازم است بر هر بالغی که در هر جمعه شارب و ناخن بگیرد و چیزی از بوی خوش بر خود بریزد.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون روز جمعه میرسید و بوی خوش نزد آن حضرت نبود، رو پاک بعضی از زنان را میطلبید که بوی خوش داشت وتر میکرد و بر روی مبارک میمالید.
در حدیث دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام بر موضعی که سجده میفرمود، بعد از آن میشناختند آن موضع را از بوی خوش آن حضرت.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میفرمود: جبرئیل مرا گفت که یک روز در میان، خود را خوشبو کن، در روز جمعه البته ناچار است و ترک مکن.
میفرمود که در روز جمعه البته خود را خوشبو کنید اگر چه از بوی خوش زنان باشد. روزی عثمان بن مظعون به خدمت آن جناب عرض کرد، که میخواهم بوی خوش و چیزی چند از لذتها را ترک کنم. حضرت فرمود: ترک بوی خوش مکنید، که ملائکه بوی خوش مؤمن را میبویند، و در هر جمعه البته ترک مکن و فرمود: هرچه صرف نمایی در بوی خوش اسراف نیست.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم زر در بوی خوش، زیاده از طعام صرف میکردند.
فرمود: بوی خوش زنان، باید که رنگش ظاهر و بویش مخفی باشد، و بوی خوش مردان، باید که بویش ظاهر و رنگش مخفی باشد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: ناخن بگیرید در روز سهشنبه، و حمام بروید در روز چهارشنبه، حجامت بکنید در روز پنجشنبه، و به بهترین بوهای خوش، خود را خوشبو کنید در روز جمعه.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که دل را میگشاید و غم را زایل میکند: بوی خوش نمودن و عسل خوردن و سواری نمودن و به سبزه نظر نمودن.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: باید زن مسلمان پیوسته برای شوهر، خود را خوشبو کند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سه خصلت بود که در دیگری نبود: اوّل آنکه آن حضرت را سایه نبود، دوم آنکه در هیچ راهی نمیگذشت مگر آنکه دو روز یا سه روز که کسی از آن راه میگذشت میدانست که آن جناب از آن راه عبور نمودهاند، از بوی خوشی که در آن راه مانده بود، سوم آنکه به هر سنگ و درختی که میگذشتند آن جناب را سجده میکردند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر زنی که بوی خوش کند و از خانه بیرون آید، پیوسته لعنت الهی بر او باشد تا به خانه برگردد.
از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: آیا کسی میتواند بوی خوش را که برای او بیاورند رد کند، و قبول نکند؟ فرمود: سزاوار نیست او را که رد کند کرامت را.
در حدیث دیگر فرمود: نزد امیر المؤمنینعلیه السلام آوردند روغن خوشبویی. حضرت گرفتند و بر خود مالیدند، و در آن روز روغن مالیده بودند، بعد از آن فرمودند: هرگز بوی خوش را رد نمیکنم.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم رد نمینمودند بوی خوش و شیرینی را که برای آن جناب میآوردند.
از حسن بن جَهم منقول است که گفت: رفتم به خدمت حضرت رضاعلیه السلام برای من ظرفی که در آن مشک بود، آورد و فرمود: بردار به خود بمال. قدری برداشتم و مالیدم. فرمود: دیگر بردار و در گود پایین گردن خود بمال. برداشتم و مالیدم. پارهای دیگر ماند. فرمود: این را هم بدانجا بمال، مالیدم. بعد از آن فرمود: امیر المؤمنینعلیه السلام میفرمود: رد نمیکند کرامت را مگر خر. گفتم: کرامت کدام است؟ فرمود: بوی خوش و بالشی که برای نشستن و تکیه کردن تواضع کنند، و مانند آن.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: بوی خوش مشک است و عنبر و زعفران و عود.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام مشکدانی از قلع داشتند، و هر وقت که اراده رخت پوشیدن میکردند، آن را میطلبیدند و از مشک بر خود میمالیدند.
در حدیث دیگر وارد شده است: شیشهای از مشک داشتند در جانماز خود، و هرگاه به نماز برمیخاستند بر خود میمالیدند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آن قدر مشک بر خود میمالیدند که رنگ مشک از فرق مبارک ایشان ظاهر بود.
و در حدیث صحیح منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مشکدانی داشتند، که هرگاه وضو میساختند با دست تر آن را میگرفتند، و چون بیرون میآمدند، از بوی خوش میدانستند که آن حضرت میآیند.
در حدیث دیگر منقول است: جناب امام رضاعلیه السلام حقهای بیرون آوردند، از آبنوس و در آن خانهها بود که در هر خانهای، بوی خوشی بود، و یکی از آنها مشک بود.
در حدیث صحیح منقول است: علی بن جعفر از امام موسی کاظمعلیه السلام سؤال کرد: آیا مشک را در روغنی که بر خود میمالند، داخل میتوان کرد؟ فرمود: من میکنم و باکی نیست.
در روایت دیگر منقول است: باکی نیست که مشک داخل طعام کنند.
در روایت دیگر وارد شده: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم خود را به مشک و عنبر خوشبو میکردند. احادیث در مدح خلوق وارد شده است و آن بوی خوشی بوده است که از چندین چیز به عمل میآوردهاند، یک جزوش زعفران بوده است.
و در بعضی اخبار وارد شده است: مداومت بر آن نکنند.
در روایت دیگر وارد شده است: شب تا صباح بر بدن نگذارند و دور نیست که این نهیها برای آن باشد که رنگش در بدن بسیار نماند.
به سند موثّق منقول است: اسحاق بن عمّار به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: من با تجار سودا میکنم و غالیه بر خود میمالم برای آنکه مرا فقیر ندانند. حضرت فرمود: غالیه کم و بسیارش مساوی است، کسی که اندک غالیه گاه گاه بر خود بمالد کافی است او را. اسحق گفت: من به فرموده حضرت عمل کردم، و سالی ده درهم غالیه میخرم و تمام سال به این خوشبو میشوم.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت علی بن الحسین شبی از خانه بیرون آمدند و جبّه خز و عبای خز پوشیده بودند و ریش خود را به غالیه خوشبو کرده بودند. پرسیدند از آن جناب، که در این شب به این هیئت برای چه بیرون آمدهاید؟ فرمود: میخواهم عبادت کنم و حوران بهشت را از خدا خواستگاری کنم، یعنی برای عبادت، زینت و بوی خوش کردن، سنّت است.
در حدیث صحیح منقول است که امام رضاعلیه السلام فرمود: روغنی برای آن جناب به عمل آوردند که در آن مشک و عنبر داخل کرده بودند و فرمود: در کاغذی آیة الکرسی و سوره ناس و سوره فلق و آیهای چند از آیات حفظ نوشتند، و در میان غلاف شیشه آن روغن گذاشتند، و پیوسته بر ریش خود میمالیدند.
در روایت دیگر منقول است که امام رضاعلیه السلام فرمود: روغن را با مشک از برای آن جناب به عمل آوردند و به هفتصد درهم برآمد.
و فضل بن سهل وزیر مأمون به حضرت نوشت: مردم شما را در این باب عیب میکنند. حضرت در جواب نوشتند: مگر نمیدانی که یوسفعلیه السلام پیغمبر خدا بود و جامه دیبای طلاباف میپوشید و بر کرسیهای طلا مینشست و به اینها از حکمتش چیزی کم نمیشد؟! پس حضرت فرمود: غالیه ساختند به چهار هزار درهم.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: روغن مالیدن بشره را نرم میکند و دماغ را زیاد میکند و مجاری آب را در بدن آسان میکند و خشونت جلد، یا بد حالی و تنگی روزی را برطرف میکند و رو را نورانی میگرداند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: روغن مالیدن توانگری را ظاهر میکند، و در حدیث دیگر فرمود: فقر را زایل میکند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در شب روغن مالیدن، در عروق بدن جاری میشود و بشره را سیراب میکند و رو را سفید میکند.
و در حدیث دیگر فرمود:هرکه بر مؤمنی روغن بمالد، حق تعالی برای او به عدد هر مویی نوری بنویسد که در قیامت به او عطا فرماید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون روغن را بر کف دست بریزی بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ الزَّیْنَ وَالزِّینَةَ وَالَمحَبَّةَ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّیْنِ وَالشَّنانِ وَالمَقْتِ»، پس کف دست را بر بالای سر بگذارد و از آنجا ابتدا کند به روغن مالیدن.
در روایت دیگر وارد شده است: چون روغن را بر کف بریزی بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ الزِّینَةَ فِی الدُّنْیا، وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّیْنِ وَالشَّنانِ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ.
در چند حدیث، نهی وارد شده است از مداومت به روغن مالیدن در هر روز.
در روایتی وارد شده است که ماهی یک بار بمالند و در روایت دیگر، هفتهای یک مرتبه یا دو مرتبه، امّا زنان را هر روز مالیدن بد نیست.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: روغن بنفشه سیّد و بهترین روغنهای شماست.
و در حدیث دیگر فرمود: فضیلت روغن بنفشه بر سایر روغنها مثل فضیلت ماست بر سایر مردم. و در حدیث دیگر فرمود: مثل فضیلت شیعیان ماست بر سایر خلق.
و در روایت دیگر فرمود: نیکو روغنی است روغن بنفشه، بسیار بمالید که درد را از سر و چشم میبرد. و در حدیث دیگر فرمود: از ناحیه شما چیزی نمیآید که ما بیشتر دوست داریم از روغن بنفشه.
در روایت دیگر از عقبه منقول است: شخصی از استر افتاده بود و دماغش آفت یافته بود. حضرت صادقعلیه السلام فرمود: روغن بنفشه در دماغش بچکانید. چنان کردند، شفا یافت. بعد از آن فرمود: ای عقبه! روغن بنفشه در زمستان گرم است، در تابستان خنک است، و برای شیعیان ما نرم است، و برای دشمنان ما خشک است، و اگر مردم فضیلت آن را بدانند، هر آینه یک وقیه از آن، قیمتش یک اشرفی میشود.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: روغن بنفشه در بینی بچکانید، که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اگر مردم فواید این روغن را بدانند، از آن بسیار بخورند.
و در حدیث دیگر فرمود: گرمی تب را بشکنید به روغن بنفشه.
و در حدیث دیگر منقول است: درد سر را زایل میکند و دماغ را به اصلاح میآورد.
بدان که بان، فستق هندی است که از آن روغن میگیرند. و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نیکو روغنی است روغن بان.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن جناب شکایت کرد از ترکهایی که در دست و پایش به هم رسیده بود. فرمود: پنبه را بگیر و روغن بان بر آن بریز و بر ناف خود بگذار و یا روغن را در ناف بریز. آن شخص یک مرتبه چنین کرد، آن آزار از او زایل شد.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه روغن بان بر خود بمالد، و در پیش روی شیطان بخوابد، به قدرت الهی به او ضرر نتواند رسانید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بر خود بمالید روغن بان، که آن امان است از هر دردی، و پیغمبر آن را استعمال میفرمودند.
و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هیچ چیز برای بدن، بهتر از روغن زنبق نیست.
در روایت دیگر منقول است: امام موسی کاظم و امام رضاعلیهما السلام، در بینی میچکانیدند.
در روایت دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: در روغن زنبق منافع بسیار هست، و در آن شفای از هفتاد درد هست.
از حضرت صادقعلیه السلام نیز مروی است: در روغن زنبق، شفای هفتاد درد است، و ظاهر آن است که مراد زنبق سفید باشد که آن را رازقی میگویند.
در بسیاری از احادیث به لفظ رازقی وارد شده است، و از کلام بعضی ظاهر میشود که زنبق، یاسمن سفید است.
منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! روغن زیت بخور و بر بدن بمال، هرکه روغن زیت بخورد و بمالد، شیطان چهل صباح نزدیک او نیاید. در بعضی اخبار وارد شده است: روغن گل خیری، روغن لطیفی است.
در روایت دیگر وارد شده است: امام موسی کاظمعلیه السلام روغن گل خیری بر خود میمالیدند.
در حدیث موثّق منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در وقتی که صداع ایشان را عارض میشد، روغن کنجد در بینی میچکانیدند.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: آن جناب دوست میداشتند روغن کنجد در بینی بچکانند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار است مرد را هرگاه قادر باشد، جامههای خود را به دود خوشبو بدارد.
مردم از امام رضاعلیه السلام بوی بخور بسیار میشنیدند.
مرازم روایت کرده است: با امام کاظمعلیه السلام به حمام رفتم، چون حضرت بیرون آمدند، در رختکن عودسوز طلبیدند و خود را خوشبو کردند، پس فرمود: مرازم را نیز خوشبو کنید.
در روایت دیگر وارد شده است: چون زنان امام موسی کاظمعلیه السلام میخواستند که بخور کنند، اوّل یک هسته خرما از خرمای صیحانی که نوعی است از خرماهای مدینه، میگرفتند و خرما و پوست را از آن دانه پاک میکردند، و در آتش میانداختند، و چون اندکی دود میکرد، بعد از آن بوی خوش را میانداختند و جامه را بر خود میداشتند و میگفتند که این بیشتر باعث خوشبویی میشود.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: عود خالص بویش در بدن تا چهل روز میماند، و عودی که با بوهای خوش دیگر پرورده باشند بویش تا بیست روز میماند.
در حدیث دیگر منقول است: جناب امام رضاعلیه السلام با عود هندی خالص، بخور میکردند و بعد از آن گلاب و مشک بر خود میمالیدند.
در روایت دیگر وارد شدهاست: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به عود قماری بخور میکردند.
در حدیث دیگر از آن جناب منقول است: بر شما باد به عود هندی که در آن هفت نوع از شفا است.
در روایت دیگر منقول است: تحفهای که برای مرد روزهدار آورند، آن است که ریشش را روغن بمالند و جامهاش را به بخور بدارند، و تحفه زن روزهدار آن است که گیسش را شانه کنند و جامهاش را بخور بدارند.
سیّد بن طاووسرحمه الله روایت کرده است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در وقت بخور کردن، این دعا را میخواندند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتِ، اَللَّهُمَّ طَیِّبْ عَرَقنا، وَزَکِّ رَوایِحَنا، وَاَحْسِنْ مُنْقَلَبَنا، وَاجْعَلِ التَّقْوی زادَنا، وَالجَنَّةَ مَعادَنا، وَلا نُفَرِّقْ بَیْنَنا وَبَیْنَ عافِیَتِکَ اِیّانا وَکَرامَتِکَ لَنا، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
و گفته است که در روایت دیگر منقول است: در وقت بُخور و بوی خوش کردن این دعا بخوانند: «اَلحَمْدُللَّهِِ رَبِالعالَمِینَ، اَللَّهُمَامْتَعْنِی بِمارَزَقْتَنِی فَلاتَسْلُبْنِی ماخَوَّلْتَنِی وَاجْعَلْ ذلِکَ رَحْمَةً وَلاتَجْعَلْهُ وَبالاً عَلَیَّ، اَللَّهُمَّ طَیِّبْ ذِکْرِی بَیْنَ خَلْقِکَ کَما طَیَّبْتَ بَشَرِی وَنَشْوایَ بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ عِنْدِی».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: گلاب بر رو ریختن، آبرو را زیاد میکند و پریشانی را برطرف میکند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه گلاب بر رو بمالد، در آن روز بدحالی و پریشانی به او نرسد، و چون گلاب را بر رو و دستها مالد، حمد خدا بکند و صلوات بر محمّد و آل محمد بفرستد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در روز اوّل ماه مبارک رمضان یک کف گلاب بر رو بریزد، در آن روز ایمن گردد از خواری و پریشانی، و هرکه در آن روز بر سرش یک کف گلاب بریزد، در آن سال از مرض سرسام و ذات الجنب ایمن گردد.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هر دو کف را از گل سرخ پر کرده به من عطا فرمودند، چون نزدیک به مشام خود بردند، فرمودند که این بهترین گلهای بهشت است بعد از گُل مورد.
در حدیث دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون مرا به آسمان بردند از عرق من قطرهای چند بر زمین ریخت و گل سرخ از آن رویید، پس از آن گل به دریا افتاد، ماهی خواست که بردارد و دعموص «که کرمی است در میان آب و سر پهنی دارد و دم باریک درازی دارد» خواست که بردارد، در میان ایشان نزاع شد، پس حق تعالی ملکی را فرستاد که در میان ایشان محاکمه کرد، و نصف را به ماهی داد، و نصف را به دعموص. به این سبب پنج برگ سبزی که در زیر گل میباشد دو تا به شکل دم ماهی است که از هر طرف پری دارد و سه تا به شکل دم دعموص است، که باریک است و از هیچ طرف پری ندارد، و یکی دیگر که طرفش پری دارد و طرف دیگر ندارد، که نصفش به شکل دم ماهی و نصفش به شکل دم دعموص است.
در روایت دیگر منقول است: چون آن حضرت را به معراج بردند، زمین از رفتن آن حضرت محزون شد، و به این سبب کبر در آن رویید، و چون برگشتند زمین شاد شد، و گل سرخ در آن رویید. پس کسی که خواهد بوی پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم را استشمام نماید گل سرخ را ببوید.
و در روایت دیگر، از طرق عامه، از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم وارد شده است: که گل سفید از عرق من روییده در شب معراج، و گل سرخ از عرق جبرئیل، و گل زرد از عرق براق.
در روایتی وارد شده است: بوییدن نرگس و روغنش را مالیدن، فضایل بسیار دارد، و چون حضرت ابراهیمعلیه السلام را در آتش انداختند و حق تعالی آتش را بر او بَرد و سلام گردانید، در میان آتش، نرگس برای آن حضرت رویانید، و از آن روز نرگس در میان مردم به هم رسید.
از امام کاظمعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: نیک گلی است مرزنگوش، در زیر عرش میروید و آبش باعث شفای چشم است.
در روایت دیگر منقول است: بسیار مرزنگوش را ببویید که قوّت شامه را میافزاید.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: گُل بیست و یک نوع دارد و بهترین همه، گل مُورد است.
در حدیث صحیح از امام صادقعلیه السلام و در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرگاه گلی به شما بدهند، ببویید و بر دیدههای خود بگذارید، که آن از بهشت آمده است.
در حدیث معتبر، از مالک جُهنی، روایت کرده است: گلی به امام جعفر صادقعلیه السلام دادم. گرفتند و بوییدند و بر هر دو دیده گذاشتند، پس فرمود: هرکه گلی را بگیرد و ببوید و بر دیدهها بگذارد و بگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» هنوز بر زمین نگذاشته باشد، که گناهانش آمرزیده شود.
از امام علی النقیعلیه السلام منقول است: هرکه گلی را ببوید و بر دیدهها گذاشته، صلوات بر محمّد و ائمهعلیهم السلام بفرستد، حق تعالی برای او از حسنات به قدر یک بیابان عالج که در مابین مکه و شام و عراق کشیده شده است، بنویسد و از گناهان او، به عدد ریگ بیابان محو نماید.
منقول است که عمر گفت: بد خانهای است حمام، عورت را ظاهر میکند و پرده را میدرد. امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: نیکو خانهای است حمام، جهنّم را به یاد میآورد و چرک را از بدن میبرد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: حمام یک روز در میان، گوشت بدن را زیاد میکند و هر روز رفتن، پیه گردهها را میگدازد و بدن را لاغر میکند.
از سلیمان جعفری منقول است که گفت: بیمار شدم تا آنکه گوشتم همه تحلیل رفت، به خدمت امام رضاعلیه السلام رفتم، فرمود: میخواهی گوشت بدنت برگردد؟ گفتم: بلی. فرمود: یک روز نه یک روز به حمام برو، که گوشت بدنت عود میکند و زینهار که هر روز مرو، که باعث مرض سل میشود.
در حدیث دیگر فرمود: کسیکه خواهد فربه شود، یک روز به حمام برود و یک روز نرود، و کسی که گوشت زیاد داشته باشد و خواهد که لاغر شود، هر روز به حمام برود.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بهترین دواهای شما حقنه و حجامت کردن و دوا در بینی چکانیدن و حمام است.
در روایت دیگر وارد شده است که هرکه ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد، باید که زنش را به حمام نفرستد و علما تأویل کردهاند به دو وجه، اوّل این که این در بلادی است که در آن بلاد به اعتبار گرمی هوا احتیاج ندارند زنان به حمام رفتن، دوم آنکه مراد آن است که زن خود را رخصت دهد که برای سیر کردن به حمامها رود.
در احادیث معتبره وارد شده است که هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید که بیلنگ داخل حمام نشود.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه با لنگ به حمام داخل شود، حق تعالی گناهان او را به پرده ستر بپوشاند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه داخل حمام شود و دیده خود را از نظر کردن به عورت دیگران بپوشاند، حق تعالی او را از حمیم جهنّم ایمن گرداند.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از غسل کردن در زیر آسمان، بیلنگ، و از داخل شدن در نهرها بیلنگ و فرمود: در نهرها ساکنان هستند از ملائکه. و نهی فرمود از داخل شدن حمام بیلنگ.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: داخل حمام مشو، بعد از آنکه اندک چیزی در معده تو باشد که حرارت معده را از تو فرو نشاند و این بیشتر باعث قوت بدن است. و داخل حمام مشو در وقتی که معده پر باشد از طعام.
در حدیث دیگر منقول است: هرگاه آن حضرت اراده حمام رفتن میکردند اندک چیزی تناول میفرمودند، راوی گفت: مردم میگویند که ناشتا به حمام رفتن بهتر است. فرمود: نه بلکه اندک چیزی میباید خورد که صفرا را فرو نشاند و حرارت اندرون را ساکن گرداند.
در روایت دیگر فرمود: حمام رفتن ناشتا بلغم را پاک میکند و بعد از چیزی خوردن، صفرا و سودا را پاک میکند. و فرمود: اگر خواهی گوشت بدنت زیاد شود بعد از چیزی خوردن به حمام برو و اگر خواهی کم شود ناشتا برو.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در وقتی که در رختکن حمام جامهها را از خود میکنی، بگو: «اَللَّهُمَّ انْزَعْ عَنِّی رِبْقَةَ النِّفاقِ وَثَبِّتْنِی عَلَی اْلایمانَ»، پس چون داخل خانه اوّل حمام بشوی، بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی وَاسْتَعِیذُبِکَ مِنْ اَذاهُ»، و چون داخل خانه دوم شوی، بگو: «اَللَّهُمَّ أذْهَبْ عَنِّی الرِّجْسَ النَّجِسَ وَطَهِّرْ جَسَدِی وَقَلْبِی» و بگیر از آب گرم و بر سر بریز و بعضی از آن آب را بر پا بریز و اگر توانی که جرعهای از آن بخوری بخور، که مجرای بول را پاک میکند. و در خانه دوم ساعتی صبر کن، پس چون داخل خانه سوم شوی، بگو: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النّارِ وَنَسْئلُهُ الْجَنَّةَ» و مکرر این را بگو تا هنگام بیرون آمدن از آن خانه گرم. و زینهار که آب سرد و خربزه در حمام مخور، که معده را فاسد میکند و آب سرد بر خود مریز، که بدن را ضعیف میکند و چون از حمام بیرون آیی، آب سرد بر پا بریز که درد را از بدنت میکشد. چون مشغول جامه پوشیدن شوی، بگو: «اَللَّهُمَّ اَلْبِسْنی التَّقْوی وَجَنِّبْنِی الرَّدی . پس چون اینها که گفتم بکنی، از همه درد ایمن شوی.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون بعد از بیرون آمدن تو از حمام، برادر مؤمن بگوید: «طابَ حَمّامُکَ وَحَمیمُکَ». تو در جواب بگو: «اَنْعَمَ اللَّهُ بالَکَ».
در روایت دیگر وارد شده است: امام حسنعلیه السلام از حمام بیرون آمدند، شخصی به آن حضرت گفت: طابَ اسْتِحْمامُکَ، حضرت او را منع کرد. پس گفت: طاب حَمّامُکَ. باز او را منع کردند. پس گفت: طاب حَمیمُکَ. باز منع کردند او را. گفت: پس چه گویم؟ فرمود: بگو: «طابَ ما طَهُرَ مِنْکَ وَطَهُرَ ما طابَ مِنْکَ» یعنی خدا طّیب و پاکیزه و نیکو گرداند به نیکی معنوی به سبب مغفرت گناهان و توفیق طاعات آنچه پاک شده است در حمام از اعضای بدن تو، و پاک گرداند از لوث گناهان و جهالت و ضلالت، آنچه پاکیزه و نیکوست از تو، که آن دل و نفس و عقل و سایر قُوا و اعضای شریفه باشد.
در روایت دیگر منقول است کسی که از حمام بیرون آید به او بگوید: اَنْقَی اللَّهُ غُسْلَکَ. و او در جواب بگوید: «طَهَّرَکُمُ اللَّهُ».
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرگاه از حمام بیرون میآیید، عمامه بر سر ببندید. و فرمود: بعد از بیرون آمدن از حمام، پاها را بشویید، که درد شقیقه را زایل میکند.
در حدیث دیگر منقول است: امام محمّد باقر و امام جعفر صادقعلیهما السلام هرگاه از حمام بیرون میآمدند در زمستان و تابستان، عمامه بر سر میپیچیدند و میفرمودند: امان است از درد سر.
در روایتی وارد شده است: چون کسی داخل حمام شود و حرارت بر او غلبه کند، آب سرد بر خود بریزد، تا حرارتش ساکن شود.
از امام موسی کاظمعلیه السلام وارد شده است که در روز چهارشنبه به حمام بروید.
منقول است از حضرت صادقعلیه السلام که امیر المؤمنینعلیه السلام میفرمود: در حمام بر پشت نخوابید که پیه گردهها را میگدازد و آجر و سفال بر پای خود مسایید که مورث خوره است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: مرد با پسر خود به حمام نرود، که نظر کند به عورت او. فرمود: پدر و مادر را جایز نیست که نظر کنند به عورت فرزند خود، و فرزند را جایز نیست که نظر کند به عورت پدر و مادر. فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم لعنت فرمود که کسی نظر به عورت کسی کند در حمّام، یا بیلُنگ رود، که دیگران به عورت او نظر کنند.
در حدیث دیگر فرمود: بر پهلو مخواب در حمام که پیه گردهها را میگدازد و لاغر میکند آدمی را، و در حمام شانه مکن که مو تُنُک میشود و سر را به گل مشُو که غیرت را میبرد و سفال بر بدن ممال که مورث پیسی است و لُنگ بر رو مَمال که آبرو را میبرد. و ابنبابویه علیهالرحمه گفته است: مراد، گِل مصر و سُفال شام است.
در حدیث صحیح منقول است: از امام موسی کاظمعلیه السلام پرسیدند از قرآن خواندن در حمام و جماع کردن در حمام چون است؟ فرمود: باکی نیست.
در روایت حسن دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام پرسیدند: آیا امیر المؤمنینعلیه السلام نهی میفرمود از قرآن خواندن در حمام؟ حضرت فرمود: وقتی نهی میفرمود که کسی عریان باشد، اگر لنگ بسته باشد باکی نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: باکی نیست مرد را که در حمام قرآن بخواند، اگر غرضش رضای خدا باشد نه خوش خوانی.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: روزی آن حضرت میخواستند به حمام روند، حمامی گفت: اگر میخواهید حمام را برای شما خلوت کنم. فرمود: در کار نیست، مؤمن کارش از این سبکتر میباشد که حمام را برای او قرق کنند.
امام رضاعلیه السلام فرمود: هرکه از حمام سفالی بردارد و بر بدن خود بمالد و پیسی به او برسد، ملامت نکند مگر خود را، و کسی که غسل کند از آبی که از غسل مردم جمع شده باشد در حمام و خوره به او برسد ملامت نکند مگر خود را.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زنهار در حمام بر پهلو مخواب که پیه گردهها را آب میکند، و بر پشت مخواب که درد اندرون به هم میرسد و شانه مکن که مو را میریزاند، و مسواک مکن که دندانها را میریزاند و سر را به گل مشوی که رو را سمج و بدنما میکند، و لنگ را بر سر و رو ممال که آبرو را میبرد، و کف پا را به سفال مسای که باعث پیسی میشود و از آبی که در حوضهای کوچک حمامهای سنیان جمع میشود از غسل مردم غسل مکن که در آن غُساله یهودی و نصرانی و گبر و دشمن ما اهل بیت که از همه بدتر است جمع میشود و خدا خَلقی از سگ نجستر خلق نکرده است و کسی که عداوت ما اهل بیت دارد از سگ نجستر است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بول کردن در حمام، مورث فقر و پریشانی است.
در حدیث دیگر فرمود: میتواند مرد با کنیزانش به حمام بروند اما باید که لنگ بسته باشند، مانند خران برهنه نباشند که نظر به عورت یکدیگر کنند.
در روایتی وارد شده است: در حمام سلام نکنند، و آن در صورتی است که لنگ نبسته باشند، زیرا در احادیث بسیار وارد شده است که ائمهعلیهم السلام در حمام سلام کردهاند بر مردم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کافی است آب از برای خوشبو کردن بدن. فرمود:هرکه جامه بپوشد باید که پاکیزه باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: شستن سر، چرک را میبرد و آزار چشم را دفع میکند، و شستن جامه، غم و اندوه را میبرد و پاکیزگی است برای نماز. و فرمود: خود را پاکیزه کنید به آب از بوی بدی که مردم از آن متأذّی میشوند و در پی اصلاح بدن خود باشید، به درستی که خدا دشمن میدارد از بندگانش آن کثیف گندیده را که پهلوی هرکه بنشیند از او متأذی شود. فرمود: آب را بوی خوش خود گردانید.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: حق تعالی غضب نکرد بر بنی اسرائیل مگر وقتی که ایشان را داخل مصر کرد، و راضی نشد از ایشان مگر وقتی که ایشان را از مصر بیرون کرد. و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سر خود را به گِل مصر مشویید و از کوزهای که در مصر میسازند آب مخورید، که خواری و مذلت میآورد و غیرت را میبرد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: دوست نمیدارم که سر خود از گل مصر بشویم، از ترس آنکه مرا ذلیل گرداند و غیرت مرا ببرد.
از جابر جعفی منقول است: شکایت کرد به امام محمّد باقرعلیه السلام از آنکه گری در سرم هست و بسیار میریزد و جامه مرا چرکین میکند. فرمود: مورد را بکوب و آبش را بگیر و با سرکهای که از شراب به عمل آورده باشند و بسیار تند باشد بر هم بزن، آن قدر که کف کند، پس سر و ریش را به آن به قوّت تمام بمال و بشوی، پس به روغن شیر تازه سر و ریش را چرب کن، که آن علت زایل میشود.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: ناخن و شارب گرفتن و سر را با خطمی شستن، فقر و درویشی را زایل میکند و روزی را زیاد میکند.
در حدیث موثّق دیگر فرمود: شستن سر با خطمی در هر جمعه، امان میدهد از پیسی و دیوانگی.
در روایت دیگر فرمود: هرکه ناخن و شارب بگیرد و سر را با خطمی بشوید در روز جمعه، ثواب کسی دارد که یک بنده آزاد کرده باشد.
در حدیث دیگر فرمود: شستن سر با خطمی دل را میگشاید و سودا و اندوه را برطرف میکند.
در حدیث موثّق از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: شستن سر با سدر، روزی را زیاد میکند.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون حق تعالی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را امر فرمود که اسلام را ظاهر گرداند و آن حضرت کمی مسلمانان و بسیاری کافران را دید بسیار غمگین شد. حق تعالی حضرت جبرئیل را با یک برگ سدر از درخت سدرة المنتهی فرستاد، که سر را به آن بشوید، پس به آن شستن، اندوه آن حضرتصلی الله علیه وآله وسلم برطرف شد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شستن سر با خطمی امان میدهد از درد سر و بیزار میگرداند از پریشانی و سر را پاک میکند از گری.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سر خود را با برگ سدر میشستند و میفرمود: بشویید سر خود را با برگ سدر، که هر ملک مقرب و هر پیغمبر مرسل، آن را به پاکی یاد کرده است. و هرکه سرش را به آن بشوید، حق تعالی وسوسه شیطان را هفتاد روز از او دور گرداند و هرکه هفتاد روز وسوسه شیطان از او دور شود، معصیت خدا نکند و هرکه معصیت خدا نکند، داخل بهشت شود.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: شستن سر با خطمی، چرک و جانوران سر را برطرف میکند.
در حدیث حسن از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: دارو کشیدن، پاک کننده بدن است.
در حدیث صحیح منقول است: عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه گفت: با امام جعفر صادقعلیه السلام به حمام رفتم، فرمود: دارو بکش. گفتم: چند روزی است کشیدهام. فرمود: دیگر بکش که پاک کننده بدن است و بر این مضمون چند حدیث وارد شده است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی را حضرت، تکلیف دارو کشیدن کردند. او گفت: سه روز است که کشیدهام. فرمود: باز بکش، که پاک میگرداند تو را.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: دارو کشیدن، دفع دلگیری و پریشانی خاطر میکند و بدن را پاک میکند.
از امام کاظمعلیه السلام منقول است: موهای بدن را از خود بیندازید، که نجس و کثیف است.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: موی بدن چون بلند میشود، آب پشت را قطع میکند، یعنی فرزند به وجود نمیآید و بندها را سست میکند و ضعف و تنبلی میآورد. و نوره کشیدن، آب پشت را زیاد میکند و بدن را قوی میکند و پیه گردهها را زیاد میکند و بدن را فربه میکند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که از اخلاق پیغمبران است، بوی خوش کردن و سر تراشیدن و نوره مالیدن و بسیار جماع کردن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: موی شارب و پشت زهار و زیر بغل را بلند مگذارید که شیطان در آنجا جا میگیرد و پنهان میشود.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دراز مکنید موی زیر بغل را، که شیطان در آنجا پنهان میشود.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام زیر بغل را دارو میگذاشتند و میفرمود: کندن موی زیر بغل، دوشها را سست میکند.
در حدیث دیگر منقول است: دارو گذاشتن زیر بغل بهتر است از تراشیدن، و تراشیدن بهتر است از کندن.
در حدیث دیگر وارد شده است: بسیار بود که آن حضرت از برای ازاله موی زیر بغل به حمام میرفتند و همین موضع را دارو میکشیدند و بیرون میآمدند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: موی زیر بغل را کندن، گند بغل را برطرف میکند و پاک کننده است و سنّت رسولصلی الله علیه وآله وسلم است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر مردی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید موی پشت زهار را زیاده از چهل روز نگذارد و حلال نیست زنی را که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشد این که ترک کند ازاله موی زهار را زیاده از بیست روز.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در هر جمعه دارو میکشید موی پشت زهار و میان پا را.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سنّت نوره کشیدن، آن است که هر پانزده روز یک مرتبه بکشند، و اگر کسی بیست و یک روز و در روایتی بیست روز، بر او بگذرد که نوره نکشیده باشد، قرض کند و نوره بکشد، و کسی که چهل روز بگذرد که نوره نکشد، او مؤمن و مسلمان نیست و او را هیچ کرامت نزد خدا نیست.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، موی زهار را زیاده از چهل روز نگذارد، پس اگر چیزی نیابد، بعد از چهل روز قرض کند و پس نیندازد. امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: دوست میدارم از برای مؤمن که هر پانزده روز، نوره بمالد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: باید که پشت زهار را یک هفته بیشتر نگذارد و هرکه نوره را زیاده از یک ماه ترک کند، نمازش مقبول نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه پیش از نوره کشیدن، اندکی از نوره بردارد و ببوید و بر سر بینی بگذارد و بگوید: «صَلَّی اللَّهُ عَلی سُلَیْمانِ بْنِ داوُدَ کَما اَمَرَ بِالنُّورَةِ»، او را نوره نسوزاند.
از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام منقول است: هرکه وقت نوره مالیدن بر بدن، این دعا را بخواند، خدا او را از چرکها و کثافتهای دنیوی و از گناهان پاک گرداند و به عوض آن مو، به او مویی کرامت فرماید که در آن مو، گناه نکند و به عدد هر مویی از بدنش ملکی خلق کند که از برای او تسبیح الهی کند تا روز قیامت، و به درستیکه یک تسبیح از تسبیح ملائکه ثوابش برابر است با ثواب هزار تسبیح اهل زمین، و دعا این است: «اَللَّهُمَّ طَیِّبْ ما طَهُرَ مِنّی وَطَهِّرْ ماطابَ مِنّی وَاَبْدِلْنِی شَعْراً طاهِراً لا یَعْصیَکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی تَطَهَّرْتُ ابْتِغآءَ سُنَّةِ الْمُرْسَلینَ وَابْتِغآءَ رِضْوانَکَ وَمَغْفِرَتَکَ فَحَرِّمْ شَعْری وَبَشَرِی عَلَی النّارِ وَطَهِّرْ خَلْقِی وَطَیِّبْ خُلْقِی وَزَکِّ عَمَلِی وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ یَلْقاکَ عَلَی الْحَنَفِیَّةِ السَّمْحَةِ مِلَّةِ اِبْراهِیمَ خَلیلِکَ وَدینِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وسلم حَبیبِکَ وَرَسُولِکَ عامِلاً بِشَرایِعِکَ تابِعاً لِسُنَّةِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ آخِذاً بِهِ مُتؤدِّباً بِتأدیْبِکَ وَتَأْدیبِ رَسوُلِکَصلی الله علیه وآله وسلم وَتأدیبِ اَوْلیائِکَ الّذینَ غَذَوْتَهُمْ بِأَدَبِکَ وَزَرَعْتَ الْحِکْمَةَ فی صُدُورِهِمْ وَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ عِلْمِکَ صَلواتُکَ عَلَیْهِمْ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: یک مرتبه در تابستان دارو کشیدن، بهتر است در فضیلت و نفع، از ده مرتبه که در زمستان بکشند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام مروی است: احتراز کنید از نوره مالیدن در روز چهارشنبه، که روز نحس مستمر است، جهنّم در روز چهارشنبه خلق شده است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پنج چیز است که مورث پیسی است: نوره در روز جمعه و چهارشنبه مالیدن، وضو و غسل به آبی کردن که در آفتاب گرم شده باشد، در حال جنابت چیزی خوردن، زن را در حال حیض جماع کردن، و در حال سیری چیزی خوردن.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه در روز جمعه نوره بکشد و پیس شود، ملامت نکند مگر خود را. و دور نیست که این دو حدیث، محمول بر تقیه باشد، یا آنکه یکی از طریق اهل سنّت است. زیرا که حدیث گذشت که حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم در روز جمعه دارو میکشیدند.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کردند که مردم میگویند: که نوره کشیدن در روز جمعه مکروه است. حضرت فرمود: چنین نیست که تو گمان کردهای، چه چیز پاک کنندهتر است از نوره کشیدن در روز جمعه.
در حدیث دیگر منقول است: علی بن یقطین خواست که به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام بنویسد: آیا مرد در حال جنابت دارو میتواند کشید و فراموش کرد. حضرت از باب اعجاز به او نوشتند: باکی نیست، نوره باعث زیادتی پاکیزگی جنب است.
از حضرت صادقعلیه السلام نیز پرسیدند، فرمود: باکی نیست.
در حدیث حسن منقول است که از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: کسی که دارو کشد ایستاده بول میتواند کرد؟ فرمود: باکی نیست.
در روایت دیگر منقول است: کسی که در وقت دارو کشیدن بنشیند، بیم آن است که به علت فتق مبتلا شود.
بشیر نَبّال با امام محمّد باقرعلیه السلام به حمام رفتند، حضرت لنگی بستند از ناف تا زانو و خدمتکار حمام را طلبیدند، آنچه بالا و پایین لنگ بود دارو مالید، بعد از آن او را بیرون کردند و از ناف تا زانو خود کشیدند و با بشیر گفتند: هرگاه دارو بکشی چنین کن.
در بعضی احادیث تجویز آن وارد شده است که غیر عورتین را دیگری بمالد.
و به سند حسن منقول است که از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: آیا جایز است که کسی آرد را با روغن زیت مخلوط کند و بعد از نوره بر بدن بمالد برای آنکه بوی نوره را ببرد؟ فرمود: باکی نیست.
در حدیث دیگر منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام چنین میکردند.
و در حدیث دیگر منقول است که از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: آرد را بعد از نوره بر بدن میتوان مالید؟ فرمود: باکی نیست. راوی گفت: مردم میگویند که اسراف است. حضرت فرمود: در چیزی که اصلاح بدن کند اسراف نیست، من بسیار است که میفرمایم آرد پخته را با روغن زیت مخلوط میکنند و بر بدن میمالم، اسراف در چیزی میباشد که مال را تلف کند و به بدن ضرر برساند.
حسین بن موسی روایت میکند: پدرم حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام هرگاه اراده حمام میکردند، میفرمودند حمام را بسیار گرم میکردند به مرتبهای که داخل نمیتوانست شد. پس میفرمودند نمدها بر زمین حمام میانداختند و بعد از آن داخل میشدند. روزی از حمام بیرون آمدند، شخصی از آل زبیر به آن حضرت رسید و اثر حنا در دست حضرت دید، گفت: این رنگ چیست که در دست تو است؟ فرمود: رنگ حناست، پدرانم از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم روایت کردهاند: هرکه به حمام رود و دارو بکشد و بعد از دارو حنا از سر تا پا بمالد، او را امان باشد از دیوانگی و خوره و پیسی و آکله تا نوره کشیدن دیگر.
در حدیث معتبر منقول است: حکم بن عتیبه دید حضرت صادقعلیه السلام حنا برداشتند و بر ناخنهای خود گذاشتند. پس فرمود: ای حکم! چه میگویی در این باب؟ گفت: چه توانم گفت در کاری که شما بکنید، اما این کار را پیش ما، جوانان میکنند. حضرت فرمود: ای حکم! ناخنها بعد از نوره شبیه میشود به ناخن مردگان، ما رنگشان را برمیگردانیم به رنگ حنا.
در حدیث دیگر منقول است: امام محمّد تقیعلیه السلام از حمام بیرون آمد و از سر تا پای مبارکش مانند گل سرخ شده بود از حنا.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: حنا مالیدن، بوی بد را میبرد و آبرو را زیاد میکند و دهان را خوشبو میکند و فرزندان را نیکو میکند. و هرکه بعد از دارو سر تا پا حنا بمالد، فقر و پریشانی از او برطرف میشود.
بدان که غسلهای واجب، بنابر مشهور میان علما، شش غسل است: جنابت و حیض و استحاضه و نفاس و مس میّت و غسل میّت.
مستحبّ است در وقت غسل جنابت این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَزَکِّ عَمَلِی وَتَقَبَّلْ سَعْیِی وَاجْعَلْ ما عِنْدَکَ خَیْراً لِی، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَاجْعَلْنِی مِنَالمُتطَهِّرِینَ». و اگر این دعا را بخواند بهتر است: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَاشْرَحْ صَدْرِی وَاَجْرِ عَلی لِسانِی مَدْحَکَ وَالثَّنآءَ عَلَیْکَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ طَهُوراً وَشِفآءً وَنُوراً اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و بعضی این دعا را بعد از غسل ذکر کردهاند.
در تفسیر امام حسن عسکریعلیه السلام مذکور است: هرکه بعد از وضو یا غسل جنابت این دعا بخواند گناهان او بریزد، چنانچه برگ از درختان میریزد و به هر قطرهای از قطرات وضو و غسل او، حق تعالی ملکی خلق فرماید که تسبیح و تهلیل و تقدیس الهی کند و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و ثوابش از او باشد و گناهانش آمرزیده شود، دعا این است: «سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِکَ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، اَسْتَغْفِرُکَ وَاَتُوبُ اِلَیْکَ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَاَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّکَ وَخَلِیفَتُکَ بَعْدَ نَبِیِّکَ عَلی خَلْقِکَ وَاَنَّ اَوْلِیآئَهُ خُلَفآؤُکَ وَاَوْصِیآئَهُ اَوْصِیآئُکَ».
اما غسلهای سنّت، شصت و دو غسل است، از جمله آنها غسل جمعه است و بعضی از علماء واجب میدانند و احوط آن است که تا مقدور باشد ترک نکنند.
در احادیث معتبره وارد شده است: غسل جمعه واجب است بر مردان و زنان در سفر و حضر، مگر آنکه رخصت دادهاند زنان را که ترک کنند در سفر برای کمی آب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: غسل جمعه پاکیزه کننده و کفاره گناهان است، از جمعه تا جمعه دیگر.
در حدیث دیگر، از آن حضرت منقول است: هرکه غسل جمعه بکند و بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی مِنَ التَّوابِّینَ وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهَّرِینَ»، این غسل و دعا پاک میگرداند او را تا جمعه دیگر. و بهتر آن است که این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَطَهِّرْ قَلْبِی وَاَنْقِ غُسْلِی وَاَجْرِ عَلی لِسانِی مَدْحَکَ» و باز بگوید: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَطَهِّرْ قَلْبِی مِنْ کُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ بِها دِینِی وَتُبْطِلُ بِها عَمَلِی».
و در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است: چون از غسل فارغ شوی، بگو: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی وَاَنْقِ غُسْلِی وَاَجْرِ عَلی لِسانِی ذِکْرَکَ وَذِکْرَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَاجْعَلْنِی مِنَ التَّوّابِینَ وَالمُتَطَهَّرِینَ». و وقت آن از صبح صادق روز جمعه است تا پیشین. و مشهور آن است: هرچند نزدیکتر است به پیشین، بهتر است و اگر خوف داشته باشد که در روز جمعه آب یافت نشود، در روز پنجشنبه میتواند کرد و اگر فوت شود، بعد از وقت پیشین تا شام روز جمعه میتواند کرد، و نیت قضا در کار نیست، و از صبح روز شنبه تا شام به قصد قضا میتواند کرد.
و در فقه الرضا مذکور است: در روزهای دیگر هفته هم میتواند کرد و ظاهراً کسی از علما قائل نشده است این را.
سنّت است غسل در شبهای طاق ماه مبارک رمضان، خصوصاً شب اوّل و شب پانزدهم و شب هفدهم و آن شبی است که مؤمنان و کافران در بدر جمع شدند و در روزش، اعظم فتحهای اسلام واقع شد و شب نوزدهم و آن شبی است که تقدیرات سال در آن نوشته میشود بنابر بعضی احادیث. شب بیست و یکم و آن شبی است که اوصیا و انبیا در آن شب شهادت یافتند و حضرت عیسیعلیه السلام در آن شب به آسمان رفته است و حضرت موسیعلیه السلام از دنیا رفته و احتمال قوی دارد که شب قدر بوده باشد. و شب بیست و سوم و آن شب قدر است بر احتمال قوی و قول اکثر، و در آن شب دو غسل میکند: یکی مقارن غروب آفتاب و دیگر در آخر شب. در بعضی از روایات وارد شده است: در شبهای دهه آخر، هرشب غسل بکند.
سنّت است غسل در شب عید فطر و روزش و روز عید قربان و اظهر آن است که در این دو روز، غسل را تا شب میتوان کرد و لکن افضل آن است که پیش از نماز عید واقع سازد، روز هشتم ذی حجه و روز عرفه نزد زوال و شب نیمه رجب.
منقول است از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم: هرکه ماه رجب را دریابد و غسل کند در اوّل ماه و میان ماه و آخر ماه، از گناهان به در آید، مثل روزی که از مادر متولد شده است، و روز مبعث و آن بیست و هفتم رجب است.
و اکثر علما گفتهاند، اگر چه حدیثی به خصوص به نظر نرسیده است و شب نیمه شعبان و روز غدیر خم که هیجدهم ذی حجه است و روز مباهله که بیست و چهارم ذی حجه است، و بعضی گفتهاند روز بیست و پنجم و روز دحوالارض بنا بر مشهور و آن روز بیست و پنجم ذیقعده است و در غسل این روز نیز حدیثی به نظر نرسیده است و روز نوروز بنابر مذهب بعضی و حدیث مُعلَّی بن خُنیس بر آن دلالت دارد و مشهور آن است که روزی است که آفتاب به برج حمل منتقل میشود و همچنین سنّت است غسل برای احرام حج یا عمره و بعضی واجب میدانند و احوط آن است که ترک نکند، غسل زیارت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین را از نزدیک و دور و غسل استخاره مطلقاً، خصوصاً نمازهای خاص استخاره و برای نمازهای مخصوص که در طلب حاجت وارد شده است و غسل توبه از گناهان.
سنّت است غسل از برای قضای نماز کسوف، هرگاه عمداً ترک کرده باشد و تمام قرص گرفته باشد و بعضی گفتهاند: واجب است و احوط آن است که ترک نکند. بعضی گفتهاند به واسطه قضا غسل میکند اگر عمداً ترک کرده باشد، اگرچه تمام قرص نگرفته باشد و این قول قوی است. و سنّت است غسل از برای داخل شدن مکه معظمه و از برای داخل شدن خانه کعبه و از برای طواف و از برای داخل شدن حرم مدینه و از برای داخل شدن شهر مدینه مشرفه و از برای داخل شدن حرم مدینه و از برای داخل شدن مسجد رسول و از برای کشتن هَدْیْ و غسل فرزندی که متولد شود چنانچه گذشت و غسل روز ولادت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم بنابر قول بعضی و آن هفدهم ماه ربیع الاول است و آنچه به نظر رسیده است غسل از برای زیارت در آن روز سنّت است و غسل برای نماز طلب باران، و از برای کشتن چلپاسه و غسل بعد از کشتن است و همچنین هرگاه شخصی برود از برای دیدن کسی که او را دار زده باشند غسل سنّت است بعد از دیدن و بعضی واجب دانستهاند.
و اکثر علما گفتهاند: هرگاه سعی بعد از سه روز باشد سنّت است، خواه به حق او را کشته باشند یا به باطل و خواه به طریق شرعی او را کشته باشند یا غیر آن. و بعضی علما گفتهاند: سنّت است اعاده غسل، هرگاه به عنوان ناقصی بر وجه ضرورت به عمل آمده باشد مثل جبیره و تقیه.
و همچنین گفتهاند: هرگاه جامهای میان دو کس مشترک باشد و منی در آن بیابد و معلوم نباشد که از کدام یک بوده است، هر دو را غسل کردن سنّت است و برای کفن کردن میت نیز گفتهاند: سنّت است و ظاهر آن است که همان غسل مس میّت است که سنّت است پیش از کفن کردن به جا آورد و همچنین سنّت است غسل، هرگاه کسی مرده را بعد از غسل دست بمالد.
و بعضی گفتهاند که هرگاه شخصی جنب مرده باشد سنّت است که غسل جنابت بدهند او را، پیش از غسل میّت، یا بعد از آن.
و از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون خواهی غسل عید فطر به جا آوری، در زیر سقفی به جا آور و چون خواهی شروع کنی بگو: اَللَّهُمَّ اِیْماناًبِکَ وَتَصْدیقاً بِکِتابِکَ وَاتِّباعَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وسلم، و چون از غسل فارغ شوی بگو: اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ کَفّارَةً لِذُنُوبِی وَطُهْراً لِدَنَسِی، اَللَّهُمَّ أذْهَبْ عَنّی الرِّجْسَ. و بدان که تفاصیل اغسال و احکام آنها را این رساله گنجایش ندارد، ان شاء اللَّه در کتاب عبادات نوشته خواهد شد واللَّه الموفق.
بدان کǠخواب کردن بعد از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و میان نماز شام و خفتن و بعد از عصر مکروه است. و پیش از ظهر، در وقت گرمی هوا و بعد از نماز ظهر تا عصر، خواب قیلوله است و سنّت است.
از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام منقول است که به ابیحمزه ثمالی فرمود: خواب مکن پیش از طلوع آفتاب که من از برای تو دوست نمیدارم، زیرا که حق تعالی روزی بندگان را در این وقت قسمت مینماید، و هرکه در این وقت در خواب است از روزی محروم میشود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مروی است: زمین به سوی خدا ناله و فریاد میکند از سه چیز: از خون حرامی که بر آن ریخته شود، یا غسلی که از زنا کند بر روی آن، یا خواب کردن بر آن پیش از طلوع آفتاب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خواب بامداد شوم است و روزی را منع میکند و رنگ را زرد میکند و رو را قبیح و متغّیر میکند و این خواب شومی است. به درستی که حق تعالی روزی را مابین طلوع صبح تا طلوع آفتاب قسمت مینماید، پس زینهار که این خواب را نکنید و فرمود: مرغ بریان و ترنجبین بر بنی اسرائیل در این وقت نازل میشد، هرکه در این وقت در خواب بود بهره او نازل نمیشد.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه در جای نماز خود بنشیند از طلوع صبح تا طلوع آفتاب، خدا او را مستور گرداند از آتش جهنّم.
در حدیث دیگر فرمود: مثل ثواب حج کننده خانه کعبه داشته باشد و گناهانش آمرزیده شود.
اما در چند حدیث تجویز وارد شده است: اگر نماز بکند و قدری تعقیب بخواند و پیش از برآمدن آفتاب بخوابد باکی نیست، چنانچه در حدیث صحیح منقول است که امام رضاعلیه السلام به شخصی فرمود: فردا بعد از طلوع آفتاب بیا که من بعد از نماز صبح خواب میکنم.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که به شخصی فرمود: چون نماز صبح کردی و ذکر خدا خواندی، اگر پیش از طلوع آفتاب به خواب روی باکی نیست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: خواب اوّل روز سفاهت است و خواب قیلوله نعمت است و خواب بعد از عصر حماقت است و خواب میان نماز شام و خفتن از روزی محروم میگرداند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خواب کردن پیش از نماز طلوع آفتاب و پیش از نماز خفتن، پریشانی و فقر میآورد.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد که من حافظه قوی داشتم، اکنون فراموشی بر من غالب شده است. فرمود: آیا خواب قیلوله میکردی و الحال ترک کردهای؟ گفت: بلی. فرمود: باز خواب قیلوله بکن. چنان کرد، حافظهاش برگشت.
در روایت دیگر وارد شده است: قیلوله کنید که شیطان قیلوله نمیکند.
و منقول است: نیکو یاوری است خواب قیلوله بر بیداری و عبادت شب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه وضو بسازد و به رختخواب برود، برای او حکم مسجد داشته باشد، و اگر در میان رختخواب یادش آید که وضو ندارد، از لحاف تیمم کند، اگر با وضو یا تیمم بخوابد تا به یاد خداست، چنان است که نماز میکند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: نخوابد مسلمانی، در حالی که جنب باشد و نخوابد مگر با وضو و اگر آب نیابد برای غسل و وضو، تیمم کند به خاک، زیرا که روح مؤمن را در وقت خواب به آسمان میبرند و حق تعالی او را قبول مینماید و برکت بر او میفرستد، پس اگر اجلش رسیده است او را در گنجینههای رحمت خود میسپارد، اگر نرسیده است با امینان خود از ملائکه به بدن او برمیگرداند.
در حدیث معتبر دیگر منقول است که روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به اصحاب خود فرمود: کدام یک از شما تمام سال روزه میدارید؟ سلمان گفت: من. فرمود: کدام یک از شما شب را احیا میکنید؟ سلمان گفت: من. فرمود: کدام یک از شما هر روز ختم قرآن میکنید؟ سلمان گفت: من. پس عمر به خشم آمد و گفت: این مردی است از فارس، میخواهد بر ما که از قریشیم فخر کند و دروغ میگوید، در اکثر روزها روزه نیست و در اکثر شب خواب است و در اکثر روزش خاموش میباشد.
حضرت فرمود: او مانند و شبیه لقمان حکیم است، از او سؤال کن، تا جوابت بگوید. عمر پرسید، سلمان فرمود: اما روزه سال، من ماهی سه روز روزه میدارم و حق تعالی میفرماید هرکه حسنهای بکند ده برابر به او ثواب میدهم، این برابر روزه سال میشود با آنکه ماه شعبان را روزه میگیرم و با ماه رمضان پیوند میکنم. اما بیداری شب، هرشب با وضو میخوابم و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: هرکه با وضو بخوابد، چنان است که تمام شب را به عبادت احیا کرده باشد، و اما ختم قرآن در هر سه روز، سه مرتبه «قل هو اللَّه أحد» را میخوانم و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! مَثَل تو در میان امت، مثل «قل هو اللَّه أحد» است، هرکه سوره «قل هو اللَّه أحد» را یک بار بخواند، چنان است که ثلث قرآن را خوانده است و هرکه دو بار بخواند، چنان است که دو ثلث قرآن را خوانده است و هرکه سه بار بخواند، چنان است که قرآن را ختم کرده است، پس هرکه تو را به زبان دوست دارد ثلث ایمان در او کامل شده است و هرکه تو را به زبان و دل دوست دارد و به دست خود تو را یاری کند تمام ایمان در او کامل شده است، یا علی! به حق خداوندی که مرا به راستی فرستاده است سوگند که اگر تو را اهل زمین دوست میداشتند چنانچه اهل آسمان تو را دوست میدارند، خدا هیچ کس را به آتش جهنّم عذاب نمیکرد. پس عمر ساکت شد، که گویا سنگی به دهانش گذاشتند.
مشهور میان علما آن است که خوابیدن در مساجد مکروه است، و ظاهر احادیث آن است که مکروه نیست، مگر در مسجد الحرام و مسجد رسول و در آنها نیز تجویز واقع شده است.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم سه کس را لعنت کرد: کسی که تنها چیزی بخورد، و تنها به سفر رود، و تنها در یورد بخوابد. فرمود: اگر کسی تنها بخوابد بیم آن است که دیوانه شود.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه در خانه یا بیابانی تنها بخوابد، بگوید: «اَللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِی وَاَعِنِّی عَلی وَحْدَتِی».
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از خوابیدن بر بامی که دیوار نداشته باشد و فرمود: هرکه بر بامی بخوابد که دیوار نداشته باشد، از امان خدا به در میرود.
از احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مکروه است کسی بر بامی تنها بخوابد، یا بر بامی که دیوار نداشته باشد بخوابد و فرمود:مرد و زن هر دو در این حکم مساویاند. پرسیدند: اگر سه طرف دیوار داشته باشد چون است؟ فرمود: نه، بلکه هر چهار طرف میباید دیوار داشته باشد. در بعضی روایات وارد شده است: حد بلندی دیوار دو ذرع است.
در بعضی از احادیث تجویز یک ذرع و یک شبر هم وارد شده است.
امیر المؤمنینعلیه السلام نهی فرمود از خوابیدن بر سر راه.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی وارد شده است از آنکه کسی با دست چرب و آلوده به خوردنی بخوابد، که اگر چنین کند، و شیطان بر او دست یابد، یا دیوانه شود، ملامت نکند مگر خود را. و فرمود: اطفال خود را در وقت خوابیدن دست و دهانش را بشویید که اگر نکنید، شیطان ایشان را میبوید و در خواب میترسند.
در چندین حدیث از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خواهد به جامه خواب داخل شود، کنار جامه خود را بر رختخواب بکشد که اگر جانوری داخل شده باشد بِدَر رَود و به او ضرر نرساند.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام وارد شده است: باید پیش از خواب به بیت الخلاء رود و بعد از آن بخوابد.
سنّت است که بر دست راست، رو به قبله بخوابد و دست راست را زیر صورت بگذارد. و بر دست چپ خوابیدن و بر رو خوابیدن مکروه است، چنانچه از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خواب بر چهار قسم است: پیغمبران بر پشت میخوابند و دیدههای ایشان به خواب نمیرود و منتظر وحی پروردگار خود میباشند، مؤمن بر دست راست میخوابد رو به قبله، پادشاهان و فرزندان ایشان بر دست چپ میخوابند که آنچه خوردهاند گوارا شود، شیطان و برادران او و هر دیوانه و مبتلایی بر رو میخوابد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: آدمی بر رو نخوابد، و هرکه را بینید که بر رو خوابیده است او را بیدار کنید و مگذارید بر آن حال؛ و فرمود: هرگاه کسی اراده خواب کند، باید که دست را بر زیر جانب راست صورت بگذارد، به درستی که نمیداند از این خواب بیدار خواهد شد یا نه.
در حدیث صحیح از امام محمد باقرعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی دست را در زیر سر گذاشته بخوابد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْلَمْتُ نَفْسِِیاِلَیْکَ وَوَجَّهْتُ وَجْهِیاِلَیْکَ وَفَوَّضْتُاَمْرِی اِلَیْکَ وَاَلْجَأْتُ ظَهْرِی اِلَیْکَ وَتَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ رَهْبَةً مِنْکَ وَرَغْبَةً اِلَیْکَ لا مَلْجَأَ وَلا مَنْجا مِنْکَ اِلّا اِلَیْکَ آمَنْتُ بِکِتابِکَ الَّذِیاَنْزَلْتَ وَبِرَسُولِکَ الَّذِیاَرْسَلْتَ» و بعد ازآن تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام بخواند.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: این دعا را در وقت خواب ترک نکند: «اُعِیذُ نَفْسِی وَذُرِّیَّتِی وَاَهْلَ بَیْتِی وَمالِی بِکَلِماتِ اللَّهِ التّآمّاتِ مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ وَهامَةٍ وَمِنْ کُلِّ عَیْنِ لامَةٍ»، که به این دعا تعویذ میفرمود حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم امام حسن و امام حسینعلیهما السلام را.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سوره توحید و سوره کافرون را پیش از خواب بخوان که سوره کافرون بیزاری از شرک و سوره توحید نسبت پروردگار است.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: هرکه بعد از خوابیدن در رختخواب سه مرتبه بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِیغ عَلا فَقَهَرَ، اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی بَطَنَ فَخَبَرَ، وَالحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی مَلَکَ فَقَدَرَ، وَالحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی یُحْیِی المَوْتی وَیُمِیتُ الاَحْیآءَ وَهُو عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، از گناهان بیرون میآید مانند روزی که از مادر متولد شده بود.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه آیة الکرسی را در وقت خواب بخواند، از فلج شدن ایمن گردد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه سوره یس را پیش از خواب بخواند، حق تعالی هزار ملک به او موکّل گرداند که او را از شر شیاطین و هر بلایی حفظ کنند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه سوره واقعه را هر شب پیش از خواب بخواند، در قیامت روی او مانند ماه شب چهارده باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه سورههایی را که در اوّلشان «سَبَّحَ للَّهِِ» و «وَیُسَّبِحُ للَّهِِ» است، پیش از خواب بخواند، نمیرد تا به خدمت حضرت صاحب الامر - عجّل اللَّه فرجه الشریف - برسد؛ و اگر بمیرد، در همسایگی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم جا دهند او را.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه هر شب این دعا را بخواند، تا صبح او را عقرب و هیچ گزنده نگزد: «اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ التّآمّآتِ الَّتِی لا یُجاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما ذَرَاَ وَمِنْ شَرِّ ما بَرَاَ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
از جناب امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت خواب این آیه را بخواند، خانه بر سرش خراب نشود: «اِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ اَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زالَتا اِنْ اَمْسَکَهُما مِنْ اَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ اِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً» [فاطر / آیه 41].
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون کسی به رختخواب رود، بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی احْتَبَسْتُ نَفْسِی فَاحْتَبِسْها فِی مَحَلِّ رِضْوانِکَ وَمَغْفِرَتِکَ وَاِنْ رَدَدْتَها فَارْدُدْها مُؤْمِنَةً عارِفَةً بِحَقِّ اَوْلِیآئِکَ حَتّی تَتَوَفّاها عَلی ذلِکَ».
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در این وقت آیة الکرسی میخواندند و بعد از آن میگفتند: «بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَکَفَرْتُ بِالطّاغُوتِ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِی مَنامِی وَفِی یَقْظَتِی». و بهتر این است که آیة الکرسی را تا «هُمْ فِیها خالِدوُنَ» بخواند.
در حدیث دیگر فرمود: چون به رختخواب رفتی، تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام را بخوان و آیة الکرسی و سوره ناس و فلق و ده آیه از اوّل و ده آیه از آخر سوره صافات بخواند.
در حدیث صحیح دیگر منقول است که آن حضرت فرمود: این دعا را در وقت خواب بخوان: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ، وَاَعُوذُ بِسُلْطانِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْئیٍ قَدِیرٌ، وَاَعُوذُ بِعَفْوِ اللَّهِ، وَاَعُوذُ بِغُفْرانِ اللَّهِ، وَاَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ مِنْ شَرّ السَّأْمَةِ وَاْلهامَةِ، وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ صَغِیرَةٍ او کَبِیرَةٍ بِلَیْلٍ او نَهارٍ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، وَمِنْ شَرِّ الصّواعِقِ وَالبَرْدِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ».
در حدیث صحیح دیگر فرمود: هرکه صد نوبت سوره توحید را در وقت خواب بخواند، گناه پنجاه سالهاش آمرزیده شود.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه در وقت خواب سه مرتبه آیة الکرسی و یک مرتبه آیه «شَهِدَ اللَّهُ» و آیه سخره و آیه آخر سوره حم سجده را بخواند، حق تعالی دو ملک را موکل او گرداند که شیاطین را از او دور گردانند، و سی ملک را امر فرماید که تحمید و تسبیح و تهلیل و تکبیر خدا بگویند و استغفار کنند تا بیدار شدن او، و ثواب همه از او باشد.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کسی که اراده خواب داشته باشد، پهلو را بر زمین نگذارد تا این دعا را بخواند: «اُعِیذُ نَفْسِی وَدِینِی وَاَهْلِی وَمالِی وَخَواتِیمَ عَمَلِی وَما رَزَقَنِی رَبِّی وَخَوَّلَنِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَعَظَمَةِ اللَّهِ وَجَبَرُوتِ اللَّهِ وَسُلْطانِ اللَّهِ وَرَحْمَةِ اللَّهِ وَرَأْفَةِ اللَّهِ وَغُفْرانِ اللَّهِ وَقُوَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَةِ اللَّهِ وَجَلالِ اللَّهِ، وَبِصُنْعِ اللَّهِ، وَاَرْکانِ اللَّهِ وَبِجَمْعِ اللَّهِ وَبِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَبِقُدْرَةِ اللَّهِ عَلی ما یَشآءُ مِنْ شَرِّ السَّأْمَةِ وَالْهامَةِ وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ، وَمِنْ شَرِّ ما یَدُبُّ فِی الْاَرْضِ وَما یَخْرُجُ مِنْها، وَما یَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ وَما یَعْرُجُ فِیها، وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِناصِیَتِها، اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مَسْتَقِیمٍ، وَهُو عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ»، به درستی که این تعویذی است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از برای حسنینعلیهما السلام میخواندند.
و فرمود: چون کسی اراده خواب کند، باید که دست را بر زیر رو بگذارد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَضَعْتُ جَنْبِی للَّهِِ عَلی مِلَّةِ اِبْراهیمَ وَدینِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَوِلایَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ ما شآءَ اللَّهُ کَانَ وَما لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ». هرکه این دعا بخواند در وقت خواب. محفوظ بماند از دزد و غارت و خانه فرود آمدن، و ملائکه از برای او استغفار کنند.
فرمود: هرکه سوره توحید را در وقت خوابیدن بخواند، حق تعالی پنجاه هزار ملک بر او موکل گرداند که در آن شب او را پاسبانی کنند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه پیش از خواب صد مرتبه «لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ» بگوید، خدا خانهای در بهشت از برای او بنا کند. هرکه صد مرتبه استغفار کند، گناهانش بریزد چنانچه برگ از درختان میریزد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه سوره تکاثر را در وقت خواب بخواند، گناهانش آمرزیده شود، او و همسایگانش از بلاها محفوظ مانند؛ و اگر صد بار بخواند گناه پنجاه ساله از آینده عمرش آمرزیده شود.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: هرکه در وقت خواب بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اُشْهِدُکَ اَنَّکَ افْتَرَضْتَ عَلَیَّ طاعَةَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طالِبٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَیْنِ وَعَلِیِّ بْنِ الحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ وَالحُجَّةِ القآئِمِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَجْمَعِینَ» و در آن شب بمیرد، داخل بهشت شود.
در روایت معتبر دیگر فرمود: هرکه در وقت خواب یازده مرتبه سوره "انّا انزلناه" بخواند، حق تعالی یازده ملک بر او موکّل گرداند که او را از شر شیطان حفظ کنند تا صبح.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت خواب این آیات را بخواند، از دزد ایمن گردد: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ اَیّاًمَا تَدْعُوا فَلَهُ الْاَسْمآءُ الْحُسْنی وَلْا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً، وَقُلِ الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدَاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکبِیراً» [اسراء / آیه 111 - 110].
در حدیث معتبر از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام منقول است: هرکه در وقت خواب این دعا را بخواند فقر و پریشانی از او برطرف شود و هیچ گزندهای به او ضرر نرساند: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الاَوَّلُ فَلا شَیْءَ قَبْلَکَ وَاَنْتَ الظّاهِرُ فَلا شَیْءَ فَوْقَکَ وَاَنْتَ الْباطِنُ فَلا شَیْءَ دُونَکَ وَاَنْتَ الْآخَرُ فَلا شَیْءَ بَعْدَکَ، اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الاَرَضِینَ السَّبْعِ وَرَبَّ التَّوْریةِ وَالاِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ وَالْقُرآنِ الحَکِیمِ، اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ اَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه در وقت رفتن به رختخواب، سوره مُلک را بخواند، پس چهار مرتبه «اَللَّهُمَّ رَبَّ الحِلِّ وَالحَرامِ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّی تَحِیَّةً وَسَلاماً» بگوید، حق تعالی دو ملک را موکل گرداند، که به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم روند، بگویند که فلان شخص تو را سلام میرساند، پس حضرت فرماید: بر او باد سلام و رحمت و برکات الهی.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در خواب ترسد، پیش از خواب ده مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَیُمِیتُ وَیُحْیِی وَهُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ، پس تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام بخواند.
در طبّ الأئمّةعلیهم السلام زیاد آمده است که آیة الکرسی و «قل هو اللَّه احد» نیز بخواند.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: چون در خواب ترسد، یا از دردی، بیخوابی بر او مستولی شود، این آیه را بخواند: «فَضَرَبْنا عَلی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الحِزْبَیْنِ اَحْصی لِما لَبِثُوآ اَمَداً» [کهف / آیه 12 - 11]، و اگر طفلی بسیار گریه کند، این آیه را بر او بخوانند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در خواب ترسد، وقت خوابیدن، سوره ناس و فلق و آیة الکرسی بخواند.
در روایت دیگر منقول است: برای ترسیدن شب دهمرتبه این دعا را بخواند: «اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ مِنْ غَضَبِهِ وَمِنْ عِقابِهِ وَمِنْ شَرِّ عِبادِهِ وَمِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینَ وَاَنْ یَحْضُرُونَ»، و آیة الکرسی بخواند و بگوید: «اِذْ یُغَشّیْکُمُ النُّعاسُ اَمَنَةً مِنْهُ، وَجَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً» [انفال / آیه 11؛ نبأ / آیه 9].
در حدیث معتبر منقول است: شهاب بن عبد ربّه، به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: زنی در خواب من میآید و مرا میترساند. فرمود: با خود تسبیحی بردار و در رختخواب تسبیحات حضرت فاطمهعلیها السلام (سی و چهار مرتبه اللَّه اکبر، سی و سه مرتبه سبحان اللَّه، و سی و سه مرتبه الحمد للَّه) بگو، و ده مرتبه بگو: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، یُحْیِی وَیُمِیتُ، وَیُمِیتُ وَیُحْیِی، بِیَدِهِ الخَیْرُ، وَلَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَهُو عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و ظاهراً در تسبیحات حضرت فاطمهعلیها السلام در وقت خواب، مخیر است میان آنکه سبحان اللَّهِ را پیش از الحمد للَّه بگوید، یا بعد از آن.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: هرکه ترسد که محتلم شود، چون به رختخواب رود این دعا بخواند: اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنَ اْلاِحْتِلامِ وَمِنْ سُوءِ اْلاَحْلامِ وَمِنْ اَنْ یَتَلاعَبَ بِیَ الشَّیْطانُ فِی الْیَقْظَةِ وَالْمَنامِ.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: اگر کسی خواب پریشان ببیند، از آن پهلو که خوابیده است به پهلوی دیگر بگردد و بگوید: «اِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً اِلّا بِاِذْنِ اللَّه» [مجادله / آیه 10] پس بگوید: «عُذْتُ بِما عاذَتْ بِهِ مَلآئِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَاَنْبِیآئُهُ المُرْسَلوُنَ وَعِبادُهُ الصّالِحُونَ وَمِنْ شَرِّ ما رَاَیْتُ وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ».
در روایت معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: چون خواب پریشان ببیند و بیدار شود، بگوید: «اَعُوذُ بِما عاذَتْ بِهِ مَلآئِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ وَاَنْبِیآءُ اللَّهِ الْمُرْسَلُونَ وَعِبادُ اللَّهِ الصَّالِحُونَ وَالْأَئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ مِنْ شَرِّ ما رَاَیْتُ مِنْ رُؤْیایَ اَنْ تَضُرَّنِی وَمِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»، پس به سوی جانب چپ خود سه نوبت آب دهان بیندازد.
در روایت دیگر وارد شده است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد دختری دارم، در شب و روز بسیار میترسد. فرمود: فصدش بکن.
در روایت دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد دخترم در خواب بسیار میترسد، گاهی بسیار حالش صعب میشود، اعضایش سست و بیحس میشود و میگویند از تصرف جن است. فرمود: فصدش بکن و آب شربت را با عسل بپز و سه روز بده بخورد. چنین کرد شفا یافت.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد، که زنی در خواب من میآید و مرا میترساند، حضرت فرمود: مگر زکوة نمیدهی؟ گفت: میدهم. فرمود: به مستحق نمیدهی. بعد از آن زکوة را به خدمت حضرت میفرستاد و آن حال از او برطرف شد.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت خوابیدن این آیه را بخواند: «قُلْ اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً» [کهف / آیه 110] هر وقت از شب که خواهد بیدار شود.
در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه خواهد در آخر شب برخیزد، چون به رختخواب رود، بگوید: «اَللَّهُمَّ لا تُؤْمِنِّی مَکْرَکَ وَلا تَنْسِنِی ذِکْرَکَ، وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الغافِلِینَ اَقُوَمُ ساعَةَ کَذا وَکَذا». یعنی در فلان ساعت برخیزم، چون این دعا بخواند، حق تعالی ملکی را موکل سازد، که او را در آن ساعت بیدار کند.
در حدیث معتبر از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه خواهد در شب بیدار شود، در وقت خواب رفتن بگوید: «اَللَّهُمَّ لا تَنْسِنِی ذِکْرَکَ وَلا تُؤمِنِّی مَکْرَکَ وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغافِلِینَ، وَاَنْبِهْنِی لِاَحَبَّ السَّاعاتِ اِلَیْکَ اَدْعُوکَ فیها فَتَسْتَجِیبَ لِی، وَاَسْاَلُکَ فَتُعْطِیَنِی، وَاَسْتَغْفِرُکَ فَتَغْفِرَ لِی، اِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»، که چون این دعا بخواند حق تعالی دو ملک بفرستد که او را بیدار کنند، اگر بیدار نشود امر کند آن دو ملک را که از برای او استغفار کنند، اگر در آن شب بمیرد، شهید مرده باشد و اگر بیدار شود، هر حاجتی که بطلبد خدا به او عطا فرماید.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه عزم کند در ساعتی از ساعات شب برای عبادت برخیزد و خدا داند که در آن اراده او صادق است، البته دو ملک را بفرستد که در آن ساعت او را حرکت دهند تا بیدار شود.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کسیکه بیخوابی او را عارض شود و خوابش نبرد، این دعا بخواند: «سُبْحانَ اللَّهِ ذِی الشَّأْنِ دآئِمُ السُّلْطانِ کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ».
در روایت معتبر دیگر منقول است: حضرت فاطمهعلیها السلام شکایت فرمود به رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم از بیخوابی، فرمود: این دعا بخوان: «یا مُشْبِعَ الْبُطُونِ الْجَایِعَةِ وَیاکاسِیَ الْجُیُوبِ الْعارِیَةِ وَیا مُسَکِّنَ العُروُقِ الضّارِبَةِ وَیامُنَوِّمَالعُیُونِ السّاهِرَةِ سَکِّنْ عُروُقِیَالضّارِبَةِ، وَائْذَنْ لِعَیْنِی نَوْماًعاجِلاً».
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه خواهد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب ببیند، بعد از نماز خفتن غسل نیکویی به عمل آورد، چهار رکعت نماز بگذارد و در هر رکعتی بعد از حمد، صد مرتبه آیة الکرسی بخواند، بعد از نماز، هزار مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، بر جامه پاکیزه بخوابد که بر روی آن جامه با حلال و حرام جماع نکرده باشد، دست راست را در زیر جانب راست رو بگذارد و صد مرتبه بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ وَالحَمْدُ للَّهِِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ»؛ پس صد مرتبه بگوید «ما شآءَ اللَّهُ»، چون چنین کند حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب ببیند.
در روایت دیگر منقول است: اگر بخواهد امیر المؤمنینعلیه السلام را در خواب ببیند، این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ یا مَنْ لَهُ لُطْفٌ خَفِیٌّ، وَاَیادِیهِ باسِطَةٌ لاتُقْبَضْ، اَسْئَلُکَ بِلُطْفِکَ الخَفِیِّ ما لَطُفْتَ بِهِ لِعَبْدٍ اِلّا کَفی اَنْ تُرِیَنِی مَوْلایَ اَمِیرَ المُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ فِی مَنامِی».
در روایت دیگر منقول است: اگر کسی خواهد یکی از مردگان را به خواب ببیند، با وضو برجانب راست بخوابد، تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام را بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لایُوصَفُ، وَالْاِیمانُ یُعْرَفُ مِنْهُ، مِنْکَ بَدَاَتِ الْاَشْیآءُ وَاِلَیْکَ تَعُودُ، فَما اَقْبَلَ مِنْها کُنْتُ مَلْجَأَهُ وَمَنْجاهُ ما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ یَکُنْ لَهُ مَلْجَأُ، وَلا مَنْجا مِنْکَ اِلّا اِلیْکَ، فَاَسْألُکَ بِلا اِلهَ اِلّا اَنْتَ، وَاَسْألُکَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ حَبیبِکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَیّدِ النَّبِیّینَ، وَبَحَقِّ عَلیٍّ خَیْرِالْوَصِیّینَ، وَبِحَقِّ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمِینَ، وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ الَّذَیْنَ جَعَلْتَهُما سَیِّدیْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اَجْمَعینَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُرِیَنی مَیِّتِی فِی الحالِ الّتِی هُو فِیها».
و منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به رختخواب میرفتند، میفرمودند: «بِاسْمِکَ اَللَّهُمَّ أحْیا، و باسْمِکَ اَمُوتُ»، و چون بیدار میشدند، میفرمودند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ اَلَّذی اَحْیانِی بَعْدَ ما اَمَاتَنی وَاِلَیْهِ النُّشُورُ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون کسی از خواب برمیخیزد، بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ النَّبِییِّنَ وَآلِهِ الْمُرْسَلینَ، وَربِّ الْمُستَضْعَفینَ، وَالْحَمْدُ لِلَّه الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتی وَهُو عَلی کُلِّ شَیْیءٍ قَدیرٌ» و چون این آیه را بگوید، حق تعالی میفرماید که راست گفت بنده من و شکر کرد مرا.
در حدیث دیگر منقول است: چون آن حضرت در آخر شب برمیخاستند، به صدای بلند میگفتند: اَعنِی عَلی هَوْلِ الْمَطْلَعِ، وَوَسِّعْ عَلَیَّ الْمَضْجَعَ، و ارْزُقْنِی خَیْرَما قَبْلَ الْمَوْتِ، و ارْزُقنی خَیْرَ ما بَعْدَ الْمَوُتِ.
در حدیث دیگر منقول است که چون از خواب بیدار شود، بگوید: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ، سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْلی وَارْحَمْنِی، اِنَّکَ اَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ الْغَفُورُ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه هر وقت از پهلو به پهلوی دیگر بگردد، بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ وَاللَّهُ اَکْبَرُ».
از امام علی نقیعلیه السلام منقول است: چون در میان شب بیدار شود، و از پهلو به پهلوی دیگر بگردد، بگوید: لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَییءٍ قَدیرٌ، سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما فیهِنَّ، وَرَبِّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما فیهِنَّ، وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ، وَسَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ، وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
در روایت دیگر وارد شده است که چون از خواب برخیزد، بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی رَدَّ عَلیَّ رُوحِی لِاَحْمَدَهُ وَاَعْبُدَهُ». و دعای نظر کردن در عقیق، در آداب انگشتر به دست کردن گذشت، و سایر دعاهای این باب، چون از مقدمات نماز شب است، ان شاء اللَّه در کتاب عبادات بیان خواهد شد با سایر دعاهای وقت خواب، و این رساله، گنجایش زیاده از این را نداشت.
در حدیث معتبر منقول است: از امام جعفر صادقعلیه السلام پرسیدند که چه سبب دارد مؤمن گاهی خواب میبیند و اثر از آن ظاهر نمیشود؟ فرمود: چون مؤمن به خواب میرود، روحش به جانب آسمان حرکت میکند، پس آنچه روح مؤمن در ملکوت آسمان میبیند، در محل تقدیر و تدبیر آن حق و اثرش ظاهر میشود، آنچه در زمین و هوا میبیند، خواب پریشان است. راوی پرسید که آیا روحش هم به آسمان میرود و هیچ در بدن نمیماند؟ فرمود: اگر چنین باشد، خواهد مرد، بلکه از بابت آفتاب است که در آسمان است و روشنی و شعاعش در زمین است، همچنین روح، اصلش در بدن است و پرتوی از او به آسمان حرکت میکند.
در روایت دیگر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که به خواب میرود، روح او را به نزد عرش پروردگار او میبرند، پس آنچه در آنجا ببیند، حق است، آنچه در وقت برگردانیدن در هوا میبیند، خواب پریشان است. بر این مضمون احادیث بسیار است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شیطانی هست که او را «هزع» میگویند، در هر شب از مشرق تا مغرب را پر میکند از بدن خود و به خواب مردم میآید، و به این سبب خواب پریشان میبینند.
در روایت دیگر مروی است: دو نصرانی نزد ابیبکر آمدند، از او مسئلهای چند سؤال کردند، او عاجز شد. پس امیر المؤمنینعلیه السلام ایشان را جواب گفت.
از جمله آنها، آن بود که پرسیدند که خواب راست و دروغ چه سبب دارد؟ فرمود: حق تعالی روح را خلق کرده است و برای آن، سلطانی مقرر ساخته است و سلطان او نفس است، چون آدمی به خواب میرود، روح بیرون میرود و سلطانش در بدن میماند، پس روح میگذرد به گروهی چند از ملائکه و گروهی چند از جن، پس هرچه خواب راست است از ملائکه است، هرچه خواب دروغ است از جن است.
در روایت دیگر منقول است: خوابهای مؤمن صحیح میباشد، زیرا که نفسش پاکیزه و یقینش درست است، و چون روحش به در میرود، با ملائکه ملاقات میکند، پس خواب او به منزله وحی است.
در حدیث دیگر منقول است: وحی بعد از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم قطع شد، اما خوابهای بشارت دهنده هست.
در حدیث دیگر وارد است: خوابهای راست، یک جزو از هفتاد جزو است از پیغمبری.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: رأی مؤمن و خواب او، در آخر الزمان بر هفتاد جزء از اجزای پیغمبری است.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون صبح میشد، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم با اصحاب خود میگفت که آیا کسی خواب بشارت دهندهای دیده است؟
در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: شخصی از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سؤال کرد از تفسیر این آیه کریمه: «اَلّذِینَ آمَنوُا وَکانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا و فِی الاخِرَةِ» [یونس / آیه 64 - 63]؛ آن کسانی که ایمان آوردند و پرهیزکار بودند، ایشان را بشارت هست در زندگانی دنیا و در آخرت. حضرت فرمود: بشارت زندگانی دنیا خوابهای نیکوست که مؤمن در دنیا میبیند و به آن بشارت مییابد و شاد میشود.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خواب بر سه قسم است: اوّل بشارت خدا از برای مؤمن، دوم ترسانیدن شیطان، سوم خوابهای پریشان.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: خوابهای دروغ که اثرش ظاهر نمیشود، آن خوابهایی است که در اوّل شب دیده میشود که وقت سلطنت و استیلای شیاطین متمرّد است، و آنها خیالی چند است که نزد او صورت میدهند شیاطین، و اصلی ندارد. و اما خوابهای راست، آن خوابی چند است که در ثلث آخر شب دیده میشود، که آن وقت نزول ملائکه است وقت سحر، و آن خواب راست میباشد و تخلف نمیکند، مگر آنکه جنب خوابیده باشد، یا بیوضو، یا آنچه سزاوار است از ذکر و یاد خدا، به جا نیاورده باشد پیش از خواب، که اگر با این حالات خوابیده باشد، خوابش یا به عمل نمیآید، یا دیر به عمل میآید.
از حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام منقول است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه مرا در خواب ببیند چنان است که مرا دیده است در بیداری، زیرا که شیطان متمثل نمیتواند شد به صورت من و نه به صورت یکی از شیعیان خالص ایشان؛ و به درستیکه خوابهای راست، یک جزء از هفتاد جزء از پیغمبری است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: در آخرالزمان خواب مؤمن دروغ نمیشود، و هرکه راستگوتر است، خوابش درستتر است. و تحقیق این مقام، آن است که چون حق سبحانه و تعالی روح مؤمن را از عالم قدس خلق کرده است و او را ارتباطی به ارواح انبیاء و اوصیا داده است و در عالم ارواح با ایشان محشور بوده است، چنانچه در احادیث بسیار وارد شده است که ارواح، لشکرهای مجتمع بودند فوج فوج در عالم ارواح، پس ارواحی که در آن عالم آشنای یکدیگر بودند، در عالم بدن هم آشنا میشوند و آنچه در آن عالم جدایی و نفرت داشتند در این عالم نیز یکدیگر را نمیشناسند و از یکدیگر نفرت مینمایند، و چون به حسب مصالح غیر متناهیه آن ارواح مقدسه را در زندان بدنهای کثیف ظلمانی محبوس گردانیدهاند و به انواع تعلقات جسمانی و شهوات نفسانی و خیالات شیطانی مبتلا ساختهاند، به این سبب او را از عالم قدس، دوری و غفلتی رو داده.
اما اشخاص را در این باب اختلاف بسیار است، جمعی که مقربان درگاه الهیاند، ارواح ایشان به ملاء اعلی در آویخته و این تعلقات جسمانی ایشان را از آن عالم دور نینداخته است، بلکه به بدن با مردم محشورند و ارواح ایشان پیوسته با قدسیان ملأ اعلی مشغول مکالمه و محادثهاند، و پیوسته روح القدس با ایشان مشغول راز و نیاز است و افاضات ربّانی علی الدوام بر ارواح ایشان فایض است.
و جمعی هستند از اشقیا، که بالکل آن عالم را فراموش کردهاند، به غیر این نشأه فانیه و لذات دَنیّه، چیزی به خاطر نمیگذرانند، حتی جمعی از ایشان از کثرت شقاوت و ضلالت، نشأه دیگر غیر این نشأه را باور نمیکنند و پیغمبران را در امر معاد تکذیب مینمایند، ایشان را مهر بر دیده و گوش و دل ایشان زدهاند و راههای خیر و سعادت را بر ایشان بستهاند،
و جمعی دیگر هستند که با وجود تشبث به این علایق دنیه، دست از تحصیل مراتب علّیه برنداشتند و در مقام نفس لوّامه خود را داشتهاند، گاهی گوش و دل به شیطان میدهند و گاهی از ملک نصیحت میشنوند، زمانی با واعظان و راهنمایان بشر محشورند و زمانی با شیاطین انس مشغول فسق و فجورند، گاه به لوث گناه، خود را میآلایند و گاه به آب تضرع و توبه، خود را تطهیر مینمایند، و این جماعت چون روح ایشان را به اعتبار اَشغال و تعلّقات و خطا و سیئات، بُعدی عظیم از جناب قاضی الحاجات و انبیا و ائمه و ملائکه سموات بهم رسیده، در وقت خواب که نفس را اَشغال بدنی فی الجمله، فراغی حاصل شد و خیالات فاسده که از راه روزنههای مشاعر بدنی بر او داخل میشد مسدود گردید، فی الجمله او را آشنایان قدیم به یاد میآید و با دوستان روحانی طرح اختلاف میاندازد و به آسمان صورت و معنی عروج مینماید و با روحانیان و قدسیان همزبان میگردد، اما چون در اوّل شب پارهای از صور خیالات بیداری در ضمیرش حاضر است، هنوز در هوای تعلقات خود پرواز میکند و ربطش به آن عالم ناقص است، پس به این علت، شیاطین بر او مستولی میشوند و خیالات و علایق باطله او را به صورتهای گوناگون در نظر او میآورند و هرچه از اوّل شب دورتر میشود و نقش خیالات بیداری بیشتر محو میشود، پرواز او به عالم بالا رساتر میشود، تا آنکه چون وقت سحر میشود، از ما بین آسمان و زمین و هواها و خواهشها و زینتهای رنگین به در رفته و به زیر عرشالهی به صحبت مقربان فایق گردیده، استیلای شیاطین ضعیف میشود و لطف ربّانی، ملائکه آسمانی را برای تنبیه غافلان و بیدار کردن خواب غفلت ربودگان و دور کردن عساکر شیاطین و جنیان فرو میفرستد، لهذا در آن وقت خوابهای رحمانی و افاضات سبحانی بر ارواح مؤمنان فایض میشود و ایشان را برای نماز و تضرّع و زاری و توبه و پشیمانی آنچه در روز به غفلت کردهاند، بیدار میکنند و به این سبب، نماز شب را در آن وقت مقرر ساختهاند.
و آیه کریمه: «اِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْأً وَاَقْوَمُ قِیلاً» [مزمّل / آیه 6] در شأنش فرستادهاند، حاصل مضمونش آن است: عبادتی که در شب انجام میشود، موافقت دل با زبان در آن بیشتر است و گفتار در آن درستتر است. پس زهی سعادتمندی که قدر آن وقت را بداند و اندازه آن نعمتهای بیاندازه را بشناسد و ملائکه روحانی را بر دفع وساوس شیطانی یار
و یاور خود گرداند و روح مقدس خود را از آلودگی تعلقات دَنیّه پاک گردانیده، به ساحت پروردگار خود رساند، و در آن وقت مبارک که هنگام راز و نیاز مقربان است با خداوند بینیاز، خود را هم آواز ایشان گرداند و قدری قدر خود را بداند و اندکی اصل خود را به یاد آورد و آن جوهر قدس را به بهای کم نفروشند و آن طایر عرشی را در قفس علایق محبوس نگرداند، «وَفَقَّنَا اللَّهُ تَعالی وَسائِرَ الْمُؤْمِنِینَ لِسُلُوکِ مَسالِک الْمُقَرَّبِینَ وَلِتَنْبِیهِ نَوْمِ الْغافِلِینَ؛ خداوند تبارک و تعالی ما و همه مؤمنان را در پیمودن را مقربان و بیداری از خواب غفلت موفق بدارد».
بدان که چون این پردههای رنگارنگ تعلقهای جسمانی و شیشههای الوان و زینتهای دنیوی در وقت خواب در پیش دیده دل آویخته است، و با وجود عروج به مراتب عِلِّیه، باز بصیرتش با این خیالات آمیخته است لهذا در خواب، چیزها به صورتهای دیگر دیده میشود و هر چیزی را به اعتبار مناسبات، شکلها و صورتها هست که در کلام الهی و سخنان انبیا و اوصیا برای عقلهای ضعیف و بصیرتهای مؤف محبوسان سرای غرور، به آنها مثل زدهاند، چون ایشان خود را از معقولات معزول ساختهاند، مدار ایشان بر محسوسات است، لهذا معقولات را در جامه محسوسات به ایشان مینمایند، چنانچه فرمودهاند: دنیا مانند مار است که خط و خال نیکو دارد و طفل نادان به آن فریفته میشود و در میانش زهر کشنده است، چنانچه علم، که باعث حیات دلهاست تشبیه کردهاند به آب که باعث حیات بدنهاست، و چنانچه سبزی زمین به آب است سر سبزی دلها به علم است، و چنانچه علم را بار دیگر به نور آفتاب و چراغ تشبیه کردهاند، زیرا نور، تاریکیهای ظاهر را برطرف میکند و علم، ظلمتهای شکوک و شبهات و حیرتهای جهالات و ضلالات را زایل میکند. کلام حق تعالی و انبیا و اوصیا به این امثال مشحون است و سرّش همان است که مذکور شد، لهذا در عالم خواب نیز به اعتبار ضعف بصیرت ایشان، هر چیز به صورت، نموده میشود، به این سبب خواب محتاج به تعبیر میباشد و کار تعبیر کننده آن است که از آن صورتها به ذی صورت منتقل میشود؛ چنانچه کسی در خواب میبیند که در میان فضله افتاده است یا دستش به فضله آلوده شده است، معبر میداند که این صورت دنیاست که در پیش مردم آگاه از فضله و جیفه، گندیدهتر است، میداند که مالی به دست او میآید یا میبیند که ماری متوجه او شد، مالی رو به او میکند؛ یا میبیند که در میان آب است، علمی او را رو میدهد و این علمی است عظیم و مخصوص انبیا و اوصیا است؛ و معجزه حضرت یوسفعلیه السلام تعبیر خواب بود.
تحقیق این مقام محتاج بسطی هست که این رساله گنجایش این ندارد، ان شاء اللَّه در کتب دیگر که در خاطر است، اگر خدا خواهد بر وجه کامل مذکور شود.
در حدیث صحیح از حضرت امام رضاعلیه السلام منقول است که فرمود:بسیار است که خوابی میبینم و تعبیر خواب برای خود میکنم، و خواب به همان نحو که تعبیر میکنم واقع میشود.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: زنی در زمان حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شوهرش در سفر بود، خواب دید که ستون خانهاش شکست،به حضرت عرض کرد. حضرت فرمود: شوهرت میآید به سلامت. پس چنان شد. بار دیگر شوهرش به سفر رفت و او چون خوابی دید، حضرت چنین تعبیر فرمود، و شوهرش آمد، باز مرتبه دیگر شوهرش به سفر رفت او چنین خوابی دید، به مرد شومی برخورد و این خواب را نقل کرد، و او گفت که شوهرت میمیرد، چنان شد. این خبر به آن حضرت رسید، فرمود: چرا تعبیر خواب برای او نکرد؟
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میفرمود: خواب مؤمن در میان زمین و آسمان بر بالای سرش پرواز میکند، تا آنکه خود آن را برای خود تعبیر کند یا دیگری برای او تعبیر کند، پس به آن نحو که تعبیر کردند واقع میشود. پس خواب خود را نقل مکنید مگر برای شخصی که عاقل باشد.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: خواب را نقل نمیباید کرد مگر برای مؤمنی که خالی باشد از حسد و عداوت و طغیان.
در حدیث حسن منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد، گفت: خواب دیدم که آفتاب بر سرم تابیده بود نه بر بدنم. حضرت فرمود: نور ساطعی و دین شاملی به تو خواهد رسید؛ اگر همه تو را فرا میگرفت در دین حق غوطه میخوردی. آن شخص گفت که دیگران به پادشاهی تأویل میکنند. حضرت فرمود: کدام یک از پدران تو پادشاه بودند که تو این خیال میکنی؟! و کدام پادشاهی بهتر است از دین حق که به آن امید بهشت به هم میرسانی؟!
در روایت معتبر دیگر منقول است: محمّد بن مسلم به خدمت آن حضرت عرض کرد: خواب دیدم که داخل خانهای شدم، زنم آمد و گردکان بسیاری شکست و بر سر من ریخت. حضرت فرمود: متعه خواهی کرد، زنت مطلع خواهد شد و رختهای نو که پوشیده باشی بر بدنت پاره پاره خواهد کرد، زیرا که پوست گردکان به منزله جامه است. محمّد بن مسلم گفت که چون صبح جمعه شد رختهای نو که در عیدها میپوشیدم در بر کردم، بر در خانه نشستم دختری گذشت، او را طلبیدم و به خانه بردم و متعه کردم، زنم مطلع شد، آمد بر سر ما و آن دختر گریخت و من در خانه ماندم، رختهای نوام را پاره پاره کرد.
منقول است: شخص دیگر به امام جعفر صادقعلیه السلام عرض کرد که خوابی دیدم و بسیار میترسم، دامادی داشتم که مرده است، خواب دیدم که دست در گردن من کرد و میترسم بمیرم. حضرت فرمود: انتظار مرگ بکش هر صبح و شام و از مرگ گریزان مباش، اما معانقه مردگان با زندگان، علامت طول عمر است، بگو که داماد تو چه نام داشت؟ گفت: حسین. فرمود:زیارت امام حسینعلیه السلام تو را نصیب خواهد شد، زیرا که هرکه معانقه با هم نام آن حضرت در خواب میکند توفیق زیارت آن حضرت مییابد.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: هرکه در خواب ببیند که در حرم است، اگر ترسان باشد ایمن گردد. و شخص دیگر عرض کرد که خواب دیدم که چوب نیزه در دست داشتم. فرمود: آهن بر سرش بود؟ گفت: نه. فرمود: اگر آهن میداشت خدا تو را پسری میداد؛ چون آهن نداشت خدا به تو دختری خواهد داد. پس ساعتی صبر کردند، بعد از آن پرسیدند: آن نیزه چند بند داشت؟ گفتم: دوازده بند. فرمود: دوازده دختر به هم خواهی رساند. محمّد بن یحیی میگوید که من این حدیث را به شخصی نقل کردم، او گفت که من فرزند یکی از آن دخترهایم و یازده خاله دارم.
در حدیث صحیح منقول است که امام رضاعلیه السلام فرمود: دیشب مولای علی بن یقطین را در خواب دیدم،که در میان دو چشمش سفیدی بود، چنین تعبیر کردم که به دین حق در خواهد آمد.
در حدیث دیگر منقول است که یاسر خادم، به خدمت امام رضاعلیه السلام عرض کرد: در خواب دیدم که هفده شیشه در میان قفسی بود، ناگاه آن قفس افتاد و شیشهها شکست. حضرت فرمود: اگر خوابت راست است، میباید شخصی از اهل بیت و خویشان من هفده روز پادشاه شود، بعد از آن بمیرد. پس محمّد بن ابراهیم در کوفه با ابوالسرایا، خروج کرد و بعد از هفده روز مرد.
در روایت دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: در خواب دیدم که قدحی از شیر به دست من دادند و آن قدر خوردم که دیدم از میان ناخنهایم بیرون میآمد. پرسیدند که به چه چیز تعبیر نمودید؟ فرمود: به علم.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: خواب دیدم که از شهر کوفه بیرون رفتم به موضع معروفی، و در آنجا شخصی دیدم که بر اسب چوبی سوار بود و شمشیری در دست داشت و حرکت میداد و من او را مشاهده میکردم و میترسیدم. حضرت فرمود: دلالت بر این میکند که تو میخواهی به فریب، شخصی را از روزی خود برآوری، از خدا بترس و مرگ را به یاد آور، چنین مکن. آن شخص گفت که گواهی میدهم که خدا علم عظیم به تو داده است و علم را از معدنش اخذ کردهای، به درستیکه شخصی از همسایگانم به نزد من آمد، گفت: مزرعهای دارم، به تو میخواهم بفروشم. من چون دیدم که مشتری دیگر غیر من ندارد در خاطر گذرانیدم که به قیمت بسیار ارزانی از او بخرم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سخن گفتن و صحبت کردن بعد از نماز خفتن مکروه است.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: شب بیداری داشتن خوب نیست مگر در سه چیز: در نماز شب کردن، قرآن خواندن در آن و در طلب علم، و برای عروسی که به خانه شوهرش برند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پنج کساند که به خواب نمیروند: کسی که قصد کشتن کسی داشته باشد، کسی که مال بسیار داشته باشد و امینی نداشته باشد که بر او اعتماد کند، و کسی که در میان مردم دروغ و بهتان بسیار گفته باشد، و کسی که مال بسیاری از او خواهند و مال نداشته باشد، و کسی که محبوب را خواهد و ترسد که از او جدا شود. و پدرم «علیه الرحمة و الرضوان» میفرمود: ممکن است که این تنبهّی باشد مردمی را که خواب غفلت بسیار میکنند، زیرا که همه کس باید در پی کشتن نفس اماره خود باشد که دشمن اندرونی است و پیوسته در پی کشتن این کس است، سرمایه ایمان و طاعات که این کس دارد امینی ندارد، نفس و شیطان و هواها و شهوات همه اتفاق کردهاند بر غارت آنها، و دروغ و بهتان بسیار گفته است هرکس، و از همه کس طاعات و بندگی بسیار میخواهند و آنچه باید، تحصیل نکردهاند، و چون خدا محبوبی دارند و به خواب غفلت، قرب او را از دست میدهند، پس کسی که این همه اسباب بیداری در او باشد چگونه خواب کند؟!
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عجب دارم از کسی که ادّعای محبت الهی میکند، شبها خواب میکند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه از شبیخون عذاب خدا ترسد، باید که کم خواب بکند. منقول است: چهار چیز است که کمش بسیار است: آتش و خواب و دشمنی و بیماری.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مادر حضرت سلیمان به او میگفت: زینهار که در شب، خواب بسیار مکن که بسیاری خواب شب، آدمی را در قیامت فقیر میکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سه چیز را خدا دشمن میدارد: خواب کردن بی آنکه بیداری کشیده باشد، خنده کردن بیتعجبی، و با سیری چیزی خوردن.
فرمود: اوّل معصیتی که خدا را کردند به شش چیز بود: به محبت دنیا و محبت ریاست و محبت طعام و محبت زنان و محبت خواب و محبت راحت.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: شیطان را سرمهای هست که در دیدههای مردم میکشد، لعوقی هست که در حلق مردم میکند، سعوطی هست که در بینی مردم میچکاند، سرمهاش پینکی است و لعوقش دروغ است و سعوطش تکبر است.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: مستی چهار است: مستی شراب و مستی مال و مستی خواب و مستی پادشاهی.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حضرت موسیعلیه السلام مناجات کرد: پروردگارا! کدام یک از بندگان خود را دشمن میداری؟ خطاب رسید: آن کسی که شب تا صباح مانند مردار افتاده است و روز را به بطالت، به شب میرساند.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: دیده خود را به خواب عادت مده که هیچ عضوی در بدن، شکر خدا کمتر از دیده نمیکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: خدا دشمن میدارد بسیاری خواب کردن و بسیاری فارغ بودن را. فرمود: بسیاری خواب، دنیا و آخرت را میبرد و بدان که بسیاری بیداری کشیدن هم مذموم است و در غیر شبهایی که مخصوص احیای آنها وارد شده است، تمام شب بیدار بودن کراهت دارد.
در اخبار وارد شده است: دیده را بر آدمی حقی هست، به بسیاری بیداری حق آن را ضایع نباید کرد. بدان که در خواب و بیداری رو به آفتاب خوابیدن و نشستن کراهت دارد،
چنانچه از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کسی که در آفتاب نشیند، پشت را به آفتاب کند، که رو به آفتاب نشستن دردهای پنهانی را ظاهر میکند.
در حدیث دیگر فرمود: رو به آفتاب مکنید که مورث هیجان بخار است و رو را متغیر میکند، و جامه را کهنه میکند، دردهای اندرونی را به ظهور میآورد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به سند معتبر منقول است: در آفتاب چهار خصلت است: رنگ را متغیر میکند، آن کس را بدبو میکند و جامه را کهنه میکند و باعث دردها میشود.
چون خواهد که داخل بیت الخلاء شود سر را بپوشاند، و اگر در بالای عمامه چیزی بر سر گیرد بهتر است، و بسم اللَّه بگوید و این دعا بخواند به این عنوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الْخَبِیثِ الْمُخْبِثِ الرِّجْسِ النَّجِسِ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»؛ و دیگر بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَلا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، رَبِّ اَخْرِجْ عَنِّی اْلاَذی سَرْحاً بِغَیْرِ حِسابٍ، وَاجْعَلْنِی لَکَ مِنَ الشّاکِرِینَ فِیما تَصْرِفُهُ عَنِّی مِنَ اْلاَذی اَو الْغَمِّ الَّذِی لَوْحَبَسْتَهُ عَنِّی هَلَکْتُ، لَکَ الْحَمْدُ اَعْصِمْنِی مِنْ شَرِّ ما فِی هذِهِ الْبُقْعَةِ، وَاَخْرِجْنِی مِنْها سالِماً، وَحُلْ بَیْنِی وَبَیْنَ طاعَةِ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»؛ و چون داخل شود پای چپ را مقدم دارد بنا بر مشهور، و حدیثش به نظر نرسیده است. چون عورتش باز شود بِسْمِ اللَّهِ بگوید، تا شیطان چشم برهم نهد و نظرش به عورت او نیفتد؛ و چون درست بنشیند، بگوید: «اَللَّهُمَّ اذْهَبْ عَنِّی الْغَذی وَاْلاَذی وَاجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ»، و جمعی گفتهاند که سنّت است که تکیه بر پای چپ کند و پای راست را گشاده گذارد، و مستندش به نظر نرسیده است و چون غایط یا بول به دشواری بیرون آید، و بعضی گفتهاند، مطلقاً این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ کَما اَطْعَمْتَنِیهِ طَیِّباً فِی عافِیَةٍ فَأخْرِجْهُ مِنِّی خَبِیثاً فِی عافِیَةٍ».
در حدیث است که بر هر بندهای فرشتهای موکل است که سر او را به زیر میاندازد در بیت الخلاء که نظر به حدث خود کند! پس آن فرشته میگوید: ای فرزند آدم! این عاقبت خورشهای تو است که سعی بسیار در خوبی و پاکیزگی آنها میکردی، پس فکر کن که از کجا به هم رساندی و عاقبت به کجا رسید. پس سزاوار آن است که در این حال بنده این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنیَ الْحَلالَ وَجَنِّبْنی الْحَرامَ»، چون نظرش به آب استنجا افتد بگوید: اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَلَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً؛ و چون خواهد استنجا کند بگوید: اَللَّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجِی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَحَرِّمْنی عَلَی النّارِ وَوَفِّقْنی لِما یُقَّرِّبُنی مِنْکَ یا ذَالْجَلالِ وَالاِکْرامِ؛ و چون برخیزد، دست بر شکمش بمالد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هَنَّأَنِی طَعامی وَشَرابی وَعافانی مِنَ الْبَلْوی ؛ و چون خواهد بیرون آید پای راست را مقدم دارد، بنا بر مشهور، و دست بر شکمش بمالد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی عَرَّفَنی لَذَّتَهُ وَاَبْقی فی جَسَدی قُوَّتَهُ وَاَخْرَجَ عَنّی اَذاهُ یالَها مِنْ نِعْمَةٍ لا یَقْدِرُ الْقادِرُونَ قَدْرَها»؛ و در بعضی از کتب حدیث یالَها مِن نِعْمَةٍ سه مرتبه وارد شده است. سنّت است که بعد از انقطاع قطرات بول، استبرا کند. بعضی استبرا را واجب میدانند. طریق استبرا آن است که انگشت میان دست چپ را نزدیک مقعد گذاشته، به قوت بکشد تا زیر خصیتین سه مرتبه، پس انگشت شهادت را به زیر ذَکَر گذارد، انگشت مهین را بر بالای آن به قوت بکشد تا سر ذَکَر سه مرتبه، اکثر علما گفتهاند، که سر ذَکَر را سه مرتبه، بفشارد؛ و این مستندی ندارد. و سنّت است استنجا به آب سرد کردن که دفع بواسیر میکند. بسیار نشستن در بیت الخلاء مکروه است.
منقول است که حضرت لقمانعلیه السلام فرمود: در بیت الخلأها نوشتند که بسیار نشستن در بیت الخلأ باعث بواسیر میشود، استنجا به استخوان و سرگین کردن مکروه است، زیرا اجنّه به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمدند، از برای خود و حیوانات خود طعامی طلبیدند. حضرت استخوان را برای ایشان و سرگین را برای حیوانات ایشان قرار داد، به این سبب استخوان را پاک کردن خوب نیست و همچنین استنجا به سایر مطعومات کردن خصوصاً نان، کراهت شدید دارد.
استنجا به چیزهای محترم مثل تربت امام حسینعلیه السلام و نوشتهای که در آن قرآن یا نام خدا یا نام پیغمبران یا ائمهعلیهم السلام یا حدیث یا فقه بوده باشد، حرام است؛ و اگر بر وجه استخفاف کند کافر میشود. استنجا به دست راست کردن مطلقاً مکروه است، و به دست چپ هم مکروه است در صورتی که در آن انگشتری باشد که در آن اسم خدا باشد. و الحاق کردهاند علما، اسما انبیا وائمه معصومینعلیهم السلام را، هرگاه به قصد نام ایشان کنده باشند. و مکروه است با خود بردن به بیت الخلأ چنین انگشتری را هر چند در انگشت نباشد و همچنین با خود بردن قرآن و تعویذ و دعا و همچنین با خود بردن نقره سکهدار، مگر آنکه در کیسه باشد. و مکروه است مسواک کردن در بیت الخلأ که باعث گند دهان میشود.
مکروه است حرف گفتن در آن حال مگر به ذکر خدا و دعاهای مقرره و آیةالکرسی و حمد الهی کردن و آنچه مؤذن میگوید از پی آن گفتن.
چنانچه منقول است که حضرت موسیعلیه السلام در مناجات با خداوند خود گفت: حالتی چند بر من میگذرد، که تو را از آن بزرگتر میدانم که در آن احوال، تو را یاد کنم. فرمود: ای موسی! در همه حال مرا یاد کن که یاد من در همه حال نیکوست. و واجب است ردّ سلام، یا اگر اسم از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را بشنود، صلوات بفرستد بنابر قول جمعی. و سنّت است که اگر عطسه کند، حمد بگوید، صلوات بفرستد.
جایز است که اگر کاری با کسی داشته باشد و ترسد که تا بیرون آمدن فوت شود، به اشاره و دست زدن اعلام نتواند کرد، سخن بگوید.
و منقول است: هرکه در بیت الخلاء سخن بگوید حاجتش برآورده نشود. و مکروه است خوردن و آشامیدن در حال بول و غایط، و استنجا به آبی کردن که بویش متغیر شده باشد به غیر نجاست، مگر آنکه آب دیگر یافت نشود.
واجب است که عورت خود را از ناظر محترم بپوشاند، نه از زن و متعه خود، و نه از کنیزی که وطی او تواند کرد، نه اطفالی که تمیز نداشته باشند و سایر حیوانات. و عورت، ذَکَر و خصیتین و دُبُر و فرج زن است. سنّت است که تمام بدن را بپوشاند یا آنکه پنهان شود در خانه یا کوی. و اگر در صحرا باشد، دور شود که کسی جثه او را نبیند، و اکثر علما برآنند که حرام است رو به قبله کردن و پشت به قبله کردن در حالت بول و غایط، خواه در صحرا باشد، خواه در بنا؛ و احوط اجتناب است، چنانچه از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه برابر قبله بول کند از روی فراموشی پس به خاطرش آید و از برای تعظیم و اجلال قبله بگردد به جانب دیگر، از آنجا برنخیزد مگر آنکه حق تعالی او را بیامرزد.
احوط آن است که در حالت استنجا نیز رو و پشت به قبله نکند، سنّت است که رو به مشرق یا مغرب بکند. و احوط آن است که از مابین مشرق و مغرب نیز اجتناب کند. احوط آن است که اگر قبله را نداند، سعی کند در معرفت قبله تا خاطر جمع کند که رو و پشت به قبله نکرده است و اگر متعذر باشد باکی نیست، و در این صورت اگر پشت به قبله کند بهتر است. سنّت است که از جهت بول بر جای بلندی یا جاییکه خاک بسیار داشته باشد برود تا خاطر جمع باشد که به او ترشح نمیکند؛ چنانچه منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از همه کس بیشتر احتراز بول میکردند، تا آنکه هرگاه اراده بول میکردند به جای بلندی میرفتند، یا جایی که خاک نرم بسیار بود که مبادا بول ترشح کند.
در احادیث بسیار وارد شده است: بیشتر عذاب قبر، از سهل شمردن بول و از کج خلقی است. و در آب بول کردن مکروه است، و در آب ایستاده، بول کردن بدتر است.
در احادیث معتبره وارد شده است، تجویز بول کردن در آب روان.
و وارد شده است که در آب ایستاده بول کردن باعث تسلط اجنّه و شیاطین میشود، مورث دیوانگی و غلبه فراموشی است. بهتر آن است که غایط را هم در میان آب نکند و ایستاده بول کردن مکروه است، بلکه غایط را هم ایستاده کردن مکروه است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه ایستاده بول کند، بیم آن هست که دیوانه شود. و از جای بسیار بلند به زیر بول کردن مکروه است. مکروه است بول کردن در سوراخ جانوران، و بول کردن و غایط کردن در مجرای آب، هر چند آب نداشته باشد، همچنین در میان راهها و کنار آبها و در مسجدها و نزدیک به دیوارهای مسجد و در خانهها و در جاهایی که مردم به سبب آن دشنام دهند و لعنت کنند، در زیر درختان میوهدار در وقتی که میوه داشته باشد، زیرا که ملائکه در آن وقت به آن درختان میباشند که نگاه میدارند میوه را از ضرر جانوران. و بعضی گفتهاند که در غیر وقت میوه هم مکروه است، در جاهایی که مردم قافله فرود آیند و جایی که مردمان از آن متأذی میشوند حتی از بوی آن.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حقتعالی لعنت کرده است کسی را که غایط کند در سایهای که قافله در آنجا منزل کند و کسی که منع کند مردم را از آب مباحی که در چاهها و چشمهها مردم به نوبت بر آن وارد میشوند، یا آبی که ملک جماعتی باشد، هرروز یا هرشب نوبت شخصی باشد صاحب نوبت را منع کنند، و کسی که راه شارع مردم را سد کند به دیوار کشیدن یا راهزنی کردن یا عشور گرفتن.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سر به جانب آسمان کردند، تبسم فرمودند. صحابه از سبب آن سؤال کردند. حضرت فرمود: تعجب کردم از دو ملک که به زمین فرود آمدند، بنده مؤمن صالحی را در جای نمازش نیافتند، به آسمان رفتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده تو را در جای نمازش طلب کردیم نیافتیم او را، و او در بند بیماری است. حق تعالی فرمود: بنویسید برای بنده من مثل آنچه در حال صحت از افعال خیر در شب و روز میکرده است مادام که در بند من است.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون بر مؤمن، ضعف پیری غالب شود، حق تعالی امر میفرماید که آنچه در جوانی و قوت میکرده است، برای او بنویسند؛ و همچنین ملکی را موکل میگرداند که برای مؤمن بیمار بنویسد آنچه در حال صحت میکرده است از کارهای خیر؛ و از برای کافر بیمار بنویسد آنچه در حال صحت میکرده است از کارهای بد.
در حدیث حسن و غیر آن از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بیداری یک شب از بیماری و درد، بهتر است از عبادت یک ساله.
و در حدیث دیگر منقول است: حق تعالی ملک دست چپ را امر میفرماید که در ایّام بیماری، گناه بر مؤمن ننویسد.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بدنی که بیماری نکشد طغیان به هم میرساند، خیری نیست در چنین بدنی.
در حدیث دیگر فرمود: یک شب تب برابر است با عبادت یک ساله، و دو شب تب برابر است با عبادت دو ساله، و سه شب تب برابر است با عبادت هفتاد ساله.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: یک شب تب کفاره گناهان گذشته و آینده است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی میفرماید: هرکه سه شب بیماری بکشد، به احدی از عیادت کنندگانش شکایت نکند، بدل میکنم از برای او گوشتی بهتر از گوشت او، و خونی بهتر از خون او، پس اگر او را عافیت دهم، از گناهان پاک میکنم او را، و اگر بمیرانم به سوی رحمت خود میبرم او را.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه یک شب بیماری بکشد و قبول کند او را آنچه شرط قبول کردن است، به آنکه کسی را خبر ندهد از آنچه کشیده و چون صبح شود خدا را شکر کند، حق تعالی به فضل خود ثواب عبادت شصت ساله به او عطا فرماید.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: حدّ شکایت نه آن است که بگوید دیشب مرا خواب نبرد و تب داشتم. بلکه آن است که بگوید: به بلایی مبتلا شدهام که هیچکس به آن مبتلا نشده است، آنچه به من رسیده به هیچکس نرسیده است، مثل اینها.
در حدیث دیگر فرمود: تب، رسول مرگ است، و زندان خداست در زمین، و گرمیاش از جهنّم است، بهره مؤمن از جهنّم همین است.
از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام منقول است: نیکو دردی است تب، به هر عضوی بهرهای میرساند او از بلا، و خیری نیست در کسی که به بلا مبتلا نشود.
در روایت دیگر وارد شده است: مؤمن چون تب میکند گناهان از او میریزد، مانند برگ از درخت؛ و اگر بر رختخواب بیفتد، نالهاش ثواب سبحان اللَّه دارد، فریادش ثواب لا اله الّا اللَّه دارد، از پهلو به پهلو که میگردد، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر میزند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: بیماری برای مؤمن پاک کننده است او را از گناهان، و رحمت الهی است نسبت به او، از برای کافران عذاب و لعنت است.
فرمود: یک شب دردسر، هر گناهی را برطرف میکند، مگر گناهان کبیره.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون حق تعالی بنده را دوست دارد، یکی از سه تحفه از برای او میفرستد، یا تب یا درد چشم یا دردسر.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: بلای پیغمبران از همه شدیدتر است، پس بعد از ایشان اوصیای ایشان، بعد از اوصیا هرکه نیکوتر و فاضلتر است بلایش عظیمتر است، مؤمن را به قدر ایمان و اعمال نیکش به او بلا میرساند، پس هرکه ایمانش صحیحتر و عملش نیکوتر است بلایش بیشتر است، پس هرکه ایمانش ضعیفتر و عمل نیکش کمتر است بلایش کمتر است.
در احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ثواب عظیم با بلای عظیم میباشد. هیچ گروهی را خدا دوست نمیدارد مگر آنکه ایشان را مبتلا میگرداند.
فرمود: حق تعالی را بندگان خالص هست که از آسمان هیچ تحفه بر زمین نمیفرستد مگر آنکه از ایشان میگرداند به سوی غیر ایشان، و هیچ بلایی نمیفرستد مگر آنکه میگرداند از دیگران به سوی ایشان.
به روایت معتبر دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون حق تعالی بندهای را دوست داشت، غوطه میدهد او را در بلا غوطه دادنی، میریزد بر او بلا را ریختنی؛ پس اگر خدا را برای دفع آن بلا بخواند حق تعالی میفرماید: لبیک ای بنده من! اگر زود به تو بدهم آنچه طلبیدی قادرم بر آن، و اگر ذخیره کنم برای روز جزا بهتر است از برای تو.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مؤمن چهل شب بر او نمیگذرد، مگر آنکه او را امری رو میدهد، که اندوهگین شود و به سبب آن متذکر و آگاه گردد.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: در بهشت منزلتی هست که هیچ کس به آن منزلت نمیرسد، مگر آنکه بلایی به بدن او برسد.
فرمود: اگر مؤمن بداند که در مصیبتها چه ثواب برای او هست هر آینه آرزو کند که بدنش را از مقراض پاره پاره کنند.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: خداوند عالمیان یاد میکند مؤمن را به تحفه بلا چنانچه کسی از سفر، تحفه برای اهل خود بفرستد. او را پرهیز میفرماید از دنیا چنانچه طبیب، بیمار را پرهیز میفرماید از چیزهایی که به او ضرر میرساند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شخصی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را به خانه خود طلبید، چون داخل خانه او شدند، دیدند که مرغی بر بالای دیوار تخم کرد و آن افتاد و بر روی میخی که در میان دیوار بود بند شد و نیفتاد و نشکست. حضرتصلی الله علیه وآله وسلم تعجب فرمودند، آن شخص گفت: از این تعجب میفرمایید؟! به حق آن خداوندی که تو را به راستی فرستاده است، هرگز نقصانی به من نرسیده است. حضرتصلی الله علیه وآله وسلم برخاستند طعام او را تناول نفرمودند و گفتند: هرکه نقصانی به او نرسد، امید خیر در او نیست.
در حدیث دیگر فرمود: خدا مؤمن را به هر بلایی مبتلا میکند، به هر مرگی او را میمیراند، اما عقلش را برطرف نمیکند، نمیبینی که شیطان بر مال و فرزندان اهل ایوب مسلط شد و بر عقلش مسلط نشد، که به آن عقل، خدا را به یگانگی بشناسد.
در حدیث حسن دیگر فرمود: حق تعالی میفرماید: اگر نه آن بود که مؤمن در دل خود چیزی مییافت، هرآینه عصابه بر سر کافر میبستم که هرگز دردسر به او نرسد.
به سند صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دوا چهار چیز است؛ حجامت و دوا در بینی چکانیدن و حقنه کردن و قی کردن.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت گذشتند بر جماعتی که حجامت میکردند، فرمود: چه میشد شما را اگر تأخیر میکردید تا پسین روز یکشنبه که درد را بیشتر از بدن میکشد.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در روز دوشنبه بعد از عصر حجامت کردند، به اجرت حجّام گندم دادند.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم روز دوشنبه بعد از عصر حجامت میکردند، و فرمود: حجامت کردن در آخر روز دوشنبه درد را از بدن میکشد کشیدنی.
در روایت دیگر منقول است: شخصی دید امام موسی کاظمعلیه السلام در روز جمعه حجامت میکردند، گفت: فدای تو شوم در روز جمعه حجامت میکنی؟! حضرت فرمود: هرگاه خون زیادتی کند بر تو، خواه در شب و خواه در روز، آیة الکرسی بخوان و حجامت بکن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه حجامت کند در روز سهشنبه هفدهم یا چهاردهم یا بیست و یکم ماه، او را شفا دهد از دردهای همه سال، شفا بخشد او را از دردسر و درد دندان و دیوانگی و خوره و پیسی.
در روایت دیگر منقول است: شخصی دید امام علی النقیعلیه السلام در روز چهارشنبه حجامت میکردند. گفت: اهل مکه و مدینه از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم روایت میکنند: هرکه در روز چهارشنبه حجامت کند، پیس شود، ملامت نکند مگر خود را. فرمود: دروغ میگویند، کسی پیس میشود که مادرش در حیض به او حامله شده باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه خواهد حجامت کند باید که در روز پنجشنبه حجامت کند، به درستی که در هر پسین جمعه، خون از جای خود حرکت میکند از ترس قیامت و به جای خود بر نمیگردد تا صبح روز پنجشنبه. فرمود: هرکه حجامت کند در روز پنجشنبه از آخر ماه در اوّل روز، دردها را از بدنش میکشد.
در حدیث دیگر فرمود: چون حجامت کنی و خون از محل حجامت بیرون آید، پس بگو پیش از آنکه حجمه را بریزند: «بِسِْم اللَّهِ اَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ فِی حَجامَتِی هذِهِ مِنَ الْعَیْنِ فِی الدَّمِ وَمِنْ کُلِّ سُوءٍ».
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم حجامت در سر و در میان هر دو کتف و در پشت گردن میکردند، یکی را نافِعَة مینامیدند، دیگری را مُغیثة یعنی به فریاد رسنده و سوم را مُنقِذَة یعنی خلاص کننده از بلاها.
در روایت دیگر فرمود: مُنقِذه آن است که از سر بینی شِبر کنی به جانب بالا و به هر جای سر که برسد در حجامت کنی.
در روایت معتبر منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام در روز چهارشنبه حجامت کردند، تب برطرف نشد، پس در روز جمعه حجامت کردند و تب برطرف شد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه در چهارشنبه آخر ماه حجامت بکند، برای رد بر اهل طیره، عافیت یابد از هر بلایی و محفوظ ماند از هر دردی و محل حجامتش سبز نشود.
در روایت دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام بعد از عصر حجامت میکردند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حجامت کردن بدن را صحیح میکند و عقل را محکم میکند. فرمود: حجامت مکنید در روز چهارشنبه و روز جمعه ساعتی هست، هرکه در آن ساعت حجامت کند، بمیرد.
در حدیث دیگر فرمود: روز سهشنبه روز خون گرفتن است.
در روایت دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی وارد شده است از حجامت کردن در روز چهارشنبه.
و از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در روز پنجشنبه حجامت بکنید.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اگر در چیزی شفا هست در شیشه حَجّام و در خوردن عسل است.
فرمود: نیکو عادتی است حجامت، دیده را جلا میدهد و دردها را میبرد.
منقول است که حضرت صادقعلیه السلام فرمود: جبرئیل برای حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مسواک و حجامت را آورد.
در فقه الرضا مذکور است که چون اراده حجامت کنی، چهار زانو در پیش حَجّام بنشین و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ فِی حَجامَتِی مِنَ الْعَیْنِ فِی الدَّمِ وَمِنْ کُلِّ سُوءٍ وَاَعْلالٍ وَاَمْراضٍ وَاَسْقامٍ وَاَوْجاعٍ وَاَسْألُکَ الْعافِیَةَ وَالْمُعافاةَ وَالشَّفاءَ مِنْ کُلِّ داءٍ».
در حدیث دیگر منقول است که به حضرت صادقعلیه السلام عرض کردند: مردم بد میدانند حجامت را در روز شنبه و چهارشنبه.
فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه کسی زیادتی خون در خود یابد البته حجامت کند که مبادا او را بکشد،
فرمود: هرکه اوّل سهشنبهای که آذر ماه رومی و اوّل بهار است، حجامت کند باعث صحّت بدن او میشود.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را هیچ آزاری به هم نمیرسید مگر آنکه پناه به حجامت میبردند.
در حدیث دیگر فرمود: حجامتِ سر، شفای همه دردهاست به غیر از مرگ.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه نظر کند به اوّل حجمه که از خون او بریزند، امان مییابد از درد چشم تا حجامت دیگر.
در روایتی از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم حجامت میکردند، به آب سرد غسل میکردند تا حرارت خون را فرو نشاند.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم اوّل در پشت گردن حجامت میکردند، پس جبرئیل آمد و امر کرد آن حضرت را به حجامت میان دو کتف.
در حدیث دیگر مروی است: حضرت صادقعلیه السلام حجامت کردند و بعد از حجامت، سه پارچه قند با نبات طلبیدند و تناول نمودند، فرمودند که خون صافی را متولد میکند و حرارت را قطع میکند.
از امام علی نقیعلیه السلام منقول است: انار شیرین بعد از حجامت خون را ساکن میکند، خون اندرون را صاف میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حجامت روز شنبه باعث ضعف میشود.
در روایت دیگر منقول است: بسیار بود امام رضاعلیه السلام در میان شب زیادتی خون مییافتند، در آن وقت حجامت میکردند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در ماه مبارک رمضان بهتر آن است که حجامت را در شب بکنند. فرمود: حجامت ما در روز یکشنبه است، حجامت شیعیان ما در روز دوشنبه است. فرمود: زینهار که ناشتا حجامت مکن تا اندک چیزی بخوری که بیشتر باعث بیرون آمدن خون و قوت بدن میشود. فرمود: چون بعد از اکل، حجامت کنند خون جمع میشود و خون فاسد را بیرون میکند، اگر پیش از اکل باشد خون صالح بیرون میرود و خون فاسد در بدن میماند.
زید شحام میگوید: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام بودم که حجام را طلبیدند و فرمودند: محجمه خود را بشوی و بند کن. پس اناری طلبیدند و تناول فرمودند، چون از حجامت فارغ شدند انار دیگر طلبیدند و تناول فرمودند، گفتند: خوردن انار در این وقت صفرا را فرو مینشاند.
امام محمّد باقرعلیه السلام از ابو بصیر پرسید: مردم بعد از حجامت چه چیز میخورند؟ گفت: برگ کاسنی و سرکه. فرمود: باکی نیست.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: کسی خواهد حجامت کند در روز شنبه حجامت بکند. فرمود: حجامت کردن در روز یک شنبه شفای هر درد است.
در روایتی وارد شده: نباید حجامت کرد در روز چهارشنبه، هرگاه قمر در عقرب باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: روز پنجشنبه خون در موضع حجامت جمع میشود، پس چون ظهر شد در بدن متفرق میشود، پس حجامت را پیش از ظهر بکنید.
در حدیث دیگر نهی فرموده از حجامت کردن در وقت ظهر روز جمعه.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در هفتم ماه حزیران رومی که در اوایل تابستان است، حجامت بکن، اگر نشود در چهاردهم بکن.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: حجامت را در آخر روز به جا آورید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حجامت در گودی پشت سر موجب غلبه فراموشی است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: حجامت سر، به فریاد رسنده است و برای هر دردی نافع است، غیر از مرگ، پس از هر دو طرف ابرو شبر کردند به جانب پشت و با آنجا که انگشتها میرسید نشان داد، که آنجا حجامت میباید کرد.
در روایت دیگر منقول است: در روز سهشنبه ساعتی هست که اگر حجامت در آن ساعت اتفاق افتد، خون بند نمیشود تا بمیرد.
فرمود: هرکه در وقت ظهر روز جمعه حجامت کند و بلایی به او برسد ملامت نکند مگر خود را.
در حدیث دیگر فرمود: آیة الکرسی بخوان و در هر روز که خواهی حجامت کن. و فرمود: حجامت سر نافع است برای دیوانگی و خوره و پیسی و درد دندان.
در حدیث دیگر، تاریکی چشم و دردسر و غلبه خواب.
و فرمود: چون طفل چهار ماهه شود هر ماه یک مرتبه او را حجامت کنید در گودی پشت سر که لعابش را خشک میکند و حرارت را از سر و بدنش میکشد.
منقول است که امام محمّد تقیعلیه السلام طبیبی طلبیدند و فرمودند: رگ کف دست را بگشاید. منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از درد جگر. حضرت او را فصد پا فرمود.
شخصی دیگر شکایت کرد از خارش بدن. فرمود: سه مرتبه هر دو پا را حجامت کن در پشت پا یا در میان کعب و بند پا.
شخصی به حضرت موسی کاظمعلیه السلام شکایت کرد از جرب، فرمود: فصد پای راست بکن و به قدر دو درهم روغن بادام شیرین بر روی آب کشک بریز و بخور و ماهی و سرکه مخور.
شخصی دیگر به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از جرب. فرمود: رگ اکحل را بگشا.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: درد سه است و دوا سه است، پس درد:مره است و بلغم و خون، و دوای خون، حجامت و دوای مره، مسهل و دوای بلغم، حمام است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از دوای پیغمبران است حجامت کردن، نوره کشیدن، دوا در دماغ چکانیدن.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بهترین دواهای شما، حقنه و دوا در بینی چکانیدن و حجامت کردن و حمام رفتن است.
در حدیث دیگر فرمود: طب عرب در حجامت و حقنه است، آخر دوای ایشان داغ کردن است.
در حدیث دیگر فرمود: طبابت در هفت چیز است: حجامت و حقنه و دوا در بینی کردن و حمام رفتن و قی کردن و خوردن عسل و آخر دوای ایشان داغ است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حقنه از جمله دواهای عظیم است، شکم را بزرگ میکند. فرمود: دوا چهار چیز است؛ حجامت و دارو مالیدن و قی کردن و حقنه کردن. و فرمود: طب عربان حجامت و حقنه و حمام رفتن و قی کردن و دوا در بینی کردن است، آخر دوا داغ سوختن است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بهتر چیزی که به آن مداوا کنید، حقنه است، شکم را فربه میکند، دردهای اندرون را پاک میکند، بدن را قوّت میدهد. و فرمود: روغن بنفشه در بینی بچکانید.
در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است، که حمیه و امساک سر همه دواهاست و معده، خانه دردهاست و هر بدنی را بده آنچه او را عادت فرموده. فرمود: اجتناب کن از دوا خوردن تا بدنت تاب دارد و فرمود: هرگاه گرسنه شوی طعام بخور، هرگاه تشنه شوی آب بخور، هرگاه که بول آمد بکن، تا ضرورت نشود جماع مکن، هرگاه که تو را خواب گیرد خواب بکن، چون چنین کنی بدنت صحیح میباشد همیشه. و فرمود: حق تعالی دوا را مانع میشود از تأثیر کردن تا وقتی که مقدر شده است که آن مرض تا آن وقت باشد، چون آن مدت منقضی شد دوا را رخصت اثر میدهد و به آن دوا شفا مییابد، مگر آنکه پیش از آن مدت دعا یا تصدق یا کارهای خیر بکند که خدا پیشتر از آن مدت دوا را رخصت تأثیر دهد.
فرمود: در عسل شفای هر دردی هست، هرکه یک انگشت عسل ناشتا بخورد بلغم را دفع میکند، سودا را برطرف میکند، ذهن را صاف میکند هرگاه با کندر خورده شود. و آب سرد حرارت صفرا را فرو مینشاند، طعام را هضم میکند، اخلاطی که در فم معده است میگدازد، تب را برطرف میکند. فرمود: اگر چیزی بدن را فربه کند، مالیدن بدن است، جامههای نرم پوشیدن و بوی خوش کردن و حمام رفتن. اگر مرده را مالندگی کنند، زنده شود بعید نیست. و تصدق، بلاهای آسمانی را دفع میکند، قضای محکم را برطرف میکند.
فرمود: بیماری را نمیبرد چیزی مانند دعا و تصدق و آب سرد. فرمود: منتهای پرهیز و امساک چهارده روز است، پرهیز نه آن است که چیزی نخورد، بلکه آن است که کمتر بخورد، که صحت و مرض در بدن آدمی با یکدیگر در مقام معارضه و مقاتلهاند، پس هر وقت که صحت غالب آمد، بیمار به شعور میآید، اشتهای طعام به هم میرساند، پس هرگاه که طعام بطلبد بدهد که شاید شفایش در آن باشد. فرمود: شفای هر درد در قرآن است، پس بیماران خود را مداوا کنید به تصدق، و طلب شفا کنید به قرآن، هرکه را قرآن شفا ندهد، هیچ چیز سبب شفای او نیست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه دردها در بدن خود یابد و حرارت را بر مزاج خود غالب یابد، با زنان جماع کند که حرارت را فرو مینشاند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عامه دردها و بیماریها از غلبه صفرا و سودا و خون سوخته شده و بلغم زیاد میباشد، پس باید که آدمی تعهد احوال خود بکند، پیش از آنکه اینها بر او غالب شود و او را هلاک کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به اسانید معتبره منقول است: دوا کنید بیماران خود را به تصدق. فرمود: تصدق بلاهای محکم را دفع میکند. فرمود: تصدق مرگهای بد را از صاحبش دفع میکند.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام موسی کاظمعلیه السلام عرض کرد که، با ده نفر از عیالم همه بیماریم. فرمود: ایشان را دوا کنید به تصدق، و هیچ چیز بیشتر و زودتر از تصدق نفع نمیکند.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شخصی بیمار شد و امیر المؤمنینعلیه السلام به او فرمود: از زن خود یک درهم از مهری که به او دادهای بطلب که به تو ببخشد و عسل بخر و به آب باران بخور. آن شخص چنین کرد، شفا یافت. از سبب این پرسیدند از آن حضرت. فرمود: حق تعالی میفرماید: اگر زنان از مهر خود به شما به طیب خاطر چیزی ببخشند، بخورید گوارا با عاقبت نیک. و در باب عسل میفرماید که در آن شفاست از برای مردمان. و در باب باران میفرماید: فرستادیم از آسمان آبی مبارک. پس در این جا گوارایی و حسن عاقبت و برکت و شفا همه جمع شد.
در حدیث دیگر منقول است: مرد پیری به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد و عرض کرد که دردی دارم، برای آن درد اطبا شراب گفتهاند، آیا بخورم؟ حضرت فرمود: چرا دوای خود نمیکنی آبی را که خدا فرموده است که همه چیز به آن زنده است؟ گفت: با من موافقت نمیکند. فرمود: چرا عسل نمیخوری که شفای مردمان گردانیده است؟ گفت: به دستم نمیآید. فرمود: چرا شیر نمیخوری که گوشت و استخوان بدنت از شیر پرورده است؟ گفت: با طبعم موافقت نمیکند. فرمود: میخواهی تو را رخصت بدهم که شراب بخوری و اللَّه هرگز نکنم.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: راه رفتن بیمار باعث نکس مرض و زیادتی آن میشود.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: بیماران که نزد ما بیمار میشوند، اطبا ایشان را امر به امساک و پرهیز میکنند. فرمود: ما اهل بیت امساک نمیکنیم مگر از خرما، و خود را مداوا میکنیم به سیب و آب سرد. پرسید: چرا از خرما امساک میکنید؟ فرمود: برای آنکه حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم امیر المؤمنینعلیه السلام را در بیماری از آن امساک فرمود.
در روایت دیگر از آن حضرت پرسیدند: تا چند روز میباشد پرهیز و امساک بیمار؟ فرمود: تا ده روز.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: پرهیز و امساک بعد از هفت روز دیگر نفعی ندارد.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: پرهیز آن نیست که در اصل چیزی نخوری، بلکه آن است که بخوری و کمتر بخوری.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: موسی بن عمرانعلیهما السلام مناجات کرد: پروردگارا! درد را که میدهد؟ خطاب رسید: من. پرسید: دوا از کیست؟ خطاب رسید: از من. پرسید: پس چه میکنند مردم را این حکیمان؟ خطاب رسید: دلهای مردم را خوش میکنند.
در حدیث صحیح منقول است: علی بن جعفر از امام موسی کاظمعلیه السلام سؤال کرد از داغ کردن بیماران و عوذها و افسونها بر ایشان خواندن. فرمود: باکی نیست در داغ کردن و افسونی که معنیاش را دانی.
در حدیث صحیح دیگر منقول است که شخصی از آن حضرت پرسید: من محتاج میشوم به طبیب نصرانی و به نزد او معالجه میروم و بر او سلام میکنم و او را دعا میکنم؟ فرمود: باکی نیست، از دعا و سلام تو به او نفعی نمیرسد.
در حدیث دیگر فرمود: تا ممکن هست رجوع به معالجه طبیبان مکنید، که این مانند عمارت کردن است که اندکش به بسیار میکشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مسلمانان باید دوا نکنند، تا غالب نشود بیماری او بر صحتش.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه صحتش بر بیماریاش غالب باشد و معالجه کند و بمیرد من از او بیزارم.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه با این حال دوا بخورد، اعانت بر کشتن خود کرده است.
در حدیث دیگر منقول است که از امام محمّد باقرعلیه السلام پرسیدند: به معالجه طبیب یهودی و نصرانی عمل میتوان کرد؟ فرمود: باکی نیست، شفا به دست خداست.
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: شخصی دوا میخورد و گاه هست که او را میکشد و گاه شفا مییابد، اما بیشتر آن است که شفا مییابد. فرمود: حق تعالی دوا را فرستاده است و شفا را میفرستد، هیچ دردی را خلق نکرده است مگر آنکه دوایی برای آن آفریده است، بخور و نام خدا ببر در وقت خوردن.
از امام محمّد باقرعلیه السلام پرسیدند: زنی یا مردی چشمش آب سیاه میآورد، اطبّا میگویند که چشم تو را میل میزنیم میباید یک ماه یا چهل روز بر پشت بخوابی و حرکت نکنی و به آن حال نماز به ایماء بکند. حضرت فرمود: چون مضطرّ است باکی نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پیغمبری از پیغمبران بیمار شد، پس گفت: دوا نمیکنم تا آن کسی که مرا درد داده است شفا بدهد. حق تعالی به او وحی فرستاد: تا دوا نکنی من شفا ندهم.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد که من جراحتها را میبُرم و داغ میکنم به آتش. فرمود: باکی نیست. گفت: دواهای تلخ که سمیت دارد به مردم میدهم مثل غاریقون. فرمود: باکی نیست. گفت: گاه هست که بمیرد. فرمود: هر چند بمیرد باکی نیست. و گفت: گاه هست که شراب و برّه میدهم که بخورند. فرمود: در حرام شفا نمیباشد.
در حدیث معتبر دیگر منقول است که شخصی به آن حضرت عرض کرد: شخصی دوا میخورد و رگهای بدنش را میبرند و گاه منقطع میشود و بسیار است که او را میکُشد. فرمود: بُکشد.
در حدیث دیگر عرض کردند: شخصی داغ میسوزاند بر بدن و گاه هست که میکُشد. فرمود: شخصی در زمان حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم داغ سوزاند و حضرت بر بالای سرش ایستاده بودند.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: هیچ دوایی نیست مگر آنکه درد را برمیانگیزد، هیچ چیز در بدن نافعتر از این نیست که تا محتاج نشوی تصرف در بدن نکنی.
در احادیث بسیار وارد شده است: ما مداوا نمیکنیم تب را مگر به ریختن آب سرد بر بدن و خوردن سیب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تب از بوی جهنّم است، فرو نشانید حرارت آن را به آب سرد.
در حدیث دیگر فرمود: برای دفع تب هیچ چیز نافعتر از دعا و آب سرد نیست.
از مفضل منقول است: به خدمت آن حضرت رفتم در ایّام تابستان و آن حضرت تب داشتند، دیدم طبقی گذاشته است پر از سیب سبز، عرض کردم: مردم سیب را برای تب خوب نمیدانند. فرمود: این تب را برطرف میکند، حرارت را فرو مینشاند.
در حدیث دیگر فرمود: مقدار ده درهم قند به آب سرد، ناشتا خوردن برای دفع تب نافع است.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: روزی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به نزد امیر المؤمنینعلیه السلام آمدند، آن حضرت تب داشتند، فرمود: سنجد تناول فرمایند.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: خاریدن بدن و غلبه خواب و دوار در سر و ثبورها و دملها علامت زیادتی خون است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بشکنید گرمی تب را به بنفشه و آب سرد. و در تابستان بر بدن صاحب تب آب سرد بریزید. و فرمود: یاد ما اهل بیت کردن شفاست از تب و جمیع دردها و وساوس شیطان. و فرمود: بخورید آب باران که بدن شما را پاک میکند، و دردها را دفع میکند.
در حدیث معتبر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام از شخصی پرسیدند: شما بیماران خود را به چه چیز دوا میکنید؟ گفت: به این دواهای تلخ. فرمود: هرگاه کسی از شما بیمار شود، قند سفید را بکوبید و آب سرد بر او بریزید و به او بخورانید که، آن خداوندی که به تلخ شفا میدهد قادر است که به شیرین شفا بدهد.
در حدیث دیگر فرمود: کباب دفع تب میکند.
در حدیث دیگر فرمود: دو ماه بیماری کشیدم، خدا مرا الهام کرد که برنج را بخورم. گفتم شستند و اندکی بر روی آتش قرار دادند، در آسیا خورد کردند و پارهای را سفوف کردند، پارهای را در میان آب کردم و خوردم. فرمود: تب بر اولاد پیغمبرانصلی الله علیه وآله وسلم دو برابر دیگران میباشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: علاج تب به سه چیز میباشد: به قی و عرق و مسهل.
از ابراهیم بن جعفی منقول است: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفت و شکایت کرد از تب ربع. فرمود: نبات یا قند را بسای و در میان آب بریز و ناشتا و هر وقت که احتیاج به آب خوردن شود بخور. چنان کرد، به زودی شفا یافت.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: در معالجه تب غب کهنه عسل و سیاهدانه را با هم ممزوج کن و سه انگشت از آن بخور، که این هر دو مبارک است و خدا عسل را فرموده که شفاست. حضرت پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: در سیاه دانه شفای هر درد هست مگر مرگ.
از امام علی نقیعلیه السلام منقول است: بهترین چیزها برای تب ربع آن است که در روز، نوبهای پالوده با عسل بسازی و زعفران بسیار در آن بکنی و در آن روز غیر آن چیزی نخوری.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: این تعویذی است برای شیعیان از سل: «یا اَللَّهُ یا رَبَّ الاَرْبابِ وَیا سَیِّدَ السّاداتِ یا اِلهَ الْالِهَةِ وَیا مَلِکَ الْمُلُوکِ وَیا جَبّارَ السَّمواتِ وَالاَرْضِ اِشْفِنی وَعافِنی مِنْ دائِی هذا فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابنُ عَبْدُکَ انْقَلَبَ فی قَبْضَتِکَ وَناصِیَتی بِیَدِکَ» سه مرتبه این دعا را میخوانی تا خدای تعالی شفا دهد، به حول و قوه خود.
در روایت معتبر وارد شده است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را تب شدیدی عارض شد، جبرئیل آمد و این عوذه را بر آن حضرت خواند، در ساعت تب زایل شد: «بِسْمِ اللَّهِ اَرْقیکَ، بِسمِ اللَّهِ اَشْفِیکَ، بِسْمِ اللَّهِ مِنْ کُلّ داءٍ یُغنیکَ، بِسْم اللَّهِ وَاللَّهُ شافیک، بِسْمِ اللَّه خُذْها فَتَهْنِئُکَ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ لتَبْرَانَ بِاِذْنِ اللَّهِ».
در چند حدیث معتبر منقول است: بر هیچ بیماری و صاحب دردی هفتاد مرتبه حمد خوانده نمیشود، مگر آنکه درد ساکن میشود.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: یک ماه است که تب میکنم، آنچه اطبا گفتهاند به عمل آوردم، برطرف نشد. حضرت فرمود: بندهای پیراهن خود را به گشا و سر را در گریبان پیراهن داخل کن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان. آن شخص گفت که چنان کردم گویا از بندی رها شدم.
در حدیث دیگر منقول است: یکی از فرزندان آن حضرت بیمار شد. فرمود: ده مرتبه «یا اللَّه» بگو که هیچ مؤمنی نمیگوید مگر آنکه حق تعالی میفرماید: لبیک! حاجت خود را بگو.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه را علّتی عارض شود، هفت مرتبه سوره حمد بخواند، اگر برطرف نشود هفتاد مرتبه بخواند، من ضامنم که آن علت برطرف شود.
در حدیث معتبر منقول است از داوود بن زربی که گفت: بیمار شدم در مدینه بیماری شدید، چون این خبر به امام جعفر صادقعلیه السلام رسید به من نوشتند که یک صاع گندم بخر و بر پشت بخواب و آن گندم را بر سینه خود بریز و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی اِذا سَاَلَکَ بِهِ الْمُضْطَرُّ کَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَمَکَّنْتَ لَهُ فی الاَرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَلِیفَتَکَ عَلی خَلْقِکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَلی اَهْلِ بَیْتِهِ وَاَنْ تُعافِیَنِی مِنْ عِلَّتِی» پس درست بنشین و گندم را جمع کن، باز آن دعا را بخوان، و آن گندم را چهار حصه کن و هر حصه را به یک فقیر بده، باز دعا بخوان. داوود گفت: من چنان کردم، گویا از بندی رها شدم و بسیار کسی کردند، شفا یافتند.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: چون به نزد بیمار روی، هفت مرتبه بگو: «اُعیذُکَ بِاللَّهِ الْعَظیمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ مِنْ شَرِّ کُلِّ عِرْقٍ نعار وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ».
در حدیث دیگر فرمود: سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "انا انزلناه فی لیلة القدر" و آیةالکرسی بخوان، پس به انگشت شهادت بر پهلوی بیمار بنویس: «اَللَّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُ الرَّقیقَ وَعَظْمَهُ الدَّقیقَ مِنْ سُورَةِ الْحَریقِ یا اُمَّ مُلْدَمٍ اِنْ کُنْتِ آمَنْتِ بِاللَّهِ وَالْیَومِ الْاخَرِ فَلا تَأْکُلِی اللَّحْمَ وَلا تَشْرِبِی الدَّمَ وَلا تُهْلِکِی الْجِسْمَ وَلا تُصَدِّعی الرَّأسَ وَانْتَقِلی عَنْ فُلانِ بْنِ فُلانَة» نام او و مادرش را بنویسد الی «مَن یَجْعَلُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا اِلَه اِلّا اللَّهُ تَعالی اللَّهُ عَمّا یُشْرِکُونَ عُلُوّاً کَبیراً».
در روایت دیگر فرمود: بیمار سر در گریبان خود داخل کند، اذان و اقامه بگوید، سوره حمد و فلق و ناس و توحید بخواند، و بگوید «اُعِیذُ نَفْسِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَةِ اللَّهِ وَعَظَمَةِ اللَّهِ وَسُلْطانِ اللَّهِ وَبِجَمالِ اللَّهِ وَبِجَمْعِ اللَّهِ وَبِعَتْرَتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَبِوُلاةِ اَمْرِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَخافُ اللَّهَ وَاَحْذَرُ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ. اَللَّهُمَّ اشْفِنِی بِشَفآئِکَ وَداوِنِی بِدَوآئِکَ وَعافِنِی مِنْ بَلآئِکَ».
در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد، که تبش بسیار به طول انجامیده است. فرمود: آیة الکرسی را در ظرفی بنویس و به آب حل کن و بخور.
در بعضی از کتب معتبره منقول است: برای تب این تعویذ را بنویسد و بر بازوی راست بندد، سوره حمد را تا آخر بنویسد و بعد از آن بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ التّآمّاتِ کُلِّها الَّتِی لا یُجاوِزُهُنَّ بِرٌّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَاَ وَبَرَاَ وَمِنْ شَرِّ الهآمَّةِ وَالسّآمَّةِ وَالحآمَّةِ وَاللّآمَةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّ فُسّاقِ العَرَبِ وَالعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَهِ الجِنِّ وَالاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطانِ وَشَرَکِهِ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ هُو آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَاِلَیْکَ اَنَبْنا وَاِلَیْکَ المَصیرُ، یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ وَاَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الاَخْسَرِینَ بَرْداً وَسَلاماً عَلی فُلانِ ابْنِ فُلانَةَ» نام بیمار و مادرش نوشته، «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا اِنْ نَسِیْنا او اَخْطَأْنا رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَیْنا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا، رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا اَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی القَوْمِ الکافِرِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُو فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً وَتَوَکَّلْ عَلَی الحَیِّ الَّذِی لایَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الاَحْزابَ وَحْدَهُ ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَاَغْلِبَنَّ اَنَا وَرُسُلِی اِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبُونَ وَمَنْیَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» وَصَلَّیاللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ».
از سلمان فارسیرحمه الله منقول است که گفت: بعد از وفات حضرت رسالت پناهصلی الله علیه وآله وسلم بعد از ده روز از خانه بیرون آمدم، در راه امیر المؤمنینعلیه السلام را ملاقات کردم، فرمود: برو به نزد حضرت فاطمهعلیها السلام که تحفهای از بهشت برای او آمده، میخواهد به تو عطا فرماید. به تعجیل به خدمت آن حضرت شتافتم. فرمود: دیروز در همین موضع نشسته بودم، در خانه بسته و غمگین بودم، فکر میکردم در منقطع شدن وحی الهی از ما و نیامدن ملائکه به سوی ما، ناگهان دیدم در گشوده شد و سه دختر به اندرون آمدند، که کسی به حسن و جمال و طراوت و نزاکت و خوشبویی ایشان هرگز ندیده است، چون ایشان را دیدم برخاستم و سؤال کردم: شما از اهل مدینهاید؟ گفتند: دختر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم ما از اهل زمین نیستیم، ما را پروردگار عزت از بهشت جاوید به سوی تو فرستاده و بسیار مشتاق تو بودهایم.
از یکی که بزرگتر ایشان مینمود، پرسیدم: چه نام داری؟ گفت: مقدوده. گفتم: به چه سبب تو را نام این کردهاند؟ گفت: به جهت آنکه از برای مقداد بن اسود خلق شدهام. پس از دیگری پرسیدم: تو چه نام داری؟ گفت: ذرّه نام دارم. از سبب نام پرسیدم. گفت: زیرا از برای ابوذر غفاری خلق شدهام. از سوم ایشان پرسیدم: چه نام داری؟ گفت: سَلمی از سبب آن پرسیدم، گفت: زیرا از برای سلمان فارسی آزاد کرده پدر تو، خلق شدهام.
حضرت فاطمهعلیها السلام فرمود: پس از برای من چه آوردید؟ رطبی چند بیرون آوردند، مانند گردههای نان بزرگ، از برف سفیدتر و از مشک خوشبوتر. پس سلمان گفت: حضرتعلیها السلام یکی از آن رطبها به من داد و فرمود: امشب به این رطب افطار کن و فردا هسته آن را برای من بیاور. پس آن رطب را گرفتم، بیرون آمدم، به هر جمعی از اصحاب رسولصلی الله علیه وآله وسلم که میگذشتم، میپرسیدند: ای سلمان! مگر مشک همراه داری؟ میگفتم: بلی. پس چون وقت افطار شد تناول کردم، هیچ هسته نداشت.
روز دیگر به خدمت حضرت فاطمهعلیها السلام رفتم و عرض کردم: هسته نداشت. فرمود: چگونه 3هسته داشته باشد و حال آنکه این رطب از درختی به هم رسیده است که حق تعالی آن را در بهشت غرس فرموده است، به سبب دعایی که پدرم به من تعلیم کرده است و هر صبح و شام میخوانم؟ سلمان گفت: ای سیده من! آن دعا را تعلیم من فرما. فرمود: اگر خواهی در دنیا باشی و آزار تب نیابی، پس بر این دعا مواظبت کن، این است دعا: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلی نُورٍ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُو مُدَبِّرُ الاُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ، فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ، اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هُو بِالعِزِّ مَذْکُورٌ وَبِالفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلی السَّرّآءِ وَالضَّرّآءِ مَشْکُورٌ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ». سلمان گفت: این دعا را به زیاده از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که تب داشتند، تعلیم کردم و همه از تب نجات پیدا کردند.
در حدیث حسن منقول است: بعضی از فرزندان امام جعفر صادقعلیه السلام بیمار شدند، حضرت فرمود: این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اشْفِنِی بِشِفآئِکَ وَداوِنِی بِدَوآئِکَ وَعافِنِی مِنْ بَلآئِکَ فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ».
از برای تب ربع منقول است: این را بنویسند و بر او ببندند: «یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبراهیمَ» [انبیاء / آیه 69].
در روایت دیگر است که این دعا را بر بازوی راستش ببندند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «وَلَو اَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الجِبالُ او قُطِّعَتْ بِهِ الاَرْضُ او کُلِّمَ بِهِ المَوْتی بَلْ للَّهِِ الاَمْرُ» [رعد / آیه 31] جَمِیعاً یا شافِی یا کافِی یا مُعافِی وَبِالحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَبِالحَقِّ نَزَلَ بِاسْمِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ» و نام او و پدرش را بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَنِ اللَّهِ وَاِلَی اللَّهِ وَلا غالِبَ اِلَّا اللَّهُ» و برای تب و لرز این آیات را بنویسند و بر بازوی بیمار ببندند: «بِسْمِ اللَّهِ مَرَجَ البَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیانِ، وَجَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَحِجْراً مَحْجُوراً، یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ، اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبُونَ، وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرْسَلِینَ اِنَّهُمْ لَهُمُ المَنْصُورُونَ وَاِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ».
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر دردی که داشته باشی دست را بر موضع درد بگذار و سه مرتبه بگو: «اَللَّهُ اَللَّهُ اَللَّهُ رَبِّی حَقّاً لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً، اَللَّهُمَّ اَنْتَ لَها وَلِکُلِّ عَظِیمَةٍ فَفَرّجْها عَنِّی».
و در روایت معتبر دیگر فرمود: بگو: بسم اللَّه، و بمال دست بر آن موضع که درد میکند، بگو: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ ما اَخافُ عَلی نَفْسِی»، هفت مرتبه میگویی.
در روایت دیگر فرمود: دست را بر موضع درد بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ امْسَحْ عَنِّی ما اَجِدُ»، و سه مرتبه دست بر آن موضع میکشی.
در روایت دیگر فرمود: شخص دیگری دست بر محل درد بگذارد، هفت نوبت و اقلّش سه نوبت بگوید: «اَیُّهَا الوَجَعُ اسْکُنْ بِسَکِینَةِ اللَّهِ وَقِرْ بِوِقارِ اللَّهِ وَاحْجُزْ بِحاجِزِ اللَّهِ وَاهْدَأْ بِهَداءِ اللَّهِ، اُعِیذُکَ اَیُّهَا الاِنْسانُ بِما اَعاذَ اللَّهُ بِهِ عَرْشَهُ وَمَلآئِکَتَهُ یَوْمَ الرَّجْفَةِ وَالزَّلازِل».
در روایت معتبر فرمود: برای هر آزار، این دعا را بخوان: «یا مُنْزِلَ الشِّفآءِ وَمُذْهِبَ الدّآءِ اَنْزِلْ عَلَی ما بِی مِنْ دآءٍ شِفآءً».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه برسد بر او المی در بدنش، این دعا بخواند تا هیچ المی و دردی به او نرسد: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلَی الاَشْیآءِ، اُعِیذُ نَفْسِی بِجَبّارِ السَّمآءِ، اُعِیذُ نَفْسِی بِمَنْ لا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ دآءٌ، اُعِیذُ نَفْسِی بِالَّذِی اسْمُهُ بَرَکَةٌ وَشِفآءٌ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه دردی به هم رساند، دست را بر موضع درد گذارد، و با اخلاص بگوید: «وَنُنَزّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُو شِفآءٌ وَرَحْمَةٌ لِلمُؤْمِنِینَ وَلا یَزِیدُ الظّالِمِینَ اِلّا خَساراً» [اسراء / آیه 82] البته عافیت یابد، از هر علتی که باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه را سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" شفا ندهد، هیچ چیز او را شفا نمیدهد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی آزاری در خود بیابد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلی ما یَشآءُ مِنْ شَرِّ ما أجِدُ».
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت آن حضرت رفت، شکایت کرد از بسیاری بیماری و پریشانی. فرمود: این دعا بخوان: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی الحَیِّ الَّذِی لایَمُوتُ وَالحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی المُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیراً».
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت موسی بن عمرانعلیهما السلام به حق تعالی شکایت کرد، از غلبه رطوبت. حق تعالی او را امر فرمود که هلیله و بلیله و آمله را بساید و با عسل خمیر کند و بخورد. حضرت فرمود: این است که شما اطریفل میگویید.
در طبّ الائمّهعلیهم السلام روایت کرده است: شخصی به خدمت امام علی نقیعلیه السلام آمد و عرض کرد: در همسایگی ما شخصی را عقرب گزیده است، بیم آن است که هلاک شود. فرمود: بخورانند به او دوای جامع را که از امام رضاعلیه السلام به ما رسیده است. پس فرمود: سنبل و زعفران و قاقله و عاقرقرحا و خریق سفید و بذر البنج و فلفل سفید، همه مساوی یکدیگر و فرفیون در برابر هر یک از آنها بسیار نرم بکوبند، از حریر بیرون کنند، به عسلی که کَفَش را گرفته باشند خمیر کنند، کسی را که مار یا عقرب گزیده باشد یک حَبّ آن را با آب حلتیث به او بخورانند که در ساعت شفا یابد.
از امام رضاعلیه السلام روایت کرده است: از برای فالج و لَقوه یک حَبّ آن را با آب مرزنگوش در بینی بچکانند.
از امام محمّد تقیعلیه السلام نقل کرده است: از برای سردی معده و خفقان قلب نافع است که یک حب آن را به آب زیره که پخته باشند بخورند.
در حدیث دیگر از امام رضاعلیه السلام منقول است: از برای آزار سپرز یک حَب آن را به آب سرد و اندک سرکه بخورند.
در روایت دیگر از امام رضاعلیه السلام نقل کرده است: از برای درد پهلوی راست یک حب آن را به آب زیره پخته بخورند، و از برای درد پهلوی چپ یک حب آن را به آب ریشه کرفس که پخته باشند بخورند.
در حدیث دیگر فرمود: از برای اسهال یک حبش را به آب مورد پخته بخورند.
از امام محمّد تقیعلیه السلام روایت کرده است: یک حبش را با آب سداب یا به آب ترب پخته بخورند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اگر مردم بدانند که در سنا چه منفعتها هست، هر آینه قیمت هر مثقالی دو مثقال طلا شود و به درستی که امان میبخشد از بهق و پیسی و خوره و دیوانگی و فالج و لقوه. اگر با مویز سرخ بیدانه و هلیله سیاه همه اجزاء مساوی به عمل آورند، هر روز ناشتا به قدر سه درهم بخورند، در هنگام خواب نیز همین مقدار بخورند، این فواید میبخشد و بهترین دواهاست.
در طبّ الائمّهعلیهم السلام روایت کرده است: از مغز خیار شنبر پاک کرده یک رطل بگیرند، در میان یک رطل آب یک شبانه روز بخیسانند، پس صاف کنند و با یک رطل عسل صافی و یک رطل آب بِهْ و چهل مثقال روغن گل سرخ ممزوج گردانند، و به آتش نرم به قوام آورند، از روی آتش بردارند و بگذارند تا سرد شود پس در آن فلفل و دارفلفل و قرفه و قرنفل و قاقله و زنجبیل و دارچینی و جوزبوا از هر یک سه مثقال گرفته و کوفته و پخته در آنچه سابق مذکور شد ممزوج کنند، در سبوی سبزی یا شیشه بکنند، در وقت حاجت در سه روز، هر روز دو مثقال از آن ناشتا بخورند، از برای غلبه صفرا و سودا و بلغم در معده و قی و تب و ترکیدن دست و پا و زحیر و درد شکم و درد جگر و حرارت سر و یرقان و تبهای شدید و درد شبانه و ذَکَر نافع باشد،بعد از آن باید پرهیز کند از خرما و ماهی و سرکه و سبزیها، و غذای آش اماج باشد با روغن کنجد و دوای دیگر نقل کرده است که از هلیله سیاه و هلیله زرد و سقمونیا از هر یک، شش مثقال و از فلفل و دارفلفل و زنجبیل خشک و زنیان و خشخاش سرخ و نمک هندی از هر یک چهار مثقال و از نار مشک و قاقله و شقاقل و چوب بلسان و دانه بلسان وسلیخه مقشر و علک رومی و عاقرقرحا و دارچینی از هر یک دو مثقال، مجموع دواها را با یکدیگر بکوبند، بپزند و سقمونیا را جدا بکوبند، بپزند و هشتاد و پنج مثقال شکر پنیر را در پاتیل آب کنند، قدری از عسل نیز در آن بریزند و آن اجزاء را با اینها معجون سازند، در وقت حاجت دو مثقال از آن را ناشتا و دو مثقال در وقت خواب بخورند نافع است برای قوت جماع، و سردی را از مفاصل و سلسالبول و طپیدن دل و تواتر نفس و امتلای معده و کرم معده و دل را جلا میدهد، اشتهای طعام میآورد، درد سینه و زردی چشم و زردی رنگ و یرقان و غلبه تشنگی را میبرد، برای تب و لرز و دردهای کهنه و دردسر و بیدماغی نافع است.
به سند دیگر روایت کرده است: روزی فرعون، بنی اسرائیل را همگی ضیافت کرد و زهر در طعام ایشان داخل کرد که ایشان را هلاک کند، حق تعالی این دوا را به حضرت موسیعلیه السلام فرستاد و چون خوردند از زهر به ایشان آسیبی نرسید. جبرئیل گفت: قدری سیر مقشر بگیر و بشکن و نرم بکوب و در پاتیل بینداز و از روغن گاو آنقدر بر آن سیرها بریز که بپوشاند آنها را و آتش نرم آنقدر در زیر پاتیل بسوزان که آن سیرها آن روغن را بخورد و از روغن چیزی نماند، پس همان مقدار شیر گاو تازه زاییده بر آن بریز و آتش نرم آن قدر برافروز که از آن شیر هم چیزی نماند، پس همان قدر عسل مصفّی که مومش را گرفته باشند در پاتیل بریز آن قدر بسوزان که آن را هم بخورد، پس از سیاهدانه ده درهم و از فلفل و مرزنگوش هر یک پنج درهم بگیر و نرم بکوب و در پاتیل بریز و بر هم بزن تا مخلوط شود به آن سیر، پس ظرفی را بگیر و اندرون آن را به روغن گاو چرب کن و این دوا را در آن بریز و در میان جو یا خاکستر چهل روز پنهان کن و هر چند کهنهتر شود نیکوتر میشود.
و فرمود: نافع است برای دفع لغوه کهنه و تازه، کسی را که سرما زده باشد و برای سبل چشم و درد پا و ضعف معده و صرع و غش اطفال و ترسیدن زنان در خواب و زرداب و خوره و زیادتی بلغم ودفع سم گزیدن مار و عقرب.
و فرمود: چون یک ماه بر این دوا بگذرد، برای درد دندان و امراض بلغمی به قدر نصف گردکان ناشتا بخورد، چون دو ماه بر او بگذرد برای تب و لرز و آزارهای چشم نافع است. چون سه ماه بر آن بگذرد برای صفرا و بلغم سوخته و جمیع مرضهای صفرا، و ناشتا خوردن نافع است.
چون چهار ماه بگذرد برای تاریکی چشم و تنگی نفس نافع است، چون پنج ماه بر آن بگذرد، کسی که درد سر داشته باشد به قدر نیم عدس از این دوا را با روغن بنفشه ممزوج گردانیده در بینی بچکاند، چون شش ماه بر آن بگذرد کسی که درد شقیقه داشته باشد به قدر یک عدس از آن با روغن بنفشه مخلوط گردانیده در بینی بچکاند، از آن جانبی که درد میکند در اوّل روز.
و چون هفت ماه بر آن بگذرد برای دفع بادی که در گوش به هم میرسد به قدر یک عدس با روغن گل سرخ ممزوج ساخته در گوش چکاند، در اوّل روز و در هنگام خواب، و چون هشت ماه بگذرد آن را با آب خوردن برای دفع خوره نافع است.
چون نه ماه بگذرد، نافع است برای غلبه خواب و هذیان گفتن در خواب و ترس و بیم، باید که با روغن ترب ناشتا و در وقت خواب به قدر یک عدس خورده شود، چون ده ماه بگذارد برای غلبه صفرا وتبهای اندرونی و اختلال عقل به قدر یک عدس با سرکه بخورند، برای سفیدی چشم ناشتا در وقت خواب بخورند. چون یازده ماه بر آن گذشت از برای سودایی که این کس را به ترس و وسواس میاندازد، به قدر یک نخود با روغن گل سرخ ناشتا و به قدر یک نخود بیروغن در هنگام خوابیدن بخورد.
چون دوازده ماه بگذرد از برای فالج کهنه و تازه به آب مرزنگوش به قدر یک نخود بخورد و با روغن زیت نمک بر پا بمالد در وقت خواب و از سرکه و شیر و ماست و سبزیها و ماهی اجتناب نماید، چون سیزده ماه بگذرد به قدر یک نخود از آن با آب سداب حل کند و در اوّل شب بخورد نافع است برای درد اندرون و خندیدن بیسبب و با ریش بازی کردن.
و اگر چهارده ماه بگذرد، برای دفع ضرر زهرها نافع است، اگر زهری به او خورانیده باشند تخم بادنجان را بکوبند و بجوشانند و صاف کنند، با یک نخود از این دوا در سحر بخورند و آب نیم گرم از عقبش بخورند، سه شب یا چهار شب.چون پانزده ماه بگذرد برای دفع سحر و بادها نافع است، چون شانزده ماه بگذرد به قدر نیم عدس آن را به آب باران تازه حل کرده، به دیده کسی بکشد که نور بینایی چشمش کم شده باشد، در بامداد و شام و وقت خواب تا چهار روز، اگر برطرف نشود، تا هشت روز.
چون هفده ماه بگذرد، برای دفع خوره یک گلوله از آن با روغن پاچه گاو، ناشتا و در وقت خواب بخورند و به قدر یک حبهاش را بر بدن بمالند و اندکی را با روغن زیت یا روغن گل سرخ در بینی بچکانند، در آخر روز در حمام. چون هیجده ماه بگذرد، برای دفع بهق آنجا را سوزن بزنند، که خون درآید و به قدر یک نخود با روغن بادام تلخ یا روغن صنوبر بخورند، اندکی را در بینی بچکانند، با نمک در آن محل بمالند. چون نوزده ماه بگذرد اگر آب انار شیرین را گرفته به قدر یک دانه جو از حنظل و با یک نخود از این دوا ناشتا بخورند، برای دفع سهو و فراموشی و بلغم سوخته و تب کهنه نافع است.
چون بیست ماه بگذرد به قدر یک عدس از آن گرفته با آب حل کنند، برای سنگینی گوش، در گوش بچکانند، اگر نفعی ظاهر نشود، در روز دیگر باز بچکانند و اندکی بر کله سرش بریزند و از برای صاحب مرض سرسام با آب انار ترش نافع است.
در حدیث دیگر روایت کرده است از حضرت صادقعلیه السلام: مثل این دوا را جبرئیل برای حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آورد، و فرمود: چهار رطل از سیر مقشر بگیرند، در پاتیل کنند، چهار رطل شیر گاو بر آن بریزند بپزند آن قدر که شیر نماند، باز چهار رطل روغن گاو بر آن بریزند، آنقدر بجوشانند که روغن نماند، پس به قدر دو درهم بابونه بر آن بپاشند و بر هم بزنند تا خوب به قوام آید و در کوزه کرده، سرش را ببندند، در میان جو یا خاک پنهان کنند، در مدت ایّام تابستان و در زمستان بیرون آورند، در بامداد به قدر یک گردکان بخورند، برای هر دردی منفعت داشته باشد.
کلینیرحمه الله در حدیث معتبر روایت کرده است: اسماعیل بن الفضل شکایت کرد به خدمت حضرت صادقعلیه السلام از قراقر معده و اینکه طعام در معده هضم نمیشود، حضرت فرمود: چرا نمیگیری آن نبیذی را که ما میخوریم و باعث هضم طعام میشود و قراقر و بادهای شکم را دفع میکند؟
پس فرمود: یک صاع از مویز بگیر و دانهاش را بیرون کن و پاک بشوی و در ظرف کن و آنقدر آب بر آن بریز که همه را بپوشاند، و در زمستان سه شبانه روز بگذرد و در تابستان یک شبانه روز، پس صاف کن و آب صافش را در دیگ کن دو حصه برود و یک حصه بماند پس نیم رطل عسل را در دیگ بریز و آن قدر بجوشان که آن قدر شود که پیش از عسل ریختن شده بود، پس زنجبیل و خولنجان و دارچینی و زعفران و قرنفل و مصطکی را بگیر و همه را بکوب و در میان دیگ بینداز که چند جوشی بزند، پس دیگ را پایین گذار تا سرد شود، صاف کن و هر صبح و پسین قدری از آن بخور. راوی گفت: چنان کردم و آزارم برطرف شد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: برای دفع درد سر و نصف سر این دعا را بنویسد و بر آن جانب که درد میکندبیاویزد:«اَللَّهُمَّ اَنْتَلَسْتَ بِألهٍ اِسْتَحْدَثْناهُ وَلابِرَبٍّ یَبیدُ ذِکْرُهُ وَلامَعَکَشُرَکاءُیَقْضُونَ مَعَکَ وَلا کانَ قَبْلَکَ اِلهٌ نَدْعُوهُ وَنَتَعَوَّذُ بِهِ وَنَتَضَرَّعُ اِلَیْهِ وَنَدَعُکَ وَلا اَعانَکَ عَلَی خَلْقِنا مِنْ اَحَدٍ فَنَشُکُّ فیکَ لااِله اِلّا اَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ عافِ فُلانِ بْنِ فلانَةِ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ».
در روایت معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه درد سر داشته باشد، یا بولش بند شده باشد دست بر جای درد بگذارد و بگوید: «اُسْکُنْ سَکَّنْتُکَ بِالَّذی سَکَنَ لَهُ ما فِی اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
از امام علی نقیعلیه السلام منقول است: برای درد سر این آیه را بر قدح آبی بخواند و بخورد: «اَوَلَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ کانَتا رَتْقَاً فَفَتَقْنا هُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ اَفَلا یُؤمِنُونَ» [انبیاء / آیه 30].
در حدیث معتبر منقول است: حبیب سیستانی شکایت کرد به حضرت باقرعلیه السلام که هفتهای دو مرتبه مرا درد شقیقه میگیرد. فرمود: بگذار دست را بر آن جانب که درد میکند و سه مرتبه بگو: «یا ظاهِراً مَوجُوداً وَیا باطِناً غَیْرَ مَفْقُودٍ اُرْدُدْ عَلی عَبْدِکَ الضَّعیفِ اَیادیکَ الْجَمیلَةَ عِنْدَهُ وَاَذْهِبْ عَنْهُ ما بِهِ مِنْ اَذَیً اِنَّکَ رَحیمٌ وَدُودٌ».
در حدیث دیگر فرمود: برای دفع درد سر دست بر سر بمالد و هفت نوبت بگوید: «اَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذی سَکَنَ لَهُ ما فی البَّرِ وَالْبَحْرِ وَما فی السَّمواتِ وَالْاَرضِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ».
در روایت دیگر منقول است: برای دفع درد گوش دست بر گوش بمالد و هفت مرتبه این دعا بخواند.
در روایت دیگر فرمود: برای دفع درد سر دست را بر بالای سر بگذارد، بگوید: لَو کانَ مَعَهُ الِهَةٌ کَما یَقُولُونَ اِذاً لَابْتَغُوا اِلی ذِی العَرْشِ سَبیلاً» [اسراء / آیه 42] «وَاِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوا اِلی ما اَنْزَلَ اللَّهُ وَاِلَی الرَّسوُلِ رَاَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» [نساء / آیه 61].
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد و گفت: من سفر بسیار میکنم و در جای هولناک به سر میبرم، چیزی به من تعلیم فرما که نترسم. حضرت فرمود: چون چنین جاییوارد شوی دست را بالای سر بگذار به آواز بلند بگو: ««اَفَغَیْرَ دینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهَ اَسْلَمَ مَنْ فی السَّمواتِ وَاْلارْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَاِلَیْهِ یُرْجَعوُنَ» [آل عمران / آیه 83]، آن شخص گفت که در بیابانی وارد شدم که میگفتند جن در آنجا بسیار است، شنیدم که کسی میگفت: بگیریدش. این آیه را من خواندم که دیگری جواب گفت: چگونه بگیریمش و حال آن که پناه به آیه کریمه طیبه برده است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد، که پسری دارم و گاهی او را باد جن و ام الصبیان میگیرد، به حدّی که از او نا امید میشوم. فرمود: هفت مرتبه سوره حمد را با مشک و زعفران بر ظرفی بنویس و به آب بشوی و تا یک ماه از آن آب بده بخورد، شفا یابد. راوی گفت که یک مرتبه که خورد برطرف شد.
در حدیث دیگر فرمود: کسی را که صرع بگیرد این دعا را بر او بخوانید: «عَزَمْتُ عَلَیْکَ یا ریحُ بِالْعَزیمَةِ الَّتی عَزَمَ بِها عَلِیِّ بْن اَبیطالِبٍ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَلی جِنّ وادِیَ الْصَّبْرَةِ فَاَجابُوا وَأطاعُوا لِما اَجَبْتَ وَاَطَعْتَ وَخَرَجْتَ عَنْ فُلانِ بْنِ فُلانَةِ السّاعَةَ».
در روایت دیگر منقول است: شخصی را اختلال دماغ به هم رسیده بود. حضرت فرمود:هر شب در هنگام خواب این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ امَنْتُ بِاللَّهِ وَکَفَرْتُ بِالطّاغوتِ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنِی فی مَنامی وَفی یَقظَتی اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَجَلالِهِ مِمّا اَجِدُ وَاَحْذَرُ».
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: کسی را باد جن گیرد، بر او سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" هر یک را ده مرتبه بخوانند، این سوره را در جامی با مشک و زعفران بنویسند و به او بخورانند، در آب وضو و غسلش داخل کنند.
در حدیث دیگر منقول است: امام رضاعلیه السلام شخصی را دیدند که صرعش گرفته است، قدح آبی طلبیدند و سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" بر آن آب خواندند، بر سر و روی او پاشیدند به هوش آمد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: در خانهای که جنیان سنگ میاندازند، صاحب خانه آن سنگ را بردارد، بگوید: «حَسْبِیَ اللَّهُ وَکَفی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعا، لَیْسَ وَراءَ اللَّهِ مُنْتَهی .
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: برای درد سر روغن گشنیز را در بینی بچکاند، خوب شود. و شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد، از دردسر. فرمود: به حمام برو و پیش از آنکه داخل آب شوی هفت جام آب گرم بر سر بریز و در هر مرتبه بِسْمِ اللَّهِ بگو.
منقول است: شخصی به امام رضاعلیه السلام شکایت کرد که سردی عظیم در سر خود مییابم، به حدیکه اگر باد بر آن بوزد بیم آن است که غش کنم. فرمود: روغن عنبر و روغن زنبق بعد از طعام خوردن به دماغ بچکان.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هیچیک از فرزندان آدم نیست مگر آنکه در او دو رگ هست، یک رگ بر سرش که خوره را به حرکت میآورد، دیگری در بدنش که پیسی را به حرکت میآورد، پس چون آن رگ به حرکت میآید خدای تعالی زکام را بر او مسلط میگرداند که دردهای سر را میکشد و اگر آن رگ بدن به حرکت میآید، حق تعالی دمل را بر آن مسلط میگرداند که دردهای بدن را میکشد، پس کسی که دمل و زکام به هم رساند خدا را شکر کند.
در روایت دیگر فرموده است: زکام لشکری است از لشکرهای خدا، میفرستد که دردهای بدن را برطرف کند.
در چند روایت دیگر وارد شده است که زکام را علاج نباید کرد.
در روایت دیگر از آن حضرت وارد شده است در معالجه زکام که پنبه را به روغن بنفشه آلوده کند، در وقت خواب بر مقعد خود گذارد.
در روایت دیگر فرمود: یک دانک سیاه و نیم دانک دانه کندس را نرم بکوبند، در دماغ بدمند زکام را برطرف میکند.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرگاه چشم کسی آزرده باشد باید که آیةالکرسی بخواند، به اعتقاد درست که البته شفا مییابد.
در روایت معتبر دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام به شخصی فرمود: میخواهی دعایی به تو تعلیم نمایم که برای دنیا و آخرت تو نافع باشد و درد چشم تو را زایل کند؟ گفت: بلی. فرمود: بعد از نماز صبح و نماز شام مداومت کن بر این دعا: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْکَ اَنْ تُصلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَرِی وَالْبَصِیرَةَ فِی دینِی وَالْیَقِینَ فی قَلْبِی وَالاِخْلاصَ فی عَمَلی وَالسَّلامَةَ فی نَفْسِی وَالسَّعَةَ فی رِزْقی وَالشُکْرَ لَکَ اَبَداً ما اَبْقَیْتَنی».
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم برای درد چشم این دعا را میفرمودند که بخوانند: «اَللَّهُمَّ مَتِّعْنی بِسَمْعی وَبَصَری وَاجْعَلْهُمَا الْوارِثَیْنِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَارِنی فیهِ ثاری».
در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد، دید که چشم آن حضرت آزار عظیم دارد، روز دیگر به خدمت آن حضرت رفت دید که هیچ آزار نمانده است، از سبب آن پرسید. فرمود: این تعویذ را خواندم: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بَعَظَمِةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِجَمالِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِکَرَمِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِبَهاءِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِغُفرانِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِحُکْمِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِذِکْرِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِآلِ رَسوُلِ اللَّهِ صَلّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ ما اَجِدُ فی عَیْنی وَما اَخافُ وَاَحْذَرُ، اَللَّهُمَّ رَبَّ الطَّیِّبِینَ اَذْهِبْ ذلِکَ عَنّی بِحَوْلِکَ وَقُدْرَتِکَ».
ابن شهر آشوب روایت کرده است که مرد کوری شنید که امیر المؤمنینعلیه السلام این دعا را میخواندند. آن شخص به خانه رفت و وضو ساخت و نماز کرد و بعد از نماز این دعا را خواند، چون به این موضوع رسید: «اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَری» دیدهاش بینا شد. دعا این است: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ یا رَبَّ الاَرْواحِ الْفانِیَةِ وَرَبَّ الاَجْسادِ الْبالِیَةِ اَسْاَلُکَ بِطاعَةِ الاَرْواحِ الرَّاجِعَةِ اِلی اَجْسادِها وَبِطاعَةِ الاَجْسادِ المُلْتَئمَةِ اِلی اَعْضائِها وَبِانْشِقاقِ الْقُبُورِ عَنْ اَهْلِها وَبِدَعْوَتِکَ الصّادِقَةِ فیهِمْ وَاَخْذُکَ بِالْحَقِّ بَیْنَهُمْ اِذا بَرزَ الْخَلائِقَ یَنْظُرُونَ قَضاءَکَ وَیَرَوْنَ سُلْطانَکَ وَیَخافُونَ بَطْشَکَ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَکَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ و لا بَنُونٌ و یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلیً عَنْ مَوْلیً شَیْئاً وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ اِلّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ اِنَّهُ هُو الْعَزیزُ الرَّحیمُ اَسْاَلُکَ یا رَحْمنُ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَری وَالْیَقینَ فی قَلْبی وَذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عَلی لِسانی اَبَداً ما اَبْقَیْتَنی اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ».
در روایت دیگر از امام موسیعلیه السلام منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از ضعف باصره، گفت: به مرتبهای رسیده است که شب کور شدهام. فرمود: آیه «اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» تا آخر، مکرر در جامی بنویس و به آب محو کن و آب را در شیشه کن و از میل به چشم بکش. راوی گفت که، کمتر از سه میل کشیدم، بینایی من برگشت.
در حدیث معتبر منقول است از امام رضاعلیه السلام که شفای چشم در خواندن سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و آیةالکرسی و کشیدن قسط و مر و کندر است.
و دعای درد گوش در دعاهای درد سر گذشت.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام جعفر صادقعلیه السلام شکایت کرد از سنگینی گوش. فرمود: دست بر گوش بکش و این آیات را بخوان: «لَو اَنْزَلْنا هَذَا الْقُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَاَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ، هُو اللَّهُ الَّذِی لا اِله اِلّا هُو عالِمُ الْغَیْبِ وَالشّهادةِ هُو الرَّحْمَنُ الرَّحیمُ، هُو اللَّهُ الَّذِی لا اِلهَ اِلَّا هُو الْمَلِکُالْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمّا یُشْرِکونَ، هُو اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِیءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فی السَّمواتِ وَالاَرْضِ وَهُو الْعَزیزُ الْحَکیمُ»[حشر/آیه24 - 21].
در روایت دیگر وارد شده است که برای درد گوش به روغن یاسمن یا روغن بنفشه هفت مرتبه بخواند: «کَاَنْ لَمْ یَسْمَعْها کَاَنَّ فی اُذُنَیْهِ وَقْراً»؛ «اِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئولاً» [لقمان / آیه 7؛ اسراء / آیه 36]، پس آن روغن را در گوش بچکاند.
از برای قطع رعاف منقول است: بر پیشانی او بنویسد: «وَقیلَ یا اَرْضُ ابْلَعی مائَکِ وَیا سَماءُ اَقْلِعی وَغیضَ الْماءُ وَقُضِیَ اْلامْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَی الْجُودیّ وَقیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ»[هود/آیه44].
در روایت دیگر وارد شده است که این آیات را بخواند: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَفیها نُعِیدُکُمْ وَمِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الاصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ اِلّا هَمْساً، یا اَرْضُ ابْلَعِی مائَکِ وَقِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ، وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُو حَسْبُهُ، اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً، وَجَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ».
منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از درد دهان. فرمود: دست بر دهان بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ دآءٌ اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ الَّتی لا یَضُرُّ مَعَها شَیْیءٌ، قُدُّوساً قُدُّوساً قُدُّوساً، بِاسْمِکَ یا رَبَّ الظّاهِرِ المُقَدَّسِ الْمُبارَکِ الَّذِی مَنْ سَئلکَ بِهِ اَعْطَیْتَهُ وَمَنْ دَعاکَ بِهِ اَجَبْتَهَ، اَسْألُکَ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَاَنْ تُعافِیَنِی مِمّا اَجِدُ فی فَمِی وَفی رَأسِی وَفِی سَمْعی وَفِی بَصَری و فِی بَطْنی وَفِی ظَهْرِی وَفی یَدِی وَفِی رِجْلِی وَفِی جَمیعِ جَوارِحِی کُلِّها».
ابوبصیر شکایت کرد به امام محمّد باقرعلیه السلام از درد دندان، گفت: شبها از این درد بیدارم. فرمود: هرگاه اثرش ظاهر شود، دست را بر جای درد بگذار و سوره حمد و سوره "قل هو اللَّه احد" بخوان، پس این آیه را بخوان: «وَتَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیْیءٍ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: این ها را بخوان با سوره "انا انزلناه فی لیلة القدر".
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: برای دفع درد دندان، دست بر موضع سجود بمالد، بر موضعی که درد میکند بمالد، و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الشّافی وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ».
در روایت دیگر منقول است: برای دفع درد دندان سوره حمد و «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» و «قل هو اللَّه احد» بخواند، پس بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَلَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ، قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهیمَ، وَاَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنا هُمُ الاخْسَرینَ، نُودِیَ اَنْ بُورِکَ مَنْ فی النّارِ وَمَنْ حَوْلَها وَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ العالَمینَ، اَللَّهُمَّ یا کافی مِنْ کُلِّ شَیْئیٍ وَلا یَکْفی منْکَ شیٌ اِکْفِ عَبْدَکَ وَابْنَ اَمَتِکَ مِنْ شَرِّ ما یَخافُ وَیَحْذَرُ مِنْ شَرِّ الْوَجیعِ الَّذِی یَشْکُوهُ اِلَیْکَ».
در روایت دیگر منقول است: جبرئیل این تعویذ را برای امام حسینعلیه السلام آورد به جهت دفع درد دندان که دست بر آن دندان که کرم خورده است بگذارند و هفت نوبت بخوانند: «اَلْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِدابَّةٍ تَکُونُ فی الْفَمِّ تَأکُلُ الْعَظْمَ وَتَتْرُکُ اللَّحْمَ اَنَا اَرْقی وَاللَّهُ الشّافی الْکافی لا اِله اِلّا اللَّهُ وَالْحَمْدُ لِلَّه رَبّ الْعالَمینَ وَاِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فیها وَاللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتی وَیُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» [بقره / آیه 73 - 72].
در روایت دیگر، میخی بگیرد و سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق"، هر یک را سه مرتبه بخواند، پس بگوید: «مَنْ یُحْیِی الْعِظامَ وَهِیَ رَمیمٌ یاضِرْسُ» فلان بن فلان و نام صاحب درد و پدرش را بگوید: «اَکَلَتِ الْحارَّ وَالْبارِدَ اَفْبِالْحارِّ تَسْکُنینَ اَمْ بِالْبارِدِ تَسْکُنینَ وَلَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ شَدَدْتُ داءَ هَذا الْضِّرْسِ» فلان بن فلان «بِسْمِ اللَّهِ الْعَظیم» پس میخ را در دیوار بکوبد و بگوید: اللَّه اللَّه اللَّه.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام موسیعلیه السلام شکایت کرد، از گند دهان. حضرت فرمود: در سجده بگو: «یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یارَبَّ اْلاَرْبابِ یا سَیِّدَ السّاداتِ یا اِلهَ الْالِهَةِ یا مالِکَ الْمُلْکِ یا مَلِکَ الْمُلُوکِ اِشْفِنی بِشِفائِکَ مِنْ هذَا الدّاءِ وَاصْرِفْهُ عَنّی فَاِنّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَاَنْقَلِبُ فی قَبْضَتِکَ»؛ راوی گفت: یک مرتبه این دعا را در سجود خواندم و شفا یافتم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دمبلان از گیاه بهشت و آبش برای درد چشم نافع است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: مسواک کردن، آب ریختن چشم را زایل میکند، چشم را جلا میدهد.
در حدیث صحیح منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از آزار چشم. فرمود: دارویی بساز از جداور و کافور و اجزا را مساوی یکدیگر بکن.
در روایت دیگر فرمود: ضعف چشم و خیالات را برطرف میکند.
در روایت دیگر فرمود: دهنه فرنک برای دفع سفیدی که بر روی باصره به هم رسد نافع است.
در روایت معتبر از امام موسیعلیه السلام منقول است: صبر سقوطری و کافور ریاحی را مساوی یکدیگر بسایند، از حریر بیرون کنند، ماهی یک مرتبه در چشم بکشند، دردهای سر و چشم را میکشد.
از امام حسینعلیه السلام منقول است: شخصی از اصحاب خود را فرمود که هلیله زرد با هفت دانه فلفل، بسای و بپز و در دیده بکش.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام شکایت کرد از سفیدیای که در چشم به هم رسیده بود، از درد دندان و درد مفاصل. فرمود: فلفل و دار فلفل از هر یک دو درهم و نشادر پاکیزه صاف یک درهم و هر سه را خوب بسای و از حریر بیرون کن و در هر چشمی سه میل بکش و ساعتی صبر کن که سفیدی روی دیده را قطع میکند، گوشت چشم را پاک میکند، درد را ساکن میکند، پس چشم را به آب سرد بشوی، بعد از آن سرمه سنگ بکش.
در روایت دیگر وارد شده است که امیر المؤمنینعلیه السلام به سلمان و ابوذر فرمود: تا درد چشم دارید بر پهلوی چپ مخوابید و خرما مخورید.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: ماهی خوردن برای درد چشم زیان دارد، دست بر چشم مالیدن بعد از دست شستن و بعد از طعام خوردن امان میدهد از درد چشم، و در پنجشنبه و جمعه شارب و ناخن گرفتن از درد چشم امان میبخشد.
در روایت دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد از درد گوش و گفت که چرک و خون از گوشم بسیار میآید.فرمودند که پنیر بسیار کهنه شده را یک قدری بگیر و نرم بکوب و با شیر زن ممزوج کن، بر روی آتش نرم گرم کن و چند قطره در گوشی که درد میکند بریز.
در روایت دیگر از برای درد گوش منقول است: یک کف کنجد پوست نکنده و یک کف خردل هر یک را علی حده بکوبند، با یکدیگر مخلوط کرده روغن بگیرند و روغن را در شیشه بکنند، سرش را به انگشتر آهن مهر کنند و هر وقت که خواهند دو قطره از آن در گوش بچکانند، پنبه در گوش بگذارند و سه روز چنین کنند تا شفا یابد.
در روایت دیگر وارد شده است که سداب را با روغن زیت بپزند و چند قطره در گوش بچکانند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سداب برای درد گوش نافع است، و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برای درد گلو چیزی نافعتر از خوردن شیر نیست.
به سند معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت عیسی به شهری گذشتند، دیدند که مردم آن شهر رویهای ایشان زرد و چشمهای ایشان کبود است، از بسیاری مرض به آن حضرت شکایت کردند. حضرت فرمود: شما گوشت را پیش از پختن نشسته میپزید و هیچ حیوانی از دنیا به در نمیرود مگر آنکه جنابتی با او هست، بعد از آن، گوشت را پیش از پختن شستند، بیماری ایشان برطرف شد.
حضرت عیسیعلیه السلام به شهر دیگر گذشتند دندانهای ایشان ریخته بود، و روهای ایشان باد کرده بود. فرمود: در وقت خواب دهان را باز کنید و بر هم مگذارید چنان کردند، آن علتها از ایشان زایل شد.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: برای درد دندان، سعد را بر آن بگذارند. و فرمود:سرکهای که از شراب به عمل آورده باشند بن دندان را محکم میکند.
در حدیث معتبر منقول است: حمزة بن الطیار به خدمت حضرت آمد، آه میکشید. حضرت پرسیدند که چه میشود تو را؟ گفت: دندانم درد میکند. فرمود: حجامت بکن. حجامت کرد، ساکن شد، بعد آن حضرت فرمود: دوایی به حجامت کردن و خوردن عسل نمیرسد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: برای درد دندان، حنظل را بگیرد، پوستش را بکند، پس روغنش را بگیرد اگر دندانش را کرم خالی کرده باشد در میان آن دندان چند قطره از آن روغن بریزد و پنبه را به آن آلوده کرده، در میان آن دندان بگذارد، بر پشت بخوابد، تا سه شب چنین کند. و اگر بن دندان درد کند در آن گوشی که در جانب آن دندان واقع است در چند شب هر شب دو قطره یا سه قطره بچکاند.
باز فرمود:هرکه درد دهان داشته باشد یا خون از بن دندانش آید یا درد کند یا دهانش جوشیده باشد یا رنگ به سرخی گشته باشد یک حنظل تازه که رسیده باشد و زرد شده باشد بگیرد، و تمامش را به گل بگیرد، و سرش را سوراخ کند، و کاردی از آن سوراخ داخل کند و مغزش را بتراشد به طوری که سوراخ نشود، پس سرکه بسیار تندی که از شراب به عمل آورده باشند در آن سوراخ بریزد و بر روی آتش بگذارد که بسیار بجوشد، پس بردارد و هر وقت که احتیاج شود به قدر ناخنی بگیرد، بر دندانها و دهان بمالد و بعد از آن به سرکه مضمضه کند و اگر خواهد آنچه در میان حنظل است در شیشه یا ظرف دیگر خالی کند و هر چند آبش برطرف شود سرکه به رویش بریزد و هر چند کهنهتر شود نفعش بیشتر است.
در حدیث معتبر منقول است از ابراهیم بن نظام که گفت: دزدان مرا در راه گرفتند و پالوده گرم در دهانم ریختند، بعد از آن دهانم را پر از برف کردند، پس دندانهایم تمام ریخت، پس امام رضاعلیه السلام را در خواب دیدم که فرمود: سعد در دهان بکن تا دندانهایت بروید. بعد از چند گاه شنیدم که حضرت رضاعلیه السلام به محل ما وارد شده است و به خراسان میرود. به خدمت آن حضرت رفتم و حال خود را عرض کردم، همان را فرمود که در خواب فرموده بود. چنان کردم، دندانهایم رویید.
از علی بن نعمان منقول است: به امام رضاعلیه السلام عرض کردم که ثالول بسیاری در بدنم به هم رسیده است، به این سبب غمگین شدم. حضرت فرمود: از برای هر ثالول هفت جو بگیر و بر هر جویی هفت نوبت «اِذا وَقَعتِ الواقَعة» بخوان تا «فَکانَتْ هَباءً مَنْبَثّاً» و هفت نوبت بخوان: «وَیَسْئلوُنَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبّی نَسَفاً فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَری فیها عِوَجاً وَلا اَمْتاً» [طه / آیه 107 - 105]؛ پس هر جویی را یک نوبت بر هر ثالولی بمال و مجموع جوها را در پارچه نوی ببند و سنگی بر آن ببند، در چاهی بینداز، و بهتر آن است که این کار را در تحت الشعاع بکنی. راوی گفت: چنین کردم، بعد از یک هفته همه برطرف شده بود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دست بر ثالول بمال و سه نوبت این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ اَللَّهُمَّ امْحُ عَنّی ما اَجِدُ».
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است که فرمود: دختری در خانه ما خنازیر در گردنش به هم رسید، شخصی در خواب به من گفت: بگو این دعا را مکرّر بخواند: «یا رَؤُفُ یا رَحیمُ یا رَبِّ یا سَیِّدِی».
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که گنده ماده در بدن من ظاهر شده است. فرمود: سه روز روزه بدار و در روز چهارم در وقت زوال، غسل بکن و به صحرا یا بام بلندی برو و چهار رکعت نماز بگزار، به هر سورهای که خواهی، و تا توانی سعی کن در گریه و تضرّع و حضور قلب، و چون از نماز فارغ شوی، جامههای خود را بینداز و جامه کهنه پاکیزه به طریق لنگ بر خود ببند، بر خاک به سجده برو و پهلوی راست خود را بر خاک بگذار و با زاری و خشوع بگو: «یا واحِدُ یا اَحَدُ یا کَریمُ یا جَبّارُ یا قَرِیبُ یا مُجیبُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْشِفْ ما بی مِنْ مَرَضٍ وَاَلْبِسْنِی الْعافِیَةَ الشّافِیَةَ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ وَامْنُنْ عَلَیَّ بِتَمامِ النِّعْمَةِ وَاَذْهِبْ ما بی فَقَدْ اذانی وَغَمَّنی». و فرمود: وقتی نفع میکند که خاطرت مطمئن باشد و صاحب یقین باشی که تأثیر میکند. آن شخص چنین کرد به زودی عافیت یافت.
در حدیث دیگر فرمود: هر ورمی که در بدن به هم رسد و ترسی که به حال بدی منتهی شود، در وقتی که وضو داری برای نماز واجب پیش از نماز برای آن ورم بخوان این آیات را: «لَو اَنْزَلْنا هذَا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ تا آخر سوره» [حشر / آیه 21 تا پایان سوره ، که اگر چنین کنی آن ورم ساکن شود. در کتاب مکارم الاخلاق این شکل را برای دفع آبله و کم بیرون آوردن نقل کرده است. بهتر آن است که به ترتیب عدد بنویسند.
16 3 2 13
5 15 11 8
9 6 7 12
4 15 14 1
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برای ثبور و دملهای ریزه که در بدن بیرون میآید، در اوّل که اثرش ظاهر شود، انگشت شهادت بر دورش بگرداند و هفت مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ». در مرتبه هفتم انگشت را بر روی آن به قوّت بگذارد.
در روایت دیگر فرمود: این دملها و ثبور، اکثرش از خون فاسدی است که در وقت طغیان آن از بدن بیرون نمیکنند، پس کسی که در او اینها حادث شود، چون به رختخواب رود بگوید: «اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْعَظیمِ وَکَلِماتِهِ التّامّاتِ الَّتی لا یُجاوِزُهُنَّ بِرٌّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ» تا از اینها و سایر دردها عافیت یابد.
در روایت دیگر منقول است: برای کری و دمل و قوبا این آیات را بخواند و بنویسد و با خود نگاه دارد: «بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ مالَها مِنْ قَرارٍ، مِنْها خَلَقْناکُمْ وَفیها نُعیدُکُمْ وَمِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری اللَّهُ اَکْبَرُ وَاَنْتَ لا تَکْبُرُ وَاللَّهُ یَبْقی وَاَنْتَ لا تَبْقی وَاللَّهُ عَلی کُلِّ شَئٍ قَدیرٌ».
در حدیث معتبر منقول است: یونس بن عماد شکایت کرد به حضرت صادقعلیه السلام از پیسی که در روی او به هم رسیده بود. حضرت فرمود: چون ثلث آخر شب شود وضو بساز و به نماز شب برخیز و در سجده آخر دو رکعت اوّل نماز، این دعا بخوان: «یا عَلِیُّ یا عَظیمُ، یا رَحْمنُ یا رَحیمُ، یا سامِعَ الدَّعَواتِ، یا مُعْطِیَ الْخَیْراتِصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی مِنْ خَیْرِ الدُّنیا وَالاخِرَةِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَاصْرِفْ عَنّی مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَأذْهِبْ عَنّی هذَا الْوَجَعَ» و نام آن آزار را ببر، «فَاِنَّهُ قَدْ غاظَنی وَاَحزَنَنی»، و مبالغه در تضرع و دعا بکن. راوی گفت: چنان کردم و هنوز به کوفه نرسیده بودم که آن پیسی از من برطرف شد.
در روایت دیگر منقول است: اسحق بن اسمعیل و غیر او از همین علت به آن حضرت شکایت کردند. فرمود: وضو بسازید و دو رکعت نماز بکنید، حمد و ثنای الهی به جا آورید و صلوات بر محمّد و اهل بیت او بفرستید، بگویید: «یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ، یا واحِدُ یا واحِدُ یا واحِدُ، یا اَحَدُ یا اَحَدُ یا اَحَدُ، یا صَمَدُ یا صَمَدُ یا صَمَدُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ، یا رَبَّ الْعالَمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ، یا سامِعَ الدَّعَواتِ، یا مُنزِّلَ الْبَرَکاتِ، یا مُعْطِیَ الْخَیْراتِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَعْطِنی خَیْرَ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنّی شَرَّ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ، وَاَذْهِبْ ما بی فَقَدْ غاظَنِی اْلاَمْرُ وَاَحْزَنَنی».
در روایت دیگر فرمود: سوره یس را با عسل بنویس و بشوی و بخور تا برطرف شود.
در روایت دیگر فرمود: سوره انعام را با عسل در ظرفی بنویس و به آب بشوی و بخور. و در مکارم الاخلاق مذکور است، که برای پیسی و خوره این آیات را بنویس و بشوی و بخور و با خود نگاهدار: «بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یَمْحُو اللَّهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ، الْحَمْدُ للَّهِ فاطِرِ السَّمواتِ وَالْارْضِ جاعِلِ الْمَلائکَةِ رُسُلاً اوُلِی اَجْنِحَةٍ مَثْنی وَثُلاثَ وَرُباعَ، بِاسْمِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ» و نام او و مادرش را بنویسد.
از برای بَهَق بر آن موضع بنویسد: «وَاِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ، هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ اِذْ تَدْعُونَ او یُنْفَعُونَکُمْ او یَضرُّونَ».
در روایتی منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام برای صاحب جراحتی فرمود: قدری از قیر تازه بگیر و همان قدر از پیه بُز، و هر دو را بر سبوی تازه بمال و بر روی آتش نرم بگذار، از ما بین وقت ظهر تا وقت نماز عصر پس پارهای کتان کهنه بگیر و آن قیر را بر آن طلا کن و به روی جراحت بگذار، و اگر جراحت سوراخی داشته باشد کتان را فتیله کن و به قیر آلوده کن و در جراحت بگذار.
در حدیث معتبر منقول است: خراجی در بدن متوکل بیرون آمده بود که مشرف بر هلاک شد، و اطبا جرأت نمیکردند نیشتر بزنند. فتح بن خاقان وزیر متوکل به خدمت امام علی نقیعلیه السلام فرستاد و حال متوکل را عرض کرد. حضرت فرمود: سرگین گوسفند که در زیر دست و پای گوسفندان سرشته میشود بگیرید و با گلاب مخلوط کنید و بر آن خراج بگذارید. چون این خبر رسید، اطبا خندیدند که این چه فایده میکند! وزیر متوکل گفت: آن حضرت داناترین خلق است. آنچه فرموده است باید کرد. پس آنچه فرموده بود به عمل آوردند و دردش ساکن شد و به خواب رفت، پس آن خراج گشوده شد و چرک بسیار دفع شد و شفا یافت.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چغندر را با گوشت گاو پختن و خوردن، پیسی را برطرف میکند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد به آن حضرت از پیسی و بهق، فرمود: حمام رو و حنا را با نوره مخلوط کن و بر آن موضع بمال که دیگر نخواهی دید اثر آن را.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: گوشت گاو، خوره و پیسی را زایل میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هیچ چیز برای پیسی نافعتر نیست از تربت امام حسینعلیه السلام، با آب باران بخور و بر آن موضع بمال. فرمود: موی بینی امان است از خوره، و تربت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم خوره را زایل میکند. فرمود:از کسی که خوره یا پیسی داشته باشد بگریزید و پر نظر به ایشان مکنید و با ایشان معاشرت ننمایید، که سرایت میکند.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: در هر جمعه شارب گرفتن امان میدهد از خوره. و از امام موسیعلیه السلام منقول است: هیچ کس نیست مگر آنکه رگ خوره در بدن او هست، و آن را میگدازد خوردن شلغم.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد که ماده طاعون در بدن من ظاهر شده است. فرمود: سیب بخورد. آن شخص خورد، عافیت یافت.
منقول است: شخصی به امام جعفر صادقعلیه السلام شکایت کرد، از درد سینه. حضرت فرمود: طلب شفا بکن از قرآن زیرا که حق تعالی میفرماید: «فِیهِ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»؛ یعنی در قرآن شفا هست برای آنچه در سینههاست.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد، گفت: برادرم از درد شکم آزار دارد. فرمود: بگو اندکی عسل با آب گرم بخورد. روز دیگر آمد، گفت: خورد و نفع نکرد. فرمود: برو و باز عسل بده بخورد، و هفت مرتبه سوره حمد نزد او بخوان. چون آن شخص رفت، فرمود: برادرش منافق است، به این سبب خوردن عسل او را نفع نبخشید.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنینعلیه السلام شکایت کرد از درد شکم. فرمود: آب بخور و این دعا را بخوان: «یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحیمُ، یا رَبَّ الْاَرْبابِ، بِااِلهَ الْالِهَةِ، یا مَلِکَ الْمُلُوکِ یا سَیِّدَ السّاداتِ، اِشْفِنْی بِشِفائِکَ مِنْ کُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ، فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ اَتَقَلَّبُ فی قَبْضَتِکَ».
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت نمود از درد ناف. فرمود: دست بر آن موضع بگذار و سه مرتبه بگو: «وَاِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ لایأتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ» [فصلت / آیه 42 - 41].
در چند روایت وارد شده است که برای قولنج و درد شکم سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل هو اللَّه احد" را بر جامی با مشک و زعفران بنویسد و این دعا را نیز بنویسد: «اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْعَظیمِ، وَبِعِزَّتِهِ الَّتی لا تُرامُ وَبِقُدْرَتِهِ الَّتی لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَیْیءٌ مِنْ شَرِّ هذَا الْوَجَعُ وَشَرِّ ما فیهِ وَشَرِّ ما اَحْذَرُ مِنْهُ»، و به آب باران بشوید و بخورد، ناشتا یا در وقت خواب.
در روایت دیگر منقول است: برای فالج [مرضی که بر قسمتی از بدن که عارض میشود دو دست و پا و اعضای دیگر را از حرکت میاندازد] و جمیع بادها نافع است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد از درد تهیگاه. فرمود: چون از نماز فارغ شوی دست بر موضع سجود بمال و بعد از آن بر موضع درد بمال و این آیات را بخوان: «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَاَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ، فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا اِله اِلّا هُو رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ، وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا بُرهانَ لَهُ بِهِ فَاِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ اِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ، وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمینَ» [مؤمنون / آیه 118 - 115]، راوی گفت: چنین کردم، به زودی برطرف شد.
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دست بر تهیگاه بمالد و سه مرتبه این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ الْعَظیمِ، اَللَّهُمَّ امْحُ عَنّی ما اَجِدُ فی خاصِرَتی»، و در هر مرتبه دست بر آن موضع بکشد.
از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: از برای دفع اَلَم سِپُرز این آیات را به زعفران بنویسد، و به آب زمزم بشوید و بخورد: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اوِادْعُوا الرَّحْمنَ اَیّاً ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَسْمآءُ الْحُسْنی وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً وَقُلِ الْحَمْدُللَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِیالْمُلکِ وَلَمْیَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبیراً»[اسراء/آیه111 - 110].
و منقول است: شخصی به خدمت امام موسیعلیه السلام شکایت کرد، از قراقر و صداهای شکم و گفت: به مرتبهای آزار میکند، که با کسی که سخن میگویم، شرمنده میشوم. حضرت فرمود: چون از نماز شب فارغ شوی این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ ما عَمِلْتُ مِنْ خَیْرٍ فَهُو مِنْکَ لاحَمْدَ لی فیهِ وَما عَمِلْتُ مِنْ سُوءٍ فَقَدْ حَذَّرْتَنیهِ فَلا عُذْرَلِی فیهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ أتَّکِلَ عَلی مالا حَمْدَ لی فیهِ او امِنُ مالا عُذْرَلی فیهِ».
در روایت دیگر همین دعا برای دفع زحیر وارد شده است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد به آن حضرت از پیچش شکم. فرمود: آبی بگیر و این آیات را بر آن بخوان: «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسّرَ وَلا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» [بقره / آیه 185] سه مرتبه؛ پس بگو: «اَوَلَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَاْلارْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماء کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ اَفَلا یُؤمِنُونَ» [انبیاء / آیه 30] پس آن آب را بخورد، دو دست بر شکم بمالد.
در روایت وارد شده است، که این آیات را بر روغن بخواند، بر شکم بمالد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَفَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَحَمَلْناهُ عَلی ذاتِ اَلْواحٍ و دُسُرٍ» [قمر / آیه 13 - 11] «فَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» بِاسْمِ فلان بن فلان «اَوَلَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ کانَتا رَتْقاً...» [انبیاء / آیه 30].
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام در سفری بودند، اسمعیل فرزند آن حضرت شکایت کرد از درد شکم و درد پشت. حضرت او را طلبید، فرمودند که بر پشت بخوابد و این دعا را بر او خواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَبِصُنْعِ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلونَ، اُسْکُنْ یا ریحُ بِالَّذی سَکَنَ لَهُ ما فی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ».
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنینعلیه السلام شکایت کرد از درد پشت. فرمود: دست را بر آن موضع بگذار که درد دارد و سه مرتبه این آیه را بخوان: «وَما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلّا بِاذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَمَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنیا نُؤْتِهِ مِنْها وَمَنْ یُرِدْ ثَوابَ الاخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَسَنَجْزِی الشّاکِرینَ» [آل عمران / آیه 145] و هفت مرتبه سوره قدر را بخواند.
در حدیث دیگر منقول است: مفضل به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد شکایت کرد از تنگی نفس، و گفت: اندک راهی که میروم نفسم تنگ میگردد و مینشینم. فرمود: بول شتر بخور تا ساکن شود.
کلینی در حدیث حسن روایت کرده است که شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از سرفه، و حضرت فرمود: قدری از انجدان رومی با همان قدر از نبات سفوف کن و یک روز یا دو روز بخور. آن شخص گفت: یک روز خوردم برطرف شد.
در حدیث دیگر منقول است که شخصی به امام موسیعلیه السلام شکایت کرد، از مرض سل. حضرت فرمود: سنبله و قاقله و زعفران و عاقرقرحا و بذر البنج و خربق و فلفل سفید، اجزا را مساوی بگیر و فرفیون را دو برابر هر یک از اجزا بگیر، و تمام اجزا را ساییده، از حریر بیرون کن، با عسلی که کَفَش را گرفته باشند خمیر کن و به قدر یک نخود به آب گرم در سه شب بخور. چنان کرد شفا یافت.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام رضاعلیه السلام شکایت کرد از سرفه. فرمود: بگیر از فلفل سفید یک جزء و فرفیون دو جزء و خربق سفید یک جزء و سنبل یک جزء و قاقله یک جزء و زعفران یک جزء و بذر البنج یک جزء و این اجزا را ساییده، از حریر برون کن، مثل تمام اجزا، عسل کف گرفته را داخل کن، خمیر کرده، حبهها بساز و از برای سرفه کهنه و تازه در وقت خواب به آب رازیانه نیم گرم بخور.
در حدیث معتبر منقول است: از امام جعفرعلیه السلام پرسیدند: آیا به حضرت عیسیعلیه السلام میرسید دردهایی که به فرزندان آدم میرسید؟ فرمود: بلی، در طفولیت، بیماریهای مردم بزرگ به او میرسید، درد تهیگاه از دردهای بزرگان است، در طفولیت گاهی که او را عارض میشد به مادر خود میگفت که عسل و سیاهدانه و روغن زیت را با یکدیگر خمیر کن و از برای من بیاور. چون میآورد، کراهت داشت از خوردن آن، حضرت مریم میگفت: چرا کراهت داری، خودت طلبیدی؟ میگفت: به علم پیغمبری آن را طلب کردم و از برای جزع طفولیت و بدمزگی دوا کراهت دارم. پس میگرفت و تناول میفرمود.
در چند روایت وارد شده: خوردن ریزهها که از سفره میریزد، درد تهیگاه را برطرف میکند.
در روایت معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: بخورید امرود را که دل را جلا میدهد و دردهای اندرونی را ساکن میکند.
در روایت دیگر فرمود: بخورید انجدان رومی را که درد تهیگاه را زایل میکند.
از امام محمد باقرعلیه السلام منقول است: حضرت حزقیلعلیه السلام را قرحهای در جگر به هم رسید، دعا کرد، حق تعالی به او وحی فرمود: شیره انجیر را بگیر و بر سینه خود از بیرون بمال. چنان کرد، آن آزار از او برطرف شد.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد از شدت درد سپرز، فرمود: پارهای نقره بده و تره بخر و آن را با روغن عربی بپز و سه روز بخوران به هرکه آزار سپرز دارد، که اگر خدا خواهد شفا مییابد.
کلینی به سند معتبر روایت کرده است: به امام موسیعلیه السلام عرض کردند که یکی از غلامان آن حضرت آزار سپرز دارد. فرمود: سه روز تره به او بخورانید. چون سه روز خورد عافیت یافت.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: بخورید سرکه را که از شراب ساخته باشند که کرمهای معده را میکُشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خرمای ناشتا خوردن، کرم معده را میکشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه هفت دانه خرمای عجوه را در وقت خواب بخورد، کرمهای معدهاش را میکشد.
در چند حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برای دفع اسهال، قدری از برنج بگیرند و بشویند و در سایه بخشکانند، بر روی آتش بو بدهند و نرم بکوبند، هر بامداد یک کف از آن بخورند.
در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: برای دفع اسهال، برنج را در دیگ کن و به آب بجوشان و چهار یا پنج پارچه سنگ در زیر آتش بگذار، تا سرخ شوند و پیه قلوه تازه را بگیر و با آن سنگها در میان کاسه بینداز و کاسه دیگر بر سرش بگذار که بخارش بیرون نرود و حرکت ده تا آن پیه آب شود پس چون برنج پخته شود این روغن را بر رویش بریز و بخور.
در روایت دیگر منقول است: شخصی از زحیر شکایت کرد به امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: گُل ارمنی را بگیر و بر روی آتش ملایم بو بده و سفوف کن و بخور.
در حدیث دیگر فرمود: بذر قطونا و صمغ عربی و گُل ارمنی را بو بده و سفوف کرده بخور که زحیر را برطرف میکند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام رضاعلیه السلام شکایت کرد از درد پیچش شکم. فرمود: گردکانی را بگیر و بر روی آتش بگذار و چون مغزش بریان شود، پوستش را بکن و بخور.
در حدیث دیگر مروی است که شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد، از قراقر شکم. فرمود: سیاهدانه با عسل بخور.
در حدیث معتبر منقول است که شخصی شکایت کرد به حضرت صادقعلیه السلام از ضعف معده. فرمود: جزاه را با آب سرد بخور. و جزاه گیاهی است شبیه به کرفس آن را بیوهزا میگویند.
در حدیث معتبر منقول است: معلی بن خنیس به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد، از درد فَرْج. فرمود: عورت خود را در موضعی گشودهای که سزاوار نبوده و به این سبب این درد در آن به هم رسیده است، دست چپ بر فرج خود بگذار، این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّه، بَلی مَنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ للَّهِِ وَهُو مُحْسِنٌ فَلَهُ اَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْلَمْتُ وَجْهی اِلَیْکَ وَفَوَّضْتُ اَمْرِی اِلَیْکَ لامَلْجَاَ وَلامَنْجا مِنْکَ اِلّا اِلَیْکَ».
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنینعلیه السلام شکایت کرد از درد ران. فرمود: آب گرمی در طشت بکن و در میان آب بنشین و دست بر آن موضع که درد دارد بگذار، این آیه را بخوان: «اَوَلَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالاَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْنا هُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْیءٍ حَیٍّ اَفَلا یُؤمِنُونَ» [انبیاء / آیه 30].
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام حسینعلیه السلام شکایت کرد از درد پا. فرمود: از اوّل سوره فتح بخوان تا «وَکانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً» [فتح / آیه 7 - 1].
در روایت معتبر وارد شده است: ابوحمزه ثمالی به امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد از درد زانو. فرمود: بعد از نماز این دعا بخوان: یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَیا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرحِمَ اِرْحَمْ ضَعْفی وَقِلَّةَ حِیلَتِی وَاعْفِنی مِنْ وَجَعی. چنان کرد، به زودی عافیت یافت.
در روایت دیگر منقول است: سالم بن محمّد شکایت کرد به حضرت صادقعلیه السلام از درد ساق. گفت: این درد مرا از همه کارها عاجز کرده است. فرمود: این آیه را هفت مرتبه بر آن موضع بخوان: «وَاتْلُ ما اُوحِیَ اِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً» [کهف / آیه 23].
در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام حسینعلیه السلام شکایت کرد از درد پا. فرمود: دست بر آن موضع بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ «وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالاَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ» [زمر / آیه 67]».
در روایت دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از درد مثانه. فرمود: این آیات را در وقت خواب سه مرتبه و بعد از بیدار شدن یک مرتبه بخوان: «اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْیءٍ قَدیرٌ اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلیٍّ وَلا نَصیرٍ» [بقره / آیه 107 - 106].
در حدیث دیگر منقول است که شخصی به خدمت امام علی النقیعلیه السلام نوشت که شخصی از شیعیان شما بولش بند شده است. حضرت در جواب نوشتند: آیات قرآن بسیار بر آن بخوان تا شفا یابد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بر هر ورمی آیات آخر حشر، «لَو اَنْزَلْنا هذَا الْقُرانَ عَلی جَبَلٍ...» سه مرتبه بخوان، در هر مرتبه آب دهان را بر آن موضع بینداز.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از درد مفاصل. فرمود: این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِاَسْمائِکَ وَبَرَکاتِکَ وَدَعوَةِ نَبِیِّکَ الطَّیِّبِ الْمُبارَکِ الْمَکینِ عِنْدَکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَبِحَقِّهِ وَبِحَقِ ابْنَتِهِ فاطِمَةَ الْمُبارَکَةِ وَبِحَقِّ وَصِیّهِ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَبِحَقِّ سَیِّدَی شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اِلّا اَذْهَبْتَ عَنّی شَرَّما اَجِدُ بِحَقِّهِمْ بِحَقِّهِمْ بِحَقِّهِمْ، بِحَقِّکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ. چون این دعا را خواند، در همان ساعت درد ساکن شد.
در حدیث دیگر مروی است که شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از عرق النساء فرمود: هرگاه اثرش ظاهر شود دست بر آن موضع بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَعُوذُ بِسْمِ اللَّهِ الْکَبیرِ، وَاَعُوذُ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظیمِ مِنْ شَرِّ کُلِّ عِرْقٍ نُعارِ وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ. آن شخص سه مرتبه این دعا را خواند، از آن مرض نجات یافت.
در روایت دیگر وارد شده است که، شخصی را لغوه در او عارض شده بود به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد، حضرت فرمود: برو به روضه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دو رکعت نماز بکن، و دست بر رو بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ بِهذا اُخْرُجْ اَقْسَمْتُ عَلَیْکَ مِنْ عَیْنِ اِنْسٍ او عَیْنِ جِنٍّ او وَجَعٍ، اُخْرُجْ اَقْسَمْتُ عَلَیْکَ بِالَّذی اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلاً وَکَلَّمَ مُوسی تَکْلیماً وَخَلَقَ عیسی مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ لَمّا هَدَأْتَ وَطَفِئْتَ کَما طُفِئَتْ نارُ اِبْراهیمَ اِطْفِئی بِاِذْنِ اللَّهِ اِطْفِئی بِاِذْنِ اللَّهِ. دو مرتبه چنین کرد، عافیت یافت. و در مکارم الاخلاق مذکور است که برای عرق مدینی که به فارسی رشته میگویند پشم شتر را به دست بکند بیکارد و مقراض و بتابد، هفت گره بر آن بزند و بر هر گرهی سه مرتبه سوره حمد را بخواند، پس سه مرتبه بر آن رشته یا بر آن شخص این دعا را بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الابَدِ الْمُحْصِی الْعَدَدِ، الْقَریبِ لِما بَعُدَ، الطّاهِرِ عَنِ الْوَلَدِ، اَلْعالی مِنْ اَنْ یُولَدَ، الْمُنْجِزِ لِما وَعَدَ، اَلْعَزیز بِلا عَدَدٍ، اَلْقَوِیّ بِلا مَدَدٍ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُوْلَد وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، یا خالِقَ الْخَلیقَةِ، یا عالِمَ السِّرِّ وَالْخَفِیَّةِ، یا مَنِ السَّمواتُ بِقُدْرَتِهِ مُرْخاةٌ، یا مَنِ الاَرْضُ بِعِزَّتِهِ مَدْحُوَّةٌ، یا مَنِ الْجِبالُ بِاِرادَتِهِ مُرْساةُ، یا مَنْ نَجی بِهِ صاحِبُ الْعِرْقِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَبَلِیَّةٍ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ خَیْرِ خَلْقِکَ وَاشْفِ اَللَّهُمَّ فُلانِ بْنِ فَلانَةٍ بِشِفائِکَ وَداوِهِ بِدَوائِکَ وَعافِهِ مِنْ بَلائِکَ اِنَّکَ قادِرٌ عَلی ما تَشاءُ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَآلِهِ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خواندن این دعا برای دفع بواسیر نافع است: «یا جَوادُ یا ماجِدُ یا رَحیمُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا بارِیءُ یا راحِمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَارْدُدْ عَلَیَّ نِعْمَتَکَ وَاکْفِنی اَمْرَ وَجَعی».
حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام رضاعلیه السلام شکایت کرد از بواسیر. فرمود: سوره یس را با عسل بنویس و بشوی و بخور.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه را ورمی یا جراحتی به هم رسد کاردی را بگیرد و بر آن موضع بمالد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ اَرْقیکَ مِنَ الْحَدِّ وَالْحَدیدِ وَمِنْ اَثَرِ الْعَمُودِ وَالْحَجَرِ الْمَلْبُودِ مِنَ الْعِرْقِ الْفاتِرِ وَمِنْ لَوازِمِ الاَجْرِ مِنَ الطَّعامِ وَعَقَرِهِ وَمِنَ الشَّرابِ وَبَرَدِهِ، اَمْضی اِلَیْکَ بِاِذْنِ اللَّهِ اِلی اَجَلٍ مُسمّیً فی الاَرْضِ وَالاَنْعامِ، بِسْمِ اللَّهِ فَتَحْتُ، وَبِسْمِ اللَّهِ خَتَمْتُ» پس آن کارد را در زمین فرو برد.
در حدیث دیگر فرمود: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را وامندگی یا درد سری عارض میشد، دست میگشودند و سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل اعوذ برب الناس" میخواندند و دست را بر رو میکشیدند.
در حدیث معتبر منقول است از امام موسیعلیه السلام که برای قولنج و بادها و درد مفاصل و سستی بدن و برودت اندرون یک کف شنبلیله را با یک کف انجیر خشک بگیرند، آن قدر آب بر آن بریزند که پوشیده شود و در دیگ پاکیزه بپزند، و صاف کنند و یک روز بخورند تا آنکه در مجموع روزها به قدر یک قدح بزرگ خورده شود.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد: بادی از سر تا پای مرا گرفته است، فرمود: عنبر و روغن را ناشتا به دماغ بچکان.
در روایت دیگر منقول است: صباح بن محارب به امام موسی کاظمعلیه السلام عرض کرد که شخصی را باد لغوه در او به هم رسیده است و رو و چشمش را برگردانیده است. فرمود: پنج مثقال از قرنفل بگیرد، در شیشه بکُند و سرش را محکم ببندد و گِل بمالد، در آفتاب بگذارد، به قدر یک روز در تابستان و دو روز در زمستان، پس از شیشه بیرون آورد و نرم بکوبد و به آب باران مخلوط کند و بر پشت بخوابد، و بر آن طرف بدن که گشته است بمالد و بر آن حال خوابیده باشد تا آن قرنفل خشک شود. چون چنین کند، آن مرض از او برطرف شود.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد، از آنکه بولش قطع نمیشود، و همیشه قطرات بول از او میآید. فرمود: اسفند را بگیر و شش نوبت به آب سرد بشوی و یک نوبت با آب گرم بشو و در سایه خشک کن، پس با روغن گُل، چرب کن و سفوف کن و بخور.
در روایت دیگر منقول است: برای ریگ مثانه هلیله و بلیله و آمله و فلفل و دار فلفل و دار چین و زنجبیل و شقاقل و انیسون و خولنجان، اجزا را مساوی گرفته بکوبد و بپزند، با روغن گاو تازه ممزوج کنند، در برابر تمام اجزاء، عسل صاف کرده با شکر پنیر داخلش کند، هر مرتبه به قدر فندقی بخورند.
در چند روایت وارد شده است که خوردن تره برطرف میکند بواسیر را.
در روایت دیگر فرمود: برنج و خرمای نارس بواسیر را زایل میکند.
در روایت دیگر منقول است: امام رضاعلیه السلام این دوا را برای دفع بواسیر فرمود؛ هلیله سیاه و بلیله و آمله، اجزا را مساوی گرفته، بکوبند و از حریر بیرون کنند، پس قدری از مقل ازرق گرفته در آب تره بخیسانند سه شب، پس این دواها را در میان آن ریخته و خمیر کنند، دست را به روغن بنفشه چرب کرده، آن را به قدر یک عدس حب کنند و در سایه خشک کنند، اگر در تابستان باشد به قدر یک مثقال بخورد و اگر زمستان باشد به قدر دو مثقال بخورد، و در آن ایّام که آن را میخورد از ماهی و سرکه و سبزیها اجتناب کند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام علی النقیعلیه السلام شکایت کرد از یُبُوسَت مزاج. فرمود: خرمای برنی را ناشتا بخور، و آب بر بالایش بخور. چنان کرد فربه شد و رطوبت بر مزاجش غالب شد. باز از رطوبت شکایت کرد، فرمود: خرمای برنی را ناشتا بخور و آب بر بالایش مخور، چنان کرد مزاجش مستقیم شد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برای دفع زیادتی بلغم، بگیر قندران رومی و کندر و آبشم و زنیان و سیاه دانه، اجزا را مساوی یکدیگر و همه را نرم بکوب و بپز و با عسل خمیر کن و هر شب وقت خواب به قدر یک فندق بخور.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: بگیر از هلیله زرد یک مثقال و از خردل دو مثقال و از عاقرقرحا یک مثقال و بسیار نرم بکوب و ناشتا بر دندانها بمال که بلغم را دفع میکند و دهن را خوشبو میکند، دندانها را محکم میکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ناشتا به حمام رفتن، بلغم را دفع میکند، بعد از طعام به حمام رفتن صفرا و سودا را دفع میکند.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: بسیار شانه کردن بلغم را کم میکند.
در حدیث معتبر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: برای دفع سحر این تعویذ را بر پوست آهو بنویسند، با خود نگاه دارند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ، بِسْمِ اللَّهِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، «قالَ مُوسی ما جِئتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ اِنَّ اللَّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدینَ» [یونس / آیه 81] «فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَانْقَلَبُوا صاغِرینَ» [اعراف / آیه 119 - 118]».
در روایت دیگر فرمود: اگر از ساحری یا ظالمی ترسی، بعد از نماز شب، پیش از شروع در نماز صبح، رو به جانب خانه او بکن و هفت مرتبه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ «سَنَشُدُّ عَضُدُکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُما سُلطاناً فَلا یَصِلُونَ اِلَیْکُما بِایاتِنا اَنْتُما وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الغالِبُونَ» [قصص / آیه 35]».
در روایت دیگر منقول است: جبرئیل خبر داد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را که لبید بن اعصم یهودی، سحر برای آن حضرت کرده است، پس حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم امیر المؤمنینعلیه السلام را طلبید و فرمود: برو و در فلان چاه و سحر را بیرون آور. امیر المؤمنینعلیه السلام به آن موضع رفتند و در آن چاه داخل شدند و از ته آب حقهای به در آوردند، به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آوردند، در آن چاه زه کمانی بود که یازده گره به او زده بودند، پس جبرئیل سوره "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" را آورد از آسمان، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: یا علی!این دو سوره را بر این گرهها بخوان. پس هر آیه که حضرت میخواندند، یک گره گشوده میشد، چون هر دو سوره تمام شد گرهها گشوده شد و سحر برطرف شد. پس موافق این حدیث و احادیث معتبره دیگر این دو سوره را در دفع سحر تأثیر عظیم هست.
در حدیث معتبر وارد شده است: چشم بد را تأثیر میباشد. و فرمودند که بسا باشد که چشم بد، آدمی را به قبر و شتر را به دیگ داخل کند، پس کسی که خوش آید او را چیزی از کسی، "اللَّه اکبر" بگوید. در روایت دیگر: نام خدا ببرد.
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون ترسد که چشم او در کسی یا در او تأثیر کند، سه مرتبه بگوید: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ». و فرمود: هرگاه کسی با هیأت نیکو خواهد که از خانه بیرون رود، سوره «قل اَعُوذُ برب الناس" و "قل اَعُوذُ برب الفلق» بخواند و بیرون رود تا چشم بد در او اثر نکند.
در روایت دیگر فرمود: هرکه را اثر چشم به او رسیده باشد، دستها را برابر رو بلند کند، و سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل اعوذ برب الناس" بخواند، دست بر پیش سر بکشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه از شیاطین و جادوگران ترسد، آیه سخره را بخواند: «اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرضَ فی سِتَّةِ اَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَلا تُفْسِدُوا فِی الاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوفَاً وَطَمَعاً اِنَّ رَحْمَة اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الُْمحْسِنینَ» [اعراف / آیه 56 - 54].
در روایت دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد از بسیاری خیالات فاسده و وساوس شیطان که بر او دست یافته. فرمود: دست بر دل بگذار و سه مرتبه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ مَنَنْتَ عَلیَّ بِالایمانِ وَاَوْدَعْتَنی الْقُرآنَ وَرَزَقْتَنی صِیامَ شَهْرِ رَمَضانِ فَامْنُنْ عَلَیَّ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ وَالرَّأفَةِ وَالْغُفْرانِ وَتمامَ ما اَوْلَیْتَنِی مِنَ النِّعَمِ وَالاِحْسانِ یا مَنّانُ یا دائِمُ یا رَحْمنُ سُبْحانَکَ وَلَیْسَ لِیْ اَحَدٌ سِواکَ سُبْحانَکَ اَعُوذُبِکَ بَعْدَ هذِهِ الْکراماتِ مِنَ الْهَوانِ وَاَسْاَلُکَ اَنْ تُجْلِیَ عَنْ قَلْبِیَ الاَحْزانَ» پس صلوات بر محمّد و آل محمّد بسیار بفرست.
در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد: چون تنها میشوم مرا وحشتی و اندوهی عارض میشود، و چون به میان مردم میآیم برطرف میشود. فرمود: دست بر دل بگذار، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ» پس دست بمال بر دل و بگو: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِقُدرَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَمیعِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِرَسولِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِاَسْماءِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ ما اَخافُ عَلی نَفْسی» هفت مرتبه این دعا را میخوانی.
در روایت دیگر وارد شده است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از آرزوی بسیار کردن و وسوسههای سینه، فرمود: دست بر سینه بکش و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ اَللَّهُمَّ اُمْحُ عَنِّی ما اَجِدُ». پس دست بر شکم بمال و سه مرتبه این دعا را بخوان. آن شخص چنین کرد، آن حالت از او برطرف شد. و شیخ احمد بن فهد در کتاب «عدة الداعی» از برای گشودن کسی که او را بسته باشند بر زنش، این دعا را نقل کرده است که بنویسد و با خود نگاه دارد.«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَما تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ ربِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً، وَمِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَجَعَلَ بَیَنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتُ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ، اُدْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَاِذا دخَلْتُمُوهُ فَاِنَّکُمْ غالِبُونَ، فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّمآءِ بِمآءٍ مُنْهَمِرٍ ثُمَّ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَد قُدِرَ، رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَیَسِّرْلی اَمْری واحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی، وَتَرَکْنا بَعْضَهُمْ یُوْمَئذٍ یَمُوجُ فی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً کَذلِکَ حَلَلْتُ فُلانِ بْنِ فُلانٍ عَلی فُلانَةِ بِنْتَ فُلانَةٍ لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو رَبُّ الْعَرشِ الْعَظیمِ».
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون زن یهودیه گوسفند زهر آلود آورد به نزد حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، گوسفند بریان به سخن آمد به امر الهی و گفت: یا رسول اللَّه! مخور از من که مرا به زهر آلودهاند، جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت سلامت میرساند، میگوید: این دعا را بخوان و بخور که زهر به تو آسیب نمیرساند. پس حضرت امر فرمود اصحاب را که همگی این دعا را خواندند، از آن گوسفند خورد و ایشان تناول کردند. پس امر فرمود ایشان را که حجامت بکنند، دعا این است: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی یُسَمّیهِ بِهِ کُلَّ مُؤمِنٍ وَبِهِ عَزَّ کُلُّ مُؤمِنٍ وَبِنُورِهِ الَّذِی اَضائَتْ بِهِ السَّمواتُ و الْاَرْضُ وَبِقُدْرَتِهِ الَّتی خَضَعَ لَها کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَانْتَکَسَ کُلُّ شَیْطانٍ مَریدٍ مِنْ شَرِّ السَّمِّ وَالسِّحْرِ وَاللُّمَمِ بِسْمِ اللَّهِ الْعَلیِّ الْمَلِکِ الْفَردِ الَّذِی لا اِلهَ اِلَّا هُو وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُو شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُومِنینَ وَلا یَزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَساراً».
در حدیث دیگر از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است؛ کسی که از شر حیوانات درنده بر خود و گوسفندان خود ترسد، بر دور خود و آنها خطی بکشد، بگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ دانِیالٍ وَالْجُبِّ وَرَبَّ کُلِّ اَسَدٍ مُسْتَأسَدٍ اِحْفَظْنی وَاحْفَظْ غَنَمی» و فرمود: اگر کسی از عقرب ترسد، این آیات را بخواند: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ اِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الُْمحْسِنینَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنا الْمُومِنینَ» [صافات / آیه 79 - 81].
در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام به شخصی فرمود: چون شیری را ببینی در روی آن آیةالکرسی بخوان و بگو: «عَزَمْتُ عَلَیْکَ بِعَزیمَةِ سُلَیْمانِ بْنِ داوُدَ عَلَیْهِمَا السَّلامُ وَعَزیمَةِ عَلیٍّ اَمیرِالْمُؤمِنینَعلیه السلام وَالاَئِمَةِ مِنْ بَعْدِهِ اِلّا تَنَحَّیْتَ عَنْ طَریقَتِنا وَلَمْ تُؤْذِنا فَاِنّا لانُؤْذِیکَ». راوی گفت که به شیری برخوردم و این دعا را خواندم، سر به زیر انداخت و دُم را در میان پاهای خود کشید، برگشت.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت امام موسیعلیه السلام عرض کرد: من جانوران درنده را شکار میکنم و شب در خرابهها و جاهای هولناک به سر میبرم. فرمود: چون داخل خرابه شوی پای راست را پیش گذار و بسم اللَّه بگو و چون بیرون آیی پای چپ را پیش گذار و بسم اللَّه بگو که آسیبی به تو نمیرسد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون شیر را ببینی در برابرش سه مرتبه «اللَّه اکبر» بگو و بگو: «اَللَّهُ اَعَزُّ وَاَکْبَرُ وَاَجَلُّ مِنْ کُلِّ شَیْیءٍ وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِمّا اَخافُ وَاَحْذَرُ». و چون سگ بر روی تو فریاد کند و حمله کند، این آیه را بخوان: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ اِنِ اسْتَطَعْتُمْ اَنْ تَنْفُذُوا مِنْ اَقْطارِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ اِلّا بِسُلْطانٍ» [رحمن / آیه 33].
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: برای دفع ضرر جانوران زمین، این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم، اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، عَلی ما یَشاءُ مِنْ شَرِّ کُلِّ هامَّةٍ تَذُبُّ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه از عقرب ترسی، نظر کن در شب به ستاره سها که نزدیک ستاره دوم بنات النعش است، و سه مرتبه بگو: «اَللَّهُمَّ یا رَبِّ اَسْلِمْ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُمْ وَسَلِّمْنا مِنْ شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ»؛ راوی گفت: تا حال یک شب نخواندم، عقرب در آن شب مرا گزید.
در حدیث دیگر فرمود: کسی که از مار و عقرب ترسد، در اوّل شب این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَخَذْتُ الْعَقارِبَ وَالْحَیّاتِ کُلَّها بِاِذْنِ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی بِاَفْواهِها وَاَذْنابِها وَاَسْماعِها وَاَبْصارِها وَقِواها عَنّی وَعَمَّنْ اَحْبَبتُ اِلی ضَحْوَةِ النَّهارِ».
در روایت دیگر فرمود: این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُو حَسْبُهُ اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی فی کَنَفِکَ وَفی جِوارِکَ وَاجْعَلْنی فی حِفْظِکَ وَاجْعَلْنی فی اَمْنِکَ».
در روایت معتبر از امام موسیعلیه السلام منقول است: اصحاب حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در بعضی از جنگها به آن حضرت شکایت کردند از بسیاری کبک. فرمود: در وقت خواب این دعا را بخوانید: «اَیُّهَا اْلاَسْوَدُ الْوَثّابُ الَّذی لا یُبالی غَلْقاً وَلا باباً عَزَمْتُ عَلَیْکَ بِأُمِّ الْکِتابِ اَنْ لا تُؤْذینی وَاَصْحابِی اِلی اَنْ یَذْهَبَ اللَّیْلُ وَیَجِییءَ الصُّبْحُ بِما جاءَ».
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بر هرکه غضب مستولی شود اگر ایستاده باشد بنشیند تا ساکن شود غضب او، و اگر بر خویشخود غضبناک شده باشد، بدن خود را به بدن او برساند تا ساکن شود.
در حدیث دیگر فرمود: در وقت غضب این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اَذْهِبْ عَنّی غَیْظَ قَلْبی وَاغْفِرْلی ذَنْبی وَاَجِرْنی مِنْ مُضلّاتِ الْفِتَنِ اَسْألُکَ رِضاکَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ سَخَطِکَ وَاَسْألُکَ جَنَّتَکَ
وَاَعُوذُبِکَ مِنْ نارِکَ وَاَسألُکَ الْخَیْرَ کُلّهُ وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّرِ کُلِّهِ اَللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلی الْهُدی وَالثَّوابِ وَاجْعَلْنی راضِیاً مَرْضِیّاً غَیْرَ ضالٍّ وَلا مُضِلٍّ».
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون چیزی را شیطان از خاطره تو محو کرده باشد، خواهی به یاد آوری، دست بر پیشانی بگذار و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ یا مُذَکِّرَ الْخَیْرِ وَفاعِلَهُ وَالاَمْرِ بِهِ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَذْکُرَنی ما اَنْسانِیهِ الشَّیْطان».
در احادیث معتبره وارد شده است که از برای ادای قرض این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَبِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ».
و شخصی به خدمت امام محمّد تقیعلیه السلام نوشت که قرض بسیار دارم. حضرت نوشتند که استغفار بسیار بکن و زبانت را تر بدار به خواندن سوره "انا انزلناه فی لیلة القدر".
در روایت دیگر فرمود: برای دفع پریشانی هر روز صد مرتبه "انا انزلناه فی لیلة القدر" بخوان. و از امام موسیعلیه السلام منقول است برای دفع فقر و پریشانی، که بعد از نماز صبح ده مرتبه بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه فقر بسیار بر او زور آورد، بسیار بگوید: «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللِّه»؛ به درستی که این کلمه گنجی است از گنجهای بهشت و در آن شفای هفتاد و دو درد هست که کمتر از آنها اندوه است.
در احادیث بسیار وارد شده است: هرکه هر روز صد مرتبه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّه» بگوید، هفتاد نوع از بلا از او دور گردد که سهلتر آنها غم و اندوه باشد.
و در حدیث معتبر منقول است: هرکه هزار مرتبه «ما شاء اللَّه» در یک دفعه بگوید، در آن سال او را حج نصیب شود و اگر در آن سال نشود زنده بماند تا توفیق حج بیابد.
در احادیث بسیار وارد شده است: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» دفع اندوه میکند.
در احادیث معتبره از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: هرگاه من این دعا را بخوانم پروا ندارم اگر جن و انس جمع شوند برای ضرر رسانیدن به من: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَاِلَی اللَّهِ وَفی سَبیل اللَّهِ، اَللَّهُمَّ اِلَیْکَ اَسْلَمْتُ نَفْسی وَاِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهی وَاِلَیْکَ فَوَّضْتُ اَمْری وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْاِیْمانِ مِنْ بَیْنَ یَدَیَّ وَمِنْ خَلْفِی وَعَنْ یَمِینِی وَعَنْ شِمالِی وَمِنْ فَوْقِی وَمِنْ تَحْتِی وَادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ».
در روایت دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام روزی نزد منصور دوانقی رفتند و او در نهایت شدت و غضب بود. حضرت در وقت داخل شدن این دعا خواندند، غضب او ساکن شد: «یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَیا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی اُحْرُسْنِی بِعَیْنِکَ الَّتِی لا تَنامُ وَاکْنِفْنی بِرُکْنِکَ الَّذِی لا یُرامُ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برای برگشتن غلام گریخته، بر کاغذی "آیة الکرسی" را مدوّر بنویسید، و در میان آب بنویسند: «اَللَّهُمَّ اَلسَّماءُ لَکَ وَالْاَرْضُ لَکَ وَما دُونَهُما لَکَ فَاجْعَلْ ما بَیْنَهُما اَضْیَقُ عَلی فُلانٍ» و نام غلام را بنویسند، «مِنْ جِلْدِ جَمَلٍ حَتّی تَرُدَّهُ عَلَیَّ وَتُظْفِرُنی بِهِ» و این دعا را بخواند و آن کاغذ را در موضعی که شب ها در آنجا میخوابیده، دفن کند و چیز سنگینی بالایش بگذارد.
در حدیث دیگر فرمود: کسی را مالی یا حیوانی گم شود، این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اِلهُ مَنْ فِی السَّماءِ وَاِلهُ مَنْ فِی الْاَرْضِ وَعَدَلَ فیهِما وَاَنْتَ الْهادِی مِنَ الضَّلالَةِ وَتَرُدُّ الضّالَّةَ رُدَّ عَلَیَّ ضالَّتِی فَاِنَّها مِنْ رِزْقِکَ وَعَطِیَّتِکَ اَللَّهُمَّ لا تَفْتِنْ بِها مُؤمِناً وَلا تُغْنِ بِها کافِراً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَعَلی اَهْلِ بَیْتِهِ».
از امام رضاعلیه السلام منقول است برای گم شده بگوید: «وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلّا هُو وَیَعْلَمُ ما فِی الْبرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلّا یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَلا رَطبٍ وَلا یابِسٍ اِلّا فی کتابٍ مُبینٍ» [انعام / آیه 59].«اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تَهْدی مِنَ الضَّلالَّةِ وَتُنْجیِ مِنَ الْعَمی وَتَرُدُّ الضّالَّةَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْلی وَرُدَّ ضالّتی وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: برای ردّ گم شده دو رکعت نماز بگذارد در هر رکعت بعد از حمد سوره یس بخواند، بعد از نماز دست به سوی آسمان بردارد، بگوید: «اَللَّهُمَّ رادَّ الضّالَّةِ وَالْهادِی مِنَ الضَّلالَةِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاحْفَظْ ضالَّتِی وَارْدُدْها اِلَیَّ سالِمَةً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ فَاِنَّها مِنْ فَضْلِکَ وَعَطائِکَ، یا عِبادَ اللَّهِ فِی الْاَرْضِ وَیا سَیّارَةَ اللَّهِ فِی الْاَرْضِ رُدُّوا عَلَیَّ ضَالَّتی فَاِنَّها مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَعَطائِهِ».
در روایتی منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: تعویذی با خود میداریم و جنب میشویم چون است؟ فرمود: باکی نیست، اما زن چون حایض میشود، باید که تعویذی که با خود نگاه دارد، در میان پوست باشد و فرمود: هرچه از دعا و قرآن و تعویذ که خواهید برای کوفتها و دردها بخوانید، اما افسونها که معنیاش معلوم نباشد مخوانید. فرمود: بسیاری از تعویذها و افسونها کفر است.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: در خاک قبر امام حسینعلیه السلام شفای هر دردی هست، آن است دوای بزرگ.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه را علتی حادث شود، به تربت آن حضرت مداوا کند البته شفا یابد، مگر آنکه علت مرگ باشد.
در حدیث دیگر فرمود: تربت آن حضرت شفا میبخشد، از هر دردی و امان میدهد، از هر ترسی.
در حدیث دیگر فرمود: کام فرزندان خود را به تربت آن حضرت بردارید که امان میدهد از بلاها.
در روایت دیگر منقول است: امام جعفر صادقعلیه السلام هیچ متاعی به جایی نمیفرستادند، مگر آنکه قدری از تربت آن حضرت در میانش میگذاشتند که به برکت آن محفوظ بماند.
در حدیث معتبر منقول است: ابن ابی یعفور از حضرت صادقعلیه السلام سؤال کرد که بعضی از مردم تربت امام حسینعلیه السلام میگیرند، منتفع میشوند و بعضی نفع نمییابند. فرمود:و اللَّه که هرکس اعتقاد نفع داشته باشد، نفع مییابد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: زنی رشتهای به من داده است که به خدمه کعبه معظمه بدهم، که جامه کعبه را بدان بدوزند. حضرت فرمود که آن را بده، عسل و زعفران بخر، خاک قبر امام حسینعلیه السلام را بگیر و به آب باران نرم کن و در میان عسل و زعفران بریز به شیعیان ما بده که بیماران خود را به آن دوا کنند.
در روایت دیگر فرمود: خاک قبر امام حسینعلیه السلام شفای دردهاست، هر چند ثلث فرسخی دورتر از قبر بردارند.
در روایت دیگر فرمود: هفتاد ذرع از قبر تربت شفا را میتوان برداشت.
در روایت معتبر دیگر فرمود: تربت شفا را تا یک فرسخ و ثلث فرسخ از اطراف قبر میتوان برداشت. فرمود: هیچ چیز مثل آن نیست در شفا بخشیدن، مگر دعا. و چیزی که برکت آن را کم میکند، در جاهای نامناسب گذاشتن، کم اعتقادی آن کس است که میخورد، اما کسی که یقین داند که آن شفاست، هر وقت که معالجه کند به آن، البته او را به دوای دیگر احتیاج نمیباشد. فاسد میکند، کم میکند نفع تربت را شیاطین و جنیان کافر که خود را بر آن میمالند، به هر یک که میگذرد آن را میبویند، شیاطین و کافران جن، رشک میبرند بر فرزندان آدم، پس خود را بر آن میمالند که بوی خوش و نفعش را کم کنند، هر تربتی که از حایر بیرون میآورند، آن قدر که نتوان شمرد از شیاطین که از بیم ملائکه داخل حایر نمیشوند، در بیرون مهیا میباشند که از حایر بیرون آورند خود را بر آن بمالند، و اگر تربت از این سالم بماند هر بیماری که بخورد، در ساعت شفا یابد.
پس چون تربت را برداری ببند و پنهان کن و نام خدا بر آن بسیار بخوان، و من شنیدهام که بعضی تربت را برمیدارند و آن را سبک میشمارند، حتی آنکه در میان توبره چهارپایان یا در میان ظرف طعام میاندازند، از چنین تربتی چون شفا یابند؟ به درستی که کسی که صاحب یقین نیست، به استخفاف به اموری که موجب صلاح اوست اعمال خود را فاسد میگرداند.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: مرا درد و مرض بسیار میباشد و هر دوایی که خوردم نفع نکرد. فرمود: چرا تربت امام حسینعلیه السلام را نمیخوری که در آن شفای هر درد و امان از هر بیم هست؟ وقتی که برمیداری تربت را بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ بِحَقِّ هذِهِ الطّینَةِ وَبِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی اَخَذَها وَبِحَقِّ النَّبِیِّ الَّذِی قَبَضَها وَبِحَقِّ الْوَصِیِّ الَّذِی حَلَّ فیها صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ وَاجْعَلْ لی فیها شِفاءاً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ»؛ پرسید: شفای هر درد را دانستم، چگونه امان است از هر خوفی؟ فرمود: هرگاه از ظالمی یا از بلایی اندیشه داشته باشی از خانه بیرون میا، مگر آنکه خاک قبر آن حضرت با تو باشد.
در آن وقت که خاک را با خود برمیداری بگو: «اَللَّهُمَّ هذِهِ طینَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ وَلیِّکَ وَابْنِ وَلیِّکَ اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِما اَخافُ وَما لا اَخافُ».
از ابوحمزه ثمالی منقول است: حضرت صادق فرمود: چون خواهی تربت قبر را برداری سوره حمد و "قل یا ایها الکافرون" و "قل اَعُوذُ برب الناس" و "قل اَعُوذُ برب الفلق" و "قل هو اللَّه احد" و "انا انزلناه فی الیلة القدر"و یس و آیةالکرسی بخوان و بگو: «اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَحَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَاَمینِکَ وَبِحَقِّ اَمیرِ الْمؤمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِکَ وَاَخی رَسُولِکَ وَبِحَقِّ فاطِمَةَ بِنْتِ نَبیِّکَ وَزَوْجَةِ وَلِیّکَ وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَبِحَقِّ الاَئمَّةِ الرَّاشِدینَ وَبِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ وَبِحَقِّ الْمَلَکِ الْمُوَکّلِ بِها وَبِحَقِّ الْوَصِیِّ الَّذِی هُو فیها وَبِحَقِّ الْجَسَدِ الَّذِی تَضَمَّنَتْ وَبِحَقِّ السِّبْطِ الَّذِی ضَمِنَتْ وَبِحَقِّ جَمیعِ مَلائِکَتِکَ وَاَنْبِیائِکَ وَرُسُلِکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ هذَا الطّینَ شِفاءً لی وَلِمَنْیَسْتَشْفی بِهِ مِنْکُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وَمَرَضٍ وَاَماناً مِنْ کُلِخَوْفٍ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَاَهْل بَیْتِهِ اجْعَلْهُ عِلْماًنافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفآءً مِنْکُلِداءٍوَسُقْمٍ وَآفَةٍوَعاهَةٍ وَجَمیعالاَوْجاعِ کُلِّها اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍقَدیرٌ؛پس بگو:اَللَّهُمَّ رَبَّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ الْمَیْمُونَةِ وَالْمَلَکِ الَّذِی هَبَطَ بِها وَالْوَصِیَالَّذِی هُو فیها صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَسَلَّمَ وَانْفَعْنی بِها اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْیٍ قَدیرٌ».
در روایت دیگر فرمود: در وقتی که تربت را بخوری اوّل ببوس و بر هر دو دیده بگذار و زیاده از یک نخود مخور که هرکه زیاده بخورد چنان است که گوشت و خون ما را خورده است. در وقتی که از قبر برمیداری بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی قَبَضَها وَاَسْأَلُکَ بِحَقِّ النَّبِیِّ الَّذِی خَزَنَها وَاَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْوَصِیِّ الَّذِی حَلَّ فیها اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَهُ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَحِفْظَاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ» پس تربت را در پارچهای ببند، سوره "انا انزلناه" بر آن بخوان.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: هرکه تربت را به قصد شفاء نخورد چنان است که گوشت ما را خورده است، چون به قصد شفا خورد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ الطّاهِرَةِ وَرَبَّ النُّورِ الَّذِی اُنْزِلَ فیهِ وَرَبَّ الْجَسَدِ الَّذِی سَکَنَ فیهِ وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُوَکِّلینَ بِهِ اِجْعَلْهُ شِفاءً مِنْ داءِ کَذا وَکَذا» و آن آزار را ذکر کند پس تربت را بخورد، یک جرعه آب بعد از آن بخورد و بگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً وَعِلْماً نافِعاً وَشِفآءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ»؛ چون چنین کنی دفع میشود آنچه در خود مییابی از درد و بیماری و غم و اندوه.
در روایت دیگر فرمود: در وقت خوردن این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً وَعِلْماً نافِعاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ رَبَّ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ وَرَبَّ الْوَصِیِّ الَّذِی وارَثَهُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ هَذَا الطّینَ شفآءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ».
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: چون میت را دفن کنند، در برابر رویش مهری از خاک قبر امام حسینعلیه السلام بگذارند.
در حدیث دیگر فرمود: مؤمن میباید از پنج چیز خالی نباشد: مسواک و شانه و جانماز و تسبیحی از تربت که سی و چهار دانه باشد و انگشتر عقیق.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه تسبیح خاک آن حضرت را بگرداند به هر استغفاری هفتاد استغفار برای او نوشته شود، اگر تسبیح را در دست نگاه دارد، چیزی نگوید، به عدد هر دانهای هفت استغفار برای او نوشته شود.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه خاک قبر امام حسینعلیه السلام را بفروشد و بخرد، چنان است که گوشت امام حسینعلیه السلام را فروخته و خریده باشد. بدان که مشهور میان علماء آن است که به قدر نخودی میتوان خورد. چون از بعضی احادیث عدس ظاهر میشود، بهتر آن است که زیاده از عدس نخورد.
اما خواص ادویه:
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه تب کند و در شب اوّل به وزن دو درهم یا سه درهم بذر قطونا بخورد، در آن مرض ایمن گردد از سرسام و ذات الجنب.
در حدیث دیگر فرمود: فضیلت عنّاب بر سایر میوهها مانند فضیلت ما است بر سایر مردم.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: عناب تب را زایل میکند.
در روایتی منقول است: ابن ابی الخضیب گفت: دیده من سفید شده بود چیزی نمیدیدم، شبی امیر المؤمنینعلیه السلام را در خواب دیدم، فرمود: عناب را بکوب و در دیده بکش. چون بیدار شدم عناب را به آهسته ساییدم و در دیده کشیدم دیدهام صحیح و بینا شد.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مداوا کنید به سنا، که اگر چیزی مرگ را رد میکند، آن سنا است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که طبیعتها را به اعتدال میآورد: انار سورانی و خرمای نارس پخته و بنفشه و کاسنی.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در سیاه دانه شفای همه دردها هست به غیر از مرگ. در بعضی از روایات وارد شده است که از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند که چگونه استعمال کنیم؟ فرمود: بیست و یک دانهاش را در کهنه بکنی و یک شب در آب بخیسانی و چون صبح شود، در بینی راست دو قطره و در بینی چپ یک قطره بچکانی و در روز دوم نیز چنین کنی در روز سوم در بینی راست یک قطره و در بینی چپ دو قطره بچکانی و در هر شب دانهها را تازه کنی.
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد که از بسیار آمدن بول آزار میکشم. فرمود: سیاهدانه در آخر شب بخور. و فرمود: من آن را میخورم برای تب و دردسر و آزار چشم و درد شکم و جمیع دردها و خدا مرا به آن شفا میدهد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر هر یک از برگ و دانه و درخت اسفند ملکی موکل است، که با آنها است تا آن که بپوسد. و ریشهاش و شاخهاش غم و سحر را برطرف میکند، و در دانهاش شفای هفتاد و دو درد هست، پس مداوا کنید به اسفند و کندر.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خانهای که اسفند در آن باشد شیطان تا هفتاد خانه از آن خانه دوری میکند، و آن شفاست از هفتاد مرض که آسانتر آن خوره است.
در روایت دیگر منقول است: پیغمبری به خدا شکایت کرد از جبن امت خود. وحی بر او نازل شد: که امر کن امت خود را که اسفند بخورند، که باعث شجاعت میشود. فرمود: کندر برگزیده پیغمبران است و هیچ دردی زودتر از درد آن به آسمان بالا نمیرود و آن دور کننده شیاطین و دفع کننده بلاهاست.
از امام حسینعلیه السلام منقول است: اگر مردم بدانند که چه منافع در هلیله زرد است، هر آینه به وزن آن از طلا بخرند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: بخورید انجیر را که برای دفع قولنج نافع است فرمود: گند دهان را برطرف میکند، و استخوان را محکم میکند و مو در بدن میرویاند و دردها را میبرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خوردن انجیر تر و خشک، بواسیر را قطع میکند، نقرس و غلبه برودت بر باطن را نفع میدهد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: برگ خرفه، عقل را زیاد میکند، و هیچ گیاهی از آن شریفتر و نافعتر نیست.
امام رضاعلیه السلام فرمود: بادروج از ما است و ترتیزک از بنی امیه است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: کاهو خون را فرو مینشاند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خوراک خضر و الیاس، کرفس و دمبلان است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مروی است: هرکه سداب بخورد، در شب بخوابد در آن شب ایمن باشد از دردهای اندرونی و بیرونی و ذات الجنب.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت زنیان و سیاه دانه و آبشم را سفوف میکردند بعد از لبنیات و طعامی که بیم ضرری داشت میخوردند. گاهی با نمک ساییده ممزوج ساخته پیش از طعام میخوردند، میفرمود: چون بامداد این را بخورم، از خوردن هیچ چیزی پروا نمیکنم و تقویت معده میکند، بلغم را میبرد، امان میبخشد از لغوه. و فرمود: حق تعالی برکت فرستاده است در عسل، و در آن شفای از جمیع دردها است، بر آن هفتاد پیغمبر برکت فرستاده است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سرکه شراب بُن دندان را محکم میکند، کرمهای شکم را میکشد، و عقل را محکم میکند. فرمود: خوردن اشنان زانوها را سست میکند، و آب پشت را فاسد میکند، دهن را بدبو میکند. فرمود: هرکه زنیان و گردکان با هم بخورد، بواسیر را میسوزانند و بادها را دفع میکنند، معده را زبر میکنند. گردهها را گرم میکنند. فرمود: آبشم و نمک با یکدیگر بادها را دفع میکنند، سدها را میگشایند و بلغم را میسوزانند، موجب ادرار بول میشوند و دهن را خوشبو میکنند، و معده را نرم میکنند، قوت جماع را زیاد میکنند.
در چند حدیث وارد شده است: مالیدن نمک دفع زهر عقرب و گزندگان میکند.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: رحم در روز قیامت چنگ در عرش الهی میزند و میگوید: پروردگارا! هرکه مرا در دنیا صله کرده است، تو امروز او را به رحمت خود وصل کن و هرکه مرا قطع کرده است در دنیا، تو امروز او را از رحمت خود قطع کن.
در احادیث بسیار منقول است: نیکی نمودن با خویشان، باعث قبولی اعمال است، مال را زیاد میکند، بلاها را دفع میکند، عمر را دراز میکند و حساب قیامت را آسان میکند.
در حدیث حسن از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دو طرف صراط، امانت و صله رحم است، پس کسی که در امانت مردم خیانت نکرده باشد، با خویشان خود نیکی کرده، از صراط به آسانی میگذرد، زود به بهشت میرود و کسی که خیانت در امانتها کرده و قطع صله رحم کرده است، عمل دیگر او را نفع نمیدهد و صراط او را در آتش میافکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: صله رحم کردن و با همسایگان نیکو سلوک کردن، خانهها را آبادان میکند و عمرها را زیاد میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هیچ عملی ثوابش زودتر از صله رحم نمیرسد.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ما چیزی را نمیدانیم که عمر را زیاد کند مانند صله رحم، تا آنکه گاه است که شخصی سه سال از عمرش مانده است، به سبب صله رحم، سی و سه سال میشود؛ گاه هست که کسی از عمرش سی و سه سال مانده است،به سبب قطع صله رحم سه سال میشود.
در حدیث موثّق منقول است: شخصی از آن حضرت سؤال کرد: که خویشانی دارم که شیعه نیستند آیا ایشان را بر من حقی هست؟ فرمود:بلی، حق رحم را هیچ چیز قطع نمیکند، اگر شیعه باشند دو حق دارند؛ یکی رحم و یکی حق اسلام. و فرمود: صله رحم و نیکی با برادران مؤمن، حساب قیامت را آسان میکند، از گناهان باز میدارد، پس صله رحم و نیکی با برادران را ترک مکنید، اگر چه به سلام کردن و نیکو جواب سلام دادن باشد.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: هرگاه خویشان با یکدیگر بدی کنند، مالشان به دست بدکاران میافتد.
حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: سه چیز است هرکه مرتکب آنها شود پیش از مردن، عقوبت آنها را مییابد؛ ظلم و قطع رحم و قسم دروغ. و بسیار است که جماعتی بدکردارند،به سبب صله رحم، مال و فرزندان ایشان بسیار میشود. قسم دروغ و قطع صله رحم خانهها را از اهلش خالی میکند، نسل را منقطع میکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه به پای خود برود به خانه خویشان، به دیدن ایشان یا برای آنکه مالی به ایشان برساند، حق تعالی ثواب صد شهید او را کرامت فرماید، به عدد هر گامی که بردارد، چهل هزار حسنه در نامه اعمالش نوشته شود و چهل هزار گناه محو شود و چهل هزار درجه برای او در بهشت بلند شود و چنان باشد که صد سال عبادت خدا به اخلاص کرده باشد.
در حدیث دیگر فرمود: سه کسند که داخل بهشت نمیشوند؛ کسی که همیشه شراب بخورد یا همیشه سحر کند، یا قطع صله رحم کند. فرمود: هرکه رعایت حق خویشان کند حق تعالی در بهشت به او هزار درجه کرامت کند، که از هر درجهای تا درجه دیگر صد ساله راه باشد، یک درجه از نقره و دیگری از طلا و دیگری از مروارید و دیگری از زُمرّد و دیگری از زبرجد و دیگری از مشک و دیگری از عنبر و دیگری از کافور و همچنین از سایر چیزهایی که خدای تعالی در بهشت خلق کرده است.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است که، در شب معراج دیدم رحمی به عرش آویخته و از رحم دیگر شکایت میکند به پروردگار خود. پرسیدم که در چند پشت نسبت تو و او به هم میرسد؟ گفت که در چهل پشت.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: من ضامنم برای کسی که صله رحم کند، آنکه خدا او را دوست دارد و روزیاش را فراخ کند، و عمرش را زیاد کند، و او را داخل بهشت کند. فرمود: بوی بهشت از هزار ساله راه شنیده میشود، آن را نمیشنود عاق پدر و مادر و قطع کننده صله رحم و مرد پیر زناکار.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه بر غلامی یا کنیزی به قدر حدی از حدود الهی بزند، بی آنکه جرمی از او صادر شده باشد، که به حسب شرع مستحق آن حدّ شده باشد، کفارهای نیست گناه او را به غیر از آزاد کردن او.
در حدیث معتبر منقول است: از امام علی نقیعلیه السلام پرسیدند، که بندهای فرمان صاحبش نمیبرد آیا حلال است زدن او؟ فرمود: نه، اگر موافق طبعت باشد نگاه دار و اگر نه بفروش یا رها کن.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در تأدیب اطفال و غلامان و کنیزان پنج تازیانه یا شش تازیانه بیشتر مزنید و آن را به رفق و همواری بزنید.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: زراره از آن حضرت سؤال کرد از زدن بنده. فرمود: هر چیز که در دست او تلف شود بیتقصیر او، بر او چیزی نیست، اما اگر دانسته نافرمانی تو کند میتوانی زد. او را گفت: چه مقدار بزنم او را؟ فرمود: سه یا چهار یا پنج.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پیوسته مرا جبرئیل وصیت میکرد در باب غلام و کنیز تا آنکه گمان کردم، که برای ایشان حدی مقرّر خواهد کرد، که چون به آن حد برسد آزاد شوند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بندهای که مؤمن باشد، چون هفت سال خدمت کند آزاد میشود، بعد از آن خدمت فرمودن او حلال نیست و علما حمل کردهاند این حدیث را بر این که سنّت مؤکد است، که بعد از هفت سال آن را آزاد کنند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چهار صفت است که در هرکه باشد حق تعالی او را ساکن گرداند در اعلا علیین در اعلا غرفهای شرف؛ کسی که پناه دهد یتیمی را و متوجه احوال او گردد، از برای او به منزله پدر مهربان باشد، و کسی که رحم کند بر ضعیفان و اعانت ایشان نماید، و کسی که مال خود را صرف پدر و مادر کند و با ایشان مدارا نماید، احسان کند و ایشان را آزرده نکند، کسی که تندی و سفاهت با بنده خود نکند و او را یاری نماید بر خدماتی که به او میفرماید، و کاری که بر او دشوار باشد به او نفرماید.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: به بندگان خود بخورانید از آنچه خود میخورید، به ایشان بپوشانید آنچه خود میپوشید.
در روایت دیگر منقول است: آن حضرت به اصحاب خود فرمود: میخواهید خبر دهم شما را به بدترین مردم؟ گفتند: بلی یا رسول اللَّه! فرمود:کسی که تنها سفر کند، عطای خود را از مردم منع کند، و غلام خود را بزند.
در حدیث دیگر فرمود:سه کسند که اگر بر ایشان ظلم نکنی ایشان بر تو ظلم میکنند، دونان و زن تو و خادمان تو.
در حدیث دیگر فرمود: بندگان خود را به قدر عقل ایشان مورد عتاب سازید.
در حدیث معتبر منقول است: روزی غلامی از حضرت صادقعلیه السلام نا پیدا بود و حضرت او را میطلبیدند، تا آنکه دیدند در جایی خوابیده است. بر بالین او نشستند و او را باد میزدند تا او بیدار شد، پس فرمودند که تو را نیست که شب و روز هر دو خواب کنی شب خواب کن و روز خدمت کن.
در احادیث معتبره از آن حضرت منقول است: سه کسند که نماز ایشان مقبول نیست؛ غلامی که از آقای خود گریخته باشد تا آنکه برگردد و خود را تسلیم آقا نماید، شخصی که پیشنمازی گروهی کند که به او راضی نباشند، زنی که شوهر از او خشمناک به خواب رود.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اوّل کسی که داخل بهشت میشود شهید است، غلامی که نیکو عبادت پروردگارش را بجای آورد، خیر خواه آقای خود باشد، مرد عیال باری که از حرام و شبهه غفلت ورزد.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه بندهای آزاد کند حق تعالی به هر عضوی از آن بنده، عضوی از او را از آتش جهنّم آزاد گرداند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: مستحب است که در شب عرفه و روز عرفه به خدا تقرب بجویید، به آزاد کردن و تصدّق کردن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پیوسته مرا جبرئیل وصیت مینمود به رعایت همسایه تا آنکه گمان کردم که برای او میراثی قرار خواهد داد. و فرمود: هرکه همسایه خود را آزار کند حق تعالی بوی بهشت را بر او حرام گرداند، مأوای او جهنّم باشد.
فرمود: هرکه از همسایهاش به قدر یک شبر زمین خیانت کند، خدای تعالی آن زمین را تا طبقه هفتم طوقی گرداند و در گردن او اندازد، تا چون او را به مقام حساب آورند طوق در گردن او باشد، مگر آنکه توبه کند، آن زمین را پس دهد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه آزار خود را از همسایه باز دارد حق تعالی در روز قیامت از گناهان او درگذرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سه چیز است که بدترین بلاها است، پادشاهی یا صاحب حکمی که اگر احسان به او کنی شکر نکند و اگر بدی کنی نگذرد و همسایهای که چشمش تو را ببیند و دلش مرگ تو را خواهد، اگر نیکی ببیند بپوشاند و مذکور نسازد و اگر بدی ببیند ظاهر کند و منتشر گرداند، زنی که اگر حاضر باشی تو را شاد نگرداند، اگر غایب باشی خاطرت به او مطمئن نباشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه آزار همسایه کند برای طمع در خانه او، خدا خانه او را به همسایه برساند.
در حدیث معتبر منقول است: از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند که آیا در مال حقّی به غیر زکوة هست؟ فرمود: بلی، نیکی و احسان کردن به خویشانی که با تو بدی کنند، و احسان کردن به همسایه مسلمان. به درستی که ایمان به من ندارد کسی که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه است.
در چند حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تا چهل خانه از هر طرف همسایهاند.
در حدیث دیگر فرمود: از جمله حقوق مال، حق ماعون است که حق تعالی وعید جهنّم فرموده است برای کسی که منع آن نماید و آن قرضی است که به همسایه دهد، یا نیکیای که به ایشان کند، یا ضروریات خانه که به ایشان عاریه دهد. راوی عرض کرد: ما همسایگانی داریم که اگر چیزی به ایشان به عاریه بدهیم میشکنند، ضایع میکنند، در این صورت بر ما گناهی هست اگر به ایشان ندهیم؟ فرمود: هر گاه چنین باشد گناهی بر شما نیست اگر به ایشان ندهید.
در حدیث دیگر فرمود: حلال نیست منع کردن نمک و آتش از همسایگان.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ماعون را منع نماید از همسایگان، حق تعالی منع کند از او خیر و احسان خود را و او را به خود واگذارد، وای بر حال او!
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: منع مکنید قرض دادن خمیر و نان را و طلبیدن آتش را که این امور باعث زیادی روزی میشود بر اهل خانه با آنکه از جمله مکارم الاخلاق است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: زینهار که متعرّض حقوق مشوید که بر خود لازم کنید و آنچه از خرجها که بر قبیله واقع میشود بدهید و مضایقه مکنید، و اگر از قبیله شما کسی شما را تکلیفی کند که ضررش بر شما زیاده از نفعی باشد که به او میرسد قبول مکنید.
در حدیث دیگر منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام در بیماری به دیدن صعصعة بن صوحان که از بزرگان اصحاب آن حضرت بود تشریف آوردند، پس فرمود: به این که من به عیادت تو آمدم فخر مکن بر قوم خود و اگر ایشان را در امری بینی خود را از آن امر به کنار بگیر که آدمی بینیاز نیست از قوم و قبیله خود و به ایشان محتاج است، اگر یاری ایشان نکنی یاری از ایشان منع کردهای و یاریهای بسیار ایشان را از خود رد گردانیدهای پس اگر ایشان را در حال خوبی ببینی یاری ایشان بکن، برای آن امر، و اگر در بلایی باشند، ایشان را وامگذار و باید که یاری کردن شما یکدیگر را در طاعت خدا باشد، به درستی که همیشه با رفاهیت و نعمت خواهید بود اگر یاری یکدیگر بکنید در طاعت خدا، و باز ایستید از معصیت خدا.
در حدیث معتبر منقول است: اسیری چند را به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آوردند از کافران، پس یکی از ایشان را پیش آوردند که گردن بزنند، در آن حال حضرت جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد! این اسیر که میخواهی گردنش را بزنی به مردم طعام میخورانید و مهمان داری میکرد و خرجهایی که در میان قبیله واقع میشد میداد و بارهای گران اهل خود را بر دوش خود برمیداشت. پس حضرت به آن اسیر فرمودند که حق تعالی چنین وحی فرستاده است و من تو را آزاد کردم از کشتن به این خصلتها. آن اسیر گفت: پروردگار تو این خصلتها را دوست میدارد؟ فرمود: بلی. اسیر گفت: شهادت میدهم به وحدانیت خدا و به پیغمبری تو. به حق آن خداوندی که تو را به راستی فرستاده است، که هرگز از مال خود کسی را برنگردانیدهام.
در احادیث معتبره وارد شدهاست که، خوردن مال یتیم به ناحق از جمله گناهان کبیره است. در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه نگاهداری کند یتیمی را و او را نفقه دهد، من و او در بهشت مانند این دو انگشت با هم باشیم. و اشاره به انگشت شهادت و میان فرمود.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه یتیمی را در عیال خود داخل کند و خرج او را بدهد، تا او مستغنی شود از او، خدا بهشت را بر او واجب گرداند، چنانچه برای خورنده مال یتیم جهنّم را واجب گردانیده است.
در روایت معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هر مرد مؤمن و زن مؤمنهای که دست بر سر یتیم بکشد از روی ترحَّم، حق تعالی برای او به هر مویی، که دستش بر آن میگردد حسنهای برای او بنویسد.
در روایت دیگر منقول است: به هر مویی حق تعالی نوری کرامت فرماید در قیامت.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه از سنگینی دل خود آزرده باشد، خواهد دلش نرم گردد، یتیمی را نزدیک خود بخواند و با او مهربانی کند و بر سر خوان خود بنشاند و از روی شفقت دست بر سرش بمالد، به درستی که یتیم را بر مردم حق عظیم هست.
در حدیث دیگر فرمود: چون یتیمی بگرید عرش الهی برای او بلرزد، پس پروردگار عالم فرماید که کیست آن که به گریه آورده است این بنده مرا که پدرش و مادرش را گرفتهام؟ به عزّت و جلال خودم سوگند میخورم که هیچ بندهای او را ساکن نگرداند مگر آنکه بهشت را برای او واجب گردانم.
در احادیث معتبره از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی در قرآن مجید برای کسی که مال یتیم را به نا حق بخورد، دو عقاب مقرر ساخته: یکی عذاب جهنّم در آخرت و دیگری آنکه در دنیا بعد از او با یتیمان او بکنند، آنچه با یتیمان دیگران کرده باشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حق تعالی در قیامت جماعتی را از قبرها محشور گرداند که از دهنهای ایشان آتش شعلهور باشد و آنها جماعتی باشند که مال یتیم را خورده باشند، چنانچه حق تعالی میفرماید: «به درستی که آن جماعتی که مال یتیم را به ظلم میخورند، نمیخورند در شکم خود مگر آتش، و بزودی آتش افروز جهنّم گردند». بدان که ولیّ یتیم که تصرف در مال او میتواند نمود پدر است و جد پدری و وصی که ایشان تعیین کرده باشند، اگر اینها نباشند حاکم شرع یعنی امامعلیه السلام و کسی که آن حضرت تعیین فرموده باشد. اگر امام حاضر نباشد، اکثر علماء را اعتقاد آن است که مجتهد جامع الشرایط تعیین میکند یا کسی که او نصب کرده باشد.
از احادیث معتبره ظاهر میشود که مؤمنان صالح از برای خدا متکفل احوال ایشان و ضبط اموال ایشان میتوانند شد، که آنچه صرفه و غبطه ایشان در آن باشد رعایت کنند، اگر پریشان باشند و سعی در مال یتیم مانع کسب ایشان باشد به قدر خرج ضروری خود از مال ایشان خرج میتوانند کرد. بهتر آن است که رعایت کنند که زیاده از اجرت متعارف آن عمل برندارند. همچنین پدر و جدّ پدری و وصی باید که نهایت رعایت در صرفه ایشان بکند، و اگر آن قدر مال نداشته باشند که وفا به قرض کند، از مال ایشان قرض بر ندارند، اگر پدر و جد پدری پریشان باشند به قدر نفقه ضروری خود از مال ایشان میتوانند برداشت، اگر مادر هم پریشان باشد نفقه او را ولی از مال یتیم میتواند بردارد، و اگر قدر خرج طفل را حساب کنند و با نفقه خود ضم کنند و با هم چیزی بخورند، باکی نیست.
در حدیث منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام در وقت فوت وصیت نمود به امام حسنعلیه السلام که برادری کن با برادران از برای خدا، دوست دار صالحان را برای صلاحشان.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه برادر مؤمنی برای خدا بگیرد خانهای در بهشت یافته باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کسی بعد از اسلام فایده نیافته است که بهتر باشد از برادری که از برای خدا گرفته باشد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام عرض کرد که بسیار است که اندوهگین میشوم بیسبب، به حدی که اهل و یاران من اثر آن را از روی من مشاهده میکنند، فرمود: حق تعالی مؤمنان را از طینت بهشت آفریده و از نسیم رحمت خود در ایشان جاری گردانیده، پس به این سبب مؤمنان برادر پدری و مادری یکدیگرند، پس چون به روح یکی از مؤمنان اندوهی رسد مؤمنان دیگر برای اندوه او محزون میشوند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نظر کردن به روی امام عادل عبادت است، نظر کردن به روی عالم عبادت است، نظر کردن به روی پدر و مادر از روی مهربانی و شفقت عبادت است، نظر کردن به روی برادری که دوست داری او را برای خدا عبادت است.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: برادران دو نوعند؛ یکی برادرانی که محل اعتماد باشند در دوستی و یاری، و دیگری برادران خندیدن و صحبت. اما اوّل؛ پس ایشان به منزله دستند و بالند و اهلند و مالند پس چون بر برادری چنین اعتماد داشته باشی از برای او صرف کن مال و بدن خود را و با دوستانش دوستی کن و با دشمنانش دشمنی کن و رازش را بپوشان و عیبش را مخفی دار و نیکیهایش را افشا کن، بدان که این قسم برادران کمترند از گوگرد سرخ که اکسیر است. امّا دوم؛ پس تو لذت صحبت ایشان را مییابی، این را از ایشان قطع مکن و توقع زیاده از این از ایشان مدار.
در احادیث معتبره وارد شده است که، اخوّت و برادری و آشنایی در عالم ارواح در میان مؤمنان به هم رسیده، در این نشأه چون یکدیگر را دیدند آن را به یاد میآورند.
در احادیث معتبره دیگر وارد شده است: مؤمن برادر مؤمن است و دیده او است، راهنمای او است، به او خیانت نمیکند، و بر او ظلم نمیکند، او را فریب نمیدهد، با او وعدهای که کند خلف نمیکند، با او دروغ نمیگوید، غیبت او نمیکند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: صداقت و یاری و دوستی حدّی چند دارد که هرکه همه آنها در او نباشد، او را به کمال صداقت نسبت مده، کسی که هیچ یک از آنها در او نباشد، به هیچ چیز از صداقت او را نسبت مده؛ اوّل آنکه آشکار و پنهانش با تو یکی باشد، دوم آنکه زینت تو را زینت خود داند عیب تو را عیب خود داند، سوم آنکه در به هم رسیدن مالی یا حکومتی، سلوک خود را به او تغییر ندهد، چهارم آن که آنچه توانایی او به آن رسد از تو منع نکند، پنجم آنکه در وقت نکبتها و بلاها، تو را وانگذارد و ترک یاری تو نکند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه از برادران مؤمن تو سه مرتبه با تو به غضب آید و در هیچ مرتبه حرف بدی در حق تو نگوید، او را به دوستی و یاری خود بگیر.
در حدیث دیگر فرمود: اعتماد بسیار بر برادر و دوست خود مکن که رازهای خود را به او بسپاری که در وقتی که او از تو برگردد چاره نتوانی کرد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: محبت بیست ساله، خویشاوندی است و علم، اهلش را با یکدیگر بیشتر جمع میکند و ربط میدهد از پدران.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون دوستی داشته باشی و حکومتی به هم رساند و ده یک از آنچه پیشتر با تو دوستی میکرد بکند دوست بدی نیست از برای تو.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: دوستی با دوستان خود هموار مکن و خود را پرمده به ایشان بلکه روزی دشمن تو شوند، دشمنی را با دشمنان خود هموار بکن شاید که روزی دوست تو شوند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مطلع مگردان دوستان را به راز خود، مگر رازی که اگر دشمن تو بداند به تو ضرری نرسد، زیرا که گاه هست که دوست یک روز دشمن میشود.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: بهترین عیش دنیا فراخی خانه و بسیاری دوستان است، و حضرت لقمانعلیه السلام پسر خود را گفت: با صد کس مصاحبت بکن و با یک کس دشمنی مکن و راضی باش که غلام نیکان باشی و راضی مشو که فرزند بدان باشی.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پنج چیز است که در هرکه نباشد زندگی بر او گوارا نیست، صحت بدن و امنیت و توانگری و قناعت و مونس موافق.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه را پند دهنده از دلش و زجر کننده از نفسش و مصاحبی که او را به راه خیر بدارد نباشد، شیطان بر گردنش سوار میشود.
در حدیث دیگر فرمود: قطع آشنایی از دوستان پدر خود مکن که روشنی احوالت به تاریکی مبدل میشود. فرمود: هرکه محبت خود را به غیر محلش بگذارد، خود متعرض قطع محبت شده است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه خود را در محل تهمت درآورد ملامت نکند کسی را که گمان بد به او میبرد. هرکه راز خود را پنهان دارد اختیار با خودش است، هر سخنی که از دو کس گذشت فاش میشود، چون با کسی برادری کنی آنچه از او ببینی بر محمل نیک حمل کن تا آنکه به حدی برسد که دیگر محمل نیک نیابی و زینهار که گمان بد مبر به سخنی که از برادر صادر شود، تا حمل نیک برای آن یابی و بسیار بگیر از برادران نیک که ایشان در وقت رفاهیات، تهیهاند برای وقت بلا و در وقت بلا، سپرند از برای دفع اعدا. و مشورت با جماعتی بکن که از خدا ترسند، برادران مؤمن را به قدر پرهیزکاری ایشان دوست بدار، به پرهیز از زنان بد و از نیکان ایشان در حذر باش.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: اگر خواهی که تمام شود برای تو نعمت و کامل شود برای تو مردی و مروت و به اصلاح آید برای تو امور معیشت، پس شریک مگردان غلامان و مردم دون را در کارهای خود، که اگر ایشان را امین گردانی خیانت میکنند، اگر سخنی با تو گویند دروغ میگویند، اگر بلایی تو را در پیش آید تو را یاری نمیکنند. با عاقل مصاحبت کن هر چند کریم نباشد، از عقلش بهرهور شو و از خلق بدش احتراز کن و با کریم مصاحبت کن هر چند عاقل نباشد، که به عقل خود از کرم او منتفع میشوی. بگریز نهایت گریختن از احمقی که بخیل باشد.
به سند معتبر منقول است: معلی بن خنیس از امام جعفر صادقعلیه السلام پرسید که حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت حق است که هر یک از آنها واجب است و اگر یکی از آنها را ترک کند، از دوستی و طاعت خدا میرود. پرسید که آنها چیست؟ فرمود: میترسم که بدانی و به عمل نیاوری و رعایت آنها نکنی. آسانترین آن حقوق آن است که آنچه از برای خود دوست میداری از برای او دوست داری، آنچه از برای خود نمیخواهی از برای او نخواهی. دوم آنکه به پرهیزی از غضب او و پیروی خشنودی او بکنی، آنچه فرماید اطاعت کنی. سوم آنکه یاری به جان و مال و به زبان و به دست و به پاکنی. چهارم آنکه دیده و راهنما و آیینه او باشی. پنجم آنکه تو سیر نباشی و او گرسنه باشد، تو سیراب نباشی و او تشنه باشد، تو پوشیده نباشی و او عریان باشد. ششم آنکه اگر تو خدمتکار داشته باشی و او نداشته باشد، واجب است که خدّام خود را بفرستی که جامهاش را بشوید، طعامش را بسازد و رختخوابش را بگستراند. هفتم آنکه اگر تو را قسم دهد به عمل آوری و اگر تو را به خانه دعوت کند قبول کنی، اگر بیمار شود به عیادتش بروی، اگر بمیرد به جنازهاش حاضر شوی، اگر دانی که حاجتی دارد پیشگیری به برآوردن آن، پیش از آنکه از تو سؤال کند، چون چنین کنی پیوند کردهای محبت خود را به محبت او و محبت او را به محبت خود.
در حدیث دیگر فرمود: هیچ عبادتی نزد خدا بهتر از ادا کردن حق مؤمن نیست.
به سند حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: وعده کردن مؤمن برادر مؤمن خود را نذری است که کفاره ندارد، هرکه خلف وعده مؤمن بکند اوّل ابتدا به خلف وعده خدا کرده است و متعرّض غضب الهی شده است.
در حدیث حسن دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید که وفا کند به وعده خود.
به سندهای معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مؤمن را بر مؤمن هفت حق واجب است؛ اوّل آنکه در حضور او را تعظیم نماید، محبتش در سینه او باشد، مال خود را با او صرف نماید، غیبت او را بر خود حرام داند، و چون بیمار شود به عیادت او رود، چون بمیرد به جنازهاش حاضر شود، و بعد از مرگش به غیر از نیکی او چیزی نگوید.
به سند حسن از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: دوست دار برادر مسلمان خود را، و بخواه از برای او آنچه از برای خود میخواهی، مخواه از برای او آنچه از برای خود نمیخواهی، چون محتاج شوی از او سؤال کن و هرگاه او از تو سؤال کند به او عطا کن، نیکی را از او ذخیره مکن تا او هم از تو ذخیره نکند، یاور او باش تا او نیز یاور تو باشد، اگر غایب شود حرمت او را غایبانه نگهدار، چون بیاید به دیدنش برو و او را گرامی بدار، به درستیکه او از تو است و تو از اویی، اگر با تو در مقام عتاب باشد از او جدا مشو تا کینه را از سینه او به در کنی، اگر نعمتی به او برسد خدا را شکر کن و اگر بلایی او را پیش آید یاور او باش، با او مهربانی را زیاده کن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مسلمان را بر برادر مسلمان شش حق است؛ هرگاه که به او رسد به او سلام کند، هرگاه که بیمار شود به عیادت او برود، هرگاه که عطسه کند او را دعا کند، چون بمیرد بر او نماز کند، هرگاه که او را به ضیافت بطلبد قبول کند، از برای او دوست دارد آنچه از برای خود دوست دارد، از برای او دشمن دارد آنچه از برای خود دشمن میدارد.
به سندهای معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه صبح کند و اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد او مسلمان نیست.کسی بشنود که کسی فریاد میکند: ای مسلمانان! به فریاد من برسید. و یاری او نکند او مسلمان نیست.
فرمود: محبوبترین مردم کسی است که نفعش به مردم بیشتر میرسد.
فرمود: هرکه از گروهی از مسلمانان ضرر آبی یا آتشی را دفع کند بهشت او را واجب شود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق مؤمن بر مؤمن آن است که او را به دل دوست دارد، مال خود را از او دریغ ندارد، اگر به سفری رود به احوال اهل او بپردازد، اگر کسی بر او ظلم کند او را یاری نماید، اگر عطایی به مسلمانان دهند و او غایب باشد بهره او را برای او بگیرد، چون بمیرد به زیارت قبر او برود، بر او ظلم نکند و او را فریب ندهد و با او خیانت نکند، بر روی او اُف نگوید، اگر اُف بگوید دوستی از میان ایشان برطرف میشود، اگر بگوید تو دشمن منی، یکی از ایشان کافر باشند، زیرا که اگر دروغ گفته باشد خود کافر است و اگر راست گفته آن دیگری کافر است، یعنی صاحب کبیره است و چون او را به تهمتی متهّم سازد ایمان در دلش بگدازد چنانچه نمک در آب میگدازد.
در حدیث دیگر فرمود: باید برای برادر مسلمان خود بخواهد آنچه از برای عزیزترین اهل خود میخواهد، نخواهد از برای او آنچه از برای عزیزترین اهل خود نمیخواهد، دوستی او را خالص گرداند از شوائب به آنکه در شادی او شاد باشد و در اندوه او اندوهگین باشد، اگر تواند سعی کند که غم او را زایل گرداند و الا دعا کند که خدا اندوهش را بردارد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت آن حضرت آمد.
از او پرسید: برادران خود را به چه حال گذاشتی؟ گفت: بر نیکو حالی گذاشتم ایشان را. فرمود: توانگران ایشان چگونه به احوال فقیران میرسند؟ گفت: کمتر. فرمود:توانگران چقدر به دیدن فقیران میروند؟ گفت: کم. فرمود: توانگران چه مقدار احسان به فقیران میکنند؟ گفت چیزی چند میفرمایی که در پیش ما اینها نمیباشند. فرمود: پس چگونه ایشان دعوی تشیّع میکنند؟
در حدیث دیگر فرمود: برادران و نیکوکاران باشید و از برای خدا با یکدیگر دوستی کنید، به دیدن یکدیگر بروید و با یکدیگر بنشینید، و دین ما و احادیث ما را یاد کنید.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: واجب است از برای مؤمن بر مؤمن که هفتاد کبیره او را بپوشاند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: واجب است از برای مؤمن بر مؤمن که خیرخواه او باشد در حضور و غیبت.
در حدیث دیگر فرمود: بر شما باد به خیر خواهی خلایق که هیچ عمل نزد خدا بهتر از این نیست.
در حدیث صحیح از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه مؤمنی را شاد گرداند، مرا شاد گردانیده است و هرکه مرا شاد گرداند خدا را خشنود گردانیده است.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: تبسّم کردن در روی برادر مؤمن، حسنه است و خاشاکی از او برداشتن حسنه است. هیچ عبادتی را خدا دوستتر نمیدارد از شاد گردانیدن مؤمن.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی خطاب فرمود به حضرت موسیعلیه السلام: به درستی که مرا بندگانی هستند که بهشت را برای ایشان مباح میکنم، ایشان را حاکم میگردانم در بهشت. حضرت موسی گفت: پروردگارا! کیستند ایشان؟ فرمود: کسی که سروری بر قلب مؤمنی داخل کند. پس حضرت موسیعلیه السلام فرمود: مؤمنی در مملکت پادشاه جباری بود، و آن پادشاه در مقام آزار او بود از او گریخت و به شهر کفار رفت و پناه به کافری برد، آن کافر او را جا داد و مهربانی و ضیافت کرد، چون وقت مرگ آن کافر شد حق تعالی به او وحی فرمود: به عزّت و جلال خود سوگند میخورم که اگر تو را در بهشت جای میبود هر آینه تو را به بهشت در میآوردم ولیکن بهشت حرام است بر کسی که کافر بمیرد. پس خطاب نمود به آتش جهنّم که او را بترسان اما مسوزان. و امر فرمود که در اوّل و آخر روز برای او روزی ببرند.
به سند حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی وحی نمود به حضرت داوودعلیه السلام که بندهای از بندگان من یک حسنه به نزد من میآورد، بهشت را بر او مباح میگردانم. حضرت داوود پرسید که آن حسنه کدام است؟ فرمود: بر قلب بنده مؤمن خوشحالی داخل گرداند اگر چه به یک دانه خرما باشد. داوود گفت: پروردگارا! سزاوار است کسی که تو را بشناسد قطع امید خود از تو نکند.
در حدیث دیگر فرمود: کسی که مؤمنی را شاد گرداند نه تنها او را شاد گردانیده است بلکه حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را شاد گردانیده است.
در احادیث معتبره از آن حضرت منقول است: چون مؤمن از قبر بیرون میآید با او شخصی بیرون میآید و میگوید: بشارت باد تو را به کرامت از جانب خدا و خوشحالی. پس مؤمن به او میگوید که خدا تو را بشارت به نیکی بدهد. پس با او میباشد و به هر هولیکه میگذرد میگوید که این از تو نیست و به هر نیکی که میگذرد میگوید که این از تو است.و پیوسته او را چنین بشارت میدهد تا آنکه به مقام حساب آید، پس چون امر کنند که او را به بهشت برند به او میگوید، که بشارت باد تو را که خدا امر فرمود تو را به بهشت برند. مؤمن میگوید که تو کیستی که از قبر تا اینجا مرا بشارت دادی و مونس من بودی و از جانب خدا به من خبر رسانیدی؟ گوید که منم آن شادی که در دل برادر مؤمن خود داخل کردی در دنیا، خدا مرا از آن خلق کرده است که بشارت دهنده تو و در تنهایی مونس تو باشم.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه مؤمنی را شاد گرداند، حق تعالی هزار هزار حسنه برای او بنویسد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود:هرکه یک حاجت برای برادر مؤمن خود برآورد حق تعالی در قیامت صد هزار حاجت او را برآورد، که یکی از آنها بهشت باشد و دیگری آنکه خویشان و آشنایان خود را داخل بهشت کند، اگر ناصبی نباشند.
در حدیث دیگر فرمود: برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از هزار بنده آزاد کردن و هزار اسب در راه خدا به جنگ فرستادن.
در حدیث دیگر فرمود که، بهتر است از بیست حجّ که در هر حجّی صاحبش صد هزار درهم صرف کند.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: یک حج بهتر است از هفتاد بنده آزاد کردن و خرج کشیدن و نفقه دادن اهل یک خانه از مسلمانان که ایشان را سیر کند و بپوشاند و روی ایشان را از سؤال کردن حفظ کند، بهتر است از هفتاد حج.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه هفت شوط طواف در دور خانه کعبه بکند حق تعالی برای او شش هزار حسنه بنویسد، شش هزار گناه محو کند، شش هزار درجه برای او بلند کند، و شش هزار حاجت او را برآورد، برآوردن حاجت مؤمن بهتر است از ده طواف.
در حدیث دیگر فرمود: هر مسلمانی که حاجت مسلمانی را برآورد، حق تعالی او را ندا کند که ثواب تو بر من است و راضی نمیشوم برای تو به غیر از بهشت.
در حدیث دیگر فرمود: چون کسی برای برآوردن حاجت مؤمن راه رود، حق تعالی دو ملک را موکّل گرداند از جانب راست و چپش که برای او استغفار کنند، دعا کنند که حاجتش برآورده شود.
در حدیث معتبر از جناب موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه برادر مؤمن او به نزد او بیاید برای حاجتی، آن رحمتی است که خدا به سوی او فرستاده است، اگر قبول کرد پس پیوند کرده است دوستی او را به دوستی ما، و دوستی ما به دوستی حق تعالی موصول است، اگر او را رد کرد و او قادر بود که حاجتش را برآورد حق تعالی بر او مسلط گرداند در قبر ماری از آتش که او را بگزد تا روز قیامت، خواه در قیامت خدا او را بیامرزد خواه عذاب کند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: مؤمنی که برادر مؤمنش حاجتی به نزد او بیاورد و او قادر نباشد بر برآوردن حاجت او، دلش غمگین شود به سبب این، خدا بهشت را بر او واجب گرداند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مؤمنی که در حاجت برادر مؤمن خود راه رود، ده حسنه برای او نوشته شود و ده گناه از او محو شود و ده درجه در بهشت برای او بلند شود، برابر ده بنده آزاد کردن باشد و بهتر باشد از اعتکاف یک ماه در مسجد الحرام.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: خدا را بندگانی هست که سعی میکنند در حاجت مردم؛ ایشان ایمن هستند در روز قیامت، و هرکه دل مؤمنی را شاد کند حق تعالی روز قیامت دل او را شاد کند.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: هرکه راه رود برای برآوردن حاجت برادر مسلمان، خدا هفتاد و پنج هزار ملک را بفرستد که او را سایه کنند، به هر قدمی برای او حسنهای بنویسند، و گناه او را محو کنند و درجه او را بلند کنند، چون از کارسازی او فارغ شود، ثواب حج و عمره در نامه عملش بنویسند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: چون راه روم در حاجت برادر مسلمان دوستتر میدارم از آزاد کردن هزار بنده، هزار کس را بر اسبان، زین و لجام کرده سوار کنم و به جهاد بفرستم.
در حدیث دیگر فرمود: هرکس سعی کند، راه رود در حاجت برادر مسلمان خود از برای رضای خدای، حق تعالی برای او هزار هزار حسنه بنویسد که به سبب آنها خویشان و آشنایان و همسایگان او را بیامرزد و بیامرزد هرکه را به او نیکی کرده باشد. در قیامت به او خطاب رسد که داخل جهنّم شو و هرکه در دنیا به تو نیکی کرده است او را از جهنّم بیرون آور و داخل بهشت کن مگر آنکه دشمن اهل بیت رسولعلیهم السلام باشد.
فرمود: حق تعالی فرموده است که خلایق عیال منند، محبوبترین ایشان نزد من کسی است که به ایشان مهربانتر باشد، سعی در برآوردن حاجت ایشان بیشتر کند.
فرمود:هرکه به فریاد رسد برادر مؤمن غمگین مضطر خود را در هنگام شدت و سختی، پس غم او را بردارد، و حاجت او را برآورد، حق تعالی واجب گرداند برای او هفتاد و دو رحمت که یکی را در دنیا به او بدهد که کارهای دنیای او به آن ساخته شود و هفتاد و یک رحمت را برای او ذخیره کند برای ترسها و شدتهای روز قیامت.
فرمود: هرکه غمی از مؤمنی بردارد، حق تعالی غمهای آخرت را از او بردارد، چون از قبر بیرون آید دلش مطمئن و شاد باشد. و هرکه مؤمنی را طعام دهد او را از میوههای بهشت طعام دهد و هرکه مؤمنی را آب دهد حق تعالی از شراب سر به مهر بهشت او را آب دهد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه غمی از مؤمنی بردارد حق تعالی حاجت دنیا و آخرت او را برآورد. هرکه عیب مؤمنی را بپوشاند حق تعالی هفتاد عیب از عیبهای دنیا و آخرت او را بپوشاند، تا مؤمن در یاری برادر مؤمن است، خدا یاور او است.
در حدیث معتبر از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: هرکه حاجت برادر مؤمن خود را برآورد حق تعالی صد حاجت او را برآورد که یکی بهشت باشد، و هرکه غمی از مؤمنی بردارد حق تعالی غمهای آخرت او را بردارد. هرکس اعانت کند مؤمنی را بر ظالمی، خدا او را یاری کند در گذشتن بر صراط در وقتی که قدمها لغزد و هرکه حاجت مؤمنی را برآورد که او شاد شود، چنان باشد که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را شاد کرده باشد، هرکه مؤمنی را آب دهد در وقت تشنگی، حق تعالی از شراب بهشت او را سیراب کند و هرکه مؤمنی را سیر کند حق تعالی او را از میوههای بهشت سیر کند. هرکه بر مؤمنی جامهای بپوشاند در وقتی که عریان باشد خدا او را در دیبا و حریر بهشت بپوشاند. هرکه جامهای بر او بپوشاند در غیر عریانی، پیوسته در ضمان خدا باشد از بلاها تا از آن جامه برای مؤمن تاری باقی باشد. هرکه خادمی به او بدهد خدا او را از پسران بهشت خادم بدهد. هرکه او را از پیاده بودن سوار کند حق تعالی او را در قیامت بر ناقهای از ناقههای بهشت سوار کند که در قیامت با ملائکه مباهات کند. و هرکه بعد از مردن کفن بپوشاند بر مؤمنی، چنان باشد که او را جامه داده باشد از هنگام ولادت تا وقت مردن. هرکه زنی به مؤمنی بدهد که با او انس گیرد حق تعالی ملکی را در قبر، مونس او گرداند به صورت محبوبترین اهل او نزد او. هرکه در بیماری عیادت مؤمنی بکند ملائکه او را از همه جهت فرو گیرند و گویند: خوشا به حال تو و گوارا باد بهشت از برای تو. و اللَّه که قضای حاجت مؤمن بهتر است نزد خدا از روزه داشتن و اعتکاف کردن دو ماه از ماههای حرام.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: حق تعالی در قیامت سایهای مقرر ساخته است که در زیر آن سایه نیست مگر پیغمبری یا وصیّ پیغمبری یا مؤمنی که بنده مؤمنی را آزاد کند، یا مؤمنی که مؤمنی را کدخدا کند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مؤمنی در روز قیامت بگذرد بر شخصی که حق تعالی امر فرموده باشد که او را به جهنّم برند، ملک او را میبرد به جهنّم، خطاب کند مؤمن را که به فریادم برس که در دنیا من به تو نیکی میکردم و حاجت تو را برمیآوردم. مؤمن به ملک گوید: دست از او بردار. حق تعالی گوید که چون بنده مؤمن شفاعت او کرد او را بگذار.
در حدیث معتبر از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: بگردان مسلمانان را نزد خود به منزله اهل خود، پیران ایشان را به منزله پدر خود بدان، و خُردان ایشان را به منزله فرزند خود بدان، و آنها که هم سنّ تو باشند به منزله برادر خود بدان، به هر کدام یک از اینها میخواهی ستم کنی یا نفرین کنی یا عیب ایشان را فاش کنی و اگر شیطان خواهد که تو را فریب دهد که خود را از دیگران بهتر دانی، اگر کسی را ببینی که از تو بزرگتر است بگو که او در ایمان و اعمال شایسته بر من پیشی گرفته است، پس او از من بهتر است و اگر خردتر از خود بینی بگو که من بیشتر از او گناه کردهام پس او از من بهتر است و اگر هم سال خود را ببینی بگو که یقین به گناه خود دارم، و در گناه او شک دارم، پس چرا یقین خود را بر شک بگذارم. و اگر ببینی مردم تو را تکریم و تعظیم میکنند، بگو: از نیکی ایشان است که به محاسن آداب عمل میکنند. اگر ایشان از تو دوری کنند و تو را حرمت ندارند، بگو: این گناهی است که من کردهام. چون چنین کنی زندگانی بر تو آسان شود و دوستانت بسیار شوند و دشمنانت کم شوند و از نیکی ایشان شاد شوی و از بدی ایشان دلتنگ نشوی. بدان که گرامیترین مردم بر مردم کسی است که خیرش به ایشان رسد و از ایشان مستغنی باشد، سوال نکند از ایشان. و بعد از آن گرامیتر کسی است که محتاج باشد و سوال نکند از ایشان، زیرا که اهل دنیا همگی از پی مال میروند، هرکه به ایشان در مال مزاحمت نمیرساند عزیز است نزد ایشان و هرکه مزاحمت نمیرساند و از مال خود هم پارهای به ایشان میرساند عزیزتر و گرامیتر است.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت عیسیعلیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمودند که، آنچه نمیخواهی که با تو بکنند با هیچ کس نکن، اگر کسی طپانچه در جانب راست رویت بزند، جانب چپ را پیش کن.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مسلمانی که مسلمان دیگر به نزد او بیاید برای حاجتی و او قادر باشد به برآوردن حاجت و بر نیاورد، حق تعالی او را در قیامت سرزنش و تغیّر نماید و بگوید: برادر تو برای حاجتی نزد تو آمد که من تو را قادر گردانیده بودم به برآوردن آن و برنیاوردی، برای آنکه ثواب آن را نخواستی، به عزّت خودم سوگند میخورم که در هیچ حاجت، نظر رحمت به سوی تو نکنم، خواه تو را بیامرزم و خواه عذاب کنم.
در حدیث دیگر فرمود: هر مؤمنی که منع کند از مؤمنی چیزی را که او به آن محتاج باشد و او قادر باشد که آن را نزد خود یا نزد دیگران به او برساند، حق تعالی او را با روی سیاه و دیدههای کبود و دستهای در گردن غُل کرده باز دارد. پس بگوید که این است خائنی که به خدا و رسول خیانت کرده است، پس بفرماید که او را به جهنّم برند.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: در قیامت سه کس در سایه عرش الهی باشند، در روزی که سایهای به غیر آن نباشد؛ کسی که برادر مسلمان خود را زنی بدهد، کسی که خادمی به او بدهد و کسی که راز او را پنهان دارد.
در احادیث معتبر وارد شده است: از حضرت باقر و صادقعلیهما السلام که هرکه به دیدن برادر مؤمن خود برود از برای خدا، حق تعالی هفتاد هزار ملک به او موکل گرداند که او را ندا کنند تا به خانه خود برگردد که خوشا به حال تو و گوارا باد بهشت از برای تو!
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که حق تعالی ملکی را به زمین فرستاد، آن ملک رسید به مردی که بر در خانهای ایستاده بود و از صاحب خانه رخصت میطلبید که داخل خانه شود، ملک پرسید که با صاحب این خانه چکار داری؟ گفت: برادر مسلمان من است از برای خدا به دیدن او آمدهام. ملک گفت که هیچ مطلب دیگر به غیر از این نداری؟ گفت: نه. ملک گفت که من رسول پروردگارم به سوی تو و تو را سلام میرساند و میگوید: بهشت را واجب گردانیدم برای تو، میفرماید که هر مسلمانی که به دیدن مسلمانی برود چنان است که به زیارت من آمده است، ثوابش بر من بهشت است.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه به دیدن برادر مؤمن خود برود به خانه او، حق تعالی او را خطاب فرماید که تو مهمان منی و به زیارت من آمدهای و مهمان داری تو بر من است، بهشت را بر تو واجب گردانیدم به سبب آنکه دوست داشتی برادر مؤمن خود را.
در حدیث دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: مؤمنی که بیرون میآید به عزم دیدن برادر مؤمن خود، خداوند عالمیان مَلکی به او موکل میگرداند، که یک بالش را بر زمین میگذارد و به یک بال دیگر سایه بر سرش میافکند، پس چون داخل خانه آن مؤمن شود خداوند جبار او را ندا میکند که، ای بندهای که تعظیم حق من کردی و متابعت آثار پیغمبر من نمودی! لازم است بر من که تو را تعظیم کنم، از من سؤال کن تا به تو عطا کنم و مرا بخوان تا اجابت دعای تو بکنم، اگر خواهی ساکت باش تا من ابتدا به رحمت بکنم. پس چون برگردد، مَلک او را مشایعت کند و بال بر سر او داشته باشد تا به خانه خود برگردد. پس حق تعالی او را ندا کند: ای بنده! حق مرا بزرگ شمردی، لازم است بر من که تو را گرامی دارم، به تحقیق که بهشت را بر تو واجب گردانیدم، تو را در حق بندگان خود شفاعت دادم.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: به دیدن برادر مؤمن رفتن از برای خدا، بهتر است از ده بنده آزاد کردن و هرکه بنده مؤمنی را آزاد کند حق تعالی به عضوی از آن بنده، عضوی از او از آتش جهنّم آزاد گرداند.
در حدیث معتبر منقول است: آن حضرت به داوود بن سرحان فرمود: شیعیان مرا از من سلام برسان و بگو که خدا رحمت کند بندهای را که با دیگری بنشیند و یاد کند احادیث ما را، که سیّم ایشان ملکی است که از برای ایشان استغفار میکند، هر گاه با یکدیگر بنشینند و یاد ما و احادیث ما بکنند و به سبب هم نشینی و مذاکره شما مذهب و دین ما برای شما زنده میشود، بهترین مردم بعد از ما کسی است که مذاکره احادیث ما بکند و ما را یاد کند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: به دیدن یکدیگر بروید در خانههای خود که به این، زنده میماند دین ما، خدا رحمت کند کسی را که مذهب ما را زنده بدارد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خوشا حال آنها که دوستی میکنند با یکدیگر برای خدا، به درستی که حق تعالی در بهشت عمودی خلق کرده است از یاقوت سرخ و بر آن عمود هفتاد هزار قصر است، در هر قصری هفتاد هزار غرفه است، که خدا خلق کرده است آنها را برای کسانی که دوستی با یکدیگر کنند، به دیدن یکدیگر روند از برای خدا.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه قادر نباشد به ما احسانی بکند، به صالحان و شیعیان ما احسان کند تا ثواب احسان کردن به ما در نامه عملش نوشته شود و هرکه قدرت بر دیدن ما نداشته باشد، به دیدن صالحان شیعیان ما برود تا ثواب دیدن ما بر او نوشته شود.
در حدیث معتبر منقول است از حضرت صادقعلیه السلام که هرکه عیادت کند برادر مسلمان بیماری را، در آن روز هفتاد هزار ملک بر او صلوات بفرستند، اگر صبح باشد تا شام و اگر شام باشد تا صبح.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه بیماری را عیادت کند، هفتاد هزار ملک او را مشایعت کنند و برای او استغفار کنند، تا به خانه خود برگردد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه مؤمنی را عیادت کند، در رحمت الهی فرو رود، پس چون نزد او بنشیند، رحمت به او احاطه کند، پس چون برگردد، حق تعالی هفتاد هزار ملک را به او موکل گرداند، و از برای او طلب آمرزش کنند، بر او ترحم کنند، گویند: خوشا به حال تو و گوارا باد بهشت از برای تو تا روز دیگر این وقت. و به او عطا فرماید زاویهای در بهشت که سواره در آن چهل سال بتازد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که مؤمنی را در بیماری عیادت کند، از برای خدا، حق تعالی به او موکل سازد ملکی را که در قبر، او را عیادت کند و برای او استغفار کند، تا روز قیامت.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه عیادت کند بیماری را، حق تعالی موکل سازد به او هفتاد هزار ملک را که همیشه به خانه او آیند، و در آن خانه تسبیح و تکبیر و تهلیل و تقدیس الهی گویند، تا روز قیامت و نصف ثواب ایشان از برای او باشد.
در حدیث دیگر فرمود:سزاوار است کسی که بیمار شود، برادران مؤمن را اعلام کند که به عیادت او بیایند، که آنها ثواب ببرند و او ثواب بیابد به خیر کردن آنها، که اگر چنین کند، ده حسنه برای او نوشته شود، و ده گناه از او محو شود و ده درجه برای او بلند شود.
در حدیث صحیح از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: چون کسی بیمار شود مردم را رخصت دهد که به عیادت او بیایند، به درستی که هیچ کس نیست مگر آنکه او را دعای مستجابی هست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کسی که به عیادت برادر مؤمن برود، از بیمار برای خود طلب دعا کند، که دعای او مانند دعای ملائکه است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در درد چشم عیادت نمیباشد، و در اوّل بیماری سه روز متوالی او را باید دید، بعد از آن یک روز نه یک روز. پس چون بیماری بسیار به طول بکشد، او را با عیالش میباید گذاشت، عیادت نمیباید کرد.
در حدیث دیگر فرمود: چون به دیدن بیمار روید سیبی یا بهای یا ترنجی یا بوی خوشی یا عودی با خود ببرید، که بیمار به آن استراحت مییابد.
در حدیث دیگر فرمود: از تمامی عیادت آن است که دست بر ذراع بیمار بگذاری در وقت دعا کردن و زود بر خیزی که عیادت احمقان دشوارتر است بر بیمار از درد او.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: از عیادت کنندگان، کسی ثوابش بیشتر است که زودتر برخیزد، مگر آنکه بیمار، نشستن او را خواهد و از او سؤال کند که بنشیند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه مؤمنی را سیر کند، بهشت او را واجب شود، و هرکه کافری را سیر کند، بر خدا لازم است که شکم او را پر از زقوم جهنّم کند.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه سه نفر از مسلمانان را سیر کند، حق تعالی او را از سه بهشت طعام دهد! جنةالفردوس و جنة عدن و جنة طوبی.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه مؤمنی را طعام دهد تا او سیر شود، هیچ یک از خلق خدا ندانند که او را چه ثواب هست، نه ملک مقرب و نه پیغمبر مرسل، مگر پروردگار عالمیان. پس فرمود: از جمله چیزهایی که آمرزش را واجب میگرداند طعام دادن مسلمان گرسنه است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه شربت آبی به مسلمان بدهد در جاییکه آب به هم رسد، حق تعالی به هر شربتی هفتاد هزار حسنه به او عطا فرماید، اگر او را آب دهد در جایی که آب کمیاب باشد، چنان باشد که ده بنده از فرزندان اسماعیل آزاد نموده باشد.
در حدیث حسن منقول است: هرکه طعام دهد برادر مؤمن خود را از برای خدا، چنان است که صد هزار کس از دیگران را طعام داده باشد.
و در حدیث حسن دیگر فرمود به سدیر صراف که، چه مانع میشود تو را هر روز یک بنده آزاد کنی؟ گفت: مال من وفا نمیکند به این. فرمود: هر روز یک مسلمان را طعام بده که این ثواب از برای تو باشد. پرسید که مال دار یا پریشان؟ فرمود:مالدار هم گاه است که خواهش طعام دارد.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: یک لقمهای که برادر مسلمان از آن بخورد، بهتر است نزد من از یک بنده آزاد کردن.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه مؤمن مالداری را طعام بدهد، برابر است با یک بنده از فرزندان اسمعیل که او را از کشتن آزاد کند. و هرکه مؤمن محتاجی را طعام بخوراند، برابر است با صد بنده از فرزندان اسمعیل که از کشتن آزاد کند.
و در حدیث دیگر فرمود:چهار چیز است که هرکه یکی از آنها را به جا آورد داخل بهشت شود؛ کسی که تشنه را سیراب گرداند، یا گرسنهای را سیر کند، یا عریانی را بپوشاند یا بندهای را که در مشقت باشد آزاد کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین اعمال نزد حق تعالی سه چیز است؛ سیر کردن مسلمان گرسنه، یا قرض مسلمان را ادا کردن، یا غمی از دل او برداشتن.
فرمود: خیر و برکت به خانهای که در آن طعام داده میشود زودتر میرود از فرو رفتن کارد به کوهان شتر.
از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: هرکه جامه زیادتی داشته باشد و داند که برادر مؤمنش به آن محتاج است، به او ندهد، حق تعالی او را سرنگون در آتش جهنّم اندازد، هرکه سیر بخوابد و نزدیک او مؤمن گرسنه باشد، حق تعالی به ملائکه فرماید که شما را گواه میگیرم بر این بنده که من او را امری کردم و نافرمانی من کرد، اطاعت دیگران کرد، بدانید که او را به عمل خود گذاشتم، هرگز او را نیامرزم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خانه داشته باشد و مؤمنی محتاج شود که در آن خانه ساکن شود و او راضی نشود، حق تعالی به ملائکه فرماید که، بنده من بخل ورزید بر بنده من به ساکن شدن در خانه او در دنیا، به عزّت خود سوگند میخورم که هرگز او را در بهشت ساکن نگردانم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه دور کند از راه مسلمانان چیزی را که باعث آزار ایشان باشد، حق تعالی ثواب خواندن چهارصد آیه برای او بنویسد، که به هر حرفی ده حسنه برای او بنویسد.
در روایت دیگر فرمود: بندهای داخل بهشت شد به یک خاری که از سر راه مسلمانان برداشت.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نیکو چیزی است هدیه فرستادن، پیش از این که حاجت خود را بگویی.
فرمود: هدیه به یکدیگر بفرستید که، هدیه کینهها را از سینهها میبرد. فرمود: دایم گردانید هدیه را به پس دادن ظرفهای هدیه.
و فرمود: هدیه سه قسم است؛ هدیهای که در برابرش توقع نفع داشته باشی، هدیهای که به عنوان رشوه فرستی، و هدیهای که از برای خدا فرستی، غرض دنیوی نداشته باشی.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: فقرای مؤمنان، چهل سال پیش از توانگران ایشان در بهشت متنعم میشوند. پس فرمود: برای تو مثلی بزنم، مَثل فقیر و غنی مثل دو کشتی است که به عشاری بگذارند، کشتی خالی را زود روانه میکنند، نگاه نمیدارند و کشتی پر از بار را برای حساب نگاه میدارند.
در حدیث دیگر فرمود: هرچه ایمان بنده زیاد میشود، تنگی روزیاش بیشتر میشود. فرمود: اگر نه این بود که مؤمنان، الحاح و مبالغه در دعای طلب روزی میکردند، هر آینه ایشان را به حال تنگتر از آنچه دارند میانداخت.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: فقر و درویشی امانتی است از خدا نزد خلقش، پس هرکه آنها را پنهان دارد، حق تعالی او را مثل ثواب کسی بدهد که روزها روزه باشد و شبها به نماز ایستاده باشد، هرکه آنها را آشکار کند، نزد کسی که قادر باشد بر برآوردن حاجت او و نکند به تحقیق که آن فقیر را کشته است، نه به شمشیر و نیزه، بلکه به آن جراحتی که در دل او کرده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی در روز قیامت خطاب میفرماید با فقرای مؤمنان، مانند کسی که معذرت طلبد و میگوید: به عزّت و جلال خودم سوگند میخورم که شما را در دنیا فقیر نگردانیدم برای خواری شما نزد من، و امروز خواهید دید که با شما چه خواهم کرد. هرکه در دنیا به شما نیکی کرده است دستش را بگیرید و داخل بهشت کنید. پس یکی از ایشان گوید: پروردگارا! اهل دنیا زنان خوشرو داشتند، جامههای نرم پوشیدند، و طعامهای نیکو خوردند، در خانههای نیکو سکنی کردند، بر اسبان نفیس سوار شدند، پس امروز به ما هم مثل آنها عطا فرما. پس حق تعالی فرماید: به هر یک از شما دادم مثل هفتاد برابر آنچه به جمیع اهل دنیا دادهام از اوّل دنیا تا آخر دنیا.
در حدیث دیگر فرمود: مرد مالداری که جامههای پاکیزه پوشیده بود، به نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و نشست، پس مرد پریشانی که جامههای چرکین پوشیده بود آمد و بر پهلوی او نشست، آن مالدار جامه خود را از زیر ران او کشید. حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:آیا ترسیدی که از فقر او چیزی به تو برسد؟ گفت: نه. فرمود:ترسیدی که از توانگری تو چیزی به او برسد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدی که جامههایت چرکین شود؟ گفت: نه. فرمود:پس چرا چنین کردی؟ گفت: یا رسول اللَّه! مرا همنشین بدی هست از نفس شیطان که هر بدی را برای من زینت میدهد و هر نیکی را در نظر من بد میکند و من به تدارک آنچه کردم، نصف مال خود را به او میبخشم. حضرتصلی الله علیه وآله وسلم پریشان را خطاب کرد که قبول میکنی؟ گفت: نه. توانگر گفت: چرا قبول نمیکنی؟ گفت: میترسم مثل تو شوم.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت به شخص پریشانی فرمود: آیا به بازار میروی و میوهها و چیزهای نفیس میبینی که قادر بر خریدن آنها نباشی؟ گفت: بلی. فرمود:هر چیزی که ببینی و قدرت بر خریدن آن را نداشته باشی حسنهای برای تو نوشته میشود.
در حدیث دیگر حسن از آن حضرت منقول است: در روز قیامت گروهی از مردم برخیزند و بیایند تا درِ بهشت، پس ملائکه به ایشان گویند: شما کیستید؟ گویند: ماییم فقیران. ملائکه گویند: پیش از حساب آمدهاید که به بهشت روید؟ جواب گویند که، چیزی به ما ندادهاید که ما را بر آن حساب کنید. حق تعالی فرماید: راست میگویید، بروید به بهشت.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: حق تعالی میفرماید که من اغنیا را توانگر نگردانیدهام، برای آنکه ایشان گرامی بودند بر من، و فقیران را بیچیز نکردهام برای خواری ایشان نزد من، ولیکن توانگران را امتحان کردهام به فقیران، و اگر فقیران نمیبودند، توانگران هرگز مستوجب بهشت نمیشدند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه ذلیل و حقیر شمارد مؤمنی را برای پریشانی او، حق تعالی او را در حضور جمیع خلایق در قیامت رسوا کند.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: حق تعالی میفرماید: مهیای جنگ من باشد کسی که آزار کند بنده مؤمن مرا، و باید که ایمن باشد از غضب من کسی که گرامی دارد بنده مؤمن مرا و اگر از میان مشرق تا مغرب، نباشد مگر یک مؤمن یا امام عادل، هر آینه به عبادت ایشان مستغنی شوم از جمیع آنچه خلق کردهام در زمین. و هرآینه هفت آسمان و هفت زمین به ایشان برپا باشد و بگردانم از برای ایشان، از ایمان ایشان، اُنسی که محتاج به مونس دیگر نباشند.
در احادیث معتبره بسیار منقول است: حق تعالی میفرماید: هرکه دوستی از دوستان مرا خوار گرداند، چنان است که بر روی من به جنگ ایستاده است، من بسیار زود یاری میکنم دوستان خود را.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: ذلیلترین مردم کسی است که مردم را خوار گرداند.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه مؤمنی را ذلیل کند، خدا او را ذلیل کند. و فرمود: حق تعالی مؤمن را از عظمت و جلال و قدرت خود آفریده است، پس هرکه بر او طعن کند، یا سخن او را رد کند، بر خدا رد کرده است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حقیر مشمارید ضعیفان برادران خود را که، هرکه مؤمنی را حقیر شمارد، خدا او را با آن مؤمن در بهشت جمع نکند، مگر آنکه توبه کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بسا ژولیده موی گرد آلوده که دو جامه کهنه پوشیده باشد، اگر بر خدا قسم دهد قسمش را رد نکند.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: کسی که با مردم استهزا کند، در محبت ایشان طمع نداشته باشد. فرمود: حقیر مشمارید مؤمن فقیری را که، هرکه حقیر شمارد مؤمن فقیری را، یا استخفاف او کند، خدا او را حقیر شمارد و با او پیوسته در غضب باشد تا توبه کند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حلال نیست مسلمان را که مسلمانی را بترساند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه اعانت کند بر آزار مؤمن به نیم کلمه، در روز قیامت در میان دو چشمش نوشته باشد: ناامید است از رحمت الهی.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه گرامی دارد برادر مؤمن خود را به یک کلمه از روی لطف، یا حاجت او را برآورد، یا غمی از او بردارد، پیوسته رحمت الهی بر سر او سایه انداخته باشد، تا در کارسازی و مهربانی برادر مؤمن باشد. پس فرمود: مؤمن را برای این مؤمن میگویند که مردم در جان و مال خود از او ایمناند. مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او سالم باشند و مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کند. هرکه مؤمنی را دستی بزند که او را به آن سبب ذلیل کند، یا طپانچهای بر روی او بزند یا چیزی که نخواهد نسبت به او به جا آورد، ملائکه پیوسته او را لعنت کنند، تا او را راضی کند و توبه کند. پس زینهار که تعجیل مکنید، در آزار مردم، شاید که او مؤمن باشد و شما ندانید و صبر و آهستگی و همواری بکنید، که هیچ چیز نزد خدا بهتر از نرمی و آهستگی نیست.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه طپانچه بر روی مسلمانی بزند، حق تعالی در روز قیامت استخوانهایش را از هم بپاشد، دست در گردن، غل کرده، محشور شود تا داخل جهنّم شود، مگر آنکه توبه کند.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: دشنام دادن مؤمن گناه بزرگی است و با او جنگ کردن کفر است، غیبت او کردن نافرمانی خدا است.
در حدیث معتبر حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه بترساند مؤمنی را به صاحب حکمی، که آزاری به او برساند و نرساند، او در آتش است، اگر بترساند و آزار به او برساند، با فرعون و آل فرعون باشد در آتش.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه بکشد کسی را که قصد کشتن او نکند، بزند کسی را که قصد زدن او نکند، ملعون است، به لعنت خدا گرفتار شود.
در حدیث دیگر فرمود:به حق خداوندی که جانم در قبضه قدرت او است که اگر اهل آسمانها و زمین همه جمع شوند بر کشتن مؤمنی یا راضی شوند به کشته شدن او، همه را حق تعالی داخل جهنّم کند. و به حق آن پروردگاری که جانم به دست قدرت او است، که هیچکس کسی را به نا حق تازیانه نمیزند، مگر آنکه در جهنّم مثل آن تازیانه را میخورد. و فرمود:هرکه نظری کند به مؤمنی که او را با آن نظر کردن بترساند، خدا او را بترساند در روزی که به جز او پناهی نباشد، او را در صورت مورچه محشور گرداند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: لعنتی که از دهان شخصی بیرون میآید، میگردد، اگر صاحبش را بیابد آنجا قرار میگیرد، اگر نه، به گویندهاش برمیگردد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه طعنی بکند در روی مؤمنی، بمیرد به بدترین مردنها، سزاوار است که عاقبتش به خیر نباشد.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: چه میفرمایید در امر مسلمانی که مسلمان دیگر به دیدن او بیاید و او در خانه باشد، پس رخصت بطلبد و او را رخصت ندهد که داخل شود، بیرون نیاید؟ فرمود:هر مسلمانی که به دیدن مسلمانی بیاید یا پی کاری بیاید، او در خانه باشد و او را رخصت ندهد، و بیرون نیاید، پیوسته در لعنت خدا باشد تا با یکدیگر ملاقات کنند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که میان او و مؤمنی حجاب باشد که به او نتواند رسید، حق تعالی در قیامت میان او و بهشت هفتاد هزار حصار قرار دهد، که غلظت هر حصاری هزار ساله راه باشد.
در حدیث دیگر از امام رضاعلیه السلام منقول است: در زمان بنی اسرائیل چهار نفر از مؤمنان بودند، پس سه نفر ایشان در خانهای مجتمع بودند برای گفت و گویی، و چهارم آمد به در آن خانه و در زد، غلام بیرون آمد. پرسید که، مولای تو کجاست؟ گفت: در خانه نیست. آن شخص برگشت و غلام رفت به مولای خود گفت که فلان شخص آمد و پرسید که مولای تو کجاست، گفتم که در خانه نیست آن شخص برگشت و رفت. مولا ساکن شد و پروایی نکرد و غلام را ملامت نکرد، که چرا چنین کردی و از برگشت آن مرد آزرده نشدند هیچ یک از ایشان و مشغول سخن خود شدند. روز دیگر باز آن مرد بامداد به نزد ایشان آمد، دید که ایشان از خانه بیرون آمدهاند، به مزرعه خود میروند. بر ایشان سلام کرد و گفت: من با شما بیایم؟ گفتند: بلی. عذر روز گذشته را از او نخواستند، زیرا که آن مرد پریشان و محتاج بود. در اثنای راه ناگاه ابری ظاهر شد، گمان کردند که باران خواهد آمد، تند رفتند، چون ابر محاذی سر ایشان رسید، منادی از میان ابر ندا کرد: ای آتش! ایشان را بگیر و منم جبرئیل رسول از جانب خدا آمدهام. پس ناگاه آتش آمد و آن سه نفر را ربود و آن مرد محتاج ترسان و حیران متعجب ماند. پس به شهر برگشت و به خدمت حضرت یوشع آمد، آن خبر را نقل کرد. حضرت یوشع گفت: خدا بر ایشان غضب کرد، بعد از آنکه از ایشان راضی بود به سبب آنچه نسبت به تو به عمل آوردند، و آن قصه را برای او نقل فرمود.آن مرد گفت: من ایشان را حلال کردم، در گذشتم از کرده ایشان. یوشع گفت: اگر پیش از آمدن عذاب بود نفع میکرد اما الحال نفع نمیکند و شاید در قیامت ایشان را نفع دهد حلال کردن تو.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی یاری نکند برادر مؤمن خود را، و او قادر بر یاری کردن او باشد، خدا او را در دنیا و آخرت یاری نکند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حاضر نشود احدی از شما در وقتی که حاکم ظالمی کسی را بزند یا بکشد یا ستم بر او کند، هرگاه یاری او نکند، زیرا که یاری مؤمن بر مؤمن واجب است هرگاه حاضر باشد.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شخصی از نیکان را در قبرش نشاندند، پس به او گفتند که ما صد تازیانه از عذاب بر تو میزنیم. گفت: طاقت ندارم. پس یکی کم کردند. گفت: طاقت ندارم. تا آنکه به یک تازیانه رسید. گفت: طاقت ندارم. گفتند: چارهای نیست از یکی. پرسید که به چه سبب این تازیانه را بر من میزنید؟ گفتند: به این سبب که روزی بیوضو نماز کردی و بر ضعیفی گذشتی که بر او ظلم میشد و او را یاری نکردی، پس تازیانه از عذاب خدا بر او زدند که قبرش پر از آتش شد.
در حدیث دیگر فرمود: چهار کساند که حق تعالی در روز قیامت نظر رحمت به سوی ایشان میافکند؛ شخصی که کسی از او چیزی خریده باشد و پشیمان شود و پس دهد و او قبول کند و کسی که به فریاد مضطری برسد و کسی که بندهای آزاد کند، و کسی که عزبی را کدخدا کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کسی که به فریاد برادر مؤمن خود برسد که او را از ورطهای یا غمی یا اندوهی بیرون آورد، حق تعالی برای او ده حسنه بنویسد، و ده درجه از برای او بلند کند و ثواب ده بنده آزاد کردن به او کرامت فرماید، ده عذاب را از او بردارد و ده شفاعت از برای او در قیامت مهیا کند.
از امام حسن عسکریعلیه السلام منقول است: هرکه ببیند بیچارهای را در راهی که چهار پایش افتاده است، کسی به فریاد او نمیرسد پس به فریاد او برسد، او را بر چهار پای خود سوار کند و بارش را بردارد، حق تعالی به او خطاب فرماید که خود را به مشقت انداختی و نهایت سعی کردی در فریاد رسی برادر مؤمن خود را، برای تو موکل سازم ملکی چند که عدد ایشان زیاد باشد از جمیع آدمیان از اوّل دنیا تا آخر دنیا و هر یک را آن قدر قوت باشد، که آسان باشد بر او برداشتن آسمانها و زمینها، تا بنا کنند برای تو در بهشت قصرها و خانهها و بلند کنند برای تو درجهها، و چون در بهشت در آیی از پادشاهان بهشت باشی. کسی که دفع کند از مظلومی، ضرر ظالمی را که خواهد ضرر به بدن او یا مال او برساند، حق تعالی خلق کند به عدد هر حرفی از گفتههای او و به عدد هر حرکتی از حرکات او و درنگی از درنگهای، او صد هزار ملک که دفع کنند از او شیاطینی را که قصد کنند او را گمراه کنند، به ازای هر ضرر قلیلی که از او دفع کرده باشد، صد هزار از خدمت کاران بهشت و صد هزار از حوریان بهشت به او عطا فرماید، که او را خدمت کنند و گرامی دارند و گویند که اینها همه در برابر آن دفع کردن ضرر است از مال یا بدن آن برادر مؤمن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه حرمت مرد پیری را بشناسد، پس او را تعظیم کند برای سنّش، خدا او را ایمن گرداند از ترس روز قیامت. و فرمود: تعظیم خدا است تعظیم کردن مؤمن ریش سفید. و فرمود: از ما نیست کسی که خُردان ما را رحم نکند، و پیران ما را تعظیم نکند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه کفایت کند برای کوری، حاجتی از حاجات دنیا را و برای او در آن حاجت راه رود و سعی کند تا خدا آن را برآورد، حق تعالی او را بیزاری دهد از نفاق و از آتش جهنّم و هفتاد حاجت از حاجات دنیای او برآورد، پیوسته در رحمت الهی باشد تا برگردد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: به کری چیزی را شنوانیدن، بیآنکه دلتنگ شوی، تصدّقی است آسان.
از امام حسن عسکریعلیه السلام منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: هرکه قاید کوری شود چهل گام بر زمین هموار، وفا نمیکند به قدر سر سوزنی از آن، اگر تمام روی زمین را پر کنند از طلا. و اگر بر سر راهش مهلکه باشد و او را از آن نجات دهد، بگذارند آن را در ترازوی حسناتش گشادهتر از دنیا، بیابد صد هزار مرتبه بر همه گناهانش زیادتی کند و همه را محو کند و او را به اعلا غرفههای بهشت برساند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بسیار نظر مکنید به سوی اصحاب بلا و آنها که خوره دارند، که اندوهناک میشوند.
در حدیث دیگر فرمود:از کسی که خوره داشته باشد بگریزید چنانچه از شیر میگریزید، و با او سخن مگویید، مگر آنکه به قدر یک ذرع از او دور باشید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون ایشان را ببینید از خدا عافیت بطلبید و از مرض ایشان غافل مشوید، که مبادا به شما سرایت کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پنج کساند که به همه حال از ایشان اجتناب میباید کرد، کسی که خوره داشته باشد، و پیس و دیوانه و ولدالزنا و عرب بادیه نشین.
در حدیث دیگر فرمود: کم نظر کنید به اهل بلا و به نزد ایشان مروید و چون به ایشان بگذرید، تند بگذرید، که به شما نرسد آنچه به ایشان رسیده.
در حدیث موثّق از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون شخصی را ببینی که به بلایی مبتلاست بگو: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی عافانی مِمَّا ابْتَلاکَ بِهِ وَفَضَّلَنی عَلَیْکَ وَعَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ» و آهسته بگو که او نشنود.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون کسی از صاحبان بلا را ببینی، سه مرتبه آهسته بگو که او نشنود: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی عافانی مِمّا ابْتَلاکَ بِهِ وَلَو شاءَ فَعَلَ» که هرکه چنین کند، هرگز بلا به او نرسد.
در حدیث معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: هرکه مبتلایی را ببیند و این دعا بخواند هرگز به آن مبتلا نشود: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی عَدَلَ عَنّی مَا ابْتَلاکَ بِهِ وَفَضَّلَنی عَلَیْکَ بِالْعافِیَةِ اَللَّهُمَّ عافِنی مَمَّا آبْتَلَیْتَهُ بِهِ».
در روایت دیگر فرمود: این دعا را بخواند، «اَللَّهُمَّ اِنِّی لا اَسْخَرُ وَلا اَفْخَرُ وَلکِنْ اَحْمَدُکَ عَلی اَعْظَمِ نَعْماءِکَ عَلَیَّ».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون اصحاب بلا را ببینید حمد خدا را بکنید، و به ایشان مشنوانید که باعث اندوه ایشان میشود.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به حضرت زین العابدینعلیه السلام عرض کرد که، فلان شخص شما را گمراه و مبتدع میداند. حضرت فرمود: حق همنشینی او را رعایت نکردی که سخن او را به من نقل کردی، حق مرا رعایت نکردی، چیزی که نمیدانستم از او به من رسانیدی، همه را مرگ در پیش است، محشور خواهیم شد و وعدهگاه همه قیامت است، خدا میان ما حکم خواهد کرد، زنهار که غیبت مکن که خورش سگان جهنّم است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ایمان به خدا و رسول دارد، ننشیند در مجلسی که به امامی دشنام دهند، یا غیبت مسلمانی کنند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه غیبت کند مسلمانی را، ثواب روزه و وضویش برطرف میشود، در روز قیامت از او بویی آید گندتر از بوی مردار که اهل محشر همه در آزار باشند، اگر پیش از توبه بمیرد حلال کرده باشد چیزی را که خدا حرام کرده است، هرکه احسان کند با برادر مؤمن در مجلسی که غیبت او کند، نگذارد که او را غیبت کنند، حق تعالی هزار نوع بدی را در دنیا و آخرت از او رد کند، اگر رد نکند و قدرت بر رد غیبت او نداشته باشد مثل گناه آن غیبت کننده، هفتاد برابر داشته باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه را به دیده خود نبینی که گناه کند و دو گواه عادل بر آن گواهی ندهند که گناهی کرده است، او از اهل عدالت است و گواهیاش مقبول است، هر چند در واقع گناهکار باشد. هرکه غیبت کند او را به گناهی که در او باشد، از دوستی و یاری خدا دور است، در دوستی و یاری شیطان داخل است. به تحقیق که خبر داد مرا پدرم از پدرانش از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که هرکه غیبت کند مؤمنی را به چیزی که در او باشد، خدا در میان ایشان در بهشت اجتماع نیندازد، هرکه غیبت کند مؤمنی را به چیزی که در او نباشد، عصمت میان ایشان بریده شود، غیبت کننده در جهنّم باشد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: هرکه در حق برادر مؤمن خود بگوید آنچه چشمش دیده و گوشش شنیده باشد، از آنها خواهد بود که حق تعالی میفرماید: به درستی که آنان که میخواهند که شایع شود گناهان بد مؤمنان، ایشان را است عذابی دردناک در دنیا و آخرت.
در حدیث دیگر فرمود:غیبت آن است که در برابر مؤمن عیبی و گناهی را بگویی که خدا بر او پوشانیده است، و بهتان آن است که در او چیزی بگویی که در او نباشد.
در حدیث دیگر فرمود:هرکه غیبت کند برادر مؤمن خود را بی آنکه دشمنی در میان ایشان باشد، شیطان در نطفه او شریک شده خواهد بود.
در حدیث دیگر فرمود: سه خصلت است که در هرکه باشد چهار چیز برای او لازم میشود؛ کسی که چون سخن گوید دروغ نگوید، چون با مردم خلطه کند بر ایشان ظلم نکند، و چون وعده کند به وعده خود وفا کند، واجب است که عدالت او در میان مردم ظاهر باشد و مروّت او در میان ایشان هویدا باشد، غیبت او بر ایشان حرام باشد، اخوّت او بر ایشان واجب باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: غیبت بدتر است از زنا، زیرا زناکار توبه میکند و خدا توبهاش را قبول میکند و غیبت کننده توبهاش قبول نیست تا آن شخص آن را حلال کند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برادران خود را یاد کنید هرگاه غایب باشند از شما به بهتر از آنچه دوست میداری که شما را غایبانه یاد کنند.
در حدیث دیگر فرمود: چون فاسق علانیه گناه کند و پروا نکند، او را حرمت نیست و غیبت او حرام نیست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: سه کسند که ایشان را حرمتی نیست؛ کسی که صاحب بدعت باشد و امام و پیشوای ظلم کننده و فاسقی که علانیه فسق کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه رد کند حرف بدی را که در عرض برادر مسلمانش گویند، برای او بنویسند بهشت را البته.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام مروی است که هرکه نزد او غیبت کنند برادر مؤمنش را پس او را نصرت و یاری کند، خدا او را در دنیا و آخرت یاری کند و اگر قادر باشد که دفع آن غیبت از او بکند و یاری او در آن باب بکند و نکند، خدا پست کند او را در دنیا و آخرت.
از امام حسن عسکریعلیه السلام منقول است: هرکه حاضر باشد در مجلسی که در آن مجلس یکی در عرض برادران مؤمن او افتاده باشد و صاحب جاه و اعتبار باشد، و او رد کند بر آن ظالم، و عرض برادران مؤمن را نگاه دارد، حق تعالی برانگیزد ملائکه را که جمع میشوند نزد بیت المعمور برای حج و آنها نصف ملائکه آسمانهایند و ملائکه کرسی و عرش و ایشان نصف ملائکه حجباند، که ایشان همه او را نزد خدا مدح و ستایش کنند، و از برای او از خدا رفعت منزلت و بلندی مرتبه او را سؤال کنند. پس حق تعالی فرماید که من واجب گردانیدم برای او به عدد هر یک از شما که مدد او میکنید، مثل عدد جمیع شما از درجات بهشت و قصرها و باغها و بستانها و درختان، از آنچه خواهم که عقل مخلوقی به آن احاطه نکرده باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه نقلی بکند در مذمت مؤمنی برای آنکه عیب او را ظاهر کند، و مردی او را در هم شکند و او را از دیدههای مردم بیندازد، خدا او را از دوستی و یاری خود بیرون کند، در دوستی و یاری شیطان داخل کند.
در احادیث معتبره منقول است: هرکه دو رو و دو زبان داشته باشد که در حضور مردم مدح ایشان کند، در غایبانه غیبت ایشان گوید، چون در روز قیامت محشور شود، دو زبان از آتش داشته باشد، یکی در پیش رو و یکی در پشت سر و در محشر ندا کنند: این بود که در دنیا دو رو و دو زبان داشت.
در روایت دیگر منقول است: محمّد بن فضیل به امام موسیعلیه السلام عرض کرد که، شخصی از برادران مؤمن چیزی از او به من میرسد که خوشم نمیآید، پس از او سؤال میکنم او انکار میکند، حال آنکه جمعی از مردم ثقه این خبر را به من نقل کردهاند. حضرت فرمود: چشم و گوش خود را تکذیب کن در حق برادر مؤمن خود، اگر پنجاه کس شهادت بدهند و سوگند یاد کنند، او خلاف آنها بگوید، سخن او را تصدیق کن و آنها را تکذیب کن و برای او چیزی را فاش مکن که موجب نقص و عیب او باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه کسی را رسوا کند در گناهی، چنان است که آن گناه را خود کرده است، هرکه مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، از دنیا نرود تا آن را خود بکند.
از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: هرکه خود را از بدگویی در عرض مسلمانان نگاه دارد خدا گناهش را در قیامت بیامرزد.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که هرکه بهتانی بگوید برای مرد مؤمن به چیزی که در او نباشد، خدا او را در میان چرک فروج زناکاران که در دیگهای جهنّم جوشد نگاه دارد، تا آنکه از عهده گفته خود به در آید.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه برای کسی چیزی بگوید که مردم آن را دانند، غیبت نیست.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: اظهار شماتت و شادی مکن در بلایی که بر برادر مؤمن تو نازل شود، که خدا او را رحم میکند و از او دفع میکند و بر تو میفرستد آن بلا را. و فرمود:هرکه شماتت کند، بر مصیبت برادر مؤمن خود، از دنیا بیرون نرود تا به آن مبتلا نشود.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که نزدیکترین احوال بنده به کفر آن است که کسی با مؤمنی برادری کند، لغزشها و گناهانش را در خاطر نگاه دارد، که یک روزی او را سرزنش کند به آنها.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است فرمود:ای جماعتی که به زبان مسلمان شدهاید، ایمان به دل شما نرسیده است، مذمت مسلمانان مکنید و تفحّص عیبهای ایشان مکنید، که هرکه تفحّص عیبهای مردم کند خدا او را رسوا کند، اگر چه گناه را در میان خانه خود کرده باشد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرکه سرزنش مؤمنی کند خدا او را در دنیا و آخرت سرزنش کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بدترین دروغها گمان بد به مردم بردن است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه متهم سازد برادر مؤمنش را، ایمان در دلش گداخته شود، چنانچه نمک در میان آب گداخته میشود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است فرمود:میخواهید خبر دهم شما را از بدترین شما؟ گفتند: بلی یا رسول اللَّه! فرمود:آنها که در میان مردم به سخن چینی راه میروند، در میان دوستان جدایی میاندازند، و از برای بیعیبان عیب میجویند.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: بهشت حرام است بر سخن چینان.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دو شخص به آزردگی از هم جدا نمیشوند مگر آنکه یکی مستحق بیزاری و لعنت الهی میشود، بسیار باشد که هر دو مستحق شوند. شخصی گفت: اگر یکی مظلوم باشد، چرا مستحق لعنت شود؟ فرمود:برای آنکه چرا نمیآید به نزد آن دیگری که او را بدارد به صله و احسان، و از بد او درگذرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: آزردگی و جدایی زیاده از سه روز نمیباشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: پیوسته شیطان در فرح و شادی است، تا دو مسلمان از یکدیگر آزردهاند و دوری میکنند، و چون با هم ملاقات کنند، زانوهایش بر هم میخورد، بندهایش جدا میشود و فریاد میکند: واویلا! چه بلایی بود بر سر من آمد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر دو مسلمان که از هم دوری کنند، و سه روز بگذرد که صلح نکنند، از اسلام به در میروند و در میان ایشان دوستی ایمانی برطرف میشود، پس هر یک زودتر با دیگری سخن بگوید در قیامت زودتر به بهشت خواهد رفت.
به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: به شیعیان خود فرمود: ای گروه شیعه! گردنهای خود را ذلیل مکنید به ترک اطاعت پادشاه خود، پس اگر عادل باشد از خدا بطلبید که او را باقی بدارد، اگر ظالم و ستمکار باشد از خدا بطلبید که او را به اصلاح آورد که صلاح شما در صلاح پادشاه شما است، پادشاه عادل به منزله پدر مهربان است، و از برای او بخواهید آنچه از برای خود میخواهید، و از برای او مخواهید آنچه از برای خود نمیخواهید.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خدا رحمت کند کسی را که یاری کند پادشاه خود را بر نیکی کردن به او.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه متعرض پادشاه ظالمی شود و از او آزاری بیابد، خدا او را بر آن آزار ثواب ندهد و صبر او را روزی نکند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه مدح کند پادشاه ظالمی را و نزد او شکستگی و تذلّل کند، برای طمع دنیا، قرین او باشد در جهنّم، زیرا که حق تعالی میفرماید: «وَلا تَرْکَنُوا اِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ» [هود / آیه 113]. یعنی، به دل میل مکنید به سوی آنها که ظلم میکنند، پس مس میکند شما را آتش. و فرمود: هرکه راهنمایی کند ظالمی را بر ظلم، در جهنّم با هامان، وزیر فرعون باشد، و هرکه از جانب ظالمی خصومت کند، یا یاری او نماید در آن خصومت، چون ملک الموت نزد او آید بگوید: بشارت باد تو را به لعنت خدا و آتش جهنّم. و هرکه تازیانه در دست گرفته، نزد پادشاه یا حاکم جابری بایستد، حق تعالی آن تازیانه را در قیامت اژدهایی گرداند از آتش جهنّم که درازای آن هفتاد ذرع باشد و مسلط گرداند آن را بر او در جهنّم. و نهی فرمود از حاضر شدن بر سر سفره فاسقان.
امیر المؤمنینعلیه السلام در وقت فوت وصیت فرمود به امام حسنعلیه السلام: دوست دار صالحان را برای صلاح ایشان، مدارا کن به ظاهر با فاسقان و در دل، دشمن ایشان باش.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه دوست دارد بقای ظالمان را، دوست داشته است که خدا را معصیت کند. هرکه دوست دارد که خدا را معصیت کند، با خدا دشمنی کرده است.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت عیسیعلیه السلام با بنی اسرائیل میگفت که، یاری نکنید ظالم را بر ظلمش که فضل شما باطل میشود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سه چیز است که دل را فاسد میکند، و نفاق را در دل میرویاند چنانچه آب، درخت را میرویاند: شنیدن سازها و خوانندگیها و فحش گفتن، و به در خانه پادشاه رفتن و از پی شکار رفتن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نگاه دارید و حفظ کنید دین خود را به پرهیزکاری از محرمات، و قوت دهید دین خود را به تقیه کردن از مخالفان و مستغنی شدن به خدا از طلب کردن حوایج از پادشاهان. بدانید هر مؤمنی که خضوع و شکستگی کند نزد صاحب سلطنتی یا کسی که مخالف او باشد در دینش از برای طلب آن دنیایی که در دست او است، خدا او را گمنام کند، دشمن دارد او را و او را به خود بگذارد، و اگر چیزی از دنیای او به دستش بیاید، خدا برکت را از آن بردارد، و او را ثواب ندهد اگر خرج کند در حج یا عمره یا بنده آزاد کردن.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون روز قیامت شود، منادی از جانب حق تعالی ندا کند که، کجایند ظالمان و مددکاران ایشان و آنان که دوات ایشان را لیقه گذاشتهاند، یا سر کیسه برای ایشان بستهاند یا مد قلمی به ایشان دادهاند؟ آنها را هم با ظالمان محشور کنند.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: هیچ بندهای به پادشاهی نزدیک نمیشود، مگر آنکه از خدا دور میشود. هیچ بندهای مالش زیاد نمیشود، مگر آنکه حسابش دشوارتر میشود و هیچ بندهای اتباعش بیشتر نمیشود، مگر آنکه شیاطین او بیشتر میشوند. و فرمود:زینهار که احتراز کنید از در خانه پادشاهان و آنها که با پادشاهان میباشند، که نزدیکترین شما به آنها، دورترین شمایند از خدا، و هرکه پادشاه را بر خدا اختیار کند، خدا پرهیزکاری را از او بردارد، او را حیران گرداند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه معذور دارد ظالمی را در ظلم او، خدا مسلط گرداند بر او کسی را که ظلم بر او کند، پس اگر دعا کند دعایش مستجاب نشود، و خدا او را بر آن ستم که میکند ثواب ندهد.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: هرکه یاری دهد ظالمی را بر مظلومی، پیوسته حق تعالی بر او خشمناک باشد، تا دست از آن یاری بردارد.
در حدیث دیگر فرمود: در زمان حضرت موسیعلیه السلام پادشاه ظالمی بود که حاجت مؤمنی را به شفاعت بنده صالحی برآورد. پس پادشاه و آن مرد صالح هر دو در یک روز مردند و همگی بر جنازه آن پادشاه جمع شدند، درهای بازارها را بستند برای مردن او تا سه روز، آن مرد صالح در خانه خود ماند تا کرمهای زمین رویش را خوردند. پس حضرت موسیعلیه السلام بعد از سه روز مرده آن مرد صالح را به آن حال مشاهده کرد و گفت: پروردگارا! آن دشمن تو بود که با آن اعزاز و اکرام او را برداشتند، و این دوست توست و به این حال مانده است. حق تعالی وحی فرستاد به او: یا موسی! این دوست من از آن جبّار حاجتی سؤال کرد، آن را برآورد. او را مکافات دادم برای برآوردن حاجت این مؤمن، و کرمهای زمین را بر روی این مؤمن مسلّط کردم برای سؤالی که از آن جبّار کرد.
در حدیث دیگر منقول است: سلیمان جعفری به امام رضاعلیه السلام عرض کرد که، چه میفرمایید در کارهایی که مردم متکفل میشوند از جانب پادشاهان؟ حضرت فرمود: داخل شدن در اعمال ایشان و یاری ایشان کردن و سعی در حوایج ایشان نمودن، معادل کفر است، و عمداً نظر به سوی ایشان کردن، گناه کبیره است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه برود نزد توانگری و به نزد او شکستگی کند برای توانگری او، دو ثلث دینش میرود.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه برود به سوی پادشاه ظالمی و او را امر به پرهیزکاری بکند، و پند و نصیحت بگوید، او را مثل ثواب جن و انس بوده باشد.
از علی بن حمزه منقول است که گفت: من دوستی داشتم از نویسندگان بنی امیه، با من به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد، عرض کرد که من در دیوان بنی امیه کار میکردم و مال بسیار به هم رسانیدم. حضرت فرمود: اگر نه این بود که مردم برای بنی امیه کتابت میکنند، و غنیمت برای ایشان جمع میکنند، از برای ایشان جنگ میکنند، و نزد ایشان حاضر میشوند، هر آینه حق ما را غصب نمیکردند. آن شخص گفت: آیا مرا چارهای هست؟ حضرت فرمود: اگر بگویم خواهی کرد؟ گفت: میکنم. فرمود: هرچه کسب کردهای در دیوان ایشان، آنچه صاحبش را میشناسی پس ده، و آنچه نمیشناسی تصدق کن، و اگر چنین کنی من ضامن بهشت میشوم برای تو. آن شخص ساعتی سر در زیر افکند. پس گفت: چنین میکنم. علی بن ابیحمزه گفت: آن جوان با ما به کوفه آمد و تمام مال خود را داد، حتی آن جامههایی که پوشیده بود، و ما در میان خود مالی جمع کردیم و جامهها برای او خریدیم و خرجی برای او فرستادیم. بعد از چند ماهی بیمار شد، چون من به دیدنش رفتم در حال جان کندن بود، پس چشم گشود و گفت: حضرت صادقعلیه السلام به ضامنی خود وفا کرد. این را گفت و مرد. او را دفن کردیم، و در سال دیگر به خدمت آن حضرت رفتم چون نظر آن حضرت بر من افتاد فرمود: واللَّه که برای رفیق تو به ضامنی خود وفا کردیم.
از مفضل بن مزید که نویسنده خلفا بود و شیعه بود، منقول است: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که، میدانید خدماتی که من نزد این خلفا میکنم. حضرت فرمود: آنچه به هم میرسانی به شیعیان بده، حق تعالی میفرماید: حسنات، گناهان و سیئات را میبرد.
در حدیث معتبر منقول است: صفوان شتردار به خدمت امام موسیعلیه السلام آمد، حضرت فرمود: همه چیز تو خوب است به غیر از آنکه شترهای خود را به هارون الرشید کرایه میدهی. صفوان گفت: و اللَّه که من شتر خود را به او کرایه ندادهام برای کار بدی یا شکاری یا لهوی، و لیکن از برای راه مکه به او کرایه دادم. من خود با او نمیروم، نوکران و غلامان خود را میفرستم. حضرت فرمود: آیا میخواهی آن قدر زنده باشند که کرایه تو را بدهند؟ گفت: بلی. فرمود: هرکه زندگی ایشان را خواهد، از ایشان است. هرکه از ایشان است از اهل جهنّم است.
در حدیث دیگر منقول است: عبدالغفار بن القسم از امام محمّد باقر و حضرت صادق علیهما السلام پرسید که چه میفرمایید در باب رفتن به نزد پادشاه؟ فرمود: خوب نمیدانم برای تو. گفت: بسیار است که به شام میروم و مرا به نزد ابراهیم پسر ولید میبرند. حضرت فرمود: رفتن به نزد شاه و حکام، باعث سه چیز بد میشود؛ اوّل محبت دنیا، دوم فراموشی مرگ، سوم راضی نبودن آنچه خدا تو را روزی کرده است. گفت: یابن رسول اللَّه! من مرد عیال بارم و به تجارت میروم به آنجا برای منفعت. حضرت تجویز این فرمود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه راضی باشد به حکم پادشاه ظالمی و اعانت او کند، از دوستان او خواهد بود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دو صنفند از امت من که صلاح ایشان موجب صلاح تمام امت است، فساد ایشان موجب فساد امت: فقیهان و پادشاهان.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: امید نجات دارم برای هرکه اعتقاد به امامت ما داشته باشد از این امت، مگر سه کس؛ صاحب استیلایی که ظلم کند بر رعیت خود، و کسی که در دین بدعت کند، و کسی که علانیه فسق کند. فرمود: سه کسند که هرکه با ایشان منازعه کند ذلیل و بیمقدار میشود؛ پدر، پادشاه و قرض خواه.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بیوفاتر و کم دوستتر از همه کس، پادشاهانند.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: هرکه حکومت مردم اختیار کند و عدالت کند و درِ خانه خود را بگشاید، پرده بردارد که همه کس راه به او داشته باشد، به احوال همه مردم برسد، بر خدا لازم است که ترس او را در قیامت به ایمنی مبدّل گرداند، او را داخل بهشت کند.
در حدیث دیگر فرمود: چون حق تعالی خیر رعیتی را خواهد، پادشاه مهربانی بر ایشان مسلّط میگرداند، برای او وزیر عادلی میسر میگرداند.
و به سند معتبر از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خداوند عالمیان میفرماید: منم پروردگاری که به جز من خداوندی نیست. آفریدهام پادشاهان را و دلهای ایشان به دست من است، پس هر گروهی که طاعت من بکنند، دلهای پادشاهان را بر ایشان رحمت میگردانم، هر گروهی که معصیت من بکنند، دلهای پادشاهان بر ایشان غضب میگردانم. پس مشغول مگردانید خود را به دشنام دادن پادشاهان و توبه کنید به سوی من تا دلهای ایشان را بر شما مهربان بگردانم.
در حدیث دیگر فرمود: چون حق تعالی بهشت را خلق نمود، فرمود:به بزرگواری خود سوگند میخورم که داخل بهشت نمیکنم کسی را که همیشه شراب خورد، سخن چینان را و دویت را و چوبکیان ظالمان را و شکافندگان قبرها را و تمقاچیان را که عشور از مردم میگیرند و قطع کننده رحم را و کسی که به جبر قائل باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه به نا حق سر کرده جماعتی شود، بر ایشان استیلا یابد، حق تعالی او را در کنار جهنّم به ازای هر روزی هزار سال بدارد، چون محشور شود دستهایش در گردنش بسته باشد، پس اگر به امر خدا در میان ایشان عمل کرده باشد، خدا او را رها کند، اگر ظلم بر ایشان کرده باشد، او را به جهنّم اندازد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه والی مسلمانان شود و ایشان را ضایع گذارد و به احوال ایشان نپردازد، خدا او را ضایع بگذارد، رحمت خود را از او باز گیرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هر والی که مردم را ممنوع سازد از آنکه کارهای خود را به او عرض کنند، حق تعالی در قیامت حاجت او را بر نیاورد، و اگر چیزی به رسم هدیه بگیرد چنان است که از غنیمت دزدی کرده است، که بدترین دزدیهاست. و اگر رشوه بگیرد چنان است که به خدا شرک آورده باشد.
و در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی وحی فرمود به سوی پیغمبری از پیغمبران که در مملکت پادشاه جباری بود که برو و به آن پادشاه بگو که من تو را پادشاه نکردهام که خون مردم را بریزی و مالهای ایشان را بگیری، برای این تو را پادشاه کردهام که صداهای مظلومان را از من بازگیری، به درستی که من ترک بازخواست ستمها که بر ایشان شود نمیکنم، هر چند کافر باشند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: در جهنّم کوهی هست که آن را سعدا میگویند، و در آن کوه وادیای هست که آن را سقر میگویند، در آن وادی چاهی هست که آن را هبهب گویند، هرگاه که پرده آن چاه را برمیاندازند اهل جهنّم از گرمی آن به فریاد میآیند و آن چاه جای جباران است.
در روایت دیگر منقول است: از محمّد بن اسمعیل بن نوح، که امام رضاعلیه السلام فرمود: خدا را در پادشاهان جماعتی هست که خدا دین حق را به ایشان عطا فرمود، ایشان را استیلا بر شهرها داده است که به سبب ایشان از دوستانش ضررها و ستمها را دفع کند و به برکت ایشان به اصلاح آورد امور مسلمانان را، و مؤمنان در حالهای بد به ایشان پناه میبرند، محتاجان و شیعیان ما به ایشان متوسل میشوند، و به ایشان خدا ترس مؤمنان را به ایمنی مبدل میکند، در مملکت ظالمان ایشانند مؤمنان به حق و راستی، و ایشانند امینان خدا در زمین، و نور ایشان روشنی میدهد اهل آسمان را چنانچه ستارهها روشنی میدهند اهل زمین را و در قیامت نور ایشان عرصه محشر را روشن میکند، ایشان برای بهشت خلق شدهاند اگر خواهی که از ایشان باشی، شاد گردان مؤمنان از شیعیان ما را.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام و در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه برساند به پادشاهی حاجت کسی که نتواند حاجت خود را به او رساند، حق تعالی پاهایش را در قیامت بر صراط ثابت گرداند.
در حدیث معتبر منقول است: حِمیَری عریضه نوشت به خدمت حضرت صاحب الامر، که شخصی هست که متصدی اوقاف است و حلال میداند تصرف در آنها را، و بیپروا میگیرد و صرف میکند، من گاهی در دِه او وارد میشوم، اگر طعام او را نخورم با من عداوت میکند، گاهی هدیه هم برای من میفرستد. حضرت در جواب نوشتند: اگر این مرد مالی و معاشی به غیر آنچه در دست اوست از وقف دارد، طعامش را بخور و احسانش را قبول کن، و اگر به غیر آن مال حرام چیزی ندارد، طعامش را مخور و مالش را قبول مکن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه دعاست که از درگاه خدا رد نمیشود: دعای پدر برای فرزند نیکوکار و نفرین او بر فرزندان بدکردار، و نفرین مظلوم بر ظالم و دعای مظلوم برای کسی که انتقام از ظالم برای او بکشد، دعای مؤمن برای مؤمنی که از برای دوستی اهل بیتعلیهم السلام او را به مال خود اعانت کند، و نفرین مؤمن بر کسی که اعانت او نکند با قدرت و احتیاج آن مؤمن به او.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی میفرماید که، غضب من سخت و شدید است، بر ظالمی که ظلم کند، بر کسی که یاوری به جز من نیابد.
در حدیث دیگر منقول است: حق تعالی میفرماید که من مستجاب نمیکنم دعای کسی را که مظلمه از کسی نزد او باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: ظلم کننده و یاری کننده او بر ظلم و کسی که راضی به آن ظلم باشد، هر سه در گناه شریکند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه ظلمی بر کسی بکند، حق تعالی برانگیزد کسی را که مثل آن ظلم را نسبت به او یا فرزندان او یا فرزندان فرزندانِ او بکند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه حق مؤمنی را حبس کند، حق تعالی در قیامت او را پانصد سال برپا بدارد تا آن که از عرقش رودخانهها جاری شود، و منادی ندا کند که، این است ظالمی که حق خدا را حبس کرده است، پس چهل روز او را سرزنش کنند، پس بفرماید که او را به جهنّم برند. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین جهادها آن است که چون کسی صبح کند، ظلم بر کسی در خاطر نداشته باشد.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست، مؤمن را با کافران اهل ذمّه شراکت یا امانتی به ایشان بدهد، که برایش چیزی بخرند، یا چیزی به ایشان بسپارد، یا دوستی با ایشان بکند.
در حدیث صحیح دیگر از امام موسیعلیه السلام منقول است: مسلمان نباید که با گبر در یک کاسه چیزی بخورد، یا با او در یک فرش بنشیند، یا با او مصاحبت کند.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: اگر محتاج شوی به طبیب ترسا، باکی نیست که بر او سلام کنی و او را دعا کنی، که دعای تو نفعی به او نمیرساند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: ابتدا مکنید اهل کتاب را به سلام، و چون ایشان بر شما سلام کنند، «علیکم» بگویید، و در جواب ایشان با ایشان مصافحه مکنید و ایشان را به کنیت نام مبرید، مگر آنکه به مضطر شوید.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که من به بلاد کافران میروم، مردم میگویند که، اگر آنجا بمیری با آنها محشور خواهی شد. حضرت فرمود:اگر آنجا بمیری تنها محشور خواهی شد و نور تو در قیامت در پیش روی تو خواهد بود.
در حدیث دیگر از آن حضرت پرسیدند: دعا از برای جهودان و ترسایان چگونه بکنیم؟ فرمود: بگویید «بارَکَ اللَّهُ فِی دُنیاکَ» یعنی؛ برکت دهد خدا از برای تو در دنیای تو.
در حدیث دیگر فرمود: اگر با ایشان مصافحه کنی، از زیر جامه مصافحه کن، و اگر دست به دست او برسد دست را بشوی.
در حدیث دیگر فرمود: اگر با اهل ذمّه یعنی جهودان یا ترسایان و گبران مصافحه کنی دست را به خاک یا به دیوار بمال، و اگر با دشمن اهل بیتعلیهم السلام مصافحه کنی دست را بشوی. مشهور میان علما آن است که دست به خاک یا به دیوار مالیدن در صورتی است که دست مسلمان و ایشان هیچ یک تر نباشند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: اگر کسی با گبری مصافحه کند دستش را بشوید.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه جهود یا ترسا یا گبری را ببیند بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی فَضَّلَنی عَلَیْکَ بِالِاسْلامِ دیناً وَبِالْقُرْآنِ کِتاباً وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَبِعَلیٍّ اِماماً وَبِالْمُومِنینَ اِخْواناً وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً»؛ خدا میان او و آن کافر در جهنّم جمع نکند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تقیه سپر ایمان است و ایمان ندارد کسی که تقیه نمیکند. فرمود: نه عشر (910)دین در تقیه است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: تقیه در بلاد مخالفان کردن، واجب است، و کسی که از روی تقیه قسم بخورد برای آنکه دفع ضرری از خود بکند، برای او گناه و کفاره نیست.
امام موسیعلیه السلام فرمود: گرامیترین شما نزد خدا کسی است که تقیه بیشتر کند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دین را حفظ کنید و پنهان دارید به تقیه کردن از مخالفان، به درستیکه شما در میان سنیان از بابت مگس عسلید در میان پرندگان، اگر مرغان بدانند که عسل در شکم آنها هست هر آینه یکی را زنده نمیگذارند، اگر سنیان بدانند که محبت ما در سینه شما هست هر آینه شما را هلاک کنند.
امام رضاعلیه السلام فرمود: کسی که تقیه را ترک کند چنان است که نماز را ترک کند. بدان که تقیه در بلاد مخالفان و سنیان واجب است، هرگاه بیم ضرری باشد به آنکه اظهار دین خود نکنند، بلکه دین ایشان را اظهار کنند، در وقتی که ایشان مطلع باشند و مخفی واقع نتوان ساخت وضو و نماز و سایر عبادات را، به طریقه ایشان به عمل آورند. و آدمی خود بهتر میداند که در چه وقت خوف و ضرر هست و تقیه لازم است. و تقیه در بلاد شیعه و سنی در هر امری که آدمی ظنّ ضرر داشته باشد لازم است، مگر در خون که در آن، تقیه نمیباید کرد مثل آنکه گویند: کسی را بکش و اگر نه تو را میکشیم. باید که خود کشته شود و او را نکشد.
بدان که چون بر کسی آثار موت ظاهر شود اوّل کسی که باید به احوال او بپردازد، آن شخص خودش است که سفر ابدی و آخرت در پیش دارد و در خور آن سفر او را توشهای میباید، پس اوّل چیزی که او را ضرور است اقرار به گناه و اعتراف به تقصیر و ندامت از گذشتهها و توبه کامل کردن است، تضرّع و زاری به جناب مقدس ایزدی کردن که از گناهان گذشته او درگذرد، احوال و اهوالی که در پیش دارد او را به خود و دیگران نگذارد، پس متوجه وصیت شود و حقوق خدا و خلق، آنچه در ذمه آن باشد ادا کند و به دیگران نگذارد، که بعد از مردن اختیار از دستش به در رود و به حسرت در اموال خود نگردد، شیاطین جن و انس وسوسهها کنند، اوصیا و وارثان او را مانع شوند که ذمّه او را بری سازند و او را چاره نباشد. گوید که برگردانید مرا آن قدر که آنچه از اعمال شایسته خواهم در مال خود بکنم، از او نشنوند و حسرت و ندامت سود نبخشد. پس به قدر ثلث مال خود از برای خویشان و تصدقات و خیرات و آنچه مناسب حال خود داند وصیت کند، که زیاده از ثلث را اختیار ندارد، پس ابراء ذمه از برادران مؤمن خود بطلبد و هرکه را غیبت کرده باشد یا اهانتی یا آزاری به او رسانیده باشد اگر حاضر باشند از ایشان التماس کند که او را حلال کنند و اگر حاضر نباشند از برادران مؤمن التماس کند، که برای او ابراء ذمه بخواهند. پس امور اطفال و عیال خود را بعد از توکل بر جناب مقدس الهی به امینی بگذارد، وصی برای اولاد صغیر خود تعیین نماید، پس کفن خود را مهیا کند، از شهادتین و عقاید حق و اذکار و ادعیه و آیات آنچه در ترکیب مسطور مذکور است، و این رساله گنجایش ذکر آنها را ندارد، به تربت امام حسینعلیه السلام بفرماید که بنویسند و این در صورتی است که پیشتر غافل شده باشد و کفن را مهیا نکرده باشد و اگر نه مؤمن میباید که همیشه کفنش مهیا باشد و نزد او حاضر باشد، چنانچه از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه کفنش با او باشد در خانهاش، او را از غافلان ننویسند و گاه که نظر کند به آن کفن، ثواب یابد. و باید که بعد از آن دیگر در فکر زن و فرزند و مال نباشد، متوجه جناب مقدس ایزدی شود و به یاد او باشد، تفکر کند که این امور فانی به کار او نمیآید، به غیر لطف حق و رحمت پروردگار در دنیا و آخرت چیزی به فریاد او نمیرسد. بداند که چون توکل بر حق تعالی کند امور بازماندگان او به احسن وجوه صورت خواهد یافت، بداند که اگر خود باقی ماند به دون مشیت الهی نفعی به ایشان نمیتواند رسانید، ضرری از ایشان دفع نمیتواند کرد، آن خداوندی که ایشان را آفریده است از او به ایشان مهربانتر است و باید که در آن حال در مقام رجا و امید باشد و از رحمت الهی بسیار امیدوار باشد، از شفاعت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و حضرات ائمه معصومینعلیهم السلام امید عظیم داشته باشد، منتظر قدوم شریف ایشان باشد، بداند که همگی در آن وقت حاضر میشوند، شیعیان خود را بشارتها میدهند، ملک الموت را سفارشها میکنند.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت مرگ وصیت نیکو نکند علامت نقصان عقل و مروت اوست. گفتند: یا بن رسول اللَّه! چگونه وصیت کند؟ و فرمود که چون نزدیک وفات او شود مردم نزد او جمع شوند پس بگوید: «اَللَّهُمَّ فاطِرَ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ عالِم الْغَیْبِ الشَّهادَةِ الرَّحْمنُ الرِّحیمُ اِنِّی اَعْهَدُ اِلَیْکَ اِنِّی اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّکَ تَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ وَاَنَّ الْحِسابَ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَما وَعَدَ اللَّهُ فیها مِنَ النَّعیمِ الْمَأْکَلِ وَالْمَشْرَبِ و النِّکاحِ حَقٌّ وَاَنَّ النّارَ حَقٌّ وَأنَّ الایْمانَ حَقُّ وَاَنَّ الدّینَ کَما وَصَفْتَ وَاَنَّ الاِسْلام کَما شَرَعْتَ واَنَّ الْقَوْمَ کما قُلْتَ وانَّ القُرآنَ کما اَنْزَلْتَ وَانّکَ اَنْتَ اللَّهُ الحَقُّ الْمُبِینُ واِنِّی اَعْهَدُ اِلَیْکَ فِی الدّارِ الدّنْیا اِنِّیرَضِیتُ بِکَ رَبّاً وَبِالْاِسْلامِ دیناً وَبِمُحمَّدٍصلی الله علیه وآله وسلم نَبِیَّاً وَبِعَلِیٍّ اِماماً وَبِالقُرآنِ کِتاباً وَاَنَّ اَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکَ «علیه و علیهم السلام» اَئِمَّتی اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتی عِنْدَ شِدَّتی وَرَجائِی عِنْدَ کُرْبَتِی وَعُدَّتِی عِنْدَ الاُمُورِ الَّتِی تَنْزِلُ بی وَاَنْتَ وَلیِّی فی نِعْمَتِی وَاِلهِی وَاِلهُ آبائِی صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلا تَکِلْنِی اِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً وَآنِسْ فی قَبْری وَحْشَتی وَاجْعَلْ لی عِنْدَکَ عَهْداً یَوْمَ اَلْقاکَ مَنْشوُراً» پس حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این عهد و پیمان میّت است از روزیکه میخواهد وصیت کند، و وصیت لازم و واجب است بر هر مسلمانی. پس حضرت صادقعلیه السلام بعد از نقل این حدیث فرمود: تصدیق این سخن در سوره مریم هست که حق تعالی میفرماید: «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ اِلّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» [مریم / آیه 87]. ، یعنی در قیامت مالک شفاعت نیستند، مگر کسی که گرفته باشد نزد پروردگار بخشنده، عهدی و این آن عهد است.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود:این وصیت را تو یاد گیر و به یاد اهل بیت خود و شیعیان خود بده، چنانچه جبرئیل تعلیم من نمود. اگر صحیفه خود را پیشتر درست نکرده باشد جمعی از مؤمنان را حاضر کند، بر اعتقادات خود، ایشان را گواه بگیرد، به این نحوبگوید: «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُور»؛ پس بنویسد بر پارچه یا کاغذی،«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ شَهِدَ الشُّهُودُ الْمُسَمَّونَ فی هذَا الْکِتابِ اَنَّ اَخاهُمْ فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فُلانُ بن فُلانٍ» و نام خود را و پدر خود را بنویسد«أشْهَدُهُمْ وَاَسْتَوْدِعُهُمْ وَأقِرُّ عِنْدَهُمْ اَنَّهُ یَشْهَدُ أنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَنَّهُ مُقِرٌّ بِجَمیعِ الْاَنْبِیاءِ وَالرُّسُلِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَاَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَاِمامَهُ وَاَنَّ الاَئِمَةَ مِنْ وُلْدِهِ الائمَةُ وَأنَّ اَوَّلَهُمُ الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَجَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَمُوسی بْنُ جَعْفَرٍ وَعَلِیُّ بْنُ مُوسَی وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَعلیُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَالْقائِمُ الْحُجَّةُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُ وَالنّارَ حَقُّ وَالساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبورِ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ رَسُولَهُ جاءَ بِالْحَقِّ وَاَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَالْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ وَاسْتَخْلَفَهُ فی اُمَّةٍ مُوَدّیاً لِاَمْرِ رَبِّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَاَنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ وابْنَیْها الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ اَبْناءُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسِبْطاهُ وَاِمامَا الْهُدی وَقائِداً الرَّحْمَةِ وَاَنَّ عَلِیّاً وَمُحَمَّداً وَجَعْفَراً وَمُوسی وَعَلِیّاً وَمُحَمَّداً وَعَلِیّاً وَحَسَناً وَالْحُجَّةَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ ائمَةً وَقادَةً وَدُعاةً اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَحُجّةً عَلی عِبادِهِ»؛ پس بگوید به گواهان که نامشان در آن صحیفه نوشته خواهد شد: یا فلان یا فلان! و نامشان را بگوید: «اَثْبِتُوا اِلَیَّ هذِهِ الشَّهادَةَ عِنْدَکُمْ حَتّی تَلْقُونِی بِها عِنْد الْحَوضِ»؛ پس گواهان به او بگویند: یا فلان! «نَسْتَوْدِعُکَ اللَّهُ وَالشَّهادَةَ وَالاقْرارَ وَالاخاءَ وَمَوْعُودَهْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم وَنَقْرَاُ عَلَیْکَ السَّلامَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ»؛ پس صحیفه را بپیچند، مهر کنند به مهر آن شخص و به مهر گواهان و از جانب راست میّت با جریده بگذارند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که بر سر شخصی از انصار در وقت جان کندن حاضر شدند، از او پرسیدند: خود را چون مییابی؟ گفت: امید از رحمت الهی دارم، از گناهان خود میترسم. فرمود: این دو حالت در این وقت در دل کسی نمیباشد مگر آنکه خدا امیدش را میدهد، از آنچه میترسد او را ایمن میگرداند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم حاضر شدند نزد شخصی که در حالت احتضار بود و فرمود که، بگو: «اَللَّهُمَّ اغْفِرلِیَ الْکَثیرَ مِنْ مَعْصِیَتِکَ وَاقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طاعَتِکَ».
و اما آنچه متعلق به خویشان و برادران مؤمن است؛ باید که او را در چنین حالی تنها نگذارند و نزد او قرآن و دعا بخوانند، اعتقاد به وحدانیت خدا و رسالت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و امامت ائمه معصومینعلیهم السلام و سایر اعتقادات حق را از بهشت و دوزخ و صفات کمالیه الهیه و تنزیه خدا، مکرر بگویند، که او بگوید و اگر نتواند گفت بر او بخوانند، دعای عدیله را بر او بخوانند، معنیاش را اگر عربی نداند بر او القا کنند، و پایش را به سوی قبله کنند، و در آن وقت، حایض و جنب نزد او نیایند که ملائکه از ایشان نفرت میکنند، اگر کسی دیگر حاضر نباشد برای اضطرار نزد او باشند و چون نزدیک شود که جانش بیرون رود، آنها بیرون روند.
در احادیث معتبر وارد شده است: اگر جان کندن بر او دشوار شود او را ببرند به آن جاییکه همیشه نماز میکرده است، یا روی جانمازی که بر آن نماز میکرده است، او را بخوابانند که اگر امید شفا هست شفا مییابد و اگر نه جانش به آسانی بیرون میآید.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم داخل شدند بر شخصی از فرزندان عبدالمطلب و او در حال احتضار بود. فرمود: پای او را به سوی قبله کنید، تا ملائکه به او رو آورند، و رحمت الهی متوجه او گردد.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: زینهار که در حال احتضار دست بر او مگذارید، اگر دست و پا زند مانعش نشوید، چنانچه جاهلان میکنند، و نزد او قرآن بخوانید، یاد خدا بکنید و صلوات بر رسول و آل او بفرستید.
در حدیث دیگر منقول است: فرزندی از امام جعفر صادقعلیه السلام در احتضار بود، امام محمّد باقرعلیه السلام در کنار خانه او نشسته بودند و هرگاه کسی نزد او میرفت منع میکردند، میفرمود: دست بر او مگذارید که او در این حالت در نهایت ناتوانی است، و هرکه دست بر او میگذارد چنان است که او را کشته است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: تلقین کنید مردگان خود را که «لا اِلهَ اِلَّا اللَّه» بگویند که هرکه آخر سخنش «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» باشد، داخل بهشت شود.
در حدیث دیگر فرمود: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» تلقین ایشان بکنید که گناهان را درهم میشکند.
و در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی را در وقت جان کندن بیابید، این کلمات فرج را تلقین کنید که او بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ، لا اِلهَ اللَّهُ الْعَلیُّ الْعَظیمُ، سُبْحانَ اللَّهَ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الاَرَضینِ السَّبْعِ وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
در حدیث دیگر منقول است: هرکه از اهل خانه امیر المؤمنینعلیه السلام محتضر میشد، حضرت کلمات فرج را تلقین ایشان میفرمود، که بخوانند، چون ایشان میخواندند میفرمود:برو که دیگر بر تو باکی نیست.
در حدیث حسن دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به نزد شخصی از بنیهاشم در حال جان کندن حاضر شدند و فرمود: این کلمات را بخوان؛ یعنی کلمات فرج را، چون خواند، گفتند: الحمدللَّه که خدا او را از آتش جهنّم نجات داد.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هیچ کس نیست مگر آنکه شیطان، جمعی از شیاطین را موکل میگرداند بر او، در وقت مردن که او را به شک اندازند در دین خود، تا جانش مفارقت کند، اگر کسی مؤمن کامل باشد نمیتوان او را به شک انداخت. پس در آن حال، تلقین ایشان بکنید، به کلمات فرج و شهادتین، اقرار به ائمهعلیهم السلام یک یک را، تا از سخن گفتن بازماند.
در حدیث دیگر فرمود: اگر بت پرستی، در وقت مردن اقرار به امامت ائمه معصومینعلیهم السلام بکند، دین تشیّع را اعتقاد کند، آتش جهنّم به هیچ عضو او نرسد.
در حدیث دیگر فرمود که شخصی را مرگ در رسید حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نزد او حاضر شدند، با جماعتی از صحابه و او بیهوش بود. پس حضرت فرمود: ای ملک الموت! دست از او بردار، تا از او سؤال کنم. پس آن شخص بهوش آمد. حضرت فرمود: چه چیز میبینی؟ گفت: سفیدی بسیار و سیاهی بسیار میبینم. فرمود: کدام یک به تو نزدیکترند؟ گفت: سیاهی. حضرت فرمود که بگو: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الْکَثیرَ مِنْ مَعاصِیکَ وَاقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طاعَتِکَ». پس آن شخص بیهوش شد، باز به ملک الموت
فرمود: دست از او بردار. پس او بهوش آمد. حضرت فرمود: چه چیز میبینی؟ گفت: سفیدی بسیار و سیاهی بسیار میبینم. فرمود: کدام یک به تو نزدیکتر است؟ گفت: سفیدی. حضرت فرمود: او را آمرزیدند. پس حضرت صادقعلیه السلام فرمود: نزد هرکه حاضر شوید، در این حال بگویید که این دعا بخواند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نزد جوانی حاضر شدند در وقت مردن، و به او گفتند: بگو: لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ. و او زبانش بند شده بود و نتوانست بگوید. حضرت پرسیدند از زنی که بر بالین او نشسته بود: این مادر دارد؟ گفت: من مادر اویم. فرمود: از او خشنودی یا بر او غضبناکی؟ گفت: شش سال است با او سخن نگفتهام. فرمود: از او راضی شو. گفت: راضی شدم. پس حضرت به آن جوان گفت که، بگو: لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ. زبانش گشوده شده بود و گفت. پس حضرت از او پرسیدند که، چه چیز میبینی؟ گفت: مرد سیاه بدبویی و بدرویی جامه چرکینی را میبینم که نزدیک من است و گلوی مرا گرفته بود. حضرت فرمود که، بگو: «یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَیَعْفُوا عَنِ الْکَثِیرَ اِقْبِلْ مِنِّی الْیَسیرَ وَاعْفُ عَنِّی الْکَثیرَ اِنَّکَ اَنْتَ الغَفُورُ الرَّحیمُ». چون آن جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: چه چیز میبینی؟ گفت: مرد سفید روی خوشبویی خوش جامهای را میبینم، که نزدیک من است و آن مرد سیاه میرود. فرمود: بار دیگر این دعا را بخوان. چون خواند، فرمود: چه میبینی؟ گفت: آن سیاه را نمیبینم و سفید را میبینم که نزدیک من است. این را گفت و فوت شد. پس چون شخصی فوت شود سنت است که دهانش را بر هم گذارند، چانهاش را ببندند، چشمش را بر هم گذارند، دستهایش را بر پهلوهایش بکشند، جامه بر رویش بیندازند، قرآن نزد او بخوانند، زود بردارندش.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار آن است که برادران مؤمن را خبر کنند به مردن او، تا به جنازه او حاضر شوند، بر او نماز کنند، از برای او استغفار کنند، میّت ثواب ببرد و ایشان ثواب ببرند.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون مؤمن را به قبر میگذارند، ندا میکنند او را: اوّل عطایی که تو را دادیم بهشت و اوّل عطایی که دادیم اینها را که به جنازه تو آمدند، آمرزش گناهان است.
در حدیث دیگر فرمود: اوّل تحفهای که به مؤمن میدهند در قبر، آن است که میآمرزند هرکس را که همراه جنازه او بوده است.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه همراهی جنازه مؤمنی بکند تا او را دفن کنند، حق تعالی در قیامت هفتاد ملک بر او بگمارد که همراهی او کنند و استغفار از برای او کنند از قبر تا به موقف حساب. و فرمود: هرکه یک طرف جنازه را بگیرد، بیست و پنج گناه کبیرهاش آمرزیده شود، اگر چهار طرف را بگیرد از گناهان بیرون آید. بهتر آن است که اوّل دست راست میّت را که جانب چپ جنازه است به دوش راست خود بردارد، پس پای راست میت را به دوش راست بردارد، پس پای چپ میّت را به دوش چپ بردارد. پس دست چپ میّت را به دوش چپ بردارد، پس چون خواهد که دیگر تربیع کند، از پیش روی جنازه نرود بلکه از جانب پشت جنازه برگردد، باز به همان روش تربیع به جا آورد و بهتر آن است که پشت جنازه یا پهلوهای جنازه راه رود و پیش جنازه نرود، ظاهر احادیث آن است که اگر جنازه مؤمن باشد پیش آن راه رفتن خوب است و در جنازه خلاف مذهب پیش آن نباید رفت، زیرا که ملائکه او را استقبال به عذاب میکنند، و با جنازه، سوار رفتن مکروه است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه جنازه را ببیند و این دعا را بخواند، هیچ ملکی در آسمان نماند مگر آنکه گریه کنند از برای ترحم به آواز او: «اَللَّهُ اَکْبَرُ هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ زِدْنا اِیماناً وَتَسْلِیماً، الْحَمْدُللَّهِ ِالَّذِی تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ وَقَهَرَ الْعِبادَ بِالْمَوتِ».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه تشییع جنازه بکند، به هر قدمی که بردارد صد هزار حسنه برای او نوشته شود، صد هزار گناه از او محو شود و صد هزار درجه برای او نوشته شود. اگر بر جنازهاش نماز کند، حق تعالی بعد از فوت او صدهزار ملک را بفرستد که بر جنازه او نماز کنند، از برای او استغفار کنند تا وقتی که دفن شود. اگر بماند تا وقت دفن، همان صد هزار ملک را حق تعالی مقرر فرماید که از برای او استغفار کنند تا از قبرش بیرون آید در قیامت.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه مؤمنی را غسل دهد، چون او را از پهلو به پهلوی دیگر بگرداند، این دعا را بخواند گناهان یک ساله او آمرزیده شود، مگر گناهان کبیره: «اَللَّهُمَّ اِنَّ هذا بَدَنُ عَبْدِکَ الْمُؤمِنِ وَقَدْ اَخْرَجْتَ رُوحَهُ مِنْهُ وَفَرَّقْتَ بَیْنَهُما فَعَفْوَکَ عَفْوَکَ».
در حدیث دیگر فرمود:هرکه میّتی را غسل بدهد، و آنچه از عیبهای آن میت بر او ظاهر شود، به کسی نقل نکند، گناهانش آمرزیده شود.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت موسیعلیه السلام از پروردگار خود پرسید: چه ثواب دارد کسی که میتی را غسل بدهد؟ وحی به او رسید: او را از گناهان میشویم، مانند روزی که از مادر متولد شده است.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه مؤمنی را غسل دهد، در وقت غسل دادن مکرر بگوید: رَبِّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ، خدا او را بیامرزد. در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که در وقتی که دست بر شکمش بمالد، این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی سَلَکْتُ حُبَّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ فِی بَطْنِهِ فَاسْلُکْ بِهِ سَبیلَ رَحْمَتِکَ».
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه کفن کند مؤمنی را، چنان است که ضامن پوشش او شده باشد تا روز قیامت، هرکه بکَند از برای مؤمنی قبری، چنان باشد که او را در خانه موافقی جا داده باشد تا روز قیامت.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه بر جنازه میّتی نماز کند، هفتاد هزار ملک بر او نماز کنند و گناهان گذشتهاش آمرزیده شود. پس اگر همراهی کند تا او را دفن کنند، به هر قدمی که بردارد، قیراطی از ثواب به او بدهند که آن قیراط مانند کوه احد باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هر مؤمنی که بر جنازهای نماز کند، بهشت او را واجب گردد مگر آنکه منافق یا عاق پدر و مادر باشد.
به سند معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون مؤمنی بمیرد و در جنازه او چهل نفر از مؤمنان حاضر شوند و بگویند: «اَللَّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلّا خَیْراً و اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا»، یعنی؛ خداوندا! ما از او به غیر از نیکی نمیدانیم و تو داناتری به احوال او از ما. چون این را بگویند، حق تعالی فرماید که من شهادت شما را قبول کردم و آمرزیدم آن گناهانی را که میدانم و شما نمیدانید.
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: اوّل چیزی که در عنوان نامه مؤمن مینویسند بعد از مرگش، آن چیز است که مردم در حق او میگویند، اگر نیک میگویند نیک مینویسند و اگر بد میگویند بد مینویسند.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون میت را به قبر رسانی، او را از پیش پای قبر داخل کن، پس چون در قبرش گذاری آیةالکرسی بخوان و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَفی سَبیلِ اللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ اَللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَاَلْحِقْهُ بِنَبِیِّهِ، اَللَّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِنَاً فَزِدْ فی اِحْسانِهِ وَاِنْ کانَ مُسِیئاً فَاغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ وَتَجاوَزْ عَنْهُ» و استغفار از برایش بسیار بکن.
و حضرت علی بن الحسینعلیه السلام چون میّت را داخل قبر میکردند، این دعا را میخواندند: «اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَصاعِدْ عَمَلَهُ وَلَقِّهُ مِنْکَ رِضْواناً».
در حدیث دیگر فرمود: چون میّت را به قبر گذارند باید که اولای مردم به او، نزدیک سرش باشد و نام خدا ببرد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و پناه برد به خدا از شر شیطان. و سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل هو اللَّه احد" و آیةالکرسی بخواند و اگر تواند، رویش را برهنه کند و بر خاک گذارد و در آنجا تلقین کند او را به شهادتین و اقرار به ائمه معصومینعلیهم السلام و سایر اعتقادات حق.
در حدیث دیگر فرمود: چون خاک بر میت بریزی بگو: «اِیْماناً بِکَ وَتَصْدیقاً بِبَعْثِکَ هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ»؛ تا آنکه به عدد هر ذره از آن خاک، حسنهای در نامهات نوشته شود. و چون قبر را پر کنند و مردم برگردند، نزدیکترین مردم به او نزدیک سر قبر بنشیند که به آواز بلند او را تلقین کند، که این تلقین باعث این میشود که منکر و نکیر از او سؤال نکنند. و سنّت مؤکّد است که در نزد قبر بعد از دفن میّت، او را تعزیه بگویند و پیش از دفن نیز مستحب است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه اندوهگینی را تعزیه بگوید، در روز قیامت او را حلهای بپوشاند و مثل ثواب آن صاحب مصیبت او را باشد، بی آنکه از ثواب او چیزی کم شود.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مردگان را زیارت کنید که ایشان خبر میشوند از رفتن شما و شاد میشوند و به شما انس میگیرند و چون به نزدیک قبر بروید بگویید: «اَللَّهُمَّ جافِ الاَرْضَ عَنْ جُنُوبِهِمْ وَصاعِدْ اِلَیْکَ اَرْواحَهُمْ وَلَقِّهُمْ مِنْکَ رِضْواناً وَاسْکُنْ اِلَیْهِمْ مِنْ رَحْمَتِکَ ماتَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُمْ وَتُونِسُ بِهِ وَحْشَتَهُمْ اِنّکَ عَلی کُلَّ شَیْیءٍ قَدیرٌ».
در احادیث معتبره وارد شده است که هرکه نزد قبر برادر مؤمن خود برود و رو به قبله دست بر قبرش بگذارد و هفت مرتبه سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» بخواند، از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گردد.
در روایت دیگر منقول است: حق تعالی او و صاحب قبر، هر دو را بیامرزد.
و در روایت معتبر منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام نزد قبری از شیعیان ایستادند و این دعا خواندند: «اَللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَآنِسْ وَحْشَتَهُ وَآمِنْ رَوْعَتَهُ وَاسْکُنْ اِلَیْهِ مِنْ رَحْمَتِکَ ما یَسْتَغْنِی بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ وَاَلْحِقْهُ بِمَنْ کانَ یَتَوَلاّهُ».
در روایت دیگر منقول است: هرکه سوره «انا انزلناه» نزد قبر مؤمنی بخواند هفت مرتبه، حق تعالی مَلکی را بفرستد که عبادت الهی کند نزد قبر او و ثواب عبادت آن ملک را برای میّت بنویسند و چون از قبرش محشور شود به هر هولی از اهوال قیامت که برسد، حق تعالی به سبب آن مَلک، آن هول را از او دفع کند تا داخل بهشت شود.
منقول است: مستحب است نزد قبر سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل هو اللَّه احد" و آیة الکرسی، هر یک را سه مرتبه و سوره "انا انزلناه" را هفت مرتبه بخواند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه بر قبرستان بگذرد، یازده مرتبه سوره "قل هواللَّه احد" بخواند، ثوابش را به مردگان آن قبرستان ببخشد، به عدد آن مردگان اجر و ثواب یابد.
بدان که چون این رساله محل ذکر احکام احتضار و غسل و کفن و نماز و دفن نبود، قلیلی از آداب در اینجا مذکور شد، که این رساله از این فواید خالی نباشد و مفصل همگی در کتاب بحار الانوار مذکور است.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم اصحاب خود را امر فرمود، به هفت خصلت؛ عیادت بیماران و مشایعت جنازه مردگان و قبول کردن گفته کسی که این کس را قسم دهد و دعا کردن برای کسی که عطسه کند و یاری کردن مظلوم و به هرکس سلام کردن.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: در بهشت غرفهای چند هست که از اندرونش بیرون مینماید و از بیرونش اندرون مینماید، کسی از امت من در آنها ساکن میشود که به زبان نیک با مردم سخن گوید و طعام به مردم بخوراند و افشای سلام بکند و نماز بکند در شب، در وقتی که مردم در خواب باشند. فرمود: افشای سلام آن است که بخل نورزد به سلام کردن بر احدی از مسلمانان.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از جمله تواضع و شکستگی آن است که با هرکه برخوری سلام بکنی. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه ابتدا کند به سخن گفتن پیش از سلام، جوابش مگویید و کسی را به طعام خود مطلبید پیش از آنکه سلام کند.
در حدیث دیگر فرمود: عاجزترین مردم کسی است که از دعا عاجز باشد و بخیلترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل کند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه به ده نفر از مسلمانان برخورَد و بر ایشان سلام کند، ثواب یک بنده آزاد کردن در نامه عملش نوشته شود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که به جماعتی از مؤمنان سلام کند، ملائکه در جواب سلام او میگویند: «سَلامٌ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَبَداً».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سلام کردن سنّت است و جواب سلام دادن واجب است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون کسی جواب سلام گوید، بلند گوید که آن سلام کننده نگوید که سلام کردم و جواب سلام من نگفتند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه «السَّلامُ عَلَیْکُمْ» بگوید، ده حسنه برای او باشد و اگر «سَلامٌ عَلَیْکُم وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ» بگوید، سی حسنه برای او باشد.
در حدیث دیگر فرمود: سه کسند که به صیغه جمع به ایشان سخن میباید گفت، هر چند تنها باشند؛ کسی که عطسه کند میگویی: «یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ» هر چند دیگری با او نباشد و کسی که سلام بر کسی کند میگوید: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ» و کسی که کسی را دعا میگوید: «عافاکُمُ اللَّهُ» هر چند یکی باشد، زیرا که با اینها ملائکه میباشند و در قصد، مؤمنان غایب را هم داخل میتواند کرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مکروه است کسی بگوید: «حَیّاکَ اللَّهُ»، مگر آنکه بگوید: «حَیّاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه کسند که بر ایشان سلام نمیباید کرد؛ کسی که با جنازه راه رود و کسی که به نماز جمعه رود و کسی که در حمام باشد. و حمل کردهاند بر صورتی که لنگ نبسته باشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون داخل مسجد شوی و مردم نماز کنند، بر ایشان سلام مکن و بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سلام کن و متوجه نماز شو و اگر به مجلسی داخل شوی که مردم سخن گویند بر ایشان سلام بکن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کسی که داخل خانه شود بر اهل خانه سلام کند و اگر اهل نداشته باشد و خانه خالی باشد، بگوید: اَلسَّلامُ عَلَیْنا مِنْ رَبِّنا. و فرمود: اگر کسی به تو گوید: حَیّاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ در جواب بگو: «اَنْتَ فَحَیّاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ وَاَحَلَّکَ دارَ الْمَقامِ».
و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون یکدیگر را ملاقات کنید، سلام و مصافحه بکنید و چون از یکدیگر جدا شوید، طلب آمرزش از برای یکدیگر بکنید.
در حدیث دیگر فرمود:کسی که داخل خانه خود شود، سلام بکند که سبب برکت میشود و ملائکه انس میگیرند در آن خانه.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون زن بر جماعتی داخل شود بگوید: عَلَیْکُمُ السَّلامُ؛ و چون مرد داخل شود بگوید: السَّلامُ عَلَیْکُمْ؛ و در بعضی از اخبار وارد شده است که چند کسند که بر ایشان سلام نمیباید کرد، جهود و گبر و ترسا و بت پرست و کسی که در بیت الخلاء باشد و کسی که بر سر خوان شراب نشسته باشد و بر شاعری که به زنان محصنه عفیفه فحش گوید و بر جماعتی که خوش طبعی ایشان دشنام مادر است و بر کسی که نرد یا شطرنج یا سایر انواع قمار بازی کند، بر کسی که عود یا طنبور نوازد و مردی که مردم با او عمل لواط میکنند و کسی که در اثنای نماز باشد و کسی که سود ربا خورد و فاسقی که علانیه فسق کند و پروا نکند.
در روایت صحیح وارد شده است که سلام کردن بر کسی که شطرنج بازی کند، گناه کبیره است. و همچنین نهی وارد شده است از سلام کردن بر کسی که شراب خورد و دور نیست که اکثر اینها محمول باشد بر آنکه سلام کردن بر اینها فضیلت بسیار ندارد، یا برای آنکه از روی مهربانی و محبت و راضی بودن به گناه ایشان، سلام بر ایشان نباید کرد زیرا که اخبار بسیار وارد شده است که بر همه کس سلام کردن خوب است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون کسی از مجلسی برخیزد وداع کند اهل این مجلس را به سلام کردن، که اگر بعد از او حرف خیری بگویند در ثواب، شریک ایشان خواهد بود و اگر حرف بدی بگویند، گناهش بر آنها خواهد بود و بر او گناهی نخواهد بود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کوچک بر بزرگتر سلام میکند و کسی که گذرد، بر کسی که نشسته باشد سلام میکند و جماعت کمتر بر جماعت بیشتر سلام میکنند.
در حدیث دیگر فرمود: سواره بر پیاده باید سلام بکند و استر سوار بر خر سوار سلام بکند و اسب سوار بر استر سوار سلام بکند و ایستاده بر نشسته سلام بکند.
در چند حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: چون جماعتی بر جماعتی بگذرند، یکی از ایشان که سلام کند از دیگران مجزی است و اگر کسی بر جماعتی سلام کند، یکی از آنها که جواب بگوید از دیگران مجزی است.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بر زنان سلام میکردند و ایشان جواب میگفتند و امیر المؤمنینعلیه السلام بر زنان پیر سلام میکردند و کراهت داشتند از سلام کردن بر زنان جوان و میفرمودند که میترسم خوشم آید از او و گناه بر من داخل شود زیاده از ثوابی که به سلام کردن طلب میکنم. و امثال اینها را برای تعلیم دیگران میفرمودهاند و خود، از امثال اینها معصوم و منزه بودهاند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ابتدا مکنید اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس را به سلام کردن، و چون ایشان سلام کنند، بگویید: علیکم.
در روایت دیگر فرمود: چون یهودی یا نصرانی یا مشرک و یا بت پرست بر تو سلام کنند، بگو: علیک.
و بدان که از جمله سلامها، سلام رخصت است که چون خواهند که داخل خانه کسی شوند پیشتر سنّت است که در بیرون خانه سه مرتبه سلام کنند، اگر جواب سلام بشنوند داخل شوند و اگر نه برگردند و جواب این سلام واجب نیست.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: رخصت طلبیدن سه مرتبه است، در اوّل مرتبه میشنوند و در مرتبه دوم حذر میکنند و در مرتبه سوم اگر خواهند رخصت میدهند و اگر نمیخواهند ساکت میشوند که او برگردد. و حق تعالی فرموده است که داخل مشوید در خانه غیر خانههای خود تا استیناس بکنید و سلام بر اهلش بکنید.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود:استیناس، کفش بر زمین زدن و سلام کردن است که ایشان خبردار شوند.
مصافحه یعنی دست یکدیگر را گرفتن و معانقه یعنی دست در گردن یکدیگر کردن و بوسیدن.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از تمامی تحیّت و سلام کسی که در حَضر باشد مصافحه کردن است و تمامی سلام کردن کسی که از سفر آمده باشد، دست در گردن یکدیگر کردن است.
در حدیث معتبر از ابوعبیده منقول است که گفت: من هم کجاوه امام محمّد باقرعلیه السلام بودم، من اوّل به کجاوه میرفتم پس آن حضرت به کجاوه میرفتند و چون هر دو در کجاوه درست مینشستیم حضرت بر من سلام میکردند و احوال از من میگرفتند مانند دو کسی که مدتی یکدیگر را ندیده باشند و با من مصافحه میکردند و چون از کجاوه فرود میآمدیم، اوّل آن حضرت پایین میآمدند، پس چون هر دو در زمین قرار میگرفتیم سلام میکردند و احوال میگرفتند مانند دو کسی که مدتها یکدیگر را ندیده باشند. من گفتم: یا بن رسول اللَّه! شما کار چند میکنید، مردمی که نزد ما هستند چنین نمیکنند. حضرت فرمود:مگر نمیدانی که مصافحه کردن چه ثواب دارد؟ به درستی که دو مؤمن با یکدیگر ملاقات و مصافحه کنند پیوسته گناه از ایشان میریزد چنانچه برگ از درخت میریزد و حق تعالی نظر رحمت به سوی ایشان میکند، تا از یکدیگر جدا شوند.
در حدیث معتبر دیگر از ابو حمزه منقول است که گفت: من هم کجاوه بودم با امام محمّد باقرعلیه السلام چون بار را فرود آوردیم حضرت اندکی راه رفتند پس آمدند و دست مرا گرفتند و فشار سختی دادند. گفتم: فدای تو شوم! من با شما بودم در کجاوه. حضرت فرمود: مگر نمیدانی که مؤمن چون اندک حرکتی بکند و بعد از آن دست برادر مؤمن خود را بگیرد حق تعالی نظر لطف به سوی ایشان میکند و روی رحمت خود را به جانب ایشان میگرداند و به گناهان میفرماید که، فرو ریزید از ایشان. تا آنکه چون از یکدیگر جدا میشوند هیچ گناه بر ایشان نمانده است.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حدّ مصافحه آن است که در دور درخت خرما بگردند پس بعد از آن باز مصافحه سنّت است. و امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود:سزاوار آن است که دو مؤمن که از یکدیگر پنهان شوند، اگر چه به درختی باشد که در میان ایشان فاصله شود، پس ملاقات کنند باید که مصافحه کنند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه دست را دیرتر برمیدارد ثوابش بیشتر است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم هرگز با کسی مصافحه نکردند که دست را از دست او بکشند تا آنکه آن شخص دست را میکشید.
در حدیث دیگر فرمود: با یکدیگر مصافحه کنید که کینهها را از سینه میبرد. و فرمود: مصافحه کردن با مؤمن بهتر است از مصافحه کردن با ملائکه.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون با برادر مؤمن ملاقات نمایید با ایشان مصافحه کنید و بشاشت و خوشحالی نزد ایشان ظاهر کنید، تا آنکه چون جدا شوید هیچ گناه بر شما نمانده باشد و با دشمن خود نیز مصافحه کنید هر چند او نخواهد که خدا چنین امر فرموده است و باعث دفع دشمنی او میشود.
در حدیث دیگر از اسحاق صراف منقول است که گفت: من در کوفه میبودم و شیعیان بسیار به نزد من میآمدند و من از شهرت ترسیدم. غلام خود را امر کردم که هرکه مرا خواهد بگو که اینجا نیست. پس در آن سال به حج رفتم و چون به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفتم آن حضرت را از خود متغیر یافتم، گفتم: فدای تو شوم چه چیز باعث تغیّر شما شده است از من؟ فرمود: آنچه باعث تغیّر تو شده است از مؤمنان. گفتم: فدای تو شوم از شهرت ترسیدم و خدا میداند که چه مقدار ایشان را دوست میدارم. حضرت فرمود: ای اسحاق! ملال به هم مرسان از بسیار آمدن برادران مؤمن به دیدن تو که چون مؤمن با برادر مؤمن خود برمیخورَد، با او مرحبا میگوید، خدا از برای او تا قیامت مرحبا مینویسد. پس چون با او مصافحه میکند، حق تعالی میان دو ابهام ایشان صد رحمت میفرستد که نود و نه تای آنها از آن است که دیگری را بیشتر دوست میدارد، پس حق تعالی روی رحمت به سوی ایشان میگرداند و هر یک که دیگری را بیشتر دوست میدارد روی رحمت به سوی او بیشتر است. پس چون دست در گردن یکدیگر کنند، رحمت ایشان را فرو میگیرد. پس اگر برای خدا با یکدیگر بایستند و غرض دنیوی نداشته باشند به ایشان خطاب میرسد: آمرزیده شدید، عمل را از سر بگیرید. پس چون از یکدیگر احوال گیرند و سخن گویند، ملائکه به یکدیگر میگویند که دور شوید که میخواهند با یکدیگر احوال گیرند که خدا بر ایشان پوشانیده است. اسحاق گفت: پس حرفی که میگوییم ملائکه نمینویسند؟ حضرت آهی بلند کشیدند و گریستند آن قدر که آب دیده مبارک ایشان بر روی ریش روان شد و فرمود: ای اسحاق! حق تعالی ملائکه را امر فرموده است که چون دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند از ایشان دور شوند برای تعظیم ایشان و اگر چه ملائکه نمینویسند اما خداوندی که مطلع است بر احوال ایشان و راز و پنهان آنچه در سینهها پنهان است نزد او آشکار است میداند که چه میگویند. پس ای اسحاق! از خدا بترس چنانچه گویا او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند و اگر گمان میکنی که او تو را نمیبیند کافر میشوی و اگر میدانی که او تو را میبیند و گناهان را از مخلوقین پنهان میکنی و نزد او هویدا میکنی، پس او را از همه کس سهلتر شمردهای.
در حدیث دیگر فرمود: شما را در مصافحه کردن مثل ثواب آنها هست که در راه خدا جهاد میکنند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که از خانه بیرون رود به قصد دیدن برادر مؤمن خود، حقِّ او را شناسد، حق تعالی به هر گامی حسنهای در نامه عملش بنویسد و گناهی از او محو کند و درجهای برای او بلند کند. پس چون درِ خانه آن مؤمن را بکوبد، درهای آسمان برای او گشوده شود، پس چون با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه کنند و دست در گردن یکدیگر بکنند، حق تعالی روی رحمت خود را به سوی ایشان گرداند، پس حق تعالی به ایشان با ملائکه مباهات کند و فرماید که نظر کنید به سوی این دو بنده من که به دیدن یکدیگر رفتند و از برای رضای من با یکدیگر دوستی کردند، بر من لازم است که بعد از این ایشان را عذاب نکنم. پس چون برگردد، او را مشایعت کنند ملکی چند به عدد نفسهای او و گامهای او و سخنهای او که او را حفظ کنند از بلاهای دنیا و آخرت تا روز دیگر این وقت. و اگر در این میان بمیرد، از حساب قیامت نجات یابد و اگر آن مؤمن دیگر هم حق او را شناسد و حرمت او را داند همین ثواب او هم داشته باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شما شیعیان را نوری در پیشانی هست که به آن نور، شما را در دنیا میشناسند، چون یکدیگر را برخورید آن موضع نور را از پیشانی یکدیگر ببوسید.
و در حدیث دیگر فرمود: نمیباید بوسید سر و دست کسی را مگر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم یا کسی که مراد از بوسیدن سر و دست او حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم باشد. محتمل است که مخصوص ائمه معصومینعلیهم السلام باشد. و اظهر آن است که شامل سادات و علما نیز باشد، زیرا که تعظیم ایشان برای آن میکنند که فرزند آن حضرت یا حافظ علوم و مروج دین آن حضرتاند و احوط آن است که به غیر دست پیغمبر و امام را نبوسند.
چنانچه در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شایسته نیست دست بوسیدن مگر پیغمبر یا وصی پیغمبر را.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: خویش را برای خویشی ببوسد بر او چیزی نیست و برادران مؤمن را پهلوهای روی ایشان را ببوسند و امام را میان دو چشمش را ببوسند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دهان را بوسیدن نمیباشد مگر از برای زن و فرزند خود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که وصیت فرمود به امیر المؤمنینعلیه السلام که هشت کسند که اگر خوار شوند ملامت نکنند مگر خود را؛ کسی که حاضر شود بر سر سفرهای که او را نخوانده باشند و کسی که تحکّم کند بر صاحب خانه و کسی که طلب خیر کند از دشمنان خود و کسی که توقع احسان کند از لئیمان و بخیلان و کسی که خود را در آورد در رازی که میان دو کس باشد بیرخصت ایشان و کسی که استخفاف نماید به پادشاه و کسی که در مجالس و جایی بنشیند که او سزاوار آن نباشد و کسی که سخن با کسی گوید که گوش به سخن او نکنند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کسی که مجموع این سه خصلت یا یکی از آنها در او نباشد و در صدر مجالس بنشیند احمق است؛ اوّل آنکه هرچه بپرسند و او جواب تواند گفت. دویم آنکه چون دیگران عاجز شوند او حق را تواند بیان کرد. سوم آنکه راهنمایی برای کسی که صلاح اهلش در آن باشد تواند کرد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سزاوار نیست مؤمن را که بنشیند مگر بعد از جماعتی که نشستهاند، زیرا که پا بر گردن مردم گذاشتن و بالا رفتن علامت سبکی عقل است.
به سند معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از علامات تواضع و فروتنی آن است که آدمی راضی باشد به مجلسی که پستتر باشد از مجلسی که سزاوار اوست، و به هرکه برسد سلام کند و ترک مجادله کند هر چند که حق با او باشد و نخواهد که او را به پرهیزکاری ستایش کنند.
در حدیث دیگر فرمود: چون مردم در جای خود بنشینند و دیگری درآید، اگر کسی از آنها او را بطلبد و جا از برایش بگشاید، برود که آن کرامتی است که نسبت به او کرده است برادر او و اگر کسی جا از برای او نگشاید، هر جا که گشادهتر است آنجا بنشیند.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: چون کسی به خانه شخصی بیاید هر جا که صاحب آن خانه میفرماید بنشیند که صاحب خانه نیک و بد خانه خود را بهتر میداند. و امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: زینهار که بر سر راهها منشینید.
در حدیث دیگر فرمود: نباید کسی در میان جماعتی بنشیند و جامه را از ران خود دور کند.
از امام حسن عسکریعلیه السلام منقول است: هرکه راضی شود به نشستن در جاییکه مناسب شرف او بالاتر از آن باشد، پیوسته خدا و ملائکه بر او صلوات فرستند تا برخیزد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم داخل مجلسی میشدند به هر جا که به درگاه نزدیکتر بود مینشستند.
در روایت معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در اکثر اوقات رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رو به قبله مینشست.
در حدیث حسن منقول است: حضرت صادقعلیه السلام در خانه خود نزدیک درگاه مینشستند رو به قبله.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم سه روش مینشست؛ گاهی زانوها را از زمین برمیداشتند و دستها را بر پایین زانوها گذاشته، ساعد یک دست را به دست دیگر میگرفتند و گاهی دو زانو مینشستند و گاه یک پا را بر روی پای دیگر میگذاشتند و هرگز چهار زانو نمینشستند.
در حدیث حسن از ابو حمزه منقول است که گفت: دیدم امام زین العابدینعلیه السلام نشسته بودند و یک پا را بر بالای ران دیگر گذاشته بودند. گفت که مردم این نشستن را خوب نمیدانند و میگویند که این نشستن پروردگار است. حضرت فرمود: من از برای واماندگی چنین نشستهام خدا را واماندگی نمیباشد و او را پینکی و خواب نمیباشد و جسم نیست و نشستن او را نمیباشد.
در روایت دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام چنین نشسته بودند و پای راست را بر روی ران چپ گذاشته بودند.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:سزاوار نیست جماعتی که با یکدیگر بنشینند در تابستان، به قدر استخوان ذراع، که تقریباً یک شبر باشد از هر طرف میان خود و دیگری فاصله نگذارند که از گرما آزار بکشند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آدم مشمار کسی را که در جای تنگ چهار زانو بنشیند.
در چند حدیث وارد شده است: احتبا دیوار عربان است و احتبا آن است که پاها را به پشت با جامه ببندید به روش کمند وحدت، یا دست را قفل کنند بر زانو چنان که گذشت. یعنی ایشان را در صحراها و جاها که نزدیک به دیوار نباشد این به عوض تکیه به دیوار کردن است.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند که احتبا چون است؟ فرمود: اگر عورت نمایان نشود باکی نیست.
در حدیث دیگر فرمود: جایز نیست مرد را که احتبا کند در برابر کعبه.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: برخاستن از برای تعظیم مکروه است، مگر برای کسی که به جهت دین، مانند علم و صلاح و نیکی تعظیم او کنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق کسیکه داخل خانه میشود بر اهل آن خانه آن است که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن، پارهای با او راه روند. و فرمود: چون کسی داخل خانه شود بر صاحب خانه حاکم است تا بیرون آید و آنچه گوید میباید صاحب خانه اطاعت کند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کسی که تحفهای برای مؤمنی بیاورد مثل بالش یا متکایی یا طعامی یا پوششی یا سلامی کند بر او، بهشت بلند شود که او را مکافات دهد، پس حق تعالی به او وحی فرماید که من طعام بهشت را بر اهل دنیا حرام کردهام مگر بر پیغمبر یا وصی پیغمبری. پس چون روز قیامت شود به بهشت خطاب رسد که امروز مکافات تحفههای ایشان را بده. پس غلامان و کنیزان از بهشت بیرون آیند با طبقها که بر روی آنها دستمالها از مروارید انداخته باشند و به نزد ایشان بیاورند، چون ایشان نظر کنند به جهنّم و اهوال آن و بهشت و آنچه در آن هست، عقلشان پرواز کند و از آن طبقها نخورند. پس منادی از زیر عرش ایشان را ندا کند که حق تعالی حرام کرده است جهنّم را بر کسی که از طعام بهشت بخورد پس دست دراز کنند و بخورند.
در حدیث معتبر منقول است: دو شخص به خانه امیر المؤمنینعلیه السلام آمدند، حضرت از برای هر یک از ایشان بالشی انداختند، یکی بر روی بالش نشست و دیگری ابا کرد. حضرت فرمود: بنشین که ابا نمیکند کرامت را مگر خر. بعد از آن فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگاه بیاید به سوی شما کسی که نزد قوم خود گرامی باشد، شما او را گرامی دارید.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه کسند که کسی جاهل به حق ایشان نیست مگر منافقی؛ کسی که در اسلام ریشش سفید شده باشد و کسی که حامل لفظ یا معنی قرآن بوده باشد و امام عادل. و فرمود: از تعظیم خدا است تعظیم پیران کردن.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کسی را که اکرام میکنند و او را گرامی دارند، باید که او قبول کند و رد نکند که رد نمیکند کرامت را مگر خر.
در چند حدیث از امام رضاعلیه السلام پرسیدند که کدام است این کرامت که رد نمیباید کرد؟ فرمود: مثل آنکه جایی از برای او بگشایند یا بوی خوشی از برای او بیاورند یا بالشی از برای او بگذارند یا مثل اینها از کرامتها.
از امام حسن عسکریعلیه السلام منقول است: اکرام مکن کسی را به چیزی که بر او دشوار باشد. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خدمت کند گروهی از مسلمانان را، حق تعالی مثل عدد ایشان خدمتکاران در بهشت به او کرامت فرماید.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود:هرکه برادر مؤمن او بیاید و او را گرامی دارد، چنان است که خدا را گرامی داشته است. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر ملاطفتی که کسی با برادر مؤمن خود بکند، حق تعالی او را از خدمه بهشت کرامت فرماید.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه اکرام کند برادر مؤمنش را به یک کلمه که از روی لطف با او بگوید و غمی از او بردارد، پیوسته در سایه رحمت الهی باشد تا مشغول این اکرام باشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: متابعت کن کسی را که تو را میگریاند و خیر خواه تو است و متابعت مکن کسی را که تو را میخنداند و در مقام فریب دادن تو است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نظر کنید که با که سخن میگویید و مصاحبت میکنید که هرکه هست در وقت مرگ، مصاحبانش را به او مینمایند، اگر حالشان نیک است از مصاحبت ایشان شاد میشود و اگر حالشان بد است غمگین میشود. و حضرت صادقعلیه السلام فرمود: بهترین برادران من نزد من کسی است که عیبهای مرا به من بگوید. و فرمود: بر تو باد به مصاحبان کهنه و حذر کن از مصاحبت مصاحبان تازه، که ایشان را عهدی و امانتی و وفایی نیست و بر حذر باش از همه کس هر چند اعتماد بسیار داشته باشی.
امیر المؤمنینعلیه السلام در وقت وفات وصیت فرمود: زینهار که اجتناب کن از جاهایی که محل تهمتند و از مجلسی که گمان بد به تو ببرند که همنشین بد فریب میدهد مصاحب خود را.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشین باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه خود را در محل تهمت درآورد، ملامت نکند کسی را که گمان بد به او میبرد.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: به پرهیزید از مواضع شک و تهمت و باید که کسی با مادر خود در میان راه نایستد زیرا که همه کس نمیداند که مادر او است.
در حدیث معتبر منقول است که حضرت عیسیعلیه السلام فرمود: مصاحب بد، اخلاقش سرایت میکند به این کس و همنشین بد این کس را هلاک میکند، پس نظر کن با که همنشینی میکنی.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دوستی نیکان با نیکان ثوابی است برای نیکان، و دوستی بدان با نیکان فضیلتی است برای نیکان، و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان، و دشمنی نیکان با بدان خواری است برای بدان.
از امام زین العابدینعلیه السلام منقول است: با پنج کس مصاحبت و همزبانی و رفاقت مکن؛ زینهار که با دروغگو مصاحبت مکن که او از بابت سراب است، به دروغهای خود تو را فریب میدهد و دور را برای تو نزدیک مینماید و نزدیک را در نظر تو دور مینماید. و زینهار که مصاحبت مکن با فاسق که او تو را به یک طعام خوردن نزد دیگران یا کمتر میفروشد. و با بخیل مصاحبت مکن که تو را به مال خود یاری نمیکند در هنگامی که نهایت احتیاج به هم رسانی. و با احمق مصاحبت مکن که او اگر خواهد به تو نفع برساند ضرر میرساند. و با کسی که قطع رحم کند مصاحبت مکن که حق تعالی در سه موضع در قرآن مجید او را لعنت کرده است.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سزاوار نیست مسلمان را که با فاجر و احمق و دروغگو برادری کند.
و حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سه کسند که همنشینی ایشان دل را میمیراند؛ نشستن با مردم دنی و سخن گفتن با زنان و نشستن با توانگران. و حضرت لقمان با پسر خود گفت که بسیار با آشنایان، نزدیک و چسبان مشو که باعث جدایی میشود و از ایشان دوری هم مکن که خوار میشوی. و نیکی با کسی بکن که خواهان آن باشد و چنانچه میان گرگ و میش دوستی نیست میان نیکوکار و بدکار دوستی نمیباشد. هرکه نزدیک غیر میرود البته به او میچسبد، همچنین هرکه با بدکردار مصاحبت میکند از بدیهای او میآموزد و هرکه با مردم مجادله میکند دشنام میشنود و هرکه در مجالس بد داخل میشود تهمت زده میشود و هرکه با او همنشین بد مینشیند از بدی سالم نمیماند و هرکه زبان خود را نگاه نمیدارد همیشه پشیمانی میبرد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مصاحبت و همنشینی با اصحاب بدعت مکنید که نزد مردم مثل خواهید بود.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آدمی بر دین دوست و مصاحب خود میباشد. و فرمود: زینهار که با احمق مصاحبت مکن، در هنگامی که از او راضیتری نزدیکتر است به آنکه تو را برنجاند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حکیمترین مردم کسی است که از صحبت جاهلان بگریزد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کسی که برادر مؤمنش را بر امری که مکروه او باشد ببیند و تواند که او را برگرداند از آن امر و بر نگرداند، خیانت کرده است در برادری او، و کسی که اجتناب نکند از مصاحبت احمق به زودی اخلاق او را برمیدارد.
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: بدترین مصاحبان تو کسی است که معصیت خدا را در نظر تو زینت میدهد.
و فرمود: همنشینی با بدان مورث گمان بد بردن است در حق نیکان.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نظر کن هرکه نفع دینی به تو نمیبخشد مصاحبت او، اعتنا به شأن او مکن و در صحبت او رغبت مکن.
در حدیث دیگر فرمود: چهار چیز است که ضایع میشود؛ محبتی که با کسی داشته باشی که بیوفا باشد و نیکی با کسی بکنی که شکر تو نکند و علمی که به کسی بیاموزی که گوش ندهد و رازی که به کسی بسپاری که نگاهداری نکند.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در مزبلهای با عالم صحبت کردن، بهتر است از صحبت کردن با جاهل بر فرشهای نیکو.
از حضرت رسولصلی الله عęʙǠوآله وسلم منقول است: حواریان به حضرت عیسیعلیه السلام گفتند: با که همنشینی کنیم؟ فرمود:با کسی که خدا را به یاد شما آورد دیدن او، در علم شما بیفزاید سخن گفتن او و شما را به سوی آخرت رغبت بفرماید کردار او.
در حدیث دیگر فرمود: با اهل دین نشستن شرف دنیا و آخرت است.
و امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: یک نشستن با کسی که اعتماد بر او داشته باشم نزد من بهتر است از عبادت یک سال.
در حدیث دیگر فرمود: با توانگران منشینید که بنده، اوّل که با ایشان مینشیند چنان میداند که خدا بر او نعمت بسیار داد، هنوز بر نخاسته است که چنان گمان میکند که خدا هیچ نعمت بر او نداد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چهار چیز است که دل را میمیراند؛ گناه بعد از گناه کردن و با زنان بسیار سخن گفتن و با احمق مجادله کردن، که تو گویی و او گوید و به حق برنگردد، و همنشینی با مردگان کردن. گفتند: یا رسول اللَّه! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که خدا را فراموش کرده باشد.
از حضرت زین العابدینعلیه السلام منقول است: به فرزندان خود میفرمود: با اهل دین و معرفت همنشینی کنید و اگر به دست شما نیایند، تنهایی مونستر و سالمتر است از مصاحبت غیر ایشان و اگر ناچار باشد از همنشینی مردم، پس با صاحبان مروت بنشیند که ایشان در مجالس خود فحش نمیگویند.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: سزاوار آن است که آدمی مصاحبان پدر خود را نگاه دارد که نیکی با ایشان مانند نیکی با پدر است.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت لقمان با پسر خود فرمود: ای فرزند! به دیده بصیرت نظر کن در مجالس، اگر جماعتی را ببینی که یاد خدا میکنند، با ایشان بنشین زیرا که اگر تو عالمی، علم به تو نفع میدهد و از همنشینی ایشان علم تو زیاده میشود و اگر جاهلی، تو را علم میآموزند و شاید که خدا رحمتی بر ایشان بفرستد و تو را هم با ایشان فرو گیرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: بر تو باد به حاضر شدن در مجالسی که در آنجا یاد خدا کنند، و در حدیث دیگر فرمود: دانایان در زمان گذشته میگفتند که سزاوار آن است که تردّد کردن به خانهها به یکی از ده وجه باشد؛ اوّل: رفتن به خانه خدا از برای ادای حج و عمره. دویم: در خانه پادشاهان دین که اطاعت ایشان به طاعت خدا متصل است و حق ایشان واجب است و نفعشان عظیم است و ضرر مخالفت ایشان سخت است. سیم: در خانه علما که از ایشان استفاده علوم دین و دنیا نمایند. چهارم: در خانه اهل جود و بخشش که مال خود را به امید ثواب آخرت میدهند. پنجم: در خانه بیخردانی که مردم در حوادث دهر به ایشان محتاج میشوند و در حاجتها به ایشان پناه میبرند. ششم: در خانه اشراف و بزرگان برای طلب عزت و احتیاج به ایشان. هفتم: درگاه جمعی که نزد ایشان امید منفعت دارند از جهت رأی مستقیم ایشان و تقویت عزم در امور و مشورت کردن به ایشان. هشتم: در خانه برادران مؤمن به سبب آنکه مواصلت ایشان واجب و حق ایشان لازم است. نهم: در خانه دشمنانی که به مدارا کردن ساکن میشود ضررهای ایشان و به رفق و مدارا و دیدن، عداوت ایشان دفع میشود. دهم: در خانه جمعی که از دیدن ایشان آداب حسنه استفاده میتوان کرد و انس به همزبانی ایشان میتوان گرفت.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مسلمان را بر برادرش حق لازم هست که چون او را ملاقات کند، بر او سلام کند و چون بیمار شود او را عیادت کند و در غایبانه خیرخواه او باشد و چون عطسه کند او را دعا کند و باید آنکه عطسه میکند بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ»؛ و دیگران به او بگویند: رَحِمَکَ اللَّهُ؛ و او در جواب بگوید: «یَهْدیکُمُ اللَّهُ وَیُصْلِحُ بالَکُمْ».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون کسی عطسه کند او را دعا کنید اگر چه دریا در میان فاصله باشد.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: دهن دره از شیطان است و عطسه از جانب خداوند عالمیان است.
در حدیث دیگر منقول است: حق تعالی را نعمتهای بسیار بر بنده هست در هنگام صحت بدن و سلامتی اعضا و جوارح، و بنده فراموش میکند که خدا را بر آن نعمتها شکر کند، پس به این سبب خدا امر میفرماید بادی را که در بدنش جولان میکند و از بینیاش بیرون میآید، پس از این جهت مقرر کردهاند که در این حال خدا را حمد کند که این حمد تلافی شکر آن نعمتها باشد که فراموش کرده است.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: نیکو چیزی است عطسه، نفع میرساند به بدن و خدا را به یاد میآورد.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون کسی عطسه کند بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّه رَبِّ الْعالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ».
در حدیث حسن دیگر فرمود: چون کسی عطسه کند بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ لا شَریکَ لَهُ»؛ و دیگران به او بگویند: یَرْحَمُکَ اللَّهُ؛ و او در جواب بگوید: یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ وَلَنا.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که طفل نابالغی نزد حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم عطسه کرد و گفت: اَلْحَمْدُ للَّهِِ حضرت به او فرمود:بارَکَ اللَّهُ فِیکَ.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام عطسه کردند، پس فرمودند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ پس انگشت را بر بینی گذاشتند و گفتند: «رَغَمَ اَنْفِی للَّهِِ رَغْماً داخِراً».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه بعد از عطسه بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمینَ عَلی کُلِّ حالٍ»؛ درد گوش و درد دندان نیابد.
و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه عطسه کسی را بشنود حمد الهی کند و صلوات بر محمّد و اهل بیتش بفرستد، درد چشم و درد دندان به او نرسد.
و فرمود: این را بگو اگر چه دریا در میان تو و او فاصله باشد.
در حدیث دیگر فرمود:برای رفع درد دندان و دردگوش که چون کسی عطسه کند حمد خدا بکند.
در حدیث دیگر منقول است: ترسایی عطسه کرد، آن حضرت به او گفتند: یَرْحَمُکَ اللَّهُ.
در حدیث دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون مسلمانی عطسه کند و ساکت بماند از برای علتی، ملائکه از جانب او میگویند: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ»؛ و اگر او بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمینَ»؛ ملائکه میگویند: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکَ».
و فرمود: عطسه کردن بیمار علامت عافیت او است و راحت بدن است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عطسه نفع میبخشد به بدن مادامی که زیاده از سه مرتبه نشود و چون زیاده از سه شود، درد و بیماری است.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه عطسه کند و دست را بر روی بینی گذارد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ کَثِیراً کَما هُوَ اَهْلُهُ وَصَلَّی اللَّه عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»؛ از سوراخ بینی او مرغی بیرون آید از ملخ کوچکتر و از مگس بزرگتر تا برود به زیر عرش، استغفار کند برای او تا روز قیامت.
در حدیث دیگر فرمود: کسی که عطسه کند، تا هفت روز از مردن ایمن است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در چند روایت منقول است: عطسه تصدیق میکند سخنی را که بین او واقع شود و علامت راستی آن سخن است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: عطسه را تا سه مرتبه دعا بگو و چون زیاده از سه شود او را واگذار.
در روایت دیگر منقول است: چون کسی عطسه کند سزاوار آن است که انگشت شهادت بر روی بینی گذارد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ رَغَمَ اَنْفِی للَّهِِ رَغْماً داخِراً صاغِراً غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَلا مُسْتَحْسِرٍ»؛ و هرگاه دیگری عطسه کند، تا سه مرتبه بگوید: یَرْحَمُکَ اللَّهُ، و چون زیاده شود بگوید: «شَفاکَ اللَّهُ» و چون مرد مؤمن عطسه کند بگوید: «یَرْحَمُکَ اللَّهُ»، و اگر زن باشد بگوید: عافاکِ اللَّهُ و اگر طفل باشد بگوید: «زَرَعَکَ اللَّهُ»، و اگر بیمار باشد بگوید: «شَفاکَ اللَّهُ»، و اگر کافر ذمی باشد بگوید: «هَداکَ اللَّهُ»، و اگر پیغمبر یا امام باشد بگوید: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ»، و در جواب بگویند: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَنا وَلَکُمْ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بسیار عطسه کردن ایمن میگرداند پنج درد را، اوّل: خوره. دویّم: لقوه. سیم: نزول آب در چشم. چهارم: صلابت و خشونت پرهای بینی. پنجم: بیرون آمدن مو در چشم. و اگر خواهی که کم شود عطسه، روغن مرزنگوش در بینی بچکان به قدر یک دانک. راوی گفت: که پنج روز چکاندم، برطرف شد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در بیت الخلا عطسه کند، حمد الهی را در خاطر خود بگذراند و محتمل است که مراد آهسته گفتن باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون کسی عطسه کند به او بگو: «یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ»، و او در جواب بگوید: «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ و یَرْحَمُکُمْ».
از امام رضاعلیه السلام منقول است: صلوات بر حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم واجب است نزد عطسه کردن و نزد کشتن حیوانات.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کسی که آروغ زند، به جانب آسمان بلند نکند. و فرمود: آروغ نعمت خدا است، بعد از آن حمد الهی بکنید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مؤمن آب دهان را به جانب قبله نیندازد و اگر از روی فراموشی بیندازد استغفار بکند.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرگاه کسی در نماز عطسه کند، «اَلْحَمْدُ للَّهِِ» بگوید.
در حدیث دیگر فرمود: اگر بشنوی که کسی عطسه کند و تو در نماز باشی بگو: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، اگر چه در میان شخص که عطسه کرده است دریا باشد.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام و در حدیث دیگر از امام موسیعلیه السلام منقول است: چون سه نفر در مجلسی باشند، دو تای ایشان با یکدیگر سرگوشی نکنند که موجب اندوه و ایذای آن رفیق دیگر است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه در میان سخن برادر مسلمان خود سخن بگوید چنان است که خدشه و خراشی در روی او کرده است.
در احادیث بسیار منقول است: مجالس به امانت است، یعنی آنچه گذشت باید که در جای دیگر مذکور نشود مگر آنکه دانند که ایشان راضیاند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: احدی را نیست که سخنی را که صاحبش پنهان دارد او نقل کند، مگر آنکه علمی باشد که اظهار آن لازم یا ذکر نیکیهای آن شخص باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مجالس به امانت است مگر مجلسی که در آن خون حرامی ریخته شود یا فرْج حرامی را حلال کنند یا مالی را به نا حق ببرند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه در او مزاح و خوش طبعی میباشد.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت از شخصی پرسیدند که خوش طبعی کردن شما با یکدیگر چون است؟ گفت که، کم است. حضرت فرمود: بکنید که مزاح کردن از نیکی خُلق است و موجب خوشحالی برادر مؤمن میشود و بسیار بود که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مزاح میکردند با شخصی که او را شاد گردانند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: خدا دوست میدارد کسی را که خوش طبعی کند میان مردم، مادامی که فحش نگوید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خندیدن مؤمن میباید تبسم باشد و صدا نداشته باشد.
در حدیث دیگر فرمود: بسیار خندیدن، دل را میمیراند و دین را میگدازد چنانچه آب، نمک را میگدازد.
و فرمود: از نادانی است خندیدن بیآن که تعجبی باعث آن شود.
در حدیث حسن دیگر فرمود: زینهار که مزاح بسیار مکنید که آبرو را میبرد. و فرمود: چون کسی را دوست داری با او مزاح و مجادله مکن.
در حدیث حسن دیگر فرمود: قهقهه کردن از شیطان است. فرمود: بسیار خندیدن آبرو را میبرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: زینهار مزاح مکنید که کینهها به هم میرسد و دشنام کوچک است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون خنده قهقهه بکنی بعد از فارغ شدن بگو: «اَللَّهُمَّ لا تَمْقُتْنی».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مزاح کردن آبرو را میبرد و مهابت مردان را برطرف میکند.
در حدیث دیگر فرمود: مجادله مکن که حُسنت را میبرد و خوش طبعی مکن که باعث جرأت مردم میشود بر تو.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: مزاح مکن که نور ایمانت را میبرد و مروت مردیات را سبک میکند.
و در حدیث دیگر فرمود: حضرت یحیی میگریست و نمیخندید و آنچه عیسی میکرد بهتر بود از آنکه یحیی میکرد.
در حدیث منقول است: حضرت داوودعلیه السلام به حضرت سلیمانعلیه السلام میگفت: ای فرزند! زینهار که خنده بسیار مکن که بسیار خندیدن آدمی را فقیر میکند در روز قیامت.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عجب دارم از کسی که ایمان به جهنّم دارد چرا میخندد؟ و از حضرت صادقعلیه السلام فرمود:چه بسیار کسی که خندد از روی لعب و بازی، در روز قیامت گریهاش بسیار باشد، و چه بسیار کسی که بسیار گرید بر گناه خود، در بهشت خوشحالی و خندهاش بسیار باشد.
پس، از این اخبار و اخبار دیگر چنین ظاهر میشود که مؤمن میباید که عبوس و گرفته نباشد و گشادهرو و خندان باشد و قدری از مزاح مطلوب است اما بسیار خندیدن و بسیار خوش طبعی کردن مذموم است و فعل بیخردان و سفیهان است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نیکو مجاورت کن با کسی که با تو مجاورت کند تا مؤمن باشی و نیکو مصاحبت کن با مصاحبان خود تا مسلمان باشی.
و از مفضل منقول است: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفتم. فرمود: چه کسی مصاحب تو بود در راه؟ گفتم که شخصی از برادران مؤمن. فرمود: چه شد؟ گفتم که تا داخل مدینه شدهام جایش را نمیدانم. فرمود: مگر نمیدانی که، کسی که چهل گام با کسی مصاحبت کرد حق تعالی از حق او سؤال میکند در قیامت.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: همین عیب بس است آدمی را که از عیب مردم چیزی ببیند که از خود چشم پوشد و مردم را سرزنش کند بر چیزی که خود ترک آن نتوان کرد و آزار کند همنشین خود را به چیزی که نفعی به او ندهد.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: مردم یا مؤمنند یا جاهل، پس مؤمن را آزار نباید کرد و با جاهل بیخردی نباید کرد و اگر نه مثل او خواهی بود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از ما نیست کسی که نیکو مصاحبت نکند با مصاحبان خود و نیکو رفاقت نکند با رفیقان خود و نیکو نمک خوارگی نکند با کسی که با او مهربانی کند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: با منافق به زبان خوش سازگار بکن و محبت قلبی خود را خالص گردان برای مؤمنان و اگر یهودی با تو همنشینی کند نیکو مجالست کن با او.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:مهربانی کن با مردم تا تو را دوست دارند.
در حدیث دیگر فرمود: سه چیز است که محبت آدمی را برای برادر مسلمانش صاف و خالص میگرداند؛ اوّل: آنکه چون با او برخورد به خوشرویی و خوشحالی او را ملاقات کند. دوم: آنکه جا برای او بگشاید چون نزد او نشیند. سوم: آنکه به هر نامی که دوستتر میدارد او را بخواند.
و فرمود: اظهار دوستی و مهربانی با مردم کردن نصف عقل است.
و در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون کسی را دوست داری دوستی خود را با او اظهار کن که بیشتر باعث ثبات محبت میشود میان شما.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم قسمت میکردند نظر کردنهای خود را میان اصحاب خود که به یکی بیشتر از دیگری نظر نمیکردند و هرگز در حضور اصحاب خود پا دراز نمیکردند.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: چون کسی حاضر باشد او را به کنیه بخوان و چون غایب باشد نامش را بگو. و در میان عجم القاب به جای کنیه است، مثل آخوند و میرزا و آقا و نواب و امثال اینها.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون کسی برادر مسلمان خود را دوست دارد باید نامش را و نام پدر و قبیله و خویشانش را بپرسد از او که این از جمله حقوق لازمه برادری و دوستی است و اگر نه آن آشنایی احمقان خواهد بود.
در حدیث دیگر فرمود: عجز سه چیز است؛ یکم: آنکه شخصی برای کسی طعامی مهیا کند او خلف وعده کند و نرود و طعام او را نخورد. دوم: آنکه شخصی با کسی مصاحبت و همنشینی کند و معلوم نکند که کیست و از کجاست تا از او جدا شود. سوم: آنکه کسی با زن خود جماع کند و پیش از آنکه زن آب بدهد او آب بدهد، بلکه میباید به تأنّی بکند و مکث کند تا هر دو با هم آب بدهند.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: بسیار پرده از میان خود و برادر مؤمن خود برمدار که باعث برطرف شدن حیا است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه از روی برادر مؤمن کاهی یا خاشاکی یا کثافتی بردارد، حق تعالی ده حسنه در نامه عملش بنویسد، و هرکه تبسم کند در روی برادر مؤمن، حق تعالی برای او حسنه بنویسد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه خاشاکی یا مانند آن از برادر مؤمن بردارد، او در برابر آن عمل بگوید: «اَمَاطَ اللَّهُ عَنْکَ ما تَکْرَهُ»؛ یعنی خدا دور کند آنچه را نمیخواهی.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه کسی بگوید به کسی که: «لا وَحَیوتُکَ وَحَیوةُ فُلانٍ»؛ چنانچه در فارسی میگویند که به جان تو و جان فلانی.
در حدیث دیگر فرمود: بدترین امت من جماعتیاند که مردم ایشان را گرامی میدارند از ترس بدی ایشان، به درستی که از من نیست هرکه چنین باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: وَلدالزنا را چند علامت است؛ اوّل: دشمنی اهل بیت رسالت «صلوات اللَّه علیهم». دوم: آنکه مایل است به آن حرامی که از آن خلق شده است. سوم: آنکه دین را خفیف و سبک شمارد. چهارم: آنکه مردم را در حضور ایشان آزار میکند و هیچ کس با مردمِ بد برنمیخورَد و آزار ایشان نمیکند مگر آنکه یا وَلد الزنا است یا مادرش در حیض به او حامله شده است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زینهار که منازعه با مردم نکنید که کرامت را میبرد و مروت را برطرف میکند و پیوسته جبرئیل مرا نهی میکرد از مجادله با مردم کردن، چنانچه نهی میکرد از شراب خوردن و بت پرستیدن.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کینه مؤمن در همان محل میباشد که نشسته است، چون از برادرش جدا شود دیگر در دلش کینه نمیماند و کینه کافر در تمام عمر میباشد.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: مرا وصیتی بفرما. حضرت فرمود: ملاقات کن برادر خود را با روی گشاده.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: حدّ نیکی خلق آن است که مهربانی کنی و سخنت را نیکو کنی و با مردم به روی خوش برخوری.
حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خوشحال و خوش رو با مردم برخوردن کینه را میبرد.
حضرت صادقعلیه السلام فرمود: سه چیز است که از مکارم دنیا و آخرت است؛ آنکه عفو کنی از کسی که بر تو ظلم کند و پیوند کنی با کسی که از تو ببُرد و حِلم کنی با کسی که با تو بیخردی کند.
در حدیث دیگر فرمود: هر که خشمی را فرو خورد، خدا عزت او را در دنیا و آخرت زیاده گرداند
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه خشمی را فرو خورد و قادر باشد که آن را به عمل آورد حق تعالی دلش را از ایمنی و ایمان پر کند در روز قیامت.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مبادرت کنید به سوی باغهای بهشت. پرسیدند که، کدام است باغهای بهشت؟ فرمود: حلقهها و مجمعها که یاد خدا در آن کنند. و امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: در همه جا خدا را یاد کنید که او با شما است.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از هیچ مجلسی بر نمیخاستند هر چند اندکی نشسته باشند، تا آنکه بیست و پنج مرتبه استغفار میکردند.
در احادیث معتبره منقول است از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که، یاد کننده خدا در میان غافلان، مانند کسی است که جهاد کند در راه خدا در هنگام گریختن دیگران و چنین کسی ثواب او بهشت است.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مجلسی که در آن جمع شوند نیکوکاران و بدکاران و برخیزند و یاد خدا در آن مجلس نکرده باشند، آن مجلس در قیامت باعث حسرت و ندامت ایشان خواهد بود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر گروهی که در مجلسی جمع شوند و در آن مجلس یاد خدا نکنند و صلوات بر پیغمبر خود نفرستند، آن مجلس حسرت و وبال است بر ایشان در روز قیامت.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: نوشته است در توراتی که تغییر نیافته است که حضرت موسیعلیه السلام از پروردگار خود سؤال کرد: خداوندا! مجلسی چند بر من میگذرد که تو را عزیزتر و جلیلتر میدانم از آنکه تو را در آن مجلس یاد کنم؟ حق تعالی در جواب فرمود: یا موسی! نام من بردن و یاد کردن در همه حال نیکو است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی فرمود:ای فرزند آدم! مرا یاد کن در مجمع مردم تا تو را یاد کنم در مجمعی که بهتر از مجمع تو باشد.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی میفرماید که، هرکه مرا یاد کند در میان مجمعی از مؤمنان من او را یاد کنم در مجمع ملائکه.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه خواهد در قیامت ثواب کامل بیابد، در وقتی که میخواهد که برخیزد از مجلس بگوید: «سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا یَصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمین» [صافات / آیه 182-181] .
در حدیث دیگر منقول است: این کفاره گناهان آن مجلس است.
فضیلت ذکر حضرت رسول خدا و ائمهعلیهم السلام در مجالس و مباحثه علوم ایشان نمودن و گفتن احادیث فضایل ایشان
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر قومی که در مجلسی جمع شوند و خدا را یاد نکنند، آن مجلس بر ایشان حسرت خواهد بود در روز قیامت.
امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود: یاد ما کردن، یاد خدا است و یاد دشمن ما کردن، از یاد شیطان است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی را مَلکی چند هست که ایشان میگردند در زمین، هرگاه میگذرند بر جماعتی که یاد محمّد و آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم میکنند، به یکدیگر میگویند: بایستید که مطلب خود را یافتیم. پس مینشینند و با ایشان شریک میشوند در آن امر، پس چون ایشان برخیزند، اگر بیمار شوند به عیادت ایشان میروند و اگر بمیرند به جنازه ایشان حاضر میشوند و اگر غایب شوند جستجوی ایشان میکنند.
در حدیث دیگر فرمود: ملائکهای که در آسمانهایند نظر میکنند به سوی یک و دو و سه از شیعیان که فضیلت آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را ذکر میکنند، پس به یکدیگر میگویند که نمیبینید این جماعت را، با کمی ایشان و بسیاری دشمنان ایشان، فضیلت آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم را ذکر میکنند. پس طایفه دیگر از ملائکه در جواب ایشان میگویند که، این فضل خدا است به هرکه میخواهد میدهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.
در حدیث معتبر منقول است: امام محمّد باقرعلیه السلام از میسر پرسیدند که، آیا شما شیعیان با یکدیگر خلوت میکنید و از علوم اهل بیت و فضایل ایشان آنچه میخواهید میگویید؟ گفت: بلی واللَّه. حضرت فرمود: واللَّه من دوست میدارم که با شما باشم در آن مجلس، که واللَّه من بوی شما را و نسیم شما را دوست میدارم، به درستیکه شما بر دین خدا و ملائکهاید، پس یاری کنید ما را در شفاعت خود به پرهیزکاری از محرمات و سعی در طاعات.
در حدیث دیگر فرمود: جمع نمیشوند سه نفر از مؤمنان یا زیاده، مگر آنکه از ملائکه مثل ایشان جمع میشوند و اگر چیزی از خدا میطلبند، ملائکه آمین میگویند و اگر پناه به خدا میبرند از شرّی، دعا میکنند ملائکه که خدا آن بد را از ایشان دور گرداند و اگر حاجتی میطلبند، ملائکه از خدا سؤال میکنند که حاجت ایشان را برآورد و جمع نمیشوند سه یا زیاده از انکار کنندگان حق اهل بیتعلیهم السلام مگر آنکه ده برابر ایشان از شیاطین حاضر میشوند و سخنی که میگویند، شیاطین هم به مثل سخن ایشان سخن میگویند و اگر میخندند با ایشان میخندند و اگر مذمت دوستان خدا میکنند با ایشان رفاقت میکنند. پس اگر کسی از مؤمنان مبتلا شود به همنشینی از ایشان، چون شروع میکنند به مذمت دوستان خدا، برخیزد و شریک و همنشین شیطان نباشد که هیچ کس تاب مقاومت غضب خدا ندارد و لعنت خدا بر هیچ چیز دفع نمیکند و اگر نتواند برخیزد، به دل انکار کند و اندک ساعتی برخیزد و باز گردد.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: هیچ چیز شیطان و لشکرهای او را مجروح نمیکند مثل رفتن برادران مؤمن به دیدن یکدیگر از برای خدا، به درستی که دو مؤمن که با یکدیگر برمیخورند و یاد خدا میکنند پس فضیلت ما اهل بیتعلیهم السلام را یاد میکنند، بر روی شیطان هیچ پاره گوشت نمیماند مگر آنکه فرو میریزد، تا آنکه روحش به استغاثه میآید از شدت المی که از این امر مییابد، پس ملائکه آسمانها و خازنان بهشت بر این معنی مطلع میشوند و او را لعنت میکنند و هیچ ملک مقربی نمیماند مگر آنکه او را لعنت میکند، پس ناامید و محروم و مطرود بر زمین میافتد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زینت دهید مجالس خود را به ذکر فضایل علی بن ابیطالبعلیه السلام که در او هفتاد خصلت از خصلتهای پیغمبران هست.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی برای برادرم علی بن ابیطالبعلیه السلام فضیلتی چند قرار داده است که از بسیاری، احصای آن نمیتوان کرد. پس هرکه یک فضیلت از فضایل او را ذکر کند از روی اقرار و اذعان، گناهان گذشته و آیندهاش آمرزیده شود، هر چند در قیامت با گناه جن و اِنس بیاید. و هرکه یک فضیلت از فضایل او را بنویسد تا علامتی از آن کتاب باقی باشد ملائکه از برای او استغفار کنند. و هرکه گوش دهد به فضیلتی از فضایل آن حضرت، خدا بیامرزد گناهانی را که به گوش دادن کرده باشد. و هرکه نظر کند به نوشتهای که فضیلتی از فضایل آن حضرت در آن نوشته باشد خدا بیامرزد از او گناهانی را که به چشم کرده باشد.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه به یک راهی رود برای طلب علم، حق تعالی راهی برای او بگشاید به سوی بهشت به درستی که ملائکه بالهای خود را میگذارند از برای طلب کننده علم با رضا و خشنودی، و استغفار میکنند از برای طلب کننده علم هرکه در آسمان و هرکه در زمین است حتی ماهیان دریا. و فضل عالم بر عابد مانند فضل ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان.
در حدیث دیگر فرمود:اُف باد بر مردی که در هر جمعه خود را از کارهای دنیا فارغ نسازد برای یاد گرفتن مسائل دین خود.
و در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی میفرماید که، مذاکره علم در میان بندگان من دلهای مرده را زنده میکند.
در حدیث دیگر فرمود: با یکدیگر مذاکره کنید و ملاقات کنید و حدیث نقل کنید که حدیث جلا میدهد دلها را، و به درستی که دلها زنگ میگیرند چنانچه شمشیر زنگ میگیرد و جلای دلها به حدیث است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: مذاکره علم ثواب نماز مقبول دارد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: نفس خود را به مخاطره میاندازد کسی که مستغنی میشود برای خود از رأی دیگران.
در حدیث دیگر فرمود: مشورت کن با جماعتی که از خدا ترسند و دوستدار برادران مؤمن را به قدر پرهیزکاری ایشان. و به پرهیز از زنان بد و از نیکان ایشان در حذر باش و اگر تو را به نیکی امر کنند مخالفت کن ایشان را، تا طمع نکنند در آنکه موافقت ایشان کنی در بدیها.
در حدیث دیگر فرمود: من بیزارم از کسی که مسلمانی با او مشورت کند و آنچه خیر او را در آن داند نگوید.
از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هر گروهی که با یکدیگر مشورت کنند و در میان ایشان کسی باشد که نامش محمّد یا احمد یا محمود یا حامد باشد و در مشورت ایشان داخل باشد البته آنچه خیر ایشان است بر ایشان ظاهر میشود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: به عمار ساباطی فرمود: اگر خواهی که نعمت الهی برای تو مستقیم باشد و مروت تو کامل باشد و زندگانی تو نیکو باشد، در امور خود مشورت مکن با بنده و با مردم دون.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مشورت مکن با جبان ترسان که راه به در شدن را بر تو تنگ میکند و مشورت مکن با بخیل که مانع میشود تو را از رسیدن به غایت مقصود خود و مشورت مکن با کسی که حرص دنیا داشته باشد که زینت میدهد برای تو هر رأی را که بدتر است.
در حدیث دیگر فرمود: یا علی!کسی که طلب خیر از خدا میکند حیران نمیشود و کسی که در کارها با مردم مشورت میکند پشیمان نمیشود.
و امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: هلاک نمیشود کسی که مشورت کند.
در حدیث دیگر منقول است: بسیار بود که امام رضاعلیه السلام با آن عقل کامل، مشورت میفرمود با سیاهی از غلامان خود. و میفرمود: بسا باشد که خدا خیر ما را بر زبان او جاری سازد.
در احادیث معتبره منقول است: با عاقل دیندار پرهیزکار مشورت کن و چون چیزی بگوید خلاف آن مکن که مورث فساد دنیا و آخرت تو میشود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او داند نگوید، خدا عقل و رأیش را برطرف میکند.
در حدیث دیگر فرمود: مشورت کردن حدی چند دارد که هرکه آنها را نداند مضرت مشورت برای او بیش از منفعت است، اوّل: آن کسی که با او مشورت میکند عاقل باشد.
دوم: آنکه آزاد و متدین باشد. سوم: آنکه برادر و دوست و یار او باشد. چهارم: آنکه او را بر تمام سرّ خود مطلع گرداند که چنانچه خود جهات آن امر را میداند او هم بداند اما پنهان دارد و به کسی نقل نکند زیرا که اگر عاقل است منتفع میشوی به مشورت و اگر آزاد و دیندار است آنچه حق سعی است میکند در خیرخواهی تو و اگر یار و دوستدار تو است چون راز خود را به او گفتی افشا نمیکند. و بدان که از برای فضیلت مشورت و اهتمام همین کافی است که حق تعالی پیغمبر خود را که عقل مکونات بود، در قرآن مجید امر به مشورت فرموده است که: «وَشاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذْا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» [آل عمران / آیه 159]. ؛ یعنی مشورت کن با اصحاب خود در امور، پس چون عزم کردی پس توکّل کن بر خدا.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: مهربانی و مواصلت میان برادران مؤمن در حضر به این است که به دیدن یکدیگر بروند و در سفر به این است که نامه به یکدیگر بنویسند.
در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: جواب کتابت نوشتن واجب است مانند جواب سلام گفتن.
در حدیث فرمود: ترک مکن نوشتن «بِسْمِ اللَّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را، بهتر از سایر چیزها که مینویسی بنویسی.
در حدیث موثّق از آن حضرت پرسیدند که در نامه، ابتدا به اسم آن شخص که نامه را به او مینویسد،پیش از نام خود کردن چون است؟ فرمود: باکی نیست این اکرامی است که او را میکند.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت امر فرمود که، نامه به جایی بنویسید. چون به دست آن جناب دادند فرمود: چگونه امید دارید که آنچه در نامه نوشتهاید به عمل آید و حال آنکه ان شاء اللَّه در جاهایی که مناسب است ننوشتهاید؟ پس فرمود: ببین هر جا که ان شاء اللَّه ندارد بنویس.
در روایت صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون نامه را نوشتید، خاک بر روی نامه بپاشید که حاجت بهتر روا میشود.
در حدیث دیگر منقول است: امام علی نقیعلیه السلام در اوّل نامه مینوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَذْکُرُ اِنْ شاءَ اللَّهُ». و فرمودند که اگر بگویم کسی که ترک میکند گفتن و نوشتن بسم اللَّه را در کارها و نوشتهها، مثل کسی است که نماز را ترک کند، هر آینه راست گفتهام.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از نامه نوشتن هرکس، استدلال بر عقل و بینایی او میتوان کرد و از رسول و ایلچی او استدلال بر فهم و زیرکی او میتوان کرد.
در حدیث دیگر فرمود: چون رقعه یا نامه برای حاجتی نویسی و خواهی که آن حاجت برآید، به قلم بیمداد بر سر رقعه بنویس؛ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنَّ اللَّهَ وَعَدَ الصّابِرینَ الَْمخْرَجَ مِمّا یَکْرَهُونَ وَالرِّزْقَ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُون جَعَلَنا اللَّهُ وَایّاکُمْ مِنَ الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ». راوی گفت که هرگاه چنین میکردم حاجتم برآورده میشد.
در حدیث صحیح منقول است: از امام موسیعلیه السلام پرسیدند که کاغذها نزد ما جمع میشود، آیا به آتش میتوان سوزاند هرگاه در آنها نام خدا باشد؟ فرمود: نه! بلکه اوّل به آب بشویند.
در حدیث صحیح دیگر منقول است از حضرت صادقعلیه السلام که، کاغذها را مسوزانید و لکن محو کنید و بدرید.
در حدیث حسن منقول است: از آن حضرت پرسیدند که نامی از نامهای خدا را با آب دهان محو توان کرد؟ فرمود: به پاکتر چیزی که بیابید محو کنید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کتاب خدا و نام خدا را به پاکترین آنچه مییابید محو کنید و نهی فرمود از آنکه بسوزانند قرآن را و از آنکه به قلم محو کنند و در بعضی از نسخهها به جای قلم، قدم است.
در حدیث حسن از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: از سعادت آدمی آن است که خانه او وسیع باشد.
در حدیث صحیح منقول است: امام موسیعلیه السلام خانهای خریدند و یکی از موالیان خود را فرمودند: در آن خانه ساکن شو که خانه تو تنگ است، آن شخص گفت که: این خانهای است که پدرم احداث کرده است، به در نمیتوانم رفت. فرمود: هرگاه پدر تو احمق باشد تو نیز میباید احمق باشی؟
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه چیز است که موجب راحت مؤمنند: خانه وسیع که عیبها و امور مخفی او را از مردم پنهان دارد، و زن صالحهای که بر امور دنیا و آخرت او را یاری نماید، و دختری یا خواهری که او را از خانه بیرون کند یا به مردن یا به شوهر دادن.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: نیکیِ زندگانی، در وسعت خانه و بسیاری خدمتکاران است.
در حدیث دیگر فرمود: زیادتی لذت دنیا در فراخی خانه و بسیاری دوستان است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: از مشقت زندگانی خانه تنگ است.
در روایت دیگر منقول است: شخصی از انصار، از تنگی خانه به رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم، شکایت کرد. حضرت فرمود: به آواز بسیار بلند از خدا بطلب که وسعت به خانه تو بدهد.
در حدیث دیگر فرمود: از سعادت آدمی آن است که فرزندش به او شبیه باشد، و زن خوشروی دیندار داشته باشد، و چهار پای راهوار داشته باشد و خانه وسیع داشته باشد.
در حدیث دیگر فرمود: شومی خانه در تنگی ساحت و بدی همسایگان و بسیاری عیبهای آن است.
در حدیث دیگر فرمود: چهار چیز است که از سعادت است: زن صالحه و خانه فراخ و همسایه شایسته و مرکب نیکو. و چهار چیز است که از شقاوت است: همسایه بد و زن بد و خانه تنگ و مرکب بد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: از تلخی زندگانی، از خانه به خانه نقل کردن و نان از بازار خریدن است.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه مالی را از غیر حلال کسب کند، حق تعالی بر او مسلط میگرداند عمارت کردن و خاک و آب را که آن مال حرام را در آنجا ضایع کند.
در حدیث دیگر فرمود: هر بنایی که زیاده بر قدر احتیاج باشد، در قیامت وبال است بر صاحبش.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه عمارت کند زیاده از آنچه در آن سکنی نماید، در قیامت او را تکلیف میکنند که آن را بردارد.
از امام علی النقیعلیه السلام منقول است: خدا در زمین خود، بقعهای چند قرار داده است که آنها را "مرحومات" مینامند، که دوست میدارد نام او را در آن بقعهها ببرند و او را بخوانند و اجابت دعای ایشان بکنند، و خدا در زمین بقعهای چند قرار داده است که آنها را "منتقمات" مینامند، پس چون کسی مالی را از غیر حلال کسب کرده باشد، خدا یک زمین از آن زمینها را بر او مسلط میگرداند که آن مال را در آنجا صرف نماید.
در حدیث دیگر منقول است: امیرالمؤمنینعلیه السلام از درِ خانه شخصی گذشتند که از آجر ساخته بودند. پرسیدند: این در خانه کیست؟ شخصی گفت که از فلان مرد مغرور. پس به در خانه دیگر گذشتند که صاحبش به آجر ساخته بود. حضرت فرمود: این خانه از مغرور غافل دیگر است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خانهای بنا کند از برای ریا و سمعه که مردم ببینند و بشنوند، در روز قیامت آن خانه را تا طبقه هفتم زمین آتشی کنند افروخته و در گردن او اندازند، پس او را در جهنّم اندازند و هیچ چیز او را نگاه ندارد تا قعر جهنّم، مگر آنکه توبه کند. پرسیدند: یا رسول اللَّه! برای ریا و سمعه ساختن چه معنی دارد؟ فرمود:یعنی زیاده از قدر حاجت بسازد برای آنکه زیادتی کند بر همسایگان و فخر و مباهات کند با برادرانش.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی مَلکی را موکّل گردانیده است به عمارت که هرکه سقف خانهاش را زیاده از هشت ذرع بلند کند، به او میگوید که تا کجا میخواهی بروی ای فاسق؟!
در روایت دیگر، ای فاسقترین فاسقان!.
در چند روایت معتبر وارد شده است که هرکه سقف خانه را زیاده از هشت ذرع بلند کند، جنیان و شیاطین در آن خانه جا میکنند.
در حدیث دیگر منقول است که شخصی شکایت کرد به حضرت صادقعلیه السلام، که جنیان آزار اهل خانه و عیال من میکنند. حضرت پرسیدند: ارتفاع سقف خانه تو چه مقدار است؟ گفت: ده ذرع است. حضرت فرمود: از زمین تا هشت ذرع بپیما و از مابین هشت تا ده، آیةالکرسی بنویس بر دور خانه، زیرا که هر خانه که ارتفاع آن زیاده از هشت ذرع است، جنیان در آن خانه حاضر میباشند و در آنجا سکنی میکنند.
در چند حدیث دیگر منقول است: هر خانهای که ارتفاعش زیاده از هشت ذرع باشد، بر سر هشت ذرع آیة الکرسی بنویس.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام شکایت کرد که جنیان ما را از خانه به در کردهاند. حضرت فرمود: سقف خانههای خود را هفت ذرع کنید و کبوتر در اطراف خانه جا بدهید. راوی گفت که چنین کردم، دیگر بدی ندیدم.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بنا کن خانه خود را هفت ذرع که آنچه زیاده از هفت ذرع است شیطان در آنجا ساکن میشود، زیرا که شیطان در آسمان و زمین نمیباشد بلکه در میان هوا میباشد.
در روایت دیگر منقول است که ابوخدیجه گفت که در خانه حضرت صادقعلیه السلام دیدم آیة الکرسی بر دور حجره نوشته بودند و در جانب قبله نمازگاه آن حضرت نیز آیةالکرسی نوشته بودند.
مشهور میان علما آن است که حرام است، و چنین صورتی را بر دیوارها و جامهها نقش کردن مکروه است و بعضی به حرمت قائل شدهاند. و احوط آن است که طلا کاری نکنند و مطلقاً صورت نکشند، حتی صورت درخت و امثال آن، خصوصاً صورت انسان که تمام باشد. و اگر صورتی کشیده باشند، بهتر آن است که آن را ناقص کنند، مثل آنکه چشمش را کور کنند یا عضوی از آن را محو کنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: جبرئیل گفت: ای محمّد! پروردگارت سلام میرساند و تو را نهی میکند از مثالها و صورتها کشیدن در خانهها.
در احادیث معتبره از آن حضرت منقول است: جبرئیل گفت که ما گروه ملائکه داخل خانهای نمیشویم که در آن سگ باشد یا صورت بدنی باشد یا ظرفی باشد که در آن بول کنند.
در احادیث معتبره وارد شده است که هرکه صورتی بسازد، در قیامت او را عذاب کنند که جان در آن صورت بدمد و نتواند دمید.
در حدیث موثّق منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند از بالش و فرشی که صورت داشته باشد و فرمود: باکی نیست که در خانه باشد صورتی که پامال شود و بر رویش نشینند و راه روند.
در حدیث حسن از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: باکی نیست که صورتها در خانه باشد اگر سرش را تغییر دهند و سایر بدنش به حال خود باشد.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: نماز مکن در خانهای که صورتی در برابر تو باشد مگر آنکه چاره نداشته باشی، پس سر آن صورت را قطع کن و نماز بکن.
در چند حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مرا به مدینه فرستادند که هر صورتی که باشد محو کنم و قبرهای بلند را هموار کنم و سگها را بکشم.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: عمارت بر بالای قبرها مکنید و صورت در سقف خانهها مکشید که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم از این دو چیز کراهت داشتند.
در حدیث دیگر از آن حضرت پرسیدند از کشیدن صورت درخت و آفتاب و ماه؟ فرمود: باکی نیست اگر صاحب حیات نباشد.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: سه چیز است که از مروّت است: نیکویی چهار پا و غلام خوش رو و فرش نفیس.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آدمی را فرشی از برای خود و فرشی از برای زوجه خود و فرشی از برای مهمان در کار است و زیاده از این از شیطان است.
در روایت دیگر منقول است: در خانه امام زین العابدینعلیه السلام بالشها و نمدها بود که در آنها مثالها و صورتها و شکلها بود و بر روی آنها مینشستند.
در حدیث دیگر منقول است: جمعی به خانه آن جناب آمدند و بالشها و فرشهای نفیس دیدند. عرض کردند که ما در منزل شما چیزی چند میبینیم که خوش نمیآید ما را. حضرت فرمود: ما زنان میخواهیم و مهر ایشان را میدهیم، آنچه میخواهند از برای خود میخرند، آنها از ما نیست.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام رفت، دید که آن جناب در خانه مزیّنی نشستهاند که فرشهای نیکو در آن گستردهاند. پس روز دیگر رفت دید که در خانهای نشستهاند که به غیر از حصیر چیزی در آن خانه نیست و خود پیراهن گنده پوشیدهاند. پس حضرت فرمود: آنچه دیروز دیدی آن خانه از من نبود از زوجه من بود و دیروز روز نوبت او بود.
در حدیث صحیح منقول است: شخصی به امام محمّد باقرعلیه السلام عرض کرد که شخصی مینشیند بر فرشی که در آن، صورتها هست. فرمود: عجمان تعظیم میکنند چنین فرشی را و ما دشمن میداریم آن را.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: از امام موسیعلیه السلام پرسیدند از فراش حریر و دیبا، آیا بر روی آن میتوان خوابید و تکیه کرد و نماز کرد؟ حضرت فرمود: در زیر میاندازی و بر رویش میایستی، اما سجده بر آن نمیکنی.
در روایت دیگر منقول است: امام رضاعلیه السلام در تابستان بر روی حصیر مینشستند و در زمستان بر روی پلاس و در خانه جامههای گنده میپوشیدند و چون بیرون میآمدند، برای مردم زینت میکردند.
در روایت معتبره منقول است: چون امیر المؤمنینعلیه السلام حضرت فاطمهعلیها السلام را تزویج کردند، پوشش ایشان عبایی بود و فرش ایشان، پوست گوسفندی بود و بالش ایشان پوستی بود که میانش را لیف خرما پر کرده بودند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام فرمود: بسیار است که نماز میکنم و در پیش روی من بالشی هست که در آن صورت مرغان هست. پس جامه بر روی آن بالش میاندازم و نماز میکنم، و فرشی چند از شام برای من به هدیه آوردند و در آنها صورت مرغان نقش کرده بودند، فرمود: که سرهای ایشان را تغییر دادند و به صورت درخت کردند.
در حدیث دیگر منقول است: از آن جناب پرسیدند که گاه است که فرشها نزدیک ما میگسترند که در آن صورتها هست. حضرت فرمود: چیزی را که فرش کنند و پهن کنند و بر رویش راه روند باکی نیست، اما صورتهایی که بر دیوار و کرسی نصب کنند خوب نیست.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: جناب امیر المؤمنینعلیه السلام حجرهای در خانه مقرر فرموده بودند که در آنجا به غیر از فرشی و شمشیری و مصحفی، دیگر چیزی نبود، در آن حجره نماز میکردند.
در حدیث موثّق دیگر فرمود: امیر المؤمنینعلیه السلام حجرهای در خانه خود قرار داده بودند که نه بسیار کوچک و نه بسیار بزرگ از برای نمازگاه خود، و چون شب میشد طفلی را با خود به آن حجره میبردند و در آنجا نماز میکردند.
در حدیث موثّق دیگر منقول است: آن حضرت نوشتند به مسمع، که دوست میدارم از برای تو که در خانه خود نماز گاهی قرار دهی و دو جامه کهنه گنده بپوشی و به آن موضع بروی و از خدا سؤال کنی که تو را از آتش جهنّم آزاد کند و تو را داخل بهشت کند و دعای نامشروع مکن و نفرین بر کسی مکن.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: منور گردانید خانههای خود را به تلاوت قرآن، و خانههای خود را مثل گور مکنید چنانچه یهود و نصاری کردند، که نماز را در معبدهای خود میکردند و خانههای خود را معطل میگذاشتند. به درستی که خانهای که در آن تلاوت قرآن بسیار شود خیر آن خانه بسیار میشود و اهلش به رفاهیت و نعمت میباشند، و آن خانه روشنی میدهد اهل زمین را.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خانهای که مسلمانی در آن قرآن خواند، اهل آسمان آن خانه را به یکدیگر مینمایند چنانچه کواکب آسمان را، اهل زمین به یکدیگر مینمایند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خانهای که در آن قرآن خوانده میشود و یاد خدا در آن خانه کرده میشود، برکت آن خانه بسیار میشود و ملائکه حاضر میباشند و شیاطین دور میشوند و روشنی میدهد اهل آسمان را چنانچه ستارهها اهل زمین را روشنی میدهند. و خانهای که در آن قرآن خوانده نشود و یاد خدا در آن نکنند برکت آن خانه کم میباشد و ملائکه دوری میکنند و شیاطین در آن خانه حاضر میباشند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حیوانات در خانه بسیار نگاه دارید که، شیاطین به آنها مشغول شوند و طفلان شما را ضرر نرسانند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: خوب است حیوانات در خانه نگاه داشتن، مثل کبوتر و مرغ و بزغاله تا آنکه اطفال جنیان با ایشان بازی کنند و با اطفال شما بازی نکنند.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی به حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم شکایت کرد از تنهایی. حضرت فرمود: یک جفت کبوتر در خانه نگاه دار.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کبوتر از مرغان پیغمبران است.
در حدیث حسن دیگر فرمود: کبوتران حرم، نسل کبوتری چندند که حضرت اسمعیلعلیه السلام نگاه داشته بودند و با آنها اُنس میگرفتند، پس مستحب است که در خانه کبوتری چند نگاه دارند که بالشان را چیده باشند که به آنها انس بگیرند.
در حدیث دیگر فرمود: هر خانهای که در آن خانه کبوتر باشد آفتی از جن به اهل آن خانه نمیرسد؛ زیرا که بیخردان، جن بازی میکنند در خانهای که کبوتر در آن خانه هست مشغول آن میشوند و متوجه آدمی نمیشوند.
در حدیث دیگر فرمود: کبوتر در خانه نگاه دارید که دوست داشتنی است و دعا کرده حضرت نوح است و هیچ چیز در خانه مثل آن باعث انس نمیشود.
از جناب امام موسیعلیه السلام منقول است: هر بالی که کبوتر میزند باعث نفرت و گریختن شیاطین میشود.
در روایت دیگر از داوود بن فرقد منقول است گفت: در خانه حضرت صادقعلیه السلام کبوتر راعبی دیدم که بسیار میخواند. حضرت فرمود: میدانی که این کبوتر چه میگوید؟ گفتم: نه. فرمود: نفرین میکند بر قاتلان جناب امام حسینعلیه السلام پس ایشان را در خانه خود نگاه دارید.
در حدیث دیگر منقول است: راوی گفت که آن جناب را دیدم که از برای کبوتری چند که در خانه آن جناب بودند نان ریزه میکردند.
در حدیث دیگر از عبدالکریم منقول است که گفت: رفتم به خانه آن جناب، دیدم که سه کبوتر سبز در خانه آن جناب بود، عرض کردم که اینها خانه را کثیف میکنند. حضرت فرمود: مستحب است نگاه داشتن اینها در خانه.
در حدیث دیگر فرمود: در خانه حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم یک جفت کبوتر سرخ بود.
در حدیث دیگر فرمود: جناب امیر المؤمنینعلیه السلام چاهی کنده بودند، خبر دادند به آن جناب که جنیان سنگ در آن چاه میاندازند. حضرت آمدند و بر سر آن چاه ایستادند و فرمودند که دست از این عمل بردارید وگرنه کبوتر در این چاه جا میدهم. پس فرمود: صدای بال کبوتر شیاطین را دفع میکند.
از محمّد بن کرامه منقول است: به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام رفتم، یک جفت کبوتر در منزل حضرت دیدم که کبوتر سبز بود و نقطههای سفید داشت و کبوتر مادهای سیاه بود، و حضرت نان از برای آنها ریز میکردند و فرمودند که اینها در شب حرکت میکنند و مونس منند، و هر مرتبه که در شب بال میزنند، جنیان و شیاطین که داخل خانه شدهاند دفع میکنند.
در حدیث چند از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کبوتر را که به جای دور میفرستند تا سی فرسخ راه میرود و از روی دانایی برمیگردد و آنچه زیاده از این است از روی دانایی نیست بلکه نان خورش و تقدیر آن را میآورد.
در چند حدیث منقول است: کبوتر خانگی یا کبوتر یاهو، یاد خدا بسیار میکنند و اهل بیتعلیهم السلام را دوست میدارند و صاحب خانه را دعا میکنند: خدا شما را برکت دهد.!
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: خروس بال گشاده سفیدی که در خانه باشد، آن خانه و هفت خانه دور آن خانه را از بلاها نگاه میدارد. و یک بال زدن کبوتر دو رنگ بهتر است از هفت خروس سفید.
در حدیث دیگر فرمود: خروس سفید یار من و یار هر مؤمنی است.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در خروس پنج خصلت از خصلتهای پیغمبران هست: سخاوت و شجاعت و شناختن وقت نمازها و بسیار جماع کردن و غیرت.
و از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: فریاد کردن خروس، نماز او است و بال زدنش، رکوع و سجود او است.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دشنام مدهید خروس را که از برای نماز، مردم را بیدار میکند.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: اهل هر خانهای که یک گوسفند نگاه دارند، خداوند روزیِ آن گوسفند را به ایشان بدهد و روزیِ ایشان را زیاد کند و فقر از ایشان یک منزل دور شود، و اگر دو گوسفند نگاه دارند، خدا روزیِ آنها را برساند و روزی ایشان را زیاد کند و پریشانی از ایشان دو منزل دور میشود و اگر سه گوسفند نگاه دارند، حق تعالی روزی آنها را برساند و روزی ایشان را زیاد گرداند و پریشانی از ایشان در اصل برطرف شود.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هر اهل خانهای که نزد ایشان گوسفند شیر دهی باشد، هر روز دو مرتبه ملائکه به ایشان گویند: خدا شما را برکت دهد.!
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که در خانه او یک بز شیرده باشد، هر روز یک مرتبه، ملکی در طرف صبح، ایشان را دعا کند که، مطهر و پاک باشید شما، و خدا برکت دهد شما را و نیکو باد احوال شما و نیکو باد نان خورش شما. و اگر دو بز شیر ده باشد هر روز دو مرتبه ملک چنین دعا کند.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به عمه خود فرمود: چه مانع است تو را از آنکه در خانه خود برکتی نگاه داری؟ گفت: یا رسول اللَّه! برکت کدام است؟ فرمود: گوسفندی که شیر دهد. پس فرمود: هرکه در خانه او گوسفند شیرده یا بز شیرده یا گاو شیرده باشد، باعث برکت خانه او میشود.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی سه برکت فرستاده است: آب، و آتش، و گوسفند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر اهل خانهای که سی گوسفند در هر پسین داخل خانه ایشان شوند، ملائکه نگاهبانی ایشان میکنند تا صبح.
در حدیث دیگر فرمود: گوسفند نگاهدار و شتر نگاه مدار.
و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: نیکو مالی است گوسفند.
در حدیث دیگر فرمود: چون گوسفند نگاه دارید، خوابگاه ایشان را پاکیزه کنید و خاک از بدنشان پاک کنید.
در حدیث معتبر منقول است: فاخته در خانه امام محمّد باقرعلیه السلام بود، آن حضرت روزی شنیدند که او خوانندگی میکرد، فرمود: میدانید چه میگوید؟ گفتند: نه! فرمود: میگوید: فقدتکم، فقدتکم، یعنی نیست شوید، نیست شوید. پس فرمود که ما آن را دفع میکنیم پیش از آنکه او ما را دفع کند. پس فرمود: آن را کشتند.
در حدیث دیگر منقول است: روزی حضرت صادقعلیه السلام به خانه اسماعیل فرزند خود آمدند، دیدند که فاخته را در قفس کرده و فریاد میکند. حضرت فرمود: ای فرزند! چه باعث شده است تو را که این فاخته را نگاه داشتهای؟ مگر نمیدانی که نفرین میکند صاحب خانه را؟! پس آن را نیست کنید، پیش از آنکه آن شما را نیست کند.
در حدیث معتبر منقول است: روزی حضرت صادقعلیه السلام نشسته بودند، شخصی گذشت و پرستک کشته در دست داشت، حضرت برجستند و آن را از دست او گرفته بر زمین زدند، و فرمود: آیا عالم شما امر کرده است شما را که این مرغ را بکشید، یا فقیه شما؟! به درستی که خبر داد مرا پدرم از جدش که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از کشتن شش جانور: مگس عسل، و مورچه، و وزغ، و صرد، و هدهد، و پرستک. اما مگس عسل؛ زیرا که پاکیزه میخورد و پاکیزه از او جدا میشود، و آن است چیزی که خدا به او وحی کرده است که نه از جن است و نه از انس، در آنجا که فرموده است:«وَاَوْحی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ» [نحل / آیه 68].
و اما مورچه؛ زیرا که قحطی در زمان حضرت سلیمان به هم رسید آن حضرت با اصحاب خود به طلب باران بیرون رفتند، ناگاه مورچه را دید آن حضرت که بر پا ایستاده و دست به آسمان دراز کرده و میگوید: پروردگارا! ما از جمله آفریدههای توایم و از روزی تو بینیاز نیستیم پس روزی بده به ما از نزد خود و ما را مگیر به گناهان بیخردان از فرزندان آدم. پس حضرت سلیمان گفت: برگردید که حق تعالی به دعای دیگری، شما را باران داد. و اما وزغ؛ زیرا که چون نمرود، آتش برای حضرت ابراهیمعلیه السلام افروخت، جانوران زمین از خدا رخصت طلبیدند که آب بر آن آتش بریزند، حق تعالی هیچ یک را رخصت نفرمود به غیر از وزغ، پس دو ثلث آن از آتش سوخت و یک ثلث باقی ماند.
و اما هدهد؛ زیرا که آن دلیل حضرت سلیمانعلیه السلام بود به سوی ملکه بلقیس. و اما صرد؛ مرغی است که سر بزرگی دارد و گنجشک را شکار میکند، زیرا که راهنمای حضرت آدم بود، از بلاد سراندیب تا بلاد جده یک ماه. و اما پرستک؛ زیرا که گردیدن آن در هوا برای تأسف و اندوهی است که بر مظلومیت اهل بیت رسالت پناهعلیهم السلام دارد، و تسبیحش خواندن سوره حمد است، مگر نمیبینی که در آخر خوانندگی میگوید: «وَلا الضالین»!.
در حدیث صحیح منقول است: از امام موسیعلیه السلام پرسیدند از کشتن مورچه، حضرت فرمود: مکش مگر آنکه تو را آزار کند. و پرسیدند از کشتن هدهد، فرمود: آزارش مکن و مکُش و ذبح مکن که نیکو مرغی است آن.
در حدیث دیگر از امام رضاعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از کشتن پنج جانور: صرد و صوام، که مرغی است در میان نخلستان و معروف است، و هدهد، و مگس عسل، و مورچه، و وزغ. و امر به کشتن پنج جانور فرمود:کلاغ، و کورکوره، و مار، و عقرب، و سگ درنده.
و در حدیث دیگر فرمود: هرکه ماری را بکشد، چنان است که کافری را کشته است.
در حدیث موثّق منقول است: از امام موسیعلیه السلام پرسیدند از کشتن مار، حضرت فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه مار را برای این نکشد که کشتن آن گناه است از من نیست، اما اگر برای این نکشی که حیوانی است و به تو آزاری نمیرساند باکی نیست.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمودند از آنکه حیوانی را به آتش بسوزانند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی عذاب فرمودند زنی را، از برای آنکه گربهای را بسته بود تا آن که از تشنگی مرده بود.
در حدیث معتبر منقول است: باکی نیست به کشتن مورچه، خواه آزارت بکند، خواه نکند.
در حدیث دیگر از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: پرستک را حرمت بدارید که زیاده از همه مرغان، انس به مردم میگیرد، و در ذکری که میکند سوره حمد میخواند.
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است: در هر بال هدهد به زبان سریانی نوشته است که «آلُ مُحَمَدٍ خَیْرُ الْبَرِّیَةِ»، یعنی آل محمّد بهترین خلایق هستند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مخورید هوجه را و دشنام مدهید و به اطفال مدهید که بازی کنند، که تسبیح خدا میگوید، تسبیحش این است که «لَعَنَ اللَّهُ مُبْغِضِی آلِ مُحَمَّدٍعلیهم السلام»، یعنی خدا لعنت کند دشمنان آل محمّد را.
در حدیث دیگر از حضرت علی بن الحسینعلیه السلام منقول است: آن کاکلی که بر سر جوجه است از دست مالیدن حضرت سلیمان به هم رسیده است، زیرا که روزی نری با مادّه خود خواست که جمع شود و ماده مضایقه میکرد، نر گفت که میخواهم فرزندی به هم رسد که خدا را یاد کند، پس ماده راضی شد، چون خواست که تخم بگذارد، نر گفت که تخم را کجا میگذاری؟ گفت که میخواهم دور از راه بگذارم. نر گفت که اگر نزدیک راه بگذاری بهتر است، که اگر کسی بیاید گمان کند که برای دانه چیدن به اینجا آمدهای، آن چنین کرد چون نزدیک شد که جوجه را بیرون آورد ناگاه دیدند که حضرت سلیمان با لشکرش میآیند و مرغان بر سرش سایه کردهاند. ماده گفت که اینک سلیمان با لشکرش رسید و میترسم که ما و تخم ما را پامال کنند. نر گفت که حضرت سلیمان مرد رحیم و مهربانی است. آیا نزد تو چیزی هست که برای جوجه خود پنهان کرده باشی؟ گفت: بلی. ملخی دارم که از تو پنهان کردهام برای جوجه خود، آیا تو چیزی برای جوجه خود ذخیره کردهای؟ نر گفت: بلی، من خرمایی دارم. ماده گفت: پس تو خرمای خود را بردار و من ملخ را برمیدارم و هر دو به خدمت سلیمان میرویم و هدیه خود را میگذاریم و حاجت خود را عرض میکنیم و سلیمان هدیه را دوست میدارد. پس نر، خرما را در منقار گرفت و ماده، ملخ را به چنگال گرفت و هر دو پرواز کردند و به نزد حضرت سلیمان آمدند، و آن حضرت بر روی تخت خود نشسته بود. چون ایشان را دید دستها را گشودند، نر بر دست راست آن حضرت نشست و ماده بر دست چپ، و حضرت از حال ایشان سؤال فرمود، قصه خود را نقل کردند. سلیمان هدیه ایشان را قبول نمود و لشکر خود را از جانب تخم ایشان به جانب دیگر گردانید و دست بر سر ایشان مالید و دعا کرد برای ایشان به برکت، پس به این سبب آن کاکل بر سر ایشان به هم رسید.
در چند حدیث معتبر وارد شده است که جوجه را از آنها شکار مکنید، بلکه بگذارید که پرواز کنند بعد از آن ایشان را شکار کنید، و شب بر سر آشیانه مرغان نروید که ایشان را شکار کنید، که شب در امانند.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: باکی نیست شب مرغان را از آشیانها گرفتن. لهذا علما گفتهاند که مکروه است که شب مرغان را در آشیانه شکار کردن و جوجه را از آشیانه گرفتن، و همچنین حیوانات را در شب کشتن مکروه است.
در حدیث دیگر منقول است: در خدمت امام رضاعلیه السلام تعریف حُسن طاووس میکردند، حضرت فرمود: هیچ حیوانی حسنش زیاده از خروس سفید نیست، و خروس خوشآوازتر از آن است و برکتش بیشتر است و تو را آگاه میکند در وقت نمازها، و طاووس نفرین و ویل و عذاب بر خود میکند به آن گناهی که کرده است و به آن سبب مسخ شده است.
در حدیث دیگر منقول است: طاووس یمانی به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام آمد، حضرت از او پرسیدند که تویی طاووس؟ گفت: بلی. حضرت فرمود: طاووس مرغ شومی است که به ساحت هیچ گروهی داخل نمیشود مگر آنکه آواره میکند ایشان را.
در حدیث دیگر منقول است: سالم به خدمت آن حضرت رفت، چون نشست، جمعی از گنجشکها فریاد میکردند. حضرت فرمود:میدانی که چه میگویند؟ گفت: نه. فرمود:میگویند خداوندا! ما آفریده چندیم از آفریدههای تو و چارهای نیست ما را از روزی تو، پس طعام و آب بده ما را.
در حدیث دیگر منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام در چنین حالی فرمودند که اینها تسبیح پروردگار خود میگویند و طلب روزی خود را از خدا میکنند.
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است: جغد در زمان سابق در خانهها جا میکرد و در وقت طعام خوردن، نزدیک خوان میآمد و طعام به نزدش میریختند و میخورد. چون امام حسینعلیه السلام را شهید کردند، از آبادانی بیرون رفت و در خرابهها و کوهها و صحراها جا گرفت، و گفت: بد امتی هستید شما، فرزند پیغمبر خود را میکشید، من ایمن نیستم از شما که مرا بکشید.
در چند حدیث از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تا جناب امام حسینعلیه السلام را شهید کردند، جغد در روزها پیدا نمیشود، و همیشه در شب ظاهر میشود. و از آن روز قسم خورد که در آبادانی جا نگیرد و پیوسته روزها روزه میباشد و اندوهناک، و چون شب میشود افطار میکند، پیوسته ناله و گریه میکند بر جناب امام حسینعلیه السلام تا صبح.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: اگر نه این بود که مگس بر طعام مینشیند، هر آینه همه کس به خوره مبتلا میشدند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون مگس در ظرف طعام بیفتد آن را غوطه دهید و بیندازید که در یک بالش زهر است و در بال دیگرش شفاست و آن بال زهر آلود را در آب و طعام فرو میبرد، شما آن بال دیگر را هم فرو برید که ضرر نرساند.
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مکروه است در خانه مرد مسلمان، سگ بوده باشد.
در حدیث موثّق از آن حضرت منقول است: هیچکس نیست که سگی در خانه نگاه دارد مگر آنکه هر روز از ثواب اعمالش یک قیراط کم میشود.
در حدیث صحیح از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: خیر نیست در سگها، مگر سگ شکاری یا سگ گله.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نگاه مدار سگ شکاری را در خانه، مگر آنکه میان تو و او دری باشد که بر روی آن سگ بسته شود.
در حدیث موثّق دیگر فرمود: سگهایی که تمام بدن ایشان سیاه است از جنّند. از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سگها از ضعیفان جنّند، هرگاه طعام خورید و سگی حاضر باشد یا طعامش بدهید یا دورش کنید که نفسهای بد دارند. و از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سگی که سیاه رنگ است یا سفید رنگ یا سرخ یک رنگ باشد، اینها از جنند و سگهای اَبلق مسخ شدهاند از جن و انس.
در حدیث صحیح از ابوحمزه منقول است: گفت در خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام بودم در میان مکه و مدینه، ناگاه آن حضرت ملتفت شدند به جانب چپ، سگ سیاه یک رنگی دیدند، فرمود: چیست تو را. خدا قبیح گرداند تو را چه بسیار تند میروی؟ ناگاه دیدم شبیه به مرغی شد و پرواز کرد. پرسیدم که این چه چیز بود؟ فرمود: این عثم نام دارد و پیک جنّیان است، در این ساعت هشام مرده است او پرواز میکند به هر شهری و خبر مرگ او را میرساند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رخصت دادند جماعتی را که خانههای ایشان دور باشد از آبادانی که سگ نگاه دارند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از پی شکار بسیار مروید که بیم ضرر است بر شما و چون صدای سگ و فریاد خر را بشنوید پناه برید به خدا از شر شیطان رجیم، زیرا که آنها میبینند چیزی که شما نمیبینید.
در حدیث موثّق منقول است: حیوانات را با یکدیگر به جنگ انداختن خوب نیست مگر سگ که بتازند بر حیوانات برای شکار کردن.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که هر حیوانی که سگ تعلیم کرده شکار کند، اگر برسی و جان داشته باشد، آن را ذبح کن و اگر جان نداشته باشد حلال است، اگر در وقت فرستادن سگ "بسم اللَّه" گفته باشی. و هرچه را حیوانات دیگر شکار کند، یا سگی شکار کند که آن را شکار کردن نیاموخته باشند و اگر برسی وقتی که جان داشته باشد و آن را بکشی حلال است و اگر نه حرام است. و هر حیوانی را که شکار کنی به تیر پیکان دار یا بیپیکان که در بدنش فرو رود و آن را بکشد، اگر برسی و جان داشته باشد، آن را ذبح کن و اگر جان نداشته باشد، اگر نام خدا بردهای در وقت تیر انداختن، حلال است. و همچنین اگر به شمشیر و نیزه و حربهای دیگر شکار کنی این حکم را دارد و اگر به سنگ یا تفنگ یا کمان گلوله و سایر چیزها که آهنی ندارد و به سنگینی میکشد شکار کنی اگر وقتی برسی که جان داشته باشد و بکشی حلال است و اگر نه حرام است.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: شکاری که سگ سیاه یک رنگ بکند، مخورید زیرا که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم امر فرموده که، چنین سگی را بکشند و علما حمل بر کراهت کردهاند.
و همچنین نهی وارد شده است از خوردن شکاری که سگی بکند که یهودی یا نصرانی یا مجوسی آن را تعلیم کرده باشند و این را نیز حمل بر کراهت کردهاند. و همچنین مکروه است ماهی را شکار کردن در روز جمعه پیش از نماز، و در شکار ماهی شرط است که آن را زنده از آب به در آورند و در بیرون آب بمیرد و اگر در میان آب بمیرد حرام است و باید که مسلمان به در آورد و اگر کافر به در آورد و مسلمان از او بگیرد و در دست مسلمان بمیرد حلال است و همچنین اگر ماهی خود بر کنار بیفتد و مسلمان آن را بگیرد و زنده باشد حلال است و اگر ببیند که زنده است و دست نگرفته بمیرد خلاف است، و احوط اجتناب است. و شکار ملخ به آن حلال میشود که مسلمان آن را به دست خود یا آلت شکار بگیرد، ملخی که به پرواز نیامده باشد حلال نیست. و بدان که شکار لهو و لعب کردن که مطلب از آن سیر تفریح کردن باشد و زنند و اندازند، جایز نیست و نماز را در چنین سفری تمام میباید کرد و روزه را میباید گرفت و اگر مطلب روزی عیال و تجارت باشد حلال است و نماز را قصر میکند و روزه را میخوراند.
و چون این رساله گنجایش ذکر مفصل احکام شکار ندارد از محلش طلب باید کرد.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چراغها را در شب خاموش کنید که آن فاسقک، یعنی موش، فتیله را نکشد که آتش در خانه اندازد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چهار چیز است که ضایع میشوند و کسی به آنها منتفع نمیشود؛ یکی چراغ در ماهتاب روشن کردن.
در حدیث دیگر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: پنج چیز است که ضایع میشوند؛ چراغی که در آفتاب روشن کنند، روغن ضایع میشود و از روشناییاش منتفع نمیتوان شد. و بارانی که بر زمین شوره زار ببارد باران ضایع میشود و از زمین نفعی عاید نمیشود. و طعامی که شخصی در آن تکلف کند و نزد کسی بیاورد که او سیر باشد و منتفع نشود. و زن خوش رویی را که عروس کنند و برای شوهر عنین ببرند. و نیکیای که به شخصی بکنند که شکر نکند.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چراغ روشن کردن پیش از غروب آفتاب، پریشانی را برطرف و روزی را زیاد میکند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کراهت دارد که شخصی داخل خانه تاریک شود مگر آنکه در پیش روی او چراغی یا آتشی افروخته باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون چراغ را به اندرون خانه بیاورند، این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنا نُوراً نَمْشی بِهِ فِی النّاسِ وَلا تَحْرِمْنا نُورَکَ یَوْمَ نَلْقاکَ واجْعَلْ لَنا نُوراً اِنَّک نُورٌ لا الهَ اِلّا اَنْتَ»؛ و چون چراغ خاموش کنند این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اَخْرِجْنا مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ».
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خانهای بخرد، سنّت است که ولیمه و مهمانی بکند.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه خانه بسازد پس گوسفند فربهای بکشد و گوشتش را به مردم پریشانِ فقیر بخوراند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اَذحِرْ عَنِّی مَرَدَةَ الْجِنَّ وَالاِنْسَ وَالشَّیاطینَ وَبارِکْ لی فی بَنائی» حق تعالی دفع ضرر متمردان جن و انس و شیاطین از او بکند و آن خانه ساختن را برای او مبارک گرداند.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کراهت دارد که آدمی در خانهای شب به روز آورد که دری و پردهای نداشته باشد.
در حدیث دیگر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سه کسند که حق تعالی حفظ و حمایت خود را از ایشان میدارد؛ کسی که در خانه شکسته نازل شود و سکنی نماید و کسی که در میان راه نماز کند و کسی که چهار پای خود را سر دهد و بندی بر آن نگذارد و کسی بر آن نگمارد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ساحتهای خانه خود را جارو کنید و شبیه مشوید به یهودان که ایشان جاروب نمیکنند.
در روایت معتبر از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: خاکروبه خانه را شب در خانه مگذارید و بیرون بدهید که شیطان در آن جا میگیرد. و امام محمّد باقرعلیه السلام فرمود که، خانه را جاروب کردن پریشانی را برطرف میکند. و حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:خانه شیطان در خانههای شما جایی است که عنکبوت میتند.
در حدیث موثّق از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: دهان ظرفهای آب و طعام را ببندید و درِ خانهها را ببندید که شیطان درِ بسته و ظرف سر بسته را نمیگشاید و چراغ را خاموش کنید که موش، آتش در خانه شما میاندازد.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در تابستان که از خانه بیرون میآمدند برای خوابیدن در روز پنجشنبه بیرون میآمدند و چون هوا سرد میشد و داخل خانهها میشدند برای خوابیدن در روز جمعه داخل میشدند.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه بر روی قبر، بول یا غایط بکند یا ایستاده بول کند یا در خانه تنها بخوابد یا با دست آلوده به طعام بخوابد، شیطان او را بگیرد و دیوانه کند و دست از او بر نمیدارد و در هیچ حالی بر آدمی استیلا ندارد مانند این احوال.
به درستی که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به جنگی میرفتند، به وادیای رسیدند که در آنجا جن بسیار بود. در میان اصحاب خود ندا کردند که، هر دو تا دست یکدیگر را بگیرید و داخل این وادی شوید و هیچ کس تنها نرود. و یک شخص تنها رفت، او را صرع گرفت. به حضرت خبر دادند. حضرت انگشت مهین او را گرفتند و فشردند و گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ اُخْرُجْ خَبیثٌ اَنَا رَسُولُ اللَّهِ». پس آن شخص صرعش زایل شد و برخاست.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت از شخصی پرسیدند که در کجا فرود آمدهای؟ گفت: در فلان موضع. حضرت فرمود: آیا در آنجا کسی با تو هست؟ گفت: نه. حضرت فرمود: در خانه تنها مباش و از آن جا به خانه دیگر نقل بکن که شیطان هیچ وقت بر آدمی جرأت ندارد مثل آنکه در خانه تنها باشد.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دستمال گوشت را شب در یورت مگذارید که آن خوابگاه شیطان است و خاکروبه را در پشت در، جمع مکنید که آن جایگاه شیطان است و چون به در حجره خود برسید "بِسْمِ اللَّه" بگویید که شیطان میگریزد و چون داخل حجره شوید، سلام بکنید که برکت نازل میشود و ملائکه انس میگیرند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خاکروبه را شب در خانه مگذارید و روز بیرون برید که آن جای نشستن شیطان است. و از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: پاک کنید خانههای خود را از تار عنکبوت که گذاشتن آن در خانه باعث فقر و پریشانی میشود.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: شستن ظرفها و جاروب کردن خانهها و ساحت اندرون و بیرون خانهها، روزی را زیاد میکند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: تنیده عنکبوت و خاکروبه را در خانه گذاشتن باعث پریشانی میشود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: دستمالی که دست از آن پاک کردهاند و آلوده به طعام و چربی است، شب در یورت مگذارید که آن خوابگاه شیطان است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ظرفهای خود را بیسر پوش مگذارید که ظرفی را که سرش را نمیپوشانند، شیطان در آن آب دهن میاندازد و از آنچه در آن هست آنچه میخواهد برمیدارد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چهارپایان و اطفال و یاران خود را محافظت نمایید بعد از آفتاب فرو رفتن تا وقت خفتن که در این ما بین، شیاطین بر ایشان مستولی میشوند.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه کسی در خانه همسایه نظر کند.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی شش خصلت را برای من نخواسته است و من نمیخواهم برای امامان از فرزندان من و شیعیان ایشان؛ با دست و ریش و جامه خود بازی کردن در نماز، و فحش گفتن در روز روزه، و منت گذاشتن بعد از تصدق، و جنب به مسجدها رفتن، و در قبرستان خندیدن، و بر خانههای مردم مشرف شدن.
در حدیث صحیح منقول است: روزی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در حجره بعضی از زنان بودند شخصی از رخنه درگاه در آن حجره نظر میکرد، حضرت فرمود: اگر نزدیک میبودم چشمت را کور میکردم.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بعد از یک خواب اوّل شب از خانه بیرون مروید که خدا را خلقی چند هست که در این وقت پهن میشوند در زمین و آنچه میفرماید میکنند.
در حدیث صحیح از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون از خانه بیرون روی بگو: «بِسْمِ اللَّهِ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ»، که چون این را بگویی ملائکه به روی شیطان میزنند و او را از تو دور میکنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرگاه کسی از خانه بیرون آید و بگوید: «بِسْمِاللَّه ، ملائکه به او میگویند: سلامت ماندی. پس چون بگوید: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّه»، به او میگویند: کارهایت ساخته شد. پس چون بگوید: «تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ»، ملائکه به او میگویند که از بلاها نگاه داشته شدی.
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون پدرم از خانه بیرون میآمد، این دعا میخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ لا بِحَوْلی وَقُوَّتی بَلْ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ یا رَبِّ مُتَعَرِّضاً لِرِزْقِکَ فَأْتِنی بِهِ فِی عافِیَةٍ».
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون کسی داخل خانه خود شود بر اهلش سلام کند و اگر اهلی نداشته باشد بگوید: «اَلسَّلامُ عَلَینا مِنْ رَبِّنا».
و چون داخل خانه شود سوره "قل هو اللَّه احد" بخواند که فقر و پریشانی را برطرف میکند و چون کسی خواهد پیِ حاجتی برود، بامداد روز پنجشنبه برود و آیات سوره "آل عمران" را که پیش گذشت، «اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ»، تا «اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادِ» [آل عمران / آیه 194-190]. بخواند و آیة الکرسی و سوره "انا انزلناه" و سوره حمد بخواند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون از خانه بیرون روی بگو: «بِسْمِ اللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ خَیْرَ ما خَرَجْتُ لَهُ وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرّ ما خَرَجْتُ اِلَیْهِ اَللَّهُمَّ اَوْسِعَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَاَتِمَّ عَلَیَّ نِعْمَتکَ وَاسْتَعْمِلْنی فی طاعَتِکَ وَاجْعَلْنی راغِباً فیما عِنْدَکَ وَتَوَفَّنی فی سَبیلِکَ وَعَلی مِلَّتِکَ وَمِلَّةِ رَسُولِکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ».
در حدیث دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت بیرون آمدن از در خانه این دعا بخواند، خدا گناهانش را بیامرزد و توبهاش را قبول کند و کارهایش را بسازد و او را از بدیها و شرور نگاه دارد. دعا این است: «اَعُوذُ بِما عاذَتْ بِهِ مَلائِکَةُ اللَّهِ وَرُسُلُهُ مِنْ شَرِّ هذا الْیَومِ الْجَدیدِ الَّذِی اِذا غابَتْ شَمْسُهُ لَمْ تَعُدْ مِنْ شَرِّ نَفْسی وَمِنْ شَرِّ غَیْری وَمِنْ شَرِّ الشّیاطینَ وَمِنْ شَرِّ مَنْ نَصَبَ لِاَوْلِیاءِ اللَّهِ وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ السِّباعِ وَالْهَوامِ وَمِنْ شَرِّ رُکُوْبِ الَْمحارِمِ کُلِّها اجیرُ نَفْسی بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ سُوءٍ».
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت بیرون رفتن از خانه، ده مرتبه سوره "قل هو اللَّه احد" بخواند پیوسته در حفظ و حمایت الهی باشد تا به خانه خود برگردد.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: آن حضرت در وقت بیرون رفتن از خانه این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ بِکَ خَرَجْتُ وَلَکَ اَسْلَمْتُ وَبِکَ امَنْتُ وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ، اَللَّهُمَّ بارِکْ لی فی یَوْمی هذا وَارْزُقنی فَوْزَهُ وَفَتْحَهُ وَنَصْرَهُ وَطَهُورَهُ وَهُداهُ وَبَرَکَتَهُ وَاصْرِفْ عَنّی شَرَّهُ وَشَرَّ ما فیهِ، بِاسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَاللَّهُ اکْبَرُ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ اَللَّهُمَّ اِنِّی خَرَجْتُ فَبارِکْ لی فی خُروُجی وَانْفَعْنی بِهِ».
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون آدمی از خانه بیرون آید «اللَّه اَکبَر» بگوید، پس سه مرتبه بگوید: «بِاللَّهِ اَخْرُجُ وَبِاللَّهِ اَدْخُلُ وَعَلَی اللَّهِ اَتَوَکَّلُ»، سه مرتبه بگوید: «اَللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فی وَجْهی هَذا بِخَیْرٍ وَاخْتِمْ لی بِخَیْرٍ وَقِنِی شَرَّ کُلِّ دابَّةٍ اَنْتَ اخِذٌ بِنا صِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»، چون این دعا بخواند پیوسته در ضمان حق تعالی باشد تا برگرداند او را به آن مکان که در آنجا بوده است.
در حدیث موثّق از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت بیرون آمدن از خانه این دعا بخواند، حق تعالی کارهای دنیا و آخرت او را برآورد: «بِسْمِ اللَّهِ، حَسْبِی اللَّهُ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ خَیْرَ اُمُوری کُلِّها وَاَعُوذُبِکَ مِنْ خِزْیِ الدُّنْیا وَعَذابِ الاخِرَةِ».
در روایت دیگر منقول است: چون آن حضرت از خانه بیرون میآمدند، این دعا میخواندند: «بِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ وَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ لا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلّا بِاللَّهِ».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه در وقت بیرون آمدن از خانه، نگین انگشتر خود را به کف دست بگرداند و در او نظر کند و سوره "انا انزلناه" بخواند، پس بگوید: «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِیَتِهِمْ» در آن روز نبیند چیزی که مکروه او باشد.
در روایت دیگر منقول است: در وقت بیرون آمدن از خانه بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ»، پس سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و آیة الکرسی هر یک را از جانب پیش رو و پشت سر و جانب راست و جانب چپ و بر بالای سر و پایین پا بخواند و در وقت داخل شدن خانه بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَشْهَدُ اَنْ لا اِله اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»، پس سلام بر اهل خانه بکند و اگر کسی در خانه نباشد، بعد از آن دعا بگوید: «اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خاتَمِ النَّبِیّنَ، السَّلامُ عَلَی الاَئِمَّةِ الْهادینَ الْمَهْدِیّینَ، السَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللَّهِ الصّالِحینَ».
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ضامنم برای کسی که تحت الحنک بسته باشد از خانه بیرون رود آن که سلامت به خانه برگردد.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون به طلب حاجت بیرون بروید، در روز بروید که در شب، حاجت برآورده نمیشود.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از سعادت آدمی است که چهار پای رهواری داشته باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چهار پا نگاهدارید که زینت شماست و کارهای شما به آن ساخته میشود و روزیاش بر خدا است.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: از بدی زندگانی است چهار پای بد نگاه داشتن.
از حضرت صادقعلیه السلام فرمود: هرکه چهار پایی بخرد سواریاش از اوست و روزیاش بر خدا است.
در حدیث دیگر فرمود: از سعادت مؤمن است که چهار پایی داشته باشد که برای حوایج خود و کارسازی برادران مؤمن بر آن سوار شود.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت فرمود به یونس بن یعقوب که، الاغی نگاهدار که بارت را بردارد، به درستیکه روزیاش بر خداست. راوی گفت که الاغی خریدم چون سه سال شد، حساب خرج خود کردم هیچ زیاده نشده بود.
در روایت دیگر منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام از ابن طیفور پرسیدند: بر چه چیز سوار میشوی؟ گفت: بر الاغی. فرمود: به چند خریدهای؟ گفت: سیزده اشرفی. حضرت فرمود: این اسراف است که الاغی بخری به این قیمت و یابویی نخری. گفت: خرج یابو بیشتر است. فرمود: آن کسی که خرج الاغ را میرساند خرج یابو را هم میرساند، مگر نمیدانی هرکه اسب نگاه دارد و انتظار خروج ما اهل بیت بکشد و دشمن ما را به خشم آورد به نگاه داشتن آن اسب، حق تعالی روزیاش را برساند و سینهاش را گشاده گرداند و آرزوهایش را برآورد و یاور او است بر حوایج.
در روایت دیگر منقول است: روزی امام موسیعلیه السلام بر استری سوار شدند شخصی از مخالفان گفت که این چه چهار پاست که سوار شدهای که از پی دشمن نمیتوان دواند و بر روی آن جنگ نمیتوان کرد؟ حضرت فرمود: رفعت و سرافرازی اسب را ندارد و مذلت الاغ را ندارد و بهترین امور وسط آنهاست.
در حدیث دیگر از آن جناب منقول است: هرکه ببندد اسب پدر و مادر عربی، هر روز از نامه عمل او سه گناه محو شود و یازده حسنه نوشته شود و هرکه اسبی ببندد که یکی از پدر و مادرش غیر عربی باشند، هر روز از نامه عمل او دو گناه محو شود و هفت حسنه برای او نوشته شود و هرکه یابویی ببندد برای زینت خود و برآوردن کارهای خود یا دفع دشمن خود، هر روز یک گناه از نامه عملش محو شود و شش حسنه برای او نوشته شود.
در روایات معتبره از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: خیر و نیکی بر پیشانی اسبان بسته است تا روز قیامت.
در حدیث دیگر از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه نگاه دارد اسب سرخ مویی که در پیشانیاش سفیدی بسیار یا کمی مو بوده باشد و اگر سفیدی پیشانیاش تا بینی آمده باشد و چهار دست و پایش سفید باشد بهتر است نزد من، پس خانهای که چنین اسبی در آن خانه باشد، فقر و پریشانی داخل آن خانه نمیشود و مادام که آن اسب در ملک آن شخص داخل است ظلمی در خانه او داخل نمیشود.
از امام محمّد تقیعلیه السلام منقول است: هرکه از خانه خود یا خانه دیگری بیرون آید و اوّل روز اسب پیشانی سفیدی را ببیند که در دست و پایش هم سفیدی باشد، در آن روز به غیر خوشحالی نبیند و اگر سفیدی پیشانیاش تا پایین بینی آمده باشد پس نهایت خوشحالی در آن روز او را رو دهد و اگر پی کاری رود و چنین اسبی را ببیند آن حاجتش برآورده میشود.
در حدیث دیگر فرمود: امیر المؤمنینعلیه السلام چهار اسب از یمن به هدیه آوردند برای حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم، پرسیدند که در میان آنها اسبی هست که نشان سفیدی داشته باشد؟ امیر المؤمنینعلیه السلام عرض کرد: بلی، اسب آل نشاندار هست. آن حضرت فرمود: از برای من نگاه دارید. باز فرمود: دو کهر نشاندار هست. فرمود: از برای امام حسن و امام حسینعلیهما السلام نگاه دارید. پس فرمود: چهار اسب سیاه یکرنگ هست، فرمود: آن را بفروش و صرف عیال خود کن که مبارکی و میمنت اسب در نشانهای سفید است. و گویا در این حدیث مراد نشان سفید دست و پا باشد.
امام موسی کاظمعلیه السلام فرمود: در چهار پایان، بودن یک رنگ کراهت دارد مگر الاغ و استر، و نشانهای سفید در استر و الاغ کراهت دارد و نشان سفید در پیشانی استر کراهت دارد و نشان سفیدیاش تا بینی کشیده باشد و آن هم پر خوب نیست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: بهترین چهار پایان نزد من الاغ است.
از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: میمنت اسب در سرخ و سیاه پیشانی سفید است که سه دست و پایش سفید و دست راستش سفیدی نداشته باشد. و از طرخان، دلاّل چهار پا منقول است: حضرت صادقعلیه السلام از من طلبیدند استر سیاهی که زیر شکم و میان پاهایش و دهانش سفید باشد.
در حدیث معتبر از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چهار پا را بر صاحبش شش حق هست؛ باید که ابتدا کند به علف دادن آن چون فرود آید. و هرگاه که به آب برسد، برابر او عرض کند که اگر خواهد بخورد. و بر رویش چیزی نزند که تسبیح پروردگار خود میگوید. و بر روی آن سواره نایستد مگر در وقتی که جهاد کند در راه خدا. و زیاده از توانایی آن بارش نکند. و تکلیف رفتار آن قدر بکند که طاقت داشته باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام مثل این منقول است و زیاده بر این فرمود: به رویش داغ نکنند.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه چهار پایی را به سفر ببرد و چون فرود آید، اوّل آن را آب و علف بدهد پیش از آنکه خود چیزی بخورد.
حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سه کس بر یک چهار پا ردیف نشوند که یکی از ایشان ملعون است یعنی آن که پیش نشسته است.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت شتری را دیدند که بار بر پشت است و پایش بسته است. فرمودند که صاحب این شتر را بگویید که مستعد باشد که این شتر با او در قیامت خصومت خواهد کرد.
در حدیث معتبر منقول است: قطار شتری از پیش حضرت صادقعلیه السلام گذشت، دیدند که بار یک شتری گشته است، به صاحب شتر گفتند که عدالت کن بر این شتر که خدا عدالت را دوست میدارد. و در احادیث معتبره منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام بیست حج کردند بر شتری و یک تازیانه بر آن نزدند.
در احادیث معتبره منقول است: هیچ صاحب روحی را چیزی به رویش مزنید که تسبیح پروردگار میگوید و هر چیزی را حرمتی است و حرمت حیوانات در روی ایشان است. و از ابوذر "رضی اللَّه عنه" منقول است: چهار پایان میگویند که خداوندا! مالک نیکویی به ما کرامت فرما که رفق و مدارا کند با ما و نیکی کند به ما و آب و علف به ما بخوراند و عُنف و تعدی بر ما نکند.
به دو سند معتبر از امام جعفر صادق و امام موسی کاظمعلیهما السلام منقول است: هر دابّه که صاحبش خواهد بر او سوار شود، در آن وقت میگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی رَحِیماً؛ خداوندا! او را به من مهربان گردان».
در روایت معتبره دیگر از امام صادقعلیه السلام منقول است: شخصی دید ابوذررحمه الله را که در ربذه، الاغ خود را آب میداد، از او پرسید که مگر کسی نداری که برای تو این الاغ را آب دهد؟ گفت: شنیدم از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که فرمود: هیچ دابّهای نیست مگر آنکه هر صبح از خدا سؤال میکند که خداوندا! روزیکن مرا صاحب شایسته نیکویی که مرا از علف سیر و از آب سیراب گرداند و زیاده از توانایی، مرا تکلیف نکند. به این سبب میخواهم که خود آن را آب بدهم.
در حدیث موثّق از صفوان شتر دار منقول است که گفت: شتری برای امام جعفر صادقعلیه السلام خریدم به هشتاد درهم، چون به خدمت آن حضرت بردم، فرمود: آیا کجاوه میتواند برداشت؟ پس من کجاوه بار کردم و به حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: اگر مردم بدانند که حق تعالی چهار پایان ضعیف را چگونه توانایی بار برداشتن میدهد هرگز چهارپای گران نخرند.
در حدیث دیگر از ابن ابی یعفور منقول است: حضرت صادقعلیه السلام دیدند که من پیاده راه میروم، فرمود: چرا سوار نمیشوی؟ گفتم: شتر من ضعیف است، میخواهم که بارش سبک باشد. فرمود: مگر نمیدانی که شتر ضعیف و قوی هر دو را خدای تعالی تاب و توانایی بار برداشتن میدهد.
در چند حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر کوهان هر شتری شیطانی نشسته است، آن را به کار فرمایید و نرم کنید و نام خدا بر آن ببرید در وقت سوار شدن و بار کردن.
و در حدیث معتبر دیگر منقول است: هر شتری که هفت مرتبه آن را به حج ببرند و در موقف عرفات حاضر شود البته حق تعالی آن را از چهار پایان بهشت گرداند.
و در حدیث دیگر پنج و در حدیث دیگر سه هم وارد شده است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه بر شتر بارداری سوار شود و خود را از آن بیندازد در وقت پایین آمدن و بمیرد، داخل جهنّم شود.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه چهارپایی در زیر کسی به سر درآید و صاحبش به او بگوید: «تعست: هلاک شوی». چهارپا میگوید: «تَعْسَ اَعْصانا لِلرَّبِّ؛ هلاک شود هرکه بیشتر نافرمانی پروردگار کرده است».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اگر دابّه رَم کند، آن را بزنید ولی در سردر آن را مزنید.
در حدیث دیگر فرمود: بر روی چهار پا، پا بر روی پای دیگر مگذارید، تا آنکه به یک جانب میل مکنید و پشتش را مجلس مکنید که ایستاده بر روی آن صحبت بدارید، بلکه وقتی که راه نرود فرود آیید و چون خواهید به راه روید سوار شوید.
از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام منقول است: حیوانات از چهار چیز غافل نمیباشند؛ پروردگار خود را میشناسند و مرگ را میدانند و نر و ماده را میشناسند و چراگاه خوب را میدانند.
از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: در چه وقت دابّه را بزنیم برای راه رفتن؟ فرمود: اگر به آن روشی که در وقت جو به طویله خود میرود، نرود، آن را بزن.
بدان که احوط و اولی آن است که زین و لجام، هر یک از طلا و نقره نباشد و سنّت است که بالش میان زین و ارتوک که بر روی اسب اندازند و قطیفه که بر روی شتر اندازند و سوار شوند، حریر نباشد و سرخ نباشد. و زنان را بر زین سوار شدن کراهت شدید دارد.
در احادیث معتبره وارد شده که از جمله علامات بدی که در آخر الزمان ظاهر شود آن است که زنان بر زین سوار شوند.
در روایت حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زین، مرکب ملعونی است برای زنان.
به سند معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: جایز نیست زن را سوار شدن بر زین، مگر از برای ضروریات یا در سفر.
در حدیث صحیح منقول است که علی بن جعفر از امام موسی کاظمعلیه السلام پرسید: آیا سوار میتوان شد بر اسبی که زین و لجام آن از نقره باشد؟ فرمود: اگر روکشی باشد که از آن جدا نتوان کرد، باکی نیست و اگر چنین نباشد، سوار نمیتوان شد.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حلقه بینی ناقه رسولصلی الله علیه وآله وسلم از نقره بود و در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: زینهار! که سوار مشو بر میثره سرخ، که آن از چیزهایی است که شیطان بر آن سوار میشود و میثره بالش زین است و بالشی است که بر روی جهاز شتر میگذارند و بر رویش سوار میشوند.
در روایت دیگر منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام بر قطیفه سرخ سوار میشدند.
در حدیث دیگر منقول است که از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند: از پوست حیوانات درنده، مانند پوست ببر و پلنگ و شیر. حضرت فرمود: بر روی آنها سوار میتوان شد، اما در وقت نماز نمیتوان پوشید.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که فرمود: پنج چیز است که تا مردن ترک نمیکنم، یکی سوار شدن بر الاغ جل کرده.
و از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: در بینی هر چهار پایی شیطانی هست، چون خواهید که آن را لجام کنید، «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هر چهارپایی که چموشی کند، در وقت لجام کردن و غیر آن، یا رَم کند، در گوشش اگر بگذارد و اگر نه بر آن بخوانند این آیه را: «اَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالاَرْضَ طَوْعاً وَکُرْهاً وَاِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» [آلعمران/آیه 83].
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون کسی بر چهارپایی سوار شود و "بسم اللَّه" بگوید، ملکی ردیف او میشود و او را نگاه میدارد تا فرود آید و اگر در وقت سوار شدن "بسم اللَّه" نگوید، شیطان ردیف او میشود و به او میگوید: خوانندگی بکن و اگر نتواند خوانندگی کرد، به او میگوید که آرزوهای باطل محال بکن، پس او پیوسته در آرزو است تا پایین آید. و فرمود: هرکه در وقت سواری بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا اَنْ هَدانَا اللَّهُ، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» البته، محفوظ باشد خود و چهار پایش تا فرود آید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه سوار شود و آیة الکرسی بخواند، پس بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا اِلهَ اِلّا هُو الحَیُّ القَیُّومُ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ»، حق تعالی به ملائکه خطاب فرماید: بنده من میداند که گناهان را غیر از من کسی نمیآمرزد، پس گواه باشید که گناهان او را آمرزیدم.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: چون سوار شوید بر چهارپایان، خدا را یاد کنید و بگویید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» [زخرف/آیه 14 - 13].
از علی بن ربیعه منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام چون پا در رکاب گذاشتند گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ»، پس چون درست سوار شدند، این دعا را خواندند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِیکَرَّمَنا وَحَمَلَنا فِی البَرِّ وَرَزَقَنا مِنَ الطَّیِّباتِ، وَفَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ»، پس سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ»، و سه مرتبه «اَلحَمْدُ للَّهِِ»، و سه مرتبه «اَللَّهُ اَکْبَرُ» فرمودند. پس این دعا خواندند: «رَبِّ اغْفِرْ لِی فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ».
در روایت دیگر منقول است: چون حضرت صادقعلیه السلام پا در رکاب میگذاشتند، میفرمودند: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ»، و هفت مرتبه «اَلْحَمْدُ للَّهِِ»، و هفت مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» میگفتند.
و در روایت دیگر منقول است: چون آن حضرت سوار شتر میشدند، این دعا میخواندند: «بِسْمِ اللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ».
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر کوهان هر شتری شیطانی هست، چون سوار آن شوید چنانچه خدا فرموده است بگویید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ».
در حدیث معتبر منقول است: چون چهار پای حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به سر در میآمد یا پایش میلغزید، این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ وَمِنْ تَحْوِیلِ عافِیَتِکَ وَمِنْ فُجْأَةِ نَقِمَتِکَ».
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام شکایت کرد که دابه من گهگیر است و در هنگام رفتار یک دفعه میایستد. حضرت فرمود: این آیه در گوشش بخوان: «اَ وَلَمْ یَرَوْا اَنّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمّا عَمِلَتْ اَیْدِینا اَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ وَذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُم وَمِنْها یَأْکُلُونَ» [یس / آیه 72 - 71].
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: لازم است که سواره با خبر کند پیادگان را که به ایشان آزار نرساند چهار پای او. فرمود: روزی امیر المؤمنینعلیه السلام سوار شدند، جمعی پیاده با حضرت روان شدند. فرمود: آیا کاری دارید؟ گفتند: نه، ولیکن میخواهیم که در رکاب تو راه رویم. فرمود: برگردید، که راه رفتن پیاده با سواره باعث غرور و فساد سواره و موجب مذلت و خواری پیاده است.
در حدیث دیگر از عبد اللَّه بن عطا منقول است که گفت: روزی به خدمت امام محمّد باقرعلیه السلام رفتم فرمود: دو چهار پا برای ما زین کن. رفتم الاغی و استری را زین کردم، استر را پیش بردم که آن حضرت سوار شوند، فرمود: الاغ را پیش بیاور، که بهترین چهار پایان نزد من الاغ است و استر را خود سوار شو. پس الاغ را آوردم و رکاب را گرفتم، چون سوار شدند، گفتند: «اَلحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هَدانا لِلاِسْلامِ وَعَلَّمَنا القُرآنَ وَمَنَّ عَلَیْنا بِمُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وسلم وَالحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی سَخَّرلَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَالحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمِینَ» پس روانه شدند و در اثنای راه دیدم که الاغ، شوخی در رفتار میکرد، حضرت خود را به پیش زین چسبانید.
عرض کردم: یا بن رسول اللَّه! مگر شما را آزاری هست؟ فرمود: نه، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم الاغی داشت که آن را عفیر مینامیدند و چون سوار آن میشدند از شادی آنکه آن حضرت بر آن سوار شده است، شوخی در رفتار میکرد، که دوشهای مبارک آن حضرت را به حرکت میآورد و آن حضرت خود را به پیش زین میچسبانیدند و میفرمودند: «اَلّلهُمّ لَیْسَ مِنِّی وَلکِنْ ذا مِنْ عَفیرِ؛ خداوندا! این از من نیست، ولیکن این خیلا و تبختر از عفیر است. من نیز چنین کردم».
ای عزیزان! تفکر کنید که آن بزرگواران از خیلا و نخوت رفتار الاغ اندیشه داشتهاند و به درگاه خدا عذر میطلبیدهاند، پس آنانکه بر اسبهای تازی نژاد خوش رفتار به آن نخوت و غنج و دلال سوار میشوند و بر آسمان و زمین، به رفتار خود منّت مینهند و غیر خود، کسی را موجود نمیشمارند، چگونه عذر خواهند خواست؟
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: آیا شرم نمیکنید شما بر روی چهار پای خود خوانندگی میکنید و آن در زیر شما تسبیح پروردگار خود میگوید؟
امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: چهار پای من هرگز به سر در نیامد، زیرا که هرگز من بر روی زراعت کسی آن را نراندم و کشتزار کسی را پامال نکردم.
بعضی از احادیث این فصل در آداب کفش و جامه پوشیدن گذشت.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام منقول است: تند راه رفتن حُسن مؤمن را میبرد.
در حدیث حسن از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: زنان باید در کنار راه بروند و در میان راه نروند.
در حدیث دیگر فرمود: سواره اَحقّ است به میان جاده راه رفتن از پیاده و پا برهنه احق است به میان راه از کسی که کفش پوشیده است.
در حدیث معتبر منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام چنان به همواری راه میرفتند که گویا مرغ بر سر آن حضرت نشسته است و میترسید که پرواز کند، و دست راست آن حضرت بر دست چپ پیشی نمیگرفت.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه راه رود بر زمین از روی خیلا و تکبر، لعنت کند او را زمین و آنچه در زیر زمین و آنچه در بالای زمین است.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه کر گوشی کنند امت من از سائلان، در وقتی که از ایشان چیزی طلبند و از روی تبختر راه روند، پروردگار من به عزت خود سوگند خورده است که ایشان را به یکدیگر عذاب کند.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه امت من در رفتار تبختر کنند و دستها را کشند و خدمت ایشان کنند غلامان فارس و روم، در میان ایشان فتنه و فساد باشد و بر یکدیگر شمشیر کشند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه با عصا راه رود از روی تواضع و شکستگی در سفر و حضر، به هر گامی برای او هزار حسنه نوشته شود، و هزار گناه از او محو شود و هزار درجه برای او بلند شود.
در حدیث دیگر فرمود: عصا به دست بگیرید که از سنتهای پیغمبران است، و بنیاسرائیل صغیر و کبیر و جوان و پیر ایشان، عصا در دست میگرفتند تا آنکه خیلا و تکبر نکنند در راه رفتن. و فرمود: برداشتن عصا پریشانی را برطرف میکند و شیطان نزدیک او نمیآید.
از حضرت صادقعلیه السلام مروی است: اگر عاقلی، باید به هر جانب که متوجه شوی اوّل نیت خود را درست کنی و غرض صحیح برای حرکت خود قرار دهی و نهی کنی نفس را از آنکه امر نامشروعی را منظور داشته باشد، و باید که در راه رفتن، پیوسته در فکر و اندیشه باشی و در هر قدمی از عجایب صنع الهی عبرت بگیری و در رفتار تبختر نکنی و دیده خود را نپوشی از چیزی که در دین خدا پسندیده نیست و پیوسته مشغول ذکر خدا باشی. به درستی که مواضعی که در آن ذکر خدا کرده میشود شهادت میدهند برای او در قیامت و استغفار میکنند برای او تا داخل بهشت شود. و در راه با مردم بسیار سخن مگو که خلاف ادب است، و اکثر راهها کمینگاه شیطان است، از مکر او غافل مباش و چنان کن که رفتن و برگشتنت در طاعت خدا باشد، و رفتارت برای چیزی باشد که موجب خشنودی خداست. به درستی که جمیع حرکات تو در نامه عملت نوشته میشود.
در حدیث معتبر منقول است که از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم پرسیدند: کدام مال بهتر است؟ فرمود: زراعتی که آدمی بکارد و در وقت درو کردن، حق خدا را بدهد. گفتند: بعد از زراعت، دیگر کدام مال بهتر است؟ فرمود: شخصی که گوسفندی چند داشته باشد و هر جا که آب و علفی یابد آنها را بچراند و نماز را به جا آورد و زکات مال خود را بدهد. گفتند: بعد از گوسفند کدام مال بهتر است؟ فرمود: گاو، که در بامداد و پسین شیر میدهد. گفتند: بعد از گاو کدام مال بهتر است؟ فرمود: آنها که پا در گل فرو برده و در خشکسال میوه میدهند؛ یعنی درختان خرما. پس فرمود: نیکو مالی است درخت خرما، هرکه آن را بفروشد قیمتش از بابت خاکستری است که بر سر کوه بلندی در باد تند رها کنی، مگر آنکه به عوض آن، درخت خرمای دیگری بخری. پرسیدند: بعد از درخت خرما، دیگر کدام مال بهتر است؟ حضرت جواب نفرمودند. شخصی گفت: چرا شتر را نفرمودید؟ فرمود: در شتر مشقت و تعب و دوری از منزل هست و صبح، خرج میخواهد و شام، خرج میخواهد.
در حدیث دیگر فرمود: گوسفند وقتی که رو میکند رو کرده است و وقتی که پشت میکند رو کرده است. یعنی وقتی که مرگ در میانشان میافتد هم میکشی و میخوری و نقصان نمیکنی. و گاو وقتی که رو میکند رو کرده است و در وقتی که پشت میکند پشت کرده است. و شتر، همسایه شیطان است و اگر رو میکند پشت کرده است و اگر پشت میکند پشت کرده است. یعنی وقتی که خوب است هم برای صاحبش ضرر دارد و نفع ندارد. گفتند: یا رسول اللَّه! بعد از آنچه شما در باب شتر فرمودید، چه کسی نگاه خواهد داشت؟ فرمود: همیشه بدبختان و فاجران هستند که آن را نگاه میدارند.
در حدیث دیگر فرمود: نُه عشر (910) روزی در تجارت است و یک عشر (110) آن در نگاه داشتن گوسفندان.
و در حدیث دیگر فرمود: بر شما باد به نگاه داشتن گوسفندان که هر بامداد و پسین نفعشان به شما میرسد.
در حدیث معتبر دیگر منقول است که فرمود: شتر باعث عزّت اهلش است.
در حدیث صحیح منقول است: حضرت صادقعلیه السلام به صفوان شتردار فرمود: شتری برای من بخر، و باید که بد صورت باشد که عمرش درازتر است.
و در حدیث دیگر منقول است که فرمود: شتران سیاه بد صورت بخر که عمرشان درازتر میباشد.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: شتران سرخ مو مخرید که عمرشان کوتاهتر میباشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از میان قطار شتر به در مروید، زیرا که هیچ قطار شتری نیست مگر آنکه در میان هر دو شتر شیطان هست.
در حدیث حسن منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام برای اکرام خود شتری به صد اشرفی میخریدند و سوار میشدند.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: یکی از حاملان عرش به صورت گاو است، و گاو سید و بهترین حیوانات است و در میان حیوانات خوشروتر و سرافرازتر از گاو نبود، تا آنکه بنی اسرائیل گوساله پرستیدند، آن ملکی که به صورت گاو است از شرم سر در زیر افکند و به این سبب هر گاوی چنین شد و از شرم نگاه به جانب آسمان نمیکنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: مخورید گوشت و شیر شتری را که فضله آدمی خورد، و سوار آن مشوید، تا چهل روز آن را علف بدهید. و علما خوردن گوشت و شیرش را حرام میدانند و سواریاش را مکروه میدانند و این حکم را دارد حیوانات دیگر هم. و پاک کردن آنها به آن میشود که علف پاک بخورانند به آنها در مدتی چند که برای هر یک مقرر شده است و در کتابهای علما مذکور است.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه چهار پایی بخرد، بر جانب چپ آن بایستد و موی پیشانیاش را به دست راست بگیرد و بر سرش بخواند سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و آخر سوره حشر، «لَو اَنْزَلْنا هذا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ»، تا آخر سوره، و آخر سوره بنی اسرائیل «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ او ادْعُوا الرَّحْمنَ» تا آخر سوره، و آیةالکرسی، پس چون چنین کند آن چهارپا امان یابد از جمیع آفتها.
در حدیث موثّق از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون کنیزی خواهی بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ اَسْتَشِیرُکَ وَاَسْتَجیرُکَ»، و چون حیوانی خواهی بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ قَدِّرْلی اَطْوَلَهُنَّ حَیوةً وَاَکْثَرَ هُنَّ مَنْفَعَةً وَخَیْرَ هُنَّ عاقِبَةً».
و در حدیث صحیح منقول است: علی بن جعفر از امام موسیعلیه السلام سؤال کرد که آیا دابّه را بر رویش میتوان زد و رویش را داغ میتوان کرد؟ فرمود: باکی نیست، یعنی حرام نیست اما مکروه است. چنانچه در حدیث موثّق منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند از داغ کردن حیوانات، فرمود: در غیر رویش داغ میباید کرد.
و در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آنکه حیوانات را در رویش داغ بکنند یا چیزی بر رویشان بزنند، زیرا که تسبیح پروردگار میگویند.
در حدیث دیگر از آن حضرت پرسیدند از داغ کردن روی گوسفندان، فرمود: داغ را در گوش ایشان بزنید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: در وقت دوشیدن شیر حیوانات، اندک شیری در پستان بگذارید تا زود جمع شود در پستان که اگر تمام را بدوشید شیر دیرتر میآید.
در حدیث دیگر فرمود: خوابگاه گوسفندان را پاک کنید و آنچه از بینی آنها بیرون میآید پاک کنید و نماز در طویله آنها بکنید که گوسفندان از حیوانات بهشت است.
از امام موسیعلیه السلام منقول است: صفیر مکنید برای گوسفندان در وقت رفتن، و صدا بزنید ایشان را برای برگشتن.
در حدیث معتبر منقول است: از آن حضرت پرسیدند از خصی کردن حیوانات، فرمود: باکی نیست.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: کراهت دارد خصی کردن حیوانات و به جنگ انداختن آنها با یکدیگر.
در حدیث دیگر فرمود: روزی امیر المؤمنینعلیه السلام در راهی گذشتند که حیوان نری را بر ماده میکشیدند در میان راه، حضرت رو گردانیدند و فرمودند: سزاوار نیست که چنین کنید که این منکر و قبیح است، بلکه باید این را در جایی واقع سازند که مردی و زنی نبینند.
در حدیث معتبر منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند که دنبه گوسفند زنده را میتوان برید؟ فرمود: اگر غرض تو این باشد که مال خود را به اصلاح آوری باکی نیست، آن دنبه میته است و از آن منتفع نمیتوان شد. و بدان که مشهور میان علما و موافق احادیث معتبره آن است که اگر بره یا بزغاله، شیر خوک را بخورد آن قدر که گوشت و استخوانش از آن بسته شود گوشت آن حرام است، و هرچه از گوسفندان معلوم باشد که نسل آن است حرام است و هرچه معلوم نباشد حلال است، و اگر چند شیری خورده باشد و به این حد نرسیده باشد، گوشت و شیر آن مکروه باشد، و کراهتش به این برطرف میشود که اگر هنوز شیر خورَد، هفت روز شیر گوسفندی را بخورد، و اگر از شیر باز کرده باشند آن را، هفت روز علف و دانه حلال به آن بخورانند.
در حدیث صحیح منقول است که شخصی عریضهای به امام علی نقیعلیه السلام نوشت که زنی بزغالهای ماده، شیر داده است تا به حدی که از شیر باز گرفته است آن را، والحال از آن بزغاله فرزندی به هم رسیده است و شیر میدهد، شیرش را میتوان خورد؟ در جواب نوشتند که فعل مکروهی است و باکی نیست به خوردن شیر آن.
در احادیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هیچ مرغی و حیوانی در دریا و صحرا شکار کرده نمیشود مگر آنکه آن تسبیحی که دارند ضایع میکنند.
در حدیث دیگر فرمود: جمیع وحشیان و مرغان و درندگان با یکدیگر مخلوط بودند تا آنکه فرزند آدم برادرش را کشت، پس از یکدیگر نفرت کردند و گریختند و هر حیوانی به شکل خود میل کرد.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت یعقوبعلیه السلام به فرزند خود گفت: زنا مکن، که مرغی که زنا میکند پرهایش میریزد.
از امام حسینعلیه السلام منقول است: چون کرکس فریاد میکند، میگوید که ای فرزند آدم! هر روشی که زندگانی کنی، آخرش مرگ است و باز که صدا میکند، میگوید: ای دانای پنهانها؛ و ای دفع کننده بلاها! و طاووس میگوید: بر خودم ظلم کردم و مغرور به زینت خود شدم، پس بیامرز مرا.
دُرّاج میگوید: «اَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرشِ اسْتَوی [طه/آیه5]. و خروس میگوید: هرکه خدا را شناخت، یاد او را فراموش نمیکند. و مرغ خانگی میگوید: توکل کن بر خدا تا تو را روزی دهد. و عقاب میگوید: هرکه اطاعت خدا کند بدبخت نمیشود. و شاهین میگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً». و جغد میگوید: در دوری از مردم انس بیشتر است. و کلاغ میگوید: روزی دهنده! بفرست روزی حلال. و کلنگ (دُرنا) میگوید: خداوندا! نگاه دار مرا از شر دشمن.
و لکلک میگوید: هرکه از مردم تنها باشد، از آزار ایشان نجات یافت. و اردک میگوید: آمرزش تو را میخواهم ای خداوند! و هدهد میگوید: چه بسیار شقی است کسی که معصیت خدا کند. و قمری میگوید: ای دانای پنهان و راز؛ ای خدا! و دبسی که شبیه به قُمری است و سرخ رنگ است، میگوید: تویی خداوند، خداوندی به غیر از تو نیست ای خدا! و گنجشک میگوید: طلب آمرزش میکنم از خدا، از هر چیز که خدا را به خشم آورد. و بلبل میگوید: «لا اِله اِلّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً». و کبک میگوید: نزدیک است حق نزدیک است. و سمانا میگوید: ای فرزند آدم! چه غافلی از مرگ.
و فاخته میگوید: «یا واحِدُ وَیا اَحَدُ یا فَرْدُ وَیا صَمَدُ». و سبزهقبا میگوید: مولای من! آزاد کن مرا از آتش جهنّم. و هوجه میگوید: مولای من! قبول کن توبه جمیع گناهکاران را. و کبوتر خانگی میگوید: که معبودی به غیر از خدا نیست و پرستک سوره حمد میخواند و میگوید: ای قبول کننده توبه توبه کاران؛ ای خداوند! تراست حمد. و بره میگوید: مرگ بس است برای پند گرفتن. و بزغاله میگوید: مرگ زود به من رسید و گناهم سنگین و بسیار شد. و شیر میگوید: در امر بندگی خدا، بسیار اهتمام میباید کرد. و گاو میگوید: دست از گناه بدار، که تو در پیش خداوندی هستی که او را نمیبینی و او همه را میبیند و او خداوند عالمیان است. و فیل میگوید: برای دفع مرگ، قوت، چاره و سودی نمیدهد.
و یوز میگوید: «یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکّبِرُ یا اللَّهُ». و شتر میگوید: منزّه است پروردگار که ذلیل کننده جباران است. و تنزیه میکنم او را. و اسب میگوید: منزه است پروردگار ما، منزه است او. و گرگ میگوید: چیزی را که خدا حفظ کند هرگز ضایع نمیشود. و شغال میگوید: عذاب و ویل برای گناهکاری است که بر گناه خود مُصِرّ باشد. و سگ میگوید: بس است معصیتهای خدا برای خواری. و خرگوش میگوید: هلاک مکن مرا ای خدا! تراست حمد. و روباه میگوید: دنیا خانه فریب است. و آهو میگوید: نجات ده مرا از آزار کردن. و کرگدن میگوید: به فریادم برس اگر نه هلاک میشوم.
و پلنگ میگوید: منزّه است پروردگاری که بسیار عزیز است، به محض قدرت خود تنزیه میکنم او را. و مار میگوید: چه بسیار بدبخت است، کسی که تو را نافرمانی کند،ای خداوند بخشنده! و عقرب میگوید: بدی، چیز موحشی است. پس حضرت فرمود: هیچ خلقی نیست مگر آنکه آن را تسبیحی هست، چنانچه خدا فرموده است: «وَاِنْ مِنْ شَیْئیٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» [اسراء / آیه 44]. یعنی هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را تسبیح میگوید و به حمد و ثنای او متلبس است و لیکن شما نمیفهمید تسبیح ایشان را.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: حیواناتی که مسخ شدهاند دوازده صنفند؛ اما فیل، پس آن پادشاهی بود که زنا و لواطه میکرد. و خرس، اعرابی، بادیه نشینی بود که دویتی میکرد. و خرگوش، زنی بود که به شوهر خود خیانت میکرد و غسل حیض و جنابت نمیکرد. و شبپره، خرمای مردم را میدزدید و سهیل مردی بود که در یمن عشاری میکرد. و زهره، زنی بود که مردم میگویند که هاروت و ماروت از او فریب خوردند.
و میمون و خوک، جماعتی بودند از بنی اسرائیل که در روز شنبه شکار کردند. و اما سوسمار و چلپاسه، گروهی بودند از بنی اسرائیل که در زمان حضرت عیسیعلیه السلام چون مائده از آسمان نازل شد، ایمان نیاوردند و مسخ شدند، پس یک گروه ایشان به دریا رفتند و دیگری به صحرا. و اما عقرب، مرد سخن چینی بود. و اما زنبور، قصابی بود که از ترازو دزدی میکرد.
در روایت دیگر منقول است: خرس، مردی بود که مردم با او عمل قبیح میکردند. و سوسمار، اعرابیای بود که مال حاجیان را میدزدید. و عنکبوت، زنی بود که از برای شوهر خود سحر میکرد. و دعموص، مرد سخنچینی بود که در میان دوستان جدایی میانداخت. و مارماهی دویت بود، و شبپره، خرما از سر درخت میدزدید. و میمون، یهودانند که ماهی در شنبه شکار کردند. و خوک، جماعتیاند که ایمان به مائده آسمان نیاوردند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: موش، گروهی از یهود بودند که خدا بر ایشان غضب کرد. و پشه شخصی بود که استهزا به پیغمبران میکرد. و شپش، از حسد مسخ شد. و روزی پیغمبری از پیغمبران بنی اسرائیل نماز میکرد و یکی از بیخردان بنی اسرائیل آمد در برابر او استهزا به او میکرد، به صورت شپش مسخ شد. و چلپاسه، جماعتی از بنی اسرائیل بودند که فرزندان پیغمبران را دشنام میدادند و با ایشان دشمنی میکردند.
در حدیث دیگر منقول است: خارپشت، مرد کج خلقی بود.
در بعضی روایات وارد شده است که زهره و سهیل که مسخ شدهاند، این دو ستاره نیستند، بلکه دو جانور در دریای محیط، و در روایت معتبر وارد شده است که هر یک از بنی امیه که میمیرند، به صورت چلپاسه مسخ میشوند و فرمود: هرگاه چلپاسه را میکشی غسل بکن.
در روایت معتبر منقول است: آنها که مسخ شدهاند، زیاده از سه روز نماندند و مردند، و حق تعالی به صورت آنها حیوانی چند خلق کرد و گوشت آنها را حرام کرد، تا دیگران عبرت بگیرند از دیدن اینها و مثل اعمال آنها نکنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی هفت صد امت را مسخ کرد برای آنکه بعد از پیغمبران اطاعت اوصیای ایشان نکردند، پس چهارصد صنف ایشان به صحرا رفتند و سی صد صنف ایشان به دریا رفتند.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: نیکو یاوری است پرهیزکاری از معاصی خدا توانگری.
از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: خیری نیست در کسی که نخواهد مالی از حلال جمع کند که به آن مال روی خود را از سؤال حفظ کند و قرض خود را ادا کند و با خویشان خود احسان کند.
در حدیث دیگر فرمود: استعانت بجویید به دنیا بر آخرت و بار مردم مشوید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: ملعون است کسی که بار عیال خود را بر مردم بیندازد.
در حدیث حسن منقول است: شخصی از حضرت صادقعلیه السلام پرسید که ما طلب دنیا میکنیم و دوست میداریم که مال دنیا به ما رو کند. فرمود: برای چه میخواهی آن را؟ گفت برای خرج خود و عیال خود بکنم و صله رحم بکنم و تصدق و حج و عمره بکنم. فرمود: مال را برای اینها کسب کردن طلب دنیا نیست، طلب آخرت است.
در حدیث دیگر فرمود: توانگری که تو را از ظلم منع نماید بهتر است از پریشانی که تو را بر گناه بدارد.
در حدیث معتبر منقول است: شخصی از علمای اهل سنّت به امام محمّد باقرعلیه السلام رسید در روز بسیار گرمی، دید که آن حضرت بر دو غلام تکیه کرده و به راه میروند. گفت: شما مرد پیری هستید از بزرگان قریش، مناسب نیست که در این وقت از برای طلب دنیا بیرون آیید، اگر مرگ در این حال شما را برسد چه خواهید کرد؟ حضرت فرمود: اگر مرگ در این حال برسد، در وقتی رسیده خواهد بود که مشغول طاعت خداوند عالمیانم، و کاری میکنم که خود را و عیال خود را باز دارم از سؤال کردن از تو و از دیگران، من از آن میترسم که مرگ برسد و بر معصیت خدا باشم. گفت: راست گفتی، میخواستم تو را پند بگویم، تو مرا پند گفتی.
در حدیث معتبر از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: حق تعالی خطاب نمود به حضرت داوودعلیه السلام که نیکو بنده بودی تو، اگر از بیت المال نمیخوردی و به دست خود کسب میکردی. چون این خطاب رسید، حضرت داوودعلیه السلام چهل روز گریست. پس حق تعالی به آهن وحی فرستاد: نرم شو برای بنده من داوود. پس در دست آن حضرت نرم شد مانند موم، پس هر روز یک زره به دست خود میساخت و به هزار درهم میفروخت، تا آنکه سیصد و شصت زره ساخت و از بیت المال مستغنی شد.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام احوال عمر بن مسلم را پرسید، گفتند که: ترک تجارت کرده است. حضرت سه مرتبه فرمود: عمل شیطان است، مگر نمیدانی که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم تجارت میکرد؟ و حق تعالی مدح میفرماید جماعتی را که مردان چندند که غافل نمیگرداند ایشان را تجارت و نه فروختن از یاد خدا، ایشان جماعتی بودند که تجارت میکردند و چون نماز میشد مشغول نماز میشدند، و این بهتر است از کسی که تجارت نکند، در وقت خود نماز را بکند.
در حدیث موثّق منقول است: به آن حضرت عرض کردند: شخصی هست میگوید که در خانه مینشینم و نماز میکنم و روزه میدارم و عبادت پروردگار خود میکنم، و روزی من البته از برای من میآید. حضرت فرمود: این مرد یکی از سه کس است که دعای ایشان مستجاب نیست.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: میخواهم دعا کنید که خدا مرا روزی بدهد با راحت. فرمود: طلب روزی بکن چنانچه خدا تو را امر کرده است، من دعا نمیکنم برای تو.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت احوال شخصی را پرسیدند، شخصی گفت: او پریشان شده است. حضرت پرسیدند: به چه کار مشغول است؟ گفت: در خانه نشسته است و عبادت الهی میکند. فرمود: معاش به چه نحو میگذرد؟ گفت: بعضی از برادران مؤمن به احوال او میرسند. حضرت فرمود:آن کسی که روزی او را میدهد، عبادتش بهتر است از عبادت او.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: کسی که طلب دنیا کند برای آنکه از مردم سؤال نکند و روزیِ عیال خود را فراخ گرداند و با همسایگان خود احسان کند، در روز قیامت روی او مانند ماه شب چهارده باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: عبادت هفتاد جزء است، بهترین آنها طلب حلال است.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه شب بخوابد وامانده از طلب حلال، چون شب به سر آید، آمرزیده شده باشد.
در احادیث معتبر منقول است: چون درِ دکان خود را گشودی و متاع خود را پهن کردی، آنچه بر تو بود کردی، دیگر بر خدا توکل کن.
در احادیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: در حَجةالوداع فرمود:به درستی که جبرئیل در دل من دمید که هیچ صاحب جانی نمیمیرد، مگر آنکه روزی مقرر خود را تمام میخورد. پس از خدا بترسید و مبالغه در طلب روزی مکنید، و دیر رسیدن روزی، بر آن ندارد شما را، که طلب چیزی از روزی را به معصیت خدا بکنید، زیرا که حق تعالی روزی را در میان خلق خود حلال قسمت کرده است و حرام قسمت نکرده است، پس کسی که از معصیت خدا به پرهیزد و صبر کند، روزی او از حلال میرسد. و هرکه پردهدری کند و تعجیل نماید و از حرام بگیرد، از روزی حلال او همان مقدار کم میشود و در قیامت حساب او خواهند کرد بر آن روزی حرام.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: اگر بنده در سوراخی باشد خدا روزی او را میرساند، پس پر مبالغه در طلب روزی مکنید.
در احادیث معتبره از آن حضرت منقول است: خدا روزیِ مؤمنان را از جایی چند مقرر فرموده است که گمان نداشته باشد، برای آنکه چون نمیدانند که روزی ایشان از کجا میآید دعا بسیار میکنند. و در احادیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تجارت کردن عقل را زیاد میکند و ترک تجارت کردن عقل را کم میکند.
امام موسیعلیه السلام به تاجری فرمود: بامداد برو به سوی چیزی که موجب عزت تو است، یعنی بازار.
در احادیث دیگر منقول است: بامداد به طلب روزی بروید.
و تحقیق این مطلب با احادیث دیگر در کتاب "عین الحیوة" مذکور است.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است که بر منبر میفرمود: ای گروه سوداگران! اوّل یاد گیرید مسائل تجارت را پس بعد از آن مشغول تجارت شوید. و اللَّه که ربا در این امت خفیتر است از جای پای مورچه بر روی سنگ سخت، و قسم دروغ مخورید، به درستی که تاجر فاجر است و فاجر در جهنّم است مگر کسی که حق بگیرد و حق بدهد.
از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه خرید و فروش کند از پنج چیز اجتناب کند: از سود خوردن، و قسم خوردن، و عیب متاع را پوشانیدن، و مدح کردن چیزی که فروشد، و مذمت کردن چیزی که خرد.
در حدیث معتبر منقول است که امیر المؤمنینعلیه السلام هر روز بامداد دره را بر دوش میگذاشتند و در بازارهای کوفه میگشتند و میفرمودند که: چون مشغول خرید و فروش میشوید، اوّل خیر خود را از خدا بطلبید و خرید و فروش را به سهولت بکنید، و کار را تنگ مگیرید تا برکت بیابید، و نزدیکی و مهربانی بکنید با مشتریها، و بردباری را زینت خود گردانید، و از قسم خوردن و دروغ گفتن کناره گیرید، و ستم بر مردم مکنید، و با مظلومان انصاف از خود بدهید، و نزدیک ربا و سود مروید، و کیل و وزن را تمام بدهید، و از ترازو دزدی مکنید.
در حدیث دیگر فرمود: ننشیند در بازار مگر کسی که مسائل خرید و فروش را داند، و هرکه با نادانی تجارت کند در ربا خوردن فرو میرود.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در بامداد و پسین به بازار رود و چون پا در بازار گذارد، بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ خَیْرِها وَخَیْرِ اَهْلِها»، حق تعالی به او ملکی موکّل گرداند که او را و متاعش را محافظت نماید تا به خانه برگردد، پس ملک میگوید که: امروز امان یافتی از شر این بازار، و اهل این بازار و امروز روزی تو شد خیر این بازار و اهل این بازار به امر خدا؛ پس چون در دکان بنشیند بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً حَلالاً طَیِّباً، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ اَنْ اَظْلِمَ اَوْ اُظْلَمَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خاسِرَةٍ وَیَمینٍ کاذِبَةٍ»، چون این دعا بخواند ملکی که به او موکل است میگوید: بشارت باد تو را که امروز در این بازار کسی بهرهاش از تو فراوانتر نیست، تعجیل کردی در جمع آوردن ثوابها و محو کردی از خود گناهان را، به زودی میآید به سوی تو آنچه خدا روزی تو گردانیده است از حلال و طیب و مبارک.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است که: چون داخل بازار شوی این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ خَیْرِها وَخَیْرِ اَهْلِها، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ اَنْ اَظْلِمَ اَوْ اُظْلَمَ اَوْ اَبْغی اَوْ یُبْغی عَلَیَّ اَوْ اعْتَدی او یُعْتَدی عَلَیَّ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ اِبْلیسَ وَجُنُودِهِ، وَمِنْ شَرِ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، وَحَسْبِیَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ».
در حدیث صحیح دیگر منقول است از آن حضرت که هرکه: داخل بازاری یا مسجدی بشود و یک مرتبه بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاللَّهُ اَکْبَرُ کَبیراً وَالْحَمْدُ للَّهِِ کَثیراً وَسُبْحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَاَصیلاً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلیِّ الْعَظیمِ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ» برابر است با یک حج مقبول.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: هرکه در بازار بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» حق تعالی هزار حسنه از برای او بنویسد.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه داخل بازار شود و نظر کند به شیرین و تلخ و ترش آن و بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ فَضْلِکَ، وَاَسْتَجیرُ بِکَ مِنْ الظُّلْمِ وَالغِرَمِ وَالمَآثِمِ».
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه داخل بازار شود و بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الظُّلْمِ وَالمَآثِمِ وَالْمَغرَمِ» حق تعالی به عدد آنچه در آن بازار هست، از سخن گو و غیر سخن گو ثواب برای او بنویسد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: یاد خدا در بازار بسیار بکنید در وقتی که مردم مشغول دنیا باشند، که کفاره گناهان شما باشد، و باعث زیادتی حسنات شما شود، و شما را از غافلان ننویسند. و چون خواهید مایحتاج خود را از بازار بخرید در وقت داخل شدن بازار بگویید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خاسِرَةٍ وَیَمینٍ فاجِرَةٍ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ بَوارِ الاَیْمِ».
و در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه در وقت داخل شدن بازار بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحْیی وَیُمیتُ، وَهُو حَیٌ لا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُو عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»، به عدد آنچه خداوند تبارک و تعالی خلق کرده است تا قیامت به او ثواب کرامت فرماید.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون خواهی متاعی یا غیر آن بخری، سه مرتبه "اللَّه اکبر" بگو، پس سه مرتبه این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اشْتَرَیْتُهُ اَلَْتمِسُ فیهِ مِنْ خَیْرِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ خَیْراً، اَللَّهُمَّ اِنی اِشْتَرَیْتُهُ اَلْتمِسُ فیهِ مِنْ فَضْلِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ فَضلاً، اَللَّهُمَّ اِنِّی اِشْتَرَیْتُهُ الَْتمِسُ فیهِ مِنْ رِزْقِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ رِزْقاً».
در روایت دیگر منقول است: امام رضاعلیه السلام بر روی متاعی که میخریدند، مینوشتند: «بَرَکَةً لَنا» و محتمل است که مراد نوشتن به انگشت باشد.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون خواهی که چیزی بخری این دعا بخوان: «یا حَیُّ یاقَیُّومُ یا دائِمُ یا رَؤُفُ یا رَحیمُ، اَسْألُکَ بِعِزَّتِکَ وَقُدْرَتِکَ وَما اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ اَنْ تَقْسِمَ لی مِنَ التّجارَةِ الْیَوْمَ اَعْظَمَها رِزْقاً وَاَوْسَعَها فَضْلاً وَخَیرَها عاقِبَةً فاِنَّهُ لا خَیْرَ فیما لا عاقِبَةَ لَهُ» و فرمود: چون حیوانی یا بندهای بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ قَدِّرْلی اَطْوَلَها حَیوةً وَاَکْثَرَها مناعَةً وَخَیْرَها عاقِبَةً».
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون خواهی چهار پایی بخری، سه مرتبه این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنْ کانَتْ عَظَمَةَ الْبَرکَةِ فاضِلَةَ الْمَنْفَعَةِ مَیْمُونَةَ الناصِیَةِ فَیَسِّرلی شِرائَها، وَاِنْ کانَتْ غَیْرَ ذلِکَ فَاصْرِفْنِی عَنْها اِلَی الَّذِی هُو خَیْرٌ لی مِنْها، فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَلا اَعْلَمُ وَتَقْدِرُ وَلا اَقْدِرُ، وَاَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ».
در روایت دیگر منقول است: چون خواهی دنبال کاری بروی و آفتاب اندکی بلند شده باشد که سرخی شعاعش برطرف شده، دو رکعت نماز بگذار و در رکعت اوّل بعد از سوره حمد سوره «قل هو اللَّه احد» و در رکعت دوم "قل یا ایها الکافرون" بخوان پس چون سلام بگویی این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی غَدَوْتُ اَلْتمَسُ مِنْ فَضْلِکَ کَما اَمَرْتَنی، فَارْزُقْنی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً حَسَناً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً، وَاَعْطِنی فیما رَزَقْتَنِی الْعافِیَةَ غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ، غَدَوْتُ بِغَیْرِ حَوْلٍ مِنّی وَلا قُوةٍ وَلکِنْ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ وَاَبْرَءُ اِلَیْکَ مِنَ الْحَوْلِ وَالْقُوَّةِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بَرَکَةَ هذَا الْیَوْمِ فَبارِکْ لی فی جَمیعِ اُمُوری یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبینَ» و در فقه الرضا مذکور است که چون خواهی متاعی را ببندی و نگاه داری، آیة الکرسی بخوان و بنویس و در میان متاع بگذار، و این دعا را بخوان و آیةالکرسی بنویس: «وَجَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ، لا ضَیْعَةَ عَلَیَّ ما حَفِظَ اللَّهُ، فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو، رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ»، چون چنین کنی آن متاع از هر بلایی محفوظ بماند. و فرمود: اگر مالت تلف شود، این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ وَفی قَبْضَتِکَ، ناصِیَتی بِیَدِکَ، تَحْکُمُ فیما تَشاءُ وَتَفْعَلُ ما تُریدُ، اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی حُسْنِ قَضاءِکَ وَبَلاءِکَ، اَللَّهُمَّ هُو مالُکَ وَرِزْقُکَ وَاَنا عَبْدُکَ، خَوَّلْتَنی حَیْنَ رَزَقْتَنی، اَللَّهُمَّ فَاَلْهِمْنی شُکْرَکَ فیه وَالصَّبْرَ عَلَیْهِ حینَ اَصَبْتُ وَأخَذْتُ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ اَعْطَیْتَ وَاَنْتَ اَصَبْتَ، اَللَّهُمَّ لا تَحْرِمْنی ثَوابَهُ وَلا تُنْسِنی مِنْ خَلْفِهِ اَوْ فِی دُنْیایَ وَآخِرَتی، اِنَّکَ عَلی ذلِکَ قادِرٌ، اَللَّهُمَّ انَالَکَ وَبِکَ وَاِلَیْکَ وَمِنْکَ، لا اَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بدترین بقعههای زمین، بازارها است و آنها میدان شیطانند، هر روز بامداد عَلَم خود را در بازارها میزند و کرسی خود را میگذارد و بر آن مینشیند و فرزندان خود را پهن میکند که یکی را فریب میدهد، که ترازو را کم میکشد و دیگری کیل را کم میکند و دیگری گز را میدزدد و دیگری رأس المال را دروغ میگوید. پس میگوید به فرزندان خود: بر شما باد به جماعتی که پدر ایشان مرده است، یعنی حضرت آدم و پدر شما زنده است. پس با اوّل کسی که داخل بازار میشود شیطان داخل میشود و با آخر کسی که بیرون میرود، بیرون میرود. و بهترین بقعههای زمین نزد خدا مسجدها است و محبوبترین مردم نزد خدا کسی است که زودتر به مسجد میرود و دیرتر بیرون میآید.
در حدیث دیگر فرمود: دشمنترین مردم نزد خدا کسی است که زودتر به بازار رود و دیرتر بیرون آید.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چیزی از مردمی که کار بر ایشان بسته شده است نخرید که تجارت با ایشان برکت نمیدارد.
در حدیث دیگر فرمود: با کرُدان مخالطه نکنید که ایشان گروهی هستند از جنیان که حق تعالی پرده از ایشان برداشته است.
در احادیث معتبره وارد شده که: معامله مکنید با جماعتی که مرضهای مسری دارند مانند پیسی و خوره.
در احادیث دیگر فرمود: با نوکیسه سودا مکنید و با کسی سودا کنید که در میان مال و نعمت نشو و نما کرده باشد.
در حدیث دیگر فرمود: با مردم دون که از دشنام دادن و شنیدن پروا ندارند تجارت مکنید.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: از ما نیست کسی که فریب دهد مؤمنی را. و فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از آب در شیر کردن.
در حدیث حسن منقول است: امام موسیعلیه السلام به هشام فرمود: در تاریکی و زیر سقف متاع مفروش، که متاع خوش قماش مینماید و آن غش کردن حلال نیست. و فرمود:کسی که نخرد مگر به قَسم و نفروشد مگر به قَسم، حق تعالی در قیامت نظر رحمت به سوی او نمیفرماید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: زینهار که قسم مخورید که اگر چه متاع را روا میکند اما برکتش را میبرد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کسی که میفروشد و میخرد، روزی مییابد و کسی که نگاه میدارد برای آنکه گران شود، ملعون است. و فرمود: قافلهای که متاع آورد، کسی آن را بیرون شهر استقبال نکند، بگذارید که داخل شهر شوند. و شهری وکیل نشود در خریدن و فروختن برای بادیه نشینان، خدا بعضی از مسلمانان را به سبب بعضی دیگر روزی میدهد.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام به اسحاق بن عمار فرمود: فرزند خود را به صرافی مده که صراف از ربا سالم نمیماند، و به کفن فروشی مده که کفن فروش آرزوی مرگ مردم میکند، و بسیار مردن او را خوش میآید، و به جو و گندم فروش مده که سالم نمیماند از جمع کردن و نگاه داشتن برای گرانی، و به سلاخی مده که رحم را از دلش برطرف میکند و کسی که سنگین دل است از خدا دور است، و به برده فروش مده که بدترین مردم کسی است که مردم را فروشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است که فرمود: به خاله خود غلامی بخشیدم و نهی کردم از آنکه او را به قصابی یا حجامت کردن یا زرگری بدهد.
در احادیث دیگر منقول است: اگر مزد حجامت را اوّل شرط نکند و آنچه بعد از حجامت بدهند قبول کند، باکی نیست. و در بعضی از اخبار مذمت جولاهی وارد شده است.
در حدیث دیگر منقول است: شخصی از حضرت صادقعلیه السلام پرسید از تعلیم کردن اطفال، فرمود: مزد بر آن مگیر. گفت: کتابهای شعری و رسالهها و مثل اینها میخوانند، اوّل شرط مزد خود با ایشان بکنم؟ فرمود: بلی، اما به شرطی که اطفال نزد تو برابر باشند و بعضی را بر بعضی زیادتی ندهی.
در حدیث دیگر منقول است که به آن حضرت عرض کردند که اهل سنت میگویند: کسب معلم حرام است. فرمود: دروغ میگویند، این دشمنان خدا میخواهند که اطفال مردم قرآن یاد نگیرند، و اگر کسی دیه فرزند خود را به معلم بدهد بر او حلال است، و بهتر آن است که اوّل شرط مزد نکند و آنچه بدهند بگیرد.
در احادیث معتبره وارد شده است که چون قرآن را فروشید کاغذ و جلد را فروشید و قصد فروختن نوشته مکنید.
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: باکی نیست در مزد گرفتن برای نوشتن قرآن.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه تمام شب بیدار باشد برای کسب کردن، و بهره دیده خود را از خواب ندهد، آن کسبش حرام است. و اکثر علما حمل بر کراهت شدید کردهاند.
در چند حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: هرکه خود را به عنوان نوکری به مردم به اجاره بدهد، روزی را بر خود حرام کرده و خود را از روزی خدا محروم گردانیده است.
از علی بن ابی حمزه منقول است: امام موسی کاظمعلیه السلام را دیدم که در زمین خود کار میکرد و پاهای آن حضرت در عرق فرو رفته بود، گفتم: فدای تو شوم! خدمتکاران به کجا رفتهاند که شما خود این کار را میکنید؟ فرمود: با بیل در زمین کار کرده است کسی که بهتر از من و پدر من بوده است. پس فرمود: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم و امیر المؤمنینعلیه السلام و تمام پدران من به دست خود در زمین کار کردهاند، و این کار پیامبران و اوصیای ایشان و صالحان است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق تعالی برای پیامبرانش شخم زدن و زراعت کردن را اختیار کرده است تا از آمدن باران کراهت نداشته باشند.
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی روزیِ پیامبران را در زراعت و شیر پستان حیوانات قرار داده است تا از قطره باران آسمان، کراهت نداشته باشند.
در حدیث دیگر فرمود: زراعت کنید و درخت بنشانید، و اللَّه، که مردم کاری از این حلالتر و پاکیزهتر نمیکنند. و اللَّه، بعد از بیرون آمدن دجّال هم زراعت خواهید کرد و درخت خواهید کشت.
در حدیث معتبر از امام زین العابدینعلیه السلام منقول است: بهترین اعمال زراعت است که از آن نیکوکار و بدکار میخورد، اما بدکار آنچه میخورد او را لعنت میکند، و حیوانات و مرغان نیز از آن میخورند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کیمیای بزرگ زراعت کردن است.
و در حدیث دیگر فرمود: زراعت کنندگان گنجهای مردمند، میکارند و روزیِ نیکو و پاکیزه، خدا کرامت میفرماید و ایشان در قیامت جایگاهشان از سایر مردم نیکوتر است و منزلت ایشان از دیگران نزدیکتر است و ایشان را در آن روز مبارک مینامند.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت بر جماعتی گذشتند که شخم میزدند، فرمودند که: زراعت کنید که حق تعالی به باد میرویاند زراعت را چنانچه به باران میرویاند.
در احادیث معتبره منقول است: امیر المؤمنینعلیه السلام با بیل در زمین کار میکردند و مزرعهها را آباد میکردند. و حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هسته خرما را با آب دهان مبارک خود تر میکردند و به زمین فرو میبردند و در ساعت سبز میشد. و امیر المؤمنینعلیه السلام هزار غلام از کدّ ید خود خریدند و آزاد کردند.
در حدیث موثق منقول است که شخصی رسید به امیر المؤمنینعلیه السلام دید که زیاده از سی مَن شاه هسته خرما بار کردهاند و میبرند. پرسید که اینها چیست؟ فرمود: صد هزار درخت خرما است ان شاء اللَّه. پس آنها را در باغستان خود کشتند، یکی از آنها خطا نشد.
در حدیث معتبر از ابیعمرو منقول است که گفت: دیدم حضرت صادقعلیه السلام را که جامهای گنده پوشیده بودند و بیلی در دست داشتند و در باغ خود کار میکردند و عرق از پشت مبارکش میریخت. گفتم: فدای تو شوم! بده من کار کنم. فرمود: دوست میدارم که آدمی آزار بکشد از آفتاب برای طلب معیشت.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: شش خصلت است که مؤمن با آنها منتفع میشود بعد از مردن؛ فرزند صالحی که برای او استغفار کند، و مصحفی که از او بماند و تلاوت کنند، و چاهی که بکَند، و درختی که بکارد، و تصدق آبی که جاری کند، و سنّت نیکی که در میان مردم بگذارد که بعد از او مردم به آن عمل کنند.
در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: هیچ چیز را آدمی بعد از مرگ خود نمیگذارد که بر او دشوارتر باشد از زر. راوی گفت که چه کند؟ فرمود: باغ و خانه بخرد.
در حدیث دیگر فرمود: در تورات نوشته است که هرکه زمین یا آب بفروشد و به عوض آن، زمین و آب دیگر نخرد، قیمتش باطل شود و منتفع نشود از آن.
به سند معتبر از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت آدمعلیه السلام به زمین آمد محتاج به خوردن و آشامیدن شد. پس به جبرئیل شکایت کرد، جبرئیل گفت: زراعت بکن. آدم گفت: دعایی مرا تعلیم کن. جبرئیلعلیه السلام گفت: بگو «اَللَّهُمَّ اکْفِنی مَؤُنَةَ الدُّنْیا وَکُلَّ هُوْلٍ دُوْنَ الْجَنَّةِ وَاَلْبِسْنِی الْعافِیَةَ حَتّی تُهَنِّئُنِی الْمَعِیشَةَ».
در حدیث حسن از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون خواهی زراعت کنی، یک کف از تخم را بگیر و رو به قبله بایست و بگو سه مرتبه: «اَفَرَاَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ، ءَاَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ» [واقعه / آیه 64-63]. پس بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبَّاً مُبارَکَاً وَارْزُقْنا فیهِ السَّلامَةَ»، پس آن دانه را که در کف داری بپاش.
در روایت دیگر فرمود: چون دانه را بپاشی بگو: «اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَاَنْتَ الزّارِعُ، فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَراکِباً».
و در حدیث دیگر فرمود: در وقت درخت نشانیدن و دانه پاشیدن بر هر درختی و هر دانهای بخوان: «سُبْحانَ الْباعِثِ الْوارِثِ»، که ان شاء اللَّه خطا نمیکند.
در روایت دیگر فرمود: در وقت درخت کشتن و زراعت کردن، این آیه را بخوان: «وَمَثَلُ کَلِمَةٍ طَیِّبَة کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها» [ابراهیم / آیه 25 - 24].
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: یک قبضه از تخم بگیر و رو به قبله بایست و سه مرتبه بگو: «ءَاَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ» [واقعه / آیه 64]. پس بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَرْثاً مُبارَکاً وَ ارْزُقْنا فیهِ السَّلامَةَ وَالتَّمامَ وَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَلا تَحْرِمْنی خَیْرَ ما اَبْتَغی، وَلا تَفْتِنّی بِما مَتَّعْتَنی، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبینَ» پس آن قبضه را بپاش.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه خواهد که درخت خرما خوب بار آورد و خرمایش نیکو شود، ماهیهای کوچک خشک را بگیرد و نیمکوب کند و در هر شکوفه اندکی بپاشد و باقیاش را در کیسه پاکیزه کند و در میان درخت خرما جا دهد.
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: درخت میوهدار را مَبُرید که عذاب بر شما نازل میشود.
در روایت دیگر فرمود: بریدن درخت خرما مکروه است. پرسیدند که درختهای دیگر را بریدن چگونه است؟ فرمود: باکی نیست. پرسیدند که درخت سدر را بریدن چه حکمی دارد؟ فرمود: درخت سدر که در بادیه باشد بریدن خوب نیست، زیرا که در آنجا کم است، اما در شهر باکی نیست.
و از امام رضاعلیه السلام پرسیدند: چگونه است بریدن درخت سدر؟ فرمود: پدرم درخت سدر را برید و به جای آن درخت انگور کاشت.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: باکی نیست که عذره آدمی را در مزرعهها بریزند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: عیسیعلیه السلام به شهری گذشتند، در میوههای ایشان کرم بسیار بود. در این باب به آن حضرت شکایت کردند. فرمود: شما چون درخت میکارید اوّل خاک میریزید و بعد از آن آب میدهید، به این سبب کرم در میوه شما به هم میرسد، بعد از این اوّل آب بریزید، بعد از آن خاک بریزید. چون چنین کردند کرم از میوههاشان برطرف شد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه درخت سدر را آب دهد، چنان است که مؤمنی را در وقت تشنگی آب داده باشد. و فرمود: حق تعالی هیچ درختی را خلق نکرده است مگر آنکه میوه داشت که میتوانست خورد، چون مردم از برای خدا فرزند قائل شدند، میوه نصف درختان برطرف شد. پس چون با خدا شریک قرار دادند، درختان، خار به هم رسانیدند. و اللَّه اعلم بالصواب.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در حکمت آل داوود نوشته است که نباید کسی سفر کند مگر از برای سه چیز؛ سفری که توشه آخرت در آن حاصل شود، یا سفری که باعث مرمت امور معاش گردد، یا سفری که از برای سیر و لذتی باشد که حرام نباشد.
در حدیث دیگر فرمود: سفر کنید تا بدنهای شما صحیح شود، و جهاد کنید تا غنیمت دنیا و آخرت بیابید، و حج کنید تا مالدار و بینیاز شوید.
در حدیث دیگر فرمود: سفر قطعهای است از عذاب، چون کار شما در سفر ساخته شود زود به اهل خود برگردید.
در حدیث صحیح منقول است: محمّد بن مسلم از حضرت صادقعلیه السلام پرسید: به زمینی میروم که در آنجا به غیر از برف و یخ چیزی نیست. فرمود: چون مضطر است تیمم کند و دیگر به همچنین زمینی نرود که دینش در آنجا هلاک شود.
در حدیث صحیح منقول است که شخصی به خدمت امام موسی کاظمعلیه السلام آمد و گفت، میخواهم به سفر روم برای من دعا کنید. فرمود: در چه روزی میروی؟ گفت: در روز دوشنبه از برای برکت آن روز، زیرا حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در روز دوشنبه متولد شده است. حضرت فرمود: دروغ میگویند، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در روز جمعه متولد شدند، و هیچ روزی شومتر از روز دوشنبه نیست، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در آن روز وفات کرد، و وحی آسمان از ما منقطع شد و در آن روز حق ما را از ما غصب کردند. میخواهی خبر دهم تو را و دلالت کنم به روز سهل و آسانی که خدا در آن روز نرم کرد آهن را از برای حضرت داوود؟ گفت: بلی. فرمود: آن روز سهشنبه است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه اراده سفری داشته باشد، باید در روز شنبه سفر کند که اگر سنگی از کوهی بگردد در روز شنبه، البته آن را خدای تعالی به جای خود برگرداند. و هرکه کارها بر او دشوار شود، در روز سهشنبه طلب کند که آن، روزی است که آهن برای حضرت داوودعلیه السلام نرم شده است.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در روز پنجشنبه به سفر میرفتند و میفرمودند که روز پنجشنبه را خدا و رسول و ملائکه دوست میدارند.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مکروه است سفر کردن و سعی در حوایج کردن در بامداد روز جمعه، از برای آنکه مبادا از نماز بازماند. اما بعد از نماز از برای تبرک خوب است.
در حدیث دیگر فرمود: باکی نیست سفر کردن در شب جمعه.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه در چهارشنبه آخر ماه سفر کند برردّ آن جماعتی که به فال بد میدادند، از هر بلایی نگاه داشته شود و حاجتش را خدا برآورد.
و در بعضی از روایات وارد شده است: سفر مکن در روز سوم ماه و روز چهارم و روز پنجم و روز سیزدهم و روز شانزدهم و روز بیستم و روز بیست و چهارم و روز بیست و پنجم و روز بیست و ششم.
در روایت دیگر منقول است: هشتم ماه و بیست و سوم ماه برای سفر خوب نیست. و اگر روزهای ماه با روزهای هفته معارض شود، رعایت روزهای هفته کردن اولی است زیرا که احادیث معتبر در ایّام هفته بیشتر است.
در روایت معتبر منقول است: هرکه سفر کند یا زن بخواهد، ماه در عقرب باشد، عاقبت نیکو نیست.
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: تصدق کن و در هر روز که خواهی سفر برو.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: از آن حضرت پرسیدند که آیا کراهت دارد سفر کردن در روزی از روزها مثل چهارشنبه و غیر آن؟ فرمود: افتتاح سفر خود به تصدّق بکن و هر وقت که خواهی بدر رو.
در حدیث صحیح دیگر منقول است: ابن ابی عمیر گفت که من در علم نجوم نظر میکردم و طالع را میشناختم و در خاطرم میماند در بعضی از ساعات بعضی از کارها را اختیار کردن. در این باب به خدمت امام موسیعلیه السلام شکایت کردم. فرمود: هرگاه در دل تو چیزی بیفتد تصدق کن بر اوّل مسکینی که میبینی و برو که حق تعالی ضرر آن را از تو دفع میکند.
در حدیث دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در اوّل روز تصدق بکند حق تعالی نحوست آن روز را از او دفع میکند.
در حدیث دیگر منقول است: چون امام زین العابدینعلیه السلام به بعضی از مزرعههای خود میخواستند بروند، میخریدند سلامتی خود را از خدا به آنچه میسر میشد از تصدق، و این تصدق را در وقتی میدادند که پا در رکاب میگذاشتند، و چون خدا آن حضرت را به سلامت برمیگردانید شکر و حمد الهی میکردند و تصدق میکردند به آنچه میسر میشد.
در حدیث حسن منقول است: عبدالملک به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کرد که من مبتلا به علم نجوم شدهام و گاهی میخواهم پیِ کاری بروم و به طالع نظر میکنم میبینم که در طالع شری هست، مینشینم و ترک رفتن میکنم و اگر طالع نیک میبینم میروم. حضرت فرمود: آن حاجت برآورده میشود آیا حکم به نجوم میکنی؟ گفت: بلی. فرمود: کتابهای نجومت را بسوزان.
سیّد بن طاووس "رحمه اللَّه" روایت کرده است که چون خواهی متوجه سفر شوی در وقتی چند که سفر کردن در آن اوقات کراهت دارد، پیش از متوجه شدن سفر، سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" و آیة الکرسی و سوره "انا انزلناه" و آخر آل عمران، «اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» [آل عمران / آیه 61]. تا آخر سوره بخوان، پس بگو: «اَللَّهُمَّ بِکَ یَصُولُ الصّائِلُ وَبِکَ یَطُولُ الطّائِلُ، وَلا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ اِلّا بِکَ، وَلا قُوَّةَ یَمْتازُها ذُوالْقُوَّةِ اِلّا مِنْکَ، اَسْأَلُکَ بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَخِیرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَعِتْرَتِهِ وَسُلالَتِهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ، صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَاکْفِنی شَرَّ هذَا الْیَوْمِ وَضُرَّهُ و ارْزُقْنی خَیْرَهُ وَیُمْنَهُ، واقْضِ لی فی مُتَصَرِّفاتی بِحُسْنِ العافِیَةِ وَبُلُوغِ الْمَحَبَّةِ و الظَّفَرِ بِالْاُمْنِیَةِ وَکِفایَةِ الطّاغِیَةِ الْغَوِیَّةِ وَکُلِّ ذی قُدْرَةٍ لی عَلی اَذِیَّةٍ حَتّی اَکُونَ فی جُنَّةٍ وَعِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَنَقَمَةٍ، وَاَبْدِلْنِی فیهِ مِنَ الْمَخاوِفِ اَمْناً وَمِنَ العَوائِقِ فیهِ یُسْراً، حَتّی لا یَصُدَّنی صادٌّ عَنِ الْمُرادِ وَلا یَحِلَّ بی طارِقٌ مِنْ اَذَی الْعِبادِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ وَالْاُمُورُ اِلَیْکَ تَصیرُ، یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُو السَّمیعُ الْبَصیرُ».
در حدیث صحیح از امام موسیعلیه السلام منقول است: هفت چیز است که اگر در برابر مسافر ظاهر شود برای او شوم است: کلاغی که فریاد کند از جانب راست او، و سگی که دُم را علم کرده باشد، و گرگی که بر دُم خود نشسته باشد و بر روی او فریاد کند، پس سه مرتبه بلند شود و بنشیند، و آهویی که از جانب راست او بیاید و به جانب چپ او برود، و جغدی که فریاد کند، و زن پیر سفید مویی که رو به روی او بیاید، و ماده الاغی که گوشش بریده باشد. پس کسی که از دیدن آنها ترسی به خاطرش بیاید، بگوید: «اِعْتَصَمْتُ بِکَ یا رَبِّ مِنْ شَرِّما اَجِدُ فِِی نَفْسِی فَاعْصِمْنِی مِن ذلِکَ»، چون این را بگوید ضرری به او نرسد.
در روایتی منقول است: چون پیش از سفر تصدق کنی، در وقت تصدق این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اِشْتَرَیْتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَما مَعِی فَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ ما مَعِی وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مامَعِی بِبَلاغِکَ الحَسَنِ الجَمیلِ، و بعداز تصدّق بگوید: لااِله اِلَّااللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ، لااِلهَ الَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ، سُبحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما فیهنَّ وَما بَیْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرشِ العَظیمِ وَسَلامٌ عَلَی الْمُرسَلینَ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمِینَ و صَلَّیاللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِه الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ، اَللَّهُمَّ کُنْ لی جاراً مِن کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَمِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مَریدٍ، بِسْمِ اللَّهِ دَخَلتُ وَبِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اُقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْ نِسْیانی وَعَجَلَتی بِسْمِ اللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ فی سَفَری هذا ذَکَرْتُهُ اَمْ نَسیتُهُ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ المُسْتَعانُ عَلَی الْاُمُورِ کُلِّها وَاَنْتَ الصّاحِبُ فی السَّفَرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهلِ، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنا سَفَرَنا وَاطْو لَنَا الْاَرضَ وَسَیِّرْنا فیها بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسُولِکَ، اَللَّهُمَّ اَصْلِحْ لَنا ظَهْرَنا وَبارِکْ لَنا فیما رَزَقْتَنا وَقِنا عَذابَ النّارِ، اَللَّهُمَّ اِنّا اَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلَبِ و سُوءِالمَنْظَرِ فی اَلْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ عَضَْدی وَناصِرِی، اَللَّهُمَّ اقْطَعْ عَنّی بُعْدَهُ وَمَشَقَّتَهُ وَاصْحَبْنی فیهِ وَاخْلُفْنِی فِی اَهلِی بِخَیْرٍ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظیمِ».
سیّد بن طاووسرحمه الله روایت کرده است که چون اراده سفر نماید، سنّت است که غسل کند پیش از بیرون رفتن و در وقت غسل بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ الْعَظیمِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَالصّادِقینَ عَنِ اللَّهِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ، اَللَّهُمَّ طَهِّرْبِهِ قَلْبی وَاشْرَحْ بِهِ صَدْری وَنوِّرْ بِهِ قَبْری، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ وَسُوْءٍ مِمّا اَخافُ و اَحْذَرُ وَطَهِّرْ قَلْبی وَجَوارِحی وَعِظامی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَمُخّی وَعَصَبی وَما اَقَلَّتِ الْاَرْضُ مِنّی، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی شاهِداً یَوْمَ حاجَتی وَفَقْری وَفاقَتی اِلَیْکَ، یا رَبَّ العالَمینَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْیءٍ قَدیرٌ».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هیچ خلیفهای آدمی در اهلش نمیگذارد بهتر از آنکه در وقت بیرون رفتن دو رکعت نماز بگذارد، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیَتِی وَدُنْیایَ وَآخِرَتی وَاَمانَتی وَخاتِمَةَ عَمَلی».
ابن طاووس "علیه الرحمه" گفته است که در رکعت اوّل "قل هو اللَّه احد" و در رکعت دوم "انا انزلناه" بخوان.
در حدیث معتبر منقول است: چون امام محمّد باقرعلیه السلام اراده سفری میکردند، اهل بیت خود را در حجرهای جمع میکردند و این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْغَداةَ نَفْسی وَمالی وَاَهْلی وَوَلَدی وَالشّاهِدَ مِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا، اَللَّهُمَّ اجْعَلنا فی جوارِکَ، اَللَّهُمَّ لا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیِرْ ما بِنا مِنْ عافِیَتِکَ وَفَضْلِکَ».
سیّد بن طاووس "علیه الرحمه" روایت کرده است که بعد از نماز این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْیَوْمَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَوَلَدی وَمَنْ کانَ مِنّی بِسَبیلٍ، الشّاهِدَ مِنْهُمْ وَالغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا، اَللَّهُمَّ اجْمَعْنا فی رَحْمَتِکَ وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَکَ اِنّا اِلَیْکَ راغِبونَ، اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلبِ وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فی الدُّنیا وَالاخِرَةِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ، هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِکَ وَتَقَرُّبَاً اِلَیْکَ فَبَلِّغْنی ما اُؤَمِّلُهُ وَاَرْجُوهُ فیکَ وَفی اَوْلیائکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
و اگر خواهی این دعا هم بخوان: «اَللَّهُمَّ خَرَجْتُ فی وَجْهی هذا بِلاثِقَة ٍ مِنِّی لِغَیْرِکَ، وَلا رَجاءٍ یَأوی بی اِلّا اِلَیْکَ وَقُوَةٍ اَتَّکِلُ عَلَیْها، و لا حیلَة ٍ اَلْجَأُ اِلَیْها اِلّا طَلَبَ رِضاکَ وَابْتِغاءَ رَحْمَتِکَ وَتَعَرُّضاً لِثَوابِکَ وَسُکُوناً اِلی حُسْنِ عائِدَتِکَ وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِما سَبَقَ لی فی عِلْمِکَ فی وَجْهی مِمّا اُحِبُّ وَاَکْرَهُ، اَللَّهُمَّ فَاصْرِفْ عَنّی مَقادیرَ کُلِّ بَلاءٍ وَمَقْضِیَّ کُلِّ آواءٍ وَابْسُطْ عَلَیَّ کَنَفَاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَلُطْفاً مِنْ عَفْوِکَ وَسَعَةً مِنْ رِزْقِکَ وَتَماماً مِنْ نِعْمَتِکَ وَجِماعاً مِنْ مُعافاتِکَ، وَوَفِّقْ لی فیهِ یا رَبِّ جَمیعَ قَضائِکَ عَلَیَّ مُوافَقَةَ هَوایَ وَحَقیقَةَ عَمَلی، وَادْفَعْ عَنّی ما اَخْذَرُ وَما لا اَحْذَرُ عَلی نَفْسِی مِمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، وَاجْعَلْ ذلِکَ خَیْراً لی لِآخِرَتی وَدُنْیایَ مَعَ ما اَسْأَلُکَ اَنْ تُخْلِفَنی فیمَنْ خَلَفْتُ وَرائی مِنْ وَلَدی وَاَهْلی وَمالی وَاخْوانی وَجَمیعِ خُزانَتی بِاَفْضَلِ ما تَخْلُفُ فیهِ غائِباً مِنَ الْمُؤمِنینَ فی تَحْصینِ کُلِّ عَوْرَةٍ وَحِفْظِ کُلِّ مَضیعَةٍ وَتَمامِ کُلِّ نِعْمَةٍ وَدِفاعِ کُلِّ سَیِّئَةٍ وَکِفایَةِ کُلِّ مَحْذُورٍ وَصَرْفِ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَکَمالِ ما یَجْمَعُ لی بِهِ الرِّضا وَالسُّرُورَ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ، ثُمَّ ارْزُقْنیذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ وَطاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ حَتّیتَرْضی وَبَعْدَالرِّضا،اَللَّهُمَاِنِّیاَسْتَوْدِعُکَالْیَوْمَ دینِی وَنَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیَّتی وَجَمیعَ اِخْوانی، اَللَّهُمَاحْفَظِالشّاهِدَمِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَیْنا،اَللَّهُمَاجْعَلْنا فِی جِوارِکَ وَلا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیِرْ مابِنا مِنْنِعْمَتِکَ وَعافِیَةٍ وَفَضْلٍ».
در حدیث معتبر منقول است: چون حضرت صادقعلیه السلام اراده سفر میکردند، این دعا را میخواندند: «اَللَّهُمَّ خَلِّ سَبیلَنا وَاَحْسِنْ یَسیرَنا وَاَعْظِمْ عاقِبَتَنا».
در روایت دیگر منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم اراده سفری مینمودند، این دعا میخواندند در وقتی که برمیخاستند که متوجه شوند: «اَللَّهُمَّ بِکَ اِنْتَشَرْتُ وَاِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَبِکَ اِعْتَصَمْتُ، اَنْتَ ثِقَتی وَرَجائی، اَللَّهُمَّ اکْفِنی ما اَهَمَّنی وَمالا اَهُمُّ لَهُ وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، اَللَّهُمَّ زَوِّدْنِی التَّقْوی وَ اغْفِرْلی وَوَجِّهْنی اِلَی الْخَیْرِ حَیْثُ ما تَوَجَّهْتُ».
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه اراده سفری نماید و در خانه خود بایستد و به جانبی که اراده دارد متوجه شود، پس سوره حمد را از پیش رو و جانب راست و جانب چپ بخواند و آیةالکرسی را نیز از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ مامَعِیَ وَسَلِّمْنی وَسَلِّمْ مامَعِیَ وَبَلِّغْنی وَبَلِّغْ مامَعِیَ بِبَلاغِکَ الْحَسَنِ الْجَمیلِ»، حق تعالی حفظ کند او را و آنچه با او است و به سلامت دارد او را و آنچه با او است و برساند او را و آنچه با او است.
سیّد بن طاووس "علیه الرحمه" روایت کرده است که چون بر در خانه بایستد، تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام بخواند و سوره حمد و آیةالکرسی را به نحوی که گذشت بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهی، وَعَلَیْکَ خَلَّفْتُ اَهْلی وَمالی وَما خَوَّلْتَنی، قَدْ وَثِقْتُ بِکَ فَلا تُخَیِّبَنِی، یا مَن لا یُخَیِّبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا یُضَیّعُ مَنْ حَفِظَهُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْفَظْنی فیما غِبْتُ عَنْهُ، وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنی ما تَوَجَّهْتُ لَهُ، وَسَبِّبْ لِیَ الْمُرادَ، وَسَخِّرْلی عِبادَکَ وَبِلادَکَ، وَارْزُقْنی زِیارَةَ نَبِیِّکَ وَوَلِیِّکَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَجَمیعِ اَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ، وَمُدَّنی مِنْکَ بِالْمَعُونَةِ فی جَمیعِ اَحْوالی وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی وَلا اِلی غَیْری فَأَکِلُ وَاَعْطِبُ، وَزَوِّدْنِیَ التَّقْوی وَاغْفِرْلی فِی الْاخِرَةِ وَالْاوُلی اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی اَوْجَهَ مَنْ تَوَجَّهَ اِلَیْکَ».
و این دعا نیز بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَتَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، وَاسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَاَلْجَأتُ ظَهْری اِلَی اللَّهِ، وَفَوَّضْتُ اَمْری اِلَی اللَّهِ، رَبِّ آمَنْتُ بِکتابِکَ الَّذِی اَنْزَلْتَ وَبِنَبِیّکَ الَّذِی اَرْسَلْتَ، لِاَنَّهُ لایَأتی بِالْخَیْرِ اِلهی اِلّا اَنْتَ، وَلا یَضْرِبُ السوُّءَ اِلّا اَنْتَ، عَزَّ جارُکَ وَجَلَّ ثَناؤُکَ وَتَقَدَّسَتْ اَسْماؤُکَ وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ وَلا الهَ غَیْرُکَ».
به درستی که در روایتی وارد شده است که هرکه صبح از خانه بیرون آید این دعا را بخواند، بلایی به او نرسد تا شام به خانه برگردد. و هرکه در شام بخواند و از خانه بیرون رود، بلایی به او نرسد تا صبح که به خانه برگردد.
در روایت دیگر وارد شده است: چون حضرت صادقعلیه السلام به سفری میرفتند، این دعا میخواندند: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ ما مَعِیَ، وَبَلِّغنی وَبَلِّغ ما مَعِی بِبَلاغِکَ الْحَسَن، بِاللَّهِ اَسْتَفْتِحُ وَبِاللَّهِ اَسْتَنْجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْه وَآلِهِ اَتَوَجَّهُ، اَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی کُلَّ حُزُونَةٍ، وَذَلِّلْ لی کُلَّ صُعُوبَةٍ وَاَعْطِنی مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهُ اَکْثَرَ مِمّا اَرْجُو، وَاصْرِفْ عَنّی مِنَ الشَّرِ اَکْثَرَ مِمّا اَحْذَرُ فی عافِیَة، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
و این دعا را نیز میخواندند: «اَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی بِیَدِهِ مادَقَّ وَجَلَّ بِیَدِهِ اَقْواتُ الْمَلائِکَةِ، اَنْ یَهَبَ لَنا فی سَفَرِنا اَمْناً وَایماناً، وَسَلامَةً وَاِسْلاماً، وَفِقْهاً وَتُوْفیقاً، وَبَرَکَةً وَهُدیً، و شُکْراً وَعافِیَةً، وَمَغْفِرَةً وَعَزْماً لا تُغادِرُ ذَنْباً».
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چون کسی به سفری بیرون رود، بگوید: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الصّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْحامِلُ عَلَی الظَّهْرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ». پس باید آن دعاها که از برای خانه بیرون آمدن و سوار شدن در فصلهای سابق گذشت، بخواند. پس چون سوار شود بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذِی هَدانا لِلْاِسْلامِ وَمَنَّ عَلَیْنا بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ، سُبْحان الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّالَهُ مُقْرِنینَ، وَاِنّا اِلی رَبِنّا لَمُنْقَلِبُونَ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْحامِلُ عَلَی الظّهْر وَالْمُسْتَعانُ عَلَی الْاَمْرِ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنا بَلاغَاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی خَیْرٍ، بَلاغاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی رَحْمَتِکَ وَرِضْوانِکَ وَمَغْفِرَتِکَ، اَللَّهُمَّ لا ضَیْر، إِلّا ضَیْرُکَ وَلا خَیْرَ اِلّا خَیْرُکَ، وَلا حافِظَ غَیْرُکَ».
در حدیث معتبر از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه به سفری رود و با خود عصایی از چوب بادام تلخ بردارد و این آیات را بخواند، حق تعالی او را ایمن گرداند از هر حیوانات درنده و هر دزدی و هر صاحب زهری تا به اهل خود برگردد، و با او هفتاد و هفت ملک باشند که از برای او استغفار کنند تا برگردد و عصا را بگذارد. این است آیات: «وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَنْ یَهْدِیَنی سَوآءَ السَّبیلِ، وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسْقُونَ، وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَاَتَیْنِ تَذُودانِ، قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقِی حَتّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَاَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ، فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلّی اِلی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ اِنِّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ، فَجائتْهُ اِحْدیهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ اِنَّ اَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ اَجْرَما سَقَیْتَ لَنا، فَلَمّا جائَهُ وَقَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ، قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ القَوْمِ الظّالِمینَ، قالَتْ اِحْدیهُما یا اَبْتِ اسْتَأْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْاَمینُ، قالَ اِنِّی اُریدُ اَنْ اُنْکِحَکَ اِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی اَنْ تَأجُرَنی ثَمانِیَ حِجَجٍ، فَاِنْاَتْمَمْتَ عَشْراًفَمِنْعِنْدِکَ وَمااُریدُ اَنْاَشُقَّ عَلَیْکَ، سَتَجِدُنِی اِنْشاءَاللَّهُ مِنَ الصّالِحینَ، قالَ ذلِکَ بَیْنی وبَیْنَکَ اَیَّمَاالْاَجَلَیْنِ قَضَیْتَ فَلاعُدْوانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلی، مانَقُولُ وَکیلٌ»[قصص/آیه28-22].
در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه خواهد که زمین در زیر پای او پیچیده شود، [کنایه از طی شدن و سرعت بیشتر است.]. با خود عصایی از درخت بادام تلخ بردارد.
در حدیث دیگر فرمود: حضرت آدمعلیه السلام مرض شدیدی به هم رسانید و او را وحشتی عارض شد. جبرئیل فرمود: چوبی از درخت بادام تلخ جدا کن و به سینه خود بچسبان. چنین کرد، حق تعالی وحشت او را از او دفع کرد. و بدان که از جمله چیزهایی که باید در سفر با خود داشته باشی، تسبیح تربت امام حسینعلیه السلام است.
چنانچه منقول است: چون حضرت صادقعلیه السلام به عراق تشریف آوردند، مردم نزد آن حضرت گرد آمدند و پرسیدند که میدانیم تربت امام حسینعلیه السلام شفای هر درد هست، آیا باعث ایمنی از هر خوف و بیم میشود؟ فرمود: هرگاه کسی خواهد که او را از هر بیمی امان بخشد، تسبیحی از تربت آن حضرت بگیرد و سه مرتبه این دعا بخواند: «اَصْبَحْتُ اَللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمامِکَ وَجِوارِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لا یُطاوَلُ وَلا یُحاوَلُ، مِنْ شَرِّ کُلِّ غاشِمٍ وَطارِقٍ، مِنْ سائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَما خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصّامِتِ وَالنّاطِقِ فی جُنَّة ٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِباسٍ سابِغَةٍ وَلاءِ اَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قاصِدٍ لی اِلی اَذِیَّةٍ بِجِدارٍ حَصینِ الْاِخْلاصِ فِی الْاِعْتِرافِ بِحَقِّهِمْ وَالتّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ مُوقِناً اَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَمَعَهُمْ وَفیهِمْ وَبِهِمْ، اُوالی مَنْ والَوْا وَاُجانِبُ مَنْ جانَبُوا، فَاَعِذْنی اَللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ ما اَتّقِیهِ، یا عَظیْمَ حَجَزْتَ الاَعادی عَنّی بِبَدیعِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ، اِنّا جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» پس تسبیح را ببوسد و به هر دو چشم بگذارد و بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ وَبِحَقِّ صاحِبِها وَبِحَقِّ جَدِّهِ وَبِحَقِّ اَبیهِ وَبِحَقِّ اُمِّهِ وَبِحَقِّ اَخِیهِ وَبِحَقِّ وُلْدِهِ الطّاهِرینَ، اِجْعَلْها شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ، وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ، وَحِفْظاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ». اگر در صبح چنین کند، در امان خدا باشد تا شام، و اگر در شام چنین کند، در امان باشد تا صبح.
در روایت دیگر منقول است: هرکه از پادشاهی یا غیر او بترسد و چون از خانه بیرون آید چنین کند، حرزی باشد برای او از شرّ ایشان.
و در فصول خواتیم گذشت انگشترها که مناسب است در سفر با خود داشته باشند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ضامنم برای کسی که عمامه بر سر بسته از خانه بیرون آید، آنکه سالم به اهل خود برگردد.
در روایت معتبر از امام موسیعلیه السلام منقول است: من ضامنم برای کسی که اراده سفری داشته باشد و عمامه بر سر ببندد و سر عمامه را در زیر، تحت الحَنک ببندد، آنکه او را دزد و غرق شدن و سوختن بر نخورد.
در حدیث معتبر از امام رضاعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکه روز شنبه از خانه بیرون رود و عمامه سفیدی بر سر داشته باشد که تحت الحنک بسته باشد، اگر برود به نزد کوهی که آن را از جا بکند هر آینه موفق میشود.
در حدیث معتبر منقول است که حضرت لقمان به پسر خود گفت: ای فرزند! چون به سفر روی، شمشیر و کمان و اسب و موزه و عمامه و رسنهایی که لازم میشود و مشک آب و سوزن با خود بردار و از دواها آنچه تو و اصحاب تو به آن محتاج باشید بردار.
در روایت دیگر منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله به سفر میرفتند، شیشه روغن و سرمهدان و مقراض و آینه و مسواک و شانه و سوزن و ریسمان و چیزی که به آن کفش را پینه کنند و تسمههای نعل را بر میداشتند. و از جمله تعویذهایی که در سفر مناسب است، تعویذی است که مروی است که در دسته شمشیر حضرت رسالت پناه تعبیه شده بود و آن این تعویذ است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا اَللَّهُ، یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ، اَسْأَلُکَ یا مَلِکَ الْمُلُوکِ الْاوَّلِ الْقَدیمِ الْاَبَدِیِّ الَّذِی لا یَزُولُ وَلا یَحُولُ، اَنْتَ اللَّهُ الْعَظیمُ الْکافی لِکُلّ شَیْءٍ، الْمُحیطُ بِکُلِّ شَیْءٍ، اَللَّهُمَّ اکْفِنی بِاسْمِکَ الْاَعْظَمِ الْاَجَلِّ الْواحِدِ الْاَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، وَاَحْجِبْ شُروُرَهُمْ وَشُروُرَ الْاَعْداءِ کُلِّهِمْ وَسُیُوفِهِمْ وَبَأسِهِمْ، وَاللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ، اَللَّهُمَّ اَحْجِبْ عَنّی شَرَّ مَنْ اَرادَنی بِحِجابِکَ الَّذِی احْتَجَبْتَ بِهِ فَلَمْ یَنْظُرْ اِلَیْهِ اَحَدٌ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ سِلاحِهِمْ وَمِنَ الْحَدیدِ وَمِنْ کُلِّ ما یُتَخَوَّفُ وَیُحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ شِدَّةٍ وَبَلِیَّةٍ وَمِنْ شَرِّ ما اَنْتَ بِهِ اَعْلَمُ وَعَلَیْهِ اَقْدَرُ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیٍْء قَدیرٌ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی نَبِیّهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلیماً».
و عوذهای که در میان عمامه گذارند: «اَقْبِلْ وَلا تَخَفْ اِنَّکَ مِنَ الْامِنینَ، لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ، لا تَخَفْ اِنَّکَ اَنْتَ الاَعْلی اَلاّ تَخافا اِنَّنِی مَعَکُما اَسْمَعُ وَاَری وَلا تَخافُ دَرَکاً وَلا تَخْشی الَّذِی اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوع وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ، فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُو السَّمِیعُ الْعَلیمُ، فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَهُو اَرْحَمُ الرّاحِمینَ، اُدْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَاِذا دَخَلْتُمُوهُ فَاِنَّکُمْ غالِبُونَ، وَعَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» [آیات مختلف از قرآن کریم .
عوذهای که بر چهار پای سواری بندند: «اَللَّهُمَّ احْفَظْ عَلَیَّ ما لَو حَفِظَهُ غَیْرُکَ لَضاعَ، وَاسْتُرْ عَلَیَّ ما لَو سَتَرَهُ غَیْرُکَ لَکاعَ،وَاجْعَلْ عَلَیَظِلاًّ ظَلیلاً اَتَوَقّی بِهِکُلَّ مَنْرامَنی بِسُوءٍ. اَوْنَصَبَ لی مَکْراً اَوْ هَیَّأَلی مَکْرُوهاً، حَتّییَعُودَ، وَهُوغَیْرُ ظافِرٍبی وَلاقادِرٍ عَلَیَّ،اَللَّهُمَاحْفَظْنیکَماحَفِظْتَبِهِکِتابَکَالْمُنْزَلَ عَلی قَلْبِ نَبِیّکَ الْمُرْسَلِ، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الحَقُّ اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه سوره عبس را در کاغذی سفید بنویسد و به هر راهی که رود با خود نگاه دارد، در آن راه به غیر از نیکی نبیند و از مفاسد آن راه محفوظ بماند.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون به سفر روید سفره با خود بردارید و طعامهای نفیس در آن سفره بگذارید.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: از شرف آدمی آن است که توشه خود را نیکو گرداند هرگاه به سفری رود.
در حدیث دیگر منقول است: امام زین العابدینعلیه السلام چون به سفر حج یا عمره میرفتند از بهترین توشهها بر میداشتند، مانند لوز و شکر و قائوت ترش و شیرین.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: نان در میان توشه خود بردار که باعث برکت میشود.
در حدیث دیگر منقول است: امام موسیعلیه السلام نظر کردند به سفرهای که در آن حلقهها از برنج بود، فرمودند که این حلقهها را بکنید و حلقههای آهن بگذارید تا جانوران داخل سفره نشوند.
در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادقعلیه السلام از بعضی اصحاب خود پرسیدند که به زیارت قبر امام حسینعلیه السلام میروید؟ گفتند: بلی. فرمود: سفرهای با خود میبرید یا نه؟ گفتند: بلی. فرمود: اگر به زیارت قبر پدران یا مادران خود بروید چنین نخواهید کرد. گفتند: پس چه چیز بخوریم؟ فرمود: نان با شیر یا ماست.
در حدیث دیگر فرمود: شنیدهام که جمعی هستند که چون به زیارت قبر امام حسینعلیه السلام میروند با خود سفره برمیدارند که در میان آن بزغاله بریان و حلواها هست، اگر به زیارت قبر دوستان خود بروند چنین نمیکنند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهترین خرج کردنها نزد خدا، میانهروی است و خدا اسراف را دشمن میدارد مگر در راه حج یا عمره.
در حدیث حسن منقول است: صفوان از حضرت صادقعلیه السلام پرسید که من اهل خود را با خود به حج میبرم، خرجی خود را در کمر خود میبندم. حضرت فرمود: بلی، پدرم میگفت که از قوّت مسافر آن است که نفقه خود را حفظ کند.
در حدیث دیگر منقول است که دیگری به آن حضرت عرض کرد که دراهمی که در آن صورتها نقش کردند با خود دارم و آنها را در همیان میکنم و در کمر میبندم در حالت احرام. فرمود: باکی نیست، خرجی تو است و اعتماد تو بعد از خدا بر آن است.
در احادیث معتبره بسیار وارد شده است، کسی که تنها به سفر رود ملعون است.
در حدیث معتبر منقول است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام وصیت نمود که: یا علی!هرگز تنها به سفر مرو که شیطان با یک کس است و از دو تا دور است. یا علی!شخصی که تنها به سفر میرود، گمراه است و دو کس که میروند دو گمراه هستند و سه کس مسافرانند.
در روایت دیگر منقول است که شخصی به خدمت حضرت صادقعلیه السلام آمد. آن حضرت پرسیدند که در راه کی مصاحب تو بود؟ گفت: تنها بودم. فرمود: اگر من پیشتر تو را میدیدم تو را نیکو تأدیب میکردم که چگونه باید به سفر رفت. پس فرمود: یک کس شیطان است و دو تا شیطانند و سه نفر مصاحبانند و چهار نفر رفیقانند.
به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: هرکه به سفری رود، بگوید: «ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتی وَاَعِنّی عَلی وَحْدَتی وَاَدِّ غَیْبَتی».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: اوّل رفیق به هم رسان پس به سفر برو. و فرمود: دو کس با هم رفیق نمیشوند مگر آنکه محبوبترین ایشان نزد خدا و آنکه ثوابش بیشتر است آن است که مدارا با رفیقش بیشتر میکند.
در حدیث دیگر فرمود: بهترین رفیقان و مصاحبان نزد خدا چهار نفرند. و هیچ گروهی زیاده از هفت کس نمیشوند مگر آنکه صداهایشان بسیار میباشد. پس از این احادیث معلوم شد که اقل رفیقان سه نفرند و اکثر ایشان هفت، و آنکه زیاده از هفت خوب نیست در رفیقان هم توشه و هم سفره.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سنت است که رفیقانِ هم توشه، اوّل خرجیهای خود را به در آورند و بر روی یکدیگر بگذارند، که این بیشتر باعث خشنودی خاطر و نیکی اخلاق ایشان میشود.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مصاحبت مکن در سفر با کسی که فضیلت تو را بر خود نداند آن قدر که تو از فضیلت او بر خود میدانی.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مصاحبت و رفاقت کن با کسی که تو به او زیƘʠیابی، و مصاحبت مکن باکسی که او به تو زینت یابد، یعنی تو کسب علم و کمالات از او توانینمود.
در حدیث دیگر از شهاب منقول است که گفت: به خدمت حضرت صادقعلیه السلام عرض کردم که شما میدانید حال و توانگری مرا و احسانی که با برادران خود میکنم، پس با جماعتی از ایشان رفیق میشوم در راه مکه و بر ایشان توسعه میکنم و بسیار خرج میکنم. فرمود: ای شهاب! چنین مکن، اگر تو دست به خرج کردن بگشایی و ایشان هم بگشایند به ایشان ضرر میرسد و پریشان میشوند، و اگر تو بکنی و ایشان نکنند باعث مذلت ایشان است، پس رفاقت با جماعتی بکن که مثل تو باشند در توانگری و توانایی.
در روایت دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: اگر مصاحبت کنی، با مثل و مانند خود مصاحبت و رفاقت بکن، و با کسی رفیق مشو که خرج تو را کِشد که این موجب خواری مؤمن است.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حق مسافر بر رفیقان آن است که چون بیمار شود، سه روز برای او توقف کنند.
در حدیث دیگر منقول است: از امام محمّد باقرعلیه السلام پرسیدند: جماعتی که با یکدیگر رفیق میشوند و در میان ایشان مال دار و پریشان هست، آیا آن مال دار خرج آنها را میتواند کشید؟ فرمود: اگر آنها به طیب خاطر راضی باشند، باکی نیست.
در روایت دیگر منقول است: از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند که شخصی رفیق میشود با جماعتی مال دار و از آنها مالش کمتر است و آنها خرج خود را بیرون میآورند و او مثل آنها خرج نمیتواند کردن. فرمود: من دوست نمیدارم که خود را ذلیل کند، با کسی رفیق شود که مثل او باشد.
در احادیث معتبره منقول است: از ما نیست کسی که با مصاحبانش نیکو مصاحبت نکند، و با رفیقانش نیکو رفاقت نکند، و با کسی که نمک خورد و حق نمک را رعایت نکند.
در حدیث معتبر منقول است از امام جعفر صادقعلیه السلام که: حضرت لقمان پسر خود را نصیحت فرمود: چون سفر کنی با گروهی، مشورت با ایشان بسیار بکن در کارهای خود و کارهای ایشان، و در روی ایشان تبسم بسیار بکن، و در توشه خود صاحب کرم باش در میان ایشان. و چون تو را به ضیافت بطلبند قبول کن، و اگر از تو مدد طلبند یاری ایشان بکن، و به سه چیز بر ایشان غلبه کن: به بسیاری خاموشی، و بسیاری نماز، و سخاوت و جوانمردی در هرچه با خودداری از چهار پا و مال و توشه.
و اگر گواهی از تو بطلبند یا بر امر حقی خواهند تو را گواه کنند بپذیر، و چون با تو مشورت کنند تا توانی سعی کن که رأی نیکو از برای ایشان اختیار کنی، و زود عزم مکن و رأی خود را با ایشان مگو تا تأمّل کنی و فکر کنی، و جواب ایشان مگو در مشورت ایشان تا آنکه در آن فکر برخیزی و بنشینی و بخوابی و چیزی بخوری و نماز کنی و در اثنای این احوال فکر خود و حکمت خود را در مشورت ایشان به کار فرمایی، زیرا که هرکه خیرخواهی خود را برای کسی که با او مشورت کند خالص نگرداند حق تعالی رأی و عقل او را سلب میکند و امانت را از او برمیدارد.
و هرگاه ببینی که رفیقان تو پیاده میروند با ایشان پیاده برو. و هرگاه ببینی رفیقان کاری میکنند با ایشان بکن، و اگر تصدقی کنند یا قرضی دهند تو نیز با ایشان بده، و بشنو سخن کسی را که از تو بزرگتر باشد، و هرگاه رفیقان کاری به تو فرمایند یا چیزی از تو سؤال کنند، بگو بلی، و نه مگو که نه گفتن، علامت عجز و موجب ملامت است.
و چون راه را گم کنید و حیران بمانید فرود آیید، و اگر در راه مقصود شک کنید، بایستید و با یکدیگر مشورت کنید و مصلحت ببینید، و اگر یک کسی را ببینید خبر راه از او مپرسید و مصلحت از او نبینید، که یک شخص در بیابان، این کس را به شک میاندازد که شاید جاسوس دزدان باشد یا شیطان، که خواهد شما را حیران کند، و از دو شخص نیز حذر کنید مگر آنکه چیزی چند از علامتها و قرینهها ببینید که من نبینم، زیرا که عاقل به دیده خود که نظر میکند به سوی چیزی، آنچه حق است از آن میشناسد و حاضر، چیزی چند میبیند که غایب نمیبیند.
ای فرزند! چون وقت نماز درآید، از برای امری آن را تأخیر مینداز و نماز را به جا آور و راحت بیاب که نماز قرضی است که هر چند بیشتر ادا میکنی سبکبار میشوی، و نماز را با جماعت بکن هر چند بر سر نیزه باشی. و بر روی چهارپا خواب مکن که زود باعث زخم پشت آن میشود، این از کردار دانایان نیست، مگر آنکه در میان کجاوه باشی که ممکنت باشد که بخوابی برای سستی مفاصل. و چون نزدیک شوی به منزل، از چهارپای خود فرود آی که آن چهارپا یاور تو است، و ابتدا کن به علف دادن پیش از آنکه چیزی بخوری، و چون خواهید که فرود آیید پس اختیار کنید از بقعههای زمین، مکانی را که خوشرنگتر و خاکش نرمتر و پرگیاهتر باشد، و چون فرود آیی پیش از آنکه بنشینی دو رکعت نماز بکن و چون به قضای حاجت بروی بسیار دور برو.
پس چون خواهی که بار کنی دو رکعت نماز بکن، پس از آن زمین را وداع کن و سلام کن بر آن زمین و اهل آن زمین، که هر بقعهای از زمین را اهلی چند از ملائک هست. و اگر توانی مخور هیچ طعامی را مگر آنکه قدری از آن را تصدق کنی. و بر تو باد به خواندن قرآن مادام که سوار باشی و بر تو باد به تنزیه و یاد خدا کردن تا مشغول کار باشی. و بر تو باد به دعا کردن در وقتی که تنها و بیکار باشی. و زینهار که در اوّل شب راه مرو بلکه در اوّل شب فرود آی و در نصف آخر شب راه رو. و زنهار که در راه رفتن صدا بلند مکن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: مروت و مردی در حضر، خواندن قرآن است، و همنشینی با علما کردن و تفکر در فقه و علوم کردن، و محافظت بر نمازهای جماعت کردن، و اما مروت سفر، پس توشه خود را صرف کردن، و مخالفت رفیقان نکردن، و خدا را در هر بلندی و پستی و فرود آمدن و ایستادن و نشستن، بسیار یاد کردن است.
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: مروت سفر، توشه بسیار برداشتن و پاکیزه گردانیدن توشه است و عطا کردن به جمعی که رفیق هستند و آنکه بعد از مفارقت از رفیقان، رازهای ایشان را که بر آن مطلع شدهای بپوشانی و مزاح و خوش طبعی بسیار بکنی در چیزی که خدا را به خشم نیاورد.
در حدیث دیگر فرمود: از مروت نیست که نقل کند آدمی چیزی چند را که در سفر دیده است. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: توشه مسافر حُدی خواندن است و خواندن شعری که در آن حرامی و باطلی نباشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون با جماعتی رفیق شوی، مگو این جا فرود آیید یا این جا فرود میایید، که در میان ایشان کسی هست که این کار را بکند اگر تو به ایشان واگذاری.
در احادیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه اعانت کند مؤمن مسافری را، حق تعالی از او هفتاد و سه شدت از شدتهای دنیا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه، و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد، در وقتی که از شدّت احوال قیامت، نفسهای مردم گرفته باشد.
در احادیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون از پیاده رفتن مانده شوید، استعانت جویید به تند راه رفتن که واماندگی را برطرف میکند.
در حدیث دیگر فرمود: کمر را محکم ببندید و بر روی شکم ببندید، تا آنکه پیاده رفتن بر شما آسان شود.
در حدیث معتبره از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر شما باد به راه رفتن در شب، که زمین در شب پیچیده میشود. [مراد زودتر طی شدن مسیر است .
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زمین در آخر شب پیچیده میشود. و فرمود: چون امیر المؤمنینعلیه السلام سفر میکردند در آخر شب حرکت میکردند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون در شب فرود آیید، بر سر راه فرود میایید و در شکم رودخانهها فرود میایید، که محل درندگان و ماران است.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: در میان رودخانه فرود میایید که مبادا سیلابی بیاید و به شما ضرر برساند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: حق تعالی مدارا کردن را دوست میدارد و یاری میکند بر آن، پس چون بر حیوانات لاغر سوار باشید در منزلها فرود آیید، پس اگر زمین خشک باشد و گیاه نداشته باشد تند بروید، و اگر پر گیاه باشد منزل به منزل فرود آیید.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: اگر در زمین پر آب و علف روید به تأنّی و مدارا بروید. و از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چون راه را اشتباه کنید به جانب راست میل کنید.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه در سفر راه گم کند. فریاد کند: «یا صالح اغثنی»، به درستی که از برادران مؤمن شما از جنّیان شخصی هست که صالح نام دارد و از برای خدا در شهرها میگردد و چون صدای شما را میشنود، جواب میگوید و راهنمایی میکند.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون راه را گم کنی فریاد کن: «یا صالح یا صالح ارشدونا الی الطریق رحمکم اللَّه». راوی در حدیث گفت: ما در سفری راه گم کردیم، شخصی را گفتیم که از ما دور شد و فریاد کرد به این نحو که مذکور شد، پس برگشت و گفت: صدای آهستهای شنیدم، گفت: راه از جانب راست است. اندک مسافتی که رفتیم، راه را یافتیم. و از عمربن یزید که از ثقات اصحاب ائمهعلیهم السلام است روایت کرده است که گفت: ما در یک سالی در سفر مکه معظّمه راه را گم کردیم، پس سه روز ماندیم و راه را طلبیدیم، نیافتیم. پس چون روز سوم شد، آبی که برداشته بودیم تمام شد، پس جامههای احرام را پوشیدیم به عنوان کفن و حنوط کردیم، در آن حال شخصی از رفیقان ما برخاست و فریاد کرد: «یا صالح یا اباالحسین». پس کسی از دور جواب گفت. پرسیدم: کیستی؟ خدا تو را رحمت کند. گفت: من از آن گروهم از جن که به حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم ایمان آوردند و کسی به غیر از من از آنها نمانده است و کار من این است که گمشده را به راه برسانم. ما همه جا از پی صدای او رفتیم تا به راه رسیدیم.
در حدیث صحیح از امام جعفر صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم در سفرها سراشیب میرفتند، «سبحان اللَّه» میگفتند و چون سر بالا میرفتند، «اللَّه اکبر» میگفتند.
در حدیث صحیح دیگر فرمود: چون در سفر باشی بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَسیری عِبَراً، وَصَمْتی تَفَکُّراً، وَکَلامی ذِکْراً».
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه به رودخانه پایین برود پس بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ»، حق تعالی پر کند آن رودخانه را برای او از حسنات.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» میگوید در بلندی از بلندیها، آنچه در پیش روی او است تا منتهای زمین همه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» بگویند.
در حدیث معتبر دیگر منقول است: دو کس آمدند به خدمت حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم، گفتند: ما میخواهیم برای تجارت به شام برویم، حرزی به ما تعلیم ده که در راه بخوانیم. فرمود: چون در منزلی فرود آیید و نماز خفتن بکنید، بعد از نماز پهلو را به رختخواب بگذارید و تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام بخوانید، پس آیةالکرسی بخوانید، چون چنین کنید تا صبح محفوظ میمانید. چون ایشان روانه شدند جمعی از دزدان از عقب ایشان رفتند. چون فرود آمدند و نماز خفتن کردند و خوابیدند و تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام و آیةالکرسی را خواندند، پس دزدان غلام خود را فرستادند که ایشان را خبر بگیرد و چون به نزد ایشان آمد دو دیوار دید و از ایشان اثری نیافت. چون به دزدان خبر داد، ایشان آمدند و پرسیدند که شما دیشب در کجا به سر بردید؟ گفتند: در همین موضع. گفتند: ما آمدیم به تفحّص شما و به غیر از دو دیوار چیزی دیگر ندیدیم، شما قصه خود را به ما نقل کنید. ایشان گفتند: ما در وقت خوابیدن به تعلیم حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم تسبیح حضرت فاطمهعلیها السلام و آیةالکرسی خواندیم. دزدان گفتند: بروید که دزدی بر شما دست نخواهد یافت.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه در سفری و منزلی فرود آید که از درندگان ترسد، این دعا را بخواند: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُو عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سَبُعٍ»، چون این دعا بخواند ایمن گردد از شرّ درندگان تا از آن منزل بار کند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: کسی که خواهد داخل شود به موضعی که خوفی داشته باشد، این آیه را بخواند: «رَبِّ اَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَاَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً» [اسراء / آیه 80]. پس چون بیند آن شخص یا آن چیزی را که از او بیم دارد، «آیةالکرسی» بخواند.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه در سفری یا بیابانی باشی و از جنّیان یا غیر ایشان ترسی، دست راست خود را بر سر بگذار و به آواز بلند بگو: «اَفَغَیْرَ دینِ اللَّهِ تَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» [آل عمران / آیه 83].
در روایت دیگر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود: یا علی! چون در منزلی فرود آیی، بگو: «اَللَّهُمَّ اَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَاَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ» [مؤمنون / آیه 29]، تا آنکه نیکی آن منزل، تو را روزی شود و شرّ آن از تو دفع شود.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: چون اراده داخل شدن شهری یا دهی داشته باشی، چون نظرت بر آن افتد، بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ خَیْرَها، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اَطْعِمْنی مِنْ جَناها، وَاَعِذْنا مِنْ وَباها، وَحَبِّبْنا اِلی اَهْلِها، وَحَبِّبْ صالِحی اَهْلِها اِلَیْنا».
در روایت دیگر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون بر شهری مشرف شوی، نظرت بر آن بیفتد بگو: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما اَظَلَّتْ، وَرَبَّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما اَقَلَّتْ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَماذَرَتْ، وَرَبَّ الشَّیاطینِ وَما اَضَلَّتْ، اَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِ هذِهِ الْقَرْیَةِ وَما فیها وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها وَشَرِّ ما فیها».
در حدیث دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: شیاطین در میان محملها و کجاوهها به در میآیند و شتران را رم میدهند، پس از برای دفع ایشان «آیةالکرسی» بخوانید.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: هرکه در سفری باشد و از دزدان یا درندگان ترسد، بر یال اسبش بنویسد: «لا تَخافُ دَرَکاً وَلا تَخْشی [طه / آیه 77].، تا ضرر آنها به اذن الهی از او برطرف شود.
راوی گفت که من به سفر حج رفتم و در میان بیابان، جمعی از عربان آمدند و قافله را زدند و من در میان ایشان بودم، این آیه را بر یال اسب نوشتم، پس به حقّ آن خداوندی که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم را به رسالت فرستاده است و امیر المؤمنینعلیه السلام را به امامت مشرّف گردانیده است که حق تعالی ایشان را از من کور گردانید و از ایشان ضرری به من نرسید.
در روایت دیگر مروی است که چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به سفر میرفتند و شب میشد، این دعا میخواندند: «یا اَرْضُ رَبّی وَرَبُّکِ اللَّهُ وَاَعُوذُبِکِ مِنْ شَرِّکِ وَمِنْ شَرِّ ما فیکِ وَمِنْ سُوءِ ما خُلِقَ فیکِ وَسُوءِ ما یَدُبُّ عَلَیْکِ، وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ اَسَدٍ وَاَسْوَدٍ وَمِنْ شَرِّ الْحَیَّةِ وَالْعَقْرَبِ وَمِنْ شَرِّ ساکِنِ الْبَلَدِ وَمِنْ والِدٍ وَما وَلَدَ، اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما اَظْلَلْنَ وَرَبَّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما اَقْلَلْنَ وَرَبَّ الرّیاحِ و ما ذَرَیْنَ وَرَبَّ الشَّیاطِینَ وَما اَضْلَلْنَ، اَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَسْأَلُکَ خَیْرَ هذِهِ اللّیْلَةِ وَخَیْرَ هذَا الْیَومِ وَخَیْرَ هذَا الشَّهْرِ وَخَیْرَ هذِهِ السَّنَةِ وَخَیْرَ هذَا الْبَلَدِ وَاَهْلِهِ وَخَیْر هذِهِ الْقَرْیَةِ وَاَهْلِها وَخَیْرَ ما فیها، وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّها وَشَرِّ ما فیها وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دابَّةٍ رَبّی آخِذٌ بِناصِیَتِها، اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
سید بن طاوسرحمه الله روایت کرده است که هرگاه کسی برتلی یا بلندی یا پلی بالا رود، بگوید:«اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اکْبَرُ وَالْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ لَکَ الشَّرَفُ عَلی کُلِّ شَرَفٍ».
در ادعیه سفر منقول است: هر گاه در راه، از دشمنان و دزدان ترسد، این دعا بخواند: «یا آخِذاً بِنَواصی خَلْقِهِ وَالسّابِق بِها اِلی قُدْرَتِهِ وَالْمُنْفِذ فیها حُکْمهُ وَخالِقها وَجاعِلَ قَضائِهِ لَها غالِباً، اِنِّی مَکیدٌ وَلِقُوَّتِکَ عَلی مَنْ کادَنی تَعَرَّضْتُ، فَاِنْ حُلْتَ بَیْنی وَبَیْنَهُمْ ما اَرْجُو، وَاِنْ اَسْلَمْتَنی اِلَیْهِمْ غَیَّرُوا ما بی مِنْ نِعْمَتِکَ، یا خَیْرَ المُنْعِمینَ لا تَجْعَلْ اَحَداً مُغَیِّراً نِعْمَتَکَ الَّتِی اَنْعَمْتَ بِها عَلَیّ سِواکَ وَلا تُغَیِّرْها اَنْتَ رَبّی وَقَدْ تَرَی الَّذِی نَزَلَ بی، فَحُلْ بَیْنی وَبَیْنَ شَرِّهِمْ، بِحَقِّ ما بِهِ اسْتُجیبَ الدُّعاءُ یا اللَّهُ رَبَّ الْعالَمِینَ».
از برای دفع دشمنان، از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ أنْ اُضامَ فی سُلْطانِکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اَضِلَّ فی هُداکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اَفْتَقِرَ فی غِناکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اُضِیعَ فی سَلامَتِکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اُغْلَبَ وَالْاَمْرُ لَکَ».
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون غولان بر شما بر خورند در راه، اذان نماز بگویید.
سید بن طاوس "علیه الرحمة" روایت کرده است که چون در منزل فرود آید، بگوید: «اللّهُمَّ اَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَاَنْتَ خَیْرُ المُنْزِلینَ» [مؤمنون /آیه 29] پس دو رکعت نماز بگذارد به سوره حمد و هر سورهای که خواهد بخواند از سورههای کوچک، پس بگوید: «اللّهُمَّ ارْزُقْنا خَیْرَ هذِهِ البُقْعَةِ، وَاَعِذْنا مِنْ شَرِّها، اللّهُمَّ اَطْعِمْنا مِنْ جَناها، وَاَعِذْنا مِنْ وَباها، وَحَبِّبْنا اِلی اَهْلِها، وَحَبِّبْ صالِحی اَهْلِها اِلَیْنا» پس بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّاَ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمیَرَ الْمُؤْمِنِینَ وَالاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِمْ اَئِمَّةً اَتَولّاهُمْ وَاَتَبَرَّءُ مِنْ اَعْدائِهِم اللّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ خَیْرَ هذِهِ الْبُقْعَةِ، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ دُخُولِنا هذا صَلاحاً وَاَوْسَطَهُ فَلاحاً وَآخِرَهُ نَجاحاً».
و گفته است که هرگاه در منزل خود از جانوران زمین ترسی، این دعا را بخوان که از جمله دعاهای سفر است: «یا ذارِئَ مَنْ فِی الْاَرضِ کُلِّها لِعِلْمِکَ بِما یَکُونُ مِمّا ذَرَأْتَ، لَکَ السُّلطانُ عَلی کُلِّ مَنْ دُونَکَ، اِنِّی اَعُوذُ بِقُدْرَتِکَ عَلی کُلّ شَیْءٍ مِنَ الضُّر فِی بَدَنِی مِنْ سَبُعٍ اَوْهامَةٍ اَوْ عارِضٍ مِنْ سائِرِ الدَّوابّ یا خالِقَها بِفِطْریها اِدْرَأْها عَنّی، وَاحْجُزْها و لا تُسَلِّطْها عَلَیَّ، وَعافِنی مِن شَرِّها وَبَأسِها، بِاللَّهِ الْعَلِیِّ العَظِیمِ، احْفَظْنِی بِحِفْظِکَ وَاحْجُبْنِی بِسِتْرِکَ الوافِی فِی مَخاوِفِی یا رَحیمُ».
شیخ طبرسیرحمه الله ذکر کرده است که چون خواهی بار کنی، دو رکعت نماز بگذار و از خدا بطلب حفظ و حمایت الهی را و آن موضع و اهل آن موضع را وداع کن که هر موضع را اهلی از ملائکه هست، پس بگو: «اَلسّلامُ عَلی مَلائِکَةِ اللَّهِ الحافِظِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللَّهِ الصّالِحینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ».
در حدیث معتبر از امام محمّد باقر و امام جعفر صادقعلیهما السلام منقول است: مکروه است به دریا سوار شدن برای تجارت.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: نیکو طلب روزی نکرده است، کسی که به کشتی و دریا سوار شود از برای تجارت.
در حدیث صحیح از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: کسی که به کشتی سوار میشود برای تجارت، دین خود را در معرض تلف درآورده است.
در اخبار معتبره وارد شده است که: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از سوار شدن دریا در وقت تلاطم و هیجان آن.
در حدیث حسن از امام رضاعلیه السلام منقول است: چون به کشتی سوار شوی، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ» [هود / آیه 41]. و چون دریا به موج آید، بر جانب چپ تکیه و به دست راست به سوی موج اشاره کن و بگو: «قُرّی بِقَرارِ اللَّهِ، وَاسْکُنی بِسَکینَةِ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ الْعَظیمِ». و در بعضی از روایات وارد شده است که در وقت اضطراب و تلاطم دریا بگو: «بِسْمِ، اللَّهِ، اُسْکُنْ بِسَکینَةِ اللَّهِ، وَقَرِّ بِوَقارِ اللَّهِ، وَاهْدَأْ بِاِذْنِ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ». راوی گفت که من مکرّر به کشتی سوار شدم و در وقت تلاطم امواج دریا آنچه حضرت فرموده بودند خواندم، پس در ساعت ساکن شد، چنانچه گویا هرگز نبوده است.
از امیرالمؤمنینعلیه السلام منقول است: هرکه از غرق شدن ترسد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ، بِسْمِ اللَّهِ الْمَلِکِ الْحَقِّ، وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْاَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمینِهِ، سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ» [آیات مختلف از قرآن کریم .
در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: چون از غرق شدن ترسد، بگوید: «اَللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَهُو یَتَوَلَّی الصّالِحینَ، وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» [زمر / آیه 67]. تا آخر آیه.
در روایت دیگر منقول است: چون خواهد به کشتی سوار شود، صد مرتبه «اللَّه اکبر» بگوید و صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و صد مرتبه بر ظالمان آل محمّد لعنت کند به این نحو: «اللّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ پس بگو: بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، وَالصَّلوةُ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَعَلَی الصّادِقِینَ مِنْ اِلهٍ، اللّهُمَّ اَحْسِنْ مَسِیرَنا وَعَظِّمْ اُجُورَنا، اللّهُمَّ بِکَ اِنْتَشَرْنا وَاِلَیْکَ تَوَجَّهْنا، وَبِکَ آمَنّا، وَبِحَبْلِکَ اِعْتَصَمْنا، وَعَلَیْکَ تَوَکَّلْنا، اللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتُنا وَرَجائُنا وَناصِرُنا، لاتَحِلْ بِنا ما لانُحِبُّ، اللّهُمَّ بِکَ نَحِلُ وَبِکَ نُسِیرَ، اللّهُمَّ خَلّ سَبِیلَنا، وَاَعْظِمْ عافَِیتَنا، اَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْاَهْلِ وَالْمالِ، وَاَنْتَ الْحامِلُ فِی الْماءِ وَعَلَی الظَّهْرِ، وَقالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ وَما قَدَرو اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْاَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِّیاتٌ بِیَمِینِهِ، سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ خَیْرُ مَنْ وَفَدَ اِلَیْهِ الرَّجال، فَاَنْتَ سَیِّدی اَکْرَمَ مَزُورٍ، وَاَکْرَمَ مَقْصُودٍ وَقَد جَعَلْتَ لِکُلِّ زائِرٍ کرامَةً وَلِکُلِّ وافِدٍ تُحْفَةً، فَاَسْأَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ اِیّایَ فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ، وَاشْکُرْ سَعْیی، وَارْحَمْ مَسِیرِی مِنْ اَهْلِی بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْکَ، بَلْ لَکَ الْمِنَّةُ عَلَیَّ انْ جَعَلْتَ لِی سَبِیلاً اِلی زِیارَةِ وَلِیِّکَ وَعَرَفْتَنِی فَضْلَهُ وَحَفظْتَنِی فِی لَیلِی وَنَهارِی حَتّی بَلَغْتَنِی هذَا الْمَکانَ، وَقَدْ رَجَوْتُکَ فَلا تَقْطَعْ رَجائِی، وَاَملتُکَ فَلا تُخَیِّبْ اَمَلِی، وَاجْعَلْ مَسِیرِی هذا کَفّارَةً لِذُنُوبِی یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ» سید بن طاوس گفته است که: اگر مطلبش از کشتی نشستن، غیر زیارت باشد عبارت را تغییر بدهد به نحوی که مناسب مقصود او باشد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بر بلندی هر پلی، شیطانی هست چون به آنجا برسید، «بسم اللَّه» بگویید تا از شما دور شود.
در حدیث دیگر منقول است: چون قدم خود را بر پل گذاری، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ اَللَّهُمَّ اِذْحَرْ عَنِّی الشَّیْطانَ الرَّجیمَ».
در حدیث صحیح از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مؤمنی را وداع میکرد میفرمود: «رَحِمَکُمُ اللَّهُ، وَزَوَّدَکُمُ التَّقْوی وَوَجَّهَکُمْ اِلی کُلِّ خَیْرٍ، وَقَضی لَکُمْ کُلَّ حاجَةٍ، وَسَلَّمَ لَکُمْ دینَکُم وَدُنْیاکُمْ، وَرَدَّکُمْ سالِمینَ اِلی سالِمِینَ». یعنی خدا شما را رحمت کند و پرهیزکاری را توشه شما گرداند و شما را به سوی هر خیری متوجه گرداند و جمیع حاجات شما را برآورد و دین و دنیای شما را سالم دارد و شما را به سلامت برگرداند به سوی جمعی که ایشان به سلامت باشند.
در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم مسافری را وداع میکردند، دست او را میگرفتند و میگفتند: «اَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الصَّحابَةَ، وَاَکْمَلَ لَکَ الْمَعُونَةَ، وَسَهَّلَ لَکَ الْحَزُونَةَ، وَقَرَّبَ لَکَ الْبَعیدَ، وَکَفاکَ الْمُهِمَّ، وَحَفِظَ لَکَ دینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتیمَ عَمَلِکَ، وَوَجَّهَکَ لِکُلِّ خَیْرٍ، عَلَیْکَ بِتَقْوَی اللَّهِ، اَسْتَودِعُکَ اللَّهَ، سِرْ عَلی بَرَکَةِ اللَّهِ».
در روایت دیگر منقول است: در این وقت میفرمود: «اَسْتَودِعُ اللَّهَ دینکَ وَاَمانَتکَ وَخَواتِیْمَ عَمَلِکَ، وَوَجَّهَکَ لِلْخَیْرِ حَیْثُ ما تَوَجَّهْتَ، وَزَوَّدَکَ التَّقْوی وَغَفَرَ لَکَ الذُّنُوبَ».
در روایت دیگر منقول است: جمعی از اصحاب به خدمت حضرت صادقعلیه السلام رفتند که آن حضرت را وداع کنند، فرمود:«اَللَّهُمَّ اغْفِرلَنا ما اَذْنَبْناها وَنَحْنُ مُذْنِبُونَ، وَثَبَّتَنا وَایّاهُمْ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْآخِرَةِ وَالدُّنْیا، وَعافِنا وَاِیّاهُمْ مِنْ شَرِّ ما قَضَیْتَ فِی عِبادِکَ وَبِلادِکَ فِی سُنَّتِنا هذِهِ الْمُسْتَقْبَلَةِ، وَعَجِّلْ نَصْرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَوَلِیَّهُمْ وَاَخْزِ عَدُوَّهُمْ عاجِلاً».
در حدیث معتبر منقول است: مسافر را سنّت است که چون از سفر برگردد برادران مؤمن خود را به ضیافت بطلبد.
در حدیث معتبر از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون کسی از سفر آید، برای اهل خود تحفه بیاورد اگر چه سنگی باشد.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میفرمود با کسی که از مکّه میآمد: «قَبَّلَ اللَّهُ مِنْکَ وَاَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ».
در حدیث دیگر منقول است: هرکه دست در گردن حاجی بکند در وقتی که با گرد راه برسد، چنان است که حجر الاسود را بوسیده است.
در روایت دیگر منقول است: چون کسی از سفر برگردد سزاوار آن است که مشغول کاری نشود تا غسل کند و دو رکعت نماز بخواند و به سجده رود و صد مرتبه شکر الهی بگوید. و چون جعفر طیار از حبشه آمد، حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم او را به سینه خود چسبانید و میان دو چشمش را بوسید. و اصحاب حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم چون به یکدیگر میرسیدند، مصافحه میکردند، و چون یکی از ایشان از سفر میآمد، دیگران دست در گردن او میکردند.
در احادیث معتبر وارد شده است که مشایعت و استقبال مؤمنان مستحب است، و از برای مشایعت و استقبال مؤمنان نماز را قصر میتوان کرد و روزه ماه مبارک رمضان را میتوان خورد. [به سبب طی مسافت و خارج شدن از حد ترخص برای استقبال رفتن .
در احادیث معتبر وارد شده است که: مسابقه و گروبندی جایز نیست مگر در اسب و استر و الاغ و شتر و فیل و در تیر اندازی.
در احادیث معتبره وارد شده است که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم اسب به گرو تاختند و گرو را بر چند اوقیه نقره بستند که هر اوقیه تخمیناً بیست و یک مثقال نقره باشد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: سواری بکنید و تیر اندازی بکنید، و تیر اندازی کردن را دوستتر میدارم از سواری کردن. و فرمود: هر لهو و بازی که مؤمن بکند باطل است مگر در سه چیز: در تأدیب و تعلیم اسب کردن، و تیر انداختن، و با زن خود بازی کردن، که اینها حق است و به درستی که به یک تیر که در راه خدا بیندازد، حق تعالی سه کس را میآمرزد آن کسی که آن تیر را ساخته است و آن کسی که تیر را به جهاد کننده بخشیده است و آن کسی که آن تیر را در جهاد انداخته است.
در حدیث معتبر منقول است: ملائکه میگریزند در هنگام گروبندی، و لعنت میکنند کسی را که این کار میکند مگر در شتر و فیل و اسب و استر دوانی یا تیر اندازی یا شمشیر و نیزه بازی. بدان که گرو اسب و استر و الاغ دوانی و فیل جایز است و گرو بستن بر کبوتر پرانی که کدام یک دورتر بروند، یا بر کشتی راندن که دو کشتی را بر روی آن بدوانند یا آنکه دو کس گرو ببندند و بدوند که کدام یک بیشتر بروند یا در کُشتی گرفتن که کدام یک دیگری را بر زمین بزند، یا در برداشتن چیزهای گران، جایز نیست، اما بی آنکه گرویی ببندند خلاف است و جایز بودن اینها قویتر است، خصوصاً در کُشتی گرفتن که بعضی از احادیث دلالت بر جایز بودن میکند، چنانچه در حدیث معتبر منقول است: شبی حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به خانه حضرت فاطمهعلیها السلام آمد و امام حسن و امام حسینعلیهما السلام با آن حضرت بودند، پس حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم به آن دو نوردیده خود فرمودند که: برخیزید و با یکدیگر کشتی بگیرید، پس ایشان مشغول کشتی گرفتن شدند و حضرت فاطمهعلیها السلام پی کاری بیرون رفتند، چون برگشتند شنیدند که حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: ای حسن! بگیر حسین را و بر زمین انداز. حضرت فاطمهعلیها السلام فرمود: ای پدر! چه عجب است که بزرگتر را ترغیب میفرمایی که کوچکتر را بر زمین افکند؟ حضرت فرمود: ای دختر! اینک جبرئیل میگوید که: ای حسین! حسن را بینداز. من در برابر او چنین میگویم.
و در فقه الرضاعلیه السلام مذکور است که، زینهار! چوگان بازی مکن که در آن حال شیطان با تو میتازد و فرشتگان از تو نفرت میکنند، و اگر کسی در آن حال چهار پایش به سر درآید و او بمیرد، به جهنم میرود. و بدان که در گرو بستن، مطلقاً شرط است که آن مالی را که قرار میکند، برای کسی قرار کند که پیشی گیرد. پس اگر از برای آن کسی قرار کنند که پس مانده است، جایز نیست. و همچنین اگر از برای کسی قرار کنند که با ایشان در عمل شریک نباشد، جایز نیست، چنانچه متعارف است که دو کسی با یکدیگر گرو میبندند و دو کس دیگر تیر میاندازند یا اسب میتازند، و اگر امام از بیت المال مسلمانان قرار کند که، هرکه بیشتر میرود یا بیشتر میزند این قدر میدهم، جایز است. و همچنین اگر کسی مالی به در آورد و بگوید که این مال از کسی است که بیشتر برود از این دو کس که میتازند، جایز است. و جایز است که دو کس که میتازند هر یک مالی به در آورند و بگویند که این هر دو مال از آن کسی است که بیشتر برود. و شرط است در گرو دوانیدن، موافق مشهور میان علماء چند شرط:
اوّل: آنکه تعیین کنند ابتدا و انتهای مسافتی را که در آن میتازند که اسب هر یک که در این مسافت پیشی گیرد او برده است.
دوم: آنکه مالی را که گرو بر آن مال میبندند، مقدار و جنس آن معلوم باشد که چند است و از چه جنس است، نقره است یا طلاست یا غیر آن.
سوم: آنکه حیوانی را که بر آن هر یک سوار میشوند معین کنند به دیدن، و بعضی را اعتقاد آن است که اگر تعیین آن به اوصاف بکنند، جایز است.
چهارم: آنکه هر یک از آنها محتمل باشد به حسب عادت که بر دیگری پیشی گیرد، پس اگر حیوان بسیار کم راه لاغری را بتازند با حیوان بسیار تندرو فربهای که معلوم باشد عادتاً که بر آن پیشی نمیتواند گرفت، جایز نیست.
پنجم: آنکه آن دو حیوانی که میتازند از یک جنس باشند که هر دو اسب باشند یا هر دو استر مثلاً، پس اگر اسب را با استر یا الاغ یا شتر یا فیل بتازند، جایز نیست. و در این شرط خلاف است و نزد حقیر [مؤلف ثابت نیست.
ششم: آنکه هر دو را یک مرتبه بتازند، پس اگر شرط کنند که یکی زودتر از دیگری بتازد، جایز نیست موافق مشهور میان علماء.
هفتم: آنکه سوار شوند و بدوانند، و اگر اسبها را بی آنکه سوار شوند بدوانند، جایز نیست بر این گرو بستن.
هشتم آنکه مسافتی تعیین کنند که پیش از رسیدن به منتهای آن مسافت، آن چهار پایان مانده نشوند.
نهم: آنکه آنها که با هم میتازند مردان باشند نه زنان.
دهم: آنکه هر دو در وقت تاختن برابر یکدیگر ایستاده باشند. و در این شرط خلاف است و اظهر آن است که اگر یکی پیشتر از دیگری ایستاده باشد جایز است.
و دو اسب را که با یکدیگر بتازند در میان عرب هر یکی نامی دارند آنکه از همه پیشتر رود آن را "مجلی" میگویند، و آنکه از آن پس مانده است و بر دیگران پیشی گرفته است آن را "مصلی" میگویند و بعد از آن را "تالی" میگویند، و بعد از آن را "بارع" میگویند، و بعد از آن را "مرتاح" میگویند، و بعد از آن را "خطی" میگویند، و بعد از آن را "عاطف" میگویند، و بعد از آن را "مؤمل" میگویند، و بعد از آن را "لطیم" میگویند، و دهم را "فسکل" میگویند که از همه پس مانده است. و از برای همه جایز است چیزی قرار دهند به غیر از آخر، پس اگر این ده اسب همه یک بار به آخر میدان برسند، از برای هیچیک چیزی نخواهد بود. و بدان که گرو بر شمشیر و نیزه و تیر جایز است.
و در انداختن، چند چیز شرط است به حسب مشهور در میان علما:
اوّل: آنکه تعیین کنند، چند تیر بزند برده است؟
دوم: آنکه تعیین کنند که این چند تیر را در میان چند تیر بزند.
سوم: آنکه تعیین کنند که به چه بخورد، به نشانه، به یکی از آنها؟ که بعد از این بیان خواهم کرد.
چهارم: آنکه تعیین کنند از نشانه چه مقدار دور باشد؟
پنجم: آنکه تعیین کنند بزرگی نشانه را و موضوع آن را از آماج خانه.
ششم: آنکه کمان هر دو و تیر هر دو از یک جنس باشد، و در این شرط خلاف کردهاند و اقوی آن است که شرط نیست، اما اتفاقی است که در کار نیست که کمان و تیر معینی را شرط کنند، بلکه بعضی گفتهاند که اگر شرط تعیین نکنند باطل است.
هفتم: آنکه یا به مبادرت باشد یا به محاطه، و مبادرت آن است که شرط کنند که هرکه در عرض بیست تیر پنج تیر را مثلاً بزند برده است، پس اگر هر یک ده تیر انداختند و یکی، از ده تا پنج تا را زد بر نشانه و دیگری چهار تا را زد، آنکه پنج تا را زده است برده است و اگر هر یک پنج تیر زدند هیچ یک از دیگری نبردهاند، و محاطه آن است که شرط کنند که در عرض بیست تیر مثلاً آنچه زدهاند از کم هم به در روند اگر یکی پنج تیر مثلاً بیشتر از دیگر زده باشد او برده است پس اگر هر یک بیست تیر بیندازند و یکی پانزده تیر بر نشانه زده باشد و یکی ده تیر زده باشد آنکه پانزده تیر زده است برده است و اگر یکی چهارده تیر را زده و دیگری ده تیر، هیچیک نبردهاند، و احوط آن است که در اوّل یکی از این دو صورت را تعیین کنند تا بیخلاف صحیح باشد.
و باید دانست که زدن نشانه به چند قسم میباشد: اوّل جایی، یعنی اوّل بر زمین خورَد و از زمین بجهد و بر نشانه خورد. دوم حاضر، یعنی بر یکی از دو جانب نشانه متصل شود. سوم خارق، که نشانه را زخم کند و در آن فرو نرود. چهارم خاسق، که نشانه را سوراخ کند و بند شود. پنجم مارق، که بر نشانه بخورد و از طرف دیگر به در رود. ششم خارم، که پهلوهای نشانه را بدرد و در میان نشانه فرو نرود. پس باید که در اوّل شرط کنند که به کدام نحو که بزند برده است. و اگر شرط کنند که بر نشانه فرو رود و چنان بزند که از جانب دیگر بجهد برده است، و همچنین هرکه پستتر بزند نبرده است.
و باید دانست که در تیراندازی و گرو دوانی محلِّل میباشد، یعنی کسی که با ایشان شریک میشود که اگر ببرد حصه بگیرد، و اگر ببازد چیز ندهد. و بهتر آن است که اگر هر دو، مال بیرون آورند برای گروبندی، چنین کسی را با خود شریک کنند. و احوط آن است که در اوّل صیغه بگویند که یکی از آنها این عقد را با این شرطها که مذکور شد به لفظ درآورد و دیگری قبول کند. و سنّت است که در هنگام تیر انداختن و اسب تاختن غرض ایشان محض لهو نباشد، بلکه مطالب ایشان ورزش در راه خدا و تقویت دین و ایمان و حمایت شیعیان از شر مخالفان بوده باشد تا ثواب عظیم بیابند.
در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسالت پناهصلی الله علیه وآله وسلم اصحاب خود را فرمودند که: اسب تاختند و آنچه بر آن گرو بسته میشد، از مال خود میدادند.
در روایت دیگر منقول است: بر صد و پنجاه مثقال نقره گرو بستند و چون از جنگ تبوک برمیگشتند، با اسامة بن زید شتر به گرو دوانیدند. و جناب مقدس نبویصلی الله علیه وآله وسلم از لعب و بازی منزّه و مبرّا بودند، بلکه از برای تقویت دین اسلام و تحریض مردم بر جهاد فی سبیل اللَّه بود تا کافران بر مسلمانان و مخالفان بر شیعان، مستولی نشوند و جان و مال و عرض مردم از شر اشرار محفوظ باشد و جهادی که در زمان غیبت امامعلیه السلام میباشد آن است که دفع ضرر کافران و مخالفان از شیعیان بکنند و اگر جمعی از مخالفان یا کافران بر سر گروهی از شیعیان بیایند، بر آن جماعت واجب است که جهاد کنند در دفع آنها، و اگر کشته شوند شهیدند، و اگر آنها عاجز باشند، بر جمیع مؤمنان واجب است که مدد ایشان بکنند و در دفع آن کافران بکوشند.
در احادیث معتبره وارد شده است که کسی که برای دفاع از عِرض خود یا مال خود کشته شود شهید است.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: تمام خیرات در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و شمشیر اهل حق کلید بهشت است و شمشیر اهل باطل کلید جهنّم است.
در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: بهشت را دری هست که آن را درگاه جهاد کنندگان میگویند، آنها که در راه خدا جهاد کردهاند، به سوی آن در میروند و میبینند که برای ایشان گشودهاند و ملائکه ایشان را مرحبا میگویند. و فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که هرکه از امت تو در راه خدا جهاد کند و یک قطره بارانی یا درد سری به او برسد، ثواب شهادت در نامه عملش نوشته شود.
و در حدیث معتبر منقول است: لشکر معاویه "علیه اللعنه و العذاب الشدید"، در زمان امیر المؤمنینعلیه السلام بر انبار، که محلی است در حوالی کوفه غارت کردند، آن حضرت خطبهای خواندند که بعضی از فقرات آن خطبه ترجمه میشود: به درستی که جهاد کردن برای خدا دری است از درهای بهشت، که حق تعالی برای مخصوصان دوستانش گشوده است و نعمتی است که برای ایشان ذخیره گردانیده است و جهاد زره حفظ نماینده خداست و سپر محکم الهی است، پس هرکه ترک کند جهاد را با قدرت بر آن، حق تعالی بر او جامه مذلت و خواری بپوشاند و بلا او را فرا گیرد و خشنودی از او دوری کند و در دیدهها حقیر و بیمقدار شود و راه اندیشه بر دلش بسته شود و مغلوب حق گردد و با او با انصاف و عدالت سلوک نکنند.
به درستی که من شما را مکرر خواندم به جهاد این گروه، در شب و روز و آشکار و پنهان و گفتم که با ایشان جهاد کنید، پیش از آنکه ایشان به جنگ شما آیند، قبول نکردید و اللَّه که هر گروهی که در میان مملکت و دیار ایشان جنگ کنند، البته ایشان ذلیل و بیقدر میشوند در نظرها، پس سستی ورزیدید و به یکدیگر حواله کردید، تا آنکه غارتها بر شما آوردند و وطنهای شما را مالک شدند. اینک سردار معاویه و لشکرش به انبار آمده و حسّان را کشته و حربههای لشکر شما را گرفته، شنیدهام که شخصی از ایشان به خانه زن مسلمانی یا کافری که جزیه میدهد آمده و دست رنج و خلخال و زر او را میکنده است و او چارهای به جز تضَرُّع و عجز کردن و "انا للَّه و انا الیه راجعون" گفتن نداشته است. پس برگشتند آن طاغیان با مال فراوان و هیچ یک از ایشان جراحتی نداشته و خونی از ایشان بر زمین ریخته نشده است.
پس اگر مرد مسلمان بعد از چنین مصیبتی بمیرد از حزن و تأسف، محل ملامت نخواهد بود، بلکه نزد من پسندیده خواهد بود، پس بسی تعجّب دارم! تعجّبی که دل را میمیراند و غمها را جمع میکند از جمعّیت آن جماعت بر دین باطل خود، و پراکندگی شما از دین حق خود. پس بدا به حال شما! و اندوه مهیا از برای شما! که نشانه تیر دشمنان گردیدهاید! بر شما غارت میآورند و شما بر ایشان غارت نمیبرید. و به جنگ شما میآیند و شما به جنگ ایشان نمیروید. و این قسم نافرمانی خدا میکنند و شما راضی میشوید.
اگر در تابستان میگویم به جنگ بروید، میگویید که عین شدّت گرما است، ما را مهلت ده تا گرما کم شود، و اگر در زمستان میگویم که بروید، میگویید: عین شدت سرما است ما را مهلت ده تا سرما کم شود. هرگاه شما از گرما و سرما میگریزید پس از شمشیر بیشتر خواهید گریخت، شما مردمانید چند، که مثل عقلهای طفلان و زنان دارید، کاش هرگز شما را ندیده بودم و شما را نمیشناختم. دلم را پر از چرک و سینهام را پر از خشم کردید، و بس که نافرمانی کردید رأی مرا ضایع کردید.
قریش میگویند که پسر ابوطالب شجاع است اما علم جنگ را نمیداند. کی از من داناتر است به جنگ؟ و کی از من بیشتر جنگ کرده است؟ هنوز بیست سال نداشتم که شروع به جهاد کردم و اکنون از شصت سال گذشتهام، اما کسی را که فرمان نبرند چه رأی بکار برد؟
در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی جهاد را واجب ساخته و عظیم شمرده و آن را موجب نصرت و یاری گردانیده، و اللَّه که دین و دنیا به اصلاح نمیآید مگر به جهاد.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه پیغام جهاد کننده را به اهلش برساند، چنان است که بندهای آزاد کرده باشد و در ثواب جهاد او شریک باشد.
در حدیث دیگر فرمود: جهاد کنید که باعث عزت و بزرگواری فرزندان شما میشود.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: بسیار است که بعضی از شیعیان ما در افتتاح بعضی از کارها فراموش میکنند گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را، پس حق تعالی ایشان را امتحان مینماید به بلایی تا متنّبه شوند و به یاد آورند شکر الهی و ثنای بر او را، و حق تعالی به سبب آن بلا، محو مینماید از ایشان منقصت آن تقصیر را که از ایشان صادر شده است. پس باید که آدمی در ابتدای هر کاری افتتاح نماید به گفتن «بسم اللَّه».
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: چون حق تعالی حضرت آدم را نهی فرمود از خوردن میوه آن درخت بهشت. گفت: بلی پروردگارا. نگفت: ان شاء اللَّه. پس از آن درخت خورد و از بهشت بیرون آمد. پس حق تعالی فرمود پیغمبرش را: «وَلا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ اِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً اِلّا اَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ اِذا نَسیتَ» [کهف / آیه 24-23]. پس فرمود: یعنی مگو هر چیزی را که این را میکنم فردا، مگر آنکه مقیّد به مشیّت الهی گردانی، که بگویی: مگر آنکه خدا خواهد که نکنم. و یاد کن پروردگار خود را هرگاه که فراموش کنی او را، یعنی هرگاه که گفتن ان شاءاللَّه را فراموش کنی در هر وقت که به خاطرت بیاید بگو، اگر چه بعد از یک سال باشد.
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام منقول است: نُه چیز است که کردن آنها موجب غلبه فراموشی است: خوردن سیب ترش و گشنیز و پنیر و نیم خورده موش و بول کردن در آب ایستاده و خواندن نوشته قبرها و راه رفتن در میان دو زن و شپش انداختن و حجامت کردن در پشت گردن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: سه چیز است که حافظه را زیاد میکند: مسواک کردن و روزه داشتن و قرآن خواندن.
در حدیث معتبر منقول است: روزی آن حضرت غمگین شدند، فرمودند که نمیدانم به چه سبب غمگین شدهام؟ بر عتبه در ننشستم، و میان گله گوسفندان نگذشتم، و زیر جامه را ایستاده نپوشیدم و دست و رو را به دامن جامه پاک نکردم.
از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: ده چیز است که اندوه را برطرف میکند: راه رفتن، و سوار شدن، و سر در آب فرو بردن، و به سبزهزار نگاه کردن، و خوردن، و آشامیدن، و جماع کردن، و مسواک کردن، و سر شستن با خطمی، و نظر بر روی زن مقبول کردن، و با مردان سخن گفتن.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: چند چیز است که باعث پریشانی میشوند، و چند چیز است که باعث توانگری میشوند. اما آنها که موجب فقر و پریشانی میشوند: تار عنکبوت را در خانه گذاشتن، و در حمام بول کردن، و در حال جنابت چیزی خوردن، و با چوب گز خلال کردن، و ایستاده شانه کردن، و خاکروبه را در خانه گذاشتن، و قسم دروغ خوردن، و زنا کردن و اظهار حرص کردن، و خواب کردن در میان نماز شام و خفتن، و خواب کردن بعد از صبح و پیش از طلوع آفتاب، و دروغ بسیار گفتن، و غنا و خوانندگی شنیدن، و مردی را که در شب سؤال کند چیزی ندادن، و خرج را زیاده از اندازه کردن، و با خویشان بدی کردن؛ و اما آنها که موجب توانگری و زیادتی مال میشوند؛ نماز پیشین و پسین را و نماز شام و خفتن را با یکدیگر کردن، و بعد از نماز صبح و بعد از نماز عصر تعقیب خواندن، و با خویشان نیکی و احسان کردن، و ساحت خانه را جاروب کردن، و مال خود را با برادران مؤمن قسمت کردن، و بامداد به طلب روزی رفتن، و استغفار بسیار کردن، و خیانت در مال مردم نکردن، و سخن حق و راست گفتن، و آنچه مُؤَذّن در اذان گوید از پی او گفتن، و در بیت الخلاء سخن نگفتن، و حرص در طلب دنیا داشتن، و شکر کسی که نعمتی بر این کس داشته باشد کردن، و از قسم دروغ اجتناب کردن، و پیش از طعام دست شستن، و ریزهها که از سفره ریزد خوردن. و هرکه هر روزی سه مرتبه «سبحان اللَّه» بگوید، حق تعالی هفتاد نوع بلا را از او دور گرداند که کمترِ آنها پریشانی باشد.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه در مدح اهل بیتعلیهم السلام یک بیت شعر بگوید، حق تعالی برای او خانه در بهشت بنا کند.
در حدیث دیگر فرمود: هرکه در مدح ما بیتی از شعر بگوید، مؤید به روح القدس گردد.
در حدیث دیگر از امام رضاعلیه السلام منقول است: هر مؤمنی که یک بیت شعر در مدح اهل بیتعلیهم السلام بگوید، حق تعالی برای او در بهشت شهری بنا کند بزرگتر از هفت برابر دنیا، و چون در آن شهر آید، هر ملک مقرب و هر پیغمبر مُرسَلْ به دیدن او بیایند.
در حدیث معتبر از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: شکم کسی پر از چرک و ریم باشد، بهتر است از آنکه پر از شعر باشد.
و در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم نهی فرمود از چیزی خوردن در حال جنابت، و فرمود: مورث پریشانی است.
و نهی فرمود از گرفتن ناخن به دندان و از مسواک کردن در حمام و از آب بینی انداختن در مساجد و از خوردن نیمخورده موش.
و فرمود: مسجدها را راه مکنید که از دری درآیید و از در دیگر به در روید، مگر آنکه دو رکعت نماز بگذارید.
و نهی فرمود از آنکه بول کنند در زیر درخت میوهدار یا در میان راه.
و نهی فرمود از آنکه به دست چپ یا بر پهلو تکیه کرده چیزی بخورند.
و نهی فرمود از گچ مالیدن قبرها و نماز کردن در قبرستانها.
و فرمود: هرکه در فضایی غسل بکند، باخبر باشد که عورتش گشوده نشود.
و نهی نمود از آب خوردن از پیش دسته کوزه که در آنجا چرک جمع میشود.
و نهی نمود از بول کردن در آب ایستاده که باعث برطرف شدن عقل میشود.
و نهی فرمود از آنکه کسی با یکتای نعلین راه رود یا ایستاده نعلین بپوشد.
و نهی فرمود از آنکه کسی بول کند و فرجش محاذی آفتاب یا ماه باشد. و فرمود: چون داخل بیت الخلاء شوید اجتناب کنید از نشستن رو به قبله و پشت به قبله.
و نهی فرمود از گریه بلند و نوحه کردن در مصیبت.
و نهی فرمود از رفتن زنان از پی جنازهها.
و نهی فرمود از آنکه محو کنند چیزی از قرآن را به آب دهان، یا آنکه چیزی از قرآن را به آب دهان بنویسد.
و نهی فرمود از خواب دروغ بستن، و فرمود: هرکه چنین کند حق تعالی او را تکلیف میکند که بر جو گره بزند و او نتواند کرد، به این سبب مُعَذّب باشد.
و نهی فرمود از ساختن صورتها و فرمود: هرکه صورتی بسازد حق تعالی او را در قیامت تکلیف کند که جان در آن صورت بدمد و نتواند.
و نهی فرمود از آنکه حیوانی را به آتش بسوزانند.
و نهی فرمود از دشنام دادن خروس،زیرا که از برای نماز بیدار میکند. و نهی فرمود از آنکه مؤمنی خواهد چیزی بفروشد و یا بخرد و دیگری بیاید و بگوید من متاع بهتر دارم از من بخر یا این متاع را بیشتر میخرم.
و نهی فرمود از بسیار سخن گفتن در وقت جماع، و فرمود: از این میباشد لال بودن فرزند.
و فرمود: خاکروبه را شب در خانه مگذارید و روز بیرون برید که شیطان در آن جا میکند.
و نهی فرمود از آنکه در شب کسی بخوابد با دست آلوده به طعام، پس اگر چنین کند و شیطان او را دیوانه کند ملامت نکند مگر خود را.
و نهی فرمود از آنکه کسی استنجا کند با سرگین و استخوان.
و نهی فرمود از آنکه کسی بیرخصت شوهر از خانه بیرون رود، پس اگر برود، لعنت کنند او را ملائکه آسمانها و هرکه بر او بگذرد از جنیان و آدمیان تا به خانه برگردد.
و نهی فرمود از آنکه زن برای غیر شوهر خود زینت کند، پس اگر بکند، بر خدا لازم است که او را به آتش جهنّم بسوزاند.
و نهی فرمود از آنکه زن نزد غیر شوهر و نامحرمان خود زیاده از پنج کلمه ضروری سخن بگوید.
و نهی فرمود از آنکه زنی در پهلوی زن دیگر بخوابد و جامه در میان ایشان حایل نباشد.
و نهی نمود از آنکه زنی با زن دیگر نقل کند آنچه در خلوت میان او و شوهرش گذشته است.
و نهی نمود از آنکه کسی با زن خود رو به قبله جماع کند.
و نهی فرمود از آنکه در میان راه با زن خود جماع کند پس اگر چنین کند خدا و ملائکه و همه مردمان او را لعنت کنند.
و نهی فرمود از آنکه بروند به نزد جماعتی که خبر از آینده میدهند مانند منجّمان و کاهنان و رمّالان و صوفیان کذّاب، هرکه به نزد ایشان رود و تصدیق کند ایشان را، پس او بیزار شده است از چیزهایی که بر حضرت رسالت پناه نازل شده است.
و نهی فرمود از بازی کردن نرد و شطرنج و طبل و تنبک و طنبور و عود.
و نهی فرمود از غیبت کردن و گوش دادن به آن و از سخنچینی و گوش دادن به آن، و فرمود: سخنچین داخل بهشت نمیشود.
و نهی فرمود از رفتن به ضیافت فاسقان.
و نهی فرمود از قسم دروغ، و فرمود: اهل خانهها را از خانهها برمیاندازد. و فرمود: هرکه قسم دروغ بخورد برای آنکه مال مسلمانی را ببرد در قیامت خدا با او در غضب باشد مگر آنکه توبه کند و مال آن شخص را پس دهد.
و نهی فرمود از نشستن بر خوانی که بر آن شراب خورند.
و نهی فرمود از آنکه کسی زن خود را به حمام فرستد، یعنی در بلادی که احتیاج به حمام نباشد.
و نهی فرمود از داخل شدن حمام بیلنگ.
و نهی فرمود از طپانچه بر رو زدن در وقت مصیبت.
و نهی فرمود از سخن گفتن که آدمی را از یاد خدا غافل گرداند.
و نهی فرمود از آشامیدن در ظرف طلا و نقره.
و نهی فرمود از پوشیدن حریر و دیبا و کجینه مردان را، اما زنان را باکی نیست.
و نهی فرمود از فروختن خرما در درخت پیش از آنکه سرخ یا زرد شود.
و نهی فرمود از آنکه رطب را در درخت به خرما بفروشند و انگور را در درخت به مویز بفروشند.
و نهی فرمود از فروختن آلت نرد و شطرنج.
و نهی فرمود از خریدن و خورانیدن شراب، و فرمود: حق تعالی لعنت کرده است شراب را و آنکه درخت انگور را به قصد شراب میکارد و آنکه انگور را برای شراب میفشارد و آنکه میخورد و آنکه ساقی میشود و آنکه میفروشد و آنکه میخرد و آنکه قیمتش را میخورد و آنکه برمیدارد و آنکه از برای او برمیدارد و آنکه از برای او میبرد، همه ملعونند.
و فرمود: هرکه شراب بخورد تا چهل روز نمازش مقبول نیست و اگر بمیرد و در شکمش از شراب چیزی باشد، بر خدا لازم است که بخوراند به او آنچه از فرج زناکاران از چرک و ریم بیرون آمده باشد و سالها در دیگهای جهنم جوشیده است، پس چون بخورد، بگدازد احشا و امعا و پوست ایشان را.
و نهی فرمود از خوردن سود و از شهادت ناحق دادن و از نوشتن کاغذ سود. و خدا لعنت کرده است گیرنده سود و دهنده سود و نویسنده سود و گواه سود را.
و نهی فرمود از مصافحه کردن با کافران اهل ذمّه.
و نهی کرد از خواندن شعر در مسجد و برای گمشده فریاد کردن در مسجد.
و نهی فرمود از آنکه در مسجد شمشیر برهنه کنند و از آنکه چیزی بر روی جانوران بزنند.
و نهی نمود از آنکه کسی به عورت مسلمانی نظر کند، و فرمود: هرکه دانسته بر عورت مسلمانی نظر کند، هفتاد هزار ملک او را لعنت کنند.
و نهی فرمود از آنکه زنی به عورت زنی نظر کند.
و نهی فرمود از آنکه بدمند در طعام یا آب یا بر موضع سجده.
و نهی نمود از نماز کردن در قبرستان و در میان راه و آسیابانها و رودخانهها و در جاهایی که شتران را بندند و بر بام کعبه معظمه.
و نهی فرمود از کشتن مگس عسل و از داغ کردن بر روی چهارپایان.
و نهی نمود از آنکه کسی به غیر خدا قسم بخورد، و فرمود: هرکه به غیر خدا قسم خورد، از رحمت خدا بری شده است.
و نهی فرمود از قسم یاد کردن به سوره قرآن، و فرمود: هرکه به سورهای از قرآن قسم یاد کند، به هر آیه از آن، یک کفّاره لازم است، خواه راست قسم خورده باشد و خواه دروغ، و علما حمل بر استحباب کردهاند کفّاره را.
و نهی فرمود از آنکه کسی قسم بخورد به جان تو و به جان فلان.
و نهی فرمود از آنکه کسی جنب در مسجد بنشیند.
و نهی فرمود از برهنه شدن در شب و در روز.
و نهی فرمود از حجامت کردن در روز چهارشنبه و روز جمعه.
و نهی نمود از سخن گفتن در روز جمعه در هنگامی که امام جمعه خطبه خواند، پس اگر چنین کند او را ثواب جمعه کامل نیست.
و نهی نمود از آنکه انگشتر برنج و آهن در انگشت کنند.
و نهی فرمود از آنکه صورت حیوان در نگین نقش کنند.
و نهی فرمود از نماز نافله کردن نزد بیرون آمدن و فرو رفتن آفتاب و در نزدیک زوال.
و نهی نمود از روزه گرفتن در عید رمضان و عید قربان و سه روز بعد از عید قربان در منی و یوم الشک به قصد ماه رمضان.
و نهی نمود از آنکه به روش چهارپایان دهن بر آب گذارند و بیاشامند، و فرمود: با دستهای خود بردارید و بیاشامید که بهترین ظرفهای شماست.
و نهی نمود از آب دهن انداختن در چاهی که آب از آن خورند.
و نهی فرمود از آنکه مزدوری را کار فرمایند پیش از آنکه مزدش را قرار کنند.
و نهی فرمود از آنکه دو کس با یکدیگر به آزردگی دوری کنند و اگر ناچار باشد زیاده از سه روز نکنند که هرکه چنین کند آتش جهنّم به او اولی است.
و نهی فرمود از آنکه طلا را به طلا و نقره را به نقره بفروشند با زیادتی، بلکه میباید برابر یکدیگر بفروشند.
و نهی فرمود از مدح کردن مردم در برابر ایشان.
و فرمود: هرکه قرآن را یاد گیرد و از روی بیاعتنایی فراموش کند، در قیامت دستهایش در گردنش بسته باشد و حق تعالی به هر آیه ماری بر او مسلط گرداند، مگر خدا او را بیامرزد.
و فرمود: هرکه قرآن را بیاموزد، پس بعد از آن حرامی بخورد یا محبت دنیا و زینت دنیا را بر عمل کردن به قرآن اختیار کند، مستوجب غضب الهی گردد مگر آنکه توبه کند. و اگر بیتوبه بمیرد قرآن با او خصمی کند.
و فرمود: هرکه زنا کند با زن مسلمان یا زن ترسایی یا جهودی یا گبری، خواه آزاد باشد و خواه بنده، و بیتوبه بمیرد، حق تعالی در قبرش سیصد در از جهنّم بگشاید که از آنها مار و عقرب و اژدها از جهنّم به قبرش درآیند و او در آتش سوزد تا روز قیامت. پس چون از قبرش مبعوث شود مردم از گند او متأذّی باشند و همه کس او را به این عمل قبیح بشناسند تا به جهنّم رود.
و فرمود: هرکه در خانه مؤمنی نظر کند که بر امر مستور او مطّلع شود، خدا او را محشور کند با منافقانی که عیبهای مسلمانان را تفحص میکردند، و از دنیا بیرون نرود تا خدا او را رسوا کند مگر آنکه توبه کند.
و فرمود: هرکه راضی نباشد به آنچه خدا روزیِ او گردانیده است و شکایت کند از برای خدا و صبر بر تنگی روزی نکند، هیچ حسنهای از او بالا نرود و در قیامت خدا از او در خشم باشد مگر آنکه توبه کند.
و فرمود: هرکه ظلم کند بر زنی که مهر او را ندهد، او نزد خدا زناکار است و حق تعالی در قیامت به او عتاب میفرماید که من کنیز خود را به عقد تو درآوردم بر مهری و پیمانی، تو وفا به پیمان من نکردی و بر کنیز من ستم کردی، از حسنات او بگیرند و در عوض مهر به آن زن بدهند، و اگر حسنهاش تمام شود او را امر کنند که به جهنم برند.
و نهی نمود از پوشانیدن گواهی، و فرمود: هرکه گواهی نزد او باشد بپوشاند، حق تعالی در قیامت در حضور خلایق گوشت بدن او را به خورد او دهد.
و فرمود: پیوسته جبرئیل مرا وصیّت میکرد در باب حق همسایگان که من گمان کردم که میراثی برای او قرار خواهد داد. و مرا وصیت میکرد در باب غلامان و کنیزان که من گمان کردم که میراثی مقرر خواهد کرد که چون آنقدر خدمت کنند، آزاد شوند. وصیت میکرد مرا به مسواک کردن، تا آنکه گمان کردم که واجب خواهد کرد. وصیت میکرد مرا به نماز شب تا آنکه گمان کردم که نیکان امّت من اصلاً در شب نخواهند خوابید.
و فرمود: هرکه سبک شمارد مسلمان فقیری را، حق خدا را سبک شمرده است و حق تعالی او را در قیامت سبک شمارد، مگر آنکه توبه کند، و هرکه مسلمان بیچیزی را گرامی دارد، در قیامت خدا از او راضی و خشنود باشد. و هرکه گناهی و خواهش حرامی او را پیش آید و از ترس خدا آن را ترک نماید، حق تعالی جهنّم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ قیامت ایمن گرداند و دو بهشت که در قرآن آن را وعده فرموده است، به او عطا فرماید.
و فرمود: هرکه در میان دنیا و آخرت متردّد شود، پس دنیا را بر آخرت اختیار کند، در قیامت او را حسنه نباشد که به سبب آن از جهنّم نجات یابد، و هرکه آخرت را اختیار کند بر دنیا، خدا از او خشنود گردد و گناهانش را بیامرزد.
و فرمود: هرکه چشمش را پر کند از نظر کردن به سوی کسی که بر او حرام باشد دیدن، حق تعالی در قیامت دیده او را از آتش پر کند، مگر آنکه توبه کند.
و فرمود: هرکه مصافحه کند با زنی که بر او حرام باشد، خدا از او خشمناک گردد، و هرکه زنی را به حرام در بر گیرد او را با شیطانی در یک زنجیر آتش بکشند و هر دو را به جهنّم اندازند.
و فرمود: هرکه فریب دهد مسلمانی را در خرید و فروش، از ما نیست و در روز قیامت با یهودان محشور شود.
و فرمود: هر زنی که شوهر خود را به زبان آزار دهد، حق تعالی هیچ حسنه او را قبول نفرماید، تا او را از خود راضی گرداند، هرچند روزها به روزه باشد و شبها به نماز بایستد و بندهها آزاد کند و مردان را بر اسبان سوار کرده به جهاد بفرستد، همچنین است حال مرد اگر به زن خود ستم کند.
و فرمود: هرکه خشمی از کسی فرو برد، که تواند از او انتقام بکشد، حق تعالی به او ثواب شهیدی کرامت فرماید.
و نهی فرمود از خیانت کردن در اموال مردم، و فرمود: هرکه خیانت کند امانتی را در دنیا و به اهلش پس ندهد تا مرگ او را دریابد، بر غیر ملّت من مرده باشد و حق تعالی در قیامت از او در خشم باشد.
و فرمود: هرکه شهادت ناحقی بر احدی از مردم بدهد، حق تعالی او را بر زبانش درآویزد، در درک اسفل جهنّم با منافقان قرار دهد.
و فرمود: هرکه مال خیانتی را بِخَرد، دانسته، چنان است که خود خیانت کرده باشد.
و فرمود: هرکه حق برادر مؤمن را حبس کند، حق تعالی برکت روزی را بر او حرام گرداند، مگر آنکه توبه کند.
و فرمود: هرکه گناهی از کسی بشنود و آن را فاش کند چنان است که خود کرده باشد.
و فرمود: هرکه برادر مسلمانش به او محتاج شود در قرضی و قادر باشد و ندهد، حق تعالی بوی بهشت را بر او حرام گرداند.
و فرمود: هرکه صبر کند از برای خدا بر کجخلقی زن خود، حق تعالی ثواب شکرکنندگان او را کرامت فرماید. و هر زنی که سازگاری و مدارا با شوهر خود نکند و او را بدارد بر چیزی چند که بر آنها قادر نباشد، حق تعالی هیچ حسنه او را قبول نفرماید و در قیامت از او در خشم باشد.
و فرمود: هرکه گرامی دارد برادر مسلمان خود را چنان است که خدا را گرامی داشته باشد.
و نهی فرمود از آنکه کسی پیشنمازی گروهی کند، که ایشان به او راضی نباشند، و هرکه پیشنمازی گروهی به رضای ایشان بکند و در وقت مناسب حاضر شود و نماز را نیکو به جا آورد، مثل ثواب آن گروه داشته باشد بیآنکه از ثواب آنها کم شود.
و فرمود: هرکه برود به نزد یکی از خویشان خود به دیدن او یا برای آنکه مالی از برای او ببرد، حق تعالی ثواب صد شهید او را کرامت فرماید و به هر گامی چهل هزار حسنه برای او نوشته شود و چهل هزار گناه از او محو شود و چهل هزار درجه برای او بلند شود و چنان باشد که صد سال از برای خدا عبادت کرده باشد.
و فرمود: هرکه از برای کوری حاجتی از حوایج دنیای او را برآورد و از برای او در آن حاجت راه رود تا آن حاجت برآورده شود، حق تعالی بیزاری از نفاق و بیزاری از آتش جهنّم به او عطا فرماید و هفتاد حاجت از حاجات دنیای او را برآورد و پیوسته در رحمت الهی باشد تا برگردد.
و فرمود: هرکه یک روز و یک شب بیماری بکشد و به عیادت کنندگان خود شکایت نکند، حق تعالی او را با حضرت ابراهیمعلیه السلام مبعوث گرداند تا آنکه بر صراط بگذرد مانند برق لامع.
و فرمود: هرکه سعی نماید از برای بیماری در حاجتی، خواه برآورده شود و خواه نشود، از گناهان بیرون آید مانند روزی که از مادر متولد شده باشد. پس شخصی از انصار عرض کرد: اگر آن بیمار از اهل خانه او باشد آیا ثوابش بیشتر هست؟ فرمود: بلی.
و فرمود: هرکه از مؤمنی، شدّتی و غمی از غمهای دنیا بردارد، حق تعالی هفتاد و دو غم از غمهای آخرت را از او بردارد و هفتاد و دو بلا از بلاهای دنیا از او دفع کند که آسانتر آنها درد شکم باشد.
و فرمود: هر شخصی از او حقی طلبد و قادر بر دادن آن باشد و تأخیر کند، هر روز گناه تمقاچی از برای او نوشته شود. و هرکه احسانی بر برادر مؤمن خود بکند و بر او منّت گذارد، حق تعالی عملش را حبط کند و او را ثواب ندهد. حق تعالی میفرماید: من بهشت را حرام کردم بر منت نهنده و بر بخیل و بر سخنچین.
و فرمود: هرکه تصدّقی بکند، به وزن هر درهمی برای او مثل کوه احد باشد از نعیم بهشت، و هرکه تصدّقی ببرد برای محتاجی، مثل ثواب آن کس داشته باشد که آن تصدق را داده است بیآنکه از ثواب او چیزی کم شود.
و فرمود: هرکه از ترس خدا آب از دیدههای او جاری شود به هر قطره که از دیده او بیرون آید، حق تعالی قصری در بهشت به او عطا فرماید که مزین باشد به مروارید و سایر جواهرات، و در آن قصر باشد آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به خاطری خطور نکرده باشد.
و فرمود: هرکه به سوی مسجد برود برای نماز جماعت، به هر گامی که بردارد هفتاد هزار حسنه برای او نوشته شود و هفتاد هزار درجه برای او بلند شود و اگر مرگ او در این حال برسد، حق تعالی هفتاد هزار ملک به او موکل گرداند که در قبر، او را عیادت کنند و مونس او باشند در تنهایی و از برای او طلب آمرزش کنند تا مبعوث شود.
و فرمود: هرکه اذان بگوید از برای خدا، حق تعالی به او ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق کرامت فرماید و به شفاعت او چهل هزار گناهکار داخل بهشت شوند و به درستی که چون مؤذن «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّه» میگوید برای او هفتاد هزار ملک صلوات میفرستند و از برای او استغفار میگویند و در روز قیامت در سایه عرش الهی باشد تا حق تعالی از حساب خلایق فارغ شود، و ثواب گفتن او «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» چهل هزار ملک باشد. و اگر در نماز جماعت محافظت نماید بر صف اوّل و تکبیر اوّل، و آزار مسلمانی نکند، حق تعالی مثل ثواب مؤذنان در دنیا و آخرت او را کرامت فرماید.
و فرمود: هیچ بدی را حقیر مشمارید هر چند در نظر شما کوچک نماید، به درستی که گناه کبیره نمیماند با استغفار، و گناه صغیره نمیباشد با اصرار، بلکه چون بر گناه صغیره اصرار کردی و توبه نکردی، کبیره میشود.
در حدیث دیگر منقول است: نهی فرمود از کشتن مارهایی که در خانهها میباشد. و نهی فرمود از آن کسی که گوش دهد به سخن جماعتی که نخواهند که او سخن ایشان را بشنود، اگر چنین کند در قیامت در گوشش سرب خواهند ریخت.
و نهی فرمود از خندیدن در قبرستانها.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: سه کسند که حق تعالی در قیامت نظر رحمت به سوی ایشان نمیافکند و اعمال ایشان را قبول نمیفرماید و به عذاب دردناک ایشان را معذب میگرداند: مردی که دویت باشد و کسی که فحش گوید و از شنود پروا نکند و کسی که چیزی داشته باشد و از مردم سؤال کند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بهشت حرام است بر هر فحش گوینده کم حیایی که پروا نکند از آنچه خود گوید و از آنچه به او گویند، چنین کسی را اگر تفتیش کنی از احوال او، یا ولد الزناست یا شیطان در نطفه او شریک شده است.
در حدیث معتبر دیگر فرمود: بوی بهشت از پانصد ساله راه میرسد و عاق پدر و مادر و دیوث آن را نمیشنوند. پرسیدند که دیوث کیست؟ فرمود: کسی که زنش زنا کند و او داند و تغافل کند.
و در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: زنانی که با یکدیگر مساحقه میکنند، در قیامت ایشان را میآویزند و جامههایی از آتش و مقنعههایی از آتش و زیر جامههایی از آتش برایشان میپوشانند و عمودی از آتش در شکم ایشان میکنند و در جهنّم میاندازند ایشان را. اوّل کسی که این عمل کرد قوم لوط بودند.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: کافرند به خدای عظیم، ده کس از امت من: کشنده مردم به ناحق و جادوگر و دویت و کسی که در دُبر زن به حرام جماع کند و کسی که با حیوانی جماع کند و کسی که با محرمان خود مانند مادر و خواهر جماع کند و کسی که سعی بر فتنه و فساد کند و کسی که حربه به کافران بفروشد و کسی که زکوة مال خود را ندهد و کسی که توانایی رفتن حج داشته باشد و بر او واجب باشد و نرود.
از امام موسی کاظمعلیه السلام منقول است: هرکه مست شود از شراب و بعد از آن تا چهل روز بمیرد، نزد خدا مانند بت پرست باشد.
در حدیث دیگر منقول است: هرکه در خانه او طنبور یا عود یا چیز دیگر از آلتهای ساز یا نرد یا شطرنج، چهل روز بماند مستوجب غضب الهی گردد و اگر در این چهل روز بمیرد فاجر و فاسق مرده باشد و جای او در جهنّم باشد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: کبوتر در خوانندگی که میکند نفرین میکند بر آنها که سازها میزنند و کنیزان خواننده نگاه میدارند و عود و نی مینوازند.
در حدیث معتبر از حضرت صادقعلیه السلام منقول است: هرکه چهل روز در خانه او طنبور بنوازند، حق تعالی بر او مسلط گرداند شیطانی را که او را «قفندر» میگویند، پس هیچ عضوی از اعضای او نماند مگر آنکه شیطان بر آن بنشیند، پس چون چنین شود حیا از او برطرف شود و پروا نکند از آنچه گوید یا شنود و غیرت از او زایل شود تا آنکه اگر داند که با زنانش زنا میکنند غیرت نورزد.
از حضرت صادقعلیه السلام پرسیدند از تفسیر این آیه کریمه، «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْاَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» [حج / آیه 30]، که ترجمه لفظش این است که اجتناب کنید از نجس و بد که آنهابتهاست و اجتناب کنید از گفتار باطل. فرمود: آن بتها شطرنج است، و گفتار باطل، غنا و خوانندگی است و نرد بدتر از شطرنج است. و اما شطرنج پس نگاه داشتن آن کفر است و بازی کردن با آن شرک و یاد دادنش به کسی، گناه کبیره هلاک کننده است، و سلام کردن بر کسی که بازی کند گناه است و کسی که دست در میان آن گرداند چنان است که دست در میان گوشت خوک گرداند و کسی که نظر به سوی آن کند چنان است که به فرج مادر خود نظر کند و کسی که نرد بازی کند به قمار، مثل کسی است که گوشت خوک خورده و کسی که به قمار و گروبندی بازی کند، چنان است که دست در میان گوشت و خون خوک گذاشته باشد. و جایز نیست انگشتر بازی و تختهای که بر رویش ریگها میچینند و بازی میکنند و اینها و امثال اینها تمام قمار است حتی بازی کردن اطفال به گردکان، و زنهار که سنج مزن، که شیطان با تو میدود و ملائکه از تو دوری میکند.
از امام رضاعلیه السلام منقول است: هرکه با پسری لواط کند حدّش آن است که یا او را به آتش بسوزانند، یا دیواری بر سرش خراب کنند، یا شمشیری بر آن بزنند که کشته شود و خواهر و مادر آن پسر بر آن مرد حرام میشوند و در قیامت او را به حلق بکشند در کنار جهنّم، تا حقتعالی از حساب خلایق فارغ شود، پس او را در آتش اندازند، پس در هر طبقهای از طبقات جهنّم او را عذاب کنند تا به آخر طبقات جهنّم برسد. و لواط بدتر از زناست زیرا که حق تعالی امتی را به زنا هلاک نکرد و به لواط، شهری چند را هلاک کرد.
از امیر المؤمنینعلیه السلام منقول است: لواط آن است که در غیر دبر با پسر عمل بکند اما اگر در دبر فرو برد پس آن کفر است به خدا.
از حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: هرکه مُصرّ باشد بر وطی دبر پسران، نمیرد تا آنکه مبتلا شود به آنکه مردم را تکلیف کند که با او این عمل قبیح بکنند.
از امام محمّد باقرعلیه السلام منقول است: حق تعالی میفرماید که به عزت و جلال خود سوگند میخورم که بر استبرق و حریر بهشت ننشیند کسی که در دبر او وطی کنند.
در حدیث موثّق منقول است: شخصی به خدمت امام جعفر صادقعلیه السلام آمد و گفت: مرا موعظه بگو. فرمود: اگر حق تعالی متکفل روزی مردم شده است پس غم خوردن تو برای چیست؟ و اگر روزی از جانب خدا قسمت شده است پس حرص از برای چیست؟ و اگر حساب قیامت حق است پس جمع کردن مال از برای چیست؟ و اگر آنچه در راه خدا میدهی خدا عوض میدهد پس بخل ورزیدن برای چیست؟ و اگر عقوبت خدا به آتش جهنّم است پس نافرمانی خدا برای چیست؟ و اگر مرگ حق است پس شادی برای چیست؟ و اگر همه چیز بر خدا عرضه میشود پس مکر برای چیست؟ و اگر شیطان دشمن توست پس غافل شدن از آن برای چیست؟ و اگر همه کس را بر صراط میباید گذشت پس عُجب و خودستایی برای چیست؟ پس اگر همه چیز به قضا و قدر الهی است پس اندوه برای چیست؟ و اگر دنیا فانی است پس دل به دنیا بستن برای چیست؟
در حدیث معتبر از حضرت رسالت پناهصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: عابدترین مردم کسی است که آنچه خدا بر او واجب کرده است به جا آورد.
و سخیترین مردم کسی است که زکوة مال خود را بدهد.
و زاهدترین مردم کسی است که آنچه خدا حرام کرده است ترک نماید.
و پرهیزکارترین مردم کسی است که در همه جا حق بگوید، خواه برای او نفع داشته باشد و خواه ضرر داشته باشد.
و عادلترین مردم کسی است که از برای مردم بپسندد آنچه از برای خود میپسندد و از برای مردم نخواهد آنچه از برای خود نمیخواهد.
و زیرکترین مردم کسی است که یاد مرگ بیشتر کند.
و محسودترین مردم کسی است که به زیر خاک رفته باشد و از عقاب الهی ایمن شده باشد و امید ثواب خدا داشته باشد.
و غافلترین مردم کسی است که از گردیدنهای دنیا از حالی به حالی پند نگیرد.
و صاحب قدرترین مردم کسی است که دنیا را نزد او قدری نباشد.
و داناترین مردم کسی است که علم مردم را با علم خود جمع کند.
و شجاعترین مردم کسی است که بر خواهشهای نفس خود غالب شود.
و گرانبهاترین مردم کسی است که عملش فراوانتر باشد.
و کمبهاترین مردم کسی است که عملش کمتر باشد.
و کملذّتترین مردم کسی است که رشک بر مردم برد.
و کمراحتترین مردم کسی است که بخیل است.
و بخیلترین مردم کسی است که بخل ورزد در چیزی که خدا بر او واجب گردانیده است.
و اولای مردم به حق کسی است که عمل به حق بیشتر کند.
و بیحرمتترینِ مردم، فاسق است.
و فاسقترین مردم، پادشاه است.
و کمدوستترین مردم، پادشاه است.
و فقیرترین مردم، صاحب طمع است.
و بینیازترین مردم کسی است که اسیر حرص نباشد.
و کسی که ایمانش بهتر است خلقش نیکوتر باشد.
و گرامیترین ایشان پرهیزکارترین ایشان است.
و کسی قدرش عظیمتر است که به چیزهایی که فایدهای به او نداشته باشد، متعرض نشود.
و پرهیزکارترین مردم کسی است که مجادله و منازعه نکند، هرچند حق با او باشد.
و بیمروتترین مردم دروغگو است.
و شقیترین مردم پادشاهانند.
و دشمنترین مردم نزد خدا و خلق خدا متکبرانند.
و داناترین مردم کسی است که از جاهلان بگریزد.
و سعادتمندترین مردم کسی است که با نیکان خلطه نماید.
و عاقلترین مردم کسی است که با مردم مدارا بیشتر کند.
و سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشینی کند.
و طاغیترین مردم کسی است که بکشد کسی را که قصد کشتن او ندارد و بزند کسی را که او را نزند.
و سزاوارترین مردم به عفو کردن کسی است که قدرت بر عقوبت بیشتر داشته باشد.
و سزاوارترین مردم به گناهکاری کسی است که در حضور مردم سفاهت کند و در غایبانه غیبت کند.
و ذلیلترین مردم کسی است که مردم را خوار کند.
و دوراندیشترین مردم کسی است که خشم خود را بیشتر فرو خورد.
و شایستهترین مردم کسی است که برای مردم شایستهتر باشد.
و بهترین مردم کسی است که مردم از او منتفع شوند.
آ - ا
آبنوس: درختی گرانبها میوهاش شبیه انگور و برگهایش مانند برگ صنوبر است.
اِبا: خودداری
ابدال: پهلوان، قهرمان، نادر
ابراء: آزاد کردن، بخشیدن
ابلق: دورنگ (اسب سیاه و سفید)
اتفاق علما: همه یک رای داشتن، با هم
یکی شدن
اثلاب: شتر پیر
اجتناب: دوری کردن
اجماع: اتفاق همه علما و فقها
احشاء: اعضاء، جوارح
احوط: بهتر، احتیاط
احول: لوچ، دوبین
ادنا، ادنی نزدیکتر، پستتر، پایینتر
ارذل: پستترین
اِزار: شلوار
ازاله: دور کردن، زدودن
اسانید: سندها
استبراء: پاک کردن مجرای بول
استخفاف: کوچک شمردن، سبک شمردن
استدعا: درخواست
استعجال: کاری را به شتاب خواستن
استنجا: تطهیر، شستن
استنشاق: آب یا چیزی را در بینی کردن
استیلا: تسلط
استیناس: خو گرفتن، الفت
اسفرود: پرندهای کوچکتر از کبک، کتو
اشنان: گیاهی شور
اشهر: مشهورتر
اَصحّ: صحیحتر
اظهر: ظاهرتر
افتراء: بر کسی دروغ و بهتان بستن
اقوی: قویتر، فتوا
اکل و شرب: خوردن و آشامیدن
التماس: درخواست
الحاح: اصرار، پافشاری
الحال: اکنون، در این زمان
الم: درد
اُم الصبیان: غش کردن
امتلا: پُر
اَمرود: گلابی
امساک: نخوردن، پرهیز
امعا: رودهها
ام ولد: کنیزی که فرزنددارشده
اِنقیاد: مطیع، رام شده، گردن نهادن
اَولی بهتر، سزاوارتر
اهل ذمه: اهل کتاب که تحت حاکمیت
اسلام هستند
اهل کتاب: یهودی،مسیحی،...
اهوال: سختیها
اِیماء: اشاره
ب
باصره: بینایی
باکی نیست: عیب ندارد
بَرد: سرد
برص: مریضی پوستی
برطله: کلاهی دراز که یهودیان بر سر
میگذارند.
بزر قطونا: گیاه اسفرزه
بشره: پوست
بکتاشی: نسبت خادمان یکشخص یا امیر
بلغم: مادهای سفید و لزج
بلیله: میوه درختی در هند
بهق: مریضی پوستی، لک
بیت الخلا: توالت
پ
پاتیل: دیگ بزرگ
پسین: شام، آخر شب
پلاس: گلیم، فرشی که از پشم میبافند
و پُرز ندارد
پیسی: بیماری پوستی با لکههای سفید
پینکی: چرت، خواب سبک
ت
تأنّی: درنگ، به آرامی کاری کردن
تبختر: با ناز و غرور خرامیدن
تحت الحنک: دنباله عمامه که از زیر چانه
رد کنند و بالای سر ببندند
تربیع: چهارطرف جنازه رابه ترتیب خاص
گرفتن
ترسا: ترسنده، مسیحی، نصرانی
تریاق فارق: بهترین داروی ضدّ زهر، ضدّ
درد، مسکن قوی
ترید: آبگوشت
تشبّث: چنگ زدن، آمیخته
تشنیع: زشت گویی
تعب: سختی
تعزیه: تسلیت گفتن
تعویذ: پناه دادن،پناه بردن، دعا
تکلّف: مجبور، زحمت
تلّ: تپه
تلامذه: شاگردان
تمقاچی، تمغاچی: مأمور وصول باج
و خراج
تنقیه: پاک کردن، لای روبی کردن قنات
تهیگاه: باسن، نشیمنگاه
تیه: گمراهی
ث
ثبور: هلاک کردن، هلاک شدن
ثقات: افراد مورد اعتماد
ثقه: فرد مورد اعتماد
ج
جاییدن: جویدن
جبن: ترسیدن، بد دلی
جُبّه: جامه گشاد و بلند
جزع یمانی: مهره یمانی، سنگی است سیاه
جل: پالان
جلا: روشن کردن، صیقل دادن
جماع: نزدیکی
جُمود: یخ بستن، خشکی
جولاه: بافنده، عنکبوت
جیفه: لاشه، مردار
چ
چلپاسه: سوسمارکوچک، مارمولک
ح
حاجب: حایل، فاصله
حایر: اطراف قبر امام حسینعلیه السلام، داخل
حرم، زیر گنبد
حبط: باطل شدن ثواب، ضایع شدن
حجّام: حجامت کننده، خونگیر
حَجّة الوداع: آخرین حج پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم
حدّ: اندازه، مجازات
حُدی: آواز
حدیث حسن: حدیثی که همه راویان آن
شیعه دوازده امامی هستند.
حدیث صحیح: حدیثی که همه راویان آن
شیعه دوازده امامی و عادل هستند.
حدیث ضعیف: حدیثیکه یک یا چندراوی
آن مجهول یا مذموم باشد.
حدیث موثّق: حدیثی که راویان آن مورد
وثوق و راستگو باشند و لو شیعه نباشند.
حدید: آهن
حذر: احتیاط، ترسیدن
حریر محض: جامه ابریشمی
حِصّه: سهم، قسمت
حضر: وطن، خلاف سفر، شهر
حظر: منع کردن
حظیر: چهار دیواری
حقنه: اماله کردن، تزریق
حقهای: قوطی
حُلّه: زیورآلات، جامه نو، لباس نو
حمیت: مردانگی و غیرت
حمیم: آب گرم، دوست، خویشاوند
حنیفه: راست، مستقیم، راست کیش
حواریان، حواریون: یاران و انصار
خ
خازنان: نگهبانان، مأموران
خاییدن: جویدن
خز: جانوری از تیره سموریان
خزف: ظرف سفالی
خصم، خُصما: دشمنان
خصی: خواجه
خصیه: بیضه
خضاب: رنگ کرن مو، حنا بستن
خلوق: بوی خوش
خلیدن: فرو رفتن
خنازیر: غدد و ریشهای در گردن
خنزیر: خوک
خوان: سفره
خوره: جذام
خیلا: خودبینی
د
دباغی: پاک کردن پوست حیوان
درّاج: پرندهای شبیه کبک
درساعت: فوراً
دره: مروارید درشت، شلاق
دعموص:کرم آبی که سری پهن و دمی
باریک و دراز دارد
دَلال: ناز
دنیّه: پست
ذ
ذاتالجنب: متورم، جمع شدن
ذرع: واحد اندازهگیری
ذقن: چانه
ذمّه: عهده
ذمی: غیر مسلمان تحت حاکمیت اسلام
ر
رافضی: پیروان زیدبن علی
رحمه اللَّه: خدا او را رحمت کند.
رخصت: اجازه
ردا: عبا
رزق: روزی
رسن: ریسمان، بند، افسار
رعاف: خون دماغ
روپاک: دستمال
رهبانیت: دنیا گریزی، انزوا
ریا: نشان دادن عمل
ریم: چرک زخم، چرک بدن و لباس
ز
زایل: زوال، از بین رفتن
زحیر: صدای ناله و زاری، اسهال خونی
زُنّار: کمربندی که مسیحیان ذمّی به حکم
مسلمانان میبستند تا شناخته شوند
زنبق: سوسن، گیاهی است
زندقه: آنکه قائل به دو صانع باشد
زنیان: گیاهی است، تخمی که روی خمیر
نان بپاشند.
زهار: شرمگاه، اطراف عورت
زیّ: مرام، هیئت
زیت: روغن زیتون
زینهار: هشدار
س
ساحت: ناحیه، جلو، حیاط خانه
سبو: کوزه سفالی
سپرز: طحال
سجاف: شکاف بین دو پرده فراویز، پارچه
حاشیه لباس
سخی: بخشنده، دست و دل باز
سرسام: التهاب مغز، پریشانی
سرین: باسن
سعد: مبارک، خجسته
سعوطی: دارو
سفاهت: سفیه، کودن، کم عقل
سفوف: داروی خشک کوبیده
سکرات: سختیها
سلاخی: قصابی
سمانا: بلدرچین
سمعه: شنواندن عمل
سنّت: مستحب، خوب
سودا: یکی از اخلاط چهار گانه
سویق: آرد گندم
ش
شارب: سبیل، موی روی لب بالا
شبر: وجب
ص
صاع: سه کیلو
صداع: سر درد
صعب: سخت
صفیر: بانگ، سوت
صینی: ظرف چینی
ض
ضلالت: گمراهی
ضمّ: ضمیمه کردن، اضافه کردن
ط
طاق: فرد
طپانچه: سیلی
طیب خاطر: رضایت خاطر
طیلسان: عبا، نوعی جامه گشاد
طیور: پرندگان
ظ
ظنّ: حدس، گمان
ع
عارض سر: کنار، جانب
عاق: بازداشتن
عاقر قرحا: نام دوای معروف
عتبه: درگاه
عُجب: شگفتی، تکبر، غرور
عجم: غیر عرب
عذره: غایط، پلیدی، مدفوع
عِرض: آبرو
عریان: لخت
عَزب: مجرد
عشّار: باج گیر، خراج گیر طاغوت
عُشر: یکدهم
عشور: خراج، باج
عصابه: دستار، پیشانیبند، دسته و گروه
علت: سبب، مرض
عنبرچه: جاعطری
عُنف: اجبار، زور
عنین: توانایی نزدیکی نداشتن
عود: بازگشت
عوذه: پناه
غ
غائط: زمین پست
غالیه: دارویی خوشبو
غساله: آبی که پس از شستن بریزد
غنج: ناز و کرشمه
ف
فتق: شکافتن
فرج: آلت تناسلی زن
فرض: واجب، لازم
فرقان: جدا کننده، جدا کردن
فستق: بادام زمینی
فصد: رگ زدن، خون گرفتن
فضله: باقی مانده هر چیز، مدفوع پرنده
فم: دهان
فی الجمله: خلاصه
ق
قاووت: آرد نخودچی
قائد: راهنما، رهبر
قبضه: مشت
قدح: ظرف، کاسه
قدید: گوشت خشک شده
قرح: زخم، جراحت
قُرق: مخصوص، خلوت، ممنوع کردن
قرنقل: گلی معروف در هندوستان
قندران: شیره شنگ صحرایی
قندیل: چراغ آویز
قوت: رزق، روزی
قولنج: دردی در ناحیه شکم
قیلوله: خواب چاشتگاه(قبل از ظهر)
ک
کدّ: رنجانیدن
کدخدا: داماد، مرد همسر دار
کد خدایی: ازدواج
کدّید: دست رنج
کزر: زردک
کلنگ: ابزار فلزی، نام پرندهای
کُنیت: کنیه، لقب
کهر: رنگ سرخ تیره مانند
کیل: پیمانه
گ
گبر: بیدین
گروبندی: شرطبندی
گنده: ضمخت، زبر
ل
لچک: روسری، چارقد کوچک مثلث
لحم: گوشت
لحوع: لیسیدنی، دارویی است.
لعب: بازی
م
متعه: عقد موقت، صیغه
متمرّدان: سرکشان، یاغیان
مثیره: آنچه بر زین شتر میگذارند.
مجامعت: نزدیکی
مجزی: مکفی، کافی
مجوس: زردشتی، مشرک، آتشپرست
محجمه: محل حجامت
محو: زایل شدن، از بین بردن
مخالطه: روابط دوستانه، آمیزش
مخنّث : بدکاره
مذلّت: خواری
مذمّت: بدگویی
مرق: آبگوشت، آفتی در کشتزار
مروی: روایت شده
مزاح: شوخی
مزبله: جای زباله
مستعد: آماده
مستور: مخفی، پنهان
مسطور: نوشته شده
مشّاطگی: آرایش گری
مشحون: پُر، زیاد
مصافحه: دست دادن
مصحف: قرآن
مضطر: مجبور
مطلب: هدف، مقصود
معانقه: دست در گردن یکدیگر انداختن
مقراض: قیچی
مکالمه: گفت و گو
ملیح: نمکین
مَنّ: ترنجبین
منقصت: عیب و نقصان
مورث: ارث گذارنده، سبب
مورد: درختی است شبیه انار
موزه: کفش، چکمه
موکّل: مأمور همراه
مؤف: بیمار
ن
نبیذ: شراب انگوری
نخوت: تکبر، خودخواهی
نشئه، نشأة: سرا
نقرس: نوعی بیماری
نکس، نکوس: رجوع، برگشت
نوره: مخلوطی از آهک و زرنیخ برای ازاله
موی بدن
و
واللَّه: قسم به خدا
وبال: بار اضافی، گناه بر گردن
وجیه: آبرومند
وسمه: برگ نیل یا رنگی شبیه نیل
وطی: نزدیکی
وقیه: واحد اندازهگیری، یکدوازدهم رطل
ولیمه: دعوت کردن و غذا دادن
ه
هَدْی: قربانی در حج
هریسه: نوعی آش
هلیله: میوه درختی در هند
همیان: کیسه پول که به کمر میبندند
هول: سختی
هیئت: قیافه، شکل
ی
یابو: اسب بارکش، اسبی که از نژاد اصیل
نباشد.
ید: دست
یرقان: نوعی بیماری، زردی
یورت: منزل، خانه، خیمهگاه، چراگاه
یورد: خانه، اتاقی برای سکونت خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».