سرشناسه : ابن بابویه محمد بن علی ۳۱۱ ۳۸۱ق.
عنوان قراردادی : کمالالدین و تمامالنعمه .فارسی
عنوان و نام پدیدآور : فراقنامه برداشتی آزاد از کتاب کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق ره تدوین و ترجمه عبدالصمد شاعلی
مشخصات نشر : تهران: جلیل ۱۳۷۵.
مشخصات ظاهری : ۶۳ ص.
فروست : موسسه تحقیقاتی فرهنگی جلیل(نشر جلی) ۲۸.
شابک : ۱۷۰۰ریال 964-5972-08-6
یادداشت : کتابنامه ص ۶۳.
موضوع : مهدویت-- احادیث
موضوع : احادیث شیعه
شناسه افزوده : شاعلی عبدالصمد، مترجم
رده بندی کنگره : BP۱۴۱/۵ /م۹ الف۲۴۰۴۲۱۴ ۱۳۷۵
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۲۱۲
شماره کتابشناسی ملی : م۷۶-۶۷۷۹
بسم الله الرحمن الرحیمصلی الله علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی لک الفرجدر کنار کدامین سرو باید سرو قامتت را به تماشا نشست و در کنار کدامین گل باید رایحه جانبخش نفسهای تو را بویید و کدامین قمری را باید گفت که نغمه روح بخش خود را در فضای غم آلود غیبت سر دهد و انتظار خود را با آهنگ و نوای خویش در فضای باغ، بر بال نسیم نشان دهد؟ در چشم کودکان مظلوم و در سیمای نوباوگان یتیم، رنج انتظار و سیاهی هجران و فراق تو به چشم می خورد. کشیده قامت نوجوانان به خمیدگی گرایید و سیاه موهایشان را رنگ سپید، در برگرفت. اما چه می گویم؟ آنچه را در این باره گفته اند و می گوییم، بازگویی رنج دوری و اشتیاق، در روزگار غیبت تو است که پشت فلک را خم نموده است. اما تو ای سرور! چگونه برفراز قله های قرون، رنجهای جانفرسا را برخود هموار ساختی و ستمگریها را نظاره گر شدی؟ که صبرت به ایوب، صبر و شکیبایی آموخت، که خداوند فرمود: علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب. [1] . [ صفحه 8] وی دارنده کمال موسی و حسن صورت و سیرت عیسی و شکیب ایوب است. آری، آری آقای من! دیر پایی دوران غیبتت و نهان زیستی ات، امیر مومنان علیه السلام را به شکوه ای جانسوز واداشته که فرمود: یابن حره الاماء! متی تنتظر؟ [2] ای فرزند آزاده کنیزان! تا به کی انتظار می بری؟ و امام صادق علیه السلام، اشک ریزان آن سان که بر خاکها نشسته، با آه و ناله ای دلخراش، حضرتت را چنین مخاطب می سازد: سیدی! غیبتک نفت رقادی، و ضیقت علی مهادی، و ابتزت منی راحه فوادی، سیدی! غیبتک اوصلت مصابی بفجائع الابد. [3] ای آقای من! غیبت تو آسایش را از من دور نموده و خواب و استراحت را بر من دشوار ساخته و آرامش دل و اندیشه را از من ربوده است. ای آقای من! غیبت تو مرا به درد و رنجهای ابدی گرفتار کرده است. آری، ای حجت حق! خدای یکتا نخستین مژده بخش قیام تو است، آن گونه که امام باقر علیه السلام در بیان آیه: (اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها) [4] فرمود: یحییها الله - عز و جل - بالقائم بعد موتها، یعنی بموتها: کفر اهلها و الکافر میت. [5] خداوند متعال زمین را به وسیله [حضرت] قائم [علیه السلام] زنده می سازد و منظور خداوند از بعد موتها کافر شدن [اکثریت] اهل زمین است، زیرا که کافر مرده است. [ صفحه 9] آری، خداوند بر مبنای لطف و رحمت خویش مومنان را مخاطب ساخت تا طول دوران غیبت، دلهایشان را سخت نکند و یاد تو را از خاطر نبرند. و پدر گرامیت حضرت عسکری علیه السلام تنها راه نجات و رستگاری را در دوران غیبت چنین ترسیم می نماید: و الله لیغیبن غیبه لا ینجو من الهلکه فیها الا من ثبته الله تعالی علی القول بامامته و وفقه للدعاء بتعجیل فرجه. [6] به خدا سوگند، او آن چنان غیبت و نهان زیستی خواهد داشت که هیچ فردی در آن دوران از هلاکت و نابودی نجات نخواهد یافت، جز کسانی که خدای بلند مرتبه به اعتراف بر امامت وی ثابت قدم بدارد و آنان را به دعا کردن برای تعجیل در ظهورش توفیق عطا فرماید. و نیز حضرت جواد الائمه علیه السلام داشتن حال انتظار را در دوران غیبت واجب می شمارد تا آنجا که بیان داشته است: ان القائم منا هو المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره. [7] همانا قائم از همان مهدی است که واجب است در دوران غیبتش در انتظار آن حضرت بسر برند و به هنگام ظهورش فرمان وی را گردن نهند. و این حالت (انتظار کشیدن دولت حقه) برترین اعمال و عبادات بشمار رفته است [8] چنانچه حضرت رضا علیه السلام نیز این شیوه و طریقه را استمرار بخشید و شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام را به دعا بر ظهور حضرتت امر می فرمود. [9] آری، ای مقتدای ما! خود نیز شیعیان را فرمان دادی تا ظهورت را در دوران غیبتت از خداوند بزرگ بخواهند [10] و همانند سیره اجداد طاهرینت علیهم السلام کیفیت این راز و نیاز را [ صفحه 10] تعلیم فرمودی. [11] و از همان آغاز دوران غیبت، برای قیام خود از خداوند بزرگ، انجاز و تحقق وعده ظهور را طلب کردی. آری، گویا صدای دل انگیزت از آن زمان تا کنون، در کنار معبد توحید، طنین افکنده و گذشت قرون، صوت حیات بخش تو را از یاد نبرده و می شنویم که می فرمایی: اللهم انجز لی ما وعدتنی. [12] خدایا! وعده ای را که به من داده بودی. تحقق بخش. اما این همه سفارشهای معصومین علیهم السلام بدان جهت است که در دعا برای وجود مقدس و قیام نجات بخشت فواید و اثراتی فراوان و عظیم نهفته [13] که از آن جمله است: - شیعیان با این حرکت نشان دهند که مقام قدسی ات را دوست دارند. - از طرفی دیگر، این امر خود رابطه و پیوندی معنوی با وجود شریف تو است. اما خورشید درخشان را تراکم ابرهای دوران غیبت چه زیانی تواند داشت که دلهای پیوند یافته را در طوفانهای روزگار، نوحی چون تو کشتیبان است؟ ای حجت زمان! مگر مفهوم غیبت و نهان زیستی تو را جز دو معناست؟ 1 - قامت رسا و دلربایت در میان زمینیان حرکت و پویایی دارد، شرق و غرب عالم را می پیمایی، مردمان را می نگری اما ایشان حضرتت را نمی بینند. [14] 2- گاه نیز مردمان، سر و دلربایت را می نگرند اما تو را نمی شناسند. [15] خدای متعال و اجداد پاک تو نیز در تصریح به غیبت و نهان زیستی وجود قدسی ات فراوان سخن گفته اند و شیخ صدوق قدس سره نیز به فرمان مبارکت کتاب کمال الدین و تمام النعمه را در اثبات امر غیبت به نگارش در آورد. [ صفحه 11] در ختام مسک یاد روح افزایت، همان فرموده های احیاگرت را با دلی آکنده از شوق دیدار و غم انتظار بر می خوانیم که: اللهم اعز نصره، و مد فی عمره، و زین الارض بطول بقائه. [16] اللهم و احی بولیک القرآن و ارنا نوره سرمدا لا لیل فیه. [17] آمین، یا رب العالمین. بار خدایا! [در فش] پیروزی او را برافراز و زندگانی او را امتداد بخش و زمین را با استمرار وجود حضرتش زینت ده. خداوندا! بوسیله ولیت، قرآن را زنده نما و نور آن [کتاب آسمانی] را برای ابد به ما بنمایان، آن گونه که شام پایانی در پی آن نباشد. [ صفحه 13]
فقیه خیر مبارک، این توصیفی است که بنا به نقل صاحب کتاب الفوائد الرجالیه از ناحیه مقدسه حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - درباره یکی از برجسته ترین دانشمندان تاریخ شیعه صادر شده است و او کسی نیست جز: ابوجعفر، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق - علیه الرحمه. بی گمان، بزرگمردی که امام علیه السلام او را چنین معرفی نماید، از توصیف و تعریف کلک زبان بریده دیگران، هر چند که همه توش و توان خود را بکار گیرند و کتابها درباره او تصنیف کنند و قصیده ها بسرایند، بی نیاز است. لذا، با اعتذار از محضر آن بزرگوار، چنین آغاز می نماییم که: شیخ - علیه الرحمه - بین سال سیصد و پنج تا سیصد و ده هجری قمری در شهر قم چشم به جهان گشود. ابوجعفر محمد بن علی الاسود - علیه الرحمه - می گوید: ابن بابویه - رضی الله عنه - (پدر شیخ) پس از وفات محمد بن عثمان العمری رضی الله عنه از من خواست که با وساطت ابوالقاسم حسین بن روح رضی الله عنه، سومین نایب خاص حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه -. از ایشان تقاضا کنم تا برای ابن بابویه دعا فرمایند که خدای عز و جل فرزند پسری روزی او فرماید. من این درخواست را با نایب امام علیه السلام در میان گذاشتم و ایشان پس از سه روز به من خبر دادند که حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - برای علی بن حسین بن بابویه دعا فرموده اند و بزودی فرزندی مبارک برایش به دنیا خواهد آمد که نخست بدو سودمند می شود و سپس از فرزندان دیگری نیز برخوردار خواهد شد. ابن اسود چنین می افزاید: [ صفحه 14] من برای خودم نیز چنین درخواستی نمودم، ولی به من فرمودند که راهی به سوی این [آرزو] نداری. همان سال، محمد (شیخ صدوق) پسر علی بن حسین بن بابویه به دنیا آمد و پس از او نیز فرزندان دیگری زاده شدند، ولی برای من فرزندی به دنیا نیامد. خود شیخ - علیه الرحمه - می گوید: ابوجعفر محمد بن علی الاسود رضی الله عنه هنگامی که رغبت مرا برای فراگرفتن دانش در محضر شیخمان، محمد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی الله عنه می دید، بارها به من می گفت: این چنین رغبتی به دانش از چون تویی شگفت انگیز نیست، چرا که به دعای امام علیه السلام زاده شده ای. پدر شیخ - علیه الرحمه - نیز از بزرگان شیعه بود، چنانکه شیخ ابوالحسن علی بن محمد السمری (آخرین نایب خاص حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه) خبر غیبی وفات وی را با جمله: خدای، علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی را رحمت کناد به همگان اعلام کرد. شایان ذکر است که نواب خاص هیچ سخن از خود نمی گفتند و این طلب رحمت، در واقع طلب رحمت امام علیه السلام بود. به هر تقدیر، شیخ - علیه الرحمه - در دار العلم قم متولد شد و پس از آن که در محضر اساتید آنجا به کسب فیض پرداخت، به خواهش اهالی ری، راه آن شهر را در پیش گرفت. پس از مدتی که به اقامت در ری گذشت، شیخ - علیه الرحمه - به مشهد الرضا - علیه آلاف التحیه و الثناء - سفر کرد. این سفر، سر آغاز هجرتهای متعددی بود که برای ترویج مذهب شیعه و حمایت از حریم علمی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به همت والای شیخ - علیه الرحمه - و به جهت ادای تکلیف و مسوولیتی مقدس انجام پذیرفت. او در سفرهای خود از قم به ری، نیشابور، استرآباد، مرو رود، سمرقند، فرغانه، بلخ، همدان، بغداد و کوفه همه جا به نشر احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مباحثه با مخالفان پرداخت. او تنها پنج مجلس مناظره و مباحثه را در حضور رکن الدوله دیلمی چنان گذرانید که تصدیق و تایید و تحسین شاه و درباریان و مخالفانی را که در آن مجلس حضور داشتند، برانگیخت. با چنین موقعیتی، شیخ - علیه الرحمه - می توانست با آسودگی تمام تا پایان زندگی [ صفحه 15] خویش در همان دار الملک ری روزگار بگذراند، ولی او چنین نکرد. شیخ - علیه الرحمه - در آن زمان که مسافرت، کاری مخاطره آمیز و دشوار بود راه شهرهای دور و نزدیک را در پیش گرفت تا به ارشاد دوستداران حق و حقیقت پردازد. در نیشابور بود که به شیخ مشایخ خراسان ملقب گشت. او در سفرهای دیگرش، از بیش از دویست و پنجاه تن که نام و نشان همگی ایشان در کتابهای معتبر ثبت شده است، حدیث شنید و روایت فرمود. دامنه پرتو افشانی علمی شیخ - علیه الرحمه - نه به دیار خود محدود بوده است و نه به زمان خویش. آوازه فضل و دانش وی به گوش آفاق رسیده بود و دانش پژوهان مسلمان، برای حل معضلات علمی خود، از اطراف و اکناف ممالک اسلامی از اندیشه روشن و هوش سرشار وی یاری می جستند. گواه بر این مدعا، عناوین زیر است که از فهرست کتب او برگزیده ایم: - پاسخ مسائلی که از واسط رسیده، - پاسخ مسائلی که از کوفه رسیده، - پاسخ مسائلی که از مصر رسیده، - و پاسخ مسائلی که از قزوین رسیده است.شماره تالیفات صدوق - علیه الرحمه - نیز بنا به نقل شیخ طوسی - علیه الرحمه - به سیصد جلد می رسد که خود شیخ طوسی چهل کتاب و دانشمند بزرگ رجالی، نجاشی، دویست کتاب را از آن میان نام برده است. متاسفانه از این گنجینه علمی، تنها گوهرهای نادری به ارث به ما رسیده و از کتب دیگر شیخ - علیه الرحمه - مانند بسیاری از آثار خطی دیگر دانشمندان سده های نخستین اسلام و ایران اسلامی، اثری در دست نیست. می توان پنداشت که کوتاهی دوستان یا غرض ورزی و سلطه دشمنان اهل بیت علیهم السلام این حرمان را برای نسلهای بعدی در پی داشته است. از میان آن تابهای شیخ - علیه الرحمه - که به دست ما رسیده است، می توان به عناوین درخشانی مانند: من لا یحضره الفقیه، علل الشرایع، التوحید، الخصال، [ صفحه 16] معانی الاخبار، کمال الدین و تمام النعمه،... اشاره نمود. سرانجام، چراغ پر فروغ زندگانی دنیوی شیخ صدوق - علیه الرحمه - به سال سیصد و هشتاد و یک هجری قمری، در سن هفتاد و چند سالگی، خاموش شد. وی را در نزدیکی مزار حضرت عبدالعظیم حسنی - رضوان الله علیه - به خاک سپردند. هشتصد و پنجاه و اندی سال پس از آن، در زمان سلطنت فتح علی شاه قاجار هنگامی که پس از وقوع سیلی به تجدید بنای آرامگاه پرداختند، پیکر پاک وی را در حالی که هنوز به انگشتانش رنگ خضاب داشت، صحیح و سالم یافتند: و العلماء باقون ما بقی الدهر. [18] . [ صفحه 17]
براستی درباره کتابی که به اشاره همایونی حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - نگاشته شده است، چه می توان گفت؟ معرفی آن با بیان رسای کدامین دانشمند فرهیخته باید صورت گیرد تا ارزش واقعی آن برای اذهان ما آشکار گردد؟ شاید نیکوترین پاسخ این باشد که چه کسی بهتر از خود شیخ صدوق - علیه الرحمه؟! اینک این شما و این بیان وی: آنچه مرا به نگارش این کتاب واداشت، این بود که چون از زیارت مشهد الرضا - علیه آلاف التحیه و الثناء - فارغ گشتم، به نیشابور برگشتم و همانجا رحل اقامت افکندم. در آنجا بود که دریافتم مساله غیبت بیشتر شیعیانی را که به نزد من رفت و آمد می کنند، به حیرت افکنده و به شبهاتی درباره امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - دچار نموده است. علت این سرگردانی هم تنها در یک کلام خلاصه می شد: ایشان از راه تسلیم در برابر نصوص، به بیراهه خود رایی و قیاس افتاده بودند. من نیز تا آنجا که می توانستم با نقل و گسترش اخبار پیامبر اکرم و ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - به ارشاد ایشان پرداختم و آنان را به سوی راه صواب رهنمون گشتم. یکی از همان روزها فاضلی از فضلای قمی که من مدتها بود، به جهت اندیشه استوار و رویه مستحکمی که داشت، آرزوی ملاقاتش را داشتم و مشتاق دیدارش بودم از ناحیه بخارا به نزد ما آمد و او کسی نبود جز: شیخ نجم الدین ابوسعید محمد بن الحسن بن محمد بن احمد بن علی بن الصلت - ادام الله توفیقه. پدرم از جد این شیخ، محمد بن احمد - قدس الله روحه - روایتها نقل می کرد و از فضل و مدارج علمی و عبادی او سخنها می گفت. گذشته از این، او به خاندانی وابسته بود که دانشمندان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی و محمد بن حسن صفار از ایشان روایت نقل کرده بودند. [ صفحه 18] چون چنین موقعیتی فراهم آمد، خدای تعالی را از جهت اینکه هم دیدار آن عزیز را برایم میسر و هم برادری و صفا و صمیمیت او را نصیبم فرموده بود، سپاس گفتم. روزی آن عزیز، در صحبتش سخن یکی از بزرگان اهل فلسفه و منطق بخارا را به میان آورد. وی بیان کرد که آن فیلسوف، گفتاری درباره قائم علیه السلام و طولانی شدن غیبت آن حضرت بدو گفته که او را به شک و دو دلی افکنده است. من که از او چنین شنیدم به اثبات نهان زیستی آن حضرت پرداختم و سخنانم را با اخبار پیامبر اکرم و ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - آراستم، چنانکه شکی که به دلش رخنه کرده بود، از وجودش رخت بربست و در برابر آن اخبار سر تسلیم فرود آورد و آنها را به جان پذیرفت. سپس از من خواست که کتابی در این باره تصنیف نمایم. من نیز بدو وعده دادم که چون به خواست خدای تعالی به وطنم باز گردم، بدان مهم همت گمارم. شبی در حالی که به خانواده و فرزندانم که آنها را در ری ترک کرده بودم می اندیشیدم، ناگهان خوابم در ربود و چنین دیدم که گویی در مکه و در هفتمین دور طواف بیت الله الحرام و در حال استلام حجر الاسود هستم. آن را می بوسم و می گویم: امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاه که ناگهان چشمانم به جمال بی مثال مولایمان. امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - روشن شد. ایشان کنار در کعبه ایستاده بودند. با دل مشغولی و آشفتگی ذهنی فراوانی که داشتم، به ایشان نزدیک شدم. آن حضرت به فراست از رنگ رخساره به سر ضمیرم پی بردند و پس از سلامی که میان ایشان و این بنده رد و بدل شد به من فرمودند: چرا کتابی در غیبت نمی نگاری تا پایانی برای این پریشانیت باشد؟ عرض کردم: یا ابن رسول الله! چیزهایی در آن باره نگاشته ام. حضرت فرمودند: نه بدان شیوه، بلکه تو را امر می نمایم که هم اکنون کتابی درباره غیبت بنگاری و در آن از غیبتهای پیامبران علیهم السلام یاد کنی. پس آن گاه حضرت تشریف بردند و من از خواب جستم. آن شب تا سحر، به دعا و گریه و راز و نیاز و مویه گذشت. چون صبح فرا رسید، به تالیف این کتاب پرداختم تا امتثال امر ولی زمان و حجت الهی را نموده باشم. این مهم را با یاری خداوند و توکل بدو آغاز نموده ام و برای کوتاه دستیم استغفار می کنم، و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب. باید انصاف داد که شیخ - علیه الرحمه - به خوبی از عهده تکلیف خویش بر آمده و کمال الدین اگر نگوییم بهترین، باید بگوییم که یکی از بهترین کتب مهدویت، از زمان تالیف آن تا زمان ماست. [ صفحه 19] کتاب با مقدمه محققانه مولف - علیه الرحمه - که نزدیک به یک پنجم حجم آن را در برگرفته است، آغاز می شود. نخستین مطلب این مقدمه، بحث تقدم جانشینی الهی در زمین بر آفرینش انسان است که با مباحثی مانند: وجوب اطاعت از خلیفه الهی و عدم شایستگی بندگان برای انتخاب او، وجوب عصمت امام،... دنبال می شود. پس از اتمام این مباحث کلی که همگی با دلایل روشن عقلی و نقلی مطرح شده است، خواننده با موضوعاتی که درباره شخصیت حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - نگاشته شده است، روبرو می شود. این موضوعات از وجوب شناخت آن حرت، آغاز و با نقل مباحثه های علمی و استشهادهای تاریخی بسیاری همراه شده که عمدتا درباره نقادی آرای نادرست منکران غیبت امام علیه السلام است. نوک پیکان نقد مولف - علیه الرحمه - رو به اندیشه های سست و نادرست زیدیه نشانه گرفته شده چه او سخت ترین مخالفت را درباره شخصیت امام علیه السلام از سوی ایشان یافته است. پس از اتمام مقدمه، مولف در هشتاد و پنج باب به بررسی پنج سر فصل اصلی از دیدگان اخبار تاریخی و روایات صحیح مذهبی پرداخته است که عبارتند از: 1 - بر شماری نمونه های نهان زیستی پیامبران علیهم السلام، 2 - داستانهای آنان که عمری طولانی یافته اند، 3 - احادیث اهل بیت علیهم السلام درباره حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - و غیبت ایشان، 4 - حکایات آنان که حضرت را به چشم خویش زیارت کرده اند، 5 - توقیعات آن حضرت. اکنون گلچینی از روایات کتاب همراه با ترجمه به نثر، و برداشتی آزاش و شعر گونه از آنها تقدیم می گردد که امید است حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - و دوستداران ایشان به کاستیهای آن با چشم پوشی بنگرند و دیده رضا و قبول بر آن بیفکنند. [19] گفتنی است که در این اثر، اسما و صفات الهی، دور از باریک بینی های اعتقادی، به [ صفحه 20] روش معمول مترجمان پارسی زبان ترجمه شده است. انجام سخن، سپاس این کمترین از برادرانی است که برای به سامان آمدن این اثر، وامدار یاری ایشان هستم، (و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین) [ صفحه 21]
عن امیر المومنین علیه السلام، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لما اسری بی الی السماء اوحی الی ربی - جل جلاله - فقال:... هذا القائم الذی یحلل حلالی و یحرم حرامی، و به انتقم من اعدائی، و هو راحه لاولیائی، و هو الذی یشفی قلوب شیعتک من الظالمین و الجاحدین و الکافرین.... [20] امیر مومنان علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: چون مرا شبانه به سیر آسمانی بردند، پروردگارم - جل جلاله - مرا وحی فرمود:... این قائم (حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه -) است که [از نو] حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می سازد و به سبب او، از دشمنانم کیفر می ستانم و او [مایه] آسایش دوستان من است و هم اوست که دلهای پیروانت را از [زخمهای] ستمگران و ناباوران و کافران بهبود می بخشد.ای راحت جان اولیا تو وی داروی زخم پیر هجرانباز آی تو از گروه اعدا از بهر حق انتقام بستان [ صفحه 22]
عن علی بن ابی طالب علیه السلام، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله:... انه لما عرج بی الی السماء،... انتهیت الی حیث ما شاء الله - عز و جل - من ملکوته فنودیت: یا محمد!... لاطهرن الارض باخرهم من اعدائی و لاملکنه مشارق الارض و مغاربها.... [21] علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:... همانا چون مرا بر فراز آسمان بردند،... به آن جایگاه ملکوتی که خدای - عز و جل - خواسته بود رسیدم، پس مرا آواز دادند: ای محمد!... هر آینه زمین را با آخرین ایشان (امامان معصوم علیهم السلام) از دشمنانم بپیرایم و خاوران و باختران آن را ملک او نمایم.داده است خدای وعده ما را آید به زمین، زمان پاکیامید که ما چون بیاید آن فردوس شود زمین خاکی [ صفحه 23]
عن الحسین بن علی علیهما السلام، قال: فقال رسول الله صلی الله علیه و آله:... فهو امام تقی نقی بار مرضی هاد مهدی، اول العدل و آخره، یصدقه الله - عز و جل - و یصدق الله فی قوله.... [22] حسین بن علی علیهما السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:... او (حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه -) پیشوای خود نگهدار پاک سرشت نیکوکار پسندیده راهنمای راه یافته ای است، آغاز و انجام عدل و داد است، خدای - عز و جل - [گفتار] او را تصدیق فرماید، و او نیز گفتار خدا را راست بداند.ای اول عدل و داد و احسان وی آخر آن به حکم دادارحق آیت صدق می فرستد روزی که تو لب گشایی ای یار [ صفحه 24]
عن جابر بن عبد الله الانصاری، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: المهدی من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی، اشبه الناس بی خلقا و خلقا. تکون به غیبه و حیره تضل فیها الامم ثم یقبل کالشهاب الثاقب، یملاها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما. [23] جابر بن عبدالله انصاری گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مهدی از فرزندان من است، نام او نام من و کنیه اش کنیه من است، همانندترین مردمان به من، چه در آفرینش [و صورت] چه در خوی [و سیرت] است. او را غیبت و حیرتی خواهد بود که مردمان در آن به گمراهی دچار می شوند سپس مانند شهاب درخشان روی می نماید، آن (دنیا) را از درستی و داد بیاکند، چنانچه [پیش از او] از ستم و بیداد آکنده اش باشند.آسمان عدل و داد از تیرگی گشته اکنون چون دل دیو ستمای شهاب ثاقب از بهر خدا برفروز و روز کن این شام غم [ صفحه 25]
عن ابی جعفر علیه السلام، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی و هو یاتم به فی غیبته قبل قیامه و یتولی اولیاءه و یعادی اعداءه، ذلک من رفقائی و ذوی مودتی و اکرم امتی علی یوم القیامه. [24] امام باقر علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خوشا به حال آن که [محضر] قائم خاندانم را دریابد در حالی که به هنگام غیبت، پیش از بپاخاستن او حضرتش را امام خود بداند، و با دوستانش دوستی و با دشمنانش دشمنی کرده باشد که او از همدمان و دوستان و گرامی ترین [کسان] امتم در نزد من به روز رستاخیز خواهد بود.خلق اول، آخرین انبیا این سخن فرموده در قائم درستای خوشا و خرما حال کسی کو نمی گردد به پنهانیش سستمهر یارانش به جان او پروراند شاخ کین دشمنش در دل برستاو رفیق من بود در رستخیز در صف اکرام من باشد نخست [ صفحه 26]
عن ابن عباس، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ان علی بن ابی طالب علیه السلام امام امتی و خلیفتی علیها من بعدی. و من ولده القائم المنتظر الذی یملا الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما.... [25] ابن عباس گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا علی بن ابی طالب علیه السلام پیشوای امت من و جانشینم بر ایشان پس از من خواهد بود. و آن قائمی که چشم به راهش هستند، - همان که خداوند زمین را با او از درستی و داد بیاکند چنانچه از ستم و بیداد آکنده اش باشند - از فرزندان اوست.یا علی، ای مقتدای عدل و داد جانشین حضرت خیر الانامدیده ما، در پی فرزند توست او که عدل حیدرش باشد مرامتا که بر چیند بساط ظلم و جور او که دارد ذو الفقارت در نیام [ صفحه 27]
عن الاصبغ بن نباته، قال: سمعت امیر المومنین علیه السلام یقول: صاحب هذا الامر، الشرید الطرید الفرید الوحید. [26] اصبغ بن نباته گوید: از امیر مومنان علیه السلام شنیدم که فرمودند: صاحب این امر، آن آواره رانده شده تنهای یکتاست.ای که تو تنها چو مه و آفتاب شام و سحر، سیر و سفر می کنییاد کن از غربت یاران خویش ز آه کسان گر تو حذر می کنی [ صفحه 28]
عن الحسین بن علی، عن ابیه امیر المومنین، علی بن ابی طالب علیهم السلام، انه قال: التاسع من ولدک، یا حسین! هو القائم بالحق، المظهر للدین و الباسط للعدل.... [27] حسین بن علی علیهما السلام فرمود: امیر مومنان، علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: نهمین فرزندت، ای حسین! هم اوست که قیام کننده به حق، آشکار کننده دین و گسترنده عدل و داد است.آن که اندر غیبتش پنهان و گم آفتاب داد و دین مصطفاستجان جانان، قائم دوران، یقین زاده شاه شهید کربلاست [ صفحه 29]
عن ابی بصیر، عن ابی عبد الله علیه السلام، قال:... فقالت [فاطمه علیها السلام]: هذا اللوح اهداه الله - عز و جل - الی رسوله صلی الله علیه و آله و سلم، فیه اسم ابی و اسم بعلی و اسم ابنی و اسماء الاوصیاء من ولدی... [و فی اللوح مکتوب]:... رحمه للعالمین، علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب علیهم السلام.... [28] ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:... [فاطمه علیها السلام] فرمودند: این لوحی است که خدای - عز و جل - آن را به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم به ارمغان داده، نام پدر و همسر و دو پسرم و جانشینان فرزندانم در آن است... [و در آن درباره حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - چنین نوشته اند:]... برای جهانیان [مایه] رحمت است، او آراستگی موسی و زیب و فر عیسی و شکیب ایوب علیهم السلام را داراست...یار ما را در کمال و در جمال موسی و عیسی صفت خواندند، دوستزین همه صبری که او دارد، یقین اسوه ایوب پیغمبر خود اوست [ صفحه 30]
فقال الحسن المجتبی علیه السلام:... التاسع من ولد اخی الحسین علیه السلام، ابن سیده الاماء، یطیل الله عمره فی غیبته ثم یظهره بقدرته فی صوره شاب دون اربعین سنه، ذلک لیعلم: (ان الله علی کل شیء قدیر.) [29] [30] .امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:... نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام زاده بانوی کنیزان است، خداوند زندگانی او را در غیبتش دراز نماید. سپس با توانایی خود، او را در چهره جوانی کمتر از چهل سال آشکار سازد تا بدانند که: خداوند بر هر کاری تواناست.عمر او در غیبتش گردد زیاد ظاهر آید در مثال یک جوانتا بداند خلق از این صنع خدای قادر مطلق بود او بی گمان [ صفحه 31]
عن علی بن الحسین، قال: قال الحسین بن علی علیهم السلام: فی التاسع من ولدی، سنه من یوسف و سنه من موسی بن عمران علیهما السلام، و هو قائمنا اهل البیت، یصلح الله تبارک و تعالی امره فی لیله واحده. [31] امام سجاد علیه السلام فرمود: حسین بن علی علیهما السلام فرمودند: در نهمین فرزندم شیوه ای از یوسف و شیوه ای از موسی بن عمران علیهما السلام و او قائم ما خاندان است، خدای تبارک و تعالی کارش را به شبی به سامان آورد.شاید آن ماه بر آید به شبی همچو یوسف ز بن چاه سیاهتا که اصلاح کند کارش حق بستم امید به الطاف اله [ صفحه 32]
عن رجل من همدان، قال: سمعت الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام یقول: قائم هذه الامه، هو التاسع من ولدی، و هو صاحب الغیبه، و هو الذی یقسم میراثه و هو حی. [32] مردی از [تیره] همدان گوید: از حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام شنیدم که فرمودند: قائم این امت، همان نهمین فرزند من است و هم اوست دارای غیبت و اوست آن که میراثش را بخش می کنند حال آن که خود زنده است.از تطاول گشته پر روی زمین تا که پنهان گشته آن پور حسینای عجب کو زنده است و ارث او منقسم بینی میان مشرقین [ صفحه 33]
عن سعید بن جبیر، قال: سمعت سید العابدین، علی بن الحسین علیهما السلام، یقول: فی القائم سنه من نوح علیهما السلام و هو طول العمر. [33] سعید بن جبیر گوید: از سید العابدین، علی بن الحسین علیهما السلام، شنیدم که فرمودند: در قائم شیوه ای از نوح علیهما السلام است و آن بلندی زندگانی است.هر گل که در این جهان بروید عمرش دو سه روز بیشتر نیستاحسنت به یار ما کزو نوح خود تشنه آب زندگانیست [ صفحه 34]
عن سعید بن جبیر، قال: قال علی بن الحسین، سید العابدین علیه السلام: القائم منا تخفی ولادته علی الناس حتی یقولوا لم یولد بعد. لیخرج حین یخرج و لیس لاحد فی عنقه بیعه. [34] سعید بن جبیر گوید: علی بن الحسین، سید العابدین علیه السلام، فرمودند: زاده شدن قائم ما بر مردمان پوشیده ماند آن چنان که گویند هرگز زاده نشده است. هر آینه خروج می نماید حال آن که در آن هنگام یک تن را بر گردن او پیمانی نیست.پنهان شده ای ز چشم اغیار کس را نبود به کوی تو راهاز مهر تو داغ بر جبینها و ز وصل تو دست ماست کوتاه [ صفحه 35]
عن ام هانی، قالت: لقیت ابا جعفر علیه السلام فسالته عن هذه الایه: (فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس، [35] فقال: امام یخنس فی زمانه عند انقضاء من علمه، سنه ستین و مائتین، ثم یبدو کالشهاب الوقاد فی ظلمه اللیل، فان ادرکت ذلک قرت عیناک. [36] ام هانی گوید: امام باقر علیه السلام را دیدار نمودم و از ایشان درباره این آیه: هر آینه سوگند می خورم به ستارگان رونده پنهان شونده پرسیدم، فرمودند: بیشوایی است که در روزگار خود، به سال دویست و شصت، ناگهان پنهان شود سپس مانند شهاب فروزان در تاریکی شب روی نماید، اگر آن را دریابی دیدگانت روشن شوند.کوکب اقبال من آن ماهروی کرده نهان روی خود از دیدگاناین بود امید که از لطف حق دیده شود روشن از او، یک زمان [ صفحه 36]
عن ابی بصیر، عن ابی جعفر علیه السلام فی قول الله عز و جل: (قل ارایتم ان اصبح ماوکم غورا فمن یاتیکم بماء معین، [37] فقال: هذه نزلت فی القائم علیه السلام، یقول: ان اصبح امامکم غائبا عنکم، لا تدرون این هو، فمن یاتیکم بماء ظاهر.... [38] ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام درباه گفته خدای - عز و جل -: بگو اگر آبتان در زمین فروکش کند پس آن گاه کیست که شما را آبی زلال فراهم آرد فرمودند: این را درباره قائم علیه السلام فرو فرستاده اند، [گویی خداوند] می فرماید: اگر پیشوایتان از شما پنهان شود [چنانکه] ندانید کجاست، کیست که شما را پیشوای آشکاری آورد. ...سرچشمه آب زندگانی لعل شکرین تست ای یارروزی که نجوشی از سر مهر آب است به تشنگی گرفتار [ صفحه 37]
عن ابی ایوب المخزومی، قال: ذکر ابو جعفر، محمد بن علی الباقر:، سیر الخلفاء الاثنی عشر الراشدین [صلوات الله علیهم] فلما بلغ آخرهم قال: الثانی عشر الذی یصلی عیسی بن مریم علیهما السلام خلفه [علیک] بسنته و القرآن الکریم!. [39] ابوایوب مخزومی گوید: امام باقر علیه السلام آیین زندگی خلفای دوازده گانه - صلوات الله علیهم - را یاد می نمودند. چون به آخرین ایشان رسیدند، فرمودند: دوازدهمین [خلیفه] آن است که عیسی بن مریم علیهما السلام از پس او نماز گزارد، [بر تو باد] به رفتار کردن به شیوه او و قرآن کریم!.قد قامت اگر بر آری ای دوست عیسی به تو اقتدا نمایدیعنی که حیات آسمانی ماموم تو در شمار آید [ صفحه 38]
عن مولی لبنی شیبان، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: اذا قام قائمنا علیه السلام، وضع یده علی رووس العباد فجمع بها عولهم و کملت بها احلامهم. [40] برده ای از آن بنی شیبان گوید: امام باقر علیه السلام فرمودند: گاه که قائم ما علیه السلام بپاخیزد، دست خود را بر سر بندگان گزارد. پس بدان، خرد ایشان یکجا فراهم آید و رای و اندیشه ایشان به کمال گراید.دلبرم ار دست نوازش کشد بر سر طفل خرد از روی مهرمی شکفد غنچه صفت از نسیم معجزه ها می کند این بوی مهر [ صفحه 39]
عن صفوان بن مهران، عن الصادق، جعفر بن محمد علیهما السلام، انه قال: من اقر بجمیع الائمه و جحد المهدی علیه السلام، کان کمن اقر بجمیع الانبیاء و جحد محمدا صلی الله علیه و آله نبوته.... [41] صفوان بن مهران گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: هر که [درستی پیشوایی] همه پیشوایان را به زبان آرد (بپذیرد) اما مهدی علیه السلام را نپذیرد مانند آن است که به نبوت همگی پیامبران اقرار کند، اما پیامبری محمد صلی الله علیه و آله را نپذیرد.منکر مهدی بود اندر مثل منکر خاتم به نزد حق، درستآن که با آخر بود بیگانه او آشنایی خود ندارد با نخست [ صفحه 40]
قال المفضل بن عمر: سمعت الصادق، جعفر بن محمد علیهما السلام، یقول: من مات منتظرا لهذا الامر، کان کمن کان مع القائم علیه السلام فی فسطاطه، لا، بل کان کالضارب بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله بالسیف. [42] مفضل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: آن که چشم به راه این امر، جان سپارد، مانند آن است که با قائم علیه السلام در خیمه اش بوده، بلکه مانند آن شمشیر زن پیش روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.هر که جان بسپارد او در انتظار از برای مقدم صاحب زمانمی شود همسایه مهدی حساب بلکه یار خاتم پیغمبران [ صفحه 41]
عن عبد الله بن سنان، عن ابی عبد الله علیه السلام، قال: سمعته یقول: فی القائم سنه من موسی بن عمران علیهم السلام...: خفاء مولده و غیبته عن قومه.... [43] عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: در قائم شیوه ای از موسی بن عمران علیهم السلام است...: پوشیده ماندن میلادش و پنهان شدنش از مردمان خود.از چه پنهان گشته ای از دیده ها؟ سنت موسی مگر داری تو یار؟مثل او چشم امیدت بسته اند همچو او پنهان شدی از این دیار [ صفحه 42]
عن داوود بن کثیر الرقی، عن ابی عبد الله علیه السلام فی قول الله - عز و جل -: (الذین یومنون بالغیب)، [44] قال: من اقر بقیام القائم علیه السلام انه حق. [45] داود بن کثیر رقی گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر گفتار خدای - عز و جل -: آنان که به غیب ایمان آرند فرمودند: هر که به حقانیت قیام قائم علیه السلام ایمان آورد.غیبتت ای یار پنهان از نظر آیت غیب است و تفسیرش، نهانمنتظر بر راه تو بنشسته ایم تا بیایی، خود بگویی راز آن [ صفحه 43]
عن سدیر، قال: سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول:... فما تنکر هذه الامه ان یکون الله - عز و جل - یفعل بحجته ما فعل بیوسف علیه السلام: ان یکون یسیر فی اسواقهم، و یطا بسطهم، و هم لا یعرفونه حتی یاذن الله - عز و جل - ان یعرفهم بنفسه کما اذن لیوسف علیه السلام حتی قال لهم: (هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون قالوا ا انک لانت یوسف قال انا یوسف.) [46] [47] .سدیر گوید: از امام صادق عیه السلام شنیدم که می فرمودند: این امت چرا باور ندارد که خدای - عز و جل - با حجت خود همان کند که با یوسف علیه السلام کرد که در بازارهایشان آمد و شد کند و بر زیر اندازهایشان گام نهد، حال آن که او را نشناسند تا زمانی که خدای علیه السلام اذن دهد که خود را به ایشان بشناساند، چنانکه به یوسف علیه السلام اجازه داد تا آنکه به ایشان (برادران خود) فرمود: آیا می دانید که با یوسف و برادرش چه کردید گاه که از نادانان بودید؟ گفتند آیا هر آینه تو یوسفی؟ فرمود من یوسفم....نو کرده ای عزیزا، آیین یوسفی را پنهان ز ما گدایان، در کاخ پادشاهیگر سر زده خطایی، از سائلان جاهل بر ما ببخش و بگذر، ای رحمت الهی [ صفحه 44]
عن ابی بصیر، قال: سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول: ان سنن الانبیاء: بما وقع بهم من الغیبات، حادثه فی القائم منا اهل البیت، حذو النعل بالنعل و القذه بالقذه. [48] ابوبصیر گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: همانا این شیوه پیامبران علیهم السلام که به غیبتها دچار شده اند، درباره قائم ما خاندان نیز پیش آید، گام به گام و پر به پر.غیبت روی نگاران از قدیم آتش خرمن عشاق بودیار ما هم به همین عهد و مرام غایب از دیده مشتاق بود [ صفحه 45]
عن زراره بن اعین، قال: سمعت الصادق، جعفر بن محمد علیهما السلام، یقول:... هو المنتظر الذی یشک الناس فی ولادته فمنهم من یقول: اذا مات ابوه مات و لا عقب له،... لان الله - عز و جل - یحب ان یمتحن خلقه فعند ذلک یرتاب المبطلون. [49] زراره بن اعین گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند:... آن که چشم به راهش هستند، همان کسی است که مردم در ولادتش تردید می کنند، پس برخی از ایشان گویند: پدرش در حالی از دنیا رفت که فرزندی نداشت... این به آن جهت است که خدای - عز و جل - دوست دارد آفریدگانش را بیازماید، در آن زمان است که نادرستان به شک و دو دلی در افتند.این چنین کز ما تو پنهان گشته ای برده ای صبر و قرار و هوش ماترسم ای مه کامتحانم می کنی تا شود رسوایی من بر ملا [ صفحه 46]
عن عبید بن زراره، قال: سمعت ابا عبد الله یقول: یفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم و لا یرونه. [50] عبید بن زراره گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: مردمان، پیشوای خود نیابند پس او توده [حاجیان] ایشان را گواه باشد، ایشان را ببیند و او را نبینند.دیر است که گم گشته ای از دیده ما پنهان شده ای ز مردم ای نور بصرما را چو میسر نبود دیدن مهر یکدم تو به ذره ها چو خورشید نگر [ صفحه 47]
عن المفضل بن عمر، قال:... فقال ابو عبد الله علیه السلام:... اما تقرا فی کتاب الله - عز و جل -: (فاذا نقر فی الناقور [51] (ان منا اماما مستترا فاذا اراد الله - عز و جل - اظهار امره، نکت فی قلبه فظهر و امر بامر الله - عز و جل -. [52] مفضل بن عمر گوید:... امام صادق علیه السلام فرمودند:... آیا در کتاب خدای - عز و جل - نمی خوانی: گاه که در شیپور بدمند همانا از [میان] ما پیشوای پرده نشینی است که چون خدای - عز و جل - آشکاری امرش خواهد، نشانی در دلش بنشاند پس آن گاه آشکار گردد و فرمان به فرمان خدای - عز و جل - دهد.بو که با لطف خداوند ودود روزی ای مه تو ز ما یاد کنیکوس دولت ز سعادت بزند سائلی را که توشه شاد کنی [ صفحه 48]
عن سدیر الصیرفی، قال:... یقول ابو عبد الله علیه السلام: سیدی! غیبتک نفت رقادی، و ضیقت علی مهادی، و ابتزت منی راحه فوادی. [53] سدیر صیرفی گوید:... امام صادق علیه السلام [به یاد حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه -] فرمودند: سرورم! غیبتت مرا بی خواب و بسترم را بر من تنگ کرده و راحت از دلم ربوده است.غیبتت ای شه شیرین حرکات خسروان را به تب و تاب فکندخواب از دیده پر آب ربود در دل شیفته خوناب فکند [ صفحه 49]
عن ابی بصیر، قال: قال الصادق، جعفر بن محمد علیهما السلام:... یا ابا بصیر! طوبی لشیعه قائمنا علیه السلام، المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. [54] و [55] ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند:... ای ابابصیر! خوشا به حال پیروان قائم ما علیه السلام، آنان که در غیبتش چشم به راه ظهورش باشند و در ظهورش فرمانبردار او، ایشان آن دوستان خدایند که بیم و اندوهی نخواهند داشت.از غم ایام نیابد گزند هر که به دل مهر تو را پروردمهر تو سرمایه امنیت است هر غم و بیم از دل و جان می برد [ صفحه 50]
عن داوود بن کثیر الرقی، قال: سالت ابا الحسن، موسی بن جعفر علیهما السلام، عن صاحب هذا الامر، قال: هو الطرید الوحید الغریب، الغائب عن اهله، الموتور بابیه. [56] داود بن کثیر رقی گوید: از امام کاظم علیه السلام درباره صاحب این امر پرسیدم، فرمودند: اوست رانده شده تنهای بیگانه، پنهان از خانواده اش، داغدار پدرش.جانم به فدای تو یگانه کامر تو مطاع و خود غریبیداغ پدرت به دل نهادند و ز بهر خدا تو می شکیبی [ صفحه 51]
عن ابی احمد، محمد بن زیاد الازدی، قال:... فقال [الامام] الکاظم علیه السلام:... یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره و هو الثانی عشر منا.... [57] ابواحمد، محمد بن زیاد ازدی گوید:... امام کاظم علیه السلام فرمودند:... جسمش از دیدگان مردم پنهان شود، اما یادش از دلهای مومنان نرود، و او دوازدهمین ماست....غایب شده یار اگر ز دیده یکدم ز دل او نهان نباشدخون جگرم گواه صدق است راز غم او عیان نباشد [ صفحه 52]
عن الحسین بن خالد، قال: قال علی بن موسی الرضا علیهما السلام:... هو صاحب الغیبه قبل خروجه، فاذا خرج اشرقت الارض بنوره [58] و وضع المیزان العدل بین الناس فلا یظلم احد احدا.... [59] حسین بن خالد گوید: امام رضا علیه السلام فرمودند:... او را پیش از خروجش غیبتی است. پس آن گاه که خروج کند، زمین با نورش روشن گردد و میان مردمان ترازوی داد بنهند. پس یک تن هم بر دیگری ستم نکند....نهان کردی چو مهر رویت ای مه جهان شد تیره چون خوی ستمگرطلوعت را همه چشم انتظاریم بتاب ای آفتاب دادگستر [ صفحه 53]
عن دعبل بن علی الخزاعی، یقول: انشدت مولای الرضا، علی بن موسی علیهما السلام، قصیدتی التی اولها:مدارس آیات خلت من تلاوه و منزل وحی مقفر العرصاتفلما انتهیت الی قولی:خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکاتیمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعماء و النقماتبکی الرضا علیه السلام بکاءا شدیدا ثم رفع راسه الی، فقال لی: یا خزاعی! نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین.... [60] دعبل بن علی خزاعی گوید: آن قصیده ام را که آغازش چنین بود: مدرسه های آیات از تلاوت تهی مانده و خانه وحی، بیابانی بی آب و گیاه را ماند برای امام رضا علیه السلام می سرودم، چون به این بیت رسیدم: خروج پیشوایی که ناگزیر خروج کند، حتمی است به نام خداوند و با برکت بپا خیزد هر حق و باطلی را میان ما جدا سازد و [پیروان آن دو را] پاداش و کیفر دهد [ صفحه 54] ایشان به سختی گریستند. سپس رو به من کردند و فرمودند: ای خزاعی! روح القدس بود که از زبان تو این دو بیت را بر خواند.یقین آن شاهد قدسی خدایا برون از پرده غیبت بیایددهد پاداش و کیفر، بر سزاوار جدا هر حقی از باطل نماید [ صفحه 55]
عن عبد العظیم [الحسنی]، قال: فقال [محمد بن علی الجواد علیه السلام] لی:... ان الله تبارک و تعالی لیصلح له امره فی لیله کما اصلح امر کلیمه موسی علیه السلام، اذ ذهب لیقتبس لاهله نارا فرجع و هو رسول نبی.... [61] [62] عبدالعظیم حسنی گوید:... امام جواد علیه السلام به من فرمودند:... همانا خدای - تبارک و تعالی - کار او (بقیه الله - ارواحنا فداه -) را به شبی به سامان آرد چنانکه کار کلیم خود، موسی علیه السلام را به سامان آورد، گاه که به دنبال پاره آتشی برای خانواده اش رفت، پس در حالی بازگشت که فرستاده خدای و پیامبر او بود.همچو نور کوه طور آید به چشم یک شب آخر بدر سیمای نگارگفتم از عهده می آیم برون این تو و این آیت آنست نار [ صفحه 56]
عن اسحاق بن محمد بن ایوب، قال: سمعت ابا الحسن، علی بن محمد علیهم السلام یقول: صاحب هذا الامر، من یقول الناس لم یولد بعد. [63] اسحاق بن محمد بن ایوب گوید: از امام هادی علیه السلام شنیدم که می فرمودند: صاحب این امر، آن است که مردمان بگویند هرگز زاده نشده.یک نشان دارد به نزد مردمان صاحب امر حکیم ذو الجلالهر که وصفش بشنود گوید چنین: این که گفتی زادنش باشد محال [ صفحه 57]
عن احمد بن اسحاق بن سعد، قال: سمعت ابا محمد، الحسن بن علی العسکری علیهما السلام، یقول: الحمد لله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی ارانی الخلف من بعدی، اشبه الناس برسول الله صلی الله علیه و آله خلقا و خلقا.... [64] احمد بن اسحاق بن سعد گوید: از امام حسن عسکری علیه السلام شنیدم که می فرمودند: ستایش خدایی را که مرا از دنیا بدر نبرد تا جانشینم را به من نمایاند، آن که همانندترین مردمان به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آفرینش [و صورت] و خوی [و سیرت] است.مهدیا! در خلق و خوی بی مثال گشته ای ثانی احمد در جهانهر که بیند روی دلجوی تو را دیده گویی خاتم پیغمبران [ صفحه 58]
عن ابی غانم الخادم، قال: ولد لابی محمد علیه السلام ولد فسماه محمدا علیه السلام فعرضه علی اصحابه یوم الثالث و قال: هذا صاحبکم من بعدی و خلیفتی علیکم، و هو القائم الذی تمتد الیه الاعناق بالانتظار.... [65] ابوغانم - خادم امام حسن عسکری علیه السلام - گوید: برای امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی زاده شد که او را محمد علیه السلام نامید. پس به روز سوم او را بر یارانش نمایاند و فرمود: این سرور شما پس از من و جانشینم بر شماست و همان قائمی است که در چشم به راهی او گردنها بر کشند.تو صاحب زندگانی ما ما بنده جانفشان مهریمدیری است به انتظارت ای ماه بنشسته و دیده بان مهریم [ صفحه 59]
عن محمد بن صالح الهمدانی، قال: کتبت الی صاحب الزمان علیه السلام، فکتب علیه السلام:... قال عز و جل: (و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره)، [66] و نحن و الله القری التی بارک الله فیها و انتم القری الظاهره. [67] محمد بن صالح همدانی گوید: در مکاتبه ای امام زمان علیه السلام به من نوشتند:... [خدای] - عز و جل - فرموده است: میان ایشان و شهرهایی که به آنها برکت دادیم شهرهایی نزدیک و آشکار نهادیم، به خدای سوگند، آن شهرها که خداوند به آنها برکت داد ماییم و شما [محدثان و فقها] نیز آن شهرهای نزدیک و آشکارید.ای حجت بر حق الهی تو شهر مبارک خداییماییم نشسته بر سر راه تا یک نظری به ما نمایی [ صفحه 60]
عن اسحاق بن یعقوب، قال:... فورد [ت فی] التوقیع بخط مولینا صاحب الزمان علیه السلام:... و اما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس، اذا غیبتها عن الابصار السحاب و انی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء.... [68] اسحاق بن یعقوب گوید: در نوشته ای به خط امام زمان علیه السلام آمده است:... و اما بهره بردن از من در غیبتم، بهره بردن از خورشید را ماند، گاه که ابرها آن را از دیدگان بپوشانند، و من امان زمینیانم چنانکه ستارگان امان آسمانیانند.ای امان دوستان بی قرار ای درخشانتر ز هر اختر بیامهر رویت تا به کی پشت سحاب؟ ابر غیبت را بران، دیگر بیا [ صفحه 61]
حدثنا ابو محمد الحسن بن احمد المکتب، قال:... فاخرج [السمری - قدس الله روحه -] الی الناس توقیعا نسخته:... فقد وقعت الغیبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله - عز و جل - و ذلک بعد طول الامد، و قسوه القلوب، و امتلاء الارض جورا، و سیاتی شیعتی من یدعی المشاهده، الا فمن ادعی المشاهده قبل خرج السفیانی و الصیحه فهو کاذب مفتر. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. [69] ابومحمد، حسن بن احمد مکتب گوید: علی بن محمد سمری - قدس الله روحه - نوشته ای از امام زمان علیه السلام به مردم نمایاند بدین مضمون:... غیبت تامه (کبری) پیش آمده است پس ظهوری نخواهد بود مگر پس از اذن خدای - عز و جل - و آن هم پس از روزگاری دراز و سنگدلی [و قساوت مردمان] و آکنده شدن زمین از بیداد خواهد بود. و بزودی پیروانم را کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار [و آمد و شد با مرا] دارند، آگاه باشید! هر که پیش از خروج سفیانی و آواز آسمانی ادعای دیدار کند او دروغزنی یاوه سراست، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. [ صفحه 61] باور نکنید اگر گدا گفت هر دم بر شاه، میهمان استاز شاه بباید این اراده تا اینکه وصال او دهد دست
[1] کمال الدین و تمام النعمه، ص 310.
[2] ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه، ج 6: ص 135.
[3] کمال الدین و تمام النعمه، ص 353.
[4] حدید، 17:57: هان، بدانید که خداوند زمین را پس از مردنش زنده می سازد.
[5] کمال الدین و تمام النعمه، ص 668.
[6] مستنبط: القطره من بحار مناقب النبی و العتره، ج 2: ص 362.
[7] مجلسی: بحار الانوار، ج 51: ص 156.
[8] کلینی: الاصول من الکافی، ج 1: ص 333.
[9] شیخ عباس قمی: مفاتیح الجنان / امر چهارم: دعا برای امام زمان عجل الله فرجه. [
[10] کمال الدین و تمام النعمه، ص 458.
[11] کمال الدین و تمام نعمه، صص 515 - 512.
[12] کمال الدین و تمام النعمه، ص 440.
[13] اصفهانی: مکیال المکارم، ج 1: صص 307 - 303.
[14] نعمانی: کتاب الغیبه، ص 145.
[15] صافی: منتخب الاثر، ص 301.
[16] مجلسی: بحار الانوار، ج 102: ص 100.
[17] مجلسی: بحار الانوار، ج 53: ص 104.
[18] سید رضی (گرد آورنده): نهج البلاغه / کلمات قصار، شماره 147.
[19] نسخه اساس ما، در بازگردان مقدمه و متن، با تصحیح و تعلیق پژوهنده ارجمند جناب آقای علی اکبر غفاری و به کوشش موسسه انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، در سالهای اخیر به چاپ رسیده است.
[20] کمال الدین، صص 252 و 253.
[21] کمال الدین، صص 254 و 256.
[22] کمال الدین، صص 264 و 269.
[23] کمال الدین، ص 286.
[24] کمال الدین، ص 286.
[25] کمال الدین، صص 287 و 288.
[26] کمال الدین، ص 303.
[27] کمال الدین، ص 304.
[28] کمال الدین، ص 311 - 308.
[29] بقره، 259: 2.
[30] کمال الدین، ص 315 و 316.
[31] کمال الدین، صص 316 و 317.
[32] کمال الدین، ص 317.
[33] کمال الدین، ص 322.
[34] کمال الدین، صص 322 - و 323.
[35] تکویر، 15: 81 و 16.
[36] کمال الدین، صص 324 و 325.
[37] ملک، 30: 67.
[38] کمال الدین، صص 325 و 326.
[39] کمال الدین، صص 331 و 332.
[40] کمال الدین، ص 675.
[41] کمال الدین، ص 333.
[42] کمال الدین، ص 338.
[43] کمال الدین، ص 340.
[44] بقره، 3: 2.
[45] کمال الدین ص 340.
[46] یوسف، 89: 12 و 90.
[47] کمال الدین، ص 341.
[48] کمال الدین، ص 345.
[49] کمال الدین، ص 346.
[50] کمال الدین، ص 346.
[51] مدثر، 8: 74.
[52] کمال الدین، ص 349.
[53] کمال الدین، صص 357 - 352.
[54] اقتباس از سوره یونس، 62: 10.
[55] کمال الدین، ص 357.
[56] کمال الدین، ص 361.
[57] کمال الدین، صص 368 و 369.
[58] اقتباس از سوره زمر، آیه 69.
[59] کمال الدین، صص 371 و 372.
[60] کمال الدین، صص 372 و 373.
[61] اشاره به سوره طه، آیات 13 - 9.
[62] کمال الدین، ص 377.
[63] کمال الدین، صص 381 و 382.
[64] کمال الدین، صص 408 و 409.
[65] کمال الدین، ص 431.
[66] سبا، 18: 34.
[67] کمال الدین، ص 483.
[68] کمال الدین، صص 485 - 483.
[69] کمال الدین، ص 516.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».