زیارت قبور

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضوانی، علی‌اصغر، ۱۳۴۱-
عنوان و نام پدیدآور : زیارت قبور/ تالیف علی‌اصغر رضوانی.
مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵.
مشخصات ظاهری : ۱۷۲ص.
فروست : سلسله مباحث شناخت وهابیت .
شابک : ۷۵۰۰ ریال 964973058
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
موضوع : وهابیه-- دفاعیه‌ها و ردیه‌ها.
موضوع : وهابیه-- عقاید.
موضوع : زیارت-- نظر وهابیه.
موضوع : گورها و گورستان‌ها -- زیارت-- دفاعیه‌ها و ردیه‌ها.
شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم).
رده بندی کنگره : BP۲۰۷/۶۲/ر۵۵ز۹
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۴۱۶
شماره کتابشناسی ملی : م۸۵-۲۵۵۶۰

مقدمه ناشر

ترویج فرهنگ ناب محمّدی و اهل بیت عصمت وطهارت‌علیهم السلام در طول تاریخ دچار کج اندیشی‌ها و نابخردی‌هایی بوده است که نمونه بارز آن را در اندیشه وهابیت و سلفی‌گری می‌توان نظارگر بود، تفکری که همه مسلمانان جهان را از دین اسلام خارج و فقط خود را مسلمان می‌دانند. عدّه‌ای اندک که با کج‌اندیشی، مسلمانان جهان و دیگر ادیان را دچار مشکل کرده و چهره‌ای خشن و کریه از دین رحمت ارائه نموده‌اند. معمار این اندیشه ابن تیمیه از مخالفان فرزندان پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله می‌باشد که تفکّر او از قرن هفتم تا قرن سیزدهم به فراموشی سپرده شده و مورد مخالفت اندیشمندان مذاهب اسلامی قرار گرفت ولی کمتر از یک قرن است که این تفکّر انحرافی دوباره در جامعه اسلامی توسط افرادی معلوم الحال مطرح می‌گردد. جا دارد متفکرین اسلامی، جریان‌های فکری منحرف را به مسلمانان جهان معرفی کرده و محور وحدت اسلامی که همان اسلام ناب محمدی‌صلی الله علیه وآله است را تبیین نمایند، محوری که براساس محبّت و پیروی از اهل بیت رسول‌گرامی اسلام‌صلی الله علیه وآله استوار است و از فحاشی و ضرب و شتم و ترور و بمب‌گذاری به دور است و هیچ سنخیّتی با آن ندارد. گفت و گو در محافل علمی و معرفی اندیشه ناب، نیاز به آن حرکات انحرافی ندارد، و چنانچه آنان در گفتار صادقند، میدان علم و اندیشه مهیا است.
تهاجم استکبار جهانی و صهیونیست‌ها به تفکّر اصیل اسلامی از زمانی آغاز و سرعت گرفت که انقلاب شکوه‌مند اسلامی به رهبری امام خمینی‌رحمه الله در کشور اسلامی ایران به ثمر نشست و توسط رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت آیت اللَّه خامنه‌ای دام ظله هدایت گردید.
از کلیه عزیزانی که ما را در نشر معارف اهل بیت‌علیهم السلام یاری می‌نمایند به ویژه تولیت محترم مسجد مقدّس جمکران حضرت آیت اللَّه وافی و همکاران در مجموعه انتشارات و مؤلف محترم جناب استاد علی اصغر رضوانی کمال تشکر و قدردانی را داریم امید است مورد رضای حضرت حقّ قرار گیرد. ان شاء اللَّه.
مدیر مسؤول انتشارات مسجد مقدّس جمکران حسین احمدی

زیارت قبور

اشاره

مسلمانان در طول تاریخ اسلام بر جواز؛ بلکه استحباب سفر برای زیارت قبور اولیای الهی اجماع داشته‌اند. اما از ناحیه ابن تیمیه ممنوع شد؛ زیرا وی اوّلین کسی است که از این مسئله جلوگیری کرده و شدیداً با آن مقابله نمود و به حرمت آن فتوا داد. بعد از او شاگردان و مروّجان افکارش این نظر را دنبال کرده و تا زمان محمّد بن عبدالوهاب و وهابیان - که همگی به حرمت زیارت قبور معتقدند - ادامه داشت. از آنجا که این مسئله آثار مهمّی در پی دارد بجاست تا در مورد جواز و عدم جواز آن تحقیق و بررسی نماییم.

فتاوای وهابیان‌

1 - ابن تیمیه می‌گوید: «تمام احادیثی که از پیامبرصلی الله علیه وآله درباره زیارت قبرش وارد شده، ضعیف بلکه جعلی است».(1)
عسقلانی از ابن تیمیه نقل می‌کند که او به طور مطلق از زیارت قبور انبیا و اولیا منع کرده و آن‌را حرام نموده‌است؛ چه با شدّ رحال (بار سفر زیارت‌بستن) و چه‌بدون آن.(2)
همچنین ابن تیمیه در کتاب «التوسل و الوسیلة» می‌گوید: «همه احادیث زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله ضعیف و غیر قابل اعتماد است. لذا صاحبان صحاح و سنن هیچ یک از این احادیث را نقل نکرده‌اند و تنها کسانی نقل کرده‌اند که دأبشان نقل احادیث ضعیف است؛ مانند دارقطنی، بزار و دیگران».(3)
در جای دیگر نیز می‌گوید: «احادیث زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله کلاًّ ضعیف؛ بلکه دروغ است».(4)
2 - عبدالعزیز بن باز می‌گوید: «امّا مردان؛ برای آنان زیارت قبور و زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و دو صاحبش مستحب است، البته بدون شدِّ رحال و قصد حرکت برای زیارت؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: "قبور را زیارت کنید به جهت آن‌که شما را به یاد آخرت می‌اندازد"، ولی شدِّ رحال برای زیارت قبور جایز نیست».(5)
3 - اعضای استفتای دائمی وهّابیان درضمن فتوایی چنین اعلام کردند: «شدّ رحال برای زیارت قبور انبیا و صالحین و غیر آنان جایز نیست، بلکه این عمل بدعت است».(6)
از این فتواها استفاده می‌شود که وهابیان در این مسئله اختلاف دارند؛ یعنی مؤسس افکار آنان (ابن تیمیه) قائل به حرمت زیارت قبور به طور مطلق است، به خلاف متأخرین از وهابیان که در صورتی قائل به عدم جواز؛ بلکه بدعت شده‌اند که حرکت از وطن به جهت زیارت قبور باشد، امّا اگر کسی به حج آمده، آن‌گاه وارد مدینه شود و به طور ضمنی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز زیارت کند، اشکالی ندارد.

ادلّه مشروعیت زیارت قبور

توضیح

مبحث زیارت قبور را در دو بخش دنبال خواهیم کرد:
بخش اول: در ذکر دلیل بر مشروعیت بلکه استحباب زیارت قبور اموات، هر کس که می‌خواهد باشد.
بخش دوم: در رابطه با استحباب زیارت قبر اولیای خدا علی‌الخصوص پیامبرصلی الله علیه وآله.
در ابتدا به ذکر ادله جواز یا استحباب زیارت قبور می‌پردازیم:

1 - دلیل فطرت‌

اسلام دین فطرت است و احکام آن؛ چه در مجال عقیده و چه در مقام عمل موافق با فطرت سلیم انسان است. و ما معتقدیم که احکام و تعالیمی که پیامبران و علی الخصوص پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله آورده‌اند، همگی موافق با فطرت سلیم بشر بوده و با آن سازگاری دارد، و در حقیقت تعالیم انبیا تذکّر دهنده به مسائلی است که در فطرت انسان نهفته است.
خداوند سبحان می‌فرماید: « وَنَفْسٍ وَما سَوّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها»؛(7) «قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [آفریده و] منظّم ساخته و سپس فجور و تقوا [شرّ و خیرش ]را به او الهام کرده است.»
در مورد زیارت اموات و قبور نزدیکان و کسانی که بر گردن ما حق دارند، انسان مشاهده می‌کند که این عمل از جمله کارهایی است که نفس سلیم انسان از هر قوم و ملّیتی که باشد بر آن رغبت دارد، و این نیست مگر به جهت وجود میل باطنی فطری که در تمام افراد بشر وجود دارد. و از آنجا که شریعت، هادی به فطرت است، لذا می‌توان از این طریق به مشروعیّت زیارت قبور پی برد.

2 - قرآن و زیارت قبور

آیات مختلفی از قرآن با مضامین گوناگونی وجود دارند که می‌توان از آن‌ها حکم جواز یا استحباب زیارت قبور اولیای الهی را به دست آورد که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
1 - خداوند متعال در نهی از حضور پیامبرصلی الله علیه وآله در کنار قبور منافقین می‌فرماید: « وَلا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ»؛(8) «و در کنار قبر یکی از منافقین توقف نکن.»
آیه درصدد شکستن شخصیت منافقین است و پیامبرصلی الله علیه وآله را از حضور در هنگام دفن منافق یا توقف هنگام زیارت قبور، منع کرده است.
بیضاوی در «انوار التنزیل»(9) آلوسی در «روح المعانی»(10) و دیگران به این نکته اشاره کرده‌اند که مراد از این آیه، نهی از توقف در کنار قبر منافق هنگام دفن یا برای زیارت است.
از این‌که نهی مربوط به منافقین و کفار است، معلوم می‌شود توقف برای زیارت قبر مؤمن و مسلمان، مشروع بوده و اشکالی ندارد.
2 - خداوند متعال در مورد اصحاب کهف و نزاع مردم در کیفیت تعظیم از آنان می‌فرماید: « إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»؛(11) «تا مردمی که میانشان تنازع و اختلاف در امر آن‌ها بود رفع نزاعشان بشود، با این همه بعضی گفتند: باید گرد آن‌ها حصار و بنایی بسازیم. خدا به احوال آن‌ها آگاه‌تر است. آنان که بر واقع احوال آن‌ها اطلاع یافتند، گفتند: البته برایشان مسجدی بنا می‌کنیم.»
مفسرین می‌گویند: از این‌که برخی پیشنهاد ساختن مسجد داده‌اند، کشف می‌شود که آنان مسلمان و موحّد بوده‌اند. لذا واضح است که پیشنهاد مسجد به این جهت است که به طور مدام بر آن وارد شده تا مرقد اصحاب کهف مزار مردم گردد.

3 - احادیث و زیارت قبور

احادیث و زیارت قبور

پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله نه تنها به زیارت قبور امر نموده، بلکه خود نیز به زیارت قبور می‌رفت تا عملاً استحباب و جواز این مسئله را تثبیت کند. ما نیز این مسئله را در سه بخش بررسی می‌نماییم: مشروعیت زیارت در روایات و ممارست پیامبرصلی الله علیه وآله و سلف برای زیارت قبور.

الف) مشروعیت زیارت قبور در روایات‌

مسئله مشروعیت زیارت، سه مرحله را طی نموده است:
1 - مرحله اباحه: استمرار حکم به جوازی که در شرایع سابق بوده است.
2 - مرحله منع، در صدر اسلام مطابق عقیده خاص و شرک‌آلودی که عده‌ای - خصوصاً اهل کتاب - نسبت به اولیای متوفای خود داشتند، بر قبر آنان سجده می‌کردند. به همین جهت در صدر اسلام ممنوع شد.
3 - مرحله بازگشت به اباحه:
از انس بن مالک نقل شده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنّها تذکّرکم الموت»؛(12) «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن قبور را زیارت کنید؛ زیرا شما را به یاد مرگ می‌اندازد.»
و نیز از انس نقل شده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «إنّی نهیتکم عن زیارة القبور، فمن شآء أن یزور قبراً فلیزر فإنّه یُرقّ القلب ویدمع العین ویذکّر الآخرة ولاتقولوا هجراً»؛(13) «همانا من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن هر کس که خواست قبری را زیارت کند مانعی ندارد؛ زیرا این عمل باعث رقّت قلب می‌گردد و اشک را جاری می‌سازد و به یاد آخرت می‌اندازد، ولی چیزی که موجب خشم خدا می‌گردد را نگویید.»
ابن ابی ملیکه می‌گوید: «ائتوا موتاکم فسلّموا علیهم وصلّوا علیهم، فإنّ لکم فیه عبرة»؛(14) «به سراغ مُرده‌های خود بروید و بر آنان سلام کنید و درود بفرستید؛ زیرا برای شما در این عمل عبرت است.»
ابوهریره از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «ما من عبد یمرّ علی قبر رجل مسلم یعرفه فی الدنیا فیسلّم علیه إلّا عرفه، وردّ علیه السلام»؛(15) «هیچ بنده‌ای نیست که بر قبر شخص مسلمانی مرور کند که او را در دنیا می‌شناخته است و بر او سلام کند جز آن‌که آن شخص او را شناخته و جواب سلام او را می‌دهد.»
عایشه از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «ما من رجل یزور قبر أخیه ویجلس عنده إلّا إستأنس وردّ علیه حتّی یقوم»؛(16) «هیچ کس نیست که به زیارت قبر برادر مؤمن خود رود و نزد او بنشیند جز آن‌که آن مؤمن با او انس گرفته و جواب سلام او را می‌دهد تا این‌که از نزد او برخیزد.»

ب) ممارست پیامبرصلی الله علیه وآله به زیارت قبور

1 - بریده اسلمی از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل می‌کند که فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی به محمّد اجازه داده شد تا به زیارت قبر مادرش برود، شما نیز قبور را زیارت کنید؛ زیرا شما را به یاد آخرت می‌اندازد».(17)
2 - حاکم نیشابوری از بریده نقل می‌کند که پیامبرصلی الله علیه وآله قبر مادرش را با هزار ملائکه زیارت نمود و هیچ روز مانند آن روز آن حضرت را گریان ندیدم.(18)
ابوهریره نیز می‌گوید: «پیامبرصلی الله علیه وآله قبر مادرش را زیارت کرد و به حدی گریه کرد که هر کس نزد او بود به گریه درآمد».(19)
3 - طلحة بن عبیداللَّه می‌گوید: ما با رسول خداصلی الله علیه وآله از مدینه برای زیارت قبور شهدا خارج شدیم، همین‌که به منطقه «حرّه واقم» رسیدیم قبوری را مشاهده نمودیم، عرض کردیم: ای رسول خداصلی الله علیه وآله! آیا این قبور برادران ماست؟ فرمود: این قبور اصحاب ماست و هنگامی که به قبور شهدا رسیدیم، فرمود: این قبور برادران ماست.(20)
4 - مسلم از عایشه نقل می‌کند که پیامبرصلی الله علیه وآله شب‌ها آخر شب به طرف بقیع می‌رفت و بر اهل بقیع این‌گونه سلام می‌کرد: «السلام علیکم دار قوم مؤمنین».(21)
5 - ابن ابی شیبه نقل می‌کند: پیامبرصلی الله علیه وآله ابتدای هر سال به زیارت قبور شهدای اُحد می‌آمد و به آنان این‌گونه سلام می‌کرد: «السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی‌الدار».(22)

ج) زیارت قبور در سیره گذشتگان‌

با رجوع به سیره صحابه و تابعین و علمای امت اسلام پی می‌بریم که زیارت قبور، سیره همه آنان بوده است، اینک به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1 - فاطمه زهراعلیها السلام و زیارت قبور؛
حاکم نیشابوری به سند خود نقل می‌کند که فاطمه زهراعلیها السلام در زمان حیات پدرش روزهای جمعه به زیارت قبر عمویش حمزة بن عبدالمطلب می‌رفت و در آنجا نماز می‌خواند و گریه می‌کرد.(23)
2 - عمر و زیارت قبور؛
محبّ‌الدین طبری نقل می‌کند که در سفری عمر با عده‌ای از اصحابش به حج رفتند، در بین راه پیرمردی به او استغاثه کرد. پس از بازگشت به آن محل از احوال آن پیرمرد سؤال نمود. گفتند: از دار دنیا رفته. راوی می‌گوید: عمر را دیدم با سرعت به طرف قبر او آمد و در آنجا نماز خواند و سپس قبر را در بغل گرفت و گریه کرد.(24)
3 - عایشه و زیارت قبور؛
ابن ابی ملیکه می‌گوید: روزی عایشه وارد قبرستان شد. به او گفتم: به چه جهت وارد قبرستان شده‌ای؟ گفت: به خاطر قبر برادرم عبدالرحمان. گفتم: مگر پیامبرصلی الله علیه وآله از زیارت قبور نهی نکرده است؟ گفت: چرا قبلاً نهی کرده بود، ولی سپس به آن امر نمود.(25)
4 - امام علی‌علیه السلام و زیارت قبور؛
خباب بن ارت - که از سابقین در اسلام است - با امام علی‌علیه السلام در کوفه بود، به جهت مرض سختی که داشت با امام علی‌علیه السلام در جنگ صفّین شرکت نکرد. وقتی امام از صفّین برگشت و خبر وفات او را شنید بر سر قبر او حاضر شد و او را زیارت نمود.(26)
5 - محمّد بن حنفیه و زیارت قبور؛
بعد از وفات امام حسن مجتبی‌علیه السلام محمّد بن حنفیه بر سر قبر آن حضرت آمد. بغض گلوی او را گرفت، آن‌گاه به سخن درآمد و آن حضرت را ستود.(27)
6 - ابوخلال و زیارت قبور؛
ابوخلال شیخ حنابله در عصر خود می‌گوید: «هیچ‌گاه مشکلی برایم پیدا نمی‌شد، مگر آن‌که قصد زیارت قبر موسی بن جعفرعلیه السلام را می‌کردم و در آنجا به حضرت متوسل می‌شدم و خداوند نیز مشکلم را آسان می‌نمود».(28)
7 - ابن خزیمه و زیارت قبور؛
ابوبکر بن محمّد بن مؤمّل می‌گوید: با امام اهل حدیث، ابوبکر بن خزیمه و ابن علی ثقفی و جماعتی از مشایخ به قصد زیارت علی بن موسی الرضاعلیه السلام در طوس حرکت نمودیم، دیدم ابن خزیمه طوری آن بقعه را تعظیم کرده و در برابر آن تواضع و تضرع می‌نمود که ما متحیّر شدیم.(29)

4 - اجماع مسلمین‌

علمای اسلامی از همه طوایف و مذاهب، بر استحباب زیارت قبور خصوصاً قبور انبیا و صالحان و اولیا اتفاق کرده‌اند.
قسطلانی می‌گوید: «قد أجمع المسلمون علی استحباب زیارة القبور کما حکاه النووی، وأوجبها الظاهریة، فزیارته مطلوبة بالعموم والخصوص، لما سبق، أی لما سبق من الروایات، ولأنّ زیارة القبور تعظیم، وتعظیمه واجب. ولهذا قال بعض العلمآء: لا فرق فی زیارته‌صلی الله علیه وآله بین الرجال والنسآء...»؛(30) «مسلمانان اجماع بر زیارت قبور دارند؛ آن گونه که نووی حکایت کرده است. و ظاهریه آن را واجب می‌دانند. پس زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله به دلیل عام و خاص مطلوب است و به جهت آنچه از روایات گذشت و دیگر این‌که زیارت قبور تعظیم است و تعظیم پیامبرصلی الله علیه وآله واجب می‌باشد. و به همین جهت برخی از علما گفته‌اند در استحباب زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله بین مردان و زنان فرقی نیست...».
قاضی سبکی می‌گوید: «واعلم أنّ العلمآء مجمعون علی أنّه یستحبّ للرجال زیارة القبور، بل قال بعض الظاهریّة بوجوبها، للحدیث المذکور. وممّن حکی إجماع المسلمین علی الإستحباب أبوزکریا النووی»؛(31) «بدان که علما بر استحباب زیارت قبور اجماع کرده‌اند، بلکه برخی از ظاهریه قائل به وجوب آن به جهت حدیث مذکور شده‌اند. و از جمله کسانی که اجماع مسلمانان بر استحباب را حکایت کرده، ابوزکریای نووی است.»
سمهودی نیز این اجماع را نقل کرده است.(32)

فتاوای علمای اهل تسنن درباره زیارت قبور

در کتب فقهی علمای اهل سنّت، موارد بسیار زیادی وجود دارد که زیارت قبور مؤمنین را نه تنها حرام نمی‌دانند، بلکه بعضی نیز آن را مستحب دانسته‌اند. در اینجا مناسب است که بعضی از اقوال علمای اهل تسنن را ذکر نماییم:
1 - شافعی می‌نویسد: «ولابأس بزیارة القبور، أخبرنا مالک عن ربیعة (یعنی ابن أبی عبدالرحمن) عن أبی سعید الخدری أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله قال: "ونهیتکم عن زیارة القبور فزوروها"»؛(33) «و زیارت قبور اشکالی ندارد، مالک از ربیعة بن ابی عبدالرحمان از ابوسعید خدری خبر داده است که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم؛ ولی اکنون آن‌ها را زیارت کنید».
2 - محمّد بن شربینی می‌نویسد: «ویسنّ أن یأتی سائر المشاهد بالمدینة وهی نحو ثلاثین موضعاً یعرفها أهل المدینة. ویسنّ زیارة البقیع وقبآء»؛(34) «و سنّت مستحب است که زائر، به بقیه مشاهد(مکان‌های شریف) در مدینه نیز برود و آن‌ها حدود سی موضع است که اهل مدینه می‌شناسند و زیارت بقیع و قبا نیز مستحب است».
او در جای دیگری می‌گوید: «ویندب (زیارةالقبور) الّتی فیها المسلمون (للرجال) بالإجماع. وکانت زیارتها منهیّا عنها، ثمّ نسخت لقوله‌صلی الله علیه وآله: کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها. ولاتدخل النسآء فی ضمیر الرجال علی المختار. وکان یخرج إلی البقیع، فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین وإنّا بکم إن شآء اللَّه لاحقون، اللّهمّ اغفر لأهل بقیع الغرقد. وروی: فزوروا القبور فإنّها تذکّرکم الموت. وإنّما نهاهم أوّلاً لقرب عهدهم بالجاهلیّة، فلمّا استقرّت قواعد الإسلام واشتهرت أمرهم بها»؛(35) «و زیارت قبور مسلمانان برای مردان به طور اجماع مستحب است. در گذشته زیارت قبور نهی شده بود، سپس نسخ شد؛ به دلیل فرمایش پیامبرصلی الله علیه وآله که فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی کردم؛ ولی اکنون آن‌ها را زیارت کنید. بنابر اختیار مصنّف، زنان مشمول ضمیر راجع به مردان نمی‌شوند. و رسول خداصلی الله علیه وآله همواره به سوی بقیع می‌رفت و می‌فرمود: سلام بر شما ای خانه گروه مؤمنان! و به خواست خدا به سوی شما خواهیم پیوست. خدایا! اهل بقیع غرقد را بیامرز! و روایت شده که حضرت فرمود: قبور را زیارت کنید؛ چون شما را به مرگ، یادآوری می‌کنند. و همانا رسول خداصلی الله علیه وآله مردم را ابتدا به دلیل نزدیکی به دوران جاهلیّت، نهی فرمود و هنگامی که پایه‌های اسلام در جامعه استقرار و شهرت یافت، آنان را به زیارت قبور، امر فرمود».
3 - محمّد بن نووی می‌نویسد: «ویستحبّ للرجال زیارة القبور لما روی أبوهریرة قال: زار رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله قبر أمّه فبکی وابکی من حوله ثمّ قال: إنّی إستأذنت ربّی عزّوجلّ أن أستغفر لها فلم یأذن لی، واستأذنته فی أن أزور قبرها فأذن لی فزوروا القبور فإنّها تذکّرکم الموت»؛(36) «و زیارت قبور برای مردان مستحب است؛ به دلیل روایت ابی هریره که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و اطرافیان را نیز گریاند. سپس فرمود: من از پروردگار عزوجل اجازه خواستم که برای او آمرزش بطلبم، خدا اذن نداد ولی اجازه خواستم که او را زیارت نمایم، خدا اذن داد، پس قبور را زیارت کنید؛ زیرا آن‌ها مرگ را یادآورتان می‌شوند».
4 - ابن عابدین می‌نویسد: «مطلب فی زیارة القبور (قوله: وبزیارةالقبور) أی لابأس بها، بل تندب کما فی البحر عن المجتبی، فکان ینبغی التصریح به للأمر بها فی الحدیث المذکور کما فی الامداد، وتزار فی کلّ اُسبوع کما فی مختارات النوازل، قال فی شرح لباب المناسک، إلّا أنّ الأفضل یوم الجمعة والسبت والاثنین والخمیس، فقد قال محمّد بن واسع: الموتی یعلمون بزوّارهم یوم الجمعة ویوماً قبله ویوماً بعده، فتحصّل أنّ یوم الجمعة أفضل»؛(37) «مطلبی درباره زیارت قبور: قول مصنّف که گفت: (و به زیارةالقبور)؛ یعنی زیارت کردن قبور اشکالی ندارد بلکه مستحب است؛ چنان‌که از مجتبی در البحر نقل شده است، پس تصریح به این استحباب بهتر بود، چون در حدیث مذکور به آن زیارت، امر شده؛ چنان که در «الامداد» ذکر شده است. و قبور در هر هفته زیارت می‌شوند؛ چنان که در «مختارات النوازل» آمده است. در شرح «لباب المناسک» گفته است: مگر این‌که روز جمعه، شنبه، دوشنبه و پنج شنبه افضل است. محمّد بن واسع گفته است: مردگان، از زائران خود در روز جمعه و یک روز قبل و یک روز بعد از آن آگاهند، در نتیجه روز جمعه افضل است».
5 - ابوبکر کاشانی می‌نویسد: «ولم یتکلّم المصنّف رحمه اللَّه علی زیارة القبور، ولابأس ببیانه تکمیلاً للفائدة. قال: فی البدائع: ولابأس بزیارة القبور والدعآء للأموات إن کانوا مؤمنین من غیر وطی‌ء القبور لقول النبیّ‌صلی الله علیه وآله إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فانّها تذکّرکم الآخرة. ولعمل الأمّة من لدن الرسول‌صلی الله علیه وآله إلی یومنا هذا... .»؛(38) «و مصنّف در مورد زیارت قبور سخن‌پردازی نکرد، ولی برای تکمیل فائده اشکالی ندارد که بیان شود. در کتاب «بدائع» گفته است: و زیارت قبور و دعا برای مردگان مؤمن، بدون پانهادن بر روی قبر اشکالی ندارد، به دلیل سخن پیامبرصلی الله علیه وآله‌که فرمود: من شما را درگذشته از زیارت قبور نهی‌می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید؛ چون که شما را به آخرت یادآور می‌شوند و نیز به دلیل سیره عملی امت اسلام از زمان رسول خداصلی الله علیه وآله تا به امروز.»
او در جای دیگر می‌گوید: «وروی أن سعد بن أبی وقّاص - رضی الله عنه - سأل رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله فقال: یا رسول اللَّه! إنّ أمّی کانت تحبّ الصدقة أفأتصدّق عنها؟ فقال النبیّ‌صلی الله علیه وآله: تصدّق. وعلیه عمل المسلمین من لدن رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله إلی یومنا هذا من زیارة القبور وقرآءة القرآن علیها والتکفین والصدقات والصوم والصلاة وجعل ثوابها للأموات. ولاامتناع فی العقل أیضاً؛ لأنّ اعطآء الثواب من اللَّه تعالی افضال منه لااستحقاق علیه، فله أن یتفضّل علی من عمل لأجله یجعل الثواب له کما له أن یتفضّل باعطآء الثواب من غیر عمل رأساً»؛(39) «و روایت شده که سعدبن ابی وقّاص سؤالی را از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسید و عرض کرد: ای رسول خدا! مادر من صدقه دادن را دوست می‌داشت، آیا می‌توانم از طرف او صدقه بدهم؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: صدقه بده. و سیره عملی مسلمانان از زمان رسول خداصلی الله علیه وآله تا به امروز چنین بوده است؛ مانند زیارت قبور و قرائت قرآن بر آن‌ها و کفن کردن و صدقات و روزه و نماز به جای آوردن و قرار دادن ثواب آن برای مردگان. و از جهت عقلی هم هیچ امتناعی ندارد؛ زیرا اعطای ثواب از ناحیه خدای تعالی یک نوع تفضّل است نه این‌که بنده برای آن استحقاق داشته باشد، پس خدا می‌تواند برای کسی که برای او فداکاری می‌کند، ثواب قرار دهد؛ همچنان که می‌تواند رأساً به کسی بدون این‌که کاری را انجام دهد، از باب تفضّل، ثواب عطا نماید».
6 - ابن نجیم مضری می‌نویسد: «وصرّح فی المجتبی بأنّها مندوبة. وقیل: تحرم علی النسآء والأصحّ أنّ الرخصة ثابتة لهم»؛(40) «و در مجتبی تصریح کرده است که زیارت قبور مستحب است. و بعضی گفته‌اند: بر زنان حرام است؛ ولی قول صحیح‌تر این است که رخصت و جواز برای هردو (مردان و زنان) ثابت است».
7 - بهوتی می‌نویسد: «...(وإذا أراد الخروج) من المدینة لیعود إلی وطنه - بعد فعل ماتقدّم - وزیارة البقیع، ومن فیه من الصحابة والتابعین، والعلمآء والصالحین. عاد إلی المسجد النبویّ فیصلّی فیه رکعتین، وعاد إلی قبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله فودّع وأعاد الدعآء، قاله فی المستوعب، وقال: ویعزم علی أن لایعود إلی ماکان علیه قبل حجّه، من عمل لایرضی»؛(41) «...و اگر خواست بعد از انجام اعمال و زیارت بقیع و کسانی که در آن مدفون هستند از جمله صحابه و تابعان و علما و صالحان، از مدینه خارج شده و به وطن خود بازگردد، به سوی مسجد نبوی برگشته و دو رکعت در آن نماز می‌خواند و به طرف قبر رسول خداصلی الله علیه وآله رفته و با او وداع نموده و دعا را تکرار می‌کند، این مطلب را در کتاب «المستوعب» گفته و اضافه کرده است: و تصمیم می‌گیرد دیگر به سراغ کارهایی که قبل از حج مرتکب می‌شده و خدا از آن‌ها راضی نبوده، نرود».
8 - ابن حزم می‌نویسد: «مسألة - وتستحبّ زیارة القبور، وهو فرض ولو مرّة ولابأس بأن یزور المسلم قبر حمیمه المشرک، الرجال والنسآء سواء؛ لما روینا من طریق مسلم: (حدّثنا) أبوبکر بن أبی شیبه عن محمّد بن فضیل عن أبی سنان - هو ضرار بن مرّة - عن محارب بن دثار عن ابن بریدة عن أبیه قال رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله: (نهیتکم عن زیارةالقبور فزوروها)، ومن طریق مسلم: (حدّثنا) أبوبکر ابن أبی شیبة عن محمّد بن عبید عن یزید بن کیسان عن أبی حازم عن أبی هریرة قال: زار النبیّ‌صلی الله علیه وآله قبر أمّه فبکی وأبکی من حوله، فقال: أستأذنت ربّی فی أن استغفر لها فلم یؤذن لی،(42) واستأذنته فی أن أزور قبرها وأذن لی، فزوروا القبور فإنّها تذکّر الموت. وقد صحّ عن أمّ المؤمنین، وابن عمر وغیرهما زیارة القبور. وروی عن عمر، النهی عن ذلک ولم یصحّ»؛(43) «مسأله: و ما زیارت قبور را مستحب می‌دانیم و آن فرض و لازم است؛ اگرچه یک بار باشد. و اشکالی ندارد که مسلمان، قبر فامیل و نزدیکان مشرک خود را زیارت کند. مردان و زنان در این مسأله برابرند، به دلیل روایت مسلم از ابوبکر بن ابی شیبه از محمّد بن فضیل از ابوسنان (ضرارةبن مرّه) از محارب بن دثار از ابن بریده از پدرش نقل می‌کند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: شما را در گذشته از زیارت قبور نهی کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید. نیز به دلیل روایت مسلم از ابوبکر بن شیبه از محمّد بن عبید از یزید بن کیسان از ابوحازم از ابوهریره نقل می‌کند که او گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و اطرافیان را نیز گریاند، سپس فرمود: از پروردگار اجازه خواستم که برای مادرم آمرزش بطلبم، خدا اذن نداد ولی اجازه خواستم که او را زیارت نمایم، خدا اذن داد، پس قبور را زیارت کنید؛ زیرا آن‌ها مرگ را یادآورتان می‌شوند. و زیارت قبور به طور صحیح از امّ المؤمنین و ابن عمر و غیر آن‌دو نقل شده‌است. و نهی اززیارت قبور، ازعمر نقل‌شده ولی روایتش‌صحیح نیست».
9 - البانی در احکام «الجنائز» می‌نویسد: «زیارة القبور: وتشرع للاتّعاظ بها وتذکّر الآخرة، شریطة أن لایقول عندها ما یغضب الربّ سبحانه وتعالی کدعآء القبور والاستغاثة به من دون اللَّه تعالی، أو تزکیته والقطع له بالجنّة، ونحو ذلک، وفیه أحادیث: الاوّل: عن بریدة بن الحصیب - رضی الله عنه - قال: قال رسول اللَّه إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها، (فإنّها تذکّرکم الآخرة)، (ولتزدکم زیارتها خیراً)، (فمن أراد أن یزور فلیزر، ولاتقولوا هجراً) أخرجه مسلم(44) وأبوداود.(45) ومن طریقة البیهقی(46) والنسائی(47) وأحمد(48) والزیادة الاولی والثانیّة له، ولأبی داود الأولی بنحوها وللنسائی الثانیّة والثالثة.
قال النووی‌رحمه الله فی«المجموع»(49): والهجر: الکلام‌الباطل. وکان النهی أوّلاً لقرب عهدهم من الجاهلیّة فربّما کانوا یتکلّمون بکلام الجاهلیّة الباطل، فلمّا استقرّت قواعد الإسلام، وتمهّدت أحکامه، واستشهرت معالمه اُبیح لهم الزیارة، واحتاطصلی الله علیه وآله بقوله: ولاتقولوا هجراً.
وقد قال الصنعانی فی «سبل السلام»(50) عقب أحادیث فی الزیارة والحکمة منها: الکلّ دالّ علی مشروعیّة زیارة القبور وبیان الحکمة فیها، وأنّها للإعتبار ... فإذا خلت من هذه لم تکن مرادة شرعاً.
الثانی: عن أبی سعید خدری قال: قال رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله: «إنّی نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها، فإنّ فیها عبرة. (ولاتقولوا ما یسخط الرب). أخرجه أحمد(51) والحاکم(52) وعنه البیهقی(53) ثمّ قال: صحیح علی شرط مسلم، ووافقه الذهبی وهو کما قالا. ورواه البزار أیضاً والزیادة له کما فی مجمع الهیثمی»(54)
وقال: وأسناد رجاله رجال الصحیح قلت: وهی عند أحمد بنحوها من طریق أخری وأسنادها لابأس به فی المتابعات، ولها شاهد من حدیث عبداللَّه بن عمر وبلفظ البزار. أخرجه الطبرانی فی «المعجم الصغیر»(55) ورجاله موثّقون.
الثالث: عن أنس بن مالک قال: قال رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله: «کنت نهیتکم عن زیارة القبور، أن فزوروها، فإنّه یرقّ القلب وتدمع العین وتذکّر الآخرة، ولاتقولوا هجراً». أخرجه الحاکم(56) بسند حسن، ثمّ رواه(57) أحمد من طریق أخری عنه بنحوه، وفیه ضعف. وفی الباب عن أبی هریره وسیأتی»؛(58) «زیارت قبور: و زیارت قبور به خاطر پندآموزی و یادآوری آخرت، مشروع شده است به شرط این‌که نزد آن‌ها سخنی که موجب غضب پروردگار سبحان و تعالی گردد گفته نشود، مانند دعای قبور و پناه بردن به قبر، بدون توجّه به خدای تعالی، یا پاک نمودن خود از گناهان و خود را یقیناً بهشتی دانستن و نظیر این‌ها. در این باره چند حدیث است:
حدیث اول: از بریدةبن حصیب‌رضی الله عنه که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید ( چون که آن‌ها آخرت را یادآورتان می‌شوند و زیارت آن‌ها خیر شما را زیاد می‌کند، پس هرکس خواست می‌تواند آن‌ها را زیارت کند؛ ولی سخن بیهوده و باطل نگوید). این روایت را مسلم، ابوداوود، بیهقی، نسائی و احمد نقل کرده‌اند. و زیادتی اول و دوم را احمد نقل کرده و شبیه زیادتی اول را ابوداوود و زیادتی دوم و سوم را نسائی نقل نموده است.
نووی در کتاب «المجموع» گفته است: و منظور از هجر، سخن باطل است و نهی ابتدایی از زیارت قبور، به خاطر نزدیکی زمان مردم به دوران جاهلیت بوده که چه بسا با سخنان باطل جاهلیت تکلّم می‌کردند؛ امّا وقتی که پایه‌های اسلام استوار گردید و مقدّمات اجرای احکام آن فراهم شد و نشانه‌ها شهرت یافت، زیارت قبور برای مسلمانان مباح شد و رسول خداصلی الله علیه وآله به‌خاطر این‌که در زیارت، رعایت احتیاط بشود، فرمود: در زیارت سخن زشت و باطل نگویید.
و صنعانی در کتاب «سبل السلام» به دنبال احادیث زیارت و حکمت آن گفته است: همه این احادیث، بر مشروع بودن زیارت قبور دلالت نموده و حکمت آن را نیز بیان می‌کند و این‌که این زیارت برای عبرت آموزی است... پس اگر زیارتی، از این حکمت خالی باشد آن زیارت شرعاً اراده نشده (و جایز نیست).
حدیث دوم: از ابوسعید خدری نقل شده که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید؛ زیرا در آن عبرت است (و سخنی را که موجب سخط پروردگار باشد نگویید).
احمد، حاکم و بیهقی این روایت را نقل کرده‌اند. و بیهقی گفته است: این روایت بر اساس شرط مسلم (ولاتقولوا هجراً) صحیح است. ذهبی با بیهقی موافقت کرده و گفته است: مطلب همان طوری است که آن دو (بیهقی و مسلم) نقل کرده‌اند. و این روایت را نیز بزار با زیادتی آن نقل کرده است، چنان که در کتاب «مجمع الزوائد» هیثمی گفته است: و راویان سندش از رجال صحیح می‌باشند.
می‌گویم: و شبیه این روایت با سند و طریق دیگری نزد احمد نقل شده و سندش در متابعات، بی اشکال است و شاهد بر این روایت، حدیث عبداللَّه بن عمر و عبارت بزار است. و طبرانی هم در «المعجم الصغیر» آن را با راویان موثّق نقل کرده است.
حدیث سوّم: از انس بن مالک نقل شده که گفته است: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید؛ زیرا این زیارت، قلب را رقیق و چشم را اشک‌بار و آخرت را به یاد شما می‌آورد، امّا در آن، سخن هجو و باطل نگویید.
حاکم در مستدرک آن را با سند حسن نقل کرده است، سپس او و احمد شبیه این روایت را با سند و طریق دیگری نقل کرده‌اند که در سند آن، ضعف است و در این باب هم از ابوهریره - رضی الله عنه - نقل شده که خواهد آمد».
10 - سمهودی می‌گوید: «وقد قال حجّة الاسلام الغزّالی: کلّ من یتبرّک بمشاهدته فی حیاته یتبرّک بزیارته بعد موته ویجوز شدّ الرحال لهذا الغرض، انتهی.
وقد تکون الزیارة لأداء حقّ أهل القبور. وقد روی عن النبیّ‌صلی الله علیه وآله أنّه قال: آنس مایکون المیّت فی قبره إذا زاره من کان یحبّه فی دار الدنیا. وسبق عن ابن عباس مرفوعاً: ما من أحد یمرّ بقبر اخیه المؤمن یعرفه فی الدنیا فسلّم علیه الا عرفه وردّ علیه السلام.
ورأیت بخطّ الأقشهری: روی بقیّ بن مخلّد بسنده إلی محمّد بن النعمان عن أبیه مرفوعاً: من زار قبر أبویه فی کلّ جمعة أو أحدهما کتب بارّاً وإن کان فی الدنیا قبل ذلک بهما عاقّاً»؛(59) «غزّالی گفته است: هرکس که دیدن او در حال حیات موجب تبرّک وی می‌شود، بعد از مرگ نیز دیدن او موجب تبرّک وی می‌گردد و جایز است سفر برای زیارت او برای این غرض (پایان کلام غزالی).
و گاهی زیارت برای ادای حقّ اهل قبور می‌باشد. به تحقیق از رسول خداصلی الله علیه وآله روایت شده است که آن حضرت فرمود: مأنوس‌ترین حالت میّت در قبرش، هنگامی است که دوست و محبّ او در دنیا برای زیارت قبرش می‌آید. و قبلاً گذشت که در حدیث مرفوعه‌ای، ابن عباس گفته است: کسی نیست که بر قبر برادر مؤمنش - که در دنیا او را می‌شناخته - بگذرد و سلام بر او بفرستد مگر این‌که میّت او را شناخته و جواب سلام او را می‌دهد.
و من به خطّ اقشهری دیده‌ام: بقیّ بن مخلّد با سند خودش تا محمّد بن نعمان از پدرش در حدیث مرفوعه‌ای نقل کرده است که: هرکس قبر پدر و مادرش را زیارت کند در هر جمعه‌ای یا این‌که قبر یکی از آن دو را زیارت کند، او را از نیکوکاران می‌نویسند هرچند در دنیا قبل از وفات آن‌ها عاق والدین بوده باشد».
و نیز در جای دیگر می‌گوید: «وأجمع العلمآء علی استحباب زیارة القبور للرجال کما حکاه النووی بل قال بعض الظاهریّة بوجوبها»؛(60) «علما بر استحباب زیارت قبور بر مردان اجماع کرده‌اند؛ همانگونه که این اجماع را نووی نیز نقل کرده است بلکه بعضی از علمای ظاهریه قائل به وجوب زیارت قبور هستند.»

آثار زیارت قبور

اشاره

زیارت قبور آثار و برکاتی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1 - خشوع و یاد مرگ‌

انسان هنگامی که به زیارت قبور می‌رود به یاد قبر و قیامت و آخرت می‌افتد و در نتیجه خشوعی در او حاصل شده و از گناهان احتراز می‌نماید.
ابن ماجه و دیگران از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده‌اند که فرمود: «زوروا القبور فإنّها تذکّر - تذکّرکم - الموت»؛(61) «به زیارت قبور بروید؛ زیرا این زیارت تذکّر می‌دهد - تذکّر می‌دهد شما را - به مرگ.»
حاکم نیز به سند خود از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «زر القبور تذکر بها الآخرة»؛(62) «به زیارت قبور برو؛ زیرا به توسط آن به یاد آخرت می‌افتی.»

2 - دعا برای اموات‌

انسان هنگامی که وارد قبرستان می‌شود، یادش می‌آید که چگونه نزدیکان و دوستانش از این دنیا رفته و دستشان کوتاه شده است، لذا بر آنان ترحّم کرده و دعا می‌خواند و از خدا برایشان آمرزش می‌طلبد.
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «نهیتکم عن زیارة القبور، فزوروها واجعلوا زیارتکم لها صلاة علیهم واستغفاراً لهم»؛(63) «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی الآن به زیارت قبور روید و زیارتتان از قبور را در حقیقت دعا و استغفار برای آنان قرار دهید.»

3 - ادای حقوق اموات‌

شکّی نیست که اموات خصوصاً نزدیکان بر گردن ما حقّ دارند. و نیز اولیای الهی و پیامبران و امامان و صلحا و علما که در راه رسیدن بشر به کمال و سعادت و رساندن دین و ابلاغ آن زحمت بسیار کشیده‌اند به گردن ما حقّی دارند و لذا بر ما است که بخشی از حقوقشان را با زیارت قبورشان ادا کنیم. گرچه در مورد انبیا و اوصیا اثر زیارت قبورشان به خود ما بازمی‌گردد. لذا از امام رضاعلیه السلام نقل است که فرمود: «إنّ لکلّ إمام عهداً فی عنق أولیائهم وشیعتهم، وأنّ من تمام الوفآء بالعهد وحسن الأداء زیارة قبورهم»؛(64) «همانا برای هر امامی عهدی در گردن موالیان و شیعیان آنان است، که از تمام وفای به عهد آن وخوب اداکردن آن، زیارت قبور آنان است...».

زیارت قبر پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله از نظر قرآن‌

در مورد خصوص زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله نیز می‌توان به برخی از آیات تمسک نمود؛ خداوند متعال می‌فرماید: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»؛(65) «و اگر هنگامی که گروه منافق به گناه بر خود ستم کردند از کردار خود به خدا توبه کرده و به تو رجوع می‌کردند و پیامبر بر آن‌ها استغفار می‌کرد البته در این حال خدا را توبه‌پذیرِ مهربان می‌یافتند.»
اگرچه آیه شریفه بنا بر نظر برخی از مفسرین، مربوط به زمان حیات پیامبرصلی الله علیه وآله بوده و کسانی که گناهکار بودند نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمده و اقرار به گناه می‌کردند و از آن حضرت می‌خواستند تا از خداوند برای آنان طلب مغفرت کند و آن‌گاه خداوند آنان را می‌آمرزید، ولی با بیانی می‌توان آن را به بعد از وفات آن حضرت نیز تعمیم داد.
سبکی در «شفاء السقام» می‌گوید: «اگرچه آیه مربوط به حال حیات پیامبرصلی الله علیه وآله است، ولی این رتبه و مقامی است که با موت حضرت قطع نمی‌شود. لذا می‌توان آن را به عموم علت به هر موردی که این اوصاف در آن مورد تحقق می‌یابد تعمیم داد. لذا علما از آیه، عموم فهمیده‌اند، پس مستحب است که هر کس به زیارت قبر ایشان می‌آید، این آیه را قرائت نماید».(66)
در توضیح عموم علت که در تعبیر سبکی آمده، باید می‌گوییم: جهت ارجاع گنهکاران به پیامبرصلی الله علیه وآله مسئله شفاعت بوده و شکّی نیست که بعد از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله نیز گنهکار وجود دارد و احتیاج به شفاعت پیامبر یا ولیّی از اولیای الهی وجود دارد. لذا بعد از وفات نیز به زیارت قبر پیامبر رفتن و او را واسطه قرار دادن، اشکالی ندارد.
بنابر این مشاهده می‌کنیم که صحابه بعد از فوت پیامبرصلی الله علیه وآله نیز سر قبر پیامبر می‌آمدند و او را واسطه بخشش گناهان خود می‌دانستند.
سفیان بن عنبر از عتبی - که هر دو از مشایخ شافعی‌اند - نقل می‌کند: کنار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله نشسته بودم که اعرابی‌ای وارد شد و خطاب به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کرد: سلام بر تو ای رسول خدا! خداوند متعال فرموده است: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»، من به نزد تو آمده‌ام و از گناهان خود استغفار می‌نمایم و تو را شفیع نزد خداوند آورده‌ام، آن‌گاه گریه کرد و اشعاری درباره پیامبرصلی الله علیه وآله سرود.(67)
سمعانی شبیه همین قضیه را از امام علی‌علیه السلام نقل می‌کند.(68)
اگر این عمل جایز نبود، چرا صحابه؛ خصوصاً امام علی‌علیه السلام که در آن مکان حاضر بود از آن منع نفرمود؟(69)

روایات و زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله‌

امامان حدیث از اهل سنّت روایات بسیاری را در صحاح و مسانید خود درباره اصل زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و استحباب آن ذکر کرده‌اند. اینک به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1 - عبداللَّه بن عمر از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زار قبری وجبت له شفاعتی»؛(70) «هر کس به زیارت قبر من آید شفاعتم بر او واجب می‌شود.»
2 - و نیز از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «من جآءنی زائراً لاتعمله إلّا زیارتی کان حقّاً علیّ أن أکون له شفیعاً یوم القیمة»؛(71) «هر کس برای زیارت نزد من آید و تنها کار او زیارت من باشد، بر من سزاوار است که شفیع او در روز قیامت شوم.»
3 - و نیز نقل کرده که فرمود: «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی»؛(72) «هر کس حج به جای آورد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل کسی است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است.»
4 - و هم چنین از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من حجّ البیت ولم یزرنی فقد جفانی»؛(73) «هر کس حج خانه خدا را به جای آورد ولی مرا زیارت نکند به طور حتم به من جفا کرده است.»
5 - از عمر نقل شده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من زار قبری - أو من زارنی - کنت له شفیعاً - أو شهیداً...»؛(74) «هر کس قبر مرا زیارت کند - یا این‌که فرمود: هر کس مرا زیارت کند -، من شفیع - گواه - او خواهم بود...».
6 - حاطب بن ابی بلتعه از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی فی حیاتی...»؛(75) «هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند به مانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است.»
7 - عبداللَّه بن عمر نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من حجّ حجة الاسلام وزار قبری وغزا غزوة وصلّی علیّ فی بیت المقدّس لم یسأله اللَّه عزّ وجلّ فیما افترض علیه»؛(76) «هر کس حجة الاسلام به جای آورد و قبر مرا زیارت کند و در غزوه‌ای شرکت نماید و در بیت المقدس بر من درود بفرستد، خدای عزّوجلّ در آنچه بر او واجب کرده، او را سؤال و مواخذه نخواهد کرد.»
8 - ابوهریره از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی وأنا حیّ. ومن زارنی کنت له شهیداً وشفیعاً یوم القیمة»؛(77) «هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در حال حیاتم زیارت کرده است. و هر کس مرا زیارت کند او را گواه و شفیع در روز قیامت خواهم بود.»
9 - انس بن مالک از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی بالمدینة محتسباً کنت له شفیعاً»؛(78) «هر کس مرا در مدینه با اخلاص زیارت کند، من شفیع او خواهم بود.»
10 - و نیز از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی میتاً فکأنّما زارنی حیّاً، ومن زار قبری وجبت له شفاعتی یوم القیمة. وما من أحد من أمّتی له سعة ثمّ لم یزرنی فلیس له عذر»؛(79) «هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در حیاتم زیارت کرده است و هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعتم در روز قیامت بر او ثابت می‌گردد. و هر یک از امت من که وسعت مالی داشته، ولی مرا زیارت نکرده باشد، عذری ندارد.»
11 - ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی فی مماتی کان کمن زارنی فی حیاتی، ومن زارنی حتی ینتهی إلی قبری کنت له یوم القیمة شهیداً - أو قال - شفیعاً»؛(80) «هرکس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند کسی خواهد بود که در زمان حیاتم مرا زیارت کرده است. و هر کس مرا زیارت کند تا این‌که به کنار قبر من برسد من گواه او - شفیع او - در روز قیامت خواهم بود.»
12 - امام علی‌علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زار قبری بعد مماتی فکأنّما زارنی فی حیاتی، ومن لم یزر قبری فقد جفانی»؛(81) «هر کس قبر مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است، و هر کس که قبر مرا زیارت نکند به من جفا کرده است.»
13 - بکر بن عبداللَّه از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من أتی المدینة زائراً لی وجبت له شفاعتی یوم القیمة...»؛(82) «هر کس به جهت زیارت من وارد مدینه شود شفاعت من در روز قیامت بر او واجب می‌شود.»
14 - عبداللَّه بن عمر از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من زارنی بعد موتی فکأنّما زارنی فی حیاتی»؛ «هر کس مرا بعد از مرگم زیارت کند همانند آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است.»
15 - ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من حجّ إلی مکّة ثمّ قصدنی فی مسجدی کتبت له حجّتان مبرورتان»؛(83) «هر کس در مکه حج به‌جای آورد و سپس مرا در مسجدم قصد نماید برای او ثواب دو حج مقبول نوشته می‌شود.»
16 - از امام علی‌علیه السلام نقل شده که فرمود: «من زار قبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله کان فی جواره»؛(84) «هر کس قبر رسول خداصلی الله علیه وآله را زیارت کند در جوار او خواهد بود.»

زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله در سیره صحابه‌

توضیح

با مراجعه به سیره پیشینیان از صحابه، تابعین و دیگران پی می‌بریم که زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله شیوه آنان بوده است. اینک به نمونه‌هایی از این سیره اشاره می‌کنیم:

1 - حضرت زهراعلیها السلام‌

ابن عساکر و دیگران به سند خود از امام علی‌علیه السلام نقل کرده‌اند: لمّا رمس رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله جآءت فاطمةعلیها السلام فوقفت علی قبره‌صلی الله علیه وآله وأخذت قبضة من تراب القبر ووضعت علی عینها وبکت وأنشأت تقول:
ماذا علی من شمّ تربة أحمد
أن لایشمّ مدی الزمان غوالیا
صبّت علیّ مصائب لو إنّها
صبّت علی الأیّام عدن لیالیاً(85)
«چون رسول خداصلی الله علیه وآله دفن شد فاطمه - درود خدا بر او باد - در کنار قبر ایشان قرار گرفت و مشتی خاک قبر را برداشته و بر چشمش گذارد و گریست و این شعر را سرود: چیست بر کسی که تربت احمد را بو کرده این‌که نمی‌خواهد در طول زمان هیچ بویی را استشمام کند. بر سر من مصایبی ریخته شد که اگر بر روزها ریخته می‌شد تبدیل به شب می‌شدند.»

2 - جابر بن عبداللَّه‌

بیهقی به سند خود از ابی محمّد بن منکدر نقل کرده که گفت: جابر را دیدم؛ در حالی که در کنار قبر رسول خداصلی الله علیه وآله بود و می‌فرمود: «هاهنا تسکب العبرات، سمعت رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله یقول: ما بین قبری ومنبری روضة من ریاض الجنّة»؛(86) «اینجاست که اشک‌ها ریخته می‌شود. از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می‌فرمود: ما بین قبر من و منبرم باغی از باغ‌های بهشت است.»

3 - ابوایّوب انصاری‌

حاکم نیشابوری و دیگران به سند خود از داوود بن ابی صالح نقل کرده‌اند که گفت: «أقبل مروان یوماً فوجد رجلاً واضعاً وجهه علی القبر فأخذ برقبته ثمّ قال: هل تدری ماتصنع؟ فأقبل علیه فإذا أبوأیّوب الأنصاری، فقال: نعم إنّی لم آت الحجر ولم آت اللبن، إنّما جئت رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله ولم آت الحجر، سمعت رسول اللَّه یقول: "لاتبکوا علی الدین إذا ولیه أهله ولکن أبکوا علی الدین إذا ولیه غیر أهله"»؛(87) «مروان روزی بر بقعه رسول خداصلی الله علیه وآله وارد شد. مردی را مشاهده کرد که صورت خود را بر روی قبر گذارده است. مروان گردن او را گرفت، و به او گفت: آیا می‌دانی چه می‌کنی؟ دقّت که کرد، ناگهان دید که او ابوایّوب انصاری است. ابوایّوب فرمود: آری، من به جهت سنگ نیامده‌ام و نیز به جهت این خشت‌ها نیامده‌ام، من تنها به جهت رسول خداصلی الله علیه وآله آمده‌ام. من به جهت این سنگ نیامده‌ام. از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می‌فرمود: بر دین نگریید اگر فردی شایسته متولّی آن شد، ولی بر دین بگریید هنگامی که متولّی آن نااهل باشد.»

4 - شخص اعرابی‌

از امام علی‌علیه السلام نقل شد که فرمود: «قدم علینا أعرابی بعد ما دفنّا رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله بثلاثة أیّام، فرمی بنفسه علی قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله وحثا من ترابه علی رأسه وقال: یا رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله! قلت فسمعناه ووعیّت عن اللَّه سبحانه فوعیّنا عنک، وکان فیما أنزل علیک: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا...» وقد ظلمت نفسی وجئتک تستغفر لی. فنودی من القبر: قد غفر لک»؛(88) «شخصی اعرابی بعد از سه روز از وفات رسول خداصلی الله علیه وآله بر ما وارد شد و خودش را بر قبر پیامبر انداخت و از خاک قبر حضرت بر سر خود ریخت و عرض کرد: ای رسول خدا! گفتی، پس ما گفتارت را شنیدیم، و از خداوند سبحان گرفتی ما نیز از تو گرفتیم. از جمله آیاتی که بر تو نازل شد این آیه است: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا...» من به خودم ظلم کردم و آمده‌ام تا تو برایم استغفار کنی. حضرت فرمود: از داخل قبر ندا داده شد: برای تو بخشوده شد.»
از این حدیث نکاتی چند استفاده می‌شود:
الف) مشروعیت اصل زیارت قبور.
ب) مشروعیّت شدّ رحال به جهت زیارت قبور.
ج) توسل به ارواح اولیای الهی.
د) استغاثه از ارواح اولیای الهی.

5 - بلال حبشی‌

بلال بن رباح حبشی مؤذّن رسول خداصلی الله علیه وآله بعد از وفات آن حضرت از مدینه به شام هجرت کرد. ولی خوابی را دید که ابن عساکر آن را این گونه با سندش از ابی الدرداء نقل کرده است: «إنّ بلالاً رأی فی منامه رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله وهو یقول: ما هذه الجفوة یا بلال؟! أما آن لک أن تزورنی یا بلال؟! فانتبه حزیناً وجلاً خائفاً، فرکب راحلته وقصد المدینة، فأتی قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله فجعل یبکی ویمرغ وجهه علیه، فأقبل الحسن والحسین‌علیهما السلام فجعل یضمّهما ویقبّلهما، فقالا له: نشتهی أن نسمع أذانک الّذی کنت تؤذّن به لرسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله ففعل، فعلی سطح المسجد، فوقف موقفه الّذی کان یقف فیه، فلمّا أن قال: «اللَّه اکبر» إرتجّت المدینة. فلمّا أن قال: «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه» إزدادت رجّتها. فلمّا أن قال: «أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه» خرجت العواتق من خدورهنّ فقالوا: أبعث رسول اللَّه؟ فما رئی یوماً أکثر باکیاً ولاباکیة بالمدینة بعد رسول اللَّه من ذلک الیوم»؛(89) «بلال شبی در عالم رؤیا رسول خداصلی الله علیه وآله را دید؛ در حالی که به او می‌فرمود: این چه جفایی است که کرده‌ای، ای بلال؟! آیا وقت آن نشده که ما را زیارت کنی ای بلال؟! بلال محزون و ترسناک بیدار شد و سوار بر مرکب خود به قصد مدینه حرکت نمود. مستقیماً به نزد قبر پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و شروع به گریه کرده و صورت خود را بر قبر مالید. امام حسن و امام حسین‌علیهما السلام آمدند، بلال آن دو را در بغل گرفت و بوسید. آن دو به بلال فرمودند: ما آن طور اذانی را که برای رسول خداصلی الله علیه وآله می‌گفتی، می‌خواهیم از تو بشنویم. بلال قبول کرد و بر بام مسجد رفت و در مکانی که همیشه در آنجا می‌ایستاد، قرار گرفت. و چون «اللَّه اکبر» گفت، مدینه به لرزه درآمد. چون «اشهد ان لا اله الاّ اللَّه» گفت، صدای مردم بلندتر شد و هنگامی که «اشهد ان محمّداً رسول اللَّه» گفت، تمام زن‌ها از پشت پرده‌ها بیرون آمدند. مردم گفتند: آیا رسول خداصلی الله علیه وآله دوباره مبعوث شده است؟ مثل آن روز مردم را از زن و مرد گریان‌تر بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله ندیدند.»
نتیجه این‌که: رسول خداصلی الله علیه وآله او را به شدّ رحال به جهت زیارت خود امر نموده است. حدیث مذکور از حیث سند صحیح است.
و به سند صحیح و متواتر از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «من رآنی فی المنام فقد رآنی حقّاً، فإنّ الشیطان لایتمثّل بی»؛(90) «هر کس مرا در خواب ببیند به طور حتم خودم را دیده؛ زیرا شیطان به صورت من در نمی‌آید.»

6 - عبداللَّه بن عمر

عبدالرزاق به سند صحیح در باب «سلام بر قبر پیامبرصلی الله علیه وآله» نقل کرده: «إنّ ابن عمر کان إذا قدم من سفر أتی قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله فقال: السلام علیک یا رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله!...»؛(91) «همانا عبداللَّه بن عمر این گونه بود که هر گاه از سفری باز می‌گشت، کنار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله می‌آمد و عرض می‌نمود: سلام بر تو ای رسول خداصلی الله علیه وآله!».

7 - ایّوب سختیانی‌

سمهودی از عبداللَّه بن مبارک نقل کرده که گفت: «سمعت أباحنیفه یقول: قدم أیّوب السختیانی وأنا بالمدینة، فقلت: لأنظرنّ مایصنع. فجعل ظهره ممایلی وجه رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله وبکی غیر متباک، فقام مقام رجل فقیه»؛(92) «از ابوحنیفه شنیدم که می‌گفت: زمانی که من در مدینه بودم، ایّوب سختیانی وارد شهر شد. با خودم گفتم: ببینم چه می‌کند، او پشت خود را به طرف رسول خداصلی الله علیه وآله قرار داد و گریست نه مانند کسانی که تباکی می‌کنند. و در مقام شخص فقیه ایستاد.»
این روایت دلالت بر صحت شدّ رحال به جهت زیارت رسول خداصلی الله علیه وآله دارد؛ زیرا سختیانی در مدینه نبوده است.

8 - فرستادن پیک به جهت زیارت‌

حاتم بن وردان می‌گوید: «کان عمر بن عبدالعزیز یوجّه البرید قاصداً من الشام إلی المدینة لیقرئ عنه النبیّ‌صلی الله علیه وآله السلام»؛(93) «عمر بن عبدالعزیز همیشه از شام پیک به مدینه می‌فرستاد تا از طرف او به پیامبرصلی الله علیه وآله سلام برساند.»

اهل سنّت و استحباب زیارت قبر رسول خداصلی الله علیه وآله‌

علمای اهل سنّت به جز وهابیان عموماً فتوا به جواز بلکه استحباب زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله داده‌اند. اینک به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1 - ابوالحسن ماوردی می‌گوید: «فإذا عاد - ولیّ الحاج - سار بهم علی طریق المدینة لزیارة قبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله لیجمع لهم بین حجّ بیت اللَّه عزّ وجلّ وزیارة قبر رسول اللَّه رعایة لحرمته وقیاماً بحقوق طاعته...»؛(94) «و چون سرپرست حاجیان از حج بازگشت، آنان را به جهت زیارت قبر رسول خداصلی الله علیه وآله از راه مدینه سیر داد تا برای آنان بین حجّ خانه خدای عزّوجلّ و زیارت قبر رسول خداصلی الله علیه وآله جمع کند، به جهت رعایت احترام حضرت و قیام به حقوق طاعت او...».
2 - ابواسحاق ابراهیم بن محمّد شیرازی فقیه شافعی (متوفای 476 ه.ق) می‌گوید: «ویستحبّ زیارة قبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله»؛(95) «زیارت قبر رسول خداصلی الله علیه وآله مستحب است.»
3 - قاضی عیاض مالکی (متوفای 544 ه.ق) می‌گوید: «وزیارة قبره‌صلی الله علیه وآله سنّة مجمع علیها وفضیلة مرغّب فیها»؛(96) «و زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله سنتی است که بر آن اجماع شده و فضیلتی است که در آن رغبت شده است.»
4 - ابن قدامه مقدسی حنبلی (متوفای 620 ه.ق) می‌گوید: «یستحبّ زیارة قبرالنبیّ‌صلی الله علیه وآله»؛(97) «زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله مستحب است»
5 - محیی الدین نووی شافعی (متوفای حدود 677 ه.ق) می‌گوید: «ویسنّ شرب‌مآء زمزم وزیارةقبر رسول‌اللَّه‌صلی الله علیه وآله بعد فراغ‌الحجّ»؛(98)«آشامیدن آب زمزم و زیارت قبر رسول خداصلی الله علیه وآله بعد از فارغ شدن از حج، مستحب است.»
6 - شیخ تقی الدین سبکی شافعی (متوفای 756 ه.ق) در کتاب «شفاء السقام» بابی را منعقد کرده و در آن می‌گوید: «سفر به جهت زیارت از وسایل تقرّب به سوی خدا است... .»(99)
او این مطلب را از قرآن و روایات استفاده کرده است.
7 - سید نور الدین سمهودی (متوفای 911 ه.ق) در کتاب «وفاء الوفاء» بحث مفصّلی را برای اثبات استحباب سفر به جهت زیارت آورده و ثابت کرده که سفر به جهت زیارت، همانند خود زیارت از وسایل تقرّب است».(100)
8 - حافظ ابوالعباس قسطلانی مصری (متوفای 923 ه.ق) می‌گوید: «إعلم أنّ زیارة قبره الشریف من أعظم القربات وأرجی الطاعات والسبیل إلی أعلی الدرجات، ومن اعتقد غیر هذا فقد انخلع من ربقة الاسلام وخالف اللَّه ورسوله وجماعة العلمآء الأعلام»؛(101) «بدان که زیارت قبر شریف پیامبرصلی الله علیه وآله از عظیم‌ترین تقرّب‌ها و امیدوارترین طاعات و راهی به عالی‌ترین درجات است. و هر کس غیر از این را اعتقاد پیدا کند به طور حتم از دائره اسلام خارج شده و با خدا و رسولش و نیز با جماعت علمای اعلام مخالفت کرده است.»
9 - شیخ محمّد خطیب شربینی (متوفای 977 ه.ق) می‌گوید: «... أما زیارته‌صلی الله علیه وآله فمن أعظم القربات للرجال والنسآء»؛(102) «امّا زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله از عظیم‌ترین تقرّب‌ها برای مردان و زنان است.»
10 - زین الدین عبدالرؤف مناوی (متوفای 1031 ه.ق) می‌گوید: «وزیارة قبره‌صلی الله علیه وآله الشریف من کمالات الحجّ، بل زیارته عند الصوفیة فرض وعندهم الهجرة إلی قبره کهی إلیه حیّاً»؛(103) «و زیارت قبر شریف پیامبرصلی الله علیه وآله از کمالات حج است. بلکه زیارت قبر او نزد صوفیه واجب است. و نزد آنان هجرت به سوی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله همانند هجرت به سوی او در زمان حیات است.»
11 - شیخ عبدالرحمن شیخ زاده (متوفای 1078 ه.ق) می‌گوید: «من أحسن المندوبات بل یقرب من درجة الواجبات، زیارة قبر نبیّنا وسیّدنا محمّدصلی الله علیه وآله...»؛(104) «از بهترین مستحبات بلکه عملی که نزدیک به درجه واجبات به حساب می‌آید، زیارت قبر نبیّ ما و سیّد ما محمّدصلی الله علیه وآله است.»
12 - محمّد بن عبدالباقی زرقانی مالکی مصری (متوفای 1122 ه.ق) می‌گوید: «قد کانت زیارته مشهورة فی زمن کبار الصحابة، معروفة بینهم. لمّا صالح عمر بن الخطّاب أهل بیت المقدّس جآءه کعب الأحبار فأسلم ففرح به وقال: هل لک أن تسیر معی إلی المدینة وتزور قبره‌صلی الله علیه وآله وتتمتّع بزیارته؟ قال: نعم»؛(105) «زیارت حضرت از زمان بزرگان صحابه مشهور بوده و بین آنان معروف بوده است. زمانی که عمر بن خطّاب با اهل بیت المقدس مصالحه کرد، کعب الأحبار نزد او آمد و اسلام آورد. عمر از این واقعه خوشحال شد و به او گفت: آیا می‌خواهی که با من به مدینه بیایی و قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را زیارت کرده و از زیارت او بهره ببری؟ کعب گفت: آری.»
13 - شیخ محمّد بن علی شوکانی (متوفای 1250 ه.ق) می‌گوید: «قد اختلفت فیها - فی زیارة النبیّ - أقوال أهل العلم، فذهب الجمهور إلی أنّها مندوبة، وذهب بعض المالکیة وبعض الظاهریة إلی أنّها واجبة، وقالت الحنفیة: إنّها قریبة من الواجبات. وذهب ابن تیمیه الحنبلی حفید المصنّف المعروف بشیخ الاسلام إلی أنّها غیر مشروعة»؛(106) «درباره زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله اقوال اهل علم مختلف است؛ جمهور قائل به استحباب آن می‌باشند. و برخی از مالکیه و برخی از ظاهریه معتقد به وجوب آن شده‌اند. حنفیه گفته‌اند: زیارت نزدیک به واجبات است. ولی ابن تیمیه حنبلی نوه مصنف که به شیخ‌الاسلام معروف شده، ادّعا کرده که زیارت غیر مشروع است.»
14 - جزیری می‌گوید: «زیارة قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله من أفضل المندوبات»؛(107) «زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله از بهترین مستحبات است.»

استحباب زیارت قبور امامان‌

اهل بیت‌علیهم السلام شیعیان خود را امر نموده‌اند تا قبرشان را زیارت کنند. اینک به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم:
1 - شیخ‌طوسی از امام‌رضاعلیه السلام نقل می‌کند که فرمود: «همانا برای هرامامی عهدی برگردن اولیا و شیعیان آنان است، از تمام وفا و حسن ادای به این عهد، زیارت قبور آنان است».(108)
2 - محمّد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام نقل می‌کند که فرمود: «شیعیان ما را به زیارت حسین بن علی سفارش نمایید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسین از جانب خداوند عزّ و جلّ دارد، واجب است».(109)
3 - علی بن میمون می‌گوید: از امام صادق‌علیه السلام شنیدم که می‌فرمود: «اگر کسی از شما هزار حج انجام دهد، ولی به زیارت قبر امام حسین‌علیه السلام نرود، حقی از حقوق خداوند را ترک کرده است». از علت آن سؤال شد؟ حضرت فرمود: «حقّ حسین‌علیه السلام بر هر مسلمانی واجب است.»(110)

زیارت قبور و مشروعیت سفر به سوی آن‌

قبلاً در فتاوای وهابیان اشاره نمودیم که متأخّرین از آنان قائل به عدم مشروعیت سفر یا بدعت بودن سفر برای زیارت قبور؛ حتی قبر پیامبرند، (اگرچه ابن تیمیه مطلقاً زیارت را تحریم کرده است).
حال درصددیم تا مشروعیت سفر برای زیارت، خصوصاً زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را به اثبات برسانیم:
1 - خداوند متعال می‌فرماید: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ...»(111) که لفظ «مجی‌ء» برآمدن از راه دور و نزدیک هر دو صدق می‌کند.
2 - در روایتی که نقل شد، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من زار قبری...»، که لفظ زیارت نیز شامل آمدن از راه دور و نزدیک می‌شود؛ خصوصاً در روایتی که ابن السکن به سند صحیح نقل می‌کند، این‌چنین آمده: «من جآءنی زائراً» که این تعبیر هم ظهور در سفر دارد.
3 - از برخی روایات به طور وضوح یا ضمنی جواز یا استحباب زیارت قبور؛ حتی با شدّ رحال و بار سفر بستن و به قصد زیارت حرکت کردن، استفاده می‌شود.
مسلم و دیگران به سند صحیح از بریده اسلمی نقل می‌کنند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من شما را از زیارت قبور نهی کردم، ولی به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت نماید، شما نیز قبور را زیارت کنید که شما را به یاد آخرت می‌اندازد».(112)
از این‌که پیامبرصلی الله علیه وآله می‌فرماید: «به محمّد اذن داده شد تا قبر مادرش را زیارت کند.» استفاده می‌شود که حرکت ازمکانی به مکانی‌دیگر، تنها به قصد زیارت اشکالی ندارد.
سمعانی از امام علی‌علیه السلام نقل می‌کند که اعرابی‌ای بعد از سه روز از دفن پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله وارد مدینه شد و مستقیماً کنار قبر رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و خود را بر قبر شریف انداخت و خاک قبر را بر سر خود ریخت، آن‌گاه عرض کرد: ای رسول خدا! گفتی و ما هم گفتارت را شنیدیم، تو آیات را از خداوند گرفتی و ما نیز از تو، از جمله آیاتی که بر تو نازل شد این است: « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ...» من به خود ظلم کرده‌ام و لذا نزد تو آمده‌ام تا برایم استغفار نمایی.(113)
قضیه بلال و خوابی که دید، و حرکت او از شام به مدینه به قصد زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله - که قبلاً اشاره شد - شاهد خوبی بر جواز «شدّ رحال» برای زیارت قبور است.(114)
سبکی نقل می‌کند: عمر بن عبدالعزیز دائماً کسی را به نیابت خود از شام به مدینه می‌فرستاد تا سلامش را به رسول خداصلی الله علیه وآله برساند و بازگردد.(115)
خطیب بغدادی از ابی علی خلال شیخ حنابله نقل می‌کند که در عصر خود هیچ‌گاه امر مهمّی برایم اتفاق نمی‌افتاد مگر آن‌که به‌قصد زیارت قبر حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام حرکت می‌کردم و بعد از توسل به آن حضرت، از خداوند متعال آنچه می‌خواستم عطا می‌فرمود.(116)
روایت ابوبکر محمّد بن مؤمل که قبلاً به آن اشاره شد، نیز بر شدِّ رحال به جهت زیارت قبور اولیای الهی دلالت خوبی دارد.(117) طلحة بن عبیداللَّه می‌گوید: با رسول خداصلی الله علیه وآله به قصد زیارت قبور شهدای احد حرکت کردیم.(118)
عایشه می‌گوید: هر شبی که نوبت من بود پیامبرصلی الله علیه وآله در آخر آن شب به زیارت اهل بقیع می‌رفت.(119)
از این روایات و روایات دیگر به خوبی استفاده می‌شود که «شدّ رحال» و سفر برای زیارت قبور نه تنها جایز بوده، بلکه استحباب نیز دارد.
4 - اجماع مسلمین در طول تاریخ بر سفر به جهت زیارت قبور اولیای الهی بوده است، که با مراجعه به تاریخ مسلمین به خوبی روشن می‌شود.
5 - اهل سنّت در صحاح خود روایات بسیاری از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله نقل کرده‌اند: «کسی که برای رفتن به مسجد قدم برمی‌دارد، به هر قدمش ترفیع درجه‌ای داده می‌شود و گناهی از او بخشوده خواهد شد».(120) و این ثواب نیست مگر از باب مقدمیّت گام برداشتن برای امر قربی که وقوف در مسجد است. لذا می‌توان گفت که شدّ رحال و سفر به عنوان مقدمه زیارت اولیای الهی نیز مستحب است.

دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور

عمده دلیل وهابیان بر حرمت زیارت قبور - حتی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله - روایت ابوهریره از رسول خداصلی الله علیه وآله است که فرمود: «شدّ رحال و بار سفر بستن جایز نیست، مگر به سوی سه مسجد: مسجد النبیّ، مسجد الحرام و مسجد الاقصی.(121)
در جواب از استدلال به این حدیث می‌گوییم: در مستثنا منه این حدیث دو احتمال است:
اول: این‌که مستثنا منه، «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ یعنی اصل حدیث این‌گونه باشد: «لا تشدّ الرحال إلی مسجد من المساجد إلّا إلی ثلاثة مساجد».
دوم: مستثنا منه «مکان من الأمکنة» باشد، به تقدیر: «لا تشدّ الرحال إلی مکان من الأمکنة إلّا إلی ثلاثة مساجد».
بنابر معنای اوّل دلیلی بر حرمت «شدّ رحال» برای زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله نیست؛ زیرا قبر پیامبر مسجد نیست.
در صورت دوّم نیز اخذ به عموم روایت ممکن نیست؛ زیرا لازمه آن حرمت هر نوع سفری است؛ اگرچه به قصد زیارت هم نباشد، که هیچ کس قائل به آن نیست. وانگهی نهی از شدّ رحال برای زیارت غیر از این سه مسجد، نهی تحریمی نیست، بلکه ارشادی است؛ زیرا در هر شهری مسجد وجود دارد و سفر برای زیارت مسجد در شهری دیگر ضرورتی ندارد و این بر خلاف زیارت قبور اولیای الهی است که آثار و برکاتی عظیم بر آن مترتب است که در جای خود به آن اشاره خواهیم کرد.
غزالی نیز به این نکته التفات پیدا کرده، می‌گوید: «مسافرت عبادی مستحب است؛ از جمله مسافرت به جهت زیارت قبور انبیا، صحابه، تابعین و سایر علما و اولیا. پس به طور کلی هر کس که در حال حیات به او تبرک جسته می‌شود، در حال ممات نیز می‌توان به زیارتش تبرک جست. لذا شدّ رحال برای تحقق این غرض جایز می‌گردد. این موضوع با حدیث پیامبرصلی الله علیه وآله: «لا تشدّ الرحال إلّا إلی ثلاثة مساجد» منافات و تعارض ندارد؛ زیرا حدیث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا که همه در فضیلت یکسانند، ترجیحی در سفر برای آن‌ها نیست، مگر این سه مسجد که به جهت خصوصیتی که دارند، سفر به خاطر آن‌ها اشکالی ندارد و این مسئله غیر از سفر برای زیارت قبور اولیای الهی است».(122)
دکتر عبدالملک سعدی می‌گوید: «نهی از شدّ رحال به مساجد دیگر به جهت آن است که زحمتی بی‌فایده است؛ زیرا ثواب مساجد یکسان است، مگر سه مسجد».(123)

نقد کلام ابن تیمیه‌

اشاره

ابن تیمیه در اینجا مغالطه‌ای واضح دارد؛ زیرا او با آن‌که مستثنی منه در این حدیث را «المساجد» گرفته، ولی در عین حال به این حدیث بر منع و حرمت شدّ رحال به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا و صالحان از راه قیاس اولویت استدلال کرده است. او می‌گوید: «فإذا کان السفر إلی بیوت اللَّه غیر الثلاثة لیس بمشروع باتفاق الأئمّة الاربعة بل قد نهی عنه الرسول‌صلی الله علیه وآله فکیف بالسفر إلی بیوت المخلوقین الّذین تتّخذ قبورهم مساجد وأوثاناً وأعیاداً...»؛(124) «اگر سفر به خانه‌های خدا غیر از این سه خانه، به اتفاق امامان چهارگانه مشروع نیست، بلکه پیامبرصلی الله علیه وآله از آن نهی کرده است، پس چگونه است سفر به خانه‌های مخلوقین که قبورشان مساجد و بت‌ها و عیدها قرار گرفته است.»

پاسخ‌

اوّلاً: به چه دلیل سفر برای زیارت خانه‌های خدا غیر از این سه خانه مشروع نیست. قبلاً اشاره شد که نهی در روایت، تنزیهی و ارشادی است نه مولوی.
ثانیاً: ایشان نسبت تحریم را به رؤسای مذاهب اربعه داده، در حالی که ما نصّی بر حرمت از آنان نیافته‌ایم.
ثالثاً: عدم جواز سفر به غیر از مساجد سه گانه - بر فرض تسلیم - دلیل نمی‌شود بر این‌که سفر به خانه‌هایی که « أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» به طریق اولی حرام باشد، و این قیاس مع الفارق است؛ زیرا گرچه خانه‌های خدا غیر از این سه مسجد همگی در تأثیرگذاری یکسان است ولی در زیارت قبور پیامبرصلی الله علیه وآله و اولیای الهی اثر دیگری دارد که یکی از آن‌ها توسل به آن بزرگان و استغاثه به ارواح آنان می‌باشد که در جای خود رجحان و مشروعیّت آن ثابت شده است.
رابعاً: ابن تیمیه می‌گوید: «مسلمانان قبور انبیای خود را بت قرار داده‌اند». چه کسی چنین نیّتی را کرده است؟ این تهمتی بیش نیست؛ همان‌گونه که در بحث استغاثه به ارواح اولیای الهی به آن اشاره کردیم.

اعتراض علمای اهل سنّت به ابن تیمیه‌

توضیح

از آنجا که ابن تیمیه از سردمداران مخالفان شدّ رحال در زیارت قبور اولیا است، و این نظریه‌ای است که مخالف با رأی و عملکرد غالب بلکه عموم مسلمین است، لذا افراد بسیاری بر ضدّ او جبهه‌گیری کرده و مطالبی را بیان کرده‌اند؛ از آن جمله:

1 - ابن حجر عسقلانی‌

او می‌گوید: «حاصل این‌که علما، ابن تیمیه را به تحریم بار سفر بستن به جهت زیارت قبر سید ما رسول خداصلی الله علیه وآله منتسب کرده‌اند، و این‌که او این عمل را انکار کرده است. و در شرح این مطلب از هر دو طرف طول و تفصیل است، و این از بدترین مسائلی است که از ابن تیمیه نقل شده است. و از جمله ادله‌ای که با آن بر دفع مدعای دیگران که همان اجماع بر مشروعیت زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله است، استدلال کرده، مطلبی است که از مالک نقل شده که او کراهت داشت که بگوید: من به زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله رفتم.
ولی محققان از اصحاب مالک از این مطلب جواب داده‌اند که او به جهت ادب از تلفّظ به این کلمه کراهت داشته نه آن‌که اصل زیارت را کراهت داشته باشد؛ زیرا زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله از برترین اعمال و بهترین وسیله تقرّب است که ما را به ذی الجلال رهنمون می‌سازد. و مشروعیت آن بدون نزاع، محل اجماع است. و خداوند هدایت کننده به صواب می‌باشد».(125)

2 - حافظ ذهبی‌

ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» در ردّ ابن تیمیه در مورد زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله می‌گوید: «پس هر کس در کنار حجره مقدس پیامبرصلی الله علیه وآله با حالت خواری و تسلیم و در حال درود فرستادن بر پیامبرصلی الله علیه وآله بایستد خوشا به حال او، او بهترین زیارت را انجام داده و زیباترین اظهار محبّت را داشته است و او به طور حتم عبادتی زاید بر کسی که در سرزمینش یا نمازش بر او درود فرستاده، انجام داده است؛ زیرا زائر هم اجر زیارت و هم اجر درود فرستادن بر او را دارد. و هر کس که بر او یک درود فرستد خداوند بر او ده درود خواهد فرستاد، ولی هر کس که او را زیارت کند و ادب زیارت را به جای نیاورد یا بر روی قبر سجده کند یا کاری را انجام دهد که مشروع نیست، این چنین شخصی کار خوبی همراه با کار بد را انجام داده است که باید او را با مدارا و مهربانی تعلیم داد. به خدا سوگند! فریاد زدن و شیون کردن مسلمان و نیز بوسیدن دیوارها و گریه بسیار او جز به جهت این‌که او محبّ خدا و رسول است نیست. پس محبّت او معیار و فارق بین اهل بهشت و جهنم است. لذا زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله از بهترین اعمالی است که باعث قرب به خدا می‌گردد. و بستن اثاثیه برای سفر به جهت زیارت قبور انبیا و اولیا، بر فرض تسلیم که اذن داده نشده به جهت استدلال به عموم حدیث «لاتشدوا الرحال الاّ الی ثلاثة مساجد»، و بر فرض که این عموم را قبول کنیم، می‌گوییم: بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله بار سفر بستن برای زیارت مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله است. لذا ابتدا زائر شروع به تحیّت مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله می‌کند و سپس تحیت صاحب مسجد را به جای می‌آورد. خداوند ما و شما را برای این زیارت روزی کند. آمین».(126)
شیخ شعیب ارناؤوط در تعلیقه خود بر گفتار ذهبی می‌نویسد: «قصد المؤلّف‌رحمه الله بهذا الإستطراد الردّ علی شیخه ابن تیمیة الّذی یقول بعدم جواز شدّ الرحل لزیارة قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله...»؛(127) «مقصود مؤلّف - ذهبی - به این کلام، رد کردن بر استادش ابن تیمیه است که قائل به عدم جواز بار سفر بستن به جهت زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله است.»

ردّ بر ابن تیمیه در مسأله زیارت قبور

علمای معاصر ابن تیمیه و بزرگان قومش در مسأله زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله با رأی او به مخالفت پرداخته و کتاب‌هایی را بر ضدّ او تألیف کرده‌اند که از آن جمله عبارت است از:
1 - «شفاء السقام فی زیارة خیر الانام»، از تقی‌الدین سبکی.
2 - «الدرّة المضیّة فی الردّ علی ابن تیمیه»، از سبکی.
3 - «المقالة المرضیة»، از قاضی القضاة مالکیه تقی‌الدین ابی عبداللَّه اخنائی.
4 - «نجم المهتدی و رجم المقتدی»، از فخر بن معلّم قرشی.
5 - «دفع الشبهة»، از تقی‌الدین صنی.
6 - «التحفة المختارة فی الردّ علی منکر الزیارة»، از تاج‌الدین فاکهانی.
7 - «الجوهر المنظم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرم»، از ابن حجر مکی.

تقسیم زیارت به شرعی و بدعی‌

اشاره‌

شیخ بن باز از مفتیان وهابی می‌گوید: «... فصارت فی الحقیقة ثلاثة أنواع:
النوع الأوّل: مشروع، وهو أن یزورها للدعآء لأهلها أو لتذکّر الآخرة.
الثانی: أن تزار للقرائة عندها أو للصلاة عندها أو للذبح عندها فهذه بدعة ومن وسائل الشرک.
الثالث: أن یزورها للذبح للمیّت والتقرب إلیه بذلک، أو لدعآء المیّت من دون اللَّه أو لطلب المدد منه أو الغوث أو النصر، فهذا شرک أکبر نسأل اللَّه العافیة، فیجب الحذر من هذه الزیارات المبتدعة. ولافرق بین کون المدعو نبیّاً أو صالحاً أو غیرهما. ویدخل فی ذلک مایفعله بعض الجهّال عند قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله من دعائه والاستغاثة به أو عند قبر الحسین أو البدوی أو شیخ عبدالقادر الجیلانی أو غیرهم...»؛(128)
«در حقیقت زیارت بر سه نوع است:
نوع اوّل: که مشروع است، آن‌که انسان به زیارت شخصی به جهت دعا بر اهلش برود یا رفتن او به جهت یادآوری آخرت باشد.
نوع دوم: آن‌که به جهت قرائت قرآن نزد آن قبر یا خواندن نماز یا قربانی نزد آن قبر برود. که این عمل بدعت و از وسایل شرک است.
نوع سوم: آن است که به زیارت قبر به جهت ذبح برای میّت و تقرّب از این راه برود، یا او را صدا زده و غیر از خدا از او مدد و یاری و نصرت بخواهد. که این شرک اکبر است. از خدا می‌خواهیم که ما را از این عمل عافیت دهد. پس واجب است که از انواع زیارت‌هایی که بدعت است بر حذر شد. و فرقی در این جهت نیست بین این‌که کسی را که انسان صدا می‌زند پیامبر باشد یا فرد صالح یا غیر از این دو. و در این گونه عمل داخل می‌شود آنچه را که برخی از جاهلان کنار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله انجام می‌دهند؛ از قبیل صدا زدن و استغاثه به او یا در کنار قبر حسین یا بدوی یا شیخ عبدالقادر گیلانی یا دیگران.»

پاسخ‌

اوّلاً: در بحث قرائت قرآن و دعا و نماز در کنار قبور اولیای الهی به طور مبسوط جواز بلکه رجحان این عمل را به اثبات رساندیم.
ثانیاً: هرگز یکی از مسلمانان برای میّت به جهت تقرّب به او قربانی نمی‌کند، بلکه برای خداوند قربانی می‌نماید و ثواب آن را برای روح میت می‌فرستد و با این عمل خود به او متوسّل شده تا در نهایت امر به خداوند سبحان متقرّب گردد.
ثالثاً: در بحث استغاثه به ارواح اولیا به طور مبسوط ذکر کردیم که این گونه عمل هرگز شرک به حساب نمی‌آید، در صورتی که با دید استقلالی نباشد.
شیخ محمّد زاهد کوثری از علمای ازهر مصر می‌گوید: «همانا سعی ابن تیمیه در منع مردم از زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله دلالت بر خصومت و کینه‌ای دارد که در درون او نسبت به پیامبرصلی الله علیه وآله نهفته است، چگونه تصوّر شرک به سبب زیارت و توسل به پیامبرصلی الله علیه وآله درباره مسلمانان می‌رود؟ کسانی که در حق او معتقدند که او بنده و رسول خدا است، و این مطلب را در ادامه یادآوری و یادبود او هر روز حدّاقل بیست بار در نماز تکرار می‌کنند. همیشه اهل علم، عوام را از بدعت‌ها در تمام شئونات بازمی‌دارند و آنان را به سنّت‌ها در زیارت و غیر زیارت ارشاد می‌نمایند، هر گاه که بدعتی از آنان در چیزی رخ دهد. ولی در هیچ یک از این ایام آنان را به سبب زیارت یا توسّل، مشرک ننامیدند. آری، اول کسی که مردم را به این وسیله به شرک نسبت داد ابن تیمیه بود، و کسانی که به دنبال او رفته و اموال و خون مسلمین را به جهت احتیاجی که در خود می‌بیند حلال کرده است».(129)

زنان و زیارت قبور

وهابیان قائل به عدم مشروعیّت، بلکه حرمت زیارت قبور برای زنان! هستند، و برای مردان درصورتی که بدون شدّ رحال و سفر برای زیارت باشد را جایز می‌دانند.
گروه دائمی وهابیان می‌گویند: «زیارت قبور تنها برای مردان مشروع است نه بر زنان، آن هم در صورتی که در شهر خودش باشد؛ یعنی بدون بار سفر بستن به جهت عبرت گرفتن».(130)
شیخ بن باز می‌گوید: «برای زنان زیارت قبور جایز نیست؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله زنانی را که به زیارت قبور می‌روند لعنت کرده است. و دیگر این‌که زنان فتنه هستند، و صبرشان کم است. و لذا از رحمت خدا و احسان او این است که برای آنان زیارت قبور را حرام کرده است تا این‌که نه فتنه‌گری کنند و نه دیگران را به فتنه بکشانند».(131)
او هم چنین می‌گوید: «از رسول خداصلی الله علیه وآله ثابت شده، زنانی را که به زیارت قبور می‌روند لعنت کرده است. این حدیث از ابن عباس و ابوهریره و حسان بن ثابت انصاری رسیده و علما از این حدیث استفاده کرده‌اند که زیارت برای زن‌ها حرام است؛ زیرا لعن تنها بر حرام می‌باشد، بلکه دلالت دارد بر این‌که این عمل از گناهان کبیره است. لذا صواب آن است که زیارت زنان از قبور حرام است نه این‌که فقط مکروه باشد. و سبب این امر - خدا داناتر است - این‌که زنان غالباً کم صبرند و لذا گاهی نوحه‌سرایی و مثل آن از کارهایی را انجام می‌دهند که منافات با صبری دارد که واجب است. و این‌که زنان فتنه‌اند، لذا زیارت آن‌ها از قبرها و به دنبال جنازه رفتن آن‌ها گاهی باعث می‌شود که آن‌ها به توسط مردها گول بخورند و گاهی هم ممکن است که مردها به توسط آن‌ها گول بخورند. و شریعت اسلامی کامل به جهت سدّ ذرایع و بستن راه‌هایی آمده که به فساد و فتنه‌ها منجرّ خواهد شد. و این از رحمت خدا به بندگانش می‌باشد. و به طور صحیح از رسول خداصلی الله علیه وآله رسیده که فرمود: «من برای بعد از خود فتنه‌ای ضرردارتر بر مردان از زنان نگذاشتم.» بر صحّت این حدیث اتفاق است... و این‌که برخی از فقها زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و قبر دو صاحبش را استثنا، کرده‌اند گفتاری بدون دلیل است، و صواب آن است که منع شامل همه می‌شود و نیز شامل همه قبرها حتی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و حتی قبر دو صاحبش می‌شود، و این مورد اعتماد از حیث دلیل است».(132)

ادله جواز

حدیث اول: حدیث عبداللَّه بن ابی ملیکه است که در جواب پنجم ذکر شد. در این حدیث عایشه از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل می‌کند که حضرت زن‌ها را برای زیارت قبور امر فرمود بعد از آن‌که قبلاً نهی فرموده بود. و با استناد به امر رسول خداصلی الله علیه وآله، خود به زیارت قبر برادرش عبدالرحمان می‌رفت. و در پاسخ کسی که از او در این‌باره پرسید، از امر رسول خدا خبر داد.(133) به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زنان افرادی؛ از قبیل شوکانی در «نیل الاوطار» استدلال کرده‌اند.(134)
حدیث دوم: حدیثی است که بیهقی(135) از انس بن مالک نقل می‌کند:
«وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله مرّ بامرأة عند قبر وهی تبکی فقال لها: اتّقی اللَّه واصبری.»(136)
در این حدیث که بیهقی می‌گوید: «وقد روینا فی الحدیث الثابت عن أنس بن مالک» دلالت دارد بر صحّت سند آن؛ زیرا تعبیر به «الثابت عن انس بن مالک» دلالت روشنی دارد بر این‌که این حدیث از انس بن مالک ثابت شده است که رسول خدا از کنار زنی که نزد قبری می‌گریست، عبور کرد، رسول خدا به آن زن فرمود: تقوا پیشه کن و صبرنما. در این خبر نیامده که حضرت او را نهی فرموده باشد از خارج شدن به سوی قبرستان.
و بکری دمیاطی این حدیث را به عنوان دلیل بر عدم تحریم زیارت قبور بر زنان نقل نموده و گفته است که: «خبر مذکور مورد اتفاق همه است».
محمّد بن شربینی شافعی نیز(137) به حدیث مذکور استدلال کرده است.
حدیث سوم: روایتی است که مسلم در صحیح خود از عایشه نقل می‌کند که خداوند به توسط جبرئیل به رسول خود فرمود:«إنّ ربّک یأمرک أن تأتی أهل البقیع فتستغفر لهم، قالت: قلت: کیف أقول لهم یا رسول اللَّه؟! قال: قولی: السلام علی أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین...»(138)
این حدیث با صراحت دلالت دارد بر این‌که خداوند به رسول خدا امر فرموده به بقیع بیاید و برای آن‌ها استغفار کند. بعد عایشه می‌پرسد: من چه بگویم برای آن‌ها؟ رسول خداصلی الله علیه وآله در جواب، کیفیت زیارت و سلام به اهل بقیع را به او تعلیم می‌فرماید.
این روایت نیز در جواز زیارت زن‌ها و رفتن آن‌ها به قبرستان صراحت دارد.
شارح صحیح مسلم، نووی می‌گوید: «این حدیث، دلیل برای کسانی است که جایز می‌دانند زیارت قبور را برای زن‌ها. و در این مسأله بین علما اختلاف وجود دارد، بین اصحاب ما در آن سه وجه است: یکی این‌که حرام است به خاطر حدیث: «لعن اللَّه زوّارات القبور.» دوم این‌که: کراهت دارد. سوم این‌که: مباح است. و استدلال می‌شود برای اباحه و جواز به این حدیث». ابن حجر عسقلانی نیز به این حدیث بر جواز زیارت قبور برای زن‌ها استدلال نموده و گفته است:«فائدة: ممّا یدّل للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عایشه»؛ «از جمله ادلّه‌ای که دلالت بر جواز نسبت به زنان دارد، حدیثی است که مسلم از عایشه روایت کرده است.»
سپس حدیث مذکور را نقل می‌کند.(139)
بکری شافعی نیز به آن حدیث بر جواز و عدم حرمت زیارت قبور برای زن‌ها استدلال کرده است.(140)
هم چنین در کتاب «مغنی المحتاج»(141) محمّد بن شربینی شافعی به این حدیث استدلال شده است.
و نیز ابن حجر عسقلانی(142) به حدیث مذکور، بر جواز زیارت قبور برای زنان، استدلال کرده است.
حدیث چهارم: حاکم با سندی از جعفربن محمّد و او از پدرش و او از علی بن الحسین و او از پدرش علیهم السلام نقل می‌کند: «إنّ فاطمة بنت النبیّ‌صلی الله علیه وآله کانت تزور قبر أمّها حمزة کلّ جمعة فتصلّی وتبکی عنده»؛(143) «به درستی که فاطمه دختر پیغمبرصلی الله علیه وآله قبر عمویش حمزه را هر روز جمعه زیارت می‌نمود، و نماز می‌خواند و نزد قبر او گریه می‌نمود».
در کتاب «تلخیص الحبیر»(144) به این حدیث برای جواز زیارت بانوان استدلال شده است.
ابن حجر عسقلانی(145) گفته است که این حدیث، مرسل است؛ زیرا علی بن الحسین، فاطمه بنت محمّد را درک نکرده است.
در پاسخ این ایراد باید گفت: «آنچه حاکم نقل نموده این است که علی بن الحسین‌علیه السلام از پدرش نقل نموده است و شکی نیست در این‌که حسین بن علی فرزند فاطمه‌علیها السلام بوده و او مادر را درک نموده است. در نتیجه این حدیث، مسند است نه مرسل.
حدیث پنجم: حدیث امّ عطیّه است که مسلم از او روایت کرده: «قالت نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا»؛(146) «ما زنان از زیارت قبور نهی شده‌ایم ولی این نهی بر ما لازم و فرض نشده است(این نهی عزیمت نیست بلکه رخصت و جواز است)».

تمسّک به عموم تعلیل در روایات‌

عموم تعلیل در روایات استحباب زیارت قبور شامل مردها و زن‌ها می‌شود و اختصاص به مردها ندارد. در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1 - وقال: «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها فإنّ فیها عبرة»؛(147) «نهی کردم شما را از زیارت قبور، پس زیارت کنید قبور را به درستی که در زیارت قبور، عبرت گرفتن است».
2 - «فزوروا القبور فإنّها تزهّد فی الدنیا وتذکّر الآخرة»؛(148) «پس زیارت کنید قبور را؛ زیراکه زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآوری آخرت می‌شود»
3 - «فزوروها فإنّها تذکّرکم الآخرة»؛(149) «زیارت کنید قبور را، پس به درستی که زیارت قبور به یاد می‌آورد مردن را و تذکّر دهنده مرگ است»
4 - «فزوروا القبور فإنّها تذکّر الموت»؛(150) «زیارت کنید قبور را؛ زیرا زیارت تذکّر دهنده مرگ است».
5 - «فزوروها ولیزدکم زیارتها خیراً»؛(151) «پس زیارت نمایید قبور را؛ چرا که زیارت آن‌ها برای شما خیر را زیاد می‌کند».
6 - «کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فإنّه یرقّ القلب وتدمع العین وتذکّر الآخرة ولاتقولوا هجراً»؛(152) «من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، پس اکنون آن‌ها را زیارت نمایید؛ زیرا قلب را رقّت می‌بخشد، چشم اشک می‌ریزد، و تذکّر دهنده و یاد آورنده آخرت می‌شود، ولی هنگام زیارت قبرها سخن بیهوده نگویید».
7 - رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «إنّی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمن شآء أن یزور قبراً فلیزره فإنّه یرقّ القلب ویدمع العین ویذکّر الآخرة»؛(153) «من در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، پس هرکس خواست که قبری را زیارت کند، پس زیارت کند آن را؛ زیرا زیارت قبر، قلب را رقّت بخشیده، چشم را گریان می‌کند و آخرت را به یاد می‌آورد».
8 - ابوذر گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمود: «زرالقبور تذکّر بها الآخرة...»؛(154) «زیارت‌کن قبور را که به واسطه آن، به یاد آخرت می‌افتی».
آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب ذکر شده است، عموم دارد و زن و مرد را شامل می‌شود و اختصاص به مردها ندارد. و چنان که این امور، حکمت حکم امر به زیارت باشد آن هم اختصاص به مردها ندارد و هرجا حکمت حکم امر وجود داشته باشد، حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست که در صورت وجود حکمت حکم، حکم نیز وجود خواهد داشت و فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و علّت حکم است که در صورت نبودن علّت، معلول که حکم است نخواهدبود، ولی در حکمت با فرض نبود آن، حکم باقی است.
بنابراین، چه این فوایدی که در روایات ذکر گردیده علّت حکم باشند و چه حکمت، بین زنان و مردان در آن‌ها فرقی نیست، پس ناچار حکم هم که استحباب زیارت قبور است، عمومیّت خواهد داشت. و اگر زیارت قبور موجب زهد در دنیا و یادآور مرگ و آخرت است، فرقی بین زن و مرد در رسیدن به‌این فواید و آثار نیست.
شیخ سیّد سابق به عموم تعلیل وارد در روایات استدلال کرده و گفته است:
«فلامانع من الأذن لهنّ، لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء»؛(155) «مانعی ندارد اذن برای زن‌ها؛ برای این که یادآوری مرگ، چیزی است که مردها و زن‌ها نیاز به آن دارند و اختصاص به مردها ندارد».

نقد ادله وهابیان بر حرمت زیارت زنان از قبور

توضیح

وهابیان بر حرمت زیارت قبور برای زنان به دو نوع دلیل تمسک کرده‌اند: یکی استدلال به برخی از روایات. و دیگری استدلال به قاعده سدّ ذرایع.
اینک به نقد و بررسی هر یک از آن‌ها می‌پردازیم.

الف) نقد روایات‌

از پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «لعن اللَّه زائرات القبور»؛(156) «خداوند زنانی را که به زیارت قبور می‌روند، لعنت کرده است.»
و نیز از حضرت نقل شده که فرمود: «لعن اللَّه زوّارات القبور»؛(157) «خداوند زنانی را که زیاد به زیارت قبور می‌روند، لعنت کرده است.»
این روایات از جهاتی قابل خدشه است؛
1 - این روایات از سه طریق نقل شده است: طریق حسان بن ثابت، ابن عباس و ابوهریره و هر سه طریق آن ضعیف است.
در طریق حسان بن ثابت، عبداللَّه بن عثمان بن خثیم واقع است که احادیثش قوی نمی‌باشد، آن گونه که ابن دورقی از ابن معین نقل کرده است.(158)
در همین طریق عبدالرحمن بن بهمان قرار دارد که ابن مدینی می‌گوید: ما او را نمی‌شناسیم.(159)
در طریق دوم ابوصالح باذان است که ابوحاتم گفته: به او احتجاج نمی‌شود. و نسائی او را غیر ثقه معرفی کرده است. و ابن عدی گفته: من نمی‌دانم که یکی از پیشینیان از او راضی باشد.(160)
در طریق سوم عمر بن ابی سلمه واقع است که نسائی او را غیر قوی معرفی کرده و ابن خزیمه و ابوحاتم می‌گویند: به حدیث او احتجاج نمی‌شود. و ابن معین او را ضعیف می‌داند.(161)
پس حدیث با تمام طرقش مورد مناقشه سندی است. و ناصرالدین البانی بعد از نقل این حدیث می‌گوید: «فلم نجد فی الأحادیث مایشهد له»؛(162) «در احادیث، چیزی که به نفع او گواهی دهد نیافتم.»
2 - کلمه «لعن» همیشه دلالت بر حرمت ندارد، بلکه اصل این کلمه دلالت بر کراهت دارد، کسی ادّعا نکرده که این کلمه برای حرمت وضع شده است؛ زیرا مفاد و مفهوم آن دوری از رحمت خدا است؛ آن گونه که در کتب اهل لغت آمده است.
ابن منظور می‌گوید: «اللعن: هو الإبعاد والطرد من الخیر. وقیل: الطرد والإبعاد من اللَّه»؛(163) «لعن به معنای دور کردن و طرد از خیر است. و برخی به معنای طرد و دور کردن از خدا معنا کرده‌اند.»
3 - این فتوا مخالف با سیره زنان صحابیه است؛ زیرا با مراجعه به تاریخ پی می‌بریم که برخی از آنان به زیارت قبور می‌رفتند و کسی هم مانع آنان نمی‌شد.
درباره حضرت زهراعلیها السلام نقل شده که آن حضرت هر جمعه یا هر هفته دو بار به زیارت قبر حمزه سیدالشهداء و سایر شهدای احد می‌رفت و این در عصر حیات پدرش رسول خداصلی الله علیه وآله بود. و حتی بعد از وفات پدرش تا هنگام شهادت خودش نیز زیارت را ادامه می‌داد و هرگز نهیی از پیامبرصلی الله علیه وآله یا حضرت علی‌علیه السلام یا یکی از صحابه در مورد این کار نرسیده است.
عبدالرزاق و دیگران نقل کرده‌اند که فاطمه‌علیها السلام هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه می‌رفت و در آنجا نماز به جای می‌آورد و گریه می‌کرد.(164)
و نیز نقل شده که فاطمه‌علیها السلام به زیارت قبور شهدای احد دو روز در میان یا سه روز در میان می‌رفت و در آنجا نماز به جای می‌آورد و دعا و گریه می‌نمود.(165)
ابن ابی ملیکه می‌گوید: «رأیت عائشه تزور قبر أخیها عبدالرحمن بن أبی بکر، ومات بالحُبشی وقبر بمکّة»؛(166) «عایشه را دیدم که به زیارت قبر برادرش عبدالرحمن بن ابوبکر می‌رفت. او از دنیا رحلت نمود و در مکه مدفون شد.»
و نیز نقل شده که عایشه روزی وارد قبرستان شد. به او گفته شد: آیا رسول خداصلی الله علیه وآله از زیارت قبور نهی نکرده است؟ او گفت: آری قبلاً نهی کرده بود ولی بعداً به زʘǘјʠقبور امر نمود.(167)
4 - اکثر علما این نهی را بر کراهت حمل کرده و از آن حرمت استفاده نکرده‌اند که مواردی از کلمات آن‌ها ذکر می‌شود:
الف) در سنن ترمذی بابی را این گونه عنوان می‌کند: «باب 61 ماجآء فی کراهیّة زیارة القبور للنّسآء»؛ «باب آنچه در کراهت زیارت قبور برای زنان آمده است». و همین روایت را ذکر می‌کند که خود دلالت بر آن دارد که از روایت بیشتر از کراهت برداشت نشده است.
آن‌گاه بعد ابوعیسی ترمذی می‌گوید: «بعضی از علما گفته‌اند که کراهت زیارت قبور برای زنان به علّت کمی صبر و زیادی جزع آن‌هاست».(168)
ب) از بکری دمیاطی(169) در این زمینه مطالبی ذکر شده است که خلاصه آن در اینجا ذکر می‌شود: «ویندب زیارة القبور لرجل لا لأنثی (ومثلها الخنثی) فتکره»؛ «و برای مردان - نه زنان - زیارت قبور مستحب است، (و مثل زنان است خنثی) که کراهت دارد».
بعد در وجه کراهت بیانی دارد. سپس می‌گوید: «وإنّما لم تحرم...»؛ «به درستی که حرام نشده است؛ زیرا...». و به دو حدیث بر عدم حرمت استدلال می‌کند تا می‌رسد به اینجا که می‌گوید: «ویحمل علی ذلک الخبرالصحیح لعن اللَّه زوّارات القبور»؛ «برکراهت حمل می‌شود خبر صحیح لعن اللَّه زوّارات القبور».
بعد می‌گویند: «نعم یسنّ لها قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله لأنّها من أعظم القربات للرجال والنسآء ومثل زیارة قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله زیارة سایر قبور الأنبیآء والعلمآء والأولیآء فسنّ لها»؛(170) «آری، مستحب است برای زن زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله؛ زیرا آن از بزرگ‌ترین تقرّب‌ها برای مردان و زنان است. و مثل زیارت قبر پیامبر است زیارت سایر قبور انبیا و علما و اولیا، که مستحب می‌باشد.»
5 - حمل این نهی است بر مواردی که رفتن زن‌ها برای زیارت قبور، مستلزم گناه و ارتکاب حرامی بشود.
بهوتی از علمای حنبلی در کتاب «کشّاف القناع» آورده است: «یسنّ للذکور زیارة قبر مسلم»؛ «برای مردان، زیارت قبر مسلمان، مستحب است».
تا این‌که می‌گوید:
«وتکره زیارة القبور للنسآء لما روت أمّ عطیة قالت: (نهینا عن زیارة القبور ولم یعزم علینا) متّفق علیه. فإن علم أنّه یقع منهنّ محرّم حرمت زیارتهنّ القبور وعلیه یحمل قوله‌صلی الله علیه وآله: لعن اللَّه زوارات القبور. رواه الخمسة إلّا النسائی. وصحّحه الترمذی غیر قبر النبیّ...»؛(171) «و زیارت قبور برای زنان مکروه است؛ به دلیل روایت امّ عطیّه که گفت: ما (زنان) از زیارت قبور نهی شده‌ایم ولی اتّفاق بر عزیمت و الزام آور بودن آن قرار نگرفت، در نتیجه اگر در زیارت، کار حرامی از ناحیه زنان انجام شود، زیارت قبور بر آنان حرام می‌گردد و سخن رسول خداصلی الله علیه وآله که فرمود: و خداوند زنان زایر قبور را لعنت کند، بر این صورت حمل می‌شود. این روایت را محدّثان پنج گانه به جز نسائی نقل کرده‌اند و ترمذی آن را درباره قبر غیر از پیامبرصلی الله علیه وآله صحیح دانسته است».
در این کلام، حدیث «لعن اللَّه زوّارات القبور» بر مواردی که زنان مرتکب فعل حرامی شوند، حمل شده است.
محمّد بن شربینی می‌گوید:
«وقیل: تحرم؛ لما روی ابن ماجة والترمذی عن أبی هریرة - رضی الله عنه - أنّ النبیّ‌صلی الله علیه وآله لعن زوّارات القبور ولیس هذا الوجه فی «الروضة»، وبه قال صاحب «المهذّب» وغیره. وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرّؤیانی إذا أمن الإفتتان، عملاً بالأصل. والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک. ومحلّ هذه الأقوال فی غیر زیارة قبر سیّدالمرسلین، أمّا زیارته فمن أعظم القربات للرجال والنسآء. والحقّ الدمنهوری به قبور بقیّة الأنبیآء والصالحین والشهداء وهو ظاهر»؛(172) «و بعضی گفته‌اند: حرام است؛ به خاطر روایتی که ابن ماجه و ترمذی از ابوهریره نقل کرده‌اند که پیامبراکرم‌صلی الله علیه وآله زنان زیارت کننده قبور را لعن کرده است. و این وجه (حرمت) در کتاب «روضه» وجود ندارد. و بر همین معنا هم صاحب «مهذّب» و غیر او عقیده دارند. و بعضی دیگر هم گفته‌اند: مباح است. و صاحب کتاب «الاحیاء» بر این عقیده است. و رؤیانی هم آن را صحیح دانسته است؛ البته هنگامی که ایمن از فتنه؛ مثل گریه کردن و امثال آن باشد. علّت این حکم اصل (الاصالة البرائة) و خبر صحیح می‌باشد. البته این اختلاف اقوال بین علما در مورد زیارت قبور مؤمنین است؛امّا در خصوص زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله اختلافی بین علما نیست، و آن را از بالاترین مقرّبات الهی دانسته‌اند. و زیارت آن حضرت بر زنان و مردان مستحب است. دمنهوری، زیارت سایر پیامبران، صالحین و شهدا را هم به زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله ملحق کرده و زیارت آن‌ها را هم از بالاترین مقرّبات الهی دانسته است. و این کلام دمنهوری درست و ظاهر است».
6 - بعضی هم حدیث مذکور را بر زیارت قبور مشرکین حمل نموده‌اند.
سرخسی می‌گوید: «وقیل: المراد النهی عن زیارة قبور المشرکین فإنّهم ما منعوا عن زیارة قبور المسلمین قطّ (ألاتری) أنّه علیه الصلاة والسلام قال قد أذن لمحمّد فی زیارة قبر أمّه وکانت قد ماتت مشرکة»؛(173) «و بعضی گفته‌اند: مراد از نهی در زیارت قبور، نهی از زیارت قبور مشرکان است؛ چون که مشرکان، هرگز از زیارت قبور مسلمانان نهی نشدند. آیا ندیدی که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند به محمّد در زیارت قبر مادرش که در حال شرک مرده بود، اجازه داد(امّا به دیگران اذن نداده است)».
7 - این که این نهی برای زن‌هایی است که زیاد به زیارت قبور می‌روند؛ زیرا «زوّارات» صیغه مبالغه است و صیغه مبالغه دلالت بر کثرت و زیاده روی در آن مورد می‌کند و شامل اصل زیارت که خالی از کثرت و زیاده روی باشد، نمی‌شود.
شوکانی از قرطبی نقل می‌کند که می‌گوید: «اللعن المذکور فی الحدیث إنّما هو للمکثّرات من الزیارة لماتقتضیه الصیغة من المبالغة ولعلّ السبب مایفضی إلیه ذلک من تضییع حقّ الزوج والتبرّج وماینشأ من الصیاح ونحو ذلک. وقد یقال: إذا أمن جمیع ذلک فلا مانع من الإذن لهنّ؛ لأنّ تذکّر الموت یحتاج إلیه الرجال والنسآء. قال الشوکانی تعلیقاً علی کلام القرطبی: وهذا الکلام هو الّذی ینبغی إعتماده فی الجمع بین أحادیث الباب المتعارضة فی الظاهر»؛(174) «منظور از لعن مذکور در حدیث (لعن اللَّه زوّارات القبور) با توجّه به اقتضای صیغه مبالغه، مربوط به زنانی است که در زیارت، زیاده روی می‌کنند و شاید عاملی که باعث این نهی گردیده، ضایع شدن حق شوهر و خود آرایی زن (که رعایت آن برای شوهر لازم است) و چیزی که موجب بروز صیحه و فریاد و مانند آن‌ها می‌شود، باشد. و گاهی گفته می‌شود که اگر زیارت زنان از این مسائل ایمن باشد، مانع ندارد که به آن‌ها اجازه زیارت قبور داده شود؛ برای این‌که یادآوری مرگ، چیزی است که مردان و زنان به آن نیازمندند.
شوکانی ذیل کلام قرطبی گفته است: و این کلامی است که در جمع بین احادیث باب که در ظاهر با هم متعارض هستند، می‌توان به آن اعتماد نمود».
8 - این‌که نهی مذکور نسخ شده است. ابوعیسی ترمذی در ذیل این حدیث می‌گوید: «این نهی (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) قبل از آن بود که پیغمبر اجازه و ترخیص در زیارت قبور دهد؛ ولی بعد از ترخیص رسول خداصلی الله علیه وآله، در این رخصت، هم مردها و هم زن‌ها داخل هستند (بنابراین، این نهی، با ترخیص رسول خداصلی الله علیه وآله نسخ شده است)».
و خبر نسخ نهی مذکور و ترخیص زیارت برای زن‌ها دلالت می‌کند بر آنچه از عبداللَّه بن ابی ملیکه نقل شده است که گفت:
«روزی عایشه از قبرستان می‌آمد، پس به او گفتم: ای امّ المؤمنین! از کجا می‌آیی؟ گفت: از کنار قبر برادرم عبدالرحمان، پس به او گفتم: آیا رسول خداصلی الله علیه وآله از زیارت قبور نهی نفرموده است؟ گفت: آری، پیامبرصلی الله علیه وآله نهی نمود از زیارت قبور، ولی سپس به آن امر فرمود».
شوکانی می‌گوید:(175) «این حدیث را حاکم نقل نموده و ابن ماجه نیز به طور اختصار از عایشه نقل کرده است که پیامبر زیارت قبور را اجازه داده است».(176)
«عن أبی ملیکه عن عائشة أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله رخّص فی زیارة القبور»؛(177) «از ابی ملیکه از عایشه نقل شده است که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله به زیارت قبور رخصت و اجازه داده است».
حاکم پس از آن‌که حدیث «لعن رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله زوّارات القبور» را از حسان بن ثابت نقل می‌کند، می‌گوید: «وهذه الأحادیث المرویّة فی النهی عن زیارة القبور منسوخة والناسخ لها حدیث علقمة بن مرثد عن سلیمان بن بریدة عن أبیه عن النبیّ‌صلی الله علیه وآله: (قد کنت نهیتکم عن زیارة القبور ألا فزوروها فقد أذن اللَّه تعالی لنبیّه فی زیارة قبر أمّه). وهذا الحدیث مخرج فی الکتابین الصحیحین للشیخین رضی اللَّه عنهما»؛(178) «و این احادیثی که درباره نهی از زیارت قبور وارد شده، منسوخ هستند و ناسخ آن‌ها حدیث علقمة بن مرثد از سلیمان بن بریده از پدرش از پیامبرصلی الله علیه وآله است که فرمود: (در گذشته شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم، اکنون آن‌ها را زیارت کنید، و خدای متعال به پیامبر در زیارت مادرش اذن داد). و این حدیث، در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم رضی اللَّه عنهما نقل شده است».
9 - احادیث متعددی است که در جواز زیارت برای زنان صراحت دارد و مقتضای جمع بین این احادیث و حدیث مورد بحث این است که حدیث مذکور را حمل بر کراهت نماییم، چنان که مجموع این روایات، در بخش قول به جواز ذکر می‌شود.

ب) نقد قاعده سدّ ذرایع‌

به قاعده سدّ ذرایع بر حرمت زیارت قبور بر زنان نیز این گونه پاسخ می‌دهیم:
اوّلاً: اجرای این قاعده در این مورد در حقیقت اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا ظاهر نصوص، جواز زیارت زنان از قبور می‌باشد.
ثانیاً: این قاعده موردش جایی است که عملی به طور حتم راهی به سوی حرام باشد و به حرام منجر شود که باید راه را بر آن بست تا مردم به حرام نیفتند. در مورد زنان نمی‌توان این قاعده را به طور کلّی و عموم اجرا کرد؛ زیرا بسیاری از زنان هستند که صبور بوده بلکه از مردان هم صبورترند، و با حجاب کامل و وقت خلوت به زیارت قبور می‌روند که هرگز باعث فتنه خودشان یا دیگران نمی‌شوند. و لذا استدلال و توجیه و استحسان بن باز در همه موارد جاری نیست.

فتاوای جواز

عده‌ای از علمای اهل سنّت و فقهای آنان تصریح به جواز زیارت زنان از قبور کرده‌اند. اینک به برخی از عبارات و فتاوی آنان اشاره می‌کنیم:
1 - ابن عبد البر بعد از نقل این احادیث از ابوبکر نقل کرده که گفت: از اباعبداللَّه احمد بن حنبل شنیدم، هنگامی که از او درباره زیارت زنان از قبور سؤال شد، گفت: «أرجو إن شآء اللَّه أن لایکون به بأس»؛(179) «امیدوارم که در آن - ان شاء اللَّه - مشکلی نباشد.»
2 - ابن عابدین می‌گوید: «هل تستحبّ زیارة قبره‌صلی الله علیه وآله للنسآء؟ الصحیح: نعم بلاکراهة، بشروطها علی ما صرّح به بعض العلمآء، أمّا علی الأصحّ من مذهبنا - وهو قول الکرخی وغیره، من أنّ الرخصة فی زیارة القبور ثابتة للرجال والنسآء جمیعاً - فلا أشکال، وأمّا علی غیره فذلک نقول بالإستحباب، لأطلاق الأصحاب، بل قیل: واجبة، ذکره فی شرح اللباب»؛(180) «آیا زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله برای زنان مستحب است؟ قول صحیح آن است که آری، بدون کراهت، ولی با شروط آن، آن گونه که برخی از علما به آن تصریح کرده‌اند. اما بنابر قول صحیح‌تر از مذهب ما که قول کرخی و دیگران است که رخصت در زیارت قبور برای تمام مردان و زنان ثابت است، دیگر اشکالی وجود ندارد. و اما بنابر رأی دیگران، قول به استحباب را به جهت اطلاق اصحاب قائل می‌شویم. بلکه گفته شده که زیارت واجب است، بنابر آنچه در شرح لباب آن را ذکر کرده است.»
3 - ترمذی بعد از نقل حدیث می‌گوید: «وقد رأی بعض أهل العلم أنّ هذا کان قبل أن یرخّص النبیّ‌صلی الله علیه وآله فی زیارة القبور، فلمّا رخّص دخل فی رخصته الرجال والنسآء»؛(181) «برخی از اهل علم معتقدند که این حدیث مربوط به قبل از رخصت پیامبرصلی الله علیه وآله در زیارت قبور بوده، و لذا هنگامی که حضرت رخصت داد، مردان و زنان در این رخصت داخل شدند.»
4 - شیخ منصور علی ناصف از علمای الازهر می‌گوید: «الأمر فی زیارة القبور للندب عند الجمهور، وللوجوب عند ابن حزم ولو مرة واحدة فی العمر»؛(182) «نزد جمهور اهل سنّت، امر در زیارت قبور برای استحباب و نزد ابن حزم برای وجوب است ولو یک مرتبه در طول عمر.»
آن‌گاه در ادامه می‌گوید: «زیارة النسآء للقبور جآئزة بشرط الصبر وعدم الجزع وعدم التّبرّج وأن یکون معها زوج أو محرم، منعاً للفتنة...»؛(183) «زیارت زنان از قبرها جایز است به شرط آن‌که صبر داشته و جزع نکنند و همانند عصر جاهلیت بیرون نیایند. و این‌که همراه آنان همسرشان یا محرمی باشد تا از فتنه جلوگیری شود.»

فتاوای اهل سنّت در جواز زیارت قبور برای بانوان‌

5 - سرخسی - از علمای حنبلی - می‌گوید: «والأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال والنسآء جمیعاً. فقد روی أنّ عائشة رضی اللَّه عنها کانت تزور قبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله فی کلّ وقت وأنّها لمّا خرجت حاجّة زارت قبر أخیها عبدالرحمن‌رضی الله عنه»؛(184) «و صحیح‌تر نزد ما این است که رخصت و اجازه زیارت قبور در حقّ همه مردان و زنان ثابت است. و از عائشه روایت شده که قبر رسول خداصلی الله علیه وآله را در هر وقتی زیارت می‌کرد و هرگاه حاجتی داشت، قبر برادرش عبدالرحمان - رضی اللَّه عنه - را زیارت می‌نمود.»
6 - محمّدبن شربینی شافعی، ضمن نقل اقوال می‌گوید:
«وقیل: تباح. جزم به فی «الأحیآء» وصحّحه الرؤیانی إذا أمن الإفتتان عملاً بالأصل والخبر فیما إذا ترتّب علیها بکآء ونحو ذلک»؛(185) «و گفته شده زیارت قبور برای زنان مباح و جایز است... به جهت عمل به اصل اباحه، و خبر: (لعن رسول اللَّه زوّارات القبور) در موردی است که گریه و نحو آن بر آن مترتّب شود».
7 - ابن قدامه می‌گوید: «إختلفت الروایة عن أحمد فی زیارة النسآء القبور فروی عنه کراهتها»؛ «از احمد روایات مختلف درباره زیارت قبور از جانب زنان رسیده است. از او قول به کراهت روایت شده است.»
تا آنجا که می‌گوید: «والروایة الثانیة لایکره»؛(186) «روایت دوّم آن است که کراهت ندارد.»
8 - ابن حجر می‌گوید: «فائدة: ممّا یدلّ للجواز بالنسبة إلی النسآء ما رواه مسلم عن عائشة قالت: کیف أقول یا رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله؟ تعنی إذا زرت القبور، قال: قولی السلام علی أهل الدیار من المؤمنین»؛(187) «فایده: از جمله روایاتی که دلالت بر جواز زیارت زنان می‌کند، روایت مسلم از عایشه است که به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کرد:ای رسول خدا! چه بگویم؟ حضرت فرمود: منظورت هنگام زیارت قبور است؟ بعد فرمود: بگو: سلام بر اهل سرزمین مؤمنان!»
و بعد روایت حاکم در مورد زیارت فاطمه‌علیها السلام قبر عمویش حمزه را در هر روز جمعه نقل می‌کند.
9 - و در مبسوط سرخسی است که می‌گوید:
«و الأصحّ عندنا أنّ الرخصة ثابتة فی حقّ الرجال و النساء جمیعاً»؛(188) «و صحیح‌تر در نظر ما این است که رخصت و اجازه زیارت در حقّ همه مردان و زنان ثابت است».

فلسفه زیارت قبور اولیای الهی‌

زیارت قبور اولیای الهی؛ خصوصاً پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله و امامان معصوم‌علیهم السلام آثار و برکاتی دارد که می‌تواند ملاک حسن و رجحان آن باشد. اینک به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1 - بزرگان دین و اولیای الهی در حقیقت الگوهایی هستند که با اقتدای به آنان به کمال و سعادتِ دنیا و آخرت خواهیم رسید. این مسئله تنها اختصاص به جوامع دینی ندارد، بلکه همه جوامع بشری درصدد بزرگ جلوه دادن الگوهایی هستند که مردم با اقتدای به آنان در طریق سعادت و کمال قرار گیرند. این الگوها اگرچه زنده نیستند، ولی با دعوت مردم به زیارت قبرشان، مردم را به یاد خود انداخته و آن‌ها را به کمالات سوق خواهند داد؛ مثلاً در بسیاری از کشورها میدان و مجسمه‌ای را به نام سرباز گمنام قرار می‌دهند، که رمز فداکاری خالص در راه وطن است تا مردم از این طریق همیشه به این فکر باشند که هر گاه کشور مورد هجوم اجانب قرار گرفت، از خود فداکاری نشان دهند.
بنابر این حضور یافتن بر سر قبر بزرگان و اسوه‌ها، از حیث روانی آثار و برکات خاصّی دارد که روان‌شناسان از آن غافل نبوده‌اند.
عباس محمود عقاد می‌گوید: «خواست روزگار و اتفاقات این بوده که قافله حسین بعد از آن‌که از هر طرف جلو آن گرفته شد به سوی کربلا سوق داده شود، کربلایی که تاریخش تا امروز با تاریخ اسلام گره خورده و حقّش آن است که به تاریخ بنی‌نوع انسان گره بخورد.
کربلا امروز حرمی است که مسلمانان به جهت عبرت و درس‌آموزی، او را زیارت کرده و غیر مسلمانان نیز به جهت سیر و سیاحت به زیارت او می‌روند. ولی کربلا اگر قرار باشد که حقّش ادا شود سزاوار است که مزار هر انسانی باشد که برای نوع خود قداست و فضیلتی قائل است؛ زیرا به یاد نداریم بقعه‌ای از بقعه‌های زمین که اسمش با جمله‌ای از فضایل و مناقب انسانی مقرون باشد، بزرگ‌تر از زمین کربلا بعد از شهادت امام حسین‌علیه السلام...».(189)
2 - زیارت از مظاهر حبّ است. شکی نیست که اهل‌بیت‌علیهم السلام محبتشان از جهات مختلف بر ما لازم و واجب است. پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود: «أحبّوا أهل بیتی لحبّی»؛(190) «اهل بیتم را به جهت دوستی من دوست بدارید.» لذا همان‌گونه که محبت پیامبرصلی الله علیه وآله واجب است، محبت اهل بیتش هم لازم است. از طرفی دیگر می‌دانیم که حبّ، مظاهر و بروز دارد، و تنها در اطاعت و دوستی قلبی خلاصه نمی‌شود. یکی از این مظاهر، زیارت قبر آنان است.
3 - زیارت قبور اولیای الهی از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله پرداخت اجر و مزد رسالت است. خداوند متعال می‌فرماید: « قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»؛(191) «بگو: من از شما اجر رسالت نمی‌خواهم جز این که مودت مرا در حقّ خویشاوندانم منظور بدارید.» یکی از مصادیق مودت ذوی القربی، زیارت قبور آنان است.
4 - زیارت قبور اولیای الهی تعبیری از عمق ارتباط انسان با خط اولیای خداوند متعال است.
5 - زیارت اولیای الهی در حقیقت تجدید عهدی با آن‌ها است. می‌دانیم که هر یک از امامان بر ما ولایت دارند و ما هم باید ولایت آنان را پذیرفته و با آنان بیعت نماییم. این بیعت تنها با گفتن نیست، بلکه باید بیعت قلبی خود را ابراز نماییم، که در حال حاضر با زیارت قبور آن‌ها و حضور در کنار مرقد شریفشان صورت می‌گیرد.
لذا در روایتی از امام رضاعلیه السلام آمده: «همانا برای هر امامی عهدی بر گردن اولیا و شیعیانشان است که وفای به آن عهد و حسن ادای آن، زیارت قبور آنان است».(192)
6 - حضور در کنار قبر اولیای خدا انسان را از جنبه روحی و معنوی زنده کرده و روح تازه معنوی به انسان افاضه می‌کند.
7 - با این عمل، اولیای الهی نیز ما را دوست می‌دارند که خود سبب نزول برکات بر ما می‌گردد.
8 - زیارت کردن و قرار گرفتن در کنار قبور اولیای الهی، ما را به یاد فداکاری‌های آنان انداخته و لذا با خدای خود پیمان می‌بندیم که مانند آنان باشیم.
9 - زیارت قبور اولیای الهی در حقیقت اعلان عملی به ادامه دادن راه آن بزرگان و انزجار و تبرّی از دشمنان آنان است.

فضیلت زیارت قبر امام حسین‌علیه السلام‌

در روایات اهل بیت‌علیهم السلام سفارش فراوانی در مورد زیارت قبر امام حسین‌علیه السلام شده است؛ از جمله:
1 - امام باقرعلیه السلام می‌فرماید: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین‌علیه السلام امر کنید؛ زیرا به جای آوردن آن بر هر مؤمنی که اقرار به امامت حسین‌علیه السلام از جانب خدای عزّوجلّ دارد، واجب و فرض است».(193)
2 - امام صادق‌علیه السلام فرمود: «هر کس از شیعیان ما به زیارت قبر حسین‌علیه السلام رود باز نمی‌گردد تا این‌که تمام گناهان او بخشوده شود».(194)
3 - امام رضاعلیه السلام از پدرش و او از جدش امام صادق‌علیه السلام نقل کرده که فرمود: «همانا ایام زائرین حسین‌علیه السلام جزء عمرشان حساب نمی‌شود».(195)
4 - امام صادق‌علیه السلام فرمود: «هر کس که می‌خواهد در جوار پیامبرصلی الله علیه وآله و جوار علی و فاطمه‌علیهما السلام باشد، هرگز زیارت حسین بن علی‌علیهما السلام را رها نکند».(196)
5 - امام صادق‌علیه السلام فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین آید؛ در حالی که عارف به حق اوست، گناهان گذشته و آینده او بخشوده خواهد شد».(197)
6 - احمد بن محمّد بن ابی نصر می‌گوید: یکی از اصحاب ما از امام رضاعلیه السلام درباره ثواب زیارت قبر امام حسین‌علیه السلام سؤال کرد، حضرت فرمود: «معادل با عمره است».(198)
7 - محمّد بن سنان می‌گوید: از امام رضاعلیه السلام شنیدم که می‌فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین‌علیه السلام رود، خداوند متعال برای او ثواب حج قبول شده خواهد نوشت».(199)
8 - امام صادق‌علیه السلام می‌فرماید: «زیارت قبر حسین‌علیه السلام معادل ثواب بیست حج است، بلکه افضل از بیست حج».(200)

چرا زیارت امام حسین‌علیه السلام از زیارت کعبه افضل است؟

برخی از مغرضین از وهابیان با مشاهده این روایات در کتب شیعه خشمگین شده و شدیداً بر شیعه امامیه به سبب وجود این روایات حمله کرده‌اند. اینان می‌گویند: وجود این‌گونه روایات مردم را از فریضه حج بازداشته و عقیده آنان را نسبت به حج سُست می‌کند یا این‌که موجب تفضیل امام حسین‌علیه السلام بر خداوند متعال می‌شود - نعوذباللَّه تعالی - لذا باید از نشر این‌گونه افکار و عقاید جلوگیری کرد، چون نوعی غلو است.
در جواب از این اشکال می‌گوییم:
1 - ممکن است که این روایات جنبه رمزی داشته باشد؛ یعنی هر گاه اسلام در خطر است و مردم تنها توجهشان به ظاهر شریعت (نماز، روزه، حج و غیره) است؛ در حالی که این قالب‌ها از روح تهی است باید با گذراندن خطّ سرخ شهادت، ابتدا روح را در کالبد شریعت و جامعه اسلامی وارد نمود، آن‌گاه به ظاهر شریعت پرداخت.
در کشور اسلامی که تنها اسم اسلام باشد، ولی از روح شریعت خبری نباشد باید ابتدا با پیمودن راه حسینی امّت را نسبت به حقیقت اسلام آشنا کرد و آن‌گاه به ظاهر شریعت پرداخت؛ یعنی همان کاری که امام حسین‌علیه السلام نمود؛ زیرا آن وقتی که همه برای اعمال حج به مکه آمده‌اند، ایشان اعمال حجّ خود را نیمه تمام گذاشته و به امر مهمی پرداخت که احیای امر به معروف و نهی از منکر، بیداری ملت و احیای شریعت است.
2 - اگر کعبه احترام دارد از آن جهت است که به امر خداوند توسط انبیای الهی بنا شده است و طبق نص برخی از روایات، موازی عرش الهی و مظهری از مظاهر ربوبی است، ولی امام کلمة اللَّه و مظهر جامع جمیع صفات جمال و جلال الهی است. لذا در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «من أراد اللَّه بدأ بکم، ومن وحّده قبل عنکم، ومن قصده توجّه بکم»؛(201) «هر که خدا را اراده کرده از شما شروع خواهد کرد، و هر که خدا را به وحدانیت شناخته از شما قبول کند، و هر کس خدا را قصد کرده به شما توجّه کند.» در دعای ندبه نیز می‌خوانیم: «أین وجه اللَّه الّذی إلیه یتوجّه الأولیآء»؛(202) «کجاست وجه خدا که اولیا به او توجّه کنند؟»
3 - بر هر فرد مسلمانی واجب است که احکام شرعی؛ از جمله حج و مسائل آن را فرا گرفته و آن‌گاه به حج برود و اعمال آن را به جای آورد. از آنجا که امام، مبیّن شریعت نبوی است، باید ابتدا به سراغ او رفته و با التزام به امامت و ولایت تشریعی و تکوینی او سراغ حج و اعمال آن برویم.
4 - روایات به افضلیت زیارت امام حسین‌علیه السلام با معرفت به حقّ امام بر حجّ غیر واجب اشاره دارند، نه حجّ واجب؛ زیرا هیچ‌گاه فعل مستحبّی از فعل واجب افضل نمی‌شود.

حکم طواف بر قبور اولیا

دیدگاه اهل سنّت‌

از نظر اهل سنّت طواف در اطراف قبر رسول خداصلی الله علیه وآله حرام و منهی‌عنه است. اینک به عباراتی از اهل سنّت در این زمینه می‌پردازیم:
1 - محیی الدین نووی می‌نویسد: «لایجوز أن یطاف بقبره»؛(203) «طواف کردن به دور قبر پیامبرصلی الله علیه وآله جایز نیست».
2 - محمّد بن شربینی می‌نویسد: «ولیحذر من الطواف بقبره‌صلی الله علیه وآله»؛(204) «باید از طواف کردن به دور قبر پیامبرصلی الله علیه وآله بپرهیزد».
3 - سمهودی در آداب حرم مطهّر نبوی می‌نویسد: «ومنها: أن یجتنب لمس الجدار وتقبیله والطواف به، والصلاة إلیه»؛(205) «و از جمله آداب این است که از لمس کردن دیوار و بوسیدن آن و طواف به دور قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و نماز به طرف آن خودداری کند».

تفصیلی درباره طواف بر قبور اولیا

طواف بر قبور اولیا علی الخصوص رسول خداصلی الله علیه وآله و سایر انبیا و امامان از اهل بیت‌علیهم السلام از نظر قصد و عنوانی که طواف کننده دارد بر چند نوع است:
1 - این‌که به عنوان عبادت انجام گیرد همان‌گونه که طواف خانه خدا به این عنوان و نیت است.
شکی نیست که طواف به این عنوان را اگر کسی به دور قبر ولیّ خدا انجام دهد بدعت و حرام بوده بلکه به یک معنا شرک است.
2 - این‌که طواف را به عنوان عبادت و پرستش آن ولیّ و تعظیم به قصد الوهیت یا ربوبیّت او انجام ندهد، بلکه تنها به قصد این انجام دهد که مستحب و مطلوب شرعی است. این نوع نیز حرام و بدعت است؛ چون امر استحبابی بر طواف به دور قبور اولیای الهی حتی رسول خداصلی الله علیه وآله نرسیده است.
3 - این‌که شخص طواف کننده فقط به این جهت طواف می‌کند که صاحب قبر را دوست دارد و به جهت علاقه‌ای که به او دارد دور او می‌گردد، و لذا مقیّد به هفت شوط هم نیست. این نوع طواف محذوریّت شرعی ندارد، و بر فرض که دلیلی بر حرمت طواف بر غیرخانه خدا (کعبه)باشد از این مورد انصراف دارد.
4 - این‌که طواف را تنها به قصد تبرّک انجام دهد نه عبادت. و از آن جهت که تبرّک جستن از اولیای الهی - آن‌گونه که خود به اثبات رساندیم - اشکالی ندارد، این نوع از طواف نیز خالی از اشکال است.

بررسی روایات‌

از آنجا که ممکن است برخی به روایاتی از اهل بیت‌علیهم السلام درباره طواف بر قبر و ظهور آن‌ها در نهی تمسک کنند، لذا ضرورت دارد که به بررسی اجمالی این روایات بپردازیم:
حلبی از امام صادق‌علیه السلام نقل کرده که فرمود: «لاتشرب وأنت قائم، ولاتطف بقبر ولاتبُل فی مآء نقیع، فإنّ من فعل ذلک فأصابه شی‌ء فلایلومنّ إلّا نفسه...»؛(206) «در حال ایستاده آب نیاشام، و طواف به قبری مکن و در آب گوارا و زلال بول نکن؛ زیرا کسی که چنین کرد و به او چیزی رسید به جز خودش کسی دیگر را ملامت نکند».
و نیز محمّد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق‌علیهما السلام نقل کرده که فرمود: «لاتشرب وأنت قآئم، ولاتبل فی مآء نقیع، ولاتطف بقبر...»؛(207) «در حالی که ایستاده‌ای شرب مکن و در آب گوارا بول نکن، و به قبری طواف منما...».
این دو روایت گرچه از جهت سند قوی است؛ زیرا هردوی آن‌ها صحیح است،ولی از جهت دلالت نه تنها راجع به طواف به معنای دور زدن نیست، بلکه موردی به بحث ما ندارد.
مراد از طواف در این دو حدیث، غائط کردن است نه طواف نمودن و دور زدن. شاهد بر این مطلب عبارت طریحی در «مجمع البحرین» است که در ماده «طواف» می‌گوید: «الطّواف: الغائط ومنه الخبر: لایصلّ أحدکم وهو یدافع الطّوف. ومنه الحدیث: لاتبل فی مستنقع، ولاتطف بقبر»؛(208) «طواف به معنای غائط است. و از همین ماده است روایتی که می‌گوید: یکی از شما نباید نماز خود را در حال فشار غائط به جای آورد. و از همین معنا است حدیثی که می‌گوید: در آب گوارا بول مکن و به قبری طواف منما».
و نیز جوهری در «صحاح اللغة» می‌نویسد: «الطّواف: الغائط، تقول منه: طاف یطوف طوفاً واطّاف اطّیافاً، إذا ذهب إلی البراز لیتغوّط»؛(209) «طواف به معنای غائط است. تو از این ماده می‌گویی: طاف یطوف طوفاً و اطّاف اطّیافاً، هنگامی‌که شخصی بیرون رود تا غائط کند».
فیروز آبادی در «قاموس اللغة» می‌نویسد:«طوف به معنای غائط است. طاف یعنی به جهت غائط کردن بیرون رفت».(210)
شبیه همین معنا را زبیدی در «تاج العروس» آورده است.
وانگهی، مناسبت فقرات حدیث، میان ایستاده آب خوردن و بول کردن در آب راکد و گودال هایی که در آن‌ها آب جمع می‌شود با میان قبور غائط کردن است نه دور گشتن و طواف نمودن بر قبور.
به خصوص تعلیلی که در روایت اول برای ارتکاب این امور آمده است که می‌فرماید: «اگر به او چیزی از (خطر) رسید به جز خودش کسی دیگر را ملامت نکند». این تعلیل با غائط کردن مناسبت دارد؛ زیرا این عمل خالی از خطرهای روحی و جسمی نیست. علاوه بر این‌که غائط نمودن بر روی قبور مؤمنین موجب هتک حرمت صاحبان قبور می‌شود.
تأیید این مطلب که دو روایت فوق مربوط به غائط کردن بر قبور است نه طواف کردن و دور زدن بر قبور، این‌که صاحب وسائل در همان باب روایتی را از یحیی بن اکثم نقل کرده که در حدیثی گفت: «بینا أنا ذات یوم دخلت أطوف بقبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله، فرأیت محمّد بن علیّ الرضاعلیه السلام یطوف به، فناظرته فی مسائل عندی...»؛ «هنگامی که من روزی وارد بقعه رسول خدا شدم تا قبر حضرتش را طواف نمایم، مشاهده کردم محمّدبن علی الرضاعلیه السلام (جواد الائمه) را که مشغول طواف به دور قبر پیامبرصلی الله علیه وآله بود. من در مورد مسائلی چند که نزدم بود با آن حضرت‌علیه السلام مناظره کردم...».

تحقیقی از علامه مجلسی‌

علامه مجلسی در اینجا بحث بلیغی فرموده و انصافاً حق مطلب را ادا کرده است. او پس از آن‌که روایت اولی را که از «علل الشرایع» نقل شده ذکر می‌کند می‌گوید: «یحتمل أن یکون النهی عن الطواف بالعدد المخصوص الّذی یطاف بالبیت...»؛(211) «محتمل است که مقصود از نهی به طواف، طواف به هفت بار است که مخصوص خانه خدا است...».
او سپس روایت وارده از کتاب «کافی» راجع به طواف حضرت جواد الائمه‌علیه السلام به نقل از یحیی بن اکثم را نقل کرده و در ذیل آن می‌گوید: «والأحوط أن لایطوف إلّا للإتیان بالأدعیة والأعمال المأثورة وإن أمکن تخصیص النهی بقبر غیر المعصوم، إن کان معارض صریح. ویحتمل أن یکون المراد بالطواف المنفی هنا التغوّط»؛(212) «و احتیاط آن است که جز برای خواندن دعاها و عمل هایی که رسیده به دور قبر طواف نکند، گرچه ممکن است که نهی را به قبر غیرمعصوم اختصاص دهیم درصورتی که معارض صریحی بر جواز وجود داشته باشد. و احتمال دارد که مراد به طوافی که نهی شده غائط کردن باشد».
آن‌گاه مرحوم مجلسی برای اثبات احتمال اخیر به کلامی از کتاب «النهایة» ابن اثیر تمسک می‌کند که طواف به معنای غائط کردن است. و در آخر با تمسک به روایاتی دیگر این معنا را ترجیح می‌دهد.
مرحوم محدّث نوری نیز در «مستدرک الوسائل» کتاب المزار حق مطلب را ادا کرده است؛ زیرا:
اوّلاً: عنوان باب را برخلاف صاحب وسائل، باب جواز طواف کردن و دور گشتن برقبور قرار داده است.
ثانیاً: طواف در روایت مورد نظر را به معنای غائط و حدث گرفته است.

دست کشیدن و بوسیدن قبور اولیا

یکی از اعمالی که شدیداً مورد مذمّت و طعن وهابیان قرار گرفته و آن را بدعت و شرک می‌نامند مسأله مسح کردن و دست کشیدن بر قبور اولیای الهی و حتی پرده خانه کعبه و دیوار کعبه است. آن‌ها نه تنها حکم به حرمت و شرک بودن این عمل کرده‌اند، بلکه شدیداً با آن به مقابله فیزیکی می‌پردازند. اینک جا دارد این عمل را به طور خصوص مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

اقوال در مسأله‌

اشاره

درباره دست مالیدن و مسح کردن بر قبور اولیای الهی حتی قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و هرآنچه به حضرت مرتبط است اقوالی از علمای اهل سنّت رسیده است.

1 - قول به حرمت‌

ابن عثیمین می‌گوید: «برخی از زائرین دست به محراب و منبر و دیوار مسجد می‌کشند، که تمام این‌ها بدعت است».(213)
سمهودی از زعفرانی نقل می‌کند که گفته است: «قرار دادن دست بر روی قبر و مسّ کردن و بوسیدن آن از بدعت‌هایی است که شرعاً منکر است».(214)

2 - قول به عدم استحباب‌

برخی تنها به عدم استحباب شرعی آن اشاره کرده و اصل این عمل را بدعت یا حرام ندانسته‌اند. عبدالرحمن بن قدامه می‌نویسد:
«مسح کردن دیوار قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و بوسیدن آن مستحب نیست. احمد می‌گوید: حکم آن را نمی‌دانم. اثرمی می‌گوید: اهل مدینه را دیدم که قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را لمس نمی‌کنند، بلکه در کناری می‌ایستند و سلام می‌دهند. ابوعبداللَّه می‌گوید: ابن عمر نیز چنین انجام می‌داد. او می‌گوید: امّا درباره منبر، ابراهیم بن عبداللَّه بن عبدالقاری روایت می‌کند که او ابن عمر را دید که دستش را بر محل نشستن پیامبرصلی الله علیه وآله بر روی منبر گذاشت و سپس دست خود را بر صورتش کشید.»(215)
نووی بعد از نقل کلامی از ابوموسی در این‌باره می‌گوید: «... و نیز به خاطر این‌که استلام دو رکن شامی کعبه مستحب نیست؛ چون سنّت نبوده است، با این‌که استلام دو رکن دیگر آن مستحب است. با این وصف، مسّ قبور به طریق اولی مستحب نمی‌باشد. و خداوند به حکم این مسأله داناتر است».(216)

3 - قول بر کراهت‌

محیی الدین نووی در جایی دیگر می‌گوید: «قالوا: ویکره مسحه بالید وتقبیله بل الأدب أن یبعد منه کما یبعد منه لوحضره فی حیاته‌صلی الله علیه وآله. هذا هو الصواب الّذی قاله العلمآء وأطبقوا علیه...»؛(217) «گفته‌اند: مسح با دست و بوسیدن قبر پیامبرصلی الله علیه وآله مکروه است، بلکه ادب اقتضا می‌کند که از قبر دور باشد همان طوری که در حال حیات حضرت نزد او حاضر می‌شدند. این سخن درستی است که علماء گفته‌اند و بر آن اجماع و اتفاق دارند...».
محمّد بن شربینی می‌گوید: «ویکره مسحه بالید وتقبیله»؛(218) «و مسح قبر پیامبرصلی الله علیه وآله با دست و بوسیدن آن کراهت دارد».

4 - قول به جواز و استحباب‌

روایات اول تا ششم

شیعه امامی به طور اتفاق و بسیاری از علمای اهل سنّت معتقد به جواز بلکه استحباب لمس کردن و بوسیدن قبور اولیای الهی و در رأس آن‌ها پیامبر اسلام می‌باشند. و در این حکم به روایاتی چند تمسک کرده‌اند:
1 - ابن حجر در این باره می‌نویسد: «فآئدة أخری: إستنبط بعضهم من مشروعیة تقبیل الأرکان جواز تقبیل کلّ من یستحقّ التعظیم من آدمیّ وغیره، فأمّا تقبیل ید الآدمیّ فیأتی فی کتاب الأدب. وأمّا غیره فنقل عن الإمام أحمد أنّه سئل عنه تقبیل منبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله وتقبیل قبره فلم یر به بأساً. واستبعد بعض أتباعه صحّة ذلک. ونقل عن ابن أبی الصیف الیمانی أحد علمآء مکّة من الشافعیة جواز تقبیل المصحف وأجزاء الحدیث وقبور الصالحین وباللَّه التوفیق».؛(219) «بعضی از علما از مشروع بودن ارکان کعبه، جایز بودن بوسیدن هرکسی را که مستحقّ تعظیم باشد از آدم و غیر آن، برداشت نموده‌اند؛ امّا حکم بوسیدن دست آدمی، در کتاب الادب می‌آید و امّا درباره غیر آدمی از امام احمد نقل شده است که از او درباره بوسیدن منبر و قبر پیامبرصلی الله علیه وآله سؤال شد، او این مسأله را بی‌اشکال دانست، ولی بعضی از پیروان او صحیح بودن آن را بعید شمرده‌اند. و از ابن ابی صیف یمانی یکی از علمای شافعی مکه، جایز بودن بوسیدن مصحف (قرآن) و اجزای حدیث و قبور صالحان، نقل شده است و توفیق از ناحیه خداست».
این مطلب در کتاب «نیل‌الاوطار» شوکانی از کتاب فتح الباری (نیز) نقل شده است.
2 - سمهودی می‌گوید: «قال العزّ فی کتاب العلل والسؤالات لعبداللَّه بن أحمد بن حنبل عن أبیه روایة أبی علیّ بن الصوف عنه، قال عبداللَّه: سألت أبی عن الرجل یمسّ منبر رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله ویتبرّک بمسّه، ویقبّله ویفعل بالقبر مثل ذلک رجآء ثواب اللَّه تعالی، قال: لابأس به. قال العزّ بن جماعة: وهذا یبطل ما نقل عن النووی من الإجماع. قلت: النووی لم یصرّح بنقل الإجماع لکن قوّة کلامه تفهمه»؛(220) «عزّ می‌گوید: در کتاب «العلل و السؤالات» عبداللَّه بن احمد بن حنبل از پدرش روایت ابی علیّ بن صوف را از او نقل کرده که عبداللَّه گفت: از پدرم درباره مردی که منبر رسول خداصلی الله علیه وآله را مسّ می‌کند و به آن تبرّک می‌جوید و آن را می‌بوسدو همین کار را با قبر آن حضرت به امید ثواب انجام می‌دهد، پرسیدم او گفت: این کار اشکال ندارد. عزّبن جماعه می‌گوید: این سخن، اجماع منقول از نووی را باطل می‌کند. می‌گویم: نووی به نقل اجماع، تصریح نکرده و لیکن قوّت کلامش اجماع را می‌فهماند».
3 - قاضی سبکی می‌گوید: «إنّ عدم التمسّح بالقبر لیس ممّا قام الإجماع علیه: قد روی ... فی أخبار المدینة...قال: أقبل مروان بن الحکم، فإذا رجل ملتزم القبر، فأخذ مروان برقبته ثمّ قال: هل تدری ماتصنع؟ فأقبل علیه فقال: نعم إنّی لم آت الحجر، ولم آت اللّبن، إنّما جئت رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله»؛(221)«بر جایز نبودن مسح قبر، اجماع اقامه نشده‌است. در «اخبار مدینه» روایت شده است که مروان بن حکم با مردی که به قبر پیامبر ملتزم شده بود (به آن چسبیده بود) مواجه شد، مروان گردن او را گرفت و گفت: آیا می‌دانی که چه می‌کنی؟ آن مرد به مروان رو کرد و گفت: آری، من‌سنگ وخشت را نگرفته‌ام بلکه من به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده‌ام».
این جریان را علامه امینی‌رحمه الله از داوود بن ابی صالح این گونه نقل می‌کند: «أقبل مروان یوماً فوجد رجلاً واضعاً وجهه (جبهته) علی القبر فأخذ مروان برقبته ثمّ قال: هل تدری ماتصنع؟ فأقبل علیه فإذا أبوأیّوب الأنصاری، فقال: نعم إنّی لم آت الحجر إنّما جئت رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله ولم آت الحجر سمعت رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله یقول: لاتبکوا علی الدین إذا ولیه أهله ولکن أبکوا علی الدین إذا ولیه غیر أهله»؛(222) «روزی مروان بن حکم با مردی که صورتش (پیشانی‌اش) را روی قبر (پیامبر) گذاشته بود، مواجه شد، مروان گردن او را گرفت و گفت: آیا می‌دانی که چه می‌کنی؟ وقتی به او رو کرد، دید ابوایّوب انصاری است و گفت: آری، من برای سنگ نیامده‌ام بلکه به پیشگاه رسول خداصلی الله علیه وآله آمده‌ام که می‌فرمود: هرگاه متولّی و سرپرست دین، اهل آن بود،بر دین گریه نکنید و لیکن بر دین بگریید آن‌گاه که سرپرستی آن را (انسان) نااهلی عهده دار شود».
بعد علامه می‌گوید: «این جریان را حاکم در «مستدرک»(223) نقل کرده و آن را صحیح دانسته و عده‌ای دیگر (نیز) نقل نموده‌اند». می‌گوید: این داستان به ما خبر می‌دهد که منع از توسّل به قبور طاهره از زمان صحابه از بدعت‌های اموی‌هاست و از هیچ صحابی انکار توسّل به قبر پیغمبر و تبرّک به آن غیر از زاییده بنی امیّه مروان حکم شنیده نشده است».(224)
4 - سمهودی نیز می‌گوید: «أنّ بلالاً لمّا قدم من الشام لزیارة النبیّ‌صلی الله علیه وآله أتی‌القبر، فجعل یبکی عنده، ویمرغ وجهه علیه، وإسناده جیّد»؛(225) «هنگامی که بلال برای زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله از شام برای زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله مشرّف شد، نزد قبر پیامبر آمد و نزد قبر گریه می‌کرد و صورتش را بر آن می‌مالید. سندهای این روایت خوب است».
علامه امینی داستان بلال را از ابن عساکر در تاریخ شام و حدود ده نفر از بزرگان معروف اهل سنّت در «الغدیر»(226) نقل نموده است.
5 - طاهر بن یحیی حسینی می‌گوید: «حدّثنی أبی عن جدّی جعفر بن محمّد عن أبیه عن علیّ‌علیه السلام قال: لمّا رُمِس رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله جائت فاطمة رضی اللَّه تعالی عنها، فوقفت علی قبره‌صلی الله علیه وآله، وأخذت قبضةً من تراب القبر ووضعت علی عینیها وبکت، وأنشأت تقول:
ماذا علی مَن شمّ تربة أحمد
أن لایشمّ مَدَی الزمان غَوالیا
صبّت علیّ مصائب لو أنّها
صبَّت علی الأیّام عِدن لیالیاً(227)
«پدرم از جدّم از جعفر بن محمّد از پدرش از علی - رضی اللَّه عنه - برایم حدیث نقل کرد که فرمود: وقتی پیامبر به خاک سپرده شد، فاطمه - رضی اللَّه تعالی عنها - بر سر قبر پیامبرصلی الله علیه وآله ایستاد و مشتی از خاک قبر را گرفت و بر روی چشمانش گذاشت و گریه کرد و این شعر را خواند:
بر کسی که تربت احمد (پیامبر) را ببوید ابداً سختی و بدبختی نخواهد دید.
مصیبت‌هایی بر من وارد شد که اگر بر روزها وارد می‌شد، به شب بدل می‌شدند».
علامه امینی این واقعه را از ابن جوزی در «الوفاء»، ابن سیدالناس در «سیره نبویّه»،(228) قسطلانی در «المواهب»، القاری در «شرح الشمائل»،(229) شبراوی در «الاتحاف»،(230) الخالدی در «صلح الاخوان»،(231)الحمزاوی در «مشارق الانوار»،(232) السید احمد زینی دحلان در «السیرةالنبویة»(233) و عدّه‌ای دیگر از بزرگان اهل سنّت نقل نموده است.
6 - خطیب بن حمله می‌گوید: «إنّ ابن عمررضی الله عنه کان یضع یده الیمنی علی القبر الشریف، وأنّ بلالاًرضی الله عنه وضع خدّیه علیه أیضاً... ثمّ قال: ولاشکّ أنّ الإستغراق فی المحبّة یحمل علی الإذن فی ذلک، والمقصود من ذلک کلّه الإحترام والتعظیم، والناس تختلف مراتبهم فی ذلک کما کانت تختلف فی حیاته فأناس حین یرونه لایملکون أنفسهم بل یبادرون إلیه وأناس فیهم أناة یتأخّرون، والکلّ محلّ خیرٍ»؛(234) «ابن عمررضی الله عنه همواره دست راستش را روی قبر شریف پیامبر می‌گذاشت و بلال‌رضی الله عنه دو طرف صورتش را بر آن می‌گذاشت. او سپس می‌گوید: شکی نیست در این‌که شدت محبّت بر جواز این کار حمل می‌شود (جایز بودن آن را اثبات می‌کند) و مقصود از این کارها صرفاً احترام و تعظیم کردن است و مراتب مردم به اختلاف درجاتشان در این مسأله متفاوت است؛ همان طوری که در زمان حیات حضرت، مردم چنین بودند؛ بعضی از آن‌ها وقتی پیامبر را می‌دیدند، نمی‌توانستند خویشتن‌داری کنند و چه بسا خود را به حضرت می‌چسباندند و بعضی شکیبایی می‌کردند و عقب‌تر می‌ایستادند، همه این‌ها خیر و نیکی است».

روایات هفتم تا هفدهم

7 - حافظ بن حجر می‌گوید: «فنقل عن أحمد أنّه سئل عن تقبیل منبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله وقبره، فلم یر به بأساً، واستبعد بعض أتباعه صحّته عنه. ونقل عن ابن أبی الصحف الیمانی أحد علمآء مکّة من الشّافعیّة جواز تقبیل المصحف واجزآء الحدیث وقبور الصالحین. ونقل الطیّب الناشری عن المحبّ الطبری إنّه یجوز تقبیل القبر ومسّه؟ قال: وعلیه عمل العلمآء الصالحین وأنشد:
لو رأینا لسلیمی أثراً
لَسَجَدنا ألف ألفٍ للأثر
وقال آخر:
أمرّ علی الدیار دیار لیلی
أقبل ذا الجدار وذا الجدارا
وما حبّ الدیار شغفن قلبی
ولکن حبّ من سکن الدیارا»(235)
«از احمد نقل شده که از او درباره بوسیدن قبر و منبر پیامبرصلی الله علیه وآله سؤال شد، او این مسأله را بی اشکال دانست، ولی بعضی از پیروانش صحّت این مسأله را بعید شمردند. و از ابن ابی صیف یمانی یکی از علمای شافعی مکه، جایز بودن بوسیدن مصحف (قرآن) و اجزای حدیث و قبور صالحان نقل شده است. طیّب ناشری از محبّ طبری نقل کرده است: که (از او سؤال شد:) آیا بوسیدن قبر و مسّ آن جایز است؟ او گفته است: علمای صالح آن را انجام می‌دادند و این شعر را خوانده است:
«اگر از دوست سالم و بی عیبم اثری دیدم، برای آن اثر هزار هزار سجده می‌کنم».
و دیگری گفته: سرزمین‌ها را به دنبال سرزمین لیلی می‌گردم و این دیوار و آن خانه را می‌بوسم، این محبّت سرزمین نیست بلکه عشق ساکن سرزمین است که مرا دلباخته کرده است».
8 - سمهودی می‌گوید: «ونقل بعضهم عن أبی خثیمة قال: حدّثنا مصعب بن عبداللَّه حدّثنا إسماعیل بن یعقوب التیمی قال: کان ابن المنکدر یجلس مع اصحابه، قال: وکان یصیبه الصمات. فکان یقوم کما هو یضع خدّه علی قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله ثمّ یرجع، فعوتب فی ذلک، فقال: إنّه یصیبنی خطرة، فإذا وجدت ذلک إستشفیت بقبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله وکان یأتی موضعاً من المسجد فی الصحن فیتمرّغ فیه ویضطجع، فقیل له فی ذلک فقال: إنّی رأیت النبیّ‌صلی الله علیه وآله فی هذا الموضع، أراه قال فی النوم»؛(236) «بعضی از آن‌ها از ابی خثیمه نقل کرده‌اند که او گفت: مصعب بن عبداللَّه برای ما حدیث نقل کرده که اسماعیل بن یعقوب تیمی برای ما در حدیثی گفت: ابن منکدر، همواره با اصحاب خود می‌نشست، او گفت: ابن منکدر همواره در سکوت به سر می‌برد تا این‌که با آن حال از جا برمی‌خاست و صورتش را بر قبر پیامبرصلی الله علیه وآله می‌گذاشت و باز می‌گشت. آن‌گاه او از ناحیه دیگران به خاطر این عمل، مورد سرزنش قرار گرفت؛ وی گفت: همانا برای من ناراحتی پیش می‌آید، در این حال از قبر پیامبرصلی الله علیه وآله شفا طلب می‌کنم او در مکانی از صحن مسجد (پیامبر) روی زمین می‌غلطید و خود را می‌مالید و در آنجا خواب و استراحت می‌کرد. به او گفته شد: این چه کاری است؟ در جواب گفت: من پیامبرصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم که اینجا را نشان می‌دادند.»
9 - سمهودی نیز می‌گوید: «وفی الأحیآء قال بعض العلمآء: إنّه قصد بوضع الید مصافحة المیّت یرجی أن لایکون به حرجٌ ومتابعة الجمهور أحقّ»؛(237)«در کتاب الاحیاء بعضی از علما می‌گویند: اگر از گذاشتن دست بر روی قبر، مصافحه میّت را قصد نماید، امید است که اشکالی نداشته باشد و در هر صورت، تبعیت از جمهور قول علما سزاوارتر است».
10 - سمهودی نیز می‌گوید: «قد انعقد الإجماع علی تفضیل ما ضمّ الأعضآء الشریفة، حتّی علی الکعبة المنیفة وأجمعوا بعدُ علی تفضیل مکّة والمدینة علی سآئر البلاد، واختلفوا أیّهما أفضل، فذهب عمر بن الخطّاب وابنه عبداللَّه ومالک بن أنس وأکثر المدنیّین إلی تفضیل المدینة، وأحسن بعضهم فقال: محلّ الخلاف فی غیر الکعبة الشریفة، فهی أفضل من المدینة ماعدا ما ضمّ الأعضآء الشریفة إجماعاً، وحکایة الإجماع علی تفضیل ما ضمّ الاعضآء الشریفة نقله القاضی عیاض وکذا القاضی أبوالولید الباجیّ قبله کما قال الخطیب ابن جملة، وکذا نقله أبوالیمن ابن عساکر وغیرهم، مع التصریح بالتفضیل علی الکعبة الشریفة، بل نقل التاج»(238)
«اجماع منعقد شده است بر فضیلت قبری که اعضای شریف (پیامبر) را در بر دارد حتی بر کعبه معظّمه هم فضیلت دارد و پس از آن بر فضیلت مکه و مدینه بر سایر بلاد اجماع کرده‌اند؛ امّا بر افضل بودن یکی از آن دو بر دیگری اختلاف نموده‌اند، عمر بن خطّاب و پسرش عبداللَّه و مالک بن انس و اکثر اهل مدینه به افضل بودن مدینه نظر داده‌اند و بعضی از آن‌ها نیکو نظر داده‌اند و گفته‌اند که: محلّ خلاف در غیر کعبه شریفه است؛ چون فضیلت کعبه بر مدینه غیر از مکانی که اعضای شریف پیامبر را در بردارد، اجماعی است و حکایت اجماعی بودن فضیلت مکان اعضای شریف (قبر پیامبر) را قاضی عیاض و قبل از او قاضی ابوولید باجی نقل کرده است؛ چنان‌که خطیب بن جمله آن را گفته است. نیز ابویمن بن عساکر و غیر ایشان این مطلب را نقل کرده‌اند و به فضیلت کعبه شریفه تصریح نموده‌اند، تاج چنین نقل کرده است».
11 - علاّمه احمد بن محمّد مقری مالکی (متوفّی 1041 ه .ق) در «فتح المتعال بصفة النعال» به نقل از ولیّ الدین عراقی نقل کرده که گفت: «أخبر الحافظ أبوسعید بن العلا قال: رأیت فی کلام أحمد بن حنبل فی جزء قدیم علیه خطُّ ابن ناصر وغیره من الحفّاظ أنّ الإمام أحمد سئل عن تقبیل قبر النبیّ‌صلی الله علیه وآله وتقبیل منبره؟ فقال: لابأس بذلک. قال فأریناه التقیّ ابن تیمیّه فصار یتعجّب من ذلک ویقول: عجبت من أحمد عندی جلیل هذا کلامه أو معنی کلامه. وقال: وایّ عجب فی ذلک وقد روینا عن الإمام أحمد أنّه غسّل قمیصاً للشافعی وشرب المآء الّذی غسّله به؟ وإذا کان هذا تعظیمه لأهل العلم فما بالک بمقادیر الصحابة؟ وکیف بآثار الأنبیآء علیهم الصّلاة والسلام؟ وما أحسن ما قاله مجنون لیلی:
أمرُّ علی الدیار دیار لیلی
اُقبّل ذا الجدار وذا الجدارا
وما حبّ الدیار شغفن قلبی
ولکن حبّ من سکن الدّیارا(239)
«حافظ ابوسعید بن علا خبر داده است: در جزء قدیم کلام احمد بن حنبل که به خطّ ابن ناصر و دیگر حفّاظ است، دیدم که از امام احمد درباره بوسیدن قبر و منبر پیامبرصلی الله علیه وآله سؤال شد، او گفت: اشکالی ندارد. ابوسعید گوید: آن نوشته را به تقی بن تیمیّه نشان دادم، او از این کلام تعجب کرد و گفت: از احمد که نزد من جلیل القدر است، تعجب می‌کنم! آیا این کلام اوست یا معنای کلام او؟ ابوسعید می‌گوید: چه تعجبی در این کلام است؛ در حالی که از امام احمد به ما روایت رسیده است که او پیراهن شافعی را شست و آبی را که با آن پیراهن را شسته بود نوشید؟ و اگر این عمل تعظیم اهل علم است، پس حکم ارزش صحابه پیامبر و نیز آثار انبیا - علیهم الصلاة و السلام - چه می‌شود؟ و چه زیبا گفته است مجنون درباره لیلی: امرّ علی الدیار... .
و این را «الغدیر» در پاورقی ذکر نموده است که این جریان؛ یعنی شستن پیراهن شافعی را ابن جوزی در مناقب احمد(240) و ابن کثیر در تاریخ خود(241) نقل نموده‌اند.
12 - «شافعی صغیر، محمّد بن احمد رملی (متوفی 1004 ه .ق) استاد اساتید مذهب شافعیّه در شرح المنهاج می‌گوید: «ویکره أن یجعل علی القبر المظلّة، وأن یقبّل التابوت الّذی یجعل فوق القبر واستلامه وتقبیل الأعتاب عند الدخول لزیارة الأولیآء، نعم، أن قصد التبرّک لایکره کما أفتی به الوالدرضی الله عنه فقد صرّحوا بأنّه إذا عجز عن إستلام الحجر سنّ له أن یُشیر بعصا وأن یقبّلها»؛(242) «روی قبر، سایه انداختن و بوسیدن تابوت بالای قبر و استلام کردن آن و بوسیدن درگاه‌ها هنگام داخل شدن برای زیارت اولیا مکروه است؛ آری، اگر قصد تبرّک داشته باشند، مکروه نیست؛ چنان‌که پدرم به آن فتوا داده است و علما به آن تصریح کرده‌اند به این‌که اگر کسی از استلام سنگ (قبر) عاجز باشد، جایز است بر او که با عصا اشاره کند و عصا را ببوسد».
و در پاورقی می‌گوید: «أخرج الحمیدی فی الجمع بین الصحیحین وأبوداود فی مسنده أنّ رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله کان یشیر إلی الحجر الأسود بمحجنته ویقبّل المحجن»؛ «حمیدی در جمع بین صحیحین و ابوداوود در مسندش گفته‌اند: رسول خداصلی الله علیه وآله با عصایش به حجرالاسود اشاره می‌کرد و آن‌گاه عصا را می‌بوسید».
13 - ابوالعباس احمد رملی کبیر انصاری، استاد اساتید در حاشیه کتاب «روض الطالب» که در حاشیه کتاب «اسنی المطالب» چاپ شده،(243) در ذیل سخن مصنّف، درباره ادب مطلق زیارت قبور (این‌که زائر به قبر، به همان اندازه‌ای که در حال حیات به صاحب قبر نزدیک می‌شد، نزدیک گردد) گفته است: «قال فی المجموع: ولایستلم القبر ولایقبّله، ویستقبل وجهه للسّلام، والقبلة للدّعآء، وذکره أبوموسی الأصبهانی قال شیخنا: نعم، إن کان قبر نبیّ أو ولیّ أو عالم واستلمه أو قبّله بقصد التبرّک فلا بأس به»؛(244) «در کتاب «المجموع» گوید: و (زائر) قبر را استلام نکند و نبوسد و برای سلام کردن، رو به قبر و برای دعا کردن رو به قبله بایستد. و ابوموسی اصفهانی همین مطلب را ذکر نموده است. شیخ (استاد) ما گفته است: آری، اگر قبر نبی یا ولی یا عالم باشد، استلام کردن و بوسیدن آن به قصد تبرّک اشکال ندارد».
14 - زرقانی مصری مالکی در «شرح المواهب» گفته است:(245) «تقبیل القبر الشریف مکروه إلّا لقصد التّبرّک فلاکراهة کما اعتقده الرّملی»؛(246) «بوسیدن قبر شریف پیامبر، مکروه است مگر این‌که به قصد تبرّک باشد که در این صورت کراهت ندارد، چنان‌که رملی بر این اعتقاد است».
15 - شیخ ابراهیم باجوری در حاشیه خود بر شرح ابن قاسم غزّی بر متن شیخ ابی شجاع در فقه الشافعی گفته است:(247) «یکره تقبیل القبر واستلامه ومثله التابوت الّذی یجعل فوقه وکذلک تقبیل الأعتاب عند الدخول لزیارة الاولیآء إلّا إن قصد به التبرّک بهم فلایکره، وإذا عجز عن ذلک لازدحام ونحوه کاختلاط الرّجال بالنسآء کما یقع فی زیارة سیّدی أحمد البدوی وقف فی مکان یتمکّن فیه من الوقوف بلامشقّة وقرأ ما تیسّر وأشار بیده أو نحوها ثمّ قبّل ذلک. فقد صرّحوا بأنّه إذا عجز عن استلام الحجر الأسود یسنّ له أن یشیر بیده أو عصا ثمّ یقبّلها»؛(248) «بوسیدن قبر و استلام آن مکروه است و همین حکم را تابوتی که بالای قبر می‌گذارند نیز دارد. و همچنین بوسیدن درگاه‌ها هنگام داخل شدن برای زیارت اولیا مکروه است مگر این‌که به قصد تبرّک باشد که در این صورت کراهت ندارد و اگر به خاطر ازدحام جمعیت و مانند آن؛ مثل اختلاط مردان و زنان، از این کارها عاجز باشد، همان طوری که در زیارت سیّد احمد بدوی اتفاق می‌افتد، در جایی که بدون زحمت امکان توقّف وجود دارد بایستد و هرچه می‌تواند (قرآن) قرائت کند و با دست خود و یا چیز دیگر به قبر اشاره کند و سپس آن را ببوسد؛ چون علما تصریح کرده‌اند به این‌که اگر (زایر) از استلام حجرالاسود عاجز باشد، جایز است که با دست یا عصایش به آن اشاره کند و سپس آن را ببوسد».
17 - شیخ حسن عدوی حمزاوی مالکی در کتاب «کنزالمطالب»(249) و «مشارق الانوار»(250) بعد از نقل عبارت رملی مذکور، می‌گوید: «ولامریة حینئذٍ أنّ تقبیل القبر الشریف لم یکن إلّا للتبرّک فهو أولی من جواز ذلک لقبور الأولیآء عند قصد التبرّک، فیحمل ما قاله العارف علی هذا المقصد، لاسیّما وأنّ قبره الشریف روضة من ریاض الجنّة»؛(251) «در این صورت، شکی نیست که بوسیدن قبر شریف (پیامبر) تنها برای تبرّک می‌باشد، پس این جواز، در مقایسه با بوسیدن قبور اولیا به قصد تبرّک سزاوارتر است، بنابراین، آنچه عارف گفته است، بر این معنا حمل می‌شود به ویژه این‌که قبر شریف آن حضرت، باغی از باغ‌های بهشت می‌باشد».

توجیه ادله قائلین به حرمت‌

توضیح

کسانی که قائل به حرمت دست مالیدن بر قبور اولیا و بوسیدن آن هستند به ادله‌ای چند تمسک کرده‌اند. اینک به هر یک از این ادله پرداخته و آن‌ها را نقد خواهیم کرد:
1 - مسح قبور و بوسیدن آن‌ها از آن جهت که شرک است حرام می‌باشد. و در این جهت فرقی بین شرک کوچک و بزرگ نیست.

پاسخ‌

اوّلاً: شرک زمانی است که هنگام تبرّک جستن انسان از قبور اولیای الهی با دید استقلالی به آن بنگرد. با این نیّت که صاحب قبر به طور مستقل در این عالم تصرّف می‌کند و دارای برکت است. ولی اگر تمام تصرفات را از جانب خداوند بدانیم و برکات صاحبان قبور را به اذن خدا به حساب آوریم نه تنها این عمل هرگز شرک به حساب نمی‌آید بلکه در راستای توحید است.
ثانیاً: مسأله تبرک جستن از قبور اولیای الهی امری است که مورد قبول صحابه بوده و عده‌ای در منظر آن‌ها این عمل را انجام می‌دادند و هرگز از طرف شخصی مورد سرزنش قرار نمی‌گرفتند.
ثالثاً: در جای خود ثابت نموده‌ایم انسانی که از این دنیا رحلت می‌کند حیات و تصرفات او باقی است علی الخصوص که آن انسان یکی از اولیای الهی باشد.
رابعاً: گمان اشکال کننده بر این است که این عمل شرک در عبادت است، در حالی که به اثبات رساندیم عبادت دو رکن اساسی دارد: یکی نهایت خضوع و دیگری همراه بودن با اعتقاد به ربوبیت یا الوهیت کسی که برای او خضوع می‌شود. در مورد تبرک و دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آن‌ها هرگز چنین نیتی وجود ندارد.
2 - دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آن بدعت بوده و از منکرات است.

پاسخ‌

اوّلاً: نبود دلیلِ بر نهی و حرمت عملی، شرعاً و عقلاً دلیل بر جواز است و نیازی به نصّ و تصریح بر جواز ندارد؛ زیرا اصل در اشیاء حرمت و عدم جواز نیست بلکه عکس آن می‌باشد. و در مورد دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آن هیچ دلیلی بر حرمت وجود ندارد.
ثانیاً: نه تنها دلیل بر حرمت وجود ندارد بلکه - همان‌گونه که اشاره شد - ادله‌ای بر جواز بلکه استحباب و رجحان این عمل موجود است.
3 - از عبداللَّه بن عمر نقل شده که او کراهت داشت از این‌که قبر پیامبر را زیاد مسّ نماید. و نیز از او نقل شده که: از سنّت نیست مسّ دیوار قبر و بوسیدن آن و طواف در اطراف آن.(252)

پاسخ‌

اوّلاً: این نقل تعارض دارد با نقلی دیگر که از ابن عمر رسیده است.
سمهودی از خطیب بن حمله نقل کرده که گفت: «إنّ ابن عمر کان یضع یده الیمنی علی القبر الشریف وأنّ بلالاً رضی الله عنه وضع خده علیه ایضاً...»؛(253) «همانا ابن عمر همواره دست راستش را بر روی قبر شریف پیامبر می‌گذاشت ولی بلال‌رضی الله عنه دو طرف صورتش را نیز به آن قرار می‌داد.»
ثانیاً: نقل او با عمل برخی از صحابه منافات دارد؛ زیرا همان‌گونه که اشاره شد عده‌ای از صحابه چنین می‌کردند.
ثالثاً: ابن ماجه در سنن خود نقل کرده که ابوبکر، پیامبر را در حالی که از دنیا رفته بود بوسید.(254) و بوسیدن قبر حضرت نیز به مانند بوسیدن خود حضرت است.
رابعاً: در جایی که بوسیدن قبر پدر و مادر اشکالی ندارد بلکه سنّت است به طریق اولی بوسیدن قبر پیامبرصلی الله علیه وآله سنّت می‌باشد.
شخصی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من سوگند خورده‌ام که آستانه درب بهشت و پیشانی حورالعین را ببوسم. حضرت به او امر فرمود تا پای مادر و پیشانی پدر را ببوسد. عرض کرد: ای رسول خدا! اگر پدر و مادرم زنده نباشند چه کنم؟ حضرت فرمود: قبرشان را ببوس. آن شخص عرض کرد: اگر قبرشان را ندانم؟ حضرت فرمود: دو خطّ بکش یکی را به نیّت قبر مادر و دیگری را به نیّت قبر پدر، آن‌گاه آن دو را ببوس تا این‌که سوگند خود را نشکنی».(255)
4 - سمهودی از کتاب «احیاء العلوم» غزّالی نقل کرده که: مسّ مشاهد و بوسیدن آن‌ها از عادات نصارا و یهود است.(256)

پاسخ‌

اوّلاً: دست کشیدن بر قبور و بوسیدن آن‌ها - همانگونه که اشاره کردیم - از عادات مسلمانان و بزرگانی از صحابه چون ابوایّوب انصاری و بلال و عده‌ای دیگر بوده است.
ثانیاً: هر نوع عادتی از یهود و نصارا دلیل بر حرمت آن نیست؛ زیرا چه بسیار مواردی که در شرع اسلام جایز بوده و هست و در شرایع سابق نیز جایز بوده است.

بنای بر قبور

اشاره

از جمله موضوعات مورد اختلاف مسلمانان با وهابیان، موضوع بنا و ساختن گنبد و بارگاه و گلدسته بر روی قبور است. مسلمانان در طول تاریخ به این سنّت عمل کرده و بر جواز و استحباب آن، به ادله‌ای از کتاب و سنّت، تمسک کرده‌اند. خصوصاً این عمل موافق با منطق عقل و روش عقلا است. ولی از زمان ابن تیمیه مخالفت با این عمل شروع شد و بناها و گنبد و گلدسته‌ها از مظاهر شرک شناخته شد، تا زمان آل سعود که این عقیده به حدی اوج گرفت که آل سعود عملاً به مخالفت با آن پرداختند و با فتوایی که از علمای وهابی صادر شد، امر به تخریب گنبد و بارگاه و گلدسته‌ها و بناهای قبور داده شد. تمام آن‌ها به جز بارگاه پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله آن هم از خوف مسلمین، تخریب گشت. و با این عمل خسارتی بزرگ بر اسلام و مسلمین وارد شد. در این رساله به بررسی موضوع می‌پردازیم.

فتواهای وهابیان‌

1 - ابن تیمیه می‌گوید: «مشاهدی که بر روی قبور انبیا و صالحین از عامه و اهل‌بیت بنا شده، همه از بدعت‌های حرامی است که در دین اسلام وارد شده است».(257)
2 - و در جایی دیگر می‌گوید: «شیعه مشاهدی را که روی قبور ساخته‌اند تعظیم می‌کنند، شبیه مشرکین در آن‌ها اعتکاف می‌کنند، برای آن‌ها حج انجام می‌دهند همان‌گونه که حجاج به سوی بیت عتیق حج انجام می‌دهند».(258)
3 - صنعانی می‌گوید: «مشهد به منزله بت است، این‌ها آنچه که مشرکان در عصر جاهلیت بر بت‌های خود انجام می‌دهند، بر قبور اولیای خود انجام می‌دهند...».(259)
4 - اعضای استفتای دائمی وهابیان می‌نویسند: «بنای بر قبور بدعت منکر است که در آن غلو در تعظیم صاحب قبر و راهی به سوی شرک است و لذا بر ولیّ امر مسلمین یا نایب اوست که امر به تخریب بناهایی کند که روی قبور ساخته شده، و آن‌ها را با زمین یکسان سازد، تا با این بدعت عملاً مقابله شده و راه شرک بسته شود».(260)
5 - ناصرالدین البانی در پیشنهادش به آل سعود برای تخریب گنبد سبز پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله می‌گوید: «از جمله اموری که جای تأسّف دارد این‌که: مدت زیادی است که بر روی ساختمان قبر پیامبرصلی الله علیه وآله گنبدی سبز ساخته شده است... به اعتقاد من اگر دولت سعودی می‌خواهد داعی توحید داشته باشد، باید مسجد نبوی را به حالت سابقش برگرداند».(261)

قرآن و بنای بر قبور

توضیح

قرآن کریم به مسئله بنای بر قبور به طور صریح و خاص نپرداخته است؛ لکن می‌توان حکم آن را از ضمن آیات قرآن استفاده نمود:

1 - بنای بر قبور، تعظیم شعائر الهی‌

خداوند متعال در قرآن کریم امر به تعظیم شعائر الهی کرده و آن را دلیل تقوای قلوب می‌داند، آنجا که می‌فرماید: « وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»؛(262) «و هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد، این، صفت دل‌های با تقواست.»
شعائر جمع شعیره، به معنای دلیل و علامت است. شعائر اللَّه؛ یعنی اموری که دلیل و علامت و نشانه به سوی خداست و هر کسی که می‌خواهد به خدا برسد با آن دلیل و نشانه می‌تواند به خدا برسد. یا این‌که مراد از شعائر اللَّه، شعائر دین خداست؛ یعنی هر کس که می‌خواهد به حقیقت دین خدا رهنمون شود، برخی از امور راهنمای اویند که باید آن‌ها را تعظیم کرد.
در قرآن کریم، صفا و مروه از شعائر الهی شمرده شده است، آنجا که می‌فرماید: « إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعآئِرِ اللَّهِ»؛(263) «همانا صفا و مروه از شعائر دین خداست.» و نیز شتری که برای نحر به منی برده می‌شود: « وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعآئِرِ اللَّهِ»؛(264) «و نحر شتران فربه را از شعائر دین خدا مقرّر گردانیدیم.»
این نیست مگر از آن جهت که این امور از نشانه‌های دین حنیف ابراهیم است.
و نیز «مزدلفه» مشعر نامیده شده، از آن جهت که از علامت‌ها و نشانه‌های دین خداست. همه مناسک حجّ شعائر نامیده شده است از آن جهت که نشانه‌هایی به سوی توحید و دین حنیف است.
اگر این امور از شعائر دین خدایند، و مردم را متذکر به توحید و دین حنیف می‌کنند، شکی نیست که وجود انبیا و اولیا نیز از بزرگ‌ترین و بارزترین نشانه‌های دین خداوند است؛ زیرا آنان از آن جهت که معصومند و کار خلاف انجام نمی‌دهند، سیره و اقوال آنان مطابق با حقّ و حقیقت است. آنان کسانی هستند که می‌توانند بشر را به سوی حقّ و حقیقت و توحید رهنمون شوند.
حال اگر وجود پیامبرصلی الله علیه وآله و اوصیای او و اولیای الهی چنین خاصیتی دارند، حفظ و صیانت آثار آنان و حفظ قبورشان و بنای قبر و گلدسته برای آن‌ها نیز در راستای همین اهداف است؛ زیرا این اعمال در حقیقت تعظیم اشخاصی است که خود و سنتشان شعائر و راهنمایی به سوی خدایند.
قرطبی در تفسیرش می‌گوید: «شعائر خدا عبارت است از عَلَم‌ها و نشانه‌های دین خدا؛ خصوصاً اموری که مربوط به مناسک است».(265)
استاد عباس محمود عقّاد نویسنده مصری درباره کربلا و حرم حسینی می‌گوید: «کربلا، امروز حرمی است که مسلمانان برای عبرت و یادآوری به زیارتش می‌آیند. همچنین غیرمسلمانان برای دیدن و مشاهده به آنجا می‌آیند. ولی اگر قرار باشد که آن سرزمین حقّش ادا گردد، باید مزار انسانی باشد که برای نوع خود نصیب و بهره‌ای از قداست و فضیلت قائل است؛ زیرا ما در میان بقعه و بارگاه‌های مقدس، جایی برتر از بارگاه امام حسین‌علیه السلام سراغ نداریم».(266)

2 - بنای بر قبور از مصادیق مودّت ذوی القربی‌

قرآن کریم به صراحت، امر به مودّت و محبّت اقربای پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله فرموده، آنجا که می‌فرماید: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ؛(267) «بگو از شما تقاضای اجر و مزدی نمی‌کنم مگر مودّت ذوی القربی را.»
واضح است که بنای بر قبورِ اقربای پیامبرصلی الله علیه وآله از مصادیق اظهار مودّت و محبّت اهل بیت‌علیهم السلام است؛ زیرا مودّت و محبّت بروز و ظهور دارد، و مورد آن تنها محبت قلبی و اطاعت نیست، بلکه شامل مصادیق آن می‌شود تا حدّی که مشمول نهی صریح از آن مورد نشده باشد.

3 - بنای بر قبور اولیای الهی مصداق ترفیع بیوت‌

خداوند متعال در قرآن کریم اذن داده که خانه‌هایی که در آن‌ها یاد خدا شده، رفعت پیدا کند، آنجا که می‌فرماید: « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَالْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ...»؛(268) «در خانه‌هایی که خدا رخصت داده رفعت یابد و در آن، ذکر خدا شود و صبح و شام در آن تسبیح ذات پاک او کنند. پاک‌مردانی که هیچ کسب و تجارت، آنان را از یاد خدا غافل نگرداند...». استدلال به آیه فوق متوقف بر بیان دو امر است:
الف) بیوت در آیه خصوص مساجد نیست، بلکه اعم از مساجد و اماکنی است که در آن‌ها یاد خدا می‌شود، همانند بیوت انبیا و ائمه‌علیهم السلام. بلکه می‌توان مراد از بیوت را غیر از مساجد دانست؛ زیرا بیت به معنای بنایی است که دارای چهار دیوار و سقف باشد، همانند بیت اللَّه الحرام. هم چنین در قرآن می‌خوانیم: « وَلَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ»؛(269) «و اگر نبود که همه مردم یک نوع و یک امّتند ما آنان که کافر به خدا می‌شوند سقف خانه‌هایشان را از نقره خام قرار می‌دادیم.»
از این ادله استفاده می‌شود که بیت در لغت عرب به بنایی اطلاق می‌شود که دارای سقف باشد. از سوی دیگر مستحب است که مساجد بدون سقف باشد. پس مقصود از بیوت در آیه غیر از مساجد است.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «مقصود از بیوت در آیه، بیوت انبیا و بیوت علی‌علیه السلام‌است».(270)
ب) مقصود از رفع در آیه شریفه دو احتمال است:
1 - مقصود از «رفع» تعظیم و ترفیع قدر بیوت است که همان رفع معنوی است. همان‌گونه که در قرآن می‌خوانیم: « وَرَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیّاً»؛(271) «و ما مقام او را بلند و مرتبه‌اش را رفیع گردانیدیم.»
2 - مقصود از رفع بالا بردن ساختمان قبر است که همان رفع ظاهری و بنای قبر است.
زمخشری در تفسیر آیه می‌گوید: «رفع بیوت، یا به معنای بنای بیوت است همانند آیه شریفه: « وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْماعِیلُ...» و یا به معنای تعظیم بیوت و بالا بردن قدر و منزلت بیوت است».(272)
بروسوی در «روح البیان» می‌گوید: « أَنْ تُرْفَعَ» یا به بنا است یا به تعظیم و بالا بردن قدر و منزلت».(273)
اگر مراد به رفع در « أَنْ تُرْفَعَ» بنا باشد که دلالت صریح بر بنای بر بیوت انبیا و اولیا دارد، خصوصاً با در نظر گرفتن این‌که مدفن پیامبرصلی الله علیه وآله و تعدادی از ائمه در خانه‌هایشان بوده است. واگر مراد به رفع در « أَنْ تُرْفَعَ» رفع معنوی است، نتیجه آن اذن به تکریم و حفظ بیوت انبیا و اولیای الهی است که عموم آن شامل بنای بر قبور اولیای الهی و تعمیر آن نیز می‌گردد.
سیوطی از انس بن مالک و بریده نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله این آیه را « فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ...» قرائت نمود، شخصی جلو آمد، عرض کرد: این بیوت کدامند؟ حضرت‌صلی الله علیه وآله فرمود: بیوت انبیا. ابوبکر در این هنگام نزد رسول خداصلی الله علیه وآله آمد و خطاب به خانه علی و فاطمه‌علیهما السلام کرده و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا این خانه از آن بیوت است که خدا و تو اراده کرده‌ای که تعظیم شود. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: آری، از بهترین آن بیوت است.(274)

سیره سلف و بنای بر قبور

با مراجعه به تاریخ مسلمین بعد از ظهور اسلام پی می‌بریم که بنای بر قبور، سیره عملی مسلمین در طول تاریخ بوده و مورد اعتراض هیچ یک از صحابه و تابعین تا این زمان واقع نشده است، تنها گروهکی به نام وهابیان در عمل و گفتار با این کار مخالفت نموده‌اند. به نمونه‌هایی از این سیره عملی اشاره می‌کنیم:
1 - مسلمانان جسد پیامبرصلی الله علیه وآله را در خانه‌ای سقف دار دفن نمودند و از آن زمان به بعد آن مکان مورد توجّه خاص مسلمانان قرار گرفته است.
2 - بخاری در صحیح خود روایت کرده: «بعد از وفات حسن بن حسن بن علی‌علیهما السلام همسر او تا یک سال قبّه‌ای بر قبر او زد و به عزاداری پرداخت.(275)
ملا علی قاری در شرح حدیث می‌گوید: «ظاهر این است که زدن قبه به جهت اجتماع دوستان بر قبر او برای ذکر و قرائت قرآن و حضور اصحاب برای دعا و مغفرت و رحمت بوده است.
3 - سیّد بکری می‌گوید: «از عدم جواز بنای بر قبور، قبور انبیا و شهدا و صالحین و امثال آن‌ها استثنا می‌شود».(276)
4 - ابن شبه نقل می‌کند که: عقیل بن ابی طالب در خانه خود چاهی کند. در آن هنگام به سنگی برخورد کرد که در آن نوشته بود: این قبر حبیبه دختر صخر بن حرب است، عقیل چاه را پر از خاک کرد و روی آن اتاقی بنا نمود».(277)
5 - سمهودی در توصیف مزار حمزة بن عبدالمطلب می‌گوید: «بر مزار او قبه‌ای عالی، زیبا و محکم است... که در ایام خلافت خلیفه عباسی ناصر دین اللَّه، سال 575 -622 ه .ق، ساخته شده است».(278)
6 - ابن سعد در «طبقات» نقل می‌کند: «بعد از وفات عثمان بن مظعون و دفن او در بقیع، پیامبرصلی الله علیه وآله چیزی را بر سر قبر او گذاشت و فرمود: این، نشانه‌ای بر قبر اوست».(279) عمرو بن حزم می‌گوید: «قبر عثمان بن مظعون را دیدم؛ در حالی که چیز بلندی در کنار او مانند علم قرار داده بودند».(280)
مطلّب نقل می‌کند: «بعد از وفات عثمان بن مظعون و دفن او، پیامبرصلی الله علیه وآله به کسی دستور داد تا سنگی را بیاورد، ولی او قادر بر حمل آن نبود. پیامبرصلی الله علیه وآله آستین را بالا زد و سنگ را بلند کرد و در کنار قبر عثمان بن مظعون قرار داد و فرمود: می‌خواهم بر قبر او علامت بگذارم».(281)
7 - ابن سعد از امام باقرعلیه السلام روایت کرده که: «فاطمه دختر رسول خداصلی الله علیه وآله کنار قبر حمزه می‌آمد و آن را اصلاح می‌کرد.»(282)(283)
8 - بخاری نقل می‌کند که بعد از وفات عبدالرحمن بن ابوبکر، عایشه دستور داد تا سر قبر او خیمه‌ای زده شود و کسی را نیز موکّل بر آن قبر نمود...(284)
9 - عمر امر کرد تا خیمه‌ای بر روی قبر زینب دختر جحش زده شود و کسی او را نهی نکرد.(285)

مزار بزرگان‌

اشاره

با مراجعه به تاریخ پی می‌بریم که ساختن زیارتگاه و مزار برای بزرگان سنتی همیشگی در طول تاریخ بوده است. اینک به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1 - مزار بلال حبشی‌

قبر او در دمشق در باب الصغیر است. ابن جبیر می‌گوید: «وفی رأس القبر المبارک تاریخ باسمه، والدعآء فی هذا الموضع المبارک مستجاب، قد جرّب کثیر من الأولیآء وأهل الخیر المتبرّکین بزیارتهم»؛(286) «و در سر قبر مبارک او تاریخی به اسم او است، و دعا در آن موضع مبارک مستجاب است. بسیاری از اولیا و اهل خیری که به زیارت اولیا متبرکند این مطلب را تجربه کرده‌اند.»

2 - مزار سلمان فارسی‌

خطیب بغدادی می‌گوید: «قبره الآن ظاهر معروف بقرب إیوان کسری علیه بنآء وهناک خادم مقیم لحفظ الموضع وعمارته والنظر فی أمر مصالحه، وقد رأیت الموضع وزرته غیر مرة»؛(287) «قبر او الآن ظاهر و معروف است نزدیک ایوان کسری. و بر روی آن ساختمانی است. و در آنجا خادمی اقامت کرده تا آنجا و عمارتش را حفظ نموده و در امر مصالحش نظر کند. من آن موضع را دیده‌ام و چندین بار نیز زیارت کرده‌ام.»

3 - مزار طلحة بن عبیداللَّه‌

ابن بطوطه می‌گوید: «مشهد طلحة بن عبیداللَّه أحد العشرة وهو بداخل المدینة وعلیه قبّة ومسجد»؛(288) «مشهد طلحة بن عبیداللَّه - یکی از ده نفری است که بشارت به بهشت به او داده شده - داخل مدینه است و بر روی آن گنبد و مسجدی است.»

4 - مزار زبیر بن عوام‌

ابن جوزی می‌گوید: «فمن الحوادث فی سنة 386 إنّ أهل البصرة فی شهر المحرّم أدعوا إنّهم کشفوا عن قبر عتیق فوجدوا فیه میتاً طریّاً بثیابه وسیفه، وإنّه الزبیر بن العوام، فاخرجوه وکفّنوه ودفنوه بالمربد بین الدربین، وبنی علیه الأثیر أبوالمسک عنبر بناءً وجعل الموضع مسجداً، ونقلت الیه القنادیل والآلات والحصر والسّماوات، واُقیم فیه قوّام وحفظة ووقف علیه وقوفاً»؛(289) «از حوادث سال 386 این‌که اهل بصره در ماه محرم ادّعا کردند که قبری قدیمی کشف کرده‌اند. در آن قبر بدنی تازه با لباس و شمشیرش پیدا کردند. فهمیدند که او زبیر بن عوام است. او را بیرون آورده و کفن کردند و او را در مربد بین دو درب دفن کردند. آن‌گاه اثیر ابوالمسک عنبر ساختمانی بر روی آن ساخت و آن موضع مسجد شد و سپس قندیل‌ها و آلات و حصیرها و تکیه‌گاه‌ها به آنجا منتقل شد. و نیز دربان‌ها و نگهبانان بر آن قرار داده و املاکی را نیز برای آن موضع وقف کردند.»

5 - مزار ابوایّوب انصاری‌

حاکم نیشابوری می‌نویسد: «یتعاهدون - أی أهل الروم - قبره ویزورونه ویستشفعون به إذا قحطوا»؛(290) «اهالی روم با قبر او عهد و پیمان دارند و به زیارت او می‌آیند و به او هنگام قحطی استشفاع می‌کنند.»

6 - مرقد امیرالمؤمنین‌علیه السلام‌

حسین بن احمد بن محمّد معروف به ابن حجاج بغدادی یکی از شعرای قرن سوم و چهارم، قصیده فائیه‌ای در مدح امام امیرالمؤمنین‌علیه السلام دارد که در کنار قبر حضرت سروده است. او به گنبد حضرت خطاب کرده و می‌گوید:
یا صاحب القبة البیضا علی النجف
من زار قبرک واستشفی لدیک شفی
زوروا أباالحسن الهادی لعلّکم
تحظون بالأجر والإقبال والزلف(291)
«ای صاحب گنبد سفید بر نجف، هرکس قبر تو را زیارت کند و نزد تو شفا طلبد، شفا می‌یابد.
ابوالحسن هادی را زیارت کنید، تا شاید شما از اجر و اقبال و خوشی بهره ببرید.»
ابن بطوطه می‌گوید: «وهذه الروضة ظهرت لها کرامات، لأنّ بها قبر علیّ فمنها: إنّ لیلة السابع والعشرین من رجب وتسمّی عندهم لیلة المحیا، یؤتی إلی تلک الروضة بکلّ مقعد من العراقین وخراسان وبلاد فارس والروم. فیجتمع منهم الثلاثون والأربعون ونحو ذلک. فإذا کان بعد العشآء الآخر جعلوا فوق الضریح المقدس، والناس ینتظرون قیامهم، وهم مابین مصلّ وذاکر وتال ومشاهد للروضة. فإذا مضی من اللیل نصفه أو ثلثاه أو نحو ذلک قام الجمیع اصحّآء من غیر سوء، وهم یقولون (لا إله إلّا اللَّه، محمّداً رسول اللَّه، علیّ ولیّ اللَّه). وهذا أمر مستفیض عندهم سمعته من الثقات»؛(292) «و برای این بارگاه کراماتی ظاهر شده است؛ زیرا در آن قبر علی است. از آن جمله این‌که شب بیست و هفتم از رجب که نزد آنان به شب زنده‌داری معروف است، نزد آن بارگاه هر زمین‌گیر و معلول را از عراق و خراسان و شهرهای فارس و روم می‌آورند. هر کدام از آن‌ها سی تا و چهل تا دور هم جمع می‌شوند. و چون بعد از نماز عشا می‌شود آن‌ها را بالای سر ضریح مقدس قرار می‌دهند، و مردم منتظر برپا شدن آن‌ها هستند؛ در حالی که خودشان مشغول نماز و ذکر و تلاوت قرآن و مشاهده ضریح حضرتند. و چون از شب، نصف یا دو سوم یا مثل این مقدار می‌گذارد، همگی صحیح و سالم بدون آن‌که مشکلی در آن‌ها باشد از جا برمی‌خیزند؛ در حالی که همگی می‌گویند: (لا اله الاّ اللَّه، محمّداً رسول اللَّه، علیّ ولیّ اللَّه). و این قصه‌ای معروف نزد آنان است که من از افراد مورد وثوق شنیدم.»

7 - مرقد امام کاظم‌علیه السلام‌

خطیب بغدادی به سندش از احمد بن جعفر بن حمدان قطیعی نقل کرده که گفت: از حسن بن ابراهیم ابوعلی خلال (شیخ حنابله در عصرش) شنیدم که می‌گفت: «ما همّنی أمر فقصدت قبر موسی بن جعفر، فتوسلت به إلّا سهّل اللَّه تعالی لی ما أحبّ»؛(293) «هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد جز آن‌که قصد قبر موسی بن جعفر را کردم و به او متوسل شدم تا آن‌که خداوند متعال برای من آنچه را که دوست داشتم تسهیل نمود.»

8 - مرقد امام رضاعلیه السلام‌

حاکم نیشابوری در مورد آن حضرت می‌گوید: «استشهد علی بن موسی بسناباد من طوس. وقال: سمعت أبابکر محمّد بن المؤمل بن الحسن بن عیسی یقول: خرجنا مع إمام أهل الحدیث أبی بکر ابن خزیمة وعدیله أبی علی الثقفی مع جماعة من مشایخنا وهم إذ ذاک متوافرون إلی علی بن موسی الرضا بطوس، قال: فرأیت من تعظیمه - یعنی ابن خزیمة - لتلک البقعة وتواضعه لها وتضرّعه عندها ماتحیّرنا»؛(294) «از ابوبکر محمّد بن مؤمل بن حسن بن عیسی شنیدم که می‌گفت: ما با امام اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و همراه او ابی علی ثقفی با جماعتی از مشایخ ما که زیاد بودند به سوی علی بن موسی الرضا در طوس حرکت کردیم. او گفت: من از تعظیم ابن خزیمه نسبت به آن بقعه و تواضع و تضرّع او نسبت به آن، چیزهایی دیدم که همه ما را به تحیّر واداشت.»

9 - مرقد امام جوادعلیه السلام‌

ابن عماد حنبلی می‌گوید: «توفّی ببغداد، الشریف أبوجعفر محمّد الجواد بن علی بن موسی الرضا الحسینی أحد الاثنی عشر إماماً الّذین تدّعی فیهم الرافضة العصمة، ودفن عند جدّه موسی، ومشهدهما ینتابه العامة بالزیارة»؛(295) «در بغداد، شریف ابوجعفر محمّد جواد فرزند علی بن موسی الرضا حسینی فوت نمود، یکی از دوازده امامی که رافضه ادّعای عصمت آنان را دارند، در کنار جدّش موسی مدفون شد و مشهد آن دو را عامه مردم نوبت به نوبت زیارت می‌کنند.»

10 - مزار معروف کرخی‌

خطیب بغدادی از ابی عبداللَّه محاملی نقل کرده که گفت: «أعرف قبر معروف الکرخی منذ سبعین سنة، ما قصده مهموم إلّا فرّج اللَّه همّه»؛(296) «قبر معروف کرخی را از هفتاد سال پیش می‌شناسم. هیچ مهمومی قصد آن را نکرده جز آن‌که خداوند همّ و غمّ او را برطرف نموده است.»

11 - مزار احمد بن موسی‌علیه السلام‌

ابن بطوطه می‌گوید: «هو مشهد معظم عند أهل شیراز یتبرّکون به ویتوسّلون إلی اللَّه تعالی بفضله»؛(297) «آن قبر مشهدی است تعظیم شده نزد اهالی شیراز که مردم به آن تمسک جسته و به سوی خدا به فضل او توسّل می‌جویند.»

12 - مزار عبیداللَّه بن محمّد بن عمر بن علی بن الحسین‌علیه السلام‌

خطیب بغدادی می‌گوید: «باب البردان فیها أیضاً جماعة من أهل الفضل، وعند المصلّی المرسوم بصلاة العید قبر کان یعرف بقبر النذور، یقال: إنّ المدفون فیه رجل من ولد علی بن أبی طالب‌علیه السلام، یتبرّک الناس بزیارته ویقصده ذوالحاجة منهم لقضآء حوآئجه»؛(298) «درب بردان در آنجا نیز جماعتی از اهل فضل وجود دارند. و کنار مصلای آنجا که معروف به نماز عید است، قبری است معروف به نام قبر نذرها، و گفته می‌شود که در آنجا یکی از اولاد علی بن ابی طالب‌علیه السلام مدفون است. مردم به زیارت او تبرّک جسته و محتاجان از مردم به جهت برآورده شدن حوایجشان قصد او را می‌نمایند.»

13 - مزار سیّده نفیسه‌

عمر رضا کحاله می‌گوید: «ولأهل مصر اعتقاد بها عظیم، فیقال: إنّ الدعآء یستجاب عند قبرها»؛(299) «و برای اهل مصر اعتقاد عظیمی به او است. گفته می‌شود که دعا در کنار قبر او مستجاب است.»

14 - مزار ذوالنون مصری‌

ابن خلکان می‌گوید: «دفن فی القرافة الصغری وعلی قبره مشهد مبنیّ، وفی المشهد قبور جماعة من الصالحین، وزرته غیر مرّة»؛(300) «او در قرافه صغری دفن شد. و بر روی قبر او مشهدی بنا شده و در مشهد او قبرهای جماعتی از صالحان است. و من چندین بار آن را زیارت کرده‌ام.»

15 - مزار ابن طباطبا

ابن خلکان می‌گوید: «وقبره معروف ومشهور بإجابة الدعآء»؛(301) «قبر او معروف، و به اجابت دعا مشهور است.»

بررسی ایرادهای وهابیان‌

توضیح

وهابیان در ادّعای خود بر حرمت بنای بر قبور به مواردی استدلال کرده‌اند که به آن‌ها پرداخته و پاسخ می‌دهیم:

1 - بنای بر قبور از مظاهر شرک یا راهی به سوی شرک است‌

در پاسخ می‌گوییم:
اوّلاً: در بحث «شرک و توحید» به میزان آن دو اشاره نمودیم و گفتیم که شرک دو رکن و عنصر دارد: یکی این‌که انسان عملی انجام دهد که نشانه خضوع برای کسی باشد. و دیگر این‌که اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آن کس داشته باشد که برای او خضوع می‌کند. این دو رکن که از آیات و تعاریف به دست آمده است، در مورد بنای بر قبور صادق نیست؛ زیرا کسی که بیوت و مشاهد اولیای الهی را تعظیم می‌کند، بنای آن‌ها به قصد تعظیم، با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت نیست.
ثانیاً: در مبحث «مقدمه» گفته شده که مطلق مقدمه حرام، حرام نیست، بلکه مقدمه موصله حرام است؛ یعنی اگر کسی به طور حتم این قبور را برای شرک بنا کند حرام است. ولی اگر کسی برای تعظیم شعائر الهی بنا کند، نه تنها اشکالی ندارد بلکه مستحب است.

2 - بنای بر قبور از اعمال مشرکین است(302)

در پاسخ می‌گوییم:
اوّلاً: مشرکین اگر بنای بر قبور بزرگان خود می‌ساختند به جهت تعظیم و تکریم آن‌ها به عنوان ربّ بوده است؛ همان‌گونه که در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است؛ لذا اسلام، آنان را از این جهت مذمّت نموده است و این به خلاف بنای بر قبور اولیای الهی در میان مسلمین است.(303)
ثانیاً: مطلق تشبّه به مشرکین و کفار حرام نیست، مگر در امور اختصاصی و در شعائر آنان خصوصاً به قصد احیای شعائر و آیین کفار. برای اطلاع بیشتر به بحث «برپایی مراسم جشن» مراجعه شود.

3 - بنای بر قبور، بدعت منکر است‌

در پاسخ می‌گوییم:
در بحث میزان بین بدعت و سنّت، گفته شد که بدعت دو رکن دارد: یکی زیاده یا نقیصه در دین، دیگری نبودِ دلیل عام یا خاص بر امر حادث. در مورد جواز بنای بر قبور، هم دلیل خاص داریم که سنّت و سیره سلف از مسلمین است و هم دلیل عام که به آن‌ها اشاره شد.

4 - ادّعای اجماع‌

علمای وهابی مدینه منوره در استفتای آل سعود درباره بناهای بقیع نوشتند: «بنای بر قبور اجماعاً ممنوع است؛ به جهت صحت روایاتی که در منع از آن وارد شده است...».(304)
در پاسخ می‌گوییم:
اوّلاً: اجماعی که ادّعا می‌کنند مدرکی است؛ که به مدرک آن خواهیم پرداخت، پس اجماع آنان مستقلاً اعتباری ندارد.
ثانیاً: در اجماعی که ادّعا شده، سه احتمال است:
الف) اجماع تقدیری: به این بیان که روایاتی وجود دارد که اگر علما به آن توجّه کنند، به مضمونش فتوا می‌دهند. این فرض باطل است؛ زیرا این احتمال فرع صحت حدیث از حیث سند و تمامیّت آن از حیث دلالت است، که هر دو ناتمام است.
ب) اجماع محقق: به این معنا که همه علما فتوا به تحریم داده‌اند، هم از حیث حدوث و هم از حیث بقا. این احتمال هم به طور قطع باطل است؛ زیرا اوّلاً: بحث غالب علما در بنای بر مطلق قبور است؛ در حالی که بحث ما در قبور اولیای الهی است. ما نیز در قبور غیر اولیا کراهت را قبول داریم. ثانیاً: غالب علما قائل به کراهتند، نه حرمت و حتی برخی تصریح به عدم کراهت دارند.
قائلین به عدم حرمت
1 - عبدالرحمن جزیری می‌گوید: «کراهت دارد که بر روی قبر، قبّه یا بنا ساخته شود».(305)
2 - امام نووی می‌گوید: «بنای بر قبور اگر در ملک بانی باشد، مکروه است و اگر در مقبره‌ای باشد که راه مردم است، حرام است».(306)
3 - از مالک بن انس - رئیس مذهب مالکیه - نقل شده که می‌گفت: «کراهت دارم که قبور، گچ مالی شده و بر آن، بنا شود...».(307)
4 - شافعی می‌گوید: «دوست دارم که روی قبر بنایی نشود و نیز گچ مالی نگردد؛ زیرا این عمل زینت کاری است و قبر جای این امور نیست.»(308)
5 - ابن حزم می‌گوید: «اگر بر روی قبر بنا یا ستونی ساخته شود، کراهت ندارد».(309)
6 - نووی بنای بر قبور را مکروه می‌داند، ولی می‌گوید: «به ابوحنیفه نسبت داده شده که کراهت ندارد».(310)
آن همه فتوا که غالباً بر کراهت بود، در صورتی است که بنا بر قبر فرد عادی باشد، ولی اگر بنا بر قبر یکی از اولیای الهی باشد از این کراهت مستثنا است.
عبدالغنی نابلسی در کتاب «الحدیقة الندیة» می‌گوید: «حکم به کراهتِ روشن کردن چراغ در صورتی است که فایده‌ای بر آن مترتب نباشد، اما در صورتی که فایده‌ای از قبیلِ... یا این‌که صاحب قبر از اولیای الهی باشد، یا عالمی از محققین باشد، به جهت تعظیم روح او، روشن کردن چراغ بر سر قبرش اشکالی ندارد».(311)
ج) مراد از اجماع، سیره‌عملی مسلمین باشد از زمان وفات پیامبرصلی الله علیه وآله تا این زمان، که این برخلاف چیزی است که آن را به‌اثبات رساندیم؛ زیرا با مروری بر تاریخ مسلمانان پی می‌بریم که مسئله بنای بر قبور از سیره و سنّت همیشگی مسلمین بوده است.

5 - استدلال به برخی از احادیث‌

استدلال به برخی از احادیث‌

عمده استدلال وهابیان بر حرمت بنای بر قبور، روایاتی است که از طریق اهل سنّت وارد شده است که ما به آن‌ها اشاره کرده و جواب هر کدام را خواهیم داد.

الف) حدیث ابی الهیاج‌

مسلم از یحیی بن یحیی و ابوبکر بن ابی شیبه و زهیر بن حرب، از وکیع، از سفیان، از حبیب بن ابی ثابت، از ابی وائل، از ابی الهیّاج اسدی نقل می‌کند که علی بن ابی طالب‌علیه السلام فرمود: «تو را به مأموریّتی می‌فرستم که رسول خداصلی الله علیه وآله به آن فرستاد: این‌که هیچ تمثالی نیابی مگر آن‌که محو کنی و هیچ قبر مشرفی نیابی مگر آن‌که مساوی سازی».(312)
حدیث از حیث سند و دلالت ضعیف است:
اوّل، از حیث سند؛ چند نفر از رجال این حدیث تضعیف شده‌اند:
1 - وکیع بن جراح بن ملیح رواسی کوفی که در حقّ او تضعیفات زیادی رسیده است.(313)
2 - سفیان بن سعید بن مسروق ثوری کوفی که ابن حجر و ذهبی او را متهم به تدلیس درحدیث کرده‌اند؛یعنی حدیثی را به‌کسی نسبت می‌دهد که او را ندیده است.(314)
3 - حبیب بن ابی ثابت قیس بن دینار که او نیز به تدلیس نسبت داده شده است.(315)
4 - ابووائل اسدی که از منحرفین از امام علی‌علیه السلام بوده است.(316) همچنین از والیان عبیداللَّه بن زیاد در کوفه بوده است، کسی که ظلم و غارتگری او بر احدی مخفی نیست.
5 - ابوالهیاج که در نقل حدیث مشهور نیست، لذا سیوطی در حاشیه سنن نسایی می‌گوید: «در کتب حدیث غیر از این حدیث از او نرسیده و کسی غیر از ابن حبان او را توثیق نکرده و ابن حبّان کسی است که مجهول‌ها را توثیق می‌کند. عجلی هم او را توثیق کرده، که دأبش زیاده‌روی در توثیق تابعین است، به جهت خوشبینی که نسبت به آنان دارد».(317)
دوّم، از حیث دلالت؛ حدیث از حیث دلالت، اشکال‌های متعددی دارد:
1 - از حیث متن و سند اضطراب دارد؛ زیرا در حدیثی ابی الهیاج می‌گوید: «قال لی علیّ» و در حدیث دیگر ابی وائل می‌گوید: «إنّ علیّاً قال لأبی الهیاج» و در حدیث دیگر چنین آمده است: «لأبعثنّک...». و می‌دانیم که اضطراب سند و متن موجب سقوط حدیث از حجّیت و اعتبار است.
2 - حدیث مربوط به هدم و خراب کردن قبور همه عالم نیست، بلکه مورد خاصی بوده که حضرت او را مأمور به آن کرده است. شاید برخی از قبور مشرکین بوده که مورد پرستش آنان قرار گرفته بوده است. و بر فرض که مطلق قبور بوده، چه ربطی به قبور اولیای الهی دارد که به جهت توجّه مردم به خدا از طریق آنان و اقامه شعائر الهی، بدون هیچ توجّه شرک‌آلود به آنان بنا شده است.
3 - اهل لغت و عرف به این نکته توجّه کرده‌اند که ماده «تسویه» در صورتی که قرین مساوی با او ذکر نشود به معنای صاف کردن آن است فی نفسه. و این حدیث این‌چنین است؛ زیرا در آن نیامده که آن را مثلا با زمین مساوی کنید، پس معنای آن این است که هر قبری که به مانند تَل و مثل کوهان شتر است او را صاف کن؛ زیرا در روایات آمده که تمام قبور شهدا همانند سنام و کوهان شتر بوده است.(318)
4 - روایت، ربطی به بنای سقف، دیوار و وجوب خراب کردن آن ندارد.
5 - این حدیث مورد اعراض علما و مسلمین در طول تاریخ بوده که این اعراض سبب وهن روایت خواهد شد.

ب) حدیث جابر

مسلم از ابوبکر بن ابی شیبه، از حفص بن غیاث، از ابن جُریح، از ابی الزبیر، از جابر نقل کرده که فرمود: رسول خدا از گچ‌کاری در قبور و از این‌که کسی بر روی قبور بنشیند و از بنای بر قبور نهی نموده است.(319) به این مضمون روایات دیگری هم از طرق مختلف، نقل شده است. لکن در این احادیث هم مجموعه‌ای از نقاط ضعف وجود دارد که باعث می‌شود از حجیت و اعتبار بیفتد:
اوّلاً: در تمام احادیث جابر، ابن جریح و ابوالزبیر - با هم یا به تنهایی - وجود دارند.
ابن حجر می‌گوید: از یحیی بن معین درباره حدیث ابن جریح سؤال شد، گفت: تمام احادیثش ضعیف است.(320)
از احمد بن حنبل نیز نقل شده که درباره ابن جریح می‌گوید: احادیث منکر نقل کرده است.(321) مالک بن انس در شأن او می‌گوید: ابن جریح مانند کسی است که در شب به دنبال جمع هیزم است. کنایه از این‌که هر نوع حدیثی را نقل می‌کند.(322)
درباره ابوالزبیر نیز تضعیفاتی وارد شده است؛ احمد بن حنبل از ایّوب نقل می‌کند که ابوالزبیر ضعیف الروایه است. شعبه می‌گوید: ابوالزبیر نمازش را درست ادا نمی‌کرد. و نیز می‌گوید: او اهل تهمت بود. ابوحاتم رازی می‌گوید: حدیث او نوشته می‌شود ولی به آن احتجاج نمی‌گردد.(323)
ثانیاً: حدیث از حیث متن شدیداً اضطراب دارد؛ زیرا با تعبیرهای گوناگون از جابر نقل شده است. در برخی از روایات از گچ‌کاری و اعتماد بر قبر نهی شده و در بعضی، از گچ‌کاری و کتابت و بنای بر قبر و راه رفتن بر آن، و در پاره‌ای، تنها از کتابت بر آن و در برخی دیگر از نشستن و گچ‌کاری کردن و بنا و کتابت بر آن، و در برخی هم اضافه بر این‌ها زیاده بر قبر وارد شده و روشن است که اضطراب متن، روایت را از حجیت ساقط می‌کند.
ثالثاً: بر فرض صحّت سند روایت و قطع نظر از اضطراب در متن، تنها دلالت بر نهی از بنای بر قبور دارد، ولی دلالت صریح بر حرمت ندارد؛ زیرا نهی بر دو قسم است: نهی کراهتی که استعمال زیادی در کلام شارع دارد و نهی تحریمی. درست است که اصل در نهی، حرمت است، ولی علما و فقها از این نهی، کراهت فهمیده‌اند، لذا مشاهده می‌کنیم که ترمذی در صحیح خود، این حدیث را تحت عنوان «کراهت بناء بر قبور» آورده است. و از این رو شارح صحیح ابن ماجه، سندی از حاکم نیشابوری نقل می‌کند که احدی از مسلمین به این نهی عمل نکرده است.
بر فرض استفاده کراهت از این احادیث، می‌توان به سبب عناوین دیگر؛ همچون اقامه شعائرالهی و عناوین دیگر آن‌را از کراهت خارج کرده و داخل در استحباب نمود، همانند لباس مشکی پوشیدن در سوک اولیای الهی خصوصاً عزای امام حسین‌علیه السلام.
حال با چند حدیث این چنینی آیا می‌توان یک عمل را تحریم کرده و آن را شرک آلود دانست، و عمل کننده را نیز مشرک نامید؟

ج) حدیث ابوسعید وامّ‌سلمه‌

وهابیان به دو حدیث دیگر نیز تمسک کرده‌اند: یکی از ابوسعید خدری که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله نهی کرد از بنای بر قبور.(324) و دیگر از ام‌سلمه که رسول خداصلی الله علیه وآله نهی کرد از بنای بر قبر و گچ‌کاری کردن قبر.
در ضعف سند حدیث اول وجود وهب که مجهول است، کافی است.
و در حدیث دوم عبداللَّه بن لهیعه است که ذهبی از ابن معین نقل کرده که او ضعیف است و به احادیثش احتجاج نمی‌شود. همچنین از یحیی بن سعید نقل شده که او ابن لهیعه را چیزی به حساب نمی‌آورده است.(325)

6 - زمین بقیع موقوفه است‌

از جمله ادّعاهایی که وهابیان برای توجیه تخریب قبور ائمه بقیع دارند، این است که: زمین بقیع موقوفه است و این بناها مخالف با نظر واقف است، لذا باید ولیّ امر مسلمین آن‌ها را خراب کند.
در جواب آنان می‌گوییم: اوّلاً: در هیچ کتابی، حدیثی یا تاریخی اشاره نشده که زمین بقیع موقوفه است؛ خصوصاً آن‌که زمین حجاز و مدینه چندان ارزشی نداشته که بخواهد کسی آن را وقف نماید.
ثانیاً: بنا به نقل سمهودی، بقعه‌ای که در برگیرنده اجساد ائمه طاهرین در بقیع است خانه شخصی عقیل بن أبی طالب بوده است. لذا سمهودی می‌گوید: «عباس بن عبدالمطلب کنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم در اوّل مقابر بنی هاشم در خانه عقیل دفن شد».(326) حال با این وضع می‌توان به صرف ادّعای وقف، بارگاه مطهر اولیای الهی را خراب نمود؟

آثار سازنده بنای قبور اولیای الهی‌

اولیای الهی از پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله و اوصیایش از آنجا که در راه اسلام همه نوع فداکاری و جان‌فشانی داشته‌اند، به همین خاطر برای همه مسلمانان تا روز قیامت الگو هستند. از طرف دیگر شکی نیست که استفاده از کارهای هنری و روان‌کاوی برای تجدید عهد مردم به اسلام و زنده کردن اسلام توسط الگوها، یکی از راه‌های بیداری اسلامی است. کسی که در طول عمرش یک بار یا بیشتر به مکه و مدینه می‌رود و از نزدیک آثار باقیمانده زمان صدر اسلام را زیارت می‌کند و همچنین بارگاه بزرگان دین خود را با عظمت، شکوه و جلال مشاهده می‌نماید، به یاد فداکاری‌های آن بزرگان می‌افتد و عظمت و شکوه آنان در نظرش جلوه می‌نماید، گویا با خدای خود عهد و پیمان می‌بندد که در راه و مسیر بزرگان دین قرار گیرد. این یکی از راه‌های زنده‌نگه داشتن بزرگان دین است. کسی که قبر، گنبد و بارگاه اولیای دین خود را می‌بیند به آنان و تعالیمشان یقین حاصل می‌کند.
مگر نه این است که مسیحیّت در برهه‌ای از زمان به جهت نداشتن آثار مسیح، در وجود آن حضرت شک کردند. مورّخ آمریکایی در کتاب «تاریخ تمدن» تاریخچه دویست سال تشکیک در حضرت مسیح‌علیه السلام را آورده است.
ناپلئون در سال 1808 میلادی از یک نویسنده آلمانی به نام «ویلند» می‌پرسد که آیا او به تاریخی بودن حضرت عیسی‌علیه السلام معتقد است یا نه؟
امّا مسلمین در طول تاریخ خود از این جهت، سر بلند و دارای افتخارند که ما بزرگانی داریم که بعد از گذشت قرن‌ها، قبورشان برای ما معلوم است و هر چند وقت یک بار بر سر قبرشان رفته و با آنان عهد و پیمان می‌بندیم که در راه آنان خواهیم بود، راهی که با پیمودن آن قطعاً به خدا و ثواب و بهشت او خواهیم رسید.

عدم فرق بین بنای بر قبر با دفن در بنا

بعضی از نویسندگان وهابیان برای فرار از اشکال گفته‌اند: آنچه حرام است «ساختن بنا بر قبر» است، امّا اصحاب، جنازه پیامبرصلی الله علیه وآله را داخل بنا دفن کردند نه این‌که برقبر او ساختمانی را بناکنند و دفن جنازه دربنایی که از قبل موجود بوده مانعی ندارد.
این سخن فقط برای توجیه یک واقعیت خارجی است که در برابر آن قرار گرفته‌اند. و ما به عنوان پاسخ به این جواب غیرقابل قبول، چند سؤال را مطرح می‌کنیم:
1 - آیا اگر برای مؤمنین و علماء، قبل از مرگ، مقبره ساخته شود و بعد از وفات،آن‌ها را در مقبره دفن کنند، مانعی دارد یا خیر؟ آیا وهّابی‌ها چنین کاری را اجازه می‌دهند؟ قطعاً چنین اجازه‌ای نمی‌دهند. اگر بودن بنا بر قبر حرام است، هر انسان عاقل و باانصافی حکم می‌کند که فرقی نمی‌کند که بنا از قبل موجود باشد یا بعداً ساخته شود.
وهّابی‌ها عملاً فرقی قائل نیستند، امّا در مورد بحث، جوابی می‌دهند که خودشان هم قبول ندارند و قائل به فرق می‌شوند.
ما می‌گوییم: شما که قیاس را در دین جایز می‌دانید، در اینجا باید قطعاً قیاس جاری کنید. شما که گاهی قیاس را در بین دو امری که مناسبت خیلی دور با هم دارند جاری می‌کنید، در اینجا که اصلاً تفاوتی وجود ندارد، حتماً باید جاری کنید.
به هر حال ما فرقی بین این دو مورد؛ یعنی دفن در مقبره و بنای بر قبر نمی‌بینیم و حکم هر دو را - هرچه که باشد - واحد می‌دانیم.
وهابی‌ها هم همان طور که گفتیم در عمل، قائل به فرق نیستند و لذا اجازه نمی‌دهند که اول مقبره ساخته شود و بعد از مرگ، بدنها در آن دفن شود. امّا از آنجا که در پاسخ اشکال طرف مقابل، به هرحال باید جوابی داد! جوابی می‌دهند که خودشان هم ملتزم به لوازم آن نیستند.
2 - آیا در مورد مقابری که وهابیان تخریب کرده و یا الآن تخریب می‌کنند، تحقیق کرده‌اند و بر ایشان ثابت شده که این بناها پس از احداث قبر ساخته شده است؟ و یا این‌که اصلاً تحقیقی نکرده‌اند و چه بسا با علم به این‌که بناها از قبل موجود بوده، دست به تخریب آن‌ها زده‌اند؟
اساساً از دیدگاه اصولی، برفرض آن‌که احداث بنا بر قبر حرمت داشته باشد، در هر موردی که ما شک کنیم که مسلمین قرون گذشته این بناها را بعد از دفن اموات ساخته‌اند یا از قبل موجود بوده، باید فعل آن‌ها را حمل بر صحّت کرد و گفت: حتماً بنا از قبل موجود بوده،وگرنه مُسلِم کار حرام انجام نمی‌دهد. به عبارت دیگر: ظاهر حال مُسلِم و مؤمن این است که چنین فعل حرامی را مرتکب نمی‌شود. بنابراین در تمامی موارد شک باید گفت: بناها موجود بوده و جنازه‌ها را بعداً در آن دفن کرده‌اند.
بلکه مواردی به طور یقین بوده که افرادی را در مقبره و سردابی دفن کرده‌اند؛ همچون خانه عقیل.
بنابراین، مسأله تنها، «حمل به صحت» و «ظاهر حال مُسلِم» نیست بلکه شواهد و قراین نیز این مطلب را تأیید می‌کند.
3 - آیا حرمت فقط در احداث بنا بر قبر است یا استمرار و بقای بنا نیز حرام است؟ به عنوان مثال: تصرّف در زمین دیگران بدون رضایت آن‌ها، هم ابتدائاً حرام است و هم استمراراً و بقائاً؛ یعنی اگر مثلاً خانه‌ای در ملک دیگران ساخته است، هم ساختنش حرام بوده و هم باقی ماندن آن خانه حرام است؛ زیرا مستلزم تصرّف در ملک دیگران است. در مورد قبور، سؤال این است که آیا هم احداث بنا حرام است و هم بقای ساختمان‌هایی که بنا شده است؟ و یا تنها احداث بنا حرمت داشته ولی بعد از ساخت بناء دیگر بقای آن مانعی ندارد و تخریب آن واجب نیست؟
اگر بگویید: تنها احداث بنا حرام است و بقای بنا حرام نیست، می‌گوییم وقتی ابقاء و استمرار بنا حرام نباشد، خراب کردنش هم جایز نیست. پس به چه مجوّزی صحن و سرا و قبّه و بارگاه ائمه بقیع‌علیهم السلام را خراب کرده‌اید و تا این حد بر آن اصرار و پافشاری داشته و دارید؟! و اگر هم بگویید احداث بنا حرام است و هم ابقای آن، همان طور که از جملات ابن قیّم و ابن تیمیه هم پیداست که می‌گویند: «یجب هدم المشاهد الّتی بنیت علی القبور ولایجوز إبقآؤُها» ما می‌گوییم حال که ابقای بنا حرام است، چرا اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله سبب بقای خانه پیامبرصلی الله علیه وآله شدند و آن را تخریب نکردند؟ آیا می‌توان گفت: که اصحاب به منشأ ابقای خانه، مرتکب حرام شدند؟!
اگر پیامبرصلی الله علیه وآله از ساختن بنای بر قبور نهی فرموده است و نهی او دلالت بر حرمت دارد و قبر خودش را هم استثنا نکرده است، اوّلین بنایی که باید خراب شود، بنای قبر خود ایشان است؛ زیرا قطعاً به بقای بنا - که حرام است! - راضی نخواهدبود.
ما فرض می‌کنیم که اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله بنایی بر قبر آن حضرت نساخته‌اند امّا چرا با ابقای بنای واقع بر قبر آن حضرت مرتکب حرام شدند؟!
بنابراین، باید گفت استمرار و ابقای بناهای واقع بر قبور مانعی ندارد خصوصاً آن‌که آن‌ها فعل اصحاب را حجّت می‌دانند.
البته در اینجا هم ممکن است کسی بگوید:بنایی که بر قبر ساخته شود و بنایی که از قبل موجود بوده فرق دارند؛ یعنی ابقای بنای اوّل حرام است امّا ابقای دوّمی حرام نیست! ولی کدام عاقلی است که بین این دو، فرق قائل باشد و لذا می‌بینیم جواب معقولی برای ابقای ساختمان قبر پیامبرصلی الله علیه وآله ندارند.

بنای مسجد و روشن کردن چراغ بر قبور اولیا

اشاره

عموم مسلمین ساختن مسجد در کنار قبور اولیای الهی را جایز شمرده و بدان عمل می‌کنند. منتها به این نیّت که زمین و بقعه‌ای که ولیّ خدا در آن مدفون است، متبرّک می‌باشد. امّا وهابیان، همان‌گونه که ساختن گنبد و بارگاه بر قبور اولیای الهی را حرام می‌دانند، ساختن مسجد در کنار قبور اولیا را نیز حرام دانسته و راهی به سوی شرک می‌دانند. اینک این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد؛

فتاوای وهابیان‌

ابن تیمیه می‌گوید: «پیامبرصلی الله علیه وآله حرام کرده که قبور خود را مسجد قرار دهند؛ یعنی نباید کسی در اوقات نماز به آنجا رفته و نماز و دعای خود را در آنجا بخواند؛ اگرچه به قصد عبادت خدا هم برود؛ زیرا آن مکان‌ها راهی برای شرک است؛ یعنی ممکن است که انسان به خاطر صاحب قبر دعا و نماز خوانده و او را تعظیم و تکریم کند. لذا ساختن مسجد در کنار قبور اولیا حرام است. بنابر این اگر چه بنای مسجد فی نفسه مستحب است، ولی از آنجا که این عمل ممکن است برخی را به شرک وادار کند، مطلقاً حرام است».(327)
همچنین در جایی دیگر می‌گوید: «علمای ما قائل هستند که ساختن مسجد بر قبور جایز نیست».(328)

قرآن و ساختن مسجد در جوار قبور اولیا

خداوند متعال در قضیّه اصحاب کهف می‌فرماید: « وَکَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَأَنَّ السّاعَةَ لا رَیْبَ فیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»؛(329) «و باز مردم را بر حال اصحاب کهف آگاه ساختیم تا خلق خدا بدانند که وعده خدا به حق بوده و ساعت قیامت بی هیچ شک خواهد آمد تا مردمی که میانشان در مورد آن‌ها تنازع و اختلاف بود، رفع بشود. با این همه بعضی گفتند: باید گرد آن‌ها حصار و بنایی بسازیم. خدا به حال آن‌ها آگاه‌تر است. آنان که برواقع احوال آن‌هااطلاع یافتند، گفتند: البته برایشان مسجد بنا کنیم.»
خداوند متعال در این آیه به چگونگی اطلاع مردم از آنان اشاره کرده است. آنان در طریقه تکریم اصحاب کهف اختلاف داشتند؛ برخی معتقد بودند که بر روی آنان ساختمانی ساخته شود یا دیواری دور آنان کشیده شود. ولی غالب افراد پیشنهاد دادند که در کنار آنان مسجدی ساخته شود.
فخر رازی می‌گوید: برخی گفته‌اند: این گروه که پیشنهاد ساختن مسجد را دادند پادشاهان مسلمان و طرفداران اصحاب کهف بودند. برخی نیز معتقدند: آنان که پیشنهاد مسجد را دادند رؤسای شهر بودند تا در آنجا عبادت کرده و آثار اصحاب کهف را به سبب آن مسجد باقی بگذارند.(330)
ابوحیان اندلسی می‌گوید: «کسی که پیشنهاد ساختمان را داد، کافر از دنیا رفت و با این عمل می‌خواست مرکزی برای کفر خود بسازد که مؤمنین از این عمل مانع شده و پیشنهاد ساختن مسجد را دادند».(331)
ابوالسعود و زمخشری نیز همین نظر را قبول کرده‌اند؛ یعنی پیشنهاد دهندگان ساختن مسجد در کنار جایگاه اصحاب کهف، مسلمین و مؤمنین بوده‌اند.(332)
البته می‌دانیم که قرآن، کتاب قصه‌گویی صرف نیست، بلکه اگر داستانی را تعریف می‌کند به منظور بهره‌برداری مسلمانان از آن داستان است. از آنجا که خداوند متعال پیشنهاد دوم (ساختن مسجد در کنار اصحاب کهف) را رد نکرده و آن را مجرای شرک نمی‌داند، می‌توانیم آن را دلیل به امضا و تقریر عمل آنان بدانیم.

سیره مسلمین بر بنای مسجد در جوار قبور اولیا

با مراجعه به سیره مسلمین در طول تاریخ، پی می‌بریم که آنان به این عمل مبادرت ورزیده و در کنار قبور اولیای خود مسجد می‌ساختند.
مورخین داستان مسافرت ابوجندل با ابوبصیر را نقل کرده‌اند که در ضمن آن آمده: «نامه رسول خداصلی الله علیه وآله به دست ابوجندل رسید؛ در حالی که ابوبصیر مشغول جان کندن بود، او در حالی که در دستش نامه رسول خداصلی الله علیه وآله بود از دار دنیا رفت. ابوجندل او را در همان مکان دفن کرد، و بر روی قبرش مسجدی بنا نمود».(333)

نقد ادله وهابیان‌

توضیح

وهابیان بر حرمت ساختن مسجد در کنار قبور اولیای الهی به ادله‌ای استدلال کرده‌اند که در ذیل به بحث و بررسی آن‌ها می‌پردازیم:

الف) استدلال به روایات‌

وهابیان بر مدعای خود به روایات ذیل استدلال کرده‌اند:
1 - جندب بن عبداللَّه بجلی می‌گوید: از رسول خداصلی الله علیه وآله پنج روز قبل از وفاتش شنیدم که فرمود: «آگاه باشید، همانا کسانی قبل از شما قبور انبیای خود را به عنوان مساجد قرار می‌دادند. امّا شما این گونه نکنید، من شما را از این عمل باز می‌دارم».(334)
2 - از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت شده که به خدا عرض کرد: «بار خدایا قبر مرا بت قرار مده، خدا لعنت کند قومی را که قبور انبیای خود را مساجد کردند».(335)
3 - مسلم نقل می‌کند که امّ حبیبه و امّ سلمه نزد رسول خداصلی الله علیه وآله یادی از کنیسه‌ای کردند که در حبشه دیده بودند، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: آنان کسانی هستند که هر گاه مرد صالحی از میانشان می‌میرد بر قبر او مسجدی می‌سازند و صورت‌هایی نیز بر آن قرار می‌دهند، آنان نزد خدا در روز قیامت مخلوقات بدی هستند».(336)
4 - بخاری در صحیح خود از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «خدا لعنت کند نصارا و یهود را؛ زیرا قبور انبیای خود را مسجد قرار دادند».(337)
در جواب از استدلال به این روایات باید گفت:
اوّلاً: فهمیدن مقصود این روایات، متوقف بر دانستن مقصود یهود و نصارا از ساختن مسجد بر قبور اولیای خود می‌باشد؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله از قیام به عملی که یهود و نصارا با قصد خاصی انجام می‌دهند، نهی کرده است.
با مراجعه به روایات پی می‌بریم که یهود و نصارا، قبور اولیای خود را مسجد و قبله قرار می‌دادند و بر روی آن قبور سجده می‌کردند. در حقیقت آنان را عبادت می‌کردند. لذا پیامبرصلی الله علیه وآله شدیداً با این عمل مقابله کرده و از آن نهی فرموده است.
حال اگر در کنار قبور اولیای الهی به جهت تبرک، مسجد ساخته شود، تا انسان به برکت آن ولیّ خدا، توجّه و حضور قلبش بیشتر باشد و از طرفی نیز هیچ قصد تعظیم و تکریمی نسبت به آن ولی در حال نماز نداشته باشد، قطعاً از مورد این روایات خارج است؛ چنان‌که در روایت امّ حبیبه و امّ سلمه به این مقصود یهود و نصارا اشاره شده است.
بیضاوی در شرح این احادیث می‌گوید: «از آنجا که یهود و نصارا بر قبور انبیا به خاطر تعظیم شأن آنان، سجده کرده و آن قبور را قبله خود قرار می‌دادند، به همین جهت مسلمین از این نوع عمل باز داشته شدند؛ زیرا این عمل شرک محض است. ولی اگر کسی مسجدی را در جوار قبر صالحی به قصد تبرک بسازد، مشمول نهی روایات نمی‌شود.»
سندی، شارح «سنن نسائی» نیز می‌گوید: «پیامبرصلی الله علیه وآله امّت خود را از عمل یهود و نصارا نسبت به قبور انبیای خود باز می‌دارد، خواه به سجده بر قبور و تعظیم آن‌ها باشد و خواه به خاطر قبله قرار دادن قبور باشد تا هنگام نماز به آن متوجه باشند».(338)
ثانیاً: روایت، از ساختن مسجد بر روی قبر نهی می‌کند و هیچ اشاره‌ای به ساختن مسجد در کنار قبور انبیا و اولیا ندارد.
ثالثاً: معلوم نیست که نهی در این روایات، تحریمی باشد؛ چنان‌که بخاری این روایات را تحت عنوان «باب مایکره من اتخاذ المساجد علی القبور» آورده و آن‌ها را حمل بر نهی تنزیهی و کراهتی کرده است.(339)
شیخ عبداللَّه هروی در توجیه احادیث فوق می‌گوید: «آن احادیث بر کسانی حمل می‌شود که قصد نماز بر قبر انبیا به جهت تعظیم‌شان دارند و این در صورتی متصور است که قبور، آشکار و باز باشد وگرنه نماز در آنجا حرام نیست».(340)
نیز عبدالغنی نابلسی حنفی می‌گوید: «اگر کسی مسجدی را در کنار قبر صالحی بسازد یا در کنار قبر او به جهت تبرک جستن از او نماز گزارد، نه به جهت تعظیم صاحب قبر و توجّه به او در نماز، اشکالی ندارد؛ زیرا مرقد اسماعیل‌علیه السلام نزد "حطیم" مسجد الحرام است و آن محل بهترین مکانی است که نماز در آنجا خوانده می‌شود».(341)
علامه بدرالدین حوثی، در شرح روایات فوق می‌گوید: «معنای مسجد قرار دادن قبور، این است که انسان نمازگزار قبر را قبله قرار داده و بر آن نماز گزارد».(342)

ب) استدلال به قاعده سدّ ذرایع‌

یکی دیگر از ادله وهابیان بر حرمت بنای مسجد در جوار قبور اولیای الهی استدلال به قاعده سدّ ذرایع است.
طبق این قاعده: اگر عملی فی نفسه مباح یا مستحب باشد، ولی منجر به حرام شود، آن عمل نیز حرام است، تا کسی به سبب آن به سوی حرام سوق داده نشود.
ابن قیم جوزیه در استدلال به این قاعده، به ادله بسیاری تمسک کرده است؛ از جمله به آیه شریفه: « وَلا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»؛ «دشنام ندهید کسانی را که غیر خدا را می‌خوانند؛ زیرا آنان نیز خدا را بدون آگاهی ناسزا می‌گویند.» و آیه: « وَلا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»؛ «و پاهای خود را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت‌ها مخفی می‌دارند معلوم شود.»
به برخی از ادله عقلی نیز برای اثبات سدّ ذرایع تمسک کرده است.(343)
در جواب می‌گوییم: در بحث مقدمه واجب گفته شده که تنها مقدمه موصله واجب، واجب است نه هر مقدمه‌ای؛ یعنی آن مقدمه‌ای که ما را مستقیماً به واجب می‌رساند واجب است؛ مثلاً اگر بودن بر بالای بام بر ما واجب است و آن متوقف بر نصب پله باشد، نصب آن پله که ما را به بالای بام می‌رساند واجب می‌شود. همین مطلب را عیناً در مقدمه حرام می‌گوییم؛ یعنی خصوص آن عملی که ما را به حرام رسانده، از باب مقدمه حرام است.
بنابر این ساختن مسجد در کنار قبور اولیای الهی اگر به قصد شرک نباشد و غالب مردم نیز این نیت را از خواندن نماز در آن مساجد نداشته باشند. اشکالی در ساختن آن مساجد نیست؛ اگرچه ممکن است که برخی از غالیان هنگام نماز این نیّت را داشته باشند. اگر این مطلب را نپذیرفتیم بسیاری از معاملات روزمره نسبت به آلات مشترکه، باطل و حرام خواهد بود؛ زیرا ممکن است که برخی از مردم از آن سوء استفاده نمایند؛ مثلاً کسی که چاقو می‌خرد، یا رادیو می‌خرد، ممکن است کسی از آن سوء استفاده نموده و در راه فساد استفاده کند، ولی هیچ کس چنین معامله‌ای را حرام و باطل نکرده است، بلکه تنها فروش آن‌ها را به قصد فساد، باطل می‌دانند.

حکم تزیین قبور اولیای الهی و روشن کردن چراغ‌

وهابیان همان‌گونه که اموری مانند: ساختن مسجد در کنار قبور اولیای الهی، نماز و دعا خواندن و زیارت قبور را حرام می‌دانند، روشن کردن چراغ و تزیین قبور را هم به طور مطلق حرام می‌دانند؛ اگر چه برای قبر یکی از اولیای الهی - مثل پیامبرصلی الله علیه وآله و امام - باشد. ولی بقیه مسلمین این عمل را جایز می‌شمارند و بر آن به ادله‌ای استدلال کرده‌اند که یکی از آن‌ها قیاس به تنقیح مناط قطعی است؛ زیرا همان‌گونه که زینت کعبه جایز و راجح است و سیره پیامبرصلی الله علیه وآله، صحابه، تابعین و مسلمین در طول تاریخ نیز این بوده که برای تعظیم و تکریم آن و ترغیب مردم بدان زینت می‌کردند و در آن هیچ اشکالی نمی‌دیدند، به همان ملاک، تزیین قبور اولیای الهی و روشن کردن چراغ در جوار آن‌ها اشکالی ندارد.

دلیل وهابیان بر حرمت‌

اشاره

نسایی به سند خود از ابن عباس نقل می‌کند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خدا لعنت کند زنانی که به زیارت قبور می‌آیند و کسانی که قبور را مساجد قرار داده و بر آن چراغ روشن می‌کنند».(344)

پاسخ‌

این حدیث از حیث سند و دلالت اشکال داشته و هیچ دلالتی بر حرمت روشن کردن چراغ بر سر قبور اولیای الهی ندارد؛ زیرا:

الف) سند حدیث‌

محدّث وهابی، ناصرالدین البانی بعد از نقل حدیث ابن عباس می‌گوید: «این حدیث را ابوداوود و دیگران نقل کرده‌اند، ولی از حیث سند ضعیف است. اگرچه کثیری از سلفیّون به آن تمسک کرده‌اند، ولی باید حق گفته شود و متابعت گردد. و از جمله کسانی که این حدیث را تضعیف کرده، مسلم است. او در کتاب «التفصیل» می‌گوید: «این حدیث ثابت نیست و مردم از حدیث ابوصالح باذام که در سند اوست پرهیز نموده‌اند و نیز کسی که راوی از ابن عباس است، ثابت نشده که از او حدیث شنیده باشد».
آن‌گاه می‌گوید: ضعف این حدیث را در کتاب «الاحادیث الضعیفة و الموضوعة و اثرها السیی‌ء فی الامّة» ثابت نموده‌ام. سپس می‌گوید: کسی به احادیث ابوصالح باذام احتجاج نکرده و نزد جمهور ائمه ضعیف است و کسی او را توثیق نکرده، مگر عجلی که معروف به تساهل در توثیق است؛ همانند ابن حبّان. و حدیث طریق دیگری هم ندارد تا بتواند این طریق را تقویت کند».(345)

ب) دلالت حدیث‌

1 - این حدیث بر قبور غیر انبیا و اولیا حمل می‌شود؛ زیرا قبور آنان را باید با وجوه مختلف تعظیم کرد که از جلمه آن‌ها روشن نمودن چراغ است.
2 - حدیث بر موردی حمل می‌شود که منفعت بر آن مترتب نگردد؛ زیرا تضییع مال است، ولی چراغ روشن کردن بر بالای قبر برای زیارت صاحب آن قبر، قرائت قرآن، دعا، خواندن نماز و نفع‌های دیگری که می‌تواند زائر در آنجا ببرد، در این موارد نه تنها حرام و مکروه نیست، بلکه رجحان نیز دارد؛ زیرا از مصادیق تعاون بر برّ و تقوا است.
عزیزی در شرح حدیث می‌گوید: «مورد حدیث در جایی است که زنده‌ها از چراغ‌ها نفع نبرند، ولی اگر نفعی بر آن مترتب شود اشکالی ندارد».(346)
سندی نیز در شرح «سنن نسایی» می‌گوید: «نهی از روشن کردن چراغ به این جهت است که تضییع مال بدون منفعت است و مفهوم آن این است: در صورتی که بر آن نفعی مترتب شود از مورد نهی خارج است».(347)
شیخ علی ناصف می‌گوید: «روشن کردن چراغ بر سر قبور جایز نیست؛ زیرا ضایع کردن مال است، مگر در صورتی که یکی از زنده‌ها بر سر آن قبور باشد که در این صورت روشن کردن چراغ اشکالی ندارد».(348)
3 - حدیث دلالت بر حرمت ندارد، بلکه ممکن است که بر کراهت حمل گردد.
4 - سیره مسلمین در طول تاریخ اسلام بر این بوده که بر سر قبورشان؛ خصوصاً در صورتی که شخصیتی بزرگ و از اولیای الهی است، چراغ روشن می‌نمودند.
خطیب بغدادی به سند خود از شیخی از اهل فلسطین نقل می‌کند: در پایین دیوار قسطنطنیه ساختمان روشنی را مشاهده نمودم، درباره آن سؤال کردم. گفتند: این قبر ابوایّوب انصاری، صحابی رسول خداصلی الله علیه وآله است، کنار قبر او آمدم، قبرش را در آن ساختمان دیدم؛ در حالی که قندیل و لوستری با زنجیر از سقف آن آویزان بود.(349)
ابن الجوزی می‌گوید: «یکی از حوادث سال 386 ه .ق این است که اهل بصره ادّعا کردند که به قبری قدیمی دسترسی پیدا کردند که معلوم شد قبر زبیر بن عوام است. آن گاه قندیل، ابزار، حصیر و غیره آوردند وافرادی را نیز به عنوان حافظ و خدمت کار بر آن گمارده و زمین‌هایی بر آن وقف نمودند».(350)
صفدی درباره قبر امام کاظم‌علیه السلام می‌گوید: «قبر او در آنجا مشهور است، مردم به زیارتش می‌آیند. مشهدی بزرگ بر آن قبر است و در آن مشهد قندیل‌ها و لوسترهایی از طلا و نقره موجود است. انواع ابزارها و فرش‌ها بدون حدّ و حصر وجود دارد».(351)
5 - حدیث ابن عباس معارض دارد؛ زیرا ترمذی نیز از ابن عباس نقل می‌کند که رسول خداصلی الله علیه وآله شبانگاه وارد بر قبری شد؛ در حالی که شخصی برای او چراغ روشن کرده بود.(352)

فهرست منشورات مسجد مقدّس جمکران‌

1 قرآن کریم / چهار رنگ - گلاسه رحلی خط نیریزی / الهی قمشه‌ای
2 قرآن کریم / (وزیری، جیبی، نیم‌جیبی) خط نیریزی / الهی قمشه‌ای
3 قرآن کریم / نیم‌جیبی (کیفی) خط عثمان طه / الهی قمشه‌ای
4 قرآن کریم / وزیری (ترجمه زیر، ترجمه مقابل) خط عثمان طه / الهی قمشه‌ای
5 قرآن کریم / وزیری (بدون ترجمه) خط عثمان طه
6 صحیفه سجادیه ویرایش حسین وزیری/الهی قمشه‌ای
7 کلیات مفاتیح الجنان / عربی انتشارات مسجد مقدّس جمکران
8 کلیات مفاتیح الجنان / (وزیری، جیبی، نیم‌جیبی) خط افشاری / الهی قمشه‌ای
9 منتخب مفاتیح الجنان / (جیبی، نیم‌جیبی) خط افشاری / الهی قمشه‌ای
10 منتخب مفاتیح الجنان / جیبی، نیم‌جیبی) خط خاتمی / الهی قمشه‌ای
11 ارتباط با خدا واحد تحقیقات
12 آشنایی با چهارده معصوم (1و2)/شعر و رنگ‌آمیزی سیّد حمید رضا موسوی
13 آئینه اسرار حسین کریمی قمی
14 آخرین پناه محمود ترحمی
15 آخرین خورشید پیدا واحد تحقیقات
16 آقا شیخ مرتضی زاهد محمد حسن سیف اللهی
17 آیین انتظار (مختصر مکیال المکارم) واحد پژوهش
18 از زلال ولایت واحد تحقیقات
19 اسلام‌شناسی و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
20 امامت، غیبت، ظهور واحد پژوهش
21 امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام علم الهدی / واحد تحقیقات
22 امام رضاعلیه السلام در رزمگاه ادیان سهراب علوی
23 امام‌شناسی و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
24 انتظار بهار و باران واحد تحقیقات
25 انتظار و انسان معاصر عزیز اللَّه حیدری
26 اهّمیت اذان و اقامه محمد محمدی اشتهاردی
27 با اولین امام در آخرین پیام حسین ایرانی
28 بامداد بشریت محمد جواد مروّجی طبسی
29 بهتر از بهار / کودک شمسی (فاطمه) وفائی
30 پرچمدار نینوا محمد محمدی اشتهاردی
31 پرچم هدایت محمد رضا اکبری
32 تاریخ امیر المؤمنین‌علیه السلام / دو جلد شیخ عباس صفایی حائری
33 تاریخ پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله / دو جلد شیخ عباس صفایی حائری
34 تاریخچه مسجد مقدس جمکران / (فارسی، عربی، اردو، انگلیسی) واحد تحقیقات
35 تاریخ سید الشهداءعلیه السلام شیخ عباس صفایی حائری
36 تجلیگاه صاحب الزمان‌علیه السلام سید جعفر میرعظیمی
37 جلوه‌های پنهانی امام عصرعلیه السلام حسین علی‌پور
38 چهارده گفتار ارتباط معنوی با حضرت مهدی‌علیه السلام حسین گنجی
39 چهل حدیث /امام مهدی‌علیه السلام در کلام امام علی‌علیه السلام سید صادق سیدنژاد
40 حضرت مهدی‌علیه السلام فروغ تابان ولایت محمد محمدی اشتهاردی
41 حکمت‌های جاوید محمد حسین فهیم‌نیا
42 ختم سوره‌های یس و واقعه واحد پژوهش
43 خزائن الاشعار (مجموعه اشعار) عباس حسینی جوهری
44 خورشید غایب (مختصر نجم الثاقب) رضا استادی
45 خوشه‌های طلایی (مجموعه اشعار) محمد علی مجاهدی (پروانه)
46 دار السلام شیخ محمود عراقی میثمی
47 داستان‌هایی از امام زمان‌علیه السلام حسن ارشاد
48 داغ شقایق (مجموعه اشعار) علی مهدوی
49 در جستجوی نور صافی، سبحانی، کورانی
50 در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم) شیخ عباس قمی / کمره‌ای
51 دلشده در حسرت دیدار دوست زهرا قزلقاشی
52 دین و آزادی محمّد حسین فهیم‌نیا
53 رجعت احمد علی طاهری ورسی
54 رسول ترک محمد حسن سیف اللهی
55 روزنه‌هایی از عالم غیب سید محسن خرّازی
56 زیارت ناحیه مقدّسه واحد تحقیقات
57 سحاب رحمت عباس اسماعیلی یزدی
58 سرود سرخ انار الهه بهشتی
59 سقّا خود تشنه دیدار طهورا حیدری
60 سلفی‌گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
61 سیاحت غرب آقا نجفی قوچانی
62 سیمای امام مهدی‌علیه السلام در شعر عربی دکتر عبد اللهی
63 سیمای مهدی موعودعلیه السلام در آئینه شعر فارسی محمد علی مجاهدی (پروانه)
64 شرح زیارت جامعه کبیره (ترجمه الشموس الطالعه) محمّد حسین نائیجی
65 شمس وراء السحاب/ عربی السیّد جمال محمّد صالح
66 ظهور حضرت مهدی‌علیه السلام سید اسد اللَّه هاشمی شهیدی
67 عاشورا تجلّی دوستی و دشمنی سید خلیل حسینی
68 عریضه‌نویسی سید صادق سیدنژاد
69 عطر سیب حامد حجّتی
70 عقد الدرر فی أخبار المنتظرعلیه السلام / عربی المقدس الشافعی
71 علی‌علیه السلام مروارید ولایت واحد تحقیقات
72 علی‌علیه السلام و پایان تاریخ سید مجید فلسفیان
73 غدیرشناسی و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
74 غدیرخم (روسی، آذری لاتین) علی اصغر رضوانی
75 فتنه وهابیت علی اصغر رضوانی
76 فدک ذوالفقار فاطمه‌علیها السلام سید محمد واحدی
77 فروغ تابان ولایت علی اصغر رضوانی
78 فرهنگ اخلاق عباس اسماعیلی یزدی
79 فرهنگ تربیت عباس اسماعیلی یزدی
80 فرهنگ درمان طبیعی بیماری‌ها(پخش) حسن صدری
81 فوز اکبر محمد باقر فقیه ایمانی
82 کرامات المهدی‌علیه السلام واحد تحقیقات
83 کرامت‌های حضرت مهدی‌علیه السلام واحد تحقیقات
84 کمال الدین وتمام النعمة (دو جلد) شیخ صدوق‌رحمه الله / منصور پهلوان
85 کهکشان راه نیلی (مجموعه اشعار) حسن بیاتانی
86 گردی از رهگذر دوست (مجموعه اشعار) علی اصغر یونسیان (ملتجی)
87 گفتمان مهدویت آیت اللَّه صافی گلپایگانی
88 گنجینه نور و برکت، ختم صلوات مرحوم حسینی اردکانی
89 مشکاة الانوار علّامه مجلسی‌رحمه الله
90 مفرد مذکر غائب علی مؤذنی
91 مکیال المکارم (دو جلد) موسوی اصفهانی/ حائری قزوینی
92 منازل الآخرة، زندگی پس از مرگ شیخ عباس قمی‌رحمه الله
93 منجی موعود از منظر نهج البلاغه حسین ایرانی
94 منشور نینوا مجید حیدری‌فر
95 موعودشناسی و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
96 مهدی‌علیه السلام تجسّم امید و نجات عزیز اللَّه حیدری
97 مهدی منتظرعلیه السلام در اندیشه اسلامی العمیدی / محبوب القلوب
98 مهدی موعودعلیه السلام، ترجمه جلد 13 بحار - دو جلد علّامه مجلسی‌رحمه الله / ارومیه‌ای
99 مهر بیکران محمد حسن شاه‌آبادی
100 مهربان‌تر از مادر / نوجوان حسن محمودی
101 میثاق منتظران (شرح زیارت آل یس) سید مهدی حائری قزوینی
102 ناپیدا ولی با ما / (فارسی ،ترکی استانبولی، انگلیسی، بنگالا) واحد تحقیقات
103 نجم الثاقب میرزا حسین نوری‌رحمه الله
104 نجم الثاقب(دوجلدی) میرزا حسین نوری‌رحمه الله
105 نشانه‌های ظهور او محمد خادمی شیرازی
106 نشانه‌های یار و چکامه انتظار مهدی علیزاده
107 ندای ولایت بنیاد غدیر
108 نماز شب واحد پژوهش مسجد مقدّس جمکران
109 نهج البلاغه/(وزیری، جیبی) سید رضی‌رحمه الله / محمد دشتی
110 نهج الکرامه گفته‌ها و نوشته‌های امام حسین‌علیه السلام محمّد رضا اکبری
111 و آن که دیرتر آمد الهه بهشتی
112 واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات علی اصغر رضوانی
113 وظایف منتظران واحد تحقیقات
114 ویژگی‌های حضرت زینب‌علیها السلام سید نور الدین جزائری
115 هدیه احمدیه / (جیبی، نیم‌جیبی) میرزا احمد آشتیانی‌رحمه الله
116 همراه با مهدی منتظر مهدی فتلاوی/بیژن کرمی
117 یاد مهدی‌علیه السلام محمد خادمی شیرازی
118 یار غائب از نظر (مجموعه اشعار) محمد حجّتی
119 ینابیع الحکمة / عربی - پنج جلد عباس اسماعیلی یزدی
جهت تهیه و خرید کتاب‌های فوق، می‌توانید با نشانی:
قم - صندوق پستی 617 ، انتشارات مسجد مقدّس جمکران مکاتبه و یا با شماره تلفن های 7253700 ، 7253340 - 0251 تماس حاصل نمایید.
کتاب‌های درخواستی بدون هزینه پستی برای شما ارسال می‌گردد.
سایر نمایندگی‌های فروش:
تهران: 66939083 ، 66928687 - 021
یزد: 6246489، 2-6280671 - 0351
فریدونکار: 14 - 5664212 - 0122

سلسله کتاب‌های پیرامون وهابیت‌

1 - شناخت سلفی‌ها(وهابیان)
2 - ابن تیمیه، مؤسس افکار وهابیت
3 - خدا از دیدگاه وهابیان
4 - مبانی اعتقادی وهابیت
5 - موارد شرک نزد وهابیان
6 - توسل
7 - زیارت قبور
8 - برپایی مراسم جشن و عزا

پی نوشت ها

1 تا 140

1) منهاج السنة، ج 2، ص 441.
2) ارشاد الساری، ج 2، ص 329.
3) التوسل و الوسیله، ص 72.
4) التوسل و الوسیله، ص 156.
5) مجموع فتاوی بن باز، ج 2، ص 754 و 755.
6) اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتا، رقم فتوا 423.
7) سوره شمس، آیه 8.
8) سوره توبه، آیه 89.
9) انوار التنزیل، ج 1، ص 416.
10) روح المعانی، ج 10، ص 155.
11) سوره کهف، آیه 21.
12) مستدرک حاکم، ج 1، ص 375.
13) مسند احمد، ج 3، ص 237 - 250؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 376.
14) المصنّف، عبدالرزاق، ج 3، ص 57.
15) اهوال القبور، ابن رجب حنبلی، ص 142.
16) همان، ص 143.
17) صحیح مسلم، ج 2، ص 366، ح 107، کتاب الجنائز.
18) مستدرک حاکم، ج 1، ص 531، ح 1389.
19) همان، ح 1390.
20) سنن ابی داود، ج 2، ص 218، ح 357، کتاب المناسک، باب زیارة القبور.
21) صحیح مسلم، ج 2، ص 363، ح 102، کتاب الجنائز.
22) مستدرک حاکم، ج 1، ص 533، ح 1396.
23) مستدرک حاکم، ج 1، ص 533، ح 1396.
24) الریاض النضرة، ج 2، ص 330.
25) مستدرک حاکم، ج 1، ص 532، ح 1392.
26) اسد الغابه، ج 2، ص 143.
27) العقد الفرید، ج 3، ص 13.
28) تاریخ بغداد، ج 1، ص 120.
29) تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339.
30) المواهب اللدنیّة بالمنح المحمدیة، قسطلانی، ج 3، ص 405.
31) شفاء السقام، ص 184.
32) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1363.
33) کتاب الأمّ، شافعی، ج 1، ص 317.
34) مغنی المحتاج، ج 1، ص 512.
35) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
36) المجموع، ج 5، ص 309.
37) ردّ المحتار علی الدرّ المختار، ج 1، ص 604.
38) بدائع الصنائع، ج 1، ص 320.
39) بدائع الصنائع، ج 2، ص 212.
40) البحر الرائق، ج 2، ص 342.
41) کشّاف القناع، ج 2، ص 601.
42) نگارنده می‌گوید: درباره ایمان آباء و امهات پیامبران بحث‌های زیادی شده است ما معتقدیم که پدران و مادران پیامبران همگی از حضرت آدم‌علیه السلام به بعد مؤمن و مؤحّد بوده‌اند و این موضوع را در کتاب شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات به طور مستقل بحث کرده‌ایم.
43) المحلّی، ج 5، ص 160 - 161.
44) صحیح مسلم، ج 3، ص 1564، ج 2، ص 672.
45) سنن ابی داود، ج 3، ص 218 و 332.
46) سنن بیهقی، ج 4، ص 77.
47) سنن نسائی، ج 4، ص 89، و ج 7، ص 234.
48) مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 350، 355، 356، 361.
49) المجموع نووی، ج 5، ص 310.
50) سبل السلام، صنعانی، ج 2، ص 578.
51) مسند احمدبن حنبل، ج 3، ص 38، 63، و 66.
52) مستدرک حاکم، ج 1، ص 375 - 376.
53) سنن بیهقی، ج 4، ص 77.
54) مجمع هیثمی، ج 3، ص 58.
55) المعجم الصغیر، ج 2، ص 42.
56) مستدرک حاکم، ج 1، ص 376.
57) همان، ص 375 - 376.
58) احکام الجنائز، الالبانی، ص 178.
59) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1363.
60) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1362.
61) صحیح مسلم، ج 2، ص 365، ح 106، کتاب الجنائز.
62) مستدرک حاکم، ج 1، ص 533، ح 1395.
63) المعجم الکبیر، طبرانی، ج 2، ص 94، ح 1419؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 58.
64) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78و79، ح 3.
65) سوره نساء، آیه 64.
66) شفاء السقام، ص 81 و 82.
67) وفاء الوفاء، سمهودی، ج 4، ص 1361.
68) همان، ج 2، ص 612.
69) وفاء الوفاء، ج 2، ص 612.
70) سنن دارقطنی، ج 2، ص 278، ح 194 ؛ السنن الکبری، بیهقی، ج 5، ص 245.
71) المعجم الکبیر، طبرانی، ج 12، ص 225، ح 13149.
72) المعجم الکبیر، ج 12، ص 310، ح 13497 ؛ سنن دارقطنی، ج 2، ص 278، ح 192.
73) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1342؛ المواهب اللدنیّة، ج 4، ص 571.
74) مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 407؛ کنوز الحقائق، ج 2، ص 107.
75) سنن دارقطنی، ج 2، ص 278، ح 193؛ السنن الکبری، ج 5، ص 245.
76) شفاء السقام، ص 34، ح 9؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1344؛ نیل الاوطار، ج 5، ص 109.
77) شفاء السقام، ص 35؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1345.
78) مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 406؛ التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 190.
79) شفاء السقام، ص 37؛ المواهب اللدنیّة، ج 4، ص 572؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1346.
80) مختصر تاریخ دمشق، ج‌2، ص‌406؛ شفاء السقام، ص 38؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1346.
81) مختصر تاریخ دمشق، ج‌2، ص‌406؛ شفاء السقام، ص 39؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1347.
82) المعجم الاوسط، ج 1، ص 201، ح 289؛ السنن الکبری، بیهقی، ج 5، ص 246.
83) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1347؛ نیل الاوطار، ج 5، ص 109.
84) مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 406 ؛ نیل الأوطار، ج 5، ص 109.
85) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405؛ ارشاد الساری، ج 2، ص 390.
86) شعب الایمان، ج 3، ص 491.
87) مستدرک حاکم، ج 4، ص 515؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 245.
88) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1361 ؛ تفسیر نسفی، ج 1، ص 234.
89) تاریخ ابن عساکر، ترجمه بلال؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 4، ص 118؛ تهذیب الکمال، ج‌4، ص 289؛ اسدالغابة، ج 1، ص 307.
90) المجموع، نووی، ج 6، ص 211.
91) المصنّف، ج 3، ص 576، ح 6725؛ المجموع، نووی، ج 8، ص 272؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1358.
92) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1377.
93) الشفاء، قاضی عیاض، ج 2، ص 85؛ شعب الایمان، بیهقی، ج 3، ص 492؛ المواهب اللدنیّة، ج 3، ص 406.
94) الاحکام السلطانیة، ج 2، ص 109.
95) المهذّب، ج 1، ص 233.
96) شرح الشفا، خفاجی، ج 3، ص 515.
97) شرح مختصر الخرقی فی فروغ الحنابله، ج 6، ص 588.
98) المنهاج، ج 1، ص 511.
99) شفاء السقام، ص 100 - 117.
100) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1362.
101) المواهب اللدنیّة، ج 4، ص 570.
102) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
103) شرح جامع الصغیر، ج 6، ص 140.
104) مجمع الأنهر فی شرح ملتقی الأبحر، ج 1، ص 157.
105) شرح المواهب، ج 8، ص 299.
106) نیل الاوطار، ج 5، ص 107.
107) الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 1، ص 711.
108) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78 و 79، ح 3.
109) بحارالأنوار، ج 98، ص 3؛ امالی صدوق، ص 126.
110) بحارالأنوار، ج 98، ص 5.
111) سوره نساء، آیه 64.
112) صحیح مسلم، ج 2، ص 366، ح 107، کتاب الجنائز؛ صحیح ترمذی، ج 3، ص 370.
113) وفاء الوفاء، سمهودی، ج 2، ص 612.
114) اسد الغابه، ج 1، ص 307 و 308؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 4، ص 118؛ تهذیب الکمال، ج 4، ص 289.
115) شفاء السقام، ص 55.
116) تاریخ بغداد، ج 1، ص 120.
117) تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339.
118) سنن ابی داود، ج 2، ص 218، ح 357.
119) مستدرک حاکم، ج 1، ص 533.
120) ر.ک: صحیح مسلم.
121) صحیح بخاری، ج 2، ص 136، کتاب الصلاة؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 126، کتاب الحج.
122) احیاء العلوم، غزالی، ج 2، ص 247، کتاب آداب السفر.
123) البدعة، دکتر عبدالملک سعدی، ص 60.
124) الفتاوی، ابن تیمیه.
125) فتح الباری، ج 3، ص 66.
126) سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 484.
127) سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 485.
128) مجموع فتاوی و مقالات متنوعة، بن باز، ج 4، ص 344.
129) تکملة السیف الصقیل، ص 156.
130) اللجنة الدائمة، ج 1، ص 288.
131) مجموع فتاوی بن باز، ج 2، ص 757.
132) مجموع فتاوی بن باز، ج 2، ص 753 و 754.
133) مستدرک حاکم، ج 1، ص 376، کتاب الجنائز.
134) نیل الاوطار، ج 4، ص 164.
135) سنن بیهقی، ج 4، ص 78، کتاب الجنائز.
136) اعانةالطالبین، ج 2، ص 142.
137) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
138) صحیح مسلم بشرح نووی، ج 7، ص 44، کتاب الجنائز.
139) تلخیص الحبیر،ج 2، ص 137.
140) اعانةالطالبین، ج 2، ص 142.

141 تا 300

141) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
142) سبل السلام، ج 2، ص 579 و 585.
143) مستدرک حاکم،ج 1، ص 377، کتاب الجنائز، سنن بیهقی ج 4،ص 78، کتاب الجنائز.
144) تلخیص الحبیر، ج 2، ص 137.
145) سبل السلام، ج 2، ص 579 و 580.
146) المغنی،ج 2، ص 430، الشرح الکبیر، ج 2، ص 427.
147) مستدرک حاکم، ج 1، ص 375 - 377، کتاب الجنائز.
148) همان.
149) همان.
150) همان.
151) همان.
152) همان.
153) پیشین.
154) همان، ص 376 - 377 کتاب الجنائز.
155) فقه السنّة، ج 1، ص 442.
156) سنن ابی داود، ج 2، ص 87؛ سنن بیهقی، ج 4، ص 78.
157) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 502؛ سنن بیهقی، ج 4، ص 87.
158) میزان الاعتدال، ج 2، ص 459.
159) همان، ص 551.
160) تهذیب الکمال، ج 4، ص 6.
161) سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 133.
162) سلسلة الاحادیث الضعیفة و اثرها السلبی فی الأمة، ص 260.
163) لسان العرب، ج 12، حرف اللام.
164) المصنّف، عبدالرزاق، ج 3، ص 572 و 574؛ السنن الکبری، ج 4، ص 131.
165) مستدرک حاکم، ج 1، ص 533؛ السنن الکبری، ج 4، ص 131.
166) المصنّف، عبدالرزاق، ج 3، ص 570.
167) السنن الکبری، ج 4، ص 131.
168) سنن ترمذی، ج 3، ص 372، کتاب الجنائز.
169) اعانةالطالبین، ج 2، ص 142.
170) سنن ترمذی، ج 3، ص 372، کتاب الجنائز.
171) کشف القناع، ج 2، ص 147.
172) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
173) المبسوط، ج 24، ص 10.
174) نیل الاوطار، ج 4، ص 166.
175) نیل الاوطار، ج 4، ص 164.
176) مستدرک حاکم، ج 1، ص 375، کتاب الجنائز.
177) سنن ابن ماجه، ج‌1، ص 500، ح 1570، کتاب الجنائز، باب‌47، ما جاء فی زیارة القبور.
178) مستدرک حاکم، ج 1، ص 374، کتاب الجنائز.
179) التمهید فی شرح الموطأ، ج 3، ص 234.
180) ردّ المختار علی الدرّ المختار، ج 2، ص 263.
181) سنن ترمذی، ج 3، ص 372، باب 62، ح 1056.
182) التاج الجامع للاصول، ج 1، ص 381.
183) همان.
184) المبسوط، ج 24، ص 10.
185) مغنی المحتاج، ج 1، ص 365.
186) المغنی، ج 2، ص 430.
187) تلخیص الحبیر، ج 5، ص 248.
188) المبسوط، ج 24، ص 10.
189) ابوالشهداء، عباس محمود عقّاد، ص 129.
190) مستدرک حاکم، ج 3، ص 149.
191) سوره شوری، آیه 23.
192) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78و79.
193) کامل الزیارات، ص 131.
194) پیشین، ص 145.
195) کامل الزیارات، ص 147.
196) همان.
197) همان، ص 151.
198) همان، ص 167.
199) همان، ص 170.
200) همان، ص 175.
201) زیارت جامعه کبیره.
202) دعای ندبه.
203) المجموع، نووی، ج 8، ص 275.
204) مغنی المحتاج، ج 1، ص 513.
205) وفاءالوفاء، ج 2، ص 1402.
206) وسائل الشیعه، ج 2، ص 411، چاپ امیربهادر.
207) وسائل الشیعه، ج 2، ص 411، چاپ امیربهادر.
208) مجمع البحرین، طریحی، ماده «طوف».
209) صحاح اللغة،ماده «طوف».
210) قاموس المحیط، ماده «طوف».
211) بحارالانوار، ج 100، ص 126 - 128.
212) همان.
213) دلیل الأخطاء، ص 107.
214) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1402.
215) الشرح الکبیر، ج 3، ص 496.
216) المجموع، نووی، ج 5، ص 311.
217) المجموع، ج 8، ص 275.
218) مغنی المحتاج، ج 1، ص 513.
219) فتح الباری، ج 3، ص 475.
220) وفاءالوفاء، ج 2، ص 1404.
221) وفاءالوفاء، ج 4، ص 1404، المعجم الاوسط، طبرانی، ج 4، ص 1405.
222) الغدیر، ج 5، ص 148.
223) همان، ج 4، ص 515.
224) الغدیر، ج 5، ص 148 - 149.
225) وفاءالوفاء، ج 4، ص 1405.
226) همان، ج 5، ص 147.
227) وفاءالوفاء، ج 4، ص 1405.
228) وفاء الوفاء، ج 2، ص 340.
229) وفاء الوفاء، ج 2، ص 210.
230) همان،ص 9.
231) همان، ص 57.
232) همان، ص 63.
233) همان، ج 3، ص 391.
234) وفاءالوفاء، ج 4، ص 1405.
235) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1406.
236) پیشین، 1406، الغدیر، ج 5، ص 150.
237) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1402.
238) وفاء الوفاء، ج 1، ص 28.
239) الغدیر، ج 5، ص 150 - 151.
240) الغدیر،ج‌5، ص 455.
241) ابن کثیر، ج 10، ص 331.
242) الغدیر، ج 5، ص 151.
243) همان، ج 1، ص 133.
244) الغدیر، ج 5، ص 152.
245) همان، ج 8، ص 315.
246) همان، ج 5، ص 153.
247) همان، ج 1، ص 276.
248) پیشین، ج 5، ص 153 - 154.
249) الغدیر، ص 20.
250) همان، ص 66.
251) همان، ج 5، ص 154.
252) الشرح الکبیر، ج 3، ص 496.
253) وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405.
254) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 468.
255) کشف الارتیاب، ص 350.
256) وفاءالوفاء، ج 4، ص 1402.
257) منهاج السنة، ج 2، ص 435 - 437.
258) منهاج السنة، ج 1، ص 474 - 479.
259) کشف الارتیاب، ص 286 از تطهیر الاعتقاد صنعانی.
260) اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء، رقم فتوی 7210.
261) تحذیر المساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانی، ص 68 و 69.
262) سوره حج، آیه 32.
263) سوره بقره، آیه 158.
264) سوره حج، آیه 36.
265) تفسیر قرطبی، ج 12، ص 56.
266) ابوالشهداء، ص 145.
267) سوره شوری، آیه 23.
268) سوره نور، آیات 36 و 37.
269) سوره زخرف، آیه 33.
270) البرهان، بحرانی، ج 3، ص 137.
271) سوره مریم، آیه 57.
272) تفسیر کشاف، ج 2، ص 390.
273) روح البیان، ج 6، ص 158.
274) درّ المنثور، سیوطی، ج 5، ص 50.
275) صحیح بخاری، کتاب الجنائز، حدیث 62.
276) اعانة الطالبین، ج 2، ص 120.
277) تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 120.
278) وفاء الوفاء، ج 2.
279) طبقات ابن سعد، ج 3، ص 291، ق 1.
280) همان، ج 3، ص 289، ق 1.
281) سنن ابی داود، ج 3، ص 211؛ السیرة الحلبیة، ج 2، ص 95.
282) طبقات ابن سعد، ج 3، ص 11، ق 1.
283)
284) صحیح بخاری، ج 2، ص 119.
285) طبقات ابن سعد، ج 8، ص 80.
286) رحلة ابن جبیر، ص 229.
287) تاریخ بغدادی، ج 1، ص 163.
288) رحلة ابن بطوطه، ص 203.
289) المنتظم، ابن جوزی، ج 9، ص 39.
290) مستدرک حاکم، ج 3، ص 458؛ صفة الصفوة، ابن جوزی، ج 1، ص 187.
291) وفیات الاعیان، ج 1، ص 170؛ المنتظم، ج 7، ص 216.
292) رحلة ابن بطوطه، ص 195.
293) تاریخ بغداد، ج 1، ص 120.
294) تهذیب التهذیب، ج 7، ص 399.
295) شذرات الذهب، ج 2، ص 48.
296) تاریخ بغداد، ج 1، ص 122.
297) رحلة ابن بطوطة، ص 225.
298) تاریخ بغداد، ج 1، ص 123.
299) اعلام النساء، ج 5، ص 187 و 189.
300) تاریخ ابن خلکان، ج 1، ص 109.

301 تا 352

301) تاریخ ابن خلکان، ج 2، ص 82.
302) منهاج السنة، ج 1، ص 474.
303) ر.ک: مقالات الکوثری، ص‌246 به نقل از شرح صحیح مسلم، آبی‌مالکی، ج‌2، ص‌234.
304) جریدة ام القری، تاریخ 17 شوال 1344 ه .ق
305) الفقه علی المذاهب الاربعة، ج 1، ص 421.
306) شرح صحیح مسلم، نووی، ج 7، ص 27 کتاب الجنائر.
307) مقالات الکوثری، ص 247، به نقل از المدونة الکبری، ج 1، ص 90.
308) همان، به نقل از کتاب الأمّ، ج 1، ص 246.
309) المحلّی، ج 5، ص 133.
310) المجموع، ج 5، ص 298.
311) الحدیقة الندیة، ج 2، ص 630.
312) صحیح مسلم، ج 3، ص 61، کتاب الجنائز.
313) ر.ک: تهذیب التهذیب، ج 11، ص 123.
314) همان، ج 4، ص 115.
315) همان، ج 2، ص 179.
316) ر.ک: تهذیب التهذیب، ج 4، ص 362.
317) ر.ک: زیارة القبور، علامه بدر الدین حوثی.
318) کنز العمال، ج 15، ص 736، ح 42932.
319) صحیح مسلم، ج 3، ص 62.
320) تهذیب التهذیب، ج 6، ص 406.
321) همان.
322) همان، ج 6، ص 404.
323) همان، ترجمه ابی الزبیر.
324) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 474.
325) میزان الاعتدال، ج 2، ص 476؛ تهذیب التهذیب، ج 1، ص 444.
326) وفاء الوفاء، ج 2، ص 96.
327) القاعدة الجلیلة، ص 22.
328) زیارة القبور، ص 106.
329) سوره کهف، آیه 21.
330) مفاتیح الغیب، ج 21، ص 105.
331) البحر المحیط، ذیل آیه.
332) تفسیر ابی السعود، ج 5، ص 215؛ تفسیر کشاف، ج 2، ص 245.
333) استیعاب، ج 4، ص 21-23 ؛ تاریخ ابن عساکر، ج 8، ص 334.
334) صحیح مسلم، ج 1، ص 378.
335) مسند احمد، ج 2، ص 246.
336) صحیح مسلم، ج 2، ص 66، کتاب المساجد.
337) صحیح بخاری، ج‌2، ص‌111، کتاب الجنائز؛ سنن نسائی، ج 2، ص 871، کتاب الجنائز.
338) سنن نسائی، ج 2، ص 41.
339) صحیح بخاری، ج 2، ص 111.
340) المقالات السنیة، ص 427.
341) الحدیقة الثنیة، ج 2، ص 631.
342) زیارة القبور، ص 28.
343) اعلام الموقّعین، ج 3، ص 148.
344) سنن نسائی، ج 4، ص 95؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 530، ح 1384.
345) تحذیر المساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانی، ص 43و44.
346) شرح جامع الصغیر، ج 3، ص 198.
347) سنن نسائی، ج 4، ص 95.
348) التاج الجامع للاصول، ج 1، ص 381.
349) تاریخ بغداد، ج 1، ص 154.
350) المنتظم، ج 14، ص 383.
351) وفیات الاعیان، ج 5، ص 310.
352) الجامع الصحیح، ج 3، ص 372، باب 62.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».