اخلاق در قرآن جلد اول
نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری
مفاهیم عام اخلاقی در قرآن
مفاهیمی که در مورد افعال اخلاقی بکار می روند و دارای ارزش اخلاقی و مطلوبیت بالغیر هستند یک سلسله مفاهیم عام انتزاعی هستند و یک سلسله مفاهیم خاص که مصادیق آن مفاهیم عام قرار می گیرند. و اکنون ما بر آن هستیم که مفاهیم عام ارزشی به معنای اخلاقی آن را در قرآن بررسی کنیم.
بدیهی است گسترده ترین مفاهیم اخلاقی، مفاهیم خوب و بد هستند در قلمرو اخلاق؛ یعنی، در مواردی که صفت فعل اختیاری انسان قرار می گیرند. در قرآن مفاهیمی معادل مفاهیم خوب و بد در مورد افعال اختیاری بکار رفته که بعضی از آنها مثل خود مفاهیم خوب و بد در فارسی، کاربرد غیر اخلاقی هم دارند که طبعاً در کاربرد اخلاقی این گونه مفاهیم حیثیت اختیاری بودن ملحوظ است و در این صورت به عنوان صفتی برای فعل اختیاری انسان بکار می روند. ولی بعضی دیگر از آنها ویژه افعال اخلاقی است و در خارج از قلمرو اخلاق، مورد استفاده قرار نمی گیرند.
اکنون، مفاهیم عام اخلاقی موجود در قرآن را تا حدی که این نوشته مجال می دهد به ترتیب بررسی می کنیم:
خیر و شر
از جمله مفاهیم عام اخلاقی که کاربرد غیر اخلاقی نیز دارند تعابیر خیر و شر است. واژه خیر در قرآن گاهی در معنای افعل التفضیل بکار می رود به این معنا که مرخم اخیر است و معنای تفصیلی دارد و گاهی دیگر به شکل وصفی و منسلخ و عاری از مفهوم تفضیلی بکار می رود و اگر بپذیریم که اصولاً، خیر از اخیر گرفته شده و پیوسته معنی تفضیلی دارد، ناگزیر باید بپذیریم که در مواردی از این معنی جدا شده است. خداوند در جایی می فرماید:
و انه لحب الخیر لشدید(60).
[و حقاً او در دوستی مال سخت است.]
و در جای دیگر می فرماید:
و ما تنفقوا من خیر فلانفسکم(61).
[آنچه انفاق می کنید از خیر بنفع خود شماست.]
واژه خیر در آیات فوق و نظایر این آیات اولاً مفهوم تفضیلی ندارد و ثانیاً، صفت فعل اختیاری نیست بلکه به عنوان صفت مال که عین خارجی است بکار رفته است.
در موارد دیگری خیر با مفهوم تفضیلی به خدا اطلاق شده نظیر آنکه می فرماید:
و الله خیر و ابقی(62).
[خدا بهتر و پایدارتر است.]
و یا به سعادت ابدی که نتیجه افعال اختیاری انسان است نظیر:
و الاخرة خیر و ابقی(63).
[آخرت بهتر و پایدارتر است.]
والاخرة خیر لمن اتقی(64).
[آخرت برای کسی که تقوی پیشه کند بهتر است.]
واژه خیر در موارد فوق بر اعیان اطلاق شده و از مفاهیم اخلاقی نیست. اما در آیات دیگری نیز خیر به عنوان صفت افعال اختیاری، مورد استفاده قرار گرفته است و مثلاً می فرماید:
فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذالک خیر و احسن تأویلا(65).
[اگر درباره چیزی با یکدیگر نزاع کرده آنرا به خدا و رسول، ارجاع دهید اگر ایمان بخدا و روز واپسین دارید که این کار بهتر و نیک فرجامتر است.]
خیر در این آیه صفت یک کار اختیاری است (ارجاع نزاع به خدا و رسول) پس مفهوم ارزشی و اخلاقی دارد. ضابطه کلی این است که هرگاه واژه خیر صفت فعل اختیاری انسان باشد دارای مفهوم اخلاقی خواهد بود.
اکنون سئوال این است که خیر به کدام یک از افعال اختیاری ما و بر اساس چه معیاری اطلاق می شود؟ در پاسخ می گوئیم: کاری که در تحقق کمال برای انسان، نقش مثبت داشته باشد یعنی کاری که انسان سعی می کند با انجام آن به مطلوب و هدف نهایی خود برسد. چنین کاری به خاطر این تأثیرش در پرتو آن مطلوب ذاتی و هدف نهایی خیر خواهد بود؛ یعنی، چون سبب و واسطه وصول به هدف نهایی و خیر ذاتی است، طبعاً خیر بودن آن سببی و مع الواسطه و به اصطلاح مطلوب بالغیر است و معنای ارزش اخلاقی از آن انتزاع می شود.
از سخنان فوق نتیجه می گیریم که خیر به طور مطلق و خود بخود معیار ارزش اخلاقی نیست، بلکه، با توجه به قیود نامبرده اخلاقی خواهد بود؛ چنانکه، شر نیز در صورتی که بر فعل اختیاری اطلاق شود اخلاقی است و آن فعلی که در تحقق کمال برای انسان نقش منفی دارد شر خواهد بود. پس شر نیز با توجه به چنین قیودی از مفاهیم اخلاقی است و ارزش اخلاقی منفی دارد و به دیگر سخن: ضد ارزش می باشد.
نور و ظلمت
علاوه بر خیر و شر مفاهیم عام دیگری نیز در قرآن وجود دارند که در مورد افعال اختیاری و غیر آنها بکار می روند و در موارد آنها چنین توهمی می شود که گویی معیار ارزشهای اخلاقی هستند، و از آن جمله، مفاهیم نور، ظلمت، حق و باطل می باشند.
قرآن در بسیاری از آیات اظهار می دارد که مؤمنان و صالحان در نور هستند یا وارد نور می شوند و یا بر نور آنها افزوده می شود و بر عکس، کافران و طالحان در ظلمت هستند یا در ظلمت وارد می شوند و یا بر ظلمتشان افزوده می شود. و نیز در بعضی از آیات، مفهوم نور بر خداوند اطلاق شده است و می فرماید:
الله نور السموات والارض(66).
[خداوند نور آسمانها و زمین است.]
چنانکه در مواردی بر انوار متعارف نیز که عینی و خارجی هستند نور اطلاق شده و می فرماید:
هو الذی جعل الشمس ضیاء و القمر نوراً(67).
[اوست که خورشید را نور افشان و ماه را روشن گردانید.]
و همچنین ظلمت نیز در ظلمتهای مادی بکار رفته و مثلاً می فرماید:
یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فی ظلمات ثلاث(68).
[شما را در شکم مادرانتان می آفریند آفرینشی پس از آفریدن در تاریکیهای سه گانه.]
بنابراین، مفاهیم نور و ظلمت در هیچ یک از موارد فوق، اخلاقی نیست چون به عنوان صفت برای فعل اختیاری انسان، مورد استفاده قرار نگرفته است.
ما تا کنون در قرآن، هیچ موردی دیگری را نیز نیافته ایم که کار اختیاری و اخلاقی به مفاهیم نور یا ظلمت توصیف شده باشد. گرچه به مواردی از کاربرد نور و ظلمت بر می خوریم که می توان گفت: توصیف کننده نتایج افعال اختیاری انسان هستند؛ نظیر اینکه می گوید:
او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها(69).
[آیا آنکس که مرده بود و زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به کمک آن میان مردم راه می رود، مثل او مانند کسی است که در تاریکیهاست و از آن خارج نمی شود.]
و آیه دیگری که می فرماید:
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور(70).
[خداوند دوست کسانی است که ایمان دارند ایشان را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد]
و با توجه به اینکه مفاهیم نور و ظلمت در آیات فوق نیز به عنوان صفات برای نتایج اخلاقی بکار رفته اند، می توان گفت: هیچ گاه در قرآن به شکل صفات افعال اخلاقی و به عنوان مفاهیم ارزشی به معنای اخلاقی آن بکار نرفته اند.