اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

نقش تربیتی خوف در قرآن

1 - آیاتی تأکید دارند بر اینکه سعادت ابدی از آن کسانی است که خوف و خشیت دارند مثل آیات:
ان الذین امنوا و عملوالصالحات اولئک هم خیر البریة جزاوهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ارضی الله عنهم و رضوا عنه ذالک لمن خشی ربه(480).
(محققاً کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند آنان بهترین افراد خلقند پاداششان در نزد پروردگارشان بهشتهای جاوید است که از دامنه آنها نهرها جاری است در آنها برای ابد جاودان بمانند خداوند از آنان خشنود و آنان از خداوند خشنود هستند این پاداش بزرگ و سعادت ابدی از آن کسانی است که از پروردگارشان بیم و خشیت داشته اند.)
یعنی، در واقع، از این آیه می توان دریافت که بیم و خشیتشان آنان را به این مقام والا و ارجمند کشانده است.
و مثل آیه:
انما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوة واتی الزکوة و لم یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین(481).
(تنها کسانی مساجد خدا را آباد می کنند که ایمان به خدا و روز جزا آورده و نماز را بپا داشته و زکوة داده و جز خدا از کسی نترسیده اند پس امید می رود ایشان از هدایت یافتگان باشند.)
و مثل آیات:
و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انقوا مما رزقناهم سراو علانیة و یدرون بالحسنة السیئة اولئک لهم عقبی الدار جنات عدن یدخلونها و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریاتهم و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار(482).
(و کسانیکه پیوند دهند و ارتباط برقرار سازند آنچه را خدا به پیوند و ارتباط فرمان داده است و از پروردگارشان درخشیتند و از بدی حساب می هراسند و کسانیکه در طلب خشنودی پروردگارشان صبر پیشه کنند و نماز را بپا دارند و از آنچه روزیشان داده ایم آشکار و نهان انفاق کنند و بدی را به نیکی دفع کنند و پاسخ گویند آنان برایشان خانه آخرت است باغهای جاودانی که آنان و هر کس که شایسته باشد از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان در آنها داخل شوند و فرشتگان از هر دری برایشان وارد شوند که سلام بر شما بخاطر آنکه صبر کردید و عاقبت جایگاهتان جایگاه خوبی است.)
و مثل آیه:
ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفرة و اجر کبیر(483).
(کسانیکه در پنهان خشیت از پروردگارشان کنند برای آنها است بخشش و پاداش بزرگ)
و مثل آیه:
و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی(484).
(و اما آنکس که از مقام پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوای نفس بازداشت پس مؤکداً بهشت جایگاه او است.)
2 - در گروه دیگری از آیات قرآن خشیت، با تعابیر مختلف، به عنوان شرطی برای پذیرش دعوت انبیاء و هدایت الهی و تأثر از انذارهای آسمانی معرفی شده است. مثل آیات:
و لقد اتینا موسی و هارون الفرقان و ضیاء و ذکری للمتقین الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون(485).
(و حقاً اعطا کردیم به موسی و هارون فرقان تورات که فارق حق و باطل است و نور و آنچه که مایه یادآوری برای با تقوایان است آنکسانیکه در پنهان در خشیت از پروردگارشان هستند و از روز واپسین در بیم و هراس بسر میبرند.)
آنکسانیکه دارای خشیت از خدا هستند و از قیامت میترسند در پرتو انوار کتب آسمانی، حق را از باطل تشخیص می دهند و با استفاده از پند و اندرزها و یادآوریها به زیور تقوی آراسته می گردند.
و مثل آیه:
انما تنذر من اتبع الذکر و خشی الرحمان بالغیب فبشره بمغفرة و اجر کریم(486).
(تو فقط بیم می دهی آنکس را که از ذکر قرآن که منشأ یادآوری است پیروی کند و در خلوت در خشیت از خدا باشد.)
و مثل آیه:
طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی الا تذکرة لمن یخشی(487).
(ای پیامبر ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را برنج درافکنی جز آنکه یادآوری باشد برای آنکس که میترسد.)
و مثل آیه:
انما انت منذر من یخشاها(488).
(تو تنها بیم دهنده آنکس هستی که از قیامت میترسد.)
و مثل آیه:
انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب(489).
(تو تنها بیم می دهی کسانی را که در خفا و خلوت در خشیت پروردگارشان هستند.)
و مثل آیات:
فذکر ان نفعت الذکری سیذکر من یخشی ویتجنبها الاشقی(490).
(پس یادآوری کن اگر یاد آوری سود بخشد بزودی از یاد آوری تو پند گیرد آنکه از خدا میترسد و از آن دوری گزیند کسی که شقی ترین است.)
3 - در گروه سوم آیاتی خوف و خشیت را با تعابیر مختلف عامل انجام و شتاب در کار خیر معرفی کرده اند: مثل آیات:
ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون و الذین هم بایات ربهم یومنون و الذین هم بربهم لا یشرکون و الذین یوتون ما اتوا و قلوبهم وجلة انهم الی ربهم راجعون اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون(491).
(کسانیکه از خشیت پروردگارشان در هراسند و کسانیکه به آیات پروردگارشان ایمان آورند و کسانیکه نسبت به پروردگارشان شرک نورزند آنان در انجام کارهای نیک شتاب کنند و همانان بسوی آنها پیشی گیرند.)
در این چند آیه با تعابیر مختلف خشیت، اشفاق و وجل، بر این حقیقت تأکید می کند که صفات خوف و خشیت از خدا و قیامت انسان را وا میدارد تا در کارهای خیر، فعال باشد و در انجام آنها شتاب کند.
4 - گروه چهارم از آیات با تعابیر مختلف دلالت دارند بر آنکه جز از خدا از چیز یا کس دیگری نباید ترسید مثل آیه:
و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه(492) (و تو از مردم می ترسی و خداوند شایسته تر است که از او بترسی،) الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله(493) (کسانیکه رسالتهای الهی را بمردم می رسانند و از او می ترسند و از احی جز خدا نمی هراسند.)
آیه فوق توصیف مدح گونه ای از انبیاء است و از خصلت ترس از خدا و نترسیدنشان از غیر خدا که در انبیاء موجود است به عنوان یک صفت برجسته و ممدوح یاد می کند.
و آیه الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون(494).
(امروز کسانیکه کفر ورزیده اند از ضربه زدن به دین شما مایوس شده اند پس از آنان نهراسید و از من بترسید.)
و آیه:
فلا تخشوا الناس واخشون ولاتشتروا بایاتی ثمنا قلیلا و من لم یحکم بما انزل الله فالئک هم الکافرون(495).
(پس از مردم نهراسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید و کسانیکه به آن دستوراتی که خدا نازل کرده است حکم نکردند پس آنان همان کافرانند)
و مثل آیه:
و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجة الا الذین ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونی و لاتم نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون(496).
(و ای پیامبر از هر کجا بیرون شدی رو به سوی کعبه کن و ای مسلمان هر کجا که بودید پس روی هایتان بجانب آن کنید، تا برای مردم بر شما حجتی نباشد مگر کسانی از آنان که ستم کارند پس از آنان نهراسید و از من بترسید و تا نعمتم را بر شما کامل کنم و باشد که شما هدایت یابید.)
و مثل آیه:
الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدوکم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین(497).
(آیا نمی جنگید با قومی که قسمهاشان را شکستند و به بیرون راندن رسول خدا همت گماردند و آنان جنگ با شما را نخستین بار آغاز کردند آیا از آنان میترسید؟ پس خدا سزاوارتر است که از او بترسید اگر مؤمن باشید.)
5 - و در بعضی دیگر از آیات بر خشیت به عنوان شرط عبرت آموزی از حوادث تأکید می کند: چنانکه پس از ذکر داستان فرعون در آیاتی آمده است که:
فاخذه الله نکال الاخرة والاولی ان فی ذالک لعبرة لمن یخشی(498).
(پس خداوند او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرد که در این حادثه عبرتی است برای آنکس که خشیت دارد.)
علاوه بر آیات فوق که از لفظ خشیت بهره جسته اند آیاتی هم داریم که در آنها واژه خوف بکار رفته است. در اینکه آیا خوف همان مفهوم خشیت را دارد و یا با آن متفاوت است؟ بیاناتی از بعضی مفسرین و اهل لغت نقل شده که کم و بیش قابل نقض است و خیلی متقن بنظر نمی رسد و علی رغم اینکه ظاهر بعضی از آیات از تفاوت مفهومی خوف و خشیت حکایت دارد، از نظر مفهوم لغوی نمی توان بصورت جزمی چیزی را به عنوان فرق آندو بیان کرد.
در بالا ظاهر بعضی آیات حکایت از تفاوت مفهومی خوف و خشیت دارد که می فرماید:
و لقد اوحینا الی موسی ان اسر بعبادی فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لا تخاف درکا و لاتخشی(499).
(و محققاً وحی کردیم به موسی که بندگان من (بنی اسرائیل) را حرکت ده راهی خشک در دریا برایشان ایجاد کن و از رسیدن فرعونیان در خوف و خشیت نباش.)
اینکه در آیه فوق خوف و خشیت در کنار هم آمده و بیک چیز تعلق گرفته به ما این حقیقت را می فهماند و به اصطلاح ظهور دارد در این که باید فرقی میان این دو واژه باشد. و بعضی گفته اند: خشیت حالتی است که از احساس عظمت یک شخص یا عظمت خطری که ممکن است انسان را تهدید کند در نفس انسان پدید می آید ولی خوف منحصر در این مورد نیست و گسترش بیشتری خشیت هم بکار رفته است و به نظر نمی آید که موارد خشیت هیچ فرقی با موارد خوف داشته باشد و اگر در آیه فوق خوف و خشیت در کنار هم آمده لا تخاف درکا و لا تخشی این الزاما دلیل بر تفاوت آندو نیست؛ بلکه احتمالاً از قبیل تأکید یک لفظ بلفظ دیگر است و منافاتی ندارد با اینکه هر دو بیک معنا و مترادف باشند.
آیاتی هم که واژه خوف در آنها آمده زیاد و متنوعند: گاهی خوف در این آیات با تعابیر مختلف به خود خدای متعال نسبت داده شده:
مثل آیه:
و لنسکننکم الارض من بعدهم ذالک لمن خاف مقامی و خاف وعید(500).
(و پس از هلاکت آنان ظالمین شما را در آن سرزمین جایگزین سازیم این نعمت برای کسی است که از مقام من و از وعده من به عذاب قیامت ترسیده باشد.)
و مثل آیه:
و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی(501).
(و اما کسی که از حضور در پیشگاه پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوا باز داشت پس بهشت جایگاه او است.)
و مثل آیه:
و لمن خاف مقام ربه جنتان(502).
(و برای آنکس که از حضور در پیشگاه خدا ترسید دو باغ باشد.)
در موارد دیگری از آیات خوف از عذاب مطرح است مثل آیه انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم(503) (من می ترسم، اگر عصیان کنم پروردگارم را، عذاب روزی بزرگ) این جمله در موارد متعدد از قول پیامبران بزرگ الهی نقل شده است.
در بعضی از آیات از قول پیامبران آمده که در مقام ارشاد و انذار مردم آنها را از روز قیامت یا روزی که عذاب بر آنان نازل شود میترسانیده اند. مثل آیه:
و یا قوم انی اخاف علیکم یوم التناد یوم تولون مدبرین مالکم من الله من عاصم(504).
(و مؤمن ال فرعون گفت ای قوم من می ترسم بر شما از عذاب روزی که از سختی آن، خلق بفریاد آیند روزی که در حال گریز و فرار از عذاب پشت می کنید و برای شما از جانب خدا پناه و نگاهبانی نیست.)
و آیات دیگری نظیر:
انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم(505) یا عذاب یوم الیم(506) یا عذاب یوم کبیر(507) یا عذاب یوم محیط(508). (من بر شما بیم دارم از عذاب روزی بزرگ یا عذاب روزی دردناک یا عذاب روزی کبیر یا عذاب روزی که از هر سو احاطه کننده انسان است.)
در مواردی از آیات از کسانیکه از عذاب روز قیامت یا از روز قیامت، طبعا، بلحاظ خطرهائی که در آن روز وجود دارد، در هراسند ستایش به عمل آمده است:
در یکی از آیات از این نوع خوف به عنوان یکی از صفات بارز و برجسته عاقلان یاد کرده در توضیح اولوالالباب یعنی صاحبان عقل و خرد گوید:
و الذین یصلون ما امرالله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب(509).
(و صاحبان عقل و خرد کسانیند که می پیوندند در آنچه که خدا در آن به پیوند فرمان داده است و خشیت می کنند که از پروردگارشان و می هراسند از بدی حساب.)
در آیه دیگری از خوف خدا بعنوان یکی از صفات ستایش آمیز فرشتگان و بندگان برگزیده خدا یاد کرده، می گوید:
یخافون ربهم من فوقهم و یفعلون ما یومرون(510).
(و فرشتگان میترسند از پروردگارشان که فوق آنها است و به انجام می رسانند آنچه که مأمور شوند.)
در آیه دیگر مردانی پاک و انسانهائی برجسته را که در بیوتی نورانی مانند معابد و مساجد و منازل انبیاء و اولیاء خدا، صبح و شام به تسبیح خدا اشتغال دارند، به صفاتی عالی و از آنجمله به صفت ترس از روز قیامت ستایش کرده می گوید:
رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب و الابصار(511).
(صبح و شام تسبیح گویند خدا را در این بیوت مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد خدا و بپا داشتن نماز و دادن زکوة بازشان ندارد، می ترسند از روزی که در آن، دل ها و دیده ها با حیرت و اضطراب و ترس در تغییر و تحول و دورانند.)
و در آیات دیگری در توصیف ابرار و تبیین معیارهای بر و نیکی ایشان بر افعال و صفاتی تأکید کرده است که یکی از مهمترین آنها که دو بار تکرار شده همین صفت خوف از قیامت است. یک بار می گوید: و یخافون یوما کان شره مستطیر(512) (و ابرار می ترسند از روزی که شر آن همه را فرا گیرد.)
بار دوم از زبان خود ابرار گوید: انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا(513) (ما می ترسیم از پروردگار خود در روزیکه از سختی آن، چهره خلق در هم و غمگین است.)
در مواردی هم نهی شده از خوف از دیگران و امر شده به اینک فقط از خدا بترسید همانطور که با واژه خشیت داشتیم فلا تخشوهم و اخشون در بعضی آیات هم آمده است که فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین(514) (پس از آنان (ناس یا مردم) نترسید و از من بترسید اگر مؤمن هستید.)
در زمینه واژه های دیگری هم در قرآن کریم آمده که، از نظر مفهوم، کم و بیش با هم مشابه هستند: یکی لفظ رهبت است و یا رهب که معنی خوف و هراس دارد و در آیاتی چند بکار رفته است نظیر آیه: وایای فارهبون (515) (و تنها از من بترسید)، و آیه فایای فارهبون(516) و نظیر این آیه که در مدح تورات می فرماید:
و لما سکت عن موسی الغضب اخذ الالواح و فی نسختها هدی و رحمة للذین هم لربهم یرهبون(517).
(و چون خشم از موسی فرو نشست لوحه های تورات را برگرفت که در نسخه های آن هدایت و رحمت بود برای آن کسانیکه از خدای خویش می هراسند.)
و آیه دیگری در این زمینه می فرماید:
انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین(518).
(که آنان انبیاء در کارهای خیر شتاب می کردند و در حال بیم و امید ما را می خواندند و پیوسته در برابر ما خاضع و خاشع بودند.)
دوم واژه اشفاق است مثل آیه و هم من خشیته مشفقون(519) (و آنان بندگان مکرم خدا از خشیت او در هراسند) که در اینجا اشفاق از خدا به عنوان ثمره خشیت و یک صفت برجسته روی آن تکیه شده است چنانکه در آیه ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون(520) نیز همین مضمون آمده است. چنانکه گاهی اشفاق از عذاب و گاهی اشفاق از روز قیامت آمده است مثل آیه:
الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون(521).
(آنکسانیکه از پروردگارشان در نهان خشیت می کنند و همانها از روز قیامت نگران و هراسانند.)
و مثل آیه:
و ما یدریک لعل الساعة قریب یستعجل بها الذین لا یومنون و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انها الحق الا ان الذین یمارون فی الساعة لفی ضلال بعید(522).
(چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد کسانیکه ایمان به آخرت ندارند (در ظهور قیامت) شتاب و عجله دارند (که اگر قیامتی هست پس چرا نمی آید) و کسانیکه ایمان دارند از آن در هراسند و میدانند که حق است آگاه باشید آنانکه درباره قیامت جدال و آنرا انکار می کنند در گمراهی عمیقی هستند.)
این آیه نشانگر آنست که مشفق و ترسان بودن از قیامت اثر علم بحقانیت و معرفت درباره قیامت است.
و گاهی اشفاق از عذاب آمده و می گوید: و الذین هم من عذاب ربهم مشفقون(523) (و کسانیکه آنان از عذاب پروردگارشان هراسانند) این آیه نشان می دهد مصلین و نمازگزاران کسانی هستند که روز قیامت را تصدیق می کنند و از عذاب پروردگارشان ترسانند و ترس آنها معلول معرفت به قیامت و تصدیق روز جزا است. که قبل از این آیه جمله والذین یصدقون بیوم الدین(524) آمده است.
سوم واژه وجل است که در آیاتی بکار رفته است مثل آیه:
انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم(525).
(مؤمنین کسانی هستند که وقتی یاد خدا می شوند دلهاشان می هراسد.)
و مثل آیه:
فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم(526).
(معبود شما خدای یگانه است پس تسلیم او باشید و مژده باد مخبتین را کسانی که وقتی یاد خدا می شود دلهایشان می لرزد.)
که بویژه، این آیه تکیه می کند بر شناخت خدا و اعتقاد به یگانگی او که همین شناخت را منشأ پیدایش این حالت وجل در دلها میداند و از آن به عنوان یک عامل تربیتی در هدایت دیگران استفاده می کند که مخبتین چنین اعتقاد و بدنبال این اعتقاد چنین حالاتی در آنها پدید آمد و مژده باد آنها را که به چنین سعادتی رسیدند شما هم از این طریق گام بردارید تا بسعادتی که آنها رسیدند نائل آئید.
و مثل آیه:
و الذین یوتون ما اتوا و قلبوهم وجلة انهم الی ربهم راجعون(527).
(و کسانیکه آنچه شایسته است انجام دهند (مع الوصف) دلهاشان از این هراسان است که آنان روزی بسوی پروردگارشان باز می گردند.)
با این تفاوت که در آیات قبل دلها از خدا و یاد خدا در هراس و وجل بود ولی در این آیه از قیامت و بازگشت به پیشگاه خداوند.
تا اینجا آیات مربوط به خوف و خشیت و واژه های مرادف آنها را بررسی کردیم: مفهوم و کیفیت پیدایش آنها را توضیح دادیم و در مجموع میتوان به چند نکته اشاره کنیم:
نخست: آنکه در خوف توجه به آینده ملحوظ است و هیچگاه نسبت به آنچه که گذشته است بکار نمی رود مگر بلحاظ نتائج بعدی حادثه ای که در گذشته اتفاق افتاده است.
دوم: آنکه خوف اصالتا به امر نامطلوبی تعلق می گیرد که ممکن است برای انسان رخ دهد و در واقع، انسان نگران آینده خویش است؛ از این رو، آنچه اولاً و بالذات، متعلق خوف قرار گیرد تلخکامی و محرومیت خود انسان از امور مطلوب و خواسته های خویش و مبتلا شدن به امور نامطلوب و ناخوشایند است ولی ثانیاً و بالعرض، خوف به چیزهای دیگری هم نسبت داده می شود: فی المثل گاهی به شخصی که عامل پیدایش چنین وضع نامطلوب و ناراحتی برای ما باشد نسبت می دهیم یا به کارهای او که باعث ناراحتی ما می شود و یا مکان آن کار و حادثه نامطلوب و یا زمان آن نسبت می دهیم و میگوئیم از فلان کار یا فلان مکان یا زمان می ترسیم. بنابراین، خوف و هراس به همه آنها نسبت داده می شود؛ ولی، همانطور که گفتیم: منشا اصلی و ریشه همه اینها در واقع همان ناراحتی است که بر خود انسان وارد می شود.
سوم: در مقابل خوف که در آیات فوق آمده در آیات متعددی کلمه رجاء بکار رفته است. البته، رجاء و خوف دقیقاً، نقطه مقابل هم و متناقض با هم نیستند؛ یعنی، رجاء دقیقاً بمعنی عدم خوف یا خوف دقیقاً بمعنی عدم رجاء نیست؛ بلکه، آنها دو حالت وجودی هستند متضاد با یکدیگر که یکی از احساس خطر از آینده در نفس انسانی پدید آید و دیگری از احساس تنعم و بهره مندی از نعمتها در آینده در روح انسان و احساس وی ظاهر شود.

مفهوم رجاء

وقتی انسان گمان داشته باشد که در آینده نعمتی نصیب او خواهد شد که از آن لذت میبرد و بهره مند می شود از این اندیشه، احساس خوب و حالت مطلوب و شیرینی به وی دست می دهد که ما آنرا رجاء و امید می نامیم.
پس در رجاء و امید نیز همانند خوف دو ویژگی ملحوظ است: یکی توجه به آینده، و از این روی امید ربطی به آنچه گذشته است ندارد جز بلحاظ نتائج بعدی آن.
دوم اینکه منشأ اصلی امید و رجاء نیز لذت و شیرین کامی و راحتی است که برای خود انسان حاصل شود ولی بالعرض این حالت به چیزهای دیگری هم نسبت داده می شود.
فی المثل: یک وقت توجه می کند به نعمتی که باعث لذت و راحتی انسان خواهد شد و به آن نعمت دل می بندد و امیدوار می شود، و یک توجه می کند به کسی که این نعمت را به وی می دهد و امیدش به او است، یا توجه می کند به زمانی و یا مکانی که از آن نعمت بهره مند خواهد شد، در این صورت می تواند رجاء یا امید خود را به آن زمان یا مکان نسبت دهد؛ ولی، آنچه که متعلق اصلی و منشأ نخستین پیدایش این حالت در نفس انسانی است همان التذاذ و تمتعی خواهد بود که برای انسان فراهم می شود یعنی علت آن، درونی و مربوط به خود انسان است.

رجاء در آیات قرآن کریم

در قرآن کریم هم در مواردی رجاء به خدا نسبت داده شده و در مواردی به رحمت خدا و در مواردی هم به روز قیامت از آن جهت که قیامت عالمی است که در آن انسان مشمول رحمت ابدی الهی می گردد و ما به ترتیب به بعضی از این آیات اشاره می کنیم: در دو آیه رجاء بخدا نسبت داده شده است، نظیر آیه:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا(528).
(حقاً برای شما در زندگی و رفتار رسول خدا الگوی خوبی وجود دارد برای آنکس که دل به خدا و روز جزا بسته است و بسیار یاد خدا می کند.)
و مثل آیه:
لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و من یتول فان الله هو الغنی الحمید(529).
(حقاً برای شما در ایشان الگو و مقتدای خوبی است برای آنکس که امیدوار به خدا و روز قیامت است و کسی که پشت کند پس بداند که خداوند بی نیاز و ستوده است.)
که در آیه نخست پیامبر بزرگ اسلام به عنوان و اسوه و مقتدا معرفی شده و در این آیه حضرت ابراهیم و پیروان او.
در تعدادی از آیات، متعلق رجاء لقاءالله است که این آیات به دو دسته تقسیم می شوند یکدسته درباره کسانیستکه رجاء به لقاء خدا دارند، مثل آیه:
فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا(530).
(پس آنکس که امید به لقاء پروردگارش دارد، لازمست کار نیکو کند و در پرستش پروردگارش احدی را شریک نکند.)
و مثل آیه:
من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لات و هو السمیع العلیم(531).
(آنکس که امید به لقاءالله دارد پس حتماً اجل خدا فرا رسد و او شنوا و دانا است.)
در آیات نامبرده رجاء مورد توجه قرار گرفته ولی بلحاظ لازمه لاینفک آن یعنی، تأکید آن براینست که رجاء گر چه یک حالت روحی و روانی است ولی یک لازمه جدائی ناپذیر رفتاری بدنبال دارد و منشأ آن می شود که کارهای ویژه ای از انسان صادر شود. از اینجاست که یا صریحا بر لزوم انجام عمل شایسته تأکید شده است و با جمله فلیعمل عملا صالحا روی این لازمه رفتاری دست می گذارد و یا بصورت کنائی بر این لازمه رفتاری تأکید می کند و جمله فان اجل الله لات بظاهر تعبیری کنائی است از وجوب رفتار درست و لزوم عمل بوظیفه؛ و یا اسوه و الگوی رفتاری معرفی کرده تا بگوید کسانیکه دل بخدا بسته اند لازمست رفتار خود را در چارچوب این الگوها قالب گیری کنند، بدنبال این اسوه ها حرکت و به این مقتداها اقتدا کنند که رفتار پیامبران خدا، محمد و ابراهیم الگوهای خوبی برای آنان خواهد بود. بهرحال همه این آیات با تعابیر گوناگون این حقیقت را گوشزد می کنند که امید و رجاء اگر در دل انسان وجود دارد ناگزیر منشا اثر خواهد بود و آثار و علائمی خواهد داشت و نشانه بارز امید به خدا و روز قیامت، انجام عمل صالح و شرک نورزیدن است.
در دسته دوم تعدادی از آیات از کسانیکه امید به لقاء پروردگار ندارند به بدی یاد می کنند. مثل آیه:
ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاة الدنیا واطمانوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون اولئک ماواهم النار بما کانوا یکسبون(532).
(آنکسانیکه امیدی به لقاء ما ندارند و به زندگی دنیا دل بسته اند و بدان آرامش یافته اند و آنکسانیکه از آیات ما غافلند آنان جایگاهشان آتش است بخاطر اعمالی که انجام می دادند.)
و مثل آیه:
فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون(533).
(پس وا می گذاریم کسانی را که امید به لقاء ما ندارند تا در طغیان و سرکشی خود حیران بمانند.)
و مثل آیه:
و اذا تتلی علیهم ایاتنا بینات قال الذین لا یرجون لقائنا ائت بقرآن غیر هذا او بدله(534).
(و آنگاه که آیات روشن ما بر آنان تلاوت شود کسانیکه امیدی به لقاء ندارند گویند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تغییر بده.)
و مثل آیه:
و قال الذین لایرجون لقائنا لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم وعتوا عتوا کبیرا(535).
(و آنانکه امیدی به لقاء ما ندارند گفتند: چرا فرشته بر ما نازل نمی شود یا چرا پروردگارمان را نمی بینیم حقاً که در نفس استکبار ورزیدند و به سرکشی و طغیانی بزرگ دست زدند.)
این آیات نیز همانند آیات گذشته درباره امید به لقاء است با این تفاوت که این آیات درباره کسانیستکه امید به لقاء ندارند و ملازمات و عوارض و آثار این ناامیدی را بیان می کند: آنانکه امید به لقاء الهی ندارند، دل به دنیا بسته اند و به آن خرسند شده اند، از خدا و آیات خدا غافلند، مرتکب اعمال زشت می شوند، طغیان و سرکشی می کنند، بهانه ها می جویند و درخواستهای نابجا می کنند و سرانجام به کیفر این اعمال و کردارها و عواقب و نتائج سوء آنها مبتلا می شوند.
نکته ای که به تناسب موضوع اصلی این بحث، شایسته اختصاص بذکر است اینست که آیات شریفه به این حقیقت تصریح کرده اند که منشأ این ناامیدی، غفلت از خدا و آیات خدا است و غفلت بنوبه خود معلول اینست که شناخت درستی از او ندارند و بنابراین، شناخت و معرفت به عنوان یک مقدمه و شرط لازم در پیدایش حالت رجاء نقش دارد و رجاء حالتی است که از نوعی معرفت و خداشناسی در نفس انسان حاصل آید و منشا آثار عملی شود. یعنی در واقع، امید به لقاء خدا و ناامیدی از آن پس از شناخت و معرفت که طبعا ریشه دارتر و مبنائی تر است، به عنوان علت و اساس دست زدن به اعمال زشت و زیبا و اساس صلاح و فساد انسان و نهایتا عامل وصول به پاداش و کیفر اخروی مطرح می شود.
بنابراین، رجاء بلقاء خدا، از یک سو اثر و معلول شناخت است و در اثر ضعف معرفت و وجود غفلت از خدا و قیامت زوال می پذیرد. و از سوی دیگر، علت و عامل مؤثر در تغییر رفتار انسان و نهایتا وصول وی به سعادت ابدی است و نبود آن، موجب شقاوت جاودانی خواهد بود.
در بعضی از آیات، متعلق رجاء جهان آخرت است، مثل آیه:
فقال یا قوم اعبدوا الله وارجوا الیوم الاخر و لاتعثوا فی الارض مفسدین(536).
(پس (شعیب) گفت: ای قوم من خدا را پرستش کنید و به روز قیامت دل ببندید و طغیان مکنید در زمین در حالیکه فساد کارید.)
و نیز جمله:
لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر(537) در مواردی آمده که قبلاً، یادآور شدیم.
در مواردی هم متعلق رجاء رحمت پروردگار است مثل آیه:
امن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائمات یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوالاباب(538).
(آیا آنکس که لحظات شب را در حال سجده و قیام (خاضعانه به اطاعت) بسر برد و از آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش دل می بندد بگو آیا مساوی هستند کسانیکه می دانند و کسانیکه نمی دانند تنها صاحبان عقل و خرد متذکر می شوند.)
این آیه بطرز جالب اولاً، خوف و رجاء را با هم مطرح ساخته ثانیاً، علل و آثار آن دو را یادآوری می کند که از یک سو عامل شب زنده داری و اطاعت و پرستش خدا در این افراد الهی خوف از آخرت و امید به رحمت پروردگار است و از سوی دیگر ما را متوجه این حقیقت می کند که ترس از قیامت و امید به رحمت پروردگار از آن کسانی است که صاحب عقل و خرد و دارای علم و معرفتند.
شناخت عمیق ایشان نسبت به باطن هستی و جاودانگی زندگی انسان و نعمتها و نقمت هایی که خداوند برای انسان های صالح و ناصالح فراهم آورده است، این حالات خوف از قیامت و رجاء به رحمت را در دلشان بر می انگیزد و تغافل و تن آسائی و تنبلی را از آنان دور و به جد و جهد و عبادت و شب زنده داری وادارشان می کند.
و مثل آیه:
ان الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم(539).
(آنکسانیکه ایمان دارند و کسانیکه هجرت و جهاد در راه خدا کنند آنان به رحمت خدا دل بسته اند و خداوند بخشنده و مهربانست.)
این آیه نیز بیانگر این حقیقت است که گر چه امید به رحمت خدا یک حالت روحی است؛ ولی، آثار و نشانه های رفتاری جدائی ناپذیر دارد و در واقع آنانکه التزام عملی دارند و هجرت و جهاد می کنند، اینان هستند که می توانند ادعا کنند که امید به رحمت خدا دارند.
در مواردی هم متعلق رجاء عناوین دیگری است نظیر آیه:
ولاتهنوا فی ابتغاء القوم ان تکونوا تالمون فانهم بالمون کما تالمون و ترجون من الله ما لا یرجون(540).
(در طلب قوم دشمنان سستی نکنید که اگر درد و رنج می برید آنان هم مانند شما رنج می برند و شما به چیزی ثوابی از جانب خداوند امید دارید که آنان امیدی به آن ندارند.)
و مثل آیه:
ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوة وانفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة یرجون تجارة لن تبور لیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله انه غفور شکور(541).
[آن کسانیکه کتاب خدا تلاوت می کنند و نماز را بپا داشته اند و از آنچه روزیشان کرده ایم پنهان و آشکار انفاق نموده اند آنان دل به سودائی بسته اند که هرگز زیان ندارد تا خدا پاداششان را را کامل بدهد و از فضل خود نیز آنان را بیفزاید که او بخشنده و شکر کننده است ].
و در یک آیه متعلق رجاء حساب است که می فرماید:
انهم کانوا لایرجون حسابا(542) (طغیانگران در دنیا) امیدی به حساب نداشتند.)
ما نباید از این نکته غافل شویم که رجاء یک حالت روانی است که از علم و معرفت و شناخت نسبت به مبدا و معاد حاصل شود؛ چنانکه، بسیاری از آیات گویای آن بودند و نیز از اینکه در همه آیات تأکید دارند که رجاء، اساس همه تلاشهای مفید و پرثمر انسانی است و منشأ اصلاح امور خلق در جامعه و وصول شخص به سعادت ابدی می شود؛ چنانکه، ناامیدی و یا قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ همه فسادها و تبهکاریها و منتهی شدن کار انسان به شقاوت ابدی است.