اخلاق در قرآن جلد اول
نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری
رجاء در آیات قرآن کریم
در قرآن کریم هم در مواردی رجاء به خدا نسبت داده شده و در مواردی به رحمت خدا و در مواردی هم به روز قیامت از آن جهت که قیامت عالمی است که در آن انسان مشمول رحمت ابدی الهی می گردد و ما به ترتیب به بعضی از این آیات اشاره می کنیم: در دو آیه رجاء بخدا نسبت داده شده است، نظیر آیه:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکرالله کثیرا(528).
(حقاً برای شما در زندگی و رفتار رسول خدا الگوی خوبی وجود دارد برای آنکس که دل به خدا و روز جزا بسته است و بسیار یاد خدا می کند.)
و مثل آیه:
لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و من یتول فان الله هو الغنی الحمید(529).
(حقاً برای شما در ایشان الگو و مقتدای خوبی است برای آنکس که امیدوار به خدا و روز قیامت است و کسی که پشت کند پس بداند که خداوند بی نیاز و ستوده است.)
که در آیه نخست پیامبر بزرگ اسلام به عنوان و اسوه و مقتدا معرفی شده و در این آیه حضرت ابراهیم و پیروان او.
در تعدادی از آیات، متعلق رجاء لقاءالله است که این آیات به دو دسته تقسیم می شوند یکدسته درباره کسانیستکه رجاء به لقاء خدا دارند، مثل آیه:
فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا(530).
(پس آنکس که امید به لقاء پروردگارش دارد، لازمست کار نیکو کند و در پرستش پروردگارش احدی را شریک نکند.)
و مثل آیه:
من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لات و هو السمیع العلیم(531).
(آنکس که امید به لقاءالله دارد پس حتماً اجل خدا فرا رسد و او شنوا و دانا است.)
در آیات نامبرده رجاء مورد توجه قرار گرفته ولی بلحاظ لازمه لاینفک آن یعنی، تأکید آن براینست که رجاء گر چه یک حالت روحی و روانی است ولی یک لازمه جدائی ناپذیر رفتاری بدنبال دارد و منشأ آن می شود که کارهای ویژه ای از انسان صادر شود. از اینجاست که یا صریحا بر لزوم انجام عمل شایسته تأکید شده است و با جمله فلیعمل عملا صالحا روی این لازمه رفتاری دست می گذارد و یا بصورت کنائی بر این لازمه رفتاری تأکید می کند و جمله فان اجل الله لات بظاهر تعبیری کنائی است از وجوب رفتار درست و لزوم عمل بوظیفه؛ و یا اسوه و الگوی رفتاری معرفی کرده تا بگوید کسانیکه دل بخدا بسته اند لازمست رفتار خود را در چارچوب این الگوها قالب گیری کنند، بدنبال این اسوه ها حرکت و به این مقتداها اقتدا کنند که رفتار پیامبران خدا، محمد و ابراهیم الگوهای خوبی برای آنان خواهد بود. بهرحال همه این آیات با تعابیر گوناگون این حقیقت را گوشزد می کنند که امید و رجاء اگر در دل انسان وجود دارد ناگزیر منشا اثر خواهد بود و آثار و علائمی خواهد داشت و نشانه بارز امید به خدا و روز قیامت، انجام عمل صالح و شرک نورزیدن است.
در دسته دوم تعدادی از آیات از کسانیکه امید به لقاء پروردگار ندارند به بدی یاد می کنند. مثل آیه:
ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاة الدنیا واطمانوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون اولئک ماواهم النار بما کانوا یکسبون(532).
(آنکسانیکه امیدی به لقاء ما ندارند و به زندگی دنیا دل بسته اند و بدان آرامش یافته اند و آنکسانیکه از آیات ما غافلند آنان جایگاهشان آتش است بخاطر اعمالی که انجام می دادند.)
و مثل آیه:
فنذر الذین لایرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون(533).
(پس وا می گذاریم کسانی را که امید به لقاء ما ندارند تا در طغیان و سرکشی خود حیران بمانند.)
و مثل آیه:
و اذا تتلی علیهم ایاتنا بینات قال الذین لا یرجون لقائنا ائت بقرآن غیر هذا او بدله(534).
(و آنگاه که آیات روشن ما بر آنان تلاوت شود کسانیکه امیدی به لقاء ندارند گویند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تغییر بده.)
و مثل آیه:
و قال الذین لایرجون لقائنا لولا انزل علینا الملائکة او نری ربنا لقد استکبروا فی انفسهم وعتوا عتوا کبیرا(535).
(و آنانکه امیدی به لقاء ما ندارند گفتند: چرا فرشته بر ما نازل نمی شود یا چرا پروردگارمان را نمی بینیم حقاً که در نفس استکبار ورزیدند و به سرکشی و طغیانی بزرگ دست زدند.)
این آیات نیز همانند آیات گذشته درباره امید به لقاء است با این تفاوت که این آیات درباره کسانیستکه امید به لقاء ندارند و ملازمات و عوارض و آثار این ناامیدی را بیان می کند: آنانکه امید به لقاء الهی ندارند، دل به دنیا بسته اند و به آن خرسند شده اند، از خدا و آیات خدا غافلند، مرتکب اعمال زشت می شوند، طغیان و سرکشی می کنند، بهانه ها می جویند و درخواستهای نابجا می کنند و سرانجام به کیفر این اعمال و کردارها و عواقب و نتائج سوء آنها مبتلا می شوند.
نکته ای که به تناسب موضوع اصلی این بحث، شایسته اختصاص بذکر است اینست که آیات شریفه به این حقیقت تصریح کرده اند که منشأ این ناامیدی، غفلت از خدا و آیات خدا است و غفلت بنوبه خود معلول اینست که شناخت درستی از او ندارند و بنابراین، شناخت و معرفت به عنوان یک مقدمه و شرط لازم در پیدایش حالت رجاء نقش دارد و رجاء حالتی است که از نوعی معرفت و خداشناسی در نفس انسان حاصل آید و منشا آثار عملی شود. یعنی در واقع، امید به لقاء خدا و ناامیدی از آن پس از شناخت و معرفت که طبعا ریشه دارتر و مبنائی تر است، به عنوان علت و اساس دست زدن به اعمال زشت و زیبا و اساس صلاح و فساد انسان و نهایتا عامل وصول به پاداش و کیفر اخروی مطرح می شود.
بنابراین، رجاء بلقاء خدا، از یک سو اثر و معلول شناخت است و در اثر ضعف معرفت و وجود غفلت از خدا و قیامت زوال می پذیرد. و از سوی دیگر، علت و عامل مؤثر در تغییر رفتار انسان و نهایتا وصول وی به سعادت ابدی است و نبود آن، موجب شقاوت جاودانی خواهد بود.
در بعضی از آیات، متعلق رجاء جهان آخرت است، مثل آیه:
فقال یا قوم اعبدوا الله وارجوا الیوم الاخر و لاتعثوا فی الارض مفسدین(536).
(پس (شعیب) گفت: ای قوم من خدا را پرستش کنید و به روز قیامت دل ببندید و طغیان مکنید در زمین در حالیکه فساد کارید.)
و نیز جمله:
لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر(537) در مواردی آمده که قبلاً، یادآور شدیم.
در مواردی هم متعلق رجاء رحمت پروردگار است مثل آیه:
امن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائمات یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوالاباب(538).
(آیا آنکس که لحظات شب را در حال سجده و قیام (خاضعانه به اطاعت) بسر برد و از آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش دل می بندد بگو آیا مساوی هستند کسانیکه می دانند و کسانیکه نمی دانند تنها صاحبان عقل و خرد متذکر می شوند.)
این آیه بطرز جالب اولاً، خوف و رجاء را با هم مطرح ساخته ثانیاً، علل و آثار آن دو را یادآوری می کند که از یک سو عامل شب زنده داری و اطاعت و پرستش خدا در این افراد الهی خوف از آخرت و امید به رحمت پروردگار است و از سوی دیگر ما را متوجه این حقیقت می کند که ترس از قیامت و امید به رحمت پروردگار از آن کسانی است که صاحب عقل و خرد و دارای علم و معرفتند.
شناخت عمیق ایشان نسبت به باطن هستی و جاودانگی زندگی انسان و نعمتها و نقمت هایی که خداوند برای انسان های صالح و ناصالح فراهم آورده است، این حالات خوف از قیامت و رجاء به رحمت را در دلشان بر می انگیزد و تغافل و تن آسائی و تنبلی را از آنان دور و به جد و جهد و عبادت و شب زنده داری وادارشان می کند.
و مثل آیه:
ان الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله و الله غفور رحیم(539).
(آنکسانیکه ایمان دارند و کسانیکه هجرت و جهاد در راه خدا کنند آنان به رحمت خدا دل بسته اند و خداوند بخشنده و مهربانست.)
این آیه نیز بیانگر این حقیقت است که گر چه امید به رحمت خدا یک حالت روحی است؛ ولی، آثار و نشانه های رفتاری جدائی ناپذیر دارد و در واقع آنانکه التزام عملی دارند و هجرت و جهاد می کنند، اینان هستند که می توانند ادعا کنند که امید به رحمت خدا دارند.
در مواردی هم متعلق رجاء عناوین دیگری است نظیر آیه:
ولاتهنوا فی ابتغاء القوم ان تکونوا تالمون فانهم بالمون کما تالمون و ترجون من الله ما لا یرجون(540).
(در طلب قوم دشمنان سستی نکنید که اگر درد و رنج می برید آنان هم مانند شما رنج می برند و شما به چیزی ثوابی از جانب خداوند امید دارید که آنان امیدی به آن ندارند.)
و مثل آیه:
ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوة وانفقوا مما رزقناهم سرا و علانیة یرجون تجارة لن تبور لیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله انه غفور شکور(541).
[آن کسانیکه کتاب خدا تلاوت می کنند و نماز را بپا داشته اند و از آنچه روزیشان کرده ایم پنهان و آشکار انفاق نموده اند آنان دل به سودائی بسته اند که هرگز زیان ندارد تا خدا پاداششان را را کامل بدهد و از فضل خود نیز آنان را بیفزاید که او بخشنده و شکر کننده است ].
و در یک آیه متعلق رجاء حساب است که می فرماید:
انهم کانوا لایرجون حسابا(542) (طغیانگران در دنیا) امیدی به حساب نداشتند.)
ما نباید از این نکته غافل شویم که رجاء یک حالت روانی است که از علم و معرفت و شناخت نسبت به مبدا و معاد حاصل شود؛ چنانکه، بسیاری از آیات گویای آن بودند و نیز از اینکه در همه آیات تأکید دارند که رجاء، اساس همه تلاشهای مفید و پرثمر انسانی است و منشأ اصلاح امور خلق در جامعه و وصول شخص به سعادت ابدی می شود؛ چنانکه، ناامیدی و یا قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ همه فسادها و تبهکاریها و منتهی شدن کار انسان به شقاوت ابدی است.
مفهوم دیگر رجاء
در بعضی از آیات، احتمال این هست که رجاء تنها بمعنای امید به وقوع یک امر مطلوب نباشد؛ بکله، منظور مطلق توقع و انتظار چیزی است که ممکن است بنفع و یا بضرر انسان تمام شود. در همه آیاتی که رجاء یوم الاخر و حتی رجاء لقاء آمده احتمالا، رجاء به همین معنای مطلق انتظار بکار رفته است؛ نظیر واژه ظن که در بعضی از آیات آمده است یظنون انهم ملاقوا ربهم این جمله این معنا را می دهد که باور دارند به اینکه روز قیامتی در کار است و با دقت در آیاتی که در آن ها لقاء الله یا لقاء رب بکار رفته نیز می توان همین مطلب را استفاده کرد. البته، لقاء به معنی عرفانیش مورد قبول است و ما نمی خواهیم آن معنا را انکار کنیم؛ بکله، می خواهیم بگوئیم که لقاء در قرآن، اعم از این لقاء ویژه مؤمنین است بلکه ملاقاتی است که شامل کافران هم می شود. فی المثل در آیه یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(543) (ای انسان تو در تلاش به سوی پروردگارت هستی پس او را ملاقات خواهی کرد)، این ملاقات اختصاص به مؤمن ندارد؛ بلکه، آیه صراحت دارد که مربوط به هر انسانی خواهد بود و خطاب به انسان است نه مؤمن. حتی می توان گفت: از آنجا که آیه در مقام انذار است ظهورش در لقاء غیر مؤمن قوی تر است.
بنابراین، رجاء نسبت به لقاء الله یا لقاء یوم الاخر احتمالا بمعنی صرف انتظار و یا حتی صرف وقوع و تحقق قیامت است؛ همراه با همه نعمتها و نقمت های آن: خواه شخص در آن روز متنعم باشد یا در نقمت و عذاب افتد و لزوما بمعنای رجاء سعادت نیست؛ بلکه، از آنجا که ایمان دارند قیامتی تحقق خواهد یافت، انتظار وقوعش را می کشند؛ ولی، انتظارشان ممکن است با خوف از عذاب یا امید به رحمت توام باشد. و اینکه بعضی از مفسرین در مواردی رجاء را بمعنی خوف گرفته اند احتمالا، نکته اش همین است که رجاء اعم است از توقع خیر یا شر، و در مقابل، آنانکه منکر قیامتند انتظار هیچیک از خیر و شر آنرا نمی کشند. البته، در بسیاری از موارد قرائن نشان می دهد که رجاء در مفهوم مقابل خوف بکار رفته و بیانگر یک شق از انتظار است که به تنعم و لذت منتهی می شود چنانکه خوف بیانگر شق دیگر انتظار است که به نقمت و عذاب منتهی خواهد شد.
این دو عدل انتظار بمنزله دو عامل حرکت انسانند که یا امید، وی را در مسیر اصلاح می کشاند و یا ترس، ولی، این روشن است که ترس از قیامت یا امید به قیامت در فرض ایمان به تحقق و اعتقاد به وقوع آن در روان انسان، حاصل می شوند و خداوند در تربیت مؤمنین بر این دو عامل نیرومند حرکت تأکید می کند. و اگر در بعضی از آیات رجاء به روز قیامت یا لقاء، ظهور در مطلق انتظار دارد و بدین معنا بکار رفته است که شخص اعتقاد به تحقق آن دارد و انتظارش را می کشد بلحاظ همین رابطه نزدیک میان اعتقاد و علم به تحقق قیامت از یک سو، و امید به لذائذ یا خوف از رنجهای آن از سوی دیگر، می باشد. این رابطه آنچنان نزدیک و شدید است که احیاناً رجاء بر اصل اعتقاد بوقوع و انتظار تحقق اطلاق شده. که البته، این گونه اطلاق، در آیاتی مثل بل کانوا لایرجون نشورا(544) یا مثل لایرجون ایام الله(545) که رجاء را نفی کرده اند آشکارتر است و لایرجون در این موارد مفهوم لا ینتظرون را دارد؛ چرا که، کم هستند افرادی که اعتقاد به تحقق قیامت داشته باشند؛ ولی، خوف و امیدی نداشته باشند و اکثرا کسانی که امید ندارند. بلحاظ اینستکه اصولا اعتقادی به تحقق آن ندارند تا نسبت به آن خوف و امیدی احساس کنند و این کثرت تا حدی است و این رابطه بی اعتقادی با نبودن امید یا رجاء آنچنان قوی و نزدیک است که می توان گفت: کسی که امید به قیامت ندارد اصولا اعتقادی به تحقق آن ندارد و یا حتی می توان امید نداشتن را در انتظار نداشتن و اعتقاد نداشتن به کار برد و احتمالا، در آیات نیز به همین لحاظ در این معنا بکار رفته است.
چند نکته
1 - با توجه به آنچه گذشت، خوف و رجاء دو حالت نفسانی هستند که در هر دو، توجه به آینده ملحوظ است و منشأ پیدایش این دو حالت در انسان می شود با این تفاوت که در یکی انسان، توجه می کند به اینکه ممکن است در آینده متالم و مبتلا و گرفتار به بلاها و عذابهایی شود و از این رو، احساس ناراحت کننده خوف و هراس در روح و جانش وی را به ترک یا انجام کارهائی و امیدارد؛ و در دیگری توجه می کند به اینکه می تواند در آینده متمتع و متنعم و بهره مند از نعمتهائی شود و از این رو، احساس خوش آیندی در دل او زنده می شود و او را به تلاش و حرکت وا می دارد. و البته، همانطور که گفتیم: گاهی نیز، بخاطر رابطه شدید این حالت با اعتقاد و انتظار، در مطلق انتظار، کاربرد دارد.
2 - از آنجا که انسان معتقد و مؤمن چنین می اندیشد که خداوند می تواند در آینده ما را از نعمتهائی بهره مند سازد و نیز می تواند ما را حتی از نعمتهای موجود هم محروم کند این اندیشه، منشأ خوف وی از خدا و امید او بخدا می گردد و در حد کاملتر به اینجا می رسد که تنها این خدا است که می تواند در آینده وی را بهره مند یا بی بهره سازد و این اندیشه سبب می شود تا تنها و تنها از خدا بترسد و تنها دل به او ببندد که این از جمله صفات بارز و برجسته انسان عارف وارسته خداشناس خواهد بود.
3 - خوف و رجاء جزء صفات ضروری است که انسان مصمم به حرکت در مسیر کمال و وارستگی باید واجد آندو باشد و نبود هر کدام در واقع، نقصی در خصائل انسانی و روانی به شمار می آید که تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار وی و نهایتا بر سعادت و معنویت وی خواهد نهاد.
در واقع، خوف و رجاء بمنزله نیروی اجرائی و یا دو بال پرواز و حرکت است که عامل مستقیم تلاشها و جدیتها و رفتارهای انسان می باشد؛ یعنی، می توان گفت: بطور کلی همه رفتارهای انسان - آثار و جلوه های این دو نیروی گرایشی روانی است اعم از کارهای مادی و معنوی و دنیائی و آخرتی - البته، توجه به این نکته لازم است که متعلق خوف و رجاء یکسان نیست و تناسب درجات متنوع شناخت، عمیقا، متفاوت خواهد بود؛ ولی، آنچه که در این نوشتار، مورد بحث قرار گرفته است، خوف از خدا و قیامت و رجاء نسبت به خدا و قیامت می باشد که هر چه شناخت انسان نسبت به خدا و قیامت عمیقتر باشد خوف و رجاء وی بیشتر خواهد بود. چنانکه خداوند می فرماید: انما یخشی الله من عباده العلماء (تنها علماء از میان بندگان خدا از وی خشیت کنند)، یا چنانکه از معصوم نقل شده من کان بالله اعرف کان من الله اخوف(546) (آنکس که بخدا داناتر باشد از او ترسان تر و پر هراس تر باشد.)
از این رو است که آیات و روایات روی این دو حالت تأکید فراوان کرده اند مثل آیه:
تتجا فی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون(547).
(از بسترها کنار کشند و با بیم و امید پروردگار خویش بخوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق کنند،)
و روایات هم در این زمینه فراوانست؛ چرا که، این خوف و رجاء است که آشکار و نهان انسان را وادار به تلاش و حرکت و جدیت می کند.
4 - خوف و رجاء باید متعادل باشند. در روایاتی آمده است که اگر خوف و رجاء مؤمن را با هم مقایسه کنند، این دو حالت بطور مساوی در دل او وجود دارد و هیچیک بر دیگری نمی چربد و در آیاتی نیز این دو حالت را در کنار هم و با هم آورده و می گوید:
یحذر الاخرة و یرجور رحمة ربه(548) (از آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش دل بسته است،) یدعون ربهم خوفا و طمعا(549). (می خوانند پروردگارشان را با ترس و امید.)
و در روایتی نیز از امام صادق (علیه السلام) آمده است که:
کان ابی (علیه السلام) یقول: انه لیس من عبد مؤمن الا (و) فی قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء، لووزن هذا لم یزد علی هذا و لووزن هذا لم یزد علی هذا(550).
(پدرم که بر او درود باد می گفت: که هیچ بنده مؤمنی نیست جز آنکه در دل او دو نور وجود دارد: یکی نور خوف و هراس و آن دیگر رجاء و امید که هرگاه این را وزن کنند بر آن دیگری نچربد و هرگاه آن دیگری را وزن کنند بر این نچربد.)
5 - خوف و رجاء دو حالت وجودی هستند و هیچیک به معنی نفی دیگری نیست تا دقیقاً، نقطه مقابل آن به شمار آید؛ یعنی، خوف به معنی نبود رجاء و رجاء به معنی نبود خوف نیست؛ بلکه، هر یک از این دو، نقطه مقابل خاص خود را دارد و چنانکه در روایات آمده است نقطه مقابل خوف امن و تجری است و نقطه مقابل رجاء یاس و ناامیدی یا قنوط است که این هر دو از گناهان بزرگ به شمار می روند. مایوس شدن از رحمت خدا که به معنی از دست دادن رجاء است گناه است چنانکه احساس امنیت کامل از عذاب خدا که به معنی نترسیدن و نداشتن خوف از خدا و قیامت است نیز گناه خواهد بود.
البته، نباید غفلت کرد! که گر چه این دو حالت خوف و رجاء از جهت مفهومی نقطه مقابل یکدیگر به صورت متناقضین، که یکی بمعنای نفی دیگری باشد، نیستند؛ ولی، بطور قطع در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند و اگر خوف انسان از حال اعتدال و مقدار لازم تجاوز کند مسلما، امید انسان ضعیف می شود و از مقدار لازم، نقصان خواهد یافت چنانکه بر عکس اگر امید و رجاء انسان از حد خود بگذرد حالت خوف در انسان به احساس امنیت و تجری نسبت بخدا و احکام خدا مبدل می شود از اینجاست که در روایت از امام صادق (علیه السلام) آمده که:
ارج الله رجاء لا یجرئک علی معاصیه و خف الله خوفا لا یویسک من رحمته(551).
(امید به خدا بند در حدی که ترا بر نافرمانیش گستاخ نکند و از خدا در هراس باش در حدی که ترا از رحمت او نومید نکند.)
از این رابطه و تأثیر و تأثر، می توان نتیجه گرفت که گر چه خوف و رجاء دقیقاً مقابل هم نیستند؛ ولی، هر یک از آندو با مقابل آن دیگری نوعی ملازمه دارد.