اخلاق در قرآن جلد اول
نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری
خیر و شر
از جمله مفاهیم عام اخلاقی که کاربرد غیر اخلاقی نیز دارند تعابیر خیر و شر است. واژه خیر در قرآن گاهی در معنای افعل التفضیل بکار می رود به این معنا که مرخم اخیر است و معنای تفصیلی دارد و گاهی دیگر به شکل وصفی و منسلخ و عاری از مفهوم تفضیلی بکار می رود و اگر بپذیریم که اصولاً، خیر از اخیر گرفته شده و پیوسته معنی تفضیلی دارد، ناگزیر باید بپذیریم که در مواردی از این معنی جدا شده است. خداوند در جایی می فرماید:
و انه لحب الخیر لشدید(60).
[و حقاً او در دوستی مال سخت است.]
و در جای دیگر می فرماید:
و ما تنفقوا من خیر فلانفسکم(61).
[آنچه انفاق می کنید از خیر بنفع خود شماست.]
واژه خیر در آیات فوق و نظایر این آیات اولاً مفهوم تفضیلی ندارد و ثانیاً، صفت فعل اختیاری نیست بلکه به عنوان صفت مال که عین خارجی است بکار رفته است.
در موارد دیگری خیر با مفهوم تفضیلی به خدا اطلاق شده نظیر آنکه می فرماید:
و الله خیر و ابقی(62).
[خدا بهتر و پایدارتر است.]
و یا به سعادت ابدی که نتیجه افعال اختیاری انسان است نظیر:
و الاخرة خیر و ابقی(63).
[آخرت بهتر و پایدارتر است.]
والاخرة خیر لمن اتقی(64).
[آخرت برای کسی که تقوی پیشه کند بهتر است.]
واژه خیر در موارد فوق بر اعیان اطلاق شده و از مفاهیم اخلاقی نیست. اما در آیات دیگری نیز خیر به عنوان صفت افعال اختیاری، مورد استفاده قرار گرفته است و مثلاً می فرماید:
فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذالک خیر و احسن تأویلا(65).
[اگر درباره چیزی با یکدیگر نزاع کرده آنرا به خدا و رسول، ارجاع دهید اگر ایمان بخدا و روز واپسین دارید که این کار بهتر و نیک فرجامتر است.]
خیر در این آیه صفت یک کار اختیاری است (ارجاع نزاع به خدا و رسول) پس مفهوم ارزشی و اخلاقی دارد. ضابطه کلی این است که هرگاه واژه خیر صفت فعل اختیاری انسان باشد دارای مفهوم اخلاقی خواهد بود.
اکنون سئوال این است که خیر به کدام یک از افعال اختیاری ما و بر اساس چه معیاری اطلاق می شود؟ در پاسخ می گوئیم: کاری که در تحقق کمال برای انسان، نقش مثبت داشته باشد یعنی کاری که انسان سعی می کند با انجام آن به مطلوب و هدف نهایی خود برسد. چنین کاری به خاطر این تأثیرش در پرتو آن مطلوب ذاتی و هدف نهایی خیر خواهد بود؛ یعنی، چون سبب و واسطه وصول به هدف نهایی و خیر ذاتی است، طبعاً خیر بودن آن سببی و مع الواسطه و به اصطلاح مطلوب بالغیر است و معنای ارزش اخلاقی از آن انتزاع می شود.
از سخنان فوق نتیجه می گیریم که خیر به طور مطلق و خود بخود معیار ارزش اخلاقی نیست، بلکه، با توجه به قیود نامبرده اخلاقی خواهد بود؛ چنانکه، شر نیز در صورتی که بر فعل اختیاری اطلاق شود اخلاقی است و آن فعلی که در تحقق کمال برای انسان نقش منفی دارد شر خواهد بود. پس شر نیز با توجه به چنین قیودی از مفاهیم اخلاقی است و ارزش اخلاقی منفی دارد و به دیگر سخن: ضد ارزش می باشد.
نور و ظلمت
علاوه بر خیر و شر مفاهیم عام دیگری نیز در قرآن وجود دارند که در مورد افعال اختیاری و غیر آنها بکار می روند و در موارد آنها چنین توهمی می شود که گویی معیار ارزشهای اخلاقی هستند، و از آن جمله، مفاهیم نور، ظلمت، حق و باطل می باشند.
قرآن در بسیاری از آیات اظهار می دارد که مؤمنان و صالحان در نور هستند یا وارد نور می شوند و یا بر نور آنها افزوده می شود و بر عکس، کافران و طالحان در ظلمت هستند یا در ظلمت وارد می شوند و یا بر ظلمتشان افزوده می شود. و نیز در بعضی از آیات، مفهوم نور بر خداوند اطلاق شده است و می فرماید:
الله نور السموات والارض(66).
[خداوند نور آسمانها و زمین است.]
چنانکه در مواردی بر انوار متعارف نیز که عینی و خارجی هستند نور اطلاق شده و می فرماید:
هو الذی جعل الشمس ضیاء و القمر نوراً(67).
[اوست که خورشید را نور افشان و ماه را روشن گردانید.]
و همچنین ظلمت نیز در ظلمتهای مادی بکار رفته و مثلاً می فرماید:
یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فی ظلمات ثلاث(68).
[شما را در شکم مادرانتان می آفریند آفرینشی پس از آفریدن در تاریکیهای سه گانه.]
بنابراین، مفاهیم نور و ظلمت در هیچ یک از موارد فوق، اخلاقی نیست چون به عنوان صفت برای فعل اختیاری انسان، مورد استفاده قرار نگرفته است.
ما تا کنون در قرآن، هیچ موردی دیگری را نیز نیافته ایم که کار اختیاری و اخلاقی به مفاهیم نور یا ظلمت توصیف شده باشد. گرچه به مواردی از کاربرد نور و ظلمت بر می خوریم که می توان گفت: توصیف کننده نتایج افعال اختیاری انسان هستند؛ نظیر اینکه می گوید:
او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها(69).
[آیا آنکس که مرده بود و زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به کمک آن میان مردم راه می رود، مثل او مانند کسی است که در تاریکیهاست و از آن خارج نمی شود.]
و آیه دیگری که می فرماید:
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور(70).
[خداوند دوست کسانی است که ایمان دارند ایشان را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد]
و با توجه به اینکه مفاهیم نور و ظلمت در آیات فوق نیز به عنوان صفات برای نتایج اخلاقی بکار رفته اند، می توان گفت: هیچ گاه در قرآن به شکل صفات افعال اخلاقی و به عنوان مفاهیم ارزشی به معنای اخلاقی آن بکار نرفته اند.
حق و باطل
شاید دیده باشید کسان و یا نوشته هایی را بر این باور که معیار ارزش اخلاقی مثبت را حق و معیار ارزش اخلاق منفی را باطل معرفی کرده و گمان می کنند: از دیدگاه اسلام، کاری ارزشمند است که حق باشد و کاری بی ارزش است که باطل باشد؛ ولی، با دقت در آیات قرآن، می توان دریافت که مفاهیم حق و باطل از مفاهیم عام هستند و اختصاص به امور اخلاقی ندارند و ما قبلاً(71) توضیح دادیم که حق و باطل، مشترک لفظی هستند و آنچنان کاربردهای متفاوت و متعددی دارند که پیدا کردن یک مفهوم مشترک در میان آنها مشکل خواهد بود. و حداکثر تلاشها در این زمینه، صرفاً، به بیان مناسبت میان این مفاهیم گوناگون و علت این اشتراک لفظی منتهی خواهد شد نه بیشتر.
حق در قرآن گاهی در مورد ذات خدا بکار رفته است و گاهی نیز در افعال خداوند، چنانکه در مواردی نیز به مفهوم اعتباری محض مورد استفاده قرار گرفته و مثلاً، می فرماید:
و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم(72).
[و آن کسان که در میان اموال خود حقی مشخص، برای درخواست کننده و محروم، در نظر می گیرند.]
و یا نظیر: حق شفعه و حق خیار و سرانجام، در کنار موارد نامبرده، کاربرد دیگری نیز برای این واژه در زمینه افعال اختیاری وجود دارد: هر کاری اختیاری که دارای هدفی مناسب باشد کاری حق است چنانکه، اگر کاری فاقد هدف عقلایی باشد و به یک غایت مطلوبی منتهی نشود کاری باطل خواهد بود. بنابراین، افعال اخلاقی نیز که بخشی از افعال اختیاری انسان را تشکیل می دهند در زمره موارد متعدد و مصادیق گوناگون مفاهیم حق و باطل به شمار می روند.
ذالک بان الله هو الحق(73).
یا به اینکه خلقت آسمان و زمین حق است.
خلق السموات و الارض بالحق.
ولی، در حقیقت، نه این استدلال درست است و نه آن مدعا. استدلال درست نیست؛ زیرا، اگر دقت کنیم، متوجه می شویم که مفهوم حق و باطل در قلمرو اخلاق، ویژگی خود را دارد و با مفهوم آن در آنجا که با خدا یا به خلقت زمین و آسمان اطلاق شده است کاملاً، متفاوت می باشد و در حقیقت، این استدلال یک مغالطه بیش نیست. نیز کاربرد حق در قلمرو خلقت و تکوین هم، هیچ ربطی به کاربرد ارزشی و اخلاقی آن ندارد و نمی تواند معیار آن باشد. مدعا هم درست نیست چون حق و باطل نمی تواند ملاک و معیار اخلاق و ارزش اخلاقی باشند و مفاهیم حق و باطل که در مورد افعال اختیاری بکار می رود چیزی جز مفاهیم خوب و بد نیست و همانطور که نمی توان گفت: ملاک خوب بودن افعال، خوب بودن آنهاست یا ملاک بد بودن افعال، بد بودن آنهاست، همچنین نمی توان گفت: ملاک خوب بودن یا بد بودن افعال، حق بودن یا باطل بودن آنهاست.
سخن فوق نظیر گفتاری است که به زرتشت نسبت می دهند، می گویند: زرتشت توصیه کرده است به گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک. و این را از کلمات قصار و سخنان مهم وی به شمار می آورند. ولی، اصولاً، کار خوب یعنی، کاری که باید انجام داد و خودبخود متضمن لزوم انجام خویش است. بنابراین، توصیه به لزوم انجام کار خوب، متضمن مفهوم بیشتری نسبت به خود مفهوم خوب نخواهد بود.
مهم این است که ببینیم خوب یعنی چه، کار خوب چه کاری است و چه معیاری دارد؟ در زمینه این پرسش نمی توان گفت: معیار خوب بودن کار، حق بودن آن کار است؛ زیرا مجدداً، سئوال فوق به شکل دیگری مطرح می شود که حق یعنی چه؟ و با کمی دقت به این نتیجه می رسیم که واژه حق در زمینه افعال اخلاقی، مفهومی جز مفهوم خوب ندارد. پس هنگامی که می گوئیم: ملاک در افعال اخلاقی، حق بودن و باطل بودن آن است مثل این است که بگوئیم: ملاک کار اخلاقی، خوب بودن و بد بودن کار است. بنابراین، متضمن مفهوم زایدی نیست و چیزی را اثبات نمی کند.
بنابراین، حق و باطل به طور مطلق، دارای مفاهیمی عام هستند و نمی توانند معیار اخلاق و ملاک خیر و شر باشند و هنگامی که در مورد افعال اخلاقی بکار می روند، مساوی با خیر و شر هستند و چیز زائدی را اثبات نمی کنند.
البته، در صورتی که حق را تحلیل کنیم به چیزی که در وصول انسان به مطلوب نهایی وی تأثیر مثبت دارد، متضمن یک مفهوم زائد خواهد بود وقتی می گوئیم: کار باید حق باشد، بدین معناست که باید دارای نتیجه مطلوب باشد که این هم اگر دقت کنیم، مطلب جدیدی نیست؛ چرا که، در بخش نخست گفتیم: یکی از اصول موضوعه در هر نظام اخلاقی، داشتن هدف است و در همه قواعد اخلاقی، این اصل، مثل اصول موضوعه دیگر، ملحوظ خواهید بود. بنابراین، از مفهوم حق و باطل در زمینه کشف ملاک خیر و شر و حسن و قبح اخلاقی، نمی توانیم به نتیجه ای نایل شویم.