اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

آثار ایمان و کفر

این آثار کلی به دو دسته تقسیم می شوند: نخستین آنها آثاری است که در دنیا بر ایمان یا کفر مترتب می شوند، و دومینشان آثاری که در آخرت از آن حاصل می گردد.
انسانی که علم پیدا کرده؛ ولی هنوز ایمان نیاورده است طبعا، ارزشهای معنوی و اخروی در وی کشش ایجاد نمی کنند و توجه او متمرکز در ارزشهای مادی و دنیوی خواهد بود. افقهای دور را هدف و منشأ حرکت خود قرار نمی دهد؛ بلکه، پیوسته تحت تأثیر نعمتهای دنیوی و نزدیک و لذایذ عاجلی که در دسترس او هستند و یا نعمتها و آلامی اینچنین، که در دنیا برای او ملموس و محسوس اند قرار می گیرد.
قرآن نیز بر اساس این اصل روانشناسانه، نخست به مردم درباره آثار دنیوی ایمان و کفر آگاهی می دهد و شیرینی ثمرات ایمان و تلخی نتایج کفر را به وی یادآوری می کند. بسیاری از سوره های قرآن تاریخ عبرت آموز گذشتگان را به ما گوشزد می کند و تعبیراتی چون:
اولم یرواکم اهلکنا قبلهم....
در این کتاب آسمانی فراوان است و محتوای بعضی از سوره ها کلا، درباره این است که اقوام گذشته، در صورتی که کفر ورزیده اند چه عذابهایی بر آنان نازل شد و در مقابل، کسانی که ایمان آورند به چه درجاتی در دنیا نایل آمدند؟ که بررسی این آیات به خاطر حجم زیادش کار سنگینی خواهد بود و ما صرفا با اشاره ای از آنها رد می شویم لازم است این حقیقت را یادآوری می کند که ذکر داستان برای عبرت شماست. در سوره اعراف پس از طرح داستان انبیاء و اقوامشان و عذابهایی که بر آنان فرود آمده است می گوید:
فاقصص القصص لعلهم یتفکرون(240).
(این داستانها را نقل کن شاید آنان بیندیشند.)
و بدانند که نتیجه کفر ورزیدن آنان و پیرویشان از فرعون، غرق شدن در دریاست. و در آخر سوره یوسف پس از نقل کامل داستان آن حضرت، خلاصه ای نیز درباره سایر انبیاء در چند آیه آورده و سپس می گوید:
لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب(241).
معمولاً، به اینگونه آیات که مردم را به سیر در ارض، ترغیب می کند، استدلال می کنند بر اینکه خداوند به تاریخ اهمیت داده است که با مطالعه تاریخ گذشتگان، سنتهای تاریخ را بشناسید و در زندگی از آن استفاده کنید: ولی، ما وقتی در این آیات دقت می کنیم همه آنها بدون استثنا، ما را به مطالعه زندگی اقوام گذشته وامیدارند تا ببینیم عاقبت کفر و نتیجه تکذیب و استکبار آنان چه بوده است که می توانیم به نمونه هایی اشاره کنیم مثل:
قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(242).
و مثل:
فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(243).
(بگو گردش کنید در روی زمین ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.)
اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم و کانوا اشد منهم قوة(244).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا ببینند سرانجام پیشینیانشان که از آنان قدرتمندتر بودند چگونه بوده است.)
بواسطه آنکه کفر ورزیدند، خداوند بر ایشان عذابی فرو فرستاد و هلاکشان کرد. و مثل
قل سیروا فی الارض فانظروا کیف عاقبة الذین من قبل کان اکثرهم مشرکین (245).
(بگو گردش کنید در زمین تا ببینید سرانجام کسانی که در گذشته می زیسته اند بیشترشان مشرک بودند چگونه شد.)
و مثل:
اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین کانوا من قبلهم کانوا هم اشد منهم قوة و اثار فی الارض فاخذهم الله بذنوبهم(246).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا ببینند سرانجام کسانی که پیش از ایشان زیسته بودن چگونه شد آنان که از جهت قدرت و آثار وجودی در روی زمین از ایشان شدیدتر و چشمگیرتر بودند سپس خداوند آنان را در مقابل گناهانشان گرفت و درگیر عذاب کرد.)
چنانکه در مورد(247) دیگر از قرآن نظیر این آیه آمده با این تفاوت که به جای اولم یسیروا که در ابتدای این آیه است افلم یسیروا آمده.
و مثل:
قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین(248).
(بگو گردش کنید در روی زمین سپس بیندیشید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود.)
چنین نتیجه ای از دقت در آیات فوق و نظایر آنها می گیریم که سیرفی الارض در اصطلاح قرآن به معنی مطالعه درباره آثار دنیوی کفر و شرک اقوام و نسلهای گذشته انسان است، به منظور بیدار شدن و تقویت انگیزه اجتناب از کفر و شرک و انتخاب ایمان:
قرآن در ترغیب انسان به مطالعه در تاریخ زندگی گذشتگان و گرفتن عبرت از عاقبت کار ایشان تأکید فراوان دارد تا آنجا که حتی تعدادی از سوره های آن همه یا اکثرش در این باره سخن می گوید و انسان را هشدار میدهد که یکی از آنها سوره شعراء است، خداوند در این سوره داستانهای انبیاء و اقوام گذشته و رفتار ناپسندی که با ایشان داشتند نقل کرده و پس از ذکر هر داستان این آیه را تکرار می کند که:
ان فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین.
یکی دیگر سوره مرسلات است با این تفاوت که بعد تاریخی این سوره از سوره قبل ضعیفتر است و در مقابل مختلف داستانهایی که ذکر کرده آیه:
ویل یومئذ للمکذبین
را تکرار می کند. و نیز از جمله آنها سوره قمر است که در مقاطع آن، آیه:
فکیف کان عذابی و نذر و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر
را تکرار نموده. در بسیاری از سور قرآن داستانهایی را نقل می کند و سپس بطور کلی در دنباله آنها می فرماید: کفار و مشرکین همه شان به خاطر کفر و شرکشان در دنیا به عذاب خدا گرفتار شدند.
بنابراین، اندیشمندان درباره آثار کفر و شرک، انگیزه مبارزه با آن دو و مسل ایمان به حق را در انسان زنده و بیدار می کند تا در سایه آن بتواند در مقابل هوای نفسانی مقاومت کند.

مطالعه در آثار اخروی شرک

دسته دیگر از آیات قرآن به تبیین آثار اخروی شرک و کفر پراخته است. اینگونه آیات نیز فراوان هستند و اظهار می دارند با کسانی که کفر می ورزند و آیات ما را تکذیب و قیامت را انکار می کنند چگونه. مؤمنین در جنات تجری من تحتها الانهار. و کفار در جهنم یصلونها و بئس المهاد. با توجه به تعداد زیاد اینگونه آیات، در این فرصت کوتاه نمی توان به آنها پرداخت.
قرآن ما را ترغیب می کند تا درباره این آثار بیندیشیم اما به این توصیه هم اکتفا نمی کند بلکه خود به تفصیل و تشریح و تکرار داستان گذشتگان و افکار و رفتار و خصوصیات اخلاقی و آثار و نتایج و عواقب کارشان می پردازد. علت اصلی تکرار این داستانها آن است که توجه عمیق پیدا کنیم و در ذهن ما بماند. مبادا از این مسائل غفلت کنیم. نتیجه آنکه این نوع تفکر در آوردن ایمان و پس از آن در مبارزه با کفر می تواند به ما کمک کند.

ایمان منشأ تقواست

تا کنون دریافته ایم که ایمان، مقتضی عمل صالح است و ما را به انجام آن وا می دارد. و اکنون این نکته را یادآوری می کنیم که ایمان در صورتی می تواند منشا تقوا شود که زنده و فعال باشد و در غیر این صورت بود و نبودش یکی خواهد بود و نمی تواند انگیزه نیرومندی در ما برای انجام کارهای خوب و ترک کارهای زشت بوجود آورد و به دست غفلت سپرده خواهد شد. آگاهی و تنبه همواره باید زنده باش تا منشأ اثر شود. اگر توجه به مسائل مادی، بیش از حد لازم باشد، توجه به معنویات فراموش و از ذهن خارج می شود. و در این صورت است که ایمان به بار نمی نشیند و آثار و نتایج مطلوب از آن حاصل نمی شود چنین انسانی درباره مصلحت و مفسده کار خویش نمی اندیشد؛ بلکه، ماهیت وی مسخ و از انسانیت خارج می شود و به تعبیر قرآن، در زمره انعام قرار می گیرد چنانکه فرموده است:
اولئک کالانعام بل هم اضل.
حقیقت مسخ انسانی همین است که کمالات انسانی خویش را فراموش کند. این ممکن است که انسان درباره منافع مادی و عواید دنیوی خویش خوب بیندیشد و دقت لازم و کافی داشته باشد؛ ولی، از سرنوشت نهایی و سرانجام کار خویش و از خدا و قیامت غفلت ورزد و در حقیقت خود را فراموش کند. که خداوند درباره اینان فرموده است:
نسوالله فانسیهم انفسهم.
فراموشی از خدا و غفلت از مبادی ایمان، سبب می شود که انسان خود را فراموش کند و در واقع به حیوان تبدیل شود.
سیر در آفاق و انفس و مطالعه تاریخ زندگی اقوام و گذشتگان انسان را از چنین غفلتی خارج می کند و سبب می شود تا انسان، دارای دل و چشم و گوش شود چنانچه قرآن خود می گوید:
افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذان یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدرو(249).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا برای ایشان دلهایی باشد که به آنها بیندیشد یا گوشهایی که بدآنهابشنود آری دیده ها کور نیست بلکه دلهای جا گرفته در سینه ها کورند.)
آری اگر انسان دنبال شهوات خودش باشد و با یک تعبیر عرفی صریح و روشنگر و گزنده سر در آخور باشد چنانکه قرآن نیز چنین تعبیر را دارد در آنجا که فرموده است:
یتمتعونن و یاکلون کما تاکل الانعام(250).
یعنی پیوسته در این فکر باشد که چه بخورد، چه بپوشد، چه بنوشد و چه لذتی کسب کند چنین شخصی چشم و گوش انسانی ندارد و دل انسانی برایش باقی نمانده و قرآن درباره اینان با تعبیر توبیخ آمیز می گوید:
ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون(251).
(بگذرشان بخورند و کام جویند و آرزوهای بلند مشغولشان دارد که بزودی بدی کار خویش را می فهمند.)
برای آنکه چنین کسی بتواند دل خویش را انسانی کند باید تا حدی از این لذت پرستی و کامجویی افراطی خارج شود. به خود برگردد و با خویش خلوت کند و نسبت به وضع زندگی و آینده خود را اندیشه فرو رود تا راه درست زندگی را باز یابد، بنابراین معنی سیر در زمین که این همه در قرآن تکرار و بر آن تأکید شده، صرفا گردش جمسی و حرکت به وسیله ماشین و هواپیما نیست؛ بلکه آنچه را قرآن از انسان خواسته حرکتی است که همواره با فکر و اندیشه و عبرت گیری و پندآموزی از جریاناتی باشد که در زمین واقع شده تا در نتیجه، دل رفته را باز یابند و گوش انسانی و شنوای حقایق پیدا کنند و دلهای زنگ زده تاریک را که چشم بصیرت از دست داده اند صیقلی بخشند و بصیرت دهند که خداوند خود در این باره گفته است:
فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذران یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی الصدور(252).
این است که قرآن همواره ما را هشدار می دهد تا به خود آییم و به جای فرو رفتن و غرق شدن در حوادث و اشخاص و اشیاء دیگر قدری هم درباره خویش بیندیشیم علیکم انفسکم(253) و نسبت به اشیاء دیگر نیز فکر درست و عبرت آموز داشته باشیم فکری چون دو بال نیرومند که ما را به عالیترین قلل تعالی فکری و عرفانی پرواز دهد و بر بلندترین شاخه های شجره عظیم توحید که در اعماق آسمانها سر بر آورده است بنشاند و ما را از حیوانیت برهاند و در مسیر انسانیت قرار دهد.