اخلاق در قرآن جلد اول
نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری
ایمان منشأ تقواست
تا کنون دریافته ایم که ایمان، مقتضی عمل صالح است و ما را به انجام آن وا می دارد. و اکنون این نکته را یادآوری می کنیم که ایمان در صورتی می تواند منشا تقوا شود که زنده و فعال باشد و در غیر این صورت بود و نبودش یکی خواهد بود و نمی تواند انگیزه نیرومندی در ما برای انجام کارهای خوب و ترک کارهای زشت بوجود آورد و به دست غفلت سپرده خواهد شد. آگاهی و تنبه همواره باید زنده باش تا منشأ اثر شود. اگر توجه به مسائل مادی، بیش از حد لازم باشد، توجه به معنویات فراموش و از ذهن خارج می شود. و در این صورت است که ایمان به بار نمی نشیند و آثار و نتایج مطلوب از آن حاصل نمی شود چنین انسانی درباره مصلحت و مفسده کار خویش نمی اندیشد؛ بلکه، ماهیت وی مسخ و از انسانیت خارج می شود و به تعبیر قرآن، در زمره انعام قرار می گیرد چنانکه فرموده است:
اولئک کالانعام بل هم اضل.
حقیقت مسخ انسانی همین است که کمالات انسانی خویش را فراموش کند. این ممکن است که انسان درباره منافع مادی و عواید دنیوی خویش خوب بیندیشد و دقت لازم و کافی داشته باشد؛ ولی، از سرنوشت نهایی و سرانجام کار خویش و از خدا و قیامت غفلت ورزد و در حقیقت خود را فراموش کند. که خداوند درباره اینان فرموده است:
نسوالله فانسیهم انفسهم.
فراموشی از خدا و غفلت از مبادی ایمان، سبب می شود که انسان خود را فراموش کند و در واقع به حیوان تبدیل شود.
سیر در آفاق و انفس و مطالعه تاریخ زندگی اقوام و گذشتگان انسان را از چنین غفلتی خارج می کند و سبب می شود تا انسان، دارای دل و چشم و گوش شود چنانچه قرآن خود می گوید:
افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذان یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدرو(249).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا برای ایشان دلهایی باشد که به آنها بیندیشد یا گوشهایی که بدآنهابشنود آری دیده ها کور نیست بلکه دلهای جا گرفته در سینه ها کورند.)
آری اگر انسان دنبال شهوات خودش باشد و با یک تعبیر عرفی صریح و روشنگر و گزنده سر در آخور باشد چنانکه قرآن نیز چنین تعبیر را دارد در آنجا که فرموده است:
یتمتعونن و یاکلون کما تاکل الانعام(250).
یعنی پیوسته در این فکر باشد که چه بخورد، چه بپوشد، چه بنوشد و چه لذتی کسب کند چنین شخصی چشم و گوش انسانی ندارد و دل انسانی برایش باقی نمانده و قرآن درباره اینان با تعبیر توبیخ آمیز می گوید:
ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون(251).
(بگذرشان بخورند و کام جویند و آرزوهای بلند مشغولشان دارد که بزودی بدی کار خویش را می فهمند.)
برای آنکه چنین کسی بتواند دل خویش را انسانی کند باید تا حدی از این لذت پرستی و کامجویی افراطی خارج شود. به خود برگردد و با خویش خلوت کند و نسبت به وضع زندگی و آینده خود را اندیشه فرو رود تا راه درست زندگی را باز یابد، بنابراین معنی سیر در زمین که این همه در قرآن تکرار و بر آن تأکید شده، صرفا گردش جمسی و حرکت به وسیله ماشین و هواپیما نیست؛ بلکه آنچه را قرآن از انسان خواسته حرکتی است که همواره با فکر و اندیشه و عبرت گیری و پندآموزی از جریاناتی باشد که در زمین واقع شده تا در نتیجه، دل رفته را باز یابند و گوش انسانی و شنوای حقایق پیدا کنند و دلهای زنگ زده تاریک را که چشم بصیرت از دست داده اند صیقلی بخشند و بصیرت دهند که خداوند خود در این باره گفته است:
فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذران یسمعون بها فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی الصدور(252).
این است که قرآن همواره ما را هشدار می دهد تا به خود آییم و به جای فرو رفتن و غرق شدن در حوادث و اشخاص و اشیاء دیگر قدری هم درباره خویش بیندیشیم علیکم انفسکم(253) و نسبت به اشیاء دیگر نیز فکر درست و عبرت آموز داشته باشیم فکری چون دو بال نیرومند که ما را به عالیترین قلل تعالی فکری و عرفانی پرواز دهد و بر بلندترین شاخه های شجره عظیم توحید که در اعماق آسمانها سر بر آورده است بنشاند و ما را از حیوانیت برهاند و در مسیر انسانیت قرار دهد.
افکار عملی و نتایج اعمال
اکنون پس از آنکه درباره متعلقات و آثار ایمان و کفر اندیشیدیم و نهایتا، به ایمان دست یافتیم، این سوال مطرح است که آیا در مقام عمل به چه چیزی باید بیندیشیم؟ در پاسخ می گوییم: یک مرحله از اندیشه عملی عبارت است از دقت برای تشخیص کار خوب از کار بد تا آنچه را در این زمینه عقل می فهمد از عقل، و آنچه را نمی فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم که چه کاری را باید انجام دهیم و کدام را باید ترک کنیم؛ ولی، علاوه بر این، لازم است درباره آثار ایمان و کفر لازم بود- و آثار دنیوی و اخروی کارهای خوب و بد را دقت بررسی کنیم.
قرآن درباره برخی از آثار دنیوی کارها به عنوان نمونه، به انسان آگاهیهایی می دهد که البته، آثار اعمال انسان منحصر در آنها نیست؛ بلکه، ظهور آنها از الطاف الهی است و موجب هشیاری، بیداری و تنبه وی می شود تا خود را از آثار بزرگتر و زیانبارتر برهاند و به آثاری شیرینتر و نتایجی چشمگیرتر نزدیک کند. چنانکه خداوند خود در این زمینه می فرماید:
ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون(254).
(به خاطر کارهایی که دستهای مردم انجام داده اند فساد در زمین و دریا ظاهر شد تا خداوند، آثار بعضی از آنچه به عمل آورده اند به آنان بچشاند، باشد که آنان به مسیر حق و راه درست باز گردند.)
و در آیه دیگر می فرماید:
و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر(255).
(آنچه از مصیبت به شما می رسد به سبب کاری است که دستانتان انجام داده است و خداوند از بسیاری دیگر از آنها می گذرد و آنها را می بخشد.)
و در آیه دیگری می گوید:
و لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون(256).
(و اگر مردم آبادیها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند برکاتی از آسمانها و زمین بر روی ایشان گشوده بودیم و لکن تکذیب کردند پس آنان را به سبب آنچه کرده بودند بر گرفتیم.)
که در این آیه هم از آثار مطلوب کارهای نیک و هم از آثار ناخوشایند کارهای زشت نام برده شده است.
و در آیه دیگری می گوید:
وعدالله الذین امنوا منکم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض(257).
(خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند وعده است که آنان را خلیفه خویش در روی زمین قرار دهد.)
و نیز در آیه دیگر چنین آورده است که:
قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین(258).
(موسی به قوم خود گفت: از خدا کمک بگیرید و صبر داشته باشید که زمین از آن خداوند است و به هر که از بندگانش بخواهد آن را ارث می دهد و سرانجام از آن تقواپیشگان خواهد بود.)
آنچه در آیات فوق آمده آثار تلخ و شیرین رفتارها و کارهای زشت و زیبای ما هستند که در این عالم، ظاهر می شوند و آثاری نیز از کارها و رفتاریهای انسان در جهان آخرت برای وی آشکار می شود که آیات و روایات فراوانی به تبیین آنها پرداخته اند. آنها به ما می گویند: اعمال شایسته ما را به سعادت اخروی می رسانند و داخل در بهشت می کنند و در مقابل، کارهای ناشایسته انسان باعث شقاوت وی و رفتنش به جهنم می شوند.
در اینجا لازم است مجددا فکر خویش را این بار، درباره مقایسه نعمتها و نقمتهای دنیوی و اخروی و سنجش لذایذ و آلام مادی و معنوی بکار اندازیم و شدت و ضعف و کمال نقص آنها را بشناسیم که در زندگی عملی ما تأثیری عمیق خواهد داشت و رفتار ما را تا حد زیادی از زشتیها و آلودگیها پاک و پاکیزه خواهد کرد
نیرومندترین انگیزه کار شایسته
زمینه های دیگر نیز برای اندیشه وجود دارد و بر انسانهایی که به فکر صعود و تعالی هستند لازم است فکر خویش را در آنها هم بکار گیرند. کسانی که معرفتشان کاملتر و روحشان لطیفتر است باید درباره حضور خداوند بیندیشند و به این حقیقت که او ناظر است و به همه کارهای ما آگاهی دارد توجه خویش را متمرکز سازند. چنانکه او خود فرموده است:
والله خبیر بما تعملون.
همچنین، لازم است درباره نعمتهای عظیم و بی حد و حصر خداوند بیندیشیم تا محبت او را در دلهایمان ایجاد کند و آن را بیفزاید.
محبت خدا و اولیاء نیرومندترین انگیزه ای است، که در برابر همه گناهان و جاذبه های منحرف کننده، به انسان استقامت، ایستادگی و پایداری می دهد تا بر آنها پیروز و مسلط شود. و راه ساده تحصیل این محبتها اندیشیدن درباره نعمتها، لطفها و توجهاتی است که به انسان مبذول داشته است. در یک حدیث قدسی آمده است که: خدای متعال خطاب به حضرت موسی فرمود:
یا موسی حببنی الی خلقی.
مرا در دل خلق محبوب کن و چنان کن که آنان مرا دوست بدارند. موسی از خداوند پرسید چگونه؟ و خداوند در پاسخ به او فرمود: نعمت های مرا یادآوریشان کن و مورد توجهشان قرار بده.
این فطری انسان است که هر کس به وی احسان می کند در دل خویش نسبت به او محبت ورزد. چرا که انسان بنده احسان است. و احسان فطرت انسان را بیدار می کند و محبت خدا را که در فطرت وی ریشه دارد بر می انگیزد. انسان آن کس را که در وقت گرفتاری به داد او رسیده باشد و از مخمصه ای خلاصش کرده باشد هیچ گاه فراموش نخواهد کرد و پیوسته خویش را مدیون او می داند؛ ولی، با این همه ریز و درشت که سراسر زندگی و محیط زندگی انسان را پر کرده نعمتهایی که از جهت کمی و کیفی قابل مقایسه با این کمکها و هدایای کوچک انسانی نیستند و همه را خداوند در اختیار انسان قرار داده است با این همه چرا انسان خدا را فراموش می کند و توجه چندانی به ولی نعمت اصلی خود، خدای مهربان ندارد؟ در پاسخ باید گفت: این فراموشی و بی توجهی به خاطر غفلت از نعمتهای بزرگ خداوند است و اگر درباره این همه نعمت در اندیشه فرو رویم و عمق و عظمت و نقش اساسی آنها را درک کنیم طبعا، محبت خدا که مالک اصلی آنهاست در دل زنده و انگیزه شکر گزاری نسبت به خداوند و اطاعت از وی در ما فعال خواهد شد و در این صورت است که بسیاری از مشکلات در زندگی شخصی و اجتماعی انسان حل می شود.