اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

جمع میان آیات

اکنون، برای جمع این آیات یا باید آنها را به هم تخصیص بدهیم به این صورت که ایمان و عمل بشرط اینکه توأم باشند مفید هستند و یا تخصیصهای دیگری بدهیم و مثلاً بگوییم: ایمان در صورتی که با عمل باشد مفید است و یا بر عکس، عملی که منشأ آن ایمان باشد مفید خواهد بود نه عمل منهای ایمان؛ ولی، اگر در آیات مذکور دقت می کنیم متوجه خواهیم شد در آبی از اینگونه تخصیصها هستند. وقتی دقت می کنیم متوجه خواهیم شد در مواردی که ایمان با عمل آمده؛ ایمان مقتضی عمل است و در شرایط عادی، ایمان بدون عمل ممکن نیست؛ زیرا، گفتیم: حقیقت ایمان فقط دانستن نیست؛ بلکه، علاوه بر آن لازم است انسان خود را تسلیم خداوند کند و تصمیم بر التزام به لوازم آن علم داشته باشد. به دلیل اینکه ایمان اختیاری است ولی علم اختیاری نیست. آری، ایمان در صورتی تحقق پیدا می کند که انسان اختیاراً قلب خود را آماده کند. خدا را به خدایی بپذیرد و به لوازم خدایی او ملتزم باشد و بنابراین، چنین فرضی درست نیست که انسان ایمان داشته باشد و عمل نکند؛ زیرا، عمل میوه و ثمره ایمان است و در صورتی که شرایط خارجی آن پیدا شد و تکلیف متوجه انسان گردید باید تحقق پیدا کند. فی المثل، لازمه ایمان خواندان نماز است ولی به شرط اینکه وقت نماز فرا رسد و حکم خداوند به وجوب نماز متوجه مکلف شود. در این صورت مقتضای ایمان آن است که انسان با خواندن نماز وظیفه عبودیت خویش را در برابر خداوند به انجام رساند.
بر این اساس، مواردی را می توان فرض کرد که ایمان از عمل تخلف پیدا کند، مواردی که ایمان وجود دارد ولی، عملی از انسان مؤمن صادر نمی شود به لحاظ اینکه شرایط زمانی و مکانی و غیره برای انجام عمل محقق نشده؛ نظیر آنکه کسی پیش از ظهر ایمان بیاورد و هنوز ظهر نشده و هنگام نماز نرسیده بمیرد. اینکه این شخص، عملی انجام نداده بدین علت است که جای عمل باز نشده، وقتش فرا نرسیده و زمینه آن فراهم نشده نه آنکه ایمان وی نتوانسته تأثیر کند و به عملش وا دارد، مثل شخص مؤمنی که قبل از فرا رسیدن موسم حج بمیرد در این صورت، حج را ترک کرده است ولی داعی بر ترک آن نداشته تا مخالف با ایمان باشد؛ بلکه، وقت آن نرسیده بود و عمرش کفایت نداد.
در چنین مواردی که شخص هیچ عملی انجام داده ولی ایمان دارد بدون آنکه بداند لحظات آخر عمر را است ایمان بیاورد و پس از ایمان فی المثل، سکته ای بر وی عارض شود و بی هیچ عمل و عبادتی بمیرد باید بگوییم چنین ایمانی گرچه منشأ عمل صالحی نشده، موجب سعادت انسان می شود و آیات قرآن به ضمیمه روایات دلالت دارند بر اینکه چنین کسی اهل جهنم نیست و اطلاقات آیاتی که می فرمایند: مؤمنین وارد بهشت خواهند شد شامل این شخص هم می شود.
بنابراین، در جمع میان آیات مربوط به ایمان می توان گفت: آیاتی که به دنبال ایمان، عمل را ذکر می کنند ناظر به شرایط عادی هستند، به کسانی که ایمان دارند و شرایط عمل کردن به مقتضای ایمان، نظیر: قدرت، فرصت، استطاعت و غیره نیز بر ایشان فراهم است و عمل هم می کنند و آیاتی که فقط ایمان را مطرح کرده اند تخلف پیدا می کند و بدون عمل موجب سعادت انسان می شود؛ کسانی که ایمان می آورند ولی فرصت پیدا نمی کنند و عمرشان برای عمل کردن کفاف نمی دهد یا فرصت پیدا می کنند، ولی، قدرت ندارند و یا فرصت و قدرت دارند، ولی در تقیه بسر می برند و عملی را که به مقتضای ایمان باید انجام دهند به خاطر تقیه ترک می کنند که خداوند در این زمینه می فرماید:
الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان(174).
(مگر آن کس که مجبور شده و دلش به ایمان قرار و آرامش دارد.)
مؤمنانی میان عده ای از مشرکان گرفتار شده برای آنکه ایمان خود را پنهان کنند در ظاهر اعمال لازم را انجام نمی دهند ولی، این ضرری به سعادت انسان نمی زند، زیرا، ترک این عمل از بی ایمانی نیست؛ بلکه، ایمان او سبب ترک این عمل شده و اقتضا دارد اعمالی را که برای او ضرر جانی دارند، انجام ندهد. بنابراین، اگر در چنین حالتی بمیرد یا به دست مشرکین به شهادت برسد ایمان او قطعاً موجب سعادت وی می شود. نتیجه می گیریم: ترک عمل در صورتی مضر است که شرایط و زمینه های انجام آن فراهم باشد؛ مع الوصف، انسان از انجام آن سرپیچی کند که در این صورت گناهکار است.

راههای جبران گناهان

اکنون، اگر سوال کنند که آیا این ضرر و خسارتی که از جهت ترک وظیفه، متوجه انسان شده جبران شدنی است یا نه؟ در پاسخ می توان گفت: آری در بعضی از شرایط، جبران پذیر خواهد بود و یا به عبارت دیگر جبران این خسارتها شرایطی دارد و در قرآن چند چیز به عنوان عوامل تکفیر گناه معرفی شده اند.نظیر:
1. اجتناب از گناهان کبیره که فرموده است:
والذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش(175).
کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاریها کناره گیری کنند خداوند گناهان کوچک و به اصطلاح صغائرشان را تکفیر می کند و مشمول نعمتهای خداوند واقع شده وارد بهشت خواهند شد.
چنانکه در آیه دیگری فرموده است:
ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر سیئاتکم(176).
(اگر از گناهان بزرگی که از آن منع شده اید کناره گیری کنید، گناهان (کوچک) شما را محو می کنیم.)
2. توبه که خود یک عمل صالح است و موجب بخشش گناهان توبه کننده می شود که می فرماید:
انه من عمل منکم سوء بجهالة ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم(177).
(پس حتماً چنین است که آن کس از شما که از روی نادانی کار زشتی انجام دهد سپس باز گردد و اصلاح کند پس خداوند بسیار بخشاینده و رحیم است.)
3. شفاعت نسبت به مؤمنی که مرتکب عمل زشتی شود و یا با اینکه قدرت بر عمل داشته است واجبی را ترک کند و بدون توبه یا تکفیر و جبران گناه از دنیا برود؛ ولی، واجد شرایط شفاعت باشد که او نیز به وسیله شفاعت آمرزش می یابد و وارد بهشت می شود و اگر شرایط شفاعت را نداشته باشد باز هم می تواند به لطف خداوند امیدوار باشد که شاید به گونه ای مثلاً به خاطر استضعاف، مورد مواخذه خداوند قرار نگیرد که خداوند می فرماید:
و آخرون مرجون لامر الله یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم(178).
(و دیگرانی هستند که محول به فرمان خدا شده اند یا عذابشان کند یا ببخشدشان که خداوند دانا و حکیم است.)
از آنچه گذشت می توان این حقیقت را دریافت که: آیات مربوط به ایمان در مقام فرموله کردن دقیق شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه،صرفاً، می خواهند اهمیت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و با توجه به آیات دیگر مجموعاً، چنین بدست می آید که عامل اصلی سعادت ایمان است و ایمان چنانکه جمله الایمان عمل کله. (ایمان همه اش عمل است.) در بعضی روایات نیز(179) احتمالاً، دلالت دارد - به نوبه خود یک عمل قلبی خواهد بود. البته، به احتمال دیگری شاید مفهوم روایت فوق این باشد که ایمان، مستلزم عمل است و شخص مؤمن باید همه اعمالی را که ایمان فرمان می دهد انجام دهد؛ ولی، به هر حال، لسان روایت، لسان اقتضا است و گاهی هم، بدون آنکه ضرری به سعادت انسان بزند، از عمل صالح انفکاک پیدا می کند.

متعلق ایمان چیست؟

اکنون این پرسش مطرح می شود که متعلق ایمان چیست؟ و ایمان به چه چیزهایی منشأ ارزش اخلاقی خواهد بود؟ از آنجا که در بسیاری از آیات، ایمان یا مؤمن بطور مطلق آمده و متعلق آن ذکر نشده است مثل اینکه می فرماید:
الذین آمنوا و عملوا الصالحات.
و می فرماید:
من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة(180).
(هر کس از زن و مرد کار شایسته ای انجام دهد در حالی که مؤمن باشد پس حتماً به او زندگی پاک و پاکیزه ای می بخشیم.)
یا می فرماید:
و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین.
(تقوای خدا پیشه کنید، اگر مؤمنان هستید.)
آری از آنجا که در چنین آیاتی ایمان بطور مطلق آمده و کسانی از اینگونه آیات سوء استفاده می کنند، بنابراین لازم است برای پیش گیری از آن، این پرسش را پاسخگو باشیم.
برای کسانی که با قرآن کریم آشنایی دارند، جواب این سوال روشن است ولی چون اشخاص مغرض و منحرف حتی برای نیل به مقصد خویش در روشنترین مسائل و محکمترین آیات نیز تشکیک و آن را به میل خود تاویل می کنند، بر ما لازم است که متعلق ایمان را به استناد خود قرآن روشن کنیم.
بعضی گفته اند: منظور از ایمانی که در قرآن روی آن تکیه می شود، ایمان به هدف است و هر کس ایمان به هدف خود داشته باشد، مصداق این آیات خواهد بود. و اگر از ایشان بپرسید هدف چیست؟ می گویند: برقراری جامعه بی طبقه و یا حتی آنرا جامعه بی طبقه توحیدی نامیده اند. در حقیقت، انگیزه ایشان از اینگونه تفسیر و نامگذاری آن است که انسان ایمان پیدا کند و معتقد شود که چنین جامعه بی طبقه ای تشکیل خواهد شد و برای آنکه راه اینگونه تشکیکات شیطانی مسدود شود، لازم است متعلق ایمان را از خود قرآن کریم تعیین کنیم.
هنگامی که در این زمینه قرآن را مورد مطالعه قرار می دهیم، می بینیم که در بسیاری از آیات با تعابیر گوناگون ایمان بالله ذکر شده است نظیر اینکه می فرماید:
من اسلم وجهه لله(181).
یا
و من یسلم وجهه الی الله(182).
یا می فرماید:
ان الذین قالو ربنا الله(183).
یا می فرماید:
و من یؤمن بالله.
که در اینجا تصریح به کلمه ایمان شده و متعلق آن نیز (الله) ذکر شده است. چنین آیاتی به خوبی می توانند مفسر آیات مطلق و بیانگر متعلق ایمان در قرآن باشند. و بنابراین، ایمان بالله قطعاً از مصادیق و متعلقات ایمان خواهد بود که در لسان قرآن به طور مطلق ذکر شده و مطلوب و ارزشمند است.
در موارد بسیاری دیگر از قرآن ایمان بالله و بالیوم الاخر. تواماً ذکر شده است:
من امن بالله و الیوم الاخر(184).
و در بعضی موارد ایمان به آنچه بر پیامبر نازل شده است مطرح گردیده:
و امنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من ربهم(185).
و در بعضی آیات ایمان بالله و رسله. ذکر شده:
الذین امنوا بالله و رسله(186).
در دو آیه، غیر از ایمان بالله و رسله چیزهای دیگری هم به عنوان متعلق ایمان آورده شده و می توان گفت: به لحاظ ذکر متعلقات ایمان از همه آیات جامعترند، در یکی از این دو آیه می فرماید:
و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین(187).
(نیک آن کس است که به خدا و روز جزا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیغمبران ایمان دارد.)
و در آیه دوم می فرماید:
امن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل امن بالله و ملائکته و کتبه و رسله(188).
(پیغمبر به آنچه از پروردگارش به او نزول یافته ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران وی ایمان دارند.)
از مجموع این آیات استفاده می شود که می توان متعلقهای ایمان را در همان توحید، نبوت و معاد که بزرگان علما به عنوان اصول عقاید دسته بندی کرده اند، فرموله کرد. کتب و رسل یا رسول خاص و نبیین همگی در اصل نبوت منظور گردیده اند. ملائکه نیز بدین لحاظ که واسطه در وحی و نزول کتاب بر پیامبران هستند ناگزیر متعلق ایمان خواهند بود. بنابراین، می توان گفت: منظور از ایمان در قرآن کریم ایمان به سه اصل است که اساسی ترین آنها ایمان بالله خواهد بود که اگر جامع و کامل باشد، ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین می کند؛ زیرا، از آنجا که خداوند رب انسان است و به مقتضای ربوبیت خود باید او را هدایت کند و هدایت خداوند نسبت به انسان بوسیله وحی انجام می گیرد؛ ایمان بالله، متضمن ایمان به نبوت خواهد بود. پس ایمان به نبوت از ایمان به توحید بر می خیزد؛ چنانکه مقتضای عدل خداوند نیز این است که بین مؤمن و کافر، متقی و فاسق فرق بگذارد و هر کدام از آن دو به پاداش مناسب یا مجازات متناسب با اعمال و رفتار زشت یا زیبای خویش برسند و قطعاً اعطاء پاداش نیکوکاران و کیفر بزهکاران جز در قیامت ممکن نیست و بنابراین، ایمان به خدا و عدل او خود به خود متضمن ایمان به معاد خواهد بود.