اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

ارزش خداشناسی

اکنون در این بحث اخلاقی هدف ما این است که خداشناسی را با این محتوا و در این محدوده ارزیابی کنیم و سوال ما این است که این خداشناسی از دیدگاه اخلاق از چه ارزشی برخوردار است؟
در پاسخ به این پرسش می گوییم: با توجه به اینکه ریشه تمام ارزشهای اخلاقی ایمان به خداست و از دیدگاه اسلام تا کاری به انگیزه ایمان انجام نگیرد ارزشمند نخواهد بود و با توجه به اینکه ایمان متوقف بر معرفت و شناخت است تا آنجا که نقص و کمال معرفت بالطبع در نقص و کمال ایمان دقیقاً مؤثر است و هر چه شناخت انسان زنده تر و عمیقتر باشد ایمان وی نیز به همان نسبت می تواند زنده تر و عمیقتر گردد، نتیجه طبیعی این دو مقدمه آن است که علم و معرفت نسبت به متعلق ایمان در زمره اصول و ریشه های ارزشهای اخلاقی شمرده شود و همانطور که ایمان یک حقیقت تشکیکی دارای شدت و ضعف است ولی هر چه زنده تر و قوی تر باشد انسان را وادار به حرکت و تلاش بیشتر و نظم رفتاری دقیقتر کرده و نهایتا در ارتباط با فوز و فلاح و سعادت ابدی انسان ارزشهای والاتری می آفریند علم و معرفت نیز به همان نسبت دارای شدت و ضعف است و هر چه کاملتر باشد از طریق تأثیر در ایمان، ارزش والاتری می آفریند و تأثیر عمیقتری در وصول انسان به سعادت جاودانیش و رسیدن به اصیلترین ارزش و کمال در زندگانیش را دارد. در نتیجه انسان برای رسیدن به سعادت والاتر باید ایمانش را قوی تر کند و برای تقویت بیشتر ایمان لازم است هر چه بیشتر بر شناخت و معرفت خویش بیفزاید البته به عنوان شرط لازم در کنار شرایط دیگر.

رابطه خداشناسی با ایمان

می توان گفت: خداشناسی حصولی که از راه به کار گرفتن مفاهیم و تجزیه و تحلیل ذهنی و استدلال عقلی حاصل می شود عبارت است از مجموعه ای
از قضایا در زمینه مسائل مربوط به خداشناسی که به صورت علمی، فلسفی و کلامی مطرح می شوند. قضایایی که موضوع و محمولی دارند که باید تعریف شوند و نسبتهایی دارند که با اقامه برهان می توانند مورد تأیید و تصدیق انسان قرار گیرند. یعنی، همانطور که درباره یک مسئله ریاضی می اندیشیم و راه حل آن را پیدا می کنیم، دقیقاً، درباره مسائل و معضلات مربوط به خداشناسی باید بیندیشیم و با کمک سرانگشتان اندیشه به حل این معضلات و باز کردن گره های مبهم آن بپردازیم. گر چه از بعد دیگر خداشناسی با علوم ریاضی متفاوتند چرا که، علوم ریاضی در اعمال و رفتار انسان و جریان تکامل انسانی و اخلاقی وی نقشی ندارد و اکثرا مورد غفلت قرار می گیرد مگر از نظر شغلی و حرفه ای روزانه با این علم ممارست داشته باشد مثل مهندسی که غالباً سر و کارش با هندسه است و یا حسابداری که عملا و به مقتضای شغل و حرفه ای که دارند روزانه ناگزیر از به کار گرفتن قواعد هندسی و فرمولهای ریاضی خواهند بود و این علم در آنان زنده و فعال است، بر خلاف بسیاری از افراد که بسیاری از مسائل ریاضی را حل کرده و قادر به حل آنها هستند مع الوصف، از آنجا که در زندگی ایشان علوم ریاضی نقش زیادی ندارد اکثرا از آن غفلت می کنند.
خداشناسی علمی است که در تکامل اخلاقی، انسانی و معنوی ما مؤثر است؛ به لحاظ تأثیر به کارگیری زیاد و تکرار توجه به آن در زنده بودن و مؤثر و فعال بودنش نیز دقیقاً مثل ریاضیات و هندسه خواهد بود. اگر ما قضایای فلسفی و کلامی مربوط به خداشناسی و ادله و براهین آن را یکبار بخوانیم و ببینیم و حتی حلاجی کنیم و در واقع از راه ادله و براهین قاطع ت وجود خدا بر ایمان به روشنی هم ثابت شود ولی پس از بایگانی آن در ذهن عملا از آن غفلت کنیم در واقع مسائل الهی را حل کرده ایم ولی این شناخت زنده نیست و نمی تواند تأثیر چشمگیری در زندگی و تکامل ما داشته باشد مگر آنکه روزانه و بطور مکرر به آن توجه و در فرصتهای مناسب به آن مراجعه نموده سعی کنیم آن معلومات را در ذهن آگاه خود حاضر سازیم که طبعا، در این صورت، خداشناسی در ما زنده و فعال است و در زندگی عملی و نظم رفتاری و تکامل معنوی و اخلاقی و تعالی انسانی ما نقش ایفا می کند و به کارها و تلاشهای روزانه ما جهت می دهد و این همان خداشناسی است که قرآن روی آن اصرار می ورزد. آنجا که می گوید:
قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون و الذین هم عن اللغو معرضون و الذین هم للزکاة فاعلون و الذین هم لفروجهم حافظون(396).
(حقاً مؤمنان رستگار شدند کسانی که آنان در نمازشان خشوع کننده اند و کسانی که آنان از کارها و گفتارهای لغو بی هدف اعراض کننده اند و کسانی که آنان برای پرداخت و ادای زکاة فعال هستند و کسانی که آنان برای عورتهایشان نگهبانند تا به انحراف جنسی نیفتند.)
آری این گونه آیات که در قرآن فراوان به چشم می خورد در واقع روی زنده بودن و تأثیر عملی ایمان که از زنده بودن و فعال بودن خداشناسی حاصل آید اصرار می ورزند.
بنابراین، معرفت و شناخت به دو لحاظ و از دو کانال می تواند در تکامل ایمان تأثیر بگذارد: نخست، از جهت کیفی، یعنی هر چه شناخت انسان قطعی تر و محکمتر و روشنتر و از تردید و تزلزل و شک و ابهام، خالی تر باشد و به اصطلاح بحد یقین برسد و مرتبه یقینش افزایش یابد به همان میزان از ایمان قوی تر و باور والاتر و التزام عملی وسیعتر و عمیقتر برخوردار خواهد بود.
دوم آنکه هر چه نسبت به شناختی که پیدا کرده است بیشتر توجه کند و مکرر به آن مراجعه نموده و سعی کند در زندگی عملی و روز مره خویش تأثیرش دهد، بطور طبیعی، این گونه شناخت به دست فراموشی سپرده نشود و وجود ایمان زنده و فعال و مؤثری را در درون ما نگهبانی خواهد کرد. بنابراین، مراتب علم و تکرار توجه نسبت به آن در رشد و استحکام و بقاء و حیوة و بالندگی ایمان، تأثیر فراوان خواهد داشت. و از همین جا پی می بریم که چرا قرآن به ویژه بر فضیلت علم و معرفت تکیه می کند. زیرا آیات کریمه ای که درباره فضیلت علم آمده، به وضوح می توان گفت: کاملترین و روشنترین مصداق آن، علم به ذات خداوند و افعال و صفات او خواهد بود و این شناخت، قدر متیقن از مصداق علم در آیات مطلق است بگذریم از آیاتی که منحصراً، ظهور در همین نوع علم دارند. و نیز می توان گفت: ملاک فضیلت و معیار برتری آن نیز تأثیری است که بر ایمان، و از آن رهگذر، بر رفتار و از سیر رفتار و سعادت دنیوی و جاودانی انسان دارد و منشاء حیات و زندگی شایسته و درست مادی و معنوی و فردی و اجتماعی انسان می شود که خداوند در این زمینه می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا استجیبو الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم(397).
(ای کسانی که ایمان آوردید اجابت کنید خدا و رسول را به هنگامی که می خوانند شما را به چیزی که شما را زنده می کند.)

راه خداشناسی

اکنون پس از آنکه مفهوم خداشناسی و رابطه اش با ایمان و ارزش والایی که دارد روشن شد این پرسش مطرح است که انسان چگونه می تواند به شناخت خداوند، این معرفت ارزشمند یابد؟
در پاسخ به سوال فوق می گوییم: قضایای علمی دوگونه اند: یک دسته قضایای هستند که صرفا، تصور موضوع و محمول و نسبت آن قضیه برای نفس انسانی کافی است که به تصدیق آن نایل آید؛ و لی، هرگاه قضیه ای بدیهی نباشد و به اصطلاح، نظری و اکتسابی باشد، تصورات نامبرده به تنهایی نمی توانند منشأ تصدیق نفس شوند؛ بلکه، راه منطقی فراهم آوردن تصدیق آن است که در کنار تصور موضوع و محمول و نسبت قضیه برای اثبات آن، برهان اقامه کنیم. البته، راه تحصیل شناخت برای ما منحصر به برهان عقلی نیست و به تناسب موضوعات متنوعی که مورد شناخت انسان هستند احیاناً از راههای گوناگون دیگری مثل تجربه در موضوعات علمی، و نقل در موضوعات تاریخی، و گفتار معصومین در موضوعات فقهی و غیره استفاده می کند و هر یک از اینها به نوبه خود در موضوع متناسب خود شناخت ایجاد می کنند؛ ولی، در موضوع خداشناسی یک راه بیشتر وجود ندارد که همان که همان برهان عقلی خواهد بود. وقتی که موضوع شناخت خداست معنا ندارد که در چنین موضوعی به نقل دیگران و یا حتی به نقل از پیامبر یا امام معصوم تکیه کنیم، چنانکه از راه تجربه حسی نیز تحصیل این معرفت امکان پذیر نیست. بنابر این، تنها راهی که برای شناخت خدا وجود دارد برهان عقلی خواهد بود. بدیهی است نه شناخت حضوری که از راه استدلال و برهان عقلی حاصل نمی شود و راه وصول به آن عبارت است از تمرکز توجه و جهاد با نفس و عبادت خدای متعال.
در زمینه خداشناسی حصولی براهین روشن و اطمینان بخشی وجود دارد. که ما در اینجا به بیان آنها نمی پردازیم و برای اطلاع از آنها می توان به علوم مربوطه مثل علم کلام و فلسفه رجوع کرد. تنها چیزی که در این زمینه باید یاد آوری کنیم این است که براهین خداشناسی غالباً بر مقدمات و اصول و پیش فرضهایی مبتنی می شوند که درک واقعی آن براهین به درک این مقدمات وابسته بوده و درک آن مقدمات با ممارست و موانست با منطق و کلام و فلسفه عملی و ممکن خواهد بود. از این رو، القاء این مطالب و طرح این براهین برای افراد معمولی و بی اطلاع از علوم نامبرده نه تنها بی فایده است که احیاناً ممکن است زیانبار نیز باشد و شبهاتی را در ذهنشان به وجود آورد که جواب آن را بزودی نفهمند. پس لازم است در تعلیم، سطح درک متعلم را در نظر گرفته، مطالب مورد نظر را با رعایت تناسب ظرفیت ادراک و سطح فهم او به وی آموزش دهیم واز القاء شبهات پیچیده که پاسخگویی به آن مشکل است خودداری کنیم تا مبادا به جای هدایت، موجب گمراهی وی گردیم.
می توان گفت: بهترین روش برای خداشناسی و تحصیل معارف الهی روش اولیاء و انبیاء و از همه بهتر روش قرآن کتاب آسمانی و بیان پروردگار است که می توان در زمینه ترویج خداشناسی برای عموم از این روشها استفاده کرد. البته، منظور ما این نیست که از ارزش مباحث کلامی و فلسفی بکاهیم، بلکه، می خواهیم بگوییم: طرح این گونه مباحث برای قشر خاصی از مردم که ذهنشان ورزیده است و با فلسفه و کلام آشنایی دارند مفید خواهد بود نه برای عموم مردم و یا در جایی ضرورت پیدا می کند که دیگران شبهاتی القاء کرده باشند. ولی در تعلیم ابتدایی افراد متعارف، راه خداشناسی متوقف بر طرح مطالب پیچیده فلسفی و درک اصطلاحات مشکل آن نیست تا اگر از درک آنها عاجز بودند از شناختن خداوند نیز مایوس شوند. نتیجه می گیریم که راه خداشناسی اقامه برهان عقلی است و قرآن نیز در زمینه خداشناسی و مسائل اعتقادی برای اقناع عقول و اندیشه های مردم به اقامه برهان می پردازد.