اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

شرایط ایمان

اکنون که می رویم تا شرایط مساعد را برای حاصل شدن ایمان فراهم آوریم، نخست چنانکه قبلاً گفتیم لازم است علم صحیح را کسب کنیم ولی علم به تنهایی برای تحصیل ایمان، کافی نیست؛ بلکه، علاوه بر آن، شرایط روانی ما نیز باید برای پذیرش حق، مساعد باشد؛ چون اعمال اختیاری انسان در واقع از دو مایه سرچشمه می گیرد: یکی شناخت و بینش، و دوم گرایش یا میل که این دو از دو مقوله متفاوت هستند.
بنابراین، برماست که برای فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: نخست: در زمینه تقویت شناخت خویش، و دوم در زمینه انگیزش میل فطری خویش به آوردن ایمان و انجام کارهای شایسته.
البته، بین شناخت و میل نیز یک نحو ترتب وجود دارد؛ چرا که، بر انگیخته شدن امیال مسبوق به نوعی شناخت است؛ از این رو، حکما گفته اند: علم علت شوق می شود. منظور از این جمله حکماء آن نیست که علم، علت تامه شوق می شود؛ چرا که، شوق از مقوله دیگری است و خود،مستقلی در نفس دارد؛ بلکه، منظور این است که شوق از مقوله دیگری است و خود، منشا مستقلی در نفس دارد؛ بلکه، منظور این است که شوق بدون علم، حاصل نمی شود؛ چرا که، انسان تا چیزی را نشناسد، نمی تواند به آن شوق پیدا کند. پس در واقع، علم، متمم علت شوق است؛ زیرا، اصل انگیزه فطری نسبت به متعلق شوق و میلهایی بالقوه چه نسبت به لذایذ مادی و چه نسبت به امور معنوی و حتی نسبت به لقاءالله تعالی در سرنوشت و نهاد انسان وجود دارد. منتها شکوفا شدن و برانگیخته شدنش مشروط به علم است. پس در واقع، علم دو نقش را بازی می کند: نخست آنکه حقیقت را برای ما روشن می کند پس از علم و آگاهی، مصداق خود را پیدا می کند و بدین ترتیب علم به شکوفایی آن میلها و تأثیر عملی آنها کمک خواهد کرد.

راه تحصیل علم

اکنون پس از آنکه معلوم شد که علم، شرط ایمان است، این سوال مطرح می شود که راه تحصیل علم نسبت به متعلقات ایمان - توحید، نبوت و معاد- چیست؟ در پاسخ می گوییم: در این زمینه لازم است انسان تلاش کند تا برایش علم قطعی و برهانی حاصل شود و این مشروط بر آن است که انسان از حال غفلت خارج شود، بخواهد حق را بشناسد و در جستجوی یافتن حق باشد. در این صورت، قادر است از براهین استفاده و در زمینه شناخت حق، فکر و اندیشه خویش را بکار گیرد. بنابراین، کلید علم و بینش، فکر و اندیشه است. برای شناخت حق و حقیقت درباره خدا، صفات خدا، نبوت و معاد ببندیشیم و با استفاده از براهین یقینی به نتیجه قطعی برسیم که این راه طبیعی تحصیل علم است.
پرسش دیگری که لازم است در اینجا جواب داده شود این است که آیا در قرآن به این موضوع توجه شده است؟ در پاسخ به این پرسش می گوییم: آری در این زمینه آیات فراوانی در قرآن آمده که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم.
در یک سری از آیات، خداوند مردم را ترغیب می کند درباره توحید، نبوت و معاد بیندیشند تا حق را بشناسند و از این رهگذر بر ایمان به آنها دست یابند.
درباره توحید قبلاً به هنگام بررسی آیات خداشناسی و جهان شناسی گفتیم: یکی از نکات که برای بیان آیات در خود قرآن به آن اشاره شده، این است که انسان باید به آنها توجه و درباره آنها فکر کند تا خدا و یگانگی خدا را بشناسد.
به عنوان نمونه خداوند در یک آیه می گوید:
ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و الارض الایات لقوم یعقلون(226).
(حقاً در آفرینش آسمانها و زمین و پی هم در آمدن شب و روز و کشتی که به نفع مردم در دریا شناور است و آبی که خداوند از آسمانها فرو فرستاد پس زمین را بعد از مرگش به وسیله آن زنده و سرسبز ساخته و از هر جانداری در آن پراکنده است و هدایت کردن بادها و ابرهای تسخیر شدن بین آسمان و زمین، نشانه هایی است برای کسانی که بیندیشند.)
و در آیه دیگری می گوید:
ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب، الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار(227).
(در آفرینش آسمانها و زمین و در پی در پی آمدن شب و روز نشانه هایی است برای صاحبان خرد کسانی که خدا را ایستاد و نشسته و به پهلو (خفته) یاد می کنند و در خلقت آسمانها و زمین می اندیشند و (می گویند) پروردگارا این را بیهوده نیافریده ای منزهی تو پس ما را از عذاب آتش جهنم نگهدار.)
و در انتهای آیه ای در این زمینه می فرماید:
کذلک نفصل الایات لقوم یتفکرون(228).
(بدین گونه این آیه ها را بر آنان که می اندیشند شرح می دهیم.)
و نیز در آخر یکی دیگر از آیات خداشناسی و توحید می گوید:
یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون(229).
(شرح آیات می دهد باشد تا شما به لقاء پروردگارتان (قیامت) یقین بیاورید.)
و در انتهای آیه بعد از آن نیز که باز هم درباره خداشناسی و توحید است آمده است که:
ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون(230).
(در این آنچه در آیه آمده) برای قومی که بیندیشند نشانه هایی (از خداشناسی و توحید وجود دارد.)
البته، در بیشتر آیات فوق صرفا، خداشناسی و توحید تکیه شده؛ ولی، در بعضی از آنها علاوه بر این، معاد نیز مورد توجه قرار گرفته است(231). ولی به طور کلی همه آنها انسان را ترغیب و بر این نکته تأکید می کنند که اندیشه خویش بکار گیرد تا در زمینه توحید و دیگر صفات و اسماء خداوند و نیز درباره معاد، به شناخت قطعی و آرامش بخش نایل آید.
در زمینه اندیشه درباره نبوت نیز مثل توحید و معاد برخی از آیات قرآن تأکید می کنند که باز هم به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم: نظیر اینکه می فرماید:
ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنة ان هو الا نذیر لکم بین یدی عذاب شدید(232).
(سپس بیندیشید که همدم شما جنون ندارد نیست او جز بیم رسانی برای شما قبل از وقوع عذابی سخت.)
گر چه برخی از جملات آیه معنای عامی دارد ولی هدف اصلی آن ترغیب مردم است برای اندیشیدن درباره نبوت. در صدر آیه می فرماید من یک توصیه به شما دادم فکر کنید ببینید آیا این پیامبر هست یا نه؟ البته، در مقدمه آیه آمده است که:
ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا(233).
(که برای خدا دو نفری و یک نفر بپا خیزید سپس بیندیشید؛)
ولی، این یک مطلب جداگانه نیست؛ چرا که اگر دو مطلب جدای از هم باشد دیگر توصیه واحد نیست در صورتی که در خود آیه آمده است که:
اعظکم بواحدة.
(شما را به یک چیز نصیحت می کنم.)
و اگر ان تقومو الله یک مطلب باشد و تتفکروا مطلبی دیگر جدای از آن، دیگر این دو جمله یک موعظه نخواهد بود. بنابراین، نتیجه می گیریم که یکی از این دو جمله مقدمه جمله دیگر است؛ یعنی، اصل تفکر است که در جمله:
ثم تتفکروا ما بصاحبکم من جنة.
آمده و جمله:
ان تقوموا لله مثنی و فرادی.
بیانگر مقدمه اندیشمندان است که دو تا دو تا یکی یکی بیندیشید.
در آیه بعد می گوید:
قل ما سالتکم من اجر فهو لکم(234).
(بگو آن اجری را که از شما درخواست کردم به نفع خود شماست.)
که این هم درباره پیامبر است تا خوب در اطراف و جوانب زندگی وی بیندیشند و بدانند او که چهل سال با کمال عقل و درایت و زیرکی در بین مردم زیسته است، از این نسبت ناروای جنون که بعضی از مشرکین به وی می دادند بسیار دور است و نیز طمع در مال و مطامع دنیوی وی را وادار به این دعوت نکرده؛ زیرا، جز آنچه را که به نفع مردم است چیزی برای خود از مردم نخواسته و مزد و اجرتی در مقابل اینهمه تلاش، درخواست ننموده است پس اینکه برخی به وی ایمان نمی آوردند یا به لحاظ آن است که فکر می کنند او دیوانه است، ولی، او کاملاً دارای استقامت فکر است و جنونی ندارد و یا بر این باورند که دنبال مال و مقام است که این هم درست نیست و یا در اینکه آنچه می گوید کلام خدا باشد در شک و تردید هستند؛ ولی، با دقت و مطالعه زمینه ای برای این شک و تردید نیز باقی نمی ماند و خداوند برای آنکه آنان را وادار به اندیشه و دقت بیشتر کند درباره آنان چنین می گوید که:
و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله(235).
(و اگر از آنچه بر بنده خویش فرو فرستادیم در تردید هستید پس یک سوره همانند آن بیاورید.)
و اگر توان آوردن آن را در خود نمی بینید بیندیشید که آیا به او باید ایمان آورد یا نه؟ آیا او در واقع پیامبر نیست؟
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در ذیل آیه مورد بحث می گوید: جمله نخست آیه که فرموده است:
ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا.
در واقع، این حقیقت را گوشزد می کند که تفکر لازمست در جوی آرام و دور از جو سازیهای سیاسی اجتماعی منحرف کننده انجام شود تا به نتیجه مطلوب برسد و راه درست فکری پیموده شود؛ چرا که، امواج اجتماعی سیاسی قادرند انسان را بدون آنکه بر افکار خود اتکاء کند و حق را بشناسد به این سو و آن سو بکشند و او را گمراه سازند. آیه فوق با توجه به این حقیقت، مخاطبین را فرمان می دهد که خود را از جو اجتماعی دور سازید و دو نفری و یا به تنهایی به تفکر و اندیشه بپردازید و از آنجا که دو نفر می توانند با کمک فکری به یکدیگر فکر بهتری داشته و به نتیجه مطلوبتری برسند، بدون آنکه تحت تأثیر جو اجتماعی هم قرار گرفته باشند، مثنی را بر فرادا مقدم داشته است. چنانکه نظیر این آیه در یادآوری نکته مورد بحث، آیه دیگری است که در آن، چنین آمده است:
اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق(236).
(آیا با خود نیندیشیده اند؟ خداوند آسمانها و زمین و آنچه را در بین آن دو است نیافریده مگر به حق.)
منظور آیه این است که در جای خلوت و پیش خود فکر کنید و اندیشه خویش بدست دیگران نسپارید که آن فکر نیست؛ چرا که، حقیقت فکر حقیقی درونی است یعنی کاری است مربوط به مغز و روح شما. در فکر و اندیشه، هدف ما این است که رابطه مقدمات برهان با نتیجه ای که از آن می گیریم درک شود و مسیر درستی برای تشخیص حق روشن گردد و به قول معروف نباید دهان بین باشیم و ببینیم دیگران چه می گویند و بدون دقت، سربسته آن را بپذیریم که این فکر نیست؛ بلکه، تقلید است.
در زمینه ترغیب به تفکر و تأمل درباره نبوت علاوه بر آیه فوق خداوند در یک آیه دیگر نیز می فرماید:
اولم یتفکروا ما بصاحبهم من جنة ان هو الا نذیر مبین(237).
(آیا نیندیشیده اند به همدم آنان (پیامبر) جنونی نیست، نیست او جز بیم دهنده ای آشکار.)
از این آیات و نظایر آنها بر می آید که: اندیشیدن درباره نبوت و شناختن پیامبر خدا مورد توجه و ترغیب قرآن کریم است که در غیر این صورت و با اتکا به جو پر سر و صدای جامعه و نگاه کردن به دهان دیگران نمی توان حق را شناخت.
همچنین، نظیر آیات فوق، آیاتی از قرآن نیز انسان را بر اندیشه در حول و حوش معاد ترغیب می کنند. خداوند در یکی از آیات می فرماید:
اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمی و ان کثیرا من الناس بلقاء ربهم لکافرون(238).
(آیا با خود نیندیشیده اند که خداوند آسمانها و زمین و آن چه در بین آنهاست نیافریده است مگر به حق و (با عمر و) مدت معین و بسیاری از مردم معاد و لقاء پروردگار خویش را کافر و منکرند.)
آری، نظام جهان حق است، در کار خداوند عبث و لهو و لعب وجود ندارد پس ناگزیر باید سرانجامی متناسب با خلقت خود داشته باشد.
در آیه دیگری می گوید:
و یتفکرون فی خلق السموات و الارض.
و در نهایت چنین نتیجه می گیرد که:
ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار(239).
(اولوالاباب کسانی هستند که)؛.. و می اندیشند در آفرینش آسمانها و زمین (و در نتیجه می گویند) پروردگارا این را باطل و بی هدف نیافریده ای تو (از انجام کار باطل) منزه و پاکی پس ما را از عذاب آتش حفظ کن.)
یعنی: پس از فکر کردن و اندیشه می یابند که معادی و جهان پس از مرگی هست و از آن می هراسند و می گویند: ما را از عذاب آتش حفظ کن.
بنابراین، قرآن درباره این اصول و سایر معتقداتی که باید بوسیله عقل ثابت شود مستقلا تأکید دارد و بر تفکر و اندیشیدن درباره آنها اصرار می ورزد و ما به این نتیجه می رسیم که علم، چنانکه قبلاً توضیح داده ایم، مقدمه ایمان است و کلید علم، تفکر صحیح خواهد بود.

آثار ایمان و کفر

این آثار کلی به دو دسته تقسیم می شوند: نخستین آنها آثاری است که در دنیا بر ایمان یا کفر مترتب می شوند، و دومینشان آثاری که در آخرت از آن حاصل می گردد.
انسانی که علم پیدا کرده؛ ولی هنوز ایمان نیاورده است طبعا، ارزشهای معنوی و اخروی در وی کشش ایجاد نمی کنند و توجه او متمرکز در ارزشهای مادی و دنیوی خواهد بود. افقهای دور را هدف و منشأ حرکت خود قرار نمی دهد؛ بلکه، پیوسته تحت تأثیر نعمتهای دنیوی و نزدیک و لذایذ عاجلی که در دسترس او هستند و یا نعمتها و آلامی اینچنین، که در دنیا برای او ملموس و محسوس اند قرار می گیرد.
قرآن نیز بر اساس این اصل روانشناسانه، نخست به مردم درباره آثار دنیوی ایمان و کفر آگاهی می دهد و شیرینی ثمرات ایمان و تلخی نتایج کفر را به وی یادآوری می کند. بسیاری از سوره های قرآن تاریخ عبرت آموز گذشتگان را به ما گوشزد می کند و تعبیراتی چون:
اولم یرواکم اهلکنا قبلهم....
در این کتاب آسمانی فراوان است و محتوای بعضی از سوره ها کلا، درباره این است که اقوام گذشته، در صورتی که کفر ورزیده اند چه عذابهایی بر آنان نازل شد و در مقابل، کسانی که ایمان آورند به چه درجاتی در دنیا نایل آمدند؟ که بررسی این آیات به خاطر حجم زیادش کار سنگینی خواهد بود و ما صرفا با اشاره ای از آنها رد می شویم لازم است این حقیقت را یادآوری می کند که ذکر داستان برای عبرت شماست. در سوره اعراف پس از طرح داستان انبیاء و اقوامشان و عذابهایی که بر آنان فرود آمده است می گوید:
فاقصص القصص لعلهم یتفکرون(240).
(این داستانها را نقل کن شاید آنان بیندیشند.)
و بدانند که نتیجه کفر ورزیدن آنان و پیرویشان از فرعون، غرق شدن در دریاست. و در آخر سوره یوسف پس از نقل کامل داستان آن حضرت، خلاصه ای نیز درباره سایر انبیاء در چند آیه آورده و سپس می گوید:
لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب(241).
معمولاً، به اینگونه آیات که مردم را به سیر در ارض، ترغیب می کند، استدلال می کنند بر اینکه خداوند به تاریخ اهمیت داده است که با مطالعه تاریخ گذشتگان، سنتهای تاریخ را بشناسید و در زندگی از آن استفاده کنید: ولی، ما وقتی در این آیات دقت می کنیم همه آنها بدون استثنا، ما را به مطالعه زندگی اقوام گذشته وامیدارند تا ببینیم عاقبت کفر و نتیجه تکذیب و استکبار آنان چه بوده است که می توانیم به نمونه هایی اشاره کنیم مثل:
قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(242).
و مثل:
فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(243).
(بگو گردش کنید در روی زمین ببینید سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است.)
اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم و کانوا اشد منهم قوة(244).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا ببینند سرانجام پیشینیانشان که از آنان قدرتمندتر بودند چگونه بوده است.)
بواسطه آنکه کفر ورزیدند، خداوند بر ایشان عذابی فرو فرستاد و هلاکشان کرد. و مثل
قل سیروا فی الارض فانظروا کیف عاقبة الذین من قبل کان اکثرهم مشرکین (245).
(بگو گردش کنید در زمین تا ببینید سرانجام کسانی که در گذشته می زیسته اند بیشترشان مشرک بودند چگونه شد.)
و مثل:
اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین کانوا من قبلهم کانوا هم اشد منهم قوة و اثار فی الارض فاخذهم الله بذنوبهم(246).
(آیا گردش نکرده اند در زمین تا ببینند سرانجام کسانی که پیش از ایشان زیسته بودن چگونه شد آنان که از جهت قدرت و آثار وجودی در روی زمین از ایشان شدیدتر و چشمگیرتر بودند سپس خداوند آنان را در مقابل گناهانشان گرفت و درگیر عذاب کرد.)
چنانکه در مورد(247) دیگر از قرآن نظیر این آیه آمده با این تفاوت که به جای اولم یسیروا که در ابتدای این آیه است افلم یسیروا آمده.
و مثل:
قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین(248).
(بگو گردش کنید در روی زمین سپس بیندیشید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود.)
چنین نتیجه ای از دقت در آیات فوق و نظایر آنها می گیریم که سیرفی الارض در اصطلاح قرآن به معنی مطالعه درباره آثار دنیوی کفر و شرک اقوام و نسلهای گذشته انسان است، به منظور بیدار شدن و تقویت انگیزه اجتناب از کفر و شرک و انتخاب ایمان:
قرآن در ترغیب انسان به مطالعه در تاریخ زندگی گذشتگان و گرفتن عبرت از عاقبت کار ایشان تأکید فراوان دارد تا آنجا که حتی تعدادی از سوره های آن همه یا اکثرش در این باره سخن می گوید و انسان را هشدار میدهد که یکی از آنها سوره شعراء است، خداوند در این سوره داستانهای انبیاء و اقوام گذشته و رفتار ناپسندی که با ایشان داشتند نقل کرده و پس از ذکر هر داستان این آیه را تکرار می کند که:
ان فی ذلک لایة و ما کان اکثرهم مؤمنین.
یکی دیگر سوره مرسلات است با این تفاوت که بعد تاریخی این سوره از سوره قبل ضعیفتر است و در مقابل مختلف داستانهایی که ذکر کرده آیه:
ویل یومئذ للمکذبین
را تکرار می کند. و نیز از جمله آنها سوره قمر است که در مقاطع آن، آیه:
فکیف کان عذابی و نذر و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر
را تکرار نموده. در بسیاری از سور قرآن داستانهایی را نقل می کند و سپس بطور کلی در دنباله آنها می فرماید: کفار و مشرکین همه شان به خاطر کفر و شرکشان در دنیا به عذاب خدا گرفتار شدند.
بنابراین، اندیشمندان درباره آثار کفر و شرک، انگیزه مبارزه با آن دو و مسل ایمان به حق را در انسان زنده و بیدار می کند تا در سایه آن بتواند در مقابل هوای نفسانی مقاومت کند.