اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

نقش انگیزه در کار اخلاقی

یکی از موضوعاتی که در اخلاق اسلامی به عنوان اساس ارزش در کارهای اخلاقی مطرح می شود عبارت است از نیت کار و انگیزه ای که انسان را وادار به انجام آن می کند. می توان گفت: این از ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام است که نیت را به عنوان اساس ارزش اخلاقی و منشأ خوبیها و بدیها معرفی می کند و یک فرق کلی بین نظریه اخلاقی اسلام با سایر نظریه های اخلاقی خواهد بود، زیرا، در اغلب مکاتب اخلاقی توجهی به نیت عمل نشده تنها مکتبی که روی نیت به عنوان اساس ارزش تکیه کرده و با این خصیصه شناخته می شود، مکتب اخلاقی کانت است. ولی باید توجه داشته باشیم نیتی که کانت ملاک ارزش قرار می دهد، نیت اطاعت حکم عقل و احترام به قانون است و این چیزی متفاوت با نظر اسلام خواهد بود. بنابراین، مکتب اخلاقی اسلام، یک اختلاف با سایر مکتب های اخلاقی غیر از مکتب کانت دارد که آنها بر خلاف اسلام اصولاً، توجهی به نیت نکرده اند و برای اخلاقی بودن فعل، نیت را معتبر ندانسته اند و اختلاف دیگری هم با کانت که گر چه نیت را اساس ارزش می داند ولی نه آن نیتی را که اسلام می گوید؛ یعنی، در کیفیت نیت با هم متعارضند. در نتیجه نظریه اسلام با همه مکتبهای اخلاقی تفاوت دارد که یا نیت را اصلاً معتبر نمی دانند و یا مثل مکتب کانت که نیت خاصی را متفاوت با آنچه اسلام می گوید معتبر می داند.
از آنجا که منظور، از نیت در این بحث همان انگیزه کار می باشد، می توان گفت: اصولاً هیچ کار اختیاری بدون یک نیت و انگیزه انجام نمی گیرد و هر کار که از روی اختیار انجام گرفت، یک داعی یا انگیزه ای برای انجام آن کار خاص در نفس فاعل آن، وجود دارد که سبب می شود تا فاعل، آن کار خاص را ترک نکند و یا به جای آن، کار دیگری غیر از آن را انجام ندهد.
اکنون که روشن شد در واقع، هیچ کار اختیاری بدون انگیزه ای در فاعل آن انجام نمی گیرد، این پرسش مطرح می شود که: آیا کار اخلاقی که به خودی خود، صالح و شایسته است و حسن فعلی دارد؛ علاوه بر حسن فعلی باید حسن فاعلی هم داشته باشد و یا اینکه حسن فاعلی لازم نیست بلکه با هر نیت و انگیزه ای که انجام گرفت، دارای ارزش اخلاقی خواهد بود؟
در پاسخ به این سوال باید بگوییم: از نظر اسلام، برای اینکه کاری ارزش اخلاقی پیدا کند، حسن فعلی به تنهایی کافی نیست؛ بلکه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم خواهد بود، برای آنکه آثار کارهای اخلاقی، یعنی، کمال و سعادت انسان بر حسن فاعلی و داشتن نیت صحیح، مترتب می شود.

تنوع انگیزه های فاعل

از آنجا که انسان در انجام کارهایش می تواند انگیزه های متنوع و گوناگون داشته باشد، اکنون، جای طرح و بررسی این مساله خواهد بود که کدامیک از انگیزه های انسان به کاری که به خاطر آن انگیزه انجام دهد رنگ اخلاقی می زند و چه نیتی موجب ارزش اخلاقی می شود؟
قبل از ورود در اصل بحث باید بگوییم: انگیزه هایی را که در انسان برای انجام افعال اختیاری وجود دارد می توان به چند نوع تقسیم نمود: بعضی از انگیزه ها برای تأمین نیازمندیهای مادی و پاسخ گفتن به غرایز حیوانی است و بعضی از آنها برای ارضاء عواطف اجتماعی است. آنجا که انسانی برای تأمین نیازمندیهای دیگران از خواسته های خویش می گذرد، انواع ایثارها و فداکاریها و گذشتهایی که انسان می کند، با چنین نیت و انگیزه ای همراه است.
اینکه چرا انسان، به خاطر دیگران از خواسته های خویش می گذرد وروانی ایثار برای دیگران و گزینش آنان چیست؟ پاسخ آن به علم روانشناسی مربوط می شود و نیازمند بحثهای زیادی خواهد بود که مناسب این نوشته نیست. آنچه را که در اینجا به طور اجمال می توانیم بگوییم: این است که ایثار به داعی واحدی انجام نمی گیرد؛ بلکه، عوامل مختلفی می توانند انسان را وادار به از خود گذشتگی کنند. فی المثل، این کارها گاهی فقط بخاطر ارضاء عواطف انجام می گیرد. مثل مادری که فرزندش را بر خویش بر می گزیند و راحتی خود را فدای راحتی او می کند انگیزه ای جز ارضاء عاطفه مادری ندارد. کسی که با صرف وقت، نیرو و مال خود به بیمار یا بینوایی کمک می کند گاهی فقط بمنظور ارضاء عاطفه انسانی است که اگر این کار را نکند رنجور و ناراحت است. گاهی بیش از عاطفه، نوعی بینش، انسانی را وادار به ایثار و فداکاری برای دیگران می کند که البته خود آن بینش هم ممکن است ریشه های مختلفی داشته باشد مثل اینکه کار را یک کمال انسانی تلقی کند و چون انسان، ذاتاً طالب کمال است، وقتی درست یا نادرست، باور کرد که چیزی کمال است برای او، انگیزه کمالجویی او را وا می دارد که آن کار را انجام دهد. گاهی هم ممکن است انگیزه های دیگری نظیر شهرت طلبی او را وادار به ایثار و فداکاری کند و سرانجام، این هم ممکن است که انگیزه ای الهی کسی را وادار به انجام کاری کند و به خاطر خشنودی خداوند این کار را انجام دهد.

نقد نظریه کانت

کانت می گوید: آن وقت که با انگیزه اطاعت عقل انجام گیرد دارای ارزش اخلاقی خواهد بود و در غیر این صورت، کار با هر انگیزه دیگری که انجام شود نظیر ارضاء عاطفه، تحصیل کمال و سعادت و پاداش دنیوی یا اخروی به هیچ وجه ارزش اخلاقی ندارد. کار اخلاقی آن است که چون وظیفه عقلی، انجام آن را ایجاب می کند فاعل، به حکم عقل آن را انجام می دهد و هیچ چشمداشتی نسبت به پاداش یا آثاری که بر آن مترتب می شود حتی ارضاء عواطف یا کمال نفس نباید مورد نظر فاعل آن باشد.
آنچه در بالا گفتیم خلاصه نظریه کانت در این زمینه بود. در ارتباط با این سخن ما در جای خودش بحث کرده و گفته ایم: اینکه انسان بخواهد فقط به انگیزه اطاعت عقل، کاری را انجام دهد و هیچ چیز دیگری حتی کمال خودش را منظور نداشته باشد اصلاً، ممکن و میسر نیست و هر کجا به ظاهر خیال می کنیم کاری به منظور اطاعت عقل انجام می گیرد، در واقع یک انگیزه عمیقتر ولی پوشیده و مخفی در باطن این انگیزه ظاهری وجود دارد. از این رو، اگر از وی بپرسند چرا حکم عقل را اطاعت می کنی؟ در پاسخ خواهد گفت: آدم باید اطاعت عقل کند. انسان بودن انسان به این است که مطیع حکم عقل باشد. این پاسخ معنایش آن است که او در واقع، کمال انسانی خود را در اطاعت عقل می بیند یعنی در ورای اطاعت عقل، انگیزه عمیقتر کمال نفس نهفته است. بنابراین کسی که حکم عقل را نپذیرد آدم بد و ناقصی خواهد بود.
از سخن فوق، نتیجه می گیریم اصولاً، اینکه کاری صرفاً با انگیزه اطاعت از عقل انجام پذیرد فرض نادرستی است و نوعی سطحی نگری خواهد بود و اگر هم درست و ممکن می بود، چنانکه پس از این توضیح می دهیم نمی توانست منشأ ارزش اخلاقی باشد.