اخلاق در قرآن جلد اول

نویسنده : آیت الله محمد تقی مصباح یزدی مترجم : تحقیق و نگارش:محمد حسین اسکندری‏

تنوع انگیزه های فاعل

از آنجا که انسان در انجام کارهایش می تواند انگیزه های متنوع و گوناگون داشته باشد، اکنون، جای طرح و بررسی این مساله خواهد بود که کدامیک از انگیزه های انسان به کاری که به خاطر آن انگیزه انجام دهد رنگ اخلاقی می زند و چه نیتی موجب ارزش اخلاقی می شود؟
قبل از ورود در اصل بحث باید بگوییم: انگیزه هایی را که در انسان برای انجام افعال اختیاری وجود دارد می توان به چند نوع تقسیم نمود: بعضی از انگیزه ها برای تأمین نیازمندیهای مادی و پاسخ گفتن به غرایز حیوانی است و بعضی از آنها برای ارضاء عواطف اجتماعی است. آنجا که انسانی برای تأمین نیازمندیهای دیگران از خواسته های خویش می گذرد، انواع ایثارها و فداکاریها و گذشتهایی که انسان می کند، با چنین نیت و انگیزه ای همراه است.
اینکه چرا انسان، به خاطر دیگران از خواسته های خویش می گذرد وروانی ایثار برای دیگران و گزینش آنان چیست؟ پاسخ آن به علم روانشناسی مربوط می شود و نیازمند بحثهای زیادی خواهد بود که مناسب این نوشته نیست. آنچه را که در اینجا به طور اجمال می توانیم بگوییم: این است که ایثار به داعی واحدی انجام نمی گیرد؛ بلکه، عوامل مختلفی می توانند انسان را وادار به از خود گذشتگی کنند. فی المثل، این کارها گاهی فقط بخاطر ارضاء عواطف انجام می گیرد. مثل مادری که فرزندش را بر خویش بر می گزیند و راحتی خود را فدای راحتی او می کند انگیزه ای جز ارضاء عاطفه مادری ندارد. کسی که با صرف وقت، نیرو و مال خود به بیمار یا بینوایی کمک می کند گاهی فقط بمنظور ارضاء عاطفه انسانی است که اگر این کار را نکند رنجور و ناراحت است. گاهی بیش از عاطفه، نوعی بینش، انسانی را وادار به ایثار و فداکاری برای دیگران می کند که البته خود آن بینش هم ممکن است ریشه های مختلفی داشته باشد مثل اینکه کار را یک کمال انسانی تلقی کند و چون انسان، ذاتاً طالب کمال است، وقتی درست یا نادرست، باور کرد که چیزی کمال است برای او، انگیزه کمالجویی او را وا می دارد که آن کار را انجام دهد. گاهی هم ممکن است انگیزه های دیگری نظیر شهرت طلبی او را وادار به ایثار و فداکاری کند و سرانجام، این هم ممکن است که انگیزه ای الهی کسی را وادار به انجام کاری کند و به خاطر خشنودی خداوند این کار را انجام دهد.

نقد نظریه کانت

کانت می گوید: آن وقت که با انگیزه اطاعت عقل انجام گیرد دارای ارزش اخلاقی خواهد بود و در غیر این صورت، کار با هر انگیزه دیگری که انجام شود نظیر ارضاء عاطفه، تحصیل کمال و سعادت و پاداش دنیوی یا اخروی به هیچ وجه ارزش اخلاقی ندارد. کار اخلاقی آن است که چون وظیفه عقلی، انجام آن را ایجاب می کند فاعل، به حکم عقل آن را انجام می دهد و هیچ چشمداشتی نسبت به پاداش یا آثاری که بر آن مترتب می شود حتی ارضاء عواطف یا کمال نفس نباید مورد نظر فاعل آن باشد.
آنچه در بالا گفتیم خلاصه نظریه کانت در این زمینه بود. در ارتباط با این سخن ما در جای خودش بحث کرده و گفته ایم: اینکه انسان بخواهد فقط به انگیزه اطاعت عقل، کاری را انجام دهد و هیچ چیز دیگری حتی کمال خودش را منظور نداشته باشد اصلاً، ممکن و میسر نیست و هر کجا به ظاهر خیال می کنیم کاری به منظور اطاعت عقل انجام می گیرد، در واقع یک انگیزه عمیقتر ولی پوشیده و مخفی در باطن این انگیزه ظاهری وجود دارد. از این رو، اگر از وی بپرسند چرا حکم عقل را اطاعت می کنی؟ در پاسخ خواهد گفت: آدم باید اطاعت عقل کند. انسان بودن انسان به این است که مطیع حکم عقل باشد. این پاسخ معنایش آن است که او در واقع، کمال انسانی خود را در اطاعت عقل می بیند یعنی در ورای اطاعت عقل، انگیزه عمیقتر کمال نفس نهفته است. بنابراین کسی که حکم عقل را نپذیرد آدم بد و ناقصی خواهد بود.
از سخن فوق، نتیجه می گیریم اصولاً، اینکه کاری صرفاً با انگیزه اطاعت از عقل انجام پذیرد فرض نادرستی است و نوعی سطحی نگری خواهد بود و اگر هم درست و ممکن می بود، چنانکه پس از این توضیح می دهیم نمی توانست منشأ ارزش اخلاقی باشد.

نیت از دیدگاه اسلام

از دیدگاه اسلام، کار اخلاقی و ارزشمند، کاری است که صرفاً، برای تحصیل رضای خداوند انجام گیرد. رضای خداوند مراتبی دارد و انسانها به صور گوناگون در جستجوی رضای خدا هستند؛ یعنی این خواسته در ایشان شکلهای مختلفی دارد: گاهی رضای خداوند به این لحاظ که منشأ پاداش اخروی می شود و یا به این لحاظ که منشاء نجات از عذاب می شود مورد توجه انسان است و انگیزه کارهایی به دست او خواهد شد؛ ولی گاهی هیچ یک از پاداش یا کیفر، مورد توجه وی نیست و انگیزه وی در انجام کاری صرفاً، رضا و خشنودی خداوند خواهد بود که این حقیقت، برای او مطلوبیت ذاتی دارد. چنین حقیقتی است که در اولیای خداوند تحقق پیدا می کند و به عنوان انگیزه کارها و عبادتها روی آن تکیه می کنند،به هر حال، از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقی کار آن است که برای رضای خداوند انجام شود. و به عبارت دیگر مقوم ارزش اخلاقی کار این است که به منظور تحصیل رضایت و خشنودی خداوند انجام گیرد.
در قرآن آیاتی داریم که تقریباً به طور مطلق، رضای خداوند را مقوم ارزش اخلاقی کارها معرفی کند و در مقابلش نیتها و انگیزه هایی را که مخالف با رضای خداوند و نامتناسب با آن باشد، موجب سقوط فعل از ارزش اخلاقی دانسته و به عنوان ضد ارزش اخلاقی مطرح می کند.
نسبت به بعضی موارد، آیات زیادی صریحاً و نیز با تأکید روی رضایت خداوند تکیه کرده است شاید به این علت که در این مواد خاص، انسان بیشتر در مظان انحراف و در معرض نیتهای نادرست قرار می گیرد؛ از این رو، خداوند برای جلوگیری از انحراف از ارزشهای اخلاقی و پیشگیری از سقوط انسان در ارزشهای منفی بویژه روی نیت و انگیزه الهی تأکید کرده است. و بر عکس، در موارد دیگر وضع بگونه ای است که اگر کسی نیت غیر خدایی داشته باشد، این یک حالت انحرافی و استثنایی خواهد بود مثل اینکه کسی فقط برای ریاکاری نماز بخواند انحرافی و استثنایی خواهد بود مثل اینکه کسی فقط برای ریا کاری نماز بخواند انحرافی و استثنایی خواهد بود مثل اینکه کسی فقط برای ریا کاری نماز بخواند چنین چیزی در مؤمنین جنبه استثنایی دارد و در منافقین اتفاق می افتد؛ ولی، در این موارد خاص که روی رضایت خداوند تکیه شده، حالت انحرافی یک استثنا نیست؛ بلکه، بسیاری از مردم و حتی مؤمنین مبتلا به آن می شوند. فی المثل در انفاقات این حالت زیاد اتفاق می افتد و از جاهایی است که چون مورد حاجت و لغزشگاه بوده قرآن رویش تکیه می کند. خداوند گاهی اهمیت نیت را به طور اطلاق گوشزد می کند نظیر اینکه در وصف قرآن می فرماید:
قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام(141).
(به سوی شما آمد از طرف خداوند نور و کتاب روشنی، خداوند کسانی را که از خشنودی و رضایت او پیروی کنند به راههای امن و آرامش هدایت می کند.)
آری کسانی که طالب رضای خدا باشند به وسیله قرآن هدایت می شوند و بر عکس، کسانیکه در طلب خشنودی خداوند نباشد از این کتاب نمی تواند استفاده کنند. و یا در وصف گروهی از مردم می فرماید:
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد(142).
(و از مردم کسی است که جان خویش به طلب خشنودی خدا فروشد و خدا به بندگان مهربان است.)
دو گروه از مردم را در مقابل هم قرار می دهد: گروهی آن کسان که به دنبال فساد و برتری طلبی هستند و گروه دیگر آنانند که خود را به خداوند می فروشند و صرفاً، برای آنکه طالب مرضات خداوند هستند خود را وقف او می کنند. در مقابل این آیات، آیات دیگری با تعابیر گوناگون دلالت دارند بر این که نیتهای پلید و انگیزه های نفسانی که بر خلاف خشنودی خدا باشند موجب سقوط انسان می شوند. نظیر اینکه می فرماید:
و ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله(143).
(و اگر اظهار کنید آنچه را که در دل یا پنهانش سازید خداوند به آن شما را مواخذه می کند.)
و یا می فرماید:
لا یواخذکم الله باللغو فی ایمانکم و لکن یواخذکم بما کسبت قلوبکم(144).
گر چه آیه فوق در مورد خاص نازل شده است ولی بخش آخر آیه در زمینه مواخذه انسان به نیت سوء، اطلاق دارد.
اکثر آیاتی که روی نیت تکیه می کنند مربوط به موارد خاصی است که انسان در آنها به لغزش نزدیکتر است چون گمان می کند که این کارها را اگر برای غیر رضای خداوند هم انجام دهد، دارای ارزش خواهد بود. یکی از این موارد خاص، هجرت است که در شرایط سخت و طاقت فرسا کسانی بخاطر اسلام، خانه و زندگی و اموال خود را در مکه رها کرده و به مدینه مهاجرت نمودند و پس از این به خاطر این فداکاری در میان مردم مسلمان از احترام ویژه ای برخوردار بودند و این کار آنان را ارزش اخلاقی بزرگی برخوردار بود؛ ولی، کسانی هم بودند که پس از قوت اسلام، پیروزی مسلمانان را پیش بینی می کردند و از روی انگیزه های غیر خدایی و بخاطر طمعهایی به مدینه مهاجرت می کردند؛ از این رو، در مورد هجرت، قرآن به ویژه، روی این نیت خاص و انگیزه الهی تکیه می کند و می گوید: کسانی که برای خداوند بخاطر تحصیل خشنودی وی مهاجرت می کنند ارزش دارند:
للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلا من الله(145).
(برای نیازمندان مهاجر که از دیار و اموالشان بیرون شده اند، فضلی و رضایت و خشنودی از خدا طلب می کنند.)
دومین موردی که آیات به ویژه از جهت نیت بر آن تکیه می کنند جهاد است. کسانی که جان خود را به خطر می اندازند ولی انگیزه شان کسب غنیمت است فکر می کنند حتماً در جنگ پیروز می شوند و صرفاً بر اساس چنین پیشداوری و به طمع کسب غنایم به جهاد می روند، جهاد برای اینان از بعد معنوی و اخلاقی ارزش ندارد و هنگامی ارزشمند خواهد بود که با انگیزه طلب و ابتغاء مرضات الله باشد. قرآن در این رابطه می فرماید:
یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جائکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تومنوا بالله ربکم ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی وابتغاء مرضاتی تسرون الیهم بالمودة(146).
(ای شمایی که ایمان دارید دشمنان من و دشمنان خودتان را دوست نگیرید تا با ایشان طرح محبت افکنید در حالی که آنان نسبت به آنچه به سوی شما آمده از حق، کفر ورزیده پیامبر و شما را بیرون می رانند (به جرم) آنکه به خدا پروردگارتان ایمان آورده اید اگر برای جهاد در راه من و طلب خشنودی من بیرون شده اید. شما مخفیانه با ایشان طرح دوستی می افکنید و من به آنچه پنهان یا اعلان داشته اید آگاهم.)
اگر واقعاً، جهاد شما برای خدا و خشنودی خداست، نباید با دشمنان خدا ارتباطی داشته باشید که در این صورت کار برای غیر خداست و ارزشی ندارد.
سومین مورد که آیات قرآن زیاد روی نیت آن تأکید کرده اند تا حتماً برای خدا و لوجه الله باشد انفاق است از آن جمله خداوند می فرماید:
یا ایها الذین امنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لا یومن بالله و الیوم الاخر(147).
(ای شما که ایمان دارید صدقه های خویش را مثل کسی که ریایی انفاق می کند و ایمان به خدا و روز جزا ندارد با منت و اذیت باطل نکنید.)
نخست یک درست اخلاقی می دهد که پس از دادن صدقه منت نگذارید و اذیت نکنید که در این صورت صدقات شما از بعد معنوی و اخلاقی بی تأثیر خواهد بود. سپس آن کس را که به خاطر صدقه اش منت می نهد به کسی که ایمان به خدا و قیامت ندارد و انگیزه او در انفاق، ریا و خودنمایی است تشبیه می کند. انفاقی که به انگیزه ایمان به خدا و قیامت انجام نمی شود بلکه، برای کسی محبوبیت و جاه طلبی است از بعد معنوی و اخلاقی ارزش ندارد، سپس برای آنکه بی ارزشی این عمل وی را روشنتر مجسم سازد چنین ادامه می دهد که:
فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون علی شی ء مما کسبوا(148).
(کار او مثل این می ماند که تخمی را روی سنگ صافی بکارد سپس بارانی تند بر آن ببارد که (پس از شستشو) صاف و پاک رهایش کند تا نتوانند هیچ حاصلی از کرده خویش به کف آرند.)
به جای آنکه در زمین قابل و مرغوب بذر بیفشاند، آن را روی سنگ سخت کشته است؛ از این رو باران نیز در مقابل به جای آنکه به جوانه زدن و رشد و بالندگی و سرسبزی آن کمک کند یک باره آن را می شوید، بیرون می ریزد و از بین می برد که دیگر آنجا نه تنها جای پرورش و سبز شدنش؛ بلکه، حتی جای ماندش هم نیست. پس از این کار نه تنها هیچ عاید انسان نمی شود؛ بلکه، اصل آن بذری هم که افشانده نیز از بین می رود.
و الله لا یهدی القوم الکافرین(149).
در مقابل این افراد ریاکار، خداوند درباره مؤمنین مثل دیگری می زند و می فرماید:
و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم کمثل جنة بربوة اصابها فاتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل والله بما تعملون بصیر(150).
(و حکایت آن کسان که اموال خود را در جستجوی خشنودی خداوند و استوار کردن دلهای خویش انفاق کنند مانند باغی است بر تپه ای بلند که رگباری تند بر آن ببارد پس ثمراتش را دو چندان آورد و یا نمباری ملایم، و خداوند به آنچه انجام دهید بیناست.)
بنابراین، ملاک ارزش نیت است و بسته به اینکه نیت انسان خدایی باشد و یا شیطانی موجب می شود یک کار رشد یا سقوط کند.