خطرناکترین چیزها برای دل، حب ریاست است
«کبر» به اتباع خطرش زیادتر و سقوط فسادش هم بیشتر است. اگر کسی ریاستی پیدا کرد، هر کس در حد خودش به بلایی مبتلا شده که رهایی از آن سخت است. علوی در او پیدا می شود که روز به روز از بیماری کبرش بیشتر می شود. کبر در همه هست لیکن سبب زیاد شدنش در این شخص فراهم شده بیشتر از آنچه برای دیگران است و تا ساقط نشود رهایش نمی کند.
در اینجا مناسب است حدیثی که در کافی است از امام صادق علیه السلام بخوانم می فرماید: «چیزی برای دلهای مردمان زیان آورتر نیست از صدای پای افراد در پشت سرش».(146) یعنی خوش دارد عده ای پشت سرش راه بیفتند کنایه از اینکه حب ریاست دارد. و دوست دارد عده ای تابعش شوند، علوی پیدا می کند تا جایی که در برابر حق می ایستد. راضی نیست یکی از اتباعش به طرف دیگری برود، می گوید دیگران باید اطاعت مرا کنند، لذا «هر کس طالب ریاست شده هلاک شده و ملعون است».(147) و از رحمت خدا دور شده است. کبر به اتباع کاری به سرش می آورد که میزان حق، خودش می شود؛ مثلا کسانی که اطرافش هستند اگر هر عیبی هم داشته باشند مهم نیست، آن را می پوشاند؛ چون پیرو او هستند ولی کسانی که تابعش نیستند، اگر خیلی هم افراد خوبی باشند، بدترین هستند؛ چون با او نیستند. عیب اطرافیان و حسن دیگران را نمی بیند؛ چون چشم حق بینش پوشیده شده است.
تعصب در عالم نااهل
در «رسائل» شیخ در باب «حجیت خبر واحد» روایت مفصلی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل می نماید در باب علما و فقها. امام علیه السلام نشانه عالم سوء که زیانش برای مسلمین زیاد است را بیان می فرماید از آن جمله از نشانه هایش «تعصب» است. هر کس پیرو او شد بزرگش می کند هر چند فاسق باشد و برعکس، اگر کسی با او سر و کار نداشت و آدم خوبی هم بود به او اعتنایی ندارد.
هر کس در هر طبقه ای، ریاستی پیدا کرد، به این بلا مبتلا شده و باید کاری کند تا نجات یابد. کسی که عاقل است از ریاست فرار می کند تا ناچار نشود آن را بپذیرد.
قصد خدمتگزاری با ریاست طلبی دو تا است
البته مغالطه نشود، در اسلام حاکم لازم داریم، قاضی می خواهیم، استاندار و شهردار می خواهیم؛ مقصود این است که ریاست را نخواهد ولی اگر برایش پیش آمد بخواهد خدمتگزار باشد. نخواهد استاندار باشد بخواهد استان اداره کن و خدمتگزار مردمان و مسلمانان باشد، خطر درخواست و طلب خود شخص است که باید ریاست نخواهد.