اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

خضوع در برابر احسانهای خداوند

این رشته فکر را باید دنبال کنیم. در تشریح بدن، زیاد مطالعه کنید، تفکر کنید، آن وقت بگویید: (...تبارک الله احسن الخالقین).(63)
در عین حالی که آدمی این چیزها را می فهمد، عقل می گوید باید در برابر چنین آفریدگار دانا و توانایی خاضع باشیم.
بزرگان گفته اند و درست گفته اند: «الانسان عبید الأحسان؛ آدمی برده نیکی است»، اگر کسی به او احسان کرد، به حسب فطرتش او را دوست می دارد و در وجدانش برای او خاضع می گردد. اگر کسی این معنا را متوجه شود که غرق در احسان خداوندی است و جز نعمت خدا چیزی نیست، چقدر برای حق خاضع می گردد.

پیش از زوال نعمت، آن را بشناسیم

چند سال قبل، گوشهایم چرک کرده بود و چند روز چیزی نمی شنیدم، به ناچار نزد دکتر گوش رفتم، آن را پاک نمود، پس از آنکه شستشو کرد، نخستین صدایی را که شنیدم، شادی فوق العاده ای به من دست داد، گفتم خدایا! چه نعمتی بزرگ به من داده بودی و من التفات نداشتم. بدبختی آدمی در این است که تا نعمتی از او گرفته نشود، قدرش را نمی داند، امیدوارم شما منتظر نباشید نعمت را از شما بگیرند تا نعمت شناس شوید.
نعمت «زبان» که اگر نطق گرفته شود، معلوم می شود چه نعمتی است، چقدر باید با آن یاد خدا کنی، «الله اکبر» بگویی، تا آخر عمر خدا را فراموش نکنی، کفور نباشی، کار این بشر به جایی می رسد که گاهی منکر خدا می شود، مانند چهارپایان از نعمتهای خدا بهره می برد، بدون اینکه نعمت شناس باشد.(64)
خدایی که این همه نعمتهای داخلی و خارجی، مادی و معنوی عنایت فرموده، زمین و آسمان و کرات را مسخر بشر کرده است، نباید سپاسگزارش باشد؟ همین شکر تو را به مقامات و کمالات می رساند.
شنیده می شود که بعضیها می گویند: «خداوند به عبادت یا شکر ما نیاز ندارد»، این درست است اما تو نیاز داری و برای خودت هست: «انسان) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده، و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است».(65) یعنی عملش به خودش باز می گردد خواه خوب باشد یا بد. اگر شاکر شد، در جهات انسانی افتاد، از ملائکه برتر می شود، خداوند سپاسگزار است، جزای نیک می دهد. و اگر نکردی، بر علیه خودت است و آخرش خدا می داند از کجا سردرآوری. امید است خداوند همه را یاری فرماید تا به منزل مقصود که لقاء الله است، برساند.

جلسه پنجم: حکمت الهی در سرتاسر بدن

(فلینظر الإنسن مم خلق خلق من ماء دافق یخرج من بین الصلب و الترائب إنه علی رجعه ی لقادر).(66)