چهارده سوگند برای اهمیت تهذیب نفس
تهذیب نفس یعنی آزاد ساختن آن، یعنی نفس را از قید هواها و هوسها رهانیدن.
در هیچ مطلبی در قرآن مجید اینگونه تأکید نشده، چهارده سوگند در سوره شمس یاد می فرماید: (والشمس و ضححا ... قد أفلح من زکها و قد خاب من دسها)(27) از بس مهم است خداوند به موجودات عظیم و مخلوقهای بزرگ خود سوگند یاد می کند آن وقت، مطلبش را بیان می فرماید که هر آینه کسی تزکیه نفس کرد، رستگار شد و در دنیا و آخرت، سعادتمند و دارای حیات طیبه است. وای بر کسی که نفسش را مهار نکند بلکه او را رها ساخته به هر شهوتی روی آورد تا به جایی برسد که دیگر نتواند آن را لجام نماید.
پس باید سعی کنیم خودساز شویم، اهمیت دهید حقایق را، سعی کنیم انسان شویم، از بی بند و باری بیرون آییم، آنچه می گوییم به کار بندیم. و خلاصه بحث امروز این شد که باید رشته تفکر را در مبدأ آفرینش خود فراموش نکنیم تا علاوه بر آشنایی به علم و قدرت خداوند، از غرور و خودبینی خویش نیز بکاهیم.
جلسه دوم: لزوم تفکر در خلقت انسان
(فلینظر الإنسن مم خلق خلق من مآء دافق یخرج من بین الصلب و الترائب إنه علی رجعه ی لقادر).(28)
قوه عقل برای تعقل و اندیشه
رشته بحث در لزوم تفکر بود. هر قوه ای که خدای تعالی در بشر قرار داده است، برای غایت و نتیجه است و لازم است هر شخصی، آن قوه را به کار بیندازد. وگرنه مسئول است و خودش را از خیرات و برکاتی که توسط آن قوه به او می رسد، محروم کرده است. قوه عاقله، تعقل و تفکر، بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشر داده است و بزرگترین امتیاز انسان از حیوان است.
در قرآن مجید که می فرماید: «هر آینه انسان را گرامی داشتیم»(29)، به اعتبار همین قوه عاقله است که اگر انسان آن را به کار انداخت، به آن سعادتی که برایش آفریده شده می رسد وگرنه آن قوه، خشکیده و از بین می رود و در نتیجه، گاهی انسان تا اسفل السافلین نیز می رسد.
در سوره «تبارک» راجع به اینکه چرا این بشر جهنمی می شود، از قول اهل جهنم این گونه می فرماید: «گفتند اگر ما گوش به اندرز می دادیم یا تعقل و تفکر می کردیم، از اهل دوزخ نمی شدیم».(30)
«فلینظر» یعنی حتما باید بشر تفکر کند که از چه آفریده شده تا به برکت این تفکر، خدای خود را بشناسد و بفهمد چگونه از قطره آبی گندیده، چنین دستگاههای عظیمی آفریده است. از نطفه به علقه و سپس مضغه و پس از آن، استخوان و صورت بندی، آن گاه گوشت بر آن می روید و خداوند پس از تکمیل، نفس ناطقه و روح را به آن افاضه می فرماید. و انسان وقتی به این عالم آمد و به حد عقل رسید، لازم است فکر کند که من چه بودم و چه شدم.