اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

تلافی به مثل در محدوده شرع

در برابر ناسزایی که انسان می شنود باید یکی از این سه کار را انجام بدهد: اول اینکه عفو کرده و اصلا سکوت اختیار نماید، دوم اینکه: دفع به احسن کند که این از اولی بهتر است یعنی به نیکی پاسخ دهد. اگر نمی تواند راه سوم را بگیرد و آن تلافی به مثل است البته در محدوده شرع مقدس؛ مثلا منحصرا راجع به دشنام و ناسزا به شخص خودش می تواند آن را به طرف برگرداند؛ مثلا اگر طرف گفت احمق! می تواند برگردد و بگوید احمق خودت هستی. اما نسبت به پدر و مادر یا برادرش، این حق را ندارد که به پدر و مادر یا برادر طرف برگردد و ناسزا بگوید.
قرآن مجید می فرماید: «کسی که به شما تجاوز کرد پس به او تجاوز کنید به مقداری که به شما ستم روا داشته است».(121) نه بیشتر، اگر دو تا فحش دادی در برابر یک فحش، این تجاوز است.
در برابر «قذف» هیچ تلافی نیست؛ یعنی اگر کسی به طرف نسبت زنا یا لواط داد یا به یکی از بستگانش، نمی شود طرف هم برگردد و به او نسبت آن چنانی را بدهد و یا به یکی از بستگانش، بلکه می تواند در محکمه حاکم شرع از او دادخواهی نماید تا پس از اثبات قذف، مطابق دستور شرع، قاذف حد بخورد.(122)
لذا خطر اینجاست که در حال خشم کنترل زبان از دست برود و بیش از آنچه سزاوار است و بگوید و مسؤولیت الهی پیدا کند؛ در عین حال می شود ناسزایی در برابرش گفت که قذف و دروغ و تهمت نباشد و از میزان بیرون نرود.
زبان به آسانی می جنبد و برای خودش خرمنها آتش تدارک می بیند و چیزی هم جلوش را نمی گیرد مگر خوف از خدا.
بنابراین، وقتی تجاوز زبانی شد طرف باید عفو کند یا دفع به احسن کند یا اگر می خواهد تلافی کند چیزی بگوید که برایش مسؤولیت ایجاد نکند مثلا در برابر قذف او بگوید ای جاهل! ای نافهم!

وقار و آرامش در برابر حمیت جاهلیت

اینجا به آیه ای از سوره فتح اشاره می کنیم: «هنگامی که کافران در دلهایشان عصبیت؛ آن هم عصبیت جاهلانه پروراندند (که نگذاشتند در عهدنامه صلح حدیبیه کلمه بسم الله و رسول الله بنویسند و مؤمنان را بر سر حمیت و غیرت ایمانی آوردند) پس خداوند وقار و اطمینان خاطر بر رسول خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را با کلمه (اخلاص و مقام) تقوا همراه فرمود که آنان سزاوارتر (از دیگران) به این مقام بوده و اهلیت آن را داشتند و خداوند به هر چیزی بسیار داناست».(123)
مشرکین و کفار که خشمهای شیطانی و حیوانی داشتند، تعصبهای جاهلانه و حمیت که قبلا گفتیم در عرب بیشتر از دیگران بوده و مطابق روایت ذکر شده موجب هلاکت آنان می شود، حمایت از باطل و ملی گرایی، قومیت و آن نخوت و غروری که در آنان است موجب حمایت از شعار باطل قومیتشان می شود.
می فرماید کفار تعصب جاهلیت در دلشان جایگزین بود، خداوند هم در برابر آنان به پیغمبرش و هر کس که تابع پیغمبر بود، سکینه و اطمینان می دهد که در برابر آنان، وقار و اطمینان را از دست ندهند، آنان هم خشم بیجا نکنند و موجب فساد بیشتر نشوند. ملازم و همراه با پرهیزگاری باشند به واسطه خشم بیجا در برابر کفار، آنان نیز به حرام نیفتند با تجاوز از حد از جاده تقوا بیرون نروند.

صلحنامه حدیبیه پیغمبر(ص) با مشرکین

شأن نزول آیه در واقعه صلح حدیبیه است به شرحی که در تواریخ اسلامی ذکر شده و از بحث ما خارج است، وقتی بنا شد صلحنامه بنویسند از طرف مشرکین قریش، «سهیل بن عمرو» به عنوان نماینده مسؤول امضا و بستن پیمان گردید، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متن قرارداد و صلح را انشاء می فرمود و امیر المؤمنین علیه السلام نیز می نوشت.
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بنویس بسم الله الرحمن الرحیم.» امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نوشت. سهیل گفت: «ما رحمان و رحیم را نمی شناسیم و از پدرانمان هم چنین چیزی به ما نرسیده است». برخی از مسلمانان در مقام اعتراض برآمدند که خیر، حتما باید این جمله نوشته شود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خوب! چه بنویسیم؟ سهیل گفت آنچه تا کنون مرسوم ما بوده و آن «بسمک اللهم» بوده است یعنی: «به نام تو ای خداوند»، حضرت فرمود: ای علی! آن را پاک کن و بنویس: «بسمک اللهم»، اینها چیز مهمی نیست که به واسطه آن درگیری واقع شود و اصل صلح - که فعلا به صلاح اسلام و مسلمین است - به هم بخورد، به جای این کلمه، کلمه دیگر چه ضرری دارد، مقصود این است که به نام خدا شروع شود حالا به هر تعبیری که می خواهد باشد، آنان حمیت شیطانی دارند لذا خدا به مسلمین سکون رحمانی داد تا تحمل نمایند.