تجاوز خشم در مرحله دل
خشم زاید از حد نسبت به قلب آن است که اگر کسی نسبت به دیگری ستمی کرد، طرف حق ندارد بغض و کینه ای از او در دلش جا دهد و بنا بگذارد از او انتقام بگیرد و منتظر مرگش باشد، منتظر باشد تا آخر عمر به او صدمه بزند تا از ناراحتی او خوشحال گردد بلکه باید یکی از این سه کار را بکند یا عفو یا دیه و یا قصاص نماید، دیگر حق ندارد بغضش را به دل بگیرد و حسدش را در دل جا دهد، «اضمار السوء» از گناهان است یعنی در دلش برای مسلمانی بدی را قصد داشته باشد. جا دادن خشم در دل، گناه است.
نگویید زورش به خودش نمی رسد، بلکه با تمرین و عمل کردن به دستورات شرع مقدس، جلو این گناهان قلبی را باید گرفت و ما این مطالب و راه اصلاح و تمرین آن را در کتاب «قلب سلیم» نوشته ایم به آنجا مراجعه شود.
جلسه یازدهم: حسد، سلامتی جسم را از بین می برد
بحث ما به «افراط در خشم» رسید که به حقد و حسد تعبیر می شود. باید مبدأ حقد و حسد را بفهمیم و خود را از آن نگه داریم، این بیماری از سرطان نسبت به روان بدتر است. از همان اول، شخص باید خودش را از آن نگه دارد که مبتلا به این بلای خانمانسوز نشود. مبدأش خشمهای بی مورد و زاید از حد است که نمونه هایی از آن ذکر شد و مثل اینکه دیگری که همکارش هست پیشرفت کند، خشمناک و ناراحت شود، رقیبش رئیس شد و او عقب ماند، خشمناک شود که چرا رقیبش پیش افتاد. این خشم سبب حقد می شود و مادام العمر مبتلا به حسد می گردد: مرتبا آرزو می کند این مقام از او گرفته شود و امید سقوطش را دارد، خودش را می خورد و آرزو می کند که نیست شود، این حالت حسد برای جسد و روان حاسد بسیار مضر است، از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه است که حضرت می فرماید: «شگفت است کسانی که حسد می ورزند، از سلامتی بدنهایشان چگونه غافلند»،(129)
و راستی حسد، سلامتی تن را نیز از بین می برد.
و نیز می فرماید: «سلامتی بدن به واسطه کمی حسد است».(130) یعنی از موجبات سلامتی بدن، نداشتن یا کم داشتن حسد.
سر طبیعی آن این است که نفس آدمی، صدها کار باید انجام دهد که یک رشته از آن اداره بدن و حفظ قوای آن است، پس اگر آدمی حالت حقد و حسد داشته باشد، حواسش در محسودش هست و نفسش به آن سرگرم و ناراحت است، لذا در سایر شؤون، کمبودی پیدا می کند، حتی در هضم غذا تأثیر می گذارد.
اثر آزادی روان در هضم غذا
شنیده اید و شاید تجربه هم کرده باشید هنگامی که شخصی خشمناک است، میل به خوراک ندارد و اگر خوراک هم بخورد، با بی میلی همراه است. یا اگر در اثنای خوردن، اوقات تلخی پیش آید، به اصطلاح بدخوراک می شود، خوراکش درست هضم نمی شود. مثلی است در میان مردم در این زمینه که می گویند: «خوراک برایم زهرمار شد» یعنی دیگر گوارا نبود بلکه فاسد گردید. نفس آدمی اگر نشاط داشته باشد، کارهایش را درست انجام می دهد وگرنه خوراکش را نیز درست هضم نمی کند و بدن هم مریض می شود.
هر کس حسد دارد، توقع سلامتی بدنش را نیز نداشته باشد. بسیاری از بیماریها در نتیجه حسد است. هر کس سالم از حسد باشد، از این جهت بدنش نیز سالم است.