اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

ملکه و خوی یک دفعه پیدا نمی شود

این مطلب را نیز یادآوری نمایم که خوی یعنی ملکه چیزی نیست که یک دفعه پیدا شود بلکه با تکرار افعال و اقوال پدید می آید. کسی که گفتار و کردارش مطابق حیوان شد پس از مدتی حیوانی از کار در می آید. به زبان ساده تر: اگر درندگی را با زبان و دست و پا شروع کرد و به دیگران آزار و ستم رسانید، این گفتار ناشایست در باطنش اثر می گذارد و پس از مدتی او را چون سگی در می آورد. گفتیم که آدمی غیر این گوشت و پوست است، حقیقتش که نفس ناطقه باشد با خویها مختلف شکل می گیرد اگر هم افعال و اقوالش را با میزان شرع، تطبیق داد، با گذشت مدتی انسان می شود.
بدون زحمت، کسی به مقام آدمیت نمی رسد، اگر کسی چنین پندارد که بدون ریاضت می تواند ملکات زشت و حیوانی رااز خودش بزداید و به ملکات رحمانی آراسته گردد، خیال خامی بیش نیست. سنت خداوند و دستگاه آفرینش انسانی بر این قرار گرفته که انسان به اختیار خودش باشد، سبب حیوان شدن و آدم شدن به دست خودش باشد، جهات حیوانی را به تدریج کم نماید و سعی کند اعضا و جوارحش در جهات انسانیت بیفتد تا ذات و حقیقتش نوری شود که مصدر خیرات باشد و نیکیها از او تراوش نماید و مورد برکات گردد و مردمان از او بهره مند شوند.

علی(ع) هم ریاضت می کشد

به این جمله از خطبه همام نهج البلاغه مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام دقت کنید که حضرت می فرماید: «پرهیزگاران کسانی هستند که از آنان خیر امید داشته و شر ایشان بازداشته شده است».(78)
مردمان به خیر امیدوار و از شرشان درامانند. کسی که ریاضت کشید و انسان شد، نشانه اش این است که دیگر زیانی از او به مردم نمی رسد، مردم از دستش راحتند بلکه امید هر خیری نیز از او دارند.
کسی گمان نکند به سادگی و با عبادتهای ظاهری، از نماز و روزه و حج که برخی هم بدون مغز باشد به جایی می رسد؛ یعنی آدم می شود، چیزی که آدم می کند این است که جهات حیوانیت را تقویت نکند، زبان را کنترل کند، اگر زبان رها باشد، آخرش حیوان درنده ای می شود.
جمله دیگری در این زمینه از امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کنم(79) می فرماید: «من نفسم را ریاضت می دهم، آن را ادب می کنم و حفظ می کنم تا فردای قیامت در امان به محشر وارد شوم». شما هم که شیعه علی علیه السلام هستید، باید همان روش را دنبال کنید تا به راستی شیعه یعنی پیرو باشید.
امروز یکی از خویهای حیوانی را عنوان می کنم تا آن را خوب بشناسیم و بعد در مقام عمل از آن پرهیز کنیم و در مقابلش به خوی انسانی بپردازیم.

خشم از خویهای حیوانی

«خشم» از جهت حیوانیتی که انسان دارد، امری است طبیعی و آن از احساس ناملایم از دیگری، یا چیزی در انسان یا حیوان پیدا می شود، وقتی با مانعی در مقصدش برخورد می کند یا خلاف میلی مشاهده می نماید، ناراحت می شود، دشنامی از دیگری شنید یا ستمی به او رفت، حس انتقامی در شخص پیدامی شود و خونش به جوش می آید لذا برخی اوقات رنگش به سرخی می گراید و حرکت خون در چهره اش آشکار می شود آن وقت نفسش تحریک می شود که انتقام بگیرد. حس انتقامجویی در او پیدا می شود، لذا نخست به زبانش خلاف حقیقت می گوید، فحش و ناسزا می دهد و قذف می کند، یا با دست و پا کارهایی انجام می دهد. در آن حال نمی فهمد چه می کند. حال حیوانی است که ملاحظه حق نمی کند و ممکن است به هر باطلی دست بزند؛ درست مثل حیوان، وقتی در خشم فرو می رود، جز انتقام، چیزی نمی داند، گاهی پیراهن خودش را پاره می کند یا چون دسترسی به دیگری پیدا نمی کند، خودش را می زند.
وقتی هم که خشم شدید شد و نتوانست مطابق میلش انتقام بگیرد، گاهی به جوش آمدن خون، او را مبتلا به سکته می کند. می شناسیم بعضی از افراد را که در حال خشم سکته کردند و مردند یا فلج شدند. شخص نماز خوان است اما نماز تنها، او را آدم نمی کند، باید کف نفس کند تا جهت حیوانیش تقویت نشود، گرگ درنده نشود، سگ و گرگ، گوشت و پوست را پاره می کنند؛ اما آدمی در حال خشم، آبروی طرف را می ریزد که بالاتر از ستمهای ظاهری است.