اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

قصد خدمتگزاری با ریاست طلبی دو تا است

البته مغالطه نشود، در اسلام حاکم لازم داریم، قاضی می خواهیم، استاندار و شهردار می خواهیم؛ مقصود این است که ریاست را نخواهد ولی اگر برایش پیش آمد بخواهد خدمتگزار باشد. نخواهد استاندار باشد بخواهد استان اداره کن و خدمتگزار مردمان و مسلمانان باشد، خطر درخواست و طلب خود شخص است که باید ریاست نخواهد.

حضرت داوود از زره فروشی نان می خورد

علاج کبر را باید با تواضع کرد؛ مثلا حضرت داوود پیغمبر ریاست هم پیدا کرد، هم پیغمبر است هم حاکم. در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که ندا رسید: داوود! تو خوب بنده ای هستی ولی از بیت المال ارتزاق می کنی. چهل شبانه روز به درگاه خدا نالید تا زره بافی را به او یاد دادند و آهن را در دستش نرم ساختند. داوود زره می ساخت و از راه زره فروشی معیشت می کرد. مروی است که هر زره را به سیصد درهم می فروخت؛ یکصد درهم آن را انفاق می کرد و یکصد درهم را در بیت المال می گذاشت با یکصد درهم دیگر معیشت می نمود.
همچنین نسبت به فرزندنش «سلیمان» که سلطنت بر جن و انس و طیور و وحوش را داشت، چنین رسیده که از زنبیل بافتن ارتزاق می کرد.

کارگری بزرگان، چاره کبر

از این قبیل روایات فهمیده می شود کسانی که به ریاستی می رسند، اگر در طرز معیشت، خود را با سایر افراد یکنواخت کنند و به تعبیر دیگر: تواضع کنند، جلو کبرشان گرفته می شود و دیگر به خودش نمی بندد که من رئیسم، پشت میز نشینم؛ دیگران باید مقابلم بایستند، مرا با کارگری چکار؟
در روایتی هم امام صادق علیه السلام به محمد بن مسلم از بزرگترین یارانش، دستور فرمود کنار مسجد کوفه طبق خرما بگذارد و بفروشد. با اینکه از افراد سرشناس بود با دل و جان این دستور امام را پذیرفت چون آن را چاره دردش دانست. جلو کبر باید گرفته شود هر چند به «خرما فروشی» باشد.