کبر به مال در نتیجه جهل به واقعیات
عامل نخست «کبر» مال است، اثر طبیعی زیاد شدن ثروت، کبر جاهلانه است. گفتیم که اصل «کبر» از جهل است وگرنه کسی که عاقل باشد و ادراک صحیح داشته باشد، می فهمد که مال، چیزی در ذات آدمی نمی افزاید، اگر میلیاردها دلار داشته باشد با کسی که هیچ ندارد فرقی ندارد. ولی وقت مال زیاد شد، نسبت به فقیر، خودش را صاحب زیادتی می بیند.
روایتی که عرض کرده ام شنیده اید: در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یکی از ثروتمندان نشسته بود، در این هنگام فقیری از مسلمین وارد شد و به عادت اسلامی نزدیک برادر ثروتمندش نشست ناگاه شخص ثروتمند گوشه لباسش را جمع کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او اعتراض کرد که چرا چنین کردی؟
شخص ثروتمند شرمنده شد و عرض کرد با من چیزی است که مرا به کارهای ناروا وامی دارد (نفسم مرا به کبر وامی دارد) من از این خطایم پشیمانم و برای جبرانش نصف تمام داراییم را به این برادر فقیرم می دهم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فقیر فرمود: آیا می پذیری؟ عرض کرد نه؛ زیرا می ترسم بپذیرم و من هم مثل او به انسان فقیری، کبر بورزم.
گاهی به واسطه زیاد شدن مال، جهل هم زیاد می شود خیال می کند چیزی بر ذاتش افزوده شده و نسبت به دیگران به دیده کبر می نگرد.
خطر کبر برای عالم
بدتر از مال، «دانش» است. کسی که معلوماتی اندوخت مثلا از دانشگاه یا مدرسه بیرون آمد به خیال خودش این اصطلاحات را که یاد گرفته یک نوع بزرگی در او پیدا شده که به دیگران به نظر حقارت می نگرد، اگر نسبت به دانش دینی (فقه و اصول مثلا) چنین باشد که وضعش به مراتب بدتر است به خیال خودش «دانایان» وارثین پیغمبرانند(144) راجع به اوست، دیگران باید از او اطاعت کنند. خطر کبر در دانشجویان علوم دینی از دیگران بدتر است؛ چون کبر در دیگران در نتیجه های مادی اثرش آشکار می شود، ولی در رشته دینی، مربوط به جاه و مقام است، تسلط بر مقام است، تسلط بر قلوب است، نفسش می خواهد خودش را جلوه دهد. من از فلانی داناترم به خیالش چند کلمه بیشتر خوانده با آنکه کمتر خوانده فرقی کرده است. اگر نور ایمانی در او به واسطه زیادتی دانش زیاد نشده باشد، با دیگری فرقی نکرده است بلکه آن عوام بی سوادی که به واسطه توجه به بی سوادی خودش عجز و انکساری دارد از آن دانایی که به واسطه دانشش و درس خواندنش مبتلا به کبر و غرور شده به مراتب برتر است مقام مربوط به ایمان و عمل است، علم هم که این قدر اهمیت دارد، علم بالله و الیوم الاخر است، نور قلب است که خشوع می آورد.
من از هر کوچکی کوچکترم
هر کس را بنگرید که در علم پیشرفت کرده باشد در برابر امام علیه السلام همانند قطره است و دریا و اگر خودش هم آدم فهمیده ای باشد حتما اعتراف خواهد داشت. ببینید امام علیه السلام که معدن علم است تمام علوم نزد او است خودش را چه می بیند.
حضرت زین العابدین علیه السلام در دعای عرفه صحیفه سجادیه عرض می کند: و من کمترین و کوچکترین کمها و کوچکها هستم بلکه از ذره هم کمترم(145) امام معصوم علیه السلام می فرماید من از هر کوچکی در درگاه الهی کوچکترم عاجز و ذلیلم. آن وقت کسی که خود را عالم می داند کبر کند من از فلانی بالاترم داناترم. میزان پیش خدا با تقواتر بودن است، کسی که دانشجوی دینی می شود باید از همان اول حد مخلوق، عجز و نیازش را فراموش نکند خودش را برتر از دیگران نداند، نگوید او از عوام است و من از خواص، عام و خاص یعنی چه؟ گروهی از لحاظ عدد بسیار و گروهی اندک، پس آن گروه بسیار بر اندک کبر ورزند؟ آن هم به واسطه اینکه از حیث اصطلاح بر آنها زیادتی دارند؟