اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

من در برابر شما احساس حقارت می کنم

بله، انسان اگر عالم واقعی شد می فهمد که میزان چیز دیگر است، لذا می گوید شاید همین مقلد من، همین مرید من فردا به بهشت برود و من بدبخت به جهنم لذا تواضعش بیشتر می شود و خودش را از همه روسیاه تر می بیند.
در سخنرانی امام خمینی چندی قبل در برابر جوانانی که به جبهه اعزام می شدند فرمود:
«من در برابر شما احساس حقارت می کنم».
این جمله کشف از بیداری دل این مرد بزرگ می کند، شما را که با این ایمان، اخلاص و این گذشت می بینم من حقیرم در برابر این جانفشانی در راه خدا.
اگر این دانشها با تواضع همراه باشد خوب است وگرنه شیطان هم خیلی چیزها بلد بود ولی کبر او را بدبخت کرد. «بلعم باعور» هم دانشمند بود، ولی در برابر موسی، پیغمبر خدا ایستاد. به او گفتند موسی برای بنی اسرائیل، تو هم برای عمالقه و کبرش او را مغرور کرد و بدبخت شد. وای بر شخص روحانی که با کبر باشد، دانشجویان دانشگاه هم همین اند.

شیر را بچه همی ماند بدو

عامل سوم کبر جاه؛ یعنی شهوت و رفعت اجتماعی است. بعضی اوقات به نسب است، نسب موهوم مثل اینکه از فلان قبیله یا فرزند فلان الدوله است به دیگران با نظر حقارت می نگرد، از ازدواج با آنان خودداری می کند؛ چون خودش را برتر می داند.
بعضی اوقات کبر به سیادت است سیادت یعنی آقایی به واسطه نسبت شخص به خاتم الأنبیاست. می بیند خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چگونه است؟ می فرمود من همیشه خاک نشین هستم. ابتدا به سلام را حتی به بچه ها ترک نمی کرد، در حالی که این آقا سید توقع سلام از همه دارد؛ چون سید است کسی که تو از او کسب شرافت سیادت کرده ای چنین است این قدر تواضع داشت، پس افتخار به این بزرگمرد باید همراه با آثار نسب ایشان باشد.

خطرناکترین چیزها برای دل، حب ریاست است

«کبر» به اتباع خطرش زیادتر و سقوط فسادش هم بیشتر است. اگر کسی ریاستی پیدا کرد، هر کس در حد خودش به بلایی مبتلا شده که رهایی از آن سخت است. علوی در او پیدا می شود که روز به روز از بیماری کبرش بیشتر می شود. کبر در همه هست لیکن سبب زیاد شدنش در این شخص فراهم شده بیشتر از آنچه برای دیگران است و تا ساقط نشود رهایش نمی کند.
در اینجا مناسب است حدیثی که در کافی است از امام صادق علیه السلام بخوانم می فرماید: «چیزی برای دلهای مردمان زیان آورتر نیست از صدای پای افراد در پشت سرش».(146) یعنی خوش دارد عده ای پشت سرش راه بیفتند کنایه از اینکه حب ریاست دارد. و دوست دارد عده ای تابعش شوند، علوی پیدا می کند تا جایی که در برابر حق می ایستد. راضی نیست یکی از اتباعش به طرف دیگری برود، می گوید دیگران باید اطاعت مرا کنند، لذا «هر کس طالب ریاست شده هلاک شده و ملعون است».(147) و از رحمت خدا دور شده است. کبر به اتباع کاری به سرش می آورد که میزان حق، خودش می شود؛ مثلا کسانی که اطرافش هستند اگر هر عیبی هم داشته باشند مهم نیست، آن را می پوشاند؛ چون پیرو او هستند ولی کسانی که تابعش نیستند، اگر خیلی هم افراد خوبی باشند، بدترین هستند؛ چون با او نیستند. عیب اطرافیان و حسن دیگران را نمی بیند؛ چون چشم حق بینش پوشیده شده است.