اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

احترام به گور مرده ها نشانه قبول معاد است

در حالات «استالین» پس از مرگش نوشته اند، وقتی که در برخی از مسایل مشکله در می ماند و با مشورت هم حل نمی شد، بر سر قبر لنین می رفت و قدری می ماند تا مشکلش حل گردد، همین شخص مادی، وجدانش گواهی می دهد که مرده، نابود نشده وگرنه چرا بر سر قبرش می رود و از او مدد می طلبد؟ چرا دیگر قبر سرباز گمنام درست می کنند و ادای احترام می نمایند؟ چون وجدانش می گوید خدا دارد، معاد دارد، حیات پس از مرگ دارد، اگر هم وحی نبود، این معنای فطری بشر است.
مشکل اینجاست که چرا این معنای واضح و بدیهی را بیشتر افراد بشر، انکار می کنند؟!
پاسخ این مشکل را آیه ای در سوره قیامت برای ما مشخص فرموده: «این بشر می خواهد در شهوات فرو رود»(74)، لذا هر حقی را نادیده می گیرد، می خواهد ریاست بکند، لازمه اش این است که مسؤولیت را نادیده بگیرد وگرنه، اگر خودش را بنده مسؤول و مقهور بداند، نفس کشیدنش را به دست خدا بداند، آیا دیگر من - من می کند؟ خودبینی و خدابینی با هم تضاد دارند و جمع نمی شوند.
اگر کسی خودش را بنده عاجز خداوند دانست، ممکن نیست خودخواه، ریاست طلب و بخواهد بر دیگران مسلط باشد، لذا چون اراده فجور و شهوات دارد، حق را ولو ظاهر و آشکار هم که باشد پایمال می کند.

هارون و مأمون، امامان را می شناختند

گویند از مأمون پرسیدند: چگونه به حضرت رضا علیه السلام علاقه مند شدی؟ گفت از پدرم این معنا را گرفتم؛ وقتی با پدرم وارد مدینه شدیم، بزرگان به دیدار پدرم آمدند، روزی آقای نحیفی وارد شد، دیدم پدرم پیش رفت و او را در بر گرفت و بالای دست خود نشانید، با کمال ادب با او سخن می گفت و... شب از پدرم پرسیدم این شخص چه کسی بود که آنگونه در برابرش خاضع شدی؟ گفت: او موسی بن جعفر علیه السلام بود. پرسیدم «موسی بن جعفر» کیست؟ گفت: آن کس که بر من و بر تو امام است. گفتم پس تو بر حق نیستی؟ گفت: نه، خلافت حق اوست.
«مأمون» گوید: جسورانه به پدرم گفتم اگر چنین است پس چرا نسبت به او خیال زندان و تبعید داری؟ گفت: «الملک عقیم»، یعنی سلطنت حتی فرزند هم نمی شناسد، اگر مزاحمش بود، او را می کشد و یا چشم پسرش را در می آورد همانطور که این حکایت درباره بعضی از شاهان مثل «نادر» نقل شده است.
غرض آنکه بشر این قدر پست می شود که هر حقی هر چند مانند آفتاب روشن باشد، کنار می زند؛ چون علو می خواهد، برتری می خواهد لذا باید گفت: «فریاد از ریاست».

دنیا دوستی ریشه گناهان

فراموش نمی کنیم هنگامی که در سال گذشته امام امت، حکم ریاست جمهوری را می خواست تنفیذ فرماید تا رئیس جمهور بتواند قانونا و شرعا عهده دار این مقام گردد، فرمود: «حب الدنیا رأس کل خطیئة؛ دوستی دنیا ریشه هر گناهی است».(75)
این اعلان خطر است برای همه، چنین است دوستی دنیا، بلایی به سر بشر می آورد که حاضر است هر حقی را پایمال کند و هر مزاحمی را می خواهد از پیش پا بردارد، این خودخواهی، خودپسندی و خودپرستی، خطرناک است، پس معلوم شد چرا بسیاری از مردم، حق را با این روشنی، انکار می کنند.