اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

قاضی حسود برای قتل امام سعایت می کند!

داستان «ابولیلای قاضی» در زمان حضرت جواد علیه السلام شنیدنی است، قاضی ابولیلا در زمان متوکل عباسی، قاضی القضات و در رأس دستگاه قضائی خلافت به اصطلاح اسلامی آن روز بوده است. مغازه دار نزدیک منزل قاضی، زرقا نامی است و قاضی با این دکاندار رفاقت داشت، روزی به این زرقا رسید در حالی که سخت پریشان بود زرقا پرسید جناب قاضی چرا امروز این قدر ناراحت هستی؟ گفت اگر بدانی در محضر خلیفه چه مصیبتی بر من وارد آمد؟ دزدی را آوردند که سرقتش ثابت شده بود، در اجرای حد از من پرسید چه مقدار از دستش را باید برید، من گفتم در قرآن مجید خداوند می فرماید: «دست دزد را باید برید».(133) و دست را در آیه وضو تا مرفق (آرنج) باید شست(134) لذا دستش را از مرفق باید برید.
خلیفه از قضات دیگر که در مجلس حاضر بودند، پرسید و آنان گفتند از بند دست باید برید؛ چون خداوند دست را در آیه تیمم از مچ شمرده است.(135) خلیفه رو به امام شیعه ها حضرت جواد علیه السلام کرد، حضرت فرمود دیگران پاسخ را گفتند. خلیفه گفت شما هم بفرمایید حضرت مجددا فرمود دیگران گفتند: خلیفه اصرار کرد و به ناچار حضرت فرمود: «باید انگشتان او را برید؛ چون خداوند می فرماید مساجد مال خداست».(136) و مساجد جمع مسجد، جاهایی است که در حال سجده به زمین گذاشته می شود، این دزد وقتی می خواهد نماز بخواند در سجده باید هفت عضوش به زمین برسد؛ دو کفت دستش را که باید به زمین بگذارد نباید قطع شود بلکه باید تنها انگشتهایش را برید تا این را فرمود، خلیفه گفت احسن! مرحبا! و فورا دستور داد مطابق فرموده امام علیه السلام عمل کنند و دست دزد را از انگشتهایش بریدند.
در این وقت مثل اینکه عالم را بر سر من کوبیدند، چگونه جوان 25 ساله را بر من مقدم داشت؟ پریشان شدم و من تا کار خودم را نکنم رها نمی کنم با اینکه می دانم هر کس در قتل این جوان کمک کند به آتش می رود ولی تا او را به کشتن ندهم رها نمی کنم
زرقا گوید او را نصیحت کردم اما او نپذیرفت. روز بعد نزد خلیفه می رود و به طور خصوصی می گوید آیا فهمیدی دیروز چه کردی؟ کسی که قسمت اعظمی از مسلمانان او را امام می دانند، خلیفه بحق پیغمبر می دانند و تو را باطل می شمارند به جای اینکه او را محو کنی، جلوه دادی و تقویت نمودی! آنانی که می گفتند او بر حق است اکنون می گویند دیدید خود خلیفه هم فهمید و گفته او را بر دیگران مقدم داشت، این چه اشتباه سیاسی بود که کردی؟ این قدر در گوش خلیفه خواند که او راضی به قتل حضرت جواد علیه السلام و بالاخره حضرت را مسموم نمود.

علم به واقعیات به خواندن تنها نیست

ببینید دانشمند چقدر در خطر است، مجتهد یا طبیب یا مکانیک یا مهندس، اینها صنعت و فن است و این خطرها را دارند.
و اما آن علمی که این قدر در قرآن و اخبار مدح شده است: «العلماء ورثة الأنبیاء(137) الفقهاء امناء الرسل»(138) نوری است که در دل روشن می شود با تهذیب نفس - آن نور ایمان و علم به واقعیات و حقایق امور - علم به فنای دنیا و بقای آخرت؛ به خواندن تنها نیست بلکه ایمان اصلش نوری است که خداوند افاضه می فرماید و از طرف آدمی آمادگی و زمینه آن افاضه را فراهم ساختن است.

حاسدین زیر بار ولایت فقیه نمی روند

تا اینجا صحبت این شد که حسد مرضی است که از سرطان ضررش در روان و نفس آدمی بیشتر است و در بدن هم مؤثر است و موجب بیماری بدن می شود. الان این خطر در مسلمین هست. بعضی هستند درس خوانده اند، استاد شده اند لیکن حسد آنان را وامی دارد تا در گفته ها و نوشته هایشان به رقیبشان اهانت کنند، تهمت بزنند، حتی با حکومت اسلامی طرف شوند. آخر شما که این حکومت اسلامی را تضعیف می کنید پس چه حکومتی را می پسندید، حکومت بختیار و ازهاری را؟
ولایت فقیه را نمی پذیرید، ولایت چه کسانی را می پسندید؟ چه کسی باید سرپرست مسلمین باشد، آمریکا و محمد رضا را می خواهید؟ ولی امر یعنی زمامدار مسلمین را چه کسی می پسندید؟ شرقی باشد یا غربی؟
حقیقت مطلب این است که حسد آنان را وادار می کند به مخالفت با جمهوری اسلامی برخیزند هر حقی را پایمال می کنند و نادیده می گیرند. الان این حکومت از اول انقلاب تا کنون این همه خدمت و سعی در عمران و آبادی کرده است.
اخیرا جزوه ای را سپاه منتشر کرده که قریب هفتاد مورد از خدمات دولت اسلامی را که از اول پیروزی انقلاب تا کنون انجام داده برشمرده است، هزاران مدرسه و هزاران کیلومتر راه و چقدر بیمارستان و...حدود سی هزار دانشجو در جهاد سازندگی، صمیمانه خدمت می کنند.
آن وقت می بینید همین حسد آنان را وا می دارد تا همه این خدمات را نادیده بگیرند و اطمینان داشته باشید به جایی هم نمی رسند. «الحسود لا یسود» منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که حسود سیادت پیدا نمی کند، به آقایی نمی رسد، هر کس در هر حدی هست حسدش برایش مانعی بزرگ است. حتی در بعضی روایات رسیده «بوی بهشت را هم استشمام نمی کند». بهشت با آدم حسود نمی سازد؛ کسی که دلش پر از حسد است، چطور در بهشت به او خوش می گذرد، وقتی می بینید رقیبش دارای مقام است، بهشت برایش زندان می شود، دلش خوش نمی شود.
هم اکنون حاسدین این حکومت، شب و روز منتظر سقوط حکومتند. وقتی می بینند روز به روز اساس این جمهوری اسلامی جوان، محکم تر می شود، رزمندگان عزیز در جبهه جنگ چگونه جان فشانی می کنند، نصرتهایی که خدا می فرماید، آتش حسدشان بیشتر می شود، لذا می بینید تا فتح تازه ای می شود فوری آنان در داخل آشوب می کنند.