تعصب در عالم نااهل
در «رسائل» شیخ در باب «حجیت خبر واحد» روایت مفصلی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل می نماید در باب علما و فقها. امام علیه السلام نشانه عالم سوء که زیانش برای مسلمین زیاد است را بیان می فرماید از آن جمله از نشانه هایش «تعصب» است. هر کس پیرو او شد بزرگش می کند هر چند فاسق باشد و برعکس، اگر کسی با او سر و کار نداشت و آدم خوبی هم بود به او اعتنایی ندارد.
هر کس در هر طبقه ای، ریاستی پیدا کرد، به این بلا مبتلا شده و باید کاری کند تا نجات یابد. کسی که عاقل است از ریاست فرار می کند تا ناچار نشود آن را بپذیرد.
قصد خدمتگزاری با ریاست طلبی دو تا است
البته مغالطه نشود، در اسلام حاکم لازم داریم، قاضی می خواهیم، استاندار و شهردار می خواهیم؛ مقصود این است که ریاست را نخواهد ولی اگر برایش پیش آمد بخواهد خدمتگزار باشد. نخواهد استاندار باشد بخواهد استان اداره کن و خدمتگزار مردمان و مسلمانان باشد، خطر درخواست و طلب خود شخص است که باید ریاست نخواهد.
حضرت داوود از زره فروشی نان می خورد
علاج کبر را باید با تواضع کرد؛ مثلا حضرت داوود پیغمبر ریاست هم پیدا کرد، هم پیغمبر است هم حاکم. در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که ندا رسید: داوود! تو خوب بنده ای هستی ولی از بیت المال ارتزاق می کنی. چهل شبانه روز به درگاه خدا نالید تا زره بافی را به او یاد دادند و آهن را در دستش نرم ساختند. داوود زره می ساخت و از راه زره فروشی معیشت می کرد. مروی است که هر زره را به سیصد درهم می فروخت؛ یکصد درهم آن را انفاق می کرد و یکصد درهم را در بیت المال می گذاشت با یکصد درهم دیگر معیشت می نمود.
همچنین نسبت به فرزندنش «سلیمان» که سلطنت بر جن و انس و طیور و وحوش را داشت، چنین رسیده که از زنبیل بافتن ارتزاق می کرد.