اخلاق اسلامی
نویسنده : آیت الله دستغیب
ستم ابتدایی را تحمل نکنید
ضمنا این جمله را نیز یادآور شوم اینکه قرآن مجید می فرماید: (لا تظلمون ولا تظلمون)(127)؛ یعنی: «ستم نکنید و زیر بار ستم نیز نروید»، راجع به ستم ابتدایی است؛ یعنی اگر کسی خواست شما را بزند، کسی نگفته خودت را بگیر تا بزند بلکه حق نداری چنین کنی و یا کسی خواست شما را بکشد، نباید بایستی تا بیاید و راحت شما را بکشد، در این صورت به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام چنین شخصی قاتل خودش هست(128)؛ چون از خودش دفاع نکرده با اینکه می توانست مانع کشته شدن خود گردد.
می گویند اگر کسی تو را زد و به تو ستم کرد آن وقت به جای تلافی، از او درگذری بهتر است؛ در عفو لذتی است که در انتقام نیست.
در تفسیر آیه (...وأن تعفوا أقرب للتقوی...) ذکر شده که در باب قصاص اگر کسی به دیگری زخمی زد، بین سه چیز اختیار دارد یا عفو کند، یا دیه بگیرد یا قصاص نماید. قصاص باید در حضور حاکم شرع باشد؛ زیرا مقدار زخم را مشخص می کنند اگر سر سوزن از زخمی که خورده بیشتر شد باید انتقام بگیرد؛ یعنی حکایت قنبر غلام امیر المؤمنین علیه السلام می شود که یک نفر را حد زد، یک تازیانه بیشتر زد، البته از روی سهو بود نه عمد، حضرت فرمود باید قنبر یک تازیانه بخورد و از دست همان شخص یک تازیانه خورد.
چون قصاص به نحو تساوی مشکل است، عفو و گذشت به تقوا نزدیکتر است. به هر حال، اگر عفو کند بهتر است وگرنه دیه بگیرد و در مرحله سوم اگر خواست قصاص کند باید کاملا تساوی را رعایت نماید که مکررا گذشت.
پس اگر کسی یک سیلی به شما زد، شما نمی توانید دو تا به او بزنید و در کیفیت نیز اگر یک سیلی زد و جایش سرخ شد، شما نمی توانید طوری بزنید که جایش سیاه گردد و اگر شد نسبت به زایدش باید دیه بپردازید.
می بینید چقدر خلاف از ما سر زده است از همان اول باید آدمی خودش را کنترل کند، کلمة التقوی ملکه اش شود، اشاره ای هم نسبت به تجاوز خشم در مرحله قلب کنم.
تجاوز خشم در مرحله دل
خشم زاید از حد نسبت به قلب آن است که اگر کسی نسبت به دیگری ستمی کرد، طرف حق ندارد بغض و کینه ای از او در دلش جا دهد و بنا بگذارد از او انتقام بگیرد و منتظر مرگش باشد، منتظر باشد تا آخر عمر به او صدمه بزند تا از ناراحتی او خوشحال گردد بلکه باید یکی از این سه کار را بکند یا عفو یا دیه و یا قصاص نماید، دیگر حق ندارد بغضش را به دل بگیرد و حسدش را در دل جا دهد، «اضمار السوء» از گناهان است یعنی در دلش برای مسلمانی بدی را قصد داشته باشد. جا دادن خشم در دل، گناه است.
نگویید زورش به خودش نمی رسد، بلکه با تمرین و عمل کردن به دستورات شرع مقدس، جلو این گناهان قلبی را باید گرفت و ما این مطالب و راه اصلاح و تمرین آن را در کتاب «قلب سلیم» نوشته ایم به آنجا مراجعه شود.
جلسه یازدهم: حسد، سلامتی جسم را از بین می برد
بحث ما به «افراط در خشم» رسید که به حقد و حسد تعبیر می شود. باید مبدأ حقد و حسد را بفهمیم و خود را از آن نگه داریم، این بیماری از سرطان نسبت به روان بدتر است. از همان اول، شخص باید خودش را از آن نگه دارد که مبتلا به این بلای خانمانسوز نشود. مبدأش خشمهای بی مورد و زاید از حد است که نمونه هایی از آن ذکر شد و مثل اینکه دیگری که همکارش هست پیشرفت کند، خشمناک و ناراحت شود، رقیبش رئیس شد و او عقب ماند، خشمناک شود که چرا رقیبش پیش افتاد. این خشم سبب حقد می شود و مادام العمر مبتلا به حسد می گردد: مرتبا آرزو می کند این مقام از او گرفته شود و امید سقوطش را دارد، خودش را می خورد و آرزو می کند که نیست شود، این حالت حسد برای جسد و روان حاسد بسیار مضر است، از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه است که حضرت می فرماید: «شگفت است کسانی که حسد می ورزند، از سلامتی بدنهایشان چگونه غافلند»،(129)
و راستی حسد، سلامتی تن را نیز از بین می برد.
و نیز می فرماید: «سلامتی بدن به واسطه کمی حسد است».(130) یعنی از موجبات سلامتی بدن، نداشتن یا کم داشتن حسد.
سر طبیعی آن این است که نفس آدمی، صدها کار باید انجام دهد که یک رشته از آن اداره بدن و حفظ قوای آن است، پس اگر آدمی حالت حقد و حسد داشته باشد، حواسش در محسودش هست و نفسش به آن سرگرم و ناراحت است، لذا در سایر شؤون، کمبودی پیدا می کند، حتی در هضم غذا تأثیر می گذارد.