اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

جلسه ششم: معنای انقلاب فرهنگی

(هوالذی بعث فی الأمیین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایته ی و یزکیهم و یعلمهم الکتب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلل مبین).(76)
چندی قبل از طرف امام امت، موضوع «انقلاب فرهنگی» عنوان شد و مدتی هم در سانه های گروهی و مطبوعات، مورد بحث و تفسیر قرار گرفت، چون مراد امام برای برخی درست روشن نشده، بنده پیش از عنوان بحثهای اخلاق، این مطلب را روشن می نمایم.
منظور از انقلاب فرهنگی نه این است که درسهای متداول در دانشگاهها و مدارس، از قبیل فیزیک و شیمی، مهندسی و طب و غیره متوقف گردد و دیگر کسی دنبال تحصیل این علوم نرود، یا طلاب علوم دینی، فقه و اصول نخوانند بلکه برنامه های تحصیلی باید کاملا برقرار و کاملتر و بهتر تحصیل شود، ما نیاز زیادی به افراد متخصص داریم، چه در جهات دینی و چه در جهات دنیوی، منتها چیزی که هست این است که باید «آموزش و پرورش اسلامی» در دبیرستانها و دانشگاهها رایج گردد - همان تعلیم و تربیت انسانی - هم در مدارس قدیم و جدید، اگر منحصر به این دانشها و از تهذیب نفس بی بهره بود، بهترین تعبیرات درباره آن، فرمایش قرآن مجید است که می فرماید: (...کمثل الحمار یحمل أسفارا...)(77) مانند الاغی است که بار کتابها را برمی دارد؛ چون باطنش آدم نشده، به همان حال حیوانی باقی مانده، منتها اطلاعاتی به دست آورده است و در حافظه اش معلومات تفسیر یا فقه یا طب و غیره هست، اما در ذات و حقیقتش چیزی جز جهت حیوانیت نیست، اگر به همین حال بمیرد، همان حیوان بلکه بدتر است و همین حالا هم زیانش برای اجتماع زیاد است همانطوری که گذشت و دیگر تکرار نمی کنیم.

تهذیب، دانستن و عمل کردن

یادآوری این مقدمه برای تذکر این مهم بود که همراه با آموزش، باید «پرورش و تهذیب» هم باشد، خویهای حیوانی را بفهمند و از آن بپرهیزند و خویهای انسانی را نیز بدانند و به آن عمل کنند، همراه دانش، عمل هم باشد، تهذیب هم باشد، راه فرار از صفات حیوانی و آراسته شدن به ملکات انسانی را دریابد، آنگاه آن را بر روی خودش پیاده کند نه اینکه به دانش تنها اکتفا نماید.
شرارت سگ نه به اعتبار دست و پا و دندانش می باشد بلکه آن خوی درندگی است که در نهاد او می باشد. در انسان نیز چنین خو و صفاتی موجود است همانطوری که خوی انسانی و ملکی نیز هست، هم می تواند خودش را مانند سگ و گرگی بسازد و هم می تواند به صورت ملائکه درآورد.

ملکه و خوی یک دفعه پیدا نمی شود

این مطلب را نیز یادآوری نمایم که خوی یعنی ملکه چیزی نیست که یک دفعه پیدا شود بلکه با تکرار افعال و اقوال پدید می آید. کسی که گفتار و کردارش مطابق حیوان شد پس از مدتی حیوانی از کار در می آید. به زبان ساده تر: اگر درندگی را با زبان و دست و پا شروع کرد و به دیگران آزار و ستم رسانید، این گفتار ناشایست در باطنش اثر می گذارد و پس از مدتی او را چون سگی در می آورد. گفتیم که آدمی غیر این گوشت و پوست است، حقیقتش که نفس ناطقه باشد با خویها مختلف شکل می گیرد اگر هم افعال و اقوالش را با میزان شرع، تطبیق داد، با گذشت مدتی انسان می شود.
بدون زحمت، کسی به مقام آدمیت نمی رسد، اگر کسی چنین پندارد که بدون ریاضت می تواند ملکات زشت و حیوانی رااز خودش بزداید و به ملکات رحمانی آراسته گردد، خیال خامی بیش نیست. سنت خداوند و دستگاه آفرینش انسانی بر این قرار گرفته که انسان به اختیار خودش باشد، سبب حیوان شدن و آدم شدن به دست خودش باشد، جهات حیوانی را به تدریج کم نماید و سعی کند اعضا و جوارحش در جهات انسانیت بیفتد تا ذات و حقیقتش نوری شود که مصدر خیرات باشد و نیکیها از او تراوش نماید و مورد برکات گردد و مردمان از او بهره مند شوند.