اخلاق اسلامی
نویسنده : آیت الله دستغیب
قوه عقل برای تعقل و اندیشه
رشته بحث در لزوم تفکر بود. هر قوه ای که خدای تعالی در بشر قرار داده است، برای غایت و نتیجه است و لازم است هر شخصی، آن قوه را به کار بیندازد. وگرنه مسئول است و خودش را از خیرات و برکاتی که توسط آن قوه به او می رسد، محروم کرده است. قوه عاقله، تعقل و تفکر، بزرگترین نعمتی است که خداوند به بشر داده است و بزرگترین امتیاز انسان از حیوان است.
در قرآن مجید که می فرماید: «هر آینه انسان را گرامی داشتیم»(29)، به اعتبار همین قوه عاقله است که اگر انسان آن را به کار انداخت، به آن سعادتی که برایش آفریده شده می رسد وگرنه آن قوه، خشکیده و از بین می رود و در نتیجه، گاهی انسان تا اسفل السافلین نیز می رسد.
در سوره «تبارک» راجع به اینکه چرا این بشر جهنمی می شود، از قول اهل جهنم این گونه می فرماید: «گفتند اگر ما گوش به اندرز می دادیم یا تعقل و تفکر می کردیم، از اهل دوزخ نمی شدیم».(30)
«فلینظر» یعنی حتما باید بشر تفکر کند که از چه آفریده شده تا به برکت این تفکر، خدای خود را بشناسد و بفهمد چگونه از قطره آبی گندیده، چنین دستگاههای عظیمی آفریده است. از نطفه به علقه و سپس مضغه و پس از آن، استخوان و صورت بندی، آن گاه گوشت بر آن می روید و خداوند پس از تکمیل، نفس ناطقه و روح را به آن افاضه می فرماید. و انسان وقتی به این عالم آمد و به حد عقل رسید، لازم است فکر کند که من چه بودم و چه شدم.
پدیده بدون پدید آورنده محال است
نخستین تفکر: آیا می شود چیزی خود به خود پیدا شود؟ قطعا هر آفریده شده ای، آفریننده ای دارد.
مرحوم سید بن طاووس در کتاب «کشف المحجه» می فرماید: این معنا، یعنی هر پدیده ای پدید آورنده می خواهد، فطری بشر است. انسان از همان ایامی که به حد تمیز و شعور می رسد، می فهمد هر اثری که فعلیت پیدا کرد و تحقق خارجی یافت، یعنی پیدا شد، حتما پیدا کننده ای دارد.
مثال می زنند که اگر بچه دو - سه ساله، نشسته است و از پشت سرش به طوری که متوجه شما نشود، چیزی جلویش بگذارند، پیش از آنکه بچه به سوی آن شی ء دست دراز کند، به آورنده آن نگاه می کند و به دنبال شخص آورنده می گردد چون می فهمد این چیزی که اینجا نبود و پیدا شد، حتما پدید آورنده ای می خواهد.
این که هر پدیده ای قطعا پدید آورنده ای دارد، فطری و از بدیهیات اولیه است و خصوصیات پدید آورنده از خود پدیده معلوم می شود، اگر پدیده پر از اعمال علم و حکمت باشد، معلوم می شود پدید آورنده اش بسیار دانا، حکیم مطلق و توانای محض است.
اگر کسی بگوید «ساعت» خودش درست شده یا حیوانی آن را درست کرده است، آیا کسی از او می پذیرد؟ بدیهی است ساعتی که این طور منظم کار می کند، چرخهای کوچک و بزرگ به هم متصل و هر کدام کاری را انجام می دهد، حتما دارای سازنده ای است که از علم و قدرت برخوردار می باشد، البته در حد خودش.
دانش و توانایی پدید آورنده از خود پدیده معلوم است اگر انسان در بدن خود دقت کند می بیند از مغز سر تا پنجه پایش یک رگ یا عصب بدون حکمت و فایده وجود ندارد بلکه همه آنها دارای حکمت و مصلحت هستند.
ناخن، برای دفع فضولات و تکیه انگشت
برای نمونه به یکی از دو مورد از اعضا که کمتر به آن توجه داریم، اشاره می نمایم: از جمله اجزای بدن، «ناخن» است که فضولات و زیادتهای غذایی است که مصرف می شود چیزهایی که به درد کار بدن نمی خورد و جزء بدن نمی شود، به صورت مدفوع و موهای بدن و بخش دیگر به صورت ناخن، دفع می گردد. حکمتش چیست؟ این صورت ناخن و این استحکامش برای چیست؟ چندین حکمت برایش ذکر شده، این ناخن با این استحکامش تکیه ای است برای سر انگشت.
همانطور که می دانید، انسان توسط انگشتان دستش خیلی از کارها را انجام می دهد، چیزهایی را که برمی دارد و می گذارد و کم و بیش سنگین است، نیاز به تکیه دارد، فشار به انگشتها می آید، اگر ناخن نباشد و تکیه نداشته باشد، انسان نمی تواند چیز سنگین را بردارد لذا وقتی ناخن خودتان را از بیخ می گیرید، در برداشتن چیزهای سنگین احساس ناراحتی می کنید، حالا ملاحظه کنید این ناخن که یک عضو پیش پا افتاده ای است و مرتبا آن را دور می اندازیم، چقدر خاصیت در آن نهفته است؟!