آرامش را از کف ندهید
مؤمن آن است که «کلمة التقوی» جزء جانش، جزء رگ و پوستش شده است، مؤمن همیشه خدا را حاضر و ناظر می بیند. خودداری دارد، زبانش و چشمش در اختیارش هست و از روی هوای نفس خشم نمی کند، اگر خشم هم بکند برای خدا خشم می کند. اگر انسان در برابر اهانت به شخص، خشم کند حمیت جاهلیت است.
سهیل بن عمرو، به شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اهانت کرد اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خشم ورزی خودداری نمود، این سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است. در برابر خشمهای باطل، نباید سکون را از دست داد و باید همیشه ملازم تقوا بود و نباید در برابر هیچ باطلی، خشم شیطانی و نفسانی داشت. در برخورد با افرادی که دارای حمیت جاهلیت اند باید وقار و سکون بود همانطوری که قرآن مجید در صفات مؤمنین و بندگان رحمان، بیان فرموده است: «هنگامی که نادانان با آنان کشمکش می نمایند، سلام می گویند».(124) «سلام» از سلم است یعنی ما درگیری ندایم، ما مثل شما نادان نیستیم که در برابر یک ناسزای جاهل، چندین ناسزا بگوییم. مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند.(125)
تجاوز از حد خشم در اعضا
مرتبه دیگر از تجاوز از حد در خشم، تجاوز نسبت به اعضاست اگر کسی به شما سیلی زد اینجا نیز یا باید عفو کنید که به تعبیر قرآن مجید بهتر است(126) نگو اگر عفو کردم جرأت می کند که به دیگران نیز تجاوز کند، بسیار پیش آمده است انسان از جنایتکاری در گذشته، شخص جانی شرمنده شده و توبه کرده و کارهایش را اصلاح نموده است. اگر زورش به نفسش برسد وشخص جانی را ببخشد بهتر است تا اینکه انتقام بگیرد؛ زیرا در تلافی کردن باید کاملا رعایت تساوی بشود که بسیار مشکل است لذا عفو به پرهیزگاری نزدیکتر است.
ستم ابتدایی را تحمل نکنید
ضمنا این جمله را نیز یادآور شوم اینکه قرآن مجید می فرماید: (لا تظلمون ولا تظلمون)(127)؛ یعنی: «ستم نکنید و زیر بار ستم نیز نروید»، راجع به ستم ابتدایی است؛ یعنی اگر کسی خواست شما را بزند، کسی نگفته خودت را بگیر تا بزند بلکه حق نداری چنین کنی و یا کسی خواست شما را بکشد، نباید بایستی تا بیاید و راحت شما را بکشد، در این صورت به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام چنین شخصی قاتل خودش هست(128)؛ چون از خودش دفاع نکرده با اینکه می توانست مانع کشته شدن خود گردد.
می گویند اگر کسی تو را زد و به تو ستم کرد آن وقت به جای تلافی، از او درگذری بهتر است؛ در عفو لذتی است که در انتقام نیست.
در تفسیر آیه (...وأن تعفوا أقرب للتقوی...) ذکر شده که در باب قصاص اگر کسی به دیگری زخمی زد، بین سه چیز اختیار دارد یا عفو کند، یا دیه بگیرد یا قصاص نماید. قصاص باید در حضور حاکم شرع باشد؛ زیرا مقدار زخم را مشخص می کنند اگر سر سوزن از زخمی که خورده بیشتر شد باید انتقام بگیرد؛ یعنی حکایت قنبر غلام امیر المؤمنین علیه السلام می شود که یک نفر را حد زد، یک تازیانه بیشتر زد، البته از روی سهو بود نه عمد، حضرت فرمود باید قنبر یک تازیانه بخورد و از دست همان شخص یک تازیانه خورد.
چون قصاص به نحو تساوی مشکل است، عفو و گذشت به تقوا نزدیکتر است. به هر حال، اگر عفو کند بهتر است وگرنه دیه بگیرد و در مرحله سوم اگر خواست قصاص کند باید کاملا تساوی را رعایت نماید که مکررا گذشت.
پس اگر کسی یک سیلی به شما زد، شما نمی توانید دو تا به او بزنید و در کیفیت نیز اگر یک سیلی زد و جایش سرخ شد، شما نمی توانید طوری بزنید که جایش سیاه گردد و اگر شد نسبت به زایدش باید دیه بپردازید.
می بینید چقدر خلاف از ما سر زده است از همان اول باید آدمی خودش را کنترل کند، کلمة التقوی ملکه اش شود، اشاره ای هم نسبت به تجاوز خشم در مرحله قلب کنم.