اخلاق اسلامی

نویسنده : آیت الله دستغیب

روز نماز جمعه، روز عزای دشمن

در ایام هفته چقدر تبلیغات مسموم بر علیه روحانیت می کنند و خیال می کنند دیگر مردم از آنان زده شده اند، ناگاه روز جمعه صفهای فشرده و جمعیتهای میلیونی نمازگزاران تشکیل می شود و راستی این نماز جمعه ها تیری است به چشم این حسودان بدبخت که نتیجه فعالیتشان را برعکس مشاهده می کنند.
روز کارگر یازدهم اردیبهشت به راستی که چشم دشمن را کور کرد، این همه تبلیغات پوچ و توخالی به نفع کارگران عزیز و مسلمان کردند، سنگ طرفداری از زحمتکشان به سینه زدند بلکه آنان را از حکومت اسلامی دلسرد کنند؛ اما در روز کارگر دیدیم که چگونه این قشر زحمتکش، فریب شعارهای توخالی آنان را نخوردند و با راهپیمایی سراسری به اتفاق اقشار دیگر مردم، حمایت خودشان را از جمهوری اسلامی و حکومت عدل الهی اعلام کردند.
هر چه بخواهند نقشه بکشند، کار دست خداست، تقدیرات را او معین می فرماید. هر چه می خواهید زمینه فساد بچینید، مردم روشنتر می شوند؛ هر چقدر آتش فتنه برمی افروزند، خدا آن را خاموش می گرداند(139) خودشان رسواتر می شوند. هم اکنون خیلی از گروه منافقین، روشن شده و استعفای رسمیشان را در مطبوعات منتشر می کنند.

جلسه دوازدهم: علم مانند مال و مقام، کبرآور است

تذکر مهمی که لازم است شما جوانان عزیز از طلاب و دانشجویان در هر رشته که هستید متوجه باشید، خطر مهمی که اگر آن را درنیابید زحمتهایتان هدر می رود و آن خطر «کبر» است. این خطر در همه طبقات است ولی بخصوص در اهل علم. هر علمی، همین معلومات ممکن است سبب کبر بشود که هلاک کننده است. همانطور که ابلیس هلاک شد. و در روایت رسیده که نخستین معصیتی که در زمین شد، کبر بود، آن هم توسط ابلیس. و در اثر همین کبر ساقط شد به قسمی که رجیم و ملعون گردید.
اینک معنای کبر و بعد خطرش و سپس چرا بخصوص اهل علم مبتلا هستند، توضیح داده می شود.
«کبر» آن است که آدمی برای خودش شأن و خصوصیتی خیال کند و استغنا و بی نیازی ببیند. در اثر اینکه چند اصطلاح یا تشریح یاد گرفته، یک نوع بزرگی در خودش ببیند یا مثلا مال فراوانی نصیبش شده، خودش را بی نیاز بپندارد. جاه و مقام پس از علم، بیشتر مورد ابتلای به کبر است، وقتی ریاستی پیدا کرد، یک نوع بزرگی در خودش می بیند.

فراموشی بندگی به واسطه جهل مرکب

خطر «کبر» این است که انسان را از عبودیت می اندازد و در جهل مرکب فرو می برد. جاهل آن است که واقع امر را دیگر ادراک نکند؛ فقط تخیلات خودش را دریابد نه واقعیات را. واقعیات مثلا هر موجودی در هر مرتبه ای که باشد از شخص اول عالم وجود حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم تا آخرین موجودات در تمام مراتب هستی، فقر ذاتی و فقر وصفی و فقر فعلی از مسلمات واقعیه اوست. هر موجودی را که تصور کنید به حسب ذات، نیازمند است، هستیش از خودش نیست، حدوثا و بقاءا.
هر کس فکر کند آیا هستیش در اختیار خودش هست به حسب ذات و تحقق؟ خیر چنین نیست، بلکه بدون اینکه انسان بخواهد حیاتش دادند و بدون خواست او، حیاتش را ادامه می دهند، حتی اگر اسباب مرگ خودش را فراهم کند، تا خدا نخواهد نمی میرد.
نه تنها حیات انسان به دست خودش نیست بلکه مرگش هم به دست خودش نیست. همین سم خوردن و کشته شدنش هم به خواست خداست.
اگر خدا بخواهد با خوردن سم می میرد، ولی اگر نخواست، سم هم بخورد، کارگر نمی افتد.