سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -
عنوان قراردادی : جواهر الحکمه للشباب .فارسی
عنوان و نام پدیدآور : حکمت نامه جوان/محمدمهدی ری شهری ؛ باهمکاری احمد غلامعلی ؛ ترجمه احادیث مهدی مهریزی.
مشخصات نشر : قم: دارالحدیث، 1384.
مشخصات ظاهری : 463 ص.
فروست : مرکز تحقیقات دارالحدیث؛ 87 .حکمت نامه؛ 2.
شابک : 32000 ریال:964-493-016-9
یادداشت : پشت جلد لاتینی شده: Mohammadi reyshahri. Hekmat name Javan.
یادداشت : کتابنامه: ص. [441] - 452؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : جوانان -- احادیث.
موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14.
شناسه افزوده : غلامعلی، احمد، 1348 -
شناسه افزوده : مهریزی، مهدی، 1341 - ، مترجم.
رده بندی کنگره : BP141/5 /ج9 م33041 1384
رده بندی دیویی : 297/218
شماره کتابشناسی ملی : 1219097
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
پیش گفتارجوانی ، بهترین فرصت زندگی برای خودسازی و سازندگی است و جوانان ، ارزنده ترین ذخایر و سرمایه های جوامع انسانی هستند. از این رو ، رشد و بالندگی هر کشور ، در گرو آموزش و پرورش نیروی جوان آن است و موضوع جوانان در تاریخ بشر ، همواره مورد توجّه رهبران فرهنگی، دینی و سیاسی جهان بوده است . یکی از نویسندگان معاصر می نویسد : گِزِنفون، حکیم و مورّخ یونانی (430 355 ق.م) ، دو کتاب راجع به ایران نوشته است که یکی از آن دو کورش نامه است. در این اثر ، شرحی راجع به تربیت جوانان ایران در دوران هخامنشی آورده و از جمله می نویسد: «تقوا و فضیلت به فرزندان خود می آموزند، همان گونه که دیگران خواندن و نوشتن را ... در قوانین ایران ، کوشش می شود که افراد ، تربیتی پیدا کنند که آنان را پیشاپیش ، از دست یازیدن به کارهای ننگین و شرارت آمیز ، باز دارد» ... گزنفون ، یکی از علّت های اقتدار هخامنشیان را که در زمان خود ، بزرگ ترین کشور جهان بودند همین توجّه به تربیت جوانان می داند. (1) در جهان امروز ، که عصر انفجار اطّلاعات است ، از یک سو، دسترس جوانان به انواع آگاهی ها، زمینه رشد دانش و پیشرفت فنّاوری را فراهم کرده است و از سوی دیگر، سوداگران بین المللی و سودجویان سیاسی و اقتصادی ، بیش از دوران های
.
ص: 8
گذشته از سرمایه جوانان ، سوء استفاده می کنند و بدین لحاظ ، پرداختن به مسائل جوانان در جهان امروز ، بیش از گذشته حائز اهمّیت است (1) و در ایران ، به دلیل این که نزدیک نیمی از جمعیت آن جوان اند ، (2) مسئله جوانان ، اهمّیت فوق العاده ای دارد . علاوه بر این، آنچه بر اهمّیت پرداختن به مسائل جوانان ایرانی می افزاید، نقش آنان در پیروزی انقلاب اسلامی است که موجب شده تا جریان های سیاسی و فرهنگی مخالف، به منظور پیشگیری از انتقال فرهنگ انقلاب اسلامی به نقاط دیگر جهان ، برای ایجاد انحراف اخلاقی و سیاسی در جوانان ایرانی برنامه ریزی کنند.
پژوهش های اسلامی درباره جوانانپژوهشگران اسلامی ، از دیرباز به مسائل جوانان پرداخته اند . برای نمونه می توان به کتابی به نام فضل الشُبّان و تقدّمهم علی کثیر من ذوی الأسنان (برتری جوانان و تقدّم آنان بر بسیاری از سالخوردگان) (3) اشاره کرد که در سده های سوم و چهارم هجری تألیف شده است. مانند این نوشتار ، در میان آثار اسلامی ، کم نیست و بخصوص در نیم قرن اخیر ، دانشمندان مسلمان به موازات دیگر پژوهشگران ، نوشته های مفید و
.
ص: 9
سازنده ای را درباره نسل جوان ارائه نموده اند، هرچند با عنایت به نیازهای این نسل در عصر حاضر، آنچه ارائه شده است ، تا نقطه مطلوب ، فاصله دارد.
کتاب شناسی جواناناهمّیت پژوهش درباره جوانان ، سبب شده است که پژوهشگران در زمینه های تعلیم و تربیت، روان شناسی و جامعه شناسی ، صدها مقاله و کتاب درباره ابعاد مختلف مسائل و مشکلات جوانان تهیّه کنند و کثرت منابع در این زمینه ، موجب گردیده است که جمعی به کتاب شناسی این گونه آثار ، همّت گمارند. (1)
بهترین کتاب ها برای نسل جواننسل جوان در عصر حاضر ، احساسات، خواسته ها، نیازها و مشکلات ویژه ای دارد که نسل های گذشته نداشتند . همچنین ، آسیب ها و انحرافات خاصّی جوانان امروزی را تهدید می کند که در گذشته ، تهدید نمی کرد . از این رو ، به گمان ما ، بهترین کتاب ها برای نسل جوان در عصر کنونی ، کتاب هایی هستند که دارای سه ویژگی باشند: 1. بر اساس شناخت دقیق استعدادهای جوانان، تهیّه و تنظیم گردند و پاسخگوی احساسات، نیازها، خواست ها و دغدغه های آنان در زندگی باشند و از آسیب ها و انحرافاتی که نسل جوان را در عصر حاضر تهدید می کند ، پیشگیری نمایند ؛ 2. الگوی عینی برای ارزش های اخلاقی ارائه نمایند ؛ 3. برای جوانان از جذابیّت لازم برای مطالعه ، برخوردار باشند. بهترین جوان شناس ، آفریدگار انسان است . هم اوست که بهتر از هر کس دیگر ، استعدادهایی را که به جوانان عنایت کرده ، می شناسد و نیازهای آنان را می داند و از
.
ص: 10
آسیب هایی که سرمایه جوانی را تهدید می کند ، آگاه است . بنا بر این ، بهره گیری از رهنمودهای قرآن و احادیث اسلامی که ریشه در وحی الهی دارند برای تهیّه بهترین کتاب های مورد نیاز جوانان ، از اهمّیت فوق العاده ای برخوردار است ؛ امّا مسئله اساسی در ارائه رهنمودهای الهی به نسل جوان ، این است چگونه این رهنمودها ، هماهنگ با زمان و مکان ، در هر دوره ای ، از قرآن و سنّت ، استخراج گردد و افزون بر این ، همراه با ارائه الگوی عینی ، جاذبه کافی برای مطالعه نسل جوان داشته باشد . نگارنده ، در نگارش کتاب کیمیای محبّت که بخشی از رهنمودهای اسلامی را ارائه کرد ، (1) تلاش نمود کتابی با همه این ویژگی ها عرضه کند و خوش بختانه آن کتاب ، سختْ مورد استقبال جوانان قرار گرفت .
حکمت نامه جوانکتاب حکمت نامه جوان ، تا آن جا که توانسته ، رهنمودهای قرآن و اهل بیت علیهم السلام را همراه با ارائه الگوهای عینیِ ارزش های دینی و اخلاقی به جوانان ارائه می نماید . امیدوارم که خداوند منّان ، این مجموعه را از جذّابیت لازم برای مطالعه جوانان عزیز ، برخوردار نماید. گفتنی است آنچه در این حکمت نامه آمده ، متن مهم ترین رهنمودهای قرآن و احادیث اسلامی برای جوانان است که شرح آنها ، نیاز به کتاب های مستقل در زمینه های مختلف مسائل جوانان دارد و از این رو ، امید است که این مجموعه ، نه تنها برای جوانان ، بلکه برای پژوهشگران و مسئولان امور تربیتی ، مفید و کارساز باشد . در این جا بر خود لازم می دانم از همه کسانی که در آماده سازی این حکمت نامه با
.
ص: 11
نگارنده همکاری داشته اند ، بویژه فاضل ارجمند آقای احمد غلامعلی و همچنین آقای محمّد نوری که در تهیه پرونده پژوهشی جهت تحلیل ها مرا یاری داد ، صمیمانه سپاس گزاری نمایم . افزون بر این ، زحمات استاد گران قدر حجه الإسلام والمسلمین جناب آقای مهدی مهریزی را که با ترجمه زیبای خود ، فهم آیات و روایات این مجموعه را برای پارسی زبانان میّسر ساخت ، ارج نَهم و از خداوند متعال ، مسئلت دارم که پاداشی درخور فضل خود به همه آنان ، عنایت فرماید. محمّد محمّدی ری شهری 29 بهمن 1382 27 محرّم 1425
.
ص: 12
. .
ص: 13
درآمدحکمت نامه جوان ، ویژه رهنمودهای حکیمانه اسلام برای بهره برداری هرچه بیشتر جوانان عزیز از فرصت گران بهای جوانی است. پیش از هر سخن ، در این باره، باید به این پرسش پاسخ داد که : به چه کسی جوان گفته می شود؟ و جوانی در چند سالگی آغاز می گردد و کی پایان می پذیرد؟
تعریف «جوانی»واژه «جوان» یا «بُرنا» ، در زبان فارسی به معنای هر چیزی است که از عمر آن ، چندان نگذشته باشد ؛ (1) امّا در فرهنگ عربی ، دو تعبیر رایج در مورد جوان وجود دارد ؛ یکی: «فَتی» (2) و دیگری «شاب» . اوّلی، از ریشه «فَتَیَ/ فتو (طراوت و
.
ص: 14
شادابی)» ، (1) و دومی از ریشه «شَبَبَ (شکوفایی و برخورداری از حرارت)» است. (2) نکته قابل توجّه این که نمی توان تعیین کرد که دوران جوانی از کی آغاز می شود و کی پایان می یابد . در این باره آمده است : از نظر حقوقی ، دو دوره سنّی به رسمیت شناخته شده است : طفولیت و بزرگ سالی . در این میان ، دوره نوجوانی و جوانی ، ناشناخته است و به همین دلیل ، نمی توان تعریف دقیقی از نوجوان و جوان ، ارائه نمود . (3) همچنین در کتابی که اخیرا توسّط جمعی از برجسته ترین پژوهشگران حوزه جوانان تهیّه شده ، در تعریف «جوانی» آمده : اصطلاح «جوانی» با توجّه به زمینه آن ، معانی مختلفی دارد . این نکته ، بویژه در مورد این گزارش ، مصداق دارد . در بخش نخست ، «جوانان» به عنوان یک رقم آماری تلقّی می شوند و افرادی را که سن آنها بین پانزده تا 24 سال است ، در بر می گیرند . این تقسیم بندی ، برای سهولت مقایسه انجام شده است ؛ زیرا این گروه سنّی ، گروهی است که در مورد آن ، اطّلاعات قابل دسترس ، تدارک دیده شده اند. در هر حال ، هنگامی که استفاده از اصطلاح «جوان» بر مبنای کشور خاصّی مدّ نظر قرار می گیرد ، محدوده سنّی فوق ، اغلب خیلی کوچک است . برای مثال ، گزارش توسعه انسانی برنامه عمران ملل متّحد در سال 2000م ، برای اردن ، بر این نکته تأکید دارد که: «جوان، کسی است که سن او بین پانزده تا 29 سال باشد» . 4
.
ص: 15
آنچه در گزارش توسعه انسانی برنامه عمران ملل متّحد در تعیین سن جوان آمده ، هماهنگ با روایتی از امام صادق علیه السلام در این باره است که می فرماید:
14495.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إِذا زادَ الرَّجُلُ عَلَی الثَّلاثینَ فَهُوَ کَهلٌ وإذا زادَ عَلَی الأَربَعینَ فَهُوَ شَیخٌ . (1)14494.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در خطبه حجّه الوداع ) هنگامی که سنّ مرد از سی سال گذشت ، «کَهل (میان سال)» است و وقتی که از چهل سال گذشت ، «شیخ (پیر)» نامیده می شود.مفهوم این سخن ، آن است که دوران جوانی با بلوغ ، یعنی پانزده سالگی آغاز می شود و تا سی سالگی ادامه دارد. بر پایه آنچه گذشت ، دوران جوانی را به دوران رشد ، شکوفایی ، شادابی و گرمی زندگی می توان تعریف کرد . بنا بر این ، تعریف دوران جوانی ممکن است در اعصار مختلف تاریخ ، متفاوت باشد ، چنان که شاعر عرب ، در عصری که نیرو و شادابی جوانان طولانی بوده ، سروده است : إذا عَاشَ الفَتی مِئَتَینِ عامافَقَد ذَهَبَ البَشاشَهُ وَ الفَتاءُ . (2) وقتی جوان ، دویست سال عمر کند / خوش رویی و شادابی از بین می رود . بنا بر تعریف یاد شده، می توان گفت جوانی در افراد مختلف نیز متفاوت است و بدین سان ، اختلاف واژه شناسان در تعیین محدوده دوران جوانی نیز قابل
.
ص: 16
توجیه است . (1)
مراحل زندگی از نگاه قرآنقرآن کریم ، مراحل زندگی انسان را از نظر توانمندی به سه دوره ، تقسیم کرده است: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفا وَشَیْبَهً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ. (2) خدا ، همان کسی است که شما را آفرید ، در حالی که ناتوان بودید . آن گاه ، پس از ناتوانی قوت بخشید و سپس ، بعد از توانمندی، ناتوانی [و پیری] قرار داد . او هر چه بخواهد ، می آفریند ، و هم اوست دانای توانا» . دوران های سه گانه زندگی ، در آیه ای دیگر ، چنین آمده است: «ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخا. (3) سپس شما را به صورت نوزادی [از شکم مادر] بیرون می فرستد، تا به کمال نیرومندی خود برسید، سپس تا پیر شوید». دوران جوانی ، همان دوران قوّت و کمال نیرومندی است و تا هر زمان که توانمندی انسان تداوم داشته باشد، جوان خواهد بود. نکته ظریفی که در این جا قابل تأمّل است ، این که اسلام ، در رهنمودهای حکیمانه خود ، رمز تداوم جوانیِ جان و اندیشه را در چهارده قرن پیش به جامعه بشر ، عرضه کرده است.
رمز تداوم جوانیِ جانیکی از برجسته ترین آثار جوانی، شادابی و نشاط است . از نظر اسلام، باورهای صحیح و کردارهای نیک ، رمز تداوم نشاط و شادابی جوانی است . از این رو ، امام
.
ص: 17
علی علیه السلام در تبیین اوصاف شخص باایمان می فرماید:
14492.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَراهُ بَعیدا کَسَلُهُ دائِما نَشاطُهُ . (1)14421.امام صادق علیه السلام :او (مؤمن) را چنان می بینی که کسالت از وی دور، و نشاط او همیشگی است.روزی امام صادق علیه السلام از شخصی به نام سلیمان بن جعفر پرسید که «فَتی» نزد شما کیست؟» . گفت : ما به جوان ، «فَتی» می گوییم.
14419.امام صادق علیه السلام :امام علیه السلام فرمود:أما عَلِمتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ کانوا کُلُّهُم کُهولاً فَسَّماهُمُ اللّهُ فِتیَهً بِإِیمانهِمِ؟! یا سُلَیمانُ! مَن آمَنَ بِاللّهِ وَاتَّقی فَهُوَ الفَتی . (2)14418.امام باقر علیه السلام ( بارها ) مگر نمی دانی که اصحاب کهف ، همگی میان سال بودند، امّا خداوند به سبب ایمانشان ، آنان را «فتیه (جوانان)» نامید؟ ای سلیمان! هر که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه کند ، جوان [واقعی] است».انسان های شایسته ، در دوران پیری ، به رغم ناتوانی قوای جسمانی ، به قوّت اندیشه و شادابی جان آنها افزوده می شود و همان گونه که در کلام علی علیه السلام آمده است:
14421.عنه علیه السلام :إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ . (3)14420.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خردمند ، چون پیر شود، عقلش جوان می گردد.نمونه روشن این گونه سالخوردگان در عصر حاضر، امام خمینی قدس سره است که با اندیشه جوان و جان نیرومند و شاداب خود، نه تنها جوانان ایران ، بلکه جوانان مسلمان را در سطح جهان به خود جذب کرد.
رهنمودهای اسلام درباره جوانانحکمت نامه جوان ، رهنمودهای حکیمانه قرآن و احادیث اسلامی درباره جوانان را در
.
ص: 18
پنج بخش ، تقدیم می کند:
یک. نقش جوانی در خودسازی و سازندگیتأمّل در بخش نخست این حکمت نامه ، نشان می دهد که از نگاه قرآن و احادیث اسلامی، جوانی ، بهار زندگی و بهترین فرصت برای خودسازی و سازندگی است . این فرصت ، به قدری ارزشمند است که در قیامت ، حسابرسی جداگانه از ایّام عمر دارد ؛ (1) اما کمتر جوانی است که تا خزان پیری اش فرا نرسد ، ارزش بهار جوانی را آن گونه که شایسته است ، بشناسد. فصل اوّل این بخش ، سه پیام مهم اخلاقی، فرهنگی و سیاسی برای جوانان و مسئولان فرهنگی و سیاسی جوامع اسلامی دارد:
الف پیام اخلاقیپیام اخلاقی اولین فصل کتاب برای جوانان این است که : بشتابید! بشتابید که بهار جوانی ، بسی تند و زودگذر است . تا دیر نشده ، برنامه زندگی هدفمند خود را تنظیم نموده ، آن را با انضباط کامل اجرا کنید . تأخیر و امروز و فردا کردن را از خود دور کنید و انضباط کاری را سرلوحه زندگی خود قرار دهید . (2) فردا را جزء عمر خود محسوب نکنید ، (3) هر کاری را در وقت خود انجام دهید (4) و به گونه ای برای زندگی خود برنامه ریزی نمایید که هر روز ، یک گام جلوتر باشید. (5)
ب پیام فرهنگیفصل دوم از بخش اوّل حکمت نامه، پیام به مسئولان فرهنگی جوامع اسلامی
.
ص: 19
است که تعلیم و تربیت جوانان را جدّی بگیرند ؛ چرا که ذهن جوان ، آمادگی بیشتری برای آموختن دارد، (1) و فطرت پاک و روح لطیف او ، بهتر سخن حق را می پذیرد، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید:
14416.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأَرضِ الخالِیَهِ ما اُلقِیَ فیها مِن شَی ءٍ قَبِلَتهُ . (2)14415.عنه علیه السلام ( کانَ یَقولُ ) همانا ، دل جوان ، مانند زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود ، آن را می پذیرد .پیامبر خدا ، با عنایت به این اصل مهم تربیتی، در آغاز بعثت ، تلاش خود را برای دعوت جوانان به اسلام ، متمرکز کرد و نتیجه گرفت . از این رو ، به اصحاب خود نیز توصیه می کرد که مواظب جوان ها باشند :
14413.عنه علیه السلام ( فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحُسَینِ علیه السلام ) اُوصیکُم بِالشُّبّانِ خَیرا فَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَهً إنَّ اللّهَ بَعَثَنی بَشیرا و نَذیرا فَحالَفَنِی الشُّبّانُ وخالَفَنِی الشُّیوخُ . (3)14412.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شما را نسبت به جوانان به نیکی سفارش می کنم ؛ چرا که آنان ، دل های رقیق تری دارند . به راستی که خداوند ، مرا نویدبخش و بیم دهنده برانگیخت . آن هنگام ، جوانان با من هم پیمان شدند ، در حالی که پیران به مخالفت با من برخاستند .14411.الترغیب و الترهیب عن عائشَهُ و اُمُّ سَلَمَهَ ( لَمّا سُئلَتا عَن أحَبِّ الأعمالِ إلَی النَّبِی ) همچنین ، امام صادق علیه السلام ، برای تبلیغ مکتب اهل بیت علیهم السلام به ابوجعفر اَحول ، چنین توصیه می فرماید :عَلَیکَ بِالأَحداثِ ؛ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ . (4)14410.الترغیب و الترهیب :جوانان را دریاب ، که آنان به سوی هر نیکی ای پُر شتاب ترند .این پیام، وظیفه همه مسئولان فرهنگی جوامع اسلامی و بخصوص رسانه های گروهی و مبلّغان را بسیار سنگین می نماید.
.
ص: 20
ج پیام سیاسیفصل سوم از بخش یکم ، حامل پیام سیاسی فوق العاده مهمِ جوان گرایی برای رهبران امّت اسلامی است. خداوند متعال ، پیامبران خود را از میان جوانان ، انتخاب کرده است . (1) خاتم انبیا محمّد صلی الله علیه و آله نیز برای جذب قشر جوان به آیین اسلام ، اهمیّت ویژه ای قائل بود . از این رو ، غالب هواداران او در آغاز بعثت ، جوانان بودند . نخستین نماینده فرهنگی سیاسی او ، یعنی مُصعَب بن عُمَیر ، جوانی نورس بود . نخستین فرماندار او پس از فتح شهر مهم مکّه ، جوانی 21 ساله به نام عَتّاب بن اُسَید بود و نیز آخرین کسی که به فرماندهی سپاه اسلام برای جنگ با روم منصوب کرد ، جوانی هجده ساله بود که اُسامه نام داشت و مهم تر آن که ایشان ، در سال پایانی عمر شریف خود ، از طرف خداوند متعال ، مأموریت یافت تا امام علی علیه السلام را که در آن وقت ، جوانی تقریبا 32 ساله بود ، به عنوان رهبر آینده جهان اسلام ، به امّتْ معرّفی کند. (2) جالب این که پیامبر خدا ، در پاسخ به اعتراض کسانی که از انتصاب جوانی 21 ساله به فرمانداری مکّه آزرده خاطر شده بودند ، ضمن نامه مفصّلی نوشت:
14409.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :و لایَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنکُم فی مُخالَفتهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَیسَ الأَکبَرُ هُوَ الأَفضَلَ بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَکبَرُ . (3)14408.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :... و کسی به خاطر کمی سنّ او ، به مخالفت برنخیزد ؛ چرا که هر بزرگ تری از نظر سنّی ، شایسته تر نیست ؛ بلکه هر شایسته تری ، بزرگ تر است .نکته دیگر این که امام مهدی عجل اللّه تعالی فرجه نیز در هنگام ظهور ، شکل و شمایل جوان دارد و در حکومت او جوانان ، نقش اصلی را ایفا می نمایند. تأمّل در آیات و روایات این فصل ، به روشنی نشان می دهد که جوان گرایی در
.
ص: 21
ادیان الهی برپایه حکمت ، استوار است و منافع و مصالح جامعه در همه ابعاد مدیریتی اقتضا می کند که در نظام دینی ، جوانانِ شایسته ، بیشترین نقش را ایفا کنند.
دو . مقدّمات شکوفایی جوانبخش دوم حکمت نامه ، با استناد به قرآن و سخنان نورانی اهل بیت علیهم السلام توضیح می دهد که فرصت جوانی برای هر جوانی ، بهار شکوفایی استعدادهای انسانی نیست ؛ بلکه بهره گیری از این فرصت ، نیاز به مقدّماتی دارد که باید توسّط جوانان ، فراهم گردد . کوتاهی در به دست آوردن این مقدّمات ، در واقع ، به معنای هدر دادن فرصت گران بهای جوانی است. این مقدّمات ، عبارت اند از :
الف معرفت14407.بحار الأنوار عن داوودُ بنُ فرقد :نخستین مقدّمه حرکت در مسیر شکوفایی و تکامل ، معرفت است . به گفته امام علی علیه السلام :ما مِن حَرَکَهٍ إلاَّ وأَنتَ مُحتاجٌ فیها إلی مَعرِفَهٍ . (1)14406.عنه علیه السلام :هیچ حرکتی نیست ، مگر این که در آن به آگاهی نیازمندی .در فصل اوّل از بخش دوم حکمت نامه ، با الهام از قرآن و احادیث اسلامی ، به انواع معارفی که جوانان برای بهره گیری از استعدادهای خود به آنها نیاز دارند ، اشاره شده است ؛ امّا جوانان عزیز باید توجّه داشته باشند که مهم ترین معرفتی که آنان را در مسیر کمال انسانی و بهره گیری از بهار جوانی یاری می دهد، خودشناسی است. این معرفت، جوانان را از خطر بیماری احساس بی هویتی که در عصر حاضر ، نسل جوان را در سطح جهان جدّا تهدید می کند ، رهایی می بخشد.
.
ص: 22
زیانبارترین جهل ، آن است که جوان ، خود را نشناسد و احساس بی هویّتی کند. (1) این نادانی ، زمینه را برای انواع انحرافات و فسادها فراهم می سازد . در مقابل ، خودشناسی ، سودمندترین و سازنده ترین معرفتی است که انسان را به قلّه تکامل می رساند . بنا بر این ، نخستین گام در جهت شکوفایی جوان ، این است که بر اساس آموزه های دینی باور کند که بی نهایتْ استعداد در وجود او نهفته است و می تواند تا بی نهایت ، رشد کند تا آن جا که نماینده آفریدگار هستی گردد، چنان که در حدیث قدسی آمده است:
14404.عنه صلی الله علیه و آله :عَبدی! أطِعنی أجعَلکَ مَثَلی . (2)14403.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ام ! مرا اطاعت کن تا تو را مَثَل (نماینده) خود گردانم . رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیندبنگر که تا چه حد است مکان آدمیت طَیَران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوتبه در آی تا ببینی طَیَران آدمیت .
پیوند علم و دیندر کنار خودشناسی، آشنایی با قرآن و دین شناسی برای جوانان از اهمّیت ویژه ای برخوردار است . جوانان باید بدانند که بر اساس آموزه های قرآنی ، (3) ایمان و باورهای دینی ، نه تنها با علم در تضاد نیست ، بلکه همراه علم است و بی ایمانی ، نشانه جهل ؛ امّا دنیای متجدّد ، به تدریج ، تباه شده است و منافع سیاسی و اقتصادی سوداگران بین المللی ایجاب می کند که همه آنچه مقدّس و طبعا دینی است و
.
ص: 23
بخصوص اسلام که از قدرت فرهنگی و سیاسی بالایی برخوردار است ، از بین برود .
میدان پرسش دادن به جوانانبرای این که جوانان با مسائل مختلف دینی در زمینه های اعتقادی، اخلاقی و عملی، هر چه بیشتر آشنا شوند ، علاوه بر ترغیب جوانان به پرسش، باید به آنان آزادی بحث داد و بدین ترتیب ، اعتماد آنان را جلب کرد تا از گفتن آنچه در دل دارند ، بیم نداشته باشند . سیره پیشوایان اسلام در این باره ، بسیار آموزنده است . آنان ، ضمن تشویق کردن مردم به سؤال، (1) در پاسخ به پرسش های آنان به گونه ای برخورد می کردند که مردم ، انواع پرسش های اعتقادی، سیاسی و اخلاقی خود را به آسانی مطرح می کردند و پاسخ می شنیدند. راستی در عصر ما کدام جوان جرئت می کند که مشکلات جنسی خود را با یک رهبر مذهبی مطرح کند و از او رهنمود بگیرد؟! امّا در سیره پیامبر خدا ، با شگفتی می خوانیم که جوانی خدمت ایشان می رسد و در حضور دیگران از او اجازه می خواهد تا زنا کند! نکته جالب توجّه ، این که وقتی مردم ، او را به خاطر این پرسش جاهلانه نکوهش می کنند، پیامبر خدا ، مانع می شود و شخصا با مهربانی از جوان می خواهد که نزدیک او بیاید . وقتی جوان کنار پیامبر صلی الله علیه و آله می آید، ایشان با چهره ای بشّاش به او می گوید: «آیا دوست داری کسی چنین کاری را با مادرت انجام دهد؟!» . آن جوان می گوید : نه واللّه خدا مرا فدای تو کند ! پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید : «آیا دوست داری کسی با دختر خودت ، چنین کند؟!» . جوان می گوید : نه واللّه ، هیچ کس چنین عملی را برای دخترش نمی پسندد فدایت شوم !
.
ص: 24
پیامبر صلی الله علیه و آله می پرسد : «دوست داری کسی با خواهر تو زنا کند؟!» . جوان می گوید : نه واللّه ، هیچ کس مایل نیست فدایت شوم ! پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید : «دوست داری کسی با عمّه ات زنا کند؟!» . جوان می گوید : نه واللّه ، هیچ کس دوست ندارد فدایت شوم ! پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید : «دوست داری کسی با خاله ات زنا کند؟!» . جوان می گوید : نه واللّه ، هیچ کس مایل نیست فدایت شوم ! در این جا بود که پیامبر خدا ، دست مبارک خود را بر آن جوان نهاد و از خداوند متعال برای او آمرزش خواست و پاک دامنی او را از خدا مسئلت نمود . با این برخورد عاطفی و آموزنده پیامبر خدا ، جوان ، اصلاح شد و آن وسوسه از دل و ذهن او پاک شد . (1)
ب خودباوریدومین مقدّمه شکوفایی جوانی ، خودباوری به معنای اعتماد به نفس و تکیه بر استعدادهایی است که خداوند متعال در وجود انسان برای حرکت به سوی قلّه تکامل ، قرار داده است. تصمیم و تلاش برای خودسازی و سازندگی، بلندهمّتی، عزّت و استغنای نفس، استقامت در راه هدف و توکّل بر خداوند متعال در زندگی، همگی از آثار و لوازم خودباوری و اعتماد به نفس است. جوانی که به نیروهای خدادادی خود اعتماد ندارد، در کارها احساس ناتوانی می کند، همّتش کوتاه است، نمی تواند تصمیم بگیرد، صبر و استقامت ندارد، و هیچ هدف مهمّی را در زندگی نمی تواند تعقیب کند. فصل دوم از بخش دوم حکمت نامه ، جوانان مسلمان را به خودباوری و اعتماد به استعدادهای درونی خود و تلاش برای شکوفا ساختن آنها ، دعوت می نماید.
.
ص: 25
ج پیوند با خدامعرفت و خودباوری ، در واقع ، مقدّمه پیوند جوان با مبدأ همه زیبایی ها و کمالات ، یعنی آفریدگار جهان است و این پیوند است که سعادت همیشگی او را تأمین می نماید، چنان که خداوند متعال ، خود می فرماید: «مَن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالآخِرَهِ . (1) هر کس پاداش دنیا می خواهد ، پاداش دنیا و آخرت ، نزد خداست» . نکته مهم این است که همه می توانند این پیوند را با خداوند متعال برقرار کنند ؛ امّا جوانان بهتر از دیگران می توانند به او نزدیک شوند. امام خمینی قدس سره ، در وصیت نامه اخلاقی خود ، خطاب به فرزند عزیز و بزرگوارش ، در این باره می فرماید: عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است ، استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می رود ، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی . از مکاید بزرگ شیطان و نفس امّاره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می دهد تا جوانی با غفلت از دست برود ، و به پیران ، وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخر با وعده های پوچ ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد ، و در آن حال ، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد ، می گیرد . پس در جوانی که قدرت بیشتری داری به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جلّ و عَلا بگریز ، و پیوند خود را هر چه بیشتر اگر پیوندی داری محکم تر کن ؛ و اگر خدای نخواسته نداری ، تحصیل کن و در تقویتش همت گمار ، که هیچ موجودی جز او جلّ و عَلا سزاوار پیوند نیست . و پیوند با اولیای او ، اگر برای پیوند به او نباشد ، حیله شیطانی است که از هر طریق ، سدّ راه حق کند. (2) گفتنی است که آنچه درباره ارزش عبادات در دوران جوانی، و مباهات خداوند
.
ص: 26
متعال به عبادات جوان و آثار و برکات عبادات جوان در فصل سوم از بخش دوم حکمت نامه خواهد آمد، در واقع ، اشاره به نقش مؤثّر جوانی در پیوند زدنِ بیشتر و نزدیک تر انسان با کمال مطلق است.
د همنشین شایستهدوست و همنشین جوان، نقش اساسی در رشد و شکوفایی و یا انحطاط و تیره روزی او دارد . همنشین تا آن جا در زندگی انسان مؤثّر است که پیامبر خدا می فرماید:
14396.امام هادی علیه السلام :اَلمَرءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ ، فَلیَنظُر أَحَدُکُم مَن یُخالِلُ . (1)14395.امام صادق علیه السلام :آدمی بر آیین دوست صمیمی خویش است . پس هر یک از شما بنگرد با چه کسی دوستی صمیمانه دارد .چه بسا جوانانی که در اثر همنشینی سعادتمند شده اند ، و چه بسا جوانانی که همنشین ، آنان را بدبخت کرده است. فصل چهارم از بخش دوم حکمت نامه ، رهنمودهای بسیار ارزنده ای در تبیین نقش همنشین در زندگی، ضرورت تحقیق قبل از انتخاب دوست، نشانه های همنشین خوب و شایسته، و حقوق همنشین، به جوانان عزیز ارائه می نماید.
ه تقویت بدن و لذایذ مشروعنکته بسیار مهم دیگر در شناخت عوامل شکوفایی جوان ، این است که نیرومندی و شادابی جسم نیز در کنار تقویت فکر و جان او مورد عنایت اسلام است ؛ زیرا توانمندی و نشاط جسم ، شرط اوّلیه خودسازی و سازندگی و رسیدن انسان به قلّه کمال است . از این رو ، وقتی از امام صادق علیه السلام سؤال می کنند که در آیه : «خُذُواْ مَآ ءَاتَیْنَکُم بِقُوَّهٍ ؛ آنچه را به شما داده ایم ، به نیرومندی بگیرید» ، (2) آیا مقصود ،
.
ص: 27
نیرومندی جسم است و یا نیرومندی جان ، امام علیه السلام در پاسخ می فرماید: «مقصود ، نیرومندی جسم و جان ، هر دو است». (1) همچنین در مورد گزینش طالوت برای فرماندهیِ نظامی جمعی از بنی اسرائیل ، در قرآن کریم آمده: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ . (2) خداوند ، او را بر شما برگزیده و بر دانش و [توانمندی] جسم او افزوده است» . بررسی تاریخ انبیا و اوصیای آنان ، نشان می دهد که همه آنان از توانمندی جسم و روح در کنار هم ، برخوردار بوده اند. بر این پایه ، امام علی علیه السلام ، در پایان دعایی که بهترین درس خودسازی است ، بر نیرومندی «جوارح (اندام ها)» در کنار نیرومندی «جوانح (قُوای روحی)» (3) تأکید فرموده است :
14490.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :یارَبِّ، یارَبِّ ! قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی وَاشدُد عَلَی العَزیمَهِ جَوانِحی . (4)14489.تفسیر العیاشی :پروردگارا ، پروردگارا ، پروردگارا! اندام مرا بر خدمت گزاری ات توانمند ساز و درونم را در تصمیم گیری قوی دار .و بر این اساس، روایات اسلامی ، به عنوان رهنمودهای حکیمانه ای که ضمن توصیه های شماری از انبیای گذشته نیز آمده ، تأکید می کنند که انسان عاقل ، در کنار برنامه ریزی برای تحصیل علم، کار و ارتباط با خداوند متعال، باید برای برخورداری از لذایذ و کامیابی های مشروع زندگی نیز برنامه داشته باشد و توضیح داده شده که این برنامه ، در واقع، زمینه ساز انجام دادن سایر برنامه های مهم زندگی است و این ، بدان معناست که رسیدن به قلّه کمال ، بدون برخورداری های انسان از
.
ص: 28
لذّت های حلال ، میسّر نیست. در زمینه عوامل تقویت و سلامت و شادابی جسم، روایات اسلامی ، رهنمودهای فراوانی دارند (1) که در فصل پنجم از بخش دوم حکمت نامه ، به شماری از آنها (مانند : سفرهای تفریحی ، پیاده روی ، شنا ، نگاه کردن به سبزه زارها ، کُشتی ، اسب سواری ، مسابقه سوارکاری و تیراندازی) اشاره شده است. نکته مهم تر این که براساس رهنمودهای اهل بیت علیهم السلام ، انواع ورزش ها، بازی ها و کارهای مشروعی که موجب تقویت جسم انسان است، عبادت محسوب می شود و اگر با قصد قربت انجام گردد، تکامل معنوی و پاداش اخروی را نیز به همراه خواهد داشت. با این حساب، توأم کردن فعّالیت های ورزشی با فعّالیت های هنری و فرهنگی که در شماری از کشورهای پیشرفته در عصر کنونی مطرح می شود ، به بهترین وجه در رهنمودهای پیشوایان اسلام ، وجود داشته است.
و ارزش های اخلاقی و عملیمعرفت، خودباوری، پیوند با خدا ، همنشین خوب و در نهایت ، آنچه موجب تقویت جسم و فکر و جان می گردد، مقدّمه پذیرش و رعایت ارزش های اخلاقی و عملی در زندگی اند . تحقّق این ارزش هاست که رفاه و خوشبختی و تکامل انسان را برای همیشه ، تأمین خواهد کرد. بنا بر این آنچه در تبیین ارزش های اخلاقی و عملی در فصل ششم از بخش دوم ملاحظه می شود، برجسته ترین ارزش هایی است که برای شکوفایی جوانان ، ضروری است.
سه. آسیب شناسیِ جواندر بخش سوم حکمت نامه ، خطرناک ترین آفاتی که جوانان را بویژه در عصر کنونی تهدید می کند و مانع جدّی در راه شکوفایی استعدادهای آنهاست ، مطرح می گردد .
.
ص: 29
این آفات ، عبارت اند از :
الف همنشین ناشایستهمصاحب ناشایسته و ناجنس ، به دلیل آن که زمینه ساز انواع فسادها و آلودگی های اخلاقی و عملی است ، از همه آفات جوانی خطرناک تر است . به گفته پیامبر خدا :
14484.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَلُ جَلیس السّوءِ مَثَلُ القَینِ، إن لَم یُحَرِّق ثَوبَکَ أصابَکَ مِن ریحِهِ . (1)14483.امام حسین علیه السلام :همنشین بد ، مانند [کارگاه] آهنگری است که اگر لباست را نسوزاند ، بوی بدش آزارت می دهد .خطر همنشین بد تا آن جاست که ستمگر در دوزخ ، دو دست حسرت با دندان می گزد و می گوید: «یَوَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً . (2) وای بر من! کاش فلان شخص را به دوستی صمیمانه برنگزیده بودم» . از این رو ، در آسیب شناسی جوانان، مسئله همنشین ، بیشترین اهمّیت را دارد و بدون این آفت زدایی، پیشگیری از هیچ آفتی امکان پذیر نیست و به گفته حافظ شیرازی: نخستْ موعظه پیر صحبت ، این حرف استکه از مصاحب ناجنس ، احتراز کنید . در فصل سوم از بخش سوم حکمت نامه ، خطر همنشین بد، علامات آن، و ویژگی های خطرناک ترین دوستان از نگاه قرآن و احادیث اسلامی ارائه می گردد.
ب بیکاریدومین زمینه ساز فساد و کارهای نابخردانه ، بیکاری است . (3) اعتیاد و خودفروشی
.
ص: 30
و خطرناک تر از آن ، دین فروشی را می توان از جمله آثار بیکاری شمرد . (1) از این رو ، لقمان حکیم می گفت: إن کانَ الشُّغُلُ مَجهَدَهٌ فَالفَراغَ مَفسَدَهٌ . (2) اگر کار ، طاقت فرساست ، بیکاری ، مفسده آفرین است . بدین جهت ، بیکاری ، مبغوض خداوند متعال است و شخص سالمِ بیکار نزد خداوند ، منفور است و بر این اساس ، در نظام اسلامی ، بلکه در هر نظامی ، مهم ترین اقدام برای پیشگیری از مفاسد جوانان و هدر رفتن نیروها و استعدادهای آنان، ایجاد اشتغال است. (3) علاوه بر این ، باید جوانان را تشویق کرد که به شیوه ای درست و مؤثّر ، از اوقات فراغت خود بهره ببرند و بدین کار ، عادت کنند. اوقات فراغت ، باید وسیله تقویت نیروهای خلاّقه و قوّه ابتکار جوانان باشد. بی تردید ، عادت به استفاده مؤثّر و مفید از این اوقات، سرمایه گران بهایی را برای آینده زندگی جوانان ، فراهم خواهد آورد.
ج اعتیاداعتیاد، یکی از بزرگ ترین خطرهایی است که امروزه ، جوانان را در سطح جهان ، تهدید می کند . (4) پدیده خطرناک موادّ مخدّر در جهان امروز از پیچیدگی هایی برخوردار است که سازمان ملل ، تجارت آن را از جرایم سازمان یافته تلقّی می کند . حجم گسترده تجارت و گردش مالی مرتبط با قاچاق موادّ مخدّر در سطح جهان (یکهزار و پانصد میلیارد دلار در سال) و نقش مافیای منطقه ای و جهانی با پشتوانه سازمان های اطّلاعاتی کشورها ، دلیل روشن سازمان یافته بودن این پدیده شوم
.
ص: 31
است که در عصر حاضر ، بیش از یک میلیارد جوان پانزده تا 25 ساله را تهدید می کند. (1) در فصل دوم از «موانع شکوفایی جوان» ، در شماری از روایات به خطر موادّ مخدّر ، اشاره شده است . (2) بدیهی است که در این جا فرصت بررسی همه عوامل این آفت خطرناک و راه های پیشگیری و علاج آن نیست . لذا تنها به دو عامل اصلی آن ، یعنی همنشین معتاد، و آشوب ها و اضطراب های روانی ، اشاره می کنیم . جوانان عزیز برای این که در دام اعتیاد نیفتند ، باید در انتخاب دوست و همنشین ، دقّت کنند ؛ (3) امّا تأمین آرامش روانی جوان ، دو راه دارد: یکی تحکیم پیوندهای دینی ؛ چرا که هرچه انسان با خدای مهربان نزدیک تر شود ، احساس آرامش بیشتری می کند : «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ . (4) آگاه باشید که با یاد خدا ، دل ها آرامش می یابند» . و دیگری تحکیم پیوند خانوادگی است : در هر خانواده ، استوارترین سد در برابر استعمال موادّ مخدّر ، شخصیت مطلوب و متعادل فرزند و پیوندهای قوی خانوادگی است. زن و شوهری که به زندگی زناشویی خود با تمام وجود علاقه دارند، به فرزندانشان از زمان طفولیت ، محبّت می ورزند، با آنها در جوانی دوست می شوند، از آنها انتظار کمک دارند، به آنان احترام می گذارند و از آنان احترام می خواهند ، بهتر از هر عامل و قدرت دیگر ، مانع از آن می شوند که نوجوانشان در دام اعتیاد ، گرفتار گردد.
.
ص: 32
هر گاه فرزند نوجوان به مادّه مخدّری روی آورد ، پیش از آن که وی را طرد کنید و به او سرکوفت بزنید ، باید بدانید که بحران روانی، ناهنجاری در شخصیت، سستی در روابطش با اطرافیان، و عدم سازگاری اجتماعی او، وی را بدین راه تیره کشانده است. به جای آن که دستش را بگیرید و از مهلکه نجاتش دهید ، وی را با زخمِ زبان و بدخویی در این مهلکه پرتاب نکنید . (1) گفتنی است که عوامل تحکیم خانواده و آثار آن از نگاه قرآن و روایات اسلامی را در حکمت نامه خانواده ، ارائه خواهیم کرد ، إن شاء اللّه ! د مستیِ جوانی یکی از نکات مهم تربیتی که در روایات اسلامی در زمینه آسیب شناسی جوانان بر آن تکیه شده ، آفت مستیِ جوانی است ، (2) با این توضیح که تنها نوشابه های الکلی موجب مستی و زوال عقل نیستند ؛ بلکه هر نوع احساس قدرتی برای انسانی که خودسازی نکرده ، مستی می آورد . توانمندی سیاسی، اقتصادی و حتّی علمی، همانند شراب ، قدرتمند و دانشمند را مست می نماید . توانمندی و نشاط جوانی نیز از این اصل کلّی ، مستثنی نیست . این توانمندی ، گاه جوان را چنان سرمست می کند که او را تا سر حدّ جنون پیش می برد ، چنان که پیامبر خدا می فرماید :
14482.عنه علیه السلام :الشَّبابُ شُعبَهٌ مِنَ الجُنونِ . (3)14481.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جوانی ، شاخه ای از دیوانگی است .«جنون» ، از ریشه «جَن» به معنای پوشیدگی است . مستیِ جوانی ، قدرت تفکّر و دوراندیشی را از جوان سلب می کند و او را به کارهای ناصواب ، وادار می سازد . بر این اساس ، علاوه بر این که جوانان باید خود به این نکته مهم توجّه داشته
.
ص: 33
باشند، رهبران فرهنگی و سیاسی جامعه نیز باید با برنامه ریزی مناسب ، نیرو و نشاط آنان را در مسیر صحیح ، هدایت نمایند.
ه جاذبه های جنسییکی دیگر از آسیب هایی که از نظر روایات اسلامی شکوفایی جوانان را تهدید می کند ، جاذبه های جنسی است. دوره جوانی با بلوغ و ترشّح هورمون های جنسی آغاز می شود . جاذبه جنسی که معلول ترشّح این هورمون هاست ، اگر در مسیر صحیح هدایت نشود ، چه بسا به دوستی های نامشروع، عشق های نکوهیده و در نهایت ، خودکشی، قتل و متلاشی شدن خانواده ها می انجامد. رهنمودهای حکیمانه اسلام برای مصون ماندن جوانان از آسیب جاذبه های جنسی عبارت است از: 1. رعایت پوشش اسلامی ؛ (1) 2. تحریم مناظر شهوت انگیز ؛ (2) 3. تحریم خلوت با نامحرم ؛ (3) 4. عفّت چشم ؛ (4) 5 . تأمّل در عاقبت شوم هوسرانی ؛ (5) 6. تأمّل در حُسن عاقبت خویشتنداری ؛ (6) 7. تسهیل امر ازدواج و اقدام به آن در اوّلین فرصت ممکن . (7)
.
ص: 34
و آسیب های فرهنگی و سیاسیخطر دیگری که جوانان مسلمان را تهدید می کند و قرآن و حدیث نسبت به آن هشدار داده اند، آفات فرهنگی و سیاسی است. در قرن یکم هجری ، مکتب «غالیان» ، یعنی کسانی که مدّعی ربوبیت پیشوایان دین بودند و همچنین مکتب «مُرجِئه» ، یعنی کسانی که ایمانِ تنها را برای نجات انسان ، کافی می دانستند و عملاً اباحیگری را ترویج می کردند ، (1) برای جوانان جاذبه داشت که احادیث اسلامی نسبت به آن هشدار داده اند ؛ (2) امّا در عصر ما جریان های فرهنگی و سیاسی فراوانی با جاذبه های گوناگون ، توسّط شیّادانِ سیاسی و اقتصادی ، برای فریب دادن جوانان ، ساخته و پرداخته شده است که از یک سو ، جوانان باید بسیار هشیار باشند که در دام آنها نیفتند و از سوی دیگر ، رهبران فرهنگی و سیاسی جامعه اسلامی باید برای ارتقای سطح فرهنگی و تقویت شعور سیاسی جوانان ، برنامه ریزی جدّی کنند. آیات و احادیثی که در فصل هفتم از بخش سومِ حکمت نامه درباره آسیب های فرهنگی و سیاسی آمده اند ، جهت پیشگیری از این آسیب ها ، چهار پیام مهم برای جوانان دارند : 1. هشدار در مورد آسیب های فرهنگی و سیاسی ؛ 2. ضرورتِ تقویت آگاهی های فرهنگی و سیاسی ؛ 3. اجتناب از شخصیت گرایی و پیروی کورکورانه فرهنگی و سیاسی ؛ 4. مخالفت با رهبران فرهنگی و سیاسی ناشایسته.
ز آسیب های اخلاقی و عملیهمنشین بد، بیکاری، اعتیاد، سرمستی، جاذبه های جنسی و آسیب های فرهنگی
.
ص: 35
و سیاسی ، همگی زمینه ساز اخلاق نکوهیده و اعمال ناشایسته ای هستند که اندیشه و ذهن و جانِ جوان را آلوده می کنند و استعدادهای او را تباه می سازند . خطرناک ترین ضدّ ارزش هایی که سدّ راه شکوفایی جوانان می شوند ، عبارت اند از : عُقوق والدین، بدخُلقی، بدزبانی، غرور، خودبینی، تکبّر، حرص، حسد، کینه، عصبانیت، لجبازی، تنبلی و افراطی گری، که متن رهنمودهای مربوط به این آفت ها در فصل هشتم از بخش سوم حکمت نامه خواهد آمد.
چهار . حقوق جوانآنچه در بخش دوم و سوم حکمت نامه ، درباره عوامل و موانع شکوفایی جوان آمده ، در واقع ، وظایف و مسئولیت های جوانان برای بهره گیری لازم از بهار جوانی است ؛ امّا باید توجّه داشت که جوان ، به تنهایی و جدا از خانواده و جامعه ، قادر به انجام دادن این وظایف نیست . او در صورتی می تواند از عهده این مسئولیت ها برآید که زمینه لازم برای پرورش جسم و جان او در خانواده و در جامعه ، فراهم باشد. در بخش چهارم از حکمت نامه ، در دو فصل به مسئولیت های خانواده و جامعه در برابر جوان با عنوان «حقوق جوان» اشاره می شود :
الف حقوق خانوادگیاز نگاه احادیث اسلامی ، به همان میزان که پدر و مادر بر جوان حق دارند، جوان نیز بر پدر و مادر خود ، حق دارد و تجاوز به حقوق او مذموم و محکوم است، چنان که پیامبر خدا می فرماید:
14475.عنه علیه السلام :یَلزَمُ الوالِدَینِ مِنَ العُقوقِ لِوَلَدِهِما مایَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن عُقوقِهِما . (1)14474.امام علی علیه السلام :بر عهده پدر و مادر نسبت به فرزند ، حقوقی است ، مانند حقوقی که نسبت به پدر و مادر بر عهده فرزند است .
.
ص: 36
ساده ترین حقّ جوان بر خانواده، احترام گذاشتن به شخصیت اوست . به تعبیر پیامبر خدا ، فرزند در هفت سال سوم زندگی (یعنی از پانزده سالگی تا 21 سالگی) وزیر خانواده است، (1) و این بدان معناست که استقلال شخصیت کودک ، از این دوران آغاز می شود . او از پانزده سالگی ، یک شخصیت کاملاً مستقل دارد و از این پس ، پدر ، رهبر و راهنمای فرزند است ، نه حاکم و فرمانده بی چون و چرا ! و فرزند ، دستْ یار و مشاور پدر است، نه مطیع مطلق و برده او ! علاوه بر این، خانواده باید تا آن جا که می تواند ، زمینه رشد و شکوفایی جوان را در همه ابعاد مادّی و معنوی فراهم کند . گفتنی است که در میان همه حقوق جوان بر خانواده ، در احادیث اسلامی ، چند حق مورد تأکید قرار گرفته است . این حقوق ، عبارت اند از: فراهم کردن مقدّمات ازدواج ، برقراری عدالت میان فرزندان، دعا برای آنان ، و در صورتی که جوان مرتکب خطا شد ، اجتناب از نفرین کردن بر او ، و همچنین افراط در سرزنش و توبیخ او . متن این رهنمودها در فصل اوّل «حقوق جوان» آمده است .
ب حقوق اجتماعیدر نظام برخاسته از اراده مردم مسلمان (و به تعبیر دیگر : نظام مردم سالاری دینی) ، حقوق اجتماعی جوانان ، بسیار فراتر از حقوق خانوادگی آنهاست ؛ زیرا نظام اسلامی فلسفه ای جز رشد و شکوفایی انسان ندارد و بهترین فرصت برای شکوفایی استعدادهای انسان، دوران جوانی است. بنا بر این ، برنامه ریزی برای حلّ مشکلات جوانان و تأمین نیازهای آنان (از قبیل: فراهم کردن زمینه تحصیل، مطالعه آزاد، اشتغال مفید و سازنده، ازدواج، ورزش، تفریح، ابهام زدایی فرهنگی، اعتقادی و سیاسی و ...) باید در صدر همه برنامه های اساسی دولت اسلامی باشد. در واقع ، مدیریت سیاسی و فرهنگی جامعه، حقّ جوانان است، البته مشروط به
.
ص: 37
این که درست تربیت شوند و مسئولیت تربیت آنها با رهبران سیاسی و فرهنگی جوامع اسلامی است. رهبران جهان اسلام باید از پیامبر خدا ، سرمشق بگیرند و جوانان را برای رسیدن به این حق که حق جامعه اسلامی نیز هست تربیت کنند. بنا بر این ، آنچه در فصل دوم از بخش «حقوق جوان» در متن حکمت نامه آمده، تنها اشاره به برخی از حقوق اجتماعی جوانان است.
پنج . جوانان نمونهدر بخش پنجم حکمت نامه ، قسمت های کوتاه و آموزنده ای از زندگیِ شماری از بهترین جوانان تاریخ از دورترین زمان ها ، یعنی از دوران ابراهیم خلیل تا خاتم انبیا و امیر مؤمنان علی علیه السلام ، ارائه شده که در میدان مجاهدتِ خودسازی و سازندگی، گوی سبقت از دیگران ربودند و در زمینه ارزش های انسانی ، سرمشق پویندگان راه کمال گشتند. مطالعه این بخش، علاوه بر آشنایی جوانان با الگوهای عینی و عملی شکوفایی، می تواند از خطر بزرگی که از ناحیه مدّعیان تعلیم و تربیت (که به گفته های خود نیز عمل نمی کنند) جوانان را تهدید می کند ، بکاهد. به امید آن که جوانان امروزِ جهان اسلام ، با بهره گیری از رهنمودهای حکیمانه خاندان رسالت ، زمینه اجتماعی حکومت جهانی اسلام به رهبری مهدی آل محمّد عجل اللّه تعالی فرجه را فراهم سازند .
.
ص: 38
. .
ص: 39
بخش یکم: نقش دوره جوانی در شکوفاییفصل یکم : بهار زندگیفصل دوم : بهارِ خودسازیفصل سوم : بهار سازندگی
.
ص: 40
الفصل الأوّل : ربیع الحیاه1 / 1قیمَهُ الشَّبابِالکتاب«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَهً یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ » . (1)
«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّکُمْ » . (2)
الحدیث14466.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :أربَعَهُ أشیاءَ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاَّ أربَعَهٌ : الشَّبابُ لا یَعرِفُ قَدرَهُ إلاَّ الشُّیوخُ ، (3) وَالعافِیَهُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاَّ أهلُ البَلاءِ ، وَالصِّحَهُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاَّ المَرضی ، وَالحَیاهُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاَّ المَوتی . (4) .
ص: 41
فصل یکم : بهار زندگی1 / 1ارزش جوانیقرآن(خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید ، آن گاه ، پس از ناتوانی ، قوّت بخشید ، سپس بعد از قوّت ، ناتوانی وپیری داد . هر چه بخواهد ، می آفریند ، و هموست دانای توانا) .
(او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید ، سپس از نطفه ای ، آن گاه از علقه ای ، و بعد شما را [به صورت] کودکی برمی آورد ، تا به کمال قوّت خود برسید) .
حدیث14463.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمی شناسند :[ارزش ]جوانی را جز پیران نمی شناسند؛ (1) [ارزش] آرامش (آسایش) را جز گرفتاران نمی شناسند ؛ [ارزش] سلامت را جز بیماران نمی شناسند ، و[ارزش] زندگی را جز مُردگان نمی دانند .
.
ص: 42
14462.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :شَیئانِ لا یَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُمَا : الشَّبابُ ، وَالعافِیَهُ . (1)14461.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ : شَیئانِ لَو بَکَتِ الدِّماءَ عَلَیهِماعَینانِ حَتّی تُؤذِنا بِذَهابِ لَم تَبلُغَا المِعشارَ مِن حَقَّیهِمافَقدُ الشَّبابِ وفُرقَهُ الأَحبابِ (2)14460.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ : بَکَیتُ عَلی شَبابٍ قَد تَوَلّیفَیالَیتَ الشَّبابَ لَنا یَعودُ فَلَو کانَ الشَّبابُ یُباعُ بَیعالأََعطَیتُ المُبایِعَ ما یُریدُ ولکِنَّ الشَّبابَ إذا تَوَلّیعَلی شُرَفٍ فَمَطلَبُهُ بَعیدُ (3)1 / 2اِغتِنامُ فُرصَهِ الشَّبابِالکتاب«وَ ابْتَغِ فِیمَآ ءَاتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَهَ وَ لاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» . (4)
«وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَلِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَ جَآءَکُمُ النَّذِیرُ» . (5)
الحدیث14458.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله مِن وَصِیَّتِهِ لِلإِمامِ عَلِیٍ علیه السلام :یا عَلِیُ ، بادِر بِأَربَعٍ قَبلَ أربَعٍ : شَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ ، وصِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ ، وغِناکَ قَبلَ فَقرِکَ ، وحَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ . (6) .
ص: 43
14457.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :برتری (ارزشِ) دو چیز را جز آنان که آنها را از دست دهند ، نمی شناسند : جوانی و آرامش .14456.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان :دو چیز است که اگر دیدگان ، بر آن خون بگِریند /
تا به مرز کوری برسند ،
به یکْ دهمِ سزایشان نرسیده اند : /
ازدست دادن جوانی و جداییِ دوستان!14455.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان :بر جوانی ، چون که بگذشت ، گریستم /
کاش جوانی به سوی ما باز می گشت!
اگر جوانی به فروش می رسید /
به فروشنده اش هر چه می خواست ، می دادم .
لیکن جوانی چون بر ستیغ کوه ها نشیند /
به دست آوردنش دشوار است .1 / 2غنیمت دانستن جوانیقرآن(و با آنچه خدایت داده ، سرای آخرت را بجوی وسهم خود را از دنیا فراموش مکن) .
(وآنان ، در آن جا فریاد بر می آورند: پروردگارا! مارا بیرون بیاور ، تا غیر از آنچه می کردیم ، کار شایسته کنیم . مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم که هر کس باید درآن عبرت گیرد ، عبرت می گرفت؛ و[آیا] برای شما هشداردهنده ای نیامد؟) .
حدیث14452.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( فی وَصِیَّتِه لِأبی ذَرٍّ ) پیامبر صلی الله علیه و آله از سفارش ایشان به امام علی علیه السلام :ای علی! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب : جوانی ات را پیش از پیری؛ وتن درستی ات را پیش از بیماری؛ و بی نیازی ات را پیش از نیازمندی؛ و زندگی ات را پیش از مرگ .
.
ص: 44
14451.شرح نهج البلاغه :عنه صلی الله علیه و آله :لِیَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنیاهُ لآخِرَتِهِ ، ومِن حَیاتِهِ لِمَوتِهِ ، ومِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَإِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وأنتُم خُلِقتُم لِلآخِرَهِ . (1)14451.شرح نهج البلاغه :عنه صلی الله علیه و آله :أیُّهَا النّاسُ ، إنَّ لَکُم مَعالِمَ فَانتَهوا إلی مَعالِمِکُم ، وإنَّ لَکُم نِهایَهً فَانتَهوا إلی نِهایَتِکُم ، إنَّ المُؤمِنَ بَینَ مَخافَتَینِ : یَومَ قَد مَضی لا یَدری مَا اللّهُ قاضٍ فیهِ ، ویَومَ قَد بَقِیَ لا یَدری مَا اللّهُ صانِعٌ بِهِ ، فَلیَاخُذِ العَبدُ لِنَفسِهِ مِن نَفسِهِ ، ومِن دُنیاهُ لآِخِرَتِهِ ، ومِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، ومِن صِحَّتِهِ لِسُقمِهِ ، ومِن حَیاتِهِ لِوَفاتِهِ ، فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ وما بَعدَ المَوتِ مِن مُستَعتَبٍ، ولا بَعدَ الدُّنیا مِن دارٍ إلاَّ الجَنَّهَ أوِ النّارَ. (2)14450.بحار الأنوار ( به نقل از عبد اللّه بن حسین از امام زین العابدی ) عنه صلی الله علیه و آله :الاُمورُ مَرهونَهٌ بِأَوقاتِها . (3)14449.بحار الأنوار :الإمام علی علیه السلام :بادِر شَبابَکَ قَبلَ هَرَمِکَ ، وصِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِکَ . (4)14450.بحار الأنوار عن عَبدُ اللّه ِ بنُ الحُسَینِ عَن ععنه علیه السلام :بادِرِ الفُرصَهَ قَبلَ أن تَکونَ غُصَّهً . (5)14449.بحار الأنوار :عنه علیه السلام :ما أقرَبَ الدُّنیا مِنَ الذَّهابِ وَالشَّیبَ مِنَ الشَّبابِ . (6)14448.الکافی ( به نقل از ابو عمرو زبیری ) عنه علیه السلام :ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِهِ . (7)14447.امام صادق علیه السلام ( درباره آیه «تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوت ) عنه علیه السلام :اِنتَهِزوا فُرَصَ الخَیرِ ؛ فَإِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ . (8) .
ص: 45
14446.امام صادق علیه السلام ( در پاسخ به پرسش از بهترین اعمال ) پیامبر صلی الله علیه و آله :بنده باید برای سرای آخرتش از دنیا ، و برای مرگش از زندگی ، و برای پیری اش از جوانی ، توشه برگیرد ؛ زیرا که دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت آفریده شده اید .14445.امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :ای مردم! برای شما نشانه هایی است . به سوی آنها حرکت کنید ، و برای شما پایانی است . به سوی آن بشتابید . به راستی که مؤمن ، میان دو هراس قرار دارد : روزی که [بر او] گذشته است و نمی داند خداوند ، چگونه درباره اش داوری می کند ، و روزی که باقی مانده و نمی داند خداوند با او چه خواهد کرد . پس ، بنده باید از خود برای خویش مایه بر گیرد ، و از دنیایش برای سرای آخرت ، و از جوانی اش برای پیری ، واز تن درستی اش برای بیماری ، و از زندگی اش برای مرگ . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، پس از مرگ ، راهی برای کسب خوش بختی و پس از دنیا ، سرایی جز بهشت و دوزخ نیست .14444.امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :کارها در گِرو زمان خویش اند .14443.امام زین العابدین علیه السلام :امام علی علیه السلام :جوانی ات را پیش از پیری ، وتندرستی ات را پیش از بیماری دریاب .14448.الکافی عن أبی عمرو الزُّبَیری عن الإمامِ الصّادقِامام علی علیه السلام :فرصت را پیش از آن که اندوه گردد ، دریاب .14447.عنه علیه السلام ( فی قولهِ تعالی : {Q} «لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أ ) امام علی علیه السلام :چه نزدیک است دنیا به نابودی ، و جوانی به پیری!14446.عنه علیه السلام ( لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الأعمالِ ) امام علی علیه السلام :آن که فردا را از عمر خویش بشمارد ، مرگ را در جای شایسته اش قرار نداده است .14445.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :از فرصت های خوب ، بهره گیرید ؛ زیرا مانند گذر ابرها ، می گذرد . .
ص: 46
14444.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ لاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا» (1) : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وقُوَّتَکَ وَفَراغَکَ وشَبابَکَ ونَشاطَکَ أن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَهَ . (2)14443.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «أَوَ لَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ» (3) : تَوبیخٌ لاِبنِ ثَمانی عَشرَهَ سَنَهً . (4)14442.امام علی علیه السلام :تنبیه الخواطر :عیسی علیه السلام کانَ ، اذا مَرَّ عَلَی الشَّبابِ قالَ لَهُم : کَم مِن زَرعٍ لَم یُدرِکِ الحَصادَ ، وإذا مَرَّ عَلَی الشُّیوخِ قالَ : ما یُنتَظَرُ بِالزَّرعِ إذا أدرَکَ إلاّ أن یُحصَدَ . (5)1 / 3خَزائِنُ الأَیّامِ14439.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُفتَحُ لِلعَبدِ یَومَ القِیامَهِ عَلی کُلِّ یَومٍ من أیّامِ عُمُرِهِ أربَعٌ وعِشرونَ خِزانَهً عَدَدَ ساعاتِ اللَّیلِ والنَّهارِ فَخِزانَهٌ یَجِدُها مَملُوءَهً نوراً وسُرورا فَیَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَالسُّرورِ ما لَو وُزِّعَ عَلی أهلِ النّارِ لأََدهَشَهُم عَنِ الإِحساسِ بِأَلَمِ النّارِ ، وهِیَ السّاعَهُ الَّتی أطاعَ فیها رَبَّهُ ، ثُمَّ یُفتَحُ لَهُ خِزانَهٌ اُخری فَیَراها مُظلِمَهً مُنتِنَهً مُفزِعَهً فَیَنالُهُ مِنها عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَزَعِ والجَزَعِ ما لَو قُسِمَ عَلی أهلِ الجَنَّهِ لَنُغِّصَ (6) عَلَیهِم نَعیمُها ، وهِیَ السّاعَهُ الَّتی عَصی فیها رَبَّهُ ، ثُمَّ یُفتَحُ لَهُ خِزانَهٌ اُخری فَیَراها خالِیَهً لَیسَ فیها ما یَسُرُّهُ ولا ما یَسوؤُهُ ، وهِیَ السّاعَهُ الَّتی نامَ فیها أوِ اشتَغَلَ فیها بِشَیءٍ مِن مُباحاتِ الدُّنیا ، فَیَنالُهُ مِنَ الغَبنِ وَالأَسَفِ عَلی فَواتِها حَیثُ کانَ مُتَمَکِّناً مِن أن یَملأََها حَسناتٍ ما لا یوصَفُ ، ومِن هذا قَولُهُ تَعالی : «ذَ لِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ» (7) . (8) .
ص: 47
14438.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام درباره آیه (و سهم خود را از دنیا فراموش مکن) :[یعنی ]سلامت ، توانایی ، فرصت ، جوانی و شادابی ات را فراموش مکن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آوری .14437.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عز و جل : (مگر شما را [آن قدر ]عمر دراز ندادیم که هر کس می خواست در آن عبرت گیرد ، عبرت می گرفت؟) : [این سخن] سرزنش هجده ساله هاست .14436.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنبیه الخواطر :عیسی علیه السلام ، هرگاه بر جوانان می گذشت ، بدانان می فرمود : «چه بسیار زراعت ها که به برداشت نرسیدند» . و هر گاه بر پیران عبور می کرد ، می فرمود : «زراعتی که وقت برداشتش می رسد ، تنها درو شدن در انتظار آن است» .1 / 3گنجینه های روزگار14440.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :در قیامت ، برای هر روز از ایّام عمر بندگان ، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز ، گشوده می شود . [بنده ،] پرونده ای را پُر از روشنی و شادی می یابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود ، احساس کردن رنج آتش را از آنان ، بازمی دارد ، و این ، ساعتی است که پروردگارش را در آن ، اطاعت کرده است . سپس ، پرونده ای دیگر گشوده می شود و [بنده] آن را تاریک ، بدبو و ترس آور می بیند و از مشاهده اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد ، خوشی را از آنان ، باز می ستانَد و این ، لحظه هایی است که پروردگارش را در آن ، نافرمانی کرده است . سپس ، پرونده ای دیگر برایش گشوده می شود و آن را تُهی می بیند؛ نه چیزی در آن است که او را شادمان کند ، و نه چیزی که ناراحت سازد ، و این ، ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است . آن گاه ، به جهت از دست دادن این لحظه ها ، احساس حسرت و تأسّف به وی دست می دهد؛ چرا که می توانست آن را از نیکی های بی شمار ، پُر سازد و این سخن خداوند : (آن [روز] ، روز حسرت خوردن است) بدین اشاره دارد .
.
ص: 48
1 / 4السَّعیُ الدَّؤوبُ فی سَبیلِ الکَمالِ14437.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الدُّنیا ساعَهٌ فَاجعَلها طاعَهً . (1)14436.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :مَنِ استَوی یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ ، ومَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ ، ومَن لَم یَعرِفِ الزِّیادَهَ فی نَفسِهِ کانَ إلَی النُّقصانِ أقرَبَ ، ومَن کانَ إلَی النُّقصانِ أقرَبَ فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاهِ . (2)1 / 5مُحاسَبَهُ أیّامِ الشَّبابِ14433.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَزولُ قَدَمُ ابنِ آدَمَ یَومَ القِیامَهِ مِن عِندِ رَبِّهِ حَتّی یُسأَلَ عَن خَمسٍ : عَن عُمُرِهِ فیمَ أفناهُ ، وعَن شَبابِهِ فیمَ أبلاهُ ، ومالِهِ مِن أینَ اکتَسَبَهُ وفیمَ أنفَقَهُ ، وماذا عَمِلَ فیما عَلِمَ . (3)14432.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ( نیز در پاسخ به همین سؤال ) عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القِیامَهِ حَتّی یُسأَلَ عَن أربَعٍ عَن عُمُرِهِ فیما أفناهُ ، وعَن شَبابِهِ فیما أبلاهُ ، وعَن مالِهِ مِن أینَ اکتَسَبَهُ وفیما أنفَقَهُ ، وعَن حُبِّنا أهلَ البَیتِ . (4) .
ص: 49
1 / 4تلاش خستگی ناپذیر در راه کمال14429.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :دنیا ، ساعتی است . آن را برای اطاعتِ [خداوند] قرار ده .14435.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :آن که دو روزش برابر باشد ، مغبون است ، و آن که دومین روزش بدتر باشد ، نفرین شده است . آن که پیشرفت را در خود نبیند ، به نقصانْ نزدیک تر است و هر که به نقصانْ نزدیک تر باشد ، مرگ از زندگی برایش بهتر است .1 / 5حسابرسی روزگار جوانی14432.عنه صلی الله علیه و آله ( أیضا ) پیامبر صلی الله علیه و آله :آدمی در روز قیامت ، از نزد خداوند ، قدمی برنمی دارد ، جز آن که درباره پنج چیز از او پرسش می شود : از عمرش که در چه راهی سپری کرده؛ و از جوانی اش که در چه راهی هدر داده؛ و از ثروتش که چگونه به دست آورده و چگونه خرج کرده است؛ و از این که به دانسته هایش چگونه عمل کرده است .14431.عنه صلی الله علیه و آله ( لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الأعمالِ ) پیامبر صلی الله علیه و آله :بنده ، در روز قیامت ، گام از گام برنمی دارد ، مگر آن که از چهار چیز پرسیده شود : از عمرش که چگونه سپری ساخته ، و از جوانی اش که چگونه هدر داده ، و از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است؛ و از دوستی ما اهل بیت [پیامبر صلی الله علیه و آله] .
.
ص: 50
14430.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام کانَ فیما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ :وَاعلَم أنَّکَ سَتُسأَلُ غَدا إذا وَقَفتَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل عَن أربَعٍ : شَبابِکَ فیما أبلَیتَهُ ، وعُمُرِکَ فیما أفنَیتَهُ ، ومالِکَ مِمَّا اکتَسَبتَهُ وفیما أنفَقتَهُ ، فَتَأَهَبّ لِذلِکَ وأعِدَّ لَهُ جَوابا . (1) .
ص: 51
14429.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام از اندرزهای لقمان به فرزندش :بدان ، فردا که در برابر خداوند عز و جل قرار گیری ، از چهار چیز پرسیده می شوی : جوانی ات را در کجا نابود ساختی؛ عمرت را در کجا سپری کردی؛ ثروتت را از کجا به دست آوردی؛ و آن را در کجا خرج نمودی . پس برای آن روز ، آماده باش و پاسخش را فراهم ساز . .
ص: 52
الفصل الثّانی : ربیع بناء الذّات2 / 1اِسْتِعدادُ الشّابِّ لِبِناءِ ذاتِهِالکتاب«فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَی إِلاَّ ذُرِّیَّهٌ مِّن قَوْمِهِ» . (1)
الحدیث14426.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُوصیکُم بِالشُّبّانِ خَیرا فَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَهً ، إنَّ اللّهَ بَعَثَنی بَشیرا ونَذیرا فَحالَفَنِی الشُّبّانُ وخالَفَنِی الشُّیوخُ ، ثُمَّ قَرَأَ «فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمِْ» (2) . (3)14425.عنه صلی الله علیه و آله :تفسیر القمّی :قَولُهُ : «وَ عَجِبُواْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ» (4) قَال نَزَلَت بِمَکَّهَ لَمّا أظهَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الدَّعوَهَ بِمَکَّهَ اجتَمَعَت قُرَیشٌ إلی أبی طالِبٍ ، فَقالوا : یا أبا طالِبٍ إِنَّ ابنَ أخیکَ قَد سَفَّهَ أحلامَنا ، وسَبَّ آلِهَتَنا ، وأفسَدَ شَبابَنا ، وَفَرَّقَ جَماعَتَنا ، فَإِن کانَ الَّذی یَحمِلُهُ عَلی ذلِکَ العُدمُ جَمَعنا لَهُ مالاً حَتّی یَکونَ أغنی رَجُلٍ فی قُرَیشٍ ونُمَلِّکُهُ عَلَینا ، فَأَخبَرَ أبو طالِبٍ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله بِذلِکَ ، فَقالَ : لَو وَضَعُوا الشَّمسَ فی یَمینی وَالقَمَرَ فی یَساری ما أرَدتُهُ . (5) .
ص: 53
فصل دوم : بهارِ خودسازی2 / 1توان جوان بر ساختن شخصیت خودقرآن([سرانجام ،] کسی به موسی ایمان نیاورد ، مگر فرزندانی از قوم وی) .
حدیث14398.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :شما را به نیکی با جوانان سفارش می کنم؛ زیرا نرم ترینْ دل ها را دارند . به راستی که خداوند ، مرا بشارت دهنده و هشداردهنده برانگیخت . جوانان ، با من پیمان بستند و پیران ، با من به مخالفت برخاستند . [آن گاه ، این آیه را خواند] : (و عمر آنان به درازا کشید ، و دل هایشان سخت گردید) .14397.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :تفسیر القمی :آیه (و از این که هشدار دهنده ای از خودشان برایشان آمده ، در شگفت اند) ، در مکّه نازل شد . آن گاه که پیامبر خدا دعوتش را در مکّه علنی ساخت ، قریش ، نزد ابو طالب آمدند و گفتند : ای ابو طالب! برادرزاده ات ، آرزوهای ما را بر باد داده ، خدایانمان را دشنام داده ، جوانان ما را به تباهی کشانده و میان ما جدایی انداخته است . اگر نداری او را بر این کار وا داشته ، برایش ثروتی گِرد آوریم تا ثروتمندترینِ قریش شود و او را به ریاست خود برگزینیم .
ابوطالب ، این مطالب را به پیامبر خدا گزارش داد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «اگر خورشید را در دست راست من ، و ماه را در دست چپ من بگذارند ، آن را نخواهم پذیرفت» .
.
ص: 54
14396.الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :لا یَزالُ العَقلُ وَالحُمقُ یَتَغالَبانِ عَلَی الرَّجُلِ إلی ثَمانِیَ عَشرَهَ سَنَهً فَإِذا بَلَغَها غَلَبَ عَلَیهِ أکثَرُهُما فیهِ . (1)14395.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :یَابنَ أخی عَلَیکَ بِالشَّبابِ ودَع عَنکَ الشُّیوخَ (2) . (3)14394.امام صادق علیه السلام :الکافی عن إسماعیل بن عبدالخالق :سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام یَقولُ لأَِبی جَعفَرٍ الأَحوَلِ وأنَا أسمَعُ : أتَیتَ البَصرَهَ؟ فَقالَ : نَعَم ، قالَ : کَیفَ رَأَیتَ مُسارَعَهَ النّاسِ إلی هذَا الأَمرِ ودُخولَهُم فیهِ؟ قالَ : وَاللّهِ إِنَّهُم لَقلیلٌ ولَقَد فَعَلوا وإنّ ذلِکَ لَقَلیلٌ ، فَقالَ : عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ . (4)14393.امام زین العابدین علیه السلام :علل الشرائع عن إسماعیل بن الفضل الهاشمی :قُلتُ لِجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلامأخبِرنی عَن یَعقوبَ علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ بَنوهُ : «قَالُواْ یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا کُنَّا خَطِئینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (5) ، فَأَخَّرَ الاِستِغفارَ لَهُم ویوسُفعُ علیه السلاملَمّا قالوا لَهُ : «تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِن کُنَّا لَخَطِئینَ * قَالَ لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ » (6) .
قالَ : لأَِنَّ قَلبَ الشّابِّ أرَقُّ مِن قَلبِ الشَّیخِ ، وکانَت جِنایَهُ وُلدِ یَعقوبَ عَلی یوسُفعَ ، وجِنایَتُهُم عَلی یَعقوبَ إنَّما کانَت بِجِنایَتِهِم عَلی یوسُفعَ ، فَبادَرَ یوسُفعُ إلَی العَفوِ عَن حَقِّهِ ، وأخَّرَ یَعقوبُ العَفوَ ؛ لأَِنَّ عَفوَهُ إنَّما کانَ عَن حَقِّ غَیرِهِ ، فَأَخَّرَهُم إلَی السَّحَرِ لَیلَهَ الجُمُعَهِ . (7) .
ص: 55
14392.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :خِرد و نادانی تا هجده سالگی در آدمی در نَبَردند . وقتی آدمی به آن سن رسید ، هر کدام بیشتر باشد ، بر او غلبه می یابد .14391.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :فرزند برادر! جوانان را دریاب و پیران را رها کن . (1)14394.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکافی به نقل از اسماعیل بن عبد الخالق :شنیدم که امام صادق علیه السلاماز ابوجعفر اَحوَل می پرسید : «به بصره رفتی؟» .
گفت : بلی .
فرمود : «اقبال مردم را به امامت و ورود آنان را به این مرام ، چگونه یافتی؟» .
گفت : به خدا سوگند که شیعیان ، اندک اند و تلاش هایی کرده اند ، امّا آن هم اندک است .
آن گاه [امام علیه السلام به او] فرمود : «بر تو باد به جوانان که آنان در [پذیرش ]نیکی و خیر ، باشتاب ترند» .14393.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :علل الشرائع به نقل از اسماعیل بن فضل هاشمی :به امام صادق علیه السلامگفتم : از احوال یعقوب علیه السلام ، مرا خبر ده ، آن گاه که فرزندانش به وی گفتند : (ای پدر! برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بودیم . گفت : به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می خواهم) . یعقوب علیه السلام ، استغفار را به تأخیر انداخت . نیز از احوال یوسف علیه السلام مرا خبر ده ، آن گاه که برادرانش به وی گفتند : (به خدا سوگند ، که واقعا خدا تو را بر ما برتری داده است و ما خطاکار بودیم .[یوسف علیه السلام ]گفت : امروز بر شما سرزنشی نیست . خدا ، شما را می آمرزد و او مهربان ترینِ مهربانان است) .
امام صادق علیه السلام فرمود : «دلِ جوان ، از دل پیرمرد ، نرم تر است . فرزندان یعقوب بر یوسف ، ستم روا داشتند و ستم آنان بر یعقوب ، به واسطه ستم بر یوسف بود . از این رو ، یوسف ، به سرعت ، از حقّ خود درگذشت؛ ولی یعقوب ، گذشت را به تأخیر انداخت ، زیرا گذشتِ او نسبت به حقّ دیگری بود . وی ، استغفار را تا سحرِ شب جمعه به تأخیر انداخت» . .
ص: 56
2 / 2دَورُ الشَّبابِ فِی التَّعَلُّمِ14390.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کانَ بِمَنزِلَهِ الوَشمِ فِی الحَجَرِ ، ومَن تَعَلَّمَ وهُوَ کَبیرٌ کانَ بِمَنزِلَهِ الکِتابِ عَلی وَجهِ الماءِ . (1)14389.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :تَعَلَّمُوا العِلمَ صِغارا تَسودوا بِهِ کِبارا . (2)14388.امام علی علیه السلام : ( در وصف پارسایان ) عنه علیه السلام :مَن لَم یُجهِد نَفسَهُ فی صِغَرِهِ لَم یَنبُل فی کِبَرِهِ . (3)14387.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :مُرُوا الأَحداثَ بِالمِراءِ وَالجِدالِ ، وَالکُهولَ بِالفِکرِ ، وَالشُّیوخَ بِالصَّمتِ . (4)14386.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :کانَ أبی زَینُ العابِدینَ علیه السلام إذا نَظَرَ إلَی الشَّبابِ الَّذینَ یَطلُبونَ العِلمَ أدناهُم إلَیهِ وقالَ : مَرحَبا بِکُم أنتُم وَدائِعُ العِلمِ ویوشِکُ إذ أنتُم صِغارُ قَومٍ أن تَکونوا کِبارَ آخَرینَ . (5)14390.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :لَستُ اُحِبُّ أن أرَی الشَّبابَ مِنکُم إلاّ غادِیا فی حالَینِ : إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما ، فَإِن لَم یَفعَل فَرَّطَ ، فَإِن فَرَّطَ ضَیَّعَ ، وإن ضَیَّعَ أثِمَ ، وإن أثِمَ سَکَنَ النّارَ . وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آلهبِالحَقِّ . (6) .
ص: 57
2 / 2نقش جوانی در آموزش14387.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :آن که در جوانی اش بیاموزد ، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و آن که در بزرگ سالی بیاموزد ، مانند نوشتن بر روی آب باشد .14386.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :علم را در کَمْ سالی بیاموزید ، تا در بزرگ سالی بدان بزرگی کنید .14385.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که در کَمْ سالی ، خود را [برای تحصیل دانش و فضیلت ]به کوشش وادار نسازد ، در بزرگ سالی به برتری(فضل) نمی رسد .14384.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :جوانان را به مباحثه و جدال [علمی] ، و میان سالان را به اندیشیدن ، و پیران را به سکوت ، فرمان دهید .14383.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :پدرم زین العابدین علیه السلام ، هر گاه به جوانانی که دانش می اندوختند ، می نگریست ، آنان را به خود نزدیک می کرد و می فرمود : «آفرین بر شما که امانت های [مردم برای آموختن] دانشید و به زودی شما کم سالان جامعه ، بزرگان جامعه ای دیگر می شوید» .14382.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم : دانشمند یا دانشجو . اگر [جوانی] چنین نکند ، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کرد ، تباه ساخته و اگر تباه ساخت ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن که محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت ، دوزخ نشین خواهد شد .
.
ص: 58
2 / 3التَّربِیَهُ المَعنَوِیَّهُ14379.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :إنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأَرضِ الخالِیَهِ ما اُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالأَدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ ، وَیشتَغِلَ لُبُّکَ . (1)14378.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :وأجمَعتُ عَلَیهِ مِن أدَبِکَ أن یَکونَ ذلِکَ وأنت مُقبِلُ العُمُرِ ، وَمُقتَبَلُ الدَّهرِ ، ذو نِیَّهٍ سَلیمَهٍ ، ونَفسٍ صافِیَهً . (2)14377.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :مَرَّ رَسولُ اللّهِ بِقَومٍ یَرفَعونَ حَجَرا فَقالَ : ما هذا ؟
قالوا : نَعرِفُ بِذاکَ أشَدَّنا وأقوانا .
فَقالَ صلی الله علیه و آله : ألا اُخبِرُکُم بِأَشَدِّکُم وأقواکُم ؟
قالوا : بَلی ، یا رَسولَ اللّهِ .
قالَ : أشَدُّکُم وَأقواکُم الَّذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِله رِضاهُ فی إثمٍ ولا باطِلٍ ، وإذا سَخِط لَم یُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ ، وإذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ مالَیسَ بِحَقٍّ . (3) .
ص: 59
2 / 3پرورش معنوی14384.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام :همانا دلِ جوان ، مانند زمینِ کشت ناشده است . آنچه در آن افکنده شود ، می پذیرد . از این رو ، پیش از آن که دلت سخت گردد و خِردت سرگرم شود ، به تربیت تو همّت گماشتم .14383.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام :[و آن گاه که] بر تربیت تو همّت گماشتم ، چنان دیدم که در عنفوان جوانی و بهار زندگی ات هستی که نیّتی درست و نهادی پاکیزه داری .14382.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله بر گروهی گذشت که سنگی را بلند می کردند . فرمود : «این چه کاری است؟» .
گفتند : با این کار ، نیرومندترین و محکم ترینِ خود را می شناسیم .
فرمود : «آیا به شما خبر دهم که محکم ترین و نیرومندترینِ شما کیست؟» .
گفتند : بلی ، ای پیامبر خدا .
فرمود : «محکم ترین و نیرومندترینِ شما ، کسی است که هر گاه خشنود شود ، خشنودی اش او را به گناه و باطل نکشاند ، و هر گاه خشمگین شود ، خشمش ، او را از سخن حق ، بیرون نراند ، و هر گاه به قدرت رسید ، به کارِ غیر حق ، دست نزند» .
.
ص: 60
الفصل الثّالث : ربیع البناء3 / 1بُعِثَ الأَنبِیاءُ شُبّاناالکتاب«قَالُواْ سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَ هِیمُ» . (1)
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (2)
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (3)
الحدیث14375.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا» : أشُدّهُ ثَمانی عَشرَهَ سَنَهً ، وَاستَوی : اِلتَحی . (4)14374.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّاً إلاّ شابّاً . (5)14373.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ عز و جل نَبِیّاً إلاّ وهُوَ شابٌّ ، ولا اُوتِیَ عِلمٌ عالِماً إلاّ وهُوَ شابٌّ . (6) .
ص: 61
فصل سوم : بهار سازندگی3 / 1بعثت پیامبران در جوانیقرآن(گفتند: شنیدیم جوانی ، از آنها (بت ها) [به بدی] یاد می کرد که به او «ابراهیم» گفته می شود) .
(و چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم ، و نیکوکاران را چنینْ پاداش می دهیم) .
(و چون به حدّ رشد رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم ، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم) .
حدیث14368.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام درباره سخن خداوند عز و جل : (چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم) : «أَشُدَّ» ، یعنی : هجده سالگی و «اِسْتَوی» ، یعنی : ریش درآورد .14367.امام صادق علیه السلام ( خطاب به میسّر ) پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند ، هیچ پیامبری را جز در جوانی ، مبعوث نکرد .14369.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام ( فِی الدّعاءِ ) پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل ، هیچ پیامبری را جز در جوانی ، مبعوث نکرد ، و به هیچ دانشمندی ، جز درجوانی ، دانش عطا نشد .
.
ص: 62
14368.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :یا بَنی عَبدِالمُطَّلِبِ ، إنّی وَاللّهِ ما أعلَمُ شابّاً فِی العَرَبِ جاءَ قَومَهُ بِأَفضَلَ مِمّا جِئتُکُم بِهِ أنّی قد جِئتُکُم بِخَیرِ الدُّنیا وَالآخِرَهِ . (1)3 / 2الإمامُ المَهدِیُّ¨ یَظهَرُ شابّا14365.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقومُ فی آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِن عِترَتی شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ أقنَی الأَنفِ یَملأَُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً ، کَما مُلِئَت ظُلما وجَورا . (2)14364.امام صادق علیه السلام :الإمام الحسن علیه السلام :التّاسِعُ مِن وُلدِ أخِیَ الحُسَینِ ابنُ سَیِّدَهِ الإِماءِ یُطیلُ اللّهُ عُمُرَهُ فی غَیبَتِهِ ، ثُمَّ یُظهِرُهُ بِقُدرَتِهِ فی صورَهِ شابٍّ دونَ أربَعینَ سَنَهً ، ذلِکَ لِیُعلَمَ أنّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (3)14363.امام صادق علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :لَو قَد قامَ القائِمُ لأََنکَرَهُ النّاسُ ، لِأَنَّهُ یَرجِعُ إلَیهِم شابّا مُوَفَّقا (4) . (5)14362.امام باقر علیه السلام :کمال الدین عن أبی الصَّلت الهَرَویّ :قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام : ما عَلاماتُ القائِمِ مِنکُم إذا خَرَجَ؟
قالَ : عَلامَتُهُ أن یَکونَ شَیخَ السِّنِّ شابَّ المَنظَرِ حتّی أنَّ النّاظِرَ إلَیه لَیَحسَبُهُ ابنَ أربَعینَ سَنَهً أو دونَها . (6) .
ص: 63
14361.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :ای فرزندان عبد المطّلب! به راستی ، به خداوند سوگند ، جوانی را در میان عرب نمی شناسم که بهتر از آنچه من برایتان آوردم ، [برای جامعه خویش] آورده باشد . به راستی برای شما خوبی های دنیا و آخرت را آوردم .3 / 2ظهور امام مهدی به صورت جوان14366.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :در آخِر زمان ، مردی از خاندانم که جوانی است زیباروی و بینی کشیده ، قیام می کند و زمین را پُر از عدل می نماید ، همان گونه که پُر از ظلم شده است .14365.عنه علیه السلام :امام حسن علیه السلام :خداوند ، عمر نهمین فرزند برادرم حسین ، فرزند بانوی کنیزان و زنان ، را در غیبتش طولانی می گردانَد . آن گاه ، وی را با قدرت خویش ، به صورت جوانی که کمتر از چهل سال دارد ، ظاهر می گردانَد تا دانسته شود که خداوند ، بر هر کاری تواناست .14364.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :اگر قائم ، به پا خیزد ، مردمْ او را نمی شناسند؛ زیرا که به صورت جوانی خوش ترکیب ، (1) به سوی مردم ، باز می گردد .14363.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کمال الدین به نقل از ابا صَلت هِرَوی :به امام رضا علیه السلام گفتم : نشانه های قائم شما ، آن گاه که قیام کند ، چیست؟
فرمود : «نشانه اش آن است که کهن سالی جوانْ سیماست که هر کس به وی می نگرد ، او را چهل ساله یا کمتر می انگارد» .
.
ص: 64
3 / 3دَورُ الشَّبابِ فی حُکومَهِ خاتَمِ الأَنبِیاءِ3 / 3 1أوَّلُ مُمَثَّلٍ لِلنَّبِیِّ فتیًقَدِم أسعد بن زراره ، وذکوان بن عبد قیس علی النّبی صلی الله علیه و آله بمکّه قبل هجرته ، وکانا من أشراف المدینهن، فدخلا علیه صلی الله علیه و آله فی ظروف حرجه کانت تَعیشها مکّه آنذاک ، واستمعا إلی دعوته ، ثمّ أسلما وقالا له: یارَسولَ اللّهِ ابعَث مَعَنا رَجُلاً یُعَلِّمُنَا القُرآنَ، ویَدعُو النّاسَ إلی أمرِکَ. (1) لقد کانت هذه هی المرّه الاُولی التی تطلب فیها المدینهن وکانت من البلاد الواسعه کثیره الاختلاف مُمثِّلاً عن النّبی صلی الله علیه و آله، کما أنّها تعتبر المرّه الاُولی أیضا التی یبعث فیها النّبی ممثّلاً رسمیّا عنه إلی خارج مکّه. ومن الطبیعی أن یُختار لمثل هذه المهمّه الخطیره من تتوفّر فیه المؤهّلات واللیاقات اللازمه. فاختار النّبی صلی الله علیه و آله لذلک من بین المسلمین وقتئذٍ مصعب بن عمیر ، وکان شابّا فی مقتبل أمره:فَقالَ رَسولُ اللّهِ لِمُصعَبِ بنِ عُمَیرٍ ، وکانَ فَتیً حَدَثاً ... وأمَرَهُ رَسولُ اللّهِ بِالخُروجِ مَعَ أسعَدَ ، وقَد کانَ تَعَلَّمَ مِنَ القُرآنِ کَثیرا . (2) فانطلق هذا الفتی المُفعَم بروح الإیمان والفتوّه ، وقام بالمهمّه مع تدبیر وکیاسه علی أحسن وجه . ولم یلبث طویلاً حتّی استجاب أهل المدینه لدعوته علی اختلاف شرائحهم سیما فتیانهم وشبابهم، فأسلموا وصلّی بهم مصعب صلاه الجمعه، وهی أول صلاه جمعه تقام فی المدینه ؛ و :إنَّهُ أوَّلُ مَن جَمَّعَ الجُمُعَهَ بِالمَدینَه وأسلَمَ عَلی یَدِهِ أسیدُ بن حضیرٍ وسَعدُ بنُ مُعاذٍ ، وکَفی بذلکَ فَخراً وأثَراً فِی الإِسلامِ . (3)
.
ص: 65
3 / 3نقش جوانان در حکومت خاتم پیامبران3 / 3 1یک جوان ، نخستین نماینده پیامبرقبل از مهاجرت پیامبر اسلام به مدینه ، روزی دو نفر از بزرگان مدینه به نام های اَسعد بن زُراره و ذَکوان عبد قیس به مکّه آمدند و در شرایط بسیار سختی به حضور پیامبر خدا شرفیاب شدند و پس از شنیدن بیانات کوتاه و نافذ ایشان ، اسلام آوردند . سپس به ایشان گفتند : ای پیامبر خدا! مردی را همراه ما بفرست تا به ما قرآن بیاموزد و مردم را به آیین تو دعوت کند . این ، نخستین بار بود که شهر بزرگ و پُر اختلاف مدینه ، از پیامبر خدا درخواست نماینده می کرد و اوّلین باری بود که پیشوای بزرگ اسلام ، تصمیم می گرفت به خارج از مکّه ، نماینده رسمی بفرستد . بدیهی است فردی که انتخاب می شد ، باید از هر جهت ، شایستگی های لازم را برای این مأموریت حسّاس ، می داشت . پیامبر خدا ، از میان همه مسلمانان آن روز ، مصعب بن عُمَیر جوان را به نمایندگی خود برگزید . پیامبر خدا به مُصعب بن عُمَیر که جوانی کم سال و از حافظان و قاریان قرآن بود و بسیاری از قرآن را آموخته بود دستور داد با اسعد ، عازم مدینه شود . این جوان با ایمان و پُرشور و با تدبیر ، مأموریت خود را به خوبی انجام داد . طولی نکشید که همه اقشار مدینه ، بخصوص نسل جوان ، دعوت او را پذیرفتند و مسلمان شدند و نخستین نماز جمعه در مدینه به امامت او اقامه گردید و : او نخستین کسی بود که در مدینه نماز جمعه برگزار کرد و اُسَید بن حُضَیر و سعد بن مُعاذ ، به دست او مسلمان شدند و همین برای او ، افتخار و نشانی بزرگ در اسلام است .
.
ص: 66
14357.عنه علیه السلام :بحارالأنوار :وکانَ مُصعَبٌ نازِلاً عَلی أسعَدَ بنِ زُرارَهَ ، وکانَ یَخرُجُ فی کُلِّ یَومٍ فَیَطوفُ عَلی مجالِسِ الخَزرَجِ یَدعوهُم إلَی الإِسلامِ فَیُجیبُهُ الأَحداثُ . (1)3 / 3 2أوَّلُ والٍ لِمَکَّهَ شابٌّ فِی الحادِیَهِ وَالعِشرینَما إن فرغ النّبی صلی الله علیه و آله من فتح مکّه حتّی بانت فی الأُفق بوادر معرکه حنین بعد فتره وجیزه من ذلک، فما کان من النّبی صلی الله علیه و آله إلاّ أن قام بتجهیز جیشه وإشخاصه إلی خارج مکّه استعدادا للمواجهه. وکان من اللازم أیضا من جهه أُخری أن یستخلف علی مکّه التی استخلصها توّا من أیدی المشرکین شخصا کفوءا مدّبرا لشؤونها ، سیما وأنّها تمثّل آنذاک ثقل الجزیره العربیه ومحط أنظار القبائل والناس کافّه. هذا بالإضافه إلی أنّ مثل هذا الاستخلاف أن یأخذ علی أیدی المشرکین ویحول دون أیّ محاوله عبث بأمن مکّه واستقرارها. وقد اختار النّبی صلی الله علیه و آله لهذا الأمر الخطیر من بین أصحابه شابا فی الحادیه والعشرین من عمره اسمه عتّاب بن أسید فقلّده ذلک ، وکتب له کتابا بولایته:
14353.امام علی علیه السلام ( درباره آیه «و از میان شما کسی را به پیری می رسا ) وَولّی صلی الله علیه و آله عَتّابَ بنَ أسیدٍ وعُمُرُهُ إحدی وعِشرونَ سَنَهً أمرَ مَکَّهَ وأمَرَهُ صلی الله علیه و آلهأن یُصَلِّیَ بِالنّاسِ وهُوَ أوَّلُ أمیرٍ صَلّی بِمَکَّهَ بَعدَ الفَتحِ جَماعَهً . (2)ثمّ التفت صلی الله علیه و آله لعتّاب مُبیّنا له خطوره هذه المسؤولیه قائلاً:
14351.امام صادق علیه السلام :یا عَتّابُ ، تَدری عَلی مَنِ استَعمَلتُکَ؟! اِستَعمَلتُکَ عَلی أهلِ اللّهِ عز و جل ، ولَو أعلَمُ لَهُم خَیرا مِنکَ استَعمَلتُهُ عَلَیهِم . (3) .
ص: 67
14353.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی قَولِهِ تَعالی: {Q} «و مِنکُم مَن یُرَدُّ إل ) بحار الأنوار :مصعب ، بر اسعد بن زراره وارد شد و هر روز از خانه بیرون می رفت و در اطراف مجالس خزرجیان می چرخید و آنان را به اسلام ، فرا می خواند و جوانان ، دعوت او را اجابت می کردند .3 / 3 2جوانی بیست و یک ساله ، نخستین فرماندار مکّهپس از فتح مکّه ، طولی نکشید که جنگ حُنین پیش آمد و به ناچار ، پیامبر خدا و سربازانش باید از مکّه خارج شده ، به سوی جبهه جنگ می رفتند . بنا بر این ، برای اداره امور آن شهر که به تازگی از دست مشرکان خارج شده بود ، باید فرماندار لایق و باتدبیری تعیین می شد که به امور شهر مکّه که مرکز جزیره العرب و مورد توجّه عموم قبایل و اقشار مختلف مردم بود رسیدگی کند و علاوه بر این ، از بی نظمی هایی که ممکن است دشمنان به وجود آورند ، جلوگیری نماید . پیامبر خدا ، در میان همه یاران ، جوان 21 ساله ای را به نام «عَتّاب بن اسید» ، برای این مسئولیت بزرگ ، برگزید و برای وی ، فرمان صادر کرد . در این باره ، آمده است : پیامبر خدا ، عَتّاب بن اسید را در 21 سالگی به فرمانداری مکّه گماشت و دستور داد با مردم ، نماز جماعت بخواند و او ، نخستین فرماندهی است که پس از فتح مکّه در آن جا ، نماز جماعت به جای آورد . پیامبر خدا ، پس از صدور فرمان حکومت مکّه برای عَتّاب ، درباره اهمّیت این مسئولیت ، خطاب به او فرمود : ای عَتّاب! می دانی تو را بر چه کسانی گماشتم؟ تو را بر مردمان [شهر ]خدای عز و جل گماشتم ، و اگر برای آنان بهتر از تو سراغ داشتم ، او را بر ایشان می گماشتم . بدیهی است که انتصاب جوانی 21 ساله به فرمانداری مکّه ، موجب رنجش خاطر و آزردگی بزرگان مکّه می شد . پیامبر خدا ، برای پیشگیری از اعتراض آنان ، در پایانِ نامه مفصّلی خطاب به مردم مکّه نوشت : کسی در نافرمانی از او به کمی سنّش استدلال نکند؛ زیرا مسن تر ، شایسته تر نیست ، بلکه شایسته تر ، بزرگ تر است . عَتّاب بن اسید ، تا آخر عمر پیامبر اسلام ، فرماندار مکّه بود و در طول دوران مأموریت ، به خوبی از عهده این مسئولیت بزرگ برآمد .
.
ص: 68
وکان من الطبیعی أن یثیر مثل هذا القرار حفیظه وجهاء مکّه وکبرائها ، فکتب النّبی صلی الله علیه و آلهکتابا طویلاً توقّیا لاعتراضهم جاء فی آخره:
14348.امام باقر علیه السلام :ولا یَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنکُم فی مُخالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَیسَ الأَکبَرُ هُوَ الأَفضَلَ ، بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَکبَرُ . (1)هذا وقد بقی عتّاب بن أسید والیا علی مکّه إلی آخر حیاه النّبی صلی الله علیه و آله، وکان حَسنِ التدبیر والولایه.
3 / 3 3قائد حرب الروم ، شابّ فی الثامنه عشرهاستنفر النّبیّ صلی الله علیه و آله فی أواخر حیاته لقتال دوله الروم العظمی، فانخرط فی جیش المسلمین کبار قوّاد جیشه صلی الله علیه و آله ووجوه المهاجرین والأنصارا. وکان من البدیهی أن یولّی أمر هذا الجیش أکثر قوّاده کفاءه. فأمّر علیه اُسامه بن زید بعد أن دعاه ، وکان له من العمر آنذاک ثمانیه عشره عاما. (2) یقع هذا القرار محلاًّ لاعتراض وجوه الصحابه سیما فی تلک الظروف السیاسیه الحسّاسه، (3) فکشفوا عمّا فی الضمیر وبسطوا ألسنتهم بالقول: فَتَکَلَّمَ قَومٌ وقالوا : یُستَعمَلُ هذَا الغُلامُ عَلَی المُهاجِرینَ الأَوّلینَ . (4) فلمّا بلغ النّبی صلی الله علیه و آله ذلک خرج فرقی المنبر مغضبا ، فقال بعد الحمد والثناء: إنَّ النّاسَ قَد طَعَنوا فی إمارَهِ اُسامَهَ ، وقَد کانوا طَعَنوا فی إمارَهِ أبیهِ مِن قَبلِهِ ، وإنَّهُما لَخَلیقانِ لَها وإنَّهُ لَمِن أحَبِّ النّاسِ إلَیَ آلاً ، فَاُوصیکُم بِاُسامَهَ خَیرا . (5)
.
ص: 69
3 / 3 3جوانی هجده ساله ، فرمانده نبرد با رومیانپیامبر خدا ، در روزهای آخر زندگی خود ، مسلمانان را برای جنگ با کشور نیرومند روم ، بسیج کرد . تمام افسران ارشد ، فرماندهان سپاه اسلام ، و بزرگان مهاجران و انصار ، در این لشکر عظیم ، گِرد آمده بودند . برای فرماندهی چنین سپاهی ، بی تردید ، باید لایق ترین افسران انتخاب می شد . پیامبر اسلام ، اسامه بن زید را که جوانی هجده ساله بود ، طلبید و فرماندهی لشکر را به او واگذار کرد . این اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله ، برای بسیاری از اصحاب بزرگ او ، خصوصاً در شرایط سیاسی آن روزها ، قابل قبول نبود و لذا زبان به اعتراض گشودند که : این جوان را بر مهاجران سابقه دار می گمارد! پیامبر خدا ، در حالی که از این سخن به خشم آمده بود ، بَر فراز منبر قرار گرفت و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود : همانا مردم به فرماندهی اسامه ، زخمِ زبان زدند . آنان ، پیش از این نیز نسبت به فرماندهی پدر اسامه ، چنین کرده بودند ، در حالی که آن دو ، شایسته فرماندهی بودند و اسامه ، از دوست داشتنی ترین فرماندهان (/ خاندان ها) (1) در نزد من است . شما را نسبت به اسامه ، به نیکی سفارش می کنم .
.
ص: 70
3 / 4دَورُ الشَّبابِ فی حُکومَهِ إمامِ العَصرِ14346.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :أصحابُ المَهدِیِّ شَبابٌ لا کُهولٌ فیهِم إلاّ مِثلَ کُحلِ العَینِ وَالمِلحِ فِی الزّادِ وَأقَلُّ الزّادِ المِلحُ . (1)14345.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :بَینا شَبابُ الشّیعَهِ عَلی ظُهورِ سُطوحِهِم نِیامٌ إذ تَوافَوا إلی صاحِبِهِم فی لَیلَهٍ واحِدَهٍ عَلی غَیرِ میعادٍ فَیُصبِحونَ بِمَکَّهَ . (2) .
ص: 71
3 / 4نقش جوانان در حکومت امام زمان14330.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :یاران مهدی(عج) جوان اند و کهن سالان ، در میان آنان ، اندک اند ، مانند سرمه در چشم و نمک در زاد و توشه ، که کمترین قسمت توشه ، نمک است .14331.عنه علیه السلام ( فی صِفَهِ المَأخوذینَ عَلی الغِرَّهِ عِندَ المَ ) امام صادق علیه السلام :هنگامی که جوانان ، شبانگاه بر پشت بام ها در خواب اند ، به ناگاه ، بدون وعده قبلی ، در یک شب ، گِرد صاحب خود جمع می شوند و صبحْ هنگام در مکّه خواهند بود .
.
ص: 72
. .
ص: 73
بخش دوم : عوامل شکوفایی جوانفصل یکم : شناختفصل دوم : خودباوریفصل سوم : ارتباط با خداوندفصل چهارم : دوست شایستهفصل پنجم : خوشی های حلال و نیرومند ساختن بدنفصل ششم : ارزش های اخلاقی و رفتاری
.
ص: 74
الفصل الأوّل : المعرفه1 / 1التَّثَقُّفالکتاب«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَبِ » . (1)
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» . (2)
« وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ ی عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئولاً » . (3)
الحدیث14336.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :ما مِن حَرَکَهٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلی مَعرِفَهٍ . (4)14337.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :یا مَعشَرَ الفِتیانِ، حَصِّنوا أعراضَکُم بِالأَدَبِ ودینَکُم بِالعِلمِ . (5)14338.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَه إِلَیهِ :أولَی الأَشیاءِ أن یَتَعَلَّمَهَا الأَحداثُ الأَشیاءُ الَّتی إذا صاروا رِجالاً اِحتاجوا إلَیها . (6) .
ص: 75
فصل یکم : شناخت1 / 1فرهیختگیقرآن(بگو: آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند ، یکسان اند؟ تنها خردمندان اند که پند پذیرند) .
(خدا ، [رتبه] کسانی از شما را که گرویده اند و کسانی را که دانشمندند ، [بر حسب] درجات ، بلند می گردانَد ، و خدا به آنچه می کنید ، آگاه است) .
(و چیزی را که بدان علم نداری ، دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب ، همه ، مورد پرسش واقع خواهند شد) .
حدیث14342.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هیچ فعّالیتی نیست ، مگر آن که تو در آن ، نیازمندِ شناختی .14343.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :ای جوانان! آبروی خویش را با ادب (تربیت) ، و دین خویش را با دانش ، نگه دارید .14344.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :نخستین چیزهایی که جوانان می باید آنها را بیاموزند ، کارهایی است که در بزرگی بِدان نیازمند می شوند .
.
ص: 76
14503.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :لا تَقسِروا أولادَکُم عَلی آدابِکُم ، فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زِمانِکُم . (1)1 / 2مَعرِفَهُ النَّفسِالکتاب«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی ءَادَمَ وَحَمَلْنَهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطَّیِّبَتِت وَ فَضَّلْنَهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» . (2)
الحدیث14506.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :أفضَلُ الحِکَمِهَ معرِفَهُ الإِنسانِ نَفسَهُ. (3)14507.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدِ انتَهی إلی غایَهِ کُلِّ مَعرِفَهٍ وعِلمٍ. (4)14505.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإِنسانِ أمرَ نَفسِهِ. (5)14506.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن لَم یَعرِف نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبیلِ النَّجاهِ ، وَخَبَطَ فِی الضَّلالِ وَالجَهالاتِ. (6)14507.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُنشِدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فَلایَطلُبُها . (7)14508.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها و مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها . (8) .
ص: 77
14509.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( فی قَولِهِ تعالی : {Q} «فَکَیْفَ إذا جِئْنا مِن ) امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :فرزندانتان را بر روش و آداب خویش ، مجبور مسازید؛ زیرا آنان ، برای زمانی دیگر ، جز زمان شما ، آفریده شده اند .1 / 2خودشناسیقرآن(و به راستی ، ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم ، و آنان را در خشکی و دریا نشاندیم ، و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود ، برتریِ آشکار دادیم) .
حدیث14513.عنه علیه السلام ( أیضا ) امام علی علیه السلام :برترین حکمت ، خودشناسیِ انسان است .14514.الأمالی للطوسی عن سعیدُ بنُ مسلمٍ عن داوودَ بنِ کامام علی علیه السلام :آن که خود را بشناسد ، به بالاترین قلّه دانش و معرفت ، رسیده است .14510.امام صادق علیه السلام ( در پاسخ به پرسش از آیه «اینچنین شما را امتّی می ) امام علی علیه السلام :بدترین نادانی ، ناآگاهی انسان به خویشتن است .14511.امام صادق علیه السلام ( وقتی که محمّد بن مسلم و زراره از امام علیه السل ) امام علی علیه السلام :آن که خود را نشناسد ، از راه رستگاری دور می شود و در گم راهی و نادانی ها فرو می رود .14512.امام صادق علیه السلام ( در پاسخ به سؤال از آیه «بگو : عمل کنید، بزودی خ ) امام علی علیه السلام :در شگفتم از آن که در پیِ گمشده اش می گردد ؛ ولی خود را گم کرده و آن را نمی جوید .14513.امام صادق علیه السلام ( درباره همین آیه ) امام علی علیه السلام :آن که خود را بشناسد ، با نفس خویش ، جهاد می کند و آن که آن را نشناسد ، رهایش می سازد .
.
ص: 78
14514.الأمالی للطوسی :عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم یُهِنها بِالفانِیاتِ . (1)14515.الإمامُ الرِّضا علیه السلام ( و قَد قالَ عَبدُ اللّه ِ بنُ أبانَ لَهُ : إنَّ ) عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ . (2)14515.امام رضا علیه السلام ( وقتی عبد اللّه بن ابان عرض کرد : گروهی از دوستا ) عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَجهَلُ نَفسَهُ کَیفَ یَعرِفُ رَبَّهُ . (3)14516.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام فیما نسب إلیه :خُلِقَ الإِنسانُ ذا نَفسٍ ناطِقَهٍ ، إن زَکّاها بِالعِلمِ وَالعَمَلِ فَقَد شابَهَت جَواهِرَ أوائِلِ عِلَلِها ، وإذَا اعتَدَلَ مِزاجُها وفارَقَتِ الأضدادَ ، فَقَد شارَکَ بِهَا السَّبعَ الشِّدادَ 4 . (4) .
ص: 79
14517.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که شأن خود را بشناسد ، آن را با کارهای فانی ، خوار نمی سازد .14516.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که خود را بشناسد ، پروردگارش را شناخته است .14517.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :در شگفتم از آن که خود را نمی شناسد ، چگونه پروردگارش را می شناسد؟14518.جَبرَئیلُ علیه السلام ( لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَعِظُهُ ) امام علی علیه السلام در روایتی منسوب به ایشان : [خداوند ،] آدمی را ، دارای نفس ناطقه (دریابنده) آفریده است . اگر آن را با علم و عمل رشد دهد ، مانند گوهرهای (یا علّت های) نخستین خود خواهد شد (1) و اگر مزاج وی معتدل شود و از اضداد ، جدایی گزیند ، هر آینه با آن نفس ناطقه ، شریکِ آن هفت آسمانِ محکم خواهد شد . .
ص: 80
14519.عنه علیه السلام ( أیضا ) الإمام الصادق علیه السلام وقَد سَأَلَهُ عَبدُاللّهِ بنُ سِنانٍ :المَلائِکَهکُ أفضَلُ أم بَنو آدَمَ؟ : قالَ أمیرُالمُؤمِنینَ عَلِیُ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام : إنَّ اللّهَ عزوجل رَکَّبَ فِی المَلائِکَهکِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ ، ورَکَّبَ فِی البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ ، وَرَکَّبَ فی بَنی آدَمَ کِلَیهِما ، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَیرٌ مِنَ المَلائِکَهکِ ، وَمَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ . (1)1 / 3التَّعرُّفُ عَلَی القُرآنِ14520.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( لقَیسِ بنِ عاصِمٍ و هُوَ یَعِظُهُ ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ فی شَبیبَتِهِ اختَلَطَ بِلَحمِهِ ودَمِهِ . (2)14521.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام فی کِتابِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ علیه السلام :وأن أبتَدِئَکَ بِتَعلیمِ کِتابِ اللّهِ عز و جلوتَأویلِهِ وَشرائِعِ الإِسلامِ وَأحکامِهِ . (3)14522.عنه صلی الله علیه و آله ( فی قولِهِ تَعالی : {Q} «یَومَ یُنْفَخُ فی الصُّ ) الإمام الصادق علیه السلام :مَن قَرَأَ القُرآنَ وَهُوَ شابٌّ مُؤمِنٌ اِختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ ودَمِهِ وَجَعَلَهُ اللّهُ عز و جل مَعَ السَّفَرَهِ الکِرامِ البَرَرَهِ ، وکانَ القُرآنُ حَجیزا عَنهُ یَومَ القِیامَهِ . (4)1 / 4التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ14522.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( درباره آیه «روزی که در صور دمیده شود گروه گروه ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ عِمادٌ ، وعِمادُ هذَا الدّینِ الفِقهُ . (5)14523.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام :لَو اُتیتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشّیعَهعِ لا یَتَفَقَّهُ فِی الدّینِ لَأَدَّبتُهُ . (6) .
ص: 81
14524.عنه علیه السلام ( فی صِفَهِ المَأخوذِ عَلی الغِرَّهِ عِندَ المَوت ) امام صادق علیه السلام در پاسخ عبد اللّه بن سنان که پرسید : فرشتگان برترند یا فرزندان آدم؟ :امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «خدای عز و جلفرشتگان را از عقلِ بدون شهوت آفرید و چارپایان را از شهوتِ بدون عقل ، خلق کرد و در انسان ، هر دو را به هم آمیخت . پس ، هر که عقلش بر شهوتش پیروز شود ، از فرشتگان بهتر است و هر که شهوتش بر عقلش پیروز گردد ، از چارپایان ، بدتر است .1 / 3آشنایی با قرآن14525.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :هر که قرآن را در جوانی اش فراگیرد ، با گوشت و خونش عجین می گردد .14525.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه ای به فرزندش حسن علیه السلام :و این که نخست ، به تو کتاب خدا را بیاموزم و تفسیر قرآن و شریعت اسلام و احکام آن را به تو تعلیم دهم .14526.الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:امام صادق علیه السلام :آن که قرآن را در جوانی بخواند ، با گوشت و خونش عجین می گردد و خداوند عز و جل او را با فرشتگان بزرگوار (1) و نیک ، همراه می کند و قرآن در روز قیامت ، نگهبانی برایش خواهد بود .1 / 4ژرف اندیشی در دین14526.امام باقر و امام صادق علیهما السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :هر چیزی را ستونی است و ستون این دین ، فهم (آگاهی ژرف) است .14527.امام صادق علیه السلام :امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام :اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در پیِ کسب آگاهی دینی نیست ، او را ادب می کنم .
.
ص: 82
14528.امام صادق علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام کانَ یَقولُ :تَفَقَّهوا وإلاّ فَأَنتُم أعرابٌ . (1)14529.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لَو اُتیتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشّیعَهعِ لا یَتَفَقَّهُ فِی الدّینِ لأََوجَعتُهُ . (2)14530.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :لَو اُتیتُ بِشابٍّ مِن شیعَتِنا لَم یَتَفَقَّه لأََحسَنتُ أدَبَهُ . (3)14531.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :بادِروا أحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ أن تَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرجِئَهئُ . (4)14529.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لَستُ اُحِبُّ أن أرَی الشّابَّ مِنکُم إلاّ غادِیاً فی حالَینِ : إمّا عالِماً أو مُتَعَلِّما ، فَإِن لَم یَفعَل فَرَّطَ ، فَإِن فَرَّطَ ضَیَّعَ ، وإن ضَیَّعَ أثِمَ ، وإن أثِمَ سَکَنَ النّارَ وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ . (5)1 / 5المَعرِفَهُ بِأَنَّ العِلمَ وَالإیمانَ تَوأَمانِالکتاب«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَئِِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (6)
«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَ طِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . (7)
«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِلَی صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ» . (8)
.
ص: 83
14536.عنه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام همواره می فرمود :آگاهی دینی کسب کنید ، و گرنه ، بادیه نشینانی [نادان] خواهید بود .14537.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام باقر علیه السلام :اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در پیِ کسب آگاهی دینی نیست ، او را تنبیه می کنم .14538.عنه علیه السلام ( مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ) امام صادق علیه السلام :اگر جوانی را از شیعیانمان بیابم که درپی کسب آگاهی دینی نیست ، او را نیکو ادب می کنم .14532.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :جوانان را با حدیث (معارف دینی) دریابید ، پیش از آن که مُرجِئه (1) [یا دیگر گروه های انحرافی ]بر شما پیشی گیرند و به سوی آنان بروند .14533.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :دوست ندارم جوانان شما را ببینم ، مگر در دو حالت : دانشمند یا دانشجو . اگر [جوانی] چنین نکند ، کوتاهی کرده و اگر کوتاهی کند ، تباه ساخته است و اگر تباه سازد ، گناه کرده است و اگر گناه کند ، سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبری برانگیخت ، دوزخ نشین خواهد شد .1 / 5آگاهی از پیوند علم و ایمانقرآن(خدا و فرشتگان و دانشوران ، گواهی می دهند که جز او هیچ معبودی نیست؛ و همواره به عدل ، قیام دارد . جز او که توانا و حکیم است ، هیچ معبودی نیست) .
(و کسانی که از دانش بهره یافته اند ، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ، حقّ است و به راه آن عزیز ستوده [صفات] ، راهبری می کند) .
(و تا آنان که دانش یافته اند ، بدانند که این [قرآن] ، حقّ است [و] از جانب پروردگار توست ، و بدان ایمان آورند و دل هایشان برای او خاضع گردد . و به راستی خداوند ، کسانی را که ایمان آورده اند ، به سوی راهی راست ، راهبر است) .
.
ص: 84
الحدیث14539.امام باقر علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :أصلُ الإیمانِ العِلمُ . (1)14540.امام باقر علیه السلام ( درباره آیه «مانند آن زنی مباشید که رشته خود را ) عنه علیه السلام :الإیمانُ وَالعِلمُ تَوأَمانِ ورَفیقانِ لا یَفتَرِقانِ . (2)14541.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی: {Q} «یا أیُّها ) عنه علیه السلام :ثَمَرَهُ العِلمِ مَعرِفَهُ اللّهِ . (3)14542.عنه علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ :یا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّهُ أنبِیاءَهُ ورُسُلَهُ إلی عِبادِهِ إلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّه ، فَأَحسَنُهُمُ استِجابَهً أحسَنُهُم مَعرِفَهً . (4)1 / 6الاِهتِمامُ بِطَرحِ الأسئلهِالکتاب«فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » . (5)
الحدیث14542.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :العِلمُ خَزائِنُ ومِفتاحُهَا السُّؤالُ ، فَاسأَلوا رَحِمَکُمُ اللّهُ ، فَإِنَّهُ یُؤجَرُ أربَعَهٌ : السّائِلُ ، والمُتَکَلِّمُ ، وَالمُستَمِعُ ، وَالمُحِبُّ لَهُم . (6)14543.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :مَن سَأَلَ فی صِغَرِهِ أجابَ فی کِبَرِهِ . (7)14544.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام لِحُمرانَ بنِ أعیَنَ فی شَیءٍ سَأَلَهُ :إنَّما یَهلِکُ النّاسُ ؛ لأَِنَّهُم لا یَسأَلونَ . (8) .
ص: 85
حدیث14546.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :اساس ایمان ، دانش است .14547.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی صِفَهِ النّبِیِّ صلی الله علیه و آله ) امام علی علیه السلام :ایمان و دانش ، همراه و رفیق اند و از هم جدا نمی شوند .14548.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :دستاورد دانش ، خدا شناسی است .14547.امام علی علیه السلام ( در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله ) امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم :ای هشام! خداوند ، پیامبران و رسولانش را به سوی بندگان خود نفرستاده ، مگر بدان جهت که بصیرت الهی پیدا کنند . از این رو ، بهترین کسانی که دعوت آنان را اجابت می کنند ، کسانی هستند که شناخت بهتری دارند .1 / 6اهتمام به پرسشگریقرآن(پس اگر نمی دانید ، از آگاهان بپرسید) .
حدیث14550.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :دانش ، گنجینه هایی است که کلید آن ، پرسش است . بپرسید . خداوند ، شما را رحمت کند که چهار گروه ، پاداش می بَرَند : سؤال کننده ، پاسخ دهنده ، شنونده ، و دوستدار آنان .14551.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که در خُردسالی بپرسد ، در بزرگ سالی پاسخ می دهد .14552.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام به حُمران بن اَعیَن ، درباره مطالبی که پرسید :همانا مردم ، نابود می شوند ، چون نمی پرسند .
.
ص: 86
14553.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ذُکِرَ لَهُ أنَّ رَجُلاً أصابَتهُ جَنابَهٌ عَلی جُرحٍ کانَ بِهِ ، فَاُمِرَ بِالغُسلِ فَاغتَسَلَ فَکَزَّ (1) فَماتَ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قَتَلوهُ قَتَلَهُمُ اللّهُ ، إنَّما کانَ دَواءُ العِیِّ السُّؤالَ . (2)14552.امام علی علیه السلام :مسند ابن حنبل عن أبیاُمامه :إنَّ فَتیً شابّا أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، ائذِن لی بِالزِّنا !
فَأَقبَلَ القَومُ عَلَیهِ فَزَجَروهُ وقالوا : مَه مَه .
فَقالَ : «اُدنُه» فَدَنا مِنهُ قَریبا ، قالَ : فَجَلَسَ ، قالَ : «أتُحِبُّهُ لاُِمِّکَ»؟
قالَ : لا وَاللّهِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ !
قالَ : «ولاَ النّاسُ یُحِبّونَهُ لاُِمَّهاتِهِم» قالَ : «أفَتُحِبُّهُ لاِبنَتِکَ؟».
قالَ : لا وَاللّهِ یا رَسولَ اللّهِ ، جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ !
قالَ : «ولاَ النّاسُ یُحِبُّونَهُ لِبَناتِهِم» قالَ : «أفَتُحِبُّهُ لاَُختِکَ» قالَ : لا وَاللّهِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ !
قالَ : «ولاَ النّاسُ یُحِبّونَهُ لأَِخَواتِهِم» قالَ : «أفَتُحِبُّهُ لِعَمَّتِکَ؟».
قالَ : لا وَاللّهِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ !
قالَ : «ولاَ النّاسُ یُحِبّونَهُ لِعَمّاتِهِم» قال : «أفَتُحِبُّهُ لِخالَتِکَ؟».
قالَ : لا وَاللّهِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ !
قالَ : «ولاَالنّاسُ یُحِبّونَهُ لِخالاتِهِم» قالَ : فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَیهِ وقالَ : «اللّهُمَّ اغفِر ذَنبَهُ ، وطَهِّر قَلبَهُ ، وَحَصِّن فَرجَهُ» فَلَم یَکُن بَعدَ ذلِکَ ، الفَتی یَلتَفِتُ إلی شَیءٍ. (3) .
ص: 87
14553.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :به پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش داده شد که مردی مجروح و آسیب دیده ، جُنُب شد . به وی گفته شد غسل کند . او هم غسل کرد و سپس ، سرما خورد و لرزید و از دنیا رفت .
پیامبر خدا فرمود : «او را کُشتند . خداوند ، آنان را بکُشد! همانا داروی درمانده [از پاسخ] ، پرسیدن [از دانا] است» .14554.عنه علیه السلام :مسند ابن حنبل به نقل از ابو اُمامه :جوانی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! اجازه بده زنا کنم!
مردم به سویش هجوم آوردند و آزارش دادند و گفتند : ساکت شو!
پیامبر خدا فرمود : «او را نزدیک بیاورید» .
جوان به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شد و نشست . پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید : «آیا این عمل را برای مادرت می پسندی؟» .
گفت : نه به خدا ، جانم فدایت!
فرمود : «مردم هم این عمل را برای مادران خود نمی پسندند» .
[سپس] فرمود : «آیا این عمل را برای دخترت می پسندی؟» .
جوان گفت : نه به خدا ، ای پیامبر خدا ، جانم فدایت!
فرمود : «مردم هم این عمل را برای دختران خود نمی پسندند» .
[سپس] فرمود : «آیا این عمل را برای خواهرت می پسندی؟» .
گفت : نه به خدا ، جانم فدایت!
فرمود : «مردم هم این عمل را برای خواهران خود نمی پسندند .
[آن گاه] فرمود : «آیا این عمل را برای عمّه ات می پسندی؟» .
گفت : نه به خدا ، جانم فدایت!
فرمود : «مردم هم آن را برای عمّه های خود ، روا نمی دارند» .
[سپس] فرمود : «آیا این عمل را برای خاله ات می پسندی؟» .
گفت : نه به خدا ، جانم فدایت!
فرمود : «مردم هم آن را برای خاله های خود نمی پسندند» .
[سپس] پیامبر خدا ، دست خویش بر آن جوان نهاد و گفت : «بار خدایا! گناهش را ببخش و دلش را پاکیزه گردان و به وی پاکْ دامنی ده!» .
آن جوان ، از آن پس ، هرگز سراغ کار [خلاف] را نگرفت . .
ص: 88
الفصل الثانی : الإیمان بالذّات2 / 1العَزم14554.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :ولکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّهٍ فی عَزَائِمِهِم ، وضَعَفَهً فیما تَرَی الأَعیُنُ مِن حالاتِهِم . (1)14555.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :ضادُّوا التَّوانِیَ بِالعَزمِ . (2)14556.لقمان علیه السلام ( در اندرز به فرزند خود ) عنه علیه السلام :ولا تَجتَمِعُ عَزیمَهٌ ووَلیمَهٌ ، مَا أنقَضَ النَّومَ لِعَزائِمِ الیَومِ ، وأمحَی الظُّلَمَ لِتَذاکیرِ الهِمَمِ! (3)14557.امام باقر علیه السلام ( درباره آیه «وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهم ) الإمام الکاظم علیه السلام مِن دُعائِهِ فی شَهرِ رَجَبجٍ :وقَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَیکَ عَزمُ إرادَهٍ یَختارُکَ بِها . (4)2 / 2السَّعیالکتاب«وَ أَن لَّیْسَ لِلاْءِنسَنِ إِلاَّ مَا سَعَی * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی» . (5)
.
ص: 89
فصل دوم : خودباوری2 / 1تصمیم14562.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :امام علی علیه السلام :خداوندِ سبحان ، پیامبران را صاحبان تصمیم های قوی ، امّا در چشم مردم ، ناتوان قرار داد .14561.امام علی علیه السلام ( در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام ) امام علی علیه السلام :از راه تصمیم راسخ گرفتن ، با سستی نبرد کنید .14562.امام زین العابدین علیه السلام :امام علی علیه السلام :تصمیم راسخ و سورچرانی (تن پروری) با هم جمع نمی شوند . چه بسیار تصمیم های روز را که خوابِ شب می شکند ، و چه بسیار تاریکی هایی که یاد همّت های بلند را از خاطر ، محو می کند .14563.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( و قَد قالَ لَهُ الزِّندیقُ : أنّی لِلرُّوحِ بِا ) امام کاظم علیه السلام از دعاهای ایشان در ماه رجب :به راستی دانستم که بهترین توشه مسافر کوی تو ، تصمیمی است که با آن ، تو را انتخاب کند .2 / 2تلاشقرآن( ... و این که برای انسان ، جز حاصل تلاش او نیست ، و [نتیجه] کوشش او به زودی دیده خواهد شد) .
.
ص: 90
«وَ الَّذِینَ جَهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» . (1)
الحدیث14567.الجعفریّات عن رسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن یُدمِن قَرعَ البابِ یَلِج . (2)14568.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :مَنِ استَدامَ قَرعَ البابِ ولَجَّ وَلَجَ . (3)14569.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :مَن بَذَلَ جُهدَ طاقَتِهِ بَلَغَ کُنهَ إرادَتِهِ .(4)14570.الأمالی للطوسی :عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ شَیئاً نالَهُ أو بَعضَهُ . (5)14566.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( پس از آن که دو انگشت نشانه و میانه خود را نشان ) عنه علیه السلام :هَیهاتَ مِن نَیلِ السَّعادَهِ السُّکونُ إلَی الهُوَینا وَالبَطالَهِ . (6)14567.الجعفریّات :عنه علیه السلام :إذا هِبتَ أمرا فَقَع فیهِ ، فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ . (7)14568.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا خِفتَ صُعوبَهَ أمرٍ فَاصعُب لَهُ یَذِلَّ لَکَ ، وخادِعِ الزَّمانَ عَن أحداثِهِ تَهُن عَلَیکَ . (8)14569.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فِی اللّهِ ... وکانَ ضَعیفاً مُستَضعَفاً ، فَإِن جاءَ الجِدُّ فَهُوَ لَیثُ غابٍ ، وصِلُّ وادٍ . (9)2 / 3عُلُوُّ الهِمَّهِ14572.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قیمَتُهُ . (10) .
ص: 91
(و کسانی که در راه ما کوشیده اند ، به یقین ، راه های خود را بر آنان می نماییم) .
حدیث14571.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :آن که پیوسته ، کوبه در را بزند ، داخل می شود .14572.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که پیوسته ، کوبه در را بزند و اصرار ورزد ، داخل می شود .14573.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که نهایتِ کوشش خود را به کار گیرد ، نهایتِ خواسته هایش می رسد .14574.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که چیزی را جستجو کند ، به همه یا قسمتی از آن ، دست می یابد .14575.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام :تن دادن به سستی و بیکاری ، چه دور است از دستیابی به خوش بختی!14575.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام :اگر از کاری هراس داری ، خود را در آن بینداز؛ چرا که دلهره و هراس [از خطر] از خودِ خطر ، دشوارتر است .14576.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( لَمّا سُئلَ : مَتی السّاعَهُ ؟ ) امام علی علیه السلام :هر گاه از سختی کاری ترسیدی ، استوار باش تا در برابرت خوار گردد و با حوادث روزگار ، نیرنگ کن تا بر تو آسان شوند .14576.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ به این که قیامت کی فرا می رسد ) امام علی علیه السلام :در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا [با من برادری می کرد] . . . [به ظاهر ،] ضعیف و مستضعف بود و [امّا] اگر کاری جدّی پیش می آمد ، چون شیر بیشه [می خروشید] و مانند مار بیابان [حرکت می کرد] ... .2 / 3بلند همّتی14579.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که همّتش بلند باشد ، ارجش افزون می شود .
.
ص: 92
14580.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :کُن بَعیدَ الهِمَمِ إذا طَلَبتَ . (1)14577.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :مَن أسهَرَ عَینَ فِکرَتِهِ بَلَغَ کُنهَ هِمَّتِهِ . (2)14578.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ به سؤال از نخستین نشانه فرا رسیدن قیامت ) عنه علیه السلام :ما رَفَعَ امرَأً کَهِمَّتِهِ ، ولا وَضَعَهُ کَشَهوَتِهِ . (3)14579.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :مَن رَقی دَرَجاتِ الهِمَمِ عَظَّمَتهُ الاُمَمُ . (4)14580.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :ثَلاثٌ یَحجُزنَ المَرءَ عَن طَلَبِ المَعالی : قَصرُ الهِمَّهِ ، وقِلَّهُ الحیلَهِ ، وضَعفُ الرَّأیِ . (5)2 / 4العِزَّه14583.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :أکرِم نَفسَکَ عَن دَنِیَّهٍ وإن ساقَتکَ إلَی الرَّغائِبِ ، فَإِنَّکَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ شَیئاً مِن دینِکَ وعِرضِکِ بِثَمَنٍ وإن جَلَّ . (6)14584.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :أکرِم نَفسَکَ عَن کُلِّ دَنِیَّهٍ وإن ساقَتکَ إلَی الرَّغائِبِ فَإِنَّکَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ مِن نَفِسکَ عِرضا . (7)14585.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :المَنِیَّهُ ولاَ الدَّنِیَّهُ ، وَالتَّقَلُّلُ ولاَ التَّوَسُّلُ . (8)14581.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :التَّقَلُّلُّ ولاَ التَّذَلُّلُ . (9) .
ص: 93
14582.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هر گاه چیزی طلب می کنی ، بلند همّت باش .14583.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که چشمِ اندیشه اش را باز کند ، به نهایت آرزوهایش می رَسَد .14584.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هیچ چیز ، آدمی را چون همّت ، بلند مرتبه نمی گردانَد و هیچ چیز ، او را مانند شهوت ، خوار نمی سازد .14585.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که پلّه های همّت را بپیماید ، امّت ها او را گرامی می دارند .14586.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :سه چیز ، آدمی را از دستیابی به بزرگی بازمی دارند : پستْ همّتی ، کم چارگی و سستی رأی .2 / 4عزّت14589.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :خود را از پستی برکنار دار ، گرچه تو را به خواسته هایت برساند؛ چرا که نمی توانی بهایِ دین و آبرویی را که می پردازی به دست آوری ، گرچه [دستاوردت] به ظاهر ، بزرگ باشد .14590.تفسیر نور الثقلین : ( فی قولهِ تعالی : {Q} «فارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتی ) امام علی علیه السلام :خود را از هر پستی ای برکنار دار ، گرچه تو را به خواسته هایت برساند؛ چرا که در برابر آنچه از خود می پردازی ، چیزی به دست نخواهی آورد .14586.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :مُردن ، آری! و تن به پستی دادن ، نه! و به اندک ساختن ، آری! و به این و آن متوسّل شدن ، نه!14587.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :به اندک ساختن آری! و خواری ، نه!
.
ص: 94
14588.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :مَن أرادَ عِزّاً بِلا عَشیرَهٍ وغِنیً بِلا مالٍ وهَیبَهً بِلا سُلطانٍ فَلیَنقُل مِن ذُلِّ مَعصِیَهِ اللّهِ إلی عِزِّ طاعَتِهِ . (1)2 / 5الاِستِغناء14591.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخصال عن سهل بن سعد :جاءَ جَبرَئیلُ علیه السلام إلَی النَّبِیِ صلی الله علیه و آلهفَقالَ : ... وَاعلَم أنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِیامُهُ بِاللَّیلِ وَعِزُّهُ استِغناؤُهُ عَنِ النّاسِ . (2)14591.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم یُهِنها بِالفانِیاتِ . (3)14592.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :الغِنَی الأَکبَرُ ، الیَأسُ عَمّا فی أیدِی النّاسِ . (4)14593.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :الذُّلُّ فی مَسأَلَهِ النّاسِ . (5)14592.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :رَأَیتُ الخَیرَ کُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ فی قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا فی أیدِی النّاسِ . (6)2 / 6الاِستِقامَه14595.الإمامُ الباقرُ علیه السلام ( فی قولهِ تعالی : {Q} «کَلاّ إذا دُکَّتِ الأرضُ ) الإمام علی علیه السلام :مَن لَزِمَ الاِستِقامَهَ لَزِمَتهُ السَّلامَهُ . (7)14594.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی یُبغِضُ مِن عِبادِهِ المُتَلَوِّنَ فَلا تَزولوا عَنِ الحَقِّ ووِلایَهِ أهلِ الحَقِّ ، فَإِنَّ مَنِ استَبدَلَ بِنا هَلَکَ. (8) .
ص: 95
14595.امام باقر علیه السلام ( درباره آیه «آری،آن گاه که زمین ریز ریز شود» ) امام صادق علیه السلام :هر کس عزّت و آقاییِ بدون تبار ، و بی نیازیِ بدون ثروت ، و هیبتِ بدون قدرت (سلطنت) می خواهد ، می باید خود را از خواریِ نافرمانی خدا ، به عزّتِ پیروی از او بکشاند .2 / 5بی نیازی14596.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ به مردی از ثقیف که پرسید : روز قیامت کو ) الخصال به نقل از سهل بن سعد :جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت :« ... بدان! بزرگی آدمی به شب زنده داری و عزّت او در بی نیازی از مردم است» .14597.تفسیر روح المعانی:امام علی علیه السلام :آن که ارزش خود را بداند ، آن را با پرداختن به امور زوال پذیر ، سَبُک نمی گرداند .14598.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بزرگ ترین بی نیازی ، نومیدی از چیزهایی است که در دست مردم است .14599.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام :خواری ، در خواستن از مردم است .14598.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام زین العابدین علیه السلام :تمام خیر و برکت را در بُریدن طمع از آنچه در دست مردم است ، یافتم .2 / 6پایداری14600.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که پیوسته پایداری کند ، آرامش و سلامت ، پیوسته با اوست .14601.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند متعال ، بنده چند چهره را دشمن می دارد . پس ، از حق و دوستی اهل حق ، کناره مگیرید؛ زیرا هر کس ما را با چیزی عوض کند ، تباه می گردد .
.
ص: 96
14602.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :عَلَیکَ بِمَنهَجِ الاِستِقامَهِ ؛ فَإِنَّهُ یَکسِبُکَ الکَرامَهَ وَیَکفیکَ المَلامَهَ . (1)2 / 7التَّوَکُّلالکتاب«فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» . (2)
الحدیث14605.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن تَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ کَفاهُ مُؤنَتَهُ وَرَزَقَهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ . (3)14606.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :هُوَ الَّذی ... مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ ومَن سَأَلَهُ أعطاهُ . (4)14604.امام زین العابدین علیه السلام :الإمام الجواد علیه السلام :الثِّقَهُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ ، سُلَّمٌ إلی عالٍ . (5)14605.امام باقر علیه السلام :کنزالفوائد :مِمّا رُوِیَ عَن لُقمانَ مِن حِکمَتِهِ ووَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ : یا بُنَیَ ، ثِق بِاللّهِ عز و جل ، ثُمَّ سَل فِی النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ بِاللّهِ فَلَم یُنجِهِ؟! یا بُنَیَ ، تَوَکَّل عَلَی اللّهِ ، ثُمَّ سَل فِی النّاسِ : مَن ذَا الَّذی تَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ فَلَم یَکفِهِ؟! (6) .
ص: 97
14606.امام رضا علیه السلام :امام علی علیه السلام :بر تو باد شیوه پایداری؛ چرا که برایت کرامت و بزرگواری فراهم می سازد و از سرزنش ، رهایت می کند .2 / 7توکّلقرآن(هر گاه تصمیم گرفتی ، بر خداوند توکّل نما) .
حدیث14611.الترغیب و الترهیب :پیامبر صلی الله علیه و آله :آن که بر خدا توکّل کند ، خدا ، هزینه اش را برعهده می گیرد و ازجایی که گمان نمی بَرَد ، او را روزی می دهد .14612.الترغیب و الترهیب :امام علی علیه السلام :اوست کسی که ... هر که بر او توکّل کند ، برایش کافی است و هر که از او درخواست کند ، به وی می بخشد .14608.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام جواد علیه السلام :اعتماد به خداوند ، بهای هر گران قیمتی و نردبانِ بلندْمرتبگی است .14609.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کنز الفوائد از جمله پندها و سفارش های لقمان به فرزندش :فرزندم! به خدای عز و جل اعتماد کن . آن گاه ، از مردم ، بپرس . آیا کسی به خدا اعتماد کرده که خدا او را نجات نداده باشد؟ فرزندم! بر خدا توکّل کن . آن گاه از مردم ، بپرس . کیست که بر خدا توکّل کرده و خدا ، برایش کافی نبوده است؟
.
ص: 98
الفصل الثالث : العلاقه بِاللّهِ3 / 1قیمَهُ العِبادَهِ فِی مَرحَلَهِ الشَّبابِ14613.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذی تَعَبَّدَ فی صِباهُ عَلَی الشَّیخِ الَّذی تَعَبَّدَ بَعدَ ما کَبُرَت سِنُّهُ کَفَضلِ المُرسَلینَ عَلی سائِرِ النّاسِ . (1)14614.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : الشّابُّ المُؤمِنُ بِقَدَرِی الرّاضی بِکِتابِی ، القانِعُ بِرِزقِی ، التّارِکُ لِشَهوَتِهِ مِن أجلی هُوَ عِندی کَبَعضِ مَلائِکَتی . (2)14615.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ الشّابَّ الَّذی یُفنی شَبابَهُ فی طاعَهِ اللّهِ تَعالی . (3) .
ص: 99
فصل سوم : ارتباط با خداوند3 / 1ارزش عبادت خدا در دوران جوانی14616.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :برتریِ جوان عبادت پیشه که در نورَسی به عبادت رو آورده ، بر پیرانی که در بزرگی به عبادت رو آورده اند ، مانند برتری پیامبران بر دیگر مردمان است .14617.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( فی قولهِ تعالی : {Q} «یَومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ ) پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : «جوانِ معتقد به قضا و قدرم ، خشنود از کتابم ، قناعت کننده به روزی ام ، و رهاکننده خواسته های نفس به خاطر من ، مانند یکی از فرشتگان من است» . (1)14616.امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوندِ بزرگ ، جوانی را که جوانی اش را در راه بندگی خدا سپری کند ، دوست می دارد .
.
ص: 100
14617.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( درباره آیه «روزی که پرهیزگاران را محشور کنیم که ) الإمام الباقر علیه السلام :أصبَحَ إبراهیمُ علیه السلام فَرَأی فی لِحیَتِهِ شَعرَهً بَیضاءَ ، فَقالَ : الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ ، الَّذی بَلَغَنی هذَا المَبلَغَ لَم أعصِ اللّهَ طَرفَهَ عَینٍ . (1)3 / 2مُباهاهُ اللّهِ بِعِبادَهِ الشّابِّ14620.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُباهی بِالشّابِّ العابِدِ المَلائِکَهکَ ، یَقولُ : اُنظُروا إلی عَبدی ! تَرَکَ شَهوَتَهُ مِن أجلی . (2)14618.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( هنگامی که علی علیه السلام از ایشان درباره آیه « ) عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شابٍّ یَدَعُ لَذَّهَ الدُّنیا ولَهوَها ویَستَقبِلُ بِشَبابِهِ طاعَهَ اللّهِ إلاّ أعطاهُ اللّهُ أجر اثنَینِ وسَبعینَ صِدّیقا ، ثُمَّ قالَ : یَقولُ اللّهُ تَعالی : أیُّهَا الشّابُّ التّارِکُ شَهوَتَهُ لی ، المُبتَذَلُ شَبابُهُ لی أنتَ عِندی کَبَعضِ مَلائِکَتی . (3)14619.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أحَبَّ الخَلائِقِ إلَی اللّهِ تَعالی شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ فی صورَهٍ حَسَنَهٍ ، جَعَلَ شَبابَهُ وجَمالَهُ فی طاعَهِ اللّهِ تَعالی ، ذاکَ الَّذی یُباهِی اللّهُ تَعالی بِهِ مَلائِکَتَهُ ، فَیَقولُ : هذا عَبدی حَقّا . (4)3 / 3بَرَکاتُ العِبادَهِ فی الشَّبابِ14622.الإمامُ الباقرُ علیه السلام ( فی قولهِ تعالی : {Q} «یَومَ لا یُخزی اللّه ُ ال ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحسَنَ عِبادَهَ اللّهِ فی شَبیبَتِهِ ، لَقّاهُ اللّهُ الحِکمَهَ عِندَ شَیبَتِهِ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا» ثُمَّ قالَ تَعالی : «وَکَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» (5) . (6) .
ص: 101
14623.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( فی قولهِ تَعالی : {Q} «یومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ ) امام باقر علیه السلام :ابراهیم علیه السلام ، موی سفیدی در ریش خود دید . فرمود : «سپاس ، خداوندی را که پروردگار جهانیان است . آن که مرا به این سن رسانید و یک لحظه نافرمانی اش را نکردم» .3 / 2افتخار خداوند به عبادت جوان14623.امام صادق علیه السلام ( درباره آیه «روزی که پرهیزگاران را محشور کنیم که ) پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند بزرگ ، به جوان عبادت پیشه ، نزد فرشتگان افتخار می کند ، در حالی که می فرماید : «بنده ام را بنگرید . برای من ، خواسته های نفْس خود را کنار نهاده است» .14624.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :هیچ جوانی خوشی های دنیا و سرگرمی های آن را کنار ننهاد و در جوانی به استقبال بندگی خدا نرفت ، مگر آن که خداوند به وی ، پاداش 72 صدّیق (1) بخشید . آن گاه فرمود : «خداوند بزرگ [خطاب به وی] می فرماید : «ای جوان رها کننده شهوت به خاطر من ، و سپری کننده جوانی اش برای من! تو در پیشگاه من ، مانند برخی فرشتگانی» .14625.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :به راستی که دوست داشتنی ترینِ آفریدگان نزد خداوند ، جوانِ کم سال و خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی اش را در راه فرمانبری از خداوند بزرگ ، قرار داده است؛ آن که خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید : «این ، بنده حقیقی من است» .3 / 3برکات عبادت در جوانی14626.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :آن که در جوانی نیکْ بندگی خدا کند ، خداوند ، در پیری به وی حکمت آموزد . خدای متعال می فرماید : (و چون به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم) و در ادامه آیه می فرماید : (و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم) .
.
ص: 102
14627.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :سَبعَهٌ یُظِلُّهُمُ اللّهُ عز و جل فی ظِلِّهِ یَومَ لا ظِلَّ الاَّ ظِلُّهُ : إمامٌ عادِلٌ ، وشابٌّ نَشَأَ فی عِبادَهِ اللّهِ عز و جل ... . (1)14628.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( فی قولِه تَعالی : {Q} «کأنما اُغْشِیَتْ وُجُ ) عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما ناشٍ نَشَأَ فِی العِلمِ وَالعِبادَهِ حَتّی یَکبُرَ أعطاهُ اللّهُ تَعالی یَومَ القِیامَهِ ثَوابَ اثنَینِ وسَبعینَ صِدّیقا . (2)14629.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :یا أباذَرٍّ ،ما مِن شابٍّ یَدَعُ لِلّهِ الدُّنیا ولَهوَها وأهرَمَ شَبابَهُ فی طاعَهِ اللّهِ إلاَّ أعطاهُ اللّهُ أجرَ اثنَینِ وسَبعینَ صِدّیقا . (3)14626.امام باقر علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ اُمَّتی مَن هَدَمَ شَبابَهُ فی طاعَهِ اللّهِ ، وفَطَمَ نَفسَهُ عَن لَذّاتِ الدُّنیا وتَوَلَّهَ بِالآخِرَهِ ، إنَّ جَزاءَهُ عَلَی اللّهِ أعلی مَراتِبِ الجَنَّهِ . (4)14627.امام باقر علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :ثَلاثَهٌ یُدخِلُهُمُ اللّهُ الجَنَّهَ بِغَیرِ حِسابٍ ... : إمامٌ عادِلٌ ، وتاجِرٌ صَدوقٌ ، وشَیخٌ أفنی عُمُرَهُ فی طاعَهِ اللّهِ . (5)3 / 4مَعنَی العِبادَهِ14831.امام علی علیه السلام :المحجّه البیضاء :کانَ [رَسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله جالِساً مَعَ أصحابِهِ ذاتَ یَومٍ فَنَظَر إلی شابٍّ ذی جَلَدٍ وقُوَّهٍ قَد بَکَرَ یَسعی فَقالوا : وَیحَ هذا لَو کانَ شَبابُهُ وجَلَدُهُ فی سَبیلِ اللّهِ تَعالی؟
فَقالَ صلی الله علیه و آله لا تَقولوا هذا ، فَإِنَّهُ إن کانَ یَسعی عَلی نَفسِهِ لِیَکُفَّها عَنِ المَسألَه ویُغنِیَها عَنِ النّاسِ فَهُوَ فی سَبیلِ اللّهِ ، وَإن کانَ یَسعی عَلی أبَوَینِ ضَعیفَینِ أو ذُرِّیَّهٍ ضِعافٍ لِیُغنِیَهُم ویَکفِیَهُم فَهُوَ فی سَبیلِ اللّهِ ، وإن کانَ یَسعی تَفاخُرا وتَکاثُرا فَهُوَ فی سَبیلِ الشَّیطانِ . (6) .
ص: 103
14830.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل ، هفت گروه را در سایه خویش بدارد ، آن روزی که جز سایه اش ، سایه ای نیست : پیشوای عدالت پیشه ؛ و جوانی که در بندگی خداوند عز و جل رشد کرده است ... .14829.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :هر جوانی که در دانش و عبادت رشد کند تا بزرگ شود ، خداوند متعال ، در قیامت ، پاداش 2 علیه السلام صدّیق (1) به وی می بخشد .14828.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :ای ابو ذر! هیچ جوانی نیست که دنیا و خوشی اش را به خاطر خداوند ، کنار نَهَد و جوانی اش را در راه بندگی خدا سپری کند ، مگر آن که خداوند ، به وی پاداش 2 علیه السلام صدّیق ببخشد .14834.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :بهترین امّت من ، کسی است که جوانی اش را در فرمانبری از خداوند ، سپری کند و خود را از خوشی های دنیا وا گیرد و شیفته آخرت باشد . به راستی که پاداش او نزد خداوند ، برترین جایگاه بهشت است .14833.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :خداوند ، سه گروه را بدون حسابرسی وارد بهشت می کند : ... پیشوای عدالت پیشه ، بازرگان راستگو ، و پیرمردی که عمر خود را در فرمانبری از خداوند ، سپری کرده است .3 / 4معنای عبادت خدا14830.عنه علیه السلام :المَحجَّه البیضاء :روزی پیامبر صلی الله علیه و آله ، در میان یاران خود نشسته بود . چشمش به جوانی چالاک و نیرومند افتاد که از پگاه ، کار می کرد . یاران گفتند : وای بر او! چه می شد اگر جوانی و چالاکی اش در راه خدا بود؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چنین مگویید . اگر او برای خود تلاش می کند تا خود را از مردم ، بی نیاز کند و نزد آنان دست دراز نکند ، در راه خدا کار می کند . اگر برای پدر و مادرِ ناتوان و یا فرزندان ناتوان خویش تلاش می کند تا آنان را بی نیاز و زندگی شان را اداره کند ، کار او در راه خداست؛ ولی اگر برای ثروت اندوزی و فخر فروشی تلاش می کند ، کار او در راه شیطان است» .
.
ص: 104
3 / 5الاِعتِدالُ فِی العِبادَهِ14827.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ هذَا الدّینَ مَتینٌ فَأَوغِلوا فیهِ بِرِفقٍ ، ولا تُکَرِّهوا عِبادَهَ اللّهِ إلی عِبادِ اللّهِ ، فَتَکونوا کَالرّاکِبِ المُنبَتِّ الَّذی لا سَفَرا قَطَعَ ولا ظَهرا أبقی . (1)14826.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :اِجتَهَدتُ فِی العِبادَهِ وأ نَا شابٌّ ، فَقالَ لی أبی : یا بُنَیَ ، دونَ ما أراکَ تَصنَعُ ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل إذا أحَبَّ عَبداً رَضِیَ عَنهُ بِالیَسیرِ . (2) .
ص: 105
3 / 5میانه روی در عبادت14823.امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :به راستی که این دین ، استوار است . پس با مدارا در آن ، درآیید . عبادت خدا را نزد بندگانش ناگوار مسازید تا مانند سوارکارِ تازه کار شوید که نه راهی پیموده و نه مَرکبی باقی گذارده است .14827.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :در جوانی ، بسیار در عبادت می کوشیدم . پدرم به من فرمود : «فرزندم! از آنچه انجام می دهی ، کم کن ؛ زیرا خداوند عز و جل ، اگر بنده ای را دوست بدارد ، با عبادت کم هم از او خشنود می گردد» .
.
ص: 106
الفصل الرابع : الصّدیق الصّالح4 / 1دَورُ الصَّدیقِ فِی الحَیاهِ14823.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :المَرءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ ، فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ . (1)14822.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :الحازِمُ مَن تَخَیَّرَ لِخُلَّتِهِ ؛ فَإِنَّ المَرءَ یوزَنُ بِخَلیلِهِ . (2)14821.امام علی علیه السلام ( در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر ) عنه علیه السلام :لِلأَخِلاّءِ نَدامَهٌ إلاَّ المُتَّقینَ . (3)14820.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :خَلیلُ المَرءِ دَلیلٌ عَلی عَقلِهِ . (4)14819.امام علی علیه السلام :کنزالفوائد :رُوِیَ أنَّ سُلَیمانَ علیه السلام قال : لا تَحکُموا عَلی رَجُلٍ بِشَیءٍ حَتّی تَنظُروا إلی مَن یُصاحِبُ؛ فَإِنَّما یُعرَفُ الرَّجُلُ بِأَشکالِهِ و أقرانِهِ، و یُنسَبُ إلی أصحابِهِ وأخدانِهِ . (5)4 / 2اِختِبارُ الصَّدیقِ14821.عنه علیه السلام ( مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ) الإمام علی علیه السلام :الطُّمَأنینَهُ إلی کُلِّ أحَدٍ قَبلَ الاِختِبارِ لَهُ عَجزٌ . (6) .
ص: 107
فصل چهارم : دوست شایسته4 / 1نقش دوست در زندگی14817.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :آدمی بر دین (روش) دوست خود است . پس هر یک از شما باید بنگرد که چه کسی را به دوستی می گزیند .14816.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :دوراندیش ، کسی است که برای دوستی اش گزینش کند؛ چرا که آدمی با دوستش سنجیده می شود .14815.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :برای دوستان ، پشیمانی است ، مگر [در دوستی با] پرهیزگاران . (1)14814.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :دوست آدمی ، نشانه خِرَد اوست .14813.امام علی علیه السلام :کنز الفوائد :روایت شده که سلیمان علیه السلام فرمود : «نسبت به کسی داوری مکنید ، مگر آن که به همنشینانش بنگرید؛ زیرا آدمی با همتایان و همانندهایش شناخته می شود و به یاران و دوستانش نسبت داده می شود» .4 / 2آزمودن دوست14810.تحف العقول :امام علی علیه السلام :اطمینان به هر کسی پیش از آزمودنش ، ناتوانی است .
.
ص: 108
14817.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :قَدِّمِ الاِختِبارَ ، وأجِدِ الاِستِظهارَ فِی اِختِیارِ الإِخوانِ ، و إلاَّ ألجَأَکَ الاِضطِرارُ إلی مُقارَنَهِ الأَشرارِ (1) .14816.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :سِتَّهٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ الرِّجالِ : المُصاحَبَهُ ، وَ المُعامَلَهُ ، وَ الوِلایَهُ ، وَ العَزلُ ، وَ الغِنی ، وَ الفَقرُ . (2)14815.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :لا یُعرَفُ النّاسُ إلاَّ بِالاِختِبارِ ، فَاختَبِر أهلَکَ ووُلدَکَ فی غَیبَتِکَ ، وصَدیقَکَ فی مُصیبَتِکَ ، وذَا القَرابَهِ عِندَ فاقَتِکَ ، وذَا التَّوَدُّدِ وَالمَلَقِ عِندَ عُطلَتِکَ ؛ لِتَعلَمَ بِذلِکَ مَنزِلَتَکَ عِندَهُم . (3)14814.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :لا تَسِمِ الرَّجُلَ صَدیقاً سِمَهَ مَعرِفَهٍ حَتَّی تَختَبِرَهُ بِثَلاثٍ : تُغضِبَهُ فَتَنظُرَ غَضَبُهُ یُخرِجُهُ مِنَ الحَقِّ إلَی الباطِلِ ، و عِندَ الدّینارِ وَ الدِّرهَمِ ، و حَتّی تُسافِرَ مَعَهُ . (4)14813.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :إذا کانَ لَکَ صَدیقٌ فَوُلِّیَ وِلایَهً فَأَصَبتَهُ عَلَی العُشرِ مِمّا کانَ لَکَ عَلَیهِ قَبلَ وِلایَتِهِ فَلَیسَ بِصَدیقِ سَوءٍ (5) .14812.عنه علیه السلام :رجال الکشی عن محمّد بن سِنان :إنَّ عِدَّهً مِن أهلِ الکوفَهِ کَتَبوا إلَی الصّادِق)ِ علیه السلامفَقالوا: إنَ المُفَضَّلَّ یُجالِسُ الشُّطّارَ وأصحابَ الحَمامِ وقَوما یَشرَبونَ الشَّرابَ ، فَیَنبَغی أن تَکتُبَ إلَیهِ وتَأمُرَهُ ألاّ یُجالِسَهُم ، فَکَتَبَ إلَی المُفَضَّلِّ کِتابا وخَتَمَ ودَفَعَ إلَیهِم ، وأمَرَهُم أن یَدفَعُوا الکِتابَ مِن أیدیهِم إلی یَدِ المُفَضَّلِّ .
فَجاؤوا بالکِتابِ إلَی المُفَضَّلِّ ، مِنهُم زُرارَهُ ، وعَبدُ اللّهِ بنُ بُکَیرٍ ، ومُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ . وأبو بَصیرٍ ، وحُجرُ بنُ زائِدَهَ ، ودَفَعُوا الکِتابَ ، إلَی المُفَضَّلِّ فَفَکَّهُ وَقَرَأهُ ، فَإِذا فیهِ :
«بِسمِ اللّهِالرَّحمنِ الرَّحیمِ اشتَرِ کَذا وکَذا وَاشتَرِ کَذا» ولَم یَذکُر قَلیلاً ولا کَثیرا مِمّا قالوا فیهِ .
فَلَمَّا قَرَأَ الکِتابَ دَفَعَهُ إلی زُرارَهَ ، ودَفَعَ زُرارَهُ إلی مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ حَتّی دارَ الکِتابَ اِلَی الکُلِّ ، فَقالَ المُفَضَّلُّ : ما تَقولونَ؟
قالوا : هذا مالٌ عَظیمٌ حَتّی نَنظُرَ ونَجمَعَ ونَحمِلَ إلَیکَ لَم نُدرِک إلاَّ نَراکَ بَعدَ نَنظُر فی ذلِکَ . وأرادُوا الاِنصِرافَ .
فَقالَ المُفَضَّلُّ : حَتّی تَغَدَّوا عِندی ، فَحَبَسَهُم لِغَدائِهِ ، ووَجَّهَ المُفَضَّلُ إلی أصحابِهِ الَّذینَ سَعَوا بِهِم ، فَجاؤوا فَقَرَأَ عَلَیهِم کِتابَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَرَجَعوا مِن عِندِهِ وَحَبَسَ المُفَضَّلُّ هؤُلاءِ لِیَتَغَدَّوا عِندَهُ ، فَرَجَعَ الفِتیانُ وَحَمَلَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم عَلی قَدرِ قوتِهِ ألفا وألفَینِ وأقَلَّ وأکثَرَ ، فَحَضَروا أو أحضَروا ألفَی دینارٍ وعَشرَهَ آلافِ دِرهَمٍ قَبلَ أن یَفرُغَ هؤُلاءِ مِنَ الغَداءِ .
فَقالَ لَهُمُ المُفَضَّلُّ : تَأمُرونّی أن أطرُدَ هؤُلاءِ مِن عِندی ، تَظُنّونَ أنّ اللّهَ تَعالی یحَتاجُ إلی صَلاتِکُم وصَومِکُم. (6) .
ص: 109
14811.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :آزمودن را جلو انداز ، و در انتخاب دوست ، احتیاط کن؛ وگرنه ، اضطرار ، تو را به دوستی بَدان ، وا می دارد .14810.تحف العقول :امام علی علیه السلام :با شش چیز ، اندیشه و خِردِ مردان ، آزموده می شود : همنشینی ، داد و ستد ، ریاست ، کناره گیری ، ثروت ، و تنگ دستی .14809.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در وصف بدترین مردمان ) امام علی علیه السلام :مردم ، جز با آزمایش ، شناخته نمی شوند . خانواده و فرزندان را در نبودنت ، دوست را در گرفتاری ات ، خویشاوندان را در تنگ دستی ات ، و چاپلوسان و دوست نمایان را به هنگام بیکاری ات بیازمای ، تا جایگاه خودت را نزد آنان بدانی .14808.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :کسی را برای دوستی حقیقی نشان مکن ، مگر این که او را در سه جا بیازمایی : او را به خشم آوری و بنگری که آیا خشم ، او را از حق به باطل به در می بَرَد یا نه؛ و هنگام دستیابی به مال و منال؛ و هنگامی که با او هم سفر می شوی .14807.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر گاه دوست تو بر کرسی ریاست نشست و یکْ دهمِ رفتار پیش از ریاست را با تو داشت ، دوستِ بدی نیست .14806.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رجال الکَشّی به نقل از محمّد بن سنان :گروهی از کوفیان به امام صادق علیه السلام نامه نوشتند و گفتند : مفضّل با آدم های پلید ، کبوترباز و می گسار ، همنشینی می کند . سزاوار است برایش نامه ای نوشته ، به وی دستور دهی با آنان همنشینی نکند .
امام صادق علیه السلام ، نامه ای برای مفضّل نوشت و مُهر کرد و آن را به کوفیان داد و دستور داد با دست خود ، نامه را به مفضّل بدهند . آنان ، نامه را برای مفضّل آوردند . این گروه ، عبارت بودند از : زُراره ، عبد اللّه بن بُکَیر ، محمّد بن مسلم ، ابو بصیر و حُجر بن زائده . نامه را به مفضّل دادند و او ، آن را باز کرد و خواند . متن نامه ، چنین بود :
«به نام خداوند بخشنده مهربان . فلان چیز و فلان چیز را خریداری کن» .
در نامه ، صحبتی از مطالب آن گروه ، نیامده بود ، نه زیاد و نه کم . مفضّل ، وقتی نامه را خواند ، آن را به زراره داد و او ، آن را به محمّد بن مسلم داد و نامه در دست همه چرخید . آن گاه ، مفضّل گفت : [درباره این فرمان ،] چه می گویید؟
گفتند : این ، ثروتی عظیم می طلبد . باشد تا درباره اش بیندیشیم و آن را جمع کرده ، نزد تو بیاوریم . نمی توانیم بدان دست یابیم ، مگر تو را ببینیم و سپس ؛ در این مسئله بیندیشیم . (1)
خواستند بیرون بروند که مفضّل گفت : باید ناهار را نزد من بخورید ، و آنان را برای ناهار نگه داشت . مفضّل ، به دنبال دوستانی که از آنان بدگویی شده بود ، فرستاد . آنها آمدند . نامه امام صادق علیه السلام را برای آنان خواند . آنها بیرون رفتند و مفضّل ، همچنان ، آن گروه [اوّل] را به بهانه ناهار ، نگه داشت .
طولی نکشید که جوانان آمدند و هر یک به اندازه توان ، هزار یا دو هزار و بیشتر یا کمتر ، با خود آورده بودند . پیش از آن که آنان از ناهار خوردن ، دست بکشَند ، دوازده هزار درهم آماده کردند . مفضّل ، رو به آنان کرد و گفت : می گویید اینان را از خود برانم؟ گمان می برید خداوندِ متعال به نماز و روزه شما نیاز دارد؟! .
ص: 110
بیان :ذمّ الکوفیون المفضّل بن عمر لمعاشرته أهل المعاصی وبعض من لا تحمد سیرته ، الّذین لم تکن أخطاؤهم ممضاه من الإمام المعصوم علیه السلام ، فإن کان هذا النقل صحیحا فإنّ الإمام علیه السلام یرید بیان شخصیه المفضّل المؤثّره علی الآخرین وإلاّ فإنّ الّذی یتأثّر بغیره إذا عاشر المذکورین فسوف لا یعود علیه بالنفع ، وخصوصا إذا کان شابّا .
.
ص: 111
بیان :نکوهش شدن مُفَضَّل از سوی کوفیان ، به خاطر رفت و آمد وی با گنهکاران و برخی افراد نابه هنجار جامعه است که خطاهای آنان ، مورد تأیید امام معصوم علیه السلام نیست ؛ امّا امام علیه السلامبا این کار (در صورت درستی این گزارش) ، شخصیّت تأثیرگذار مفضّل را به اصحاب ، می نمایانَد ؛ و گر نه ، چنین معاشرت هایی، برای افرادی که تأثیرپذیرند، و بویژه جوانان ، سودمند نیست .
.
ص: 112
4 / 3أنواعُ الأَصدِقاءِ14803.امام علی علیه السلام :مسند ابن حنبل عن معاذ بن جبل عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أقوامٌ إخوانُ العَلانِیَهِ أعداءُ السَّریرَهِ . فَقیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فَکَیفَ یَکونُ ذلِکَ ؟ !
قالَ : ذلِکَ بِرَغبَهِ بَعضِهِم إلی بَعضٍ ، ورَهبَهِ بَعضِهِم إلی بَعضٍ . (1)14802.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :أصدِقاؤُکَ ثَلاثَهٌ وأعداؤُکَ ثَلاثَهٌ ، فَأَصدِقاؤُکَ : صَدیقُکَ ، وصَدیقُ صَدیقِکَ ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ . وأعداؤُکَ : عَدُوُّکَ ، وعَدُوُّ صَدیقِکَ ، وصَدیقُ عَدُوِّکَ . (2)14805.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :قامَ رَجُلٌ بِالبَصرَهِ إلی أمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أخبِرنا عَنِ الإِخوانِ؟
فَقالَ: الإِخوانُ صِنفانِ: إخوانُ الثِّقَهِ، وإخوانُ المُکاشَرَهِ. (3) فَأَمّا إخوانُ الثِّقَهِ فَهُمُ الکَفُّ ، وَالجَناحُ ، وَالأَهلُ ، وَالمالُ . فَإِذا کُنتَ مِن أخیکَ عَلی حَدِّ الثِّقَهِ فَابذُل لَهُ مالَکَ وبَدَنَکَ ، وصافِ مَن صافاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَاکتُم سِرَّهُ وعَیبَهُ ، وأظهِر مِنهُ الحَسَنَ . وَاعلَم أیُّهَا السّائِلُ أنَّهُم أقَلُّ مِنَ الکِبریتِ الأَحمَرِ .
وأمّا إخوانُ المُکاشَرَهِ فَإِنَّکَ تُصیبَ لَذَتَّکَ مِنهُم ، فَلا تَقَطَعَنَّ ذلِکَ مِنهُم ، ولا تَطلُبَنَّ ما وَراءَ ذلِکَ مِن ضَمیرِهِم ، وَابذُل لَهُم ما بَذَلوا لَکَ مِن طَلاقَهِ الوَجهِ وحَلاوَهِ اللِّسانِ . (4)14804.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :الإِخوانُ ثَلاثَهٌ : فَواحِدٌ کَالغِذاءِ الَّذی یُحتاجُ إلَیهِ کُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ ، وَالثّانی فی مَعنَی الدّاءِ وهُوَ الأَحمَقُ ، والثّالِثُ فی مَعنَی الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبیبُ . (5) .
ص: 113
4 / 3انواع دوستان14801.امام علی علیه السلام :مسند ابن حنبل به نقل از مُعاذ بن جبل :پیامبر خدا فرمود : «در آخِرْ زمان ، مردمانی خواهند آمد که در ظاهر ، برادری می کنند و در پنهانی ، دشمنی» .
گفته شد : ای پیامبر خدا! چنین چیزی چگونه است؟
فرمود : «به خاطر میل برخی از آنان به برخی دیگر و ترس برخی از آنان از دیگری» .14800.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :دوستان تو سه گروه اند و دشمنان تو نیز سه گروه . دوستان تو عبارت اند از : دوست تو ، دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو . و دشمنان تو عبارت اند از : دشمن تو ، دشمنِ دوست تو ، و دوست دشمن تو .14799.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :مردی در بصره در حضور امیر مؤمنان به پا خاست و گفت : ای امیر مؤمنان! درباره برادری برایمان صحبت کن .
فرمود : «برادران ، دو دسته اند : برادران مورد اعتماد و برادران ظاهری . برادران مورد اعتماد ، [به منزله] دست و بال و خانواده و ثروت هستند . (1) اگر مورد اعتمادِ برادرت هستی ، برایش از جان و مال ، مایه بگذار و با هر کسی او دوست است ، دوست باش و با هر که دشمن است ، دشمن باش ، رازها و عیب هایش را بپوشان و خوبی هایش را آشکار کن . بدان ، ای پرسشگر! چنین برادرانی از گوگرد سرخ ، (2) نایاب ترند .
و امّا دوستان ظاهری ، پس [بدان که] تو لذّت خود را از آنان می بری . پس آن را از آنان مَبُر و بیش از این ، از درونشان مخواه و هر مقدار با تو با گشاده رویی و شیرین زبانی برخورد کردند ، تو نیز چنان کن» .14798.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :برادران ، سه گروه اند . دسته ای از آنان ، مانند غذایند که همیشه بدان ، نیاز است و آن ، خردمند است . دسته دوم ، مانند بیماری و آفت است و آن ، نادان است . گروه سوم ، مانند داروست و آن ، حکیم است .
.
ص: 114
4 / 4خَیرُ الأَصدِقاءِ14795.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الإِخوانِ المُساعِدُ عَلی أعمالِ الآخِرَهِ . (1)14801.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ إخوانِکَ مَن أعانَکَ عَلی طاعَهِ اللّهِ ، وصَدَّکَ عَن مَعاصیهِ ، وأمَرَکَ بِرِضاهُ . (2)14800.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ إخوانِکُم مَن أهدی إلَیکُم عُیوبَکُم .(3)14799.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله لَمّا قیلَ لَهُ :یا رَسولَ اللّهِ ، أیُ الجُلَساءِ خَیرٌ ؟ : مَن ذَکَّرَکُم بِاللّهِ رُؤیَتُهُ ، وزادَکُم فی عِلمِکُم مَنطِقُهُ ، وذَکَّرَکُم بِالآخِرَهِ عَمَلُهُ (4) .14798.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :قالُوا [الحَوارِیّونَ لِعیسی علیه السلام] : یا روحَ اللّهِ ، فَمَن نُجالِسُ إذاً ؟
قالَ : مَن یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رؤیَتُهُ ، ویَزیدُ فی عِلمِکُم مَنطِقُهُ ، ویُرَغِّبُکُم فِی الآخِرَهِ عَمَلُهُ (5) .14797.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :خَیرُ الإِخوانِ أقَلُّهُم مُصانَعَهً فِی النَّصیحَهِ . (6)14796.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عنه علیه السلام :خَیرُ الإِخوانِ مَن کانَت فِی اللّهِ مَوَدَّتُهُ . (7)14795.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :خَیرُ کُلِّ شَیءٍ جَدیدُهُ ، و خَیرُ الإِخوانِ أقدَمُهُم . (8) .
ص: 115
4 / 4بهترین دوستان14792.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :بهترینِ برادران ، یاور بر کارهای آخرتی است .14791.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :بهترین برادرت ، کسی است که بر فرمانبری از خداوند ، تو را یاری رساند و از گناهان ، باز دارد و تو را به خشنودی خداوند ، وا دارد .14790.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :بهترین برادر شما ، کسی است که عیبتان را به شما هدیه کند .14789.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی از ایشان پرسیده شد :ای پیامبر خدا! بهترین همنشین کیست؟ : آن که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد ، و سخنش بر دانش شما بیفزاید ، و رفتارش شما را به یاد قیامت ، وا دارد .14788.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :همراهان عیسی علیه السلام به وی گفتند : ای روح خدا! با چه کسی همنشینی کنیم؟
فرمود : «آن که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد ، و سخنش بر دانش شما بیفزاید ، و رفتارش شما را به سوی آخرت بکشانَد» .14794.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بهترین برادر کسی است که ساختگی خیرخواهی نکند .14793.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بهترینِ برادر ، کسی است که دوستی اش برای خدا باشد .14792.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هر چیزی تازه اش بهتر است ؛ ولی بهترینِ برادران ، قدیمی ترین آنهاست .
.
ص: 116
14791.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :اِتَّبِع مَن یُبکیکَ وهُوَ لَکَ ناصِحٌ ، ولا تَتَّبِع مَن یُضحِکُکَ وهُوَ لَکَ غاشٍ . (1)14790.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام لِلرَّجُلِ :عَلَیکَ بِالتِّلادِ ، و إیّاکَ وَ کُلَّ مُحدَثٍ لا عَهدَ لَهُ و لا أمانَهَ و لا ذِمَّهَ و لا میثاقَ ، و کُن عَلی حَذَرٍ مِن أوثَقِ النّاسِ فی نَفسِکَ ؛ فَإِنَّ النّاسَ أعداءُ النِّعَمِ . (2)14789.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام العسکری علیه السلام :خَیرُ إخوانِکَ مَن نَسِیَ ذَنبَکَ ، وذَکَرَ إحسانَکَ إلَیهِ . (3)14788.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإخوان عن الحسن :قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُ الأَصحابِ خَیرٌ ؟
قالَ : صاحِبٌ إذا ذَکَرتَ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی أعانَکَ ، و إذا نَسیتَهُ ذُکَّرَکَ .
قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، دُلَّنا عَلی خِیارِنا ؛ نَتَّخِذهُم أصحابا و جُلَساءَ .
قالَ : نَعَم ، الَّذینَ [إذا] رُؤوا ذُکِرَ اللّهُ . (4)4 / 5حَقُّ الجَلیسِ14785.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :أمّا حَقُّ جَلیسِکَ : فَأَن تُلینَ لَهُ جانِبَکَ ، وتُنصِفَه فی مُجازاهِ اللَّفظِ ، ولا تَقومَ مِن مَجلِسِکَ إلاّ بِإِذنِهِ . ومَن یَجلِسُ إلَیکَ یَجوزُ لَهُ القِیامُ عَنکَ بِغَیرِ إذنِکَ ، وتَنسی زَلاّتِهِ ، وتَحفَظَ خَیراتِهِ ، وَلا تُسمِعَهُ إلاَّ خَیرا . (5) .
ص: 117
14784.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :از کسی که تو را به گریه می اندازد ، ولی خیرخواه توست ، پیروی کن و از کسی که تو را می خنداند ، ولی با تو نیرنگ می کند ، پیروی منما .14783.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام خطاب به مردی :بر تو باد دوستانِ قدیمی ، (1) و بپرهیز از هر دوست جدیدی که هیچ پیمان و امانتداری و پایبندی ای ندارد و حتی از مورد اعتمادترینِ مردم نیز پرهیز داشته باش که مردم ، دشمن نعمت هایند .14782.امام علی علیه السلام :امام عسکری علیه السلام :بهترین برادر تو ، آن است که گناهت (بدی ات نسبت به او) را فراموش کند و خوبی ات را نسبت به او به یاد داشته باشد .14781.امام علی علیه السلام :الإخوان به نقل از حسن [بصری] :به پیامبر گفتند : ای پیامبر خدا! بهترینِ یاران ، کیان اند؟
فرمود : «دوستی که هر گاه به یاد خدا بودی ، یاری ات کند و هر گاه خدا را فراموش کردی ، به یادت آورد» .
گفتند : ای پیامبر خدا! ما را بر بهترینِ خودمان ، راهنمایی فرما تا آنان را به همنشینی و دوستی برگزینیم .
فرمود : «بلی! آنان که وقتی دیده می شوند ، خداوندْ یاد گردد» .4 / 5حقّ همنشین14785.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :حقّ همنشین تو عبارت است از این که : با او نرمی کنی ، و در توبیخ لفظی ، انصاف را رعایت کنی ، و جز با اذن او از جایت برنخیزی ، و این که اگر نزد تو نشست ، بتواند بدون اجازه تو برخیزد ، لغزش هایش را فراموش کنی و خوبی هایش را به یاد داشته باشی و جز نیکی به گوشش نرسانی .
.
ص: 118
الفصل الخامس : اللّذائذ المحلّله وتقویه الجسم5 / 1مَدحُ قُوَّهِ البَدَنِالکتاب«وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکا قَالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» . (1)
«یَیَحْیَی خُذِ الْکِتَبَ بِقُوَّهٍ وَ ءَاتَیْنَهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا» . (2)
الحدیث14777.امام باقر علیه السلام :بحار الأنوار عن إسحاق بن عمار :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ : «خُذُواْ مَآ ءَاتَیْنَکُم بِقُوَّهٍ» (3) أ قُوَّهٌ فِی الأَبدانِ أم قُوَّهٌ فِی القُلوبِ؟ قالَ : فیهِما جَمیعا. (4)14776.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :طوبی لِمَن أسلَمَ وکانَ عَیشُهُ کَفافا وقُواهُ سَدادا . (5) .
ص: 119
فصل پنجم : خوشی های حلال و نیرومند ساختن بدن5 / 1ستایش نیرومندی بدنقرآن(و پیامبرشان به آنان گفت: در حقیقت ، خداوند ، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است . گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی باشد ، با آن که ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال ، گشایشی داده نشده است؟ پیامبرشان گفت: در حقیقت ، خدا ، او را بر شما برتری داده و او را در دانش و [نیروی ]بدن بر شما برتری بخشیده است . و خداوند ، پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد ، می دهد ، و خدا گشایشگر داناست) .
(ای یحیی! کتاب [خدا] را به نیرو و توان بگیر ، و از کودکی به او نبوّت دادیم) .
حدیث14774.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار به نقل از اسحاق بن عمّار :از امام صادق علیه السلام ، درباره این سخن خداوند پرسیدم : (آنچه را به شما داده ایم ، با نیرو و توان بگیرید) که آیا مراد ، نیرو و توان جسمی است یا نیرو و توانِ قلب .
فرمود : «هر دو» .14773.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال آن که اسلام آورَد و [امکاناتِ] زندگی اش به اندازه لازم باشد و نیروهایش استوار .
.
ص: 120
14772.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :المؤمِنُ القَوِیُ خَیرٌ وأحَبُّ إلَی اللّهِ مِنَ المُؤمِنِ الضَّعیفِ وفی کُلٍّ خَیرٌ . (1)14771.عیسی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله فی ذِکرِ ما فی صُحُفِ إبراهیمَ علیه السلام :وعَلَی العاقِلِ مالَم یَکُن مَغلوبا عَلی عَقلِهِ أن یَکونَ لَهُ ساعاتٌ : ساعَهٌ یُناجی فیها رَبَّهُ عز و جلوساعَهٌ یُحاسِبُ نَفسَهُ ، وساعَهٌ یَتَفَکَّرُ فیما صَنَعَ اللّهُ عز و جلإلَیهِ ، وساعَهٌ یَخلو فیها بَحَظِّ نَفسِهِ مِن الحَلالِ ؛ فَإِنَّ هذِهِ السّاعَهَ عَونٌ لِتِلکَ السّاعاتِ وَاستِجمامٌ لِلقُلوبِ ، وتَوزیعٌ لَها. (2)14770.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :یَنبَغی لِلعاقِلِ إذا کانَ عاقِلاً أن یَکونَ لَهُ أربَعُ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ : ساعَهٌ یُناجی فیها رَبَّهُ ، وساعَهٌ یُحاسِبُ فیها نَفسَهُ ، وساعَهٌ یَأتی أهلَ العِلمِ الَّذینَ یُبَصِّرونَهُ أمرَ دینِهِ ویَنصَحونَهُ ، وساعَهٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ ولَذَّتِها مِن أمرِ الدُّنیا فیما یَحِلُّ ویَجمُلُ. (3)14774.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :یارَبِّ ، یارَبِّ! قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی وَاشدُد عَلَی العَزیمَهِ جَوانِحی. (4)14773.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ : فَساعَهٌ یُناجی فیها رَبَّهُ ، وساعَهٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ ، وساعَهٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ وبَینَ لَذَّتِها فیمایَحِلُّ ویَجمُلُ. (5)14772.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ فی حِکمَهِ آلِ داوودَ : ... یَنبَغی لِلمُسلِمِ العاقِلِ أن یَکونَ لَهُ ساعَهٌ یُفضی بِها إلی عَمَلِهِ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ عز و جل ، وساعَهٌ یُلاقی إخوانَهُ الَّذینَ یُفاوِضُهُم (6) ویفُاوِضونَهُ فی أمرِ آخِرَتِهِ ، وساعَهٌ یُخلّی بَینَ نَفسهِ ولَذّاتِها فی غَیرِمُحرَّمٍ ، فَإِنَّها عَونٌ عَلی تِلکَ السّاعَتَینِ . (7) .
ص: 121
14771.عیسی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنِ نیرومند ، بهتر و نزد خداوند ، محبوب تر از مؤمن ناتوان است ، و در هر کدام خوبی هایی است .14770.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در گزارش تعالیم صحف ابراهیم :بر خردمند است تا عقلش شکست نخورده ، [برنامه ]وقت هایش چنین باشد : زمانی را با پروردگار عز و جل ، راز و نیاز کند ، و زمانی را به حسابرسی از خود اختصاص دهد ، و زمانی را در آنچه خداوندِ عز و جلبرایش آفریده بیندیشد ، و زمانی را برای بهره بُردن از خوشی های حلال بگذارد؛ زیرا این زمان ، یاری کننده دیگر زمان ها باشد و دل ها را آرام و فارغ گردانَد .14769.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر خردمند است تا هنگامی که عقلش پایدار است ، برنامه روزانه اش چهار بخش باشد : زمانی را به راز و نیاز با پروردگار بپردازد؛ و زمانی را به حسابرسی از خود ، اختصاص دهد ؛ و زمانی نزد دانشمندان برود تا او را در کار دین ، بینا کنند و وی را اندرز دهند؛ و زمانی را به خوشی های حلال و زیبای دنیا اختصاص دهد .14768.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :پروردگارا ، پروردگارا! اندام مرا بر خدمت گزاری ات نیرومند ساز و درونم را در تصمیم گیری قوی دار .14767.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :[سزاوار است] مؤمن را سه زمان باشد : زمانی که در آن با پروردگارش راز و نیاز کند ؛ و زمانی که هزینه های زندگی را تأمین کند ؛ و زمانی را به خوشی های حلال و زیبا ، اختصاص دهد .14766.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در حکمت آل داوود ، چنین آمده است : سزاوار است مسلمان خردمند ، زمانی را به اعمال میان خود و خداوند ، اختصاص دهد ، و زمانی را به دیدار برادران و گفتگوی درباره امور آخرت ، اختصاص دهد ، و زمانی را با خوشی های حلال سپری کند که این زمان ، کمک به آن دو وقت دیگر خواهد بود . .
ص: 122
14765.امام علی علیه السلام :الامام الکاظم علیه السلام :اِجتَهِدوا فی أن یَکونَ زَمانُکُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَهً لِمُناجاه اللّهِ ، وساعَهً لأَِمرِ المَعاشِ ، وساعَهً لِمُعاشَرَهِ الإِخوانِ والثِّقاتِ الَّذینَ یُعَرِّفونَکُم عُیوبَکُم ، ویُخلِصون لَکُم فِی الباطِنِ ، وساعَهً تَخلونَ فیها لِلَذّاتِکُم فی غَیرِ مُحرَّمٍ. (1)5 / 2أسبابُ النَّضارَهِ14768.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَهٌ یَفرَحُ بِهِنَّ الجِسمُ ویَربو : الطّیبُ ، ولِباسُ اللَّیِّنِ ، وشُربُ العَسَلِ. (2)14767.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الطّیبُ یَسُرُّ ، وَالعَسَلُ یَسُرُّ ، وَالنَّظَرُ إلَی الخُضرَهِ یَسُرُّ ، وَالرُّکُوبُ یَسُرُّ. (3)14766.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :الطّیب نُشرَهٌ ، وَالعَسَلُ نُشرَهٌ ، وَالرُّکوبُ نُشرَهٌ ، وَالنَّظَرُ إلَی الخُضرَهِ نُشرَهٌ. (4)14695.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :کانَ فی بَنی إسرائیلَ رَجُلٌ عاقِلٌ کَثیرُ المالِ وکانَ لَهُ ابنٌ یُشبِهُهُ فِی الشَّمائِلِ مِن زَوجَهٍ عَفیفَهٍ ، وَکانَ لَهُ ابنانِ مِن زَوجَهٍ غَیرِ عَفیفَهٍ ، فَلَمّا حَضَرَتهُ الوَفاهُ ، قالَ لَهُم : هذا مالی لِواحِدٍ مِنکُم . فَلَمّا تُوُفِّیَ ، قالَ الکَبیرُ : أ نَا ذلِکَ الواحِدُ .
وقالَ الأَوسَطُ : أ نَا ذلِکَ .
وقالَ الأَصغَرُ : أ نَا ذلِکَ .
فَاختَصَموا إلی قاضیهِم قالَ : لَیسَ عِندی فی أمرِکُم شَیءٌ ، اِنطَلِقوا إلی بَنی غَنّامٍ الإِخوَهِ الثَّلاثِ فَانتَهَوا إلی واحِدٍ مِنهُم فَرَأَوا شَیخاً کَبیرا .
فَقالَ لَهُم : اُدخُلوا إلی أخی فُلانٍ فَهُوَ أکبَرُ مِنّی فاسأَلوهُ .
فَدَخَلوا عَلَیهِ ، فَخَرَجَ شَیخٌ کَهلٌ ، فَقالَ : سَلوا أخِیَ الأَکبَرَ مِنّی .
فَدَخَلوا عَلَی الثّالِثِ فَإِذا هُوَ فِی المَنظَرِ أصغَرُ فَسَأَلوهُ أوَّلاً مِن حالِهِم ، ثُمَّ مُستَبیناً لَهُم فَقالَ : أمّا أخِی الَّذی رَأَیتُموهُ أوَّلاً هُوَ الأَصغَرُ وإنَّ لَهُ امرَأَهَ سَوءٍ تَسوؤُهُ وقَد صَبَرَ عَلَیها مَخافَهَ أن یُبتَلی بِبَلاءٍ لا صَبرَ لَهُ عَلَیهِ ، فَهَرَّمَتهُ ، وأمَّا الثّانی أخی فَإِنَّ عِندَهُ زَوجَهً تَسوؤُهُ وتَسُرُّهُ وهُوَ مُتَماسِکُ الشَّبابِ ، وأمّا أ نَا فَزَوجَتی تَسُرُّنی ولا تَسوؤُنی لَم یَلزَمنی مِنها مَکروهٌ قَطُّ مُنذُ صَحِبَتنی ، فَشَبابی مَعَها مُتَماسِکٌ ، وأمّا حَدیثُکُمُ الَّذی هُوَ حَدیثُ أبیکُمُ ، انطَلِقوا أوّلاً وبَعثِروا قَبرَهُ وَاستَخرِجوا عِظامَهُ وأحرِقوها ، ثُمّ عودوا لأَِقضِیَ بَینَکُم .
فَانصَرَفوا فَأَخَذَ الصَّبِیُ سَیفَ أبیهِ وأخَذَ الأَخَوانِ المَعاوِلَ فَلَمّا هَمّا بِذلِکَ ، قالَ لَهُمُ الصَّغیرُ : لا تُبَعثِروا قَبرَ أبی وأ نَا أدَعُ لَکُما حِصَّتی ، فَانصَرَفوا إلَی القاضی .
فَقَال : یُقِنعُکُما هذا ، اِیتونی بِالمالِ .
فَقالَ لِلصَّغیرِ : خُذِ المالَ فَلَو کانَا ابنَیهِ لَدَخَلَهُما مِنَ الرِّقَّهِ ، کَما دَخَلَ عَلَی الصَّغیرِ . (5) .
ص: 123
14694.عنه علیه السلام ( فی وَصِیَّتِه لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام ) امام کاظم علیه السلام :تلاش کنید زمانتان چهار بخش باشد : زمانی برای راز و نیاز با خداوند؛ زمانی برای تأمین معاش؛ و زمانی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد ، تا عیب هایتان را به شما بشناسانند و برای شما در امور پنهان ، خیرخواهی کنند؛ و زمانی برای خوشی های حلال .5 / 2عوامل نشاط14691.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که بدن با آن ، شاداب و سرزنده می شود : بوی خوش ، لباس نرم ، و خوردن عسل .14690.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بوی خوش ، شاد می کند . خوردن عسل ، شادی می آورد . نگاه کردن به سبزه ، شادی می آورد . سوارکاری ، شادی می آفریند .14689.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :بوی خوش ، نشاط آور است . عسل ، نشاط آور است . سوارکاری ، نشاط آور است . نگاه کردن به سبزه ، نشاط آور است .14688.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :در میان قوم بنی اسرائیل ، مردی خردمند و ثروتمند بود . وی را پسری بود از همسری پاک دامن که در شمایل ، شبیه وی بود و دو پسر داشت از همسری غیرِ پاک دامن . چون هنگام مرگش فرا رسید ، به آنان گفت : این ثروت من ، برای یکی از شماست .
چون از دنیا رفت ، پسر بزرگ تر گفت : «آن یکی من هستم» .
پسر وسطی گفت : «آن یکی ، من هستم» .
پسر کوچک تر گفت : «آن یکی ، من هستم» .
[چون نزاع بالا گرفت ،] شکایت به قاضیِ شهر بردند . قاضی گفت : مرا در این باره ، نظری نیست . نزد سه برادر که فرزندان چوپان اند ، بروید .
آنها نزد یکی از برادران آمدند و پیری کهن سال را دیدند . به آنان گفت : نزد برادرم بروید . او از من بزرگ تر است . از او بپرسید . بر او وارد شدند . پیرمردی میان سال ، بیرون آمد و گفت : از برادرِ بزرگ ترم بپرسید . بر سومین برادر ، وارد شدند . او را کم سال تر یافتند . نخست ، از او خواستند شرح حالِ خودشان را بگوید و سپس به پرسش ، آنها پاسخ دهد .
او گفت : آن برادرم را که نخست دیدید ، کوچک ترین برادر است . همسری ناسازگار داشت که به وی ، بدی می کرد . [برادرم] بر این بدی ها صبر کرد ، مبادا به گرفتاری بزرگ تر و طاقت فرسا مبتلا شود . آن زن ، او را پیر کرد . برادر دوم ، همسری داشت که گاهی او را می رنجانْد و گاهی او را شاد می کرد . لذا او در مرزِ جوانی و پیری قرار دارد . و امّا من ، همسرم همیشه مرا شاد می کرد و هیچ گاه مرا آزار نداد و هرگز از او بدی به من نرسید . بدین جهت ، جوانی ام با او پایدار است . و امّا مسئله شما که وصیّت پدرتان است ، نخست بروید نبش قبر کنید ، استخوان هایش را بیرون آورید و بسوزانید و نزد من برگردید ، تا میانِ شما داوری کنم .
برادران رفتند . برادر کوچک تر ، شمشیر پدر را برداشت و دو برادر دیگر ، کلنگ برداشتند . وقتی خواستند نبشِ قبر کنند ، برادر کوچک تر گفت : نبش قبر نکنید . من سهم خود را به شما وا می گذارم .
برادران ، نزد قاضی بازگشتند . مرد گفت : این ، شما را کفایت می کند . مال را نزد من آورید . آن گاه به برادر کوچک تر گفت که ثروت را بردارد . [سپس افزود : ]اگر آن دو فرزندان آن مرد بودند ، [به هنگام نبش قبر ،] احساس ناراحتی به آنان دست می داد ، چنان که به فرزند کوچک تر دست داد .
.
ص: 124
14687.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :النُشرَهُ فی عَشَرَهِ أشیاءَ: المَشیِ، وَالرُّکوبِ ، وَالاِرتِماسِ فِی الماءِ ، وَالنَّظَرِ إلَی الخُضرَهِ ، وَالأَکلِ وَالشُّربِ ، وَالنَّظَرِ إلَی المَرأَهِ الحَسناءِ ، وَالجِماعِ ، وَالسِّواکِ ، وغَسلِ الرَّأسِ بِالخَطمِیِّ فِی الحَمّامِ وغَیرِهِ ، ومُحادَثَهِ الرِّجالِ. (1) .
ص: 125
14693.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :شادابی ، در ده چیز است : پیاده روی ، سوارکاری ، فرو رفتن در آب ، نگاه کردن به سبزه ، خوردن و آشامیدن ، نگاه کردن به زن زیبا ، (1) هم بستری ، مسواک کردن ، شستن سر با [گُل] خَطْمی در حمّام و جاهای دیگر ، و گفتگو با مردان [بزرگ] . .
ص: 126
14692.عنه علیه السلام :الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام :أروی أنَّهُ لَوکانَ شَیءٌ یَزیدُ فِیالبَدَنِ لَکانَ الغَمزُ یَزیدُ ، وَاللَّیِّنُ مِنَ الثِّیابِ ، وکَذلِکَ الطّیبُ ، ودُخولُ الحَمّامِ ، ولَوغُمِزَ المَیِّتُ فَعاشَ لَماأنکَرتُ ذلِکَ. (1)5 / 3التَّرفِیهُ المُحَلَّلُ14689.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِلهَوا وَالعَبوا فَإِنِی أکرَهُ أن یُری فی دینِکُم غِلظَهً. (2)14688.عنه علیه السلام :بشاره المصطفی عن أبیرافع :کُنتُ اُلاعِبُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلاموهُوَ صَبِیٌ بِالمَداحی، فَإِذا أصابَ مِدحاتی مِدحاتَهُ قُلتُ: اِحمِلنی.
فَیَقولُ : وَیحَکَ أتَرکَبُ ظَهرا حَمَلَهُ رَسولُ اللّه ؟ فَأَترُکُهُ ، فَإِذا أصابَ مِدحاتُهُ مِدحاتی .
قُلتُ : لاأحمِلُک کَما لا تَحمِلُنی .
فَیَقولُ : أوَ ماتَرضی أن تَحمِلَ بَدَنا حَمَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟! فَأَحمِلُهُ. (3)5 / 4النُّزهَه14685.امام علی علیه السلام :الکافیعن عمرو بن حُرَیث :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلاموهُوَ فی مَنزِلِ أخیهِ عَبدِاللّهِ بنِ مُحَمَّدٍ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ! ماحَوَّلَکَ إلی هذَا المَنزِلِ؟
قالَ : طَلَبُ النُّزهَهِ. (4) .
ص: 127
14684.امام علی علیه السلام :الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام :روایت می کنم اگر چیزی بر توانمندی بدن بیفزاید ، مشت و مال چنین است ، و نیز لباس نرم ، بوی خوش و رفتن به حمّام . اگر مُرده مُشت و مال داده شد و زنده گشت ، آن را انکار نمی کنم .5 / 3سرگرمی حلال14681.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرگرمی داشته باشید و تفریح کنید؛ چرا که خوش نمی دارم در دین شما درشتی و سختی دیده شود .14680.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بشاره المصطفی به نقل از ابو رافع :با حسن بن علی علیه السلام در کودکی سنگ بازی می کردیم . هر گاه سنگ های من به سنگ هایش برخورد می کرد ، می گفتم : به من سواری بده . او می گفت : «وای بر تو! چگونه بر پشت کسی سوار می شوی که پیامبر خدا ، به او سواری می داد؟!» . آن گاه رهایش می کردم . و هر گاه سنگ های او به سنگ های من برخورد می کرد ، می گفتم : سواری نمی دهم ، همان گونه که تو سواری ندادی . آن گاه او می گفت : «دوست نمی داری به بدنی سواری بدهی که پیامبر خدا به آن ، سواری می داد؟!» . پس ، به او سواری می دادم .5 / 4گردش14684.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از عمرو بن حُرَیث :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و ایشان ، در خانه برادرش عبد اللّه بن محمّد بود . گفتم : جانم فدایت! چه شد که به این خانه آمدی؟
فرمود : «برای گردش و هواخوری» .
.
ص: 128
14683.عنه علیه السلام :الکافیعن إبراهیم بن أبی محمود :قالَ لَنَا الرِّضا علیه السلام : أیُ الإِدامِ أحری؟
فَقالَ بَعضُنَا : اللَّحمُ .
وقالَ بَعضُنَا : الزَّیتُ .
وقالَ بَعضُنَا : اللَّبَنُ .
فَقالَ هُوَ علیه السلام : لا بَلِ المِلحُ ولَقَد خَرَجنا إلی نُزهَهٍ لَنا ونَسِیَ بَعضُ الغِلمانِ المِلحَ ، فَذَبَحوا لَنا شاهً مِن أسمَنِ ما یَکونُ فَمَا انتَفَعنا بِشَیءٍ حَتَّی انصَرَفنا (1) .5 / 5المِزاح14680.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :بحار الأنوار :کانَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله یَمزَحُ ولا یَقولُ إلاّ حَقّاً ، قالَ أنَسٌ : ماتَ نُغَی رٌ لأَِبی عُمَیرٍ وهُوَ ابنٌ لاُِمِّ سُلَیمٍ ، فَجَعَلَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آلهیَقولُ : یا أبا عُمَیرٍ ما فَعَلَ النُّغَیرُ . (2)14679.امام علی علیه السلام :المناقب لإبن شهرآشوب :کانَ حادی بَعضِ نِسوَتِهِ [أی النبیّ صلی الله علیه و آله] خادِمَهُ أنجَشَهَ ، فَقالَ صلی الله علیه و آله لَهُ : یا أنجَشَهُ ، ارفُق بِالقَواریرِ . (3)14678.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :قالَ رَجُلٌ : اِحمِلنی یا رَسولَ اللّهِ .
فَقَالَ : إنّا حامِلوکَ عَلی وَلَدِ ناقَهٍ .
فَقالَ : ما أصنَعُ بِوَلَدِ ناقَهٍ .
قالَ صلی الله علیه و آله : وهَل یَلِدُ الإِبِلَ إلاَّ النّوقُ. (4) .
ص: 129
14677.امام علی علیه السلام :الکافی به نقل از ابراهیم بن ابی محمود :امام رضا علیه السلام به ما فرمود : «چه غذایی دل پذیرتر است؟» .
برخی گفتند : گوشت . برخی گفتند : روغن . برخی گفتند : شیر .
امام علیه السلام فرمود : «خیر؛ نمک . روزی برای هواخوری بیرون رفته بودم . برخی جوانان ، فراموش کرده بودند نمک بیاورند . گوسفند چاقی را سر بُریدند ، ولی از آن استفاده نکردیم تا برگشتیم» .5 / 5شوخی14674.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :پیامبر خدا ، شوخی می کرد؛ ولی جز حق ، بر زبان نمی آورد .
اَنَس می گوید : بچّه گنجشک ابو عمیر (پسر اُمّ سلیم) مُرد . پیامبر صلی الله علیه و آله همیشه می فرمود : «ابو عمیر! بچّه گنجشک چه کرد؟» .14673.امام حسن علیه السلام :المناقب ابن شهرآشوب :ساربان برخی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و خادم ایشان ، اَنْجَشه بود . پیامبر صلی الله علیه و آله به وی می فرمود : «اَنْجَشه! با شکستنی ها مدارا کن» .14679.عنه علیه السلام :بحار الأنوار :مردی گفت : ای پیامبر خدا! مرا سوار کن .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «تو را بر بچّه شتری ماده ، سوار می کنیم .
مرد گفت : با بچّه شتر ماده چه کنم؟!
پیامبر خدا فرمود : «مگر شتر نر ، جز از شتر ماده می زاید؟» .
.
ص: 130
14678.عنه علیه السلام :بحار الأنوار عن زید بن أسلم :قالَ (رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ) لاِمرَأَهٍ وذَکَرَت زَوجَها : أهذَا الَّذی فی عَینَیهِ بَیاضٌ .
فَقالَت: لا ، ما بِعَینَیهِ بَیاضٌ ، وحَکَت لِزَوجِها ، فَقالَ : أما تَرَینَ بَیاضَ عَینی أکثَرَ مِن سَوادِها. (1)14677.عنه علیه السلام :بحار الأنوار :قالَت عَجوزٌ مِنَ الأَنصارِا لِلنَّبِیِ صلی الله علیه و آله : ادعُ لی بِالجَنَّهِ .
فَقالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ الجَنَّهَ لا یَدخُلُهَا العُجُزُ ، فَبَکَتِ المَرأَهُ فَضَحِکَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آلهوقالَ : أما سَمِعتِ قَولَ اللّهِ تَعالی : «إِنَّآ أَنشَأْنَهُنَّ إِنشَآءً * فَجَعَلْنَهُنَّ أَبْکَارًا» (2) . (3)14676.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِلعَجوزِ الأَشجَعِیَّهِ :یا أشجَعِیَّهُ لا تَدخُلُ العَجوزُ الجَنَّهَ ، فَرَآها بِلالٌ باکِیَهً ، فَوَصَفَها لِلنَّبِیِ صلی الله علیه و آله .
فَقالَ : وَالأَسوَدُ کَذلِکَ ، فَجَلَسا یَبکِیانِ ، فَرَآهُمَا العَبّاسُ فَذَکَرَهُما لَهُ .
فَقالَ : وَالشَّیخُ کَذلِکَ ، ثُمَّ دَعاهُم وطَیَّبَ قُلوبَهُم ، وقال : یُنشِئُهُمُ اللّهُ کَأَحسَنِ ما کانوا ، وذَکَرَ أنَّهُم یَدخُلونَ الجَنَّهَ شُبّانا مُنَوَّرینَ ، وقالَ : إنَّ أهلَ الجَنَّهِ جُردٌ مُردٌ مُکَحَّلونَ. (4)14675.عنه علیه السلام :بحار الأنوار :رَأی (رَسولُ اللّهِ) صلی الله علیه و آله صُهَیباً یَأکُلُ تَمرا ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : أتَأکُلُ التَّمرَ وعَینُکَ رَمِدَهٌ .
فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی أمضَغُهُ مِن هذَا الجانِبِ ، وتَشتَکی عَینی مِن هذَا الجانِبِ! (5) .
ص: 131
14674.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بحار الأنوار به نقل از زید بن اسلم :پیامبر خدا ، به زنی که از شوهرش یاد می کرد ، فرمود : «همان که در چشمش سفیدی است؟» .
زن گفت : خیر! در چشم او سفیدی نیست .
زن ، داستان را برای شوهرش نقل کرد .
مرد گفت : مگر سفیدی چشمم را نمی بینی که از سیاهی اش بیشتر است؟!14673.الإمامُ الحسنُ علیه السلام :بحار الأنوار :پیرزنی از انصار به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : برایم دعا کن به بهشت بروم .
پیامبر خدا فرمود : «پیران ، وارد بهشت نمی شوند» .
زن به گریه افتاد . پیامبر صلی الله علیه و آله خندید و فرمود : «مگر این سخن خداوند متعال را نشنیده ای (ما آنان را پدید آوردیم ، پدید آوردنی ، و ایشان را دوشیزه گردانیدیم) ؟» .14672.امام علی علیه السلام ( در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام ) بحار الأنوار :[پیامبر خدا ، خطاب به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود :] «ای زن اشجعی! پیرزنان ، داخل بهشت نمی شوند» .
بلال ، او را گریان دید و به پیامبر صلی الله علیه و آله گزارش داد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «و سیاهان هم وارد بهشت نمی شوند» .
آن گاه ، بلال هم به همراه زن به گریه کردن پرداختند . عبّاس ، آن دو را دید و برای پیامبر صلی الله علیه و آله بازگو کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پیرمرد هم» .
سپس ، آنان را خواست و دلداری داد و فرمود : «خداوند ، آنان را در بهترین هیئت ، وارد بهشت می گرداند» و فرمود : «آنان ، به صورت جوانانی نورانی ، وارد بهشت می شوند» . و فرمود : «بهشتیان ، بی نقص و کامل ، جوانِ نو خط و سرمه کشیده اند» .14671.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :پیامبر صلی الله علیه و آله ، صُهَیب را دید که خرما می خورد . فرمود : «خرما می خوری ، در حالی که چشم تو درد می کند؟!» .
صُهیب گفت : ای پیامبر خدا! آن را با این طرف [دهانم ]می جَوَم ، در حالی که آن یکی چشمم درد می کند! .
ص: 132
14670.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :قالَ سُوَیبِطٌ المُهاجِرِیُ لِنُعَیمانَ البَدرِیِ : أطعِمنی ، وکانَ عَلَی الزّادِ فی سَفَرٍ .
فَقالَ : حَتّی تَجیءَ الأَصحابُ ، فَمَرّوا بِقَومٍ .
فَقالَ لَهُم سُوَیبِطٌ : تَشتَرونَ مِنّی عَبدا لی .
قالوا : نَعَم .
قالَ : إنَّهُ عَبدٌ لَهُ کَلامٌ وَهُوَ قائِلٌ لَکُم : إنّی حُرٌّ ، فَإِن سَمِعتُم مَقالَهُ تُفسِدوا عَلَیَ عَبدی ، فَاشتَروهُ بِعَشَرَهِ قَلائِصَ ، ثُمَّ جاؤوا فَوَضَعوا فی عُنُقِهِ حَبلاً .
فَقالَ نُعَیمانُ : هذا یَستَهزِئُ بِکُم ، وإنّی حُرٌّ ، فَقالوا : قَد عَرَفنا خَبَرَکَ ، وَانطَلَقوا بِهِ حَتّی أدرَکَهُمُ القَومُ و خَلَّصوهُ ، فَضَحِکَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آلهمِن ذلِکَ حیناً. (1)14669.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :رَأی نُعَیمانُ مَعَ أعرابِیٍ عُکَّهَ عَسَلٍ ، فَاشتَراها مِنهُ ، وجاءَ بِها إلی بَیتِ عائِشَهَ فی یَومِها ، وقالَ : خُذوها ، فَتَوَهَّمَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آله أنَّهُ أهداها لَهُ ، وَمرَّ نُعَیمانُ وَالأَعرابِیُ عَلَی البابِ ، فَلَمّا طالَ قُعودُهُ .
قالَ : یا هؤُلاءِ ، رُدُّوها عَلَیَ إن لَم تَحضُر قیمَتُها ، فَعَلِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهالقِصَّهَ فَوَزَنَ لَهُ الثَّمَنَ .
وقالَ لِنُعَیمانَ : ما حَمَلَکَ عَلی ما فَعَلتَ؟
فَقالَ : رَأیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهیُحِبُّ العَسَلَ ، وَرأَیتُ الأَعرابِیَ مَعَهُ العُکَّهُ ، فَضَحِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولَم یُظهِر لَهُ نُکرا. (2)5 / 6السِّباحَهُ، الفُروسِیَّه، الرِّمایَه14666.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ لَهوِ المُؤمِنِ السِّباحَهُ. (3) .
ص: 133
14665.امام علی علیه السلام :بحار الأنوار :سُوَیْبِط مهاجری به نُعَیمان بدری ، که در سفر ، مسئول توشه ها بود ، گفت : به من غذا بده .
نُعیمان گفت : باشد تا دیگر دوستان بیایند .
آنها از کنار قومی گذشتند . سُویبِط به آنان گفت : آیا از من برده ای می خرید .
گفتند : بله .
گفت : این برده ، تکیه کلامی دارد و همیشه می گوید : «من آزادم» . اگر به سخنش گوش دهید ، برده را از دست داده اید .
آنان ، برده [و در واقع ، همان نُعَیمان] را به ده ماده شتر خریدند و نزد نُعَیمان آمدند و به گردنش ، ریسمان انداختند .
نُعیمان گفت : این مرد ، شوخی کرده است . من آزادم .
گفتند : پیش از این خبرت را شنیده ایم . سپس او را بردند تا به دیگر یاران رسیدند و او را آزاد کردند .
پیامبر صلی الله علیه و آله ، مدّتی از این شوخی می خندید .14672.عنه علیه السلام ( فی وَصِیَّتِه لاِبنِه الحَسَنِ علیه السلام ) بحار الأنوار :نُعَیمان ، مردی بادیه نشین را با خیک عسل دید . آن را از او خرید و در روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه عایشه بود ، به نزد او آورد و به عایشه گفت : خیک عسل را بگیر .
پیامبر صلی الله علیه و آله گمان بُرد آن را هدیه آورده است .
مرد بادیه نشین نیز با نُعیمان بر درِ خانه آمد و وقتی دید نُعیمان نشست و برنگشت ، صدا زد : اگر بهایش را نمی دهید ، خیک عسل را برگردانید .
پیامبر خدا ، داستان را دانست و قیمت [آن را] را به وی داد و به نُعیمان فرمود : «چه باعث شد چنین کاری بکنی؟» .
گفت: دیدم پیامبر خدا، عسل دوست دارد و بادیه نشین هم خیک عسل دارد.
پیامبر خدا ، خندید و اظهار ناراحتی نکرد .5 / 6شنا ، اسب سواری ، تیراندازی14669.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین تفریح مؤمن ، شناست .
.
ص: 134
14668.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :عَلِّموا أولادَکُمُ السِّباحَهَ وَالرِّمایَهَ. (1)14667.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :حَقُّ الوَلَدِ عَلی والِدِهِ أن یُعَلِّمَهُ الکِتابَهَ وَالسِّباحَهَ وَالرِّمایَهَ . (2)14666.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ اللَّهوِ إلَی اللّهِ تَعالی إجراءُ الخَیلِ وَالرَّمیُ . (3)14665.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدرّ المنثور عن سلیمان التَّیمیّ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهیُعجِبُهُ أن یَکونَ الرَّجُلُ سابِحا رامیا. (4)5 / 7المُصارَعَه14663.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مستدرک الوسائل :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله خَرَجَ یَوما إلَی الأَبطَحِ ، فَرَأی أعرابِیّا یَرعی غَنَما لَهُ کانَ مَوصوفا بِالقُوَّهِ ، فَقالَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : هَل لَکَ أن تُصارِعَنی؟
فَقَال صلی الله علیه و آله : ماتَسبِقُ لی؟
فَقالَ : شاهً ، فَصارَعَهُ فَصَرَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آلهفَقالَ لَهُ الأَعرابِیُّ : هَل لَکَ إلَی العَودِ؟
فَقالَ صلی الله علیه و آله : ماتَسبِقُ؟
قالَ : شاهً اُخری ، فَصارَعَهُ فَصَرَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله .
فَقالَ الأَعرابِیُّ : اِعرِض عَلَیَّ الإِسلامَ فَما أحَدٌ صَرَعَنی غَیرُکَ ، فَعَرَض عَلَیهِ الإِسلامَ فَأَسلَمَ ، ورَدَّ عَلَیهِ غَنَمَهُ. (5)14662.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بحار الأنوار عن إسحاق بن بشار :إنَّ رُکانَهَ بنَ عَبدِ بنِ زیدِ بنِ هاشِمٍ کانَ مِن أشَدِّ قُرَیشٍ فَحلاً ، (6) فَقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی وادی أصَم : یارُکانَهُ ، ألا تَتَّقِی اللّهَ وَتقبَلُ ما أدعوکَ إلَیهِ؟
قَال : إنّی لَو أعلَمُ أنَّهُ حَقٌّ لاَ تَّبَعتُکَ.
فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أفَرَأَیتَ إن صَرَعتُکَ أتَعلَمُ أنَّ ما أقولُ حَقٌّ؟
قالَ : نَعَم .
قالَ : قُم حَتّی اُصارِعَکَ .
قالَ : فَقامَ إلَیهِ رُکانَهُ فَصارَعَهُ ، فَلَمّا بَطَشَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهأضجَعَهُ ، قالَ : فَعُد ، فَعادَ فَصَرَعَهُ. (7) .
ص: 135
14661.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به فرزندان خود ، شنا و تیراندازی بیاموزید .14660.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از حقوق فرزند بر پدر ، آن است که به او نوشتن ، شنا و تیراندازی بیاموزد .14663.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوست داشتنی ترین تفریح نزد خداوند متعال ، اسب سواری و تیراندازی است .14662.عنه صلی الله علیه و آله :الدرّ المنثور به نقل از سلیمان تَیمی :پیامبر خدا ، دوست می داشت هر مردی شناگر و تیرانداز باشد .5 / 7کُشتی14659.امام صادق علیه السلام :مستدرک الوسائل :روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به سمت درّه ای می رفت . مردی بادیه نشین را دید که گوسفند می چرانْد و به نیرومندی شُهره بود . چوپان به پیامبر خدا گفت : میل داری با من کشتی بگیری؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «[اگر پیروز شوم ،] چه چیزی جایزه می دهی؟» .
گفت : یک گوسفند .
پیامبر صلی الله علیه و آله با او کشتی گرفت و او را بر زمین زد . مرد بادیه نشین گفت : حاضری یک بار دیگر ، کشتی بگیری؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چه جایزه می دهی؟» .
گفت : یک گوسفند دیگر .
پیامبر صلی الله علیه و آله با او کُشتی گرفت و او را بر زمین زد . مرد بادیه نشین گفت : اسلام را بر من عرضه بدار . کسی تاکنون مرا به زمین نزده است . پیامبر خدا ، اسلام را بر او عرضه داشت . آن مرد ، اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه و آله گوسفندانش را به وی بازگرداند .14658.امام صادق علیه السلام :بحار الأنوار به نقل از اسحاق بن بشّار :رُکانه بن عبد ، از نیرومندترینِ مردمان قریش بود . روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در سرزمینی سفت و سنگلاخ به وی فرمود : «رُکانه! از خدا نمی ترسی که دعوت مرا نمی پذیری؟» .
رُکانه گفت : اگر بدانم بر حقّی ، از تو پیروی می کنم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «اگر در کُشتی تو را بر زمین بزنم ، خواهی دانست که بر حقّم؟» .
رُکانه گفت : آری .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «بلند شو تا کُشتی بگیریم» .
رُکانه ، بلند شد و کُشتی گرفتند . چون پیامبر صلی الله علیه و آله بر او یورش بُرد ، او را به پهلو خوابانْد . رکانه گفت : یک بار دیگر کشتی بگیریم .
یک بار دیگر کشتی گرفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله ، او را بر زمین زد .
.
ص: 136
14657.الأمالی للطوسی :کنز العّمال عن علیّ بن أبی ربیعه :صارَعَ عَلِیٌّ علیه السلام رَجُلاً فَصَرَعَهُ ، فَقالَ الرَّجُلُ لِعَلِیٍّ : ثَبَّتَکَ اللّهُ یا أمیرَالمُؤمِنینَ .
قالَ عَلِیٌّ : صَدرَکَ. (1)14656.بحار الأنوار ( به نقل از ابو درداء ) الإمام الباقر علیه السلام فی وصف علیّ علیه السلام :کانَ أبوهُ یَجمَعُ وُلدَهُ ووُلدَ إخوَتِهِ ، ثُمَّ یَأمُرُهُم بِالصِّراعِ، وذلِکَ خُلُقٌ فِیالعَرَبِ، فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلامیَحسِرُ عَن ساعِدَینِ لَهُ غَلیظَینِ قَصیرَینِ وهُوَطِفلٌ، ثُمَّ یُصارِعُ کِبارَ إخوَتِهِ وصِغارَهُم، وکِبارَ بَنیعَمِّهِ وصِغارَهُم فَیَصرَعُهُم ، فَیَقولُ أبوهُ : ظَهَرَ عَلِیٌّ ، فَسمّاهُ ظَهیرا وعندَ العَرَبِ عَلِیٌ . (2)14659.عنه علیه السلام :بحار الأنوار :کان أبوطالِبٍ یَجمَعُ وُلدَهُ ووُلدَ إخوَتِهِ ، ثُمَّ یأمُرُهُم بِالصِّراعِ وذلِکَ خُلُقٌ فِی العَرَبِ فَکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَحسِرُ عَن ذِراعَیهِ وهُوَ طِفلٌ ویُصارِعُ کِبارَ إخوَتِهِ وصِغارَهُم وکِبارَ بَنی عَمِّهِ وصِغارَهُم فَیَصرعُهُم ، فَیَقولُ أبوهُ : ظَهَرَ عَلِیٌّ ، فَسَمّاهُ ظَهیرا ، فَلَمّا تَرَعرَعَ علیه السلامکانَ یُصارِعُ الرَّجُلَ الشَّدیدَ فَیَصرَعُهُ ، ویُعَلِّقُ بِالجَبّارِ بِیَدِهِ وَیَجذِبُهُ فَیَقتُلُهُ ، ورُبَّما قَبَضَ عَلی مِراقِّ بَطنِهِ ورَفَعَهُ إلَی الهَواءِ ، وُربَّما یَلحَقُ الحِصانَ الجارِیَ فَیَصدُمُهُ فَیَرُدُّهُ عَلی عَقِبَیهِ. (3) .
ص: 137
14658.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کنز العمّال به نقل از علی بن ابی ربیعه :علی علیه السلام با مردی کُشتی گرفت و او را بر زمین زد . مرد به علی علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! خداوند ، تو را ثابتْ قدم گردانَد .
علی علیه السلام فرمود : «مراقب سینه خود باش» .14657.الأمالی للطوسی :امام باقر علیه السلام درباره امام علی علیه السلام :پدر علی علیه السلام ، فرزندان خود و فرزندان برادرش را جمع می کرد و آنان را به کُشتی گرفتن وا می داشت ، و این ، سُنّت مردمان عرب بود . علی علیه السلام آستین ها را بالا می زد و با این که کم سن بود ، ساعدهایی قوی و کوتاه داشت و با برادران بزرگ تر و کوچک تر خود و پسر عموهای بزرگ تر و کوچک تر از خود ، کُشتی می گرفت و همه را بر زمین می زد . پدرش می گفت : «علی ، پیروز شد» و بدین جهت ، او را «ظَهیر (پیروز)» نامید و نام او نزد مردم عرب ، «علی» بود .14656.بحار الأنوار عن أبی الدَّرداءُ :بحار الأنوار :ابوطالب ، پسران خود و پسران برادرانش را جمع می کرد و آنان را به کُشتی گرفتن وا می داشت و این ، سیره عرب بود . علی علیه السلام آستین ها را بالا می زد و با این که کم سن بود ، با برادران بزرگ تر و کوچک تر خود و پسر عموهای بزرگ تر و کوچک تر از خود ، کُشتی می گرفت و همه را بر زمین می زد . پدرش می گفت : «علی ، پیروز شد» و بدین جهت ، او را «ظهیر (پیروز)» نامید . وقتی هم بزرگ شد ، با مردان نیرومند کُشتی می گرفت و آنان را بر زمین می زد و [در میدان های نبرد ،] دست ستمگر را می گرفت و او را به سمت خود می کشید و او را می کُشت ، و گاه کمربند او را می گرفت و او را به هوا پرتاب می کرد و گاه به اسب در حال حرکت نهیب می زد و آن را به عقب برمی گردانْد . .
ص: 138
14641.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :قَعَدَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَوضِعَ الجَنائِزِ و أنَا مَعَهُ فَطَلَعَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ فَاعتَرَکا فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : إیها حَسَنُ خُذ حُسَینا .
فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : یا رَسولَ اللّهِ أعَلی حُسَینٍ تُوالیهِ وهُوَ أکبَرُهُما؟
فَقالَ : هذا جِبریلُ یَقولُ : إیها حُسَینُ. (1)14640.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأمالیعن أبی هریره :اِصطَرَعَ الحَسَنُ والحُسَینُ علیهماالسلام فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إیهِ حَسَنُ .
فَقالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : یا رَسولَ اللّهِ تَقولُ : إیهِ حَسَنُ وهُوَ أکبَرُالغُلامَینِ؟
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أقولُ : إیهِ حَسَنُ وجَبرَئیلُ یَقولُ : إیهِ حُسَینُ. (2)5 / 8المُسابَقَه14637.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما یَشهَدُ المَلائِکَهکُ مِن لَهوِکُم إلاَّ الرِّهانَ والنِّضالَ. (3)14639.الترغیب و الترهیب :عنه صلی الله علیه و آله :رِهانُ الخَیلِ طِلقٌ. (4)14638.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علیّ علیه السلام :شَبَّ إسماعیلُ وإسحاقُ فَتَسابَقا ، فَسَبَقَ إسماعیلُ ، فَأَخَذَهُ إبراهیمُ فَأَجلَسَهُ فی حِجرِهِ وأجلَسَ إسحاقَ إلی جَنبِهِ. (5) .
ص: 139
14637.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، در کنار گورستان نشست و من ، همراه وی بودم . حسن و حسین: آمدند و شروع به کُشتی گرفتن کردند . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «حسن! حسین را بگیر» .
علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! حسن را بر حسین تشویق می کنی با این که حسن ، بزرگ تر است؟
فرمود : «جبرئیل دارد حسین را تشویق می کند» .14636.امام صادق علیه السلام :الأمالی به نقل از ابو هریره :حسن و حسین: کُشتی گرفتند . پیامبر خدا فرمود : «حسن! برو جلو» .
فاطمه3 فرمود : ای پیامبر خدا! حسن را تشویق می کنی با این که بزرگ تر است؟
فرمود : «من ، حسن را تشویق می کنم و جبرئیل ، حسین را» .5 / 8مسابقه14633.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سرگرمی های شما ، تنها در مسابقه اسب سواری و تیراندازی ، فرشتگان حضور می یابند .14632.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسابقه اسب سواری ، حلال است .14631.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :اسماعیل و اسحاق8 به جوانی رسیدند و با یکدیگر مسابقه دادند . اسماعیل ، برنده شد . ابراهیم علیه السلام ، او را گرفت و در دامان خود نشانْد و اسحاق را در کنار خود نشانْد .
.
ص: 140
14630.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، رَخَّصَ فِی السَّبقِ بَینَ الخَیلِ ، وسابَقَ بَینها ، وجَعَلَ فی ذلِکَ أواقِیَّ مِن فِضَّهٍ. (1)14636.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أجرَی الخَیلَ الَّتی اُضمِرَت مِنَ الحَفیاءاِ إلی مَسجِدِ بَنی زُرَیقٍ وسَبَّقَها مِن ثَلاثِ نَخَلاتٍ فَأَعطَی السّابِق عُذقا ، و أعطَی المُصَلِّیَ عُذقا ، وأعطَی الثّالِثَ عُذقا. (2)14635.عنه علیه السلام :مسند ابن حنبل عن ابن عمر :سَبَّقَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهبَینَ الخَیلِ فَأَرسَلَ ماضُمِّرَ مِنها مِنَ الحَفیاءاِ ، أو الحَیفاءاِ إلی ثَنِیَّهِ الوَداعِ ، وأرسَلَ ما لَم یُضَمَّر مِنها مِن ثَنِیَّهِ الوَداعِ إلی مَسجِدِ بَنی زُرَیقٍ ، قالَ عَبدُاللّهِ : فَکُنتُ فارِسا یَومَئِذٍ فَسَبَقتُ النّاسَ طَفَّفَ بِیَ الفَرَسُ مَسجِدَ بَنی زُرَیقٍ. (3)14634.عنه علیه السلام :عوالی اللآلی :إنَّهُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بِقَومٍ مِنَ الأَنصاراِ یَتَرامَونَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «أنَا فِی الحِزبِ الَّذی فیهِ ابنُ الأَدرَعِ»
فَأَمسَکَ الحِزبُ الآخَرُ ، وقالوا : لَن یُغلَبَ حِزبٌ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله .
قالَ : «اِرموا فَإِنّی أرمی مَعَکُم» فَرَمی مَعَ کُلِّ واحِدٍ رَشقا فَلَم یَسبِق بَعضُهُم بَعضا ، فَلَم یَزالوا یَتَرامَونَ وأولادُهُم وأولادُ أولادِهِم ، لایَسبِقُ بَعضُهُم بعَضا. (4)14633.عنه علیه السلام :عوالی اللآلی عن أبی لُبَید :سُئِلَ ابنُ مالِکٍ : هَل کُنتُم تَتَراهَنونَ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟
فَقالَ : نَعَم ، راهَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی فَرَسٍ لَهُ ، فَسَبَقَ فَسُرَّ بِذلِکَ وأعجَبَهُ. (5) .
ص: 141
14632.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، اجازه برگزاری مسابقه اسب سواری را داد و خود ، آن را اجرا کرد و هفت مثقال نقره ، [جایزه] مقرّر کرد .14631.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا ، اسب هایی را که برای مسابقه ورزیده شده بودند ، (1) از محلّه حَفیا (2) تا مسجد بنی زُرَیْق (3) به مسابقه وا داشت و سه نخله خرما ، جایزه آن قرار داد . به نفر اوّل ، یک نخله ، به نفر دوم [که سرِ اسب او مقابل کَفَل اسب اوّل بود ، ]یک نخله ، و به نفر سوم هم یک نخله خرما بخشید .14630.عنه علیه السلام :مسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن عمر :پیامبر خدا ، میان اسب ها مسابقه برقرار کرد . اسب هایی را که برای مسابقه ورزیده شده بودند ، از محلّه حفیاء (یا حیفاء) تا محلّه ثَنیه الوداع به حرکت درآورد و اسب هایی را که برای مسابقه ورزیده نشده بودند ، از محلّه ثنیه الوداع تا مسجد بنی زُرَیق . من ، سوارکاری ورزیده بودم و از همه مردم ، پیشی گرفتم . اسب ، مرا تا مسجد بنی زُرَیق بُرد .14750.امام علی علیه السلام :عوالی اللّئالی :پیامبر خدا ، از کنار گروهی از انصار گذشت که تیراندازی می کردند . فرمود : «من در گروهی هستم که ابن اَدرَع در آن است» .
گروه دیگر ، دست از مسابقه کشیدند و گفتند : گروهی که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن است ، شکست نمی خورد .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «تیراندازی کنید . من با هر دو گروه ، تیراندازی می کنم» ، و با هر گروه ، تیری انداخت . هیچ یک از دو گروه نتوانستند برنده شوند . آنها پیوسته تیراندازی می کردند و فرزندان خود را نیز در مسابقه شرکت دادند و فرزندانِ فرزندان خود را نیز شرکت دادند؛ ولی هیچ یک از دو گروه،برنده نشدند.14749.امام علی علیه السلام :عوالی اللّئالی به نقل از ابو لُبَیْد :از ابن مالک سؤال شد : آیا شما در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مسابقه می دادید؟
گفت : بلی . پیامبر خدا ، اسب خود را به عنوان جایزه تعیین کرد و برنده شد و از این کار ، خشنود گشت . .
ص: 142
14748.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :السنن الکبری عن الحسن :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : یا عَلِیُّ ، قَد جَعَلتُ إلَیکَ هذِهِ السُّبقَهَ بَینَ النّاسِ .
فَخَرَجَ عَلِیٌّ فَدَعا سُراقَهَ بنَ مالِکٍ ، فَقالَ : یا سُراقَهُ ، إنّی قَد جَعَلتُ إلَیکَ ما جَعَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی عُنُقی مِن هذِهِ السُّبقَهِ فی عُنُقِکَ ، فَإِذا أتَیتَ المیطاراَ .
[قالَ أبوعَبدِالرَّحمنِ : وَالمیطاراُ مُرسِلُها مِنَ الغایَهِ ،] فَصُفَّ الخَیلَ ، ثُمَّ نادِ هَل مُصَلٍّ لِلِجامٍ ، أو حامِلٌ لِغُلامٍ ، أو طارِحٌ لِجُلٍّ؟ فَإِذا لَم یُجِبکَ أحَدٌ فَکَبِّرَ ثَلاثا ، ثُمَّ خَلِّها عِندَ الثّالِثَهِ یُسعِدِ اللّهُ بِسَبَقِهِ مَن شاءَ مِن خَلقِهِ .
وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقعُدُ عِندَ مُنتَهَی الغایَهِ ، وَیَخُطُّ خَطّا یُقیمُ رَجُلَینِ مُتَقابِلَینِ عِندَ طَرَفِ الخَطِّ ، طَرفُهُ بَینَ إبهامِ أرجُلِهِما ، وتَمُرُّ الخَیلُ بَینَ الرَّجُلَینِ ، ویَقولُ لَهُما : إذا خَرَجَ أحَدُ الفَرَسَینِ عَلی صاحِبِهِ بِطَرَفِ أذُنَیهِ أو اُذُنٍ أو عِذارٍ ، فَاجعَلُوا السُّبقَهَ لَهُ ، فَإِن شَکَکتُما فَاجعَلوا سَبَقَهُما نِصفَینِ ، فَإِذا قَرَنتُمُ الشَّیئَینِ فَاجعَلُوا الغایَهَ مِن غایَهِ أصغَرِ الشَّیئَینِ ، و لاجَلَبَ و لاجَنَبَ و لاشِغارَ فِی الإِسلامِ. (1) .
ص: 143
14747.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در سفارش به ابوذر ) السنن الکبری به نقل از حسن [بصری] :پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلامفرمود : «ای علی! اجرای این مسابقه را در میان مردم ، بر عهده تو نهادم» .
علی علیه السلام ، بیرون آمد و سراقه بن مالک را فرا خواند و گفت : «ای سراقه! آنچه را پیامبر صلی الله علیه و آله در کار اجرای مسابقه بر گردنم نهاد ، بر گردن تو نهادم . پس ، هرگاه به محلّ حرکت اسب ها (نقطه آغاز مسابقه) رسیدی ، اسب ها را به صف کن و فریاد برآور : آیا کسی هست که اسب خود را لجام نزده باشد ، یا کودکی به همراه داشته باشد و یا اسب خود را زین نکرده باشد؟ (1) اگر کسی پاسخ نداد ، سه بار تکبیر بگو و با تکبیر سوم ، فرمان حرکت بده . خداوند ، هر که را خواهد ، پیروز می گرداند» .
علی علیه السلام ، خود ، در نقطه پایان مسابقه می نشست و خطّی می کشید و دو مرد را رو در رو در دو طرف خط می نشاند ، به گونه ای که خط ، رو به روی انگشت شَست پای آنان باشد و اسب ها از میان دو نفر عبور کنند ، و به آن دو مرد می فرمود : «اگر یکی از اسب ها یا دو گوش یا یک گوش و یا افسار از خط گذشت ، [سوارکار] آن را برنده بدانید و جایزه را به وی دهید و اگر تردید داشتید ، هر دو را برنده بدانید و جایزه را تقسیم کنید ، و اگر دو اسب با هم به خط رسیدند ، کوچک تر بودن اسب را ملاک [پیروزی] قرار دهید ، و [بدانید که] در اسلام ، جَلَب (آزار دادن اسب و فریاد زدن بر سرِ اسب به جهت افزودن بر سرعت او) و جَنَب (اسب یدک به همراه داشتن که در نیمه راه مسابقه از آن استفاده کنند) و شغار (کمک کردن به یکی از مسابقه دهندگان) ، منع شده است» . .
ص: 144
الفصل السادس : القیم الأخلاقیّه والعملیّه6 / 1تَرکُ المَعصِیَهِ14749.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ مِن ذُلِّ المَعصِیَهِ إلی عِزِّ الطّاعَهِ آنَسَهُ اللّهُ عزوجل بِغَیرِ أنیسٍ ، وأعانَهُ بِغَیرِ مالٍ . (1)14748.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقدِرُ رَجُلٌ عَلی حَرامٍ ، ثُمَّ یَدَعُهُ لَیسَ بِهِ إلاّ مَخافَهُ اللّهِ ، إلاّ أبدَلَهُ اللّهُ فی عاجِلِ الدُّنیا قَبلَ الآخِرَهِ ما هُوَ خَیرٌ لَهُ مِن ذلِکَ . (2)14747.عنه صلی الله علیه و آله ( فی وَصِیَّتِهِ لِأبی ذَرٍّ ) عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ أنبَتَ اللّهُ تَعالی لِطائِفَهٍ مِن اُمَّتی أجنِحَهً ، فَیَطیرونَ مِن قُبورِهِم إلَی الجِنانِ یَسرَحونَ فیها ویَتَنَعَّمونَ کَیفَ شاؤوا ، فَتَقولُ لَهُمُ المَلائِکَهکُ: هَل رَأَیتُمُ الحِسابَ؟
فَیَقولونَ : ما رَأَینا حِسابا .
فَیَقولونَ : هَل جُزتُمُ الصِّراطَ؟
فَیَقولونَ: ما رَأَینا صِراطا .
فَیَقولونَ: هَل رَأَیتُم جَهَنَّمَ؟
فَیَقولونَ : ما رَأَینا شَیئا .
فَتَقولُ المَلائِکَهکُ : مِن اُمَّهِ مَن أنتُم؟
فَیَقولونَ : مِن اُمَّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله .
فَیَقولونَ : نَشَدناکُمُ اللّهَ ، حَدِّثونا ما کانَت أعمالُکُم فِی الدُّنیا؟
فَیَقولونَ : خَصلَتانِ کانَتا فینا ، فَبَلَّغَنَا اللّهُ هذِهِ الدَّرَجَهَ بِفَضلِ رَحمَتِهِ .
فَیَقولونَ : وما هُما ؟
فَیَقولونَ : کُنّا إذا خَلَونا نَستَحی أن نَعصِیَهُ ، ونَرضی بِالیَسیرِ مِمّا قُسِمَ لَنا .
فَتَقولُ المَلائِکَهکُ : حَقٌّ لَکُم هذا . (3) .
ص: 145
فصل ششم : ارزش های اخلاقی و رفتاری6 / 1ترک گناه14743.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از خواری نافرمانی [خدا] به عزّت پیروی [از او] ، روی آورَرَد ، خداوند عز و جل ، بدون همنشینی ، به وی آرامش می دهد و بدون ثروت ، او را یاری می کند .14742.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر حرامی دست یابد و به خاطر ترس از خدا آن را رها سازد ، خداوند ، در دنیا و پیش از قیامت ، بهتر از آن را برایش مقدّر می کند .14745.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام ( فی کِتابهِ إلی مُحمّدِ بنِ إبراهیمَ لَمّا کَتَب ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه قیامت بر پا شود ، خداوند ، برای گروهی از امّت من ، بال هایی قرار می دهد که با آنها ، از قبرها به سوی بهشتْ پرواز کنند ، در آن گردش نمایند و هر گونه خواستند ، از نعمت ها بهره برند . فرشتگان به آنان می گویند : آیا حسابرسی را دیدید؟
می گویند : ما حسابرسی ندیدیم .
می پُرسند : از صراط ، عبور کردید؟
می گویند : ما صراطی ندیدیم .
می پرسند : جهنّم را دیدید؟
می گویند : چیزی ندیدیم .
آن گاه ، فرشتگان می گویند : از امّتِ چه کسی هستید؟
می گویند : از امّت محمّد صلی الله علیه و آله .
می گویند : شما را به خدا سوگند ، بگویید رفتارتان در دنیا چه بود؟
می گویند : دو خصلت در ما بود و بدان دو خصلت ، خداوند ، ما را بدین پایه از رحمت خویش رسانید .
می پرسند : آن دو خصلت چیست؟
می گویند : هرگاه در خلوت بودیم ، شرم داشتیم نافرمانی خدا کنیم و به اندکی که روزی ما بود ، خشنود بودیم .
فرشتگان می گویند : این منزلت ، سزاوار شماست .
.
ص: 146
6 / 2التَّوبَه14742.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :التَّوبَهُ حَسَنٌ ولکِن فِی الشَّبابِ أحسَنُ . (1)14741.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ تَعالی مِن شابٍّ تائِبٍ ، وما مِن شَیءٍ أبغَضَ إلَی اللّهِ تَعالی مِن شَیخٍ مُقیمٍ عَلی مَعاصیهِ . (2)14740.سنن النسائی ( به نقل از عبد اللّه بن عمرو ) عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ الشّابَّ التّائِبَ . (3)14739.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :لَلّهُ أفرَحُ بِتَوبَهِ عَبدِهِ مِنَ العَقیمِ الوالِدِ ، ومِنَ الضّالِّ الواجِدِ ، ومِنَ الظَّمآنِ الوارِدِ . (4)14738.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( هرگاه می خواست سفر کند ) الإمام علی علیه السلام :إن قارَفتَ سَیِّئَهً فَعَجِّل مَحوَها بِالتَّوبَهِ . (5) .
ص: 147
6 / 2توبه14735.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توبه زیباست و از جوان ، زیباتر است .14741.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نزد خداوند متعال ، محبوب تر از جوانِ توبه کننده نیست ؛ و هیچ چیز نزد خداوند ، مبغوض تر نیست از پیری که بر نافرمانی خدا ، اصرار می ورزد .14740.سنن النسائی عن عبدِ اللّه ِ بنِ عمرٍو أنّ النَّبِپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به راستی که خداوند ، جوان توبه کننده را دوست می دارد .14739.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل بیشتر از نازایی که صاحبِ فرزند شود و یا گم کرده ای که گم شده اش را بیابد ، و یا تشنه ای که بر آب ، وارد شود ، از توبه بنده شادمان می شود .14738.عنه صلی الله علیه و آله ( کانَ إذا سافرَ قالَ ) امام علی علیه السلام :اگر مرتکب گناه شدی ، به سرعت ، آن را با توبه نابود کن .
.
ص: 148
14737.عنه صلی الله علیه و آله :الکافیعن أبی بصیر :کانَ لی جارٌ یَتَّبِعُ السُّلطانَ فَأَصابَ مالاً ، فَأَعَدَّ قِیانا وکانَ یَجمَعُ الجَمیعَ إلَیهِ وَ یَشرَبُ المُسکِرَ ویُؤذینی ، فَشَکَوتُهُ إلی نَفسِهِ غَیرَ مَرَّهٍ ، فَلَم یَنتَهِ فَلَمّا أن ألحَحتُ عَلَیهِ فَقالَ لِی : یاهذا أ نَا رَجُلٌ مُبتَلیً وأنتَ رَجُلٌ مُعافیً ، فَلَو عَرَضتَنی لِصاحِبِکَ رَجَوتُ أن یُنقِذَنِی اللّهُ بِکَ .
فَوَقَعَ ذلِکَ لَهُ فی قَلبی فَلَمّا صِرتُ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ذَکَرتُ لَهُ حالَهُ .
فَقالَ لی : إذا رَجَعتَ إلی الکَوفَهِ سَیَأتیکَ فَقُل لَهُ : یَقولُ لَکَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ : دَع ما أنتَ عَلَیهِ وأضمَنُ لَکَ عَلَی اللّهِ الجَنَّهَ .
فَلَمّا رَجَعتُ إلَی الکوفَهِ أتانی فیمَن أتی ، فَاحتَبَستُهُ عِندی حَتّی خَلا مَنزِلی ، ثُمَّ قُلتُ لَهُ : یا هذا إنّی ذَکَرتُکَ لأَِبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیهماالسلام ، فَقالَ لی : إذا رَجَعتَ إلَی الکوفَهِ سَیَأتیکَ فَقُل لَهُ : یَقولُ لَکَ جَعفَرُ ابنُ مُحَمَّدٍ : دَع ما أنتَ عَلَیهِ وأضمَنُ لَکَ عَلَی اللّهِ الجَنَّهَ .
قالَ : فَبَکی ، ثُمَّ قالَ لی : اللّهَ لَقَد قالَ لَکَ أبو عَبدِ اللّهِ هذا؟
قالَ : فَحَلَفتُ لَهُ أنَّهُ قَد قالَ لی ما قُلتُ .
فَقالَ لی : حَسبُکَ ومَضی ، فَلَمّا کانَ بَعدَ أیّامٍ بَعَثَ إلَیَ فَدَعانی وإذا هُوَ خَلفُ دارِهِ عُریانُ .
فَقالَ لی : یا أبا بَصیرٍ لا وَاللّهِ ما بَقِیَ فی مَنزِلی شَیءٌ إلاّ وقَد أخرَجتُهُ وأ نَا کَما تَری .
قالَ : فَمَضَیتُ إلی إخوانِنا فَجَمَعتُ لَهُ ما کَسَوتُهُ بِهِ ، ثُمَّ لَم تَأتِ عَلَیهِ أیّامٌ یَسیرَهٌ حَتّی بَعَثَ إلَیَّ أنّی عَلیلٌ فَأتِنی ، فَجَعَلتُ أختَلِفُ إلَیهِ واُعالِجُهُ حَتّی نَزَلَ بِهِ المَوتُ فَکُنتُ عِندَهُ جِالسا وهُوَ یَجودُ بِنَفسِهِ ، فَغُشِیَ عَلَیهِ غَشیَهً ثُمَّ أفاقَ ، فَقالَ لِی : یا أبا بَصیرٍ ، قَد وَفی صاحِبُکَ لَنا ، ثُمَّ قُبِضَ رَحمَهُ اللّهِ عَلَیهِ
فَلَمّا حَجَجتُ أتَیتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلامفَاستَأذَنتُ عَلَیهِ فَلَمّا دَخَلتُ قالَ لِیَ ابتِداءً مِن داخِلِ البَیتِ وإحدی رِجلی فِی الصَّحنِ ، وَالاُخری فی دِهلیزِ دارِهِ : یا أبا بَصیرٍ ، قَد وَفَینا لِصاحِبِکَ. (1) .
ص: 149
14736.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از ابو بصیر :همسایه ای داشتم که پیرو دستگاه حکومت بود و به ثروتی دست یافت ، کنیزکان آوازه خوانی فراهم آورد ، آنان را جمع می کرد و می گساری می نمود و مرا آزار می داد . بارها به خود وی شِکوه کردم؛ ولی دست بر نداشت. وقتی اصرار مرا دید ، گفت : فلانی! من مردی آلوده ام و تو سالم . اگر شرح حالِ مرا به آقایت باز گویی ، امید است خداوند ، مرا به واسطه تو نجات دهد .
این مطلب ، در ذهن من بود تا این که نزد امام صادق علیه السلام رفتم و شرح حال آن مرد را باز گفتم .
امام علیه السلام به من فرمود : «هنگامی که به کوفه باز گشتی ، آن مرد ، نزد تو می آید . به وی بگو : جعفر بن محمّد می گوید : کارهایت را رها کن . من ، بهشت را برایت تضمین می کنم » .
وقتی به کوفه باز گشتم ، او به همراه بازدیدکنندگان ، نزد من آمد . او را نگه داشتم تا خانه ، خلوت شد . سپس به وی گفتم : فلانی! شرح حال تو را به امام صادق علیه السلام گفتم و در پاسخ فرمود : «هرگاه به کوفه بازگشتی ، آن مرد ، نزد تو می آید . به وی بگو : جعفر بن محمّد می گوید : کارهایت را رها کن . من ، بهشت را برایت تضمین می کنم » .
مرد ، گریست و به من گفت : تو را به خدا سوگند ، آیا امام صادق علیه السلام چنین فرمود؟
برایش سوگند یاد کردم که این مطالب را امام صادق علیه السلام فرمود .
به من گفت : «کافی است!» و رفت .
چند روز گذشت . به دنبالم فرستاد و مرا فرا خواند . رفتم . دیدم خانه اش خالی است . به من گفت : ابو بصیر! به خدا سوگند ، هر چه در خانه داشتم ، بیرون کردم و این گونه هستم که می بینی .
نزد برادران رفتم و برایش پوشاکی جمع کردم . چند روز نگذشت که نزد من فرستاد که بیمارم . نزد من بیا . با او رفت وآمد داشتم و او را مداوا می کردم تا به حال احتضار در آمد . به هنگام جان دادن ، نزد او بودم . از حال رفت و دوباره به هوش آمد . گفت : ابو بصیر! آقایت به عهد خود ، وفا کرد . سپس از دنیا رفت رحمت خدا بر او باد .
به هنگام حج ، نزد امام صادق علیه السلام آمدم و اجازه گرفتم . چون وارد شدم ، هنوز یک پایم در دهلیز بود و پای دیگر در حیاط که فرمود : «ای ابو بصیر! به عهد خود نسبت به دوستت وفا کردیم» . .
ص: 150
14735.عنه صلی الله علیه و آله :الکنی و الألقاب :أبو نَصرصٍ بِشرُ بنُ الحارِثِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ المَروَزِیُّ الأَصلِ بَغدادِیُّ المَسکَنِ العارِفُ الزّاهِدُ المُشتَهَرُ أحَدُ أرکانِ رِجالِ الطَّریقَهِ ، قیلَ : إنَّهُ کانَ مِن أولادِ الرُّؤَساءِ وَالکُتّابِ ، وکانَ مِن أهلِ المَعازِفِ وَالمَلاهی فَتابَ ونُقِلَ فی سَبَبِ تَوبَتِهِ .... أنَّهُ اجتازَ مولانَا الإِمامُ موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلامعَلی دارِهِ بِبَغدادَ فَسَمِعَ المَلاهِیَ وأصواتَ الغِناءِ وَالقَصبِ تَخرُجُ مِن تِلکَ الدّارِ فَخَرَجَت جارِیَهٌ وبِیَدِها قُمامَهٌ فَرَمَت بِها فِی الدَّربِ فَقالَ علیه السلام لَها : یا جارِیَهُ صاحِبُ هذِهِ الدّارِ حُرٌّ أم عَبدٌ؟
فَقالَت : بَل حُرٌّ .
فَقالَ : صَدَقتِ لَو کانَ عَبدا خافَ مِن مَولاهُ .
فَلَمّا دَخَلَت قالَ مَولاها وهُوَ عَلی مائِدَهِ السُّکَّرِ : ما أبطَأَکِ؟
فَقالَت : حَدَّثَنی رَجُلٌ بِکَذا وکَذا ، فَخَرَجَ حافِیا حَتّی لَقِیَ مَولانَا الکاظِمَ علیه السلامفَتابَ عَلی یَدِهِ وَاعتَذَرَ وبَکی لَدَیهِ استِحیاءً مِن عَمَلِهِ . (1)14734.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عابِدٌ فی بَنی إسرائیلَ لَم یُقارِف مِن أمرِ الدُّنیا شَیئا ، فَنَخَرَ إبلیسُ نَخرَهً فَاجتَمَعَ إلَیهِ جُنودُهُ ، فَقالَ : مَن لی بِفُلانٍ .
فَقالَ بَعضُهُم : أ نَا لَهُ .
فَقالَ : مِن أینَ تَأتیهِ؟
فَقالَ : مِن ناحِیَهِ النِّساءِ .
قالَ : لَستَ لَهُ ، لَم یُجَرِّبِ النِّساءَ .
فَقالَ لَهُ آخَرُ : فَأَ نَا لَهُ .
فَقالَ لَهُ : مِن أینَ تَأتیهِ؟
قالَ : مِن ناحِیَهِ الشَّرابِ وَاللَّذّاتِ .
قالَ : لَستَ لَهُ ، لَیسَ هذا بِهذا .
قالَ آخَرُ : فَأَ نَا لَهُ .
قالَ : مِن أینَ تَأتیهِ؟
قالَ : مِن ناحِیَهِ البِرِّ؟
قالَ : انطَلِق فَأَنتَ صاحِبُهُ ، فَانطَلَقَ إلی مَوضِعِ الرَّجُلِ فَأَقَامَ حِذاهُ یُصَلّی .
قالَ : وکانَ الرَّجُلُ یَنامُ وَالشَّیطانُ لا یَنامُ ، ویَستَریحُ والشَّیطانُ لا یَستَریحُ ، فَتَحَوَّلَ إلَیهِ الرَّجُلُ وقَد تَقاصَرَت إلَیهِ نَفسُهُ وَاستَصغَرَ عَمَلَهُ .
فَقالَ : یا عَبدَ اللّهِ بأَیِّ شَیءٍ قَویتَ عَلی هذِهِ الصَّلاهِ؟ فَلَم یُجِبهُ ، ثُمَّ أعادَ عَلَیهِ فَقالَ : یا عَبدَ اللّهِ إنّی أذنَبتُ ذَنبا وأ نَا تائِبٌ مِنهُ ، فَإِذا ذَکَرتُ الذَّنبَ قَویتُ عَلَی الصَّلاهِ .
قالَ : فَأَخبِرنی بِذَنبِکَ حَتّی أعمَلَهُ وأتوبَ فَإِذا فَعَلتُهُ قَویتُ عَلَی الصَّلاهِ .
قالَ : اُدخُلِ المَدینَهَ فَسَل عَن فُلانَهَ البَغِیَّهِ فَأَعطِها دِرهَمَینِ ونِل مِنها .
قالَ : ومِن أینَ لی دِرهَمَینِ ما أدری مَا الدِّرهَمَینِ ، فَتَناوَلَ الشَّیطانُ مِن تَحتِ قَدَمِهِ دِرهَمَینِ فَناوَلَهُ إیّاهُما .
فَقامَ فَدَخَلَ المَدینَهَ بِجَلابیبِهِ یَسأَلُ عَن مَنزِلِ فُلانَهَ البَغِیَّهِ ، فَأَرشَدَهُ النّاسُ ، وظَنّوا أنَّهُ جاءَ یَعِظُها ، فَأَرشَدوهُ فَجاءَ إلَیها فَرَمی إلَیها بِالدِّرهَمَینِ وقالَ : قومی ، فَقامَت فَدَخَلَت مَنزِلَها .
وقالَت : اُدخُل ، وقالَت : إنَّکَ جِئتَنی فی هَیئَهٍ لَیسَ یُؤتی مِثلی فی مِثلِها ، فَأَخبِرنی بِخَبَرِکَ ، فَأَخبَرَها ، فَقالَت له : یا عَبدَ اللّهِ إنَّ تَرکَ الذَّنبِ أهوَنُ مِن طَلَبِ التَّوبَهِ ، ولَیسَ کُلُّ مَن طَلَبَ التَّوبَهَ وَجَدَها ، وإنَّما یَنبَغی أن یَکونَ هذا شَیطانا مُثِّلَ لَکَ ، فَانصَرِف فَإِنَّکَ لا تَری شَیئا ، فَانصَرَفَ ، وماتَت مِن لَیلَتِها ، فَأَصبَحَت فَإِذا عَلی بابِها مَکتوبٌ : اُحضُروا فُلانَهَ فَإِنَّها مِن أهلِ الجَنَّهِ ، فَارتابَ النّاسُ فَمَکَثوا ثَلاثا لا یَدفِنوهَا ارتِیابا فی أمرِها .
فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلی نَبِیٍّ مِنَ الأَنبِیاءِ لا أعلَمُهُ إلاّ موسَی بنَ عِمرانعَ علیه السلام : أنِ ایتِ فُلانَهَ فَصَلِّ عَلَیها ، ومُرِ النّاسَ أن یُصَلّوا عَلَیها ، فَإِنّی قَد غَفَرتُ لَها ، وأوجَبتُ لَهَا الجَنَّهَ بَتَثبیطِها عَبدی فُلاناً عَن مَعصِیَتی . (2) .
ص: 151
14734.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الکُنی والألقاب: ابو نصر ، بِشْر بن حارث بن عبد الرحمان ، اهل مرو بود و در بغداد ، سکونت داشت . وی ، عارف و زاهد مشهور و یکی از مردان اهل معنا و طریقت بود . می گویند :وی ، فرزند صاحبان دیوان و امیران و اهل عیش و نوش بود . سپس ، توبه کرد . سبب توبه اش را چنین گفته اند : ... امام کاظم علیه السلام از درِ خانه وی در بغداد می گذشت که صدای لهو و لعب و موسیقی و نِی از آن خانه شنید . کنیزی از خانه بیرون آمد و خاکروبه در دست داشت . آن را بیرون خانه ریخت . امام کاظم علیه السلام به وی فرمود : «ای کنیز! صاحب این خانه ، بنده است یا آزاد؟» .
گفت : آزاد است .
فرمود : «درست می گویی . اگر بنده بود ، از مولای خود می ترسید» .
وقتی کنیز ، وارد خانه شد ، مولایش که بر بساط شراب نشسته بود ، پرسید : چرا دیر کردی؟
گفت : مردی با من ، چنین گفت .
بِشر ، با پای برهنه از خانه بیرون آمد تا امام کاظم علیه السلام را ملاقات نمود و به دست او توبه کرد و عذرخواهی نمود و از شرم رفتارش گریست .14733.کنز العمّال :امام صادق علیه السلام :عابدی در بنی اسرائیل بود که هیچ از دنیا استفاده نمی کرد . [روزی] شیطان ، نعره زد و لشکریانش را جمع نمود و گفت : چه کسی می تواند این عابد را از راه به دَر کند؟
یکی گفت : من .
شیطان پرسید : چگونه؟
گفت : از طریق زنان .
شیطان گفت : نمی توانی . این عابد ، زنان را تجربه نکرده است .
دیگری گفت : من [می توانم] .
پرسید : چگونه؟
گفت : از راه می گساری و خوش گذرانی .
شیطان گفت : نمی توانی . او این کاره نیست .
دیگری گفت : من[می توانم] .
پرسید : چگونه؟
گفت : با کارهای خوب .
شیطان گفت : برو که تو می توانی . شیطانک به محل سکونت عابد رفت و در کنار او به نماز ایستاد . عابد ، می خوابید و شیطانک ، نمی خوابید . عابد ، استراحت می کرد و شیطانک ، استراحت نمی کرد . عابد ، رو به او کرد و در حالی که خود و کارهای خود را کوچک می دید ، پرسید : ای بنده خدا! چگونه این همه توان بر انجام دادن نماز داری؟ شیطانک ، پاسخ نداد . [عابد ]دوباره پرسید .
شیطانک ، در پاسخ گفت : ای بنده خدا! من گناه کردم و از آن ، توبه نمودم . اینک ، هرگاه به یاد آن گناه می افتم ، بر انجام دادن نماز ، نیرو می گیرم .
عابد گفت : بگو چه گناهی مرتکب شدی تا من هم انجام بدهم و توبه کنم و بر نماز خواندن بیشتر ، نیرومند گردم .
شیطانک گفت : وارد شهر شو و سراغ فلان زن روسپی را بگیر و دو درهم به وی بده و مرتکب فحشا شو .
عابد گفت : دو درهم را از کجا بیاورم؟ اصلاً دو درهم چیست؟ شیطانک از زیر پایش دو درهم بیرون آورد و به وی داد . عابد با لباس بلند خود ، وارد شهر شد و سراغ خانه زن روسپی را گرفت . مردم ، او را راهنمایی کردند و گمان کردند که آمده تا او را موعظه نماید . عابد ، نزد زن آمد و دو درهم را پیش او انداخت و گفت : بلند شو! زن بلند شد ، داخل خانه شد و به عابد گفت : داخل شو .
سپس به عابد گفت : با هیئتی نزد من آمدی که آن گونه ، کسی نزد من نمی آید . داستانت چیست؟ به من بگو . عابد ، داستان را برایش تعریف کرد .
زن گفت : ای بنده خدا! ترک گناه ، آسان تر از توبه است و چنین نیست که هر کسی بخواهد توبه کند ، بدان ، دست یابد . به نظر می رسد آن مرد ، شیطانی بوده که در شمایل مردی ظاهر شده است . بازگرد که چیزی نخواهی دید .
مرد عابد ، بازگشت . آن زن ، همان شب از دنیا رفت . صبح ، بر درِ خانه اش نوشته شده بود : «بر جنازه این زن ، حاضر شوید که از بهشتیان است» .
مردم ، به تردید افتادند . سه روز صبر کردند و او را دفن نکردند . خداوند عز و جلبه پیامبری از پیامبرانش (یعنی موسی بن عمران علیه السلام) وحی فرستاد که : «بر جنازه آن زن ، حاضر شو ، بر او نماز بگزار و به مردم ، دستور بده که بر او نماز بگزارند . به راستی که او را بخشیدم و بهشت را بر او واجب کردم؛ زیرا بنده ام را از گناه ، باز داشت» . .
ص: 152
. .
ص: 153
. .
ص: 154
14732.کنز العمّال :المحجّه البیضاء فی أخبارِ داوودَ علیه السلام إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلَیهِ :یا داوودُ ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ، ورِفقی بِهِم ، وشَوقی إلی تَرکِ مَعاصیهِم ، لَماتوا شَوقا إلَیَّ وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی . (1)6 / 3النظم14729.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام مِن وَصِیَّتِهِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللّهُ :اُوصیکُما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی اللّهِ ونَظمِ أمرِکُم . (2)6 / 4رِعایَهُ حقُوقِ الوالِدَینالکتاب«وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَ لِدَیْنِ إِحْسَنًا» . (3)
.
ص: 155
14729.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :المَحَجّه البیضاء: در اخبار داوود علیه السلام آمده که خداوند عز و جل به وی ، چنین وحی فرستاد :ای داوود! اگر نافرمانانِ نسبت به من می دانستند که انتظار کشیدنم برای آنان ، مدارایم به حالشان و علاقه ام به دست بر داشتن آنها از گناهکاری چگونه است ، از فرط اشتیاق به من ، جان می باختند و بندبندشان از شدّت دوستی ، از هم می گُسست .6 / 3نظم در کارها14727.بحار الأنوار ( به نقل از معلّی بن خنیس ) امام علی علیه السلام در سفارش به امام حسن و امام حسین8 هنگامی که ابن ملجم ، که نفرین خدا بر او باد ، به او ضربت زد :من ، به شما و همه فرزندان و خاندانم و کسانی را که نامه من بدانان می رسد ، به پروا کردن از خدا و نظم در کارها سفارش می کنم .6 / 4رعایت حقوق پدر و مادرقرآن(و پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] ، احسان کنید) .
.
ص: 156
«قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَی وَ لِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَلِحًا تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّلِحِینَ» . (1)
«وَ وَصَّیْنَا الاْءِنسَنَ بِوَ لِدَیْهِ إِحْسَنًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَلُهُ ثَلَثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَی وَ لِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَلِحًا تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» . (2)
الحدیث14724.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوَلَدِ لِلوالِدِ کَالأَخذِ بِالیَدِ . (3)14723.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :خَرَجَ ثَلاثُ نَفَرٍ یَسیحونَ فِی الأَرضِ ، فَبَینَماهُم یَعبُدونَ اللّهَ فی کَهفٍ فی قُلَّهِ جَبَلٍ حَتّی بَدَت صَخرَهٌ مِن أعلَی الجَبَلِ حَتَّی التَقَمَت بابَ الکَهفِ ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : عِبادَ اللّهِ وَاللّهِ لا یُنجیکُم مِمّا وَقَعتُم إلاّ أن تَصدُقُوا اللّهَ ، فَهَلُمَّ ما عَمِلتُم لِلّهِ خالِصا ، فَإِنَّمَا ابتُلیتُم بِالذُّنوبِ .
فَقالَ أحَدُهُم : اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنِّی طَلَبتُ امرَأَهً لِحُسنِها وجَمَالِها فَأَعطَیتُ فیها مالاً ضَخما حتّی إذا قَدَرتُ عَلَیها وجَلَستُ مِنها مَجلِسَ الرَّجُلِ مِنَ المَرأَهِ ذَکَرتُ النّارَ فَقُمتُ عَنها فَرَقا مِنکَ اللّهُمَّ فَارفَع عَنّا هذِهِ الصَّخرَهَ ، فَانصَدَعَت حَتّی نَظَروا إلَی الصَّدعِ .
ثُمَّ قالَ الآخَرُ : اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنِّی استَأجَرتُ قَوما یَحرُثونَ کُلَّ رَجُلٍ مِنهُم بِنِصفِ دِرهَمٍ فَلَمّا فَرَغوا أعطَیتُهُم اُجورَهم .
فَقالَ أحَدُهُم : قَد عَمِلتُ عَمَلَ اثنَینِ وَاللّهِ لا آخُذُ إلاّ دِرهَما واحِدا وتَرَکَ مالَهُ عِندی فَبَذَرتُ بِذلِکَ النِّصفِ الدِّرهَم فِی الأَرضِ فَأَخرَجَ اللّهُ مِن ذلِکَ رِزقا وجاءَ صاحِبُ النِّصفِ الدِّرهَم فَأَرادَهُ فَدَفَعتُ إلَیهِ ثَمانِیَ عَشَرَهَ ألفاً (4) ، فَإِن کُنتَ تَعلَمُ أنَّما فَعَلتُهُ مَخافَهً مِنکَ فَارفَع عَنّا هذِهِ الصَّخرَهَ .
قالَ : فَانفَرَجَت حَتّی نَظَرَ بَعضُهُم إلی بَعضٍ .
ثُمَّ قالَ الآخَرُ : اللّهُمَّ إن کُنتَ تَعلَمُ أنَّ أبی واُمّی کانا نائِمَینِ فَأَتَیتُهُما بِقَعبٍ مِن لَبَنٍ فَخِفتُ إن أضَعهُ أن تَمُجَّ فیهِ هامَّهٌ وکَرِهتُ أن اُوقِظَهُما مِن نَومِهِما فَیَشُقَّ ذلِکَ عَلَیهِما فَلَم أزَل کَذلِکَ حَتَّی استَیقَظا وشَرِبا ، اللّهُمَّ فَإِن کُنتَ تَعلَمُ أنّی کُنتُ فَعَلتُ ذلِکَ ابتِغاءَ وَجهِکَ فَارفَع عَنّا هذِهِ الصَّخرَهَ ، فَانفَرَجَت لَهُم حَتّی سَهُلَ لَهُم طَریقُهُم .
ثُمَّ قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَن صَدقَ اللّهَ نَجا. (5) .
ص: 157
(گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای ، سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی ، بپردازم و مرا به رحمت خویش ، در میان بندگان شایسته ، داخل کن) .
(و انسان را [نسبت ]به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم . مادرش با تحمّل رنج ، به او باردار شد و با تحمّل رنج ، او را به دنیا آورد . و بار برداشتن و از شیر گرفتنِ او سی ماه است ، تا آن گاه که به رشد کاملِ خود برسد ، و به چهل سال برسد ، می گوید: پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای ، سپاس گویم و کار شایسته ای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان . در حقیقت ، به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذیرانم) .
حدیث14721.بحار الأنوار عن سُوَیدِ بنِ غَفلَه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای فرزند برای پدر و مادر ، مانند یاری کردن آنان است .14720.امام علی علیه السلام ( در یکی از اعیاد ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفر برای گشت و گذار ، از خانه بیرون رفتند . در حالی که در غاری بر نوک کوهی خداوند را عبادت می کردند ، سنگی بزرگ ، از بالای کوه فرو افتاد و درِ غار را بست . یکی از آن سه گفت : بندگان خدا! از گرفتاری ، نجات پیدا نمی کنید ، مگر آن که با خداوند ، صادق باشید . هر یک از شما آنچه را خالصانه انجام داده ، برملا سازد؛ چرا که اینک به خاطر گناهان ، گرفتار آمده اید .
یکی از آنان گفت : بار خدایا! تو می دانی که من به خاطر زیبایی زنی در پی اش بودم و ثروتی بسیار در این راه ، خرج کردم . وقتی بر او دست یافتم و در کنارش قرار گرفتم ، آتش [دوزخ] را یاد کردم ، و به سبب ترس از تو از کنارش برخاستم . بار خدایا! این سنگ را از جلوی غار ، بردار .
سنگ ، شکافته شد و آنان ، بدان نگریستند .
نفر دوم گفت : بار خدایا! تو می دانی که من ، گروهی را برای کشاورزی به کارگری گرفتم که به هر کدام ، نصف درهم پرداخت کنم . وقتی از کار ، دست کشیدند ، مزدشان را پرداختم .
یکی از آنان گفت : من به اندازه دو نفر کار کردم . به خدا سوگند ، کمتر از یک درهم نمی گیرم و نصفِ درهم را نزد من انداخت . من هم آن را خرج بذر زمین کردم و خداوند ، از آن ، روزیِ بسیار نصیب کرد . روزی آن مرد آمد و نصف درهم خود را طلب کرد . من هم هجده هزار درهم به وی دادم . خدایا! اگر آن کار را از ترس تو انجام دادم ، این سنگ را از درِ غار بردار .
سنگ ، کمی کنار رفت ، به اندازه ای که یکدیگر را می دیدند .
سومی گفت : بار خدایا! تو می دانی که پدر و مادرم در خواب بودند و من برای آنان ، کاسه ای بزرگ ، شیر آوردم . ترسیدم اگر ظرف شیر را بگذارم ، حشره ای یا گزنده ای در آن بیفتد و نخواستم آنان را از خواب ، بیدار کنم و آنان را ناراحت سازم . پس خودم همان جا ایستادم تا بیدار شدند و شیر را نوشیدند . بار خدایا! اگر این کار را برای تو انجام دادم ، این سنگ را از جلوی ما بردار .
آن گاه ، سنگ ، کاملاً به کنار رفت و راه آنان باز شد .
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : هر که با خداوند راستی کند ، پیروز می شود . .
ص: 158
6 / 5الإنصافُ فی مُعاشَرَهِ النّاسِ14720.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( قالَ فی بَعضِ الأعیادِ ) الإمام علی علیه السلام :وأیُّ کَلِمَهِ حُکمٍ جامِعَهٍ : أن تُحِبَّ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ ، وتَکرَهَ لَهُم ما تَکرَهَ لَها ؟ ! (1)14719.کنز العمّال :عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یُنکِرَ عَلَی النّاسِ ما یَأتی مِثلَهُ . (2)14718.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعا لِعُیوبِ النّاسِ ، عَمِیّا لِمَعایِبِهِ . (3)14717.امام باقر علیه السلام :عنه علیه السلام فی کِتابِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :یا بُنَیَّ اجعَل نفَسَکَ میزانا فیما بَینَکَ وبَینَ غَیرِکَ ، فَأَحبِب لِغَیرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ وَاکرَه لَهُ ما تَکرَهُ لَها . (4) .
ص: 159
6 / 5رعایت انصاف در معاشرت با مردم14716.الدعوات :امام علی علیه السلام :چه سخن حکیمانه جامعی است این سخن که : آنچه برای خود دوست می داری ، برای دیگران [نیز] دوست بدار ، و آنچه برای خود نمی پسندی ، برای دیگران [نیز] نَپسند .14715.المحاسن :امام علی علیه السلام :برای نادانی آدمی همین بس که از دیگران ، در آنچه خودش [نیز ]انجام می دهد ، خُرده بگیرد!14714.امام علی علیه السلام ( وقتی برای آن حضرت فالوده ای (حلوایی تهیه شده از ) امام علی علیه السلام :بدترینِ مردم ، کسی است که پیجوی عیب های مردم باشد و نابینای عیب های خویش .14713.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :در نامه به فرزندش حسن علیه السلام : فرزندم! خودت را ترازو میان خود و دیگران قرار ده . پس آنچه برای خود دوست می داری ، برای دیگران [نیز ]دوست بدار ، و آنچه برای خود نمی پسندی ، برای دیگران [نیز] نپسند .
.
ص: 160
6 / 6العَمَل14710.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :طَلَبُ الحَلالِ فَریضَهٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ ومُسلِمَهٍ . (1)14709.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن یَعمَل یَزدَد قُوَّهً ، مَن یُقَصِّر فِی الَعمَلِ یَزدَد فَترَهً . (2)14715.المحاسن :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أمیرَالمُؤمِنینَ علیه السلام کانَ یَخرُجُ ومَعَهُ أحمالُ النَّوی ، فَیُقالُ لَهُ : یا أبَا الحَسَنِ ما هذا مَعَکَ؟
فَیَقولُ : نَخلٌ إن شاءَ اللّهُ ، فَیَغرِسُهُ فَلَم یُغادِر مِنهُ واحِدَهً . (3)14714.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( لَمّا اُتِیَ بِفالوذَجٍ فوُضِعَ قُدّامَهُ ) الکافی عن أبی عمرو الشیبانی :رَأَیتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام وبِیَدِهِ مِسحاهٌ وعَلَیهِ إزارٌ غَلیظٌ یَعمَلُ فی حائِطٍ لَهُ وَالعَرَقُ یَتَصابُّ عَن ظَهرِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ! أعطِنی أکفِکَ .
فَقالَ لِی : إنّی اُحِبُّ أن یَتَأَذَّی الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمسِ فی طَلَبِ المَعیشَهِ . (4)14713.عنه علیه السلام :الکافی عن عبدالأعلی مولی آل سام :اِستَقبَلتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام فی بَعضِ طُرُقِ المَدینَهنِ فی یَومٍ صائفٍ شَدیدِ الحَرِّ فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ! حالُکَ عِندَ اللّهِ عز و جلوقَرابَتُکَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأنت تُجهِدُ لِنَفسِکَ فی مِثلِ هذَا الیَومِ؟
فَقالَ : یا عَبدَالأَعلی خَرَجتُ فی طَلَبِ الرِّزقِ لأَِستَغنِیَ عَن مِثلِکَ . (5)14751.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن لَم یَستَحیِ مِن طَلَبِ المَعاشِ خَفَّت مَؤونَتُهُ ، ورَخی بالُهُ ، ونُعِّمَ عِیالُهُ (6) . .
ص: 161
6 / 6کار14754.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به دست آوردن [روزی ]حلال ، بر هر زن و مرد مسلمان ، واجب است .14755.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که کار کند ، نیرویش افزون گردد ، و آن که در کار کوتاهی کند ، سستی اش افزون گردد .14756.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان ، از خانه بیرون می رفت و با خود ، هسته خرما حمل می کرد . به وی گفته شد : ای ابو الحسن! اینها چیست؟
می فرمود : «إن شاءاللّه ، درخت خرماست!» .
آنها را می کاشت و هیچ یک خطا نمی رفت .14757.عیسی علیه السلام :الکافی به نقل از ابو عمرو شیبانی :امام صادق علیه السلام را دیدم در حالی که بیلی در دست و لباسی خشن بر تن داشت و در باغچه خانه اش کار می کرد و از پشتش عرق می ریخت . به او گفتم : جانم فدایت! بیل را به من بده تا کار را انجام دهم .
فرمود : «من دوست می دارم آدمی در راه تأمین هزینه زندگی ، در گرمای خورشید ، رنج ببرد» .14752.امام علی علیه السلام :الکافی به نقل از عبد الأعلی (وابسته آل سام) :در یک روز گرم تابستانی ، در یکی از راه های مدینه به امام صادق علیه السلام برخوردم . گفتم : جانم فدایت! [با توجّه به] منزلت شما نزد خداوند عز و جل و نسبت شما با پیامبرخدا ، باز هم در چنین روزی خود را به زحمت می اندازی؟
فرمود : «ای عبد الأعلی! در جستجوی روزی بیرون آمدم تا از امثال تو بی نیاز گردم» .14753.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :آن که از کسبِ روزی حیا نکند ، هزینه اش آسان و خاطرش آسوده و خانواده اش در رفاه خواهد بود .
.
ص: 162
14754.امام علی علیه السلام :الکافی عن علی بن أبی حمزه :رَأَیتُ أبَا الحَسَنِ علیه السلام یَعمَلُ فی أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِی العَرَقِ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ! أینَ الرِّجالُ؟
فَقالَ : یا عَلِیُّ ، قَد عَمِلَ بِالیَدِ مَن هُوَ خَیرٌ مِنّی فی أرضِهِ ومِن أبی.
فَقُلتُ لَهُ : ومَن هُوَ؟
فَقالَ : رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأمیرُ المُؤمِنینَ وآبائی علیهم السلامکُلُّهم کانوا قد عَمِلوا بِأَیدیهِم ، وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِیّینء وَالمُرسَلینَ وَالأَوصِیاءِ وَالصّالِحینَ . (1)6 / 7إتقانُ العَمَلِ14757.عیسی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً أن یُتقِنَهُ . (2)14758.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :أیَسُرُّکَ أن تَکونَ مِن حِزبِ اللّهِ الغالِبینَ ؟ اِتَّقِ اللّهَ سُبحانَهُ وأحسِن فی کُلِّ اُمورِکَ ؛ فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَالَّذینَ هُم مُحسِنونَ . (3)14759.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَ حَتّی لَحَدَ سَعدَ بنَ مُعاذٍ وسَوَّی اللَّبِنَ عَلَیهِ ، وجَعَلَ یَقولُ : ناوِلنی حَجَرا ، ناوِلنی تُرابا رَطبا ، یَسُدُّ بِهِ ما بَینَ اللَّبِنِ ، فَلمَّا أن فَرَغَ وحَثَا التُّرابَ عَلَیهِ وسَوّی قَبرَهُ ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی لأََعلَمُ أ نَّهُ سَیَبلی ویَصِلُ إلَیهِ البَلاءُ ، ولکِنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَبدا إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ . (4)6 / 8الاِستِقلالِیَّهُ فِی العَمَلِ14762.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن آجَرَ نَفسَهُ فَقَد حَظَرَ عَلی نَفسِهِ الرِّزقَ. وفی روایه اُخری وکَیفَ لا یَحظُرُهُ ، وما أصابَ فیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ الَّذی آجَرَهُ ؟ ! (5) .
ص: 163
14763.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از علی بن ابی حمزه :ابو الحسن [امام کاظم] علیه السلام را دیدم که در زمینی کار می کرد و پاهایش از عَرَق ، خیس شده بود . گفتم : جانم فدایت! مردان (کارگران) کجایند؟
فرمود : «ای علی! کسی که از من و پدرم بهتر بود ، در زمینش با دستانِ خود ، کار می کرد» .
گفتم : او کیست؟
فرمود : «پیامبر صلی الله علیه و آله ، امیر مؤمنان و پدرانم . همه آنان ، با دستان خود ، کار می کردند و این ، شیوه پیامبران ، رسولان ، جانشینان آنها و صالحان است» .6 / 7محکم کاری14642.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به راستی که خداوند متعال ، دوست می دارد که هریک از شما وقتی کاری انجام می دهد ، آن را استوار (محکم) گردانَد .14643.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آیا می خواهی که از حزب پیروز خداوند باشی؟ از خدا پروا کن و کارها را درست انجام بده؛ چرا که خداوند با کسانی است که تقوا پیشه اند و آنانی که کارها را نیکو (بی عیب و نقص) انجام می دهند .14640.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، در گور سعد بن معاذ ، فرود آمد ، خشت ها را مرتّب می کرد و می فرمود : «به من سنگ بدهید! گِل بدهید!» و لابه لای خشت ها را پُر می کرد. وقتی از کار، فراغت یافت و خاک بر گور ریخت و آن را صاف کرد، فرمود: «می دانم به زودی این بدن از بین می رود و تباه می گردد؛ لیکن خداوند ، دوست می دارد که هرگاه بنده اش کاری انجام می دهد ، آن را استوار گردانَد» .6 / 8استقلال در کار14643.امام علی علیه السلام :الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : «آن که خود را اجیر دیگری کند ، [درِ] روزی را بر خود بسته است» .
در حدیث دیگری از ایشان چنین آمده است : «کسی که هرچه به دست می آورَد ، از آنِ کارفرمایی است که او را اجیر کرده است ، (1) چگونه روزی اش بسته نشود؟!» .
.
ص: 164
6 / 9خِدمَهُ النّاسِ14646.تفسیر العیّاشی عن الإمام الصّادقِ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ . (1)14644.امام باقر علیه السلام ( درباره آیه «کردار نیک و بد هر کس به گردن او آوی ) الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ» (2) : نَفّاعا . (3)14645.امام صادق علیه السلام ( درباره آیه «بخوان نامه ات را امروز تو برای رسید ) عنه علیه السلام :سُئِلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أحَبُّ النّاسِ إلَی اللّهِ؟ قالَ : أنفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ . (4)14646.تفسیر العیّاشی :الکافی عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلام :سَمِعتُهُ یَقولُ : المُؤمِنونَ خَدَمٌ بَعضُهُم لِبَعضٍ .
قُلتُ : وکَیفَ یَکونونَ خَدَما بَعضُهُمٍ لِبَعضٍ؟
قالَ : یُفیدُ بَعضُهُم بَعضا . (5)14647.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( فی قَولِهِ تَعالی {Q} «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ عیسی علیه السلام مَرَّ بِقَومٍ مُجَلِّبینَ فَسَأَلَ عَنهُم ، فَقیلَ : بِنتُ فُلانٍ تُهدی إلی بَیتِ فُلانٍ ، فَقالَ : صاحِبَتُهُم مَیِّتَهٌ مِن لَیلَتِهِم ، فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ ، قیلَ : إنَّها حَیَّهٌ .
فَذَهَبَ مَعَ النّاسِ إلی دارِها ، فَخَرَجَ زَوجُها ، فَقالَ لَهُ : سَل زَوجَتَکَ ما فَعَلتِ البارِحَهَ مِنَ الخَیرِ .
فَقالَت : ما فَعَلَتُ شَیئا إلاّ أنَّ سائِلاً کانَ یَأتینی کُلَّ لَیلَهِ جُمُعَهٍ فیما مَضی ، وإنَّهُ جاءَنا لَیلَتَنا فَهَتَفَ فَلَم یُجَب ، فَقالَ : عَزَّ عَلَیَّ أَنَّها لا تَسمَعُ صَوتی ، وعِیالی یَبقَونَ اللَّیلَهَ جِیاعا ، فَقُمتُ مُتَنَکِّرَهً فَأَنَلتُهُ مِقدارَ ما کنُتُ اُنیلُهُ فیما مَضی .
قالَ عیسی علیه السلام : تَنَحَّی عَن مَجلِسِکِ ، فَتَنَحَّت فإِذا تَحتَ ثِیابِها أفعیً عاضٌّ عَلی ذَنَبِهِ .
فَقالَ : بِما تَصَدَّقتِ صُرِفَ عَنکِ هذا. (6) .
ص: 165
6 / 9خدمت به مردم14647.امام صادق علیه السلام ( درباره آیه «از این که گوش شما و چشمها و پوستهای ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که صبح کند و به کار مسلمانان اهتمام نورزد ، مسلمان نیست .14648.امام صادق علیه السلام ( هنگامی که از ایشان سؤال شد : آیا بهتر است انسان ) امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عز و جل : (و هر جا که باشم ، مرا با برکت ساخته) : یعنی سودمند [برای دیگران] .14649.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال شد : دوست داشتنی ترینِ مردم در نزد خداوند کیست؟
فرمود : «آن که برای مردم ، سودمندتر باشد» .14650.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الکافی به نقل از جمیل :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «مؤمنان ، خدمتگزار یکدیگرند» .
پرسیدم : چگونه خدمتگزار یکدیگرند؟
فرمود : «به یکدیگر ، سود می رسانند» .14651.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :عیسی علیه السلام از کنار قومی گذشت که در میانشان هیاهو برپا بود . پرسید : «چه خبر است؟» . گفته شد : دختر فلانی به خانه شوهر می رود . فرمود : «آن زن ، امشب می میرد» .
چون فردا شد ، به عیسی علیه السلام گفته شد : آن زن ، زنده است .
عیسی علیه السلام با مردم به خانه آن زن رفت . شوهرش بیرون آمد . به وی گفت : «از همسرت بپرس که شب گذشته چه کار نیکی انجام داده است» .
زن گفت : کاری نکردم ، جز این که مستمندی در شب های جمعه گذشته نزد من می آمد . دیشب نیز آمد و بانگ زد . کسی پاسخش را نداد . مرد مستمند با خود گفت : چه قدر سخت است که صدایم را نمی شنود و امشب ، خانواده ام گرسنه می مانند . [چون چنین گفت ،] به صورت ناشناس ، برخاستم و به اندازه شب های گذشته چیزی به وی دادم .
عیسی علیه السلام فرمود : «از جایت بلند شو» .
چون زن بلند شد ، در زیر فرش ها افعی ای آماده نیش زدن بود . عیسی علیه السلام فرمود : «به خاطر صدقه ات این بلا از تو دور شد» .
.
ص: 166
6 / 10الأَمانَه14652.الکافی عن معاویهَ بنِ وهب :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الأَمانَهُ غِنیً . (1)14652.الکافی ( به نقل از معاویه بن وهب ) الإمام الصادق علیه السلام :اُنظُر ما بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ علیه السلام عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهفَالزَمهُ ، فَإِنَّ عَلِیّا علیه السلامإنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِصِدقِ الحَدیثِ ، وأداءِ الأَمانَهِ . (2)14653.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الکافی عن عبد الرحمن بن سَیابَه :لَمّا هَلَکَ أبی سَیابَهُ جاءَ رَجُلٌ مِن إخوانِهِ إلَیَّ فَضَرَبَ البابَ عَلَیَّ فَخَرَجتُ إلَیهِ فَعَزّانی ، وقالَ لی : هَل تَرَکَ أبوکَ شَیئا؟
فَقُلتُ لَهُ : لا .
فَدَفَعَ إلَیَّ کیسا فیهِ ألفُ دِرهَمٍ وقالَ لی : أحسِن حِفظَها وکُل فَضلَها .
فَدَخَلتُ إلی اُمّی وأ نَا فَرِحٌ فَأَخبَرتُها فَلَمّا کانَ بِالعَشِیِّ أتَیتُ صَدیقا کانَ لِأَبی فَاشتَری لی بَضائِعَ سابِرِیٍّ وجَلَستُ فی حانوتٍ فَرَزَقَ اللّهُ جَلَّ وعَزَّ فیها خَیرا کَثیرا وحَضَرَ الحَجُّ فَوَقَعَ فی قَلبی فَجِئتُ إلی اُمّی ، وقُلتُ لَها : إنَّها قَد وَقَعَ فی قَلبی أن أخرُجَ إلی مَکَّهَ .
فَقالَت لِی : فَرُدَّ دَراهِمَ فُلانٍ عَلیهِ فَهاتِها وجِئتُ بِها إلَیهِ فَدَفَعتُها إلَیهِ فَکَأَنّی وَهَبتُها لَهُ .
فَقالَ : لَعَلَّکَ استَقلَلتَها فَأَزیدَکَ؟
قُلتُ : لا ، ولکِن قَد وَقَعَ فی قَلبِیَ الحَجُّ فَأَحبَبتُ أن یَکونَ شَیئُکَ عِندَکَ ، ثُمَّ خَرَجتُ فَقَضَیتُ نُسُکی ، ثُمَّ رَجَعَتُ إلَی المَدینَهِ فَدَخَلتُ مَعَ النّاسِ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام وَکانَ یَأذَنُ إذنا عامّا فَجَلَستُ فی مَواخیرِ النّاسِ وکُنتُ حَدَثا فَأَخَذَ النّاسُ یَسأَلونَهُ ویُجیبُهُم .
فَلَمّا خَفَّ النّاسُ عَنهُ أشارَ إلَیَّ فَدَنَوتُ إلَیهِ فَقالَ لی : أ لَکَ حاجَهٌ ؟
فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ! أ نَا عَبدُ الرَّحمنِ بنُ سَیابَهَ .
فَقالَ لی : ما فَعَلَ أبوکَ؟
فَقُلتُ : هَلَکَ .
قالَ : فَتَوَجَّعَ وتَرَحَّمَ ، قالَ : ثُمَّ قالَ لی : أَفَتَرَکَ شَیئا .
قُلتُ : لا .
قالَ : فَمِن أینَ حَجَجتَ؟
قالَ : فَابتَدَأتُ فَحَدَّثتُهُ بِقِصَّهِ الرَّجُلِ .
قالَ : فَما تَرَکَنی أفرُغُ مِنها حَتّی قالَ لی : فَما فَعَلتَ فِی الأَلفِ؟
قالَ : قُلتُ : رَدَدتُها عَلی صاحِبِها .
قالَ : فَقالَ لی : قَد أحسَنتَ ، وقالَ لی : ألا اُوصیکَ؟
قُلتُ : بَلی ، جُعِلتُ فِداکَ !
فَقالَ : عَلَیکَ بِصِدقِ الحَدیثِ وأداءِ الأَمانَهِ تَشرَکِ النّاسَ فی أموالِهِم هکَذا وجَمَعَ بَینَ أصابِعِهِ .
قالَ : فَحَفِظتُ ذلِکَ عَنهُ فَزَکَّیتُ ثَلاثَمِئَهِ ألفِ دِرهَمٍ. (3) .
ص: 167
6 / 10امانتداری14654.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امانتداری ، توانگری است .14655.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( و قَد قیلَ لَهُ : ما أطوَلَ هذا الیَومَ ! ) امام صادق علیه السلام :بنگر به منزلتی که علی علیه السلام نزد پیامبر خدا یافت و آن را کنار مگذار؛ چرا که علی علیه السلام همانا با راستگویی و امانتداری ، بدان منزلت نزد پیامبر خدا دست یافت .14655.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( آنگاه که به ایشان عرض شد : چه طولانی است آن روز ) الکافی به نقل از عبد الرحمان بن سیابه :چون پدرم سَیابه از دنیا رفت ، مردی از دوستانش نزد من آمد و درِ خانه را زد . بیرون رفتم . به من تسلیت گفت و افزود : آیا پدرت چیزی برجای گذاشته است؟
گفتم : نه .
کیسه ای که در آن ، هزار درهم بود ، به من داد و گفت : از این سرمایه ، درست نگهداری کن و از سود آن ، بهره ببر .
با خوش حالی نزد مادرم رفتم و وی را از داستان ، باخبر ساختم . چون شب شد، نزد یکی از دوستان پدرم رفتم و برایم مقداری پارچه سابری (1) جنس شاپوری خریداری کرد و در مغازه ای به کسب، مشغول شدم. خداوند عز و جل در این کسب و کار ، سود بسیارْ مقدّر ساخت . چون هنگام حج شد ، به دلم افتاد به مکّه بروم . نزد مادرم آمدم و به وی گفتم : به دلم افتاده که به مکّه بروم .
مادرم گفت : پس درهم های فلانی را به وی بازگردان .
سپس درهم ها را نزد آن مرد بُردم و به وی بازگرداندم ، چنان که گویا هزار درهم را به وی بخشیدم [ ؛ چون او گمان نمی کرد این پول ، هیچ گاه به وی برگردد] .
مرد گفت : شاید اینها برایت کم است . آنها را زیاد کنم؟
گفتم : خیر ؛ لیکن قصد حج دارم و دوست می دارم اموالتان نزد خودتان باشد .
سپس به سمت مکّه رفتم ، اعمال حج را به جا آوردم و به مدینه بازگشتم . پس از برگشت ، به همراه مردم به دیدار امام صادق علیه السلام رفتم . ایشان ، ملاقات های عمومی داشت . من که کم سن بودم ، در آخرِ جمعیت نشستم . مردم سؤال می کردند و وی پاسخ می داد تا این که جمعیت ، کم شد . امام علیه السلام به من اشاره کرد . نزدیک شدم . به من فرمود : «آیا خواسته ای داری؟» .
گفتم : جانم فدایت! من عبدالرحمان پسر سَیابه هستم .
فرمود : «پدرت چه کار می کند؟» .
گفتم : از دنیا رفت .
امام علیه السلام اظهار همدردی کرد و بر وی رحمت فرستاد . سپس به من فرمود : «آیا پدرت مالی به جای گذاشت؟»
گفتم : خیر .
فرمود : «پس چگونه حج انجام دادی؟» .
داستان آن مرد را برایش شرح دادم . هنوز سخنم تمام نشده بود که فرمود : «با هزار درهم ، چه کردی؟» .
گفتم : آن را به صاحبش بازگرداندم .
به من فرمود : «آفرین!» .
سپس فرمود : «آیا به تو سفارشی بکنم؟» .
گفتم : آری ، جانم فدایت!
فرمود : «بر تو باد راستگویی و امانتداری ، تا این چنین ، شریکِ مال مردم باشی» و انگشت هایش را [برای فهماندن مطلب ،] درهم کرد .
این اندرز را همیشه به یاد داشتم تا [به ثروتی دست یافتم که] سیصد هزار درهم ، زکات دادم .
.
ص: 168
. .
ص: 169
. .
ص: 170
14832.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :ثَلاثٌ لَم یَجعَلِ اللّهُ عز و جل لِأَحَدٍ فیهِنَّ رُخصَهً : أداءُ الأَمانَهِ إلَی البِرِّ وَالفاجِرِ ، وَالوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبِرِّ وَالفاجِرِ ، وبِرُّ الوالِدَینِ بِرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ . (1)6 / 11التَزَیُّن14835.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ . (2)14836.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الشَّعرُ الحَسَنُ مِن کِسوَهِ اللّهِ تَعالی فَأَکرِموهُ . (3)14837.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اتَّخَذَ شَعرا فَلیُحسِن وِلایَتَهُ ، أو لِیَجُزَّهُ . (4)14838.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله لِلرِّجالِ :قُصّوا أظافیرَکُم ، ولِلنِّساءِ : اُترُکنَ فَإِنَّهُ أزیَنُ لَکُنَّ . (5)14839.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :لِیَتَزَیَّن أحَدُکُم لأَِخیهِ المُسلِمِ ، کَما یَتَزَیَّنُ لِلغَریبِ الَّذی یُحِبُّ أن یراهُ فی أحسَنِ الهَیئَهِ . (6)14840.تنبیه الخواطر :الإمام الصادق علیه السلام :اِلبَس وتَجَمَّل ، فَإِنَّ اللّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، وَلیَکُن مِن حَلالٍ . (7)14835.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :لا یَنبَغی لِلمَرأَهِ أن تُعَطِّلَ نَفسَها ولَو تُعَلِّقُ فی عُنُقِها قِلادَهً . (8) .
ص: 171
14836.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :سه چیز است که خداوند عز و جل ، به کسی اجازه ترک آن را نداده است : امانتداری نسبت به انسان های صالح و فاجر (درسْتکار و بدکار) ، وفای به عهد نسبت به صالح و فاجر ، و نیکی به پدر و مادر ؛ نیک باشند یا بد .6 / 11آرایش14839.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، زیباست و زیبایی را دوست می دارد .14840.تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موی زیبا ، از جامه های خداوند متعال است . آن را عزیز بدارید .14841.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مویش را بلند گذاشت ، از آن نیکو مراقبت کند ؛ وگرنه آن را کوتاه کند .14842.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مردان فرمود : «ناخن هایتان را کوتاه کنید» و به زنان فرمود : «ناخن بگذارید؛زیرا برایتان زیباتر است» .14843.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :هر یک از شما برای برادر مسلمانش خود را بیاراید ، چنان که برای غریبه ها خود را می آراید و دوست دارد او را در بهترین شمایل ببینند .14844.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :سزاوار نیست زن ، خود را بدون آرایش بگذارد . لااقل ، گردنبندی به گردن بیندازد .
.
ص: 172
14845.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکافی عن الحَکَم بن عُتَیبَهَ :دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام وهُوَ فیبَیتٍ مُنَجَّدٍ وعَلَیهِ قَمیصٌ رَطبٌ ومِلحَفَهٌ مَصبوغَهٌ قَد أثَّرَ الصِّبغُ عَلی عاتِقِهِ فَجَعَلتُ أنظُرُ إلَی البَیتِ وأنظُرُ إلی هَیئَتِهِ ، فَقالَ : یا حَکَمُ ، ما تَقُولُ فی هذا؟
فَقُلتُ : وما عَسَیتُ أن أقولَ وأَنَا أراهُ عَلَیکَ وأمّا عِندَنا فَإِنَّما یَفعَلُهُ الشّابُّ المُرَهَّقُ .
فَقالَ لی : یا حَکَمُ ، مَن حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ الَّتی أخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ وَهذا مِمّا أخرَجَ اللّهُ لِعِبادِهِ ، فَأَمّا هذَا البَیتُ الَّذی تَری فَهُوَ بَیتُ المَرأَهِ وأ نَا قَریبُ العَهدِ بِالعُرسِ وبَیتِیَ البَیتُ الَّذی تَعرِفُ. (1)6 / 12حُسنُ الخُلُقِ14843.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الأَخلاقِ . (2)14844.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ صالِحَ الأَخلاقِ . (3)14845.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ مَکارِمَ الأَخلاقِ صِلَهً بَینَهُ وبَینَ عِبادِهِ ، فَحَسبُ أحَدِکُم أن یَتَمَسَّکَ بِخُلُقٍ مُتَّصِلٍ بِاللّهِ . (4)14846.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :فَهَب أنَّهُ لا ثَوابَ یُرجی ولاعِقابَ یُتَّقی ، أفَتَزهَدونَ فی مَکارِمِ الأَخلاقِ؟! (5)14847.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :حُسنُ الأَخلاقِ بُرهانُ کَرَمِ الأَعراقِ . (6) .
ص: 173
14848.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :لباس بپوش و خود را بیارا؛ زیرا که خداوند ، زیباست و زیبایی را دوست می دارد ؛ ولی می باید از حلال باشد .14849.عنه صلی الله علیه و آله ( لِأعرابِیٍّ سَألَهُ أن یُوصِیَهُ ) الکافی به نقل از حَکَم بن عتیبه :بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و ایشان ، در خانه ای آراسته بود و لباس لطیف بر تن داشت و عبایی رنگی بر دوش داشت که اثر آن رنگ بر دوشش مانده بود . من به خانه و شمایل ایشان می نگریستم .
فرمود : «ای حَکَم! در این باره چه می گویی؟» .
گفتم : چه می توانم بگویم ، چون شما را بر این وضع می بینم؛ ولی از نگاه ما این رفتار جوانانِ تازه بالغ است .
سپس به من فرمود : «ای حَکَم! چه کسی زینتی را که خداوند برای بندگانش منظور کرده و یا روزی های حلال را حرام کرده است؟ (1) و این ، از آن چیزهایی است که خداوند برای بندگانش قرار داده است . و امّا این خانه ای که می بینی ، خانه همسر من است و تازه عروسی کرده ام . خانه من ، همان است که می شناسی» .6 / 12خوش خُلقی14846.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بر انگیخته شدم تا کرامت های اخلاقی را کامل کنم .14847.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بر انگیخته شدم تا اخلاق نیکو را کامل کنم .14848.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوندِ سبحان ، کرامت های اخلاقی را پیوندی میان خود و بندگانش قرار داد . پس ، کافی است هر یک از شما به خُلق و خویی متّصل به خداوند ، تمسّک جوید .14849.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در پاسخ به درخواست عربی بیابان گرد که از آن حضر ) امام علی علیه السلام :فرض کن ثواب و عِقابی در میان نیست . آیا از رعایت کرامت های اخلاقی ، سر باز می زنید؟!14850.خضر علیه السلام ( در سفارش خود به موسی علیه السلام ) امام علی علیه السلام :خُوش خُلقی ، نشانه بزرگواریِ اصل و نسب است .
.
ص: 174
14851.سنن أبی داوود ( به نقل از ابو جری جابر بن سلیم ) عنه علیه السلام :فی سَعَهِ الأَخلاقِ کُنوزُ الأَرزاقِ . (1)14852.صحیح مسلم عن المعرور بن سُوَیدٍ :عنه علیه السلام :أرضَی النّاسِ مَن کانَت أخلاقُهُ رَضِیَّهً . (2)14852.صحیح مسلم ( به نقل از معرور بن سُوَید ) عنه علیه السلام :أکمَلُکُم إیمانا أحسَنُکُم خُلُقا . (3)14853.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :حُسنُ الخُلُقِ مِنَ الدّینَ وهُوَ یَزیدُ فِی الرِّزقِ . (4)14854.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عنه علیه السلام :وَصِیَّهُ وَرَقَهَ بنِ نَوفَلٍ لِخَدیجَهَ بِنتِ خُوَیلِدٍ علیهاالسلام إذا دَخَلَ عَلَیها یَقولُ لَها : ... اِعلَمی أنَّ الشّابَّ الحَسَنَ الخُلُقِ مِفتاحٌ لِلخَیرِ ، مِغلاقٌ لِلشَّرِّ ، وإنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الخُلُقِ مِغلاقٌ لِلخَیرِ مِفتاحٌ لِلشَّرِّ . (5)14855.عنه علیه السلام :الکافی عن الحسین بن عَطیّه عن الإمام الصادق علیه السلام :المَکارِمُ عَشرٌ ، فَإِنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن ، فَإِنَّها تَکونُ فِی الرَّجُلِ ولا تَکونُ فی وَلَدِهِ ، وتَکونُ فِی الوَلَدِ ولا تَکونُ فی أبیهِ ، وتَکونُ فِی العَبدِ ولا تَکونُ فِی الحُرِّ .
قیلَ : وما هُنَّ؟
قالَ: صِدقُ البَأسِ(/ الیأس) ، وصِدقُ اللِّسانِ، وأداءُ الأَمانَهِ، وصِلَهُ الرَّحِمِ، و إقراءُ الضَّیفِ ، و إطعامُ السّائِلِ ، وَالمُکافَأَهُ عَلَی الصَّنائِعِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، ورَأسُهُنَّ الحَیاءُ . (6)14856.عنه علیه السلام :بحار الأنوار عن الحسن بن محمّد عن جدّه عن غیر واحدٍ من أصحابِهِ :إنَّ رَجُلاً مِن وُلدِ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ کانَ بِالمَدینَهنِ یُؤذی أبَا الحَسَنِ موسی علیه السلامویَسُبُّهُ إذا رَآهُ ویَشتِمُ عَلِیّا ، فَقالَ لَهُ بَعضُ حاشِیَتِهِ یَوما : دَعنا نَقتُل هذَا الفاجِرَ ، فَنَهاهُم عَن ذلِکَ أشَدَّ النَّهیِ وزَجَرَهُم ، وسَأَلَ عَنِ العُمَرِیِّ فَذُکِرَ أَنَّهُ یَزرَعُ بِناحِیَهٍ مِن نَواحِی المَدینَهنِ فَرَکِبَ إلَیهِ فَوَجَدَه فی مَزرَعَهٍ لَهُ فَدَخَلَ المَزرَعَهَ بِحِمارِهِ فَصاحَ بِهِ العُمَرِیُ لا تُوَطِّئ زَرعَنا فَتَوَطَّأَهُ بِالحِمارِ حَتّی وَصَلَ إلَیهِ ، ونَزَلَ وَجَلَسَ عِندَهُ وباسَطَهُ وضاحَکَهُ وقالَ لَهُ : کَم غَرِمتَ عَلی زَرعِکَ هذا ؟
قالَ : مِئَهُ دینارٍ .
قالَ: فَکَم تَرجو أن تُصیبَ؟
قالَ : لَستُ أعلَمُ الغَیبَ .
قالَ لَهُ : إنّما قُلتُ : کَم تَرجو أن یَجیئَکَ فیهِ؟
قالَ : أرجو أن یَجیءَ مِئَتا دینارٍ .
قالَ : فَأَخرَجَ لَهُ أبُوالحَسَنِ علیه السلامصُرَّهً فیها ثَلاثُمِئَهِ دینارٍ ، وقالَ : هذا زَرعُکَ عَلی حالِهِ وَاللّهُ یَرزُقُکَ فیهِ ما تَرجو .
قالَ : فَقامَ العُمَرِیُ فَقَبَّلَ رَأسَهُ وسَأَلَهُ أن یَصفَحَ عَن فارِطِهِ ، فَتَبَسَّمَ إلَیهِ أبُوالحَسَنِ وَانصَرَف .
قالَ : وراحَ إلَی المَسجِدِ فَوَجَدَ العُمَرِیَ جالِسا ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ قالَ : اللّهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالاتِهِ .
قالَ : فَوَثَبَ أصحابُهُ إلَیهِ .
فَقالوا لَهُ : ما قَضِیَّتُکَ؟ قَد کُنتَ تَقولُ غَیرَ هذا
قالَ : فَقالَ لَهُم : قَد سَمِعتُم ما قُلتُ الآنَ ، وجَعَلَ یَدعو لأَِبِی الحَسَنِ علیه السلامفَخاصَموهُ وخاصَمَهُم .
فَلَمّا رَجَعَ أبُوالحَسَنِ إلی دارِهِ ، قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذینَ سَأَلوه فی قَتلِ العُمَرِیِّ أیُّما کانَ خَیرا ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ إنَّنی أصلَحتُ أمرَهُ بِهذَا المِقدارِ الَّذی عَرَفتُم وکُفیتُ بِهِ شَرَّهُ. (7) .
ص: 175
14857.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :در خوش خُلقی ، گنج های روزی نهفته است .14853.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :خشنودترینِ مردم ، کسی است که اخلاقش خوش باشد .14854.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :کامل ترینِ شما از جهت ایمان ، خوش اخلاق ترینِ شماست .14855.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :خوش خُلقی ، بخشی از دینداری است و روزی را افزون می کند .14856.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :ورقه بن نَوفَل ، (1) هرگاه بر خدیجه دختر خُوَیلِد وارد می شد ، به وی چنین سفارش می کرد : ... بدان که جوانِ خوش اخلاق ، کلید خوبی ها و قفل بدی هاست و جوانِ بداخلاق ، قفل خوبی ها و کلید بدی هاست .14857.امام صادق علیه السلام :الکافی به نقل از حسین بن عطیه :از امام صادق علیه السلام فرمود : «کرامت ها[ی اخلاقی] ده تاست . اگر توانستی آنها را در خود فراهم آوری ، چنان کن . این خصلت ها ممکن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد ، یا در فرزند باشد و در پدرش نباشد ، یا در برده باشد و در شخص آزاد نباشد» .
گفته شد : این خصلت ها کدام اند؟
فرمود : «پایمردی در نبرد ، (2) راستْ گفتاری ، امانتداری ، صله رَحِم ، میهمان نوازی ، اطعام فقیر ، جبران نیکی ها ، رعایت حقوق همسایه و دفع ضرر از رفیق ؛ و برترین آنها حیاست» .14858.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :بحار الأنوار به نقل از حسن بن محمّد ، از جدّش ، و او از چند تن از یاران امام کاظم علیه السلام :مردی از نوادگان عمر بن خطّاب ، در مدینه ، امام کاظم علیه السلام را آزار می داد و هر گاه ایشان را می دید ، به علی علیه السلام دشنام می داد . برخی از اطرافیان امام کاظم علیه السلام به ایشان گفتند : اجازه بفرمایید این بدکار را به قتل برسانیم .
امام کاظم علیه السلام آنان را از این کار ، به شدّت باز داشت و منع کرد و سراغِ [نشانی ]مرد دشنام گو را گرفت . گفته شد در فلان منطقه از مدینه کشاورزی می کند .
امام علیه السلام ، سوار بر مَرکب ، به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید . با الاغش داخل مزرعه شد . آن مرد فریاد زد : زراعت ما را لگدمال مکن!
امام علیه السلام ، با الاغ از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک وی رسید . پیاده شد و در کنارش نشست . با او خوش و بِش کرد و به وی فرمود : «چه قدر خسارت بر زراعت تو وارد کردم؟» .
مرد گفت : صد دینار .
فرمود : «امید داری چه قدر محصول به دست بیاوری؟» .
گفت : غیب نمی دانم .
فرمود : «گفتم چه قدر امید داری؟» .
گفت : امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم .
امام کاظم علیه السلام کیسه ای به وی داد که در آن ، سیصد دینار بود و فرمود : «زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند ، آنچه امید داری ، به تو روزی می کند» .
مرد ، به پا خاست و سرِ ایشان را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد . امام علیه السلامتبسّمی کرد و بازگشت .
امام کاظم علیه السلام به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید که در مسجد ، نشسته است . وقتی نگاهش به امام علیه السلام افتاد ، گفت : خداوند ، می داند رسالت خود را کجا قرار دهد!
یاران امام کاظم علیه السلام به سوی آن مرد شتافتند و به وی گفتند : داستان چیست؟ تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟!
مرد گفت : «شنیدید الآن چه گفتم» و شروع به دعا کردن برای امام کاظم علیه السلام کرد . گفتگوها میان مرد و یاران امام علیه السلام ادامه یافت . وقتی امام کاظم علیه السلام به خانه اش بازمی گشت ، به اطرافیانش که [پیش از آن ،] می خواستند مرد را بکُشند ، فرمود : «کاری که شما می خواستید انجام دهید ، بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟ من با این مقدار پول ، کارش را اصلاح کردم و از شرّش در امان گشتم» . .
ص: 176
. .
ص: 177
. .
ص: 178
6 / 13العِفَّه14859.امام باقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ شَبابِ قُرَیشٍ اِحفَظوا فُروجَکُم ، ألا مَن حَفِظَ فَرجَهُ فَلَهُ الجَنَّهُ . (1)14860.إرشاد القلوب :الإمام علی علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا أعَفَّ بَطنَهُ وفَرجَهُ . (2)14861.سلیمانُ علیه السلام ( من حِکَمِهِ ) عنه علیه السلام :مَا المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ . لَکادَ العَفیفُ أن یَکونَ مَلَکا مِنَ المَلائِکَهکِ (3) .14862.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :العِفَّهُ تُضَعِّفُ الشَّهوَهَ . (4)14863.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :زَکاهُ الجَمالِ العَفافُ . (5)14864.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :العَفافُ یَصونُ النَّفسَ ویُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا . (6)14865.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :العِفَّهُ رَأسُ کُلِّ خَیرٍ . (7)14860.إرشاد القلوب:عنه علیه السلام :الحِرفَهُ مَعَ العِفَّهِ خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ الفُجورِ . (8) .
ص: 179
6 / 13پاک دامنی14863.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جوانان قریش! پاک دامنی پیشه کنید . بدانید هر که خود را در برابر شهوت حفظ کند ، بهشت ، از آنِ اوست .14864.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند ، خیر بنده ای را بخواهد ، او را از ناحیه شکم و شهوت ، عفیف می گردانَد .14865.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :مجاهد شهید در راه خداوند ، با اجرتر نیست از کسی که بتواند پاک دامنی پیشه سازد . پاک دامن ، نزدیک است فرشته ای از فرشتگان باشد .14866.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :پاک دامنی ، شهوت را سُست می گردانَد .14867.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :زکات زیبایی ، پاک دامنی است .14868.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :پاک دامنی ، نفس را ایمن می سازد و آن را از پستی ها باز می دارد .14869.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :پاک دامنی ، پایه همه خوبی هاست .14870.تحف العقول عن علیِّ بنِ شُعَیب :امام علی علیه السلام :کارگری با پاکْ دامنی ، بهتر است از ثروتمندی با شهوت رانی .
.
ص: 180
6 / 14عِفَّهُ النَّظَرِ14760.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَنظُرُ إلی مَحاسِنِ امرَأَهٍ أوَّلَ مَرَّهٍ ، ثُمَّ یَغُضُّ بَصَرَهُ إلاّ أحدَثَ اللّهُ لَهُ عِبادَهً یَجِدُ حَلاوَتَها (1) .14761.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن عَفَّت أطرافُهُ حَسُنَت أوصافُهُ . (2)14762.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :غَضُّ الطَّرفِ مِنَ المُروءَهِ . (3)14763.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :ثَلاثٌ فیهِنَّ المُروءَهُ : غَضُّ الطَّرفِ ، وغَضُّ الصَّوتِ ، ومَشیُ القَصدِ . (4)14764.کنز العمّال :عنه علیه السلام :اذا رَأی أحَدُکُمُ امرَأَهً تُعجِبُهُ فَلیَأتِ أهلَهُ ؛ فَإِنَّ عِندَ أهلِهِ مِثلَ ما رَأی ، ولا یَجعَلَنَّ لِلشَّیطانِ إلی قَلبِهِ سَبیلاً ، وَلیَصرِف بَصَرَهُ عَنها ، فَإِن لَم تَکُن لَهُ زَوجَهٌ فَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ ویَحمَدُ اللّهَ کَثیراً ، ویُصَلّی عَلَی النَّبِیِّ وآلِهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ لیَسأَلِ اللّهَ مِن فَضلِهِ ، فَإِنَّهُ یُبیحُ لَهُ بِرَأفَتِهِ ما یُغنیهِ . (5)14765.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام لَمّا کانَ جالِسا فی أصحابِهِ فَمَرَّت بِهِمُ امرَأَهٌ جَمیلَهٌ فَرَمَقَهَا القَومُ بِأَبصارِهِم :إذا نَظَرَ أحَدُکُم إلَی امرَأَهٍ تُعجِبُهُ فَلیُلامِس أهلَهُ ، فَإِنَّما هِیَ امرَأَهٌ کَامرَأَتِهِ . (6)14696.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :النَّظرَهُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ ، مَن تَرَکَها لِلّهِ عز و جللا لِغَیرِهِ أعقَبَهُ اللّهُ إیمانا یَجِدُ طَعمَهُ (7) .راجع : ص 334 «شدّه الأمانه» .
.
ص: 181
6 / 14پاکیِ نگاه14694.امام علی علیه السلام ( در سفارش به فرزند خود حضرت حسن علیه السلام ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی که به زیبایی های زنی نظر ابتدایی افکنَد ، آن گاه چشم بپوشد ، خداوند ، برایش عبادتی قرار می دهد که شیرینی اش را بچشد .14695.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که نگاه هایش پاک گردد ، خصلت هایش نیکو می شود .14696.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :چشم فرو بستن [در برخورد با نامحرمان] ، نشانه جوانْ مردی است .14697.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :در سه چیز ، نشانه های جوان مردی است : چشم فرو بستن [در برابر نامحرمان] ، پایین آوردن صدا ، و اعتدال در راه رفتن .14698.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :هرگاه کسی از شما زنی را دید که از او خوشش آمد ، نزد همسرش برود؛ چرا که همسرش ، همانی را دارد که دیده است و برای شیطان ، راهی به درون خود باز نکند ، و نگاهش را از آن زن ، بردارد ، و اگر همسر ندارد ، دو رکعت نماز بگزارد و خداوند را بسیار سپاس گوید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و دودمانش درود فرستد ، آن گاه از فضل خداوند ، [خواسته هایش را] بخواهد . به راستی که خداوند ، از روی رأفت و مهربانی ، آنچه او را بی نیاز کند ، به او خواهد بخشید .14699.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام هنگامی که امام علیه السلام میان یارانش نشسته بود ، و زنی زیبا از کنار آنان گذشت و آنان ، به وی خیره شدند :هرگاه کسی از ما به زنی نظر افکنْد که او را خوش آمد ، به سراغ همسر خویش برود ؛ چرا که او هم زنی است مانند همسر خودش .14700.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :نگاه ، تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است . هر کس از این نگاه به خاطر خداوند ، بگذرد ، خداوند ، به وی ایمانی می بخشد که لذّتش را بچشد .ر . ک : ص 335 (شدّت امانتداری) .
.
ص: 182
6 / 15الحِجابالکتاب«یَأَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لاِّزْوَ جِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَ لِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» . (1)
الحدیث14707.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :اِستَقبَلَ شابٌّ مِنَ الأَنصاراِ امرَأَهً بِالمَدینَهنِ وکانَ النِّساءُ یَتَقَنَّعنَ خَلفَ آذانِهِن فَنَظَرَ إلَیها وهِیَ مُقبِلَهٌ فَلَمّا جازَت نَظَرَ إلَیها ودَخَلَ فی زُقاقٍ قَد سَمّاهُ بِبَنی فُلانٍ ، فَجَعَلَ یَنظُرُ خَلفَها وَاعتَرَضَ وَجهَهُ عَظمٌ فِی الحائِطِ أو زُجاجَهٌ فَشَقَّ وَجهَهُ ، فَلَمَّا مَضَتِ المَرأَهُ نَظَرَ فَإِذَا الدِّماءُ تَسیلُ عَلی صَدرِهِ وثَوبِهِ ، فَقالَ : وَاللّهِ لآَتِیَنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولاَُخبِرَنَّهُ ، قالَ : فَأَتاهُ .
فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ : ما هذا؟ فَأَخبَرَهُ ، فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلامبِهذِهِ الآیَهِ : «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ لِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا یَصْنَعُونَ» (2) . (3)14708.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ المُتَشَبِّهاتِ بِالرِّجالِ مِنَ النِّساءِ ، ولَعَنَ اللّهُ المُتَشَبِّهینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ . (4)14700.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :کُنتُ قاعِدا فِی البَقیعِ مَعَ رَسولِ اللّهِ فی یَومِ دَجنٍ ومَطَرٍ ، إذ مَرَّتِ امرَأَهٌ عَلی حِمارٍ فَوَقَعَ یَدُ الحِمارِ فی وَهدَهٍ فَسَقَطَتِ المَرأَهُ فَأَعرَضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالوا : یا رَسول اللّهِ ، إنَّها مُتَسَروِلَهٌ .
قالَ : اللّهُمَّ اغفِر لِلمُتَسَروِلاتِ ثَلاثا أیُّهَا النّاسُ اتَّخِذُوا السَّراویلاتِ ، فَإِنَّها مِن أستَرِ ثِیابِکُم ، وحَصِّنوا بِها نِساءَکُم إذا خَرَجنَ . (5) .
ص: 183
6 / 15پوششقرآن(ای پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش های خود را بر خود ، فروتر گیرند . این ، برای آن که شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند ، [به احتیاط] نزدیک تر است؛ و خدا ، آمرزنده مهربان است) .
حدیث14706.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :جوانی از انصار ، در مدینه با زنی رو در رو شد و آن زمان ، زنان ، سر را از پشتِ گوش هایشان می پوشاندند . جوان ، در حالی که زن به سوی او می آمد ، به وی نگاه کرد . وقتی زن از کنار جوان گذشت ، جوان ، همان طور راه می رفت ، وارد کوچه بنی فلان شد و از پشت سر به آن زن می نگریست . صورتش به استخوان یا شیشه ای که در دیوار بود ، خورد و شکاف برداشت . وقتی زن رفت ، جوان متوجّه شد خون بر سینه و لباسش می ریزد . با خود گفت : به خدا سوگند ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله خواهم رفت و داستان را به ایشان خواهم گفت . سپس ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد . وقتی پیامبر خدا او را دید ، پرسید : «این چه وضعی است؟»
جوان ، داستان را گفت . آن گاه ، جبرئیل علیه السلام نازل شد و این آیه را آورد : (به مردان با ایمان بگو : دیده فرو نهند و پاک دامنی ورزند که این ، برای آنان ، پاکیزه تر است؛ زیرا خدا به آنچه می کنند ، آگاه است) .14707.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، لعنت کند زنانِ مردْنما [در لباس و پوشش] را ؛ و خداوند ، لعنت کند مردانِ زن نما [در پوشش و آرایش] را .14708.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :در روزی تاریک و بارانی به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در بقیع نشسته بودم که زنی ، سوار بر الاغ ، گذشت . پای الاغ در چاله ای افتاد و زن ، از آن به پایین افتاد . پیامبر صلی الله علیه و آله ، رو گردانْد . یاران پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند : ای پیامبر خدا! این زن ، شلوار به پا دارد .
فرمود : «خدایا! زنان شلوار پوش راببخشای!» . سه مرتبه این دعا را تکرار کرد . [سپس فرمود :] «ای مردم! شلوار بر تن کنید؛ چرا که شلوار ، پوشنده ترینِ لباس هاست و زن ها را هنگامی که از خانه بیرون می روند ، با آن در امان بدارید .
.
ص: 184
14709.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :یَظهَرُ فی آخِرِ الزَّمانِ وَاقتِرابِ السّاعَهِ - وهُوَ شَرُّ الأَزمِنَهِ - نِسوَهٌ کاشِفاتٌ عارِیاتٌ ، مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدّینِ ، داخِلاتٌ فِی الفِتَنِ ، مائِلاتٌ إلَی الشَّهَواتِ ، مُسرِعاتٌ إلَی اللَّذّاتِ ، مُستَحِلاّتٌ لِلمُحَرَّماتِ ، فی جَهَنَّمَ خالِداتٌ . (1)6 / 16الزَّواجأ تَأکیدُ زَواجِ الشُّبّانِ14868.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن شابٍ تَزَوَّجَ فی حَداثَهِ سِنِّهِ إلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ، یا وَیلَهُ ! عَصَمَ مِنّی ثُلُثَی دینِهِ ، فَلیَتَّقِ اللّهَ العَبدُ فِی الثُّلُثِ الباقی . (2)14869.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ الشَّبابَ عَلَیکُم بِالباهِ ، فَإِن لَم تَستَطیعوهُ فَعَلَیکُم بِالصِّیامِ فَإِنَّهُ وِجاؤُهُ . (3)14870.تحف العقول ( به نقل از علی بن شعیب ) عنه صلی الله علیه و آله :یا شابُّ تَزَوَّج وإیّاکَ وَالزِّنا ؛ فَإِنَّهُ یَنزِعُ الإِیمانَ مِن قَلبِکَ . (4)14871.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أتی رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله شابٌّ مِنَ الأَنصاراِ فَشَکا إلَیهِ الحاجَهَ ، فَقالَ لَهُ : تَزَوَّج .
فَقالَ الشّابُّ : إنّی لأََستَحیی أن أعودَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .
فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصاراِ ، فَقالَ : إنَّ لی بِنتا وَسیمَهً فَزَوَّجَها إیّاهُ .
قالَ : فَوَسَّعَ اللّهُ عَلَیهِ ، قالَ : فَأَتَی الشّابُّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا مَعشَرَ الشَّبابِ عَلَیکُم بِالباهِ . (5) .
ص: 185
14872.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :در آخِرْ زمان و هنگام نزدیکی قیامت که بدترینِ زمان هاست ، زن های برهنه و لُخت ، آشکار می گردند که از دین ، فاصله گرفته و در فتنه ها داخل شده اند ، تمایل به شهوات دارند و به سمت خوشی ها و لذّت ها شتابان اند ، محرّمات را حلال می شمرند ، و در دوزخْ جاودانه اند .6 / 16ازدواجالف تأکید بر ازدواج جوانان14871.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر جوانی که در سن کم ازدواج کند ، شیطان ، فریاد بر می آورد که : «وای برمن ، وای بر من! دو سومِ دینش را از دستبرد من ، مصون نگه داشت» . پس بنده در یک سومِ باقی مانده ، تقوای الهی پیشه سازد .14872.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت جوان! بر شما باد ازدواج . اگر نمی توانید ، بر شما باد روزه گرفتن که روزه ، مهارِ شهوت است .14873.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جوان! ازدواج کن و از زنا بپرهیز؛ چرا که زنا ، ایمان را از دل بر می کَنَد .14874.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :جوانی از انصار ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از نیازمندی اش نزد ایشان ، شِکوه کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود : «ازدواج کن!» .
جوان گفت : خجالت می کشم بار دیگر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله باز گردم [و بگویم که با دستِ خالی چگونه ازدواج کنم] .
آن گاه ، مردی از انصار به وی رسید و گفت : دختری زیبا دارم . آن گاه ، او را به ازدواج آن جوان در آورد . پس از آن ، خداوند ، گشایشی در زندگی او ، ایجاد کرد . جوان ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و داستان را باز گفت : آن گاه پیامبر خدا فرمود : «ای جوانان! بر شما باد ازدواج» .
.
ص: 186
ب الزَّوجُ المَرضِیُّ14876.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ خُلُقَهُ ودینَهُ فَزَوِّجوهُ «إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَهٌ فِی الأَْرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» (1) . (2)14877.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :زَوَّجتُ المِقدادَ وزَیدا لِیَکونَ أشرَفُکُم عِندَ اللّهِ أحسَنَکُم خُلُقا . (3)14878.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ النِّکاحِ :مَن خَطَبَ إلَیکُم فَرَضیتُم دینَهُ وأمانَتَهُ فَزَوِّجوهُ «إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَهٌ فِی الأَْرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» . (4)14879.عنه صلی الله علیه و آله :مکارم الأخلاق :جَاءَ رَجُلٌ إلَی الحَسَنِ علیه السلام یَستَشیرُهُ فی تَزویجِ ابنَتِهِ؟
فَقالَ : زَوِّجها مِن رَجُلٍ تَقِیٍّ ، فَإِنَّهُ إن أحَبَّها أکرَمَها ، وإن أبغَضَها لَم یَظلِمها . (5)ج الزَّوجَهُ المَرضِیَّهُ14881.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تَزَوَّجُوا الشَّوابَّ فَإِنَّهُنَّ أغَرُّ أخلاقا . (6) .
ص: 187
ب شوهر پسندیده14883.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی نزد شما آمد که اخلاق و دینداری اش را می پسندید، به او همسر بدهید ؛ و (اگر چنین نکنید ، در زمین ، فتنه و فسادی بزرگ ، روی خواهد داد) .14884.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من ، مقداد و زید را همسر دادم تا بدانید که گرامی ترینِ شما نزد خداوند ، خوش خُلق ترینِ شماست .14876.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام چون درباره ازدواج از ایشان سؤال شد :آن گاه که [کسی ]نزد شما خواستگاری کرد و دینداری و امانتداری اش را پسندیدید ، به او همسر بدهید ؛ و (اگر چنین نکنید ، در زمین ، فتنه و فسادی بزرگ ، روی خواهد داد) .14877.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مکارم الأخلاق :مردی نزد امام حسن علیه السلام آمد و درباره ازدواج دخترش از ایشان مشورت خواست . امام علیه السلام فرمود : «او را به ازدواج مردی پارسا درآور ؛ زیرا اگر چنین مردی زنش را دوست داشته باشد ، او را گرامی می دارد و اگر از او بدش بیاید ، به وی ستم نمی کند» .ج زن پسندیده14879.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با دخترانِ جوان ازدواج کنید؛ زیرا آنان ، خوش اخلاق ترند .
.
ص: 188
14880.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :تُنکَحُ المَرأَهُ عَلی أربَعِ خِلالٍ : عَلی مالِها ، وعَلی دینِها ، وعَلی جَمالِها ، وعَلی حَسَبِها ونَسَبِها ، فَعَلَیکَ بِذاتِ الدّینِ (1) .14881.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَزَوَّجَ امرَأَهً لا یَتَزَوَّجُها إلاّ لِجَمالِها لَم یَر فیها ما یُحِبُّ ، ومَن تَزَوَّجَها لِمالِها لا یَتَزَوَّجُها إلاّ وَکَّلَهُ اللّهُ إلَیهِ ، فَعَلَیکُم بِذاتِ الدّینِ . (2)14882.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَکَحَ امرَأَهً بِمالٍ حَلالٍ غَیرَ أنَّهُ أرادَ بِها فَخرا و رِیاءً لَم یَزِدهُ اللّهُ عز و جلبِذلِکَ إلاّ ذُ لاًّ وهَواناً (3) .14883.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :تَزَوَّجوا فِی الحُجزِ الصّالِحِ ، فَإِنَّ العِرقَ دَسّاسٌ . (4)14884.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :تَخَیَّروا لِنُطَفِکُم ، فَإِنَّ النِّساءَ یَلِدنَ أشباهَ إخوانِهِنَّ وأخواتِهِنَّ . (5)د زَواجُ الأَقارِبِ14886.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِغتَرِبوا ، لا تُضووا . (6)14887.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَنکَحُوا القَرابَهَ القَریَبهَ فَإِنَّ الوَلَدَ یُخلَقُ ضاوِیا (7) .6 / 17الحَیاء14890.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَم یَبقَ مِن أمثالِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام إلاّ قَولُ النّاسِ : إذا لَم تَستَحیِ فَاصنَع ما شِئتَ . (8) .
ص: 189
14891.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با زنان به خاطر چهار خصلت ، ازدواج می شود : ثروت ، دینداری ، زیبایی ، و اصل و نسب . برتو باد زن دیندار!14885.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکس با زنی فقط برای زیبایی اش ازدواج کند ، آنچه دوست می دارد ، در او نخواهد یافت و هر کس با زنی فقط برای ثروتش ازدواج کند ، خداوند ، او را به خود ، وا می گذارد . پس بر شما باد زنانِ دیندار!14886.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکس با زنی به خاطر ثروت حلال ، ازدواج کند ، لیکن قصدش فخرفروشی و ریاکاری باشد ، خداوند عز و جل ، جز بر خواری و زبونی اش نمی افزاید .14887.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[باکسانی] از دامان شایسته ازدواج کنید؛ چرا که اصل و نسب ، تأثیرگذار است .14888.امام علی علیه السلام ( هنگام وفات و در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علی ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای فرزندانتان [مادر شایسته] انتخاب کنید؛ زیرا زنان ، شبیه برادران و خواهران خود ، فرزند به دنیا می آورند .
د ازدواج فامیلی14889.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با غریبه ازدواج کنید [ ، نه با خویشاوندان] تا فرزندانتان نحیف (لاغر / ناتوان) نشوند .14890.امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با خویشاوندان بسیار نزدیک ، ازدواج نکنید ؛ زیرا فرزند ، نحیف به دنیا می آید .6 / 17حیا14893.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مَثَل های پیامبران ، جز این سخن مردم ، چیزی باقی نمانده است : «اگر حیا نمی کنی ، هر چه می خواهی بکن» .
.
ص: 190
14894.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الحَیاءُ خَیرٌ کُلُّهُ (1) . (2)14895.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :الحَیاءُ سَبَبٌ إلی کُلِّ جَمیلٍ . (3)14896.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَیاءُ خُلُقٌ جَمیلٌ . (4)14897.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَیاءُ مِفتاحُ کُلِّ الخَیرِ . (5)14898.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ . (6)14899.الإمامُ الباقرُ علیه السلام ( فی دعائهِ ) الإمام الصادق علیه السلام :الحَیاءُ عَشَرَهُ أجزاءٍ ، تِسعَهٌ فِی النِّساءِ وواحِدَهٌ فِی الرِّجالِ . (7)6 / 18التَّجَنُّبُ عَنِ الحَیاءِ المَذمومِ14894.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الحَیاءُ حَیاءانِ : حَیاءُ عَقلٍ وحَیاءُ حُمقٍ ، فَحَیاءُ العَقلِ هُوَ العِلمُ ، وحَیاءُ الحُمقِ هُوَ الجَهلُ (8) .14895.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :ثَلاثٌ لا یُستَحیی مِنهُنَّ : خِدمَهُ الرَّجُلِ ضَیفَهُ ، وقِیامُهُ عَن مَجلِسِهِ لأَِبیهِ ومُعَلِّمِهِ ، وطَلَبُ الحَقِّ وإن قَلَّ . (9)14896.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَنِ استَحیا مِن قَولِ الحَقِّ فَهُوَ أحمَقُ . (10) .
ص: 191
14897.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیا ، همه اش خیر است . (1)14898.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :حیا ، وسیله ای به سوی همه زیبایی هاست .14899.امام باقر علیه السلام ( در دعا ) امام علی علیه السلام :حیا ، اخلاقی زیباست .14900.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :حیا ، کلید همه خوبی هاست .14900.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :حیا ، از کار زشت ، باز می دارد .14901.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :حیا ، ده قسمت است . نُه قسمت آن ، در زنان است و یک قسمتش در مردان .6 / 18پرهیز از حیای ناپسند14904.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیا ، دو گونه است : حیای خردمندانه و حیای احمقانه . حیای خردمندانه ، آگاهی است و حیای احمقانه ، نادانی است .14905.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :از سه چیز ، حیا نباید کرد : پذیرایی از میهمان ، بلند شدن در برابر پدر و معلّم ، و گرفتن حق ، گر چه اندک باشد .14906.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که از گفتن سخن حق ، حیا کند ، نادان است .
.
ص: 192
14901.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :الحَیاءُ عَلی وَجهَینِ: فَمِنهُ ضَعفٌ ومِنهُ قُوَّهٌ و إسلامٌ وإیمانٌ. (1)14902.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن رَقَّ وَجهُهُ رَقَّ عِلمُهُ . (2)6 / 19الوَقار14905.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ شَبابِکُم مَن تَزَیّا بِزِیِّ کُهولِکُم ، وشَرُّ کُهولِکُم مَن تَزَیّا بِزِیِّ شَبابِکُم . (3)14906.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ ابنَ عِشرینَ إذا کانَ شِبهَ ابنِ ثَمانینَ ، ویُبغِضُ ابنَ سِتّینَ إذا کانَ شِبهَ ابنِ عِشرینَ . (4)14907.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل لَیَعجَبُ مِنَ الشّابِّ لَیسَت لَهُ صَبوَهٌ . (5)14908.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :خَیرُ شُبّانِکُم مَن تَشَبَّهَ بِکُهولِکُم ، وَشرُّ کَهولِکُم مَن تَشَبَّهَ بِشُبّانِکُم . (6)6 / 20بُعدُ النَّظَرِ14911.عنه علیه السلام ( مِن کتابِهِ إلی معاویهَ ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَجُلاً أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لَهُ : یارسَولَ اللّهِ ، أوصِنی .
فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَهَل أنتَ مُستَوصٍ إن أنَا أوصَیتُکَ ؟ حَتّی قالَ لَهُ ذلِکَ ثَلاثا ، وفی کُلِّها یَقولُ لَهُ الرَّجُلُ : نَعَم یا رَسولَ اللّهِ .
فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَإِنّی اُوصیکَ إذا أنتَ هَمَمتَ بِأَمرٍ فَتَدَبَّر عاقِبَتَهُ ، فَإِن یَکُ رُشدا فَامضِهِ ، وإن یَکُ غَیّا فَانتَهِ عَنهُ . (7) .
ص: 193
14907.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :حیا ، دو گونه است : حیا از روی ناتوانی و حیا از روی توانمندی و اسلام و ایمان .14908.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :آن که خجالت بکَشَد ، دانشش کم می شود .6 / 19وقار14911.امام علی علیه السلام ( در نامه خود به معاویه ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین جوانانِ شما آنان اند که خود را با هیئت بزرگ سالان (وقار) بیارایند و بدترینِ بزرگ سالان ، کسانی اند که خود را شبیه به جوانان کنند .14912.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، جوان بیست ساله را دوست دارد ، اگر مانند مرد هشتاد ساله باشد ، و دشمن می دارد مرد شصت ساله ای را که مانند جوان بیست ساله باشد .14913.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل خوش می دارد جوانی را که در او سَبُکی نیست .14914.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :بهترینِ جوانان شما کسانی اند که خود را به بزرگ سالان ، شبیه سازند و بدترین کهن سالانِ شما کسانی اند که خود را به جوانان شما شبیه سازند. (1)6 / 20دوراندیشی14913.امام علی علیه السلام ( در پاسخ به این پرسش که : نکو حال ترین مردم کیست ) امام صادق علیه السلام :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! به من سفارشی بنما .
پیامبر خدا به وی فرمود : «آیا نصیحت پذیر هستی ، اگر به تو سفارشی کنم؟» .
این سخن را سه بار تکرار کرد و هر دفعه ، مرد می گفت : بلی ، ای پیامبر خدا!
آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله ، به وی فرمود : «تو را سفارش می کنم هرگاه در کاری تصمیم گرفتی ، پایان (عاقبت) آن را بنگر . اگر پایانش خیر و نیکی است ، انجام بده ، و اگر گم راهی است ، از آن خودداری کن» .
.
ص: 194
14914.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :التَّدبیرُ قَبلَ العَمَلِ یُؤمِنُکَ مِنَ النَّدَمِ . (1)14915.جامع الأخبار ( به نقل از جابر بن عبد اللّه ) عنه علیه السلام :رَوِّ قَبلَ الفِعلِ ، کَی لا تُعابَ بِما تَفعَلُ . (2)14916.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أنظَرُهُم فِی العَواقِبِ . (3)14917.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام الحسن علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ أبوهُ :مَا الحَزمُ ؟ : أن تَنتَظِرَ فُرصَتَکَ ، وتُعاجِلَ ما أمکَنَکَ . (4)14918.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قِف عِندَ کُلِّ أمرٍ حَتّی تَعرِفَ مَدخَلَهُ مِن مَخرَجِهِ ، قَبلَ أن تَقَعَ فیهِ فَتَندَمَ . (5)6 / 21مُشاوَرَهُ ذُوِی الرَّأیِ14916.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :قیلَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَا الحَزمُ ؟
قالَ : مُشاوَرَهُ ذَوِی الرَّأیِ وَاتِّباعُهُم . (6)14917.امام صادق علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :لا مُظاهَرَهَ أوثَقُ مِنَ المُشاوَرَهِ . (7) .
ص: 195
14918.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :عاقبت اندیشی پیش از انجام دادن کار ، تو را از پشیمانی باز می دارد .14919.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :پیش از کار بیندیش ، تا بدانچه انجام می دهی ، سرزنش نشوی .14920.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :خردمندترینِ مردمان ، کسانی اند که بیشتر در پایان کارها بیندیشند .14921.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام حسن علیه السلام آن گاه که پدرش از وی پرسید دوراندیشی چیست؟ :این که منتظر فرصت ها باشی و در آنچه می توانی ، شتاب کنی .14922.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در برابر هر کاری بِایست [و فکر کن] تا آغاز و فرجامش را بدانی ، پیش از آن که در آن قرار گیری و پشیمان شوی .6 / 21مشورت با صاحب نظران14925.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :به پیامبر خدا گفته شد : دوراندیشی چیست؟
فرمود : «مشورت با صاحب نظران و پیروی کردن از آنها» .14926.مصباحُ الشریعه ( فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام ) امام علی علیه السلام :هیچ پشتوانه ای محکم تر از مشورت نیست .
.
ص: 196
14921.امام علی علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :مَنِ استَشارَ لَم یَعدَم عِندَ الصَّوابِ مادِحا ، وعِندَ الخَطَأَ عاذِرا . (1)6 / 22الحُرِّیَّه14924.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَقَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّا . (2)14925.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن تَرَکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّا . (3)14926.مصباح الشریعه ( در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است ) عنه علیه السلام :إنَّ الحَیاءَ وَالعِفَّهَ مِن خَلائِقِ الإِیمانِ ، وإنَّهُما لَسَجِیَّهُ الأَحرارِ وشیمَهُ الأَبرارِ . (4)14927.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن لَم تَکُن فیهِ خَصلَهٌ مِنها فَلَیسَ فیهِ کَثیرُ مُستَمتِعٍ ، أوَّلُهَا : الوَفاءُ ، وَالثّانِیَهُ : التَّدبیرُ ، وَالثّالِثَهُ : الحَیاءُ ، وَالرّابِعَهُ : حُسنُ الخُلُقِ ، وَالخامِسَهُ وهِیَ تَجمَعُ هذِهِ الخصِالَ : الحُرِّیَّهُ . (5)6 / 23قَبولُ العُذرِ14930.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :اِقبَل عُذرَ أخیکَ ، فَإِن لَم یَکُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِس لَهُ عُذرا . (6)14927.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِّ :لا تَصرِم أخاکَ عَلَی ارتِیابٍ ، ولا تَقطَعهُ دونَ استِعتابٍ لَعَلَّ لَهُ عُذرا وأنتَ تَلومُ . (7) .
ص: 197
14928.امام علی علیه السلام :امام کاظم علیه السلام :آن که مشورت کند ، در صورت درستی [تصمیمش] ستایشگر را از دست نمی دهد و در صورت خطا ، عذرپذیر را .6 / 22آزادگی14931.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :بنده دیگری مباش که خداوند ، تو را آزاد آفرید .14932.عنه صلی الله علیه و آله ( لِعلیٍّ فیما عَهِدَ إلَیهِ ) امام علی علیه السلام :آن که شهوت ها را ترک کند ، آزاده است .14933.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :حیا و پاک دامنی ، از نشانه های ایمان است و آن دو ، سرشتِ آزادگان و خوی نیکان است .14934.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :پنج خصلت است که هر کس یکی از آنها در او نباشد ، چندان قابل بهره مندی نیست : نخست ، وفاداری ؛ دوم ، عاقبت اندیشی ؛ سوم ، حیا ؛ چهارم ، خوش خُلقی ؛ پنجم ، آزادگی؛ و این [آخَری] ، جامع همه این پنج صفت است .6 / 23پذیرش عذر14932.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در سفارش به علی علیه السلام ) امام علی علیه السلام :عُذر برادرت را بپذیر ، و اگر عذری ندارد ، برایش عذر بتراش .14933.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام در سفارشش به محمّد بن حنفیه :بر پایه تردید ، برادری ات را مشکن و بدون دلجویی ، از او جدا مشو . شاید عذری دارد و تو او را سرزنش می کنی .
.
ص: 198
14934.امام علی علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :أخَذَ أبیِ بِیَدی ، ثُمَّ قالَ : یا بُنَیَّ ، إنَّ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلامأخَذَ بِیَدی ، کَما أخَذتُ بِیَدِکَ ، وقالَ : إنَّ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهماالسلامأخَذَ بِیَدی ، وقالَ : یا بُنَیَّ افعَلِ الخَیرَ إلی کُلِّ مَن طَلَبَهُ مِنکَ ، فَإِن کانَ مِن أهلِهِ فَقَد أصَبتَ مَوضِعَهُ ، وإن لَم یَکُن مِن أهلِهِ کُنتَ أنتَ مِن أهلِهِ ، وإن شَتَمَکَ رَجُلٌ عَن یَمینِکَ ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِکَ فَاعتَذَرَ إلَیکَ فَاقبَل عُذرَهُ . (1) .
ص: 199
14935.امام علی علیه السلام :امام کاظم علیه السلام :پدرم دستم را گرفت و فرمود : پسرم! پدرم محمّد بن علی علیه السلام (امام باقر علیه السلام) ، دستم را گرفت ، چنان که من ، دست تو را گرفتم و فرمود : «پدرم علی بن حسین علیه السلام (امام سجّاد علیه السلام) دستم را گرفت و فرمود : فرزندم! کار نیک را برای هر که از تو درخواست کرد ، انجام بده . اگر سزاوار آن باشد ، به جایش انجام داده ای و اگر سزاوار آن نباشد ، تو شایسته آنی . اگر مردی تو را از سَمت راست دشنام داد و به سَمت چپِ تو رفت و عذر خواست ، عذرش را بپذیر » . .
ص: 200
. .
ص: 201
بخش سوم : موانع شکوفایی جوانفصل یکم : بیکاریفصل دوم : اعتیادفصل سوم : همنشین بدفصل چهارم : مستی جوانیفصل پنجم : شهوت جنسیفصل ششم : دام های شیطانفصل هفتم : آفت های فرهنگی و سیاسیفصل هشتم : آفت های اخلاقی و رفتاری
.
ص: 202
الفصل الأوّل : البطاله1 / 1ذَمُّ البَطالَهِ14941.امام علی علیه السلام ( در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ ، لا فی شُغُلِ الدُّنیا ولا فی شُغُلِ الآخِرَهِ . (1)14942.امام صادق علیه السلام ( وقتی از ایشان پرسیدند : دو سرزمین است که هر دو ) الإمام علی علیه السلام :إن یَکُنِ الشُّغُلُ مَجهَدَهً ، فَاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَهٌ . (2)14943.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :القَلبُ الفارِغُ یَبحَثُ عَنِ السّوءِ ، وَالیَدُ الفارِغَهُ تُنازِعُ إلَی الإِثمِ . (3)14944.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن کَسِلَ عَن طَهورِهِ وصَلاتِهِ فَلَیسَ فیهِ خَیرٌ لأَِمرِ آخِرَتِهِ ، ومَن کَسِلَ عَمّا یُصلِحُ بِهِ أمرَ مَعیشَتِهِ فَلَیسَ فیهِ خَیرٌ لأَِمرِ دُنیاهُ . (4)14945.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل یُبغِضُ کَثرَهَ النَّومِ وکَثرَهَ الفَراغِ . (5)14943.امام علی علیه السلام :الکافی عن عمر بن یزید :قُلتُ لأَِبی عَبدِاللّهِ علیه السلام : رَجُلٌ قالَ : لأََقعُدَنَّ فی بَیتی ولاَُصَلِّیَنَّ ولأََصومَنَّ ولأََعبُدَنَّ رَبّی ، فَأَمّا رِزقی فَسَیَأتینی .
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ علیه السلام : «هذا أحَدُ الثَّلاثَهِ الَّذینَ لا یُستَجابُ لَهُم» . (6) .
ص: 203
فصل یکم : بیکاری1 / 1نکوهش بیکاری14947.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، انسان سالم و بیکار را که نه به کار دنیا مشغول است و نه به کار آخرت ، دشمن می دارد .14946.امام علی علیه السلام ( در خطبه ای که طی آن از پیمان شکنی نهی می کند ) امام علی علیه السلام :اگر کارْ مشقّت بار است ، بیکاری پیوسته ، مایه تباهی است .14947.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :دل بیکار ، بدی را جستجو می کند و دست بیکار ، به سوی گناه کشیده می شود .14948.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :آن که در کارِ طهارت و نماز ، کاهل باشد ، در او خیری برای آخرتش نیست و آن که در آنچه زندگی اش را سر و سامان می دهد ، کاهل است ، در او خیری برای دنیایش نیست .14949.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل ، خواب بسیار و بیکاری فراوان را دشمن می دارد .14950.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی به نقل از عُمر بن یزید :به امام صادق علیه السلام گفتم که مردی می گوید : در خانه می نشینم ، نماز می خوانم ، روزه می گیرم و پروردگارم را عبادت می کنم و روزی ام خواهد رسید .
فرمود : «این شخص ، یکی از سه نفری است که دعایشان مستجاب نمی گردد» .
.
ص: 204
14951.عنه صلی الله علیه و آله :الکافی عن أسباط بن سالم :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام فَسَأَلَنَا عَن عُمَرَ بنِ مُسلِمٍ ما فَعَلَ؟
فَقُلتُ : صالِحٌ ولکِنَّهُ قَد تَرَکَ التِّجارَهَ .
فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ علیه السلام : عَمَلُ الشَّیطانِ ثَلاثا أما عَلِمَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهاشتَری عیرا أتَت مِنَ الشّامِ فَاستَفضَلَ فیها ما قَضی دَینَهُ وقَسَمَ فی قَرابَتِهِ . (1)14948.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن زراره :إنَّ رَجُلاً أتی أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام ، فَقالَ : إنّی لا اُحسِنُ أن أعمَلَ عَمَلاً بِیَدی ولا اُحسِنُ أن أتَّجِرَ وأنَا مُحارَفٌ مُحتاجٌ .
فَقالَ : اِعمَل فَاحمِل عَلی رَأسِکَ وَاستَغنِ عَنِ النّاسِ . (2)14949.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تحف العقول عن المُفَضَّل بن عُمَر :اِستَعینوا بِبَعضِ الدُّنیا عَلَی الآخِرَهِ ، فَإِنّی سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : اِستَعینوا بِبَعضِ هذِهِ عَلی هذِهِ ، ولا تَکونوا کَلاًّ عَلَی النّاسِ (3) .14950.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَلَّ و عَزَّ یُبغِضُ العَبدَ النَوّامَ الفارِغَ . (4)1 / 2خَطَرُ البِطالَهِ14953.عنه علیه السلام :جامع الأخبار عن ابن عبّاس :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا نَظَرَ إلَی الرَّجُلِ فَأَعجَبَهُ ، قالَ : هَل لَهُ حِرفَهٌ؟
فَإِن قالوا : لا .
قالَ : سَقَطَ مِن عَینی .
قیلَ : وکَیفَ ذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟!
قالَ : لأَِنَّ المُؤمِنَ إذا لَم یَکُن لَهُ حِرفَهٌ یَعیشُ بِدینِهِ . (5) .
ص: 205
14954.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از اسباط بن سالم :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم . درباره عمر بن مسلم از ما پرسید که چه می کند .
گفتم : مرد صالحی است؛ ولی تجارت را رها کرده است .
امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمود : «این ، رفتارِ شیطان است . آیا نمی داند که پیامبر صلی الله علیه و آلهکاروانی را که از شام می آمد ، خرید و [پس از فروش ،] با سود آن ، بدهکاری اش را پرداخت و میان خویشاوندان ، تقسیم کرد؟» .14955.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از زراره :مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت : نمی توانم کاری با دستم انجام دهم و تجارت هم بَلَد نیستم . من مردی محروم و نیازمندم .
امام صادق علیه السلام فرمود : «کار کن و بر روی سرت بار ببر و از مردم ، بی نیاز شو» .14956.عنه علیه السلام :تحف العقول به نقل از مفضّل بن عمر :از کار دنیا برای آخرت ، کمک بگیرید . به راستی شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرمود : «از دنیا برای آخرت ، کمک بگیرید و سربارِ مردم نباشید» .14957.عنه علیه السلام :امام کاظم علیه السلام :خداوند عز و جل بنده پُرخواب و بیکار را دشمن می دارد .1 / 2خطر بیکاری14953.امام علی علیه السلام :جامع الأخبار به نقل از ابن عبّاس :پیامبر خدا ، هرگاه به مردی نظر می افکنْد و از او خوشش می آمد ، می پرسید که آیا حرفه ای دارد .
اگر می گفتند : خیر .
می فرمود : «از چشمم افتاد» .
گفته شد : چرا ای پیامبر خدا؟
فرمود : «زیرا مؤمن ، وقتی کاری ندارد ، با دینش زندگی می کند» .
.
ص: 206
14954.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مِنَ الفَراغِ تَکونُ الصَّبوَهُ . (1)14955.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :کانَ بِالمَدینَهنِ رَجُلٌ بَطّالٌ یَضحَکُ النّاسُ مِنهُ ، فَقالَ : قَد أعیانی هذَا الرَّجُلُ أن اُضحِکَهُ یَعنی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهماالسلام ، فَمَرَّ عَلِیٌّ علیه السلاموخَلفَهُ مَولَیانِ لَهُ ، قالَ : فَجاءَ الرَّجُلُ حَتَّی انتَزَعَ رِداءَهُ مِن رَقَبَتِهِ ، ثُمَّ مَضی فَلَم یَلتَفِت إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام ، فَاتَّبَعوهُ وأخَذُوا الرِّداءَ مِنهُ ، فَجاؤوا بِهِ فَطَرَحوهُ عَلَیهِ ،
فَقالَ لَهُم : مَن هذا؟
فَقالوا : هذا رَجُلٌ بَطّالٌ یُضحِکُ أهلَ المَدینَهنِ .
فَقالَ : قولوا لَهُ : إنّ لِلّهِ یَوما یَخسَرُ فیهِ المُبطِلونَ . (2)1 / 3مُحاسَبَهُ البَطّالینَ14958.امام علی علیه السلام :لقمان علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ حِسابا یَومَ القِیامَهِ المَکفِیُّ الفارِغُ. إن کانَ الشُّغُلُ مَجهَدَهً فَالفَراغُ مَفسَدَهٌ . (3) .
ص: 207
14959.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :بیکاری ، مایه نادانی است .14960.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در مدینه ، مردی بیکار بود که مردم را می خندانْد . آن مرد گفت : این مرد (امام سجّاد علیه السلام) مرا ناتوان کرد در این که او را بخندانم . امام سجّاد علیه السلاممی گذشت و پشتِ سر ایشان ، دو غلامش حرکت می کردند . آن مرد آمد و عبای امام علیه السلام را از دوشش برداشت و رفت . امام سجّاد علیه السلام ، به وی هیچ التفاتی نکرد . غلامان ، دنبال مرد رفتند و عبا را از وی گرفتند و آمدند و آن را بر دوش ایشان انداختند . امام سجّاد فرمود : «این مرد کیست؟» .
گفتند : این ، مرد بیکاری است که مردم مدینه را می خندانَد .
فرمود : «به وی بگویید که : خداوند را روزی است که باطل کاران ، در آن زیان می کنند (1) » .1 / 3حسابرسی بیکاران14963.عنه علیه السلام :لقمان علیه السلام :سخت ترینِ مردم از جهت حسابرسی در روز قیامت ، شخصی است که زندگی اش توسّط دیگری تأمین می شود و او بیکار است . اگر کار ، مشقّت بار است ، بیکاری تباهی آفرین است .
.
ص: 208
الفصل الثانی : الإدمان2 / 1حُرمَهُ کُلِّ مسکر14967.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ کُلَّ مُسکِرٍ حَرامٌ ، و کُلَّ مُخَدِّرٍ حَرامٌ ، و ماأسکَرَ کَثیرُهُ حَرامٌ قَلیلُهُ ، و ماخَمَّرَ العَقلَ فَهُوَ حَرامٌ. (1)14959.امام علی علیه السلام :سنن أبی داود عن اُمّ سَلَمَه :نَهی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن کُلِّ مُسکِرٍ و مُفَتِّرٍ. (2)14960.امام علی علیه السلام :الإمام الکاظم علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم یُحَرِّمِ الخَمرَ لاِسمِها ، ولکِنَّهُ حَرَّمَها لِعاقِبَتِها ؛ فَما کانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَهَ الخَمرِ فَهُوَ خَمرٌ . (3)2 / 2التَّحذیرُ مِنَ المُخَدِّرِ14963.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سَیَأتی زَمانٌ عَلی اُمَّتی یَأکُلونَ شَیئا اِسمُهُ البَنجُ (4) ، أنَا بَریءٌ مِنهُم ، و هُم بَریئونَ مِنّی . (5)14964.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :سَلِّموا عَلَی الیَهودِ وَالنَّصاری و لاتُسَلِّموا عَلی آکِلِ البَنجِ. (6) .
ص: 209
فصل دوم : اعتیاد2 / 1حرمت تخدیر کننده ها14968.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید هر مست کننده ای حرام است ، هر ماده تخدیرگری حرام است ، و آنچه بسیارش مست کند ، اندک آن نیز حرام است و آنچه عقل را زایل می کند ، حرام است .14969.عنه علیه السلام :سنن أبی داود به نقل از اُمّ سَلَمه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از هر مست کننده و سست کننده ای ، منع کرد .14970.عنه علیه السلام :امام کاظم علیه السلام :خداوند عز و جل شراب را برای نامش حرام نکرد؛ بلکه به جهت آثار و پیامدهایش حرام کرد و هرچه پیامدش مانند شراب باشد، آن هم شراب است.2 / 2نهی از تخدیرکننده ها14968.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری بر امّت من خواهد آمد که مادّه ای به نام «بَنْگ» می خورند . من از این مردمان ، بیزارم و آنان از من دورند .14969.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر یهودیان و مسیحیان سلام کنید؛ ولی بر بَنگی ، سلام نکنید .
.
ص: 210
الفصل الثالث : قرین السّوء3 / 1خَطَرُ قَرینِ السَّوءِالکتاب«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یَوَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِیلاً * لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِی وَ کَانَ الشَّیْطَنُ لِلاْءِنسَنِ خَذُولاً » . (1)
«الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ» . (2)
الحدیث14974.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الجَلیسِ الصّالِحِ مَثَلُ العَطّارِ ؛ إن لَم یُعطِکَ مِن عِطرِهِ أصابَکَ مِن ریحِهِ ، ومَثَلُ الجَلیسِ السَّوءِ مَثَلُ القَینِ ؛ إن لَم یُحرِق ثَوبَکَ أصابَکَ مِن ریحِهِ . (3)14975.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله کانَ یَقولُ :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن صاحِبِ غَفلَهٍ ، وقَرینِ سَوءٍ . (4)14976.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( عِند تِلاوَتِهِ {Q} «یا أیُّها الإنسانُ ما غَرّ ) الإمام علی علیه السلام :صُحبَهُ الأَشرارِ تَکسِبُ الشَّرَّ ، کَالرّیحِ إذا مَرَّت بِالنَّتِنِ حَمَلَت نَتِنا (5) . .
ص: 211
فصل سوم : همنشین بد3 / 1خطر همنشین بدقرآن«[روز قیامت ،] و روزی است که ستمکار ، دست [حسرت] می گَزَد و می گوید: کاش من ، راه [پیروی از ]پیامبر را پیش می گرفتم . وای بر من! کاش من ، فلانی را دوست نمی گرفتم . او مرا از پند [قرآن] ، پس از آن که برایم آمده بود ، دور و گم راه کرد؛ و شیطان ، خوارکننده انسان است» .
«در آن روز (قیامت) ، یاران ، جز پرهیزگاران ، بعضی شان دشمن بعضی دیگرند» .
حدیث14979.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همنشین شایسته ، مانند عطرفروش است . اگر از عطرش به تو ندهد ، بوی عطرش به تو خواهد رسید و همنشین بد ، مانند آهنگر است . اگر لباست را نسوزانَد ، از بویش به تو می رسد .14980.امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همیشه می فرمود :بار خدایا! به تو پناه می برم از یارِ غافل و همنشین بد .14981.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :همنشینی با بدان ، بدی به دنبال می آورد ، همان گونه که باد اگر بر چیز گَندیده بوَزَد ، با خود ، بوی گند می بَرَد .
.
ص: 212
14982.بحار الأنوار :موسی علیه السلام :مَن قَطَعَ قَرینَ السَّوءِ فَکَأَنَّما عَمِلَ بِالتَّوراهِ . (1)14983.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لقمان علیه السلام لاِبنِهِ :مَن یُقارِن قَرینَ السَّوءِ لا یَسلَم (2) .14984.عنه علیه السلام :الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام :فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی ، اعلَم أنَّ صاحِبَ السَّوءِ یُعدی ، وقَرینَ السَّوءِ یُردی ، وَاعلَم مَن تُقارِنُ ، وَاختَر لِنَفسِکَ إخوانا مِنَ الُمؤمِنینِ (3) .14985.عنه علیه السلام :الخصال عن سفیان الثّوریّ :لَقیتُ الصّادِقَ ابنَ الصّادِقِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَقُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أوصِنی .
فَقالَ لی : ... یا سُفیانُ ، أمَرَنی والِدی علیه السلامبِثَلاثٍ ، ونَهانی عَن ثَلاثٍ ، فَکانَ فیما قالَ لی : یا بُنَیَّ ، مَن یَصحَب صاحِبَ السَّوءِ لا یَسلَم . (4)3 / 2سِماتُ قَرینِ السَّوءِ14982.بحار الأنوار :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ فَلا یُؤاخِیَنَّ کافِرا ، و لایُخالِطَنَّ فاجِرا ، و مَن آخی کافِرا أو خالَطَ فاجِرا کانَ کافِرا فاجِرا . (5)14983.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن ساتَرَکَ عَیبَکَ وعابَکَ فی غَیبِکَ فَهُوَ العَدُوُّ ؛ فَاحذَرهُ . (6)14984.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :اِتَّقوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُکُم . (7) .
ص: 213
14985.امام علی علیه السلام :موسی علیه السلام :آن که از همنشین بد ببُرَد ، گویا به توراتْ عمل کرده است .14986.امام علی علیه السلام :لقمان علیه السلام به فرزندش :آن که با همنشین بد ، نشست و برخاست کند ، در امان نباشد .14987.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از علی بن اسباط ، از امامان علیهم السلام :در اندرزهای خداوند به عیسی علیه السلام آمده است : «ای عیسی! بدان که همراه بد ، ستم می کند و همنشین بد ، آدمی را پست می کند . بدان با که همنشینی می کنی و برای خود ، برادرانی مؤمن ، انتخاب کن» .14988.عنه علیه السلام :الخصال به نقل از سفیان ثوری :راستگو فرزند راستگو ، یعنی جعفر بن محمّد علیهم السلامرا ملاقات کردم و به وی گفتم : ای پسرِ پیامبر! به من وصیّتی بکن . به من فرمود : «ای سفیان! پدرم ، مرا به سه چیز دستور داد و از سه چیز ، منع کرد و در ضمن سخنانش چنین فرمود : فرزندم! هر کس با دوستِ بد ، همنشینی کند ، در امان نخواهد ماند » .3 / 2نشانه های همنشین بد14991.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که به خداوند و روز قیامتْ ایمان دارد ، نباید با کافری برادری کند و با فاجری آمد و شد نماید . هرکس با کافری برادری کند یا با فاجری همنشینی نماید ، کافر و فاجر خواهد بود .14992.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :کسی که عیب تو را از تو بپوشاند و پشتِ سرت از تو عیبجویی کند ، دشمن توست . از او بپرهیز .14993.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :از آن که دل هایتان او را دشمن می دارد ، بپرهیزید .
.
ص: 214
14987.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن لَم تَکُن مَوَدَّتُهُ فِی اللّهِ فَاحذَرهُ ؛ فَإِنَّ مَوَدَّتَهُ لَئیمَهٌ ، و صُحبَتَهُ مَشومَهٌ . (1)14988.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن أرادَ صَلاحَ نَفسِهِ وإحرازَ دینِهِ أن یَجتَنِبَ مُخالَطَهَ أبناءِ الدُّنیا . (2)14989.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :اُنظُر إلی کُلِّ من لا یُفیدُکَ مَنفَعَهً فی دینِکَ فَلا تَعتَدَّنَّ بِهِ ، و لا تَرغَبَنَّ فی صُحبَتِهِ ؛ فَإِنَّ کُلَّ ما سِوَی اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مُضمَحِلٌّ وَخیمٌ عاقِبَتُهُ (3) .14990.امام علی علیه السلام :آدم علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ شَیثٍ :إذا نَفَرَت قُلوبُکُم مِن شَیءٍ فَاجتَنِبوهُ ؛ فَإِنّی حینَ دَنَوتُ مِنَ الشَّجَرَهِ لأَِتَناوَلَ مِنها نَفَرَ قَلبی ، فَلَو کُنتُ امتَنَعتُ مِنَ الأَکلِ ما أصابَنی ما أصابَنی . (4)3 / 3شَرُّ الأَصدِقاءِ14993.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَصحَبُوا الفُجّارَ . (5)14994.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا تُصادِقوا شارِبَ الخَمرِ ، فَإِنَّ مُصادَقَتَهُ نَدامَهٌ . (6)14995.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :تَوَقَّوا مُصاحَبَهَ کُلِّ ضَعیفِ الخَیرِ قَوِیِّ الشَّرِّ خَبیثِ النَّفسِ ، إذا خافَ خَنَسَ ، وإذا أمِنَ بَطَشَ . (7) .
ص: 215
14996.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی وصیَّتِهِ لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ ) امام علی علیه السلام :از کسی که دوستی اش در راه خدا نباشد ، دوری کن ؛ چرا که دوستیِ او پست ، و همنشینی اش بدشگون است .14994.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :کسی که صلاح خویش و حفظ دینداری را می خواهد ، از همنشینی با دنیاپرستان ، دوری کند .14995.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :بنگر ، هر که برای دینداری ات سودمند نیست ، به او اعتنا مکن و در همنشینی اش رغبت مدار؛ چرا که هر چیزی غیر از خداوند متعال ، نابود و بَدپایان است .14996.امام علی علیه السلام ( در سفارش به کمیل بن زیاد ) آدم علیه السلام در سفارش به فرزندش شیث :هرگاه دل هایتان از چیزی نفرت دارد ، از آن بپرهیزید . به راستی که وقتی به آن درخت [ممنوعْ] نزدیک شدم تا از آن بخورم ، دلم نفرت داشت . اگر از خوردن ، خودداری می کردم ، آن گرفتاری ها به من نمی رسید .3 / 3بدترین دوستان14999.عنه علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با فاجران ، همنشینی مکنید .15000.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با می گسار ، دوستی مکنید که دوستی با او [موجب ]پشیمانی است .15001.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از همنشینی با افراد کم خیر و پُر شر و بدْ باطن دوری کنید ؛ آنها که اگر بترسند ، دست می کشند و اگر احساس امنیت کنند ، یورش می بَرند .
.
ص: 216
15002.مصباحُ الشریعه ( فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام ) الإمام علی علیه السلام :شَرُّ إخوانِکَ مَن أرضاکَ بِالباطِلِ . (1)14997.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :شَرُّ إخوانِکَ مَن داهَنَکَ فی نَفسِکَ وساتَرَکَ عَیبَکَ . (2)14998.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُحِبَّ أعداءَ اللّهِ أو تُصفِیَ وُدَّکَ لِغَیرِ أولِیاءِ اللّهِ ، فَإنَّ مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم . (3)14999.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مُصاحِبُ الأَشرارِ کَراکِبِ البَحرِ . (4)15000.امام باقر علیه السلام :الإمام الجواد علیه السلام :إیّاکَ ومُصاحَبَهَ الشِّرّیرِ ، فَإِنَّهُ کَالسَّیفِ المَسلولِ یَحسُنُ مَنظَرُهُ ویَقبُحُ أثَرُهُ . (5) .
ص: 217
15001.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :بدترینِ برادرانت ، کسی است که در راه باطل ، تو را راضی کند .15002.مصباح الشریعه ( در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است ) امام علی علیه السلام :بدترینِ برادرانت ، کسی است که با تو چاپلوسی کند و عیبت را از تو بپوشاند .15003.کنز العمّال ( قالَ رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ) امام علی علیه السلام :بپرهیز از این که دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستی ات را برای غیر اولیای خدا خالص کنی؛ چرا که هر کس مردمانی را دوست بدارد ، با آنان محشور می گردد .15003.کنز العمّال :امام علی علیه السلام :همنشینِ بدان ، مانند مسافر دریاست [که احتمال غرق شدن و توفان ، برای او بسیار است] .15004.الأمالی للطوسی :امام جواد علیه السلام :از همنشینی با شرور بپرهیز؛ چرا که مانند شمشیر آخته ، خوشْ منظر و زشتْ اثر است . .
ص: 218
الفصل الرابع : سکر الشّباب15004.الأمالی للطوسی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الشَّبابُ شُعبَهٌ مِنَ الجُنونِ . (1)15005.کنز العمّال :الإمام علی علیه السلام :أصنافُ السُّکرِ أربَعَهٌ : سُکرُ الشَّبابِ ، وسُکرُ المالِ ، وسُکرُ النَّومِ ، وسُکرُ المُلکِ . (2)15006.کنز العمّال :عنه علیه السلام :یَنبَغی لِلعاقِلِ أن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ ، وسُکرِ القُدرَهِ ، وسُکرِ العِلمِ ، وسُکرِ المَدحِ ، وسُکرِ الشَّبابِ ؛ فَإِنَّ لِکُلِّ ذلِکَ رِیاحا خَبیثَهً تَسلُبُ العَقلَ وتَستَخِفُّ الوَقارَ . (3)15007.مَجمَع البَیان : ( فی قولِهِ تعالی : {Q} «إذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّک ) بحار الأنوار عَنِ الإِمامِ عَلِیٍّ وَالأَئِمَّهِ مِن وُلدِهِ علیهم السلام کانوا یَدعونَ بِها فی شَهرِ شَعبانَ :إلهی ، وقَد أفنَیتُ عُمُری فی شِرَّهِ السَّهوِ عَنکَ ، وأبلَیتُ شَبابی فی سَکرَهِ التَّباعُدِ مِنکَ ، إلهی ، فَلَم أستَیقِظ أیّامَ اغتِراری بِکَ ورُکوبی إلی سَبیلِ سَخَطِکَ . (4) .
ص: 219
فصل چهارم : مستی جوانی15007.مجمع البیان ( درباره آیه «آن گاه که از پروردگارتان یاری می خو ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جوانی ، شاخه ای از دیوانگی است .15008.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :مستی ، چهار نوع است : مستی جوانی ، مستی ثروت ، مستی خواب ، و مستی پادشاهی .15009.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :سزاوار است که خردمند ، از مستی ثروت ، مستی قدرت ، مستی دانش ، مستی ستایش و مستی جوانی بپرهیزد؛ چرا که هر یک را بوهای پلیدی است که عقل را می دزدد و وقار و هیبت را کم می کند .15010.عنه علیه السلام :بحار الأنوار : امام علی علیه السلام و امامان از فرزندانش در ماه شعبان این گونه دعا می کردند : بار خدایا! عمرم را در بی خبری (غفلت) از تو سپری ساختم و جوانی ام را در مستیِ دوری از تو ، تباه کردم . خدایا! در روزگار مغرور شدن در برابر تو و رفتن به راه خشم تو ، بیدار نگشتم» .
.
ص: 220
الفصل الخامس : الشّهوه الجنسیّه5 / 1فَخُّ الشَّیطانِالکتاب«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ لِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا یَصْنَعُونَ * وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا، وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَ نِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَ نِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَ تِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُنَّ أَوِ التَّبِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الاْءِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلَی عَوْرَ تِ النِّسَآءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » . (1)
الحدیث15011.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :النَّظرَهُ الاُولی خَطَأٌ ، وَالثّانِیَهُ عَمدٌ ، وَالثّالِثَهُ تُدَمِّرُ . (2)15012.امام علی علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عز و جل عَلَی امرَأَهٍ ذاتِ بَعلٍ مَلأََت عَینَها مِن غَیرِ زَوجِها أو غَیرِ ذی مَحرَمٍ مِنها ، فَإِنَّها إن فَعَلَت ذلِکَ أحبَطَ اللّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ . (3) .
ص: 221
فصل پنجم : شهوت جنسی5 / 1لانه شیطانقرآن«به مردان مؤمن بگو: دیدگان [از نظربازی] فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند . این ، برای آنان پاکیزه تر است . بی گمان ، خداوند به آنچه می کنند ، آگاه است . و به زنان مؤمن [هم ]بگو: دیدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زینتشان را ، جز آنچه از آن آشکار است ، آشکار نکنند ، روسری هایشان را بر گریبان هایشان بیندازند و زینتشان را آشکار نکنند ، مگر بر شوهرشان یا پدرشان ، یا پدرانِ شوهرشان ، یا پسرانشان یا پسرانِ شوهرشان ، یا برادرشان یا پسرانِ برادرشان ، یا پسران خواهرشان یا زنانشان ، یا کنیزانشان یا غلامانی که نیازمند [به زن] نیستند ، یا کودکانی که بر نهانی های زنان ، آگاه نیستند . و بگو که چنان پای نکوبند تا زینتی که پنهان داشته اند ، معلوم شود . و ای مؤمنان! همگی به درگاه خداوند ، توبه کنید ، باشد که رستگار شوید» .
حدیث15018.الدرّ المنثور :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه اوّل ، خطاست ، نگاه دوم ، عمدی است و نگاه سوم ، ویران می کند .15015.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خداوند عز و جل فزونی می گیرد بر زنِ شوهرداری که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم ، پُر کند؛ چرا که اگر چنین کند ، خداوند ، هر کاری را که انجام داده ، تباه می سازد .
.
ص: 222
15016.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وفُضولَ النَّظَرِ ؛ فَإِنَّهُ یَبذُرُ الهَوی ، ویُوَلِّدُ الغَفلَهَ . (1)15017.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( در دعا برای قریشیان مشرک ) صحیح البخاری عن عبداللّه بن عباس :أردَفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهالفَضلَ بنَ عَبّاسٍ یَومَ النَّحرِ خَلفَهُ عَلی عَجُزِ راحِلَتِهِ ، وکانَ الفَضلُ رَجُلاً وَضیئا ، فَوَقَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِلنّاسِ یُفتیهِم ، وأقبَلَتِ امرَأَهٌ مِن خَثعَمٍ وَضیئَهٌ تَستَفتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَطَفِقَ الفَضلُ یَنظُرُ إلَیها وأعجَبَهُ حُسنُها ، فَالتَفَتَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَالفَضلُ یَنظُرُ إلَیها ، فَأَخلَفَ بِیَدِهِ فَأَخَذَ بِذَقَنِ الفَضلِ ، فَعَدَلَ وَجهَهُ عَنِ النَّظَرِ إلَیها . (2)15018.الدرّ المنثور :الإمام علی علیه السلام :العُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانِ . (3)15019.صحیح مسلم :عنه علیه السلام :إذا أبصَرَتِ العَینُ الشَّهوَهَ عَمِیَ القَلبُ عَنِ العاقِبَهِ . (4)15020.تفسیرُ القمّی ( فی ذِکر ما جَری بَعدَ وَقعَهِ اُحُدٍ ) عنه علیه السلام :کَم مِن صَبابَهٍ اُکتُسِبَت مِن لَحظَهٍ . (5)15019.صحیح مسلم :الإمام الباقر علیه السلام :خَرَجَتِ امرَأَهٌ بَغِیٌّ عَلی شَبابٍ مِن بَنی إسرائیلَ فَأَفتَنَتهُم .
فَقالَ بَعضُهُم : لَو کانَ العابِدُ فُلانا رَآها أفتَنَتهُ .
وسَمِعَت مَقالَتَهُم فَقالَت : وَاللّهِ لاأنصَرِفُ إلی مَنزِلی حَتّی اُفتِنَهُ فَمَضَت نَحوَهُ فِی اللَّیلِ فَدَقَّت عَلَیهِ ، فَقالَت : آوی عِندَکَ ، فَأَبی عَلَیها ، فَقالَت : إنَّ بَعضَ شَبابِ بَنی إسرائیلَ راوَدونی عَن نَفسی ، فَإِن أدخَلتَنی وإلاّ لَحِقونی وفَضَحونی ، فَلَمّا سَمِعَ مَقالَتَها فَتَحَ لَها ، فَلَمّا دَخَلَت عَلَیهِ رَمَت بِثِیابِها ، فَلَمّا رَأی جَمالَها وهَیئَتَها وَقَعَت فی نَفسِهِ ، فَضَرَبَ یَدَهُ عَلَیها ، ثُمَّ رَجَعَت إلَیهِ نَفسُهُ ، وقَد کانَ یوقِدُ تَحتَ قِدرٍ لَهُ ، فَأَقبَلَ حَتّی وَضَعَ یَدَهُ عَلَی النّارِ .
فَقالَت : أیَّ شَیءٍ تَصنَعُ؟
فقال : اُحرِقُها لأَِنَّها عَمِلَتِ العَمَلَ .
فَخَرَجَت حَتّی أتَت جَماعَهَ بَنی إسرائیلَ ، فَقالَت : اِلحَقوا فُلانا فَقَد وَضَعَ یَدَهُ عَلَی النّارِ ، فَأَقبَلوا فَلَحِقوهُ وقَدِ احتَرَقَت یَدُهُ. (6) .
ص: 223
15020.تفسیر القمّی ( درباره آنچه بعد از واقعه جنگ احد اتفاق افتاد ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بپرهیزید از بسیار نگاه کردن ، که بذر هوس می کارد و غفلت می زاید .15021.کنز العمّال :صحیح البخاری به نقل از عبداللّه بن عبّاس :پیامبر صلی الله علیه و آله در روز عید قربان ، فضل بن عبّاس را پشتِ سرِ خود ، سوار کرد . فضل ، مردی زیبا و تمیز بود . پیامبر صلی الله علیه و آلهدر برابر مردم ایستاد تا پاسخ پرسش هایشان را بدهد . زنی زیبا و تمیز از قبیله خَثْعَم به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا از ایشان چیزی بپرسد . فضل ، از زیبایی زن خوشش آمد و پیوسته به وی نگاه می کرد . پیامبر صلی الله علیه و آلهبرگشت و فضل ، همچنان نگاه می کرد . پس [پیامبر خدا] با دست خود ، چانه فضل را گرفت و صورتش را از نگاه کردن [به زن] به طرف دیگر چرخاند .15022.کنز العمّال :امام علی علیه السلام :چشم ها دام های شیطان اند .15021.کنز العمّال :امام علی علیه السلام :آن گاه که چشم ، [صحنه های] شهوت آلود ببیند ، دل از دیدن پایان کارها ، نابینا می گردد .15022.کنز العمّال :امام علی علیه السلام :چه عشق هایی که از یک نگاه ، حاصل شد!15023.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام باقر علیه السلام :زنی بد کار به سمت جوانانی از بنی اسرائیل رفت و آنان را فریفت . یکی از آنان گفت : اگر فلان عابد ، این زن را ببیند ، زن ، او را می فریبد .
زن ، سخن آنان را شنید و گفت : به خدا سوگند ، به خانه ام برنمی گردم تا آن عابد را بفریبم .
شبانه نزد او رفت و در را کوبید و گفت : شب را نزد تو بمانم؟
عابد ، امتناع ورزید . زن گفت : برخی جوانان بنی اسرائیل ، دنبالم افتاده اند . اگر مرا به داخل خانه راه دهی ، [در امانم] ، وگرنه به من خواهند رسید و آبرویم را خواهند ریخت .
عابد ، چون این سخن را شنید ، در را به رویش گشود . وقتی زن داخل شد ، لباس هایش را کَنْد . چون عابد ، زیبایی ها و هیکل او را دید ، به وسوسه افتاد و به زن ، دست زد . ناگهان ، به خود آمد و از عمل خود ، بازگشت . در خانه اش آتشی زیرِ دیگ ، روشن کرده بود . سراغ آتش آمد و دست خود را بر آتش گرفت . زن گفت : چه می کنی؟
عابد گفت : او را می سوزانم؛ چون کار خطا از او سر زد .
زن ، از خانه بیرون آمد و سراغ جوانان بنی اسرائیل رفت و گفت : سراغ عابد بروید که دست خود را بر آتش گذاشته است . جوانان ، سراغ عابد آمدند و به وی رسیدند ، در حالی که دستش را سوزانده بود . .
ص: 224
15023.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :النَّظَرُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ ، وکَم مِن نَظرَهٍ أورَثَت حَسرَهً طَویلَهً! (1)15024.تفسیر القمّی ( فی قَولِهِ تَعالی : {Q} «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ ) عنه علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُسَلِّمُ عَلَی النِّساءِ ویَردُدنَ علیه السلام وکانَ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلامیُسَلِّمُ عَلَی النِّساءِ وکانَ یَکرَهُ أن یُسَلِّمَ عَلَی الشّابَّهِ مِنهُنَّ ویَقولُ : أتَخَوَّفُ أن تُعجِبَنی صَوتُها فَیَدخُلَ عَلَیَّ أکثَرُ مِمّا أطلُبُ مِنَ الأَجرِ . (2)15024.تفسیر القمّی ( درباره قول خداوند متعال «اوست کسی که از میان اه ) عیسی علیه السلام :لا تَکونَنَّ حَدیدَ النَّظَرِ إلی ما لَیسَ لَکَ ؛ فَإِنَّهُ لَن یَزنِیَ فَرجُکَ ما حَفِظتَ عَینَکَ ، فَإِن قَدَرتَ ألاّ تَنظُرَ إلی ثَوبِ المَرأَهِ الَّتی لا تَحِلُّ لَکَ فَافعَل . (3)15025.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عنه علیه السلام لِلحَوارِیِّینَ :إیّاکُم والنَّظَرَ إلَی المَحذوراتِ ؛ فَإِنَّها بَذرُ الشَّهَواتِ ونَباتُ الفِسقِ . (4)5 / 2مَبَدأُ العِشقِ المَذمومِ15026.امام باقر علیه السلام ( درباره آیه «می گوید مال فراوانی را تباه کردم» ) الإمام علی علیه السلام :رُبَّ صَبابَهٍ غُرِسَت مِن لَحظَهٍ . (5)15027.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَنِ العِشقِ :قُلوبٌ خَلَت عَن ذِکرِ اللّهِ ، فَأَذاقَهَا اللّهُ حَبَّ غَیرِهِ . (6) .
ص: 225
15028.کنز العمّال عن البَراءُ بنُ عازِبٍ :امام صادق علیه السلام :نگاه ، تیری زهرآگین ، از تیرهای شیطان است ، و چه بسیار نگاهی که پشیمانی درازمدّت به جای می گذارد .15027.امام صادق علیه السلام :امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا ، به زنانْ سلام می کرد و آنان پاسخ می دادند ، و امیرمؤمنان ، به زنان سلام می کرد؛ ولی خوش نداشت به زن جوان ، سلام کند و می فرمود : «می ترسم از صدایش خوشم بیاید و گناهی بیش از پاداشی که جستجو می کنم ، بر من وارد گردد» .15028.کنز العمّال ( به نقل از براء بن عازب ) عیسی علیه السلام :به آنچه [نگاه کردن بِدان] برایت [حلال] نیست ، خیره منگر؛ چرا که اگر چشمت را حفظ کنی ، مرتکب فحشا نمی شوی و اگر می توانی به لباس زنی که مَحرم تو نیست ، نگاه نکنی ، چنان کن .15029.کنز العمّال عن اُبَیِّ بنِ عبّاسِ بنِ سَهلٍ عن أبعیسی علیه السلام به حواریان :از نگاه کردن به آنچه ممنوع است ، بپرهیزید ؛ چرا که نگاه ، بذر شهوت و جوانه فسق است .5 / 2آغاز عشق نکوهیده15031.کنز العمّال :امام علی علیه السلام :چه بسیار عشق هایی که از یک نگاه ، بذر آن کاشته شد!15030.صحیح مسلم :امام صادق علیه السلام آن گاه که از عشق سؤال شد :دل هایی که از یاد خدا تهی است ، خداوند ، دوستی دیگری را به آن می چشانَد .
.
ص: 226
5 / 3مَغَبَّهُ اتِّباعِ الشَّهَواتِ15032.تفسیر القمّی ( درباره قول خداوند متعال «چون منافقان نزد تو آین ) رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ أَکثَرُ هَمِّهِ نَیلَ الشَّهَواتِ نُزِعَ مِن قَلبِهِ حَلاوَهُ الإِیمانِ . (1)15033.کنز العمّال عن إیاسِ بنِ سَلمهَ عن أبیهِ :الإمام علی علیه السلام :کَم مِن شَهوَهِ ساعَهٍ أورَثَت حُزنا طَویلاً . (2)15034.کنز العمّال عن إیاسِ بنِ سَلمهَ عن أبیهِ :عنه علیه السلام :إیّاکُم وغَلَبَهَ الشَّهَواتِ عَلی قُلوبِکُم ؛ فَإِنَّ بِدایَتَها مَلَکَهٌ ، ونِهایَتَها هَلَکَهٌ . (3)15033.کنز العمّال به نقل از ایاس بن سلمه به نقل از پدعنه علیه السلام :أوَّلُ الشَّهوَهِ طَرَبٌ ، وآخِرُها عَطَبٌ . (4)5 / 4خَطَرُ الاِختِلاءِ بِغَیرِ المَحارِمِ15036.کنز العمّال :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَنَ کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَلا یَبیتُ فی مَوضِعٍ تَسمَعُ نَفَسَهُ امرَأَهٌ لَیسَت لَهُ بِمَحرَمٍ . (5)15035.کنز العمّال به نقل از عبد اللّه بن ابی اوفی :الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا دَعا نوحٌ علیه السلام رَبَّهُ عز و جل عَلی قَومِهِ أتاهُ إبلیسُ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَقالَ : یا نوحُ... اذکُرنی فی ثَلاثَهِ مَواطِنَ ، فَإِنّی أقرَبُ ما أکونُ إلَی العَبدِ إذا کانَ فی إحداهُنَّ : اُذکُرنی إذا غَضِبتَ ، وَاذکُرنی إذا حَکَمتَ بَینَ اثنَینِ ، وَاذکُرنی إذا کُنتَ مَعَ امرَأَهٍ خالِیا لَیسَ مَعَکُما أحَدٌ . (6) .
ص: 227
5 / 3فرجام پیروی از هوس ها15037.کنز العمّال ( به نقل از بریده ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که بیشتر همّتش رسیدن به هوس ها باشد ، شیرینی ایمان از دلش کَنْده می شود .15038.کنز العمّال عن بریده :امام علی علیه السلام :چه بسا یک ساعت هَوسرانی که اندوهی طولانی به جای می گذارد!15038.کنز العمّال ( به نقل از بریده ) امام علی علیه السلام :از غلبه کردن شهوت بر دل هایتان بپرهیزید؛ چرا که آغازش پادشاهی و پایانش تباهی است .15039.کنز العمّال عن حُسَیل بن خارِجَهَ الأشجَعیّ :امام علی علیه السلام :آغاز شهوت ، شادی و آخرش نابودی است .5 / 4خطر خلوت کردن با نامَحرم15039.کنز العمّال ( به نقل از حسیل بن خارجه اشجعی ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که به خدا و آخرت ، ایمان دارد ، در مکانی که زن نامحرم نَفَس او را می شنود ، نمی خوابد .15040.کنز العمّال ( به نقل از ابو طلحه ) امام باقر علیه السلام :وقتی که نوح علیه السلام به درگاه پروردگار عز و جل قومش را نفرین کرد ، شیطان که نفرین خدا بر او باد نزد وی آمد و گفت : ای نوح! مرا در سه جا یاد کن؛ چرا که من در آن مکان ها نزدیک ترین حالت را به بندگان دارم : هنگامی که خشمگین شدی ، مرا یاد کن؛ هنگامی که میان دو نفر داوری می کنی ، مرا یاد کن؛ و هنگامی که با زنی خلوت کردی و دیگری با شما نیست ، مرا یاد کن .
.
ص: 228
15041.کنز العمّال ( به نقل از ابو طلحه ) کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّد الطَّیّار :دَخَلتُ المَدینَهنَ وطَلَبتُ بَیتاً أتَکاراهُ فَدَخَلتُ دارا فیها بَیتانِ بَینَهُما بابٌ وفیهِ امرَاَهٌ ، فَقالَت : تَکاری هذَا البَیتَ؟
قُلتُ : بَینَهُما بابٌ وأنَا شابٌّ .
قالَت : أنَا اُغلِقُ البابَ بَینی وبَینَکَ .
فَحَوَّلتُ مَتاعی فیهِ ، وقُلتُ لَها : أغلِقِی البابَ .
فَقالَت : تَدخُلُ عَلَیَّ مِنهُ الرَّوحُ دَعهُ ، فَقُلتُ : لا ، أنَا شابٌّ وأنتَ شابَّهٌ أغلِقیهِ .
قالَت : اُقعُد أنتَ فی بَیتِکَ فَلَستُ آتیکَ ولا أقرَبُکَ ، وأبَت أن تُغلِقَهُ ، فَأَتَیتُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام فَسَأَلتُهُ عَن ذلِکَ .
فَقالَ : تَحَوَّل مِنهُ ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَالمَرأَهَ إذا خُلِّیا فی بَیتٍ کانَ ثالِثُهُمَا الشَّیطانَ . (1)5 / 5جَزاءُ العِفَّهِ فِیالاُمورِ الجِنسِیَّهِ15043.الأمالی للطوسی :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن قَدَرَ عَلَی امرَأَهٍ أو جارِیَهٍ حَراما فَتَرَکَها مَخافَهَ اللّهِ حَرَّمَ اللّهُ عز و جلعَلَیهِ النّارَ ، وآمَنَهُ اللّهُ تَعالی مِنَ الفَزَعِ الأَکبَرِ ، وأدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّهَ . (2)15043.الأمالی للطوسی :عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَرَضَت لَهُ فاحِشَهٌ أو شَهوَهٌ فَاجتَنَبَها مِن مَخافَهِ اللّهِ عز و جلحَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ النّارَ ، وآمَنَهُ مِنَ الفَزَعِ الأَکبَرِ ، وأنجَزَ لَهُ ماوَعَدَهُ فی کِتابِهِ فی قَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی : «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» (3) . (4) .
ص: 229
15044.الأمالی للطوسی عن الحلبیّ :کتاب من لایحضره الفقیه به نقل از محمّد طیّار :وارد مدینه شدم و به دنبال خانه ای گشتم تا آن را اجاره کنم . به خانه ای وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها دری بود و در آن خانه ، زنی بود . زن گفت : این خانه را اجاره می کنی؟
گفتم : میان آنها دری است و من جوانم .
زن گفت : در را می بندم .
اثاثیه ام را به آن خانه بردم و گفتم : در را ببند .
زن گفت : از بستن در ، وحشت می کنم . بگذار باز باشد .
گفتم : خیر ، من جوانم و تو هم جوان . در را ببند .
زن گفت : من در خانه خود می نشینم و نزد تو نمی آیم و به تو هم نزدیک نمی شوم ، و از بستن در ، خودداری کرد .
نزد امام صادق علیه السلام آمدم و از این مسئله پرسیدم .
فرمود : «از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنی در خانه ای خلوت کنند ، سومین نفر ، شیطان است» .5 / 5پاداش پاک دامنی در مسائل جنسی15046.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که بر زن یا کنیزی از راه حرام دست یابد و به خاطر ترس از خداوند ، از آن کار صرف نظر کند ، خدای عز و جل ، آتش را بر او حرام می گردانَد و خدای متعال ، او را از هراس روز قیامت ، در امان می دارد و خداوند ، او را به بهشت ، داخل می کند .15047.کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ، زنا یا شهوت جنسی [دیگری] برایش فراهم آید و او از ترس خداوند عز و جل از آن اجتناب ورزد، خداوند، آتش را بر او حرام می گردانَد و از هراس روز قیامت، در امان می دارد و آنچه را در کتابش در این سخن وعده داده، به وی می دهد: «و برای کسی که از مقام پروردگار بترسد، دو بهشت است» .
.
ص: 230
15045.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین صلی الله علیه و آله :إنَّ رَجُلاً رَکِبَ البَحرَ بِأَهلِهِ فَکُسِرَ بِهِم ، فَلَم یَنجُ مِمَّن کانَ فِی السَّفینَهِ إلاَّ امرَأَهُ الرَّجُلِ ، فَإِنَّها نَجَت عَلی لَوحٍ مِن ألواحِ السَّفینَهِ حَتّی ألجَأَت عَلی جَزیرَهٍ مِن جَزائِرِ البَحرِ ، وکانَ فی تِلکَ الجَزیرَهِ رَجُلٌ یَقطَعُ الطَّریقَ ولَم یَدَع لِلّهِ حُرمَهً إلاَّ انتَهَکَها ، فَلَم یَعلَم إلاَّ وَ المَرأَهُ قائِمَهٌ عَلی رَأسِهِ ، فَرَفَعَ رَأسَهُ إلَیها فَقالَ : إنسِیَّهٌ أم جِنِّیَّهٌ؟
فَقالَت : إنسِیَّهٌ ، فَلَم یُکَلِّمها کَلِمَهً حَتّی جَلَسَ مِنها مَجلِسَ الرَّجُلِ مِن أهلِهِ ، فَلَمّا أن هَمَّ بِهَا اضطَرَبَت ، فَقالَ لَها : ما لَکِ تَضطَرِبینَ؟
فَقالَت : أفرَقُ مِن هذا؟ وأومَأَت بِیَدِها إلَی السَّماءِ .
قالَ : فَصَنَعتِ مِن هذا شَیئاً .
قالَت : لا وعِزَّتِهِ .
قالَ : فَأَنتِ تَفرَقینَ مِنهُ هذَا الفَرَقَ ولَم تَصنَعی مِن هذا شَیئاً ، وإنَّما أستَکرِهُکِ استِکراهاً ، فَأَنَا وَاللّهِ أولی بِهذَا الفَرَقِ وَالخَوفِ وأحَقُّ مِنکِ ، قالَ فَقامَ ولَم یُحدِث شَیئاً ، ورَجَعَ إلی أهلِهِ ولَیسَت لَهُ هِمَّهٌ إلاَّ التَّوبَهُ وَالمُراجَعَهُ ، فَبَینا هُوَ یَمشی إذ صادَفَهُ راهِبٌ یَمشی فِی الطَّریقِ فَحَمِیَت عَلَیهِمَا الشَّمسُ ، فَقالَ الرّاهِبُ لِلشّابِّ : اُدعُ اللّهَ یُظِلَّنا بِغَمامَهٍ ، فَقَد حَمِیَت عَلَینَا الشَّمسُ .
فَقالَ الشّابُّ : ما أعلَمُ أنَّ لی عِندَ رَبّی حَسَنَهً فَأَتَجاسَرَ عَلی أن أسأَ لَهُ شَیئاً!
قالَ : فَأَدعو أ نَا وتُوءمِّنُ أنتَ .
قالَ : نَعَم ، فَأَقبَلَ الرّاهِبُ یَدعو وَالشّابُّ یُوءمِّنُ ، فَما کانَ بِأَسرَعَ مِن أن أظَلَّتهُما غَمامَهٌ فَمَشَیا تَحتَها مَلِیّاً مِنَ النَّهارِ ، ثُمَّ تَفَرَّقَتِ الجَادَّهُ جَادَّتَینِ ، فَأَخَذَ الشَّابُّ فی واحِدَهٍ وأخَذَ الرّاهِبُ فی واحِدَهٍ ، فَإِذَا السَّحابَهُ مَعَ الشّابِّ!
فَقالَ الرّاهِبُ : أنتَ خَیرٌ مِنّی لَکَ استُجیبَ ولَم یُستَجَب لی فَأَخبِرنی ما قِصَّتُکَ ، فَأَخبَرَهُ بِخَبَرِ المَرأَهِ .
فَقالَ : غُفِرَ لَکَ مَا مَضی حَیثُ دَخَلَکَ الخَوفُ ، فَانظُر کَیفَ تَکونُ فیما تَستَقبِلُ؟! (1) .
ص: 231
15046.امام رضا علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :مردی با خانواده خود ، به سفری دریایی رفت . کشتی آنها درهم شکست و هیچ کس ، جز همسر آن مرد ، نجات پیدا نکرد . او بر تخته شکسته ای از کشتی نجات یافت و به جزیره ای پناه برد .
در آن جزیره ، مردی راهزن بود که هیچ حریمی برای خدا نبود که او آن را هتک نکرده باشد . ناگهان دید که آن زن بالای سرش ایستاده است . سرش را به سوی او بلند کرد و پرسید : انسانی یا جنّی؟
زن پاسخ داد : انسانم .
مرد ، بی آن که با او سخنی بگوید ، همانند مردی که با همسرش می نشیند ، نزد او نشست . هنگامی که قصد نزدیکی با او کرد ، زن پریشان شد . مرد از وی پرسید : چرا پریشان و نگران شدی؟
پاسخ داد : از این (خدا) می ترسم ، و به آسمان اشاره کرد .
مرد گفت : آیا تا به حال چنین کاری کرده ای (زنا داده ای)؟
زن پاسخ داد : نه ؛ به عزّتش سوگند .
مرد گفت : تو این چنین از او می ترسی ، در حالی که چنین کاری نکرده ای . و اینک هم من تو را مجبور می کنم؟! به خدا سوگند که من به پریشانی و ترس ، از تو سزاوارترم .
سپس مرد برخواست . و هیچ کاری نکرد و به سوی خانواده اش رهسپار شد ، در حالی که هیچ فکری جز توبه به سوی خداوند نداشت .
در همان اندیشه راه می رفت که راهبی در راه با او برخورد کرد . خورشید ، گرمای سوزانی بر آن دو می تابانْد . راهب به جوان گفت : از خداوند بخواه که برایمان ابری سایه افکن فراهم کند . خورشید ، گرمای سوزانی دارد .
جوان گفت : گمان نمی کنم هیچ خوبی ای در پیشگاه خداوند داشته باشم تا با آن جرئت درخواست از او را داشته باشم .
راهب گفت : پس من دعا می کنم ، تو آمین بگو.
جوان پاسخ داد : باشد .
راهب ، دعا می کرد و جوان ، آمین می گفت ، طولی نکشید که ابری بر آنها سایه گسترانْد . هر دو مدّتی را زیر سایه ابر ، راه طی کردند . آن گاه ، راهشان جدا شد . جوان به راهی و راهب به راه دیگری رفت . ابر با جوان همراه شد . راهب به وی گفت : تو از من بهتری . برای این که دعای تو اجابت شد و دعای من اجابت نشد . به من بگو ماجرایت چیست؟
جوان ، ماجرای خود را با آن زن برای راهب بازگفت . راهب گفت : به جهت ترسی که از خداوند در دلت راه یافت ، گناهان گذاشته ات آمرزیده شد . دقّت کن که در آینده چگونه خواهی بود . .
ص: 232
5 / 6جَزاءُ العاشِقِ العَفیفِ15049.کنز العمّال عن عُثمانَ بنِ عفّانَ أنّهُ أتَی النبرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ فَکَتَمَ وَعَفَّ فَماتَ فَهُوَ شَهیدٌ . (1)15048.کنز العمّال ( به نقل از عبد الرحمن بن صفوان ) عنه صلی الله علیه و آله :العِشقُ مِن غَیرِ ریبَهٍ کفَارَّهٌ لِلذُّنوبِ . (2)15049.کنز العمّال :عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ وکَتَمَ وعَفَّ وصَبَرَ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وأدخَلَهُ الجَنَّهَ . (3)15050.کنز العمّال عن جابر :کنز العمّال عن ابن عبّاس عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمَّتِی الَّذینَ یَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللّهُ مِنَ البَلاءِ شَیئا .
قالوا : وأیُّ البَلاءِ؟
قالَ : العِشقُ . (4) .
ص: 233
5 / 6پاداش عاشق پاک دامن15051.کنز العمّال ( به نقل از سهیل بن عمرو ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که عاشق شود و کتمان کند و پاک دامنی پیشه سازد تا از دنیا برود ، شهید است .15052.کنز العمّال عن یحیَی بن یزیدَ بنِ أبی مریمَ السَّپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عشقِ پاک ، کفّاره گناهان است .15052.کنز العمّال ( به نقل از یحیی بن یزید بن ابی مریم سلولی از قول ) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که عاشق شود و کتمان کند و پاک دامنی پیشه سازد و پایداری کند ، خداوند ، او را می بخشد و او را به بهشت ، داخل می کند .15053.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( مِن دعائهِ صلی الله علیه و آله یومَ حُنَینٍ ) کنز العمّال به نقل از ابن عباس ، از پیامبر خدا :بهترین های امّت من ، کسانی هستند که چون خداوند عز و جل آنان را به بلا گرفتار کند ، پاک دامنی ورزند .
گفتند : کدام بلا؟
فرمود : عشق!
.
ص: 234
الفصل السادس : مصائد الشّیطان15054.کنز العمّال :الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام :إنَّ إبلیسَ کانَ یَأتِی الأَنبِیاءَ علیهم السلام مِن لَدُن آدَمَ علیه السلامإلی أن بَعَثَ اللّهُ المَسیحَ علیه السلام یَتَحَدَّثُ عِندَهُم ویُسائِلُهُم ، ولَم یَکُن بِأَحَدٍ مِنهُم أشَدُّ اُنسا مِنهُ بِیَحیَی بنِ زَکَرِیّا ، فَقالَ لَهُ یَحیی : یا أبا مُرَّهَ إنَّ لی إلَیکَ حاجَهً .
فَقالَ لَهُ : أنتَ أعظَمُ قَدراً مِن أن أرُدَّکَ بِمَسأَلَهٍ فَسَلنی ما شِئتَ ، فَإِنّی غَیرُ مُخالِفِکَ فی أمرٍ تُریدُهُ .
فَقالَ یَحیی : یا أبا مُرَّهَ اُحِبُّ أن تَعرِضَ عَلَیَّ مَصائِدَکَ وفُخوخَکَ الَّتی تَصطادُ بِها بَنی آدَمَ .
فَقالَ لَهُ إبلیسُ : حُبّا و کَرامَهً ، وواعَدَهُ لِغَدٍ ، فَلَمّا أصبَحَ یَحیی علیه السلامقَعَدَ فی بَیتِهِ یَنتَظِرُ المَوعِدَ وأجافَ عَلَیهِ البابَ إغلاقا فَما شَعَرَ حَتّی ساواهُ من خَوخَهٍ کانَت فی بَیتِهِ ، فَإِذا وَجهُهُ صورَهُ وَجهِ القِردِ ، وَجَسَدُهُ عَلی صورَهِ الخِنزیرِ ، وإذا عَیناهُ مَشقوقَتانِ طولاً ، وفَمُهُ مَشقوقٌ طولاً وإذا أسنانُهُ وفَمُهُ عَظما واحِدا بِلا ذَقَنٍ ولا لِحیَهٍ ، ولَهُ أربَعَهُ أیدٍ : یَدانِ فی صَدرِهِ ویَدانِ فی مِنکَبِهِ ، وإذا عَراقیبُهُ قَوادِمُهُ ، و أصابِعُهُ خَلفَهُ ، وَعلَیهِ قَباءٌ وقَد شَدَّ وَسَطَهُ بِمِنطَقَهٍ فیها خُیوطٌ مُعَلَّقَهٌ بَینَ أحمَرَ و أخضَرَ وأصفَرَ وَجمیعِ الأَلوانِ ، وإذا بِیَدِهِ جَرَسٌ عَظیمٌ ، وعَلی رَأسِهِ بَیضَهٌ ، وإذا فِی البَیضَهِ حَدیدَهٌ مُعَلَّقَهٌ شَبیهَهٌ بِالکُلاّبِ .
فَلَمّا تَأَمَّلَهُ یَحیی علیه السلام قالَ لَهُ : ما هذِهِ المِنطَقَهُ الَّتی فی وَسَطِکَ؟
فَقالَ : هذِهِ المَجوسِیَّهُ ، أ نَا الَّذی سَنَنتُها وزَیَّنتُها لَهُم .
فَقالَ لَهُ : فَما هذِهِ الخُیوطُ الأَلوانُ؟
قالَ : هذِهِ جَمیعُ أصباغِ النِّساءِ ، لا تَزالُ المَرأَهُ تَصبَغُ الصِّبغَ حَتّی تَقَعَ مَعَ لَونِها ، فَأَفتَتِنَ النّاسَ بِها .
فَقالَ لَهُ : فَما هذَا الجَرَسُ الَّذی بِیَدِکَ؟
قالَ : هذا مَجمَعُ کُلِّ لَذَّهٍ مِن طُنبورٍ و بَربَطٍ ومِعزَفَهٍ وطَبلٍ ونایٍ وصُرنایٍ ، وإنَّ القَومَ لَیَجلِسونَ عَلی شَرابِهِم فَلایَستَلِذّونَهُ فَاُحَرِّکُ الجَرَسَ فیما بَینَهُم ، فَإِذا سَمِعوهُ استَخَفَّهُمُ الطَّرَبُ ، فَمِن بَینِ مَن یَرقُصُ ومِن بَینِ مَن یُفَرقِعُ أصابِعَهُ ، ومِن بَینِ مَن یَشُقُّ ثِیابَهُ .
فَقالَ لَهُ : وأیُّ الأَشیاءِ أقَرُّ لِعَینِکَ ؟
قالَ : النِّساءُ ، هُنَّ فُخوخی ومَصائِدی ، فَإِنّی إذَا اجتَمَعَت عَلَیَّ دَعَواتُ الصّالِحینَ ولَعَناتُهُم صِرتُ إلَی النِّساءِ فَطابَت نَفسی بِهِنَّ .
فَقالَ لَهُ یَحیی علیه السلام : فَما هذِهِ البَیضَهُ الَّتی عَلی رَأسِکَ؟
قالَ : بِها أتَوَقّی دَعوَهَ المُؤمِنینَ .
قالَ : فَما هذِهِ الحَدیدَهُ الَّتی أراها فیها؟
قالَ : بِهذِهِ اُقَلِّبُ قُلوبَ الصّالحِینَ .
قالَ یَحیی علیه السلام : فَهَل ظَفِرتَ بی ساعَهً قَطُّ؟
قالَ : لا ، ولکِن فیکَ خَصلَهٌ تُعجِبُنی .
قالَ یَحیی : فَما هِیَ ؟
قالَ : أنتَ رَجُلٌ أکولٌ ، فَإِذا أفطَرتَ أکَلتَ وبَشِمتَ فَیَمنَعُکَ ذلِکَ مِن بَعضِ صَلاتِکَ وقِیامِکَ بِاللَّیلِ .
قالَ یَحیی علیه السلام : فَإِنّی اُعطِی اللّهَ عَهدا أنّی لا أشبَعُ مِنَ الطَّعامِ حَتّی ألقاهُ .
قَالَ لَهُ إبلیسُ : وأ نَا اُعطِی اللّهَ عَهدا أنّی لا أنصَحُ مُسلِما حَتّی ألقاهُ ، ثُمَّ خَرَجَ فَما عادَ إلَیهِ بَعدَ ذلِکَ . (1) .
ص: 235
فصل ششم : دام های شیطان15056.الإمامُ الحسینُ علیه السلام :امام رضا علیه السلام به نقل از پدرانش :شیطان ، از زمان آدم علیه السلام تا هنگامی که خداوند ، مسیح علیه السلام را برانگیخت ، سراغ پیامبران می آمد ، با آنان سخن می گفت و از آنان سؤال می کرد و بیش از همه با یحیی بن زکریا علیه السلام مأنوس بود . [روزی ]یحیی به وی گفت : «ای ابا مُرّه (پدر تلخی ها)! از تو خواسته ای دارم» .
شیطان گفت : تو برتر از آنی که خواسته ات را رد کنم . هرچه می خواهی بپرس . به راستی که من ، در کاری که تو بخواهی ، مخالف تو نیستم .
یحیی علیه السلام گفت : «ای ابا مُرّه! دوست دارم برایم دام ها و تله هایت که با آنها آدمیان را به دام می اندازی ، بیان کنی» .
شیطان گفت : [چشم ،] با علاقه و احترام! و وعده فردا را داد .
چون صبح شد ، یحیی علیه السلام در خانه نشست و منتظر قرار بود و در را محکم بست تا این که با او از روزنه خانه ، مواجه شد که صورتش صورت بوزینه و بدنش ، بدن خوک بود . چشمان و دهانش از طول شکافته بود . دندان ها و دهانش یک استخوان بدون چانه و ریش بود و چهار دست داشت : دو دست در سینه و دو دست در شانه ، پیِ پاهایش در جلو و انگشتانش در پشت بود . قبایی به تَن داشت که وسطش را با کمربندی که خط های رنگارنگ داشت ، بسته بود . زنگی بزرگ در دست داشت . کلاه خُودی روی سرش بود و در آن ، آهنی آویزان بود ، شبیه چنگال آهنین . وقتی یحیی در وی نگریست ، به وی گفت : «این کمربندِ وسط [قبا] چیست؟» .
گفت : این ، نشان مَجوسیّت (زُنّار) است . من آن را بنیاد کردم و برایشان آرایش دادم .
پرسید : «این خط های رنگی چیست؟» .
گفت : این ، نمای رنگ های زنان است . زن با آن ، رنگ عوض می کند تا مردم را بدان بفریبد .
پرسید : «این زنگ در دست تو چیست؟» .
گفت : این ، در بر دارنده همه خوشی ها از قبیل : تار ، عود ، ساز ، دُهُل ، نِی و کَرناست . مردمان ، وقتی بر سفره شراب می نشینند و از آن لذّت می برند ، این زنگ را در میان آنان به صدا درمی آورم . وقتی آن را بشنوند ، طرب ، آنان را سُست می گرداند . برخی می رقصند ، برخی بِشکن می زنند و برخی لباسشان را پاره می کنند .
پرسید : «چه چیز ، [مایه] چشم روشنی توست؟» .
گفت : زنان . آنها تله ها و دام های من اند . هرگاه دعای صالحان و نفرین آنها بر من سرازیر شود ، سراغ زنان می روم و آرامش می گیرم .
یحیی علیه السلام گفت : «این کلاه خُود روی سرت چیست؟» .
گفت : با آن خود را ، از دعای مؤمنان ، نگه می دارم .
گفت : این آهنی که داخل آن است ، چیست؟
گفت : با آن ، دل صالحان را دگرگون می سازم .
یحیی علیه السلام گفت : «آیا تاکنون بر من پیروز شده ای؟» .
گفت : نه؛ ولی در تو خصلتی است که خوشم می آید .
یحیی علیه السلام گفت : «آن خصلت چیست؟» .
گفت : تو مردی پُرخوری . وقتی افطار می کنی و می خوری و پُرخوری می کنی ، تو را از نماز و شب زنده داری باز می دارد .
یحیی علیه السلام گفت : «با خدا پیمان می بندم که از این پس ، از غذا سیر نشوم تا خدا را ملاقات کنم» .
شیطان گفت : و من هم با خدا عهد می بندم که مسلمانی را نصیحت نکنم تا خدا را ملاقات کنم .
پس ، از نزد یحیی علیه السلام بیرون رفت و دیگر برنگشت .
.
ص: 236
. .
ص: 237
. .
ص: 238
. .
ص: 239
. .
ص: 240
الفصل السابع : الآفات الثّقافیّه والسّیاسیّه7 / 1وُجوبُ الوِقایَهِ مِنَ الآفاتِ الثَّقافِیَّهِ15057.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :اِحذَروا عَلی شَبابِکُم الغُلاهَ (1) لا یُفسِدونَهُم ، فَإِنَّ الغُلاهَ شَرُّ خَلقِ اللّهِ، یُصَغِّرونَ عَظَمَهَ اللّهِ ویَدَّعونَ الرُّبوبِیَّهَ لِعِبادِ اللّهِ . (2)15057.امام صادق علیه السلام :عنه علیه السلام :بادِروا أولادَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ أن یَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرجِئَهئُ (3) . (4)7 / 2التَّحذیرُ مِنَ التَّبَعِیَّهِ العَمیاءِالکتاب«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئولاً » . (5)
.
ص: 241
فصل هفتم : آفت های فرهنگی و سیاسی7 / 1آسیب های فرهنگی15062.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :بر جوانان خود ، از خطر غالیان (1) بپرهیزید تا [عقیده ]آنان را فاسد نکنند؛ چرا که غالیان ، بدترینِ مخلوقات خدایند . بزرگی خدا را کوچک می کنند و برای بندگان خدا ، ادّعای ربوبیت می کنند .15061.امام باقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :به فرزندانتان حدیث بیاموزید ، پیش از آن که مرجئه (2) به سوی آنان بشتابند .7 / 2پیروی کورکورانهقرآن«و از آنچه بدان علم نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل ، هر یک ، مسئول است » .
.
ص: 242
الحدیث15065.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَکونوا إمَّعَهً ، تَقولونَ : إن أحسَنَ النّاسُ أحسَنّا ، وإن ظَلَموا ظَلَمنا ! ولکِن وَطِّنوا أنفُسَکُم إن أحسَنَ النّاسُ أن تُحسِنوا ، وإن أساؤوا فلا تَظلِموا . (1)15066.عنه صلی الله علیه و آله :نهج البلاغه عن کمیل بن زیاد :أخَذَ بِیَدی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلامفَأَخرَجَنی إلَی الجَبّانِ ، فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ ، ثُمَّ قالَ : یا کُمَیلَ بنَ زِیادٍ ، إنَّ هذِهِ القُلوبَ أوعِیَهٌ فَخَیرُها أوعاها . فَاحفَظ عَنّی ما أقولُ لَکَ، النّاسُ ثَلاثَهٌ : فَعالِمٌ رَبّانِیٌّ ، ومُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاهٍ ، وهَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ کُلِّ ناعِقٍ ، یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ ، لَم یَستَضیئوا بِنورِ العِلمِ ، ولَم یَلجَؤوا إلی رُکنٍ وَثیقٍ . (2)15067.الترغیب و الترهیب عن أبی سباعٍ:الإمام الصادق علیه السلام لِرَجُلٍ مِن أصحابِهِ :لا تَکونَنَّ إمَّعَهً ، تَقولُ : أنَا مَعَ النّاسِ وأنَا کَواحِدٍ مِنَ النّاسِ . (3)15065.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الکافی عن أبی حمزه الثمالی :قالَ لی أبو عَبدِاللّهِ علیه السلام : إیّاکَ والرِّئاسَهَ ، وإیّاکَ أن تَطَأَ أعقابَ الرِّجالِ .
قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! أمَّا الرِّئاسَهُ فَقَد عَرَفتُها ، وأمّا أن أطَأَ أعقابَ الرِّجالِ ، فَما ثُلُثا ما فی یَدی إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ!
فَقالَ لی : لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، إیّاکَ أن تَنصِبَ رَجُلاً دونَ الحُجَّهِ ، فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ . (4)15066.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تحف العقول عن الإمام الکاظم علیه السلام لِفَضلِ بنِ یونُسَ :أبلِغ خَیرا ، وقُل خَیرا ولا تَکُن إمَّعَهً .
قُلتُ : ومَا الإِمَّعَهُ ؟
قالَ : لا تَقُل : أنَا مَعَ النّاسِ ، وأنَا کَواحِدٍ مِنَ النّاسِ . اِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهقالَ : یا أیُّهَا النّاسُ ، إنَّما هُما نَجدانِ : نَجدُ (5) خَیرٍ ونَجدُ شَرٍّ ، فَلا یَکُن نَجدُ الشَّرِّ أحَبَّ إلَیکُم مَن نَجدِ الخَیرِ . (6) .
ص: 243
حدیث15068.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سُست رأی و دهن بین مباشید که بگویید : «اگر مردمْ خوبی کردند ، خوبی می کنیم ، و اگر ستم کردند ، ستم می کنیم» ؛ لیکن خود را چنین آماده کنید که اگر مردم نیکی کردند ، نیکی کنید ، و اگر بدی کردند ، ستم نکنید .15069.عنه علیه السلام :نهج البلاغه به نقل از کمیل بن زیاد :امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام ، دست مرا گرفت و به سمت صحرا بُرد . چون بدان جا رسید ، آهی بلند کشید و فرمود : «ای کمیل! این دل ها ظرف هایی است و بهترینِ آنها ، نگاه دارنده ترینِ آنهاست . پس آنچه می گویم ، از من به خاطر بدار . مردم ، سه دسته اند : عالم ربّانی(خدا گونه) ، دانشجویِ در راه رستگاری ، و فرومایگانی رونده به چپ و راست که پیِ هر بانگی را می گیرند و با هر بادی به سویی می خزند ؛ کسانی که نه از روشنی دانش ، فروغی یافتند ، و نه به سوی پناهگاهی استوار ، شتافتند .15070.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام به مردی از یارانش :سُست رأی و دهن بین مباش ، که بگویی : «من با مردمم» و «من یکی از مردمم» .15071.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از ابو حمزه ثُمالی :امام صادق علیه السلام به من فرمود : «بپرهیز از ریاست طلبی ، و بپرهیز از این که دنباله روِ مردان (شخصیّت های برجسته) باشی» .
گفتم : جانم فدایت! ریاست طلبی را دانستم؛ امّا این که از مردانْ دنباله روی کنم ، دو سومِ آنچه در دست من است ، از در پیِ مردان [ی مانند شما ]رفتن است .
فرمود : «مراد ، این نیست که فهمیدی ؛ [بلکه این است :] بپرهیز از این که کسی را بدون حجّت ، امام قرار دهی و هر چه می گوید ، او را تصدیق کنی» .15072.عنه علیه السلام :تحف العقول به نقل از فضل بن یونس :امام کاظم علیه السلام به من فرمود : «خیر برسان ، و خیر بگو ، و إمَّعَه مباش» .
گفتم : «إِمَّعَه» چیست؟
فرمود : «[یعنی سستْ رأی و دهن بین .] مگو : من با مردمم و من ، یکی از مردمم . پیامبر خدا فرمود : ای مردم! فقط دو راه وجود دارد : راه خیر و راه شر . مبادا راه شر در نزد شما بهتر از راه خیر باشد » . (1) .
ص: 244
7 / 3زُعَماءُ السَّوءِالکتاب«وَ قَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ» . (1)
الحدیث15070.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :یا مَعشَرَ الأَحداثِ اتَّقُوا اللّهَ ولا تَأتُوا الرُّؤَساءَ دَعوهُم حَتّی یَصیروا أذنابا ، لا تَتَّخِذُوا الرِّجالَ وَلائِجَ مِن دونِ اللّهِ (2) ، إنّا وَاللّهِ خَیرٌ لَکُم مِنهُم ، ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ . (3) .
ص: 245
7 / 3رهبران بدقرآن«و [اهل دوزخ] می گویند: پروردگارا! ما از پیشوایان و بزرگ ترانمان اطاعت کردیم . آن گاه ، ما را به گم راهی کشیدند» .
حدیث15076.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام ( لَمّا مَرَّ بهشامِ بنِ الحَکَمِ و هو یَبِیعُ ال ) امام صادق علیه السلام :«ای گروه جوانان! تقوا پیشه کنید و نزد رئیسان نروید . رهایشان کنید تا زمانی که از ریاست بیفتند . مردان (شخصیت های برجسته) را به جای خداوند ، دوستِ همراز مگیرید . (1) ما به خدا سوگند ، ما به خدا سوگند ، برایتان بهتر از آنان هستیم» . آن گاه با دست بر سینه اش زد[ ؛ یعنی به جای ما به دنبال رهبران ستمکار نروید] .
.
ص: 246
الفصل الثامن : الآفات الأخلاقیّه والعملیّه8 / 1عُقوقُ الوالِدَینِالکتاب«وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَ لِدَیْنِ إِحْسَنًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا» . (1)
«وَ الَّذِی قَالَ لِوَ لِدَیْهِ أُفٍّ لَّکُمَآ أَتَعِدَانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِی وَ هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَذَآ إِلاَّ أَسَطِیرُ الْأَوَّلِینَ » . (2)
الحدیث15078.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَیئا مِنَ العُقوقِ أدنی مِن اُفٍّ لَحَرَّمَهُ فَلیَعمَلِ العاقُّ ما شاءَ فَلَن یَدخُلَ الجَنَّهَ . (3)15079.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ أبی نَظَرَ إلی رَجُلٍ ومَعَهُ ابنُهُ یَمشی وَالاِبنُ مُتَّکِئٌ عَلی ذِراعِ الأَبِ ، قالَ : فَما کَلَّمَهُ أبی علیه السلام مَقتا لَهُ حَتّی فارَقَ الدُّنیا . (4) .
ص: 247
فصل هشتم : آفت های اخلاقی و رفتاری8 / 1نافرمانی پدر و مادرقرآن«و پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] ، احسان کنید . اگر یکی از آن دو یا هر دو ، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند ، به آنها [حتّی] «اُف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی» .
«و کسی که به پدر و مادر خود بگوید: «اُف بر شما!» ، آیا به من وعده می دهید که [از گور ، زنده ]بیرون خواهم شد ، حال آن که پیش از من ، نسل ها سپری [و نابود] شدند [و زنده نشدند]؟ و آن دو به [درگاه ]خدا زاری می کنند [و می گفتند] : وای برتو ، ایمان بیاور! وعده خدا ، حق است . ولی [پسر ]پاسخ می دهد: اینها جز افسانه های گذشتگان نیست» .
حدیث15083.کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خداوند عز و جل نافرمانی ای کمتر از «اُف» می شناخت ، آن را حرام می کرد . نافرمانِ [پدر و مادر] ، هر چه می خواهد [عبادت] ، انجام بدهد ، ولی هرگز وارد بهشت نمی گردد .15084.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :پدرم به مردی نگریست که راه می رفت و فرزندش همراه وی بود . پسر بر دست پدر ، تکیه داده بود . پدرم از روی خشم با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت .
.
ص: 248
15085.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البِرُّ إلَی الإِفراطِ ، وشَرُّ الأَبناءِ مَن دَعاهُ التَّقصیرُ إلَی العُقوقِ . (1)15086.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أدنَی العُقوقِ اُفٌّ ولَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَیئا أهوَنَ مِنهُ لَنَهی عَنهُ . (2)15087.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإمام العسکری علیه السلام :جُرأَهُ الوَلَدِ عَلی والِدِهِ فی صِغَرِهِ تَدعو إلَی العُقوقِ فی کِبَرِهِ . (3)15088.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :مُهَج الدعوات عن الإمام الحسین علیه السلام :کُنتُ مَعَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلامفِی الطَّوافِ فی لَیلَهٍ دَیجوجِیَّهٍ (4) قَلیلَهِ النّورِ وقَد خَلاَ الطُّوّافُ ، ونامَ الزُّوّارُ ، وَهَدأَتِ العُیونُ ، إذ سَمِعَ مُستَغیثا مُستَجیرا مُتَرَحِّما بِصَوتٍ حَزینٍ مَحزونٍ مِن قَلبٍ موجَعٍ ، وهُوَ یَقولُ :
یا مَن یُجیبُ دُعاءَ المُضطَرِّ فِیالظُّلَمِیا کاشِفَ الضُّرِّ وَالبَلوی مَعَ السَّقَمِ قَد نامَ وَفدُکَ حَولَ البَیتِ وَانتَبَهوایَدعو وعَینُکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ هَب لی بِجودِکَ أفضَلَ العَفوِ عَن جُرمییا مَن أشارَ إلَیهِ الخَلقُ فِی الحَرَمِ إن کانَ عَفوُکَ لا یَلقاهُ ذو سَرَفِ فَمَن یَجودُ عَلَی العاصینَ بِالنِّعَمِ
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : فَقالَ لی : یا أبا عَبدِ اللّهِ أسَمِعتَ المُنادِیَ ذَنبَهُ المُستَغیثَ رَبَّهُ .
فَقُلتُ : نَعَم ، قَد سَمِعتُهُ .
فَقالَ : اِعتَبِرهُ عَسی تَراهُ ، فَما زِلتُ أخبِطُ فی طَخیاءِ الظَّلامِ وأتَخَلَّلُ بَینَ النِّیامِ . فَلَمّا صِرتُ بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ ، بَدا لی شَخصٌ مُنتَصِبٌ ، فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ قائِمٌ ، فَقُلتُ : السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَبدُ المُقِرُّ المُستَقیلُ المُستَغفِرُ المُستَجیرُ أجِب بِاللّهِ ابنَ عَمِّ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله. فَأَسرَعَ فی سُجودِهِ وقُعودِهِ وَسلَّمَ ، فَلَم یَتَکَلَّم حَتّی أشارَ بِیَدِهِ بِأَن تَقَدَّمنی فَتَقَدَّمتُهُ فَأَتَیتُ بِهِ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَقُلتُ : دونَکَ ها هُوَ! فَنَظَرَ إلَیهِ فَإِذا هُوَ شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ، نَقِیُّ الثِّیابِ، فَقالَ لَهُ : مِمَّنِ الرَّجُلُ ؟
فَقالَ لَهُ : مِن بَعضِ العَرَبِ .
فَقالَ لَهُ : ما حالُکَ ، ومِمَّ بُکاؤُکَ وَاستِغاثَتُکَ ؟
فَقالَ : حالُ مَن اُوخِذَ بِالعُقوقِ فَهُوَ فی ضیقٍ اِرتَهَنَهُ المُصابُ ، وغَمَرَهُ الاِکتِئابُ ، فَارتابَ فَدُعاؤُهُ لا یُستَجابُ .
فَقالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام : ولِمَ ذلِکَ ؟
فَقالَ : لأَِنّی کُنتُ مُلتَهِیاً فِی العَرَبِ بِاللَّعبِ وَالطَّرَبِ ، اُدیمُ العِصیانَ فی رَجَبجٍ وشَعبانَ ، وما اُراقِبُ الرَّحمنَ ، وکانَ لی والِدٌ شَفیقٌ ، یُحَذِّرُنی مَصارِعَ الحَدَثانِ ، ویُخَوِّفُنِی العِقابَ بِالنّیرانِ ، ویَقولُ : کَم ضَجَّ مِنکَ النَّهارُ وَالظَّلامُ ، وَاللَّیالی وَالأَیّامُ ، وَالشُّهورُ وَالأَعوامُ ، وَالملائِکَهکُ الکِرامُ ، وکانَ إذا ألَحَّ عَلَیَّ بِالوَعظِ زَجَرتُهُ وَانتَهَرتُهُ ، ووَثَبتُ عَلَیهِ وضَرَبتُهُ ، فَعَمَدتُ یَوما إلی شَیءٍ مِنَ الوَرَقِ فَکانَت فِی الخِباءِ فَذَهَبتُ لآِخُذَها وأصرِفَها فیما کُنتُ عَلَیهِ ، فَمانَعَنی عَن أخذِها فَأَوجَعتُهُ ضَربا ولَوَیتُ یَدَهُ وأخَذتُها ومَضَیتُ ، فَأَومَأَ بِیَدِهِ إلی رُکبَتَیهِ یَرومُ النُّهوضَ مِن مَکانِهِ ذلِکَ ، فَلَم یُطِق یُحَرِّکُها مِن شِدَّهِ الوَجَعِ وَالأَلَمِ فَأَنشَأَ یَقول :
جَرَت رَحِمٌ بَینی وبَینَ مُنازِلٍ سَواءً کَما یَستَنزِلُ القَطرَ طالِبُهُ ورَبَّیتُ حَتّی صارَ جَلدا شَمَردَلاً إذا قامَ ساوی غارِبَ العِجلِ غارِبُهُ وقَد کُنتُ اُوتیهِ مِنَ الزّادِ فِی الصِّبا إذا جاعَ مِنهُ صَفوُهُ وأطایِبُهُ فَلَمَّا استَوی فی عُنفُوانِ شَبابِهِ وأصبَحَ کَالرُّمحِ الرُّدَینِیِّ خاطِبُهُ تَهَضَّمَنی مالی کَذا ولَوی یَدی لَوی یَدَهُ اللّهُ الَّذی هُوَ غالِبُهُ
ثُمَّ حَلَفَ بِاللّهِ لَیَقدَمَنَّ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، فَیَستَعدِی اللّهَ عَلَیَّ ، قالَ : فَصامَ أسابیعَ ، وصَلّی رَکَعاتٍ ، ودَعا وخَرَجَ مُتَوَجِّها عَلی عیرانِهِ یَقطَعُ بِالسَّیرِ عَرضَ الفَلاهِ ، ویَطوِی الأَودِیَهَ ویَعلُو الجِبالَ حَتّی قَدِمَ مَکَّهَ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ فَنَزَلَ عَن راحِلَتِهِ ، وأقبَلَ إلی بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، فَسَعی وطافَ بِهِ ، وتَعَلَّقَ بِأَستارِهِ ، وَ ابتَهَلَ ، وأنشَأَ یَقولُ :
یا مَن إلَیهِ أتَی الحُجّاجُ بِالجُهدِ فَوقَ المِهادِ مِن أقصی_'feغایَهِ البُعدِ إنّی أتَیتُکَ یا مَن لا یُخَیِّبُ مَن یَدعوهُ مُبتَهِلاً بِالواحِدِ الصَّمَدِ هذا مُنازِلٌ مَن یَرتاعُ مِن عُقَقی فَخُذ بِحَقّی یا جَبّارُ مِن وَلَدی حَتّی تُشِلَّ بِعَونٍ مِنکَ جانِبَهُ یا مَن تَقَدَّسَ لَم یولَد ولَم یَلِد
قالَ : فَوَ الَّذی سَمَکَ السَّماءَ ، وأنبَعَ الماءَ ، مَا استَتَمَّ دُعاؤُهُ حَتّی نَزَلَ بی ما تَری ثُمَّ کَشَفَ عَن یَمینِهِ ، فَإِذا بِجانِبِهِ قَد شَلَّ - فَأَ نَا مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ أطلُبُ إلَیهِ أن یَدعُوَ لی (5) فِی المَوضِعِ الَّذی دَعا بِهِ عَلَیَّ ، فَلَم یُجِبنی ، حَتّی إذا کانَ العامُ أنعَمَ عَلَیَّ ، فَخَرَجتُ عَلی ناقَهٍ عَشراءَ اُجِدُّ السَّیرَ حَثیثا رَجاءَ العافِیَهِ ، حَتّی إذا کُنّا عَلَی الأَراکِ وحَطمَهِ وادِی السّیاکِ (6) نَفَرَ طائِرٌ فِی اللَّیلِ فَنَفَرَت مِنهُ النّاقَهُ الَّتی کانَ عَلَیها ، فَأَلقَتهُ إلی قَرارِ الوادی ، وَارفَضَّ بَینَ الحَجَرَینِ فَقَبَرتُهُ هُناکَ ، وأعظَمُ مِن ذلِکَ أنّی لا اُعرَفُ إلاّ «المَأخوذَ بِدَعوَهِ أبیهِ» .
فَقالَ لَهُ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام : أتاکَ الغَوثُ ، ألا اُعَلِّمُکَ دُعاءً عَلَّمَنیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وفیهِ اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ الأَعظَمُ ، العَزیزُ الأکرَمُ ، الَّذی یُجیبُ بِهِ مَن دَعاهُ ، ویُعطی بِهِ مَن سَأَلَهُ ، ویُفَرِّجُ بِهِ الهَمَّ ، وَیکشِفُ بِهِ الکَربَ ویَذهَبُ بِهِ الغَمَّ ، ویُبرِئُ بِهِ السُّقمَ ، ویُجبِرُ بِهِ الکَسیرَ ، ویُغنی بِهِ الفَقیرَ ، ویَقضی بِهِ الدَّینَ ، ویَرُدُّ بِهِ العَینَ ، ویَغفِرُ بِهِ الذُّنوبَ ، ویَستُرُ بِهِ العُیوبَ ، ویُؤمِنُ بِهِ کُلَّ خائِفٍ مِن شَیطانٍ مَریدٍ ، وجَبّارٍ عَنیدٍ . ولَو دَعا بِهِ طائِعٌ لِلّهِ عَلی جَبَلٍ لَزالَ مِن مَکانِهِ ، أو عَلی مَیِّتٍ لأََحیاهُ اللّهُ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَو دَعا بِهِ عَلَی الماءِ لَمَشی عَلَیهِ بَعدَ ألاّ یَدخُلَهُ العُجبُ ، فَاتَّقِ اللّهَ أیُّهَا الرَّجُلُ فَقَد أدرَکَتنِی الرَّحمَهُ لَکَ وَلیَعلَمِ اللّهُ مِنکَ صِدقَ النِّیَّهِ أنَّکَ لا تَدعو بِهِ فی مِعصِیَتِهِ و لا تُفیدُهُ إلاّ الثِّقَهَ فی دینِکَ ! فَإِن أخلَصتَ فیهِ النِّیَّهَ استَجابَ اللّهُ لَکَ ، ورَأَیتَ نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آلهفی مَنامِکَ ، یُبَشِّرُکَ بِالجَنَّهِ وَالإِجابَهِ .
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام : فَکان سُروری بِفائِدَهِ الدُّعاءِ أشَدَّ مِن سُرورِ الرَّجُلِ بِعافِیَتِهِ وما نَزَلَ بِهِ ، لأَِنَّنی لَم أکُن سَمِعتُهُ مِنهُ ، ولا عَرَفتُ هذَا الدُّعاءَ قَبلَ ذلِکَ ، ثُمَّ قالَ : اِئتِنی بِدَواهٍ وبَیاضٍ ، وَاکتُب ما اُملیهِ عَلَیکَ فَفَعَلتُ وهُوَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِاسمِکَ یا ذَا الجَلالِ وَالإِکرامِ... . (7)
قالَ [الفَتی] : لَمّا هَدَأَتِ العُیونِ بِالرُّقادِّ ، وَاستَحَلَّکَ جِلبابُ اللَّیلِ رَفَعتُ یَدی بِالکِتابِ ، ودَعَوتُ اللّهِ بِحَقِّهِ مِرارا ، فاُجِبتُ فِی الثَّانِیَهِ : حَسبُکَ ، فَقَد دَعَوتَ اللّهَ بِاسمِهِ الأَعظَمِ ، ثُمَّ اضطَجَعتُ فَرَأَیتُ رَسَولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَنامی ، وقَد مَسَحَ یَدَهُ الشَّریفَهَ عَلَیَّ وهُوَ یَقولُ : اِحتَفِظ بِاللّهِ العَظیمِ ، فَإِنَّّکَ عَلی خَیرٍ ، فَانتَبَهتُ مُعافا . .
ص: 249
15089.عنه صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :بدترینِ پدران ، کسی است که نیکی [به فرزند] ، او را به زیاده روی بکشانَد ، و بدترینِ فرزندان ، کسی است که کوتاهی [در حقّ پدر و مادر] ، او را به نافرمانی بکشاند .15090.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :کمترین نافرمانی «اُف» گفتن است و اگر خداوند عز و جلچیزی کمتر از آن می شناخت ، از آن نهی می کرد .15086.امام باقر علیه السلام :امام عسکری علیه السلام :گستاخی فرزند بر پدر و مادر در خردسالی ، به نافرمانی در بزرگْ سالی می کشانَد .15087.امام صادق علیه السلام :مُهج الدعوات به نقل از امام حسین علیه السلام :در شبی تاریک و ابری که طواف ، خلوت بود و زائران به خواب رفته بودند و چشم ها را خواب ربوده بود ، با علی بن ابی طالب علیه السلام در طواف بودم . در این هنگام ، صدای حزن آلود دل شکسته ای به گوش می رسید که با دلی آکنده از درد ، [از خدای غفّار ، ]فریادرسی می طلبید و پناه می جست و رحمت می خواست و می گفت :
ای آن که دعای درماندگان در تاریکی ها را به اجابت می رسانی!/
ای آن که زیان و گرفتاری بیماری ها را برطرف می سازی!
میهمانان تو ، گرداگرد کعبه ، می خوابند و بیدار می شوند/
تو را می خوانند ، در حالی که چشم تو ای پاینده به خواب نمی رود .
با بخشندگی ات ، با بهترین گذشت ، از گناهانم درگذر/
ای آن که همه خلایق در حرم امنش تنها به او [امیدوارند و به او] اشاره دارند .
اگر گنهکاران ، عفو تو را در نیابند/
پس چه کسی نعمت [رحمت و عفو] خود را بر آنان ببخشاید؟!
پدرم (امیرمؤمنان) به من فرمود : «ای ابا عبد اللّه ! آیا به این شخص که داد از گناهانش دارد و از پروردگارش دادخواهی می کند ، گوش سپردی؟» .
گفتم : بله ، شنیدم .
فرمود : «از پی او برو . شاید او را ببینی» .
پس در آن تاریکی شب ، دست [به این سو و آن سو] می مالیدم و در میان خفتگان می گشتم . همین که بین رُکن و مقام رسیدم ، شخصی ایستاده بر من نمودار شد. دقّت کردم، دریافتم که هموست که به نماز ایستاده است. گفتم: سلام بر تو ای بنده خدا که به گناهان خود ، اعتراف داری و در پیِ گذشت و آمرزش و پناه خداوندی! تو را به خدا ، فرا خوانی پسر عموی پیامبر خدا را اجابت کن .
با شتاب ، سجده و تشّهد و سلام نماز را به پایان برد و بی آن که سخنی گوید ، [برخاست و] با دست به من اشاره نمود که پیش بیفت .
پیش افتادم و او را به حضور امیرمؤمنان آورده ، گفتم : این ، همان مرد است .
امام علیه السلام بر او نگریست که جوانی خوش رو و پاکیزه لباس بود . از او پرسید : «کیستی؟» .
گفت : از برخی قبایل عرب هستم .
پرسید : «نامت چیست؟» .
گفت : مُنازل شیبانی .
پرسید : «حالت چگونه است؟ چرا گریه و استغاثه می کردی؟» .
گفت : چگونه باشد حال کسی که به گناه عاقّ ، گرفتار آمده و اکنون ، در تنگی معیشت و در گرو بدبختی و بلاست، آن گونه که اگر توبه کند، نمی پذیرند؟!
پرسید : «چرا چنین شده ای؟» .
گفت : من در میان مردم خود ، سرگرم هوس رانی و خوش گذرانی بودم ، نافرمانی حق تعالی را در ماه های رجب و شعبان نیز ادامه دادم و از پروردگار مهربان ، نمی ترسیدم . پدری مهربان و نرم خو داشتم که مرا از پیشامدهای ناگوارِ ریشه برانداز روزگار ، برحذر می داشت و از عِقاب آتش خشم خداوندی می ترساند و می گفت : چه قدر نور و تاریکی ، شب ها و روزها ، ماه ها و سال ها ، و فرشتگان بزرگوار ، از دست تو به [ستوه و] فریاد آیند [و تو از خطا و گناه خود برنگردی]؟!
هرگاه در اندرز دادنم اصرار می ورزید ، من ، پرخاشگرانه ، او را کتک می زدم . روزی خواستم قدری سکّه طلا را که در خیمه بود ، بردارم و در عیّاشی صرف کنم . پدرم مانع شد و من ، او را آزردم و دستش را پیچاندم و سکّه های زر را برداشتم و رفتم . او دستش را به زانو نهاد تا از جای برخیزد؛ ولی از شدّت درد و ناراحتی نتوانست . پس این اشعار را سرود :
میان من و «مُنازل» ، قرابتی پیش آمد /
درست به همان گونه که طالب باران ، آن را می طلبد .
او را پروراندم تا نیرومند و بلندقامت گشت /
هرگاه بر می خاست ، یال او چون یال گوساله بود .
در خردسالی اش هرگاه گرسنه می شد /
گواراترین خوراک را به او می دادم .
پس همین که به عُنفوان جوانی رسید /
زبانش همچون نیزه رُدّینی [دراز و برّان] گشت .
این چنین ، به ستم مالم را رُبود و دستم را پیچاند /
خدایی که به او غالب است ، دستش را بپیچاند!
سپس سوگند یاد کرد که قطعاً به خانه خدا آید تا از خدا علیه من یاری بطلبد . چندین هفته ، روزه گرفت و چندین رکعت ، نماز گزارد و دعا کرد و بر شتری راهرو ، سوار شد و از دشت ها و بیابان ها و کوه ها گذشت تا در روز حجّ اکبر ، وارد مکّه شد . از شتر پیاده شد و رو به خانه خدا آورد . پس از سعی و طواف ، به پرده کعبه آویخت و با التماس و لابه ، نیایش کرد و این گونه سرود :
ای آن که حاجیان بر کجاوه ها با منتهای کوشش خود/
از دورترین سرزمین ها به سوی او می آیند .
من نیز به سوی تو آمده ام/
ای آن که [ناامید نمی سازد] کسی را که او را با لابه و زاری به یگانگی و بی نیازی بخواند .
این ، مُنازل است که از نافرمانی (آزُردن) من ، خشنود است/
ای جبّار! حقّ مرا از فرزندم بگیر .
تا به یاری تو پهلویش فلج شود/
ای آن که از هر عیب و نقص ، پاکی و نه خود ، زاده شدی و نه چیزی را زادی!
سوگند به خدایی که آسمان را افراشت و آب را به جریان انداخت ، دعایش را به پایان نبرده بود که این بلایی که می بینی ، بر من نازل شد .
سپس ، پهلوی راست خود را گشود . دیدم فلج شده است .
[و ادامه داد :] سه سال است که از او می خواهم تا در همان جا که نفرینم کرد ، دعایم کند ، و نپذیرفته است ، تا امسال که بر من منّت نهاد و پذیرفت . پس به امید عافیت ، او را به شتری لاغر ، سوار کردم و با شتاب و تلاش ، از موطن خود بیرون آمدیم . همین که به منزل اراک و خرابه های سرزمین سیاک رسیدیم ، در شب ، پرنده ای رمید و از صدای آن ، شتر پدرم رَم کرد و او را به زمین افکند و میان دو سنگ [صدمه دید و] درگذشت . او را همان جا دفن نمودم . بالاتر از همه این مصیبت ها این است که اکنون در میان مردم ، شناخته نیستم ، مگر با عنوانِ : «گرفتارِ نفرین پدر!» .
امیرمؤمنان به او فرمود : «لحظه دادرسی ات فرا رسیده است . آیا به تو دعایی را بیاموزم که پیامبر به من آموخت و در آن، اسم اعظم خدای اکبرِ عزیزِ اکرم است؛ اسمی که خداوند به وسیله آن ، هر که او را بخواند ، پاسخ می دهد و هر که از او بخواهد ، عطایش می بخشد و با آن ، اندوه ها را می گشاید ، ناراحتی ها را برطرف می سازد، غم ها را می بَرَد ، بیماری را بهبود می بخشد ، شکسته را سامان می دهد، فقیر را غنی می کند، قرض ها را می پردازد، چشم را بر می گردانَد، گناهان را می آمرزد، عیب ها را می پوشاند،و هربیمناک از شیطان سرکش و ستمگر سرسخت را امان می دهد ، و اگر فرمانبردار از خدا ، آن را بر کوه بخواند ، از جایش کَنده می شود و اگر بر مُرده ای بخواند ، خدا او را زنده می کند و اگر آن را بر آب بخواند در صورتی که خودْ شیفتگی او را نگیرد بر آن راه می رود؟ پس ، ای مرد! تقوای الهی پیشه ساز که دلم برایت می سوزد . خدای سبحان ، باید از تو صدقِ نیّت ببیند . آن را در [آلودگی به] معصیت نخوان و آن را جز به آن که در دین تو مورد اطمینان است ، ارزانی مدار . اگر با خلوص نیّت اقدام کنی ، خدا دعایت را می پذیرد و پیامبر خود ، محمّد صلی الله علیه و آله را در رؤیا می بینی که به تو مژده بهشت و اجابت می دهد» .
امام حسین علیه السلام می گوید : شادمانی من به فایده دعا بیشتر از شادمانی آن جوان به عافیت خود و آنچه برایش پیش آمده بود ، شد؛ زیرا من پیش از این ، نه آن را از امیرمؤمنان شنیده بودم ، و نه از آن ، خبری داشتم .
سپس [پدرم علی علیه السلام به من] فرمود : «قلم و کاغذی بیاور و آنچه را بر تو املا می کنم ، بنویس» .
چنین کردم . فرمود : «بار الها! از تو درخواست می کنم به نام تو ، به نام خداوند بخشنده مهربان ، ای آن که شکوهمند و بزرگواری! ... .» . (1)
جوان گفت : چون خواب چشمانم را رُبود و پرده تاریک شب ، فرو افتاد ، دستم را با آن دعانوشته بالا بردم و چند بار خدا را به حقّ آن ، خواندم . در مرتبه دوم ، پاسخ شنیدم : «بس است که خدا را به اسم اعظم او خواندی» . سپس به خواب رفتم . در خواب ، پیامبر خدا را دیدم که دست خود را بر من کشید و فرمود : «خدای بزرگ را [برای خود] نگه دار که تو بر سرنوشت نیک واقع شدی» .
پس بیدار شدم ، در حالی که شفا یافته بودم . .
ص: 250
. .
ص: 251
. .
ص: 252
. .
ص: 253
. .
ص: 254
8 / 2سوءُ الخُلُقِ15090.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :سوءُ الخُلُقِ ذَنبٌ لا یُغفَرُ . (1) .
ص: 255
8 / 2بداخلاقی15093.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :بداخلاقی ، گناهی است که بخشیده نمی شود .
.
ص: 256
15094.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله لَمّا قیلَ لَهُ :إنَّ فُلانَهَ تَصومُ النَّهارَ وتَقومُ اللَّیلَ ، وهِیَ سَیِّئَهُ الخُلُقِ تُؤذی جیرانَها بِلِسانِها : لا خَیرَ فیها ، هِیَ مِن أهلِ النّارِ . (1)15095.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن ساءَ خُلُقُهُ أعوَزَهُ الصَّدیقُ وَالرَّفیقُ . (2)15096.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن ساءَ خُلُقُهُ ضاقَ رِزقُهُ . (3)15091.امام کاظم علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ . (4)15092.امام علی علیه السلام ( در سفارش به یکی از کارگزاران خویش ) عنه علیه السلام :قالَ لُقمانُ : یابُنَیَّ ، إیّاکَ وَالضَّجرَ ، وسوءَ الخُلُقِ ، وقِلَّهَ الصَّبرِ ، فَلا یَستَقیمُ عَلی هذِهِ الخِصالِ صاحِبٌ ، وألزِم نَفسَکَ التَّؤُدَهَ فی اُمورِکَ ، وصَبِّر عَلی مَؤوناتِ الإِخوانِ نَفسَکَ ، وحَسِّن مَعَ جَمیعِ النّاسِ خُلُقَکَ . (5)8 / 3بَذاءَهُ اللِّسانِ15095.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :مَن خافَ النّاسُ لِسانَهُ فَهُوَ فِی النّارِ . (6)8 / 4الغُرور15098.عنه صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :آفَهُ الجَمالِ الخُیَلاءُ . (7) .
ص: 257
15099.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی به ایشان گفته شد :فلانی روزها را روزه می گیرد و شب ها را عبادت می کند؛ ولی بداخلاق است و همسایه ها را با زبانش آزار می دهد : خیری در او نیست . او از دوزخیان است .15097.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که اخلاقش بد باشد ، دوست و رفیق برایش نایاب می شود .15098.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :آن که اخلاقش بد باشد ، روزی اش تنگ می شود .15099.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :آن که اخلاقش بد باشد ، خود را شکنجه می دهد .15100.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :لقمان علیه السلام گفت : «فرزندم! بپرهیز از گرفتگی و بدخُلقی ، و ناشکیبایی؛ چرا که با این خصلت ها ، دوستی ، استوار نمی مانَد . آرامش و وقار را در کارها حفظ کن و خود را بر هزینه کردن برای برادران ، وا دار و با تمام مردم ، اخلاقت را نیکو ساز» .8 / 3بد زبانی15103.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :آن که مردم از زبانش بترسند ، در آتش است .8 / 4غرور15101.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :آفت زیبایی ، خودپسندی است .
.
ص: 258
8 / 5العُجب15104.امام مهدی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :شَرُّ الاُمورِ الرِّضا عَنِ النَّفسِ . (1)15105.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام ( لَمّا سُئلَ عَمَّن أخَذَ أرضا بِغَیرِ حَقِّها و ) عنه علیه السلام :مَن کانَ عِندَ نَفسِهِ عَظیما کانَ عِندَ اللّهِ حَقیرا . (2)15105.امام صادق علیه السلام ( در پاسخ به سؤال از حکم کسی که زمینی را به ناحق ) الإمام الصادق علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ وَلا یَحسُدُ بَعضُکُم بَعضا ، إنَّ عیسَی بنَ مَریمَ علیه السلامکانَ مِن شَرائِعِهِ السَّیحُ فِی البِلادِ ، فَخَرَجَ فی بَعضِ سَیحِهِ وَمَعَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ قَصیرٌ وکانَ کَثیرَ اللُّزومِ لِعیسَی بنِ مَریَمَ علیه السلام ، فَلَمَّا انتَهی عیسی إلَی البَحرِ قالَ «بِسْمِ اللَّهِ» بِصِحَّهِ یَقینٍ مِنهُ ، فَمَشی عَلی ظَهرِ الماءِ ، فَقالَ الرَّجُلُ القَصیرُ حینَ نَظَرَ إلی عیسی علیه السلامجازَه : «بِسْمِ اللَّهِ» بِصِحَّهِ یَقینٍ مِنهُ ، فَمَشی عَلَی الماءِ ولَحِقَ بِعیسی علیه السلامفَدَخَلَهُ العُجبُ بِنَفسِهِ ، فَقالَ : هذا عیسی روحُ اللّهِ یَمشی عَلَی الماءِ ، وأ نَا أمشی عَلَی الماءِ فَما فَضلُهُ عَلَیَّ ، قالَ : فَرُمِسَ فِی الماءِ فَاستَغاثَ بِعیسی علیه السلامفَتَناوَلَهُ مِنَ الماءِ فَأَخرَجَهُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : ما قُلتَ یا قَصیرُ ؟
قالَ : قُلتُ : هذا روحُ اللّهِ یَمشی عَلَی الماءِ ، وأ نَا أمشی ، فَدَخَلَنی مِن ذلِکَ عُجبٌ .
فَقالَ لَهُ عیسی علیه السلام : لَقَد وَضَعتَ نَفسَکَ فی غَیرِ المَوضِعِ الَّذی وَضَعَکَ اللّهُ فیهِ فَمَقَتَکَ اللّهُ عَلی ما قُلتَ فَتُب إلَی اللّهِ عز و جل مِمّا قُلتَ .
قالَ : فَتابَ الرَّجُلُ وعادَ إلی مَرتَبَتِهِ الَّتی وَضَعَهُ اللّهُ فیها ، فَاتَّقُوا اللّهَ ولا یَحسُدَنَّ بَعضُکُم بَعضا. (3) .
ص: 259
8 / 5عُجب15108.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :بدترین خصلت ، از خودْ راضی بودن است .15109.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که پیشِ خود ، بزرگ باشد ، نزد خداوند ، ناچیز است .15110.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :تقوای الهی پیشه سازید و به یکدیگر ، حسادت نورزید . گشت و گذار در شهرها ، جزو شریعت عیسی بن مریم علیه السلام بود . در یکی از سفرهای عیسی علیه السلام ، مردی کوتاه قد ، همراه او بود که از ملازمان وی به شمار می رفت . وقتی عیسی علیه السلام به دریا رسید ، «بسم اللّه » را از روی یقین گفت و بر روی آب ، راه رفت . مرد کوتاه قد ، چون دید عیسی علیه السلام عبور کرد ، «بسم اللّه » را با یقین گفت و بر روی آب ، راه رفت و به عیسی علیه السلام پیوست .
در این هنگام ، عُجْب او را فرا گرفت . [با خود] گفت : این ، عیسی روح اللّه است که بر روی آب راه می رود و من هم بر روی آب ، راه می روم . پس او چه برتری ای بر من دارد؟
در این هنگام ، در آب فرو رفت و از عیسی علیه السلامکمک خواست . عیسی علیه السلام او را از آب بیرون کشید و به وی گفت : «مرد! چه گفتی [که چنین گرفتار شدی]؟» .
مرد گفت : [با خود] گفتم : این ، روح اللّه است که بر آب راه می رود و من هم بر روی آب راه می روم ، و گرفتار عُجب شدم .
عیسی علیه السلام به وی فرمود : «خود را در منزلتی غیر از آنچه خدا برایت مقرّر کرده بود ، قرار دادی . پس خداوند بر گفته ات بر تو خشم گرفت . از گفته ات به سوی خداوند ، توبه کن» .
مرد ، توبه کرد و به منزلتی که خداوند برایش قرار داده بود ، بازگشت .
پس ، تقوای الهی پیشه کنید و به یکدیگر ، حسادت نورزید .
.
ص: 260
8 / 6الکِبر15106.الترغیب و الترهیب :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وَالکِبرَ ؛ فَإِنَّ الکِبرَ یَکونُ فِی الرَّجُلِ وإن عَلَیهِ العَباءَهُ . (1)8 / 7الحِرص15109.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ ابنَ آدَمَ لَحریصٌ عَلی ما مُنِعَ . (2)15110.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :الحَریصُ فَقیرٌ ولَو مَلَکَ الدُّنیا بِحَذافیرِها . (3)8 / 8الحَسَد15113.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :الحَسَدُ مَطِیَّهُ التَّعَبِ . (4)15114.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَسَدُ حَبسُ الرّوحِ . (5)15115.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَسَدُ لا یَجلِبُ إلاّ مَضَرَّهً وغَیظا ، یوهِنُ قَلبَکَ ، ویَمرِضُ جِسمَکَ ، وشَرُّ مَا استَشعَرَ قَلبُ المَرءِ الحَسَدُ . (6)15116.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَسودُ أبَدا عَلیلٌ . (7)15117.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحَسودُ دائِمُ السُّقمِ وإن کانَ صَحیحَ الجِسمِ . (8) .
ص: 261
8 / 6خودْ بزرگ بینی15120.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :از خودبزرگ بینی بپرهیزید؛ چرا که کِبر می تواند در آدمی که جز یک عبا بر تن ندارد نیز یافت شود .8 / 7حرص15114.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :به راستی که فرزندان آدم ، بر آنچه از آن منع شوند ، حریص اند .15115.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آدم حریص ، فقیر است ، گرچه مالک تمام دنیا گردد .8 / 8حسادت15118.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسادت ، مَرکب رنج و عذاب است .15119.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسادت ، زندانی کردن روح است .15120.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسادت ، جز زیان و خشم ، دستاوردی ندارد . حسادت ، دل را سست و تن را بیمار می کند . بدترین چیزی که قلب آدمی احساس می کند ، حسادت است .15121.امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسود ، همیشه بیمار است .15122.عنه علیه السلام ( لَمّا سَألَهُ عبدُ الأعلی: عَلِّمْنی عِظَهً أتّ ) امام علی علیه السلام :حسود ، همیشه بیمار [و رنجور] است ، گرچه جسمش سالم باشد .
.
ص: 262
15123.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :الحسَودُ لا یَسودُ . (1)15124.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :العَجَبُ لِغَفلَهِ الحُسّادِ عَن سَلامَهِ الأَجسادِ . (2)15125.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :الحاسِدُ یُظهِرُ وُدَّهُ فی أقوالِهِ ، ویُخفی بُغضَهُ فی أفعالِهِ ، فَلَهُ اسمُ الصَّدیقِ وصِفَهُ العَدُوِّ . (3)15126.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه علیه السلام :ثَمَرَهُ الحَسَدِ شَقاءُ الدُّنیا والآخِرَهِ . (4)15127.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : . . . لِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : یَغتابُ إذا غابَ ، وَیَتَمَلَّقُ اذا شَهِدَ ، وَیَشمَتُ بِالمُصیبَهِ . (5)15122.امام صادق علیه السلام ( به عبد الاعلی وقتی به ایشان عرض کرد : مرا اندرز ) عنه علیه السلام :الحاسِدُ مُضِرٌ بِنَفسِهِ قَبلَ أن یَضُرَّ بِالمَحسودِ ، کَإِبلیسَ أورَثَ بِحَسَدِهِ لِنَفسِهِ اللَّعنَهَ ولآِدَمَ علیه السلام الاِجتِباءَ . (6)8 / 9الحِقد15125.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :الحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفسِ ، مُتَضاعَفُ الهَمِّ . (7)15126.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ استَراحَ قَلبُهُ ولُبُّهُ . (8)8 / 10الحِدَّه15129.عنه علیه السلام ( مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارِثِ الهَمْدانیِّ ) الإمام علی علیه السلام :الحِدَّهُ ضَربٌ مِنَ الجُنونِ لأَِنَّ صاحِبَها یَندَمُ ، فَإِن لَم یَندَم فَجُنونُهُ مُستَحکَمٌ . (9) .
ص: 263
15130.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسود ، به آقایی نمی رسد .15131.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام علی علیه السلام :بی توجّهی حسودان نسبت به سلامت خود ، شگفت آور است!15132.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :حسود ، دوستی اش را در سخن ، آشکار می کند و کینه اش را در رفتارش پنهان می سازد . او به ظاهر ، نامِ دوست بر خود دارد و در حقیقت ، خصلت دشمن را .15128.امام علی علیه السلام ( در سفارش به عبد اللّه بن عبّاس هنگامی که او را ) امام علی علیه السلام :نتیجه حسادت ، بدبختی دنیا و آخرت است .15129.امام علی علیه السلام ( در نامه خود به حارث همدانی ) امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : حسود ، سه نشانه دارد : پشت سر ، بدگویی می کند؛ در حضور ، چاپلوسی می نماید؛ و در گرفتاری ها شادی می کند .15130.امام باقر علیه السلام :امام صادق علیه السلام :حسود به خود زیان می رساند ، پیش از آن که به شخص مورد حسادت ، زیان رسانَد ، مانند شیطان که با حسادتش برای خود ، نفرین بر جای گذاشت و برای آدم ، برگزیده شدن را .8 / 9کینه15133.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آدم کینه توز ، در شکنجه و عذاب است و اندوه مضاعف دارد .15134.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که کینه را کنار بگذارد ، قلب و عقلش آرامش می یابد .8 / 10خشم15137.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خشم (تندی) ، نوعی دیوانگی است؛ زیرا خشمگین ، پشیمان می گردد و اگر پشیمان نشود ، دیوانگی اش قطعی است .
.
ص: 264
8 / 11اللَّجاجَه15140.عنه علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :اللَّجاجَهُ تَسُلُّ الرَّأیَ . (1)15133.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :اللَّجاجُ یُفسِدُ الرَّأیَ . (2)15134.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :ثَمَرَهُ اللَّجاجِ العَطَبُ . (3)15135.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام :راکِبُ اللَّجاجِ مُتَعَرِّضٌ لِلبَلاءِ . (4)15136.امام صادق علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :اللَّجاجَهُ مَقرونَهٌ بِالجَهالَهِ ، وَالحَمِیَّهُ مَوصولَهٌ بِالبَلِیَّهِ ، وسَبَبُ الرِّفعَهِ التَّواضُعُ . (5)8 / 12الکَسَل15139.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام :إیّاکَ وَخَصلَتَینِ : الضَّجرَ وَالکَسَلَ ، فَإِنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ ، و إن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّا . (6)15140.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنّی لاَُبغِضُ الرَّجُلَ أو اُبغِضُ لِلرَّجُلِ أن یَکونَ کَسلانَ عَن أمرِ دُنیاهُ ، ومَن کَسِلَ عَن أمرِ دُنیاهُ فَهُوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أکسَلُ . (7) .
ص: 265
8 / 11لجاجت15143.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :لجاجت ، تدبیر را کُند می کند .15144.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :لجاجت ، تدبیر را تباه می سازد .15145.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :دستاورد لجاجت ، تباهی است .15146.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آدم لجوج ، در معرض آسیب هاست .15147.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :لجاجت ، با نادانی همراه است؛ غیرت ، با گرفتاری گره خورده است؛ و عامل بزرگی ، فروتنی است .8 / 12سستی15142.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به علیّ علیه السلام :از دو خصلت بپرهیز : بی قراری (دل تنگی) و سستی؛ چرا که اگر بی قراری کنی ، بر حقّی استوار نمی مانی و اگر سستی ورزی ، حقّی را به جا نخواهی آورد .15143.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :من مردی را که در کار دنیا سستی می کند ، خوش نمی دارم ؛ زیرا اگر در کار دنیا سستی کند ، در کار آخرت ، بیشتر سستی خواهد کرد .
.
ص: 266
15144.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :إنَّ الأَشیاءَ لَمَّا ازدَوَجَتِ ازدَوَجَ الکَسَلُ وَالعَجزُ ، فَنُتِجا بَینَهُمَا الفَقرَ . (1)15145.امام علی علیه السلام :عنه علیه السلام فی صِفاتِ المُؤمِنِ :تَراهُ بَعیدا کَسَلُهُ ، دائِما نَشاطُهُ . (2)15146.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام فی مُناجاتِهِ :رَبَّنا ... وَامنُن عَلَینا بِالنَّشاطِ وأعِذنا مِنَ الفَشَلِ وَالکَسَلِ . (3)8 / 13التَّطَرُّف15149.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم وَالتَّعَمُّقَ فِی الدّینِ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالی قَد جَعَلَهُ سَهلاً ، فَخُذوا مِنهُ ما تُطیقونَ ، فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ ما دامَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ ، وإن کانَ یَسیرا . (4)15150.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :مَن تَعَمَّقَ لَم یُنِب إلَی الحَقِّ . (5)15151.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :لا تَرَی الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا . (6)راجع : موسوعه الإمام علیّ علیه السلام : ج 6 ص 261 «التطرف الدینی فی اصطلاح الحدیث» . موسوعه العقائد الإسلامیه : ج 3 ص 331 «حول معنی التعمق فی معرفه اللّه » .
8 / 14التَّزَیُّنُ المَذمومُ15151.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَیسَ مِنّا مَن تَشَبَّهَ بِالرِّجالِ مِنَ النِّساءِ ، ولا مَن تَشَبَّهَ بِالنِّساءِ مِنَ الرِّجالِ . (7) .
ص: 267
15152.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( وقتی عدّه ای را دید که سنگی را پرتاب می کنند ) امام علی علیه السلام :وقتی اشیا ، دو به دو جفت شدند ، سستی و ناتوانی با هم جفت شدند و فقر و تنگ دستی را به بار آوردند .15153.بحار الأنوار :امام علی علیه السلام در تبیین صفات مؤمن :او را می بینی در حالی که سستی از او دور و شادابی اش همیشگی است .15154.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام در مناجاتش :پروردگارا! شادابی را به ما ارزانی کن و از کاهلی و سستی ، ما را پناه ده .8 / 13تندروی15153.بحار الأنوار :پیامبر صلی الله علیه و آله :از سختگیری (تُندرَوی) در دین بپرهیزید؛ چرا که خداوند ، دین را آسان قرار داده است . آنچه می توانید ، از دین برگیرید؛ زیرا خداوند ، کار شایسته ای را که دوام یابد ، دوست می دارد ، گرچه اندک باشد .15154.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که تندروی کند ، به حق نمی رسد .15155.امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام :نادان را نمی بینی ، مگر در حال زیاده روی یا کم گذاردن .پر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 6 ص 305 (تندرَوی دینی در اصطلاح احادیث) .
8 / 14آرایش نکوهیده15159.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :زنانی که شبیه مردان شوند ، و مردانی که شبیه زنان شوند ، از ما نیستند .
.
ص: 268
15160.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن أهلِ النّارِ لَم أرَهُما . قَومٌ مَعَهُم سِیاطٌ کَأَذنابِ البَقَرِ یَضرِبونَ بِهَا النّاسَ ، وَنِساءٌ کاسِیاتٌ عارِیاتٌ ، مُمیلاتٌ مائِلاتٌ ، رُؤوسُهُنَّ کَأَسنِمَهِ البُختِ المائِلَهِ ، لا یَدخُلنَ الجَنَّهَ ولا یَجِدنَ ریحَها ، وإنَّ ریحَها لَیوجَدُ مِن مَسیرَهِ کَذا وکَذا . (1)15157.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام :قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلاّ أوشَکَ أن یَکونَ مِنهُم . (2)8 / 15کَثرَهُ الفِکرِ فِی اللَّذاتِ15160.امام علی علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی اللَّذّاتِ غَلَبَت عَلَیهِ . (3)15161.عنه علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ إلَیها . (4)15162.عنه علیه السلام ( مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارثِ الهَمْدانیِّ ) الإمام الصادق علیه السلام :اِجتَمَعَ الحَوارِیّونَ إلی عیسی علیه السلام فَقالوا لَهُ : یا مُعَلِّمَ الخَیرِ أرشِدنا .
فَقالَ لَهُم : إنَّ موسیع کَلیمَ اللّهِ علیه السلام أمَرَکُم ألاّ تَحلِفوا بِاللّهِ تَبارَکَ وتَعالی کاذِبینَ ، وأ نَا آمُرُکُم ألاّ تَحلِفوا بِاللّهِ کاذِبینَ ولا صادِقینَ .
قالوا : یا روحَ اللّهِ زِدنا .
فَقالَ : إنَّ موسیع نَبِیَّ اللّهِ علیه السلام أمَرَکُم ألاّ تَزنوا ، وأ نَا آمُرُکُم ألاّ تُحَدِّثوا أنفُسَکُم بِالزِّنا فَضلاً عَن أن تَزنوا ، فَإِنَّ مَن حَدَّثَ نَفسَهُ بِالزِّنا کانَ کَمَن أوقَدَ فی بَیتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفسَدَ التَّزاویقَ الدُّخانُ ، وإن لَم یَحتَرِقِ البَیتُ. (5) .
ص: 269
15163.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :دو گروه از دوزخیان را هرگز نمی بینم : گروهی که تازیانه ای مانند دُم گاو در دست دارند و مردم را بدان می زنند ، و زنان پوشیده برهنه ، که دیگران را به شهوت می اندازند و خود به سوی شهوت ها میل می کنند . سرهای آنان ، مانند کوهان شتر است . آنان ، هرگز وارد بهشت نمی شوند و با آن که بوی بهشت از فاصله های طولانی ، استشمام می شود ، بوی بهشت را نیز استشمام نمی کنند .15164.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :امام علی علیه السلام :کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و به زودی یکی از آنها نشود .8 / 15اندیشیدن بسیار درباره لذّت ها15167.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که در لذّت ها (خوشی ها) بسیار اندیشه کند ، لذّت ها بر او غالب می شوند .15168.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :آن که در گناهان ، بسیار اندیشه کند ، [این کار ،] او را به گناه می کشانَد .15161.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :حواریان (1) بر گِرد عیسی علیه السلام جمع شدند و به وی گفتند : ای آموزگار نیکی ها! ما را راهنمایی کن .
عیسی علیه السلام به آنان فرمود : «موسی ، کلیم خداوند ، به شما دستور داد که سوگند دروغ به خداوند مخورید ، و من به شما فرمان می دهم که سوگند راست و دروغ به خداوند مخورید» .
گفتند : ای روح خدا! بیشتر راهنمایی کن .
فرمود : «موسای پیامبر ، به شما دستور داد که زنا مکنید و من به شما دستور می دهم درباره آن ، اندیشه [نیز] مکنید ، چه رسد که زنا کنید؛ زیرا هر که در زنا اندیشه کند ، مانند کسی است که در خانه آراسته [و زینت شده] ، آتش روشن کند ، که اگر خانه را نسوزاند ، دودش آراستگیِ خانه را تباه می سازد» .
.
ص: 270
8 / 16شُربُ الخَمرِ15164.امام باقر علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ وَالکَبائِرِ . (1)15165.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :الخَمرُ اُمُّ الخَبائِثِ . (2)15166.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :جُمِعَ الشَّرُّ کُلُّهُ فی بَیتٍ ، وجُعِلَ مِفتاحُهُ شُربَ الخَمرِ . (3)15167.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :مَن باتَ سَکرانَ باتَ عَروسا لِلشَّیطانِ . (4)15168.امام صادق علیه السلام :الإمام علی علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ... تَرکَ شُربِ الخَمرِ تَحصینا لِلعَقلِ . (5)8 / 17عِصیانُ اللّهِ عَلانِیَهً15171.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ المَعصِیَهَ إذا عَمِلَ بِهَا العَبدُ سِرّا لَم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها ، وإذا عَمِلَ بِها عَلانِیَهً ولَم یُغَیَّر عَلَیهِ أضَرَّت بِالعامَّهِ . (6) .
ص: 271
8 / 16می گساری15170.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :می گُساری ، ریشه زشتی ها و گناهان بزرگ است .15171.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :می گُساری ، ریشه پلیدی هاست .15172.بحار الأنوار :پیامبر صلی الله علیه و آله :تمام بدی ها در یک خانه جمع شده و کلید آن ، می گساری است .15173.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ( لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ : اُحِبُّ أن أکُونَ آمِنا ) پیامبر صلی الله علیه و آله :آن که شب را به مستی بگذرانَد ، شب را عروسِ شیطان بوده است .15174.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :خداوند ، واجب کرد : ... ترک می گساری را برای حفظ عقل .8 / 17نافرمانی آشکار15177.الإمامُ الرِّضا علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :گناه ، هر گاه پنهانی انجام شود ، فقط انجام دهنده آن ، زیان دیده است ، و اگر آشکارا انجام شود و با آن مقابله نشود ، به همگان زیان می رساند .
.
ص: 272
. .
ص: 273
بخش چهارم : حقوق جوانفصل یکم : حقوق جوان بر پدر و مادرفصل دوم : حقوق اجتماعی جوان
.
ص: 274
الفصل الأوّل : حقوق الشّابّ علی الوالدین1 / 1أهَمِّیَّهُ حُقوقِ الوَلَدِ15179.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَ مِنَ الحقُوقِ لِوَلَدِهِ ما یَلزَمُ الوَلَدَ مِنَ الحُقوقِ لِوالِدِهِ . (1)15180.عنه صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَینِ مِنَ العُقوقِ لِوَلَدِهِما ما یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن عُقوقِهِما . (2)15178.عیسی علیه السلام ( در پاسخ به سؤال از ریشه خشم ) عنه صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَینِ مِنَ العُقوقُ لِوَلَدِهِما إذا کانَ الوَلَدُ صالِحا ما یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما . (3)15179.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :الوَلَدُ سَیِّدٌ سَبعَ سِنینَ ، وعَبدٌ سَبعَ سِنینَ ، ووَزیرٌ سَبعَ سِنینَ . (4)15180.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :دَعِ ابنَکَ یَلعَب سَبعَ سِنینَ ، ویُؤَدَّب سَبعَ سِنینَ وألزِمهُ نَفسَکَ سَبعَ سِنینَ . (5)1 / 2التَّزویجُ15183.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکاحَ وعِندَهُ ما یُنکِحُهُ ، فَلَم یُنکِحهُ ثُمَّ أحدَثَ حَدَثا فَالإِثمُ عَلَیهِ . (6) .
ص: 275
فصل یکم : حقوق جوان بر پدر و مادر1 / 1اهتمام به حقوق فرزند15187.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :فرزند ، بر پدر و مادر ، حقوقی دارد ، مانند حقوقی که پدر و مادر بر فرزند دارند .15181.الترغیب و الترهیب ( به نقل از ابو وائل قاص ) پیامبر صلی الله علیه و آله :پدر و مادر ، عاقّ فرزند می شوند ، مانند عاقّ شدن فرزند از جانب پدر و مادر .15182.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :پدر و مادر ، از جانب فرزندشان اگر فرزند صالحی باشد ، عاق می شوند ، مانند عاق شدن فرزند از جانب پدر و مادر .15183.امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :فرزند ، هفت سال رئیس (فرمانده) است ، و هفت سال بنده (فرمانبردار) است ، و هفت سال وزیر (کمک کار) .15184.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :بگذار فرزندت هفت سال بازی کند ، هفت سال تربیت شود و هفت سال ، او را با خود ، همراه بدار .1 / 2همسردادن15187.امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :هرکس فرزندش به سنّ ازدواج برسد و بتواند برایش همسر برگزیند و چنین نکند ، هر حادثه ای پیش آید ، گناهش بر عهده اوست .
.
ص: 276
راجع : ص 184 «الزواج» .
1 / 3العَدالَهُ15191.عنه علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِعدِلوا بَینَ أولادِکُمُ اعدِلوا بَینَ أولادِکُم . (1)15192.عنه علیه السلام :صحیح البخاری عن النُّعمان بن بَشیر :أعطانی أبی عَطِیَّهً ، فَقالَت عَمرَهُ بِنتُ رَواحَهَ : لا أرضی حَتّی تُشهِدَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنّی أعطَیتُ ابنی مِن عَمرَهَ بِنتِ رَواحَهَ عَطِیَّهً فَأَمَرَتنی أن اُشهِدَکَ یا رَسولَ اللّهِ .
قالَ : أعطَیتَ سائِرَ وُلدِکَ مِثلَ هذا .
قالَ : لا .
قالَ : فَاتَّقُوا اللّهَ وَاعدِلوا بَینَ أولادِکُم .
قالَ : فَرَجَعَ فَرَدَّ عَطِیَّتَهُ . (2)15188.امام علی علیه السلام ( در نامه ای به مصریان آن گاه که مالک اشتر را به ) الإمام الصادق علیه السلام :العَدلُ أحلی مِنَ الماءِ یُصیبُهُ الظَّمآنُ ، ما أوسَعَ العَدلَ إذا عُدِلَ فیهِ وإن قَلَّ . (3)1 / 4الدُّعاءُ15191.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ کَدُعاءِ النَّبِیِّ لاُِمَّتِهِ . (4) .
ص: 277
ر . ک : ص 185 (ازدواج) .
1 / 3عدالت15193.امام علی علیه السلام ( آنگاه که عثمان ابوذر را به ربذه تبعید کرد و حضر ) پیامبر صلی الله علیه و آله :میان فرزندان خود ، به عدالت رفتار کنید .15194.امام زین العابدین علیه السلام :صحیح البخاری به نقل از نعمان بن بشیر :پدرم به من هدیه ای داد و عَمرَه دختر رَواحه [ مادرم] گفت : من رضایت نمی دهم ، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله را گواه بگیری .
پدرم نزد پیامبر خدا آمد و گفت : من به فرزندی که از عَمرَه دختر رواحه دارم ، هدیه ای دادم . او مرا مجبور کرد شما را گواه بگیرم .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا به فرزندان دیگرت نیز چنین هدیه ای دادی؟» .
گفت : نه .
فرمود : «از خدا بترسید و میان فرزندان خود ، به عدالت رفتار کنید» .
پدرم بازگشت و هدیه اش را پس گرفت .15195.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :امام صادق علیه السلام :عدالت ، گواراتر است از آبی که به تشنه ای برسد . و چه قدر عدالت ، گشایش ایجاد می کند اگر بدان رفتار شود گرچه اندک باشد!1 / 4دعا15196.امام کاظم علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :دعای پدر و مادر برای فرزند ، مانند دعای پیامبر برای امّت خویش است .
.
ص: 278
15197.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :دُعاءُ الوالِدِ لِلوَلَدِ کَالماءِ لِلزَّرعِ بِصَلاحِهِ . (1)15198.عنه علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّهِ ، وهُوَ أن یَعفُوَ عَن سَیِّئَتِهِ ، ویَدعُوَ لَهُ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ . (2)15199.عنه علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام وکانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام لِوَلَدِهِ علیهم السلام :اللّهُمَّ ومُنَّ عَلَیَّ بِبَقاءِ وُلدی وبِإِصلاحِهِم لی وبِإِمتاعی بِهِم .
إلهِی امدُد لی فی أعمارِهِم ، وزِد لی فی آجالِهِم ، ورَبِّ لی صَغیرَهُم ، وقَوِّ لی ضَعیفَهُم ، وأصِحَّ لی أبدانَهُم وأدیانَهُم وأخلاقَهُم ، وعافِهِم فی أنفُسِهِم وفی جِوارِحِهِم وفی کُلِّ ما عُنِیَت بِهِ مِن أمرِهِم ، وأدرِر لی وعَلی یَدی أرزاقَهُم .
وَاجعَلهُم أبرارا أتقِیاءَ بُصَراءَ سامِعینَ مُطیعینَ لَکَ ، ولِأَولِیائِکَ مُحِبّینَ مُناصِحینَ ، ولِجَمیعِ أعدائِکَ مُعانِدینَ ومُبغِضینَ ، آمینَ .
اللّهُمَّ اشدُد بِهِم عَضُدی ، وأقِم بِهِم أوَدی ، وکَثِّر بِهِم عَدَدی ، وزَیِّن بِهِم مَحضَری ، وأحیِ بِهِم ذِکری ، وَاکفِنی بِهِم فی غَیبَتی ، وأعِنّی بِهِم عَلی حاجَتی ، وَاجعَلهُم لی مُحِبّینَ ، وعَلَیَّ حَدِبینَ مُقبِلینَ مُستَقیمینَ لی ، مُطیعینَ ، غَیرَ عاصینَ ولا عاقّینَ ولا مُخالِفینَ ولا خاطِئینَ .
وأعِنّی عَلی تَربِیَتِهِم وتَأدیبِهِم ، وبِرِّهِم ، وهَب لی مِن لَدُنکَ مَعَهُم أولادا ذُکورا ، وَاجعَل ذلِکَ خَیرا لی ، وَاجعَلهُم لی عَونا عَلی ما سَأَلتُکَ . وأعِذنی وذُرِّیَّتی مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ .
فَإِنَّکَ خَلَقتَنا وأمَرتَنا ونَهَیتَنا ورَغَّبتَنا فی ثَوابِ ما أمَرتَنا ورَهَّبتَنا عِقابَهُ ، وجَعَلتَ لَنا عَدُوّا یَکیدُنا ، سَلَّطتَهُ مِنّا عَلی ما لَم تُسَلِّطنا عَلَیهِ مِنهُ ، أسکَنتَهُ صُدورَنا ، وأجرَیتَهُ مَجارِیَ دِمائِنا .
لا یَغفُلُ إن غَفَلنا ، ولا یَنسی إن نَسینا ، یُؤمِنُنا عِقابَکَ ، ویُخَوِّفُنا بِغَیرِکَ . إن هَمَمنا بِفاحِشَهٍ شَجَّعَنا عَلَیها ، وإن هَمَمنا بِعَمَلٍ صالِحٍ ثَبَّطَنا عَنهُ ، یَتَعَرَّضُ لَنا بِالشَّهَواتِ ، ویَنصِبُ لَنا بِالشُّبَهاتِ ، إن وَعَدَنا کَذَبَنا ، وإن مَنّانا أخلَفَنا ، وإلاّ تَصرِف عَنّا کَیدَهُ یُضِلَّنا ، وإلاّ تَقِنا خَبالَهُ یَستَزِلَّنا .
اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عَنّا بِسُلطانِکَ حَتّی تَحبِسَهُ عَنّا بِکَثرَهِ الدُّعاءِ لَکَ فَنُصبِحَ مِن کَیدِهِ فِی المَعصومینَ بِکَ .
اللّهُمَّ أعطِنی کُلَّ سُؤلی ، وَاقضِ لی حَوائِجی ، ولا تَمنَعنِی الإِجابَهَ وقَد ضَمِنتَها لی ، ولا تَحجُب دُعائی عَنکَ وقَد أمَرتَنی بِهِ ، وَامنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وآخِرَتی ما ذَکَرتُ مِنهُ وما نَسیتُ ، أو أظهَرتُ أو أخفَیتُ أو أعلَنتُ أو أسرَرتُ .
وَاجعَلنی فی جَمیعِ ذلِکَ مِنَ المُصلِحینَ بِسُؤالی إیّاکَ ، المُنجِحینَ بِالطَّلَبِ إلَیکَ غَیرِ المَمنوعینَ بِالتَّوَکُّلِ عَلَیکَ . المُعَوَّدینَ بِالتَّعَوُذِ بِکَ ، الرّابِحینَ فی التِّجارَهِ عَلَیکَ ، المُجارینَ بِعِزِّکَ ، المُوَسَّعِ عَلَیهِمُ الرِّزقُ الحَلالُ مِن فَضلِکَ ، الواسِعِ بِجودِکَ وکَرَمِکَ ، المُعَزّینَ مِنَ الذُّلِّ بِکَ ، وَالمُجارینَ مِنَ الظُّلمِ بِعَدلِکَ ، وَالمُعافَینَ مِنَ البَلاءِ بِرَحمَتِکَ ، والمُغنَینَ مِنَ الفَقرِ بِغِناکَ ، والمَعصومینَ مِنَ الذُّنوبِ وَالزَّلَلِ وَالخَطاءِ بِتَقواکَ، وَالمُوَفَّقینَ لِلخَیرِ وَالرُّشدِ وَالصَّوابِ بِطاعَتِکَ ، وَالمُحالِ بَینَهُم وبَینَ الذُّنوبِ بِقُدرَتِکَ ، التّارِکینَ لِکُلِّ مَعصِیَتِکَ ، السّاکِنینَ فی جِوارِکَ .
اللّهُمَّ أعطِنا جَمیعَ ذلِکَ بِتَوفیقِکَ ورَحمَتِکَ ، وأعِذنا من عَذابِ السَّعیرِ ، وأعطِ جَمیعَ المُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ مِثلَ الَّذی سَأَلتُکَ لِنَفسی ولِوُلدی فی عاجِلِ الدُّنیا وآجِلِ الآخِرَهِ ، إنَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ سَمیعٌ عَلیمٌ عَفُوٌّ غَفورٌ رَؤوفٌ رَحیمٌ .
وآتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً ، وفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّارِ . (3) .
ص: 279
15200.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :دعای پدر و مادر برای فرزند ، مانند آب برای زراعت ، سودمند است .15201.الإمامُ الحسنُ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :خدای رحمت کند کسی را که فرزندش را بر نیکی یاری رساند؛ یعنی از بدی اش درگذرد و در خلوت خود با خدا برایش دعا کند .15202.الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام از دعاهای ایشان برای فرزندانش :بار خدایا! بر من منت گذار و فرزندانم را برایم نگه دار ، شایستگی شان ده ، و برایم بهره ای در آنان نِه ، عمرشان را دراز فرما و بر زندگانی شان بیفزا ، خُردسالشان را پرورش ده ، نَاتوانشان را توانا ساز ، تنشان ، دینشان و اخلاقشان را به سلامت دار ، در جان و جسمشان ، و در هر کار از کارهایشان که در آن می کوشند ، عافیت نِه ، و روزی شان را برای من و به دست من ، پیوسته قرار ده .
[بار خدایا!] فرَزندانم را همه ، از نیکان ، پرهیزگاران ، بینایان ، شنوندگان ، فرمانبردارانِ خویش و دوستدار و نیکخواه دوستانت گردان ، و چنان کن که دشمن و کین توز دشمنانت باشند . آمین!
بار خدایا! بازویم را به نیروی فرزندانم توانا ساز ، نابسامانی هایم را بدانان سامان ده ، شمار یارانم را بدیشان فزونی بخش ، و مجلسم را بدانان بیارای ، نامم را بدیشان زنده بدار ، و در نبودنم ، آنان را به کارم برگمار ، و در نیازمندی ها آنان را به یاری ام وا دار .
[بار خدایا!] چنان کن که فرزندانم دوستدار من باشند ، به من مهر بورزند ، به من روی آورند ، و در یاری ام پایدار باشند . چنان کن که فرمانبردارم باشند ، نه عصیانگر و نافرمان ، و نه از مخالفان و خطاکاران .
[بار خدایا!] مرا در پرورش و تربیت و نیکی به آنان موفّق دار، و همراه آنان ، فرزندانی پسر نیز ارزانی ام دار، خیرم را در آن نِه، و مرا در آنچه از تو خواسته ام، بدانان یاری ده ، و مرا و فرزندانم را از شرّ شیطان رانده شده ، پناه ده .
[بار خدایا!] تو ما را آفریده ای و به نیکی امر کرده و از بدی بازداشته ای ، به ثوابِ فرمانبرداری ات تشویق ، و از عقابِ نافرمانی ات بیمناک ساخته ای، کسی را که در کار ما نیرنگ می کند ، به دشمنیِ ما گمارده ای ، و در اموری وی را بر ما چیره کرده ای که ما را بر وی چیره نکرده ای . او را در سینه های ما جای داده ای و چون خون در رگ هایمان روان ساخته ای .
اگر از وی شویم ، از ما غافل نمی شود ، اگر فراموشش کنیم ، فراموشمان نمی کند ، کیفرت را در نظر ما ناچیز می نماید ، و ما را از دیگری جز تو می ترساند . اگر آهنگِ گناه کنیم ، در ارتکاب آن ، دلیرمان می گرداند و اگر آهنگ کاری شایسته کنیم ، از گزاردنش بازمان می دارد ، هواهای نفسانی را برای ما می آراید و شبهات را به ما می نمایاند . اگر وعده مان دهد ، دروغ ، می گوید ، و اگر آرزویی در دلمان برانگیزد ، خلاف آن می کند . اگر مکرش را از ما باز نگردانی ، گم راهمان می سازد و اگر از تبهکاری اش بازمان نداری ، ما را می لغزاند .
بار خدایا! به توانایی ات قدرتش را در هم شکن ، تا بنیان سعادتمان را نلرزاند ، و توفیق دعایمان ده تا ما را از مکر و فریبش نگه دارد .
بار خدایا! همه خواسته هایم را عطا کن ، حوایجم را برآور ، و از اجابت محرومم مساز ، که اجابت را خود بر عهده گرفته ای . دعایم را از درگاهت مگردان ، که خود بدان فرمانم داده ای . آنچه دنیا و آخرتم را اصلاح می کند ، عطایم کن : بر زبانش آورده باشم یا از یادش برده باشم ، اظهارش کرده باشم یا در دل نهان داشته باشم ، آشکارش کرده باشم یا پوشانده باشم .
[بار خدایا!] چنان کن که در همه حال ، با درخواست از تو ، از مصلحان باشم ، و با طلب از درگاهت ، از کام یافتگان گردم ، و با توکلّ بر تو از کسانی نباشم که محروم اند .
[بار خدایا!] در شمارِ آنانم بر پناه جستن به تو خو گرفته اند و از سودایت سود برده اند و در آسایشگاهِ عزّتت آرمیده اند و از کَرَمت به روزیِ حلال ، دست یافته اند و از بخششت به فراخیِ نعمت رسیده اند و با تو از ذلّت به عزّت دست یافته اند و از ستم به دادگری ات پناه جسته اند و به مِهرت از گرفتاری رهیده اند و از توانگری ات توانگری یافته اند و به پارسایی ات از گناه و لغزش مصون مانده اند و به طاعتت به خیر و رشاد و صواب ، توفیق یافته اند ، و به قدرتت از گناهان رهایی یافته و در کوی رحمت آرمیده اند .
بار خدایا! همه این خواسته ها را به توفیق و مهرت ارزانی ام دار ، و ما را از عذاب دوزخت نگه دار ، و همه مردان و زنان با ایمان را در این سرای در گذار و آخرت ماندگار ، بدانچه برای خود و فرزندانم خواسته ام گرامی دار ، که تو نزدیک و اجابت کننده ای ، شنوای دانایی ، در گذرنده و آمرزگاری ، نرم خوی و مهربانی .
ما را در این دنیا نیکی و در آخرت ، نیکی عطا فرمای و از عذاب آتش ، رهایی مان بخش . .
ص: 280
. .
ص: 281
. .
ص: 282
1 / 5تَرکُ الدُّعاءِ عَلَیهِ15199.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تَدعوا عَلی أولادِکُم أن توافق مِنَ اللّهِ إجابَهً . (1)15200.امام صادق علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَدعوا عَلی أنفُسِکُم ، ولا تَدعوا عَلی أولادِکُم ، ولا تَدعوا عَلی أموالِکُم ، لا توافقوا مِنَ اللّهِ ساعهً یُسأَلُ فیها عَطاءٌ فَیَستَجیبَ لَکُم . (2)15201.امام حسن علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمَنَّوا هَلاکَ شَبابِکُم وإن کانَ فیهِم غَرامٌ ؛ فَإِنَّهم عَلی ما کانَ فیهِم عَلی خِلالٍ ، إمّا أن یَتوبوا فَیَتوبَ اللّهُ عَلَیهِم ، وإمّا أن تُردِیَهُمُ الآفاتُ ، إمّا عَدُوّا فَیُقاتِلوهُ ، وإمّا حَریقا فَیُطفِئوهُ ، وإمّا ماءً فَیَسُدُّوهُ . (3)15202.امام هادی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ دَعا عَلی وَلَدِهِ أورَثَهُ اللّهُ الفَقرَ . (4)1 / 6عَدَمُ الإِفراطِ فی مَلامَتِهِ15205.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعا مِن ذَنبِهِ لِئَلاّ یَحمِلَهُ الإِخراجُ عَلَی المُکابَرَهِ . (5)15206.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :الإِفراطُ فِی المَلامَهِ یَشِبُّ نیرانَ اللَّجاجَهِ . (6)15207.عنه صلی الله علیه و آله :عنه علیه السلام :إذا عاتَبتَ فَاستَبقِ . (7) .
ص: 283
1 / 5پرهیز از نفرین کردن15205.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :فرزندان خود را نفرین نکنید ، مبادا مورد اجابت خداوند قرار گیرد .15206.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :خود را نفرین نکنید . فرزندان خویش را نفرین نکنید . خدمت گزاران خود را نفرین نکنید . ثروت خود را نفرین نکنید ، مبادا در ساعتی باشد که بخشش الهی فرود می آید و مورد اجابت قرار گیرد .15207.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :نابودی جوانانتان را آرزو مکنید ، گرچه بدی های بسیار در آنان باشد؛ زیرا آنان با آن بدی ها چند دسته اند : یا توبه می کنند و خداوند هم توبه آنان را می پذیرد ، و یا این که آفت ها ، آنان را از پای درمی آورد ، یا [اگر زنده ماندند ، در زندگی به شما کمک می کنند ، مانند این که :] با دشمن می جنگند ، یا آتش خاموش می کنند و یا جلوی آبی را می بندند .15208.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :هر کس فرزند خود را نفرین کند ، فقر [و تنگ دستی] را برایش به ارث گذاشته است .1 / 6زیاده روی نکردن در سرزنش15211.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام : در حکمت های منسوب به ایشان : هرگاه جوان را سرزنش می کنی ، از برخی گناهان درگذر تا سرزنش ، او را به سرسختی (مقابله) وادار نکند .15212.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :زیاده روی در سرزنش ، آتش لجبازی را شعله ور می گردانَد .15213.عنه صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هرگاه سرزنش کردی ، جایی [برای بازگشت] باقی بگذار .
.
ص: 284
الفصل الثانی : حقوق الشّابّ الإجتماعیّه2 / 1الإِکرامُ15211.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوسِعوا لِلشَّبابِ فِی المَجلِسِ ، وأفهِموهُمُ الحَدیثَ ، فَإِنَّهُمُ الخُلوفُ وأهلُ الحَدیثِ . (1)15212.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح البخاری عن سَهل بن سَعد :اُتِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِقَدَحٍ فَشَرِبَ مِنهُ ، وعَن یَمینِهِ غُلامٌ أصغَرُ القَومِ ، وَالأَشیاخُ عَن یَسارِهِ ، فَقالَ : یا غُلامُ ، أتَأذَنُ لی أن اُعطِیَهُ الأَشیاخَ .
قالَ : ما کُنتُ لاُِوثِرَ بِفَضلی مِنکَ أحَدا یا رَسولَ اللّهِ ، فَأَعطاهُ إیّاهُ . (2)2 / 2الاِستِشارَه15215.عنه صلی الله علیه و آله :الإمام علی علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :إذَا احتَجتَ إلَی المَشورَهِ فی أمرٍ قَد طَرَأَ عَلَیکَ فَاستَبدِهِ بِبِدایَهِ الشُّبّانِ ؛ فَإِنَّهُم أحَدُّ أذهانا ، وأسرَعُ حَدسا ، ثُمَّ رُدَّهُ بَعدَ ذلِکَ إلی رَأیِ الکُهولِ وَالشُّیوخِ لِیَستَعقِبوهُ ویُحسِنُوا الاِختِیارَ لَهُ ؛ فَإِنَّ تَجرِبَتَهُم أکثَرُ . (3) .
ص: 285
فصل دوم : حقوق اجتماعی جوان2 / 1احترام گذاشتن15219.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :برای جوانان در مجلس ها جا باز کنید و حدیث را به آنان بفهمانید؛ زیرا آنان جانشین [پدران خویش]اند و اهل حدیث اند .15214.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صحیح البخاری به نقل از سهل بن سعد :برای پیامبر صلی الله علیه و آله ظرفی شیر آوردند . از آن نوشید . در طرف راست ایشان ، جوانی بود که از همه کم سن تر بود و در طرف چپ ایشان ، پیرمردان نشسته بودند . پیامبر صلی الله علیه و آلهفرمود : «ای جوان! اجازه می دهی این شیر را به پیرمردها بدهم؟»
جوان گفت : من در این زیاده ای که از شما به من رسیده ، کسی را مقدّم نمی دارم ، ای پیامبر خدا!
پس پیامبر صلی الله علیه و آله ، شیر را به وی داد .2 / 2مشورت کردن15217.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :هرگاه به مشورت نیازمند شدی ، نخست ، از مشورت با جوانان آغاز کن؛ زیرا ذهن آنان ، تیزتر و حدس آنان ، سریع تر است . پس مسئله را به میان سالان و پیرمردان ، واگذار تا در آن نقّادی کرده ، بهترین را برگزینند؛ چرا که تجربه آنان ، بیشتر است .
.
ص: 286
2 / 3الاِعتِناءُ بِاحتِیاجاتِهِ الخاصَّهِ15220.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :إنَّهُ (عَلیّا علیه السلام) أتَی البَزّازینَ ، فَقالَ لِرَجُلٍ : «بِعنی ثَوبَینِ» .
فَقالَ الرَّجُلُ : یا أمیرَالمُؤمِنینَ ، عِندی حاجَتُکَ ، فَلَمّا عَرَفَهُ مَضی عَنهُ ، فَوَقَفَ عَلی غُلامٍ فَأَخَذَ ثَوبَینِ أحَدُهُما بِثَلاثَهِ دَراهِمَ وَالآخَرُ بِدِرهَمَینِ ، فَقالَ : «یا قَنبَرُ ، خُذِ الَّذی بِثَلاثَهٍ» .
فَقالَ : أنتَ أولی بِهِ تَصعَدُ المِنبَرَ وتَخطُبُ النّاسَ .
فَقالَ : «وأنتَ شابٌّ ولَکَ شَرَهُ الشَّبابِ ، وأنَا أستَحیی مِن رَبّی أن أتَفَضَّلَ عَلَیکَ» . (1)راجع : ص 52 ، «ربیع بناء الذات» .
.
ص: 287
2 / 3توجّه به نیازهای خاصّ جوانی15224.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام به بازار پارچه فروش ها آمد و به مردی فرمود : «دو جامه به من بفروش» .
آن مرد گفت : ای امیر مؤمنان! آنچه مطلوب شماست ، نزد من است .
چون پارچه فروش ، امیر مؤمنان را شناخت ، [از او خرید نکرد و ]گذشت . نزدیک [فروشنده] جوانی ایستاد و دو جامه خرید ، یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم . آن گاه به قنبر فرمود : «ای قنبر! تو این جامه را که به سه درهم خریدم ، بردار» .
قنبر گفت : شما بدان سزاوارترید ، منبر می روید و برای مردم ، سخنرانی می کنید .
علی علیه السلام فرمود : «و تو جوانی و خواسته های جوانی داری و من ، از پروردگارم خجالت می کشم که خود را بر تو ، مقدّم بدارم» .ر . ک : ص 53 (بهار خودسازی) .
.
ص: 288
. .
ص: 289
بخش پنجم : الگوی جوانانفصل یکم : الگوهای قرآنی برای جوانانفصل دوم : الگوهایی از اهل بیت برای جوانانفصل سوم : الگوهایی از یاران پیامبر و امیرمؤمنان برای جوانان
.
ص: 290
الفصل الأوّل : اُسوه الشّباب فی القرآن الکریم1 / 1إبراهیمُ الخَلیلُالکتاب«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَ هِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَ وَهُ وَ الْبَغْضَآءُ أَبَدًا حَتَّی تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْرَ هِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَآ أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَیْ ءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ * رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَهً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَآ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ * لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْأَخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» . (1)
1 / 1 1تَحطیمُ الأَصنامِالکتاب«وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَآ إِبْرَ هِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَلِمِینَاُ * إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَکِفُونَ * قَالُواْ وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَبِدِینَ * قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَ ءَابَآؤُکُمْ فِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ * قَالُواْ أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّعِبِینَ * قَالَ بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلَی ذَ لِکُم مِّنَ الشَّهِدِینَ * وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَمَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِینَ * فَجَعَلَهُمْ جُذَ ذًا إِلاَّ کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ * قَالُواْ مَن فَعَلَ هَذَا بِئالِهَتِنَآ إِنَّهُ لَمِنَ الظَّلِمِینَ * قَالُواْ سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَ هِیمُ * قَالُواْ فَأْتُواْ بِهِ عَلَی أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ * قَالُواْ ءَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِئالِهَتِنَا یَإِبْرَ هِیمُ * قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسْئلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ* فَرَجَعُواْ إِلَی أَنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّلِمُونَ * ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَی رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاَءِ یَنطِقُونَ * قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُکُمْ شَیْئا وَ لاَ یَضُرُّکُمْ * أُفٍّ لَّکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» . (2)
.
ص: 291
فصل یکم : الگوهای قرآنی برای جوانان1 / 1ابراهیم خلیلقرآن«برای شما در ابراهیم و همراهان او سرمشقی نیکوست ، آن گاه که به قومشان گفتند : ما از شما و آنچه به جای خداوند می پرستید ، بیزاریم . ما منکر شماییم و همواره در میان ما و شما دشمنی است تا آن که به خداوند یکتا ایمان آورید ، و نیز در این سخن ابراهیم به پدرش که : حتماً برای تو آمرزش خواهم طلبید ، و برای تو در برابر خداوند ، صاحب اختیار چیزی نیستیم . پروردگارا! بر تو توکّل کرده ایم و به تو روی آورده ایم و سرانجام [همه ]به سوی توست . پروردگارا! ما را زیردست کافران مگردان و ما را بیامرز . پروردگارا! تویی که پیروزمندِ فرزانه ای . به راستی ، برای شما در آنان ، سرمشقی نیکوست ، برای کسی که به خداوند و روز بازپسین ، امید داشته باشد؛ و هر کس روی برتابد ، [بداند که] خداوند ، بی نیازِ ستوده است» .
1 / 1 1بت شکنیقرآن«و به راستی ، پیشاپیش به ابراهیم ، رهیافتی که سزاوارش بود ، بخشیدیم ، و به آن ، آگاه بودیم . چنین بود که به پدرش و قومش گفت: این تندیس ها چیست که شما در خدمتشان معتکفید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافتیم . گفت: هم شما و هم پدرانتان ، در گم راهی آشکار بوده اید . گفتند: آیا برای ما حق آورده ای یا بازیگری؟ گفت: حق ، این است که پروردگارتان ، پروردگار آسمان ها و زمین است ، همو که آنها را آفریده است و من بر این [سخن] گواهم . [و در دل گفت : ]به خدا ، پس از آن که روی برتافتید ، فکری به حال بت هایتان خواهم کرد . آن گاه ، آنها را خُرد و ریز کرد ، مگر بزرگشان را ، باشد که به او روی آورند . گفتند: چه کسی این کار را در حقّ خدایان ما انجام داده است؟ بی شک که از ستمکاران است . گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته می شد ، از آنان سخن می گفت . گفتند: او را در پیش چشمان مردم ، حاضر کنید تا آنان ، حاضر و ناظر باشند . [او را آوردند و] گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کردی؟[به ریشخند ]گفت: نه ، بلکه همین بزرگ ترشان چنین کاری کرده است . اگر سخن می گویند ، از آنها بپرسید . به خود آمدند و گفتند: شما خود ، ستمگرید . سپس ، سرهایشان را تکان دادند [و گفتند :] خوب می دانی که اینها سخن نمی گویند . گفت: آیا پس به جای خداوند ، چیزی را که نه سودی به شما می رساند و نه زیانی می پرستید؟ اُف بر شما و بر آنچه به جای خداوند می پرستید . آیا اندیشه نمی کنید؟» .
.
ص: 292
الحدیث15232.امام علی علیه السلام :تفسیر القمّی :فَلَمّا نَهاهُم إبراهیمُ علیه السلام وَاحتَجَّ عَلَیهِم فی عِبادَتِهِمُ الأَصنامَ فَلَم یَنتَهوا فَحَضَرَ عیدٌ لَهُم ، فَخَرَجَ نُمرودُ وجَمیعُ أهلِ مَملَکَتِهِ إلی عیدٍ لَهُم وکَرِهَ أن یَخرُجَ إبراهیمُ مَعَهُ فَوَکَلَهُ بِبَیتِ الأَصنامِ فَلَمّا ذَهَبوا عَمَدَ إبراهیمُ إلی طَعامٍ فَأَدخَلَهُ بَیتَ أصنامِهِم فَکانَ یَدنو مِن صَنَمٍ صَنَمٍ ، ویَقولُ لَهُ : کُل وتَکَلَّم فَإِذا لَم یُجِبهُ أخَذَ القَدومَ فَکَسَرَ یَدَهُ ورِجلَهُ حَتّی فَعَلَ ذلِکَ بِجَمیعِ الأَصنامِ ، ثُمَّ عَلَّقَ القَدومَ فی عُنُقِ الکَبیرِ مِنهُمُ الَّذی کان فِی الصَّدرِ فَلَمّا رَجَعَ المَلِکُ ومَن مَعَهُ مِنَ العیدِ نَظَروا إلَی الأَصنامِ مُکَسَّرَهً ، فَقالوا : «مَن فَعَلَ هَذَا بِئالِهَتِنَآ إِنَّهُ لَمِنَ الظَّلِمِینَ * قَالُواْ سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَ هِیمُ» وهُوَ ابنُ آزَرَ فَجاؤوا بِهِ إلی نُمرودَ .
فَقالَ نُمرودُ لآِزَرَ : خُنتَنی وکَتَمتَ هذَا الوَلَدَ عَنّی .
فَقالَ : أیُّهَا المَلِکُ هذا عَمَلُ اُمِّهِ وذَکَرَت أنّی أتَقَوَّمُ بِحُجَّتِهِ ، فَدَعا نُمرودُ اُمَّ إبراهیمَ ، فَقالَ : ما حَمَلَکِ عَلی أن کَتَمتِنی أمرَ هذَا الغُلامِ حَتّی فَعَلَ بِآلِهَتِنا ما فَعَلَ .
فَقالَت : أیُّهَا المَلِکُ نَظَرا مِنّی لِرَعِیَّتِکَ .
قالَ : وکَیفَ ذلِکَ .
قالَت : رَأَیتُکَ تَقتُلُ أولادَ رَعِیَّتِکَ ، فَکانَ یَذهَبُ النَّسلُ ! فَقُلتُ : إن کانَ هذَا ، الَّذی تَطلُبُهُ دَفَعتُهُ إلَیکَ لِتَقتُلَهُ وتَکُفَّ عَن قَتلِ أولادِ النّاسِ وإن لَم یَکُن ذلِکَ بَقِیَ لَنا وَلَدُنا وقَد ظَفِرتَ بِهِ فَشَأنَکَ فَکُفَّ عَن أولادِ النّاسِ فَصَوَّبَ رَأیَها ، ثُمَّ قالَ لإِِبراهیمَ علیه السلام : مَن فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا یا إبراهیمُ ؟
قالَ إبراهیمُ : «فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسْئلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ» .
فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : وَاللّهِ ما فَعَلَهُ کَبیرُهُم ، وما کَذَبَ إبراهیمُ فَقیلَ وکَیفَ ذلِکَ؟
قالَ : إنَّما قالَ فَعَلَهُ کَبیرُهُم هذا إن نَطَقَ ، وإن لَم یَنطِق فَلَم یَفعَل کَبیرُهُم هذا شَیئا . (1) .
ص: 293
حدیث15234.امام صادق علیه السلام ( درباره آیه «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» ) تفسیر القمی :چون ابراهیم علیه السلام آنان را [از بت پرستی] منع کرد و درباره پرستش بُتان با آنان احتجاج کرد و آنان دست بر نداشتند ، روز عیدی پیش آمد و نمرود و تمام مردم سرزمینش برای عید ، بیرون رفتند . و پدر ابراهیم ، خوش نمی داشت که وی همراه نمرود ، بیرون رود . از این رو ، او را مراقب بُت خانه گذاشت . چون بیرون رفتند ، ابراهیم علیه السلام غذایی فراهم کرد و به بُت خانه آورد و به هر بُتی نزدیک می شد، می گفت: «بخور و سخن بگو». چون پاسخ نمی شنید، تیشه را بر می داشت و دست و پای آن بُت را می شکست . این کار را با همه بت ها انجام داد . آن گاه ، تیشه را بر گردن بُت بزرگ که در بالای بُت خانه قرار داشت، آویزان کرد. وقتی پادشاه و همراهان او، از مراسم عید بازگشتند، بُت ها را شکسته دیدند و گفتند: «چه کسی این کار را در حقّ خدایان ما انجام داده است؟ بی شک ، از ستمکاران است . گفتند : شنیدیم جوانی که به او «ابراهیم» گفته می شد ، از آنان سخن می گفت» ، و او پسر آزر است . آزر را نزد نمرود آوردند . نمرود به آزر گفت : به من خیانت کردی و این کودک را از من کتمان نمودی؟
گفت : ای پادشاه! این ، کارِ مادر ابراهیم است و گفته است که خود ، از عهده استدلال برمی آید .
نمرود ، مادر ابراهیم را خواست و گفت : چه چیزی تو را وا داشت که ولادت این جوان را از من کتمان کنی تا با خدایان ما چنین کند؟
گفت : ای پادشاه! به خاطر مصلحت رعیّت تو چنین کردم .
نمرود گفت : چگونه؟
گفت : دیدم تو فرزندان رعیّت را به قتل می رسانی و در نتیجه ، نسل ، منقرض می شود . [با خود] گفتم اگر این کودک ، همان است که تو به دنبالش هستی ، او را به تو می دهم تا او را به قتل برسانی و از کشتن فرزندان مردم ، دست برداری و اگر آن کودکِ [مورد نظر تو] نبود ، فرزند ما برای ما باقی می ماند و اینک ، بر او دست یافتی و هرچه می خواهی ، انجام بده و از کودکان مردم ، دست بردار .
نمرود ، استدلال او را پسندید و سپس به ابراهیم علیه السلام گفت : چه کسی این کار را با خدایان ما انجام داده است ، ای ابراهیم؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «بزرگ ترِ آنان ، چنین کرده است . از آنان بپرسید ، اگر سخن می گویند» .
امام صادق علیه السلام فرمود : «به خدا سوگند ، بزرگ ترِ بت ها چنان نکرد و ابراهیم علیه السلام هم دروغ نگفت» .
گفته شد : چگونه .
فرمود : «ابراهیم گفت : بزرگِ بتان چنین کرده است ، اگر سخن گوید و اگر سخن نگوید ، پس ، بزرگ آنان کاری نکرده است» . .
ص: 294
1 / 1 2خَلیلُ الرَّحمنِالکتاب«وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَ هِیمَ خَلِیلاً» . (1)
الحدیث15237.امام صادق علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَا اتَّخَذَ اللّهُ إبراهیمَ خَلیلاً إلاّ لإِِطعامِهِ الطَّعامَ ، وصَلاتِهِ بِاللَّیلِ وَالنّاسُ نِیامٌ . (2)15238.امام صادق علیه السلام ( درباره کلام یعقوب به فرزندش : «بزودی از پروردگا ) الإمام الباقر علیه السلام :اِتَّخَذَ اللّهُ عز و جل إبراهیمَ خَلیلاً ، لأَِنَّهُ لَم یَرُدَّ أحَدا ، ولَم یَسأَل أحَدا غَیرَ اللّهِ عز و جل . (3) .
ص: 295
1 / 1 2دوست خداوندقرآن«خداوند ، ابراهیم را به دوستی گرفت» .
حدیث15243.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند ، ابراهیم را به دوستی نگرفت ، مگر به خاطر غذا دادنش [به مردم] و نماز خواندنش در شب ، به هنگامی که مردم در خواب اند .15241.امام صادق علیه السلام :امام باقر علیه السلام :خداوند عز و جل ابراهیم را به دوستی گرفت؛ زیرا [درخواست ]کسی را رد نکرد و از کسی جز خداوند عز و جل درخواست ننمود .
.
ص: 296
1 / 1 3الاِمتِحانُ بِالإِلقاءِ فِی النّارِالکتاب«قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَعِلِینَ * قُلْنَا یَنَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَمًا عَلَی إِبْرَ هِیمَ » . (1)
الحدیث15247.کنز العمّال :تفسیر القمّی :اِستَشارَ نُمرودُ قَومَهُ فی إبراهیمَ «قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَعِلِینَ» ، فَقالَ الصّادِقُ علیه السلام : کانَ فِرعونُ إبراهیمَ لِغَیرِ رُشدٍ وأصحابُهُ لِغَیرِ رُشدٍ . . . فَإِنَّهُم قالوا لِنُمرودَ : حَرِّقوهُ وَانصُروا آلِهَتَکُم إن کُنتُم فاعِلینَ وَکانَ موسیع وأصحابُهُ رَشَدَهً ، فَإِنَّهُ لَمَّا استَشارَ أصحابَهُ فی موسیع ، قالوا : «أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِی الْمَدَآئِنِ حَشِرِینَ * یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحِرٍ عَلِیمٍ» ، فَحَبَسَ إبراهیمَ وجَمَعَ لَهُ الحَطَبَ حَتّی إذا کانَ الیَومُ الَّذی ألقی فیهِ نُمرودُ إبراهیمَ فِی النّارِ ، بَرَزَ نُمرودُ وجُنودُهُ وقَد کانَ بُنِیَ لِنُمرودَ بِناءٌ لِیَنظُرَ مِنهُ إلی إبراهیمَ کَیفَ تَأخُذُهُ النّارُ ، فَجاءَ إبلیسُ وَاتَّخَذَ لَهُمُ المَنجَنیقَ ؛ لأَِنَّهُ لَم یَقدِر واحِدٌ أن یَقرُبَ مِن تِلکَ النّارِ عَن غَلوَهِ سَهمٍ وکانَ الطّائِرُ مِن مَسیرَهِ فَرسَخٍ یَرجِعُ عَنها إن یَتَقارَب مِنَ النّارِ ، وکانَ الطّائِرُ إذا مَرَّ فِی الهَواءِ یَحتَرِقُ فَوُضِعَ إبراهیمُ علیه السلام فِی المَنجَنیقِ وجاءَ أبوهُ فَلَطَمَهُ لَطمَهً ، وقالَ لَهُ : ارجِع عَمّا أنتَ عَلَیهِ .
وأنزَلَ الرَّبُ مَلائِکَتَهُ إلَی السَّماءِ الدُّنیا ولَم یَبقَ شَیءٌ إلاّ طَلَبَ إلی رَبِّهِ ، وقالَتِ الأَرضُ : یا رَبِّ لَیسَ عَلی ظَهری أحَدٌ یَعبُدُکَ غَیرُهُ فَیُحَرَّقُ !
وقالَتِ المَلائِکَهکُ : یا رَبِّ خَلیلُکَ إبراهیمُ یُحَرَّقُ !
فَقالَ اللّهُ عز و جل : أما إنَّهُ إن دَعانی کَفَیتُهُ .
وقالَ جَبرَئیلُ : یا رَبِّ ، خَلیلُکَ إبراهیمُ لَیسَ فِی الأَرضِ أحَدٌ یَعبُدُکَ غَیرُهُ سَلَّطتَ عَلَیهِ عَدُوَّهُ یُحرِقُهُ بِالنّارِ .
فَقالَ : اسکُت إنَّما یَقولُ هذا عَبدٌ مِثلُکَ یَخافُ الفَوتَ هُوَ عَبدی آخُذُهُ إذا شِئتُ فَإِن دَعانی أجَبتُهُ ، فَدَعا إبراهیمُ علیه السلامرَبَّهُ بِسورَهِ الإِخلاصِ «یا اللّهُ یا واحِدُ یا أحَدُ یا صَمَدُ ، یا مَن لَم یَلِد ولَم یولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ ، نَجِّنی مِنَ النّارِ بِرَحمَتِکَ» .
فَالتَقی مَعَهُ جَبرَئیلُ فِی الهَواءِ وقَد وُضِعَ فِی المَنجَنیقِ ، فَقالَ : یا إبراهیمُ ، هَل لَکَ إلَیَّ مِن حاجَهٍ .
فَقالَ إبراهیمُ : أمّا إلَیکَ فَلا ، وأمّا إلی رَبِّ العالَمینَ فَنَعَم ، فَدَفَعَ إلَیهِ خاتَما عَلَیهِ مَکتوبٌ : «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ألجَأتُ ظَهری إلَی اللّهِ أسنَدتُ أمری إلَی اللّهِ وفَوَّضتُ أمری إلَی اللّهِ» ، فَأَوحَی اللّهُ إلَی النّارِ کونی بَردا ، فَاضطَرَبَت أسنانُ إبراهیمَ مِن البَردِ حَتّی قالَ : «وَسَلَمًا عَلَی إِبْرَ هِیمَ» وَانحَطَّ جَبرَئیلُ وجَلَسَ مَعَهُ یُحَدِّثُهُ فِی النّارِ .
ونَظَرَ إلَیهِ نُمرودُ ، فَقالَ : مَنِ اتَّخَذَ إلها فَلیَتَّخِذ مِثلَ إلهِ إبراهیمَ . (2) .
ص: 297
1 / 1 3آزمایش با افکنده شدن در آتشقرآن«گفتند : او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید ، اگر می خواهید کاری انجام دهید . گفتیم : ای آتش! سرد و امن باش بر ابراهیم» .
حدیث15249.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تفسیر القمی:نمرود با مردمانش درباره ابراهیم علیه السلام مشورت کرد . گفتند : «او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید ، اگر می خواهید کاری انجام دهید» . امام صادق علیه السلامفرمود : فرعون [زمان] ابراهیم علیه السلام و مردمان او ، فهمیده نبودند؛ چرا که به نمرود گفتند : «او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید ، اگر می خواهید کاری انجام دهید» ؛ ولی فرعونِ [زمان] موسی علیه السلام و یاران او فهمیده بودند ، زیرا وقتی با مردمانش مشورت کرد ، گفتند : به او و برادرش مهلت بده و به شهرها مأمورانی بفرست تا تمام ساحران دانا را نزد تو بیاورند .
نمرود ، ابراهیم علیه السلام را زندانی کرد و هیزم ، جمع کرد تا روزی که قرار بود نمرود ، ابراهیم علیه السلام را به آتش افکند ، فرا رسید . نمرود و لشکرش بیرون آمدند . برای او مکانی ساخته شده بود تا بنگرد چگونه آتش ، ابراهیم علیه السلام را در خود می گیرد . شیطان آمد و به آنان ، پیشنهاد منجنیق داد؛ زیرا از شدّت حرارت ، کسی نمی توانست به آتش نزدیک شود . و پرندگان از فاصله یک فرسخی به آتش نزدیک نمی شدند و اگر پرنده ای از آسمان [محلّ آتش ]می گذشت ، می سوخت .
ابراهیم علیه السلام در منجنیق قرار گرفت . پدرش (1) آمد و به او سیلی ای زد و گفت : از عقایدت دست بردار .
و خداوند ، فرشتگانش را به آسمان دنیا فرستاد . موجودی نبود ، مگر آن که از خداوند ، درخواست داشت . زمین گفت : پروردگارا! بر روی من ، جز ابراهیم ، کسی نیست که تو را عبادت کند و او سوزانده می شود .
فرشتگان گفتند : پروردگارا! دوست تو ابراهیم ، سوزانده می شود .
خداوند عز و جل فرمود : «اگر ابراهیم مرا بخواند ، او را کفایت می کنم» .
جبرئیل علیه السلام گفت : پروردگارا! در زمین ، جز دوستت ابراهیم ، کسی تو را عبادت نمی کند . دشمنانش بر او مسلّط کردی و او را در آتش می سوزانند .
خداوند فرمود : «ساکت شو! این را بنده ای چون تو می گوید که از مرگ می ترسد . او بنده من است و هرگاه بخواهم ، او را نگه می دارم و اگر ابراهیم مرا بخواند ، پاسخش را می دهم» .
ابراهیم علیه السلام ، پروردگارش را با [مضامین] سوره توحید خواند : «ای خدا ، ای یکتا ، ای یگانه ، ای صمد! ای کسی که نه فرزند دارد و نه زاییده شده است و همتایی [نیز ]ندارد! به رحمت خویش ، مرا از آتش بِرَهان» .
جبرئیل علیه السلام آن گاه که ابراهیم علیه السلام را با منجنیق پرتاب کرده بودند ، با او در هوا برخورد کرد و گفت : ای ابراهیم! آیا خواسته ای داری؟
ابراهیم علیه السلام گفت : از تو درخواستی ندارم؛ امّا از پروردگار جهانیان ، چرا .
آن گاه ، جبرئیل علیه السلام به وی انگشتری داد که بر آن نوشته شده بود : «خدایی جز خدای یگانه نیست . محمّد ، فرستاده خداست . به خداوند پناه بردم و او را تکیه گاه کارهایم قرار دادم و امورم را به او سپردم» .
آن گاه ، خداوند به آتش وحی کرد که «سرد باش» . دندان های ابراهیم علیه السلاماز سرما به هم می خورد تا این که گفت : «و امن باش بر ابراهیم» .
جبرئیل علیه السلام فرود آمد و با او در آتش نشست و سخن گفت و نمرود هم به ابراهیم علیه السلام نگاه می کرد . آن گاه گفت : هرکس برای خود ، خدایی برگزید ، مانند خدای ابراهیم را برگزیند .
.
ص: 298
15250.الکافی عن زیدٍ الشحّامِ عن أبی عبد اللّه علیه السرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُتِیَ بِإِبراهیمَ یَومَ النّارِ إلَی النّارِ ، فَلَمّا بَصُرَ بِها قالَ : حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ . (1)15248.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ قَولَنا : إنَّ إبراهیمَ خَلیلُ اللّهِ فَإِنَّما هُوَ مُشتَقٌّ مِنَ الخَلَّهِ أوِ الخُلَّهِ ، فَأَمَّا الخَلَّهُ فَإِنَّما مَعناهَا الفَقرُ وَالفاقَهُ ، وقَد کانَ خَلیلاً إلی رَبِّهِ فَقیرا وإلَیهِ مُنقَطِعا وعَن غَیرِهِ مُتَعَفِّفا مُعرِضا مُستَغنِیا ، وذلِکَ لَمّا اُریدَ قَذفُهُ فِی النّارِ فَرُمِیَ بِهِ فِی المَنجَنیقِ فَبَعَثَ اللّهُ تَعالی جَبرَئیلَ علیه السلام فَقالَ لَهُ : أدرِک عَبدی .
فَجاءَهُ فَلَقِیَهُ فِی الهَواءِ ، فَقالَ : کَلِّفنی ما بَدا لَکَ قَد بَعَثَنِی اللّهُ لِنُصرَتِکَ .
فَقالَ : بَل حَسبِیَ اللّهُ ونِعمَ الوَکیلُ ، إنّی لا أسأَلُ غَیرَهُ ولا حاجَهَ لِی إلاّ إلَیهِ ، فَسَمّاهُ خَلیلَهُ ، أی فَقیرَهُ ومُحتاجَهُ وَالمُنقَطِعَ إلَیهِ عَمَّن سِواهُ . (2) .
ص: 299
15249.امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :ابراهیم علیه السلام را در روز آتش به سوی آتش آوردند . وقتی آتش را دید ، گفت : «خدا برای ما کافی است و او بهترین وکیل است» .15250.الکافی ( به نقل از زید شحام ) پیامبر صلی الله علیه و آله :این که می گوییم ابراهیم ، خلیل اللّه است ، خلیل یا از «خَلَّه» گرفته شده و یا از «خُلَّه» . اگر ریشه خلیل ، خَلَّه باشد ، به معنای نیازمندی و تهی دستی است و ابراهیم علیه السلام نیازمند به درگاه خداوند بود و به سوی او روی کرده بود و از غیرِ خدا ، خوددار و روی گردان و بی نیاز بود؛ زیرا وقتی خواستند او را در آتش افکنند و از منجنیق پرتاب شد ، خداوند ، جبرئیل علیه السلام را فرستاد و به وی گفت : «بنده ام را دریاب» . جبرئیل علیه السلام نزد ابراهیم علیه السلام آمد و با او در هوا برخورد کرد و گفت : آنچه می خواهی به من بگو که خداوند ، مرا برای یاری تو فرستاده است .
ابراهیم علیه السلام گفت : «خدا ، برایم بس است و او بهترین وکیل (کارساز) است . من از غیر او چیزی درخواست نمی کنم و مرا نیازی نیست ، جز به درگاه او» . از این پس ، او را «خلیلِ» خویش نامید؛ یعنی نیازمند و محتاج به خداوند و بُریده از غیرِ خداوند . .
ص: 300
1 / 1 4الاِبتِلاءُ بِذَبحِ الوَلَدِالکتاب«فَبَشَّرْنَهُ بِغُلَمٍ حَلِیمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَبُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِینَ * فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَ تَلَّهُو لِلْجَبِینِ * وَ نَدَیْنَهُ أَن یَإِبْرَ هِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْیَآ إِنَّا کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَؤُاْ الْمُبِینُ * وَ فَدَیْنَهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» . (1) اٍَْ
الحدیث15251.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الطبرسی رحمه الله فی مجمع البیان : «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» أی شَبَّ حَتّی بَلَغَ سَعیُهُ سَعیَ إبراهیمَ ، وَالمَعنی : بَلَغَ إلی أن یَتَصَرَّفَ ویَمشِیَ مَعَهُ ویُعینَهُ عَلی اُمورِهِ ، قالوا : وکانَ یَومَئذٍ ابنَ ثَلاثَ عَشَرَهَ سَنَهً. (2)15252.امام علی علیه السلام :الکافی عن أبان عن أبی بصیر أنّه سمع أبا جعفر وأبا عبداللّه علیهماالسلام :یَذکُرانِ أنَّهُ لَمّا کانَ یَومُ التَّروِیَهِ قالَ جَبرَئیلُ لاِءِبراهیمَ علیهماالسلام : تَرَوَّه مِنَ الماءِ فَسُمِّیَتِ التَّروِیَهَ ، ثُمَّ أتی مِنیً فَأَباتَهُ بِها ، ثُمَّ غَدا بِهِ إلی عَرَفاتٍ فَضَرَبَ خِباهُ بِنَمِرَهَ دونَ عَرَفَهَ فَبَنی مَسجِدا بِأَحجارٍ بیضٍ وکانَ یُعرَفُ أثَرُ مَسجِدِ إبراهیمَ حَتّی اُدخِلَ فی هذَا المَسجِدِ الَّذی بِنَمِرَهَ حَیثُ یُصَلِّی الإِمامُ یَومَ عَرَفَهَ فَصَلّی بِهَا الظُّهرَ وَالعَصرَ ، ثُمَّ عَمَدَ بِهِ إلی عَرَفاتٍ ، فَقالَ : هذِهِ عَرَفاتٌ فَاعرِف بِها مَناسِکَکَ وَاعتَرِف بِذَنبِکَ فَسُمِّی عَرَفاتٍ ، ثُمَّ أفاضَ إلَی المُزدَلِفَهِ فَسُمِّیَتِ المُزدَلِفَهَ ، لِأَ نَّهُ ازدَلَفَ إلَیها ، ثُمَّ قامَ عَلَی المَشعَرِ الحَرامِ فَأَمَرَهُ اللّهُ أن یَذبَحَ ابنَهُ وقَد رَأی فیهِ شَمائِلَهُ وخَلائِقَهُ وأنِسَ ما کانَ إلَیهِ .
فَلَمّا أصبَحَ أفاضَ مِنَ المَشعَرِ إلی مِنیً فَقالَ لاُِمِّهِ : زورِی البَیتَ أنتِ وَاحتَبَسَ الغُلامَ ، فَقالَ : یا بُنَیَّ هاتِ الحِمارَ وَالسِّکّینَ حَتّی اُقَرِّبَ القُربانَ .
فَقالَ أبانٌ : فَقُلتُ لِأَبی بَصیرٍ : ما أرادَ بِالحِمارِ وَالسِّکّینِ .
قالَ : أرادَ أن یَذبَحَهُ ، ثُمَّ یَحمِلَهُ فَیُجَهِّزَهُ ویَدفِنَهُ ، قالَ : فَجاءَ الغُلامُ بِالحِمارِ وَالسِّکّینِ ، فَقالَ : یا أبَتِ أینَ القُربانُ ؟
قالَ : رَبُّکَ یَعلَمُ أینَ هُوَ؟ یا بُنَیَّ أنتَ وَاللّهِ هُوَ إنَّ اللّهَ قَد أمَرَنی بِذَبحِکَ ، فَانظُر ماذا تَری ؟
قالَ : «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِینَ» قالَ : فَلَمّا عَزَمَ عَلَی الذَّبحِ ، قالَ : یا أبَتِ ، خَمِّر وَجهی وشُدَّ وَثاقی .
قالَ : یا بُنَیَ ، الوَثاقُ مَعَ الذَّبحِ وَاللّهِ لا أجمَعُهُما عَلَیکَ الیَومَ .
قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : فَطَرَحَ لَهُ قُرطانَ الحِمارِ ، ثُمَّ أضجَعَهُ عَلَیهِ وأخَذَ المَدیَهَ فَوَضَعَها عَلی حَلقِهِ ، قالَ: فَأَقبَلَ شَیخٌ فَقالَ : ما تُریدُ مِن هذَا الغُلامِ ؟
قالَ : اُریدُ أن أذبَحَهُ .
فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ ! غُلامٌ لَم یَعصِ اللّهَ طَرفَهَ عَینٍ تَذبَحُهُ ؟
فَقالَ : نَعَم ، إنَّ اللّهَ قَد أمَرَنی بِذَبحِهِ .
فَقالَ : بَل رَبُّکَ نَهاکَ عَن ذَبحِهِ ، وإنَّما أمَرَکَ بِهذَا الشَّیطانُ فی مَنامِکَ ، قالَ : وَیلَکَ ! الکَلامُ الَّذی سَمِعتُ هُوَ الَّذی بَلَغَ بی ماتَری، لا وَاللّهِ لا اُکَلِّمُکَ ، ثُمَّ عَزَمَ عَلَی الذَّبحِ .
فَقالَ الشَّیخُ : یا إبراهیمُ ، إنَّکَ إمامٌ یُقتَدی بِکَ فَإِن ذَبَحتَ وَلَدَکَ ذَبَحَ النّاسُ أولادَهُم ، فَمَهلاً فَأَبی أن یُکَلِّمَهُ .
قالَ أبو بَصیرٍ : سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلامیَقولُ : فَأَضجَعَهُ عِندَ الجَمرَهِ الوُسطی ، ثُمَّ أخَذَ المَدیَهَ فَوَضَعَها عَلی حَلقِهِ ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ ، ثُمَّ انتَحی عَلَیه فَقَلَبَها جَبرَئیلُ علیه السلام عَن حَلقِهِ فَنَظَرَ إبراهیمُ فَإِذا هِیَ مَقلوبَهٌ ، فَقَلَبَها إبراهیمُ عَلی خَدِّها وقَلَبَها جَبرَئیلُ عَلی قَفاها فَفَعَلَ ذلکَ مِرارا ، ثُمَّ نودِیَ مِن مَیسرَهِ مَسجِدِ الخَیفِ : یا إبراهیمُ ، قَد صَدَّقتَ الرُّؤیا واجتَرَّ الغُلامَ مِن تَحتِهِ ، وتَناوَلَ جَبرَئیلُ الکَبشَ مِن قُلَّهِ ثَبیرٍ فَوَضَعَهُ تَحتَهُ .
وخَرَجَ الشَّیخُ الخَبیثُ حَتّی لَحِقَ بِالعَجوزِ حینَ نَظَرَت إلَی البَیتِ ، وَالبَیتُ فی وَسَطِ الوادی فَقالَ : ما شَیخٌ رَأَیتُهُ بِمِنیً ؟ فَنَعَتَ نَعتَ إبراهیمَ .
قالَت : ذاکَ بَعلی .
قالَ : فَما وَصیفٌ رَأَیتُهُ مَعَهُ ، ونَعَتَ نَعتَهُ .
قالَت : ذاکَ ابنی .
قالَ : فَإِنّی رَأَیتُهُ أضجَعَهُ وأخَذَ المَدیَهَ لِیَذبَحَهُ .
قالَت : کَلاّ ما رَأَیتُ إبراهیمَ إلاّ أرحَمَ النّاسِ وکَیفَ رَأَیتَهُ یَذبَحُ ابنَهُ .
قالَ : ورَبِّ السَّماءِ وَالأَرضِ ، ورَبِّ هذِهِ البَنِیَّهِ ، لَقَد رَأَیتُهُ أضجَعَهُ وأخَذَ المَدیَهَ لِیَذبَحَهُ .
قالَت : لِمَ ؟
قالَ : زَعَمَ أنَّ رَبَّهُ أمَرَهُ بِذَبحِهِ .
قالَت : فَحَقٌّ لَهُ أن یُطیعَ رَبَّهُ . (3) .
ص: 301
1 / 1 4آزمایش با قربانی کردن فرزندقرآن«پس او (ابراهیم) را به پسری بردبار ، مژده دادیم . و وقتی با او به جایگاه «سَعْی» رسید ، گفت: ای پسرک من! من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرَم . پس ببین چه به نظرت می آید؟ گفت: ای پدر من! آنچه را مأموری ، بکن! ان شاءاللّه ، مرا از شکیبایان خواهی یافت . هنگامی که هر دو [بر فرمان الهی] گردن نهادند و ابراهیم علیه السلام ، پیشانی او را بر خاک نهاد ، او را ندا دادیم که : ای ابراهیم! رؤیا [ی خود] را حقیقت بخشیدی . ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم . راستی که این ، همان آزمایشِ آشکار بود ، و قربانیِ بزرگی را فدای او کردیم» .
حدیث15258.عنه علیه السلام :بحارالأنوار: طبرسی که رحمت خدا بر او باد در تفسیر این آیه : «چون با او به جایگاه سعی رسید» می گوید : یعنی [اسماعیل علیه السلام] جوان شد و تلاش او به مرتبه تلاش ابراهیم علیه السلام رسید ، یعنی به سنّی رسید که می توانست کار کند و با ابراهیم علیه السلام ، همراه شود و او را در کارها کمک کند . گفته اند : در این زمان ، سیزده ساله بود .15259.عنه علیه السلام :الکافی به نقل از ابان ، از ابو بصیر که وی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلامشنیده است :چون روز ترویه فرا رسید ، جبرائیل علیه السلام به ابراهیم علیه السلام گفت : «با خود ، آب بردار» و بدین جهت ، «ترویه» نامیده شد .
آن گاه به مِنا آمد و شب ، ابراهیم علیه السلام را در آن جا نگاه داشت . آن گاه ، صبح روز بعد ، او را به سرزمین عرفات بُرد و در سرزمین نمره ، پیش از عرفه ، خیمه اش را برپا کرد و با سنگ های سفید ، مسجدی ساخت و نشانه های مسجد ابراهیم ، معلوم بود و در داخل مسجدی قرار گرفت که اینک در نمره است . همان جا که امام علیه السلام در روز عرفه نماز می گزارد ، ابراهیم علیه السلام ، نماز ظهر و عصر را در آن جا به جا آورد .
سپس او را به عرفات بُرد و گفت : «این ، سرزمین عرفات است . مناسک آن را بشناس و به گناهانت اعتراف کن» . از این رو ، «عرفات» نام گرفت . سپس او را به «مزدلفه» کوچ داد و از آن رو مزدلفه گفته شد که بدان نزدیک شد . آن گاه در مشعر الحرام ، اقامت کرد و خداوند به وی [در خواب] دستور داد فرزندش را قربانی کند و در خواب ، شمایل و خُلق و خویَش را دید و با آنچه در پیش است ، مأنوس گشت . چون صبح شد ، از مشعر به سمت منا کوچ کرد و به مادر فرزند گفت : «تو کعبه را زیارت کن» و فرزند را نزد خود ، نگاه داشت .
آن گاه به فرزند گفت : «فرزندم! الاغ و کارد را بیاور تا قربانی کنم» .
ابان می گوید : به ابو بصیر گفتم : الاغ و کارد را چرا درخواست کرد .
گفت: زیرا می خواست فرزند را قربانی کند ، سپس او را کفن کرده ، دفن نماید.
جوان ، الاغ و کارد را آورد و گفت : پدرم! قربانی کجاست؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «پروردگارت می داند کجاست . فرزندم! به خدا سوگند ، تو همان قربانی ای هستی که خدا مرا به قربانی کردنت دستور داد. نظرت چیست؟».
جوان گفت : پدرم! آنچه را بدان مأمور شدی ، انجام بده . ان شاء اللّه ، مرا از شکیبایان خواهی یافت .
چون ابراهیم علیه السلام خواست فرزند را قربانی کند ، جوان گفت : پدرم! صورتم را بپوشان و دست و پایم را محکم ببند .
ابراهیم علیه السلام گفت : فرزندم! دست و پا بستن و قربانی کردن؟! به خدا سوگند ، امروز ، این دو را با هم درباره تو انجام نمی دهم .
امام باقر علیه السلام فرمود : «ابراهیم علیه السلام ، روانداز الاغ را روی زمین پهن کرد . سپس ، فرزند را به پهلو بر زمین خوابانید و کارد را برداشت و بر گلوی فرزند نهاد .
در این هنگام ، پیرمردی آمد و گفت : از این جوان ، چه می خواهی؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «می خواهم او را قربانی کنم» .
پیر مرد گفت : پناه بر خدا! جوانی را که هرگز گناهی مرتکب نشده ، قربانی می کنی؟!
ابراهیم علیه السلام گفت : «بلی! خداوند ، مرا بدان دستور داد» .
پیر مرد گفت : پروردگارت تو را از این کار نهی کرده و همانا شیطان ، در خواب ، این مطلب را به تو القا کرده است .
ابراهیم علیه السلام گفت : «صدایی که شنیدم ، همان صدایی بود که مرا بدین منزلت و مرتبت (پیامبری) رسانید . به خدا سوگند ، دیگر با تو سخن نمی گویم» . سپس تصمیم بر قربانی کردن گرفت .
پیرمرد گفت : ای ابراهیم! تو پیشوایی هستی که به تو اقتدا می گردد . اگر فرزندت را قربانی کنی ، مردم هم فرزندان خود را قربانی می کنند . پس در این کار ، درنگ کن .
ابراهیم علیه السلام با وی سخن نگفت .
ابو بصیر می گوید : شنیدم که امام باقر علیه السلام می فرمود : «ابراهیم ، فرزندش را نزدیک جَمَره وُسطا خوابانید و کارد را گرفت و بر گلویش نهاد . سپس ، سر به آسمان بلند کرد و کارد را کشید ؛ امّا جبرئیل علیه السلام آن را وارونه کرد . ابراهیم علیه السلامنگاه کرد و کارد را وارونه یافت . مجدّدا آن را با لبه تیز بر گلوی فرزند نهاد و جبرئیل علیه السلامآن را واژگون کرد . این کار ، چند بار تکرار شد . آن گاه ، از سمت چپ مسجد خیف ، صدایی آمد که : ای ابراهیم! خوابت را درست تعبیر کردی . جوان را از زیر کارد ، کنار ببر .
و جبرائیل علیه السلام قوچی را از قلّه ثُبَیر آورد و زیر کارد نهاد . پیرمرد پلید ، از آن جا خارج شد و هنگامی که مادر به کعبه نظر می افکند و کعبه در وسط گودی بود ، خود را به مادر جوان رسانید و چنین گفت : پیرمردی را که در منا دیدم . کیست؟ و اوصاف ابراهیم علیه السلام را بازگو کرد .
مادر گفت : او شوهر من است .
سپس گفت: جوانی را به همراه او دیدم. او کیست؟ و اوصاف جوان را باز گفت.
مادر گفت : او فرزند من است .
پیرمرد گفت : دیدم که آن پیرمرد ، جوان را بر زمین خوابانده بود و کارد برداشته بود تا او را بکشد .
مادر گفت : هرگز! ابراهیم ، مهربان ترینِ مردم است . چگونه دیدی که فرزندش را می کشد؟
پیرمرد گفت : به پروردگار آسمان و زمین و این خانه سوگند که دیدم او را خوابانده بود و کارد برداشته بود تا او را بکشد .
مادر گفت : چرا [چنین می کرد؟] .
پیر مرد گفت : گمان می کرد خداوند ، او را به قربانی کردن جوان ، فرمان داده است .
مادر گفت : سزاوار است که از پروردگارش اطاعت کند .
.
ص: 302
. .
ص: 303
. .
ص: 304
. .
ص: 305
. .
ص: 306
1 / 1 5کَثرَهُ الدُّعاءِالکتاب«إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ » . (1)
«إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّ هٌ مُّنِیبٌ » . (2)
الحدیث15262.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَأَوَّ هٌ حَلِیمٌ » : الأَوّاهُ هُوَ لدَّعّاءُ . (3)15263.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «إِنَّ إِبْرَ هِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّ هٌ مُّنِیبٌ » : دَعّاءٌ . (4)15264.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :خَرَجَ إبراهیمُ علیه السلام ذاتَ یَومٍ یَسیرُ فِی البِلادِ لِیَعتَبِرَ فَمَرَّ بِفَلاهٍ مِنَ الأَرضِ فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ قائِمٍ یُصَلّی قَد قَطَعَ إلَی السَّماءِ صَوتَهُ ولِباسُهُ شَعَرٌ ، فَوَقَفَ عَلَیهِ إبراهیمُ علیه السلام فَعَجِبَ مِنهُ وجَلَسَ یَنتَظِرُ فَراغَهُ ، فَلَمّا طالَ ذلِکَ عَلَیهِ حَرَّکَهُ بِیَدِهِ وقالَ لَهُ : إنَّ لی حاجَهً فَخَفِّف ، قالَ : فَخَفَّفَ الرَّجُلُ وجَلَسَ إبراهیمُ ، فَقالَ له إبراهیمُ علیه السلام : لِمَن تُصَلّی؟
فَقالَ : لإِِلهِ إبراهیمَ .
فَقالَ : ومَن إلهُ إبراهیمَ؟
قالَ : الَّذی خَلَقَکَ وخَلَقَنی .
فَقالَ لَهُ إبراهیمُ : لَقَد أعجَبَنی نَحوُکَ وأ نَا اُحِبُّ أن اُؤاخِیَکَ فِی اللّهِ عز و جل ، فَأَینَ مَنزِلُکَ إذا أرَدتُ زِیارَتَکَ ولِقاءَکَ؟
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : مَنزِلی خَلفَ النُّطفَهِ وأشارَ بِیَدِهِ إلَی البَحرِ وأمّا مُصَلاّیَ فَهذَا المَوضِعُ تُصیبُنی فیهِ إذا أرَدتَنی إن شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ قالَ الرَّجُلُ لاِءِبراهیمَ : لَکَ حاجَهٌ؟
فَقالَ إبراهیمُ : نَعَم .
فَقالَ الرَّجُلُ : وما هِیَ؟
قالَ لَهُ : تَدعُو اللّهَ واُؤَمِّنُ أنَا عَلی دُعائِکَ ، أو أدعو أ نَا وتُؤَمِّنُ أنتَ عَلی دُعائی؟
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : وفیمَ نَدعُو اللّهَ؟
قالَ لَهُ إبراهیمُ : لِلمُذنِبینَ المُؤمِنینَ .
فَقالَ الرَّجُلُ : لا .
فَقالَ إبراهیمُ : ولِمَ؟
فَقالَ : لأَِنّی دَعَوتُ اللّهَ مُنذُ ثَلاثِ سِنینَ بِدَعوَهٍ لَم أرَ إجابَتَها إلَی السّاعَهِ ، وأ نَا أستَحیی مِنَ اللّهِ عز و جل أن أدعُوَهُ بِدَعوَهٍ حَتّی أعلَمَ أنَّهُ قَد أجابَنی .
فَقالَ إبراهیمُ : وفیما دَعَوتَهُ؟
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : إنّی لَفی مُصَلاّیَ هذا ذاتَ یَومٍ إذ مَرَّ بی غُلامُ أروَعُ ، النّورُ یَطلُعُ مِن جَبهَتِهِ ، لَهُ ذُؤابَهٌ مِن خَلفِهِ ، وَمَعَهُ بَقَرٌ یَسوقُها ، کَأَنَّما دُهِنَت دَهنا ، وغَنَمٌ یَسوقُها کَأَنَّما دُخِسَت دَخساً . قالَ : فَأَعجَبَنی ما رَأیتُ مِنهُ ، فَقُلتُ : یا غُلامُ ، لِمَن هذا البَقَرُ وَالغَنَمُ ؟
فَقالَ : لی .
فَقُلتُ : ومَن أنتَ ؟
فَقالَ : أ نَا إسماعیلُ بنُ إبراهیمَ خَلیلِ الرَّحمنِ عز و جل . فَدَعَوتُ اللّهَ عز و جل عِندَ ذلِکَ وسَأَلتُهُ أن یُرِیَنی خَلیلَهُ .
فَقالَ لَهُ إبراهیمُ علیه السلام : فَأَ نَا إبراهیمُ خَلیلُ الرَّحمنِ ، وذلِکَ الغُلامُ ابنی .
فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ عِندَ ذلِکَ : الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ ، الَّذی أجابَ دَعوَتی ، قالَ : ثُمَّ قَبَّلَ الرَّجُلُ صَفحَتَی وَجهِ إبراهیمَ وعانَقَهُ ، ثُمَّ قالَ : الآنَ فَقُم وَادعُ حَتّی اُؤَمِّنَ عَلی دُعائِکَ ، فَدَعا إبراهیمُ علیه السلاملِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ المُذنِبینَ مِن یَومِهِ ذلِکَ إلی یَومِ القِیامَهِ بِالمَغفِرَهِ وَالرِّضا عَنهُم ، قالَ : وأمَّنَ الرَّجُلُ عَلی دُعائِهِ .
فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : فَدَعوَهُ إبراهیمَ بالِغَهٌ لِلمُؤمِنینَ المُذنِبینَ مِن شیعَتِنا إلی یَومِ القِیامَهِ . (5) .
ص: 307
1 / 1 5دعای بسیارقرآن«به راستی که ابراهیم ، «اَوّاه (بسیار آه کشنده به یاد خدا)» و بردبار بود» .
«به راستی که ابراهیم ، بردبار ، «اَوّاه (بسیار آه کشنده به یاد خدا)» و انابه کننده بود» .
حدیث15260.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام درباره تفسیر کلمه «اَوّاه» : «به راستی که ابراهیم ، اَوّاه و بردبار بود» : یعنی بسیار دعا کننده بود .15261.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام درباره تفسیر کلمه «اَوّاه» : «به راستی که ابراهیم ، بردبار ، اَوّاه و انابه کننده بود» : یعنی بسیار دعا کننده بود .15262.امام علی علیه السلام :امام باقر علیه السلام :روزی ابراهیم علیه السلام برای عبرت گرفتن به سیاحت در شهرها پرداخت . از سرزمینی گذشت و مردی را دید که ایستاده است و نماز می گزارد ، صدایش را به آسمان بلند کرده و لباسش از موست .
ابراهیم علیه السلام ، نزد او ایستاد و از او شگفت زده شد و منتظر فراغت وی از عبادت شد . چون نمازش طولانی شد ، ابراهیم علیه السلام با دست ، تکانَش داد و گفت : «[نماز خود را] کوتاه کن که مرا خواسته ای است» .
مرد ، [نمازش را] کوتاه کرد . ابراهیم علیه السلام نشست و به وی گفت : «برای چه کسی نماز می خوانی» .
گفت : برای خدای ابراهیم .
گفت : «خدای ابراهیم کیست؟» .
گفت : آن که تو و مرا آفرید .
سپس ابراهیم علیه السلام به وی گفت : «از روش عبادت تو خوشم آمده است و من دوست می دارم با تو در راه خدای عز و جل برادری کنم . اگر خواستم تو را زیارت و ملاقات کنم ، خانه ات کجاست؟» .
مرد گفت : خانه ام پشت این دریاست و با دستش به دریا اشاره کرد و محلّ عبادتم همین جاست . گفت هرگاه خواستی ، مرا همین جا می یابی ، إن شاءاللّه .
سپس ، مرد به ابراهیم علیه السلام گفت : خواسته ای داری؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «بلی» .
مرد گفت : چیست؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «تو ، خدا را بخوانی و من بر دعایت آمین بگویم یا من ، خدا را بخوانم و تو بر دعایم آمین بگویی» .
مرد گفت : درباره چه خدا را بخوانم؟
ابراهیم علیه السلام گفت : «برای مؤمنان گنهکار» .
مرد گفت : نه .
ابراهیم علیه السلام پرسید : «چرا؟»
مرد گفت : سه سال است که خدا را به خواسته ای می خوانم و تا این لحظه ، آن را مستحبات نیافته ام و از خداوند عز و جل خجالت می کشم که او را به خواسته ای دیگر بخوانم ، مگر بدانم خواسته ام را اجابت کرده است .
ابراهیم علیه السلام گفت : «درباره چه دعا کردی؟» .
مرد گفت : روزی در همین محلّ عبادت بودم که جوانی زیباروی که نور از پیشانی اش می تابید و گیسوانش از پشت فرو ریخته بود ، از کنارم گذشت ، و گاوی که گویی روغن به بدنش مالیده بودند و گله ای از گوسفندان پرگوشت ، با خود داشت و آنها را به پیش می برد . آنچه از وی دیدم ، مرا خوش آمد . پرسیدم : ای جوان! این گاو و گله گوسفند از کیست؟
گفت : از خودم .
پرسیدم : تو کیستی؟
گفت : من ، اسماعیل پسر ابراهیم خلیل الرحمان هستم . در آن هنگام ، خداوند عز و جل را خواندم که خلیلش را به من نشان دهد .
گفت : «من ، ابراهیم خلیل الرحمان هستم و آن جوان ، پسرم است» .
مرد در این هنگام گفت : سپاس ، خدایی را که پروردگار جهانیان است؛ او که خواسته ام را اجابت کرد . آن گاه ، پیشانی ابراهیم علیه السلام را بوسید و با وی مُعانقه (دیده بوسی) کرد . سپس گفت : اینک آماده ام . تو دعا کن تا من ، دعایت را آمین گویم .
ابراهیم علیه السلام برای زنان و مردان مؤمن گنهکار ، از آن روز تا روز قیامت ، درخواست بخشش و خشنودی خداوند را کرد و مرد ، بر دعایش آمین گفت .
امام باقر علیه السلام فرمود : «دعای ابراهیم به مؤمنان گنهکار از شیعیان ما تا روز قیامت هم می رسد» .
.
ص: 308
. .
ص: 309
. .
ص: 310
1 / 2مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِالکتاب«لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْأَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا » . (1)
الحدیث15268.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، إنّی وَاللّهِ ما أعلَمُ شابّا فِی العَرَبِ جاءَ قَومَهُ بِأَفضَلَ مِمّا قَد جِئتُکُم بِهِ ؛ إنّی قَد جِئتُکُم بِخَیرِ الدُّنیا وَالآخِرَهِ . (2)15269.امام علی علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ أعرابِیّا أتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَخَرَجَ إلَیهِ فی رِداءٍ مُمَشَّقٍ .
فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، لَقَد خَرَجتَ إلَیَّ کَأَنَّکَ فَتیً .
فَقالَ صلی الله علیه و آله : نَعَم یا أعرابِیُّ ، أنَا الفَتَی ، ابنُ الفَتی ، أخُو الفَتی .
فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، أمَّا الفَتی فَنَعَم ، وکَیفَ ابنُ الفَتی وأخُو الفَتی؟
فَقالَ : أما سَمِعتَ اللّهَ عز و جل یَقولَ : «قَالُواْ سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُو إِبْرَ هِیمُ» (3) فَأَنَا ابنُ إبراهیمَ ، وأمّا أخُو الفَتی فَإِنَّ مُنادِیا نادی فِی السَّماءِ یَومَ اُحُدٍ : «لا سَیفَ إلاّ ذُوالفَقارِ ولا فَتی إلاّ عَلِیٌّ ، فَعَلِیٌّ أخی وأنَا أخوهُ» . (4) .
ص: 311
1 / 2محمّد ، فرستاده خداقرآن«قطعاً برای شما در [اقتدا به] پیامبر خدا ، سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند» .
حدیث15275.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله :ای فرزندان عبدالمطّلب! به خدا سوگند ، جوانی را در میان عرب نمی شناسم که برای قوم خود ، بهتر از آنچه من برای شما آوردم ، آورده باشد . به راستی که من ، خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردم .15276.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام :مردی بادیه نشین ، نزد پیامبر خدا آمد . پیامبر صلی الله علیه و آلهبا عبایی سرخ رنگ ، بیرون آمد . بادیه نشین گفت : ای محمّد! طوری بیرون آمده ای که گویا جوان هستی؟!
فرمود : «بلی ، ای بادیه نشین! من جوانم ، فرزند جوان و برادرِ جوان» .
مرد گفت : ای محمّد! خودت جوانی ، آری ؛ ولی چگونه فرزندِ جوان و برادرِ جوانی؟
فرمود : «آیا سخن خداوند عز و جل را در قرآن نشنیده ای که می فرماید : «گفتند : شنیدیم جوانی ، از آنها [به بدی] یاد می کرد که به او ابراهیم گفته می شود ...» و من ، فرزند ابراهیم هستم . و امّا برادرِ جوان هستم؛ زیرا در روز نبرد اُحد ، منادی از آسمان ندا داد که : شمشیری جز ذو الفقار ، و جوانی جز علی نیست و علی ، برادر من است و من ، برادر اویم» .
.
ص: 312
15271.امام علی علیه السلام ( نیز در وصف پرهیزگاران ) الإمام الحسن علیه السلام :سَأَلتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَهَ عَن حِلیَهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهوکانَ وَصّافا لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : کانَ رسولُ اللّهِ فَخما مُفَخَّما ، یَتَلأَلأَُ وَجهُهُ تَلأَلُؤَ القَمَرِ لَیلَهَ البَدرِ ، أطوَلَ مِنَ المَربوعِ وأقصَرَ مِنَ المُشَذَّبِ ، عَظیمَ الهامَهِ ، رَجِلَ الشَّعرِ إذَا انفَرَقَت عَقیقَتُهُ فَرَقَ وإلاّ فَلا یُجاوِزُ شَعرُهُ شَحمَهَ اُذُنَیهِ إذا هُوَ وَفرَهٌ ، أزهَرَ اللَّونِ ، واسِعَ الجَبینِ ، أزَجَّ الحاجِبَینِ سوابِغَ فی غَیرِ قَرَنٍ بَینَهُما عِرقٌ یُدِرَّهُ الغَضَبُ ، أقنَی العِرنینِ لَهُ نورٌ یَعلوهُ یَحسَبُهُ مَن لَم یَتَأَمَّلهُ ، أشَمَّ ، کَثَّ اللِّحیَهِ ، سَهلَ الخَدَّینِ ، ضَلیعَ الفَمِ ، أشنَبَ مُفَلَّجَ الأَسنانِ ، دَقیقَ المَسرُبَهِ کَأَنَّ عُنُقَهُ جیدُ دُمیَهٍ فی صَفاءِ الفِضَّهِ ، مُعتَدِلَ الخَلقِ ، بادِنا مُتَماسِکا ، سَواءَ البَطنِ والصَّدرِ ، بَعیدَ ما بَینَ المَنکِبَینِ ، ضَخمَ الکَرادیسِ ، أنوَرَ المُتَجَرِّدِ مَوصولَ ما بَینَ اللَّبَّهِ وَالسُّرَّهِ بِشَعرٍ یَجری کَالخَطِّ ، عارِیَ الثَّدیَینِ وَالبَطنِ وما سِوی ذلِکَ ، أشعَرَ الذِّراعَینِ وَالمَنکِبَینِ وأعالِیَ الصَّدرِ ، طَویلَ الزَّندَینِ رَحبَ الرّاحَهِ ، شَثنَ الکَّفَینِ وَالقَدَمَینِ ، سَائِلَ الأَطرافِ ، سَبطَ العَصَبِ (1) ، خُمصانَ الأَخمَصَینِ ، فَسیحَ القَدَمَینِ یَنبو عَنهُمَا الماءُ إذا زالَ زالَ تَقَلُّعا یَخطو تَکَفِیّا ویَمشی هَونا ، ذَریعَ المِشیَهِ إذا مَشی کَأَنَّما یَنحَطُّ مِن صَبَبٍ ، وإذَا التَفَتَ التَفَتَ جَمیعا ، خافِضَ الطَّرفِ نَظَرُهُ إلی الأَرضِ أطوَلُ مِن نَظَرِهِ إلَی السَّماءِ ، جُلُّ نَظَرِهِ المُلاحَظَهُ ، یَبدُرُ مَن لَقِیَهُ بِالسَّلامِ .
قالَ : قُلتُ : صِف لی مَنطِقَهُ .
فَقالَ : کانَ صلی الله علیه و آله مُتَواصِلَ الأَحزانِ ، دائِمَ الفِکرَهِ لَیسَت لَهُ راحَهٌ ، ولا یَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَهٍ ، یَفتَتِحُ الکَلامَ ویَختِمُهُ بِأَشداقِهِ ، یَتَکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ فَصلاً لا فُضولَ فیهِ ولا تَقصیرَ ، دَمِثا لَیسَ بِالجافی ولا بِالمَهینِ ، تَعظُمُ عِندَهُ النِّعمَهُ وإن دَقَّت لا یَذُمُّ مِنها شَیئا غَیرَ أنَّهُ کانَ لا یَذُمُّ ذَوّاقا ولا یَمدَحُهُ ولا تُغضِبُهُ الدُّنیا وما کانَ لَها ، فَإِذا تُعوطِیَ الحَقُّ لَم یَعرِفهُ أحَدٌ ، ولَم یَقُم لِغَضَبِهِ شَیءٌ حَتّی یَنتَصِرَ لَهُ ، وإذا أشارَ أشارَ بِکَفِّهِ کُلِّها ، وإذا تَعَجَّبَ قَلَبَها ، وإذا تَحَدَّثَ قارَبَ یَدَهُ الیُمنی مِنَ الیُسری فَضَرَبَ بِإِبهامِهِ الیُمنی راحَهَ الیُسری ، وإذا غَضِبَ أعرَضَ بِوَجهِهِ و أشاحَ ، وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ ، جُلُّ ضِحکِهِ التَّبَسُّمُ ، یَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمامِ ، قالَ الحَسَنُ علیه السلام : فَکَتَمتُ هذَا الخَبَرَ عَنِ الحُسَینِ علیه السلامزَمانا ، ثُمَّ حَدَّثتُهُ فَوَجَدتُهُ قَد سَبَقَنی إلَیهِ وسَأَلَهُ عَمّا سَأَلَتُهُ عَنهُ فَوَجَدتُهُ قَد سَأَلَ أباهُ عَن مَدخَلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آلهومَخرَجِهِ وَمجلِسِهِ وشَکلِهِ فَلَم یَدَع مِنهُ شَیئا .
قالَ الحُسَینُ علیه السلام : سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن مَدخَلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .
فَقالَ : کانَ دُخولُهُ لِنَفسِهِ مَأذونا لَهُ فی ذلِکَ فَإِذا أوی إلی مِنزِلِهِ جَزَّأَ دُخولَهُ ثَلاثَهَ أجزاءٍ : جُزءَا لِلّهِ تَعالی ، وجُزءَا لأَِهلِهِ ، وجُزءَا لِنَفسِهِ ، ثُمَّ جَزَّأَ جُزءَهُ بَینَهُ وبَینَ النّاسِ فَیَرُدُّ ذلِکَ بِالخاصَّهِ عَلَی العامَّهِ ولا یَدَّخِرُ عَنهُم مِنهُ شَیئا وکانَ مِن سیرَتِهِ فی جُزءِ الاُمَّهِ إیثارُ أهلِ الفَضلِ بِإِذنِهِ وقَسمُهُ عَلی قَدرِ فَضلِهِم فِی الدّینِ فَمِنهُم ذُو الحاجَهِ ، ومِنهُم ذُو الحاجَتَینِ ، ومِنهُم ذُو الحَوائِجِ ، فَیَتَشاغَلُ ویَشغَلُهُم فیما أصلَحَهُم وأصلَحَ الاُمَّهَ مِن مَسأَلَتِهِ عَنهُم وإخبارِهِم بِالَّذی یَنبَغی ویَقولُ : لِیُبلِغِ الشّاهِدُ مِنکُمُ الغائِبَ وأبلِغونی حاجَهَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِ حاجَتِهِ ، فَإِنَّهُ مَن أبلَغَ سُلطانا حاجَهَ مَن لا یَقدِرُ عَلی إبلاغِها ثَبَّتَ اللّهُ قَدَمَیهِ یَومَ القِیامَهِ لا یَذکُرُ عِندَهُ إلاّ ذلِکَ ولا یَقبَلُ مِن أحَدٍ غَیرَهُ (2) یَدخُلونَ رُوّادا ولا یَفتَرِقونَ إلاّ عَن ذَواقٍ ویَخرُجونَ أدِلَّهً فُقَهاءَ. فَسَأَلتُهُ عَن مَخرَجِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَیفَ کانَ یَصنَعُ فیهِ ؟
فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَخزُنُ لِسانَهُ إلاّ عَمّا یَعنیِه ویُؤِلِفُهُم ولا یُنَفِّرُهُم ، ویُکرِمُ کَریمَ کُلِّ قَومٍ ویُوَلِّیهِ عَلَیهِم ، ویَحْذَرُ النّاسَ ویَحتَرِسُ مِنهُم مِن غَیرِ أن یَطوِیَ عَن أحَدٍ بُشرَهُ ولا خُلُقَهُ ، ویَتَفَقَّدُ أصحابَهُ ، وَیسأَلُ النّاسَ عَمّا فِی النّاسِ ، ویُحَسِّنُ الحَسَنَ ویُقَوِّیهِ وَیُقَبِّحُ القَبیحَ ویوهِنُهُ ، مُعتَدِلَ الأَمرِ غَیرَ مُختَلِفٍ ، لا یَغفُلُ مَخافَهَ أن یَغفُلوا أو یَملُّوا ، ولا یُقَصِّرُ عَنِ الحَقِّ ولا یَجوزُهُ الَّذینَ یَلونَهُ مِنَ النّاسِ خِیارُهُم أفضَلُهُم عِندَهُ وَأعَمُّهُم نَصیحَهً لِلمُسلِمینَ وأعظَمُهُم عِندَهُ مَنزِلَهً أحسَنُهُم مُواساهً ومُؤازَرَهً.
قالَ : فَسَأَلتُهُ عَن مَجلِسِهِ .
فَقالَ : کانَ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ ولا یَقومُ إلاّ عَلی ذِکرٍ ولا یوطِنُ الأَماکِنَ ویَنهی عَن إیطانِها ، وإذَا انتَهی إلی قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ وَیأمُرُ بِذلِکَ ویُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ حَتّی لا یَحسَبُ أحَدٌ مِن جُلَسائِهِ أنَّ أحَدا أکرَمُ عَلَیهِ مِنهُ ، مَن جالَسَهُ صابَرَهُ حَتّی یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ عَنهُ ، مَن سَأَلَهُ حاجَهً لَم یَرجِع إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ خُلُقُهُ وصارَ لَهُم أبا رَحیما وصاروا عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصِدقٍ وأمانَهٍ لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَمُ ، ولا تُثَنّی (3) فَلَتاتُهُ ، مُتَعادِلینَ مُتَواصِلینَ فیهِ بِالتَّقوی مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ الکَبیرَ ویَرحَمونَ الصَّغیرَ ، ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَهِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ.
فَقُلتُ : کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ؟
فَقالَ : کانَ دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ولا صَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ ولا مَدّاحٍ یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، فَلا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُخَیِّبُ فیهِ مُؤَمِّلیهِ ، قَد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ وَالإِکثارِ وما لا یَعنیهِ ، وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدا ولا یُعَیِّرُهُ ولا یَطلُبُ عَثَراتِهِ ولا عَورَتَهُ ولا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا ثَوابَهُ ، إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساءُهُ کَأَنَّما عَلی رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ ، وإذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ الحَدیثَ ، وإذا تَکَلَّمَ عِندَهُ أحَدٌ أنصَتوا لَهُ حَتّی یَفرُغَ مِن حَدیثِهِ ، یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ ، وَیَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ویَصبِرُ للغَریبِ عَلَی الجَفوَهِ فِی المَسأَلَهِ وَالمَنطِقِ حَتّی أنَ کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ویَقولُ : إذا رَأَیتُم طالِبَ حاجَهٍ یَطلُبُها فَارفِدوهُ ، ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُکافِیًء، ولا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ کلامَهُ حَتّی یَجوزَهُ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیامٍ .
قالَ : فسَأَلتُهُ عن سُکوتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .
فَقالَ علیه السلام : کانَ سُکوتُهُ عَلی أربَعٍ : الحِلمِ وَالحَذَرِ وَالتَّقدیرِ وَالتَّفکُّرِ ، فَأَمَّا التَّقدیرُ فَفی تَسوِیَهِ النَّظَرِ وَالاِستِماعِ بَینَ النّاسِ، وأمّا تَفَکُّرُهُ فَفیما یَبقی ویَفنی.
وجُمِعَ لَهُ الحِلمُ فِی الصَّبرِ فَکانَ لا یُغضِبُهُ شَیءٌ ولا یَستَفِزُّهُ .
وجُمِعَ لَهُ الحَذَرُ فی أربَعٍ : أخذِهِ الحَسَنَ لِیُقتَدی بِهِ ، وتَرکِهِ القَبیحَ لِیُنتَهی عَنهُ ، وَاجتِهادِهِ الرَّأیَ فی إصلاحِ اُمَّتِهِ وَالقِیامِ فیما جَمَعَ لَهُم مِن خَیرِ الدُّنیا وَالآخِرَهِ . (4) .
ص: 313
15272.امام علی علیه السلام ( در وصف فرشتگان ) امام حسن علیه السلام :از دایی ام هند پسر ابو هاله ، درباره شمایل پیامبر خدا پرسیدم ، که وی ، توصیفگر پیامبر صلی الله علیه و آلهبود . وی گفت : پیامبر خدا ، ستبر و بااُبّهت بود . چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشید ، با قدّی بلندتر از افراد متوسّط القامه ، و کوتاه تر از افراد لاغر و بلند قامت . سری بزرگ داشت و موهای وی ، نه خیلی مجعّد بود ، و نه کاملاً صاف و نرم . اگر قسمت بافته موهایش باز می شد ، فرق باز می کرد ، وگرنه ، آن را به حال خود می گذاشت و در هر حال ، در مواقعی که موی خود را بلند می کرد ، بلندی مو از لاله گوشش تجاوز نمی کرد . رنگش درخشان بود ، پیشانی اش پهن بود و ابروانی کشیده و کمانی داشت . ابروانش در عین کشیده بودن ، کامل و پُرمو بود؛ ولی پیوسته نبود . هرگاه عصبانی می شد ، رگِ میان ابروهایش متورّم می شد . بینی او باریک و در وسط ، کمی برجسته بود . نورانیّتی داشت که همیشه وی را در بر داشت ، به گونه ای که کسی که در او تأمّل نداشت ، متکبّرش می انگاشت .
محاسن او کوتاه و پُرپشت بود ، و گونه هایش هموار و کم گوشت . دهانش بزرگ و دندان هایشان سفید و برّاق بود . رشته مویی نازک از گردن یا سینه تا ناف داشت . گردن او گویی تُنگی نقره فام بود .
خلقتی همگون داشت ، بدنش فربه بود و در عین حال ، سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت . شانه هایی پهن و عضلانی ، و بدنی سفید و نورانی داشت . از زیر گردن او تا ناف، رشته مویی نازک ، مثل یک خط ، قرار داشت . پایین سینه و شکم وی و سایر قسمت ها عاری از مو بود و در مقابل ، ساعد ، شانه ها و بالای سینه اش پُرمو بود. ساق دستشان کشیده، کف دستش درشت و دست ها و پاهایش زِبر بود . دست و پاهایش متناسب و استخوان هایش صاف و بدون کجی بود .
کف پاهایش کاملاً گود بود . قسمت قوزک پایش به پایین ، خیلی پُر گوشت نبود و آب از روی پایش رد می شد . وقتی به حرکت در می آمد ، با قدرت ، قدم بر می داشت . در حال حرکت ، کمی متمایل حرکت می کرد . با وقار و سریع راه می رفت ، گویا در سرازیری به سمت پایین در حرکت است . هنگامی که به چپ و راست رو می کرد ، با تمام بدن به آن سو رو می کرد . چشمانش به زیر افتاده بود و نگاهش به زمین ، طولانی تر از نگاهش به آسمان بود . معمولاً خیره خیره ، نگاه نمی کرد و به هرکس می رسید ، سلام می کرد .
به او گفتم : گفتار وی را برایم توصیف کن .
گفت : وی ، پیوسته اندوهِ [انجام دادن وظیفه داشت] ، و همیشه در فکر بود . راحتی نداشت و در جایی که نیاز نبود ، سخن نمی گفت .گفتارش سنجیده و کامل بود . نه زیاد سخن می گفت و نه کم . کلامش متین بود . زشت و سَبُک ، صحبت نمی کرد . نعمت و محبّت دیگران ، هر چند کم ، در نظرش بزرگ بود و چیزی از آن را مذمّت نمی کرد ، از طعم غذا ، نه تعریف می کرد و نه اظهار ناراحتی می کرد . دنیا ، او را عصبانی نمی کرد و وقتی پای حق در میان بود ، کسی وی نمی شناخت و چیزی در مقابل غضبش تاب مقاومت نداشت تا این که حق را پیروز گردانَد . برای اشاره کردن ، با تمامِ دست ، اشاره می کرد و در هنگام تعجّب ، دست خود را بر می گردانْد و در هنگام صحبت ، دست راست را به دست چپ ، نزدیک می کرد و با شست راست خود به کف دست چپ می زد . در هنگام غضب ، چهره خود را با ناراحتی بر می گردانْد و در هنگام خوش حالی ، چشم به زیر می انداخت . خنده اش بیشتر تبسّم بود . بسیار زیبا لبخند می زد و در هنگام خنده ، دندان های سفیدش هویدا می شد .
این حدیث را مدّتی از حسین علیه السلام پنهان داشتم . سپس به او گفتم و دیدم قبل از من از دایی ام هند ، سؤال کرده است . نیز متوجّه شدم او از پدر خویش درباره رفتار اندرون و بیرون و نشستن و شمایل پیامبر خدا سؤال کرده و چیزی را نپرسیده باقی نگذارده بود .
حسین علیه السلام گفت : از پدرم درباره زندگی داخلی پیامبر خدا ، سؤال کردم . پدرم فرمود : «ورود ایشان به هر خانه ای ، به خاطر اجازه ای که [از همسران و کسان خود] داشت ، در اختیار خودش بود . و هر گاه به خانه می رفت ، وقت خود را سه قسمت می کرد : یک قسمت برای خداوند تبارک و تعالی ، یک قسمت برای خانواده ، و یک قسمت نیز برای خود . سپس ، قسمت خود را بین خود و مردم ، تقسیم می کرد و اوّل ، خواص وارد می شدند و پس از آن ، سایر مردم ، و چیزی از آن را از ایشان ، دریغ نمی فرمود و در مورد قسمت امّت ، روش او این گونه بود که اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازه فضلشان در دین ، بر دیگران ، ترجیح می داد .
بعضی از آنان ، یک حاجت داشتند ، بعضی دو حاجت و بعضی بیشتر . پس به آنها می پرداخت و آنان را نیز به آنچه باعث اصلاحشان و اصلاح امّت بود (از جمله با جویا شدن از احوالشان و نیز گفتن مطالب لازم)، مشغول می کرد و می فرمود: «افرادِ حاضر ، به افرادِ غایب ، ابلاغ کنند و هر کس به من دسترس ندارد ، حاجتش را به من برسانید؛ زیرا هر کس نیاز نیازمندی را که خود قادر نیست نیازش را به حاکم برساند، در نزد حاکم مطرح نماید، خداوند، او را در قیامت ، ثابت قدم خواهد فرمود».
در نزد وی فقط همین مطالب مطرح می شد و از هیچ کس چیزی جز اینها قبول نمی فرمود . همچون پیشاهنگانِ جستجوگر ، وارد می شدند و با دست پُر ، دین شناس و قادر به هدایت دیگران ، خارج می شدند» .
[حسین علیه السلام] گفت: درباره رفتار بیرونی پیامبر خدا و این که در بیرون، چه می کرد، از پدرم سؤال کردم . پدرم فرمود : «پیامبر خدا ، زبان خود را [از سخن گفتن] ، جز در موارد نیاز ، حفظ می کرد . در میان مردم ، تحبیبِ قلوب می کرد و آنان را از خود نمی رانْد . کریم [و بزرگ] هر قومی را گرامی می داشت و رئیس آنان قرار می داد . از مردم ، دوری می جُست و خود را از [اعمال و رفتار غفلت آورِ] آنان به دور نگه می داشت ، بدون این که خوش رویی خود را از آنان ، دریغ کند . از یاران خود ، سراغ می گرفت و تفقّد می فرمود و از مردم ، در مورد مسائلی که بین خود آنان بود ، سؤال می کرد . بدون افراط و تفریط ، نیکی را ستایش و تأیید ، و بدی را تقبیح و بی ارزش می کرد . میانه رو بود . و کارهای متناقض انجام نمی داد . هیچ گاه غفلت نمی کرد ، مبادا مردم ، غفلت کنند یا خسته شوند . در حق ، کوتاهی نمی کرد ، و از حقّ ، تجاوز نمی کرد . اطرافیان ایشان ، از بهترین مسلمانان نیکوکار بودند ، و برتر و بالاتر از همه نزد وی ، آن کسی بود که خیرش به همه می رسید ، و هرکس نسبت به دیگران بهتر همدردی و کمک می کرد ، نزد وی ، مقام و منزلتی بزرگ تر داشت» .
[حسین علیه السلام] گفت : در مورد نشست و برخاست ایشان ، سؤال کردم؟
[پدرم] فرمود : «در نشستن و برخاستن ، همواره به ذکر مشغول بود . در اماکن [عمومی] ، اقامت نمی کرد و از این کار ، نهی می فرمود . هر وقت به مجلسی وارد می شد ، در آخرِ مجلس می نشست و همواره به این کار ، دستور می داد . با همنشینان خود ، یکسان برخورد می فرمود ، تا کسی گمان نبرد که دیگری نزد وی گرامی تر است . هر کس با ایشان همنشین می شد ، در مقابل او آن قدر صبر می کرد که اوّل ، خود او بلند شود و مجلس را ترک کند . هر کس از ایشان حاجتی می خواست ، یا با دست پُر برمی گشت و یا در پاسخ ، گفتاری نرم و ملایم ، دریافت می کرد . حُسن خُلق او ، شامل حال همه بود . برای مردم ، همچون پدری مهربان بود . در مورد حق ، همه در مقابل ایشان ، یکسان بود . مجلس وی ، مجلس بُردباری ، حیا ، صداقت و امانت بود . صدا در آن جا بلند نمی شد و از کسی هتکِ حرمت نمی گردید و لغزش کسی بازگو نمی شد . همه با هم هماهنگ بودند از روی تقوا با هم رفتار می نمودند برابر و نسبت به هم فروتن بودند ، افرادِ بزرگ تر را احترام می کردند و به کودکان ، مهربانی می نمودند و افراد حاجتمند را بر خود ، ترجیح داده ، افراد غریب را پناه می دادند» .
پرسیدم : رفتارش با همنشینان خود ، چگونه بود؟
فرمود : «پیوسته خوش رو ، ملایم و خوش برخورد بود . سختگیر و خشن ، داد و فریادکن و بد زبان نبود . عیبجویی نمی کرد ، خیلی شوخی نمی کرد ، و از کسی خیلی تعریف نمی نمود . در مقابل آنچه که دوست نمی داشت ، خود را به غفلت می زد و به روی خود نمی آورد . کسی از وی ناامید نمی شد و آرزومندانش محروم نمی شدند . سه کار را کنار گذاشته بود : جدال و ستیزه جویی ، زیاده گویی ، و سخن گفتن بیهوده .
و سه کار را در مورد مردم انجام نمی داد: کسی را نکوهش و سرزنش نمی کرد ، لغزش ها و مسائل پنهانی افراد را دنبال نمی کرد ، و در موردی تکلّم می فرمود که امید ثواب داشت . وقتی صحبت می کرد ، همه ساکت بودند ، چنان که گویی پرنده ای بر روی سر آنها نشسته بود ، و هرگاه سکوت می نمود ، دیگران صحبت می کردند. در حضور ایشان، مجال سخن گفتن را از یکدیگر نمی گرفتند . اگر کسی در حضور ایشان صحبت می کرد ، سکوت می کرد تا سخن او تمام شود . به هرچه دیگران را می خندانید ، می خندید ، و از هر چیز که دیگران تعجّب می کردند ، تعجّب می کرد . در مقابل افراد غریب که در گفتار و درخواست ، رفتار درستی نداشتند ، صبر می کرد ، و حتّی یاران ایشان به دنبال چنین افرادی می گشتند . و ایشان می فرمود : وقتی حاجتمندی را دیدید که در پیِ برآوردن نیاز خویش است ، به او کمک کنید و مدح و تمجید را جز از مؤمن صادق نمی پذیرفت و کلام کسی را قطع نمی کرد ، مگر زمانی که [ناروا شده ،] از حد می گذشت که در این صورت ، کلامش را یا با نهی کردن و یا برخاستن از مجلس ، قطع می کرد» .
او نیز گفت : درباره سکوت پیامبر خدا سؤال کردم . پدرم فرمود : «سکوت وی ، بر پایه چهار [اصل] استوار بود : بردباری ، حَذَر (احتیاط) ، سنجش و تفکّر . و امّا سنجش ، در یکسان نگاه کردن به مردم و یکسان گوش دادن به سخن های آنان ، و تفکّر وی در امور باقی و امور فانی بود . بردباری را در عین شکیبایی و صبر دارا بود . چیزی او را عصبانی نمی کرد و از کوره به در نمی بُرد .
در چهار مورد با دقّت و احتیاط ، رفتار می کرد : انجام دادن کارهای نیک ، تا دیگران به او تأسّی کنند؛ ترک کارهای زشت ، تا دیگران نیز ترک کنند؛ کوشش و دقّت نظر در اصلاح امّت خویش؛ و اقدام به کاری که برای همه دارای خیر دنیا و آخرت بود. .
ص: 314
. .
ص: 315
. .
ص: 316
. .
ص: 317
. .
ص: 318
. .
ص: 319
. .
ص: 320
1 / 3یوسُفُ الصِّدّیقُ1 / 3 1شِدَّهُ التَّقویالکتاب«وَ رَ وَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِی وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَ بَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُو رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُو لاَ یُفْلِحُ الظَّلِمُونَ * وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِی وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِی کَذَ لِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَآءَ إِنَّهُو مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ » . (1)
الحدیث15280.عنه علیه السلام :الإمام زین العابدین علیه السلام :فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «لَوْلاَ أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِی» قالَ : قامَتِ امرَأَهُ العَزیزِ إلَی الصَّنَمِ فَأَلقَت عَلَیهِ ثَوبا ، فَقالَ لَها یوسُفعُ : ما هذا
فَقالَت : أستَحیی مِنَ الصَّنَمِ أن یَرانا .
فَقالَ لَها یوسُفعُ : أتَستَحیینَ مَن لا یَسمَعُ ولا یُبصِرُ ولا یَفقَهُ ولا یَأکُلُ ولا یَشرَبُ ولا أستَحیی أ نَا مِمَّن خَلَقَ الإِنسانَ وعَلَّمَهُ فَذلِکَ قَولُهُ عز و جل : «لَوْلاَ أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِی». (2)15281.عنه علیه السلام :بحار الأنوار عن ابن عباس :مَکَثَ یوسُفعُ علیه السلام فی مَنزِلِ المَلِکِ وزَلیخا ثَلاثَ سِنینَ ، ثُمَّ أحَبَّتهُ فَراوَدَتهُ ، فَبَلَغَنا - اللّهُ أعلَمُ - أنَّها مَکَثَت سَبعَ سِنینَ عَلی صَدرِ قَدَمَیها وهُوَ مُطرِقٌ إلَی الأَرضِ ، لا یَرفَعُ طَرفَهُ إلَیها مَخافَهً مِن رَبِّهِ ، فَقالَت یَوما : اِرفَع طَرفَکَ وَانظُر إلَیَّ .
قالَ : أخشَی العَمی فی بَصَری .
قالَت : ما أحسَنَ عَینَیکَ!
قالَ : هُما أوَّلُ ساقِطٍ عَلی خَدّی فی قَبری .
قالَت : ما أطیَبَ ریحَکَ!
قالَ : لَو سَمِعتِ رائِحَتی بَعدَ ثَلاثٍ مِن مَوتی لَهَرَبتِ مِنّی .
قالَت : لِمَ لا تَقرُبُ مِنّی؟
قالَ : أرجو بِذلِکِ القُربَ مِن رَبّی .
قالَت : فَرشِیَ الحَریرُ فَقُم وَاقضِ حاجَتی .
قالَ : أخشی أن یَذهَبَ مِنَ الجَنَّهِ نَصیبی .
قالَت : اُسَلِّمُکَ إلَی المُعَذِّبینَ .
قالَ : إذا یَکفینی رَبّی . (3) .
ص: 321
1 / 3یوسف صدّیق1 / 3 1شدّت پارساییقرآن«و آن [بانو (زلیخا)] که یوسف در خانه اش بود ، خواست از او کام گیرد . درها را چِفت کرد و گفت: بیا که از آنِ توام . [یوسف] گفت: پناه بر خدا! او آقای من است ، به من جای نیکو داده است . قطعاً ستمکاران ، رستگار نمی شوند . و در حقیقت ، [آن زن] آهنگ وی کرد ، و [یوسف نیز ]اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ، آهنگ او می کرد . چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود» .
حدیث15283.عنه علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام درباره این سخن خداوند عز و جل : «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ، ...» : همسر عزیز مصر به سمت بُت رفت و پارچه ای بر او افکند . یوسف علیه السلام به وی گفت : «این ، چه کاری است؟» .
زن گفت : خجالت می کشم که بت ما را ببیند .
یوسف علیه السلام به وی گفت : «تو از چیزی که نمی شنود و نمی بیند و درک نمی کند و نمی خورد و نمی آشامد ، حیا می کنی و من از کسی که انسان را آفرید و به او آموخت ، حیا نکنم؟!» . این است معنای سخن خداوند عز و جل : «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ...» .15284.عنه علیه السلام :بحار الأنوار به نقل از ابن عبّاس :یوسف علیه السلام ، سه سال در خانه پادشاه و زلیخا زندگی کرد . سپس زلیخا به یوسف علیه السلام علاقه مند شد و از او درخواست کام گرفتن کرد . چنین به ما رسیده البته خدا داناست که زلیخا ، هفت سال بر نوک پا ایستاد و یوسف علیه السلام به زمین نگاه می کرد و از ترس پروردگار ، چشم از زمین برنمی داشت . روزی زلیخا گفت : چشم بردار و مرا بنگر .
یوسف علیه السلام گفت : «از نابینا شدن چشمانم می ترسم» .
زلیخا گفت : چشم هایت چه قدر زیباست!
یوسف علیه السلام گفت : «دو چشم ، اوّلین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه هایم می افتند» .
زلیخا گفت : چه بوی خوشی داری!
یوسف علیه السلام گفت : «اگر [بدیِ] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می کردی ، از من فرار می کردی» .
زلیخا گفت : چرا به من نزدیک نمی شوی؟
یوسف علیه السلام گفت : «با این دوری ، به قرب پروررگارم امید دارم» .
زلیخا گفت : بستر من از حریر است ، برخیز و خواسته ام را برآور .
یوسف علیه السلام گفت : «می ترسم بهره ام از بهشت از کف برَوَد» .
زلیخا گفت : تو را به شکنجه گرها می سپارم .
یوسف علیه السلام گفت : «آن هنگام ، پروردگارم مرا بس است» .
.
ص: 322
1 / 3 2اِختِیارُ السِّجنِالکتاب«قَالَتْ فَذَ لِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَ لَقَدْ رَ وَدتُّهُو عَن نَّفْسِهِی فَاسْتَعْصَمَ وَ لَلءِن لَّمْ یَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُو لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُونًا مِّنَ الصَّغِرِینَ * قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُن مِّنَ الْجَهِلِینَ » . (1)
الحدیث15418.عنه علیه السلام :الإمام الرضا علیه السلام :قالَ السَّجّانُ لِیوسُفعَ : إنّی لاَُحِبُّکَ .
فَقالَ یوسُفعُ : ما أصابَنی بَلاءٌ إلاّ مِنَ الحُبِّ أن کانَت خالَتی أحَبَّتنی فَسَرَّقَتنی ، وأن کانَ أبیأحَبَّنی فَحَسَدونی إخوَتی ، وأن کانَتِ امرَأَهُ العَزیزِ أحَبَّتنی فَحَبَسَتنی ، قالَ : وشَکا یوسُفعُ فِی السِّجنِ إلَی اللّهِ ، فَقالَ : یا رَبِّ ، بِماذَا استَحقَقتُ السِّجنَ ؟ فَأَوحَی اللّهُ إلَیهِ : أنتَ اختَرتَهُ حینَ قُلتَ : «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ» ، هَلاّ قُلتَ : العافِیَهُ أحَبُّ إلَیَّ مِمّا یَدعونَنی إلَیهِ؟! (2) .
ص: 323
1 / 3 2انتخاب زندانقرآن«[زلیخا] گفت: این (یوسف) ، همان است که درباره او سرزنشم می کردید . آری! من از او کام خواستم؛ و[لی] او خود را نگاه داشت ، و اگر آنچه را به او دستور می دهم ، نکند ، قطعاً زندانی خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گردید . [یوسف] گفت: پروردگارا! زندان برای من دوست داشتنی تر است از آنچه مرا به آن می خوانند ، و اگر نیرنگ آنان را از من باز نگردانی ، به سوی آنان خواهم گرایید و از [جمله] نادانان خواهم شد» .
حدیث15415.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :امام رضا علیه السلام :زندانبان به یوسف علیه السلام گفت : من ، تو را دوست دارم .
یوسف علیه السلام گفت : «هر بلایی به من رسیده ، از دوست داشتن است . خاله ام مرا دوست داشت، مرا دزدید. پدرم مرا دوست داشت، برادرانم به من حسادت ورزیدند . همسر عزیز مصر ، مرا دوست داشت ، مرا به زندان انداخت» .
یوسف علیه السلام در زندان به خداوند شکوه کرد و گفت : پروردگارا! من به چه جرمی گرفتار زندان شدم؟
خداوند بر یوسف علیه السلام وحی فرستاد : «تو آن را انتخاب کردی ، آن هنگام که گفتی : «پروردگارا! زندان ، برایم دوست داشتنی تر است از آنچه مرا بدان می خوانند» . چرا نگفتی : سلامتی و رهایی برایم دوست داشتنی تر است از آنچه مرا بدان می خوانند؟» .
.
ص: 324
1 / 3 3عِزَّهُ الطّاعَهِ وذِلَّهُ المَعصِیَهِالکتاب«وَ قَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِی أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُو قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ * قَالَ اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآلءِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ * وَ کَذَ لِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَآءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ وَ لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ » . (1)
الحدیث15409.امام علی علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا أصابَتِ امرَأَهَ العَزیزِ الحاجَهُ قیلَ لَها : لَو أتَیتِ یوسُفعَ علیه السلام ، فَشاوَرَت فی ذلِکَ ، فَقیلَ لَها : إنّا نَخافُهُ عَلَیکِ .
قالَت : کَلاّ إنّی لا أخافُ مَن یَخافُ اللّهَ ، فَلَمّا دَخَلَت عَلَیهِ فَرَأَتهُ فی مُلکِهِ قالَت : الحَمدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ العَبیدَ مُلوکا بِطاعَتِهِ ، وجَعَلَ المُلوکَ عَبیدا بِمَعصِیَتِهِ ، فَتَزَوَّجَها فَوَجَدَها بِکرا .
فَقالَ : أ لَیسَ هذا أحسَنَ ؟ أ لَیسَ هذا أجمَلَ؟
فَقالَت : إنّی کُنتُ بُلیتُ مِنکَ بِأَربَعِ خِصالٍ : کُنتُ أجمَلَ أهلِ زَمانی ، وکُنتَ أجمَلَ أهلِ زَمانِکَ ، وکُنتُ بِکرا ، وکانَ زَوجی عِنّینا . (2) .
ص: 325
1 / 3 3عزّت بندگی خدا و خواری گناهقرآن«و پادشاه گفت: او (یوسف) را نزد من آورید ، تا وی را خاصّ خود کنم . پس چون با او سخن راند ، گفت: تو امروز ، نزد ما بامنزلت و امین هستی . [یوسف] گفت: مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار که من ، نگهبانی دانا هستم . و بدین گونه ، یوسف را در سرزمین [مصر] قدرت دادیم که در آن ، هر جا که می خواست ، سکونت می کرد . هر که را بخواهیم ، به رحمت خود می رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمی سازیم» .
حدیث15408.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام باقر علیه السلام :هنگامی که همسر عزیز (زلیخا) نیازمند شد ، به وی گفتند : خوب است نزد یوسف علیه السلام بروی . در این باره مشورت کرد ، به وی گفتند : ما از او بر تو می هراسیم .
زلیخا گفت : من هرگز از کسی که از خدا می ترسد ، نمی ترسم .
وقتی زلیخا بر یوسف علیه السلام وارد شد و او را بر اریکه قدرت دید ، گفت : سپاس ، خدا را که بردگان را به خاطر فرمان بردن از او ، پادشاه کرد و پادشاهان را به خاطر گناه ، برده گردانید .
آن گاه ، یوسف علیه السلام با وی ازدواج کرد و او را باکره یافت . به وی گفت : «آیا این چنین ، بهتر نیست؟ آیا این چنین ، زیباتر نیست؟» .
زلیخا گفت : من به خاطر چهار چیز در دام تو گرفتار شدم : من ، زیباترین زنِ زمانه خود بودم و تو ، زیباترین مرد زمانه ات بودی . من ، باکره بودم و شوهرم ناتوانی جنسی داشت .
.
ص: 326
15407.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الإمام الصادق علیه السلام :اِستَأذَنَت زَلیخا عَلی یوسُفعَ ، فَقیلَ لَها : یا زَلیخا ، إنّا نَکرَهُ أن نُقَدِّمَ بِکِ عَلَیهِ لِما کانَ مِنکِ إلَیهِ ؛ قالَت : إنّی لا أخافُ مَن یَخافُ اللّهَ ، فَلَمّا دَخَلَت .
قالَ لَها : یا زَلیخا ، مالی أراکِ قَد تَغَیَّرَ لَونُکِ؟
قالَت : الحَمدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ المُلوکَ بِمَعصِیَتِهِم عَبیدا ، وجَعَلَ العَبیدَ بِطاعَتِهِم مُلوکا .
قالَ لَها : یا زَلیخا ، مَا الَّذی دَعاکِ إلی ما کانَ مِنکِ؟
قالَت : حُسنُ وَجهِکَ یا یوسُفعُ .
فَقالَ : کَیفَ لَو رَأَیتِ نَبِیّا یُقالُ لَهُ : مُحَمَّدٌ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أحسَنَ مِنّی وَجها ، وأحسَنَ مِنّی خُلُقا ، وأسمَحَ مِنّی کَفّا .
قالَت : صَدَقتَ .
قالَ : وکَیفَ عَلِمتِ أنّی صَدَقتُ؟
قالَت : لِأَ نَّکَ حینَ ذَکَرتَهُ وَقَعَ حُبُّهُ فی قَلبی ، فَأَوحَی اللّهُ عز و جلإلی یوسُفعَ : أنَّها قَد صَدَقَت ، وأنّی قَد أحبَبتُها لِحُبِّها مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله ، فَأَمَرَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی أن یَتَزَوَّجَها. (1)15406.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الأمالیعن موسی بن سعید الراسِبِیّ :لَمّا قَدِمَ یَعقوبُ عَلی یوسُفعَ علیهماالسلامخَرَجَ یوسُفعُ علیه السلام فَاستَقبَلَهُ فی مَوکِبِهِ ، فَمَرَّ بِامرَأَهِ العَزیزِ وَهِیَ تَعبُدُ فی غُرفَهٍ لَها ، فَلَمّا رَأَتهُ عَرَفَتهُ فَنادَتهُ بِصَوتٍ حَزینٍ : أیُّهَا الرّاکِبُ ، طالَ ما أحزَنتَنی ، ما أحسَنَ التَّقوی کَیفَ حَرَّرَ (2) العَبیدَ؟! وما أقبَحَ الخَطیئَهَ کَیفَ عَبَّدَتِ الأَحرارَ؟! (3) .
ص: 327
15408.عنه صلی الله علیه و آله :امام صادق علیه السلام :زلیخا از یوسف علیه السلام اجازه [ی ملاقات] خواست . به وی گفته شد : ای زلیخا! به خاطر رفتارت با یوسف ، خوش نداریم تو را نزد او ببریم .
زلیخا گفت : من از کسی که از خدا می ترسد ، نمی ترسم .
وقتی بر یوسف علیه السلاموارد شد ، یوسف علیه السلام به وی گفت : «زلیخا! چه شد که تو را رنگ پریده می بینم؟» .
زلیخا گفت : سپاس ، خدای را که پادشاهان را بر اثر معصیت ، برده گردانید و بردگان را به خاطر اطاعت ، پادشاه گردانید .
یوسف علیه السلام به وی گفت : «چه چیزی تو را بدان رفتار ، وا داشت؟» .
گفت : زیباییِ چهره ات ، ای یوسف!
یوسف علیه السلام گفت : «چه می کردی که اگر پیامبری را به نام محمّد می دیدی که در آخر زمان ، خواهد بود و او از من ، زیباروتر ، خوش خُلق تر و دست و دل بازتر است؟» .
زلیخا گفت : راست می گویی .
یوسف علیه السلام گفت : «چگونه دانستی که من راست می گویم؟» .
زلیخا گفت : زیرا هنگامی که از او یاد کردی ، مهرش در دلم افتاد .
آن گاه ، خداوند عز و جل به یوسف علیه السلام وحی کرد که : «زلیخا راست می گوید و من هم او را دوست می دارم ، چون محمّد صلی الله علیه و آله را دوست دارد .»
پس از آن ، خداوند تبارک و تعالی به یوسف علیه السلام دستور داد با زلیخا ازدواج کند .15407.عنه صلی الله علیه و آله :الأمالی طوسی به نقل از موسی بن سعید راسِبی :وقتی یعقوب علیه السلامبه سوی یوسف علیه السلام آمد ، یوسف علیه السلامبیرون آمد و از یعقوب علیه السلام با هیئت همراهش استقبال نمود . در این هنگام ، بر زن عزیز گذر کرد که در اتاقی عبادت می کرد . چون یوسف علیه السلام را دید ، او را شناخت و با صدایی اندوهگین فریاد زد : ای سواره! اندوهت برایم طولانی شد . تقوا چه قدر زیباست و چگونه بندگان را آزاده می گرداند؟ و گناه چه قدر زشت است و چگونه آزادگان را به بردگی می کشانَد؟ .
ص: 328
راجع : ص 328 «زواج یوسف وزلیخا» .
1 / 3 4حُرمَهُ الوالِدِالکتاب«فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَی یُوسُفَ ءَاوَی إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَ قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ » . (1)
الحدیث15403.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا تَلَقّی یوسُفعُ یَعقوبَ تَرَجَّلَ لَهُ یَعقوبُ ولَم یَتَرَجَّل لَهُ یوسُفعُ ، فَلَم یَنفَصِلا مِنَ العِناقِ حَتّی أتاهُ جَبرَئیلُ ، فَقالَ لَهُ : یا یوسُفعُ ، تَرَجَّلَ لَکَ الصِّدّیقُ ولَم تَتَرَجَّل لَهُ ! ابسُط یَدَکَ ، فَبَسَطَها فَخَرَجَ نورٌ مِن راحَتِهِ .
فَقالَ لَهُ یوسُفعُ : ما هذا؟
قالَ : هذا آیَهٌ لا یَخرُجُ مِن عَقِبِکَ نَبِیٌّ عُقوبَهً. (2)1 / 3 5زَواجُ یوسُفعَ و زَلیخا15400.امام علی علیه السلام ( در سفارش به فرزندش ) الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ یوسُفعَ لَمّا تَزَوَّجَ امرَأَهَ العَزیزِ وَجَدَها عَذراءَ ، فَقالَ لَها : ما حَمَلَکِ عَلَی الَّذی صَنَعتِ؟
قالَت : ثَلاثُ خِصالٍ : الشَّبابُ ، وَالمالُ ، وأنّی کُنتُ لا زَوجَ لی یَعنی کانَ المَلِکُ عِنّینا . (3) .
ص: 329
ر . ک : ص 329 (ازدواج یوسف و زلیخا) .
1 / 3 4احترام گذاردن به پدرقرآن«پس چون بر یوسف وارد شدند ، پدر و مادر خود را در کنار خویش گرفت و گفت: إن شاءاللّه با آرامش ، داخل مصر شوید» .
حدیث15398.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام :وقتی یوسف علیه السلام با یعقوب علیه السلام ملاقات کرد ، یعقوب علیه السلامپیاده شد؛ ولی یوسف علیه السلام پیاده نشد . هنوز از آغوش یکدیگر جدا نشده بودند که جبرئیل علیه السلام بر یوسف علیه السلامفرود آمد و به وی گفت : «ای یوسف! صدّیق (یعقوب) برای تو پیاده شد ؛ ولی تو برایش پیاده نشدی . دستت را باز کن» .
یوسف علیه السلام ، دستش را باز کرد . نوری از کف دستش بیرون رفت . یوسف علیه السلامبه جبرئیل گفت : این ، چه بود؟
جبرئیل علیه السلام گفت : «این ، نشانه ای است که به عنوان کیفر ، از نسل تو پیامبری بیرون نخواهد آمد» .1 / 3 5ازدواج یوسف و زلیخا15395.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :وقتی یوسف علیه السلام با همسر عزیز ، ازدواج کرد ، او را باکره یافت . به وی گفت : «چه چیزی تو را بر آن کار ، وا داشت؟» .
گفت : سه خصلت : جوانی ، ثروت ، و این که همسر نداشتم (یعنی پادشاه ، ناتوانی جنسی داشت) .
.
ص: 330
15394.امام علی علیه السلام :الأمالی عن وهب بن مُنبِّه :وَجَدتُ فی بَعضِ کُتُبِ اللّهِ عز و جل أنَّ یوسُفعَ علیه السلاممَرَّ فی مَوکِبِهِ عَلَی امرَأَهِ العَزیزِ وَهِیَ جالِسَهٌ عَلی مَزبَلَهٍ ، فَقالَت : الحَمدُ لِلّهِ الَّذی جَعَلَ المُلوکَ بِمَعصِیَتِهِم عَبیداً ، وجَعَلَ العَبیدَ بِطاعَتِهِم مُلوکا ، أصابَتنا فاقَهٌ فَتَصَدَّقَ عَلَینا .
فَقالَ یوسُفعُ علیه السلام : غُموطُ النِّعَمِ سُقمُ دَوامِها ، فَراجِعی ما یُمَحِّصُ عَنکِ دَنَسَ الخَطیئَهِ ، فَإِنَّ مَحَلَّ الاِستِجابَهِ قُدسُ القُلوبِ وطَهارَهُ الأَعمالِ .
فَقالَت : مَا اشتَمَلتُ بَعدُ عَلی هَیئَهِ التَّأَثُّمِ وإنّی لأََستَحیی أن یَرَی اللّهُ لی مَوقِفَ استِعطافٍ ولَمّا تُهریقُ العَینُ عَبرَتَها ویُؤَدّی الجَسَدُ نَدامَتَهُ .
فَقالَ لَها یوسُفعُ : فَجِدّی ، فَالسَّبیلُ هَدَفُ الإِمکانِ قَبلَ مُزاحَمَهِ العُدَّهِ ونَفادِ المُدَّهِ .
فَقالَت : هُوَ عَقیدَتی وسَیَبلُغُکَ إن بَقیتَ بَعدی ، فَأَمَرَ لَها بِقِنطارٍ مِنَ ذَهَبٍ ، فَقالَت : القوتُ بَتَّهً ، ماکُنتُ لأَِرجِعَ إلَی الخَفضِ وأ نَا مَأسورَهٌ فِی السَّخَطِ .
فَقالَ بَعضُ وُلدِ یوسُفعَ لِیوسُفعَ : یا أبَه ، مَن هذِهِ الَّتی قَد تَفَتَّتَ لَها کَبِدی ، ورَقَّ لَها قَلبی؟
قالَ : هذِهِ دابَّهُ التَّرَحِ فی حِبالِ الاِنتِقامِ ، فَتَزَوَّجَها یوسُفعُ علیه السلامفَوَجَدَها بِکراّ.
فَقالَ : أنّی وقَد کانَ لَکِ بَعلٌ!
فَقالَت : کانَ مَحصورا بِفَقدِ الحَرَکَهِ وصَردِ المَجاری. (1)1 / 3 6اِحتِجاجُ اللّهِ بِیوسُفعَ عَلَی الشّابِّ الجَمیلِ15397.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :تُؤتی بِالمَرأَهِ الحَسناءِ یَومَ القِیامَهِ الَّتی قَدِ افتُتِنَت فی حُسنِها ، فَتَقولُ : یا رَبِّ ، حَسَّنتَ خَلقی حَتّی لَقیتُ ما لَقیتُ ، فَیُجاءُ بِمَریَمعَ علیهاالسلام فَیُقالُ : أنتِ أحسَنُ أو هذِهِ؟ قد حَسَّنّاها فَلَم تُفتَتَن ، ویُجاءُ بِالرَّجُلِ الحَسَن الَّذی قَدِ افتُتِنَ فی حُسنِهِ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ، حَسَّنتَ خَلقی حَتّی لَقیتُ مِنَ النِّساءِ ما لَقیتُ ، فَیُجاءُ بِیوسُفعَ علیه السلامفَیُقالُ : أنتَ أحسَنُ أو هذا؟ قَد حَسَّنّاهُ فَلَم یُفتَتَن ، و یُجاءُ بِصاحِبِ البَلاءِ الَّذی قَد أصابَتهُ الفِتنَهُ فی بَلائِهِ فَیَقولُ : یا رَبِّ ، شَدَّدتَ عَلَیَّ البَلاءَ حَتَّی افتُتِنتُ ، فَیُؤتی بِأَیّوبَ فَیُقالُ : أبَلِیَّتُکَ أشَدُّ أو بَلِیَّهُ هذا؟ فَقَدِ ابتُلِیَ فَلَم یُفتَتَن. (2) .
ص: 331
15396.عنه علیه السلام :الأمالی صدوق به نقل از وهب بن مُنّبه :در برخی کتاب های خداوند عز و جلخواندم که یوسف علیه السلامبا همراهانش بر همسر عزیز ، گذر کرد و او در زباله دانی نشسته بود . در این هنگام ، زن گفت : سپاس ، خدایی را که پادشاهان را بر اثر نافرمانی برده گردانید و بردگان را بر اثر اطاعت ، پادشاه گردانید . تنگ دستی به ما روی کرده است به ما صدقه ای بده .
یوسف علیه السلام گفت : «ناسپاسی نعمت ها ، آفتِ استمرار آن است . کاری کن تا آلودگی گناه از تو پاک شود؛ چرا که جایگاه اجابت [دعا] ، دل های پاک و رفتار پاکیزه است» .
زلیخا گفت : پس از آن ماجرا ، جامه گناه بر تن نکرده ام و من ، شرم دارم که خداوند ، مرا در جایگاه درخواست مهربانی بیند و هنوز چشمانم اشک های لازم را نریخته و بدنم ، پشیمانی شایسته را به جای نیاورده است .
یوسف علیه السلام به وی گفت : «پس بکوش ، که همین راه ، ممکن است تو را به هدف برساند ، پیش از آن که عمرت سر آید و زمان را از کف بدهی» .
زلیخا گفت : عقیده من ، چنین است و اگر پس از من زنده ماندی ، خبرش به تو می رسد .
یوسف علیه السلام دستور داد به وی ، یک قِنطار (1) طلا بدهند .
زلیخا گفت : روزی ، حتمی است و من ، گرچه گرفتار خشم شده ام؛ امّا به پستی برنمی گردم .
یکی از فرزندان یوسف علیه السلام به وی گفت : این زن که بود که جگرم برایش کباب شد و دلم برایش به رحم آمد؟
یوسف علیه السلام گفت: «این، جنبده ای اندوهگین است که در بندِ انتقام افتاده است» .
پس از آن ، یوسف علیه السلام با وی ازدواج کرد و او را باکره یافت . پرسید : «چگونه باکره ای ، با این که شوهر داشتی؟» .
زلیخا گفت : شوهرم ، ناتوانی جنسی داشت و سردْ مزاج بود .1 / 3 6احتجاج خداوند به یوسف بر جوان زیبا15393.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی قولِهِ تعالی : {Q} «و لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِن ) امام صادق علیه السلام :روز قیامت ، زنی زیبا آورده می شود که به خاطر زیبایی اش فریب خورده است . زن می گوید : خدایا! مرا زیبا آفریدی و گرفتار شدم .
مریم علیه السلام ، آورده می شود و گفته می شود : «تو زیباتری یا این؟ او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد» .
و نیز مرد زیبایی آورده شود که به خاطر زیبایی اش فریفته شده و می گوید : پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و چنین ، گرفتار زنان شدم .
در این هنگام ، یوسف علیه السلام آورده می شود و به وی گفته می شود : «تو زیباتری یا این؟ او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد» .
و مصیبت زده ای را می آورند که به خاطر مصیبت ، در فتنه افتاده است و می گوید : پروردگارا : گرفتاری ام را فراوان کردی و چنین ، فریب خوردم .
آن گاه ، ایّوب آورده شود و به وی گفته می شود : «گرفتاری تو بیشتر بود یا این؟ وی ، گرفتار شد و فریب نخورد» .
.
ص: 332
1 / 4موسیع الکَلیمُ1 / 4 1العِلمُ والحِکمَهُ فِی الشَّبابِالکتاب«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُو وَاسْتَوَی ءَاتَیْنَهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَ لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ » . (1)
الحدیث15388.امام رضا علیه السلام ( به ابن خالد ) الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُو وَاسْتَوَی» : أشُدُّهُ ثَمانِیَ عَشرَهَ سَنَهً. (2)1 / 4 2غایَهُ الفَقرِالکتاب«فَسَقَی لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ » . (3)
.
ص: 333
1 / 4موسای کلیم1 / 4 1دانش و حکمت در جوانیقرآن«و چون [موسی] به رشد و کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم ، و نیکوکاران را چنین ، پاداش می دهیم» .
حدیث15381.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :درباره سخن خداوند عز و جل : «و چون [موسی] به رشد و کمال خویش رسید» : یعنی به هیجده سالگی رسید .1 / 4 2نهایت تنگ دستیقرآن«پس [موسی] برای آن دو (دختران شعیب) ، [ گوسفندان را] آب داده ، آن گاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که به سویم بفرستی، سخت نیازمندم» .
.
ص: 334
الحدیث15381.عنه علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :إن شِئتَ ثَنَّیتُ بِموسیع کَلیمِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ إذ یَقولُ : «رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» وَاللّهِ ما سَأَلَهُ إلاّ خُبزا یَأکُلُهُ ، لأَِ نَّهُ کانَ یَأکُلُ بَقلَهَ الأَرضِ . ولَقَد کانَت خُضرَهُ البَقلِ تُری مِن شَفیفِ صِفاقِ بَطنِهِ ، لِهُزالِهِ وتَشَذُّبِ لَحمِهِ . (1)15380.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل حِکایَهً عَن موسیع علیه السلام : «رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» : سَأَلَ الطَّعامَ . (2)1 / 4 3شِدَّهُ الأَمانَهِالکتاب«قَالَتْ إِحْدَلهُمَا یَأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » . (3)
الحدیث15374.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به علی علیه السلام ) الإمام الکاظم علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «یَأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» : قالَ لَها شُعَیبعٌ : یا بُنَیَّهُ هذا قَوِیٌّ قَد عَرَفتِهِ بِدَفعِ الصَّخرَهِ ، الأَمینَ مِن أینَ عَرَفتِهِ؟
قالَت : یا أبَتِ ، إنّی مَشَیتُ قُدّامَهُ ، فَقالَ : اِمشی مِن خَلفی فَإِن ضَلَلتُ فَأَرشِدینی إلَی الطَّریقِ ، فَإِنّا قَومٌ لا نَنظُرُ فی أدبارِ النِّساءِ. (4)15373.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به علی علیه السلام ) الإمام علیّ علیه السلام :فَلَمّا رَجَعَتِ (5) ابنَتا شُعَیبعٍ إلی شُعَیبعٍ ، قالَ لَهُما : أسرَعتُمَا الرُّجوعَ! فَأَخبَرَتاهُ بِقِصَّهِ موسیع علیه السلام ولَم تَعرِفاهُ .
فَقالَ شُعَیبعٌ لِواحِدَهٍ مِنهُنَّ : اِذهَبی إلَیهِ فَادْعیهِ لِنَجزِیَهُ أجرَ ما سَقی لَنا، فَجاءَت إلَیهِ کَما حَکَی اللّهُ تَعالی «تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَآءٍ» (6) ، فَقالَت : «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا» (7) فَقامَ موسیع علیه السلام مَعَها ومَشَت أمامَهُ فَسَفَقَتهَا الرِّیاحُ فَبانَ عَجُزُها .
فَقالَ لَها موسی : تَأَخَّری و دُلّینی عَلَی الطَّریقِ بِحَصاهٍ تُلقیها أمامی أتبَعها ، فَأَ نَا مِن قَومٍ لا یَنظُرونَ فی أدبارِ النِّساءِ ، فَلَمّا دَخَلَ عَلی شُعَیبعٍ قَصَّ عَلَیهِ قِصَّتَهُ .
فَقالَ لَهُ شُعَیبعٌ :
«لاَ تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّلِمِینَ» 8 .
قالَت إحدی بَناتِ شُعَیبعٍ : «یَأَبَتِ اسْتَئجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»9 .
فَقالَ لَها شُعَیبعٌ : أمّا قُوَّتُهُ فَقَد عَرَفتیهِ أ نَّهُ یَستَقِی الدَّلوَ وَحدَهُ ، فَبِمَ عَرَفتِ أمانَتَهُ؟
فَقالَت : إنَّهُ لَمّا قالَ لی : تَأَخَّری عَنّی ودُلّینی عَلَی الطّریقِ فَأَ نَا مِن قَومٍ لا یَنظُرونَ فی أدبارِ النِّساءِ ، عَرَفتُ أنَّهُ لَیسَ مِنَ القَومِ الَّذینَ یَنظُرونَ فی أعجازِ النِّساءِ ، فَهذِهِ أمانَتُهُ . 10 .
ص: 335
حدیث15376.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :... اگر می خواهی ، یکی دیگر [از انبیای الهی] ، را موسای کلیم اللّه که درود و سلام خدا بر او باد را نمونه [در تنگ دستی] بیاورم ، آن زمان که گفت : «پروردگارا! من به هر خیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم» . به خدا سوگند ، از خداوند ، جز نانی که بخورد ، نخواست؛ چرا که وی ، از سبزی های زمین می خورد ، چندان که به خاطرِ لاغری تن و تکیدگی گوشت بدن ، رنگ آن سبزی از پوست تُنُک شکم او نمایان بود .15375.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امام صادق علیه السلام درباره سخن خداوند عز و جل به عنوان حکایت از موسی علیه السلام : «پروردگارا! من به هر چیزی که سویم بفرستی ، سخت نیازمندم» : موسی علیه السلام ، غذا درخواست کرد .1 / 4 3شدّت امانتداریقرآن«یکی از آن دو [دختر شعیب] گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی: هم نیرومند [و هم] امانتدار است .»
حدیث15372.عنه صلی الله علیه و آله ( لعلیّ علیه السلام ) امام کاظم علیه السلام : درباره این سخن خداوند عز و جل به نقل از دختر شعیب ، خطاب به پدر که : «ای پدر! او (موسی) را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی : هم نیرومند [و هم] امانتدار است» : شعیب علیه السلام به دخترش گفت : «دخترم! نیرومندی این مرد را با برداشتن سنگ ، دانستی ، امانتداری اش را از کجا دانستی؟» .
دختر گفت : پدرم! من ، پیشاپیش او راه می رفتم . به من گفت : پشتِ سرم حرکت کن و اگر اشتباه رفتم ، راه را به من نشان بده . زیرا ما مردمانی هستیم که به پشتِ سر زنان ، نگاه نمی کنیم .15371.عنه صلی الله علیه و آله ( لعلیّ علیه السلام ) امام علی علیه السلام :چون دختران شعیب ، نزد پدر باز گشتند ، پدر ، بدانان گفت : «زود برگشتید؟!» .
آنان ، داستان موسی علیه السلام را باز گفتند، ولی وی را نمی شناختند . شعیب علیه السلام ، به یکی از آنان گفت : «به سویش برو و او را فرا خوان تا پاداش آب دادن به گوسفندان را به وی بدهیم» .
دختر به سوی موسی علیه السلام آمد و آن چنان که خداوند در قرآن حکایت می کند : «با شرم ، راه می رفت» و گفت : پدرم ، تو را می خوانَد تا پاداش آب دادن به گوسفندان را به تو بدهد .
موسی علیه السلام به همراه دختر برخاست . دختر از جلو حرکت می کرد و چون باد لباسش را تکان داد و پشتش نمایان می شد ، موسی علیه السلام به وی گفت : «پشت سرِ من ، حرکت کن و مرا با ریگ هایی که به جلو پرتاب می کنی ، راهنمایی کن؛ چرا که ما مردمانی هستیم که به پشت سرِ زنان ، نگاه نمی کنیم» .
وقتی موسی علیه السلام بر شعیب علیه السلام وارد شد ، داستانش را برای شعیب علیه السلام ، باز گفت . شعیب علیه السلام به وی گفت : «مترس! از دست ستمگران ، نجات یافتی» .
یکی از دختران شعیب گفت : «ای پدر! او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی است که استخدام می کنی . هم نیرومند [و هم] امانتدار است» .
شعیب علیه السلام به آن دختر گفت : نیرومندی اش را با کشیدن دلو از چاه به تنهایی ، دانستی ، امانتداری اش را از کجا شناختی؟
دختر گفت : آن گاه که به من گفت : «پشتِ سرم حرکت کن و مرا راهنمایی نما؛ چرا که ما مردمانی هستیم که به پشت سرِ زنان ، نگاه نمی کنیم» ، دانستم که او از مردمانی است که به پشت سرِ زنان ، نگاه نمی کند و این ، نشانه امانتداری اش بود .
.
ص: 336
1 / 4 4غایَهُ الإِخلاصِالکتاب«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَبِ مُوسَی إِنَّهُو کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولاً نَّبِیًّا » . (1)
.
ص: 337
1 / 4 4نهایت اخلاصقرآن«و در این کتاب ، از موسی یاد کن؛ زیرا که او دارای [بالاترین مرتبه] اخلاص ، و رسول و پیامبر [والا مقامی] بود»
.
ص: 338
«قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا» . (1)
الحدیث15365.الترغیب و الترهیب :بحار الأنوار عن أبی حازم :... فَلَمّا دَخَلَ عَلی شُعَیبعٍ إذا هُوَ بِالعَشاءِ مُهَیَّأٌ ، فَقالَ لَهُ شُعَیبعٌ : اِجلِس یا شابٌّ فَتَعَشَّ .
فَقالَ لَهُ مُوسیع : أعوذُ بِاللّهِ .
قالَ شُعَیبعٌ : ولِمَ ذاکَ ألَستَ بِجائِعٍ؟
قالَ : بَلی ، ولکِن أخافُ أن یَکونَ هذا عِوَضا لِما سَقَیتُ لَهُما ، وإنّا مِن أهلِ بَیتٍ لا نَبیعُ شَیئا مِن عَمَلِ الآخِرَهِ بِمِل ءِ الأَرضِ ذَهَبا .
فَقالَ لَهُ شُعَیبعٌ : لا وَاللّهِ یا شابُّ ، ولکِنَّها عادَتی وعادَهُ آبائی ، نُقرِی الضَّیفَ ونُطعِمَ الطَّعامَ .
قالَ : فَجَلَسَ موسیع یأکُلُ . (2)1 / 4 5إجارَهُ النَّفسِ لِلزَّواجِالکتاب«قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَتَیْنِ عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَنِیَ حِجَجٍَِْ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَ مَآ أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِینَ * قَالَ ذَ لِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاَ عُدْوَ نَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلَی مَا نَقُولُ وَ کِیلٌ» . (3)
الحدیث15362.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ موسیع آجَرَ نَفسَهُ ثَمانِیَ سِنینَ أو عَشرا ، عَلی عِفَّهِ فَرجِهِ وَ طَعامِ بَطنِهِ (4) . .
ص: 339
«دختر [شعیب] گفت: پدرم تو را می طلبد تا پاداش آب دادن به [گوسفندانِ] ما را به تو بدهد» .
حدیث15361.الإمامُ الباقرُ علیه السلام ( فی قولِهِ تعالی : {Q} «ما کانَ لِنَبِیٍّ أن یَغ ) بحار الأنوار به نقل از ابو حازم :چون موسی علیه السلام بر شعیب علیه السلام وارد شد ، شعیب علیه السلام ، آماده شام خوردن بود . به وی گفت : «جوان! بنشین و شام بخور» .
موسی علیه السلام گفت : به خدا پناه می برم!
شعیب علیه السلام گفت : «چرا! مگر گرسنه نیستی؟» .
موسی علیه السلام گفت : چرا ، ولی می ترسم این ، مزد آب دادن به [گوسفندان ]آن دو دختر باشد . و ما خاندانی هستیم که کار برای آخرت را به یک سرزمین طلا نمی فروشیم .
آن گاه ، شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام گفت : «نه . به خدا سوگند ، ای جوان! این روش من و پدران من است . میهمان را گرامی می داریم و از وی ، پذیرایی می کنیم» .
موسی علیه السلام ، نشست و غذا خورد .1 / 4 5اجیر شدن برای ازدواجقرآن«[شعیب] گفت: من می خواهم یکی از آن دو دختر خود را [که مشاهده می کنی] به نکاح تو درآورم ، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی ، و اگر ده سال را تمام گردانی ، اختیار با توست ، و نمی خواهم بر تو سخت بگیرم ، و مرا إن شاءاللّه از درستکاران خواهی یافت . [موسی ]گفت: این ، [قراردادِ] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم ، بر من تعدّی [روا ]نباشد ، و خدا بر آنچه می گوییم ، وکیل است» .
حدیث15356.امام علی علیه السلام ( در وصف فرشتگان ) پیامبر صلی الله علیه و آله :به راستی که موسی علیه السلام ، خود را هشت سال یا ده سال ، اجیر کرد تا عفّت جنسی و غذایش را حفظ کند .
.
ص: 340
15355.امام علی علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :قالَ لَهُ أی لِموسیع شُعَیبعٌ : « إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَتَیْنِ عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَنِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَ مَآ أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّلِحِینَ » .
فَقالَ لَهُ موسیع : «ذَ لِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلاَ عُدْوَ نَ عَلَیَّ» أی لا سَبیلَ عَلَیَّ إن عَمِلتُ عَشرَ سِنینَ أو ثمانِیَ سِنینَ ، فَقالَ موسیع : «اللَّهُ عَلَی مَا نَقُولُ وَ کِیلٌ» . (1)1 / 5أصحابُ الکَهفِ وَالرَّقیمِالکتاب«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًاًِْ * إِذْ أَوَی الْفِتْیَهُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً وَ هَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا * فَضَرَبْنَا عَلَی ءَاذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا * ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُواْ أَمَدًا * نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًی * وَ رَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِی إِلَهًا لَّقَدْ قُلْنَآ إِذًا شَطَطًا * هَؤُلاَءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِی ءَالِهَهً لَّوْلاَ یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَنِم بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کَذِبًا * وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُواْ إِلَی الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِی وَ یُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا * وَ تَرَی الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَ وَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَهٍ مِّنْهُ ذَ لِکَ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُو وَلِیًّا مُّرْشِدًا * وَ تَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کَلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا * وَکَذَ لِکَ بَعَثْنَهُمْ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیْنَهُمْ قَالَ قَآلءِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُواْ رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُواْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِی إِلَی الْمَدِینَهِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَآ أَزْکَی طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لاَ یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا * إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُواْ عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُواْ إِذًا أَبَدًا * وَ کَذَ لِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُواْ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ لاَ رَیْبَ فِیهَآ إِذْ یَتَنَزَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُواْ ابْنُواْ عَلَیْهِم بُنْیَنًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا * سَیَقُولُونَ ثَلَثَهٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَهٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمَام بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَ ثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِیلٌ فَلاَ تُمَارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِرَآءً ظَهِرًا وَ لاَ تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا * وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَاْیْ ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَ لِکَ غَدًا * إِلاَّ أَن یَشَآءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَی أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا * وَ لَبِثُواْ فِی کَهْفِهِمْ ثَلَثَ مِاْئَهٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُواْ تِسْعًا » . (2)
.
ص: 341
15357.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام :شعیب علیه السلام به [موسی علیه السلام] گفت : «می خواهم یکی از آن دو دختر خود را به نکاح تو درآورم ، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی ، و اگر ده سال را تمام گردانی ، اختیار با توست و نمی خواهم بر تو سخت بگیرم و مرا إن شاءاللّه از درستکاران خواهی یافت» .
موسی علیه السلام به [شعیب علیه السلام] گفت : این ، قرارداد میان من و تو باشد که هر یک از دو مدّت را به انجام رسانیدم ، بر من تعدّی نباشد ؛ یعنی سلطه ای بر من نباشد اگر ده سال یا هشت سال کار کردم .
سپس موسی علیه السلام گفت : «و خدا بر آنچه می گوییم ، وکیل است» .1 / 5اصحاب کهف و رَقیمقرآن«مگر پنداشته ای اصحاب کهف و رقیم (سنگ نبشته) از آیات شگفت انگیز ما بوده اند؟ آن گاه که جوانان به سوی غار ، پناه جستند و گفتند: پروردگار ما! از جانب خود ، به ما رحمتی بخش و کار ما را برای ما به سامان رسان . پس در آن غار ، سالیانی چند بر گوش هایشان پرده زدیم . آن گاه ، آنان را بیدار کردیم ، تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته ، مدّت درنگشان را بهتر حساب کرده اند . ما خبرشان را بر تو ، درست حکایت می کنیم: آنان ، جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم . و دل هایشان را استوار گردانیدیم ، آن گاه که [به قصد مخالفت با شرک] برخاستند و گفتند: پروردگار ما ، پروردگار آسمان ها و زمین است . جز او هرگز معبودی را نخواهیم خواند ، که در این صورت ، قطعاً ناصواب گفته ایم . این قوم ما ، جز او معبودانی اختیار کرده اند . چرا بر [حقّانیت] آنها برهانی آشکار نمی آورند؟ پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟ و چون از آنها و از آنچه جز خدا می پرستند ، کناره گرفتید ، پس به غار ، پناه جویید ، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگسترانَد و برای شما در کارتان گشایشی فراهم سازد . و آفتاب را می بینی که چون بر می آید ، از غارشان به سمت راست ، مایل است ، و چون فرو می شود ، از سمت چپ ، دامن برمی چیند ، در حالی که آنان ، در جایی فراخ از آن[غار قرار گرفته] اند . این ، از نشانه های [قدرت] خداست . خدا ، هر که را راهنمایی کند ، او راهیافته است ، و هر که را بی راه گذارد ، هرگز برای او یاری راهبر نخواهی یافت . و می پنداری که ایشان بیدارند ، در حالی که خفته اند و آنها را به پهلوی راست و چپ می گردانیم ، و سگشان بر آستانه [ی غار] ، دو دست خود را دراز کرده [بود] . اگر بر حال آنان اطّلاع می یافتی ، گریزان ، روی از آنها بر می تافتی و از [مشاهده] آنها ، آکنده از بیم می شدی . و این چنین ، بیدارشان کردیم ، تا میان خود ، از یکدیگر پرسش کنند . گوینده ای از آنان گفت: چه قدر مانده اید؟ گفتند: روزی یا پاره ای از روز را مانده ایم . [سرانجام] گفتند: پروردگارتان به آنچه مانده اید ، داناتر است . اینک ، یکی از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید ، تا ببیند کدام یک از غذاهای آن ، پاکیزه تر است و از آن ، غذایی برایتان بیاورد ، و باید زیرکی به خرج دهد و هیچ کس را از [حال ]شما آگاه نگردانَد . چرا که اگر آنان بر شما دست یابند ، سنگسارتان می کنند یا شما را به کیش خود ، باز می گردانند و در آن صورت ، هرگز روی رستگاری نخواهید دید . و بدین گونه ، [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم ، تا بدانند که وعده خدا راست است و[در فرا رسیدن] قیامت ، هیچ شکّی نیست . هنگامی که میان خود در کارشان با یکدیگر نزاع می کردند ، پس [عدّه ای] گفتند : بر روی آنها ساختمانی بنا کنید . پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است . [سرانجام] ، کسانی که بر کارشان غلبه یافتند ، گفتند: حتماً برایشان معبدی بنا خواهیم کرد . به زودی خواهند گفت: سه تن بودند [و] چهارمین آنها سگشان بود . و می گویند: پنج تن بودند [و] ششمین آنها سگشان بود . تیر در تاریکی می اندازند . و [عدّه ای] می گویند: هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود . بگو: پروردگارم به شماره آنها آگاه تر است ، جز اندکی [کسی شماره ]آنها را نمی داند . پس ، درباره ایشان ، جز به صورت ظاهر ، جدال مکن و در مورد آنها از هیچ کس جویا مشو . و زنهار! در مورد چیزی مگوی که من ، آن را فردا انجام خواهم داد . مگر آن که خدا بخواهد ، و چون فراموش کردی ، پروردگارت را یاد کن و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک تر از این به صواب است ، هدایت کند . و سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نُه سال [نیز بر آن] افزودند» .
.
ص: 342
الحدیث15351.امام علی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا» : هُم قَومٌ فَرّوا وکَتَبَ مَلِکُ ذلِکَ الزَّمانِ بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم وعَشائَرِهِم فی صُحُفٍ مِن رَصاصٍ فَهُوَ قَولُهُ : «أَصْحَبَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ» . (1)15350.امام علی علیه السلام :تفسیر القمّی فی قَولِهِ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا» : قَد آتَیناکَ مِنَ الآیاتِ ما هُوَ أعجَبُ مِنهُ ، وهُم فِتیَهٌ کانوا فِی الفَترَهِ بَینَ عَیسَی بنِ مَریَمَ ومُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وأمَّا الرَّقیمُ فَهُما لَوحانِ مِن نُحاسٍ مَرقومٌ أی مَکتوبٌ فیهِما أمرُ الفِتیَهِ ، وأمرُ إسلامِهِم ، وما أرادَ مِنهُم دَقیانوسوُ المَلِکُ وکَیفَ کانَ أمرُهُم وحالُهُم . (2)15349.عیسی علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ أصحابَ الکَهفِ وَالرَّقیمِ کانوا فی زَمَنِ مَلِکٍ جَبّارٍ عاتٍ وکانَ یَدعو أهلَ مَملَکَتِهِ إلی عِبادَهِ الأَصنامِ ، فَمَن لَم یُجِبهُ قَتَلَهُ ، وکانَ هؤُلاءِ قَوما مُؤمِنینَ یَعبُدونَ اللّهَ عز و جل ووَکَّلَ المَلِکُ بِبابِ المَدینَهِ وُکَلاءَ ولَم یَدَع أحَدا یَخرُجُ حَتّی یَسجُدَ لِلأَصنامِ ، فَخَرَجَ هؤُلاءِ بِحیلَهِ الصَّیدِ وَذلِکَ أنَّهُم مَرّوا بِراعٍ فی طَریقِهِم فَدَعَوهُ إلی أمرِهِم فَلَم یُجِبهُم وکانَ مَعَ الرّاعی کَلبٌ فَأَجابَهُمُ الکُلبُ وخَرَجَ مَعَهُم ... فَلَمّا أمسَوا دَخَلوا ذلِکَ الکَهفَ وَالکَلبُ مَعَهُم ، فَأَلقَی اللّهُ عَلَیهِمُ النُّعاسَ کَما قالَ اللّهُ تَعالی : «فَضَرَبْنَا عَلَی ءَاذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا» ، فَناموا حَتّی أهلَکَ اللّهُ ذلِکَ المَلِکَ وأهلَ مَملَکَتِهِ ، وذَهَبَ ذلِکَ الزَّمانُ وجاءَ زَمانٌ آخَرُ وقَومٌ آخَرونَ ، ثُمَّ انتَبَهوا فَقَال بَعضُهُم لِبَعضٍ : کَم نِمنا هاهُنا؟ فَنَظَروا إلَی الشَّمسِ قَدِ ارتَفَعَت فَقالوا : نِمنا یَوما أو بَعضَ یَومٍ ، ثُمَّ قالوا لِواحِدٍ مِنهُم: خُذ هذَا الوَرَقَ وَادخُلِ المَدینَهَ مُتَنَکِّرا لا یَعرِفوکَ فَاشتَرِ لَنا طَعاما؛ فَإِنَّهُم إن عَلِموا بِنا وعَرَفونا یَقتُلونا أو یَرُدّونا فی دینِهِم ، فَجاءَ ذلِکَ الرَّجُلُ فَرَأی مَدینَهً بِخِلافِ الَّذی عَهِدَها ورَأی قَوما بِخِلافِ اُولئِکَ لَم یَعرِفهُم ولَم یَعرِفوا لُغَتَهُ ولَم یَعرِف لُغَتَهُم .
فَقالوا لَهُ : مَن أنتَ ، ومِن أینَ جِئتَ ؟ فَأَخبَرَهُم فَخَرَجَ مَلِکُ تِلکَ المَدینَهِ مَعَ أصحابِهِ وَالرَّجُلُ مَعَهُم حَتّی وَقَفوا عَلی بابِ الکَهفِ وأقبَلوا یَتَطَلَّعونَ فیهِ ، فَقالَ بَعضُهُم : هؤُلاءِ ثَلاثَهٌ ورابِعُهُم کَلبُهُم .
وقالَ بَعضُهُم : خَمسَهٌ وسادِسُهُم کَلبُهُم .
وقالَ بَعضُهُم : هُم سَبعَهٌ وثامِنُهُم کَلبُهُم وحَجَبَهُمُ اللّهُ عز و جلبِحِجابٍ مِنَ الرُّعبِ فَلَم یَکُن أحَدٌ یَقدَمُ بِالدُّخولِ عَلَیهِم غَیرُ صاحِبِهِم ، فَإِنَّهُ لَمّا دَخَلَ إلَیهِم وَجَدَهم خائِفینَ أن یَکونَ أصحابُ دَقیانوسَ شَعَروا بِهِم فَأَخبَرَهُم صاحِبُهُم أنَّهُم کانوا نائِمینَ هذَا الزَّمنَ الطَّویلَ ، وأنَّهُم آیَهٌ لِلنّاسِ فَبَکَوا وسَأَلُوا اللّهَ تَعالی أن یُعیدَهُم إلی مَضاجِعِهِم نائِمینَ کَما کانوا .
ثُمَّ قالَ المَلِکُ : یَنبَغی أن نَبنِیَ هاهُنَا مَسجِدا ونَزورَهُ فَإِنَّ هؤُلاءِ قَومٌ مُؤمِنونَ ، فَلَهُم فی کُلِّ سَنَهٍ نَقلَتانِ یَنامونَ سِتَّهَ أشهُرٍ عَلی جُنوبِهِمُ الیُمنی ، وسِتَّهَ أشهُرٍ عَلی جُنوبِهِمُ الیُسری ، وَالکَلبُ مَعَهُم قَد بَسَطَ ذِراعَیهِ بِفِناءِ الکَهفِ . (3) .
ص: 343
حدیث15351.عنه علیه السلام :امام صادق علیه السلام درباره این آیه : «مگر پنداشته ای اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت انگیز ما بوده اند؟» : آنان ، مردمانی بودند که فرار کردند و پادشاه آن زمان ، نام آنان و پدران و خاندان آنان را در برگ هایی از سرب نوشت ، و این ، معنای آیه است : اصحاب کهف و رقیم .15350.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تفسیر القمی درباره این آیه «مگر پنداشته ای اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت انگیز ما بوده اند؟» :یعنی ما به تو نشانه هایی شگفت تر از آن ، نشان دادیم . آنان ، جوان مردانی بودند که در فاصله میان دوران عیسی بن مریم علیه السلامو محمّد صلی الله علیه و آله ، زندگی می کردند . و امّا رقیم ، دو لوح مسی بود که بر آنها شرح حال آنان و اسلام آوردنشان و خواسته دقیانوس پادشاه و فرجام کار و حالشان ، نوشته شده بود .15349.عیسی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :اصحاب کهف و رقیم ، در زمان پادشاهی جبّار و طغیانگر ، زندگی می کردند . وی ، مردم سرزمینش را به پرستش بت ها فرا می خواند و هر کس اجابت نمی کرد ، او را می کُشت . اینان ، مردمانی مؤمن بودند که خداوند عز و جل را پرستش می کردند . پادشاه ، بر دروازه شهر ، نمایندگانی گماشت و نمی گذاشت کسی بیرون برود ، مگر بر بت ها سجده کند .
آنان ، با به بهانه شکار ، بیرون رفتند . در میان راه ، بر چوپانی گذشتند . وی را به کیش خود دعوت کردند؛ ولی چوپان ، اجابت نکرد . با چوپان ، سگی بود و سگ ، اجابت کرد و با آنان بیرون رفت . ... چون شب شد ، بدان غار داخل شدند و سگ ، همراه آنان بود . خداوند ، بر آنان خوابی مستولی کرد ، چنان که در قرآن فرموده است : «پس در آن غار ، سالیانی چند بر گوش هایشان پرده زدیم» .
آنان ، خوابیدند تا خداوند ، آن پادشاه و مردمانش را نابود ساخت . آن دوران ، سپری شد و دوره جدید و مردمانی جدید آمدند . آن گاه ، آنان از خواب برخاستند . به یکدیگر گفتند : چه قدر در این جا خوابیدیم؟ به خورشید نگریستند که بالا آمده بود و گفتند : یک روز یا پاره ای از روز . آن گاه به یکی از خود گفتند : این پول را بگیر و به صورت ناشناس ، وارد شهر شو تا تو را نشناسند و برای ما غذایی تهیه کن؛ چرا که اگر از ما اطّلاع یابند و ما را بشناسند ، خواهند کُشت و یا به دین خود برمی گردانند .
آن مرد آمد و شهر را به گونه ای دیگر یافت و مردمان را بر خلاف مردمان زمان خود دید . آنان را نمی شناخت و آنان ، زبان او را نمی فهمیدند و وی ، زبان آنان را نمی فهمید . مردم به وی گفتند : کیستی و از کجا آمده ای؟
داستان را به آنان گفت . پادشاه و مردم شهر ، همراه آن مرد از شهر بیرون آمده ، بر درِ غار ایستادند و به درون ، سر می کشیدند . برخی گفتند : «آنان ، سه نفرند و چهارمِ آنان سگ آنهاست» و برخی گفتند : «پنج نفرند و سگشان ، ششمین آنهاست» و برخی گفتند : «هفت نفرند و سگشان هشتمین آنهاست» .
خداوند عز و جل ، پرده ای از ترس و رُعب را حجاب آنان قرار داد و کسی جرئت وارد شدن نداشت ، جز رفیق آنها . وقتی او داخل غار شد ، یارانش در هراس و ترس دید که مبادا یاران دقیانوس بر آنان دست یافته اند . وی به آنان گزارش داد که این مدّت طولانی در خواب بوده اند و آنان برای مردم ، نشانه اند . همه گریستند و از خداوند خواستند که آنان را به خواب برگرداند ، چنان که در خواب بودند . پادشاه گفت : سزاوار است در این جا مسجدی بسازیم و آن را زیارت کنیم؛ چرا که اینها مردمانی مؤمن اند .
آنان ، در هر سال ، دو بار حرکت می کردند ، شش ماه بر پهلوی راست می خوابیدند و شش ماه بر پهلوی چپ ، و سگ به همراه آنان ، دست هایش را بر درِ غار ، پهن کرده بود . .
ص: 344
. .
ص: 345
. .
ص: 346
15348.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :تفسیر العیّاشی عن سلیمان بن جعفر النَّهدی :قالَ لی جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ : یا سُلَیمانُ ، مَنِ الفَتی؟
قالَ : قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! الفَتی عِندَنَا الشّابُّ .
قالَ لی : أما عَلِمتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ کانوا کُلُّهم کُهولاً فَسَمّاهُمُ اللّهُ فِتیَهً بِإِیمانِهِم ، یا سُلَیمانُ ، من آمَنَ بِاللّهِ وَاتَّقی فَهُوَ الفَتی . (1) .
ص: 347
15347.امام علی علیه السلام :تفسیر العیاشی به نقل از سلیمان بن جعفر نهدی :امام صادق علیه السلام به من فرمود : «ای سلیمان! جوان مرد کیست؟» .
گفتم جانم فدایت! جوان مرد نزد ما همان جوان است .
به من فرمود : «آیا نمی دانستی که اصحاب کهف ، همه میان سال بودند و خداوند به خاطر ایمانشان ، آنان را جوان مرد نامید؟ ای سلیمان! آن که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه کند ، جوان مرد است» . .
ص: 348
الفصل الثانی : اُسوه الشّباب من أهل البیت2 / 1أمیرُالمُؤمِنینَالکتاب«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفُم بِالْعِبَادِ » . (1)
الحدیث15344.الإمامُ علیٌّ علیه السلام ( فی صفهِ النبیِّ صلی الله علیه و آله ) الإمام الصادق علیه السلام :اِنهَزَمَ النّاسُ یَومَ اُحُدٍ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آلهفَغَضِبَ غَضَبا شَدیدا ، قالَ : وکانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبینِهِ مِثلُ اللُّؤلُؤِ مِنَ العَرَقِ ، قالَ : فَنَظَرَ فَإِذا عَلِیٌّ علیه السلام إلی جَنبِهِ فَقالَ لَهُ : اِلحَق بِبَنی أبیکَ مَعَ مَنِ انهَزَمَ عَن رَسولِ اللّهِ .
فَقالَ : یارَسولَ اللّهِ ، لی بِکَ اُسوَهٌ .
قالَ : فَاکفِنی هؤُلاءِ فَحَمَلَ فَضَرَبَ أوَلَّ مَن لَقِیَ مِنهُم .
فَقالَ : جَبرَئیلُ علیه السلام : إنَّ هذِهِ لَهِیَ المُؤاساهُ یا مُحَمَّدُ .
فَقالَ : إنَّهُ مِنّی وأ نَا مِنُه .
فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : وأ نَا منِکُما یا مُحَمَّدُ .
فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهإلی جَبرَئیلَ علیه السلام عَلی کُرسِیٍّ مِن ذَهَبٍ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ ، وهُوَ یَقولُ : لا سَیفَ إلاّ ذُو الفَقارِ ولا فَتیً إلاّ عَلیٌّ . (2) .
ص: 349
فصل دوم : الگوهایی از اهل بیت برای جوانان2 / 1امیر مؤمنانقرآن«و در میان مردم ، کسی (علی بن ابی طالب) است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد ، و خدا نسبت به بندگان ، مهربان است» .
حدیث15337.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در روز نبرد اُحُد ، مردم از اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله گریختند . پیامبر خدا به شدّت خشمگین شد و هرگاه خشمگین می شد ، از گونه هایش عرق ، مانند مروارید ، فرو می ریخت . آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آلهنگاه کرد و علی علیه السلام را در کنار خود دید . به وی فرمود : «تو هم به [آن دسته از] برادرانت که از پیامبر خدا گریختند ، بپیوند» .
علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! تو برایم الگو هستی .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پس مرا از شرّ اینها در امان بدار» .
علی علیه السلام بر آنان یورش بُرد و به نخستین کسی که از دشمن دید ، ضربتی زد . جبرئیل علیه السلام گفت: ای محمّد! این همان مُواسات (از خود گذشتگی/فداکاری) (1) است .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «او از من است و من از اویم» .
جبرئیل علیه السلام هم گفت : و من از شمایم ، ای محمّد!
امام صادق علیه السلام فرمود : «پیامبر صلی الله علیه و آله به جبرئیل علیه السلام نظر افکند که بر تختی طلایی میان آسمان و زمین نشسته و می گوید : شمشیری جز ذو الفقار و جوان مردی جز علی نیست » .
.
ص: 350
15336.امام علی علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله عِندَ مُبارَزَهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام عَمرَو بنَ عَبدِوُدٍّ :بَرَزَ الإِیمانُ کُلُّهُ إلَی الشِّرکِ کُلِّهِ . (1)15343.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تاریخ الطبری عن أبی رافع :لَمّا قَتَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أصحابَ الأَلوِیَهِ أبصَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جَماعَهً مِن مُشرِکی قُرَیشٍ ، فَقالَ لِعَلِیٍّ : اِحمِل عَلَیهِم ، فَحَمَلَ عَلَیهِم ، فَفَرَّقَ جَمعَهُم ، وقَتَلَ عَمرَو بنَ عَبدِ اللّهِ الجُمَحِیَّ .
قالَ : ثُمَّ أبصَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جَماعَهً مِن مُشرِکی قُرَیشٍ ، فَقالَ لِعَلِیٍّ : اِحمِل عَلَیهِم ، فَحَمَلَ عَلَیهِم فَفَرَّقَ جَماعَتَهُم ، وقَتَلَ شَیبَهَ بنَ مالِکٍ أحَدَ بَنی عامِرِ بنِ لُؤَیٍّا¨ .
فَقالَ جِبریلُ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ هذِهِ لَلمُؤاساهُ .
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ .
فَقالَ جِبریلُ : وأنَا مِنکُما ، قالَ : فَسَمِعوا صَوتا :
لا سَیفَ إلاّ ذُو الفَقارِ ولا فَتیً إلاّ عَلِیٌّ (2)15342.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تذکره الخواصّ :ذَکَرَ أحمَدُ بنُ حَنبَلٍ فِی الفَضائِلِ أنَّهُم سَمِعوا تَکبیرا مِنَ السَّماءِ فی ذلِکَ الیَومِ وقائِلاً یَقولُ :
لا سَیفَ إلاّ ذُو الفَقا رِ ولا فَتیً إلاّ عَلِیٌّ
فَاستَأذَنَ حَسّانُ بنُ ثابِتٍ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُنشِدَ شِعرا فَأَذِنَ لَهُ ، فَقالَ :
جِبریلُ نادی مُعِلنا وَالنَّقعُ لَیسَ بِمُنجَلیی وَالمُسلِمونَ قَد أحدَقوا
حَولَ النَّبِیِّ المُرسَلِ لا سَیفَ إلاّ ذُو الفَقا
رِ ولا فَتیً إلاّ عَلِیٌّ (3) .
ص: 351
15341.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام رویارویی امام علی علیه السلام با عمرو بن عبدِ وَد :تمام ایمان در برابر تمام شرک ، ظاهر گشت .15340.عنه علیه السلام :تاریخ الطبری به نقل از ابو رافع :هنگامی که علی بن ابی طالب علیه السلام[در نبرد اُحد ،] پرچمداران را کُشت ، چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر گروهی از مشرکان قریش افتاد . به علی علیه السلام فرمود : «بر آنان یورش ببر!» .
علی علیه السلام بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت و عَمرو بن عبد اللّه جُمَحی را به قتل رسانید . پس ، چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر گروهی دیگر از مشرکان قریش افتاد و به علی علیه السلام فرمود : «بر آنان یورش ببر!» .
علی علیه السلام بر آنان حمله کرد و آنان را پراکنده ساخت و شَیبه بن مالک ، یکی از افراد قبیله بنی عامر بن لؤی را به قتل رسانید . در این هنگام ، جبرئیل علیه السلامگفت : ای پیامبر خدا! این همان مواسات است . آن گاه ، پیامبر خدا فرمود : «به راستی که او از من است و من از اویم» ، و جبرئیل علیه السلام گفت : و من از شمایم .
آن گاه ، صدایی را شنیدند که می گفت : «شمشیری جز ذو الفقار و جوان مردی جز علی نیست» .15339.عنه علیه السلام :تذکره الخواص: احمد بن حنبل در کتاب الفضائل ، روایت می کند که مردمان در آن روز (جنگ اُحُد) ، صدای تکبیری از آسمان شنیدند و نیز شنیدند که کسی می گفت :«شمشیری جز ذو الفقار /
و جوان مردی جز علی نیست» .
حسّان بن ثابت ، از پیامبر خدا اجازه خواست که شعری بسُراید . پیامبر صلی الله علیه و آله به وی اجازه داد و حسّان ، چنین سرود :
جبرئیل ، آشکارا فریاد کرد /
و هنوز فتنه ها آشکار نشده بود
در حالی که مسلمانان /
گِرد پیامبر مُرسَل ، حلقه زده بودند :
«شمشیری جز ذو الفقار /
و جوان مردی جز علی نیست» . .
ص: 352
15338.عنه علیه السلام :الإمام الباقر علیه السلام فی وَصفِ الإمام عَلِیٍّ علیه السلام :وإن کانَ صاحِبُکُم لَیَجلِسُ جِلسَهَ العَبدِ ، ویَأکُلُ أکلَهَ العَبدِ ، ویُطعِمَ النّاسَ خُبزَ البُرِّ وَاللَّحمَ ، وَیرجِعُ إلی أهلِهِ فَیَأکُلُ الخُبزَ وَالزَّیتَ ، وإن کان لیَشتَرِی القَمیصَ السُّنبُلانِیَّ ، ثُمَّ یُخَیِّرُ غُلامَهُ خَیرَهُما ، ثُمَّ یَلبَسُ الباقِیَ ، فَإِذا جازَ أصابِعَهُ قَطَعَهُ ، وإذا جازَ کَعبَهُ حَذَفَهُ ، وما وَرَدَ عَلَیهِ أمرانِ قَطُّ کِلاهُما لِلّهِ رِضیً إلاّ أخَذَ بِأَشَدِّهِما عَلی بَدَنِهِ .
ولَقَد وُلِّیَ النّاسَ خَمسَ سِنینَ فَما وَضَعَ آجُرَّهً عَلی آجُرَّهٍ ولا لَبِنَهً عَلی لَبِنَهٍ ، ولا أقطَعَ قَطیعَهً ، ولا أورَثَ بَیضاءَ ولا حَمراءَ إلاّ سَبعَمِئَهِ دِرهَمٍ فَضَلَت مِن عَطایاهُ ، أرادَ أن یَبتاعَ لأَِهلِهِ بِها خادِما ، وما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَهُ ، وإن کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام لَیَنظُرُ فِی الکِتابِ مِن کُتُبِ عَلِیٍّ علیه السلام فَیَضرِبُ بِهِ الأَرضَ ، ویَقولُ : مَن یُطیقُ هذا . (1)15337.عنه علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ علیه السلام لا یَأکُلُ إلاَّ الحَلالَ ؛ لأَِنَّ صاحِبَهُ کانَ کَذلِکَ . . . أما وَالَّذی ذَهَبَ بِنَفسِهِ ، ما أکَلَ مِنَ الدُّنیا حَراما قَلیلاً ولا کَثیرا حَتّی فارَقَها ، ولا عَرَضَ لَهُ أمرانِ کِلاهُما لِلّهِ طاعَهٌ إلاّ أخَذَ بِأَشَدِّهِما عَلی بَدَنِهِ ، ولا نَزَلَت بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله شَدیدَهٌ قَطُّ إلاّ وَجَّهَهُ فیها ثِقَهً بِهِ ، ولا أطاقَ أحَدٌ مِنَ هذِهِ الاُمَّهِ عَمَلَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعدَهُ غَیرُهُ ، ولَقَد کانَ یَعمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ کَأَنَّهُ یَنظُرُ إلَی الجَنَّهِ وَالنّارِ .
ولَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ مِن صُلبِ مالِهِ ، کُلُّ ذلِکَ تَحَفّی (2) فیهِ یَداهُ ، وتَعَرَّقَ جَبینُهُ ، التِماسَ وَجهِ اللّهِ عز و جل وَالخَلاصِ مِنَ النّارِ ، وما کان قوتُهُ إلاَّ الخَلَّ وَالزَّیتَ ، وحَلواهُ التَّمرُ إذا وَجَدَهُ ، ومَلبوسُهُ الکَرابیسُ ، فَإِذا فَضَلَ عَن ثِیابِهِ شَیءٌ دَعا بِالجَلَمِ فَجَزَّهُ . (3) .
ص: 353
15336.عنه علیه السلام :امام باقر علیه السلام در توصیف امام علی علیه السلام :رهبر شما مانند بردگان می نشست ، مانند بردگان غذا می خورد ، نان گندم و گوشت را به مردم ، می خورانْد و خود به خانه برمی گشت و نان [جو] و روغن زیتون می خورد . [دو] پیراهن سُنبُلانی (1) می خرید و به غلامش می فرمود تا بهترینِ [آن دو] را انتخاب کند و خود ، دیگری را می پوشید و اگر آستینش از انگشتانش بلندتر بود ، آن را قیچی می کرد و اگر از قوزک پایش درازتر بود ، آن را می بُرید و هرگاه دو کار بر او روی می آورد که در هر دو [موجب ]خشنودی خداوند بود ، سخت ترینِ بر جسم خود را برمی گزید .
او پنج سال زمامدار مردم بود و آجری روی آجر و خشتی روی خشت نگذاشت و زمینی از زمین های خراج [و اموال عمومی] را به کسی نبخشید و درم و دیناری به ارث نگذاشت ، جز هفتصد درهم که از بخشش هایش زیاده آمده بود و می خواست برای خانواده اش مستخدمی خریداری کند . کسی را توان کاری که او انجام می داد ، نبود .
علی بن حسین علیه السلام در نوشته های علی علیه السلام می نگریست و بر زمین می کوبید و می فرمود : «کیست که بتواند چنین کند؟!» . (2)15335.امام علی علیه السلام :امام صادق علیه السلام :دوستدار علی علیه السلام جز حلال نمی خورَد؛ زیرا رهبرش چنین بود . سوگند به خدایی که جان او را گرفت ، از مال دنیا حرامی را تناول نکرد ، نه کم و نه زیاد ، تا از دنیا رحلت کرد . و هیچ گاه دو کار بر او عرضه نشد که در هر دو مورد ، خشنودی خدا بود ، جز آن که سخت ترینش را بر جسم خود برمی گزید ، و هیچ حادثه دشواری بر پیامبر صلی الله علیه و آله روی نیاورد ، جز آن که به جهت اطمینان و اعتماد ، علی علیه السلام را بدان مأمور کرد . هیچ یک از امّت اسلامی توان انجام دادن کارهای پیامبر صلی الله علیه و آله را جز او نداشت . وی مانند کسی رفتار می کرد که به بهشت و جهنّم می نگرد . هزار برده از ثروت خویش ، آزاد ساخت ، که همه آن ، حاصل دست رنج و عرق پیشانی اش بود و این همه را به خاطر خداوند عز و جل و رهایی از آتش ، انجام می داد . غذای او سرکه و روغن زیتون بود و شیرینی اش خرما ، اگر بدان دست می یافت . لباسش کرباس بود و اگر لباس بلند بود ، قیچی می خواست و آن را کوتاه می کرد . .
ص: 354
15334.امام علی علیه السلام :مروج الذهب :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَهَ ؛ وکانَ مِن خَواصِّ عَلِیٍّ عَلی مُعاوِیَهَ وافِدا ، فَقالَ لَهُ : صِف لی عَلِیّا .
قالَ : أعفِنی یا أمیرَ المُؤمِنینَ .
قالَ مُعاوِیَهُ : لا بُدَّ مِن ذلِکَ .
فَقالَ : أمّا إذا کانَ لابُدَّ مِن ذلِکَ فَإِنَّهُ کانَ وَاللّهِ بَعیدَ المَدی ، شَدیدَ القُوی ، یَقولُ فَصلاً ، ویَحکُمُ عَدلاً ، یَتَفَجَّرُ العِلمُ مِن جَوانِبِهِ ، وتَنطِقُ الحِکمَهُ مِن نَواحیهِ ، یُعجِبُهُ مِنَ الطَّعامِ ما خَشُنَ ، ومِنَ اللِّباسِ ما قَصُرَ .
وکانَ واللّهِ یُجیبُنا إذا دَعَوناهُ ، ویُعطینا إذا سَأَلناهُ ، وکُنّا وَاللّهِ عَلی تَقریبهِ لَنا وقُربِهِ مِنّا لا نُکَلِّمُهُ هَیبَهً لَهُ ، ولا نَبتَدِئُهُ لِعِظَمِهِ فی نُفوسِنا ، یَبسِمُ عَن ثَغرٍ کَاللُّؤلُؤِ المَنظومِ ، یُعَظِّمُ أهلَ الدّینِ ، ویَرحَمُ المَساکینَ ، وَیُطعِمُ فِیالمَسغَبَهِ یَتیما ذا مَقرَبَهٍ أو مِسکینا ذا مَترَبَهٍ ، یَکسُو العُریانَ ، ویَنصُرُ اللَّهفانَ ، وَیستَوحِشُ مِنَ الدُّنیا وزَهرَتِها ، ویَأنَسُ بِاللَّیلِ وظُلمَتِهِ .
وکَأَنّی بِهِ وقَد أرخَی اللَّیلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ ، وهُوَ فی مِحرابِهِ قابِضٌ عَلی لِحیَتِهِ ، یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ (1)
، ویَبکی بَکاءَ الحَزینِ ، ویَقولُ : «یا دُنیا غُرّی غَیری ، إلَیَّ تَعَرَّضتِ أم إلَیَّ تَشَوَّفتِ ؟ هَیهاتَ هَیهاتَ ! لا حانَ حینُکِ ، قَد أبَنتُکِ ثَلاثا لا رَجعَهَ لی فیکِ ، عُمُرُکِ قَصیرٌ ، وعَیشُکِ حَقیرٌ ، وخَطَرُکِ یَسیرٌ ، آه مِن قِلَّهِ الزّادِ وبُعدِ السَّفَرِ ووَحشَهِ الطَّریقِ .
فَقالَ لَهُ مُعاوِیَهُ : زِدنی شَیئا مِن کَلامِهِ .
فَقال ضِرارٌ : کانَ یَقولُ : أعجَبُ ما فِی الإِنسانِ قَلبُهُ . . .
فَقالَ لَهُ مُعاوِیَهُ : زِدنی کُلَّما وَعَیتَهُ مِن کَلامِهِ .
قالَ : هَیهاتَ أَن آتِیَ عَلی جَمیعِ ما سَمِعتُهُ مِنهُ ! (2) .
ص: 355
15333.امام علی علیه السلام :مُرُوج الذهب :ضِرار بن ضَمرَه که از یاران خاص علی علیه السلام بود به عنوان نماینده بر معاویه وارد شد . معاویه به وی گفت : علی را برایم توصیف کن .
ضرار گفت : ای امیر مومنان! مرا معذور بدار .
معاویه گفت : چاره ای نیست .
ضرار گفت : حال اگر چاره ای نیست ، [پس بدانید که] به خدا سوگند ، وی ، دوراندیش و بسیار نیرومند بود ، سخنی جدا کننده حق و باطل بر زبان می راند ، عادلانه داوری می کرد ، دانش از همه جوانبش می جوشید ، و حکمت از اطرافش گویا بود . از غذاها سفت ترش را دوست می داشت و از پوشاک ، کوتاهش را .
به خدا سوگند ، هرگاه او را می خواندیم ، به ما پاسخ می داد و اگر چیزی از او درخواست می کردیم ، اجابت می نمود . به خدا سوگند ، با همه نزدیکی به وی ، نمی توانستیم به خاطر هیبتش با او سخن بگوییم و به جهت بزرگی اش در دل و جانمان نمی توانستیم با او آغاز به سخن گفتن کنیم .
وقتی که لبخند می زد ، دندان هایش مروارید به رشته کشیده را می مانْد ، دینداران را گرامی می داشت و به تهی دستان ، رحم می کرد . در روز گرسنگی به یتیم خویشاوند و بینوای خاک نشین ، غذا می داد . برهنگان را می پوشانید و دادخواهان را یاری می رساند . از دنیا و جلوه هایش کناره می گرفت و با شب و تاریکی اُنس داشت . گویا او را می بینم که شب ، پرده هایش را پایین کشیده و ستارگانش فرونشسته و او در محرابش ، محاسن خود را به کف گرفته و مانند مار گَزیده به خود می پیچد و به آهنگ سوزناک می گِرید و می گوید : «ای دنیا! جز مرا فریب ده . خود را به من عرضه می نمایی و مشتاق من گشته ای؟ هرگز ، هرگز! فریب تو نزدیک مباد! من تو را سه طلاقه کرده ام و حقّ رجوع ندارم . عمرت کوتاه ، و خوشی ات پست ، و قدر تو ناچیز است . آه از کمیِ توشه و دوری مسافت و تنهایی راه!» .
آن گاه ، معاویه به ضرار گفت : بیش از این از سخنانش برایم بگو .
ضرار گفت : همیشه می فرمود : «شگفت ترین قسمت انسان ، قلب اوست . . .» .
معاویه باز گفت : هرچه از سخن او می دانی ، برایم بازگو .
ضرار گفت : دور است که بتوانم هر آنچه شنیدم ، بر زبان آورم . .
ص: 356
15332.امام باقر علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی عامِلِهِ عَلَی البَصرَهِ عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ :ألا وإنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقتَدی بِهِ ، ویَستَضیءُ بِنورِ عِلمِهِ ، ألا وإنَّ إمامَکُم قَدِ اکتَفی مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ (1) ، ومِن طُعمِهِ بِقُرصَیهِ ، ألا وإنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِکَ ، ولکِن أعینونی بِوَرَعٍ وَاجتِهادٍ ، وعِفَّهٍ وسَدادٍ . فَوَاللّهِ ماکَنَزتُ مِن دُنیاکُم تِبرا (2) ، ولاَ ادَّخَرتُ مِن غَنائِمِها وَفرا (3) ، ولا أعدَدتُ لِبالی ثَوبی طِمرا ... (4)2 / 2سَیِّدَهُ نِساءِ العالَمینَالکتاب«إِنَّآ أَعْطَیْنَکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» . (5)
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِی مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا » . (6)
.
ص: 357
15334.عنه علیه السلام :امام علی علیه السلام در نامه اش به کارگزار خود در بصره ، عثمان بن حُنَیف :بدان که هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و به نور دانش او روشنایی می گیرد . بدان که پیشوای شما از دنیایش به دو تکّه لباس و به دو گِرده نان ، بسنده کرده است . بدان که شما بر این روش توان ندارید ، امّا با وَرَع و تلاش و عفّت و درستی مرا یاری کنید . به خدا سوگند ، از دنیای شما طلا و نقره ای ذخیره نکردم و از غنیمت های آن ، چیز زیادی نیندوختم و به جای لباس کهنه ام ، لباسی آماده نساختم .2 / 2سرورِ زنان جهانقرآن«ما تو را کوثر دادیم . پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن . دشمنت ، خود ، بی تبار خواهد بود» .
«و به [پاس] دوستیِ [خدا] ، بینوا و یتیم و اسیر را اطعام می کردند» .
.
ص: 358
الحدیث15327.امام علی علیه السلام :شرح نهج البلاغه :أرسَلَ إلَیهِ (یعنی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام) عَمرُو بنُ العاصِ یَعیبُهُ بِأَشیاءَ ، مِنها أنَّهُ یُسَمّی حَسَنا وحُسَینا : وَلدَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ (الإِمامُ عَلِیٌّ علیه السلام) لِرَسولِهِ : قُل لِلشّانِیَءابنِ الشّانِیَء؛ لَو لَم یَکونا وَلَدَیهِ لَکانَ أبتَرَ (1) ، کَما زَعَمَهُ أبوکَ! (2)15326.امام علی علیه السلام :الکشّاف عن ابن عبّاس :إنَّ الحَسَنَ وَ الحُسَینَ مَرِضا ، فَعادَهُما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهفی ناسٍ مَعَهُ، فَقالوا: یا أبَا الحَسَنِ، لَو نَذَرتَ عَلی وَلَدِکَ. فَنَذَرَ عَلِیٌّ وفاطِمَهُ وفِضَّهُ جارِیَهٌ لَهُما إن بَرِئا مِمّا بِهِما أن یَصوموا ثَلاثَهَ أیّامٍ ، فَشُفِیا وما مَعَهُم شَیءٌ ، فَاستَقرَضَ عَلِیٌّ مِن شَمعونَ الخَیبَرِیِّ الیَهودِیِّ ثَلاثَ أصواعٍ مِن شَعیرٍ، فَطَحَنَت فاطِمَهُ صاعا وَاختَبَزَت خَمسَهَ أقراصٍ عَلی عَدَدِهِم ، فَوَضَعوها بَینَ أیدیهِم لِیُفطِروا ، فَوَقَفَ عَلَیهِم سائِلٌ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ ، مِسکینٌ مِن مَساکینِ المُسلِمینَ، أطعِمونی أطعَمَکُمُ اللّهُ مِن مَوائِدِ الجَنَّهِ، فَآثَروهُ ، وباتوا لَم یَذوقوا إلاَّ الماءَ ، وأصبَحوا صِیاما ، فَلَمّا أمسَوا ووَضَعُوا الطَّعامَ بَینَ أیدیهِم وَقَفَ عَلَیهِم یَتیمٌ ، فَآثَروهُ ، ووَقَفَ عَلَیهِم أسیرٌ فِی الثّالِثَهِ ، فَفَعلوا مِثلَ ذلِکَ.
فَلَمّا أصبَحوا أخَذَ عَلِیٌّ علیه السلام بِیَدِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ وأقبَلوا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا أبصَرَهُم و هُم یَرتَعِشونَ کَالفَراخِ مِن شِدَّهِ الجوعِ ، قالَ : ماأشَدَّ ما یَسوءُنی ما أری بِکُم! وقامَ فَانطَلَقَ مَعَهُم فَرَأی فاطِمَهَ فی مِحرابِها قَدِ التَصَقَ ظَهرَها بِبَطنِها وغارَت عَیناها ، فَساءَهُ ذلِکَ .
فَنَزَلَ جَبرَئیلُ و قالَ : خُذها یا مُحَمَّدُ ، هَنَّأَکَ اللّهُ فی أهلِ بَیتِکَ ، فَأَقرَأَهُ السّورَهَ . (3) .
ص: 359
حدیث15324.امام حسن علیه السلام :شرح نهج البلاغه :عَمرو بن عاص ، فرستاده ای نزد امیر مؤمنان فرستاد و اموری را بر او خُرده گرفت . یکی آن که [چرا] حسن و حسین را فرزندان پیامبر خدا می نامد . علی علیه السلام به فرستاده عمرو بن عاص فرمود : «به آن دشمن پسر دشمن بگو : اگر حسن و حسین ، فرزندان پیامبر نباشند ، پس پیامبر صلی الله علیه و آله بی تبار است (1) ، چنان که پدرت گمان می بُرد» .15323.امام علی علیه السلام :الکشّاف به نقل از ابن عبّاس :حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند . پیامبر صلی الله علیه و آلهبه همراه جمعی ، از آن دو عیادت نمود . مردم گفتند : ای ابو الحسن! خوب است برای فرزندانت نذر کنی . آن گاه ، علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و فضه ، کنیز آنان ، نذر کردند که اگر حسن و حسین علیهماالسلام از بیماری شفا یابند ، سه روز روزه بدارند .
آن دو شفا یافتند و چیزی [از آذوقه] نداشتند . علی علیه السلام از شمعون یهودی ، سه مَن جو قرض گرفت . فاطمه علیهاالسلامیک مَن جو آن را آسیاب کرد و پنج عدد ، به تعداد خودشان، نان پخت. نان ها را در میان نهادند تا افطار کنند که تهی دستی بر درِ خانه ایستاد و گفت : درود بر شما خاندان محمّد! تهی دستی از تهی دستان مسلمانم . مرا غذا دهید . خداوند . شما را از سفره های بهشتی غذا دهد .
او را بر خویش مقدّم داشتند و شب را سپری کردند و جز آب ننوشیدند و فردا را روزه گرفتند . چون شب شد و غذا در میان نهادند ، یتیمی بر درِ خانه ایستاد . او را بر خویش مقدّم داشتند و در شب سوم ، اسیری بر درِ خانه ایستاد و آنان ، همان کار را کردند .
چون صبح شد ، علی علیه السلام ، دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و نزد پیامبر خدا آمدند . چون پیامبر صلی الله علیه و آلهآنان را دید که از شدّت گرسنگی مانند جوجه بر خود می لرزیدند ، فرمود : «آنچه در شما می بینم ، به شدّت مرا آزار می دهد» .
پیامبر خدا ، برخاست و با آنان راه افتاد و فاطمه علیهاالسلام را در محراب دید که شکمش به پشتش چسبیده و چشمانش به گودی نشسته است . این منظره [هم ]او را آزُرد . در این هنگام ، جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت : «ای محمّد! خداوند به تو به جهت خاندانت تهنیت می گوید» و سپس ، سوره (2) را بر او خواند . .
ص: 360
15322.امام علی علیه السلام ( در وصف غافل ) دلائل الإمامه عن ابن مسعود :جاءَ رَجُلٌ إلی فاطِمَهَ علیهاالسلام فَقالَ : یَا ابنَهَ رَسولِ اللّهِ ، هَل تَرَکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندَکِ شَیئا تُطرِفینیهِ .
فَقالَت : یا جارِیَهُ ، هاتِ تِلکَ الحَریرَهَ . فَطَلَبَتها فَلَم تَجِدها .
فَقالَت : وَیحَکِ اطلُبیها ، فَإِنَّها تَعدِلُ عِندی حَسَنا وحُسَینا. فَطَلَبَتها فَإِذا هِیَ قَد قَمَمَتها فی قُمامَتِها ، فَإِذا فیها : قالَ مُحَمَّدٌ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَیسَ مِنَ المُؤمِنینَ مَن لَم یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ . ومَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَلا یُؤذی جارَهُ ، ومَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَلیَقُل خَیرا أو یَسکُت . إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الخَیِّرَ الحَلیمَ المُتَعَفِّفَ ، ویُبغِضُ الفاحِشَ الضَّنینَ السَّئّآلَ المُلحِفَ . إنَّ الحَیاءَ مِنَ الإِیمانِ وَالإِیمانَ فِی الجَنَّهِ ، وإنَّ الفُحشَ مِنَ البَذاءِ ، وَالبَذاءُ فِی النّارِ . (1)2 / 3سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ15325.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ وأبوهُما خَیرٌ مِنهُما . (2)15324.الإمامُ الحسنُ علیه السلام :المناقب عن الرُّؤیانیّ :إنَّ الحَسَنَ والحُسَینَ مَرّا عَلی شَیخٍ یَتَوَضَّأُ ولا یُحسِنُ فَأَخَذا بِالتَّنازُعِ ، یَقولُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما : أنتَ لا تُحِسنُ الوُضوءَ ، فَقالا : أیُّهَا الشَّیخُ کُن حَکَما بَینَنا یَتَوَضَّأُ کُلُّ واحِدٍ مِنّا سَوِیَّهً ، ثُمَّ قالا : أیُّنا یُحسِنُ .
قالَ : کِلاکُما تُحسِنانِ الوُضوءَ ولکِن هذَا الشَّیخُ الجاهِلُ هُوَ الَّذی لَم یَکُن یُحسِنُ ، وقَد تَعَلَّمَ الآنَ مِنکُما وتابَ عَلی یَدَیکُما بِبَرَکَتِکُما وشَفَقَتِکُما عَلی اُمَّهِ جَدِّکُما . (3) .
ص: 361
15323.عنه علیه السلام :دلائل الإمامه به نقل از ابن مسعود :مردی نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و گفت : ای دختر پیامبر خدا! آیا پیامبر خدا ، چیزی برایت به ارث گذاشت که آن را به من هدیه دهی؟
فاطمه علیهاالسلام فرمود : «ای کنیز! آن پارچه حریر را بیاور» .
کنیز ، آن را جستجو کرد و نیافت . فاطمه علیهاالسلام فرمود : «وای بر تو! آن را پیدا کن ؛ چرا که ارزش آن نزد من ، برابر با ارزش حسن و حسین است» .
کنیز ، آن را جُست که با خاکروبه ها جاروب کرده بود . در آن نوشته شده بود : «محمّد ، پیامبر [خدا] می گوید : «از مؤمنان نیست آن که همسایه از شرّش در امان نباشد و هر کس به خداوند و روز واپسین ایمان دارد ، همسایه اش را آزار ندهد ، و هر کس به خدا و روز واپسین ایمان دارد ، باید سخن نیک بر زبان آورد یا سکوت کند . به راستی که خداوند ، نیکوکارِ بردبار و پاک دامن را دوست می دارد و بدزبانِ بخیل و سائل (درخواست کننده) اصراروَرز را دشمن می دارد . به راستی که شرم ، از ایمان است و ایمان ، در بهشت جای دارد و دشنام ، از بدزبانی است و بدزبانی ، در آتش جای دارد» .2 / 3دو سروران جوانان بهشت15320.لقمان علیه السلام ( در اندرز به فرزندش ) پیامبر صلی الله علیه و آله :حسن و حسین، دو سرور جوانان بهشت اند و پدرشان از آنان بهتر است.15319.امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :المناقب ابن شهرآشوب به نقل از رویانی :حسن و حسین علیهماالسلام بر پیرمردی گذشتند که وضو می ساخت ، ولی آن را درست انجام نمی داد . آن دو با یکدیگر به نزاع پرداختند و هر یک به دیگری می گفت : تو درست وضو نمی گیری . آن گاه ، رو به پیرمرد کرده و گفتند : «ای پیرمرد! تو میان ما داور باش تا هر یک وضو بگیریم» .
آن گاه گفتند : «کدام یک از ما درست وضو می گیرد؟» .
پیرمرد گفت : هر دوی شما درست وضو می گیرید؛ لیکن این پیرمرد نادان است که درست ، وضو نمی سازد و اینک از شما آموخت . و به دستان شما و به برکت شما و مهربانی شما بر امّت جدّتان ، توبه کرد .
.
ص: 362
15318.امام زین العابدین علیه السلام :المناقب عن عیون المجالس :إنَّهُ (الإِمامَ الحُسَینَ علیه السلام) سایَرَ أ نَسَ بنَ مالِکٍ فَأَتی قَبرَ خَدیجَهَ فَبَکی ، ثُمَّ قالَ : اِذهَب عَنّی ، قالَ أنَسٌ : فَاستَخفَیتُ عَنهُ ، فَلَمّا طالَ وُقوفُهُ فِی الصَّلاهِ سَمِعتُهُ قائِلاً :
یا رَبَّ یا رَبَّ أنتَ مَولاهُ فَارحَم عُبَیدا إِلیکَ مَلجاهُ یا ذَا المَعالی عَلَیکَ مُعتَمَدیطوبی لِمَن کُنتَ أنتَ مَولاهُ طوبی لِمَن کانَ خائِفا أرِقا یَشکو إلی ذِی الجَلالِ بَلواهُ وما بِهِ عِلَّهٌ ولا سَقَمٌأکثَرَ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ إذَا اشتَکی بَثَّهُ وغُصَّتَهُأجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لَبّاهُ لَبَّیکَ لَبَّیکَ أنتَ فی کَنَفیوکُلَّما قُلتَ قَد عَلِمناهُ صَوتَکَ تَشتاقُهُ مَلائِکَتیفَحَسبُکَ الصَّوتُ قَد سَمِعناهُ دَعاکَ عِندی یَجولُ فی حُجُبٍفَحَسبُکَ السِّترُ قَد سَفَرناهُ لَو هَبَّتِ الرّیحُ فی جَوانِبِهِخَرَّ صَریعا لِما تَغشاهُ سَلنی بِلا رَغبَهٍ ولا رَهَبٍولا حِسابٍ إنّی أ نَا اللّهُ . (1)2 / 4زَینُ العابِدینَ15320.لُقمانُ علیه السلام ( لابنِهِ و هو یَعِظُهُ ) المناقب :ورُوِیَ أنَّهُ استَسقی عُبّادُ البَصرَهِ ، مِثلُ : أیّوبَ السِّجِستانِیِّ ، وصالِحٍ المُزّیّ ، وعُتبَهَ العَلاّمِ ، وحَبیبٍ القادِسیِّ ، ومالِکِ بنِ دینارٍ ، وأبی صالِحٍ الأَعمی ، وجَعفَرِ بنِ سُلَیمانَ ، وثابِتٍ البُنانِیِّ ، ورابِعَهَ ، وسَعدانَهَ ، وَانصَرَفوا خائِبینَ ، فَإِذا هُم بِفَتیً قَد أقبَلَ وقَد أکرَبَتهُ أحزانُهُ وأقلَقَتهُ أشجانُهُ فَطافَ بِالکَعبَهِ أشواطا ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا وسَمّانا واحِدا واحِدا فَقُلنا : لَبَّیکَ یا شابُّ .
فَقالَ : أما فیکم أحَدٌ یُجیبُهُ [یحبّهُ] الرَّحمنُ؟
فَقُلنا : یا فَتی ، عَلَینَا الدُّعاءُ وعَلَیهِ الإِجابَهُ .
قالَ: اُبعُدوا عَنِ الکَعبَهِ فَلَو کانَ فیکُم أحَدٌ یُجیبُهُ[یحبّهُ] (2) الرَّحمنُ لَأَجابَهُ،ثُمَّ أتَی الکَعبَهَ فَخَرَّ ساجِدا فَسَمِعتُهُ یَقولُ فی سُجودِهِ : سَیِّدی بِحُبِّکَ لی إلاّ أسقَیتَهُمُ الغَیثَ ، فَمَا استَتَمَّ الکَلامَ حَتّی أتاهُمُ الغَیثُ کَأَفواهِ القِرَبِ ، ثُمَّ وَلّی عَنّا قائِلاً :
مَن عَرَفَ الرَّبَّ فَلَم تُغنِهِ مَعرِفَهُ الرَّبِّ فَهذا شَقِیّ ما ضَرَّ فِی الطّاعَهِ ما نالَهُ فی طاعَهِ اللّهِ وماذا لَقِی ما یَصنَعُ العَبدُ بِعِزِّ الغِنی وَالعِزُّ کُلُّ العِزِّ لِلمُتَّقی
فَسُئِلَ عَنهُ فَقالوا : هذا زَینُ العابِدینَ علیه السلام . (3) .
ص: 363
15319.الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلامالمناقب ابن شهرآشوب به نقل از عیون المجالس :امام حسین علیه السلام به همراه اَنَس بر سرِ قبر خدیجه علیهاالسلامآمد . آن گاه ، گریست و به انس فرمود : «تو برو!» .
انس می گوید : خود را از او پنهان کردم و چون دیدم نمازش به درازا کشید ، شنیدم که چنین می گفت :
«پروردگارا ، پروردگارا! تو آقای بنده ات هستی /
پس بر بنده کوچکی که پناهش تویی ، ترحّم کن .
ای والا خصال ، تکیه گاهم تویی /
خوشا به حال کسی که تو آقای اویی!
خوشا به حال کسی که بیمناک و بیدار است /
و گرفتاری خویش را به آن پرشکوه ، باز می گوید!
وهیچ درد و رنجی /
بیشتر از محبّت مولایش ندارد .
هرگاه گرفتاری و رنجش را شِکوِه کند /
خداوند ، او را اجابت کرده و پاسخ دهد که :
بلی ، بلی! تو در پناه منی /
و آنچه گفتی ، ما دانستیم .
فرشتگانم مشتاق آوای تواَند /
آواز بس کن که ما آن را شنیدیم
دعای تو نزد من در حجاب ها می گردد /
پرده دیگر بس است . آن را کنار زدیم .
اگر نسیمی در اطراف آن بوزد /
از آنچه او را فرا می پوشاند ، بیهوش بر زمین می افتد .
از من بخواه بدون امید و بیم /
و بی حساب که این منم ، خدای! » .2 / 4زین العابدین15316.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المناقب ابن شهرآشوب :گزارش شده که عابدان بصره، مانند : ایّوب سِجِستانی ، صالح مِزّی ، عُتبه عَلاّم ، حبیب فارسی ، مالک بن دینار ، ابو صالح اعمی ، جعفر بن سلیمان ، ثابت بنانی ، رابعه و سعدانه ، [از خداوند متعال] جهت دعا برای آمدن باران ، بیرون رفتند ؛ ولی دست خالی بازگشتند . در این هنگام ، جوانی را دیدند که رو آورد و غم و اندوه ، او را شکسته و آشفته کرده بود . چند دور ، گِرد خانه خدا طواف کرد . آن گاه به سوی ما آمد و ما را یک به یک نام برد و ما پاسخش را گفتیم . آن گاه گفت : «در میان شما کسی نیست که خداوند رحمان ، او را پاسخ دهد؟ [و او را دوست داشته باشد؟]» .
گفتیم : بر ما دعاست ، و اجابت از اوست .
گفت : «از کعبه دور شوید . اگر در میان شما کسی بود که خداوند رحمان ، او را اجابت می کرد [و او را دوست داشت] ، هر آینه دعای او را اجابت می کرد» .
سپس ، خود ، نزدیک کعبه شد و به سجده افتاد و شنیدم که در سجده می گفت : «آقای من! تو را به دوستی ات نسبت به من سوگند که بر آنان ، باران نازل کنی» .
هنوز سخنش تمام نشده بود که باران شدیدی نازل شد ، گویا دهانه مشک ها باز شده است و سپس از نزد ما رفت ، در حالی که می گفت :
«آن که خدا را بشناسد و شناخت پروردگار /
او را بی نیاز نکند ، او بدبخت است .
آنچه در مسیر اطاعت خداوند به بنده رسد /
به وی زیان نمی رساند .
بنده با عزّت توانگری چه می کند /
حال آن که تمام عزّت ، از آنِ پارساست؟» .
پرسیدند : این جوان کیست؟
گفتند : زین العابدین .
.
ص: 364
15315.امام علی علیه السلام :المناقب عن الأَصمَعیّ :کُنتُ أطوفُ حَولَ الکَعبَهِ لَیلَهً ، فَإِذا شابٌّ ظَریفُ الشَّمائِلِ وعَلَیهِ ذُؤابتَانِ وهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِأَستارِ الکَعبَهِ ، ویَقولُ : نامَتِ العُیونُ ، وعَلَتِ النُّجومُ ، وأنتَ المَلِکُ الحَیُّ القَیّومُ ، غَلَّقَتِ المُلوکُ أبوابَها ، وأقامَت عَلَیها حُراسَّها ، وبابُکَ مَفتوحٌ لِلسّائِلینَ ، جِئتُکَ لِتَنظُرَ إلَیَّ بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ ، ثُمَّ أنشَأَ یَقولُ :
یا مَن یُجیبُ دُعَا المُضطَرِّ فِی الظُّلَمِ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالبَلوی مَعَ السَّقَمِ قَد نَام وَفدُکَ حَولَ البَیتِ قاطِبَهً وأنتَ وَحدَکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ أدعوکَ رَبِّ دُعاءً قَد أمَرتَ بِهِ فَارحَم بُکائی بِحَقِّ البَیتِ وَالحَرَمِ إن کانَ عَفوُکَ لا یَرجوهُ ذو سَرَفٍ فَمَن یَجودُ عَلَی العاصینَ بِالنِّعَمِ
قالَ : فَاقتَفَیتُهُ فَإِذا هُوَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام. (1) .
ص: 365
15314.امام علی علیه السلام :المناقب ابن شهرآشوب به نقل از اصمعی :شبی به دور کعبه طواف می کردم که جوان لاغر اندامی را دیدم که گیسوان بلندی داشت و در حالی که پرده کعبه را گرفته بود ، می گفت :
«چشم ها را خواب ، ربوده است . ستارگان ، در آسمان برآمده اند و تو پادشاه زنده و بر پا دارنده ای . پادشاهان ، درهای خویش بسته اند و نگهبانانی بر آنها گماشته اند . درِ [خانه] تو بر روی نیازخواهان ، گشوده است . نزد تو آمدم تا با رحمت خویش بر من بنگری ، ای مهربان ترینِ مهربانان!» .
آن گاه ، چنین سرود :
«ای کسی که دعای درمانده در تاریکی ها را پاسخ می دهی /
ای کسی که زیان ها و گرفتاری ها و دردها را برطرف می سازی!
همه میهمانان تو پیرامون خانه (کعبه) به خواب رفته اند /
و تو به تنهایی ، ای بر پا دارنده ، نمی خوابی .
پروردگارا! تو را می خوانم ، آن گونه که خود ، دستور دادی /
پس به خانه و حرم سوگند ، بر اشک هایم ترحّم کن .
اگر به بخششت اسراف کاران امید نداشته باشند /
چه کسی بر نافرمانان ، نعمت ارزانی دارد؟» .
در پی اش رفتم و دانستم که زین العابدین علیه السلام است . .
ص: 366
15313.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :المناقب عن الأصمعی :کُنتُ بِالبادِیَهِ وإذا أ نَا بِشابٍّ مُنعَزِلٍ عَنهُم فی أطمارٍ رِثَّهٍ وعَلَیهِ سیماءُ الهَیبَهِ ، فَقُلتُ : لَو شَکَوتَ إلی هؤُلاءِ حالَکَ لَأَصلَحوا بَعضَ شَأنِکَ فَأَنشَأَ یَقولُ :
لِباسی لِلدُّنیا التَّجَمُّلُ وَالصَّبرُ ولُبسی لِلاُخرَی البَشاشَهُ وَالبِشرُ إذَا اعتَرَّنی أمرٌ لَجَأتُ إلَی العُرا لِأَنّی مِنَ القَومِ الَّذینَ لَهُم فَخرُ أ لَم تَرَ أنَّ العُرفَ قَد ماتَ أهلُهُ وأنَّ النَّدی وَالجودَ ضَمَّهُما قَبرُ عَلَی العُرفِ وَالجودِ السَّلامُ فَما بَقِیَ مِنَ العُرفِ إلاَّ الرَّسمُ فِی النّاسِ وَالذِّکرُ وقائِلَهً لَمّا رَأَتنی مُسَهَّدا کَأَنَّ الحَشی مِنّی یَلذَعُهَا الجَمرُ اُباطِن داءً لَو حَوی مِنکَ ظاهِرا لَقُلتُ الَّذی بی ضاقَ عَن وُسعِهِ الصَّدرُ تَغَیَّرَ أحوالٌ وفَقدُ أحِبَّهٍ ومَوتُ ذَوِی الإِفضالِ قالَت کَذَا الدَّهرُ
فَتَعَرَّفتُهُ فإِذا هُوَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ، فَقُلتُ : أبی أن یَکونَ هذَا الفَرخُ إلاّ مِن ذلِکَ العُشِّ. (1)15312.امام باقر علیه السلام :فتح الأبواب عن حَمّاد بن حَبیب الکوفیّ :خَرَجنا حُجّاجا فَرَحَلنا من زُبالَهَ لَیلاً ، فَاستَقبَلَنا ریحٌ سَوداءُ مُظلِمَهٌ ، فَتَقَطَّعَتِ القافِلَهُ ، فَتِهتُ فی تِلکَ الصَّحاری وَالبَراری ، فَانتَهَیتُ إلی وادٍ قَفرٍ ، فَلَمّا أن جَنَّنِی اللَّیلُ آوَیتُ إلی شَجَرَهٍ عادِیَهٍ ، فَلَمّا أنِ اختَلَطَ الظَّلامُ إذا أ نَا بِشابٍّ قَد أقبَلَ ، عَلَیهِ أطمارٌ بیضٌ ، تَفوحُ مِنهُ رائِحَهُ المِسکِ ، فَقُلتُ فی نَفسی : هذا وَلِیٌّ مِن أولِیاءِ اللّهِ تَعالی مَتی ما أحَسَّ بِحَرَکَتی خَشیتُ نِفارَهُ ، وأن أمنَعَهُ عَن کَثیرٍ مِمّا یُریدُ فِعالَهُ ، فَأَخفَیتُ نَفسی مَا استَطَعتُ ، فَدَنا إلَی المَوضِعِ ، فَتَهَیَّأَ لِلصَّلاهِ ، ثُمَّ وَثَبَ قائِما وهُوَ یَقولُ : «یا مَن أحارَ کُلَّ شَیءٍ مَلَکوتا ، وقَهَرَ کُلَّ شَیءٍ جَبَروتا ، أولِج قَلبی فَرَحَ الإِقبالِ عَلَیکَ ، وألحِقنی بِمَیدانِ المُطیعینَ لَکَ» ، قالَ : ثُمَّ دَخَلَ فِی الصَّلاهِ ، فَلَمّا أن رَأَیتُهُ قَد هَدَأَت أعضاؤُهُ ، وسَکَنَت حَرَکاتُهُ ، قُمتُ إلَی المَوضِعِ الَّذی تَهَیَّأَ مِنهُ لِلصَّلاهِ ، فَإِذا بِعَینٍ تُفیضُ بِماءٍ أبیَضَ ، فَتَهَیَّأتُ لِلصَّلاهِ ، ثُمَّ قُمتُ خَلفَهُ ، فَإِذا أ نَا بِمِحرابٍ کَأَ نَّهُ مُثِّلَ فی ذلِکَ المَوقِفِ ، فَرَأَیتُهُ کُلَّما مَرَّ بِآیَهٍ فیها ذِکرُ الوَعدِ وَالوَعیدِ یُرَدِّدُها بِأَشجانِ الحَنینِ ، فَلَمّا أن تَقَشَّعَ الظَّلامُ وَثَبَ قائِما وهُوَ یَقولُ : «یا مَن قَصَدَهُ الطالِبونَ فَأَصابوهُ مُرشِدا ، وأمَّهُ الخائِفونَ فَوَجَدوهُ مُتَفَضِّلاً ، ولَجَأَ إلَیهِ العابِدونَ فَوَجَدوهُ نَوّالاً» . فَخِفتُ أن یَفوتَنی شَخصُهُ ، وأن یَخفی عَلَیَّ أثَرُهُ ، فَتَعَلَّقتُ بِهِ ، فَقُلتُ لَهُ : بِالَّذی أسقَطَ عَنکَ مَلالَ التَّعَبِ ، ومَنَحَکَ شِدَّهَ شَوقِ لَذیذِ الرُّعبِ ، إلاّ ألحَقتَنی مِنکَ جَناحَ رَحمَهٍ ، وکَنَفَ رِقَّهٍ ، فَإِنّی ضالٌّ ، وبِعَینی کُلَّما صَنَعتَ ، وباُذُنی کُلَّما نَطَقتَ ، فَقالَ : «لَو صَدَقَ تَوَکُّلُکَ ماکُنتَ ضالاًّ ، ولکِنِ اتَّبِعنی وَاقفُ أثَری» ، فَلَمّا أن صارَ تَحتَ الشَّجَرَهِ أخَذَ بِیَدی ، فَتَخَیَّلَ إلَیَّ أنَّ الأَرضَ تُمَدُّ مِن تَحتِ قَدَمی ، فَلَمَّا انفَجَرَ عَمودُ الصُّبحِ ، قالَ لی : «أبشِر فَهذِهِ مَکَّهُ » ، قالَ : فَسَمِعتُ الصَّیحَهَ ، ورَأَیتُ المَحَجَّهَ .
فَقُلتُ : بِالَّذی تَرجوهُ یَومَ الآزِفَهِ ویَومَ الفاقَهِ ، مَن أنتَ؟
فَقالَ لی : «أمّا إذا أقسَمتَ عَلَیَّ فَأَ نَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ ابنِ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم» . (2) .
ص: 367
15316.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :المناقب ابن شهرآشوب به نقل از اصمعی :در صحرا بودم . جوانی را دیدم که از مردم ، کناره گرفته و جامه ای کهنه بر تن دارد ، ولی چهره ای باشکوه داشت . [به او] گفتم : اگر نیازت را به این مردمان بگویی ، برخی از گرفتاری هایت را برطرف می کنند .
سپس چنین سرود :
«جامه دنیای من آراستگی و بردباری است /
و جامه آخرتم خوش رویی و چهره گشاد است .
هر گاه مشکلی بر من رو آورد ، به درگاه [او] پناه می برم/
چرا که من از خاندان صاحب فخرم .
مگر نمی بینی طرفداران نیکی از دنیا رفته اند /
و گور ، جود و سخاوت را در آغوش کشیده است؟
فاتحه جود و نیکی را باید خواند /
و از آنها در میان مردم ، جز اسم و رسم ، چیزی نمانده است» .
و گوینده ای چون مرا بیدار دید
که گویی پاره اتش ، درونم را می سوزانَد ،
[گفت :] کدامین دردِ درون است که [اگر به بیرون سرایت کند ، ]سرتاپای تو را فرا می گیرد؟
گفتم : آنچه از گسترش آن ، سینه به تنگ می آید :
دگرگونی زمانه و از دست دادن دوستان
و مرگ صاحبان فضیلت است . گفت : روزگار ، همین است» .
به جستجویش پرداختم و دانستم که علی بن حسین علیهماالسلام است . با خودم گفتم : این جوجه ، جز از آن آشیان نباشد .15315.عنه علیه السلام :فتح الأبواب به نقل از حمّاد بن حبیب کوفی :برای گزاردن حج بیرون رفتیم . شبانه از منطقه زباله گذشتیم . بادهای سیاه و ظلمانی به سوی ما وزیدن گرفت . کاروان از هم گسست و در بیابان ، سرگردان شد . من به سرزمینی خشک رسیدم . وقتی شب کاملاً مرا فراگرفت ، به درختی بزرگ پناه بردم . وقتی به تاریکی اُنس گرفتم ، دیدم جوانی می آید که لباسی کهنه و سفید بر تن دارد و بوی مُشْک از او به هوا برخاسته است. با خود گفتم: این، یکی از اولیای خداست و اگر حرکتی کنم و او متوجّه شود ، می ترسم از این جا برود و مانع کارهایی که می خواهد انجام دهد ، شوم . پس تا آن جا که می توانستم ، خود را پنهان کردم و او به محلّ مورد نظر خویش ، نزدیک شد . خود را برای نماز آماده کرد و به پا خاست ، در حالی که می گفت : «ای کسی که ملکوتش همه چیز را حیران کرده ، و جبروتش همه چیز را به سلطه درآورده است . شادمانیِ رو آوردن به سوی تو بر قلبم درآور و مرا به میدان اطاعت کنندگان خویش ، ملحق ساز» .
سپس به نماز درآمد . چون دیدم اعضایش آرامش یافت و حرکتش به سکون بدل گشت ، به محلّ نماز او درآمدم . دیدم اشک از دیدگانش سرازیر است . من هم خود را برای نماز ، آماده کردم و پشت سرش ایستادم . محرابی دیدم که در آن سرزمین ، یگانه بود . هرگاه آیه ای که در آن وعد و وعید بود ، تلاوت می کرد ، با صدای حزین ، آن را تکرار می کرد . چون تاریکی ها به کنار رفت ، به پا خاست ، در حالی که می گفت : «ای کسی که جویندگان ، او را می جویند و او را راهنما یافتند ، و خائفان به او روی آوردند و او را تفضّل کننده یافتند ، و عبادت پیشگان به او پناه بردند و او را خیررسان یافتند!» .
ترسیدم از دستم برود و او را نشناسم . او را گرفتم و گفتم : تو را سوگند به کسی که رنج خستگی را از تو برداشته و اشتیاقی بسیار و بیمی لذّت بخش به تو بخشیده ، که مرا در پناه رحمت خویش گیری که من ، گم راهم . تمام رفتار تو را دیدم و تمام سخنت را شنیدم .
آن گاه فرمود : «اگر توکّل تو از سرِ صدق باشد ، گم راه نخواهی بود ؛ لیکن به دنبال من بیا» .
چون به زیر درخت درآمد، دستم را گرفت. گویا زمین زیرِ پایم کشیده می شد (حرکت می کرد). وقتی سپیده دمید، به من گفت: «به شهر مکّه خوش آمدی!».
صدای فریادی شنیدم و نشانه ها[ی شهر] را دیدم . سپس به وی گفتم : سوگند به آن که در روز واپسین به وی امیدواری ، کیستی؟
فرمود : «چون مرا سوگند دادی ، [بِدان که] من علی بن حسین ، فرزند علی بن ابی طالبم» . .
ص: 368
2 / 5موسی الکاظم15312.الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إحقاق الحقّ عن شَقیقٍ البَلخیّ :خَرَجتُ حاجّا فی سَنَهِ تِسعٍ وأربَعینَ ومِئَهٍ فَنَزَلتُ القادِسِیَّهَ ، فَبَینَما أنَا أنظُرُ إلَی النّاسِ وزینَتِهِم وکَثرَتِهِم نَظَرتُ فَتیً حَسَنَ الوَجهِ فَوقَ ثِیابِهِ ثَوبُ صوفٍ مُشتَمِلاً بِشَملَهٍ و فی رِجلَیهِ نَعلانِ ، و قَد جَلَسَ مُنفَرِدا ، فَقُلتُ فی نَفسی : هذَا الفَتی مِنَ الصّوفِیَّهِ یُریدُ أن یَکونَ کَلاًّ عَلَی النّاسِ فی طَریقِهِم وَاللّهِ لَأَمضِیَنَّ إلَیهِ ولاَُوَبِّخَنَّهُ ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَلَمّا رَآنی مُقبِلاً قالَ : یاشَقیقُ ، «اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ». (1) وتَرَکَنی ومَضی فَقُلتُ فی نَفسی : إنَّ هذَا الأَمرَ عَظیمٌ قَد تَکَلَّمَ عَلی ما فی نَفسی ونَطَقَ بِاسمی ، ماهذا إلاّ عَبدٌ صالِحٌ لَأَلحَقَنَّهُ ولَأَسئَلَنَّهُ أن یُحَلِّلَنی ، فَأَسرَعتُ فی أثَرِهِ فَلَم ألحَقهُ وغابَ عَن عَینی ، فَلَمّا نَزَلنا واقِصَهَ إذا بِهِ یُصَلّی وأعضاؤُهُ تَضطَرِبُ ودُموعُهُ تَجری ، فَقُلتُ : هذا صاحِبی أمضی إلَیهِ وأستَحِلُّهُ فَصَبَرتُ حَتّی جَلَسَ وأقبَلتُ نَحوَهُ ، فَلَمّا رَآنی مُقبِلاً.
قالَ : یاشقیقُ اقرَأ : «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا ثُمَّ اهْتَدَی» (2) ، ثُمَّ تَرَکَنی ومَضی ، فَقُلتُ : إنَّ هذَا الفَتی لَمِنَ الأَبدالِ قَد تَکَلَّمَ عَلی سِرّی مَرَّتَینِ فَلَمّا نَزَلنا إلی مِنی إذا بِالفَتی قائِمٌ عَلَی البِئرِ ، وبِیَدِهِ رَکوَهٌ یُریدُ أن یَستَقِیَ فَسَقَطَتِ الرَّکوَهُ مِن یَدِهِ فِی البِئرِ وأنَا أنظُرُ إلَیهِ فَرَأَیتُهُ قَد رَمَقَ السَّماءَ وسَمِعتُهُ یَقولُ :
أنتَ رَبّی إذا ظَمِئتُ إلَی الماءِوقُوَّتی إذا أرَدتُ الطَّعاما
اللّهُمَّ أنتَ تَعلَمُ یا إلهی وسَیِّدی مالی سِواها فَلا تُعدمنِی إیّاها . قالَ شقیقٌ : فَوَاللّهِ لَقَد رَأَیتُ البِئرَ قَدِ ارتَفَعَ ماؤُها فَمَدَّ یَدَهُ وأخَذَ الرَّکوَهَ ومَلأَها ماءً ، وتَوَضَّأَ وصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ ، ثُمَّ مالَ إلی کَثیبٍ مِن رَملٍ فَجَعَلَ یَقبِضُ بِیَدِهِ ویَطرَحُهُ فِی الرَّکوَهِ ویُحَرِّکُهُ ویَشرَبُ فَأَقبَلتُ إلَیهِ وسَلَّمتُ عَلَیهِ فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلامَ ، فَقُلتُ : أطعِمنی مِن فَضلِ ما أنعَمَ اللّهُ بِهِ عَلَیکَ .
فَقالَ : یا شقیقُ لَم تَزَل نِعمَهُ اللّهِ تَعالی عَلَینا ظاهِرَهً وباطِنَهً فَأَحسِن ظَنَّکَ بِرَبِّکَ ، ثُمَّ ناوَلَنِی الرَّکوَهَ فَشَرِبتُ مِنها فَإِذا سَویقٌ وسُکَّرٌ فَوَاللّهِ ماشَرِبتُ قَطُّ ألَذَّ مِنهُ و لاأطیَبَ مِنهُ ریحا ، فَشَبِعتُ ورَویتُ وأقَمتُ أیّاما لا أشتَهی طَعاما و لاشَرابا ، ثُمَّ لَم أرَهُ حَتّی دَخَلنا مَکَّهَ فَرَأَیتُهُ لَیلَهً فی جَنبِ قُبَّهِ الشَّرابِ فی نِصفِ اللَّیلِ یُصَلّی بِخُشوعٍ وأنَینٍ وبُکاءٍ ، فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی ذَهَبَ اللَّیلُ فَلَمّا رَأَی الفَجرَ جَلَسَ فی مُصَلاّهُ یُسَبِّحُ ، ثُمَّ قامَ فَصَلّی فَلَمّا سَلَّمَ مِن صَلاهِ الصُّبحِ طافَ بِالبَیتِ سَبعا ، وخَرَجَ فَتَبِعتُهُ فَإِذاً لَهُ حاشِیَهٌ ومَوالٍ و هُوَ عَلی خِلافِ ما رَأَیتُهُ فِی الطَّریقِ و دارَ بِهِ النّاسُ مِن حَولِهِ یُسَلِّمونَ عَلَیهِ ، فَقُلتُ لِبَعضِ مَن رَأَیتُهُ بِالقُربِ مِنهُ : مَن هذَا الفَتی؟
فَقالَ : هذا موسَی بنُ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ .
فَقُلتُ : قَد عَجِبتُ یَکونُ هذِهِ العَجائِبُ وَالشَّواهِدُ إلاّ لِمِثلِ هذَا السَّیِّدِ. (3) .
ص: 369
2 / 5امام کاظم15309.امام علی علیه السلام :إحقاق الحق به نقل از شقیق بلخی :در سال 149 ق ، برای حج حرکت کردیم . در منزل قادسیه فرود آمدم . همان گونه که مردم و آرایش آنها و بسیاری جمعیت آنان را می نگریستم ، چشمم به جوانی زیبارو افتاد که بر روی لباس هایش لباسی پشمینه داشت ، نعلین پوشیده بود و تنها نشسته بود . با خود گفتم : این جوان از فرقه صوفیه است و می خواهد در سفر ، بارِ دیگران باشد . به خدا سوگند که نزد او رفتم تا او را سرزنش کنم . به وی نزدیک شدم . چون مرا دید ، فرمود : ای شقیق! «از بدگمانی بپرهیزید که برخی از گمان ها ، گناه است» » و مرا گذاشت و رفت .
با خود گفتم : این ، کاری شگفت است . او مرا به نام صدا زد و از درونم خبر داد . همانا او بنده ای صالح است . به او ملحق شوم و از او بخواهم مرا حلال کند . به سرعت به دنبالش رفتم ؛ ولی به وی نرسیدم و از چشمم پنهان شد . وقتی به منزل واقصه فرود آمدیم ، او را دیدم که نماز می گزارد و بدنش می لرزد و اشکش جاری است . با خود گفتم : این ، آقای من است . به سوی او می روم و از او حلالیت می طلبم . صبر کردم تا از نماز ، فارغ شد و نشست . به سویش رفتم . چون مرا دید ، فرمود : «ای شقیق! بخوان : «به راستی که من ، بخشنده ام . هر آن کس را که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و راه هدایت بپیماید» » و باز مرا گذاشت و رفت .
با خود گفتم : این جوان ، از اَبدال (اولیای بزرگ خداوند) است که دو بار ، درون مرا خواند . وقتی در مِنا فرود آمدیم ، همان جوان را دیدم که بر سرِ چاه ایستاده بود و ظرفی پوستی به دست داشت و می خواست آب بکشد . ظرف از دست او در چاه افتاد و من او را می نگریستم . دیدم به آسمان نگریست و می گفت :
«تو پروردگار منی ، هرگاه آب بخواهم /
و غذای منی هرگاه غذا بخواهم .
بار خدایا! تو می دانی ای خدای من و سرورم که جز این ، چیزی ندارم . پس آن را از من مگیر» .
به خدا سوگند ، دیدم که آب چاه ، بالا آمد و او دست برد و ظرف را گرفت و از آب ، پُر کرد و با آن ، وضو ساخت و چهار رکعت نماز به جا آورد . آن گاه ، به سمت تپّه ای رَملی رفت و با مشت از رمل ها برمی داشت و داخل ظرف می ریخت و آن را به هم می زد و می نوشید . به سویش شتافتم و بر او سلام کردم . پاسخ سلامم را داد . گفتم : مرا از آنچه خداوند بر تو اِنعام کرده ، اِطعام نما .
فرمود : «ای شقیق! نعمت های ظاهری و باطنی خداوند ، همیشه بر ما سرازیر است . به پروردگارت خوش گمان باش» .
آن گاه ، ظرف را به من داد و از آن نوشیدم ، و آن ، سویق (آرد گندم بو داده) و شکر بود . به خدا سوگند که لذیذتر و خوش بوتر از آن ، نخورده بودم . پس ، سیر و سیراب شدم و تا چند روز ، میلی به غذا و نوشیدنی نداشتم .
دیگر او را ندیدم تا این که وارد مکّه شدیم . شبی در نیمه های شب ، او را نزد چادر آب دیدم که با خشوع و ناله و گریه ، نماز می خوانَد . یکسر چنین بود تا شب به سر آمد . چون فجر طلوع کرد ، بر محلّ نماز نشست و تسبیح می گفت . سپس برخاست و نماز صبح را به جا آورد و پس از آن ، هفت دور طواف کرد و از مسجد ، خارج شد . به دنبالش رفتم . دیدم دارای شترها و ثروت است و خانه ای دارد و مردم ، در اطراف او می چرخند ، برخلاف آنچه در راه دیده بودم . از برخی نزدیکانش پرسیدم : این جوان کیست؟
گفت : او ، موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است که رضوان خدا بر تمامی آنان باد!
به شگفت آمدم که این همه شگفتی ها و کرامت ها جز از چنین آقایی سر نمی زند .
.
ص: 370
. .
ص: 371
. .
ص: 372
. .
ص: 373
. .
ص: 374
. .
ص: 375
فصل سوم : الگوهایی از یاران پیامبر و امیرمؤمنان برای جوانانپیش از این توضیح دادیم که «جوانی» ، نقشی بنیادین در پذیرش حق ، خودسازی و سازندگی دارد . پیامبران خدا همگی جوان بودند (1) و پیروان پیامبر اسلام را نیز غالبا قشر جوان تشکیل می دادند . (2) همچنین اشاره شد (3) که ارائه الگوهای عینی برای پرورش ارزش های اخلاقی در جوانان می تواند فوق العاده مؤثّر باشد . بر این اساس ، نمونه هایی از جوانانی که در صدر اسلام با رهنمود پیامبر خدا و امام علی علیه السلامپرورش یافتند و تا پایان زندگی در همه صحنه های سیاسی و اجتماعی ، ثابت قدم و استوار ماندند و در فتنه ها نلغزیدند و از آزمون ها سربلند بیرون آمدند ، ارائه می گردد ، بدان امید که تأمّل در زندگی آنان ، درسی باشد برای جوانانِ امروز و فردای ما . گفتنی است آنچه در این فصل می آید ، گزیده ای است از جلد دوازدهم دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام ، و کسانی که علاقه مندند اطّلاعات بیشتری از بزرگانی که شرح حال آنان در این جا آمده ، داشته باشند ، به آن کتاب مراجعه کنند . (4)
.
ص: 376
3 / 1ابو ذر غِفاریجُندَب بن جُناده ، که به کنیه اش (ابو ذر) مشهور است ، صدای رسای حق ، فریاد بلندِ فضیلت و عدالت ، از صحابیان والا مقام و از پیش گامان ایمان و از استوارْ گامان صراط مستقیم بود . او پیش از اسلام ، موحّد بود و از بت پرستی تَن زده بود . او از بادیه به مکّه آمد و آیین حق را با همه وجود پذیرفت و آیات الهی را نیوشید . ابو ذر را چهارمین و یا پنجمین کسی دانسته اند که اسلام را پذیرفته و اسلام جویی و حق خواهی و باور به آیین جدید را از آغازین روز ، آشکارا اظهار کرده بود . او در استوارگامی ، راستگویی و صراحت لهجه ، بی بدیل بود . پیامبر خدا ، در کلامی جاودانه به پاس این ویژگی والای او فرمود :
15308.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :ما أظَلَّتِ الخَضراءُ وما أقَلَّتِ الغَبراءُ أصدَقَ لَهجَهٍ مِن أبی ذَرٍّ .15307.بحار الأنوار :آسمان ، بر کسی سایه نیفکنْد و زمین ، کسی را بر پشت خود نگرفت که راستگوتر از ابو ذر باشد .ابوذر ، از معدود کسانی است که در هنگامه دیگرسانی های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، حریم حق را پاس داشت و جان خویش را سپر دفاع از جایگاه والای ولایت علی علیه السلامساخت و از سه نفری است که هرگز از آن بزرگوار ، جدا نشدند . در والایی ها و فضلیت های ابو ذر ، باید از نماز گزاردن او بر پیکر مطهّر بانوی اسلام ، حضرت زهرا علیهاالسلامنیز یاد کرد . او از معدود کسانی است که در آن هنگامه آمیخته به رنج و غم ، بر پیکر فاطمه زهرا علیهاالسلام نماز خواندند . خروش او علیه بیداد ، شُهره تاریخ است . او اسراف ، تبذیر و بخشش های ناهنجار خلیفه سوم را برنتابید و علیه آنها خروشید و تحریف هایی را که می خواستند برای پشتوانه سازی این حاتم بخشی ها درست کنند ، نیارَست و بر خلیفه و توجیه گری کعب الأحبار ، طعن زد و خلیفه ، او ، این فریادِ رسای
.
ص: 377
عدالتخواهی را به شام که دیاری تازه مسلمان و ناآشنا به فرهنگ اسلام بود تبعید کرد . معاویه نیز که در شام ، چونان شاهان می زیست و اعمال قیصرگونه انجام می داد و عملاً احکام اسلام را زیر پا می نهاد ، از فریادهای ابو ذر در امان نماند و بدین سان ، به عثمان نوشت که اگر ابو ذر در شام بماند ، آن جا را به آشوب خواهد کشید . عثمان نیز دستور داد که ابو ذر را به مدینه بازگردانند ، و چنین کردند ، با سخت ترین و رنج آمیزترین شکل . ابو ذر به مدینه آمد . نه شیوه عثمان دیگرگون شده بود و نه موضع ابو ذر ! پس اعتراض بود و فریاد کردن ، حق گویی بود و افشاگری ؛ و چون تطمیع ها و تهدیدهای دستگاه حکومت ، کارگر نیفتاد ، شیوه برخورد حکومت به گونه ای دیگر شد : تبعید او به رَبَذه ، بیابان خشک و سوزان ، و بخش نامه خلیفه که هیچ کس حق ندارد ابو ذر را بدرقه کند . علی علیه السلام ، آن بخش نامه ستمگرانه را برنتابید و با فرزندان و تنی چند از صحابیان ، ابو ذر را بدرقه کرد و در جملاتی سنگین ، مظلومیت ابو ذر را بیان فرمود . دیگران نیز سخن گفتند تا مردمان بدانند که ابو ذر ، این صحابی بزرگ را ، حقگویی و ستم ستیزی اش به ربذه می فرستد ، نه چیزهای دیگر . تبعید ابو ذر ، از جمله زمینه های شورش علیه عثمان بود . او به ربذه رفت ، با دلی شاد از این که از زیر بار مسئولیت حقگویی ، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از غم که تنهایش گذاشتند و او را از مرقد مطهّر حبیبش پیامبر خدا ، جدا ساختند . عبد اللّه بن حواش کعبی می گوید : ابو ذر را در ربذه دیدم ، نشسته در سایه سایبانی ، تنهای تنها . گفتم : هان ، ابو ذر! تنهایی؟ گفت : هماره امر به معروف و نهی از منکر ، شعارم بود و حقگویی شیوه ام و این همه ، همراهی برایم باقی نگذاشت . ابو ذر ، به سال 32 هجری ، زندگی را بدرود گفت و آنچه را که پیامبر خدا در آینه زمان دیده بود ، جامه واقعیت پوشید . پیامبر خدا فرموده بود :
.
ص: 378
15291.عنه علیه السلام :یَرحَمُ اللّهُ أبا ذرٍّ ، یَعیشُ وَحدَهُ ، ویَموتُ وَحدَهُ ، ویُحشَرُ یَومَ القِیامَهِ وَحدَهُ .15290.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خدا رحمت کند ابو ذر را ! تنها زندگی می کند ، تنها زندگی را بدرود می گوید و در هنگامه قیامت ، تنها برانگیخته می شود .گروهی از مؤمنان ، از جمله مالک اشتر ، پس از مرگ آن صحابی بزرگ ، فرا رسیدند و با تجلیل و احترام ، پیکر نحیف آن حقگوی روزگار را به خاک سپردند .
3 / 2ابو هَیثممالک بن تَیِّهان بن مالک که به کُنیه اش (ابو هَیثَم) مشهور است ، جزو نخستین گروه انصار بود که پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه ایمان آوردند . او قبل از اسلام هم موحّد بود و از پرستش بت ، تن می زد . ابوهیثم ، در تمام نبردهای پیامبر خدا شرکت داشت و از جمله کسانی است که «حدیث غدیر» را روایت کرده اند . او از پیش گامان شناختِ حق پس از پیامبر خداست که پس از ایشان ، در شناخت خلافت حق ، پیشتاز شد و به دیگرسانی خلافت ، تن نداد و در زمره دوازده نفری بود که در مسجد النبی ، به دفاع از علی علیه السلامدر برابر دگرگونی مسیر خلافت ، فریاد اعتراض برآوردند . چنین بود که ابو هیثم ، از آغاز شکل گیری خلافت علی علیه السلام با ایشان همراه شد و همراه با عمّار بن یاسر ، مسئول بیعت گرفتن از مردم شد . امام علیه السلام ، ابو هیثم را به همراه عمّار بن یاسر ، بر بیت المال گمارد که نشانی است از سلامت نفس او . علی علیه السلام ، در اوج تنهایی و در تنگنای سستی همراهانش ، آن گاه که با سوز و گداز ، یاران استوار گامِ از دست رفته اش را یاد کرده است ، از مالک بن تَیّهان نیز نام برده و بر نبودش تأسف خورده است . مورّخان ، درباره زمان درگذشت ابو هیثم ، یکْ داستان نیستند ؛ امّا علی علیه السلامهم زمان و در یک سخن ، از نبود او و عمّار و خُزَیمه بن ثابت (ذو شهادتین) ، با سوز
.
ص: 379
یاد کرده و فرموده است :
15285.امام علی علیه السلام :أینَ إخوانِیَ الَّذینَ رَکِبُوا الطَّریقَ ومَضَوا عَلَی الحَقِّ ؟ أینَ عَمّارٌ ؟ وأینَ ابنُ التَّیِّهانِ ؟ وأینَ ذُو الشَّهادَتَینِ؟ وأینَ نُظَراؤُهُم مِن إخوانِهِمُ الَّذینَ تَعاقَدوا عَلَی المَنِیَّهِ ، واُبرِدَ بِرُؤوسِهِم إلَی الفَجَرَهِ ؟15284.امام علی علیه السلام :کجایند برادران من که بر راه [ صحیح] رفتند و با حق گذشتند؟! کجاست عمّار؟ و کجاست ابن تیّهان؟ و کجاست ذو شهادتین؟! و کجایند برادران همانند ایشان که پیمان مرگ بستند و سرهایشان را برای فاجران فرستادند؟!از این سخن امام علیه السلام ، روشن می شود که وی در صفّین به شهادت رسیده است . ابن ابی الحدید و علاّمه محمّد تقی شوشتری ، بر این نظر ، تصریح کرده اند .
3 / 3اَصبغ بن نُباتهاَصبَغ بن نُباته تمیمی حَنْظلی مُجاشِعی ، از یاران ویژه امیر مؤمنان علی علیه السلامو از چهره های برجسته یاران ایشان و از معتمدان ایشان است . استوار گامی او در دوستی علی علیه السلام مشهور است . او در متون کهن تاریخی ، به «شیعه» معروف است . او از «شُرطه الخَمیس (نیروهای ویژه)» و از فرماندهان آنان است که تا مرز مرگ و شهادت ، با مولا علی علیه السلامپیمان بسته بودند . اصبغ ، در جنگ های جمل و صِفّین ، همراه علی علیه السلام بود و از یاران باوفای وی به شمار می رفت. اصبغ ، سفارش نامه علی علیه السلام به مالک اشتر را نقل کرده که مجموعه ای بزرگ و جاودان است . پس از ضربت خوردن علی علیه السلام ، وی از معدود افرادی است که اجازه حضور بر بالین ایشان را یافت . اصبغ را از یاران امام حسن علیه السلام نیز شمرده اند .
.
ص: 380
3 / 4اُوَیس قَرَنیاُوَیس بن عامر بن جَزْء مُرادی قَرَنی ، پاکْ نهادی نیک اندیش و از چهره های پرفروغ تاریخ اسلام است . او به روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام آورد ؛ امّا ایشان را ندید . از این رو ، او را در شمار تابعیانْ یاد کرده اند . پیامبر صلی الله علیه و آله ، او را بهترین و برترینِ تابعیان شمرده است و بر شفیع بودن او در قیامت که کسان بسیاری را شفاعت خواهد کرد تصریح کرده است . او را یکی از زهّاد مشهور و از هشت زاهد معروف صدر اسلام برشمرده اند . اویس ، در جریان های اجتماعی حضور آشکاری نداشته ؛ ولی در عبادت ، بسی سختکوش بوده است . آورده اند که او گاهی شب را یکسر در سجود به سر می برد . اویس ، در جنگ های جمل و صِفّین ، شرکت کرد و در صفّین ، تا مرز شهادت با علی علیه السلامپیمان بست و در همان نبرد ، خونین چهره ، شهدِ شهادت نوشید و در همان مکان ، به خاک سپرده شد . توصیف امام موسی بن جعفر علیهماالسلام از اویس ، یاد کردنی است که فرمود :
15457.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ نادی مُنادٍ ... : أینَ حوارِیُّو عَلِیِّ بن أبی طالِبٍ . . . فَیَقومُ عَمرُو بنُ الحَمِقِ ... و اُوَیسٌ القَرَنِیُّ .15456.امام صادق علیه السلام :چون قیامت بر پا گردد و ندا دهنده ای ندا در دهد : حواریان علی کجایند ؟ ، عمرو بن حَمِق و ... و اویس قرنی به پا خواهند خاست .3 / 5بلال بن رَباحبلال بن رَباح که کنیه اش «ابو عبد الکریم» بود ، از پیشتازان در پذیرش اسلام بود . وی از کسانی است که در راه خداوند عز و جل شکنجه می شد و استقامت می ورزید .
.
ص: 381
ابو جهل ، او را در برابر خورشید ، بر صورت فرو می افکنْد و سنگ آسیاب به رویش می گذاشت تا آفتاب ، او را بسوزاند و به وی می گفت : به پروردگار محمّد ، کافر شو . بلال در پاسخ می گفت : «اَحَدْ ، اَحَد (خدای یگانه ، خدای یگانه)!» ، و در دینش بسیار استوار بود . ابو بکر ، در حالی که بلال در زیر سنگ ها شکنجه می شد ، او را خرید . بلال ، نخستین کسی است که برای پیامبر خدا ، اذان گفت و مؤذّن و خزانه دار پیامبر صلی الله علیه و آله بود . هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت ، بلال تصمیم گرفت به شام برود؛ ولی ابو بکر به وی گفت : نزد من باش . بلال در پاسخ گفت : اگر مرا برای خود آزاد ساختی ، اینک ، مرا حبس کن و اگر به خاطر خداوند آزاد کردی ، رهایم کن تا به سوی خداوند عز و جل بروم . آن گاه ، ابو بکر اجازه داد و او به سوی شام رفت و در همان جا سکونت داشت تا از دنیا رفت . بلال ، در دمشق به سال 20 هجری در شصت و چند سالگی از دنیا رفت و در باب الصغیر ، مدفون شد . برخی گفته اند او در سال هفدهم یا هیجدهم هجری درگذشته است .
3 / 6جابر بن عبد اللّه انصاریابو عبد اللّه جابر بن عبد اللّه بن عمرو انصاری ، از صحابیان بلندآوازه ای بود که روزگاری دراز بزیست . او در شب تاریخی و سرنوشت ساز پیمان بستنِ یثربیان با پیامبر خدا ، برای دفاع و پشتیبانی از او (که در تاریخ اسلام به «بیعت عقبه دوم» مشهور است) ، به همراه پدرش شرکت جُست . چون پیامبر صلی الله علیه و آله وارد مدینه شد ، او با آن بزرگوار ، همراهی کرد و در جنگ های پیامبر خدا ، کنار ایشان حاضر بود . جابر بن عبد اللّه ، پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، از پاسداری حق ، تن نزد و از این که ، جایگاه والای علی علیه السلام را فریاد کند ، دریغ نکرد .
.
ص: 382
امامان علیهم السلام ، جایگاه والای جابر را در شناخت مکانت ائمه علیهم السلام و درک عمیق او از جریان های پس از پیامبر خدا و معارف ویژه تشیّع ، و فهم نافذ او را از ژرفای قرآن ، ستوده اند و او را از معدود کسانی دانسته اند که پس از پیامبر خدا ، راه دیگری نجست و بر صراط مستقیم ، پای فشرد . گفتیم که او روزگاری دراز بپایید و بدین سان ، نام ارجمند او در میان صحابیان امام علی ، امام حسن ، امام حسین ، امام سجّاد و امام باقر علیهم السلام آمده است . او حامل سلام پیامبر خدا برای امام باقر علیه السلامبود . جابر ، در جنگ صِفّین ، همراه علی علیه السلام بود . او اوّلین کسی است که پس از حادثه کربلا بر مزار شهیدان ، حضور یافته و بر ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، سرشک فشانده است . روایات منقول از او درباره علی علیه السلام ، نقل های تفسیری بر جای مانده از او ، و گفتگوها و مناظرات او ، همه وهمه ، نشان دهنده استوارگامی ، نیک اندیشی و ایمان ژرف و باور پایدار اوست . «صحیفه جابر» نیز مشهور است . او عثمان را یاری نکرده بود . از این رو ، حَجّاج بن یوسف ، به قصد خوار کردن وی ، بر دست او مُهر زد . جابر به سال 78 هجری ، زندگی را بدرود گفت .
3 / 7جاریه بن قُدامه سَعدیجاریه بن قدامه تمیمی سعدی ، از صحابیان پیامبر خدا و از یاران پاکْ نهاد و شجاع علی علیه السلاماست . او بُرنا دل و ژرف نگر بود و از شخصیتی والا و محبوبیتی بسیار ، برخوردار بود . او در دوستی علی علیه السلام ، استوار گام و بر دشمنان او بسی سختگیر بود . چون علی علیه السلام به خلافت رسید ، جاریه در بصره برای او بیعت گرفت . او از جمله شخصیت های پاکبازی بود که به «شُرطه الخمیس (نیروهای ویژه)» مشهور بودند . وی در نبردهای سه گانه علی علیه السلامحضوری جدّی داشت و در صِفّین ، فرماندهی
.
ص: 383
قبیله های سعد و رَباب به عهده او بود . جاریه ، سخنوری چیره دست بود . گفتگوهای او در کشاکش جنگ صِفّین و سخنرانی دلیرانه او در کاخ معاویه ، و سخنان کوبنده و استوارش در دفاع از مولا علی علیه السلام ، گواهی است بر بلاغت و زبان آوری او . هنگامی که اهالی نَجرانْ مرتد شدند ، علی بن ابی طالب علیه السلام ، او را به سوی آنان فرستاد . پس از جنگ نهروان ، غارتگری ها و هجوم های ستمگرانه معاویه در اطراف سرزمین عراق ، آغاز شد . معاویه ، عبد اللّه بن عامر حَضْرَمی را به بصره فرستاد تا برای او بیعت گیرد . ابن حضرمی چنین کرد و بر شهر ، مسلّط شد . امام علیه السلام ، ابتدا اَعیَن بن ضبیعه را برای خاموش کردن فتنه ابن حضرمی به بصره گسیل داشت که شبانه در بستر به شهادت رسید . پس از آن ، جاریه را به بصره فرستاد و او با تدبیر ، دقّت و شجاعت ، بر شهر ، مسلّط شد و امام علیه السلام ، او را ستود . علی علیه السلام در آخرین روزهای حیات خود ، جاریه را برای خاموش ساختن فتنه گری های بُسر بن اَرْطات که در تیره جانی و زشت خویی بی بدیل بود به سوی وی گسیل داشت . جاریه در مأموریت بود که علی علیه السلام به شهادت رسید . جاریه ، استوار گام و با شناخت ژرف از حق ، از مردم مکّه و مدینه برای امام حسن علیه السلام بیعت گرفت . او جانی منوّر و روحی بزرگ داشت و از بیان حق ، هرگز نمی هراسید . چنین بود که پس از صلح امام حسن علیه السلام نیز در حضور معاویه ، از علی علیه السلام دفاع کرد و بر استواری در موضع خود ، تأکید کرد . جاریه بعد از به خلافت رسیدنِ یزید ، زندگی را بدرود گفت .
3 / 8جعفر بن ابی طالبجعفر پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و برادر تنیِ علی بن ابی طالب علیه السلام است . وی ، ده سال از امام علی علیه السلام بزرگ تر بود و اندکی پس از اسلام آوردن علی علیه السلام ، مسلمان شد .
.
ص: 384
روایت شده که ابو طالب دید پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نماز می گزارند و علی علیه السلام در سمت راست پیامبر علیه السلامایستاده است . به جعفر گفت : بال دیگر پسر عمویت را بساز و در سمت چپ او نماز بگزار . از امام علی علیه السلام روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود :
15450.امام علی علیه السلام :وأمّا أنتَ یا جَعفَرُ فَأَشبَهتَ خَلقی وخُلقی ، و أنتَ مِن عِترَتِیَ الَّتی أنَا مِنها .15449.بحار الأنوار :ای جعفر! تو در سیرت و صورت ، شبیه منی . و تو از عترت (خانواده) منی ، همچنان که من از آنم .پیامبر خدا ، او را «پدرِ تهی دستان» می نامید . جعفر ، دو بار هجرت کرد : هجرت به حبشه و هجرت به مدینه . پیامبر صلی الله علیه و آله ، جعفر را در جمادی سال هشتم به جنگ موته فرستاد و چون زید بن حارثه کشته شد ، او پرچم را به دست گرفت و جنگید تا کشته شد . روایت شده که چون خبر شهادت جعفر به پیامبر خدا رسید ، نزد همسرش اسماء بنت عمیس آمد و مرگ جعفر را به وی تسلیت گفت . در این هنگام ، فاطمه علیهاالسلاموارد شد ، در حالی که گریه می کرد و می گفت : وا عمّاه! آه ، عمو جان! آن گاه ، پیامبر خدا فرمود :
15447.امام باقر علیه السلام :عَلی مِثلِ جَعفَرٍ فَلتَبکِ البَواکی .15450.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :گریه کنندگان باید بر مانند جعفر ، گریه کنند .15449.بحار الأنوار :از خبر شهادت جعفر ، اندوهی بسیار بر پیامبر خدا رسید ، تا این که جبرئیل علیه السلامبر ایشان فرود آمد و خبر داد که :أنَّ اللّهَ قَد جَعَلَ لِجَعفَرٍ جَناحَینِ مُضَرَّجَینِ بِالدَّمِ یَطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِکَهِ . .
ص: 385
15448.الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :خداوند ، برای جعفر دو بال آغشته به خون قرار داده و همراه فرشتگان ، پرواز می کند .هنگامی که آزار قریش نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش که به وی ایمان آورده بودند ، در مکّه ، پیش از هجرت به مدینه ، شدّت یافت ، پیامبر صلی الله علیه و آله به یارانش دستور داد به حبشه هجرت کنند و به جعفر بن ابی طالب ، دستور داد تا همراه آنان ، هجرت کند . جعفر و هفتاد مرد از مسلمانان ، از مکّه بیرون رفتند تا به دریا رسیده ، بر کشتی سوار شدند . وقتی خبر به قریش رسید ، عمرو بن عاص و عَمّاره بن ولید را به سوی پادشاه حبشه ، نجاشی فرستادند تا مهاجران را برگرداند . . . نمایندگان قریش ، بر نجاشی وارد شدند و با خود ، هدایایی برده بودند . نجاشی ، هدایا را از آنان پذیرفت . عمرو بن عاص گفت : ای پادشاه! گروهی از مردم ما به مخالفت با آیین ما برخاسته و خدایان ما را دشنام می دهند و اینک ، نزد تو آمده اند . آنها را به ما برگردان . نجاشی به دنبال جعفر فرستاد . او را آوردند . رو به جعفر کرد و گفت : اینها چه می گویند؟ جعفر گفت : ای پادشاه! چه می گویند؟ گفت : می خواهند شما را به آنان بازگردانم . جعفر گفت : ای پادشاه! از آنان بپرس آیا ما برده آنانیم؟ عمرو بن عاص گفت : خیر؛ آزادگانی بزرگوارند . جعفر گفت : ای پادشاه! از آنان بپرس آیا ما به آنان بدهکاریم که آن را مطالبه می کنند؟ عمرو گفت : خیر ، ما از شما طلبی نداریم . جعفر گفت : آیا بر عهده ما خون بهایی است که مطالبه می کنید؟ عمرو گفت : خیر .
.
ص: 386
جعفر گفت : پس از ما چه می خواهید؟ ما را آزار دادید . بدین جهت ، از شهرتان خارج شدیم . عمرو بن عاص گفت : ای پادشاه! آنان با آیین ما مخالفت کردند و خدایان ما را دشنام دادند ، جوانان ما را گم راه کرده ، در جامعه تفرقه انداختند . آنان را به ما بازگردان تا جامعه ما اتّحاد خود را باز یابد . جعفر گفت : ای پادشاه! ما با آنان مخالفت کردیم؛ زیرا خداوند ، از میان ما پیامبری برانگیخت که دستور داد بت ها را کنار نهیم و قرعه زدن را رها کنیم . ما را به نماز و زکات ، فرمان داد . ستم و خونریزی به ناحق و زنا ، رباخواری ، خوردن مردار و خون را حرام کرد ، ما را به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان ، فرمان داد و از زشتی ها و منکر ، باز داشت . نجاشی گفت : خداوند ، عیسی بن مریم علیه السلام را نیز با همین تعالیم ، مبعوث کرد . آن گاه افزود : ای جعفر! آیا از آنچه خداوند بر پیامبرت نازل کرده ، چیزی در حفظ داری؟ جعفر گفت : آری . و سوره مریم را خواند تا به این آیه رسید : «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسَقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا * فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْنًا (1) ؛ و تنه درخت خرما را به طرف خود [ بگیر و] بتکان ، بر تو خرمای تازه می ریزد . و بخور و بنوش و دیده ، روشن دار» . چون نجاشی این آیه را شنید ، به شدّت گریست و گفت : به خدا سوگند ، این سخنان ، حق است . عمرو بن عاص گفت : ای پادشاه! این مرد ، مخالف ماست . او را به ما بازگردان . نجاشی ، به صورت عمرو سیلی زد و گفت : ساکت باش! به خدا سوگند ، اگر از وی به بدی سخن بگویی ، نابودت می کنم .
.
ص: 387
عمرو بن عاص برخاست ، در حالی که خون از صورتش جاری بود و می گفت : ای پادشاه! اگر چنان است که می گویی ، ما دیگر با وی کاری نداریم . (1)
3 / 9جُوَیریه بن مُسهِرجُوَیریه بن مُسهِر عبدی ، از یاران دیرین و نزدیکان امام علی علیه السلام بود . او فردی شایسته ، مورد اطمینان و علاقه امام و دوست او بود . در روزگار خلافت معاویه ، زیاد بن اَبیه ، دست و پای او را بُرید و وی را به دار کشید و به شهادت رساند .
3 / 10حارث هَمْدانیابو زُهَیر ، حارث بن عبد اللّه بن کعب اَعوَر هَمْدانی کوفی ، از یاران امام علی و امام حسن علیهماالسلام و از شیعیان نخستین به شمار می رود . او دانشی فراوان داشت و از دین شناس ترینِ مردم و آشناترینِ افراد به احکام ارث بود و این دانش را از امام علی علیه السلام آموخته بود . او از سرشناسان کوفه و از جمله کسانی بود که بر عثمان شوریدند و خواستار عزل سعید بن عاص شدند . عثمان هم آنان را تبعید کرد . او در سال 65 هجری در کوفه درگذشت .
3 / 11حُجْر بن عَدیابو عبد الرحمان ، حُجْر بن عَدیّ بن معاویه کِنْدی ، مشهور به «حُجرُ الخیر (حجر
.
ص: 388
نیکوکار)» و «ابن اَدبَر» ، از کسانی است که جاهلیت و اسلام را درک کرده است . او بر پیامبر صلی الله علیه و آلهوارد شد و با ایشان ، مصاحبت داشت . حُجر ، از چهره های منوّر تاریخ اسلام و از قلّه سانان پُرفروغ تاریخ تشیّع است . او هنوز در سنین جوانی بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آورد . دنیا گریزی ، زهد ، نمازگزاری و روزه داریِ بسیار ، سلحشوری و رزم آوری ، شرافت و کرامت و درستکاری و عبادت ، از ویژگی های اوست . او به زهد ، معروف بود . روح پاک ، نفْس سالم ، مَنش والا و روش پیراسته حُجر ، او را مستجاب الدعوه ساخته بود . او هرگز در برابر حق کشی ها و باطل گرایی ها سکوت نمی کرد . چنین بود که همراه مؤمنان و مجاهدان ، بر عثمان شورید و در عینیت بخشیدن به حاکمیت مولا علی علیه السلام ، از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدین سان ، از یاران ویژه و پیروان مطیع او به شمار می رفت . او در نبردهای علی علیه السلام نیز شرکت داشت . در جمل ، فرمانده سواره نظام کِندیان بود و در صفّین ، فرماندهی قبیله خود را به عهده داشت و در نهروان ، جناح چپ (1) و یا راست سپاه علی علیه السلام را فرماندهی می کرد . او زبانی گویا و کلامی نافذ داشت ، به بلاغتْ سخن می گفت و با فصاحت ، حقایق را بیان می نمود . سخنان زیبا و بیدارگر او درباره جایگاه والای علی علیه السلام ، نشانی است از این حقیقت . او یار باوفای علی علیه السلام و از مدافعان سختکوش وی بود . چون ضحّاک بن قیس برای غارتگری روی به عراق نهاد ، حجر بن عدی از علی علیه السلام برای رویارویی با او فرمان گرفت و با دلاوری ، او را شکست داد و ضحّاک ، پا به فرار نهاد . حجر ، لحظاتی قبل از ضربت خوردن علی علیه السلام ، از توطئه خبر یافت و با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند ؛ امّا موفّق نشد و غمِ به خون نشستن علی علیه السلام بر جانش نشست .
.
ص: 389
او از یاران غیور و استوارْگام امام حسن علیه السلام نیز بود . وی چون خبر صلح را شنید ، خون غیرت در رگ هایش به جوش آمد و بر این صلح ، اعتراض کرد . امام حسن علیه السلامبه او فرمود :
15442.عنه علیه السلام :لَو کانَ غَیرُک مِثلَکَ لَما أمضَیتُهُ .15441.امام علی علیه السلام :اگر دیگران نیز چون تو [ عزّت طلب] بودند ، هرگز این قرارداد را امضا نمی کردم .حجر ، از معاویه دلی آکنده از درد داشت و هماره ، از این چهره پلید «حزب الطُّلَقاء (گروه آزادشدگان فتح مکّه)» که حکومت یافته بودند ، بیزاری می جست و همراه با جمع شیعیان ، بِدو نفرین می کرد؛ چرا که آنها گروهی بودند که پیامبر خدا ، آنها را «ملعون» دانسته بود . هرگاه مُغَیره که در پلیدی و زشت خویی و پَستی نظیر نداشت و با حاکمیت «حزب الطلقاء» ، حکومت کوفه را یافته بود بر علی علیه السلام و پیروان او طعن می زد ، حجر ، بی هیچ هراسی به دفاع می ایستاد و او را ملامت می کرد . معاویه که از موضعگیری ها ، افشاگری ها ، سرسختی ها و استواری های حجر به ستوه آمده بود ، دستور قتل او را صادر کرد و او را به همراه یارانش در «مَرْج عَذراء» به سال 51 هجری به شهادت رساند . حجر ، چهره ای محبوب ، شخصیتی نافذ و وجهه ای نیکو داشت . شهادت او بر مردم ، گران آمد . لذا به معاویه اعتراض کردند و او را بر این کردار پلید ، نکوهش کردند . از جمله ، امام حسین علیه السلام در نامه ای به معاویه ، ضمن ستایش فراوان و یادکردِ نیکو از ستم ستیزی حُجر ، بدو اعتراض کرد و یادآوری کرد که معاویه ، پیمان شکسته و ستمکارانه ، خون پاک حُجر را بر زمین ریخته است . عایشه نیز با ذکر روایتی درباره شهیدانِ «مَرْج عَذراء» ، به معاویه ، اعتراض کرد . معاویه ، با همه تیره جانی ، قتل حُجر را از اشتباهاتش می دانست و از آن ، اظهار ندامت می کرد و در هنگام مرگ می گفت : اگر نصیحتگری می بود ، ما را از قتل حجر ، باز می داشت .
.
ص: 390
مُصعَب بن زُبَیر ، دو فرزند حُجْر (عبید اللّه و عبد الرحمان) را پس از به بند کشیدن ، به قتل رساند . علی علیه السلام از شهادت حجر خبر داده بود و شهادت او و یارانش را به شهادت «اصحاب اُخدود» ، مانند کرده بود . روایت شده هنگامی که حجر را آوردند و فرمان قتل او را صادر شد ، گفت : مرا در لباس هایم دفن کنید ، که در قیامت به دادخواهی بر می خیزم . (1)
3 / 12حُذَیفه بن یَمانابو عبد اللّه ، حُذَیفه بن یَمان بن جابر عَبْسی ، از یاران برجسته پیامبر خداست . رجالیان و شرح حال نگاران ، او را با ویژگی هایی چون : نجیب زاده ، صحابی بزرگ پیامبر خدا ، رازدار پیامبر صلی الله علیه و آله و داناترینِ مردم به منافقان ، ستوده اند . پیامبر خدا ، نام های منافقان را چون رازی به حُذَیفه سپرد و بدو سفارش کرد که در هنگامه بروز فتنه ها ، آنها را آشکار ننماید . آن راز باید بماند تا روزگاری که پرده ها کنار می روند و رازها هویدا می شوند . او پس از جنگ بدر ، هماره بِشْکوه و نستوه ، در نبردهای پیامبر صلی الله علیه و آلهحاضر بود . حُذَیفه ، از معدود کسانی است که باورهای خود را دیگرگون نکردند و پس از وفات پیامبر خدا ، دگرگونی حقّ خلافت و خلافت حق را بر نتابیدند و با استوار گامی تمام در کنار علی علیه السلامایستادند . حُذَیفه ، از معدود کسانی است که همراه با علی علیه السلام بر پیکر مطهّر فاطمه علیهاالسلامنماز خواند . او در زمان عمر و عثمان ، حکومت مدائن را به عهده داشت و در هنگام خلافت یافتن امیر مؤمنان ، در بستر بیماری بود . با این همه ، بیان نکردن والایی ها و فضایل علی علیه السلام را برنتابید و با تن رنجور ، بر فراز منبر شد و علی علیه السلامرا با بیانی
.
ص: 391
شکوهمند و از جمله با تعبیرهایی چون «به خدا سوگند ، او از آغاز تا انجام ، بر حق است» و «او بهترین فرد در میان درگذشتگان و بازماندگان پس از پیامبرتان است» ، ستود و برای علی علیه السلام بیعت گرفت و با وی بیعت کرد و به فرزندانش وصیّت کرد که هم گامی با علی علیه السلام را فرو نگذارند . او در این وصیّت ، سفارش کرد که : «به خدا سوگند ، او (علی علیه السلام) بر حق است و مخالفانش بر باطل اند» . او سپس هفت و یا چهل روز پس از این ، زندگانی را بدرود گفت .
3 / 13حنظله غَسیلُ الملائکهحنظله فرزند ابو عامر ، مردی از قبیله خزرج بود . او در شامی که صبح آن جنگ اُحُد رُخ داد ، با دختر عبد اللّه بن ابی سلول ، ازدواج کرد و در همان شب ، عروسی نمود . وی پیش از زفاف ، از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه خواست شب را نزد همسرش بماند . پس ، این آیه نازل شد : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِی وَ إِذَا کَانُواْ مَعَهُو عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُواْ حَتَّی یَسْتَئذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَئذِنُونَکَ أُوْلَلءِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِی فَإِذَا اسْتَئذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ ؛ (1) همانا مؤمنان ، کسانی اند که به خدا و پیامبرش گرویده اند ، و هنگامی که با او بر سرِ کاری اجتماع کردند ، تا از وی کسب اجازه نکنند ، نمی روند . در حقیقت ، کسانی که از تو کسب اجازه می کنند ، آنان اند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند . پس چون برای برخی از کارهایشان از تو اجازه خواستند ، به هر کس از آنان که خواستی ، اجازه ده» . پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اجازه داد ... صبح آن روز ، حنظله ، با حالت جنابت در نبرد حاضر شد . هنگام رفتن به نبرد ، همسر حنظله ، چهار نفر از انصار را فرا خواند و در حضور
.
ص: 392
حنظله ، آنان را گواه گرفت که آنان ، عروسی کرده اند . به زن گفته شد : چرا چنین کردی؟ گفت : دیشب در خواب دیدم آسمان ، دهان باز کرد و حنظله در آن افتاد و آسمان ، بسته شد . آن را به شهادت تعبیر کردم . از این رو ، نمی پسندیدم بدون گواه ، از وی حامله شوم . وقتی حنظله در صحنه نبرد حضور یافت ، ابو سفیان را دید که سوار بر اسبی میان دو لشکر جولان می دهد . به وی حمله بُرد و بر پیِ پای اسبش ضربه زد . اسب ، حرکتی کرد و ابو سفیان بر زمین افتاد و فریاد زد : ای قریشیان! من ابو سفیانم و حنظله می خواهد مرا بکشد . ابو سفیان ، پا به فرار گذارد و حنظله به دنبالش بود تا این که یکی از مشرکان به سویش آمد و نیزه ای به او زد . حنظله با نیزه به سمت مرد رفت و او را به قتل رساند و خود نیز در میان حمزه ، عمرو بن جموح ، عبد اللّه بن حزام و گروهی از انصار ، بر زمین افتاد . پیامبر خدا فرمود :
15438.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :رَأَیتُ المَلائِکَهَ یُغَسِّلونَ حَنظَلَهَ بَینَ السَّماءِ وَالأَرضِ بِماءِ المُزنِ فی صَحائِفَ مِن ذَهَبٍ .15437.عنه علیه السلام :دیدم فرشتگان در میان زمین و آسمان ، حنظله را با آب باران ، در برگ هایی از طلا ، غسل می دادند .بدین جهت ، وی «غسیل الملائکه (غسل داده شده توسط فرشتگان)» ، نام گرفت . (1)
3 / 14خُزَیمه بن ثابت (ذو شهادَتَین)ابو عماره ، خُزَیمه بن ثابت بن فاکِه انصاری اَوسی ، از یاران برجسته پیامبر
.
ص: 393
خداست . او در جنگ اُحد و دیگر نبردهای پیامبر خدا ، همگام آن بزرگوار بود و از آن رو که پیامبر خدا گواهی او را در حُکمِ دو شاهد قرار داد ، به «ذو شهادَتَین» مشهور شد . خزیمه ، از معدود کسانی است که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بر «حقّ خلافت» و «خلافت حق» ، استوار ماند و از جمله کسانی بود که فریاد دفاع از خلافت علی علیه السلام را در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آلهسرداد و با تکیه بر عنوان و جایگاهی که پیامبر خدا به او داده بود ، گواهی داد که پیامبر صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را معیارِ شناخت حق از باطل ، معرّفی کرده است و پیشوایی را به نام آنان ، رقم زده است . خزیمه ، در نبردهای علی علیه السلام ، در محضر آن بزرگوار ، استوار گام بود و پس از شهادت عمّار بن یاسر ، او نیز شهدِ شهادت نوشید .
3 / 15رُشَید هَجَریرُشَید هَجَری ، از عالمان و محدّثان بزرگ شیعی و از یاران بیداردل و استوارگام علی علیه السلاماست . او را از یاران امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نیز شمرده اند . علی علیه السلام رُشَید را بزرگ می داشت و به او «رُشَید بلایا» می گفت . نگاه نافذ او به فراسوی ظاهر دنیا راه یافته بود و از این رو ، او را عالم به حوادث گذشته و آینده دانسته اند . علی علیه السلام روزی به رُشید فرمود :
15436.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَیفَ صَبرُکَ إذا أرسَلَ إلَیکَ دَعِیُّ بَنی اُمَیَّهَ ، فَقَطَعَ یَدَیکَ و رِجلَیکَ و لِسانَکَ ؟15435.رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله :آن گاه که زنازاده بنی امیّه ، تو را به برائت جُستن از من فرا خوانَد و چون تن ندهی ، دست ها و پاهایت را قطع کند ، چگونه شکیبایی خواهی کرد؟ .گفت : آیا فرجام آن ، بهشت است؟
15433.عنه علیه السلام :امام علیه السلام فرمود :نَعم یا رُشَیدُ ، و أنتَ مَعی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ .
.
ص: 394
15432.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آری! و تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود .بدین سان ، رُشید ، شکوه شکیبایی را رقم زد و استوار گامی در عشق علی علیه السلام را بیان کرد و چون آن هنگامه رسید و زیاد بن اَبیهْ چنان کرد ، او از حق ، روی برنتافت و شهد شهادت نوشید و به دار کشیده شد . از زیاد بن نضر حارثی نقل شده که می گوید : نزد زیاد بودم که رُشَید هَجَری را آوردند . زیاد به او گفت : سرورت (یعنی علی علیه السلام) به تو گفته است که ما با تو چه می کنیم؟ گفت : دست و پایم را می بُرید و به دارم می کشید . زیاد گفت : به خدا سوگند ، کاری می کنم که سخنش دروغ درآید . آزادش بگذارید . و چون رشید خواست بیرون برود ، زیاد گفت : به خدا سوگند ، کاری بدتر از آنچه سرورش خبر داده ، نمی توانیم بر سرش بیاوریم . دست و پایش را ببُرید و به دارش کشید . رشید گفت : دریغا که هنوز کار دیگری مانده که امیر مؤمنان ، خبرش را به من داده و شما هنوز نکرده اید . زیاد گفت : زبانش را ببُرید . رشید گفت : به خدا سوگند ، اکنون خبر امیر مؤمنان ، تصدیق شد . (1)
3 / 16زید بن صُوحانزید بن صوحان بن حجر عبدی ، برادر صَعصَعه و سَیحان ، از خطیبان زِبَردست ، شجاعان استوارگام ، بزرگان ، زاهدان ، ارجمندان و از یاران وفادار امیر مؤمنان بود . او به روزگار پیامبر خدا ، اسلام آورد و از یاران پیامبر صلی الله علیه و آلهشمرده شده و به حضور
.
ص: 395
ایشان نیز رسیده است .
15429.الترغیب و الترهیب عن أبی ذرٍّ :پیامبر صلی الله علیه و آله ، از او به نیکی یاد می کرد و می فرمود :مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلی رَجُلٍ یَسبِقُهُ بِعضُ أعضائِهِ إلَی الجَنَّهِ فَلیَنظُر إلی زَیدِ بنِ صوحانَ .15428.عنه صلی الله علیه و آله :هر کس دوست دارد مردی را ببیند که یکی از اعضایش پیش تر از او به سوی بهشت می رود ، به زید بن صوحان بنگرد .این سخن والای پیامبر خدا که فضیلتی بزرگ برای زید بود در جنگ جَلولاء ، مصداق یافت . زید ، زبانی حقگو و افشاگر داشت . چنین بود که عثمان ، وجودش را در مدینه برنتابید و او را به شام ، تبعید کرد و چون انقلابیانْ حرکت اعتراض آمیز خود علیه عثمان را در مدینه شکل دادند ، زید بدانها پیوست . او در جنگ جمل ، شرکت کرد و خود از شهادتش خبر داد . عایشه ، با نامه ای از وی دعوت کرد که به یاری اش برخیزد . او چون نامه را خواند ، هوشمندانه و زیبا گفت : تو را به چیزی فرمان داده اند و ما را به چیزی دیگر ؛ امّا تو به کار ما پرداخته ای و به ما فرمان می دهی که به کار تو بپردازیم . به تو فرمانِ در خانه نشستن داده شده و به ما فرمانِ جنگیدن تا رفع فتنه . والسلام! زید ، در دفاع از علی علیه السلام ، زبانی گویا و در حراست از آن بزرگوار ، گامی استوار داشت . علی علیه السلام ، چون بر بالینش نشست ، فرمود :
15426.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رَحِمَکَ اللّهُ ، یا زَیدُ ، قَد کُنتَ خَفیفَ المَؤونَهِ ، عَظیمَ المَعونَهِ .15425.امام علی علیه السلام :خدا تو را رحمت کند! همانا تو کم هزینه و بسیار یاری رسان بودی .3 / 17سعید بن قیسسعید ، جنگاوری دلیر و قهرمانی کم نظیر بود . او در جنگ های جمل و صِفّین ،
.
ص: 396
شرکت داشت و در جمل و صفّین ، امام علیه السلام ، او را به سرداری بنی هَمْدان گماشت . او در ضمن سخنرانی ای رسا در جمع یارانش چگونگی دو سپاه را به نیکویی بَر نمود و عظمت سپاه علی علیه السلام را که گروهی از بدریان در آن حضور داشتند نشان داد و آن گاه ، جایگاه والای علی علیه السلام را به زیبایی تبیین کرد و با تکیه هوشمندانه بر پیشینه زشت معاویه ، رسوایی او و پدرانش را بیان کرد . او در موارد بسیاری ، اطاعت مطلق خود از علی علیه السلام را با عبارت هایی هیجان بار بیان کرده است . علی علیه السلامنیز آن پارسامرد رزم آور را می ستود . از جمله فرمود : یَقودُهُمُ حامِی الحَقیقَهِ ماجِدٌ سَعیدُ بنُ قَیسٍ ، وَالکَریمُ مُحامٍ . پشتیبان بزرگ حقیقت ، آنان را به پیش می بَرَد / سعید بن قیس [ را می گویم] ، آن بزرگْ پشتیبان را . پس از جنگ صِفّین ، امام علیه السلام برای جلوگیری از غارتگری های سفیان بن عوف در شهر انبار ، او را بدان سوی ، گسیل داشت . سعید ، پس از علی علیه السلام نیز بر صراط حق ، استوار ماند و در جمع یاران امام حسن علیه السلامقرار گرفت و امام حسن علیه السلام او را به عنوان جانشین قیس بن سعد به نبرد با معاویه گسیل داشت . ابو عمرو کَشّی ، او را بدین سان ستوده است : او از بزرگان تابعیان و از سران و زاهدان آنان بود . سعید بن قیس ، حدود سال 41 هجری ، زندگی را بدرود گفت .
3 / 18سهل بن حُنَیفسهل بن حُنَیف بن واهب انصاری اَوسی ، برادر عثمان بن حُنَیف و از صحابیان پیامبر خدا و از بدریان است . سهل در تمام نبردهای پیامبر صلی الله علیه و آله حضور داشت و در
.
ص: 397
هنگامه شکست سپاه پیامبر صلی الله علیه و آله در اُحد و در اوج دشواری نبرد ، از جمله معدود افرادی بود که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آلهماند و نگریخت . سهل ، از پیشتازان مدافعانِ علی علیه السلام است که پس از پیامبر خدا ، حریم «خلافت حق» را پاس داشت و از جمله معدود افرادی است که آشکارا به دفاع از علی علیه السلامپرداخت . علی علیه السلامبه روزگار خلافتش او را به حکومت شام برگزید ؛ امّا سربازان معاویه ، او را از میانه راه ، بازگرداندند . سپس ، مدّتی او را به حکومت مدینه گماشت تا این که در جنگ صِفّین ، وی را به لشکرش فرا خواند و تمّام بن عبّاس را به جانشینی او گمارد . او در جنگ صفّین ، فرماندهی سواره نظام سپاه بصره را به عهده داشت . پس از آن ، فرماندار فارس شد ؛ امّا به سبب تشنّج و هرج و مرجی که در آن دیار به وجود آمده بود ، علی علیه السلام به پیشنهاد کسانی چون ابن عبّاس ، زیاد بن ابیه را به جای وی منصوب کرد . او به سال 38 هجری ، در کوفه درگذشت و امام علیه السلامدر مراسم تدفین وی از او به بزرگی یاد کرد . از ذَریح محاربی نقل شده که امام صادق علیه السلام از سهل بن حُنَیف ، یاد کرد و فرمود :
15424.عنه علیه السلام :کانَ مِنَ النُّقَباء .15423.عنه علیه السلام :از نقیبان بود .گفتم : از نقیبان دوازده گانه پیامبر خدا؟ فرمود :
15421.امام علی علیه السلام :نَعَم ، کانَ مِنَ الَّذینَ اختیروا مِنَ السَّبعینَ .15420.امام علی علیه السلام :آری . از کسانی که از میان هفتاد نفر [انصار نخستین] ، برگزیده شدند .به او گفتم : آنان که کفیلِ (عهده دار) امور قوم خود شدند؟
.
ص: 398
فرمود :
15418.امام صادق علیه السلام :نَعَم ، إنَّهُم رَجَعوا وفیهِم دَمٌ فَاستَنظَروا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهإلی قابِلٍ ، فَرَجَعوا فَفَزِعوا مِن دَمَهِم وَاصطَلَحوا ، وأقبَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آلهمَعَهُم .15417.امام صادق علیه السلام :آری . آنان بازگشتند ، در حالی که میانشان جنگ و خونریزی بود . پس منتظر شدند تا در سال بعد ، پیامبر خدا را ببینند . پس بازگشتند و از خونریزی بیزار شدند و صلح نمودند و پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان آمد .15462.الإمامُ الحسنُ علیه السلام ( لَمّا سَألَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام عنِ ا ) امام صادق علیه السلام از سهل ، یاد کرد و فرمود :ما سَبَقَهُ أحَدٌ مِن قُرَیشٍ ولا مِنَ النّاسِ بِمَنقَبَهٍ .15463.الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :نه از قریش و نه از دیگر مردم ، کسی در فضیلت و کمال ، بر او پیشی نگرفت .3 / 19جوانی اهل معرفتنوجوانی که به سنّ بلوغ نرسیده بود ، بر پیامبر صلی الله علیه و آلهسلام کرد و از شادمانی به پیامبر صلی الله علیه و آله لبخند زد . پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود :
15460.امام علی علیه السلام :أتُحِبُّنی یا فَتی؟15461.امام علی علیه السلام :جوان! آیا مرا دوست داری؟ .گفت : بلی ، به خدا سوگند ، ای پیامبر خدا!
15463.امام هادی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود :مِثلَ عَینَیکَ؟15464.امام علی علیه السلام ( در وصف دنیا ) مانند چشمانت؟گفت : بیشتر . فرمود :
15289.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مِثلَ أبیکَ؟15290.امام علی علیه السلام :مانند پدرت؟
.
ص: 399
گفت : بیشتر . فرمود :
15292.امام علی علیه السلام :مِثلَ اُمِّکَ ؟15293.عنه علیه السلام :مانند مادرت؟گفت : بیشتر . فرمود :
15295.بحار الأنوار عن سلمان الفارِسیّ :مِثلَ نَفسِکَ ؟15296.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :به اندازه خودت؟گفت : به خدا سوگند ، بیشتر ، ای پیامبر خدا! فرمود :
15294.امام زین العابدین علیه السلام :أمِثلَ رَبِّکَ ؟15295.بحار الأنوار ( به نقل از سلمان فارسی ) مانند پروردگارت؟گفت : خدا ، خدا ، خدا! ای پیامبر! این دوستی از آنِ تو یا هیچ کس دیگر نیست . همانا تو را به خاطر دوستی خداوند ، دوست می دارم .
15297.عنه علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله به اطرافیانش رو کرد و فرمود :هکذا کونوا ، أحِبُّوا اللّهَ لاِءِحسانِهِ إلَیکُم وإنعامِهِ عَلَیکُم ، وأحِبّونِی لِحُبِّ اللّهِ . (1)15298.عنه علیه السلام :این چنین باشید . خداوند را به خاطر احسان و نعمت هایش بر شما دوست بدارید و مرا به خاطر دوستی خداوند .3 / 20جوان روشن ضمیراز امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود : پیامبر خدا ، نماز صبح را با مردم
.
ص: 400
خواند . سپس ، جوانی را در مسجد دید که از شدّت بی خوابی سر می جنبانَد . رنگش زرد بود ، جسمش لاغر شده و چشمانش در کاسه سر ، فرو رفته بود . پیامبر صلی الله علیه و آلهبه وی فرمود : «جوان! چگونه صبح کردی؟» . گفت : ای پیامبر! با یقین صبح کردم . پیامبر صلی الله علیه و آله از سخنش شگفت زده شد و فرمود : «هر یقینی حقیقتی دارد . حقیقتِ یقین تو چیست؟» . گفت : ای پیامبر! یقین من همان است که مرا اندوهگین ساخته و شب ها بیدار نگاهم داشته و روزها تشنه ام کرده است . خودم را از دنیا و آنچه در آن است ، رها ساختم ، گویا بر عرش پروردگارم می نگرم که برای رستاخیز ، بر پا شده و مردم ، برای حسابرسی از قبرها سر برآورده اند و من در میان آنانم . پیامبر خدا به یارانش فرمود : «این ، بنده ای است که خداوند ، دلش را به نور ایمان ، روشن ساخته است» . سپس فرمود : «آنچه داری ، نگه دار!» . جوان گفت : ای پیامبر! برایم دعا کن همراه تو به شهادت نایل آیم . پیامبر صلی الله علیه و آله برایش دعا کرد . چیزی نگذشت که در یکی از جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله ، شرکت جُست و پس از به شهادت رسیدن نُه نفر ، به شهادت رسید و او دهمین نفر بود . (1)
3 / 21صَعصَعه بن صُوحانصَعْصَعه بن صوحان بن حُجر عبدی ، در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان شد ؛ امّا به زیارتش نایل نیامد . او از بزرگان یاران امام علی علیه السلام و از کسانی بود که او را چنان که باید ، شناختند . صعصعه ، سخنوری چیره دست و پُرآوازه بود . ادیب نام آور عرب ، جاحظ ، او را در
.
ص: 401
فنّ خطابه ، پیشتاز دانسته و برترین گواه بر این حقیقت را خطابه گویی او در محضر علی علیه السلام و درخواست علی علیه السلام از او برای ایراد سخن دانسته است . شرح حال نگاران ، او را با عناوینی چون : شریف ، امیر ، فصیح ، گشاده زبان ، سخنور ، زبان آور ، دیندار و فاضل ، ستوده اند . عثمان ، او را به همراه مالک اشتر و بزرگانی دیگر ، از کوفه به شام تبعید کرد و چون مردمان بر عثمان شوریدند و پس از آن بر خلافت علی علیه السلام یکْ داستان شدند ، او که در شناخت عظمت علی علیه السلام ژرف اندیش و کم نظیر ، و در خطابه ، چیره دست و گزیده گوی بود به پا خاست و بدین سانْ گویا و زیبا ، باور ارجمندش را درباره علی علیه السلام بازگفت : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، تو خلافت را زینت دادی و خلافت ، سبب زینت تو نشد . و تو خلافت را بالا بردی و آن ، مقام تو را بالا نبرد . و نیاز خلافت به تو ، بیشتر از نیاز تو به آن است ! در منابع به نقل از صعصعه آمده است : با گروهی از مصریان بر عثمان بن عفّان ، وارد شدیم . عثمان گفت : فردی از خود را مقدّم دارید تا با من سخن بگوید . مرا جلو انداختند . عثمان گفت : «این؟!» ، و گویی مرا جوان می دید . به او گفتم : اگر علم به سن بود ، من و تو از آن نصیبی نداشتیم ؛ بلکه به تعلّم است . عثمان گفت : [ آنچه می خواهی] بگو . گفتم : به نام خداوند بخشنده مهربان . «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوهَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَهُ الْأُمُورِ ؛ (1) آنان که چون در زمینْ مسلّطشان کردیم ، نماز می خوانند و زکات می پردازند و به نیکی فرمان می دهند و از زشتی باز می دارند . و فرجام کارها ، از آنِ خداست» .
.
ص: 402
عثمان گفت : این آیه ، در شأن ما نازل شده است . به او گفتم : پس به نیکی فرمان ده و از زشتی ، باز دار . عثمان گفت : این را وا گذار و مقصودت را بگو . به او گفتم : به نام خداوند بخشنده مهربان . «الَّذِینَ أُخْرِجُواْ مِن دِیَرِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ؛ (1) آنان که به ناحق از دیارشان رانده شده اند ، تنها به جرم این که می گفتند : پروردگار ما ، خدای یگانه است ...» . عثمان گفت : این آیه هم در حقّ ما نازل شده است . به او گفتم : پس آنچه را از خدا گرفته ای ، به ما بده . عثمان [خطاب به ما ] گفت : ای مردم! شما باید گوش به فرمان و مطیع باشید؛ چرا که دست خدا با جماعت است و شیطان ، همراه شخصِ گسسته از جماعت . به گفته اش گوش نسپارید که این (صعصعه) ، نه می داند خدا کیست و نه می داند کجاست . به او گفتم : امّا این که می گویی : «گوش به فرمان و مطیع باشید» ، تو از ما می خواهی که فردا[ ی قیامت] بگوییم : «رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ ؛طَ (2) خدای ما! ما از سروران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنان ، ما را از راه به در بردند» . و امّا گفته ات که : «من ، نمی دانم خدا کیست» ، خدا ، پروردگار ما و پروردگار پدران نخستین ماست . و این که می گویی : «من نمی دانم خدا کجاست» ، خداوند متعال ، در کمین [ ستمکاران ]است . پس عثمان ، خشمگین شد و فرمان داد ما را بازگردانند و درها را به روی
.
ص: 403
ما بست . (1) در تاریخ دمشق آمده است که امام علی علیه السلام به قصد عیادت از صعصعه بر او وارد شد . چون علی علیه السلام او را دید ، گفت :
15301.عنه علیه السلام :إنَّکَ ما عَلِمتُ حَسَنُ المَعونَهِ خَفیفُ المَؤونَهِ .15302.عنه علیه السلام :تا آن جا که من می دانم ، تو یاوری نیکو و کم هزینه ای .15303.عنه علیه السلام ( مِن کلامٍ لَهُ بعدَ تلاوَتِهِ : {Q} «ألْهاکُمُ ) صعصعه گفت : و به خدا سوگند ، تو نیز ای امیر مؤمنان دانایی و خداوند در نظرت بزرگ است .
علی علیه السلام به او فرمود :لا تَجعَلها اُ بَّهَهً عَلی قَومِکَ أن عادَکَ إمامُکَ .15304.عنه علیه السلام :این که پیشوایت به عیادتت آمده است ، دستاویز فخرفروشی تو بر قومت نشود!صعصعه گفت : نه ، ای امیر مؤمنان ! بلکه آن را منّتی از جانب خدا بر خود می بینم که اهل بیت و پسر عموی پیامبر خدای جهانیان به عیادتم آمده است . (2) مسمع بن عبد اللّه بصری ، از مردی نقل می کند که امام علی علیه السلام صعصعه بن صوحان را به سوی خوارج فرستاد ، به او گفتند : آیا اگر علی با ما و در جایگاه ما بود ، تو با او بودی؟ گفت : آری . گفتند : پس تو در دینت دنباله رو علی هستی . بازگرد که دینی نداری . صعصعه گفت : وای بر شما! آیا از کسی دنباله روی نکنم که به نیکویی از خدا دنباله روی می کند و هماره و صادقانه ، در پیِ فرمان خداست؟ آیا پیامبر خدا ، هنگامی که جنگ شدّت می گرفت ، او را پیش نمی فرستاد تا آن را زیر پایش لگدمال و آتش آن را با شمشیرش ، خاموش کند و در راه خدا چنان افتاده بود که پیامبر
.
ص: 404
خدا و مسلمانان از طریق او پیش می رفتند؟ پس کجا می چرخید و کجا می روید و به چه کس رغبت می ورزید و از چه کس باز می مانید؟! (1)
3 / 22عامر بن واثلهعامر بن واثله بن عبد اللّه کِنانی لَیثی که بیشتر با کنیه اش «ابوطُفَیل» از او یاد می کنند در سالی که نبرد اُحُد روی داد ، به دنیا آمد و هشت سال از روزگار پیامبر خدا را درک کرد . پیامبر صلی الله علیه و آلهرا دید و آخرین نفر از صحابیان است که زندگانی را بدرود گفت . او خود می گفت : من ، تنها بازمانده ای هستم که پیامبر خدا را دیده است . او از یاران و معتمدان و از دوستداران و پیروان و شیفتگان علی علیه السلامبود و در نبردها همراه او بود . او که از سخنوری بهره ای شایسته داشت و شعر را به زیبایی می سرود و در نبرد نیز رزم آوری بی باک بود ، در صِفّین ، بارها خطابه خواند و به آوردگاه رفت و با شعر سرشار از شعورش علی علیه السلامرا ستود و به استوارگامی یاران امام علیه السلام بالید و بر فضیحت آفرینان اُموی طعن زد و آنان را رسوا ساخت . او به سال 100 هجری درگذشت . نصر بن مزاحم ، او را با عنوان «از شیعیان مُخلص» ، یاد نموده و مواضع والای او را گزارش کرده است . عامر بن واثله ، در انتقامجویی از قاتلان ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، پرچمدار مختار بود . برخی او را «کیسانی» پنداشته اند ، که این دیدگاه ، مقبول همگان نیست و بر فرض صحّت ، او از این عقیده بازگشته است . چیرگی او بر سخن و معارف حق و تسلّطش بر کتاب الهی به او این امکان را داده بود که در دفاع از حق ، به استواری سخن بگوید و از حق ، دفاع کند و ناشایستگان را
.
ص: 405
درهم شکند . به هر حال ، او شخصیّتی ارجمند بود که رجالیان از او به عظمت یاد کرده اند . برای نمونه ، ذهبی درباره او آورده است : راستگو ، دانا ، شاعر و شه سوار بود و دیر زمانی زیست . درباره وی در منابع آمده است : هنگامی که معاویه بر اوضاع مسلّط شد ، هیچ چیز برایش دوست داشتنی تر از دیدار با عامر بن واثله نبود . پس پیوسته به او نامه نوشت و اظهار لطف کرد تا آن که عامر به نزد وی آمد . پس چون آمد ، از او درباره عرب جاهلی پرسش هایی کرد . عمرو بن عاص و چند نفر از همراهانش بر معاویه درآمدند . معاویه به آنان گفت : آیا این را می شناسید؟ این ، شه سوار صِفّین و شاعر آن نبرد است . این ، دوست ابو الحسن [ علی ] است . سپس گفت : ای ابو طفیل! چه قدر علی را دوست می داری؟ گفت : به اندازه محبّت مادر موسی به موسی علیه السلام . گفت : چه قدر بر او می گِریی؟ گفت : مانند پیرزن و پیرمردی که فرزندی برایشان نمانده است ، و [ با این همه ]از کوتاهی خود به نزد خدا عذر می برم . معاویه گفت : امّا اگر از یارانم درباره من بپرسند ، آنچه را تو برای سرورت گفتی ، در حق من نمی گویند . عمرو [ بن عاص ] گفت : به خدا سوگند ، ما باطل نمی گوییم . معاویه ، خطاب به آنان گفت : به خدا سوگند ، حق را هم نمی گویید . (1)
3 / 23عبد اللّه بن بُدَیلعبد اللّه بن بُدَیل بن وَرقاء خُزاعی ، پیش از فتح مکّه اسلام آورد و در نبردهای
.
ص: 406
حُنَین ، طائف و تَبوک ، شرکت جست . پیامبر صلی الله علیه و آله ، او و برادرش عبد الرحمان را با پیامی به یمنْ گسیل داشت . او را از یاران بزرگ امام علی علیه السلامشمرده اند . عبد اللّه ، در قیام علیه عثمان ، شرکت کرد و پس از آن ، در کنار علی علیه السلامیاوری استوار گام و همراهی فداکار بود . او در جنگ های جمل و صِفّین ، شرکت کرد و در جنگ صِفّین ، فرمانده پیاده نظام (میمنه) لشکر بود . او همچنین ریاست قاریان کوفه را به عهده داشت . خطابه ها و گفته های وی نشان می دهد که از آگاهی فراوانی در شناخت اوضاع زمان ، مردمان روزگار ، و انگیزه ها و کشش های دشمنان علی علیه السلام برخوردار بود . او در هنگامه نبرد ، استوار ایستاد و گفت : معاویه ، چیزی را ادّعا کرده که از آنِ او نیست و در کار خلافت با کسی به ستیزه برخاسته که سزاوار خلافت و بی مانند است . معاویه ، به باطل می ستیزد تا حق را فرود آورد و با اعراب بیابانی و دسته هایی بازمانده از احزاب مشرک به شما یورش آورده و گم راهی را در دیده اینان ، آراسته و بذر فتنه را در دل هایشان کاشته است ... و به خدا سوگند ، شما نوری از سوی پروردگارتان ، و نیز دلیلی روشن و آشکار به همراه دارید . او با شجاعتی ستودنی و یورشی بی امان ، به معاویه نزدیک شد و معاویه ، چون روزگار را برخود تنگ یافت ، دستور داد او را زیر بارانِ سنگ بگیرند و از پای درآورند . و عبد اللّه ، بدین گونه به شهادت رسید . معاویه ، او را «کَبْشُ القوم (پیش آهنگ گروه)» نامید و از دلاوری او با شگفتی یاد کرد و او را در رزم آوری بی همتا دانست . عبد اللّه را یکی از پنج زیرک عرب شمرده اند . برادر عبد اللّه ، عبد الرحمان نیز در جنگ صِفّین به شهادت رسید . عبد اللّه ، تا آخرین لحظات زندگی با تمام توان از مولایش دفاع کرد و در آخرین لحظات حیاتش وقتی همگام و همراهش اسود بن طهمان خزاعی از او سفارش خواست ، گفت : تو را به تقوای الهی سفارش می کنم و نیز به این که خیرخواه امیر مؤمنان
.
ص: 407
باشی و همراه او با این یاغیان متجاوز بجنگی تا یا حقْ چیره گردد و یا تو به خدا بپیوندی ؛ و سلام مرا به او برسان ! و چون علی علیه السلام ، واپسین کلام عبد اللّه را شنید ، فرمود :
15306.امام علی علیه السلام :رَحِمَهُ اللّهِ ، جاهَدَ مَعَنا عَدُوَّنا فِی الحَیاهِ ، ونَصَحَ لَنا فِی الوَفاهِ .15466.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خدایش بیامرزد! در زندگی اش همراه ما با دشمنمان جنگید ، و هنگام وفات نیز از خیرخواهی برای ما دست نکشید .3 / 24عبد اللّه بن هاشم بن عُتبهعبد اللّه ، فرزند قهرمان سترگ صحنه نبرد و عابد پیراسته دلِ سپاه علی علیه السلامهاشم بن عتبه (معروف به «هاشمِ مِرقال») است . او پس از پدر ، پرچم نبرد را برافراشت و در مقابل سپاه معاویه ، خطبه ای شورانگیز در وصف پدر خویش ایراد کرد و جایگاه والای علی علیه السلام را تبیین نمود و چهره معاویه را برنمود و آن گاه بر دشمن ، یورش برد . هنگامی که ماجرای صِفّینْ پایان یافت و امام حسن علیه السلام کار خلافت را به معاویه وا نهاد و هیئت های نمایندگی نزد معاویه می رفتند ، عبد اللّه بن هاشم را به اسارت ، نزد او گسیل داشتند . هنگامی که بدان جا رسید و او را برابر معاویه قرار دادند ، عمرو بن عاص که حاضر بود ، گفت : ای امیر مؤمنان! این با ناز رونده ، پسر آن تند رونده (مِرقال) است و دلی پُر کینه دارد و فریفته و فتنه زده است . بدان که چوبْ دستِ ستبر ، از شاخه کوچک برمی آید و مار از مار می زاید و سزای بدی ، بدی ای همچون آن است . ابن هاشم به عمرو بن عاص گفت : من نخستین مردی نیستم که قومش وی را وا نهاده اند و روزگارش به سر آمده و اجلش در رسیده است . آن گاه معاویه گفت : اینها کینه های بازمانده از صِفّین و [ نتیجه] ستمی است که
.
ص: 408
پدرت بر تو روا داشته است . عمرو گفت : او را به من بسپار تا شاه رگ هایش را از سینه اش بیرون کشم . ابن هاشم به وی گفت : هی ، پسر عاص! این دلیری ات ، در روزهای صِفّین کجا بود که تو را به هماوردی می خواندیم ؟! آن گاه که پای مردان در باتلاقی از خون فرو می رفت و راه ها بر تو تنگ شده بودند و به هلاکت ، نزدیک گشته بودی؟! به خدا سوگند ، اگر [ اینک نیز] به معاویه نزدیک نبودی ، پیکان تیزپَری به سویت می افکندم که از درفش ، تیزتر و زخمش از زخم آن ، کاری تر بود ؛ زیرا که تو همواره بر هوس خود می افزایی و در سرگشتگی راه می سپاری و به ریسمان پوسیده سوداهایت چسبیده ای ، همچون کورِ راه گم کرده در شب تیره ! معاویه از سخنانی که از ابن هاشم شنید ، در شگفت ماند و فرمان داد او را زندانی کنند ، و از کشتن وی خودداری کرد . (1)
3 / 25عَدیّ بن حاتمابو طریف عَدیّ بن حاتم بن عبد اللّه طایی ، فرزند سخاوتمند مشهور عرب ، حاتم طایی ، و از یاران پیامبر خداست . عَدی ، ریاست قبیله خود (طَی) را به عهده داشت و در سال هفتم هجری به حضور پیامبر رسید و اسلام آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله او را گرامی داشت و به وی حرمت نهاد . عدی ، در دگرگونی های پس از پیامبر خدا ، به ولایت علی علیه السلام وفادار ماند و از حریم حق و ولایت ، دفاع کرد . او در نبردهای علی علیه السلام همراه وی بود و چون یکی از فرزندانش به معاویه پیوست ، از آن فرزند ، برائت جست . سخنان او در برابر
.
ص: 409
فتنه آفرینان ، نشانی از درک عمیق او از وقایع و موضع علی علیه السلام و نیز استوار گامی وی در صراط حق است ، از جمله این کلام ارجمند او که : ای مردم! به خدا سوگند ، اگر کس دیگری جز علی علیه السلامما را به جنگ با نمازگزاران فرا می خواند ، پاسخ مثبت نمی دادیم . او در صِفّین ، از کسانی بود که با توجّه به منطق استوارش از سوی علی علیه السلامبرای گفتگو با دشمن ، برگزیده شد . همچنین ، یکی از فرزندانش را در یکی از نبردها از دست داد و یک چشمش نیز نابینا گشت . معاویه ، عَدی را بزرگ می داشت و به وی حرمت می نهاد ؛ امّا او در مناسبت های مختلف ، از امام علی علیه السلامیاد می کرد و آن بزرگوار را می ستود و در مقابل معاویه ، موضع حق مدارانه اش را از دست نمی داد . او در حدود سال 68 هجری در 120 سالگی درگذشت . در کتاب محاسن و مساوئ آمده است که روزی عدی بن حاتم بر معاویه بن ابی سفیانْ وارد شد . معاویه گفت : ای عدی! طرف ها کجایند؟ (منظورش طَریف و طارف و طرفه ، پسران عدیّ بود) . گفت : در جنگ صِفّین ، در پیش روی علی بن ابی طالب علیه السلام کشته شدند . گفت : پسر ابوطالب با تو انصاف نورزید که پسرانت را پیش انداخت و پسران خود را عقب نگاه داشت . گفت : بلکه من با علی علیه السلام انصاف نورزیدم که او کشته شد و من باقی ماندم . معاویه گفت : علی را برایم توصیف کن . گفت : اگر می شود ، مرا معاف دار . گفت : معافت نمی دارم . عدی گفت : به خدا سوگند ، امیر مؤمنان ، دورنگر و نیرومند بود . به عدلْ سخن می گفت و به بزرگی حکم می کرد . حکمت از پهلوهایش می جوشید و علم از کناره هایش بیرون می ریخت . از دنیا و درخشش آن ، دوری می جُست و با شب و
.
ص: 410
تنهایی اش اُنس می گرفت . به خدا سوگند ، اشک ریز و پُر اندیشه بود . چون تنها می شد ، به محاسبه خود می پرداخت و در کارهای قبلی خود ، می اندیشید . از لباس ، کوتاه آن را دوست می داشت و از خوراک ، خشنِ آن را . او در میان ما همانند فردی از ما بود . چون او را می خواندیم ، پاسخ می داد ، و چون نزدش می آمدیم ، به ما نزدیک می گشت و با این همه نزدیکی ، از هیبتش یارای سخن گفتن با او را نداشتیم و از بزرگی اش سرمان را بالا نمی آوردیم . چون لبخند می زد ، گویی مُهر از مرواریدهای به رشته کشیده شده می گشود . (1) دینداران را بزرگ می داشت و بینوایان را دوست داشت . توانگر ، از ستم او نمی هراسید و ناتوان ، از عدلش ناامید نمی گشت . سوگند می خورم که او را شبی در محرابش ایستاده دیدم ، در حالی که شب ، پرده افکنده بود و ستارگان ، ناپدید بودند . اشک هایش بر مَحاسنش روان بود و چون مارگَزیده ، به خود می پیچید و به اندوه می گریست و گویی هم اکنون می شنوم که می گفت :
15469.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا دُنیا أ إلَیَّ تَعَرَّضتِ أم إلَیَّ أقبَلتِ ؟ غُرّی غَیری ، لا حانَ حینُکِ ، قَد طَلَّقتُکِ ثَلاثا لا رَجعهَ لی فیکَ ، فَعَیشُکِ حَقیرٌ وخَطَرُکِ یَسیرٌ ، آه مِن قِلَّهِ الزّادِ وبُعدِ السَّفَرِ وقِلَّهِ الأَنیسِ !15470.الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ای دنیا! خود را بر من می نمایی یا مشتاقم گشته ای؟ هیچ گاه نخواهد آمد [ که مرا بفریبی] . غیر مرا بفریب؛ زیرا که تو را سه طلاقه کرده ام؛ طلاقی که بازگشتی در آن نیست . زندگانی ات کوتاه و شکوهت ناچیز است . آه از کمیِ توشه و درازی راه و کمی همدم! .پس ، اشک های معاویه روان شد و با آستینش چشمانش را پاک می کرد و سپس
.
ص: 411
گفت : خدا ابوالحسن را بیامرزد! همین گونه بود . تو بر فراق او چگونه صبر می کنی؟ گفت : مانند صبر مادری که تنها فرزندش را در دامانش سر بُریده اند ، که نه اشکش خشک می شود و نه سوزش دلش فرو می نشیند . معاویه گفت : آیا او را یاد می کنی؟ گفت : آیا روزگار می گذارد فراموشش کنم؟! (1)
3 / 26عمّار بن یاسرابو یَقظان ، عمّار بن یاسر بن عامر مَذحِجی که مادرش (سُمیّه) نخستین شهید راه خدا بود ، از پیشتازان در ایمان و هجرت و از استوارْ گامانِ راستْ قامتی است که در آغازین روزهای جلوه اسلام ، همراه پدر و مادرش شکنجه های مشرکان را با همه توان ، تاب آورد و در طریق حق ، لحظه ای تردید بر جانش ننشست . او از پاکْ سرشتانی است که پیامبر خدا به حق مداری ، پاکْ طینتی و آکندگی جانش از ایمان ، گواهی داد و تأکید کرد که آتش دوزخ ، هرگز به این جان منوّر ، نزدیک نخواهد شد . او از معدود کسانی است که پس از پیامبر خدا ، «حقّ خلافت» و «خلافت حق» را پاس داشت و هرگز از صراط مستقیم ، کناره نگرفت . او همراه با علی علیه السلام بر پیکر پاک فاطمه علیهاالسلامنماز خواند و همچنان ، همگام او باقی ماند . عمّار ، به روزگار عمر ، مدّتی فرماندار کوفه شد و در فتح برخی از سرزمین ها ، فرماندهی رزمندگان را به عهده داشت . به هنگام حاکمیت عثمان ، در صف مخالفان جدّی او قرار گرفت و بارها از رفتار وی انتقاد کرد تا بدان جا که خلیفه ، آهنگ تبعید او (به رَبَذه) را ساز کرد ؛ امّا مخالفت علی علیه السلام ، وی را از دست یازیدن به این هدف ،
.
ص: 412
باز داشت . او را به خاطر صراحتش در گفتارها ، به دستور عثمان ، کتک زدند . عثمان ، خود نیز او را مضروب ساخت و آن بزرگوار تا آخر عمر از آثار آن ضربه ها رنج می برد . شرکت سختکوشانه او در جنگ جمل و تصدّی فرماندهی سواره نظام لشکر علی علیه السلام ، جلوه بسیار داشت . در صِفّین نیز مسئولیت پیاده نظام کوفه و نیز قاریان را به عهده داشت . او بارها با عمروعاص و دیگر مخالفان امام علیه السلامسخن گفت و با منطقی استوار و استدلال هایی متین ، حق را نمایانْد . این چهره درخشان و صحابی بزرگوار ، در جنگ صِفّین ، شهد شهادت نوشید و بدین سان ، پیشگویی شگفت پیامبر خدا به واقعیّتْ پیوست که فرموده بود :
15471.عیسی علیه السلام :تَقتُلُکَ الفِئَهُ الباغِیَهُ . (1)15472.شرح نهج البلاغه :تو را گروه متجاوز می کشند .عمّار ، در هنگام شهادت ، 93 سال داشت . کتاب الکامل فی التاریخ گزارش کرده است که عمّار بن یاسر در صِفّین ، پیشاپیش سپاه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت : بار خدایا! تو می دانی که من اگر می دانستم رضایت تو در این است که خود را به این دریا بیفکنم ، می افکندم . بار خدایا! تو می دانی که اگر می دانستم رضایت تو در این است که نوک شمشیرم را بر شکمم بگذارم و سپس ، چنان بر آن خم شوم که از پشتم خارج شود ، چنان می کردم و امروز ، هیچ کاری را نمی شناسم که چون جهاد با این فاسقان ، تو را خشنود سازد ، و اگر کاری را می شناختم که تو را خشنودتر می کند ، بی گمان ، آن را انجام می دادم . به خدا سوگند ، قومی را می بینم که چنان بر شما ضربه می زنند که باطلگرایان از آن به تردید می افتند و به خدا سوگند ، اگر بر ما ضربه می زدند و ما را تا زیر
.
ص: 413
نخل های هَجَر می راندند ، باز تردید نمی کردم که ما بر حقّیم و آنان بر باطل اند . سپس گفت : چه کسی رضایت خدا ، صاحب حقیقی اش ، را می جوید و قصد بازگشت به دارایی و فرزندانش را ندارد؟ گروهی نزد وی آمدند . گفت : به سوی این قومِ مدّعی خونخواهی عثمان بروید ، که به خدا سوگند ، خونخواه او نیستند ، بلکه دنیا را مَضمَضه کرده و شیفته آن گشته اند و فهمیده اند که اگر به حقْ گردن نهند ، میان آنان و آنچه که در آن غوطه ورند ، جدایی می اندازد و پیشینه ای هم ندارند که بدان وسیله ، حقّ اطاعت و ولایت بر مردم بیابند . پس به پیروان خود نیرنگ زدند و گفتند : «پیشوای ما به ستمْ کشته شد» تا بدین گونه ، پادشاه و سلطان شوند . پس به این جا رسیدند که می بینید ، و اگر این ادّعا نبود ، دو نفر هم پیرو آنان نمی شدند . بار خدایا! اگر ما را یاری دهی ، دیر زمانی است که یاری می دهی ، و اگر کار را به سود آنان کنی ، پس عذابی دردناک را به خاطر آنچه با بندگانت می کنند ، برای آنها ذخیره کن . (1)
3 / 27عمرو بن حزم انصاریعمروبن حزم انصاری ، جوان هفده ساله ای بود که پیامبر صلی الله علیه و آله ، او را به فرمانداری نجران در یمن منصوب کرد و در نامه ای به وی ، مهم ترین مسئولیت هایش را برشمرد . تعلیم قرآن ، آموزش احکام و مناسک حج ، جمع آوری خمس و زکات و ... از جمله وظایف او بود که در نامه مشهور پیامبر خدا آمده است . (2) وی در کهن سالی نیز با شنیدن خبر شهادت عمّار ، با بیان حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که
.
ص: 414
در توصیف عمّار فرمود : «او را گروه متجاوز می کشند» ، (1) به سرزنش معاویه و عمرو عاص پرداخت و آن گاه که معاویه برای جانشینی یزید ، بیعت می گرفت ، با گروهی از مردم مدینه به شام رفت و با سخنانی تند ، یزید را نکوهش کرد و به معاویه گفت : از پیامبر خدا شنیدم که فرمود :
15474.امام صادق علیه السلام ( وقتی مردی در حضورش از توانگران سخن به میان آورد ) إنَّ اللّهَ لَم یَستَرعِ عَبدا رَعِیَّهً إلاّ وهُوَ سائِلُهُ عَنها . (2)15475.امام علی علیه السلام :خداوند ، هیچ بنده ای را بر دیگری سرپرستی نمی دهد ، مگر آن که در این باره ، از او می پرسد .3 / 28عمرو بن حَمِق خُزاعیعمرو بن حَمِق بن کاهِن خُزاعی ، از یاران بزرگ پیامبر خدا و از همراهان استوارْگام علی علیه السلامو یار وفادار حسن بن علی علیهماالسلام است . او بعد از صُلح حُدَیبیّه ، اسلام آورد و احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله فرا گرفت . او از معدود کسانی است که پس از پیامبر خدا ، حقّ خلافت را پاس داشت و در کنار علی علیه السلام استوار ایستاد . او در خیزش مسلمانان علیه عثمان ، شرکت کرد و فریاد حق را علیه دگرسانی های ناهنجار در خلافت وی بیان کرد . او در نبردهای علی علیه السلام بِشْکوه و سختکوش و استوار ، شرکت کرد . این همراهی ، آن اندازه ارجمند بود که علی علیه السلام به او فرمود :
15479.الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیتَ أنَّ فی جُندی مِئَهً مِثلَکَ .15480.عنه علیه السلام :ای کاش در میان پیروان من ، صد تن چُونان تو می بود! .باری ! عمرو ، ره یافته و ژرف نگر بود و بصیرتش بدان گونه بود که خود را فانی در
.
ص: 415
علی علیه السلام می دانست و هوشمندانه و مؤمنانه می گفت : چون تو فرمان دهی ، ما را رأیی نخواهد بود . عمرو ، یار همگام و همراه حُجْر بن عَدی و هم فریاد او علیه ستم بنی امیّه بود و بدین سان ، معاویه آهنگ قتل او کرد و در سال 50 هجری پس از آن که همسر ارجمندش را برای دست یافتن به او زندانی کرده بودند توسط عمّال معاویه به شهادت رسید . پس از به شهادت رساندن عمرو ، سر وی را به سوی معاویه گسیل داشتند و این ، اوّلین سَری بود که در اسلام از دیاری به دیاری دیگر فرستاده شد . ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام ، در نامه پرشِکوه و کوبنده اش به معاویه ، از آن بزرگوار با عنوان «بنده صالح خدا» و «سختکوش در عبادتْ» یاد نمود و معاویه را به خاطر قتل او نکوهش کرد . او همان کسی است که در هنگامه جنگ صفّین به امام علی علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، پاسخم به ندای تو و بیعتم با تو ، نه از سرِ خویشاوندی میان من و توست و نه برای آن که مالی به من دهی یا مقامی که بِدان ، یاد و نامم بر فرازد ؛ بلکه من ، تو را به خاطر پنج ویژگی دوست می دارم : تو پسر عموی پیامبر خدایی ؛ و نخستین کسی هستی که به او ایمان آورد ؛ و همسرِ سرور بانوان امّت ، فاطمه دختر محمّدی ؛ و پدر نسلی هستی که از پیامبر خدا برای ما به جا مانده است ؛ و در میان مهاجران ، بیشترین سهم را از مبارزه داری . پس اگر مرا وا داری که کوه های استوار را جا به جا کنم و آب دریاهای موّاج را برکشم و تا آن گاه که روز مرگ من در می رسد ، پیوسته به تقویت دوست و تضعیف دشمنت مشغول باشم ، باز هم به خود نمی بینم که حقّی را که بر گردنم داری ، تمام و کمال ، ادا کنم .
15476.امام علی علیه السلام :امام علی علیه السلام او را دعا کرد و فرمود :اللّهُمَّ نَوِّر قَلبَهُ بِالتُّقی ، وَاهدِهِ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ ، لَیتَ أنَّ فی جُندی مِئَهً مِثلَکَ ! .
ص: 416
15477.امام علی علیه السلام :بار خدایا! دلش را به پرهیزگاری نورانی کن و او را به راه راست ، هدایت بنما . کاش در لشکر من ، صد نفر چون تو بودند! .در این جا بود که حُجْر بن عَدی گفت : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند ، در آن صورت ، لشکرت سامان می یافت و نیرنگبازانِ با تو ، اندک می شدند . (1)
3 / 29قنبر ، بنده آزاد شده امیر مؤمناناو غلام ، یار و همگام علی علیه السلام است . در داوری های علی علیه السلام ، غالبا یاد نیک او آمده است . او چونان کارگزار و اجرا کننده حدود و گزارنده فرمان های علی علیه السلام ، هماره در محضر او بود . از او به عنوان یکی از پیشتازان که حقّ علی علیه السلام را شناخت و در دفاع از ولایتْ استوار ماند ، یاد کرده اند . در جنگ صفّین ، علی علیه السلام در برابر غلام عمرو بن عاص که پرچمی فراز آورده بود پرچمی به او داد تا برافرازد . حَجّاج بن یوسف ، او را به خاطر وفای پاک و عشق پیراسته اش به علی علیه السلامبه مَسلَخ خواند و او در هنگام شهادت ، با قرائت آیه ای ، حجّاج و همگنانش را رسوا ساخت . سیره نویسان با طریق های گوناگونْ روایت کرده اند که روزی حَجّاج بن یوسف ثَقَفی گفت : دوست دارم مردی از یاران ابوتراب (علی علیه السلام) را بکشم تا با آن ، به خدا تقرّب بجویم! به او گفته شد : ما کسی را نمی شناسیم که از قنبر ، غلامش ، مصاحبت بیشتری با ابوتراب داشته باشد . بدین ترتیب ، حَجّاج در پی او فرستاد و او را آوردند .
.
ص: 417
به او گفت : تو قنبری؟ گفت : آری . گفت : ابو هَمْدان؟ گفت : آری . گفت : علی بن ابی طالب ، مولای توست؟ گفت : مولای من ، خداوند است و امیر مؤمنان ، علی ، ولیّ نعمت من است . گفت : از دین او بیزاری بجوی . گفت : چون از دین او بیزاری جُستم ، مرا به دینی بهتر از آن ، راهنمایی می کنی؟ گفت : من تو را می کشم . هرگونه مردن را که دوست داری ، برگزین . گفت : آن را به تو وا نهادم . گفت : چرا؟ گفت : چون به هر گونه که مرا بکشی ، [در قیامت] به همان گونه تو را می کشم و امیر مؤمنان به من خبر داد که مرگ من ، از سرِ ستم و نا به حق است و سرم بُریده می شود . پس حجّاج ، فرمان داد تا سرش را ببُرند . (1) از امام هادی علیه السلام روایت شده که فرمود : قنبر ، غلام امیر مؤمنان ، بر حَجّاج بن یوسف درآمد . حجّاج به او گفت : تو چه کاری برای علی بن ابی طالب می کردی؟ گفت : برایش آب وضو می آوردم . گفت : او هنگامی که وضویش را به پایان می برد ، چه می گفت؟ گفت : این آیه را می خواند : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِی فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَ بَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ
.
ص: 418
اُوتُواْ أَخَذْنَهُم بَغْتَهً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ ؛ (1) پس چون پندهایی را که به آنها داده شده بود ، فراموش کردند ، درهای هر چیزی [ از نعمت ها] را بر آنان گشودیم تا به آنچه به آنها داده شده بود ، شاد گشتند . پس ناگهان [ گریبان] آنها را گرفتیم و یکباره ناامید شدند . پس ، سپاس ، خدای پروردگار جهانیان را که ریشه ستمکارانْ برکنده شد» . حَجّاج گفت : گمان دارم که آن را به ما تأویل می کرد (ما را مصداق آن می دانست) . گفت : آری . گفت : چون گردنت را بزنم ، چه می کنی؟ گفت : آن گاه ، من خوش بخت می شوم و تو بدبخت می گردی . پس فرمان داد گردنش را بزنند .
3 / 30قیس بن سعد بن عُبادهقیس بن سعد بن عُباده انصاری خَزرَجی ساعدی ، از صحابیان پیامبر خدا و از بزرگان انصار است . او در میان قبیله خود ، و انصار ، و نیز در بین عموم مسلمانان ، از احترام ویژه ای برخوردار بود . او مردی شجاع ، بزرگوار و باعظمت بود و در میان قبیله خود ، مُطاع بود . او قامتی بلند و جسمی توانمند داشت و در کرامت ، زبانزد و در سخاوت ، شُهره بود . در برخی از جنگ های پیامبر خدا ، پرچمدار سپاه بود و از پیشتازانی بود که پس از پیامبر خدا حرمت حق را پاس داشت و از خلافت حق و حقّ خلافتِ مولا علی علیه السلام دفاع کرد .
.
ص: 419
او در دوران حکومت امام علی علیه السلام ، از یاران نزدیک و حامیان استوار گام او بود . امام علیه السلام ، وی را به حکومت مصر ، منصوب کرد . او با هوشمندی و درایت ، توانست مخالفان علی علیه السلام را آرام کند و ریشه های توطئه را بخشکاند . در این زمان ، معاویه بسی کوشید تا شاید قیس را به خود متوجّه کند ؛ امّا ناکام مانْد . پس از مدّتی ، امام علیه السلام به خاطر حوادثی که به وجود آمد ، محمّد بن ابی بکر را به مصر فرستاد و قیس را فرا خواند . قیس ، فرمانده «شُرطَه الخَمیس (نیروهای ویژه)» بود و در جنگ صِفّین ، از جمله فرماندهان علی علیه السلامبود و مسئولیت پیاده نظام بصره را به عهده داشت . قیس ، در هنگامه شدّت گرفتن جنگ در صِفّین ، فرماندهی انصار را به عهده گرفت . حضور او در صِفّین ، بسی شکوهمند بود . خطابه های او در ارجگذاری به شخصیت علی علیه السلامو اطاعت از اوامر او و برانگیختن حق مداران علیه معاویه ، نشانی از درک عمیق ، شخصیت بزرگ و آگاهی ژرف او از جریان های سیاسی ، اجتماعی و مسائل جاری آن روزگار و منش شخصیت های صاحب نام آن عصر است . قیس ، پس از جنگ صفّین ، به حکومت آذربایجان منصوب گشت . او در پیکار نهروان ، حاضر بود و فرماندهی جناح راست (میمنه) سپاه را به عهده داشت . چون علی علیه السلام پس از نهروان ، آهنگ معاویه کرد ، سپاهیان را نیازمند فرماندهی شجاع ، کاردان و مدیر دید و او را برای جنگ ، فراخواند . در آخرین شکلْ دهیِ سپاه برای نبرد با تجاوزگران و فسادگستران ، علی علیه السلامبر روی سنگی ایستاد و سخنانی از سرِ سوز و درد ، بیان کرد و قهرمانان سپاهش را یاد کرد (گویا این ، آخرین خطابه مولا علیه السلام بوده است) و آن گاه ، قیس را به فرماندهی ده هزار نفر گماشت ، به مانند حسین علیه السلام و ابو ایوب انصاری که هر یک را بر ده هزار نفر گمارده بود که متأسفانه با شهادت امام علیه السلام ، لشکر از هم پاشید . پس از شهادت علی علیه السلام ، قیس ، اوّلین کسی بود که با امام حسن مجتبی علیه السلامبیعت کرد و با سخنانی هوشمندانه ، مردمان را به بیعت با او فرا خواند و در سپاه ایشان ،
.
ص: 420
فرماندهی طلایه سپاه را به عهده گرفت و چون عبید اللّه بن عبّاس (یکی از فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام) به سوی معاویه گریخت ، او که معاونت عبید اللّه را به عهده داشت صبحگاه با مردمان نماز گزارد و نمازگزاران را به استوارْگامی و جهاد ، فرا خواند و آن گاه ، فرمان حرکت داد .
3 / 31کُمَیل بن زیادکُمَیل بن زیاد بن نُهَیک نَخَعی کوفی ، از یاران امام علی و امام حسن علیهماالسلام است . او را از افراد مورد اطمینان امام علی علیه السلام برشمرده و در توصیف او گفته اند : شجاع ، دلیر ، زاهد و عابد بود . او از پیش گامان شورش کوفیان علیه عثمان بود و عثمان ، او را با عدّه ای دیگر به شام ، تبعید کرد . وی همراه با کوفیان ، در جنگ صِفّین ، شرکت جست و از طرف امام علی علیه السلامفرماندار هیت شد که به خاطر عملکرد ضعیفش ، مورد عتاب ایشان قرار گرفت . کمیل ، سخنان زیبایی از امام علی علیه السلام نقل کرده است که از آن جمله ، دعای مشهور «کمیل» است . در واقعه کربلا و قیام توّابین و مختار ، گزراشی از او نرسیده است . کمیل که او را جزو هشت عابد مشهور کوفه دانسته اند در سال 82 هجری به دست حَجّاج به شهادت رسید . از مغیره نقل شده است که چون حَجّاج ، حاکم عراق شد ، به جستجوی کمیل بن زیاد برآمد ؛ امّا کمیل از دست او گریخت . حَجّاج هم سهمیه قومش را از بیت المال ، قطع کرد . کمیل ، چون چنین دید ، گفت : من پیرمردی کهن سالم که عمرم به پایان رسیده و سزاوار نیست که موجب محرومیت قومم از سهمشان شوم . پس بیرون آمد و خود را به حجّاج ، تسلیم کرد . حجّاج ، چون او را دید ، به او گفت : من [ مدّت ها بود] دوست داشتم بر تو
.
ص: 421
دست یابم . کمیل به او گفت : دندان هایت را برای من به هم مَساب و مرا تهدید مکن که به خدا سوگند ، از عمر من ، جز ته مانده غباری نمانده است . هر حکمی می خواهی بده که وعده گاه ما نزد خداست و پس از کشتن ، حسابی به کار است و امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب علیه السلام به من خبر داده است که قاتل من ، توای . حجّاج به او گفت : همین خودش دلیلی برای کشتن توست . کمیل گفت : آری ؛ اگر قضاوت با تو باشد . حجّاج گفت : آری . تو در میان کسانی بودی که عثمان بن عفّان را کشتند . گردنش را بزنید . پس گردنش زده شد . (1)
3 / 32مالک اَشترمالک بن حارث بن عبدِ یَغوث نَخَعی کوفی ، مشهور به «اَشتر» ، چهره درخشان ، قهرمان شکست ناپذیر ، شیر بیشه نبرد و استوارگام ترین یاور علی علیه السلاماست . علی علیه السلامبه او اطمینان و اعتماد داشت و هماره درایت ، کاردانی ، دلاوری ، آگاهی و بزرگواری های مالک را می ستود و بدان می بالید . آگاهی های چندانی از آغازین سال های رشد او در اختیار نداریم . اوّلین حضور جدّی مالک در جریانات سیاسی اجتماعیِ آن روزگار ، در فتح دمشق و یَرموک است . او در این نبرد ، از ناحیه چشم ، آسیب دید و به «اَشتر» مشهور شد . مالک در کوفه می زیست . او قامتی بلند ، سینه ای ستبر و زبانی گویا داشت و سوارکاری بی نظیر بود . خوش خویی ، جوان مردی ، بلندنگری ، ابّهت و حشمت او ، در
.
ص: 422
چشم کوفیان ، تأثیری شگفت داشت . بدین سبب ، سخن او را می شنیدند و بر دیدگاه هایش حرمت می نهادند . مالک ، به روزگار خلافت عثمان ، بر اثر درگیری با سعید بن عاص (فرماندار کوفه) ، با تنی چند از یارانش به حِمص تبعید شد . چون زمزمه های مخالفت با عثمان بالا گرفت ، مالک به کوفه بازگشت و فرماندار عثمان را که در آن زمان به مدینه رفته بود ، از ورود به کوفه باز داشت . او در خیزش امّت اسلامی علیه عثمان ، شرکت جست و فرماندهی گروه کوفیانی را که به مدینه رفته بودند ، به عهده گرفت و در پایان بخشیدن به حکومت عثمان ، نقش تعیین کننده داشت . مالک ، پس از جنگ جمل ، فرماندار جزیره (مناطقی میان بین دجله و فرات) شد . این منطقه به سرزمین شام ، حوزه حکومتی معاویه ، نزدیک بود . علی علیه السلامقبل از آغاز جنگ صِفّین ، مالک را فرا خواند . مالک در جنگ صِفّین ، در آغاز ، فرماندهی طلایه سپاه را به عهده داشت که طلایه سپاه معاویه را درهم شکست . همچنین ، آن هنگام که سپاهیان معاویه ، مسیر آب را بر روی سپاهیان امام علیه السلام بستند ، مالک ، نقش تعیین کننده ای در آزادسازی آب راه داشت . او در هنگام نبرد ، رزم آوری بی باک ، بُرنا دل ، فوق العاده دلیر و سختکوش بود و در صفّین ، به همراه اشعث ، فرماندهی سپاه را بر عهده داشت و در طول جنگ ، گاه فرماندهی سواره نظام کوفه و گاه ، فرماندهی بخش هایی دیگر از سپاه ، از آنِ او بود . در صِفّین ، در نبردهای آغازینِ ماه ذی حجّه ، مسئولیت اصلی و نقش بنیادین بر دوش مالک بود و در مرحله دوم (ماه صفر) نیز فرماندهی نبرد در دو روز از هشت روز را بر عهده داشت . مالک ، در نبردهای تن به تن و گشودن گِرِه های جنگ و حلّ مشکلات سپاه ، با بر عهده گرفتن مسئولیت نبرد و به پیش بردن سپاهیان به فرمان امام علیه السلام ، جلوه ای
.
ص: 423
شگفت داشت ؛ امّا جلوه خیره کننده و جاودانه مالک ، در آخرین روزهای جنگ ، بویژه در «روز پنج شنبه» و «لیله الهَریر (شب غُرّش)» است . روز پنج شنبه و شب جمعه مشهور به «لیله الهریر» ، میدان نمایش شگرف شجاعت ، شهامت ، رزم آوری و نبرد بی امان مالک بود که آرایش لشکر معاویه را در هم ریخت و صبح جمعه تا نزدیکی خیمه فرماندهی او به پیش تاخت . شکست دشمن ، قطعی بود . ستم ، نَفَس های پایانی را می کشید . شور پیروزی در چشمان مالک ، برق می زد که عمرو عاص ، دام توطئه گسترد و گروهی از سپاه امام علیه السلام که بعدا «خوارج» نامیده شدند ، به همراهی اشعث به یاری اش رفتند و حماقت ، پیرایه بر آن افزود و بدین سان ، علی علیه السلام را در تنگنا نهادند که صلح را بپذیرد و مالک را از موقعیتش در خط مقدّم جنگ ، باز گردانَد . طبیعی بود که در چنین لحظه حسّاس ، شگرف و سرنوشت سازی ، مالک نپذیرد و علی علیه السلام نیز ؛ امّا چون بدو خبر رساندند که جان مولایش در خطر است ، با دلی آکنده از اندوه و درد ، شمشیر در نیام کرد و معاویه که آماده امان گرفتن بر جانش بود ، از مرگ جَست و از تنگنا رها شد . مالک با خوارج و اشعث ، درگیر شد و در باب آنچه پیش آمده بود ، با آنها سخن گفت و با هوشمندی وتیزبینی ، ریشه مقدّس مآبی آنان را در فرار از مسئولیت و دنیازدگی دانست . چون امام علی علیه السلام عبد اللّه بن عبّاس را به عنوان داور (حَکَم) ، پیشنهاد کرد و خوارج و اشعث نپذیرفتند ، مالک را پیشنهاد داد ؛ امّا شگفتا که آنان (خوارج و اشعث) که بر یَمنی بودن داورْ اصرار داشتند ، مالک را که ریشه در یَمن داشت نپذیرفتند . مالک ، پس از جنگ صِفّین به محل مأموریت خود بازگشت و چون در مصر ، کار بر محمّد بن ابی بکرْ دشوار گشت و مصریان بر او شوریدند ، امام علیه السلام ، مالک را فرا خواند و او را بر حکومت مصر گمارد . علی علیه السلام که با توجّه به شایستگی ها ،
.
ص: 424
والایی ها ، تدبیر ، نستوهی و هوشمندی و کارآگاهی مالک ، وی را بدین سمت گمارده بود ، در معرّفی او به مردم آن دیار نوشت :
15483.امام علی علیه السلام :... بَعَثتُ إلَیکُم عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ ، لا یَنامُ أیّامَ الخَوفِ ، ولا یَنکُلُ عَنِ الأَعداءِ ساعاتِ الرَّوعِ ، أشَدَّ عَلَی الفُجّارِ مِن حَریقِ النّارِ ، وهُوَ مالِکُ بنُ الحارِثِ أخو مَذحِجٍ ، فَاسمَعوا لَهُ وأطیعوا أمرَهُ فیما طابَقَ الحَقَّ ؛ فَإِنَّهُ سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ ، لا کَلیلُ الظُّبَهِ ولا نابِی الضَّریبَهِ ؛ فَإِن أمَرَکُم أن تَنفِروا فَانفِروا ، وإن أمَرَکُم أن تُقیموا فَأَقیموا ؛ فَإِنَّهُ لا یُقدِمُ ولا یُحجِمُ ولا یُؤَخِّرُ ولا یُقَدِّمُ إلاّ عَن أمری ، وقَد آثَرتُکُم بِهِ عَلی نَفسی لِنَصیحَتِهِ لَکُم ، وشِدَّهِ شَکیمَتِهِ عَلی عَدُوِّکُم .15484.امام علی علیه السلام :من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما روانه کردم که در روزهای هراس نمی خوابد و در ساعت های ترس ، روی از دشمن بر نمی تابد و برای بدکاران ، از آتش سوزان ، سخت تر است . او مالک ، پسر حارث ، از قبیله مَذحِج است .
به او گوش سپارید و تا آن گاه که حق می گوید ، از او فرمان برید که او شمشیری از شمشیرهای خداست ؛ نه تیزی آن کُند می شود و نه ضربتش بی اثر . اگر به شما فرمان داد که حرکت کنید ، حرکت کنید و اگر گفت : بِایستید ، بِایستید که جز به فرمان من ، نه پیشروی می کند و نه عقب نشینی ، و نه کارها را پس و پیش می اندازد .
بدانید که من [ در اعزام او] شما را بر خودم مقدّم داشتم ؛ چرا که او خیرخواه شماست و در برابر دشمنانتان سرسخت است .آیین نامه حکومتی امام علی علیه السلام به مالک که به «سفارش نامه(عهدنامه) مالک اشتر» مشهور شده است بلندترین و شکوهمندترین سند عدالت گستری و حکومت صالح است که جاودانه تاریخ است . معاویه که به مصر ، امید بسته بود و با حضور مالک ، همه نقشه هایش را نقش بر آب می دید ، پیش از رسیدن مالک به مصر ، او را از پای درآورد و بدین سان ، شیر بیشه های نبرد و رزم آور بی همانند و یار بی همتای علی علیه السلام ، ناجوان مردانه ، با شربت
.
ص: 425
عسل آلوده به زهر جگرسوز ، شهد شهادت نوشید و روح نورانی و مینویی اش به ملکوت ، پرواز کرد . جان مولا علیه السلام با این غم ، فسُرد و این داغ ، بسی بر او گران آمد و مرگ مالک را از مصیبت های روزگار شمرد . سوگ نامه علی علیه السلام در مرگ مالک ، بی نظیر است . گویی وجود مالک نیز برایش بی نظیر بود . امام علیه السلام ، چون خبر جانکاه شهادت مالک را شنید ، بر منبرْ فراز آمد و فرمود :
15486.امام علی علیه السلام :ألا إنَّ مالِکَ بنَ الحارِثِ قَد قَضی نَحبَهُ ، وأوفی بِعَهدِهِ ، ولَقِیَ رَبَّهُ ، فَرَحِمَ اللّهُ ماکا ! لَو کانَ جَبَلاً لَکانَ فِنداً ، ولَو کانَ حَجَرا لَکانَ صَلداً . لِلّهِ مالِکٌ ! وما مالِکٌ ! وهَل قامَتِ النِّساءُ عَن مِثلِ مالِکٍ ! وهَل مَوجودٌ کَمالِکٍ !15487.امام علی علیه السلام :بدانید که مالک بن حارث ، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پرورگارش شتافت . خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه می بود ، قلّه ای دست نیافتنی و دور و بلند می نمود! و اگر سنگ می بود ، صخره ای سخت می نمود ! آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان ، مانند مالک را می زایند؟! آیا هیچ آفریده ای چون مالک هست؟!معاویه نیز که در آتشْ نهادی ، خیره سری و فضیلت کُشی بی بدیل بود ، با مرگ مالک ، در پوست خود نمی گنجید و از شدّت خوش حالی که شگفتا آن را پنهان هم نمی داشت می گفت : علی بن ابی طالب ، دو دست راست داشت . یکی در جنگ صِفّینْ قطع شد (یعنی عمّار بن یاسر) و دیگری ، امروز ، و او مالک اشتر بود . امام علیه السلام ، هرگاه از او یاد می کرد ، غم بر جانش سنگینی می کرد و بر نبودش تأسّف می خورد و چون روزگاری از جَست و خیز ستمگرانه شامیان به ستوه آمده بود و از این که سپاهیانش سخن وی را نمی شنیدند و برای ریشه کن ساختن فتنه بر نمی خاستند ، ناله کرد ، شخصی گفت : فقدان اشتر در میان عراقیان ، معلوم شد . اگر زنده بود ، بیهوده گویی کم می شد و هر کس می دانست که چه می گوید . به راستی چنین بود و چونان او ، یک نفر دیگر هم در سپاه امام علیه السلاموجود
.
ص: 426
نداشت . حکایت شده که روزی مالک اشتر از بازار کوفه می گذشت و پیراهن و عمامه ای زِبْر و کوتاه نشده به تن داشت . یکی از بازاریان او را دید . لباس او در نظرش خوار و حقیر آمد . به قصد اهانت به او ، چیزی شبیه فندق را به سویش پرتاب کرد ؛ امّا مالک ، بی اعتنا گذشت . به آن مرد گفتند : وای بر تو! آیا می دانی که آن را به سوی چه کسی پرتاب کردی؟ گفت : نه . به او گفتند : این ، مالک اشتر ، یار و همراه امیر مؤمنان است . مرد ، بر خود لرزید و به سوی مالک رفت تا از او معذرت بخواهد ؛ امّا او را دید که به مسجد رفته و به نماز ایستاده است . چون نمازش به پایان رسید ، مرد بازاری بر پاهای مالک افتاد و آنها را می بوسید . مالک گفت : این چه کاری است؟! گفت : از آنچه کردم ، معذرت می خواهم . مالک گفت : ترسی نداشته باش . به خدا سوگند ، به مسجد نیامدم ، مگر به قصد آمرزش خواهی برای تو . (1)
3 / 33مالک بن کعبمالک بن قیس اَرحَبی ، از یاران و کارگزاران امام علی علیه السلام است . او فرماندار عین التَّمر و بِهقُبادات بود و علاوه بر آن ، مسئولیت بازرسی از عملکرد سایر کارگزاران منطقه کوفه و جزیره را هم بر عهده داشت . شجاعت او در مقابله با یورش نعمان بن
.
ص: 427
بشیر به عین التمر ، قابل ستایش است . او تنها با یکصد سرباز در مقابل لشکر دو هزار نفری نعمان ، ایستادگی کرد و بعد از رسیدن نیروهای کمکی ، نعمان را به فرار وا داشت . او همچنین برای مقابله با سپاه مسلم بن عُقْبه مرّی به دَوْمَهُ الجَندَلْ اعزام شد و در این مأموریت نیز موفّق بود . اعلام آمادگی او برای کمک به محمّد بن ابی بکر ، هنگامی که هیچ کس به درخواست امام علی علیه السلامپاسخ نداد ، حاکی از معرفت اوست .
3 / 34محمّد بن ابی بکرمحمّد بن عبد اللّه بن عثمان یا همان محمّد بن ابی بکر بن ابی قحافه ، به سال دهم هجری در ذوالحُلَیفه به دنیا آمد . در آن هنگام ، پیامبر خدا به همراه همه یاران خود ، برای برگزاری آخرین حج ، از مدینه آهنگ مکّه کرده بود . مادر او اسماء بنت عُمَیس است که ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب بود و همراه او به حبشه هجرت کرد و پس از شهادت جعفر ، با ابو بکر (خلیفه اوّل) ، ازدواج کرد و پس از مرگ ابوبکر ، علی علیه السلام او را به همسری برگزید و او با فرزندانش از جمله محمّد که سه ساله بود به خانه علی علیه السلام رفت . بدین سان ، محمّد ، در دامان علی علیه السلام رشد کرد و در کنار حسن و حسین علیهماالسلامبالید و جانش با آگاهی های درست و عشق به اهل بیت علیهم السلام درآمیخت . علی علیه السلام ، گاه با لطافت می فرمود :
15493.عنه صلی الله علیه و آله :مُحَمَّدٌ ابنی مِن صُلبِ أبی بَکرٍ .15494.عنه صلی الله علیه و آله :محمّد ، پسر من از پشت ابو بکر است .محمّد ، به روزگار خلافت عثمان ، در مصر بود که شماتت و انتقاد بر عثمان را آغاز کرد و در شورش علیه عثمان ، شرکت جُست . وی ، پس از به خلافت رسیدن علی علیه السلام در کنار ایشان بود و قبل از جنگ جمل ، پیام امام علیه السلامرا برای کوفیان برد و
.
ص: 428
در جنگ جمل ، فرماندهی پیاده نظام را به عهده داشت . او پس از پیروزی امام علیه السلام در جنگ جمل ، پیگیری کارهای مربوط به عایشه را به دستور امام علیه السلامبر عهده گرفت و او را به مدینه بازگردانْد . محمّد ، در جهاد و عبادت ، سختکوش بود و به خاطر سختکوشی او در عبادت ، وی را «عابد قریش» می نامیدند . وی ، جدّ مادری امام صادق علیه السلام است . به سال 36 هجری و پس از عزل قیس بن سعد از حکومت مصر ، علی علیه السلام ، محمّد را به حکومت آن جا گمارد و چون یاران امام علیه السلام ، دست از یاری کشیدند و ایشان را تنها نهادند ، معاویه از این فرصت ، سود جُست و توانست با حیله گری و خباثت ، این یاور بااخلاص امام علیه السلام را فریب دهد و او را بکشد و بدین شیوه بر مصر ، دست یابد . علی علیه السلام ، در مناسبت های مختلفی محمّد را می ستود و او را به نیکی یاد می کرد و می فرمود :
15492.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لَقَد کانَ إلَیَّ حَبیبا وکانَ لی رَبیبا ، فَعِندَ اللّهِ نَحتَسِبُهُ وَلَدا ناصِحا وعامِلاً کادِحا وسَیفا قاطِعا ورُکنا دافِعا . (1)15493.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :او محبوب و دست پرورده من بود . پاداش مصیبتش را از خدا می خواهم . فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا و تیغی بُرنده و رُکنی از ارکان محکم حکومت بود .3 / 35مُسلم مُجاشِعیمُسلم ، به هنگام حکومت حُذَیفه بن یَمان بر مدائن ، در آن دیار می زیست . پس از روزگار عثمان بن عَفّان و ابقای حذیفه بر حکومت آن دیار از سوی علی علیه السلام ، حذیفه ، نامه امام علیه السلامرا برای مردم ، قرائت کرد و آنان را به بیعت با علی علیه السلامفرا خواند و در عظمت آن بزرگوار ، سخن گفت .
.
ص: 429
پس از بیعت مردم ، مسلم از حذیفه خواست تا حقیقت آنچه را که گذشته است ، بازگوید ، و او چنین کرد و مسلم ، شیفته علی علیه السلام شد . گزارش شده در جریان جنگ جمل ، هنگامی که دو لشکر (لشکر امیر مؤمنان و لشکر اصحاب جمل) با هم روبه رو شدند ، بصریان به سوی یاران علی علیه السلام تیر می انداختند تا آن که گروهی از آنان را زخمی کردند . مردم گفتند : ای امیر مؤمنان! تیرهای آنان ، ما را زخمی کرده است . منتظر چه هستی؟ علی علیه السلام گفت :
15497.عنه علیه السلام ( فی قولِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ: {Q} «و الذینَ لا ) اللّهُمَّ إنّی اُشهِدُکَ أنّی قَد أعذَرتُ وأنذَرتُ ، فَکُن لی عَلَیهِم مِنَ الشّاهِدینَ .15498.بحار الأنوار عن عبد الأعلی:بار خدایا! تو را گواه می گیرم که من ، راه عذر(بهانه)شان را بستم و به آنها هشدار دادم . پس تو برای من در برابر آنان گواه باش .سپس علی علیه السلام زِرِهش را خواست و آن را به تن نمود و شمشیرش را حمایل کرد و عمامه را به سر و صورت پیچید و بر استر پیامبر صلی الله علیه و آله نشست و قرآن طلبید و آن را به دست گرفت و فرمود :
15496.امام صادق علیه السلام :یا أیُّهَا النّاسُ ، مَن یَأخُذُ هذَا المُصحَفَ فَیَدعو هؤُلاءِ القَومَ إلی ما فیهِ ؟15497.امام صادق علیه السلام ( [در توصیف بندگان خدای رحمان در آیه ]«و کسانی که ) ای مردم! چه کسی این قرآن را می گیرد و این قوم را به سوی آن می خواند؟جوانی از قبیله مُجاشع که به او «مُسلم» گفته می شد و قبایی سفید به تن داشت برجَست و به علی علیه السلام گفت : ای امیر مؤمنان! من آن را می گیرم .
15499.کتاب من لا یحضره الفقیه :علی علیه السلام فرمود :یا فَتی إنَّ یَدَکَ الیُمنی تُقطَعُ ، فَتَأخُذُهُ بِالیُسری فَتُقطَعُ ، ثُمَّ تُضرَبُ عَلَیهِ بِالسَّیفِ حَتّی تُقتَلَ .15500.الإمامُ الرِّضا علیه السلام ( لمّا سَأَلَهُ محمّدُ بنُ أبی عَبّادٍ عنِ السَّم ) ای جوان! دست راستت قطع می شود و با دست چپت آن را می گیری و آن هم قطع می شود . سپس با شمشیر به تو می زنند تا کشته شوی .جوان گفت : ای امیر مؤمنان! من تاب این چنین کارهایی را ندارم .
.
ص: 430
پس علی علیه السلام در حالی که قرآن در دستش بود ، دوباره ندا داد . پس همان جوان برخاست و به علی گفت : ای امیر مؤمنان! من آن را می گیرم . علی علیه السلام ، گفته پیشین خود را بازگفت ؛ امّا جوان گفت : ای امیر مؤمنان! مشکلی نیست و این سختی در راه خدا اندک است . سپس جوان ، قرآن را گرفت و با آن به سوی بصریان رفت و گفت : ای مردم! این کتاب خدا در میان ما و شما داوری کند . در این حال ، مردی از لشکر جمل به دست راست او زد و آن را قطع کرد . پس قرآن را به دست چپ گرفت . آن هم قطع شد . سپس با سینه اش آن را نگاه داشت . پس آن قدر بر او شمشیر زدند تا کشته شد . خدایش بیامرزد! (1)
3 / 36مُصعَب بن عُمَیرابو عبد اللّه ، مصعب بن عمیر بن هاشم ، از نخبگان صحابه و از نیکان و پیشتازان در پذیرش اسلام بود . وی ، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه اَرقَم بود ، اسلام آورد و آن را از مادر و خویشان خود ، کتمان می نمود . مصعب ، پنهانی با پیامبر صلی الله علیه و آلهرفت و آمد داشت تا این که عثمان بن طلحه عَبْدَری او را دید که نماز می خواند . آن را به مادر و بستگانش گزارش داد . آنان ، مصعب را گرفته و حبس کردند تا این که به حبشه هجرت کرد و پس از بازگشت از حبشه به مدینه هجرت کرد تا به مردم ، ق رآن بیاموزد و با آنان ، نماز بخواند . روزی مصعب بن عمیر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و پوست قوچی بر تَن داشت پیامبر خدا نگاهی به او کرد و فرمود :
15503.عنه صلی الله علیه و آله :انُظُروا إلی رَجُلٍ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، و لَقَد رَأَیتُهُ و هُوَ بَینَ أبَوَیهِ یُغَذِّیانِه بِأَطیَبِ
.
ص: 431
15503.عنه صلی الله علیه و آله :الأَطعِمَهِ وألیَنِ اللِّباسِ ، فَدَعاهُ حُبُّ اللّهِ و رَسولِهِ إلی ما تَرَونَ . (1)15504.عنه صلی الله علیه و آله :بنگرید مردی را که خداوند ، دلش را نورانی کرده است . او را در حالی دیدم که پدر و مادرش به او بهترین غذاها را می خوراندند و بهترین پوشاک را بر تنش می کردند ، لیک دوستی خدا و پیامبر ، او را به این [زندگی سخت] که می بینید ، وا داشت .از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود : ما با پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودیم که مصعب بن عمیر ، وارد شد و پارچه ای پشمینه که با پوست وصله خورده بود ، بر تن داشت . وقتی پیامبر صلی الله علیه و آلهاو را چنین دید ، گریست که چگونه پیش از این ، در نعمت و آسایش بود و اینک ، چنین فقیرانه زندگی می کند . مصعب بن عمیر ، رشیدترین و زیباترین جوان مکّه بود . پدر و مادرش او را دوست می داشتند . مادرش زیباترین و لطیف ترین لباس ها را بر او می پوشانْد . وی خوش بوترینِ اهل مکّه بود . پیامبر خدا ، همیشه از وضعیت او یاد می کرد و می فرمود :
15506.الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما رَأَیتُ بِمَکَّهَ أحسَنَ لِمَّهً ولا أرَقَّ حُلَّهً ولا أنعَمَ نِعمَهً مِن مُصعَبِ بنِ عُمَیرٍ . (2)15507.عنه علیه السلام :در مکّه ، کسی را خوش موتر و خوش لباس تر و در ناز و نعمت تر از مصعب بن عمیر ندیدم .3 / 37مَعقِل بن قیس ریاحیمَعقِل بن قیس ریاحی ، از جنگاوران بی باک کوفه و از سخنوران چیره دست آن دیار و از سرداران سپاه امام علی علیه السلامو امام حسن علیه السلام است . وی ، در فتح شوشتر ، (3)
.
ص: 432
پیک عمّار به مدینه بود و همراه با هُرمُزان به مدینه آمد . وی در جنگ جمل ، فرمانده پیاده نظام کوفه بود و در جنگ صِفّین ، فرماندهی برخی از قبایل کوفه را و در درگیری های ماه ذی حجّه در جنگ صِفّین نیز گاهی فرماندهی سپاه را به عهده داشت . او در جنگ نهروان ، فرمانده جناح چپ سپاه بود و پس از آن ، مأمور سرکوبی شورش بنی ناجیه شد و خرّیت بن راشد را شکست داد . بعد از شبیخونِ یزید بن شجره بر مکّه و مدینه ، مَعقِل به مقابله با او و همراهانش شتافت ، عدّه ای از آنان را اسیر کرد و بقیه را فراری داد . پس از درهم شکسته شدن فتنه نهروان ، علی علیه السلام آهنگ نبرد با معاویه را داشت و چون آمادگی نسبی مردم کوفه روشن شد ، مَعقِل ، برای جمع آوری جنگاوران به نواحی اطراف کوفه رفت ؛ امّا در حین مأموریت ، خبر جانگداز شهادت علی علیه السلامرا دریافت کرد . به هنگام حاکمیت غارتگرانه معاویه و به سال 43 هجری که شورش مُستَورِد (از سران خوارجْ) ، شیعیان را تهدید می کرد ، به رویارویی با او رفت و پس از درهم شکستن لشکر مُستَورِد ، در نبردی تن به تن ، او را به هلاکت رساند و خود نیز به شهادت رسید . سعید بن قیس ، او را خیرخواه ، خردمند ، استوارْ گام و شجاع خوانده است .
3 / 38مِقداد بن عمرومِقداد بن عمرو بن ثَعلَبه بهراوی کِنْدی ، معروف به مقداد بن اسود ، قامتی بلند و چهره ای گندم گون داشت . او از یاران شجاع و قهرمان و نجیب پبامبر خدا بود که در تمام جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت کرد . او را مجمعِ فضایل و مناقب دانسته اند و یکی
.
ص: 433
از «ارکان اربعه» (1) شمرده اند و پیامبر خدا ، وی را یکی از چهار نفری برشمرده است که بهشت ، شیفته دیدار آنان است . او پس از پیامبر خدا ، استوار گام در صراط مستقیم ماند و حقّ ولایت علی علیه السلام را پاس داشت و مخالفت خود را با تغییر نادرست جریان رهبری امّت پس از پیامبر خدا ، در مسجد نبوی آشکارا بیان کرد . برخی روایات ، مقداد را مطیع ترین یار علی علیه السلام دانسته اند و او از معدود کسانی است که بر پیکر مطهّر زهرایِ طاهره علیهاالسلامنماز گزارد . مقداد ، با خلافت عثمان ، مخالفت کرد و با سخنرانی شکوهمندی در مسجد مدینه ، این مخالفت را اعلام داشت و گفت : من از قریش در شگفتم! آنان مردی را وا نهاده اند که کسی را از او داناتر و عادل تر نمی شناسم . . . . هان! به خدا سوگند ، اگر یاورانی می یافتم ... او به سال 33 هجری و در هفتاد سالگی زندگی را بدرود گفت . مقداد ، از آغاز ، ثروتمند بود و وصیّت کرد که 36 هزار درهم از دارایی اش را به حسن و حسین علیهماالسلامبدهند . این وصیّت ، نشان دهنده محبّت او به اهل بیت و بزرگداشت و احترام او نسبت به ایشان است .
3 / 39میثم تمّارابو سالم ، میثم بن یحیی تَمّار اسدی ، از یاران بزرگوار امام علی ، امام حسن و امام حسین علیهم السلاماست . علی علیه السلام ، او را از زنی که وی را به غلامی داشت ، خرید و آزاد کرد . او در محضر باب علمِ پیامبر صلی الله علیه و آله به جایگاه والایی از علم ، دست یافت تا آن جا که او را عالِم به «مرگ ها و حوادث» دانسته اند . علی علیه السلام او را از چگونگی شهادت و رنج کشیدنش در راه خدا ، آگاه ساخته بود و
.
ص: 434
او این حقیقت را شکوهمند و تنبّه آفرین ، در پیش روی قاتل جلاّد و ستم پیشه اش بازگفت و با صلابت تمام ، بر حتمیت آن پیشگویی معجزه آسا تأکید کرد . استواری او در راه حق و استقامتش در دفاع از ولایت ، و زبان گویایش در اعلان حقایق ، بارها و بارها در بیان امامان علیهم السلام و بیان و قلم عالمان ، تبیین و گزارش شده است که در ادامه ، برخی از آن متون خواهد آمد . عبید اللّه بن زیاد ، چند روز قبل از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام ، او را به شهادت رساند . در منابع آمده است که میثم تمّار ، برده زنی از قبیله بنی اسد بود . امیر مؤمنان ، او را خرید و آزاد کرد و به او فرمود :
15511.الإمامُ الرِّضا علیه السلام ( و قد سُئلَ عن شِراءِ المُغَنِّیَهِ ) مَا اسمُکَ ؟15508.امام صادق علیه السلام :نامت چیست؟گفت : سالم .
15510.امام کاظم علیه السلام :فرمود :أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّ اسمَکَ الَّذی سَمّاکَ بِهِ أبَواکَ فِی العَجَمِ میثَمٌ .15511.امام رضا علیه السلام ( در پاسخ به سؤال از خریدن کنیز آوازه خوان ) پیامبر خدا به من خبر داده که نامی که پدر و مادر عَجَمت بر تو نهادند ، میثم بوده است .گفت : خدا و پیامبرش و نیز تو ای امیر مؤمنان راست گفتید . به خدا سوگند ، نام من همان است .
15513.عنه صلی الله علیه و آله ( لِنِسائهِ و هُنَّ عِندَهُ جَمیعا ) فرمود :فَارجِع إلَی اسمِکَ الَّذی سَمّاکَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ودَع سالِما .15514.عنه صلی الله علیه و آله :پس به همان نامی که پیامبر خدا تو را به آن نامیده ، بازگرد و نام سالم را واگذار .او هم به نام «میثم» بازگشت و کُنیه اش را «ابوسالم» نهاد .
15513.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به همسران خود که همگی نزد آن حضرت جمع بودند ) روزی علی علیه السلام به او فرمود : .
ص: 435
15513.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ( به همسران خود که همگی نزد آن حضرت جمع بودند ) إنَّکَ تُؤخَذُ بَعدی فَتُصلَبُ وتُطعَنُ بِحَربَهٍ ، فَإِذا کانَ الیَومُ الثّالِثُ ابتَدَرَ مِنخَراکَ وفَمُکَ دَما فَیُخضَبُ لِحیَتُکَ ، فَانتَظِر ذلِکَ الخِضابَ ، وتُصلَبُ عَلی بابِ دارِ عَمرِو بنِ حُرَیثٍ عاشِرَ عَشَرَهٍ أنتَ أقصَرُهُم خَشَبَهً وأقرَبُهُم مِنَ المَطهَرَهِ ، وَامضِ حَتّی اُرِیَکَ النَّخلَهَ الَّتی تُصلَبُ عَلی جِذعِها .15514.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تو پس از من دستگیر و به دار آویخته می شوی و با سرنیزه ، تو را زخمی می کنند و در روز سوم ، از بینی و دهانت خون سرازیر می شود و مَحاسنت را رنگین می کند . منتظر آن رنگین شدن باش و تو دهمین نفری هستی که بر درِ خانه عمرو بن حُرَیث ، به دار آویخته می شوی و چوبه دارت از همه آنان کوتاه تر و از همه به جوی آب ، نزدیک تر است . بیا برویم تا درخت نخلی را که بر چوبه آن به دار کشیده می شوی ، به تو نشان دهم .پس آن را به او نشان داد و میثم ، هماره نزد آن نخل می آمد و کنارش نماز می خواند و می گفت : چه نخل مبارکی! من برای تو آفریده شده ام و تو برای من بزرگ شده ای . و پیوسته با آن ، تجدید دیدار می کرد تا آن که قطع شد و مکان دار زدن در کوفه مشخّص شد و میثم ، عمرو بن حریث را می دید و به او می گفت : من همسایه تو می شوم . پس خوبْ همسایه داری کن . و عمرو می گفت : آیا خانه ابن مسعود را می خری یا خانه ابن حُکَیم را؟ و نمی دانست که مقصود میثم چیست . میثم ، در همان سالی که به قتل رسید ، حج گزارد (1) و بر اُمّ سَلَمه که خدا از او خشنود باد وارد شد . امّ سلمه گفت : تو کیستی؟ گفت : من میثم هستم . گفت : به خدا سوگند ، گاه می شنیدم که پیامبر خدا در دل شب ، سفارش تو را به علی علیه السلام می کند .
.
ص: 436
پس میثم ، از امّ سلمه درباره حسین علیه السلام پرسید . گفت : او در باغش است . گفت : به او خبر بده که من ، دوست داشتم بر او سلام دهم . ما همدیگر را نزد پروردگار جهانیانْ دیدار می کنیم ، إن شاء اللّه ! پس امّ سلمه برایش عطر خواست تا مَحاسنش را خوش بو کند و به او گفت : بدان که به زودی اینها به خونت رنگین می شود . سپس به کوفه درآمد و عبید اللّه بن زیاد ، دستگیرش کرد و چون او را نزدش آوردند و گفته شد که این از محبوب ترینِ کسان نزد علی علیه السلام بوده است ، گفت : چه می گویید ؟! این مرد غیر عرب ، این گونه بود؟! به او گفته شد : آری . عبید اللّه به او گفت : پروردگارت کجاست؟ گفت : در کمین هر ستمکار ، و تو یکی از ستمکارانی . گفت : تو با آن که عجمی ، مقصودت را خوب می رسانی . سرورت درباره رفتار من با تو چه گفته است؟ گفت : به من خبر داده که تو مرا پس از نُه نفر دیگر به دار می کشی؛ داری که کوتاه ترین است . و نزدیک ترین جای به غَسّال خانه ، از آنِ من است . گفت : با او مخالفت می کنیم . میثم گفت : چگونه مخالفت می کنی؟! به خدا سوگند ، او جز از پیامبر خدا و او جز از جبرئیل علیه السلام ، و او جز از خدای متعال به من خبر نداد . چگونه با اینان مخالفت می کنی؟ بی گمان ، من جایگاه به دار کشیدنم را در کوفه می شناسم و من ، نخستین کسی هستم که در اسلام بر دهانم لگام می بندند . پس [ عبید اللّه ] ، میثم را با مختار بن ابی عُبَید به زندان انداخت . میثم تمّار به مختار گفت : تو رهایی می یابی و به خونخواهی حسین علیه السلام
.
ص: 437
بر می خیزی و این کسی را که ما را می کُشد ، می کُشی . پس چون عبید اللّه ، مختار را خواست تا وی را به قتل برساند ، پیکی نامه یزید را برای عبید اللّه آورد که در آن به آزاد کردن مختار ، فرمان داده بود . بدین ترتیب ، عبید اللّه ، مختار را رها کرد و فرمان داد میثم را به دار آویزند . پس ، از زندان ، بیرون آورده شد . مردی او را دید و به او گفت : ای میثم! لازم نبود که به این وضع ، دچار شوی . میثم ، لبخندی زد و در حالی که به نخلْ اشاره می کرد ، گفت : من برای تو آفریده شدم و تو برای من آبیاری شدی ! و چون به بالای چوبه[ ی دار] برده شد ، مردم به گِرد او در جلوی خانه عمرو بن حُرَیث ، جمع شدند . عمرو گفت : به خدا سوگند ، او همیشه [به من] می گفت : من همسایه تو می شوم ! چون به دار کشیده شد ، عمرو به کنیزش فرمان داد که زیر چوبه دار را بروبد و آب بپاشد و آن جا را خوش بو کند و میثم ، در همان حال ، به نقل فضایل بنی هاشم ، زبان گشود . به ابن زیاد گفته شد : این برده ، شما را رسوا کرد . گفت : بر دهانش لگام بزنید . او نخستینِ خلق خدا بود که پس از اسلام بر او لگام زدند و زمان کشته شدن میثم که رحمت خدا بر او باد ده روز پیش از ورود حسین بن علی علیهماالسلام به عراق بود و در روز سوم به دار کشیدنش ، با سرنیزه زخمی اش کردند ، که تکبیر گفت و در پایان روز ، خون از بینی و دهانش سرازیر شد . (1)
.
ص: 438
3 / 40هاشم بن عُتبَهابو عمرو ، هاشم بن عُتْبه بن ابی وقّاص مِرقال ، برادر زاده سعد بن ابی وقّاص ، عارفی پیراسته دل ، شیر بیشه های نبرد ، از نیکان برگزیده و قهرمانان کارآزموده و شکست ناپذیر ، صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله ، یار وفادار علی علیه السلام و از شجاعان بلندآوازه عرب است . او در فتح مکّه اسلام آورد ، در نبرد یَرموک ، یک چشم خود را از دست داد و پس از آن ، به یاری سعد بن ابی وقّاص ، عموی خود ، شتافت و در فتح جَلولا ، فرماندهی لشکر را به عهده داشت . به خاطر شیوه ویژه اش در نبرد و یورش آوردنِ برق آسایش به دشمن ، او را به «مِرقال(تندرو / تیزتک)» ملقّب کرده بودند . او در جنگ های جمل و صِفّین ، شرکت داشت و حماسه سرایی ها و خطابه های وی در بیان عظمت علی علیه السلام و فاشگوییِ ضلالت و سیرت زشت امویان ، نشانی است از عمق اندیشه و حقدانی و حقگرایی و استوار گامی او . در جنگ صِفّین ، علی علیه السلام پرچم بزرگ را به دست او داد و فرماندهی پیاده نظام بصره را نیز به عهده داشت . او در صِفّین و به هنگام نبرد با سپاه معاویه (به فرماندهی ذو کلاع) ، به شهادت رسید و امام علی علیه السلام ، شجاعت و بُرنادلی و استوارگامی و هوشمندی او را ستود . او همان کسی است که در پاسخ به درخواست علی علیه السلام برای حرکت به سوی صِفّین گفت : ای امیر مؤمنان! ما را به سوی این قوم سنگ دل ، حرکت بده ؛ کسانی که کتاب خدا را پشت سر افکندند و با مردم ، رفتاری مخالف خشنودی خدا پیشه ساختند ، و حرامش را حلال ، و حلالش را حرام شمردند ، و شیطان بر آنان مسلّط شد و وعده های واهی به ایشان داد و آرزوهای دور و دراز به ایشان نمایاند تا آنان را از راه به در بَرَد و آهنگِ انداختن آنان به پرتگاه کرد و دنیا را محبوبشان ساخت .
.
ص: 439
آنان ، از سرِ دلبستگی به دنیا می جنگند ، همان گونه که ما شیفته تحقّق وعده خدایمان در سرای آخرتیم . و تو ای امیر مؤمنان ، نزدیک ترین خویشاوند پیامبر خدایی و سابقه دارترینِ مردم در اسلامی و آنان نیز همین را که ما درباره تو می دانیم ، می دانند ؛ امّا نگون بختی بر آنان نوشته شده است و هوای نفس ، آنان را منحرف کرده و ستمکار گشته اند . دستان ما در راه فرمانبرداری و اطاعت ، به سوی تو گشوده است و دل های ما به خیرخواهی تو گشاده است ، و جان های ما به یاری تو در برابر هر کس که با تو مخالفت ورزد و بخواهد حکومت را در دست گیرد ، شادمان است . به خدا سوگند که دوست ندارم همه آنچه را که زمین در خود نهفته و آسمان بر آن سایه افکنده است ، برای من باشد و با دشمنت دوستی کنم و یا با دوستت ، دشمنی بورزم .
15515.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی علیه السلام گفت :اللّهُمَّ ارزُقهُ الشَّهادَهَ فی سَبیلِکَ ، وَالمُرافَقَهَ لِنَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله . (1)15516.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! شهادت در راه خودت و همراه گشتن با پیامبرت را نصیبش فرما! .«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَ جِنَا وَذُرِّیَّتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا . (2)
پروردگارا! از همسران و فرزندانمان ، مایه روشنی چشمی برای ما قرار ده ، و ما را برای پرهیزگاران ، پیشوا گردان! »
.
ص: 440
. .
ص: 441
فهرست منابع و مآخذ1 . قرآن کریم . 2 . آمارگیری (هفته نامه مرکز آمار ایران) ، تهران : مرکز آمار ایران . 3 . الاحتجاج علی أهل اللجاج ، أحمد بن علی الطَّبَرسی (م 620 ق ) ، تحقیق : إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به ، تهران : دار الاُسوه ، 1413 ق ، اوّل . 4 . إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل ، نور اللّه بن السیّد شریف الشوشتری (القاضی التُّستری) (م 1019 ق ) ، تعلیقه : السیّد شهاب الدین المرعشی ، قم : مکتبه آیه اللّه المرعشی ، 1411 ق ، اوّل. 5 . الاختصاص ، المنسوب إلی محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَری البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1414 ق ، چهارم . 6 . اختیار معرفه الرجال (رجال الکشّی) ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی ، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1404 ق ، اوّل. 7 . الإخوان ، عبد اللّه بن محمّد بن أبی الدنیا القرشی (ابن أبی الدنیا)(م 281 ق)، تحقیق: محمّد عبدالرحمان طوالبه، قاهره: دار الاعتصام. 8 . الإرشاد فی معرفه حجج اللّه علی العباد ، محمّد بن محمّد بن النعمان العُکبَریّ البغدادی (الشیخ المفید) (م 413 ق ) ، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1413 ق ، اوّل .
.
ص: 442
9 . إرشاد القلوب ، الحسن بن محمّد الدیلمی (م 711 ق ) ، بیروت : مؤسسه الأعلمی ، 1398 ق ، چهارم . 10 . اُسد الغابه فی معرفه الصحابه ، علی بن أبی الکرم محمّد الشیبانی الجَزَری(ابن الأثیر) (م 630 ق ) ، تحقیق : علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، 1415ق ، اوّل. 11 . أصحاب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام ، محمّد هادی الأمینی ، بیروت : دار الکتاب الإسلامی ، 1412ق ، اوّل . 12 . الاُصول الستّه عشر ، جمعی از راویان ، قم: دار الشبستری ، 1405 ق ،دوم . 13 . أعلام الدین فی صفات المؤمنین ، الحسن بن محمّد الدیلمی (م 711 ق ) ، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام . 14 . الإقبال بالأعمال الحسنه فی ما یعمل مرّه فی السنه : علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : جواد القیّومی ، قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1414 ق ، اوّل. 15 . الإمامه والسیاسه (تاریخ الخلفاء) ، عبد اللّه بن مسلم الدینَوَری (ابن قتیبه) (م 276 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، قم : مکتبه الشریف الرضی ، 1413 ق ، اوّل. 16 . الأمالی ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی)(م 460 ق ) ، تحقیق : مؤسسه البعثه ، قم : دار الثقافه ، 1414 ق ، اوّل. 17 . الأمالی ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : مؤسسه البعثه ، قم : مؤسسه البعثه ، 1407 ق ، اوّل. 18 . بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمّه الأطهار علیهم السلام ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمه المجلسی) (م 1111 ق ) ، بیروت : مؤسسه الوفاء ، 1403 ق ، دوم . 19 . البرصان و العرجان و العمیان و الحولان ، عمرو بن بحر الکنانی (الجاحظ) (م 255 ق ) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، بغداد : دار الرشید ، 1982 م . 20 . بشاره المصطفی لشیعه المرتضی ، محمّد بن محمّد الطبری (م 525 ق ) ، نجف : المطبعه الحیدریّه ، 1383 ق ، دوم .
.
ص: 443
21 . پرورش فرزند در عصر دشوار ما ، بنجامین اسپاک ، ترجمه : هوشنگ ابرامی ، تهران : صفی علی شاه ، 1364ش . 22 . تاج العروس من جواهر القاموس ، السیّد محمّد بن محمّد الحسینی الزَّبیدی (م 1205 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الفکر ، 1414 ق ، اوّل. 23 . تاریخ بغداد أو مدینه السلام ، أحمد بن علی الخطیب البغدادی (م 463 ق ) ، مدینه : المکتبه السلفیّه . 24 . تاریخ دمشق ، علی بن الحسن بن هبه اللّه (ابن عساکر الدمشقی) (م 571 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الفکر ، 1415 ق ، اوّل. 25 . تاریخ الطبری (تاریخ الاُمم والملوک) ، محمّد بن جریر الطبری (م 310 ق ) ، تحقیق : محمّد أبو الفضل إبراهیم ، قاهره : دار المعارف . 26 . تاریخ الیعقوبی ، أحمد بن أبی یعقوب (ابن واضح الیعقوبی) (م 284 ق ) ، بیروت : دار صادر . 27 . تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، الحسن بن علی الحَرّانی (ابن شعبه) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1404 ق ، دوم . 28 . تذکره الخواصّ (تذکره خواصّ الاُمّه فی خصائص الأئمّه علیهم السلام ) ، یوسف بن فُرُغلی (سبط ابن الجوزی) (م 654 ق ) ، مقدمه : السیّد محمّد صادق بحر العلوم ، تهران : مکتبه نینوی الحدیثه . 29 . تفسیر العیّاشی ، محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی (العیّاشی) (م 320 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، تهران : المکتبه العلمیّه ، 1380 ق ، اوّل . 30 . تفسیر القمّی ، علی بن إبراهیم القمّی (م 307 ق ) ، به کوشش : السیّد طیّب الموسوی الجزائری ، نجف : مطبعه النجف الأشرف . 31 . تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورّام) ، ورّام بن أبی فراس الحمدان (م 605 ق ) ، بیروت : دار التعارف و دار صعب .
.
ص: 444
32 . تهذیب الأحکام فی شرح المقنعه ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق) ، بیروت : دار التعارف ، 1401 ق ، اوّل. 33 . تهذیب الکمال فی أسماء الرجال ، یونس بن عبد الرحمان المِزّی (م 742 ق ) ، تحقیق : بشّار عوّاد معروف ، بیروت : مؤسسه الرساله ، 1409 ق ، اوّل. 34 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، محمّد بن علی ابن بابویه القمی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفاری ، تهران : مکتبه الصدوق . 35 . جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اُصول الدین ، محمّد بن محمّد الشعیری السبزواری (ق 7 ق) ، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1414 ق ، اوّل. 36 . حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء ، أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی (أبو نُعَیم) (م 430 ق ) ، بیروت : دار الکتاب العربی ، 1387 ق ، دوم . 37 . الخصال ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1414 ق ، چهارم . 38 . دانش نامه احادیث پزشکی ، محمّد محمّدی ری شهری ، با همکاری : مرتضی خوش نصیب و دیگران ، ترجمه : حسین صابری ، قم : دار الحدیث ، 1380 ش ، اوّل . 39 . دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ ، محمّد محمّدی ری شهری ، با همکاری : سیّد کاظم طباطبایی وسیّد محمود طباطبایی نژاد ، ترجمه : عبد الهادی مسعودی و دیگران ، قم : دار الحدیث ، 1380 ش. 40 . الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور ، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م 911 ق ) ، بیروت : دار الفکر ، 1414 ق ، اوّل. 41 . الدرّ النظیم فی مناقب الأئمّه اللهامیم ، جمال الدین یوسف بن حاتم الشامی (ق 7 ق) ، قم : مؤسّسه النشر الاسلامی ، 1420 ق. 42 . الدرّه الباهره من الأصداف الطاهره ، محمّد بن مکّی العاملی (الشهید الأول)، مشهد : مؤسسه الطبع والنشر التابعه للحضره الرضویه المقدّسه ، 1365ش . 43 . دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام ، النعمان بن محمّد التمیمی المغربی (م 363 ق ) ، تحقیق : آصف بن علی أصغر فیضی ، مصر : دار المعارف ، 1389 ق ، سوم .
.
ص: 445
44 . دیوان منسوب به امام علی علیه السلام ، محمّد بن حسین کَیدُری (م ق 6 ق ) ، ترجمه : ابوالقاسم امامی ، تهران : اُسوه . رجال الکشّی = اختیار معرفه الرجال . 45 . روضه الواعظین ، محمّد بن الحسن الفتّال النیسابوری (م 508 ق ) ، تحقیق : حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسسه الأعلمی ، 1406 ق ، اوّل . 46 . الزهد ، أبو عبد الرحمان بن عبد اللّه الحنظلی المروزی (ابن المبارک) (م 181 ق ) ، تحقیق : حبیب الرحمان الأعظمی ، بیروت : دار الکتب العلمیّه . 47 . سنن ابن ماجه ، محمّد بن یزید القزوینی (ابن ماجه) (م 275 ق ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1395 ق ، اوّل. 48 . سنن أبی داوود ، سلیمان بن أشعث السجستانی الأزدی (م 275 ق ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، بیروت : دار إحیاء السنه النبویه . 49 . سنن الترمذی (الجامع الصحیح) ، محمّد بن عیسی الترمذی (م 297 ق ) ، تحقیق : أحمد محمّد شاکر ، بیروت : دار إحیاء التراث . 50 . السنن الکبری ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق ) ، تحقیق : محمّد عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، 1414 ق ، اوّل. 51 . السیره الحلبیّه ، علی بن برهان الدین الحلبی الشافعی (ق 11 ق ) ، بیروت : إحیاء التراث العربی . 52 . شباب قریش ، عبد المتعال الصعیدی (معاصر) ، قاهره : المطبعه النموذجیّه ، 1949 م/1368ق ، اوّل . 53 . شرح نهج البلاغه ، عبد الحمید بن محمّد المعتزلی (ابن أبی الحدید) (م 656 ق ) ، تحقیق : محمّد أبوالفضل إبراهیم ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1387 ق ، دوم . 54 . شُعب الإیمان ، أحمد بن الحسین البیهقی (م 458 ق ) ، تحقیق : محمّد السعید بسیونی زغلول ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، 1410 ق ، اوّل.
.
ص: 446
55 . الصحاح : تاج اللغه و صحاح العربیّه ، إسماعیل بن حمّاد الجوهری (م 398 ق ) ، تحقیق : أحمد بن عبد الغفور عطّار ، بیروت : دار العلم للملایین ، 1410 ق ، چهارم . 56 . صحیح البخاری ، محمّد بن إسماعیل البخاری (م 256 ق ) ، تحقیق : مصطفی دیب البغا ، بیروت : دار ابن کثیر ، 1410 ق ، چهارم . 57 . صحیح مسلم ، مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری (م 261 ق ) ، تحقیق : محمّد فؤاد عبد الباقی ، قاهره : دار الحدیث ، 1412 ق ، اوّل. 58 . صحیفه امام (مجموعه رهنمودهای امام خمینی) ، [امام] روح اللّه خمینی ، به کوشش : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران : عروج ، 1379ش . 59 . صحیفه الإمام الرضا علیه السلام ، المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام ، تحقیق : مؤسسه الإمام المهدی (عج) ، قم : مؤسسه الإمام المهدی(عج) ، 1408 ق ، اوّل. 60 . الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم ، علی بن یونس النباطی البیاضی (م 877 ق ) ، به کوشش : محمّد باقر البهبودی ، تهران : المکتبه المرتضویّه ، 1384 ق ، اوّل. 61 . الطبقات الکبری ، محمّد بن سعد الکاتب (کاتب الواقدی) (م 230 ق ) ، بیروت : دار صادر . 62 . عدّه الداعی و نجاح الساعی ، أحمد بن محمّد الحلّی الأسدی (م 841 ق ) ، تحقیق : أحمد الموحّدی ، تهران : مکتبه وجدانی . 63 . عقد الدُّرَر فی أخبار المنتظر ، یوسف بن یحیی المقدسی (ق 7ق ) ، تحقیق : جمعی از دانشمندان ، بیروت : دار الکتب العلمیه. 64 . علل الشرائع ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث ، 1408 ق ، اوّل. 65 . عوالی اللّئالی العزیزیّه فی الأحادیث الدینیّه ، محمّد بن علی الأحسائی (ابن أبی جمهور) (م 940 ق ) ، تحقیق : مجتبی العراقی ، قم : مطبعه سیّد الشهداء علیه السلام ، 1403 ق ، اوّل. 66 . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الحسینی اللاجوردی ، تهران : منشورات جهان .
.
ص: 447
67 . عیون الحکم و المواعظ ، علی بن محمّد اللیثی الواسطی (ق 6 ق ) ، تحقیق : حسین الحسنی البیرجندی ، قم : دار الحدیث ، 1376 ش ، اوّل. 68 . الغارات ، إبراهیم بن محمّد الثقفی(ابن هلال) (م 283 ق ) ، تحقیق : میر جلال الدین محدّث الاُرمَوی ، تهران : انجمن آثار ملّی ، 1395 ق ، اوّل. 69 . غرر الحکم و درر الکلم ، عبد الواحد الآمدی التمیمی (م 550 ق ) ، ترجمه و شرح فارسی : آقا جمال خوانساری ، تحقیق : میر جلال الدین محدّث اُرمَوی ، تهران : دانشگاه تهران ، 1360 ش ، سوم . 70 . الغیبه ، محمّد بن إبراهیم الکاتب النعمانی (م 350 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، تهران : مکتبه الصدوق . 71 . الفتوح ، أحمد بن أعثم الکوفی (م 314 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الأضواء ، 1411 ق ، اوّل. 72 . الفردوس بمأثور الخطاب ، شیرویه بن شهردار الدیلمی الهَمَدانی (م 509 ق ) ، تحقیق : محمّد السعید بسیونی زغلول ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، 1406 ق ، اوّل. 73 . فرهنگ عمید ، حسن عمید ، تهران : امیر کبیر ، 1382ش . 74 . فضل الشُّبّان و تقدّمُهُم علی کثیرٍ مِن ذوی الأسنان ، نویسنده ناشناس (تألیف ح 295 320ق) ، تصحیح : میر هاشم محدّث ، (گنجینه بهارستان ، زیر نظر : غلامرضا فدایی عراقی ، ج1) ، تهران : کتابخانه مجلس شورای اسلامی ، 1377ش ، اوّل . 75 . الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام ، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، مشهد : المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام . 76 . القاموس المحیط ، محمّد بن یعقوب الفیروز آبادی (م 817 ق ) ، بیروت : دار الفکر . 77 . الکافی، محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی (م 329 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، بیروت : دار صعب و دار التعارف ، 1401 ق ، چهارم . 78 . الکامل فی التاریخ ، علی بن محمّد الشیبانی الموصلی (ابن الأثیر) (م 630 ق ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1408 ق ، اوّل.
.
ص: 448
79 . کتاب سُلَیم بن قیس ، سلیم بن قیس الهلالی العامری (م ح 90 ق ) ، تحقیق : محمّد باقر الأنصاری ، قم : الهادی ، 1415 ق ، اوّل. 80 . کتاب من لا یحضره الفقیه ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، دوم . 81 . الکشّاف ، محمود بن عمر الزمخشری (م 538 ق ) ، بیروت : دار المعرفه . 82 . کمال الدین و تمام النعمه ، محمّدبن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1405 ق ، اوّل. 83 . کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال ، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (م 975 ق ) ، تصحیح : صفوه السقّا ، بیروت : مکتبه التراث الإسلامی ، 1397 ق ، اوّل. 84 . الکنی و الألقاب ، الشیخ عبّاس القمّی (م 1359 ق ) ، تهران : مکتبه الصدر ، 1397 ق ، چهارم . 85 . گزارش ملّی جوانان سال 1381 ، سازمان ملّی جوانان ، با همکاری : مرکز آمار ایران ، تهران : سازمان ملّی جوانان ، 1382 ش . 86 . گزارش وضعیّت جهانی جوانان 2003 ، سازمان علمی و فرهنگی ملل متّحد (یونسکو) ، ترجمه : سازمان ملّی جوانان ، تهران : سازمان ملّی جوانان و کمیسیون ملّی یونسکو در ایران ، 1383ش ، اوّل . 87 . لسان العرب ، محمّد بن مکرم المصری الأنصاری (ابن منظور) (م 711 ق ) ، بیروت : دار صادر ، 1410 ق ، اوّل. 88 . لغت نامه دهخدا ، علی اکبر دهخدا و دیگران ، تهران : دانشگاه تهران ، 1383ش . 89 . المَجازات النبویّه ، محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق ) ، تحقیق : مهدی هوشمند ، قم : دار الحدیث ، 1382 ش. 90 . مجمع البحرین ، فخر الدین الطُّرَیحی (م 1085 ق ) ، تحقیق : السیّد أحمد الحسینی ، تهران : مکتبه نشر الثقافه الإسلامیّه ، 1408 ق ، دوم .
.
ص: 449
91 . مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسی (أمین الإسلام) (م 548 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی والسیّد فضل اللّه الیزدی الطباطبائی ، بیروت : دار المعرفه ، 1408 ق ، دوم . 92 . المحاسن ، أحمد بن محمّد البرقی (م 280 ق ) ، تحقیق : السیّد مهدی الرجائی ، قم : المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام ، 1413 ق ، اوّل. 93 . المحاسن و المساوئ ، إبراهیم بن محمّد البیهقی(م 320 ق ) ، بیروت : دار صادر ، 1390 ق . 94 . المَحَجّه البیضاء فی تهذیب الأحیاء ، محمّدمحسن بن شاه مرتضی الفیض الکاشانی (م 1091 ق ) ، تصحیح : علی أکبر الغفاری ، قم : جماعه المدرّسین فی الحوزه العلمیه ، 1383 ق . 95 . مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلاّمه المجلسی) (م 1111 ق ) ، تحقیق : السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی ، تهران : دار الکتب الإسلامیّه ، 1370 ش ، سوم . 96 . مروج الذهب و معادن الجوهر ، علی بن الحسین المسعودی (م 346 ق ) ، تحقیق : محمّد محیی الدین عبد الحمید ، مصر : مطبعه السعاده ، 1384 ق ، چهارم . 97 . المستدرک علی الصحیحین ، محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (م 405 ق ) ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا ، بیروت : دار الکتب العلمیّه ، 1411 ق ، اوّل. 98 . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، میرزا حسین النوری الطَّبَرسی (م 1320 ق ) ، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1407 ق ، اوّل. 99 . مسند أبی یعلی الموصلی ، أحمد بن علی بن المثنّی التمیمی الموصلی (م 307 ق ) ، تحقیق : إرشاد الحقّ الأثری ، جدّه : دار القبله ، 1408 ق ، اوّل. 100 . المسند ، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م 241 ق ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، 1414 ق ، دوم . 101 . مسند الشِّهاب ، محمّد بن سلامه (القاضی القُضاعی) (م 454 ق) ، بیروت : مؤسسه الرساله .
.
ص: 450
102 . مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار ، علی بن الحسن الطَّبْرِسی (ق 7 ق) ، تحقیق : مهدی هوشمند ، قم : دار الحدیث ، 1418 ق ، اوّل. 103 . مصباح المتهجّد ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق ) ، تحقیق : علی أصغر مروارید ، بیروت : مؤسّسه فقه الشیعه ، 1411 ق ، اوّل. 104 . المعارف ، عبد اللّه بن مسلم الدینَوَری (ابن قتیبه) (م 276 ق ) ، تحقیق : ثروت عکاشه ، قاهره : دار المعارف . 105 . معانی الأخبار ، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م 381 ق ) ، تحقیق : علی أکبر الغفّاری ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1361 ش ، اوّل. 106 . المعجم الأوسط ، سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : طارق بن عوض اللّه وعبد الحسن بن إبراهیم الحسینی ، قاهره : دار الحرمین ، 1415 ق . 107 . معجم البلدان ، یاقوت بن عبد اللّه الحَمَوی الرومی(م 626 ق ) ، بیروت : دار إحیاء التراث العربی ، 1399 ق ، اوّل. 108 . المعجم الکبیر ، سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (م 360 ق ) ، تحقیق : حمدی عبد المجید السلفی ، بیروت : دار إحیاءالتراث العربی ، 1404 ق ، دوم . 109 . المعجم الشامل لمصطلحات الفلسفه ، عبد المنعم الحفنی ، قاهره : مکتبه مَدبولی ، 2000م . 110 . مکارم الأخلاق ، الفضل بن الحسن الطَّبْرِسی (م 548 ق ) ، تحقیق : علاء آل جعفر ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1414 ق ، اوّل. 111 . المناقب (المناقب للخوارزمی) ، الموفّق بن أحمد المکّی الخوارزمی (م 568 ق ) تحقیق : مالک المحمودی ، قم : مؤسسه النشر الإسلامی ، 1414 ق ، دوم . 112 . مناقب آل أبی طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب) (م 588 ق ) ، قم : المطبعه العلمیّه . 113 . مُنیه المرید ، زین الدین علی العاملی (الشهید الثانی) (م 965 ق ) قم : مکتب الإعلام الإسلامی ، 1415ق .
.
ص: 451
114 . المواعظ العددیّه ، علی المشکینی الأردبیلی (معاصر) ، تحقیق : علی الأحمدی المیانجی ، قم : الهادی ، 1406 ق ، چهارم . 115 . مَوسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام فی الکتاب والسنّه والتاریخ ، محمّد الرَّیشَهری ، با همکاری : السیّد کاظم الطباطبائی والسیّد محمود الطباطبائی نژاد ، قم : دار الحدیث ، 1379 ش ، اوّل . 116 . مهج الدعوات و منهج العبادات ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م 664 ق ) ، تحقیق : حسین الأعلمی ، بیروت : مؤسسه الأعلمی ، 1414 ق ، اوّل. 117 . نزهه الناظر و تنبیه الخواطر ، الحسین بن محمّد الحُلوانی (ق 5 ق) تحقیق : مؤسسه الإمام المهدی(عج) ، قم : مؤسسه الإمام المهدی(عج) ، 1408 ق ، اوّل. 118 . النوادر ، فضل اللّه بن علی الحسنی الراوندی (م 571 ق ) ، تحقیق : سعیدرضا علی عسکری ، قم : دار الحدیث ، 1377 ش ، اوّل. 119 . النهایه فی مجرد الفقه والفتاوی ، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م 460 ق) ، بیروت : دار الکتاب العربی ، 1390 ق . 120 . نهج البلاغه ، گردآوری : محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق) ، ترجمه : سیّد جعفر شهیدی ، تهران : علمی و فرهنگی ، 1378ش ، چهاردهم . 121 . نهج البلاغه ، گردآوری : محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق ) ، تصحیح : محمّد عبده ، بیروت : مؤسسه الأعلمی . 122 . نهج البلاغه ، گردآوری : محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق) ، تصحیح و ترجمه : سیّد علی نقی فیض الاسلام (معاصر) ، تهران : جاویدان . 123 . نهج البلاغه ، گردآوری : محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م 406 ق ) ، تصحیح : صبحی الصالح ، قم : دار الاُسوه ، 1373ش . 124 . وسائل الشیعه ، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (م 1104 ق ) ، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم : مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1409 ق ، اوّل.
.
ص: 452
125 . وقعه صِفّین ، نصر بن مزاحم المنقری (م 212 ق ) ، تحقیق : عبد السلام محمّد هارون ، قم : مکتبه آیه اللّه المرعشی ، 1382 ق ، دوم . 126 . هشدار روزگار ، محمّدعلی اسلامی نُدوشَن ، تهران : شرکت سهامی انتشار ، 1380 ، اوّل .
.
ص: 453
فهرست تفصیلی .
ص: 454
. .
ص: 455
. .
ص: 456
. .
ص: 457
. .
ص: 458
. .
ص: 459
. .
ص: 460
. .
ص: 461
. .
ص: 462
. .
ص: 463
. .