آنچه باید بدانیم - دلائل وحی بودن قرآن

آنچه باید بدانیم

دلائل وحی بودن قرآن

لغت شناسان عرب، عبارت­هاي گوناگوني را در تعريف واژه وحي به كار برده­اند. که مفاد آن­ها اين است : وحي یعنی از انتقال سريع و پنهان مقصود به ديگري.

و در اصطلاح متكلمان و مفسران اسلامي وحی به آنچه خداوند به پيامبران القاء و اعلان مي­كند اختصاص دارد.

در قرآن آیاتی وجود دارد که دلالت بر آسمانی بودن این کتاب دارد . در اين جا نمونه­هايي را يادآور مي­شويم:

«وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ؛ اين قرآن به من وحي شده است تا شما و هر كس را كه قرآن به او برسد، با آن بيم دهم.»( انعام/ 19)

«وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛ اين گونه قرآني عربي را بر تو وحي كرديم تا ساكنان مكه و پيروان آن را بيم دهي»( شوري/ 7)

«وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ؛ پيش از آن كه وحي قرآن بر تو پايان پذيرد، در تلاوت آن شتاب مكن»( طه/114)

غرض از وحي الهي به پيامبران اعلان اين مطلب به آنان بوده است كه به مقام نبوت و رسالت برگزيده شده­اند .دريافت شريعت و ابلاغ آن به بشر از اغراض ويژة نبوت است زيرا نبوت بدون آن معنا و مفهومي ندارد. پيامبر كسي است كه معارف و احكام الهي را از طريق وحي دريافت مي­كند و به مردم مي­رساند.

در مورد قرآن كريم فرموده است: «و أنزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه فاحكم بينهم بما أنزل الله"" ما كتاب را به حق بر تو نازل كرديم در حالي كه تصديق كنندة كتاب­هاي آسماني قبل از خود و مراقب و مسلط بر آنهاست، پس به واسطة آنچه خداوند فرو فرستاده در ميان مردم داوري كن » (مائده / 48)

غیر از آیات قرآنی دلائل دیگری نیز برای این مطلب وجود دارد که در ذیل به برخی از آنان اشاره می شود :

دلیل اول و دوم )

دكتر موريس بوگايل در كتاب(انجيل‌، قرآن و علم‌) كه توسط انتشارات (امريكن تراست‌) در سال‌1979 چاپ شده است می نویسد :

«چگونه مي‌توان فهميد كه قرآن وحي از جانب خداست‌؟ آيا مدركي هم داريم؟ » بعد در ادامه می گوید :«من مداركي دارم كه نشان مي‌دهد قرآن وحي از جانب خداست،هنگامي كه قرآن در سال 622 پس از ميلاد به پيامبر (ص‌) وحي شد، متن اين اثر يك معجزه زبانشناسي بود. قرآن‌ همگان را دعوت به مبارزه مي‌كند.
اين دعوت به مبارزه در سوره هفدهم قرآن‌، بني‌اسرائيل‌، در آيه 88 چنين آمده است‌:
«و بگو: اگر جن و انس گرد آيند تا همانند اين قرآن را بيامورند، نمي‌توانند همانند آن را بياورند، هرچند كه يكديگر راياري دهند.»
سالها گذشت و هيچ كس نتوانست وارد چنين مبارزه‌اي شود. بعدها دعوت به مبارزه در قرآن آسان‌تر شد. آنچنان كه‌تنها ده سوره مشابه آن را كافي دانست‌. اين مطلبي در سوره يازدهم قرآن (هود) و در آيه 13 آن چنين آمده است‌:
«با آنها كه مي‌گويند كه از خود برمي‌بافد و به دروغ به خدا نسبتش مي‌كند بگو اگر راست مي‌گوييد جز خدا هركه رامي‌توانيد به ياري طلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته بياوريد.»
باز هم سالها گذشت و هيچ كس نتوانست به موفقيتي در اين چالش عظيم دست يابد. اين مبارزه براي دومين بار هم‌ساده شد و تنها يك سوره مشابه سوره‌هاي قرآن كافي انگاشته شد. به مبارزه فراخواندن براي آوردن يك سوره‌، دربيش از يك سوره قرآن آمده است كه يكي از آنها سوره دوم قرآن يعني بقره و در آيه 23 آن است كه مي‌فرمايد:
«و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده‌ايم در ترديد هستيد، سوره‌اي همانند آن بياورد.»
پس از آن هم‌اكنون كه بيش از چهارده قرن گذشته است‌، هيچ كس نتوانسته است در اين چالش به رقابت برخيزد و هيچ‌كس هم نخواهد توانست كه چنين كند و بنابراين قرآن تنها كتاب موجودي است كه هيچ بشري نمي‌تواند با آن برابري‌كرده و يا حتي از آن تقليد كند. بسياري از زبان‌آوران عرب ساليان زيادي از عمر خود را صرف تحقيق و پژوهش درباره‌قرآن كردند و سعي در يافتن لغت يا جمله‌اي داشتند كه دال بر ضعف و ناتواني قرآن باشد، اما موفق به انجام چنين‌كاري نشدند. آنها حتي پا را فراتر گذاشته و سعي در يافتن راهي براي جايگزين كردن لغت يا جمله‌اي در قرآن كردند، به‌اميد اينكه بتوانند معنايي مشابه متن اصلي را در ذهن تداعي كنند، اما اين تلاش آنها نيز بي‌ثمر ماند و با شكست‌مواجه شد.
در نتيجه بسياري از مردم و بخصوص زبان‌شناسان‌، پس از چهارده قرن به قرآن را به عنوان وحي الهي كه ماوراي توانايي‌هاي بشر است‌، ايمان آوردند.
برخي ازمردم دريافته‌اند كه در قرآن حقايق بسياري درباره علوم ستاره‌شناسي‌، توليد مثل انسان و رشته‌هاي ديگر علمي وجوددارد.
دانشمندان جديد از صحت و درستي اطلاعات علمي ارائه شده در قرآن به حيرت افتاده‌اند. عده‌اي از مردم كتابهايي‌درباره اين پديده خارق‌العاده نوشته‌اند كه توجه بسياري از مردم‌، اعم از مسلمان يا غيرمسلمان را در غرب‌، به خودجلب كرده است‌.

مثلا يكي از اين كتابها، كتاب ويژه‌اي درباره جنين‌شناسي تحت عنوان (بشر در حال توسعه‌) نوشته دكتر كيت مور است كه‌از سوي انتشارات دبيلو. بي‌. ساندرز در سال 1982 منتشر شده است‌. در چاپ سوم اين كتاب دكتر مور مي‌گويد:
«در كتاب مقدس مسلمانان‌، قرآن آمده است كه بشر مخلوط ترشحات جنسي نر و ماده به وجود مي‌آيد. بسياري ازمنابع موجود نشان مي‌دهند كه پيدايش انسان از يك قطره اسپرم نر كه منتج از دستگاه جنسي باشد در چيزي شبيه به‌تخم در رحم ماده شش روز پس از شروع انجام مي‌گيرد به عبارت ديگر بلاستويست (جنين تكامل يافته حيوانات‌پستاندار) انسان تقريباً شش روز پس از باروري شروع به لانه‌گزيني مي‌كند . قرآن بيان مي‌كند كه‌قطره اسپرم به خون لخته شده تبديل مي‌شود (يك بلاستويست لانه‌گزيني كرده و يا يك لقاح خود به خود شبيه به‌خون لخته شده خواهد شد   (

اين مطالب بخشي از آن چيزي است كه دكتر مور در كتابش نوشته‌. بعدها، پس از پژوهش‌ها و مطالعات بيشتر در موردآراء ارائه شده در قرآن كه چگونگي رشد جنين را در رحم مادر تشريح مي‌كرد، دكتر مور دريافت كه جملات وآرايه‌هاي قرآن از نظر صحت علمي حيرت‌انگيز است‌.
بنابراين‌، وي تصميم گرفت بخش ديگري به چاپ بعدي كتابش بيفزايد. اين بخش درباره صحت علمي روايات قرآني بحث مي‌كند كه چهارده قرن پيش نازل شده است‌. در هفتمين اجلاس پزشكي عربستان سعودي‌، دكتر مور مقاله‌اي‌درباره علم جنين‌شناسي در قرآن و حديث ارائه كرد. او در مقاله‌اش مي‌گويد: من از صحت علمي اين عبارت (منظورقرآن است‌) كه در قرن هفتم ميلادي‌، آمده است حيرت‌زده شده‌ام‌.
حال سوال اين است‌: اگر قرآن اين واقعيات علمي را با چنين صحتي بيان مي‌كند چگونه مي‌تواند كار يك انسان باشد؟آنچه كه دكتر (موريس بوكايل‌) پس از خواندن قرآن گفته است :
«اولين هدف من از خواندن و تجزيه و تحليل جمله به جمله قرآن‌، ارائه نگرش من به قرآن و متوجه كردن به پديده‌هاي‌طبيعي ارائه شده در آن است‌؛ مسائل طبيعي بسيار دقيق و صحيح از جزئيات به‌خصوص كه در اين كتاب (قرآن‌) به آن‌اشاره شده كه براي من به وضوح روشن مي‌كند اين مطالبي كه امروزه در عقايد امروزين بشر بيان مي‌شود، انساني درزمان محمد(ص‌) حتي نمي‌توانسته آن را حدس بزند.

اگر يك انسان‌نويسنده اين كتاب بوده چگونه توانسته حقايقي را در قرن هفتم ميلادي بيان كند كه امروزه علوم جديد و دانشهاي‌نوين به آنها دست يافته‌اند؟ بشر چه توضيحي مي‌تواند درباره اين مشاهدات داشته باشد؟ به عقيده من هيچ توضيح وهيچ دليل خاصي وجود ندارد ، چون يك سكنه اهل جزيرة‌العرب چگونه مي‌توانسته دانش علمي را در موضوعات خاصي داشته باشد كه ده قرن از خود او جلوتر بوده است‌.»

این که این مطالب را از منابع غربی برگزیده شد ، از این بابت است که عموما بیشتر منکرین وحیانی بودن قرآن غربی هستند .

دلیل سوم ) اگر وحی، ساخته‌  حضرتمحمد( ص) بود، چرا در مواردی‌ که‌ به‌ نفع‌ خودش‌ بود، وحی‌ نمی‌ساخت؟ برای‌ مثال‌ در جریان‌ «افک»که‌ وحی‌ یک‌ ماه‌ منقطع‌ شد و حضرت‌ تا نزول‌ مجدد وحی‌ تهمت‌ها و سرزنش‌های‌ منافقان‌ را تحمل‌ کرد یا در داستان‌ تحول‌ قبله‌ از بیت‌ المقدس‌ به‌ کعبه‌ با این‌که‌ او زیر فشار تهمت‌های‌ مشرکان‌ بود و این‌ حال‌ تا 16 ماه‌ طول‌ کشید، اگر وحی‌ تابع‌ اراده‌ الاهی‌ نبود و در دست‌ پیامبر قرار داشت، چرا زودتر قبله‌ را به‌ کعبه‌ تغییر نداد؟


دلیل چهارم ) قرآن، خبرهای‌ بسیاری‌ دربارة‌ آینده‌ داده‌ که‌ همة‌ آن‌ها واقع‌ شده‌اند؛ برای‌ مثال، «غُلِبَتِ‌ الرُّومُ‌ فِی‌ أَدنَی‌ الأَرضِ‌ وَ‌هُم‌ مٍّن‌ بَعدِ‌ غَلَبِهِم‌ سَیَغلِبُونَ"" روم‌ در نزدیک‌ترین‌ سرزمین‌ [به‌ شما] مغلوب‌ شد؛ ولی‌ آن‌ها به‌ زودی‌ [در همین‌ زمان‌های‌ نزدیک] پیروز خواهند شد» (روم‌ (30): 2 و 3)؛ ، و همچنین‌ هم‌ شد و رومیان‌ پس‌ از چند سال‌ پیروز شدند. «سَیُهزَمُ‌ الجَمعُ‌ وَیُوَلُّونَ‌ الدُّبُرَ"" به‌ زودی‌ آن‌ جماعت‌ [= مشرکان] در جنگ‌ شکست‌ می‌خورند و برای‌ فرار پشت‌ می‌کنند» (قمر (54): 45). در سال‌ دوم‌ هجری، مشرکان‌ در جنگ‌ بدر شکست‌ سختی‌ خوردند با این‌که‌ به‌ ذهن‌ کسی‌ خطور نمی‌کرد. اگر قرآن، ساختة‌ انسانی‌ مانند سایر انسان‌ها است، چگونه‌ و از طریق‌ چه‌ کسانی‌ او می‌توانست‌ به‌ غیب‌ متصل‌ باشد؟

دلیل پنجم ) معارف‌ ابلاغ‌ شده‌ به‌ وسیلة‌ پیامبر چه‌ در باره دنیا و چه‌ در باره آخرت‌ و مسائل‌ مربوط‌ به‌ قیامت‌ و حشر و حساب‌ و چه‌ در مورد توحید خدا و چه‌ در مورد ... او‌لا همه‌ یک‌ سمت‌ و سو دارند و هیچ‌ تناقضی‌ بین‌ آن‌ها وجود ندارد و از سوی‌ دیگر، کسی‌ از بیست‌ سال‌ دوران‌ بعثت‌ حضرت، افعال‌ یا گفتاری‌ که‌ نوعی‌ دوگانگی‌ یا ترقی‌ و تجددی‌ در آن‌ها باشد، سراغ‌ ندارد و شاید این‌ همان‌ پاسخی‌ است‌ که‌ خداوند در آیة‌ شریفة‌ «أَفَلاَ‌ یَتَدَبَّرُونَ‌ القُر‌آنَ‌ وَلَو‌ کَانَ‌ مِن‌ عِندِ‌ غَیرِ‌ اللهِ‌ لَوَجَدُوا فِیهِ‌ اختِ‌لاَفاً‌ کَثِیراً ""ساحت‌ قدسی‌ قرآن‌ را از همة‌ تهمت‌ها و گمانه‌ زنی‌های‌ اینچنینی‌ تقدیس‌ می‌کند.» (نسأ (4): 82)،
از سوی‌ دیگر، اگر چنین‌ مواردی‌ را در انسان‌های‌ عادی‌ بتوانیم‌ تصور کنیم‌ فقط‌ در فردی‌ می‌توان‌ تصور کرد که‌ سال‌ها زحمت‌ بکشد و کار کند تا افکاری‌ را که‌ از یهودیت‌ و مسیحیت‌ و حنفأ و اعراب‌ جاهلی‌ و... گرفته‌ است، با هم‌ هماهنگ‌ سازد و برای‌ خود، قواعد کلیه‌ای‌ استخراج‌ کند و هر کدام‌ از این‌ معارف‌ را که‌ با آن‌ قواعد مطابقت‌ نداشت، به‌ نحوی‌ که‌ مناسب‌ با آن‌ها باشد، اصلاح‌ یا طرد کند و آن‌ قدر در این‌ معارف‌ تأمل‌ و تفکر کند که‌ در طول‌ بیست‌ سال‌ هرگز تردیدی‌ در کلام‌ و فعلش‌ ظاهر نشود و چنان‌ در این‌ مسائل‌ غوطه‌ ور شود که‌ همة‌ آن‌ها برایش‌ ملکه‌ شوند تا هنگام‌ بر خورد با وقایع‌ و مسائل‌ گوناگون‌ اشتباه‌ نکند و... ؛ حال‌ آن‌که‌ چنین‌ پیشینه‌ای‌ را هیچ‌ مورخ‌ در تاریخ‌ پیامبر ثبت‌ نکرده‌ است‌ و کسی‌ تا به‌ حال‌ نگفته‌ است‌ (حتی‌ از مستشرقانی‌ که‌ بدون‌ هیچ‌ سند و دلیلی‌ سخن‌ می‌گویند) کار او قبل‌ از بعثت، تعلیم‌ یا تعلم‌ معارف‌ بود یا عمدة‌ وقتش‌ را صرف‌ این‌ قبیل‌ امور می‌کرد.

دلیل ششم ) برخی از وجوه اعجاز قرآن خود دلیلی محکم برای وحیانی و آسمانی بودن آن است .

+ نوشته شده در  ساعت 21:50  توسط   |  نظر بدهید