سرشناسه: بهجت، محمدتقي، 1294 - 1388.
عنوان و نام پديدآور: استفتائات از محضر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.
مشخصات نشر: قم : دفتر حضرت آيه الله العظمي محمدتقي بهجت ، - 1386
مشخصات ظاهري: 4ج.
شابك: 100000ريال (دوره) ؛ ج. 1 : 978 - 964 - 96942 -
2 - 1 ؛ ج.
2 ٬ چاپ اول : 978 - 964 - 969 - 423 - 8 ؛ ج. 3 : 978 - 964 – 969 - 942 -
4 - 5 ؛ ج. 4: 978 - 964 - 96942 -
5 - 2
يادداشت: ج.
2 ٬ 3 و 4 (چاپ اول:
تابستان 1386).
يادداشت: كتابنامه.
موضوع: فقه جعفري - رساله عمليه
موضوع: فتواهاي شيعه - قرن 14
شناسه افزوده:
دفتر حضرت آيت الله العظمي محمد تقي بهجت
رده بندي كنگره: BP183 / 9 /ب87الف5 1386
رده بندي ديويي: 297 / 3422
شماره كتابشناسي ملي: 1143900
باسمه تعالي
مجموعه استفتائات حاضر بخشي انبوه استفتائات واصله به دفتر حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِيست كه از ميان استفتائاتي كه توسط معظم له پاسخ داده شده انتخاب و تبويب گرديده است.
بنا بر اين پاسخهاي ارايه شده در اين مجموعه مطابق با نظر شريف حضرت آيت الله العظمي بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي ميباشد
بخش استفتاء دفتر حضرت آيت الله بهجت مُدَّ ظِلِّهُ العَالِي.
1. به نظر حضرت عالي سن بلوغ پسران و دختران داخل شدن در پانزده سال و نه سال قمريست يا تمام كردن پانزده سال و نه سال قمري؟
ج. تمام كردن آن سال ها، ميزان بلوغ دختر و پسر است.
2. آيا كسي كه بالغ شد، رشيد هم هست؟
ج. غالباً بلوغ و رشد با هم ملازمت دارند، مگر در بچّههايي كه به نوعي عقب افتادگي داشته باشند.
3. برخي از افراد به علت آن كه تاريخ موجود در شناسنامه، تاريخ واقعي تولد آنها نيست؛ تاريخ تولد و در نتيجه تاريخ بلوغ خود را نميدانند، وظيفه چنين كساني در محاسبهي سن بلوغ چيست؟
ج. تا يقين ندارند، تكليف ندارند؛ اگر چه احتياط خوب است.
4. آيا به نظر حضرت عالي زمان مكلف شدن به اصول دين همان زمان مكلف شدن به احكام شرعي است؟
يا تفاوتي بين اين دو وجود دارد؟
ج. تفاوتي وجود ندارد.
5. آيا براي دختر از حيث بلوغ ميتوان بين عبادات و عقود و ايقاعات تفاوتي قايل شد؟ براي اجراي حدود و قصاص چه طور؟
ج. خير، تفاوتي نيست؛ مگر در موردي خاص كه بنا بر يك جهتي تفاوت وجود داشته باشد.
6. آيا ديدن خوني كه داراي صفات حيض است، قبل از نه سالگي علامت بلوغ دختر است؟
ج. اگر علم به تاريخ تولّد خود دارد، خير علامت بلوغ او نيست و اگر علم ندارد، پس اماره بودن صفات حيض بر حيضيّت و بلوغ محل تأمّل است، بلي اگر علم به حيض بودن پيدا كرد، اين اماره است بر بلوغ مجهول كه محتمل است.
7. آيا تغيير جنسيّت، كه موجب تغيير در تكاليف شرعي ميشود جايز است؟
ج. خير، حرام است.
8. چه غسلهايي ممكن است قبل از بلوغ بر انسان واجب شده باشد؟
ج. غسل مس ميّت، در صورتي كه به بدن سرد شده ميتي قبل از تمام شدن سه غسل دست زده باشد و نيز غسل جنابت، در صورتي كه پيش از بلوغ، تجاوز جنسي به او شده و يا تجاوز جنسي نموده باشد و همچنين غسل استحاضهي متوسطه و كثيره، اگر قبل از بلوغ ديده است.
9. اگر يكي از اسباب وجوب غسل براي انسان نابالغ رخ داده و او در همان زمان غسل كرده باشد، آيا همان غسل كفايت ميكند يا پس از بلوغ بايد مجدداً غسل نمايد؟
ج. اگر غسل صحيح انجام داده كافي است.
10. آيا اطفال پيش از بلوغ، متصف به صفت اسلام و كفر ميشوند؟
ج. متصف نميشوند، لكن بر اطفال كفار احكام كفار و بر اطفال مسلمين احكام مسلمين به تبعيت جاري ميباشد.
11. وجوب يادگيري اصول عقايد، وجوب شرعيست يا وجوب عقلي؟ و ترك اين واجب چه عواقب و پي آمدهايي به دنبال خواهد داشت؟
ج. وجوب عقلي و شرعي است؛ البته يادگيري اجمالي هم كافي است، ولي اگر آموزش، تفصيلي و برهاني باشد؛ انسان از اضلالات و گمراهيها مصون است.
12. معناي قدرت در انجام تكاليف چيست؟
ج. قدرت عادي و عرفي ملاك است.
13. آيا اصول اسلام و اصول ايمان با هم فرق ميكند؟
ج. اصول اسلام سه امر: توحيد، نبوت و معاد است و اصول ايمان عدل و امامت ميباشد.
14. انكار اصول اسلام چه آثار شرعي به دنبال دارد؟
ج. اگر انكار كننده محكوم به اسلام و پس از بلوغ ابايي از وصف اسلام داشته باشد، اجراي احكام مرتد بنا بر احتياط واجب بايد پس از اقامهي براهين محكم و ادلّهي روشنگر باشد به گونهاي كه معلوم شود اباي او بعد از آنها، از روي عناد و لجاج دشمني و براي اغراض فاسد دنيوي بوده است.
تفصيل احكام راجع به كافر و مرتد در رسالهي توضيح المسائل «1» آمده است كه اجمال آن عبارت است از: 1) نجاست؛
2) صحيح نبودن عقد او براي مسلمان؛
3) ارث نبردن او از مسلمان، اگر چه پدر او باشد؛
4) مالك نشدن كنيز و غلامي كه مسلمان باشند؛
5) حلال نبودن حيواناتي كه ذبح ميكند؛
6) واجب نبودن غسل، كفن و نماز بر جسد او؛
7) ميته بودن پوست، كفش، دنبه و هر چيزي از اجزاي حيوانات كه در دست او است؛
8) عدم جواز دادن قرآن به دست او؛
9) عدم جواز دخول در مسجد و مشاهد مشرفه.
(1). به مسائل 99، 110، 140، 460، 743، 1618، 1619، 1916، 1946، 1949، 2083، 2088، 2096 و 2259 رجوع شود.
15. آثار بياعتقادي به اصول ايمان چيست؟
ج. 1) عدم صحت عبادات؛
2) جايز نبودن دادن زكات و خمس و فطريّه به او.
16. مراد از تحقيقي بودن اصول دين چيست؟
ج. مراد اينست كه هر كسي بايد با دليل و برهان آنها را تحصيل كند و مجرّد تقليد از ديگران نباشد، البته دليل اجمالي و ارتكازي هم كافي است.
17. يقين در اصول دين به چه معنا است؟
و آيا اين يقين هر چند از گفتهي علما و مبلّغين و پدر و مادر به دست آمده باشد، كفايت ميكند يا بايد به پشتوانه دليلهاي كلامي به دست آمده باشد؟
ج. مقصود از يقين، در اينجا، يقين به معناي عرفيست كه از هر طريق حاصل شود كفايت مينمايد.
18. اگر كسي اصول دين خود را بنا بر اعتقادات پدري و مادري خود فراگرفته و به آن يقين دارد، آيا همين مقدار كافيست يا لازم است آنها را با دليلهاي برهاني و طرق يقيني فراگيرد؟
ج. همان يقين كه سبب عقد و پيوند قلبي شود كافي است؛ ولي به دست آوردن دليل و برهان تفصيلي براي عدم انحراف و گمراهي انسان با شبهات گمراه كنندگان، مطلوب است.
19. حكم كسي كه مدتي در صدد تحقيق و بررسي از اصول دين بوده است، به لحاظ نجاست و طهارت و … چيست؟
و اگر در چنين ايامي بميرد، آيا در پيشگاه خداوند مؤاخذه ميشود؟
ج. اگر تقصير و كوتاهي در تحقيق نكرده، مؤاخذه ندارد؛ ولي اگر عقد قلبي نداشته و به شهادتين اقرار نكند، حكم كافر را دارد.
20. كسي كه در پي تحقيق از اصول دين است و هنوز اعتقادي به دين اسلام پيدا نكرده است، آيا نماز بر او واجب است؟
ج. نماز بر همگان واجب است و تحقيق در اصول پنج گانه دين سهل الوصول و هم چون امور ضروري و بديهيست و نياز به زمان طولاني ندارد، به خلاف جزئيات و فروعات اعتقادي كه زمان زيادي نياز دارد.
21. اگر همهي عقايد حقّه در ذهن فردي ثابت باشند و آنها را بداند؛ اما اگر از او بپرسند نتواند تقرير كند، آيا همين مقدار دانستن كفايت ميكند؟
ج. بله كفايت ميكند.
22. اگر كسي به شهادتين اقرار زباني نمايد؛ امّا در دل خود نسبت به يك يا چند ركن از اصول دين مثل توحيد، ترديد و شك داشته باشد، عقد نمودن زن مسلمان براي او چه حكمي خواهد داشت، حكم طهارت بدن و ذبيحه او چه ميباشد؟
ج. محكوم به اسلام است.
23. در ميان مردم عبارتهايي رايج است كه بوي كفر ميدهد، مثل اين كه فرد ميگويد:
اگر قيامتي باشد، به هم ميرسيم، اگر خدايي بود، نميگذاشت او اين عمل را انجام دهد، كي از آن دنيا برگشته كه بگويد خبري هست؟!
چه خدايي، چه پيغمبري؟ و … آيا با به زبان آوردن چنين كلماتي حكم بر كفر اين شخص ميشود؟
ج. موارد آن مختلف است و بعضي از اين عبارتها با مسلمان بودن سازش ندارد.
24. اگر كسي به مضمون شهادتين ظن داشته باشد، ولي در عين تمكن از تحصيل يقين، به دنبال به دست آوردن يقين نباشد، آيا حكم شاك و مردد را دارد؟
و آيا در قيامت نجاتي براي او متصور است و در دنيا آيا حكم مسلمين بر او جاري ميگردد؟
ج. اگر اقرار زباني و عقد قلبي دارد، مسلمان است.
25. اگر كسي به عقايد صحيح معتقد باشد، ولي برخي خيالات و وسوسهها در قلب او رسوخ كرده است و يا بعضي كلمات كفرآميز در ذهن او ميآيد - كه از وجود آنها كراهت دارد و از آنها اذيت ميشود، راه خلاصي از چنين وسوسههايي چه ميباشد؟
ج. ذكر تهليل (لا اله الا اللَّه) و معوذتين (سورههاي قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را زياد بخواند و اختياراً آن فكرها را نكند.
26. اگر كسي پس از بلوغ درصدد تحصيل يقين نسبت به اعتقادات صحيح برنيايد و پس از آن ديوانه شود، آيا حكم به مسلمان بودن او ميتوان كرد؟
ج. اگر اقرار به شهادتين ميكرده است مسلمان است.
27. در اين عصر مستضعف اعتقادي (در اصول اسلام و در اصول ايمان) به چه كسي اطلاق ميشود؟
ج. كسي كه زمينه فهم و يا زمينه دست يابي به اصول اسلام برايش فراهم نباشد.
28. مستضعفين از شيعه كه اعتقاد به خدا و پيامبر داشته و وصايت حضرت علي عليه السّلام را نيز قبول دارند، لكن ائمه عليهم السّلام را به ترتيب نميشناسد يا معني امام را نميفهمند، آيا احكام ايمان بر آنان جاري ميشود؟ و دادن زكات و فطره و رد مظالم به ايشان صحيح است؟
ج. در مسألهي 1583 رساله حكم مصارف نسبت به مطلق استضعاف بيان شده است، امّا نسبت به شيعه ميزان، معرفت به ركن اخير ايمان - كه حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند - ميباشد.
29. كسي كه به غيبت و حيات حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف اعتقاد نداشته باشد، آيا احكام مؤمن بر او جاري ميشود؟
ج. خير، مؤمن نيست.
30. فردي نسبت به انگيزه امام حسين عليه السّلام در جنگ با يزيد ترديد كرده و ميگويد:
حضرت - نعوذ باللَّه - براي كسب قدرت و مقام جنگيدند، چنين شخصي چه حكمي دارد؟
ج. عقايد او ناقص است.
31. اگر كسي سالها بر اساس اعتقاداتي كه از طريق تقليد به دست آورده بود زندگي كرده و در آنها راسخ نبوده و سپس به شك و ترديد افتاده است و درصدد تحقيق برآمده و پس از يك يا دو سال به عقايد صحيح يقيني دست يافته است، آيا در ايام ترديد حكم به ارتداد او ميشود؟
ج. خير.
32. اگر كسي در گفتار و يا عمل منكر خدا و پيامبر و يا يكي از ضروريات دين شود؛ امّا قلباً به آن معتقد باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اعتقاد قلبي فقط كافي نيست؛ مگر در موارد اكراه با عدم تمكّن از توريه با التفات و توجه و بدون عسر و فشار، جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 110 رساله رجوع شود.
33. سب و دشنام به خداوند و پيامبر و اولياي الهي در چه صورتي باعث ارتداد ميشود؟
ج. در صورتي كه شرايط زير در فرد موجود باشد:
1) بلوغ؛
2) عقل؛
3) اختيار؛
4) گفتن بدون سهو و غفلت، بلكه با قصد و آگاهي؛
5) دانستن معني لفظ سب و آن چه ميگويد و قصد آن.
34. آيا استخفاف و سبك شمردن مستحبات - مثل اين كه انسان بگويد، نماز شب چيست؟!
- يا التزام به عدم انجام يك عمل مستحبي، حرام است؟
و آيا چنين عملي موجب ارتداد ميگردد؟
ج. اين اعمال، مذموم؛ بلكه در بعضي موارد حرام است، ولي تا وقتي كه به انكار رسالت برنگردد، سبب ارتداد نميشود.
35. اگر كسي در اوايل بلوغ نتواند نماز را به درستي ياد بگيرد و بخواند، آيا ميتواند مثلاً عوض گفتن تكبيرة الاحرام ترجمه آن به فارسي يعني «خدا بزرگتر است» را بگويد؟ عوض از حمد كه از يادگيري آن عاجز است چه بايد بكند؟
ج.
گفتن تكبير كه سهل و آسان است و در غير آن به مسألهي 821 و 822 رساله رجوع شود.
36. فردي فقط بخشي از حمد را پس از بلوغ ياد گرفته است و نسبت به يادگيري بقيه آن مشكل دارد، تكليف او نسبت به نمازهايي كه تا وقت يادگيري كامل ميخواند چيست؟
ج. در اين رابطه به مسألهي 821 و 822 رساله رجوع شود.
37. اگر قبل از سن تكليف گناهاني داشته باشيم كه گفتن آنها موجب رسوايي است، حكم آن چيست؟
ج. لازم نيست آنها را بگوييد.
38. بعد از سن تكليف بعضي از واجبات را درست انجام ندادهام، الآن چگونه بايد آنها را قضا نمايم؟
ج. هر مقداري كه باطل بوده را بايد قضا كنيد.
39. تفاوت تقليد و انجام كوركورانه اعمال كه مورد مذمت است چيست؟
ج. عمل از راه تقليد صحيح، عمل با حجّت و آگاهانه است.
40. آيا تقليد علاوه بر آن كه يك مسألهي عقلي است، ادلّهي شرعي نيز براي اثبات آن وجود دارد؟
ج. مسألهي تقليد امري عقليست و آيات و روايات به آن ارشاد دارند.
41. آيا در مواردي ميتوان به حكم عقل عمل كرد و در مسائل احكام به مجتهد رجوع نكرد؟
ج. خير، چون عقل انسان از ادراك مسائل شرعيه قاصر است.
42. ثمرهي عملي عقلي بودن تقليد يا شرعي بودن آن براي مقلّدين چيست؟
ج. در بعضي موارد شرايط و صفات مرجع تقليد، تأثيرگذار است.
43. به نظر حضرت عالي عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟ و كدام يك انسان را به واقع نزديكتر ميسازد؟
ج. از آنجا كه شرط عمل به احتياط در احكام شرعي، آگاهي كامل به موارد احتياط است كه فقط عدهي اندكي از آن اطلاع دارند، تقليد براي عموم مردم بهتر است.
44. آيا احتياط امري عقليست يا شرعي و در خصوص مسألهي عمل به احتياط، تقليد از غير اعلم جايز است؟
ج. احتياط نيز مانند تقليد امري عقليست و عمل به آن مستلزم تقليد از اعلم نميباشد.
45. در احتياط آيا رعايت آراي فقيهان گذشته نيز لازم است؟
ج. اگر غرض احتياط كننده احراز حجّت فعليّه باشد، رعايت آراي فقيهان گذشته لازم نيست، به خلاف اين كه غرض احراز واقع باشد.
46. آيا كسي كه در اعلميّت دو يا چند نفر از مراجع زنده شك دارد، ميتواند در نظر اين چند مرجع احتياط كند؟ و آيا عمل او موضوع تقليد قرار ميگيرد يا احتياط؟
ج. در محدودهي نظر همين چند نفر ميتواند احتياط كند و عمل او، عمل به احتياط در تقليد است.
47. آيا احتياط در اعمال را - در صورت توانايي به دست آوردن فتوا - اگر چه مستلزم تكرار باشد، جايز ميدانيد؟
ج. احتياط جايز است و لو مستلزم تكرار باشد.
48. كسي كه در بين فتاواي چند مرجع احتياط مينمايد، وظيفهي او در پرداخت خمس چيست؟
ج. در پرداخت خمس نيز همانند ديگر مسائل احتياط كرده و خمس را در مواردي مصرف مينمايد كه تمام آن مراجع جايز ميدانند.
49. وظيفه افرادي كه تقليد نميكنند چيست؟
ج. اعمالشان باطل است، به توضيح مذكور در مسألهي 20 رساله.
50. فرق بين «جايز نيست» و «حرام است» در رسالهي عمليّه چيست؟
ج. بين اين دو واژه تفاوتي وجود ندارد و مقلد بايد در هر دو مورد عمل را ترك نمايد.
51. احوط قبل از فتوا و احوط بعد از فتوا يعني چه؟
ج. فرقي ندارد، اگر فتوي و احتياط در موضوع واحد است.
(به مسألهي 10 رساله رجوع شود ).
52. در اين زمان (عصر ارتباطات) جاهل قاصر به چه كسي اطلاق ميگردد؟
ج. در هر عصر و زماني تفسير و تبيين مصاديق، به عرف همان عصر مربوط ميشود.
53. حد گمان و يقين را در مسائل بفرماييد كه آيا منظور اطمينان است يا مراد علميست كه احتمال خلاف در آن راه نداشته باشد؟
ج. امر عرفيِ معروف مراد است.
54. فرق مجتهد اعدل با اورع چيست؟
ج. عدالت عبارت است از ملكهاي كه به واسطه آن شخص از گناهان كبيره و اصرار بر گناهان صغيره اجتناب نمايد و مراد از اورعيّت آن است كه شخص به واسطهي زيادي قوّت ايمان، در جستجوي لازم براي استنباط احكام، مسامحه كمتري داشته باشد و در مقام استنباط از ديگران محافظهكارتر باشد.
55. مراد از امور حسبيّه چيست؟
ج. به اقدامات ضروريّهاي كه حاكم شرع يا وكيل او در حفظ جان، ناموس، مال و حقوقي كه در معرض خطر است انجام ميدهد، امور حسبيّه گفته ميشود.
56. مراد از اعمال و دستوراتي كه ضروري دين است و تقليد در آن لازم نيست، چيست؟
ج. ضروريات دين به مسائلي - هم چون وجوب نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهي از منكر و … - گفته ميشود كه مسلمانان شك و ترديد در آن ندارند.
57. فرق دقيق ميان حكم و فتوا را توضيح دهيد؟
ج. فتوا در احكام كليه است و حكم در موضوعات است و حكم حاكم شرع لازم الاتّباع براي همه است.
58. آيا تقليد از كسي كه در يكي از ابواب فقه - مثل نماز و روزه - به درجهي اجتهاد رسيده، جايز است؟
ج. در صورت اعلميّت از ديگر مجتهدين در آن باب، تقليد از وي در همان باب جايز است؛ در غير اين صورت، جايز نيست.
59. آيا اطلاع مجتهد از اوضاع زمان و مكان از شرايط اجتهاد است؟
ج. اطلاع از زمان و مكان صدور آيه يا روايت، في الجمله در استظهار و استفاده از آنها دخالت دارد و اطلاع از زمان و مكان خود، در تطبيق حكم بر موضوع نافع است.
60. آيا آگاهي سياسي جزو شرايط مرجع تقليد مانند:
شيعه دوازده امامي و …
محسوب ميشود يا نه؟
ج. در حكم او ميتواند دخالت داشته باشد.
61. آيا تقليد از مجتهدي كه متصدّي مقام مرجعيت نبوده و رسالهي عمليه هم ندارد، جايز است؟
ج. تصدّي مقام مرجعيت و يا داشتن رساله، شرط جواز تقليد نيست؛ ولي مقلد بايد بتواند به يكي از راههاي ذكر شده در رساله به آرا و فتاواي مرجع خود دسترسي پيدا كند.
62. آيا تقليد از علماي كشورهاي ديگر كه دسترسي به آنان امكان ندارد، جايز است؟
ج. در صورت وجود شرايط - از جمله اعلميّت - جايز است؛ ليكن اگر دسترسي به آرا و فتاواي او به طور كلي امكان ندارد، بايد با رعايت موازين ذكر شده و با رعايت اعلميّت و اورعيت، به مجتهد ديگر مراجعه نمايد.
63. آيا زن ميتواند فقط براي زنان مرجع شود؟ و يا فقط در مسائل اختصاصي بانوان مرجع تقليد آنان باشد؟
ج. جايز نيست.
64. آيا بين عدالت لازم در تقليد، با عدالت قاضي و يا امام جماعت تفاوت مرتبه وجود دارد؟
ج. عدالت كه ملكهي ترك گناهان كبيره است، داراي مراتب مختلفيست كه هر يك از منصبهاي ذكر شده متناسب با حساسيت آن منصب نيازمند مرتبه اي از مراتب آن ملكه است، هر چند همگي در اين كه بايد جميع كبائر را - كه از جملهي آنها اصرار بر صغائر است - ترك كند، اشتراك دارند.
65. اگر كسي در مسائل فقهي مجتهد باشد، آيا در علم اخلاق و مسائل اخلاقي نيز مجتهد است و ميتوان در امور اخلاقي از او تقليد نمود؟
ج. ملازمهاي بين اجتهاد در فقه و اجتهاد در ساير علوم وجود ندارد.
66. آيا تقليد در واجبات و محرّمات و مستحبّات و مباحات و مكروهات واجب است؟
ج. اگر بخواهد قصد ورود از شارع داشته باشد، در غير ضروريات، تقليد يا عمل به احتياط واجب است.
67. آيا سفارشها و دستورهاي اخلاقي دين مبين اسلام در قلمرو تقليد قرار ميگيرد، يا اين كه چون برخي از آنها تكليف الزامي ندارد و از قلمرو تقليد خارج ميشود؟
ج. الزامي نبودن تكليف، ملازمهاي با خروج از قلمرو تقليد ندارد.
68. تقليد از مجتهد شامل مسائل حكومتي و سياسي نيز ميشود، يا منحصر به مسائل فقهي است؟
ج. تقليد در تمام مسائل غير اعتقادي و غير ضروري جاري است.
69. در عمل به تكاليف شرعي، تفاوت موضوع با حكم چيست و تشخيص و بيان كدام يك بر عهده مكلف و تشخيص كدام بر عهده مجتهد است؟
ج. حكم؛ قانوني است كه شارع گذاشته است و موضوع چيزيست كه اين حكم در آن پياده ميشود و استنباط حكم، وظيفه مجتهد و تشخيص موضوع، وظيفه مكلّف است.
70. لطفاً اقسام موضوعات فقهي را بفرماييد و اين كه تشخيص كدام يك بر عهده مجتهد و تشخيص كدام يك بر عهده مقلّد است؟
ج. تشخيص موضوعات مستنبطه بر عهده مجتهد و تشخيص موضوعات صرفه، شأنِ مقلّد است.
71. اگر از راه عقل به چيزي رسيدهايم كه آيات و روايات يا رسالهي توضيح المسائل آن را رد ميكند، وظيفه ما چيست؟
: آيا به قطع خود عمل كنيم، يا ظنّي كه به روايات يا آيات يا رساله داريم؟
ج. در غير ضروريات در فروع دين بايد به يكي از سه طريق (اجتهاد، احتياط و تقليد) عمل كرد و جايي كه با عقل قطعي مخالف باشد، وجود ندارد.
72. آيا ولايت فقيه يك مسألهي تقليديست يا اعتقادي؟
ج. مسألهي تقليدي و از فروع است.
73. اين كه فرمودهاند:
«مسائلي كه انسان غالباً احتياج دارد بايد ياد بگيرد» مراد احتياج فعلي است، يا مراد كليّهي مسائليست كه ممكن است در آينده نيز به آن احتياج پيدا كند؟
ج. وجوب يادگيري در خصوص مسائليست كه فرد همواره با آنها در ارتباط است، ولي در آن دسته از مسائلي كه به ندرت ممكن است به آن مبتلا شود، تهيه و در دسترس داشتن رساله براي رجوع در هنگام نياز كافيست تا مبتلا به مخالفت به سبب جهل در احكام مورد نياز نگردد.
74. آيا اعلميّت و كمتر بودن خطاي مجتهد در استنباط فرع از اصل و … فقط مربوط به مسائل فقهيست يا مسائل سياسي را نيز شامل ميشود؟
ج. تمام مواردي كه به استنباط حكم الهي از اصول و منابع مربوط ميگردد را شامل ميشود.
75. تقليد از مفضول - يعني غير اعلم و غير اورع - اگر فتوايش مطابق با اعلم يا احتمالاً مطابق باشد، درست است؟
ج. جايز است در صورت موافقت و امّا با احتمال مخالفت در صورت امكان دسترسي به فتاواي اعلم، احوط لزومي تقليد از اعلم است.
76. اگر فقيهي در علومي - مانند رجال، هيأت، فلسفه و اصول و … - از ديگر مجتهدين مقدم باشد، آيا اين تسلط ميتواند وجه ترجيح او بر مجتهدين ديگر باشد؟
ج. اگر آن علوم از مبادي فقه نيست و در استنباط احكام الهي دخالت ندارد، وجه ترجيح به شمار نميآيد، مخصوصاً در صورت اعلميّت مجتهد ديگر در علم فقه.
77. اگر مجتهدي اعلم باشد و مجتهد ديگر اورع، آيا تقليد از مجتهد اورع جايز است؟
ج. خير جايز نيست و بايد از اعلم تقليد كند.
78. اگر شخصي نسبت به شرايط لازم در مرجع تقليد خود دچار شك شود، چه بايد بكند؟
ج. همان كاري بايد بكند كه پيش از انتخاب آن مرجع بايد ميكرد؛ يعني اگر گمان به اعلم بودن مرجعي دارد، در صورتي كه گمانش به حد اطمينان برسد بايد از او تقليد كند؛ بلكه اگر براي او اطمينان حاصل نشد بعيد نيست ترجيح مرجعي كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال ميدهد ولي بهتر اينست كه در اين صورت به قول كسي عمل كند كه موافق احتياط باشد؛ اما اگر احتمال ضعيفي هم بدهد كه كسي اعلم است و بداند ديگري از او اعلم نيست، بايد از او تقليد كند و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوي باشند، بايد از يكي از آنها تقليد كند.
79. اگر عدهاي از علما - كه توانايي تشخيص مجتهد اعلم را دارند - فردي را معرفي نمايند، امّا خود انسان به اعلميّت فرد ديگري يقين داشته باشد و يا ببيند جمع ديگري از علما، مجتهد ديگري را معرفي نمودهاند، تكليف چيست؟
ج. در صورتي كه يقين انسان به اعلم بودن فرد ديگر، بر اساس موازين ذكر شده باشد، عمل به يقين مقدم است و در صورت تعارض نظرات علما، اگر مرجحات ديگر، هم چون اورعيت در يكي از آنان بود، بايد از وي تقليد كرد و در صورت يأس از ترجيح يكي از آن دو بر ديگري، فرد اختيار دارد كه از هر يك از آن دو مجتهد تقليد نمايد.
80. آيا ميتوان بدون تحقيق مرجع تقليد را انتخاب كرد؟
ج. بايد از مرجع اعلم تقليد كرد.
81. آيا شلوغي درس خارج يك مجتهد، دليل اعلميّت او در استنباط احكام فقهي ميتواند باشد؟
ج. از آنجا كه ملاك اعلم بودن، فهم بهتر حكم الهيست و اين مطلب با نحوه بيان و چگونگي تدريس ملازمهاي ندارد، پس شلوغي درس خارج نميتواند ملاك اعلم بودن مجتهد محسوب گردد.
82. طريق شناخت مجتهد اورع چيست؟
ج. طريق شناخت مجتهد اورع، همان طريق شناخت اعلم است.
83. اگر بزرگ يك قوم، عشيره و خانواده از فردي تقليد كند، آيا افراد ديگر ميتوانند به تبعيت از او از همان مجتهد تقليد نمايند؟
ج. خير؛ مگر آن كه او توانايي تشخيص مجتهد و اعلم را داشته باشد و به واسطه گفتار وي، براي ديگران علم يا اطمينان به اجتهاد و اعلميّت آن فرد پيدا شود.
84. اگر فردي بيسواد با راهنمايي يك عالم بدون تحقيق از كسي تقليد كند، جايز است؟
ج. اگر فهميد از مرجع اعلم تقليد كرده مشكلي ندارد وگرنه در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفهاش تقليد از او بوده، يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
85. اگر مجتهد اعلم بعدي را نتوانستيم بشناسيم، احتياطهاي واجب را به چه كسي رجوع كنيم؟
ج. در صورت تساوي مراجع از نظر علم و يا عدم امكان تشخيص اعلم، مخيّر هستيد به هر كدام رجوع كنيد؛ مگر اين كه يكي از آنها اورع باشد كه بر ديگران مُقَدَّم است.
86. آيا زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است، يا بايد تابع شوهرش باشد؟
ج. خير، زن در انتخاب مرجع تقليد مستقل است.
87. اگر بچّهاي به سن بلوغ برسد ولي هنوز از جهت نداشتن رشد كافي نتواند مرجع تقليدش را بشناسد، والدين او در قبال وي چه وظيفهاي دارند؟
ج. سيرهي مؤمنين بر ارشاد اين دسته افراد و تحقيق براي آنها است.
88. اگر شك نمودم كه آيا در زمان تقليد از مرجع قبلي، واجد شرط تقليد [تكليف يا تمييز] بودهام يا نه، وظيفهام چيست؟
ج. اگر در تمييز شك داريد، بايد به مجتهد زندهاي كه شرايط تقليد را داراست، رجوع كنيد.
89. آيا براي تقليد از مرجع تقليد نيّت زباني لازم است؟
ج. خير بلكه عمل بر طبق فتاواي او لازم است.
90. اگر كسي پس از مدّتي كه از مجتهدي تقليد كرد، صلاحيّت مجتهد را براي تقليد احراز كرد، آيا حكم كسي را دارد كه ميخواهد از آغاز از او تقليد نمايد، مثلاً در صورتي كه صلاحيّت وي، بعد از فوت او احراز شد، ميتواند بر تقليد وي باقي باشد؟
ج. اعمال او در اين مدت محكوم به صحّت است، ولي در فرض سؤال، بقاي بر تقليد مشكل است.
91. در مسألهاي مرجع تقليد فتوا داشته و مقلّد نميدانسته كه رجوع در فتوي جايز نيست، به همين جهت رجوع به غير اعلم كرده است، آيا اعمالش صحيح است؟
ج. عملي را كه انجام داده است، اگر مخالف با فتواي اعلم بوده، به شرحي كه در مسألهي 20 رساله آمده است جبران نمايد.
92. شخصي مدتي اعمالي را انجام داده و بعد متوجه شده كه بر خلاف فتواي مجتهد است، حكم اعمال گذشته اش چيست؟
ج. اگر مكلف مدتي اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتي اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفهي واقعي خود رفتار كرده است، يا عمل او با فتواي مجتهدي كه وظيفهاش تقليد از او بوده يا با فتواي مجتهدي كه فعلاً بايد از او تقليد كند مطابق باشد و عباداتي را كه قبلاً انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
93. من مقلد امام بودم و بعد از رحلت ايشان بنا به فتواي آقاي اراكي بر تقليد از ايشان باقي ماندم، اكنون مرجع اعلم را نميشناسم آيا الآن هم ميتوانم بر امام باقي باشم؟
ج. اگر احراز و يا احتمال اعلميّت ميّت در بين نباشد، رجوع به مجتهد زنده جايز است و در صورتي كه مجتهد زنده اعلم باشد يا احتمال اعلميّت او در بين باشد رجوع به او واجب است ( جهت اطلاع بيشتر به مسألههاي 12 و 13 رساله رجوع شود. )
94. چنان چه انسان يقين نمايد كه عملش با فتاواي يكي از مراجع محترم - كه تقليد از آنها جايز است - منطبق ميباشد، آيا همين مقدار كفايت ميكند؟
ج. مطابقت عمل با نظرات مجتهدِ اعلم، شرط است.
95. آيا لازم است براي تقليد از يك نفر، تمام رساله وي را بخوانيم؟
ج. نه، فقط مسائلي را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد.
96. اگر در شرايطي دسترسي به مرجع تقليد يا رساله ايشان نباشد، آيا ميتوان از رسالهي ساير مراجع در مسألهي مورد ابتلاء استفاده كرد؟
ج. اگر صبر ممكن است، وظيفه، به دست آوردن فتواي مرجع است و در غير اين صورت، اگر احتياط ممكن است، به احتياط عمل نمايد و اگر احتياط ممكن نباشد، چنان چه از انجام عمل محذوري پيش نيايد، ميتواند عمل را به جا آورد و بعد از دسترسي به فتواي مرجع، در صورت مخالفت، اعاده كند و اينها در صورتيست كه عدم دسترسي در تمام مسائل نباشد، در غير اين صورت، ميتواند به مجتهد اعلم پس از او مراجعه كند.
97. اگر مجتهد اعلم در مسألهاي احتياط واجب كرد و مجتهد اعلم بعدي نيز احتياط واجب كرد، آيا ميتوان به مجتهد سوم با مراعات اعلم بودن نسبت به ديگر مجتهدين رجوع كرد؟
ج. بله، ميتوان به مجتهد سوم رجوع كرد.
98. اگر مجتهد اعلم بعدي پس از فتوا دادن بر خلاف احتياط مجتهد اعلم، احتياط مستحبّي كرده باشد، چه بايد كرد؟
ج. عمل به اين احتياط خوب است.
99. مقلّدي به احتياط واجب مرجع تقليدش در مسألهاي اعتنا نميكند (نه به احتياط عمل ميكند و نه به مجتهد اعلم بعدي رجوع ميكند)، اما پس از مدّتي به مجتهد اعلم بعدي رجوع ميكند كه وي آن مسأله را واجب نميداند، آيا عملش صحيح بوده است؟
ج. با فرض عدم اختلال شرطي - مثل قصد قربت - مطابقت عمل با فتواي او در صحيح بودن عمل كافي است.
100. آيا اعمال كسي كه به جهت عدم وجود شرايط معتبر تقليد در مجتهد اعلم، از مجتهد غير اعلم تقليد نموده، باطل است؟
ج. اگر مراد از شرايط، فقدان شرايط ذكر شده در رساله است، با رعايت اعلم بودن مجتهد بعدي اعمالش محكوم به صحت است.
101. آيا در عمل به دستورات حاكم شرع، شرايط تقليد از مجتهد نيز معتبر است؟
ج. بله، حاكم شرع همان مجتهد جامع الشرائط است.
102. در صورت اختلاف نظر مجتهد و مقلد در تشخيص موضوع، نظر كدام مقدم است و آيا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نيز واجب است.
ج. در موضوعات، مقلد به نظر خودش عمل ميكند.
103. در تعارض قوانين تصويب شده در مجلس و شوراي نگهبان با فتواي مرجع تقليد، وظيفه مكلف و يا قاضي مقلِّد چيست؟
ج. وظيفهي مقلّد رجوع به فتواي مرجع تقليد خود است.
104. در موارد تعارض بين حكم قاضي و فتواي مرجع به كدام يك بايد عمل نمود؟
ج. فتوا در كليات است و حكم در قضاياي شخصيه، بنا بر اين تعارض بين اين دو وجود ندارد.
105. آيا عمل به حكم يا فتواي ولي امر مسلمانان براي غير مقلدين او واجب است و در صورت تعارض با رأي مجتهد اعلم، كدام يك مقدم است؟
ج. مقلد بايد به فتواي مرجع تقليد خودش رجوع كند و موارد خاصّه را سؤال كند.
106. اگر زن و شوهر هر كدام مرجع تقليد متفاوتي داشته باشند، در موارد مشترك و اختلافي كه به هر دو نفر آنان مربوط ميگردد - مثل جواز و يا عدم جواز دخول بعد از پاك شدن و قبل از غسل حيض - وظيفهي آنان چيست؟
ج. بايد به احتياط عمل نمايند.
107. در حالي كه كليه احكام و مسائل از قرآن استخراج ميشود، چرا مراجع نظرات گوناگوني دارند؟
ج. احكام از ادلهي اربعه (قرآن، روايت، عقل و اجماع) استخراج ميشود و اين اختلاف در غير مسلّمات و قطعيات در مقام استنباط است.
108. اگر برخي از طريقهاي چهارگانه ارايه شده براي به دست آوردن نظر مجتهد با يكديگر منافات پيدا كرد، وظيفه چيست؟
ج. شنيدن از خود مجتهد و يا دو نفر عادل، مقدم بر ديدن از رساله و يا شنيدن از فرد مورد اطمينان است و در صورت تعارض بين دو راه اخير بايد تا كسب نظر مجتهد در آن مسأله به احتياط عمل نمايد.
109. اگر مكلف طبق موازين شرعي اعلم بودن مجتهدي را احراز نمود و به دستورات او عمل كرد ولي نظرات او مطابق واقع و دستورات واقعي شارع نبود؛
1) آيا اعمال او باعث رشد و كمال وي ميشود و مستوجب ثواب براي او ميگردد؟
2) آيا در قيامت مورد مؤاخذه قرار ميگيرد؟
ج. در فرض مزبور عمل به حجّت كرده و مأجور است.
110. كسي كه براي انجام عباداتي چون نماز و روزه و حج نايب ميشود، آيا بايد به فتواي مرجع خودش عمل كند يا به فتواي مرجع تقليد كسي كه از جانب وي نايب گرديده است؟
ج. نايب بايد به فتواي مرجع تقليد خودش عمل كند و در نيابت از حي در حج، في الجمله احتياط كند.
111. اگر وصي يا ورثه با متوفّي در مرجع تقليد متفاوت باشند، در محاسبه بايد طبق فتواي مرجع خود عمل كنند يا مرجع تقليد ميّت؟
ج. در مقدار محاسبه ديون بر ميّت، ميزان و معيار تكليفِ ميّت در زمان حياتش ميباشد، امّا در كيفيّت پرداخت، اگر مورد اختلاف باشد، ميزان، تقليد وصي و ورثه است.
112. پاسخگويي به مسائل و فتاوا براي عالمي كه از آنها اطلاع دارد واجب است؟
ج. از باب ارشاد جاهل بدون عسر و محذور، لازم است.
113. كسي كه در مقام بيان مسائل شرعي است، آيا بايد به نظريات مجتهد يقين داشته باشد يا اطمينان و گمان كافيست و در صورت كشف خلاف تكليف او چيست؟
ج. اطمينان هم كافيست و اگر فهميد اشتباه كرده تا جايي كه ممكن است بايد اشتباه را برطرف كند.
114. اگر از كسي مسأله شرعي - كه مورد اختلاف مراجع معظم تقليد ميباشد - پرسيده شود، آيا وي موظّف است نظر خود (در صورتي كه مجتهد باشد ) يا مرجع تقليد خود (در صورتي كه مقلّد باشد ) را در پاسخ بگويد، يا نظر مرجع تقليد سؤال كننده را؟
ج. اگر از كسي مسألهي مورد اختلافي را سؤال كنند، او نميتواند، نظر و فتواي خودش را اجتهاداً يا تقليداً بگويد، بلكه بايد بر طبق فتواي مرجع سؤال كننده جواب بگويد، چون فرد سؤال كننده از وظيفهي فعليه خودش سؤال كرده، كه همان فتواي مرجع خودش است.
115. اگر تقليد كسي اشكال داشته باشد، آيا وظيفه داريم به او گوشزد كنيم؟
ج. اگر جاهل به مسأله است، ارشاد نماييد.
116. تقليد به چه چيز محقّق ميشود؟ به عمل يا به التزام يا به أخذ رساله و يا …؟
ج. تقليد به وسيلهي عمل بر وِفق فتواي مجتهد جامع الشّرايط محقّق ميشود و التزام و … از مُقَدَّمات تقليد به شمار ميروند.
117. آيا ميشود به اطلاق كلام مجتهد عمل نمود و يا به ظهور آن اكتفا كرد؟
ج. در مواردي كه عقلا به ظهور و اطلاق تمسك ميكنند مانع ندارد، به شرطي كه جستجوي كامل از مظان آن شده باشد.
118. نظر شما در رابطه با بقاي بر تقليد ميّت چيست؟
ج. در صورت تساوي ميّت و حي در آنچه تقليد در آنها محقق شده است، بنا بر اقوي، بقا جايز است و در صورت اعلميّت از حي، اظهر وجوب بقاء است.
119. اگر ندانيم مجتهد زنده اعلم است يا مجتهد ميّت و نتوانيم اعلم را تشخيص دهيم وظيفه چيست؟
ج. در اين فرض، بقاي بر تقليد ميّت در مسائل عمل شده جايز است.
120. مقلدي كه نسبت به اعلم بودن مجتهد فوت شده شك دارد، آيا در تمام مسائل عمل شده و عمل نشده ميتواند به شما [مجتهد حي ] رجوع نمايد؟
ج. به مسألهي 16 رساله رجوع شود.
121. شخصي در ابتداي بلوغ، احكام و اعمال شرعي را بدون تقليد انجام داده است و پس از مدّتي از مرجعي تقليد نموده كه اكنون از دنيا رفته است.
حال شك دارد كه آيا ابتداي تقليد، در زمان آن مرجع بوده يا نه و با توجّه به اين كه آن مرجع نسبت به تمام مراجع فعلي اعلم بوده، آيا اين شخص به اعلم زنده رجوع كند يا بر همان ميّت باقي بماند؟
ج. در فرض سؤال نميتواند از ميّت تقليد كند و بايد از مجتهد حي تقليد كند، مگر در مسائلي كه يقين دارد در زمان حيات مجتهد ميّت به فتواي او عمل كرده است، كه در اين مسائل در صورت اعلميّت ميّت، بايد بر فتواي او باقي باشد.
122. اگر مرجع تقليد كسي فوت كند و از مرجع زنده تقليد نكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در مسألهي بقاء هم به كسي رجوع نكرده در حكم كسيست كه اعمالش را بدون تقليد انجام داده است.
123. مراد از مسائلي كه عمل شده - در باب تقليد ميّت - چيست؟
آيا خصوص هر مسأله را بايد عمل كرده باشد يا اگر از هر بابي به چند مسأله عمل كرده است، ميتواند در تمام آن باب - مثلاً باب نماز و باب روزه و … - به فتواي ميّت باقي بماند؟
ج. فقط در خصوص مسألهاي كه عمل كرده، ميتواند باقي بماند.
124. آيا در اصل تقليد كردن و هم چنين براي باقي ماندن بر تقليد از ميّت، بلوغ شرط است؟
ج. شرط نيست.
125. در بقاي بر فتواي ميّت آيا يك بار عمل كردن كافي است؟
يعني با يك بار عمل به فتواي مجتهد زنده، آيا بعد از فوت وي ميتوان بر تقليد او باقي بود؟
ج. تقليد با يك بار عمل كردن تحقق پيدا ميكند و فقط در مسائلي كه عمل كرده ميتواند بر تقليد ميّت باقي باشد.
اگر ميّت اعلم از احياء باشد.
126. اگر در زمان مجتهد زنده، ملتزم به عمل به فتواي او بوده امّا موردي پيش نيامده كه عمل كند، بعد از وفات او ميتواند بر تقليد او باقي بماند؟
ج. ميزان عمل است نه التزام و در فرض مسأله نميتواند باقي بماند مگر در خصوص مسائلي كه عمل كرده است.
127. آيا تقليد ابتدايي از مجتهد ميّت - در صورتي كه مجتهد ميّت اعلم از مجتهدين زنده باشد - جايز است؟
ج. جايز نيست.
128. اگر نابالغي از مجتهدي تقليد كند و به فتوايش عمل نمايد، آيا پس از بلوغ ميتواند در صورت فوت آن مرجع بر تقليد وي باقي باشد؟
ج. تقليد و عمل به فتوا پيش از بلوغ، براي بقا كافي است.
129. در زمان حيات آيت اللَّه اراكي از ايشان سؤال كردم كه آيا كساني كه در زمان حيات امام به سن تكليف نرسيده بودند ولي اعمال خود را مطابق فتواي ايشان انجام دادهاند، اينك كه مكلّف شدهاند آيا ميتوانند از ايشان تقليد كنند؟ جواب مثبت داده بودند. حال بعد از فوت آيت اللَّه اراكي، از شما تقليد ميكنم. آيا ميتوانيم به امام - رحمه اللَّه - باقي بمانم؟
ج. در مسائلي كه از مرجع ميّت تقليد كرده و عمل نموده ايد و از ايشان به ديگري عدول نكردهايد، اگر ايشان را اعلم يا مساوي با حي ميدانيد، واجب يا جايز است باقي بمانيد، به شرحي كه در رساله آمده است.
130. شخصي متوجّه عنوان تقليد نبوده ولي اگر مسألهاي برايش پيش ميآمده به رسالهي مجتهد وقت رجوع كرده و عمل نموده، آيا اين مقدار براي تحقّق تقليد و بقاي بر او در صورت فوت، كافي است؟
ج. وي همانند فرد بدون تقليد بوده و بقاء مشكل است، اگر چه عملش صحيح است.
131. آيا در بقاي بر تقليد ميّت، اعلميّت مجتهدي كه اجازهي بر بقا ميدهد شرط است، يا اجازه هر مجتهدي كفايت ميكند؟
ج. اعلميّت مجتهد زنده، در اجازه بر بقا شرط است.
132. اگر كسي با اجازه مجتهد غير اعلم بر تقليد ميّت باقي مانده بود، آيا اكنون عدول به اعلم و اجازه از او براي بقا واجب است؟
ج. عدول به اعلم و دريافت نظر او در چگونگي بقاي بر ميّت لازم است.
133. اگر اعمال كسي منطبق بر نظر مجتهد ميّت نبوده، ولي با نظر مجتهد زنده منطبق باشد، تكليف اعمال او چيست؟
ج. اگر اعلم بودن مجتهد زنده را احراز كرده باشد، اعمال او قضا و اعاده ندارد.
134. شخصي مقلّد مجتهدي بوده و در مسألهاي به خيال اين كه فتواي او چنين است، عمل كرده و بعد از فوت وي معلوم شده كه فتواي او را اشتباهي فهميده است و عملش طبق فتواي او نبوده، آيا در صورت اعلم بودن مجتهد ميّت، در اين مسأله هم بايد بر تقليد او باقي بماند؟
ج. در فرض مزبور، به فتواي مجتهد ميّت عمل نكرده و بايد از مجتهد زنده تقليد كند.
135. شخصي ابتدا مقلّد مجتهدي بوده و به فتواي وي عمل كرده است، پس از فوت وي، به مجتهد زندهاي رجوع ميكند كه تقليد را فقط التزام ميداند كه پس از چندي وي نيز فوت ميكند، آيا ميتواند به مجتهد اوّل رجوع نمايد؟ آيا فرقي بين مسائلي كه در زمان حيات مجتهد اوّل مورد عمل وي قرار گرفته با ديگر مسائل وجود دارد؟
ج. ديگر به اوّلي نميتواند باقي بماند، هر چند در مسائلي باشد كه به فتواي اولي عمل كرده است.
136. كسي كه مقلّد مرجعي بوده كه از دنيا رفته آيا در وجوب بقا در مسائلِ عمل كرده، احراز يا احتمال اعلميّت ميّت به طور اجمال شرط است، يا اين كه اگر در مسألهاي احتمال اعلميّت هر دو وجود دارد، در خصوص همان يك مسألهي ميتواند رجوع به حي كند؟
ج. در خصوص همان يك مسألهي ذكر شده، رجوع به حي جايز است.
137. كسي كه از مجتهدي تقليد كرده و پس از فوت او با اجازهي مجتهد زنده به تقليد او باقي مانده است، وجوهات شرعي خود را به چه كسي بايد پرداخت نمايد؟
ج. بايد به مجتهد اعلم زنده بپردازد.
138. آيا انسان ميتواند در مسأله بقاي بر ميّت، از همهي مراجع فعلي تقليد نمايد، يعني چون همه مراجع بقاي بر تقليد را جايز ميدانند، همهي آنها را در اين مسأله، مرجع تقليد خود بداند؟
ج. مانع ندارد، ولي در مقداري كه همه قبول دارند، نه بيشتر.
139. فردي در مسألهاي كه ميبايست از مجتهد زنده تقليد نمايد، مطابق با فتواي مجتهد ميّت عمل كرده است، تكليفش چيست؟
ج. اگر اعمالي كه انجام داده، مطابق با فتواي مجتهد اعلم زنده باشد، صحيح است و در غير اين صورت اگر احتياج به اعاده دارد، بايد آنها را اعاده نمايد.
140. در زمان حيات حضرت آيت اللَّه خويي - رحمه اللَّه - از ايشان تقليد ميكردم و بعد از فوت ايشان در جميع مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم آيا، در صورتي كه ايشان را اعلم بدانم ميتوانم دوباره به ايشان برگردم؟
ج. بعد از رحلت ايشان اگر به نحو جايز به مجتهد ديگري رجوع كردهايد، ديگر نميتوانيد به ايشان برگرديد.
141. بعد از ميّت اعلم، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كردم و به مسائل ايشان عمل نمودم. مجتهد دوّم هم از دنيا رفت و اكنون به مجتهدي رجوع كردهام كه بقاي بر اعلم را واجب ميداند. اكنون بايد بر اعلم اولي باقي بمانم يا اعلم دوّمي؟
ج. اگر مجتهد دوم اعلم از حي باشد در محدودهي مسائلي كه به فتواي او عمل كردهايد، بايد به مجتهد دوّم باقي بمانيد و ميزان آخرين مجتهديست كه به فتواي او عمل شده و از او عدول به ديگري نشده باشد.
142. فردي بين دو فتوا از دو مجتهد احتياط ميكرده است، - البته از آن دو مجتهد به صورت تفصيلي تقليد نميكرده است، آيا پس از فوت يكي از مجتهدين ميتواند به فتواي وي باقي بماند؟
ج. همين مقدار محقّق كننده عمل است و براي بقاي پس از موت، در مسألهي عمل شده كافي است.
143. آيا در بقا بر فتواي ميّت لازم است كه در حال حيات، مشخّصاً از او تقليد شده باشد، يا اگر بين فتواي او و مجتهد ديگري احتياط شود و به هيچ كدام تفصيلاً اسناد داده نشود، براي بقا كافي است؟
ج. اگر به قول هر دو تقليد كرده بعد از فوت هر كدام در مسألهاي كه از او تقليد كرده جايز و يا واجب است كه بر تقليد او باقي بماند.
144. نماز و روزههايي از اين جانب به جهت جهل به بعضي احكام غسل جنابت، محكوم به قضا ميباشد و در زمان فوت ادايي آن، مقلّد مرجع متوفّي بودم، آيا وظيفهي قضاي آنها، طبق فتواي مرجع متوفّي بايد باشد يا بر طبق فتواي مجتهد زنده؟
ج. وجوب و عدم وجوب قضا، وظيفهي الآن است نه گذشته؛ بنا بر اين بايد طبق نظر مجتهد زنده عمل نماييد.
145. نمازگزاري از دو مجتهد تقليد ميكند، در حالي كه يكي از آن دو سوره را در نماز مستحب ميداند و جلسه استراحت را واجب، امّا مجتهد ديگر بر عكس، سوره را در نماز واجب و جلسه استراحت را مستحب ميداند. آيا در يك نماز ميتواند از هر دو تقليد كند؛ به گونهاي كه هم سوره و هم جلسه استراحت را ترك كند؟
ج. نميتواند، زيرا با هر دو مخالفت كرده و به نظر هر دو نماز او از جهتي باطل است.
146. آيا در مسألهي بقاي بر تقليد ميّت اگر انسان تا محرز شدن اعلم، به صورت موقّت از مرجعي تقليد نمايد و اكنون بخواهد عدول كند، اشكال دارد؟
ج. با رعايت موازين ذكر شده در رساله، مانعي ندارد.
147. اگر انسان از ميّت به زنده رجوع كرد و بعد از احراز اعلميّت مجتهد زنده ديگري در تمام مسائل به وي رجوع نمود، حال اگر فتواي اين مجتهد سوم، وجوب بقاي بر تقليد اعلم ميّت باشد و فرض كنيم مجتهد ميّت اعلم بوده، آيا بايد به مجتهد ميّت اعلم برگردد يا نه؟
ج. بعد از آن كه از مجتهد ميّت به زنده رجوع كرد، ديگر نميتوان به مجتهد ميّت برگشت، مگر اينكه كشف شود طبق فتوايي كه حين رجوع حجّيت داشته است، اصل رجوع او جايز نبوده است.
148. اگر انسان از مجتهدي تقليد كند و در مسائل مورد ابتلا به فتواي او عمل نمايد، سپس بعد از وفات وي، در تمام مسائل به مجتهد زنده رجوع كند، اما برخي از مسائل را كه قبلاً از مجتهد ميّت تقليد و عمل كرده، اينك مورد ابتلا نيست، يعني موردي براي عمل بر طبق فتواي مجتهد دوم در اين مسائل پيش نيامده، آيا در اين بخش از مسائل ميتواند بر تقليد ميّت اوّل باقي بماند؟ با توجّه به اين كه مجتهد دوم تقليد را التزام بداند.
ج. با اين فرض عدول كرده و نميتواند باقي بر اولي باشد.
149. اگر مجتهد ميّت در مسألهاي احتياط واجب داشته باشد، آيا جواز يا وجوب بقاي بر تقليد شامل آن هم ميشود يا اختصاص به فتوي دارد؟
ج. اگر به احتياط عمل كرده، ميتواند باقي باشد، گرچه در احتياط، با رعايت اعلميّت، ميتواند به مجتهد زنده رجوع كند.
150. آيا ميتوانيم مرتباً از مرجعي به مرجع ديگر رجوع كنيم و هر حكمي كه بيشتر به نفع دنيا يا آخرتمان ميباشد را از ميان نظرات مراجع انتخاب كنيم؟
ج. خير نميتوانيد و تقليد از مرجع اعلم در تمام مسائل واجب است.
151. آيا ميتوان در يك مسأله به رساله چندين مجتهد رجوع و بهترين را انتخاب كرد؟
ج. اگر از باب عمل به احتياط باشد - چنان چه در اوّل رساله آمده است - جايز است.
152. اگر چند مجتهد وجود داشته باشند كه، هر كدام در يكي از ابواب يا مسائل فقه از ديگران اعلم هستند، وظيفهي مقلّد چيست؟
ج. در فرض مذكور بايد از مجتهد اعلم در آن باب يا آن مسأله، تقليد كرد.
|
(1). اگر مقلد در يك يا چند مسأله از دو يا چند مجتهد تقليد نمايد، به آن تبعيض در تقليد گفته ميشود و در صورتي كه در تمام مسائل مجتهد خود را عوض كند به آن «عدول» اطلاق ميگردد.
153. آيا حتماً بايد يك مرجع مشخصي داشته باشيم؟ در صورت تساوي مراجع آيا تبعيض در تقليد جايز است؟
ج. در صورت مساوي بودن دو مجتهد، جايز است انسان در مسائلي كه ارتباطي با هم ندارند، بعضي مسائل را از يكي و بعضي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد نمايد.
154. در مسائلي به فتواي مجتهد ميّت عمل شده است، آيا در بعض همان مسائل ميتوان از مجتهد ميّت و در بعض ديگر آن از مجتهد زنده تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد ميّت با مجتهد حي در علم و ورع مساوي باشند، ميتوان در برخي از مسائلي كه از ميّت تقليد شده به زنده رجوع نمود، به شرط اين كه مسائل به هم مرتبط نباشند.
155. آيا ميتوان در مسأله نماز از كسي كه «من شغله في السفر» را همانند «من شغله السفر» نميداند تقليد نمود و در مسأله روزه به فتواي حضرت عالي كه آن دو را همانند ميدانيد عمل كرد و در نتيجه نماز را شكسته خواند ولي روزهها را در سفر گرفت؟
ج. در هر دو مسأله بايد به يك نحو عمل نمود و تبعيض جايز نيست.
156. پس از رجوع به مجتهد حي آيا ميتوان در برخي مسائل كه مجتهد ميّت آسان گرفته به وي رجوع نمود و در برخي كه مجتهد زنده آسان گرفته از او تقليد كرد؟
ج. اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به ميّت جايز نيست.
157. به فتواي مرجع شماره 2 باقي بر مرجع شماره 1 هستم، اكنون فكر ميكنم مرجع شماره 3 اعلم است از مرجع شماره 1، آيا ميتوانم عدول كنم؟
ج. واجب است در تمامي مسائل به مجتهد اعلم عدول نمايند.
158. عدول از يك مجتهد به مجتهد ديگر به چه چيز محقّق ميشود؟
ج. در موارد جواز يا وجوب عدول، عدول به عمل محقّق ميشود.
159. اگر فردي بعد از تحقيق و عدم احراز اعلميّت، از كسي تقليد كرد، آيا ميشود به غير او كه مانند اوست رجوع كند؟
ج. عدول به غير اعلم يا كسي كه احتمال اعلم بودن يا با ورعتر بودن او ميرود، بعد از تحقّق تقليد، خلاف احتياط است، اگر چه اظهر جواز عدول به مساوي در علم و ورع است در جميع مسائل يا در بعض مسائل كه ارتباطي با هم ندارند.
160. شخصي از مجتهدي تقليد ميكرده، سپس مدّتي بدون تقليد صحيح عمل كرده [خواه با احتياط يا بدون احتياط] آيا به صرف ترك تقليد، عدول محقّق شده و اين شخص اگر بخواهد دوباره از همان مجتهد تقليد كند، حكم تقليد ابتدايي را دارد يا نه؟
ج. حكم عدول را ندارد و ميتواند باقي بماند و در مسائلي كه بدون احتياط عمل كرده، به مسألهي 20 رساله رجوع شود.
161. در صورت عدم دسترسي به مرجع اعلم و يا نماينده وي، عدول به مرجع ديگر در مسائل و يا پرداخت حقوق شرعي، جايز است؟
ج. با رعايت اعلميّت و اوثقيّت مجتهد، عدول جايز است.
162. آيا ميشود از يك مرجع تقليد به علت نداشتن رساله فارسي به ديگري عدول كرد؟
ج. در تمام مسائل، تقليد از اعلم واجب است.
163. كشيدن آب چاه با پمپ و جاري كردن آن در جوي آب، در حكم آب چاه است يا جاري؟
ج. تا وقتي كه متّصل به مادّه و آب چاه است، در حكم فرقي ندارد.
164. چاهي، كنار چاه فاضلاب به منظور نظافت و آبياري مزارع حفر شده است، آيا از آب اين چاه براي تطهير ميتوان استفاده نمود؟
ج. در صورتي كه يكي از ويژگيهاي سهگانه آب چاه به واسطهي آب فاضلاب تغيير نكند، آب چاه پاك است.
165. اوصاف آب نهري كه از كنار يك مردار عبور ميكند تغيير كرده است، آيا اگر نجاستي در آن بيفتد آب نجس ميشود؟
ج. هر مقداري از آن كه يكي از اوصاف سهگانهاش با ملاقات با مردار تغيير كرده، نجس است، نه اين كه فقط از نزديك آن مردار عبور كرده باشد.
166. لايروبي قنات و چشمه و جويبارهاي داخل شهر و … به گونهايست كه آب گل آلود خارج شده، همراه جلبكها و علفها و … است، در اين صورت اگر با نجاستي ملاقات كند و شك كنيم كه مضاف است يا مطلق، حكم چيست؟
ج. در صورت شك، حكم آب مطلق را دارد و تا وقتي كه يكي از اوصاف سهگانه آب به واسطه نجاست موجود در آن تغيير نكرده، پاك است.
167. آب استخرها گاهي به علت استعمال مواد شيميايي (نظير كلر) تغيير رنگ ميدهند، آيا ميتوان با آنها غسل كرد؟ آيا لباس نجس را ميتوان با آن تطهير كرد؟
ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند اشكال ندارد.
168. آب درياها و درياچههايي كه درصد بالايي از نمك دارند، به طوري كه نوشيدني نيست، حكم آب مضاف را دارند يا مطلق؟
ج. در صورتي كه عرف آن را آب مطلق بداند، حكم آب مطلق دارد.
169. اگر همسر انسان (يك زن) بگويد كه فلان آب كر است و انسان از گفته او اطمينان پيدا كند كافي است؟
ج. كفايت ميكند.
170. آيا تغيير اوصاف و ويژگيهاي سهگانه آب به هر مقدار كه باشد، نجس كننده است؟
هر چند عرف آن را آب مطلق تلقي كند؟
ج. اگر به واسطهي نجاست تغيير كرده باشد، نجس است.
171. چنان چه رنگ يا بو يا طعم آب نجس را با مواد شيميايي برطرف كنيم (به صورتي كه اگر كسي نداند، تصور كند آب آشاميدني است) پاك است؟
ج. نجس است و فقط با اتصال به آب كر پاك ميشود.
172. هنگامي كه آب نجس (كر يا قليل) را متصل به آب كر يا جاري نموديم، آيا كمي يا زيادي آب پاك، در پاك كردن آب نجس دخالت دارد يا نه؟
ج. خير دخالت ندارد. فقط اگر آب نجس با نجاست تغيير كرده باشد، بايد با اتصال، تغيّر آن زايل شود.
173. اگر آب فاضلاب شهري را تصفيه كنند در چه صورت پاك ميشود؟
ج. پاك نميشود؛ مگر با اتّصال به كر.
174. آيا با باران ميتوان نجاسات را برطرف كرد و متنجّس را تطهير نمود؟
ج. تا وقتي كه بارش از آسمان ادامه دارد، اشكالي ندارد.
175. آيا با باران ميتوان غسل كرد يا وضو گرفت؟
ج. بله، فقط در صورتي كه مواضع مسح در وضو خشك باشند، اشكالي ندارد.
176. اگر باران شديدي ببارد كه در جويها و كف زمين جاري گردد، پس از قطع باران آبهاي باقي مانده كه مجموعاً از مقدار كر بسيار بيشتر است آيا حكم آب قليل، جاري يا كر را پيدا مينمايد؟
ج. بله، در جايي كه جمع شده حكم آب كر يا جاري را دارد.
177. اگر انسان علم به وجود نجاست بر پشت بام داشته باشد، آيا پس از قطع باران آب ناودان نجس است؟
ج. اگر يقين ندارد كه آب ناودان با آن نجاست ملاقات پيدا كرده يا يقين به اتّصال آب باران با نجاست بعد از قطع باران نداشته، پاك است.
178. براي پاك كردن آب قليل آيا بايد حتماً آب كر را با آب قليل ممزوج كرد؟
ج. صرف اتّصال كافي است.
179. آيا نحوه پاك كردن ظروف غذا با حوض و استخر در آب قليل متفاوت است؟
ج. فرقي ندارد، جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 157 رساله رجوع شود.
180. اگر كسي پس از تخلّي، آب قليلي داشته باشد كه لازم است با دست آن را بريزد، در صورت نجس بودن دستانش تكليف چيست؟
ج. اگر ممكن است ظرف آب را با دهان خود بردارد و به دستهايش بريزد و يا حيلههاي ديگر - مثل ايجاد منفذ و سوراخ در ظرف - به كار بندد كه آب جريان پيدا كند.
181. اگر چيز نجس را كه با آب قليل بايد چند مرتبه شست - مثل محل بول - يك مرتبه به نحوي كه بيشتر از مقداري كه در چند مرتبه آب ميكشيم، آب بريزيم، آيا پاك ميشود؟
ج. پاك نميشود و بايد قطع و وصل شود.
182. اگر چيز نجس به گونهاي باشد كه به علل گوناگون آب كشيدن آن مشكل باشد، آيا براي پاك كردن آن ميتوان سه بار با دست يا شيء خيس، روي آن چيز نجس كشيد؟
ج. پاك نميشود، مگر با جاري شدن آب از جزيي ديگر، به هر نحو باشد.
183. اگر تمام دست يا پاي شخص نجس باشد و بخواهد قسمتي از آن را تطهير كند - مثلاً تا مچ را - آيا آن قسمت به جهت اتّصال با قسمت بالا نجس باقي ميماند؟ و آيا فرقي بين آب قليل با كُر در فرض مزبور ميباشد؟
ج. اگر در بالا رطوبت سرايت كننده نباشد، قسمت پايين پاك ميشود و در اين جهت فرقي بين آب قليل و كر نيست.
184. آيا يك بار شستن ظرف نجس با آب كر، كفايت ميكند؟
ج. بله، كافي است.
185. شيره يا سكنجبين نجس شده را چگونه بايد تطهير نمود تا قابل مصرف شود؟
ج. قابل تطهير نيست، بله شيرهي نجس شده، اگر خيلي غليظ و سفت بوده كه نجاست به جاهاي ديگرش نرسيده باشد، همان قسمت نجس را جدا ميكنند و جاهاي ديگر آن پاك است.
186. گوشتي كه مقداري چرب است، آيا قابل تطهير است؟
ج. بله قابل تطهير است و نحوهي تطهير آن مثل بقيّهي اشيا است.
187. آيا خمير نجس قابل تطهير است؟
ج. اگر قسمتي از ظاهر آن نجس شده است، آب كشيدن آن مثل بقيهي چيزهاست و امّا اگر با آب نجس خمير كردهاند، تطهير آن محل اشكال است، مگر به فراگيري آب مطلق بر جميع اجزاي آن علم حاصل شود.
188. آب كشيدن حبوبات و مواد خوراكي كه باطن آنها نجس شده است، چگونه است؟
ج. پس از خشك شدن بايد آنها را در آب كر يا جاري قرار داد تا آب به باطن آنها نفوذ كند.
189. اگر مواد غذايي خيس خورده - مثل برنج - نجس شود، آيا با ملاقات با آب كر پاك ميشود، يا نفوذ آب به داخل برنج لازم است؟
ج. اگر ظاهر آنها نجس شود، به وسيله آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك ميشود و اگر باطن آنها نجس شود ظاهر آن با آب قليل پاك ميگردد، ولي باطن آنها پاك نميشود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آنها نفوذ كند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 166 رساله رجوع شود. )
190. پنيري كه با شير نجس تهيه شده، آيا با نفوذ آب كر به تمام اجزاي آن قابل تطهير است؟
ج. در فرض سؤال اگر آب مطلق به باطن آن برسد نه آب مضاف، پاك ميشود.
191. مقداري گوشت با حبوبات نجس كه از نجاست آنها اطلاعي نداشتهام پخته شده است، آيا گوشت قابل تطهير است؟
ج. بله، با شستن با آب به نحوي كه ذكر شد پاك ميشود.
192. نحوه پاك كردن روغن نجس شدهي جامد يا مايع چگونه است؟
ج. اگر بتوان به نحوي آب كثير مطلق را به تمام اجزاي آن عرفاً رسانيد پاك ميشود، هر چند پس از آن با حرارت و … بتوان آب را از روغن جدا نمود. ولي در مورد روغن جامد ميتوان همان موضع نجس را برداشت و بقيه اجزاي آن پاك ميباشد.
193. گوشهاي از يك هندوانه يا خربزه نجس شده است، آيا تمامي آن نجس ميشود يا خير؟
ج. همهي آنها به يك نحو و به يك حالت نيست و غالباً موجب سرايت نجاست نميشود، بلكه اگر همان گوشه نجس را ببرند يا آب بكشند كافيست و اگر باطن آن هم نجس شده، با نفوذ آب كثير به باطن آن پاك ميشود.
194. نيم خوردهي حيوانات حرام گوشت مثل گربه و … چه حكمي دارد؟
ج. اگر - مثل سگ و خوك - نجس العين نباشند، پاك است.
195. اگر دارويي را از مواد نجس تهيه كنند، نجس است؟
داروهاي شيميايي كه بر اثر فعل و انفعالات مواد به دست ميآيد چه طور؟
ج. اگر در جريان ساخت دارو، شيء نجس كاملاً استحاله شود، پاك و در غير اين صورت نجس است.
196. آيا داروهايي كه در بازار مسلمانان خريد و فروش ميشود و ساخت كفار است، پاك ميباشد؟
ج. تا علم به نجاست نباشد، پاك است.
197. اخيراً پنيرهايي ساخت بعضي از كشورهاي غير اسلامي، در بازار برخي از كشورهاي اسلامي به فروش ميرسند كه بنا به اظهار بعضي افراد مطّلع، مايهي اوليه آن از معدهي گوسالهي تازه به دنيا آمده، تهيه ميگردد؛ چون ذبح آن گوساله به طريق شرعي نميباشد، استفاده از آن پنير چگونه است؟
ج. هر چند حيوان ذبح شرعي نشده باشد، پنيرمايه پاك است؛ ولي بنا بر احتياط واجب ظاهر آن را بايد آب كشيد. بنا بر اين با شك در طهارت و نجاست، محكوم به حلال بودن و پاكي است؛ پس استفاده از پنير مزبور مانعي ندارد.
198. برخي از پنيرهاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي با دست برش داده شده و قطعههاي آن داخل حلبها گذاشته ميشود و بعد آب مورد نياز به داخل آن ريخته ميشود، استفاده از آنها چه حكمي دارد؟
ج. چون برش به وسيلهي كارد و امثال آن است، در صورت يقين به ملاقات آن با دست غير مسلمان در حين برش يا بعد آن، محكوم به نجاست است و با تطهير قابل استفاده است.
199. حكم گوشتهاي وارداتي از كشورهاي غير اسلامي چيست؟
ج. محكوم به نجاست هستند.
200. آيا سوسيسهايي كه از كشورهاي غير اسلامي وارد ميشود، پاك است؟
ج. اگر مشتمل بر گوشت است، پاك نيست.
201. آيا خوردن غذايي كه شخص كافر آن را پخته است، جايز است؟
ج. در صورت علم به تماس بدن او با غذا، جايز نيست.
202. دندانم را پر كردهام و دهانم به خون لثه نجس شده است، آيا پس از زايل شدن خون، دندان مذكور پاك است؟
ج. بنا بر احتياط واجب، بايد آن قسمت پُر شده را تطهير كرد.
203. اگر دندان مصنوعي يا غذا در دهان، با خون لثه تماس پيدا كند، آيا حتماً بايد آنها را آب كشيد؟
ج. لازم است آب كشيده شود.
204. آيا پس از خوردن يا آشاميدن چيزي كه نجس است، آب كشيدن دهان واجب است؟
ج. آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.
205. آيا چنان چه دندان مصنوعي در دهان متحرّك باشد و بتوان آن را از دهان خارج نمود، بايد در صورت نجس شدن آن را بيرون آورد و آب كشيد يا در فضاي دهان پاك ميشود؟
ج. در فضاي دهان نيز قابل تطهير است.
206. اگر از گل نجس شده گلاب بگيرند، پاك است يا نجس؟
ج. نجس است.
207. معمولاً وقت شستن ظروف مقداري مواد غذايي به فاضلاب ميرود، با اين وضع تكليف بنده چيست؟
ج. بهتر است اين كار را نكنند.
208. لباس نجس را بعد زايل ساختن نجاست در ظرف آبي كه مقدار كمي آب دارد ميگذارند ولي از طريق شيرِ آب، متّصل به كُر است، آيا براي تطهير كافي است، يا فشار دادن لازم است؟
ج. فشار دادن لازم نيست.
209. در تطهير با آب قليل كه خارج نمودن غساله لازم است، اگر فشار دادن را در مورد لزوم آن ترك كند تا غساله در مدّتي به خودي خود خارج شود - مثل لباسي كه روي بند آويزان ميشود - آيا كفايت ميكند؟
ج. كافي نيست.
210. در آب كشي با آب قليل كه خارج كردن غساله لازم است، چه مقدار از آن بايد خارج شود؟
ج. به مقدار معمول خارج شود، كافي است.
211. لباس را با پودر نجسي شستهاند، پس از آب كشيدن كف يا دانههاي پودر لابلاي لباس مشاهده شده، آيا لباس هنوز نجس است؟
ج. در صورت شستن با آب كر يا جاري، پودرهاي نجس پاك ميشوند و كف و دانههاي باقي مانده از آن پاك است.
212. اگر لباس نجس هنگام تطهير، رنگ پس دهد، آيا پاك ميشود؟ چنان چه رنگ نجاست باشد چه طور؟
ج. اگر رنگ، مربوط به نجاست نباشد و به مقداري نيز نباشد كه آب را قبل از تطهير مضاف كند، پاك ميشود.
213. اگر لباس را از درون آب فشار دهيم تا غسالهاش خارج شود كفايت ميكند، يا حتماً بايد خارج از آب فشار دهيم.
ج. اگر آب قليل است، بايد خارج از آب فشار داده شود.
214. آيا پايمال كردن فرش براي اين كه غسالهاش خارج شود باعث تطهير فرش ميشود؟
ج. در صورت برطرف كردن عين نجس و آبكشي با آب كر، فشار و پايمال كردن لازم نيست و در آب قليل، فشار لازم نيست با دست باشد.
215. آبي كه در لباس پس از فشار دادن باقي ميماند چه حكمي دارد؟
ج. اگر با چيزي غير از بول نجس شده و با آب قليل يا كر آب كشيده شده، پاك است و در صورت نجاست با بول و شستن با آب قليل، بايد يك مرتبهي ديگر بر روي آن آب بريزند و غسالهاش را خارج كنند.
216. آيا همين اندازه كه لباس را زير شير متصل به لولهي شهري آب كشي كنيم (زير شير بگيريم) لباس پاك ميشود، يا بايد غساله آن را خارج كرد؟ آيا بايد آب به همهي جاهاي لباس برسد؟ اگر هنگام شست و شوي، آب ترشح كند و به لباس يا بدن برسد، تكليف چيست؟
ج. در صورت برطرف شدن عين نجس با فراگير شدن آب، لباس پاك است و ترشحات آن نيز پاك ميباشد.
217. اگر غير مسلمان لباسي را شسته باشد و آن را در آفتاب پهن كند، پاك ميشود يا خير؟
ج. خير، پاك نميشود.
218. لباس آلوده به مني در بعضي موارد، پس از تطهير، رنگ و اثر آن باقي ميماند. آيا اين مقدار شستن كافي است؟
ج. اگر جرميت دارد نجس است و اگر محرز شد كه فقط رنگ است، پاك است.
219. آيا لباسهايي كه از خارج ميآيد را ميشود پوشيد؟ و هم چنين وسايل ديگر وارداتي را ميتوان استفاده نمود؟
ج. اگر سؤال از جهت طهارت و نجاست است، با شك در نجاست، محكوم به طهارت است؛ مگر آن اشيا و لباسها از پوست حيوان باشد.
220. آيا بدن و لباس غسل دهندهي ميّت پس از غسل به تبعيت پاك ميشود؟
ج. فقط دست غسل دهنده پاك ميشود.
221. ماشينهاي لباسشويي برقي كه لباس را خشك ميكند و تحويل ميدهد با توجه به قطع و وصل با آب كُر، آيا لباس را پاك ميكند يا خير؟
ج. اگر بعد از زوال عين نجاست يك مرتبه با آب متّصل به كر يا دو مرتبه با آب قليل ميشويد، پاك ميكند، البته لزوم دو مرتبه در آب قليل نسبت به لباس نجس شدهي به بول است و هم چنين در شستن به آب قليل، ملاحظهي ساير احكام آب كشي با آب قليل بشود.
222. ماشينهاي لباسشويي موجود آيا تطهير ميكنند يا پس از شستن بايد دوباره لباس را آب كشيد؟ (با فرض اين كه برخي لباسشوييها پس از پر شدن مخزن تا زمان تخليه كامل، ديگر متصل به آب لوله كشي نيست و برخي ديگر تا پايان چرخش به منظور خارج كردن غساله لباس هر چند به مقدار كم ولي متصل به آب لوله كشي است)
ج. در مورد اوّل اگر آب متّصل به كر و لو براي يك لحظه هم فراگير لباسها نميشود بايد احتياط رعايت شود و در فرض دوم پس از فراگير شدن لباسهاي نجس به واسطهي آب كر - در صورتي كه عين نجس برطرف شده باشد - لباسها پاك ميشود و تعدّد و تكرار آب كشي و يا خارج كردن غساله نيازي نيست.
223. پيراهن نجسي كه به آن غذا ريخته شده و در ماشين لباسشويي شسته شده ولي بعد از آب كشي بازهم غذا در آن باشد، حكمش چيست؟
ج. با وجود شرايط تطهير، پاك است.
224. متصدّيان لباسشوييهاي عمومي كه با افراد بيمبالات و حتي بيدين سر و كار دارند، آيا لازم است كه در مورد طهارت و نجاست لباسهاي مشتريان سؤال كنند؟
ج. لازم نيست سؤال كنند.
225. آيا آفتاب، لباس يا فرشي را كه بر روي ديوار پهن شده است، پاك ميكند؟
ج. خير.
226. آيا غساله لباس و فرش و … را بايد با فشار دادن خارج كرد يا همين مقدار كه خود به خود خارج شود يا خشك كنيم كفايت ميكند؟ معمولاً قالي شوييها پس از شست و شو، قالي را در دستگاهي كه با چرخش سريع، غساله فرش را خارج ميكند خشك ميكنند، آيا كفايت ميكند؟
ج. در صورت شستشو با آب كر، فشار دادن و خروج غساله لازم نيست و در آب قليل بايد غساله خارج شود، هر چند با چرخش سريع باشد.
227. اگر چيز نجسي روي فرش بريزد و قبل از اين كه جذب فرش بشود از فرش برطرف شود، آيا فرش پاك است؟
ج. اگر رطوبت سرايت كننده نداشته، فرش پاك است.
228. پوست گوسفندي در آب نمك بوده است و موشي در آن مرده است، كيفيت تطهير آن چگونه است؟
ج. بعد از خشكاندن پوست - بنا بر احوط - آن را در آب كر يا جاري بگذارند، به مدّتي كه آب در آن نفوذ كند.
229. بر روي زمين نجسي كه مرطوب بوده است، موكتي پهن كردهايم اما نَم كشيده و سنگين شده است، آيا موكت نجس است؟
ج. در صورتي كه رطوبت زمين به اندازهاي بوده كه به موكت سرايت نموده، نجس است و در غير اين صورت نم و رطوبت اندك، موجب نجاست موكت نميشود.
230. كيفيّت آب كشي موكت نجسي كه به زمين چسبيده است را بيان فرماييد؟
ج. بعد از برطرف كردن عين نجاست، با آب شلنگ - كه به شير آب وصل است - آنجا را بشويند، به طوري كه آب به تمام جاهاي نجس برسد.
231. آب كشي زميني كه موزاييك و يا آسفالت شده است با آب شلنگ چگونه است؟
ج. اگر آب شلنگ به تمام جاهاي نجس برسد، پاك ميشود.
232. اگر زمين سنگ فرش نجس شده باشد و با شلنگ متصل به آب لولهي شهري آب بكشيم، پاك ميشود؟ آيا بايد غساله آن را جمع و خارج كنيم؟
ج. بلي، پاك ميشود و خارج كردن غساله لازم نيست.
233. زمين سختي كه منفذي ندارد و پس از نجس شدن، امكان گود كردن آن نيست، در اين صورت با آب قليل چگونه قابل آب كشي است؟
ج. بنا بر احوط در غير موارد عسر و حرج در خارج كردن غساله جايي كه آبها جمع ميشود، نجس ميماند. بله، اگر ظرف و يا چيز سفتي گذاشته شود تا آبها در آنها جمع و خارج شود تمام آن پاك ميشود.
234. آيا سنگ فرش خيابان مثل آجر، موزاييك، آسفالت و … پاك كنندهي كف كفش ميباشد؟
ج. آسفالت پاك كننده نيست، به مسألهي 185 رجوع شود.
235. اگر كف پا يا كفش با بول يا آب نجس آلوده شود و سپس خشك گردد با راه رفتن بر روي زمين و يا مالش آن بر زمين پاك ميشود؟
ج. اگر به واسطهي راه رفتن نجس شده باشد، پاك ميشود، به مسألهي 184 رجوع شود.
236. رنگهايي كه به دربها ميزنند در صورتي كه بعد از نجس شدن، آنها را بر دربها بزنند، آيا ظاهر آنها قابل تطهير است؟
با توجّه به اين كه به روغن مخصوصي آغشته هستند.
ج. ظاهر آن قابل تطهير است.
237. اگر مصالح ساختماني ضمن كار نجس شود، نحوه پاك كردن ساختماني كه با چنين مصالحي ساخته شده چگونه است؟
ج. ظاهر آن با آب كشيدن با آب كر پاك ميگردد.
238. آيا زمين، كف چرخهاي وسايل نقليه مانند ويلچر را پاك ميكند؟ نوك عصا را چه طور؟
ج. پاك ميكند، به مسألهي 189 رجوع شود.
239. آيا تابيدن آفتاب از پشت شيشه بر جسم نجس پاك كننده است؟
و اگر پشت خود شيشه نجس باشد چه طور؟
ج. اگر خشك شدن مستند به آفتاب باشد، پاك ميشود.
240. اگر جايي از زمين، درب، ديوار و … نجس شده و خشك شده باشند، آيا پس از ازالهي عين نجس ميتوان آن را اندكي خيس كرد تا با تابش آفتاب پاك شود؟
ج. بله، ميتوان.
241. اگر تمام كف توالت خيس باشد با نجس شدن گوشهاي از آن، آيا موجب نجاست تمام آن و حتي كف كفشي كه خيس است ميشود؟
ج. اگر خيسي به قدري نباشد كه موجب سرايت نجاست شود، موجب نجاست نميشود.
242. ديوار حمام يا دستشويي كه نَم دارند و در مجاورت فاضلابِ نجس هستند، نجس محسوب ميشوند؟
ج. خير، حتي اگر خيس باشد به نحوي كه آب از بالا جريان پيدا ميكند، آب واحد متصل، ساكن حساب نميشود.
243. در برخي مناطق كه رعايت مسائل بهداشتي نميشود، آبي كه معمولاً از فاضلاب منازل در جوي خيابان و كوچهها جاريست چه حكمي دارد؟
اگر بدانيم كه فاضلاب فلان منزل يا محلّه نجس است، آيا همهي جوي نجس است؟
ج. در صورت عدم علم به نجاست، پاك است و در صورت علم به نجاست، اگر به آب جاري ريخته شود در غير مقداري كه متغيّر به نجاست است حكمِ آب جاري را پيدا ميكند.
244. اگر در يك مهماني يكي از مهمانان متوجه شود كه غذا نجس است، آيا بايد به بقيه اعلام نمايد؟
ج. اعلام لازم نيست و فقط خود بايد اجتناب نمايد و در صورت معاشرت با آن عدّه، پس از غذا به آنان اطلاع دهد تا آنچه نجس شده، پاك كنند.
(به مسألهي 146 رساله رجوع شود. )
245. در صورتي كه صاحب خانه پس از پخت غذا متوجه نجاست آن شود، آيا لازم است كه به مهمانان اطلاع دهد؟
ج. بايد آنان را مطلع ساخته و از خوراندن غذاي نجس به آنان اجتناب نمايد.
(به مسألهي 146 رجوع شود. )
246. آيا ميتوان به كافر و يا كودك نابالغ غذايي كه نجس شده داد؟
ج. به مسألهي 142 رساله رجوع شود.
247. در صورت نجس كردن وسايل ديگران آيا بايد به آنها گفته شود؟ اگر وسايلشان مانند لباس و … نجس شد وظيفه چيست؟
ج. اگر با آن وسايل و لباسها، كاري كه در آن طهارت شرط است انجام ميدهند، لازم است گفته شود و اگر عالم به نجس شدن آنها شد لازم نيست بگويد؛ مگر در آنچه مربوط به او هم هست.
248. شخصي با دست نجس مرطوب با ديگران مصافحه ميكند، آيا اطلاع دادن به آنها لازم است؟
و آيا شخصي لباس نجسي را كه به كسي عاريه ميدهد، آيا بايد او را از نجاست لباس مطلع نمايد؟
ج. در صورتي كه فرد مقابل درصدد انجام اعماليست كه طهارت در آنها شرط است، اطلاع او لازم است.
249. اگر با مختصر پرسش و پاسخي به نجس يا پاك بودن اشيا بتوان پي برد، آيا تجسّس لازم است؟
ج. تجسس لازم نيست.
250. اگر انسان به مهماني رفت و بچّهاش فرش صاحب خانه را نجس نمود، آيا واجب است به صاحب خانه بگويد؟
ج. اگر از فرش در اعمالي كه در آن طهارت شرط است استفاده نميشود، اعلام لازم نيست.
251. اگر چيز نجس را در جايي بشوييم و آنجا نجس شود، مثل اين كه آب لباس نجس جايي بريزد و محل رفت و آمد ديگران باشد، آيا لازم است به آنها بگوييم؟
ج. اگر ديگران از آنجا استفادهاي ميكنند كه مرتبط با اعماليست كه آن اعمال مشروط به طهارت است به آنها بگويند.
252. آيا كودك و وسايل او جزو چيزهايي محسوب ميشوند كه در اختيار والدين هستند كه اگر ايشان آن وسايل را پاك بدانند ميتوان آن وسايل را پاك دانست - مثلاً دست بچهاي زخم ميشود و آن بچه غايب ميشود و آنگاه كه بر ميگردد عين نجاست در دست او نيست و والدين بچه دست بچه را پاك ميدانند، آيا ميتوان آن را پاك دانست و معلوم نيست كه خودش آن را شسته يا والدين او آب كشيدهاند؟
ج. محكوم به طهارت است، مگر علم بر خلاف باشد.
253. اگر بدن، لباس، ظرف و يا وسيله فردي نجس شود، امّا خود او متوجه نگردد پس از خروج او از اتاق و ورود مجدد او به داخل، آيا بايد حكم به طهارت آن نمود؟
ج. علم او به نجاست در حكم به طهارت لازم نيست بنا بر اظهر پس ميتوان حكم به طهارت آن نمود.
254. آب كشيدن قرآن نجس، در صورت از بين رفتن آن پس از آب كشي چه حكمي دارد؟
ج. آب كشيدن قرآن نجس لازم است، هر چند قرآن غير قابل استفاده شود.
255. نوشتن قرآن با خون يا نجس يا متنجّس ديگر چه حكمي دارد؟
ج. حرام است و حرمت آن از نجس كردن قرآن شديدتر است و محو آن لازم است.
256. آيه و يا كلمهاي از قرآن مانند «اللَّه» قيچي شده است، دست زدن بدون وضو به آن آيه يا كلمه اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
257. آيا دست زدن به كلماتي مانند «بسمه تَعالي» يا «هو» يا كلمات فارسي مانند «خدا» و غيره بدون وضو اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
258. آيا كلماتي مانند «بسمه تعالي»
و «اللَّه» كه به زبانهاي خارجي نوشته شوند، جزو اسماي متبرّكه محسوب ميشوند.
ج. بله، جزو اسماي متبركه محسوب ميشوند.
259. آيا دست زدن به سايهي آيهي قرآن كه مثلاً روي در حياط، آهن بري شده، بدون وضو اشكال دارد؟
ج. ظاهراً اشكالي ندارد.
260. دست زدن بدون وضو به آبي كه چند ورق از قرآن يا كلمه «اللَّه» در آن افتاده است، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
261. دفن كردن يا سوزاندن قرآني كه قابل استفاده نيست چه حكمي دارد؟
ج. بايد در جايي كه موجب هتك و يا نجاست نشود دفن نمود و از سوزاندن اجتناب كرد.
262. آيا اگر شخصي بر روي روزنامهاي بنشيند كه ممكن است آيه يا حديثي روي آن نوشته شده باشد، اشكال دارد؟
ج. در صورت يقين يا اطمينان به چنين نوشتاري از كارهايي كه موجب هتك است، بايد اجتناب نمود.
263. دور ريختن روزنامه يا كاغذهاي باطله كه داراي اسماي متبركه است، چه حكمي دارد؟
ج. از كارهايي كه موجب هتك است بايد اجتناب نمود.
264. آيا استفاده كردن از روزنامه و مجلات باطله كه داراي اسامي متبركه و ائمه عليهم السّلام هستند، براي بسته بندي كردن سبزي جات يا پاك كردن شيشه و …
اشكال دارد؟
ج. در صورت عدم علم به وجود چنين اسمايي در آنها، اشكال ندارد.
265. چاپ كردن الفاظ جلاله و ائمه عليهم السّلام بر روي جاكليدي يا وسايل ديگر، چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه موارد استفاده آن، هتك محسوب نشود، بياشكال است.
266. از چه طريقي ميشود اسماي متبركه را از بين برد؟ آيا خط كشيدن روي آنها كافي است؟
ج. بايد به نحوي كه موجب هتك نشود به طور كامل آن را محو كند و يا در رودخانه يا چاه تميز بيندازد.
267. قطعه قطعه كردن اسماي متبركه كه غير قابل خواندن شوند چه حكمي دارد؟
و آيا محو كردن اسماي مباركه و آيات قرآن و ساقط شدن حكم آنها با حذف و اضافه كردن حروف كافي است؟
ج. پاره كردن آنها جايز نيست، ولي محو كردن آنها جايز است.
268. در مورد اسامي متبرّكه كه در خيابانها بر روي زمين افتاده، آيا مسؤوليتي بر عهده كسي كه آن را ببيند هست يا خير؟ و نيز براي رفع اين مشكل چه بايد بكنيم؟
ج. كسي كه آنها را ببيند بايد آنها را بردارد و احترام كند.
269. آستان قدس رضوي داراي كارخانهها و محصولات فراواني است كه از جمله آنها كيك، ماست و … بر تمام بستهها، كارتنها و ظروف اين محصولات آرم «آستان قدس رضوي» حك شده است، آيا چاپ عنوان «رضوي» بر بستههايي كه قطعاً در زباله و زير دست و پا ريخته ميشود جايز است؟
و آيا عابرين موظف به جمع آوري چنين نوشتههايي از سطح خيابانها و معابر هستند؟ در صورت عسر و حرج در اين باب تكليف چيست؟
ج. اسم منسوب به امامان - مانند رضوي - هم مورد احتياط است.
270. آيا هنگام انداختن اوراق امتحاني تصحيح شده در زباله يا سوزاندن آنها، بايد اطمينان حاصل شود كه اسماي متبركه در آنها نباشد؟
ج. خير، عدم اطمينان به بودن، رفع كننده تكليف است.
271. انداختن اسماي متبركه در نهرها و جويها چه حكمي دارد؟
ج. اگر آب جاري دارد، مانعي ندارد.
272. اگر سكهي 10 توماني كه نام مبارك حضرت رضا عليه السّلام روي آن است در دستشويي بيفتد و نتوان آن را بيرون آورد وظيفه ما چيست؟
ج. بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد، بر كسي كه آن را انداخته واجب است و اگر او اين كار را نكرد يا نتوانست انجام دهد، بر ديگران واجب ميشود و خرج آن از بيت المال داده ميشود و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، كساني كه مطلع هستند نبايد به آن مستراح بروند ولي وجوب اعلام، محل تأمل است.
273. اگر حيوان حلال گوشتي صفحهاي از قرآن را ببلعد وظيفه صاحب حيوان چيست؟
ج. ظاهراً وظيفهاي ندارد.
274. آيا شرعاً قرار دادن قرآنهاي قديمي و بدون استفاده در دستگاههايي براي خمير كردن آنها جايز است؟
ج. جايز نيست.
275. حك كردن آيات قرآن روي قبرها چه حكمي دارد؟
ج. اگر محل عبور و مرور است، جايز نيست.
276. آيا مسؤولان گورستان ميتوانند از حك كردن آيات قرآن روي قبرها جلوگيري كنند؟
ج. بله ميتوانند بلكه اگر در مورد هتك است واجب است جلوگيري نمايند.
277. محو كردن لفظ جلاله «اللَّه» يا آيهي قرآن روي سنگهاي قبر بدون اجازهي صاحب آنها، در صورت دسترسي نداشتن به آنها، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در معرض هتك است، جايز است.
278. گاهي روي قطعه يا شمش طلا، قرآن يا اسم جلاله حك شده است.
آب كردن چنين طلاهايي شرعاً چه حكمي دارد؟
ج. اگر موجب هتك آن نباشد اشكال ندارد، مانند محو كردن آنها.
279. اگر نوارهايي كه آيات قرآن در آنها ضبط شده است در فاضلاب بيفتد يا بسوزد، وظيفهي ما چيست؟
ج. حفظ حرمت آنها خوب است.
280. آيا جايز است كه معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
281. آيا خال كوبي روي بدن و همچنين خال كوبي اسمهاي ائمه عليهم السّلام روي بدن اشكال دارد؟
آيا نجس نمودن و يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها حرام است؟
ج. خال كوبي اگر مشتمل بر ضرر رساندن قابل توجه به نفس نيست، اشكال ندارد و اما خال كوبي اسامي ائمه عليهم السّلام و نجس نمودن يا دست كشيدن بدون طهارت بر آنها، اشكال دارد.
282. حكم استفاده از ظروفي كه آيههاي قرآن در آنها حك شده است، چيست؟
ج. اگر موجب نجس شدن نباشد مانعي ندارد، بلكه گاهي به آنها تبرّك هم ميشود.
283. چيز نجس تا چند واسطه نجس كننده است؟
ج. به هر مقدار كه واسطه پيدا كند، نجس كننده است.
284. فتواي معظم له اينست كه متنجّس مانند خود نجس، نجس كننده است حتّي با تعدّد واسطه به هر اندازه كه باشد، ولي وضعيت زندگي حقير به نحوي بوده و هست كه بدون حكم به پاك بودن واسطه سوم به بعد نميتوانم زندگي كنم، وظيفهي من چيست؟
ج. در نجاست شيء كه با چيز نجس شده ملاقات كرده، فرقي بين كم و زيادي واسطه نيست، ولي لازم است از وسوسه اجتناب شود و تكليف به هر مقدار كه به عُسر و حرج برسد، منتفي است.
285. شخص وسواسي در طهارت و نجاست چه حكمي دارد؟
آيا راهي براي نجات وي از وسوسه هست؟
ج. وسواسي كه غالباً پاكها را نجس ميانگارد، بايد بنا بر تكليف شرعي از اين رويّه دست بردارد.
286. ملاك رطوبت سرايت كننده كه براي نجس كردن اشيا ذكر شده چيست؟
مثلاً اگر كف زمين كاملاً خيس باشد و در گوشهاي از آن نجاستي قرار گرفته باشد تا چه ميزان اطراف آن محل نجس ميشود؟
ج. تا جايي كه خيسي آن به قدريست كه آب واحد متصل صدق ميكند.
287. ترشحاتي كه در هنگام برطرف كردن نجاست پخش ميشود، چه حكمي دارند؟
ج. اگر با آب كر يا جاري ميشويند، پاك است.
288. آيا تينر و ساير حلّالها پاك كنندهاند؟
ج. خير، پاك كنندگي در اصطلاح فقه با پاك كنندگي در اصطلاحات علوم ديگر هم چون شيمي و … متفاوت است.
289. دود بنزين، گازوييل، نفت، چوب و ساير اشياي نجس پاك است يا نجس؟ آيا دوده، چربي و مواد باقي مانده از آنها پس از سوختن چه حكمي دارد؟
ج. بخار و دود و شعلهاي كه از چيز نجس يا متنجس بر ميخيزد پاك است ولي اگر بخار به صورت عرق و مايع درآيد چه از نجس باشد و چه از چيز نجس شده، نجس است و بنا بر احتياط واجب بايد از چربي و رو غني كه از دود نجس و متنجس حاصل ميشود و بر سطوح مجاور آن مينشيند اجتناب نمود.
290. گازوييل متنجس بعد از سوخته شدن به صورت دوده در ميآيد آيا استحاله شده و پاك است؟
ج. احتياط واجب اجتناب است.
(به نحو مذكور در مسألهي 198 رساله. )
291. ظروف و دستكشهاي پلاستيكي اگر نجس شود، آيا با آب كشيدن آنها بعد از برطرف شدن نجاست تطهير ميشود؟
ج. بله.
292. آيا بخار حمام موجب سرايت نجاست ميشود؟
ج. خير.
293. آيا مُهري را كه نجس شده است ميشود آب كشيد و با آن نماز خواند؟
ج. بله.
294. اگر چوب نجس شود چگونه بايد آن را تطهير كرد؟ اگر جايي از بدن با آن تماسي پيدا كند، آيا نجس ميشود؟
ج. اگر ظاهر آن نجس شده باشد، به وسيلهي آب قليل يا فرو بردن در آب كر و جاري پاك ميشود، ولي باطن آن پاك نميشود، مگر اين كه در كر يا جاري به قدري بماند كه آب به باطن آن نفوذ كند، يعني آب به هر جايي از باطن كه يقين دارد نجاست به آنجا رسيده بود، برسد و بنا بر احوط بايد آب مطلق به باطن آن برود نه آب مضاف و قبلاً آن را براي تطهير باطن خشك كنند.
295. رطوبتي غليظ و سفيد رنگ كه گاهي اوقات همراه با باد شكم و روده و يا در مواقعي به تنهايي از مخرج غائط خارج ميشود و شباهت بسياري نيز به اخلاطي دارد كه از گلوي انسان خارج ميشود، آيا پاك است يا نجس؟
ج. اگر همراه ذرّات باشد نجس است و در غير اين صورت اگر صدق عذره و غائط بر آن نكند، وجهي براي نجاست ندارد.
296. به علت ابتلا به كيست عفوني، از من عفونت خارج ميشود، آيا اين عفونت نجس است و موجب غسل ميشود؟
ج. اگر آن عفونت مخلوط به بول يا غائط باشد نجس است ولي موجب غسل نيست، مگر اين كه عفونت مخلوط با خون حيض و نفاس و استحاضه باشد.
297. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار، آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است آيا آن آب حكم مني را دارد؟
ج. اگر خصوصيات مذكوره در مسألهي 350 رساله را ندارد، حكم مني را ندارد؛ مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
298. آيا بول بچه شيرخوار پسر، نجس است يا نه؟ و فرقي با بول دختر دارد يا خير؟
ج. بلي نجس است، لكن نحوهي تطهير آن آسانتر است كه در مسألهي 163 رساله بيان شده است و بول دختر مثل بول پسر نيست بنا بر احوط.
299. اگر در مدفوع كودك اجزايي مثل تخم هندوانه و يا خاكشي و … وجود داشته باشد و پس از شستن كهنهي كودك هنوز آن اجزا برطرف نشده باشد، آيا ظاهر آن اجزا به تبعيت از كهنه پاك ميشود؟
ج. به شستن پاك ميشود.
300. آيا بخار بول يا آب نجس شده نجس است؟
و اگر به صورت آب درآمد چه طور؟
ج. خود بخار پاك است ولي اگر به صورت عرق و مايع درآمد نجس است.
301. در محل مسكوني ما پرندگان حرام گوشت از جمله كلاغهاي بسياري زندگي ميكنند، آيا اجتناب از فضلههايي كه در محل زندگي آنها ميباشد لازم است؟
در صورت لزوم با توجه به رفت و آمد بسيار و نيز فصل بارندگي، رعايت اين مسأله موجب عسر و حرج شده است.
چون تقريباً با گذشت زمان جاي كمي وجود دارد كه در آنها فضله نباشد و از طرفي اشخاصي هم كه با آنها معاشرت ميشود يا مسأله را نميدانند و يا بيتوجّهاند، وظيفه چيست؟
ج. در فضله پرندگان حرام گوشت، اقوي نجاست است و وظيفه از جهت عسر و حرج - كه در شريعت نفي شده - در اينجا با جاهاي ديگر تفاوتي ندارد.
302. فضولات لاك پشت چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون جهنده دارد نجس است و در غير اين صورت، در حيواناتي كه خوردن گوشت آنان حرام است و در اجتناب و دوري از فضولات آنان عسر و حرج پيش نميآيد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب نمود.
303. اگر فضله موش در خمير يا نان ديده شود تكليف چيست؟
ج. تا وقتي كه به نجاست آبي كه با آن خمير كردهاند علم حاصل نشده باشد از مقداري از اطراف آن اجتناب شود و بقيّه پاك است.
304. هرگاه در گندم فضله موش ديده شود، آيا جستجو در آن كه شايد بازهم باشد لازم است و اگر آن را آرد كنند محكوم به طهارت است؟
ج. جستجو لازم نيست و محكوم به طهارت است.
305. آيا ميتهي سوسمار خانگي نجس است؟
ج. اگر خون جهنده ندارد، پاك است.
306. گاهي هنگام خرد كردن يا رنده كردن مواد غذايي، تكههاي كوچكي از پوست انگشتان دست، بدون اين كه متوجه شويم و يا دردي حس كنيم و يا خون بيايد با چاقو يا رنده بريده ميشود، آيا اين تكّههاي كوچك نجس هستند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، نجس است و بعد از جدا كردن تكهي پوست، مواد غذايي مزبور، تطهير شود؛ البته اگر عرفاً پوست كنده شده بر آن صادق است، نه مثل ماليدن كشك در كشك مال.
307. اشيايي كه با پوست مار درست ميشود آيا محكوم به نجاست اند؟
ج. پوست مار اگر خون جهنده نداشته باشد، هيچ نوع آن، نجس نيست.
308. آيا مايعي كه از كيسه آب جنين خارج ميشود، حكم نجاست را دارد؟
با توجه به اين كه ممكن است قبل از زايمان كيسه پاره شود و از طريق مجراي تناسلي زن خارج شود؟
ج. اگر خون نداشته باشد، پاك است.
309. آيا وسايل چرمي كه از بازار غير مسلمانان خريداري ميشود، حكم به نجاست آن ميشود؟ و اگر اصل چرم بودن مشكوك باشد، وظيفه چگونه است؟
ج. با شك در چرم بودن، محكوم به طهارت است، مگر در صورت علم به نجاست و اگر چرم بودن آن محرز است، محكوم به عدم تذكيه و نجاست است؛ مگر در صورت احراز ذبح شرعي حيوان يا احراز اين كه قبلاً در درست مسلماني بوده و يا در بازار مسلمين بوده است.
310. آيا توپهاي ورزشي چرمي كه در بازار مسلمين فروخته ميشود يا توسط دولت اسلامي از خارج وارد ميشود و معمولاً واردات آنها از كشورهايي (هم چون چين، ژاپن، تايوان، آلمان و ساير كشورهاي) غير مسلمان است كه ذبح در آن جاها غير شرعي است، از حيث طهارت و نجاست چه حكمي دارند؟ بازي كردن با آنها كه احتمال آلودگي به نجاست زياد است چه حكمي دارد؟
ج. اگر از چرم حيوان است، بدون احراز ذبح شرعي محكوم به نجاست است.
بلي اگر در بازار مسلمين تهيه شود و احتمال داشته باشد كه احراز تذكيه حيوان را كردهاند، محكوم به طهارت است و بازي كردن با توپ نجس مانع ندارد و در صورتي كه يقين به ملاقات چرم نجس با بدن يا لباس - با رطوبت سرايت كننده پيدا شود - بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است آن را تطهير كرد.
311. اگر پيه را از كشورهاي غير اسلامي وارد كنند و با آن صابون بسازند چه حكمي دارد؟
ج. اگر تزكيه آن احراز نشود، محكوم به نجاست است.
312. آيا بدن ميّت مسلمان قبل از غسل دادن نجس است؟
و بدن در تماس با بدن او آيا نجس ميشود؟
ج. نجس است و در صورت وجود رطوبت سرايت كننده نجس ميشود و در صورت خشك بودن نيز احتياط مستحب آن است كه محل ملاقات شسته شود.
313. آيا تماس اشياي مرطوب با بدن ميّت، بعد و قبل از سرد شدن بدن باعث نجاست اشيا ميشود؟
ج. اگر تماس قبل از تمام شدن سه غُسل ميّت، باشد باعث نجاست است.
314. جنازهاي را به خاطر تعذّر، تيمّم بدل از غسل دادهاند، آيا چنان چه چيز تَر به آن برسد نجس ميشود؟
ج. بنا بر اظهر نجس نميشود.
315. غسالهاي كه مستقيماً از بدن ميّت ترشح ميكند در زمان غسل پاك است يا نه؟
ج. در صورت اتصال به كر و تغيير نكردن غساله به واسطه تماس با ميّت پاك است و در غير اين صورت قبل از اتمام غسل ميّت نجس ميباشد.
316. گاهي پزشكان در عمل جراحي، از نخ بخيهاي استفاده ميكنند كه نجس ميباشد (مانند روده ميته). حكم آن را بيان فرماييد.
ج. اگر جزء بدن انسان شود - مثل پيوند كليه - مانعي ندارد.
317. آيا موي موش پاك است؟
و اگر در هنگام نماز با ما باشد چه حكمي دارد؟
ج. پاك است، ولي مانع نماز است.
318. اگر انسان موي سر و يا ريش خود را بكند، آيا لازم است جاي آن را آب بكشد؟ آيا پياز مو نجس است؟
ج. خير، پاك است.
319. جوشهاي غدّه مانندي كه در جاهاي مختلف بدن هست، كه گاهي از آنها مايع قرمزرنگ خارج ميشود كه مرتّب غدّههايش ميتركد و حوله و صورت را آلوده ميكند و موجب عسر و حرج است، آيا حكم خون را دارد؟
ج. تشخيص اين كه خون هست يا نه با خود مكلف است و با علم به خون بودن، از حيث نجاست، اجتناب لازم است و براي نماز به مسألهي 713 رساله رجوع شود.
320. زخمي را پس از خشك شدن محل زخم تطهير كرده و يقين به طهارت آن پيدا نمودهام؛ اما پس از مدتي متوجه شدم كه هنوز محل زخم خوني بوده است، تكليف عبادات و لباسها و وسايلي كه در اين مدت با آن در ارتباط بودهام چيست؟
ج. شايد خون موجود بعداً دوباره آمده كه در همان حالي كه ميبيند آن را تطهير ميكند و عبادات قبلي صحيح و آن وسايل هم پاك است.
321. اگر جايي از بدن خوني باشد و بعد فراموش كند و در حال بيتوجّهي آنجا را زير شير آب بشويد و سپس يادش بيايد ولي ميبيند اصلاً خوني نمانده، آيا همين مقدار كافيست تا بنا بگذارد كه همهي خون همان موقع برطرف شده است؟
ج. اگر يقين دارد كه بعد از زوال عين نجاست هم، آب بر جاي نجس جاري بوده، پاك است.
322. در رساله آمده:
از خوني كه در تخم مرغ ميباشد بنا بر احتياط بايد اجتناب كرد ولي اگر خون در زرده باشد سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد زرده پاك است، كمي توضيح فرماييد؟
ج. منظور اينست كه چون پوست رقيقي زرده را احاطه كرده، نجاست از درون به بيرون و بالعكس سرايت نميكند.
323. آيا فرآوردههاي خوني مثل پلاسما و سرم، نجس است؟
و اگر پاك است آيا ظرف آن به تبع، پاك ميشود؟
ج. نجس است.
324. موقع دوشيدن شير روي آن كف جمع ميشود حال اگر ذرّهي خون خشكي روي آن كف بيفتد شير نجس ميشود؟
ج. طهارت آن مشكل است.
325. اگر خلطي كه از دهان و يا بيني خارج ميشود خوني باشد تمام محل تماس با آن خلط نجس است؟
ج. اگر قسمت خونيِ خلط نجس با ظاهر دهان و بيني تماس پيدا كند، فقط محل تماس نجس ميشود و تماس قسمتهاي ديگر يا قسمت خوني با باطن دهان و بيني، نجس كننده نيست.
326. موقعي كه بيني و دهان انسان خون ميافتد، آيا لازم است كه داخل بيني و دهان را آب بكشيم يا فقط بيرون آن كافي است؟
ج. شستن بيرون كافي است.
327. اگر انسان پشه را در حين مكيدن خون بكشد، آيا خون مذكور پاك است؟
اگر پس از مكيدن و پرواز باشد چه طور؟
ج. از خوني كه در حال مكيدن خارج ميشود و هنوز جزو پشه محسوب نميشود، بايد اجتناب نمود. (توضيح كامل در مسألهي 209 رساله آمده است. )
328. خون كمي در لباس مشاهده كردم اما نميدانم چه خوني است، آيا محكوم به نجاست است؟
ج. تا وقتي علم به نجاست خون پيدا نشود كه آيا خون حيوان جهنده است يا خون پشه و امثال آن، محكوم به طهارت است.
329. خوني كه زير پوست كوبيده شده و خون مردگي پيدا كرده، چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه پوست روي آن سوراخ شده باشد اگر مقدار زمان زيادي از آن گذشته باشد، به گونهاي كه عرفاً آن را خون نگويند، پاك است و در غير اين صورت نجس محسوب ميشود و توضيح بيشتر در مسألهي 105 و 106 رساله آمده است.
330. اگر انسان شك كند كه خون موجود در گوشت از خونهاييست كه بعد از ذبح شرعي در بدن حيوان مانده و در نتيجه پاك است يا از خونهاي هنگام تزكيه است، تكليف چيست؟
ج. احوط اجتناب است.
331. طهارت خون باقي مانده در بدن حيوان ذبح شده ويژه حلال گوشت است يا حرام گوشت را هم شامل ميشود؟
ج. بنا بر اظهر در اين حكم فرقي بين آن دو وجود ندارد.
332. آيا خون باقيمانده در اجزاي حرام حيوان ذبح شده پاك است؟
ج. طهارت آن خالي از وجه نيست.
333. هنگام مسواك از لثههايم خون جاري ميشود، آيا مسواكي كه در تماس با لثهي خوني است، اما پس از بيرون آوردن خوني نيست پاك است؟
آب مضمضه، كه در آن خون مشاهده نميشود چه طور؟
ج. در هر دو مورد احتياط در اجتناب است.
334. آيا سگ شكاري و يا سگ چوپان پاك است؟
ج. در حكم نجاست با سگ معمولي فرق نميكند.
335. اگر گوسفند از شير سگ بخورد، آيا گوشت آن نجس و حرام است؟
ج. خير، حلال است.
336. آيا محل دندانهاي سگ شكاري بر بدن شكار را بايد شست؟
ج. تطهير لازم است.
337. چرا ظرفي كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده، بدون خاك مالي پاك نميشود ولي گوشت شكار و غير آن كه با آب دهان سگ تماس پيدا كرده با آب قابل تطهير است؟
ج. چون حكم @تعفير (خاك مالي) مختص به ظرف است.
338. ظرفي را كه سگ ليسيده، با مواد شوينده قوي هم چون صابون، پودر لباس، مايع ظرفشويي و … ميتوان پاك كرد و ضد عفوني نمود؟ آيا اين مواد ميتوانند جايگزين خاك مال كردن ظروف شوند؟
ج. مواد شوينده نميتواند جايگزين خاك مال كردن ظرف شود و براي تطهير آن كافي نيست؛ مگر در مواردي كه خاك مال كردن به واسطهي ويژگي ظرف مشكل يا غير ممكن باشد.
339. اگر سگي بر زمين گل آلود يا برف راه رود، آيا زمين را نجس ميكند؟ و آيا پس از خشك شدن برف به واسطهي آفتاب، زمين پاك ميگردد؟
ج. فقط همان محل عبور سگ نجس ميشود مگر آن كه زمين به مقداري خيس باشد كه نجاست آن به ديگر محلها سرايت نمايد و در هر صورت اگر محل به واسطه آفتاب خشك شود پاك است.
340. آيا هنگامي كه باران بند ميآيد چنان چه سگي عبور كند، زمين نجس ميشود؟
ج. اگر زمين خيس باشد محل عبور سگ و جاهايي كه با رطوبت سرايت كننده به آنجا متصل است، نجس ميشود.
341. در رساله دربارهي آب دهان سگ كه در ظرف ريخته، خاك مالي بنا بر احتياط، لازم دانسته شده است، آيا اين حكم فقط مربوط به ظرف است، يا چوب و گوشت و ميوه و سفره و … را هم شامل ميشود؟
ج. اين احتياط فقط مربوط به ظروف است.
342. اگر سگ، استخواني را كه ليسيده در ظرفي كه مايعي - مثل شير - دارد بيندازد آيا بايد ظرف را خاك مال كنيم؟
ج. احتياطاً ظرف خاك مال شود.
343. اگر ظاهر حيوان حرام گوشت يا حلال گوشت نجس شوند چگونه تطهير ميشوند، آيا همين مقدار كه عين نجاست برطرف شود پاك ميگردند؟
ج. با بر طرف شدن عين نجس پاك ميشود.
344.
گفته شده است مايه پنيرهاي وارداتي به برخي از كشورهاي اسلامي از پودر خوك گرفته ميشود. حكم آن را اعلام فرماييد؟
ج. محكوم به طهارت است، تا اطمينان به نجاست حاصل شود.
345. حكم ژلاتين كه از استخوان خوك يا گاو گرفته ميشود چيست؟
ج. آن چه از استخوان خوك باشد، نجس است و آن چه از استخوان گاو است، نيز اگر از كشور غير اسلامي آمده نجس است.
346. قلم موهاي نقاشي كه از خارج ميآيد و از موي سگ و خوك - كه نجس العين هستند - ميباشد، حكم فقهي اينها چگونه است؟
و خريد و فروش اينها چه حكمي دارد؟
ج. نجس است و خريد و فروش آن هم في الجمله جايز نيست.
347. آيا الكل سفيد به فرمول 2
5 - كه از چغندر يا كشمش يا انجير يا خرما گرفته ميشود - نجس است؟
[البته اين الكل مست كننده هم هست ] و در صورت نجاست، در اكثر آزمايشگاههاي دانشگاهي، براي آموزش درسي از آن استفاده ميشود كه محصول واكنش شيميايي آن، يك مادّهي ديگري نظير اسيد و … ميشود، آيا محصول واكنش نجس است؟
و هم چنين در صنايع داروسازي از آن به عنوان يك حلّال استفاده ميشود، آيا دارو نجس است؟
ج. الكلي كه مست كننده باشد نجس است و با هر چه مخلوط شود آن هم نجس است و اگر در تركيبات، استحالهي فراگير، صورت گيرد به اين كه تمام تركيبات مايع آن استحاله شود، نه فقط الكل، پاك ميشود.
348. آيا الكل سفيد و زرد نجس است؟
ج. الكل مطلقاً مورد احتياط در نجاست است، مگر به گونهاي به دست بيايد كه از ابتدا مسموم كننده باشد نه مست كننده.
349. آيا شامپو كه بعضي ميگويند الكل داخل آن است نجس است يا خير؟ و در صورت اطمينان وظيفه چيست؟
ج. اگر علم يا اطمينان به وجود الكل دارد، مقتضاي احتياط، اجتناب است.
350. پرستار بعد از تزريق آمپول، پنبهي الكلي كه تمام آن آغشته به الكل است روي موضع تزريق قرار ميدهد، چنان چه از محل تزريق خون خارج شود، آيا از طريق پنبهي آغشته به الكل دست پرستار نجس ميشود؟
ج. اگر پنبه با خون نجس شده و الكل به دست سرايت كرده، دست نجس ميشود علي الاظهر و اگر پنبه با خون نجس نشود و فقط الكل به دست سرايت كند، دست نجس ميشود علي الاحوط.
351. در مواردي الكل حكم دارو دارد و خوردن آن ضرورت پيدا ميكند، در اين موارد خوردن الكل چه حكمي دارد؟
ج. فقط در مواردي كه معالجه منحصر به خوردن آن است، اكتفا به حد ضرورت جايز است.
352. مقداري انگور در مقابل آفتاب گذاشته شده تا پس از خشك شدن مويز شود. اكنون دانههاي آن باد كرده آيا دانههاي انگور نجس ميباشند است؟
ج. ملاك، علم به جوش آمدن مغز آن با آفتاب است، كه در اين صورت بنا بر اظهر نجس است.
353. حكم شيرهي انگور كه از جوشاندن آب انگور (با ذهاب ثلثين) به همراه خاك مخصوص به دست ميآيد و رنگ آن تقريباً قهوهاي و غليظ است چيست؟
آيا خاك كه همراه آن است پاك ميباشد؟
ج. از حيث طهارت و نجاست اشكالي ندارد و هم چنين اگر خاك در شيره مستهلك شود - كه نوعاً هم اين چنين است، خوردن آن هم بياشكال است.
354. در توضيح المسائل فرموده ايد كه اگر انگور و آب انگور به واسطهي پختن يا غير آن جوش آيد بنا بر اقوي و احوط نجس و خوردن آن حرام است.
سؤال اينست كه بعضي از انگورها را تدريجاً براي سركه شدن ميريزند و ممكن است وقت ريختن انگور بعدي، انگور اوّلي جوش آمده و نجس شده باشد و انگور دوّمي يا سومي را نجس كند، آيا به واسطه سركه شدن، مجموع انگورها پاك خواهد شد؟
ج. با سركه شدن، مجموع پاك ميشود.
355. خوردن كشمش و خرما در ميان شيرينيهايي كه با پخت مستقيم و يا غير مستقيم هم چون فر و … تهيه ميشود اشكال دارد؟
و در صورت نجاست، آيا تمام شيريني نجس است يا همان قسمتي كه خرما و كشمش وجود دارد؟
ج. اگر موقع پختن جوش بيايند احتياطاً نجس است و هر مقدار از اطراف خود را كه پس از جوش آمدن، علم حاصل است رطوبت نجس آنها سرايت كرده است نجس ميكند.
356. كشمش و خرما را اگر در آب بجوشانند يا سرخ كنند آيا نجس ميشود؟ اگر سوخته شده باشد چه طور؟
ج. بنا بر احتياط واجب نجس ميشود.
357. شخصي مقداري كشمش جهت سركه ريخته و در ضمن آن چند دانه نخود يا عدس و … در آن بوده است، آيا پاك است؟
و در صورت نجس بودن آيا سركه اي به دست آمده نجس است؟
ج. پاك است.
358. گاهي در ظرف چربي، انگور ميريزند كه سركه گردد. پس از سركه شدن، چربيهاي روي آن بالا ميآيد. آيا چربيها نيز به تبعيّت، پاك ميشود؟
ج. احتياط در اينست كه اوّل ظرف را از آن چربيها پاك كنند.
359. در صورتي كه آب انگور به واسطه مواد افزودني شيميايي يا … تبديل به سركه شود، پاك است؟
ج. بله، پاك است.
360. ميدانيم در تثليث شيرهي خرما به غليان، بايد آن را با آب جوشاند، آيا ملاك در تثليث شيرهي خرما به غليان (كم شدن دو سوّم) خرما با همان آب خارجيست يا خود خرما به تنهايي؟
ج. ملاك در تثليث، همان شيرهي خرماي به جوش آمده نزد عرف است، نه خود خرما به تنهايي.
361. عرق و شراب چه فرقي دارند و حكم آنها چيست؟
ج. هر چه مُسكر (مست كننده)، باشد حرام است.
362. كافر چه كسي است؟
حكم تماس با اهل كتاب چيست؟
ج. تعريف كافر در مسألهي 110 رساله آمده است و اهل كتاب هم، كافر و نجسند.
363. مراد از اهل كتاب چه كساني هستند؟
ج. منظور يهود و نصاري و مجوس هستند.
364. نظر اسلام را دربارهي ارمني، مسيحي، كليمي، يهودي و زرتشتي بفرماييد.
ج. همه كافر بوده و نجس هستند.
365. اَرامنهاي كه در ايران زندگي ميكنند، چه حكمي دارند؟
ج. در حكم با ساير كافران يكسان ميباشند.
366. حكم دست دادن با مسيحيان چيست؟
ج. مثل ساير كفّار هستند.
367. آيا ميتوان با اهل كتاب معاشرت داشت و از طعام آنها استفاده كرد؟
ج. آنها كافر و نجس هستند.
368. معاشرت، غذا خوردن و رفت و آمد با فرقه بهاييّت چه حكمي دارد؟
ج. آنها كافر و نجس هستند.
369. چرا كساني كه از دين اسلام خارج اند، نجس هستند؛ با اينكه ميبينيم بهداشت و نظافت را رعايت ميكنند؟
ج. نجاست كفّار ذاتيست و با رعايت بهداشت و نظافت ظاهري متفاوت است.
370. اهل حق يا علي الهيها پاكند يا نجس؟
ج. نجسند.
371. از آيا ورود افراد غير مسلمان در اماكن مقدسه مانند حرم امامان و حرم حضرت معصومه عليها السّلام جايز است؟
ج. چون آنها نجس اند، نبايد به آن اماكن وارد شوند.
372. فرقههايي از قبيل صوفيه و دراويش حتي شيخيه با وجود افكار خاص و اعمال خاص، نجس اند يا پاك؟
ج. انواع مختلف دارند و در حكم مختلفند، تا وقتي كه مسلمان بر آنها اطلاق شود پاكاند.
373. كساني كه شش امامي يا هفت امامي اند، يا فرقههاي صوفيه و … آيا پاك هستند؟
ج. از آنجا كه فرقههاي مختلفي وجود دارد، هر يك ممكن است حكم مستقلي داشته باشد؛ ولي به صورت كلّي هر كسي كه بر وي مسلمان اطلاق شود، پاك است.
374. آيا توهين و فحاشي به مقدسات مانند قرآن و معصومين «العياذ باللَّه» باعث ارتداد ميشود؟ تكليف كساني كه ميبينند مكرّر شخصي توهين ميكند چيست؟
ج. اگر كسي اعم از مسلمان يا غير مسلمان به يكي از دوازده امام عليهم السّلام دشنام دهد يا با آنها دشمني نمايد نجس است.
(به مسألهي 114 رساله رجوع شود. )
375. ممكن است برخي افراد هنگام عصبانيت و يا در فشار مشكلات زبان به كفرگويي باز كنند، آيا اين افراد حكم مرتد را دارند و آيا سلب اختيار نسبت به اين افراد صادق است يا نه؟ و چنان چه بعد از رفع عصبانيت توبه كند مقبول است يا نه؟
ج. واجب است توبه كند و از اين كلمات به زبان نياورد و اگر از حال اختيار خارج شده و چنين كلامي گفته باشد، مرتد نيست و بين كفرگويي و سب تفاوت است.
376. اگر جزيي از بدن كافر را به بدن مسلماني پيوند بزنند چه حكمي دارد؟
پاك است يا نجس؟
ج. بعد از آن كه جزو بدن مسلمان شد، پاك است.
377. شخصي قبلاً كافر بوده و اين كفر خويش را از خانوادهاش كه مسلمان هستند مخفي نگه ميداشته و بدين ترتيب باعث نجاست بسياري از اشيا و اماكن مورد ابتلا شده حالا كه به اسلام برگشته تكليف چيست؟
با توجّه به اين كه تطهير آن همهي اشيا عسر و حرج دارد و دليل آن را براي اطرافيان نميشود توضيح داد.
ج. تطهير موارد مشكوكه لازم نيست و تطهير موارد معلومه تا به حد عسر و حرج نرسيد، براي استفادهي مشروط به طهارت، لازم است.
378. مرتد به چه كسي ميگويند و آيا اگر فرد مسلماني بخواهد به يكي از اديان پيامبران اولو العزم بپيوندد، مرتد محسوب ميشود؟
ج. بله مرتد ميشود، در اين رابطه به مسأله 1946 رساله رجوع شود.
379. مسلماني كه به دين ديگر بپيوندد، حكم دين در مورد او چيست و از لحاظ اخروي چه سرنوشتي دارد؟
ج. حكم او مرتد فطريست كه وجوب قتل و جدا شدن زوجهاش و تقسيم مالش بين ورثه از جمله احكام مرتد فطريست و در آخرت نيز اهل عذاب است.
380. شخصي كه جنب از حرام بوده و غسل كرده و بعد از مدّتي مثلاً دو ساعت بعد در بدن خود مانعي ببيند كه قبل از غسل هم وجود داشته، آيا با فرض بطلان غسل بايد از عرق جنب از حرام، هم چنان اجتناب كند؟
ج. گرچه نجس نيست ولي با بدن يا لباسي كه به آن آلوده شده تا خشك نشده است، نماز نخوانند.
381. آيا در عرق جنب از حرام فقط در نماز، اجتناب لازم است، يا در هر جايي كه طهارت بدن و لباس لازم است مثل طواف نيز اجتناب لازم است؟
ج. فرقي نميكند، هر مورد كه در موانع با نماز مشترك است، هر چند به احتياط لزومي، اجتناب از آن لازم است.
382. اگر انسان از حرام جنب شود و پس از غسل لباسي كه قبلاً به عرق جنابت از حرام آلوده بوده و خشك گرديده را بپوشد، اگر در اين حالت دوباره عرق كند و لباس مرطوب به عرق جديد گردد، نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
383. آيا گوشت حيوان حلال گوشت كه ذبح شرعي شده ولي نجاست خوار بوده، پاك است يا نجس؟
ج. حيوان نجاست خوار ذبح شرعي ميشود و پاك ميگردد بنا بر طهارت آن كه اظهر است، لكن خوردن آن جايز نيست، مگر اين كه قبل از ذبح استبرا شده باشد.
384. حيوان با خوردن چه نجاستي «جلال و نجاست خوار» محسوب ميشود؟ آيا فقط با عذره انسان است يا هر نجاست ديگري هم چون خون نيز وي را نجاست خوار مينمايد؟
ج. فقط با عذره انسان بدون اختلاط و به نحو عادت كردن به خوردن آن است و گوسفندي كه گوشت آن از خوردن شير خوك روييده باشد بنا بر احوط ملحق به نجاست خوار است.
385. اگر به حيوان غذاي نجس شده بدهند، نجاست خوار محسوب ميشود؟
ج. خير.
386. ساختمانهاي دولتي [مثل مدرسه ] كه تعدادي از دستشوييهاي آن رو به قبله ساخته شده است، آيا دانش آموزان ميتوانند از آن استفاده كنند؟
ج. فرد غير بالغ تكليف ندارد و بالغين بايد مراعات كنند و در اين گونه موارد براي تغيير بنا اقدام كنند.
387. اگر سكّهاي - كه اسماي محترمه دارد - در دستشويي بيفتد، با توجّه به هزينهي آن كه براي بعضي افراد صرف آن مقدور نيست و با توجّه به انحصار دستشويي، آيا ميتوان از آن براي تخلّي استفاده كرد؟
ج. آنچه ذكر شد، مجوّز هتك نيست و تطهير آن ممكن است به اجراي آب زياد متصل به كر، به گونهاي سكه را احاطه كند و اگر مسير آن متصل به فاضلاب شهري است، از محل ابتلاي او پس از تطهير مذكور خارج ميشود.
388. اگر فردي شك كند كه آيا بول يا غائط از مخرج تجاوز كرده يا نه، آيا ميتواند بنا بر عدم تجاوز بگذارد؟
ج. بلي و ميزان صدق عرفي استنجا است.
389. آيا اگر عورت را در هنگام آب كشي با آب قليل يك مرتبه به صورت مستمر آب بريزند، پاك ميشود يا حتماً بايد دو يا سه مرتبه آب قطع و وصل شود؟
ج. يك مرتبه به صورت مستمر كفايت ميكند، به صورتي كه بعد از زوال عين نجاست، آب بر آن جريان پيدا كند؛ بنا بر كفايت يك مرتبه آب ريختن در تطهير خصوص مخرج بول با آب قليل، كه در مسألهي 71 رساله توضيح داده شده است.
390. اگر انسان در منزل ديگران متوجه شود كه توالت رو به قبله ساخته شده است، آيا وظيفه دارد صاحب خانه را مطلع سازد؟
ج. در موردي كه مستند به ابتلاء او است، تذكر بدهد.
391. در كشورهاي غير مسلمان كه در ساخت توالتها سمت قبله رعايت نميشود، تكليف چيست؟
ج. شخص مسلمان بايد وظيفهاش را در رعايت سمت قبله، هنگام نشستن، رعايت كند.
392. اگر شك داشته باشيم كه بچهاي مميّز شده يا نه، آيا واجب است كه خود را از وي بپوشانيم؟
ج. خير، واجب نيست، اگر چه احتياط خوب است.
393. حكم همراه داشتن دعا، تربت و انگشتر با اسماي متبركه، در هنگام تخلي چيست؟
آيا گذاشتن در جيب پايين يا بالا كفايت ميكند؟ يا بايد كلاً از بردن آنها به تخلي اجتناب كرد؟
ج. ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.
394. سكههاي ده توماني رايج منقش به اسم امام رضا عليه السّلام است، اگر هنگام تخلي اين سكهها در جيب باشد اشكال دارد؟
و در صورتي كه هنگام نشستن، سكه در جيب و زير پا قرار گيرد، آيا موجب بياحترامي ميشود؟
ج. چنان چه ذكر شد، ميزان صدق عرفي هتك است، كه بايد اجتناب شود.
395. عشاير و چادرنشينها - به خصوص در هنگام كوچ، آب كافي براي تطهير ندارند، آيا چوب و سنگريزه براي تطهير مخرج بول آنها كفايت ميكند؟ و آيا آنها با اين حال ميتوانند نماز بخوانند؟
ج. خير، كافي نيست و بايد براي نماز، خود را با آب تطهير كنند - چنان چه در مسألهي 71 رساله بيان شده است - و در صورت ناچاري، حكم نماز خواندن با بدن و لباس نجس در حال اضطرار جاري است.
396. است خدام در بعضي از شركتها و مؤسسات و … مستلزم معاينات پزشكيست - كه گاهي مشتمل بر كشف عورت است، آيا اين عمل در صورت نياز جايز است؟
ج. جايز نيست و اضطراري كه به واسطه آن كشف عورت، اجازه داده شده است، فقط در ضرورتهاييست كه انجام آن منحصر بر كشف عورت است.
397. آيا اگر چاهي كه آب توالت به آن ميريزد، با چاه آشپزخانه - كه اضافه آب و مواد غذايي هم چون برنج، نان و … در آن ريخته ميشود - يكي باشد، آيا اشكال دارد؟
ج. بهتر است متعدد باشند.
398. اگر محل غايط را با سنگ يا دستمال پاك كنند، آيا برطرف شدن لزجي غايط از محل لازم است يا نه؟ و آيا اگر انسان عرق كند و يا محل غايط خيس شود، موجب نجاست بدن يا لباس ميشود؟ و آيا در اين صورت ميتوان با اين بدن و لباس نماز خواند؟
ج. هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها غايط را با شرايطي كه در مسألهي 74 رساله ذكر شده، برطرف كنند، بنا بر اظهر مخرج پاك ميشود و نماز خواندن مانعي ندارد و چنان چه چيزي هم به آن برسد، نجس نميشود و ذرههاي كوچك و لزوجت محل، اشكال ندارد، مگر اين كه آن مقداري كه معمولاً به وسيله سنگ و كهنه از بين ميرود، باقي بماند.
399. اگر كسي در زير دوش، درون رودخانه يا … بول كند، جهت تطهير لازم است لباسهاي خود را فشار دهد و محل بول را دست بكشد؟
ج. فشار دادن در تطهير با آب كثير، لازم نيست؛ اما دست كشيدن محل بول نقشي جز ازالهي عين نجاست ندارد.
400. در بحث تخلي - كه پوشاندن عورت لازم است - مراد از عورت چه قسمتي از بدن ميباشد و آيا ران و باسن، زير شكم و بالاي آلت و نيز ما بين دبر و بيضتين جزو آلت شمرده ميشود؟
ج. مراد از عورت - در باب تخلي - در زن قُبُل و دبر او به تنهاييست و در مرد قُبُل و دُبُر و بيضتين اوست و قسمتهاي ديگر عورت محسوب نميشود، هر چند موهاي روييده شدهي اطراف آلت، بهتر است پوشانده شود، همان گونه كه مستحب است از ناف تا ساق پوشيده شود؛ بلكه بهتر است هنگام تخلي در مكاني قرار گيرد كه اصلاً كسي او را نبيند.
401. اگر كسي در مكاني قرار گيرد كه يا بايد رو به قبله تخلي كند تا در منظر ديگران نباشد، يا در منظر ديگران رو از قبله بگرداند، كدام يك را بايد برگزيند؟
ج. اگر براي آن كه نامحرم او را نبيند، ناچار شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند.
402. در نجاساتي هم چون بول - كه عين ندارد، گفته ميشود پس از برطرف شدن عين نجس يك يا دو بار آب ريخته شود، منظور چيست؟
و اگر بول كه در يك محل ريخته شده، خشك شده باشد، آيا به آن زوال عين اطلاق ميشود؟
ج. چون عين بول با آب ريختن زايل ميشود، ذكر مطلب فوق براي تذكر اينست كه شستني كه زايل كننده عين بول است با شستني كه پاك كننده محل است و اين دو از نظر حكم متفاوت هستند، اشتباه نشود و بول پس از خشك شدن، اگر جرمي از آن نماند، زوال عين آن ميشود.
403. برخي از شورتها به قدري چسبان و كوتاه است كه فقط عورت را ميپوشاند و تمام حجم عورت از آن نمايان است، آيا پوشيدن و يا نظر به افرادي با اين پوشش، اشكال دارد؟
ج. اگر معرضيّت براي مفسده دارد، اشكال دارد.
404. لطفاً آداب تخلي را بيان فرماييد؟
ج. از جمله آدابي كه بهتر است رعايت شود آن است كه در وقت داخل شدن، پاي چپ را پيش گذارند و در هنگام خروج پاي راست را اوّل بيرون نهند و نيز گفتن «بسم اللَّه» و دعاهاي وارد شده نيز مستحب است.
همچنين خوب است هنگام تخلي سر پوشيده باشد
و مستحب است در پايان تخلي، مردان استبراء نمايند. ( جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسألهي 83 تا 85 رساله مراجعه شود. )
405. آيا در هنگام تخلي ذكر گفتن اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
406. لطفاً اموري كه هنگام رفتن توالت بهتر است ترك شود را بيان فرماييد؟
ج. نشستن فرد در كنار راه، كنار نهر و چشمه و محل افتادن ميوه و درب خانهها و نيز رو به آفتاب و ماه و رو به باد، بول نمودن و نيز در زمين سخت بول كردن و در سوراخ حيوانات و داخل آب راكد يا جاري و نيز در جايي كه موجب لعن انسان بشود و همچنين خوردن و آشاميدن در حال نشستن و مسواك كردن در حال تخلي و شستن خود با دست راست و يا تطهير خود با دست چپي كه انگشتر با نقش اسماي خداوند در آن باشد (البته اگر موجب آلودگي نشود مكروه است و در غير اين صورت حرام است) و سخن گفتن - به غير ذكر خداوند و خواندن «آية الكرسي» يا حكايت اذان و يا گفتن «يرحمك اللَّه» به كسي كه عطسه ميكند، اگر چه مورد روايت، تحميد خود عطسه كننده است - و سر بالا بول نمودن مرد و همچنين از بلندي بول كردن و تخلي ميان قبر كردن و زياد نشستن در توالت، از جمله چيزهاييست كه ترك آن در هنگام تخلّي مطلوب ميباشد.
407. اگر انسان به واسطه فشار غايط و بول توانايي تفحص از جهت قبله را نداشته باشد، وظيفه او چيست؟
ج. ميتواند به گمان خود عمل كند، در غير اين صورت وظيفهاي ندارد.
408. گاهي پس از بول آبي خارج ميشود كه چسبندگي زيادي داشته و به آساني از آلت و دست پاك نميشود، اگر پس از تطهير هنوز چسبندگي آن وجود داشت، تكليف چيست؟
ج. اگر چسبندگي تنها حالت پوست باشد و عرفاً جرمي از آن نمانده باشد، پاك شده است.
409. پس از استبرا احساس ميشود كه چند قطره بول در مجرا مانده يا بيرون ميآيد.
وظيفه مكلّف براي نماز و وضو چيست؟
ج. نجس و مبطل وضو نيست، مگر با يقين به بول بودن آن يا خروج بول با آن.
410. يكي از مشكلات من اينست كه پس از هر مورد تخلّي، بعد از مدتي چند قطره آب خارج ميشود كه تا به حال با عمل استبرا، بنا بر پاك بودن آن ميگذارم. سپس سعي كردم براي خواندن نماز مواقعي را انتخاب كنم كه از وقت تخلي دور باشد.
آيا لازم است براي نماز لباس و بدن را پاك كنم يا با وجود سختي، لازم است لباس را عوض كنم؟ اگر تا به حال نمازهاي من فاقد طهارت بوده است، مرا براي جبران نمازهاي گذشته راهنمايي فرماييد و آيا با وجود اخلاص در اين نمازها و كثرت آنها، لازم است همه را قضا كنم؟
ج. اگر پس از استبرا رطوبت مشتبه خارج شود، محكوم به طهارت است و اللَّه العالم.
411. رطوبتي را كه بعد از بول در خود احساس ميكنم، پاك است يا نجس؟
ج. اگر اصل خروج آن مشكوك است، اثري ندارد و اگر رطوبت خارج شده و مشكوك بعد از استبراء باشد پاك است.
412. كسي كه عادت او شستن مخرج بول يا غايط و استبرا است، اگر زياد شك ميكند كه آيا مخرج بول و غائط را شسته يا استبراء كرده چه كند؟
ج. اگر در صحّت آنها زياد شك ميكند اعتنا نكند، ولي اگر در اصل تحقّق آنها شك ميكند، اگر چند مرتبه اعاده كند، سبب ميشود كه از اين به بعد غفلت و فراموشي نيايد و اين مورد از موارد وسواس نيست.
413. آيا در صورتي كه مذي با شهوت تنها هم خارج شود، بازهم پاك است؟
ج. بله اگر استبراء از بول كرده باشد، پاك است.
414. آيا زنان همانند مردان است براي از بول بايد انجام دهند؟
و در صورت استحباب، نحوهي آن چگونه است؟
ج. استبراء دربارهي زنان نيست و سزاوار است كه بعد از بول اندكي آرام گيرند و تنحنح نمايند و فرج خود را به طرف عرض، فشار دهند و تمام رطوبتهاي مشتبهي كه از آنان خارج ميشود، پاك است و نقض كننده طهارت نميباشد.
415. آيا براي خواندن نماز مستحبي، هنگام وضو، نيّت ضرورت دارد؟
ج. هر وضويي نيّت لازم دارد.
416. در هنگام وضو آيا صرف نيّت با وضو بودن كفايت ميكند و آيا با اين وضو ميتوان نماز خواند؟
ج. كفايت ميكند و ميتوان با آن نماز خواند.
417. براي وضو گرفتن، چه نيتي بايد كرد؟
ج. يكي از اعمال واجب يا مستحب را بايد نيّت كند يا همان با وضو بودن را نيت نمايد. (توضيح بيشتر در مسألهي 326 رساله آمده است. )
418. وضو گرفتن به قصد اين كه دائم الوضوء باشد، آيا براي نماز خواندن كفايت ميكند؟
به نيّت با وضو بودن چه طور؟
ج. كفايت ميكند.
419. آيا قصد رفع حدث براي وضو كافي است؟
ج. بازگشت آن به همان طهارت داشتن است كه كفايت ميكند.
420. آيا كسي كه براي خنك شدن وضو ميگيرد وضويش صحيح است؟
ج. خير صحيح نيست، به ذيل مسألهي 284 رساله (شرط
هشتم)
مراجعه شود.
421. لطفاً حكم نيّت و قصد باطل نمودن وضو در اثناي وضو و بعد از وضو را بيان فرماييد؟
ج. نيّت باطل كردن وضو، باطل كننده آن نيست، مگر آن كه يكي از مبطلات از انسان صادر شود.
422. آيا وضو به نيّت نماز واجب قبل از وقت نماز صحيح است يا خير؟
ج. اگر بخواهد وضوي واجب را نيّت كند، خير. براي توضيح بيشتر به مسأله 324 و 325 رساله مراجعه شود.
423. در رساله فرموده ايد كه در وضو، شستن صورت و دستها در مرتبهي اوّل واجب، مرتبهي دوّم مستحب و مرتبهي سوّم حرام است، آيا مراد از مرتبه، ريختن آب است؟
يا منظور دست كشيدن است؟
ج. ميزان ريختن آب يا دست كشيدن نيست، بلكه شستن تمام عضوست كه گاهي با چند بار ريختن آب، يك بار شستن حاصل ميشود.
424. اگر صورت و دست راست را سه مرتبه بشويند ولي دست چپ را دو دفعه بشويند تا براي مسح مشكلي ايجاد نشود، آيا وضو صحيح است؟
ج. در صورتي كه به قصد قربت خلل بزند و يا مسح به آب زايد شود، وضو باطل است.
425. در موقع وضو كه صورت شسته ميشود اگر مقداري از آب دهان با آب صورت مخلوط شود، وضو چه حكمي دارد؟
ج. اگر مستهلك شود يا بعد از مقدار واجب از غَسْل باشد، مانعي ندارد.
426. شروع بار دوم قبل از اتمام بار اوّل در شستن اعضاي وضو چه حكمي دارد و آيا اصلاً بار دوم حساب ميشود؟
ج. تا بار اوّل كاملاً تمام نشده، بار دوم معنا ندارد.
427. شستن بار سوم كه در وضو حرام است، آيا باطل كننده وضو و نماز نيز هست؟
ج. فقط حرام است و باطل كننده نيست؛ مگر در دست چپ كه آب خارج محسوب شده و مسح را دچار اشكال مينمايد.
428. اگر هنگام وضو در رسيدن آب به همه جاي عضو شك كند، چه كاري لازم است؟
ج. اگر بعد از وضو باشد آن شك اعتبار ندارد و اگر در اثناي وضو باشد موضع مشكوك را بشويد، البته اگر شك او از وسوسه نيست.
429. هنگام وضو اگر چند مرتبه دست بكشيم تا اطمينان پيدا كنيم كه آب رسيده است، آيا اشكالي دارد؟
ج. خير اشكال ندارد تا وقتي كه منجر به وسواس نشود.
430. آيا شستن لب هم جزو اجزاي واجب غسل و وضو حساب ميشود يا خير؟
ج. آن مقداري از لبها كه از ظاهر صورت به شمار ميرود، لازم است شسته شود.
431. آيا بايد در وضو آب را به زير موهاي ابرو هم رسانيد، يا اگر به ظاهر اكتفا شود، وضو صحيح است؟
ج. اگر پوست زير ابرو پيدا نيست، شستن ظاهر آن كافيست و اگر پيداست و يا مشكوك است، بنا بر احتياط واجب بايد آب را به زير ابرو هم برساند.
432. معمولاً در وضو صورت را با يك دست ميشويند آيا تفاوتي بين شستن با يك دست و شستن با دو دست هست؟
ج. خير
433. آيا هنگام شستن صورت در وضو حتماً بايد آب را از محل رويش مو بريزيم يا اين كه ميشود از پايينتر - مثلاً بالاي ابروها - ريخت و بعد دست كشيد؟
ج. در جهت شستن به نيّت وضو، رعايت ترتيب عرفي از بالا به پايين لازم است ولي ريختن آب به پايينتر اشكال ندارد.
434. آيا در وضو لازم است آب به همه صورت برسد، يا فقط به همان مقدار كه پهناي دست آن را فرا ميگيرد كافي است؟
ج. مقدار فاصله بين انگشت شست و انگشت مياني به اضافهي مقدار كمي براي يقين، لازم است شسته شود و غير از آن ضرورتي ندارد كه شسته شود. (توضيح بيشتر در مسألهي 238 رساله آمده است. )
435. در وضو حد شستن صورت تا كجاست؟
آيا مقداري از بيني و لبها را بايد شست؟
ج. مقداري از بيني و دهان كه ظاهر است، بايد شسته شود.
436. اگر جوش صورت خوني شده باشد و وضو بگيريم، آيا صورت و حوله نجس و وضو باطل است؟
ج. اگر قبل از وضو و يا در هنگام وضو برطرف شده و سپس يك مرتبه آب بر آن جريان يافته صورت و حوله پاك است و اما صحت وضو مبني بر اينست كه پس از پاك شدن محل، جريان آب بر آن به نيّت وضو ادامه يابد و يا دوباره جاري شود و اگر شك در برطرف شدن آن دارد، وضو صحيح است ولي حوله و صورتش را تطهير كند.
437. آيا در وضو مقداري از عذار (قسمت بالاي فك) و عارض (گونه) جزو صورت است و بايد شسته شود؟
ج. مقداري از صورت كه بين انگشت شست و مياني قرار ميگيرد در وضو بايد شسته شود. (به توضيح مذكور در مسألهي 238 رساله مراجعه شود. )
438. اگر ريش انسان پرپشت و بلند باشد، آيا رساندن آب به پوست صورت لازم است؟
ج. خير لازم نيست و شستن ظاهر مو كافي است.
439. اگر شخصي هنگام وضو سهواً دستش را از پايين به بالا كشيد، وضويش چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
440. آيا ميتوان در يك وضو صورت را با هر دو دست شست؟
و آيا ميتوان در يك وضو با دست راست و در وضويي با دست چپ صورت را شست؟
ج. اشكال ندارد.
441. آيا مژههاي چشم در هنگام وضو لازم است شسته شود؟
ج. بايد شسته شود.
442. در رساله آمده اگر پوست صورت از لاي مو پيدا باشد در وضو بنا بر احوط بايد آب را به پوست رساند، حال اگر شك شود كه آب به پوست ميرسد يا نه، وظيفه چيست؟
ج. اگر شك او از روي وسوسه است، اعتناء نكند و در غير اين صورت نميتواند اكتفا كند.
443. مدتي بود كه در هنگام وضو يقين ميكردم كه به همه جاي صورت و دستم آب وضو را رساندهام ولي بعداً ملتفت شدم كه پوست صورتم از لاي موهايم پيداست و بايد آب را به زير موها ميرساندم و شك دارم كه آب رسيده بوده يا نه، نمازهاي گذشته ام چه حكمي دارد؟
ج. شكِّ بعد از عمل اثر ندارد، لذا نمازهايتان صحيح است.
444. اگر آب در بعضي از عضو وضو جاري نشود بلكه بقيهاي عضو را به وسيلهي قطرات موجود در همان عضو بشويد كافي است؟
ج. اگر با دست هم جاري شود كافيست و معناي جاري شدن اين نيست كه آب خيلي زياد باشد، بلكه همين كه آب از نقطهاي به نقطهي ديگر منتقل شود، جاري شده است.
445. آيا ميتوان ابتدا مچ دست را از بالا به پايين شست، بعد قسمتهاي بالاتر را به همين صورت (از بالا به پايين) شست؟
به صورت بر عكس چه طور (يعني اوّل قسمتي از اعضاي بالا و از بالا به پايين بعد مچ دست را) و در كل تقسيم كردن دست به دو قسمت چگونه است.
ج. اگر به صورت دوم باشد، اشكال ندارد.
446. هنگام وضو گرفتن، اگر احياناً دست طوري قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرا زير شود، آيا اشكالي در وضو ايجاد ميشود؟
ج. چون به قصد وضو نيست، اشكال ندارد.
447. آيا بعد از يك بار شستن دست اگر آب از پايين به طرف آرنج برگردد، وضو باطل ميشود؟
ج. خير.
448. اگر انگشتري در انگشت باشد، در موقع وضو براي رساندن آب به زير آن، حركت دادن آن به بالا و پايين كفايت ميكند؟
ج. اگر آب از بالا به پايين در زير آن جريان پيدا ميكند، اشكال ندارد.
449. آيا شستن دست به صورت افقي هنگام وضو، اشكال دارد؟
ج. اگر ترتيب عرفي از بالا به پايين صادق باشد، اشكال ندارد.
450. آيا در وضو - چون قبلاً دستها را تا مچ شستهايم - شستن دستها از آرنج تا مچ كافي است؟
ج. خير، بايد تا آخر انگشتها شسته شود.
451. اگر آبي - كه در هنگام وضو از شير ميچكد - روي دستي كه در حال شستن آن جهت وضو هستيم بريزد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر نسبت به آب وضو مستهلك است، مانعي ندارد و در اينجا نيّت وضو هم ميتواند با آن بنمايد.
452. اگر در وضو هنگام شستن دست چپ، دستمان با رطوبت ديگري تماس پيدا كند، آيا وضو باطل ميشود؟
ج. خير، به نحوي كه در سؤال قبلي گذشت.
453. آيا بستن شير آب هنگام وضو، هنگام شستن دست چپ، موجب اشكال در صحت وضو ميگردد؟
ج. خير اشكال ندارد.
454. آيا ريختن آب از پشت آرنج براي مردها، استحباب دارد؟
ج. بله، مستحب است.
455. اگر محل وضو - مثلاً دست - نجس شود و امكان شستن و تطهير آن نباشد، وظيفه چيست؟
ج. اگر نجاست، تمام عضو وضو را فرا نگرفته باشد، وظيفه جبيره است و در غير اين صورت احوط جمع بين وضوي جبيره و تيمّم است.
(توضيح بيشتر در مسألهي 334 و 335 آمده است. )
456. آيا براي وضو لازم است زير پوست دست كه كنده شده ولي هنوز از دست جدا نشده شسته شود يا خير؟
ج. اگر آن پوست به بدن نچسبد، در صورت عدم عسر و حرج لازم است آب به زير آن برسد و در غير اين صورت لازم نيست و صورتهاي مختلف آن در مسألهي 296 رساله بيان شده است.
457. اگر محل مسح را، مسح كشيديم ولي تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا نگرفت، وظيفه چيست؟
ج. بعد از خشك كردن، دوباره همان محل را مسح كند يا در موضع ديگر از همان عضو به قدر واجب مسح نمايد.
458. به علت سوختگي، انگشتانم جمع شده است، به طوري كه با كف انگشتانم نميتوانم مسح سر و پا نمايم، آيا بايد با دست ديگر مسح كنم يا با پشت انگشتان همان دست يا با مقدار باقي از كف همان دست؟
ج. اگر با مقدار باقي از كف همان دست ميتوانيد، پس با همان كف دست مسح كنيد. هم چنين ميتوانيد با كف دست ديگر سه موضع مسح را مسح نماييد.
459. اگر بعد از مسح شك كرديم كه تري دست به قدر واجب مسح، محل مسح را فرا گرفته يا نه؟ آيا ميتوان به آن اكتفا كرد؟
ج. اگر او وسواسي نيست، وظيفهي او اعادهي مسح بعد از خشك كردن محل يا در موضع ديگر از همان عضو است.
460. اگر كف يك دست يا هر دو دست پيش از مسح نجس شود، وظيفه چيست؟
ج. نجس شدن دست از مبطلات وضو نيست، مگر اين كه از جهت مسح مشكل ايجاد شود. پس اگر يك دست نجس شده است با دست ديگر، مسحها را انجام دهد و اگر هر دو دست نجس شده و به قدر واجب مسح، در كف دست رطوبت پاك دارد، مسح را با همان قسمت پاك انجام ميدهد و وضو صحيح است و بعد موضع نجس را تطهير ميكند و در غير اين صورت بعد از تطهير دوباره وضو بگيرد.
461. اگر در حال وضو سهواً كسي قبل از مسح سر، مسح پا را كشيد، آيا وضو باطل ميشود؟
ج. بايد بعد از مسح سر دوباره پا را مسح كند.
462. كسي كه قبل از مسح شير آب - كه مقداري آب روي آن باشد - را ببندد و بعد مسح كند، چه صورت دارد؟
ج. اگر با آب وضو، مسح به مقدار مُسَمّاي مسح واقع شده، صحيح است.
463. آيا ميتوان قبل از مسح كشيدن سر و پا، با تري دست چپ دوباره روي دست راست دست كشيد؟
ج. در اين صورت مسحها را با كف دست چپ انجام ندهد، علي الاحوط.
464. مسح سر اگر وصل به آب صورت شود، وضو را باطل ميكند؟
ج. با قسمت ديگر كف دست كه ملاقات با آب صورت نكرده، پا را مسح كند.
465. اگر شخصي مدّتها بدون توجّه [جاهل قاصر] در هنگام مسح سر و پاها از آب وضوي صورت يا اعضاي ديگر استفاده ميكرده و با آن مسح ميكرده است، تكليف نمازهاي گذشتهي او چيست؟
ج. اگر احتمال بدهد كه به قدر مسح واجب، رطوبت كف دست با آب اعضاي ديگر مخلوط نشده، محكوم به صحّت است و در غير اين صورت بايد آنها را قضا كند.
466. آيا براي مسح سر لازم است، تمام سر پاك باشد؟
ج. فقط پاك بودن محل مسح، شرط است و بقيه سر لازم نيست پاك باشد.
467. اگر بعد از وضو شك كنيم كه مسح را انجام دادهايم يا نه، چه كنيم؟
ج. اعتنا نكنيد.
468. اگر بعد از نماز شك كنيم، آيا در وضو مسح پا يا سر را كشيدهايم يا نه، نماز چه حكمي خواهد داشت؟
ج. اشكالي ندارد.
469. مسح كردن سر و پا با دست چپ، چه حكمي دارد؟
آيا در غير ضرورت ميتوان پشت سر را به جاي جلوي سر مسح كرد؟
ج. مورد اوّل جايز است و مورد دوم جايز و صحيح نيست.
470. تكرار چند باره مسح براي احتياط چگونه است؟
ج. اگر به حد وسواس نرسد اشكالي ندارد. (به مسألهي 262 رساله رجوع شود. )
471. آيا براي مسح ميتوان از غير آب وضو استفاده كرد؟ و آيا مسح سر حتماً بايد از بالا به پايين باشد؟
ج. در حالت اختيار نميتوان با آب غير وضوي كف دست مسح كشيد و بنا بر احتياط واجب بايد از بالا به پايين مسح كرد.
472. آيا حد مسح زن و مرد فرق دارد؟
ج. خير
473. اگر به جهت حرارت شديد قبل از مسح سر و پا، دست خشك شود، وظيفه چيست؟
ج. بايد از آب ريش و ابروها دست را مرطوب كرده و مسح نمايد. (توضيح بيشتر در مسائل 257 الي 259 رساله بيان شده است. ) مسح با انگشت
474. آيا مسح با يك انگشت كفايت ميكند؟
ج. بله، كفايت ميكند.
475. اگر شخصي قبل از مسح چند لحظه دست را روي عضو مسح شده نگه دارد و يا اين كه بردارد و دوباره بكشد، آيا مسح او صحيح است؟
ج. صحيح است با مراعات خشك بودن محل، البته اگر ميخواهد دوباره بكشد.
476. آيا مسح بر موهايي كه از اطراف بر جلو سر جمع شده كافي است؟
و كلاً در مورد موي بلند، چگونه بايد مسح شود.
ج. اگر موي جلوي سر به اندازهاي بلند است كه اگر شانه كند به صورتش ميريزد يا به جاهاي ديگر سر ميرسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوست سر را مسح نمايد. (به مسألهي 251 رساله رجوع شود. )
477. آيا مسح سر در عقب سر و طرف راست و چپ صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست.
478. آيا شخص وضوگيرنده، قبل از آن كه آب دستها خشك شود و قبل از مسح كشيدن، ميتواند به ريش يا صورت خود دست بكشد؟
ج. خير.
479. اگر در بعد از نماز متوجه شود كه مسح سر را انجام نداده تكليف چيست؟
در صورتي كه نداند براي چه نمازي در طول روز بوده چه بايد بكند؟
ج. بايد دوباره وضو بگيرد و نمازي را كه يقين دارد با آن وضو خوانده، اعاده يا قضا كند و اگر آن را نميداند، توضيح حكم آن در مسألهي 1126 رساله بيان شده است.
480. اگر قبل از مسح سر چند قدم راه برويم، وضويمان صحيح است يا خير؟
ج. در صورتي كه موالات بين افعال وضو از بين نرود، اشكالي ندارد. (به توضيح بيشتر در مسألهي 287 و 289 رساله رجوع شود. )
481. اگر موي جلوي سر بلند باشد، چگونه ميتوان بر آن مسح كرد و آيا بايد روي يك مسير مستقيم باشد؟
ج. بايد موهاي اضافي را كنار بزند و بر بن موهاي مربوط به جلوي سر مسح نمايد و همين كه عرفاً از بالا به پايين باشد، كافي است.
482. شخصي براي اين كه بيخ موهاي سر را مسح كند، موها را كنار ميزند و در نتيجه موهايشتر ميشود، آيا اين تري براي مسح ضرر دارد؟
ج. خير ضرر ندارد، زيرا ميزان، جاي مسح است كه بايد خشك باشد.
483. اگر هنگام مسح سر، آب كف دست زياد باشد به گونهاي كه موجب جريان آب شود، آيا لازم است آب كف دست را كم كنند؟
ج. خير، لازم نيست.
484. آيا ميشود با دست راست، پاي چپ را مسح نمود و با دست چپ پاي راست را مسح كشيد؟
ج. اشكال ندارد.
485. اگر در هنگام مسح سر، دست به صورت كشيده شود چه حكمي دارد؟
ج. با آن رطوبت نبايد مسح پاها را انجام داد.
486. اگر هنگام مسح سر يا مسح پا دست را به صورتي قرار دهد كه نوك انگشتان به طرف راست يا چپ باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
487. سربازِ در حال ديده باني يا پست نگهباني قانوناً نبايد پوتين خود را بيرون آورد. وي براي وضو (مسح) چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر از درآوردن چكمه در تمام وقت نماز قانوناً ممنوع است، براي وضو بايد آن را بيرون آورده و معلوم نيست اين منع، عقلايي باشد و واجب الاطاعة نيست.
بله اگر در معرض خطر باشد و بر خود بيمناك باشد، از باب ضرورت، بر كفش مسح كند.
488. آيا تمام قسمت روي پا از سر انگشت بزرگ تا برآمدگي روي پا، بايد مسح شود و آب به آن برسد يا كشيدن دست - هر چند بعضي از قسمتها خشك بماند - كافي است؟
ج. لازم است منقطع نشود، ولي پهناي آن به هر اندازه باشد كافي است.
(مسألهي 253 رساله)
489. اگر هنگام شستن اعضا مقداري آب از دستها بر روي پا بريزد آيا بايد خشك شود و آيا ملاك مستهلك بودن چيست؟
و نيز آبي كه قبل از وضو بر روي پا ميريزد، چه حكمي دارد؟
ج. جاي مسح بايد خشك باشد و اگر به قدري تر باشد كه رطوبت دست به آن اثر نكند، مسح باطل است و مراد از مستهلك بودن آن است كه تري آن به قدري كم باشد كه رطوبتي كه بعد از مسح در آن ديده ميشود، بگويند فقط از تري كف دست است.
490. براي مسح پا چه مقداري از پا بايد مسح شود؟
ج. از نوك انگشتان پا تا برآمدگي روي پا و احتياط مستحب تا مفصل پا است.
491. مسح كردن هر دو پا همزمان يا اين كه ابتدا پاي چپ بعد پاي راست چه حكمي دارد؟
ج. اولي (يعني مسح كردن هر دو هم زمان) جايز و دومي (يعني ابتدا مسح پاي چپ و بعد پاي راست) خلاف احتياط واجب است.
492. آيا مسح قسمت پايين پا كه موقع راه رفتن با زمين تماس پيدا ميكند استحباب دارد؟
ج. استحبابي ندارد.
493. دو مرتبه كشيدن مسح پا چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه به حد وسواس نرسد، اشكالي ندارد.
494. آيا ميشود مسح پا را از برآمدگي پا تا نوك انگشتان (به صورت عكس) كشيد؟
ج. جايز است.
495. اگر در حال مسح سر، قسمتي از دست به آب صورت رسيده آيا ميتواند با قسمت باقي دست كه متصل به آب صورت نشده پاها را مسح كند؟
ج. بله ميتواند.
496. آيا بودن چند قطره آب بر روي پا هنگام مسح اشكال دارد؟
ج. به طوري كه آب مسح غالب باشد اشكال ندارد و همچنين اگر پا به مقدار واجب مسح، خشك باشد.
497. چنان چه هنگام مسح، تمام روي پا مسح نشود و مقداري از وسط پا از مسح قطع شود، آيا بايد دوباره مسح كند يا كافي است؟
ج. بايد دوباره مسح نمايد.
498. آيا كسي كه مسح پا را از سر انگشتان نميكشيده و فقط روي پا را مسح ميكرده، وضويش اشكال دارد؟
و تكليف نمازهايش چيست؟
ج. آن وضو و نمازها باطل بوده است.
499. وظيفه ما در مسح، موقعي كه پا رطوبت دارد چيست؟
ج. ابتدا بايد پا را خشك كرد و سپس مسح نمود، البته اگر رطوبت پا به قدري كم است كه آب مسح بر آن غالب است، اشكالي ندارد.
500. در صورتي كه روي پا نجس باشد و نشود آن را آب كشيد، وظيفه ما براي مسح چيست؟
ج. اگر جبيره ممكن نباشد، بايد تيمم نمايد و اگر جبيره ممكن بود، بنا بر احتياط واجب بايد هم تيمم كند و هم وضو بگيرد.
501. آيا وضوي بچه غير بالغ صحيح است كه قرآن به دست او بدهيم؟
ج. اگر به نحو صحيح وضو بگيرد، صحيح است.
502. آيا كودك نابالغ، مُحْدِثْ به حدث اكبر ميشود؟
ج. فرق نميكند، نسبت به هر سببي كه براي او ممكن است.
503. لطفاً معناي استحباب نفسي را بفرماييد كه آيا وضو استحباب نفسي دارد؟
ج. بله و معناي استحباب نفسي آن است كه وضو به قصد قربت صحيح است، هر چند نيّت هيچ يك از غايات آن را هم نكند، حتي نيّت بودن بر طهارت را.
504. زير باران به چه نحوهاي وضو گرفته شود كه وضو صحيح باشد، با توجّه به اين كه آب باران با آب وضو مخلوط ميشود؟
ج. عضو را در باران ميگيرد با رعايت ترتيب از بالا به پايين - به حسب قصد - و در تمام زمان بارش قصد وضو داشته باشد؛ لكن در وضو بايد مسح سر و پاها به آب جديد از باران واقع نشود و آب وضو با آب باران جديد ممزوج هم نشود، كه اگر مخلوط گردد، چنان چه به حدّيست كه مانع از تحقّق مقدار واجب از مسح با آب وضو است، وضو باطل ميگردد و اگر به مقدار مستهلك باشد، ضرر ندارد.
505. آيا اگر پس از وضو از بعضي اعضاي وضو خون بيرون بيايد، وضو باطل است؟
ج. اشكالي ندارد.
506. غرق شدن در افكار عميق، به گونهاي كه صداي خبري را متوجه نشود، آيا وضو را باطل ميكند؟
ج. اگر در ابتدا نيّت وضو داشته، اشكالي ندارد.
507. آيا خروج باد معده از انسان، ميزان خاصي در باطل شدن وضو دارد؟
ج. خارج شدن باد معده به هر مقدار كه باشد، باطل كننده وضو است.
508. آيا قبل از انجام غسل واجب يا مستحب، گرفتن وضو لازم است؟
ج. غير از غسل جنابت براي نماز و غيره، وضو هم لازم است، چه وضو قبل از غسل باشد يا بعد از آن.
509. اگر در حين وضو چيزي بخوريم، وضوي ما درست است؟
ج. اشكالي ندارد.
510. من قبلاً وضويم را اشتباه انجام ميدادم، آيا نمازم اشكال دارد؟
ج. اگر به نحو باطل بوده، نماز با آن هم باطل بوده است.
511. آيا وضو گرفتن به نيّت خواندن نماز واجب، قبل از وقت نماز و با علم به اين كه وقت نماز نشده است، اشكال دارد؟
ج. بايد به قصد طهارت و وظيفهي فعليّه گرفته شود. هر چند داعي بر اين، با طهارت بودن در وقت نماز باشد.
512. حد اكثر چه زماني قبل از اذان نماز ميتوان به نيّت آن نماز واجب وضو ساخت؟
ج. اصلاً قبل از وقت نميتوان وضو گرفت مگر به نيّت استحباب يا غايت واجب ديگري غير از نماز مورد نظر.
513. در صورتي كه انسان ميداند بعد از داخل شدن وقت نماز اگر وضو را تأخير بيندازد، ناچار به مسح بر حايل ميشود، آيا تقديم وضو واجب است؟
در صورتي كه تأخير وضو منجر به وضوي ضرورت يا تقيّه گردد، آيا باز همين حكم را دارد؟
ج. احوط لزوم تقديم است.
514. تجديد وضو جايز است يا نه؟ و اگر شخص تجديد وضو كرد و نماز خواند، بعد يادش آمد كه وضوي قبلياش باطل شده، آيا نمازي كه با اين وضوي جديد خوانده صحيح است؟
ج. تجديد وضو جايز است و در فرض مذكور نماز او صحيح است.
515. فلسفه استحباب تجديد وضو براي نماز چيست؟
ج. ائمه عليهم السّلام در روايت فرمودهاند:
«الوضوء علي الوضوء نورٌ علي نورٍ»؛ ( وضو گرفتن در حال وضو، نوريست كه بر نور اضافه ميشود. )
516. كسي كه اعتقاد داشته دست راست دو بار بايد شسته شود، آيا وضويي كه ميگرفته صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
517. وضو گرفتن با كفش غصبي چه حكمي دارد؟
ج. اظهر عدم بطلان وضو است، اگر چه با غصب كردن كفش، مرتكب گناه شده است.
518. كفش من در مكاني عوض شده است، آيا ميتوانم با پوشيدن آن وضو بگيرم؟
ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب آن باشد، اشكال ندارد.
519. آيا وضو گرفتن در مكان غصبي اشكال دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
520. وضو گرفتن با كفشهايي كه مالك آن مشخص نيست، چه حكمي دارد؟
ج. وضو صحيح است، هر چند مرتكب حرام شده است.
521. هنگام وضو و غسل، چه مدت فاصله زماني در شستن اعضا اشكال ندارد؟
ج. در وضو، فاصله زماني بايد به اندازهاي باشد كه در زمان شروع عضو بعدي، مجموع اعضاي سابق در هواي معتدل نخشكيده باشد؛ ولي در غسل، موالات لازم نيست. ( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 287 رساله رجوع شود. )
522. لطف كنيد تفاوت وضوي زن با مرد را بفرماييد؟
ج. در واجباتِ وضو فرقي ندارند.
523. شخصي بعد از سه الي چهار ساعت بعد از غسل جنابت ميخواهد نماز بخواند و نميداند محدث شده يا نه، آيا ميتواند احتياطاً وضو بگيرد؟
ج. اشكال ندارد.
524. اگر شخصي كه جاهل به بطلان وضوي خويش است، نماز بخواند، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. آن نماز را دوباره بايد بخواند.
525. آيا خشك كردن رطوبت بعد از وضو مكروه است و يا خشك نكردن مستحب است؟
ج. افضل، خشك نكردن است.
526. آيا خواندن نماز مستحبي بدون وضو به قصد ورود يا رجا جايز است؟
ج. جايز نيست.
527. كسي كه به خاطر تنگي وقت بايد تيمم كند، چنان چه بر خلاف وظيفه خود عمل كرد و وضو گرفت، آيا وضويش صحيح است؟
ج. اگر به قصد آن نماز وضو نگرفته، وضويش صحيح است.
528. اگر به واسطهي عذري داخل توالت وضو سازد، آيا اشكال دارد؟
ج. با رعايت طهارت محل شستن دست و صورت و مسح مانعي ندارد.
529. آيا ميشود با وضويي كه براي غير نماز گرفته شده، نماز يوميّه را انجام داد؟
ج. اشكالي ندارد.
530. آيا وضو هم مانند روزه با قصد باطل نمودن باطل ميشود؟
ج. باطل نميشود.
531. آيا وضو گرفتن در ايام عادت صحيح است و همان ارزش وضوي زمان عادي را دارد؟
ج. استحباب وضو در ايام عادت باقي است، هر چند با آن نميتوان اعمالي را كه بايد با وضو انجام داد، به جاي آورد.
532. شخصي كه صرفاً به نيّت نماز ظهر و عصر وضو گرفته، آيا ميتواند با همان وضو نماز مغرب و عشا را بخواند؟
ج. اشكالي ندارد.
533. شخصي قبل از وضو دستها و صورتش را شسته، آيا بايد آنها را براي وضو خشك كند؟
ج. لازم نيست.
534. آيا با وضوي مستحبي ميتوان نماز واجب خواند؟
ج. اشكالي ندارد.
535. با يك وضو تا چه زماني ميتوان نماز خواند؟
ج. تا وقتي كه يكي از مبطلات وضو حادث نشود.
536. كسي كه به علت سرماخوردگي آب براي او ضرر دارد، هنگام وضو چه بايد بكند؟
ج. اگر آب گرم براي او ضرر ندارد، در صورت دسترسي بايد با آب گرم وضو بگيرد و در غير اين صورت وظيفه او تيمم است.
537. خواب در چه حدّي وضو را باطل ميكند؟
ج. خوابي كه به واسطهي آن چشم نبيند و گوش نشنود؛ ولي اگر چشم نبيند و گوش بشنود، وضو باطل نميشود و همچنين است اگر گوش هم نشنود ولي نخوابيده باشد، مثل اين كه به فكر مشغول باشد.
538. با وضويي كه براي نماز قضا گرفته شده، ميتوان نماز ديگري مثل نماز واجب بخوانيم؟
ج. اشكالي ندارد و ميشود با آن هر عملي كه نياز به وضو دارد انجام داد.
539. آيا وضو گرفتن در دستشوييهايي كه فاضلاب آن به چاه توالت ميريزد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
540. آيا مرد ميتواند در جايي كه يقين دارد نگاه زن نامحرم با ريبه به دست و بازوي او ميافتد، وضو بگيرد، در صورت ناچاري چه كند؟
ج. هر چند كار حرام كرده، ولي وضوي او صحيح است و با پشت كردن به او و حفاظ قرار دادن دستها به بدن وضو بگيرد.
541. اگر وضو گرفتن زن منحصر به حضور نامحرم باشد، وظيفه چيست؟
ج. در زير چادر وضو بگيرد و به مقدار واجب و به مثل مرتبه اي از تدهين «1» اكتفا نكند.
542. وضو گرفتن مرد در جايي كه زن نامحرم او را ميبيند چگونه است؟
ج. اگر ميداند كه زن، نگاه حرام ميكند، در جاي ديگر وضو بگيرد.
|
(1). ريختن آب كم و ماليدن آن بر اعضا.
543. در رساله عمليّه حضرت عالي، مسأله 243 آمده است:
در وضو اگر از پايين به بالا بشويد و به همان شستن اكتفا كند، بلكه مطلقاً در بعضي موارد وضو باطل است، مراد از «بعض موارد» چيست؟
ج. مراد اينست كه به مجموع از پايين به بالا و از بالا به پايين قصد وضو كند يا بدون قصد باشد، به خلاف اينكه آب را از پايين به بالا بريزد، ولي هنگامي كه آب به پايين بر ميگردد قصد وضو كند كه صحيح است.
چنان كه در وسيلهي النجاة آمده است.
544. اگر آبي بعد از وضو و غسل ( پس از استبراء ) از انسان خارج شود و نداند اين آب چه آبي است، چه حكمي دارد؟
ج. پاك است و ناقض وضو يا غسل نيست.
545. اگر بعد از وضو شك كند كه برخي اجزاي وضو را انجام داده يا خير، حكم وضويش چيست؟
ج. لازم نيست اعتنا كند.
546. آيا بيرون آمدن خون از لثه در موقع وضو گرفتن، وضو را باطل ميكند؟
ج. اگر عضو وضو را در حين شستن نجس نكند؛ يعني به خارج از دهان و صورت سرايت نكند، وضو باطل نميشود.
547. اگر انسان بعد از است براي از بول وضو گرفت و بعد از وضو رطوبتي مردّد بين بول و مني از او خارج شد، چه كند؟
ج. احتياطاً غسل كند و وضو هم بگيرد.
548. شخصي بعد از وضو خوني در صورت ميبيند و نميداند قبل يا بعد از وضو بوده، آيا وضويش اعاده دارد؟
ج. خير، وضويش صحيح است.
549. اگر شخصي يقين به ضرر آب نداشته و وضو بگيرد و سپس معلوم شود كه آب برايش ضرر داشته، آيا وضويش صحيح است؟
ج. اشكالي ندارد.
550. شستن دستها و صورت و نيز مواضع مسح قبل از وضو چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد، فقط بايد مواضع مسح را خشك كند.
551. منظور از قصد طهارت، براي وضو چيست؟
آيا در نيّت وضو، مشخص كردن واجب يا مستحب بودن وضو لازم است؟
و آيا با وضوي مستحب ميتوان كار واجب انجام داد؟
ج. منظور از قصد طهارت با وضو بودن است و نيّت وجوب يا استحباب در وضو لازم نيست و با وضوي مستحبي هم ميتوان كار واجب را انجام داد.
552. گاهي از مهبل (فرج) خانمها باد ميآيد، آيا اين مبطل وضو ميشود؟
ج. وضو باطل نميشود.
553. شخص ميخواهد وضو بگيرد، ولي شخص ديگري شير را باز ميكند يا شلنگ را ميگيرد تا او وضو بگيرد، آيا اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
554. در وضوي ارتماسي بعد از اين كه دست را در آب فرو ميبريم، حبابهايي روي دستها درست ميشود، خصوصاً كساني كه تارهاي موي دست آنها زيادتر است، آيا وضو به نحو ارتماسي صحيح است؟
ج. اگر حباب تشكيل ميشود، قبل از فرو بردن دست آن را خيس كند.
555. در وضوي ارتماسي اگر دست راست را در آب فرو كنيم و دست چپ را نيز در آب فرو نماييم و ارتماساً وضو بگيريم در صورتي كه دست راست را به دست چپ نكشد، آيا براي مسح سر و پاي راست اشكالي پيش ميآيد؟
ج. در صورت رسيدن آب به تمام اجزاي دست، اشكالي ندارد.
556. آيا در وضوي ارتماسي نيز، دست كشيدن استحباب دارد؟
و آيا دست كشيدن براي مسح اشكال ايجاد نميكند؟
ج. استحباب ندارد و اطلاق آن مشكل است، مگر از اوّل قصد داشته باشد با دست كشيدن، غَسْل را انجام دهد.
557. در وضوي ارتماسي چند بار ميتوانيم دستها را داخل آب فرو كنيم؟
ج. بايد دست را داخل آب نمود و در حال بيرون آوردن از آب، قصد شستن دست را نمود و اگر به قصد وضو چند بار دست را داخل آب كند، وضوي او اشكال دارد.
558. حكم انجام بعضي از اعضاي وضو به صورت ترتيبي و بعضي به صورت ارتماسي چيست؟
ج. جايز است.
559. شخصي كه ميداند يك وضو و يك حدث از او سر زده وظيفهاش چيست؟
ج. اگر نداند كدام جلوتر بوده است، چنان چه پيش از نماز است بايد وضو بگيرد و اگر بين نماز است، بايد نماز را رها كند و وضو بگيرد و اگر بعد از نماز است، نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعد وضو بگيرد.
560. شخصي با وضو بوده و يك نماز خوانده، حالا شك دارد قبل از نماز حدث سر زده يا بعد از نماز، آيا نمازش صحيح است؟
ج. نمازش صحيح است.
561. اگر شخصي وضو گرفت و سپس آن را تجديد كرد و بعد از نماز متوجه شد كه يكي از اين دو وضو قبل از نماز باطل شده، حكم نمازي كه خوانده و نماز بعدي را بيان فرماييد.
ج. نمازي كه خوانده صحيح است و براي نماز بعدي بايد وضو بگيرد.
562. شك در خروج باد از شكم چه حكمي دارد؟
ج. اعتباري ندارد.
563. اگر بعد از وضو گرفتن، در وضو شك كنيم، حكم آن چيست؟
ج. اعتنا نكنيد.
564. وظيفه كسي كه در بين نماز شك كند، وضو گرفته يا نه، چيست؟
ج. بنا بر احوط اگر ممكن است بدون انجام اعمالي كه با نماز منافات دارد - مثل پشت كردن به قبله - وضو بگيرد و نماز را تمام كند و سپس اعاده نمايد و اگر ممكن نيست به اميد مطلوبيّت نماز را تمام كند و سپس وضو بگيرد و نماز را اعاده نمايد.
565. شخص جاهل مقصّري در موقع وضو گرفتن تا مچِ دست، آب ميريخته و دست را بر آن ميكشيده است و يقين ندارد كه آب به لاي انگشتان ميرسيده يا نه و دست به لاي انگشتان و بالاي آنها هم نميكشيده است، چون فكر ميكرده با شستن دست قبل از صورت نياز، به شستن مجدّد نميباشد، آيا نمازهايي كه خوانده قضا دارد؟
ج. در صورتي كه با همان آب ريختن به قصد وظيفه، تمام عضو شسته ميشده نياز به دست كشيدن ندارد، در غير اين صورت در مواردي كه ميداند شسته نشده، بايد نمازهايش را قضا كند.
566. حكم شرعي كثير الشك در اصل وضو و ملاك وسواس عمومي و خصوصي را بيان فرماييد.
ج. كسي كه در اصل وضو كثير الشك است، اگر به حد وسواس برسد بايد به آن اعتنا نكند و شك در اصل فعل، مثل شك در اعضاي وضو و اجزا است.
شك در يك چيز، سه مرتبه پياپي، اوّلين حد وسواس خصوصيست كه اين وسواس از مُقَدَّمات وسواس عمومي ميباشد.
567. شخصي هستم كه نسبت به متعارف مردم وقت بيشتري صرف وضو گرفتن ميكنم، راهنمايي ام كنيد كه براي يقين پيدا كردن به شستن اعضاي وضو چه كنم؟
ج. با دقت، هر محلي از عضو وضو را يك مرتبه بشوييد، ولي به هيچ وجه تكرار نكنيد.
568. آيا افراد وسواسي بايد به ظن خود مانند شك عمل كنند يا خير؟ اگر ظن قوي باشد چه طور؟
ج. اگر ظن واقعي باشد بايد بر طبق آن عمل كنند، به خلاف آن كه ظن صوريِ ناشي از وسوسه باشد.
569. شخصي بعد از اين كه وضو ميگيرد، احساس ميكند بادي از او خارج شده و مرتب وضو ميگيرد تا جايي كه براي هر نماز چند مرتبه وضو ميگيرد، آيا اين گونه مسائل و تلقينها باعث بطلان وضو نميشود؟
ج. خير، به اين احساس و خيالات توجه نكند.
570. شك در اين كه آيا عضوي از وضو را شسته يا نه و يا صحيح شسته يا نه، چه حكمي دارد و اگر زياد شك كند تكليفش چيست؟
ج. به مسألهي 304 و 307 رساله رجوع شود.
571. كسي كه در وضو كثيرالشك است، آيا ميتواند به مسجد يا زيارت معصومين برود و يا قرآن بخواند؟
ج. اشكالي ندارد، هر چند تكليفاً بايد از شك پرهيز كند.
572. آيا بازگذاشتن شير آب، هنگام وضو، از مصاديق اسراف و گناه است؟
ج. اگر وجه شرعي دارد - هر چند احتياطي باشد - به قدر ضرورت و نياز مانع ندارد و در غير اين صورت اجتناب شود.
573. دربارهي حكم شرعي زياده روي در مصرف آب هنگام وضو، راهنمايي فرماييد.
ج. وضويش صحيح است، موارد اسراف مختلف است و اگر سبب ضرر رساندن مالي شود، حرام است.
574. وضو با آبي كه با نور خورشيد گرم شده مكروه است.
آيا اين كراهت دربارهي آبي كه پس از گرم شدن با خورشيد، سرد شود نيز باقي است؟
ج. كراهت وضو با آب گرم شده با خورشيد، پس از خنكي آن بنا بر احوط باقي است.
575. در پاركهاي عمومي يا ميدانها حوضهاي آب است، وضو گرفتن با آنها چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
576. شخصي سرايدار يكي از اماكن دولتي - مثل ادارهي بهزيستي - است.
اگر شخصي از اطرافيان اين شخص به عنوان مهمان به منزلشان برود و از آب آن اداره براي وضو استفاده كند، آيا وضوي او صحيح است؟
ج. در صورت نبودن شرطي از طرف اداره جهت آوردن مهمان، وضوي او صحيح است.
577. اشخاصي در مجتمعهاي مسكوني زندگي ميكنند كه هزينه خدماتي آن از قبيل آب سرد و گرم، تهويه، نگهباني و … را بر دوش ديگران مياندازند، حكم اين اشخاص در مورد استفاده از آب در وضو و غسل چگونه است؟
ج. اگر قصد دارد اصل پول آب را ندهد، حكم آب غصبي دارد و اما در غير آن از امتيازهاي مشترك مورد توافق، هر چند ذمّهي او مشغول است و بايد بپردازد، اما وضو و غسلش صحيح است.
578. حكم وضو گرفتن از نهري كه محل تقسيم آب روستا (به وسيلهي لولهها) ميباشد را بيان فرماييد.
ج. اشكال ندارد، مگر اين كه صاحب آنها از وضو گرفتن نهي كند كه در اين صورت اگر سيره و روش مسلمين استفاده از آنها باشد، وضو صحيح وگرنه باطل است.
(رجوع شود به مسألهي 275 رساله. )
579. وضو از شيرهاي عمومي كوچه و خيابان كه براي استفاده عموم نصب شده جايز است يا خير؟
ج. اشكالي ندارد.
580. وضو گرفتن از چاهها يا جويهايي كه در مزارع مردم وجود دارد، با عدم علم به رضايت صاحبان آن، چه حكمي دارد؟
ج. تا وقتي كه احراز كراهت و عدم رضايت صاحبان آن نشده باشد، اگر معمولاً متدينين از آن آب وضو ميگيرند، وضو گرفتن از آنها اشكالي ندارد.
581. وضوخانهاي وجود دارد كه تابع مسجد است ولي پول آب آن از غير بودجه مسجد پرداخت ميشود، آيا استفاده از آن آب براي وضو اشكال دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
582. چشمهاي در منطقهاي وجود دارد و اگر بخواهيم آب را براي منطقهاي كه مقداري از آنجا فاصله دارد لوله كشي كنيم، مستلزم عبور از زمينهاي ملكي ديگران است، در صورتي كه صاحبان ملك اجازه ندهند، حكم استفاده از آب براي وضو و غسل چيست؟
ج. جايز نيست لوله را بدون اجازه عبور دهند، اما وضو و غسل باطل نيست.
583. اشخاصي كه به مسافرت ميروند، در بين راه به مزارعي ميرسند كه آب جاري و حصاري هم در اطراف آب نيست آيا براي وضو گرفتن احراز رضايت مالك، شرط است يا گمان نداشتن به عدم رضايت كافي است؟
ج. تا وقتي كراهت صاحبان آن احراز نشود، وضو گرفتن اشكالي ندارد.
584. تميز كردن بعضي از اعضاي بدن قبل از وضو با آب مسجد چه حكمي دارد؟
ج. در حد متعارف اشكال ندارد.
585. وضو گرفتن در مسجد و نماز خواندن در مسجد ديگري يا در مكان ديگر چه حكمي پيدا ميكند؟
ج. اگر مزاحمت با وضو گرفتن كساني كه ميخواهند در آنجا نماز بخوانند نداشته باشد، اشكال ندارد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 273 رجوع شود. )
586. اگر آب وضو كه از شير آب ميباشد به علت كلر به رنگ سفيد درآيد، آيا آن آب مضاف است يا خير؟
ج. اگر عرفاً به آن آب اطلاق شود، مضاف نيست و تطهير و وضو با آن جايز است.
587. اگر دست نجس بود و انسان يادش رفت آن را بشويد و با آب قليل وضو گرفت و نماز خواند آيا نماز صحيح است؟
ج. اگر احتمال ندهد كه دستش را و لو با آب قليل شسته، بايد وضو و نماز را دوباره به جا آورد.
588. در صورتي كه دست نجس بود و آن را با آبي كه كر بودن آن مشكوك است شسته و وضو گرفته، آيا دست پاك شده و وضو صحيح است؟
ج. دست را اگر قبل از شستن داخل آن آب كرده، بايد دست را آب بكشد ولي وضويش صحيح است.
589. آيا آب وضو بايد تصفيه شده باشد؟
ج. ضرورت ندارد، مگر آن كه مواد محلول، آب را مضاف كرده باشد.
590. اگر كسي سهواً يا از روي جهل با آب غصبي وضو بگيرد، وضويش صحيح است؟
ج. صحيح است ولي قيمت آب را ضامن است.
591. اگر آب ميوه تصفيه و صاف شود ميتوان براي وضو استفاده كرد؟
ج. جايز نيست.
592. وضو گرفتن از آبهاي معدني مثل آبگرم مغان و سبلان و سرعين و در كل آبهايي كه آهكي و گوگردي هستند، چه حكمي دارد؟
همچنين از آبهايي كه گل آلود است - مثل رود ارس - ميشود وضو ساخت يا خير؟
ج. تا صدق آب مطلق بر آنها بكند، اشكال ندارد.
593. اگر وضو گرفتن فقط با آب آلوده و كثيف امكان داشته باشد آيا وضوي با اين آب صحيح است يا بايد تيمم بگيرد؟
ج. در صورت مضاف شدن يا نجاست و يا ترس از ضرر رساندن آب آلوده، وضو با چنين آبي صحيح نيست؛ مگر در بعض موارد صورت اخير.
594. با توجه به غلظت و شوري درياچه اروميه، آيا وضو گرفتن از آن صحيح ميباشد؟
ج. بله صحيح است.
595. آيا مهمان براي وضو و غسل بايد از ميزبان اجازه بگيرد؟
ج. لازم نيست.
596. اگر در بين وضو بفهميم كه آب غصبي است، ادامه وضو بنا بر اين قصد كه قيمت آب را بپردازيم، چگونه است؟
ج. نميتوان وضو را ادامه داد، مگر اين كه در همان بين بتوان صاحبش را راضي نمود يا اطمينان به رضايت او داشت؛ هر چند به پرداخت قيمت آب به او.
597. شخصي بدون اطّلاع سازمان آب و فاضلاب انشعاب آب كشيده، وضوي او چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
598. شخصي از منزل همسايه و بدون اطلاع سازمان آب لوله فرعي كشيده و پول آب را به همسايه ميدهد وضو و غسلش با آن آب چه حكمي دارد؟
ج. با اجازه از سازمان آب اشكال ندارد و بدون اجازه حكم آن گذشت.
599. آيا لاك و لوازم ديگر آرايشي كه زنان استفاده ميكنند براي وضو گرفتن اشكالي ايجاد ميكند؟
ج. لاك و امثال آن كه جرميّت دارد، مانع از رسيدن آب به پوست است، لذا بايد قبل از وضو آنها را برطرف كند.
600. كاشتن خط لب و ابرو آيا مانع از رسيدن آب ميشود؟ وضو در اين صورت صحيح است؟
ج. وضو صحيح است.
601. خضاب كردن دست و ناخن با حنا چه حكمي دارد؟
ج. براي وضو و غسل مانعي ندارد.
602. آيا بلند گذاشتن ناخن در وضو اشكال ايجاد ميكند؟
ج. اشكال ندارد، فقط بايد به زير آن قسمتهاي بلند از ناخن، آب برسد.
603. اگر زني براي اين كه بعداً ميخواهد آرايش كند زودتر وضو بگيرد آيا در نيّت او خللي وارد ميشود يا وضوي او صحيح است؟
ج. اگر قبل از وقت نماز باشد بايد به نيّت استحباب، وضو بگيرد، نه براي خواندن نماز واجب.
604. ابروهاي من ريخته و در دانشگاه مجبورم از سرمه استفاده كنم، وظيفه من در مورد وضو و نماز چيست؟
ج. اگر سرمه مانع رسيدن آب به پوست است، لازم است برطرف شود.
605. داروهايي كه براي جلوگيري از ريزش موي سر با تجويز پزشك استفاده ميشود، آيا براي وضو اشكال ايجاد ميكند.
؟
ج. اگر مانع رسيدن آب به پوست است، بايد برطرف شود و اگر ضرورت دارد، وظيفهي او جبيره است و احتياطاً تيمم هم ضميمه كند خوب است.
606. آيا موي مصنوعي در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست ميشود؟
ج. اگر به پوست چسبيده است، مانع است.
607. پوست بدن اين جانب بسيار چرب است.
آيا چربي آن در وضو و غسل، مانع از رسيدن آب به پوست است؟
ج. اگر جرم ندارد كه مانع از رسيدن آب به پوست باشد، اشكال ندارد. اما اگر احراز كند كه صورت يا دستها به قدري چرب است كه آب به پوست نميرسد، اوّل محل وضو را از چربي خشك كند و بعد وضو بگيرد.
608. بر روي مچ دستم آثار رنگي كه از ساعت مچي نشأت گرفته باقي مانده است، آيا براي وضو گرفتن اشكال دارد؟
با توجّه به اين كه اثر باقي مانده پاك نميشود.
ج. رنگ بدون جرم، مانع حساب نميشود.
609. رنگي كه خانمها براي موي سر استفاده ميكنند، آيا مانع از صحّت مسح در وضو ميشود؟
ج. بعد از برطرف كردن جرم، رنگ تنها مانع از مسح نميشود.
610. اخيراً افرادي كه فاقد ناخن هستند، به وسيله پيشرفت علم پزشكي ميتوانند ناخن مصنوعي بكارند.
1) حكم شرعي كاشتن ناخن مصنوعي را بيان فرماييد.
ج. شخصي كه اصلاً ناخن ندارد و ميخواهد ناخن مصنوعي بكارد، آن ناخن جزو بدن او نميشود، چون رشد و نمو ندارد و از اوّل اين كاشتن جايز نيست، چون اضطرار ندارد.
2) در هر حال اگر كسي ناخن مصنوعي بكارد، وظيفهاش در وضو و غسل چيست؟
ج. در وضو و غسل اشكال پيدا ميشود و در داخل وقت نماز، ضايع نمودن امر واجب محسوب ميشود و قبل از وقت نماز هم خلاف احتياط است؛ ولي اگر اين كار را كرد و هنگام وضو يا غسل امكان بيرون آوردنِ آن نبود، بايد در مسح و غسل عمل به جبيره كند.
611. پس از نماز و گذشتن حدود يك ساعت از وضو گرفتن، متوجّه قي چشم شدم. اگر احتمال بدهم كه پس از وضو حاصل شده، آيا وضو صحيح است؟
ج. در فرض مذكور وضو صحيح است.
612. آيا كرم، مانع از رسيدن آب است؟
ج. اگر چربي آن به حدّيست كه عرفاً آب به پوست ميرسد مانع نيست.
613. آيا روغن زيتون يا نارگيل يا هر روغن ديگر، مانع مسح سر است؟
ج. اگر چربي به گونهايست كه عرفاً آب به پوست ميرسد، مانع نيست.
614. بعد از استفاده از مواد آرايشي و پاك كردن آنها رنگي بر بدن باقي ميماند، آيا اين رنگ مانع از رسيدن آب به پوست ميشود؟
ج. در صورت داشتن جِرم، مانع محسوب ميشود؛ ولي اگر فقط رنگ باشد (مثل رنگ حنا) مانع نيست.
615. اگر انگشت بزرگ پا هنگام وضو لاك داشته باشد، آيا اشكالي دارد؟
ج. اگر انگشتان ديگر پا، لاك ندارد ميتوان از سر انگشتان ديگر مسح نمود اما اگر بخواهد از سر انگشت بزرگ مسح كند، برطرف كردن لاك به اندازهي مُسَمّاي مسح لازم است.
616. آيا در مسح ميتوان تمام انگشتان را به جز انگشت كوچك لاك زد و روي آن مسح كشيد؟
ج. بله، ميتوان.
617. اگر چهار انگشت كوچك پا را لاك بزنيم و براي وضو انگشت بزرگ را لاك نزنيم، آيا وضو صحيح است؟
ج. بله، با مسح بر انگشت بزرگ، وضو صحيح است.
618. دچار بيماري اي شدم كه بايد پلكهايم را هر شب با پمادي مخصوص چرب كنم و حق استفاده از صابون را نيز ندارم تكليف چيست؟
ج. هر مقدار كه وقت بستن پلكها باطن حساب ميشود اشكال ندارد و در غير آن اگر چربي آن تا وقت نماز باقي بماند و براي وضو مانع باشد، بايد آن را كم كند به حدي كه عرفاً آب به پوست برسد و اگر از اين مقدار هم معذور است، وظيفهاش جبيره است.
619. شغل افرادي، به گونهايست كه هميشه با رنگ يا گريس و چيزهاي ديگر سر و كار دارند و هر چه وقت صرف كنند، بعد از وضو بازهم رنگ يا گريس ديده ميشود، وظيفه اين افراد چيست؟
ج. رنگ و چربي كه عرفاً جرم ندارد، مانع نيست و اگر مشكوك است بايد برطرف كند.
(مسألهي 297 رساله) ماندن اثر اشيا بر دست
620. آيا اثر شستن دست آلوده به نفت و نيز رنگ خوراكيها - مثل گردو و اثر گچ و سيمان و نيز خودكار و خودنويس و چيزي كه در مدت طولاني از دست پاك ميشود - مانع رسيدن آب به اعضا ميباشند يا خير؟
ج. در صورت داشتن جرم مانع محسوب ميشوند اما اگر فقط رنگ آن به اعضاي وضو باقي مانده باشد، مثل رنگ گردو اشكالي ندارد.
621. آيا موادي مانند ژل، كتيرا و روغن مو كه براي موي سر استفاده ميشود، مانع از وضو ميشوند؟
ج. اگر داراي جرم است كه مانع از رسيدن آب است بايد برطرف شود.
622. آيا سرمه چشم براي زنان در هنگام وضو ضرري به صحت وضو ميزند يا خير؟
ج. اگر داخل چشم كشيده شده باشد، اشكالي ندارد و در صورتي كه بيرون از چشم بوده و مانع از رسيدن آب به پوست باشد، لازم است برطرف شود.
623. اگر كسي بعد از وضو متوجه شده چيز خيلي كمي به اعضاي وضويش بوده چه كند؟
ج. اگر در وقت وضو بوده و مانع بوده بايد دوباره وضو بگيرد.
624. اگر وضوگيرنده در مسح پا، مانعي را بعد از مسح ديد آيا ميتواند مانع را برطرف كند و دوباره مسح كند؟
ج. اگر موالات به هم نخورد، اشكال ندارد.
625. اگر قبل از وضو، از نظر مانع رسيدن آب وارسي شود و در اثناي نماز يا بعد از نماز متوجه مانعي شود حكم چيست؟
و نيز اگر قبل از نماز وارسي نكرده باشد و بعد يا در اثناي نماز متوجه مانع شود.
ج. در صورت اوّل نماز و وضويش صحيح است و در صورت دوم وضويش را احتياطاً دوباره بگيرد؛ ولي اگر بعد از نماز متوجه شود نمازش صحيح است.
626. آيا پاك نمودن چركهاي زير ناخن در هنگام وضو لازم است؟
ج. اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد، ولي اگر ناخن را بگيرند بايد براي وضو چرك آن را برطرف كنند و نيز اگر ناخن بيشتر از حد معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقداري را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.
627. آيا در اثناي وضو يا غسل ميشود مانع را برطرف كرد يا حتماً بايد قبل از شروع وضو باشد؟
ج. اگر موالات و شرايط وضو مثل شستن از بالا به پايين رعايت شود، اشكالي ندارد.
628. اگر مواد رو غني به صورتي بود كه بدون پاك كننده از روي اعضاي وضو پاك نمي شد و مواد شيميايي و پاك كننده در مدت نماز در اختيار نباشد، در چنين مواقعي تكليف وضو و غسل چيست؟
ج. بايد وضو و غسل جبيره به جا آورد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
629. اگر شك كنيم، چيزي كه بر اعضاي وضوست جرم دارد يا خير تكليف چيست؟
ج. بايد احراز كند كه آب به پوست ميرسد و اگر شك زياد ناشي از وسوسه است اعتنا نكند.
(توضيح بيشتر در مسألهي 297 و 375 رساله آمده است. )
630. آيا ميشود از روي جوراب نازك مسح كشيد؟
ج. جايز نيست.
631. اين جانب بر اثر بيماري، بول و مدفوعم بدون اختيار خارج ميگردد و با توجّه به اين كه هيچ گونه احساسي ندارم تا بفهمم چه موقع خارج ميشود، آيا ميتوانم با يك وضو دو نماز بخوانم يا بايد قبل از نماز دوّم تفحّص كنم؟
ج. قبل از نماز بايد تفحّص كنيد.
632. شخصي كه سينوزيت دارد و استعمال آب سرد برايش ضرر دارد با توجه به اين كه بعضيها معتقدند وضو با آب گرم ضرري ندارد، آيا بايد تيمم كند يا وضو بگيرد؟
ج. در صورتي كه آب گرم براي او ضرري ندارد بايد با آب گرم وضو بگيرد.
633. همراه داشتن كيسه ادرار - كه معمولاً نجس است - در هنگام نماز چه حكمي دارد؟
و اگر در بين نماز مدفوع يا ادرار بياختيار خارج شود و كيسه پاك را نجس كند، نماز چه حكمي پيدا ميكند؟
ج. احتياط واجب آن است كه پيش از هر نماز مخرج بول و كيسهاي كه نجس شده را آب بكشد يا عوض كند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 318 رساله رجوع شود. )
634. وضو و غسل و نماز شخصي كه مدفوعش به كيسه ميريزد چگونه است؟
ج. به مسألهي 312 الي 320 و نيز مسألهي 378 رساله رجوع شود.
635. شخصي نميتواند نجاست را از خود برطرف كند (به علت معلوليت در بيمارستان و پرستارها هم همكاري ندارند) حال با توجه به اين كه نجاست هم زياد است، در مورد وضو و نماز چه بايد بكند؟
ج. هر مقداري كه ميتواند نجاست را از بدن كم كند و اعضاي وضو را تطهير كند و وضو بگيرد و نمازش را بخواند.
636. به دليل ساييدگي مفاصل قادر نيستم خود را تطهير نمايم، وظيفه من براي نماز چيست؟
ج. هر مقداري كه ميتوانيد نجاست را از بدن كم كنيد و اعضاي وضو را تطهير كنيد و وضو بگيريد و نماز را بخوانيد.
637. كساني كه پي در پي از آنها بول يا غائط يا باد معده خارج ميشود، چگونه وضو بگيرند و نماز بخوانند؟
ج. به مسائل 312 الي 320 رساله رجوع كنيد.
638. وضو گرفتن برايم سخت و مضر است و نسبت به تيمم حساس هستم، وظيفهام چيست؟
ج. بايد بر چيزي كه حسّاس نيست، مثل قطعه سنگ پاك، تيمم كنيد.
639. جواني هستم كه از كنترل باد معده عاجزم و براي گرفتن وضو و نماز دچار مشكل ميشوم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
ج. به وظيفه كساني كه نميتوانند از بيرون آمدن بول و غائط خود داري كنند، عمل نماييد. (مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )
640. كسي كه مبتلا به مرض نفخ شكم است، گاهي براي يك نماز بايد بيش از ده دفعه وضو بگيرد، تكليفش چيست؟
ج. در اين باره به مسألهي 316 رساله و قبل از آن مراجعه شود.
641. اگر شخصي به واسطه بيماري (مسدود شدن مقعد) به جاي روده، كيسهاي در خارج بدن او وصل كنند براي نماز چه كند؟
ج. ظاهراً همان حكم مبطون را دارد، كه در رساله مذكور است.
(به مسائل 312 تا 320 رساله رجوع شود. )
642. عمل خال كوبي در مواضع وضو چه حكمي دارد؟
ج. مانع وضو نيست.
643. اگر بر جراحت پوستهاي بگيرد و به نظر برسد كه در زير آن لكهي خوني ايجاد شده، آيا ميشود بر روي آن وضو گرفت يا بايد پوستهي روي زخم كنده شود و خون زير آن را پاك كرد و سپس وضو گرفت؟
ج. اگر آن پوسته ظاهر بدن محسوب شود، كندن آن لازم نيست.
644. اگر روي زخم صورت و دست بخيه زده شده و يا سرم به دست باشد، با فرض پاك بودن دست و صورت و بخيه و سرم، وظيفهي انسان وضوي جبيره است يا وضوي معمولي؟ و آيا علاوه بر وضو تيمّم هم لازم است؟
ج. اگر دست بر بخيّه بكشد و آب به گرداگرد سرم برساند، كافي است.
645. اگر عضو كافر را به دست مسلمان پيوند كنند - مثلاً از مچ تا انگشتان - و هنوز جزو بدن او نشده است، تكليف او از نظر وضو چيست؟
ج. احتياطاً آن را جبيره كند و اگر @مستوعب نباشد، تيمّم لازم نيست.
646. شخصي كه وظيفهاش وضوي جبيره است اگر در غير وقت نماز به نيّت طهارت وضو بگيرد، وضويش چه حكمي دارد؟
آيا با اين وضو ميتواند نماز واجب بخواند؟
ج. اگر وظيفه او جبيره بوده و در وقت نماز عذر او برطرف نميشود، وضويش صحيح است و ميتواند با آن نماز بخواند.
647. وضوي شخصي كه تمام دست راستش در گچ است، چگونه است؟
ج. با دست چپ صورت خود را بشويد و دست راست را هم جبيره كند و دست چپ را از بالا به پايين زير شير بگيرد كه شسته شود و مسحها را هم با دست چپ انجام دهد و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
648. بيماراني كه زخم بازدارند - مثل زخمهاي شكم كه مرتب ترشح دارد - تكليف آنها براي وضو و غسل چيست؟
ج. به مسألهي 330 رساله و نيز 333 و قبل و بعد آنها رجوع شود.
649. شخصي به عنوان جبيره دستش را در كيسهي پلاستيكي كرده و به جاي دست كشيدن آن را شسته است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بايد نمازش را بنا بر احوط دوباره بخواند.
650. اگر يكي از اعضاي وضو زخم شده باشد و خون آن سفت شده باشد، براي وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتي كه عسر و حرج پيش نيايد بايد آن را اوّل پاك كرد و سپس وضو گرفت و در صورت ضرر داشتن آب و يا عسر و حرج، بايد به وظيفه جبيره عمل نمايد.
651. اگر در جاي وضو زخمي باشد كه خونش بند نميآيد و آب هم برايش ضرري ندارد، چه بايد كرد؟
ج. بايد به دستور جبيره عمل كرده و احتياطاً تيمم هم بنمايد.
652. مدتي شست پايم به علت ضربديدگي باندپيچي بود، آيا وضو از روي باند درست بوده است؟
ج. بايد بر انگشتهاي ديگر پا كه باز است مسح كند و اگر چنين نكرده، وضو صحيح نبوده است.
653. هرگاه يك انگشت شكسته و تمام دست تا مچ را بسته باشند، وظيفه انسان براي وضو چيست؟
ج. اگر براي بهبود انگشت، بستن تمام دست لازم است و يا باز كردن آن موجب عسر و حرج است، تمام آن حكم جبيره پيدا ميكند.
654. اگر محل مسح كسي زخم باشد، وظيفهاش چيست؟
ج. در صورت عدم امكان براي تطهير محل، بايد به وظيفهي جبيره عمل نمايد.
(مسألهي 330 رساله)
655. خوني كه زير ناخن ميباشد و به صورت جامد درآمده است، آيا نجس است؟
براي وضو چه بايد كرد؟
ج. در صورتي كه روي آن باز نشده است، براي وضو اشكالي ندارد و اگر باز شده باشد، در صورتي كه مدت زيادي از آن گذشته و ديگر به آن خون گفته نميشود، اشكالي ندارد و در غير اين صورت بايد اوّل آن را ازاله و تطهير نمود و سپس وضو گرفت و در صورت عسر و حرج بايد به حكم جبيره عمل كرد و احتياطاً تيمم هم ضميمه نمود.
656. آيا از پارچهي ابريشمي براي جبيره ميتوان استفاده كرد؟
ج. در وضو و غسل و تيمم مانعي ندارد.
657. آيا ميشود به عنوان جبيره، پلاستيك گذاشت؟
ج. مانعي ندارد.
658. آيا ميتوان براي وضوي جبيرهاي از كيسهي پلاستيكي و يا چسب زخم استفاده كرد؟
ج. بله، ميتوان با آن جبيره نمود، به شرط اين كه پاك باشد و زيادتر از حد را نپوشاند.
659. اگر شخصي براي كسي كه دست او شكسته و گچ گرفته آب بريزد، وضوي او چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
660. اگر هر دو دست انسان (تا مچ)، در گچ باشد چگونه بايد وضو بگيرد؟ و اگر نتواند مسح را انجام دهد، چه بايد بكند؟
ج. اگر هر دو دست است، بايد با كمك ديگران وضوي جبيره بگيرد و مسح او را هم فرد ديگري انجام دهد، به اين صورت كه از دست او آب بگيرد و به جاي مسح او بكشد و احتياطاً او با كمك ديگران تيمم هم بنمايد (مسألهي 290 رساله).
661. اگر شخصي پايش قطع شده باشد و فقط پاشنهي پاي او مانده باشد - يعني قسمتي را كه بايد مسح بكشد از بين رفته باشد، وظيفه او در مسح چيست؟
ج. احتياط آن است كه در نزديكترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
662. شخصي كه هر دو پاي او از زانو قطع شده است، وظيفهي وي دربارهي مسح چيست؟
آيا ضميمه كردن تيمّم لازم است؟
ج. احتياط آن است كه در نزديكترين محل پا به محل مسح، پا را مسح نمايد و پس از آن تيمم نيز بكند.
663. وضوي شخصي كه اصلاً دست و پا ندارد، يا يك دست و يك پا ندارد، چگونه است؟
ج. اكتفا به شستن و مسح ساير اعضا ميكند.
664. اگر كسي حركت دادن اعضاي وضويش مشكل باشد يا اصلاً قادر به حركت دادن آنها نيست، وظيفه او جهت طهارتهاي سهگانه و چگونگي آنها را در دو مورد زير بيان فرماييد:
1) حركت نداشتن دست چپ.
ج. با يك دست انجام ميدهد.
2) حركت نداشتن دو دست.
ج. بايد از ديگران كمك بگيرد.
665. كسي كه يك دست خود را تا مچ يا تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. در شستن دست به آن چه كه از دست باقي مانده اكتفا مينمايد با حفظ ترتيب از مرفق به طرف مچ بنا بر احتياط و با كف دست سالم همهي مسحها را انجام ميدهد.
666. كسي كه هر دو دست خود را تا مچ از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. هر چه مانده را ميشويد و بنا بر احتياط مسحها را با نزديكترين عضو باقي مانده به كف دست انجام ميدهد.
667. كسي كه دو دست خود را تا آرنج از دست داده است، تكليف او از نظر وضو چگونه است؟
ج. طرف بازو را كه در حال اتصال از مرفق بوده ميشويد و با همان آب وضو مسح ميكند و در صورت عدم توانايي از اين مقدار جهت وضو نايب ميگيرد.
668. كسي وظيفهاش وضو به كمك نايب بوده، امّا چگونگي وضوي نيابتي را نميدانسته و وضوي نيابتي را اشتباهي انجام داده است، آيا نمازهايي را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟
ج. در فرض بطلان وضو و عدم عمل به وظيفه بايد قضا كند.
669. كسي كه وظيفهاش وضو به كمك نايب است؛ امّا گرفتن نايب موجب رو انداختن و منّت ميشود، چه بايد بكند؟
ج. آن چه ذكر شده تا به حد حرج نرسيده عذر نيست و اگر از لحاظ مالي متمكّن است، پول بدهد و نايب اجير كند.
670. افرادي كه توسط نايب، وضو ميگيرند آيا يقين و شك خودشان ملاك است يا يقين و شك نايب ملاك عمل است؟
(مثلاً نايب پس از وضو يقين دارد مانع يا نجاستي در اعضاي وضو نبوده است؛ ولي خودش معتقد است هنگام وضو مانع يا نجاست در اعضا بوده است. )
ج. يقين و شك خود آن شخص معيار است.
اگر يقين دارد كه در هنگام وضو مانع بوده، وضو باطل است و اگر شك دارد كه هنگام وضو بوده، صحيح است.
671. شخصي وضوي نيابتي را اشتباه انجام داده تكليف نمازهاي خوانده شدهي او چيست؟
آيا نايب ضامن است؟
ج. خود مكلف ضامن نمازهاي خودش است.
672. در غير ضرورت اگر شخص ديگري انسان را وضو يا غسل دهد، آيا صحيح است؟
ج. خير، باطل است.
(مسألهي 290 رساله و قبل آن)
673. اگر نايب از روي كراهت و يا خجالت انسان را وضو دهد آيا طهارت حاصل شده يا خير؟
ج. بله، ظاهراً طهارت حاصل شده است.
674. آيا ميتوان روي پاي مصنوعي مسح كرد؟
ج. مسح روي پاي مصنوعي فايده ندارد.
675. شخصي كه فلج است و از كفش طبي و عصاي چوبي استفاده ميكند و درآوردن كفش براي او امكان ندارد، وظيفهي مسحش چيست؟
ج. بايد بر روي آن مسح نمايد.
676. دست راست شخصي از مچ قطع شده، آيا مسح سر و پاي راست را با دست چپ بكشد؟
ج. بله، بايد با دست چپ بكشد.
677. شخصي كه دست و پاي اضافي دارد، چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج. دست زايد را بايد بشويد و لو مستقل هم باشد بنا بر احتياط؛ ولي پاي اضافي را ظاهراً لازم نيست مسح كند.
678. جانبازان قطع نخاعي كه قدرت بر وضو و تيمم ندارد چگونه بايد وضو بگيرند.
ج. به مسألهي 290 و 291 رساله رجوع شود.
679. كسي كه يك پا و يا هر دو پا را از دست داده است، براي مسح چه كند؟
ج. ظاهراً براي مسح پا تكليف ندارد.
680. انگشتان دست راست من قطع شده است، آيا ميتوانم با دست چپ به جاي دست راست وضو بگيرم؟
ج. با دست چپ صورت و دست راست را ميشوييد و مسحها را انجام ميدهيد و خود دست چپ را هم با گرفتن زير شير آب و يا با باقي مانده از كف دست راست، ميشوييد.
681. آيا دست مصنوعي بايد هنگام وضو شسته شود؟ و آيا براي سجده، كف دست مصنوعي بايد روي زمين قرار گيرد؟
ج. ظاهراً لازم نيست.
682. شخصي كه دو انگشت شست و سبابه و قسمتي از پاي راست او قطع شده است، چگونه مسح را انجام دهد؟
ج. بر مقدار باقيمانده مسح كند.
683. شخصي كه قدرت مسح پا را ندارد ولي پايش سالم است، آيا بايد نايب بگيرد يا تيمم كند؟
ج. به مسألهي 290 رساله رجوع شود.
684. آيا اسم امامان و پيامبران را اگر به زباني ديگر نوشته شده باشد، بدون وضو ميشود لمس كرد؟
ج. اگر به نحو ترجمه وصفي نباشد فرق نميكند و احوط عدم مس بدون طهارت است.
685. آيا دست كشيدن به اسامي انبياء عليهم السّلام نيز حكم اسامي ائمّهاي اطهار عليهم السّلام را دارد؟
ج. بله.
686. آيا آرم جمهوري اسلامي ايران - كه نمادي از كلمهي «لا اله الّا اللَّه» است - را ميتوان بدون وضو دست زد؟
ج. جايز نيست.
687. آرم جمهوري اسلامي كه در بعض ميادين نصب ميشود، اگر سايهي آن روي زمين افتاده باشد آيا ميتوان از روي آن رد شد؟
ج. لمس بدون طهارت مانعي ندارد. بله؛ اگر راه رفتن بر روي سايه، هتك به حساب ميآيد، اجتناب شود.
688. مس سه نقطه [ … ] و يا [ا … ] كه جايگزين نام اللَّه شدهاند، چه صورتي دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولي اگر حرف الف به نيّت جزو اسم جلاله نوشته شده باشد، جايز نيست.
689. آيا كلمه «بسمه تعالي»
را بدون وضو ميتوان مس نمود؟
ج. نميتوان بدون وضو مس كرد، به خاطر وجود ضمير در آن.
690. مس اسماء اللَّه تعالي كه مضاف اليه واقع ميشود بدون طهارت، احتياط در ترك آن است.
آيا اسمايي كه منسوب واقع ميشود، چه حكمي دارند؟
ج. همين احتياط جاري است.
691. لمس كردن القاب معصومين مثل رضا، صادق، كاظم و … عليه السّلام براي شخصي كه وضو ندارد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
692. لمس كردن پول منقّش به نامهاي معصومين عليهم السّلام و يا اسامي جلاله براي شخص بدون وضو چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، بنا بر احتياط.
693. انداختن گردن بند به گردن كه به نامهاي خداوند و يا معصومين منقّش است، چه حكمي دارد؟
ج. تماس بدن غير متطهّر به آن اسامي، جايز نيست.
694. گاهي عدد 110 را به نشان نام مبارك حضرت امير المؤمنين مينويسند. آيا احترام اين عدد لازم است؟
يعني بدون وضو لمس آن جايز نيست؟
و اگر اين عدد به زبانها و سبكهاي غير متعارف نوشته شده باشد چه طور؟
ج. مانعي ندارد.
695. خالكوبي اسامي حضرات معصومين عليهم السّلام اگر براي ارادت قلبي باشد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، به اعتبار لوازمش.
696. آيا انداختن گردن بند به نقش پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم توسط زنان اشكال دارد؟
ج. در صورتي كه تمثال حك شده آن حضرت باشد، از حيث مس اشكال ندارد، ولي اگر اسم آن حضرت حك گرديده است، بايد از تماس بدن بدون طهارت با آن پرهيز نمايند.
697. آيا كساني كه اسماي جلاله خداوند متعال يا آيات قرآني يا نامهاي معصومين عليهم السّلام را تايپ ميكنند، بايد وضو داشته باشد؟
ج. در صورت عدم تماس مستقيم دست با اسماء، طهارت لازم نيست.
698. آيا دست كشيدن به قرآن انگليسي طهارت ميخواهد؟
ج. خير.
699. مس قرآن توسط دانش آموزاني كه وضويشان كامل و صحيح نيست، چه حكمي دارد؟
وظيفه مربّي آنها چيست؟
ج. اگر مكلف و بالغ باشند، بايد با وضوي صحيح مس كنند.
700. مس كلمه عبد الله و حبيب اللَّه بدون وضو چه حكمي دارد؟
ج. مس كلمهي «اللَّه» در چنين اسمها و كلماتي بدون طهارت جايز نيست، بنا بر احتياط.
701. آيا نابينايان ميتوانند الفاظ جلالهاي را كه با خط بريل نوشته شده بدون طهارت مس كنند؟
ج. اگر آن لفظ مشخص و خوانا باشد، مس آن بدون طهارت، حرام است.
702. اگر روي فرشي لفظ جلاله بافته شده باشد، آيا پا گذاشتن روي آن اشكال دارد؟
آيا شخص جنب و حايض ميتواند روي آن را لمس كند؟
ج. جايز نيست.
703. روي بعضي از سكهها اسم مبارك امام رضا عليه السّلام ثبت شده است، آيا لمس آنها بدون طهارت جايز است؟
ج. جايز نيست، بنا بر احوط. (مسألهي 323 رساله).
704. برخي از فاميليها منسوب به ائمه عليهم السّلام است مثل حسيني، فاطمي، كاظمي و يا تركيباتي از اسماء اللَّه در آن به كار رفته، همچون عبدالهي امر الهي و … آيا نوشتن، دست كشيدن بدون وضو و زير دست و پا انداختن چنين فاميليهايي اشكال دارد؟
ج. در آن چه اسم خدا دارد، واجب الاحترام است و در منسوب به ائمه عليهم السّلام اگر مقصود از منسوب اليه همان ائمه باشند، احترام آنها هم لازم است.
705. آيا اثبات مني از راه بوييدن و استشمام امكان دارد؟
ج. تا يقين به مني بودن نكند، حكم مني را ندارد؛ مگر در صورت صدق علايم مني كه در مسألهي 350 رساله آمده است.
706. كسي كه نميداند غسل جنابت واجب است، نمازهايي كه با حال جنابت خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. باطل است.
707. با تيمم بدل از غسل جنابت، آيا ميتوان وارد مسجد شد؟
ج. اگر وظيفهاش تيمم بوده است تا تيمم و عذر او باقيست ميتواند وارد مسجد شود ولي اگر عذرش تنگي وقت بوده، يا با داشتن آب، براي نماز يا خوابيدن تيمم كرده، فقط كاري را كه براي آن تيمم نموده ميتواند انجام دهد و نميتواند با آن وارد مسجد شود.
708. آيا ميتوان مني را با اثر آن، مثلاً اين كه اين مايع سفيد است اثبات كرد؟
ج. خير، نميتوان اثبات نمود، بلكه بايد علايم مني را دارا باشد.
709. اگر دكتر در ادرار كسي تشخيص اسپرم بدهد و خود او هم بعد از ادرار آبي با لزوجت و چسبندگي ببيند و احتمال قوي دهد كه مني است، آيا آن آب حكم مني را دارد؟
ج. اگر با شهوت و جستن بيرون نيامده و بدن پس از آن سست نشده، حكم مني را ندارد، مگر علم يا اطمينان حاصل شود.
710. اگر فردي از خواب بيدار شود و ببيند رطوبتي از او خارج شده است و هيچ يك از سه نشانهاي كه در توضيح المسائل آمده، درك نكرده باشد آيا غسل براي او واجب است؟
ج. واجب نيست.
711. اگر در خواب ببيند كه از او مني خارج ميشود، آيا بايد غسل كند؟
ج. اگر پس از بيدار شدن از خواب مني از او خارج نشده باشد، لازم نيست غسل كند.
712. آبي كه بعد از تحريكات جنسي از مردان خارج ميشود و بدون بو و رنگ و كمي چسبنده است، پاك است يا نجس؟
ج. اگر علايم سهگانه يعني خروج با شهوت و جستن و سستي بدن را نداشته باشد، پاك است.
713. اگر انسان از خواب بيدار شود و در خود احساس سستي بكند، آيا غسل بر او واجب است؟
ج. در فرض مذكور غسل واجب نيست.
714. اگر انسان از خروج مني جلوگيري كرد و پس از مدتي بول كند، غسل جنابت بر او واجب ميشود؟
ج. اگر همراه بول مني خارج نشود، غسل بر او واجب نميشود.
715. آيا بر كسي كه خود ارضايي ميكند ولي نميگذارد مني خارج شود، غسل واجب است؟
ج. غسل واجب نيست، ولي كار حرام كرده است.
716. اگر انسان در خواب احساس كند كه جنب شده است، آيا اين مورد از انواع جنابت حرام است؟
و آيا نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. هر نوع جنابت اعم از حرام و حلال نياز به غسل دارد، لكن جنابت تا وقتي كه همراه علايم سهگانه خروج مني نباشد، اثبات نميشود، چه در خواب باشد يا بيداري و احتلام در خواب حرام نيست.
717. آيا خواندن و ديدن كتاب يا فيلمهايي كه موجب تحريك ميشود، جايز است؟
اگر آبي بعد از اين بيرون بيايد، آيا حكم مني را دارد؟
ج. حرام است، ولي براي اثبات مني بايد علايم مني را دارا باشد.
718. آيا خواندن آيات سجده دار بر جنب حرام است؟
ج. خواندن سورههايي كه آيه سجده واجب در آنهاست براي جنب حرام است، هر چند همان آيه سجده نباشد.
719. اگر شخصي در غسلي واجب ترتيب را رعايت نكرد و بعد از غسل روزه گرفت، حكم روزهي او چگونه است؟
ج. چون تعمّد بر صبح كردن با جنابت نداشته روزهاش صحيح است، مگر عمدي بوده و ميدانسته كه غسلش باطل است.
720. اگر شخصي غسلي انجام داد و بعد از اتمام غسل احتمال داد كه ترتيب را رعايت نكرده است و فكر ميكرده كه فقط نيّت ترتيب كافي است، نمازهاي او چه حكمي دارد؟
ج. شك بعد از غسل اثر ندارد و غسل او صحيح است.
721. شخصي هنگام غسل ترتيبي شك ميكند كه بول يا بادي از او خارج شده يا نه، وظيفه او چيست؟
ج. اعتنا نكند.
722. آيا خيس كردن دست در ظرف آب و كشيدن به اعضاي غسل كفايت از شستن ميكند؟
ج. بله، كفايت ميكند.
723. اگر كسي با مقدار كمي آب غسل كند و تا طرف چپ را مشغول ميشود، آب طرف راست به واسطه گرمي هوا يا باد و يا كمي آب خشك ميشود و يا وقتي مشغول شستن قسمتهاي پاييني طرف راست است، قسمت بالاي آن خشك ميگردد، آيا غسل او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
724. آيا در انجام غسل مباشرت شرط است و اگر كسي آب را براي انسان باز كند و يا براي رسيدن آب به برخي از مواضع به شستن بدن كمك نمايد، اشكال دارد؟
ج. مباشرت در حال اختيار شرط است ولي آب باز كردن ديگري، منافي با مباشرت نيست.
725. آيا شخصي كه جنب شده است ميتواند در صورت تنگي وقت با تيمم و نجاست بدن نماز بخواند؟
ج. بايد با تيمم نماز بخواند و نجاست را تا جايي كه ممكن است، بشويد يا كم كند.
726. آيا غسل كردن با غساله لباس، با توجه به قليل بودن آب صحيح است؟
ج. اگر آب قليل طاهر باشد، صحيح است و غساله غسلهي مزيله نجس است و هم چنين غسلهي مطهره بنا بر احوط.
727. آيا در غسل جنابت براي هر قسمتي كه ميشوييم، بايد نيّت جداگانه داشته باشيم؟
ج. خير نياز ندارد.
728. شخصي - مثلاً در پادگان - فقط هفتهاي يك بار امكان رفتن به حمام دارد، اگر در ميان هفته غسل بر او واجب شد، چه بايد كند؟
ج. بايد به هر طوري كه باشد به وظيفهي فعليه خود از اقل واجب - غسل و يا تيمم - عمل كند و اگر تيمم كرد، در اوّلين فرصت ممكن غسل واجب خود را به جا آورد.
729. آيا پس از برطرف شدن عذري كه موجب تيمم بدل از غسل شده است، بايد غسل نمود؟
ج. بله.
730. آيا در غسل ترتيبي، رعايت ترتيب در هر عضو نيز لازم است؟
ج. بنا بر احتياط واجب رعايت ترتيب در هر عضو لازم است، به اين صورت كه از بالا شروع كند و به قسمتهاي پايين عضو ختم كند و چنين نباشد كه مثلاً اوّل قسمت پايين سمت چپ را بشويد و سپس قسمت بالاي سمت چپ را بشويد.
731. اگر تمام بدن انسان قبل از غسل خيس باشد، آيا با اتصال آب جديد به خيسي سابق ميتوان نيّت غسل كرد؟ يا رساندن و جريان يافتن آب جديد بر اعضاي غسل لازم است؟
ج. با اتصال آب جديد هم، اگر جريان و شستن صدق كند كفايت ميكند.
732. غسل با يك اسم اشتباهي ديگر چه حكمي دارد؟
ج. چون قصد وظيفه دارد، اشكال ندارد.
733. بعد از غسل جنابت چند نماز را ميتوان بدون وضو خواند و فاصله زماني بعد از غسل تا اداي نماز چه قدر است؟
ج. تا وقتي كه حدث اصغر از او صادر نشده ميتواند با آن نماز بخواند و اين زمان به هر مقدار كه باشد مانعي ندارد.
734. شخصي كه هنگام ادرار بدنش سست ميشود گاهي هم ادرارش با شهوت بيرون ميآيد، آيا بايد پس از هر ادرار غسل كند و آيا ميشود به نحوي با يك غسل 17 ركعت نماز خواند؟
ج. خروج ادرار با شهوت، موجب غسل نميشود و جواب از قسمت دوم سؤال، در جواب سؤال قبلي گذشت.
735. به مدت دو سال احكام جنابت را نميدانستم و غسل جمعه انجام ميدادم، نماز من چگونه است؟
ج. غسل جمعه چون به نيّت وظيفه بوده، كفايت از غسل جنابت ميكند ولي نمازهايي را كه بدون هيچ غسلي به جا آورده ايد باطل بوده است.
736. در اثناي حج عمره رطوبتي از من خارج شد كه شك داشتم مني است يا نه، ولي احتياطاً غسل كردم، عمره من چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد اما با غسل احتياطي، اكتفا از وضو نميتوانيد بكنيد.
737. اگر انسان محتلم شود و وقت براي غسل و شستن بدن نباشد، اگر لباس را عوض كند و با بدن نجس نماز بخواند، چه حكمي دارد؟
ج. بايد تا جايي كه ممكن است نجاست را كم كند.
738. آيا بايد غسل جنابت حتماً در وقت نماز انجام گيرد؟
ج. در وقت نماز غسل بر انسان واجب ميشود و پيش از آن مستحب است كه غسل كند.
739. زمان غسل جمعه چه وقتي ميباشد؟
ج. از اذان صبح تا ظهر اداست ولي بعد از ظهر علي الاحوط نيّت ادا و قضا نكند.
740. اگر قبل از غسل جنابت آبي از روي بدن شخص جنب به جاي ديگر ترشح كند، آيا اين آب پاك است يا نجس؟
ج. اگر آن قسمت از بدن او پاك بوده، آن آب پاك است.
741. اگر مني خيلي كم خارج شود و يا از خروج مني جلوگيري شود، غسل واجب ميشود؟
ج. اگر مني از انسان خارج شود، غسل واجب است و كم و زياد آن فرقي نميكند، اما اگر مني از جاي خود حركت كند و انسان از خروج آن جلوگيري نمايد، تا وقتي كه خارج نشده است غسل بر او واجب نميشود.
742. آيا قبل از جنابت، انجام دادن غسل جنابت صحيح است؟
ج. خير.
743. آيا آمدن مني همراه ادرار نياز به غسل جنابت دارد؟
ج. اگر به مني بودن آن علم دارد، فرقي نميكند لذا اگر پس از غسل باشد، بايد دوباره غسل نمايد.
744. اگر كسي در خواب محتلم شد، چه غسلي بايد انجام دهد و آيا با غسل ميشود بدون وضو نماز خواند؟
ج. اين غسل همان غسل جنابت است و تمام احكام آن را دارد، از جمله اين كه ميشود با آن نماز خواند.
745. در صورتي كه قبل از غسل جنابت يكي از مبطلات وضو از انسان سر زند، آيا بايد وضو نيز بگيرد؟
ج. اگر قبل از انجام غسل باشد پس از غسل نبايد وضو بگيرد.
746. هنگام شستن طرف راست و چپ، سر و گردنم را نيز ميشستم، آيا اين كار صحيح بوده است؟
ج. گرچه لازم نبوده ولي غسل باطل نشده است.
747. ترتيب و موالات يعني چه؟ و آيا در غسل شرط است؟
ج. ترتيب آن است كه اعمال غسل به ترتيبي كه در رساله ذكر شده انجام شود، يعني اوّل سر و گردن شسته شود و سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ و موالات يعني پشت سر هم انجام دادن كارها كه در غسل ترتيب لازم است، امّا موالات در آن شرط نيست.
748. آيا نگاه به عورت ديگري هنگام غسل، غسل را باطل ميكند؟
ج. نگاه به عورت ديگري، غير از همسر، حرام است اما موجب باطل شدن غسل نميشود.
749. آب غسل تا چه اندازه اسراف نيست؟
ج. موارد آن مختلف است ولي مستحب است بيش از يك صاع (تقريباً برابر با 3 كيلوگرم) مصرف نشود.
750. اگر كسي شب جنب شود، آيا نماز صبح، ظهر و عصر را ميتواند با تيمم بدل از غسل بخواند؟
ج. تا وقتي عذر او براي غسل كردن باقي است، با تيمم نمازهايش را ميخواند.
751. در چه صورتي ميتوان در ماه رمضان، به جاي غسل تيمم كرد؟
ج. با نبودن آب يا تنگي وقت يا مجوزهاي ديگر تيمم در غير ماه رمضان، ميتوان به جاي غسل تيمم نمود.
752. اگر چند ساعت قبل از اذان غسل جنابت كنيم، براي نماز بايد وضو بگيريم؟
ج. اگر حدث اصغر صادر نشده باشد ميتوانيد بلكه بايد با همان غسل نماز بخوانيد و نيازي به وضو نيست.
753. آيا كسي كه چند غسل بر او واجب بوده و فراموش كرده، ميتواند به نيّت تمام غسلها يك غسل انجام بدهد؟
ج. بله، ميتواند.
754. آيا ميتوان به نيّت غسلهاي متعدد، يك غسل به جا آورد؟
ج. بله، مانعي ندارد.
755. اگر غسلي بر انسان واجب باشد، ولي آب گرم و مكان مناسب نباشد، حكم چيست؟
ج. تا ممكن است بايد آب را گرم كند و غسل كند.
756. آيا براي غسل جنابت، دوش گرفتن كافيست يا بايد به ترتيب عمل كرد؟
ج. بايد به ترتيبي كه در رساله ذكر شده عمل نمود و دوش گرفتن به تنهايي از غسل كفايت نميكند.
757. اگر كسي بدون جنب شدن، غسل جنابت انجام دهد، ميتواند با آن غسل نماز بخواند؟
ج. نميتواند با آن نماز بخواند و لازم است جهت نماز وضو بگيرد.
758. كسي كه نميدانسته شستن كف پا در غسل لازم است مدتي به اين ترتيب غسل نموده نسبت به نماز و روزههاي گذشته چه تكليفي دارد؟
ج. چون به صورت طبيعي در هنگام غسل طرف چپ و راست آب به كف پا نيز ميرسد، در صورت احتمال رسيدن آب به كف پاها، غسلهاي گذشته او محكوم به صحت است.
759. اگر بر انسان غسل واجب شود و در منزل حمام وجود نداشته باشد و هوا چنان سرد باشد كه نشود براي غسل بيرون رفت چه بايد كرد؟
ج. بايد در همان اتاق يا دستشويي تا جايي كه ممكن است غسل را به جا آورد.
760. آيا در حال غسل، بايد رو به قبله باشيم؟
ج. لازم نيست.
761. كسي كه از روي احتياط غسل جنابت انجام ميدهد، آيا براي نماز بايد وضو بگيرد؟
ج. بله.
762. آيا كسي كه يقين ندارد جنب شده، بايد غسل كند؟
ج. غسل لازم نيست.
763. چندين سال روزه گرفتم و نماز خواندم در حالي كه نميدانستم جنب بايد غسل كند، اكنون تكليف نمازها و روزههاي من چيست؟
ج. هر غسلي كرده باشيد، هر چند غسل مستحبي، چون قصد وظيفه هم داشتهايد، ممكن است كفايت از غسل جنابت نموده باشد؛ ولي نماز و روزههايي را كه يقين داريد بدون هيچ غسلي در حال جنابت به جا آوردهايد، بايد قضا كنيد و كفارهي روزهها را نيز اگر جاهل قاصر غير ملتفت به سؤال نبوديد ادا كنيد وگرنه كفاره واجب نيست، هر چند احوط است.
764. منظور از غسل ما في الذمه چيست؟
ج. مراد غسلهاييست كه قبلاً بر عهده انسان بوده و او به واسطهي فراموشي و يا علتهاي ديگر، آنها را به جا نياورده است.
765. آيا در هنگام غسل و وضو به جز گفتن نيّت چيز ديگري هم بايد گفت؟
ج. لازم نيست نيّت غسل را به زبان آورد و همين مقدار كه به نيّت غسل شروع به شستن سر و گردن و طرف راست و چپ بدن بنمايد كافي است.
766. در سحر ماه مبارك رمضان، محتلم بودم و به خاطر خجالت و تنگي وقت، غسل نكردم، وظيفه من چيست؟
ج. اگر تيمم هم نكرديد، بايد قضاي روزه را با اداي كفارهي آن به جا آوريد.
767. آيا در هنگام غسل بدن بايد برهنه باشد؟
ج. اگر بدون برهنه كردن بدن، آب به تمام اعضاي غسل برسد، اشكالي ندارد و ميتواند با لباس غسل كند.
768. اگر براي غسل بخواهيم از ظرف آب استفاده كنيم، اندازه ظرف بايد چه قدر باشد و چند بار بايد آب بريزيم؟
ج. بايد به مقداري آب بريزيد كه تمام اعضاي بدن را غسل دهيد.
769. تعداد غسلهاي واجب براي مرد و زن چند تا هست؟
ج. در اين رابطه به ما قبل مسألهي 349 رساله مراجعه نماييد.
770. آيا ميشود غسل جمعه را در روز ديگر به نيّت قضا انجام داد؟
ج. روز شنبه ميتوان آن را قضا كرد. (توضيح بيشتر در قبل از مسألهي 551 رساله، بند يك ذكر گرديده است. )
771. آيا حركت كردن در هنگام غسل، آن را باطل ميكند؟
ج. اشكالي ندارد.
772. آيا شرم و حيا ميتواند موجب به تأخير انداختن غسل جنابت شود؟
ج. جايز نيست به علت شرم و حيا غسل جنابت را به تأخير انداخت به گونهاي كه نماز انسان قضا شده و يا مرتكب اعمالي كه نياز به طهارت دارد، شود.
773. آيا ميشود غسل جنابت را قبل از وقت نماز انجام داد؟
ج. غسل جنابت قبل از وقت نماز و به خودي خود مستحب است و ميتوان پيش از وقت نماز، انجام داد.
774. آيا با غسل جنابت احتياطي ميشود نماز خواند؟
ج. خير، نميتوان.
775. اگر در بين غسل، حدث اصغر مثل ادرار يا باد معده رخ دهد، غسل چه حكمي دارد؟
ج. احتياط اينست كه غسل را دو مرتبه به طور كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه وضو براي آن لازم است، وضو بگيرد.
776. در صورتي كه شستن يك قسمت از بدن در غسل فراموش شود تكليف چيست؟
ج. به مسألهي 367 رساله رجوع شود.
777. اگر با تيمم بدل از غسل نماز خوانديم آيا براي نمازهاي بعدي بايد غسل كنيم؟
ج. بلي اگر عذر برطرف شده است.
(به مسألهي شمارهي 609 رساله مراجعه شود. )
778. عادت خود ارضايي را ترك كردهام اما با يك مختصر شهوت بدون داشتن شرايط سهگانه، مني از من خارج ميشود. آيا در اين شرايط غسل بر من واجب است؟
ج. اگر يقين به خروج مني باشد، غسل واجب ميشود.
779. اگر غسلهاي ديگري غير از جنابت بر عهده كسي باشد، آيا ميتواند همه را با يك نيّت انجام دهد؟
ج. بله، ميتواند.
780. اگر كسي در سحرگاه ماه رمضان جنب باشد و حمام نرود، آيا ميتواند مشغول خوردن سحري شود و بعد از اذان غسل نمايد؟
ج. نميتواند و بايد قبل از اذان غسل كند.
781. آيا در غسل دست كشيدن به بدن واجب است، يا فقط جاري كردن آب بر بدن كافي است؟
ج. جاري كردن آب كافي است.
782. اگر كسي در شب زفاف نتوانست غسل كند، آيا ميتواند نماز صبح را با تيمم بخواند؟
ج. حتي الامكان بايد غسل كند.
783. آيا غسل جنابت فوراً بر انسان واجب ميشود؟ و آيا براي چند مرتبه آميزش يك غسل كافي است؟
ج. غسل جنابت به خودي خود مستحب است و پس از وارد شدن به وقت نماز و يا براي انجام كارهايي كه طهارت در آن شرط است واجب ميشود و براي چند آميزش، يك غسل كافي است.
784. آيا شخص جنب ميتواند به جهت امور واجب عرفي - مثل اين كه لازم است در مجلس ترحيم نزديكان در تمام وقت شركت داشته باشد - وارد مسجد شود، در حالي كه تا پايان مراسم دسترسي به آب براي انجام غسل ندارد؟
ج. نميتواند.
785. شخص جنب ميتواند به عنوان زيارت در حرم امامزادهها وارد شود يا نه؟
ج. ميتواند.
786. آيا نماز زيارت قبور ائمّه - صلوات اللَّه عليهم اجمعين - را، ميشود با غسل زيارت خواند؟
ج. بايد وضو هم بگيرد.
787. اگر فردي به گمان وسعتِ وقت به قصد طهارت از جنابت، غسل نمود، آن گاه فهميد كه وقت تنگ بوده، آيا غسل صحيح است؟
ج. صحيح است.
788. اگر كسي در صورت شك در بقاي وقت، با جريان استصحاب باقي بودن وقت، غسل كند؟ آيا و در صورت غسل و معلوم شدن خلاف آن، غسل او صحيح است؟
ج. بله، غسل صحيح است.
789. اگر شخصي با همسر خود - كه در حال حيض است - جماع كند، آيا بايد در موقع غسل، نيّت جنابت از حرام نمايد؟
ج. لازم نيست.
790. اگر يقين كند وقت نماز شده و نيّت غسل واجب كند و بعد معلوم شود كه پيش از وقت، غسل كرده، آيا غسل او صحيح است؟
ج. اگر در واقع به قصد وظيفهاي كه بر عهدهاش بوده غسل نموده و اشتباه در تطبيق داشته، به گونهاي كه اگر يقين به وقت نداشت، نيّت استحباب ميكرد، غسل صحيح است.
791. كسي كه صبح از خواب بيدار ميشود و شك ميكند كه جنب هست يا نه، آيا ميتواند غسل كند؟
ج. مانعي ندارد به اميد عمل به وظيفه غسل كند، ولي بايد براي عملي كه مشروط به طهارت است - مثل نماز - وضو بگيرد.
792. اگر در غسل با بدن نجس زير دوش برود كه هم غسل كند و هم بدنش پاك شود، آيا غسلش صحيح است؟
ج. اگر قبل از غسل دادن هر قسمتي آب كشيده شود، هر چند به ادامهي جريان آب، كافي است.
793. اگر يقين داشته كه قبل از غسل، بدن نجس بوده است و شك دارد كه زير دوش قبل از غسل دادن، هر قسمتي را آب كشيده، يا غسل و تطهير در يك لحظه بوده، وظيفه چيست؟
نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟
ج. اگر غسل و تطهير آني نبوده، يعني با آغاز شستن نجاست تطهير شده است و به ادامهي آن از حدث تطهير گرديده - كه نوعاً هم همين طور است - غسل و نمازهايش صحيح بوده. بله، اگر جريان آب در حين غسل بر موضع نجس فقط يك لحظه بوده، پس اعاده غسل موافق احتياط است، اگر احتمال توجه به پاك كردن محل نجس در حين غسل را نميدهد.
794. در قسمتي از يك قبرستان حمّامي احداث شده است، غسل و نظافت در اين حمّام چه حكمي دارد؟
ج. اگر انسان نداند كه آن زمين فقط وقف قبرستان بوده اشكال ندارد؛ مگر در صورتي كه ايجاد حمام موجب بيحرمتي به بدن مسلمان بشود، مثلاً آب به بدن او برسد كه در اين صورت اشكال دارد.
795. اگر دستشوييهاي مسجدي غصب شود، غسل در آن صحيح است؟
ج. ظاهراً اگر غسل كننده خود غاصب نباشد، اشكال ندارد.
796. آيا در حسينيّه و راههاي عمومي و پاركها - با خود نگهداري از نامحرم - ميشود، غسل كرد؟
ج. اشكال ندارد. فقط در حسينيه، بايد خلاف جهت وقفِ آن نباشد.
797. سالها در انجام غسل ترتيبي تمام ناف و تمام عورت را فقط با يك طرف بدن ميشستم، وظيفه چيست؟
ج. اگر احتمال ميدهيد كه نصف آنها با طرف ديگر هم شسته ميشده است، اعمال شما محكوم به صحّت است.
798. كسي كه غسل واجب دارد ميتواند در و إن حمام به نيّت غسل ترتيبي ابتدا سر و گردن را زير آب ببرد و تكان دهد و سپس همان طور كه در و إن دراز كشيده نيمه طرف راست بدن را به نيّت طرف راست زير آب ببرد و تكان دهد و سپس به همين نحو نيمهي طرف چپ را غسل دهد؟
ج. ميتواند، ولي در همان حال هم بنا بر احوط بايد رعايت شستن جاهاي بالاتر و سپس پايينتر را بنمايد.
799. در موقع غسل پس از شستن سر و گردن يا طرف راست، آيا لازم است از زير دوش كنار برود و بعد طرف راست يا چپ را بشويد؟
ج. لازم نيست.
800. جهش و سستي بدن را در جنابت زن شرط نميدانيد و فقط حصول شهوت را در خروج رطوبت مني شرط جنابت فرموده ايد؛ پس چنين رطوبتي با رطوبتي كه به نام مذي كه آن هم در موقع شهوت از مرد و زن خارج ميشود چه تفاوتي دارد؟
ج. مذي قبل از مني خارج ميشود و مني فقط در اوج شهوت خارج ميشود نه هر شهوتي، كه مجرّد خروج با شهوت خاصّه (اوج شهوت) در زن - بدون سستي بدن - موجب احتياط است، گرچه جريان حكم مرد سالم در زن سالم و حكم مرد مريض در زن مريض خالي از وجه نيست؛ به مسألهي 350 رساله مراجعه شود.
801. در غسل آيا بر زن واجب است تمام موهايش را بشويد؟ با توجه به اين كه آب به تمام پوست رسيده است؟
ج. شستن تمام اطراف موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.
802. آيا در آب كشاورزي كه برخي از كشاورزان به آنها دارو اضافه كردهاند، ميشود غسل كرد؟
ج. تا از صدق آب مطلق خارج نشده، مانعي ندارد.
803. آيا تلقيح كردن نطفهي مرد در رحم زن براي بچه دار شدن، موجب غسل جنابت براي زن ميشود؟
ج. خير، موجب غسل نميشود.
804. آيا غسلهايي كه مخصوص زنها ميباشد، ميتوانند با نيّت جنابت انجام شوند؟
ج. اگر غسل جنابت هم بر عهده آنها هست ميتوانند.
805. آيا زن پس از نزديكي شوهر با او بايد مدتي قبل از غسل صبر كند تا مني شوهر از او خارج شود يا خير؟ و اگر فوراً غسل كند و آبي يا رطوبتي مشكوك از او خارج شود، تكليفش چيست؟
ج. لازم نيست صبر كند و خارج شدن مني مرد از زن موجب جنابت زن نيست و اگر خارج شد، فقط همان موضع تطهير شود.
806. اگر در طي ماه رطوبتي از رحم خارج شود كه بعضي از خصوصيات مني را داشته باشد، آيا حكم مني دارد؟
نماز و روزههايي كه گرفته چه حكمي دارد؟
ج. مني داراي علايميست كه در مسألهي 350 رساله ذكر گرديده است و اگر احراز كرد كه آن رطوبت مني بوده و نمازهايش را بدون غسل خوانده است، لازم است آنها را قضا كند.
807. اگر بر كسي دو غسل واجب باشد (حيض و جنابت) سپس غسل كند و پس از آن بفهمد كه از حيض پاك نشده است، آيا بايد براي آن يكي هم غسل كند؟
ج. احتياطاً ميتواند در هنگام غسل حيض پس از طهارت از حيض هر دو را نيّت كند.
808. براي جلوگيري از حاملگي از كاندوم استفاده ميكنيم، بر شوهرم به جهت انزال غسل واجب ميشود با توجه به اين كه مني داخل رحم ريخته نميشود، آيا من هم بايد غسل كنم؟
ج. يكي از عوامل جنابت داخل شدن آلت تناسلي مرد در آلت تناسلي زن است كه در اين صورت فرقي بين استفاده از كاندوم و يا انزال شدن و نشدن مني نيست.
809. كسي كه ديوانگياش برطرف شده، آيا جنب شدنهاي او در زمان ديوانگي سبب غسل جنابت در زمان عاقل شدنش ميشود؟
ج. بله، بايد غسل كند.
810. زني جنب بوده و حيض شده است، آيا ميتواند در حال حيض غسل جنابت نمايد و چنان چه در حال حيض غسل نمايد، از جنابت كفايت ميكند، يا بعد از پاك شدن بايد دوباره غسل كند؟
ج. بعد از پاكي از حيض يك غسل به نيّت هر دو انجام دهد و همچنين صحيح است قبل از پاك شدن از حيض غسل كند به جهت كمتر شدن پليدي باطني و همچنين غسلهاي ديگر هم از او صحيح است.
811. اگر شخصي غسل جنابت را همراه غسل ديگر با هم انجام دهد و به عبارتي يك غسل كند براي هر دو، آيا در اين صورت باز نيازي به وضو نيست؟
ج. خير، نبايد وضو بگيرد.
812. آيا دوشيزگان و بانوان هم در خواب محتلم ميشوند؟ و تكليف بانواني كه به مسألهي احتلام جاهل بوده و بدون غسل مدّتها اعمال عبادي خود را انجام دادهاند چيست؟
ج. بلي، ممكن است مثل مردان باشند، اگر چه بعيد است و بر فرض انزال، در احتلام و وجوب غسل همانند مردان هستند و اگر محتلم شده به طوري كه مني خارج شده است، نمازهاي بدون غسل را بايد قضا كند؛ ولي روزههايي كه جاهل به جنابت خود بوده، قضا ندارد.
813. مريضي كه نميتواند غسل كند، چه وظيفهاي دارد؟
ج. لازم است تيمم بدل از غسل نمايد.
814. كسي كه در طهارت، نجاست، وضو، به خصوص غسل زياد شك ميكند و آب خيلي مصرف ميكند، وظيفهي او چيست؟
ج. بايد به شكهايش عمل نكند و مثل افراد متعارف عمل كند.
815. بيماراني كه زخم آنان باز است، مانند زخمهاي شكم كه به خارج ترشح ميكند، چگونه بايد غسل كنند؟
ج. تا ممكن است بايد غسل كنند هر چند غسل جبيرهاي و در بعض موارد با تيمم احتياطي و با عدم امكان، فقط تيمم ميكند.
816. اگر جايي از بدن زخم باشد و هنگام غسل خون بيايد، چگونه بايد غسل كند؟
ج. در موقع غسل دادن آنجا بايد آن خون را تطهير كند و سريع غسلش را انجام دهد.
817. اين جانب در مواقعي در خود احساس شهوت ميكنم ولي چون بدنم حس ندارد تشخيص نميدهم كه جنب شدهام يا نه، آيا حكم شخص جنب را دارم يا خير؟
ج. اگر يقين نداريد كه چيزي از شما خارج شده، حكم به جنابت نميشود. بله، در شخص مريض، شهوت خاصّه (اوج شهوت) در حال خروج كافيست كه حكم به جنابت شود.
818. اگر كسي كه تمام پاي او گچ گرفته شده جنب شود، غسل بر او واجب است يا تيمّم و يا هر دو؟
ج. در فرض مذكور كه جبيره، بعضي از اعضاي سهگانه غسل را گرفته، غسل جبيرهاي كافي است.
(به مسألهي 343 رساله رجوع شود. )
819. وظيفهي شخصي كه پي در پي مني از او خارج ميشود چيست؟
ج. در تحصيل طهارت اختياريه و اضطراريه و شرايط لزوم آن في الجمله با @سلس البول شريك است كه در رساله مذكور است.
820. اگر شخصي غسل جبيرهاي بگيرد بعد از چند روزي كه جبيره برطرف ميشود، آيا لازم است دوباره غسل كند؟
ج. خير، لازم نيست.
821. شخصي كه آب براي گوشش ضرر دارد، براي غسل چگونه عمل كند؟
ج. اگر گذاشتن چيزي در باطن گوش ممكن نيست، غسل جبيرهاي به جاي آورد.
822. اين جانب خود قادر به شستشو و انجام غسل نيستم، آيا ميتوانم براي آب ريختن و شستن نايب بگيرم و خود نيّت غسل كنم؟ آيا غسل به اين نحو صحيح است؟
ج. بله، در آن مقداري كه توانايي نداريد صحيح است.
823. بعضي از اوقات پس از بيدار شدن از خواب در كيسهي مخصوص ادرار خود مادّهاي ميبينم كه نميدانم مني است يا چيز ديگر و چون بدنم حس ندارد و با قراين ذكر شده در مسألهي 350 رساله براي من قابل تشخيص نيست، آيا بايد غسل كنم؟
ج. حكم مني ندارد، مگر از روي شهوت خاصّي خارج شده باشد و اگر نميدانيد، حكم به جنابت نميشود؛ مگر اين كه بر تقدير متعارف بودن، احراز جنابت بشود و اين معنا بر شما قابل احراز ميباشد.
824. بر اثر مرضي كه به آن مبتلا هستم، گاه بدون اراده از من مني خارج ميشود، آيا موجب جنابت ميگردد و با توجّه به اين كه در يك روز چند بار اتّفاق ميافتد، تكليف شرعي من چيست؟
ج. اگر يقين به مني بودن آن داريد، موجب جنابت است و براي نماز بايد غسل كنيد و اگر نميتوانيد تيمّم نماييد.
825. دستگاه تناسلي خانمي اشكال داشته و بنا بر آزمايشات و اظهار چندين دكتر متخصّص لولهي واژن و رحم ندارد [البته قابل ذكر است كه رحم در ابعاد بسيار كوچك وجود دارد ولي به هيچ وجه به جايي وصل نيست و تنها با ماهيچههايي به شكم وصل ميباشد و راه خروجي ندارد و به عبارت ديگر كالعدم ميباشد ] بعد از مدّتي از ازدواج، به علّت نبودن راهي براي جماع با يك عمل جرّاحي [واژن ] گوشت را بريده و راهي لوله مانند را كه مسدود است باز كردند و بنا بر اظهار خود خانم و دكتر متخصّص، هيچ لذّتي در موقع جماع براي خود خانم نيست. لطفاً بيان بفرماييد:
1) آيا صرف ادخال و جماع با چنين زني باعث وجوب غسل جنابت براي خانم ميشود؟
ج. غسل واجب ميشود و معيار همان جماع بر موضع مخصوص است؛ هر چند بدون شهوت باشد؛ مگر آن كه مدخل، مصنوعي باشد به نحوي كه صدق فرج نكند.
2) براي مرد چه طور؟ در صورتي كه مني بيرون نيايد.
ج. اگر دخول كند هر چند مني بيرون نيايد، غسل واجب ميشود با فرض اين كه صدق كند دخول در فرج زن كرده است.
826. اگر هنگام غسل در جايي از بدن، اثر خودكار وجود داشته باشد، مانع رسيدن آب محسوب ميشود؟
ج. با فرض اين كه جرميّت نداشته باشد، مانع نيست.
827. حكم اثر گچ يا صابوني كه بعد از غسل در اطراف ناخنها مشاهده ميشود چيست؟
اگر اين اثر در حمام هنگام غسل مشاهده نميشود، امّا بعد از غسل ديده ميشود تكليف چيست؟
ج. اگر صرفاً رنگ سفيد مربوط به گچ يا صابون است، اشكالي ندارد اما اگر جرميست كه عرفاً مانع رسيدن آب به پوست و ناخن ميشود، بايد برطرف گردد.
828. اگر بعد از غسل، انسان متوجه شود لايهاي از رسوبات نوره روي ناخن اوست چه حكمي دارد؟
ج. اگر داراي جرم بوده و عرفاً مانع رسيدن آب به ناخن بوده بايد مجدداً غسل را تكميل نمايد؛ اما مجرد رنگ باقي مانده بدون جرم اشكالي ندارد.
829. در هنگام وضو و غسل اگر موهاي سر ژل زده شده باشند، وضو و غسل چه حكمي دارد؟
ج. موهايي كه تابع پوست به حساب نيايد، در غسل لازم نيست شسته شود و آب به پوست برسد كافيست و توضيح بيشتر در مسألهي 376 رساله داده شده است.
830. اگر داخل ناف كمي چرك باشد و برطرف كردن آن مشكل باشد، آيا غسل صحيح است؟
ج. به مسألهي 372 و 342 رساله رجوع شود.
831. اگر بعد از غسل متوجه شويم كه مقداري سرمه لاي مژههاي ما وجود داشته است، آيا غسل باطل است؟
ج. اگر سرمه چرب باشد به گونهاي كه عرفاً مانع حساب شود و خارج از چشم كشيده شده باشد نه داخل آن و نيز يقين داشته باشد كه قبل از غسل وجود داشته، بايد غسل را اعاده نمايد.
832. مقصود از تميز بودن بدن در غسل و وضو چيست؟
ج. مقصود آن است كه اولاً بدن پيش از غسل از نجاسات پاك باشد و ثانياً مانعي از رسيدن آب به بدن نباشد.
833. در هنگام غسل احساس ميشود يك لايهي رو غني داخل گوش است، حكم آن چيست؟
ج. شستن داخل سوراخ گوش لازم نيست.
834. آيا خال كوبي در اعضا، مانع غسل است؟
ج. مانع نيست.
835. آيا استعمال مواد مصنوعي براي حالت دادن به مژهها، در وضو و غسل اشكال ايجاد ميكند؟
ج. اگر آن مواد داراي جرم باشد و مانع رسيدن آب به پوست و موي مژه باشد، بايد آن را برطرف كرد و شستن مويي كه تابع پوست نيست در وضو لازم است به خلاف غسل.
836. آيا لاك ناخن مانع از انجام غسل است؟
ج. مانع است و لازم است پيش از غسل برطرف شود.
837. آيا حنا مانع از وضو و غسل ميشود؟
ج. اگر پس از شستن خود حنا، رنگ آن باقي مانده است، مانع از غسل و وضو نيست.
838. گاهي در موهاي بدن مثل زير بغل مشاهده ميشود يك لايهي چرك مانند آن را فرا گرفته است.
آيا در غسل، مانع به حساب ميآيد؟
ج. مانع بايد عرفيت داشته باشد و شستن موهاي بلند لازم نيست و شستن پوست كافي است.
839. در اثر كهولت سن يا بعضي از عوارض جسمي، قسمتي از ظواهر بدن به وسيلهي قسمتي ديگر پوشيده ميشود، آن قسمتها بايد چگونه غسل شود؟
ج. ظاهراً بايد به تمام آن قسمتها آب برساند، مادامي كه باطن حساب نشود.
840. در غسل كردن چربي اي كه از خود طبيعت پوست سر است، آيا مانع حساب ميشود؟
ج. مانع محسوب نميشود.
841. اگر مدّتي غسل ميكرده، سپس گمان پيدا كرده كه در هنگام غسل مانعي وجود داشته است - چون نميدانسته كه بايد ناف را از چركهاي آن تميز كند - و نوعاً گمان به وجود چرك در ناف هست، آيا غسلهايي كه در مدّتي طولاني اينچنين انجام داده باطل بوده است؟
ج. در غسل، ظاهر ناف بايد شسته شود و آن هم شسته شده و داخل آن واجب نيست شسته شود. بلي هر مقدار كه شك دارد جزو ظاهر حساب ميشود يا باطن احتياط اينست كه بشويد تا جايي كه سابقاً باطن يقيني نبوده است و در فرض سؤال تا وقتي كه اطمينان به وجود مانع نباشد، به حكم فراغ، غسل محكوم به صحّت است.
842. اگر مدّتي بعد از غسل ديديم كه مانعي روي بدن وجود دارد وظيفهي ما چيست؟
آيا ميتوانيم بگوييم انشاء اللَّه بعد از غسل ظاهر شده است؟
ج. اگر احتمال بدهد كه بعداً پيدا شده، محكوم به صحّت است.
843. شخصي كه غسل كرده اگر مانع ديد تا چه وقت ميتواند مانع را بردارد و همان غسل را تكميل كند؟
ج. تا زماني كه حدث اصغر از او سر نزده، ميتواند و پس از آن محل، احتياط كردن است به اين نحو كه غسل را دو مرتبه به صورت كامل انجام دهد و براي نماز و كاري كه براي آن وضو لازم است، وضو بگيرد.
844. اگر به جهت امراض تناسلي، پزشك براي درمان و تشخيص نوع مرض براي آزمايش تجويز استمنا كند، آيا ارتكاب آن جايز است؟
ج. اگر ضرورت باشد و راه حلال ميسّر نباشد، جايز است.
845. در بعضي از بيمارستانها براي اين كه بفهمند انسان بچه دار ميشود، از مرد ميخواهند كه با عمل استمنا، مني خودش را در اختيار آزمايشگاه قرار دهد. آيا جايز است؟
ج. جايز نيست.
846. بعد از غسل آب مشكوكي از من خارج شده است، آيا نجس است و غسل لازم دارد؟
ج. اگر پس از جنابت و قبل از غسل بول كرده و سپس غسل نموديد و يا اگر نميتوانستيد بول كنيد استبراء كرده و سپس غسل كرده ايد و پس از آن رطوبت مشكوكي كه انسان نميداند بول است يا مني خارج شده، حكم بول دارد و در غير اين صورت حكم مني داشته و بايد مجدداً غسل نماييد. (به مسألهي 351 رساله رجوع فرماييد. )
847. اگر بعد از اتمام غسل، در صحت غسل شك كنم، تكليف چيست؟
ج. آن شك اعتبار ندارد.
848. فردي در غسل خيال ميكرده صرف رسيدن آب به مو كافيست و لازم نيست آب به پوست برسد و همين طور غسل ميكرده تا اكنون كه ملتفت مسأله شده است.
اكنون در غسلها شك دارد كه آيا آب به پوست ميرسيده يا نه ولي احتمال رسيدن را ميدهد، آيا غسلهاي او صحيح بوده است؟
ج. اعمال گذشته او محكوم به صحت است، زيرا شك پس از فراغ است.
849. من تا چندي پيش نميدانستم كه زير دوش حمام رفتن غسل ارتماسي نيست و مدّتي غسل جنابت را به اين نحو انجام ميدادم. تكليف نمازهايي كه تاكنون خواندهام چيست؟
ج. بايد قضا شود، مگر اين كه با قصد وظيفه، خود به خود غسل ترتيبي حاصل ميشده است.
850. اگر بعد از غسل در شستن قسمتي از بدن شك كند، حكم آن چيست؟
در بين غسل چه طور؟
ج. بعد از غسل اعتنا نكند و در بين غسل، احوط تدارك است - تا وقتي كه با تدارك محذوري لازم نيايد - و در غير اين صورت، بنا بر احتياط غسل را تمام ميكند و تيمّم مينمايد.
851. اگر شخصي غسل جنابت كرده و چون استبراء به بول نكرده بوده بعد از ساعتي مقداري از مني كه در مجري باقي مانده بيرون ميآيد؛ آيا جنابت جديد است تا نمازهايي كه با آن غسل خوانده صحيح باشد يا جنابت سابق است و نمازهاي خوانده شده بايد اعاده شود؟
ج. پس از غسل اوّل، طهارت حاصل است و خروج مني موجب جنابت جديد است.
852. آيا آبي كه گاهي از انسان بعد از انجام غسل يا حين آن بيرون ميآيد، حكم مني را دارد؟
با توجّه به اين كه به صورت طبيعي و بدون جستن و شهوت خارج ميشود.
ج. اگر قبل از غسل بول و يا استبرا كرده، در صورت شك، حكم مني را ندارد.
توضيح بيشتر در مسألهي 351 رساله آمده است.
853. اگر كسي به قصد غسل واجب وارد حمّام شود و سپس شك كند كه آيا غسل كرده يا خير، حكمش چيست؟
ج. بايد غسل كند.
854. اگر كسي بعد از غسل جنابت وضو بگيرد، كار خلافي انجام داده است؟
ج. جايز نيست؛ هر چند نماز او صحيح است.
855. اگر انسان غسل جنابت را پيش از وقت نماز انجام دهد، آيا براي نماز احتياج به وضو دارد؟
ج. اگر مبطلات وضو پيش نيامده است، احتياج ندارد.
856. در رساله آمده شخصي كه غسل جنابت كرده، براي نماز نبايد وضو بگيرد.
وظيفهي او در مس كتاب قرآن و موارد ديگري كه مشروط به وضوست چه ميباشد؟
ج. فرقي نميكند.
857. اين كه فرمودهاند غسل جنابت وضو لازم ندارد، آيا شامل فردي كه جنب از حرام شده هم ميشود؟
ج. بله، شامل ميشود.
858. اگر كسي در شستن وسواس پيدا كرد، حكمش چيست؟
ج. بايد به وسوسهاش اعتنا نكند.
859. آيا در غسل جنابت بايد وسواس به خرج داد كه آب به همه جاي بدن رسيده است؟
ج. وسواس لازم نيست و ملاك در رسيدن آب، عرف متديّنين است.
860. آيا غسل انسانهاي وسواسي، كه گاهي مدتها طول ميكشد، باطل است؟
ج. اگر غسل را صحيح به جا آورد، باطل نيست؛ ولي نبايد طول دهد.
861. استحاضه چيست؟
ج. هر خوني كه خانمها قبل از بلوغ يا بعد از يائسگي ميبينند يا خوني كه از 3 روز كمتر ديده ميشود يا خوني كه از 10 روز بيشتر ميشود (كه در اين حالت ميتواند مقداري حيض باشد كه در احكام حيض گفته شده)، استحاضه است؛ در صورتي كه خون زخم و خون نفاس نباشد.
862. استحاضه چند نوع است؟
ج. خون استحاضه يكي از خونهاييست كه از زن خارج ميشود، اين خون اگر زياد باشد استحاضه كثيره و اگر كم باشد استحاضه قليله و در صورت بينابين [متوسط] استحاضه متوسطه ناميده ميشود.
863. استحاضه قليله چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه قليله آن است كه خون در پنبهاي كه زن داخل فرج مينمايد نفوذ نكند و فقط روي آن آلوده شود.
864. استحاضه متوسطه چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه متوسطه آن است كه خون در پنبهاي كه زن داخل مهبل مينمايد، نفوذ ميكند، اما از پنبه به دستمال جاري نميشود.
865. استحاضه كثيره چه ويژگي دارد؟
ج. استحاضه كثيره آن است كه خون علاوه بر نفوذ در پنبهاي كه زن داخل مهبل مينمايد از آن بگذرد و به دستمال هم برسد.
866. استحاضه چه نوع حدثي به شمار ميآيد؟
ج. استحاضه قليله مانند حدث اصغريست كه استمرار دارد مانند كسيست كه@ سلس بول دارد. اما استحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر اين كه مانند حدث اصغر عمل ميكند و باعث وجوب وضو ميشود، مانند حدث اكبر باعث وجوب غسل هم ميشود.
867. خون استحاضه چه ويژگيهايي دارد؟
ج. خون استحاضه غالباً زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون ميآيد.
868. آيا ممكن است خون استحاضه همانند خون حيض سرخ و سياه باشد؟
ج. ممكن است گاهي خون استحاضه شبيه خون حيض غليظ و سرخ و سياه باشد و با فشار و سوزش بيرون بيايد.
869. آيا خانمها در ايام عادت ماهانه ممكن است خون استحاضه ببينند؟
ج. در ايام حيض ممكن است خونهاي كم رنگ شبيه استحاضه ديده شود يا گاهي تمام مدت عادت ماهانه خون كم رنگ ديده شود؛ اما هيچ گاه به آن استحاضه نميگويند. البته گاهي واقعاً نميدانيم خوني كه ميبينيم حيض است يا استحاضه.
870. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.
3 روز خون ديده كه 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است و مجدداً 2 روز خون ديده است.
حكم اين خونها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟
حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر در 3 ساعت باقي مانده از 3 روز در باطن هم خون نداشته استحاضه است.
871. خانمي چون نميدانسته بايد خود را وارسي كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفهاش چيست؟
ج. مورد احتياط است (وظيفه مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند).
872. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض ميبيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مييابد. وظيفه وي چيست؟
ج. دومي محكوم به استحاضه است.
873. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد، يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض است و بقيه استحاضه.
874. اگر خانمي كه مضطربه است يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست؟
و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. 1) اگر مضطربه بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است، آن مقدار را براي خون حيض و بقيه را استحاضه قرار ميدهد.
2) مضطربه اگر بيشتر از ده روز خوني ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد، بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
875. زني هستم كه مدت سه ماه است پشت سر هم خون ميبينم دكترها خون را از جفت ميدانند. آيا بايد به وظيفه حائض عمل كنم يا مستحاضه؟
ج. حيض در حال حاملگي امكان دارد. پس اگر خون از ده روز گذشت، ايام عادت را حيض قرار ميدهد و بقيه را استحاضه قرار ميدهد (با تفصيل مذكور در رساله) ولي اگر بداند كه خون از زخم و جراحت داخل است، جز تطهير ظاهر حكمي ندارد.
876. خانم حاملهاي خونريزي دارد آيا حيض حساب ميشود يا استحاضه؟ هم چنين خانمي كه بچه شير ميدهد و خونريزي دارد آيا حيض حساب ميشود يا استحاضه؟
ج. زن حامله و زني كه بچه شير ميدهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، بنا بر احتياط هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را انجام دهد.
877. خوني كه قبل از ولادت بچه خارج ميشود چيست؟
ج. قبل از ولادت بچه هر خوني كه ديده ميشود، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود - مانند زخم و امثال آن - استحاضه است.
878. خون زائو در صورت ادامه ميتواند حيض باشد؟
ج. تمام خوني كه زائو بعد از گذشتن ايام عادتش و يا اگر عادت ندارد بعد از ده روز ميبيند استحاضه است؛ ولي اگر بعد از گذشت حد اقل ده روز مصادف با ايام عادتش شده حيض محسوب ميشود.
879. اگر خونريزي زائو تا يك ماه يا بيشتر و كمتر ادامه پيدا كند چه مقدار ش استحاضه است؟
ج. براي كسي كه عادت معيني دارد تا ايام عادت و براي كسي كه عادت ندارد تا ده روز نفاس و بعد از آن استحاضه است.
880.
گفته ميشود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل روز هجدهم هم ميبايست يك غسل انجام شود آيا صحت دارد؟
اگر دارد كاملاً وجه آن را شرح دهيد.
ج. يعني اگر به طور متصل خون ببيند يا مثلاً 7 روز خون ببيند و پاك شود و دوباره مثلاً 3 روز خون ببيند، در اين هشت روز - از روز دهم تا روز هيجدهم - بنا بر احتياط مستحبي اكيد، هم وظيفه استحاضه را انجام دهد و هم كارهايي كه در حال نفاس حرام است را ترك كند يعني بين وظيفه استحاضه و نفاس جمع كند و در روز هيجدهم غسل نفاس را به قصد وظيفه و رجاي مطلوبيت به جا آورد كه در متوسطه و كثيره با غسل استحاضه در عمل متحد است.
881. برخي خانمها قبل از شروع عادت، خوني كه علايم حيض دارد ميبيند - مثلاً يك روز قبل از شروع خون حيض، لكههاي خوني ميبيند - آيا حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر لكههاي خوني متصل نباشد استحاضه است؛ ولي اگر لكهها اتصال دارد يا اين كه به ظاهر متصل نباشد و خارج نيايد ولي در باطن خون باشد حيض است.
خلاصه اين كه: اگر لكّهها متصل نباشد و لو در باطن، استحاضه است.
882. حكم لكههاي زرد رنگي كه خانمها در ادامه عادت (چه قبل از 10 روز و چه بعد از آن) ميبينند چيست؟
حكم اين لكهها اگر در ايام پاكي ديده شوند چيست؟
ج. اگر آن لكهها خون باشد ادامه عادت است قبل از ده روز و بعد از ده روز استحاضه است.
883. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم در بين روز چند لحظه لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب ميشود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
884. اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است؟
ج. در صورت امكان بايد مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بيرون آورد و بعد از آن كه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است، كارهايي را كه براي آن قسم دستور داده شده انجام دهد.
885. زن مستحاضه با اين كه ميتوانسته خود را وارسي كند اگر پيش از آن كه خود را وارسي كند، مشغول نماز شود آيا نمازش باطل است؟
ج. چنان چه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده، مثلاً استحاضهاش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفهاش نبوده مثل آن كه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده، نماز او باطل است.
886. زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسي نمايد چه وظيفهاي دارد؟
ج. 1) اگر بداند قبلاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم عمل كند.
2) اگر حالت قبلي خود را نميداند بنا بر احتياط واجب بايد به آنچه مشكلتر است عمل كند، مثلاً اگر نميداند استحاضه او قليله است يا متوسطه، بايد كارهاي استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد و اگر نميداند متوسطه است يا كثيره، بايد كارهاي استحاضه كثيره را بنا بر احوط انجام دهد.
887. اگر زن مستحاضه نتواند خود را آزمايش كند (مثل دوشيزگان يا كسي كه در موقعيتي قرار دارد كه نميتواند اختبار كند و يا شب است و هوا تاريك است) چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر حالت قبل خود را ميداند به همان عمل كند و اگر حالت قبل را ندارد يا نميداند، به سختترين حالت عمل كند.
888. تعويض پنبه چه حكمي دارد؟
آيا حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشود بازهم وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند كه در حين خارج كردن اطراف هم آلوده ميشود؟
ج؛ بلكه تعويض پنبه لازم است حتي اگر با تحفظ خوني خارج نشده باشد وظيفه هست كه پنبه را از داخل خارج كند؛ هر چند در حين خارج كردن اطراف هم آلوده شود.
889. در استحاضه ملاك، خروج خون به خارج است يا ملاك، وجود خون در داخل است؟
ج. براي شروع استحاضه ملاك خروج خون است.
اما وجود خون در داخل براي ادامه استحاضه كافي است.
890. مواظبت از خروج خون چگونه است؟
ج. زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز، خود را از بيرون آمدن خون (در صورتي كه براي او ضرر نداشته باشد ) حفظ كند.
891. آيا اگر خانم مستحاضه دوشيزه باشد يا براي او داخل كردن پنبه ضرر داشته باشد چه حكمي دارد؟
ج. حفظ كردن در صورتي واجب است كه ضرر نداشته باشد.
892. مستحاضه قليله براي نماز چه وظايفي را دارد؟
ج. بايد مستحاضه قليله براي هر نماز يك وضو بگيرد و بنا بر احتياط واجب پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده، آب بكشد.
893. 1) اگر مستحاضه متوسطه براي نماز صبح غسل كند و بعد از نماز خونش قطع شود، ولي دوباره قبل از نماز ظهر متوسطه گردد، آيا براي نماز ظهر و عصر بايد غسل نمايد؟
2) اگر براي نماز ظهر و عصر غسل كند و بعد از نماز ظهرين خون قطع شود ولي دوباره قبل از مغرب متوسطه شود، وظيفه او براي نماز مغرب و عشا چيست؟
ج. در هر دو مورد بايد دوباره غسل كند.
894. در صورتي كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد براي نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براي نمازهاي خود بنا بر احتياط واجب پنبه را اگر خوني شده عوض كند يا آب بكشد، هم چنين ظاهر فرج را اگر نجس شده است، آب بكشد و وجوب وضو براي هر نماز در اين صورت خالي از وجه نيست.
895. اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن متوسطه شود چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد براي نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازي كه استحاضه متوسطه شده بايد براي آن غسل كند.
896. اگر مستحاضه متوسطه عمداً يا از روي فراموشي براي نماز صبح غسل نكند چه حكمي دارد؟
ج. بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر براي نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشا غسل نمايد چه آن كه خون بيايد يا قطع شده باشد.
897. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز آمده باشد و زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بازهم بايد وضو و غسل را براي نماز انجام دهد؟
ج. اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براي آن خون، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد.
898. اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود آيا غسل واجب است؟
ج. بله بايد براي نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
899. اگر استحاضهي قليله يا متوسطهي زن بعد از نماز صبح به استحاضه كثيره تبديل شود، وظيفهي او چيست؟
ج. اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براي نماز ظهر و عصر يك غسل و براي نماز مغرب و عشا غسل ديگري به جا آورد و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براي نماز مغرب و عشا غسل نمايد.
900. آيا مستحاضه متوسطه و كثيره علاوه بر غسل وظايف ديگري هم دارند؟
ج. بله، علاوه بر غسل وظيفه تعويض پنبه و آب كشيدن ظاهر فرج و وضو براي هر نماز را هم دارند.
901. خانم مستحاضه پس از قطع شدن خون چه وظيفهاي دارد؟
ج. زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براي نماز اولي كه خواند، بايد كارهاي استحاضه را انجام دهد و براي نمازهاي بعد لازم نيست.
1) مستحاضه قليله پس از قطع شدن خون براي اوّلين نماز فقط وضو ميگيرد.
2) مستحاضه متوسطه و كثيره پس از قطع شدن خون براي نماز بعد بايد غسل انجام دهند، هر نمازي باشد.
902. ميدانيم مستحاضه كثيره و متوسطه وقتي كاملاً از خون پاك شدند بايد غسل كنند، ولي اگر بدانند از وقتي كه براي نماز قبلي مشغول غسل شدهاند ديگر خون نيامده، آيا باز هم بايد غسل نمايند؟
ج. خير، لازم نيست دوباره غسل كنند.
اگر مستحاضه بعد از غسل يا وضو و قبل از نماز به كلي پاك شود يا به اندازهاي پاك شود كه بتواند در پاكي نماز بخواند، بايد غسل و يا وضوي خود را دوباره انجام دهد.
903. ميدانيم كه اگر بعد از غسل و وضو و قبل از نماز پاك شويم بايد غسل و وضو را دوباره انجام دهيم اما اگر شك كنيم كه وقت كافي خواهيم داشت يا نه بازهم اعاده غسل و وضو لازم است؟
ج. نه در صورت شك واجب نيست
904. زن مستحاضه اگر بداند از وقتي كه مشغول وضو يا غسل شده خوني از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نميآيد، ميتواند خواندن نماز را تأخير بيندازد؟
ج. بلي ميتواند.
905. آيا زن در حال استحاضه ميتواند در مساجد مكث كند و داخل مسجد الحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بشود؟
ج. بنا بر اقوي جايز است اما احتياط مستحب است كه بدون غسل براي نماز يا غسل جداگانه وارد نشود.
906. آيا مستحاضه ميتواند به خط قرآن دست بزند؟
ج. دست زدن و رساندن بدن به خط قرآن براي قليله با وضوي جداگانه و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه جايز است.
907. طلاق زن مستحاضه چگونه است؟
ج. صحت طلاق زن مستحاضه مشروط به غسل نيست.
908. آيا غسل جداگانهاي با مستحاضه براي نزديكي لازم است؟
ج. 1) در مستحاضه كثيره و متوسطه، اگر اقوي نباشد، بنا بر احتياط واجب، غسل جداگانه لازم است؛ بلكه بنا بر احتياط وضو هم ضميمه شود.
2) غسلي كه براي نماز به جا آورده در صورتي كافيست كه نزديكي بعد از نماز و در وقت نماز باشد و الا كافي نيست.
909. با وجود نوارهاي جديدي كه داخل مهبل قرار ميگيرد و از خروج خون كاملاً جلوگيري ميكند تا بدين وسيله وجوب تحفظ رعايت شود؛ با توجه به اين مسأله، حكم موارد ذيل را بيان فرماييد:
1) ملاك در اختبار، وارسي ظاهر و خارج فضاي فرج است يا بايد نوار را خارج نمود؟
2) در صورت حكم به خروج نوار، آيا طهارت به هم خورده و غسل تكرار ميشود؟
ج. در موقع نماز بايد نوار را خارج كند و نوار و خود را وارسي نمايد و طبق انواع استحاضه عمل كند و نوارهاي جديد، حكم همان پنبه را دارد كه در رساله آمده است.
910. آيا واجب است خانم مستحاضه بين طواف و نماز طواف خود را وارسي نمايد؟
ج. بله، واجب است.
911. مستحاضه كثيره و متوسطه با غسل صلاتي ميتواند طواف و نماز طواف به جا آورد؟
ج. خير، بايد براي طواف و نماز آن دوباره غسل كند.
912. آيا با وجود امكان غسل در نزديكي مسجد الحرام ميتواند غسل را در هتلي كه با حرم فاصله دارد انجام دهد؟
ج. اگر از زمان غسل در هتل تا وقت طواف باز خوني و لو در باطن ميآيد، بايد در نزديكي مسجد غسل كند.
913. زن مستحاضه در چه صورتي ميتواند طواف مستحب به جا آورد؟
ج. ظاهراً صحت طواف مستحب هم براي قليله با وضوي مستقل است و براي متوسطه و كثيره با غسل و وضوي جداگانه مخصوصاً اگر طواف در غير وقت نماز باشد.
914. وظيفه زن مستحاضه قليله براي طواف و نماز طواف چيست؟
ج. 1) زن مستحاضه قليله براي طواف وضو ميگيرد، اگر در بين طواف و نماز خون نبيند با آن وضو ميتواند نماز طواف و مستحبات ديگر را به جا آورد؛
2) ولي اگر خون مستمر باشد، بايد براي نماز طواف وضوي ديگري بگيرد.
خلاصه در حكم، مانند دو نماز واجب است.
915. آيا غسل استحاضه واجب است؟
ج. يكي از هفت غسل واجب، غسل استحاضه است.
916. آيا هنگام غسل استحاضه بايد نوع استحاضه (قليله، متوسطه و كثيره) را نيز در نيت مشخص كرد يا تنها نيّت استحاضه كافي است؟
ج. نيّت غسل استحاضه كافي است.
917. آيا بايد پس از غسل استحاضه وضو هم بگيرد يا همانند جنابت ميتواند بدون وضو نماز بخواند؟
ج. در هر يك از موارد استحاضه كثيره و متوسطه و حيض و نفاس، اگر چه غسل لازم است لكن با غسل تنهايي، نميتواند نماز بخواند، بلكه واجب است وضو نيز براي نماز بگيرد.
918. راه تشخيص خون استحاضه از ساير خونها چيست؟
ج. هر خوني كه شرايط حيض را نداشته باشد و بكارت و زخم هم نباشد، استحاضه است.
919. لباس و حولهاي كه در حال حيض يا استحاضه يا نفاس استفاده كردهايم چه حكمي دارد؟
ج. اگر آلوده به خون نشده باشد پاك است.
920. لكههايي كه زنان بعد از مصرف داروهاي ضد بارداري، در ايام عادت يا غير عادت ميبيند، چه حكمي دارد؟
ج. 1) اگر در 3 روز به طور مستمر نباشد، هر چند در ايام عادت، استحاضه است.
2) در بيشتر از 3 روز اگر ساير شرايط حيض را دارد حيض است و اگر ندارد استحاضه است
921. آيا خون استحاضه وضو را باطل ميكند؟
ج. يكي از هفت چيزي كه وضو را باطل ميكند، استحاضه زنان است.
922. مستحاضهاي كه براي صحت روزه تحفظ نمايد، اگر آن را ترك كند آيا بايد روزههايش را قضا نمايد؟
ج. تحفظ از خروج خون براي نماز است نه روزه، شرط صحت روزه همان غسل به نحو مذكور در رساله است.
923. آيا آزمايش قبل از وقت نماز كفايت ميكند؟
ج. آزمايش قبل از وقت نماز كافي نيست؛ مگر اين كه بداند حالتش تغيير نميكند.
924. آزمايش چگونه صورت ميگيرد؟
ج. بايد مقداري پنبه يا چيزي شبيه آن را داخل كند و مقداري صبر كند و خارج كند تا بداند استحاضهاش از كدام نوع است.
925. در چه صورتي زن مستحاضه ميتواند بين وضو و نماز فاصله بيندازد؟
ج. اگر بعد از غسل و وضو خون قطع نشود يا احتمال آمدنش قبل از نماز باشد، زن مستحاضه بعد از غسل و وضو واجب است بلافاصله نماز را بخواند. ولي اگر مدتي پاك شود و بداند تا آخر وقت پاك ميماند، ميتواند بين غسل و وضو و نماز فاصله بيندازد.
اگر مستحاضه متوسطه و كثيره براي نافله صبح غسل صحيح انجام داده، خواندن نافله را به تأخير مياندازد تا به نماز صبح متصل شود.
926. آيا جلوگيري از خروج خون واجب است؟
ج. بر زن مستحاضه، بعد از غسل و وضو واجب است با داخل كردن پنبه يا نوار بهداشتي به داخل مهبل از خروج خون جلوگيري كند؛ مگر در صورتي كه مثلاً به خاطر دوشيزگي يا آلوده بودن پنبه براي او ضرر داشته باشد.
927. اگر زن مستحاضه از خروج خون جلوگيري نكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون به خاطر بيتوجهي در داخل كردن پنبه و مواظبت خارج شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز را با مقدمات آن از غسل و وضو دوباره به جا آورد. ولي اگر مواظبت كافي براي خارج شدن خون انجام داده ولي خون فراوان بوده لازم نيست نماز را تكرار كند.
928. اگر استحاضه كثيره متوسطه يا قليله شود وظيفه چيست؟
ج. براي اوّلين نماز بعدي وظيفه كثيره را انجام ميدهد و براي نمازهاي ديگر وظيفه متوسطه يا قليله را انجام ميدهد.
929. اگر استحاضه متوسطه قليله شود وظيفه چيست؟
ج. براي اوّلين نماز بعدي غسل متوسطه به جا ميآورد و براي نمازهاي ديگر فقط وضو ميگيرد و ساير وظايف قليله را به جا ميآورد.
930. قاعدگي چيست و به چه كسي حائض گفته ميشود؟
ج. خوني كه به طور غالب در هر ماه چند روز از رحم زن دفع ميشود، خون حيض (قاعدگي) است و زن را به هنگام خون ديدن «حائض» مينامند.
931. معيار پيدايي (تحقق) عادت چيست؟
ج. اگر زن دو بار به يك صورت خون حيض ببيند، عادتش محقق ميشود. منتها در وقتيه و عدديه مورد اتفاق است، ولي در وقتيه يا عدديه فقط حضرت امام فرمودهاند:
تحقق عادت با دو بار مشكل است و شايسته است احتياط را ترك ننمايد، يعني هنوز حكم به تحقق عادت نكند.
932. چگونه عادت حائض به هم ميخورد؟
1) يك بار بر خلاف عادت قبلي ديده است، عادت قبلي زايل نميشود.
2) دو بار ديده:
الف)
هر دو بار يك شكل بوده است:
عادت قبلي زايل ميشود.
ب)
مختلف بوده است:
روشن نيست، مگر بيش از دو بار باشد كه عرفا صدق كند كه اين زن عادت معيني ندارد كه در آن صورت، مضطربه خواهد شد.
933. خون حيض به چه شناخته ميشود و علامات و صفات آن چيست؟
ج. خون حيض، در اغلب اوقات و اغلب زنان، به تيرگي رنگ و غلظت و جهيدن و گرمي و سوزاندن فرج هنگام بيرون آمدن شناخته ميشود.
934. خانم احتمال ميدهد چيزي از او خارج شده چه حكم دارد؟
ج. بايد بنا را بگذارد كه چيزي خارج نشده و وارسي هم واجب نيست.
935. خانم ميداند چيزي خارج شده اما نميداند چيزي كه خارج شده خون است يا چرك و يا ترشحات معمول و يا چيز ديگر؟
ج. حكم به پاكي و طهارت آن بكند و در نتيجه نه نياز به شستن دارد و نه غسل و وضو ميخواهد و احتياج به وارسي هم نيست.
936. خانم ميداند چيزي كه خارج شده خون است؛ اما نميداند از جاي ديگر خارج شده يا از مهبلش، در اين صورت چه حكمي دارد؟
ج. فقط نياز به شستشو دارد ولي غسل و وضوي او باطل نشده است و احتياج به وارسي هم نيست.
937. زني ميداند خون از فرج خارج شده اما نميداند كدام يك از خونهاي پنج گانه (حيض، نفاس، استحاضه، زخم و بكارت) است؟
ج. هر كدام حالت جداگانهاي دارد و از جواب مسائل گذشته و آينده روشن ميشود.
938. هرگاه خون حيض، اشتباه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طريق است؟
ج. در تشخيص و شناختن آن، بايد قدري پنبه، داخل مهبل كند و قدري صبر نمايد و بهتر آن است كه وقتي ميخواهد اين عمل را انجام دهد به پشت بخواهد و پاها را بلند كند و بعد از گذشت مدتي پنبه را آهسته بيرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد، خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حيض است.
در اين آزمايش شرط است كه زخمي اطراف فرج مثل بكارت نداشته باشد و هم چنين خون بسيار نباشد كه نتوان تشخيص داد.
939. اگر خوني ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، ولي احتمال خون ديگري مثل خون جراحت و زخم را هم ندهد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد خود را وارسي كند، يعني مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند، بعد بيرون آورد؛ پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده، حيض ميباشد.
البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد.
940. اگر خانم خونريزي داشته باشد و نداند اين خون بكارت است يا خونهاي ديگر و در صورت آزمايش نتواند تشخيص دهد يا اصلاً نتواند خود را آزمايش كند، وظيفهاش چيست؟
ج. در صورت عدم امكان تشخيص و عدم حصول يقين، اگر در ايام عادت است، حكم به حيض بودن ميكند وگرنه به حالت قبلي خود عمل مينمايد.
941. زن كه نميداند خونش حيض است يا بكارت و ميتوانسته خود را وارسي كند اگر بدون وارسي نماز بخواند چه حكمي دارد؟
ج. اگر بدون امتحان مذكور با ممكن بودن آن نماز به جا آورد، نماز باطل است هر چند بعد، ظاهر شود كه خون بكارت بوده است مگر آن كه به اميد مطابقت با واقع نماز به جا بياورد و در واقع هم همان باشد كه اميد داشته است.
942. بعد از نزديكي و پاره شدن بكارت، به غير از غسل جنابت براي نماز، براي چيزهايي كه نياز به طهارت دارد خانمها چه وظيفهاي دارند؟
ج. به غير از تطهير موضع حكمي ندارد.
943. خون حيض اگر مشتبه به خون قرحه (زخم) شود، طريق شناختن آن، به چه نوع است؟
ج. طريق شناختن ندارد و احتياط واجب جمع بين تروك حائض و اعمال طاهر است؛ ولي اظهر، اعتبار خروج از طرف چپ است براي حيض بودن و خروج از راست است براي قرحه (زخم) و براي تشخيص به پشت بخوابد و انگشت وسطي را داخل كند تا بفهمد كه جريان خون از راست يا چپ است، البته در صورتي كه اين آزمايش امكان داشته باشد و وگرنه به حكم كسي كه طريق شناخت ندارد عمل ميكند يعني به حالت سابق خودش رجوع ميكند؛ يعني اگر قبلاً حيض بوده، يعني خون حيض ديده و ممكن است اين خون دنباله آن باشد حيض است و اگر سابقاً پاك بوده، وظيفهاي نسبت به حيض ندارد.
944. خانمي خوني ديده و نميداند خون حيض است يا نفاس، مثل آن كه احتمال سقط و ولادت را بدهد ولي مطمئن نباشد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر در ايام عادتِ زن باشد آن را خون حيض قرار ميدهد وگرنه بايد به وظيفهاي كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعني لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولي بر نفساء واجب نيست و آن چه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست به جا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و نفساء، مطابق احتياط است؛ بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيه ننمايد.
945. آيا خون حيض ميتواند شبيه خون استحاضه كم رنگ باشد؟
ج. بله.
946. آيا كسي كه استحاضه است ميشود حيض هم باشد؟
ج. خون كه از 10 روز ميگذرد در حقيقت در بيشتر اوقات حيض با استحاضه آميخته ميشود ولي نميشود زن حائض مستحاضه باشد و بر عكس
947. خانم به خاطر دل درد يا علامت ديگر ميداند خون از رحم به مهبل آمده ولي به خاطر بسته بودن مجرا و يا وجود نوار مخصوص داخل هنوز خون بيرون نيامده آيا حائض حساب ميشود؟
ج. در اين حالت احتياط ترك نشود به جمع بين تروك حائض و افعال طاهر و احتمال دارد احتياط به ترك عبادت باشد يعني مراعات احتمال حائض باشد.
ولي به محض خروج خون و لو به وسيله چيزي، احكام حيض جاري ميشود و خروج خون حيض و لو به اندازه سر سوزن، باعث جاري شدن احكام ميشود.
948. براي شروع و ادامه آيا خارج شدن خون ملاك است يا وجود خون در داخل كافي است؟
ج. براي شروع خروج مهم است و لو به وسيله چيزي، اما براي ادامه حيض وجود خون در داخل مهبل كافي است.
949. خانم كه عادت معين دارد 7 روز خون ببيند و 7 روز پاك شود دو باره 3 روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. خون دوم استحاضه است چون: هر خوني كه بعد از قطع شدن - خون كه از جهت عادت يا غير آن حكم به حيض بودن آن شده - ديده شود، اگر بين دو تا خون 10 روز پاكي فاصله نشده و چون دو تا خون از 10 روز بيشتر هستند نميتوان هر دو را حيض حساب كرد پس خون دوم استحاضه است.
950. منظور از روز 24 ساعت است يا از صبح تا غروب؟
ج. منظور از روز از طلوع فجر (اذان صبح) تا غروب است پس شبها خارج است.
951. ملاك احتساب ماه براي صاحب عادت وقتيّه چيست؟
آيا ملاك، 30 روز تمام است يا ماه قمري؟
ج. بايد همان شرطيت حيض، به اين كه كمتر از 3 روز و بيشتر از 10 روز نباشد را در نزديك وقت عادت رعايت كند و كار با همين تمام ميشود و نيازي به احتساب ماه نيست.
952. به محض ديدن خون ميتوانيم عبادت را ترك كنيم؟
ج. كسي كه در وقت معين عادت ميشود، چه عدد روزهاي حيضش هم معين باشد يا نه، به مجرد ديدن خون در ايام عادت، هر چند صفات حيض را نداشته باشد، خود را حائض حساب ميكند و عبادت را ترك ميكند.
همچنين اگر عادتش را جلو و عقب بيندازد و چند روز قبل و بعد از عادتش خون ببيند.
953. كسي كه در وقت معين عادت نميشود و فقط عدد معين دارد چه موقع با ديدن خون عبادتش را بايد ترك كند؟
ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت در غير اين صورت تا 3 روز اعمال مستحاضه را انجام دهد و كارهايي كه بر حائض حرام است را ترك كند.
بعد از 3 روز تا 10 روز خود را حائض قرار دهد و ديگر اعمال مستحاضه را انجام ندهد.
954. كسي كه در وقت معين حيض ميشده اگر عبادتش را ترك كند بعد بفهمد حيض نبوده، مثلاً چون قبل از 3 روز پاك شده چه وظيفهاي دارد؟
ج. عبادات خود را قضا نمايد.
955. كسي كه وقت عادت معين ندارد اما از حالات ديگر مثلاً دل درد يا اين كه هر ماه فقط حيض ميشود به محض ديدن خون ميداند حيض است آيا ميتواند خود را حائض قرار دهد و عبادت را ترك كند؟
ج. بنا بر اقوي به محض ديدن خون عبادتش را ترك نكند مگر ويژگي حيض را داشته باشد يا بداند حيض است يا بداند در 3 روز ادامه خواهد يافت و اگر عبادت را ترك كرد و معلوم شد حيض نبوده قضا كند.
956. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر نشده آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟
ج. هر دو خون با پاكي وسط همه حيض حساب ميشود چه هر دو خون در ايام عادت باشند يا هر دو خارج ايام عادت يا يكي در ايام عادت و چه هر دو ويژگيهاي حيض را داشته باشند يا نه.
957. خانمي حد اقل 3 روز متوالي خون ديده و بعد پاك شده دوباره چند روز خون ديده و كل روزهايي كه خونريزي داشته با پاكي وسط از 10 روز بيشتر شده است آيا روزهاي پاك را بايد غسل كند؟
ج. كسي كه عادت معين دارد و يكي از دو خون يا مقداري از آن در ايام عادت باشد، همان حيض است.
958. آيا ميشود خون حيض از 3 روز كمتر باشد؟
ج. مدت حيض كمتر از سه روز نميشود و اگر مختصري هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست.
959. اگر كمتر از سه روز خون ببيند و سپس پاك شود و بعد سه روز خون ببيند كدام حيض است؟
ج. خون دوم حيض است و خون اوّل اگر چه در روزهاي عادتش باشد حيض نيست.
960. حد اكثر ايام حيض چند روز است؟
ج. مدت حيض بيشتر از ده روز نميشود.
961. اگر 3 روز اوّل پشت سر هم باشد ولي چند روز پاك شود و دو باره خون ببيند چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه روزهايي كه خون ديده و روزهايي كه در وسط پاك بوده، روي هم از ده روز بيشتر نشود، تمام اين مدت را حيض قرار ميدهد.
962. اگر دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود، دو باره يك روز خون ببيند حيض حساب ميشود؟
ج. حيض نيست؛ زيرا بايد سه روز اوّل حيض پشت سر هم باشد، پس 3 روز غير متوالي در 10 روز كافي نيست.
963. خانمي در يك ماه به اين صورت خون ديده است.
3 روز خون ديده (البته 3 ساعت قبل از تمام شدن كامل 3 روز پاك شده است) و مجدداً 2 روز خون ديده است.
حكم اين خونها با توجه به اين كه 3 روز اوّل كامل نشده است چيست؟
حيض است يا استحاضه؟
ج. اگر در باطن خون ندارد استحاضه است.
964. خانمي چون نميدانسته بايد خود را اختبار (وارسي) كند، شك دارد كه در 3 روز خون اتصال داشته يا خير يا اين كه در روز سوم شك كند كه 2 روز قبل، خون اتصال داشته يا خير، وظيفهاش چيست؟
ج. مورد احتياط است.
965. اگر زني بيش از سه روز خون ديد و ده روز يا كمتر از آن پاك شد، چنان چه نميداند خون زخم و جراحت است يا نه آيا حيض است؟
ج. اگر در ايام عادت زن باشد يا اين كه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار ميدهد.
966. اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد خون دوم حيض است؟
ج. اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولي از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است.
967. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض ميشده، اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه يكي در ايام عادت و يكي خارج از ايام عادت كدام حيض است؟
ج. اگر بين دو خون حد اقل 10 روز فاصله شده هر كدام كه در ايام عادت است حيض و خون ديگر اگر ويژگيهاي حيض را دارد حيض حساب ميشود اما اگر ويژگي حيض را ندارد و شبيه استحاضه است بايد كارهايي كه بر حائض حرام است ترك كند و عبادتها را هم انجام دهد.
968. خانمي هميشه ماهي يك بار حيض ميشده اگر در يك ماه دو بار خون ببيند كه هر دو خارج از ايام عادت او باشد كدام حيض است؟
ج. هر دو تا حيض است چه هر دو ويژگي حيض را داشته باشند يا هر دو ويژگي حيض را نداشته باشند يا يكي ويژگي حيض را داشته باشد و يكي نداشته باشد، اگر چه بهتر است در خون دوم كه ويژگي حيض ندارد، احتياط كند.
969. زنان حائض چند قسم ميباشند؟
ج. زنهاي حائض بر شش قسمند:
1) صاحب عادت وقتيه و عدديه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و شماره روزهاي حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل آن كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم آن خون ببيند.
2) صاحب عادت وقتيه و آن زني است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معين، خون حيض ببيند ولي شماره روزهاي حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببيند ولي ماه اوّل روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.
3) صاحب عادت عدديه و آن زني است كه شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم به يك اندازه باشد، ولي وقت ديدن آن دو خون يكي نباشد، مثل آن كه ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.
4) مضطربه و آن زني است كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني پيدا نكرده، يا قبلاً عادت داشته ولي عادتش به هم خورده و عادت تازهاي پيدا نكرده است.
5) مبتدئه و آن زني است كه دفعه اوّل خون ديدن او است.
6) ناسيه و آن زني است كه عادت خود را فراموش كرده است.
970. خانمي كه عادت وقتيه و عدديه دارد (در وقت معين حيض ميشود و تعداد روزهاي عادتش هم معين است)، اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقبتر خون ببيند، به طوري كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته آيا ميتواند به محض ديدن خون نماز و روزه را ترك كند؟
ج. اگر چه آن خون، نشانههاي حيض را نداشته باشد، بايد به احكامي كه براي زن حائض گفته شد عمل كند و چنان چه بعد بفهمد حيض نبوده، مثل اين كه پيش از سه روز پاك شود، بايد عبادتهايي را كه به جا نياورده قضا نمايد.
971. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همهي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود چند روز حيض است؟
ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
972. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر چند روز پيش از عادت و همهي روزهاي عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چند روز حيض است؟
ج. اگر از ده روز بيشتر شود، فقط خوني را كه در روزهاي عادت خود ديده، حيض است و خوني كه پيش از عادت و بعد از آن ديده استحاضه ميباشد و بايد عبادتهايي را كه در روزهاي پيش از عادت و بعد از عادت به جا نياورده قضا نمايد.
973. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر نشود؟
ج. اگر روي هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است.
974. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر همه روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود چه حكمي دارد؟
ج. فقط روزهاي عادت حيض و باقي استحاضه است.
975. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز پيش از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود، چه حكمي دارد؟
ج. روزهايي كه در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن، كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و روزهاي اوّل را استحاضه قرار دهد.
976. زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر مقداري از روزهاي عادت را با چند روز بعد از عادت خون ببيند و روي هم از ده روز بيشتر شود؟
ج. بايد روزهايي كه در عادت، خون ديده با چند روز بعد از آن كه روي هم به مقدار عادت او شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
977. زني كه عادت حيض او از اوّل ماه تا هفتم است، اگر از اوّل تا دوازدهم خون ببيند چه روزهايي حيض است؟
ج. هفت روز اوّل آن حيض و پنج روز بعد استحاضه ميباشد.
چون زني كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند، خوني كه در روزهاي عادت ديده اگر چه نشانههاي حيض را نداشته باشد، حيض است و خوني كه بعد از روزهاي عادت ديده اگر چه نشانههاي حيض را داشته باشد استحاضه است.
978. مبتدئه (دختري كه براي اوّلين بار عادت ميشود ) اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. اگر خون ديده شده، چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد همه حيض است و الّا، بايد از اولي كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
979. خانمي كه مضطربه است اگر چند ماه (بيش از دو ماه) پشت سرهم بيشتر از ده روز خون ببيند چه مقدار از اين خونها حيض و چه مقدار از آن استحاضه است؟
ج. با نبودن تميز و عدم امكان رجوع به اقارب احوط اختيار هفت روز در هر ماه است و اين احتياط مربوط به مبتدئه و ناسيه نيست.
980. ناسيه، يعني زني كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند چه حكم دارد؟
ج. 1) در مرحله اوّل بايد روزهايي را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد.
2) اگر نتواند حيض را به واسطه نشانههاي آن تشخيص دهد، بنا بر احتياط واجب بايد هفت روز اوّل را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، مگر اين كه بداند به طور مسلم در روزهاي اوّل، حيض نميشده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد.
3) اگر گمان اطميناني پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آنها را براي خود انتخاب ميكند
981. خانمي هميشه عادتش در وقت معين و عدد معين بوده اما وقت خودش را فراموش كرده و قدر متيقن وقت ندارد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. محتمل، تخيير اوست در تحيض به عدد معتاد او در هر طرف از اطراف احتمال عادت سابقه، لكن احتياط در تحيض در ابتداي رؤيت خون در اوّل اطراف احتمال در صورت عدم تمييز مخالف، ترك نشود و به همين ترتيب در ماههاي ديگر در صورت استمرار.
982. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما اكنون وقت خود را داند ولي عدد خودش را فراموش كرده، او چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر اوّل وقت را ميداند، آن را به سه روز تكميل مينمايد، بلكه تا مقداري كه احتمال نميدهد عادتش از آن قدر كمتر بوده است و در بقيه تا ده روز، حكم حيضيت مينمايد و با گذشت از ده روز، در آن مقدار كه احتمال ايام عادت نميدهد، ظاهراً بايد به وظيفه مستحاضه عمل كند.
983. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده و آخر وقت خود را ميداند اما عدد خودش را فراموش كرده، وظيفه او چيست؟
ج. اگر آخر حيضش را ميداند، تكميل مينمايد روز آخر را با سابق بر آن تا سه روز و در بقيه سابق، احتياط مينمايد در هر روز احتمال دخول در عادت تا آن كه مجموع، ده روز شود و با عدم احتمال دخول در عادت، حكم به عمل مستحاضه با عدم تمييز، در صورت تجاوز مجموع، از ده روز، اظهر است وگرنه مورد احتياط است و بعد از آخر حيض، غسل حيض را مقدم بر غسل استحاضه مينمايد با عدم تداخل و با استمرار خون و با اين كه خون متأخّر از خون حيض - در آن مورد كه فرض شود - از قليله نباشد.
984. خانمي هميشه عادتش در وقت معين با عدد معين بوده اما عدد خودش را فراموش كرده است، وظيفه او چيست؟
ج. اگر وسط حيض را ميداند كه دو طرف مساوي است، پس وسط و طرفين حيض يقيني است و در بقيه تا ده روز از طرفين، احتياط مينمايد، لكن در صورت تجاوز مجموع از ده روز، در مقدار زايد كه احتمال دخول در عادت نميدهد، عمل استحاضه با عدم صفات حيض، اظهر است و در احتياط، غسل حيض را ضميمه مينمايد در موارد احتمال انقطاع خون حيض و هم چنين اگر نداند غير از حيض بودن يك روز را مثلاً در تكميل و در احتياط تا ده روز، مگر در صورت تجاوز از ده روز كه زايد بر احتمال عادت، استحاضه است بنا بر اظهر و در ضميمه كردن غسل حيض در وقت احتمال انقطاع حيض واقعي.
985. خانمي كه صاحب عادت عدديه يا وقتيه و عدديه ميباشد، اگر چند ماه (بيشتر از دو ماه) پشت سرهم بيش از ده روز خون ببيند، آيا عادت او به هم خورده و عادت جديدي برايش مستقر شده است؟
در اين صورت حكم خونهايي كه ميبيند چيست؟
ج. به دست آمدن عادت جديد تنها در صورتيست كه دو مرتبه پشت سرهم به يك شكل بر خلاف عادت قبل ببيند، پس در مورد سؤال عادت جديد به وجود نيامده است.
986. برطرف شدن عادت به چه صورت است؟
ج. زوال عادت قبل در صورتيست كه به دفعات خلاف آن ديده شود به طوري كه عرفاً بگويند اين خانم عادت معين ندارد.
987. آيا دو بار عدد غير مماثل در عادت عدديه، موجب به هم خوردن عادت ميشود؟
ج. بله.
988. عادت عدديه فردي 7 روز است.
يك ماه 8 روز و ماه ديگر 9 روز خون ميبيند و بعد از آن هميشه از 10 روز تجاوز ميكند.
لطفاً بفرماييد آيا ميتوان 7 روز حيض و بقيه را استحاضه قرار داد؟
ج. اين خانم مضطربه است (زني كه چند ماه خون ديده ولي عادت معيني ندارد يا عادتش به هم خورده) اگر همه خونهايي كه ديده يك جور باشد، چنان چه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براي خود حيض و بقيه را استحاضه قرار ميدهد. اما اگر چند روز آن نشانهي حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنان چه خوني كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است و اگر خوني كه نشانهي حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنا بر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.
989. عادت عدديه خانمي 7 روز است.
دو ماه پي در پيست كه ايشان 12 روز خون ميبيند آيا عادت عدديه سابق ايشان به هم خورده است؟
وظيفه ايشان چيست؟
ج. در دو ماه اخير عادت او 7 روز است و عادت عدديه او به هم نخورده است.
990. خانمي 7 روز پس از پاك شدن خون حيض مجدداً خوني با علايم حيض ميبيند كه حد اقل تا 7 روز ادامه مييابد. وظيفه وي چيست؟
ج. دومي محكوم به استحاضه است.
991. اگر خانمي كه عادت 6 روزه دارد يك ماه تا روز نهم خون ببيند و روز دهم پاك شود و روز پانزدهم مجدداً خون ببيند، وظيفه او چيست و چه روزهايي را حيض و چه روزهايي را استحاضه قرار دهد؟
ج. شش روز آن حيض و بقيه استحاضه است.
992. اگر شخصي كه عادت شش روزه دارد روز هفتم پاك شود ولي از همان روز هفتم تا روز دوازدهم چند لحظه در وسط روز لك ببيند و بقيه روز پاك باشد وظيفه او چيست و آيا اين حالت، گذشتن خون از ده روز محسوب ميشود؟
ج. بله تجاوز از ده روز است.
993. وقتي دختر بودم عادت معيني داشتم و بعد از ازدواج، عادتم به هم خورد و قبل از اين كه به صورت معين بشود باردار شدم و اكنون خون نفاس از ده روز گذشته است آيا بايد عادت معين قبل از ازدواج را بگيرم يا حكم مضطربه را دارم؟
ج. اگر يك مرتبه بر خلاف عادت سابق حيض ديدهايد، عادت زايل نشده است؛ ولي اگر چند مرتبه باشد به نحوي كه نزد عرف صدق كند عادت زايل شده است مضطربه هستيد.
994. خانمي بعد از پنج روز ايام عادتش پاك شده و غسل كرده، روز هشتم يك قطره خون ميبيند، اين خون چه حكمي دارد؟
و اگر عادتش به اين نحو است، وظيفه او از روز پنجم تا روز هشتم چيست؟
ج. در فرض سؤال كه تا روز هشتم است، حكم حيض را دارد، حتي روزهايي كه در بين پاك بوده است.
995. خانمي بعد از روز پنجم يا ششم لك زرد رنگي ميبيند، نميداند خون است يا نه، وظيفه او چيست؟
ج. اگر عرفا صدق خون بر آن نكند و بداند كه در باطن هم خون نيست، پاك شده است و الا محكوم به حيض است تا وقتي كه از ده روز تجاوز نكند.
996. اگر زني پس از پاكي از حيض و پيش از ده روز، لكه زرد رنگي بيند كه خون بودن آن مشكوك است، وظيفهاش چيست؟
آيا پاك است يا ادامه حيض قبلي محسوب ميشود؟
ج. اگر خون باشد هر چند به مرتبه ضعيفه از خون يا يك نقطهاي از خون هم باشد و يا معلوم شود كه در باطن به صورت خون است، محكوم به ادامه حيض است.
997. پزشكان ميگويند:
ترشحات زرد رنگ دو روز آخر حيض قطعا خون نيست و به هيچ وجه تركيبات خوني ندارد بلكه سلولهاي مرده جدار داخلي رحم است كه به تدريج خارج ميشود.
لطفاً حكم اين ترشحات را از جهت حيض بودن يا نبودن و طهارت و نجاست آن بفرماييد؟
ج. اگر زن احراز كرده كه ترشحات مزبور خون نيست حكم خون ندارد و همين طور اگر شك دارد و با تفحص علم به خون بودن پيدا نشد حكم خون را ندارد.
998. زني كه مدت خون حيض او هفت روز بوده بعد از استفاده از دستگاه جلوگيري از حمل، روزهاي حيضش بيشتر از هفت روز و كمتر از ده روز شده است، چه حكمي دارد؟
ج. همه محكوم به حيض است.
999. يكي از راههاي جلوگيري از انعقاد نطفه اينست كه ابزاري در دهانه رحم نصب ميكنند كه اين عمل موجب خونريزي ميشود و ممكن است اين خونريزي مدت طولاني ادامه داشته باشد، با توجه به اين كه اين خونريزي عمدي است، آيا حيض محسوب ميشود؟
ج. عمدي بودن، مانع از حيض بودن آن نميشود. پس اگر شرايط مذكور در رساله را دارد حيض است.
(به مسألهي 408 رساله مراجعه شود. )
خوردن قرص براي جلوگيري از خونريزي
زن براي اين كه حيض نشود هر شب قرص ميخورد يك شب فراموش كرد قرص بخورد و روزش خونريزي كرد شب بعد كه قرص خورد خون قطع شد و خلاصه از ايام عادت، همان يك روز را خون ديد تكليف او چيست؟
ج. يك روز، حيض نيست.
1000. هرگاه زن در ايام عادت ماهانه، به وسيله خوردن قرص، از آمدن خون حيض جلوگيري نمايد حكمش چيست؟
ج. تا موقعي كه خون خارج نشده به حكم طاهر عمل كند.
1001. دختري كه نميداند بالغ شده يا نه چه حكمي دارد؟
ج. حكم به عدم بالغ شدن او ميشود؛ مگر خون ببيند و يقين كند حيض است كه نشانه است بر بلوغ او. اما اگر خون به صفات حيض ببيند ولي به حيض بودن آن اطمينان پيدا نكند در اين كه بگوييم صفات حيض نشانه بر حيضيت و نشانه بر بلوغ باشد، محل تأمل است.
1002. دختريست كه هنوز 9 سالش تمام نشده و ميدانيم هنوز بالغ نشده اگر خون ببيند كه نشانههاي حيض را دارد حيض حساب ميشود؟
ج. چنين خوني استحاضه است، اگر احتمال خونهاي ديگر مثل بكارت و زخم داده نشود.
1003. در صورتي كه دختر قبل از 9 سالگي خون ببيند و بداند يا حيض است يا استحاضه متوسطه و كثيره در اين صورت آيا غسل بر او واجب است؟
ج. در اين صورت پس از بلوغ بنا بر احتياط واجب به قصد وظيفه فعليه خود غسل ميكند.
اما اگر احتمال خون جراحت و مانند آن بدهد چيزي بر او واجب نيست.
1004. دختري كه تاريخ ولادتش را نميداند و در بلوغ خود شك دارد اگر خوني ببيند كه نشانه حيض دارد آيا ميتوان گفت بالغ شده؟
ج. بله، نشانه بلوغ است.
1005. دختري ميداند 9 سالش تمام نشده آيا خوني كه ديده حيض است؟
ج. در صورتي كه علامت ديگر غير از سن مانند درشت شدن موها، بر بلوغ او نباشد، حيض نيست.
1006. اگر دختري نميداند كه نه سالش تمام شده يا نه خوني ديد كه يقين كرد خون حيض است وظيفهاش چيست؟
ج. بايد آن را خون حيض قرار دهد.
1007. زنان در چه سني يائسه ميشوند؟
ج. زنهاي سيده بعد از تمام شدن شصت سال قمري يائسه ميشوند، يعني خون حيض نميبينند و زنهايي كه سيده نيستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال قمري يائسه ميشوند.
1008. شصت سال و پنجاه سال قمري برابر چند سال شمسي ميشود؟
ج. شصت سال قمري معادل 58 سال و 77 روز و 12 ساعت شمسي ميشود و پنجاه سال قمري معادل 48 سال و 179 روز شمسي ميباشد.
عدول به مراجع ديگر در مسأله يائسگي
ب)
در صورتي كه سن يائسگي در زنان غير سيده پنجاه سالگي باشد آيا ميتوانند در اين مسأله به نظر مراجع ديگر عدول كنند؟
ج. خير، نميتوانند.
1009. خانمي هستم 50 سال قمري من تمام شد ولي مثل جواني كه سر ماه رگل شدم، خون ميبينم. وظيفهام چيست؟
آيا يائسه هستم؟
ج. اگر زن غير سيده باشد، يائسه و استحاضه است.
1010. بعد از 3 سال كه از سن يائسگي من گذشته به جهت مصرف قرصهاي هورموني مجدداً @رگل ميشوم با اين كه اطبا متفق اند ديگر قابليت حمل در من نيست ولي آن خون را عادت ماهانه ميدانند وظيفه من چيست؟
ج. وظيفه شما عمل به حكم استحاضه است.
1011. اگر شك كنيم كه يائسه شدهايم يا نه چه بايد كرد؟
ج. زني كه شك دارد يائسه است يا نه خود را يائسه به حساب نياورد.
1012. زن نميداند يائسه شده يا نه و خونريزي هم دارد آيا حيض است يا استحاضه؟
ج. زني كه شك دارد يائسه شده يا نه، اگر خوني ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.
1013. خوني كه خانم يائسه ميبيند چه حكمي دارد؟
ج. اين خون استحاضه حساب ميشود اگر احتمال بدهيم استحاضه باشد و احتمال ديگر و نيز اماره معتبرهاي دال بر اين كه استحاضه است، در ميان نباشد.
1014. چه زناني تا شصت سالگي خو نشان حيض محسوب ميشود؟
ج. حد يأس در «قرشيه»، از هنگام ولادت تا تمام شدن شصت سال قمري شرعيست و قرشي كسيست كه نسبت او به «نضر بن كنانه» برسد و از طرف پدر و مادر يا از طرف پدر به تنهايي باشد و اما از طرف مادر به تنهايي، كفايت نميكند و از قرشيه در اين زمان غير از زنان هاشميه كسي معروف نيست، بلي قبيلهاي كه منسوب به قريش باشند اگر معلوم شود انتساب ايشان به «نضر بن كنانه»، در وجه تسميه، نيز همين حال را دارند.
1015. خانم نميداند سيده است يا نه سيده حساب ميشود يا غير آن؟
ج. سيده حساب نميشود.
1016. آيا زائو ميتواند حيض بشود؟
ج. پس از زايمان حد اقل بايد 10 روز فاصله شود تا خون بعد حيض حساب شود.
تقارن عادت با نفاس
س. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه ميبيند حيض است يا نفاس؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1017. زني حيض شده روز دوم حيض رحمش را با عمل جراحي درآوردند، آيا غسل حيض واجب است يا غسل استحاضه؟
ج. به قصد وظيفهي فعليّه غسل كند، كافي است.
1018. زنهايي با عمل جراحي رحم خود را بيرون ميآورند و پس از آن خونهايي ميبينند. آيا خون حيض است؟
ج. اگر شرايط را نداشته باشد خون حيض نيست و محكوم به خون زخم است، خصوصاً اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از طرف راست باشد همين طور اگر دو روز خون حيض ديد و روز سوم به جهت اخراج رحم ديگر خون نديد، غسل حيض بر او واجب نيست.
1019. خوني كه زن حامله و زني كه بچه شير ميدهد ميبيند چه حكمي دارد؟
ج. زن حامله و زني كه بچه شير ميدهد ممكن است حيض ببيند بنا بر اقوي، ولي اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود، احتياطاً هم وظيفه حائض وهم مستحاضه را انجام دهد.
1020. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربهاي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند.
خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟
ج. به مسألهي 407 و 401 رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.
1021. پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار ميدهند آيا لازم است احكام مربوطه را بياموزند تا بيماران خود را راهنمايي كنند؟
ج. در حد ابتلا بايد مسائل را بياموزد.
1022. آيا نظر پزشك زنان (اعم از متخصص زنان و ماما و …) كه بانوان دچار خونريزي نامنظم رحمي را تحت درمان قرار ميدهند، در تشخيص موضوعات مربوطه براي زنان ميتواند حجيّت داشته باشد؟
ج. اگر قولشان موجب اطمينان باشد، حجت است.
1023. در ايام عادت كه خانمها از عبادت محرومند، چه اعمالي ميتوانند انجام دهند تا از خدا غافل نمانند؟
ج. مستحب است حائض در اوقات نماز پنبه را تعويض كند، وضو بگيرد و به مقدار نماز خود رو به قبله مشغول ذكر خداوند شود.
1024. چه عباداتي بر حائض جايز نيست؟
ج. نماز، روزه، طواف، اعتكاف و نماز احتياط بر حائض جايز نيست و اگر انجام دهد، باطل است.
1025. زن حائض ميتواند نماز ميّت بخواند؟
ج. زن حائض اگر نماز ميّت را به جماعت ميخواند، در صفي تنها بايستد.
1026. خانمي پس از اتمام نمازش حيض شده در حالي كه بايد نماز احتياط و سجده سهو به جا آورد، در اين صورت ميتواند حال نماز احتياط و سجده سهو را انجام دهد؟
ج. نماز احتياط را در حال حيض نميتواند بخواند اما بنا بر احتياط واجب هم سجده سهو را بلافاصله در حال حيض به جا آورد و هم پس از پاك شدن دوباره تكرار كند.
1027. آيا قضاي روزه بر حائض واجب است؟
ج. بله، بنا بر اقوي قضاي روزههاي واجب چه رمضان يا روزههاي واجب ديگر مانند:
روزهي نذر بر حائض؛ پس از پاك شدن واجب است.
1028. آيا قضاي نماز بر حائض واجب است؟
ج. قضاي نمازهاي واجب يوميّه واجب نيست اما قضاي نمازهاي واجب غير يوميّه مانند:
نماز آيات و نماز نذر و نماز طواف - اگر اقوي نباشد بنا بر احتياط واجب - لازم است.
1029. خانمي پس از گذشتن مقداري از اذان حيض شده آيا بايد نمازش را قضا كند؟
ج. اگر مقداري از وقت نماز گذشته كه ميتوانسته بر حسب حال خودش كه مسافر بوده يا نبوده وضو و غسل (مثلاً جنابت) يا تيمم كند و نماز بخواند بايد آن نماز را قضا كند.
اگر چه احتياط مستحب است كه اگر وقت كافي براي ساير شرايط را نداشته اما ميتوانسته با طهارت نماز بخواند آن نماز را قضا كند.
1030. خانمي كه حيض بوده و در اواخر وقت پاك شده و فكر ميكرده وقت كافي براي غسل و نماز ندارد، ولي بعد متوجه شده وقت داشته؛ آيا نماز را بايد قضا كند؟
ج. بله، قضاي آن نماز بر او واجب است.
1031. اگر پس از پاكي فكر ميكرد براي هر دو نماز وقت داشته اما بعد متوجه شد فقط براي نماز دوم وقت داشته قضاي هر دو بر او واجب است؟
ج. قضاي نماز دوم واجب است.
1032. خانمي پس از پاكي فكر ميكرد براي هر دو نماز وقت ندارد و نماز دوم را به جا آورد آيا نماز دوم صحيح است؟
ج. بله نماز دوم صحيح است و نماز اوّل را هم بايد به جا آورد و اگر وقت گذشته، قضا نمايد.
1033. همراه داشتن قرآن داخل غلاف براي حائض چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1034. دست زدن حائض به حاشيه قرآن و بين سطرها چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1035. آيا خانمهاي نابينا به هنگام عادت ماهانه ميتوانند قرآن بخوانند؟ با توجه به اين كه قرآن براي آنها به صورت برجسته نوشته شده و بايستي آن را براي خواندن لمس كنند.
ج. لمس مزبور جايز نيست و ميتوانند حايلي قرار دهند و يا دستكش به دست كنند و يا به همراه گوش دادن به مثل ضبط صوت به تلاوت بپردازند، البته در غير سورههايي كه آيه سجده دارد و خواندن بيش از هفت آيه براي آنان مكروه است.
1036. اين كه زن حائض ميتواند هفت آيه از غير سورههاي سجده دار بخواند، آيا مراد از هفت آيه در مجلس واحد يعني به نحو مستمر است يا به صورت منفصل مراد است؟
ج. ظاهراً به نحو مستمر مراد است.
1037. براي خانمها كراهت قرائت سورههايي كه آيه سجده ندارند را از جهت كم بودن ثواب آن دانستيد. آيا تحصيل ثواب كم بهتر است يا اصلاً قرائت را ترك كنند؟
ج. كراهت خواندن قرآن، كراهت عبادتيست نه حقيقي. پس ترك خواندن نه احوط است و نه بهتر. پس خواندن با ثواب كمتر اولويت دارد.
1038. آيا زن حائض ميتواند در مجالس ختم قرآن كه معمولاً در ماه مبارك رمضان تشكيل ميشود شركت كند و قرآن را گوش بدهد با توجه به اين كه سورههاي سجده دار را هم ميخوانند و اگر آيه سجده را استماع كردهاند وظيفه چيست؟
ج. استماع قرآن اشكال ندارد و با شنيدن آيه سجده بايد سجده كند و طهارت در آن شرط نيست.
1039. آيه سورهي سجده دار كه در دعاي كميل يا ادعيه ديگر وارد شده، اگر زن حائض ندانسته يا از روي غفلت تلاوت كند، آيا اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1040. خانمي ميداند كه اگر دعاي كميل يا دعاهاي ديگر را شروع كند وقتي به آيه سوره سجده دار رسيد، از روي غفلت آن را قرائت خواهد كرد. آيا جايز است اصل دعا را بخواند؟
ج. آن موضع را علامت بگذارد كه آن را نخواند.
1041. آيا بر خانمها لازم است كه قبل از خواندن دعاهاي وارده از و جود آيه يا آيات سورههاي سجده دار تفحص كنند و يا آيا لازم است اطلاع كامل از متن سوره مذكور داشته باشند تا به جهل تقصيري به تلاوت آنها نپردازند؟
ج. با ندرت وجود آن در ادعيه، ظاهراً فحص لازم نيست.
1042. آيا زنان در عادت ماهيانه ميتوانند زيارت عاشورا بخوانند؟
ج. بله ميتوانند.
1043. آيا رفتن زن حائض به رواقهاي اطراف ضريح مطهر امام رضا عليه السّلام اشكال دارد؟
گرچه قبر را ببيند و به ضريح خيلي نزديك باشد؟
ج. عبور، حتي از خود حرم مطهر اشكال ندارد و نشستن در حرم شريف جايز نيست و در رواق خلاف احتياط است.
1044. آيا ميتوان با غسل حيض نماز خواند؟
ج. لازم است پس از آن وضو نيز بگيرد.
1045. خانم حائض پس از پاكي، براي چه اعمالي بايد غسل انجام دهد؟
ج. حائض براي هر كاري كه طهارت در آن شرط است بايد غسل نمايد.
1046. آيا با غسل حيض همانند غسل جنابت ميتوان بدون وضو نماز خواند؟
ج. غسل حيض در احكام و كيفيت همانند غسل جنابت است اما براي نماز از وضو كفايت نميكند.
1047. زن حائض كه ميخواهد غسل حيض كند چه وقت بايد وضو بگيرد؟
ج. بهتر است وضو بگيرد، خواه قبل از غسل باشد يا بعد از غسل.
1048. غسل حيض بين روزهاي
3 - 10 بايد در روزهاي زوج باشد يا فرد؟
ج. فرقي ندارد بستگي به پاكي و ايام عادت دارد پس كسي كه 3 روزه يا 5 روزه پاك ميشود، روز فرد غسل ميكند و كسي كه 4 روزه يا 6 روزه پاك ميشود روز زوج غسل ميكند.
1049. اگر حائض بعد از غسل حيض نتواند وضو بگيرد؟
ج. بدل از وضو تيمم نمايد.
1050. اگر حائض از غسل حيض و وضو هر دو عاجز شود چه تكليفي دارد؟
ج. دو تيمم يكي بدل از غسل حيض و ديگري بدل از وضو به جا آورد.
1051. خانم حائض فقط به اندازه وضو يا غسل آب دارد كدام را انجام دهد؟
ج. آب را براي غسل مصرف كند.
1052. خانمي كه به جاي غسل حيض تيمم كرده آيا پس از كاري كه وضو را باطل ميكند دو باره بايد تيمم بدل از غسل كند؟
ج. تيمم بدل از غسل تا زماني كه بتواند غسل كند باطل نميشود؛ هر چند احتياط مستحب تجديد تيمم بدل از غسل است.
1053. حائضي كه در حال سفر پاك ميشود و دسترسي به آب براي غسل ندارد وظيفهاش براي نماز چيست؟
ج. بايد تيمم بدل از غسل حيض كند و تا دسترسي به آب با تيمم نماز بخواند.
1054. زني حائض بوده و غسل حيض را فراموش كرده و مدتي نماز خوانده و فقط وضو ميگرفته و در اين بين غسلهاي واجب و مستحب ديگري انجام داده وظيفه او چيست؟
ج. اگر آن غسلهاي واجب را به قصد وظيفه انجام ميداده - كه همين طور هم هست، نمازهاي بعد از غسل قضا ندارد.
1055. كسي را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، آيا لازم است غسل حيض يا غسل جنابت بدهند؟
ج. همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن نيت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1056. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، ميتواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر نمايد تا پاك شود و در ابتداي ورودش به مقصد، اگر مثلاً پنج روز عادت او است، اين پنج روز جزو عشره، محسوب است يا نه؟
ج. مجرد قصد ده روز، كافي است؛ اگر چه در تمام آن، حائض باشد كه بعداً اگر يك روز هم بماند بايد نماز را تمام بخواند به شرط آن كه قبل از خواندن نماز، از قصد اقامه ده روز، برنگشته باشد.
1057. پس از پاك شدن از حيض اگر تا اذان صبح غسل نكنيم روزه صحيح است؟
ج. يكي از شرايط درست بودن روزه باقي نماندن بر حيض و نفاس تا اذان صبح (در صورتي كه پاك شده است) و ديگر آن كه در تمام روز حيض و نفاس نشود، اگر چه مقدار كمي از روز باشد.
1058. آيا حنا گذاشتن به خاطر مريضي در ايام عادت مكروه است؟
ج. به طور كلي خضاب كردن با حنا يا چيز ديگر براي حائض كراهت دارد.
1059. در زمان حيض، نزديكي نمودن در مهبل حائض، چه صورت دارد؟
ج. در زمان حيض نزديكي نمودن در مهبل حائض با علم به آن حرام است و دربارهي هر يك از مرد وزن، موجب فسق ميشود علي المعروف، اگر چه معلوم نيست از گناهان كبيره باشد، بلي حلال شمردن آن، با علم به حرمت آن موجب كفر است.
1060. هرگاه شوهر با همسر خود در زمان حيض نزديكي نمود، آيا كفاره بر زن واجب است يا نه؟
ج. واجب نيست، هر چند زن راضي به همبستري باشد؛ بلكه وجوب آن بر شوهر هم، معلوم نيست و اظهر استحباب است و احتياطاً ترك كفاره نشود.
1061. كفاره نزديكي، چه قدر است؟
ج. كفاره عبارت است از يك دينار، (يعني اشرفي هجده نخودي) كه يك مثقال شرعيست و اين مقدار كفاره، در اوّل حيض است و در وسط آن، نصف اشرفيست و در آخر آن، ربع آن.
1062. اوّل، وسط و آخر حيض را بيان فرماييد.
ج. زني كه مدتش مثلاً شش روز است، روز اوّل و دوم آن، اوّل حيض است و روز سوم و چهارم، وسط حيض است و روز پنجم و ششم، آخر حيض است.
1063. كفاره نزديكي با كنيز در زمان حيض چه قدر است؟
ج. سه مد گندم يا جو كه به مسكين بدهد، هر چند آخر آن باشد، ولي تفريق بر سه مسكين، دليلي ندارد؛ بلكه احوط جمع است در كنيز بين دينار و امداد مذكوره، به سه مسكين، يا ده مسكين، اگر چه به بيش از سه مد باشد و شايد به دادن يك دينار، مثلاً به ده مسكين، در كنيز احتياط حاصل شود.
1064. نزديكي با زني كه با قرص از حيض جلوگيري ميكند چه حكمي دارد؟
ج. اگر خون خارج نشود، حكم حيض را ندارد و نزديكي اشكال ندارد.
1065. قول زن در حائض بودن و پاك شدنش، مسموع است يا نه؟
ج. بلي مسموع است، اگر چه مظنون باشد كه خبرش دروغ است.
پس اگر بگويد حائضم، نزديكي با او حرام است و اگر بگويد پاكم نزديكي با او حلال است و هرگاه خبر دهد كه در يك ماه، سه حيض ديده، جميع احكام حيض نسبت به هر زماني كه ميگويد زمان حيض است، جاريست و اگر احتمال ضعيف برود كه راست ميگويد، احوط است.
1066. به گفته همسرم مبني بر پاك شدن، اطمينان پيدا كردم و اقدام به مجامعت كردم و متوجه شدم كه پاك نشده و من سريعا خود را كنار كشيدم، آيا عمل من كفاره دارد؟
ج. در فرض سؤال كفاره ندارد.
1067. آيا نزديكي كردن با زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل جايز است يا خير؟
ج. در جايز بودن نزديكي غسل شرط نيست، هر چند قبل از غسل مكروه است و نيز بهتر است در نزديكي قبل از غسل، ظاهر مهبل را شستشو نمايد.
1068. در زمان عادت ماهانه اگر زن به طريقي غير از جماع - مثلاً با استمتاع زوج - جنب شود، آيا اشكال دارد؟
ج. در مورد مزبور اشكال ندارد.
1069. نزديكي كردن در دبر (پشت) زن در ايام عادت ماهانه آيا جايز است و بر فرض عدم اطلاع آيا كفاره دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست و بر فرض جهل كفاره ندارد.
1070. اگر نداند همسرش عادت ماهانه است و بعد در حال آميزش متوجه شود يا اين كه در ابتداي آميزش حيض نبوده و بعداً شده چه وظيفهاي دارد؟
ج. واجب است فوراً خود را كنار بكشد.
1071. حكم مادون الجماع چيست؟
ج. نزديكي در حال حيض هم بر زن هم بر مرد حرام است ولي بوسيدن و لذتهاي ديگر جايز است و لذّت بردن از مابين ناف تا زانو مكروه است.
1072. آيا حرمت نزديكي به همسر دائم اختصاص دارد؟
ج. نزديكي در حال حيض حرام است، چه زن دائم باشد يا غير دائم يا زن آزاد باشد يا كنيز.
1073. نزديكي با زن حائض به چه مقدار حرام است؟
ج. نزديكي كردن در مهبل، هم براي مرد حرام است و هم براي زن، اگر چه به مقدار ختنهگاه داخل شود و مني هم بيرون نيايد.
1074. آيا نزديكي با زني كه حيضش قطعي نيست جايز است؟
ج. نزديكي كردن در روزهايي كه حيض زن قطعي نيست، ولي شرعاً بايد براي خود حيض قرار دهد حرام است؛ پس زني كه بيشتر از ده روز خون ميبيند و بايد به دستوري كه قبلاً ذكر شده روزهاي عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نميتواند در آن روزها با او نزديكي نمايد.
1075. اگر در حال حيض كسي با زن خودش جماع كند و فرزندي متولد شود حكمش چيست؟
ج. هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكي كند معصيت كرده، ولي اگر بچهاي از آنان به دنيا بيايد، حلالزاده است.
1076. آيا نزديكي در حال حيض حكم جنب از حرام را دارد كه اجتناب از عرق واجب شود؟
ج. اگر در زماني كه نزديكي با زن حرام است (مثلاً در روزه ماه رمضان يا در حال حيض) با زن خود نزديكي كند، در صورتي كه عرق او خشك نشده و اگر وظيفهاش تيمم باشد تيمم نكرده، بنا بر احتياط واجب بايد از عرق خود، در حال نماز، اجتناب نمايد و اگر تيمم كرده، بنا بر اظهر اجتناب از عرقي كه بعد از تيمم فوق حاصل شده، حتي اگر خشك نشده باشد، لازم نيست.
1077. حكم طلاق زن در حال حيض و نفاس چيست؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض و نفاس باطل است و زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكي يا در حال نفاس و حيضي كه قبل از اين پاكي بود، با او نزديكي نكرده باشد.
1078. آيا طلاق دادن زن پس از قطع شدن خون حيض و قبل از غسل صحيح است يا خير؟
ج. در صحت طلاق، غسل شرط نيست.
1079. در چه حالاتي ميتوان زن حائض را طلاق داد؟
ج. طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
1) آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكي نكرده باشد.
2) آبستن باشد و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.
3) مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولي احتياط مستحب در اينست كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.
1080. اگر خانمي نذر كند كه در هر هفته، مثلاً روز جمعه را روزه بگيرد، چنان چه در يكي از جمعهها حائض شد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد آن روز را روزه نگيرد، بلكه قضاي آن را به جا آورد.
1081. هرگاه خون سر سه روز قطع شود و در بين ده روز بازديده، شود و قطع شود، حكمش چيست؟
ج. تمامي خون و پاكي وسط، حيض است.
1082. حائض شدن در نماز چه حكمي دارد؟
ج. اگر بين نماز، حائض شود، حتي اگر حرفي از تشهد مانده باشد نماز باطل است، بلكه هم چنين است پيش از تمام نمودن سلام واجب و اگر در نماز باشد و گمان نمايد كه حائض شده، دست خود را داخل كند و به موضعي كه خون بيرون ميآيد بمالد، پس اگر خون بيرون آمده باشد، از حالت نماز بيرون رود وگرنه نماز را تمام نمايد، لكن ظاهر اينست كه اگر چنين نكند و نماز را تمام كند عيبي ندارد و اگر بعد از نماز، حائض شدن، ظاهر نشود يا معلوم نشود پيشتر بودن حيض بر تمام بودن نماز، نماز او صحيح است.
1083. خانمي ميخواهد معتكف شود ولي ميداند قبل از 3 روز حيض ميشود اعتكافش چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست، اعتكاف براي كسي كه ميداند به عيد فطر و قربان برخورد ميكند و نميتواند روزه بگيرد.
1084. هرگاه خانمي به جهت عارض شدن حيض بترسد كه اگر منتظر بماند تا پاك شود و طواف عمره را به جاي آورد و وقت وقوف به عرفات بگذرد چه كند؟
ج. در اين صورت اگر براي عمره تمتع محرم شده عدول ميكند از نيّت احرام به احرام حج افراد و اگر محرم نشده احتياطاً به وظيفه حج افراد در احرام از ميقات يا منزل (هر كدام نزديكتر به مكه باشد ) عمل ميكند وگرنه از مكه محرم ميشود.
1085. آيا خانمهاي حائض و زائو ميتوانند محرم شوند؟
ج. در صحت احرام، طهارت از حدث اصغر و اكبر شرط نيست و كسي كه محدث به حدث اصغر يا حدث اكبر باشد، احرام وي صحيح است.
به عبارت واضحتر احرام شخص بي وضو يا جنب يا زن حائض و نفساء اشكالي ندارد.
بنا بر اين جنب و حائض و نفساء ميتوانند احرام ببندند.
1086. آيا در حال حيض و نفاس ميتوان تلبيهها را گفت؟
ج.
گفتن تلبيهها و تكرار آن هنگام بر خواستن از خواب، بعد از هر نماز واجب و مستحب، وقت رسيدن به سواره، هنگام بالا رفتن از تل يا سرا زير شدن از آن، وقت سوار شدن يا پياده شدن و اوقات سحر حتي در حال حيض و نفاس مستحب است.
1087. هرگاه زن حائض از روي جهل به حكم و ندانستن مسأله از ميقات احرام نبسته و داخل حرم شد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. بر او لازم است مانند ديگران در صورتي كه نتواند به ميقات برگردد، به خارج حرم رفته و از آنجا احرام ببندد؛ بلكه احتياط اينست كه تا آنجا كه ممكن است از حرم دور شود و احرام ببندد به شرطي كه اين عمل مستلزم فوت حج نباشد و در صورتي كه انجام اين عمل برايش ممكن نباشد، با ديگران يكسان خواهد بود، يعني مانند ديگران از حرم محرم شود.
1088. پس از پاكي از حيض و نفاس آيا براي طواف، غسل واجب است و اگر نتواند غسل نمايد چه وظيفهاي دارد؟
ج. بر زن حائض و نفساء (زائو) بعد از گذشتن ايام حيض و نفاس واجب است كه براي طواف غسل كنند و در صورت معذور بودن از غسل و مأيوس شدن از توانايي بر غسل، واجب است با تيمم طواف كنند و در صورت معذور بودن از تيمم، تا آخر زمان تمكن از مباشرت نايب گرفتن متعين است و احوط آن است كه خود نيز طواف كند.
1089. هرگاه زن هنگام بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را داشته باشد چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايستي صبر كند تا پاك شود و غسل نموده و اعمال عمره را به جا آورد.
1090. هرگاه زن پيش از بستن احرام براي عمره تمتع يا پس از بستن احرام، خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد چه وظيفهاي دارد؟
ج. در اين صورت، حج تمتّعش بدل به حج افراد شده و بر او واجب است در صورت تمكن بعد از فراغت از حج، عمره مفرده به جا آورد.
1091. هرگاه زن بعد از بستن احرام براي عمره تمتع خون حيض ببيند و وقت به جا آوردن اعمال عمره را نداشته باشد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. در اين صورت ميتواند حج افراد را به جا آورد و بعد از فراغت، عمره مفرده به جا آورد مانند صورت اوّل و اين كفايت ميكند از آنچه بر او واجب بوده است از حج تمتع.
1092. اگر زن در اثناي طواف حائض شود چه حكمي دارد؟
ج. مشهور بين فقها اينست كه اگر حائض شدن پيش از تمام شدن چهار شوط باشد، طوافش باطل ميشود و چنان چه بعد از آن باشد، آنچه به جا آورده صحيح است و واجب است بعد از پاكي و غسل نمودن، باقيمانده را به جا آورد.
و احوط در هر دو صورت اينست كه بعد از پاكي يك طواف كامل به نيت اعم از تمام و اتمام به جا آورد، به اين معني كه چنين نيّت كند كه اگر يك طواف كامل بر من واجب است، كه اين طواف است و اگر به جا آوردن كمبود طواف سابق بر من واجب است، هر مقدار از اين طواف كمبود او را تكميل كند بكند و باقيمانده، زيادي باشد و اين در صورتيست كه وقت اين كار را داشته باشد و در غير اين صورت سعي و تقصير نموده و براي حج محرم شود و لازم است پس از بازگشت از مني و قبل از طواف حج، قضاي طواف عمره را به نحوي كه گفته شد به جا آورد.
1093. هرگاه زن پس از طواف و پيش از نماز آن، يعني بين طواف و نمازش، حيض شود چه حكمي دارد؟
ج. طوافش صحيح است و نماز طواف را پس از پاكي و غسل به جا آورد و چنان چه وقت نداشت، سعي و تقصير را به جا آورده و نماز طواف را پيش از طواف حج قضا نمايد.
1094. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده، ولي نميداند كه پيش از طواف حيض شده يا پيش از نماز يا در اثناي نماز يا بعد از نماز، در اين صورت چه وظيفهاي دارد؟
ج. در اين صورت، بنا بر صحت طواف و نماز بگذارد.
1095. هرگاه زني پس از طواف و نمازش احساس نمود كه حيض شده و بداند كه حيض قبل از نماز حادث شده و وقتش هم تنگ است، در اين صورت چه وظيفهاي دارد؟
ج. سعي و تقصير نموده و نماز را تا پس از پاكي تأخير بيندازد و عمرهاش صحيح است.
1096. هرگاه زني به مكه رسيد و ميتوانست اعمال عمره را به جا آورد ولي با علم و عمد به جا نياورد تا حيض شد و وقت هم تنگ شد چه وظيفهاي دارد؟
ج. ظاهراً عمرهاش فاسد است و احتياط اينست كه عدول به حج افراد نموده و حج خود را در سال بعد اعاده نمايد.
1097. خانمي به حج تمتع رفته و ميترسد حيض شود آيا ميتواند طواف و نماز طواف حج را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهد؟
ج. تقديم طواف چه طواف حج باشد چه طواف نساء - علي المشهور الاظهر - و نماز و سعي بر وقوفين در حج تمتع جايز نيست؛ مگر براي پيرمردان يا زني كه بيم حيض شدن دارد، كه اين دو ميتوانند طواف حج و نمازش را قبل از وقوفين به جا آورند و احوط نيز در صورت امكان، اعاده آنهاست در ايام تشريق يا بعد از آن تا آخر ماه ذيالحجة و اگر ممكن نشد، استنابه نمايد علي الاحوط و اگر ميداند كه اعاده آن تا آخر ماه ممكن نميشود، پس احوط، جمع بين تقديم و استنابه است.
1098. خانمي كه حيض ببيند يا زائو شود و نتواند تا پاك شدن خود در مكه بماند كه طواف كند چه وظيفهاي دارد؟
ج. لازم است براي طواف و نماز نايب بگيرد و پس از طواف نايب، شخصا سعي كند.
1099. خانمي كه حائض شود و قافله تا وقت پاكي او منتظرش نشود، آيا ميتواند طواف نساء را ترك نموده و با قافله خود همراه شود؟
ج. بلي ميتواند طواف نساء را ترك كند و در اين صورت احتياط اينست كه براي طواف نساء و نمازش نايب بگيرد و چنان چه مشغول طواف بوده و پس از به جا آوردن نصف آن حيض شود، ميتواند باقي را ترك و با قافله برود و احتياط در اين صورت، آن است كه براي باقي مانده طواف و نمازش نايب بگيرد.
1100. نفاس چيست؟
ج. خون ولادت است؛ همراه با ولادت يا بعد از ولادت، از حين ولادت تا 10 روز.
1101. زني كه سزارين ميشود، خوني كه ميبيند آيا خون نفاس است يا خير؟
ج. خون نفاس است.
1102. زني كه عادت ماهانه وقتيه و عدديه دارد، اگر وقت عادت او با روز تولد بچه يكي باشد، خوني كه ميبيند حيض است يا نفاس؟
ج. پس از خروج اوّلين جزء بچه، نفاس است.
1103.
گفته ميشود بعد از گذشت ايام نفاس و انجام غسل، روز هجدهم هم ميبايست يك غسل انجام شود، آيا اين صحت دارد؟
ج. يعني در هشت روز بعد از ده روز ايام نفاس اگر خون ديد، احتياط مستحبي مؤكّد، جمع بين وظيفه استحاضه و نفاس است و در آخر به قصد وظيفه و اميد مطلوبيت غسل نفاس به جا ميآورد كه با غسل استحاضه در عمل متحد است.
1104. از زني، بچهاي سقط شد و تا يك ماه از آلودگي پاك نشد.
سپس او را كورتاژ كردهاند و بقيهاي از بچه را در آوردند. چون بچه در حقيقت الآن به تمامه منفصل شده، آيا آلودگي اين مدت تماما نفاس است يا خير؟ اعمال عبادي كه انجام داده چه ميباشد؟
ج. بلي نفاس است و اگر روزه گرفته قضا كند و محاسبه روزهاي نفاس را از وقت انفصال كامل ولد شروع كند نه از ابتدا.
1105. زني كه با سزارين زايمان كرده بعد از اين كه ايام عادت او گذشت، شك ميكند كه خون موجود خون نفاس است يا خون زخم، وظيفهاش چيست؟
ج. به مسألهي 445 و 446 رساله رجوع شود.
1106. زني كه غير طبيعي زايمان ميكند (سزارين) و بچه را از پهلوي مادر خارج ميكنند خوني كه از رحم خارج ميشود استحاضه است يا نفاس؟
ج. اگر خون از مجراي عادي خارج ميشود، در صورتي كه هنگام ولادت يا پس از آن بوده نفاس است و هم چنين از مجراي غير عادي اگر معلوم شود همان خون است و اگر غير اين باشد استحاضه است، در صورتي كه احتمال غير استحاضه داده نشود مانند زخم و امثال آن.
1107. آيا وارسي بر زائو پس از پاك شدن واجب است؟
ج. پس از پاك شدن از نفاس بنا بر احتياط واجب بايد استبرا نمايد يعني داخل رحم را وارسي كند كه اگر از داخل هم پاك شده است، غسل نفاس كند.
1108. اگر زن حامل بر اثر ترسيدن يا ضربهاي كه به او اصابت كرده چند روز خون ببيند و بعد سقط كند خون قبل از سقط چه حكمي دارد؟
ج. به مسألهي 407 و 401، رساله و به جواب سؤال قبلي مراجعه شود.
1109. آيا نظريّهي پزشك مبني بر ضرر داشتن استعمال آب براي وضو و نماز از نظر شرعي، مجوّز براي تيمّم ميشود يا نه؟
ج. اگر انسان مكلّف از گفتهي پزشك، احتمال ضرر بدهد، بايد تيمّم كند.
1110. آيا شخص جنب ميتواند به بهانهي اين كه در صبح از حمام ميترسد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. اگر غسل كردن در غير حمام ممكن نباشد و يا كسي كه او را همراهي كند ندارد، در صورتي كه خوف عقلايي باشد وظيفه او تيمّم است.
1111. آيا شخص جنب ميتواند به بهانهي اين كه از نزديكان خود يا همسرش خجالت ميكشد، تيمّم بدل از غسل نمايد؟
ج. نميتواند، ولي اگر غسل را تا آخر وقت تأخير انداخت و تيمّم كرد، اعمالش صحيح است و قضا ندارد.
1112. آيا تيمم بر روي آجر، كوزه، آسفالت، گچ، ديوار كاهگل و كاشي صحيح است؟
ج. تيمم بر آسفالت صحيح نيست و تيمم بر آجر و كوزه و نيز سنگ گچ و سنگ آهك قبل از پخته شدن صحيح است، ولي اگر پخته شده باشد و چيز ديگري براي تيمم ندارد، احتياطاً هم به اينها و هم به مانند گِل يا غبار تيمم نمايد و كاه گل نيز اگر خشك شده باشد و كاه مخلوط بدان نيز به قدري كم باشد كه در خاك از بين رفته حساب شود، تيمم بر آن صحيح است.
1113. آيا تيمّم بر موزاييك و سنگ فرش صحيح است؟
ج. صحيح است.
1114. كسي كه يك دست او به گونهاي قطع شده است كه حتّي ذراع آن هم باقي نمانده و دست ديگرش سالم ميباشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. با دست سالم به زمين بزند و بر پيشاني مسح كند و سپس ظاهر آن دست را به زمين بكشد و احوط اينست كه در صورت امكان از ديگري هم كمك بگيرد به اين صورت كه ديگري دست به زمين بزند و بر پشت دست قطع شده مسح كند كه در صورت امكان، هر دو كار را بكند.
1115. وظيفهي كسي كه هر دو دستش قطع گرديده و فقط ذراع هر دو دست باقي است، در تيمّم چيست؟
ج. پيشانيش را به زمين بكشد و احوط اينست كه ديگري هم دو دست خود را به زمين بزند و پيشاني آن فرد را مسح كند.
1116. فردي به علّت شكستگي يك دست، نميتواند هر دو دست را در موقع تيمّم به پيشاني بكشد، چگونه تيمّم كند؟
ج. بايد در آن چه نميتواند، كسي ديگر او را تيمّم بدهد.
1117. اگر تمامي دست شخصي گچ گرفته شده و نصف انگشتان بيرون باشد و به علّت شكستگي، دست را نتواند حركت دهد، چگونه تيمّم نمايد؟
ج. آن مقدار كه گچ گرفته شده بايد دست را روي آن كشيد و در آن چه كه خود نميتواند، بايد از ديگران كمك بگيرد.
1118. كيفيّت تيمّم دادن نايب را، بيان فرماييد؟
ج. خود مكلّف نيّت ميكند و احوط لزوم نيّت مباشر و نايب هم هست و نايب دست عاجز را به زمين ميزند و با آن او را مسح ميدهد. لكن احوط اينست كه اگر دست زدن به زمين براي مكلّف ممكن است و مسح ممكن نيست، هم خودش به زمين دست بزند و هم به وسيلهي نايب و اگر زدن دست به زمين براي او ممكن نيست اما مسح ممكن است، هم خودش مسح كند و هم به وسيله نايب مسح نمايد.
1119. كسي كه نميتواند غسل كند، اگر چند غسل واجب با عناوين مختلف بر او واجب شد، آيا ميتواند به نيّت همهي آنها، يك تيمّم نمايد؟
ج. اگر غسل جنابت هم بين آنها است، يك تيمّم كافيست و اگر غسل جنابت نبود يك تيمّم به نيّت همه ميكند و اگر از وضو هم عاجز است يك تيمّم هم بدل از وضو ميكند.
1120. كسي كه نميتواند غسل كند، آيا براي غسلهاي مستحب - مثل غسل جمعه و غسل زيارت و ديگر غسلهايي كه روايتي بر آن وارد شده - ميتواند به نيّت غسل مورد نظر، تيمّم كند؟
ج. مورد تأمّل و اشكال است و احوط به جا آوردن به امّيد مطلوبيت است، البته با آن تيمّم نبايد كارهايي كه مشروط به طهارت است انجام داد، علي الاحوط.
1121. اگر كسي بدل از غسل تيمّم كند، آيا براي نماز و … وضو بگيرد؟
ج. اگر تيمّم بدل از غسل جنابت باشد، وضو لازم ندارد و در غير اين صورت لازم دارد.
1122. اگر بدل از غسل، تيمّم كند و بعد كاري كه وضو را باطل كند پيش آيد، در صورتي كه نتواند براي نمازهاي بعدي هم غسل كند وظيفه او چيست؟
آيا وضو بگيرد يا تيمّم نمايد؟
ج. اگر تمكّن از وضو دارد، بايد علي الاحوط وضو بگيرد و تيمّم بدل از غسل هم بكند و اگر متمكّن از وضو نيست، يك تيمّم بكند به قصد ما في الذمّه، مردد بين اين كه بدل از غسل باشد يا بدل از وضو، اين در صورتيست كه غسل واجب او براي جنابت بوده و اگر براي غير جنابت بوده، دو تيمّم ميكند؛ يكي بدل از وضو و يكي بدل از غسل، احتياطاً.
1123. مواردي كه سبب باطل شدن تيمّم بدل از وضو ميشوند كدام است؟
آيا همانند موارد ابطال وضو هستند؟
ج. چيزهايي كه وضو را باطل ميكند، تيمّم را هم باطل ميكند و هم چنين بعد از زايل شدن عذري كه موجب تيمّم شده است، تيمّم باطل ميشود.
1124. شخصي كه به علّت بيماري، براي وضو و غسل نميتواند از آب سرد استفاده كند و آب گرم در دسترس نداشته باشد، چنان چه تيمّم نمايد و نماز بخواند، تكليف او بعد از امكان استفاده از آب گرم چيست؟
ج. در فرض سؤال اگر تيمّم او مشروع بوده نمازي كه با آن خوانده صحيح است ولي با دست يابي بر آب گرم تيمّم باطل شده و براي نمازهاي بعد، بايد تحصيل طهارت كند ( وضو يا غسل كند).
1125. شخص جنب كه نميتواند غسل كند، آيا ميتواند با تيمّم وارد مسجد شود و نمازش را به جماعت يا فرادا بخواند؟
ج. اگر براي تنگي وقت تيمّم كرده يا با داشتن آب براي نماز ميّت يا خوابيدن تيمّم كرده، نميتواند وارد مسجد شود و در غير اين موارد تا وقتي كه تيمّم و عذر او باقيست ميتواند و در صورت اخير با باطل شدن تيمّم بايد فوراً از مسجد خارج شود.
1126. شخص جنب كه به جهت رفع كراهتِ خواب تيمّم ميكند، آيا بايد بدل از غسل نيّت كند؟ يا هنگام تيمم عنوان ديگري را نيّت نمايد؟
ج. نيّت تيمّم بدل از غسل براي رفع كراهت خوابيدن ميكند.
1127. زني در زمستان نميتواند غسل نمايد، آيا تمكين بر او واجب است؟
تكليفش چيست؟
ج. تمكين از زوج او واجب است و تكليف او تيمّم است.
1128. اگر چنان چه مهندسي اعلام كند در دو متري اين مكان آب در زير زمين است و بايد چاه بكنيد، آيا براي وضو لازم است به اين قول عمل كنيم يا اين كه به اندازه كندن دو متر جستجو را ادامه دهيم و در صورت عدم وجود آب، تيمم كنيم؟
ج. اگر قول او اطمينانآور باشد و كندن چاه هم مشقت نداشته باشد، بايد چاه بكند.
1129. كسي كه نه ميتواند وضو بگيرد و نه ميتواند تيمم كند، چگونه بايد نماز بخواند؟
ج. نماز ادا از چنين فردي كه در تمام وقت نماز از وضو و تيمم معذور است ساقط است؛ اگر چه احتياط در اينست كه بدون وضو و تيمم نماز را بخواند؛ ولي قضاي آن نمازها را بايد انجام دهد.
1130. تيمم بدل از غسل، در چه مواردي صحيح است؟
ج. در تمام مواردي كه تيمم بدل از وضو صحيح است، تيمم بدل از غسل نيز صحيح است.
1131. در صورت جنابت و عدم دسترسي به آب، چند روز با تيمم بدل از غسل ميتوان نماز خواند؟
ج. حد و مرز و مقدار شرعي ندارد و ميزان وجود عذر است هر چند - به تعبير روايت - ده سال طول بكشد.
1132. كسي كه به جاي غسل واجب، تيمم بدل از غسل انجام ميدهد و فكر ميكند با تيمم، وجوب غسل ساقط شده است، نمازي كه خوانده چه حكمي دارد؟
ج. تنها تا وقتي كه عذر او باقي بوده، آن تيمم كافي بوده است و آن فكر اثري در مسأله ندارد.
1133. آيا تيمم با لباس نجس، باعث بطلان تيمم ميشود؟
ج. خير.
1134. آيا در تيمم حتماً بايد تماس مستقيم بين دستها و خاك ايجاد شود يا اگر خاك در پلاستيك باشد، ميشود تيمم كرد؟
ج. بايد مانعي براي تماس با خاك نباشد.
1135. در صورتي كه آب در دسترس نبوده و تيمم بكنيم، آيا با لباس و بدن نجس، ميشود نماز خواند؟
ج. بدون اضطرار با لباس نجس نميشود نماز خواند و بايد آن را بيرون آورد و با ساتر و پوشش پاك نماز خواند، ولي در صورت وجود نجاست بدن تا ممكن است بايد نجاست را كم نمود و با همان بدن نجس نماز خواند.
1136. آيا در وقت تيمم، رطوبت و خيسي اعضاي تيمم اشكال دارد؟
ج. خير.
1137. در صورتي كه وظيفه انسان تيمم باشد و او بر خلاف وظيفه وضو يا غسل كند، آيا غسل و وضوي او اشكال دارد؟
ج. موارد، مختلف است، مثلاً اگر عذر او تنگي وقت باشد و وضو يا غسل به نيت نماز بگيرد، غسل و وضوي او باطل نيست يا در بعض موارد ديگر مثل اين كه جواز تيمم از باب رخصت باشد نه عزيمت (رخصت يعني جواز، عزيمت يعني وجوب) و توضيح آن در جامع المسائل آمده است.
1138. آيا در وقت تيمم زدن دستها بر سنگ لازم است يا ميتوان با صرف تماس دست بر سنگ تيمم نمود؟
ج. بنا بر احتياط واجب، زدن دست لازم است.
1139. آيا در صحت تيمم، طهارت اعضاي تيمم و يا طهارت خاك شرط است؟
ج. بله، شرط است.
1140. آيا انگشتان دست در تيمم حكم كف دست را دارند و ميتوان قسمتي از كف و قسمتي از انگشتان را روي دست ديگر كشيد يا حكم كف دست را ندارند و اگر انگشتان روي پشت دست ديگر كشيده شد، تيمم باطل است؟
و آيا انگشت شصت نيز حكم كف دست را دارد؟
ج. تمام انگشتان حكم كف دست را دارند.
1141. لطفاً موارد اشتراك و تفاوت چيزهايي را كه ميتوان بر آن سجده يا تيمم نمود، بيان فرماييد.
ج. تيمم فقط بر مصاديق زمين جايز است، ولي سجده بر گياهاني كه خوردني و پوشيدني نيست هم جايز است.
1142. اگر انگشتان كسي معلوليت داشته باشد، به گونهاي كه هنگام ضربه زدن جهت تيمم تمام انگشتان با سطح خاك و سنگ تماس پيدا نكند، وظيفه او چيست؟
ج. به هر طوري كه ميتواند كف دست را به زمين بزند يا بگذارد و علاوه بر آن پشت دست را هم به قصد وظيفه واقعيّه به زمين بزند.
1143. براي انجام امور مستحب، آيا تمام عذرهايي كه مجوز تيمم است بايد وجود داشته باشد يا بدون آن عذرها نيز ميتوان تيمم كرد و مثلاً با تيمم نماز شب خواند يا شب با تيمم خوابيد و …؟
ج. بدون آن عذرها جايز نيست، مگر در مورد نماز ميّت و خوابيدن.
1144. آيا فردي كه به واسطه عذري با تيمم نماز ميخواند ميتواند امام جماعت شود؟
ج. بله، ميتواند.
1145. آيا تمام موانعي كه براي وضو مطرح است مثل كرم، چربي، رنگ خودكار يا … كه مانع رسيدن آب به پوست ميشود، براي تيمم نيز مطرح است و بايد آنها را قبل از تيمم برطرف نمود؟
ج. براي انجام تيمم اگر در پيشاني يا پشت دستها يا در كف دست مانعي باشد، مثلاً چيزي به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.
1146. اگر محل تيمم به اندازهاي كوچك باشد كه نتوان دو دست را بر روي آن زد و غير از آن نيز چيز ديگري در دست نباشد، چه بايد كرد؟
ج. احتياطاً ضربه را با تعاقب (دو مرتبه و هر @ مرتبهيك دست و پي در پي) انجام دهد و بعداً نمازش را اعاده كند.
1147. در كشيدن دو دست به پيشاني، آيا كشيده شدن كف دست كافيست يا انگشتان نيز تا آخر بايد به پيشاني كشيده شود؟
ج. انگشتان نيز بايد كشيده شود.
1148. آيا تيمم جبيرهاي صحيح است؟
و در صورت صحّت، نحوه آن چگونه است؟
ج. اگر پيشاني يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نميتواند باز كند، بايد دست روي آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم است و پارچه يا چيز ديگري را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزي كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشاني و پشت دستها بكشد و اگر كف دست به سبب شكستگي يا عارضه ديگري به طوري در ميان گچ باشد كه قابل برداشتن نيست، براي تيمم از ديگران كمك بگيرد.
1149. اگر انسان مردد شد بين اين كه تمام نماز را با تيمم داخل وقت بخواند يا يك ركعت از آن را با وضو، خارج از وقت بخواند، كدام يك را انتخاب كند؟
ج. ميتواند بنا بر اظهر هر كدام را خواست انجام دهد، ولي احتياط مستحب در تيمم و خواندن تمام نماز در وقت است و اگر با تيمم هم تمام نماز را نميتواند در وقت بخواند، بايد بنا بر احوط بلكه اقرب وضو بگيرد و يك ركعت نماز را در وقت با وضو بخواند.
1150. اگر كسي يقين كند كه آب در دسترس ندارد و نمازش را با تيمم به جا آورد، اما بعد از آن معلوم شود كه آب در دسترس داشته است وظيفه او چيست؟
ج. چنان چه بدون آن كه به دنبال آب برود تيمم كرده و بعد از نماز متوجه شده كه اگر جستجو ميكرد آب پيدا ميشد، بايد بنا بر احتياط واجب نماز را اعاده نمايد، اما اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايي كه جستجو كرده آب بوده، نماز را احتياطاً اعاده كند، گرچه واجب نبودن اعاده خالي از وجه نيست.
1151. كسي كه به واسطه عذري تيمم نموده است، تا وقتي كه عذر او باقي است؛ چه اعمال ديگري كه نياز به طهارت دارد را ميتواند با تيمم انجام دهد؟
ج. با تيمم مشروع براي هر غايتي كه انجام شده است، تا وقتي كه عذر او باقيست در غايات ديگر ميتواند داخل شود و احتياج به تجديد تيمم ندارد و توضيح بيشتر در مسألهي 609 رساله ذكر شده است.
1152. چه مقدار لازم است كه انسان در طول زندگي به ياد مرگ باشد؟ و آيا ياد مرگ موجب افسردگي و ركود در كارهاي زندگي نميشود؟
ج. آن چه لازم است، اجتناب از محرمات است هر چند با كمك ياد مرگ باشد و سر افسردگي ناصحيح، دنيازدگي است.
1153. آيا جايز است انسان آرزوي مرگ يا شهادت بنمايد؟
ج. با انگيزهي ايماني، آرزوي شهادت جايز است.
1154. آيا اگر كسي مرگ را كراهت داشته و از آن خوشش نيايد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولي خواه ناخواه مرگ او را در مييابد و وقتي احساس رفتن كرد، مكروه است لقاي الهي را خوش نداشته باشد.
1155. اگر كسي بر خود نفرين كرده و مثلاً بگويد:
«خدايا من را از اين دنيا خلاص كن!»، چه حكمي دارد؟
ج. در روايت دارد چنين نگوييد؛ زيرا كه هول و هراس مطَّلع، عظيم است.
1156. آيا فرد ميتواند بر اثر اختلاف با فرزند خود، او را از ارث محروم سازد؟
ج. خير نميتواند از سهم شرعي او از تركهاش جلوگيري كند و اين منافاتي با جواز وصيت در ثلث و يا تقليل تركه ندارد.
1157. آيا جايز است انسان اموال خود را در مرضي كه منتهي به مرگ ميشود يا غير آن به ديگران (غير از ورثه) منتقل كند؟
ج. بله، جايز است.
1158. اگر انسان مالي داشته باشد و آن را جايي پنهان كرده و يا به كسي سپرده باشد و وارثان از آن اطلاع نداشته باشند، آيا لازم است آنان را از اين امر مطلع سازد؟
ج. بله.
1159. آيا فردي كه در آستانه مرگ است، لازم است براي فرزندان كوچك خود قيّم تعيين نمايد؟
ج. اگر انسان فرزند يا فرزندان صغير و نابالغ داشته باشد و نگماردن قيّم و سرپرست به آنان موجب تضييع حقوق فرزندان و يا از رفتن بردن اموال و حقوق ايشان ميگردد، واجب است كسي را به عنوان قيّم و سرپرست بر آنان بگمارد و اگر چنين نباشد گماردن قيم، واجب نيست.
1160. آيا افراد ديگر - اعم از اطرافيان محتضر و يا حاكم شرع - ميتوانند بر فرزندان صغير و نابالغ او قَيِّم تعيين كنند؟
ج. جد پدري طفل و بعد از او حاكم شرع ميتوانند اين كار را بكنند.
1161. شرايط قَيِّم چيست؟
و آيا لازم است كه فرد قيّم عادل نيز باشد؟
ج. خير، همين كه امين باشد كافي است.
1162. فردي كه علائم مرگ را در خود ميبيند و قرض مدت داري نيز دارد، لازم است كه در همان وقت آن را ادا كند؟
ج. زود پرداخت كردن آن لازم نيست؛ ولي بايد وصيت كند كه بازماندگانش در زمان سررسيد بدهي، آن را پرداخت نمايند.
1163. اگر هنگام ظهور نشانههاي مرگ انسان يقين داشته باشد كه اطرافيان پس از او حقوقي كه بر گردن اوست را به نحو شايسته پرداخت ميكنند، آيا لازم است كه خود به اين امر مبادرت ورزد؟
ج. با تمكن در آن چه فوريت دارد لازم است و در غير آن، با اطمينان به انجازِ آنها با وصيت او، ميتواند به همان وصيت اكتفا كند.
1164. كسي كه نشانههاي مرگ را در خود ميبيند، چه بايد بكند؟
ج. اوّل لازم است توبه كرده و سپس به انجام واجبات و به پرداخت اموال و حقوقي كه بر عهده دارد بپردازد و يا به انجام و پرداخت آنها وصيت نمايد، اگر اطمينان به انجام آن دارد.
1165. اطرافيان و نزديكان فردي كه در بستر مرگ افتاده است، نسبت به او چه وظايفي بر عهده دارند؟
ج. بر همه مكلفين واجب كفاييست علي الاحوط كه مسلماني را كه در حال جان كندن و احتضار است (اعم از مرد و زن و بچه و بزرگ) رو به قبله نمايند، به اين صورت كه وي را به پشت خوابانده و كف پاهايش را رو به قبله قرار دهند، به گونهاي كه اگر نشست، رويش به سمت قبله باشد و نيز مستحب است نزديكان محتضر او را تلقين نموده و ذكر لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه و اقرار به امامان و ساير اعتقادات حق را در آن حالت سخت به او تلقين نمايند و به گونهاي به او تلقين كنند كه محتضر بفهمد
و مستحب است كه تا وقت مرگ محتضر، مكرّر به وي تلقين نمايند. خواندن دعاي عديله در نزد محتضر نيز مناسب است.
1166. اگر جان كندن فردي دشوار شد، چه راههايي براي آسان شدن جان كندن او وجود دارد؟
ج. مستحب است اگر جان كندن او سخت شد، محتضر را به محل مخصوصي كه معمولاً در آنجا نماز ميخوانده انتقال دهند، البته اين در صورتيست كه اين كار موجب اذيت او نشود، نيز مستحب است سوره يس و صافات، براي زودتر راحت شدن محتضر قرائت شود.
1167. از چه اموري بايد نزد محتضر پرهيز كرد؟
ج. 1) گذاشتن چيز سنگين مانند آهن بر شكم محتضر؛
2) تنها گذاشتن محتضر؛
3) حضور شخص جنب و حائض در كنار محتضر؛
4) زياد سخن گفتن نزد محتضر؛
5) حضور مرده شورها نزد محتضر؛
6) حضور زنها به تنهايي در نزد محتضر، از جمله اموريست كه مكروه است نزد محتضر انجام شود.
1168. اگر زن حاملهاي بر اثر حادثه تصادف و مانند آن بميرد و فرزند او در شكمش زنده باشد، وظيفه چيست؟
ج. بيرون آوردن بچه واجب است؛ اگر چه به شكافتن شكم زن بينجامد. (به توضيح مذكور در مسألهي 546 رساله مراجعه شود. )
1169. اگر بچه در رحم مادر بميرد و باقي ماندن او در شكم مادر خطرآفرين باشد چه بايد كرد؟
ج. در صورت امكان بايد با راهي كه براي مادر راحتتر است بچه را از شكم او بيرون آورند و اگر در آخر كار راه بيرون آوردن بچه در قطعه قطعه شدن او منحصر گردد، بايد چنين كنند.
(و توضيح بيشتر در مسألهي 545 رساله ذكر شده است. )
1170. آيا تشريح بدن مسلمان موجب ديه است؟
در صورت اثبات ديه اگر يكي از ارگانهاي دولتي و يا آموزشي بدن مجهول الهويهاي را تشريح كرد، ديه آن را به چه كسي بايد بپردازد؟
ج. بله، موجب ديه است و ديهي او را بايد كسي بدهد كه بالمباشرة اين تشريح را انجام داده است - هر كسي كه باشد - و اين ديه ربطي به ورثه ندارد و براي خود ميّت در امور خير مصرف ميشود.
1171. آيا اولياي ميّت، ميتوانند اعضاي ميّت را به بيماران نيازمند بفروشند؟
ج. جايز نيست، مگر اين كه بدنِ ميّت كافر باشد يا نجات مسلماني منحصر در آن باشد و با اجازهي ورثه خرج خود ميّت كردن موافق احتياط است؛ هر چند در صورت جواز عمل و مصالحهي بر عوض، حكم ديه ندارد.
1172. آيا تشريح بدن ميّت مسلمان جايز است؟
و اگر پيشبرد علم پزشكي مبتني بر آن باشد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
1173. آيا ميتوان اعضاي شخصي را كه دچار مرگ مغزي شده است (و از لحاظ پزشكي اميدي به زنده ماندن وي نيست، ولي برخي اعضا مثل قلب وي براي مدتي كار ميكنند ) به بيماري كه محتاج است پيوند زد؟ (با توجه به اينكه در صورت صبر، ممكن است ديگر، قابل پيوند نباشند).
ج. چون در همان مدّتي كه قلب كار ميكند و مغز مرده است، امكان دارد دارويي اختراع يا كشف شود كه مغز را به كار اندازد (اين مطلب هر چند در خيلي از نفوس موجب يقين به عدم باشد، ولي در بعض نفوس و افراد، يقين به عدم نيست؛ زيرا پيدا شدن بعضي داروها كه براي بعض امراض اختراع يا كشف ميشود، آني است) لذا با اين احتمال، جايز نيست.
1174. آيا تشريح مسلماني كه وصيت كرده بعد از وفاتش، وي را تشريح كنند، جايز است؟
ج. در صورت توقّف حيات مريضهايي بر اين كار و عدم تمكّن از بدن كافر، با احتياط در اجازه گرفتن از ورثه و اجازه گرفتن از حاكم شرع، بعيد نيست جايز باشد.
1175. اگر ندانيم جسدي كه در اختيار ماست جسد يك مسلمان است يا كافر يا اهل كتاب، آيا مجازيم آن را تشريح نماييم؟
ج. اگر امارهاي (نشانهي معتبر) بر اسلام يا ذمّهي اسلام بعد از فحص و تحقيق، نباشد و توقّف امور هم بر تشريح آن باشد و اجازه گرفتن از حاكم شرع كه بصير در موضوعات و احكام است بشود، در موارد خاصّهاش، دور نيست جايز باشد.
1176. آيا تفاوتي بين اهل تسنن و اهل تشيّع در عدم جواز تشريح جسد، وجود دارد؟
ج. در صورت حرمت، تفاوت بين آن دو در اقوي بودن موجبات تحريم در مورد اهل تشيّع است، مثل دوران امر بين دو حرام و اضطرار به يكي از دو حرام.
1177. آيا ميتوان جسد افراد به ظاهر مسلمان (مسلمان شناسنامه اي) را كه به خاطر ارتداد، فساد اخلاقي، قاچاق مواد مخدر، مسائل سياسي و … اعدام شدهاند، تشريح نمود؟
ج. در ارتدادي كه موجب كفر باشد و توبه اش قبول نشود مانعي ندارد، اما در بقيه نه.
1178. اگر شخصي در طول زندگياش نظر مخالف يا موافقي در مورد پيوند اعضايش نداشت، آيا پس از مرگش ميتوان با اجازهي ولي وي چنين كاري را انجام داد؟
ج. در صورت ضرورت و توقّف حيات ديگران بر اين اعمال و عدم امكان استفاده از بدن كافر، ظاهراً مانعي ندارد.
1179. اگر شخصي از پيوند اعضاي خود به ديگران پس از مرگش ناراضي باشد، ولي پس از وفاتش ولي وي مايل به اين كار باشد، آيا ميتوان چنين كاري را انجام داد؟
ج. به حسب ظاهر مانعي ندارد، با شرايط ذكر شده در جواب سؤال قبلي.
1180. اگر ميّت در زمان حيات اجازه دهد كه اعضاي بدن او را پس از مرگ جدا كرده و به بيماران نيازمند پيوند بزنند، اين عمل جايز است؟
ج. در صورتي كه راه نجات فردي مسلمان متوقف و منحصر به دادن عضو به او باشد و تهيه آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، اشكالي ندارد.
1181. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضايش را به ديگران پيوند زنند، اما ولي وي پس از مرگش از اين كار ناراضي باشد، آيا اين كار را بدون اجازهي ولي ميتوان انجام داد؟
ج. اگر مورد ديگري براي اين كار نيست، احتياطاً با اذن حاكم شرع اين كار را انجام بدهند.
1182. اگر شخصي وصيت كند بعد از وفاتش، اعضاي قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند، آيا مجاز به اين كار هستيم؟
ج. در صورت توقّف حيات بيمار بر اين پيوند و عدم امكان استفاده از بدن كافر، احتياطاً از ولي متوفّي هم اجازه بگيرد.
1183. 1) در مواردي كه نجات جان بيمار مسلماني، وابسته به پيوند يك يا چند عضو از شخص ديگري باشد، اگر جسد مجهول الهويهاي كه اعضاي قابل پيوندي داشت، در دسترس باشد آيا ميتوان اين اعضا را به بيماري كه محتاج است، پيوند زد؟
ج. اگر حفظ حيات بيمار متوقّف بر اين پيوند باشد و آن جسد هم احترامي نداشته باشد كه مانع باشد (مثل اينكه محكوم به اسلام باشد چون نميتوان جسد ميّت مسلمان را تقطيع نمود مگر با شروطي)، مانعي ندارد.
2) در فرض فوق، اگر بعداً ولي متوفّي پيدا شود و از اين كار ناراضي باشد، چه بايد كرد؟
ج. ظاهراً به ديه يا ضمان قيمت تنزل پيدا ميكند و اگر آن پيوند با اذن مريض يا ولي مريض بوده، ظاهراً خود مريض ضامن است.
1184. اگر عضوي از اعضاي حيوانات را به انسان پيوند بزنند، آيا اشكال دارد و حكم نجاست و طهارت آن عضو چگونه است؟
ج. در موقع ضرورت جايز است و اگر عرفاً جزو بدن انسان محسوب شود، پاك است.
1185. بعد از وفات چه اموري را بايد در رابطه با ميّت رعايت نمود؟
ج. 1) بستن پلك چشمها، لب و دهان او؛
2) با پارچه و چيزي مانند آن آرواره و دو فك و چانه او را به هم ببندند؛
3) دسته اي او را به دو پهلوي وي دراز كنند؛
4) پاهاي او را دراز كنند؛
5) پارچه اي بر روي او بكشد و بدن او را بپوشانند؛
6) در محلي كه ميّت جان داده در شب چراغ روشن كنند؛
7) مرگ وي را به اطلاع مؤمنين برسانند تا در مراسم او حضور به هم رسانند؛
8) در انجام مراسم خاك سپاري او عجله كنند؛ مگر با اشتباه حال او كه بايد تا حصول يقين به موت او صبر كنند.
1186. آيا دست زدن به بدن ميّت قبل و بعد از سرد شدن بدن او، موجب نجاست دست ميشود؟
ج. اگر قبل از غسل دادن ميّت باشد و با رطوبت مس شود، مطلقاً موجب نجاست ميشود؛ بلكه بدون رطوبت هم احتياط خوب است.
1187. شخصي مشغول كارهاي ميّت است آيا بر ديگران كارهاي ميّت واجب است يا نه و اگر شخصي مشغول كارهاي ميّت شود و عمل را نيمه كاره رها كند، ديگران چه وظيفهاي دارند؟
ج. اگر كسي مشغول كارهاي ميّت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند؛ ولي اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
1188. وظيفه شخصي كه اطمينان به اين پيدا نكرده است كه آيا ديگران مشغول كارهاي ميت شدهاند يا نه، چيست؟
ج. بايد اقدام كند.
1189. معناي اذن ولي ميّت در انجام امور ميّت، آيا اذن زباني و لفظيست يا اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت ميكند؟
ج. اذن فحوي و شاهد حال نيز كفايت مينمايد.
1190. شخصي كه ميّت او را براي انجام كارهايش انتخاب و معيّن كرده است، آيا براي انجام كارهاي ميّت بايد از ولي هم اجازه بگيرد، يا اجازه لازم نيست؟
ج. بنا بر اظهر لازم است آن شخص از ولي ميّت براي اين كارها اجازه بگيرد.
1191. اولياي ميّت به ترتيب اولويت چه كساني هستند؟
ج. به ترتيب طبقات ارث است و ولي زن، شوهر اوست و در مرتبه بعد از او مردهايي هستند كه از او ارث ميبرند، به ترتيب اولويّت در ارث.
1192. در كدام يك از اعمالي كه مربوط به تجهيز ميّت است قصد قربت شرط است و در كدام يك قصد قربت شرط نيست؟
ج. در غسل و نماز ميّت قصد قربت لازم است و در كفن نمودن و دفن كردن، لازم نيست.
1193. آيا كساني كه بر اثر سكته مغزي و يا ضربه مغزي و … دچار مرگ مغزي ميشود و به گفته پزشكان مرده تلقي ميشوند، آيا به لحاظ فقهي نيز ميّت هستند؟ و جدا كردن دستگاههاي پزشكي و عدم رسيدگي درماني به آنان چه حكمي دارد؟
ج. تا از تمام جهات نمردهاند، ميّت نيستند و بايد به آنها رسيدگي شود.
1194. آيا احكام مربوط به زوجيت بين زن و شوهر، پس از وفات و حتي پس از اتمام عدهي وفات زن باقي است؟
و اگر پس از آن به دلايلي قبر شوهر شكافته شود، آيا زن ميتواند بدن او را ببيند؟
ج. في الجمله رابطه محرميت باقي است، ولي استمتاع (بهره جنسي) از او جايز نيست.
1195. آيا تمتع (بهره جنسي) مرد از جسد همسر مرده خود جايز است؟
ج. خير.
1196. غسل ميّت چگونه است؟
ج. واجب است ميّت را سه غسل بدهند:
اوّل غسل با آبي كه به سدر مخلوط باشد.
دوم غسل با آبي كه به كافور مخلوط باشد.
سوم غسل با آب خالص و مراعات اين ترتيب لازم است و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه به هم خورده اعاده كنند.
1197. در صورتي كه غسل دادن ميّت ممكن نباشد وظيفه چيست؟
ج. بايد بنا بر احتياط واجب ميّت را سه تيمم بدهند و تيمم اوّل را به قصد ما في الذمه انجام دهند و كسي كه ميّت را تيمم ميدهد بنا بر اظهر بايد دست خود را به زمين زده و به صورت و پشت دسته اي ميّت بكشد؛ ولي احتياط در اينست كه با دست خود ميّت نيز او را تيمم بدهند. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألههاي 471 و 472 و 473 رساله مراجعه شود. )
1198. در غسل ميّت، ترتيب راست و چپ بدن معتبر است يا فقط احوط است؟
ج. اين ترتيب در غسل ميّت مسلّم است كه شستن سر مُقَدَّم و شستن طرف راست مُقَدَّم بر طرف چپ است؛ اگر چه در غسل جنابت، اين نحو يقيني نيست.
1199. غسل ميّت براي كودك، در چه سني واجب است؟
ج. بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد بنا بر احتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اي بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
1200. شخصي در اثر حادثهي رانندگي فوت شده و خون بدنش به هيچ وجه قطع نميشود. وظيفهي اطرافيان دربارهي او از نظر غسل و تكفين چگونه است؟
ج. بعد از برطرف شدن عين خون و پاك كردن محل، يك لحظه - و لو به نحو استدامه - آب به قصد غسل جريان پيدا كند كافيست و با چيزهايي مثل پنبه از نجس شدن كفن محافظت ميشود.
1201. اگر براي جلوگيري از خونريزي، زخم متوفّي را بستهاند، وظيفه در غسل چيست؟
آيا وظيفه جبيره است يا بايد جبيره را بردارند؟ و اگر برداشتن جبيره ممكن نبود وظيفه چيست؟
ج. تا ممكن است به صورتي كه در سؤال قبل ذكر شد غسل دهند يا صبر نمايند كه خونريزي متوقف شود و در صورت عدم تمكّن و يأس بايد غسل جبيره بدهند.
1202. شخصي در اثر تصادف به كلّي سر و سينه و شكم او از بين رفته است.
وظيفه از نظر غسل و نماز و كفن چيست؟
ج. هر مقداري كه از او باقيمانده است، همان را غسل و حنوط و كفن ميكنند و احتياطاً نماز ميخوانند؛ مگر آن كه سينه يا بعضي از سينه كه محل قلب است موجود باشد هر چند له شده باشد، كه در اين صورت بايد نماز بر او خوانده شود.
1203. شخصي در يك حادثهي رانندگي كشته شده و سر او از بين رفته و تمام بدنش له شده است و او را در كيسهاي گذاشتهاند، وظيفه نسبت به غسل و كفن او چگونه است؟
ج. هر چه مانده را غسل و كفن كنند و اگر هيچ محلّي براي ازار و قميص (پارچههاي مخصوص كفن) نمانده است، فقط لفّافه واجب است و اگر امكان غسل نيست و تمايز اعضا به گونهاي از بين رفته كه تيمّم هم ممكن نيست، ظاهراً ساقط است و وظيفهاي نيست.
1204. جنيني كه بيش از چهار ماه داشته را به ناچار قطعه قطعه كرده و از رحم خارج نمودهاند، وظيفه از جهت غسل و كفن چه ميباشد؟
ج. همان را با جمع كردن اعضا، به نحو معهود، غسل و حنوط و كفن و دفن كنند.
1205. شكم شخصي در اثر تصادف پاره شده و بعد از فوت شكم او را دوختهاند، به صورت طبيعي، مقداري از ظاهر بدن بر اثر دوختن مخفي شده است.
آيا وظيفه فقط غسل است يا تيمّم هم بايد ضميمه شود و يا اين كه لازم است دوخته شده را بشكافند و به نحو صحيح دوخته شود؟
ج. ظاهر اينست كه اگر ظاهر بدن شسته شود، غسل كافي است، مثل انسان زنده.
1206. بچّه در شكم مادر بوده و هر دو فوت كردهاند.
آيا لازم است بچّه را بيرون آورند و جدا غسل دهند؟
آيا فرقي بين مسلمان و كافر ميباشد؟
ج. خير، لازم نيست.
1207. خانمي در حين وضع حمل، در حالي كه قسمتي از طفل از رحم خارج شده فوت كرده و بچّه هم در همان حال مرده است، وظيفه از جهت غسل و كفن و دفن چه ميباشد؟
ج. بعد از اخراج نصف ديگر، هر يك جداگانه غسل و كفن ميشوند.
1208. اگر ولي شخص متوفّي حاضر نيست و شايد حضور او تا نصف روز يا يكي دو روز طول بكشد، آيا ميتوان با اذن حاكم شرع و در صورت نبودن حاكم با اذن عدول مؤمنين او را غسل داد؟
ج. اگر خوفي بر ميّت نيست صبر كنند؛ اگر چه حرمت مسلّم از اولويت زماني است كه مزاحمت با ولي داشته باشد و وجوب اذن و اجازه گرفتن - كه عمل بدون آن باطل است - مبني بر احتياط است.
1209. اگر غسل ميّتي انجام شده باشد و از هر سه غسل فارغ شده باشند، ولي مدفوع از آن ظاهر شود، آيا به غسل ميّت لطمهاي وارد ميشود يا نه؟ وظيفه چيست؟
ج. فقط بايد او را براي تكفين تطهير و پاك كنند.
1210. اگر در حين غسل دادن ميّتي بول يا خون حيض يا مدفوع و … از او خارج شود، آيا بايد غسل را از سر گرفت؟
ج. انجام دوبارهي غسل لازم نيست و فقط پاك كردن و تطهير موضع لازم است.
1211. اگر در حين غسل يا بعد از غسل مني از ميّت خارج شود، وظيفه چيست؟
ج. فقط تطهير او لازم است ظاهراً.
1212. زن بارداري كه در شكم خود جنين مردهاي دارد، جهت انجام فريضه نماز آيا لازم است غسل مس ميّت نمايد و در صورت لزوم آيا بايد براي هر نماز غسل به جا آورد يا يك غسل تا خارج شدن جنين كافي است؟
ج. تا جنين مرده خارج نشود و بدن او با ظاهر بدن مادر تماس نگيرد و يا سن او بيش از چهار ماه نباشد، غسل لازم ندارد.
1213. اشراري كه در درگيريهاي مسلّحانه كشته ميشوند، مانند قاچاق فروش، منافق، ضد انقلاب و غيره - كه به عنوان محارب كشته ميشوند، احكام اسلام از قبيل:
تغسيل، تكفين و …، شامل آنها ميشود؟
ج. تا محكوم به كفر نباشند، اين احكام ثابت است.
1214. آيا محكوم به مجازات اعدام يا قصاص نفس، پيش از اجراي مجازات نياز به غسل ميّت دارد؟
ج. بله، نياز به اغسال سهگانه دارد.
1215. آيا غسل ميّت را هم مانند غسلهاي ديگر - مثل جنابت - ميتوانيم به صورت ارتماسي انجام دهيم؟
ج. غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط مستحب آن است كه تا غسل ترتيبي ممكن است، ميّت را غسل ارتماسي ندهند و در صورت غسل ارتماسي، بايد آب قليل نباشد.
1216. شخصي كه در حال جنابت يا در حال حيض بميرد، غسل حيض يا جنابت بر او واجب است؟
ج. كسي كه در حال حيض يا جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براي او كافي است، ولي بنا بر احتياط موقع غسل دادن ميّت، نيّت غسل جنابت و يا حيض را نيز بنمايند.
1217. نگاه كردن به عورت ميّت چه حكمي دارد و در صورت حرمت، آيا غسل باطل است؟
ج. حرام است و كسي كه او را غسل ميدهد، اگر نگاه كند معصيت كرده، ولي غسل باطل نميشود.
1218. آيا غسل شخصي كه از كودكي ديوانه بوده و با همين حالت هم بالغ شده واجب است يا خير؟
ج. چنان چه پدر و مادر او يا يكي از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنها مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
1219. آيا در غسل ميّت، نيّت هم لازم است و در صورت لزوم، آيا براي هر غسل بايد تجديد نيّت نمود؟
ج. كسي كه غسل ميّت را انجام ميدهد بايد قصد قربت داشته باشد - يعني غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد - و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوم باقي باشد، كافيست و تجديد نيّت لازم نيست، اگر چه احوط است.
1220. اگر در هنگام غسل ميّت سدر يا كافور و يا هر دوي آنها پيدا نشده، يا حق استفاده از آنها به دلايل مختلف از جمله غصب وجود نداشته باشد، تكليف چيست؟
ج. بايد به جاي هر كدام از آنها كه ممكن نيست بنا بر احتياط واجب ميّت را با آب خالص غسل بدهند.
1221. مقدار استفاده از سدر و كافور در غسل ميّت چه قدر بايد باشد؟
ج. نبايد به قدري زياد باشد كه آب را مضاف كند و به اندازهاي هم كم نباشد كه عرفاً نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
1222. ترتيب در غسل دادن با سدر و كافور و آب خالص كدام است و در صورت به هم خوردن اين ترتيب، وظيفه چيست؟
ج. غسل اوّل لازم است با آبي كه به سدر مخلوط است باشد و غسل دوم با آبي كه مخلوط با كافور است انجام شود و غسل سوم با آب خالص باشد و در صورت به هم خوردن ترتيب، از همان جا كه ترتيب به هم خورده اعاده كنند.
1223. قسمتي از بدن شخصي در اثر تصادف از بدن وي جدا شده است، آيا آن قسمت جدا شده در غسل، حكم ميّت را دارد؟
ج. اگر آن قسمت داراي استخوان باشد، غسل آن واجب است.
1224. اگر كسي هنگام غسل عورت ميّت را لمس نمايد، عمل حرامي مرتكب شده است؟
ج. بله.
1225. اگر به جاهايي از بدن ميّت چيزي هم چون اثر چسب زخم و … مانده باشد و بر طرف كردن آن دشوار باشد، وظيفه چيست؟
ج. بايد غسل جبيرهاي بدهند.
1226. در هنگام غسل دادن ميّت، آيا پوشاندن تمام بدن يا بعضي از بدن ميّت لازم است؟
اگر مماثل باشند چه طور؟
ج. در مماثل پوشاندن غير عورت لازم نيست و توضيح بيشتر در مسائل 463 و 466 رساله ذكر شده است.
1227. آيا در غسل ميّت موالات بين اعضا و موالات بين غسلهاي سهگانه شرط است؟
ج. ظاهراً شرط نيست.
1228. آيا ميتوان در صورت عذر يا جراحت، ميّت را به صورت جبيرهاي غسل داد؟
ج. بله و احتياطاً او را تيمم هم بدهند.
1229. نحوه غسل و كفن فردي كه سنگسار ميشود و يا محكوم به قصاص نفس است، چگونه ميباشد؟
ج. در صورتي كه قبل از اجراي حكم به فرمان حاكم يا بدون آن، با غسلهاي سهگانه ميّت، غسل نموده باشد، پس از اجراي حكم، غسل دادنش واجب نيست و بعد از آن ميتوانند او را تكفين و حنوط كنند.
1230. آيا غسل دادن مسلمان غير شيعه اثني عشري واجب است؟
ج. بله، واجب است.
1231. در ضمن غسل اگر ظرفي كه با آن مشغول غسل دادن ميّت هستند با بدن ميّت برخورد نمايد، آيا ظرف نجس ميشود؟
ج. بله، نجس ميشود.
1232. ميزان پاك شدن وسايل و لباسها بر اثر تبعيّت پس از غسل ميّت چه مقدار است و آيا كفش و لباسهاي غسّال و دست و بدن او را نيز شامل ميشود؟
ج. تخته يا سنگي كه روي آن ميّت را غسل ميدهند و پارچهاي كه با آن عورت ميت را ميپوشانند و دست كسي كه او را غسل ميدهد، بعد از تمام شدن غسل پاك ميشود.
1233. چنان چه در هنگام غسل از ميّت خون حيض خارج شود، چه بايد كرد؟
ج. صبر كنند تا خون حيض تمام شود و بعد از تطهير موضع نجس غسل را ادامه دهند و از سرگرفتن لازم نيست.
1234. باقي مانده اجساد مطهر برخي از شهداي جنگ تحميلي، پس از سالها توسط گروههاي تفحص پيدا ميشوند و فقط مقداري استخوان از آنان به دست ميآيد، كيفيت غسل و كفن و نماز ميّت آنان را بيان فرماييد؟ و آيا با مس آنها غسل مس ميت واجب ميشود؟
ج. استخوان آنان غسل و كفن و نماز دارد و مس آن هم موجب غسل مس ميّت ميشود، بنا بر احوط.
1235. برخي از بيماريها بسيار مهلك و مسري است، غسل و كفن كساني كه بر اثر چنين بيماريهايي مردهاند، با احتمال سرايت و ضرر جاني براي غسل دهنده، چه حكمي دارد؟
ج. طوري با حائل و پوششهاي حفاظتي غسل دهند كه ضررآور نباشد و فرو بردن اعضاي سهگانه غسل، در آب كثير كافيست و هم چنين غسل ارتماسي بنا بر اظهر كفايت ميكند، هر چند مخصوص غسل ارتماسي خلاف احتياط است.
1236. كسي كه ميخواهد ميّت را غسل دهد، چه شرايطي بايد داشته باشد؟
ج. بايد مسلمان، دوازده امامي و عاقل باشد و مسائل غسل را هم بداند.
1237. كسي كه غسل مس ميّت و يا غسل ديگري بر او واجب شده ميتواند ميّت را غسل دهد؟
ج. بله ميتواند.
1238. آيا شخص جنب ميتواند مردهها را غسل دهد؟
ج. بله ميتواند.
1239. آيا هر يك از زن و شوهر ميتوانند ديگري را برهنه غسل دهد؟
ج. خلاف احتياط مستحب است.
(مسألهي 463 رساله).
1240. اگر جسد ميّت به گونهاي باشد كه نتوان جنسيت وي را تشخيص داد، آيا زن بايد متكفل غسل او شود يا مرد؟
ج. محارم او از زير لباس با عدم نظر و لمس، علي الاحوط او را غسل دهند و اگر محارم ندارد شرط مماثلت ساقط است و احتياط آن است كه هر يك از مرد و زن او را از روي لباس غسل دهند بر هر تقدير.
1241. اگر لباس و وسايل غسّال حين انجام غسل به واسطه غساله ميّت پيش از غسل نجس شود، آيا پس از اتمام غسل به واسطه تبعيت آنها پاك ميشوند؟
ج. به مسألهي 215 رساله رجوع كنيد.
1242. اجرت گرفتن براي انجام امر واجب كفايي - مثل غسل ميّت و نماز و دفن آن - شرعاً چه حكمي دارد و اگر براي انجام اين فرايض مطالبهي وجهي شود، آيا به صحّت نماز و غسل و دفن مُضر ميباشد؟
ج. اگر كس ديگري براي غسل ميّت نباشد، گرفتن اجرت جايز نيست، مگر آن كه براي امور غير واجب مثل انجام مستحبّات، اجرت بگيرد.
البتّه اگر براي خود غسل هم اجرت بگيرد، غسل صحيح است و اگر كس ديگري باشد، بنا بر احوط گرفتن اجرت جايز نيست.
1243. در غسل ميّت آيا لازم است هر سه غسل را يك نفر انجام دهد و يا اين كه هر سه عضو در غسل را يك نفر انجام دهد؟
ج. لازم نيست و در اين فرض هر كدام در اوّلِ عملِ خود نيّت مينمايد كه بعضي از مجموع غسل را به جا ميآورد، براي امر خدا.
1244. شخص غسّالي نيّت غسل ميّت كرده و مشغول شستشوي جسد ميباشد.
شخص ديگري به عنوان كمك - كه نيّت غسل ميّت نكرده - در آبكشي جسد به غسّال كمك ميكند، يعني آب بر روي جسد ميريزد. آيا اين غسل صحيح است يا خير؟
ج. اگر غاسل بر او صدق نميكند، مانعي ندارد و نيّت مقلِّب (كسي كه جسد را جهت غسل حركت ميدهد) مستحب است و نيّت دو نفر مشترك بر هر دو واجب است.
1245. آيا در غير حال ضرورت زن ميتواند مرد را و همچنين مرد ميتواند زن را غسل دهد؟
ج. خير نميتواند و غسل باطل است.
(به مسألهي 463 رساله و بعد آن مراجعه شود. )
1246. زني فوت كرده و مماثل يا محارم نيست كه او را غسل دهد. اگر براي اجنبي تحصيل محرميّت ممكن باشد، آيا لازم است، مثل اين كه نوهي او را عقد كند، يا لازم نيست؟
اگر ولي دختر حضور نداشته باشد چه طور؟
ج. ظاهراً تحصيل محرميّت لازم نيست.
1247. اگر به جهت جهل، با وجود مماثل يكي از محارم متوفّي را غسل دهد، وظيفه چيست؟
و اگر ميّت را دفن كرده باشند چه طور؟
ج. اگر دفن نشده، احتياطاً تجديد كنند و بعد از دفن ظاهراً لازم نيست.
1248. اگر مماثل هست ولي غسل صحيح را نميداند يا نميتواند انجام دهد و يا اطمينان به صحّت غسل او نيست، وظيفه چيست؟
چه زماني در فرض سؤال نوبت به غير مماثل ميرسد؟
ج. در فرض اوّل، غسل ميتواند به امر نمودن محرم انجام شود، مثل غاسل غسل دهندهي كتابي (اهل كتاب).
در فرض دوّم نوبت به غير مماثل محرم ميرسد و در فرض سوّم عمل غسل دهنده حمل بر صحّت ميشود.
1249. اگر مماثل هست ولي قدرت بر غسل دادن ندارد، اما قدرت بر تيمّم دارد، آيا وظيفه، غسل توسّط غير مماثل است يا وظيفه، تيمّم دادن ميّت است؟
ج. در اين فرض محرم غسل ميدهد و احتياط به ضم تيمّم هم مينمايند.
(ص 170 جامع المسائل. )
1250. آيا با نبودن محارم نسبي، محارم سببي غير از شوهر - مثل پدر شوهر و داماد و … -
مقدم بر اجنبيست يا در يك رديف محسوب ميشوند؟
ج. آري، آنها مُقَدَّماند.
1251. شخصي در آتش سوزي فوت كرده و مشخّص نيست كه مرد است يا زن، تكليف غسل يا تيمّم او چيست؟
ج. با فرض امكان، محارم او را از روي جامه بدون نظر و لمس غسل ميدهند علي الاحوط و اگر ممكن نيست، شرط مماثلت ساقط است و احوط غسل دادن هر يك از مرد و زن است او را از روي لباس.
1252. اگر به علت نبودن آب، ميّت را تيمم داديم و بعد از آن آب پيدا شد، آيا غسل لازم است و اگر بعد از تيمم مراحل بعدي را نيز انجام داده و او را كفن كرديم، در صورت پيدا شدن آب وظيفه چيست؟
ج. در صورتي كه خوفي بر ميّت، در تأخير دفن نيست، بايد آن را غسل دهند و حنوط و كفن كنند و اگر نماز بر او خواندهاند، بنا بر احوط دوباره بخوانند.
1253. اگر جهت غسل ميّت آب نداشته باشيم يا آب كمتر از غسل داشته باشيم، وظيفه چيست؟
ج. در اين رابطه به مسألهي 471 رساله رجوع شود.
1254. چنان چه بر اثر حادثهاي جسد ميّت قابليت غسل و تيمم نداشته باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد او را غسل يا تيمم جبيرهاي بدهند.
1255. غس مس ميّت يعني چه؟ و در چه صورتي بر انسان واجب ميشود و به چه گونهاي بايد انجام شود؟
ج. اگر كسي جايي از بدن خود را به بدن انسان مردهاي كه غسلش ندادهاند و بدنش سرد شده برساند بايد غسل مس ميّت نمايد، چه آن ميّت مسلمان باشد يا كافر و چه در خواب يا بيداري بدن او را مس نمايد و چه در حال اختيار مس كند يا بدون اختيار مس نمايد و كيفيت غسل مس ميّت با غسلهاي ديگر فرقي ندارد و كسي كه غسل مس ميّت نموده بايد براي نماز وضو بگيرد بنا بر احوط.
1256. اگر بر كسي غسل مس ميّت واجب شود و پس از مدتي در انجام آن شك داشته باشد، تكليف چيست؟
ج. براي نمازهاي بعدي بايد غسل كند.
1257. آيا با مس شهيد، غسل مس ميّت واجب ميگردد و شهيدي كه با مس او غسل واجب نميگردد، كدام شهيد است؟
ج. شهيدي كه در معركه جهاد و قبل از انقضاي جنگ و در جنگ همراه با امام عليه السّلام يا نايب خاص او كشته شده است، مس او موجب غسل واجب نميگردد.
1258. ميتي را مس كردهايم ولي معلوم نشده است كه بدنش سرد است يا گرم، آيا غسل مس ميّت واجب است يا خير؟
ج. خير.
1259. شخصي ميّت را لمس كرده است، بدون اين كه رطوبتي از ميّت به بدن او منتقل شود، در اين صورت آيا غسل واجب است؟
ج. اگر قبل از غسل ميّت و بعد از سرد شدن بدن او باشد، غسل مس ميّت واجب ميشود و سرايت كردن يا نكردن نجاست، ملاك وجوب غسل مس ميت نيست.
1260. آيا مس ميّت باعث باطل شدن وضو ميشود؟
ج. بله، ناقض وضو است.
1261. بر عهده شخصي غسل مس ميّت است، اما با غافل ماندن از اين تكليف، اقدام به غسل جنابت كرده است، آيا بايد غسل مس ميّت را نيز به جا آورد يا همان غسل جنابت كفايت از غسل دوم ميكند؟
ج. همان غسل جنابت چون به قصد وظيفه بوده كافي است.
1262. كسي كه بر عهده وي غسل مس ميّت است، آيا ميتواند در مسجد توقف كند و آيات سجده دار بخواند؟
ج. جواز توقف او در مسجد و جواز خواندن آيات سجده دار براي او خالي از وجه نيست، اگر چه احتياط در اجتناب است.
1263. شخصيست كه چند ميّت را مس كرده است، آيا يك غسل بر گردن اوست يا چند غسل بايد انجام دهد، همچنين كسي كه چند بار يك ميّت را مس كرده است، چند غسل بر عهده او ميباشد؟
ج. يك غسل كافي است.
1264. آيا با غسل مس ميّت ميتوان نماز خواند يا وضو هم بايد گرفت؟
ج. بايد پس از آن وضو هم گرفت، علي الاحوط.
1265. دندان يا استخوانهايي كه از بدن انسان - خواه زنده باشد و خواه مرده - جدا ميشود، آيا با مس كردن آنها غسل مس ميّت بر انسان واجب ميشود يا خير؟
ج. براي مس استخوان و دنداني كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل ندادهاند، بنا بر احتياط واجب بايد غسل كرد و هم چنين براي مس استخواني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، بنا بر احوط غسل واجب است.
1266. قسمتي از بدن انساني زنده يا مرده جدا شده است، آيا با لمس كردن آن، غسل مس ميّت واجب ميشود يا خير؟
ج. اگر آن قسمت جدا شده داراي استخوان است، چنان چه پيش از آن كه آن قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد، بايد غسل مس ميّت نمايد.
1267. اگر شخصي ميّت را بعد از غسل سوم مس نمايد. 1) آيا غسل مس ميّت بر او واجب ميشود يا خير؟
ج. غسل بر او واجب نميشود.
2) اگر قبل از اتمام غسل سوم مس نمايد چه حكمي دارد؟
ج. غسل بر او واجب ميگردد.
1268. غسل مس ميّت در چه صورتي واجب است؟
ج. از حيث غايات، مثل موارد وجوب غسل جنابت است و از حيث موجبات، به مسائل 474 الي 480 رساله مراجعه شود.
1269. اگر انسان يك حيوان مردهاي را مس كند، آيا غسل مس ميّت بر او واجب ميشود؟
ج. خير، (مسألهي 474 رساله).
1270. اگر كسي در خواب يا مجبوراً ميّت را لمس كند، آيا غسل بر او واجب ميشود؟
ج. بله، واجب ميشود. (مسألهي 474 رساله).
1271. بعد از تيمم دادن ميّت (به دليل نبودن آب يا …) اگر كسي به ميّت دست بزند، آيا بايد غسل كند؟
ج. خير، بنا بر اظهر غسل كردن بر او واجب نميشود، اگر چه احتياط مستحب در غسل كردن است.
(مسألهي 474 رساله).
1272. اگر بدن ميتي تماماً سرد نشده است، آيا مس اين ميّت غسل دارد؟
ج. غسل واجب نيست، اگر چه جايي را كه سرد شده مس نمايد.
1273. اگر كسي مو و ناخن ميّت را لمس كند، بايد غسل كند؟
ج. خير، غسل واجب نيست.
1274. اگر در هنگام تولد بچهاي، مادرش مرده است يعني بعد از مردن مادر به دنيا آمده آيا بعد از بالغ شدن بايد غسل مس ميّت كند؟
ج. با فرض اين كه معلوم نيست تماس بدن طفل با بدن مادر بعد از سرد شدن بدن او هم بوده يا خير (مسأله 489 رساله) تكليفي ندارد، به خلاف اين كه براي او ثابت شود بعد از سرد شدن بدن مادر دنيا آمده كه بايد پس از بلوغ غسل كند (مسأله 477 رساله) و در صورت شك در اين مطلب كه آيا بعد از سرد شدن بوده يا قبل از آن، غسل واجب نيست.
1275. كسي كه غسل مس ميّت بر عهدهاش است، آيا ميتواند بدون غسل نمازهاي يوميّه را بخواند؟
ج. خير، نميتواند.
1276. آيا دست زدن به بدن ميّت از روي كفن احتياج به غسل دارد؟
ج. خير.
1277. در هنگام تشريح اگر دست ما به مردهاي كه نميدانيم مسلمان است يا كافر بخورد، آيا غسل مس ميّت لازم است؟
ج. در وجوب غسل فرقي بين ميّت مسلمان و كافر نيست. (مسألهي 474 رساله).
1278. آيا پاشيدن آب از بدن مرده موجب غسل مس ميّت ميشود؟
ج. خير.
1279. با توجه به رشته تحصيلي مجبوريم براي آناتومي جسد به آن دست بزنيم، آيا غسل مس ميّت بر ما واجب ميشود؟
ج. اگر تماس قبل از غسل دادن او باشد، بله غسل واجب ميشود هر چند مجبور باشد.
1280. آيا با ماساژ بدني شخصي كه در حال مرگ است، غسل مس ميّت بر انسان واجب ميشود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نميشود. (مسألهي 475 رساله)
1281. اگر كسي با دستكش، بدن يا عضو ميّت را لمس كند، آيا غسل مس ميّت دارد؟
ج. خير.
1282. برخي از بيماران بر اثر مرگ مغزي مرده تلقي ميشوند، اما ممكن است قلب آنها تا مدتي تپش داشته باشد، آيا تماس با چنين افرادي مس ميّت تلقي ميشود؟
ج. تا كاملاً نمرده و پس از مردن تمام بدن او سرد نشده است، غسل واجب نميشود. (مسألهي 475 رساله).
1283. آيا مس ميّت علاوه بر وجوب غسل موجب باطل شدن وضو نيز ميشود؟
ج. بله، بنا بر احتياط.
1284. آيا مس ميّت حدث اصغر محسوب ميشود، يا حدث اكبر به شمار ميرود؟
ج. چنان چه حدث اكبر باشد موافق احتياط است؛ لكن عدم آن خالي از وجه نيست ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 483 رساله رجوع شود. )
1285. آيا تماس انسان با بند ناف بچه - پس از جدا شدن - موجب نجاست و غسل مس ميت ميشود؟
ج. خير.
1286. حنوط چيست و آيا واجب است يا خير؟
ج. حنوط يعني به پيشاني و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي ميّت كافور بمالند؛ حنوط ميّت واجب ميباشد.
1287. فردي به علت ندانستن مسأله، بعضي از واجبات حنوط را انجام نداده و دسته اي ميّت را حنوط نكرده است، وظيفه چيست؟
ج. بايد دستهايش را هم حنوط كند.
1288. آيا ترتيبي در حنوط كردن ميّت وجود دارد؟
و اگر ترتيب رعايت نشود، حنوط اشكال پيدا ميكند يا خير؟
ج. احتياط مستحب آن است كه اوّل كافور را به پيشاني ميّت بمالند و در جاهاي ديگر ترتيب لازم نيست و عدم رعايت ترتيب، اشكالي به آن وارد نميكند.
1289. شخصي ميّت را بعد از كفن كردن حنوط كرده است آيا حنوط باطل است؟
ج. بهتر آن است كه ميّت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند؛ اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعي ندارد.
1290. شخصي كه در حال احرام بستن حج قبل از تمام كردن سعي بين صفا و مروه بميرد، آيا بايد حنوط شود؟
ج. حنوط كردن او جايز نيست.
1291. شخصي در حال احرام عمره قبل از اين كه تقصير كند مرده است آيا حنوط كردنش واجب است؟
ج. نبايد او را حنوط كنند.
1292. در احكام هست زني كه در عدّه است و شوهرش مرده، نبايد تا زماني كه در عده است خود را خوشبو كند؛ اگر زني در اين حال بميرد آيا حنوط او واجب است؟
ج. حنوط او واجب است.
1293. فردي ميّت را با مشك و عنبر خوشبو كرده است - يعني به كافور، مشك و عنبر را مخلوط كرده است - آيا حنوط اين ميّت صحيح بوده است؟
ج. اين عمل مكروه است، ولي حنوط ميّت صحيح ميباشد.
1294. اگر مقداري از تربت امام حسين عليه السّلام را به كافور مخلوط كرده و ميّت را حنوط كنند، صحيح است يا خير؟
ج. عمل مذكور مستحب است، ولي بايد از آن كافور به جاهايي كه بياحترامي ميشود نرسانند و نيز بايد تربت به قدري زياد نباشد كه وقتي با كافور مخلوط شد، آن را كافور نگويند.
1295. اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، كدام را بايد مقدم كرد؟
ج. در اين صورت بنا بر احتياط واجب غسل را مقدم دارند و اگر براي هفت عضو نرسد، پيشاني را مقدم دارند.
1296. آيا جايز است ميّت را با كفني كه سر تا پاي آن قرآن و دعا و اسماء و كلمات مقدّسه نوشته شده كفن كنند؟ با توجّه به اين كه پس از متلاشي شدن بدن ميّت، كفن با خوناب و ساير رطوبتهاي ميّت آلوده ميشود.
ج. جايز است و اولي بلكه احوط مراعات امن از نجاست و قذارت است.
1297. شخصي بدون وصيّت و با داشتن صغير، فوت كرده است ولي براي خود كفني كه مشتمل بر قطعات اضافي و مستحبّي ست مهيّا كرده و يا قبري با ارزش بالا تهيّه نموده است، آيا تعيين كردن قبر يا كفن به منزلهي وصيّت است و داخل در ثلث ميباشد يا خير؟
ج. مازاد بر واجب با التفات ظاهر اينست كه وصيّت است و از ثلث محسوب ميشود.
1298. كسي كه ميّت را غسل داده اگر قبل از غسل مس ميّت بخواهد ميّت را كفن كند، چه حكمي دارد؟
ج. مستحب است غسل كند و وضو هم بگيرد.
1299. كسي كه غسل جنابت يا حيض يا … به او واجب شده است، آيا ميتواند ميّت را كفن كند؟
ج. ميتواند، ولي مستحب است با طهارت از حدث اكبر و اصغر باشد.
1300. آيا روي جبيرهاي كه بيشتر اعضا را گرفته، ميشود كفن كرد يا اين كه لازم است تفحّص شود كه خون قطع شده يا نه؟ و اگر خون قطع شده آيا بايد محل را تطهير نموده و جبيره را برداشت؟
ج. اگر غسل صحيح واقع شده و تفحّص محذوري ندارد، احتياطاً تفحّص شود و جبيره زايد را بردارند.
1301. ميّت مسلماني را با كفن نجس، كفن كردهاند.
وظيفه ديگران دربارهي تطهير آن پيش از دفن، پس از قرار دادن در لحد و پيش از پوشاندن قبر و نيز پس از پوشيدن كامل قبر را بيان نماييد.
ج. اگر پيش از دفن بفهمند، بايد آن را تطهير كنند.
اگر پس از قرار دادن در لحد باشد، بايد آن مقدار نجس را ببُرند. اگر پس از دفن كامل و پوشاندن قبر باشد، اگر ممكن باشد قبر را سوراخ كنند و آن قسمت را قيچي كرده و جدا كنند به طوري كه نبش قبر نشود و اگر آن هم ممكن نشد، به گونهاي نبش كنند كه هتك حرمت ميّت نشود. مانند اين كه پرده يا خيمهاي قرار دهند و از پشت آن، قسمت نجس را ببرند. زيرا كفن كردن با پارچهي ممنوع، مانند كفن نمودن با حرير است كه بايد ملاحظهي مرتبهي هتك را بكنند كه آيا نبش قبر هتك كمتري دارد يا باقي گزاردن كفن بر آن حالت.
1302. آيا براي كفن كردن ميّت به مقدار لازم و حتي به مقدار بيشتر ميتوان از ارث نابالغ استفاده كرد، با اين كه وارثين بالغ ديگر اجازه چنين كاري را دادهاند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 494 مراجعه شود. )
1303. در اثر زلزله تعداد زيادي كشته شدهاند و كفن هم به اندازه كافي وجود ندارد، تكليف چيست؟
ج. اگر سه پارچه (لنگ، پيراهن، سرتاسري) براي كفن ميسّر نشود، به هر كدام كه ميسر باشد اكتفا ميشود، اگر چه اسم هيچ يك از اين سه پارچه بر او صدق نكند؛ بلكه اگر هيچ پارچه اي مقدور نشود و فقط مقداري جهت پوشاندن عورتين موجود باشد، واجب است با آن، عورتين را بپوشانند.
1304. بلندي پيراهن ميّت و همچنين بلندي لنگ و سرتاسري ميّت بايد چه قدر باشد؟
ج. بنا بر احتياط لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند و درازاي سرتاسري بايد به قدري باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناي آن بايد به اندازهاي باشد كه يك طرف آن روي طرف ديگر بيايد.
1305. مرزبانان و پاسداراني كه در جريان مبارزه با مواد مخدر و در راه پاسداري از دين و كشور كشته ميشوند، آيا حكم شهيد دارند و نيازي به غسل و كفن ندارند؟
ج. نياز به غسل و كفن دارند، حتي در موردي كه براي حفظ اهل اسلام بوده است، بنا بر احوط.
1306. نوشتن چه چيزهايي بر كفن مستحب است؟
ج. 1) نوشتن كل قرآن؛
2) نوشتن دعاي جوشن كبير و صغير؛
3) نوشتن دو بيت شعري كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بر كفن سلمان نوشتند:
وفدت علي الكريم به غير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح كل شي ءٍ
اذا كان الوفود علي الكريم
«بي آن كه توشهاي از حسنات و كارهاي نيك و قلب سالم اندوخته باشم بر خداوند بزرگوار و كريم وارد شدم؛ زيرا هرگاه انسان بر شخصي بزرگوار وارد ميشود، زشتترين چيزها آن است كه زاد و توشه با خود ببرد.»
4) نوشتن سند روايت معروف به سلسلة الذهب نيز مستحب است؛
5) نوشتن اقرار و شهادت به خداوند و پيامبر گرامي اسلام و ائمه عليهم السّلام و نيز اقرار به اعتقادات حق بر روي كفن مستحب است.
1307. پس از اتمام غسل و كفن اگر كفن نجس شود و غسّال نسبت به اين مطلب بيتوجهي كند، اطرافيان و يا شاهدان چه وظيفهاي بر عهده دارند؟
ج. در اين صورت شستن، بريدن و يا عوض كردن كفن، - بنا بر تفصيلي كه در مسألهي 503 رساله ذكر شده است - وظيفه همه است.
1308. گذاشتن چوب تر با ميّت چه حكمي دارد و نحوه آن چگونه است؟
ج. از مستحبات مورد تأكيد نزد شيعيان، گذاشتن دو چوب تر به همراه ميّت است كه به آن «@جريدتين» اطلاق ميشود، ميّت مرد باشد يا زن، نيكوكار باشد يا گناهكار و چه احتمال عذاب قبر او برود يا خير و بهتر است يكي از آنها را بالاي دست راست، به سمت بالاي استخوان ميان گلو و شانه گذاشت، به گونهاي كه به بدن و پوست ميّت چسبيده باشد و ديگري را در سمت چپ از روي پيراهن و زير سرتاسري از استخوان ميان گلو و شانهها هر جا كه برسد، قرار داد.
1309. ميتي را بعد از اين كه در قبر گذاشتند به جاي اين كه چوب در دو طرف ميّت بگذارند يكي گذاشتند، آيا بايد نبش قبر كرد و چوب ديگر را در طرف ديگر گذاشت؟
ج. خير، جايز نيست و اصل آن مستحب ست.
1310. آيا به جاي دو چوب تازه ميشود دو چوب خشك همراه ميّت گذاشت؟
ج. خير.
1311. نماز خواندن بر جنازهي اشخاصي كه به وسيلهي سم يا با وسايل ديگر خودكشي ميكنند، چه صورت دارد؟
ج. اگر مسلمان بودهاند، واجب است.
1312. شخصي در آتش سوزي كاملاً سوخته و خاكستر شده و خاكستر او با خاكستر بقيهاي اشيا قابل تفكيك نيست. آيا نماز خواندن بر او واجب است و به چه نحوه؟
ج. اگر واجب باشد، اختلاط اثري ندارد.
1313. اگر در نماز ميّت وقت گفتن «اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات» @ماعداي دشمنان خود را قصد كند اشكال در نماز ايجاد ميكند؟
ج. انسان مؤمن با مؤمنين در جهت ايمان آنها دشمني ندارد.
1314. شخصي در يكي از روستاهاي شهرستاني به عنوان اين كه مُلّاست نماز ميّت ميخواند. ولي به تازگي برايش شبههاي پيش آمده است، زيرا پاي او يك وجب كوتاه است.
آيا ميتواند نماز ميّت بخواند؟ حدود 20 سال با جماعت، نماز ميّت خوانده است.
نمازهايي كه خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. جماعت و فرادا در نماز ميّت وظيفهشان تقريباً يكيست و لذا ممكن است كه خيلي از آنها واجد شرايط نماز بر ميّت بودهاند و لو فرض شود كه شرايط نماز جماعت را نداشتهاند، با اين كه ممكن است بگوييم شرط جماعت را هم اين گونه عذرها دارند و خصوص اين عذر شايد احتياط هم نداشته باشد.
1315. فردي كه نماز ميّت برخي اموات را ميخوانده است، متوجه ميشود نماز ميّت را گاهي اشتباه ميخوانده است؛ مثلاً به جاي «اشْهَدُ انَّ محمداً»، «محمدٍ» ميخوانده است؛ چه سهواً، چه عمداً. وي احتمال ميدهد كه چنين اشتباهي را كرده باشد.
تكليف چيست؟
ج. اگر به طوريست كه اشتباهش را ميفهمد و اعاده ميكند كه مانعي ندارد و نمازهايي را كه احتمال ميدهد اين گونه بوده است، حكم به صحت آنها ميكند و اگر طوريست كه نميتواند بر آنها محافظه كاري بكند، با وجود افرادي كه توانايي خواندن نماز ميّت صحيح را دارند، احتياط در ترك است.
1316. شخصي شيعه است و به بلوغ هم رسيده، آيا ميتواند نماز ميّت را بخواند؟
ج. بله، ميتواند بخواند و به مسألهي 518 و مسائل بعد آن در رساله رجوع شود.
1317. شخصي پا برهنه نميشود و نماز ميّت را ميخواند، آيا نماز صحيح است؟
ج. بله.
1318. نمازگزار ميتي بدون اين كه دستها را بالا ببرد نماز ميّت را ميخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله.
1319. اگر شخصي آن قدر به ميّت نزديك شود كه لباسش به ميّت بخورد، حكمش چيست؟
ج. اشكال ندارد.
1320. امام جماعت در نماز به مؤمنين هم دعا ميكند اين دعا كردن چه تأثيري براي ميت دارد؟
ج. تأثير دارد، زيرا او سبب شده است كه به مؤمنين دعا شود و در غير جماعت هم دعا براي مؤمنين هست.
1321. من به جاي 3 مرتبه «الصلاة» گفتن، 1 مرتبه گفتم و 2 مرتبه تكبير گفتم، صحت و سقم نماز را برايم توضيح بفرماييد؟
ج. اگر سهواً بوده، مانعي ندارد و اگر دو مرتبه تكبير را به جاي دو مرتبهي «الصلاة» و تكبير واجب را جداگانه گفتهايد، مطلقاً مانعي ندارد.
1322. به دليل استحباب نماز خواندن در جايي كه بيشتر مردم ميآيند، به ميتي در وسط خيابان نماز خواندند، آيا اين نماز به دليل سد معبر كردن صحيح است؟
ج. اگر چه سد معبر هم جايز نباشد، ولي نماز صحيح است.
1323. آيا در حال حيض يا جنابت، ميتوان نماز ميّت خواند؟
ج. بله، ميتوان.
1324. اگر كسي نماز ميّت را بدون قصد قربت بخواند، صحيح است يا نه؟
ج. قصد قربت شرط است.
1325. شخصي به دليل پا درد، به صورت نشسته بر ميتي نماز خوانده است، آيا صحيح است؟
و اگر كسي به دليل عدم توانايي به صورت نشسته بر ميّت نماز خوانده و كسي هم نبوده كه ايستاده نماز بخواند و در وسط نماز يك شخص ديگري كه ميتوانست ايستاده نماز بخواند رسيده است آيا بايد او نماز را اعاده كند يا همين نماز كافي است؟
ج. اگر كسي نباشد كه ايستاده نماز بخواند، ميشود نشسته بر او نماز خواند و چنان چه بعد از خواندن نماز و يا بعد از خواندن قسمتي از آن، فردي كه قادر به خواندن نماز به صورت ايستاده است پيدا شود، بنا بر احتياط واجب بايد نماز اعاده شود.
1326. شخصي ميخواهد چندين ميّت نماز بخواند، آيا بايد براي هر كدام جدا نماز بخواند يا ميشود براي همه يك نماز خواند؟
ج. ميتوان براي همه يك نماز خواند، ولي در دعاهايي كه بعد از تكبير چهارم خوانده ميشود، بايد ضماير به صورت جمع گفته شود.
1327. شخصي ميخواهد براي يك ميّت چند بار نماز بخواند تا ثواب بيشتري عايد او گردد، آيا جايز است؟
ج. اگر هر دو نماز از هر جهت مثل هم باشند، مكروه است چند نماز بر ميّت خوانده شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 530 رساله رجوع شود. )
1328. ميتي را بدون اين كه بر او نماز بخوانند دفن كردهاند، آيا براي نماز خواندن بر او بايد نبش قبر كرد؟
ج. اگر خارج كردن ميّت از قبر ممكن نيست يا موجب بياحترامي به او ميشود، واجب است به قبر او نماز بخوانند وگرنه احتمال دارد مثل غسل دادن و كفن كردن ميّت، بيرون آوردن ميّت و خواندن نماز بر او واجب باشد.
1329. ميتي را دفن كردند، بعد از انجام نماز و غسل و كفن مشخص شد كه نماز نمازگزار، باطل بوده است وظيفه چيست؟
ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز به مسأله 531 رساله رجوع شود.
1330. ميتي را بدون خواندن نماز دفن كردهاند و فردي آمده و بر قبر ميّت نماز را خوانده، آيا صحيح است؟
و اگر بعد از مدتي به دليل آمدن سيل، بدن او از قبر بيرون بيايد، آن نماز ميّت را بايد اعاده كرد؟
ج. صحيح است، ولي اگر بدن او به سببي مثل سيل و نظير آن خارج شد، بنا بر احتياط واجب اين نماز اعاده شود.
1331. اگر در زماني كه نماز فريضه شخصي ميخواهد قضا شود و در تأخير دفن ميّت هم خوف بر ميّت وجود دارد، بايد نماز ميّت را بخواند يا فريضه را؟
ج. اظهر تقديم فريضه و نماز خواندن بر قبر ميّت، بعد از دفن او است.
1332. آيا ميشود تكبيرات را به صورت فارسي گفت؟
ج. خير، بايد عربي گفت.
1333. اگر كسي پيدا نشود كه نماز ميّت را به عربي بخواند، آيا ميتوان نماز را به فارسي يا زبان ديگري به جاي آورد؟ و آيا در چنين مواردي پنج تكبير كفايت ميكند؟
ج. كسي كه نتواند كمتر از مقدار واجب نماز ميّت را كه در رساله مذكور است بخواند، نادر است و در چنين مواردي ميتواند همين مقدار كم را از روي نوشته بخواند.
1334. اگر شخصي عبارات عربي را نميتواند درست تلفظ كند، آيا ميتواند نماز ميّت بخواند يا خير؟
ج. ديگران نبايد به نماز او اكتفا كنند.
1335. شخصي تكبيرات نماز ميّت را به صورت مرتب نخوانده است - يعني تكبير اوّل و سوم و دوم و پنجم را جا به جا خوانده، آيا نمازش صحيح است؟
ج. احتياطاً بايد اعاده كند.
1336. شخصي در موقع خواندن تكبيرات در ميّت زن، به جاي «هذه» گفته «هذا» آيا اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1337. شخصي به اندازهاي آهسته تكبيرها و دعاها را ميگويد كه ممكن است نماز از صورت خود خارج شود، آيا اشكالي دارد؟
ج. آهسته خواندن، سبب خروج از صورت نماز نميشود.
1338. فردي وضو نداشته است و آب هم در اختيار او بوده امّا تيمم كرده، آيا نماز ميّت را ميتواند بخواند؟
ج. بله، ميتواند.
1339. فردي در حال جنابت بوده است و آب هم موجود بوده ولي تيمم كرده است، آيا ميتواند نماز ميّت بخواند و استحباب آن در اين صورت جاري است؟
ج. ميتواند نماز را بخواند، هر چند مستحب است غسل كند.
1340. شخصي كه ميخواهد بر ميّت زن يا مرد نماز اقامه كند، بهتر است رو به روي ميت بايستد يا بالاي سر ميّت؟
ج. اگر ميّت مرد است امام جماعت يا كسي كه فرادي بر او نماز ميخواند، مقابل وسط قامت يا سينه او بايستد و اگر ميّت زن است، مقابل سينه يا سر او بايستد.
1341. فردي لباسي را دزديده است و در راه از او ميخواهند كه نماز ميتي را بخواند، آيا اين نماز صحيح بوده است؟
ج. بله، صحيح است با تمشّي قصد قربت.
1342. آيا زن ميتواند بر ميّت نماز بخواند؟
ج. بله ميتواند.
1343. شخصي روي يك تالار دو متري (پله) و ميّت روي زمين بوده و نماز را بر ميّت خوانده، آيا بايد نماز اعاده شود يا صحيح است؟
ج. مكان نمازگزار نبايد از جاي ميّت به قدري پستتر يا بلندتر باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند، ولي پستي و بلندي مختصر اشكال ندارد.
1344. شخصي در فاصله 5 الي 6 متري ميّت، نماز ميّت را خوانده است، آيا نماز صحيح بوده است؟
و فاصله بين نمازگزار و ميّت چه مقدار بايد باشد؟
ج. نمازگزار نبايد به قدري دور باشد كه عرفاً نماز بر اين ميّت صدق نكند؛ ولي در نماز جماعت اگر صفها به يكديگر پيوسته باشند، اشكال ندارد.
1345. ميّت در جايي گذاشته شده بوده كه يك پرده آويزان بوده و به دليل حركت پرده به وسيله باد، پرده دائم بين نمازگزار و ميّت حايل ميشد، آيا نماز ميّت صحيح است يا بايد اعاده شود؟
ج. اگر عرفاً نماز بر آن ميّت صدق ميكرده است، نماز صحيح بوده است.
1346. آيا تابوت ميّت و نمازگزار حايل محسوب ميشود؟
ج. خير.
1347. ميتي به دليل اين كه نمي شد او را كفن كرد كفن نشده و عورتش هم مشخص است، در چنين مواردي وظيفه چيست، آيا همين گونه ميشود بر او نماز خواند؟
ج. در چنين مواردي لازم است عورت ميّت را با تخته و آجر و مانند اينها بپوشانند.
1348. شخصي بر ميتي نماز خوانده ولي مشخص نكرده كه بر اين ميّت «قربة الي اللَّه» نماز ميخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. هنگام نماز لازم است قصد قربت كرده و ميّت را معيّن كند و مقصود از نيّت و تعيين همان قصد است و مرور قصد و نيّت در ذهن يا تلفظ لازم نيست.
1349. بر چه كساني واجب است نماز ميّت خوانده شود و كسي كه نماز نميخوانده، ميشود بر او نماز خواند؟
ج. اگر مسلمان بوده، نماز بر او واجب است.
1350. فردي كه گوينده شهادتين باشد و چيزي كه منافات با شهادتين باشد از او سر نزده، ولي احكام الهي را عمل نميكند، آيا بر او نماز ميّت واجب است؟
ج. بله، واجب است ( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 514 رساله رجوع شود. )
1351. آيا افرادي مانند غلات، خوارج، نواصب و كساني كه محكوم به كفر هستند، جايز است بر آنها نماز خواند يا خير؟
ج. جايز نيست. (مسألهي 514 رساله)
1352. بچهاي كمتر از 5 سال داشته فوت كرده، آيا نماز ميّت بر او واجب است؟
ج. اگر عارف به نماز بوده، احتياطاً واجب است كه بر او نماز خوانده شود.
(مسألهي 514 رساله)
1353. مردهاي در شهرهاي اسلامي پيدا شده، آيا بايد بر او نماز خواند؟
ج. بله، (مسألهي 515 رساله).
1354. مردهاي در بلاد كفر پيدا شده است كه در آنجا مسلمانان هم زندگي ميكنند، آيا بايد بر او نماز ميّت خواند؟
ج. در صورتي كه احتمال برود اين ميّت مسلمان است و يا از مسلماني متولد شده، واجب است بر او نماز خوانده شود.
1355. يك فردي مرده است و ما يقين نداريم كه كسي نمازش را خوانده يا نه وظيفه چيست؟
ج. بايد نماز بر او خواند.
1356. شخصي قبل از حنوط ميّت نماز ميّت را خوانده، آيا صحيح است؟
ج. خير. (مسألهي 516 رساله).
1357. شخصي تصادف كرده و مرده است و يك نفر در محل حادثه حاضر شده و نمازش را قبل از غسل و كفن خوانده است، آيا لازم است بعد از غسل و كفن هم نماز خوانده شود؟
ج. بله، لازم است.
(مسألهي 517 رساله).
1358. فردي قبل از اين كه وضو بگيرد و يا غسل كند نماز ميّتي را خوانده، آيا نماز صحيح بوده است؟
ج. بله.
1359. اگر ميّت وصيت كرده باشد كه فرد خاصي بر وي نماز بخواند، آيا او بايد از ولي ميت اجازه بگيرد؟
ج. بله، بنا بر احوط لازم است.
1360. اگر هنگام نماز بر ميّت، ولي ميّت در دسترس نبود، آيا بايد تا دسترسي به وي و اجازه گرفتن از او صبر كرد يا ميتوان نماز بر ميّت را اقامه نمود؟
ج. اگر در صبر كردن محذوري است، با اجازهي حاكم شرع ميتوان نماز را اقامه كرد.
1361. نماز خواندن بر زنازاده چه حكمي دارد؟
ج. اگر محكوم به اسلام بوده و از مسلمين بوده است، واجب است.
1362. آيا نماز خواندن بر مسلمانان غير شيعه اثني عشري واجب است؟
ج. بله، واجب است.
1363. آيا نماز خواندن بر بچهاي كه مرده به دنيا آمده است، مستحب است؟
ج. خير.
1364. اگر در اثر حادثهاي بدن ميّت قطعه قطعه شود و برخي از قسمتهاي آن يافت شود، نماز خواندن بر آن قسمتها واجب است؟
ج. اگر آن قسمت سينهي ميّت باشد - كلاً يا بعض از سينه كه محل قلب است - نماز بر آن واجب است.
1365. گاهي براي نماز خواندن بر ميتي كه نميشناسيم دعوت ميشويم، خواندن عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الا خيراً» در مورد او آيا دروغ محسوب ميشود؟
ج. ممكن است از خير، اصل ايمان را قصد كنيد.
1366. اگر فرد شرور و فاسقي از دنيا برود، آيا ميتوان عبارت «اللهم انا لا نعلم منه الّا خيراً» را در مورد او به كار بريم؟
ج. اگر مراد از خير، ايمان به خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و اهل بيت عليهم السّلام باشد، مانعي ندارد.
1367. در نماز ميّت آمده:
«اللّهم انّا لا نعلم منه الّا خيراً»، آيا ميشود بر غير عادل اين جمله را خواند و با چه قصدي؟
ج. معلوم شد كه علم به خير، علم به ايمان او ميتواند باشد.
1368. آيا به جماعت خواندن نماز ميّت واجب است؟
ج. مستحب است.
1369. بيش از دو نفر براي نماز خواندن براي ميّت حاضر نيستند، آيا ميشود به جماعت خواند؟
ج. بله، ميشود.
1370. كسي به امام جماعت اقتدا كرده است، ولي تكبيرها و دعاها را نگفته است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست.
1371. شخصي در تكبير اوّل از امام جلو افتاده است، آيا نمازش را ميتواند ادامه دهد يا بايد تكبير را اعاده كند؟ هم چنين فردي در حال خواندن نماز ميّت، در تكبير 2 و 3 از امام جلو افتاده، ولي صبر كرده تا تكبير 4 و 5 را با امام بخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. نماز او صحيح است، اما مستحب است همان تكبير را با امام اعاده نمايد.
1372. شخصي وقتي به جماعت ميرسد كه بعضي از تكبيرات نماز ميّت گفته شده است، وظيفهاش چيست؟
ج. ميتواند اقتدا كند، ولي بايد در هر تكبير به وظيفه خود عمل كند، يعني دعاي مربوط به همان تكبير را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقيه تكبيرات را تمام كند.
1373. آيا تمام شرايط امام جماعت، در نماز ميتي كه به جماعت خوانده ميشود شرط است؟
ج. احوط، اعتبار جميع شرايط امام جماعت است.
1374. آيا در نماز ميّت، زن ميتواند امام جماعت شود؟
ج. اگر واجد تمام شرايط بوده و عادل باشد، فقط براي زنها ميتواند امامت كند.
1375. مستحباتي كه در هنگام تشييع جنازه بهتر است رعايت شود چيست؟
ج. 1) پياده تشييع كردن جنازه؛
2) حمل جنازه بر دوش، مگر در مواردي هم چون دوري مسافت؛
3) تفكّر تشييع كننده در مرگ خود؛
4) حركت از پشت جنازه؛
5) حمل جنازه از چهار طرف؛
6) حركت صاحب مصيبت با حالت عزاداري و …
1376. آنچه در تشييع جنازه بهتر است ترك شود چيست؟
ج. 1) خنديدن و شوخي و لهو در هنگام تشييع؛
2) سخن گفتن و مشغول شدن به غير ياد خدا و دعا و ذكر و استغفار در هنگام تشييع جنازه مكروه است، به حدّي كه در روايت از سلام كردن بر تشييع كننده نهي شده است؛
3) راه رفتن از جلوي جنازه؛
4) تند بردن جنازه؛
5) دست بر دست ديگر زدن و نيز دست بر ران زدن.
1377. كسي كه با حريق از بين رفته و فقط مقداري خاكستر از او باقي مانده، آيا دفن او واجب است؟
ج. به هر حال احترام مؤمن لازم است.
1378. آن چه كه در غسل ميّت فرمودهاند:
غسّال بايد @مماثل باشد و در نبود مماثل محارم و …، آيا در باب دفن ميّت هم بايد مراعات شود يا وظيفهي خاصّي وجود دارد؟
ج. مستحب است مباشر دفن زن، شوهر او يا محارم او باشد و با عدم آنها، اقرب ارحام از مردان و پس از آن زنان و پس از آن اجانب و بيگانگان باشد.
1379. شخصي فوت نموده و او را در قبري دفن كردهاند كه ورثه خريدهاند و بعد از علم يا اطمينان به خاك شدن ميّت و باقي نماندن جنازهي او، ميخواهند فرزند يا همسر او را دفن كنند.
آيا اجازهي همهي ورثه لازم است؟
ج. در فرض موقوفه نبودن زمين، چون ملك ورثه بوده، نياز به اجازهي همهي آنها دارد، مگر اين كه يكي از ورثه خريده باشد كه اجازه شخص او كافي است.
1380. شخصي وصيّت نموده كه از ثلث مال او قبري بخرند و او را در آن دفن كنند و بعد از علم يا اطمينان به باقي نماندن جنازهي او، آيا قبر مذكور، ملك ورثه او است، يا براي او بايد خيرات شود؟ و اگر بخواهند شخصي را در آن دفن كنند، چه كسي بايد اجازه دهد؟
ج. در اين صورت كه موضوع باقي نمانده است، مربوط به ورثه ميباشد؛ مگر آن كه وصيّت به نحو كلّي داشته باشد كه بايد در آن صرف گردد.
1381. شخصي وصيّت كرده كه بعد از فوتم مرا در قبر پدرم يا مادرم بگذاريد. در صورتي كه ايشان هم چهل سال پيش فوت كردهاند.
آيا اين وصيّت صحيح است؟
ج. در فرض مذكور - يعني بعد از چهل سال - مانعي ندارد.
1382. اگر فردي احتمال دهد قبور قديمي در اثر زمان خالي شده و ميّت خاك شده است، اما بعد از شكافتن ببيند كه ميّت به همان حال باقيست و يا استخوانهاي او باقي است، تكليف چيست آيا بايد قبر را بپوشاند و يا ميتواند استخوانها را كنار زده و ميّت را در آن دفن كند؟
ج. اگر اندراس صادق نيست يا مشكوك است، بايد آن را بپوشانند و حرام است ميّت ديگري را دفن كنند.
1383. اگر در قبرستان عمومي شخصي قبري را براي خود حفر و آماده نمايد يا مقبرهاي بسازد، آيا براي او حقّي ايجاد مينمايد يا خير؟ و آيا ديگران ميتوانند بدون اجازهي او، ميّتي را در آن دفن كنند؟
ج. اگر براي او جايز بوده، احتياط آن است كه ديگري را دفن نكنند؛ مگر با اجازه او، يا آن كه مصرف و استفاده از آن قبر توسط سازندهي آن منتفي شود.
1384. نبش قبر غير مسلمان براي تشريح بدن وي چه حكمي دارد؟
ج. اگر كافر غير كتابي باشد كه احترامي ندارد و جايز است و اگر كافر كافر كتابي و در زمان هُدنه (غير حالت جنگ و يا مصالحه به پرداخت جزيه) باشد، در حكم مسلمان است و جايز نيست. البته در قبرستان مسلمين نبايد دفن شود.
1385. ميّتي را در غير محل دفني كه وصيّت كرده بود، دفن كردهاند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر هتك حرمت ميّت نباشد، بايد او را نبش قبر كنند و در مكان مورد وصيت دفن كنند.
1386. آيا گذاشتن قرآن و ادعيّه و تربت به همراه ميّت در قبر خواه ميّت وصيّت كرده باشد و خواه وصيّت نكرده باشد جايز است يا نه؟ اگر جايز است، چه شرايطي بايد مراعات شود؟
ج. در صورتي كه هتك نباشد و جايي نگذارند كه نجس شود اشكال ندارد.
1387. در بعضي از مناطق رسم است تلقين ميّت را بعد از سنگ چيني و پوشاندن لحد ميخوانند؛ به اين ترتيب كه اوّل با سنگهاي ضخيم قبر پوشانده ميشود و تنها بالاي سر يا قسمتي از قبر باز ميماند، به حدّي كه ارتفاع به وجود ميآيد به نحوي كه در وقت گفتن كلمات افتتاحيه تلقين، امكان اين كه دست بر كتف ميّت زده و دهان نزديك گوش او ببرند وجود ندارد، لذا بعضي اوقات با چوب شانهي ميّت را فشار ميدهند.
ج. خود تلقين واجب نيست چه رسد به تكان دادن. پس در فرض سؤال به نحوي نباشد كه هتك ميّت به حساب آيد.
1388. حكم ميتي كه يقين به باطل بودن غسل يا كفن يا نماز يا دفن او پيدا شده است چيست؟
ج. به مسألهي 531 و مورد سوّم از مسألهي 550 رساله رجوع شود.
1389. ميت تا چه اندازه بايد زير خاك دفن شود؟
ج. واجب است به مقداري در زمين دفن شود كه بوي او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدنش را بيرون آورند.
1390. ناخن و دنداني كه از انسانهاي زنده جدا ميشود، آيا لازم است دفن بشود؟
ج. خير، دفن و اعمال قبل از آن اگر چه متصل به مقداري از گوشت باشد لازم نيست، هر چند احتياط خوب است.
1391. افرادي كه به هر دليل اعدام شدهاند، آيا ميتوان در قبرستان مسلمانان دفن كرد؟
ج. اگر مسلمان بودهاند، جايز است.
1392. اگر كارگران در هنگام كار در معدن، چاه يا قنات بميرند و بيرون آوردن جسد آنها دشوار باشد، چه بايد كرد؟
ج. بايد همان مقدار را كه بدن ميّت در آن قرار گرفته مسدود نمايند و اگر ممكن نيست بايد درب چاه يا … را ببندند و همان محل را قبر او قرار دهند و در صورتي كه آن محل مال غير باشد بايد به نحوي او را راضي كنند، اگر چه با پرداخت قيمت آن محل باشد.
1393. اگر در هنگام دفن جهت قبله مشخص نشود و تأخير در دفن نيز ممكن نباشد وظيفه چيست؟
ج. به هر طرفي كه شد دفن كنند و اگر به يك طرف ظن وجود دارد كه قبله است همان را اختيار كنند.
1394. آيا دفن اموات در قبرهايي كه بر روي هم و به صورت چند طبقه ساخته ميشود، جايز است؟
ج. بله، جايز است.
1395. آيا دفن ميّت در مسجد جايز است؟
ج. با ضرر نرساندن به مسلمين و عدم مزاحمت با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد، جايز است اگر چه احتياط در ترك آن است.
1396. آيا مراسم هفتم، چهلم و سال اموات داخل عنوان احسان، خيرات و مبرّات براي اموات ميباشد؟
ج. بلي.
1397. رسم است كه پس از دفن و … شركت كنندگان در مراسم، در منزل يا تالار، از طرف صاحب عزا پذيرايي ميشوند؛ غذا خوردن در چنين مراسم چه حكمي دارد؟
و اگر غذا نخوردن، ناراحتي و گلايهي صاحب عزا را به دنبال داشته باشد چه حكمي دارد؟
ج. غذا خوردن اشكال ندارد.
1398. پذيرايي از شركت كنندگان در مراسم عزا از اموال ميّت كه هنوز تقسيم نشده، چه حكمي دارد؟
و در صورت وجود افراد صغير در ورّاث، اصل عمل و شركت در آن مراسم چه حكمي دارد؟
ج. تقسيم شدن ميزان نيست، بلكه شاهد حال بر رضايت صاحبان حق كافيست و با وجود وارث صغير، بايد با اذن ولي يا قيّم شرعي آنها باشد.
1399. اگر ميتي ثلث دارايي اش، از جمله منزل مسكوني خود را وصيت كرده باشد، اجراي مراسم ترحيم و تصرّف در آن منزل، قبل از اجراي وصيت چه حكمي دارد؟
ج. در حد متعارف كه مورد نظر وصيت كننده هم بوده است، اشكال ندارد و اگر غير متعارف است، در تصرفات بايد اجرت و مال الاجارهي ثلث را براي مصرف در وصيت كنار بگذارند.
1400. چند روز جايز است كه عزاداري ادامه يابد؟ و ادامه آن تا شب هفت يا چهلم جايز است؟
ج. اولي اينست كه اهل ميّت بيش از سه روز براي تعزيه و عزاداري ننشينند.
1401. اسلام چه روشهايي را جهت عرض تسليت به بازماندگان ارايه كرده است؟
ج. آنها را با ذكر هر چه سبب تخفيف حزن آنها شود تسلي بدهد و روايات وارده در اجر مصيبت ديده را براي آنها نقل كند و مجرّد حضور نزد صاحبان مصيبت كه او را ببينند در تعزيهي او كافي است.
1402. هديه دسته هاي گل به صاحب عزا - كه گاهي قيمت آنها بسيار زياد است - جهت عرض تسليت، جايز است؟
ج. اينها تسليت دادنهاي شرعي نيست؛ ولي منع شرعي هم ندارد و ميتواند در بعض موارد مصداق بعض عناوين راجحه باشد.
1403. در برخي مناطق پارچه نوشتههايي جهت عرض تسليت از طرف اطرافيان به مصيبت زدگان هديه ميشود كه اطراف منزل صاحب عزا نصب ميشود، آيا چنين عملي مشروع است؟
و آيا اين عمل مصداق اسراف در پارچه و … نيست؟
ج. اينها عمل خلاف شرع نيست و اسراف هم نيست.
1404. آيا شركت در مجالس ترحيمي كه همراه با تشريفات و اسراف و تبذير بسيار است، جايز است؟
ج. حرام نيست.
1405. آيا پاره كردن لباس در سوگ عزيزان از دست رفته، جايز است و در صورت عدم جواز آيا بايد كفاره پرداخت؟
ج. جايز نيست بدون فرق بين پدر و برادر و بين غير آن دو بنا بر احوط و در مرگ همسر يا اولاد، كفارهاش اطعام ده مسكين يا لباس پوشاندن به آنها يا بنده آزاد كردن است و اگر نداشت، سه روز روزه بگيرد.
1406. در برخي از مناطق براي تجليل از ميّت همراه با ساز و ادوات مشترك يا مختص موسيقي نوحه سرايي انجام ميشود، استعمال و شركت و نيز شنيدن چنين نوحههايي، با توجه به عدم طرب در آن چه حكمي دارد؟
ج. در نوحه سرايي اگر غنا يعني مطرب باشد، حرام است و در موسيقي حزن آور هم طرب است و استعمال آلات مختصّهي به لهو در غير لهو هم جايز نيست بنا بر احوط و شنيدن آن هم به حكم استعمال آن است و بنا بر احتياط جايز نيست.
1407. در برخي از مناطق رسم است كه پس از مرگ يكي از عزيزان، صورت خود را با دست خراشيده يا سيلي ميزنند و يا موهاي خود را ميكَنند، آيا اين گونه اعمال شرعاً جايز است؟
ج. جايز نيست.
1408. خواندن آية الكرسي در نماز وحشت و بر سر قبر ميّت تا كجا خوانده شود؟ تا «هم فيها خالِدُون» يا تا: «و هو العلي العظيم»؟
ج. احتياطاً تا «هم فيها خالِدُون» است.
1409. از چه زماني احكام ميّت هم چون (ارث، وصيت، عدّه وفات، برداشتن عضو و …)
بر ميّت مترتب ميگردد؟ آيا زمان مرگ مغزي كه به لحاظ پزشكي ميّت تلقي ميشود يا زمان توقف ضربان قلب ملاك است؟
ج. از زماني كه مرگ از جميع جهات حاصل شود، بايد محاسبه گردد.
1410. بافضيلتترين عملي كه ميتوان براي ميّت انجام داد چيست؟
ج. كاري در ترويج مذهب حق، از قبيل نشر كتب و … انجام دهد و ثواب آن را به او هديه كند.
1411. اگر كسي عمل مستحب خود را به تمام اموات هديه كند، آيا ثواب اين عمل خير به تمام آنها ميرسد يا بين آنها تقسيم ميشود؟ و آيا خود او نيز از اين عمل بهرهاي ميبرد؟
ج. همه از آن بهره ميبرند.
1412. اگر كسي براي ميّت صدقه ميدهد، بهتر است به نيّت صدقه مستحبي بدهد يا به نيت رد مظالم، كه احياناً بر عهده ميّت بوده است؟
ج. دومي بهتر است.
1413. در بين قبرستان زميني است كه راه عبور عدّهايست و به آنها اختصاص دارد.
ميخواهند آن زمين را جزو قبرستان كنند و راه عبور آنها را از جاي ديگر قرار دهند، امّا يكي از آنها راضي نميشود؛ حكم شرعي را بيان نماييد.
ج. حق او باقيست و تا او را راضي نكنند، نميتوانند آن را جزو قبرستان كنند.
1414. در سالهاي اخير تزيين قبور در گورستانها به يك امر تشريفاتي تبديل شده و قبرها با سنگها و مدلهاي گوناگون منقّش ميگردند، اين عمل از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد ولي مكروه است.
1415. معمولاً در قبرستانهاي قديمي مردهها در قبرهايي دفن ميشوند كه قبلاً قبر ديگري بوده و مقداري استخوان در آنجا يافت ميشود، با توجه به اين كه ممكن است قبر قديمي توسط اولياي ميّت خريده شده باشد، آيا دفن در آن صحيح است؟
ج. قبرهايي را كه خريدهاند، ملك خريدارهاست و در قبور ديگر هم نبش قبر قبل از پوسيدگي كامل جايز نيست.
1416. حك كردن آيات قرآن و اسماي متبركه بر روي قبرها چه حكمي دارد؟
و در صورت علم به راه رفتن عابرين از روي آنها، آيا مسؤولين قبرستان ميتوانند بدون اجازه از اولياي ميّت، آن اسماء را محو نمايند؟
ج. اگر در محليست كه معرضيّت نوعيه براي هتك دارد، جايز نيست و مسؤول قبرستان با اجازه، رفع هتك مينمايد و اگر دسترسي ندارد مسير عبور را تغيير ميدهد و مادامي كه در معرض هتك بالفعل مستمر نيست، تصرّف در آن نميكند.
1417. قبرستانهاي قديمي كه امروزه كسي در آن دفن نميشود و موجب جمع زباله يا تجمع افراد لا ابالي گرديده است، آيا ميشود تبديل به فضاي سبز و يا بازار و … شود؟
آيا موقوفه بودن يا نبودن زمين براي قبرستان در حكم فوق تأثير دارد؟
ج. در جاهايي كه موقوفه باشد، تبديل آن به غير قبرستان جايز نيست و در غير موقوفه هم اگر مالك دارد، هر گونه تصرف در آن مربوط به مالك آن است و در غير مملوكه هم امر آن راجع به حاكم شرع جامع شرايط است.
1418. زيارت، نذر و پول ريختن براي امام زادگاني كه شجره نامه مشخص و سند معتبري از آنان در دست نيست، چه حكمي دارد؟
و آيا لازم است مردم را از رفتن و زيارت به چنين مكانهايي نهي كرد؟
ج. نهي مردم در اين امور جا ندارد و زيارت و نذورات هم به قصد رجا مانعي ندارد.
1419. قبرستان قديمي - كه به گفته مطّلعين محل، دفن بسياري از علما و بزرگان بوده است - تخريب و تبديل به بازار و پاساژ گرديده است، آيا خريد و فروش جنس و ساير تصرّفات در آن و نيز اجاره و خريد مغازههاي چنين بازاري جايز است؟
ج. اگر به حاكم شرع مراجعه و اجاره پرداخت كنند؛ با فرض خروج از حيّز انتفاع در خصوص دفن و عدم امكان عود و بازگرداندن به قبرستان مانعي ندارد.
1420. كساني كه به قبور ائمه بقيع مشرف ميشوند مقداري از خاك آنجا را براي تبرّك آورده و گاهي بر آن نماز ميگذراند، با توجه به وقف بودن بقيع جهت قبرستان، آنها نسبت به اين مقدار خاك ضامن هستند و آيا نمازهاي آنان كه بر اين خاك خواندهاند باطل است؟
ج. ظاهراً گرفتن و برداشتن تربت از قبور ساير معصومين عليهم السّلام با تربت امام حسين عليه السّلام تفاوتي ندارد كه اشاره به آن در مسأله 2112 رساله آمده است.
1421. زمينهاي قبرستان موقوفهاي كه سازمان اوقاف آن را به صاحبانش ميفروشد، آيا ملك آنان محسوب ميشود؟ و در صورت دفن فرد ديگر در آن قبر، بدون اجازه اولياي ميّت اوّل قبر غصبي به شمار ميرود؟
ج. زمين موقوفه قابل معامله و خريد و فروش نيست و در بعضي موارد اختصاص دادن حق از طرف متولّي شرعي ممكن است، مثل اين كه داراي نوعي بناست كه احكام شرعي هم بر آن مترتب است.
1422. حك و يا راه رفتن بر قبرهايي كه نام صاحبان آن عبد الله، عبد الرضا، عبد الرحمن و غلام رضا، غلام حسين و … است اشكال دارد؟
ج. بلي، مضاف اليه (اللَّه، الرضا، الرحمن، رضا و …) نبايد هتك شود.
1423. رفتن به قبرستان در شب چه حكمي دارد؟
ج. ظاهراً كراهت دارد.
1424. آيا اگر ميتي را بدون غسل دفن كرده باشند، نبش قبر او جايز است؟
ج. جايز است، ولي احوط اينست كه اگر موجب هتك و بياحترامي ميّت شود نبش قبر نشود.
1425. ملاك در حرمت نبش قبر چيست؟
ج. ملاك آن هتك حرمت و بياحترامي ميّت است كه در اين صورت اگر چه طفل يا ديوانه باشد، نبش قبر حرام است.
1426. آيا نبش قبر مسلمان براي تشريح بدن وي، جهت تعيين كيفيّت قتل و نجات فرد متّهم به قتل، چه حكمي دارد؟
ج. در مورد ضرورت جايز است.
1427. 1) آيا ميتوان براي تشريح، جهت آموزش، به علت كمبود جسد و استخوان (كه بدون آنها آموزش امكان پذير نيست) اقدام به نبش قبر غير مسلمان نمود؟
ج. جايي كه نبش قبر مسلمان حرام است، نبش قبر غير مسلماني كه در ذمّه اسلام است نيز حرام است.
در غير آنها با توقّف آموزش بر نبش قبر و عدم محذور ديگر، جواز بعيد نيست.
2) در فرض فوق اگر دانسته نشود اين قبر متعلق به مسلمان يا غير مسلمان است، نبش قبر مجاز است؟
ج. با امارات (نشانههاي معتبر) كه تفحص از آنها ميشود، تعيين ميشود كه اينها محكوم به حكم مسلمانند يا نه (امارات مثل شهر اسلام و محلّهي مسلمين و امثال آن). در صورت عدم اماره با شروط ذكر شده جوازش دور نيست.
1428. در صورت كمبود جسد و استخوان، آيا ميتوان استخوانهايي را كه در بيابانها و قبرستانها مييابيم و يا به وسيلهي عمليات حفاري شهرداريها در سطح خاك ظاهر ميشوند، (چه متعلق به مسلمانان و چه غير مسلمانان) مدتي جهت آموزش استفاده كرده و بعد از اتمام كار، به يك مركز آموزشي هديه يا دفن كرد؟
ج. در صورتي كه امارهاي بر اسلام پيدا شود، در حكم مسلمانها هستند، چه اسلام حقيقي چه اسلام حكمي، در غير اين صورت با شروط ذكر شده اشكالي ندارد.
1429. فردي پدر خود را در ملك شخصي خود دفن نموده است.
اكنون با گذشت ده سال از اين قضيه متوجه شدهاند كه قبر را آب فرا گرفته است.
آيا ميتوانند نبش قبر كنند و در قبرستان دفن نمايند؟
ج. اگر سد آب و منع ورود آن به قبر ممكن است، همان را انجام دهند و اگر ممكن نيست و هتك ميّت نباشد، نبش قبر و انتقال آن به مكان مناسب تر، مانعي ندارد.
1430. قبرهايي كه سه طبقه است، اگر جنازه پاييني با كفن مغصوب دفن شده باشد يا به جهتي ضرورت نبش قبر جنازه پاييني پديد آيد، شرعاً چه بايد كرد؟
ج. اگر ممكن باشد با صاحب كفن مصالحه كنند و قبرها را نبش نكنند و اگر ممكن نشد يا براي جهات ديگر بخواهند نبش كنند، بايد به گونهاي از كنار بشكافند كه قبرهاي رويي نبش نشود.
1431. حسينيهاي را در كنار قبرستان موقوفهاي ساختهاند؛ پايههاي حسينيه در قبرستان بر بدنه قبرها ساخته شده است، حكم شرعي چيست؟
ج. بايد آن پايهها را درآورند، اين گونه تصرف در قبرستان جايز نيست؛ ولي تصرف در فضا اشكال ندارد، زيرا مزاحمت با دفن ندارد و لذا جايز است پايهها را در خارج از آن زمين قرار دهند هر چند قسمتي از بناي حسينيه در فضاي آن واقع شود.
1432. زميني وقف قبرستان بوده و در آن، ميّت دفن كردهاند ولي فعلاً اهل محل به دفن اموات در آن رغبت ندارند و در محل ديگري دفن ميكنند، آيا ميتوان آن را به فروش رساند و در مسجد مصرف نمود؟
ج. با ثبوت وقفيّت، فروش آن جايز نيست، مگر اينكه بهره وري از آن مقدور نباشد.
1433. ملكي براي قبرستان عمومي خريداري شده و دو نفر در آنجا دفن شدهاند، چون اين ملك در زمين شيب قرار گرفته، اهالي حاضر نشدهاند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا اجازه ميفرماييد هيأت امنا، اين زمين را بفروشند و در كنار قبرستان قديمي، زميني را خريداري نمايند؟
ج. در صورتي كه از حيّز انتفاع خارج شده باشد و قابل استفاده نباشد و هتك به آن دو ميّت نباشد، با محافظت از آن، بعيد نيست جايز باشد.
1434. قبرستان قديمي وقف امام حسين عليه السّلام بوده و اهالي آن منطقه، به خاطر عدم آگاهي از حكم شرع، اموات خود را در زمين وقف امام حسين عليه السّلام دفن نمودهاند، حال متوجّه شدهاند كه در طول صد سال كار اشتباهي انجام دادهاند، آيا ميتوانند از متولّي، زمين را پنجاه سال اجاره كنند و اجاره زمين را براي امام حسين عليه السّلام مصرف نمايند؟
ج. در صورتي كه مصرف خاصّي براي زمين تعيين نشده باشد، ميتوانند به بالاترين قيمت اجاره نمايند و اجاره را به مصرف امام حسين عليه السّلام برسانند.
1435. اشخاصي زميني را جهت قبرستان هبه كردهاند به شرط اين كه در اين زمين ميّت دفن شود؛ حال با توجه به اين كه اهالي آن محل راضي نميشوند اموات خود را در آنجا دفن كنند، آيا واهب (فرد بخشنده زمين) ميتواند زمين خود را پس بگيرد؟
ج. در صورتي كه وقف شده باشد و تحويل گرفتن متناسب با وقف صورت گرفته باشد، حق رجوع ندارند امّا در صورتي كه مورد استفاده براي اموات قرار نگرفته باشد و واگذاري ابتدايي بوده، مانعي ندارد.
1436. عدهاي از مسلمانان در يكي از كشورهاي بيگانه، يك قسمت از قبرستان كفّار را خريدهاند كه آنجا را قبرستان مسلمين قرار دهند، با اينكه در آنجا چند قبر از كافران هم هست.
آيا اين كار اشكال دارد؟
آيا اين زمين قابل فروش ميباشد؟
ج. اشكالي ندارد، زيرا ديگر مقبرهي كفّار بر آن صادق نيست و اگر آنجا را وقف قبرستان كردند، ديگر قابل فروش نيست؛ مگر بناهاي آن را بفروشند.
1437. زميني سابقاً وقف قبرستان بوده ولي فعلاً از عنوان قبرستان خارج شده و بخشي از آن تبديل به بازار و غيره شده است.
تكليف چيست؟
ج. اگر تبديل آن به قبرستان ممكن نيست، بايد متصرّفين در آن اجرة المثل زمين را بپردازند تا صرف در خيرات شود، در غير اين صورت غاصب زمين هستند و هنگامي كه دفن ميّت در آن ممكن شد، بايد براي دفن اموات از آن استفاده شود.
1438. عدّهاي آرامگاه و مقبرهي خانوادگي خريدهاند.
آيا ميتوان آن را تخريب كرد؟
ج. بدون اذن آنها نميتوان تخريب كرد، چه اينكه آن قبور ملك آنها باشد يا وقف باشد، زيرا تخريب وقف هم مجوّز ميخواهد.
1439. قبرستاني در مركز شهر و كنار پارك واقع شده و متأسفانه محل تجمّع اراذل و اوباش و سلب آسايش همسايگان گرديده است.
آيا جايز است ديوارهاي اطراف و اتاقكهاي متروكه حاشيه قبرستان را به گونهاي كه آسيبي به قبرستان وارد نشود، تخريب نمود تا از حالت امن بودن براي افراد خاطي، خارج شود؟
ج. تا ممكن است تصرّفات غير مرضيّه واقف يا مالك نشود و اللَّه العالم.
1440. قبرهايي در قبرستاني وجود دارد كه به وسيله اداره اوقاف و امور خيريه به فروش ميرسد. اداره مذكور اظهار ميدارد اين قبرها حد اقل 50 و حد اكثر 100 سال از آخرين دفن آن ميگذرد و در زمان دفن هم چون قبرستان وقف بوده، پولي بابت قبر دريافت نميشده است و در حال حاضر مدّعي و صاحبي ندارد؛ آيا خريد آن قبرها اشكال دارد؟
ج. با فرض آن كه زمين وقف براي دفن است، خريد و فروش آن جايز نيست. بلي اگر نبش قبر صدق نكند و بخواهيد براي رفع منع از دفن مبلغي با رضايت بدهيد، مانع ندارد.
1441. قطعه زميني - كه هم اكنون در مقابل صحن مطهر حضرت معصومه عليها السّلام به عنوان ميدان آستانه مشهور است - طبق اسناد تاريخي از حدود 1200 سال قبل به دفن اموات مسلمين اختصاص داشته است كه به تدريج در زمان طاغوت به پارك، پاساژ، ساختمان شهرداري و آتش نشاني و فرمانداري تبديل شده است و غير از قطعه كوچكي كه به قبرستان شيخان مشهور است، كلاً از عنوان قبرستان بودن خارج شده است و در دو سال اخير جهت طرح بهسازي حرم مطهر حضرت معصومه عليها السّلام توسط شهرداري، بخش عمدهاي از آن تبديل به بازار سه طبقه شده و مبالغي سنگين هزينه گرديده است.
طبق احكام دادگاههاي صالحه جمهوري اسلامي ايران حكم به وقفيّت كل زمين و ابطال اسناد مالكيت صادر شده است.
از سوي ديگر قانون گورستانها و مقررات بهداشتي حكومتي، مانع دفن اموات در مركز شهر بوده و هست.
نظر به تبديل و تبدّل عنوان از زمان غصب و عدم امكان اعاده آن به صورت قبرستان و اينكه از آن زمان تاكنون محل مورد نظر به صورت پاساژ و واحدهاي تجاري درآمده و مورد استفاده قرار ميگيرد، متصرّفين تحت چه عنوان فقهي از دِيْن خارج و بريء الذمّه ميگردند؟
آيا اداره اوقاف ميتواند مبناي اخذ وجه را به قيمت زمان تصرف (زمان سابق)، با قيمت كارشناسي قرار داده و احقاق حق موقوفه نمايد.
ج. اجرة المثل زمين را تا وقتي كه قابل دفن نيست، بايد بپردازند.
1442. اين جانبان شاغل در يكي از نهادها و ساكن در منازل سازماني آن نهاد ميباشيم. اخيراً مطلع شدهايم زمينهايي كه اين نهاد در آن، منازل سازماني ساخته است، قبل از انقلاب متَعَلُّق به زرتشتيان بوده و اين زمينها جهت قبرستان به انجمن زرتشتيان ايران وقف شده است، ليكن نهاد، آنها را تصاحب نموده است.
پس از شكايت انجمن زرتشتيان، قرار شد آنها را راضي و اجاره آنها را پرداخت نمايد. ولي چنديست اجارهاي پرداخت نميشود و دو تن از اعضاي انجمن در صحبتي كه با كارگران خود (كه مسلمان و ساكنان منطقه هستند) داشتهاند اكيداً عدم رضايت خود را از اين عمل نهاد مذكور اعلام كردهاند.
اينك با عنايت به مسائل فوق حكم موارد ذيل را بفرماييد.
1) سكونت در آن منطقه چه حكمي دارد؟
2) ادامه كار، تردد و انجام فرايض ديني در آن منطقه جايز است؟
3) حكم نمازهايي كه تاكنون در آن منطقه خواندهايم چيست؟
ج. سكونت در آن منطقه جايز نيست و تصرّفاتي كه تاكنون كردهاند به آنها اعلام كنند كه مربوط به ما نبوده و نمازهايي كه سابقاً خواندهاند صحيح بوده و قضا ندارد و اللَّه العالم.
1443. زميني است كه سالها در آن آجرپزي ميشده و به همين نام معروف است.
در همين زمين اطفال ميّت نيز دفن ميشدهاند، بدون اينكه نام قبرستان بر آن گذاشته باشند. اين زمين هم جوار قبرستان است و الآن مدّتيست - شايد نزديك به 10 تا 15 سال يا بيشتر - كه ديگر در آن، طفل ميّتي دفن نشده است، با اينكه افرادي داعيهي ملكيّت آن را دارند، قسمتي از آن براي شركت نفت روستا زيربنا رفته و قسمتي هم براي نانوايي و قسمتي هم به عنوان مغازه در نظر گرفته شده و قسمت قابل توجهي هم باقي مانده است، آيا ميتوانيم آن قسمت اخير را كه باقي مانده، براي مصارف عام المنفعة چون خانه روحاني يا ساير مصارف تصرّف كنيم، يا اگر شخصي حاضر شود آن را بخرد و پولش را اهالي روستا صرف امور عام المنفعه بنمايند، اين كار را انجام دهيم؟ البته در صورتي كه مدّعيان ملكيت هم راضي باشند يا نتواند مدّعاي خود را ثابت كنند.
ج. وقفيّت به صِرف دفن ثابت نميشود، پس هزينه نمودن آن - بعد از فراغ از آن چه مربوط به مدّعي مالكيت است - براي امور مذكور اشكال ندارد.
1444. شخصي زمين بايري كه در اطراف قبرستان قديمي بوده خريداري كرده و وقف قبرستان نموده است و پس از مدتي، واقف فوت كرده است چند نفر از اهالي تصميم گرفتهاند آن زمين را تبديل به زمين زراعي نمايند تا مقداري از سود حاصله را صرف مسجد كنند.
حكم شرعي را مرقوم فرماييد.
ج. در صورتي كه وقف براي قبرستان شده است، جايز نيست.
1445. شخصي مدّت بيست سال است يك جريب زمين توتون كاري واقع در روستاي …
را وقف مؤبّد و حبس مخلّد نموده است كه قبرستان شود. ولي تاكنون براي قبرستان از آن زمين مذكور استفاده نكردهاند چون فعلاً نيازي به قبرستان ندارند حال ميشود با تعهّد، زمين نامبرده را با شرايطي اجاره داد كه از آن استفاده شود و هر وقت نياز شد، خلع يد شود يا خير؟
ج. مادامي كه مورد نياز دفن اموات نباشد با نظر متولّي اشكال ندارد و درآمد بايد صرف قبرستان شود.
1446. آيا ميتوان دور قبرستان عمومي را حصار كشيد به نحوي كه حصار در زمين قبرستان واقع ميشود؟
ج. اگر قبرستان وقف باشد و حصار مانع دفن اموات - و لو در مقداري كه حصار دارد - جايز نيست.
1447. گرفتن اجرت در برابر تعليم قرآن، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1448. اگر تلاوت قرآن براي چشم كسي ضرر داشته باشد، آيا جايز است هر روز مقداري از قرآن را تلاوت نمايد؟
ج. موارد مختلف ميشود.
1449. لطفاً موارد و نحوه استخارهي با قرآن را بيان فرماييد.
ج. به كتب معتبر - مثل مفاتيح الجنان - رجوع شود.
1450. در بسياري از شهرها و روستاها مجالسي به عنوان ختم انعام برگزار ميشود كه در وسط، آيههاي سوره انعام، دعا و ذكرهايي خوانده ميشود، آيا چنين ذكرها و دعاهايي مأثور است؟
و خواندن چنين چيزهايي وسط قرائت قرآن مطلوب است يا خير؟
ج. به قصد خصوصيّت اگر باشد، بايد مأثور باشد.
1451. لطفاً فرق استخاره با تفأل را ذكر كرده و بفرماييد كه مورد استفاده هر يك چيست؟
ج. استخاره براي انتخاب است و تفأل براي اطلاع. ( جهت آگاهي بيشتر به باب مفصّلي در بحار الأنوار مراجعه شود. )
1452. كسي كه از شنيدن قرآن با صداي نيكو لذت بيشتر و توجه افزون تري نسبت به خواندن آن دارد، ميتواند شنيدن تلاوت قرآن را جايگزين خواندن قرآن نمايد؟
ج. همراه با شنيدن، خود نيز قرآن بخواند تا ثواب قرائت را هم ببرد و هم چنين ميتواند از باب «فاستمعوا و انصتوا» رفتار كند.
1453. اگر كسي قرآن بخواند براي اين كه به ديگران قرائت يا صداي خوب خود را بفهماند، عمل او ريا و حرام است؟
ج. اگر از باب ايجاد انگيزه در ديگران نباشد، ريا ميشود.
1454. اگر كسي خواندن قرآن را نذر كرده باشد، ميتواند معاني قرآن را در قلب بگذراند بدون آن كه به زبان تلفظ كند؟ و اگر تلفظ به زبان باشد ولي سرعت تلفظ زياد و غير قابل فهم باشد چه طور؟ و آيا كثرت تلاوت و ختم قرآن در مدت اندك را كه از اوليا و بزرگان دين نقل شده، ميتوان حمل بر تلفظ زباني كرد يا آن هم مرور دادن معاني در قلب بوده است؟
ج. تلاوت قرآن به خواندن آن است به زبان البته هر چه با تأنّي و دقت خوانده شود مطلوبتر است و كسي كه نذر خواندن كرده، بايد به طور صحيح آن را به زبان بخواند.
1455. خوابيده قرآن خواندن، چه حكمي دارد؟
ج. اگر فقط خواندن قرآن باشد، اشكال ندارد.
1456. آيا رفتن به كلاس قرآن استادي كه دوست دارم با وي ازدواج كنم، گناه است؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام و مفسده باشد، گناه است.
1457. آيا فراگرفتن صوت قرآن كريم از نامحرم درست است؟
ج. خير، درست نيست.
1458. قرائت قرآن نزد نامحرم چه حكمي دارد؟
ج. اگر با صوتِ بلند باشد بلكه مطلقاً اشكال دارد.
1459. آيا جايز است معلّمين، قرآن را در اختيار دانش آموزان بهايي، يا اهل كتاب قرار دهند؟
ج. اشكال دارد.
1460. سالها بود اذان صبح، طبق كتاب «أحسن التّقويم» مرحوم آية اللَّه اديب - رحمة اللَّه عليه - پخش ميشد و ما طبق آن عمل ميكرديم و بعداً اعلام كردند كه طبق نظر افراد خبره، اذان صبح حدود ده دقيقه زودتر از موقع پخش ميشده است و ساعات جديدي تعيين كردند و البتّه اين جانب هميشه پس از اذان قدري احتياط ميكردم ولي دقيقاً نميدانم نمازم داخل وقت بوده يا قبل از آن، تكليفم چيست؟
ج. نمازهايي كه يقين داريد تمام آن قبل از وقت خوانده شده قضا دارد، در غير اين صورت قضا ندارد.
1461. اين كه گفته ميشود:
«بايد براي نماز، يقين به دخول وقت داشت» مراد يقين شخصيست يا عرفي؟
ج. منظور يقين شخصي، اعم از اطمينان است ولي به وسوسه اعتنا نشود.
1462. وقت اذان كه توسّط رسانهها اعلام ميشود؛ آيا حجّت شرعي براي نماز و افطار و … ميباشد؟
ج. ميزان احراز دخول وقت است.
1463. مسأله طلوع فجر در ليالي مقمرهاي (شبهاييست كه ماه كامل ميباشد ) كه آقايان اختلاف نظر دارند، نظر حضرت عالي چيست؟
ج. در نزد اين جانب با شبهاي ديگر تفاوتي ندارد و ميزان احراز طلوع فجر است.
1464. اگر كسي بترسد كه در صورت بيدار ماندن تا آخر شب، براي نماز صبح بيدار نشود؛ آيا جايز است بيدار بماند؟ و اگر بيدار ماندن براي انجام كار واجب باشد؛ چه حكمي دارد؟
[منظور از واجب، واجب عرفيست ].
ج. بيدار ماندن جايز است، ولي بايد طوري باشد كه با اهميّت شأن نماز منافات نداشته باشد و موجب از دست رفتن وقت نماز نشود.
1465. اگر موفّق به شركت در نماز جمعه نشويم؛ وقت نماز ظهر چه موقع است؟
ج. در وقت نماز جمعه، خواندن نماز ظهر اشكال ندارد.
1466. در بعضي از سفرهاي خارجي كه با هواپيماست اشخاص، 24 ساعت طي مسافت ميكنند و همهي اين زمان روز است و شبي را درك نميكنند؛ بلكه گاهي از اوّل صبح شروع ميكنند و بعد از 24 ساعت وقتي به مقصد ميرسند، در مقصد، ظهر شرعي نشده؛ اوقات نماز آنها در اين 24 ساعت چگونه بايد باشد؟
ج. در هر زمان كه يكي از اوقات فعليّت پيدا كرد، وظيفه خود را در همان زمان انجام ميدهد و در جايي كه اوقات نماز هر چند به مقايسه به نزديكترين مكانها معلوم نيست، بايد جايي كه مبدأ و آغاز سير او بوده براي وقت صبح و ظهر و مغرب حساب كند، بنا بر احتياط وجوبي، گرچه محتمل است عدم تكليف.
1467. اگر انسان نماز صبح را در جايي خواند و با هواپيما به محلّي مسافرت كرد كه هنوز در آنجا فجر طلوع نكرده؛ آيا پس از طلوع فجر بايد نمازش را اعاده كند؟
ج. احتياطاً خوانده شود.
1468. بيدار كردن اشخاص مانند اولاد و مهمان براي نماز واجب چگونه است؟
ج. سيره بر بيدار كردن است؛ مگر در صورتي كه براي فردي كه خوابيده ضرر داشته باشد.
1469. در صورتي كه مريضي متوجه اوقات نماز و اداي آن نباشد؛ آيا بر اطرافيانش واجب است به او يادآوري نمايند؟
ج. در فرض سؤال اگر آگاه كردن او به وقت، مُضر به حالش نباشد، جايز است خصوصاً با اجازهي او از اوّل.
1470. آيا خواندن نمازهاي يوميّه در پنج وقت رجحان دارد؟
ج. پس از به جا آوردن نافله، افضل تعجيل است.
1471. آيا ميشود نافلهي مغرب يا نماز غفيله را بعد از نماز عشا و قبل از ذهاب حمره، به نيّت ادا خواند؟
ج. به جهت رعايت احتمال بودن وقت بين دو عمل ( نماز مغرب و نماز عشا)، بدون نيّت ادا يا قضا بخواند.
1472. وقت نماز اوّل ماه چه زماني است؟
ج. وقت نماز اوّل ماه از اوّل طلوع فجر است كه اوّل روز شرعي ميباشد.
1473. اگر فردي يقين كند كه اذان پخش شده توسط رسانه پيش از وقت شرعي است؛ چه حكمي دارد؟
ج. بايد به يقين خود عمل كند.
1474. با توجه به اين كه در بعضي منطقهها اذان صبح را چند دقيقه ديرتر از وقت شرعي پخش ميكنند، آيا در ماه رمضان خوردن يا آشاميدن تا گفتن اذان اشكال شرعي دارد؟
ج. بله، تا وقت شرعي بيشتر نميتواند بخورد يا بياشامد.
1475. اگر بعد از نماز، نمازگزار بفهمد نماز را قبل از وقت خوانده؛ آيا بايد نماز را دوباره بخواند؟
ج. اگر متوجه شود كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، بايد نمازش را دوباره بخواند؛ ولي اگر در بين نماز بفهمد كه وقت داخل شده، يا بعد از نماز متوجه شود كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.
1476. در نزديك غروب، شروع به خواندن نماز عصر كردم دو ركعت از نماز عصر بعد از غروب خوانده شد؛ آيا بايد آن را قضا كنم؟
ج. خير لازم نيست.
1477. اگر روز ورود به كشور خارجي هوا ابري باشد [تشخيص طلوع و غروب خورشيد مشكل باشد ] و اوقات شرعي را نداند يا منابع خبري در اين زمينه قابل اطمينان نباشد، چه موقع بايد نمازهاي يوميّه را به جاي آورد؟ در روزهاي آفتابي چه طور؟
ج. در صورتي كه احتمال ميدهند دسترسي به چيزي پيدا كنند كه به واسطه آن علم يا ظن به وقت پيدا ميكنند، احتياط در تأخير نماز است؛ ولي اگر به خاطر تأخير، خود به خود علم و يا ظن به وقت پيدا ميشود، احتمال دارد همين قدر كه گمان به وقت پيدا كردند، بتوانند نماز بخوانند ولي اگر عسر و حرج نباشد احتياط در تأخير نماز است.
1478. اگر نمازگزار در تشخيص وقت نماز اشتباه كند و پس از وقت نماز، نماز را با ادا بخواند و يا تيمم كند و نماز بخواند و بعد از آن وقت حقيقي نماز را بيابد و نداند چند نماز پس از وقت و با تيمم خوانده است؛ تكليفش چيست؟
ج. نمازهايي را كه اشتباهاً به نيّت ادا خوانده يا با خوف وقت با تيمم خوانده و بعد از وقت فهميده، قضا ندارد.
1479. وقت نماز در قطبين و يا در كره ماه [ براي فضاپيما] چه موقع ميباشد؟
اگر در شهري طول روز طولانيتر از شب باشد [ براي مثال: 17 ساعت يا 23 ساعت ] چه طور؟
ج. آن مكانهايي كه شب و روز دارند، حكم آن معلوم است و آن جاهايي كه شب و روز ندارند، ميتوانند نزديكترين مكانها به آنجا كه شب و روز دارند ملاك قرار داده و بر طبق آن نماز بخوانند.
1480. نمازهاي يوميّه چه موقع قضا ميشوند؟
ج. وقتي كه ديگر كمتر از يك ركعت وقت دارد.
1481. وقت نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب است يا تا ابتداي اذان مغرب؟ آيا ميشود بعد از غروب آفتاب نماز مغرب خواند؟
ج. وقت آن تا مغرب است يعني تا وقتي كه آفتاب از زميني كه مسطح است، غروب كند.
1482. چه زماني نماز صبح قضا ميشود؟
ج. هنگام طلوع آفتاب.
1483. وقت فضيلت نمازهاي يوميّه چه موقع ميباشد؟
ج. در اين باره به مسألهي 633 رساله و قبل و بعد آن مراجعه شود.
1484. راه دقيق تعيين نصف شب شرعي كدام است؟
ج. مقصود از نصف شب، نصف ما بين غروب آفتاب و طلوع فجر (اذان صبح) است نه طلوع آفتاب.
1485. اگر نمازگزار نزديك غروب مشغول نماز ظهر شود و در نماز ظهر بين ركعت 3 و 4 شك كرده و احتياج به نماز احتياط دارد و اگر نماز احتياط را بخواند نماز عصرش قضا ميشود؛ تكليف چيست؟
ج. بايد نماز عصر را كه يك ركعت از آن را وقت دارد بخواند و نماز ظهر را بعداً قضا كند.
1486. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر از روز باقيست شروع به نماز عصر بكند و بعد از آن هنوز خورشيد غروب نكرده باشد؛ چه كند؟
ج. احتياطاً نماز ظهر را به قصد ما في الذمه بخواند.
1487. اگر كسي به خيال اين كه فقط به اندازه خواندن نماز عصر وقت باقيست نماز عصر را بخواند و بعد از آن نماز ظهر را نيز تمام كند و خورشيد هنوز غروب نكرده باشد؛ آيا نماز عصر را بايد دوباره بخواند يا نه؟
ج. ظاهراً اعادهي نماز لازم نيست.
1488. اگر نمازگزار احتمال دهد كه با آرام خواندن و به جا آوردن مستحبات نماز مقداري از نماز در خارج از وقت خوانده ميشود؛ وظيفهاش چيست؟
ج. اگر خوف از دست رفتن وقت دارد، نبايد مستحبّات را به جا آورد.
1489. آيا ميتوان از اوّل گفتن اذان شروع به نماز خواندن كرد؟
ج. اگر اذان فرد عادل و عارف و آگاه به وقت باشد، بله ميتوان.
1490. اگر در وقت نماز بخوابم و بعد از بيدار شدن نماز را بخوانم؛ چه وجهي دارد؟
اگر در همان وقت احتمال بدهم كه بعد از وقت نماز بيدار ميشوم و نمازم قضا ميشود؛ چه حكمي دارد؟
ج. اگر از جهت استخفاف و كوچك شمردن نماز باشد، اشكال دارد.
1491. وقت نافله صبح چه موقع است؟
آيا نماز نافله قضا دارد؟
و چه موقع ميتوان آن را به جا آورد؟
ج. نافله صبح را بعد از تمام شدن نماز شب تا طلوع سرخي از طرف مشرق ميشود خواند و بعد از آن، اوّل نماز صبح و بعد از آن نافله صبح را بخوانند و هر نافلهاي كه وقت مخصوص دارد، بعد از آن وقت مستحب است آن را قضا كرد.
(مسأله 1129 رساله).
1492. آيا ميتوان نافله ظهر را چند دقيقهاي بعد از اذان ظهر [قبل از نماز] خواند؟
ج. بله، ميتوان. (مسأله 641 رساله).
1493. در نماز جماعت ظهر و عصر وقت كافي براي خواندن نوافل ظهر و عصر نيست، اگر كسي بخواهد آنها را به جا آورد؛ چه وقت و با چه نيتي به جا آورد؟
ج. نافله ظهر را پيش از اذان ظهر و بعد از آن كه سايه به اندازه شاخص شد به اميد اين كه الآن خواندن آن خوب باشد ميتوان خواند ولي بنا بر احتياط اگر قبل از ظهر ميخوانند نيّت ادا ننمايند و چنان چه كسي بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند بهتر است بنا بر اظهر نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بايد نيّت ادا و قضا نكند.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 641 و 642 رساله مراجعه شود.
1494. خواندن نماز اوّل وقت افضل است يا پذيرايي از مهماني كه تازه رسيده و آمادگي براي نماز را ندارد؟
ج. در شرايط معمولي نماز اوّل وقت افضل است و اگر ميتواند جمع بين هر دو كند.
1495. اگر در شهري زمان بين فجر تا طلوع خورشيد در زمستان يك ساعت و نيم و در تابستان دو ساعت باشد؛ اوقات شرعي در ماه مبارك رمضان و غير آن چگونه تعيين ميگردد؟
ج. در هر فصلي بايد وقت حقيقي در آن فصل را معين كنند.
1496. ملاك طلوع و غروب آفتاب چيست؟
آيا طلوع و غروب از پشت كوه است يا چيز ديگري؟
ج. مغرب وقتيست كه آفتاب از زميني كه مسطح است غروب كند و منطقهاي كه پستي و بلندي دارد، مغرب آن موقعيست كه اگر زمين مسطح بود آفتاب غروب ميكرد؛ ولي احتياط مستحب اينست كه سرخي طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا ميشود از بين برود.
1497. پس از خواندن چهار ركعت نماز شب اگر موقع اذان بشود؛ آيا ميتوان بقيه را به جا آورد؟ با چه نيتي؟
ج. بله، بقيه را ميتوان به قصد ادا به جا آورد.
1498. تا چه وقت ميتوان قضاي نافله شب را به جاي آورد؟
ج. قضاي نماز، وقت معيّن ندارد.
1499. اگر نمازگزار مقدار كمي از قبله منحرف باشد، براي نماز اشكال دارد؟
ج. عمداً نبايد منحرف باشد، مگر به اندازهي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.
1500. كسي بعد از اتمام نمازش ميفهمد كه مقداري از قبله منحرف بوده، در اين صورت نماز او چه حكمي دارد؟
ج. اگر انحراف او بيشتر از طرف راست و طرف چپ قبله بوده است، در صورتي كه داخل وقت نماز متوجه شود، بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته است، در وجوب قضا تأمل است.
1501. اگر در بين نماز متوجه شويم كه جهت قبله را نادرست ايستادهايم، چه كار بايد بكنيم؟
ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ او بوده و قبله در پشت قرار نگرفته باشد، به طرف قبله متوجه ميشود و بقيه نمازش را ميخواند و صحيح است؛ ولي اگر پشت به قبله بوده و يا كاملاً به طرف راست يا چپ بوده، نماز را قطع ميكند و دوباره رو به قبله نماز ميخواند.
1502. فردي سالهاي متمادي در خانهاش به سمتي كه فكر ميكرده جهت درست قبله است نماز ميخوانده اكنون فهميده است كه اشتباه ميكرده؛ تكليف نمازهايي كه قبلاً خوانده چيست؟
ج. اگر انحراف در بين طرف راست و چپ قبله بوده و پشت به قبله نماز نخوانده بوده است، نمازهايي كه وقت آنها گذشته، صحيح است و اگر پشت به قبله خوانده بوده، بنا بر احوط نمازهايش را قضا نمايد.
1503. به نظر جنابعالي، تا چند درجه انحراف از قبله جايز است و نماز ما اشكال پيدا نميكند؟
ج. عمداً انحراف جايز نيست و بايد صدق عرفيِ توجه به قبله محفوظ باشد؛ مگر به اندازهي پهناي يك انگشت كه بخشوده است.
1504. بيماري به گونهاي روي تخت بستري شده كه امكان رو كردن به سمت قبله را ندارد. آيا ميتواند نمازش را در همان حال - يعني در خلاف جهت قبله - بخواند؟
ج. اگر با كمك ديگران هم نتواند، همان طور نماز بخواند.
1505. مريضي كه در روي تخت بستري بوده، ميترسيده كه اگر به سمت قبله رو كند، برايش خطر داشته باشد به همين جهت نمازهايش را به همان حال خوانده است، بعداً ميفهمد كه ترس او بي مورد بوده، در اين صورت نمازهايي كه خوانده چه حكمي دارد؟
ج. اگر خوف او عقلايي بوده و هيچ راه اطمينان بخشي نداشته، نماز او محكوم به صحت است و احوط اعاده است.
1506. مريضي كه ميتواند تخت خود را به سمت قبله برگرداند ولي اين كار براي او مشقت دارد، آيا لازم است اين كار را انجام دهد يا خير؟
ج. اگر مشقّتِ قابل تحمّل باشد بايد به سمت قبله نماز بخواند.
1507. شخصي در اثر بيماري، توانايي نشستن و سر پا ايستادن را ندارد، يعني همواره به رو ميخوابد، وظيفه او در نماز از حيث رو به قبله بودن چيست؟
ج. اگر ميتواند بايد به پهلوي راست بخوابد و اگر نميتواند بنا بر احوط به پهلوي چپ بخوابد و اگر آن هم ممكن نيست به پشت بخوابد به طوري كه كف پاهاي او رو به قبله باشد و اگر آن هم ممكن نيست به هر صورتي كه ممكن است نماز بخواند، ولي تا حد امكان طوري باشد كه نزديكتر به نماز كسي كه به طوري عادي نماز ميخواند باشد وگرنه بايد نزديكتر به نماز كسي كه ايستاده نماز نميخواند، با رعايت مراتبي كه ذكر شد، باشد.
1508. سر شخصي بر اثر بيماري به طور كامل معكوس شده و صورتش به پشت برگشته است.
وظيفه او هنگام نماز در مورد رو به قبله بودن چيست؟
ج. اگر با عدم عسر و سختي، تمكّن دارد كه صورت و بدنش را با هم رو به قبله كند، احتياطاً با رعايت قبله نماز بخواند و در غير اين صورت بدن بايد رو به قبله باشد و آن مُقَدَّم بر صورت است.
1509. آيا استفاده از قبله نما براي تشخيص جهت قبله كافيست يا خير؟
ج. اگر ظن آور باشد كافي است.
1510. با توجه به كروي بودن زمين اگر فردي از لحاظ جغرافيايي جايي باشد كه از همه طرف فاصله او با كعبه يكسان است، به كدام جهت نماز بخواند؟
ج. به هر طرفي كه نماز بخواند، صحيح است.
1511. با فرض امكان سفر به كرات ديگر از قبيل ماه و … حكم قبله در آن مكانها چيست؟
ج. بايد به طرف كرهي زمين نماز بخواند.
1512. اگر راستاي خانهي كعبه را عمود بر سطح زمين امتداد دهيم از آن سمت ديگر كرهي زمين خارج ميشود. با توجه به اين كه فضاي بالا و پايين كعبه در حكم خود كعبه است، افرادي كه در آن سوي كرهي زمين زندگي ميكنند به سمت امتداد كعبه - كه به آنها نزديكتر است - نماز بخوانند يا به سمتي كه آنها را از روي سطح كرهي زمين به كعبه وصل ميكند؟
ج. به طريق دومي عمل كنند.
1513. اگر در يافتن جهت قبله از طريق محراب مساجد و قبور مسلمين، با تعيين قبله از طريق قبله نما، از نظر محاسبه رياضي اختلاف وجود داشته باشد؛ تكليف چيست؟
ج. هر كدام اطمينانآور باشد بر طبق آن عمل كند، در غير اين صورت هر كدام كه سبب ظن قويتر شود بايد ملاك عمل قرار گيرد.
1514. شخصي كه با كشتي يا قطار يا هواپيما مسافرت مينمايد، رو به سمت قبله مشغول نماز خواندن ميشود. در حين اداي نماز، ناگهان كشتي تغيير مسير ميدهد و آن فرد در خلاف جهت قبله قرار ميگيرد.
در اين وضعيت، تكليف او چيست؟
ج. بايد سريعاً به جهت قبله برگردد.
1515. آيا در صحت جهت قبله، يقين لازم است يا گمان هم كفايت ميكند؟
ج. بنا بر اظهر ميتواند به گمان خود عمل نمايد ولي اگر مشكل نباشد، احتياط در تحصيل علم و يا گمان قويتر است.
1516. آيا ميتوان به گفته صاحب خانه در مورد جهت قبله اعتماد كرد يا اين كه خودمان بايد بررسي و تحقيق كنيم؟
ج. بنا بر اظهر ميتواند به گماني كه از گفته او به دست آورده عمل كند ولي اگر بتواند از راه ديگري گمان قويتر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قويتر را تحصيل مينمايد.
1517. اگر براي فرد مهمان از گفتهي صاحب خانه در مورد جهت قبله، يقين حاصل نشود؛ آيا ميتواند در آن جهتي كه صاحب خانه گفته نماز بخواند يا نه؟
ج. در صورت گمان به قبله از گفتار او همان كفايت ميكند اما اگر بتواند از راه ديگري علم يا گمان قويتر پيدا كند، بنا بر احتياط گمان قويتر را تحصيل نمايد.
1518. در مسجدي يك امام جماعت براي اقامه نماز ظهر و يك امام جماعت ديگر براي اقامه نماز مغرب ميآيد. امام جماعت اوّل طبق جهت محراب رو به قبله ميايستد، ولي دومي با استدلال به علم قبله شناسي عقيده دارد كه قبله حدود 20 درجه به سمت راست انحراف دارد. در اين صورت تكليف مأمومين در اقتدا به اين دو امام جماعت چيست؟
ج. مأمومين به علم يا اطمينان خود عمل ميكنند و اگر با اعتقاد امام مخالف بودند، بنا بر احوط نبايد اقتدا كنند.
1519. آيا فردي كه اعتقاد دارد جهت صفوف نماز جماعت به سمت قبله نيست، ميتواند به جماعت اقتدا كند؟
ج. علي الاحوط نميتواند اقتدا كند.
1520. فردي جهت دقيق قبله را ميداند، ولي عمداً به مقدار اندكي از جهت قبله بر ميگردد، در اين حال نماز او چه حكمي دارد؟
ج. انحراف عمدي به اندازهي پهناي يك انگشت جايز است نه بيشتر.
1521. اگر بدانيم شخصي در غير جهت قبله نماز ميخواند، آيا لازم است به او بگوييم؟
ج. خير، لازم نيست.
1522. اگر در جايي باشيم كه هيچ ابزار و وسيلهاي براي تشخيص جهت قبله نداشته باشيم، تكليف ما در هنگام نماز خواندن چيست؟
ج. چنانچه وقت نماز وسعت دارد، بايد از روي احتياط چهار نماز به چهار طرف بخواند، اگر چه بعيد نيست فقط يك نماز به يكي از چهار طرف كه بخواند كافي باشد و سه نماز ديگر مستحب و از روي احتياط باشد و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازهاي كه وقت دارد بخواند و در مواردي كه نماز متعدد ميخواند بايد نمازها را طوري بخواند كه يقين كند يكي از آنها رو به قبله بوده است يا اگر از قبله كج بوده، به طرف دست راست و دست چپ نرسيده است.
1523. اگر وقت تنگ باشد و قادر به تشخيص جهت قبله نباشيم، چه كار بايد بكنيم؟
ج. به پاسخ سؤال قبلي و نيز مسأله 656 رساله رجوع شود.
1524. حجاب از نظر اسلام چيست و چه نوع پوششي براي زن و مرد حجاب محسوب ميشود؟
ج. حجاب، پوشاندن محلهايي از بدن زن يا مرد است كه در مسأله 1937 رساله ذكر گرديده و هر چه بدن را بپوشاند حجاب است؛ ولي حجاب كامل براي زن چادر است.
1525. اگر زن در بين نماز، مويش بيرون آيد و عمداً توجهي به آن ننمايد، آيا نمازش باطل است؟
ج. بله، باطل است.
1526. اگر مقداري از بدن يا موي زن هنگام نماز آشكار شود و قبل از تمام شدن نماز يا بعد از آن متوجّه گردد، حكم نمازش چيست؟
ج. اگر بعد از نماز بفهمد نمازش صحيح است و اگر بين نماز بفهمد، بايد فوراً آن را بپوشاند و نماز او صحيح است؛ ولي احتياط مستحب در فرض اخير اينست كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند.
1527. با وجود استثنا بودن صورت زنان، اگر زنان با كارهايي از قبيل زير ابرو برداشتن و زايل كردن موهاي ريز صورت، زينت بكنند، پوشاندن صورت در نماز واجب ميشود؟
ج. خير.
1528. آيا لازم است در هنگام نماز، زن چانهاش را بپوشاند؟
ج. آن مقداري كه جزو صورت است، لازم نيست.
1529. آيا در صورت نبودن نامحرم، باز بودن ساق پا در نماز اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
1530. پوشانيدن پشت پاشنهي پاها در خانمها براي خانمها، هنگام نماز خواندن واجب است؟
ج. اظهر اينست كه قدمين تا مچ پا مستثني است و مقداري از آن، براي اطمينان از پوشانده شدن مقدار واجب، بايد پوشانده شود، اگر چه احوط پوشاندن پشت پاشنه است.
1531. در موقع نماز، لازم است كف پاي زن پوشيده باشد يا خير؟
ج. احتياط مستحب پوشاندن كف پا است.
1532. اگر زن بعد از نماز متوجه شود برخي اندامهايش پوشش نداشته است، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. نمازش صحيح است.
1533. اگر زن در بين نماز متوجه شود قسمتي از اندامهايش كه بايد پوشيده ميشده است، عريان مانده و قادر به پوشاندن آنها نباشد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. بايد نمازش را قطع كند و با حفظ ساتر و پوشش از اوّل نماز بخواند.
1534. آيا زن ميتواند در لباس عروسي و لباس زينت نماز بخواند؟
ج. بله ميتواند به شرط اينكه رنگ و شبح را ساتر باشد.
1535. آيا پوشيدن لباسهاي مردانه و نماز خواندن با آنها براي بانوان اشكال دارد؟
ج. اگر داخل در لباس شهرت باشد، پوشيدن آن حرام است آيا نماز را هم باطل ميكند؟ و در غير اين صورت، مورد احتياط است؛ اگر چه پوشيدن آن مُضر به صحّت نماز نيست و در رابطه با معناي لباس شهرت به مسألهي 711 رجوع شود.
1536. آيا پوشاندن موهاي مصنوعي براي زن در نماز و از نامحرمان واجب است؟
ج. در نماز واجب نيست و پوشاندن آنها از نامحرم به عنوان اوّلي اگر مصداق زينت نباشد، واجب نيست.
1537. آيا پوشش زن در نماز بايد طوري باشد كه از هيچ طرف بدن او ديده نشود؟ و آيا پوشاندن زينت و زيورهاي صورت و دست در نماز در حالي كه نامحرمي نيست، لازم است؟
ج. فرق ميان زن و مرد، در ميزان عورت است كه در زن تمام بدن او به غير از موارد استثنا لازم است پوشانده شود و در مرد فقط موارد ذكر شده در مسأله 661 است؛ پس در كيفيّت ستر و پوشش مرد و زن با همديگر تفاوتي ندارند و پوشاندن زينت و زيور در نماز واجب نيست.
1538. آيا نماز خواندن با چادرهاي بدن نما صحيح است؟
ج. اگر پوشش صدق نكند، صحيح نيست.
1539. آيا جورابهاي زنانه كه مورد استفاده بانوان ميباشد، كفايت از پوشش آنها جهت اداي نمازشان ميكند؟
ج. اگر پوست پا و رنگ و شبح پيدا نباشد، اشكال ندارد.
1540. اگر خانمي در منزل با چادر كلفت و بلند نماز بخواند؛ ولي زير چادر لباس بيآستين پوشيده و بيجوراب باشد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. با مراعات آن چه در مسألهي 662 رساله آمده، مانعي ندارد.
1541. اگر خانمي با لباس محفوظ - مثل مانتوي گشاد و شلوار و روسري - نماز بخواند و يا با بلوز و شلوار و روسري - بدون چادر - نماز بخواند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. با مراعات آن چه در مسألهي 662 رساله آمده است، مانعي ندارد.
1542. اگر در حال نماز موي سر خانمي ظاهر شده و متوجّه نباشد، آيا لازم است به او بگويند؟
ج. لازم نيست به او بگويند.
1543. اگر زيورآلات زن هنگام نماز، روي لباس باشد، اشكال دارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1544. اگر در جايي نامحرم نباشد، بازهم براي زن پوشاندن غير وجه و كفّين لازم است؟
ج. براي نماز واجب است.
1545. اگر دندانهاي مصنوعي به واسطهي خون دهان يا به سبب ديگر نجس شده باشد، آيا شستن آن براي نماز لازم است؟
ج. لازم نيست.
1546. اگر در حال نماز، از دندان نمازگزار خون بيايد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اگر ظاهر دهان پاك باشد، نمازش صحيح است.
1547. اگر كسي بين نماز خون دماغ شد، حكم نمازش چيست؟
ج. اگر كمتر از درهم است مستثني است و نماز او اشكال ندارد و اگر بيش از آن است و بدون به هم خوردن نماز ميتواند بين نماز محل نجاست را آب بكشد و تطهير كند و يا اگر لباسش نجس شده، ميتواند آن را درآورد، همين كار را انجام دهد و نماز را تمام كند و در غير اين صورت بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.
1548. بعد از آمپول زدن كمي خون ميآيد. شخصي آن خون را با پنبه خشك كرده ولي فراموش كرده آنجا را تطهير كند، آيا نمازش صحيح است؟
ج. اگر كمتر از درهم بوده و آغشته به الكل هم نبوده است، نمازش صحيح است.
1549. اگر كسي غذاي نجس خورده و بعداً بدون نيّت طهارت، در حمام، آب روي لبهاي او جاري شده باشد، آيا غسل و وضوي او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1550. بعد از پر كردن دندان، دهانم نجس شده است، آيا براي نماز بايد دهانم را آب بكشم؟ يا با همان وضع ميتوان نماز خواند؟
ج. خير لازم نيست.
1551. اگر شك كنيم پا نجس شده و فراموش كنيم، نمازهايي كه خواندهايم چه حكمي دارد؟
ج. صحيح است.
1552. بيماري، مبتلا به خونريزي زير پوستي ميباشد.
گاهي به علل گوناگون خون از روي پوست جريان پيدا ميكند؛ تكليف نماز او در حال خونريزي چيست؟
ج. اگر ممكن است خود را تطهير ميكند و نماز ميخواند وگرنه خون و نجاست بدن و لباس را كم ميكند و همان طور نماز ميخواند.
1553. زخمهاي بدن مجروحين به گونهايست كه شبانه روز خون ميآيد، اين افراد براي نماز چه بايد بكنند؟
ج. تا ممكن است بايد آن خون و محل آلوده شدن به آن را كم كنند و همان طور نماز بخوانند.
1554. آيا با خون هموروييد (بواسير) داخلي يا خارجي ميتوان نماز خواند؟
ج. اگر از بواسيري كه دانههاي آن بيرون نباشد، خوني به لباس يا بدن برسد، بنا بر اظهر نميتواند با آن نماز بخواند؛ مگر اينكه مضطر و مجبور باشد با همين لباس يا بدن نماز بخواند يا براي شخص او آب كشيدن يا تعويض آنها مشكل و سخت باشد.
اما خون بواسيري كه دانههاي آن بيرون است و يا اينكه دانههاي آن در داخل است، ولي مثل بواسيري كه در بيرون است، بدن يا لباسش را نجس ميكند، بدون اشكال نماز خواندن با آن جايز است.
1555. برخي تاولها و جوشهاي بدن، باعث ايجاد لكههاي خون در لباس ميشوند.
نماز خواندن با اين قبيل لباسها چه حكمي دارد؟
ج. اگر به گونهايست كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن آن براي بيشتر مردم سخت است، تا وقتي كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، ميتواند با آن خون نماز بخواند و اگر طوريست كه براي مردم آب كشيدن آن سخت نيست، ولي براي شخص او سخت و مشكل است، صحت نماز با اين لباس يا بدن نيز خالي از وجه نيست و هم چنين است آبي كه با خون بيرون آمده يا دوايي كه روي زخم گذاشتهاند نجس شده و در بدن يا لباس او باشد.
1556. اگر در روي بدن يا لباس چندين لكّهي خون باشد كه هر كدام از مقدار يك درهم كمتر، ولي مجموعاً از مقدار درهم بيشتر است، آيا نماز خواندن با آنها اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد و بايد آنها را تطهير كرد. (مسأله 720 رساله)
1557. آيا با لباسي كه به خون شهيد آغشته شده است، نماز خواندن جايز است؟
ج. خير، مگر كمتر از درهم باشد.
1558. خون داخل بيني كه بيرون نميآيد، ولي با آيينه ديده ميشود، آيا براي نماز اشكال دارد؟
ج. خير.
1559. آيا اگر داخل دهان خوني باشد، ميتوان با آن نماز خواند؟
ج. بله، ميتوان.
1560. اگر كسي به علّتي بعد از بول خود را بشويد و با پارچه اي محل غايط خود را تميز كند، آيا ميتواند نماز بخواند؟
ج. بله، ميتواند.
1561. شخصي به علت بيماري، هر شب محتلم ميگردد و قادر نيست هر روز غسل كند و لباس خود را تطهير نمايد، آيا ميتواند با تيمم و لباس نجس نماز بخواند؟
ج. تا ممكن است بايد غسل كند و با لباس پاك نماز بخواند.
1562. كسي كه بعد از جنابت از حرام لباس ديگري بپوشد، نماز با آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1563. آيا اگر عرق جنب از حرام در اثر ملاقات به بدن فرد ديگري برسد، آن فرد ديگر ميتواند با آن نماز بخواند؟
ج. بعد از خشك شدن ميتواند نماز بخواند.
1564. كسي كه ادرار و مدفوع او غير ارادي است، با توجه به اين كه هر لحظه امكان خروج ادرار يا مدفوع از او هست و اطراف عورتين و لباس او اكثراً نجس است، چگونه نماز بخواند؟
ج. به مسائل 312 به بعد در رساله به خصوص مسأله 318 رجوع شود.
1565. بيماراني عمل جراحي رودهي بزرگ انجام داده و محل خروج مدفوع را بستهاند و مدفوع توسط كيسهاي جمع آوري ميشود. تكليف اين افراد در موقع نماز چيست؟
ج. خود را تطهير كنند و نماز بخوانند و اگر جايي از ظاهر بدن نجس نميشود، به همان حال نماز بخوانند.
1566. ما تعدادي از كارگران معدن هستيم كه از صبح تا غروب آفتاب در معدن مشغول به كاريم. دستشوييهايي كه آنجا قرار دارند فاقد آب هستند.
بنا بر اين بدن و لباسمان پاك نيست. بفرماييد تكليف ما نسبت به اداي نماز، چگونه است؟
ج. تا ممكن است بايد آبي براي تطهير پيدا كنيد و اگر ممكن نيست، سعي كنيد لباستان نجس نشود، به اين كه با پارچه اي مخارج بول را خشك كنيد و با همان حال نماز بخوانيد.
1567. ترشحاتي كه از كف وضوخانه به لباس ميرسد، چه حكمي دارد؟
ج. پاك است.
1568. گاهي اوقات انسان احتمال ميدهد هنگام شستن محل بول و غايط، آب به لباسش ترشح نموده است، آيا نماز خواندن با آن لباس درست است؟
ج. اشكال ندارد.
1569. براي تزريق آمپول، به موضع، كمي الكل ميزنند، آيا موقع نماز بايد اين الكل را بشوييم؟
ج. احتياطاً بايد تطهير شود.
1570. اگر نمازگزار از عطرهاي حاوي الكل استفاده كرده باشد، ميتواند نماز بخواند؟
ج. احتياط در اجتناب است.
1571. اگر كسي در نماز جماعت (موقعي كه امام حمد و سوره ميخواند) متوجه شود لباسش نجس است و لباس نجس را در حال نماز بيرون بياورد، آن مقدار از نماز كه با لباس نجس خوانده شده چه حكمي دارد؟
ج. بر طبق مسألهي 675 رساله عمل كند.
1572. اگر كسي به خيال اين كه جامهي پاك پوشيده است نماز بخواند و بعد متوجه شود كه لباسش نجس بوده است، آيا نمازش صحيح است؟
ج. اگر جاهل بوده است، اعاده ندارد. به خلاف نسيان و فراموشي نجاست لباس كه بايد در وقت اعاده كند و در خارج از وقت نماز را قضا نمايد (مسأله 673 و 674 رساله)
1573. اگر روي لباس لكهي كم رنگي از خون حيض باشد كه با چند بار شسته شدن از بين نرود، نماز خواندن با آن لباس چه حكمي دارد؟
ج. اگر صرف رنگ باشد، مانعي ندارد.
1574. آيا نجس بودن دست يا پاي مصنوعي خللي به نماز وارد ميكند؟
ج. خللي وارد نميكند.
1575. اگر مادري بچهي خود را كه بدن او نجس است در حال نماز در آغوش بگيرد، آيا نمازش اشكال دارد؟
ج. اگر عين نجس در بدن بچه باشد، احوط اجتناب از آن است و اگر عين نجس در او نباشد، بنا بر اقوي اشكال ندارد.
1576. در رساله هست كه اگر چيزهايي مثل جوراب و كمربند و … نجس شود عيب ندارد. آيا مراد نجس شدن به هر نوع نجاستيست يا فقط خون زخم ميباشد؟
ج. بين نجاسات فرقي در اين جهت نيست.
1577. اگر شخصي دستمال كوچكي كه پوشانندهي عورت نباشد و آغشته به خونهاي سهگانهي زنانه است همراه داشته باشد، آيا نماز خواندن با آن جايز است و اگر آغشته نباشد و فقط به آن خونها نجس شده باشد، چه حكمي دارد؟
ج. معفوست اگر متنجّس باشد، به خلاف صورتي كه عين نجس به همراه نمازگزار باشد، كه مورد احتياط است.
1578. كسي كه لباسش نجس شده و عوض كردن آن ممكن است موجب خونريزي يا ضرري بشود، آيا جايز است با همان لباس نمازش را بخواند؟
ج. اگر تبديل آن ضرري يا حرجي است، اشكال ندارد.
1579. بيماراني كه ملحفه و لباس و وسايل پزشكي همراهشان نجس است و يا احتمال نجاست در آنها داده ميشود و تعويض آنها نيز برايشان غير ممكن است، نماز خواندن در آنها چه حكمي دارد؟
ج. در فرض سؤال كه ممكن نيست يا حرج شخصي دارد، در آن مقداري كه ممكن نيست يا حرج دارد، نماز صحيح است و بقيّه را از تن بيرون آورد و اين در خصوص لباس است نه زيرانداز يا وسايل كه اشكال ندارد.
1580. اگر همسر انسان ندانسته با لباس نجس نماز بخواند، آيا لازم است به او گفته شود؟
ج. لازم نيست.
1581. كسي لباسش را كه نجس بوده شست و يقين به پاك بودن آن كرد، بعد از نماز خواندن با آن فهميد كه پاك نشده، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1582. اگر بدن و لباس نجس باشد و اگر اقدام به تطهير كنيم نماز قضا ميشود، وظيفه چيست؟
ج. با همان بدن نماز بخواند، ولي اگر ساتر عورت دارد لباس را بيرون آورد و اگر ساتر عورت ندارد با همان لباس و يا به صورت عريان نماز بخواند و احتياطاً پس از آن باز نمازش را بخواند.
1583. اگر نجس بودن لباس مشكوك باشد، نماز در آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1584. تا چه ميزان نجاست در بدن يا لباس، هنگام نماز اشكال ندارد؟
ج. خون به مقدار كمتر از يك بند انگشت (سر انگشت) استثنا شده است، البته به شرطي كه خون نجس العين - مثل سگ و خوك - يا دماء الثلاثة - مثل حيض - نباشد و مواردي ديگر نيز استثنا شده است.
(مسائل 712 و بعد آن در رساله)
1585. شخصي ميداند يكي از دو لباسي كه در اختيار دارد نجس است ولي نميداند كدام يك نجس و كدام يك پاك ميباشد، آيا راه حلي وجود دارد كه او مطمئن شود نمازي كه خوانده صحيح است؟
ج. چنان چه وقت دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند، ولي اگر وقت تنگ است، با هر كدام نماز بخواند كافي است.
1586. آيا ميزاني براي بزرگي دستمال نجسي كه ميتواند همراه نمازگزار باشد، تعيين شده است يا نه؟
ج. به مقدار كمتر از پوشاننده عورت باشد.
1587. شخصي نزديك صبح جنب شده و زماني كه از خواب بيدار ميشود ميبيند وقت غسل و تطهير كردن ندارد، لذا بدل از غسل تيمم ميكند، آيا ميتواند با همان لباس نماز به جاي آورد؟
ج. اگر ساتر و پوشاننده عورت پاك دارد، آن لباس نجس را بايد بيرون آورد و در غير اين صورت با همان لباس نماز بخواند و آن نماز را بعداً دوباره احتياطاً بخواند.
1588. اگر چيز غصبي مانند دستمال و مانند آن همراه نمازگزار باشد، آيا موجب بطلان نماز او ميشود؟
ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند، بنا بر اظهر نمازش صحيح است، اگر چه با علم به غصبيّت احتياط در اعاده است.
1589. اگر كسي از روي فراموشي يا جهل به مسأله با لباس غصبي نماز بخواند، نمازهايش چه حكمي دارد؟
ج. در صورت فراموشي، نمازش صحيح است ولي در صورت جهل به مسأله؛ اگر جهل او به جهل به حكم وضعي برگردد، احتياط لازم است وگرنه نماز صحيح است.
1590. اگر از طرف اشخاصي كه اهل پرداخت وجوه شرعيه نيستند، لباسي برايمان هديه آورده باشند، ميتوان با آن لباس نماز خواند؟
ج. تا علم به تعلق خمس به عين آن لباس نباشد، ميتوان با آن نماز خواند و در آن تصرف نمود.
1591. كسي در زمان حيات خود لباسي را به فقيري كه لباس پاك نداشته، داد تا نماز بخواند. او لباس را نبخشيده بود، اما آن شخص فراموش كرد لباس را برگرداند و مدتي با آن نماز خواند. اكنون كه جهت برگرداندن لباس مراجعه ميكند متوجه ميشود آن فرد، فوت نموده است.
تكليف نمازهايي كه او با آن لباس خوانده چيست؟
ج. نمازهاي او در حال نسيان و فراموشي صحيح بوده است.
1592. اگر شخصي نداند لباسش غصبيست يا به غصبي بودن لباس شك داشته باشد، براي نماز چگونه عمل كند؟
ج. نماز با آن لباس صحيح است.
1593. آيا خواندن نماز با لباسي كه از دزد خريداري شده است، اشكال دارد؟
ج. اگر بداند آن لباس دزدي است، نماز اشكال دارد.
1594. آيا نماز با انگشتري كه با پول غصبي خريداري شده، صحيح است؟
ج. اگر با قصد قربت بتواند نماز بخواند بنا بر اظهر صحيح است، اگر چه احتياط در اعاده است.
بله، اگر معامله به ذمّه باشد و با اين پول طلب خود را پرداخت كرده باشد، انگشتري غصبي نيست.
1595. آيا ميتوان با لباس فرد ديگري كه خمس و زكات آن را نداده است، نماز خواند؟
و اگر بعد از نماز بفهميم، آيا بايد نماز را قضا كنيم؟
ج. اگر نميدانستهايد، نماز صحيح است.
1596. كسي كه خمس نميدهد و سال خمسي براي خود معين نكرده است، آيا با لباسي كه ميخرد نمازش صحيح است؟
ج. به مسألهي 691 رساله رجوع شود. بله، اگر بر ذمّه بخرد، نمازش صحيح است.
1597. زني كه ناشزه (نافرمان) شده، در صورتي كه در خانه شوهر يا لباسي كه شوهر در اختيار او گذاشته، نماز بخواند؛ آيا نمازش صحيح است؟
ج. تا يقين به عدم رضايت شوهر ندارد، اشكال ندارد.
1598. اگر موي خرگوش همراه لباس نمازگزار باشد، آيا نماز اشكال دارد؟
تكليف نمازهايي كه خوانده شده چيست؟
ج. نمازهايي كه با همراهي آن مو بوده باطل است.
1599. اگر موي گربه همراه با لباس نمازگزار باشد، تكليف نمازهاي قبلي و فعلي نمازگزار چيست؟
ج. نمازهايي كه همراه با آن مو بوده باطل است.
1600. اگر كيف يا كمربندي كه از پوست مار تهيه شده همراه نمازگزار باشد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. نماز باطل است.
1601. اگر لباس يا كمربند، تكه كوچكي از چرم گاو غير ذبح شرعي شده را داشته باشد، ميتوان با آن نماز خواند يا خير؟
ج. خير نميتوان.
1602. آيا با لباسهايي كه از خارج ميآورند و قسمتهايي از آنها چرم است، ميتوان نماز خواند؟ توضيح اين كه هيچ اطلاعي از نوع چرم و حرام گوشت يا حلال گوشت بودن حيوان نداريم.
ج. نماز خواندن با آن چرم باطل است.
1603. آيا نماز خواندن با كلاه گيسي كه از موي انسان ساخته ميشود، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1604. اين كه گفتهاند لباس نمازگزار مرد از طلا نباشد، آيا منظور طلاي زرد است و يا طلاي سرخ و سفيد را هم شامل ميشود؟ و آيا رنگ طلا شرط است يا ذات طلا ملاك ميباشد؟
ج. ذات طلا شرط است كه نباشد هر چند با مخلوط كردن با چيز ديگر رنگش تغيير كرده، ولي مستهلك نشده و طلا بر آن صدق ميكند و طلا غير از پلاتين است.
1605. مرد جاهل مقصّري با لباس زرباف نماز خوانده است، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. بايد نمازش را قضا كند.
1606. اگر زيورآلات طلا مانند گردن بند و ساعت و … همراه مرد نمازگزار باشد، به گونهاي كه او فقط قصد امتحان كردن يا نگهداري موقّت آنها را داشته باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر صدق پوشيدن ميكند، نماز با آن باطل است، (به مسألهي 702 رساله رجوع شود ).
1607. همراه داشتن سكه طلا در نماز چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
1608. مدالهاي طلايي كه ورزشكاران ميگيرند و به گردن مياندازند، چه حكمي دارد؟
آيا با آن حال ميتوانند نماز بخوانند؟
ج. به گردن آويختن آن حرام و نماز با آن باطل است.
(مسألهي شمارهي 702 رساله).
1609. آيا استفاده از دندان طلا براي مرد صحيح است.
آيا با آن دندان ميتواند نماز بخواند؟
ج. اشكال ندارد. (مسألهي 702 رساله).
1610. اگر استفاده از روكش طلا براي دندان، جهت ترميم و اصلاح دندان باشد، نماز خواندن با آن اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
1611. عينكي كه دستهي آن طلا و يا مخلوط به طلا است، استفادهي آن براي مرد و نماز خواندن با آن چه صورتي دارد؟
ج. استفادهي مرد از آن حرام است و بطلان نماز با آن خالي از وجه نيست.
1612. آيا پلاتين همان طلاي سفيد است؟
حكم نماز مرد در حالي كه آن دو را به همراه دارد چيست؟
ج. پلاتين غير از مادهي طلا است؛ لذا براي مرد حلال است و نماز با آن هم اشكال ندارد ولي طلاي سفيد حرام و نماز با آن هم باطل است.
1613. آيا استفاده كردن مرد از طلاي سفيد، نه پلاتين، شرعاً اشكال دارد يا نه؟
ج. طلاي سفيد اگر همان طلاست و از جهت مخلوط شدن رنگش سفيد شده، همان حكم طلا را دارد كه بر مرد حرام است.
1614. براي اين كه پلاتين قابليت تبديل شدن به انگشتري را داشته باشد، مقداري طلا با آن آميخته ميكنند به طوري كه طلا در پلاتين مستهلك ميشود. آيا استفاده مرد از اين انگشتري و نماز خواندن با آن جايز است؟
ج. اگر صدق پوشيدن و به دست كردن طلا نكند، اشكال ندارد.
1615. آيا پوشيدن كفش طبي در حال نماز - در صورتي كه هنگام سجده مواضع سجده بر روي زمين قرار گيرد و شرايط ديگر هم رعايت شود - اشكال دارد؟
ج. اگر سر شست پا روي زمين قرار گيرد، اشكال ندارد.
1616. آيا پوشيدن لباسهايي كه بر روي آنها اسم جلاله «اللَّه» نوشته شده است، جايز است؟
ج. اگر به نحو هتك نباشد و احكام آن مراعات شود، مانعي ندارد.
1617. پوشيدن لباسي كه روي آن تمثال حضرت علي عليه السّلام نقش بسته، براي نماز چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد و ثواب نماز را كم ميكند.
1618. پوشيدن لباسهايي كه بر روي آنها تصاوير حيوان و انسان و منظره و يا نوشتههاي خارجي و فارسي باشد، براي نماز چه حكمي دارد؟
ج. لباسي كه نقش صورت حيوان يا انسان دارد، در نماز مكروه است؛ اگر چه پوشيدن آن در صورتي كه خلاف شأن و زي پوشنده باشد، حرام است.
1619. آيا كراهت لباس سياه براي نماز شامل عباي سياه و چادر مشكي زنان هم ميشود؟
ج. خير، شامل نميشود.
1620. آيا رنگ عمامه ميتواند غير از سياه يا سفيد هم باشد؟
ج. ممكن است.
1621. آيا عمامه سياه مخصوص سادات ميباشد يا غير سادات هم ميتوانند از آن استفاده كنند؟
ج. بر حسب متعارف مخصوص سادات است.
1622. آيا پوشيدن لباس سياه در ايام سوگواري ائمه اطهار عليهم السّلام كراهت دارد؟
ج. چون رجحان دارد، كراهت ندارد.
1623. لباس شهرت چيست و استفاده از آن در نماز چه حكمي دارد؟
ج. لباس شهرت لباسيست كه از جهت جنس يا رنگ يا نحوهي برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زي پوشندهي لباس باشد ولي نماز با آن صحيح است.
1624. استفاده از كراوات و نماز خواندن با آن چه حكمي دارد؟
ج. لباس مزبور خلاف زي پوشش متشرعه است و احوط اجتناب است.
1625. نماز خواندن با كفش و دستكش، اگر چه پاك باشند چه حكمي دارد؟
ج. نماز خواندن با كفش به صحّت سجدهي نماز مُضر است، ولي با دستكش اشكال ندارد.
1626. اگر شخص (چه مرد، چه زن) در حمام باشد و وقت به قدري تنگ است كه اگر بخواهد بيرون بيايد و ساتر و لباس تهيه كند، وقت ميگذرد، آيا با آن حال ميتواند نماز بخواند؟
ج. در اين صورت اگر نامحرم او را نميبيند ايستاده نماز بخواند و جلوي خود را با دست بپوشاند و اگر در ركوع و سجود عورت او بيشتر نمايان ميشود، ميتواند ركوع و سجود را در حال قيام با اشاره انجام دهد و براي سجود سر را قدري پايينتر آورد. ( جهت اطلاع بيشتر در اين رابطه به مسألهي 669 رساله رجوع شود ).
1627. بلند كردن ناخن چه لطمهاي به نماز ميزند؟
ج. ضرري نميزند.
1628. آيا كاپشن و جوراب جزو لباس نمازگزار محسوب ميشود؟
ج. بله، هر چند جوراب از لباسهاييست كه احكام خاصهاي دارد؛ ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 712 به بعد رجوع شود ).
1629. آيا بلند شدن موهاي زير شكم و اطراف عورتين موجب بطلان نماز ميشود؟
ج. خير.
1630. شخصي از حرم امام رضا عليه السّلام يك روسري آورده و به من بخشيده است، آيا نماز خواندن با آن صحيح است؟
ج. اگر به نحو حلال و با اجازه آورده، اشكال ندارد.
1631. خانهاي كه بدون جواز شهرداري ساخته شده، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. صحيح است.
1632. وظيفهي شرعي افرادي كه در قطب شمال يا جنوب زندگي ميكنند چيست؟
حكم نماز، روزه و اصل اقامت در آنجا را بيان نماييد.
ج. بر فرض امكان زندگي در آنجا، بنا بر قاعده، تكليف به نماز شبانه روزي و روزه ندارند. لذا چون تفويت مصالح لزوميه ميشود، در حال اختيار نميتوان در آنجا اقامت كرد. ولي اگر ناچار به اقامه باشد، بنا بر احتياط يا بايد بر طبق نزديكترين مكان به آنجا كه شب و روز عادي دارند، عمل كند يا اوقات نماز و ماهها را با وسايلي مثل ساعت حساب كند، ولي اين دومي عسر و حرج دارد.
1633. بنده مسؤول مدرسهاي هستم كه ملك آن موقوفه ميباشد و آموزش و پرورش از سازمان اوقاف اجاره نموده است، لطفاً بفرماييد وضو گرفتن و نماز خواندن من در مدرسه چه صورتي دارد؟
ج. اگر نماز خواندن با جهت وقف منافات نداشته باشد، اشكال ندارد.
1634. در منزل موروثي كه متعلق به چند وارث است، نماز خواندن بعضي از ورثه در آن بدون رضايت ساير ورثه چه حكمي دارد؟
ج. تا وقتي كه بين ورثه تقسيم نشده باشد، بايد به نحوي رضايت آنها احراز شود؛ اگر چه بنا بر اظهر عدم علم به كراهت مالك يا امارت موجب ظن به آن در جواز كافي است.
1635. اگر روي موكت غصبي قالي انداخته باشند نماز روي آن چگونه است؟
ج. حكم نماز روي شيء غصب شده را دارد كه حكم آن در مسألهي 729 رساله آمده است.
1636. شخصي در مسجد جهت نماز جماعت رحل گذاشته و تا برپايي نماز جماعت مراجعت نكرده است.
آيا حق او از آن مكان ساقط است و ديگري ميتواند جاي او را بگيرد؟
ج. بعد از برپايي نماز جماعت حق او ساقط ميشود.
1637. با توجّه به اين كه امروزه در بيشتر روزنامههاي كشور اسامي خدا و پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمّه عليهم السّلام و آياتي از قرآن وجود دارد؛ آيا ميتوان از روزنامه به عنوان زيرانداز جهت نماز خواندن استفاده كرد؟
ج. مادامي كه اطمينان ندارد اسامي متبرّكه در آن وجود دارد، اشكال ندارد؛ اگر چه در صورت عدم اطمينان هم احراز عدم وجود اسامي متبرّكه در آن خوب است.
1638. نماز خواندن در جايي كه صداي موسيقي ميآيد، چه حكمي دارد؟
ج. گوش دادن به موسيقي مطرب، اگر چه حرام است و بايد از آن اجتناب شود، ولي به صحّت نماز ضرر نميرساند.
1639. تصويرهايي كه رؤيت آنها انسان را متذكّر حق و ياد و نام خداوند متعال مينمايد - مثل تصويرهاي منسوب به سيّد الشّهداء عليه السّلام و رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و حضرت امير عليه السّلام و … - اگر مقابل قبله باشد و در نماز موجب تقويت تذكّر باشد، حكمش براي نماز و غير نماز چيست؟
ج. تصوير را به صورتي قرار دهند كه مقابل نمازگزار نباشد و در غير اين صورت كراهت دارد، مگر در وقت نماز چيزي روي آن بيندازند كه آن را بپوشاند.
1640. آيا خواندن نماز جلوي قبر معصوم عليه السّلام جايز است؟
ج. اگر بياحترامي باشد، جايز نيست و در صورتي كه بيادبي نسبت به آنها نباشد بنا بر اظهر مكروه است، ولي احتياط مستحب آن است كه به طور كلي از اين كار مخصوصاً از جلوتر ايستادن اجتناب شود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 738 و 739 رساله رجوع شود. )
1641. زمينهايي كه مال زرتشتيان بوده و مصادره شده است و صاحبان آنها راضي نيستند، حكم تصرّف، سكونت و نمازهايي كه در آنجا خوانده شده است، چيست؟
ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، تصرّف و سكونت در آنها جايز نيست، ولي نمازهايي كه با جهل در آنجا خوانده شده، محكوم به صحّت است.
1642. اگر شخصي به واسطهي تنگي وقت نتواند مكان مباحي را پيدا كند، در محل غصبي ميتواند نماز بخواند يا خير؟
ج. اگر اميد تمكن و برطرف شدن عذر را تا آخر وقت ندارد، نماز در آن صحيح است.
(به مسأله 732 رساله رجوع شود. )
1643. در سالهاي بسيار گذشته، زميني از شخصي غصب شده است و اكنون هيچ نشاني از بازماندگان آن فرد در دست نميباشد، حكم سكونت و نماز خواندن در اين مكان چيست؟
و آيا گذشت زمان حكم زمين غصبي را عوض ميكند؟
ج. گذشت زمان حكم را عوض نميكند و بايد به قيمت آن با اجازه حاكم شرع، رد مظالم بدهد.
1644. اگر نمازگزار در جايي ايستاده باشد كه باد پنكهي غصبي به او ميرسد يا زير نور چراغيست كه روغن يا برق آن غصبي است، نماز او چه صورتي دارد؟
ج. نمازش صحيح است.
1645. سابقاً دولت در جاهايي خانه سازماني براي كارمندان خود احداث كرده كه صاحبان آن زمينها راضي نبودهاند.
نماز كساني كه در اين خانهها ساكن شدهاند چه حكمي دارد؟
اگر از موضوع آگاه نبودهاند چه طور؟
ج. حكم نماز در مغصوب را دارد و جاهل به موضوع، نمازش صحيح است.
1646. نماز خواندن در خانهاي كه بعضي از قسمتهاي آن مانند تيرآهنها يا پنجرههايش غصبي است، چه صورتي دارد؟
ج. نماز صحيح است.
1647. شخصي خانهاي به مبلغ دوازده ميليون تومان خريداري كرده كه ده ميليون آن حلال و دو ميليون آن حرام يا مخلوط به حرام بوده است، نماز خواندن در آن خانه چه صورتي دارد؟
ج. چون معاملات به ذمّه واقع ميشود، لذا ملكيت خانه و تصرّفات در آن حلال است.
1648. اگر بدانيم مكاني توسط شخصي با پول مجهول المالك ساخته شده، ميتوانيم در آنجا نماز بخوانيم؟
ج. چون معاملات مربوط به آن به ذمه واقع شده است، لذا ملكيت و تصرفات در آن منزل حلال است.
1649. شخصي، گنجي پيدا ميكند.
اما بدون اين كه خمس آن را بدهد از آن، براي ساختن خانه و مسجد استفاده ميكند، حكم سكونت در آن خانه و نماز خواندن در مسجد و خانهاي كه احداث نموده چيست؟
ج. چون مصالح خانه و مسجد را به ذمه خريده و ساخته است، نماز خواندن و تصرّفات در آنها حلال و جايز است.
1650. نماز خواندن در منزل شخصي كه از راه حرام و نامشروع پول به دست آورده و با همان پول منزل و فرش تهيه كرده است، چه حكمي دارد؟
ج. چون خريدهاي او به ذمه بوده است، تصرف و نماز خواندن در آن خانه حلال و جايز است.
1651. شخصي در منزل فردي با اجازه او مشغول نماز خواندن ميشود. در همين هنگام صاحب خانه فوت ميكند يا اين كه خانه را ميفروشد، تكليف شخصي نمازگزار چيست؟
ج. نمازش را تمام ميكند، مگر اطمينان به كراهت مالك داشته باشد كه در اين صورت در وسعت وقت نماز را قطع ميكند و در ضيق وقت در حال خروج ميخواند.
1652. در دانشگاهها، مكانهايي به عنوان نمازخانه در نظر گرفته شده است، اگر مالك واقعي اين مكانها مشخص نباشد، يعني مجهول المالك باشند، حكم نماز خواندن آنها چيست؟
ج. بايد از مالك آن فحص كنند و با عدم دسترسي، از باب رد مظالم با اجازهي حاكم شرع، تصرّفات را حلال كنند.
1653. حد اقل فاصله بين زن و مرد هنگام نماز چه مقدار بايد باشد؟
ج. اگر بين آن حدود 5 متر فاصله باشد، كراهت كم يا برداشته ميشود.
1654. اگر مردي مشغول نماز خواندن باشد و زني بيايد و جلوتر از مرد شروع به نماز خواندن بكند، حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟
ج. نماز زن مكروه است.
1655. اگر زني مشغول نماز خواندن باشد و مردي بيايد عقبتر از آن زن شروع به نماز خواندن بكند حكم نماز مرد و نماز زن چيست؟
ج. نماز مرد مكروه است.
1656. اگر زن در جلوترين قسمت اتاق مشغول نماز خواندن باشد، به طوري كه جلوتر از او نتوان رفت، آيا مرد ميتواند پشت سر او نماز بخواند؟ اگر وقت تنگ باشد چه طور؟
ج. بله، ميتواند چون اصل مسأله از باب كراهت است و در تنگي وقت بايد نماز بخواند.
1657. آيا وجود پرده و ديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظه كردن لزومي دارد؟
ج. اگر نامحرم باشند، رجحان شرعي دارد.
1658. اگر در يك اتاق بين مرد و زن نامحرم، فقط شيشهي نازكي حايل باشد، نماز صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1659. آيا نماز خواندن در مكاني كه در آن تصوير انسان يا حيواني وجود دارد، صحيح است؟
ج. صحيح است، ولي مكروه است.
1660. نماز خواندن در مكاني كه مجسمهي حيوانات و يا انسان وجود دارد، چه حكمي دارد؟
ج. مكروه است.
1661. شخصي با مبلغ دويست تومان، كارت قرعه كشي ارمغان بهزيستي ميخرد و مبلغ كلاني برنده ميشود. سپس با اين پول خانهاي ميخرد، آيا نماز خواندن در اين خانه صحيح است؟
ج. با فرض اين كه معامله بر حسب متعارف به ذمّه صورت گرفته است، صحيح است، قطع نظر از حكم شرعي مبلغ مذكور.
1662. يك نفر از بانك وام گرفته و در مقابل، خانهي خود را، گرو گذاشته است.
پس از چند سال به دليل عدم پرداخت وام، بانك خانهي آن فرد را در مقابل طلبي كه دارد ميفروشد؛ حال، نماز خواندن و غسل كردن در آن مكان براي صاحب جديد چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه بر طبق مسألهي 1832 و 1833 رساله بوده، تصرفات در آن خانه جايز و صحيح است.
1663. يك مجتمع مسكوني مشتمل بر چند واحد آپارتمان است كه داراي يك سالن ورزشي مشترك ميباشد.
اقامه نماز جماعت در آن سالن در صورتي كه تعدادي از صاحبين واحدها راضي نباشند، صحيح است يا خير؟
ج. خير، صحيح نيست.
1664. آيا نماز خواندن در مكاني كه محل گناه و فسق است جايز است؟
ج. نماز اشكال ندارد، اگر چه نمازگزار هم مشغول آن حرام باشد مثل شنيدن صداي موسيقي.
1665. نماز خواندن مرد بر روي فرشي كه از ابريشم بافته شده و يا رشتههاي طلا در آن به كار رفته است، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1666. قسمتي از يك فرش با پول حرام رفو شده است، خواندن نماز در همه جاي فرش اشكال دارد يا منحصر به همان قسمت رفو شده است؟
ج. نماز خواندن اشكال ندارد.
1667. خواندن نماز بر روي موكتها و زيراندازهايي كه نقوش مردان و زنان بر روي آن حك شده است، چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد.
1668. آيا نماز خواندن بر روي سجادههايي كه عكس مسجد الحرام و مسجد النبي در آنها نقش شده است، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
1669. نماز خواندن بر سجادهها يا قاليچههايي كه در آن آيات قرآن و اسماي مقدسه بافته شده است، چه صورتي دارد؟
ج. صحيح است ولي آيات و اسماء را زير پا قرار ندهند.
1670. نماز خواندن در منزل شراب خوار چه حكمي دارد؟
ج. جايز و صحيح است.
1671. محل كار بنده در زمان انقلاب، ساختمان نيمه تمامي بوده كه صاحب اصلي آن به خارج از ايران فرار كرد. بعد از انقلاب بنياد مستضعفان آن را مصادره كرده و به شركت ما فروخته است.
نمازهاي گذشتهي ما و نمازهايي كه بخواهيم در محل مزبور، بخوانيم چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه قابل حمل به صحت نباشد، حكم مكان مغصوب را دارد، پس بايد با رضايت مالك باشد و آن چه در حال جهل خوانده شده، اعادهاش لازم نيست.
1672. در روستاي ما زميني است كه مجهول المالك بوده و دولت جمهوري اسلامي در آن يك باب مدرسه و يك مخابرات احداث كرده است.
نماز خواندن و ماندن در آن مكانها چه حكمي دارد؟
ج. با عدم دسترسي به صاحبان آن زمين، بايد به حاكم شرع جامع شرايط رجوع شود.
1673. زميني تحت تصرّف افراد بهايي مذهب بوده و بعداً به وسيلهي سازمان زمين شهري مصادره شده است، آيا مسجد ساختن و نماز خواندن در آن صحيح است يا خير؟
ج. اگر سابقهي ملكيّت شرعي آن قبل از تصرف بهاييها مبهم باشد، اشكال دارد.
1674. خانهاي در يك زمين زراعي قرار دارد و اين زمين، مربوط به اصلاحات ارضي رژيم سابق است كه از خانها گرفته شده است، حكم ساكن شدن در اين خانه و نماز خواندن در آن چيست؟
ج. حكم مغصوب را دارد.
1675. در يك قبرستان كه وقف بودن زمين آن معلوم نيست، مدرسهاي ساخته شده است.
اينك آموزگاران ميخواهند در آنجا نماز ظهر و عصر بخوانند. در اين صورت نماز آنها چه حكمي دارد؟
ج. نماز خواندن در آنجا منعي ندارد.
1676. آيا در قبرستاني كه زمين آن وقف قبرستان شده، ميتوان مسجد ساخت؟ و اگر مسجدي ساخته شود، آيا نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. نميتوان در آنجا مسجد ساخت، ولي مجرّد نماز خواندن تا زماني كه مزاحمت با جهت وقف نداشته باشد، اشكال ندارد.
1677. آيا مسلمانها ميتوانند كليسايي را از مسيحيان بخرند يا اجاره كنند و آن را به مسجد تبديل كنند؟
ج. در صورت اجاره صحيحه تنها ميتوانند مصلّي كنند و مسجد كردن در صورت خريد به نحو صحيح شرعي مانعي ندارد.
1678. زمينهايي از مسيحيان و زرتشتيان بوده كه مصادره شده است، در حالي كه صاحبان آنها راضي نبودهاند.
حكم تصرف، سكونت و نماز خواندن در آنها چيست؟
ج. چنان چه قابل حمل بر صحت نباشد، حكم غصب را دارد.
1679. ساختماني قبل از انقلاب با مبالغ آن زمان به آموزش و پرورش اجاره داده شده است.
اكنون صاحب ملك، راضي به تمديد قرارداد نيست و اصرار دارد كه ساختمان خود را پس بگيرد از طرف ديگر آموزش و پرورش توانايي منتقل شدن به جاي ديگر و يا افزايش مبلغ اجاره بها به طوري كه مالك راضي شود را ندارد؛ لذا حاضر به تحويل محل و افزايش اجاره نميباشد.
اخيراً صاحب ملك آمده و گفته من راضي نيستم در ملك من نماز بخوانيد. با توجه به اين كه طرف قرارداد آموزش و پرورش است، ما كارمندان، آيا جهت كار اداري مجاز به استفاده از آن مكان ميباشيم يا خير؟
نماز خواندن ما در آنجا چه صورتي دارد؟
ج. اگر مدت اجاره تمام شده است، تصرّفات در آن، تصرّف عدواني و غصب است.
1680. بنده خانهاي را اجاره كردم به شرطي كه مبلغي به عنوان قرض الحسنه به صاحب خانه بپردازم. پس از سكونت، متوجه شدم كه صاحب خانه، آدم نزول خوار و ربادهندهايست و به احتمال زياد پولي كه از من گرفته جهت ربا به كار ميگيرد، حال تكليف من نسبت به سكونت در آن منزل و نماز خواندن در آن چيست؟
ج. براي شما اشكالي ندارد.
1681. براي اجارهي خانه، موجر مبلغي وجه نقد به عنوان قرض الحسنه و مبلغي هم ماهيانه به عنوان اجاره بها از مستأجر دريافت ميكند، آيا سكونت در آن خانه و نماز خواندن در آن صحيح است؟
ج. اشكالي ندارد.
1682. آيا صاحب خانه ميتواند بدون اجازهي مستأجر در خانهاي كه اجاره داده، نماز بخواند؟
ج. خير، نميتواند؛ يعني در احراز رضايت يا همان عدم احراز كراهت مستأجر، مثل ديگران است.
1683. مدرسهايست كه ملك آن موقوفه است و وزارت خانه آموزش و پرورش آن را از سازمان اوقاف اجاره كرده است.
وضو گرفتن و نماز خواندن معلمان و مديران آن مدرسه چه حكمي دارد؟
ج. اگر تمام شرايط وقف و موقوفه رعايت شده باشد، اشكال ندارد.
1684. منظور از اين كه «مكان نمازگزار بايد پاك باشد»، فقط محل ايستادن و سجده گاه را شامل ميشود يا آن قسمتي كه بين محل ايستادن و سجده گاه او ميباشد؛ يعني آن قسمتي كه در هنگام سجده زير او قرار ميگيرد را نيز شامل ميشود؟
ج. جايي كه انسان پيشاني را بر آن ميگذارد اگر نجس باشد، در صورتي كه خشك هم باشد، نماز باطل است و بقيه مكان نمازگزار، اعم از محل ايستادن يا غير آن اگر نجس بود نبايد به طوري تر باشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد، مگر اين كه طوري تر باشد كه اگر نجاست به بدن يا لباس سرايت كرد نماز را باطل نكند.
1685. كسي ميدانسته كه جايي نجس بوده ولي فراموش كرده و در آنجا نماز خوانده است.
بعد از نماز نجاست آن مكان را به ياد ميآورد، حكم نمازي كه خوانده چيست؟
ج. صحيح است.
1686. آيا نجس بودن صندلي چرخدار يا عصايي كه به دست برادران جانباز است، براي نماز مانعي دارد؟
ج. تا وقتي كه بدن يا لباس را نجس نكند، مانع نيست.
1687. آيا فروش مصالح اضافه آمده از بنّايي مسجد، براي پرداخت قرض همان مسجد جايز است؟
ج. جايز است.
1688. زميني براي شخصي بوده كه از كشور فرار كرده و رفته است، سپس آن زمين را مسجد كردهاند.
وظيفهي شرعي دربارهي اين مسجد چيست؟
ج. از او بايد تحقيق و جستجو كنند كه تا ممكن است از او اذن بگيرند و اگر به او دسترسي حاصل نشد و اجازه از او ممكن نشد، حاكم شرع آن زمين را به جماعتي اجاره دهد كه آنجا را مصلّي كنند كه اجاره به نفع مالك است و هر وقت پيدا شد، پول اجاره را به او بدهند.
1689. اهالي روستايي، تعدادي زيلو را در حدود بيست و چهار سال پيش جهت فرش مسجد جامع اين روستا وقف كردهاند.
اخيراً مسجد مذكور با قالي فرش شده است و زيلوها بدون استفاده مانده است و اهالي و هيأت امناي مسجد، بر اين عقيدهاند كه زيلوها را جهت مراسم مذهبي در حسينيه، مهديّه و امثال آن، از مسجد خارج نمايند.
حكم شرعي را بيان فرماييد.
ج. بفروشند و پولش را صرف مسجد نمايند.
1690. شخصي سهم خود از حمّامي را كه ثلث ابقايي اولاد پسر است، بر مسجدي وقف نموده است.
آيا اين وقف صحيح است؟
ج. فقط ميتواند حق خود را به مسجد اختصاص دهد و بعد از وفات او حق بطون ديگر به حال خود باقيست و به هر حال وقف آن صحيح نيست.
1691. قطعه زميني به مساحت تقريبي پانزده هزار متر مربع (زمين كشاورزي) توسط اهالي منطقهاي در سال 1342 وقف مسجد امام حسن عليه السّلام گرديده است، پس از مدتي مسجد فوق تخريب و از طرفي به علت كمي مساحت زيربناي عرصه مسجد و نامناسب بودن جاي مسجد به علت وجود چاه، اقدام به ساختن مسجد ديگري در فاصله كمتر از 200 متري به نام همان مسجد (امام حسن عليه السّلام) در همان روستا شده و مورد استفاده مؤمنين آن روستا ميباشد.
آيا جايز است از محل درآمد قطعه تخريب شده مسجد امام حسن عليه السّلام قديمي، خرج مسجد امام حسن عليه السّلام جديد و نوساز گردد؟
ج. اگر موضوع مصرف اوّلي منتفي شده است، بايد درآمد مذكور صرف در امور خير شود كه اين مسجد هم از جمله امور بر و نيك است و در غير اين صورت در همان مسجد اوّلي، در صورت ساختمانش مصرف گردد.
1692. مسجديست كه به شكل دو طبقه ساخته شده يعني طبقه بالاي آن به صورت بالكن و طبقه پايين معمولي ميباشد.
اين بالكن به صورت مخروبه درآمده است و هيچ استفادهاي از آن نميشود و موجب تاريكي مسجد نيز ميباشد.
آيا اجازه ميدهيد اين بالكن را از وسط مسجد برداريم؟
ج. مناسب است طبقه بالا از وجوه بريّه و خيريّه، با مراجعه به اهلش تعمير شود و تخريب جايز نيست.
1693. مسجدي در كنار خيابان واقع شده و درآمد اوقافي هم ندارد و مردم محل براي هزينههاي آن دچار مضيقه شدهاند.
با توجه به اينكه حياط مسجد فضاي كافي براي احداث چند باب مغازه را دارد و از نظر فضا هم مشكلي ايجاد نميشود و صيغه وقف هم بر مسجد جاري نشده است، آيا ساخت مغازهها را اجازه ميدهيد تا درآمد آن صرف هزينههاي مسجد گردد؟
ج. جايز نيست.
1694. براي تعمير مسجد، ايوان قديمي آن را كه 5 / 1 متر از سطح زمين ارتفاع داشت خراب كرديم. آيا اجازه ميدهيد هنگام ساختن، در زير ايوان جديد در همان ابعاد قديمي، مغازهاي بسازيم كه درآمد آن صرف مسجد شود؟
ج. اگر ايوان جزو مسجد است، نميشود مغازهاي ساخت.
1695. شخصي مسجدي را وقف كرده و در وقف نامه قيد كرده كه امام جماعت مسجد مذكور سيّد باشد.
در اين صورت امامت غير سيّد چه حكمي دارد و تكليف مأمومين در رابطه با او چيست؟
ج. اين شرط صحيح است و در صورت امكان بايد سيّد امامت كند و اگر تحصيل امام جماعت سيّد ممكن نشد، مسجد بودن محفوظ است و در اين صورت غير سيّد عادل ميتواند امامت كند و اگر امام عادل غير سيّد در آنجا جماعت بخواند، عمل او حمل بر صحّت ميشود كه به ناچار در صورت عدم امكان تحصيل سيّد امامت كرده است و اللَّه العالم.
1696. مسجدي 100 متر مربع مساحت دارد كه در شمال اين مسجد قطعه زميني حدود 200 متر طبق مدارك موجود، به عنوان باغچه مسجد وجود دارد كه جزو ساختمان مسجد نيست، آيا ميتوان در اين قطعه زمين حسينيّهاي احداث نمود؟
ج. اگر زمين متَعَلُّق به مسجد است، نميتوانند آن را به حسينيّه تبديل كنند و بايد طبق وقف از آن استفاده نمايند.
بله، اگر وقف بر جهت خاصّهاي ممكنه نيست، ميتوانند از آن به عنوان سالني كه توسعه مسجد باشد، ولي خصوصيّات مسجد بودن را نداشته باشد، بسازند كه به حسب ظاهر مانعي ندارد و اللَّه العالم.
1697. زميني به مساحت 800 متر مربع براي احداث مسجد از طرف دو نفر بهايي به اهالي محله ما اهدا شد و صيغه وقف مسجد جاري و در اداره اوقاف ثبت گرديد.
ولي به علت نداشتن هزينه راكد مانده است، لكن افراد نامبرده فعلاً راضي به تكميل ساختمان مسجد نيستند. نظر مباركتان در رابطه با عدم رضايت آنها چيست؟
ج. نامبردگان حقّي ندارند و وقف مزبور اشكالي ندارد و اللَّه العالم.
1698. اتاقي وقف مسجد بوده كه سالها انبار مسجد بوده است و الآن ميخواهند آنجا را كتابخانه كنند.
آيا اجازه ميفرماييد؟
ج. اگر وقف براي مصالح بوده است، بايد خودش يا اجارهاش در مسجد صرف شود، هر چند كتابخانه شود و چه بسا هر نوع استفاده كه اجارهاش زيادتر باشد، بايد آن را اختيار كنند.
1699. مسجدي را تخريب كرده و توسعه دادهاند و مقبره دو ميّت كه پيش از آن خارج مسجد بوده، داخل مسجد شده است.
آيا اشكال دارد؟
ج. اگر اين مقبره ملك كسي نبوده يا اگر ملك بوده، مالك راضي به اين كار شده، اشكال ندارد و در هر حال، آن قسمت مسجد نيست.
1700. مسجدي را در زميني با سهم امام عليه السّلام و وجوهات ديگري بنا كردهاند و سپس مطلع شدهاند كه آن زمين سابقاً وقف حسينيه بوده است، تكليف شرعي چه ميباشد؟
ج. بايد آن را به همان حسينيه برگردانند و وجوهاتي را كه در آن مصرف كردهاند، آنچه از آنها كه جواز مصرف در حسينيه هم دارد، مانعي ندارد و اگر موردي از آنها باشد كه فقط براي صرف در مسجد جواز داشته است، آن مقدار را ضامنند.
1701. آب انباري وقفي در كنار مسجدي قرار دارد كه ديگر از آن استفاده نميشود. آيا ميتوان در توسعهي مسجد از آن استفاده كرد؟
ج. اگر به هيچ وجه مورد استفاده نيست، بايد صرف در وجوه بر و امور خير شود كه تبديل به مسجد هم از وجوه بر است و در هر صورت مكان مذكور مصلّيست نه مسجد.
1702. آب انباري وقفي بوده و اكنون هيچ مورد استفاده نيست. آيا ميتوان آن را به مسجد تبديل كرد؟
ج. آري، زيرا آن هم از وجوه و موارد بر و خير است و وقفي كه منفعت از آن ممكن نيست، بايد صرف در موارد بر شود.
1703. يكي از نهادها سنگها و مصالحي را از صاحبان آنها مصادره كرده و با آنها مسجد ساخته است و مالك راضي نيست. اگر آن مصالح در ديوار يا سقف مسجد مصرف شده باشد، نماز خواندن روي زمين آن چه حكمي دارد؟
ج. نماز در آن بلامانع است، زيرا فقط ساختمان آن غصبيست كه بايد پول آن را به مالك بدهند و بعد آن را وقف كنند.
1704. آيا زمين موقوفه براي قبرستان يا غير آن را ميتوان مسجد كرد؟
ج. خير، زيرا مسجد ملازمهي با بقاي ابدي در آنجا دارد و اين امر با وقف براي غير، منافات دارد، ولي مصلّي قرار دادن آن زمين، به صورتي كه ممنوع از دفن نباشد، جايز است.
1705. آيا جايز است با كمكهاي مالي كه از مردم و زكات و غيره گرفته شده، حمام عمومي نيمه تمامي را كه اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته است، تخريب و صرف در نيازهاي مسجد كنند؟
ج. اگر امكان دارد، احتياطاً از بخشندگان و دهندگان آن وجوه اجازه بگيرند، وگرنه با رضايت اهالي آن محل جايز است.
1706. مالك زميني مرده و ورثهي او هم مورد شناخت و در دسترس نيستند و مردم، آن زمين را مسجد كردهاند.
آيا اين كار صحيح بوده است؟
تكليف چيست؟
ج. بايد حاكم شرع اجازه دهد ثمن و قيمت زمين را صدقه دهند، هر چند به اينكه اهل خير آن را بخرند و پول آن را صدقه دهند تا نماز در آنجا جايز باشد و احتياط در اينست كه پس از صدقه قيمت، صيغه وقف را مجدداً بخوانند.
1707. فروختن فرش مسجد و تبديل آن به فرش بهتر چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه با عدم تعويض از بين ميرود، جايز است.
1708. مصالح اضافي مسجدي را براي مسجد ديگري قرض ميدهند تا در ضروريات آن مسجد مصرف گردد، آيا جايز است؟
ج. جايز است، نه براي مصرف در تجمّلات آن.
1709. زميني براي مسجد وقف و ساخته شده است اكنون كه ميخواهند مسجد را از نو تعمير كنند، آيا جايز است كه يك زيرزمين براي غسل دادن اموات، وضوخانه، انبار و آشپزخانه - كه مورد نياز است - ساخته شود؟
ج. در فرض مرقوم جايز نيست.
1710. مسجدي قديمي، قابل استفاده و داراي سابقه 400 ساله در روستايي وجود دارد.
ولي گروهي قصد دارند مسجد ديگري، آن هم در زمين موقوفه بسازند. آيا نماز خواندن در مسجد جديد جايز است؟
ج. در زمين موقوفه مسجد نميشود و اگر متولي موقوفه مصلحت ببيند مصلّي ميشود و مسجد قبلي به مسجد بودن خود باقي است.
1711. مسجدي داراي حجرههاييست كه براي مدرسه وقف شده است.
چندين سال پيش به عنوان حوزه علميه از آنجا استفاده ميشد.
چند سال است كه حوزه علميه به جاي ديگري منتقل شده است، مسجد و حجرهها روبه خرابي هستند و مسجد به كلّي تعطيل شده است.
اكنون عدهاي از جوانان متديّن و فرهنگي ميخواهند در آن مسجد فعّاليّتهاي فرهنگي كنند.
چند ماه است شروع به كار كردهاند و در حد توان خودشان قدمهايي برداشتهاند.
اكنون ضرورت ايجاب ميكند كه در آن مسجد پايگاه مقاومتي تشكيل دهند و يكي از حجرهها را به اين امر مهم اختصاص دهند تا بتوانند از اين طريق جواناني را جذب مسجد و فعاليتهاي ديني كنند.
آيا استفاده كردن از اين حجره به عنوان مركز پايگاه مقاومت و مركز فرهنگي در دو حالت زير، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
1) استفاده كردن از آن بدون اجاره.
2) استفاده كردن از آن به طريق اجاره و صرف اجرت آن در امور مسجد.
ج. تا ممكن است بر حسب وقف عمل شود.
1712. اگر مسجدي را در سه طبقه تأسيس و هر طبقه را جهت امري اختصاص دهند - مثلاً زيرزمين را تأسيسات مسجد، طبقه همكف را به زنان و طبقه بالا را به مردان اختصاص دهند، به نظر حضرت عالي چه حكمي دارد؟
ج. اگر زمين آن وقف مسجد است و تماميت وقف محقق شده است، نميتوانند چنين كنند و تمام طبقات به حكم مسجد است و در غير اين صورت، وقف هر طبقه و هر قسمت براي امري مانعي ندارد و يا اين كه اصلاً وقف شرعي نباشد و به عنوان نمازخانه باشد.
1713. در روستايي براي بزرگ نمودن مسجد از جهت طول و عرض، بايد از زميني كه براي قبرستان جلوي مسجد است استفاده شود. در اين زمين افرادي كمتر از سي يا چهل سال است كه دفن شدهاند، تكليف چيست؟
ضمناً اين زمين حدود صد سال پيش توسط شخصي وقف شده است، اما عنوان آن را كسي نميداند.
ج. اگر به گونهاي استفاده كنند كه نبش قبر نشود، حكم مسجد را ندارد ولي مصلّي ( نمازخانه) ميشود.
1714. واقفي زميني را براي مسجد وقف كرده است، به اين شرط كه به فلان نام باشد، سازنده مسجد ميخواهد آن را به نام ديگري بسازد. تكليف چيست؟
ج. آن مسجد را به نام هر دو بسازند، زيرا قيودي كه در ابتداي وقف بوده بايد مراعات شود.
1715. شهرداري قطعه زميني را براي احداث مسجدي به اهالي محل اهدا نموده، مشروط بر اينكه در مدت قرارداد مردم نسبت به شروع احداث مسجد اقدام نمايند.
كلنگ مسجد توسط امام جمعه زده شد، ولي به علّت رسيدن زمستان، به همان صورت باقي مانده است.
آيا با اين عمل زمين مذكور مسجد محسوب ميشود و آيا شهرداري ميتواند لغو قرارداد نمايد؟
ج. تا وقتي كه نماز نخواندهاند، مسجد محسوب نميشود.
1716. خانهاي وقف امام جماعت مسجد بوده و به مرور زمان خراب شده است و آن را براي توسعه مسجد، داخل مسجد كردهاند، حكم شرعي در اين خصوص چيست؟
ج. تا ممكن است بايد به حالت اوليهاش برگردانند و در صورت تعذّر، اگر از موارد جواز فروش وقف باشد، آن را بفروشند و مشتري اگر خواست آن را وقف مسجد كند.
1717. مسجدي را تعمير و توسعه دادهايم، ولي طبق طرح هادي، از طرف شرق و شمال مسجد ملزم به عقب نشيني شديم. با عنايت به اينكه هر دو طرف عقب نشيني شده، راه عمومي بوده و نياز مبرم به تعريض و توسعه جهت عبور و مرور مردم و ماشينها دارد، خواهشمند است نظرتان را در رابطه با اين عقب نشيني بفرماييد.
ج. نميتوانند عقب نشيني بكنند و تا ممكن است تعميري نكنند تا مستمسكي براي عقب نشيني نشود و اگر خراب كردهايد، مقدار عقب نشيني را ديوار بكشيد و محصور كنيد تا عقب نشيني مستند به شما نباشد و اللَّه العالم.
1718. براي توسعه مسجد جامع، خانههاي اطراف آن را خريداري و به مسجد ملحق كرديم كه يكي از آنها خانه يك بهايي بود و بين مسجد قديم و يكي از خانهها كوچه اي به عرض 5 / 1 متر واقع شده بود كه با رضايت اهالي، آن كوچه هم به مسجد ملحق شد.
با توجه به اين كه كوچههاي اطراف مسجد را گسترش دادهايم، به طوري كه مشكلي براي رفت و آمد مردم وجود ندارد، ولي بعد از ساخت، عدّهاي به دو جهت در مسجد شبهه دارند.
1) چون بخشي از اين مسجد قبلاً خانه بهايي بوده است.
2) كوچه عمومي به آن ملحق شده است؛ لطفاً حكم شرعي را در اين باره
بيان فرماييد.
ج. ساختمان فوق مسجد است به استثناي كوچهاي كه ملحق به مسجد شده كه آن مقدار بدون اين كه از محل عبور بودن خارج شود ميتواند مصلّي باشد و نماز در آن قسمت جايز است و آنچه از بهايي الاصل به مسجد ملحق شده مسجد است.
بله، اگر او اوّل مسلمان بوده و بعد بهايي شده است رضايت ورثهي مسلمان او جلب شود.
1719. مسجد قديمي روستا سابقاً مسجد جامع بوده ولي بعداً ديگر نماز جماعت و مراسم مذهبي در مساجد جديد برگزار ميشود و آن مسجد رو به تخريب است؛ آيا همچنان مسجد جامع باقي است.
ج. مسجد جامع از جامعيّت خارج نميشود.
1720. در يك طرف مسجد راهيست كه دو طرف آن باز و محل عبور و مرور است.
عدهاي ميخواهند طرف ديگر اين راه را با خود اين راه براي توسعه، داخل مسجد كنند، آيا جايز است؟
ج. چون اين راه عبور است و تمام عابرين در آن حق دارند، جايز نيست آن را مسجد كنند و اگر خواستند آن را مصلي ( نمازخانه) كنند، بنا بر احوط بايد راهي براي عبور - حتي در موقع نماز - بگذارند؛ مانند اينكه در طبقهي بالاي آن مصلي بسازند و زير آن، مسير عبور و مرور مردم باشد.
1721. غير از اصل مسجد، چه قسمتهايي از مسجد جزو مسجد است؟
ج. پشت بام و سرداب و محراب بنا بر اظهر جزو مسجد است، مگر اين كه علم به خروج آنها از مسجد حاصل شود.
1722. شخصي كه از دنيا رفته است، در زمان حيات خود زميني را به طور مطلق و بدون قيد براي مسجد هديه كرده است.
آيا در اين زمين ميشود دستشويي ساخت؟
ج. اگر زمين را داده كه مسجد بسازند و قيدي نياورده است، ميتوانند به همان صورت كه متعارف ساختمان مسجد است عمل كنند و اگر متعارف است كه در محلّي از آن دستشويي درست كنند، ميتوانند درست كنند، مگر در صورتي كه معلوم باشد منظور دهندهي زمين فقط مسجد بوده است و همچنين اگر متعارف نيست در محلي از آن دستشويي بسازند، نميتوانند دستشويي درست كنند و اللَّه العالم.
1723. هيأت هفت نفرهي واگذاري اراضي، زمين اين جانب را بدون اطلاع و رضايت من به ديگري واگذار كرده و در عوض آن، زمين ديگري را از آنان دريافت داشته و به ساخت مسجد اختصاص داده است.
آيا نماز خواندن در آن مسجد صحيح است؟
ج. با احراز رضايت مالك، نماز صحيح است.
1724. آيا جايز است زمين وقفي را اجاره كنند و مسجد بسازند؟
ج. مسجد نميشود و در مواردي كه اجاره دادن جايز است، مُصلّي ( نمازخانه) ميشود نه مسجد.
1725. مقدار زيادي از زمينهاي مشهد، قم و … موقوفه امام رضا عليه السّلام و حضرت معصومه عليها السّلام است، ساخت مسجد در چنين زمينهايي چه حكمي دارد؟
ج. ساخت مسجد در زمين موقوفه جايز و صحيح نيست و مصلّي مانعي ندارد.
1726. مسجدي كه به علّت كثرت جمعيّت، نياز به توسعه دارد و در كنار آن زمينِ دست نخورده است؛ آيا ميتوان آبدارخانه و كفش كن مسجد را در آن زمين ساخت؟
و بر فرض جواز آيا احكام مسجد را دارد؟
ج. با فرض عدم وقف آن زمين بر جهت خاصّه و صلاحديد متولّي مانعي ندارد و احوط اينست كه براي جزو مسجد شدن آنها صيغه وقف مسجد بخوانند.
1727. در ادارات و يا بعضي از مكانها مثل پارك، مكاني را به عنوان نمازخانه قرار ميدهند و بعد از مدّتي كساني كه به آنجا رفت و آمد ميكنند به آن، مسجد ميگويند، با وجود اين كه ممكن است بعدها آن مكان به چيز ديگري تبديل شود. آيا آن مكان حكم مسجد را دارد و احكام مسجد دربارهي آن جاري ميشود؟
ج. اگر به عنوان مسجديّت وقف نشده باشد، مسجد نيست.
1728. اتاقهايي در حياط مسجد بدون استفاده مانده و در حال تخريب است.
تبديل آنها به حياط مسجد چه حكمي دارد؟
ج. اگر ممكن است اتاقهاي مذكور را تجديد بنا نمايند تا در جهت خاصّي كه در وقف تعيين شده به كار رود و تبديل به حياط ننمايند و اگر ممكن نيست، با مراعات آنچه كه مناسبتر است و صلاحيّت بيشتر دارد، مانع ندارد.
1729. هنگام تعمير مسجدي قديمي دو ايوان كه قبلاً در ديوار مسجد واقع بوده و در آنها نماز خوانده نميشده را تبديل به دو وضوخانه مورد نياز كردهاند كه ساخته شده و فقط جهت وضو گرفتن از آن استفاده ميشود و محل ديگري براي وضوخانه نيست. آيا اين كار صحيح بوده است؟
ج. اگر جزو مسجد بوده و مسجد به حساب ميآمده است، بايد برگردانده شود.
1730. آيا انتقال آبدارخانهي مسجد به جاي ديگر، در صورتي كه مستلزم آن باشد كه يك متر از صحن مسجد به جاي آبدارخانه جايگزين گردد، جايز است؟
ج. انتقال آبدارخانه كه مستلزم تغيير وقف در غير جهت وقف است، مجاز نيست.
1731. آيا تخريب قسمتي از مسجد يا تمام آن، جهت تعريض خيابان جايز است؟
ج. جايز نيست.
1732. آيا عقب نشيني، هنگام تجديد بناي مسجد، طبق قوانين شهرداري به نحوي كه چند متر از مسجد داخل خيابان واقع شود جايز است؟
ج. جايز نيست.
1733. دو باب حجره براي ضروريات و دفتر مسجد ساختهاند، آيا تبديل آن به پايگاه بسيج و مانند آن، جايز است؟
ج. جايز نيست.
1734. در محوطهي مسجد، دو باب دكان جهت انجام كارهاي صندوق قرض الحسنه عام المنفعه با موافقت هيأت امناي مسجد احداث شده است و بابت آن سالانه مبلغي به مسجد اجاره پرداخت ميشود. آيا ادامهي كار اين صندوق در مكان فعلي جايز است؟
ج. اگر محوطهي مسجد وقف حياط مسجد يا مثل آن است، تغيير آن به دكان جايز نيست و بايد به حال اوّل برگردد و چنان چه از اراضي مسجد است كه بايد عوايد آن صرف مسجد شود، ساختن دكّان در آن و اجارهي آن و صرف عوايد در مسجد با نظر متولّي شرعي و با نبودن شخص خاص به عنوان متولّي، با نظر حاكم شرع، اشكال ندارد.
1735. درب ورودي مسجدي بين دو مغازهي متَعَلُّق به مسجد قرار گرفته است، به طوري كه از طرف خيابان، ظاهر مسجد را به شكل تجارت خانه درآورده است، برداشتن آن دو مغازه چه حكمي دارد؟
ج. از مغازهي متَعَلُّق به مسجد، بايد استفادهي مغازه شود و نبايد از بين ببرند.
1736. اگر كسي اندكي از خاك مسجدي را از آنجا خارج كرده باشد و آن خاك مفقود شده باشد، وظيفهي او چيست؟
ج. اگر مقدار كميست كه به نظر عقلا موجب ضمان نيست، در فرض سؤال وظيفهاي ندارد.
1737. فرشهاي مسجدي فرسوده شده و در صورت عدم تعويض از بين ميرود. آيا جايز است آنها را فروخته و به أحسن تبديل كنيم؟
ج. جايز است.
1738. مسجديست قديمي كه داراي فرش و اثاثيهي فراوان است و در نزديكي آن مسجد جديدي ساخته شده كه جمعيّت زيادي به آنجا ميروند و وسايل مسجد قديم در معرض تلف و احياناً سرقت است.
آيا ميتوان آن وسايل را به مسجد جديد نقل داد؟
ج. اگر در مسجد قديم قابل استفاده نباشد، انتقال عين آن وسايل يا بدل آنها، اشكال ندارد.
1739. آيا ميتوان ظروف وقفي مسجد را - كه قديمي شده و مورد استفاده نيست - فروخت و به ظروف بهتري تبديل كرد؟
ج. جايز است.
1740. چيزهايي كه به عنوان نذر و يا كمك به مسجد داده ميشود - مانند پنكه و چراغ و …، چنان چه زايد بر احتياج باشد، آيا متولّي ميتواند وسايل اضافه را بفروشد و به ساير هزينههاي لازم مسجد برساند؟
ج. جايز است.
1741. شخصي بار خود را در حياط مسجد ميگذارد و حاضر است اجرت هم بدهد. آيا جايز است؟
ج. اجرت ندارد. ولي اشغال مسجد به طوري كه مزاحمت براي نمازگزاران يا موجب هتك مسجد باشد، جايز نيست.
1742. آيا پختن غذا در ايّام سوگواري، در پشت بام مسجد جايز است؟
ج. اگر به جايي ضرر نزند و موجب نجس شدن مسجد هم نشود و مزاحم نمازگزاران نشود، مانع ندارد.
1743. آيا آذين بستن داخل مسجد براي جشن ائمّهاي اطهار جايز است؟
ج. در صورت عدم مزاحمت با نمازگزاران، اشكال ندارد.
1744. آيا در مراسمي كه در اعياد و ولادت ائمّه عليهم السّلام در مسجد برگزار ميشود، كف زدن جايز است؟
ج. اگر به حد لهو برسد و هتك مكان يا معصوم باشد، جايز نيست.
1745. آيا در مسجد ميتوان مجلس عروسي گرفت؟
ج. بايد در مسجد از كارهايي كه با احترام مسجد منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است و يا در غير جهت وقف است، اجتناب شود.
1746. گاهي مأمومين نماز جماعت جهت اقامهي نماز زودتر از وقت شرعي در مسجد حاضر ميشوند و در اين بين از امكانات مسجد مثل برق و … استفاده ميكنند.
حكم آنها چيست؟
ج. در حد متعارف اشكال ندارد.
1747. در مساجد غالباً حايلي مثل پرده بين زنان و مردان وجود دارد. با توجّه به اين كه در مسجد الحرام چنين حايلي وجود ندارد، آيا ميشود در مساجد ديگر هم اين حايل را برداشت؟
ج. نماز خواندن بدون حايل در صورت تقدّم يا تساوي زن با مرد بنا بر اظهر، مكروه است، ولي براي امور غير از نماز چون غالباً موجب ارتباط و اختلاط بين آنها ميشود، از اين كار احتراز شود، احتياطاً.
1748. شخصي محتلم است و نميتواند داخل مسجد توقّف نمايد و از طرفي تطهير مسجد واجب است و شخص ديگري هم نيست كه آن را تطهير كند، وظيفهاش چيست؟
ج. وجوب تطهير مسجد فوريّت عرفيّه دارد، لذا پس از غسل كردن مسجد را تطهير كند و اگر امكان دارد، در حال عبور تطهير كند.
1749. ورود اهل كتاب به مساجد براي شركت در مجالس ترحيم آشنايان، جايز است يا بايد از ورود آنها جلوگيري شود؟
ج. نبايد وارد مساجد مسلمين شوند.
1750. آيا برگزاري مراسم درگذشت افراد غير مسلمان در مسجد شرعاً جايز است؟
ج. جايز نيست.
1751. مسجدي جهت توسعه و بازسازي، بابت پرداخت مصالح، مزد كارگر و بنّا مديون است و طلب كاران از اين بابت ناراضي هستند؛ با توجه به درآمد مسجد از طريق چندين مغازهي موقوفه و مراسم مذهبي و خود داري متولّي از پرداخت بدهي مسجد، اقامهي نماز جماعت و انجام مراسم مذهبي در مسجد فوق چه حكمي خواهد داشت؟
ج. بدهي مسجد ربطي به نماز در آن ندارد و جماعت و نماز در آن صحيح است و لازم است كساني كه متصدّي هستند نسبت به بدهي مسجد رسيدگي و اقدام داشته باشند.
1752. اگر كساني در مسجد غيبت ميكنند به طوري كه انسان در هر موضع بنشيند با غيبت مواجه ميشود و امر به معروف هم تأثير ندارد آيا رفتن به مسجد جايز ميباشد؟
ج. به غيبت گوش ندهيد و ميتوانيد به مسجد برويد.
1753. در يكي از مناطق مسكوني، مسجدي با هزينه سازمان آب و برق بنا گرديده است و تمامي بودجه شامل: بنّا، سيستمهاي صوتي، امكانات اوليه، فرش، موكت، يخچال، اجاق گاز و … و همچنين مراسم مولودي و سوگواري ائمه عليهم السّلام و مراسم مربوط به ماه مبارك رمضان از هزينه آن سازمان تأمين ميگردد. حكم شرعي اين گونه هزينهها را از بودجه سازماني اعلام فرماييد تا مشكل مسلمين نمازگزار در اين مسجد و مساجد مشابه حل شود.
ج. اگر از محل درآمد حلال و با اذن من له الاذن (صاحب اجازه) بوده است، اشكال ندارد.
1754. حكم نقّاشي، تصوير و عكس در مسجد را بيان نماييد.
ج. نقاشي و تصوير در مسجد مكروه است و عكس هم گرچه صورت سازي و مجسّمه سازي نيست، بلكه نگاه داشتن صورت در جايي است، ولي تصوير بر «عكس» هم صدق ميكند، پس ملحق نمودن آن به نقش و تصوير در كراهت، مبني بر احتياط است.
1755. از قديم در مساجد حايلي - مثل پرده - بين زنان و مردان بوده است.
اكنون عدّهاي ميگويند پرده و ديوار بين زنان و مردان در حال نماز خواندن و موعظه كردن لزوم ندارد. نظر مبارك را در اين باره مرقوم فرماييد.
ج. آنچه كه به پوشش زنان از مردان نزديكتر باشد، بافضيلتتر بوده و موافق احتياط است.
1756. زميني در كنار مسجد بوده كه آن را براي مسجد وقف كردهاند، متولّي مسجد صلاح ديده آن زمين را جهت رفت و آمد به وضوخانه، به كوچه تبديل كند.
همسايه مسجد از امين مسجد تقاضا ميكند از خانهاش دري به اين كوچه باز كند.
آيا امين ميتواند اجازه دهد؟ اگر همسايه دري باز كرده باشد، چه حكمي دارد؟
ج. امين مذكور حق اين اجازه را ندارد و همسايه هم بايد اين درب را مسدود كند.
1757. مسجد جامع داراي يك شبستان قديميست كه فرسوده و غير قابل استفاده است و به تشخيص معماران بايد تخريب شود و مسجدي هم در كنار مسجد جامع است كه ميخواهيم آن را به اين مسجد ملحق كنيم و زمينهاي زيادي نيز اطراف مسجد توسط افراد خيّر خريداري شده تا براي توسعه مسجد از آن استفاده گردد.
حال سه مسأله مطرح است:
1) نياز به وضوخانه (محل وضو نه توالت) داريم كه مهندسين، ساخت آن را در زيرزمين مناسب ميدانند. آيا ميتوان آن را در مسجد قديمي احداث نمود؟
2) آيا ميتوان براي توسعه مسجد، شبستان قديمي و مسجد مخروبه را - كه بنايي ندارد - جزو صحن قرار داد؟ با توجه به اين كه قصد داريم روي صحن هم سقفي بنا كنيم، تا در زمستان هم براي نمازگزاران قابل استفاده باشد.
3) آيا ميتوان وضوخانه را در زمينهاي خريداري شده احداث كرد. مخصوصاً آن كه هنوز به مسجديّت در نيامده است؟
ج. وضوخانه را بايد در آن قسمتي كه سابقاً مسجد نبوده ساخت و نيازمنديهاي ذكر شده پيش از صيغه وقفيّت جايز است و مسجد هم نبايد حياط مسجد شود.
1758. زمين مسجدي وقف بر امامزادهايست كه در جنب آن قرار دارد، آيا مسجد بايد اجاره بپردازد؟
ج. در زمين وقفي نميشود مسجد بنا كرد و اگر به صورت مصلّي باشد، مانعي ندارد.
1759. شخصي زميني را كه در كنار مسجد محل بود، وقف آن مسجد نمود به شرط آن كه او را بعد از فوت در همان مسجد كه از زمين واقف ساخته شده دفن نمايند.
عدّهاي از اهالي اين شرط را پذيرفتهاند و مسجد محل با اين زمين يكي شده است و ساختمان سازي به پايان رسيده است.
واقف ميگويد محل دفن او را در مسجد مشخص نمايند و عدم رضايت خود را در صورت عدم تعيين اعلام نموده است.
آيا ميتوان او را در آنجا دفن نمود؟
ج. در صورت عدم مزاحمت مقبره با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد (چنان چه مثلاً جسد را در صندوق يا مقبرهي سيماني دفن نمايند)، مانعي ندارد در مسجد دفن شود.
1760. اشيايي كه به مسجد داده ميشود، ممكن است گاهي با عنوان وقف و گاهي با عنوان تمليك باشد، آيا احكام شرعي هر كدام از اين دو مورد مختلف است؟
لطفاً فرق آنها را مرقوم فرماييد.
ج. هر چه وقف باشد، بايد در جهت وقف مصرف شود و آنچه غير از وقف است، در غير آن، در امور مربوط به مسجد مصرف ميشود، مگر جهت خاصي را قيد كرده باشد.
1761. آيا فرش مسجد يا حسينيّه را كه وقف خاص است، ميتوان در مجالس شخصي، يا خارج از آنها استفاده كرد؟
ج. خير، نميتوان.
1762. آيا تزيين بيش از حد مساجد، جايز است؟
ج. تزيين آنها به طلا احتياطاً جايز نيست و هم چنين تزيين آن با تصوير و نقش، به خصوص با تصاوير جانداران.
1763. در روستاي مجاور ما كه مردم آن مهاجرت كردهاند، مسجدي وجود دارد كه مخروبه شده است، آيا تعمير و بازسازي آن لازم است؟
ج. ساختن مسجد و تعمير مسجدي كه نزديك به خرابي ميباشد، مستحب است.
1764. اگر رويهي كفش نجس شود، آن را واكس بزنيم و پايِتر روي كفش گذاشته و وارد مسجد شويم، آيا فرش مسجد نجس ميشود؟
ج. احتياطاً آن فرش را تطهير كنيد.
1765. آيا كساني كه عذر شرعي دارند، ميتوانند وارد حياط مسجد و يا حرم امامان و امام زادگان شوند؟
ج. ورود به حرم امامان جايز نيست، بنا بر احوط، ورود به حياط مسجد اشكال ندارد.
1766. مقداري از پول هيأت و مسجد نزد من است، آيا ميتوانم فعلاً اينها را خودم مصرف نمايم و هر وقت هيأت احتياج پيدا كرد بپردازم؟
ج. خير، نميتوانيد.
1767. آيا كتابهايي كه وقف مسجد شده و مورد استفاده نيست را ميتوان به كتابخانه ديگري منتقل نمود؟
ج. مثل ساير موقوفات، متَعَلُّق به مسجد است.
1768. هرگاه انسان سهواً ضرري به مسجد برساند، آيا ضامن است؟
(مثلاً ناخواسته پا روي مهر مسجد گذاشته و آن را شكسته است)
ج. بله، ضامن است.
1769. مسجدي در زميني بنا شده كه قبلاً حمام مخروبه بوده است، آيا نماز در آن صحيح است يا خير؟
ج. نياز به اجازه حاكم شرع دارد.
1770. صحبت كردن در مسجد راجع به امور دنيوي، چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد.
1771. در برخي مناطق به دليل كمبود سالن، امتحانات دانش آموزان در مساجد برگزار ميشود، با توجه به اين كه اكثريت خواهران شركت كننده بالغ بوده و قطعاً عدهاي از آنان در عادت ماهانه به سر ميبرند و از طرفي مجبور به شركت در همان جلسه امتحان هستند و عدم شركت آنها موجب از بين رفتن زحمات يك ساله آنها خواهد شد، لطفاً بفرماييد آيا مشخص كردن مسجد براي برگزاري امتحانات خواهران جايز است؟
و در صورت برگزاري امتحان در مسجد، خواهراني كه در حال عادت ماهانهاند، ميتوانند شركت كنند؟
ج. اصل آن برگزاري جايز است و شركت خواهران در حالت مذكور، حرام است.
1772. برخي از اجناس هم چون چاي، قند يا … كه در مجالس مسجد اضافه ميآيد و در طولاني مدّت فاسد ميشود، آيا ميتوان آنها را فروخت و خرج مسجد نمود، يا ميتوان مقداري از آن را به صورت قرض مصرف نمود و در صورت نياز به همان مقدار پس داد؟
ج. آن چه متَعَلُّق به مسجد است، بايد تحت نظر متولّي شرعي مسجد انجام گيرد و هر چه مالك معيّن دارد، بايد به او مراجعه شود.
1773. در برخي مساجد به علت شلوغي بايد زودتر جا گرفت، اگر كسي براي خود قبل از نماز جايي بگيرد و جهت وضو يا كار ديگر برود و فرد ديگري جاي او را بگيرد، نماز خواندن فرد دوم چه حكمي دارد؟
آيا فقط حرام مرتكب شده يا نماز او هم باطل است؟
و در صورت جلب رضايت فرد اوّل پس از نماز، نماز او چه حكمي خواهد داشت؟
ج. اگر رحلي در آنجا گذاشته است، اولويت به آنجا پيدا كرده و ديگري كه جاي او را بگيرد، كار حرام مرتكب شده است، گرچه نمازش باطل نيست.
1774. آيا كسي ميتواند هنگام نماز ظهر و عصر، براي نماز مغرب و عشا براي خود جايي را در مسجد مشخص كند؟ و كسي كه جايي را مشخص ميكند تا چه وقتي نسبت به آنجا حق دارد؟
آيا پس از شروع نماز جماعت نيز حق او باقي است؟
ج. ميتواند اين طور جا بگيرد، ولي پس از شروع و انعقاد جماعت حق او زايل ميشود و فرد ديگري ميتواند در آنجا نماز بخواند.
1775. در برخي مساجد بزرگ ترها و پيرمردها و پيرزنها در صف اوّل يا جاهاي خاص مسجد معمولاً جايي اختصاصي براي خود داشته و اين امري پذيرفته شده تلقي ميگردد و گاهي اگر جواني در آنجا بنشيند، او را جابه جا مينمايند، آيا نماز اين دسته از افراد اشكالي ندارد؟
ج. اگر جاي كسي را نگيرند، اشكال ندارد.
1776. آيا برگزاري مجالس ترحيم در مساجد مشروع است؟
و آيا اگر اين مجالس مزاحمتي براي تعقيبات و عبادت نمازگزاران داشته باشد، چه حكمي دارد؟
ج. مشروع است، در صورتي كه مزاحمت با نمازگزاران نداشته باشد.
1777. آيا هيأت امنا ميتوانند در ازاي برگزاري مجالس ترحيم در مسجد، مبلغي از صاحبان عزا دريافت و خرج آب و برق مسجد نمايند؟
ج. اگر با اجازه متولي باشد، مانعي ندارد.
1778. اگر همسايگان مسجد از سر و صدا و پارك وسايل نقليه و رفت و آمد نمازگزاران مسجد ناراحت باشند، تكليف آنان چيست؟
ج. اذيت و آزار مؤمنين همسايه، حرام است.
1779. تعريف مسجد جامع چيست؟
ج. مسجديست كه در اوقات نماز معمولاً غالب اهالي شهر به آنجا ميآيند، هر چند كه از آن محل هم نباشند.
1780. آيا انتقال آب فاضلاب مسجد به وسيله لوله پوليكا از زير مسجد، در صورت ضرورت جايز است؟
ج. اشكال ندارد، با فرض عدم صدق تنجيس باطن مسجد.
1781. استفاده از بلندگوهاي مساجد كه صدا در خارج از مسجد پخش ميكنند، تا چه وقت جايز است؟
آيا پخش مراسم سخنراني و عزاداري جايز است؟
ج. اگر سبب اذيت همسايگان شود، جايز نيست.
1782.
گفته شده اگر زن و مرد بدون حايل و پرده در كنار هم بايستند و نماز بخوانند، كراهت دارد مگر با رعايت فاصله ده زراع كه حدود پنج متر ميشود؛ در صورتي كه نماز جماعت باشد، آيا رعايت اتصال صفوف در جماعت با اين فاصله جايز است؟
ج. خير، بايد به نحو مذكور در مسألهي 1155 رساله باشد و در اين جهت فرقي بين زن و مرد نيست.
1783. با توجه به كراهت خواندن شعر در مساجد، لطفاً حكم اشعاري كه در مدح يا مرثيه اهل بيت و يا موعظه و مناجات با خداوند است را بفرماييد؟
ج. خواندن اشعار با موضوعات ذكر شده اشكال ندارد.
1784. بدون شك، آشنايي اطفال با مكانها و مجامع مذهبي از كودكي امري پسنديده است، آيا اين مطلب با توجه به حكم استحبابي كه براي جلوگيري از ورود اطفال غير مميّز به مسجد ميشود چگونه قابل جمع است و در صورتي كه جلوگيري و ممانعت از ورود آنها موجب تنفّر و انزجار آنان از چنين مكانهاي مباركي ميشود، آيا بازهم جلوگيري مستحب است؟
و آيا ورود حسنين عليهما السّلام به مسجد و عدم ممانعت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم از ورود آنان ميتواند دليل بر مطلوبيت ورود اطفال و كودكان به مسجد باشد؟
ج. اگر از اطفال غير مميّز مواظبت شود - كه مراعات آداب مسجد را بكنند - ورود آنها مانعي ندارد.
1785. در گوشه مدرسهاي، مسجدي قديمي قرار داشته كه فعلاً در آنجا چند طبقه ساختمان ساخته شده است و طبقه هم كف به عنوان مسجد استفاده ميشود، آيا طبقه بالا و زيرين - كه در محل مسجد ساخته شده است - نيز حكم مسجد را دارد؟
ج. بلي، يعني اگر در ابتداي وقف و ساخت مسجد آن طبقات را خارج از مسجد قرار ندادند، حكم مسجد را دارند.
1786. آيا پشت ديوار مسجد به طرف بيرون نيز حكم مسجد را دارد و نجس كردن و تصرّف در آن حرام است؟
ج. احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاستش را برطرف نمايند؛ مگر آن كه واقف آن را جزو مسجد قرار نداده باشد.
1787. مسجدي كه در اثر تعريض خيابان در وسط خيابان قرار گرفته است و فعلاً تبديل به محل رفت و آمد شده، آيا هنوز احكام مسجد در آن جاريست و نجس كردن يا توقف جنب و حايض در آن قسمت از زمين حرام است؟
ج. بله، تمام احكام مسجد در مورد آن جاري است.
1788. عَلَمهاي عزاداري داراي مجسمههايي از حيوانات است، آيا قرار دادن عَلَم در مسجد اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
1789. طبق مقررات، اماكن عمومي - مانند مسجد - نيز بايد پول مربوط به آب و برق را بپردازند و چون مساجدي كه موقوفه ندارند، معمولاً با مشكل پرداخت قبض آب و برق و گاز مواجه هستند، حكم كساني كه از آب و برق و گاز مسجد، جهت نماز و عبادت استفاده ميكنند چيست؟
و آيا هر يك از آنها بايد به ميزان مصرف خود به مسجد كمك كنند؟
ج. اگر فردي نباشد كه تبرّعاً چنين هزينههايي را پرداخت كند، استفاده كنندگان از اين مكان بايد بدهند.
1790. آيا ميتوان سهم امام را در ساخت مسجد و حسينيّه هزينه كرد؟
ج. بايد با اجازهي مرجع تقليد باشد.
1791. آيا استفادهي همسايگان مسجد از آب و برق مسجد و يا استفاده نمازگزاران از برق مسجد جهت ضبط، شارژ موبايل، شارژ دوربين فيلم برداري و عكاسي و يا نمايش فيلم جهت امور فرهنگي جايز است؟
ج. هر چه بر خلاف جهت مقصودهي در متَعَلُّقات وقف است، جايز نيست.
1792. در برخي از مساجد به علت ازدحام جمعيَّت، صفهاي جماعت در حياط و حتي كوچه مسجد كشيده ميشود، آيا استفاده از مهرهاي داخل مسجد در حياط و كوچه، براي خواندن نماز اشكال دارد؟
ج. ظاهراً اشكال ندارد.
1793. مسجدي كوچك به علت ازدحام جمعيَّت تبديل به پنج طبقه شده كه هر يك از طبقات اتصال خود را از طبقه زيرين ميگيرند، آيا نماز جماعت در طبقات فوقاني كه ارتفاع فوق العاده زيادي با سطح مسجد دارد، جايز است؟
ج. بله، جايز است.
1794. در بسياري از شهرها سازمان ميراث فرهنگي مساجد قديمي و تاريخي آن شهر را به عنوان آثار ميراث فرهنگي معرفي و برخي از محرابها و يا قسمتهاي تاريخي آن را محصور و در معرض نمايش قرار داده است، با توجه به اين مطلب؛
1) آيا عمل سازمان مزبور جهت حفظ آثار تاريخي مساجد كه منجر به محصور كردن برخي از قسمتهاي مسجد ميشود، جايز است؟
ج. راه حفظ كردن اين بناها، منحصر در محصور كردن نيست.
2) آيا سازمان مزبور اجازه دارد كه براي ديدن جهانگردان و ديدار كنندگان وجهي دريافت نمايد؟
ج. با صلاحديد متولّي شرعي، در محدودهاي كه مزاحمت با جهت وقف ندارد، مانعي نيست.
3) در بين ديدار كنندگان از چنين مساجدي جهانگردان خارجي، كفار و اهل كتاب وجود دارند، آيا اجازه ورود به آنان در مسجد به جهت آشنا شدن با فرهنگ ايراني و اسلامي جايز است؟
ج. جايز نيست.
4) در برخي از اين مساجد حجرههايي جهت تحصيل طلاب علوم ديني قرار داشته كه به دنبال تصرّف سازمان ميراث فرهنگي فعلاً به صورت متروكه درآمده است، آيا عمل مزبور جايز است؟
ج. ممانعت از استفادهي از موقوفه در جهت وقف جايز نيست.
1795. مسجدي كه داراي آشپزخانه وسيع و مجهز است - كه قابليت استفاده فراواني دارد - آيا پخت و پخش غذا در آن، جهت مراسم عزاداري حسينيّه و يا مجالس خانگي چه حكمي دارد؟
و آيا پختن غذا و دريافت اجرت و اجاره و هزينه كردن درآمد آن، جهت مصارف مسجد، جايز است؟
ج. با اجازهي متولّي مسجد جايز است.
1796. لطفاً حدود اختيارات هيأت امنا، واقف، متولّي و امام جماعت مسجد را مشخص فرماييد تا از تداخل امور و اختلاف در مسائل جلوگيري شود.
ج. تصرّفات مشروعه در مسجد بايد فقط تحت نظر متولّي شرعي مسجد باشد.
1797. ساخت گنبد و مناره جهت مسجد، آيا مطلوب است يا جزو امور زايد و تزييناتي به شمار ميرود؟
ج. مستحب است مسجد داراي سقف نباشد، بلكه مكروه است تظليل (سايهبان) به غير عريش كه از بوريا ساخته ميشود و اقرب زوال كراهت به سبب ضرورت و مرجّحات ديگر است
و مستحب است مناره در ديوار مسجد باشد و مكروه است بالاتر بودن مناره از سطح بالاي مسجد و اقرب ارتفاع كراهت است به سبب ضرورت و حاجت، اگر مقرون به مفسده نباشد.
1798. اگر كسي غذايي كه در آن سير وجود دارد بخورد، آيا ورود او به مسجد اشكال دارد؟
اگر دهان او بو ندهد چه طور؟
ج. اگر دهان وي بو بدهد، كراهت دارد.
1799. اخيراً با رواج موبايل بسيار اتفاق ميافتد كه نمازگزاران بدون خاموش نمودن دستگاه تلفن همراه، مشغول نماز شده و در بين نماز دستگاه شروع به زنگ زدن كرده كه معمولاً مشتمل بر موزيك است، لطفاً حكم شرعي اين مسأله و گوش دادن ديگران به موزيك موبايل را در هنگام نماز بفرماييد؟
ج. اگر صوتي باشد غير لهوي - كه از استعمال آلات معدّه حاصل نشده باشد - اشكال ندارد و بر هر تقدير، موجب بطلان نماز نيست.
1800. بر روي برخي از زيلوها اسم مساجد يا عنوان حسينيّه نقش شده، مانند:
وقف حسينيّه حضرت أبوالفضل، يا وقف مسجد فاطميّه و … نماز خواندن بر روي چنين نوشتههايي چه حكمي دارد؟
آيا محو آنها تصرّف غير جايز در اموال حسينيه و مسجد نيست؟
ج. با فرض عدم هتك، نماز خواندن روي آنها اشكال ندارد و محو آنها بايد با اجازهي متولّي باشد.
1801. گاه عبارت دعا يا آيهاي در كتب وقفي مسجد يا كتابخانه، اشتباه تايپ شده است، آيا تصحيح چنين عبارتهايي تصرّف غير جايز در وقف محسوب نميشود؟
ج. با اجازهي متولّي جايز است.
1802. در بسياري از شهرها و روستاهاي مرزي، وهابيها اقدام به ساخت مساجد جهت اهل سنت نمودهاند، با توجه به اين كه معمولاً شيعيان از داشتن مسجد در مناطق مرزي محروم هستند، نماز خواندن در مساجد آنان و شركت در مجالسي كه آنجا برپا ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر سبب رونق و ترويج مذهب باطل آنها نباشد، جايز است.
1803. آيا كنيسه و كليسا - كه براي عبادت اهل كتاب اختصاص داده شده است - شرعاً حكم مسجد را دارد؟
ج. خير، شرعاً حكم مسجد ندارد؛ لكن تعرّض به معابد يهوديان و مسيحيان كه در ذمّه اسلام هستند و آن معابد هم در دست خود آنها است، جايز نيست و آن اماكن مثل مساجد محترم است و جايز نيست خراب كردن آنها، مگر با شرايطي كه در مساجد هم جاري است.
1804. آيا ساخت مسجد و حسينيه بيش از حد نياز در يك شهر، روستا يا محله اسراف محسوب ميشود؟
ج. موارد آن مختلف است.
1805. بسياري از امور راجح فرهنگي و آموزشي - از قبيل تشكيل كلاسهاي آموزشي، هنري و تفريحي تابستاني جهت جوانان و نوجوانان، نمايش فيلم، اجراي مسابقه، تئاتر و … - در گذشته رايج نبوده و لذا قطعاً در وقف نامهها لحاظ نگرديده است، حال با توجّه به ضرورت اجراي چنين برنامههاي فرهنگي و عدم امكان اجراي آن در مكاني غير از مسجد، آيا حضرت عالي انجام چنين فعاليتها و برنامههايي را در مساجد جايز ميدانيد؟
ج. بايد از كارهايي كه با احترام مسجد منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است، كلاً اجتناب شود.
1806. بازي كردن و يا ورزش كردن در مساجد - مثل نرمش، تنيس و يا ورزشهاي رزمي و يا نمايش فيلم به صورت زنده و يا ويديويي - چه حكمي دارد؟
ج. غرض اصلي از مسجد عبادت و اقامهي نماز است و استفادهي از وقف، در غير جهت وقف جايز نيست و بايد در مسجد، از كارهايي كه با احترام آن منافات دارد و يا مزاحم نمازگزاران است، اجتناب شود.
1807. استفاده شخصي از اموال مسجد، توسط مسؤولين مسجد، چه حكمي دارد؟
اگر وجهي در قبال آن پرداخته شود يا صدقه داده شود؟
ج. جايز نيست.
1808. قرض دادن پولي كه متَعَلُّق به مسجد است، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
1809. آيا گفتن اقامه مشروط به گفتن اذان است يا ميتوان آن را بدون اذان گفت؟
ج. مشروط نيست.
1810. آيا جملهي «أشهد أن عليّاً ولي اللَّه» جزو اذان و اقامه است و آيا ذكر صلوات و تحيّات بر انبيا عليهم السّلام در اذان صحيح است؟
ج. بعيد نيست مستحب بودن اقرار به ولايت امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السّلام در اذان، در صورتي كه به نيّت مطلوب بودن گفته شود و كاملترين عبارتي كه اينجا گفته ميشود آن است كه اقرار به خليفهي دين بودن يا وصي بودن امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين عليهم السّلام در آن باشد و ذكر صلوات، مانعي ندارد. (مسأله 758 رساله)
1811. بلند بودن صداي اذان در صورتي كه موجب آزار همسايگان شود چگونه است؟
ج. اگر اذيّت شدن بي جهت و غير عقلاني است، مانعي ندارد و در غير اين صورت صداي آن را كم كنند.
1812. آيا حرف زدن با ديگران بين اجزاي اذان و اقامه جايز است؟
اگر جايز است تا چه اندازه به صحت اذان و اقامه ضرر نميرساند؟ و اگر جايز نيست آيا بايد از سر بگيرد يا ميتواند به آن چه گفته شده اكتفا كند؟
ج. حرف زدن با ديگران در بين اجزاي اذان و اقامه جايز است، اگر چه مكروه است و اگر در حال اقامه باشد اعادهي آن، مستحب است و اگر خيلي طول دهد كه صورت اذان و اقامه به هم بخورد، از سر بگيرد.
1813. فاصله انداختن در بين بخشهاي اذان به وسيلهي قرآن يا دعا تا چه حد جايز است؟
ج. اگر خيلي طولاني نباشد، جايز است.
1814. كسي براي نماز خود اذان و اقامه گفته است، در اوّل نماز برايش شك بين يك و دو پيش ميآيد و بعد از تفكّر، نماز را قطع ميكند.
آيا ميتواند به اذان و اقامهي گفته شده اكتفا كند يا فاصله ايجاد شده، به صحت اذان ضرر ميرساند؟
ج. همان اذان و اقامه كافي است.
1815. آيا اذان و اقامه شخص ديگري غير از امام، در نماز جماعت كافي است؟
ج. اگر امام جماعت اذان و اقامهي شخص ديگري را بشنود براي نماز كافي است، اگر چه بهتر آن است كه خودش بگويد و ثواب آن چند برابر است.
1816. آيا ميتوان شهادت به عصمت و مقام حضرت زهرا عليها السّلام يا امامان ديگر عليهم السّلام را در اذان اضافه كرد؟
ج. آن را در ضمن صلوات يا دعاي صحيح مندرج كرده و بگويد.
1817.
گفتن شهادت ثالثه (عليٌّ ولي اللَّه) در اذان و اقامه و تشهّد به اميد ثواب چه طور است؟
ج. در اذان و اقامه مانعي ندارد و در تشهّد احتياط اينست كه مقصود خود را در صلوات دوّمي بياورد:
مانند «اللّهم صل علي محمّد و آله الاوصياء الائمة الاثني عشر …».
1818. آيا به غير از اذان اعلام وقت و اذان و اقامهي نماز، اذان ديگري نيز هست يا خير؟
ج. مستحب است اذان در گوش راست مولود (نوزاد) و اقامه در گوش چپ او و نيز مستحب است اذان گفتن در گوش سيّئ الخُلق و فرد بد اخلاق، اگر چه بداخلاقي او براي ترك خوردن گوشت تا چهل روز باشد و بهتر، اذان گفتن در گوش راست اوست و حكايت اذان هم مستحب است.
1819. در نماز احتياط كه اذان و اقامه ندارد، اگر كسي عمداً يا اشتباهي آنها را بگويد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. سهواً اشكال ندارد، به خلاف عمد.
1820. معني «استقبال در اذان و اقامه» چيست؟
آيا «استقبال» در اذان و اقامه شرط است يا خير؟
ج. استقبال يعني رو به قبله بودن و در اذان و اقامه مستحب است.
1821. اگر مؤذّني، به اشتباه، قبل از وقت اذان بگويد و سپس به اشتباهش پي ببرد، آيا لازم است به مردم اطلاع دهد يا خير؟
ج. در صورت امكان تذكّر بدهد.
1822. آيا اذاني كه از راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي پخش ميشود، براي اطمينان يافتن از حصول وقت نماز كفايت ميكند يا خير؟
ج. حصول اطمينان مربوط به خود مكلّف است.
1823. بعد از اتمام اذان و قبل از اقامه، آيا ميتوان با ديگران صحبت كرد؟
ج. بله، ميتوان مگر در نماز صبح كه مكروه است.
1824. كودكي كه هنوز به سن تكليف نرسيده است، آيا ميتواند اذان نماز جماعت بگويد يا خير؟
ج. طفل اگر مميّز باشد، اكتفا به اذان او براي جماعت ميشود.
1825. اگر در نماز جماعتي هم زمان با مؤذّن بقيه افراد حاضر در مسجد شروع به اذان گفتن بكنند، به گونهاي كه به نظر برسد همگي به طور دسته جمعي مشغول اذان گفتن هستند، آيا اين امر اشكالي به اذان نماز وارد ميكند يا خير؟
ج. خير.
1826. اگر امام جماعت، اذان اعلام وقت و اذان نماز جماعت را به دليل دير رسيدن به مسجد نشنود، آيا بايد خود اذان بگويد يا لازم نيست؟
ج. اگر امام نشنيده و لو مأمومين شنيده باشند، براي امام جماعت كافي نيست.
1827. آيا اذان و اقامهاي كه توسط امام جماعت گفته ميشود، از اذان و اقامه مأمومين كفايت ميكند؟
ج. بله، كفايت ميكند، هر چند نشنيده باشند.
1828. اگر در مسجدي، توسط امام جماعت اذان و اقامه گفته شود و فرد ديگري بخواهد نماز را فرادا بخواند، ميتواند به اذان و اقامه امام اكتفا كند، يا خود نيز بگويد؟
ج. اكتفا ميكند.
(به مسألهي 762 رساله رجوع شود. )
1829. آيا سخن گفتن بين اقامه اشكال دارد؟
ج. كراهت دارد و در اين صورت اعادهي آن مستحب است.
1830. اگر نمازگزار صداي اذاني كه از راديو و تلويزيون به صورت زنده و مستقيم پخش ميگردد بشنود، ميتواند به آن اكتفا كرده و فقط اقامه بگويد؟ اگر به صورت غير زنده پخش شود، چه طور؟
ج. با فرض اين كه مثل پخش بلندگو است، اكتفاي به آن مانعي ندارد؛ ولي اگر اين گونه نباشد، بياثر است.
1831. اگر هنگام نماز خواندن شخصي، ديگران متوجّه او شوند و اين مسأله باعث خوش حالي نمازگزار گردد، با اين كه قصد ريا نداشته ولي از اين كه ديگران نماز او را ميبينند خوش حال شده است؛ آيا نماز خوانده شده صحيح است؟
ج. نمازش صحيح است.
1832. عدول كردن از نيّت در بين نماز چگونه است؟
ج. عدول نيّت از نافله به فريضه ( نماز واجب) و بالعكس جايز نيست و در عدول از فريضه به نافله، بعضي موارد استثنا شده است، چنان چه در مسائل نماز جماعت خواهد آمد (مسأله 785 رساله).
1833. اگر كسي در اثناي نماز ترديد پيدا كرد در اين كه ادامه دهد يا قطع كند؛ چه حكمي دارد؟
ج. احوط اتمام آن نماز و اعاده آن ميباشد..
1834. اگر كسي در حال نماز شك كند نمازي كه ميخواند نماز ظهر است يا عصر و يا مغرب است يا عشا؛ تكليفش چيست؟
ج. اگر يقين دارد كه ظهر را نخوانده يا شك در خواندن آن دارد، در وقت مختص به ظهر يا مشترك، قصد ظهر مينمايد و تمام ميكند و در وقت مختص به عصر در صورتي كه قصد امر فعلي داشته، بدون تقييد به عنوان بلكه مجرّد تطبيق بر مقصود، قصد عصر مينمايد و تمام ميكند و اگر يقين به فعل ظهر سابقاً داشته، پس با قصد امر فعلي و خطاي در تطبيق، با قصد عصر تمام مينمايد، چه در وقت مشترك باشد يا مختص به عصر وگرنه صحّتش با عدول احتمالي قابل منع است.
1835. اگر كسي در حين خواندن تسبيحات نماز، شك كند كه نماز مغرب است يا عشا و اين كه ركعت آخر است يا ركعت سوّم؛ به چه نيّتي و چگونه نماز را تمام كند؟
ج. اگر يقين دارد كه مغرب را نخوانده يا شك در خواندن آن دارد و در وقت مختص به مغرب يا مشترك است، نمازش باطل است، چون شك در ركعات هم دارد و بقيّهاي فروع از جواب قبلي روشن است.
1836. اگر نيّت نماز يا روزه را بر فرض انجام نشدن امري كه وقوع آن ممكن است، معلّق كند و آن امر واقع نشود، آيا حكم قصد جزمي را دارد؟
ج. حكم قصد احتمالي و قصد رجايي را دارد و قصدِ نماز بر تقدير حصول يا عدم حصول امري، غير از قصد قطع بر آن تقدير است.
1837. در نمازهاي نافله آيا معيّن نمودن نماز در نيّت لازم است؟
و اگر كسي نماز شب ميخواند بايد مشخص كند كه نماز شفع يا نماز وتر ميخواند؟ و آيا تعيين دو ركعت اوّل يا دوم از نماز شب هم بايد در نيّت صورت پذيرد؟
ج. همان تعيين ارتكازي كه در قلب دارد كافي است.
1838. آيا عدول از نافله به نافله صحيح است؟
ج. جايز نيست، مگر اين كه از اوّل قصد دومي را داشته و از باب خطا در تطبيق قصد اولي را كرده باشد.
1839. آيا عدول از نماز واجب به مستحب جايز است؟
و اگر اختصاص به موارد محدودي دارد، لطفاً بيان فرماييد.
ج. اوّل در خصوص نمازهاي سه و چهار ركعتي كه فرد نمازگزار به ركوع ركعت سوم نرسيده و نماز جماعت برپا گرديده و اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت برسد كه در اين صورت مستحب است به نيّت نماز مستحبي نماز را دو ركعتي تمام كند و خود را به جماعت برساند و هم چنين نقل نماز ظهر روز جمعه به نافله براي كسي كه سورهي جمعه را فراموش كرده و سورهاي را كه عدول از آن به سبب فراغ يا بلوغ نصف جايز نيست خوانده است.
1840. در صورت شك در اين كه آفتاب طلوع كرده يا نه؛ وضو و نماز به چه نيّتي صحيح است؟
ج. به نيّت تطهّر و وظيفهي فعليّه صحيح است و اگر خوف فوت وقت داشته باشد، تيمّم مينمايد.
1841. حكم شك كردن در اين كه نيّت را درست گفته باشم يا نه؛ چيست؟
ج. اعتنا نكنيد و اصلاً گفتن نيّت به زبان لازم نيست.
1842. اگر در مصلي كه نماز معيني مثل نماز جمعه را در آنجا ميخوانند، شك كنم كه در هنگام نيت، همان نماز معيّن را قصد كردم يا نه؛ چه كار بايد بكنم؟
ج. به شك اعتنا نكنيد.
1843. اگر نمازگزار در نماز مغرب نيّت نماز ظهر كند و در ركعت سوم بفهمد كه نماز ظهر كرده است؛ آيا ميتواند نيّت را به نماز مغرب برگرداند؟
ج. بله، ميتواند؛ بلكه كافي است؛ داعي او براي نماز مغرب و اشتباه در اخطار و تلفّظ مانعي ندارد؛ به خلاف آن كه نماز ظهر قضا داشته و آن را در وقت نماز مغرب - كه عدول صحيح نيست - نيّت كرده.
1844. زني هستم كه به خاطر مشغله زياد و ضعف اعصاب، در بعضي مواقع نيّت را فراموش ميكنم و در بين نماز يادم ميآيد؛ حكم نمازم چيست؟
ج. نمازتان صحيح است و همان نيّت ارتكازي كافي است.
1845. فردي فراموش كار هستم، اگر بين نماز فراموش كنم كه در حال خواندن چه نمازي هستم (واجب يا مستحب، ادا يا قضا) و پس از لحظهاي يادم بيايد؛ آيا اين فراموشي نماز را باطل ميكند؟
ج. خير.
1846. نمازگزاري كه عمداً در وقت نماز، نيّت ما في الذّمة ميكند؛ آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله، صحيح است، چون منطبق بر همان نماز ميشود.
1847. نماز زيارت امامزادگان، به چه نيّت خوانده ميشود؟
ج. هر جا نماز زيارت وارد شده، به نيّت نماز زيارت خوانده ميشود و اگر نماز زيارت وارد نشده باشد، به نيّت رجا و هديه كردن ثواب آن نماز به صاحب آن قبر خوانده ميشود.
1848. آيا ميتوانم نماز قضا را با اين نيّت بخوانم كه اگر نماز قضا داشته باشم براي خودم و اگر نداشتم براي پدرم و اگر او نداشته باشد، براي مادرم و …؟ آيا ميتوانم با چنين نيتي به امام جماعت اقتدا كنم؟
ج. اگر براي ديگران امامت ميكند بايد نماز قضاي يقيني را به جماعت بخواند و اگر اقتدا ميكند نيّت قضاي احتمالي كافي است.
ترتيب در نمازهايي كه به نيّت ديگران خوانده ميشود
1849. كسي كه به نيّت ديگري نماز ميخواند، آيا ترتيب نمازها در آن لازم است؟
ج. اگر ترتيب قضا شدن آن نمازها معلوم است، قضاي آنها نيز بايد به ترتيب خوانده شود و اگر ترتيب نمازها را نميداند، اگر رعايت ترتيب مستلزم تكرار عمل باشد، رعايت ترتيب لازم نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 1257 مراجعه شود ).
1850. در صورتي كه معلوم نباشد وقت نماز به پايان رسيده يا خير، نماز را با چه نيتي بايد خواند؟
ج. به نيّت ما في الذّمة و امر فعلي كه بر عهده انسان است.
1851. اگر مأموم در نماز جماعت، نماز قضاي يقيني و امام جماعت نماز احتياطي بخواند؛ آيا نماز مأموم صحيح است؟
ج. اشكال دارد.
1852. آيا به زبان آوردن كلمات نيّت لازم است؟
گفتن كلمه «ادا» يا «قضا» در نيّت چه حكمي دارد؟
ج. به زبان آوردن لازم نيست.
1853. نگهباني هستم كه به خاطر كمبود وقت، مستحبات را انجام نميدهم، اگر در بعضي مواقع به خاطر تربيت كودك يا گم نكردن تعداد ركعات و سجدهها مستحبات را به جاي آورم؛ آيا نمازم (واجب يا مستحب) دچار اشكال ميشود؟
ج. خير، اشكال ندارد.
1854. اگر كسي در فضايي واقع شود كه بقيه نمازگزاران مشغول نماز غفيله يا نافله ميشوند و او هم به تبعيّت از آنان مشغول خواندن نماز مستحبي شود - بدون اين كه در زمانهاي ديگر تقيّد به اين عمل داشته باشد - آيا نيّت او دچار اشكال ميشود؟
ج. خير.
1855. كسي كه مقيّد به اذان و اقامه در نمازهاي يوميّه نيست، اگر در جمعي قرار گرفته و اذان و اقامه بگويد، آيا اذان و اقامه او باطل است؟
در صورت بطلان اذان و اقامه نماز او نيز باطل ميشود يا نه؟
ج. اگر به قصد قربت بگويد، صحيح است و در صورت بطلان هم نماز او باطل نميشود.
1856. در رسالهها آمده است در موقع تكبيرة الاحرام، بايد بدن آرام باشد، با توجّه به اين كه موقع گفتن تكبيرة الاحرام مستحب است دستها را تا مقابل گوشها بالا ببريم، آيا حركت دستها موجب به هم خوردن حالت آرام بودن بدن نميشود؟
ج. اگر به نحو متعارف دستها را بالا ببرد، ضرر نميرساند.
1857. آيا اگر قبل از تكبيرة الاحرام، دستها را بالا ببريم و بعد تكبير بگوييم، سپس دستها را بيندازيم، كفايت ميكند؟
ج. براي درك استحباب، بايد بالا بردن دستها با تكبير گفتن، مقارنت عرفيّه داشته باشد.
1858. هنگام گفتن تكبيرة الاحرام مستحب است دستها را تا مقابل گوشها بالا ببريم، آيا اگر انسان دستهايش را كمتر از اين و يا بيشتر از اين مقدار بالا ببرد، موجب بطلان نماز ميشود؟
ج. خير، موجب بطلان نميشود.
1859. موقعي كه انسان در صحت تكبيرة الاحرام شك دارد و دوباره ميخواهد تكبير بگويد، آيا جايز است؟
ج. جايز نيست.
1860. موقعي كه انسان در صحت تكبيرة الاحرام شك دارد، وظيفه او چيست؟
ج. نبايد به شك خود اعتنا كند.
1861. اگر در هنگام گفتن تكبيرة الاحرام به انسان تنه بزنند و بر اثر آن تكان بخورد، وظيفهي او چيست؟
ج. اگر از حالت طمأنينه خارج شود، بايد دوباره بگويد.
1862. اگر كسي براي شروع نماز دو بار تكبيرة الاحرام بگويد، آيا نمازش صحيح است يا باطل؟
ج. عمداً باشد باطل است.
1863. هرگاه انسان تكبيري گفت و شك كرد كه تكبيرة الاحرام يا تكبير پيش از ركوع يا تكبير بعد از ركوع بوده، وظيفهاش چيست؟
ج. بنا را بر اوّلي ميگذارد.
1864. اگر انسان هنگام تكبيرة الاحرام بر اثر سرگيجه و يا بيماري بياختيار حركت كند، آيا تكرار تكبير لازم است؟
ج. اگر مضر به طمأنينه بوده، بايد تكبير را تكرار كند.
1865. اگر هنگام تكبيرة الاحرام بدن حركت اندك و بسيار كمي داشته باشد، آيا مبطل نماز است؟
ج. خير.
1866. آيا انسان در بلند و آهسته گفتن تكبيرة الاحرام اختيار دارد يا خير؟ در نماز جماعت به چه صورتي است؟
ج. بله، اختيار دارد و جهر (بلند گفتن) براي امام جماعت مستحب است.
1867. آيا پيش از نمازهايي مانند نماز آيات، گفتن هفت تكبير مستحب است يا خير؟
ج. بله، مستحب است.
1868. اگر كسي نتواند به عربي تكبيرة الاحرام بگويد (مانند تازه مسلمانها و بيسوادها)، حكمش چيست؟
ج. در وسعت وقت بايد ياد بگيرند و با عدم امكان تعلّم در وقت ترجمهي آن را بگويد.
1869. آيا ميتوان تكبيرة الاحرام را به زبانهاي ديگر ترجمه كرد و به زباني غير از عربي گفت؟
ج. خير، صحيح نيست.
1870. افرادي كه نميتوانند تكبيرة الاحرام بگويند، (مانند كر و لالها) تكليفشان چيست؟
ج. بايد به هر صورتي كه ميتوانند بگويند و اگر هيچ نميتوانند بگويند، براي تكبير بنا بر احوط با انگشت اشاره كند و اگر ميتواند، زبانش را هم حركت دهد.
1871. تكبيرة الاحرام بايد مقارن با قيام باشد، يا اگر قيام بعد از تكبيرة الاحرام صورت بگيرد صحيح است؟
ج. تكبيرة الاحرام بايد مقارن با قيام باشد.
1872. ترك قيام غير ركن، عمداً يا سهواً چه حكمي دارد؟
ج. ترك آن اگر از روي فراموشي باشد، نمازش صحيح است.
1873. آيا زياد كردن قيام غير ركن و ركن مورد اشكال است يا خير؟
ج. زياد كردن قيام ركني (اگر قابل تحقق باشد )، اشكال دارد. چه سهوي باشد چه عمدي و زياد كردن قيام غير ركني (اگر قابل تحقق باشد ) در صورتي كه سهوي باشد، اشكالي ندارد.
1874. قيام متصل به ركوع چيست و حد آن چه قدر است؟
ج. قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام بنا بر ظاهر و قيام پيش از ركوع، كه آن را قيام متصل به ركوع ميگويند، ركن است.
1875. آيا انجام ندادن قيام متصل به ركوع، موجب اشكال در نماز ميشود يا خير؟
ج. در اين صورت نماز باطل است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 787 مراجعه شود ).
1876. آيا قيام متصل بعد از ركوع، همان قيام متصل به ركوع است يا خير؟
ج. خير و قيام بعد از ركوع ركن نيست (به مسأله 850 رساله رجوع شود ).
1877. قيام متصل به ركوع، در نماز در حال حركت چگونه است؟
ج. همين كه قبل از ركوع قيام داشته باشد، از حيث تحقّق ركن كافيست و از حيث شروط قيام، در فرض سؤال مورد احتياط است.
(در اين رابطه به مسأله 788 و 789 رساله رجوع شود. )
1878. قيام بعد از ركوع چه مقدار بايد باشد؟
ج. به مقداري كه صدق قيام كند.
1879. قيام قبل از ركوع چه مقدار بايد باشد؟
ج. به اندازهاي كه صدق قيام كند، كافي است.
1880. اين جانب فعلاً از پاي مصنوعي استفاده ميكنم كه ميتوان با آن ايستاده نماز خواند. گاهي به علّت خستگي پا يا احتمال زخم شدن آن، پاي مصنوعي را درآورده و نشسته نماز ميخوانم. آيا واجب است همواره با پاي مصنوعي به طور ايستاده نماز بخوانم يا خير؟
ج. تا مادامي كه موجب ضرر و يا عسر و حرج نباشد، ايستاده نماز بخوانيد و با تمكّن از قيام هر چند با پاي مصنوعي، نوبت به نشسته نميرسد.
1881. آيا قيام بر يك پا در حالي كه پاي ديگر حالت استراحت دارد، صحيح است يا نه؟
ج. احتياط واجب آن است كه موقع ايستادن، هر دو پا روي زمين باشد، ولي لازم نيست سنگيني بدن روي هر دو پا باشد و اگر روي يك پا هم باشد، اشكال ندارد و اگر ايستادن صدق كرد و از روي فراموشي روي يك پا قرار گرفت، نمازش باطل نيست؛ گرچه محل احتياط است.
1882. آيا برابر بودن پاها زماني كه به شئ اي تكيه داده شده لازم است يا نه؟
ج. در حال اختيار نبايد به جايي تكيه كند.
1883. اگر پاها را بيش از مقدار معمول در نماز باز كنيم آيا مبطل نماز است يا نه؟
ج. كسي كه ميتواند درست بايستد لازم است پاها را طوري گشاد نگذارد كه به حال ايستادن معمولي نباشد؛ ولي اگر بگويند ايستاده است و يا از روي فراموشي، پاها را بيش از حد متعارف باز كرد، نمازش باطل نميشود، اگر چه محل احتياط است.
1884. تكيه دادن به شيء در حال قيام از روي سهل انگاري چه حكمي دارد؟
ج. عمداً جايز نيست، با توضيح مذكور در مسأله 788 و 789 رساله در مورد عمد و سهو.
1885. آيا حركت دادن سر در حال قرائت و ساير ذكرهاي نماز اشكال دارد؟
ج. در صورت حركت دادن، طمأنينه صادق است؛ مگر اينكه فعل كثير صدق كند؛ بلكه اگر براي خضوع در نماز باشد، كثيرش هم مانعي ندارد.
1886. آيا ميتوان نماز شب يا ساير نمازهاي مستحبّي را در حال حركت خواند؟
ج. نمازهاي مستحبّي را در حال حركت و سواري ميشود خواند و حركت، لازم غالبي آن است و استقبال قبله در آنها لازم نيست و در حال استقرار لازم است.
(مسأله 652 رساله).
1887. اگر در نماز فكرمان جاي ديگر باشد و در حال اختيار يكي از اعضاي بدن - مثل سر و … - تكان بخورد وظيفه چيست؟
ج. تا وقتي كه از قبله منحرف نشده يا صورت نماز محو نشده باشد، اشكال ندارد و با زوال طمأنينه، ذكر را اعاده نمايد.
1888. اگر كسي عمداً شخص نمازگزار را با فشار به جلو يا پهلو حركت دهد، در صورتي كه نمازگزار روي از قبله نگرداند، نمازش صحيح است يا خير؟ اگر بيفتد يا خم شود چه طور؟
ج. اگر موجب محو شدن صورت نماز نشود، نمازش صحيح است و اگر در آن حالت ذكر گفته، بايد ذكر را اعاده كند.
1889. كسي كه نميتواند تمام نماز را ايستاده بخواند، آيا ميتواند همهي آن را نشسته بخواند؟
ج. هر مقداري كه ميتواند ايستاده بخواند، بايد ايستاده بخواند.
1890. عسر و حرج در قيام - كه موجب نشسته خواندن نماز ميشود - چه تعريفي دارد؟
ج. عسر و حرج شخصي در حد عرفيّت آن ميزان است.
1891. براي شخص مريض كه نشسته نماز ميخواند، قيام متّصل به ركوع چه وضعي دارد؟
ج. بايد از حال نشسته به ركوع رود نه از خميدگي.
1892. بيمار و معلول اگر بخواهد نماز را با قيام يا جلوس بخواند، مبتلا به سلس بول ميشود. در حال خوابيده، اين عارضه برطرف ميشود. اين بيمار چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر خوابيده نماز بخواند و بتواند تا آخر با طهارت نماز بخواند؛ بايد خوابيده بخواند، زيرا طهارت مُقَدَّم بر قيام است.
1893. كسي كه ميتواند نشسته، همراه با تكيه گاه نماز بخواند ميتواند خوابيده هم نماز بخواند؟
ج. خير، نميتواند.
1894. قيام متصل به ركوع براي كسي كه نماز را خوابيده ميخواند چگونه است؟
ج. همان خوابيدن او بدل از قيام است.
1895. در صورت خواندن نماز به پهلوها كدام پهلو را بايد مقدم كرد؟
ج. پهلوي راست را بايد مقدم نمود.
1896. آيا جايز است نمازهاي قضا را نشسته بخوانيم؟
ج. در حال اختيار جايز نيست.
1897. اگر نمازگزار - به جهت جهل به وظيفه، ذكر بحول اللَّه را قبل از بلند شدن ميگفته است، نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟
ج. اگر به نيّت ذكر مطلق بوده، نمازش صحيح است و اشكال ندارد.
1898. شخصي هنگام بلند شدن از سجده به جاي «بحول اللَّه و قوته»، «يا حي يا قيّوم» ميگويد؛ آيا نمازش اشكال دارد؟
ج. خير، اگر به قصد مطلق ذكر بگويد، اشكال ندارد.
1899. كسي كه نماز را به صورت نشسته ميخواند، گفتن ذكر «بحول اللَّه و قوته و اقوم و اقعد» چه حكمي دارد؟
ج. به قصد مطلق ذكر يا وظيفه، اشكال ندارد.
1900. آيا نمازگزار ميتواند وقتي به حالت قيام رسيد و ذكر بحول اللَّه هنوز تمام نشده، آن را قطع كند؟
ج. آن ذكر را تمام كند؛ بلكه بعيد نيست اگر تمام ذكر را بعد از ايستادن بگويد، عمل به مستحب كرده باشد.
1901. آيا نمازگزار ميتواند قسمتي از ذكر بحول اللَّه را در حال بلند شدن بگويد و بيشترش را در حال ايستادن بگويد؟
ج. مانعي ندارد.
1902. با علم به اين كه ذكر «بحول اللَّه» را بايد در حال حركت گفت، اگر عمداً در غير حالت حركت بگويد؛ آيا نماز او باطل است؟
ج. اگر آن را بعد از ايستادن بگويد، تحقّق مستحب بعيد نيست.
1903. منظور از اين كه بايد قرائت و ذكر نماز صحيح خوانده شود، چيست؟
ج. به مسائل 823 تا 827 رساله رجوع شود.
1904. مراد از ذكر در نماز چيست؟
ج. ذكر در كنار قرآن و دعا و كلام آدمي است.
1905. اين كه گفته ميشود، عبارتي به قصد مطلق ذكر اشكال ندارد يعني چه؟
ج. يعني به قصد ورود در آن محل معيّن نباشد.
1906. ملاك، در جهر (بلند خواندن) و اخفات (آهسته خواندن) چيست؟
ج. ملاك ظهور جوهر صوت و عدم ظهور آن است.
1907. آيا شنيدن صداي خود در هنگام قرائت حمد و سوره، ضروري است؟
ج. در صورتي كه مانعي از شنيدن صدا نباشد، بله لازم است.
1908. آيا وضوح قرائت در حال اخفات لازم است؟
يا در صورتي كه الفاظ از مخرج ادا شوند؛ اما سرعت اداي آنها بسيار زياد باشد كه وضوحي نداشته باشد كافي است؟
ج. بايد صدق عرفي قرائت حفظ شود.
1909. تا چه اندازه بالا بردن صدا در نماز جايز است؟
اگر به صورت فرياد كشيدن درآيد چه طور؟
ج. اگر كسي در خواندن حمد و سوره بيشتر از معمول صدايش را بلند كند، مثل آن كه آنها را با فرياد بخواند، بنا بر احتياط نمازش باطل است.
1910. اگر در قسمتي از قرائت حمد و سورهي نماز جهريّه، متوجه شويم كه داريم آهسته نماز ميخوانيم، چه وظيفهاي داريم؟
ج. از آنجا به بعد را بايد بلند بخوانيد (مسألهي 819 رساله).
1911. اگر در قسمتي از قرائت حمد و سورهي نماز اخفاتيه، متوجه شويم كه داريم حمد و سوره را بلند ميخوانيم، چه وظيفهاي داريم؟
ج. از آنجا به بعد بايد آهسته بخوانيد (مسألهي 819 رساله).
1912. آيا در خواندن قضاي نمازهاي ظهر و عصر، ميتوان حمد و سوره را بلند خواند؟ يا در قضاي نمازهاي جهريه حمد و سوره را ميتوان آهسته خواند؟
ج. نمازهايي كه واجب است قرائت در آنها بلند خوانده شود، هنگام قضا هم بايد بلند خوانده شود و هم چنين نمازهايي كه واجب است آهسته بخواند، هنگام قضا نيز واجب است آهسته بخواند.
1913. اگر مردي نماز استيجاري زن مرحومهاي را بخواهد بخواند، تكليفش از نظر جهر و اخفات قرائت حمد و سوره چيست؟
ج. بايد مرد، تكليف خودش را رعايت كند (مسألهي 1256 رساله).
1914. اگر زني قصد اقامهي نماز قضاي مرد مرحومي را داشته باشد، تكليفش از نظر بلندي يا آهسته بودن قرائت حمد و سوره چيست؟
ج. زن، به تكليف خودش عمل كند (مسألهي 1256 رساله).
1915. در نمازهاي ديگر غير از نمازهاي يوميّه، مانند آيات و عيدين و … تكليف نمازگزاران در بلندي يا آهسته بودن قرائت حمد و سوره چيست؟
ج. مستحب است در آن نمازها بلند بخوانند.
1916. آيا قرائت نافلهي نمازهاي جهري و اخفاتي بايد مطابق هر نماز باشد يا ضرورتي ندارد؟
ج. ضرورتي ندارد.
1917. آيا جهر در نمازهاي جهريّه فقط در قرائت واجب است يا در همهي اجزاي نماز واجب است؟
در مورد اخفات در نمازهاي اخفاتيه چه طور؟
ج. فقط در قرائت واجب است.
1918. شخصي در نمازهاي اخفاتيّه اگر يك كلمه را آهسته بخواند صحيح ادا نميكند و اگر كمي به جهر بخواند صحيح ادا ميشود، آيا جايز است اين كار را انجام دهد؟ اگر در نمازهاي جهريه براي تلفّظ صحيح آهسته بخواند چه طور؟
ج. در نمازهاي اخفاتيه، تمام كلمات بايد اخفات باشد و در جهريه تمام كلمات بايد جهر باشد و به شك و وسوسه اعتنا نكند.
1919. آيا زنان ميتواند حمد و سورهي نمازهاي صبح و مغرب و عشا را بلند بخوانند؟
ج. ميتوانند، ولي اگر نامحرم صدايشان را ميشنود، در صورتي كه شنيدن صداي زن حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذّت بردن در بين باشد، بنا بر اظهر بايد آهسته بخوانند.
1920. آيا براي جلوگيري از حواسپرتي، زن ميتواند نماز را با صداي بلند بخواند؟
ج. فقط نمازهاي صبح و نماز مغرب و عشا را در صورتي كه نامحرم صداي او را نميشنود - با تفصيلي كه در مسأله قبل ذكر گرديد، ميتواند بلند بخواند.
1921. آيا بلند خواندن قرائت در ظهر روز جمعه جايز است؟
ج. بله، مستحب است.
1922. آيا بلند خواندن قرائت حمد و سورهي نماز ظهر روز جمعه براي زن نيز جايز است؟
ج. بله.
1923. قرائت قرآن و نماز با صداي خوب به گونهاي كه تحسين شنوندگان را برانگيزد، چه حكمي دارد؟
ج. خوب و مطلوب است.
1924. اين جانب چندين سال نماز خواندهام و اكنون متوجه شدهام كه در اثر جهل به مسأله، قرائت حمد و سورهي نمازم صحيح نبوده است، آيا بايد نمازها را قضا كنم؟
ج. بله، احتياطاً بايد قضا كنيد.
1925. در نقاط مختلف، افراد با لهجههاي مختلفي صحبت ميكنند و هر چه قدر هم سعي كنند، نميتوانند لهجه خود را عوض كنند و با لهجهي عربي تلفظ نمايند. آيا لهجه داشتن نمازگزار در قرائت نماز، مشكل ساز است؟
ج. همان مقدار كه صحيح بخوانند كافيست و تلفظ به لهجهي عربي لازم نيست.
1926. اگر كسي قادر به تلفظ صحيح و اداي بعضي حروف نماز نباشد، چه تكليفي دارد؟
ج. اگر به هيچ وجه نتواند صحيح آن را ياد بگيرد، هر طور كه ميتواند بخواند و احتياط مستحب در آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.
1927. كسي كه در صحّت ذكرهاي نماز، وسواس دارد يا زياد شك ميكند و تكرار ميكند، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. تا اخلال به نظم واجب و موالات نشود، اشكال ندارد؛ ولي وسواس جايز نيست.
1928. اگر كسي در مورد قرائت صحيحِ نماز اطلاعي نداشته و تا كنون نماز را از نظر قرائت غلط ميخوانده و هم اكنون نيز غلط ميخواند، وظيفهاش چه ميباشد؟
ج. بايد قرائتش را درست كند و هر نمازي كه تا حال با قرائت غلط خوانده، بايد قضا نمايد، بنا بر احوط.
1929. آيا لازم است به شخصي كه نماز را غلط ميخواند تذكّر دهيم؟
ج. اگر به جهت ندانستن مسأله باشد، لازم است علي الاحوط.
1930. آيا غلط خواندن يا از مخرج ادا نكردن عمدي ذكرهاي مستحبّي نماز، موجب باطل شدن نماز ميشود؟
ج. بنا بر احتياط واجب بايد درست بخواند.
1931. كسي كه دندانش شكسته يا كشيده شده و نميتواند قرائت را درست بخواند، آيا لازم است دندان مصنوعي بگذارد تا بتواند نماز را صحيح بخواند يا نه؟
ج. اگر عسر و حرج ندارد، بايد بگذارد.
1932. در صورتي كه مريضي نتواند قرائت و ذكرهاي نماز را به حافظه بسپارد و هم چنين قادر نباشد از روي نوشته بخواند، آيا بر اطرافيان واجب است قرائت و ذكرهاي نماز را بلند بخوانند تا وي تكرار كند؟
ج. واجب نيست و ميتوانند اجرت بگيرند.
1933. شخص مريضي كه حنجرهاش را عمل جرّاحي كردهاند و تا مدّتي اصلاً نبايد سخن بگويد، چگونه نماز بخواند؟
ج. نمازش حكم نماز اخرس را دارد كه با اشاره و حركت دادن زبان است و پس از خوب شدن، نمازهايي را كه به اين صورت خوانده، قضا ندارد.
1934. شخصي لوزهاش را عمل كرده است و دكتر به او ميگويد نبايد صحبت كند، در اين صورت ذكرهاي نماز را چگونه بيان كند؟ آيا ميتواند در دلش بگويد و به لفظ نياورد و يا ميتواند نمازها را در وقت نخواند و پس از بهبودي قضا نمايد؟
ج. حكم او مثل أخرس است و اگر به وظيفه عمل كند، قضا ندارد و نميتواند نماز را در وقت نخواند.
1935. آيا خواندن از روي كتاب قرآن كريم در نمازهاي واجب اشكال دارد؟
ج. قرائت از روي نوشته در حال اختيار بنا بر اظهر جايز است؛ اگر چه در فريضه، اولي ترك آن است.
1936. تكرار بعضي كلمات حمد و سوره و ذكرهاي نماز جايز است يا نه؟
ج. اگر به حد وسوسه نرسد، جايز است.
1937. در قرائت نماز آيا مقداري كه انسان بدون حضور قلب خوانده، ميتواند دوباره بخواند؟
ج. ميتواند.
1938. نحوهي نماز خواندن شخص لال و گنگ چگونه است؟
ج. بنا بر احتياط واجب بايد قرائت نماز را از قلب و ذهن خود بگذراند و به اندازه واجب زبان را حركت دهد و اگر ممكن است با انگشت هم به مقدار واجب اشاره كند.
1939. اگر انسان نماز خود را سريع بخواند، به گونهاي كه نتواند كلمهاي را درست تلفّظ كند، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. باطل است.
1940. شخصي در بين نماز براي صاف كردن گلو، عمداً چند بار سرفه ميكند و اين كار او سبب ميشود كه يك حرف دوباره تكرار شود، آيا نماز او اشكال پيدا ميكند؟ آيا اين كار او تكليفي برايش ايجاد ميكند؟
ج. خير اشكال ندارد و سرفه، توليد حرف نميكند.
1941. حكم نماز پيرزنها و پيرمردهايي كه در نمازشان غلطهاي زياديست و قادر به تصحيح آنها نيستند، چيست؟
ج. بايد هر طوري كه ميتوانند بخوانند و احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورند.
1942. آيا خواندن ترجمه قرائت نماز به زبانهاي ديگر - غير از عربي - صحيح است؟
ج. خير صحيح نيست.
1943. اگر شخصي در تنگي وقت مسلمان شده باشد و فرصت كافي براي ياد گرفتن الفاظ عربي نماز نداشته باشد، آيا ميتواند ترجمهي نماز را به زبان ديگر بخواند؟
ج. خير، بنا بر احتياط مستحب نمازش را به جماعت بخواند يا كسي بخواند و او هم همراه او بخواند يا اگر ممكن است از روي نوشتهاي بخواند و اگر كسي از قرآن هيچ نميداند، به مقداري كه واجب است در نماز از قرآن بخواند، تسبيح، تهليل و تكبير بگويد.
1944. اگر كسي مثلاً از اوّل سوره «قل هو اللَّه» شروع كند و بدون وقف تا آخر بخواند و در اين بين كلمهاي را اشتباه كند، آيا همان كلمهي غلط و بعد آن را بگويد كافيست يا بايد از اوّل شروع كند؟ به عبارت ديگر آيا مسأله، مبتني بر جواز يا عدم جواز وقف به حركت و وصل به سكون است؟
ج. شروع از اوّل لازم نيست.
1945. اگر كلمهاي در نماز غلط گفته شود، يا در هنگام گفتن آن بدن حركت كند، آيا تكرار همان كلمه كافيست يا بايد از اوّل كلمه آيه يا از اوّل جمله خوانده شود؟
ج. تكرار همان كلمه كافي است.
1946. اگر كسي در صحت كلمهاي از نماز شك كند و آن را دو مرتبه بگويد، آيا موجب سجدهي سهو ميشود؟
ج. خير.
1947. در نمازهايي كه در آن سوره يا آيه خاصي وارد شده است، اگر انسان آن آيه يا سوره را حفظ نباشد، ميتواند آيه يا سورهي ديگري بخواند؟
ج. خير، از نوشته بخواند؛ مگر بداند كه آن سوره يا آيه شرط كمال آن نماز است؛ نه شرط اصل مشروعيّت و صحّت آن، كه در اين صورت ميتواند ترك كند يا رجاءً تبديل كند.
1948. آيا حركت دادن سر يا ديگر اعضاي بدن هنگام قرائت و ساير ذكرهاي نماز اشكال دارد؟
ج. تا حدّي كه به طمأنينه نماز خلل وارد نكند، اشكال ندارد.
1949. آيا لازم است نيّت را بر زبان جاري كرد؟
ج. خير، لازم نيست.
1950. آيا اضافه كردن كلمهي «اللعين» در جمله «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» در ابتداي قرائت نماز، اشكال دارد؟
ج. به قصد مطلق دعا اشكال ندارد.
1951. در قرائت سوره، آيا بايد ابتدا سوره را تعيين كنيم و سپس «بسم اللَّه» بگوييم؟
ج. در موارد تعيّن مثل عزم مستقر بر جريان طبق عادت - كه به منزلهي قصد خاص است يا غير آن از موارد تعيّن - خير، تعيين سوره لازم نيست و در غير آنها قصد خصوصيّت لازم است، هر چند خصوصيت حاصل به آن چه بعداً ميخواند و لو اكنون نميداند.
1952. اگر انسان اوّل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بگويد و بعد از آن قصد كند كه چه سورهاي بخواند صحيح است؟
اگر چند سال در تعيين سوره قصد نكرده باشد، وظيفه چيست؟
ج. بايد قصد سورهي خاص كند يا قصد كند كه بعد از «بسم اللَّه»، هر سورهاي را كه ميخواند، اين «بسم اللَّه» او باشد كه قصد اجماليست و هم چنين عزم مستقر بر جريان طبق عادت مستقره به منزلهي قصد خاص است.
1953. اگر شخص يقين كند بسم اللَّه را به قصد سورهاي كه شروع كرده نگفته، وظيفه چيست؟
آيا ادامه دهد يا بايد برگردد و از اوّل شروع كند؟
ج. بايد برگردد.
1954. فردي در حالت قرائت سورهي نماز واجب وقتي شروع به خواندن اوّلين آيهي سوره كرده، شك ميكند كه آيا «بسم اللَّه» را به قصد همين سوره گفته يا نه! آيا برگردد و دوباره بسم اللَّه بگويد يا به شك خود اعتنا نكند؟
ج. اعتنا نكند.
1955. حمد و سورهاي كه در نماز خوانده ميشود، آيا به قصد انشا بايد خوانده شود يا به قصد حكايت؟
ج. بايد به قصد قرائت و قرآنيّت باشد.
1956. اگر كسي در گفتن جملات امري مانند «اهدنا» و «ربنا آتنا»، «ربنا اغفر لي و لوالديّ» و امثال آن قصد انشا كند، به نماز آسيب ميرساند؟
ج. اگر قصد قرائت هم داشته باشد، كافي است.
1957. آيا قرائت «صراط الذين انعمت عليهم» به صورت «صراط من انعمت عليهم» و نيز قرائت «و لا الضالين» به صورت «و غير الضالين» جزو قرائات مشهوريست كه در قرائت نماز جايز ميباشد؟
ج. خير، بنا بر احوط ملازمت به يكي از قرائات سبعه شود.
1958. آيا قرائت «ملك يوم الدين» در نماز صحيح است؟
ج. ظاهراً جايز است.
1959. ذكر مستحبي بعد از سوره حمد، «الحمد للَّه» است يا «الحمد للَّه رب العالمين»؟
ج. دومي است.
1960. آيا گفتن «آمين» بعد از سورهي حمد به قصد مطلق ذكر، اشكال دارد؟
ج. حرام است و علي الاحوط باطل كننده نماز است.
1961. آيا بعد از حمد يا سوره ميتوان «صدق اللَّه العلي العظيم» گفت؟
ج. مانعي ندارد.
1962. آيا بعد از تمام شدن سوره حمد و سورهي واجب، ميتوان آيات ديگري از قرآن يا سورهي ديگري خواند؟
ج. كراهت دارد.
1963. اگر كسي بعد از نماز ظهر ملتفت شود كه حمد و سوره را بلند خوانده است، آيا بايد دوباره نمازش را اعاده كند؟
ج. خير، اعاده لازم نيست.
1964. آيا قرائت سورههاي طولاني مانند سوره بقره در نمازهاي واجب، سبب خروج از حالت نماز نميشود؟
ج. اشكال ندارد؛ مگر اين كه موجب فوت وقت نماز شود.
1965. آيا در نمازهاي واجب، ميتوان بعد از حمد به جاي سوره، بار ديگر سورهي حمد را تكرار نمود؟
ج. نميتوان تكرار كرد.
1966. مدّتها در «لم يكن له كفواً أحد» لام را مشدّد نخواندهام، حكم نمازهايم چگونه است؟
ج. احتياطاً آن نمازها را دوباره بخوانيد.
1967. شخصي در نمازهاي خود، بعد از هر سورهاي كه ميخوانده است، «كذلك اللَّه ربّي» ميگفته، وظيفه چيست؟
ج. نمازها محكوم به صحّت است، ولي عمداً اين كار را نكند.
1968. آيا مأموم ميتواند بعد از قرائت سورهي توحيد توسّط امام «كذلك اللَّه ربّي» بگويد؟
ج. ورود آن مربوط به كسيست كه سورهي توحيد را در نماز ميخواند.
1969. بعد از سورهي اخلاص، چند بار مستحب است «كذلك اللَّه ربي» گفته شود؟
ج. يك يا دو يا سه بار.
1970. دو سورهاي كه در هنگام قرائت نماز بايد با هم خوانده شود چيست؟
ج. بنا بر اظهر اگر سورهي «ضحي» را ميخواند بايد سورهي «أ لم نشرح» را هم به دنبال آن بخواند و اگر سورهي فيل را خواند سورهي قريش را هم بخواند.
1971. در مورد دو سورهي «فيل» و «قريش» كه در نماز يك سوره محسوب ميشوند؛ آيا گفتن يك «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» كافي است؟
ج. خير، كافي نيست.
1972. دو سورهي «فيل» و «قريش» كه در نماز يك سوره محسوب ميشوند، اولويت قرائت با كدام يك از آنها است؟
ج. بايد هر دو را با هم به ترتيب بخواند.
1973. كسي نميدانست دو سوره «فيل» و «قريش» در نماز، يك سوره حساب ميشوند.
تكليف نمازهايي كه در آنها اين دو سوره جدا خوانده شدهاند، چيست؟
ج. احتياطاً بايد آن نمازها را دوباره بخواند.
1974. اگر كسي در ركعت دوم، به جاي حمد و سوره، اشتباهاً تسبيحات اربعه بگويد و در هنگام رفتن به ركوع متوجه شود، چه تكليفي دارد؟
ج. اگر تا به حد ركوع نرسيده فهميد، بايد برگردد و حمد و سوره را بخواند و بعد از نماز هم احتياطاً سجده سهو به جا آورد و اگر به حد ركوع رسيده، سجدهي سهو كافي است.
1975. آيا مطابق همهي قرائتهاي موجود ميتوان قرائت نماز را انجام داد؟
ج. بايد مطابق قرائت قرّاء هفت گانه مشهور باشد، بنا بر احوط.
1976. آيا ميشود در نمازهاي مستحبي بيش از يك سوره خواند؟
ج. بله، ميشود.
1977. كسي كه به ركعت سوم يا چهارم جماعت ميرسد، آيا حمد و سوره نمازهاي جهريّه را بلند بخواند يا آهسته؟
ج. بايد آهسته بخواند.
1978. آيا به غير از حمد و سورهي نماز ظهر و عصر بقيّهاي ذكرهاي نماز را ميتوان بلند خواند؟
ج. بله، ميتوان.
1979. آيا در نماز صبح و مغرب و عشا، به غير از حمد و سوره، بقيّهاي ذكرهاي نماز را ميتوان آهسته خواند؟
ج. بله، ميتوان.
1980. آيا كسي ميتواند به خاطر شرم و حيا و يا ترس از ريا، حمد و سورهي نمازهاي صبح و مغرب و عشا را آهسته بخواند؟
ج. خير، نميتواند.
1981. آيا كسي ميتواند حمد و سوره نماز ظهر و عصر را به قصد تعليم، بلند بخواند؟
ج. خير، نميتواند.
1982. اگر كسي برخي از ذكرهاي نماز غفيله يا دههي ذي الحجه را براي اعلام به ديگران بلند بخواند، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد (به مسألهي 930 رساله رجوع شود ).
1983. اگر كسي حمد و سوره را فراموش كند و در ركوع به ياد آورد، چه بايد بكند؟
ج. بعد از نماز احتياطاً سجدهي سهو به جا آورد.
1984. آيا غلط خواندن قنوت و يا ذكرهاي مستحبي نماز، مبطل نماز است؟
ج. علي الاحوط در حال عمد مبطل است.
1985. عدم رعايت تجويد در نماز چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد، مگر تا حدّي كه در صحت قرائت لازم است.
1986. رعايت چه مقدار از نكات تجويدي براي قرائت نماز واجب است؟
ج. به مسائل 823 تا 827 رساله رجوع شود.
1987. اگر كسي لفظ ضاد را از مخرج ظاء تلفظ ميكرده است اما در عرف عرب حرف ضاد بر آن صدق ميكرده، آيا نمازش اشكال دارد؟
ج. با صدق آن حرف در عرف عرب صحيح است.
1988. اگر بعضي از اهل لغت يك نوع تلفّظ را صحيح بدانند و بعضي ديگر آن را غلط بدانند، آيا ميشود آن را در نماز قرائت كرد؟
ج. اگر مراد اداي مخارج حروف است، لازم است رعايت آن به نحوي كه در عربيّت، صدق حرف مخصوص نمايد و تشخيص آن با عرف لغت صحيح است و از حيث قرائت كافيست با يكي از قرائات سبعه (هفت گانه) موافق باشد.
1989. آيا جايز است يك ركعت يا دو ركعت نماز، به دو قرائت از قرائات سبعه خوانده شود؟
ج. تخيير بين قرائات سبعه در نماز استمراري است، لذا اگر در يك يا دو ركعت به دو قرائت بخواند، جايز است.
1990. اگر حركات كسره و ضمه را كه عرب به صورت «او» و «ايي» كوتاه تلفظ ميكند، به صورت فارسي تلفظ كنيم اشكال دارد؟
ج. خير اشكال ندارد.
1991. اگر كسي حرف «صاد» را طوري بگويد كه مثلاً از حرف «سين» يا «ثاء» تمايز داده شود، هر چند به طور كامل طبق قرائت عربي نباشد، آيا قرائت او در نماز صحيح است يا خير؟
ج. اگر صدق عربيّت آن حرف باشد، صحيح است.
1992. آيا لفظ «صراط» در قرائت سوره مباركه حمد را ميتوان به «س» يا «ص» تلفّظ نمود؟
ج. هر دو صورت آن جايز است، چون طاء و صاد در يك كلمه جمع شده است.
1993. در علم تجويد براي تلفظ «ضاد»، چند قول ذكر شده است.
به كدام قول عمل شود؟
ج. بايد طوري تلفظ كند كه در زبان عربي بگويند «ضاد» را تلفّظ كرده است.
1994. در صورت مشكل بودن تلفّظ صحيح «ضاد»، وظيفه چيست؟
ج. اگر به هيچ وجه نميتواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه ميتواند بخواند و احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت به جا آورد.
1995. آيا حتماً بايد قلقله را در حرف «دال» در آخر آيات سورهي توحيد رعايت نمود؟
ج. خير، لازم نيست.
1996. اگر در قرائت - براي احتياط - حرف اوّل يا وسط يا آخر كلمه - مثل دال احد - را تكرار كنيم صحيح است؟
ج. تمام كلمه را تكرار كنيد.
1997. آيا رعايت مد عارضي هم واجب است؟
(مثل كلمهي «الرّحيم» در حال وقف)؟
ج. واجب نيست.
1998. ميزان كشش در كلمهي «و لا الضّالين» چه قدر است؟
ج. به حد عرفي كافي است.
1999. اگر كسي در نماز سهواً و از روي فراموشي مد واجب در «و لا الضّالين» را انجام ندهد، نمازش چه حكمي دارد؟
و اگر حكم را نميدانسته يا ميدانسته و متوجّه نبوده چه بايد كرد؟
ج. اگر قبل از رفتن به ركوع ملتفت شده، بايد تدارك كند و بعد از آن سوره را بخواند و اگر بعد از ركوع فهميده، نمازش صحيح است و احتياطاً بعد از سلام سجدهي سهو به جا آورد، مگر در صورت جهل به حكم كه چون نوعاً جاهلِ مقصّرند، نماز را اعاده كنند.
2000. مدت پانزده سال است كه در «يرملون» ادغام نميكنم، آيا بايد تمام نمازهايم را در اين مدت اعاده يا قضا نمايم؟
ج. در «يرملون» ادغام واجب نيست، پس قضا و اعاده لزوم ندارد، اگر چه احتياط خوب است.
2001. آيا بايد در سورههايي كه در نماز ميخوانيم موارد وقف را رعايت كنيم؟
ج. خير، لازم نيست.
2002. تا چه اندازه توقف بر روي يك كلمه، به صحت نماز اشكال وارد ميكند؟
ج. تا حدّي كه به موالات آن جمله اخلال نرساند، اشكال ندارد.
2003. در اذان شنيده ميشود كه مؤذّن «حي علي الصلاة» را «حي علي الصلاة» (با هاء ) ميخواند آيا اين كار درست است؟
ج. در حال وقف بايد با هاء بگويد.
2004. در اين قسمت از سورهي مباركه قدر: «باذن ربّهم من كل امر سلامٌ» وقف بر روي «أمرٌ» صحيحتر است يا بر روي «سلامٌ»؟
ج. وقف بر امر صورت پذيرد.
2005. آيا تلفظ «كفواً احد» با همزه و بدون واو صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2006. كسي كه كلمهي «يوم» را با ضمّه تلفظ كرده، با وجود اين كه ميتوانسته صحيح آن را تلفظ كند؛ اما جاهل به مسأله بوده است، آيا نمازهاي او صحيح است يا بايد دوباره اعاده كند؟
ج. نمازهاي او اشكال داشته است.
2007. منظور از «وقف به حركت» يا «وصل به سكون» چيست؟
ج. معناي وقف به حركت آن است كه زير يا زِبَر يا پيش آخر كلمهاي را بگويد و بين آن كلمه و كلمه بعدش فاصله دهد و معناي وصل به سكون آن است كه زير يا زبر يا پيش كلمهاي را نگويد و آن كلمه را به كلمه بعد بچسباند ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 826 رساله رجوع شود ).
2008. اگر در نماز «وصل به سكون» يا «وقف به حركت» عمداً يا سهواً اتفاق بيفتد، نماز چه حكمي پيدا ميكند؟
ج. وصل به سكون در نماز - بنا بر اظهر - جايز است و وقف غير عمدي بر حركت، وضعاً صحيح است و نماز اعاده ندارد و احوط، آن است كه بدون عذر، وقف به حركت ننمايد.
2009. احكامي كه دربارهي وصل به سكون و وقف به حركت در رساله آمده، آيا فقط در قرائت نماز است يا در تشهّد و سلام و اذكار و ادعيه هم هست؟
ج. فرقي نميكند.
2010. آيا منظور از وقف، مكث كردن و نفس تازه كرده است يا مكث كردن تنها كفايت كند؟
ج. مناط دوّمي است.
2011. آيا رعايت تجويد در ذكر ركوع و سجده واجب است؟
ج. تا حد صحت كلمه لازم است.
2012. اگر كسي بخواهد ذكري مستحب را در نماز بگويد، آيا بايد نكات تجويدي در آن ذكر را رعايت كند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، در حال عمد تا حد صحت كلمه لازم است رعايت كند.
2013. شخصي از روي عدم آگاهي، حدود 4 سال تسبيحات اربعه را با «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» خوانده است، حكم نمازهاي او چگونه است؟
ج. چون به قصد مطلق ذكر كه جايز است بوده، نمازهاي او اشكال نداشته است.
2014. به نظر حضرت عالي، چند بار لازم است تسبيحات اربعه گفته شود؟
ج. بنا بر اقوي اگر يك مرتبه هم تسبيحات اربعه گفته شود كافي است؛ ولي سه مرتبه تسبيحات اربعه گفتن فضيلت بيشتري دارد و موافق احتياط است.
2015. اگر كسي در تعداد تسبيحات اربعهي گفته شده شك كند، تكليفش چيست؟
ج. اگر شك در محل باشد و در دو و سه بار شك كند، يك بار ديگر بخواند.
2016. اگر تسبيحات اربعه سهواً بيشتر از 3 مرتبه گفته شود، تكليف چيست؟
ج. اشكال ندارد.
2017. اگر تسبيحات اربعه عمداً بيش از 3 مرتبه گفته شود، به نماز اشكال وارد ميشود؟
ج. خير.
2018. آيا امكان دارد تسبيحات اربعه را در نماز مغرب و عشا، بلند خواند؟
ج. خير.
2019. بنده به خاطر عدم آگاهي و يادگيري غلط، در تسبيحات اربعه به جاي «الا» به صورت، «… و لا الا ان اللَّه و اللَّه اكبر» تلفّظ ميكردم، تكليف اين جانب نسبت به نمازهاي گذشته ام چيست؟
ج. آن نمازها باطل بوده است، بنا بر احوط.
2020. اگر كسي در ركعت سوم نماز مشغول حمد و سوره شده و در وسط يا انتهاي سوره متوجه شود، چه بايد بكند؟
ج. اگر عادت او خواندن تسبيحات اربعه در ركعت سوم بوده، بايد حمد را رها كند و از ابتدا تسبيحات اربعه را بخواند و بعد از نماز، احتياطاً سجدهي سهو هم به جا آورد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 835 و 836 مراجعه شود ).
2021. آيا خواندن حمد و سوره به جاي تسبيحات اربعه در ركعت سوم و چهارم جايز است؟
ج. اشكال ندارد حمد را به جاي تسبيحات ميخواند و سوره را به قصد اين كه قرائت قرآن در نماز جايز است.
2022. اگر كسي قصد داشته باشد در نماز مغرب يا عشا به جاي تسبيحات اربعه سورهي حمد را بخواند، تكليفش در بلند خواندن يا آهسته خواندن سوره حمد چيست؟
ج. بر مرد و زن واجب است در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد را آهسته بخواند و بنا بر احتياط واجب «بسم اللَّه» آن را هم آهسته بخواند.
2023. نمازگزاري در تسبيحات اربعه، «و اللَّه اكبر» را بدون «واو» ميگفته است، آيا نمازش صحيح بوده است؟
ج. احوط اينست كه نماز را اعاده كند، زيرا يك مرتبه خواندن تسبيحات بنا بر احتياط واجب است.
2024. حد اقل مقدار ضروري ذكر ركوع و سجود چه مقدار است؟
ج. بايد به مقداري باشد كه مصداق مطلق ذكر باشد.
2025. اگر كسي عمداً يا سهواً ذكر ركوع و سجده را به جاي يكديگر به كار برد، اشكال دارد؟
ج. سهواً اشكال ندارد و هم چنين عمداً اگر به قصد مطلق ذكر باشد، اشكال ندارد؛ ولي عمداً به قصد ذكر خاص جا به جا نگويد.
2026. اگر كسي عمداً در ركوع و سجدهها يك «سبحان اللَّه» بگويد، آيا نمازش صحيح است؟
ج. بله.
2027.
گفتن ذكر «سمع اللَّه لمن حمده» و «بحول اللَّه و قوته أقوم و أقعد»، براي كسي كه نشسته نماز ميخواند چه صورتي دارد؟
ج. چنان چه بعد از ركوع و سجودش به قصد رجا بگويد، مانعي ندارد به خصوص ذكر «سمع اللَّه لمن حمده».
2028. اگر در ركوع و سجود پس از ذكر واجب، دعا و ذكري به غلط خوانده شود، به نماز صدمه ميزند؟
ج. اگر سهواً نباشد، اشكال دارد.
2029. آيا در ركوع يا سجود پس از ذكر واجب، ميتوان به فارسي دعا كرد؟
ج. دعا يا ذكر خداوند متعال به هر لغتي كه مخصوص نمازگزار باشد، در بين نماز، اگر چه به عربي نباشد، مانعي ندارد؛ ولي خلاف احتياط است، ولي بنا بر احتياط واجب ذكرهاي مستحبي ركوع، سجود و تشهد را به غير عربي نخواند.
2030. آيا گفتن «ربّنا فلك الحمد» به جاي «سمع اللَّه لمن حمده» صورت شرعي دارد؟
ج. به قصد مطلق ذكر اشكال ندارد.
2031. اگر كسي در ركوع نماز به جاي «عظيم»، «اعظيم» بگويد، چه حكمي دارد؟
و نمازهايي را كه به اين صورت خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. اگر سهواً بوده مانعي ندارد و اگر به علت جهل بوده، صحيح نيست و بايد نمازهايي كه به اين صورت خوانده شده، به تدريج قضا كند.
2032. اگر شخصي در حال ركوع و يا سجود به جاي «سبحان ربي الاعلي و بحمده» و يا «سبحان ربي العظيم و بحمده» بگويد:
«سبحان ربّنا الاعلي» و يا «سبحان ربنا العظيم»، آيا صحيح است؟
ج. اگر به قصد ورود نگويد، صحيح است.
2033. در مسألهي 841 توضيح المسائل است كه اگر قصد ركوع بعد از خم شدن به وجود آمد، بنا بر اظهر كافي است، با توجّه به اين كه: قيام متصل به ركوع، ركن است، چگونه اين نماز صحيح است؟
ج. منظور از قيام متّصل به ركوع آن است كه از حال قيام به ركوع برود و در فرض مسأله، اين حالت حاصل است و انحنا، مُقَدَّمه ركوع است و قصد مقدميّت لازم نيست.
2034. بيماري كه ركوع و سجود را با اشاره انجام ميدهد در صورتي كه شك كند در حال ركوع است يا سجده، تكليف چيست؟
ج. بنا بگذارد كه در حال ركوع است.
2035. اگر در سجدهي اوّل يادش بيايد كه ركوع را فراموش كرده، وظيفه چيست؟
ج. بنا بر احتياط واجب برگردد و ركوع را به جا آورد و بعد از نماز سجدهي سهو به جا آورد و نماز را هم اعاده كند.
2036. اگر در يك ركعت از نماز، سهواً، دو ركوع به جا آوريم، چه حكمي دارد؟
ج. نماز باطل ميشود.
2037. چه چيزهايي در ركوع، مستحب است؟
ج. به مسألهي 852 و 853 رساله رجوع شود.
2038. اگر نمازگزار قبل از تمام شدنِ ذكر ركوع، سهواً، سر از ركوع بر دارد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2039. اگر نمازگزار قبل از تمام شدن ذكر ركوع، عمداً، سر از ركوع بردارد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. نمازش باطل ميشود.
2040. اگر قبل از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، سهواً ذكر ركوع را بگويد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. بعد از آرامش بدن ذكر را دوباره بگويد.
2041. اگر قبل از آن كه به مقدار ركوع خم شود و بدن آرام گيرد، عمداً ذكر ركوع را بگويد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اگر به آن اكتفا كند يا به قصد خصوصيت باشد، نمازش باطل ميشود.
2042. اگر در هنگام ركوع بر اثر عبور و مرور، شخص نمازگزار، حركت كند و از جايش تكان بخورد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اگر بدن از حال آرام بودن خارج شده است، بايد بعد از آرام گرفتن بدن دوباره ذكر را بگويد؛ ولي اگر كمي حركت كند كه از حال آرام بودن خارج نشود، اشكال ندارد.
2043. اگر كسي به هنگام ذكر ركوع، سهواً، به خاطر ناهمواريِ مكاني كه در آن مكان ايستاده، پايش را جا به جا كند، چه حكمي دارد؟
ج. بايد ذكر ركوع را دوباره بگويد.
2044. آيا در ركوع، هر ذكري كه بگويد كافي است؟
يا اين كه حتماً بايد ذكر خاصّي بگويد؟
ج. كافي بودن هر ذكري كه خواست بگويد در ركوع خالي از وجه نيست. ولي احتياط مستحب آن است كه سه مرتبه «سبحان اللَّه» يا يك مرتبه «سبحان ربي العظيم و بحمده» بگويد.
2045. كسي كه بعد از ركوع نميداند كه ذكر ركوع را گفته است يا نه؟ چه بايد بكند؟
ج. به شكش اعتنا نكند.
2046. كسي كه در صحيح ادا كردن الفاظ اذكار ركوع، بعد از ركوع يا در هنگام ركوع، شك كند، چه بايد بكند؟
ج. به شك خود اعتنا نكند.
2047. اگر شخصي بر اثر بيماري، نتواند به مقدار ذكر، در ركوع بماند، چه بايد بكند؟
ج. در صورتي كه بتواند پيش از آن كه از حد ركوع بيرون رود ذكر را بگويد، بايد ذكر را در آن حال تمام كند.
2048. اگر در ركوع، بعد از گفتن ذكر ركوع، اذكار ديگري را بگوييم، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2049. اگر در ركوع، ذكر «سبحان ربي العظيم و بحمده» را دو بار يا چهار بار بگويد، چه حكمي دارد؟
آيا حتماً اين ذكر را بايد يك مرتبه يا به مقدار معيّني بگويد؟
ج. اشكال ندارد، ولي مستحب است به عدد فرد بگويد.
2050. به جا آوردن ركوع و سجده با اشاره يعني چه؟
ج. يعني با سر اشاره نمايد (مسألهي 848 رساله).
2051. در چه موردي ميتواند ركوع را با اشاره به جاي آورد؟
ج. در صورتي كه هرگز - حتي با تكيه - نتواند براي ركوع خم شود (به مسألهي 848 و 849 رساله رجوع شود ).
2052. كسي كه قبل از رفتن به سجده شك كند كه آيا ركوع را به جا آورده است يا نه؟
چه بايد بكند؟
ج. بايد ركوع را به جا آورد.
2053. كسي كه در حال قيام بعد خواندن حمد و سوره يا در ركعت سوم و چهارم، بعد از تسبيحات اربعه، شك كند كه آيا ركوع را به جا آورد يا نه، چه بايد بكند؟
ج. بايد ركوع را به جا آورد.
2054. كسي كه ركوع را فراموش كند و بعد از نماز متوجه شود، چه بايد بكند؟
ج. بايد نماز را دوباره بخواند.
2055. كسي كه ركوع را فراموش كند و بعد از انجام دو سجده، متوجه شود، چه بايد بكند؟
ج. بايد نماز را دوباره بخواند.
2056. كسي كه خلقت اوليهاش خميده بوده يا در اثر كهولت سن و يا بيماري، قد خميدهاي دارد، براي انجام ركوع چه بايد بكند؟
ج. تا امكان راست ايستادن، هر چند با تكيه دادن به چيزي و لو في الجمله را دارد، قيام قبل از ركوع را بايد به جا آورد و در غير اين صورت به مقداري بيشتر منحني و خم ميشود به طوري كه از حد ركوع خارج نشود و اگر اين هم ممكن نشد، به همان حالت نيّت ركوع ميكند و با سر اشاره ميكند.
2057. اگر كسي بر اثر بيماري و يا در اثر كهولت سن، نتواند به اندازهي ركوع خم شود، چه بايد بكند؟
ج. بايد به چيزي تكيه دهد و ركوع كند و اگر موقعي هم كه تكيه داده نتواند به طور معمول ركوع كند، بايد به هر اندازه ميتواند خم شود و اگر به هيچ صورتي نتواند خم شود، بايد با سر اشاره نمايد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 848 رساله رجوع شود ).
2058. كسي كه نشسته نماز ميخواند، براي ركوع بايد به چه اندازهاي خم شود؟
ج. به اندازهاي كه مُسَمّاي ركوع حاصل شود، منحني ميشود و تحقق آن بنا بر احوط به اينست كه صورت او به نزديكي محل سجودش برسد.
2059. در ركوع به چه اندازهاي بايد خم شويم؟
ج. بايد به اندازهاي خم شد كه بتوان دست را به زانو گذاشت.
2060. كسي كه دست او بلندتر از ديگران است، كه اگر مقداري خم شود، به زانو ميرسد، به چه مقدار بايد خم شود؟
ج. بايد به اندازه معمول خم شود.
2061. در نماز وتيره و يا نماز احتياطِ نشسته، چه مقدار لازم است خم شويم؟
ج. مثل ركوع فرد نشسته كه قبلاً ذكر شد.
2062. كسي كه مشغول خواندن نماز مستحبي در حال حركت است، جهت ركوع چه مقدار لازم است كه سر خود را خم نمايد؟
ج. به حدي كه ايماء و اشارهي با سر صدق كند.
2063. آيا لازم است در ركوع، دستها بر سر زانوها گذاشته شود؟
ج. خير، لازم نيست (مسألهي 839 رساله).
2064. اگر در حال ركوع، دست را از زانو برداريم و حيوان مزاحمي مثل پشه يا مگس را از خود دور كنيم، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2065. اگر كسي كه لوزهاش را عمل كرده است و در صورت خم و راست شدن، احتمال خونريزي و يا ضرر بدهد وظيفه چيست؟
ج. اگر عاجز از ركوع و سجود است به جهت خوف ضرر، اگر چه جلوسي باشد و فقط متمكّن از قيام است، اكتفا به قيام و ايماء كه متمكن از غير اينها نيست مينمايد و اگر متمكن از قيام نيست هر چند با تكيه بر چيزي، نشسته نماز ميخواند و براي ركوع و سجود، ايما و اشاره ميكند و در صورت عدم تمكّن از جلوس، نوبت به صلاة @استلقاءً ( نماز به پشت خوابيده) و با ايماء ميرسد وگرنه، اضطجاع (خوابيدن به پهلو) با ايماء وظيفهي اوست.
2066. لطفاً بفرماييد بر چه چيزهايي ميتوان سجده كرد (به ترتيب اولويت)
ج. بر زمين و گياه و كاغذ توليد شده از گياه ميتوان سجده كرد و افضل از همه تربت امام حسين عليه السّلام است (مسألهي 886 الي 892 رساله)
2067. گاهي در پيشاني جوشهايي پديدار ميشود كه هنگام سجده درد ميگيرد.
آيا ميتوان براي سجده، پيشاني را روي مهر كج گذاشت و اگر بعد از سر برداشتن از سجده، مهر آلوده به خونِ جوشها شود، نماز چه حكمي دارد؟
ج. كج گذاشتن در فرض مزبور، مانعي ندارد و احتياط در تقديم طرف راست بر طرف چپ است و بايد دقّت شود كه مهر آلوده نشود و اگر آلوده شد، بايد در سجدهي بعدي به جاي پاكِ آن سجده كند.
2068. اگر در موقع گزاردن پيشاني روي مهر قسمتي از موي سر يا چادر، پيشاني را فراگيرد و مانع چسبيدن پيشاني روي مهر گردد، چه بايد كرد؟
ج. اگر به اندازهي قدر واجب از سجده روي مهر باشد، مانعي ندارد و اگر نباشد بدون آن كه سر را بلند كند، آن مو يا چادر را از روي پيشاني بكشد.
2069. آيا سجده بر مهر امين (كه جهت تعيين تعداد ركعات است) صحيح است؟
ج. سجده صحيح است و اگر موجب اطمينان شخصي شود، رفع شك ميكند.
2070. اگر در مهري كه قدري چرك دارد، شك شود كه آيا اين چرك به اندازهاي هست كه مانع به حساب آيد يا نه، آيا ميتوان با اين مهر نماز خواند؟
ج. ميتواند، گرچه احتياط خوب است.
2071. مهرهايي كه عكس گنبد و بارگاه روي آنها منقوش است و برآمدگي دارد؛ آيا سجده كردن بر آنها جايز است؟
ج. اگر پيشاني به قدر واجب سجده به خاك ميرسد، اشكالي نيست.
2072. يكي از دو طرف مهرهاي نماز ناصاف است و مقداري برجستگي دارد، آيا سجده روي سطح ناصاف آن صحيح است؟
ج. اگر تماس پيشاني با مهر به قدر واجب ميشود، صحيح است.
2073. روي بعضي از سجّادهها و مهرهاي نماز، عكس بارگاه ائمّه عليهم السّلام كشيده شده است؛ آيا نماز خواندن با آنها جايز است؟
ج. جايز است.
2074. آيا سجده بر اسكناس صحيح است؟
ج. احتياط در ترك آن است.
2075. سجده كردن بر مهري كه روي آن كلمهي اللَّه حك شده است؛ چه حكمي دارد؟
ج. اگر جهت هتك نداشته باشد، اشكال ندارد.
2076. اگر در بين نماز آن چه كه نمازگزار بر آن سجده ميكند، مفقود شود و به خيال اين كه در وسعت وقت هم ميتواند بر لباس يا دستش سجده كند، بر آنها سجده نمايد، صحيح است؟
ج. در صورت جهل به حكم، معذور نيست.
2077. اگر در حال نماز خواندن بچهاي مهر را بردارد چه بايد كرد؟
ج. اگر چيز ديگري كه سجده بر آن صحيح است نداشته باشد، چنانچه وقت وسعت دارد، بايد نماز را بشكند و اگر وقت تنگ است، بايد به لباسش اگر از پنبه يا كتان است سجده كند و اگر از چيز ديگر است، بر همان چيز و اگر آن هم ممكن نيست، بر پشت دست و اگر آن هم نميشود، به چيز معدني مانند انگشتر عقيق سجده نمايد.
2078. در مسجد الحرام و مسجد النبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ساير مساجد مكّه و مدينه بعضي از قسمتها مفروش است و بعضي غير مفروش و با سنگ ساخته شده است.
آيا لازم است براي انجام نماز جماعت به قسمتي بروند كه بر سنگ سجده كنند و يا ميتوانند بر فرش سجده نمايند؟
ج. بايد بر سنگ و يا حصير و امثال آن از چيزهايي كه سجده بر آن صحيح است، سجده كنند.
2079. سجده كردن بر مهر يا حصير و بادبزن در مساجد مكه و مدينه در صورتي كه سبب توهين به شيعه بشود؛ چه حكمي دارد؟
ج. ميتوانند به قسمتهايي كه با سنگ مفروش شده نماز بخوانند و يا براي اقامه نماز به جايي بروند كه موجب وهن نباشد.
2080. بعضي از روحانيون كاروانها به حجّاج گفتهاند كه اصلاً در طول سفر حج از مهر استفاده نكنند؛ حتّي در هتلها كه همه شيعه هستند؛ آيا اين كار صحيح است؟
ج. صحيح نيست.
2081. تربتهايي كه از كربلا ميآورند، اگر از اطراف قبر مطهّر نباشد؛ آيا احترام آن واجب است؟
ج. احترام آن رعايت ميشود، ولي احكام تربت را ندارد.
2082. خواندن نماز با مهرهاي مسجد دانشگاه در مكانهاي ديگر صحيح است؟
ج. اگر اختصاص به آنجا دارد، جايز نيست.
2083. آيا سجده بر پوست تخم كدو، هندوانه، آفتابگردان، بادام و گردو، بعد از جدا شدن مغز جايز است؟
بر هسته خرما چه طور؟
ج. جايز است.
2084. سجده بر مهر يا چوبي كه با جوهر يا مركب روي آن نوشتهاند چه حكمي دارد؟
ج. اگر آن جوهر يا مركب، مانع از سجده به مقدار واجب نباشد، اشكال ندارد.
2085. آيا سجده بر دستمال كاغذي و كاغذي كه روي آن خطكشي شده؛ جايز است؟
ج. اگر اشياي مذكور از چيزي كه سجده بر آن صحيح است ساخته شده، ميشود بر آن سجده كرد و جواز سجده بر كاغذي كه احتمال دارد از چيزهايي درست شده باشد كه سجده بر آن جايز نيست، مورد تأمل است؛ لذا احتياطاً سجده ننمايد.
2086. اگر در حالت ناچاري كه لباس نمازگزار از پنبه يا كتان باشد و يا سجاده يا زيراندازش از پنبه باشد، آيا در اين صورت ميتواند بر پشت دست سجده كند؟
ج. در اين صورت بايد به لباس يا زيرانداز كه از كتان يا پنبه است سجده كند وگرنه، اگر از چيز ديگر است، بر همان چيز سجده كند و اگر آن هم نيست در مرحله بعد بايد بر پشت دست سجده نمايد.
2087. اگر نمازگزاري كمي تند به سجده رود و پيشاني بعد از برخورد با مهر كمي بلند شود و دوباره روي مهر جاي بگيرد؛ آيا دو سجده حساب ميشود؟
ج. اگر نتواند سر را نگه دارد و بياختيار دو بار به جاي سجده برسد، روي هم يك سجده حساب ميشود و اگر ذكر نگفته باشد، بايد بگويد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 882 رساله مراجعه شود. )
2088. آيا نشستن بين دو سجده لازم است يا سر برداشتن از مهر و دوباره گذاشتن كفايت ميكند؟ و آيا اگر كسي سر از مهر بردارد و در همان حال كه دستانش روي زمين است اندكي توقف كرده و دوباره به سجده رود اشكال دارد؟
و آيا فرقي بين نماز مستحبي و واجب در اين مسأله وجود دارد؟
ج. نشستن بين دو سجده مطلقاً واجب است.
2089. اگر فردي دو مهر بر هم بگذارد و بر آنها سجده كند، آيا اشكال دارد؟
ج. خير.
2090. اگر در هنگام سجده بر روي مهر چيزي باشد كه باعث آزار جدّي پيشاني نمازگزار شود، آيا ميتوان قبل از اتمام ذكر سجده پيشاني را از مهر برداشت؟
ج. به كمترين مقدار ذكر اكتفا كند.
2091. آيا مقدار نشستن بين دو سجده بايد به مقدار گفتن «استغفر اللَّه ربي و اتوب اليه» باشد؟
ج. خير لازم نيست.
2092. فردي كه نميتواند بين دو سجده بنشيند و به صورت نيم خيز تكبير ميگويد، آيا با اين وضعيت نمازش اشكال دارد؟
ج. اگر به هيچ نحوه قادر بر نشستن نيست، همان كفايت ميكند.
2093. هنگام وضو و سجده از جوشهاي صورتم خون ميآيد، آيا باعث ابطال وضو و سجده ميشود؟
ج. در وضو اگر تطهير ممكن نيست، بايد وضوي جبيرهاي كند و در سجده به مسألهي 878 و 879 رساله رجوع شود.
2094. كسي كه در اثر شكستگي زانو نميتواند به سجده برود، نماز را چگونه انجام دهد؟
ج. بايد به اندازهاي كه اوّلين مرتبه سجود، صدق ميكند خم شود و مهر يا چيز ديگري را كه سجده بر آن صحيح است تا روي چيز بلندي گذاشته و طوري پيشاني را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است، ولي بايد بنا بر احتياط، كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد و كسي كه هيچ نميتواند خم شود، براي سجده بايد سر را به قصد سجده خم كند و براي برخاستن از سجده سر را بلند كند.
2095. اگر نمازگزار در ركعت اوّل يك سجده و در ركعت دوم تشهد و در ركعت سوم ركوع را فراموش كند؛ وظيفهاش چيست؟
ج. نمازش باطل است.
2096. شخصي كه در حال قيام متذكر ميشود كه يك سجدهي ركعت پيش را فراموش كرده و بر نميگردد كه به جاي آورد، ولي بعد از نماز فوراً سجده را قضا و سجده سهو به جاي ميآورد، آيا نمازش صحيح است؟
ج. نمازش باطل است.
2097. كسي كه شك كند يك سجده به جاي آورده يا دو تا، تكليفش چيست؟
ج. اگر در محل است، يك سجدهي ديگر به جا آورد.
2098. اگر نمازگزار در سجده، در بلندي محل سجده از محل ايستادن شك كند و رفع شك در بين نماز ممكن نباشد، تكليفش چيست؟
ج. اين شك اعتبار ندارد؛ ولي براي سجدههاي بعدي بايد احراز شرط كند.
2099. بيماري كه ركوع و سجود را با اشاره به جا ميآورد، در صورتي كه شك كند در سجده است يا ركوع، تكليفش چيست؟
ج. بنا ميگذارد كه در ركوع است.
2100. اگر نمازگزار در ركعت اوّل يك سجده و در ركعت دوم ركوع را فراموش ميكند و در بين السّجدتين ركعت دوم متوجه شود؛ تكليفش چيست؟
ج. اين سجده را سجدهي دوم ركعت اوّل حساب ميكند، پس ميايستد و ركعت دوم را به جا ميآورد و براي زياديها سجده سهو به جا ميآورد.
2101. اگر نمازگزار در اثناي تشهد شك كند كه سجده دوم را به جاي آورده يا نه، چه بايد بكند؟
ج. به شكش اعتنا نميكند.
2102. سربازاني كه قبل از اذان صبح تا بعد از طلوع آفتاب در پست نگهباني هستند، در صورتي كه نتوانند به طور عادي نماز بخوانند (به خاطر حساسيّت نگهباني) ركوع و سجود را چگونه به جاي آورند؟ و آيا بايد در هنگام سجده از چيزي كه سجده بر آن صحيح است استفاده كنند يا لازم نيست؟
ج. هر طور باشد وقتي را براي نماز مختار قرار دهد و مسلمان در هر كاري كه باشد، بايد براي نمازش وقتي را قرار دهد.
2103. فردي كه به علت درد گردن نميتواند سر بر مهر بگذارد، آيا ميتواند مهر را بر پيشاني بگذارد؟
ج. بايد مهر را روي چيز بلندي گذاشته و طوري پيشاني را بر آن بگذارد كه بگويند سجده كرده است؛ ولي بنا بر احتياط كف دستها و زانوها و انگشتان پا را به طور معمول به زمين بگذارد و كسي كه هيچ نميتواند خم شود، براي سجده بايد سر را به قصد سجده خم كند و براي بر خواستن از سجده سر را بلند نمايد.
2104. كسي كه سجده را روي صندلي به جاي ميآورد؛ آيا ميتواند با كفش نماز بخواند؟
ج. چون بايد بنا بر احوط تا بتواند سر انگشت بزرگ را بر زمين بگذارد؛ لذا نميتواند با كفش نماز بخواند، بلي اگر مطلقاً از خم شدن معذور است و ايماء ميكند (با سر به سجده اشاره ميكند)، قرار دادن ساير اعضاي سجده لازم نيست، هر چند در اينجا نيز احوط است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 880 و 881 رساله رجوع شود. )
2105. فردي كه مبتلا به زانو درد است و هنگام تشهد تشديد مييابد، آيا ميتواند براي به جا آوردن آنها از صندلي استفاده كند؟ و آيا ميتواند مهر را روي صندلي ديگر بگذارد؟ ( فقط براي سجده و تشهد و سلام)
ج. چون ضرورت است، مانعي ندارد.
2106. فردي مريضم كه به علت درد سر زانوها، اگر بخواهم هفت عضوي كه موقع سجده واجب است بر زمين بگذارم، پس از سجده قادر به نشستن نيستم؛ آيا ميتوان چهار زانو بدون اين كه سر انگشتان پا را بر زمين بگذارم سجده كنم؟
ج. تنها همان عضو از اعضاي سجده كه عذر دارد، ميتواند بر زمين نگذارد.
2107. اگر بعضي از انگشتهاي پاي فرد نمازگزار در هنگام سجود همراه انگشت شصت به زمين برسند، آيا نماز اشكال دارد؟
و اگر در حال ذكر سجده، انگشت شصت پا را عمداً حركت دهد؛ آيا نمازش دچار اشكال ميشود؟
ج. مورد اوّل اشكال ندارد و مورد دوم هم اگر حركت كمي باشد، اشكال ندارد.
2108. قرار گرفتن دست در سجده بر روي دو فرش كه مقداري فاصله بين آنها باشد چه حكمي دارد؟
ج. با صدق استيعاب عرفي (كه عرف بگويد تمام كف دست روي زمين قرار گرفته است)، اشكال ندارد.
2109. در سجده كدام قسمت بدن بايد مماس با زمين باشد، آيا درآوردن انگشتري و جوراب لازم است؟
ج. پيشاني و كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت پا بايد روي زمين باشد و در آوردن انگشتري و جوراب لازم نيست.
2110. آيا نشستن بين دو سجده در نماز نافله مانند فريضه، واجب است؟
ج. واجب است؛ به معناي اين كه عدم تعمّد در ترك آن شرط صحّت است.
2111. اگر نمازگزار يا كسي در سجده پس از اداي ذكر واجب، دست يا پا را از زمين عمداً يا سهواً بردارد، ولي هنوز سجده را تمام نكرده و ميخواهد ذكر مستحبي بگويد، آيا سجده دچار اشكال ميشود؟
ج. اگر در حال ذكر واجب نباشد، ضرري به سجده نميرساند و اشكال ندارد.
2112. اگر در اثر جهل به حكم، كف دستها را در حال سجده مطابق معمول نگذاشته و يا بر جاي لرزاني كه آرام نبوده (آرامش نداشته) سجده كرده است، نمازهاي سابقش چه حكمي دارد؟
ج. اگر سجده به قطع يا به احتياط صحيح نبوده، بايد نمازهايش را به همان گونه قضا يا اعاده كند.
2113. وقتي كه انسان در حال گفتن ذكر سجده است، بايد دو كف دستش روي زمين باشد، سؤال اينست كه اگر در حال گفتن ذكر سجده دو كف دست روي زمين بود، امّا يكي از انگشتان دست بياختيار روي زمين حركت كند؛ آيا بايد ذكر را دوباره تكرار كند؟
ج. اگر عرفاً كف دست روي زمين قرار داشته، صحيح است و در غير اين صورت ذكر واجب اعاده شود.
2114. فردي بيسوادم كه فقط الفاظ نماز را به عربي ميدانم، آيا بعد از اداي ذكر سجده به عربي ميتوانم به فارسي دعا كنم، در بقيه مستحبات چه طور؟ و براي بقيه افراد چه طور؟
ج. دعا يا ذكر خداوند متعال به هر لغتي كه مخصوص نمازگزار باشد، در بين نماز اگر چه به عربي نباشد، مانعي ندارد؛ ولي خلاف احتياط است.
خلاصه اين كه:
بنا بر اظهر جايز است، اگر چه احوط مواظبت بر عربيّت است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 932 رساله رجوع شود. )
2115. آيا در سجده آخر نماز ميتوان هر دعايي را خواند؟
ج. بله.
2116. در سجده چه ذكري ميتوان گفت و چه قدر بايد باشد؟ اگر در سجده افزون بر ذكر واجب، دعا و ذكر غلط خوانده شود؛ آيا مبطل نماز است؟
ج. كفايت هر ذكري كه در سجده بگويد خالي از وجه نيست، ولي احتياط مستحب آن است كه سه مرتبه سبحان اللَّه يا يك مرتبه «سبحان ربي الاعلي و بحمده» بگويد و ذكرهاي مستحبي را هم بنا بر احوط بايد صحيح بخواند.
2117. آيا داشتن سجدههاي طولاني براي حضور قلب بيشتر در نماز اشكالي دارد؟
ج. خير.
2118. در موارد تنگي وقت، آيا ميشود در ذكر ركوع و سجده به يك مرتبه سبحان اللَّه اكتفا كرد؟
ج. بله.
2119. اگر فردي به جاي ذكر سجده بر اثر بيسوادي و يا تعليم غلط صلوات بفرستد؛ آيا نماز او صحيح است؟
در صورت صحيح نبودن، آيا لازم است نمازهاي گذشته را قضا كند؟
ج. نمازهايش صحيح است.
2120. خواندن دعاي طولاني در بين السّجدتين كه در عرف، صورت نماز را به هم بزند چه وجهي دارد؟
ج. اگر صورت نماز را به هم بزند، مبطل است.
2121. آيا گذاشتن تسبيح، جلوي سجاده و مهر جنبهي شرعي دارد؟
ج. براي @حيلولة (ايجاد فاصله و مانع) است به نحو مذكور در محل خود - مثل عروه و غير آن -. (رجوع شود به عروة الوثقي، بحث مكانهاي مكروه، مسألهي 3).
2122. در سجود نگاه كردن به پشت سر چه حكمي دارد؟
ج. در صورت منافات با استقبال، اگر عمداً باشد نماز باطل ميشود و اگر منظور اينست كه در همان حالي كه سر بر مهر دارد نگاه به عقب كند اشكال ندارد.
2123. كسي كه يكي از انگشتان دستش كج ميباشد و مثل بقيّهاي انگشتانش به راحتي روي زمين قرار نميگيرد؛ وظيفهاش چيست؟
ج. همان طور قرار دهد، با سعي در صدق استيعاب عرفي، بنا بر احوط.
2124. افرادي كه كف دستشان عادي نيست؛ چگونه بايد كف دست را به زمين بگذارند؟ آيا لازم است جاي متناسب با كف درست كند؟
ج. به هر طور ممكن كف دست را به زمين گذارد كافي است، با سعي در صدق استيعاب عرفي، بنا بر احوط.
2125. شخصي كه انگشت شصت پايش باندپيچي شده، آيا ميتواند انگشت باندپيچي را بر زمين بگذارد يا ساير انگشتان را بر زمين بگذارد؟
ج. اگر كم است مانعي ندارد و اگر بيش از متعارف است، جمع كند بين آن و ساير انگشتان و تمام آنها را روي زمين بگذارد.
2126. اگر پيشاني زخم باشد به طوري كه وقتي به مهر برسد خون جاري ميشود و هر چه صبر كند خونريزي بند نشود؛ تكليف اين فرد براي نماز خواندن چيست؟
ج. لازم است با جاي سالم پيشاني سجده كند و اگر ممكن نيست و يا زخم، تمام پيشاني را گرفته است، بايد به يكي از دو طرف پيشاني سجده كند و احتياط آن است كه طرف راست را بر طرف چپ مقدم بنمايد و اگر ممكن نيست به چانه سجده نمايد.
2127. اگر در پيشاني جوشهايي باشد كه هنگام سجده درد ميگيرند؛ آيا ميتوان با يك طرف پيشاني سجده كرد؟ اگر بعد از سجده اوّل مهر آلوده به خون جوشها شود، نماز چه حكمي دارد؟
ج. مثل جواب سؤال قبلي و اگر خون آلود شد، اگر مقدار ديگر آن پاك باشد بر آنجا سجده كند، (به مسألهي 877 رساله و مسائل بعد از آن مراجعه شود. )
2128. فردي كه پيشانيش به علت زخم به طور كامل بسته يا باندپيچي شده است؛ وظيفهاش چيست؟
ج. اگر طرف چپ و راست پيشاني باز است بايد به يكي از دو طرف پيشاني سجده نمايد و احتياط در اينست كه اگر طرف راست ممكن است آن را بر طرف چپ مقدم نمايد و اگر اين هم ممكن نيست با چانه سجده نمايد.
2129. كسي كه يكي از انگشتان شصت پايش كج است و مثل بقيّهاي انگشتها به راحتي روي زمين قرار نميگيرد، وظيفه چيست؟
ج. اگر ميتواند و حرج نيست، بايد سر آن دو انگشت را به زمين بگذارد و اگر نميتواند يا حرجيست به ميسور آن اكتفا كند.
2130. كسي كه سجده بر او واجب است (مثل سجده آيات سجده دار) چند سجده بايد به جا آورد، آيا گفتن تشهد و سلام نياز است؟
ج. فقط يك سجده واجب است و تشهد و سلام ندارد.
2131. اگر آيه سجده دار را از راديو يا تلويزيون بشنويم؛ آيا سجده لازم است؟
ج. اگر به منزلهي ضبط صوت است لازم نيست؛ اما اگر به طور مستقيم و به منزلهي بلندگوي بيسيم است، واجب است.
(به مسألهي 901 رساله رجوع شود. )
2132. اگر كسي آيهي سجده دار بشنود، ولي نتواند سجده را به جاي آورد، آيا گناه كرده است؟
ج. به هر طور ممكن، هر چند با اشاره هم ممكن باشد، بايد سجده كند و با ترك آن از روي فراموشي يا عمداً ساقط نميشود و بايد بعداً به جا آورد.
2133. اگر در حال خواندن نماز آيه سجده را بشنويم چه كار كنيم؟
ج. بنا بر احوط بايد بعد از نماز سجدهي آن را به جا آورد و نماز صحيح است.
2134. اگر يكي از آيههاي سجده دار توسط بچه نابالغ، خوانده شود آيا بر شنوندگان سجده واجب است؟
ج. اگر بچه مميّز باشد بله، سجده واجب است.
(مسألهي 902 رساله)
2135. آيا نمازگزار در نماز ميتواند اختياراً آيهي سجده دار را بشنود؟
ج. محل اشكال است و اگر اتّفاقاً شنيد، پس از ايماء براي آن، سجده را بنا بر احوط وضعاً بعد از نماز انجام دهد و اگر فوريّت عرفي آن فوت نشود، تكليفاً هم اشكال ندارد.
2136. زمان سجده واجب در آيات سجده دار چه هنگام است؟
ج. وقتي تمام آيه را بخواند، پس واجب نيست اگر بعضي از آيه را - هر چند لفظ سجده در آن باشد بخواند - هر چند سجده كردن در اين صورت نيز احوط است.
2137. اگر زن حائض آيهي سجده را بشنود؛ آيا لازم است سجده كند؟ شخص جنب چه طور؟
ج. لازم است سجده كنند.
2138. سجده براي غير خدا چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
2139. آيا سجده در مقابل قبور امامان و امام زادگان جايز است؟
ج. اگر براي خدا سجده كند مانع ندارد، هر چند مقابل قبور باشد و اگر براي غير خدا سجده كند، جايز نيست.
2140. در صورتي كه سجده در مقابل قبور ائمّه موجب توهين مذهب گردد يا عدّهاي تصوّر كنند كه سجده براي امام عليه السّلام يا امام زادگان انجام گرفته، جايز است؟
ج. اگر عنوان ثانوي مثل وهن مذهب پيدا كرده است، عنوان را مراعات نمايند.
2141. بوسيدن زمين، در مقابل حرم و عتبه مقدسه چه حكمي دارد؟
ج. مجرّد بوسيدن زمين و عتبه بوسي، سجده نيست و مانع ندارد.
2142. آيا در تشهد نماز، جايز است بعد از شهادت اوّل، به اميد ثواب و به قصد ذكر، اين عبارت «الهاً واحداً أحداً فرداً صمداً حيّاً قيّوماً دائماً أبداً لم يتّخذ صاحبةً و لا ولداً» گفته شود؟
ج. جايز است.
2143. آيا خود پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم صلوات در تشهد را همراه با «آل محمد» ميخواندهاند؟
ج. بله.
2144. در بحار الأنوار، باب مناقب النبي و العترة، در حالات امام ششم، أبو بصير از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده كه در تشهد بگويند «اشهد ان ربّي نعم الرّب و انَّ محمداً نعم الرسول و انَّ علياً و اولاده نعم الائمة»، خواندن اين تشهد در نماز چه صورت دارد؟
ج. ذكر تشهد بنا بر احتياط عبارت است از: «اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و اشهد ان محمداً عبده و رسولُهُ، اللهم صل علي محمد و آل محمد.» اكتفا به شهادتين و صلوات در تشهد
2145. آيا جايز است كسي كه عجله دارد يا وقت نماز تنگ است، در تشهد فقط شهادتين را بگويد و صلوات بفرستد؟
ج. احتياطاً بايد به همان نحو كه در رساله ذكر شده بخواند.
2146. آيا گفتن شهادت سوم يعني:
«اشهد أن عليّا ولي اللَّه» در تشهّد نماز صحيح است؟
ج. اگر در ضمن صلوات بگويند، مانند اين كه به اين نحو گفته شود:
«اللّهم صل علي محمّد و آل محمّد سيّما علي امير المؤمنين خليفة رسول اللَّه بلا فصل و علي اولاده اوصيائه الطّاهرين» مانعي ندارد، بلكه گاهي بگويند و گاهي ترك نمايند تا جزئيّت نماز از آن انتزاع و فهميده نشود.
2147. گُفتن «و عجّل فرجهم» بعد از صلوات تشهد نماز چه حكمي دارد؟
در صورتي كه اشكال داشته باشد؛ حكم نمازهايي كه به اين صورت خوانده شده چيست؟
ج. اشكال ندارد و قصد ورود نكنيد.
2148. آيا افزودن جملات: «إلهاً واحداً …» پس از ذكر شهادت اوّل در تشهّد و جملهي «أرسله بالهُدي و دين الحق …» پس از ذكر شهادت دوّم و «بارك علي محمّدٍ و آل محمّد و تفضّل علي محمّدٍ و آل محمّد …» پس از ذكر صلوات، مشروعيّت دارد؟
ج. به قصد مطلق ذكر و رجا مانعي ندارد و بهتر است در تشهّد اوّل تبعيّت از آنچه ائمه عليهم السّلام فرمودهاند شود و در بعضي از روايات در تشهّد اين جملات ذكر شده است.
2149. نشستن به حالت «تورّك» در هنگام تشهد يعني چه و صورت صحيح آن چگونه است؟
ج. يعني در حال تشهد بر ران چپ نشسته و روي پاي راست بر كف پاي چپ گذاشته شود.
2150. اگر در جايي كه براي خواندن تشهد نشستهايم، به علت ناهموار بودن زمين و …
قسمتي از پايمان از زمين جدا باشد؛ اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2151. اگر شخصي در ركعت دوم نماز تشهد را فراموش كند و در حالت قيام ركعت سوم يادش بيايد، وظيفهاش چيست؟
ج. بايد بنشيند و تشهد را بخواند و بقيه نماز را مطابق معمول خوانده و پس از تمام كردن نماز، دو سجده سهو براي ايستادن بيجا و دو سجده سهو براي قرائت يا تسبيحات زيادي در صورتي كه خوانده باشد، به جا آورد.
2152. اگر شخصي تشهد ركعت دوم را فراموش كند و در حالت ركوع ركعت سوم و يا بعد از آن ركوع، يادش بيايد، وظيفهاش چيست؟
ج. قضاي تشهد را بعد از نماز بايد به جا آورد و پس از آن احتياطاً سجده سهو نيز بخواند. (مسألهي 908 رساله).
2153. نمازگزار در ركعت آخر و در حالت نشسته، براي لحظاتي چرتش ميبرد. بعد از اين كه حواسش جمع شد، يادش نميآيد كه قبل از چرت، تشهد و سلام را گفته است يا نه. در چنين موقعيّتي وظيفهي او چيست؟
ج. اگر چرت در حد ابطال وضو بوده و يا طولاني بوده، احتياطاً نماز را اعاده كند و در غير اين صورت تشهّد و سلام را بگويد و نماز او صحيح است.
2154. اگر شك كنيم كه «السلام علينا …» را صحيح گفتهايم يا نه؛ تكرار آن جايز است؟
ج. تكرار آن مانعي ندارد و شك در صحّت، مورد اعتنا نيست.
2155. در صورت اطمينان به صحّت اداي سلام نماز، آيا تكرار عمدي آن، نماز را باطل ميكند؟
ج. اگر سلام اخير است تكرارِ بعد از فراغ از عمل است و سلام دوّم هم نسبت به سلام اوّل از اشكال دورتر است.
2156. شخصي سلام نماز را فراموش كرده و بدون اين كه صورت نماز را به هم بزند، بلافاصله داخل نماز ديگري شد، در اين صورت وظيفهاش چيست؟
ج. بعد از نماز دوّم، سلام فراموش شده را بگويد و احتياطاً نماز را اعاده نمايد.
2157. اگر در حال نماز صداي موسيقي بلند باشد، نمازگزار چه وظيفهاي دارد؟
ج. بنا بر عدم حرمت سماع، اگر استماع نكند اشكال ندارد، هر چند با استماع هم نماز باطل نيست و نهي از منكر در حال نماز هم با اشاره ممكن است.
2158. اگر زني در حال نماز باشد و مردي به وي سلام كند، چه تكليفي دارد؟
ج. بايد جواب بدهد.
2159. شخصي مدّتها در آخر سلام (السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته) به جاي «بركاتُهُ»، «بركاةُ» ميگفته است.
حكم نمازهايي كه به اين نحو خوانده است، چيست؟
ج. اگر در آخر سلام آخر بوده، اشكال ندارد.
2160. آيا در سلام نماز ميتوان «السلام عليك يا ابا عبد الله» و مانند آن را اضافه كرد؟
ج. نميتوان، مگر بعد از تمام شدن نماز باشد.
2161. آيا بعد از قضاي تشهد فراموش شده، لازم است سلام نماز را هم بگوييم؟
ج. خير، لازم نيست.
2162. در سلام نماز، كدام يك از سلامها را به نيّت خارج شدن از نماز بگوييم؟
ج. يكي از دو سلام آخري را ميتوان به نيّت خارج شدن از نماز گفت.
2163. چنان چه ضرورت ايجاب نمايد در حال نماز به بيمار دارو خورانده شود، آيا اعادهي نماز لازم است؟
ج. اگر فعل كثير (عمل زياد) نباشد، مانعي ندارد.
2164. آيا انجام دادن فعل حرام در حال نماز، در صورتي كه خود آن فعل ربطي به نماز نداشته باشد، مثل شنيدن موسيقي، مبطل نماز ميباشد؟
ج. مبطل نيست.
2165. شخصي مشغول نماز است و ديگران مشغول غيبت مؤمن ميباشند؛ تكليف شخص نمازگزار چيست؟
آيا براي رد آن، قطع نماز جايز است؟
ج. بنا بر عدم حرمت سماع (به گوش خوردن)، اگر استماع نكند و نشنود، اشكال ندارد؛ هر چند اگر كرد، نمازش باطل نيست و نهي از منكر هم در حال نماز، با اشاره ممكن است.
2166. شخصي مشغول نماز است و ديگران مشغول شنيدن غناي مطرب اند و خود شخص نميتواند از شنيدن خود داري كند، آيا قطع نماز جايز است؟
ج. اختياراً گوش ندهد و در حال نماز با اشاره، نهي از منكر كند.
2167. اگر در موقع نماز در خروج باد معده شك كنيم، آيا وضو باقي و نماز صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2168. اگر در آخرين كلمهي نماز قطرهاي بول از انسان خارج شود، آيا نماز او باطل ميشود؟
ج. اگر در گفتن سلام آخر باشد، باطل نميشود.
2169. اگر بول از محل خود حركت كند؛ ولي از مجراي خود بيرون نيايد، آيا سبب باطل شدن نماز ميشود؟
ج. خير.
2170. حدث اصغر چيست و انواع آن كدام است؟
ج. هنگام خارج شدن بول، غايط، باد معده و روده كه از مخرج غايط خارج ميشود و خوابي كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود و نيز چيزهايي هم چون ديوانگي، مستي و بيهوشي و در برخي از موارد استحاضه، حدث اصغر به انسان عارض ميشود. ( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 327 رساله رجوع شود. )
2171. حدث اكبر چيست و انواع آن چيست؟
ج. عواملي كه موجب واجب شدن غسل بر انسان ميشود، حدث اكبر هستند، مثل جنابت، حيض، مس ميّت و …
2172. اگر سهواً قطرهاي بول از انسان خارج شود، آيا نماز باطل ميشود؟
ج. بله، باطل ميشود.
2173. مسلوس كيست؟
ج. كسيست كه به علت بيماري، بول او قطره قطره ميريزد.
2174. آيا كسي كه بيمار است و قطره قطره بول از او خارج ميشود (مسلوس)، با خارج شدن بول نمازش باطل ميشود؟
ج. در اين رابطه به مسأله 312 تا 320 رساله رجوع شود.
2175. شخصي به علت بيماري در بين نماز شك ميكند، بلكه احتمال قوي ميدهد كه ادرار از او به صورت قطره قطره خارج شده، ولي خودش در آن هنگام متوجه نبوده، حكم نماز و وضوي او چيست؟
ج. با شك و احتمال در خارج شدن بول، تكليفي ندارد.
2176. اگر كسي گاهي به بيماري دچار ميشود كه بول از او قطره قطره خارج ميشود و گاهي سالم است، با خارج شدن بول، در همهي ايام نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر در وقت، به مقدار نماز مهلت دارد، بايد نمازش را وقتي بخواند كه سالم است وگرنه با عمل به وظيفه فعليّه، نمازش صحيح است.
(به مسألهي 312 به بعد مراجعه شود ).
2177. اگر انسان متوجه خروج ادرار نشود، آيا بازهم نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر بعد از نماز يقين به خروج پيدا كند، بايد دوباره نمازش را بخواند.
2178. كسي كه نميتواند باد معدهاش را كنترل كند و در وسط نماز وضويش باطل ميشود، تكليفش چيست؟
ج. بايد به وظيفه كساني كه نميتوانند از بيرون آمدن بول و غايط خود داري كنند، عمل كند.
2179. اگر كسي عمداً دست خود را بر روي دست ديگر قرار دهد، آيا نماز او باطل است؟
ج. اگر قصدش اين باشد كه اين كار جزو نماز است يا انجام آن لازم است، نمازش باطل است و در غير اين صورت اگر عمداً اين كار را بكند، از روي احتياط نمازش را بايد دوباره بخواند.
2180. اگر كسي سهواً دست خود را بر روي دست ديگر خود قرار دهد، آيا نماز او باطل است؟
ج. بنا بر اظهر، اشكال ندارد.
2181. اگر كسي براي حفظ جان خود هنگام نماز دسته اي خود را بر روي هم بگذارد، نمازش باطل ميشود؟
ج. خير، اشكال ندارد، (به مسألهي 928 رساله مراجعه شود ).
2182. اگر كسي براي مخفي نگه داشتن عقايد خود دستها را روي هم بگذارد، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر براي تقيّهي لازمه باشد، اشكال ندارد.
2183. اگر كسي بدون قصد اين كه موافق غير شيعه عمل كند، دستها را برهم بگذارد، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر براي ادب دستها را روي هم بگذارد، بنا بر احوط بايد نماز را دوباره بخواند.
2184. اگر كسي صورت خود را كاملاً به طرف چپ يا راست برگرداند، آيا نمازش باطل ميشود؟ چنان چه سهواً اين كار را بكند چه صورتي دارد؟
ج. اگر گردش فقط به صورت باشد و عمداً بوده و به پشت سر نرسد، كراهت دارد (به بعد از مسألهي 928 رساله، بند پنجم مراجعه شود ).
2185. اگر كسي به طور كامل به چپ يا راست برنگردد، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر با تمام بدن باشد و عمداً باشد، نمازش باطل ميشود.
2186. اگر كسي بنا بر اضطرار سر از قبله برگرداند، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. لحوق آن به آن چه تنها در حالت سهو موجب بطلان است، خالي از وجه نيست؛ هر چند جريان حكم صورت عمد در آن، احوط است.
2187. اگر شخصي سهواً به طرف راست يا چپ برگردد، در حالي كه ركن را انجام داده، اگر وقت نماز تمام شده باشد آيا قضاي نماز بر او واجب است؟
ج. اگر گردش با تمام بدن و سهواً بوده و خارج از حد يمين و يسار (راست و چپ) نبوده، باطل نيست و اعاده و قضا ندارد. (به بعد از مسألهي 928 رساله:
مورد پنجم مراجعه شود ).
2188. كلمات چند حرفي باعث باطل شدن نماز ميشوند؟
ج. اگر عمداً كلمهاي گفته شود كه دو حرف يا بيشتر باشد، ولي بيمعنا باشد و يا اين كه يك حرف يا بيشتر بوده ولي معنا داشته باشد، موجب باطل شدن نماز ميگردد و گفتن عمدي آخ و آه و … كه دو حرف است، نماز را باطل ميكند.
2189. آيا كلام دو حرفي بدون معنا نيز باعث بطلان نماز ميشود؟
ج. بله، اگر عمداً باشد موجب باطل شدن نماز ميگردد.
2190. آيا خواندن آيات قرآن و ذكر و دعاهاي مأثور و غير مأثور در حال نماز، باعث بطلان نماز ميشود؟
ج. خواندن قرآن يا دعا در نماز اشكال ندارد، مگر چهار آيهاي كه سجده واجب دارند و يا دعا به گونهاي باشد كه به نظم واجب در قرائت و يا ذكر صدمه بزند و يا نفرين بر مؤمن باشد كه در اين صورتها نماز باطل ميشود.
2191. اگر شخصي در نماز سهواً حرف بزند، نمازش باطل ميشود؟
ج. خير.
2192. آيا حرف زدن در نماز مستحبي اشكال دارد؟
ج. بله، اگر عمدي باشد مبطل نماز است.
2193. آيا جواب سلام در معرفه و نكره و مفرد و جمع بودن، بايد مثل خود سلام باشد؟
ج. بله، بايد مثل سلام جواب گفته باشد.
2194. اگر شخصي بگويد:
«سلامٌ عليكم» و شخصي كه در حال نماز است بگويد:
«السلام عليكم» نمازش باطل ميشود؟
ج. بله، باطل ميشود.
2195. اگر شخصي به يك جمع سلام كند كه يك فرد از آن جمع در حال نماز خواندن است، آيا جواب سلام بر آن فرد نماز خوان واجب است؟
ج. اگر شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را هم داشته است يا نه، نبايد جواب بدهد و نيز اگر بداند كه او را هم قصد كرده و ديگري جواب او را بدهد؛ اما اگر بداند كه او را هم قصد كرده يا اين كه بفهمد فقط او را قصد كرده و ديگري جواب ندهد، بايد جواب او را بگويد. ولي اگر بچه مميّزي هم جواب سلام را داد، بنا بر اظهر از نمازگزار و ديگران ساقط ميشود.
2196. اگر شخصي به يك جمع سلام كند كه همهي آنها در حال نماز خواندن ميباشند آيا جواب سلام بر همه واجب است؟
ج. بله، ولي اگر يكي جواب داد، ديگران نبايد جواب بدهند.
2197. اگر يك فردي به دو نفر سلام كند، ولي مشخص نكند كه كدام مراد است و آن دو فرد هم ندانند كه مراد كدامشان است، آيا بر آنها جواب سلام واجب است؟
ج. خير، بر هيچ كدام واجب نيست و در حال نماز جايز نيست.
2198. اگر دو نفر پشت سر هم و پي در پي وارد مسجد شوند و با فاصله بسيار كم به فردي كه در حال نماز خواندن است سلام كنند، آيا بر فردي كه نماز ميخواند دو جواب سلام واجب است؟
ج. بله، دو جواب سلام واجب است.
2199. اگر كسي به نمازگزاري سلام كند و او جوابش را ندهد، نمازش اشكال دارد؟
ج. معصيت كرده است؛ ولي نمازش صحيح است.
2200. اگر در حال نماز باشيم و شخصي به طور غلط به ما سلام بدهد، مثلاً «عليكم» را با «الف» نه با «عين» تلفظ كند، واجب است جواب او را بدهيم يا خير؟
ج. اگر سلام او سلام حساب نشود، جواب او واجب نيست؛ مگر اين كه احتمال بدهد فرد سلام كننده نميتواند به صورت صحيح سلام دهد، كه در اين صورت جواب سلام واجب است.
2201. اگر در حال نماز باشيم، جواب چه نوع از سلامها را اگر بدهيم، نمازمان باطل ميشود؟
ج. اگر ديگري جواب سلام را داده يا غير مسلمان سلام كند و ما جواب دهيم، موجب باطل شدن نماز ميشود.
2202. آيا جواب سلام بچه غير مكلّف هم در حال نماز واجب است؟
ج. بله، اگر بچهي مميّز باشد جواب سلام او واجب است.
(مسألهي 938).
2203. اگر كسي عمداً سرفه كند و اين سرفه كردن باعث شود صدايي كه دو حرف يا بالاتر است ايجاد شود، آيا نمازش باطل است؟
ج. اگر كلمات دو حرفي باشد، در صورت عمدي بودن، نماز را باطل ميكند.
2204. اگر نمازگزار يك عبارت از آيات قرآن را به نيّت غير قرآن بخواند، نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر تحت عنوان ذكر و دعاي داخل نباشد، نماز باطل ميشود.
2205. آيا خواندن آيهي سجده دار باعث باطل شدن نماز ميشود؟
ج. بله، موجب باطل شدن نماز ميگردد.
2206. آيا خواندن آيات قرآن، دعا و ذكر اگر باعث اخلال به نماز شود، نماز را باطل ميكند؟
ج. اگر به نظم واجب در قرائت و يا ذكر صدمه بزند، نماز باطل ميشود.
2207. آيا دعا عليه مؤمن (نفرين) هنگام نماز باعث باطل شدن نماز ميشود؟
ج. بله، نماز باطل ميشود.
2208. آيا دعا براي مخاطب در هنگام نماز (به او بگويي غفر اللَّه لك) باعث باطل شدن نماز ميشود؟
ج. احتياطاً باطل ميشود.
2209. اگر فردي كه در حال نماز است به مخاطب خود بگويد:
«يا هذا غفر اللَّه لك» آيا نمازش باطل است؟
ج. بله، باطل است.
2210. اگر فردي هنگام نماز عطسه كند و شخصي به او بگويد:
«يرحمكم اللَّه» و فرد نمازگزار بگويد:
«غفر اللَّه لك» - به قصد تحيت - آيا نمازش باطل ميشود؟ اگر بدون قصد تحيّت بگويد چه طور؟ آيا باز نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر به قصد تحيّت بگويد نمازش باطل ميشود و اگر بدون قصد تحيّت بگويد باز احتياطاً نمازش باطل ميشود.
2211. آيا اگر كسي سهواً به خاطر شنيدن سخن خنده داري بياختيار قهقهه بزند و با صداي بلند بخندد، نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر به حد قهقهه رسيده باشد، نمازش باطل ميشود.
2212. آيا تبسّم نماز را باطل ميكند؟
ج. خير، باطل نميكند.
2213. اگر شخصي شك كند كه قهقههاش عمدي بوده و با اختيار بوده يا سهوي و بدون اختيار، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. ظاهراً باطل نميشود.
2214. آيا اگر كسي هنگام نماز به فكر يك مسألهي خنده دار بيفتد؛ ولي خود را كاملاً كنترل كند و صداي خنده از او به گوش نرسد؛ ولي رنگش به خاطر اين كه خود را نگه داشته قرمز شود، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. نمازش صحيح است.
2215. آيا خندهاي كه قهقهه نباشد و تبسّم هم نباشد، نماز را باطل ميكند؟
ج. در صورتي كه مقدمه خنديدن به اختيار و توجه او بوده است، بنا بر اظهر نمازش باطل است وگرنه باطل بودن نماز مطابق احتياط است كه نماز را تمام كرده و بعد از روي احتياط دو مرتبه اعاده نمايد.
2216. آيا گريهي با صدا، براي امر دنيوي، عمداً در حال نماز، نماز را باطل ميكند؟ اگر سهوي باشد، چه طور؟ اگر آن امر رجحان شرعي داشته باشد، چه حكمي دارد؟
ج. گريه با صدا براي كار دنيا موجب باطل شدن نماز ميشود ولي اگر براي كار دنيا بيصدا گريه كند اشكال ندارد و اگر از ترس خدا يا براي آخرت گريه كند، آهسته باشد يا بلند، اشكال ندارد، بلكه از بهترين اعمال است.
2217. آيا گريهي بدون صدا در صورتي كه براي امر دنيايي باشد نماز را باطل ميكند؟
ج. اشكال ندارد.
2218. اگر كسي قهراً گريهي با صدا بر او غالب شود، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر مقدمهي آن به اختيار و توجه او بوده نمازش باطل ميشود وگرنه احوط تمام كردن نماز و سپس اعاده است.
2219. اگر نمازگزار در حال نماز به ياد مصايب سيّد الشّهداء عليه السّلام بيفتد و يا اگر شخصي ذكر مصيبت بخواند و انسان در حال نماز بر آن بزرگوار گريه كند، آيا نماز او صحيح است؟
ج. بنا بر اظهر جايز است.
2220. چرا گريه براي حضرت سيدالشهداء عليه السّلام نماز را باطل نميكند؟
ج. چون محبت خدا و حُب اولياي او، موجب حزن و گريهي بر مصايب اولياي خداي متعال ميشود.
2221. آيا گريه براي مصيبت اولياي خدا، به غير از حضرت سيدالشهداء عليه السّلام باعث باطل شدن نماز ميشود؟
ج. اگر به داعي ثواب آخرتي باشد، مبطل نيست.
2222. اگر كسي بعد از اتمام سورهي فاتحه، عمداً - در حال تقيّه - آمين بگويد، نمازش باطل ميشود؟
ج. در حال تقيّه باطل نميشود.
2223. اگر شخصي قبل از تمام شدن سوره فاتحه آمين بگويد، آيا نمازش باطل است؟
ج. احتياطاً باطل ميشود.
2224. اگر پس از غذا مشغول نماز شويم و غذاهاي باقي مانده لاي دندان را در وقت نماز فرو دهيم، آيا موجب اخلال در نماز ميشود؟
ج. نماز باطل نميشود.
2225. اگر كسي عمداً مقدار كمي غذا بخورد، به گونهاي كه صورت نماز از بين نرود، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. بايد نمازش را تمام كرده و دوباره اعاده نمايد.
2226. اگر در هنگام نماز كشك، نبات، آدامس و … در دهن بوده باشد و فقط آب آنها فرو داده شود، نماز باطل ميگردد؟
ج. بنا بر اظهر نماز اشكال پيدا نميكند.
2227. آيا عملي كه يك بار آن محوكننده صورت نماز نميباشد؛ ولي تكرار آن صورت نماز را خراب ميكند، در صورتي كه يك بار انجام شود باطل كننده نماز است؟
ج. خير، مبطل نيست.
2228. معيار محو شدن صورت نماز چيست؟
ج. ملاك، كارهاييست كه نزد افراد متشرعه، صورت نماز را به هم بزند.
2229. آيا زيادي حركت دادن انگشتان هنگام نماز، نماز را باطل ميكند؟
ج. خير، باطل نميكند.
2230. اگر هنگام نماز با دست به چيزي اشاره كنيم، نماز باطل ميشود؟
ج. اشكال ندارد.
2231. آيا كشتن حيوانات موذي مثل مگس، مار، عقرب و … هنگام نماز، نماز را باطل ميكند؟
ج. اشكال ندارد.
2232. آيا نگه داشتن بچه و شير دادن او هنگام نماز، نماز را باطل ميكند؟
ج. اشكال ندارد.
2233. آيا شمارش تسبيحات اربعه با دست يا تسبيح، هنگام نماز، نماز را باطل ميكند؟
ج. خير، باطل نميكند.
2234. آيا اگر پيرمردي هنگام نماز بر عصايش تكيه كند، نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر بدون تكيه بر عصا نتواند بايستد، اشكال ندارد.
2235. اگر شخصي براي علامت دادن هنگام نماز، قرآن را با صداي آشكار بخواند، آيا نمازش باطل ميشود؟
ج. اگر كلمهاي را به قصد ذكر بگويد، مثلاً به قصد ذكر بگويد:
«اللَّه اكبر» و در موقع گفتن آن، صدا را بلند كند كه چيزي را به ديگري بفهماند، اشكال ندارد؛ ولي اگر به قصد اين كه چيزي را به كسي بفهماند كلمهاي را، مناسب مقصودش بگويد؛ اگر چه قصد ذكر هم داشته باشد، نماز باطل ميشود.
2236. محل قنوت در نماز كجا است؟
ج. محل قنوت پيش از ركوع ركعت دوم است.
2237. در صورتي كه قنوت را فراموش كند، آيا قابل جبران و اعاده است يا نه؟
ج. اگر پس از آن كه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد، مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر در سجده يادش بيايد، مستحب است بعد از سلام، قضا نمايد و احتمال دارد هر جاي نماز كه يادش آمد بتواند قنوت را به جا آورد.
2238. در صورتي كه عمداً قنوت را در محل خودش - كه ركعت دوم است - به جا نياورده، آيا ميتواند بعداً به جا آورد؟
ج. در صورتي كه عمداً قنوت نخواند، قضا ندارد.
2239. اگر حين سجده يادمان آمد كه قنوت نخواندهايم، چه حكمي دارد؟
ج. مستحب است بعد از سلام نماز، قضا نمايد.
2240. اگر بعد از سجدهي دوم يادش آمد كه قنوت به جا نياورده يا بعد از نماز يادش آمد كه قنوت به جا نياورده، چه حكمي دارد؟
ج. احتمال دارد هر جاي نماز كه يادش آمد، بتواند قنوت را به جا آورد.
2241. اگر در ركعت سوم يادمان آمد كه قنوت را در ركعت دوم نخواندهايم، نماز چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه ذكر شد، احتمال دارد هر جاي نماز كه يادتان آمد بتوانيد قنوت را به جا آوريد.
2242. اگر سهواً قنوت را در ركعت اوّل به جاي ركعت دوم بخوانيم، چه حكمي دارد؟
ج. احتياطاً سجدهي سهو به جا آوريد و اين قنوت كفايت از قنوت در ركعت دوم نميكند.
2243. گاهي در نماز جماعت اهل سُنّت پس از ركوع، قنوت ميخوانند. تكليف شيعياني كه در نماز جماعت آنها شركت كردهاند چيست؟
ج. اگر به قصد ذكر مطلق بگويند، اشكال ندارد.
2244. آيا ميتوان قنوت را به غير از زبان عربي خواند؟
ج. اظهر جواز قنوت به زبان غير عربي است، ولي به هر لغتي كه ميخواند، بايد صحيح بخواند تا وظيفه قنوتي را انجام داده باشد.
2245. چه ذكري در قنوت مستحب است خوانده شود؟
ج. هر ذكري در قنوت بگويد، اگر چه يك «سبحان اللَّه» باشد، كافيست و بهتر است بگويد:
«لا اله الا اللَّه الحليم الكريم، لا اله الا اللَّه العلي العظيم، سبحان اللَّه رب السموات السبع و رب الأرضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم و الحمد للَّه رب العالمين.»
2246. آيا غير از دعا ميتوانيم در قنوت ذكر ديگري را بخوانيم؟
ج. خواندن هر ذكري در قنوت، اگر چه يك «سبحان اللَّه» باشد، كافي است.
2247. اگر در قنوت سهواً آيهي سجده دار خوانديم، چه حكمي دارد؟
ج. بعد از نماز سجدهي آن را به جا آوريد.
2248. بالا بردن دستها در قنوت تا چه ارتفاعي مطلوب است؟
و اگر در قنوت دستها بالاتر از صورت قرار گيرد، اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد، ولي خوب است دستها را تا مقابل صورت بلند كند.
2249. اگر ذكر و يا دعاي قنوت را غلط بخوانيم، آيا نماز باطل ميشود يا نه؟
ج. اگر عمداً باشد، احتياط در اعادهي نماز است.
2250. آيا ميتوانيم در قنوت شعري كه به صورت فارسي ميباشد بخوانيم؟
ج. اگر جهت دعا يا ذكر دارد، ميشود خواند.
2251. طولاني كردن بيش از حد قنوت چه حكمي دارد؟
ج. طول دادن قنوت مطلقاً مستحب است و حدّي ندارد.
2252. حكم برگرداندن نگين انگشتر به طرف كف دست در قنوت چيست؟
آيا مستحب است يا بدعت محسوب ميشود؟
ج. اصل عمل وارد شده است و در حال قنوت، بدون قصد ورود مانعي ندارد.
2253. اگر در قنوت نمازهاي يوميّه هنگام گفتن دُعاي «اللهم اغفر للمؤمنين» غير از دشمنان خود را قصد كند، اشكال دارد؟
ج. مؤمن نبايد با مؤمن ديگر از جهت ايمانش مخالف باشد.
2254. در قنوت نماز وتر هنگامي كه ميخواهيم براي فرد خاصّي دعا كنيم، آيا به خاطر جهل به اسم ميتوانيم او را به صورت ضمير ياد كنيم؟ يا به نحو ديگري توصيه ميفرماييد؟
ج. به صورت ضمير اشكال ندارد و يا به نحو «اللّهم اغفر للمنظورين من المؤمنين و المؤمنات».
2255. در قنوت نماز وتر، آيا كساني كه به زبان عربي مسلّط نيستند، ميتواند چنين بگويند:
«اللهم اغفر لباباً، اللهم اغفر لمحمّد آقا و …»؟
ج. مادامي كه ذكر اسم باشد و غلط به حساب نيايد، اشكال ندارد.
2256. قنوت نماز غفيله را فراموش كردم و در حال ركوع و يا بعد از سجده يادم آمد، وظيفهام چيست؟
آيا بايد نماز را اعاده كنم؟
ج. اعاده مانعي ندارد، هر چند لازم نيست و تدارك آن رجاءً پس از آن مانعي ندارد.
2257. در تعقيبات نماز، به تسبيح حضرت فاطمه زهراء عليها السّلام خيلي سفارش شده است؛ آيا دليلي هست كه بايد قبل از ديگر تعقيبات خوانده شود؟
ج. از روايت «قبل أن تُثنِّيَ رجليك» فوري بودن استفاده شده است.
2258. آيا دو نماز مستحبّي (مانند نماز نافله مغرب با نماز غفيله يا نماز جعفر طيّار با نماز شب) را ميتوان به نحو تداخل به جا آورد؟
ج. اظهر جواز تداخل است در نماز غفيله و نافلهي مغرب (جامع المسائل، ص 249) و نيز هر مورد كه تداخل وارد شده باشد، هم چنين است مثل نماز جعفر عليه السّلام و نوافل ليل و نهار و در غير آن، تداخل، موافق اصل نيست و به قصد رجا مانعي ندارد؛ در حالي كه قصد اصلي را بر يكي قرار ميدهد.
2259. آيا دست دادن مؤمنين بعد از هر نماز سند روايي دارد
و مستحب است؟
ج. در خصوص بعد از نماز، روايتي به نظر نرسيده است.
2260. آيا دست دادن پس از نماز و فاصله افتادن بين نماز و تعقيبات، موجب از بين رفتن فضيلت تعقيبات ميشود؟ و اگر انسان به ديگران دست ندهد و شبهه بياحترامي به آنان به وجود آيد، دست دان مقدم است يا ذكر تعقيبات نماز؟
ج. دست دادن در خصوص بعد از نماز وارد نشده است، ولي اين مقدار فاصله بين نماز و تعقيبات مانعي ندارد.
2261. كيفيت خواندن نمازهاي مستحبي را بيان فرماييد؟
ج. نمازهاي مستحبي زياد است و آنها را نافله گويند. در بين نمازهاي مستحبي به خواندن نافلههاي شبانه روز بيشتر سفارش شده كه جهت اطلاع از آنها به مسألهي 638 رساله رجوع شود.
2262. لطفاً كيفيت خواندن نماز شب را توضيح دهيد؟
ج. از يازده ركعت نافلهي شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافله شب و دو ركعت آن به نيّت نماز «شفع» و يك ركعت آن به نيّت نماز «وتر» خوانده شود و دستور كامل نافله شب در كتابهاي دعا گفته شده است.
2263. آيا براي خواندن نماز شب، روش آسان تري وجود دارد؟
ج. به اين كه اقتصار بر واجبات آن كند.
2264. آيا ثواب اعمال واجبي مثل نماز و روزه را ميتوان براي ديگران هديه كرد؟
ج. ظاهراً في الجمله ميتوان هديه كرد.
2265. سلام به امامان كه بعد از پايان نماز ميخوانند، چگونه است؟
ج. بنا بر عمومات از روايات عمليست كه انجام آن مطلوب است.
2266. اگر كسي در تعداد تسبيحات حضرت زهرا اشتباه كرده و مثلاً الحمد للَّه را بيشتر از 33 مرتبه بگويد، چه بايد بكند؟
ج. اشكال ندارد.
2267. وظيفه فرزند در قبال نماز نخواندن پدر در زمان حيات و پس از مرگ چيست؟
ج. در زمان حيات دست از ارشاد و نصيحت او برندارد و پس از مرگ هم اگر پسر بزرگ او باشد، احتياطاً قضاي نمازهاي پدر بر او واجب است.
2268. آيا قهر بيش از سه روز موجب بطلان نماز ميشود و اگر اين قهر موجب آرامش در زندگي شود چه طور؟
ج. موجب بطلان نماز او نميشود.
2269. آيا ميشود به جاي نماز قضا نافله بخوانيم؟ و اگر كسي نماز قضا بر عهده داشته باشد، ميتواند نافله بخواند؟
ج. ميتواند نافله بخواند؛ ولي جاي نماز قضا را نميگيرد.
2270. لطفاً راه به دست آوردن توجه و حضور قلب در نماز را بيان فرماييد؟
ج. آن چه مهم است اينست كه مراقبت كند كه با اختيار و قدرت حالت حضور قلب را از دست ندهد.
2271. در انجام واجبات حضور قلب ندارم، آيا اينها مورد قبول خداوند است؛ چنان چه بهبودي يابم، بايد آنها را قضا نمايم؟
ج. قضاي آنها واجب نيست.
2272. شك در نماز در اثر ضعف حافظه؛ آيا حكم شكهاي ذكر شده در رساله را دارد [منظور شكهاي مبطل است ] يا نبايد به آن اعتنا كند؟
ج. فرقي در احكام شك بين مورد ضعف حافظه و قوّت آن نيست و اگر كثيرالشك باشد، اعتنا نكند.
2273. اگر انسان در اثناي تشهّد شك كند كه سجدهي دوّم را به جا آورده يا نه، فرموده ايد نبايد اعتنا كند؛ آيا شك در اثناي ذكر مستحبّي تشهّد هم همين حكم را دارد؟
ج. بله، همين حكم را دارد.
2274. شك در عدد «إِيَّاكَ نَعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» در نماز حضرت بقيّة اللَّه - عجّل الله تعالي فرجه الشّريف - و يا شك در تسبيحات نماز حضرت جعفر و امثال آن، چه حكمي دارد؟
خصوصاً در صورت نذر و اجاره؟
ج. تا وقتي كه فارغ از محل نشده است، بنا بر اقل بگذارد.
2275. نمازگزار در حال قيام، در يك يا دو ركعت شك ميكند.
وظيفهاش چيست؟
ج. بايد صبر نمايد و تأمّل كند و اگر احتمال ميدهد كه با عقب انداختن تأمّل، مطلب از ذهنش نميرود، ميتواند به قرائت به قصد قربت ادامه دهد و بعد تأمّل كند.
عدم اعتنا به شك در نافله چهار ركعتي [دو نماز دو ركعتي]
2276. اگر در نماز نافلهاي كه دو تا دو ركعتي پشت سر هم هستند، شك كند كه در ركعت دوّم از دو ركعت اوّل است يا در ركعت اوّل از دو ركعت دوّم است؛ چه وظيفهاي دارد؟
ج. به شكّش اعتنا نميكند و ميتواند بنا بگذارد كه در ركعت سوم است و بنا بر اقل، افضل است.
2277. اگر در حال خواندن تشهّد، به جهتي (نسيان ذكر يا شك در محلّ) به اوّل تشهّد برگردد و در اداي سجده دوم شك كند؛ چه تكليفي دارد؟
ج. بايد آن سجده را هم به جا آورد، زيرا به محل برگشته و شك كرده است.
2278. اگر نمازگزار در نماز، شكي برايش پيش آيد و در حال شك، نماز را به اميد اين كه با فكر كردن به يقين ميرسد ادامه دهد و بعد از ادامه دادن به يك طرف شك يقين پيدا كند؛ آيا لحظاتي كه با شك و ترديد نماز خوانده به اصل نماز لطمهاي نميزند؟
ج. خير، اشكال ندارد.
2279. تكليف كسي كه بعد از نماز شك ميكند كه هنگام نماز وضو داشته يا نه چيست؟
ج. نمازي كه خوانده صحيح است.
2280. كساني كه در نماز حواسپرتي دارند، وظيفهشان چيست؟
آيا راه حل مناسبي براي جلوگيري از حواسپرتي وجود دارد؟
ج. اختياراً بايد حواس خود را جمع كند و قبل از خواندن نماز معوّذتين را بخواند.
2281. در نماز زياد شك ميكنم، همچنين در غسل و هنگام غسل شك ميكنم كه آيا نيت را درست گفتهام يا نه، چه كنم؟
ج. به اين شكها نبايد اعتنا كنيد.
2282. كسي كه در نماز شك باطل كننده برايش پيش آمده و ميخواهد نماز را از سر بگيرد؛ آيا نياز به انجام منافي براي شكستن نماز است؟
ج. خير، نيازي به آن ندارد.
2283. شخصي كه در نماز شك به صحيح بودن نماز ميكند؛ آيا ميتواند بدون شكستن نماز، آن را رها كرده و نماز را از سر بگيرد؟
ج. نميتواند و بايد به وظيفه شك عمل كند.
2284. اگر شك در خارج شدن باد از شكم، درست بودن وضو و شك در درست گفتن تكبيرة الاحرام پيش بيايد؛ تكليف چيست؟
ج. به اين شكها نبايد اعتنا كند.
2285. اگر نمازگزار در نيّت خود شك كند كه نيّت را درست گفته يا نه؛ چه كار بايد بكند؟
ج. به شكّش اعتنا نكند.
2286. اگر نمازگزار شك كند كه ركعت آخر نماز ظهر است يا اوّل عصر؛ تكليفش چيست؟
آيا وسعت يا تنگي وقت، در حكم، تأثير دارد؟
ج. بنا ميگذارد كه در نماز ظهر است؛ يعني به قصد ظهر نماز را تمام كند اگر نماز ظهر را نخوانده باشد و اين در صورتيست كه در وقت مختص به ظهر يا مشترك باشد؛ اما در وقت مختص به عصر، در صورتي كه قصد امر فعلي داشته، بدون تقييد به عنوان، بلكه مجرّد تطبيق در مقصود، قصد نماز عصر مينمايد و اتمام ميكند.
2287. اگر نمازگزار در حال قيام شك كند كه يك ركعت خوانده است يا دو ركعت؛ وظيفهاش چيست؟
ج. نمازش باطل است.
2288. اگر نمازگزار در هنگام گفتن «سمع اللَّه» شك كند كه ركوع را انجام داده يا نه؛ تكليفش چيست؟
هم چنين اگر در حال قنوت شك كند كه حمد و سوره را خوانده يا نه؛ چه كار بايد بكند؟
ج. بايد به شكش اعتنا نكند.
2289. اگر كسي در تعداد سجدههاي به جا آورده شك كند؛ تكليفش چيست؟
ج. اگر بعد از محل است اعتنا نكند مثل اين كه در حال تشهّد يا قيام باشد، به خلاف اين كه در حال جلوس و يا حال نهوض براي قيام باشد كه مشكوك را به جا ميآورد.
2290. اگر نمازگزار در هنگام خواندن تشهد شك كند كه سجده دوم را به جا آورده يا نه، چه كار بايد بكند؟
ج. به شك خود اعتنا نكند.
2291. اگر نمازگزار بعد از سجده اوّل يا دوم شك كند كه موهاي سر يا چيز ديگري مانع از رسيدن پيشاني به مهر بوده يا نه؛ وظيفهاش چيست؟
ج. به شك خود اعتنا نكند.
2292. اگر نمازگزار در حين قيام در ركعت 3 و 4 شك كند و بعد از شك يادش بيايد كه در ركعت قبل يك سجده را فراموش كرده؛ حكمش چيست؟
ج. اظهر بطلان نماز است به جهت عدم احراز ركعتين تامّتين (دو ركعت تمام).
(مسألهي 986 رساله. )
2293. كسي كه در ركعت سوم و چهارم شك ميكند و بعد از فكر كردن، ظن به چهار برايش حاصل ميشود، اگر احتمال دهد كه سه ركعت خوانده و يك ركعت احتياط با نيّت رجاي تبعيّت از امر واقعي بخواند؛ آيا نماز احتياط خوانده شده بياثر است يا حرام؟
ج. بدون تبيّن و روشن شدن خطا، بياثر است.
2294. اگر هنگام خواندن تسبيحات اربعه شك كنم كه دو بار تكرار كردهام يا سه بار، وظيفهام چيست؟
در اذكاري كه از محل آنها نگذشته و شك در صحت آنها دارم، آيا نياز به اعاده ذكر هست؟
ج. در مورد اوّل اگر قاصد سه مرتبه است يك بار ديگر بگويد و در مورد دوم، نيازي به اعادهي ذكر ندارد.
2295. اگر بعد از سلام نماز سه ركعتي شك كنم در صورتي كه يك طرف شك صحيح نباشد، [مثلاً در نماز مغرب شك بين 2 و 4]؛ آيا نبايد به آن اعتنا كرد؟
ج. در اين صورت نماز باطل است.
2296. كسي كه در سه چيز مختلف در سه نماز پشت سر هم شك ميكند؛ آيا كثير الشك است؟
ج. تحقق كثرت عرفيّه بنا بر اظهر به اينست كه در سه فرد مثل هم و پشت سر هم سه شك همانند همديگر بنمايد، مثلاً در سه نماز ظهر در ركوع ركعت اوّل هر سه آنها شك كند.
2297. آيا مراد از كثير الشك بودن، فقط نماز فرادا (واجب) است يا بقيه نمازها مثل نماز مستحبي، جماعت و … را نيز شامل ميشود؟
ج. اظهر رعايت خصوصيات شك كثير در انتفاي حكم شك است مثل ركوع ركعت اوّلي از فريضه صبح.
2298. آيا كثير الشك، در شك سوم نبايد به شك خود اعتنا كند يا در شك چهارم؟
ج. صدق عرفي ملاك است كه بنا بر اظهر با شك سوّم محقّق ميشود.
2299. كسي كه در نماز جماعت شكي برايش پيش نميآيد ولي در فرادا شك ميكند، اگر معمولاً نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به جماعت بخواند؛ براي محاسبه كثير الشّك شدن بايد چه كار كند؟
ج. بايد سه شك @متماثل در سه نماز صبح برايش پيش بيايد و اگر احياناً در نمازهاي غير صبح شك كرد، حكم كثير الشّك ندارد.
2300. شخصي كه نميداند كثير الشك است يا وسواسي، گفته شده كه در هر دو صورت وظيفهاش اينست كه اعتنا نكند.
آيا در هر حالتي عدم اعتنا، مختل كننده نماز نيست و هيچ تفاوتي وجود ندارد؟
ج. تفاوتي ندارد.
2301. كسي كه در تمام اعمال خود كثير الشّك شده؛ آيا ميتواند به ظن عمل كند؟
ج. بله ميتواند.
2302. وظيفهي كسي كه در همه اعمال عبادي و غير عبادي خود شكهاي مختلفي ميكند؛ چيست؟
ج. اگر واجد شروط كثير الشّك است، به شكهاي خود اعتنا نكند.
2303. كثيرالشك اگر در حالي كه شك دارد نيّت نماز ظهر كرده يا عصر، مقداري از نماز را خواند و پس از آن متوجه شد؛ چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر به نيّت ما في الذّمة و يا وظيفهي فعليّه بوده، مانعي ندارد.
2304. آيا شك بين 1 و 2 براي كثير الشّك، موجب بطلان نماز ميشود؟
ج. خير، بنا را بر دو ميگذارد.
2305. شخصي در نمازهاي خود شك ميكند و با اين كه ميتواند مسائل شك را ياد بگيرد؛ اما اين كار را نميكند و نماز را بر هم ميزند و از سر ميگيرد؛ آيا نمازهاي او صحيح است؟
ج. باطل كردن نماز حرام است و بايد به وظايف شك عمل كند (مسألهي 984 رساله)؛ هر چند نمازي كه بعد از ابطال ميخواند، صحيح است.
2306. كسي كه كثير الشّك است و در هر بار شك كردن نماز را ميشكند و نماز را دوباره ميخواند و اين حالت براي او عادت شده؛ آيا ميتواند آيه يا كلمهاي را كه شك دارد به قصد قربت مطلق دوباره بخواند تا به تكرار نماز گرفتار نشود؟
ج. ميتواند.
2307. كسي كه هميشه در تسبيحات اربعه شك ميكند كه دو بار گفته است يا سه بار، چه كند؟
ج. اعتنا نكند.
2308. در خارج شدن از كثير الشّك در نماز فرمودهاند:
«اگر در سه نماز شك نكند، از حالت كثيرالشكي خارج شده»؛ آيا نمازها بايد يوميّه باشد؟
ج. بايد در خصوصيات مثل همان سه شكي باشد كه كثرت را آورده است.
2309. آيا كثير الشّك در نمازهاي دو ركعتي و سه ركعتي، نبايد به شك خود اعتنا كند؟
در شك بين 1 و 2 در نمازهاي چهار ركعتي چه طور؟
ج. فرقي نميكند.
2310. فردي هستم كثير الشّك، كه اگر به وظيفه كثير الشّك عمل كنم شيطان مرا وسوسه كرده و احتمال را بر كمتر داده و از اين كه عمل را كمتر انجام دادهام ناراحتم و اگر به وظيفه كثير الشّك عمل نكنم باز وسوسه ميشوم كه چرا به احكام عمل نميكني؟
آيا ميتوانم شك را عادي حساب كنم و بنا بر احكام شك عمل كنم؟
ج. اگر كثير الشّك شديد به اين كه در سه عمل متماثل متوالي شك مشابه كرديد نميتوانيد بنا بر اظهر حكم كثير الشّك را اجرا نكنيد؛ مگر در امور مطلوبهي مطلقه مثل اذكار و قرائت قرآن.
2311. اگر مأموم آن چنان دچار حواسپرتي باشد كه مثلاً در حال «سمع اللَّه» نميداند كه همراه جماعت ركوع كرده يا نه؛ چگونه بايد عمل كند؟
ج. به جماعت ادامه دهد.
2312. اگر در ركعت اوّل اشتباهاً قنوت به جا آورده شود، آيا سجدهي سهو لازم ميشود؟
ج. احتياطاً لازم ميشود.
2313. لطفاً چگونگي خواندن و اجزاي سجده سهو را ذكر كنيد؟
ج. بعد از سلام نماز فوراً نيّت سجده سهو كند و پيشاني را بر چيزي كه سجده بر آن صحيح است بگذارد و بنا بر احتياط واجب بگويد:
«بسم اللَّه و باللَّه و صلّي اللَّه علي محمد و آل محمد» يا «بسم اللَّه و باللَّه، اللهم صل علي محمد و آل محمد»، ولي بهتر است بگويد:
«بسم اللَّه و باللَّه السلام عليك أيها النبي و رحمة اللَّه و بركاته»، بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و يكي از ذكرهايي كه گفته شد را بگويد و بنا بر اظهر وقتي سر از سجده برداشت، تشهد بخواند و سپس سلام دهد.
2314. قبل از رفتن به سجدهي سهو تكبير لازم است يا نه؟ و آن تكبير آيا تكبيرة الاحرام است يا تكبيرِ رفتن به سجده، (مثل تكبير مستحبي قبل از رفتن به سجده)؟
ج. تكبير براي سجده سهو واجب نيست و در استحبابش براي غير امامِ جماعتي كه قصد اعلام به ديگران را دارد، محل تأمّل است؛ مگر آن كه به اميد مطلوبيّت از طريق فتواي شيخ و بعض متأخّرين بگويد و احكام تكبيرة الاحرام را ندارد.
2315. آيا ميشود ذكر سجدهي سهو را تكرار كرد، يعني يكي از سه ذكر وارد شده در رساله را تكرار نمود؟
ج. جايز است.
2316. آيا ميشود يكي از سه ذكر وارد شده در رساله را در سجدهي اوّل سجدهي سهو و يكي ديگر را در سجدهي دوّم آن خواند؟
ج. جايز است.
2317. آيا ميتوان در ادامهي ذكر سجدهي سهو دعا بخوانيم، چه طولاني باشد چه كوتاه؟
ج. اذكار و دعاهاي ديگر را هم ميشود خواند.
2318. در صورتي كه نمازگزار سهواً قيام كامل يا قيام نيمه تمام نمود، چه وظيفهاي دارد؟
در صورتي كه اين عمل عمدي باشد؛ چه وجهي دارد؟
ج. در مورد اوّل احتياطاً سجدهي سهو به جا آورد و در صورت عمد، اگر به قصد جزئيت نباشد و فعل كثير هم نباشد، اشكال ندارد.
2319. اگر در يك نماز بيش از يك مورد سجده سهو پيش آمد؛ آيا خواندن يك سجده سهو كفايت ميكند؟
ج. خير، تداخل نميكند.
2320. آيا نمازهاي مستحبي سجده سهو دارند؟
ج. خير.
2321. اگر انسان سجده سهو را فراموش كند و بعد از مدتي متوجه شود، چه كار كند؟ آيا ميتواند بدون شرايط نماز آن را به جا آورد؟
ج. علي الاحوط بايد با تمام شرايط نماز آن را به جا آورد.
2322. اگر سهواً سوره را قبل از حمد بخوانيم، آيا سجده سهو واجب ميشود؟
ج. احتياطاً بعد از حمد باز سوره بخواند و سجدهي سهو هم به جا آورد.
2323. شخصي در اثر جهل به مسأله پس از سلام نماز و قبل از نماز احتياط صورت را بر ميگردانده و پشت به قبله ميكرده؛ آيا نمازهاي او صحيح است؟
و اگر شك دارد كه با اين مقدار صورت برگرداندن، پشت به قبله شده يا نه؛ چه صورتي دارد؟
ج. در صورت اوّل اصل نماز را اعاده ميكند و با شك در منافي و به جاي آوردن نماز احتياط، نماز صحيح است.
2324. در جايي كه بعد از شك، گمان به ركعت پيدا كند - مثلاً بعد از شك سه و چهار، گمان پيدا كرد كه چهار ركعت خوانده است، آيا ميتواند براي امتثال امر واقعي، نماز احتياط بخواند؟
ج. اگر قبل از شروع در نماز احتياط گمان پيدا كرده است، نماز احتياط بر او واجب نيست.
2325. كسي كه در نماز چهار ركعتي شك بين سه و چهار و يا شك ديگري كند و پيش از خواندن نماز احتياط وارد نماز ديگر شود؛ تكليفش چيست؟
ج. اگر نماز دوم مترتّب بر نماز اوّلي نباشد - مثل نماز عصر و قضاي نماز صبح - اظهر صحّت نماز دوّم است و احوط به جا آوردن نماز احتياط بعد از نماز دوّم و اعادهي نماز اوّلي بعد از آن است، اما در صورتي كه نماز دوّم مترتّب بر نماز اوّلي باشد - مثل ظهر و عصر - اگر عمداً اين كار را كرده، نماز دوّم باطل است و اگر سهواً بوده پس خالي از وجه نيست كه از نماز دوّم به نماز احتياط عدول كند و احتياط در اعادهي اصل نماز با اين عدول است.
2326. شخصي بين نماز احتياط حدثي از او سر زده است؛ آيا اعادهي ركعت احتياط به تنهايي كافيست يا بايد نماز را هم اعاده كند؟
ج. بايد اصل نماز را اعاده كند.
2327. اگر نمازگزار بعد از شكي كه براي آن، نماز احتياط لازم است، گمان پيدا كند و طبق گمان عمل كند؛ آيا نماز احتياط بخواند يا نه؟
ج. خير، نخواند.
2328. اگر شخصي در نماز ظهر شكي كند كه نماز احتياط دارد و وقت نماز عصر آن قدر تنگ است كه ممكن نباشد حد اقل يك ركعت عصر را پيش از غروب بخواند؛ در اين صورت كدام يك را بايد مُقَدَّم دارد؟
ج. بايد نماز عصر را بخواند و نماز ظهر را بعداً قضا كند.
2329. شخصي كه نماز چهار ركعتي را خوابيده ميخواند، اگر بين سه و چهار شك كند، يك ركعت نماز احتياط بخواند يا دو ركعت نشسته يا به نيّت بستگي دارد؟
ج. دو ركعت نشسته وظيفهي او است.
2330. بنا بر علتي (مثلاً شك در نماز چهار ركعتي در ركعت سه و
چهار)
نماز احتياط بر نمازگزار واجب شده است، پس از خواندن نماز احتياط فهميد كه نمازش صحيح بوده؛ آيا نماز احتياط اضافي باعث باطل شدن نماز ميشود؟
ج. خير.
2331. شخص مريضي كه سكته كرده و مدّتي بستري بوده و هيچ گونه قدرتي بر حركت نداشته و به علاوه حواسش هم به جا نبوده، آيا نماز از او ساقط است يا نه؟
ج. اگر در تمام وقت نماز بيهوش بوده، آن نمازها قضا ندارد.
2332. به جهت ندانستن مسأله، وضو را اشتباه ميگرفتم. آيا نمازهايي كه با آن وضوها خواندهام بايد قضا نمايم؟
ج. بايد قضا كنيد.
2333. كسي كه وظيفهاش وضو به كمك نايب بوده امّا چگونگي وضوي نيابتي را نميدانسته و وضوي نيابتي را اشتباه انجام داده، آيا نمازهايي را كه خوانده است صحيح است يا بايد قضا نمايد؟
ج. اگر وضو باطل بوده است، بايد قضا كند.
2334. هنگامي كه تازه مكلّف شده بودم گاهي جنب ميشدم. ولي چون از خانواده شرم داشتم براي غسل به حمّام نميرفتم و با تيمّم نماز ميخواندم. اكنون نمازهايي كه با آن حالت خوانده شده است، بايد قضا شود يا خير؟
ج. اگر آن قدر غسل را به تأخير انداخته تا اين كه وقت تنگ شده و ديگر براي غسل وقت نداشته و در اين وقت تيمّم كرده است، نمازهايش قضا ندارد، اگر چه معصيت كرده است و در غير اين صورت بايد قضا شود.
2335. حكم نماز و عبادات انجام شده در لباسهايي كه از پول خمس نداده تهيه شدهاند چيست؟
آيا بايد قضا شود؟
ج. اگر خمس به خود لباس تَعَلُّق گرفته، حكم نماز در لباس غصبي را دارد، كه در رساله مذكور است و هم چنين اگر آن را به نحو متعارف كه معاملهي به ذمّه (معاملات متعارف كه كالا در قبال شخص يك پول خاص يا متاع خاص نباشد ) است نخريده باشد بلكه با خود پولي كه خمسش را نداده خريده باشد نيز لباس غصبي محسوب ميشود.
2336. شخصي از طايفه اهل حق، كه اهل نماز و ساير دستورات شرعي نيستند، شيعه شده است، آيا بايد نمازهايش را قضا كند؟
ج. اگر از اوّل جزو اين فرقه بوده، قضا ندارد.
2337. اين جانب نميدانم نماز قضا دارم يا نه و اصلاً به ياد نميآورم. تكليف چيست؟
ج. تكليفي نداريد.
2338. اگر شخصي در خواندن نماز احتياج به كمك داشته باشد و شخص كمك دهنده به موقع نتواند كمك كند، آيا ميتواند نماز را بعداً به صورت قضا بخواند؟
ج. بايد به هر طوري كه ميتواند به وظيفهي خود عمل نمايد و نماز را بخواند و با عمل به وظيفه بعداً قضا ندارد.
2339. كسي كه نمازي را به نيّت ادا خوانده و بعد متوجّه شده كه نمازش خارج از وقت بوده است، يعني بايد به نيّت قضا ميخوانده، آيا بايد دوباره بخواند؟
ج. تكرار ندارد.
2340. شخصي كه سنّش را با سال شمسي حساب كرده، روزه و نمازهايي را كه انجام نداده، چه حكمي دارد؟
آيا گناهي هم مرتكب شده؟
ج. بايد آن نمازها و روزهها را قضا نمايد و اگر در يادگيري كوتاهي كرده، روزهها كفّاره هم دارد.
2341. شخصي در بيمارستاني كه تا محل خودش بيش از ده فرسخ فاصله دارد، بيش از يك ماه بستري بوده و نمازهاي يوميّهي خود را نخوانده است، اكنون نمازها را چگونه قضا كند؟
ج. اگر قصد ده روز در آنجا نداشته، تا سي روز نمازهايش را شكسته و بعد از سي روز، تمام، قضا نمايد.
2342. شخصي كه بيهوش بوده، او را براي مداوا به بيمارستاني واقع در 200 كيلومتري محل بيهوشي بردند و او بعد از به هوش آمدن، نمازهاي يوميّه را نخواند، وظيفهي او در قضا چگونه است؟
ج. اگر در حالت بيهوشي او را بردهاند - كه قصد سفر نداشته - بايد نمازهايش را در صورت وجوب قضا، به صورت تمام قضا كند.
2343. بعضي از قسمتهاي نماز را غلط تلفّظ كردهام و نيز اشتباهاتي هم در افعال نماز داشتهام. آيا بايد نمازهايم را قضا كنم؟ و آيا بين كوتاهي كردن يا نكردن فرق هست؟
ج. اگر ركن نماز كم يا زياد شده، مطلقاً قضا دارد و در غير اين صورت، بين تقصير و قصور فرق هست؛ ولي چون نوعاً تقصير هست، كم كم قضا نماييد.
2344. اگر مطابق مسألهي 1119 عمل نكرده باشيم، يعني در نمازهاي قضا مراعات ترتيب را نكرده باشيم، اكنون كه مطّلع شدهايم بايد به ترتيب ميخوانديم، وظيفه ما چيست؟
ج. در نمازهايي كه در هنگام ادا بر يكديگر مترتّب هستند - مثل ظهر و عصر و مغرب و عشا - اگر بدون ترتيب خوانده، بايد دوباره بخواند و در نمازهايي كه فقط ترتُّب خارجي دارند نه شرطي، هر مقدار از آن كه با نمازهاي بعدي ترتيبش حفظ ميشود، اعاده ندارد و آن چه كه محفوظ نميشود، آنها را دوباره بخواند.
2345. كسي كه نماز قضا زياد دارد و مقداري از آنها ظهر و عصر و مغرب و عشا و اكثر آنها نماز صبح بوده، آنها را چگونه قضا كند؟ با توجّه به اين كه مقدار آنها را هم نميداند.
ج. هر مقدار از نمازهايي كه يقين دارد قضا شده، بايد قضا كند و اگر تعداد نماز صبح بيشتر بوده، بايد آنها را بيشتر و به همان مقدار قضا كند و با جهل به نحوهي قضا شدن آن نمازها، ترتيب واجب نيست. (تفصيل آن در مسألهي 1119 و 1121 رساله آمده است. )
2346. كسي نمازهاي قضايش را به ترتيب خوانده و بعد متوجه شده كه مثلاً يك نماز صبح را فراموش كرده. آيا بايد فقط همان نماز را قضا كند يا پس از آن نماز، همهي نمازها را نيز قضا نمايد؟
ج. همان نماز را كه قضا كند كافي است؛ گرچه احتياط مستحب در اينست كه نمازهاي پس از آن صبح را تا صبح بعدي دوباره قضا كند تا ترتيب حفظ شده باشد.
2347. كسي كه با وضو يا غسل جبيرهاي نماز ميخواند، آيا ميتواند قضاي نمازهاي حال سلامتي را به جا آورد؟
ج. احتياط واجب براي كساني كه عذر دارند تأخير قضاست تا زمان رفع عذر؛ مگر با علم به باقي ماندن عذر تا آخر عمر يا نااميدي از برطرف شدن عذر يا ترس از آمدن مرگ.
2348. اگر مكلف نماز قضا داشته باشد و در سحر بيدار شود، بهتر است نماز شب بخواند يا نماز قضا؟
ج. بهتر است كه هم نماز قضا بخواند و هم نماز شب و لو اين كه در آن وقت نماز شب بخواند و بعداً نماز قضا.
2349. چه قدر از اوقات روزانهام را به نماز قضا اختصاص بدهم و به آن مقيّد باشم؟ با توجّه به اين كه بيش از چند سال نماز قضا دارم؟
ج. بايد طوري آنها را قضا نماييد كه در انجام آنها كوتاهي نشود.
2350. كساني در شبهاي قدر، به جاي نمازهاي مستحبي، نماز قضا ميخوانند، آيا اين نمازها به جاي نماز مستحبي قرار ميگيرد؟
ج. به جاي آن نمازها قرار نميگيرد، ولي ثواب نماز خواندن در آن ليالي متبرّكه را دارد.
2351. آيا كسي كه كافر بوده و اكنون مسلمان شده، آيا بايد نماز و روزهي دوران كفرش را قضا كند؟
ج. خير، قضا ندارد.
2352. آيا نماز قضا اذان و اقامه دارد؟
ج. بله، استحباب دارد.
2353. كسي كه با نذر نماز شب را بر خود واجب كرده است و شب خواب مانده، آيا بايد نمازش را قضا نمايد؟
ج. بله.
2354. كسي اكنون فهميده است كه قرائت نمازش غلط بوده است.
چه مقدار از نمازهايش را بايد قضا نمايد؟
ج. با فرض تقصير، به مقدار يقينياش بايد قضا كند.
2355. آيا من كه هم اينك نميتوانم ايستاده نماز بخوانم، ميتوانم نمازهايم را نشسته قضا نمايم؟
ج. اگر نااميد از قدرت در آينده هستيد، ميتوانيد نشسته بخوانيد.
2356. كسي كه نميداند چه مقدار از نمازهاي قضاي پدر و مادرش شكسته و چه مقدار كامل بوده، وظيفهاش چيست؟
ج. به مقدار يقيني شكسته ميخواند و بقيه را كامل ميخواند.
2357. آيا انسان ميتواند به دليل عدم حضور قلب، نمازش را دوباره بخواند؟
ج. بله، ميتواند رجاءً.
2358. كيفيت خواندن نماز قضا و روزه قضا براي جاهل به جنابت چگونه است؟
ج. هر مقداري كه ميداند با حالت جنابت به جا آورده بايد قضا كند ولي روزهها اگر جهل به حكم نبوده است، قضا ندارد.
2359. اگر كسي از روي جهالت چند سالي نماز نخواند و روزه نگرفته باشد، تكليف چيست؟
ج. بايد آنها را قضا كند و كفارهي روزهها را هم، اگر جاهل مقصّر بوده، بدهد.
2360. تعداد نمازهايي كه نخواندهام زياد است و نميدانم چه قدر است، آيا غير از قضا براي جبران آنها ميتوان كار ديگري كرد؟
ج. خير.
2361. اگر نماز و روزه قضا آن قدر باشد كه نتوان جبران كرد، چه بايد بكنيم؟
ج. تا مقدار مقدور را بايد قضا كند و بقيه را وصيت كند.
2362. مقداري نماز و روزهي قضا دارم، آيا ميتوانم در اين مورد كسي را اجير نمايم؟
ج. خير.
2363. وقت خواندن نمازهاي قضا شده چه وقت ميباشد؟
ج. وقت خاصي ندارد.
2364. آيا نماز و روزههايي كه قبل از بلوغ خوانده شده به جاي ازدست رفتههاي بعد حساب ميشود؟
ج. خير، نميشود.
2365. يكي از برادران اهل سنت، مدتي نمازش را طبق مذهب شيعه ميخوانده است، اكنون كه شيعه شده بايد آنها را قضا نمايد؟
ج. اگر با قصد قربت بوده قضا ندارد.
2366. كسي نماز قضا را به جا آورد. بعد فهميد يكي از آنها باطل بوده است، آيا بايد تمام نمازهاي بعد از آن را دوباره قضا نمايد؟
ج. ظاهراً همان يكي را قضا كند كافيست و احتياط اينست كه به مقدار يك شبانه روز را دوباره بخواند.
2367. كسي كه ترتيب را در نمازهاي قضا رعايت نكرده، وظيفهاش چيست؟
ج. در مرتب، در اداي با علم به ترتيب بايد دوباره قضا كند و هم چنين احوط است در مرتّب در فوات.
2368. نيّت نماز قضا چگونه بايد باشد؟
ج. نيّت همان نماز را با قصد قربت ميكند.
2369. آيا كسي كه نماز قضا دارد، واجب است وصيت كند تا آن را به جا آورند؟
ج. هر مقدار را كه به جا نياورد، بايد وصيت كند.
2370. آيا ميتوان نماز قضا را به جماعت خواند؟
ج. بله، ميتوان.
2371. آيا كسي كه نماز قضا دارد ميتواند نماز مستحبي بخواند؟
ج. بله، ميتواند.
2372. آيا واجب است قبل از نمازهاي ادا، نمازهاي قضايمان را بخوانيم؟
ج. لازم نيست نماز قضا را جلو بيندازد، گرچه مطابق احتياط است.
2373. من ميدانم نماز قضا دارم. اما نميدانم نماز صبح است يا ظهر يا عصر. وظيفهي من چيست؟
ج. يك نماز صبح بخوانيد و يك نماز چهار ركعتي به قصد ما في الذّمة.
2374. آيا نمازهاي مستحبي قضا دارند؟
ج. نمازهاي مستحبي كه وقت خاص دارند در صورت ترك، قضاي آنها مستحب است؛ ولي اگر در اثر بيماري قضا شده باشد، استحباب قضا تأكيد نشده است و اگر قضاي نمازهاي مستحبي را نخواند، مستحب است براي هر نماز فوت شده يك مد طعام صدقه بدهد.
2375. آيا واجب است، فوراً نماز قضايمان را بخوانيم؟
ج. بايد در خواندن آن كوتاهي نكند، ولي واجب نيست فوراً آن را به جا آورد.
2376. آيا كسي كه اختلال حواس پيدا كرده، به طوري كه خوب و بد را تشخيص نميدهد و نماز نخوانده، بايد نمازهايش را قضا كند؟
ج. تا زنده است ديگران وظيفهاي ندارند و اگر طوري باشد كه قضا كردن بر خود او واجب است، پس از وفات هم بايد برايش قضا كنند وگرنه واجب نيست، مثل جنون.
2377. آيا ميتوان بر فرض، يك سال فقط نماز قضاي صبح خواند، سال بعد قضاي نماز ظهر و … تا پنج سال؟
ج. اگر ترتيب خاصي را نميداند به ترتيب شبانه روزي بايد بخواند؛ مگر طوري جاهل باشد كه اصل ترتيب ساقط شود.
2378. كسي كه نماز را بدون ترتيب خوانده، (مثلاً يك روز صبح خوانده، يك روز نماز عصر خوانده و …) براي قضاي اين نمازها چگونه بايد عمل كند؟
ج. اگر ترتيب نمازهاي قضا شده معلوم باشد، بايد به ترتيب خوانده شود.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1119 رساله مراجعه شود. )
2379. كسي كه عذر داشته و بايد با تيمم نماز ميخوانده، اما الآن عذرش برطرف شده، آيا بايد قضاي نمازهايش را با تيمم به جا آورد يا با وضو؟
ج. با وضو بايد قضا كند.
2380. كسي كه نمازش در سفر قضا شده، چگونه بايد نمازش را قضا كند؟
ج. بايد شكسته قضا كند.
2381. بنده نمازهايم را، كه در سفر بايد شكسته ميخواندم، به صورت تمام خواندم، آيا بايد آنها را قضا نمايم؟ در صورت قضا، چگونه قضا نمايم؟
ج. به مسألهي 1103 و مسائل بعد آن در رساله مراجعه شود.
2382. كسي كه نمازش در جاهايي كه هم ميتوان شكسته خواند و هم كامل، قضا شده، بايد نمازش را كامل قضا نمايد يا شكسته؟
ج. احتياطاً بايد شكسته قضا كند.
2383. شخصي سني مذهب شيعه شده است، آيا قضاي نماز و روزه بر او واجب است؟
ج. اگر نمازش را نخوانده و روزهاش را نگرفته، بايد قضاي آنها را انجام دهد؛ ولي اگر نمازهايش را قبلاً مطابق مذهب خودش يا مطابق مذهب شيعه با قربت خوانده است، بنا بر اظهر قضا بر او واجب نيست.
2384. كسي كه خودش نماز و روزهي قضا دارد و نماز و روزهي پدرش هم به گردن اوست، اوّل نماز خودش را قضا نمايد يا نماز پدر را؟
ج. فرق نميكند.
2385. فردي كه نميدانسته با استمنا، غسل جنابت بر او واجب ميشود، حكم او در مورد نماز و روزه چگونه است؟
ج. نماز و روزههايي را كه بدون غسل خوانده، بايد قضا كند و اگر جاهل مقصّر بوده، كفارهي روز را نيز بايد ادا نمايد.
2386. آيا مأموم ميتواند به كسي كه احتياطاً نمازش را قضا ميكند، اقتدا نمايد؟
ج. اشكال دارد.
2387. كسي كه براي نماز صبح خواب مانده، آيا گناه انجام داده است؟
ج. اگر تقصيري نكرده، گناه نكرده است.
2388. آيا كسي كه براي نماز و روزه ميّت اجير ميشود، ميتواند آن را خودش انجام ندهد و به ديگري واگذار كند؟ و در فرض جواز، آيا ميتواند به قيمت كمتر از آنچه خودش گرفته، به ديگري بدهد؟
ج. اگر در اجاره شرط نشده باشد كه خودش انجام دهد، ميشود؛ ولي بايد به قيمت كمتر از اجرت قرار داده شده نباشد؛ مگر اين كه خودش بعض عمل را به جا آورده باشد.
2389. پدر اين جانب مقداري نماز و روزه استيجاري گرفته و قبل از انجام آنها فوت شده است.
آيا بر من، كه پسر بزرگتر هستم واجب است آنها را به جا آورم؟
ج. واجب نيست، ولي بر وصي يا وارث است كه بر طبق مسألهي 1262 رساله عمل نمايند.
2390. آيا بر اجير لازم است سؤال كند كه اجيركننده مقلّد چه كسي بوده است؟
ج. اجير بايد به وظيفهي خودش عمل كند و سؤال لازم نيست.
2391. فردي نماز استيجاري را طبق فتواي مرجع تقليدي كه ترتيب را لازم نميداند، بدون رعايت ترتيب خوانده است.
پس از فوت آن مرجع، تعدادي نماز عشا باقي مانده است.
آيا فقط همان مقدار باقي مانده از عشا را تنها بخواند كافي است؟
ج. كفايت ميكند.
2392. شخصي در حال سلامت اجير شده تا نماز قضا به جا بياورد. اما پس از مدتي معذور گرديد، به طوري كه بايد با تيمم نماز بخواند. وظيفهي او چيست؟
ج. بايد صبر كند و بعد از زوال عذر با وضو بخواند بنا بر احوط، اگر چه اصل استيجار صاحب جبيره و كسي كه تكليف او تيمم است، بعيد نيست.
2393. شخصي اجير شده تا در مدت معيّني نماز قضا بخواند. اما اين كار را انجام نداده است، اكنون وظيفهي او چيست؟
ج. ديگر بدون اذن اجاره كننده نميتواند بخواند و اگر خواند، استحقاق اجرت ندارد.
2394. اگر كسي شرط كند كه نماز استيجاريش در مسجد خوانده شود، آيا واجب است به آن عمل شود؟
ج. بله، واجب است.
2395. آيا ميتوان در برابر نماز استيجاري پول دريافت كرد؟
ج. بله، ميتوان.
2396. آيا شرط است كه اجير عادل باشد؟
ج. خير، شرط نيست.
2397. كسي كه ميخواهد براي نماز اجير شود، بايد چه شرايطي داشته باشد؟
ج. اجير بايد يا مجتهد باشد يا مسائل نماز را از روي تقليد صحيح، بداند.
2398. كسي كه نماز استيجاري ميخواند، بايد چه نيتي كند؟
ج. بايد هنگام نماز، در نيّت خود ميّت را معيّن نمايد؛ ولي لازم نيست اسم او را بداند، پس اگر نيّت كند كه از طرف كسي نماز ميخوانم كه براي او اجير شدهام، كافي است.
2399. آيا جايز است در سفر، نماز يا روزهي استيجاري بگيريم؟
ج. نماز جايز است و روزه جايز نيست.
2400. كسي كه اجير شده تا نماز قضا به جا آورد، بايد چند نماز آيات براي ميّت بخواند؟
ج. اگر ذكري از نماز آيات نشده، لازم نيست نماز آيات بخواند.
2401. آيا قضاي نماز زن را حتماً زن بايد به جا آورد؟
ج. خير، مرد نيز ميتواند به جا آورد و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز، هر يك بايد به وظيفه خود عمل كنند.
2402. آيا مردي كه براي قضاي نمازهاي زن اجير شده، بايد نمازها را بلند بخواند يا آهسته؟
ج. نمازهاي جهريه را بايد بلند بخواند (به مسألهي 1256 رساله رجوع شود. )
2403. كسي كه نميتواند نماز بخواند، آيا ميتواند براي خواندن نمازهايش اجير بگيرد؟
ج. خير، خودش - به هر طور ممكن - بايد نماز خودش را بخواند.
2404. آيا كسي كه اجير شده، بايد همهي مستحبات را به جا آورد؟
ج. اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار مستحبات به جا آورد، ميتواند بدون مستحبات، نماز را بخواند.
2405. آيا كسي كه نماز قضا دارد، ميتواند نماز استيجاري قبول كند؟
ج. بله، ميتواند.
2406. اگر براي نماز استيجاري وقت تعيين كنند، آيا ميتواند در غير آن وقت نماز را به جا آورد؟
ج. خير، نميتواند.
2407. آيا نماز قضاي مادر بر پسر بزرگ واجب است؟
ج. بنا بر احتياط، واجب است.
2408. منظور از پسر بزرگ تر، كيست؟
ج. پسريست كه هنگام فوت پدر بزرگ تر، از ديگر پسرها باشد.
2409. در صورتي كه انسان، مقلّد مجتهدي باشد كه قضاي نمازهاي فوت شدهي مادر را واجب ميداند و در زمان تقليد از آن مجتهد، مادر از دنيا برود و قضاي نماز و روزهي او را پسر انجام ندهد و بعداً به علّت فوت آن مجتهد، رجوع به مجتهد حي كند و آن مجتهد زنده قضاي نماز مادر را واجب نداند، وظيفهي فرد مكلّف چيست؟
ج. تقليد با عمل كردن به فتوي محقّق ميشود.
2410. پسر بزرگ تري كه پدرش بيش از 30 سال نماز و روزهي فوت شده دارد، چگونه قضاي آنها را به جا آورد، در حالي كه خودش توانايي انجام آن را نداشته و از نظر مالي هم توانايي براي اجير گرفتن ندارد؟
ج. تا هر مقدار را كه توانايي دارد، بدون سختي و مشقت به جا آورد و همچنين به قدر توانايي اجير بگيرد.
2411. آيا قضاي نماز و روزه پدربزرگ و مادربزرگ، در صورتي كه پسر آنها، آن قضاها را انجام نداده باشد بر نوه واجب است؟
ج. واجب نيست.
2412. آيا خواندن نماز قضاي پدر، اگر پسر بزرگ نداشته باشد بر دختر واجب است؟
ج. واجب نيست.
2413. اگر فرزند اوّل در سنين كودكي فوت كند، آيا فرزند دوّم كه اكنون ارشد و بزرگتر است، بعد از مرگ پدر و مادر واجب است قضاي نماز آنها را به جا آورد؟
ج. هر پسري كه هنگام مرگ پدر و مادر، فرزند ارشد است، بر او واجب است نماز را قضا نمايد.
2414. فرزند اوّل ميّت دختر است و فرزند دوّم پسر است.
آيا بر اين پسر، ولد اكبر صدق ميكند؟
ج. صدق ميكند.
2415. اگر پدري دو پسر بزرگ از دو زن داشته باشد، بر كدام يك خواندن نماز قضا واجب است؟
ج. اگر آن دو پسر در سن مساوي باشند، نمازهاي قضا شده پدر تقسيم ميشود و هر كدام از آن دو پسر به صورت مساوي آن را قضا ميكنند و مقدار باقي مانده كه قابل تقسيم نباشد به صورت وجوب كفايي بر آن دو واجب است.
2416. پسري كه به تكليف نرسيده، ميتواند نماز قضاي پدر و مادر را بخواند؟
ج. بر او واجب نيست؛ ولي اگر قدرت تشخيص خوب و بد را داشته باشد، بنا بر شرعيّت عبادات او، اگر بخواند، صحيح است و نمازهايي را كه خوانده به عنوان نماز پدر و مادر حساب ميشود.
2417. متوفي وصيّت نموده كه ثلث اموال او را صرف نماز و روزه كنند و براي او پنج سال نماز و روزه بگيرند. اگر ورثه يا وصي عمل به وصيت نكردند، وظيفهي پسر بزرگ چيست؟
و بر فرض عمل به وصيّت، اگر احتمالاً نماز و روزه قضاي او بيش از پنج سال بود، وظيفه چيست؟
ج. آن چه را كه اضافه بر پنج سال، پسر بزرگ يقين به قضا شدن آن دارد، بايد قضا نمايد. هم چنين اگر ورثه يا وصي در عمل به وصيّت معصيت كنند.
2418. شخصي مدّت چند سال فلج بوده و اكثراً در حال استراحت به سر ميبرده است و افرادي كه به عيادت او ميرفتند و سلام ميكردند، صورت و لب خود را حركت ميداده است و قادر به سخن گفتن نبوده و در اين مدّت بيشتر اوقات نماز نخوانده است.
آيا قضاي نمازهاي او بر پسر بزرگتر واجب است، با اين كه قادر بر سخن گفتن نبوده است؟
ج. بله، قضاي آن نمازها بر پسر بزرگ واجب است.
حتّي آن نمازهايي را كه در اين مدّت خوانده، ولي بر طبق وظيفهاش در آن حال رفتار نكرده است نيز بايد قضا نمايد.
2419. شخصي كه عمداً و از روي گناه نماز نميخوانده، آيا قضاي آنها توسّط پسر بزرگ تر، براي ميّت هم فايدهاي دارد؟
ج. در هر صورت پسر بزرگتر بايد ترك احتياط نكند و به وظيفه عمل كند و اميد است براي ميّت هم مفيد باشد و از رحمت خداوند بهره ببرد.
2420. اگر ادرار بيماري كه پسر بزرگ خانواده ميباشد، قطره قطره بيرون آيد و از بيرون آمدن مدفوع نميتواند جلوگيري نمايد، آيا با وجود اين بيماري، قضاي نماز و روزه پدر بر عهده او ميباشد؟
ج. آنچه بر عهده اوست اعم است از اين كه خودش انجام دهد و يا اجير بگيرد و در صورتي كه خودش انجام ميدهد با نمازهاي خود او فرقي ندارد.
2421. پدر از اهل سنّت است و پسر بزرگ او شيعه شده است، آيا نمازهاي فوت شده پدر بر اين فرزند واجب است؟
اگر سنّي فوت شده فرزند پسر بزرگ نداشته باشد، آيا قضاي نمازهايش جزو ديون وي محاسبه ميگردد؟
ج. بنا بر احتياط، واجب است كه پسر براي نمازها اجير بگيرد كه اگر در ذمّهاش هم نباشد، از اموات ديگرش محسوب شود و اگر پسر بزرگ نداشت، قضا جزو بدهيهاي ميّت يا وصيت او است.
2422. اگر يقين دارند كه پسر بزرگ تر، قضاي نماز و روزههاي ميّت را به جا نميآورد، چه كنند؟
ج. بنا بر احتياط واجب، با رضايت ورثه، از ارث ميّت، براي نمازها اجير بگيرند.
2423. نماز پدر و مادر بر پسر بزرگتر واجب است، امّا او نميتواند ايستاده نماز بخواند، در اين باره چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد بنا به وظيفهاش - نماز نشسته - آنها را به جا آورد، گرچه احتياط مستحب اينست كه در صورت توانايي، ديگري را براي نمازهاي پدر و مادر اجير كند.
2424. اگر شخصي دو ساعت بعد از ظهر بميرد، آيا نماز ظهر و عصرش را بايد قضا نمود؟
ج. بله، بايد قضا نمود.
2425. اگر پدر و مادر نمازشان را غلط خواندهاند، آيا بايد پسر بزرگتر آنها را قضا نمايد؟
ج. بله، بايد قضا كند، البته در قضاي نمازهاي مادر بنا بر احتياط است.
2426. كسي فقط يك خانه از او مانده كه فرزندش در آن زندگي ميكند.
آيا واجب است آن را بفروشيم و براي نماز و روزهاش اجير بگيريم؟
ج. اگر پسر بزرگ ندارد و كسي هم نيست كه آنها را به جا آورد، واجب است از همان خانه و محل فروش آن بدهند.
2427. كسي كه نميتوانسته نمازش را ايستاده بخواند، آيا كساني كه نمازش را قضا ميكنند، ميتوانند آنها را نشسته بخوانند؟
ج. نميتوانند، بلكه احتياط اينست كه كسي كه وظيفهاش نشسته خواندن است را نيز اجير نكنند.
2428. با توجه به اين كه در سن دو سالگي پدرم فوت كرد، آيا قضاي نماز و روزه او بر من واجب است؟
ج. وقتي بالغ شديد، بر شما واجب است.
2429. پدرم با اين كه نمازهاي زيادي از او فوت شده، اما وصيت كرده برايش هيچ نماز قضايي به جا نياوريم، وظيفهي ما چيست؟
ج. وصيت او اعتبار ندارد و احتياط، وظيفهي شما است.
2430. آيا دو نفر ميتوانند به صورت هم زمان نماز يا روزههاي قضاي ميّتي را به جا آورند؟
ج. در مورد نماز به مسألهي 1260 رساله مراجعه شود و در مورد روزه مانعي ندارد.
2431. اگر پدري فوت كند و پسر بزرگتر نماز و روزهاش را قضا نكند، آيا چيزي به عهده پسر كوچكتر ميباشد؟
ج. خير، مگر وقتي كه نوبت به استيجار از تركه ميّت برسد كه او هم به سهم خود وظيفه دارد.
2432. اگر پسر بزرگتر هنگام فوت پدر، ديوانه باشد، قضاي نماز پدر و مادر به عهده چه كسي است؟
ج. هر وقت عاقل شد، بايد به جا آورد.
2433. شخصي وصيت كرده ثلث مالش را صرف نماز و روزهي قضا نمايند. با ثلث مالش ميتوان 80 سال برايش نماز و روزه گرفت. در حالي كه اين شخص 50 سال بيشتر عمر نكرده است.
وظيفهي ما را بيان فرماييد؟
ج. اگر 80 سال را خود او تعيين كرده، بايد به وصيت او عمل شود، چون شايد نماز و روزههاي ديگران بر گردن او بوده است و اگر وصيّت متعارف بوده و مقصود او صرف نماز و روزه از ثلث بوده، زيادي از آن، مال ورثه و اگر وصيّت به كل ثلث بوده زيادي در خيرات مصرف ميشود.
2434. چه چيزهايي باعث ميشود كه نماز آيات واجب شود؟
ج.
1 و 2) گرفتن خورشيد و ماه، اگر چه مقدار كمي از آنها گرفته شود و كسي هم از آن نترسد؛
3) زلزله، اگر چه كسي هم نترسد؛
4) رعد و برق، بادهاي سياه و سرخ و صيحه ترسناك و مانند اينها كه از آيات آسماني و زميني بوده و موجب ترس بيشتر مردم ميشود، بنا بر اظهر.
2435. آيا نماز آيات براي وقوع زلزله فوريّت دارد؟
در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، اگر به تأخير بيندازند حكم آن چيست؟
ج. فوريّت دارد و هر وقت بخواند اداست و اگر از روي نافرماني به تأخير بيندازد، بازهم اداي آن واجب فوري است.
2436. اگر زلزلهاي واقع شود، اما انسان وقوع آن را احساس نكند، خواه بيدار باشد يا در خواب، سپس از منبع موثّق و معتبري مانند سازمان زلزله نگاري كسب اطلاع كند كه در محل سكونت او زلزلهاي رخ داده است، آيا در اين صورت بايد نماز آيات بخواند؟
ج. اگر سبب حصول علم يا اطمينان شود، نماز آيات واجب ميشود.
2437. اگر زلزلهاي چندين روز قبل اتفاق افتاده باشد و بنده امروز مطلع شده باشم، آيا بازهم نماز آيات بر من واجب است؟
ج. اگر علم يا اطمينان به وقوع زلزله پيدا كردهايد، نماز آيات بر شما واجب است، هر چند مدتي از آن گذشته باشد.
2438. اگر كسي هنگام وقوع زلزله بيهوش باشد، آيا خواندن نماز آيات بر او واجب است؟
ج. ظاهراً واجب نيست.
2439. آيا پس لرزههاي زيادي كه بعد از زلزله اصلي رخ ميدهند، سبب واجب شدن نماز آيات ميشوند؟
ج. اگر محسوس باشند، سبب وجوب ميشوند.
2440. اگر در منطقهاي زلزله رخ دهد آيا نماز آيات بر افراد منطقه ديگر كه زلزله در منطقه آنها رخ نداده است هم واجب است؟
ج. چيزهايي كه نماز آيات براي آنها واجب است، در هر جايي اتفاق بيفتد، فقط مردم همان جا بايد نماز آيات بخوانند، بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست، اگر چه از توابع يكديگر و به يك اسم معروف باشند.
2441. كسي كه به حسب قراين و اخبار منجّمين يقين دارد كه مثلاً امشب تمام قرص ماه ميگيرد، آيا واجب است بيدار بماند تا نماز آيات از او قضا نشود يا ميتواند بخوابد؟
ج. اگر احتمال ميدهد كه بيدار ميشود، ميتواند بخوابد.
2442. آيا بايد در همان لحظه خسوف و كسوف نماز آيات را خواند و يا ميشود كمي تأخير انداخت؟
ج. از وقتي كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن ميكند، انسان بايد نماز آيات را بخواند و بايد به تأخير نيندازد كه شروع به باز شدن بكند.
2443. آيا كسوف و خسوف ناقص موجب واجب شدن نماز آيات ميشود؟
ج. بله، موجب واجب شدن نماز آيات ميشود.
2444. اگر به علت ابرهاي فراوان و دودهاي غليظ، كسوف و خسوف مشاهده نشود، آيا نماز آيات واجب ميشود؟
ج. بله، اگر ثابت شود، واجب ميشود.
2445. اگر در كشوري كسوف و خسوف رخ دهد، آيا بر مردم كشورهاي ديگر - كه كسوف و خسوف را نميبينند - نماز آيات واجب ميشود؟
ج. بر مردم جاهاي ديگر واجب نيست.
2446. چه بادهايي باعث واجب شدن نماز آيات ميشود؟
ج. بادهاي سياه و سرخ كه موجب ترس بيشتر مردم شود (مسألهي 1213)
2447. آيا بادهاي ترساننده، مثل بادهاي سياه و سرخ و زرد - كه بيشتر مردم نترسند - باعث واجب شدن نماز آيات ميشود؟
ج. خير.
2448. آيا رعد و برق ميتواند باعث واجب شدن نماز آيات شود؟
ج. اگر موجب ترس بيشتر مردم شود، بنا بر اظهر واجب ميشود.
2449. آيا باران شديدي كه موجب خوف و ترس بيشتر مردم ميشود، نماز آيات دارد يا نه؟
ج. اگر مصداق آيات آسماني ترسناك براي بيشتر مردم باشد، نماز آيات واجب ميشود.
2450. اگر انفجار مهيبي در يك شهر اتفاق بيفتد، به گونهاي كه اكثر مردم بترسند، آيا نماز آيات بر مردم آن شهر واجب ميشود يا خير؟
ج. اگر به سبب گذاشتن مواد منفجره باشد، نماز آيات واجب نميشود.
2451. اگر در يك لحظه چندين حادثه كه هر كدام به تنهايي موجب واجب شدن نماز آيات ميشود، رخ دهد آيا تك تك آنها نياز به نماز آيات دارد يا يك نماز براي همهي آنها كافي است؟
ج. براي هر يك، نماز آيات واجب ميشود.
2452. نماز آيات چگونه خوانده ميشود؟
ج. نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد و انسان بعد از نيت، بايد تكبير گفته و يك حمد و يك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد، دوباره يك حمد و يك سوره بخواند باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اوّل به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد. ( جهت توضيح بيشتر در اين رابطه به مسألهي 1226 رساله و بعد از آن رجوع شود.
2453. بين صورتهاي مختلفي كه براي نماز آيات هست، كدام يك رجحان و برتري دارد؟
ج. صورتهاي مختلف نماز آيات و مستحبات آن در مسألههاي 1225 تا 1230 رساله ذكر شده، مراجعه شود.
2454. آيا براي نماز آيات ميتوان اذان و اقامه گفت؟
ج. خير، نميتوان.
2455. آيا كم و زياد كردن ركوع نماز آيات باعث بطلان آن ميشود؟
ج. هر يك از ركوعهاي نماز آيات ركن است كه اگر عمداً يا اشتباهاً كم يا زياد شود، نماز باطل است.
2456. اگر كسي در تعداد ركوع نماز آيات شك كند، چه بايد بكند؟
ج. اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اوّل است يا در ركوع اوّل ركعت دوم و فكرش به جايي نرسد، نماز باطل است، ولي اگر مثلاً شك كند كه چهار ركوع انجام داده يا پنج ركوع، چنان چه هنوز به سجده نرفته، بايد ركوعي را كه شك دارد به جا آورده يا نه، به جا آورد و اگر به سجده رفته، به شك خود اعتنا نكند.
2457. از چه زماني نماز آيات قضا ميشود؟ آيا زمان قضا شدن براي اسباب وجوب مختلف، متفاوت است؟
ج. اگر خواندن نماز آيات را به قدري به تأخير بيندازد كه خورشيد يا ماه شروع به باز شدن كند، بنا بر احتياط واجب بايد نيّت ادا و قضا نكند ولي اگر بعد از باز شدن تمام آن، نماز بخواند، بايد نيّت قضا نمايد و موقعي كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق ميافتد، انسان بايد فوراً نماز آيات را بخواند و اگر نخواند، معصيت كرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
2458. اگر شخصي، براي خواندن نماز يوميّه، وقتش تنگ باشد و از طرفي در همان لحظه نماز آيات بر او واجب شده باشد، اولويت با كدام يك از نمازها است؟
ج. بايد اوّل نماز يوميّه را بخواند.
2459. نماز آيات را بايد بلند خواند يا آهسته؟ و آيا در اين جهت فرقي بين فرادا و جماعت وجود دارد؟
ج. مستحب است قرائت آن را مطلقاً بلند بخواند.
2460. آيا در خواندن نماز آيات، پس از تمام شدن هر سوره، بايد حمد را دوباره خواند؟
ج. بله.
2461. آيا مسأله قيام متصل به ركوع، در تمام ركوعهاي نماز آيات مطرح است يا فقط در مورد ركوع آخر صدق ميكند؟
ج. در تمام ركوعها لازم است.
2462. اگر در حال حيض يا نفاس زن يكي از اسباب وجوب نماز آيات اتفاق بيفتد، او در اين حالت چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد نماز آيات را در غير كسوف و خسوف قضا كند؛ ولي در اين دو قضا ندارد.
2463. آيا ثواب خواندن نماز آيات به جماعت همانند ثواب نماز جماعت يوميّه ميباشد؟
ج. بله.
2464. اگر شخصي به ركعت دوم نماز آياتي كه به جماعت خوانده ميشود برسد، ميتواند اقتدا كند يا خير؟ در صورت مثبت بودن جواب، آيا بايد ركعت بعدياش را فرادي بخواند؟
ج. بله، ميتواند اقتدا كند و ركعت دوم را فرادا بخواند.
2465. اگر شخصي به اوّل نماز آياتي كه به جماعت خوانده ميشود، نرسد؛ آيا ميتواند در هنگام ركوع امام در يكي از ركوعها اقتدا كند؟
ج. احوط اينست كه در ركوع اوّل از ركعت اوّل يا ركعت دوم يا قبل از آن ركوع اقتدا كند.
2466. آيا امام جماعت ميتواند نماز آيات را براي بار دوم براي مأمومين ديگر اقامه كند؟
ج. ظاهراً ميتواند.
2467. اگر شخصي تاكنون نماز آيات نخوانده، چگونه ميتواند آنها را جبران نمايد؟
ج. هر چه يقين دارد كه بر او واجب بوده را بايد قضا كند و به جا آورد.
2468. آيا در زمان غيبت امام معصوم عليه السّلام نماز جمعه واجب است يا مستحب؟
ج. واجب تخييري است.
2469. وجوب تخييري نماز جمعه، چگونه با روايت (هر كسي سه بار در نماز جمعه شركت نكند، منافق است) قابل تطبيق است؟
ج. ظاهراً آن روايت در مورد وجوب تعييني آن است.
2470. آيا اگر سه بار پياپي به نماز جمعه نرويم، قساوت قلب پيدا ميكنيم؟
ج. خير، ميزان مراعات وظيفه است.
2471. فاصله مكاني بين دو نماز جمعه چه قدر بايد باشد؟
ج. فاصله بين دو نماز جمعه كه هر دو واجد شرايط صحت باشند از يك فرسخ بايد كمتر نباشد و اگر كمتر بود، هر كدام ديرتر شروع كرده باشند (يعني در تكبيرة الاحرام متأخر باشند) نماز آنها باطل است.
2472. آيا فاصله بين دو نماز جمعه از راهي كه مردم رفت و آمد دارند اندازه گيري ميشود يا به صورت خط مستقيم فرضي اندازه گيري ميشود؟
ج. ملاك راهيست كه مردم عبور ميكنند.
2473. ميان دو گروه از شيعيان اختلاف شده و منجر به برپايي دو نماز جماعت و دو نماز جمعه در فاصله كمتر از يك فرسخ شده است، حكم مسأله چيست؟
ج. نماز جماعت آنها صحيح است، ولي نماز جمعه هر كدام كه زودتر شروع كردهاند صحيح و نماز جمعهي دومي باطل است و اگر هر دو با هم شروع كرده باشند، نماز هر دو باطل است.
2474. شخصي كه قدرت نگهداري بول ندارد، آيا ميتواند در نماز جمعه شركت كند و خطبهها را گوش كند و با عمل به وظيفه شخص مسلوس، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟
ج. بله ميتواند، با مراعات آن چه در رساله ذكر شده است.
2475. آيا شرايط امام جمعه، همان شرايط امام جماعت است؟
ج. امام جمعه بايد از كمال عقل برخوردار بوده و مرد و عادل و بالغ و حلالزاده و شيعه دوازده امامي باشد و لازم نيست نماز جمعه در اصل بر او واجب تعييني باشد، پس مسافر ميتواند امام جمعه شود. (به مسأله 19 از نماز جمعهي رساله رجوع شود ).
2476. راه تشخيص عدالت امام جمعه چيست؟
و اگر افراد معتمد او را عادل نميدانند، تكليف چيست؟
ج. عدالت عبارت است از حسن ظاهر، يعني دوري جستن از گناهان كبيره، به گونهاي كه ظاهر احوال شخص به طور ظنّي دلالت كند كه او بناي بر ترك گناه دارد نه آن كه اتفاقاً چند روزي گناه را ترك كرده باشد و مأموم بايد اين حسن ظاهر را احراز كند.
2477. آيا در زمان غيبت، امام جمعه را بايد فقيه تعيين كند؟
ج. خير.
2478. اگر مأموم به عدالت امام جمعه شك داشته باشد، آيا ميتواند به او اقتدا كند؟
ج. نميتواند اقتدا كند.
2479. ائمه جمعه اگر شبهاتي به ارزشها وارد كنند، اقتداي نماز به آنها چه حكمي دارد؟
ج. امام جمعه بايد عادل باشد.
2480. آيا واجب است خطبههاي نماز جمعه با قصد قربت، ايراد شوند؟
ج. بله، ظاهراً واجب است.
2481. واجبات خطبههاي نماز جمعه چيست؟
ج. بايد هر يك از دو خطبه مشتمل بر حمد الهي باشد و نيز بنا بر اظهر مشتمل بر صلوات بر پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و آل او عليهم السّلام باشد و نيز بايد در مجموع دو خطبه، موعظه و قرائت قرآن كريم را ترك نكند، بلكه بنا بر احتياط واجب هر يك از دو خطبه بايد مشتمل بر موعظه (پند و نصيحت) و قرائت قرآن باشد؛ بلكه احوط رعايت ترتيب مذكور و نيز قرائت سوره كامل در هر يك از دو خطبه است و نيز احوط، لزوم اشتمال خطبه دوم بر صلوات بر معصومين عليهم السّلام به نحو تفصيل است.
2482. آيا واجب است خطبههاي نماز جمعه را ايستاده خواند؟
ج. واجب است خطيب در حال خواندن خطبه ايستاده باشد.
2483. آيا هنگام گوش دادن به خطبههاي نماز جمعه، رو به قبله نشستن واجب است؟
و اگر رو به قبله نباشيم نمازمان باطل است؟
0
ج. نشستن رو به قبله مستحب است و شرط صحّت نماز جمعه نيست و نماز را باطل نميكند.
2484. آيا واجب است هنگام گوش دادن به خطبهها با وضو باشيم؟
ج. بهتر است خطيب و مأمومين در هنگام خطبهها با طهارت باشند، اگر چه بنا بر اظهر صحت خطبه ها، مشروط به طهارت ( وضو، غسل و تيمم) نيست.
2485. آيا گوش دادن به خطبههاي نماز جمعه واجب است؟
و در صورت عدم گوش دادن يا تأخير عمدي براي شركت در خطبه ها، نماز جمعه دچار اشكال ميشود؟
ج. در صورتي كه مأموم در شرايطيست كه اگر خطبهها را گوش بدهد ميشنود، واجب است گوش بدهد و نيز حرف زدني كه او را از اين گوش دادن واجب بازدارد، حرام است، اگر چه باعث بطلان خطبه و نماز جمعه نسبت به او نيست و احتياط مستحب آن است كه اگر مأموم به خطبهها نرسيده ولي يك ركعت از نماز جمعه را درك كرد، نماز جمعه او صحيح است.
2486. آيا جايز است هنگام خطبهها ذكر گفته شود و يا نماز مستحبي خوانده شود؟
ج. ذكري كه مانع از گوش دادنِ خطبهها نباشد اشكال ندارد و نماز خواندن هم وضعاً به صحّت نماز جمعه صدمه نميزند.
2487. آيا هنگام ايراد خطبههاي نماز جمعه ميتوان نماز ظهر و عصر را به صورت فرادا خواند؟
ج. مانعي ندارد.
2488. كسي كه به خطبههاي نماز جمعه نرسيده، آيا نماز جمعهاش به جاي نماز ظهر حساب ميشود؟
ج. بله.
2489. 1) مجموع نماز جمعه و خطبهها تا چه مقدار پس از ظهر شرعي ميتواند طول بكشد؟
ج. مجموع نماز جمعه و خطبه ها، بايد خيلي پس از زوال و ظهر شرعي طول نكشد.
2) فردي كه معتكف است، آيا ميتواند به نماز جمعهاي كه بيش از اين زمان طول ميكشد برود؟
ج. شخص معتكف در نماز جمعهاي كه بيش از اين مقدار طول بكشد، بنا بر احتياط واجب، نميتواند برود.
2490. در شهرهايي كه خطبهها را قبل از اذان شروع ميكنند و بعد از اذان واجبات خطبهها را تكرار نميكنند، مأمومين ميتوانند بعد از خواندن نماز ظهر، نماز عصر را به نماز عصر امام جمعه اقتدا كنند؟
ج. در صورت ذكر شده، احتياط واجب اينست كه اقتدا نكنند.
2491. آيا ميتوان نماز جمعه را فرادا خواند؟
ج. واجب است نماز جمعه را به جماعت بخوانند و نيز جماعت شرط صحّت آن است.
2492. حد اقل چند نفر بايد در نماز جمعه شركت كنند، تا بتوان نماز جمعه خواند؟
ج. بايد جمعيَّت آنها از پنج نفر مرد كمتر نباشد كه يكي از آنها خود امام ميباشد، بنا بر اين غير از امام اگر چهار نفر مرد هم - كه نماز جمعه براي آنها وجوب تخييري دارد (اگر چه وجوب تعييني نداشته باشد ) - براي نماز جمعه حاضر شوند، انعقاد آن جايز و مشروع ميشود. (مسألهي 6 از نماز جمعه رساله. )
2493. چگونه بايد نماز جمعه خوانده شود؟
ج. در نماز جمعه سوره معيّني معتبر نيست، ولي مستحب است در ركعت اوّل پس از حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره منافقون خوانده شود و نيز مستحب است كه حمد و سوره آن بلند خوانده شود و در نماز جمعه دو قنوت مستحب است:
يكي در ركعت اوّل قبل از ركوع كه پس از خواندن قنوت به ركوع ميرود و ديگري در ركعت دوم بعد از ركوع كه پس از پايان قنوت به سجده ميرود.
2494. اگر خطيب جمعه خطبهها را قبل از زوال شروع كند و پس از زوال به پايان برد، آيا گفتن اذان و اقامه، پس از خطبهها براي نماز جمعه استحباب دارد يا خير؟
ج. بله، استحباب دارد.
2495. قرائت نماز جمعه بايد آهسته باشد يا بلند؟
ج. مستحب است كه حمد و سوره در نماز جمعه بلند خوانده شود.
2496. خواندن قنوت در نماز جمعه واجب است يا مستحب؟
ج. به تفصيلي كه گذشت، دو قنوت در نماز جمعه مستحب است.
2497. آيا ميشود فقط يك قنوت در نماز جمعه خواند؟
ج. بله، ميشود.
2498. اگر در نماز جمعه مأموم اشتباهاً در ركعت دوم، بعد از قنوت به ركوع رود، اما فوراً برخيزد، آيا نمازش صحيح است يا خير؟
ج. اگر پس از رسيدن به حد ركوع يادش بيايد، بايد به سجده رود و نيز اگر در حال رسيدن به حد ركوع ملتفت شود و در آن حال هيچ مكث ركوعي نكند، به سجده ميرود و نمازش صحيح است؛ اما اگر شك كرد، نمازش باطل است.
2499. آيا احكام شك در نماز جمعه، مثل احكام شك در ساير نمازها است؟
ج. بله.
2500. آيا مأموم در نماز جمعه ميتواند در بين نماز، نيّت فرادا كند؟
ج. اگر بين نماز جمعه نيّت فرادا كند و نمازش را تمام نمايد، نماز جمعهاش بنا بر احتياط واجب صحيح نيست.
2501. كسي كه به ركعت دوم نماز جمعه ميرسد، آيا ميتواند به امام جمعه اقتدا كند؟
ج. اگر چه تنها به ركوع امام برسد، نماز جمعه او صحيح است و ركعت دوم را خودش فرادا ميخواند.
2502. آيا نماز جمعه كفايت از ظهر ميكند؟ اگر كفايت نميكند، اقتدا به امام جمعه كه نماز ظهر را احتياطاً نخوانده چگونه است؟
ج. بله، كفايت از ظهر ميكند.
2503. كسي كه ميخواهد بعد از نماز جمعه، نماز ظهرش را هم بخواند، بايد استحباب كند يا احتياط؟
ج. نيّت احتياط مستحبي كند.
2504. آيا امام و مأمومين ميتوانند پس از نماز جمعه، نماز ظهر را به جماعت بخوانند؟
ج. بله، همه نيّت احتياطي كنند.
2505. آيا ميتوان نماز ظهر را به نماز جمعه اقتدا كرد؟
ج. ميتواند اقتدا كند، اگر نماز جمعه با تمام شرايطش و به طور صحيح برگزار شود، گرچه خلاف احتياط است و بهتر است اين كار را انجام ندهند.
2506. آيا كسي كه نماز جمعه را در وقتش نخوانده، ميتواند آن را قضا نمايد؟
ج. خير و بايد نماز ظهر را بخواند.
2507. آيا بعد از نماز جمعه ميتوان به نماز عصر امام جمعه اقتدا كرد؟
ج. بله، ميتوان.
2508. آيا وقتي كه نماز جمعه برپاست ميتواند در مساجد ديگر نماز جماعت را اقامه كند؟
ج. بله، مانعي ندارد و هنگام آن، وقت فضيلت است.
2509. آيا قرائت نماز ظهر جمعه براي كسي كه نماز جمعه نخوانده است، بايد بلند باشد يا آهسته؟
ج. مستحب است بلند بخواند.
2510. آيا كسي كه مسافر است ميتواند در نماز جمعه شركت كند؟
ج. بله، ميتواند.
2511. آيا زنان ميتوانند در نماز جمعه شركت نمايند؟
ج. ميتوانند، ولي بهتر است در خانهشان نماز ظهر بخوانند.
2512. آيا زن ميتواند بدون اجازهي شوهرش در نماز جمعه شركت كند؟
ج. خير، نميتواند.
2513. آيا خواندن نماز عيدين واجب ميباشد؟
ج. در زمان غيبت مستحب است.
2514. آيا شخصي ميتواند با نذر، نماز عيد را بر خود واجب كند؟
ج. بله، با نذر واجب ميشود.
2515. وقت اقامهي نماز عيد از كي شروع ميشود و در چه زماني وقت آن به پايان ميرسد؟
ج. از اوّل آفتاب روز عيد است تا ظهر.
2516. اگر رسيدن عيد فطر بعد از ظهر ثابت شود، آيا همان بعد از ظهر ميتوان نماز عيد را برگزار نمود يا اين كه فردا صبح برگزار شود؟
ج. بعيد نيست كه نماز عيد فطر به جماعت در فرداي آن روز، بعد از طلوع آفتاب و قبل از ظهر، به اميد مطلوبيّت، بدون قصد قضا مستحب باشد.
2517. آيا نماز عيد قضا دارد؟
ج. خير، قضا ندارد.
2518. آيا براي نماز عيدين ميتوان اذان و اقامه گفت؟
ج. خير، اذان و اقامه ندارد.
2519. آيا اعاده نماز عيد فطر به جماعت دومي جايز است؟
ج. اعادهي نماز عيد فطر به جماعت دوم اماماً يا مأموماً، در حكم، مثل نمازهاي ديگر است.
2520. اگر در نماز عيدين به قنوت اوّل امام نرسيم، چگونه ميتوانيم اقتدا كنيم؟
ج. احوط ترك اقتداست در آن ركعت، مگر بدانيد كه ميتوانيد بقيهاي تكبيرات را با قنوتها به جا آوريد و به ركوع امام ملحق شويد.
2521. اگر به ركعت دوم نماز عيد برسيم، چه كاري ميتوانيم انجام دهيم؟
ج. ركعت اوّل را با امام ميخوانيد و ركعت دوم را به صورت فرادا خودتان ميخوانيد.
2522. آيا در قنوتهاي نماز عيد ميتوان ذكرهاي ديگري به غير از آنچه كه وارد شده است خواند؟
ج. بله، ميتوان.
2523. آيا كم و زياد كردن قنوتهاي نماز عيد، باعث بطلان آن ميشود؟
ج. عمداً نبايد كم و زياد شود.
2524. اگر امام جماعت براي نماز عيد فطر، اقامه بگويد، نماز او و ساير نمازگزاران چه حكمي دارد؟
ج. نبايد اقامه بگويد، ولي نمازش صحيح است.
2525. آيا نماز عيد قربان، از حيث زمان و نحوهي انجام، دقيقاً مانند نماز عيد فطر است؟
ج. بله.
2526. آيا ثواب نماز جماعت باعث پاك شدن عقوبت گناهان ميشود؟
ج. در آن چه مربوط به حق النّاس و يا هر چه انسان مأمور به تدارك است، نيست و در غير آن بياثر نيست.
2527. آيا نماز به صورت جماعت با سرعت و بدون مستحبات بهتر است يا به صورت فرادا با مستحبات؟
ج. در صورت خواندن با جماعت بهتر است.
2528. آيا نماز جماعت اوّل وقت مهمتر است يا ادامه عزاداري امام حسين عليه السّلام؟
ج. جمع آن دو ممكن است.
2529. اگر نماز جماعت پس از زمان فضيلت اوّل وقت برپا شود، چگونه ميتوان بين دو فضيلت نماز جماعت و نماز اوّل وقت جمع نمود؟ ترجيح با كدام است؟
ج. در اوّل وقت، نماز فرادا بخواند و بعد به جماعت آن را اعاده كند و اگر نخواست دو نماز بخواند، احتياط در اين امر مستحبّي، در تقديم نماز اوّل وقت است.
2530. آيا در نماز استيجاري ميتوان براي رسيدن به جماعت، به نافله عدول كرد؟
ج. جايز است.
2531. چون نماز جماعت واجب نيست و با توجّه به اين كه جماعت در دسترس است، اگر در نماز جماعت شركت نكنيم، در محضر خداوند متعال مؤاخذه ميشويم؟
ج. استحباب شركت در جماعت، مؤكّد است؛ به طوري كه بين مستحبّات كم نظير يا بينظير است و ترك آن به عنوان اوّلي مؤاخذه ندارد.
2532. اگر كسي احساس كند كه در نماز فرادا داراي حضور قلب بيشتريست و در نماز جماعت به عللي كسل ميشود، كدام را انتخاب كند؟
ج. دومي را انتخاب كند.
2533. گويا از حضرت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت شده كه فرمودهاند:
كساني كه به جماعت حاضر نميشوند و فُرادا نماز ميخوانند، يهودي هستند با آنان معاشرت نكنيد. آيا اين حديث صحيح است يا نه؟
ج. بايد شرايط خارجي صدور روايت ملاحظه شود.
2534. در بعضي اماكن اداري، هنگام برپايي نماز جماعت كه در وقت اداري است، تعدادي از افراد به خاطر شرايط كاري در نماز جماعت شركت نميكنند - با آن كه انجام دادن آن كارها بعد از وقت اداري يا در روز بعد ممكن است - آيا عمل آنها سبك شمردن نماز محسوب ميشود؟
ج. موارد آن مختلف است.
2535. بهترين مكانها جهت نماز جماعت چه مكانهايي است؟
ج. به ترتيب: 1) مسجد الحرام؛
2) مسجد النّبي؛
3) مسجد كوفه؛
4) مسجد سهله؛
5) مسجد خيف؛
6) مسجد غدير؛
7) مسجد بيت المقدس؛
8) مسجد براثا؛
9) مسجد قبا؛
10) مسجد جامع هر شهر؛
11) مسجد قبيله؛
12) مسجد بازار و نيز مشاهد مشرفه انبيا و اوصياي آنان و ائمه عليهم السّلام.
2536. اگر بين نماز جماعت و جلسهي قرآن تداخل پيش بيايد، كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. نماز جماعت مُقَدَّم است.
2537. شرايط امام جماعت چيست و منظور از عدالت امام جماعت چيست؟
ج. امام جماعت بايد شيعه دوازده امامي، عاقل، عادل و حلالزاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند و بنا بر احتياط بالغ بوده و اگر مأموم او مرد است، امام نيز بايد مرد باشد و عدالت معتبر در امام جماعت عبارت است از حسن ظاهر يعني دوري جستن از گناهان كبيره، به طوري كه ظاهر احوال شخص به طور ظنّي دلالت كند كه او بناي بر ترك گناه دارد، نه آن كه اتفاقاً چند روزي گناه را ترك كرده باشد و مأموم بايد اين حسن ظاهر را احراز كند و اصرار بر گناهان صغيره، به منزله گناه كبيره است.
2538. آيا اعمالي كه با مروّت منافات دارد، مضر به عدالت امام است؟
ج. خير مضر نيست؛ مگر به حدّي كه منافي با كاشفيّت ظنّيه بر بناي بر ترك گناه باشد.
2539. امام جماعتي كه از مسجدش صداي نوار موسيقي مطرب و غير مطرب پخش ميشود و او اهمّيّتي نميدهد و يا احياناً در آن مجلس شركت ميكند، آيا از عدالت ساقط ميشود؟
ج. با عدم محمل صحّت، عدالت او مشكل دارد.
2540. چه خصوصياتي باعث ميشود كه شخصي براي امام جماعت بودن بر افراد شبيه خود رجحان داشته باشد؟
ج. صاحب مسجد و امامي كه براي امامت آن مسجد معيّن شده و صاحب منزل يا مستأجر آن در صورت واجد شرايط بودن از ديگران در امامت براي جماعت مقدم هستند
و مستحب است كسي را كه فقيهتر يا قرائتش از ديگران بهتر يا بزرگتر يا هاشمي است، امام جماعت قرار دهند.
2541. منظور از گناهان كبيره كه امام جماعت بايد تارك آنها باشد چيست؟
ج. هر گناهيست كه در قرآن بر آن وعده به آتش يا عذاب داده شده باشد يا در عبارتي كبيره بودن آن تصريح شده باشد يا از گناهي كه كبيره بودن آن ثابت است، اعظم يا مساوي شمرده شده باشد.
2542. منظور از اصرار بر گناه صغيره كه به عدالت ضرر ميرساند، چيست؟
ج. هر گناه غير از گناه كبيره (كه تعريف آن گذشته ) صغيره است و انجام دادن آن براي بار دوّم (بدون اين كه پس از بار اوّل توبه واقع شود ) اصرار است.
2543. در صورتي كه امام جمعه و يا امام جماعت نسبت به دنيا حريص باشد و در قبال خواندن نماز جماعت و جمعه و يا سخنراني از مردم پول مطالبه نمايد، آيا ميشود در نماز به او اقتدا كرد؟
ج. آن چه مرقوم شد مضر به عدالت نيست؛ مگر در اين راه مرتكب كبيره شود يا بر صغيره اصرار ورزد.
2544. آيا جايز است به كسي كه با حضورش در بين افرادي كه فاسق هستند باعث تقويت آنهاست اقتدا كرد؟ ناگفته نماند كه حضورش نه به خاطر هدايت و ارشاد باشد، بلكه قصد به هم نزدن دوستي و يا جبران خوبيهاي آنها در حقّش باشد؟
ج. موارد مختلف است و با امكان حمل فعل مسلم بر صحيح، حمل بر فساد نبايد كرد.
2545. اگر كسي آشكارا دروغ بگويد و يا بنويسد و يا باعث دروغ ديگران باشد و براي شخص و اشخاص موارد فوق واضح باشد، آيا اقتداي به او جايز است يا خير؟
ج. عادل، دروغ حرام نميگويد، مگر ضرورت لازم المراعات باشد كه رهايي از حرام يا انجام واجب متوقف بر آن باشد و در هر صورت با امكان، بايد حمل بر صحّت شود كه شايد دروغ مصلحت آميز بوده است.
2546. حكم نماز جماعتي كه به امامت جماعت فرد ريش تراش - از روي جهل به مسأله - برگزار شده است، چيست؟
ج. جماعت باطل است و احتياطاً بايد آن نماز را قضا كنند.
2547. شخصي مرتكب گناهي كه مستوجب حد شرعيست شده است؛ ولي چون فقط خودش ميداند و توبه كرده و حكم به عدالت او هم ميشود، آيا ميتواند امام جماعت بشود؟ كراهت چه طور؟
ج. مانعي ندارد و امام جماعت شدن فردي كه حد شرعي بر او جاري شده است، مكروه است نه آن چه در سؤال ذكر گرديده است.
2548. آيا دانشجوي دانشگاه مختلط كه مقيّد به آداب و اصول اسلامي است، ميتواند در نمازخانه دانشكده امام جماعت بشود؟
ج. شرايط امام جماعت در رساله مذكور است.
2549. شخصي ميدانسته كه عدالت از شرايط امام جماعت است.
او عملي را از امام جماعت ميديده كه در حقيقت ساقط كنندهي عدالت بوده، ولي او نميدانسته و به آن امام اقتدا ميكرده است، بعداً ميفهمد عمل مذكور امام را از عدالت خارج ميكند.
تكليف نمازهايي كه به اين صورت به جماعت خوانده است، چيست؟
ج. اگر ندانستن او به جهل به مسأله بر ميگردد، احتياطاً اعاده كند.
2550. آيا پشت سر امام جماعتي كه از طرف سازمان تبليغات اسلامي يا سازمان امور مساجد فرستاده ميشوند، ميتوان نماز خواند؟
ج. اگر عادل و واجد شرايط باشد، جايز است.
2551. آيا كسي كه خود را واجد شرايط امامت جماعت نميداند، ولي ديگران به او اين اعتماد را دارند و او نيز ميداند كه اگر نپذيرد، نماز جماعت منعقد نخواهد شد، ميتواند به عنوان امام جلو بايستد و ديگران به او اقتدا كنند؟
ج. لازم نيست امام جماعت، خودش را عادل بداند.
2552. آيا پرداخت وجه به امام جماعت كه در نمازخانهي ادارات، نماز ميخواند از طرف اداره صحيح است؟
ج. اگر اخذ اجرت صدق ننمايد، مانعي ندارد وگرنه جايز نيست، بنا بر احوط.
2553. اجرتي كه بعضي از ادارات دولتي به بعضي از روحانيوني كه در آنجا اقامهي نماز ميكنند و يا مسأله ميگويند، ميدهند چه حكمي دارد؟
اگر اين فرد روحاني قصد گرفتن اجرت داشته باشد، آيا نمازهايي كه به جماعت خوانده شده صحيح است؟
ج. اگر براي كارهاي غير واجب باشد و يا به عنوان اجرت بر كار واجب نباشد، اشكال ندارد ولي در هر حال عمل، صحيح واقع ميشود، هر چند عبادي باشد.
2554. امام جماعتي از مردم و مأمومين، مقداري پول و قدري سهم مبارك امام عليه السّلام جهت ساختن مسجد گرفته؛ ولي در اين مورد اقدامي نكرده است.
به همين دليل صاحبان پول، پول خود را طلب ميكنند؛ امّا او ميگويد شما حق مطالبه نداريد، چون من وكيل شرع هستم و خودم ميدانم چه كنم. آيا اين مسأله به عدالت او ضرر ميرساند يا نه و آيا ميتوان پشت سر اين فرد نماز خواند؟
ج. تا جايي كه حمل بر صحت ممكن باشد، مضر به عدالت نيست.
2555. آيا براي امام جماعت شدن نياز به كسب اجازه از مجتهد است، يا همان توجّه و اعتماد مردم كافي است؟
ج. همان كه مردم او را عادل بدانند، كافي است.
2556. آيا صاحب دفتر ازدواج بودن، به عدالت امام جماعت خدشه وارد ميكند؟
ج. اگر شرايط ذكر شده جهت امامت جماعت را دارا باشد، مسأله مذكور منافاتي با امامت او نخواهد داشت.
2557. آيا نماز خواندن پشت سر امام جماعتي كه شغل قضاوت دارد، ولي مجتهد نيست، صحيح است؟
ج. شرايط امام جماعت در رساله ذكر شده است كه در صورت احراز آن، اقتداي به او جايز است.
2558. اگر امام جماعت را چندين مرتبه در حال غيبت كردن ببينم، آيا از عدالت خارج ميشود؟
ج. اگر امكان حمل بر صحّت ندارد، از عدالت خارج ميشود.
2559. آيا اقتدا به امام جماعتي كه قادر بر امر به معروف و نهي از منكر است، ولي اين كار را نميكند، جايز است؟
ج. اگر با وجود تمام شرايط وجوب، آن را ترك ميكند از عدالت ساقط ميشود و علم به اين مطلب لازم است.
2560. امام جماعتي كه با اتومبيل رفت و آمد ميكند و بعضي از قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت نميكند، عادل ميباشد يا خير؟
ج. اگر عناوين ثانوي ديگر كه ضرر به عدالت ميزند، در ميان نباشد، مضر به عدالت نيست.
2561. اگر امام جماعتي در مجلسي شركت ميكند كه در آن مجلس صداي موسيقي مطرب و غير مطرب پخش ميشود و او اهميتي نميدهد؛ از عدالت ساقط ميشود؟
ج. اگر امكان حمل به صحّت ندارد، بله ساقط ميشود.
2562. اگر امام جماعتي به صورت شوخي گاهي دروغ بگويد، آيا از عدالت خارج شده است؟
ج. خير، خارج نميشود.
2563. پدر و مادر شخصي كافر بوده و خودش نيز تا سالها كافر بوده و سپس توبه كرده و مسلمان ميشود. آيا چنين شخصي ميتواند عادل و در نتيجه امام جماعت بشود؟
ج. بله، امكان دارد.
2564. اگر امام جماعتي عقيده داشته باشد كه برخي از دعاهاي مفاتيح الجنان تحريف شده است، عادل ميباشد يا خير؟
ج. مضر به عدالت نيست.
2565. اگر شخصي وسواسي باشد - مثلاً كلمهاي را چند بار تكرار ميكند، ميتواند امام جماعت باشد؟
ج. تا به حد بطلان نمازش نباشد، اقتداي به او جايز است.
2566. شخصي در دادگاه محكوم شده و حد شرعي بر او جاري شده است در حالي كه خود او ميداند بيگناه بوده. آيا اين فرد ميتواند امامت جماعت افرادي كه او را ميشناسند يا نميشناسند را، بر عهده بگيرد؟
ج. بله، مانعي ندارد.
2567. اشخاصي كه مخالف انقلاب يا نظام جمهوري اسلامي و يا مخالف ولايت فقيه هستند، آيا اقتدا به آنها جايز است يا خير؟
ج. اگر عادل باشند، اقتدا به آنها مانعي ندارد.
2568. اگر استاد دانشگاه سر كلاسهاي خود حاضر نشود، آيا ميشود به او اقتدا كرد؟
ج. اگر آن تدريس بر او واجب شرعي باشد و بدون عذر آن را ترك ميكند، عدم حضور او مُخل به عدالت ميشود.
2569. آيا اقتدا به صورت ظاهري و صوري به امام جماعتي كه فاقد شرايط ميباشد، جايز است؟
ج. صحيح نيست و اگر فقط صورتاً اقتدا كند، كار حرامي نكرده است، مگر آن كه سبب انتزاع ترويج باطل شود.
2570. آيا اقتدا به امام جماعت فاسق جايز است؟
آيا نمازهايي كه خوانده شده بايستي اعاده شود؟
ج. اقتدا به امام جماعت فاسق جايز نيست و اگر بعد از نماز بفهمد كه امام جماعت عادل نبوده، نمازش صحيح است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1142 و 1170 و 1171 رساله رجوع شود. )
2571. اگر عدهاي امام جمعه يا جماعت را عادل ندانند، ميتوانند بيعدالتي او را در بين مردم منتشر كنند؟
ج. خير، نميتوانند؛ مگر اين كه آن شخص سبب اضلال و گمراهي ديگران شود و ضمناً ترويج از او هم جايز نيست.
2572. قبلاً به عدالت شخصي اطمينان داشتم و به او اقتدا ميكردم. بنا بر ضرورت كاري مجبور شدم چند سال در شهر ديگري اقامت كنم. اكنون كه به شهر خود برگشتهام، نميدانم اين فرد به عدالت باقيست يا نه. آيا شناخت قبلي من نسبت به عدالت اين شخص كفايت ميكند يا اين كه دوباره بايد عدالت او را احراز نمايم؟
ج. شناخت قبلي كافي است.
2573. شخصي با اين كه در عدالت امام جماعت شك دارد يا اصلاً او را عادل نميداند، براي نماز به او اقتدا ميكند و دوباره همان نماز را فرادا ميخواند. آيا اين عمل او اشكال دارد؟
ج. نماز جماعت خواندن او اشكال دارد.
2574. شخصي طبق روال هميشگي در نماز جماعت حاضر ميشود. در اثنا يا بعد از تمام شدن نماز، متوجه ميشود كه امام جماعت، آن امام جماعت هميشگي نيست و امام جماعت كنوني موقتاً به جاي او آمده است و نسبت به عدالت امام جماعت جديد اطمينان ندارد. حكم نمازي كه خوانده است، چيست؟
ج. نماز او به جماعت باطل است هر چند آن امام جماعت ديگر هم نزد او عادل باشد و اگر به صورت وجوب يا استحباب و يا احتياط، مأموم قرائت نماز خود را خوانده باشد، نماز او به طور فرادا صحيح است، ولي اگر طوري بوده كه اگر قبل از نماز ميفهميد كه دومي است، به او هم مثل اولي اقتدا ميكرده، نمازش به جماعت نيز صحيح است.
2575. در صورتي كه انسان به عدالت امام جماعت شك داشته باشد، آيا ميتواند به او اقتدا كند؟
ج. مأموم بايد عدالت امام را احراز كند به طُرُقي كه توضيح آن در رساله آمده است.
(به مسألهي 1171 رساله مراجعه شود ).
2576. براي اقامه نماز وارد مسجدي ميشويم و ميبينيم كه نماز جماعت برپا شده است.
با توجه به اين كه امام جماعت را نميشناسيم، ميتوانيم به او اقتدا كنيم يا خير؟
ج. خير، نميتوانيد.
2577. اگر كسي خود را عادل نداند و ديگري با دانستن شرايط امام جماعت به او اقتدا كند، آيا وظيفه ندارد كه بگويد من عادل نيستم؟
ج. خود را تفسيق كردن، جايز نيست.
2578. كسي كه خودش را عادل نميداند در صورتي كه مأمومين وي را عادل بدانند، آيا ميتواند براي جماعت امامت كند يا خير؟
ج. اشكال ندارد ولي سعي كند كه ملكهي عدالت در او پيدا شود.
2579. اگر انسان در جمع محدودي در مدّت معيني حضور داشته باشد و امام جماعت آن جمع عادل نباشد يا قرائت او اشكال داشته باشد و نماز فرادا خواندن نوعي تفسيق و اهانت به او محسوب ميشود، در چنين شرايطي تكليف چيست؟
ج. اگر تفسيق به حساب ميآيد، ميتواند در صف بايستد؛ ولي وظيفه منفرد را مراعات كند و در هر حال نماز خودش را بخواند، در اين صورت باطل نيست.
2580. آيا از اين كه عدهاي از مؤمنين ظاهر الصّلاح به كسي اقتدا كردهاند، ميتوان به عدالت امام علم پيدا كرد؟
ج. امكان دارد.
2581. ما امام جماعتي را عادل ميدانستيم و به او اقتدا ميكرديم، تا اين كه عدهي زيادي از افراد ظاهر الصّلاح آشكارا به امام اقتدا نكردهاند، آيا اين موضوع نشان دهندهي عدم عدالت امام نيست؟
ج. خير، دليل نميشود.
2582. آيا كسي كه معمّم است بر غير معمّم از حيث امامت جماعت برتري دارد؟
ج. بله، في الجمله نسبت به ديگران مُقَدَّم است.
2583. اقامهي جماعت توسط غير روحاني شناخته شده در صورتي كه يك فرد روحاني ناشناسي حاضر باشد، چگونه است؟
ج. بايد عدالت امام جماعت احراز شود.
2584. اگر در نزديكي منزل ما در دو جا نماز جماعت برقرار شود كه امام جماعت يكي از آنها سيّد و ديگري غير سيّد است.
اقامه نماز با كدام يك اولويّت دارد؟
ج. اگر ديگري (غير سيد) فقيهتر نيست، سيّد اولويّت دارد.
2585. امام راتب مسجدي غير روحاني است.
اگر فردي روحاني به طور اتفاقي به آن مسجد برود و بخواهد امام جماعت بشود، آيا بايد از امام راتب غير روحاني اجازه بگيرد؟ و اگر هر دو قصد اقامه جماعت داشته باشند، اقتدا به كدام يك ارجح است؟
ج. امام راتب مُقَدَّم است.
2586. در مسجدي كه در نزديكي ما است، به دليل نبودن فرد روحاني، يك نفر غير معمّم اقامهي جماعت ميكند، در مسجد دورتر يك فرد روحاني و معمّم امام جماعت است.
اولويت براي شركت در نماز جماعت، با كدام مسجد است؟
ج. اگر آن فرد معمم عالم هم باشد، اولويّت دارد.
2587. منظور از صحت قرائت امام جماعت، صحت قرائت حمد و سوره است يا صحت تمام قسمتهاي نماز؟
ج. صحت قرائت حمد و سوره امام شرط است.
2588. منظور از صحيح بودن قرائت امام جماعت چيست؟
آيا بايد حروف را از مخارج آن طبق اصول تجويد بخواند؟
ج. اموري كه رعايت آن در قرائت نماز لازم و ضروري است، در مسألههاي 823 تا 827 رساله ذكر شده است.
2589. در مسائلي از نماز كه شما فتواي خاصّي داريد - مثلاً رعايت مد را در قرائت نماز واجب دانستهايد، آيا ميتوانيم به كسي كه اين موارد را رعايت نميكند اقتدا كنيم؟
ج. نميتوانيد، بنا بر احتياط.
2590. اگر قرائت امام جماعت از نظر مأموم صحيح نباشد، ميتواند به او اقتدا كند؟
ج. خير، نميتواند.
2591. آيا امام جماعت ميتواند قرائت حمد و سوره و اذكار را با لحن زيبا انجام دهد؟
(در حالي كه خودش عادت به اين كار در حال فرادا را ندارد. )
ج. اگر به قصد ريا نباشد، اشكال ندارد.
2592. شخصي در صحّت قرائت امام شك دارد. آيا ميتواند اقتدا كند يا نه؟ و اگر ميتواند اقتدا كند، به چه نحوي امكان پذير است؟
ج. اگر شك در حكم باشد نميتواند اقتدا كند و اگر شك در موضوع باشد ميتواند اقتدا كند و اگر در اثنا فهميد كه به صورت اشتباهي غلط خوانده، خود مأموم آن قرائت را ميخواند، گرچه احتياط در اينست كه قصد فرادا نمايد.
2593. اگر مطمئن باشيم كه قرائت امام صحيح نيست، ميتوانيم به او اقتدا كنيم؟
ج. خير، نميتوانيد.
2594. شخصي به علت بيماري كه دارد نميتواند نمازهاي صبح و مغرب و عشا را با صداي بلند (جهر) بخواند، آيا اقتدا به او در آن نمازها صحيح است؟
ج. احوط ترك اقتدا است.
2595. آيا اقتدا به امام جماعتي كه بعضي از حركات و حروف ادعيه يا آيات قرآن را اشتباه ميخواند، صحيح است؟
ج. اگر به حد غلط خواندن باشد و در محل تحمّل باشد (در حمد و سوره دو ركعت اوّل نماز)، اقتداي به او صحيح نيست.
2596. اگر شخصي كه عادت دارد بين اجزاي نماز فاصله زيادي بيندازد يا در حين قرائت، زياد مكث كند؛ ميتواند امام جماعت باشد؟
ج. اگر مخل به موالات لازم در نماز نباشد، اشكال ندارد.
2597. اگر فردي براي گرفتن وضو، نايب بگيرد، صلاحيّت امام جماعت شدن را داراست يا خير؟
ج. خالي از اشكال نيست.
2598. اگر فردي به كمك عصا يا ديوار قادر به ايستادن باشد، آيا اقتدا به او جايز است؟
ج. اگر مأموم در حال ايستاده به تكيه كردن نياز ندارد، اقتداي او به كسي كه به تكيه كردن نياز دارد، محل اشكال و احتياط است.
2599. شخصي كه كمرش مقداري خميدگي دارد، به نظر حضرت عالي ميتواند امام جماعت شود يا خير؟
ج. اگر به حدّيست كه انتصابي كه شرط در قيام است از او فوت نميشود، اشكال ندارد.
2600. آيا شخص نابينا ميتواند امام جماعت باشد؟ به خصوص كه از اين جهت، در كيفيت تطهير بدن و لباسش شبهه وجود داشته باشد؟
ج. ظاهراً اشكال ندارد.
2601. اگر شخصي (پيسي) داشته باشد، ولي به قدري كم است كه مردم نميدانند و زير لباس پنهان ميماند. آيا چنين شخصي نبايد امامت كند؟ اگر امامت كند، نماز مأمومين اشكال پيدا ميكند؟
ج. مكروه است؛ ولي اشكال ندارد.
2602. آيا به شخصي كه روي صندلي چرخدار نماز ميخواند ميتوان اقتدا كرد؟
ج. كسي كه ايستاده نماز ميخواند، بنا بر اظهر نميتواند به كسي كه نشسته نماز ميخواند اقتدا كند.
2603. آيا كسي كه يك دست او قطع شده است، ميتواند امام جماعت بشود؟
ج. اشكال دارد.
2604. اگر كسي يكي يا چند موضع از مواضع هفت گانهاش، كه به هنگام سجده بايد بر زمين قرار بگيرد، باندپيچي شده يا گچ گرفته باشد، ميتواند امام جماعت باشد؟
ج. در مورد گچ گرفتگي و يا وجود باند در پيشاني خلاف احتياط است.
2605. آيا كسي كه براي سجده، مهر را روي ميز ميگذارد و سجده ميكند، ميتواند امام جماعت شود؟
ج. اشكال دارد.
2606. شخصي كه بعضي از مواضع سجدهاش مانند انگشت بزرگ پا قطع شده باشد، آيا ميتواند امام جماعت بشود يا نه؟
ج. اشكال دارد.
2607. آيا مجروح يا معلولي كه ركوع و سجود را با اشاره انجام ميدهد، ميتواند امام جماعت بشود؟
ج. اشكال دارد.
2608. آيا مجروح يا معلولي كه نميتواند تمام كف دست را روي زمين بگذارد، جايز است امام جماعت شود؟
ج. خلاف احتياط است، بنا بر اين اشكال دارد.
2609. اقتداي فردي كه قاري قرآن است و قرآن را با لحن زيبا و با رعايت اصول و قواعد تجويدي قرائت ميكند به كسي كه به صورت معمولي قرائت مينمايد چه حكمي دارد؟
ج. جايز است.
2610. اگر بدانيم كه امام جماعت مثلاً «اللَّه الصّمد» را درست تلفظ نميكند و يا در انجام تشهد نماز اشكال دارد، آيا ميتوان تا آن مقدار از نماز نيّت جماعت كرد و از آنجا به بعد نيّت فرادا نمود؛ يا آن مقدار از نماز مثل «اللَّه الصمد» را خود انسان قرائت كند و بقيه نماز را به جماعت تمام نمايد؟
ج. از اوّل نميتوان به او اقتدا كرد، بنا بر احوط.
2611. كسي كه به طور دائم يا موقّت، قادر به خواندن قرائت نماز به طور جهر نيست، آيا اقتداي به او در نمازهاي جهريّه - يعني صبح و مغرب و عشا - صحيح است؟
ج. بنا بر احوط، جايز نيست.
2612. امام جماعت از روي اجتهاد يا تقليد با غسلهاي غير جنابت نماز خواندن را جايز ميداند. آيا مقلّدين حضرت عالي ميتوانند اقتدا كنند يا نه؟ و اگر مأموم شك كرد كه آيا امام بعد از غسل جمعه مثلاً وضو هم گرفته است يا نه، ميتواند به او اقتدا كند؟
ج. احتياط در ترك اقتدا است.
2613. اگر امام جماعتي، نماز با غسل مستحبي را جايز بداند و مأموم از روي تقليد يا اجتهاد آن را جايز نداند، مأموم ميتواند به امام اقتدا كند يا خير؟
ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست.
2614. در جنگ تحميلي بعضي از روحانيون از ناحيهي يك دست يا يك پا و يا … قطع عضو شدهاند و در ايّام محرم و صفر و رمضان جهت اقامهي جماعت و تبليغ به شهرها و روستاها ميروند و نظر مراجع فعلي در اين باره مختلف است، نظرتان را مرقوم فرماييد؟
ج. بنا بر احتياط واجب به شخص معذوري كه نماز عذري ميخواند نميشود اقتدا كرد؛ مگر به فردي كه به علت عذري تيمم نموده است و كسي كه با مأموم، نقص مساوي داشته باشد.
پس در فرض سؤال علي الاحوط نميتواند اقتدا كند.
2615. شخصي هستم به علت سوختگي انگشتانم جمع شده است، به طوري كه كف دستم هنگام سجده كاملاً بر روي زمين قرار نميگيرد و فقط مقداري از كف دست و سر انگشتان روي زمين قرار ميگيرد.
آيا بنده ميتوانم اقامه نماز جماعت نمايم؟ آيا ميشود پارچه اي در دست گرفته كه خلأ پر شود و اقامه نماز جماعت نمود؟
ج. بلي، اگر نتوانيد تمام كف دست را روي زمين بگذاريد، متعيّن است كه با پارچه، خاك يا هر چيز ديگر كف دست را پر كنيد تا همه جاي دست عرفاً روي زمين مستقر باشد و با امكان اين مطلب، فرقي بين نماز جماعت و فرادا نيست.
2616. آيا شخصي كه يك دستش داراي پنج انگشت است؛ ولي كف دست او به اندازهي نصف كف دست افراد عادي است، ميتواند امامت كند؟
ج. اگر فقط اشكال در كوچكي كف دست باشد، اظهر صحّت جماعت است.
2617. روحانيوني كه نقص عضو دارند، اگر مقلّد مرجعي باشند كه امامت جماعت را براي آنها بلااشكال ميداند، ولي در مأمومين آنها كساني باشد كه احتمالاً يا علماً مقلّد مرجعي باشند كه اقتدا را مجاز نميداند، آيا بر امام جماعت فوق لازم است كه در هر مكاني كه نماز به امامت او اقامه ميشود قبل از نماز، مأمومين را از حكم مسألهي مرجع آنها آگاه سازد؟
ج. اگر مأمومين از جهت اين كه حكم مسأله را نميدانند به او اقتدا ميكنند، بنا بر احتياط بايد آنها را ارشاد كند و اگر اقتدا از اين جهت است كه موضوع را نميدانند، لازم نيست به آنها اطّلاع دهد.
2618. آيا زن ميتواند براي زنان امام جماعت شود؟
ج. با وجود شرايط، مانعي ندارد.
2619. آيا كسي كه خنثيست ميتواند لباس روحانيت بپوشد و امام جماعت شود؟
ج. اگر خنثايي باشد كه بيشتر علايم مرد را داشته باشد كه ملحق به مردان باشد، جايز است.
2620. آيا زني كه مستحاضه نيست، ميتواند به زني كه مستحاضه است اقتدا كند؟
ج. بنا بر احتياط، نميتواند به او اقتدا كند.
2621. منظور از امام راتب چيست؟
آيا با وجود امام راتب، اقامهي فرد ديگري صحيح است؟
ج. امام راتب يعني امامي كه براي امامت آن مسجد معيّن شده مُقَدَّم است؛ ولي امامت ديگري هم صحيح است.
2622. آيا كسي ميتواند از اقامهي نماز جماعت توسط شخصي غير از امام راتب، در مسجد جلوگيري كند؟
ج. خير، نميتواند.
2623. اگر كساني در ساختن مسجد سهم داشته باشند، آيا ميتوانند مانع از اقامه نماز توسط امام راتب شوند و بگويند ما به امامت اين فرد راضي نيستيم؟
ج. خير، نميتوانند.
2624. اگر امام جماعتي، به دليل مسافرت، غايب باشد و شخصي را به جاي خود معرفي نمايد، آيا اقتداي به او صحيح است؟
همچنين اگر كسي را معرفي نكند و شخصي بدون اجازه به جاي او بايستد؟
ج. بايد آن امام را مأمومين عادل بدانند.
2625. آيا اقتدا به امام جماعت سنّي مذهب جايز است؟
ج. خير، باطل است.
2626. آيا اقتدا كردن به اهل تسنّن به ويژه در ايام حج كه نماز مغرب را پيش از وقت ميخوانند يا اين كه مهر نميگذارند و فاصله را رعايت نميكنند، جايز است؟
ج. مأموم واجب است به وظيفه فرادا عمل كند و اگر لازم است تقيّه كند، حمد و سوره و لااقل حمد را به صورت آهسته بخواند، در غير اين صورت نماز را اعاده نمايد.
2627. اگر كسي به خاطر تقيّه به امام جماعت سنّي يا غير عادل اقتدا كند، بايد نمازش را اعاده كند؟
ج. اگر حمد و سوره نمازهايش را و يا لااقل حمد آنها را - هر چند آهسته - نخوانده است بايد نمازش را اعاده نمايد.
2628. اگر دو امام جماعت باشند:
يكي شيعه و فاسق و ديگري سنّي و عادل. اقتدا به كدام يك از آن دو ارجح است؟
ج. اقتداي به هر كدام باشد، باطل است.
2629. در هنگام اقتداي به اهل سنّت، تا چه مقدار جايز است مانند آنها نماز بخوانيم؟
ج. در صورت تقيّه، بايد لااقل حمد را مأموم - هر چند آهسته - بخواند.
2630. فردي در حال خواندن نماز مستحبّي است، ديگري به گمان اين كه وي نماز واجب ميخواند به او اقتدا ميكند، وظيفه او چيست؟
ج. احتياط در وجوب اعلام امام جماعت است كه اقتداكننده بفهمد و اگر به وظيفهي منفرد عمل نكرده، آن نماز را هر چند به مثل سجدهي سهو جبران كند و يا اگر مثلاً ركني را اضافه كرده است، اعاده كند.
2631. شخصي دو ركعت اوّل نماز خود را به جماعت خوانده كه نماز اوّل تمام ميشود، بنا بر اين دو ركعت ديگر را فرادا ميخواند. آيا شخص سوم ميتواند به فرد مزبور اقتدا كند؟
ج. مانع ندارد.
2632. اگر كسي در ركعت دوّم در حين تشهّد امام جماعت به تصوّر اين كه ركعت چهارم ميباشد براي درك فضيلت جماعت اقتدا كند و بعداً بفهمد ركعت آخر نبوده است، وظيفهاش چيست؟
ج. ميتواند به جماعت ادامه دهد و همراه امام برخيزد و ركعت اوّل خود حساب نمايد.
2633. آيا نماز قضاي يوميّه را ميتوان به نماز جمعه اقتدا كرد؟
ج. اگر جمعه با شرايط آن اقامه شود، ميشود اقتدا كرد.
2634. شخصي كه شك دارد آيا نماز واجب يوميّهاي از او قضا شده يا نه، فرمودهاند كه قضاي آن نماز مستحب است.
آيا ميتواند با همين نماز امامت كند و ديگران به او اقتدا نمايند؟
ج. اقتدا به نماز مذكور اشكال دارد.
2635. آيا اقتدا به امام جماعتي كه نماز قضاي حتمي ميّتي را به نذر، تبرّعاً ميخواند جايز است؟
ج. جايز است، حتي براي مأمومي كه نماز فريضهاش را ميخواند.
2636. آيا اقتدا به امام جماعتي كه نماز قضاي حتمي ميّتي را به استيجار يا تبرّع ميخواند، جايز است؟
ج. جايز است در استيجار و هر موردي كه بر او واجب باشد و در تبرّع محض تأمّل است.
2637. شخصي نمازهاي گذشتهي خود را غلط خوانده و يا اصلاً نخوانده است، آيا چنين شخصي ميتواند قضاي نمازهايش را به جماعت بخواند؟ آيا ميتواند بين مأمومين فاصله و اتّصال قرار گيرد؟
ج. مانعي ندارد.
2638. آيا ميتوان نماز ظهر را به نماز عصر امام جمعه در روز جمعه اقتدا كرد؟
ج. مانعي ندارد.
2639. آيا نماز عصر را ميتوان به نماز جمعه اقتدا كرد؟
ج. بله، ميتوان.
2640. آيا ميتوان نماز احتياط را به جماعت اقتدا كرد؟
ج. بله، ميتوان.
2641. اگر مأموم در ركعت سوم يا چهارم به نماز جماعت برسد، نحوهي اقتدا كردن او چگونه است؟
ج. مأموم ميتواند صبر كند تا امام به ركوع رفته و سپس اقتدا كرده و به همراه امام به ركوع رود؛ اما اگر در حالي كه امام ايستاده است اقتدا كند، بنا بر احوط بايد حمد و سوره را بخواند و اگر براي سوره وقت ندارد، بايد حمد را تمام كند و در ركوع، خود را به امام برساند و اگر طوريست كه اگر حمد را تمام كند به ركوع نخواهد رسيد، احتياط در اينست كه قصد فرادا كند و حمد را تمام كرده و بقيه نماز را خودش بخواند و در ركعت دوم نيز مأموم در صورتي كه اگر حمد را تمام كند به ركوع امام نميرسد، نميتواند حمد را رها كرده و همراه امام به ركوع رود؛ بلكه حمد را تمام نمايد و در سجده، خود را به امام برساند؛ گرچه احوط در اين صورت قصد فرادا است.
2642. شخصي به ركعت سوم نماز جماعت ميرسد ولي گمان ميكند كه ركعت اوّل است، لذا چيزي نميخواند تكليف اين فرد چيست؟
ج. اگر پيش از ركوع بفهمد بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، فقط حمد را بخواند و خود را به امام برساند؛ اما اگر پس از ركوع متوجه شود كه امام در ركعت سوم يا چهارم بوده، نمازش صحيح است.
2643. اگر مأموم در حال رفتن امام به ركوع، اقتدا كند؛ آيا نماز جماعت او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2644. اگر كسي به خيال اين كه به ركوع امام ميرسد، اقتدا كند ولي به ركوع نرسد، وظيفهاش چيست؟
ج. اگر به مقدار ركوع خم شده است، نمازش به طور فرادا صحيح ميباشد و بايد آن را تمام نمايد؛ اما اگر پيش از آن كه به مقدار ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، ميتواند نيّت فرادا كند يا ميتواند صبر كند تا در ركعت بعد به امام ملحق شود و در صورت ملحق شدن، تكبير ديگر لازم نيست.
2645. امام جماعتي قنوت را فراموش ميكند و بعد از ركوع، قنوت را ميخواند. آيا در اين حال ميتوان به او اقتدا كرد؟
ج. بله ميتوان، ولي ركعت اوّل مأموم حساب نميشود.
2646. اگر كسي در ركعت دوم نماز اقتدا كند، آيا خواندن تشهد همراه با جماعت مستحب است يا واجب؟
ج. مستحب است تشهد را با امام بخواند و احتياط مستحب آن است كه موقع خواندن تشهد، به حال تجافي بنشيند، يعني انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند.
2647. شخصي در تشهد آخر نماز جماعت براي درك ثواب، نيّت كرده و مينشيند ولي در هنگام نيّت، نيّت فرادا كرده نه جماعت؛ آيا نماز او درست است يا نه؟
ج. نماز او درست است با رعايت نكاتي كه در مسألهي 1151 رساله ذكر شده است.
2648. كسي كه براي درك ثواب جماعت در تشهد آخر، تكبيرة الاحرام ميگويد و مينشيند، اين نشستن او به حالت تجافي باشد يا نشستن معمولي؟
ج. بنا بر احتياط مستحب در اين حال به صورت تجافي بنشيند.
2649. اگر دو نفر هر دو نماز واجب يوميّه را فرادا خوانده باشند، دوباره ميتوانند همان نماز را با اقتدا به يكديگر به صورت جماعت بخوانند؟
ج. بله، ميتوانند.
2650. فردي به شخص ديگري كه ركعت آخر نماز اوست اقتدا ميكند.
آيا آن فردي كه امام است پس از اتمام نمازش ميتواند نماز ديگرش را به اين فردي كه به او اقتدا كرده و هنوز مشغول نماز است، اقتدا نمايد؟
ج. مانعي ندارد.
2651. آيا مأموم ميتواند پس از تمام شدن نماز جماعتش، امامت جماعت همان نماز را بر عهده بگيرد؟
ج. جواز جماعت محل تأمل است؛ ولي در صورتي كه جماعت دوم داراي مزايايي باشد كه در شرع رجحان داشته باشد و كسي بخواهد به اميد مطلوب بودن دو مرتبه نمازش را به جماعت بخواند، بنا بر اظهر جايز است.
2652. اگر كسي نمازش را در حالي كه امام يا مأموم است بخواند و يقين به صحت اين نماز داشته باشد، آيا جايز است دوباره آن را به عنوان امام يا مأموم بخواند؟ اگر جايز باشد آيا اين عمل، مستحبيست يا نه؟
ج. جواز جماعت محل تأمل است؛ مگر در صورتي كه جماعت دوم داراي مزايايي باشد.
(به تفصيلي كه در مسأله قبلي ذكر گرديد. )
2653. آيا اقتدا به امام جماعتي كه بلند خواندن قرائت را در نماز ظهر روز جمعه مستحب ميداند (از روي اجتهاد يا تقليد) و بلند ميخواند، براي مأمومي كه آهسته خواندن در قرائت ظهر جمعه را واجب ميداند، جايز است؟
ج. احتياط واجب ترك اقتدا است.
2654. اگر در مسألهاي مأموم و امام از روي اجتهاد يا تقليد اختلاف داشته باشند، اقتدا صحيح است؟
ج. در مواردي كه نماز امام در مقام عمل به نظر مأموم باطل نباشد، مانع ندارد و در غير اين صورت خلاف احتياط وجوبي است.
2655. اگر امام و مأموم در وجوب سوره اختلاف داشته باشند، به طوري كه امام، واجب نميداند ولي مأموم واجب ميداند، آيا اقتدا صحيح است؟
ج. اگر امام سوره را نخواند، اقتدا جايز نيست، بنا بر احتياط.
2656. امام جماعتي به خاطر شغلي كه دارد هر روز از شهري به شهري رفت و آمد ميكند و به دليل اين كه خود را كثيرالسّفر ميداند، نمازش را كامل ميخواند. اگر مرجع تقليد كساني، كثير السّفر بودن يا شغل كسي در سفر بودن را براي كامل بودن نماز قبول نداشته باشد، آيا آن افراد ميتوانند به آن امام جماعت، اقتدا نمايند؟
ج. بنا بر احوط نميتوانند.
2657. در صورتي كه يك ركعت نماز مغرب را به جماعت خوانديم، آيا ميشود دوباره نماز مغرب را به عشاي امام اقتدا كنيم؟
ج. مانعي ندارد.
2658. اگر دو نفر در ركعت دوم به جماعت ملحق شوند، پس از تمام شدن نماز جماعت، يكي از اين دو نفر ميتواند دو ركعت باقي مانده نماز را به ديگري اقتدا و نيت جماعت دو نفري بنمايد؟
ج. انتقال نيّت جماعت توسط مأموم، بعد از انتهاي نماز امام، به امام ديگر و يا فرادي، جايز است.
2659. اگر اتّصال انسان به واسطه فرادا شدن نماز يك يا چند نفر به هم بخورد، آيا نمازگزار ميتواند با يك يا چند قدم جلو و چپ و راست رفتن، بدون حالت ذكر مجدداً اتّصال را برقرار نمايد؟
ج. نميتواند، البته با فاصلهاي به مقدار يك نفر، نماز فرادا نميشود.
2660. كيفيت اتّصال مأمومين را در نماز جماعت توضيح دهيد؟
ج. بايد بين جاي سجدهي مأموم و جاي ايستادن امام به قدر يك انسان كه به سجده رفته است فاصله نباشد، بنا بر اين اگر بين آن دو اين مقدار فاصله بود، بنا بر اظهر نماز جماعت اشكال دارد و هم چنين اگر بين انسان و مأمومي كه جلوي او ايستاده و به وسيله او به امام متصل است، به همين مقدار فاصله باشد، نمازش اشكال دارد و اگر مأموم به واسطه كسي كه طرف راست يا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد بايد فاصله او با آنها كمتر از مقداري كه ذكر گرديد باشد.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1155 و 1156 رساله رجوع شود. ) حد اكثر فاصله بين امام و مأموم
2661. تا چه اندازه فاصله ميان امام و مأموم اشكال ندارد؟
ج. بيشتر از سر تا نوك انگشتان پاي يك نفر كه در سجده است فاصله نباشد.
2662. در مدرسهي ما نماز جماعت برپا ميشود و اين جانب به عللي نميتوانم در صف اوّل بايستم و از طرفي مجبور هستم در صفهاي عقب بايستم و به وضو داشتن نفرات جلوي خودم - كه اكثراً دانش آموز هستند، مشكوك هستم. آيا ميتوانم نماز خود را به جماعت بخوانم؟
ج. اگر نفرات مذكور بالغ هستند، ميتوانيد اقتدا كنيد و اگر بالغ نيستند ولي مميّزند، در صورتي ميتوانيد وارد جماعت شويد كه اطمينان به صحّت نماز آنها داشته باشيد.
2663. اگر در بالكن مسجدي به جاي نرده، جلوي آن ديوار يا شيشهي مشجّر كشيده شود به طوري كه فقط در حالت قيام، امام ديده شود، اقتداي در آنجا صحيح است؟
ج. اگر براي خواهران است و اتّصال عرفي محفوظ است اشكال ندارد، ولي براي برادران اگر نميتوانند در همهي احوال مشاهده كنند، جايز نيست.
2664. اگر مكان مأموم از مكان امام پايينتر نباشد ولي از مكان مأمومي كه واسطهي اوست پايينتر باشد، جماعت صحيح است؟
ج. صحيح است.
2665. در نماز جماعت اگر اتّصال مأموم فقط از جانب يك نفر باشد و علم داشته باشيم كه نماز آن شخص داراي اشكالاتي است، نماز مأموم مذكور صحيح است يا خير؟ و در فرض مسأله اگر علم نداشتيم ولي احتمال و ظن قوي به عدم صحّت نماز آن شخص بدهيم، حكم چيست؟
ج. با علم به باطل بودن نماز واسطه، اقتدا صحيح نيست و با عدم علم، نماز او محكوم به صحّت است و در اين صورت اقتدا مانعي ندارد.
2666. در نماز جماعت اگر اتصال از طرف يك نفر باشد و او قبل از امام تكبير بگويد، آيا اتصال نماز جماعت به هم ميخورد؟ اگر بنا بر نظر مرجع تقليد واسطه نماز او صحيح باشد چه طور؟
ج. بله، اتصال به هم ميخورد.
2667. در مسجدي كه ديواري بين زنها و مردها حايل بوده، مدّتها نماز جماعت اقامه شده است.
پس از مدتي معلوم شده فاصله آن حايل به قدري بوده كه مضر به اتّصال بوده است، آيا نمازهايي كه اين گونه اقامه شده است، صحيح ميباشد؟
ج. ظاهراً چون جهل به موضوع بوده، نمازها محكوم به صحّت است.
2668. آيا مأمومي كه بيمار است و روي تخت يا ويلچر نماز ميخواند، موجب قطع اتّصال صفها ميشود؟
ج. موجب قطع اتّصال نيست.
2669. در نماز جماعت، فرمودهايد:
بنا بر احتياط واجب تكبيرة الاحرام مأموم بايد بعد از تكبيرة الاحرام واسطه باشد؛ شخصي كه مدّتها اين حكم را مراعات نكرده، وظيفهاش در قبال نمازهاي جماعتي كه قبلاً خوانده چيست؟
ج. چنان چه به وظيفهي اخلال منفرد نكرده باشد، نمازهايش صحيح است و در غير اين صورت چون احتياط است، ميتواند با رجوع به فَالأعلم (مجتهد اعلم بعدي) اعمال سابق را تصحيح كند و احتياط هم در عدم تقدّم است نه در مقارنت كه در صورت هم زماني و مقارنت، اشكال ندارد، پس با شك در تقدّم بعد از فراغ از نماز، نماز محكوم به صحّت است.
2670. مأمومي كه نماز احتياطي خود را به امام اقتدا ميكند، آيا ميتواند تنها راه اتصال بين مأمومين قرار گيرد؟
ج. اشكال ندارد.
2671. اتّصال صفوف در نماز چهار ركعتي به علت شكسته بودن نماز صفي كه از مسافرين هستند از بين ميرود و بعد با خواندن نماز ديگري توسط آنها برقرار ميشود براي كساني كه در صفهاي بعدي اند و نمازشان تمام بوده است، آيا آخر نماز، حكم جماعت دارد يا خير؟
ج. بعد از تمام شدن نماز مسافرين، اگر فاصله بين جاي سجدهي مأمومين صف بعدي و جاي ايستادن امام يا صف واسطهي اتّصال به قدر يك انسان به سجده رفته باشد و يا در زماني كه مسافرين ميخواهند اقتدا كنند استقرار آنها مانع از مشاهده باشد، جماعت اشكال دارد و احتياط آن است كه فرادا تمام كنند.
2672. در نماز جماعت اگر صفهاي جلويي تكبيرة الاحرام نگفته باشند، آيا صفهاي عقبي ميتوانند بگويند؟
ج. خلاف احتياط است.
2673. آيا در نماز جماعت در صورت عدم نيّت صف اوّل جايز است كه صف دوّم كند و آيا در صورت عدم نيّت صف دوّم جايز است صف سوّم و … نيّت كند؟
ج. نيّت كردن متأخّر اشكال ندارد؛ ولي جلوتر از كسي كه واسطهي اتّصال او به امام است تكبيرة الاحرام نگويد، بنا بر احوط.
2674. اگر ما به سمت قبله ايستاده باشيم و بعضي از مأمومين ديگر مقداري از قبله منحرف باشند، در صورت علم به اين مسأله، آيا ميشود اقتدا كرد؟
ج. اگر نماز آن مأمومين باطل نباشد مثل اين كه انحراف آنها از قبله سهواً باشد و يا فاصله شما با غير آنها زياد نباشد، اشكال ندارد و در غير اين صورت اگر بعد از التفات و توجه به انحراف آنها، قصد فرادا كنيد نماز صحيح است.
2675. اگر در نماز جماعت، مأموم، جاهل به حكم اتصال باشد، آن نمازهايي كه با عدم رعايت اتصال خوانده، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در آن نمازها به وظيفهي منفرد عمل نكرده، بايد آن نمازها را دوباره بخواند.
2676. شخصي براي نماز در مسجد جا گرفته و براي وضو گرفتن ميرود. شخص ديگر سجّاده او را كنار زده و در جاي او نماز ميخواند. آيا نماز او صحيح است؟
ج. نماز او صحيح است، اگر با قصد قربت باشد، هر چند معصيت كرده است.
2677. حد اكثر و حد اقل فاصله بين امام جماعت و مأمومهايي كه همگي زن هستند، چه قدر ميباشند؟
ج. همان فاصله بين مردها بايد رعايت شود.
2678. آيا در تقدّم مرد بر زن در نماز جماعت و فرادا فرقي هست يا خير؟ و اگر صفهاي مأمومين زن جلوي مردها قرار بگيرد، جماعت صحيح است يا خير؟
ج. در اين مسأله بين جماعت و فرادا فرقي نيست و قرار گرفتن صف زنها جلوي مردها، مكروه ميباشد.
2679. اگر در صف اوّل نماز، سه يا چهار نفر كه لباسشان نجس است، ايستاده باشند، اتصال بقيّهاي صف را به هم ميزنند؟
ج. اگر با جهل به نجاست نماز ميخوانند، نمازشان صحيح است و اتّصال بقيه را به هم نميزنند.
2680. اگر در صف نماز جماعت دو بچّهي مميّز قرار گرفته باشند، آيا اتّصال به هم ميخورد؟
ج. اگر نمازشان صحيح باشد، مانعي ندارد.
2681. كسي كه نميتواند از بيرون آمدن ادرار يا باد شكم جلوگيري كند، آيا ميتواند در صف اوّل يا در محل اتصال صفها قرار بگيرد؟
ج. غالباً به يك نفر واسطه؛ اتصال به هم نميخورد و اگر نمازش را طبق وظيفه خود صحيح ميخواند، مانعي ندارد؛ مثل زن مستحاضه.
2682. در غير موارد تقيّه اگر اتصال بعضي از مأمومين توسط اهل سنّت باشد، آيا جماعت صحيح است؟
ج. خير.
2683. آيا مرد و زن محرم ميتوانند در يك صف از نماز جماعت كنار همديگر باشند؟
ج. مانعي ندارد.
2684. آيا زنان ميتوانند بدون وجود حايل و پرده، كنار مردان در صف نماز جماعت بايستند؟ در پشت سر مردان چه طور؟
ج. در صورت اوّل كراهت دارد و در صورت دوم بدون اشكال است.
2685. آيا وجود ديوار بين صفهاي مردان و زنان، صفوف نماز جماعت را قطع ميكند؟
ج. خير، قطع نميكند.
2686. اگر ما بين صفهاي مردان و زنان پرده نباشد، آيا جماعت آنها اشكال پيدا ميكند؟
ج. خير.
2687. آيا نردههاي آهني كه در بالكن مساجد است، حايل بين صفوف نماز جماعت محسوب ميشود يا خير؟
ج. اگر مانع از ديدن نباشد، اشكال ندارد.
2688. اتصال صفهاي زنان كه در طبقهي فوقاني مسجد نماز ميخوانند، چگونه با صفهاي طبقهي پايين برقرار ميشود؟
ج. به همان صورت كه اگر پايين بودند، در همان مكان اتصال داشتند.
2689. آيا در مسجدي كه چند طبقه است و از طبقات بالا ميتوان طبقههاي پايينتر را ديد، ميتوان نماز جماعت برقرار نمود؟
ج. بله، ميتوان.
2690. اگر نماز شكسته باشد، ميتوانيم در صف اوّل جماعت بايستيم يا نه؟
ج. اگر سبب قطع اتصال سايرين نباشد - مثل اين كه يك نفر باشد - اشكال ندارد و در هر صورت نمازش صحيح است.
2691. آيا در صحت اتصال صف اوّل ديدن امام در تمام حالات شرط است؟
و اگر صف بسيار طولاني باشد و يا صف اوّل در بالكن باشد كه امام را نبيند، آيا اتصال آنها اشكال دارد؟
ج. اگر به واسطه طولاني بودن صف اوّل، كساني كه دو طرف صف ايستادهاند امام را نبينند، ميتوانند اقتدا كنند.
2692. اگر انسان در مكاني كه نمازگزار مسافر زياد است نماز بخواند و در ركعت دوم پس از تشهد چشمان خود را ببندد و متوجه شكسته شدن نماز صفهاي جلو و به هم خوردن اتصال نشود، ادامه نماز او به جماعت صحيح است يا در صورت به هم خوردن صفوف هر چند او مطلع نشده باشد، نماز فرادا ميشود؟
ج. نماز او فرادا ميشود.
2693. آيا امام و مأموم ميتوانند در كنار هم به صورت مساوي بايستند؟
ج. اظهر جواز مساوات با امام، در محل ايستادن است، اگر چه احوط و افضل تقدم اندك امام است و صدق تأخّر، مربوط به عرف است.
2694. آيا متابعت از امام جماعت در افعال و اذكار نماز، لازم است؟
ج. در غير تكبيرة الاحرام از اقوال، متابعت لازم نيست. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1185 تا مسألهي 1188 رساله رجوع شود. )
2695. اگر كسي از امام جماعت متابعت نكند، فقط مرتكب حرام شده يا نماز جماعت او نيز باطل است؟
ج. وجوب متابعت، شرعي تعبّدي است، نه شرطي پس با تقدم يا تأخر فاحش عمداً يا از روي عذر، اقتدا باطل نميشود، بنا بر اقوي.
2696. اگر مأموم متوجه شود كه زودتر از امام تكبيرة الاحرام گفته است، چه بايد بكند؟
ج. نماز او فرادا ميشود و در صورتي كه بخواهد به جماعت ملحق شود، با عدول نيّت ميتواند نماز خود را به نافله تبديل كرده و پس از اتمام آن، به جماعت اقتدا كند.
2697. مأموم اگر جاهل به لزوم تبعيت از امام جماعت در اعمال نماز - مثل ركوع و سجود - باشد، آيا حكم عدم تبعيّت عمدي را دارد؟
ج. جاهل مقصّر در حكم عامد است.
2698. اگر امام مشغول قرائت حمد و سوره باشد و مأموم سهواً به ركوع و پس از آن به سجده برود و بعد متوجّه شود كه امام در حال ركوع است، حكم نمازش چيست؟
ج. اگر در عرف متشرّعه به واسطهي فراواني مخالفت با امام جماعت اقتدا باقي نباشد، محل احتياط است و در غير اين صورت بر ميگردد و با امام ركوع ميكند.
2699. آيا شخصي كه عمداً از امام تبعيت نكرده است، بايد نمازهايش را اعاده يا قضا كند؟
ج. موارد آن مختلف است.
(به مسائل 1188 تا 1190 رساله رجوع شود. )
2700. اگر كسي اشتباهاً هم زمان با امام تكبيرة الاحرام بگويد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2701. آيا بعد از تكبيرة الاحرام امام، در هر كجاي صفوف باشيم، ميتوانيم تكبير بگوييم يا اين كه بايد منتظر باشيم كساني كه جلوتر از ما هستند، تكبير بگويند؟
ج. بنا بر احتياط صفهاي بعدي پس از تكبيرة الاحرام صفهاي جلويي، تكبيرة الاحرام بگويند.
2702. اگر مأمومين ذكرهاي قنوت يا ركوع و سجده را هماهنگ با امام جماعت بخوانند، به صورتي كه صداي جمع خواني از جماعت شنيده شود، آيا اين كار اشكال دارد؟
ج. مكروه است مأموم ذكرهاي نماز را به گونهاي بگويد كه امام بشنود.
2703. در چه صورت قرائت مأموم ساقط است و در چه صورت ميتواند قرائت كند؟
ج. اگر مأموم در ركعت اوّل و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صداي حمد و سوره امام را بشنود، اگر چه كلمات را تشخيص ندهد، بايد بنا بر احتياط حمد و سوره را نخواند و اگر صداي امام را نشنود مستحب است حمد و سوره را بخواند ولي بايد آهسته بخواند و چنان چه سهواً بلند بخواند اشكال ندارد و چنان چه مأموم بعضي از كلمات حمد و سوره امام را بشنود بايد بنا بر احتياط همان قدر از حمد و سوره را نخواند و حمد و سوره خواندن مأموم در ركعت اوّل و دوم نماز ظهر و عصر كراهت دارد
و مستحب است به جاي آن ذكر بگويد.
2704. اگر مأموم بعد از رفتن به ركوع متوجّه شود كه امام در حال قيام است، وظيفهاش چيست؟
ج. چنان چه طوري باشد كه اگر سر بردارد به مقداري از قرائت امام ميرسد، بايد سر بردارد و با امام به ركوع رود و نمازش صحيح است؛ اما اگر طوري باشد كه اگر برگردد به چيزي از قرائت امام نميرسد، بايد سر بردارد و با امام نماز را تمام كند و نمازش صحيح است و اگر سر برندارد تا امام برسد، بازهم نمازش صحيح است.
2705. شخصي در نماز جماعت به جاي قنوت به ركوع ميرود و از روي عمد يا جهل به مسأله به عنوان متابعت به قنوت بر نميگردد. اگر در همان حال منتظر بماند تا امام به ركوع برسد و سپس تا آخر نماز را با امام ادامه دهد؛ نماز او به جماعت صحيح است يا خير؟
ج. نمازش صحيح است.
2706. در نماز جماعت، مأموم به علت تبعيّت، ركني - مثلاً ركوع - را زياد كرده است پس از نماز متوجّه ميشود كه نماز امام باطل بوده است، آيا نماز مأموم صحيح است يا بايد اعاده كند؟
ج. نمازش صحيح است.
2707. اگر كسي پس از سر برداشتن از ركوع شك كند كه به ركوع امام جماعت رسيده است يا نه، وظيفهاش چيست؟
ج. شك او اعتبار ندارد.
2708. اگر شخصي در ركعت دوم نماز جماعت، قنوتش را آن قدر طولاني كند كه به ركوع امام نرسد، آيا رسيدن به سجده، كفايت ميكند يا خير؟
ج. اگر مأموم، زياد از امام عقب بماند، نمازش بنا بر اقوي صحيح است، ولي معصيت كرده است و اگر اين مخالفت در نماز زياد واقع شود، مخصوصاً اگر در چند ركن انجام بگيرد ممكن است از نماز جماعت خارج شود، ولي اصل نماز صحيح است.
2709. اگر مأموم سهواً زودتر از امام سر از ركوع يا سجود بردارد در حالتهاي زير چه وظايفي دارد؟
1) به ركوع يا سجده بر ميگردد و اين در حاليست كه امام سر برداشته است، يعني به امام نميرسد.
ج. در ركوع بنا بر اظهر نمازش باطل است و اين اتفاق اگر در يك سجده واقع شود، نمازش صحيح است، ولي اگر در دو سجده اتفاق بيفتد، نمازش باطل است.
2) ميداند كه اگر برگردد به امام نخواهد رسيد
ج. نبايد به ركوع يا سجده برگردد.
2710. اگر كسي در ركعت سوم امام، اقتدا كند و مشغول خواندن حمد شود و در اين حال، امام به ركوع برود و فرد مأموم به علت خواندن حمد، نتواند خود را به ركوع امام برساند، چه وظيفهاي دارد؟
(منظور اين كه در حال خواندن حمد، امام سر از ركوع بردارد )
ج. احتياط در اينست كه قصد فرادا كند و حمد را تمام كرده و بقيه نماز را هم خودش بخواند.
2711. اگر ركعت آخر امام باشد و ما هنوز ركعتهاي ديگري داشته باشيم، آيا بايد تا آخر تشهد يا سلام در حالت تجافي منتظر بمانيم يا اين كه بلافاصله پس از دو سجده ميتوانيم بلند شويم و ادامه نمازمان را بخوانيم؟
ج. اگر قصد فرادا كنيد ميتوانيد بلند شده و نمازتان را ادامه دهيد و در غير اين صورت احوط آن است كه در وقت تشهّد و تسليم امام به صورت تجافي بنشينيد.
2712. مأمومي كه در ركعت سوم نماز مغرب و عشا به امام اقتدا ميكند و تكليفش خواندن حمد و سوره است، آيا بايد بلند بخواند يا آهسته؟
ج. بايد آهسته بخواند.
2713. اگر مأموم در ركوع يكي از ركعتها اقتدا كند و همراه امام جماعت بعد از دو سجده بلند شود و نداند كه اكنون ركعت دوم يا چهارم امام است، تكليف او از حيث خواندن حمد و سوره چيست؟
ج. بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند و اگر بعداً بفهمد كه امام در ركعت اوّل يا دوم بوده، نمازش صحيح است.
2714. مأمومي در ركوع ركعت سوم به ياد ميآورد كه در حال قيام هيچ ذكر و تسبيحات اربعهاي را نگفته است.
وظيفهي اين شخص چيست؟
آيا با همين وضع ميتواند به نمازش ادامه دهد؟
ج. ادامه دهد و بعد از نماز احتياطاً سجدهي سهو به جا آورد.
2715. آيا نمازگزار عمداً ميتواند قبل از امام جماعت، سلام نماز را بگويد؟
ج. بنا بر اقوي نمازش صحيح است؛ ولي احتياط در اينست كه اگر عذري ندارد و ميخواهد قبل از امام سلام دهد، قصد انفراد كند.
(مسألهي 1186 رساله)
2716. آيا مأموم ميتواند زودتر از امام سر از سجده بردارد يا سلام دهد؟
ج. اگر مأموم عمداً پيش از امام عمداً هم سلام دهد، بنا بر اقوي نمازش صحيح است؛ ولي احتياط در اينست كه اگر عذري ندارد و ميخواهد قبل از امام سلام دهد، قصد انفراد كند و مأموم بايد غير از آن چه در نماز خوانده ميشود مانند ركوع و سجود را با امام يا كمي بعد از امام به جا آورد و نبايد پيش از امام انجام دهد.
2717. آيا در بين نماز جماعت ميتوان نيّت فرادا نمود؟ اين كار چگونه انجام ميگيرد و در كجاي نماز ميتوان اين عمل را انجام داد؟
ج. انسان در بين نماز جماعتي كه خواندن آن به جماعت واجب نيست، بنا بر اظهر ميتواند نيّت فرادا كند، اگر چه از اوّل قصد فرادا داشته باشد و فرادا در هر جاي نماز جماعت كه باشد اشكال ندارد ولي ممكن است از جهت اخلال به نظم جماعت و اشتباه انداختن مأمومين ممنوع باشد.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1143 رساله رجوع شود. )
2718. شخصي در تشهّد آخر نماز امام جماعت تكبيرة الاحرام ميگويد و براي درك فضيلت مينشيند، لكن نيّت فرادا نموده نه جماعت - يعني بر خلاف وظيفه عمل نموده است، آيا نماز او درست است يا اعاده دارد؟
ج. چون نيّت اقتدا داشته و منظور او فرادا بودن تمام ركعات نماز خودش بوده، نماز او درست است.
2719. در مسجدي اقامهي نماز جماعت ميشود؛ شخصي براي اهانت به امام جماعت و يا اين كه شايد چنين قصدي نداشته باشد، فرادا نماز ميخواند؛ امّا افراد حاضر در مسجد چنين برداشتي ميكنند، نماز چنين شخصي چه حكمي دارد؟
ج. اگر اهانت باشد، بدون عذر شرعي حرام است؛ گرچه در هر صورت نماز اگر با قصد قربت باشد، صحيح است.
2720. مأمومي كه در بين حمد و يا سوره قصد فرادا كرده و نميداند امام تا كجاي حمد يا سوره را خوانده، اگر برگردد و از اوّل حمد بخواند جايز است؟
ج. مانع ندارد و قصد احتياط داشته باشد.
2721. اگر در صف نماز جماعت شخصي قصد فرادا داشته باشد ولي در قيام و ركوع و قعود با جماعت هم آهنگ باشد، اشكال دارد يا نه؟
ج. اشكال ندارد ولي احكام شرعي جماعت را نبايد اجرا كند؛ مثل تكرار تبعي در تقدّم سهوي و يا رجوع در شك.
2722. اگر در جايي از نماز مأموم بفهمد كه نماز امام باطل است، اگر نيّت فرادا نكند، نماز خودش هم باطل ميشود يا نه؟
ج. اگر به قصد وظيفه بقيه نماز را خودش بخواند صحيح است، به خلاف اين كه به جاي نيّت نكردن فرادا نيّت كند عدم فرادا بودن را.
2723. اگر مأمومي بين حمد و سوره قصد فرادا كند، آيا حمد و سورهاش را بايد از اوّل بخواند يا از آن جايي كه نيّت فرادا ميكند، يا لازم نيست بخواند؟
ج. از همان جا كه قصد فرادا كرده است بخواند، (مسألهي 1144 رساله).
2724. اگر مأمومي در بين حمد و سوره قصد فرادا بكند و نداند كه امام در كجاي قرائت حمد و سوره است، چه تكليفي دارد؟
ج. اگر قدر متيقّن ندارد، از اوّل حمد به قصد احتياط بخواند.
2725. تا كجاي نماز جماعت ميتوان به فرادا عدول كرد كه پس از آن ديگر عدول امكان پذير نيست؟
ج. حد و مرزي ندارد، (مسألهي 1143 رساله).
2726. بنده امام جماعتي را عادل نميدانم بنا بر اين به او اقتدا نميكنم. از طرفي اگر بخواهم فرادا بخوانم، گمان اهانت و بياحترامي ميرود. از سوي ديگر ميخواهم نمازم را اوّل وقت و در مسجد بخوانم، خواهشمندم بفرماييد تكليف بنده چيست و چگونه بايد عمل كنم؟
ج. اگر بياحترامي به گونهايست كه به حد حرمت نميرسد، امر شما با فرض انحصار مسجد، مردّد بين راجح و مرجوح است كه مختار هستيد و به اختلاف شرايط و خصوصيات انتخاب ميكنيد.
2727. آيا نيّت جماعت براي امام لازم است يا خير؟
ج. در تحقق جماعت فقط كافيست كه مأموم نيّت اقتدا داشته باشد و امامت براي امام معتبر نيست و بدون نيّت او، جماعت از طرفين منعقد ميشود و احكام آن از قبيل متابعت و شك جاري است، اما در استحقاق ثواب جماعت براي امام، بدون نيّت تأمّل است و نيز در اين صورت احوط براي امام اينست كه احكام جماعت را بر اين نماز جاري نكند.
2728. منظور از اين كه امام جماعت، رعايت حال اضعف مأمومين را بكند، چيست؟
ج. يعني او را به عسر نيندازد.
2729. اگر رعايت حال ضعيفترين افراد خواندن نماز به صورت آهسته و با تأني باشد، بر امام جماعت لازم است نماز را آهسته بخواند؟
ج. خير، لازم نيست، گرچه خوب است.
2730. اگر جايگاه امام بالاتر از حد تعيين شده باشد، آيا نماز امام و مأمومين باطل ميشود يا فقط نماز مأمومين باطل ميگردد؟
ج. جماعت باطل است؛ ولي نماز امام به صورت فرادا صحيح است و هم چنين مأمومين اگر مراعات وظيفهي منفرد را بنمايند، نمازشان به صورت فرادا صحيح ميباشد.
2731. اگر امام جماعت براي رساندن صداي خود به مأمومين از بلندگو استفاده كند، نماز اشكال پيدا ميكند؟
ج. خير.
2732. امام جماعت تا چند نوبت ميتواند نماز يوميّه و نماز عيد را به جماعت بخواند؟
ج. فرقي بين جماعت دوم و سوّم و هكذا نيست و اظهر استحباب است با انعقاد جماعت با مأمومين ديگري غير از نماز جماعت قبلي.
2733. آيا امام جماعت ميتواند يك نماز را در دو محل به جماعت به جاي آورد؟
ج. بله، ميتواند.
2734. آيا شخصي كه ملازم امام جماعتيست كه در دو محل نماز ميخواند، ميتواند در هر دو محل به اين امام، اقتدا كند؟
ج. بله، ميتواند.
2735. محل امام نسبت به مأموم تا چه ارتفاعي جايز است كه بلند باشد؟
ج. اگر مكان امام مقدار خيلي كم، مثلاً كمتر از يك وجب بلندتر باشد، اشكال ندارد و نيز اگر زمين سراشيب باشد و امام در طرفي كه بلندتر است بايستد، در صورتي كه سراشيبي آن زياد نباشد و طوري باشد كه به آن زمين مسطّح بگويند، مانعي ندارد.
2736. اگر امام جماعت، به دليل عذر شرعي، بدل از غسل يا وضو، تيمّم كرده باشد، اقتداي به او صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2737. اگر امام جماعت بعد از گفتن تكبيرة الاحرام متوجه شود كه تكبير را درست نگفته، آيا بايد به مأمومين اطلاع دهد كه تكبير نگويند؟ در اين صورت آن كساني كه تكبير گفتهاند چه كار كنند؟
ج. بلي، اطلاع ميدهد و آنها كه تكبير گفتهاند فرادا ميشوند كه ميتوانند براي ملحق شدن به جماعت به نافله عدول كنند.
2738. اگر امام جماعت سهواً بعد از تكبيرة الاحرام به ركوع رود، وظيفهي مأموم چيست؟
اگر امام در ركوع به مسأله پي ببرد، او چه تكليفي دارد؟
آيا با انجام دادن تكليفش، نماز جماعت به قوّت خود باقي است؟
ج. مأموم اگر فهميد بايد حمد را بخواند و جماعت صحيح است و امام بعد از نماز سجدهي سهو به جا ميآورد؛ احتياطاً.
2739. اگر امام جماعت مقداري از سوره را فراموش كند و به ركوع برود، وظيفهي مأموميني كه متوجه ميشوند، چيست؟
ج. مأمومين نسبت به او وظيفهاي ندارند و همان مقدار باقي مانده از سوره را خود تدارك ميكنند.
2740. آيا امام جماعت ميتواند به خاطر نظر مأمومين سورهي خاصي را بخواند؟
ج. مانعي ندارد.
2741. اگر در نماز جماعتي امام بدون ركوع از قيام به سجده برود، وظيفهي امام و مأمومين چيست؟
ج. مأمومين بايد ركوع را به جا آورند و نماز را فرادا بخوانند و امام اگر در سجدهي دوم فهميد، نمازش باطل است و اگر در سجدهي اوّل فهميد، بايد احتياطاً نماز را با ركوع به جا آورد و باز نمازش را اعاده كند.
2742. اگر در نماز جماعت، امام يك سجده را فراموش كند، در حالي كه مأمومين با خبر بودهاند ولي به خاطر جهل به مسأله، همراه با امام، نماز خود را ادامه دادهاند، تكليف نماز امام و نماز مأمومين چيست؟
ج. نماز مأمومين باطل است؛ ولي امام بعد از نماز، قضاي سجده را با سجدهي سهو به جا ميآورد.
2743. اگر امام جماعت، در نماز چهار ركعتي اشتباه كند و در ركعت سوم تشهد و سلام دهد و مأمومين نيز از او تبعيت كنند؛ وظيفهي امام و مأمومين چيست؟
ج. اگر مأمومين فهميده بودند كه ركعت سوم است و تشهد و سلام دادهاند، نمازشان باطل است، در غير اين صورت امام و مأموم پس از نماز و پيش از آن كه عملي كه باطل كنندهي نماز است انجام دهند بايد فوراً مقداري كه فراموش كردهاند را به جا آورند.
2744. اگر امام جماعت پشت سر هم سه سجده انجام دهد، آيا نماز او اشكال پيدا ميكند؟ وظيفهي مأمومين در اين حال چيست؟
ج. مأمومين نبايد آن سجدهي سوم را به جا آورند و امام بعد از نماز احتياطاً سجدهي سهو را به جا ميآورد.
2745. اگر در بين نماز، امام جماعت بفهمد كه نمازش باطل است، چه وظيفهاي دارد؟
اگر به مردم اطلاع ندهد و نمازش را صورتاً ادامه دهد، آيا نماز مردم صحيح است؟
ج. امام كار حرام كرده و بايد نماز را ادامه نميداده؛ ولي مأمومين كه نميدانستند، نمازشان صحيح است.
2746. اگر از امام جماعت در بين نماز، حدثي سر بزند، چه حكمي دارد؟
ج. بايد دست از نماز بردارد و ادامه ندهد.
2747. اگر در حين نماز، براي امام جماعت حالتي پيش بيايد كه قادر به ادامهي نماز نباشد، تكليف مأمومين چيست؟
ج. امام يا مأمومين ميتوانند ديگري را امام قرار دهند، خواه آن فرد از اعضاي جماعت باشد و يا كسي باشد كه ابتداءً ميخواهد نماز بخواند. (مسألهي 1203 رساله).
2748. نماز امام جماعت شكسته بوده؛ ولي به علت فراموشي، نماز را كامل خوانده است، بعد از سلام نماز متوجه مسأله ميشود، حال تكليف مأموميني كه نمازشان كامل بوده و نيز تكليف خود امام چيست؟
ج. نماز مأمومين صحيح بوده و امام اگر در وقت نماز يادش بيايد، بايد شكسته به جا آورد ولي اگر بعد از وقت يادش بيايد، قضاي آن نماز بر او واجب نيست.
2749. اگر امام جماعت براي خواندن ركعت سوم از حالت تشهّد بلند شد و در قيام متوجه شد كه نمازش شكسته بوده، ولي به خواندن نماز ادامه داد تا اين كه چهار ركعت را كامل خواند، حكم نماز او و نماز مأمومين چيست؟
اگر عدهاي از مأمومين ميدانستند كه نماز امام شكسته بود و عدهاي نميدانستند، تكليفشان فرق ميكند؟
ج. امام و مأمومين كه ميدانستند و قصد انفراد نكردند نمازشان باطل است، ولي آنهايي كه نميدانستند، نمازشان صحيح است.
2750. در برخي از مناطق به علت كمبود روحاني و تقاضاهاي مكرر جهت امامت، جماعت يك امام جماعت جهت خواندن يك وعده نماز به چند محل متفاوت دعوت ميشود، اصل خواندن چنين نماز و نيّت نمازهاي دوم و بعد چگونه بايد باشد؟
ج. خواندن اين نمازها اشكال ندارد و امام جماعت، نيّت جماعت مجدّد ميكند.
2751. آيا ميتوان با دو نفر (مثلاً زن و شوهر يا خواهر و برادر) نماز جماعت اقامه كرد؟
ج. بله، ميتوان.
2752. در هنگام قرائت، آيا حركت دست و پا مانعي دارد؟
ج. اگر به مقدار كمي باشد، مانعي ندارد.
2753. لطفاً مواردي كه موجب بطلان اصل نماز ميشود و نيز مواردي كه فقط موجب بطلان نماز جماعت ميگردد اما نماز به صورت فرادا صحيح است را توضيح دهيد؟
ج. در موردي كه نماز جماعت باطل است، اگر مأموم به وظيفهي نماز فرادا عمل كند، نمازش به صورت فرادا صحيح است.
2754. آيا شركت بانوان در نمازهاي جماعت يوميّه و نماز جمعه كراهت دارد؟
ج. در مورد زنان اساساً آنچه به ستر نزديكتر باشد، افضل است و غير آن ثوابش كمتر است.
2755. با توجه به اين كه حضور در نماز جماعت براي كسي كه نميتواند حمد و سوره را صحيح بخواند، واجب است؛ تكليف زن در اين خصوص، با در نظر گرفتن اين كه شوهر، اجازهي حضور در جماعت را ندهد چيست؟
اگر بدون اجازهي شوهر در نماز جماعت شركت كند، تكليف نمازي كه خوانده شده چيست؟
ج. كسي كه قرائت نمازش غلط است واجب است صحيح آن را ياد بگيرد و اگر به هيچ وجه نميتواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه ميتواند بخواند و به جماعت خواندن نماز، واجب نيست؛ بلكه مستحب است.
2756. در صورتي كه قرائت امام را بشنويم، آيا واجب است گوش كنيم و يا ميشود در همين حال نيز ذكر گفت؟
ج. در صورت شنيدن قرائت در نمازهاي جهريّه، هم گوش دادن مستحب است و هم دعا و تسبيح آهسته كه هر كدام فضيلت دارد.
2757. آيا مأموم ميتواند پس از اين كه امام از قرائت سورهي توحيد فارغ ميشود «كذلك اللَّه ربّي» بگويد؟
ج. به قصد ذكر مطلق مانعي ندارد.
2758. آيا در نماز ظهري كه امام حمد را آهسته ميخواند، گفتن «الحمد للَّه رب العالمين» پس از تمام شدن حمد، توسط مأموم مستحب است؟
با توجه به اين كه مأموم زماني متوجه پايان يافتن حمد ميشود كه امام مشغول خواندن سوره شده است؟
ج. اگر همان وقت «الحمد للَّه رب العالمين» را بگويد، اشكال ندارد، نه پس از شروع در سوره، مگر به قصد ذكر مطلق.
2759. آيا امام جماعت ميتواند بعد از تمام شدن قرائت حمد، جملهي «الحمد للَّه رب العالمين» را بگويد يا تنها مأموم ميتواند؟ و اگر امام جماعتي يقين به جواز داشته باشد، نماز او و مأمومين چگونه است؟
ج. اگر به قصد مطلق ذكر بگويد، اشكال ندارد.
2760. امام جماعت در ركعت دوم به صورت سهوي ركوع را زياد كرده است.
حكم نماز وي و نيز وظيفه مأمومين چيست؟
ج. نماز امام باطل شده است و مأمومين اگر يكي از خودشان را به جاي امام جماعت قرار دهند، نماز جماعت آنها صحيح است و اگر چنين نكردند، نمازشان به نحو فرادا ميشود و صحيح است.
2761. خواندن نماز جماعت و گوش فرا دادن به سخنراني بيان احكام شرعي كه توسط مبلّغين انجام ميگيرد در ساعت اداري شركتها و ادارات، چه حكمي دارد؟
حكم خواندن نماز فرادا در وقت اداري چيست؟
اگر كسي بدون اجازه كار فرما نماز بخواند؛ آيا نماز او اشكال شرعي دارد؟
ج. با اجازهي كارفرما اين امور را انجام دهد.
2762. آيا گفتن «اعوذ باللَّه من الشيطان الرّجيم» از آداب نماز است يا از آداب قرائت قرآن؟ آيا گفتن آن در نماز جماعت از عهده مأموم ساقط است يا نه؟
ج. از آداب قرائت قرآن است، هر چند در نماز هم باشد و در جماعت از عهده مأموم ساقط است.
2763. آيا ميتوانم بدون رضايت پدر و مادر، جهت نماز جماعت به مسجد بروم؟ آنها ميگويند نبايد به تنهايي به مسجد بروي و خودشان هم حاضر نميشوند كه براي نماز با من به مسجد بيايند. لطفاً بفرماييد وظيفهي من چيست؟
ج. اگر از رفتن شما به جماعت اذيت شوند، نبايد برويد.
2764. مسجدي، متولّي شرعي دارد كه تمام اختيارات مسجد حتي تعيين امام جماعت، به عهده اوست اگر كسي بدون اجازهي متولي، نماز جماعت بخواند، حكم نماز امام و مأموم چگونه است؟
ج. آن جماعت صحيح است.
2765. با وجود چندين مسجد، نماز خواندن در حسينيه چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
2766. آيا گذراندن معناي آيات از دل در نماز جماعت اشكال دارد؟
ج. خير.
2767. آيا ثواب نماز جماعت به مكبّرين (كساني كه به وسيلهي تكبير مأمومين را آگاه ميسازند) داده ميشود؟
ج. ثواب جماعت را نميبرند، اگر چه خالي از ثواب هم نيست.
2768. اگر در نماز جماعت مكبّر نباشد، آيا يكي از مأمومين ميتواند به قصد ذكر تكبيرهايش را بلندتر بگويد تا ساير مأمومين دچار اشتباه نشوند؟
ج. اشكال دارد.
2769. اگر به يك روحاني كه در جايي اقامه جماعت ميكند، گفته شود كه با تغيير محل نماز، افراد بيشتري در نماز جماعت شركت ميكنند و او بداند كه در جاي اوّل، نماز جماعت با رفتن او تعطيل ميشود، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر در جاي دوم هم جماعت بدون او اقامه ميشود، در جاي اوّل نماز بخواند.
2770. در مكاني نماز جماعت با حضور افراد زيادي برگزار ميشود و صداي اذان و اقامه آن به گوش ميرسد، آيا در اين صورت اقامهي نماز جماعت ديگر با افراد كمتر در نزديكي آن مكان جايز است يا خير؟
ج. بله، جايز است.
2771. از نظر شرعي، ادارات به هنگام نماز ظهر براي برگزاري نماز جماعت، چه مقداري ميتوانند كار خود را تعطيل و ارباب رجوع را منتظر بگذارند؟
ج. به مقدار خواندن نماز ظهر و عصر، با اجازهي مسؤول اداره اشكال ندارد.
2772. اگر در اداره جات، انجام بعضي كارهاي مستحبي مانند دعا يا سخنراني در بين دو نماز، موجب طولاني شدن نماز جماعت و گرفته شدن وقت اداري شود، اين كارها جايز است؟
ج. خالي از اشكال نيست.
2773. براي مدّتها هر شب توفيق حضور در نماز جماعت را داشتم؛ اما يك شب نتوانستم خودم را به نماز برسانم. به همين جهت فكر ميكردم كه ديگران دربارهي من ميگويند:
«چرا امشب به نماز نيامد؟» آيا اين تفكّرات، نشانه آن است كه عبادتهايم از روي رياكاري بوده است؟
ج. اشكال ندارد؛ ولي به صورت اختياري اين فكرها را نكنيد.
2774. اگر بعد از پايان گرفتن نماز جماعت امام اصلي، نماز جماعت دومي برپا شود؛ صحيح است يا خير؟
ج. بله، صحيح است.
2775. در مسجدي كه نماز جماعت برپا شده، اگر تعدادي از افراد در آخر مسجد و پشت صفها به طور فرادا نماز بخوانند، نماز اين اشخاص صحيح است يا خير؟ اگر رويّه اين مسجد چنين باشد كه در قسمت جلوي مسجد نماز جماعت و در آخر مسجد نماز فرادا خوانده شود چه طور؟
ج. اشكال ندارد، نماز همه صحيح است.
2776. آيا گفتن شعارهاي انقلابي بعد از نمازهاي جماعت، عبادت محسوب ميشود؟
ج. خير.
2777. اگر در نماز جماعت بدون اختيار پيشاني از مهر بلند شود و دوباره سر را به مهر بگذاريم، آيا دو سجده محسوب ميشود يا بايد به همراه بقيه سجده ديگري نماييم؟
ج. چون در جماعت است، يك سجده محسوب ميشود.
2778. منظور از كراهت داشتن يك عمل عبادي چيست؟
آيا منظور اينست كه اگر انجام ندهيم بهتر است يا اين كه ثواب كمتري دارد؟
ج. يعني آن عبادت ثواب كمتري خواهد داشت.
2779. آيا ميتوان از روزهي مستحبّي به روزهي واجب عدول كرد؟
ج. كسي كه روزهي قضا دارد، از او روزهي مستحبي صحيح نيست؛ پس اگر قبل از زوال متوجه شد، ميتواند نيّت روزهي واجب كند.
بله، اگر در آخر شعبان به نيّت استحباب روزه گرفته، چنان چه در بين روز فهميد كه رمضان است، بايد به رمضان عدول كند و تجديد نيّت براي آن ميكند؛ هر چند بعد از زوال باشد، بنا بر احوط.
2780. كسي كه نميداند روزهي قضا دارد يا نه اگر روزه بگيرد، به نيّت اين كه اگر قضا دارد قضاي واجب وگرنه مستحب باشد، آيا اين گونه نيّت كردن صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2781. آيا ميشود روزهاي به نيّت روزهي قضاي احتياطي پدر و مادر گرفت كه اگر بر ذمّهي آنها روزهي قضاست ادا بشود و اگر نيست، روزهي مستحبّي خود انسان باشد؟
ج. بله، ميشود.
2782. آيا ميتوان قبل از ظهر، نيّت روزه استيجاري كرد؟
ج. اگر باطل كنندهاي روزه به جا نياورده و يا با جنابت وارد صبح نشده باشد، ميتواند تا قبل از ظهر نيّت روزه استيجاري نمايد.
2783. كسي غير ماه رمضان قصد روزه كرده و بعد منصرف شده، ولي چيزي نخورده است.
آيا ميتواند دوباره قبل از ظهر نيّت روزه قضاي ماه رمضان يا استيجاري كند؟
ج. مانعي ندارد.
2784. شخصي قبل از طلوع فجر يا بعد از آن محتلم شده و قبل از ظهر غسل كرده و چيزي نخورده است، آيا ميتواند نيّت روزهي قضاي ماه رمضان يا استيجاري كند؟
ج. اگر قبل از فجر محتلم شده است، نميتواند و اگر بعد از فجر محتلم شده است، ميتواند.
2785. كسي كه، هم روزهي قضا و هم روزهي نذري دارد، كدام را بايد اوّل به جا بياورد؟
ج. اگر وقت يكي تنگ است، اوّل آن را به جا آورد و اگر وقت هر دو وسيع است، مخيّر است كه هر يك را خواست انجام دهد.
2786. آيا انسان ميتواند نذر كند كه روزهي قضاي ماه رمضان خود را در سفر بگيرد؟
ج. صحيح نيست.
2787. عدول از روزهي واجب مدت دار - مثل روزه قضا - به روزهي واجب مدت دار ديگر - مثل روزه نذري - جايز است يا نه؟
ج. در قبل از ظهر اشكال ندارد.
2788. اگر شخصي نداند كه قضاي ماه رمضان را بايد تا رمضان بعد گرفت وگرنه كفّارهي تأخير دارد، در اين صورت (ندانستن حكم)، اگر شخصي تا رمضان بعد روزهي قضا را نگرفت، آيا كفارهي تأخير واجب ميشود؟
ج. علم و جهل در اين مسأله فرقي ندارد.
2789. اگر در روزهي واجب يا مستحب سهواً مُبطلي به جا آورده شود، روزه چه حكمي دارد و آيا فرقي بين روزه ماه رمضان و غير آن هست يا نه؟ و آيا فرقي در روزهاي كه وقتش وسيع است يا غير آن وجود دارد؟
ج. در غير بقاي بر جنابت، فرقي در عدم ابطال نيست و در آن مورد به مسألهي 1317 رساله رجوع شود.
2790. اگر روزهداري قصد كند كه روزه نباشد ولي تا غروب افطار نكند و مبطلي انجام ندهد، آيا روزهاش باطل است و در صورت بطلان آيا كفاره دارد؟
ج. اگر روزهي واجب معين باشد، روزهاش باطل است و عدم وجوب كفّاره، محل تأمّل است.
(مسألهي 1270 رساله).
2791. تكليف روزهدار در مورد نيّت روزهي يوم الشّك چيست؟
ج. روزي را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اوّل رمضان، واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد، نميتواند نيّت روزه رمضان نمايد؛ بلكه بايد نيّت روزه قضا و مانند آن بنمايد و چنان چه بعداً معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب ميشود و در صورتي كه قصد كند آن چه را كه فعلاً خدا از او خواسته است انجام دهد و بعد معلوم شود رمضان بوده نيز كافيست و چنان چه در چنين روزي به نيّت روزه قضا يا روزه مستحبي و مانند آن روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه رمضان است، بايد نيّت روزه رمضان كند.
2792. شخصي نيّت روزه مستحبي كرده؛ ولي قبل از ظهر ميفهمد كه روزهي قضا بر ذمّهاش ميباشد، آيا ميتواند نيّت روزه قضا بكند و اگر نيّت كند، آيا ثواب روزهي مستحبي را هم ميبرد؟
ج. بله، ميتواند نيّت روزه قضا كند و ثواب روزهي مستحبي را هم ميبرد.
2793. شخصي در روزه ماه رمضان تا طلوع آفتاب خوابيده و نيّت روزه آن روز را نكرده، آيا ميتواند از آن هنگام نيّت روزه كند؟
ج. اگر از شب قبل از خوابيدن نيّت داشته، همان كافي است.
2794. اگر به گمان شخصي در روزهاش خلل ايجاد شده و شك دارد كه روزهاش باطل شده يا نه و اين ترديد بين بطلان و عدم بطلان چند ساعت طول ميكشد و بعد ترديدش برطرف شده و ميفهمد كه مبطل روزه انجام نداده است، آيا روزهاش صحيح است، در اين مورد چه فرقي بين روزهي واجب و غير واجب وجود دارد؟
ج. روزهاش صحيح است و فرقي بين اقسام آن نيست.
2795. ميدانيم اگر در يوم الشّك - كه نميداند آخر شعبان است يا اوّل ماه رمضان - نيّت رمضان كند، روزهي آن روز باطل است.
آيا در مسألهي فوق تفاوتي بين اين كه قبل از ظهر يا بعد از ظهر بفهمند وجود دارد به اين كه اگر ساعت 9 صبح فهميده باشد كه ماه رمضان است و تجديد نيّت كرد، آيا بازهم روزهي آن روز باطل است و اگر باطل است، آيا ميتواند افطار كند؟
ج. اگر قصد قربت متمشّي شد - مثل اين كه جاهل به مسأله بوده - اشكال ندارد و در صورت بطلان، نميتواند افطار كند.
2796. اگر كسي از روي بياطلاعي در روز عيد فطر روزه بگيرد، چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
2797. آيا خوردن داروهاي خوراكي كه هيچ جنبهي غذايي نداشته باشد و جهت تسكين دردهاي بيماري به كار ميرود، باطل كننده روزه ميباشد؟
ج. به حسب ظاهر، مثل خوردن ريگ است و در خوردنيهايي كه موجب بطلان روزه ميشود، چيزهاي معمول و غير معمول فرقي نميكند.
بله، ممكن است اگر محتاج به خوردن آن باشد، مضطر به افطار باشد.
2798. اگر روزهدار خون دماغ شود، اگر سر را بالا بگيرد و خون دماغ داخل حلق شود، آيا روزهاش باطل است؟
ج. مثل ترشّحات بيني است كه اگر به فضاي دهن نرسد و داخل حلق شود و در حال غير روزه هم اين كار معمول باشد، قطع نظر از عناوين ديگر مبطل روزه نيست.
2799. آيا چرك و خلط گلو، روزه را باطل ميكند يا نه؟
ج. اگر به فضاي دهان نرسد، باطل نميكند.
2800. اگر بين نماز در دهان روزهدار اخلاط سر و سينه جمع شود، به صورتي كه اگر فرو دهد، روزهاش باطل ميشود و اگر بخواهد بريزد، بايد نماز را قطع كند.
وظيفهاش چيست؟
ج. اگر گرفتن آن به دستمال و مانند آن ممكن نباشد، قطع نماز براي ضرورت و عذر جايز است.
2801. آيا مسواك كردن با خمير دندان در حال روزه، اشكال دارد؟
ج. اگر چيزي به حلق نرسد، اشكال ندارد.
2802. تنفّس بخار آب غليظ در حمام براي روزهدار چه حكمي دارد؟
ج. اگر مشكوك است كه به حد غبار غليظ مبطل رسيده است يا نه، اشكال ندارد.
2803. اگر روزهداري به دستور پزشك، آب دهان مخلوط به خون را فرو ببرد، روزهاش باطل است؟
در صورت بطلان، آيا قضاي روزه كافيست يا كفّاره هم دارد؟
ج. اگر خون را عمداً فرو دهد، روزهاش باطل ميشود و فرقي بين ضرورت و عدم آن نيست. بلي، در مورد ضرورت كفّاره ندارد؛ ولي دستور پزشك به تنهايي ضرورت آور نيست.
2804. اگر انسان در روزهي واجب سهواً چيزي بخورد و به خيال اين كه روزهاش باطل شده است افطار كند، آيا غير از قضا، كفّاره هم بر او واجب است؟
ج. اگر جاهل قاصر و غير ملتفت به سؤال از اين مسأله بوده، كفاره ندارد.
2805. تكليف روزهداري كه از لثهاش هميشه خون ميآيد چيست؟
ج. تا ممكن و ميسور است بايد خون را خارج كند و اگر ممكن نشد و ضرورت بر فرو بردن داشت؛ چون ضرورت، مفطر را از ابطال ساقط نميكند، او از مصاديق مضطر به افطار است.
2806. روزهداري كه خلط سينه به فضاي دهانش آمده، آن را نگه ميدارد تا پس از مدّت كوتاهي به بيرون دهان بريزد. امّا ناگهان بدون اختيار آن را فرو ميدهد، آيا روزهاش صحيح است؟
ج. صحيح است.
2807. روزهدار با مالي كه متَعَلُّق خمس است و خمس آن را نداده است، در ماه مبارك رمضان افطار مينمايد، آيا كفّارهي جمع دارد؟
ج. كفّارهي جمع ندارد، مگر در بعض موارد كه در هر صورت به حكم خوردن چيز غصبي است، مثل اين كه در تمام عين متَعَلُّق خمس تصرّف شده باشد و او نيز قصد اداي از مال ديگر را نداشته باشد.
2808. اگر در هنگام روزه چيزي سهواً از گلو پايين رود، آيا روزه باطل است؟
ج. باطل نميشود.
2809. معيار در خوردن و آشاميدن چيست؟
آيا به محض رسيدن به حلق، روزه را باطل ميكند يا فرو بردن اشيا روزه را باطل ميكند؟
ج. معيار، داخل شدن در حلق است.
2810. مادّهايست به نام ناس كه اعتيادآور است.
در هر نوبت مقدار دو گرم يا بيشتر از آن را زير زبان ميگذارند و از اين طريق تأثير كامل آن ظاهر ميشود و بعد از دهان خارج ميكنند.
آيا اين عمل در ماه رمضان باعث بطلان روزه ميشود؟
ج. اگر چيزي به حلق نرسد، از جهت روزه اشكال ندارد.
2811. آيا فرو بردن پوستهايي كه گاهي اوقات از لب جدا ميشود و خشك است، روزه را باطل ميكند؟
ج. بله، باطل ميكند.
2812. اگر با شنيدن صداي اذان تهران گمان كند كه اذان اصفهان شده و افطار كند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر غروب خورشيد (غايب شدن قرص خورشيد در زمين مسطح) به افق اصفهان شده بوده، اشكالي ندارد.
2813. آيا گرد و غبار اشيايي مانند آرد و گچ و سيمان، روزه را باطل ميكند؟
ج. اگر عمداً فرد رود، موجب بطلان روزه ميشود.
2814. در ماه مبارك رمضان چه وقت ميتوان افطار كرد؟
ج. در وقت مغرب شرعي كه بنا بر اظهر همان استتار (پنهان شدن) قرص خورشيد در افق مستوي (زمين مسطح) است.
2816. يك روز اشتباهاً اذان مغرب كمي زودتر گفته شد و ما افطار كرديم، آيا روزه آن روز صحيح است؟
ج. اگر بعد از غروب آفتاب بوده صحيح است، هر چند قبل از زوال حُمره مشرقيّه بوده است.
2817. اگر كسي به اذان راديو و تلويزيون اعتماد نداشته باشد و يقين به دخول فجر صادق ننمايد، آيا ميتواند پس از پخش اذان از راديو و تلويزيون بازهم غذا بخورد؟
ج. خلاف احتياط است.
2815. آيا استمناء يعني آن كه انسان با خود كاري كند كه مني بيرون بيايد و يا اگر به تصويري يا فيلمي نگاه كند و يا با تخيّل، مني از او خارج شود نيز استمناء است و روزه را باطل ميكند؟
ج. فرقي نميكند.
2818. اگر به قصد بيرون آمدن مني، استمناء كند ولي مني خارج نشود، آيا روزهاش باطل است؟
ج. روزهاش باطل است، ولي كفّاره ندارد.
2819. آيا روزهداري كه استمناء كرده و نميدانسته استمناء روزه را باطل ميكند، روزهاش باطل است؟
و در صورت بطلان، آيا كفّاره هم دارد؟
ج. روزه باطل است و بنا بر احتياط واجب، كفّاره جمع دارد؛ مگر در صورتي كه جاهل قاصر و غير ملتفت به سؤال باشد كه خصوص قضاي بعد از رفع قصور واجب است.
2820. آيا بازي و شوخي كردن با همسر، بدون اين كه مني خارج شود، روزه را باطل ميكند؟
ج. خير، باطل نميكند.
2821. شخصي در ماه رمضان با خود بازي ميكند؛ ولي مني خارج نميشود و علايم جنب هم در او نيست، بعد از ساعتي بول ميكند و مايع سفيد رنگي خارج ميشود كه شك دارد مني هست يا نه، حكم روزهي اين شخص در صورت قصد انزال يا عدم انزال چيست؟
ج. با قصد انزال، روزهاش باطل است.
2822. حكم روزهي شخصي كه در ماه مبارك رمضان در حال بازي با همسرش جنب شده چيست؟
ج. اگر قصد انزال داشته يا عادت او در اين كار اين بوده كه به انزال منجر ميشده، روزه وي باطل است.
2823. روزه كسي كه جنب شده و بدون غسل و تيمم روزه گرفته، چگونه است؟
ج. روزهاش باطل است.
2824. به علت ندانستن حكم جنابت در زمان جواني و مجرّدي، نسبت به صحت نمازها و روزههايم شك دارم، چه كنم؟
ج. با شك، تكليفي نداريد.
2825. از ابتداي بلوغ مدت شش سال بر اثر ناداني و بدون عذر شرعي روزه نميگرفتم، يك سال را هم بدون اين كه بدانم جنب هستم، روزه گرفتهام، وظيفه من چيست؟
ج. تمام آن روزهها قضا دارد و آن شش سال اگر جاهل مقصر بوديد، كفاره هم دارد و كفارهي تأخير هم دارند.
2826. شبي به علت كم رويي نتوانستم غسل جنابت كنم، لذا عمداً يك روز ماه رمضان را روزه نگرفتم، اكنون وظيفهي من چيست؟
ج. ميتوانستيد نزديك طلوع فجر تيمّم كنيد، ولي چون با جنابت وارد صبح شده و عمداً روزه آن روز را نگرفتهايد، قضا و كفاره بر شما واجب است.
2827. آيا استبراء يا بول - با اين كه ميداند بقاياي مني همراه بول خارج ميشود - روزه را باطل ميكند؟
ج. خير، باطل نميكند.
2828. اگر در ماه رمضان كسي بعد از اذان بيدار شود و متوجه گردد كه جنب است و غسل را تا عصر تأخير بيندازد، روزهاش صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
2829. آيا روزهدار ميتواند در هنگام اذان صبح، غسل جنابت كند؟
ج. اگر قبل از اذان تيمم كرده است، مانعي ندارد.
2830. شخصي در ماه رمضان قبل از طلوع فجر، مايعي از خود ديده و خيال كرده كه محتلم شده، اما عملاً غسل نكرده است، ولي قبل از ظهر فهيمده كه جنب نبوده و آن مايع مني نبوده و مفطري هم انجام نداده، آيا ميتواند آن روز را روزه بگيرد؟ و در صورت بطلان حكم اين شخص در روزه و كفاره و قضا چيست؟
ج. جايز نيست مفطري را انجام دهد و اگر اطمينان به جنابت داشته با علم به مسأله، به طوري كه نيّت از او متمشّي نشده، فقط قضا دارد.
2831. شخصي در روز ماه رمضان محتلم شده است، آيا فوراً بايد غسل كند، يا ميتواند تا غروب غسل نكند؟
ج. لازم نيست فوراً غسل كند.
2832. اگر مردي زن خود را مجبور به جماع نمايد، وظيفه زن به لحاظ قضا و كفاره چيست؟
ج. كفاره روزه خودش و روزه زنش را بايد بدهد، ولي اگر زن در بين جماع راضي شود، بنا بر احتياط واجب مرد دو كفاره بدهد و زن يك كفاره و در هر صورت زن بايد قضاي روزه آن روز را به جا آورد.
2833. اگر خانمي با همسر خود در ماه مبارك رمضان شوخي و ملاعبه كند، سپس ترشّحي در خود ببيند، وظيفه چيست؟
ج. اگر مني انزال نشده و قصد انزال هم نداشته، اشكال ندارد.
2834. آيا كسي كه دچار خوابهاي كوتاه مدّت - مثلاً يك ربع - ميباشد و زود به زود بيدار ميشود، آيا هر كدام در حكم يك خواب محسوب گرديده و اگر غسل واجب نكرده، كفّاره روزه هم به گردنش خواهد آمد؟
ج. اگر واقعاً خواب برود، كم بودن زمان دخالتي ندارد.
2835. شبي در ماه مبارك رمضان جنب شدم و چون امكان حمام كردن برايم نبوده، تصميم گرفتم بعد از خوردن سحري و قبل از اذان صبح تيمّم بدل از غسل نمايم.
ولي متأسفانه پس از خوردن سحري يادم رفت كه تيمّم نمايم و هنگام اذان يادم افتاد و سريعاً تيمّم كردم. آيا روزهاي كه گرفتم صحيح بوده است؟
ج. روزهي آن روز باطل است.
2836. شخص جُنُبي قبل از اذان بيدار شده و مشغول غسل ميشود و در حين غسل، اذان ميگويند. آيا روزهي او صحيح است؟
ج. اگر هنوز يقين به طلوع فجر ندارد، سريعاً غسل را تمام كند و صحيح است.
2837. شخص جنبي، ده دقيقه به اذان صبح بيدار شده و مدّت باقي مانده تا اذان را نميتواند صرف خوردن سحري و غسل كند، وظيفهي او چيست؟
با توجّه به اين كه اگر سحري نخورد، به ضعف شديد منجر ميشود.
ج. اگر سحري نخوردن، سبب ضعف و مشقّت غير قابل تحمّل عادةً ميشود، زود سحري بخورد و به جاي غسل، تيمّم نمايد.
2838. روزهداري كه به وجوب غسل جنابت يا اصل جنابت جهل دارد (جاهل مقصّر)، آيا بايد كفاره روزههايي را كه در حال جنابت گرفته بدهد؟
ج. وجوب آن مبني بر احتياط است.
2839. كسي در ماه مبارك رمضان چند غسل كرده، در روزهاي متعدد، بعد يقين كند يكي از اين غسلها باطل بوده حكم روزههاي اين شخص چه ميباشد؟
ج. به مقداري كه يقين به بطلان روزهها دارد، روزهها را قضا كند.
2840. فردي در سحرگاه ماه مبارك رمضان گمان ميكند وقت براي غسل وجود دارد و شروع به غسل جنابت ميكند؛ اما در اثناي غسل، وقت صبح داخل ميشود. آيا روزهاش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟
ج. روزهاش صحيح است و قضا و كفّاره ندارد.
2841. فردي كه پس از طلوع صبح محتلم ميشود، آيا روزهاش باطل است؟
چه وظيفهاي دارد؟
ج. كسي كه پس از طلوع فجر محتلم شده، تا قبل از ظهر ميتواند نيّت روزه كند، زيرا احتلام مفطر نيست.
2842. روزهداري پس از اذان صبح متوجه ميشود كه غسل او باطل بوده است، آيا روزهاش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟
ج. در روزهي ماه رمضان روزهي او صحيح است و قضا و كفاره ندارد و در روزهي واجب معين هم همين طور است و در واجب غير معين، روزهاش باطل است.
2843. فردي روزهدار به علت تنگي وقت، تيمّم بدل از غسل كرده است، امّا در وسط روز متوجّه ميشود، به علت فراموشي - با وجود اين كه تيمّم صحيح را از روي رساله عمليّه بلد بوده - تيمّم را غلط انجام داده است.
آيا روزهاش صحيح است؟
ج. روزهاش صحيح است و قضا ندارد، زيرا تعمّد، صادق نيست.
2844. اگر غسل فرد جنب، به دليل جهل به مسأله، داراي خللي بوده كه مبطل بوده است و با همان غسل، روزه گرفته باشد، آيا كفاره دارد؟
ج. عمل او تعمّد بر صبح كردن با جنابت نيست تا موجب قضا يا كفاره شود و اين غير از جهل به اصل وجوب غسل است كه تعمّد صادق است.
2845. فردي كه در شب ماه مبارك رمضان به آب دسترسي ندارد، آيا ميتواند به صورت اختياري خود را جنب كند؟
ج. جواز جنب نمودن اختياري او مورد تأمل است.
گرچه اگر خود را جنب نمايد، روزهاش با تيمم صحيح است.
2846. خانمي هر سال پيش از ماه مبارك رمضان، عدد روزهاي عادتش را ميدانسته، لذا زودتر از ماه مبارك رمضان، روزه آن روزها را ميگرفته است.
حكم روزههايش چگونه است؟
ج. هر وقتي كه روزه ميگرفته، براي سال قبل كه قضا شده حساب ميشود و فقط روزهي سال آخر بر ذمّهاش است.
2847. آيا اگر با قرص جلوي عادت گرفته شود، براي روزه اشكال دارد؟
ج. خير.
2848. اگر كسي عادت وقتيه و عدديه داشته و طبق عادت قبلي پاك شده و پس از غسل روزههايش را گرفته است، ولي پس از يكي دو روز دوباره لكههايي را مشاهده نموده است، آيا اين لكهها حكم حيض را داشته و روزههاي دو روز قبل را نيز بايد دوباره قضا كند يا حكم استحاضه دارد و ميتواند بقيه روزها را نيز روزه بگيرد؟
ج. اگر آن لكهها در قبل از ده روز كامل باشد، حكم حيض را دارد و روزههاي آن دو روز را هم بايد دوباره قضا كند.
دروغ بستن به خدا و پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم
2849. اگر كسي سخن دروغي را عمداً از معصوم عليه السّلام نقل كرد؛ ولي بعداً معلوم شد كه سخنش راست بوده، آيا روزهاش باطل است.
ج. روزهاش باطل است؛ ولي كفاره ندارد.
2850. آيا دروغ گفتن عمدي در مورد اولياء اللَّه و علما روزه را باطل ميكند؟
ج. خير.
2851. شخصي سخناني را در مورد معصومين عليهم السّلام از كتابي كه ميداند بعضي از مطالب آن غلط و دروغ است نقل ميكند؛ ولي نميداند كدام يك از مطالب اين كتاب دروغ است، آيا روزهاش باطل است؟
ج. خير.
2852. اگر شخصي مطلبي را به نقل از كتاب يا شخصي در حال روزه بيان كند و بعداً معلوم شود كه اين مطلب دروغ بوده، روزهاش باطل است؟
ج. خير.
2853. آيا روزهدار ميتواند عمداً يا سهواً روايتي را كه منسوب به يكي از اهل بيت است از قول امام ديگر يا از قول پيامبر گرامي اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل كند؟
ج. مانعي ندارد.
2854. خواندن روضه از منابع غير معتبر و يا بر اساس آنچه نزد عموم مشهور است، موجب بطلان روزه ميشود؟ در صورت كشف خلاف چه طور؟
ج. اگر به حسب نقل بخواند يا معلوم باشد كه به نقل خوانده، روزه باطل نميشود.
2855. اگر روزهدار سخني را كه عقيده به صحّت آن دارد، بيان كند و بعد بفهمد كه كذب بوده، حكم آن چيست؟
ج. روزه او صحيح است.
2856. اگر روزهدار سخني را كه اطمينان قاطع به صحّت آن ندارد و به هر حال احتمال دارد كذب باشد بيان كند، حكم آن چيست؟
ج. روزه او صحيح است.
2857. شخصي كه ميداند قرآن را غلط ميخواند، آيا جايز است در حال روزه قرآن بخواند؟ اگر بخواند موجب بطلان روزه ميشود؟
ج. اشكال ندارد.
2858. روزهي غوّاصاني كه از لباس و كلاهك غوّاصي استفاده ميكنند، صحيح است؟
ج. اگر مانع از رسيدن آب به سر باشد، روزه صحيح است.
2859. شستن سر زير شير آب در حال روزه، چه حكمي دارد؟
ج. چون در يك دفعه تمام سر را آب فرا نميگيرد، اشكال ندارد.
2860. آيا در ماه رمضان ميتوان با گذاشتن كلاه يا عينك شنا مانع رسيدن آب به بخشي از سر شد و زير آب شنا كرد؟
ج. بنا بر اظهر روزه را باطل نميكند.
2861. اگر روزهدار ابتدا نصف سر و سپس نصف ديگر سر را زير آب فرو كند، آيا روزهاش باطل ميشود؟
ج. بنا بر اظهر روزهاش باطل نميشود.
2862. شخصي در سفر بوده و قصد داشت پيش از ظهر به وطن برسد و نيّت روزه كند، ولي در بين راه سهواً چيزي ميخورد. آيا ميتواند آن روز را روزه بگيرد؟
ج. اگر روزهي واجب معين - مثل روزهي ماه مبارك - است به قصد وظيفه امساك كند (چيزي نخورد) و قضاي آن را هم بگيرد، به خصوص اگر در اصل تناول سهو نبوده؛ بلكه در قصدش سهو بوده، ولي با تعمد خورده است.
2863. در صورتي كه مسافر در ماه مبارك رمضان به سوي وطن خود حركت نمايد و هم زمان با اذان ظهر، نزديك وطن خود برسد؛ ولي شك نمايد كه آيا مقدار مسافت مانده وطن محسوب ميشود يا نه، تكليف چيست؟
ج. بايد قبل از ظهر به شهر خودش وارد شود، يعني به حدّي برسد كه ديگر عرفاً مسافر بر او صدق نكند و با شك در اين مطلب بنا بر نرسيدن بگذارد و در صورت رسيدن به حد ترخّص و نرسيدن به شهر، احتياط مورد دارد.
2864. كسي پيش از ظهر به اندازه مسافت شرعي از وطن خارج ميشود و پيش از ظهر به وطن يا محل اقامه بر ميگردد، آيا ميتواند روزه بگيرد؟
ج. اگر روزه واجب معيّن است و در طول اين مدت افطار نكرده، اگر قبل از ظهر به وطن برگردد يا به محل اقامه با قصد جديد براي ده روز ماندن بازگردد بايد روزه بگيرد و اگر غير واجب معيّن است، روزه گرفتن او جايز است.
2865. فردي بين سي و يك روز كفاره، مسافرت يك روزه انجام ميدهد ولي تا پيش از زوال بر ميگردد و نيّت روزه ميكند.
آيا پي در پي بودن آن به هم خورده است؟
ج. اشكال ندارد و پي در پي بودن روزهها به هم نخورده است.
2866. آيا ميشود در ماه رمضان مسافرت كرد؟
ج. بله، ميشود.
2867. گرفتن روزه مستحبي در سفر، چه حكمي دارد؟
ج. مسافر نميتواند در سفر روزه بگيرد، مگر اين كه روزه گرفتن در سفر را نذر كرده باشد، كه در اين صورت روزه گرفتن صحيح است و بنا بر احتياط واجب روزه مستحبي را در سفر به نيّت رجا بايد گرفت، مگر در مدينه مشرفه كه بنا بر روايت، مسافر ميتواند براي برآورده شدن حاجت سه روز روزه بگيرد.
2868. اگر شخصي به علت بيماري روزه نگرفته باشد و بيماري او چند ماه طول بكشد و پس از بهبودي بلافاصله به بيماري ديگري مبتلا شود كه تا ماه رمضان بعدي ادامه پيدا كند، آيا مثل مرض مستمر است كه تا سال بعد قضا ندارد يا خير؟
ج. فرقي نميكند.
2869. آيا تزريق آمپول و سرم موجب باطل شدن روزه ميشود؟ و آيا تفاوتي بين انواع تقويتي و درماني آن وجود دارد؟
ج. احتياط واجب آن است كه روزهدار از استعمال آمپولي كه به جاي غذا به كار ميرود خود داري كند، بلكه اجتناب، خالي از وجه نيست؛ ولي تزريق آمپولي كه عضو را بيحس ميكند يا به جهت ديگر استعمال ميشود اشكال ندارد و اجتناب از آمپولي كه معلوم نيست از قسم اوّل باشد يا نه، لازم نيست.
2870. آيا تزريق آمپولهايي كه جهت بيحسّي، كاهش درد، كشتار ميكروبها و … به كار ميرود (در صورتي كه به طور كلّي هيچ خاصيّتي در جهت رساندن ويتامين يا مواد غذايي به بدن نداشته باشد )، مبطل روزه ميباشد؟
ج. آمپولهاي غير مغذّي و غير تقويتي و آن چه داخل حلق نشود، باطل كننده نيست.
2871. آيا تزريق خون، مبطل روزه است؟
ج. تزريق خون در باطل كردن روزه بالاتر از آمپول تقويتيست و اگر فرض شود كه اصلاً جهت تقويتي نداشته باشد - مانند تزريق خون براي دفع مرض، بازهم احتياط در باطل كنندگي آن است.
2872. در دانشگاهها براي تعليم تزريقات به دانشجويان از آب مقطّر استفاده ميشود.
آيا اين عمل مضر به صحّت روزه است و در صورت باطل شدن روزه، آيا كفّاره هم دارد؟
ج. باطل كننده روزه است و كفّاره هم دارد.
2873. زنهاي حامل و زن شيرده كه روزه را افطار ميكنند، چه وظيفهاي دربارهي اين روزهها دارند؟
ج. علاوه بر فديه، قضاي آن هم واجب است؛ هر چند تا رمضان آينده هم اين عذرش طول بكشد.
2874. كسي كه هنگام حمل نميتواند روزه بگيرد و حالش به هم ميخورد و پس از وضع حمل تا يك سال بچّه شير ميدهد. آيا قضاي روزه بر او واجب است يا نه؟ هم چنين كفّاره دارد يا نه؟
ج. قضاي روزه بر او واجب است و كفّارهي تأخير هم دارد.
2875. آيا بردن وسايل غير خوراكي در دهان در هنگام روزه - مثل وسايل دندان پزشكي هنگام معاينه، باعث ابطال روزه ميشود؟
ج. اگر آن را از دهان بيرون آورد و باز داخل كند، نبايد آب آن را فرو ببرد.
2876. حكم كشيدن دندان يا جراحي لثه و دندان - كه باعث خونريزي ميشود - در حال روزه چيست؟
ج. بايد خون را فرو نبرد و كشيدن دندان يا جراحي لثه كه موجب خونريزي شود، در حال روزه مكروه است.
2877. گاز اكسيژن كه براي تنفّس مصنوعي وارد گلو و ريه ميشود، آيا روزه را باطل ميكند؟ اگر بيمار در آن حال بيهوش باشد چه طور؟
ج. تا وقتي كه فقط گاز است، روزه را باطل نميكند، از جهت گاز وارد حلق شده، امّا اگر در حال بيهوشي به سر ميبرد، در صورتي كه تمام وقت روزه را فرا گرفته باشد، روزه و قضاي آن واجب نيست و اگر قبل از زوال و قبل از تناول مفطر به هوش آيد، احوط جمع بين اتمام و قضا است.
2878. آيا شستشوي معده از طريق سُند معده، باعث باطل شدن روزهي بيمار ميشود؟
(شستشوي معده با مايعات از طريق سُند انجام ميگيرد و دوباره، مايع وارد شده از طريق سند به بيرون كشيده ميشود )
ج. باطل كننده است.
2879. بعضي از پزشكان خوردن قرص در ماه مبارك رمضان را به واسطهي ضرورتهاي طبّي توصيه ميكنند، آيا روزه انسان چه حكمي دارد؟
ج. روزه را باطل ميكند و در مورد ضرورت، كفّاره ندارد.
2880. آيا استفاده از اسپري، براي كساني كه تنگي نفس دارند - با توجّه به اين كه استعمال اسپري براي آنها ضروريست - در حال روزه جايز است؟
ج. اگر به صورت گاز رقيق ميباشد، باطل كننده نيست و در غير اين صورت باطل كننده است.
2881. زني براي اين كه روزهاش را بگيرد، قرص جلوگيري از عادت ماهيانه مصرف كرده است.
آيا روزهاش صحيح است؟
ج. روزهاش صحيح است، گرچه اگر ضرر مرض آور داشته است، تكليفاً مصرف آن جايز نبوده است.
2882. آيا عكس برداري از معده با اندوسكوپي، روزه را باطل ميكند؟
ج. اندوسكوپي روزه را باطل ميكند، مانند فرو دادن شن و سنگ كه باطل كننده است، هر چند جنبهي غذا بودن را هم ندارد.
2883. فردي در صورتي ميتواند روزه بگيرد كه در شب، از آمپول يا دواي خاصّي استفاده كند.
آيا روزه گرفتن بر وي واجب است؟
ج. اگر اين شخص براي به دست آوردن آمپول يا دوا، به ضرر سنگيني دچار ميشود، روزه بر او واجب نيست و اگر به حد ضرر سنگين نيست، به دست آوردن دارو بر او واجب است و قدرت بر سبب (دارو)، قدرت بر مسبّب (روزه) است.
2884. بيماري در ماه مبارك رمضان روزه نگرفته است و به استمرار مرض تا رمضان بعدي يقين دارد وي در قبال روزههايش چه تكليفي دارد؟
ج. ميتواند پس از رمضان اوّل - رجاءً - كفّارهاش را بدهد، هر چند اگر در بين سال خوب شد، بايد روزهها را قضا كند.
2885. اگر دكترها در مورد روزه گرفتن بيماري اختلاف نظر داشته باشند، وظيفه او چيست؟
ج. به علم يا اطمينان رسيدن يا حصول خوف و ترس عقلايي از ضرر روزه، وظيفهي خود مكلّف است؛ هر چند سببش نظر دكتر باشد.
2886. در برخي بيماريها (مثل نارسايي كليه) با اطمينان، ميتوان به بيمار توصيه نمود كه روزه نگيرد.
امّا در خيلي از موارد (به علّت شكّي كه در اصل بيماري و يا چگونگي تأثير روزه بر آن وجود دارد يا به علّت عدم وجود تحقيقات و نتايج لازم در مورد اثرات روزه بر بسياري بيماريها و به طور كلّي به علت عدم امكان تعيين نقش روزه بر بيماري)، پزشك واقعاً نميداند روزه را به بيمار توصيه كند يا خير. در اين صورت وظيفهي پزشك در توصيه يا عدم توصيه به روزه، چيست؟
ج. به حسب ظاهر پزشك به منزلهي نايب از خود مريض است كه اگر خصوصيّات را بداند، يا بيمناك است يا نيست، ميزان خوف و ترس ضرر است و احوط اينست كه به خود مريض توصيفات را بگويد، اگر خودش خوف ضرر داشت، روزه نگيرد و اگر خوف ضرر نداشت، روزه بگيرد.
2887. روزهداري كه دندانهايش خونريزي داشته باشد و مجبور باشد آنها را بشويد و در حين شستن، خون به گلويش برسد، روزهاش چه حكمي دارد؟
ج. عمداً نبايد خون را در گلويش فرو ببرد.
2888. سه روز اوّل ماه را روزه گرفتم، در بين روز ناراحتي معده پيدا كردم؛ لذا به تشخيص خود چند روز، روزه نگرفتم و بعد از مدتي دوباره گرفتم آيا روزه بر من واجب است؟
ج. اگر بيماري شما به گونهاي باشد كه بدانيد يا گمان كنيد روزه گرفتن براي شما ضرر دارد، نبايد روزه بگيريد و اگر روزه بگيريد، روزه شما صحيح نيست و در صورت خوف ضرر در صورتي كه خوف شما عقلايي باشد، ميتوانيد روزهتان را افطار كنيد.
2889. چشم من ضعيف است و ميترسم روزه برايم ضرر داشته باشد، تكليف من چيست؟
ج. اگر خوف و ترس شما عقلايي باشد، ميتوانيد روزهتان را افطار كنيد.
2890. چند سال پيش در ماه رمضان خود را به مريضي زدم و در بيمارستان سرم به من تزريق كردند، تكليف روزههاي من چيست؟
ج. اگر خلاف واقع بوده است، حكم افطار عمدي را دارد.
2891. به دستور پزشك از روزه گرفتن منع شدهام و اين باعث شده كه مشكل روحي پيدا كنم؛ چه كنم؟ و كفاره هر روزه چه قدر است؟
ج. اگر با حال مرض روزه هم بگيريد باطل است فعلاً روزه نگيريد و پس از سالم شدن بايد قضا كنيد و مقصود اصلي بندگيست كه در اين جهت بايد معرفت تحصيل كرد و كفاره آن روزهها هم، در صورت عدم قضا تا ماه رمضان آينده، يك مد طعام براي هر روز است.
2892. اگر بيماري كه گمان دارد روزه برايش ضرر دارد، با اين حال روزه بگيرد، ولي بعد از اتمام روزه متوجه شود كه روزه برايش ضرر نداشته است، حكم روزهي اين شخص چيست؟
ج. احتياط واجب در قضا است.
2893. آيا دخترهاي 9 ساله امروزي - كه اكثراً توانايي روزه ندارند - بايد روزه بگيرند؟
ج. بر پسر يا دختري كه تازه بالغ شدهاند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد؛ ولي قضا دارد.
2894. سن تكليف دختران از چند سالگي است، به خصوص در مورد روزه، ميتوان جثه و توان را در نظر گرفت؟
ج. خير، همان تمام شدن 9 سال قمري ملاك است.
اما در خصوص دختراني كه تازه بالغ شدهاند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد، ولي بعداً بايد قضاي آن روزهها را به جا آورند.
2895. در كودكي به علت ضعيف بودن، پدرم اجازه روزه گرفتن نميداد و نميدانستم كه بايد قضا شود، حال نسبت به قضاي آنها چه كار كنم؟
ج. بايد قضاهاي آن را به جا آوريد و براي هر روزه، يك مد طعام به فقير، كفارهي تأخير بدهيد.
2896. اشخاصي كه معتاد به مواد مخدر - مثل ترياك - هستند، به طوري كه روزانه چند نوبت ترياك ميكشند، آيا ميتوانند در ماه رمضان روزه بگيرند و در حد ضرورت از ترياك استفاده كنند؟
ج. مثل سيگار كشيدن است كه اگر ترك آن عسر دارد، مثل فرديست كه ترك خوردن براي او مشقّت دارد و نميتواند روزه بگيرد.
ولي اگر قبل از ماه رمضان ميتواند اعتيادش را ترك كند يا عادتش را به شب تغيير دهد، احتياطاً بايد اين كار را انجام دهد.
2897. كسي كه نميتواند قضاي روزههاي خود را بگيرد، تكليفش چيست؟
ج. بايد صبر كند تا قدرت بر آن پيدا كند و اگر اصلاً قدرت حاصل نشد، بايد وصيّت كند كه بعد از موتش به جا آورند.
2898. هنگامي كه روزه ميگيرم، به شدت سست و ضعيف ميشوم و نميتوانم كارهايي، مثل درس خواندن را انجام دهم، وظيفهي من چيست؟
ج. تا به حد خوف مريضي نرسد، بايد روزه بگيريد.
2899. مريضي در ماه مبارك رمضان يا پس از آن، با اتصال و ادامهي مرض مرده است.
آيا روزههايش قضا و كفّاره دارد؟
ج. اگر در همان سال مرده است، قضا و كفاره ندارد.
2900. آيا در كفّاره ميتوان به جاي آرد يا نان و گندم، مواد خوراكي ديگر يا پول آن را به فقير داد؟
ج. در اقسام طعام فرق نميكند؛ ولي دادن پول كافي نيست، مگر اين كه با اطمينان او را در خريد طعام وكيل كند.
2901. آيا غير سيّد ميتواند كفّارهي روزهاش را به سيّد بدهد؟
ج. جايز است، ولي خلاف احتياط است.
2902. كسي بايد 31 روز روزهي كفّاره بگيرد.
پس از شروع به روزه گرفتن - مثلاً پس از 15 روز روزه گرفتن - يك مسافرت برايش پيش ميآيد. در اين صورت 15 روز گرفته شده چه حكمي دارد؟
ج. اگر سفر اضطراري باشد و يا با غفلت از روزه تا ظهر شرعي اختياراً سفر كند، سفر او قطع كنندهي پي در پي بودن روزهها نيست و با رفع اضطرار و غفلت ادامه ميدهد.
2903. فردي حدود 10 سال كفاره بدهكار است، آيا ميتواند كفاره هر روز از روزه كه بايد به شصت فقير بدهد را به يك فقير بدهد يا بايد بين شصت نفر جدا جدا كفاره را تقسيم نمايد؟
ج. نميتواند كفاره هر روز را به يك فقير بدهد؛ بلكه ميتواند كفاره شصت روز خود را نيّت نموده و به شصت فقير بدهد كه هر چند با صورت اوّل در نتيجه تفاوتي نكرده و به همان ميزان كفاره به يك فقير داده است، لكن فقط در صورت دوم بريء الذمّه ميشود.
2904. اگر كسي چند سال پيش به قيمت روز، پول كفّارهي روزه را به واسطه داده باشد و گيرنده، آن را به مستحق نداده تا قيمت گندم افزايش پيدا كرده است.
ال آن كه ميخواهد آن را بدهد، آيا افزايش قيمت را بايد روي آن بگذارد يا خير؟ و آيا اگر در فرض سؤال خود گيرنده مستحق بوده، ولي به عنوانِ تصرّف، نگرفته است بلكه از طرف دهنده وكيل در خريد نان شده بوده چه طور؟
ج. دادن پول، بابت كفّاره محسوب نميشود و وكيل بايد اجناس را تهيّه كند و كفّاره بدهد و يا پول را به فقير بدهد و او را وكيل كند كه آن را تهيه نمايد و در صورت استحقاق، خود او ميتواند بابت كفّاره از طرف صاحبش براي خود تَمَلُّك كند و در فرض سؤال اگر وكيل كوتاهي كرده، ضامن است.
2905. شخصي در حال حاضر درآمدي ندارد كه كفاره خود را بپردازد، وظيفهاش چيست؟
ج. هر وقت توانايي پيدا كرد، بايد بپردازد و يا به جاي كفارهي مالي روزه اختيار كند و يا بدلهاي آنها كه به استغفار منتهي ميشود.
2906. شخصي فرزند واجب النّفقهاي دارد و از جهت فقر نميتواند بر او انفاق كند، آيا ميتواند كفارهاش را به او بدهد؟
ج. از باب كفاره، به جهت انفاق نميتواند به او بدهد و البته چون وجوب اداي كفاره فوريّت ندارد و انفاق به فرزند فوري است، بايد بر او انفاق كند و بعداً كفّاره را بدهد و اگر خواست كفاره را به او بدهد، با فقير دست گردان كند و به فرزند بدهد.
2907. آيا طلّابي كه با شهريه يا كمك پدر تأمين ميشوند، فقير شرعي محسوب ميشوند و مخل كفارات ميباشند؟
ج. اگر با شهريه تأمين ميشوند، پس با حقوق فقرا اداره ميشوند، هر چند همراه با كمك پدر باشد، اما اگر فقط با كمك پدر اداره ميشوند، محل احتياط است كه فقير باشند.
2908. پرداخت كفّارهي روزههاي فرزندي كه بيشتر معاشش را پدر تأمين ميكند بر خود او واجب ميشود يا بر پدر او واجب است؟
ج. كفّاره بر خود فرزند است.
2909. اگر كسي روزهي قضاي خود يا پدر و مادر را در ماه رجب و شعبان گرفت، آيا ثواب رجب و شعبان را هم دارد؟
ج. بلي، اگر هر دو را نيّت كند.
2910. كسي كه روزهي قضاي رمضان به ذمّهي او است، ميتواند براي روزهي ديگري اجير شود يا تبرّعاً روزه را به جا آورد؟
ج. استيجار جايز است، ولي تبرّع در حكم روزهي مستحبّي است، پس نميتواند تبرّعاً روزه را به جا آورد.
2911. اگر كسي روزهي كفّاره بر عهده اوست، آيا ميتواند روزهي استيجاري بگيرد؟
ج. بله، ميتواند.
2912. آيا بچّهي نابالغ ميتواند براي روزه قضاي ديگري اجير شود؟
ج. اگر مميّز است و با اذن ولي او باشد و به اين كه روزهي صحيح ميگيرد اطمينان باشد، اشكال ندارد.
2913. اگر پسر بزرگ ميّت نابالغ باشد، آيا ميتواند قبل از بلوغ، روزههاي پدر خود را بگيرد؟
ج. اگر مميّز است و به نحو صحيح ميگيرد، روزه او بري كننده ذمّهي پدر است، ولي به منزلهي تبرّع است.
2914. اگر فردي نذر كرد كه اگر مشكل من برطرف شود، روز پنج شنبه آينده روزه بگيرم و مشكل او در ساعت ده صبح پنجشنبهي آينده برطرف شود، آيا روزهي آن روز بر او واجب است؟
وظيفهي او در صورتي كه مفطري را اتيان كرده باشد يا اتيان نكرده باشد چيست؟
اگر بعد از ظهر مشكل او برطرف شود چه طور؟
ج. اگر مفطر به جا نياورده است، روزهي واجب، روزهي همان روزيست كه معين كرده است و اگر افطار كرده، قضاي آن را به جا آورد و اگر بعد از ظهر به حاجتش رسيد، وجوب ندارد.
2915. زني در ايام عادت، طبق معمول روزهاش را افطار ميكند، ولي بعداً متوجه ميشود در آن وقت يائسه بوده است.
آيا روزهاش صحيح است يا قضا و كفاره دارد؟
ج. بايد آن روزه را قضا نمايد، ولي كفّاره ندارد.
2916. آيا افطار عمدي پس از زوال، در روزه كفارهاي، كفاره دارد؟
ج. چه در آن 31 روز متوالي باشد يا در بقيهاش كفاره ندارد.
2917. اگر روزه قضا و روزه نذري، وقتشان تنگ شده باشد، كدام يك را بايد مقدم نمود؟
ج. شايد قولي باشد به ترجيح داشتن تقدّم سبب وجوب براي هر كدام كه باشد (يعني هر كدام كه زودتر واجب شده است، همان مقدم است). ولي احتياطاً بايد به قصد امر فعلي روزه بگيرد و پس از رمضان هم به نيّت ديگري كه هر كدام باشد، باز روزه بگيرد.
2918. كسي كه نميتواند روزههاي قضاي خود را بگيرد، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر قضا بر او واجب شده بوده، تأخير مياندازد تا وقتي كه تمكّن پيدا كند؛ يا وصيت ميكند بعد از فوتش، كسي را اجير كنند تا روزههاي وي را بگيرد.
2919. فردي در كفّاره روزه، قدرت روزه گرفتن 31 روز پياپي را ندارد. وظيفه وي در اين باره چيست؟
ضمناً آيا وي ميتواند روزه مستحبي بگيرد يا نذر روزه كند؟
ج. بايد صدقه به 60 مسكين را اختيار كند و اگر روزه مستحبي بگيرد يا نذر روزه كند و روزه بگيرد، اشكالي ندارد.
2920. فردي 26 روز پياپي روزه كفّاره گرفته و در روز بيست و هفتم، پس از اذان صبح ميفهمد كه در حالت جنابت و احتلام داخل صبح شده است.
حكم قضيه چيست؟
ج. احتياط در بطلان روزهي آن روز است؛ ولي چون به واسطهي عذر بوده، تتابع و پي در پي بودن 31 روز به هم نميخورد.
2921. فردي در زمان كودكي و اوايل بلوغ، روزه خورده است، اكنون كه بزرگ شده، نميداند جاهل قاصر بوده تا كفاره واجب نباشد يا مقصّر بوده تا كفاره واجب باشد.
وظيفه چيست؟
ج. با شك در موضوع، كفّاره واجب نميشود افطار روزهي استيجاري
2922. آيا افطار كردن بعد از ظهر در روزه استيجاري كفاره دارد؟
ج. حكم قضاي خود را دارد
2923. شخصي روزه ماه رمضان را عمداً نگرفت، آيا علاوه بر قضاي روزه و يكي از كفّارات ثلاث، بايد براي هر روزي يك مد طعام نيز بدهد؟
ج. غير از قضا و كفّارهي روزه، ديگر چيزي لازم نيست، مگر اين كه در آن سال قضايش را نگيرد.
2924. آيا در كفّاره جمع نيز مانند كفّاره مخيّره يا مرتّبه، با عجز از شصت روز روزه، منتقل به هجده روز روزه ميشود؟
ج. آري، بلكه اولويت هم دارد.
2925. به دليل مريضي، جهالت و عدم توانايي، روزههايم قضا شده است و اكنون كه بهبودي حاصل شده، والدينم با گرفتن روزههاي قضا موافق نيستند، تكليف من چيست؟
ج. بايد روزههاي قضا را بگيريد و هر كدام كه سال بر آن گذشت، وقت آن وسيع است و فوريت ندارد.
2926. كسي كه در شب آخر ماه رمضان به اميد اين كه فردا عيد ميشود غسل جنابت نكرد و در روز به خيال اين كه روزهاش باطل شده افطار كرد، آيا كفاره بر او واجب است؟
ج. قضا و كفارهي عمدي دارد.
2927. مدت 13 سال روزه نگرفتهام، كفاره آن چه قدر است و اگر قدرت پرداخت آن را نداشتم، تكليف چيست؟
ج. اگر عمداً نگرفتيد، قضا و كفارهي عمدي و كفارهي تأخير دارد در وقت تمكن؛ هر چند به تدريج تا آخر عمر بايد بگيرد و با عدم تمكّن، بدليّت 18 روزه روزه عوض دو ماه روزه و نيز تصدّق (صدقه) به مقدار ممكن بدل 60 اطعام ثابت است و پس از اينها بدليّت استغفار است.
2928. در ماه رمضان مدتي روزه نگرفتهام، اما تعداد روزهها را فراموش كردهام، وظيفهام چيست؟
ج. به مقدار يقيني بايد انجام دهيد.
2929. كفاره تأخير قضاي روزه زن، بر مرد است يا بر زن؟ و اگر بر خود زن است و زن درآمدي نداشته باشد، وظيفه او چيست؟
ج. بر خود زن واجب است كه در وقت تمكن و قدرت بايد بپردازد.
2930. اگر شخصي را به خوردن روزه مجبور نمايند، آيا كفاره روزه بر او واجب است؟
ج. خير، كفاره ندارد.
2931. پر كردن دندان در ماه رمضان چگونه است؟
ج. بهتر است در حال روزه نباشد، چون بايد مواظب باشد چيزي وارد حلق نشود.
2932. كسي كه كاري انجام داده كه نميدانسته روزه را باطل ميكند، روزه او چه حكمي دارد؟
ج. قضا دارد و اگر جاهل مقصر بوده، كفاره هم دارد.
2933. شخصي در ماه رمضان، قبل از ظهر قصد مسافرت داشته؛ لذا قبل از حركت افطار كرده (صبحانه خورده)، تكليف اين شخص در مورد قضا و كفاره چيست؟
ج. قضا و كفاره دارد.
2934. كسي كه ميخواهد روزهي قضا بگيرد، آيا ميتواند نيّت روزهي مستحبي نيز بكند؟
ج. بايد فقط روزهي قضا را نيّت كند، ولي ثواب روزهي مستحبي را هم ميبرد.
2935. كسي كه روزه قضا دارد، آيا ميتواند روزهي مستحبي بگيرد؟
ج. خير، نميتواند.
2936. در مسألهاي فرمودهايد:
روزهداري كه روزه مستحبّي گرفته است، ميتواند به درخواست و دعوت مؤمني، روزهاش را افطار كند، آيا او ثواب روزه و اجابت دعوت مؤمن، هر دو را ميبرد؟
ج. بلي.
2937. استفاده از آلات موسيقي كه با دهان كار ميكنند - مثل ساز، در حال روزه چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه آن وسيله به واسطه آب دهان خيس شود و پس از بيرون آوردن دوباره در دهان قرار گيرد، خيسي آن نبايد فرو داده شود وگرنه روزه باطل ميشود و به طور كلّي اين كار حرام است.
2938. آيا ماليدن كرم و روغن به پوست و موها، موجب بطلان روزه ميشود؟
ج. خير.
2939. درست كردن غذا براي فرد روزه خوار، چه حكمي دارد؟
ج. اگر @ مُعَنْوَن به عنوان محرّمي نشود، جايز است.
2940. آيا استفاده از عطر، شامپو، كرم و رژ لب در ماه مبارك رمضان مجاز است؟
ج. بله، جايز است.
2941. آيا بو كردن بعضي از عطرها، كه بوي آن خيلي غليظ است، روزه را باطل ميكند؟
ج. اولي ترك آن است.
2942. اگر روزهدار به نامحرم نگاه كند، آيا روزهاش باطل است؟
ج. خير.
2943. نيّت نماز مسافر چگونه است؟
آيا ذكر قصر يا اتمام، در نيّت لازم است؟
ج. قصد انجام وظيفه فعليّه كافيست و نيّت لازم نيست به زبان ذكر شود.
2944. شخصي را در حال بيهوشي از قم به تهران بردهاند.
وي در تهران به هوش ميآيد. قرار است يك هفته در تهران بماند. با توجّه به اين كه خودش قصد مسافت نكرده است، تكليف نمازش - در اين يك هفته در تهران - چگونه است؟
ج. چون قصد سفر نداشته، بايد نمازش را تمام بخواند.
2945. آيا در سفر ميتوان نماز استيجاري خواند؟ و در صورت جواز، بايد شكسته بخواند يا تمام؟
ج. بله، جايز است و به كيفيت استيجار عمل ميكند، مثل نماز قضا.
2946. آيا مسافر ميتواند روزهي استيجاري بگيرد؟
ج. خير، نميتواند.
2947. آيا صحيح است شخصي نذر كند كه روزهي قضاي ماه رمضان خود را در سفر بگيرد؟
ج. خير، صحيح نيست.
2948. آيا در سفر ميتوان روزهي نذري گرفت؟
ج. خير، مگر اين كه روزهي در سفر و حضر يا خصوص سفر را نذر كرده باشد.
2949. آيا در سفر ميتوان روزهي قضا به جا آورد؟
ج. خير، نميتوان.
2950. آيا در سفر ميتوان نماز قضا به جا آورد؟
ج. بله، ميتوان.
2951. آيا مسافر ميتواند نماز جمعه را اقامه كند؟
ج. ميتواند.
2952. مسافري به علت عذر (مثل جنابت يا حيض، يا نفاس و يا عدم طهارت) نمازش را نميخواند تا به وطنش برسد، وقتي به وطنش يا جايي كه ميخواهد ده روز بماند رسيد، وقت تحصيل طهارت لباس و بدن را ندارد و نمازش قضا ميشود. آيا بايد نمازش را شكسته بخواند يا تمام؟
ج. چون در آخر وقت كه قضا شده، نماز تمام بوده است، بايد آن را به صورت تمام قضا كند.
2953. كسي كه يك روز از روزهي سال قبل را نگرفته و فقط يك روز به ماه رمضان سال جديد باقي مانده و در همين روز مجبور به مسافرت است، آيا ميتواند روزهي خود را در اين روز بگيرد؟
ج. نميتواند، بلكه بايد مسافرت نرود و روزهاش را بگيرد و اگر سفر ضروري باشد، بعد از ماه رمضان آن را قضا كند و كفارهي تأخير هم بدهد.
2954. كسي كه نذر كرده مثلاً دوشنبه را روزه بگيرد و در همان روز برايش سفر ضروري پيش آمد، آيا بايد در حين سفر روزه بگيرد؟ در صورت عدم جواز روزهي نذري در سفر، وضعيت نذر او به چه صورت خواهد بود.
آيا بايد كفارهي شكستن نذر را به جا آورد يا بايد يك روز ديگر، روزهي فوت شده را به جا آورد؟
ج. اگر نذر او شامل سفر نبوده و سفر ضروري باشد، كفارهي نذر ندارد و فقط آن روزه را قضا كند.
2955. آيا مسافر بعد از قصد مسافت و طي مسافت، كه نيّت روزه نداشته، چگونه ميشود كه اگر قبل از ظهر به وطن بازگردد، بايد نيّت روزه نمايد و حال آن كه ميفرماييد:
نيّت قطع، مبطل صوم است؟
ج. اگر تا قبل از ظهر مفطري به جا نياورده، بايد نيّت روزه كند و اين عدم نيّت صوم است به جهت عدم وجوب و عدم صحّت نه نيّت قطع صوم واجب.
2956. كسي كه در ماه رمضان به شهر هشت فرسخي مسافرت ميكند و منظورش اينست كه در همان شهر روزهاش را بخورد. ولي نتوانسته و فرصت پيدا نكرده تا مبطل به عمل آورد و بعد از برگشتن در محل، نيّت روزه همان روز را نموده است، آيا روزهاش صحيح است؟
ج. اگر قبل از ظهر به محل خودش رسيد، بايد نيّت روزه كند و روزهاش صحيح است.
2957. آيا مسافر ميتواند نوافل يوميّه را به جا آورد و براي او نيز مستحب ميباشد؟
ج. نافله ظهر و عصر در سفر، يعني در جايي كه بايد نماز ظهر و عصر را شكسته خواند ساقط ميشود و اما در نافله عشا مختار، عدم سقوط آن در سفر است، ولي احتياط اينست كه به نيّت اين كه شايد مطلوب باشد، به جا آورد.
2958. مسافر در سفر نماز را تمام خوانده، روزه را هم گرفته، بعداً فهميده كه بايد نماز را شكسته بخواند و روزه را افطار نمايد. آيا نماز و روزهي قبلي وي درست است يا احتياج به اعاده دارد؟
ج. اگر اصلاً جاهل به حكم سفر بوده، نماز و روزهاش صحيح است.
(توضيح بيشتر در مسائل 1104 الي 1108 و 1359 و 1360 رساله مذكور است. ) زمان افطار براي مسافر خارج از كشور
2959. شخصي در ماه مبارك رمضان به خارج از كشور سفر ميكند، آيا اين مسافر بايد با اذان ايران افطار كند يا به اذان محل ورود؟ نماز وي چگونه است؟
ج. با اذان آن محل افطار و نماز را بايد به جا آورد.
2960. كساني كه چند روز مانده به پايان ماه رمضان از دنيا بروند و در اين مدت مسافر بودهاند، حكم روزهشان چگونه است؟
آيا بايد قضا شود؟ نماز آنها در صورتي كه به جا نياورده باشند، بايد تمام قضا شود يا به صورت شكسته؟
ج. بايد روزه و نمازشان به صورت شكسته قضا شود.
2961. گاهي فردي دستگير ميشود و به زنداني فرستاده ميشود كه در فاصله 45 كيلومتر شهر قرار دارد و نميداند حبس او چه مقدار طول ميكشد.
حكم نماز و روزهي او چيست؟
ج. اگر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سي روز در محلي بماند و در تمام سي روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سي روز، اگر چه مقدار كمي آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند و روزهاش را بگيرد.
2962. شخصي را به علت بيماري قلبي از شهرستان به تهران آوردهاند و معلوم نيست مداواي او چه قدر طول ميكشد، حكم نماز و روزهي او چگونه است؟
ج. پس از گذشتن سي روز كه در رفتن و ماندن مردد بود، بايد نماز را تمام بخواند و روزهاش را بگيرد.
2963. مردي در حين سفر، نماز را با انگشتر طلا خوانده است، حكم نماز او چگونه است؟
اگر قرار است قضا نمايد، آيا به همان صورت شكسته بخواند؟ با توجه به اين كه حكم حرمت طلا را براي مرد ميدانسته و عمداً با آن نماز خوانده است؟
ج. بايد نمازش را شكسته قضا كند.
2964. شخص مسافر هرگاه در مراجعت از سفر به محل كارش وارد شود و بخواهد بعد از پايان كار به وطن برود، آيا رسيدن به محل كار قاطع سفر است يا خير؟
ج. خير قاطع سفر نيست؛ مگر اين كه از محل كار به وطن، مرتب در تردّد كمتر از ده روز باشد.
2965. شغل پرسنل ناوچه، سفر درياييست ولي احتمال دارد چند ماهي هم سفر دريايي نداشته باشند. يا به طور معمول در ماه يك هفته بيشتر سفر دريايي نميروند.
در اين صورت نماز و روزهي اينها چگونه است؟
ج. حكم مسافر را دارد.
2966. سربازي كه محل خدمت سربازيش با وطن او به قدر مسافت شرعي فاصله دارد و ميداند مدت چهار يا پنج ماه يا بيشتر در محل خدمت خواهد بود و هر هفته روزهاي تعطيل به وطن باز ميگردد. بفرماييد آيا از كساني كه شغل آنها در سفر است محسوب ميشود يا خير؟
ج. بله، دائم السّفر محسوب ميشود.
2967. اگر شخصي چهار سال نماز باطل خوانده و در اين مدت پنج يا شش بار مسافرت كرده باشد، قضاي نمازهاي شكسته و تمام را به چه نحو بخواند تا ترتيب حاصل شود؟
ج. طريق احتياط اينست كه در هر محدودهي زماني كه احتمال سفر ميدهد، جمع بخواند.
2968. شخصي ساكن شميران امّا مغازه و محل كسبش در تهران است، اين شخص اگر خواست به قم برود، به تهران كه رسيد نمازش قصر است يا تمام؟
ج. نمازش تمام است.
2969. مسافري هستم كه نماز ظهر و عصر را در راه نخواندم. به شهر خود هم كه رسيدم هنوز وقت باقي بود، ولي فراموش كردم. شب يادم آمد كه نماز ظهر و عصر را نخواندهام، حال كه بايد قضا كنم، آيا شكسته بخوانم يا تمام؟
ج. بايد به نحو تمام قضا كنيد.
2970. شخصي نماز ظهر و عصر را در اوّل وقت نخوانده و مسامحه كرد و بعد مسافرت نمود و در سفر هم نمازش قضا شد؛ بعد از مراجعت اگر بخواهد نماز ظهر و عصرش را قضا نمايد، آيا تمام بخواند يا قصر؟
ج. بايد به نحو قصر قضا كند.
2971. شخصي كه در طول جنگ چهارسالهي افغانستان، به خاطر اين كه در اين مبارزه سهم داشته باشد، دائماً در سفر بوده (گاهي در افغانستان و گاهي در ايران و پاكستان)، ولي قصد مسافرت دائم را نداشته، اما قهراً چنين وضعي به وجود آمده و در آينده امكان دارد اين وضع ادامه يابد، آيا روزه صحيح و نماز شخص مذكور تمام است اگر تمام است، در ماه رمضان چنان چه مسافرت از ايران به پاكستان نمايد، چه تكليفي دارد؟
ج. اگر دائماً در سفر است، به طوري كه ده روز را در محل واحد نميماند؛ هر چند از روي ناچاري نماز و روزهاش در اين مدت تمام و صحيح است.
2972. كسي كه پس از مدتي فهميد نمازهايي را كه كامل خوانده بايد شكسته بخواند، نمازهاي او صحيح است يا باطل؟
ج. اگر نميدانسته كه بايد نماز را شكسته بخواند و قصد قربت در نماز داشته، نمازش صحيح است؛ اما اگر ميدانسته كه بايد نماز را شكسته بخواند، لكن بعضي از خصوصيّات آن را نداند، مثلاً نداند در سفر هشت فرسخي بايد شكسته بخواند، در صورتي كه وقت باقي است، بايد بنا بر احوط نماز را شكسته بخواند و اگر وقت گذشته، به طور شكسته قضا نمايد. اما در صورت فراموش كردنِ مسافر بودن خود، اگر در وقت يادش بيايد بايد شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد، قضاي آن نماز بر او واجب نيست.
2973. آيا مراد از ظهر - كه اگر مسافر قبل از ظهر حركت كند، روزهاش باطل و اگر بعد از ظهر حركت كند، روزهاش صحيح است، ظهر حقيقي است؟
ج. بله، همان ظهر شرعي است.
2974. افراد ييلاق نشين، در سابق مسافت بين ده ييلاق را با اسب و شتر ميآمدند و در بين راه چندين روز بلكه گاهي يك ماه در يك جا ميماندند و در نتيجه، روزهشان را ميگرفتند؛ ولي اكنون همين مسافت را در مدت خيلي كم با ماشين طي نموده و چندين ساعته به مقصد خود ميرسند. آيا تكليف آنان در بين راه، تمام است يا شكسته؟
ج. شكسته است.
2975. در صورتي كه وظيفهي مكلّف در بعضي موارد، جمع بين نماز شكسته و تمام باشد، آيا ميتواند روزه بگيرد يا خير؟ و اگر در ماه رمضان گرفت، آيا لازم است بعداً آن را قضا كند يا خير؟
ج. روزهي واجب معين مثل ماه رمضان را، هم بايد بگيرد و هم قضايش را به جا آورد.
2976. آيا در شكسته و تمام بودن نماز و گرفتن روزه و نگرفتن آن تفاوتي وجود دارد؟
و يا اين كه در همهي موارد حكم روزه و نماز يكسان است؟
ج. تفاوتي ندارد؛ مگر در مورد مسافرت قبل از ظهر يا برگشت از سفر در بعد از ظهر و لزوم افطار در مواضع تخيير در نماز.
2977. با توجه به اين كه علت شكسته شدن نماز، به نظر ميرسد كه مسافرتهاي سخت و مشكل در گذشته هم چون سفر به وسيله چهارپايان بوده است، ولي امروزه كه اين مشكل، با وسايل نقليهي پيشرفته، مانند:
قطار و هواپيما برطرف شده است، آيا بازهم لزومي به شكسته بودن نماز ميبينيد؟
ج. بله، قصر در موارد آن لزومي است.
2978. خواهشمندم نظر مبارك خود را در خصوص مسأله نماز مسافر در مكه و مدينهي قديم و جديد مرقوم فرماييد؟
ج. به مسألهي 1102 رساله رجوع شود.
2979. مقدار مسافت شرعي چند كيلومتر است؟
ج. در حد ذراع به سانتي متر اختلاف است، اگر ذراع را 47 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 45 كيلومتر ميشود و اگر 46 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 44 كيلومتر ميشود و اگر 45 سانتي متر حساب كنيم تقريباً 43 كيلومتر و 200 متر ميشود. ولي اين اختلاف ضرري ندارد چون حد مسافت معتبره در شرع بايد متيقّن باشد و در غير صورت يقين، استصحاب عدم دارد. (يعني در صورت شك در مسافت شرعي، حكم عدم تحقّق مسافت شرعي را بايد جاري كرد).
2980. مسافت شرعي بين دو ناحيه از كجا تا كجا محاسبه ميشود؟
ج. مسألهي 1041 رساله رجوع كنيد.
2981. فاصله بين شهرها گاهي به جهت توسعهي شهر كمتر ميشود. آيا ميزان فاصله سابق است يا فعلي؟ و اگر ميزان فاصله فعليست در صورتي كه سابقاً يقين به مسافرت شرعي بين دو شهر داشتيم و الآن شك كنيم، وظيفه چيست؟
ج. ميزان فاصله فعليست و در صورت ذكر شده، وظيفه قصر است.
2982. مسافري كه شك دارد مسافرت شرعي طي شده است يا نه وظيفهاش چيست؟
ج. اگر شك در تحقّق مسافت شرعي بين مبدأ و مقصد دارد و با سؤال كردن بدون حرج وظيفهاش روشن نشده باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
2983. در رساله آمده كه اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخي (5 / 22 كيلومتر) از ادامهي سفر منصرف شود و قصد مراجعت به وطن كند، نمازش شكسته است، آيا اگر موقع مراجعت قصد داشته باشد كه از راه ديگري كه تا وطن دو فرسخ دارد مراجعت بكند، وظيفه چيست؟
ج. در اين فرض تمام است.
2984. رانندههاي تاكسي كه نوعاً تا حد مسافت شرعي از شهر خارج نميشوند، اگر احياناً سفر شغلي به خارج از مسافت داشتند وظيفه چيست؟
ج. وظيفهي او قصر است.
2985. فاصله ميان دو مكان يا دو شهر تا كجاي شهر يا مكان حساب ميشود به اين بيان كه اگر فاصله مكاني تا يك شهر كمتر از چهار فرسخ شرعي باشد، امّا اگر ما وارد آن شهر شديم امكان دارد در نقاطي از شهر مسافت اين دو مكان از چهار فرسخ شرعي بيشتر شود، وظيفه چيست؟
ج. اگر مقصد شهر باشد، ابتداي شهر را بايد در نظر گرفت و اگر مقصد مكان معلومي در شهر باشد، به طوري كه بقيّه به منزلهي جادّه است، معيار همان مكان است.
2986. مسافري به مقصد سه فرسخي سفر ميكند، ولي از اوّل قصد دارد كه در اثناي راه به جادّه فرعي كه يك فرسخ است به جهت كاري برود و از همان راه به جادهي اصلي برگردد و سفر خود را ادامه دهد نماز اين مسافر چه حكمي دارد؟
ج. اگر مقدار مسافتي را كه ميرود و بر ميگردد مجموعاً به هشت فرسخ برسد، نمازش قصر است.
2987. دانشجوياني كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعي و خوابگاه آنان در خارج شهر با فاصله بيشتر از 5 / 22 كيلومتر است و دانشجو دو يا چند هفته يك بار به وطن مراجعت ميكند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامهاي دارد، حكم نماز و روزه آنها را در محل تحصيل، خوابگاه و بين راه بيان فرماييد.
ج. اگر مرتّب بين محل تحصيل و خوابگاه در رفت و آمد باشد، نماز آنها در آن دو محل و بين راه تمام است.
2988. آيا معيار در مسافت شرعي اينست كه بر روي زمين به اندازهي مسافت از وطن دور شويم يا اين كه مثلاً اگر با بالن ارتفاع بيش از 5 / 22 كيلومتر را بالا برويم و در بالاي شهر قرار داشته باشيم بازهم مسافت شرعيّه صدق ميكند و بايد در آنجا نماز را شكسته بخوانيم؟
ج. ظاهراً فرقي نميكند و در حد ترخص تقدير استوا ميشود.
2989. كارگر يا دانشجويي هر روز كمتر از 4 فرسخ را تا محل كارش طي ميكند.
رفت و برگشت او به 8 فرسخ نميرسد. اگر بخواهد مسافت شرعيه را كامل كند به اين صورت كه از ابتدا قصد كند بعد از رفتن به محل كارش به مكان ديگري برود كه از وطنش به اندازهي مسافت دور است و لو اين كه مجموعاً از وطن تا محل كار و از محل كار تا آن محل ديگر با هم به اندازهي مسافت شرعي باشد، حكمش چيست؟
آيا بايد شكسته بخواند و يا اين كه در اين مسافت تلفيقي بين محل كارش و محل ديگر، نمازش را تمام بخواند؟
ج. اگر از اوّل، مقصد مسافت دوم (از محل كار به محل ديگر) را قصد كند، مشروط بر اين كه مسافت دوم، سفر كاري او نباشد و يا سفر مستقل از سفر شغلي به حساب نيايد، بايد نمازش را شكسته بخواند.
2990. فردي از قم به روستايي كه در دو فرسخي قم است ميرود و قصد دارد بعد از سه روز توقف در آن روستا از راه ديگري كه تا قم ده فرسخ است برگردد، آيا در رفتن به آن روستا و سه روزي كه آنجا توقف ميكند نمازش تمام است؟
ج. خير، نمازش شكسته است.
2991. شخصي بعد از تحقيق، يقين كرده كه فاصله محل كار تا وطن او كمتر از 8 فرسخ ميباشد؛ لذا نماز خود را تمام خوانده و روزه هم گرفته است و بعد از مدتي متوجه شده كه اشتباه كرده است و مسافت، بيش از 8 فرسخ بوده است.
وظيفهي او نسبت به نمازهايي كه تمام خوانده و روزههايي كه گرفته چيست؟
در صورت عكس اين قضيه كه يقين داشت بيش از 8 فرسخ فاصله داشته و شكسته خوانده و بعداً معلوم شده كه كمتر از 8 فرسخ فاصله داشته وظيفهاش چيست؟
ج. در صورت اوّل احتياطاً بايد آن نماز و روزهها را قضا كند و در صورت دوم هم واجب است قضا كند.
2992. شخصي كه شغلش رانندگي داخل شهر است ولي مسافري را به خارج از شهر ميبرد و نميداند به اندازهي مسافت شرعيه از شهر دور شده يا نه بايد نمازش را در آن مكان شكسته بخواند يا تمام؟ روزهاش در صورتي كه قبل از ظهر مسافرت كند چه حكمي دارد؟
ج. بايد نمازش را تمام بخواند و روزهاش را هم بگيرد.
2993. شخصي به قصد تبليغ به شهري سفر ميكند و در همان شهر، محل تبليغي فراهم ميشود. سپس با قصد اقامت، روزه و نمازش را ادا ميكند؛ ولي بعد از يكي دو روز محل ديگري به او پيشنهاد ميشود كه تقريباً 18 كيلومتر با محل اقامتش فاصله دارد و بايد هر روز اين مسير را برود و برگردد و حدود 3 ساعت نيز طول ميكشد، در اين صورت نماز و روزهاش چه حكمي دارد؟
ج. چون محل مذكور كمتر از چهار فرسخ با آن شهر فاصله دارد، تا وقتي كه سفر شرعي جديدي را آغاز نكرده است، بايد نماز را تمام بخواند. حتي اگر به گونهاي خارج شود كه به اقامه او صدمه بزند، مثل اين كه يك روز آنجا بماند، تا وقتي كه سفر جديد شرعي نكرده، نماز او تمام است.
(مسألهي 1095 رساله)
2994. پاسداري هستم كه محل سكونتم گلپايگان و خدمتم در اصفهان ميباشد و هر هفته از شنبه تا دوشنبه در محل خدمت و بقيه هفته در شهر و وطنم ميباشم. نماز و روزه من چگونه است؟
ج. نماز شما تمام است و روزهها را بايد بگيريد.
2995. آيا اگر بخواهم روزهام صحيح باشد بايد از محل كار حتماً به وطن اصلي بروم تا بتوانم به شهرها و روستاهايي كه كمتر از مسافت است براي غير شغل سفر كنم يا از محل كار هم ميتوانم به جاهايي كه كمتر از مسافت است مسافرت كنم؟
ج. ميتوانيد به جايي كه كمتر از مسافت شرعيست برويد و به محل كار خود برگرديد. (بنا به تفصيلي كه در مسأله 1095 رساله ذكر شده است. )
2996. مقصود از بلاد كبيره چيست و در احكام با بلاد صغيره چه تفاوتهايي دارد؟
ج. بلاد كبيره و صغيره تفاوت ندارند.
2997. كساني كه در تهران زندگي ميكنند؛ مثلاً اگر بخواهند از شمال تهران به جنوبيترين نقطه شهر بروند، مسافت بيش از 45 كيلومتر را بايد طي كنند.
در اين صورت نماز و روزهي آنها چه حكمي پيدا ميكند؟
ج. تمام است.
2998. اگر بين روستا و شهر مسافت شرعي باشد ولي در كنار جاده و خيابان حدود نيم كيلومتر مغازه و كارگاه ساخته شده باشد كه با لحاظ اينها مسافت كم ميشود، بفرماييد در اين موارد مسافت را چگونه محاسبه ميكنند و ملاك چيست؟
ج. ميزان، همان حد عرفي روستا و شهر است.
2999. در مسألهي 1035 منظور از نماز اوّل چه ميباشد؟
ج. يعني نمازي را كه شكسته خوانده است و سپس معلوم شده كه مسافت، هشت فرسخ بوده است.
3000. كسي كه داراي دو وطن است و بعضي از بچّههايش در وطن اصلي به دنيا آمدهاند و بعضي در وطن دوم، حكم نماز و روزهي هر يك از اين فرزندان در وطن ديگر، از نظر قصر و اتمام چيست؟
ج. هر كدام از فرزندان وطنشان همان محل تولدشان است كه محل زندگيشان هم باشد و كاري به محل تولد فرزند ديگر ندارد.
3001. اقامت نمودن در شهري به مدت چهار يا پنج سال به طور متناوب بدون قصد توطن، آيا حكم وطن دارد يا نه؟
ج. خير، حكم وطن را ندارد.
3002. شخصي دو زن دارد، يكي در كاشان و ديگري در تهران، كاشان كه وطن اوست در هفته پنج روز در آنجاست و دو روز به تهران ميآيد كه منزل مسكوني هم دارد.
آيا ميتواند تهران را به عنوان وطن قرار دهد و تحقّق آن به چه نحو خواهد بود؟
ج. براي وطنيّت بايد در تهران مدّتي به صورت متّصل بماند تا صدق عرفي وطن كند.
3003. فردي در دو شهر سكونت هميشگي دارد و در يك هفته به هر دو شهر ميرود.
براي صدق وطنيّت چه مقدار بايد بماند؟
ج. بايد در يك جا مقداري به صورت متصل - بدون تخلّل سفر - بماند تا صدق عرفي وطن بكند.
3004.
فرموده ايد كه بعد از قصد توطّن بايد مدّتي بمانند تا عرفاً صدق وطن كند.
آيا اين مدّت بايد بدون تخلّل سفر باشد، (يعني در بين مدت اقامت سفر نكنند) يا اعم از اين مطلب است؟
ج. بايد بدون تخلّل سفر باشد؛ مگر سفري باشد كه به صدق عرفي تحقّق وطن، خلل وارد نسازد.
3005. آيا يك فرد ميتواند سه وطن انتخاب كند؟
ج. كسي كه بيشتر از دو محل را براي زندگي خود انتخاب كرده است، همهي آنها وطن او حساب ميشود.
3006. مقصود از وطن اصلي چيست؟
ج. محلي را كه انسان براي اقامت و زندگي خود اختيار كرده، وطن او است، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، يا خودش آنجا را براي زندگي اختيار كرده باشد، پس وطن انسان بنا بر اقوي جاييست كه عرفا آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نيست در آنجا ملكي داشته باشد و يا اين كه شش ماه آنجا زندگي كرده باشد؛ بلكه همين قدر كه عرفاً آنجا وطن او به حساب آيد، كافي است.
3007. كسي كه محلي را براي اقامت دائم برگزيده و قصد توطّن كرده است، آيا براي اين كه نمازش تمام و آثار وطن بودن بر آن مكان مترتّب شود، بايد در آنجا صاحب خانه و ملك باشد؟
ج. خير، لازم نيست.
3008. فردي - مثلاً عراقي - در شهر مقدّس قم به مدت بيست سال ساكن است و ميخواهد هرگاه موانع برطرف شد به عراق بازگردد. آيا طي مدّت مذكور باعث ميشود كه قم براي او وطن گردد يا هنوز مسافر است؟
ج. طول مدّت، موجب وطن شدن قم براي او نميشود و از مسافر بودن خارج نميشود.
3009. آيا بدون قصد توطّن، ممكن است محلّي وطن شخصي شود؟
ج. بدون قصد توطّن نميشود، هر چند قصد هميشه ماندن شرط نيست، بلكه تعيين مدّت كردن مضر است و ميزان صدق عرفي وطن است، يعني مردم بگويند او اهل فلان جا است.
3010. اعراض از وطن آيا فقط بايد قصدي باشد يا عملي هم ميشود؟
ج. بايد هم قصدي باشد و هم عملي هر دو با هم به تناسب موارد كه صدق عرفي به طور قطعي و جزمي محقق شود.
3011. كساني كه در جايي ساكن ميشوند ولي نميدانند تا چند مدّت در آنجا خواهند ماند - مثلاً طلّاب حوزهاي علميّهي قم - وظيفه آنها نسبت به نماز و روزه چگونه خواهد بود؟
ج. اگر قصد دارند كه بعد از تحصيل بروند يا احتمالي كه سلب كنندهي سكون و آرامش روح باشد - كه در توطّن لازم است، ميدهند كه از آن محل بروند، وطن صدق نميكند.
3012. دانشجويان و طلّاب و يا … كه حدود چهار سال يا بيشتر در شهري ميمانند، آيا آن شهر وطن حساب ميشود؟
ج. وطن محسوب نميشود.
3013. طلبهاي كه در شهر ديگري - غير از وطنش - درس ميخواند و نميتواند قصد ده روز كند و هر چهارشنبه به وطن خويش باز ميگردد، آيا نماز او شكسته است يا تمام؟ روزهي او چه حكمي دارد؟
ج. نماز و روزهاش تمام است.
3014. آيا بدون قصد توطن، امكان دارد محلي حكم وطن را پيدا كند؟ مثلاً استاد يا طلبه اي ده سال است كه بدون قصد توطن مقيم اهواز شده است و مشغول تحصيل و تدريس است، آيا قم يا اهواز براي فرد مذكور حكم وطن را دارد؟
ج. خير، وطن نميشود؛ مگر به نحوي كه در پاسخ استفتائات گذشته ذكر شد.
3015. اگر پسر در وطن اوّلي پدر به دنيا بيايد و مدت كمي در همان جا باشد و بعد به جاي ديگر برود و آنجا را محل سكونت قرار دهد، كدام محل وطن او محسوب ميشود؟
ج. محل دوم وطن او ميشود.
3016. اگر انساني كه در مسافرت است نمازش را شكسته بخواند ولي بعد به وطن خود برسد، در حالي كه هنوز وقت نماز نگذشته، آيا بايد نماز را دوباره به صورت كامل بخواند؟
ج. لازم نيست دوباره كامل بخواند و همان نماز شكستهاي كه خوانده كفايت ميكند.
3017. آيا زن در وطن تابع شوهر است يا نه؟
ج. ميزان قصد خود زن است، هر چند به تبعيّت از شوهر حاصل شود.
3018. دختري به عقد مردي درآمده و قرار است در آينده به وطن مرد برود و در آنجا زندگي كند.
اگر اكنون همراه شوهرش به آن شهر مسافرت كند، آيا نمازش تمام است؟
ج. خير، اختيار كردن وطن تابع شرايط آن است.
3019. زني كه بعد از عروسي علي رغم ميل خود به محلي كه شوهر تعيين ميكند ميرود، حكم نماز و روزه او چيست؟
ج. اگر شوهر آن محل را وطن انتخاب كرده كه قهراً زن هم قصد وطنيّت ميكند، وطن زن هم محسوب ميشود.
3020. زني كه در وطن تابع شوهر شده است، براي تحقق وطن آيا بايد مقداري اقامت كند تا وطنيّت محقق شود؟ يا لازم نيست؟
ج. بله، بايد به مقداري كه صدق عرفي وطن كند، آنجا بماند.
3021. فرزند در مورد وطن آيا تابع پدر است يا مستقل ميباشد؟
ج. ميزان قصد خود او است، هر چند به تبعيّت از پدر حاصل شود.
3022. در مورد تبعيت از پدر و مادر در شكسته بودن و اتمام نماز، اولاً آيا فرزندان تابع پدر و مادر هر دو هستند يا تابع پدر و چنان چه وطن مادر غير از وطن پدر باشد، با توجه به اين كه پدر در وطن مادر مسافر است، وظيفهي اولاد چيست؟
و ثانياً تبعيّت تا چه زماني است؟
و ثالثاً شهري كه فرزند در آن متولد شده است، لكن نه وطن پدر اوست و نه وطن مادر او، آيا وطن او محسوب ميشود؟
ج. در هر محلي كه فرزند زندگي ميكند همراه پدر و مادر يا يكي از آنها كه وطن آنها است، وطن فرزند هم ميشود و مجرّد محل تولد وطن او نيست و بعد از بلوغ و استقلال از پدر و مادر هم قصد اعراض از وطن اصلي يا توطّن جاي ديگر با خود فرزند است.
3023. فردي هستم كه در قم متولد شدهام و در اينجا نيز مشغول زندگي و تحصيل هستم. پدر و مادرم متولد شهر آمل هستند و اكنون در شهر قم سكونت دارند و تابستانها به آمل ميروند. بنده نيز قبل از ازدواج تابستانها، همراه آنها به آمل ميرفتم و اصلاً قصد 10 روز نميكردم ولي كل تابستان را در آنجا ميماندم و نمازم را تمام ميخواندم، آيا آنجا وطن من نيز ميباشد و حكم نمازهايي كه تمام خواندهام چگونه است؟
ج. اگر پدر و مادر شما يا خود شما قصد داريد تا آخر، هر تابستان دو سه ماهي به آنجا برويد و بمانيد، آمل وطن شما هم ميشود.
3024. مدتي همراه خانوادهام در شهرهاي مختلف زندگي كردهام و اكنون پدر و مادرم ساكن مشهد هستند و من ساكن تهران ميباشم. نماز و روزه من در اين دو محل چگونه است؟
ج. تا قصد وطنيّت در جايي نكنيد، آنجا وطن شما نميشود و ميزان صدق عرفي وطن براي خود شماست نه بستگان شما.
3025. وطن اصلي و زادگاهم شهرستان است، ولي به روستاي پدرم رفت و آمد داريم، حكم نماز و روزه در آن روستا چگونه است؟
ج. تا وقتي كه وطن شما نشده، در آن روستا حكم مسافر را داريد.
3026. وطن من در شهريست كه اعراض نكردهام و چند فرزند دارم كه متولّد تهران هستند، آيا در وطن من، نماز آنها تمام است؟
ج. خير، بلكه اگر محل وطن شما وطن آنها هم شده باشد؛ هر چند به تبع شما، تا از آن اعراض نكنند، به حكم وطن باقيست و اگر وطن آنها نشده باشد، در آن حكم مسافر دارند.
3027. كارمندي كه چند سالي در شهر ديگري - غير از وطن - بوده و در آنجا فرزندي براي او متولّد شده و يك سال طفل در آنجا زندگي كرده است، آيا پس از مراجعت به وطن خود، آن شهر وطن فرزندش محسوب ميشود؟
ج. بعد از مراجعت، وطن اصلي فرزند همان وطن اصلي پدر و مادر است و مكان تولّد در فرض سؤال، وطن محسوب نميشود.
3028. اعراض از وطن با چه شرايطي محقّق ميشود؟
ج. به اين كه ديگر قصد ندارد كه بعداً هم برود و در آنجا بماند و در عمل هم قطع علاقه از آنجا بكند.
3029. اعراض قهري يعني چه؟ آيا اعراض قهري براي زني كه قصد جدايي و طلاق از همسرش ندارد و همسرش هم تصريح كرده است كه به وطن زوجهاش براي سكونت - حتي به صورت موقّت - نميرود، حاصل ميشود يا اين كه آنجا وطن او خواهد بود؟
ج. با فرض اين كه قطع اميد كرده است، اعراض قهري حاصل ميشود.
3030. فردي در حال روزه در ماه مبارك رمضان در شهر خودش قصد اعراض از وطنيّت ميكند.
براي جواز افطار روزه، قصدش بايد چگونه باشد؟
ج. بايد قصدش به گونهاي باشد كه عرفاً آن را اعراض بدانند، زيرا قصد اعراض به قطع تمام علايق از آنجا محقّق ميشود كه اعراض عملي هم ميخواهد و به مجرّد قصد، اعراض تحقّق نمييابد.
3031. شخصي از زادگاهش اعراض ميكند و پس از دو ماه منصرف ميشود (با توجه به اين كه قصد بازگشت به زادگاه و سكونت در آنجا را نداشته است)، آيا اعراض او محقق ميشود يا خير؟
ج. اگر انصراف او از اعراض صوري و ظاهري است، اعراض او محقق ميشود.
3032. فردي در وطن اصلي - كه محل تولّدش بوده است، تا شانزده سالگي زندگي كرده و سپس به تهران هجرت ميكند و اكنون سي سال است در تهران سكونت دارد.
وي از وطن اصلي اعراض نكرده و هر سال دو يا سه بار به آنجا ميرود و قصد دارد در صورت آماده شدن امكانات، به صورت هميشگي يا چند ماه در سال به وطن اصلي برگردد. حكم نماز و روزه اين فرد چگونه است؟
ج. تا زماني كه اعراض محقّق نشود، آنجا هم به حكم وطنيّت باقي است.
3033. شخصي از وطن اصلي خود اعراض كرده، امّا در آنجا املاك دارد، آيا چنين شخصي با كسي كه ملكي در وطن اعراض شدهاش ندارد، فرق دارد يا نه؟ و نيز اعراض از وطن اتخاذي، با اعراض از وطن اصلي فرق ميكند يا نه؟
ج. اگر جايي وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملك هم داشته و اكنون اعراض كرده است، احتياط در جمع بين نماز قصر و تمام است و هم چنين گرفتن روزه و قضاي آن خوب است و همين احتياط در جايي كه شش ماه بدون قصد وطن بودن مانده و حكمي داشته است، جاريست و اگر انسان به جايي برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده، نبايد نماز را تمام بخواند؛ مگر اين كه قبلاً شش ماه با داشت ملك در آنجا مانده باشد كه خوب است احتياط جمع خواندن و روزه و قضاي آن كه قبلاً ذكر شد رعايت شود؛ اگر چه وطن ديگر هم براي خود اختيار نكرده باشد.
3034. معناي اعراض از وطن براي دختري كه شوهر كرده چه صورت دارد، مثلاً دختري از اصفهان ميباشد و به تهراني شوهر كرده؛ وقتي به اصفهان ميآيد، تكليف نماز و روزهي او چيست؟
وقتي از او پرسيده ميشود كه از اصفهان اعراض كرده ايد ميگويد نميدانم.
ج. در اعراض، ميزان قصد خود شخص است كه تصميم داشته باشد ديگر براي سكونت به آن محل برنگردد، هر چند به تبع قصد شوهر و در فرض سؤال اگر چنين قصدي ندارد، اعراض محقّق نشده است.
3035. آيا دختر به مجرّدي كه به منزل شوهر رفت - مثلاً از قم به تهران رفت - اعراض محسوب ميشود و حال آن كه به قدري قم مورد علاقه دختر است كه نيّتش اينست كه اگر يك روزي شوهر طلاقش بدهد و يا بميرد، دوباره به زادگاهش برگردد.
ج. اعراض بنا داشتن بر اينست كه ديگر براي سكونت به آن محل برنگردد و بدون اين بنا و تصميم، اعراض نيست.
3036. حد ترخّص چيست؟
ج. يعني انسان از وطن خود يا جايي كه قصد كرده ده روز در آنجا بماند، به قدري دور شود كه ديوار شهر را نبيند و صداي اذان آن را نشنود؛ ولي بايد در هوا غبار يا چيز ديگري نباشد كه از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيري كند و لازم نيست به قدري دور شود كه منارهها و گنبدها را نبيند، يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلكه همين قدر كه ديوارها كاملاً معلوم نباشد، كافي است.
3037. ميگويند حد ترخص يعني جايي كه ديوارهاي شهر را نبينند و صداي اذان شهر را نشنوند و در زمان كنوني كه ديواري وجود ندارد و معمولاً كارخانهها و مغازههايي به طور پراكنده در نزديكي شهر و گاهي متصل به آن وجود دارند كه فاصله آنها از هم از چند كيلومتر تجاوز نميكند، حد ترخص يا ديوار شهر را چگونه بايد حساب كرد؟
ج. ميزان ديوار خانههاييست كه عرفاً جزو شهر حساب ميشود.
3038. شخصي كه در ماه رمضان مسافر است براي اين كه بتواند روزه بگيرد اگر قبل از ظهر به حد ترخص بيايد و نيّت روزه كند و همين كه ظهر شد از همانجا مجدّداً مسافرت كند، آيا روزهاش صحيح است يا نه؟
ج. اگر قبل از وقت زوال در خود شهر باشد، ظاهراً روزهاش صحيح است و در حد ترخص احتياطاً جمع بين روزه و قضاي آن كند.
3039. دو منطقهي مسكوني (روستا) قبلاً جدا بودند ولي الآن به هم متصل شدهاند و هنوز اسمشان فرقي نكرده است ساكنين اين دو محل حد ترخص را از كجا بايد حساب كنند؟
ج. اگر عرفاً يك محل محسوب ميشوند، حكم يك محل را دارند.
3040. مسافري كه قبل از ظهر در ماه مبارك رمضان به نزديك وطن يا شهري كه قصد دارد در آنجا ده روز بماند رسيده، به نحوي كه اذان شهر را ميشنود و ديوارهاي آن را ميبيند ولي هنوز وارد شهر نشده است.
آيا روزهي آن روزش صحيح است يا خير؟
ج. اگر قبل از زوال وارد شهر هم بشود روزهاش صحيح است وگرنه احتياطاً جمع ميكند بين روزهي آن روز و قضاي آن.
3041. شخصي در ماه مبارك رمضان، قبل از ظهر براي مسافرت از خانه خارج ميشود و پس از گذشتن از حد ترخّص، افطار ميكند ولي قبل از رسيدن به حد مسافت شرعي، از مسافرت منصرف و قبل از ظهر به منزل بر ميگردد، آيا امساك بقيه روز واجب است؟
ج. خير و هم چنين هر جا كه به نحو جايز افطار كرده است.
3042. اگر مسافر در ماه مبارك رمضان به سوي وطن خود حركت كند و مصادف با اذان ظهر، نزديك وطن خود برسد ولي شك كند كه آيا مقدارِ مسافتِ باقي مانده، وطن محسوب ميشود يا خير، نماز و روزهاش چه حكمي دارد؟
ج. نماز و روزهاش تمام نيست.
3043. اگر روزهدار جاهل باشد به اين كه تا به حد ترخّص نرسيده نبايد قبل از زوال افطار كند و قبل از حد ترخص به اين اعتبار كه مسافر است افطار نمايد، روزهي اين شخص چه حكمي دارد؟
آيا قضا بر او واجب است يا حكم ديگري دارد؟
ج. قضا بر او واجب است و اگر جاهل مقصّر بوده، علي الاحوط كفاره هم دارد.
3044. اگر مسافر از حد ترخّص وطنش خارج شود ولي به علّت پيچ و خم جادّه، دوباره به كمتر از حد ترخّص برسد و بعد از خروج دوباره از حد ترخّص اگر باقي راه به تنهايي كمتر از مسافت شرعي باشد ولي با احتساب مقداري كه قبلاً طي كرده به اندازهي مسافت ميشود، با توجّه به اين كه از اوّل قصد مسافت شرعي داشته است، آيا نمازش تمام است يا شكسته؟
ج. نمازش شكسته است.
3045. شخصي به قصد مسافرت به هشت فرسخ و يا بيشتر، حركت ميكند، از حد ترخص كه خارج شد، نماز را شكسته ميخواند و حدود سه فرسخ كه ميرود از قصد خود منصرف ميگردد و به وطن مراجعت ميكند و هنوز وقت نماز باقي است، آيا بايد دوباره نمازش را تمام بخواند يا نه؟
ج. خير، اعاده لازم نيست.
3046. كسي كه قصد سفر به قلّهها و كوههاي بلند و مرتفع را دارد. با توجه به اين كه مسير او گاهي بيش از مسافت شرعي است، اگر شهر خود را ببيند حكم نماز و روزهي او چيست؟
ج. وقتي به اندازهاي دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نميشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند و نيز اگر پستي و بلندي خانهها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
3047. شخصي قصد ماندن ده روز در محلّي نموده، ولي محل كار او در فاصله كمتر از حد ترخّص شرعيست كه بايد هر روز به محل كار برود و هر چند روز يك بار شيفت كار او در شب است، آيا ماندن شب در محل كار مضر به قصد اقامه ميباشد؟
ج. مُضر نيست.
3048. مسافري قصد اقامت ده روزه در مكاني كرده است، ولي ميداند در بين ده روز، زماني را شبانه به مقدار كمتر از مسافت ميرود. آيا اقامت وي محقّق است؟
ج. اگر بيشتر شب را در محل اقامت باشد، اشكال ندارد.
3049. كسي قصد اقامت در سفر كرده و پس از خواندن نماز ظهر از قصدش منصرف ميشود و طبق وظيفه، نماز عصر را تمام ميخواند و پس از آن علم اجمالي به بطلان يكي از دو نمازش پيدا ميكند، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اين علم اجمالي تبديل به علم تفصيلي به باطل شدن نماز عصر و شك ابتدايي به بطلان نماز ظهر ميشود. زيرا يا اينكه سبب بطلان در عصر بوده يا در ظهر، كه با بطلان ظهر ميبايست نماز عصر را شكسته ميخوانده كه تمام خوانده است؛ پس نماز عصر به هر حال باطل بوده، ولي در بطلان ظهر فقط شك دارد و يقين به بطلان ندارد و چون شك پس از فارغ شدن از نماز است، محكوم به صحّت ميباشد.
پس بايد نماز عصر را تماماً اعاده كند و نمازهاي بعدي در اين محل را هم تا نرفته تمام بخواند.
3050. طلبهاي كه در شهر مقدّس قم قصد ده روز نموده و در طول اين ده روز از اوّل نيّت رفتن به مسجد مقدّس جمكران را داشته است، آيا قصد ده روز تحقّق پيدا ميكند يا نه؟
ج. چنان چه قسمت عمده روز را در محل اقامت باشد و شب را در محل اقامت به سر برد، قصد عشره محقّق ميشود، هر چند هر روز برود.
3051. شخصي كه قم وطن اوست و به چهار فرسخي قم رفته و در آنجا قصد ده روز مينمايد، پس از چند روز جهت سركشي به خانوادهي خود به قم آمده و بر ميگردد، آيا اين رفت و آمد مُضر به قصد اقامت است و يا اين كه حكم مسافر را ندارد؟
ج. حكم سفر مجدّد را دارد و مضر به قصد اقامت است.
3052. اگر مسافر، اوّل ماه رمضان وارد مشهد مقدّس شد و بعد از پنج روز از قصد ده روز اقامت، به روستايي در سه فرسخي رفت و دو روز در آنجا ماند و بعد به مشهد مقدّس برگشت و سه روز ديگر ماند، وظيفهي او در آن روستا و بعد از برگشت در مشهد مقدّس تمام بوده يا شكسته؟
ج. تمام است.
3053. بعد از اين كه قصد ده روز كرديم و ده روز گذشت، آيا ميشود به مقدار كمتر از مسافت شرعي به اطراف محل اقامت مسافرت كرد؟
ج. اگر اعراض از محل اقامت نكرده، نمازش تمام است و اگر اعراض كرده و برگشتن به محل اقامت فقط براي عبور از آنجا است، نمازش شكسته است.
3054. در مناطق محروم روستايي كشور به علت فقر شديد مالي دعوت از يك روحاني به صورت مستقل در يك ماه رمضان و ايّام تبليغي نوعاً ميسور نيست و معمولاً دو يا سه روستا در جوار هم با تفاهم هم ديگر - چون فاصله متوسّط آنها كمتر از مسافت شرعيست - يك روحاني دعوت ميكنند.
آيا راهي براي قصد اقامت در دو يا چند محل وجود دارد؟
ج. اگر در مجموع دو مكان نزديك به هم قصد ماندن ده روز كرد به گونهاي كه به راحتي به هر دو مكان رفت و آمد ميتواند بكند، اين قصد اقامه صحيح است؛ چون وحدت و يكي بودن اسميِ محل، لازم نيست و ماندن در يك محل (اقامهي واحد) معتبر است.
3055. در رساله آمده كه اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف شود يا مردّد شود، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند؟ آيا خواندن نماز جمعه كفايت از آن ميكند؟
ج. كفايت نميكند.
3056. شخصي را كه به صورت بيهوشي كامل به بيمارستاني در فاصلهاي بيشتر از مسافت شرعي بردهاند و درمان او ده روز به طول ميانجامد پس از دو روز به هوش آمدن، وظيفهي او در هشت روز باقي مانده چيست؟
ج. چون قصد سفر نداشته است، نماز وي تمام است.
3057. شخصي كه از اوّل قصد ماندن ده روز داشته ولي چند روز اوّل را نماز نخوانده است، اكنون كه قصد خواندن نماز را دارد وظيفهاش قصر است يا تمام؟
ج. اگر از قصد خود برنگشته، وظيفهي او تمام است.
3058. زن مسافر در مقصد، با اين كه ايام عادت او است، آيا ميتواند قصد ده روز كند و يا بايد صبر كند تا پاك شود؟
ج. اگر قصد دارد ده روز بماند، قصد اقامت محقّق است و پس از پاكي، نماز را تمام ميخواند.
3059. شخص مسافري كه ميخواهد ده روز قصد كند؛
1) آيا بايد قصد داشته باشد كه ده روز تمام از طلوع فجر بماند يا از طلوع آفتاب هم كفايت ميكند؟
2) و آيا قصد ده روز تلفيقي كفايت ميكند؟ مثلاً اگر ظهر رسيده و قصد كند تا ظهر روز يازدهم بماند، نمازش را تمام بخواند؟
ج. به مسألهي 1086 رساله رجوع كنيد.
3060. مدير كاروان - با توجّه به اين كه ميداند توقّف زايرين در مدينه يا مكّه كمتر از ده روز است - به آنها اعلام ميكند كه ده روز ميمانم و آنان به اعتماد گفتهي او نمازشان را تمام ميخوانند و روزه ميگيرند، ولي قبل از ده روز از آنجا حركت ميكنند، حكم شرعي نسبت به مدير كه اين مطلب را اعلام ميكند و نماز و روزهي زايران چيست؟
ج. نماز و روزهي زايران صحيح است.
3061. شخصي به اعتقاد اين كه رفقاي او قصد ده روز كردهاند، قصد اقامت كرده و چند نماز تمام خوانده است؛ بعد معلوم شده كه دوستان وي قصد نكردهاند، آيا نمازهايي كه تمام خوانده صحيح است يا بايد قضا كند؟ وظيفهي او در مدت باقيمانده چيست؟
ج. نمازهاي او صحيح بوده و تا زماني كه در آنجا است، بايد نماز را تمام بخواند.
3062. شخصي در مشهد مقدس قصد كرده تا روز جمعه هفتهي ديگر بماند و گمان كرده كه تا آن روز ده روز است و نمازها را تمام خوانده و روزهها را گرفته است، پس از آن متوجّه شده كه تا روز جمعه 9 روز است.
حكم نماز و روزههاي او چيست؟
ج. بنا بر احوط آنها را قضا كند.
3063. اين جانب از اهالي هويزه بودم و بر اثر جنگ، به شهر بهبهان مهاجرت كردم و با خانوادهام تصميم گرفتم كه براي هميشه در آنجا ساكن شوم و خانه هم ساختم ولي اينك بعد از ده سال كه شرايط ديگري به وجود آمده است به هويزه بازگشتهام، آيا بهبهان وطن دوم ما محسوب ميشود يا خير؟ تكليف ما نسبت به نماز و روزه در آنجا چگونه است؟
ج. تا از بهبهان اعراض نكردهايد، آنجا وطن دوم شما محسوب ميشود.
3064. اگر شخصي احتمال بدهد كه به دليل پيش آمدن كاري نتواند ده روز بماند، تكليف او چيست، آيا ميتواند قصد كند و اگر آن كار پيش آمد از قصد خود اعراض كند؟
ج. اگر در حال ترديد است، نميتواند قصد كند به خلاف احتمالات غير قابل اعتنا، كه با وجود آن ميتوان قصد كرد.
3065. آيا خارج شدن از حد ترخّص، مضر به قصد اقامت است يا خير؟ مثلاً كسي ميخواهد در قم، ده روز بماند و ميداند كه روزها براي چندين مرتبه به جمكران ميرود (امّا خوابگاه و محل اقامتش قم است)، آيا قصد اقامتش صحيح است يا خير؟
ج. ميتواند در مجموع دو محل قصد اقامت كند.
3066. شخصي قصد اقامت پنج روز در محلي داشته ولي هنگام ورود به آن محل به كلّي فراموش كرده و جداً قصد ده روز نموده است، آيا قصد اقامتش محقق ميشود؟
ج. اگر به نحو غفلت از امر واضح نزد او بوده كه ميتواند با اندك التفات و توجه زايل شود، قصد اقامت وي محقق نميگردد، اما اگر به نحو نسياني و فراموشي بوده كه احتمال دارد تا پايان ده روز يادآور و متذكّر نشود، قصد اقامتش محقّق شده است.
3067. اگر كودكي قبل از بلوغ وارد مشهد شود و بنا دارد جمعاً ده روز بماند و روز پنجم اقامت، بالغ شود، آيا بايد در پنج روز باقي مانده نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟
ج. تمام ميخواند؛ همان طوري كه پنج روز قبل هم تمام بود؛ هر چند بر او واجب نبود.
3068. شخصي كه مأمور گرفتن ماليات در كشوري مثل پاكستان است و براي گرفتن آن گاهي به مسافرت ميرود، آيا سفر او حرام و نماز تمام است؟
ج. در سفر حرام، نماز تمام است و در سؤال مفروض، حرام بودن سفر في الجمله است.
3069. آيا در سفر معصيت كه نماز تمام است، روزه را هم بايد بگيرد؟ آيا روزهي او صحيح است يا بايد دوباره قضا كند؟
ج. بله، بايد روزه واجب را بگيرد و روزهاش هم صحيح است.
3070. اگر شخصي را به جايي - كه مسافت شرعيست، براي عروسي دعوت كنند و او ميداند كه در آنجا موسيقي مطرب پخش ميشود و با فرض حضور، نميتواند خود داري و جلوگيري از شنيدن داشته باشد، وظيفهي نماز و روزهي او چگونه است؟
ج. اگر مقصود و هدف از سفر او شنيدن و گوش دادن موسيقي نيست، ولي در ضمن سفر مبتلا به آن ميشود، نمازش شكسته و روزه هم نميگيرد.
(جامع المسائل ص 586 و وسيله م 958 و 960. ) سوار كردن همسر در ماشين دولتي
3071. كارمندي براي انجام كار دولتي به مسافت شرعي ميرود و بر خلاف مقررات، همسر خود را هم سوار ميكند.
وظيفهي نماز و روزهي خود و همسر وي چگونه است؟
ج. اگر سوار شدن همسر سبب زيادتي خرج وسيله نشود و هيچ تأثيري در سفر شغلي كارمند نداشته باشد، اينجا كشف رضايت مالك ميشود كه بر فرضي كه بفهمند راضي هستند و در نتيجه نماز شكسته است.
3072. كارمندي با استفاده از ماشين دولتي براي كارهاي شخصي به مسافت شرعي ميرود، حكم نماز او چيست؟
ج. اگر بر خلاف مقرّرات است، حكم ماشين و وسيلهي نقليه غصبي را دارد و نمازش تمام است.
3073. مسافرت به محلّي كه بيشتر از مسافت شرعيست و در آنجا بنا دارد وارد منزل غصبي بشود، وظيفهي او در اين سفر چيست؟
ج. اگر مقصود اصلي از سفر غير معصيت باشد و معصيت مقصود فرعي و تبعي است، نماز شكسته است.
3074. در رابطه با اين مسأله كه اگر براي لهو و خوش گذراني به شكار رود نمازش تمام و اگر براي تهيهي معاش باشد نمازش شكسته است آيا اين حكم شامل كساني كه براي صيد ماهي ميروند نيز هست يا خير؟
ج. بله، شامل آنها هم ميشود.
3075. به چه كسي كثيرالسّفر ميگويند و معيار آن چيست؟
ج. كثيرالسّفر كسيست كه غالباً در كمتر از ده روز به حد مسافت شرعي رفت و آمد كند.
به حدّي كه عرفاً مصداق كثير السّفر شود.
3076. آيا حكم كثير السّفر و دائم السّفر يكي است، مثلاً افرادي كه براي تحصيل از شهري به شهر ديگر ميروند با كسي كه شغل او سفر است در تمام خواندن نماز و گرفتن روزه برابرند؟
ج. بله، حكمشان يكي است.
3077. اين كه ميگويند «شغل او سفر» است و ديگر اين كه «شغل او در سفر» است، چه تفاوتي با هم دارند؟ و به لحاظ فقهي اين تفاوت چه ثمرات عملي دارد؟
ج. چون ميزان كثرت سفر است، لذا اين دو صورت فرقي در حكم ندارند.
3078. بنا بر اين كه در سفر شغلي در صورتي كه عرفاً به آن سفر شغلي بگويند، نماز تمام است، آيا در مواقعي كه براي پذيرش مسؤوليت شغلي به شهرستان ديگري مسافرت ميكنم و استقرار نهايي مسؤوليت شغلي در آن شهرستان مستلزم موافقت نهايي افراد ديگري است، وظيفه چيست؟
ج. چنين مسافرتي، مسافرت شغلي نيست و نماز شكسته است.
3079. مراد از سفر اوّل، مسافرت عرفيست يا شرعي؟
ج. منظور مسافرت شرعي يعني طي كردن هشت فرسخ است و پس از طي اين مسير، سفر اوّل شرعي تحقق يافته؛ است هر چند سفر اوّل عرفي هنوز تحقق نيافته است.
3080. فرد كثير السّفر كه پس از اقامت ده روز در جايي در سفر اوّل نمازش شكسته است، آيا براي صدق سفر اوّل همان هشت فرسخ كافي است؟
ج. كفايت ميكند.
3081. اگر كثير السّفر در تعطيلات نوروز - كه حدوداً 15 روز است - يا تابستان - كه غالباً از دو ماه بيشتر و محل كار يا تحصيل تعطيل است - براي حقوق يا كاري غير از تحصيل و كار به آنجا مسافرت نمايد، نماز او چه حكمي دارد؟
ج. در سفر براي غير شغل، حكم مسافر دارد، حتّي در سفر به محل كار.
3082. اگر كسي بعد از تحقّق كثرت سفر، بدون قصد ده روز در سربازخانه يا محل كار و تحصيل مانده، در سفر اوّل وظيفهي او چيست؟
ج. در فرض سؤال، نماز او تمام است.
3083. افرادي كه قصد مسافرت براي چهل هفتهي پياپي از شهرهاي دور به مسجد مقدّس جمكران را دارند و همچنين افرادي كه ساليان پياپي هر هفته به اين مكان مقدّس تشريف ميآورند، در مورد نماز و روزههاي واجب چه وظيفهاي دارند؟
ج. در فرض سؤال، نماز آنها تمام و روزه آنها صحيح است، البته با مراعات مسأله 1066 رساله.
3084. رانندهاي از اهواز به آلمان كالا حمل مينمايد و رفت و آمد او حدود يك ماه يا بيشتر طول ميكشد.
آيا در سفر اوّل نمازش شكسته است يا به علّت طولاني بودن سفر بايد از همان سفر اوّل تمام بخواند؟
ج. بايد بعد از هشت فرسخ اوّل نماز را تمام بخواند.
3085. افرادي از محل كار، بعد از ظهر به غير وطن مسافرت ميكنند و فردا صبح به محل كار ميروند بدون اين كه به وطن برگشته باشند. تكليف نماز و روزهي آنها چيست؟
ج. اگر براي غير شغل سفر ميكنند، حكم مسافر را دارند و اگر رفت و آمد آنها همان رفت و آمد شغلي آنها است، نمازشان تمام است و ميتوانند روزه بگيرند و در هر صورت در برگشت كه براي كار به محل ميروند، حكم سفر شغلي مترتّب است.
3086. كثيرالسّفر اگر در اين بين سفر غير شغلي بكند، بعد از رجوع به سفر شغلي در همان سفر شغلي اوّل نمازش كامل ميشود يا از سفر دوّم به بعد؟
ج. در همان سفر شغليِ اوّل نماز او تمام است؛ اگر ده روز اقامت با قصد در غير وطن و يا بدون قصد در وطن نكرده باشد.
3087. اگر بعد از برگشت از محل كار و يا تحصيل تا سفر بعدي به آنجا ده روز گذشته، ولي در اين بين مسافرتهاي ديگري به مكانهاي ديگر داشته است.
آيا در سفر به محل كار نماز او شكسته است، يعني سفر اوّل او محسوب ميشود؟
ج. اگر ده روز در يك محل نمانده، حكم سفر اوّل را پيدا نميكند.
3088. اگر شخصي هر روز از محل اقامت خود براي تدريس به بيش از مسافت شرعي مسافرت نمايد، حال اگر شغل خود را عوض كند و براي كار ديگري به همان سفر برود، وظيفهاش چيست؟
ج. اگر شغل جديد به گونهايست كه براي آن زياد سفر ميكند و ده روز در يك مكان نميماند، سفر براي شغل جديد در حكم سفر قبلي است.
3089. همسر شخص كثير السّفر كه به همراه او ميرود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر بنا دارد همراه او برود، به حكم كثيرالسّفر است.
3090. شغل من لوله كشي گاز است كه به فتواي حضرت عالي چون كثيرالسّفرم نمازم تمام است؛ ولي چند ماه يك بار براي تهيهي اوراق مربوط يا مهر شركت به تهران سفر ميكنم. وظيفهي نماز و روزهي من در اين سفر چيست؟
ج. اگر مسافرت مذكور، لازمهي شغلي شماست نماز تمام و روزه صحيح است.
3091. ماهيگيراني كه گاهي براي خريد لوازم قايق و تور ماهيگيري و يا براي تهيهي اوراق مربوط به شغل، به حد مسافت مسافرت ميكنند، وظيفهي نماز و روزه آنها چيست؟
ج. اگر در شغل خود كثير السّفر نيستند، نماز را قصر و روزه را افطار كنند و در غير اين صورت لوازم شغلي در حكم خود شغل است.
3092. اگر افراد كثيرالسّفر - غير از سفرهاي متعارف شغليشان - گاهي براي كار اداري در رابطه با شغلشان به جاي ديگر مسافرت كنند، تكليف آنها چيست؟
ج. اگر براي شغل ميروند، حكم سفر شغلي را دارند.
3093. طلبه اي براي امر تبليغ در يك ماه به مكاني ميرود كه هر روز به حد مسافت شرعي بايد سفر كند، آيا وي كثير السّفر است؟
ج. كثير السّفر ميشود، اگر معمولاً تبليغ ميرود.
3094. فردي چهارده روز از ماه را در وطن ميماند و در بقيه ماه به مكان ديگري ميرود كه در آن مكان، مسافرتهاي پياپي در حد مسافت دارد، آيا احكام كثير السّفر شامل حال وي ميشود؟
ج. كثير السّفر است و در غير سفر اوّل به حكم فرد مقيم است.
3095. كثير السّفر اگر در سفر اوّلش بيش از حد مسافت برود و برگردد، حكم نمازهاي وي در مسير رفت و برگشت چيست؟
ج. در هشت فرسخ اوّل نماز قصر است و پس از آن تمام است.
3096. كسي كه شغلش در سفر ميباشد مانند كارگران كارخانه يا برخي از طلاب كه هر هفته از تهران يا شهرهاي ديگر جهت تحصيل به قم ميآيند و آخر هفته به وطن مراجعت ميكنند، تكليف نماز و روزهي آنها چيست؟
ج. اگر غالباً ده روز متوالي در جايي نميمانند كثير السّفر هستند و نمازشان تمام و روزه هم ميگيرند.
3097. فردي در هواپيما كار ميكند و پياپي به مسافرت ميرود و در جايي كه فرود ميآيد، از آنجا تا حد مسافت شرعي براي استراحت به هتل ميرود، آيا نمازش در آنجا تمام است؟
ج. آن سفرها هم لازمهي شغل است و نماز در آنجا هم تمام است.
3098. فردي تنها مدت بيست روز كثير السّفر است.
نمازش چه حكمي دارد؟
ج. احتياطاً جمع كند؛ يعني هم شكسته نماز بخواند و هم تمام.
3099. فردي به صورت هميشگي در كمتر از ده روز به شهري مسافرت ميكند، ولي هر هفتهاي به جهت كار و غرضي غير از كار و غرض قبلي ميرود، آيا كثير السّفر اطلاق ميشود؟
ج. كثير السّفر است.
3100. فردي كه شغلش رانندگي داخل يك شهر و اطراف آن به حد مسافت شرعيست و از آن شهر به شهر ديگري براي رانندگي در اطراف شهر دوّمي به حد مسافت ميرود، آيا در سفر از شهر اوّل به شهر دوم نمازش تمام است؟
ج. بلي، زيرا اين سفر هم مقدمهي شغل او است.
البته در كثرت سفر بايد سفر تا حد مسافت باشد نه كمتر از آن.
3101. كثيرالسّفري كه در سفر اوّلش نماز را شكسته ميخواند. آيا در بازگشت هم همين حكم را دارد؟
ج. در اين فرض در برگشت، نماز او تمام است.
3102. آيا كثيرالسّفر (كسي كه زياد سفر ميكند)، بلافاصله بعد از شروع به كار بايد نمازش را كامل بخواند يا بعد از مدّتي كه از شروع به كار گذشت و يا بعد از سفر دوّم؟
ج. با صدق عمليّت سفر (سفر كاري)، بعد از سفر اوّل نمازش تمام است.
3103. اگر پس از سفر اوّل نداند كه كمتر از ده روز در محل تحصيل ميماند يا نه، اگر اين ترديد در هر مراجعت از وطن به محل تحصيل وجود داشته باشد، نمازش چه حكمي دارد؟
ج. اگر در سفر قصد ده روز ندارد، نمازش شكسته است؛ ولي كسي كه براي كار يا تحصيل غالباً مسافرت ميكند و ده روز نميماند، نمازش تمام است حتّي اگر بيش از ده روز با ترديد بماند.
3104. حكم نماز و روزه كساني كه دوره سربازي خود را ميگذرانند و هر روز به وطن مراجعت ميكنند يا در هفته يك بار روز جمعه به وطن ميآيند چيست؟
ج. حكم كثير السّفر را دارند و نماز و روزه آنها تمام است.
3105. 1) حكم نماز و روزه دانشجوياني كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعيست و 3 روز در هفته، به محل تحصيل ميروند و در همان روز بر ميگردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامهاي دارند در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.
2) حكم نماز و روزه دانشجوياني را كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4 فرسخ شرعيست و فقط 1 روز در هفته به محل تحصيل ميروند و بر ميگردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامهاي دارند، در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.
ج. در هر دو مورد نماز و روزه آنها در محل تحصيل و در بين راه تمام است.
3106. شخصي در اطراف شهر خود باغي دارد كه جمعهها به آن باغ ميرود. نماز و روزهي او چگونه است؟
ج. اگر فاصلهاش تا شهر به حد مسافت شرعي (8 فرسخ) است و هر هفته به آنجا ميرود، نماز در آنجا تمام است.
3107. كاسبي كه هفتهاي يك بار جهت فراهم كردن اجناس، مسافرت شرعي انجام ميدهد، وظيفهاش چيست؟
ج. اگر قصدش بر اينست كه شغلش به همين نحو باشد، به حكم كثير السّفر و شغله السفر (كسي كه شغلش سفر است مثل راننده)، ميباشد.
3108. معلّمين يا دانش آموزان و … كه هفتهاي يك بار يا هر روز به محل كار ميروند و بر ميگردند (و حتّي ظهر شرعي را در بين راه ميباشند) حكم نماز و روزهي آنها چيست؟
ج. نمازشان تمام است و ميتوانند روزه بگيرند. (با ملاحظهي مسألهي 1066 رساله)
3109. شخصي كه در ايّام هفته در حد مسافت شرعي از وطن دور است؛ ولي هر جمعه به وطن بر ميگردد و اين عمل را تا يك ماه يا دو ماه يا سه ماه ادامه ميدهد، حكم نماز و روزهاش چيست؟
ج. اگر سفرهاي تكراري و پشت سر هم دارد، به حكم كثيرالسّفر است؛ ولي در كمتر از آن، احتياط در جمع مينمايد؛ يعني نمازش را هم شكسته و هم تمام ميخواند و هم چنين سفرهاي اتّفاقي موقّتي.
3110. آيا كسي كه براي شغل و كار، زياد سفر ميكند، كثير السّفر است يا هر كسي كه زياد سفر ميكند، مثل جهانگردان يا براي تفريح و سياحت سفر ميكند نيز كثير السّفر محسوب ميشوند؟
ج. بله، فرق نميكنند.
3111. دانشجوياني كه فاصله وطن تا محل تحصيل آنها بيش از چهار فرسخ شرعيست و هر دو هفته يك بار يا بيش از ده روز يك بار به محل درس ميروند و بر ميگردند و حد اقل براي يك ترم چنين برنامهاي دارند، حكم نماز و روزه آنها را در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.
ج. نمازشان در محل تحصيل، چون قصد ده روز دارند تمام است؛ ولي بين راه نمازشان شكسته است و همين طور نسبت به روزهيشان كه در صورت قصد ده روز در محل تحصيل بايد روزه بگيرند؛ ولي در بين راه حكم مسافر را دارد.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1358 رساله رجوع شود. )
3112. حكم نماز و روزه استاداني كه سه روز در هفته به محل تدريس رفت و آمد دارند را؛ در دو صورت زير در محل تدريس و بين راه بيان فرماييد:
1) محل تدريس يك شهر است.
2) محل تدريس شهرهاي مختلف است.
ج. در هر دو صورت نماز و روزه آنها تمام است.
3113. كسي كه وطن او كاشان است و براي تحصيل به قم آمده و خانه گرفته است و محل تحصيل او در 10 كيلومتري قم بوده و براي تدريس هم در هفته دو روز به روستا ميرود و شب به قم باز ميگردد و در آخر هفته هم به كاشان ميرود، حكم نماز و روزه او چگونه است؟
ج. نماز و روزهاش در هر سه محل و بين راه تمام است.
3114. دو نفر راننده، ماشيني را از شركت خريداري و شروع به رانندگي و مسافربري ميكنند؛ به اين نحو كه 20 روز يكي از آنها با ماشين كار ميكند و شريك ديگر در خانه ميماند و سپس شريك ديگر با ماشين به مدت 20 روز رانندگي ميكند و آن رانندهي اوّل 20 روز در خانه ميماند. آيا نماز و روزهي آن دو مثل ساير رانندگان است؟
ج. بلي، حكم راننده دارند؛ مثل رانندهي فصلي.
3115. شخصي در طول سال حدود سه ماه تابستان را در مسافت شرعي مسافركشي ميكند، حكم نمازش چيست؟
ج. نمازش در آن سه ماه تمام است.
3116. شخصي كه شغلش مسافرت بوده، بعد از ماندن ده روز در وطن، جنسي را از شهر خود به اصفهان كه فاصلهاش بيش از 8 فرسخ است برده و چون جنس در آنجا فروش نرفته، آن را به شهركرد برده است، آيا همين كه به شهركرد رفته، سفر دوم است و نماز را تمام بخواند؟
ج. بله، بعد از هشت فرسخ اوّل نمازش تمام است.
3117. سربازي از شهرستان به يكي از پادگانهاي تهران آمده و مأموريتش گشت زدن در اطراف تهران تا شعاع بيش از مسافت شرعيست و مقرّش در تهران است، حكم نماز و روزهي او چگونه است و سفر اوّل وي چه وقت و كجا پايان مييابد كه از سفر دوم نماز را تمام و روزه را بگيرد؟
ج. از اوّل اين كار بعد از اين كه 8 فرسخي راه را طي كرد، بعد از آن ديگر نماز و روزهاش تمام است.
3118. كسي در طول سال پانزده روز سفر ميكند و پانزده روز در وطن ميماند، نماز و روزهي او چگونه است؟
ج. در آن 15 روز نماز و روزهاش تمام است، البته غير سفر شرعي اوّل يعني هشت فرسخ آغاز سفر.
3119. اين جانب كارمند و براي شغل، همه روزه در حد مسافت شرعي در رفت و آمد هستم. تكليف نماز و روزهام چيست و آيا ميتوانم روزهي قضا بگيرم؟
ج. نماز و روزهي شما تمام است و قضاي روزه هم صحيح است.
3120. آيا اعتكاف به دين مبين اسلام اختصاص دارد يا در شرايع و اديان ديگر هم وجود داشته است؟
ج. ظاهراً وجود داشته است و آيهي 125 سورهي مباركهي بقره را به آن اشاره گرفتهاند.
3121. آيا اعتكاف به زمانهاي ويژهاي اختصاص دارد؟
و بهترين زمان جهت اعتكاف چيست؟
ج. در هر زماني كه روزه در آن ايام صحيح است اعتكاف نيز جايز و صحيح است و بهترين اوقات اعتكاف ماه رمضان و برترين اوقات رمضان دههي آخر آن است.
3122. آيا توقف در مسجد، بدون قصد عبادت، اعتكاف به شمار ميآيد يا قصد عبادت هم لازم است؟
ج. قصد عبادت هم لازم است.
3123. شرط ضمن نيّت اعتكاف به چه معناست و چه شروطي را انسان ميتواند در آن نيت كند؟
ج. به اين معناست كه از اوّل ميتواند شرط كند كه هر وقت خواست، چه با عروض مانع يا عدم آن از اعتكاف دست بردارد، هر چند در روز سوّم هم باشد.
3124. اعتكاف به واسطه نذر، عهد، قسم، يا شرط ضمن عقد يا اجاره چه حكمي دارد؟
ج. واجب ميشود.
3125. اعتكاف به نيابت از ميّت يا حي چه حكمي دارد؟
ج. اعتكاف به نيابت از ميّت صحيح است و صحت آن به نيابت از حي محل تأمل است.
3126. آيا در اعتكاف قصد وجوب يا استحباب لازم است؟
ج. لازم نيست.
3127. زمان نيّت اعتكاف چه وقت است؟
آيا ميتوان در اوّل شب نيّت كرد؟
ج. زمان نيّت اعتكاف اوّل طلوع فجر روز اوّل است و از اوّل شب هم ميتواند نيت كند؛ بلكه نيّت از شب موافق احتياط مستحبيست و اگر اعتكافش بيش از سه روز است، از همان وقت نيّت را شروع ميكند.
3128. اگر براي اعتكاف وجوبي، از روي اشتباه نيّت استحبابي كند يا بالعكس، تكليف چيست؟
ج. اگر به قصد انجام وظيفه فعلي بوده است، صحيح است.
3129. آيا مسافر ميتواند معتكف شود؟
ج. اگر بتواند در آن سفر روزه بگيرد، اعتكاف او صحيح است.
3130. اگر زماني نيّت اعتكاف كند كه روز عيد يا قربان در بين ايّام اعتكاف واقع شود، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
3131. اعتكاف بيشتر از سه روز، به صورتي كه آن زياده، بخشي از يك روز يا شب باشد، چه حكمي دارد؟
ج. در جايي كه اعتكاف سه روز باشد، صحت تلفيق، محل تأمّل و اشكال است و اگر بيشتر باشد و از اوّل نيّت آن را داشته است، تلفيق جايز است.
3132. كسي كه پنج روز در اعتكاف بوده است، آيا اعتكاف روز ششم هم بر او واجب است؟
ج. بلي، روز ششم واجب است، علي الاقوي.
3133. منظور از روز در اعتكاف چيست؟
ج. منظور از طلوع فجر است تا غروب شمس نسبت به روز اوّل و آخر و دو شبي كه در وسط قرار ميگيرد داخل است.
3134. آيا سه روز تلفيقي در تحقق اعتكاف كافي است؟
ج. در آن تأمّل و اشكال است.
3135. آيا در اعتكاف، زن بايد از شوهر خود اجازه بگيرد؟
ج. در صورتي كه اعتكاف او منافي با حق شوهر باشد، اجازه لازم است و با عدم منافات هم احتياط در اجازه است.
3136. آيا فرزند لازم است كه براي اعتكاف از پدر خود اجازه بگيرد؟
ج. اگر اعتكاف فرزند مستلزم آزار و اذيت آنها باشد، اجازهي پدر و مادر لازم است.
3137. در چه مساجدي اعتكاف صحيح است؟
ج. اعتكاف در مسجد جامع هر شهري صحيح است.
3138. از چه راههايي ميتوان مسجد جامع بودن جايي را احراز نمود؟
ج. مسجديّت يا جزئيت براي آن به علم يا شيوع مفيد علم يا اطمينان يا به بيّنه يا به حكم حاكم شرع ثابت ميشود و در خبر دادن عدل واحد تأمّل است و مسجد جامع مسجديست كه اكثر اهالي شهر در آنجا نماز ميخوانند؛ هر چند از آن محل هم نباشند.
3139. برخي از مسجدهاي جامع در شهرها، در قديم مركزيّت و جامعيّت داشته و فعلاً به حالت نيمه متروك درآمده و جامعيّت خود را از دست داده است؛ هر چند هنوز به آن مسجد جامع اطلاق ميشود و در عوض مسجدهاي بزرگ با مركزيّت بيشتري ساخته شده است، آيا اعتكاف در اين گونه مساجد جديد التأسيس، بدون عنوان مسجد جامع صحيح است؟
ج. بايد عنوان مسجد جامع صدق كند.
3140. اگر مسجد جامع در شهر متعدد باشد، حكم اعتكاف چيست؟
ج. در صورت تعدّد مخيّر است در هر يك از آن مساجد اعتكاف نمايد.
3141. آيا اعتكاف در مسجد مقدس جمكران صحيح است؟
ج. صحيح نيست، چون مسجد جامع شهر نيست.
3142. آيا اعتكاف در مسجد دانشگاه صحيح است؟
ج. صحيح نيست و مسجد جامع شهر به حساب نميآيد.
3143. اگر فردي گوشه مشخصي از مسجد را جهت اعتكاف خود معين نمايد و فرد ديگري در آنجا معتكف شود، آيا اعتكاف فرد دوم بايد با اجازه فرد اوّل باشد؟ و در صورت عدم رضايت او، آيا اعتكاف وي باطل است؟
ج. اجازه از فرد اوّل لازم است و در صورتي كه او را از آن مكان رانده و وي از آنجا اعراض كرده و به جاي ديگر رفته، بنا بر اقوي اعتكاف او صحيح است، همچنين اگر به جاي ديگر نرفته؛ ولي مكان منحصر در اين جاي غصب شده نيست كه در اين صورت نيز اعتكاف صحيح ميباشد؛ اما اگر امكان اعتكاف منحصر در مكان غصب شده باشد و آن فرد نيز از آن مكان اعراض ننموده باشد، اعتكاف باطل است.
3144. در چه مواردي جايز است معتكف از مسجد خارج شود؟
ج. معتكف ميتواند براي اداي شهادت، تشييع جنازه، نماز جماعت، ضروريات عرفي يا شرعي، واجب يا مستحب خارج شود، به شرط اكتفا به قدر ضرورت و عدم فصل طولاني كه به اعتكاف اخلال وارد سازد و ضابطه آن هر چيزيست كه خروج براي آن عقلاً يا شرعاً يا عادةً لازم بوده و از امور واجب يا راجح باشد، چه امور دنيايي يا آخرتي، چه در ترك آن ضرر متوجه او بشود يا نه.
3145. آيا معتكف ميتواند جهت امامت و يا مأموم شدن در نماز جمعه و جماعت، از مسجد خارج شود؟
ج. بله، في الجمله ميتواند (جامع المسائل، ج 2، ص 44).
3146. آيا اگر تحصيل علم واجب باشد، فرد معتكف ميتواند جهت شركت در دروس ساعاتي را از مسجد خارج شود؟
ج. اشكال ندارد و لكن بايد به حدّي نرسد كه صورت اعتكاف محو شود.
3147. اگر انسان براي ملاقات نزديكان - در حد چند دقيقه - از مسجد خارج شود، آيا به پيوستگي اعتكاف او خدشه وارد ميشود؟
ج. خير.
3148. اگر كسي به جهت ضرورت از مسجد خارج شود و خروج او به علتي طولاني شود، آيا به اعتكاف او ضرر ميرساند؟
ج. اگر خروج كسي در موارد ضرورت طول بكشد، به گونهاي كه صورت اعتكاف محو شود، اعتكاف او باطل است.
3149. اگر كسي از روي فراموشي محل اعتكاف را ترك كند، اعتكافش چه حكمي دارد؟
ج. باطل نميشود، مگر اين كه زمان خروج طولاني شود، به گونهاي كه از صورت اعتكاف خارج شود، ولي اگر عمداً خارج شود، هر چند مسأله را نميدانسته، اعتكافش باطل ميشود.
3150. اگر خروج از مسجد از جهت پرداختن دين و قرض - كه پرداخت آن بر او واجب است - يا به جهت رفتن به كار ديگر كه اداي آن متوقف بر خروج از مسجد است، بر او واجب باشد؛ ولي از مسجد خارج نشود، آيا مرتكب عمل حرامي شده و آيا اعتكاف او باطل است؟
ج. اگر چه كار حرامي كرده است، ولي اعتكاف او صحيح است.
3151. آيا لمس همراه با ريبه و شهوت در ايام اعتكاف - نسبت به جنس موافق يا مخالف - موجب باطل شدن اعتكاف ميگردد؟
ج. لمس و تقبيل (بوسيدن) با شهوت، بنا بر احتياط حرام و مبطل است.
3152. آيا استعمال عطر و ادكلن براي فرد معتكف اشكال دارد؟
ج. بوييدن عطر و گل جهت لذت بردن از آنها در اعتكاف حرام است.
3153. اگر معتكف جهت استحباب استفاده از عطر، در نماز خود را معطر كند (نه براي لذت بردن از بوي آن)، آيا مرتكب عمل حرامي شده است؟
ج. ظاهراً اگر بوييدن صادق نباشد، حرام نيست.
3154. اگر مباحثه علمي در حال اعتكاف به جر و بحث منجر شود، آيا موجب باطل شدن اعتكاف است؟
ج. اگر براي غلبه بر خصم و امر باطل باشد جايز نيست و اگر به قصد اظهار حق و رد كردن فرد مقابل از خطا باشد، مانعي ندارد.
3155. اگر معتكف خريد و فروش نمايد، آيا معامله و اعتكاف او باطل است، يا فقط مرتكب فعل حرامي شده است؟
ج. معامله باطل نيست، ولي حرام است و علي الاحوط باطل كننده اعتكاف هم هست؛ به معناي مراعات احتمال صحّت و بطلان هر دو.
3156. آيا غسل كردن معتكف در مسجد اشكال دارد؟
و آيا فرقي بين غسل جنابت و غسلهاي مستحبّي ديگر وجود دارد؟
ج. انجام غسل در مسجد مانعي ندارد، به شرط آن كه مسجد آلوده نشود و فرقي هم بين غسلها نيست و در صورت لزوم غسل جنابت، اگر خروج از مسجد ممكن است، بيرون مسجد غسل ميكند، به تفصيلي كه در مقدار زمان و مسجدين و غير آن در جاي خود مذكور است.
(به جامع المسائل، ج 2، ص 41 مراجعه شود ).
3157. آيا معتكف ميتواند از اعتكاف منصرف شود؟
ج. برگشت و انصراف از اعتكاف در واجب معين و همچنين در غير معين، بعد از تمام شدن دو روز جايز نيست و منظور از دو روز غروب روز دوم است و در صورتي كه هنگام نيّت اعتكاف، شرط رجوع داشته است، ميتواند هر وقت خواست - بنا به تفصيلي كه در جوابهاي قبلي گذشت - از اعتكاف دست بردارد؛ هر چند روز سوم هم باشد.
3158. اگر كسي نذر كند يك ماه را معتكف شود، آيا شب اوّل هم جزو همان يك ماه است؟
ج. بلي، شب اوّل ماه، جزو ماه است.
( براي توضيح بيشتر به جامع المسائل، ج 2، ص 41، م 9 رجوع شود ).
3159. اگر كسي نذر كند يك ماه را اعتكاف نمايد و ماه ناقص باشد، آيا بايد روز سي ام را هم بگيرد يا نه؟
ج. با تمام شدن ماه، وظيفه تمام ميشود و اعتكاف روز سي ام از آخر واجب نيست، اگر چه احوط است.
3160. اگر كسي نذر كند به مقدار يك ماه معتكف شود، آيا ميتواند اعتكافهاي متفرّق و پراكنده انجام دهد، يا بايد يك ماه به هم پيوسته باشد؟
ج. اگر نذر يك ماه بين الهلالين كرده است، پي در پي بودن واجب است و در غير اين صورت ميتواند متفرق معتكف شود؛ يعني سه روز سه روز معتكف شود تا سي روز.
3161. اگر نذر كند ايام معيني را معتكف شود و از آن ايام معين تخلف كند، آيا قضاي آن بر او واجب است يا خير؟
ج. قضا بر او واجب است.
3162. آيا در اعتكاف، وحدت مسجد شرط است؟
اگر دو مسجد به هم متصل باشند چه طور؟
ج. بلي، وحدت مسجد شرط است، مگر در صورت اتصال زمين آن دو مسجد به يكديگر كه ميتواند در هر كدام باشد، هر چند در نيّت يكي را معين كرده بنا بر اظهر.
3163. اگر كسي در مسجد اعظم قم و يا مسجدهاي اطراف مضجع مطهر امام رضا عليه السّلام معتكف شود، آيا در كوتاه مدت يا بلند مدت ميتواند كنار قبر حضرت رضا عليه السّلام و يا حضرت معصومه - سلام اللَّه عليها - به عبادت و زيارت بپردازد؟ و زيارت او خروج از مسجد محسوب ميشود؟
ج. ميتواند زيارت كند، به حدي كه صورت اعتكاف محو نشود.
3164. مكانهايي هم چون بام و زير زمين مسجد كه شك داريم جزو مسجد است يا نه، آيا ميتوان در حين اعتكاف به آنجا رفت؟
ج. در حال اعتكاف نزول به سرداب (زيرزمين) مسجد و رفتن به بام مسجد جايز است، ولي مقدار اضافي اگر جزئيتش مشكوك باشد، رفتن به آنجا جايز نيست. (جامع المسائل ج 2، ص 40 و ص 49، م 18).
3165. آيا اعتكاف بچه مميّز صحيح است؟
ج. صحيح است.
3166. اگر معتكف در مسجد جنب شود، چه بايد بكند؟
ج. بايد فوراً غسل را به جا آورد، بنا بر اين اگر غسل در داخل و خارج مسجد ممكن است و غسلِ در مسجد محتاج به توقف و مكث در مسجد است، فوراً خارج شود و در خارج غسل كند و در دو مسجد پيامبر - صلي اللَّه عليه و آله و سلّم - و مسجد الحرام با تيمم خارج شود.
3167. آيا لمس و بوسيدن همسر با شهوت، در حال اعتكاف اشكال دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب حرام است.
3168. آيا آنچه بر محرم حرام است، بر معتكف هم حرام است؟
ج. محرمات احرام بر معتكف حرام نيست، مگر بعضي از محرمات.
3169. آيا اگر روزه كسي باطل شود، اعتكاف او نيز باطل ميگردد؟
ج. بلي، باطل ميشود.
3170. اگر معتكف مرتكب فعل حرامي شود كه روزه را باطل نميكند، اعتكاف او چه حكمي دارد؟
ج. محرمات اعتكاف هر چند روزه را باطل نكند، اعتكاف را باطل ميكند بنا بر احتياط؛ ولي در غير جماع، ترك احتياط نشود به اين كه تمام كند و قضا كند و باطل كردن محرمات در صورتيست كه از روي عمد باشد نه سهو و غفلت و محرّماتي كه جزو محرّمات اعتكاف نيست، ضرر به صحّت اعتكاف نميزند.
3171. آيا باطل كردن اعتكاف به وسيله جماع يا ساير محرّمات، كفاره دارد؟
و اگر كفاره دارد، آيا كفارهاش مانند كفاره ماه رمضان است؟
ج. بلي، جماع كفاره دارد و كفارهاش كفاره ماه رمضان است، اما در ساير محرمات كفاره نيست اگر چه احوط است.
3172. اگر اعتكاف در ماه رمضان باشد يا هم زمان با قضاي روزه ماه رمضان باشد و بنا بر فرض با جماع، اعتكاف و روزه باطل شود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر اعتكاف او در رمضان باشد و جماع كند، كفاره ابطال روزه ماه رمضان با كفارهي باطل كردن اعتكاف، جمع و متعدد ميشود و كفارهي باطل كردن روزه قضاي رمضان در صورتيست كه آن عمل بعد از ظهر باشد.
3173. اگر نذر كند در ماه رمضان معتكف شود، سپس در ماه رمضان روزهاش را با جماع باطل كند، چه حكمي دارد؟
ج. در فرض سؤال سه كفاره بر او واجب است، كفارهي باطل كردن روزه ماه رمضان، كفاره شكستن نذر و كفاره باطل كردن اعتكاف با جماع.
3174. آيا بيمار و كسي كه روزه برايش ضرر دارد، ميتواند معتكف شود؟ و اگر در حال اعتكاف باشد، ولي روزه بگيرد ثوابي ميبرد؟
ج. نميتواند معتكف شود و ثواب اعتكاف هم نميبرد.
3175. آيا زن ميتواند جهت شركت در اعتكاف، براي جلوگيري از عادت ماهيانه قرص مصرف نمايد؟
ج. اگر برايش ضرر نداشته باشد، اشكال ندارد.
3176. اگر معتكف در بين اعتكاف واجب يا مثل آن بميرد، آيا قضاي آن بر ولي او واجب است؟
ج. ظاهر، وجوب قضاي روزه است، اگر به غير اعتكاف واجب شده است و همچنين وجوب قضاي روزه و اعتكاف است اگر روزه در حال اعتكاف را نذر كرده بود و تمكّن از قضا داشته و انجام نداده تا مرده است.
اما اگر روزه براي اعتكاف واجب شده، پس وجوب قضاي آن بر ولي محل اشكال است.
3177. اگر شخصي خرج سالش را نتواند فراهم نمايد و به سختي زندگي را بگذارند، يا قرض دارد و نتواند قرضش را ادا كند و مقداري زكات هم بر او واجب شده باشد، بايد زكات بدهد؟
ج. چون غني بودن شرط زكات مال نيست، پس علي الظاهر زكات بر چنين شخصي واجب است و زكات ديگران به او ميرسد.
3178. در مورد ملكي كه به رعيّت اجاره داده ميشود، زكات زراعت آن به عهده مالك است يا رعيّت؟ آيا رضايت زارع و عدم رضايت او موجب تفاوت در حكم ميشود؟
ج. در اجارهي زمين، مالك زرع، زارع است نه مالك زمين، به خلاف مزارعه كه شريك هستند.
3179. كسي مقداري زمين زراعي را بدون اجاره يا مزارعه، رها كرده و به جاي ديگر ميرود. برادر مالك، آن زمين را با زمين خودش كشت ميكند.
اگر مجموع محصول اين دو زمين به حد نصاب برسد، بر برادر زكات واجب است يا خير؟
ج. زكات بر آن برادريست كه كِشت و كار كرده است.
3180. اگر در زمين غصبي زراعتي صورت بگيرد، زكات آن بر عهده كيست؟
ج. چون زرع و حاصل براي زارع است، زكات هم بر عهده او است.
3181. زمينهاييست كه بين زارع و ارباب مورد مشاجره است.
دادگاه به نفع ارباب حكم داده است، ولي زارع آن را قبول نميكند و مدت 6 سال است بدون اين كه اجارهاي پرداخت كند، مشغول كشاورزي است.
آيا به اين زمينها زكات تعلق ميگيرد؟ در صورت تعلق زكات، پرداخت آن بر عهده چه كسي است؟
ج. زمين كه زكات ندارد و زكات زرع هم بر زارع است.
3182. شخصي به عنوان عامل فروش گندم و يا عامل حمل با كاميون، از صاحب گندم اجرت فروش يا كرايهي حمل ميگيرد.
اگر او بداند كه زكات اين گندم پرداخت نشده، آيا زكات آنها بر ذمّهاش است كه بپردازد يا نه؟ اجرتي كه در مقابل كارش ميگيرد چگونه است؟
ج. چون در زكات جايز است قيمت آن را از مال ديگرش بدهد، پس اگر احتمال دهد كه كسي كه به مال او زكات تَعَلُّق گرفته از مال ديگرش ميدهد، اشكال ندارد و در پولي كه از او گرفته تفحّص هم لازم نيست و در غير اين صورت - در حكم - به منزلهي تصرّف در مال غير است.
3183. در يك شركت سهامي دامداري، اگر اعضاي هيأت مديره، اقدام به پرداخت زكات نكنند، آيا سهام دار خود موظف به پرداخت زكات است؟
اگر سهام دار، سود خود را به صورت پول نقد دريافت كند، چه طور؟
ج. هر سهامداري كه مالك مالِ مورد تعلق زكات است، اگر سهم او به حد نصاب برسد، بايد زكات خودش را بدهد.
3184. در يك شركت تعاوني كشاورزي كه از سرمايههاي اعضاي خود، اقدام به توليد گندم كرده است، آيا پرداخت زكات بايد يك جا و توسط شركت صورت بگيرد يا اين كه بر عهده هر كدام از اعضاست كه نسبت به سهم خود، اقدام به پرداخت زكات نمايند؟
ج. اگر اعضا به شركت اجازه دهند، توسط شركت هم ميتوان زكات آن را پرداخت؛ ولي در رسيدن به حد نصاب، سهم هر يك جداگانه ملاحظه ميشود نه مجموع.
3185. اگر قبل از اين كه گندم يا خرما دانه ببندد، آن را هديه كنند يا بفروشند، زكات بر مالك اوّل واجب است يا خير؟
ج. بر مالك اوّل واجب نيست.
3186. شخصي زكات گندم بدهكار است و از طرفي مقروض ميباشد و قدرت پرداخت بدهي را ندارد. او يك دستگاه تراكتوري دارد كه اگر براي پرداخت بدهيهايش آن را بفروشد، وام او كه تقريباً مساوي با قيمت تراكتور است، پرداخت ميشود. ولي پس از فروش تراكتور، خانوادهاش در مضيقه زندگي قرار ميگيرند. آيا بايد زكات بدهد؟
ج. ظاهراً بايد زكات بدهد و ميتواند زكات را از ديگران هم قبول كند.
3187. جوان سنّي، به اعتقادات حقّه شيعه گرويده است.
آيا اعمال وي قضا دارد؟
ج. اعمالي را كه طبق مذهب خودش يا طبق مذهب شيعه با قصد قربت به جا آورده قضا ندارد، فقط زكات را اگر بر وجه قربي به مؤمنين داده نشده بوده، دوباره بايد به اهل ايمان بدهد.
3188. شخصي زكات نميدهد. آيا پسرش ميتواند بدون اين كه پدر متوجّه شود مقدار زكات را جدا كند و به مستحقّين برساند؟
ج. نميتواند.
3189. فردي كه در اموالش زكات واجب شده است، وفات ميكند.
ورثهاش بدون خارج كردن زكات، در اموالش تصرّف ميكنند و در آنها معاملههايي انجام ميدهند. آيا اين كار جايز است؟
آيا ذمّه آنها به زكات مشغول است؟
ج. آن چه را كه به ذمّه، خريد و فروش كردهاند و از آن اموال ادا كردهاند، ملكيّت و تصرّف در آنها مانعي نيست و اگر زكات بر ذمه ميّت بوده و عين زكوي موجود نيست، مقدار زكات دين است كه از اصل مال و جميع تركه اخراج ميشود و تصرف در تمام حرام است و موجب ضمان و اگر متعلق زكات موجود است، مثل ساير موارد تعلق زكات بايد عمل شود.
3190. شخصي حدود چهارصد و پنجاه رأس گوسفند دارد كه شش ماه از سال علف صحرا ميخورند و شش ماه ديگر همراه با علوفه صحرا، علوفه دستي نيز به گوسفندان ميدهد (مانند:
يونجه خشك شده و جو). آيا به اين گونه گوسفندان زكات تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر در تمام سال چرنده بودن بر آنها صدق ميكند، بايد زكات بدهد.
3191. بعضي از اقسام انگور كه قابل كشمش شدن نميباشد و اگر خشك شود ارزشي ندارد، - يعني قابل استفاده نيست، آيا زكات دارد؟
ج. اگر وقتي خشك ميشود، كشمش بر آن صادق نيست، زكات ندارد.
3192. اگر غلّات اربعه كه از ملك ثلث و يا وقفي به دست ميآيد، به حد نصاب برسد، زكات دارد؟
ج. زكات در ملك شخصيست نه در ملك نوع، مانند نوع فقرا و اللَّه العالم.
3193. شخصي وصيّت كرده ثلث مال او جهت خيرات مصرف شود. ثلث او 200 نخل خرما است.
اگر محصول خرما به حد نصاب برسد، به آن زكات تَعَلُّق ميگيرد؟ آيا بر وصي واجب است زكات آن را بدهد يا بر شخص ديگر؟
ج. ظاهراً واجب نيست، مگر اين كه يقين كرده باشد حقوق بر او تَعَلُّق گرفته، ولي وصيت كننده نداده است.
3194. شخصي تعدادي نخل خرما براي امام حسين عليه السّلام در حسينيهاي خاص وقف كرده است تا خرج عزاداري شود. اگر محصول آنها به حد نصاب برسد، آيا به آنها زكات تعلق ميگيرد؟ و در صورتي كه متَعَلُّق زكات باشند؛ آيا بر متولّيست كه پرداخت كند؟
ج. متَعَلُّق زكات نميشود.
3195. در بعضي از محلها رسم است كه گندم و جو را درهم و مخلوط ميكارند. پس از چيدن اگر از هم جدا شوند، هيچ كدام به نصاب نميرسد. امّا مخلوط هر دو - كه به آن خلطك ميگويند - به مقدار نصاب است و به همين نحو آن را به مصرف ميرسانند.
آيا زكات آن واجب است يا نه؟
ج. اگر يكي اندك است كه غلبه با صدق ديگري است، ملاك محاسبه همان ديگريست و زكات دارد. ولي اگر آنچه مخلوط شده زياد است و قابل مسامحه نيست، هر كدام نصاب جدا دارد و در فرض سؤال مجموعاً زكات ندارد.
3196. آيا كارگران كشاورزي كه سهمي از زراعت را به عنوان دستمزد ميگيرند، موظّف به دادن زكات آنها هستند؟
ج. تَعَلُّق نميگيرد.
3197. اگر تخمي كه براي زراعت سال بعد از محصول امسال بر ميدارند، به اندازهي نصاب باشد، به آنها زكات تعلق ميگيرد؟
ج. ظاهراً زكات به آنها تعلق ميگيرد، مگر اين كه از باب مؤونه، بدل بذر سابق يا مخارج ديگر بردارد. (به توضيح مذكور در مسألهي 1495 رساله. )
3198. شخصي گندمي كه به آن خمس و زكات تعلق گرفته، كاشته است.
تكليف او نسبت به خمس و زكات محصولي كه به دست ميآورد، چيست؟
ج. بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد و با او مصالحه كند.
3199. مالكي مقداري از زمين مزروعي خود را به صورت اجاره به ديگري واگذار نموده و مال الاجاره از گندم تعيين شده است.
اگر گندم مال الاجاره به تنهايي به حد نصاب برسد، آيا زكات دارد؟
اگر همراه با بقيه گندمها به حد نصاب برسد، چه طور؟
ج. در هر صورت زكات ندارد.
3200. اگر كشاورزي به شخصي حدود دو تن گندم قرض داده باشد، پس از باز پس گيري، آيا بايد زكات آن را بدهد؟
ج. بلي اگر در ملك او دانه گندم سفت نشده - كه وقت تَعَلُّق زكات است، بايد زكات آن را بدهد - و وقت باز پس گرفتن دخالتي ندارد.
3201. كشاورزي به كشاورز ديگري از گندمي كه زكات آن داده شده، به مقدار بيش از حد نصاب قرض ميدهد، آيا موقع پس گرفتن ميتواند بگويد گندم زكات داده را به من بده يا نه؟
ج. بله، ميتواند بگويد؛ مگر اين كه آن چه را گرفته خرج زراعت كرده باشد و بخواهد از باب اخراج مؤونه، عوض قرض را بپردازد.
3202. كشاورزي از كشاورز ديگر، بيشتر از حد نصاب، گندم قرض ميگيرد.
آيا اين كشاورز بايد زكات گندم قرض گرفته را بدهد يا خير؟ اگر فرد قرض دهنده، زكات آنها را داده باشد، چه طور؟
ج. خير، زكات غلّات بر كسي واجب است كه در وقت تَعَلُّق ملك او بوده است و اگر قرض دهنده و لو از مال ديگر داده ديگر لازم نيست قرض گيرنده بدهد و اگر بداند قرض دهنده مطلقاً زكات آن را نميدهد، نميتواند در مقدار زكات تصرّف كند.
3203. آيا جويي كه جهت غذاي دام و طيور كاشته ميشود و براي غذاي انسان مورد استفاده قرار نميگيرد، زكات دارد؟
ج. بله، زكات دارد.
3204. در زمينهايي كه به صورت مشاعي كشت ميشود، مجموع محصول از حد نصاب بيشتر است، ولي محصول هر يك از افراد، كمتر از حد نصاب ميباشد، آيا به اين محصول، زكات تعلق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3205. اگر انگور را قبل از كشمش شدن بفروشند، در صورتي كه كشمش آن به حد نصاب برسد، آيا زكات بر انگورها واجب است يا خير؟
ج. بله، زكات آن بر فروشنده واجب است.
3206. اگر هنگام عقد اجاره نامه بين مالك نخلستان و مستأجر، زكات بر خرماها واجب شده باشد و خرما هنوز چيده نشده باشند، پرداخت زكات آن بر عهده چه كسيست و به چه نحو بايد پرداخت شود؟
ج. زكات آن بر عهده موجر است كه از عين آن يا قيمت آن ادا كند.
3207. محصول خرماي من به حد نصاب نرسيده است، امّا شخصي مقداري خرما براي من هديه آورده است كه مجموعاً با محصول من به حد نصاب ميرسد، آيا زكات به آنها تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3208. مالكي باغ خرماي خود را اجاره ميدهد و فكر ميكند كه مستأجر قصد استفاده از محصول خرما را دارد و ليكن مشاهده ميكند كه مستأجر از باغ، جهت تفريح و برپايي مهماني استفاده ميكند.
زكات محصول خرما بر عهده چه كسي ميباشد؟
ج. بر عهده مستأجر است كه محصول در ملك او شروع به زرد شدن يا قرمز شدن نموده است.
3209. در برخي روايات زكات برنج را مطرح كردهاند كه حمل بر استحباب شده است.
آيا با وجود اين كه در بعضي مناطق، برنج به طور وسيعي كشت ميشود، آيا حكم به وجوب زكات آن نميشود؟
ج. خير.
3210. اگر متَعَلُّقات نه گانه زكات قبل از زمان وجوب زكات بر آنها فروخته شوند، زكات از آنها ساقط است؟
ج. بله، از فروشنده ساقط ميشود.
3211. كدام يك از موارد مشمول زكات، در صورت پرداخت زكات آن، در سالهاي بعد هم، اگر به حد نصاب برسند، زكات دارند؟
ج. موارد انعام ثلاثه (شتر، گاو، گوسفند) و نقدين (طلا و نقره).
3212. آيا مال التّجارة هم زكات دارد؟
زكات آن واجب است يا مستحب؟ مقدار و حد نصاب آن چه قدر است؟
ج. با شرايطي مستحب است كه از جمله اين شرايط، رسيدن به حد نصاب طلا يا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتي از حد نصاب كمتر شود، زكات استحبابي ندارد.
3213. آيا زكات شامل دين (قرض) هم ميشود؟ در اين صورت زكات آن بر عهده وام دهنده است يا وام گيرنده؟
ج. اگر كسي طلا و نقره يا چيز ديگري كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسي كه قرض داده، چيزي واجب نيست.
3214. آيا به غير از زكات موارد نه گانه و زكات فطره، زكات واجب يا مستحبي ديگري وجود دارد؟
ج. در چيزهايي كه از زمين ميرويد و با پيمانه يا وزن معامله ميشود و از چيزهايي نيست كه مثل سبزي جات زود فاسد ميشود، زكات مستحب است و زكات مال التّجارة هم با شرايطي مستحب است.
3215. آيا به سكّههايي از قبيل اشرفي، پهلوي، بهار آزادي و … زكات تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. بلي، زكات دارد. اگر طلا و مسكوكِ به سكّه رايج باشد.
3216. آيا زكات كه بر درهم و دينار تَعَلُّق ميگيرد، شامل اسكناس و سكّههاي ريالي نيز ميشود؟
ج. شامل آنها نميشود.
3217. آيا بر سكّههاي طلايي كه غير رايج اند، زكات تعلق ميگيرد؟
ج. خير، تَعَلُّق نميگيرد، (مسألهي 1507 رساله).
3218. آيا سكه بهار آزادي زكات دارد يا غير رايج محسوب ميشود؟
ج. سكّه بهار آزادي زكات دارد و براي رواج آن همين كه در مهريهي زنان و جوايز و مانند اينها كافي است.
3219. سرمايهي طلافروشي به صورت شمش يا سكّه مسكوك يا طلاهاي زينتي مانند:
گوشواره، انگشتري، سينه ريز و غيره ميباشد.
اگر مقداري از سكّهها همچنان بماند و سال بر آن بگذارد، تكليف او نسبت به پرداخت زكات چيست؟
ج. زكات با ساير شروطش لازم است.
3220. جواني هستم كه به واسطهي بيماري مادرزادي، قادر به حركت نميباشم و در كنار خانواده زندگي مينمايم. حدود يك سال است پولهاي خود را تبديل به سكّه نمودهام تا پس از گران شدن، آنها را فروخته، درآمدي از آن راه داشته باشم.
اگر به حد نصاب برسد، زكات به آن تَعَلُّق ميگيرد؟ اين معامله از نظر شرع چه صورتي دارد؟
ج. در آنچه كه سال معتبر است، در بين سال اگر تبديل شود، وجوب پرداخت زكات ثابت نيست و اين معامله مانعي ندارد.
3221. طلاييست مسكوك كه مقدار آن بيش از حد نصاب ميباشد و چندين سال است زكات آن داده نشده است، آيا نسبت به تأخير در پرداخت زكات سالهاي گذشته، اشتغال ذمّه است يا فقط معصيت كرده و با پرداخت زكات فعلي، تدارك ميشود؟ اگر از چهل دينار يك دينار را بايد بدهد، در صورتي كه به پول رايج، به قيمت در آورده و پرداخت نمود و آن يك دينار در ملك او باقي ماند، آيا بازهم نصاب زكات، نسبت به چهل دينار باقي است؟
پس از پرداخت زكات، اگر در سالهاي بعد، بقيه طلا كه بازهم بيش از حد نصاب است باقي مانده، آيا مجدّداً مشمول حكم زكات ميشود؟
ج. نصاب اوّل طلاي مسكوك كه بيست مثقال شرعي است، اگر زكات آن - كه نصف مثقال شرعيست - پرداخت نشده تا چند سال فقط يك زكات بر اوست و اگر پرداخت شد و از عين و به قدر نصاب نماند، چيزي بر آن نيست و اگر از قيمت پرداخت شد، پس تا مقدار نصاب محفوظ و باقي است، بايد در سالهاي آينده زكات همان قدر نصاب را بدهد و تكرار نمايد و اما اگر بيش از نصاب داشت، در هر سال تكرار ميشود تا به مرز نصاب اوّل برسد؛ هر چند در اين سالها اداي زكات نكند.
فقط غلّات اربعه، اگر زكات آنها داده شد، ديگر، در سالهاي ديگر اگر چه نصاب، باقي باشد زكات نيست.
3222. اگر هديه، سكّه طلا باشد به آن خمس تَعَلُّق ميگيرد يا زكات؟
ج. بنا بر احتياط واجب به زايد بر مؤونه خمس تَعَلُّق ميگيرد و اگر به حد نصاب برسد، بعد از گذشت 11 ماه هلالي و داخل شدن ماه دوازدهم زكات هم دارد.
3223. آيا به سكّههاي طلايي كه به عنوان هديه به شخصي دادهاند، زكات تَعَلُّق ميگيرد؟
در صورت شمول زكات، آيا ميتوان آن مبلغ را به حساب دولت واريز نمود و زكات را از ماليات دولتي محاسبه نمود؟
ج. زكات تَعَلُّق ميگيرد و نميتوان محاسبات دولت را داخل در زكات نمود.
3224. آيا بر پولهاي كاغذي، زكات تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. زكات ندارد، ولي خمس در زايد بر مؤونه واجب است.
3225. آيا به طلاي سفيد كه در اصل اسم آن پلاتين است، زكات تعلق ميگيرد؟
ج. مادّه پلاتين غير از طلاست و به همين جهت زكات ندارد.
3226. آيا به سكههاي طلاي قديمي كه به صورت دستبند يا خلخال بوده و سالها استفادهي زينتي از آنها شده، زكات تعلق ميگيرد؟
ج. اگر معامله با آن سكهها رايج باشد، زكات دارد؛ ولي اگر طوري شود كه معامله با آن به عنوان مسكوك رايج نباشد، زكات ندارد.
3227. اگر سكههاي طلاي قديمي، وجه رايج نباشد، بلكه خودش به مانند يك جنس مورد معامله قرار بگيرد و قيمت آن كم و زياد شود، متعلق زكات است يا خير؟
ج. خير.
3228. آيا بر طلا و زيورآلاتي كه شوهر براي همسر خود ميخرد، زكات تعلق ميگيرد؟
ج. خير.
3229. اگر چهل مثقال مسكوك طلا موجود باشد، يك مثقال زكات آن است، اگر اين يك مثقال را به پول رايج حساب كند و پرداخت نمايد، آيا در سال بعد نيز بر اين چهل مثقال طلا، زكات واجب ميشود؟
ج. بله، واجب ميشود.
3230. زميني به وسيله آب درّهاي مشروب ميشود كه از چند كيلومتر دورتر به وسيله كانال به آنجا متصل ميشود. آيا در زكات، مانند مشروب شدن به آب نهر ميباشد؟
حكم همين مسأله را دربارهي قنات نيز بيان فرماييد.
ج. در جهت زكات، مانند مشروب شدن به آب نهر است كه در سال اوّلي كه حفر كانال و اين علاج را كردهاند، زكات آن نصف عشر است و در سالهاي ديگر عشر است و همين طور است در آبياري به وسيله قنات.
3231. سكههاي طلايي بيش از حد نصاب موجود ميباشد كه چندين سال است زكات آنها داده نشده است.
با توجه به تأخير پرداخت زكات در سالهاي گذشته، به ازاي هر سال بايد زكات پرداخت نمايد يا اين كه يك بار پرداختن كافي است؟
ج. اگر به يك بار زكات دادن از حد نصاب ناقص ميشود، يك بار واجب است و اگر ناقص نشود، به ازاي هر سالي كه ناقص نشود زكات واجب است.
3232. تخمي كه زكات آن را دادهاند، آيا در سالهاي بعد ميتوانند همان مقداري كه در سال پيش زكات آن را پرداختهاند، از محصول بردارند و زكات آن را ندهند يا اين كه بايد در سالهاي بعد زكات آن مقدار تخم را بدهند؟
ج. قيمت آن را از محصول كم ميكنند و هم چنين ساير مخارج را و سپس ملاحظه ميكنند به حد نصاب هست يا خير.
3233. شخصي ملكي را به مبلغي اجاره نموده است.
آيا وجه اجاره را موقع پرداخت زكات كسر نمايد؟
ج. كسر ميشود.
3234. آيا گندم يا جو يا پولي كه به ميراب داده ميشود از مؤونه است و كسر ميشود؟ و آيا فرقي مابين گندم و جو با پول - در فرض سؤال - در رابطه با نصاب ميباشد؟
ج. بله، از مؤونه است و فرق نميكند.
3235. گندم را چيده و در خرمن جمع نمودهايم، آيا ميتوان مخارج كارگراني كه مزد گرفتهاند، از گندم كسر نماييم و بعد زكات بدهيم؟
ج. مؤونه لازمه كه مشترك بين مال مالك و فقرا است، پيش از نصاب ملاحظه و اخراج ميشود.
3236. بذري كه براي زراعت پاشيده ميشود، آيا جزو مخارج است؟
ج. به حسب ظاهر جزو مؤونه است.
3237. مخارجي را كه براي گندم، جو و انگور كرده است، مانند:
شخم، تخم و … و لباسي كه به واسطهي زراعت كهنه شده است، حتي خريد تراكتور و وسايل كشاورزي ديگر، حتي مخارج مقدماتي آنها را، آيا ميتوان از حاصل كسر نمود؟
ج. در مورد شخم و تخم و امثال آن از مؤونههاي مورد نياز در هر سال از حاصل اخراج ميشود و هم چنين مخارجي كه در آن سال به آنها نياز است، هر چند براي سالهاي بعد هم ميماند - مثل بناي ديوار بستان و اجراي نهر - كه از حاصل سال اوّل كم ميشود نه اين كه بر سالها توزيع شود و اما در مورد تراكتور و امثال آن - از چيزهايي كه احتياج زراعت ميتواند با استيجار آنها هم برطرف شود - پس پول خريد آنها از مؤونهي همان سال نيست؛ مگر به مقدار اجرت يك سال و هم چنين است سالهاي بعد.
3238. آيا خريد چاه يا آب چاه از مؤونه زراعت است و كسر ميشود؟
ج. ظاهراً كسر ميشود.
3239. معيار قيمت بذري كه از حاصل، كم ميشود چه زماني است؟
ج. ظاهراً قيمت همان وقتي كه آن را كاشته است.
3240. زكات محصول زراعتي كه به وسيله چاه عميق موتوري آبياري شده است، را چگونه بايد محاسبه نمود؟
ج. همانند آنهايي كه با وسايل آبياري ميكنند.
3241. آيا نصاب زميني كه با آب قنات مشروب ميشود با زميني كه با آب چاه و موتور مشروب ميشود فرق دارد؟
ج. در نصاب فرق ندارند.
3242. املاك زن و مادر در دست شوهر و فرزند است و آنها با املاك خودشان مخلوط كرده و زراعت ميكنند، در حالي كه زن يا مادر، دخالتي در املاك خود ندارند. آيا غلّه هر كدام بايد به حد نصاب برسد يا مجموع زراعت روي هم حساب ميشود؟
ج. بايد آنچه از ابتدا در ملك هر يك هست و به تنهايي به قدر نصاب هست، زكات آن را پرداخت نمايد، به خلاف آن كه براي خود بكارد و در پايان به عنوان اجرت بر وجه صحيح به آنها غله بدهد كه در سهم آنها زكات نيست.
3243. زمينهاي زراعي همسر در دست شوهر است كه آنها را همه ساله با زمينهاي خود كشت ميكند.
آيا غلّه هر كدام بايد جداگانه به حد نصاب برسد يا مجموع زراعت ملاك نصاب است؟
ج. اگر براي همسر كشت ميكند و از ابتدا بخشي از غلّه ملك همسر است، در صورتي متَعَلُّق زكات است كه جداگانه به حد نصاب برسد و اگر براي خود كشت ميكند، بعد از كسر مخارج، مجموع زراعت خود را ملاحظه ميكند.
3244. مقدار زكات گندم آبي و حد نصاب آن را بيان فرماييد؟
ج. نصاب آن حدود «288 من تبريز» است كه آن را 847 كيلوگرم يا «194 / 849 كيلوگرم» به حساب دقيقتر برآورد كردهاند؛ ولي رعايت «847 كيلوگرم» موافق احتياط است و مقدار زكات آن - در صورت آبياري با دست - «بيس يك» است.
3245. آيا براي آبياري مزرعه، خريدن آب چاه با خريدن خود چاه از نظر محاسبه در مخارج و كسر كردن از مال @زكوي، فرق دارند؟
ج. خير، فرق ندارد.
3246. اگر آب كشاورزي از طريق سد و كانالهايي تأمين شود كه دولت در قبال آنها وجهي از زارعين ميگيرد، زكات آن 110 است يا 120؟
ج. عشر (110) است، هر چند پول آب به عنوان مؤونه كم ميشود.
3247. جهت آبياري از آب رودخانه، مبالغي از كشاورزان به عنوان ميرابي و لايروبي دريافت ميشود كه قيمت اين آب با آبياري با موتور مساوي ميشود. يعني براي كشاورز از جهت هزينه فرق نميكند كه از رودخانه استفاده كند يا از موتور. حال سؤال اينست كه زكات گندم و جو آبياري شده از اين رودخانه 110 است يا 120؟ يا اين كه بايد هزينهي آبياري با رودخانه را از مخارج حساب كرد و اين زكات را يك دهم حساب نمود؟
ج. زكات آن 110 (عشر) است كه مخارج مذكور به عنوان مؤونه كم ميشود.
3248. آيا استهلاك تراكتور، موتور آب و ماشين سواري كه در امر زراعت مورد استفاده قرار گرفتهاند، جزو مخارج ميباشند و كسر ميگردند يا خير؟
ج. هر چه براي آن استهلاك هزينه كرده يا به سبب آن تفاوت قيمت حاصل شده، به نحوي كه موجب صدق عرفي مؤونه است، كسر ميشود.
3249. كشاورزي تراكتوري دارد كه خراب شده است.
مبلغ دويست هزار تومان خرج تعمير آن ميكند، آيا اين مبلغ را ميتواند از گندمها كسر كند يا خير؟
ج. هر مقدار از آن كه زيادتر از كرايه كردن تراكتور است، براي سالهاي بعد قرار دهد.
3250. شخصي ملكي را اجاره كرده و در آن علاوه بر گندم، ساير محصولات را نيز به عمل آورده است.
آيا ميتواند تمام مال الاجاره را از زكات گندم كسر كند؟
ج. خرجهايي كه تنها براي يكي از آنها كرده، فقط از همان كسر ميشود، ولي اگر براي هر دو مخارجي كرده، بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلاً اگر هر دو به يك اندازه بوده، ميتواند نصف مخارج را از جنسي كه زكات دارد كم كند.
3251. اگر گندم به دست آمده به حد نصاب برسد؛ ولي پس از كم كردن هزينهها، كمتر از حد نصاب شود، بازهم متعلق زكات است يا معاف ميگردد؟
ج. بنا بر اظهر، زكات واجب نيست.
3252. اگر از طريق فروش كاه، هزينههاي توليد گندم تأمين شود؛ آيا در اين صورت نيز ميتوان هزينهها را از خود گندم كسر نمود؟
ج. با زياد بودن و استقلال كاه، هزينهها بر آن دو توزيع ميشود.
3253. اگر از محل درآمدهاي جنبي متَعَلُّقات زكات، هزينهي آنها تأمين شود، (مثلاً از طريق فروش كاه، گندم يا كود و …) آيا بازهم مجازيم هزينهها را از خود عين مال زكوي كم كنيم يا خير؟
ج. با فرض زياد بودن و استقلال در مثل كاه، هزينهها بر زكوي و غير آن توزيع ميشود.
3254. شخصي، تعدادي گوسفند داشته كه از حد نصاب بالاتر بوده است.
اما تعداد دقيق آنها را نميدانست. قبل از اين كه شروع به محاسبه و پرداخت زكات نمايد، در اثر بيماري و حملهي حيوانات وحشي تعداد زيادي از گوسفندان از بين ميروند به نحوي كه گوسفندان باقيمانده از حد نصاب كمتر ميشود. تكليف اين فرد نسبت به پرداخت و محاسبهي زكات چيست؟
ج. اگر يك سال زكاتي يعني ورود در ماه دوازدهم از نصاب بر آن گذشته و بعد از سال از نصاب كمتر شده، بايد زكات آن را بدهد.
3255. كسي در سالهاي گذشته، مقداري بيش از حد نصاب طلاي مسكوك داشته؛ ولي زكات آنها را پرداخت نكرده است.
به مرور با خرج كردن سكّهها اكنون حدود 15 مثقال طلاي صيرفي برايش باقي مانده است، لطفاً بفرماييد وظيفهي او از حيث پرداخت زكات چگونه است؟
ج. به عدد هر سالي كه با دادن زكات از حد نصاب كمتر نميشود، بايد زكات بدهد.
3256. كشاورزي تا كنون زكات گندم يا جو را پرداخت نكرده است.
لذا بايد مقدار زيادي زكات بدهد. اما پرداخت همهي آنها براي او ممكن نيست، آيا جايز است كمتر از مقدار يقيني و آن حد كه در توان دارد بپردازد؟
ج. هر مقداري كه لازم الادا بوده، بر ذمهي اوست و ساقط نميشود و مثل ساير ديون است.
3257. آيا پرداخت ماليات در نظام جمهوري اسلامي از وجوه شرعيه - مانند زكات - كفايت ميكند؟
ج. كفايت نميكند.
3258. آيا جايز است زكات از عين مال خارجي آن داده نشود، بلكه جنس ديگري - مانند فرش و لباس - به جاي عين و بهاي آن پرداخت شود؟
ج. بنا بر احتياط واجب، بايد پول نقد بدهد؛ مگر آن كه گيرنده رضايت داشته باشد.
3259. آيا ميشود براي كار خير از پول زكات به مردم قرض داد؟
ج. قرض دادن جزو مصرف زكات نيست، اگر در مورد سبيل اللَّه باشد، جايز است.
3260. نظر به اين كه كمبود فضاهاي آموزشي در اكثر نقاط كشور از مشكلات عمده دولت و ملّت به حساب ميآيد و با عنايت به اين كه يكي از موارد مصرف زكات «في سبيل اللَّه» ميباشد، مستدعيست نظر مبارك را در خصوص تخصيص اين مورد از زكات به امر مقدّس مدرسه سازي مرقوم فرماييد؟
ج. مدرسهاي كه منفعت عمومي و ديني دارد كه نفع آن به عموم مسلمانان ميرسد و براي اسلام نفع دارد، جزو في سبيل اللَّه است كه بنا بر احوط شرط است كه منبع مالي ديگري براي ساختن آن نباشد.
3261. فردي واجب الزكاة ميباشد، در حالي كه خودش بدهكار است، آيا ميتواند آن زكات را از جهت سهم غارمين در بدهكاري خودش مصرف كند؟ آيا فقير ميتواند زكاتش را خودش بردارد؟
ج. نميتواند زكات را از جهت سهم غارمين در بدهكاري خودش مصرف كند، همان گونه كه فقير نميتواند زكاتش را خودش بردارد، هر چند ميتوانند از ديگران، با وجود ساير شرايط، زكات بگيرند.
3262. آيا ميتوان از زكات براي تأسيس كتابخانه، خريد و نشر كتابهاي مذهبي و ادارهي آن بهره گرفت؟
ج. بله، ميتوان.
3263. اگر كسي را جهت تعليم قرآن به اطفال مؤمنين اجير نمايند، آيا جايز است مال الاجاره را از زكات پرداخت نمايند، آيا در مورد مزبور نياز به اجازهي حاكم دارد؟
ج. ظاهراً نياز به اجازه ندارد.
3264. اگر مؤمنين در ايّام تبليغي رمضان يا محرّم قدرت مالي براي دعوت مبلّغ نداشته باشند؛ آيا از پول زكات ميتوانند براي اين امر اقدام كنند؟
ج. ظاهراً ميتوانند.
3265. چه مقدار زكات را ميتوان «في سبيل اللَّه» مصرف كرد؟
ج. هر مقداري كه مورد نياز آن باشد؛ به شرط اين كه بنا بر احوط منبع مالي ديگري براي وصول به آن نباشد.
3266. آيا ميتوان زكات را صرف فرستادن بچّههاي افراد بيبضاعت به مدرسه نمود؟
ج. با ملاحظهي جهت «في سبيل الخير» بودن مانعي ندارد، به شرط آن كه منابع مالي ديگري براي اين امر وجود نداشته باشد.
3267. اگر در شهري هم فقير مستحق و هم مسجد نيمه كاره باشد، در مصرف زكات اولويت با كدام يك ميباشد؟
ج. هر كدام كه در نياز و احتياج اولويت دارند.
3268. كسي فقير نيست؛ ولي توانايي تهيهي جهيزيه دخترش را ندارد، آيا زكات را ميتوان به اين فرد داد؟
ج. اگر تهيه جهيزيه او در عناوين ديگر غير از فقر - از مصارف زكات - قرار ميگيرد، جايز است.
3269. آيا ميتوان زكات را به كودك فقير نابالغ داد يا حتماً بايد به سرپرست او داده شود؟
ج. بايد به سرپرست و ولي او داد.
3270. اگر كسي به دليل كشيدن چك بيمحل در زندان باشد، آيا ميتوان زكات را جهت رهايي او به كار برد؟
ج. براي اداي قرض او ميشود داد.
3271. اگر كسي كه بدهكار است فوت كند و مالي داشته باشد كه زكات بر آن واجب شده است، آيا مال زكوي را ميتوان از بابت پرداخت بدهي طلب كاران، بابت قرض او پرداخت نمود؟
ج. خير، نميتوان.
3272. آيا اهالي روستا ميتوانند براي ساختن انبار براي نگهداري كالاهاي سهميّه عموم اهالي از زكات استفاده كنند؟
ج. اگر مورد نياز مسلمين است و محلّي ديگر براي هزينه ساخت آن نيست، مانعي ندارد.
3273. در غسّال خانه روستاي ما گاهي اوقات به علت عدم وجود كفن دچار مشكل ميشويم. لطفاً بفرماييد آيا از پول زكات شخص يا اشخاصي ميتوان چند طاقه پارچه خريد و در غسال خانه براي همهي مسلمين قرار داد؟
ج. نسبت به ميّتي كه تركه به قدر كفن ندارد و متبرّعي هم نيست، مانعي ندارد.
3274. آيا زكات را ميتوان صرف در اماكن عمومي كرد كه افراد متمكّن نيز از آن استفاده ميكنند؟
ج. اگر منفعت عمومي و ديني دارد، جايز است.
3275. از گذشته قبري به عنوان امامزاده شهرت يافته، امّا شجره نامه آن دقيقاً معلوم نيست. آيا تعمير آن از زكات جايز است؟
ج. ظاهراً مانعي ندارد، اگر تعمير ضروري شده و راه ديگري جز زكات نيست.
3276. در منطقهي بلوچستان در اثر فقر مادّي و فرهنگي، مردم آن حتي از داشتن سرويس بهداشتي محرومند. در اين صورت، آيا ميتوان براي آنها از زكات دستشويي ساخت؟ ( لازم به توضيح است كه اكثر آنها از برادران اهل سنت هستند).
ج. مبني بر @اندراج تحت يكي از دو سهم است كه توضيح آن در جامع المسائل، ج 2، ص 113 آمده است.
3277. اگر يك دانش آموز دبيرستاني يا دانشجوي دانشگاهي نياز به كتابهاي علمي - مانند فيزيك، رياضي، شيمي و … - داشته باشد، آيا پدر ميتواند جهت اين امور براي فرزندش از زكات هزينه كند؟
ج. اگر ايمن از تضرّر ايماني به بعض لوازم آنها باشد ميتواند؛ وگرنه نميتواند.
3278. آيا ميتوان زكات را براي خريد ظروف وقفي براي مسجد صرف كرد؟
ج. اگر محل ديگري بنا بر احوط براي تهيه آنها نيست و مورد نياز است، جايز است.
3279. آيا طلبه ميتواند زكاتش را صرف خريد كتب ديني براي خود نمايد؟
ج. خير، نميتواند.
3280. آيا از وجوهات حاصل از زكات ميتوان براي برگزاري مسابقات قرآني و نشر فرهنگ ديني بين دانش آموزان استفاده كرد؟
ج. جايز است.
3281. آيا وجوهات شرعي - مانند خمس و زكات - را ميتوان در مواردي مانند كمك به سيل زدگان و زلزله زدگان مصرف كرد؟
ج. در زكات جايز است و در خمس از سهم امام عليه السّلام مجاز است، البته پس از استجازهي از مقلَّد (مرجع تقليد) در مقداري كه ميخواهد مصرف كند.
3282. آيا ميتوان زكات را براي كمك به زلزله زدگان اندونزي يا قحطي زدگان اتيوپي فرستاد؟
ج. اگر مسلمان يا مؤلفه باشند، جايز است؛ آنجا كه مصالح اهل ايمان غايت مقصوده است.
3283. در بين موارد مصرف زكات، اولويت به چه ترتيب ميباشد؟
ج. هر چه اهميت بيشتري داشته باشد، در اولويت قرار ميگيرد كه به حسب موارد مختلف است.
3284. آيا به عنوان زكات ميتوان به فقرا مواد غذايي داد؟
ج. اگر به عنوان دفع قيمت است، احوط محافظت بر نقد است، مگر گيرنده به كالا راضي باشد.
3285. آيا در زكات گاو و گوسفند، ميتوان حيوان را سر بريد و گوشت آن را بين چند فقير تقسيم نمود؟
ج. اگر قيمت كم نشود و با تراضي با گيرندگان باشد، مانعي ندارد.
3286. آيا ميشود زكات را به افراد فقير معتاد به ترياك داد؟
ج. اگر صرف در كشيدن ترياك ميكند، در ابتداي معتاد شدن نميتواند به او بدهد؛ ولي اگر معتاد شده است، عدم پرداخت مبني بر حرمت ادامه اعتياد است و اگر صرف در ضروريات خود و عيالش ميكند، پرداخت زكات به او مانعي ندارد و هم چنين اگر ندانيم كه آن را چه ميكند.
3287. معيار در فقر افراد چيست؟
آيا شخصي كه مثلاً حدود پانصد تومان پول ندارد، ولي از لحاظ خوراكي چندان در مضيقه نيست، ميتوان به او زكات داد؟
ج. فقير و مستحق زكات است.
3288. شخصي داراي باغيست كه اگر بفروشند غني ميشود؛ ولي به طمع گرانتر شدن نميفروشد.
آيا ميتوان به او زكات داد؟
ج. اين شخص فقير نيست.
3289. در چه صورتي شخص ميتواند زكات مال را به داماد يا عروس خود بدهد؟
ج. در صورتي كه فقير باشند.
3290. در صورت فقر پسر، پدر ميتواند زكات را براي تحصيل فرزند در دانشگاه يا حوزه به پسر خود پرداخت نمايد؟
ج. در اين جهت با ديگران فرقي ندارد.
3291. پدر اين جانب حدود هفتاد سال سن دارد و شغل او كشاورزي است.
بنا به اقرار خودش زكات را خوب حساب نكرده است، يعني دقيق زكات تسعه (نه گانه) را نداده و يقين دارد به عهده او زكات تسعه هست.
همچنين رد مظالم به عهده او است.
آيا اكنون براي بريء الذّمه شدن ميتواند يك جا همه را حساب كند و به پسر فقير خود بدهد و پسر براي خود زن بگيرد؟ آيا اجازه ميفرماييد پدرم موارد مذكور را خرج عروسي برادر فقيرم كند؟
ج. شايد بتواند، مگر اين كه احتياط اينست كه به شخص مستحق شريف بدهد و او بذل كند به پسرش كه ميخواهد ازدواج كند.
3292. آيا انسان ميتواند مقداري از زكات را كه مديون است به ربيبه خود پرداخت نمايد؟
ج. ظاهراً ميتواند.
3293. آيا به يك خانوادهي مسلمان شيعه كه بعضي از افراد اين خانواده گاهي نماز ميخوانند و گاهي نميخوانند، ميتوان زكات داد؟
ج. اگر به قدر ضروريات آنها بدهد، اشكال ندارد، (مسألهي 1537 رساله).
3294. آيا زكات را ميتوان به فقير سني مذهب پرداخت نمود؟
ج. خير، نميتوان، (مسألهي 1534 رساله).
3295. آيا فقير شيعه ميتواند از يك نفر سني، زكات بگيرد؟
ج. بله، ميتواند.
3296. كشاورزي در شهر سكونت دارد و جهت زراعت به روستايي در 25 كيلومتري آن شهر ميرود. هم در آن روستا و هم در شهر محل سكونت خود، افراد مستحق وجود دارند. او زكات زراعتش را به كدام دسته از فقرا بدهد بهتر است؟
ج. اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود، ميتواند زكات را به روستا ببرد؛ ولي مخارج بردن به آن محل را بايد خودش بدهد و اگر زكات تلف شود، ضامن است؛ مگر آن كه به درخواست حاكم شرع برده باشد.
3297. شخص فقيري به بنده بدهكار است و توانايي پرداخت بدهي خود را ندارد. آيا ميتوانم بدهي او را از زكات مالم حساب كنم و ديگر از او طلب نكنم؟
ج. بله، ميتوانيد اين كار را بكنيد.
3298. در چه صورت زكات فرزند به پدر و مادرش ميرسد؟
ج. فرزند نميتواند زكات خود را در محدودهي نفقه واجبه، به آنها بدهد و در غير آن مانعي ندارد.
3299. آيا جايز است غير سيّد كفارات و مظالم و صدقات خود را به سيّد بدهد؟
ج. احتياط مستحب است كه به سيّد ندهند؛ ولي زكات جايز نيست.
3300. آيا سيّد ميتواند از غير سيّد زكات بگيرد؟
ج. كسي كه سيّد است، نميتواند از غير سيّد زكات بگيرد.
(مسألهي 1542 رساله).
3301. شخصي كه زكات بايد بپردازد، اگر فرزند، داماد يا يكي از بستگانش طلبه باشد، آيا ميتواند به صورت هديه، لوازم خانه يا كتاب مورد نياز او را خريده و از زكات خود محاسبه نمايد؟
ج. ظاهراً از غير واجبات، واجب النّفقه ميتواند اداي زكات كند و لازم نيست بگويد زكات است.
3302. اگر كساني باشند كه زكات نميدهند و وقتي با آنها بحث ميكنيم، زكات را قبول ندارند، آيا آنها كافر و نجس اند؟ معاشرت با چنين افرادي چه حكمي دارد؟
ج. اگر منكر اصل زكات هستند، كافر و نجسند. (با توضيح مذكور در مسألهي 110 رساله. )
3303. آيا ناني كه از گندم زكات نداده، پخته شده است را ميتوان خورد؟
ج. اگر زكات آن را از مال ديگر بدهند، ميتوان خورد.
3304. آيا با مال زكوي ميتوان لباس خريد و در آن لباس نماز خواند؟
ج. اگر با عين پولي كه زكات آن را ندادهاند لباس بخرد تا زماني كه از پول ديگري زكات آن را ندادهاند، نماز خواندن در آن لباس حرام و بنا بر احتياط باطل است.
3305. اگر كشاورزاني باشند كه درآمد آنها از طريق زراعت است و لكن زكات پرداخت نميكنند و با اين درآمد خانه و مسكن تهيه كردهاند، نماز خواندن در خانهي آنها چه حكمي دارد؟
ج. نماز خواندن در آن خانه اشكالي ندارد.
3306. اگر كساني زكات پرداخت نكنند و با عين مال زكوي، ازدواج كردهاند، عقد آنها چه حكمي دارد؟
ج. عقد آنها صحيح است.
3307. چيزي را كه انسان بابت زكات به فقير ميدهد، آيا لازم است به او بگويد كه زكات است؟
ج. خير، لازم نيست.
3308. آيا كسي ميتواند معادل زكاتي كه بر او تَعَلُّق گرفته از فرشهاي خانهاش به مسجد محل بدهد و براي خودش فرش نو تهيه كند؟
ج. ظاهراً ميتواند از باب قيمت بدهد؛ اگر متولّي شرعي راضي شود. (به مسألهي 1550 رساله مراجعه شود. )
3309. اگر شخص غير سيّدي زكات بگيرد، ميتواند خرج عيالش كه سيّده ميباشد، نمايد؟
ج. بله، ميتواند.
3310. آيا پولي كه بابت وجوه شرعيه - مانند زكات اموال و فطره، جدا و تعيين شده را ميتوان مصرف نمود و يا با پول ديگر تعويض نمود؟
ج. نميتوان آن را مصرف كرد؛ ولي تعويض آن اشكال ندارد، در موردي كه تفاوتي در تَعَلُّق اغراض @عقلائيه ندارد و مستحقّين راضي هستند.
3311. آيا ميتوان مال زكاتي را فروخت و سپس به مقدار زكات از پول آن جدا كرده و پرداخت نمود؟
ج. بله، ميتوان، (مسألهي 1550 رساله).
3312. آيا خريد و فروش مال زكوي جايز است؟
در اين صورت زكات آن بر عهده فروشنده است يا خريدار؟
ج. جايز نيست، مگر بعد از جدا كردن مقدار زكات يا اداي آن از مال ديگر وگرنه معامله نسبت به آن مراعي است.
3313. شخصي علم اجمالي دارد كه زكات يا مظالم بر عهدهاش است.
حال كه ميخواهد وجهي را به مستحق بدهد، به چه نيّت اين كار را انجام دهد؟
ج. به نيّت امر فعلي و ما في الذّمة.
3314. پدري زكات مالش را جدا كرده و ميخواهد به فرد خاصي بدهد. آيا پسر بدون اذن او ميتواند زكات را به فرد مستحق ديگري بدهد؟
ج. خير، نميتواند اين كار را بكند.
3315. آيا پيرمرد كشاورزي كه تا كنون زكات نداده، ميتواند زكات همهي سال هايش را يك جا حساب كند و بپردازد؟ اگر در حال حاضر قدرت بر اين كار نداشته باشد چه كند؟
ج. بله، بايد تمام آنها را بدهد؛ هر چند به تدريج باشد يا اگر ندارد، آن را وصيت كند.
3316. اگر پرداخت زكات فطره چند روز به تعويق بيفتد، هنگام پرداخت آن نيّت ادا داشته باشيم يا نيّت قضا؟
ج. اگر كنار هم نگذاشته، احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كند؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.
3317. اگر فرد متوفّي بدهكار باشد و مال زكوي نيز داشته باشد، امّا اموال ديگر او به قدري نيست كه كفاف بدهي او را بدهد، پرداخت زكات او در اولويت قرار دارد يا بدهي او؟
ج. چون زكات اوّلاً به عين مال تعلق ميگيرد به همين جهت اولويت لزوميه دارد، (مسألهي 1478 رساله).
3318. شخص متوفّي پنجاه سال پيش وصيت كرده كه مبلغ معيني را بابت زكات بدهند ولي ورثه عمل نكردهاند.
حال كه ميخواهند عمل كنند، همان مبلغ را بدهند يا ارزش امروزي آن را حساب كنند؟
ج. احتياطاً بايد در ما به التفاوت آن با حكم شرع مصالحه كنند.
3319. آيا ورثه ميتوانند در اموال ميتي كه زكات بر آنها واجب شده، تصرّف كنند؟ در صورت تصرّف آيا بر ذمّه آنهاست كه جبران كنند؟
ج. قبل از اخراج زكات يا كنار گذاشتن آن نميتوانند در آن تصرف كنند و اگر كردند، ضامن هستند.
3320. آيا حاكم اسلامي ميتواند نسبت به جمع آوري خمس و زكات اقدام نمايد و در اين راه خشونت به خرج دهد؟
ج. ميتواند طلب الزامي كند.
3321. آيا حكومت اسلامي ميتواند بنا به مصالح جامعه نصاب زكات را بيشتر يا كمتر وضع كند؟
ج. نصاب خاص، شرط عنوان زكات است.
3322. فلسفه تشريع زكات و اهداف آن را با توجه به آيات و روايات، بيان فرماييد؟
ج. رسيدگي به فقيران و رفع حاجت آنها و نمو مال و زيادي در عمر و مصالح ديگر از جمله حكمتهاي تشريع زكات است.
3323. آيا حاكم اسلامي ميتواند برخي از متَعَلُّقات يا مصارف زكات را بنا بر مصالح جامعه كم يا زياد نمايد؟
ج. خير.
3324. مقصود از غني بودن - كه شرط وجوب زكات فطره است - چيست؟
ج. منظور كسيست كه خرج سال خود و خانوادهاش را دارد و كسي كه فعلاً خرج سال را ندارد ولي به تدريج به دست ميآورد و مصرف ميكند، اگر غير از آن چه خرج ميكند، با قرض كردن و مانند آن بتواند زكات فطره را بدهد، به طوري كه نظم امور او به هم نخورد و موجب خرج و اجحاف نباشد، بنا بر احتياط واجب بايد زكات فطره را بدهد.
3325. كسي غروب شب عيد فطر توانايي تهيهي نان خانواده را نداشت؛ ولي پس از اذان مغرب مالي به او رسيد كه توانگر شد، آيا زكات فطره بر عهده او ميباشد يا خير؟
ج. خير، بر عهده او نميباشد، لكن مستحب است، (مسألهي 1569 رساله).
3326. اگر شخصي هنگام غروب شب عيد فطر بيهوش شود، آيا زكات فطره از او ساقط است؟
ج. بله، ساقط است، (مسألهي 1567 رساله).
3327. آيا كسي كه فقط شب عيد فطر مهمان بوده، نانخور ميزبان محسوب ميشود و فطرهاش بر ميزبان واجب است؟
ج. اگر پيش از برآمدن هلال ماه شوال مهمان شده است، فطرهاش بر ميزبان واجب است، به شرط آن كه براي خوردن غذا به منزل او آمده باشد، هر چند بعداً مانعي پيش آيد كه نتواند غذا صرف كند.
3328. اگر ميزبان زكات فطريه مهمان را بر عهده خودش بداند و مهمان طبق نظر مرجع تقليدش، خود را موظّف به پرداخت فطريه بداند، تكليف چيست؟
ج. يكي با اذن ديگري بپردازد.
3329. آيا پرداخت زكات فطريه بچّهاي كه در شكم مادر است، واجب است يا نه؟
ج. بچّه در شكم، فطريّه ندارد.
3330. شخصي شب عيد فطر مجلس فاتحه داشته است.
بيست نفر از روستاييان را به مجلس دعوت ميكند، ولي بيست بچّهي كوچك هم بدون رضايت و دعوتِ او قبل از غروب يا پس از غروب كنار سفره مينشينند. فطره آنها به عهده چه كسي است؟
ج. احتياطاً بر همين دعوت كننده است، نسبت به آنها كه قبل از هلال شوّال آمده اند.
3331. زكات فطره رزمندگان اسلام و سربازان نظام جمهوري اسلامي كه مخارج آنها را دولت يا مردم ميدهند، در ماه مبارك رمضان به عهده چه كسي است؟
ج. اگر نانخور كسي به حساب نيايند و ماهيانه از دولت حقوق ميگيرند، ظاهراً به عهده خودشان است و اگر نانخور كسي ديگر هستند و مخارج آنها را كس ديگر - مانند ديگر - ميپردازد، زكات فطره بر عهده آن كس - پدر - ميباشد.
3332. فطريه دانشجويي كه در خوابگاه دانشگاه به سر ميبرد و از غذاي دانشگاه استفاده ميكند، بر عهده چه كسي است؟
ج. اگر نانخور دانشگاه محسوب نميشوند، بر عهده خود آنهاست يا @معيلشان، اگر دارند.
3333. كساني كه در شب عيد فطر زنداني باشند، چه كسي بايد فطريه آنها را بدهد؟
ج. اگر فقير نباشد و نانخور ديگري هم نباشد بايد خودش فطريهاش را كنار بگذارد.
3334. روز آخر ماه مبارك رمضان با اطّلاع قبلي ده نفر مهمان به منزل ما آمدند و موقع نهار در منزل ما بودند و نزديك غروب آفتاب از منزل خارج شدند و بعد از اذان دوباره برگشتند. آيا فطريه آنها به عهده اين جانب ميباشد يا خودشان؟
ج. ميزان صدق مهمان در وقت مخصوص است.
(مسأله 1566 رساله)
3335. اگر پيش از غروب شب عيد فطر مهمان وارد خانه شود، ولي از نان خودش افطار كند، آيا فطره او بر عهده صاحب خانه است؟
ج. تحقّق افطار نزد ميزبان نه شرط است و نه موضوعيّت دارد؛ بلكه ملاك صدق مهمان در وقت مخصوص است.
پس اگر قبل از هلال شوّال با ورود بر او به قصد تناول غذا و نحو آن صدق ضيافت او نموده باشد، فطريه بر صاحب خانه است؛ اگر چه به عذري تناول نكند.
(مسأله 1566 رساله).
3336. در شهرستاني رسم است شب عيد فطر پيش از غروب براي خانوادههاي فقير به تعداد نفرات غذا ميفرستند. آيا زكات فطره بر فرستنده غذا واجب است؟
اگر پس از غروب غذا بفرستند چه طور؟ اگر افرادي كه غذا ميگيرند فقير نباشند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر چنين برنامهاي مستمر نبوده و نانخور يا مهمان بر آن افراد صدق نكند، فطره آنها بر هديه دهنده واجب نيست؛ هر چند با طعام او افطار كرده باشند.
3337. فرزند واجب النّفقه انسان، در شب عيد فطر مهمان كسي ديگر ميشود. آيا فطره او بر گردن پدر است يا بر عهده ميزبان؟
ج. بر عهده ميزبان است.
3338. اگر كسي شب عيد فطر مهمان باشد و فطره خود را با اجازه و صلاحديد صاحب خانه بدهد؛ آيا از گردن ميزبان ساقط ميشود؟
ج. اگر به نيابت از طرف ميزبان دهد، از گردن او ساقط ميشود، (مسألهي 1575 رساله).
3339. اگر شخصي در شب عيد فطر به اشخاصي در مسجد يا سالن پذيرايي، طعام دهد، بايد زكات فطره آنها را نيز بدهد؟
ج. خير، اگر صدق عيال يا مهمانان نميكند.
3340. دو برادر تصميم ميگيرند شب عيد فطر چند نفر را به مهماني دعوت كنند و خرج مهماني را هر كدام مساوي بر عهده ميگيرند. آيا زكات فطره مهمان نان به طور مساوي بين آن دو تقسيم ميشود يا خير؟ اگر 34 و 14 تقسيم كرده باشند چه طور؟
ج. بلي در صورت وجوب، هر كدام سهم خود را ميدهد.
3341. دو خانواده شب عيد فطر قرار ميگذارند كه براي افطار و شام به پارك بروند و دور هم باشند. هر كدام غذاي خود را جداگانه تهيه كرده است و لكن موقع غذا خوردن، از غذاي همديگر تناول ميكنند.
آيا فطريه آنها به گردن ديگري ميافتد يا خير؟
ج. ظاهراً خير.
3342. اگر زكات فطره مهمان بر صاحب خانه باشد و خودش تنهايي به مهماني آمده باشد، آيا زكات فطره عيالش باز بر عهده خودش است يا خير؟
ج. زكات فطره عيالش بر عهده خودش است.
3343. اگر سيدي شب عيد فطر نانخور ميزبان غير سيد محسوب شود، آيا فطره آن سيد را بايد به سيد داد يا به غير سيد؟
ج. بايد به غير سيّد داد.
3344. اگر غير سيدي شب عيد فطر نانخور ميزبان محسوب شود، ميزبان سيد ميتواند فطره او را به سيد بدهد يا خير؟
ج. ميتواند به سيّد هم بدهد.
3345. شب عيد فطر، فقيري درب خانهاي را ميزند و صاحب خانه نيز مقداري نان و خرما به او ميدهد. ليكن فقير وارد خانه نميشود و بعد از تشكر از صاحب خانه آنجا را ترك ميكند.
آيا فطريه او بر عهده صاحب خانه است يا خير؟
ج. خير.
3346. آيا پرداختن زكات فطره از طرف حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف مشروع است؟
ج. خير، مشروع نيست.
3347. اگر شب عيد فطر فرزند انسان در بيمارستان بستري باشد، به نحوي كه از غذاي بيمارستان استفاده ميكند و پدر خرج بيمارستان او را ميدهد، آيا بازهم فطريه بر عهده پدر ميباشد يا خير؟
ج. بله، بر عهده پدر است.
3348. شخصي زنداني است و پدرش خرج و مخارج زن و فرزندانش را ميدهد. زكات فطره زن و فرزندان بر عهده چه كسي ميباشد؟
ج. بر عهده پدر فرد زنداني است.
3349. آيا امروز طلاب را - با وضعيت شهريه كنوني - مستحق دريافت زكات فطره ميدانيد؟
ج. اگر فقير شرعي باشند، بله استحقاق دارند.
3350. طلبهاي كه علاوه بر شهريه، مبالغي را پدر به او كمك ميكند.
آيا فطريه اين فرزند، بر پدر واجب است يا خير؟
ج. اگر صدق نانخور پدر بكند، فطريهاش بر پدر است و در غير اين صورت بر عهده او نيست.
3351. كسي كه حساب سال دارد ولي شغل او از راه حرام است، - مانند كسي كه آرايشگري دارد و ريش افراد را ميتراشد - آيا بايد اوّل خمس پولي كه براي زكات فطره ميدهد را بپردازد؟
ج. اگر حلال و حرام هر دو را دارد، به نيّت حلال، زكات فطره را بدهد و غير حلال را خودش به هر جور ممكن است تصفيه و تحليل كند، مثلاً اگر مورد تخميس است به جهت اختلاط با حرام، زكات فطره را هم جزو مجموع به حساب آورد.
3352. 1) آيا ميتوان در صورت عدم قدرت بر زكات فطره، جنسي را به قيمت فطريه جدا كرد و كنار گذاشت؟
ج. ميتواند.
2) آيا با پول فطريه ميتوان بدون اطلاع فقير، براي وي لباس خريد؟
ج. اگر راضي به خصوصيات است، در فرض اطلاع كافي است.
3353. مكلّفي بيش از مقدار زكات فطره را جدا ميكند و كنار ميگذارد، به گونهاي كه ضمن آن به طور مشاع، فطريه است.
آيا اشكال دارد؟
ج. مانعي ندارد.
3354. آيا شخص مكلف ميتواند زكات فطرهاي را كه جدا كرده و كنار گذاشته است، به پول ديگر يا چيز ديگري تبديل كند؟
ج. اگر به نحويست كه مستحقين راضي هستند، جايز است.
3355. اگر مكلّف پول زكات فطره را به صورت جنس ديگر - مثل لباس و لوازم زندگي - درآورده و بعد به فقير داده، در حالي كه غافل يا جاهل بوده، صحيح است يا خير؟ و اگر برائت ذمّه حاصل نشده وظيفه چيست؟
آيا راه جبران دارد؟
ج. اگر به اندازهي فطريه باشد اشكال ندارد.
3356. با توجّه به اين كه نخود و لوبيا را ميپزند و با نان ميخورند، آيا ميتوان به جاي گندم و … نخود و لوبيا به فقير داد؟
ج. در كفارات با صدق طعام مانعي ندارد و در زكات فطره، در صورتي كه قوت غالب باشد، اشكال ندارد.
3357. آيا در زكات فطره ميتوان به جاي قيمت گندم، نان محاسبه كرد؟ با توجه به اين كه نانواييها نان را از آرد دولتي تهيه ميكنند كه با قيمت آزاد آن تفاوت چشمگيري دارد.
ج. ميتوان نان حساب كرد، ولي بايد به قيمت آزاد آن حساب كرد.
3358. در زكات فطره اگر بخواهد قيمت جنس را حساب كنند، آيا به قيمت دولتي حساب كنند يا به نرخ آزاد؟
ج. بايد به نرخ آزاد محاسبه كنند.
3359. آيا ميتوانم از زكات فطره به فرزند فقيرم بدهم؟
ج. در غير نفقهي واجب جايز است.
3360. شخص فقيري كه اهل محل نيست، روز عيد فطر به روستا ميآيد، با وجود فقير در روستا، آيا اهالي ميتوانند زكات فطره را به اين فقير بدهند؟
آيا اين مصداق خارج محل است؟
ج. مانعي ندارد به او بدهند و اين عمل انتقال از شهر زكات نيست.
3361. سيّدهاي داراي سه فرزند غير سيّد است - كه شوهر او فوت كرده و اكنون فقير هستند - حال كساني كه سيّد نيستند ميتوانند زكات فطره را به زن سيّده بدهند تا آن زن خرج بچّهها كند؟
ج. به حسب ظاهر دادن زكات به او جايز است به مقداري كه او در مورد اين اطفال صرف كند.
3362. دادن فطريّه به فقرايي كه معتادند و ميدانيم كه مقداري از آن را خرج اعتياد خود ميكنند؛ چه صورت دارد؟
ج. خلاف احتياط است.
3363. آيا زكات فطره را ميتوان صرف تعمير و توسعهي مسجد و يا ساختمان امامزاده نمود؟
ج. جايز است با نبود محل ديگر علي الاحوط؛ ولي احتياط در آن است كه فقط به فقراي شيعه بدهند.
3364. آيا از زكات فطره ميتوان بلندگو و مانند آن خريد يا اين كه بايد به مستحق برسانيم؟
ج. اگر مصداق سهم سبيل اللَّه باشد و بنا بر احوط راه ديگري براي خريد آن نباشد، جايز است.
3365. در شهري حوزهاي علميهايست كه طلاب فقيري دارد و شهريه آنها كفاف زندگي آنها را نميدهد. از طرف ديگر، فقرايي از مردم عادي نيز وجود دارند. كدام يك براي كمك از زكات فطره و صدقات و … استحقاق بيشتري دارند؟
ج. مستحب است در دادن زكات فطره، خويشان فقير را بر ديگران مقدم دارد و بعد همسايگان فقير را و بعد اهل علم فقير را؛ ولي اگر ديگران از جهتي برتري داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.
3366. آيا ميشود زكات فطره را به فقيري كه نماز نميخواند؛ امّا مريض و عليل است و قدرت بر كار ندارد، داد؟
ج. به قدر ضروريات خود و خانوادهاش ميشود داد.
3367. زني است مسكين و نيازمند؛ امّا نماز نميخواند و حجاب را درست رعايت نميكند.
آيا مجاز ميدانيد زكات فطره به او پرداخت شود؟
ج. به قدر ضروريات خود و خانوادهاش ميشود داد.
3368. آيا ميتوان زكات فطره را به فقيري كه با نظام اسلامي مخالف است، پرداخت كرد يا نه؟
ج. بله، ميتوان به او داد.
3369. در محلي كه زكات فطره زياد پرداخت ميشود و فقير بسيار كم است، آن را در چه راهي مصرف نمايند؟
ج. اگر زكات فطره را به يكي از هشت مصرفي كه براي زكات گفته شده است برسانند، بنا بر اظهر كافي است.
3370. اگر شخصي در يك شهر و اهل و عيالش در شهر ديگر باشد، زكات فطره را در كدام شهر بايد پرداخت نمايد؟
ج. در شهر خودش اولويت دارد.
3371. آيا كسي كه در تهران زندگي ميكند، ميتواند زكات فطره خود را براي خويشاونداني كه در ديگر شهرها زندگي ميكنند، بفرستد؟
ج. بله، ميتواند.
3372. آيا زكات فطره را ميتوان در كارهاي عمراني عام المنفعه - مانند ساختن حمام يا خانه بهداشت يا ترميم جادههاي روستايي - هزينه كرد؟
ج. اگر بنا بر احوط راه ديگري براي تأمين آنها نيست، از باب في سبيل اللَّه ميتوان مصرف نمود.
3373. كسي كه حساب سال ندارد ولي مشكوك است كه خمس به اموال او تَعَلُّق گرفته يا نه، آيا بايد اوّل خمس را بدهد و بعد زكات فطره را پرداخت نمايد؟
ج. لازم نيست و اگر يقين هم داشته باشد، زكات فطره از مؤونه واجبه اش است و پيش از تخميس ميتواند بدهد؛ مگر اين كه بخواهد از عين مالي كه از سابق متعلق خمس شده بپردازد كه اوّل بايد تخميس كند.
3374. آيا حكم تقدّم خمس بر زكات فطره، در زكات گندم و جو و گاو و گوسفند و طلا و نقره هم هست يا خير؟
ج. مصرفها و هزينههاي واجب و مباح در طول سال، خمس ندارد.
3375. در رساله عمليّه بخش زكات فطره در مسأله 1579 فرمودهايد:
«زكات فطره بايد از مال حلال داده شود»، بفرماييد:
كسي كه حساب سال دارد، آيا بايد پولي كه براي زكات فطره ميدهد، ابتدا خمس آن را بدهد؟
ج. اگر بين سال واقع شود، خمس واجب نيست.
3376. كسي كه خمس بر مالش تَعَلُّق گرفته، آيا زكات فطره را ميتواند از آن مال بدهد يا اين كه بايد اوّل خمس را پرداخت كند و بعد زكات فطره بدهد؟
ج. اوّل بايد تخميس شود، يعني نبايد با استثناي آن خمس را حساب كند.
3377. اگر مبالغي جهت زكات يا زكات فطره كنار گذاشته شده باشد و در اثر سهل انگاري در صرف آنها يك سال بر آنها بگذرد، آيا خمس به آنها تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. ظاهراً متعلق خمس نيست.
3378. چند روستا نزديك هم قرار دارند - مثلاً روستايي با روستاي ديگر تنها هزار متر فاصله دارد -. آيا هر دو يك محل محسوب ميشوند يا دو محل؟ آيا شخص مكلّف ميتواند با وجود مستحق در روستاي خودش زكات را به روستاي مجاور ببرد؟
ج. مانعي ندارد. (به مسأله رساله 1556 و 1596 مراجعه شود. )
3379. آيا پولهايي را كه از محل زكات فطره جمع آوري شده است، ميتوان بعد از گذشت مدتي - مانند چند ماه - به مصرف رساند؟
ج. چون براي ديگران است جايز نيست، مگر با اجازهي آنها.
3380. مقداري از زكات فطره را دادهام، آيا اجازه ميفرماييد باقي مانده را روز عيد غدير به مستحقين بدهم؟
ج. اگر نماز عيد فطر ميخوانيد، بنا بر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد فطر بدهيد و اگر نماز عيد فطر نميخوانيد، ميتوانيد تا ظهر به تأخير بيندازيد و اگر موقع وجوب زكات آن را پرداخت نكرده و كنار هم نگذاشته ايد احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كنيد؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر شما واجب نيست؛ ولي معصيت كردهايد.
3381. اگر پرداخت زكات فطره چند روز به تعويق بيفتد، هنگام پرداخت آن نيّت ادا داشته باشيم يا نيّت قضا؟
ج. اگر كنار هم نگذاشته، احتياط مستحب آن است كه بعداً قضا كند؛ ولي اظهر اينست كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.
3382. آيا كساني كه از طرف عدهاي وكيل شدهاند تا فطريهها را به افراد مستحق برسانند، ميتوانند هزينههاي خود را از مبالغ فطريه بردارند؟ يا بايد از افراد پرداخت كنندهي فطريه مطالبه كنند؟
ج. ظاهراً بايد از افراد پرداخت كننده فطريه مطالبه كنند.
3383. آيا دهندهي زكات فطره ميتواند براي فقير شرايطي تعيين كند، مثلاً به فقير شرط كند كه «مقداري از فطره خود را مصرف كن و بقيّه را به فقير ديگر بده»؟
ج. اگر مقدار مصرف خودش كمتر از يك صاع نباشد، اشكال ندارد، (مسألهي 1585 رساله).
3384. كسي كه مدتها زكات فطره خود را نپرداخته است، زكات فطره سالهاي قبل را چگونه بايد محاسبه كند؟
ج. بنا بر احتياط مستحب ميتواند قضا كند؛ ولي اظهر آن است كه زكات فطره ديگر بر او واجب نيست، ولي معصيت كرده است.
3385. زكات فطره خانوادهي ما در چند سال پيش حدود 600 تومان ميشد.
خانوادهام پانصد تومان ديگر به آن اضافه كردند و يك سيني براي مسجد خريدند. امّا بنا به دلايلي اين سيني به مسجد داده نشد.
حال جهت جبران آن، چه كار بايد بكنيم؟
ج. اگر چنان كه مفروض سؤال است، مقدار زكات فطره در آن زمان 55 درصد قيمت سيني بود، اكنون بايد بنا بر احتياط مقدار زيادتر از حدود 55 درصد ارزش فعلي سيني (و معادل فعليِ ارزشِ 600 تومان در آن زمان) را بپردازيد.
3386. كسي كه نميتواند قبل از نماز عيد فطر، فطريه را بدهد، آيا لازم است بعد از نماز آن را بپردازد؟
ج. اگر نماز ميخواند، بنا بر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد؛ ولي اگر نماز عيد نميخواند، ميتواند فطره را تا ظهر به تأخير بيندازد.
3387. اگر پول فطريه كنار گذاشته شود، ميتوان از آن پول براي خرد كردن اسكناسهاي درشتتر استفاده كرد؟
ج. بله، ميتوان.
3388. شخص متمكّني در روز عيد فطر، مال يا وجه نقد در اختيار ندارد، كه زكات فطرهاش را پيش از نماز پرداخت نمايد. آيا واجب است قرض بگيرد و زكات فطره را بدهد يا نه؟ و اگر قرض كردن خلاف شأن او باشد حكمش چيست؟
ج. ميتواند جنسي را هر چند زيادتر از زكات قيمت دارد، به عنوان شراكت اهل زكات كنار بگذارد، مثلاً ساعت يا لباس و غير آن و بعداً با اطمينان به رضايت آنها سهم آنها را بپردازد و هم چنين است اگر ميتواند قرض خالي از حرج و اجحاف نمايد.
3389. فطريه را به امام جماعت مسجدي ميدهند كه به اهلش برساند و امام، وكالت از فقيه معيني ندارد و قصد دارد به فقيري بدهد كه اگر نماز عيد فطر را يك ساعت ديرتر بخواند ميتواند به او برساند. در غير اين صورت، چند روز ديرتر به فقير ميرساند. حال امام نماز را ديرتر بخواند تا فطريه را به فقير برساند يا اين كه نماز را سر وقت بخواند؟
ج. فرق نميكند.
3390. امام جماعت پولهايي را بابت زكات فطره از مردم دريافت مينمايد، آيا جايز است پولها را با هم مخلوط نمايد يا اين كه بايد هر كدام را جدا جدا به فقير برساند؟
ج. جايز است مخلوط كند.
3391. آيا جايز است پولهايي كه اشخاصي بابت زكات فطره ميدهند در صندوقي ريخته شود و فرد معتمدي، تدريجاً به مستحقين بدهد يا نه؟ در صورت جواز، آيا آن فرد، بايد به نيّت صاحبان آنها بدهد يا فقط پرداختن كافي است؟
ج. جايز است و چون آن فرد وكيل در ايصال است نه اخراج، لازم نيست او ديگر نيّت كند.
3392. آيا مسؤولان مدرسه مجازند فطريه كساني كه مايل هستند را جمع آوري كنند و به خانوادههاي دانش آموزاني كه شرعاً مستحقَّند برسانند؟
ج. بله، مجازند.
3393. در آخرين مسأله زكات فطره در رساله عمليّه فرمودهايد:
«احتياط مستحب است زكات فطره را از محل بيرون نبرد، اگر مستحق پيدا ميشود». مراد از محل چيست؟
مثلاً كسي در تهران زندگي ميكند، محل او چه مقدار است؟
در شهرهاي ديگر مانند قم چه مقدار؟
ج. به حسب ظاهر محل سكني است، بزرگ و كوچك بودنش فرق نميكند.
3394. آيا زكات فطره را ميتوان به كساني كه از طرف كميتهي امداد امام خميني - رحمه اللَّه - در زمان برپايي نماز عيد مشغول جمع آوري فطريه هستند پرداخت نمود يا اين كه بايد خودمان به دست فقير برسانيم؟
ج. بايد يقين يا اطمينان داشت كه آن كميته آن را در موارد مصرفش صرف ميكند.
3395. بعضي از ادارات، مؤسسات خيريه و … اقدام به جمع آوري زكات فطره ميكنند، آيا پرداخت زكات به آنها انسان را بريء الذمّه مينمايد؟ و آيا پرداخت به چنين مؤسساتي قبل از نماز عيد عنوان پرداخت زكات به مستحق را پيدا ميكند و ادا حساب ميشود (با توجه به اين كه رساندن به مصارف زكات توسط چنين مؤسساتي چند روز بعد انجام ميگيرد. )
ج. بايد اطمينان به صرف در مصرف باشد و در فرض جواز، عنوان پرداخت به مستحق را دارد.
3396. شخص از چه زماني بايد سال خمسي داشته باشد؟
ج. تاجر و كاسب و صنعت گر و مانند اينها از وقتي كه شروع به كاسبي ميكنند، يك سال كه بگذرد، بايد خمس آن چه را كه از خرج سالشان زياد ميآيد بدهند و كسي كه شغلش كاسبي نيست، اگر اتفاقاً معاملهاي بكند و منفعتي ببرد، بعد از آن كه يك سال از موقعي كه فايده برده بگذرد، بايد خمس مقداري را كه از خرج مالش زياد آمده بدهد.
3397. اگر فردي در وسط روز اوّل سال خمسي مالي به او برسد، آيا اين مال جزو درآمد سال پيش است يا سال بعد؟
ج. مربوط به سال آينده است.
3398. كسي كه درآمدي ندارد يا اگر دارد به مخارج او كفايت نميكند، آيا لازم است سال خمسي قرار دهد؟
ج. لازم نيست.
3399. اگر از سال خمسي چيزي در دست شخص باشد، ولي هنوز يك سال از موعد آن نگذشته است.
آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. چيزي كه سر سال خمسي از مؤونه اضافه بيايد تخميس ميشود، مگر از مصاديق مسألهي 1400 رساله باشد و يا فايدهاي مستقل از ارباح كسب سال باشد كه بتواند سال مختص به خود داشته باشد.
3400. كسي كه سال خمسي ندارد و ميخواهد خمس اموالش را بدهد. آيا لازم است اوّلين سودي را كه به دست آورده، مبدأ سال خمسي خود قرار دهد و بقيه سودها و مخارج را با آن بسنجد؟ يا لازم نيست؛ بلكه فقط خمس اموالي را كه يقين دارد الآن خمس به آنها تَعَلُّق ميگيرد پرداخت كند و اموالي را كه شك دارد خمس به آنها تعلق ميگيرد يا نه مصالحه نمايد و تاريخ مصالحه را اوّل سال خمسي خود قرار دهد؟
ج. وجه اخير صحيح است.
3401. آيا ميتوان سال خمسي را تغيير داد و اگر كسي سود فاصله سال اصلي و سال جديد را تخميس كند، آيا بازهم براي تغيير سال خمسي نياز به اذن حاكم شرع دارد؟
ج. همان مقدار حساب براي تغيير سال خمسي كافيست و هر وقت حساب خود را تسويه كرد، همان وقت ابتداي سال او ميشود.
3402. شخصي در يك تاريخ مشخّص حقوق ميگيرد و همان تاريخ، آخرين روز سال خمسي او است.
با سر رسيدن آن تاريخ آيا به حقوق همان ماه كه در واقع خرج ماه آينده است خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. حقوق ذكر شده از درآمد سال وصول آن است؛ مگر به نحوي مشمول مسألهي 1400 رساله شود كه ربح زايد از مؤونهي سال بر آن صادق نباشد.
3403. در سر سال خمسي، قبل از دريافت حقوق ماه قبل، خمس مال خودم را محاسبه كرده و پرداختهام و بعد از چند روز حقوق ماه قبل را گرفتهام، آيا اين حقوق مربوط به سال خمسي آينده است يا بايد همين سال محاسبه شود؟
ج. مربوط به سال آينده است.
3404. چند روز مانده به سر سال خمسي، خمس اموال را محاسبه كرده و پرداختهام و همان موقع را سر سال خمسي جديد قرار دادهام، آيا حقوقي يا درآمدي كه در آن چند روز بعد به دستم ميرسد، جزو درآمد سال بعد است يا بايد حالا خمس آن را بدهم؟
ج. اگر وقت وصول آن حقوق هم بعد از آن روز محاسبه بوده، جزو درآمد سال بعد است.
3405. مقداري پول به كسي قرض دادم تا چند ماه قبل از فرارسيدن سال خمسي ام به من برگرداند، ولي او بعد از سال خمسي برگرداند و من در آن موقع كه قرار بود تحويل دهد (قبل از سال خمسي) براي مخارج زندگي ام، به آن پول نياز داشتم. آيا اين پول خمس دارد؟
ج. خمس ندارد.
3406. آيا طلاب علوم ديني كه سهم امام عليه السّلام مصرف ميكنند و گاهي نيز از راه تبليغ درآمدي دارند بايد سال خمسي داشته باشند؟ اگر لازم است داشته باشند، اگر در آخر سال خمسي چيزي اضافه بيايد و نداند از كدام است (سهم امام يا درآمد تبليغي) تكليف چيست؟
ج. سال خمسي داشته باشند و هر چه اضافه آوردند بايد خمس آن را بدهند هر مالي كه باشد از قبيل مزد و حقوق و تدريس و … به نحو لزوم و در وجوه بنا بر احوط.
3407. شخصي خمس اموال خود را حساب كرده و پرداخته، ولي براي سالهاي بعد حساب خود را نگاه نداشته. بعد از چند سال ميخواهد اموال خود را حساب كند، آيا خمسي كه قبلاً پرداخت كرده كسر ميشود؟
ج. اگر از مخمّس خرج نموده، ظاهراً كسر نميشود وگرنه اضافه شدهي بر اموال او خمس دارد.
3408. شخصي كه سال خمسي ندارد و ميخواهد براي خود سال خمسي قرار دهد و چند روز قبل مبلغي درآمد داشته آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. احتياطاً بايد با حاكم شرع مصالحه كنند.
3409. شخصي كه سال خمسي دارد و مقداري مواد خوراكي را اواخر سال خمسي (مثلاً دو ماه مانده به پايان سال) خريده است، اگر سر سال خمسي بخواهد خمس آنها را بدهد براي تهيه آنها در سال بعد براي خوراك خانواده با مشكل مواجه ميشود و آن قدر ندارد كه از نياز و خرج زندگيش زياد بيايد با توجه به اين كه از زمان خريد آن مواد خوراكي يك سال نگذشته است، آيا خمس آنها واجب است؟
ج. خير، به مسألهي 1400 رساله مراجعه شود.
3410. كارمندي كه سال خمسي او رأس يكي از ماههاي شمسيست و به طور عادي حقوق او به زحمت تا پايان ماه كفاف مخارج او را ميدهد، اگر حقوق خود را يك يا دو روز قبل از رسيدن سال خمسي دريافت كند، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟
ج. خير، بنا بر توضيحي كه در مسألهي 1400 رساله ذكر گرديده است.
3411. آيا ميتوان سال خمسي را تغيير داد؟ چگونه؟
ج. ميتوان آن را جلو انداخت و هر وقت تسويه حساب كرد، اوّل سال او حساب ميشود.
3412. حقوق بگيران و افرادي كه ماهيانه مبلغي به عنوان حقوق يا شهريه دريافت ميكنند، آيا ميتوانند براي هر حقوق دريافتي ماهيانه خود، سال جداگانهاي قرار دهند؟
طلاب شهريه بگير چه طور؟
ج. بايد براي تمام اموال يك سال خمسي قرار دهند، با فرض اين كه يك درآمد عرفي مستمر حساب ميشود؛ به مسألهي 1388 رساله مراجعه شود.
3413. آيا براي تعيين سال خمسي، بهتر است سال شمسي محاسبه شود يا قمري؟
ج. جايز است دادن خمس را تا آخر سال قمري، تأخير بيندازد و اگر براي دادن خمس زراعت و مانند آن، كه مطابق سال شمسي انجام ميشود، سال خمسي را شمسي قرار دهد، اشكال ندارد.
3414. آيا تعيين سال خمسي به اختيار خود شخص است يا بايد ابتداي شروع به كسب را ابتداي سال خود قرار دهد؟
ج. بايد از اوّلين درآمد آن حساب كند.
(مسألهي 1384 رساله).
3415. آيا انسان ميتواند سال خمسي هر پولي را كه به دستش ميرسد جداگانه قرار دهد؛ يعني براي هر دريافت و درآمدي كه به دستش ميرسد، يك سال خمسي جداگانه قرار دهد كه اگر آن پول در آن سال خرج نشد خمس آن را بدهد يا اين كه حتماً بايد يك سال خمسي واحد براي همه درآمدها در همه ماهها و روزها داشته باشد؟
ج. اگر فقط يك رشته درآمد دارد، بايد يك سال خمسي قرار دهد، (مسألهي 1384 و 1388 رساله).
3416. چنان چه خريدار چك مدت دار بدهد كه پس از سه ماه وصول شود، براي محاسبه خمس آن زمان فروش ملاك است يا وقت وصول پول؟
ج. وقت وصول پول ملاك است.
3417. اگر سال خمسي كسي مثلاً پايان شهريور باشد، آيا لوازم التحريري كه براي سال تحصيلي فرزندانش خريداري كرده، خمس دارد يا نه؟
ج. به مسألهي 1400 رساله رجوع شود.
3418. آيا در سال خمسي تعيين ساعت خمسي نيز لازم است؟
و در صورت تعيين، اگر بعد از آن ساعت پولي به انسان برسد آيا جزو درآمد سال بعد محسوب ميشود؟
ج. مناسب است ساعت آن هم معين باشد؛ لكن گذشت كه روز تسويه حساب، اوّلين روز سال جديد است.
3419. در صورتي كه روز شروع سال خمسي را ندانم، ولي ماهش را بدانم، آيا ميشود به دلخواه، يكي از روزهاي همان ماه را اختيار كنم؟
ج. بله، ميتواند اوّل ماه را اختيار كند و غير آن هم مانعي ندارد.
3420. چه خرجهايي به عنوان مؤونه به حساب ميآيد و خمس به آنها تعلق نميگيرد؟
ج. آن چه از منافع كسب در بين سال به مصرف خوراك، پوشاك، خريد اثاثيه، خريد منزل، جهيزيه دختر، عروسي، زيارت و مانند اينها ميرساند، در صورتي كه از شان او زياد نباشد و زياده روي هم نكرده باشد، خمس ندارد.
3421. اگر با پولي كه خمس ندارد يا خمس آن پرداخت شده، جنسي خريداري شود كه اضافه بر مؤونه بوده و از سال گذشته، آيا خمس دارد؟
ج. خمس ندارد؛ مگر مال التّجاره باشد كه به سود آن تَعَلُّق ميگيرد.
3422. آيا تلفن منزل جزو مايحتاج زندگي و مؤونه حساب ميشود و خمس ندارد؟
ج. بله، جزو مؤونه است.
3423. پولهايي جهت دريافت تلفن به حساب مخابرات پرداخت ميشود و سال از آن ميگذرد، آيا خمس دارد؟
ج. اگر مورد نياز است، خمس ندارد.
3424. آيا چرخ خياطي مورد احتياج در منزل خمس دارد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3425. با توجّه به اين كه مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، آيا اگر پدري مخارج تحصيل اولاد را بدهد، لازم است خمس آن مقدار از مخارج تحصيل را هم سر سال خمسي پرداخت نمايد؟
ج. گرچه مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، ولي اگر به مقدار شأن و حاجت بدهند از مؤونه است.
3426. مالي كه به عنوان وسيله مورد نياز خريداري شود، لكن در همان سال يا سال ديگر از مؤونه بودن خارج شود، آيا خمس دارد؟
ج. اگر از وقتي كه از مؤونه خارج شده، يك سال بگذرد، خمس دارد بنا بر احوط.
3427. اگر چيزي خريده كه يك سال از آن گذشته باشد و در صورت نياز و عدم نياز آن را بفروشد، حكم خمس آن چيست؟
ج. اگر از مؤونه نبوده، بايد خمس آن را بدهد و اگر از مؤونه بوده پول فروش آن از فوايد سال فروش است كه در صورت باقي ماندن تا سر سال خمس دارد.
3428. اگر همسر اين جانب سكّهاي را كه به عنوان جايزه در كار فرهنگي دريافت كرده بود به من هديه كند و قصد من هم اين بوده كه با آن بعضي از مشكلات زندگي را حل كنم، ولي زمان دريافت سكّه تا سال مالي اين جانب و همسرم فاصله زيادي نداشته و فرصت نكردم كه آن را قبل از رسيدن سال مالي بفروشم، آيا سر سال مالي، خمس آن را بايد بپردازم؟
ج. اگر در زندگي به آن نياز داريد، خمس ندارد. (مسأله 1391 رساله)
3429. پولي كه جهت حج و عمره و يا زيارت مشاهد مشرفه واريز شده است، پس از رسيدن سال خمسي، جزو مؤونه حساب ميشود؟
ج. بله جزو مؤونه است و خمس ندارد.
3430. آيا به وسايلي كه انسان قبلاً از آنها استفاده كرده و مستعمل است، مانند كفش زمستاني، لباسهاي مختلف و لباسهاي كهنهاي كه قصد استفاده از آنها را ندارد، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر سال بر آنها بگذرد و قيمتي داشته باشد، احتياطاً خمس آنها را بدهد.
3431. زن ميداند كه شوهرش خمس نميدهد، آيا ميتواند بدون اجازهي شوهر، خمس چيزي را كه در خانه از مخارج سال اضافه آمده، بپردازد؟
ج. خير، نميتواند مگر به اندازهي مورد استفادهي خود زن باشد.
3432. شخصي ساكن روستاست و در شهر خانهاي خريداري كرده و يك اتاق آن را براي استفاده خود - براي مواقعي كه به شهر ميرود - اختصاص داده و بقيه را اجاره داده است، آيا به خانه مزبور خمس تعلق ميگيرد؟
ج. بله، تعلق ميگيرد؛ مگر اين كه داشتن خانه در شهر مورد نياز او بوده و به مال الاجاره آن در معيشت محتاج باشد.
3433. آيا به اشيا و اجناسي مثل لباس و جا نماز و تسبيح و مهر و … كه در طول سال مورد استفاده قرار نگرفته، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر معرضيّت براي استفاده داشته باشد، خمس ندارد.
3434. كسي از درآمد كارش وسايلي مانند ماشينِ سواري، يخچال، تلويزيون يا لوازم زندگي ديگر كه در اين زمان مورد استفاده قرار ميگيرد تهيه ميكند؛ خمس اينها چگونه است؟
ج. خمس، پس از اخراج لوازم سال است.
3435. خانمها معمولاً بر اساس احتياج به لباس، مقداري پارچه ميخرند كه در موقع فراغت لباس تهيه كنند كه به علّت اشتغالات جنبي موفق به دوختن لباس نميشوند و سال بر آن ميگذرد. آيا آن پارچهها خمس دارد؟
در صورت مثبت بودن پاسخ، چه كسي بايد خمس را بدهد؟
ج. آنچه در طول سال مصرف نشده، بايد خمس آن داده شود و بايد مالك پارچهها خمس بدهد؛ مگر آن كه مورد نياز بالفعل بوده و مانع از دوخت آن پيش آمده باشد.
3436. پنج سال قبل فرشي را خريداري نمودهام و بعد از سه سال مورد استفاده واقع شده است.
آيا خمس بدان تَعَلُّق گرفته است يا خير؟ و بر فرض تَعَلُّق، قيمت فعلي ملاك است يا قيمت قبل؟
ج. اگر فرش مورد حاجت بوده، هر چند به اين صورت كه بعداً مورد حاجت ميشود و بايد فعلاً براي احتياج آينده آن را تهيّه كند، خمس واجب نشده است و بر فرض تَعَلُّق خمس، احتياطاً در تعيين قيمت، با رجوع به فقيه يا وكيل او مصالحه شود.
3437. مجلّات ماهنامهاي تهيّه شده و بعد از استفادهي مختصر بدون استفاده مانده و يك سال بر آن گذشته. آيا خمس آنها پرداخت شود؟
ج. اگر ماليّت دارد و ديگر مورد نياز او نيست، خمس دارد بنا بر احوط.
3438. جزوات درسي كه دانشجويان براي خود مينويسند يا توسّط دانشگاه به صورت مجاني در اختيارشان قرار ميگيرد ممكن است بيش از يك سال بماند و از آنها استفاده نشود. ولي در مقاطع فوق ليسانس حتماً مورد استفاده قرار ميگيرد، آيا به اين جزوات خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خمس ندارد.
3439. آيا به كتابهاي اهل علم كه خريداري شده و بعضي از آنها ممكن است هيچ گاه مورد استفاده قرار نگيرد، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر در معرض استفاده باشد، خمس ندارد.
3440. آيا به كتابي كه قبلاً از آن استفاده كرده و حالا به آن احتياجي ندارد خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر هيچ احتياجي ندارد، خمس دارد؛ بنا بر احوط.
3441. كساني كه در آخر سال خمسي مقداري لوازم التحرير و … كه مورد نيازشان در سال آينده است زياد ميآورند، آيا بايد خمس آنها را بدهند؟
ج. با ساير چيزهاي زياد آمده - مثل خوراكي - فرقي ندارد.
3442. مواد غذايي كه به صورت كوپني يا سهميهاي و ارزان تهيه ميشود، سر سال خمسي چگونه بايد قيمت آنها را حساب كرد؟
ج. به قيمت فعلي بازار محاسبه شود.
3443. آيا به مازاد مواد غذايي و حبوباتي كه سر سال خمسي در خانه باقي مانده است خمس تَعَلُّق ميگيرد و بر فرض تَعَلُّق، بايد قيمت خريد محاسبه شود يا به قيمت روز بازار؟
ج. خمس دارد و بايد به قيمت فعلي بازار محاسبه شود؛ مگر اين كه از مصاديق مسأله 1400 رساله باشد.
3444. شخصي داراي منزلي دو طبقه است كه طبقهي پايين آن مازاد بر احتياج است.
ميخواهد خمس آن را بدهد. زمين آن چگونه حساب ميشود؟
ج. فقط خمس طبقهي پايين را بايد بدهد و زمين جزو مؤونه است.
3445. آيا مصالح ساختماني كه شخص به علت نداشتن قدرت مالي نتوانسته است آنها را در تعمير يا نوسازي منزل خود استفاده كند و سال خمسي او فرا رسيده است بايد خمس آنها را بپردازد؟
ج. اگر آن مصالح را تا آخر عمر، صرف آن تعميرات كند، خمس ندارد.
3446. مقداري قند و برنج و مبلغي پول براي عزاداري محرم جمع شده و زياد آمده كه در سال آينده مصرف ميشود، آيا خمس آنها واجب است؟
ج. خير، واجب نيست.
3447. كسي بين سال خمسي چيزي را براي رفع احتياجات خود و خانوادهاش خريداري ميكند و بعد از سال خمسي آن را ميفروشد تا چيز ديگري تهيه كند و يا وسيله بهتر از آن را بخرد اگر به آن وسيله ديگر هم نياز داشته باشد، آيا به پول فروش آن وسيله اوّل خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، نميگيرد.
3448. پدري مقداري پول به فرزندش بخشيده است ولي ميگويد بايد در دست خودم باقي بماند تا موقعي كه مناسب بدانم به تو بدهم. آيا سر سال كه شد، خمس آن بر فرزند است يا پدر؟
ج. تا وقتي كه تحويل فرزند نداده، خمس آن بر پدر واجب است.
3449. شخصي منزل مسكوني مورد نياز خود را ميفروشد و پول آن را به عنوان تضمين قرارداد خريد خانه ميگذارد و يا نزد خود نگه ميدارد تا موقع مناسب خانه مناسب با شأن خود بخرد، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3450. اگر كسي خانه بزرگ خود را با خانه ديگري تعويض كرده و مقداري پول نيز دريافت كند، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر آن پول زايد بر مؤونه باشد، خمس دارد.
3451. اگر كسي قسمتي از سرمايه كسب يا ابزار كار خود را براي خانه بفروشد آيا بايد خمس پول حاصل شده را بپردازد؟
ج. خير، لازم نيست.
3452. اگر كسي خانه مسكوني دارد و خانه ديگري خريداري كند به صورت نسيه كه بعداً با فروش خانه مسكوني خود قيمت آن را پرداخت كند، اگر خانه مسكوني فروخته شده را از پول خمس داده شده، خريداري كرده باشد، ولي زيادي قيمت پيدا كرده باشد، آيا بر سود و اضافه قيمت حاصل شده خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر اضافه را به مصرف منزل مورد حاجت يا مصرف ديگر مورد نياز برساند، خمس ندارد.
3453. اگر كسي قبل از فرا رسيدن سال خمسي وسايل ضروري زندگي خود را خريداري كند و تصميم داشته باشد بعد از فرا رسيدن سال آنها را بفروشد، آيا بايد خمس آنها را بپردازد؟ و آيا فرق بين اين كه از اوّل قصد فرار از خمس را داشته يا نه وجود دارد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3454. خانهاي را براي استفاده شخصي از درآمد سال خريداري كردم ولي فروشنده گفته است 3 ماه بعد خانه را تخليه ميكنم. اكنون سال خمسي اين جانب رسيده است و هنوز خانه در دست فروشنده است.
آيا به اين خانه خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3455. شخصي زميني را براي ساختن خانه خريده و آن را فروخته تا خانه خريداري كند، آيا به پول اين زمين خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3456. اگر فردي منزل مسكوني خود را بفروشد و قبل از رسيدن سال خمسي با وجه مذكور، مغازهاي جهت امرار معاش بخرد، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟
ج. در صورتي كه به اصل پول خمس تَعَلُّق نگرفته بوده، تبديلات هم خمس ندارد.
3457. كسي تدريجاً خانه مسكوني از پول غير مخمّس ساخته است.
حال ميخواهد خمس بدهد، همان پول خرج شده را بايد خمس بدهد يا قيمت امروز را؟
ج. خمس وجوه مصرف شده را اگر متَعَلُّق خمس بوده است بايد تأديه نمايد.
3458. اين جانب منزلي خريداري كردم چون سند آن آماده نبود، مبلغي از پول آن را به عنوان گرو نزد خود نگه داشتم تا سند آماده شود؛ ولي سند آماده نشد و سال خمسي ام رسيد، آيا به اين مقدار پول گرويي خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. ظاهراً خمس ندارد.
3459. آنچه امروزه مرسوم است كه پولي به صاحب خانه ميدهند و در مقابل آن در خانه سكونت ميكنند و به آن رهن منزل ميگويند، در چه صورت صحيح است و آيا صاحب پول بايد پس از گذشت سال خمس آن پول را بپردازد؟
ج. در صورتي كه ضمن اجاره شرط قرضي كرده باشد و معامله متعارف باشد، اشكالي ندارد و اگر بدون اين پول نياز مسكن او تأمين نميشود، اين قرض خمس ندارد؛ حتي اگر چند سال در دست صاحب منزل باقي بماند.
3460. فرزند اين جانب قرار است جهت تحصيل، چند سال به شهر ديگري برود، آيا به خانهاي كه براي استفاده او در آن شهر خريداري ميكنم، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. ظاهراً خمس ندارد.
3461. اين جانب در ادارهاي به كار مشغولم. از طرف اداره، خانهاي در اختيارم گذاشته شده؛ است ولي چون خانه شخصي ندارم، از درآمد سال خود خانهاي تهيه كردهام تا پس از بازنشستگي از آن استفاده كنم، آيا به اين خانه خمس تعلق ميگيرد؟
ج. ظاهراً خمس ندارد.
3462. تهيه خانه مورد نياز براي اين جانب مقدور نيست، آيا ميتوانم از درآمد امسال خود زميني تهيه كنم و در سالهاي آينده هر وقت پول داشتم در آن خانه بسازم يا اين كه خمس زمين را بايد بدهم؟
ج. در صورتي كه مسأله 1391 رساله شامل آن شود، خمس ندارد.
3463. شخصي براي ساختن خانه مورد نياز خود مقداري وام گرفته است، آيا با فرا رسيدن سال خمسي بايد خمس اين پول را بپردازد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3464. اين جانب كارمندم، جهت خريد خانه از اداره خودم مبلغي وام گرفته و به حساب بانك مسكن واريز كردم تا بتوانم در سالهاي آينده با گرفتن وام مسكن خانهاي تهيه كنم. حال با توجه به اين كه اقساط اين پول از حقوقم كسر ميشود و بقيه حقوق نيز به زندگي من كفاف نميدهد، آيا بايد خمس اين پول را بپردازم؟
ج. خمس ندارد.
3465. معلمي هستم كه با پدر و مادرم زندگي ميكنم و هر ماه مبلغي از حقوق خود را پس انداز ميكنم تا بتوانم براي خود در سالهاي آينده مسكن تهيه كنم، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3466. اين جانب داراي خانهاي هستم كه آن را اجاره دادهام، آيا به پولي كه صرف تعميرات منزل ميكنم همانند اصل خانه خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر به اجاره بهاي آن خانه براي امرار معاش نياز داريد، آن پول تعمير مثل اصل خانه خمس ندارد.
3467. اگر پولي را براي خريد خانه پس انداز كند و بعد از دو يا سه سال، آن را در تجارت اندازد كه از مجموع آن پول و درآمد حاصلهي آن مسكني مناسب بخرد.
وظيفهي خمس آن چيست؟
ج. خمس ندارد.
3468. در مورد مسألهي 1391 رسالهي حضرت عالي، چيزهايي كه در زندگي به آن احتياج دارد شامل خريد خدمت سربازي هم ميشود؟
ج. بله، ميشود.
3469. شخصي دو خانه دارد كه در يكي ساكن است و خانه ديگر را اجاره داده و از درآمد آن امرار معاش ميكند كه بدون اجاره بهاي آن خانه، خرج زندگيش تأمين نميشود، آيا به خانهي دوم خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير.
3470. مكلّفي، پولي را براي خريداري مسكن تا چند سال پس انداز كرده است.
آيا خمس دارد؟
ج. خمس ندارد.
3471. اين جانب داراي خانهاي هستم كه آن را اجاره دادهام و براي افزايش اجاره بهاي آن، تعميراتي مانند:
سنگ كاري و رنگ و … در آن انجام دادهام در حالي كه به اجاره بهاي آن براي مخارج زندگي نياز دارم، آيا به پولي كه صرف تعميرات و نوسازي كردهام خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير.
3472. اين جانب خانهاي براي سكونت خود تهيه كردم، پس از مدتي كه در آن سكونت داشتم به جهت دور بودن فاصله خانه تا محل كارم ناچار شدم خانه را اجاره داده و با اجاره بهاي آن در محلي نزديك به محل كارم خانهاي اجاره كنم آيا به خانه من خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3473. اگر مستأجر هنگام پرداخت اجاره، قدرت پرداخت نداشته باشد و پس از حلول سال خمسي موجر آن را بپردازد، اين پول داخل درآمد سال بعد موجر است يا همان سال قبل؟
ج. آن پول جزو درآمد سال بعد موجر ميشود.
3474. شخصي خدمتكار مدرسه است.
وي خانهاي شخصي داشته كه در آن زندگي ميكرد. پس از مدتي او را سرايدار كردند و او از منزل شخصي، به مدرسه تغيير مسكن داد. با توجه به اينكه پس از پنج يا شش سال او را از مدرسه بيرون ميكنند و بالاخره به خانهاش بر ميگردد، آيا منزلش كه پنج سال محل زندگي او نبوده است، خمس دارد؟
ج. منافع سالهايي كه نيازمند به انتفاع از عين يا مال الاجاره آن نيست، احتياطاً خمس آنها را بدهد.
3475. فردي خانهاي را براي سكونت ساخته است ولي بعداً از مورد نياز خارج شده و آن را اجاره داده است.
آيا به مال الاجاره خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر مال الاجارهاش مورد احتياج در مؤونه است، خمس ندارد وگرنه خمس دارد.
3476. كسي عين خانهاي را بدون منافع آن به ديگري مصالحه كرده است و منافع آن را تا آخر عمر براي خودش قرار داده. اكنون سال خمسي طرف مصالحه كه مالك عين خانه (بدون منافع) شده است رسيده، آيا بايد خمس اين خانه را بدهد؟
ج. چون خود عين مملوكيّت دارد، اگر زايد بر مؤونهاش باشد، بايد خمس آن را بپردازد.
3477. اگر شخصي منزل دو طبقه داشته باشد كه يك طبقهي آن را خودش سكونت داشته و طبقهي ديگر را اجاره داده است، آيا اين شخص بايد خمس طبقهاي را كه اجاره داده بپردازد؟
ج. اگر به درآمد اجارهي آن نياز دارد، خمس ندارد.
3478. اگر كسي پولي جهت خريد مسكن پس انداز نمايد تا پس از مدتي منزلي خريداري كند، آيا پس از يك سال خمس به آن تعلق ميگيرد؟ اگر در طول اين مدت براي مصارف ديگر از آن پول مصرف كند چه حكمي دارد؟
ج. بنا بر مسأله 1391 رساله، خمس ندارد.
3479. اين جانب داراي اتومبيل سواري هستم كه با آن مسافركشي ميكنم و از اين طريق مخارج زندگي خود را تأمين ميكنم. آيا مخارجي كه اتومبيل مذكور دارد، مانند اصل اتومبيل جزو مؤونه است و خمس ندارد؟
ج. بلي، جزو مؤونه است و خمس ندارد.
3480. كسي كه سال خمسي نداشته و ماشين سواري و لوازم زندگي خريداري كرده، آيا به اين وسايل خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ و اگر خمس دارد، آيا قيمت فعلي را بايد بپردازد يا قيمت خريد را؟
ج. به ذيل مسألهي 1415 رساله رجوع شود و در صورت تعلق، قيمت فعلي را بايد حساب كرد.
3481. آيا به كپسول آتش نشاني و تاير زاپاس و يخ شكن كه براي اتومبيل شخصي خود خريداري كردهام و ممكن است در طول سال مورد استفاده قرار نگيرد، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير.
3482. چند سال قبل با وام، يك اتومبيل سواري تهيه كردم و بعد از پرداخت وام با فروش آن اتومبيل يك ماشين مدل جديد به صورت قسطي خريداري كردم و مقداري از پول ماشين اوّل را صرف زندگي كردم و مقداري از آن نيز موجود ميباشد، آيا بايد خمس آن را بپردازم؟
ج. خير، مگر از خرج سال زياد بيايد.
3483. آيا به ماشيني كه مربوط به كسب و كار انسان است خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير.
3484. وسيله نقليهاي مانند وانت كه گاهي براي استفاده شخصي و گاهي براي باربري و كسب و كار و اجرت است آيا خمس دارد؟
ج. خير، ندارد.
3485. تراكتور و اتومبيلي كه براي كسب و كار خريداري شده و خمس آن پرداخت نشده و براي امرار معاش مورد نياز است و صاحب آن، آن قدر ندارد كه خمس آن را پرداخت كند، اگر به علت نياز و ضرورتي آن را بفروشد و پول آن را صرف آن نياز كند (مثل ازدواج فرزند و تهيه منزل و …) تكليف خمس او چه ميشود؟ اصلاً آيا او اجازه استفاده از آن پول خمس نداده را دارد؟
ج. اصلاً خمس ندارد.
3486. تراكتوري كه جهت كشاورزي خودم خريداري كردهام، آيا متَعَلُّق خمس ميباشد؟
ج. اگر مورد نياز باشد، خمس ندارد.
3487. اگر بنا بر نياز، اتومبيل سواري را بفروشد و پول آن را قبل از سال خمسي در موارد ديگر مصرف كند، آيا خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خمس ندارد.
3488. شخصي از درآمد سال خود يك دستگاه اتومبيل سواري كه مورد نياز زندگي او بوده خريداري كرده و در همان سال آن را به فروش رسانده و اتومبيل گران تري خريده و بقيهاي پول آن را از درآمد همان سال پرداخت كرده است.
آيا بر اين اتومبيلها خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر اتومبيل دوّمي زايد بر شأن او نباشد، خمس ندارد.
3489. اين جانب مقداري پول جهت خريد اتومبيل سواري مورد نياز به حساب شركت خودروسازي واريز كردهام و پس از دو سال به من اتومبيل دادهاند.
آيا به اين پول خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خمس ندارد.
3490. آيا كسي كه الآن حساب سال ميكند، ميتواند مقداري پول را براي خريدن اتومبيل سواري لازم به حساب نياورد؟
ج. اگر آن را تهيّه ميكند، مانع ندارد؛ به شرط احتياج به آن در تهيّهي ماشين مورد لزوم و در صورتي كه صرف نشد در آن مورد يا مشابه آن از نيازها، خمس آن را بايد بدهد.
3491. آيا به موتورسيكلت و دوچرخه و ماشين خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر مورد نياز باشد، خمس ندارد.
3492. اگر مرد مهريه زنش را از پول و مالي كه خمس به آن تَعَلُّق گرفته است و خمس آن پرداخت نشده، بپردازد تكليف زن چيست؟
اگر از درآمد سالش بپردازد چه طور؟
ج. در صورت دوم كه خمس ندارد و در صورت اوّل اصلاً زن نبايد خمس (15) آن مال را قبول كند و اگر قبول كرد، بايد در اوّل خمس آن را بپردازد.
3493. سال خمسي شخصي فرا رسيده، آيا ميتواند مهريه همسر خود را كه عندالمطالبه بايد بپردازد جزو قرض حساب كند و از موجودي كسر كند؟ در صورتي كه زن بين سال خمسي مهريه خود را مطالبه كند چه طور؟
ج. خير، نميتواند آن را از موجودي كسر كند؛ مگر تا قبل از سال خمسي آن را بدهد و يا بداند در سال آينده زن مطالبه ميكند و او بدون ذخيره نميتواند پرداخت كند.
3494. شخصي بين سال خمسي، مهريهي همسر خود را ميپردازد و سپس از او قرض ميكند تا با آن كسب و كار كند آيا بايد خمس مبلغ مذكور را بپردازد؟
ج. خير.
3495. آيا خرج عروسي پسر خمس دارد؟
ج. اگر مناسب شأن و موافق اقتصاد و مخالف اسراف باشد، خمس ندارد و اللَّه العالم.
3496. كسي براي مصرف عروسي پسرش پول تهيّه كرده و پيش از تكميل مراسم، سال به سر رسيده است، آيا خمس به اين پول تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در صورتي كه از واجبات عرفيه باشد و به آن نياز داشته باشد، خمس ندارد.
3497. پدر و مادرم مقلد مرجعي هستند و خودم از مرجع ديگري تقليد ميكنم، در مسأله خمس جهيزيه بايد به كدام نظريه عمل كنم؟
ج. بعد از اين كه به تصرّف شما درآمد و مالك شرعي شديد، شما بايد به نظر مرجع خودتان عمل كنيد.
3498. اكثر خانوادهها جهت تهيهي جهيزيهي دخترانشان اقدام به خريد وسايل و لوازم در چندين سال قبل از ازدواج مينمايند كه تا زمان ازدواج، آن وسايل بدون استفاده ميماند. آيا خمس بر آنها تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. تهيّهي جهيزيه در سالهايي كه دختر در معرض شوهر نمودن است، خمس ندارد.
3499. دختري كه كارمند است و در خانهي پدر زندگي ميكند، مقداري از حقوق ماهيانهي خود را جهت تهيهي جهيزيه مصرف و مقداري از آن را هم جهت ساير لوازم زندگي براي تكميل جهيزيه پس انداز ميكند.
آيا پرداخت خمس بر او واجب است؟
ج. تهيهي جهيزيه در حد شأن و يا پس انداز براي آن به شرحي كه در مسألهي 1391 رساله آمده، خمس ندارد.
3500. اگر پدري جهيزيهي دختر را از مال خمس نداده تهيه كرده باشد و خمس آن را نپردازد، آيا پرداخت خمس آن بر دختر لازم است؟
ج. بله، پرداخت آن واجب است اگر بعد از تَعَلُّق خمس خريده باشد نه از درآمد سال.
3501. اگر چيزي به عنوان جهيزيهي دختر اوّل خريداري شده و بعد از ازدواج او، براي دختر دوّم كنار گذاشته شود، آيا مجدّداً خمس دارد؟
ج. ظاهراً خمس ندارد.
3502. براي دختري كه در معرض شوهر رفتن بوده جهيزيه تهيه شده؛ ولي به علل مختلفي ازدواج او به تأخير افتاده - مثلاً سن او از 30 سال هم تجاوز كرده -. آيا بازهم خمس جهيزيهي خريده شده ساقط است؟
ج. بله، ساقط است.
3503. آيا حكم جهيزيهي دختر در مورد پسر نيز جاري است؟
ج. در آن چه كه متعارف است، جاري است.
3504. فردي مقداري از جهيزيّه دخترش را جمع آوري كرده و كنار گذاشته است.
پس از چهار سال هنوز دختر ازدواج نكرده كه وي نياز پيدا ميكند مقداري از آن را بفروشد و بابت قرض خود بدهد. آيا پس از فروش آن مقدار، خمس آن مقدار به وي تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در فرض سؤال خمس ندارد.
3505. دختري كه خود و خانوادهاش نميتوانند يك جا جهيزيه او را تهيه كنند و خود و يا پدرش مقداري از درآمد ماهيانه خود را براي تهيه جهيزيه پس انداز ميكنند كه بعد از يك يا چند سال آن را خريداري كنند، آيا به اين پس انداز و سود بانكي آن خمس تعلق ميگيرد؟ در مورد تهيه وسايل زندگي براي پسر چه طور؟
ج. براي جهيزيهي دختر خمس ندارد و براي وسايل پسر هم اگر نياز متعارف باشد و يا به او تمليك كنند، خمس ندارد.
3506. سال خمسي اين جانب بيستم آذرماه است و حقوق آذرماه اين جانب بعد از اين تاريخ وصول ميشود و در ماه بعد مصرف ميشود. آيا به آن خمس تَعَلُّق ميگيرد يا خير؟
ج. حقوق ذكر شده از درآمد سال وصول است.
3507. كاسبي در محل كسب ملك شخصي يا اجارهاي، مخارجي ميكند كه بعضي مربوط به كسب ميشود و بعضي مربوط به كاسب، (مانند:
تلفن، آب، برق و تهويه هوا) و بعضي مخارج اثري در كسب ندارد. (مانند:
بنايي، كارگري، تعميرات، مثل سنگفرش و …) اگر همه اينها خمس دارد چگونه قيمت گذاري كند؟ در حالي كه بعضي ناياب شده و چندين برابر، قيمت پيدا كرده است؛ مانند تلفن و وسايل تهويه.
ج. آنچه شروط كسب بوده يا مخارج مورد نياز و مطابق شأن بوده در مؤونه است و غير آنها خمس دارد.
3508. آيا جوايز مسابقات، خمس دارد؟
ج. در زايد بر مؤونه، علي الاحوط خمس دارد.
3509. دانشجو هستم و از پدرم كمك ميگيرم، آيا به من يا پدرم خمس تعلق ميگيرد؟
ج. آن چه به شما داده، هر چه از خرج سال زياد آوريد، علي الاحوط خمس دارد؛ مگر مجبور به ذخيره براي امر ضروري در آينده باشيد.
3510. آيا به پسري كه نزد پدر و مادر است و حقوق خود را در اختيار آنان ميگذارد، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر هر چه دارد را به آنها ميبخشد، خمس ندارد.
3511. اين جانب سال خمسي خود را اوّل محرم قرار دادهام و فعلاً كه اوّل محرم شده، مقداري از درآمد تبليغي ماه رمضان مانده است، آيا بايد خمس آن را بدهم؟
ج. بله، خمس دارد.
3512. شخصي مبلغ پول از كسي گرفته تا براي او كاري انجام دهد و سال خمسي شخص گيرنده پول فرا رسيده در حالي كه مقداري از پولها باقي مانده و خرج نشده و هنوز در مقابل آن پول كار نكرده است، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. بله، تعلق ميگيرد.
3513. آيا به منفعت كسب كسي كه شغل و كسب موقّت دارد، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. زايد بر خرج سالش خمس دارد.
3514. دانشجويي كه براي تأمين هزينهي تحصيلي خود مدّتي سر كار ميرود، آيا خمس درآمد خود را بايد بپردازد؟
ج. در اضافه بر خرج سال خمس دارد؛ مگر اين كه ناچار از ذخيره تدريجي براي امر ضروري در آينده باشد كه خمس ندارد. (مسأله 1391 رساله).
3515. آيا به كمك هزينهاي كه از سوي دانشگاه به دانشجويان داده ميشود، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر به صورت قرض نباشد در زايد بر خرج سال، خمس دارد؛ علي الاحوط.
3516. آيا به شهريهاي كه از موقوفات تأمين ميشود، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در زايد از خرج سال، خمس دارد؛ علي الاحوط.
3517. آيا شهريهاي كه طلّاب دريافت مينمايند، اگر از خرج سال زياد بيايد خمس دارد؟
ج. كساني كه شهريه به آنها به عنوان اجرت عمل داده ميشود - مانند مدرّسين، در آنها @متّجه است كه خمس تَعَلُّق گيرد، در غير آنها كه بابت حقوق به آن داده ميشود تخميس موافق احتياط است.
3518. آيا به حقوق بازنشستگي كه به كارمندان و يا بعد از مرگ به خانوادهي آنها داده ميشود، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. مازاد بر مؤونه، خمس دارد.
3519. حقوقي كه بعد از فوت شخص كارگر يا كارمند از طرف سازمان تأمين اجتماعي يا دولت يا شركتهاي مختلف يا بيمه به خانواده متوفي داده ميشود، آيا از درآمد سال محسوب ميشود كه بر زايد آن از مخارج سال خمس تعلق گيرد يا به محض دريافت بايد خمس آن را داد؟
ج. بر زايد آن از مخارج سال خمس تعلق ميگيرد.
3520. اين جانب در خارج از كشور به تحصيل اشتغال دارم و هر شش ماه از طرف وزارت علوم، مبلغي به عنوان مقرّري ارزي به حسابم واريز ميشود. اين مقرّري در مقابل تعهديست كه به وزارتخانه مربوطه دادهام تا پس از فراغت از تحصيل، دو برابر مدت تحصيل در اختيار آنها باشم، آيا مبلغ اضافي اين پول، متَعَلُّق خمس است؟
ج. بله، خمس دارد.
3521. شخصي كه شغل او كاسبي نيست ولي گاهي منفعت كسب دارد. آيا ميتواند درآمدهاي مختلفي را كه به دست آورده، جداگانه محاسبه كند و اگر مازاد بر مؤونه سال بود، خمسش را بدهد يا اين كه حتماً بايد سال خمسي واحد داشته باشد؟
ج. بعد از آن كه يك سال از موقعي كه فايده بر ده بگذرد، بايد خمس مقداري را كه از خرج سالش زياد آمده بدهد.
3522. با قناعت و آينده نگري طي چندين سال، از درآمد حاصله چندين قطعه زمين خريدم، آيا به اين زمينها خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ در صورت تعلق خمس، به قيمت خريد بايد محاسبه شود يا قيمت فعلي؟
ج. خمس دارند به قيمت فعلي.
3523. دستمزدي كه شخص مسلمان از غير مسلمان (مسيحي، زرتشتي و …) يا مسلماني كه خمس نميپردازد، ميگيرد چه حكمي دارد؟
ج. خمس ندارد. (به مسأله 1408 رساله مراجعه شود. )
3524. مدت دو سال براي پدرم كار ميكردم و او دستمزدم را نميپرداخت تا اين كه زميني مسكوني برايم خريد، آيا به اين زمين خمس تعلق ميگيرد؟
ج. چون آن زمين مسكوني مورد نيازتان است، خمس ندارد.
3525. اگر پولي كه از حقوق بوده و سال از آن نگذشته با سود سرمايهي خمس دار، مخلوط شده و استفاده كرده، تكليف چيست؟
ج. اگر سود متَعَلُّق خمس بوده، بايد مقدار خمس را با مصالحه به حاكم شرع بپردازد.
3526. مغازه داري هنگام حساب سال خود، مقداري بدهي و مقداري طلب و مقداري پول نقد و مقداري جنس در مغازه (سرمايه) دارد؛ تكليف خمس او چيست؟
ج. طلبهايي كه دارد اگر قبل از سال خمسي، موعد آن رسيده و به راحتي قابل وصول است، خمس دارد و الّا فلا و پول نقد هم كه نقش سرمايه ندارد خمس دارد و سرمايه اگر به حد شأن و نياز براي زندگي باشد، خمس ندارد و بدهيها كسر نميشود؛ مگر آن چه مجبور به ذخيره براي اداي آن است.
3527. شخصي داراي مغازهايست و براي او ممكن نيست سر سال به حساب خود رسيدگي كند، تكليف خمس او چيست؟
ج. بايد به حاكم شرع رجوع و با او مصالحه كند.
3528. مغازه داري كه درآمد مغازهاش بيشتر از هزينه زندگي او نيست، آيا بايد سال خمسي داشته باشد؟
ج. اگر چيزي زايد ندارد، خمس ندارد.
3529. مغازه داري كه سرمايه مغازهاش از پول خمس نداده تهيه شده و اكنون ميخواهد سال خمسي قرار دهد و مال خود را حلال كند، چگونه حساب كند كه به امرار معاش او صدمه وارد نشود؟
ج. سرمايه، در حد نياز و شأن خمس ندارد و نسبت به آن چه متَعَلُّق خمس بوده از مرجع تقليد خود يا نمايندهي او مهلت بگيرد.
3530. مغازه داري مقداري جنس به صورت نسيه خريداري كرده و هنوز پول آن را نپرداخته و سال خمسي او فرا رسيده است، حساب خمس او چگونه است؟
ج. پس از خريد، جزو سرمايه او است، كه در حد شأن او خمس ندارد.
3531. در حساب رسي سال، اجناسي موجود است كه قيمت آن افزايش يافته است ولي تا به فروش نرود، سودش قطعي نيست. در صورت فرا رسيدن حساب سال خمسي، آيا قيمت تمام شده (خريد) منظور ميشود يا قيمت روز؟
ج. قيمت روز ميزان است، اگر فروش آن ممكن است.
3532. آيا تعمير مغازه كه جزو سرمايه است از مؤونه حساب ميشود؟
ج. بله، از مؤونه حساب ميشود.
3533. آيا تخميس سرمايه بايد از آغاز كسب باشد يا بعد از گذشتن سال محاسبه ميشود؟
ج. اصل سرمايه خمس ندارد؛ ولي واجب است خمس سودي كه از آنها ميبرد بدهد.
3534.
گفته شده است به ماشيني كه مربوط به كسب و كار انسان است خمس تعلق ميگيرد و بايد خمس آن را بدهد در حالي كه اين فرد آن قدر ندارد كه خمس آن ماشين يا تراكتور را بدهد و اگر بخواهد به نحو اقساط هم بدهد كه به امرار معاش وي لطمه و صدمه وارد ميشود چه كار كند؟
ج. به آن ماشين يا تراكتور خمس تعلق نميگيرد.
3535. شخصي براي تأمين مخارج زندگي و امرار معاش يك ماشين يا تراكتور از پس انداز درآمدش ميخرد و اگر بخواهد خمس اين پس انداز را پرداخت كند نميتواند آن ماشين را بخرد، آيا ميتواند خمس پرداخت نكند؟
ج. بله، آن پس انداز خمس ندارد.
3536. شخصي منزل مسكوني خود را كه چند سال قبل با پول خمس داده شده و مبلغي قرض تهيه كرده، به علت تنگدستي ميفروشد كه هم بدهي خود را بدهد و هم مبلغي از آن را سرمايه كسب و كار قرار دهد، آيا بايد خمس اضافه قيمت آن را كه گران شده است بپردازد؟
ج. خير، لازم نيست.
3537. آيا تلفن محل كسب در حكم سرمايه است و خمس دارد؟
ج. در حكم سرمايه يا آلات كسب است و خمس ندارد.
3538. شخصي خمس سرمايه كسب و تجارتش را نداده و اگر بخواهد خمس آن را بدهد نميتواند معاش خود و خانوادهاش را مطابق شأنش تأمين كند به طوري كه اگر خمس آن را بپردازد نميتواند با بقيه آن امرار معاش كند، آيا خمس بر او واجب است؟
و اگر بعداً توانايي مالي پيدا كرد و قادر بر پرداخت آن خمس شد، آيا بايد بپردازد؟
ج. اصل سرمايه خمس ندارد، يعني آن مقدار از سرمايه كه زندگي مطابق شأن او، بدون آن تأمين نميشود خمس ندارد.
3539. اگر از سرمايهي خمس داده شده خرج كارگر را بدهد، خمس را چگونه بايد حساب كند؟
ج. اگر از سرمايه خرج كرده، از ربح (سود) همان سال كسر ميشود.
3540. فردي جنسي براي تجارت خريده و قبل از پرداخت پول آن و قبل از رسيدن موعد پرداخت آن، سال خمسي او فرا ميرسد. آيا خمس آن اجناس را بايد بپردازد، به ويژه اگر افزايش قيمت در آن اجناس پيدا شده است؟
ج. اگر جزو سرمايهي لازم او است، خمس ندارد.
3541. منظور از اين جمله: «سرمايه مطابق شأن، خمس ندارد» چيست؟
ج. منظور، شأن زندگي و مخارج خانه و خانوادهي اوست نه شأن كسب و كارش، مگر اين كه كمتر از آن موجب شود كه كسبي انتخاب كند كه سبب مهانت و خواري او باشد، مانند اينكه سبب شود تاجر، ميوه فروشي جزيي كند كه در اين صورت هم خمس ندارد.
3542. اگر كالا يا سرمايهاي مخمّس (خمس داده شده) تهيه شود (فرضاً يكصد هزار تومان) و در سال بعد ارزش آن معادل يكصد و چهل هزار تومان شود، آيا ارزش افزوده مشمول خمس ميشود، يا جزو سرمايه مخمّس است؟
ج. سرمايه در حد شأن زندگي خمس ندارد و ازدياد قيمت در فرض سؤال - اگر از تورّم نيست - حكم سود سرمايه دارد كه ميتواند در مواردي تكميل سرمايه كند.
3543. براي ساختن منزل مسكوني، مقداري از سرمايهي مغازه را هزينه كردم، ولي بعداً به علت كمي سرمايه نتوانستم مغازه را باز كنم، لذا اجناسش را فروختم و مقداري از آن را براي منزل و بقيّه را براي مايحتاج زندگي هزينه كردم و قسمتي از اجناس مغازه نيز موجود است، به علاوه چند سال قبل از تعطيل شدن مغازه، حساب سال داشتم و بعد به علت ندانستن مسأله و تصوّر اين كه فرد بدهكار، خمس ندارد، حساب مغازه را نكردم، حال تكليف چيست؟
ج. قيمت آن قسمت از اجناس مغازه كه باقيمانده و مورد نياز نيست، هر چند براي اداي دين، خمس دارد.
3544. آيا پولي كه شخص بابت سرقفلي مغازه از منافع و درآمد سالش پرداخت كرده، حكم سرمايه را دارد؟
و آيا اين پول خمس دارد؟
ج. بله، حكم سرمايه را دارد و خمس ندارد.
3545. اگر كسي 15 سرمايهي غير مورد نياز خود را به صورت جنس خمس بدهد، سال بعد ميتواند همان مقدار جنس را ملاك قرار دهد يا ملاك قيمت آن است؟
ج. ميزان در وجوب خمس، صدق عنوان ربح (سود) و فايده است.
3546. اين جانب از درآمد ساليانه خود زميني براي محل كسب خريداري كردم اكنون سال خمسي ام فرا رسيده و زمين مذكور در مسير خيابان قرار گرفته است.
آيا اين زمين متعلق خمس است؟
اگر از طرف دولت، زمين در مقابل زمين مذكور واگذار شود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر زمين ديگري جايگزين زمين اولي شود و زمين دوم هم براي محل كسب مورد نياز باشد، خمس ندارد.
3547. اگر سرمايه تجارت انسان كه مخمَّس (خمس داده شده) بوده در بين سال خمسي مصرف يا تلف شود و در سال آينده سرمايه تهيه كند، آيا خمس دارد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3548. اشخاصي كه سرمايه كسب آنها غير مخمَّس بوده و از درآمد آن لوازم زندگي مورد نياز خود را خريداري كردهاند، آيا به اين لوازم زندگي خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اصل سرمايهي كسب براي امرار معاش در حد شأن خمس ندارد.
3549. اگر مقداري طلا و زيورآلات را شوهر براي زن خريداري كرده باشد، در حالي كه حساب سال ندارد و خمس آنها را نيز نميدهد. آيا بر زن واجب است خمس آنها را بدهد؟
ج. اگر زايد بر شأن او نباشد خمس ندارد، مگر اين كه علم داشته باشد كه شوهر آنها را به ذمّه نخريده؛ بلكه با مالي كه قبلاً خمس به آن تَعَلُّق گرفته بوده است معاوضه كرده است.
3550. طلايي كه مرد براي زن خود ميخرد، آيا بايد خمس اش را بدهد؟
ج. اگر براي تزيين او باشد و مناسب شأن، خمس ندارد.
3551. اگر طلا و زيورآلاتي كه زنان خريداري ميكنند به عنوان زينت استفاده نشود؛ بلكه به عنوان ذخيره مالي نگهداري شود، چه حكمي دارد؟
ج. آن مقدار كه سال بر آنها گذشته، خمس دارد.
3552. پيرزني كه فرزندانش مخارج او را ميدهند، مبلغي پول دارد و با اين كه وقت زينت او گذشته است، با آن پولها طلا ميخرد تا زماني كه مقدور شد، به عمره يا كربلا مشرّف شود. آيا اين طلاها خمس دارد؟
ج. اگر تمكن او براي تشرف، از اين طريق است، خمس ندارد.
3553. خانمي مقداري طلا و زيورآلات خريداري كرده و از آن استفاده كرده است و بعد از چند سال آنها را ميفروشد.
آيا به محض فروش بايد خمس آنها را بپردازد؟
ج. اگر در اين چند سال مورد استفاده يا در معرض استفاده بوده، به محض فروش خمس ندارد.
3554. اگر زني طلاي زينتيِ مورد احتياج خود را براي رفع نيازمنديها و مؤونه زندگي بفروشد و در سال مصرف كند؛
1) آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در فرض مذكور خمس ندارد.
2) چنان چه پولش تا تمام سال به مصرف نرسيد و براي سال ديگر ماند، آيا خمس دارد؟
ج. در سال دوّم، اگر مازاد بر حاجت سال شد و ناچار به ذخيره براي رفع حاجت آينده نبود، احتياطاً خمس آن را بدهد.
3) در هر صورت اگر سالهاي بعد چون نياز به زينت دارد، بخواهد دو مرتبه از درآمد كار، طلايي براي خود بخرد، آيا بايد خمس آن را بدهد؟
ج. در صورت مناسبت و شأن، خمس ندارد.
3555. اشخاصي كه شغل آنها طلافروشي و زرگريست ممكن است مثلاً در اوّل سال يك كيلوگرم طلا دارند ولي در آخر سال به جهت افزايش بيرويه قيمت، مقدار طلاي آنها به نيم كيلو رسيده ولي قيمت آن نسبت به يك كيلوگرم اوّل سال بيشتر است و اگر به همين ترتيب چند سال بگذرد سرمايه از بين ميرود و چيزي به عنوان موجودي ندارند. آيا اين افراد ميتوانند مقداري از طلا را سرمايه خود قرار دهند و ميزان در سود و زيان را بر اساس خود طلا محاسبه كنند، بدون اين كه به قيمت كاري داشته باشند؟
ج. هر چه جزو سرمايهي مورد نياز است، خمس ندارد.
3556. آيا طلا يا پولي كه يك بار خمس آن داده شده، دوباره خمس دارد؟
ج. خير، ندارد.
3557. تا چه مقدار زيورآلات زنان متَعَلُّق خمس نميباشد؟
ج. تا مقداري كه زايد بر شأن او نباشد.
3558. اگر سكّهي بهار آزادي يك سال بماند، آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. از جهت تَعَلُّق خمس با اموال ديگر فرق ندارد.
3559. شخصي زني را براي خود عقد كرده و پس از مدتي او را طلاق ميدهد و طلا و هدايايي كه به او داده پس ميگيرد، با توجه به اين كه اينها را در سال قبل خريداري كرده، آيا خمس دارد؟
ج. خير خمس ندارد؛ مگر تا سال آينده بدون استفاده بماند و زايد بر مؤونه باشد.
3560. آيا به وسايل زينتي داخل منزل - مثل گل، گلدان، قاب عكس و لوستر و دكورها و … - خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر در حد متعارف و حد شأن باشد، خمس ندارد.
3561. اگر طلا يا جنس ديگر و يا وسايلي از خانه را بفروشيم و تبديل به احسن و يا وسيلهي ضروري تري كنيم، آيا به پول فروش اين اجناس خمس تَعَلُّق ميگيرد يا نه؟
ج. اگر در زندگي مورد نياز است، خمس ندارد.
3562. شخصي منزل مورد نياز خود را خريداري كرده و بابت پرداخت پول آن قسمتي از اثاث منزل و طلاي همسر خود را به فروشنده داده است.
آيا بايد خمس اثاث منزل و طلاي همسر را بدهد؟
ج. خير، خمس ندارند.
3563. ادارهاي اقدام به تأسيس شركتي تحت عنوان شركت چند منظورهي بعثت نموده است و به مقدار سهام افراد، خود اداره هم سهام خريده است و به صورت اقساط از خود افراد كسر ميگردد و تا زماني كه كل سهام خريداري شده از حقوق كسر نگردد، فرد نميتواند مقدار سرمايه گذاري شدهي ادارهي مذكور را برداشت نمايد.
1) آيا سرمايهاي كه آن اداره گذاشته به صورت هبه است و خمس ندارد؟
2) سود حاصله چه طور؟
ج. اگر هبه باشد، بنا بر احوط در زايد بر مؤونه سنه خمس دارد، ولي در فرض سؤال قرض است كه به صورت اقساط ادا ميكند و اگر به عنوان سرمايهايست كه در معيشت به آن نياز دارد، اصل سرمايه خمس ندارد؛ ولي سود آن سر سال در زايد بر مؤونه خمس دارد.
3564. مقداري سهم از يك كارخانه خريدهام و هر سال مقداري سود به آن تَعَلُّق ميگيرد كه مقداري از آن به صورت نقديست و بقيّه سود به صورت افزايش سهام است.
آيا به اين مقدار سود كه در هر سال دريافت ميكنم، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ به آن مقداري كه به صورت افزايش سهام است چه طور؟
ج. هر دو متَعَلُّق خمس است به استثناي مقداري كه براي تكميل سرمايه مورد نياز و مطابق شأن در نظر گرفته شود و يا در مؤونهي سال صرف شود.
3565. مبالغ سپرده شده در سازمان بورس اوراق بهادار جهت خريد سهام كارخانهها و استفاده از سود سهام به عنوان تنها محل درآمد، آيا متَعَلُّق خمس ميباشد؟
ج. آن مقداري كه امرار معاش بر آن توقّف داشته باشد، خمس ندارد و بر زايد، خمس تَعَلُّق ميگيرد.
3566. آيا پولي كه انسان براي بيمه ميپردازد، جزو خرج و مؤونه سال اوست يا بايد خمس آن را بپردازد؟
ج. ظاهراً خمس ندارد.
3567. پولي كه بيمه طبق قرارداد به انسان ميدهد و نيز حقوق بازنشستگي و نيز پولي كه به صورت يك جا به عنوان سابقه كار بعد از بازنشستگي ميدهند، آيا خمس دارد؟
ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد، حتي اگر در واقع مصداق هديه هم باشد، علي الاحوط.
3568. كسي كه با بيمهي عمر قرارداد بسته است، ماهانه مبلغي پرداخت ميكند كه بعد از مرگ او بازماندگان او از مستمرّي و حقوق برخوردار باشند. آيا جزو مؤونه محسوب ميشود؟
ج. چنان چه بيمه با شرايط انجام گرفته، پرداخت آن از مؤونه است.
3569. آيا پولي كه تحت عنوان بيمه عمر، بعد از فوت شخص به خانوادهاش پرداخت ميكنند، مشمول خمس است؟
ج. بله، اگر زايد بر مؤونه باشد.
3570. پولي كه بيمه، بابت تصادف اتومبيل و مانند آن و خسارات مربوط به آن پرداخت ميكند، اگر از خرج سال اضافه بيايد، آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در مفروض سؤال، خمس دارد.
3571. مقدار سيصد هزار تومان برگه سهام به عنوان سرمايه گذاري خريداري كردهام. اگر مثلاً مبلغ سهام سيصد هزار تومان باشد و سال خمسي بنده بگذرد و سال آينده اين سهم سيصد هزار تومان سود كند و مجموعاً ششصد هزار تومان شود، آيا بايد خمس اصل سهام را بپردازم يا سود آن نيز متَعَلُّق خمس است؟
ج. فقط سود آن، اگر زايد بر مؤونه باشد خمس دارد.
3572. اين كه فرموده ايد هبه و بخشش (مثل هديه و جايزه و …)، بنا بر احتياط خمس دارد آيا مراد هديه و بخششيست كه چيز كم و كوچكي به حساب نيايد يا اين كه فرق نميكند، چه كم باشد چه زياد؟ در صورت اوّل (كه مراد هبه و هديه زياد و ارزشمند است) اگر هبه و هديهاي كه كم ارزش است به تدريج ارزشمند شود چه طور؟
ج. فرق نميكند، مگر سيرهي قطعيه بر خلاف آن باشد.
3573. مردي مال متَعَلُّق خمس را به زنش ميبخشد.
تكليف خمس آن مال چيست؟
كدام يك بايد آن را بپردازد؟
ج. اگر شرط نكرده كه زن خمس آن را بدهد، ظاهر حال اينست كه مرد ضمان خمس را به ذمّه گرفته كه از مال ديگر بپردازد، ولي اگر زن بداند كه او خمس آن را نميپردازد بر زن واجب است بدهد.
3574. اگر كادويي دريافت كرده كه فعلاً به آن كادو نياز ندارد؛ بلكه در آينده، مثلاً دو سال ديگر مورد احتياج ميشود، آيا بايد خمس اين كادو را بدهد؟
ج. در صورت نياز خمس ندارد، اگر آن موقع نميتواند تهيه كند.
3575. به هديههايي كه از چندين سال پيش تاكنون جهت تعويض منزل و تولّد و …
دريافت كردهايم كه بيشتر شامل ظروف چيني و بلور است، آيا در صورت عدم استفاده در سال مالي، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ و آيا ميتوان به اين نيّت كه براي جهيزيهي دختر يا وسايل زندگي پسر باشد كنار گذاشت؟
ج. ميتوان به آن نيّت تا قبل از گذشت سال كنار گذاشت.
3576. فردي مقلّد مرجع تقليدي بوده است كه قايل بوده هبه و هديه خمس ندارد. وي با توجه به اين فتوا، همين طور خمس هبه را نميداده است.
مرجع تقليد مذكور فوت ميكند.
آيا پس از فوت وي، ذمّه مقلّد مذكور به خمس مشغول است؟
ج. اشتغال ذمه به خمس ندارد ولي در صورت بقاي عين آن و رجوع به مرجعي كه قايل به خمس است، به وظيفهي فعليه عمل ميكند.
3577. مادر شخصي دستبند طلا به نام او خريده كه هنگام ازدواج به همسرش هديه دهد، آيا پس از گذشت سال، خمس آن واجب ميشود؟
ج. اگر سالهاي طولاني طول نكشد، خمس ندارد.
3578. آيا مبلغ پرداختي بنياد شهيد به خانواده شهدا هديه محسوب ميشود يا درآمد و آيا خمس دارد؟
ج. هديه محسوب ميشود و در زايد بر مؤونه علي الاحوط خمس دارد.
3579. اگر هديه از راه حرام باشد يا قبلاً به آن خمس تعلق گرفته باشد، حكمش چيست؟
ج. هديه گيرنده نبايد آن را بگيرد مگر اين كه مال حرام را به صاحبش برساند و خمس مال متعلق خمس را بپردازد.
3580. اگر اوّل سال خمسي شخصي، اوّل فروردين باشد و در اسفند اجناسي خريداري كند تا ايّام عيد به بستگانش هديه بدهد، آيا به اين اجناس خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر نميتواند، آن مقدار را از ارباح سال آينده بدهد و راهش اينست كه - مثل جهيزيه و فيش حج، آنها را از قبل تحصيل كند خمس ندارد، ولي اگر در آن مورد مصرف نشد، بايد خمس همه را بدهد.
3581. آيا به پارچهاي كه شوهر جهت تهيه لباس براي همسرش خريداري ميكند و سال بر آن ميگذرد، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، چه كسي بايد خمس را بدهد؟
ج. اگر جهت نياز بالفعل خريداري شده و مانعي از دوخت آن پيش آمده، خمس ندارد و در صورت تعلق خمس، مالك بايد خمس آن را بدهد.
3582. خانمي منزلش را ميفروشد و پول آن را به شوهرش هبه ميكند.
آيا به اين هبه خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر از سابق متعلق خمس نبوده و اين هبه زايد بر شأن او نباشد، خمس ندارد.
3583. مقداري پول به من بخشيده شده و هديه شده است و آنها را در بانك گذاشتهام و هر سال مقداري سود مشروع به آنها تَعَلُّق گرفته است، آيا خمس اين سودها را بايد بپردازم يا اين سود هم مثل اصل پول هديه شده، خمس ندارد؟
ج. سود آن پول، خمس دارد؛ همان گونه كه اصل آن پول هم كه هديه است، بنا بر احتياط واجب خمس دارد.
3584. كسي قبل از رسيدن سال خمسياش براي فرزندان زير يازده سالهاش خانهاي تهيه كرده و به آنها هديه كرده است ميفرمايند اگر شرايط شغلي و شأني اين فرد مناسب با تهيه خانه براي فرزندان زير يازده سال نباشد، لازم است خمس قيمت فعلي ساختمان را بپردازد يا اگر نميتواند دستگردان كرده و به تدريج بپردازد. حال سؤال بنده اينست ملاك شأنيت چيست؟
مثالي بزنيد براي كسي كه شأنيت تهيه خانه براي فرزندان زير يازده سال خود را دارد تا مسأله روشن شود؟
ج. ملاك شأنيت، خود آن شخص و شأنيت خانوادگي او است.
3585. اگر كسي چيزي كه متَعَلُّق خمس است به ديگري ببخشد، آيا بر شخص گيرنده واجب است خمس آن را بپردازد؟
ج. بله، واجب است اگر دهنده از مال ديگر نميپردازد.
3586. چنان كه فردي چيزي را به ديگري داده و چون هديه دهنده مقلّد كسيست كه در هديه و بخشش قائل به خمس نيست، علم وجود دارد كه خمس آن پرداخت نشده است.
آيا ملك گيرنده ميشود و آيا وي بايد خمس آن را بدهد؟
ج. بايد بدهد، بنا بر احوط.
3587. آيا پول و خوراك و پوشاكي كه پدر به فرزند خود به عنوان كمك هزينهي تحصيلي يا هر عنوان ديگر ميدهد خمس دارد يا خير؟
ج. احكام هبه را دارد كه در زايد بر مؤونه خمس دارد، علي الاحوط.
3588. اگر ولي طفل مقلد مجتهدي باشد كه خمس هديه را واجب نميداند، آيا پرداخت خمس هديهاي كه به بچه ميدهند بر ولي واجب است؟
ج. خير، واجب نيست.
3589. كشاورزي كه درخت كاري ميكند و بعد از پنج سال قطع ميكند و بعضي چوبها براي پختن غذا و لوازم گرم كننده لازم ميشود. آيا بر اينها خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. آن چوبها خمس ندارد، اگر در سالي كه سود حاصل شده صرف شود.
3590. زميني را كه با پول غير مخمّس خريده شده خمس دارد يا نه؟ در صورت تَعَلُّق گرفتن خمس، آيا قيمتِ خريد، ملاك است يا قيمت فعلي، آيا تفاوتي بين اين كه آن را بعداً خرج كرده يا نكرده وجود دارد؟
ج. اگر زايد بر مؤونه است به قيمت فعلي خمس دارد و چنان چه مؤونه باشد، بايد با حاكم شرع مصالحه كند.
3591. ميوهها و زراعتهايي كه سر سال خمسي، وقت چيدن آنها نرسيده است، آيا بايد خمسشان داده شود؟
ج. براي آنها ميتواند سال شمسي جداگانه قرار دهد و زايد بر مؤونه را تخميس ميكند.
(مسأله 1385 رساله) سال قاليبافي و زراعت
3592. 1) سال خمسي زراعتها چگونه است؟
اگر زراعتها، اصناف مختلف داشته باشد، چه طور؟
ج. زراعتها در باب خمس، سال مخصوص و معين دارد و اگر اصناف مختلف دارد، موقع استفادهي متعارف، ابتداي سال خمسي آن است.
2) در صورتي كه ميوههايي مانند خرما سر سال خمسي قابل خوردن و استفاده باشد امّا هنوز آن را نچيده باشند، آيا به آن خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. معلوم شد هنگام صدق عرفي حصول فايده، ابتداي سال است كه اگر يك سال گذشت، هر چه از مؤونه سال زياد آمد، خمس آن بايد پرداخت شود.
3) سال خمسي اجناسي مانند قالي كه حدود دو يا سه سال بافتن آن طول ميكشد، چگونه است؟
ج. سال خمسي در قالي دو سال يا سه سال است كه تمام شود و فايده حاصل شود.
3593. مردي زميني با مقداري درخت ميوه جهت امرار معاش خريداري كرده، خمس آن را ميدهد. بعد مقداري ديگر درخت ميوه در آن غرس ميكند، آيا خمس درختان غرس شده - در صورتي كه بابت خريد نهال درخت پولي نپرداخته و خود شخصاً آنها را كاشته و به عمل آورده است - لازم است؟
ج. اگر داخل در سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد.
3594. درختي كه در زمين مرطوب خود به خود ميرويد و اگر نگهداري شود، بعد از پنج سال به كار ميآيد. آيا بر اينها خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. با حيازت مالك ميشود و حكم ساير اموال را دارد.
3595. آيا درآمدهاي حاصل از زراعت ثلث ميّت، خمس دارد؟
اگر آن را در بانك به حساب كوتاه مدّت گذاشته و سودي به او تَعَلُّق گيرد، آيا به آن خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر ملك كسي است، سود حاصله خمس دارد و در غير اين صورت ندارد.
3596. كشاورزي در باغي كه خريداري كرده ديوار ميگذارد و نهر آن را آسفالت ميكند و علفهاي هرز فراواني كه داشته از بين ميبرد؛ به علت اين كارها، ارزش باغ چند برابر ميشود آيا ارزش اضافي خمس دارد؟
ج. اگر داخل سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد.
3597. زميني را با مقداري درخت، براي امرار معاش ميخرد و خمس آن را ميدهد، بعد درخت رشد ميكند و به علت رشد و نمو، قيمت درخت زياد ميشود. آيا زيادي قيمت، خمس دارد؟
ج. اگر زايد بر سرمايه و مؤونه نباشد، خمس ندارد.
3598. فردي زمين مواتي را براي كشاورزي و امرار معاش آباد ميكند و اين زمين به علت آباد شدن توسّط وي بدون اين كه پولي خرج كند، داراي ارزش ميشود. آيا خمس اين زمين واجب است؟
ج. به منافع زمين، زايد بر مؤونه سالش خمس تَعَلُّق ميگيرد.
ولي اصل زمين اگر داخل در سرمايه يا به حكم آن باشد، خمس ندارد.
3599. كشاورزاني كه جهت كشاورزي خود ملكي خريدهاند و آن ملك ابزار كار آنها ميباشد، آيا به آن ملك هم خمس تَعَلُّق ميگيرد؟ با توجه به اينكه تا به حال سال خمسي براي خود تعيين ننمودهاند؟
ج. چون ابزار كار است، خمس به آن تَعَلُّق نميگيرد.
3600. كشاورزي زمينهايي را براي كشاورزي خريده، آيا اصل زمين و ترقّي قيمت آن خمس دارد؟
ج. مادامي كه نفروشد و ثمن را نگيرد خمس ندارد، پس از فروختن هم اگر خود ثمن مانند مثمن داخل در سرمايه است، خمس ندارد.
3601. فردي باغي را هم براي استفاده شخصي و هم براي كسب و امرار معاش خريده، مسأله خمس باغ و ميوههايش را بيان فرماييد.
ج. آنچه داخل در سرمايه و مؤونه است، خمس ندارد در صورتي كه ثمني كه با آن خريده است خمس بر آن واجب نبوده وگرنه خمس همان ثمن را ميدهد، اگر به نحو متعارف به ذمّه معامله كرده است.
3602. شخصي براي اصلاح باغي كه با آن امرار معاش ميكند، مخارجي - مانند بيل زدن، مزد چيدن ميوه، مزد آبياري - پرداخت نموده است، آيا مخارج مذكور مورد تَعَلُّق خمس قرار ميگيرد؟
ج. هر چه داخل مؤونه سال است خمس ندارد، پس ملاحظه كند اگر به اين باغ احتياج دارد به اين مخارج تا بتواند مؤونه سالش را برداشت كند، پس آن مخارج جزو مؤونه محسوب ميشود و خمس ندارد و اگر احتياج ندارد و زياده بر خرج سالش است، پس خارج از مؤونه است و خمس دارد.
3603. شخصي زميني دارد كه قيمت آن بالا رفته و به واسطه همين زمين مستطيع شده، حال قسمتي از زمين را فروخته تا صرف حج كند، آيا بايد خمس پول آن را بدهد؟
ج. اگر قبلاً خمس به اين زمين تَعَلُّق نگرفته است، ميتواند اين پول را در حج صرف كند و هر چه سر سال زياد آمد، خمس آن را ميدهد و اگر متَعَلُّق خمس بوده و به اندازهي خمس باقي مانده ميتواند اين پول را در حج صرف كند، ولي ابتدا به مرجع تقليد خود مراجعه كرده تا دين خود را از عين زمين يا مال ديگر ادا كند.
3604. اين جانب هر ساله مقدار مشخصي بذر گندم كشت ميكنم، آيا هر سال بايد خمس آن را بپردازم؟
ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد و مؤونه آن مقدار است كه در زندگي به كشت آن نياز داريد.
3605. شخصي زميني را براي زراعت گندم مورد نياز خانواده خود خريداري كرده است و چيزي از آن را به فروش نميرساند. آيا اين ملك خمس دارد؟
اگر دارد چگونه بپردازد؟
ج. آن ملك خمس ندارد.
3606. اين جانب داراي چند هكتار زمين كشاورزي هستم كه خمس آن را پرداختهام و هر ساله مقداري گندم از آن برداشت ميكنم كه قسمتي از آن را جهت تأمين معاش خانوادهام مصرف ميكنم و بقيه را به فروش ميرسانم. لطفاً كيفيت خمس آن را بيان فرماييد. آيا مخارجي كه براي كشت و برداشت گندم مزبور صرف كردهام، ميتوانم از حاصل كسر كنم؟
ج. هر مقداري كه زايد بر خرج سال باشد خمس دارد و مخارج را ميتوانيد كسر كنيد، اگر قبلاً از ربح سال قبل به عنوان مؤونه آن سال نكردهايد.
3607. آيا زمينهاي كشاورزي كه پول فروش محصول آن به اندازه مايحتاج و مخارج زندگي صاحب آن ميباشد خمس دارد؟
كيفيت خمس آن چگونه است؟
ج. آن زمينها خمس ندارند.
3608. پدر اين جانب زمين مواتي را احيا كرده است و براي تأمين مخارج زندگي در آن كشت ميكرده و محصولش را ميفروخته و مقداري را هم خانواده مصرف ميكردهاند اين زمين به بنده، ارث رسيده و من مقداري از آن را جهت تأمين نيازهاي زندگيم فروختم، حكم خمس اين زمينها چيست؟
ج. آن زمينها خمس ندارند.
3609. شخصي با مقداري پول خمس داده شده زميني خريداري كرده و به صورت باغ درآورده تا از ميوه آن جهت تجارت و سود استفاده كند، آيا به اين باغ خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خير، خمس ندارد؛ مگر ترقّي قيمت پيدا كند كه آن ترقّي خمس دارد، در صورتي كه زايد بر نياز باشد و در حكم سرمايه و آلات كسب مناسب شأن نباشد.
3610. شخصي باغي براي استفاده خود و خانوادهاش خريداري كرده است، در بعضي سالها به طور اتفاقي ميوه آن بيش از مصرف خانواده او بوده و به فروش ميرسد، آيا اين باغ خمس دارد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3611. آيا به زمين زراعتي و باغ كه از درآمد سال خريداري شوند خمس تعلق ميگيرد؟
ج. در زايد بر مؤونه خمس دارد.
3612. زمينهايي كه موات و مرده بودهاند توسط شخصي احيا شده و زير كشت گندم رفتهاند.
وي پس از چند سال زمينها را ميفروشد، آيا به پول اين زمينها خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر در زندگي به كِشت در آن زمينها محتاج بوده، پول آنها هم خمس ندارد، مگر آن چه سر سال زياد بيايد.
3613. زمينهاي زراعي كه قبلاً موات بوده و افرادي آن را آباد و احيا كرده و با آن كشاورزي ميكنند.
آيا اصل زمين خمس دارد؟
ج. آن چه داخل در سرمايه است، خمس ندارد.
3614. عدهاي از كشاورزان پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با اجازه سازمان اراضي، زمينهايي را در حومه شهر، آباد كردهاند با توجه به اين كه آنان درصدد پرداخت وجوهات شرعي هستند و نيز با عنايت به مرغوب بودن اراضي كشاورزي، كيفيت پرداخت آن را مرقوم فرماييد؟
ج. اگر آن زمينها زايد بر مؤونه باشند، بايد خمس آن را به قيمت فعلي ادا كنيد.
3615. فردي زمين مخروبه اي را خريداري ميكند و با دسترنج خود آن را آباد ميكند و درخت ميوه يا زراعت در آن ميكارد، آيا ارزش اضافي آن كه به خاطر آباد كردن و درخت كاشتن در آن ايجاد ميشود، خمس دارد؟
ج. اگر از طريق آن امرار معاش ميكند، خمس ندارد.
3616. شخص گوسفنددار براي پرداخت خمس گوسفندان خود آيا بايد قيمت آنها را حساب كند يا محاسبه به تعداد نيز صحيح است؟
ج. اگر سرمايهي مورد نياز او بوده كه اصلاً خمس ندارد وگرنه قيمت را حساب ميكند با فرض اختلاف گوسفندها در قيمت.
3617. كشاورزي يك گاو داشته كه با زاد و ولد افزايش پيدا كرده و پس از حدود پنج سال، چهار گاو شده است.
سپس آنها را فروخته و براي مخارج جهيزيه دخترش هزينه كرده است.
پس از آن يك گاو شيرده خريده كه گوساله آن بزرگ شده، حكم خمس آن را بيان فرماييد؟
ج. در مورد اوّل اگر مورد نياز معيشت او بوده يا از اوّل به نيّت مخارج جهيزيه بوده، خمس ندارد و در مورد دوم هم اگر زايد بر مؤونه سال نباشد، خمس ندارد.
3618. گاو و گوسفندي كه بيش از يك سال عمر دارند، اگر در بين سال خمسي فروخته شوند چه موقع متَعَلُّق خمس واقع ميشوند؟
ج. اگر زايد بر مؤونه باشد، خمس دارد نسبت به سال قبل و اگر مؤونه بوده و يا سر سال نميتوانسته بفروشد، هر چه سر سال خمسي آينده زياد آمد خمس دارد.
3619. گوسفندي را كه خمس به آن تَعَلُّق گرفته، صاحب گوسفند به قصاب فروخته است، كساني كه از گوشت آن خريداري كردهاند بعد از اين كه علم پيدا كردند، آيا بايد خمس آن را بدهند؟
ج. بلي، با فرض اين كه بدانند فروشنده خمس آن را نخواهد داد مگر اين كه عرفاً به منزلهي اتلاف باشد كه خمس به ذمّهي فروشنده منتقل شده باشد.
3620. آيا صاحبان گوسفند ميتوانند قيمت علوفه مصرف شده در زمستان را، از نمو گوسفندان كسر كنند و خمس باقيمانده را بپردازند؟
ج. خير، نميتوانند، اگر علوفه را از رنج سال قبل تهيه كردهاند.
3621. گوساله و برّههايي كه نگهداري ميشوند تا مثلاً بعد از دو سال از شير آنها استفاده شود، آيا خمس دارند؟ و آيا پشم آنها كه در ضمن اين دو سال استفاده ميشود خمس دارد؟
ج. مورد اوّل خمس دارد، مگر اين كه محل نياز بوده و ناچار از نگهداري آنها باشد و مورد دوم خمس ندارد با فرض اين كه به عنوان مؤونه استفاده شده است بدون تَعَلُّق خمس.
3622. شخصي تعدادي گوسفند براي استفاده زندگي خود دارد، حال اگر از بچه و پشم آنها در غير مؤونه استفاده كند، آيا خمس گوسفندان را بايد بپردازد؟
ج. خير، لازم نيست.
3623. شخصي تعدادي گاو و گوسفند دارد كه خمس آنها را داده است.
سال بعد تعداد گاو و گوسفندان همين مقدار است ولي قيمت آنها دو برابر شده است، آيا خمس دارد؟
ج. اگر مورد نياز نيستند، ترقّي قيمت آنها خمس دارد، البته اگر از تورّم نباشد.
3624. شخصي گوسفندي را براي استفاده از شير آن خريداري ميكند ولي گوسفند مزبور شير نميدهد تا اين كه سال خمسي مالك آن ميرسد. آيا به گوسفند مذكور در صورتي كه از درآمد بين سال خريداري شده باشد خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در فرض مسأله خمس ندارد، اگر به نحوي جهت مؤونه بودن در آن باقي است.
3625. آيا به گوسفنداني كه از سرگين آنها به عنوان كود در كشاورزي و از مو و پشم آنها براي لباس و فرش و … مورد نياز زندگي استفاده ميكنيم، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. آن چه براي مؤونهي مورد نياز نگهداري ميشود، حكم سرمايه را دارد و خمس ندارد.
3626. عشايري كه با گوسفندان خود امرار معاش ميكنند و آنها داراي زاد و ولد هستند، آيا بر خود گوسفندان و منافع آنها خمس تَعَلُّق ميگيرد يا خير؟
ج. دربارهي اصل سرمايه به مسألهي 1401 رساله مراجعه شود و منافع، آن چه زايد بر مؤونهي سال باشد، خمس آن واجب است.
3627. شخصي براي امرار معاش بزغالههايي را ميخرد و به آنها علف و جو ميدهد تا رشد كنند، آيا رشد اضافي خمس دارد؟
ج. اگر براي انتفاع بوده نه تكسّب به عين، خمس ندارد وگرنه حكم ربح حاصل از سرمايه را دارد.
3628. كسي كه گاو شيرده دارد و آن را از درآمد سال خريده است، آيا به آن خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر مورد نياز است، خمس ندارد.
3629. شخصي كه وجوهات شرعي و مظالم عباد و كفارات در مالش هست و ميخواهد به حج برود، آيا ميتواند فقط مخارج حج را تخميس كند و به حج برود و پس از مراجعت، خمس تمام اموال خود را بدهد. آيا حج او صحيح است؟
ج. ظاهراً ميتواند و حج او صحيح است و براي رفع اشكال در استطاعتش از ناحيه دين به حاكم شرع مراجعه و مصالحه كرده و براي پرداخت آن مهلت بگيرد.
3630. شخصي كه اموال خود را تخميس نكرده و خمس نداده و عازم سفر عمره است، آيا ميتواند مخارج عمره را تخميس كند و بدون تخميس بقيه اموال به عمره برود؟ و آيا عمره وي بدين صورت صحيح است؟
و در صورت عدم صحت، آيا راه حلي براي اين موارد وجود دارد؟
ج. ظاهراً ميتواند و عمرهاش صحيح است.
3631. حجاجي كه مبلغي از درآمد سال خمسي خود را همراه دارند و در همان سفر حج، سال خمسي آنها فرا ميرسد، آيا بايد خمس آن را بپردازد؟
ج. ظاهراً آن مبلغ خمس ندارد، با فرض وجود مشكل در مخارج در صورت تخميس.
3632. فردي پولي را براي زيارت پس انداز ميكند، به طوري كه بدون آن نميتواند مشرف شود، آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. مانند پس انداز براي جهيزيه است كه خمس ندارد، هر چند سال هم بر آن بگذرد.
3633. كسي كه براي حج اجير شده است كه مال الاجارهاش را شش ماه پس از حج بگيرد.
آيا آن پول از درآمد سال وصول است يا سال قرارداد اجاره؟
ج. از درآمد سال وصول است.
3634. فردي مبلغي را براي حج يا عمره مستحبّي پرداخت كرده و از دنيا رفته است.
آيا پيش از وقت آن بايد خمس اين پول را؟
ج. بايد خمس اين پول را بدهند، زيرا با مرگ او آشكار شده كه در واقع زايد بر مؤونه بوده است.
3635. فيشهايي كه اشخاص در سالهاي گذشته نام نويسي كردهاند و با پول خمس نداده بوده است، ولي نميدانند كه آيا به آن پول خمس تَعَلُّق گرفته يا نه، نظر به اينكه تا به حال حساب سال خمسي نداشتهاند، آيا خمس فيش را بايد بدهند؟
ج. اگر از ربح (سود) باشد و داخل در مؤونه آينده نباشد، بايد خمس بدهند.
3636. اگر شخصي براي ثبت نام عمره مفرده يا حج تمتّع مبلغي را به حساب سازمان حج واريز كند، پس از قرعه كشي نوبت اعزام او سالهاي بعد اعلام گردد، با توجّه به اين كه تشرّف او قطعي است، آيا سر سال خمسي بايد خمس مبلغ مذكور را پرداخت نمايد يا نه؟
ج. اگر چه از درآمد سال واريز كرده، خمس ندارد.
3637. شخصي در سالهاي گذشته از درآمد همان سال براي حج يا عمره ثبت نام كرده است.
چنان چه بخواهد خودش مشرف شود يا فيش حج را به ديگري واگذار كند، خمس آن را چگونه حساب كند؟
ج. اگر خودش بخواهد برود، خمس ندارد.
3638. شخصي در سالهاي قبل براي حج ثبت نام كرده و خمس پول واريز شده را نداده است و در مدينه يا مكه ميخواهد از درآمد سال جاري خمس آن پول را بدهد.
آيا خمس كفايت ميكند و يا بايد به مقدار ربع (14) آن را بدهد؟
ج. خمس، كفايت ميكند كه بدهد.
3639. آيا پولي كه براي ثبت نام سفر حج پرداخت شده و سال خمسي بر آن گذشته و هنوز قرعه به نام او اصابت نكرده، مشمول خمس ميباشد؟
ج. خير، خمس ندارد.
3640. حكم فروش امتياز فيش حج توسط افرادي كه از استطاعت مالي خارج شدهاند چيست و تكليف پول حاصل از فروش چه ميباشد؟
ج. مصالحه بر آن فيش مانعي ندارد و اگر سال بر پول خودش گذشته، بايد خمس آن پول را بدهد مگر از باب تبديل مؤونه باشد كه اگر سر سال زياد آمد خمس دارد.
3641. عيني كه متَعَلُّق خمس است و به ارث رسيده، آيا براي پرداخت خمس بايد قيمت فعلي آن حساب شود يا وقت اشتغال ذمّه ميّت را بايد ملاك قرار داد؟
ج. بايد قيمت فعلي حساب شود.
3642. زميني است موروثي كه به آن خمس تعلق گرفته و قبل از پرداخت خمس تقسيم شده است، الآن وظيفه چيست؟
ج. بايد هر كسي خمس سهم الارث خود را بدهد.
3643. پدرم سال خمسي نداشته است، آيا ما بايد قبل از تقسيم ارث خمس بدهيم يا بعد از تقسيم، هر كس هر طور خواست عمل نمايد؟
ج. اگر تعلق خمس به آن مال معلوم باشد، بايد خمس آن را قبل از تقسيم بدهيد.
3644. ارث باقي مانده از پدرم تعدادي موتور لنج است كه هنوز تقسيم نشده است و فعلاً با آنها كار ميكنند و از درآمد آنها سهم اين جانب را كه درس ميخوانم ميفرستند، آيا اصل ارث و سود حاصل از آن خمس دارد؟
ج. ارث خمس ندارد ولي سود آن اگر زايد بر مؤونه باشد خمس دارد.
3645. به خانهاي كه از فروش ارث ساخته شده، در صورت اضافه قيمت، آيا به آن خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر زايد بر مؤونه باشد به اضافهي قيمت آن خمس تعلق ميگيرد.
3646. شخصي كه حساب سال نداشته است، زمين موروثي خود را به صورت باغ در آورده تا از ميوهي آن استفاده كند.
پس از چند سال مقداري محصول باغ اضافه بر احتياج او شده است اكنون ميخواهد حساب سال قرار دهد، خمس اين باغ چگونه است؟
ج. همان خمس مازاد بر نياز واجب است.
3647. مالي كه به ارث رسيده و خمس ندارد اگر ترقّي قيمت كند، چه موقع پرداخت خمس آن ترقّي واجب است؟
ج. در وقت رسيدن سال خمسي اگر ميتواند به آن دست پيدا كند واجب است وگرنه هر وقت فروخت، جزو درآمد همان سال است.
3648. اگر شخصي كه از دنيا رفته خمس بدهكار باشد، آيا خمس از اصل مال خارج ميشود يا از ثلث مال؟
ج. اگر وصيت به اخراج از ثلث نكرده از اصل مال خارج ميشود.
3649. شخصي داراي سال خمسي است، اگر در اثناي سال فوت كند، آيا ورثه او ميتوانند قبل از پرداخت خمس او، از تركه او در تجهيز و تكفين و ساير مخارج ميّت مصرف كنند؟
ج. با قصد پرداخت آن و يا باقي ماندن مقدار خمس در اموال ميّت، ميتوانند قبل از پرداخت خمس، از مال ميّت براي واجبات تجهيز و حتّي غير آن بردارند.
3650. ميتي خمس بدهكار است و داراي وارث صغير ميباشد، آيا بايد خمس او پرداخت شود يا بايد صبر كرد تا وارث او كبير شود؟
ج. بايد خمس او پرداخته شود و دين بر وصيّت و ارث مُقَدَّم است.
3651. كسي از دنيا رفته است و خمس بدهكار است، ورثهي او فعلاً قدرت مالي ندارند كه كل خمس را بپردازند، به همين جهت ناچارند دستگردان كنند، تا پس از تمكّن پرداخت كنند.
آيا بعد از دستگردان ميّت بريء الذمه ميشود و از عذاب الهي خلاص خواهد شد؟
ج. ان شاء اللَّه بريء الذّمة ميشود.
3652. شخصي از دنيا رفته و مقداري خمس و زكات بدهكار است و تركهي او براي اداي هر دو كافي نيست، وظيفه چيست؟
ج. اگر عين مال متعلق زكات يا خمس باقي است، بايد همان زكات يا خمس را بدهد و اگر عين آن مال از بين رفته تركهي او بر آن زكات و خمس بالنّسبه توزيع ميشود.
3653. شخصي فوت كرده و مقداري دين (بدهي) و مقداري خمس بدهكار است و تركهي او براي اداي هر دو كافي نيست، وظيفه چيست؟
ج. اگر عين متَعَلُّق خمس موجود است مقدار خمس كم نميشود و اگر به ذمهي اوست توزيع ميشود.
3654. كسي كه فوت كرده و عمداً خمس نميداده است.
آيا ورثه نسبت به پرداخت خمس اموال وي وظيفه دارند؟
ج. بايد ورثه، خمس اموال او را بدهند، چه عين مال موجود باشد يا خمس به ذمّهاش آمده باشد.
اگر چه در معاملات خود او در زمان حيات، حتي هبه اش بعيد نيست كه خمس بر طرف معاملهاش واجب نباشد، مانند معاملات با مستحل خمس.
3655. آيا خمس به ديهاي كه به ولي يا شخص داده ميشود تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. ديهاي كه به وارث داده ميشود حكم ارث را دارد كه خمس ندارد و ديهي اطراف كه به شخص داده ميشود، بنا بر احتياط واجب زايد بر مؤونه خمس دارد.
3656. پولي را كه انسان براي جمع كردن سرمايه پس انداز ميكند و راه ديگري براي جمع كردن آن ندارد، خمس دارد؟
ج. خمس ندارد.
3657. مقداري پول در يك صندوق قرض الحسنه گذاشتهام تا پس از گذشت مدتي به من وام بدهند و سال خمسي ام رسيده است، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خمس ندارد ولي از جهت ربا، اصل گذاشتن پول در آن صندوق بايد بر وجه شرعي باشد.
3658. آيا پولي كه در حساب بانك براي قرعه كشي وجود دارد، خمس دارد؟
ج. اگر سال او برسد، خمس دارد.
3659. پولي كه خمس آن داده شده است اگر به عنوان سرمايه در بانك گذاشته شود، آيا سود آن حلال است يا خير؟ آيا به اين سود خمس تعلق ميگيرد؟
ج. سود سپرده قرضي ربا و حرام است، مگر با معاملهي شرعيه در قبال سود باشد و آن سود حلال هم در زايد بر مؤونه خمس دارد.
3660. آيا به پس انداز دانشجويي كه تحت تكفل خانواده است، خمس تعلق ميگيرد؟
ج. بله خمس دارد؛ مگر از موارد مسألهي 1391 رساله باشد.
3661. اگر مقداري از پولي را كه شوهر براي خرجي خانه به زن ميدهد پس انداز كند.
1) آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
2) سر سال خمسي شوهر حساب ميشود يا زن؟
ج. حكم اموال شوهر را دارد، مگر آن چه به عنوان نفقهي واجب زوجه باشد كه ملك خود اوست و در هر دو صورت، زايد بر خرج سالِ هر كدام باشد، خمس دارد.
3662. شخصي پولي را براي امر مورد نياز - مانند مسكن - پس انداز ميكند.
بعداً آن را در مصارف ضروري ديگر صرف ميكند كه اگر آن مصرف هم از اوّل ميبود، برايش پس انداز ميكرد. آيا آن پول خمس دارد؟
ج. خمس ندارد.
3663. شخصي مبلغي بابت سهمين مباركين (خمس) تحويل اين جانب داد كه در قم تحويل مرجع دهم، جهت حفظ، آن را در بانك گذاشتم، هنگام دريافت، مبلغي به عنوان سود، علاوه بر اصل پول دادند، اين سود مال كيست؟
ج. اگر شرط سود نشده بوده، اشكال ندارد و آن سود مال خمس دهنده يا صاحب حساب يا مستحق يعني كسيست كه خمس بايد به او پرداخت شود، كه اولويت با سوّمي است.
3664. در صندوق ذخيره فرهنگيان ماهانه 5 درصد از حقوق كارمندان را كسر ميكنند و دولت هم به همين مقدار اضافه مينمايد و اين صندوق فعاليت اقتصادي داشته و سود آن نيز به اين مبلغ افزوده ميشود و در پايان مدت خدمت، كليه پول و سود ده ساله را به كارمند ميدهند، سؤال اينست كه اين سود و اصل پول كسر شده و پولي كه دولت ميدهد، خمس دارد يا خير؟
ج. اگر بعد از وصول، از خرج سال زياد بيايد، خمس دارد.
3665. به علّت شرايط محيطي، تابستان هر سال مقداري نفت براي سوخت زمستان تهيه ميكنم. آيا لازم است خمس آن را در موقع حساب سال بپردازم؟
ج. اگر ناچار از ذخيره آن هستيد جزو مؤونه است و خمس ندارد.
3666. اين جانب از مهاجريني هستم كه در ايران زندگي ميكنم و خانوادهاي تحت تكفّل دارم و خرج آنها را بايد بدهم، اگر پولي جمع آوري كنم به اين اميد كه وقتي به كشور خود بازگشتم بتوانم براي خود مايحتاج ضروريات زندگي را تأمين كنم، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. بنا به تفصيلي كه در مسأله 1391 رساله ذكر شده است خمس ندارد، اما اگر بخواهد پس از مدت طولاني - مثلاً بعد از بيست سال - آن چيزها را بخرد، به طوري كه عرفاً نگويند فعلاً به آن محتاج است، در اين صورت پولي كه پس انداز كرده، اگر از يك سال گذشت خمس دارد.
3667. مقداري پول براي خريد اسباب و وسايل منزل پس انداز كرديم، ولي چون فعلاً خانهي ما كوچك است نميتوانيم در اين خانه از اين وسايل - مثل فرش و … - استفاده كنيم و در آينده مثلاً چند ماه ديگر خانهاي جديد ميخريم و خريد آن وسايل براي منزل جديد مورد نياز است.
آيا اگر سال خمسي ما فرا برسد خمس آن پس انداز را بايد بدهيم؟
ج. اگر در موقع نياز قدرت تهيّه نداريد، خمس آن واجب نيست.
3668. اگر كسي مقداري پول به شخصي قرض دهد و او پس از يك سال آن را برگرداند، آيا خمس به اين پول تعلق ميگيرد؟
ج. اگر سر سال به راحتي ميتوانست وصول كند خمس دارد وگرنه جزو درآمد سال وصول است.
3669. در صورتي كه ما وام بگيريم و سود را نيز پرداخت نماييم، در اين صورت آيا مبلغ سود داده شده را از اموال خمسي ميتوانيم كسر نماييم، به طوري كه با كسر نمودن سود داده شده از بقيهاي اموال خمس بدهيم؟ البتّه اين در صورتيست كه با وام تجارت و كسب نموده باشيم.
ج. در صورت مشروعيّتِ گرفتن و دادن سود و اينكه از مؤونهي تجارت باشد مورد تخميس، باقيمانده از ربح ميشود.
3670. آيا وام ازدواج خمس دارد؟
ج. خير، ندارد.
3671. خمس پول قرضي در صورت تأخير بدهكار چه حكمي دارد؟
ج. اگر بعد از سال خمسي بدهد طلبكار بايد خمس آن را بدهد، اگر از خرج سال وصول زياد آمد.
3672. كسي بدهي اقساطي دارد و اقساط آن چند سال طول ميكشد، آيا ميتواند همهي بدهي را از درآمد سال كسر كند؟
ج. خير، نميتواند.
3673. شخصي به كسي بدهكار است، مقداري پول از درآمد سال خود را براي بدهي كنار ميگذارد ولي موفق نميشود تا پايان سال خمسي آن را به طلب كار برساند، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. بله، خمس دارد؛ مگر اين كه اگر تخميس كند نتواند بعداً ادا كند كه ناچار از ذخيره است و خمس ندارد.
3674. مقداري پول به عنوان قرض الحسنه به كسي دادهام و او پس نميدهد و سال خمسي اين جانب رسيده است، آيا بايد خمس آن را بدهم؟ اگر چند سال بعد آن را پس داد چه طور؟
ج. پس از آن كه به شما داد اگر از خرج سال وصول زياد آمد بايد خمس زيادي را بدهيد.
3675. در حسابرسي سالانه صندوق قرض الحسنه مقداري پول اضافه آمده است، آيا به اين مبلغ خمس تعلق ميگيرد؟
ج. اگر مالك يا مالكين مشخّص دارد، به آن خمس تعلق ميگيرد.
3676. شخصي پولي را قرض گرفته و سر سال خمسي قرض گيرنده مقداري از آن يا همهي آن در دست قرض گيرنده موجود است، آيا خمس دارد و شخص مقروض بايد خمس آن را بدهد؟
ج. خير، پول قرض گرفته شده خمس ندارد.
3677. كارمند دولت هستم و مقداري پول بابت حقوق و مزايا بر عهده دولت است كه بايد بپردازد و به عللي از جمله عدم توانايي يا مشكلات اداري، پس از دو سال پرداخت ميشود. آيا مبلغ مزبور جزو درآمد سال محسوب ميگردد يا بر اساس اينكه مربوط به دين گذشته است و سال بر آن گذشته، خمس دارد؟
ج. جزو درآمد سال وصول است.
3678. مستأجري كه از پرداختن وجه اجاره به صاحب خانه امتناع ميورزد و اظهار فقر مينمايد، اگر در بررسي معلوم شود كه توانايي پرداخت ندارد، اكنون هم فوت شده است، آيا صاحب ملك ميتواند بدهي او را از واجبات شرعيّه خود در سالهاي آينده محاسبه نمايد و ذمّه مستأجر به اين وسيله آزاد گردد، در حالي كه دسترسي به ورّاث ايشان هم نداشته باشد؟
ج. اگر احتمال دهد كه ورثه از مال ميّت، وفاي دين را داشته باشند و اين كار را ميكنند، از ورثه تفحّص كند.
اگر مأيوس شد، ميتواند احتساب كند و ميّت را بريء الذمّه نمايد تا تمام بدهكاري او تسويه شود.
3679. فردي مقداري پول خمس داده شده دارد يا پولي دارد كه متَعَلُّق خمس نميباشد.
در بين سال مقداري از آن را به نيّت پرداخت قرض، خرج ميكند كه از درآمد سال، آن مقدار خرج شده را جبران كند.
آيا اين كار اشكال دارد؟
آيا به مبلغي از درآمد سالانه كه به جاي آن مقدار خرج شده، برداشته است خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اشكال ندارد و در آخر سال، همان مقدار سابق پول كه مانده است، خمس ندارد.
3680. اگر از شخصي پولي را به عنوان قرض الحسنه بگيريم و آن شخص معتقد به پرداخت خمس نيست، آيا گيرندهي قرض حق تصرّف در اين مبلغ را دارد؟
ج. اگر نداند كه در داخل اين، پول حرام يا خمس هست، بر او حلال است.
3681. اگر مبلغي را از كسي قرض بگيريم و آن را خرج كنيم و سال خمسي ما فرا برسد، در حالي كه ما به همان مقدار كه قرض گرفتهايم پول درآوردهايم و قرض دهنده ميگويد فعلاً به آن پول احتياج ندارد، وظيفهي ما بابت خمس اين مقدار چيست؟
ج. اگر تا قبل از رسيدن سال آن پول را براي قرض پرداخت كند، خمس ندارد و در غير اين صورت خمس دارد.
3682. چكهايي كه تاريخ آن قبل از وقت سال خمسيست ولي به علّتي بعد از سال از حساب صاحب چك برداشت شده و كسر ميگردد، آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. مقداري كه براي اداي بدهي در حساب بوده، مربوط به طلب كار بوده و چك هم كه در دست طلب كار است مربوط به قبل از سال خمسيست و خمس ندارد.
3683. كشاورزاني هستيم كه ميخواهيم با وامي كه از دولت به ما داده ميشود، چاه عميق حفر كنيم و به صورت قسطي، سال به سال وام آن را بپردازيم و سال خمسي نيز داريم، آيا اين چاه و موتور آب آن جزو سرمايه زراعت است كه بين هر سال كه اقساط وام را ميدهيم سر سال بايد آن را حساب نموده و خمس آن را بدهيم، يا پس از تمام شدن اقساط، مجموع آن را حساب نموده، خمس آن را بدهيم يا اينكه به آن خمس تَعَلُّق نميگيرد؟
ج. ظاهر اينست كه در هر سالي هر چه از بدهكاري پرداخت شود، مستثني ميگردد و داخل مؤونه آن سال ميشود و سرمايهي مورد نياز هم خمس ندارد.
3684. اگر كسي از عدّهاي مقداري طلب دارد و چند برابر آن بدهكار است، آيا به محض وصول، خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر سال بر آن گذشته، خمس آن به محض وصول بايد پرداخت شود، اگر سر سال به راحتي ميتوانسته وصول كند؛ وگرنه جزو درآمد سال وصول است.
3685. اگر انسان در آخر سال، مبلغي موجودي داشته باشد ولي قرض هم دارد و آن را براي مؤونه و خرج همان سال قرض كرده باشد، در صورت اداي قرض با اين پول آيا اين پول جزو خرج و مؤونه محسوب ميگردد؟
ج. اگر قرضش را با آن پول ادا كند، جزو مؤونه است و اگر ادا نكند بايد خمس موجودي را بدهد، مگر اينكه اداي دين در سال بعد متوقّف بر ندادن اين خمس باشد كه در اين صورت خمس ندارد و ميتواند احتياطاً آن را نزد شخصي به عنوان اداي دين، امانت بگذارد.
3686. شخصي كه مقروض است و زمان پرداخت آن، بعد از سال مالي است، آيا ميتواند در حساب سال، آن مقدار قرض را كسر كند و باقيمانده را حساب نمايد؟
ج. چون در بين سال ادا نكرده نميتواند كسر كند، مگر مثل مسأله قبلي باشد.
3687. كسي كه تاكنون حساب سال نداشته است، اكنون ميخواهد خمس اموال خود را بپردازد. مقداري بابت خرج زندگي و مبلغي هم جهت تهيهي سرمايه مقروض است.
آيا قرضش از موجودي كسر ميشود؟
ج. اگر قرضش را بپردازد كسر ميشود.
3688. كسي كه حساب سال دارد و هر سال خمس اموالش را ميدهد. اگر در پايان سالش مقدار قرض او بيشتر از مقدار داراييش باشد، آيا خمس آن مقدار از داراييش را بايد بپردازد؟
ج. اگر دارايي را براي اداي دين لازم دارد و درآمد سال بعد كفاف پرداخت دين را نميكند، ميتواند در آن صرف كند و خمس ندهد.
3689. كسي كه براي خرج سالش قرض كرده است، در آخر سال مقداري از مواد غذايي اضافه آورده است.
آيا بايد خمس آن را به همراه بقيّهاي درآمدها بپردازد يا بدهي سال از قيمت آن كسر ميشود؟
ج. با اذن حاكم شرع ميتواند كسر كند و اگر اين مواد را از همان مالِ قرض كرده تهيّه كرده، خمس ندارد.
3690. پولي را كه دانشگاهها به دانشجويان به عنوان قرض يا بورسيّه ميدهند كه بعداً به تدريج پس گرفته ميشود با گذشت سال، خمس دارد؟
ج. مال قرضي خمس ندارد و امّا حقوقي كه به دانشجو داده ميشود، اگر صرف مؤونه نشود، خمس دارد.
3691. طلب كاري پس از گذشت سال خمسي اش، طلبش را وصول ميكند ولي در آن سال گذشته، به همان مقدار بدهكار بوده است و پس از وصول، پول را به جاي قرضش ميدهد. آيا بايد خمس آن را بپردازد؟
ج. اگر سر سال به راحتي متمكن از وصول آن نبوده، خمس ندارد.
3692. اگر فردي قرضي داشته باشد كه براي اداي آن به صورت تدريجي تا چند سال بايد پس انداز كند، در چه صورت آن مقدار خمس ندارد؟
ج. اگر قرضي دارد كه براي اداي آن بايد تدريجاً تا چند سال جمع كند، جزو مؤونه حساب ميشود و اگر در آخر سال مقدار جمع شده را نزد حاكم شرع يا شخص ديگري براي اداي دين امانت بگذارد، موافق احتياط است.
3693. در صورتي كه كارمندي از دولت يا اشخاصي مطالباتي داشته باشد كه تا سر سال خمسي وصول نكرده باشد، آيا پس از وصول خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر سال قبل امكان وصول نداشته، جزو درآمد سال وصول است.
3694. آيا جهت كمك به داماد مستضعف ميتوان به او قرض داد و آيا به اين پول خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. قرض دادن مانعي ندارد، بلكه پسنديده است؛ ولي اگر سر سال خمسي، ميتواند به راحتي از او بگيرد، خمس دارد.
3695. اگر عدّهاي به قصد تشكيل صندوق قرض الحسنه مبلغي را ماهيانه از حقوق خود پس انداز كنند تا بعد از يك سال به همديگر وام بدهند، آيا به اين مبلغ بعد از گذشت يك سال خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر فقط براي قرض دادن و قرض گرفتن پس انداز ميشود خمس دارد و پرداخت آن بر مالك است.
بله، اگر پس انداز براي مؤونهي زندگي باشد، به شرحي كه در مسألهي 1391 رساله آمده، خمس ندارد.
3696. آيا به صندوق قرض الحسنهاي كه با آن تجارت ميكنند و درآمد آن به نفع خود صندوق است و ملك شخصي و قابل ارث نميباشد، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. مانند مالكيّت دولت و هيأت است كه ملك جهت است.
پس منافع صندوق خمس ندارد؛ زيرا در خمس بايد ملك شخصي باشد.
3697. شخصي مبلغي پول از كسي گرفته تا براي او كاري انجام دهد و سال خمسي او (شخص پول گيرنده) فرا رسيده، در حالي كه مقداري از پولها باقي مانده و هنوز در مقابل آن كار نكرده است، آيا به اين پول خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر به عنوان وديعه در دست اوست و مالك آن نيست، بر او خمس واجب نيست وگرنه با ساير شرايط، واجب است هر چند كار آن را انجام نداده باشد.
3698. شخصي وام گرفته است كه عين آن موجود است و اقساط آن را از پولي كه متَعَلُّق خمس نميشود، - مثل ارث يا شهريه - پرداخته است، آيا به اين وام خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. خمس ندارد.
3699. اگر كسي وام بگيرد و با قناعت كردن بتواند اقساط آن را پرداخت كند و پول وام را صرف درختكاري كند، آيا به اين مبلغ وام، خمس تعلق ميگيرد؟ مراد از قناعتي كه تكليف خمس را بر ميدارد چيست؟
ج. قناعت، تكليف خمس را بر نميدارد ولي مورد وام مزبور خمس ندارد.
3700. اگر سال خمسي فرا برسد و مقداري از مواد غذايي كه از درآمد سال تهيه شده است، مصرف نشده باشد و از طرف ديگر براي تأمين ساير مخارج زندگي (شامل مواد غذايي، پوشاك و …) مقروض باشيم به طوري كه مبلغ قرض و بدهي خيلي بيشتر از مواد غذايي مصرف نشده باشد.
آيا بايستي قيمت مواد غذايي محاسبه گردد و خمس آن پرداخت شود يا خمس ندارد؟
ج. بله، بايد خمس مواد خوراكي داده شود و بدهي و قرض از موجودي كسر نميشود؛ مگر مصداق مسألهي 1400 رساله باشد.
3701. شخصي از صندوق قرض الحسنه وام گرفته و به عنوان سرمايه قرار داده است.
آيا بايد خمس وام را بپردازد يا اين كه تا تمام وام باز پرداخت نشده است خمس ندارد؟
ج. اصلاً سرمايهي مورد نياز زندگي خمس ندارد.
3702. اگر پول مخمّس (خمس داده شده) قرض داده شود و مقترض (بدهكار) از منافع كسب سالش قرض را ادا كند و يا از پول غير مخمّس پرداخت كند، آيا طلب كار بعد از وصول بايد خمس آن را پرداخت كند؟ آيا اساساً لازم است در اين خصوص تفحص و تحقيق شود يا نه؟
ج. تفحص و تحقيق لازم نيست و تا يقين به تعلق خمس به عين مالِ پس داده شده ندارد، خمس آن لازم نيست.
3703. آيا زياد شدن قيمت خمس دارد؟
و اگر از تورّم باشد چه حكمي دارد؟
ج. اگر در عرف به آن سود صدق ميكند، خمس دارد؛ بعد از فروش و عدم مصرف در مؤونه ديگر.
3704. مال ارزاني اضافه قيمت پيدا ميكند و صاحبش با فروش آن تجارت ميكند.
آيا به اين زيادتي خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اين زيادتي منفعت است و در زايد بر مؤونه متَعَلُّق خمس است.
3705. ارزي كه به قيمت دولتي خريداري شده و سپس به قيمت آزاد فروخته ميشود، آيا تفاوت قيمت دولتي و آزاد متَعَلُّق خمس ميباشد؟ و اگر سر سال خمسي فروخته نشود و در سال آينده اين تبديل صورت گيرد، آيا متَعَلُّق خمس خواهد شد؟
ج. اگر بين سال خمسي خريد و فروش شود، در مازاد بر مؤونهي سر سال خمس دارد و اگر تا سال خمسي باقي مانده و نفروخته، اگر جزو سرمايهي كسبيست كه درآمد آن صرف مؤونه ميشود خمس ندارد و در غير اين صورت خمس دارد.
3706. اگر به دليل تورّم و كاهش ارزش پول داخلي در مقابل ارزهاي خارجي، مثلاً سرمايهي كسي كه يك تن آلومينيوم به قيمت سيصد هزار تومان داشته و خمس آن را داده يك باره حدود يك ميليون تومان افزايش يافته و مقدار همان است، امّا ريال آن تغيير كرده و سودي در كار نيست و اگر بخواهد براي اين افزايش خمس بدهد پس از دو سه سال اصل سرمايه در معرض خطر قرار ميگيرد.
وظيفه چيست؟
ج. با فرض اين كه عرفاً فايده و ربحي در بين نيست، ترقّي مزبور خمس ندارد.
3707. گاهي خمس جنسي را ميدهيم و سال بعد، قيمت همان جنس زيادتر ميشود.
آيا زيادتي خمس دارد؟
ج. اگر خود جنس تفاوتي نكرده و زيادي براي تورّم و كاهش ارزش پول باشد، زيادتي خمس ندارد و اگر زيادتي به غير از تورّم باشد، در غير تكميل مورد نياز سرمايه خمس دارد.
3708. شخصي خانهاي را خريده و خمس آن را هم داده است.
پس از سال قيمت خانه خيلي بيشتر شده است و اكنون ميخواهد آن را صرف مخارج فرزندانش كند.
آيا بايد خمس زيادتي آن را بپردازد؟
ج. اگر مورد نياز سكونت او نبوده، بايد خمس زيادتي آن را بپردازد، مگر اين كه از اوّل آن را به اين نيّت پس انداز كرده باشد كه مانند نگهداري جهيزيّه دختر ميشود.
3709. زميني سالها پيش خريده شده و امروز قيمتش چند برابر شده و هنوز هم ساخته نشده است، آيا خمس دارد؟
و اگر خمس دارد به قيمت خريد يا قيمت روز؟
ج. اگر براي تكسّب خريده است، خمس دارد و به قيمت روز محاسبه ميشود.
3710. آنچه در رسالههاي عمليّه آمده است:
«خمس اجناس را بايد با قيمت روز پرداخت» منظور از قيمت روز چيست؟
قيمتي كه ميتوان مانند اين جنس را از بازار خريد يا قيمتي كه جنس موجود ارزش دارد؟
ج. يعني قيمتي كه نوع معاملات فعلي مربوط به آن جنس، بر طبق آن است.
3711. معمولاً با افزايش قيمت يك جنس در بازار، اجناس ديگر هم گران ميشود، يعني تورّم ايجاد ميشود و اجناس كم و بيش با هم گران ميشوند. در چنين فرضي كه هر ترقّي قيمتي، سود واقعي حساب نميشود، افزايش و ترقّي قيمت بازار چگونه محاسبه ميشود؟
ج. ملاك در خمس، ترقّي قيمت با سود واقعي است، نه افزايش قيمت از جهت تورم پول و ميتوان براي تشخيص آن به خبره مراجعه كرد.
3712. با توجه به مسأله تورم هر ساله در بازار و كاهش ارزش و قدرت خريد ريال، زمين و خانه و اجناس اضافه قيمت صوري و ظاهري پيدا ميكنند، بهاي ريالي آنها زياد ميشود ولي در واقع ارزش آنها تغيير نكرده و يا به اندازه افزايش ظاهري تغيير نكرده است.
با اين حساب اگر بخواهيم بر اساس همين افزايش قيمت ظاهري و ريالي، خمس اموال را حساب كرده و بدهيم، بعد از چند سال چيزي از سرمايه برايمان نميماند، علاوه بر اين كه به مخارج زندگي هم نميرسيم. بفرماييد ملاك در ترقّي قيمت اجناس چيست؟
محاسبه ارزش آنها با توجه به ارزش ريال و پول ارايه شده توسط بانك مركزيست يا قيمت دلار و يا چيز ديگر؟
ج. ظاهراً بانك ميتواند تفاوت بين ترقّي قيمت از جهت تورم و ترقّي از جهت قيمت واقعي را مشخص كند.
3713. شخصي از درآمد سال، ملك يا چيز ديگري براي تجارت و سرمايه خريده و تا آخر سال ترقّي كرده و 100 هزار تومان ارزش پيدا كرده و خمس آن را نداده است.
در پايان سال دوم ارزش آن 200 هزار تومان شده است، الآن خمس آن چگونه محاسبه ميشود؟
ج. سرمايه در حد شأن زندگي اصلاً خمس ندارد و در فرض سؤال، اگر به آن خمس تَعَلُّق گرفته، قيمت فعلي آن ميزان است.
3714. اگر جنسي با كوپن يا غيره خريداري شده و الآن سر سال خمسي، قيمت آن بالا رفته، به كدام قيمت حساب ميشود؟
ج. اگر متعلق خمس باشد، قيمت فعلي آن حساب ميشود.
3715. تاجري جنسي را به قيمت ارزان خريداري ميكند و تا سال بعد در مغازه ميماند و قيمت آن بالا ميرود و خمس آن را نميدهد. در سال بعد قيمت آن كم ميشود، حكم خمس آن چگونه است؟
ج. اگر آن جنس، جزو سرمايه باشد، حكم همان سرمايه را دارد.
3716. اگر كسي خمس سرمايهي خود را داد و با گذشت يك سال مالي، در اثر تورّم ناشي از افزايش حجم پول در گردش، ارزش پولي آن افزايش يافت، آيا در اينجا ربح و سود صدق ميكند و مشمول خمس ميشود يا خير؟
ج. اگر سرمايه در حد شأن او باشد خمس ندارد و در تورّم، صدق سود نيست.
3717. در سال گذشته، خمس دارايي خود را پرداخت كردهام. اگر امسال بيست هزار تومان نسبت به پارسال بيشتر باشد، خمس به همه موجودي تعلق ميگيرد يا خير؟
ج. خير، به همان بيست هزار تومان تعلق ميگيرد.
3718. شخصي به هنگام محاسبهي خمس زميني كه ده سال پيش خريده است، قيمت خريد زمين را به حسب دلارِ روزِ خريد محاسبه كرده و قيمت كنوني آن را نيز بر حسب دلار به قيمت امروز محاسبه ميكند و خمس ما به التّفاوت آن را ميپردازد. آيا عمل ايشان صحيح است؟
ج. اگر خمس اصل را داده و يا متَعَلُّق خمس نبوده است، آن عمل صحيح است و در غير اين صورت به قيمت فعلي خمس آن را ميپردازد.
3719. در چند سالي كه خمس ندادهام قسمت زيادي از خمس آن مالها را به صورت نقد جدا نموده و كنار گذاشتهام. امّا در اين مدّت، ارزش پول كاهش يافته و قيمت اجناس و طلا بالا رفته است.
آيا آن كه به صورت نقد نگه داشتهام را عيناً بپردازم، يا اين كه بايد ميزان كاهش ارزش آن را هم محاسبه و به آن اضافه نموده و پرداخت نمايم؟ و در صورت اخير، ميزان در تعيين تفاوت ارزش پول، تغيير قيمت طلا است، يا راه حل ديگري دارد؟
ج. با مجتهد خودتان مصالحه نماييد.
3720. فردي ميخواهد بدون مجوّز دولت از معادن و منابع ملّي، معدني را استخراج كند و در آن تصرّف نمايد. آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. شرعاً بايد با رسيدن به حد نصاب، خمس آن را بدهد و بايد رعايت كند به عنوان ثانوي كه معرضيّت براي مجازات دولتي هم نباشد.
3721. حلّيت گنج، در صورت دادن خمس و ضبط گنج از طرف دولت چگونه جمع ميشود؟
ج. با دادن خمس گنج با شرايط آن، گنج براي يابنده حلال است (مسألهي 1423 و 1425).
3722. شخصي مقداري پول مخمّس دارد كه خمس آن را سال قبل پرداخته، سال بعد مقداري از آن را صرف كرده است.
آيا ميتواند به همان مقدار از سود سال خمسي را به جاي آن بردارد و خمس بقيه سود را بدهد؟
ج. مانعي ندارد.
3723. پولي مخمَّس (خمس داده شده) به عنوان مضاربه در اختيار بانك قرار دادهام، پس از مدتي آن را گرفته و مصرف زندگي كردهام، آيا ميتوانم از منافع همين سال آن را جبران كنم؟
ج. مانعي ندارد.
3724. از سرمايه كسب، مصرف مؤونه و خرج زندگيم شده است، آيا ميتوانم در همين سال خمسي اگر منفعتي به دستم آمد آن را جبران كنم؟ از منفعت و درآمد سال خمسي آينده چه طور؟
ج. ميتوانيد مقداري را كه از سرمايه برداشتهايد، از منافع كسر كنيد و سال آينده هر چند از باب جبران نباشد، ممكن است به عنوان تكميل سرمايه مورد نياز باشد.
(به مسألهي 1401 مراجعه شود. )
3725. اين جانب خانهاي به فرزندم بخشيدم و در اختيار او گذاردم، پس از مدتي كه در خانه بود، به جهت بعضي اختلافات، خانه را از او گرفتم و فروختم. سپس پول را به او دادم تا براي خود خانهاي تهيه كند و از طرفي خمس اين پول را پرداختم، سپس متوجه شدم كه چون خانه را به فرزندم بخشيده بودم، حق رجوع نداشتهام و خانه شرعاً متَعَلُّق به او بوده است، آيا خمسي را كه پرداخت كردهام، ميتوانم از خمس سال بعد كسر كنم؟
ج. نياز به اجازه دارد.
3726. هرگاه از سرمايه مصرف كند، آيا سال بعد ميتواند از منافع كسري آن را جبران كند؟
ج. آن مقدار از سرمايهاي كه صرف زندگي ميشود را ميتواند جبران كند.
3727. معني دستگردان در خمس چيست و ثمرهي آن چه ميباشد؟
ج. دستگردان اينست كه حاكم شرع يا وكيل او با كسي كه خمس بدهكار است و توانايي دادن آن را به راحتي ندارد، مقدار خمس را اخذ و اعطا ميكند و ثمرهي آن اينست كه خمس از عين به ذمّه منتقل ميشود و بدهكارِ خمس بعداً آن را - هر چند به تدريج - ميدهد.
3728. معناي مصالحه كردن در خمس را با يك مثال روشن فرماييد كه آيا مصالحه، بخشيدن مقداري از بدهي خمسي مكلَّف و پرداخت كننده خمس است يا چيز ديگري است؟
ج. معناي مصالحه بخشيدن نيست؛ بلكه در مورديست كه مقدار خمس معلوم نيست كه حاكم شرع در اينجا با شخص - مثلاً - مصالحه به نصف ميكند.
3729. آيا با فرض اشتغال ذمّه مكلّف به مبلغي خمس و تمكّن و توان پرداخت و اداي آن، مصالحه به كمتر ممكن است؟
در فرض عدم تمكّن و توان از پرداخت چه طور؟
ج. مصالحه به كمتر از مبلغ معيّن كافي از خمس نيست و با فرض عدم تمكن، جاي دستگردان و مهلت دادن است.
3730. در موقع رسيدن سال خمسي، مبلغ ده هزار تومان خمس بدهكار شدم و با وكيل مجتهدم دستگردان كردم، آيا ميتوانم از منافع سال آينده؛ آن را بپردازم؟
ج. بله، جايز است.
3731. مقلّدين حضرت عالي كه به يكي از وكلاي شما دستگردان كردهاند، آيا ميتوانند بقيه بدهي خود را به وكيل ديگر شما بدهند؟
اگر مستقيماً به خود دفتر شما تحويل دهند چه طور؟
ج. مانعي ندارد.
3732. اگر كسي با مرجع تقليد خود خمس را دستگردان كند، قبل از پرداخت بدهي خمسي خود، آن مرجع فوت كند، تكليف او چيست؟
ج. بايد آن را به مرجع حي اعلم بدهد يا با اجازهي او بدهد.
3733. شخصي به فتواي مجتهدي كه خمس سرمايه را لازم ميدانسته، خمس سرمايه را حساب كرده و دستگردان نموده است، اكنون به جنابعالي رجوع كرده. آيا ميتواند به فتواي جنابعالي مقداري را كه دستگردان كرده نپردازد؟
ج. معناي دستگردان، مديون شدن نسبت به طرف است، با فرض اين كه در آن هنگام طبق تقليد خود به عنوان وظيفه نه خطا، اداي خمس كرده است و مديون بيت المال گرديده؛ اكنون هر چند بايد به مقلد (مرجع تقليد) خود بپردازد ولي او ميتواند طبق تشخيص خود از او نگيرد.
3734. فردي وجوه شرعيهاش را دستگردان كرده و بدهكار شده است.
تمام اموالش در حادثهاي از بين ميرود. آيا ذمّهاش از آن دين خالي شده است؟
ج. ذمّهاش از آن دين فارغ نميشود و بايد با تمكّن به مقدار ميسور بپردازد و مانند ساير ديون ماليّه است.
3735. فردي كه حساب سالش را كرده و مالش را دستگردان كرده است، آيا ميتواند بعداً از درآمد سال بعد آن خمس را ادا كند يا بايد خمس آن مقدار از درآمد را بدهد؟
ج. ميتواند و ديگر واجب نيست خمس آن مقدار از درآمد را بدهد.
3736. فردي وجوهات مالش را با مرجع تقليدي دستگردان كرده و بعداً مقلّد مرجع تقليد ديگري شده است.
آيا براي دادن آن به مرجع تقليد اوّل، نياز به اذن مرجع تقليد دوّم دارد؟
ج. اگر بخواهد آن را به مرجع اوّلي بدهد، بايد با اذن دوّمي باشد.
3737. اگر به خودمان مبلغي به عنوان خمس تَعَلُّق بگيرد و نتوانيم يك مرتبه بپردازيم، دست گردان آن به چه صورت است؟
(در صورتي كه مجاز در دستگردان باشيم)
ج. از جانب @مجيز كه حق گرفتن را دارد بگيرد، پس از آن از جانب ايشان تا مدّتي به خودش قرض بدهد، به طوري كه در پرداختش اخلال به امور نباشد.
3738. اين جانب سال گذشته صد هزار تومان داشتم، مبلغ بيست هزار تومان آن را به عنوان خمس دستگردان كردم و تمام صد هزار تومان را در بانك گذاشتم. اكنون سال خمسي ام فرا رسيده، آيا اگر بيست هزار تومان از درآمد امسال پرداخت كنم كافي است؟
ج. بله، كافي است.
3739. كساني كه سال قرار ميدهند و دستگردان ميكنند، ولي بعداً وجه دستگردان شده را نميدهند يا مقدار كمي از بدهكاري خمسي خود را داده و بقيه را نميدهند، آيا تصرف در خانه و اثاث خانه و بقيه اموالشان جايز است؟
ج. تصرف در اموالشان جايز است، ولي مديون خمس هستند.
3740. كساني كه از حضرت عالي اجازه اخذ وجوهات و دستگردان و مصالحه دارند، آيا ميتوانند در موقع حساب خمسِ اشخاص، مقداري از خمس را به آنها ببخشند؟
ج. خير، نميتوانند.
3741. اگر كسي با پول خمس داده نشده، لباس خريداري كند و در آن نماز بخواند حكم آن چيست؟
ج. اگر از عين پولي كه خمس آن را نداده لباس بخرد تا زماني كه از پول ديگري خمس آن را نداده، نماز خواندن در آن لباس حرام و بنا بر احتياط باطل است.
3742. نگاه كردن و يا گوش دادن به تلويزيوني كه خمس به آن تعلق گرفته است هم براي صاحب آن و هم براي ديگران چه حكمي دارد؟
ج. تصرف و استفاده از مال متعلق خمس جايز نيست، مگر با دستگردان در مبلغ واجب آن.
3743. شخصي لباس را به ذمه خريده و پول آن را از پولي كه متعلق خمس بوده است پرداخته است، آيا معامله او درست است؟
نماز در آن لباس چه حكمي دارد؟
لطفاً خريدن به ذمّه را هم توضيح دهيد؟
ج. خريد به ذمه، مقابل خريد به عين است و در فرض مزبور معامله و تصرف در آن لباس مانعي ندارد.
3744. شخصي داراي دو نوع پول است، يكي پولي كه خمس آن را قبلاً پرداخته يا خمس به آن تَعَلُّق نميگيرد و ديگري پولي كه از درآمد سال او است.
اگر اين پولها با هم مخلوط شوند، آيا ميتواند با نيّت يكي از آنها را مشخص كند؟ مثلاً از پولي كه درآمد سال اوست در مؤونه و مخارج زندگي صرف كند تا پول براي او باقي بماند.
اگر پولهاي مذكور در بانك باشد چه طور؟
ج. مانعي ندارد.
3745. رفتن به منزل افرادي كه انسان علم دارد خمس اموال خود را نپرداختهاند، چه حكمي دارد؟
ج. تا علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارد، تصرف در آنها مانعي ندارد.
3746. خانهاي كه با پول خمس نداده ساخته ميشود آيا با آب آن خانه ميتوان غسل كرد؟
ج. بله، ميشود.
3747. طلاب و اهل علمي كه جهت تبليغ و غيره به منزل افرادي ميروند كه ميدانند اهل خمس نيستند و در خانه و روي فرش آنها نماز ميخوانند و از غذاي آنها مصرف ميكنند، بفرماييد در اين موارد چه وظيفهاي دارند؟
ج. اگر علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارند، تصرف در آنها مانعي ندارد.
3748. چيزي را كه انسان نميداند به آن خمس تَعَلُّق گرفته يا نه و يا نميداند خمس آن را داده است يا نه، آيا خمس دارد؟
ج. صورت اوّل خمس ندارد و در صورت دوّم كه تَعَلُّق خمس به آن يقيني است، بايد خمس بدهد.
3749. اگر انسان در درآمد سالانهي خود دقيق نبوده و پس از بررسي در آخر سال به مقداري پول برخورد كند كه نداند به چه صورت به دست او رسيده، آيا از راه معامله بوده يا با دريافت وام قرض الحسنه و يا ديگر موارد، آيا ميتواند جهت رفع ترديد خمس آن را پرداخت كند؟
ج. اگر يقين ندارد كه آن نقدينه متَعَلُّق خمس واقع شده، خمس آن واجب نيست.
ولي براي رفع ترديد، تخميس مانع ندارد.
3750. اين جانب در سالهاي گذشته، گاهي مقاديري پارچه و چيزهاي ديگر براي مصرف خانواده نگهداري و پس از چند سال بدون پرداخت خمس مصرف كردهام و در حال حاضر كه تصميم به پرداخت خمس آنها دارم نميدانم مقدار و قيمت آن چه قدر بوده است.
وظيفه چيست؟
ج. به اندازهاي كه يقين داريد، خمس آن را بپردازيد و احتياطاً با حاكم مصالحه كنيد.
3751. كسي كه بعد از بلوغ فقط در يك مورد درآمد داشته است كه تاريخ آن هم مجهول است و شك داشته كه آن مبلغ را صرف مؤونه نموده است يا نه و بعد از چند سال آن مبلغ را مصالحه كرده، آيا سال خمس او همان تاريخ مصالحه ميباشد؟
ج. در تعيين سال خمس مخيّر است و عملاً با حصول فايده جديده يا شروع به كسبي كه درآمد تدريجي دارد، شروع ميشود.
3752. در لابلاي اثاث منزل يا كتابها مبلغي پول يا نظير آن را ميبينيم كه شك ميكنيم سال بر آن گذشته است يا خير، آيا بايد خمس آن را داد؟
ج. اگر معلوم نشد، خمس ندارد.
3753. اگر كسي شك كند آيا پولهايي كه در سالهاي قبل مصرف كرده، متَعَلُّق خمس بوده يا نه تكليف او چيست؟
ج. اگر سال خمسي دارد، تكليفي ندارد.
3754. خمس اموال را به چه كسي بايد پرداخت كرد و در كجا بايد مصرف شود؟
ج. خمس را بايد دو قسمت كنند.
يك قسمت آن سهم سادات است كه بنا بر احتياط واجب بايد با اذن مجتهد جامع الشرائط به سيد فقير يا سيد يتيم، يا به سيدي كه در راه درمانده شده بدهند و نصف ديگر آن سهم امام است كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرائط بدهند و در صورت عدم مطالبه مجتهد، به مصرفي كه او اجازه ميدهد برسانند.
3755. پدر و مادرم وضع مناسبي ندارند، آيا ميتوانم مبلغي از سهم امام عليه السّلام را به آنها كمك كنم؟
ج. در خصوصيات، از مرجع تقليد يا وكيل او اجازه بگيريد.
3756. آيا به نوه دختري ميشود خمس و زكات داد يا خير؟ براي تأمين مخارج تحصيل آنها چه طور؟
ج. ظاهراً براي تأمين مخارج تحصيل با رعايت شرايط ديگر آن ميشود.
3757. خانهاي مدّتي قبل از شخصي خريداري شده بود و مبلغي براي خريد اين خانه مانده است، بعد از عقد قرارداد شخص بنگاهي اين مقدار ماندهي پول را بابت خمس قبول ميكند و معامله تمام ميشود و سند خانه هم طبق قرارداد به نام حقير ميشود.
امّا بعد از مدّت چند ماهي كه گذشت اين شخص قبول كننده، از عمل خود پشيمان ميشود. آيا پشيماني اين شخص لازم ميكند مبلغي را كه قبول كرده بود بابت خمس به او برگردانده شود يا نه؟
ج. برگرداندن لازم نيست.
3758. آيا وكلاي مراجع ميتوانند مقداري از وجوهات شرعي را در رفع مشكلات مردم - مانند اصلاح ذات البين و … - مصرف كنند؟
ج. با اجازهي مراجع ميتوانند.
3759. از آنجا كه ما در كشور پاكستان زندگي ميكنيم و در كشور مذكور هيچ نوع تبليغات اسلامي از طرف كشور صورت نميگيرد، بالخصوص دربارهي مكتب اهل بيت عليهم السّلام. چنان چه بعضي از ادارات تعليم و تربيت اسلامي توسط خود مردم تأسيس شده كه اين مراكز بودجه مخصوصي ندارند و از نظر مالي در مضيقهاند.
آيا اجازه ميفرماييد سهم مبارك امام عليه السّلام را به اين مراكز تحويل دهيم؟
ج. با مسؤوليت متصدّي در تشخيص موضوع و در اين كه در غير مصرف صرف نشود، بلكه فقط در تقويت ايمان مؤمنين صرف شود و محل ديگري از وجوه براي اينها نباشد و گرفتن و صرف از حيث كميّت و كيفيت در مريي و محضر شهود موثقين باشد، مانعي ندارد.
3760. آيا مقلّد حضرت عالي ميتواند سهم مبارك امام و سادات را به مجتهد ديگر يا وكلاي مجتهد ديگر پرداخت نمايد؟
ج. در موارد خاصّه استجازه نمايد.
3761. وظيفه زن و فرزند كساني كه خمس بدهكارند و پرداخت نميكنند در مصرف اموال و غذاها چيست؟
ج. تا علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارند، تصرف در آنها مانعي ندارد.
3762. آيا اجازه ميفرماييد از وجوهات شرعيّه به جنگ زدگان، ساخت مدارس يا تعمير، تجهيز و خريد وسايل مورد نياز مدارس، دانشگاههاي دولتي و آزاد و پيام نور و مواردي از اين قبيل پرداخت شود؟
ج. بايد هر موردي با خصوصيّات ملاحظه شود تا اين كه مورد اجازه بشود.
3763. اگر شخصي وجوهات شرعيّه از قبيل سهم امام عليه السّلام يا سهم سادات بر ذمّه دارد و ميخواهد به ديدن يك طلبه يا يك سيّد مستحق برود، آيا ميتواند چيزي خريده و به عنوان هديه منزل نو يا عروسي به خانه آنها ببرد و از وجوهات خود حساب نمايد؟
ج. اگر قبول وجوهات ميكنند و آنچه را كه ميخرد به عقيدهي آنها به مبلغ بيشتر از قيمت خريداري نشده است، ظاهراً ميتواند به آنها برساند، در صورتي كه دهنده و گيرنده در تصرّف آن خمس مجاز باشند.
3764. جهت ساختمان مسجدي كه اطراف آن مردمي مستضعف زندگي ميكنند، آيا ميتوان از سهم مبارك امام عليه السّلام مصرف كرد؟
ج. اگر محل ديگري نداشته باشد، از فقيه عادل اجازه بگيرند و اين عمل را انجام دهند.
3765. آيا اجازه ميفرماييد از وجه سهم مبارك امام عليه السّلام در مدارس و امثال آن نمازخانه ساخته شود؟
ج. با وجود ساير شرايط مذكور در سؤال قبل، اشكالي ندارد.
3766. بعضي از مؤمنين پيشنهاد كمك به وسيلهي وجوهات به ساختمان امامزادهاي را نمودهاند، با توجه به اينكه ساختمان مسجد هم در اين مجموعهي ساختماني هست، آيا ميتوانيم وجوهات شرعيّه را به مصرف ساختمان امامزاده و مسجد ملحق به آن برسانيم؟
ج. در ضروريّات اين ساختمان، نه در تزيينات، در صورتي كه محل ديگري براي صرف در آن نباشد، - مانند وجوه بريّه و تبرّعات - و متصدّيها امين باشند، مانعي ندارد مقداري از سهم امام، هر چند به ثلث برسد، در اين مطالب صرف شود.
3767. آيا براي هزينه تجهيز مدرسه مثل ساختن آشپزخانه و تعميرات ديگر ميتوان از سهم امام عليه السّلام انجام داد، يا اين كه در هر مورد خاص اجازه جداگانه لازم دارد؟
ج. اجازهي جداگانه لازم است.
3768. آيا از پول خمس و سهم امام ميتوان در توسعهي مسجد استفاده نمود يا خير؟
ج. از سهم سادات براي مسجد نميشود استفاده كرد، سهم امام هم نياز به اجازه دارد.
3769. كسي كه سال خمسي نداشته و مبالغي در امور خيريّه از قبيل مسجد و حسينيه و بيمارستان خرج كرده است، چه بايد بكند؟
ج. اگر معلوم نيست كه از ربح بين سال خرج كرده، بنا بر احتياط با حاكم شرع مصالحهاي بنمايد.
3770. كسي كه بخش اعظم درآمدش را صرف كاري كرده است كه رجحان شرعي دارد، - مثل ساختن مسجد و … - آيا جزو مؤونه و مخارج زندگي به حساب ميآيد، يعني در آن هم ملاحظهي شأن ميشود كه در مازاد بر آن خمس داشته باشد؟
ج. بله، ملاحظهي شأن ميشود.
3771. آيا از پول خمس ميتوان در راه مصارف فرهنگي استفاده نمود؟
ج. در هر موردي بايد اجازه بگيرد.
3772. آيا در پرداخت سهم سادات اجازه مجتهد شرط است؟
ج. احتياطاً در سهم سادات، اجازه لازم است.
3773. هر سال مبلغي را به سيدي فقير ميدهيم، آيا اين مبلغ را ميتوانيم خمس حساب كنيم؟
ج. احتياطاً بايد با اجازه از مرجع تقليد يا وكيل او باشد.
3774. آيا ميتوانيم مبلغ سهم سادات را تبديل به جنسي كنيم و آن را به عنوان نسيه به فقير بفروشيم و پس از آن، بابت خمس، حساب كنيم؟
ج. مانعي ندارد.
3775. شخصي كه تحت كفالت پدر خود است، آيا ميتواند سهم سادات را به پدر واجد شرايط خود بدهد؟
ج. در خصوصيات، استجازه كند.
3776. آيا شرعاً ميتوان سهم سادات را به سيّد فقير داد كه با آن به سفر عمره يا ديگر سفرهاي زيارتي برود؟
ج. بلي، بلكه اگر اين كار را ضمن عقد خارج لازم شرط كند، عمل به آن بر آن فقير واجب ميشود.
3777. شخصي خودش سيد است، آيا ميتواند به فرزندش كه تحصيل ميكند و كاري ندارد از بابت سهم سادات خمس بدهد يا از سهم سادات ديگران بايد بدهد؟
ج. از سهم سادات ديگران با اجازه از مرجع ميتواند بدهد و نسبت به سهم ساداتِ خودش نميتواند خوراك و پوشاك او را از خمس بدهد؛ ولي اگر مقداري خمس ملك او كند كه به مصرف ديگري غير مخارج خودش - كه بر خمس دهنده واجب است - برساند، مانعي ندارد.
3778. سيديست فقير و معلول كه براي حضانت و مراقبت از او مخارج زيادي لازم است.
آيا برادر و خواهر او ميتوانند مخارجي را كه صرف نگهداري و خوراك و پوشاك او ميكنند، بابت بدهي خمس خود حساب كنند؟ پولهايي كه قبلاً براي او خرج كردهاند چه طور؟
ج. با اجازهي از مرجعشان ميتوانند و پولهايي كه به قصد تبرّع خرج كردهاند، نميتوانند حساب كنند.
3779. آيا لازم است به سيد فقير بگويند اين وجه بابت سهم سادات است يا اطلاع دادن به او لزومي ندارد؟
ج. لزومي ندارد.
3780. خانميست سيده و شوهر او سيد نيست و فقير و عايله مند ميباشد، آيا ميتواند خمس بگيرد؟
ج. بله، ميتواند (مسألهي 1456 رساله).
3781. خانميست غير سيده كه سرپرستي اطفال سيد خود را به عهده دارد، آيا ميتواند از سهم سادات براي مخارج خود و فرزندان خود استفاده كند؟
ج. براي مخارج فرزندان ميتواند استفاده كند.
3782. سيّد فقيريست كه فرزندانش مخارجش را ميدهند ولي وي نميخواهد زير بار منّت آنان باشد و آن را خواري و مهانت ميداند. آيا سهم سادات به چنين فردي تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. ميتواند سهم سادات را بگيرد؛ گرچه احتياط اينست كه با اجازهي سيّد ديگري آن را بگيرد.
3783. خواهشمند است نظر مباركتان را در مورد سؤالات ذيل مرقوم فرماييد:
1) آيا افرادي كه مادرشان و يا مادر بزرگشان [چه از طريق مادر و يا پدر هر چند، چند نسل گذشته ] سيّده بودهاند، سيّد ميباشند و از فرزندان حضرت فاطمهي زهرا عليها السّلام محسوب ميشوند؟
ج. از ذريّه هستند در آثار اخرويّه.
2) آيا افرادي با خصوصيّات مذكور اجازه دارند از احكام اختصاصي سادات [خمس و … ] استفاده نمايند و عمّامهي مشكي بگذارند و سيادت خود را ابراز نمايند؟
ج. از خمس نميتوانند استفاده كنند و هم چنين از لباس سيادت.
3784. آيا افرادي كه سيد هستند بايد اجدادشان به ائمه برسد يا به قبيله بني هاشم؟
ج. بايد نسب آنها به قبيله بني هاشم برسد.
3785. خمسي كه سادات به عنوان سهم سادات ميگيرند، در صورتي كه از مخارج سال آنها اضافه بيايد، آيا خمس دارد؟
ج. اگر با گرفتن اين مال ديگر فقير نباشد، واجب است خمس آن را بدهد.
3786. آيا سيدي كه ميخواهد خمس بگيرد لازم است خود را فقير بداند تا بتواند خمس قبول كند؟
ج. بله، لازم است.
3787. اگر كسي خمس خود را با اجازه مرجع تقليدش به سيد فقير بدهد ولي بعداً از پرداخت خمس به آن سيد فقير پشيمان شود، آيا آن سيد بايد آن پول را به او برگرداند يا خير؟
ج. خير.
3788. آيا وجوب خمس - مانند وجوب نماز و روزه - از ضروريات اسلام است و منكر آن كافر ميشود؟
ج. بله، اصل وجوب خمس از ضروريات است.
3789. آيا جايز است سال خمسي را براي فرار از پرداخت خمس تغيير داد؟ مثلاً فردي قرار است دو روز پيش از سال خمسي پولي به دستش برسد، سال خمسي را به ده روز جلوتر تغيير ميدهد تا آن پول از درآمد سال آيندهاش باشد.
ج. جايز است، زيرا تأخير خمس هر چيزي تا سر سال مبتني بر ارفاق و سهولت در كار است.
3790. آيا جايز است قبل از رسيدن سال اموال خود را به قصد فرار از خمس ببخشد؟
ج. اگر بخشش زايد بر شأن او نباشد، جايز است.
3791. آيا انسان ميتواند قبل از فرارسيدن سال خمسي براي فرار از خمس، مازاد درآمد خود را براي خريد قالي، يخچال، تلويزيون و ساير لوازم زندگي مصرف كند؟
ج. مانعي ندارد.
3792. طلبه اي خمس و وجوه شرعيهاي را از مردم ميگيرد تا به مرجع تقليد برساند. بين راه دزد به او برخورد ميكند و آن اموال را ميبرد. آيا وي ضامن ميباشد؟
ج. اگر بدون تعدّي و تفريط بوده، او ضامن نيست و ذمّه آن دهنده هم بريء شده است.
3793. شخصي مقداري پول داشته كه به آن خمس تعلق گرفته و قبل از پرداخت خمس، پولهاي مذكور مفقود شده است، تكليف او چيست؟
ج. اگر در نگهداري آن افراط يا تفريط نكرده، ديگر تكليف ندارد.
3794. مال حلال مخلوط به حرام در چه صورتي بايد دو بار خمس آن را پرداخت؟
ج. اوّل خمس سبب حليت را ميدهد و اگر زايد بر مؤونه بوده، باز خمس ديگري را ميدهد.
3795. كسي كه چند ماه از سال در شهر و چند ماه ديگر را در روستا زندگي ميكند، اگر يك خانه در شهر و خانهاي ديگر در روستا بخرد، آيا به آنها خمس تعلق ميگيرد؟
ج. خير، تعلق نميگيرد.
3796. پدري يك قطعه زمين را به قيمت يكصد و پنجاه هزار تومان به فرزندش فروخت، حال آن كه قيمت واقعي آن بيش از يك ميليون تومان است، در اين صورت آيا بايد خمس مبلغ پرداخت شده بابت زمين را بپردازد يا خمس ارزش واقعي آن را؟
ج. اگر خمس به آن زمين تعلق گرفته بوده، بايد خمس ارزش واقعي آن را بدهد.
3797. آيا معيار جهت معافيت خمس، استفاده كردن وسايل تا مدّت يك سال از تاريخ خريد است يا استفاده كردن از آنها تا رسيدن به سال خمسي؟ مثلاً اگر برنج بخرد و تا يازده ماه بعد تمام شود ولي سر سال خمسي درآمد كشاورزي او و يا مغازه او پنج ماه بعد باشد، آيا به آن برنج خمس تعلق ميگيرد، حتي اگر براي هر حقوق و درآمدي سال جداگانه قرار داده باشد؟
ج. بله؛ آن برنج متعلق خمس است چون كسي كه يك نوع رشته كسب دارد براي تمام درآمد آن بايد يك سال خمسي قرار دهد؛ مگر از مصاديق مسألهي 1400 رساله باشد.
3798. آيا اجازه ميفرماييد مقلّدين حضرت عالي وجوه شرعيّه خويش را به روحانيوني كه در منطقه هستند يا با حوزه علميه قم ارتباط دارند و مدعي هستند كه آن وجوه را به حوزه علميه ميرسانند پرداخت كنند؟
ج. مجازيد به آنها بدهيد ولي از آنها رسيد و قبض مرجع خود را مطالبه كنيد.
3799. شخصي وصيت كرده موجودي و اموالش را به يكي از بستگانش بدهند، آيا پس از دريافت مال بايد خمس آن را بدهد يا اين كه مال وصيّت شده حكم ارث را دارد؟
ج. در زايد بر مؤونه علي الاحوط خمس دارد.
3800. شخصي قبري براي خود خريده است، آيا بايد خمس آن را بدهد؟ و اگر در سال خريد فوت كند، آيا بايد خمس پول خريد را از تركه او بدهند؟
ج. اگر از سود بين سال قبل خريده است، وقتي سال بر آن گذشت بايد خمس آن را بدهد.
3801. اين جانب سال گذشته در اوّل سال خمسي خود مبلغ يكصد هزار تومان پول مخمس (خمس داده شده) در بانك داشتم، در سال جاري اين پول را به تدريج صرف مايحتاج منزل كردم. ولي در آخر سال از درآمد امسال همان مبلغ را مجدداً در بانك گذاشتم، بفرماييد آيا بايد خمس اين مبلغ را هم بدهم؟
ج. خير، لازم نيست.
3802. كسي از اوّل تكليف بنا داشته خمس بدهد؛ ولي مسامحه كرده و خمس نداده و اكنون فقير شده و توانايي پرداخت خمس را ندارد، تكليف او چيست؟
ج. همان طور كه ساير بدهيهاي او ساقط نميشود، خمس مال او نيز ساقط نميشود و بايد به حاكم شرع مراجعه كند.
3803. پولي به كسي داده ميشود تا بابت خمس به مرجع تقليد برساند، آيا ميتواند آن پول را براي خود برداشته و از پول خود به جاي آن بگذارد؟
ج. قبل از تبديل آن به پول ديگر، نميتواند در آن تصرف كند.
3804. بعضي از علماي محل، ضمن محاسبه خمس، آن را گرفته و خود قبض ميدهند، نظر حضرت عالي چيست؟
و نماينده مسلّم شما را چه طور ميتوان شناخت و مطمئن شد كه نماينده شما در دريافت خمس است؟
ج. به هر كسي كه ميدهيد، از او قبض مرجع خود را طلب كنيد.
3805. كسي از مرجعي اجازه اخذ وجوهات و تصرف در قسمتي از آن را دارد، آيا ميتواند از مقلّدين مراجع ديگر هم وجوهات دريافت كند؟
ج. خير، بايد با اجازه از آن مراجع ديگر باشد.
3806. پولي كه فقير بابت زكات دريافت كرده اگر از مخارج سالش زياد بيايد، آيا خمس دارد؟
پولي را كه بابت رد مظالم گرفته چه طور؟
ج. اگر با گرفتن آن مال ديگر فقير نباشد، واجب است خمس آن را بدهد.
3807. اگر خانهام را بفروشم و از پول آن دو باب مغازه خريداري كنم تا آنها را اجاره داده و با پول اجاره آنها، منزل مسكوني اجاره نمايم و بقيه درآمد حاصل از اجارهي مغازه را صرف تأمين زندگي و احياناً تهيه منزل شخصي نمايم. آيا اين مغازهها سرمايه كسب محسوب ميشود و مشمول خمس است؟
ج. سرمايه محسوب ميشوند و خمس ندارند، (مسألهي 1401 رساله).
3808. براي دفن اعضاي خانواده از درآمد وسط سال مقبرهاي ميخرد. آيا جزو مؤونه و مخارج حساب ميشود يا بايد خمس آن را بدهد؟
ج. اگر در زمان خريد مورد استفاده قرار گيرد، خمس ندارد و در غير اين صورت سال بعد خمس دارد، (مسألهي 1399 رساله).
3809. شخصي مقداري ربا داده. آيا پول ربا جزو مخارج سال است و خمس ندارد و يا از قبيل اسراف و حرام است و خمس آن را بايد بدهد؟
ج. اگر مضطر نبوده، از قبيل دوّم است.
3810. اگر از درآمد وسط سال صرف حرام كند - مثلاً چيز حرامي را بخرد - آيا خمس آن را بايد بدهد؟
ج. خمس آن را بايد بدهد.
3811. فردي هنگام دادن خمس، قصد قربت ندارد و آن را به ريا ميدهد امّا بعداً قصد قربت ميكند، آيا خمس، صحيح پرداخت شده است؟
ج. حاكم شرع ميتواند آن را اجازه كند كه خمس صحيحاً واقع شود.
3812. شخصي نزد صنعتگري كار ميكند هفتهاي مقداري پول به عنوان مزد ميگيرد و گاهي پولي را مشتريها بر اساس رسم معمول به عنوان شاگردانه ميدهند. مشار اليه براي اين كه در آينده بتواند روي پاي خود ايستاده و به ديگران محتاج نشود، هر چند وقت يك بار پولهاي جمع آوري شده را در بازار به لوازم صنعتي كه بعداً احتياج پيدا خواهد كرد، ميدهد تا پس از چند سال كه استاد ميشود، وسايل مورد نياز صنعتي را داشته باشد و مستقلاً خود مشغول كار شود. آيا به اين ابزار كه سال بر آنها گذشته، خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر چارهاي جز ذخيره تدريجي براي ضروريات آينده ندارد، خمس ندارد.
3813. با توجه به اينكه خمس به هفت سبب بر انسان واجب ميشود. در صورت اشتراك بعضي از اين اسباب يك خمس دادن كافي است؟
مانند اينكه شخصي هم معدن ذغال سنگ دارد و هم مال حلالش با حرام مخلوط شده و هم بر منافع از معدن ذغال سنگ سال گذشته. آيا شخص مذكور از اموالش يك خمس بدهد كافيست يا يك مرتبه به عنوان استخراج از معدن و يك مرتبه به عنوان اختلاط حرام با حلال و يك مرتبه هم به عنوان اين كه از كسبش سود اضافه بر مخارج سالش آمده بدهد؟
ج. بايد با هر يك سبب، خمس خاص به آن با شروط مخصوصه به آن پرداخت شود.
3814. اين جانب با پدرم يك جا كار و كاسبي داريم. به طوري كه فرقي بين اموال اين جانب و اموال ايشان وجود ندارد و بنا نيز نداريم كه حساب خودمان را از همديگر جدا كنيم. اموال ما خمس نيز دارد، لطفاً چگونگي مسأله را مرقوم فرماييد.
ج. اگر هر دو توافق در خمس داريد، مجموع اموال را قيمت گذاري كرده و تخميس و پرداخت كنيد و اگر خصوص يكي از دو شريك خمس ميدهد، نسبت به اموال خودش تخميس صحيح ميكند و آن را پرداخت مينمايد و در اختلاط مخمّس با غير به وظيفه عمل ميكند.
3815. كارمند، پولي را هنگام اخراج يا خروج از اداره يا كارگاه به عنوان بازخريد ميگيرد.
آيا گرفتن آن جايز است؟
آيا كارفرما خمس پولي را كه از اين بابت ميدهد، بايد پرداخت كند يا خمس ندارد؟
ج. جايز نيست بگيرد، اگر مزد خود را طلب ندارد و يا ضمن قرارداد شرعي شرط نشده است و در هر صورت اگر كارفرما ناچار است پرداخت كند، جزو مؤونهي اوست و خمس ندارد.
3816. شخصي محتاط بين چند مرجع تقليد ميباشد.
وي خمس خود را چگونه بايد بپردازد؟
ج. خمس واجبش را به مصرفي برساند كه مورد توافق آنها باشد از حيث كم و كيف در مصرف و بايد از طرف تمام آنها هم مأذون باشد.
3817. جنسي را به صورت سلف خريداري كردهام و پول آن را پرداختهام ولي پيش از تحويل جنس سال خمسي ام فرا رسيده است، آيا بايد خمس پول را بپردازم؟
ج. خير، خمس ندارد.
3818. شخصي مقداري از درآمد سال خود را براي خريد نوارهاي مبتذل و اشياي غير ضروري كه در شأن انسان نيست مصرف كرده است، آيا به اين پول خمس تعلق ميگيرد؟
ج. بله، خمس دارد.
3819. مواد لازم - مانند صابون و پودر لباسشويي و حبوبات - كه با بن كارمندي به ما ميدهند، اگر از مصرف سال زياد بيايد آيا خمس دارد؟
ج. بله، خمس دارد.
3820. اين جانب بعد از چند سال كار در يك كارخانه، خود را بازخريد كردم و مبلغي را كه به عنوان بازخريد گرفتم، آن را به عنوان مضاربه به كسي دادهام و با سود آن امرار معاش ميكنم و راه ديگري براي تأمين معاش ندارم، آيا بايد خمس مبلغ بازخريد را بدهم؟
ج. خير، خمس ندارد.
3821. اگر انسان بداند بر گردن شخصي خمس هست امّا خود او نميداند، آيا لازم است او را ارشاد كند؟
ج. اگر جاهل به حكم نيست، لازم نيست.
3822. خمس مالي را پرداخت كرده. آيا سال بعد هم به آن مال خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر يك بار خمس آن مال داده شده، دو مرتبه خمس ندارد.
3823. آيا خمس مال را بايد از خود آن مال پرداخت نمود يا از پول ديگر هم ميشود پرداخت كرد؟
ج. از پول ديگر هم ميتواند بدهد.
3824. از خانوادهاي بيبضاعت هستم. آيا خمس به ما تعلق ميگيرد؟
ج. اگر نميتوانيد خرج سال خود را تأمين نماييد، اگر سر سال پول و يا چيزهايي از مؤونه در خانه زياد بيايد، ميتوانيد آنها را در مخارج مورد نياز مصرف كنيد و خمس ندارد.
3825. آيا كساني كه مالشان مشكوك است - مثل ترياك فروشي يا مشروب فروشي - اگر خمس مالشان را بدهند و شغلشان را نيز عوض كنند آيا مالشان حلال خواهد شد؟
اگر جواب منفيست تكليف خانوادههاي آنها چه ميشود؟
ج. اگر مال حرام يقيني باشد كه با دادن خمس اصلاً حلال نميشود و اگر مخلوط به حرام باشد، به مسألهي 1427 رجوع شود و در صورت دوم خانوادههاي آنان تكليفي ندارند.
3826. آيا ميتوان خمس را تأخير انداخت؟
ج. خير، مگر اين كه مبلغ خمس را از اموالش جدا كند و يا با حاكم شرع مصالحه يا استمهال كند.
(مسألهي 1412 رساله).
3827. اگر كسي اقدام به خوردن مال غير مخمس يا حرام كرده ميتواند خودش خمس آن را بدهد؟
ج. اگر مال خمس داده نشده را مصرف كرد، ميتواند خمس آن را بدهد اما در مصرف مال حرام، ضامن است.
3828. اگر انسان چند سال خمس مالش را نداده باشد، پس از توبه چگونه بايد عمل كند؟
ج. اگر از منافع كسب چيزي كه به آن احتياج ندارد خريده و يك سال از خريد آن گذشته، بايد خمس آن را بدهد ولي اثاث خانه و چيزهاي ديگر كه نياز داشته و مطابق شأن خود خريده، اگر بداند كه از فايده در بين سال خود آنها را خريده، خمس واجب نيست و اگر نداند، احتياطاً با حاكم شرع مصالحه كند ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1415 رساله رجوع شود ).
3829. آيا كتابهايي كه براي تشكيل كتابخانه خريداري ميشود خمس دارد؟
ج. اگر معرضيت براي استفاده داشته باشد خمس ندارد و هم چنين اگر مالك خاص نداشته باشد، خمس ندارد.
3830. تكليف امرار معاش و ساخت خانهاي كه از سود سرمايهي خمس دار استفاده كرده چيست؟
ج. خانه و آن چه را به نحو متعارف به ذمّه تهيه و تصرّف كرده مالك است؛ ولي بايد خمسي را كه بدهكار شده بپردازد.
3831. به پولي كه خمس به آن تَعَلُّق نميگيرد اگر عينش عوض شود خمس دارد يا خير؟
ج. حكم سابق خود را دارد.
3832. اگر سرپرست خانواده مثلاً مسافرت باشد و افراد خانواده از غير درآمد خرج نمودهاند كه خمس ندارد، - مثل ارث - و بعد از برگشت از سفر و قبل از سال خمسي، آيا ميتواند مخارج ساليانهي خانواده و بدهي كه دارند از درآمد كم كند و جاي آن اموال برداشته شده را جبران كند؟
ج. مانعي ندارد.
3833. اين جانب از يكي از شركتهاي دولتي كه فروشنده قطعات ماشين آلات سنگين است، طي چند فقره خريد، اجناسي را خريداري نمودم كه طبق آيين نامهي شركت آن اجناس فقط به دارندگان ماشين آلات فوق فروخته ميشود. [البتّه همين قطعات تا سال قبل اين خريد به طور آزاد فروخته ميشده است ] سپس قطعات خريداري شده را به قيمت بالاتري فروختم. آن موقع اين معامله را براي خود توجيه نموده بودم ولي حالا به نظرم درست نميآيد. خمس مبلغ اوليه خريد را داده بودم و پول اوليه پاك بوده است.
در مراجعه به روحاني محل ايشان فرمودند پول اوّليه را كنار گذاشته و بقيّهاي مال را تخميس نمايم. حال جهت اطمينان خواهشمندم اين جانب را براي تطهير مال راهنمايي فرماييد؟
ج. اگر معامله صحيح بوده و از آن سودي بردهايد، به سود آن در زايد بر مؤونه خمس متَعَلُّق است.
( براي روشن شدن حساب به وكيل اين جانب در وجوه شرعيّه مراجعه شود. )
3834. كسي كه بر تقليد از ميّت باقيست اگر خمس خود را به دفتر همان مرجع از دنيا رفته پرداخت نمايد، بريء الذمّه ميشود؟ يا بايد به مجتهد زنده پرداخت كند؟
ج. بايد به مجتهد زنده جامع الشّرايط بدهد.
3835. پولي را كه براي وجوه شرعيّه، جدا و تعيين شده، آيا ميتوان آن را مصرف نمود و با پول ديگر عوض كرد؟
ج. اگر مقصود فقط تعويض قبل از مصرف باشد، مانعي ندارد.
3836. امر به معروف و نهي از منكر چه شرايطي دارد و در اين مورد وظيفه چيست؟
ج. اگر كسي واجبي را انجام نميدهد و يا معصيتي را به جا ميآورد، در صورت تحقق شرايط ذيل بر ديگران واجب است او را امر به معروف و نهي از منكر نمايند:
1) علم به حكم شرعي؛
2) احتمال تأثير؛
3) اصرار بر ترك واجب و يا انجام دادن معصيت؛
4) عدم مفسده و اگر كسي مستحبي را ترك و يا مكروهي را به جا ميآورد، امر به معروف و نهي از منكر او مستحب است.
(مسألهي 1608 رساله).
3837. آيا ملاك معروف و منكر فقط واجبات و محرمات است يا معروف و منكر عقلي، اخلاقي و عرفي را نيز شامل ميشود؟
ج. حد وجوب امر به معروف و نهي از منكر، در همان واجبات و محرمات است.
3838. آيا در انجام امر به معروف و نهي از منكر قصد قربت شرط است؟
ج. براي ترتّب ثواب بر آن، قصد قربت شرط است.
3839. آيا در امر به معروف و نهي از منكر، عدالت شرط است؟
ج. شرط نيست.
3840. آيا آمر به معروف بايد عامل به معروف باشد؟
ج. شرط وجوب نيست، گرچه در صورت عامل بودن تأثير آن بيشتر است.
3841. آيا امر به معروف و نهي از منكر در صورت يأس از تأثير آن بازهم واجب است؟
ج. در صورت يأس، جواز بلكه رجحان امر به معروف و نهي از منكر در صورت عدم خوف ضرر، خالي از وجه نيست.
3842. منظور از عدم مفسده در امر به معروف و نهي از منكر چيست؟
ج. مفسده در اينجا عبارت است از ضرر جاني يا آبرويي و يا مالي قابل اعتنايي كه در صورت وجود چنين مفسدهاي امر به معروف و نهي از منكر بر انسان واجب نيست.
3843. با وجود مراكز فرهنگي و نظارتي متفاوت در جامعه، آيا ميتوان امر به معروف و نهي از منكر را از خود ساقط دانست؟
ج. با وجود شرايط آن، بر همگان لازم است.
3844. لطفاً مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان فرماييد:
ج. 1) انكار قلبي؛
2) اظهار كردن به زبان؛
3) متألّم كردن معصيت كار. (مسألهي 1610 رساله).
3845. آيا كراهت قلبي از انجام منكرات، واجب است؟
ج. واجب است.
3846. آيا اظهار زباني امر به معروف و نهي از منكر، مراتبي دارد؟
ج. اگر انسان بدون گفتن، به هر وسيله ديگر ناراحتي قلبي خود را به معصيت كار نشان دهد و اين كار موجب ترك معصيت شود، لازم نيست با زبان امر به معروف و نهي از منكر بنمايد، البته اگر هيچ گونه اشكال شرعي ديگري در اين كار نباشد و اگر چارهاي به جز اظهار زباني نيست، باز بايد درجات خفيفتر را در اظهار زباني ملاحظه نمايد.
3847. اگر در امر به معروف و نهي از منكر حس كرديم طرف لج بازي ميكند ولي باز احتمال تأثير ميدهيم، وظيفه چيست؟
ج. در صورت تحقق شرايط ديگر، امر به معروف و نهي از منكر واجب است.
3848. آيا لازم است به كساني كه نمازشان را درست نميخوانند، مدام تذكر داده شود؟
ج. تا حد اطمينان به عدم تأثير لازم است؛ با وجود ساير شرايط.
3849. آيا كم رويي و خجالت ميتواند مجوز ترك بعضي از وظايف - مثل امر به معروف و نهي از منكر - باشد؟
ج. خير.
3850. آيا مرد ميتواند به افراد نامحرم امر به معروف و نهي از منكر كند؟
ج. با رعايت مسائل شرعي ميتواند.
3851. آيا جايز است اطفال را براي تمرين و عادت دادن به ترك معصيت و يا انجام دادن واجبات ادب كرد.
ج. جايز است، خصوصاً در مراحل آخر، كه به انجام واجب و ترك معصيت نزديكتر است كه اگر تأديب نشوند، در بعضي از موارد منجر به ترك واجبات و انجام گناهان از طرف آنها ميشود.
3852. اگر انسان بداند يا شك داشته باشد در صورتي كه بخواهد جلوگيري از معصيتي بنمايد، منجر به ايجاد جرح يا قتل خواهد شد، وظيفه او چيست؟
و آيا با اجازه مجتهد جامع الشرائط ميتواند اين كار را انجام دهد؟
ج. بنا بر اظهر بدون اجازه امام معصوم عليه السّلام يا كسي كه از طرف آن حضرت مستقيماً نايب مخصوص او است، نبايد اين كار را بكند و با اجازه مجتهد جامع الشرائط مورد تأمل است.
اما اگر نميداند اين كار منجر به مجروح كردن يا قتل ميشود ولي احتمال اين را ميدهد، بنا بر احتياط واجب بايد مستقيماً از طرف امام معصوم عليه السّلام يا نايب مخصوص آن حضرت و يا از طرف مجتهد جامع الشرائط اجازه داشته باشد.
3853. آيا كليّه احكام ديه و قصاص در جريان وظيفه امر به معروف و نهي از منكر چه در مورد آمر و ناهي و چه در مورد طرف مقابل ثابت و جاري ميباشد؟
ج. با تحقّق شرايط، آنجا كه انجام وظيفه باشد، جاري نيست.
3854. آيا تجسس از دختر و پسري كه در اماكن عمومي با همديگر هستند، در مورد محرميّت و عدم محرميّت آن دو جايز است؟
ج. در شرايط متعارف، جايز نيست.
3855. گشت زني و نظارت در اماكن عمومي، به عنوان مبارزه و برخورد با مفاسد اجتماعي براي بسيجيان يا غير آنها، چه حكمي دارد؟
ج. براي @ردع از منكرات با وجود شرايط مانعي ندارد.
3856. اگر كسي خواب باشد، لازم است او را براي نماز صبح بيدار كنيم؟
ج. سيره بر بيدار كردن است، اگر مانع خاصّي نيست.
3857. اگر به فردي مظنون باشيم كه آيا مرتكب عمل منكري ميشود يا نه، آيا ميتوان به مكالمات تلفني او گوش داد و يا برخي از صحبتهاي او را ضبط كرد؟
ج. خير، نميتوان.
3858. اگر نهي از منكر مستلزم نگاه به زن نامحرم باشد، آيا نظر كردن واجب ميشود يا وجوب نهي از منكر در اين مورد برداشته ميشود؟
ج. بدون نظر غير جايز به او، نهي از منكر كند.
3859. برخي از منكرات در جامعه چنان شيوع يافته كه پرداختن به نهي از منكر، تمام وقت انسان را ميگيرد - مثل برخورد با بدحجابي يا … - در اين مورد وظيفه چيست؟
و چه مقدار بايد به اين مسأله پرداخت؟
ج. با وجود شرايط به حد ميسور، تا مزاحم با ترك اهم (مطلب مهم تر) نشود، لازم است.
3860. اگر طلبه اي بداند در صورت امر به معروف و نهي از منكر به لباس روحانيت اهانت ميشود، آيا اين عمل بر او واجب است؟
ج. موارد آن مختلف است.
3861. اگر انسان بداند چنان چه كسي را در جمعي امر به معروف و نهي از منكر نمايد بر وي اثر ميكند، آيا اگر اين عمل منجر به كشف ستر او و بردن آبروي او شود، امر به معروف و نهي از منكر، چه حكمي دارد؟
ج. او را در خلوت تهديد كند كه اگر خود را اصلاح نكند در جلوت (در ميان جمع) خواهد گفت.
3862. اگر يك روحاني در جمعي كه عمل حرامي انجام ميشود، شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر را نبيند، اما سكوت او موجب بدگماني مردم به وي گردد - چون انتظار برخورد از وي را دارند - تكليف او چيست؟
ج. بايد به گونهاي اظهار كند و نبودن شرايط، رافع وجوب است نه جواز آن.
3863. آيا نهي از منكر با منكري ديگر - مثل دروغ، تهديد و ارعاب يا … - جايز است؟
ج. اگر منكر ديگر بر وجه محرّم است، خير، جايز نيست.
3864. اگر نهي از منكر مستلزم شكستن نوار موسيقي يا محو كتاب گمراه كننده يا تصرف در آنتن ماهواره و … باشد، اين عمل چه حكمي دارد؟
ج. از بين بردن وسايل گناه با قدرت و عدم خوف ضرر و خطر، بر همه لازم است و مقصود، فقط از بين بردن امكان استفادهي از آن در حرام است.
3865. اگر نهي از منكر مستلزم ورود به خانه يا ملك شخصي او يا تصرف در اموال و جستجوي منزل كسي باشد، آيا اين عمل جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
3866. اگر سوار وسيله نقليه عمومي - مثل اتوبوس، تاكسي - شده و راننده نوار موسيقي گذاشت، وظيفه چيست؟
اگر پياده شدن باعث حرج باشد، آيا لازم است پياده شويم؟
و آيا ميتوان بدون تذكر به او، حواس خود را از شنيدن آن صدا پرت كنيم؟
ج. در موقع حرج بايد استماع نكند (گوش ندهد) و سماع (به گوش خوردن صدا) اشكال ندارد.
3867. وظيفه مسلمين دربارهي منكرهايي كه گاه در سطح مسؤولين و يا در ادارات و سازمانهاي دولتي و غير دولتي - مثل رشوه، پارتي بازي و … - اتفاق ميافتد چيست؟
ج. با تحقق شرايط امر به معروف و نهي از منكر با موارد ديگر فرق نميكند.
3868. آيا ميتوان با فرقههايي هم چون وهابيّت، بهاييّت و … معاشرت كرد تا در طولاني مدت آنها را ارشاد نمود؟
ج. اگر احتمال تأثيرپذيري از آنها نباشد، جايز است.
3869. اگر بدانيم كسي هم جنس بازي ميكند، آيا موظفيم به خانوادهاش بگوييم؟
ج. تا راه @ارتداع (بازداشتن او از عمل زشت) در اين منحصر نشده است، طرق ديگر انتخاب شود.
3870. آيا بر كسي كه راه و روش امر به معروف و نهي از منكر را نميداند، واجب است امر به معروف و نهي از منكر كند يا نه؟
ج. در حد متيقّن لازم بايد امر به معروف و نهي از منكر كند، به نحوي كه احتمال تجاوز از حد ندهد.
3871. كسي كه خود مرتكب منكري ميشود، آيا نهي از منكر از آن منكر بر اين فرد واجب است؟
ج. بله، واجب است.
3872. اگر شوهر زني در منزل بيبند و بار بوده و مرتكب گناهي شود، وظيفه زن در قبال او چيست؟
و آيا اگر امر به معروف و نهي از منكر زن به روابط زناشويي و خانوادگي آنها تأثير منفي بگذارد، بازهم اين عمل بر او واجب است؟
ج. خير، اگر موجب مفسده براي اوست واجب نيست، ولي نبايد در معصيت او را كمك كند.
3873. همسر من با ترانه و موسيقي ميانه خوبي دارد، اگر بعد از امر به معروف و نهي از منكر، همسرم اصلاح نشد، ميتوانم با او برخورد جدي كنم؟
ج. اگر اطمينان به عدم تأثير داريد و يا مفسده در بين است، خير نميتوانيد ولي خود شما، نباشد گوش كنيد.
3874. پدر و مادري كه دچار منكر شدهاند، چگونه ميتوان، آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد، اگر نصيحت تأثير نكرد، آيا ميتوان به آنها اخم يا تندي كرد؟
ج. اگر شرايط متوفّر نيست، خير نميتوان.
3875. آيا به علت پخش بعضي از آهنگها و تصاوير و فيلمهايي كه احتمال غير شرعي بودن آن ميرود، ميتوان خانواده و فرزندان را از نگهداري و نگاه به اين برنامهها محروم كرد؟
ج. احتمال غير شرعي بودن، هر چند موجب تكليف نيست، ولي تا ممكن است احتياط در آنها راجح و مطلوب است، به خلاف اين كه علم داشته باشد كه آن برنامهها - في الجمله - مشتمل بر حرام است كه در اين صورت موظّف به اجتناب است.
3876. اگر امر به معروف و نهي از منكر مستلزم قطع رحم و قطع رابطه با خويشاوندان باشد، كدام يك مقدم است؟
ج. با فرض انجام وظيفه، شما به طور كلي قطع رابطه نكنيد هر چند آنها هم قطع كنند.
3877. اگر در صله رحم و ديد و بازديد، محرم و نامحرم رعايت نميشود و يا نوارهاي مبتذل پخش ميشود، وظيفه ما چيست؟
ج. بايد آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد و اگر تأثير نكرد، بايد آن مجالس را ترك نمود.
3878. اجرت گرفتن آرايشگر زني كه ميداند مشتري او براي خودنمايي به نامحرم آرايش ميكند، چه حكمي دارد و در صورت حرمت و اختلاط با پولهاي حلالش، براي تخميس چه كار كند؟
ج. با علم به استفاده او در حرام، احتياط در ترك است و اگر خود نيز قصد استفاده او در حرام نموده باشد، حرام يقيني است و گرفتن پول، تابع خود عمل است.
پس بايد به صاحب آن بازگرداند و اگر نتواند، همانند مال مجهول المالك (مالي كه صاحب آن مشخص نيست)، عمل نمايد.
3879. گرفتن مزد در مقابل ريش تراشي با تيغ چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
3880. تراشيدن ريش جهت حفظ بهداشت و نظافت چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
3881. اگر انسان براي اين كه توهين مردم را نشنود، ريشش را بزند، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
3882. كوتاه كردن ريش تا چه حدي بدون اشكال است؟
ج. اگر در عرف به آن تراشيدن ريش بگويند، اشكال دارد.
3883. آيا ريش پرفسوري كافي است؟
ج. كافي نيست.
3884. تراش موهاي زير گلو و بالاي ريش با خودتراش، چه حكمي دارد؟
ج. تراشيدن زير گلو و روي گونهها در حد اصلاح، مانعي ندارد.
3885. آيا براي اين كه انسان در بعضي محيطها انگشت نما نشود، ميتواند صورت خود را با تيغ بتراشد؟
ج. جايز نيست.
3886. گذاشتن خط ريش چه حكمي دارد؟
ج. در حد اصلاح روي گونهها، اشكال ندارد.
3887. صورتم خيلي كم مو است، آيا تراشيدن اين موها به منظور رشد و پرپشت شدن ريش، اشكال دارد؟
با توجه به اين كه ديگران مرا با اين وضع مسخره ميكنند؟
ج. اگر عرفاً به آن ريش اطلاق ميشود، جايز نيست.
3888. اين جانب با شخصي از نظر كار و سرمايه و درآمد مشترك و مساوي هستم، ولي طبق قانون شوراي مركزي اصناف از نظر پروانه، بنده به عنوان مباشر ميباشم و طبق قانون تأمين اجتماعي، مباشر بايد حق بيمه پرداخت نمايد و من اين مبلغ را پرداخت ميكنم و از آن استفاده مينمايم، آيا مقدار پولي كه پرداخت ميكنم با همكارم در سرمايه شريك هستم؟
ج. اگر ناچاريد پول را پرداخت كنيد، بدون اذن گرفتن از شريك، حكم ساير اموالي كه به حسب قانون گرفته ميشود را دارد.
3889. آيا تراشيدن ريش با هر وسيلهاي چه حكمي دارد و يا فقط استفاده از تيغ ممنوع است؟
آيا براي مرتب كردن ريش استفاده از تيغ جايز است؟
ج. تراشيدن ريش با هر وسيلهاي، جايز نيست و مرتب كردن روي گونه و زير گلو با تيغ يا هر وسيله ديگر، مانعي ندارد.
3890. تراشيدن ريش، با ماشين شمارهي صفر چه صورتي دارد؟
ج. ماشين كردني كه مثل تراشيدن باشد، بايد ترك شود.
3891. اگر تراشيدن ريش طبق احتياط واجب حرام باشد، آيا ميتوان به مجتهدي رجوع كرد كه حلال ميداند؟
ج. از آنجا كه تمام مجتهدين تراشيدن ريش را جايز نميدانند؛ لذا رجوع در اين مسأله بنا بر فرض، ثمرهاي ندارد.
3892. قرارداد بيمه و اموري كه مربوط به آن ميشود، چگونه بايد باشد تا به صورت شرعي منعقد شود؟
ج. عقد مصالحهي به چيزي كنند، به شرط اينكه مقداري در طول سال پول بپردازند و طرف بيمه هم متعهد شود خسارتهاي حادثه را ضامن باشد؛ يا فرد بيمه شده از شركت بيمه وكالت و اذن بگيرد كه معاملهي شرعيهاش را خودش انجام دهد.
3893. آيا اخذ اجرت براي پزشك در حرفه پزشكي و صناعات مانند آن جايز است؟
ج. در واجبات توصّليهي كفاييّه جايز است، زيرا وجوب آن اعم از مجاني بودن است و اگر به نحو مَجّاني آن كارها واجب باشد، باعث اختلال نظام ميشود.
3894. آيا دريافت حق طبابت، قبل از بهبود بيماري (طبق روش مرسوم) صحيح است؟
ج. به حسب ظاهر اين وجهي كه پرداخت ميشود، در مقابل توصيف است نه در مقابل مباشرت معالجه. چه بسا هم مباشر غير وصف كننده باشد.
3895. با توجه به اين كه حق طبابت ( همانند حق وكالت و مواردي از اين قبيل و بر خلاف اجناس كه داراي قيمت خاصي هستند) از لحاظ مادّي، غير قابل تعيين ميباشد، به نظر حضرت عالي بهترين راه تعيين ميزان حق طبابت چيست؟
آيا مقداري كه دولت تعيين ميكند، در هر شرايطي قابل دريافت است و پزشك مديون نخواهد بود؟
ج. اگر حق طبابت در سابق معيّن بوده، به حسب ظاهر راه تعيين قيمت فعلي اش، نسبت اضافه قيمت اشيا و اعمال نسبت به قيمتي كه در سابق بوده است ميباشد.
مثلاً اگر قيمت اشيا و اعمال نسبت به زمان گذشته دو ثلث گرانتر شده است، دو ثلث حق طبابت هم بالا ميرود و هكذا.
3896. به نظر حضرت عالي بهترين روش دريافت حق طبابت چگونه است؟
ج. ظاهراً همين روش كه اعلام كردهاند كه حق ويزيتش فلان قدر است، بد نباشد.
3897. اگر پزشك، سعي خود را در مداواي بيمار انجام دهد ولي بيمار بهبودي نيابد، آيا پزشك نسبت به هزينهي درماني كه بيمار قبلاً پرداخته (حق ويزيت) مديون است؟
ج. با استيذان و اعلام ممكن است، رفع مسؤوليّت تكليفي و ضماني شود.
3898. آيا فروش داروهايي كه مصرف آن منحصر به سقط جنين ميباشد، جايز است؟
ج. جايز نيست.
3899. فروش خون چه حكمي دارد؟
ج. اگر عرفاً داراي ماليّت و منفعت حلال قصد شده باشد، اشكال ندارد.
3900. استفاده از خونهايي كه از كشورهاي خارجي وارد ميشود، يا استفاده از خون فردي كه مسلمان نيست و يا از مال حرام مصرف ميكند، چه وجهي دارد؟
ج. با خونهاي ديگر فرق نميكند و استفاده از آن، جهت درمان، بياشكال است.
3901. آيا خريد و فروش كليهي انسان زنده يا مرده، جايز است؟
ج. در صورت انحصار حفظ نفس محترمه و عدم امكان به دست آوردن كليه از كافر، اشكال ندارد كليه را واگذار كند و وجهي بگيرد.
3902. هر سال، ماه يا حتي هر روز، كشفيات يا نتايج تحقيقات جديدي در جنبههاي مختلف علوم پزشكي اعلام ميشود كه روشهاي تشخيصي يا درماني جديد، داروهاي متفاوت و جديد يا مواد غذايي مؤثر جديد براي انواع بيماريها پيشنهاد ميشود و برخي روشها يا داروها يا مواد قبلي كاملاً غير مؤثر، مضر و بيفايده معرفي ميشوند. آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينههاي بيهوده ناشي از روشهايي كه در گذشته مطرح بودهاند (اما كسي نميدانسته كه آنها مضر يا بيفايدهاند، ولي همين روشها امروزه بيفايده يا مضر شناخته شدهاند) مسؤول ميباشد؟
ج. تكليفاً مسؤول نيست، وضعاً (ضمان) هم شايد با اعلام به مريض يا ولي او رفع مسؤوليّت شود.
3903. با توجه به اين كه گروههاي بسيار زيادي در جهان مشغول تحقيق هستند و نتايج كار خود را دائماً اعلام مينمايند و از طرفي افراد اين گروهها ممكن است برخي از لحاظ علمي، برخي از لحاظ اخلاقي و صداقت و برخي از هر دو لحاظ كاملاً قابل تأييد نباشند (به عبارت بهتر هيچ تضميني نيست كه نتيجهي اعلام شدهي تحقيق با واقعيات، كاملاً منطبق باشد ) و از طرف ديگر هيچ مرجع واحدي در مورد تأييد يا رد تحقيقات وجود ندارد يا اگر هم موجود باشد، مدت زيادي طول ميكشد كه نتيجهي صحيح كار ارايه شود، در چنين شرايطي اگر نتيجهي تحقيقاتي كه در رسانهها و مجلات (حتّي معتبر) اعلام ميشود با روشهاي قبلي ما (كه به فايده كامل و قطعي آنها اطمينان نداريم) مغاير باشد يا مكمّل آنها باشد، وظيفه ما چيست؟
عمل به روشهاي قبلي يا جديد؟
ج. بايد احتياط كنيد تا يقين حاصل شود، يا راجح از دو طريق را تشخيص دهيد و به مريض يا ولي او اعلام كنيد كه مطلب يقيني نيست؛ بلكه اگر هم يقيني بود، ممكن است تبديل به يقين خلاف شود و ممكن است تخلّف داشته باشد و ما راهي اصلح از اين راه بلد نيستيم و راه ما همين ظن است و ظن به اين معالجه تَعَلُّق گرفته. از او اجازه بگيريد براي رفع مسؤوليتش از حيث تكليف و ضمان.
البته همه اينها در صورتيست كه احتمال خطر در ترك معالجه اقوي از احتمال خطر در معالجهي خاصّه نباشد.
3904. اگر اين كشفيات جديد خيلي ديرتر از زمان كشف به اطلاع پزشك برسند و قبل از اطلاع، به طور طبيعي به همان روشهاي قبلي عمل شود، آن گاه آيا پزشك در قبال عوارض يا هزينههاي بيهودهي روشهاي بيفايده مسؤول است؟
ج. از جواب سابق ترتيبش معلوم شد.
3905. اگر به خاطر عدم وجود امكانات كافي اطلاع رساني، اطلاعات جديد به پزشك نرسد و وي هيچ گاه مطلع نگردد، آن گاه مسؤوليت بيفايده بودن روشهاي قبلي بر عهده كيست؟
ج. از سابق معلوم شد.
3906. نظر به اينكه، به خاطر سپردن كامل همان روشهاي قبلي نيز در دوران دانشجويي امكان پذير نيست، چه رسد به روشهاي جديد، آيا پزشك ميتواند به همان روشهاي قبلي اكتفا نمايد و يا فقط در حدي كه وقت محدودش اجازه ميدهد، به فراگيري آنها بپردازد؟ در اين صورت اگر متوجه مسائل مهم جديد نشود، آيا مسؤوليتي بر عهده اوست؟
(گرچه پزشكان متخصص در يك رشته، به علت محدوديت موضوع و مراجعهي بيماران خاص در اين موارد، مشكلات كمتري از پزشكان عمومي و دانشجويان دارند)
ج. اگر مسامحه نكند مسؤوليتي ندارد و اگر مسامحه كند - با شرطهاي مذكور در سابق - مسؤوليت دارد.
3907. 1) اگر پزشك روش يا دارويي را تعريف كند و بگويد اين دارو براي فلان بيماري مفيد است يا بگويد درمان، مترتّب به فلان دارو است، بدون آن كه بيمار را وادار به مصرف آن دارو كند، آيا در صورت عدم تأثير يا عوارض دارو، پزشك مسؤول يا مديون است؟
ج. در صورتي كه نداند او دارو مصرف ميكند و او براي اين توصيف پزشك اين دارو را مصرف ميكند، مسؤوليتي ندارد و احتياط در اينست كه بگويد:
من براي اين خطرهاي احتمالي نميگويم مصرف كن.
2) در فرض فوق اگر بيمار يا ولي او، شرط را قبول نكردند، آيا پزشك ميتواند بيمار را رها نمايد؟
ج. اگر در چنين مواردي پزشك مكلّف به حفظ نفس محترمه از خطر نباشد، ميتواند.
3) در فرض فوق آيا بايد با تك تك بيماران شرط نمود و با امضاي پرسش نامهي مربوطه و يا گذاشتن اطلاعيه در مراكز درماني مبني بر اينكه مراجعهي بيماران، نشان گر قبول اين شرايط است، يا به اطلاع رساندن حتي از طريق رسانههاي گروهي كه مراجعهي شما نزد پزشك به اين شرايط، مترتّب است، از پزشك رفع مسؤوليت شرعي مينمايد، به طور مثال اگر قبل از عمل جراحي، بيمار مجبور به امضاي شرايطي باشد كه در صورت هر گونه ناموفق بودن جراحي، وي هيچ گونه حق و حقوقي بر جراح و بيمارستان ندارد، آيا در صورت هر گونه اختلال در جراحي، ميتوان مدعي شد با توجه به امضاي قبلي بيمار، كادر درماني هيچ مسؤوليت شرعي بر عهده ندارند؟
ج. در صورتي كه شرح تفصيل را براي تك تك بيماران ذكر كرده باشد و بعد خود مريض - با حفظ مشاعر (حواس) و كمالش - اذن داده باشد يا ولي او اجازه داده باشد، آن وقت پزشك مسؤوليت تكليفيّه ندارد و مسؤوليت وضعيّه (ضمان) هم ممكن است مرتفع باشد.
4) در فرض فوق اگر بيمار كاملاً بيهوش باشد، آيا ميتوان از خويشان بالغ وي اجازه گرفت و يا با آنها شروط فوق را انعقاد نمود؟
ج. اگر ولي خاص نداشته باشد، احتياط در مراجعهي امر به حاكم شرع است.
5) در فرض فوق اگر بيمار، كاملاً بيهوش باشد و در حال حاضر هيچ شخص بالغ يا نابالغ كه خويشاوند وي باشد نيز در دسترس نباشد و از طرفي در خطر فوري باشد، جهت اجازه و شرط، آيا ميتوان طبق وظيفهي پزشكي هر گونه اقدام ممكن را بدون اجازه انجام داد؟ و اگر به علت خوف از عدم تأثير درمان و كمك به تسريع مرگ و مديون شدن، پزشك هيچ كاري انجام ندهد، آيا در اين صورت پزشك مسؤول خواهد بود؟ (گاهي مشاهده شده است اجل شخصي فرا رسيده است، ولي علت مرگ را به غلط به پزشك معالج وي نسبت ميدهند. )
ج. در صورتي كه احتمال استناد مرگ به معالجه باشد، معالجه بايد از روي اذن خود مريض يا ولي خاص يا ولي عام او (حاكم شرع) باشد و بعد از شرح مطالب به خود او يا ولي او - در صورتي كه با اين شرح اذن داشته باشد، مسؤوليّتي ندارد.
3908. به طور كلي و در تمامي روشهاي تشخيصي و درماني، اگر پزشك قبل از انجام هر عملي به بيمار خود و يا ولي او (اگر بيمار بالغ يا عاقل نباشد ) متذكر شود كه اين روشها از يك طرف ممكن است بيفايده باشند (و وقت و مال او را به هدر دهند) و از طرف ديگر ممكن است عوارض متفاوتي براي او داشته باشند و بدين ترتيب با ذكر اين مطالب، پزشك، قبل از هر گونه معاينه و دستور روشهاي تشخيصي و درماني و تجويز دارو، كاملاً از خود در قبال خسارات و عوارض احتمالي سلب مسؤوليت كند و بيمار - چه از روي ناچاري و چه از روي تمايل يا به ظاهر از روي تمايل، اين شرط را قبول نمايد، آن گاه در صورت اشتباه سهوي پزشك، در برابر هزينههاي بيهوده، بيفايده بودن و يا عوارض ناشي از روشهاي تشخيصي و درماني، آيا پزشك مسؤول است؟
(در صورتي كه وي حد اكثر تلاش خود را نيز بكند).
ج. در صورتي كه عملش جايز بوده، مسؤوليّت تكليفي ندارد و مسؤوليّت وضعيّة (ضمان) هم با استيذان رفع ميشود و اگر دوران بين بيفايدگي و ضرر هست، نبايد اين عمل را انجام دهد.
3909. 1) در بسياري بيماريها و اختلالات جسماني، پزشك دستور انجام راديوگرافي، سي تي اسكن و … ميدهد كه مطمئناً (به خصوص براي برخي افراد) مضر ميباشد، ضمناً در خيلي از موارد، گرچه گاهي ممكن است اين آزمايشات باعث تشخيص قطعي نشود؛ اما ميتواند هميشه كمك كننده باشد، در فرض فوق، مسؤوليت پزشك در صورت ايجاد عوارض آزمايشها تا چه حدّي است؟
«1»
ج. در صورتي كه احتمال هلاكت بدون اين آزمايشها و احتمال هلاكت با اين آزمايشها متساوي شد، نبايد كاري كند.
هر كدام ترجيحي دارد، عمل به راجح كند؛ در اين صورت تكليفاً مسؤوليتي ندارد. وضعاً و ضماناً، مسؤوليت دارد كه آن هم با اخذ برائت از مريض يا ولي او ممكن است رفع شود.
2) گاهي اوقات، پزشك تنها جهت احتياط و مطمئن شدن در جهت تشخيص يا رد بيماري احتمالي (مثل سل) دربارهي هر بيمار مشكوكي با هر علامت غير اختصاصي دستور راديوگرافي ميدهد، تا يك بيماري مخفي احتمالي را كشف كند.
در صورت وجود يا عدم وجود هر گونه بيماري كه احتياج به راديوگرافي دارد، آيا پزشك در ايجاد عوارض احتمالي و هزينهي بيهوده درمان مسؤول است؟
ج. از سابق جوابش معلوم شد.
|
خواهشمند است به اين نكته نيز توجه شود كه: گاهي يك راديوگرافي يا سي تي اسكن باعث تشخيص بيماري و نجات جان بيمار يا جلوگيري از پيشرفت بيماري و يا جلوگيري از هزينههاي فراوان بعدي ميشود و گاهي هم هيچ كمكي نميكند، فلذا در برخي موارد حتي اگر كاملاً به خاطر احتياط هم باشد، انجام آن طبق نظرات فعلي علم پزشكي ضروري به نظر ميرسد.
3910. با توجه به اينكه پس از پيوند، شيمي درماني ضروري به نظر ميرسد و همين عمل باعث عوارض خفيف يا شديد در بيمار ميگردد، آيا پزشكي كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم رد پيوند ميباشد، در ايجاد عوارض آن، مسؤول است؟
ج. در تقدير جوازش، با همان عملي كه مجوّز بوده است، ممكن است با مطّلع كردن بيمار بر تمام خصوصيّات، رفع ضمان شود.
3911. با توجه به اينكه تشخيص بسياري بيماريها يا اختلالات به وسيلهي آزمايش امكان پذير است و از طرفي امكان اشتباه در آزمايشگاه و تفسير آزمايشها، هميشه وجود دارد، در صورت اشتباه آزمايشگاه و در نتيجه معالجه اشتباه پزشك، مسؤول خسارات و عوارض احتمالي كيست؟
ج. آن كه احتياط كرده است (به تأمّل صحيح و عدم سهل انگاري) مسؤول تكليفي نيست، امّا مسؤول وضعي و ضمان هست و در صورتي كه با شرح حال و اجازه گرفتن از مريض يا ولي او اين عمل را انجام دهد، شايد مسؤوليت ضماني هم رفع شود.
3912. اگر پزشك از بارداري بيمار سؤال نكند و وي هم متذكر نشود، مسؤوليت عوارض احتمالي به عهده كيست؟
ج. خود پزشك بايد سؤال كند، بلكه علاوه بر سؤال اگر راهي هم دارد، بايد خودش تحقيق كند، زيرا معالجات گاهي تفاوت ضد و نقيض دارد.
3913. به طور كلي آيا جواب منفي خانم بيمار در مورد پرسش پزشك از حاملگي وي (چه خود بداند باردار است و به هر علتي نگويد و چه نداند كه باردار است) از پزشك معالج در قبال عوارض احتمالي، رفع مسؤوليت ميكند؟
ج. اگر خلاف احتياط نكند، تكليفاً مسؤوليّت ندارد و اگر به حسب ضمان مسؤوليتش را با اخذ برائت از ولي او رعايت نكند، از شبههي مسؤوليّت خارج نيست.
3914. با توجه به اينكه بارداري در هفتههاي اوّل، از روي ظواهر و گاه با روشهاي ساده چندان قابل تشخيص نيست و از طرفي بيشترين عوارض خطرناك روشهاي درماني - تشخيصي مضر، در همين زمان، آن هم به صورت اختلالات شديد در جنين، رخ ميدهد و بدين ترتيب چون يا به علت كمبود امكانات يا عدم فرصت كافي يا عدم تمايل بيمار به صرف هزينههاي تشخيص بارداري، يا عدم اطلاع وي از بارداري خود و در نتيجه جواب منفي دادن وي در مورد پرسش پزشك از بارداري وي و حتّي گاهي عدم امكان تشخيص به وسيلهي روشهاي مدرن به علت جوابهاي منفي كاذب آزمايشات، پزشك نميتواند تشخيص دهد و يا نميداند كه بيمار باردار است، روشهاي تشخيصي - درماني مختلف را براي وي به كار ميگيرد.
در صورت ايجاد عارضه در مادر يا جنين، آيا پزشك معالج مسؤول است؟
ج. اگر خلاف احتياط نكند، از حيث تكليف مسؤوليت ندارد. از حيث ضمان نيز بدون اخذ برائت صحيح، خارج از شبههي مسؤوليّت نيست.
3915. اگر پزشك - با توجه به گستردگي موضوع، نداند و يا فراموش كرده باشد كه دارو يا روش تشخيصي وي براي خانمهاي باردار يا شيرده مضر است، مسؤوليت پزشك در صورت ايجاد عارضه در جنين يا مادر در چه حد است؟
ج. بدون تبرّي و اخذ برائت از مريض يا از ولي، ضامن است.
3916. اگر پزشك دارو يا روش تشخيصي را كه در حال حاضر كاملاً غير مضر شناخته شده به خانم بارداري توصيه كند اما بعداً مشخص گردد اين اعمال براي مادر يا جنين كاملاً مضر بودهاند، همان طور كه اين مورد در تاريخ پزشكي رخ داده است، آيا پزشك در قبال عوارض حاصله از اين موارد، مسؤوليتي به عهده خواهد داشت؟
ج. اگر خلاف احتياط نكرده باشد (مثل عدم تأمّل صحيح و مسامحه كاري)، مسؤوليت تكليفيّه ندارد؛ امّا ضمان، شايد داشته باشد.
3917. گاهي اوقات مطمئن هستيم كه يك بيماري، بيمار را نهايتاً به زودي خواهد كشت. از طرفي ميدانيم با يك عمل درماني (مثل جرّاحي) ممكن است يا بيمار بهبودي نسبي و احتمالي پيدا كند و يا حتي زودتر از موعد از دنيا برود، وظيفهي ما در چنين حالتي چيست؟
اگر با اين كار به تسريع مرگ بيمار كمك كنيم، آيا مديون ميباشيم؟ اگر اقدام به درمان نكنيم، آيا مسؤول هستيم؟ (با توجه به اينكه گاهي نتيجهي كار كاملاً نامشخص است. )
ج. نميتوانيد آن عمل را انجام بدهيد.
3918. اگر بدانيم يا احتمال زياد بدهيم كه يك بيمار در اثر بيماري (مثل برخي سرطانها) به زودي خواهد مرد، آيا مجازيم فقط براي افزايش طول عمر وي (هر چند به مدت كوتاه) روشهاي درماني خطرناك و بسيار پرعارضه را (مثل شيمي درماني كه گاهي عوارض آن شديدتر از بيماري اوليه است) براي وي تجويز كنيم؟
ج. نميتوانيد.
3919. در برخي بيماريها ( همانند فشار خون بالا، به علت عوامل ناشناختهي ايجاد كنندهي آن)، طبق روش معمول كه اجراي آن طبق علوم روز ضروري است، يك يا چند دارو به كار برده ميشود و در صورت عدم تأثير، داروهاي ديگري به كار برده ميشود، با توجه به اينكه اين داروها از يك طرف در افراد مختلف همگي مؤثر نيستند و ممكن است در شخصي، درمانهاي اوليه و در شخص ديگري درمانهاي آخر مؤثر باشند و از طرف ديگر، هر يك از داروها داراي عوارض خاصي هستند، آيا پزشك معالج (كه در حقيقت داروهاي مختلف را به ترتيب در مورد بيمار آزمايش ميكند) در قبال هزينهي اضافه يا عوارض داروها مسؤول است؟
ج. در صورتي كه احتمال خطرِ ترك معالجه با احتمال خطر با معالجه مساوي باشد، نميتواند. اگر مساوي نباشد، احتياطاً با اذن ولي اين عمل را انجام بدهد.
3920. گاهي در بيماريهايي - مانند برخي عفونتهاي نه چندان مهم، پزشك جهت تسريع بهبودي يا اطمينان از اينكه داروي تجويزي وي بسيار قويست و در مورد خيلي از عفونتها ميتواند مؤثر باشد و يا به خاطر اينكه از هزينهي درمان بيمار و مراجعات مكرر وي بكاهد، اقدام به تجويز داروهايي ميكند كه ضررهاي آنها كاملاً شديد بوده و به اثبات رسيده است و اين در حاليست كه شايد بتوان از طريق داروهاي ديگري كه ضرر بسيار كمتري دارند، ولي ممكن است با عدم اطمينان كامل و هزينهي زيادتر همراه باشند، بيمار را معالجه نمود. با چنين فرضي، بهترين كار چيست؟
انتخاب راه سريع و پرخطر يا راه كم خطر و احياناً نامؤثر؟
ج. به حسب ظاهر، راه دوّمي مُقَدَّم است.
3921. در صورتي كه داروهاي كاملاً مؤثّر، به هر علّتي در دسترس نباشند، آيا پزشك ميتواند داروهايي را كه احتمال ميدهد مؤثر باشند تجويز كند؟ در صورت عدم موفقيّت، آيا پزشك در قبال عوارض احتمالي اين داروها و يا هزينهي بيهودهاي كه بر بيمار تحميل شده مسؤول و مديون است؟
ج. با اجازه گرفتن از مريض يا ولي او و عدم احتمال ضرر بر اين داروها، اگر چه فايده كامل ندارد، مانعي ندارد و ظاهراً مسؤوليتي ندارد.
3922. اگر تشخيص بيماري به درستي صورت گيرد، ولي داروي مؤثر در دسترس نباشد و يا بسيار گران باشد و بيمار قادر به تهيهي آن نباشد، آيا پزشك معالج ملزم به تهيهي آن دارو به هر طريق ممكن براي بيمار ميباشد؟
ج. در واجب كفايي با ديگران شريك است، فقط اعلام به ديگران واجب اختصاصي او است.
3923. اگر در اثر كمبود امكانات تشخيصي كافي، تشخيص ممكن نگردد، در نتيجه مداواي لازم صورت نگيرد و بيماري تشديد يا منجر به مرگ شود، آيا پزشك معالج مسؤول است؟
ج. اگر بگويد و اعلام كند كه تشخيص آن در دست من نيست، به طوري كه تأخير معالجه مستند به او نباشد و بتوانند به ديگري مراجعه كنند، از آن جهت كه طبيب است، مسؤول نيست و در واجب كفايي با ديگران شريك است، مگر در اعلام به ديگران كه براي وي واجب اختصاصي است.
3924. اگر پزشك به علت فراموشي انواع و علايم بيماريها (به خاطر گستردگي موضوع)، بيماري شخص را تشخيص ندهد و لذا نداند داروي مناسب چيست و در نتيجه اصلاً دارويي تجويز نكند، در صورتي كه بيماري تشديد و يا منجر به مرگ گردد، اين پزشك در چه حدّي مسؤول است؟
ج. بايد بگويد و اعلام كند.
كه علاجش دست من نيست. در صورت عدم تشخيص و اعلام اين مطلب، به طوري كه تأخيرش از جانب اين شخص نباشد، مسؤوليتي ندارد.
3925. با توجه به گستردگي بسيار زياد علوم پزشكي كه واقعاً امكان فراگيري و همراه با آن به خاطر سپردن تمامي بيماريها و تمامي داروهايي كه بر همهي بيماريها مؤثرند و نيز عوارض آنها، وجود ندارد، اگر پزشك به علت فراموشي، بنا به حدس خود، چه در موارد اورژانس و چه غير اورژانس، جهت نجات جان يا تسكين آلام بيمار، سهواً اقدام به تجويز دارويي غير مؤثر بر بيماري كند كه بيمار را متحمّل هزينهي بيهوده يا عوارض جانبي كند، در اين صورت آيا پزشك مسؤول و مديون است؟
(در صورتي كه امكان ارجاع به متخصّص ديگري هم نباشد ).
ج. تكليف؛ داير مدار علم خودش و تشخيص خودش است، ضمان؛ داير مدار اينست كه پزشك سبب تلف شدن مال يا صحّت بيمار گردد. براي ضمان اگر مطلب را به مريض يا ولي او آشكار كرد و آنها اذن و اجازه دادند و معناي اذن آنها اين بود كه شما معالجه را با اين شرايط انجام دهيد، در اين صورت ممكن است بگوييم كه ضامن هم نميشود.
3926. اگر پزشك بنا به اصرار بيمار، دارويي تجويز نمايد يا ساير اقدامات درماني كه مضر است انجام دهد، در صورت ايجاد عارضه، مسؤول كيست؟
ج. به اصرار مريض نبايد اعتنا كند، به وظيفهي خودش كه تشخيص داده بايد عمل كند.
3927. اگر دارويي، نه براي نجات جان بيمار بلكه جهت تسكين و مداواي بيماريهايي كه باعث آزار بيمار ميشود ( همانند تب، خارش، درد، زخم و …) مصرف شوند و بدانيم يا احتمال دهيم كه اين داروها مؤثرند و با توجه به اينكه اكثر داروهاي مؤثر، در كوتاه يا درازمدت داراي عوارض زيادي ميباشد، در صورت تجويز پزشك و ايجاد عارضه (كه گاهي بدتر از بيماري اوليه ميباشد )، آيا پزشك مسؤوليتي به عهده خواهد داشت؟ ( لازم به ذكر است شايعترين و بيشترين تجويز دارو در چنين موارد صورت ميگيرد و اهميّت فراواني دارد ). «1»
ج. اگر دورترين راه از هلاك را رعايت كند، مسؤوليتي ندارد.
@|
با توجه به اينكه اگر بخواهيم درمان، هيچ ضرري نداشته باشد گاهي اصلاً هيچ درماني نبايد بكنيم.
3928. به طور كلّي اگر با توجه به علوم امروزي بدانيم يا احتمال دهيم كه نجات جان بيمار وابسته به مصرف دارو يا داروهاي خاصّي ميباشد كه مضرّند و اين ضررها به احتمال قوي براي همگان رخ خواهد داد و با تجويز پزشك، شخص دچار يك يا چند مورد از اين عوارض شود، آيا پزشك مسؤول است؟
ج. بايد ملاحظهي دورترين راه از هلاك را بنمايد و احتياطاً از مريض يا ولي او استيذان كند.
3929. اگر فرصت و امكان آزمايش وجود داشته باشد؛ اما به دلايل ديگري - همانند هزينهاي كه به بيمار تحميل ميشود (و احياناً وي حاضر نيست)، امكاناتي كه براي ما وجود ندارد يا وقتي كه از بيمار ميگيرد، آزمايشات لازم صورت نگيرد و شخص دچار عارضه شود، در اين صورت آيا پزشك مسؤول است؟
ج. طبيب با غير طبيب شريكند در اين كه بايد (به واجب كفايي) نفس محترمه را از هلاكت حفظ نموده و معالجه كنند، هر چند با كمكهاي مردمي يا بيت المال، اگر در دسترس باشد و طبيب واجب اختصاصي ندارد؛ مگر اينكه اگر او چيزي را ميداند كه با احتمال تأثير بايد به ديگران اعلام كند و در صورتي كه نتواند معالجه نمايد، مسؤوليتي ندارد.
3930. 1) با توجه به اينكه ممكن است جان بيمار اورژانسي (فوري) در خطر باشد و زماني جهت تعيين حسّاسيّت فرد به دارويي خاص وجود نداشته باشد، اگر با تجويز دارو، بيمار به آن حسّاسيّت پيدا كند و دچار عوارض شديد يا مرگ شود، آيا فرد معالج در قبال اين عوارض، مسؤوليتي خواهد داشت؟
ج. ظاهراً اگر احتمال هلاك با مرض سابق با احتمال هلاك به معالجهي لاحقه متساوي باشد، نميتواند معالجه كند.
2) اگر با توجه به علوم امروزي، امكان تعيين حسّاسيّت يك دارو وجود نداشته باشد، آيا پزشك در صورت ايجاد عارضه مسؤول است؟
ج. از جواب اوّل معلوم شد.
3931. با توجه به اينكه اگر بخواهيم طبابت پزشك را با توجه به مشكلات متعدد و در صورت مواجهه با اين مشكلات، تنها در صورتي مجاز بدانيم كه وي در اين زمينه داراي تخصّص و تجربهي كافي باشد، عملاً مسائل درمان با اختلال كامل روبرو خواهد شد زيرا:
اولاً هر پزشكي تا رسيدن به اين تخصص و تجربهي كافي بايد همان مراحل اوليّه را طي كند (كه همان دوران بدون تجربه و تخصّص است).
ثانياً به علت جمعيّت زياد، امكانات كم، فرصتهاي ناكافي و دهها علل ديگر (حد اقل در كشور ايران) نميتوان انتظار داشت پزشكاني كه از ابتدا كاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند.
1) در مواردي پزشك داروي مؤثّر بر بيماري يا عوارض خطرناك آن را فراموش نموده و فرصت و امكانات كافي جهت دسترسي به اطلاعات كافي يا پزشك متخصص ديگري نيز ندارد.
2) يا مطمئن است كه داروي خاصي براي بيماري مفيد است.
اما همچنين مطمئن است و يا احتمال ميدهد كه در صورت تجويز آن دارو عوارضي خفيف يا شديدتر از خود بيماري و حتي مرگ در اثر اين دارو، گريبان گير اين بيمار خواهد شد.
(كه البته 1 و 2 شامل مسائل تشخيصي نيز ميباشد ).
آيا پزشك در اين حالات ميتواند مريض را به حال خود بگذارد و چنين فرض كند كه: گويا پزشكي موجود نبوده است و قضا و قدر الهي هر چه باشد بر او جاري خواهد شد و بدين ترتيب خود را در معرض مؤاخذه مادي و معنوي حاصل از عوارض احتمالي و هزينههاي نابجاي آن قرار ندهد و كار وي را به خدا واگذارد كه يا خود بهبودي نسبي يابد و فرصت تحقيقات بعدي فراهم گردد و يا به تدريج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنين مواردي كه پزشك نميداند براي نجات جان يا رفع و تسكين آلام يك بيمار چه كاري انجام دهد وظيفهي او چيست؟
درمانهاي بدون اطمينان و غير قابل اعتماد (كه ممكن است خود آنها باعث مرگ يا عوارض شديدتر شوند) يا عدم هر گونه اقدام درماني؟ اگر پزشك با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مريض گردد، آيا مسؤول است؟
آيا اگر اقدام به هيچ درماني نكند (با توجه به علل و توضيحات فوق)، مسؤولّيتي متوجّه اوست؟
اين موضوع با توجه به اين نكته بايد در نظر گرفته شود كه گاهي، فرصت هيچ مشورت و ارجاع بيمار به پزشكان متخصّص و آگاه ديگري وجود ندارد (مثلاً گاهي پزشكي كه داراي تجربهي كافي نباشد، با بيماري در حالت بيهوشي مواجه ميشود كه نميداند به طور مثال
اين بيمار در اثر كمبود يا ازدياد قند در بدنش دچار بيهوشي شده و در اين حالت طبيعيست كه درمان كاملاً متناقض است و باعث اشتباه پزشك ميشود ).
ج. در صورت مساوات احتمال تأثير معالجه و ترك آن بايد معالجه نكند.
3932. بيماري مبتلا به بيماري مسري و مهلك - مانند ايدز - است و پزشك معالج را عمداً يا غفلتاً از آن مرض آگاه نميكند و پزشك در جريان معالجه، مبتلا به آن مرض ميشود و فوت ميكند.
آيا بيمار مسؤوليتي دارد؟
ج. اگر سرايت مرض معلوم بوده است، بيمار ضامن ديهي پزشك است.
3933. حكم تماس دسته اي پرستار زن با بدن بيمار مرد چيست؟
ج. جايز نيست، مگر در مورد ضرورت.
3934. آيا جايز است دكتر مرد بيمار زن را جراحي كند، در حالي كه بايد بدن او را لخت كنند؟
ج. اگر دسترسي به دكتر زن نباشد، در حد ضرورت جايز است نه بيشتر.
3935. اگر واگذاري و هديه اعضاي بدن موجب تسريع مرگ شود، چه وجهي دارد؟
آيا ميتوان وصيت كرد بعد از مرگ مغزي، اعضاي بدن شخص را به ديگران بفروشند يا هديه دهند؟
در صورت مرگ مغزي، فروش اعضاي بدن شخص مورد نظر چه حكمي دارد؟
ج. در مورد مزبور مطلقاً جايز نيست.
3936. آيا زن ميتواند براي امرار معاش و يا تهيه جهيزيه دخترش بدون اذن شوهر، اعضاي بدن خود را (مثل كليه) به ديگران بفروشد؟
ج. خير، نميتواند.
3937. آيا ميتوان به اقوام نزديك خود از اعضاي رئيسه بدن (مثل چشم كه موجب ايجاد نقص و عيب در شخص ميشود ) اهدا نمود؟ آيا مادر ميتواند اعضاي بدن خود را در اختيار دخترش كه ازدواج نموده است قرار دهد؟
ج. جايز نيست.
3938. آيا كساني كه به دلايلي محكوم به اعدام هستند، آيا ميتوانند اعضاي بدن خود را همچون كليه و … را به ديگران بفروشند، يا هديه دهند؟
ج. خير، جايز نيست.
3939. آيا بيمارستان بدون اجازه يا وصيت ميّت، ميتواند از اعضاي بدن وي جهت حفظ جان انسانهاي مؤمن استفاده كند؟ در صورت فقدان وارث چه وجهي دارد؟
و در صورت وجود وارث و عدم اطلاع آنها چه وجهي خواهد داشت؟
ج. در صورت توقف نجات مسلماني بر آن، كه راه نجات او منحصر به دادن آن عضو ميّت باشد و تهيهي آن از غير مسلمان هم ممكن نباشد، جايز است.
3940. در صورت هديه اعضاي بدن، آيا ديه به آن اعضا تعلق ميگيرد؟ و اگر ديه تعلق ميگيرد، چه كسي بايد آن را بپردازد؟
ج. در موردي كه شرعاً جايز باشد، ديه ندارد.
3941. پزشكان كم تجربه كه گاهي باعث ضرر مالي و جاني به بيمار ميشوند، آيا طبابت آنان از نظر شرعي اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد و چه بسا ضمان آور باشد.
(و توضيح بيشتر در مسألهي 1747 و 1748 رساله آمده است. )
3942. آيا كسي كه جسد مسلمان را تشريح كرده، بايد ديه بدهد؟
ج. بله.
3943. در سالن تشريح، گاهي از اجساد متعلق به ايرانيان مسلمان استفاده ميشود، آيا قطعه قطعه كردن آنها اشكالي ندارد؟
ج. حرام است.
3944. اگر در عمل جرّاحي، عضوي از بدن را قطع كنند و به جاي ديگر بدن پيوند دهند، حكم عضو مقطوع از جهت نجاست و طهارت چيست؟
ج. عضو مقطوع ميته ميشود و تا عرفاً جزو بدن نشده، نجس است و براي وضو و نماز مشكل پيدا ميشود و اين كار در صورت اضطرار، جايز است و در غير اين صورت خلاف احتياط است.
3945. اگر پزشك احتمال دهد با برداشتن يك يا چند عضو از شخصي كه زنده است، در آينده نزديك يا دور، وي دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفي نجات جان بيمار ديگري وابسته به همين كار باشد و مورد ديگري نيز در دسترس نباشد، آيا بدون آگاهي دادن به شخص پيوند دهنده، چنين كاري جايز است؟
اگر به وي اطلاع داده شود و با تمايل وي عضو پيوندي از بدنش خارج شود، در صورت ايجاد عارضه در وي، آيا پزشك مسؤول است؟
ج. نميتوانيد چنين كاري انجام دهيد، جواز اين كار، هر چند با اجازهي صاحبش باشد ( براي غير معصوم كه قابل اختلاف نيست) از حيث تكليف و ضمان بيشبهه نيست. بلي در مورد معصوم عليه السّلام كه حفظ نفس معصوم عليه السّلام اهم است از حفظ ديگران، تا چه رسد به اينكه جان معصوم عليه السّلام در خطر باشد و همچنين اگر مورد اجازهي امامِ اصل باشد، جايز است.
3946. آيا ميتوان از اعضاي بدن خوك به انسان پيوند زد؟
ج. در صورتي كه نجات بيمار از هلاك، متوقّف بر اين عمل باشد، به طوري كه اضطرار داشته باشد، مانعي ندارد.
3947. اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه پيوند عضو به بدن بيمار رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود، آيا مجازيم با خوش بيني و به عنوان كمك به بيمار، از بدن فرد زنده يا مردهي ديگري عضوي را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟
ج. در مورد مرده هم جايز نيست تا چه رسد به زنده.
3948. آيا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پيوند، مستلزم پرداخت ديه ميباشد؟
ج. در تقدير جواز، بايد استحلال (طلب حلاليّت) بشود، هر چند با پرداخت ديه يا ارش.
3949. آيا سزارين اشكال دارد؟
ج. در مورد ضرورت، جايز است.
3950. جلوگيري از بارداري به وسيله بستن لوله رحم چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
3951. گاهي براي به هوش آوردن بيمار لازم است شوكها و دردهاي زيادي به وي وارد ساخت - مثلاً گاهي سيلي به وي ميزنند يا دندان او را بدون بيحسي ميكشند و يا به استخوان او آمپول تزريق ميكنند - آيا چنين اعمالي موجب ضمان و اثبات ديه ميشود؟
ج. هر چه جايز بلكه لازم است، ولي ديه ندارد مثل ساير معالجات؛ لكن به شرط عدم تجاوز از حد.
3952. آيا تجويز پزشك به عمل استمناء مجوز شرعي آن ميتواند باشد؟
ج. خير، اجازه پزشك مجوّز شرعي نيست.
3953. اگر كسي سفارش دندان مصنوعي به دندانساز داد و وجهي نيز به او پرداخت نمود، اگر آن دندان به لثههايش نخورد، آيا بيمار ميتواند پول خود را پس بگيرد، يا دندانساز حق دارد بقيه پول خود را طلب كند؟
ج. بيمار ميتواند پول خود را پس بگيرد.
3954. آيا الكلي كه براي ضد عفوني، پس از تزريقات به كار برده ميشود، نجس است؟
ج. احتياط در اجتناب است.
3955. بيمار، پمادي را كه با الكل سفيد ساخته ميشود، با تجويز پزشك به صورت ميمالد و با آن نماز ميخواند. آيا نمازش صحيح است؟
ج. احتياط در قضاي آن نمازها است.
3956. 1) با توجه به اينكه جهت معاينه سادهاي پروستات، حتماً بايد از طريق مقعد، بيمار را مورد بررسي قرار داد تا تشخيص قطعي بيماريهاي پروستات داده شود، همچنين در بسياري بيماريهاي آلات ادراري - تناسلي، مشاهده و گاه لمس آنها ضروري است، آيا در چنين مواردي، پزشك مرد ميتواند بيمار مرد را بدون اشكال شرعي معاينه نمايد؟ اگر با عدم انجام اين معاينه، متوجه بيماري نشود و بيماري (مثلاً سرطان) پيشرفت كند، آيا پزشك مسؤول است؟
(با توجه به اينكه استفاده از آينه، هميشه امكان پذير نيست و در ضمن عمل لمس را نيز بايد با ديد كامل با دست انجام داد و از اين رو در حال حاضر در تمامي مراكز درماني اين معاينه مستقيماً انجام ميشود ).
ج. در صورتي كه زوجهي بيمار، طبيب ماهري نباشد - مثل مرد، طبيب مرد با اكتفاي بر ضروريات ميتواند.
2) طبق نظرات علوم پزشكي، يكي از معايناتي كه امروزه در هر بيماري (به خصوص در بيماريهاي ادراري - تناسلي) جزو معاينات اصلي اوليه به شمار ميآيد (گرچه در انجام آن، متأسفانه يا خوشبختانه مسامحه ميشود ) عملي به نام «توشه ركتال» (يك نوع معاينهي نظري و لمسي از طريق مقعد) ميباشد اين معاينات گاهي به علت احتياط در جهت تشخيص يا رد برخي بيماريها انجام ميشود و گاهي در تشخيص برخي بيماريها بسيار مؤثر و روش كم خرج و سادهاي به نظر ميآيد. آيا پزشك مرد مجاز است چنين معاينهاي را چه جهت آموزش (به وسيلهي دانشجويان) و چه جهت تشخيص احتمالي يا قطعي در مورد بيمار مرد انجام دهد؟ اگر با عدم انجام آن، متوجه بيماري و راه درمان وي نشود، آيا مسؤول است؟
ج. با همان شروط مذكوره در سابق مانعي ندارد.
3957. در صورت لزوم مشاهده و لمس موهاي خانم بيمار، جهت معاينه توسط پزشك مرد، حكم شرعي چيست؟
ج. در صورت عدم مماثل (پزشك زن) و اكتفاي بر ضروريّات، مانعي ندارد.
3958. در صورت لزوم، به طور كلي لمس بدن خانم بيمار از روي لباس چه صورتي دارد؟
(چه پزشك خانم در دسترس باشد و چه نباشد )
ج. مانعي ندارد.
3959. با توجه به اينكه هر پزشكي در طول دوران دانشجويي خود بايد (هر چند مختصر) از انواع و اقسام اختلالات و بيماريها چه در مورد آقايان و چه خانمها آگاهي بيابد و آموزش ببيند (اعم از انجام معاينات كامل، آگاهي از بيماريهاي زنان و چگونگي انجام زايمان سالم و …) و با توجه به اينكه در مورد دانشجويان، اين موارد بيشتر آموزشي هستند تا درماني (يعني ممكن است نجات جان بيمار در همان زمان وابسته به اين معاينات نباشد، اما به وسيلهي اين آموزش كه در بيمارستانهاي آموزشي صورت ميگيرد، دانشجو براي مراحلي كه در آينده زندگي بيماران وابسته به وجود او خواهد بود آماده ميشود ) و از اين رو، هر يك از دانشجويان در دورههاي مختلف، ملزم و مجبور به گذراندن واحدهاي درسي در تمامي بخشهاي بيمارستان اعم از زنان و مردان، فراگيري تمامي مسائل و امتحان دادن در پايان دوره ميباشند (تا بتوانند در نهايت فارغ التحصيل موفّقي باشند)، با در نظر گرفتن تمامي اين شرايط، بفرماييد تكليف و وظيفهي دانشجو چيست؟
آيا ميتواند به خاطر رعايت مسائل شرعي، از فراگيري كامل بسياري مسائل بگذرد و در نتيجه در گذراندن واحدهاي درسي هم ناموفق باشد يا در هر شرايطي و با هر وسيلهاي بايد به فراگيري صحيح كارش بپردازد تا در آينده، كمتر دچار مشكل شود؟ و به طور كلي چگونه ميتوان بين وظيفهي پزشكي و دانشجويي (كه در كتب پزشكي، بر انجام آنها تأكيد شده) و وظيفهي شرعي و اسلامي (كه طبيعتاً نبايد با وظيفهي پزشكي تناقض داشته باشد ) جمع كرد؟
ج. با رعايت شروط و اكتفاي بر ضروريّات در تعليم و تعلّم، زيادتر از آنچه را كه به آن مضطر است، نرود.
3960. اگر پزشك مرد مجبور به معاينه بيمارِ خانم شد و يا بيمارِ مرد ناچار به مراجعه به پزشك زن شد، با توجه به اينكه در صورت رعايت كامل مسائل شرعي و اخلاقي، در معاينهي كامل نامحرم شايد بتوان گفت بيش از 90 درصد معاينات كه در كتب پزشكي به انجام آنها تأكيد شده است، بايد انجام نگيرند، اگر با اين گونه معاينهي سطحي و غير كامل، بيماري وي تشخيص داده نشد و درمان كامل صورت نگرفت، آيا پزشك مسؤول است؟
اگر مسؤول است، چاره چيست؟
آيا بر خلاف مسائل شرعي عمل كند؟ (تذكر اين نكته ضروريست كه پزشكان متخصص و مجرّب، بدون احتياج به معاينات كامل ممكن است بتوانند تشخيص و درمان انجام دهند اما براي اطباء نامجرّب و دانشجويان، تا رسيدن به اين مرحله، زمان زيادي لازم است).
ج. بايد از همان اوّل ملاحظه يقين در معالجه را بكند و آنچه شرط كار است رعايت كند و در صورت احتمال خطر با نبودن پزشك هم جنس، كه در مهارت مساوي او باشد، آنچه مورد ضرورت است، مغتفر و بخشوده است.
3961. تخصصهاي علوم پزشكي بسيار زياد است و متخصصين خانم در هر رشته، معمولاً - به جز در برخي رشتهها - نادر يا كم ميباشند. در شهرهاي كوچك و بزرگ به علت تعداد زياد بيماران و تعداد كم پزشك يا تحميل هزينه گزاف، ( همان طور كه بسيار شايع است) خانمهاي بيمار به پزشك مرد مراجعه ميكنند؛ در اين صورت وظيفه پزشك مورد مراجعه چيست؟
آيا اگر بتواند و يا احتمال دهد كه ميتواند با معاينات مختلف و ضروري بيماري را تشخيص و درمان كند، مكلّف است چنين كاري را انجام دهد يا بايد بيمار را به يك پزشك خانم ارجاع دهد؟ (در شرايطي كه خيلي از بيماران، به دلايل فوق قادر به اين كار نيستند)، آيا در صورت ارجاع و تأخير در تشخيص و درمان بيماري وي، اين پزشك مسؤول است؟
ج. در مورد احتمال خطر - هر چند خطر در صحّت - و ضرورت، بايد به كسي كه ماهرتر است مراجعه شود، اگر چه مرد باشد و مرد هم بايد به قدر ضرورت اكتفا كند، به طوري كه اگر با آينه ميتواند تشخيص بدهد، با نگاه كردن تشخيص ندهد و اگر با دست پوشيده بتواند لمس و مس كند، بدون حايل نكند و مانند اين احتياطاً ت.
3962. 1) اگر بيمارِ خانمي كه جانش در خطر است، به تنها پزشك مرد روستاي دورافتاده مراجعه كند، آيا اين پزشك مجاز است هر گونه معاينهي ضروري را در مورد بيمار انجام دهد؟
ج. اگر مريض به پزشك هم جنس (زن) دسترسي ندارد، ميتواند.
2) در فرض فوق اگر جان بيمار در خطر نباشد، بلكه بيماري خفيف يا متوسط وجود داشته باشد، آيا بيمارِ خانم حتماً بايد به پزشك خانم در شهر مراجعه كند و يا در همان جا پزشك مرد مجاز است با انجام معاينات ضروري، اقدام به تشخيص و درمان نمايد؟
ج. با پيدا نشدن پزشك هم جنس، فرقي نميكند جانش در خطر باشد يا صحّتش در خطر باشد.
3963. آيا مراجعه زن به پزشك مرد، در صورتي كه پزشك زن در آن رشته موجود باشد جايز است؟
با توجّه به اينكه غالباً به او نگاه ميشود و گاهي هم از او معاينه به عمل ميآيد.
ج. بايد از نظر و لمس حرام خود داري شود.
3964. اگر پزشكِ حاذقِ زن نباشد، مراجعه زن به پزشك مرد، چه حكمي دارد؟
ج. ضرورت باشد، جايز است.
3965. آمپول زدن توسط مرد نامحرم چگونه است؟
ج. اگر آمپول زن هم جنس نباشد و ضرورت باشد، مانعي ندارد.
3966. قرار دادن انساني كه مبتلا به بيماري لاعلاج است، در حالت انجماد و احياي مجدّد او بعد از چندين سال و پس از كشف درمان بيماري او، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
3967. خريد و فروش لباسهاي دست دوم و مستعمل كه با تعمير و اتو، نو جلوه ميكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر مشتري از نو نبودن آن مطلع باشد و يا غش در معامله صدق نكند، خريد و فروش آنها بلامانع است.
3968. استفاده از كروات و خريد و فروش آن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
3969. فروختن كفن چه حكمي دارد؟
آيا اين حكم شامل حال پارچه فروشهايي كه ضمن كار خود پارچهي كفن ميفروشند ميشود؟
ج. كسي كه حرفهاش در فروختن كفن منحصر است، كفن فروش محسوب شده و اين شغل كراهت دارد؛ لكن پارچه فروشهايي كه ضمن كار خود كفن نيز ميفروشند، مشمول اين حكم نميباشند.
3970. خريد و فروش تيغهاي صورت تراش و جورابهاي نازك زنانه، چه حكمي دارد؟
ج. اگر به قصد استفادهي حرام خريد و فروش ميشود، جايز نيست؛ به خصوص اگر استفاده حرام شرط باشد و مجرّد علم به استفاده در حرام، بدون اشتراط و قصد، اظهر جواز آن است؛ اگر چه اولي و احوط اجتناب است.
3971. فروش لباس زير زنانه توسط فروشنده مرد چگونه است؟
آيا زنان و دختران ميتوانند براي خريد به اين گونه مغازهها بروند، با توجه به اين كه در برخي اوقات، مستلزم گناه و مفاسد اجتماعي و اخلاقي است؟
ج. اگر در معرض فتنه و فساد است، جايز نيست.
3972. آيا ميتوان كارمند گمرك شد؟
ج. كارمند گمرك بودن، مانند كارمند ساير ادارههاي دولتيست كه براي كسي كه اهل تشخيص حلال و حرام است، جايز است و براي غير او جايز نيست.
3973. است خدامي كه بر اساس روابط است، آيا حقوق دريافتي آن حلال است يا حرام؟
ج. با اهليّت و صلاحيّت شخص و حلّيت كار و عدم كم كاري، حلال است.
3974. در بعضي ادارات و مؤسسات تا انسان رشوه پرداخت نكند، به حق خود نخواهد رسيد و يا حقش حتماً ضايع خواهد شد و يا احتمال از بين رفتن حقش وجود دارد، در اين صورت حكم شرع را بيان فرماييد؟
ج. در مواقع اضطرار براي دهنده مانعي ندارد.
3975. پرداخت رشوه براي گرفتن حق با توجه به اين كه گاهي براي ديگران مشكلي ايجاد ميكند، مثلاً باعث مقدم شمردن صاحب حق نسبت به افراد ديگر ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. در مورد ضرورت و عدم تضييع حقوق ديگران، جايز است.
3976. آيا پورسانت گرفتن در معاملات شرعاً جايز است؟
ج. خصوصيات هر مورد متفاوت است و بايد ملاحظه شود.
3977. اگر فردي در مناقصه و مزايدهاي تقلب كند و صاحب مالي شود و چند سال از اين وضعيت بگذرد، براي جبران اين خطا بايد چه كاري انجام دهد و آيا معامله در اين صورت باطل بوده است؟
ج. نحوهي تقلب در حكم دخيل است.
3978. آيا كافر ميتواند در اداره يا شركتي، بر مسلمان رياست داشته باشد؟
ج. در بعض موارد، از قبيل سلطه كافر بر مسلمان است و جايز نيست.
3979. آيا فروش يا كرايه شركت يا سازماني به غير مسلمان، به خصوص غير ايراني اشكالي ندارد؟
آيا اين مشمول قاعده نفي سبيل نيست؟
ج. در مواردي كه سلطه كافر بر مسلمان به شمار ميرود، جايز نيست.
3980. آيا خريد كالا توسط كارمندان دولت با استفاده از اسم و عنوان شغلي و مقام خود و گرفتن تخفيف به اين صورت حلال است؟
ج. با رضايت طرفين، مانعي ندارد.
3981. آيا داخل شدن در نيروهاي نظامي و انتظامي كه تابع حكومتهاي ظالم و غير شرعي هستند و وظيفه آنان اجراي قوانين راهنمايي و رانندگي و حفظ امنيت عمومي و يا حفظ مرزها است، شرعاً جايز است؟
ج. ظاهراً ممكن است شغل او تحت عنوان «تمكن از انجام واجبات و ترك محرمات» قرار گيرد.
3982. در صورتي كه عضويت در نيروهاي نظامي و انتظامي حكومتهاي ظالم، اقتضاي جريمه و يا برخورد با متخلفين از قوانين را داشته باشد وظيفه چيست؟
ج. آن مقدار از جريمه كه حفظ نظام متوقف بر آن است و اگر گرفته نشود نظام ضايع ميگردد، گرفتن آن و دادن آن به كسي كه در چنين مصارف مشروعي مصرف ميكند، اشكالي ندارد.
3983. قوانين بانكها پس از تصويب در مجلس، به تأييد شوراي نگهبان رسيده است، آيا با اعتماد به اين مطلب ميتوان عمل بانكها را حمل به صحت كرد و در وام، سود و … بر اساس آن قوانين عمل نمود؟
ج. خير، اگر اختلاف در شبههي حكميه است، وامها و سپردههاي بانكي ربوي است، اگر قرض مشروط باشد و راه تخلّص از آن در رساله مذكور است.
3984. ربا گرفتن و دادن به كفّار و بانكهاي كشورهاي غير اسلامي چه حكمي دارد؟
ج. ربا گرفتن از كفار جايز است ولي دادن آن جايز نيست. (با تفصيل مذكور در جامع المسائل ج 2 ص 600. )
3985. برخي براي شركت در قرعه كشي در بانك حساب باز ميكنند يا برداشت از حساب خود را تا موعد قرعه كشي به تأخير مياندازند، آيا چنين حسابهايي در صورت برنده شدن در قرعه كشي يا عدم آن اشكال دارد؟
ج. پول گذاشتن در بانك به عنوان قرض الحسنه، اشكالي ندارد و هم چنين جايزهاي كه بانك در قبال آن به بعضي از مشتركين پرداخت ميكند، حلال است.
3986. آيا وام گيرنده ميتواند براي صحت قرض، خود بهره درخواستي بانك را به بانك ببخشد؟
ج. خير، اين راه حل نيست؛ مگر اين كه بانك در قبال بهرهي معين، جنسي هر چند كم بها را به شرط قرض بفروشد.
3987. در برخي از صندوقهاي قرض الحسنه هنگام پرداخت وام، به گيرنده وام از يك تا پنج درصد مبلغ وام را به عنوان كارمزد كم ميكنند و بقيه را به وام گيرنده ميدهند، به گونهاي كه اگر وام گيرنده اين عمل را نپذيرد، وام تعطيل ميگردد. آيا اين عمل صورت شرعي دارد؟
ج. خير، اين همان ربا است؛ مگر معاملهي شرعيهاي در قبال كارمزد معين انجام گيرد، به شرط وام.
3988. در برخي مناطق چنين رسم شده كه مثلاً پنجاه نفر افراد فاميل هر ماه ده هزار تومان تا 50 ماه جمع كرده و هر ماه به قيد قرعه به يكي از پنجاه نفر، پانصد هزار تومان وام قرض الحسنه بدون بهره ميدهند، چنين برنامهاي از نظر شرع اشكال دارد؟
ج. ظاهراً اشكالي ندارد، اگر شرطي براي وام ضمن عقد قرض نيست.
3989. آيا چكهاي بانكي و تضميني از جهت فقهي ارزش مالي داشته و از جهت فقهي در حكم پول رايج است؟
ج. ارزش مالي دارد امّا اين كه تمام احكام پول را داشته باشد، محتاج به ملاحظهي هر مورد است.
3990. برخي از مؤسسات و بانكها، بر اساس قولنامهها و قراردادها، وامهايي را به متقاضيان ميدهند، آيا اگر كسي قولنامه و قراردادي صوري تنظيم كند و به اين وسيله وام دريافت كند اشكال دارد؟
ج. در فرض مشروعيّت اصل وام، اين كار بايد طبق مقررات آن مؤسسه باشد.
3991. برخي با استفاده از امتيازات ديگران - كه ميتوانند از بانكها و مؤسسات مالي و اعتباري وام دريافت كنند - در قبال خريد حق آنان يا بدون خريد اين حق، وام آنها را گرفته و اقساط آن را خود تقبّل ميكنند، آيا اين عمل شرعاً جايز است؟
ج. اگر وام ربوي است، شخص ديگر هم نميتواند آن را بگيرد، وگرنه (در صورتي كه با قرارداد وام دهنده منافات نداشته باشد ) مانعي ندارد؛ هر چند با مصالحه بر اين حق در برابر مبلغي پول باشد.
3992. آيا ميتوان پولي را كه به عنوان ذخيره صندوق قرض الحسنه باقي ميماند، به صورت سپرده نزد بانكي گذاشت تا بهره آن جهت هزينههاي صندوق قرض الحسنه استفاده شود؟
ج. از حيث حكم با موارد ديگر فرقي ندارد.
3993. حكم سود بانكي، سود وام و سود سپرده چيست؟
ج. ريا و حرام است، مگر با معاملهي شرعيه در قبال سود معيّن.
3994. در قرض الحسنهاي شرط شده كه اگر اقساط وام خود را از تاريخ مقرر ديرتر پرداخت نمايند، بايد ديركرد بدهند آيا اين ربا محسوب ميشود؟
ج. محل اشكال است.
3995. آيا دريافت مبلغ اضافي به عنوان ديركرد پرداخت وام توسط بانك صحيح است؟
ج. خير.
3996. پدرم وام مسكن گرفته است، سودي كه او به بانك ميپردازد چه حكمي دارد؟
و آيا تصرف در خانه خريداري شده با وام ربوي اشكال دارد؟
ج. چون معاملات به ذمه واقع ميشود، تصرف در خانه جايز است.
3997. گرفتن وام كشاورزي، دامداري، صنعت، مسكن و … از بانك يا مؤسسات بانكي و استفاده آن وام در امور ديگر، آيا شرعاً جايز است؟
در صورت ناچار بودن به دليل مشكلات اقتصادي چه طور؟ در صورت اطلاع بانك يا مؤسسه چه وجهي دارد؟
ج. بر فرض مشروعيت اصل وام، اين كار هم بايد طبق مقررات بانك باشد.
3998. در تمامي وامهاي پرداختي از سوي بانكها، قراردادهاي منعقده - كه مفاد معاملات اسلامي در آن رعايت شده باشد - مطالعه نميشود و فقط وام گيرنده آن را امضا مينمايد. حال با توجّه به عدم اطّلاع از متن قرارداد مسألهي بهرهي بانكي آن درست است يا نه و چه وضعيّتي خواهد داشت؟
ج. اگر معاملهي شرعيّهاي بين سود و چيزي واقع شود و در ضمن آن شرط شود كه مبلغي به طرف قرض داده شود و همان مبلغ را برگرداند، بياشكال است.
3999. گاهي نزد كارمندان بانك، پولهايي اضافي ميماند كه ميداند مراجعه كنندگان و مشتريان اضافه دادهاند، آيا ميتواند آنها را براي خود بردارد يا بايد به بانك تحويل دهد؟
ج. بعد از فحص و يأس، بايد از بابت رد مظالم بپردازد.
4000. سپردن پول در بانكهاي جمهوري اسلامي، به قصد قرض الحسنه و گرفتن جوايز غير معيّن چگونه است؟
ج. مانع ندارد.
4001. معاملاتي كه در بانكها تحت عنوان عقود اسلامي انجام ميگيرد، چگونه است؟
ج. بايد واجد شرايط آن عقود باشد.
4002. در برخي صندوقهاي قرض الحسنه، براي اعطاي وام شرط ميكنند كه در صورت افتتاح حساب به مدّت شش ماه وام ميدهند؛ آيا اين شرط صحيح است؟
ج. خالي از اشكال نيست.
4003. آيا بهرهاي كه بانكهاي خارجي غير مسلمان ميدهند حلال است؟
ج. حلال است.
4004. از آنجا كه براي كار و كاسبي از بانك وام ميگيريم، بايد با پس دادن وام، سود وام را نيز به بانك تحويل دهيم و براي كار و كاسبي، چارهاي جز سود دادن نيست؛ حكم شرعي آن چيست؟
ج. در صورتي كه با متصدّي بانك، معامله شرعيه انجام بگيرد، مانعي ندارد.
4005. آيا بهرهاي كه بانكها از ما ميگيرند و به ما ميدهند، حكم ربا و نزول دارد؟
ج. به اين صورت كه با سود يك معامله شرعيه انجام دهند، مثلاً يك خودكار را از بانك بخرند به مبلغ سود، به شرط آن كه بانك فلان مبلغ وام به او پرداخت كند، مانعي ندارد.
4006. اگر كسي منبع درآمد خود را از گذاشتن مبلغي پول در بانك و گرفتن سود آن قرار دهد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در قبال سود معاملهي شرعيهاي واقع سازد، اشكال ندارد.
4007. آيا سودي كه شخص به عنوان ربا از بانك گرفته است، بايد به بانك برگرداند يا حكم مجهول المالك دارد و بايد صدقه بدهد؟
ج. در موردي كه بانك مالك حساب نشود، بايد با اجازهي حاكم شرع صدقه بدهد و اگر بانك مالك باشد، ميتواند معاملهاي با بانك - هر چند به وكالت از بانك - بر مقداري سود انجام دهد.
4008. كارمند بانكي، بخشي از كار روزانهاش، مربوط به برخي از قرضهاي ربوي بوده است، اصل عمل و گرفتن حقوق وي شرعاً چه حكمي دارد؟
ج. هر دو، مورد اشكال است، مگر اين كه بر وجه شرعي خالي از ربا به انجام رساند.
4009. دولت براي اجراي برخي طرحهاي ملي، اقدام به فروش اوراق مشاركت بين مردم ميكند، اين اوراق بدون نام و قابل خريد و فروش بوده و هر ماه مقدار مشخصي سود به آن تعلق ميگيرد، خريد و فروش و دريافت سود علي الحساب كه ماهيانه به آن تعلق ميگيرد، آيا جايز است؟
ج. جواز مبني بر توفّر شرايط شركت عقديّه و شرعيّه يا يكي ديگر از عقود صحيحه است.
4010. آيا در صورت فروش سهام شركت، لازم است مقدار آن معيّن باشد؟
ج. بايد مقدار آن مشخص باشد - مانند مساحت زمين - تا سبب @غَرَر نشود.
4011. خريد سهام از شركتها و مؤسّسات دولتي يا خصوصي - مثل فروشگاههاي زنجيرهاي رفاه يا براي طرحهاي عمراني مثل احداث بيمارستان و … - چگونه است؟
ج. اگر مال موجود خريداري ميشود، مانعي ندارد وگرنه بايد واجد شرايط عقود شرعيهاي از قبيل شركت يا مضاربه باشد.
4012. شخصي با پرداخت چك جعلي و بدون محل، معاملهاي انجام داده و متاعي را خريده است.
آيا اين معامله صحيح است؟
ج. اگر به ذمّه خريده، معامله صحيح است و بايد قيمت را بپردازد.
4013. آيا در فروش ذمّه به شخص ثالث - مثل چك مدّت دار كه نقداً به ديگري ميفروشد، لازم است مشتري صاحب ذمّه و فرد بدهكار را بشناسد؟
ج. لزومي ندارد.
4014. شخصي چك جعلي را - با علم مشتري به عدم پول در حساب صاحب چك - ميفروشد و مشتري به طمع اين كه بتواند به نحوي آن را نقد كند و سود زيادي ببرد ميخرد، ولي بعداً نميتواند آن را نقد كند.
آيا مشتري - در فرض سؤال - حق فسخ دارد؟
ج. اصل معاملهي او باطل است.
4015. شخصي به طلب كار خود مراجعه كرده و ميگويد:
من نميتوانم چك شما را در موعد مقرر پرداخت نمايم، البتّه حق شرعي و قانوني تو اينست كه به بانك مراجعه كرده و چك مرا برگشت بزني و مرا مورد پيگرد قانوني قرار دهي، امّا اين حق را به مدّت سه ماه به فلان مبلغ به من بفروش، آيا ميتوان اين حق را فروخت؟
ج. بدهكار چيز مختصري را از طلبكار با آن پول (مبلغ اضافه بر مبلغ چك) بخرد، به شرطي كه طلبكار حق خود را در موعد مقرّر (زمان وصول چك) مطالبه نكند.
4016. شخصي چك بانكي كه به نام حامل است را به كاسبي ميدهد، كاسب هم به اعتبار كلمهي حامل، كه شامل همهي افراد ميشود، به ازاي مبلغ چك، جنس ميدهد و بعد كه براي وصول وجه به بانك مراجعه ميكند معلوم ميشود چك مزبور مسروقه بوده است، آيا صاحب جنس ميتواند از صاحب اصلي چك، وجه را بگيرد؟
ج. خير و بايد از دهندهي چك كه طرف اوست وجه را بگيرد.
4017. آيا نو كردن چك جايز است؟
يعني بعد از رسيدن زمان چك اوّل، آن چك را در مقابل چك دوم كه وقت بيشتري براي رسيدن زمان آن است ولي مبلغ چك دوم بيشتر از چك اوّل است، عوض كنند.
ج. خير، جايز نيست.
4018. آيا اگر كسي چك برگشت خورده كسي را به اجرا گذاشته و صاحب چك را بازداشت و زنداني كند، جايز است؟
ج. اگر صاحب چك كه مديون است واقعاً آن وجه را ندارد، بايد به او مهلت دهند.
4019. در معاملهاي فروشنده از فرد ثالث چك ميگيرد تا در موعد مقرّر، خريدار پول را بپردازد و در آن موعد، خريدار پول را تحويل نداد و باز شخص ثالث در حضور خريدار و رضايت او با چك ضامن شد كه مدت، با زيادي ديركرد تمديد شود، آيا جايز است؟
ج. اگر در قبال زياده، معاملهي شرعيه انجام داده، ميتواند اصل پول و زيادي را از خريدار مطالبه كند.
4020. كسي كه خودش دسته چك ندارد، ولي از رفيق خود كه چك دارد، با امضاي او بدون اين كه صاحب چك مديون باشد، چكي ميگيرد، آيا ميتواند آن چك را به شخص ديگري بفروشد يا نه؟
ج. خير، مگر مديون باشد و به وسيلهي اين چك حواله به برئ دهد كه صحيح است.
4021. سفتههايي كه صوري است، اگر فروشنده آن سفته را وكالتاً از طرف سفته دهنده در ذمّهي او بفروشد و وجه را كه ميگيرد وكالتاً از طرف سفته دهنده براي خود قرض بردارد، چگونه خواهد بود؟
ج. جايز نيست.
4022. آيا اجازه ميفرماييد مثلاً؛ يك ميليون تومان را به يك ميليون و دويست هزار تومان به صورت نسيه بفروشيم كه شش ماه ديگر بگيريم؟
ج. بهتر آن است كه بر ما به التفاوت، معاملهي شرعيهي واقع سازيد. (به اين صورت كه چيز مختصري را به قيمت دويست هزار تومان نسيه، شش ماهه بفروشيد. )
4023. اگر نوزده هزار تومان اسكناس را به بيست هزار تومان مثلاً يك ساله بفروشند و جداً قصد خريد و فروش داشته باشند، اشكال دارد؟
ج. احكام صرف و ربا در مورد معامله با اسكناس جاري نيست.
4024. آيا خريد و فروش ريال به ريال جايز است؟
ج. بهتر آن است كه در مبلغ اضافه، معاملهاي شرعي در برابر كالايي صورت بگيرد.
4025. آيا ميشود يكصد @هرند افغاني را به يكصد و سي هزار آن به مدّت يك سال فروخت؟ آيا با چه چيز ضميمه بشود تا ربا پيش نيايد؟
ج. بهتر آن كه معاملهي شرعيّهاي بين (سي هزار) زياده و چيزي واقع شود.
4026. آيا احكام صرف (معاملهي نقدين)، مانند وجوب قبض و اقباض در مجلس عقد، در مورد پول اعتباري هم مترتّب است؟
ج. فقط در نقدين است.
4027. مبلغي دلار را مدّت دار به شركتي فروختم و در مقابل آن چك ريالي دريافت نمودم. آيا حكم ربا دارد؟
ج. فروش دلار به ريال ربا نيست، هر چند به حساب مدّت، قيمت معامله فرق كند.
4028. اگر در صرّافي اسكناس - مثلاً دلار - را نقد به نهصد تومان و نسيه به هزار تومان بفروشند، آيا اين معامله اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد، زيرا بيع صرف، تنها در نقدين است.
4029. تعويض پول اسكناس با سكّه - در صورتي كه پنجاه تومان اسكناس بدهد و در مقابل چهل و پنج تومان سكّه بگيرد - چه حكمي دارد؟
ج. تعويض سكّه به اسكناس اشكال ندارد و احتياط آن است كه در مقدار اضافي، معاملهي شرعي انجام دهند.
4030. آيا پول از مثليّات است يا قيميّات و اصولاً ملاك مثلي و قيمي چيست؟
ج. ظاهراً از مثليات است و در ملاك آنها به مسائل 2049 الي 2051 رساله رجوع شود.
4031. آيا معاملهي با اسكناس تقلبي، شرعاً جايز است؟
و با توجه به اين كه خود اين فرد در قبال اين اسكناس جنسي فروخته يا خدمتي انجام داده، وظيفه او چيست؟
ج. معامله چون به ذمّه ميشود صحيح است ولي مبلغ قيمت جنس را مديون و ضامن است چون آن اسكناس ارزش ندارد.
4032. شخصي مقداري گوسفند و دام را به دام پرور ميدهد تا بعد از 6 ماه كه آنها را پروار و چاق كرد، به جاي وزن زيادي، به جاي گوسفندها گوشت بپردازد، آيا جايز است؟
ج. اگر از باب معاملهي آن گوسفندها به آن مقدار گوشت باشد، مانعي ندارد و الّا آن گوسفندها به عنوان امانت تا شش ماه در دست دام پرور است كه بايد آنها را تحويل دهد و اجرت پروار كردن آنها را از مالك طلب كار است.
4033. خريد و فروش و خوردن دلفين يا شير دريايي، خرچنگ و به طور كلي حيوانات دريايي، آيا جايز است؟
ج. خريد و فروش و خوردن هر گونه حيوان دريايي غير از مواردي كه تصريح به حليّت آن شده، مانند:
ماهي بدون فلس، جايز نيست.
4034. آيا آن دسته از آبزيان كه خوردن آنها حرام است، هر چند زنده از آب گرفته شده باشد، به حكم ميته است - كه خريد و فروش آنها جايز نباشد، با اين كه براي خوراك دام و طيور و بعض امور صنعتي از آن استفاده ميشود؟
ج. اگر منفعت حلال مقصوده دارد و به قصد استفادهي حرام معامله نميشود، مانع ندارد بفروشند؛ هر چند احتياط آن است كه در مقابل «حق اختصاص» پول بگيرند و نيز احتياط آن است كه به كسي كه ميدانند استفادهي حرام ميكند ندهند.
4035. آيا جايز است ماهيهاي حرام را به كفّار بفروشند و پول حاصل از آن را مصرف كنند يا به حكومت اسلامي بدهند؟
ج. خالي از اشكال نيست.
4036. خريد و فروش پرندگان و حيوانات وحشي و نگهداري آنها در قفس چه حكمي دارد؟
ج. اگر داراي منفعت حلال عقلايي باشد، مانع ندارد.
4037. در بيست سال پيش زميني را به برادرم به مبلغ دوازده هزار و هشتصد و دو تومان فروختم كه مبلغ پنج هزار تومان را نقدي و بقيّه را بنا شد به صورت تدريجي پرداخت نمايد، زماني مشخّص براي پرداخت باقي ثمن مقرّر نشده بود، در حال حاضر قيمت آن زمين حدود دو ميليون و پانصد هزار تومان است.
خواستم نظر شرعي را در اين رابطه مرقوم فرماييد؟
ج. ترقّي ارزش زمين ضرري به صحّت معامله نميزند و اگر تخلّف شرطي نشده باشد، فروشنده حقّي به جز دريافت باقي ماندهي ثمن معامله را ندارد، ولي براي تفاوت ارزش باقي مانده با روز ادا، احتياطاً مصالحه نمايند.
4038. مغازهاي را با قولنامه معامله كردهاند و بايع مقداري از ثمن را هم نگرفته كه بقيه را در وقت تحويل مغازه و ثبت و سند بگيرد؛ ولي پس از مدتي بايع پشيمان شده و مغازه را هم تحويل نميدهد. آيا اين معامله لازم است؟
ج. اگر موجبات خيار از قبيل ظهور غبن و غيره نباشد، معامله لازم است و بايع حق فسخ ندارد، مگر آن كه اقاله كنند.
4039. پيش فروش ساختمان يا آپارتمان توسط انبوه سازان - كه هنوز وجود خارجي ندارند - تحت چه عقد شرعي واقع ميشود؟
ج. اگر تحت عقد سلف باشد، با تمام شرايط آن جايز است.
4040. شش دانگ مزرعه و قناتي در تاريخ 24 / 5 / 1315 به علت ضايع شدن، با اذن و دستور مرجع تقليد وقت مرحوم حضرت آية اللَّه العظمي آقاي حاج شيخ عبدالكريم حايري - رحمه اللَّه - به فروش ميرسد و بيع صورت ميگيرد.
يك فقره چك بابت ثمن معامله از ناحيه خريدار تحويل اداره اوقاف وقت و متولي قرار ميگيرد كه به رسم امانت تحويل اداره اوقاف ميشود كه با هماهنگي با متولي، به خريدن زمين و آب مناسب، تبديل به احسن صورت گيرد كه نهايتاً به علت نامعلومي تبديل به احسن صورت نميگيرد و خريدار هم با هزينههاي زيادي نسبت به عمران و آبادي مزرعه و قنات اقدام و پس از گذشت 63 سال فرزندان متولي مدعي ورثه خريدار شده و تقاضاي وقفيّت مزرعه فوق الذكر نمودهاند.
لطفاً مرقوم فرماييد:
1) آيا معامله فوق الذكر با شرايط مذكوره صحيح است؟
2) عدم اقدام اداره اوقاف يا متولي يا هر دو براي تبديل به احسن، موجب بطلان معامله ميشود يا نه يا اينكه صحّت معامله منوط به انجام تبديل به احسن است و لو اينكه از اوّل با قصد تبديل به احسن معامله صورت گرفته، ولي بعداً تبديل به احسن صورت نگرفته است؟
3) نهايتاً با توجه به مسائل ذكر شده، مزرعه فروخته شده به صورت ملك درآمده يا به علت تقصير مسؤولين وقت به وقفيّت باقي است؟
ج. بيع مذكور صحيح است و فروشنده ضامن وقف است، كه بايد آن را به قيمت روز آن را ادا و تبديل به احسن نمايد و اللَّه العالم.
4041. در خريد و فروش خانه مسكوني، آيا حق انشعاب آب و برق و گاز و تلفن هم داخل در خانهي مورد معامله ميباشد؟
ج. در صورتي كه هنگام معامله، اين حقوق ذكر شود و يا عرفاً اين حقوق با مسكن مورد معامله قرار گيرد، داخل است.
4042. شخصي منزل خود را به بيع شرط ميفروشد، به اين صورت كه هرگاه بايع پول را پس داد معامله فسخ شود، آيا اين معامله صحيح است؟
ج. پس دادن بعدي، دليل بر فسخ است، به ترتيبي كه در بيع شرط مقرّر است.
4043. شخصي را مجبور كردهاند به اين كه متعهّد شود قطعه زميني را به اشخاص ديگري تمليك و واگذار نمايد.
1) تسليم زمين از طرف شخص متعهّد در صورتي كه با طيب نفس نبوده، صحت معامله را خدشهدار ميكند؟
2) اين فرد ميتواند از تعهد اوليه عدول كرده و منصرف گردد؟
ج. تعهّد ابتدايي، اگر چه از روي اكراه و اجبار نباشد الزام آور نيست، ولي در صورتي كه عقد با شرايط خاص خود محقّق شده باشد و از روي اكراه و اجبار نباشد، طبق آن بايد عمل شود و لازم الوفاء است.
4044. اين جانب زميني را به كسي فروختم و او بعد از تحويل در آن تصرّف كرد. سپس عدّهاي كشاورز زمين را از او گرفته و وي به دادگاه شكايت كرده و ميگويد:
زمين را به من برگردانيد، آيا وظيفهي حقير دادن وجه زمين است يا اصل آن؟
ج. وظيفه شما دادن اصل زمين است.
4045. اين جانب يك باب خانهي ملكي خود را جهت انجام كارهاي بنايي و تعميرات و گرفتن وام به صورت صوري نه حقيقي به نام فرزندم كردم و اكنون عروسم، كه مقدار زيادي سكّه به عنوان مهر از پسرم طلب كار است، خانه را توقيف نموده كه حق خود را بگيرد، در حالي كه فاميل از معاملهي صوري باخبر هستند و ثمن يا قبض و اقباضي هم صورت نگرفته است و من در آن ساكن هستم. لطفاً حكم شرعي آن را بيان فرماييد.
ج. حتي با فرض بخشش اگر قبض و اقباض صورت نگرفته، خانه ملك شماست و از حيث فروش قصد جدي آن لازم است و از حيث موضوع محتاج به مرافعه است.
4046. آيا وكيل ميتواند مقداري از زمينهاي مُوَكِّل را بدون تعيين حد و حدود و بدون ذكر پلاك و بدون تعيين متراژ به نحو @جزاف و بدون تحقّق اركان معامله، به خود منتقل كند؟
ج. با فرض جهالت مطلق، معامله باطل است و به خصوص اگر خلاف وكالت باشد معامله فضولي است، هر چند معلوم باشد.
4047. خانهاي خريداري شده است كه بخشي از قيمت آن سود بانكي بوده است، تكليف چيست؟
ج. اگر معاملهي خانه نظير نوع معاملات به ثمن كلّي بوده، خانه را مالك است و ميتواند در آن تصرّف كند.
4048. اگر بعد از وقوع معاملهي زميني، طرحي از طرف دولت بيايد و قسمتي از زمين از بين برود، آيا خريدار حق فسخ دارد؟
و آيا فروشنده ضامن است؟
ج. خير، نه خريدار حق فسخ دارد و نه فروشنده ضامن است، اگر به خريدار تحويل داده بوده است.
4049. شهرداري خانههايي را كه در طرح باشند خراب ميكند و بهايي هم به مالك ميدهند، اما با قيمت روز بسيار متفاوت است و گاهي نقد هم نميباشد و يا ملكي به آنها ميدهد كه ارزش ملك قبلي را ندارد، آيا شرعاً درست ميباشد؟
ج. اگر با رضايت مالكين نباشد، حرام و غصب است.
4050. در زمينهاي كشاورزي يا جايي كه ملك شخصيست و سند آن ملك به نام اوست، معدني كشف ميشود، آيا كشف اين معدن زمينها را از ملكيت صاحبان آن خارج ميكند؟
ج. خير.
4051. زمين موات در چه صورتي قابل فروش خواهد بود و چه كسي حق احياي آن را دارد؟
ج. زمين موات را هر كس كه احياء كند مالك آن ميشود و حق فروش به غير دارد.
4052. كسي كه به دفترخانه مراجعه ميكند، ميگويد مالك فلان چيز است و ميخواهد شخصي را وكيل كند آن را بفروشد؛ آيا صاحب دفترخانه بدون احراز مالكيّت مُوَكِّل ميتواند سند تنظيم نمايد كه معمولاً وكيل در دفترخانه حضور نداشته و فقط شخص مُوَكِّل بعد از تنظيم سند آن را امضا مينمايد؟
ج. بدون احراز ملك، آثار ملك مترتّب نميشود، مگر به صورت تعليق و دفترخانه آن چه را احراز كرده ميتواند گواهي نمايد.
4053. پدر بزرگ اين جانب زميني به مساحت 50 هكتار - كه متَعَلُّق به پسرانش ميباشد - حدود پنجاه سال قبل به نام پدرم سند كرده است.
اكنون عموهايم خواهان سند چهار و نيم دانگ، از سند فوق ميباشند. هزينهي ثبت اسناد و ماليات و دارايي املاك بر عهده چه كساني ميباشد؟
ج. در صورتي كه آنها مالك باشند و درخواست ثبت سند دارند، تمام هزينه به عهده آنهاست، اگر عنوان ديگري دخيل نباشد.
4054. شركتي جهت تأمين خانه براي اعضاي خود زميني را در سال 1369 از شخصي به مبلغ دويست و شصت ميليون ريال خريداري نمود. شصت ميليون ريال آن طي يك فقره چك در همان تاريخ به فروشنده داده شد كه در فروردين 1370 وصول كند و دويست ميليون ريال باقيمانده طي يك فقره چك ديگر به او تحويل شد تا طبق قرار بعد از تنظيم سند رسمي وصول گردد. البتّه ملك مورد معامله توسّط خريداران در حد نقشه برداري و ميخ كوبي به تصرّف درآمده است.
امّا فروشنده از وصول چك اوّل و انتقال سند خود داري كرده است.
بفرماييد:
1) آيا اين معامله صحيح واقع شده است؟
ج. آن گونه كه مرقوم شده معامله صحيح است، ولي فروشنده در صورت غبن، خيار دارد.
2) مالك اين ملك در حال حاضر - شرعاً - چه كسي ميباشد؟
ج. ملك خريدار است.
3) بر فرض اين كه معامله صحيح و تمام بوده است و ملك متَعَلُّق به خريداران باشد، خسارت ناشي از عدم انتقال سند رسمي از ناحيهي فروشنده به خريداران در اين مدّت 6 سال، به عهده چه كسي ميباشد؟
ج. بر عهده فروشنده است.
4055. آن چه در حال حاضر شايع است آن است كه مردم در خارج از دفترخانه خريد و فروش ميكنند و چون تنظيم سند بيع در دفترخانه، مستلزم پرداخت ماليات است، فروشنده را ملزم به تنظيم سند رسمي وكالت براي خريدار واقعي مينمايند، آيا اين گونه معاملات صحيح ميباشد؟
ج. در هر صورت بيع شرعي ميزان است و سند، اعتبار شرعي ندارد، مگر در صورتي كه موجب اطمينان شود و اللَّه العالم.
4056. هفت سال قبل زمين كشاورزي خود را به شخصي فروختم، در هنگام فروش قيد شد هرگاه پشيمان شدم، دو برابر پولي را كه در ازاي قيمت زمين گرفتهام بپردازم.
اكنون حاضرم دوچندان بپردازم و زمين را مال خود نمايم؛ حكم مسأله را بيان فرماييد؟
ج. اگر شرط مزبور براي فشار بر فروشنده بوده است كه اگر فسخ كند مبلغ بيشتري بدهد، نه براي توسعه و نفع او - كه اگر زمين گران شد فسخ كند و قيمت كمتر از ارزش فعلي را بدهد، فروشنده نميتواند فسخ كند.
4057. شخصي منزل خود را به ديگري فروخته و مبلغ مشخصي را در قولنامه، به عنوان فسخ يكي از طرفين، قرار دادهاند (با آگاهي از اين كه متعارف بين مردم در چنين شرطي تا زماني است كه تمام منزل به مشتري تحويل گردد)، پس از فسخ معامله از طرف مشتري، آيا فروشنده ميتواند آن مبلغ را از مشتري بگيرد؟
ج. در صورتي كه عقد با ايجاب و قبول تمام شده باشد و يا عقد به صورت معاطاتي انجام شده باشد هر چند به وسيله اعطاي كل قيمت يا منزل از يك طرف و دريافت از طرف ديگر و در اين ضمن، شرط مذكور انجام گرفته باشد، هر چند به صورت غير مذكور در عقد، لكن عقد بر اساس اين شرط انجام گرفته باشد، اين شرط لازم و واجب الوفاء است.
4058. فردي ملكي را طبق قوانين رسمي خريده، در حالي كه فروشنده نيز از ديگري خريده و همچنين آن فروشنده از ديگري و لكن شخصي ادّعا ميكند كه اين ملك در حدود هفتاد سال قبل، ثلث بوده است، ولي مدرك صحيحي ندارد؛ حكم مسأله را بيان فرماييد؟
ج. تا اين شخص به وجه شرعي ادعاي خودش را اثبات نكند، ملك را نميتواند از دست طرف مقابل بگيرد و نزاع و اختلاف، نياز به مرافعهي شرعيّه دارد.
4059. مستأجري كه موقع اجاره، سرقفلي پرداخت كرده، آيا پس از تمام شدن مدّت، مستحق همان مبلغيست كه داده يا استحقاق سرقفلي زمان تحويل را دارد؟
ج. ميزان قسمت فعليست و مستأجر ميتواند به قيمت روز بگيرد، ولي بنا بر احتياط واجب در سرقفلي مصالحه نمايند.
4060. شخصي سرقفلي مغازهاي را به صورت قسطي به مبلغي خريده و چند قسط آن را هم داده است، بعد از 6 ماه مغازه را هم تصرّف كرده، صاحب ملك ميگويد به اين مبلغ سرقفلي راضي نيستم و بيشتر ميخواهد، آيا او در اين بيع، حق فسخ دارد؟
ج. سرقفلي مانند شرط در ضمن عقد اجاره است كه در صورت صحّت اين معامله، فروشنده حق فسخ ندارد.
4061. با كدام يك از هشت مسأله در باب سرقفلي تحرير الوسيله، موافقت داريد؟
ج. مسألهي 1 و 2 و 3 و 8 مورد تأييد است.
4062. شخصي چند سال قبل از فوت خود به صورت شفاهي در نزد برادران و فاميل نسبي خود فروش نصف سرقفلي مغازهاي را به شريك خود - كه برادرش ميباشد - اقرار مينمايد و خريدار - يعني صاحب نصف ديگر سرقفلي - ظرف چهار سال نسبت به پرداخت ثمن، اقدام مينمايد كه پس از دو سال سپري شدن از فوت فروشنده، خريدار ثمن مورد معامله را به قيّم صغير (همسر متوفّي) پرداخت ميكند:
1) آيا اين معامله صحيح است و نياز به تنفيذ صغير ورثه دارد يا نه؟
ج. اگر معلوم يا ثابت شود شرعاً معامله واقع شده، صحيح است، اگر به صورت غير بيع بوده يا به نحو شرطي كه شرعاً صحيح باشد و نياز به تنفيذ ورثه ندارد، ولي تفاوت قيمت از زمان خريد تا زمان پرداخت بايد مورد نظر قرار گيرد، اگر تفاوت ارزش، فاحش و غير مترقّب بوده است.
2) شهادت فاميل نسبي در اين خصوص از چه اعتباري برخوردار است؟
ج. اگر يقين به معامله نيست، بايد شرايط شهادت از جمله عدالت در شهود باشد و در هر صورت، اختلاف بايد نزد حاكم شرع حل و فصل شود.
4063. شخصي منزلي را در اختيار كسي قرار ميدهد كه برايش بفروشد، او آن را به قيمت 10 ميليون تومان ميفروشد ولي به مالك 300 هزار تومان كمتر ميدهد و به وي هم نميگويد، آيا اين كار صحيح است؟
ج. عمل او حرام و ضامن است.
4064. بعضي از بنگاههاي معاملاتي بعد از تحقق معامله از طرفين معامله، مبلغ زيادي حق كميسيون ميگيرند، در حالي كه متعاملين راضي نيستند و با اجبار آن را پرداخت ميكنند اين مسأله شرعاً چه صورتي دارد؟
و اگر معامله باطل باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اين مزد دلاليست كه ميتوانند از اوّل بر مبلغي توافق بكنند و اگر نكردند، اجرة المثل ثابت ميشود و اگر متعارف در ثبوت مزد دلالي، تمام شدن معامله به نحو صحيح است، معاملهي باطل، حق دلالي ندارد.
4065. اگر شخصي به دو بنگاه معاملاتي اختيار دهد تا منزل او را بفروشند و هر دو بنگاه در يك زمان با تفاوت قيمت منزل مسكوني را بفروشند، در اين صورت معامله كدام يك از آنها صحيح است؟
ج. اختيار با مالك منزل است.
4066. اگر شركت خودروسازي قيمت خودرو را در فاكتور چنين بنويسد:
قيمت نقدي 8 ميليون تومان، 3 ماهه 9 ميليون و 6 ماهه 11 ميليون تومان، آيا اين نحوه معامله شرعاً صحيح است؟
ج. با تعيين يكي از آن قيمتها در حين معامله، جايز است.
4067. فردي پولي را به مدت يك سال يا بيشتر براي خريد ماشين، نزد شركتي ميگذارد و آن شركت با آن پول كار ميكند و در آخر به مقدار سود پول از قيمت فعلي ماشين كم ميكند؛ آيا معامله مذكور صحيح است؟
ج. اين معامله اگر واجد شرايط عقد شركت است، اشكال ندارد و اگر سود بر وجه حرام باشد نيز تصحيح معامله ممكن است؛ زيرا طرفين به اين معامله راضي هستند به مجموع اين عوض، هر چند مخلوط از حلال و حرام باشد، زيرا كه عوض، شخص آن مقدار نيست، بلكه حد آن مقدار است كه به ذمّه صورت ميگيرد و اگر كم بودن اصل ثمن به اين جهت باشد، امر واضحتر است.
4068. خريد و فروش اتومبيل يا موتور كه سند ندارند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر علم به دزدي بودن آن نداشته باشند، اشكال ندارد.
4069. شخصي اتومبيلي را فروخته است و خريدار هم آن را به شخص ديگري فروخته است و قبض و اقباض ثمن و مثمن در هر دو معامله انجام شده است.
اكنون فروشنده اوّل چون به جهت ديگر طلب كار است، از انتقال سند خود داري ميكند.
حكم شرعي آن را بيان كنيد؟
ج. فروشنده اوّل حق امتناع از انتقال سند ندارد و بايد انتقال دهد.
4070. اتومبيل خود را به كسي داده بودم تا با آن كار كند، ولي او خيانت كرد و با مدارك مالكيت من آن را ربود، فعلاً اتومبيل را نزد فرد ديگري پيدا كردم كه ميگويد از سارق خريده است، آيا ميتوانم اتومبيل را از او بگيرم؟
ج. ميتوانيد از او بگيريد و وي در صورت جهل نسبت به دزدي بودن اتومبيل، بايد مبلغ مذكور را از سارق باز پس گيرد.
4071. زرگرها در مقابل ساخت و تبديل شمش به زيورآلات، مزدي معيّن ميپردازند، سپس همان طلاي ساخته شده را در مقابل وزن مساوي از طلاي شمش، با اضافهي اجرت ساخت بيشتر به ديگري ميفروشند، آيا چنين معاملهاي صحيح است؟
ج. اگر ثمن معامله پول باشد، يا اجرت ساخت را جداگانه بدون ارتباط به عوضين معامله بگيرد، اشكال ندارد.
4072. گاهي اوقات مشتري طلاي نساخته را به طلاساز ميدهد تا برايش بسازد. بعداً طلاساز همان مقدار طلا را از حيث وزن، طلا ميسازد و به اضافه مزد عمل پس ميدهد. آيا اين كار حلال است يا ربا محسوب ميشود؟
ج. اگر آن طلاي غير معمول را به همان مقدار از طلاي معمول با اضافه معامله كنند، ربا و حرام است و اگر دو معامله باشد كه طلاي نساخته را بفروشند و بعد طلاي ساخته را با قيمت بيشتري بخرند، اين اشكال ندارد و طلاساز ميتواند از مشتري اين وكالت را بگيرد كه از طرف او اين دو معامله را انجام دهد.
4073. فروش طلا به طلا به صورت نقد و گرفتن اجرت ساخت، چه وجهي دارد؟
فروش طلا به طلا به صورت نسيه و مدت دار، چه حكمي دارد؟
ج. اگر عوضين قيمت شود و در حقيقت دو معامله انجام شود، هر دو نحو صحيح است، اما اگر يك معامله باشد، لازم است هم نقد باشد و هم مساوي بودن اجرت اضافي و نيز در مجلس عقد تقابض صورت گيرد.
4074. آيا فروش طلا به صورت مدت دار اشكال دارد؟
به طور كلي شغل طلافروشي و طلاسازي در اسلام چه حكمي دارد؟
ج. اگر به ازاي طلا نباشد اشكال ندارد و با رعايت موازين شرعي، اين شغل حلال است.
4075. ساختن طلا جهت استفادهي مردان چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه اختصاصي مردان باشد، حرام است.
4076. اگر طلايي به قيمت ارزانتر از طلاي هم وزن خود خريده شود، چه حكمي دارد؟
در صورت راضي بودن طرفين چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
4077. خريد و فروش انگشتر طلاي زرد مردانه كه فقط مورد استفادهي مردان قرار ميگيرد، باطل است يا فقط حرام ميباشد؟
ج. معامله با علم به انحصار فايده در حرام، باطل است و در صورتي كه منفعت حلالي دارد، بايد مقصوده «1» باشد و خريدار اگر انگشتري را گرفته، نسبت به مادهي انگشتري (طلا) ضامن است.
|
(1). يعني در هنگام معامله آن منفعت حلال مورد نظر قرار گرفته و براي آن منفعت طلا خريده شود.
4078. حكم خريد و فروش كالاي ممنوعه (به لحاظ قانوني) - مانند اجناس قاچاق - چيست؟
ج. چون موجب قرار گرفتن در معرض خطر و ضرر است، تكليفاً جايز نيست، اگر چه وضعاً صحيح است.
4079. احتراماً، خواهشمند است نظر مبارك را در خصوص موارد ذيل اعلام فرماييد:
1) فروش فرآوردههاي دريا مانند ماهي، ميگو، خاويار و … به صورت قاچاقي؛
2) فروش فراوردههاي نفتي مانند نفت، بنزين، گازوييل به صورت قاچاقي؛
3) خريد و فروش اموال تاريخي و فرهنگي و عتيقه به صورت قاچاقي؛
ج. جايز نيست، زيرا در معرض خطر و ضرر است و در مواردي كه براي مسلمين مضر است تكليفاً جايز نيست، اگر چه هر مورد وضعاً، تابع شروط شرعيه همان مورد است و اللَّه العالم.
4080. براي آن كه مقام معنوي و شئون ائمه اطهار و پيامبران عليهم السّلام محفوظ بماند، در ساختن فيلم زندگي آنان چه نكات و ضوابطي لازم است رعايت شود؟ و تهيه فيلم انيميشن (كارتون) و نمايش عروسكي از زندگي معصومين عليهم السّلام چه حكمي دارد؟
ج. بايد عمل به هيچ وجه حرام نباشد و دلالت بر خلاف واقع - كه به منزلهي دروغ است - نداشته باشد و اهانت بر مقام شامخ معصومين عليهم السّلام نزد متشرّعه نباشد.
4081. حكم اشتغال در ويديوكلوپها كه محل عرضه فيلمهاي سينمايي و محصولات فرهنگي به جامعه است، چيست؟
ج. با فرض مشتمل بودن بر حرام، اشكال دارد.
4082. آيا فروش روزنامههايي كه معمولاً نام خدا و معصومين عليهم السّلام و آيات قرآني دارد، به مغازه داري كه از آن براي بسته بندي استفاده ميكند، جايز است؟
ج. اگر هتك حرمت باشد و با اين قصد بفروشد، اشكال دارد.
4083. مؤلّف كتابي با ناشري قرار گذاشته كه حق نشر با آن ناشر باشد و بعد خود مؤلف اين حق را براي خودش بر ميدارد و با ناشر ديگري قرارداد ميبندد، آيا اشكال دارد؟
ج. اگر قرارداد آنها ضمن عقد لازم شرعي بوده، اشكال دارد و اگر اين حق قابل تفويض باشد، پس از تفويض به اوّلي، تفويض به دوّمي ديگر بلامحل است.
4084. آيا (محفوظ بودن حق چاپ و نشر) از نظر شرعي صحيح است يا خير؟
ج. بله، صحيح است.
4085. خريد و فروش پوسترهاي بعضي از هنرپيشگان و يا ورزشكاران كه با وضع بد و يا بيحجاب ميباشند و نگاه كردن به آنها و يا نصب آنها در خانه به جهت علاقه به آن هنرپيشه يا ورزشكار، چه وجهي دارد؟
ج. چون معرضيّت براي مفسده دارد، اشكال دارد.
4086. راديو و تلويزيون داراي منافع حلال و حرام ميباشد.
آيا خريد و فروش و انتفاع بردن از آنها، جايز است؟
ج. خريد و فروش به قصد منفعت حلال، مانع ندارد و هم چنين استفاده از آن در جهت حلال نيز بياشكال است؛ ولي بايد به هيچ وجه از آن منفعت حرام نبرند و در دسترس كسي كه استفادهي حرام ميكند، قرار ندهند.
4087. آيا آنتن ماهواره جزو آلات لهو است؟
خريد و فروش و استفاده از آن، چه حكمي دارد؟
ج. با وجود فساد، استفاده از آن و خريد و فروش آن جايز نيست.
4088. استفاده از اينترنت چه حكمي دارد؟
ج. تابع نحوهي استفاده از آن است.
4089. آيا استفاده از وسايل استراق سمع براي تجسّس و شنيدن مكالمه مردم، - مانند ضبط كردن مكالمه افرادي كه كراهت از افشاي آن دارند يا كنترل تلفن اشخاص - چه حكمي دارد؟
ج. در غير حال ضرورت منحصره نسبت به دفع مفسدهي مهم، جايز نيست.
4090. خريد و فروش سي دي چه حكمي دارد؟
ج. اگر از مواردي باشد كه تكثير و كپي آن ممنوع بوده، جايز نيست و همچنين اگر تنها استفادهي حرام از آن ميشود نيز جايز نميباشد.
4091. برخي از نرم افزارهاي كامپيوتري از كشورهاي خارجي به داخل ايران آورده و تكثير ميشود. در آن كشورها (كشورهاي سازنده اين نرم افزارها) تكثير آن، ممنوع اعلام شده است، حكم تكثير چنين نرم افزارهايي چيست؟
ج. مانند حق طبع و چاپ كتاب است كه اگر اضرار به مؤلّف يا ناشر محسوب شود، جايز نيست؛ بلكه عمل انجام گرفته توسط او محترم است؛ ولي اگر آن كفّار از كساني باشند كه مالشان محترم نباشد و موجب فتنه نشود، تكثير آن جايز است.
4092. برخي از برنامههاي نرم افزاري، با استفاده از برنامههاي تلويزيوني داخلي يا خارجي اعم از ماهواره … تهيه ميشود، توليد، استفاده و خريد و فروش و تكثير چنين برنامههاي توليدشدهاي چه حكمي دارد؟
ج. اگر آن برنامهها مشتمل بر حرام نباشد و حق ديگران نيز به آن تعلق نداشته باشد، جايز است.
4093. برخي از افراد با دوربين از فيلمهايي كه در سينما پخش ميشود فيلم گرفته و پس از تبديل به سي دي آن را ميفروشند يا كرايه ميدهند، آيا استفاده از چنين فيلمهايي جايز است؟
ج. اگر فيلم مشتمل بر حرام نبوده و حق ديگري (اعم از فيلمساز، تهيه كننده و …) به آن تعلق نداشته باشد، جايز است.
4094. آيا ضبط برنامههاي تلويزيوني و خريد و فروش و مشاهده آن جايز است؟
ج. اگر مفسدهاي نداشته باشد، جايز است.
4095. برخي از برنامههاي توليدي ديگران - مثل تصنيفها، فيلمها و … - كه از تلويزيون پخش ميشود، توليد صدا و سيما نيست و حقوق مربوط به تكثير آن معلوم و مشخص نيست، آيا ضبط چنين برنامههايي از تلويزيون، جايز است؟
ج. اگر مشتمل بر مفسده و حرام است، جايز نيست و از حيث تَعَلُّق حق بايد احراز شود حق ديگري به آن تعلق ندارد وگرنه اشكال ندارد.
4096. برخي از افراد كه اجتهاداً و تقليداً شكستن و يا كپي كردن و تكثير فيلم و برنامههاي كامپيوتري را جايز ميدانند، اگر برنامهاي را بدون اجازه كپي يا تكثير كنند و در اختيار كسي كه اجتهاداً يا تقليداً جايز نميداند، قرار دهند آيا او ميتواند از چنين برنامههايي استفاده نمايد؟
ج. خير، نميتواند.
4097. برخي از شركتها و افراد بدون اجازه از توليدات ديگران استفاده ميكنند و سپس اجازه تكثير يا فروش محصول توليدي خود را به ديگران نميدهند، در صورت علم مشتري به نحوه توليد غير شرعي چنين برنامههايي، خريد و فروش و استفاده از چنين برنامههايي چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
4098. سيستم تهيه برنامههاي نرم افزاري به گونهايست كه هر برنامهاي به كمك برنامههاي موجود در بازار و با ضميمه آنها توليد ميشود كه آن برنامهها يا به صورت اصل يك برنامه نرم افزاريست يا بخشي از آن را تشكيل ميدهد و يا موسيقيها و آوازها و يا تصاوير آن متعلق به ديگران است، آيا خريد و فروش، تكثير و استفاده از چنين نرم افزارهايي، در صورتي كه غرض اصلي همان برنامه توليدي آن شركت باشد، جايز است؟
ج. هر چه مشتمل بر برنامههاي ممنوع التكثير يا مشتمل بر برنامههاي حرام باشد، جايز نيست.
4099. برخي از افراد يا شركتها، نرم افزارهايي توليد ميكنند كه از برنامههاي توليدي ديگران در برنامه خود استفاده ميكنند، اگر بدانيم آنان بدون اجازه از برنامههاي ديگران بهره جستهاند، آيا استفاده از چنين برنامههايي اشكال دارد؟
اگر ندانيم كه آنها اجازه گرفتهاند يا نه، تكثير و فروش و استفاده از آنها چه حكمي دارد؟
ج. لازم است احراز شود كه حق ديگران به آن برنامهها تعلق ندارد.
4100. نرم افزارهايي كه از بازار مسلمين تهيه ميكنيم، آيا لازم است از نحوه شرعي بودن تكثير آن فحص و جستجو كنيم يا سوق مسلمين حاكم بوده و خريدن بدون پرس و جو از خصوصيات تكثير و پخش آن جايز است؟
ج. اگر غلبه با موارد ممنوعه است، سؤال و فحص شود.
4101. آيا خريد و فروش فيلمها و نرم افزارهايي كه كار مشترك ايران و كشورهاي كفر است، شرعاً اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد.
4102. برخي از نرم افزارها و برنامهها متشكل از برنامههاي مختلف يا تصاوير، آهنگ، فيلم و امكانات جانبيست كه ممكن است مثلاً آهنگ و امكانات جانبي آن متعلق به شركتهاي ايراني بوده و بقيه برنامهها متعلق به كفار باشد، آيا كپي گرفتن از چنين نرم افزارهايي شرعاً جايز است؟
در صورتي كه هدف اصلي انسان، استفاده از برنامههاي خارجي (متعلق به كفار) آن نرمافزار باشد چه طور؟
ج. جايز نيست.
4103. اگر فيلمي به صورت غير شرعي توسط فرد ديگري كپي و تكثير شده باشد، مشاهده فرد ثالث در كنار مشاهده افراد ديگر، براي فرد ثالث ضمان آور است؟
ج. اگر تأييد باشد جايز نيست و ضمان مبني بر صدق اضرار و استناد آن في الجمله به او است.
4104. آيا فيلمهاي خارجي كه در مراكز كفر توليد شده و دوبله نشدهاند؛ اما زيرنويس فارسي دارند را ميتوان كپي كرد؟
ج. خير.
4105. آيا كپي كردن فيلمهاي خارجي كه متعلق به كفاريست كه مال آنان محترم نيست؛ ولي توسط مراكز دوبله داخلي، دوبله شده جايز است؟
ج. جايز نيست.
4106. ويديوكلوپها برنامههاي خود را در مدت زمان محدودي كرايه ميدهند، آيا جايز است برنامه كرايهاي را بر روي حافظهاي كامپيوتر كپي و پس از عودت دادن سي دي، از آن برنامهي كپي شده در خارج از محدودهي زماني بهره برد؟ مانند فيلمهاي سينمايي، مستند و …
ج. اگر معلوم است كه اين كار مورد رضايت صاحب حق اصلي فيلم نيست، جايز نميباشد البته اين در صورتيست كه محتواي فيلم مشتمل بر حرام نباشد و در غير اين صورت از اين جهت نيز جايز نيست.
4107. خَيّاطي مرد اجنبي براي زنان، چه حكمي دارد؟
ج. جواز آن مبني بر اينست كه در مقدمات و مقارنات و لوازم آن، حرامي صورت نگيرد.
4108. دلّالي گرفتن براي كارهاي حرام - مانند معاملات ربوي - آيا حرام است؟
و آيا پول گرفته شده از طرفين ضمان آور است؟
ج. بله، اين كار حرام است و پول آن هم حرام ميباشد.
4109. براي آزاد كردن زنداني، فردي حاضر است در قبال دريافت مبلغي پول، سند منزلش را به عنوان وثيقه قرار دهد؛ آيا اشكال دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
4110. در بعضي كشورها، دختران توسّط والدين به فروش ميرسند، آيا اين كار جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
4111. فروش تمبرهاي پستي - كه قيمت معيّني دارند - به قيمت بيشتر، چه حكمي دارد؟
ج. اگر به حد اجحاف نباشد، جايز است.
4112. آيا فروش بنهايي كه بعضي از ادارهها و يا … به كارمندان خود ميدهند، با قيمت كمتر و تبديل آن به پول نقد، جايز است؟
ج. معاوضهي آن جايز است، اگر شرطي با او نشده باشد.
4113. اگر دولت اجناسي را به بنگاهها و مغازهها يا نانواييها با يارانه، جهت فروش به مردم با قيمت خاصي داده باشد و آنها اين اجناس را تا چند ماه و يا چند سال هنوز نفروخته باشند، آيا با زياد شدن قيمتها ميتوانند آن را به قيمت روز در بازار آزاد بفروشند؟
ج. اگر دولت ملك آنها نكرده و هنوز خودش مالك است نميتوانند بفروشند، اما اگر به آنها فروخته است و آنها طبق شروط قرارداد عمل نكنند و دولت مطلع شود، دولت ميتواند فسخ كند.
4114. در سرگرميهايي مانند سيرك و بندبازي و موتورسواري (كره مرگ و ديوار مرگ) خريد بليط جهت تماشا، چه حكمي دارد؟
ج. مانعي ندارد، اگر مشتمل بر حرام نيست.
4115. فروش ميوههايي مانند انگور به كساني كه سابقه شراب درست كردن دارند، چگونه ميباشد؟
ج. اگر به قصد حرام يا كمك به حرام نفروشد جايز است، اگر چه احوط ترك آن است.
4116. آيا جايز است چند نفر مالي را اعم از پول يا كالا روي هم بگذارند و با قرعه تمام آن را بدون هيچ باز پرداختي به يك نفر واگذار كنند؟
ج. اگر همگي با رضايت مالشان را به يكي ببخشند، بدون اينكه خود را از جهت قرعه ملزم بدانند، مانع ندارد.
4117. آيا واجب است صاحبان مشاغل، احكام مربوط به شغل خود را ياد بگيرند؟ در صورت كوتاهي، آيا اشتغال آنان حرام است؟
و در اين صورت، آيا درآمد آنان مشروع ميباشد؟
ج. تكليفاً يادگيري مسائل مورد ابتلاي در هر امري واجب است، هر چند وضعاً تا حرامي انجام نداده، درآمد آن حلال است.
4118. يادگيري اعتقادات و احكام، در چه محدودهاي بر مكلف واجب است؟
ج. در اعتقادات حقّه، آن چه اعتقاد به آنها لازم است و در احكام هم هر چه معرضيت براي ابتلاي دارد.
4119. راههاي يقين به اصول دين كدام است؟
ج. نسبت به موارد و افراد متفاوت است.
4120. آيا انسان با ترك فراگيري مسائل مورد ابتلاي خود گناهكار محسوب ميشود؟
ج. بله.
4121. اگر پدر و مادر فرزند خود را از تحصيل در رشته يا علم خاصي منع كرده و يا به تحصيل در رشته يا علمي امر نمايند، آيا اطاعت از آنان واجب است؟
ج. آن چه حرام است ايذاء و ناراحت كردن آنهاست كه ميتوان با توجيه آنها، آن را برطرف كرد.
4122. اگر پدر و مادري يا فقط پدر مخالف با تحصيل علوم ديني فرزند باشند و فرزند هم استعداد و علاقه داشته باشد، وظيفه چيست؟
ج. اگر نتوانست آنان را راضي نمايد روزي يك ساعت را درست و اساسي صرف تحصيل علوم ديني نمايد و به هر كار يا تحصيل مشروع ديگري بپردازد كافيست و آنان حق مخالفت از واجب را ندارند.
4123. جواني هستم كه مايلم در راه وظيفه و خدمت به مسلمين مشغول شوم و اكنون بين تحصيل در حوزه يا دانشگاه مردد ميباشم، لطفاً با توجه به نيازهاي كنوني كشور بفرماييد، كدام مسير را انتخاب نمايم كه رضايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را جلب كرده باشم؟
ج. تحصيل در حوزه به رضايت آن حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف نزديكتر است، ان شاء اللَّه.
4124. آيا فراگيري و تحصيل علوم ديني در شرايط كنوني جامعه، واجب كفاييست يا واجب عيني؟
ج. به مقدار مورد مبتلاي هر فردي در احكام شرعيه و اعتقادات، واجب عيني است و اضافه بر آن كفايي است، كه نسبت به افراد مستعد، با نبودن مجتهدين مورد نياز و كافي در جامعه، واجب عيني ميباشد.
4125. ملاك و معيار شرعي در انتخاب و گزينش رشته تحصيلي، علاوه بر وجوب كفايي برخي علوم، چيست؟
ج. ملاك، شرعيّت آن رشته و شرعيّت مقدمات آن است.
4126. اگر كسي به علوم ديني علاقه زيادي داشته باشد ولي به دلايلي در دانشگاه به تحصيل مشغول شده است، آيا ادامه تحصيل او در دانشگاه واجب است يا ميتواند با انصراف از دانشگاه، علوم ديني را تحصيل نمايد؟
ج. بله، ميتواند انصراف دهد و به تحصيل علوم ديني بپردازد.
4127. آيا يادگيري و آموزش فلسفه و عرفان در حوزههاي علميه جايز است؟
در صورت @تمحض افراد در چنين علومي استفاده آنان از شهريه چه حكمي دارد؟
ج. ميزان، استقلال در نظر و تمكّن تام در تشخيص حق از باطل است، پس بعد از محكم كردن مباني اعتقادي - كه قابل شبهه و خدشه نباشد، تحصيل آن علوم جايز، بلكه نافع است و اگر تمحض در آن براي دفع شبهات اجانب و حفظ اعتقادات حقه باشد، گرفتن شهريه هم جايز است.
4128. آيا فراگيري علم فقه و مبادي آن تا درجه اجتهاد براي طلاب علوم ديني واجب عيني است؟
در صورت ترك آن و اشتغال در علوم حوزوي ديگر و يا اشتغال به تبليغ و يا تأليف، آيا گرفتن شهريه براي آنان جايز است؟
ج. فراگيري علم فقه و مبادي آن تا درجه اجتهاد واجب كفاييست و گرفتن شهريه با اشتغالات ذكر شده، جايز است.
4129. برخي از طلّاب در رشته تخصّصي كلام حوزه علميّه مشغول تحصيل هستند، آنها درس فقه و اصول نميخوانند، آيا مجاز به دريافت شهريه ميباشند؟
ج. اگر تحصيل آنها در جهت تكفّل بخشي از نيازهاي حوزه علميّه و اهل ايمان است، مانعي ندارد با فرض اينكه فقط تخصص در فقه و اصول را ترك نمودهاند.
4130. منظور از علمي كه كسب آن بر همه واجب شده است، چيست؟
ج. علم به مسائل شرعيهي مورد ابتلا و علم اعتقادات لازم است، كه همان علم تقوا و يقين است.
4131. اگر استادي در كلاس منكري را انجام داد و شرايط نهي از منكر فراهم بود، آيا حفظ حرمت و مقام استاد مقدم است يا بايد او را نهي از منكر كرد، هر چند مستلزم حرمتي به او باشد؟
ج. تا جايي كه ممكن است، به گونهاي نهي از منكر كند كه مستلزم بيحرمتي به او نشود.
4132. در طول تحصيل مبلغي به عنوان كمك هزينه از دانشگاه دريافت نمودهام، اكنون دانشگاه آن مبلغ را مطالبه نموده است آيا بايد بپردازم؟ اگر به مستحق بدهم كفايت ميكند؟
ج. اگر به عنوان قرض يا با شروط خاصّي داده بوده، بايد به همان دانشگاه بازگردانده شود.
4133. استفاده از خوابگاه دانشجويان به صورت مهمان، اگر بر خلاف مقررات باشد، چگونه است و حكم نماز و غسلهايي كه انجام داده چيست؟
ج. استفاده از خوابگاه دانشجويان جايز نيست و اگر ذمهي او به مالي مشغول شده باشد، بايد ادا كند و نماز و غسل او در صورت جهل به حكم و يا فراموشي آن، صحيح است.
4134. استفاده از كامپيوتر دانشكده مهندسي براي ساير رشتهها، اشكال دارد؟
ج. تابع مقررات آن دانشكده است.
4135. آيا تعليم و تعلم علوم غريبه هم چون جفر، نجوم و رمل، جايز است؟
ج. اشكالي ندارد.
4136. دانشجويان حق الزحمهاي را در قبال كار دانشجويي ميگيرند، چنان چه كمتر از ساعات مقرر كار كنند، چه حكمي دارد؟
ج. حرام و ضمان آور است.
4137. من در امتحان ورودي دانشگاه با تقلب قبول شدم، آيا حقوقي كه در آينده دريافت ميكنم اشكال خواهد داشت؟
ج. حرمت تقلب در امتحان، با حكم حقوق دريافتي در آينده رابطهاي ندارد.
4138. آيا از اموال بيت المال ميتوان در جهت كسب علم استفاده كرد؟
ج. با اجازهي حاكم شرع جايز است.
4139. آيا با وجود پرستار مرد و ملازم بودن پرستاري به لمس نامحرم، تحصيل زن در اين رشته جايز است؟
ج. اگر نتواند پرستار اختصاصي زنان باشد، جايز نيست.
4140. لطفاً بفرماييد تنبيه بدني دانش آموزان، بعد از نصيحت كردن و حرف زدن براي ننوشتن تمرين يا درس نخواندن يا ادب و غيره، صحيح است؟
ج. با پرهيز از تنبيهي كه موجب ديه است، احتياط در اجازه گرفتن از ولي است.
4141. آيا با پولي كه پدر و مادرم بابت مخارج تحصيلي به من ميپردازند، ميتوانم وسايل زندگي براي آيندهام خريداري نمايم؟
ج. اگر فقط به شرط و عنوان تحصيل دادهاند، جايز نيست.
4142. آيا زن ميتواند علوم اسلامي را تحصيل نمايد و به مقام اجتهاد برسد؟
ج. اجتهاد بر هر متمكّن واجب كفايي است، مرد باشد يا زن و گاهي عيني هم ميشود.
4143. شركت يك خانم مسلمان متديّن در مراكز آموزشي و دانشكدهها جهت تعليم و تعلّم، در صورتي كه اكثر اساتيد مرد هستند و در كلاسها اغلب خانمها حجاب ندارند، چه صورت دارد؟
ج. اختلاط مرد و زن جايز نيست.
4144. تدريس اساتيد مرد در مدارس راهنمايي يا دبيرستان دخترانه چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
4145. عدّهاي بر اين باورند كه اساتيد مرد به جهت حفظ مسائل شرعي و دوري از تهمت، نبايستي در كلاس خانمها شركت نمايند. تدريس آقايان براي خانمها شرعاً چه حكمي دارد؟
آيا خانمها ميتوانند از دروس خصوصي آقايان استفاده نمايند؟
ج. اگر جهات شرعيّه را مراعات نمايند و در معرض فتنه و فساد نباشند، مانعي ندارد.
4146. گاهي دانشجوي پسر در مجموعه [آموزشي ] قرار ميگيرد كه تمام آنها خانم هستند و يا دانشجوي دختر در جمعي از مردان قرار ميگيرد، آيا در اين مسأله اشكال شرعي نسبت به دختر و پسر دانشجو وجود دارد؟
با توجه به اين مطلب كه خارج شدن از چنين مجموعههايي منجر به ضررهايي مثل تأخير در فارغ التحصيل شدن آنها ميگردد؟
ج. دانشجوي پسر موظف است از نگاه به نامحرم پرهيز نموده و دانشجوي دختر نيز موظف به حفظ حجاب است و عدم اختلاط زنان و مردان در چنين جمعهايي لازم است.
4147.
گفتگو و مباحثه علمي و درسي بين دختر و پسر دانشجو چه حكمي دارد؟
ج. بهتر آن است كه احتياط كرده و در حضور مردم انجام نشود تا احتمال امر خلافي در آن داده نشود.
4148. زني كه ميخواهد به تحصيل خود ادامه دهد كه بعدها شغلي حلال انتخاب كند، ولي فعلاً ادامهي تحصيل ملازم با اينست كه با نامحرم روبرو شود، مثلاً نزد مرد نامحرم درس بخواند يا اينكه با مردها در يك كلاس باشند، جايز است؟
ج. در صورتي كه تحصيل واجب نباشد و قدرت بر حفظ حجاب نباشد، جايز نيست و اگر واجب باشد، با حفظ حجاب بر مراتب ضرورت اكتفا ميشود.
4149. صداي خنده خانمها در جايي (مانند كلاس درس) كه تعداد آقايان بيشتر از خانمها باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
4150. آيا تدريس به شاگرد بهايي اشكال دارد؟
ج. اگر به نحوي سبب تقويت حزب او ميشود، جايز نيست.
4151. تقلب در امتحان و صف نانوايي و اتوبوس، چه حكمي دارد؟
ج. در صورت تضييع حق شرعي ديگران جايز نيست.
4152. روند رو به رشد فرد و اجتماع به گونهايست كه مردم غالباً براي تحصيل به دانشگاه ميروند، اما در كلاسهاي دانشگاه زن و مرد مختلط هستند، حال آيا وظيفهي شرعي دختران و پسران براي ورود به دانشگاه چيست؟
ج. حتماً بايد محل نشستن زنان از مردان جدا باشد و يا در كلاسها پردهاي بين آنان به عنوان حايل قرار گيرد، در غير اين صورت دختران بايد نزد محارم خود به صورت خصوصي تحصيل نمايند.
4153. آيا سخن گفتن و مباحثه علمي با جنس مخالف در صورت رعايت حجاب و بدون قصد ريبه جايز است؟
ج. حتماً بايد محل نشستن زنان از مردان جدا باشد و يا در كلاسها، پردهاي بين آنان حايل قرار گيرد، در غير اين صورت دختران بايد نزد محارم خود به صورت خصوصي تحصيل نمايند.
4154. در صورتي كه مُنَجِّم با استفاده از معاد لات و محاسبات نجومي، خسوف و كسوف و يا اتفاقات و حوادثي را در آينده پيش بيني نمايد، اشكال شرعي دارد؟
ج. در صورتي كه خبر از نتايج قواعد و معاد لات نجومي بدهد، نه از واقع، بدون اشكال است.
4155. آيا تمام احكام تعليم و تعلم كه براي مردان وجود دارد، براي بانوان نيز هست؟
ج. خير، موارد آن مختلف است.
4156. آيا زن براي تحصيل بايد از شوهر خود اجازه بگيرد؟ اگر تحصيل او با حقوق شوهر منافات نداشته باشد، آيا شوهر حق نهي كردن زن از تحصيل را دارد؟
ج. اگر با حقوق شوهر هيچ منافاتي نداشته باشد و مستلزم خروج از خانه هم نباشد، اجازه واجب نيست و شوهر هم حق منع ندارد.
4157. آيا زن براي يادگيري مسائل شرعي و ديني ميتواند بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود؟
ج. اگر ميتواند بدون خروج از منزل با مطالعه يا تعليم از شوهر و مانند آن ياد بگيرد، نميتواند بدون اجازه خارج شود.
4158. آيا زن با حفظ حجاب و حدود اسلامي ميتواند نزد مرد اجنبي آموزش رانندگي ببيند؟
ج. با فرض معرضيّت براي تعقّب يا معيّت حرام نميتواند.
4159. گاهي مربّيان براي آموزش احكام و مسائل شرعي يا معارف ديني نوجوانان در مدارس، از برخي شيوهها كه همراه با نوعي بدآموزي ميباشد، استفاده ميكنند.
مثلاً نماز را به «تلفن به خدا» تشبيه ميكنند؛ آيا چنين شيوههايي جايز است؟
ج. اگر نيّت بدي نداشته باشند و فقط تشبيه باشد، اشكال ندارد.
4160. خريد و فروش و خواندن بعضي از كتب و روزنامهها و … كه در آن به مقدسات اسلام توهين شده است و يا گمراه كننده است، چه وجهي دارد و در چه صورتي جايز ميباشد؟
ج. جايز نيست، مگر براي كساني كه توانايي دفع و رد مطالب آنها را داشته باشند كه براي اين منظور نگهداري آن براي آنان بدون اشكال است.
4161. در عقودي همانند بيع و … خواندن عقد به عربي لازم است يا صرف عمل كفايت ميكند؟
ج. با @معاطات هم واقع ميشود و صيغه عربي لازم نيست.
4162. آيا در قراردادهاي معاملاتي بين خريدار و فروشنده لفظ و گفتگو كافي است، يا حتماً بايد مكتوب گردد؟
ج. در صحّت معامله، كتابت لازم نيست و اللَّه العالم.
4163. اگر اداره يا سازمان دولتي از طريق مزايده يا مذاكره قصد فروش مالي از اموال خود را داشته باشد و پس از شركت خريداران مختلف، شرايط فروش مال خود را به مشتري معيّني اعلام و آن مشتري با پذيرفتن كامل آن شرايط مقداري از وجه معامله را نقداً پرداخت نموده و بقيّهاي ثمن را نيز چك داده و فروشنده هم آنها را در مجلس دريافت مينمايد و رسيد تسليم مشتري ميكند، اگر چه چك را نقد نكند، آيا اين عمل به منزلهي ايجاب و قبول و انجام معامله است؟
ج. همين مقدار كافيست و معامله يا بايد به عقد واقع شود و يا به معاطات و در صحّت معامله به نحو معاطات لااقل بايد اعطاي يكي از ثمن و مثمن به قصد انشاي معامله واقع شود و اعطاي بعض ثمن و چك، به منزلهي ثمن است و معامله صحيح است.
4164. اگر در معاملهاي، فروشنده توسّط فاكس، پيشنهاد فروش مكتوب خود را ارسال و خريدار نيز قبولي خود را فاكس نمايد، آيا ايجاب و قبول واقع و عقد بيع محقّق ميگردد يا حتماً بايد قرارداد مبايعه نامه حضوري باشد؟
ج. عقد بيع محقّق ميشود، ولي در صورت اختلاف قابل اثبات نيست، مگر در فاكسي كه ايجاب و قبول هر دو مذكور باشد.
4165. در صورتي كه انجام معامله توسط ارسال فاكس نافذ باشد، چنان چه طرفين بعد از اجراي عقد بيع توسّط فاكس، پس از مدّتي هم ديگر را ملاقات نمايند و به صورت حضوري نيز مبايعه نامهي كتبي تنظيم كنند، مطابق با مفاد فاكس قبلي، آيا عقد انجام شده از زمان صدور فاكس ميباشد و يا از زمان صدور مبايعه نامهي حضوري كه مثلاً سه ماه بعد از فاكس نوشته شده است؟
ج. اگر مقصود بقاي بر معاملهي قبليست و دلالتي بر حدوث نيست كه از همان صدور فاكس معامله محاسبه ميشود و اگر مبهم است، قدر متيقّن ملاك است.
4166. آيا معامله به صورت اينترنتي صحيح است يا خير؟ آيا با خريد به وسيلهي اينترنت ميتوان آن را چند بار به ديگران فروخت و دوباره آن را خريد، بدون ديدن و قبض اجناس؟
ج. از حيث حكم تفاوتي نميكند و بايد واجد شروط باشد؛ اگر مبيع عين است، فروش آن قبل از قبض جايز است و اگر معامله سلف است، فروش آن قبل از مدت معين شده براي مطالبه جايز نيست و بعد از حلول اجل جايز است.
4167. معاملات فضولي با اينترنت جايز است يا خير؟
ج. فرقي نميكند.
4168. در بيماري و مرضي كه متصل به مرگ است، اگر شخص بيمار معاملاتي انجام دهد، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
4169. در صورت عدم تعادل روحي خريدار يا فروشنده، معامله صحيح است يا باطل؟
ج. اگر شعور به اندازه كافي براي معامله را ندارد، صحيح نيست.
4170. با توجّه به اين كه معامله با غير بالغ صحيح نيست مگر در اجناس كوچك، بفرماييد مبلغ مجاز چه قدر است؟
ج. در صورتي كه در اين گونه معاملات فرد غير بالغ به منزلهي واسطه در مبادله عوضين باشد، مانعي ندارد و ميزان تا حدّيست كه عنوان واسطه بر او صدق كند.
4171. مغازهداراني كه به اقتضاي شغل و يا محل كسب، دائماً با كودكان سر و كار دارند، آيا خريد و فروش و معاملات آنان مورد اشكال است؟
ج. معامله با كودكان نابالغ بايد با اذن ولي آنها باشد.
4172. اگر نابالغي از طرف استاد بالغش جنس بفروشد، آيا معامله او صحيح است يا خير؟
ج. اگر با اجازهي ولي شرعي و استاد معامله كرده صحيح است، در صورتي كه بتواند معامله كند.
4173. والدين، كودك نابالغي را در سنين كودكي به كاري ميگمارند و كودك از اين طريق درآمد كسب ميكند.
آيا والدين ميتوانند در اندوختههاي او تصرّف نمايند يا نه؟
ج. پدر، ولي طفل است و با ملاحظهي مصلحت طفل ميتواند در مال او تصرّف كند.
4174. در صورتي كه ولي قهري بدون رعايت غبطه، مالي را براي مولي عليه بخرد و يا مال او را به غير واگذار كند، آيا معامله نافذ است يا غير نافذ؟
ج. با ملحق شدن اجازهي صحيح، اظهر صحّت است.
4175. در معاملهاي كه ولي صغير رعايت غبطه و مصلحت فرزند صغيرش را نكرده باشد و معامله به ضرر فرزند واقع شده باشد، آيا چنين معاملهاي صحيح است يا باطل؟
ج. اگر ولي مراعات مصلحت صغير را نكرده، معامله يا باطل است و يا ضامن است.
4176. آيا منظور از رعايت غبطه، غبطه واقعي ميباشد و يا آن چه كه ولي غبطه تصوّر ميكند؛ هر چند در حقيقت بر خلاف غبطه باشد؟
ج. ميزان در تكليف، احراز ولي است.
4177. مال صغير را چگونه ميتوان در شركتي سرمايه گذاري كرد؟
ج. ولي او با رعايت مصلحت صغير ميتواند اين كار را بكند.
4178. آيا فرزندان بعد از رسيدن به سن بلوغ ميتوانند به لحاظ مادي مستقل شوند و آيا پدر بعد از بلوغ آنان ميتواند بدون اذن آنها در اموالشان تصرف كند؟
ج. بعد از رسيدن به سن بلوغ و رشد، حق تصرف در اموالشان با خود آنها است.
4179. هنگام اختلاف بين پدر و مادر در ولايت و حضانت كودك، حق با كدام يك ميباشد و آيا عمو و دايي حق حضانت و ولايت دارند؟ و حق ولايت و حضانت بر اموال فرزندان غير بالغ آيا به معناي محروميت آنان از اموالشان تا رسيدن به حد بلوغ ميباشد يا خير؟
ج. حق حضانت و سرپرستي دختر يا پسر نابالغ براي پدر و مادر است، به طوري كه در رساله مذكور است (مسألهي 1982 به بعد) ولي حق ولايت و تصرف در اموالشان با پدر آنها است.
4180. در صورت فوت پدر، ولايت فرزندان با چه كسي است؟
آيا مادر ميتواند قيّم آنها شود؟
ج. ولايت آنها با جد پدري يا قيّميست كه پدر يا جد پدري او را معيّن كرده باشد و در غير اين صورت، حق تعيين قيّم با حاكم شرع جامع شرايط است.
4181. آيا قيّم ضامن سودهاي فرضي اموال صغير (در صورت معامله كردن) است يا خير؟ آيا قَيِّم ميتواند از حق ديه كه به كودكان صغير ميرسد گذشت كند؟ و آيا حق دارد حق قصاص را به ديه تبديل كند و يا بر عكس آن عمل نمايد؟
ج. قيّم ضامن سودهاي فرضي بدون معامله و مضار به نيست و اختيارات قيّم در مورد صغار در حد تشخيص مصلحت آنها است.
4182. اگر سرپرست خانواده دچار اختلال حواس يا فراموشي شود، آيا فرزند بزرگ خانواده، بدون اجازه فرزندان ديگر ميتواند در اموال وي تصرف كند؟
ج. خير نميتواند؛ مگر با اجازهي پدر آن سرپرست يا حاكم شرع.
4183. اموالي كه دوستان شهيد يا فرد فوت شده به خانواده آنان هديه ميدهند، آيا جزو اموال فرزندان آنان حساب ميشود؟ و آيا مصرف اموال صغير در هزينههاي مجالس ترحيم پدر يا مادرشان جايز است؟
ج. اموالي كه به خانواده او ميدهند، جزو اموال همهي آنها است؛ مگر قرينهاي بر اختصاص به بعضي باشد و مصرف اموال صغير در آن هزينهها جايز نيست؛ مگر به قدر اقل واجبات تجهيز مثل كفن كه از اصل مال اخراج ميشود.
4184. اگر ولي يا قَيِّم صغيري و يا پدر او به خاطر ولايت شرعيهاي كه بر فرزند نابالغ خود دارد، اموال پسر را معامله كند و پسر بعد از بلوغ مدعي غبن در معامله شود و قَيِّم يا پدر بگويد مصلحت بود كه معامله كردم و غبني صورت نگرفته، قول كدام يك مقدم است؟
حكم صورتي كه پدر مرحوم شده باشد را بيان فرماييد؟
ج. معاملهي ولي، محكوم به صحت است، مگر اين كه فرزند مفسده دار بودن آن را به حجت شرعيه اثبات كند.
4185. در صورتي كه فردي را بين دو امر قرار داده و مثلاً بگويند:
يا چك تو را به اجرا ميگذاريم و يا منزل خود را به فلان قيمت به ما بفروش. آيا اين نوع معامله صحيح است؟
ج. در صورتي كه كار ديگري كه وي را در آن مخيّر كردهاند، ضرر ديني و يا دنيايي زيادي كه معمولاً از آن پرهيز ميشود، نداشته باشد، معامله بياشكال است.
4186. حكم املاك به جامانده از فراريان رژيم طاغوت چيست؟
ج. حكم املاك ديگران را دارد كه براي صاحبان آنها است.
4187. خريد و فروش اجناسي كه قاچاق بوده و دولت آنها را مصادره كرده است، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
4188. شخصي قبل از انقلاب، سرقفلي مغازهاي را خريداري و اجاره نامه با امضاي مالك اصلي تنظيم مينمايد. پس از انقلاب اين املاك تحت سرپرستي بنياد مستضعفان قرار ميگيرد كه اجاره بها دريافت مينمايد.
1) شخصي كه سرقفلي را خريده هنوز هم مالك سرقفلي ميباشد يا خير؟
ج. در صورتي كه قيود و شروطي نداشته كه الآن موجود نيست، هنوز هم مالك است.
2) اگر اكنون اين شخص مالكيّت سرقفلي خود را بخواهد بفروشد، آيا براي خريدار شرعاً اشكالي ندارد؟
ج. خريد و فروش طبق قرارداد است و چنانكه اگر مالك حضور داشت، چگونه ميفروخت و ميخريد، اكنون نيز به همان حال است.
3) در حالي كه مالك اصلي در خارج كشور و مجهول المكان ميباشد، آيا اجاره بها را بايستي به بنياد پرداخت نمايد؟
ج. بايد به مالك بپردازد، هر چند با واسطه و در غير اين صورت به نايب او كه حاكم شرع ميباشد بپردازد.
4) كسب درآمد در چنين اماكني مشروع است يا خير؟
ج. از جوابهاي بالا معلوم شد.
4189. معاملات روزمرّه با فروشندگان اهل كتاب صحيح است؟
ج. مانع ندارد.
4190. حكم معامله با بهاييها را بيان نماييد.
ج. معامله با بهاييها مانند معامله با ساير مشركين و كفار غير اهل ذمّه است.
4191. شخصي بعد از تنظيم قولنامهي يك دستگاه آپارتمان خود با فردي، پس از گرفتن قسمتي از قيمت متوجّه ميشود كه خريدار بهايي و جزو فرقه ضالّه و مضلّه ميباشد.
1) آيا اين معامله باطل است يا نه؟
ج. پولي كه بابت ثمن معامله ميگيرد، اشكال ندارد.
2) فروشنده شرعاً ملزم به انتقال ملك خود به خريدار (شخص بهايي) است؟
ج. خريدار مالك نميشود.
4192. حكم معامله و ارتباط با فرقه «آغا خاني ها» چيست؟
ج. حكم رابطهاي با ساير كفار و مشركين را دارد كه در حال اختيار جايز نيست و معامله با آنها در حكم معامله با كافر غير ذمّي است.
4193. حكم معامله با كفّار چيست؟
ج. اگر شرايط معامله باشد، مانعي ندارد.
4194. خريد و فروش پوشاك و مواد غذايي و غيره از اهل كتاب چه حكمي دارد؟
ج. اشكالي ندارد.
4195. آيا فروش قرآن به كفّار و اهل كتاب جايز است، به خصوص اگر بدانيم آنان قصد توهين ندارند؛ بلكه جهت مطالعه آن را تهيه ميكنند؟
ج. جايز نيست.
4196. فروش الكلي كه بعداً با آن مشروب درست ميكنند، به كشورهاي خارجي مسلمان يا غير آن اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
4197. آيا كلاهبرداري در معاملات با كفار جايز است؟
ج. در هر موردي كه معامله صحّت واقعيه دارد، جايز نيست.
4198. خريد و فروش اجناس اسراييلي و آمريكايي در حال حاضر در بخش خصوصي و دولتي، جهت استفاده از تكنولوژي آنها بر عليه خودشان چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
4199. ذبيحه اهل كتاب چه حكمي دارد؟
و آيا فروختن ميته و شراب به اهل كتاب و كساني كه حلال و حرام برايشان فرقي ندارد، اشكال دارد؟
و اگر به قصد فروختن چيزهايي ديگر اينها را بفروشند چه حكمي دارد؟
ج. ذبيحهي آنها نجس و حرام است و فروختن ميته يا شراب به آنها اشكال دارد.
4200. آيا معامله و صادرات و واردات به دولتهاي كفر و يا كشورهاي مسلمان كه دولت جايز دارند، مصداق كمك به ظالم محسوب ميشود؟
ج. موارد آن مختلف است.
4201. بعضي از اجناس مغازهها يا بنگاهها در ماه يا هفته به قيمت آنها افزوده ميشود، آيا فروشنده ميتواند آنها را به قيمت روز بفروشد يا خير؟ در فروش اجناس چند درصد سود بايد بگيرد؟
ج. تا به حد اجحاف نرسد، منعي ندارد.
4202. فروش چيزي به دو برابر قيمت خريداري شده چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه به حد اجحاف به مشتري نرسد، مانعي ندارد.
4203. آيا فروختن اجناس طبق نرخ مصوّب لازم است؟
ج. شرعاً لازم نيست.
4204. اگر قيمت جنس كمي بالاتر برده شود تا چنان چه مشتري تخفيف خواست آن مقدار كم شود، آيا اين عمل جايز است؟
ج. في حد نفسه جايز است، هر چند مكروه است.
4205. آيا اجناسي را كه كارخانه هنوز توليد نكرده است را ميتوان پيش فروش كرد؟ آيا ميتوان به صورت نسيه پيش فروش كرد؟
ج. مانعي ندارد اگر شرايط مذكور در رساله (مسألهي 1647) مراعات شود و معاملهي سلف كه نسيه هم باشد، معامله كالي به كاليست كه شرعاً لزوم آور نيست.
4206. خريد و فروش نان به صورت دانهاي صحيح است يا خير؟
ج. به صورتي كه متعارف باشد، جايز است.
4207. در معاملهي فضولي، مالك اصلي حق رجوع به كدام يك از بايع و مشتري را دارد؟
ج. چون هر دو طرف معامله غاصب و ضامن جنس هستند، مالك اصلي اختيار دارد كه از هر كدام از بايع و مشتري، جنس و منافع آن را دريافت كند.
4208. كسي سرقفلي فروشگاهي را ميفروشد و ضمن عقد هم شرط ميكند كه بدون اطلاع مالك اصلي، حق فروختن به غير را ندارد در اين صورت اگر خريدار بدون اجازه مالك، فروشگاه را معامله نمايد، چه وجهي خواهد داشت؟
ج. اگر به نحو شرط نتيجه بوده واقع نميشود و اگر شرط فعل بوده حق فسخ براي مالك ثابت است پس اگر فسخ كرد و سرقفلي هم به نحو شرعي و تابع عقد اجاره معامله شده بود، با فسخ متبوع تابع هم منفسخ ميشود.
4209. آيا ميتوان اجناس كهنه را رنگ كرد، به گونهاي كه ظاهر و باطن آن با جنس نو تفاوتي نكند و آن را به جاي جنس نو به مشتري فروخت؟
ج. اگر غش در معامله شود، جايز نيست.
4210. هنگام خريد و فروش سبزي، مقدار زيادي گِل به همراه آن خريد و فروش ميشود، آيا در اين صورت معامله باطل است؟
ج. در صورتي كه مقدار گل موجود در سبزي زيادتر از مقدار معمول و متعارفي باشد كه با سبزي است، فروختن آن حرام است؛ هر چند اصل معامله صحيح و بياشكال ميباشد و خريدار پس از اطلاع، حق خيار و بازگرداندن سبزي را دارد.
4211. قناديها اكثراً شيريني جات را با جعبه وزن ميكنند و آن را به مشتري ميدهند، آيا شرعاً جايز است؟
ج. اگر عرف قناديها چنين است و وزن جعبه نيز غير معمول نباشد، اشكالي ندارد.
4212. گندمهايي كه لاغر هستند و از نظر قيمت تا حدودي با گندمهاي معمولي متفاوت هستند، آيا ميشود با گندمهاي معمولي مخلوط كرد و فروخت؟
ج. در صورتي كه غش نشود، مانع ندارد.
4213. در برخي از شهرها، اجناسي هم چون گردو و تخم مرغ، با شمارش خريد و فروش ميشود، در اين صورت خريد و فروش آنها به صورت وزني در آن شهر و يا شهرهاي ديگر چگونه بايد باشد؟
ج. اگر در چند شهر يك شيء اختلاف داشته و در يكي، آن جنس وزني خريد و فروش ميشود و ديگري عددي و شمارشي، ملاك شهريست كه در آن معامله صورت ميگيرد.
پس در همان شهر بايد عرف خريد و فروش در مورد آن شيء ملاحظه شود.
4214. اخيراً برخي پارچهها به صورت كيلويي خريد و فروش ميشوند، حكم آن چيست؟
ج. اگر معامله مشتمل بر غرر نباشد و متعارف و عقلايي باشد، جايز است.
4215. شخصي با تلفن جنسي را از شهر ديگري از طرفش خواسته و او هم فرستاده، ولي جنس در بين راه به سرقت رفته است.
آيا به حساب تلفن زننده محسوب ميشود؟
ج. چون تا به اين اندازه رساندن با رضايت او بوده، به منزلهي رسيدن جنس است، احتياطاً مصالحه نمايند.
4216. كار كردن براي غير مسلمان و يا در كشورهاي غير اسلامي و دريافت دستمزد چه حكمي دارد؟
ج. جايز و حلال است، به شرط آن كه تقويت آنها در كفر نباشد و خود كار هم به خودي خود حلال باشد.
4217. كار كردن براي كسي كه ميدانيم مالش مخلوط به حرام است و گرفتن دستمزد از او چه حكمي دارد؟
ج. اگر يقين به بودن مال حرام در مالي كه مورد ابتلاي شماست نداريد، مانع ندارد و حلال است.
4218. كارگر يا شاگردي كه صاحب كار، او را امر به كم فروشي و كار خلاف قانون ميكند، آيا اين كارش جايز است؟
اجرت وي چه حكمي دارد؟
ج. اگر آن كار خلاف شرع باشد، جايز نيست و اجرت آن هم حرام است.
4219. معامله با شخصي كه احتمال ميرود از راه حرام مثل دزدي، پول در ميآورد چگونه است؟
كمك و صدقه گرفتن و كمك مالي گرفتن از او جهت صندوق قرض الحسنه چه وجهي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
4220. اگر كسي چيزي را بخرد و بخواهد از پول حرام قيمت آن را بپردازد، چه حكمي دارد؟
ج. ذمّهي مشتري برئ نميشود.
4221. اگر كسي جنسي را نسيه بخرد و بعد پول آن را از مال حرام بدهد، آيا معاملهي او صحيح است؟
ج. ظاهراً معامله صحيح است، ولي ذمّهي او مشغول است.
4222. آيا انبار كردن مواد غذايي، جهت فروختن در غير فصل و براي گران شدن قيمت آن احتكار محسوب شده و حرام است؟
ج. در صورتي كه آن مواد از مواد غذايي باشد كه مسلمانان به آن نياز دارند و از طريق ديگري نيز امكان دست يابي به آن نيست، اين عمل احتكار محسوب شده و حرام است و در غير اين صورت كراهت دارد.
4223. اگر معاملهاي باطل بود، ولي طرفين براي تصرف در جنس و پول رضايت داشتند، آيا ميتوان حكم به صحت تصرفات نمود؟
ج. از باب اباحه جايز است.
(به مسألهي 1666 رساله رجوع شود. )
4224. آيا در بيع معاملات باطل مثل خمر و بيع ربوي و … علاوه بر بطلان معامله، شخص گناه كار نيز ميباشد؟
ج. بله، اگر از علم و عمد باشد، حرمت تكليفي هم دارد.
4225. آيا مغازه داران بدون تعيين وقت ميتوانند اجناس مورد نياز مشتري را به صورت نسيه در اختيار آنها قرار دهند؟
و آيا اجناس نسيه را ميتوان از اجناس نقد آن گرانتر فروخت؟
ج. در نسيه بايد زمان مشخص باشد و گرانتر فروختن اجناس نسيه از نقد كار عقلايي و جايز است و اگر مدت تعيين نشود، معامله حال است و فروشنده هر وقت بخواهد ميتواند مطالبه كند.
4226. اگر جنسي را كه به طور نقد خريده شده، دوباره به همان شخص به صورت نسيه با قيمت بيشتر بفروشيم جايز است؟
ج. اگر دو معامله جدّي و با شرايط واقع شود، صحيح است.
4227. اگر جنسي را به صورت نسيه يا قسطي بخرد و چك يا سفته بدهد و بعد همان جنس را به صورت نقد به طرف مقابل به كمتر از قيمت قبلي بفروشد، چه حكمي دارد؟
ج. در صورت قصد معامله اشكال ندارد، البته بنا بر احتياط واجب نبايد در معامله اوّل، معامله دوم شرط شود.
4228. آيا جايز است جنسي را نقدي به صد تومان و نسيه به صد و پنجاه تومان فروخت؟
ج. معاملهي نسيه به زيادتر از معاملهي نقدي ربا نيست. اگر معامله به يكي قطعي شود، اشكال ندارد.
4229. در صورت خريد قسطي اشيا، آيا ميتوان اقساط را در برابر سود قسطي زيادتر نمود؟
ج. اگر بعد از تعيين اقساط در وقت معامله است و معاملهي شرعيّهاي در بين نيست، ربا و حرام است.
4230. در معاملاتي كه خريدار و فروشنده در آن شرط كنند كه خريدار جنس مورد معامله را به قيمت كمتر يا زيادتر به خود فروشنده بفروشد، چه حكمي دارد؟
و اگر طرف در فروش يا عدم فروش آن مختار باشد، چه حكمي دارد؟
ج. هر دو صورت جايز است مگر آن كه معاملهي اوّل نسيهاي باشد كه بنا بر احوط نبايد شرط معاملهي دوّم در آن بشود.
4231. ضمن عقد بيع نسيه يا اجاره شرط ميكند كه بايد مشتري يا مستأجر در موعد مقرّر، اگر ثمن يا اجرت را نپرداخت، مبلغي اضافي جهت تأخير بپردازد، آيا چنين شرطي جايز است؟
ج. اين شرط زياده است و ظاهراً جايز نيست.
4232. در قولنامهها معمولاً شرط ميشود كه اگر يكي از طرفين تا وقت معيني بخواهد معامله را فسخ كند، بايد مبلغي به طرف مقابل بپردازد كه در عرف، به آن «دَرَك» ميگويند. آيا اين شرط الزام آور است؟
ج. اين شرط الزام آور است، زيرا جعل خيار، مشروط به اين شرط بوده است.
4233. اگر فروشنده به خريدار بگويد اين جنسي كه از من خريداري ميكني حق نداري از فلان قيمت بيشتر بفروشي، آيا عمل به اين شرط بر خريدار واجب است؟
اگر واجب باشد، در صورت تخلف خريدار از اين شرط، اضافه قيمت، ملك چه كسي است؟
ج. در فرض مذكور بايع حق فسخ دارد و ميتواند بنا بر قولي، عين و يا بدل يا قيمت آن چه فروخته را مطالبه نمايد.
4234. با توجه به اينكه در ماده 196 قانون مدني آمده است:
«كسي كه معامله ميكند، آن معامله براي خود آن شخص محسوب است مگر اين كه در موقع عقد خلاف آن ثابت شود، با اين فرض ممكن است ضمن معامله كه شخصي براي خود ميكند تعهدي، هم به نفع شخص ثالثي بنمايد» و در ماده 231 قانون مدني مقرر شده است:
«معاملات و عقود فقط دربارهي طرفين متعاملين و قائم مقام قانوني آنها مؤثر است، مگر در مورد ماده 196»؛ بفرماييد در عقود لازم، آيا ميتوان ضمن عقد، تعهّد به ضرر شخص ثالث نمود؟ تكليف شرط چيست؟
آيا غير نافذ است يا باطل؟
ج. اگر ضرر حرام است، حكم ساير شروطي كه شرعاً حرام است را دارد.
4235. در عقود و تعهّدات، چنان چه شخصي به تعهّد خود عمل نكند، آيا ميتوان گفت مرتكب حرام شده است؟
و آيا از اين جهت ميتوان او را تعزير نمود؟
ج. مورد تعزير نيست؛ در عقود لازمه، اگر وفاء نكند، جواز اجبار با شرايط معتبره بعيد نيست و وفاي به عقد واجب است و در تعهّدات مثل شروط ابتداييه وجوب ندارد.
4236. فردي منزلي را به قيمت معيّني فروخته است و فروشنده، مقداري از ثمن را گرفته و مشتري قرار گذاشته بقيه را هنگام تحويل منزل بدهد. آيا اين معامله، بيع سلف است؟
ج. اين غير از بيع سلف است و اگر در وقت بيع شرط كردهاند كه بقيهاي ثمن را در موقع تحويل منزل بدهد، لازم نيست زودتر بدهد.
4237. اگر حدود شرط در ضمن بيع يا معاملات ديگر مشخّص نباشد، موجب غرر بوده و شرط باطل ميشود؟ آيا غرر، به معامله هم سرايت ميكند يا خير؟ و آيا فرقي بين بيع و غير آن است يا نه؟
ج. جهالت در شرط، دليل بر بطلان در مطلق معاملات نيست و در خصوص بيع و مثل آن نيز سرايت جهالت از شرط به آن، بنا بر موارد، مختلف است و اگر شرط مربوط به ثمن و مثمن و خصوصيات نباشد، جهل در آن مضر نيست.
4238. در معاملهي نقد و نسيه قرارداد كردهاند كه اگر مشتري در موعد مقرر بقيهاي پول را پرداخت نكرد، ديگر حقي در مبيع نداشته باشد، آيا اين شرط صحيح و نافذ است؟
ج. معناي اين، همان شرط خيار است كه بايع حق فسخ دارد و ظاهراً اين خيار هم فوريست و تأخير آن بدون عذر جايز نيست و استمرار خيار موجب تضرّر است كه به قاعدهي «لا ضرر» نفي شده است و با فسخ، فروشنده بايد آن مقدار از ثمني را كه گرفته است، برگرداند.
4239. عدّهاي هستند ميگويند جنسي را از تو ميخريم و مدّتي در مغازهات بماند و بعد از چند روز اگر جنس را فروخته باشيد، پولش را ميگيريم و اگر نفروخته باشيد، خود شما از ما بخريد. من از آنها ميخرم تا بدين وسيله به مبلغ مورد نظرشان برسند.
حكم اين گونه معاملات چيست؟
ج. با وجود شروط معاملات شرعيّه اشكال ندارد و سود حاصل از معامله حلال است.
4240. مغازهاي را به بيع شرط به مبلغي معيّن ميفروشند و شرط ميكنند كه بعد از دو سال اگر اين پول را پس دادند، مغازه مال خود فروشنده باشد، آيا چنين معاملهاي صحيح است؟
ج. صحيح است.
4241. اگر در هنگام بيع قرار شود قسمتي از ثمن در وقت تنظيم سند پرداخت شود، آيا ضرري به صحّت بيع ميزند؟
ج. ضرر به صحت بيع نميزند، اگر چه زمان آن مجهول باشد كه جهالت شرط، ضرر ندارد، زيرا جهل به زمان است نه به زماني و زمان آن هم يك حد متعارفي دارد، مگر اينكه به حدّي طول بكشد كه معلّق بماند كه شايد موجب خيار فسخ شود.
4242. اگر خانهاي را به شخصي هبه كند، به شرط اينكه تا 5 سال آن را نفروشند ولي آن شخص آن را بعد از دو سال بفروشد، آيا اين معامله صحيح است؟
ج. بايد براي صحّت معامله از هبه كننده اجازه بگيرند، ولي اگر اجازه نگيرند تا اين كه از 5 سال بگذرد بعد از سال پنجم ممكن است در بقاي بيع ديگر اشكالي نباشد.
4243. آيا اين شرط در معامله كه هر يك از طرفين چنان چه فسخ كند بايد فلان مبلغ بدهد، صحيح ميباشد؟
ج. اگر بازگشت شرط به اين باشد كه اگر فلان مبلغ را داد، حق خيار شرط داشته باشد، صحيح است.
4244. اگر منزلي را به بيع شرط بفروشند به 20 ميليون تومان و شرط كنند كه بعد از يك سال اگر اين پول را پس دادند، منزل مال خود فروشنده باشد، آيا چنين معاملهاي صحيح است؟
ج. صحيح است.
4245. اگر هنگام معامله، فروشنده شرط كند كه مثلاً اگر خريدار تا فلان مدّت، ثمن را ندهد، معامله خود به خود منفسخ باشد، آيا چنين شرطي صحيح است؟
ج. اين شرط انفساخ، شرط نتيجه است كه مانند شرط فسخ نافذ است.
4246. آيا در عقود و معاملات، @تنجيز شرط است؟
ج. نوعا در عقود و معاملات تنجيز، معتبر است كه عقد بايد منجّز باشد يا معلّقي باشد كه مانند - @منجز است مانند تعليق بر امر قطعي الحصول - زيرا امر عقود مبني بر قطع و @تنجّز است.
4247. آيا حضرت عالي دولت را مالك ميدانيد؟
ج. مقصود كدام حكم از احكام مالكيّت است؟
در هر حال، در غير موارد علم به وفاق يا خلاف در موضوع و حكم، احتياطاً با اجازهي مجتهد عادل، هيأتي از اهل ايمان تشكيل بشود و معاملات با آنها انجام گيرد.
4248. ماهيّت مالكيّت دولت چيست؟
ج. مالكيت دولت از قبيل مالكيت هيأت است كه اجتماع بر امري كنند چه از راه حلال باشد يا از راه حرام كه مانند مالكيت بر جهت است كه ملك شخص نميشود و ارث برده نميشود.
4249. در امور مالي، چنان چه كسي مالي را در اختيار انسان قرار ميدهد و نميدانيم در اسباب ملكيت با ما اختلاف نظر دارد يا خير، آيا ترتيب آثار ملك داده ميشود تا خلاف آن ثابت شود؟ ثانياً در موردي كه ميدانيم با ما اختلاف نظر تقليداً يا اجتهاداً دارد، اما نميدانيم اين مال را كه در اختيار ما قرار داده چگونه به دست آورده، (طبق نظر خود به دست آورده يا ما)، اينجا هم بايد ترتيب آثار ملك داد تا خلاف آن ثابت شود؟
ج. در هر دو صورت، ترتيب آثار ملك داده ميشود.
4250. شخصي جنسي را فروخته است و به صورت مجزّا نگهداري ميكند و خريدار براي بردن آن مراجعه نكرده است، فروشنده در مورد اين كالا چه وظيفهاي دارد؟
ج. در صورت گرفتن قيمت ثمن، ضامن است و اگر مأيوس شد، صدقه دهد.
4251. خيار عيب چيست و چه كاربردي دارد؟
ج. اگر خريدار بفهمد مالي را كه گرفته عيبي دارد، اگر آن عيب پيش از معامله در مال بوده و او نميدانسته، ميتواند معامله را به هم بزند يا تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را بگيرد.
4252. اگر جنس مرغوب و غير مرغوب مخلوط شود و به اسم مرغوب فروخته شود، چه حكمي دارد؟
ج. در اين صورت مشتري حق دارد معامله را به هم بزند.
4253. آيا بعد از ظاهر شدن عيب در جنس فروخته شده، خريدار ميتواند جنس را به قيمت معيب از فروشنده مطالبه كند؟ و اگر در اين معامله فروشنده دروغ بگويد يا قسم دروغ بخورد، معامله چه صورتي دارد؟
ج. خريدار ميتواند يا معامله را به هم بزند و يا تفاوت قيمت سالم و معيوب را بگيرد و با دروغ گفتن، معامله باطل نميشود.
4254. منزلي فروخته شد و قولنامهاي تنظيم و مبلغي نيز در هنگام امضاي قولنامه پرداخت گرديد و مقرّر شد پس از انتقال و تحويل سند، باقي مانده پول پرداخت گردد. امّا در اين بين از طرف شهرداري اعلام شد كه اين منزل تقريباً 54 متر عقب نشيني دارد. با در نظر گرفتن اين كه فروشنده در هنگام بازديد خريدار از خانه نسبت به ميزان عقب نشيني اظهار بياطّلاعي نموده بود، آيا براي خريدار خيار ثابت است؟
ج. با توجّه به نقص به وجود آمده، خيار ثابت است و اسقاط همهي خيارات معلوم نيست شامل اين مورد باشد و اللَّه العالم.
4255. شخصي زمين مزروعي خود را با شخص ديگر معاوضه ميكند و پس از چند سال معلوم ميشود كه مغبون شده است، آيا خيار فسخ تا حال باقي است؟
ج. اگر تأخير براي جهل به حكم خيار باشد، خيارش باقيست و در غير اين صورت اگر بنا بر فسخ داشته و تأخير براي غرضي بوده، ظاهراً باز خيار دارد.
البته نبايد سستي نمايد به گونهاي كه ضرري به غابن برسد و اگر بنا بر فسخ نداشته و بعداً تصميم بر آن گرفته ظاهراً خيارش ساقط است.
4256. اين جانب مدّتي پيش منزلي را با قسمتي از باغ خود به اضافهي مبلغي ديگر معاوضه نمودم و چون قيمت باغ خود را نميدانستم، حاضر به اين معاوضه شدم، اكنون پس از اين كه هر دو در باغ و منزل تصرّفاتي كردهايم متوجّه شدهام كه خيلي كلاه سرم رفته است.
آيا چون در معاوضه، اسقاط خيارات نشده است، حق فسخ دارم؟
ج. تصرّف، قبل از آشكار شدن غبن، اسقاط خيار نميكند و خيار براي مغبون ثابت است.
4257. از خيار غبن تا چه زماني ميتوان استفاده كرد؟
ج. اگر بعد از اطلاع بر غبن فسخ نكرد، براي جهل به حكم خيار، خيار او باقيست و اما در صورت علم و بناي بر فسخ، اگر تأخير براي غرضي بوده و موجب ضرري بر غابن نباشد، بازهم خيارش باقي است.
4258. در اسناد و قبالههاي معاملاتي مينويسند:
«با اسقاط تمام خيارات حتي خيار غبن فاحش.» اگر فردي در معاملهاي فهميد كه خيلي مغبون شده مثلاً جنس خود را يك دهم يا يك بيستم قيمت متعارف فروخته - كه عقلا در اين معامله اصلاً اقدام نميكنند مگر سفاهتي باشد - آيا خيار ساقط ميشود؟
ج. خيار ثابت است و لفظ فاحش تا اين حد اطلاق ندارد.
4259. اگر كسي در معاملهاي دروغ بگويد و روي آن قسم ياد كند، اين معامله چه صورتي دارد؟
ج. گناه كرده، ولي معامله صحيح است و خيار ثابت است.
4260. اگر فردي پس از خريد جنسي متوجه اختلاف زياد قيمت آن جنس در بازار شود، آيا ميتواند تفاوت قيمت را از فروشنده مطالبه نمايد؟
ج. فرد مغبون حق مطالبه قيمت ندارد، بلكه اختيار دارد كه معامله را فسخ نمايد و حتي در صورت پرداخت ما به التفاوت توسط فروشنده، اين خيار ساقط نميشود.
4261. شخصي زميني را به عنوان قطعه با مشاهده به من فروخته است و بعد از مدتي ميگويد متراژ آن مقداري زيادتر بوده است، آيا حق دريافت پول اضافه را دارد يا خير؟
ج. با صِرف ادعا، حقي ندارد مگر آن كه آن را اثبات كند.
4262. شخصي مقداري پول به دندان ساز براي ساخت دندان مصنوعي داد، ولي دندانها به دهانش نخورد، آيا ميتواند پول خود را پس بگيرد؟
ج. اگر اقاله كنند، جايز است و اگر شرط كرده بوده كه به دهانش بخورد، خيار دارد.
4263. در معامله اگر طرف مقابل شرط را رعايت نكرد، آيا حق فسخ معامله را دارد يا خير؟
ج. بله، خيار تخلّف شرط دارد.
4264. اگر كسي گوسفندي يا حيوان ديگري خريداري و ذبح كرده باشد، بعد از آن بفهمد كه حيوان مريض بوده است، آيا ميتواند بعد از آن حيوان را به فروشنده پس بدهد و پولش را بگيرد؟
ج. در اين صورت ميتواند تفاوت قيمت صحيح و سالم را از فروشنده بگيرد و نميتواند گوسفند را پس دهد.
4265. اگر طرفين معامله توافق كردند كه در معامله شرط خيار قرار دهند، ولي هنگام عقد شرط خيار را فراموش كردند، آيا باز، خيار ثابت است؟
ج. خيار ثابت است، زيرا عقد مبتني بر آن شرط واقع شده است.
4266. در بعضي از قولنامهها در بنگاهها نوشته شده است «معامله انجام شده قطعيست و كليه خيارات حتي خيار غبن از طرفين ساقط گرديد»، آيا اين شروط جايز است؟
در اين صورت هيچ نوع خياري باقي ميماند كه از آن استفاده نمود؟
ج. بله، اين شروط جايز و ساقط كننده خيارات است، مگر موردي كه از آن منصرف باشد.
4267. شش دانگ يك دستگاه خانه با مساحت و مشخّصات و حدود معيّن به مبلغ معيّن بين خريدار و فروشنده قراردادنامهاي تنظيم گرديد. از كل ثمن معامله، خريدار به عنوان بيعانه 19 را پرداخت كرده است و قرار بر اين شد كه بقيّهاي ثمن را در تاريخ انتقال سند رسمي نقدي به فروشنده بپردازد. دفترخانهاي براي تنظيم سند رسمي به حسب تراضي طرفين در دو ماه ديگر تعيين گرديد با اسقاط كافّهي خيارات، از جمله اسقاط خيار غبن، فروشنده ملتزم شد در صورت انصراف و عدم حضور در دفتر مورد توافق مبلغ … دريافتي به عنوان بيعانه و مبلغي معادل بيعانه نيز به خريدار بپردازد. چهارده روز قبل از تاريخ مقرّر با ارسال اظهارنامه و تلگراف، اعلام انصراف و فسخ نموده است به دليل غبن غير قابل اغماض، با توجّه به اين كه در قراردادنامه اسقاط خيارات و غبن فاحش شده، در صورتي كه غبن فاحش غير قابل اغماض نيز وجود داشته باشد، آيا فروشنده حق فسخ دارد؟
با توجّه به اين كه از ثمن معامله 19 را به عنوان بيعانه گرفته است و تا به امروز مورد معامله در تصرّف فروشنده است.
ج. اگر غبن فاحش غير قابل اغماض در وقت معامله ظاهر شد، به گونهاي كه با علم به آن احتمال اقدام نبوده و منظور از اسقاط خيار در نزد عرف و متفاهم طرفين، آن مقدار نبوده است، حق فسخ ثابت است.
4268. اگر در معاملهاي اسقاط كافهي خيارات شده و طرف معامله احتمال غبن ميدهد، ولي بعد معلوم ميشود كه غبن او خيلي زياد بوده به نحوي كه قابل اغماض نيست، آيا حق فسخ دارد؟
ج. اگر اسقاط خيار را مقيّد كرده بوده، به مرتبه اي از غبن كه احتمال ميداده يا از قراين فهميده بوده است، خيار ساقط نيست، در غير اين صورت ساقط است مگر در صورت ثبوت انصراف قطعي از آن.
4269. حق خيارات در معامله در چه صورتي اسقاط ميشود؟
ج. در صورتي كه ضمن عقد، آنها را اسقاط كنند يا صاحب خيار بعد از عقد آن را اسقاط نمايد.
4270. شخصي خانهاي را فروخته و ضمن صيغه عقد بيع، شرايطي را براي خريدار شرط نموده و ضمناً اسقاط كافهي خيارات را هم ذكر كرده است.
در صورت تخلّف شرط از ناحيهي خريدار، آيا فروشنده ميتواند خيار فسخ، به خاطر تخلّف شرط ضمن عقد را استفاده نمايد؟
ج. اگر از اسقاط كافهي خيارات، استفادهي خيار شرط هم شود، خيار ندارد و در غير اين صورت ميتواند اعمال خيار تخلّف شرط كند و در هر صورت بر خريدار تكليفاً واجب است شروط را مراعات كند.
4271. آيا ميتوان در معاملات شرط خيار بدون مدت قرارداد؟ آيا ميتوان در صورت فسخ هر طرف براي جبران ضرر طرف ديگر جريمهاي دريافت كرد؟ اگر براي محكمتر نمودن عقد، اين شرط را ضمن عقد بياورند چه حكمي دارد؟
ج. شرط خيار بايد مدت معين و مشخصي داشته باشد و ميتوان شرط خيار را به پرداخت مبلغي مشروط كرد.
4272. آيا مشتري ميتواند بعد از پايان مهلت خيار و قبل از قبض، جنس مورد معامله را به فرد ديگري بفروشد و آيا فروشنده ميتواند قبول اقاله را مشروط به كسر درصدي از پول كند؟
ج. صورت اوّل جايز است و صورت دوم جايز نيست.
4273. آيا پس از فسخ معامله به خيار، مخارجي را كه خريدار تا هنگام فسخ براي جنس فروخته شده كرده است، طلب كار ميباشد؟
ج. طلب كار نيست، زيرا در ملك خودش خرج كرده است.
4274. خريداري جنسي را خريده و بعد فهميده كه مغبون شده است و خواسته معامله را فسخ كند، آيا تصرفات و استفادههايي را كه از پيش فسخ كرده، موجب ضمان است؟
ج. تصرفات مالكيّه است و موجب ضمان نيست.
4275. معامله را از چه راههاي شرعي ميتوان به هم زد و آيا خيارات شرعي بعد از مرگ به ورثه انتقال پيدا ميكند؟
ج. به موارد فسخ معامله در رساله رجوع شود و خيارات هم بعد از مرگ به ورثه منتقل ميشود.
4276. اگر در معاملهاي فروشنده بعد از دريافت وجه نتواند كالاي مورد معامله را به مشتري تحويل دهد و بخواهد از معامله منصرف شود، آيا انصراف او بدون رضايت مشتري جايز است؟
در صورتي كه وجه را دريافت نكرده و در تاريخ مقرر نتواند كالا را به مشتري تحويل دهد، چه وجهي دارد؟
ج. خير، نميتواند بدون رضايت مشتري منصرف شود، ولي مشتري حق فسخ دارد و هم چنين است صورت دوّم، اگر معاملهي سلف نبوده است.
4277. آيا مجرد تأخير قيمت موجب خيار (فسخ) ميشود؟
ج. به صورت 9 از موارد فسخ معامله مراجعه شود.
4278. اين جانب يك حبّه آب را به شخصي فروختم و در قبال آن چكي يك ساله از مشتري گرفتم. در موعد مقرّر تبديل به پول نشد، آخر جلوي آب را بستم كه البتّه به مدّت يك سال از آب استفاده كرده است.
اكنون در صورت جواز فسخ معامله، آيا قيمت آبي كه او در طول يك سال بهره برداري كرده است بايد بپردازد يا نه؟
ج. از حالا حساب ميشود.
4279. اگر قطعه زميني بر اساس توافق نامه و قرارداد حقوقي و قانوني جمهوري اسلامي ايران به شخص حقيقي و يا حقوقي، بر اساس انبوه سازي مسكن واگذار گردد و طرف قرارداد متحمّل هزينههاي قابل توجّهي براي مُقَدَّمات كار در آن زمين شده باشد و مجوّزهاي لازم را گرفته باشد كه بر اساس آن مجوّزها، مستحدثاتي ايجاد كرده است.
آيا ميتوانند بدون اجازه و اطّلاع و رضايت طرف قرارداد، زمين مذكور را به افراد حقيقي يا حقوقي و يا نهاد دولتي واگذار نمايند و آيا بدون رضايت طرف اوّل، فسخ و ابطال قرارداد معاملهاي كه در واگذاري دوم انجام گرفته، صحيح است؟
ج. بر تقدير صحّت واگذاري اوّل اگر واگذاري به نحو معامله بوده است در صورت وجود يكي از اسباب خيار مثل شرط يا غبن، حق فسخ ثابت ميشود وگرنه نميتوانند بدون رضايت طرفين معامله را فسخ و به ديگري واگذار كنند و صحّت و فساد معاملهي دوّم مبني بر جواز فسخ معاملهي اوّل و عدم آن است.
4280. آيا براي فسخ معامله علاوه بر فسخ لفظي، لازم است كاري كند كه دلالت بر فسخ داشته باشد؟
ج. ظاهراً فسخ لفظي - كه به طرف مقابل اطّلاع دهد - كافي است.
4281. از نظر شرع مقدس اسلام چند قسم ربا وجود دارد؟
ج. دو قسم ربا وجود دارد:
1) رباي معاملهاي و آن رباييست كه يكي از دو چيز مثل هم با زيادهي همان چيز به مثل ديگر فروخته ميشود، مانند فروختن يك كيلو گندم به دو كيلو از آن و اين قسم از ربا در مكيل و موزون است.
2) رباي قرضي و آن شرط زياده كردن در قرض و وام است، مثل اين كه مالي را وام بدهد، به شرط آن كه وام گيرنده بيشتر از مقداري كه وام گرفته بپردازد و فرقي نميكند كه اين زياده پول يا جنس يا كار و خدمتي بوده باشد.
4282. اگر معاملهاي ربوي صورت بگيرد و يا قرضي ربوي انجام شود، فقط طرفين معامله مرتكب حرام تكليفي شدهاند، يا معامله و قرض آنان نيز باطل است؟
ج. حرمت تكليفي و وضعي هر دو را دارد، يعني از آن معامله، ملكيّت حاصل نميشود.
4283. آيا بين زن و شوهر ربا جايز است و فرقي بين ازدواج دائم و غير دائم هست؟
ج. اشكال ندارد و فرقي بين دائم و غير دائم نيست.
4284. آيا جملهي «لا ربا بين الوالد و ولده» شامل ولد با واسطه و جد هم ميشود؟
ج. نوه به حكم فرزند است و ربا بين آنها اشكال ندارد.
4285. آيا ربا بين مادر و فرزند و يا بين پدر و دختر جايز است؟
ج. ميان پدر و فرزند اعم از پسر و دختر جايز است، امّا بين مادر و فرزند جايز نيست.
4286. حيلههاي شرعي و راههاي فرار از ربا با شدت حرمت و عذاب و عقابهايي كه براي ربا ذكر شده است، چگونه توجيه ميشود؟
ج. ربا از بزرگترين محرمات در دين اسلام است و اين مطلب با وجود راههاي شرعي جهت حيله و فرار از آن منافات ندارد، همانند زنا با عظمت حرمت آن و ازدواج در بسياري از انواعش كه هيچ تفاوتي با همديگر ندارند، مگر خواندن صيغه با شرايطش، هر چند به صورت انقطاعي و موقت باشد.
4287. اگر شخص رباخوار چيزي به ما هديه كند، استفاده از آن چه حكمي دارد؟
ج. تا علم نداريد كه آن هديه از عين مال حرام است، براي شما حلال است.
4288. لطفاً راههاي گريز از رباي قرضي را بيان فرماييد؟
ج. آسانترين راه آن به اينست كه در برابر سود مورد نظر معاملهاي انجام دهند و در ضمن آن معامله قرض شرط گردد.
4289. آيا دريافت وام ربوي در حال ضرورت جايز است يا خير؟
ج. ربا حرام است و فرق نميكند و اگر موردي ضرورت داشته باشد، ميتوانند با معاملهي شرعيّه بر روي سود از ربا رهايي يابند.
4290. شخصي مقداري پوند انگليسي را با دو شرط به ديگري قرض ميدهد:
اوّلا در زمان باز پرداخت عين ارز دريافتي را برگرداند، ثانياً برابر سودي كه بانك انگليسي به اين پول در حساب ميدهد، او نيز اين سود را محاسبه نموده و پرداخت كند.
هم اكنون قيمت نهايي پوند تغيير ناگهاني كرده و چندين برابر رشد كرده است.
آيا بدهكار بايستي قيمت ريالي هر پوند را برابر نرخ روز پرداخت كند يا نرخ همان روز و ثانياً آيا گرفتن سود از نظر شرعي صحيح ميباشد يا نه؟
ج. همان پوندي را كه گرفته، ضامن است و بايد رد كند و اگر قيمت آن را ميدهد، بايد به قيمتي كه صاحب آن راضيست بدهد، ولي بهرهاي كه شرط شده ربا و حرام است.
4291. آيا محاسبهي نرخ تورّم در ديون و مطالبات ربا محسوب ميشود؟
ج. اگر تفاوت فاحش است، بنا بر احتياط مصالحه كنند.
4292. رباگيرندهاي اصل پول و بهره آن را گرفته است، از آن پول به مقدار اصل پول كه براي خودش است، به ديگري قرض ميدهد يا تصرّف ديگري در آن ميكند.
آيا صحيح است؟
ج. صحيح است.
4293. اشخاص آبرومند، متديّن، كاسب و تُجّاري كه به طريق مختلف، ناخواسته و در حالت اضطرار گرفتار رباخواران گرديدهاند، تمامي دارايي خويش را از دست داده و از پرداخت چكهايي كه بابت معاملات خود صادر نموده بودند، در شرايط عسر و حرج پيش بيني نشدهي مذكور، عاجز مانده و با برگشت خوردن چك هايشان، اكنون به عنوان صادر كنندگان چك بلامحل در زندانها به سر ميبرند. آيا زنداني نمودن اين گونه افراد، داراي وجاهت شرعي ميباشد؟
ج. اگر متمكن است، بايد بر اداي اصل قرض اجبارش نمايند، نه مقدار ربا، وگرنه با كفالت مهلتش دهند و اللَّه العالم.
4294. شرط زياده در ربا، آيا اصل قرض را هم باطل ميكند؟
ج. بله، باطل ميكند.
4295. اگر كسي نتواند در موعد مقرر بدهكاريش را بپردازد، آيا طلب كار ميتواند به اصل طلب خود اضافه كند؟
ج. خير، حرام است.
4296. جنابعالي يكي از راههاي رهايي از ربا را معامله بر اصل سود به شرط قرض بيان فرمودهايد، آيا اين معامله اگر نسيه باشد، اشكال دارد؟
و يا اگر اين معامله غير متعارف و غير معمول باشد - مثل معامله يك خودكار به پنجاه يا صد هزار تومان - اشكالي ندارد؟
ج. خير، اشكال ندارد.
4297. فردي دو ميليون تومان وجه به ديگري پرداخت كرده و او منزل را بدون دريافت اجاره به مدت يك سال در اختيار او قرار داده است، حكم شرعي آن چيست؟
آيا عمل او ربا محسوب ميشود؟
ج. بله، اين عمل ربا است.
4298. آيا كاهش و افزايش فاحش در دَيْن ضمان آور است؟
و آيا مثلاً براي اداي صد هزار تومان قرض، مهريه، مضاربه، خمس و ساير ديون پس از بيست سال، آيا پرداخت همان مبلغ اداي دين محسوب ميشود؟ يا بايد به قيمت روز پرداخته شود و نرخ تورم ملاحظه گردد؟ و آيا در اين مطلب بين تغيير فاحش با غير فاحش فرقي هست؟
ج. احتياطاً بايد در قبال افزايش فاحش نرخ تورّم با هم مصالحه كنند.
4299. آيا جايز است مبلغي را به ضميمه چيزي ديگر، به مبلغ بيشتري تا مدت معيني بفروشند؟
ج. مانعي ندارد.
4300. آيا قرض به شرط قرض، جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
4301. اگر كسي بگويد:
هر كس به من فلان مقدار پول قرض بدهد، فلان مقدار اضافي به او خواهم داد، در اين مورد كه شرط زيادي در طرف صاحب پول نيست، بازهم ربا است؟
ج. با فرض اين كه نفس عقد قرض، مشروط به زياده شده است، ربا است.
4302. در صورتي كه رباخوار از عمل خود پشيمان شود، مالهايي كه از طريق معامله ربوي به دست آمده را چه بايد بكند؟ اگر صاحبان آن را نشناسد چه كند؟
ج. اگر با علم و عمد مرتكب ربا در بيع يا قرض شد، بايد زيادتي را بلكه مجموع را در بيع ربوي، چه باقي باشد يا تلف شده باشد، به مالك آن رد نمايد؛ پس بايد از صاحبانش تفحص كند و اگر از دسترسي مأيوس شد، از طرف آنها رد مظالم دهد با اجازهي از حاكم شرع علي الاحوط و اگر مقدار مال و مالك مجهول بود، احوط وجوب تخميس است و صورت جهل به حرمت با عذر يا بدون عذر، بنا بر احوط مثل صورت علم و عمد است.
4303. لطفاً شروط رباي معاملهاي را ذكر فرماييد؟
ج. 1) آن كه عرفاً جنس آن دو يكي باشد، 2) آن كه آنچه فروخته ميشود و آنچه در برابر آن خريده ميشود از چيزهايي كه با پيمانه يا وزن محاسبه ميشوند باشند؛ پس در چيزي كه با مشاهده يا شمردن يا متر كردن و … فروخته ميشود، رباي معاملي جاي ندارد.
4304. لطفاً راههاي گريز و حيلههاي فرار از رباي معاملي را بيان فرماييد؟
ج. با انتخاب يكي از راههاي زير ميتوان از رباي معاملي رها شد:
1) اين كه يكي از دو طرف معامله، جنس ربوي خود را در برابر مبلغي به ديگري بفروشند، آنگاه جنس ديگري را، با همان مبلغ براي بيش از آن مقدار جنس خريده شده از او بخرد.
2) اين كه هر كدام از دو طرف، جنس خود را هبهي غير معوضه نمايد به ديگري؛ بنا بر جريان ربا در مطلق هبه يا به هبه معوضه آن گونه كه در كتاب بيع در فقه ذكر شده است.
3) اين كه يكي جنس خود را به ديگري قرض دهد و به دنبال آن ديگري نيز جنس خود با اضافه آن را به او قرض دهد و پس از آن هر كدام ديگري را بريء الذمه نموده و ببخشند.
4) اين كه دو جنس مساوي را با همديگر معامله نمايند، پس از آن مقدار اضافه را به ديگري هبه نمايد، البته هبه نبايد در معامله اوّل شرط شده باشد.
5) ضميمه كردن چيزي به دو جنس، مثل آن كه يك من گندم را به همراه دو خودكار بفروشد به دو من گندم به همراه يك خودكار.
6) ضميمه كردن چيزي به طرف ناقص، مثل آن كه يك من گندم و خودكار را با دو من گندم معامله كند.
4305. اگر در مكاني يك جنس مثل گردو با شمارش خريد و فروش شود و در جاي ديگر به صورت كيلويي، آيا دو نفر از اين دو شهر ميتوانند دو نوع خوب و بد از آن جنس را معامله كنند؟ و نحوه معامله آنها در هر يك از شهرهاي خود يا شهر سوم به چه نحو بايد باشد؟
ج. جنسي را كه در بعضي از شهرها با وزن و پيمانه ميفروشند و در بعضي از شهرها عددي معامله ميكنند، اگر در شهري كه آن را با وزن يا پيمانه ميفروشند زيادتر بگيرد، ربا و حرام است و در شهر ديگر اگر عددي معامله كند و زيادتر بگيرد ربا نيست.
4306. آيا در معاملات ديگر - غير از بيع (مثل صلح، اجاره و …) - نيز رباي معاملي جاري است؟
ج. ثبوت ربا در آنچه كه جاري مجراي بيع است نزد عرف، خالي از وجه نيست.
4307. آيا تعويض طلاي كهنه يا شكسته و مستعمل با طلاي نو اشكال دارد؟
ج. اگر وزن يكي از آنها زيادتر از ديگري باشد و طلاي مغشوش به مقداري كه ماليت داشته و معامله بر آن صورت ميگيرد نباشد، حرام و باطل است.
4308. كارخانههاي قند در روستاها، نمايندگان و شركت تعاونيهايي داير كردهاند كه به چغندر كاران در ازاي چغندر دريافتي پول يا قند تحويل ميدهند، آيا دريافت قند در برابر چغندر قند حكم رباي معاملي را دارد؟
ج. الحاق قند به اصل آن كه چغندر است، به قاعده اصل و فرع، محل تأمّل است.
4309. اگر به كارخانه برنج كوبي مقداري برنج جهت پاك كردن داده شود و كارخانه در ازاي دستمزد خود مقداري برنج پاك كرده از برنجهاي تحويلي بردارد، ربا محسوب ميشود؟ اگر به شالي كار مقدار كمتري از برنج پاك شده خود را تحويل دهد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر معاوضه نيست، بلكه همان برنج است و جز عنوان مزد چيزي نيست، ربا نميباشد.
4310. برخي از كارخانههاي آرد يا مكينههاي گندم پس از دريافت گندم از كشاورزان، مقدار كمتري آرد به آنها پس داده و دستمزد و هزينه آرد كردن را با رضايت مشتري از آرد بر ميدارند، آيا اين عمل رباي معاملي محسوب ميشود؟ و اگر آرد تحويلي به آنها از همان گندم دريافتي نباشد چه طور؟
ج. در صورتي كه معاوضهاي در كار نباشد و فقط به عنوان مزد آرد كردن بردارد، ربا نيست.
4311. آيا عوض كردن شير با محصولات لبني ديگر جايز است؟
و اگر كسي شير را به كارخانه بدهد و در مقابل از شركت تعاوني همان كارخانه محصولات لبني مورد نياز خود را تحويل بگيرد، اشكال دارد؟
ج. اگر جنسي را كه ميفروشد و عوضي را كه ميگيرد از يك چيز به دست آمده باشد و به عبارت ديگر، حقيقت نوعيهي آنها يكي بوده و اصناف مختلف باشند، بايد در معامله، زيادي نگيرند؛ پس اگر مثلاً يك من كره حيواني بفروشد و در عوض آن يك من و نيم پنير بگيرد و يا سه كيلو شير بدهد و نيم كيلو كره يا پنير بگيرد، ربا و حرام است.
4312. برخي ظروف مسي، آلومينيومي و رويي با وزن خريد و فروش ميشوند، آيا فروشنده ميتواند ظرف كهنه را از مشتري بگيرد و به جاي آن ظرف نو به او بدهد و ما به التفاوت را نيز با او محاسبه نمايد؟ اگر اين معامله به صورت مبادله يا در دو معامله صورت پذيرد، آيا شرعاً اشكال دارد؟
ج. اگر در دو معامله صورت پذيرد، جايز است.
4313. شخصي براي كسي با اجرت معيني كار ميكرده است، پس از انجام عمل، اجرت او را كمتر داده، آيا ميتواند از ساير اموال او بقيّهاي اجرت را بردارد؟
با فرض اين كه علم دارد كه او اشتباه كرده و بي جهت انكار ميكند؟
ج. اگر راهي نداشته باشد، ميتواند.
4314. اگر ضمن عقد اجاره شرط شود در صورت تخلّف مستأجر از تخليه بعد از انقضاي مدّت، موظّف است كه مثلاً سه برابر مال را بپردازد، آيا در صورت تخلّف بدهكار ميشود؟
ج. بدهكاري او به عنوان شرطيست كه در موقع اجاره آن را پذيرفته و اشكالي ندارد.
4315. اجاره نمودن منزل زرتشتيان چه حكمي دارد؟
آيا ميتوان در آنجا درس خواند و يا جلسات قرآني برگزار نمود؟
ج. در هر صورت اجاره كردن محل از زرتشتي و دادن اجاره به او اشكال شرعي ندارد و ميتوانند در آن محل درس بخوانند يا جلسات قرآني داشته باشند.
4316. زميني مورد اختلاف بين دو نفر است.
اگر يك نفر از آنها اين زمين را به شخصي اجاره دهد و اجاره كننده زمين را شخم بزند و شخص ديگري بر آن زمين بذر بپاشد، محصول زمين را چه كسي بايد برداشت نمايد؟
ج. بذر از هر كه هست، حاصل هم از اوست، همان گونه كه اجرت زمين شخم زده هم بر اوست.
4317. در بعضي موارد اجاره، پيش از اجاره چكي از ثالث ميگيرند، آيا چنين ضماني حقيقيست يا صوري؟
ج. تا پيش از تحقّق اجاره، اين ضمان صوري است، ولي در بقاي آن پس از اجاره، ضمان حقيقي ميشود. زيرا آن ضمان اولي بقا دارد و همين در صحت ضمان كافيست و اما ضمان تعليقي متعارف كه ثالث ميگويد:
اگر بدهكار دين را نداد من ميدهم، اين مانند شرط است نه ضمان و در صحت آن تأمل است.
4318. آيا اجاره وجه نقدي مانند پول صحيح است؟
ج. اگر قابل استفاده بوده و عين پول باقي باشد، اجارهاش صحيح است و در غير اين صورت صحيح نيست.
4319. طلاساز، يك كيلو طلا را يك ساله اجاره ميكند كه با آن معاملاتي انجام دهد و آخر سال يك كيلو را با اجرت آن پس بدهد، آيا چنين اجارهاي صحيح است؟
راه شرعي را در صورت عدم صحّت آن، بيان فرماييد.
ج. اين اجاره باطل است؛ زيرا در اجاره بايد عين مال باقي باشد كه در اينجا باقي نيست؛ ولي راه حلّيت آن به اين صورت ميشود كه آن سود و اجرتي را كه ميخواهد در طول سال بدهد، در مقابل جنسي كم ارزش معامله كند، به شرط اين كه يك ساله يك كيلو طلا را به عنوان قرض بگيرد.
4320. دو نفر زميني را به صورت اجاره، طبق قراردادي با سازماني به تصرف ميگيرند و اعياني ساختماني همان زمين (منظور غرفه) را طبق نظر كارشناسي وقت به مبلغ تمام شده پنج ميليون تومان خريداري و بهاي آن را طبق قرارداد به سازمان مذكور پرداخت مينمايند. با توجه به اينكه در قرارداد آمده است:
مدت اجاره پنج سال تمام خورشيديست و با توجه به اينكه در زمان انعقاد قرارداد به صورت شفاهي مقرر گرديده كه مال الاجاره با توجه به نرخ تورّم و عرف جاري معيّن گردد. بفرماييد:
1) آيا چنين قراردادي صحيح است؟
ج. بلي، صحيح است، اگر در پنج سال اوّل مال الاجاره را معلوم كردهاند و مالك ساختمان و مستأجر زمين است و طرفين بايد طبق قرارداد عمل كنند.
2) اگر سازمان مذكور همين مورد معامله را پس از گذشت پنج سال از قرارداد اوّل، توسط قرارداد ديگري به شخص ديگري واگذار نمايد، آيا صحيح است؟
با توجه به اينكه در قرارداد شخص اوّل آمده است موضوع قرارداد جزء اً يا كلاً غير قابل انتقال يا واگذاري به هر شكل به غير، اعم از حقيقي يا حقوقي ميباشد.
ج. اگر شرط فعل كردهاند، تكليفاً خلاف شرع نموده؛ اما وضعاً باطل نيست و اگر به نحوي به شرط نتيجه برگردد، تابع شرط است.
4321. فردي در حرم يكي از امامزادهها، سالها روضه خواني ميكرده است.
اكنون هيأت امناي امامزاده قصد دارند ماهانه مبلغي از وي اجاره بگيرند. چه حكمي دارد؟
ج. اين وجهي ندارد، ولي خوب است خود او قدري از سود حاصله را به مستحقي بدهد كه آن را در تعميرات يا امور ديگر آن امامزاده صرف كند.
4322. خانهاي را جهت كلاس درس زبان به مدت يك سال اجاره كرديم، ولي موجر بعد از چند ماه اعلام كرد:
خانه را فروختهام، آن را تخليه كنيد و ما نيز تخليه نموديم و كليد خانه را براي گرفتن پول رهن نزد خود نگه داشتيم اما موجر بعد از دو ماه ادعاي اجاره ميكند، لطفاً وظيفه ما را بيان فرماييد؟
ج. اگر با توافق، اجاره را اقاله كرديد، موجر ديگر حق اجرت اجاره را ندارد.
4323. در مورد اجاره زمينهاي اوقافي لطفاً بفرماييد تعيين مبلغ اجاره به عهده عرف است يا خود مستأجر يا كارشناس و لطفاً بفرماييد مخارجي كه در آن صورت ميگيرد، به عهده چه كسيست (در صورتي كه اين زمينها سالها دست مستأجران است و اجاره آن را به حساب مسجد يا حسينيه ميريزند. )
ج. تعيين مبلغ اجاره به عهده متولي شرعي وقف با لحاظ مصلحت وقف است و مخارج هم به توافق متولي و مستأجر مربوط است و با نبود متولّي، به حاكم شرع مربوط است.
4324. آيا مستأجر بايد اجاره بهاء را به كسي كه خود را صاحب ملك ميداند و آن را به مستأجر اجاره داده است بپردازد و يا به كسي كه سند ملك دارد و ادعاي مالكيت ميكند؟
ج. به ذو اليد (كسي كه ملك در دست او است) ميپردازد، مگر آن كه خلاف آن ثابت شود.
4325. شخصي مزرعه و باغ خود را همراه آب، اجاره داده است و شرط كرده كه اگر ضرري متوجه محصول شد، بر عهده مستأجر است و مستأجر هم مقدار زيادي ضرر كرده، آيا شرط انجام شده صحيح است؟
ج. صحيح است.
4326. اگر مستأجر در پايان مدت اجاره، خانهاي پيدا نكرد، آيا به ناچار ميتواند در منزل استيجاري قبلي بماند تا خانهاي پيدا كند و اگر موجر راضي نباشد، آيا حكم غصب پيدا ميكند؟
ج. حكم غصب پيدا ميكند.
4327. آيا اجاره دادن طلا (در صورت رواج آن) صحيح است؟
اگر براي فروش و معامله با آن باشد، چه وجهي دارد؟
و اگر براي زينت باشد، چه حكمي دارد؟
ج. در صورت فروش طلاهاي مبادله شده، به لحاظ آن كه عين مورد اجاره باقي نميماند، اجاره صحيح نيست؛ اما اجاره طلا براي زينت در مدت معين و بازگرداندن عين آن بلامانع است.
4328. شخصي زميني را به فردي اجاره داده است كه در آن زمين مرغ داري درست كند - كه اين كار را ميكند - اما بعد از مدتي يكي از وارثها از مستأجر ميخواهد تا زمين را تخليه كند و مرغ داري خود را از آنجا ببرد يا خراب كند، اما مستأجر ميگويد:
اين همه خرج كردم و حاضر نيستم اينجا را تخليه نمايم، آيا حق با مالك است يا مستأجر؟
ج. تا مدت اجاره باقي است، حق با مستأجر است و هم چنين اگر شرطي ضمن عقد شده است.
4329. شخصي منزلي را اجاره كرده است؛ اما از پاركينگ خانه به منظور انبار كردن اجناس به منظور فروش استفاده مينمايد، آيا شرعاً جايز است؟
ج. اگر خلاف قرارداد در اجاره نباشد، مانعي ندارد.
4330. اگر ضمن عقد اجاره شرط شود كه مبلغ اجاره با تورم سطح زندگي به تناسب افزايش يابد، چه وجهي دارد؟
ج. اگر منظور، اجارههاي بعدي باشد و يا به نحو شرط ضمن عقد باشد، به توضيحي كه در مسألهي 1736 رساله آمده است، جايز است.
4331. در حياط مشترك ميان صاحب خانه و مستأجر آيا در نبود صاحب خانه، مستأجر ميتواند از حياط و ديگر امكانات خانه استفاده كند؟
ج. اگر با رضايت صاحب خانه باشد، جايز است.
4332. اگر شخصي منزلي را اجاره كند و پس از مدتي فوت كند، در صورتي كه وصيت نكرده باشد، آيا بدهي بقيه اجاره به عهده همسرش است يا از اصل مال برداشته ميشود؟ و آيا بعد از مرگ مستأجر ورثه ميتوانند اجاره را فسخ كنند؟
ج. بدهي از اصل مال برداشته ميشود و تا مدت اجاره تمام نشده، اگر در عقد اجاره شرط استفاده شخص مستأجر نشده است، حق فسخ ندارند. (مسألهي 1757 رساله. )
4333. در همسايگي ما، مؤسسات يا مدارسي محلي را اجاره كردهاند و باعث آزار و اذيت همسايگان ميشوند و به تذكرات ديگران هم اهميت نميدهند، چه بايد كرد؟
ج. از موجر بخواهيد ديگر به آنها اجاره ندهد و اگر اذيت و آزار آنها به حد حرام ميرسد، به حاكم شرع مراجعه كنيد.
4334. آيا كسي كه قرآن ميخواند و اجرت ميگيرد ميتواند چند ختم قرآن كند و اگر كسي آمد و از وي ختم قرآن يا نماز يا روزه خواست بگويد مثلاً چند روز پيش يك ختم قرآن كردم و يا يك سال نماز و روزه را كه قبلاً انجام دادهام به كسي هبه نكردهام، ثواب آن را به فرد مورد نظر شما هبه ميكنم و طرف مقابل هم قبول كند و اجرت آن را هم بدهد، آيا صحيح است؟
ج. اگر منظور اجرت عمل است، صحيح نيست و اگر در قبال اهداي ثواب است، مانعي ندارد.
4335. آيا موجر ميتواند كرايه يك سال يا دو سال را مطالبه كند؟ و آنچه اكنون متداول است كه در پايان ماه كرايه را ميپردازند، آيا خلاف ضوابط شرعي نيست؟
ج. هر كدام باشد، با توافق دو طرف جايز است و بدون آن، به مسألهي 1739 رساله مراجعه شود.
4336. اموالي به فردي فروخته شده است و تحويل داده شده است تا سند در آينده رسماً به نام خريدار انتقال يابد، آيا فروشنده ميتواند در اين فاصله بين فروش عادي تا انتقال سند رسمي، شرعاً اجارهاي با خريدار منعقد نمايد و اجاره طلب كند؟
ج. خير، نميتواند.
4337. فردي منزلي را به مدت 15 سال اجاره كرده و اجاره نامه رسمي هم تنظيم شده است، ولي بعد از فوت موجر، وارث او ادعا ميكند كه موجر سفيه بوده و اجاره باطل است، اين مسأله چه حكمي دارد؟
ج. مجرد ادّعاي آنها، اثري ندارد.
4338. بنده وكيل شخصي هستم، به اين صورت كه صاحب كار پولي را به عنوان دستمزد براي كارگران به بنده ميدهد، ولي بنده به كارگران، كمتر از آن مبلغ ميدهم و بقيه آن را براي خودم بر ميدارم، آيا جايز است؟
ج. جايز نيست.
4339. اگر كسي خانهاي را اجاره كند و بعداً متوجه شود صاحب خانه آن خانه يا قسمتي از آن را با پول ربا خريده است، وظيفه چيست؟
ج. چون معاملات به ذمّه واقع ميشود، مالكيت صاحب خانه براي آن خانه اشكال ندارد.
4340. آيا ادامهي كسب پس از انقضاي مدت اجاره مغازه يا پاساژ يا هر محل كسب ديگري، شرعاً جايز است؟
ج. اگر شرطي ضمن عقد قبلي نبوده است، جايز نيست.
4341. فردي مغازهاي را براي آرايشگري اجاره كرده است و در مدت باقي اجاره، ميخواهد مغازه را به كبابي تبديل كند، آيا مالك ميتواند در بقيه مدت اجاره، كرايه را چند برابر كند؟
ج. اگر شرطي در كار نبوده است، نميتواند اضافه كند.
4342. در بعضي مراتع، شخصي چند گاو را از ديگري اجاره كرده و تا مدت - مثلاً يك سال - خرج حيوانات را داده و از منافعشان بهرهمند ميشود و پس از اتمام مدت، گاوها را با همان خصوصيات به صاحب آنها رد نموده و به ازاي هر يك هم مبلغي ميپردازد، لطفاً بفرماييد اين چه نوع معاملهاي است؟
و چه حكمي دارد؟
ج. اين اجاره صحيح است و مبلغ پرداختي هم اجرت اجاره است.
4343. مؤسساتي مانند پست و حمل و نقل، با دريافت اجرت معيني اقدام به حمل و رساندن كالا به مشترك ميكنند، در صورتي كه كالا بر اثر سرقت يا آتش سوزي و …
تلف شود و يا خسارت ببيند، آيا ضامن كالا ميباشند؟
ج. اگر اجير و حامل افراط و تفريطي نكرده باشند، ضامن نيستند.
4344. سدّي توسّط جهاد سازندگي تأسيس شده است، بعد از پر كردن آب، در آن ماهي پرورش داده ميشود. پس از مدّتي سد، در اختيار سازمان آب قرار گرفته و اين جانب آن سد را با ماهيهايش از آن سازمان اجاره نمودهام. بعضي از مردم به تصوّر اين كه ماهي اوّليه را جهاد ريخته است و به احتمال اين كه ماهي در آب را هر كس صيد كند مال او ميباشد، ماهيها را از آن سد صيد مينمايند. آيا شرعاً جايز است؟
ج. از خصوص مورد سؤال اطّلاع نداريم، ولي آن چه ميتوان در مورد مسأله گفت اينست كه سدّي كه جهاد به وجود آورده، چنان چه در زمين مباح احداث شده و در اختيار سازمان آب قرار داده اگر شخصي آن سد را با ماهيهاي آن از مسؤولين مربوطه اجاره كرده باشد، هر گونه تصرّف و انتفاع از سد، متَعَلُّق به آن شخص است و افراد ديگر حق @اصطياد ندارند و اگر خصوصيّات مورد نزاع باشد، محتاج به مرافعهي شرعيّه است.
4345. دو باب مغازه به صورت رهن و اجاره، بيست سال قبل كرايه داده ميشود. از بابت رهن مبلغ سي هزار تومان و از بابت كرايه ماهيانه هزار تومان تعيين ميشود و با شرايط ذيل اجاره داده ميشود.
الف)
مدت اجاره سه سال تمام است.
ب)
پس از پايان مدت سه ساله، مستأجر ملزم به تخليه و تحويل مغازهها ميباشد كه در برابر اخذ مبلغ مورد رهن، مغازهها را صحيح و سالم و بدون عذر و بهانه تحويل دهد (مالك وجهي به عنوان سرقفلي يا پيشينه - حق كسب و پيشه - از مستأجر دريافت نكرده است).
ج)
مستأجر حق واگذاري مغازه به غير را ندارد.
/ / به مدت پنج سال هر دو طرف، مالك و مستأجر با رضايت كامل رابطهاي استيجاري خود را ادامه ميدهند. مستأجر كرايه خود را ميدهد و مالك دريافت ميكند.
در سال پنجم مجدداً اجاره نامهاي جديد با همان سه شرط بالا تنظيم ميگردد. فقط مبلغ كرايه از هزار تومان به هزار و دويست تومان افزايش مييابد. شروع قرارداد جديد سال شصت و سه بوده است.
پانزده سال قبل، پس از پايان مدت سه ساله يعني سال سررسيد اجاره، صاحب مغازه با پرداخت مبلغ مورد رهن خواستار تخليه مغازه و گرفتن مغازههاي خود ميشود. مستأجر از تخليه مغازه خود داري ميكند و چون صاحب مغازه از ادامهي رابطهاي استيجاري رضايت نداشته است، اجارهي ماهيانه را به حساب صندوق دادگستري واريز مينمايد. صاحب مغازه دوازده سال است اين كرايه را نگرفته است.
بفرماييد:
1) پس از پايان سه سال (سررسيد اجاره)، بدون رضايت صاحب مغازه، تصاحب در آن شغل حلال است يا حرام؟
2) آيا اين تصرّف غاصبانه ميباشد يا خير؟
3) آيا شرعاً مستأجر براي تخليه مغازه حق درخواست سرقفلي يا پيشينه كسب از صاحب مغازه را دارد؟
4) اگر پس از پايان مدّت اجاره، مستأجر وجهي به عنوان سرقفلي يا پيشينه كسب از شخصي كه محل را با شرايط فوق الذكر به او اجاره داده بگيرد، حلال است يا حرام؟
5) اگر مستأجر كه مدت اجارهاش گذشته است، بدون رضايت صاحب مغازه، دكان را در اختيار فرد ديگري قرار دهد و مقداري سرمايه در اختيار او قرار دهد كه كاسبي كند (مستأجر اوّلي مدت اجارهاش تمام شده و در مغازه حضور ندارد ) آيا توقّفش در آن محل حرام و غصبي است؟
6) اگر مالك رضايت نداشت و مستأجر پس از پايان سررسيد اجاره، مغازه را خالي نكرد و مالك به دادگستري شكايت كرد و دادگستري بر اساس قوانين، حكم داد كه مستأجر در مغازه بماند، آيا اين توقّف در مغازه بدون رضايت مالك حرام و توقّفش غصبي است؟
ج. اگر پولي نگرفته و مدّت اجاره سرآمده، مالك حق دارد درخواست تخليه كند.
4346. شخصي منزلي را براي مدت معيني اجاره كرده است، ولي بعد از گذشت مدتي، آن را فسخ نموده است، آيا فسخ اجاره توسط او صحيح است؟
آيا موجر مستحق دريافت اجارهي روزهاي قبل از فسخ هست؟
ج. فسخ يك طرف اجاره صحيح نيست و موجر استحقاق دريافت اجارهي روزهاي قبل را دارد.
4347. آيا دلال در برابر راهنمايي و همراهي كردن مشتري براي نشان دادن منزلي جهت اجاره يا فروش، حق مطالبه اجرت دارد؟
چنان چه شخصي در آن روز معامله انجام ندهد و بعد از چند روز ديگر شخصاً نزد مالك رود و معامله را انجام دهد، بدون اطلاع دلال، آيا در اين صورت باز دلال حق اجرت گرفتن دارد؟
و اگر اين كار براي فرار از پرداخت حق دلالي باشد، چه وجهي خواهد داشت؟
ج. دلال حق گرفتن حق الزحمهاي خود را دارد.
4348. اگر مستأجر از موجر بخواهد اصلاحات و تغييراتي در ملك و مال مورد اجاره ايجاد كند، مخارج آن بر عهده موجر است يا مستأجر؟
ج. مخارج آن بر عهده موجر است.
4349. شخصي منزلي را اجاره ميكند، سپس آن را با مبلغي بيشتر اجاره ميدهد و رضايت صاحب خانه را نيز جلب ميكند.
آيا اين اجاره صحيح ميباشد؟
ج. اگر صاحب ملك با او شرط كند كه فقط خود او از آن استفاده نمايد، مستأجر نميتواند آن را به ديگري اجاره دهد و اگر شرط نكند، ميتواند آن را با همان مبلغ اجاره به ديگري اجاره دهد. اما اگر بخواهد به زيادتر از مقداري كه اجاره كرده اجاره دهد، بايد در آن كاري مثل تعمير و سفيدكاري انجام داده باشد يا به چيزي غير از آنچه اجاره كرده، اجاره دهد مثلاً اگر در برابر پول اجاره كرده به گندم يا چيز ديگر اجاره دهد و در غير اين دو صورت اجاره به مقدار زيادتر جايز نيست، ( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 1724 رساله مراجعه شود. )
4350. آيا تمام خيارات بيع در اجاره نيز جاري ميشود؟
ج. غير از خيار مجلس، حيوان و خيار تأخير، بقيه خيارات در اجاره جاري است.
4351. آيا جايز است انسان كودك نابالغي را اجير كند و به عنوان كارگر است خدام نمايد؟
تكليف حقوقي كه به او ميدهد چيست؟
ج. اگر اجير كردن او و حقوق دادن به او با اذن ولي او باشد، جايز است.
4352. فردي ناقص العقل در منزل اقوام خود بعضي از كارهاي آنها را انجام ميدهد، آيا مستحق اجرت است؟
ج. در صورتي كه با اجازه ولي او باشد، اشكالي ندارد و مستحق اجرت است.
4353. شخصي به عنوان «طرح كاد» در جايي كار ميكرد و صاحب مغازه بدون اين كه تعيين كند گفته بود مبلغي به تو مزد ميدهم، ولي شاگرد راضي نشده و بدون اجازه مبلغ بيشتري برداشته است، حكمش چيست؟
ج. ضامن مبلغ اضافي از اجرت المثل است و بايد آن را به صاحب مغازه برگرداند.
4354. آيا مدير عامل كارخانه دولتي ميتواند از محصولات كارخانه به جاي مزد به فردي پرداخت نمايد؟
ج. مدير بايد طبق مقررات آن كارخانه رفتار كند.
4355. اگر بنّايي اجير شود كه ساختماني را بسازد، آيا ميتواند فرد ديگري را به مبلغي كمتر براي اتمام آن ساختمان اجير نمايد؟
ج. جايز نيست، مگر اين كه بخشي از كار را انجام داده باشد.
(مسألهي 1725 رساله و نيز 1758. )
4356. بناييست كه براي كار بنايي وارد مسجد ميشود، در حالي كه جنب بوده است، اجرت وي چه حكمي دارد؟
ج. اجرت او حرام نيست، هر چند بودن او در مسجد حرام بوده است.
4357. آيا كارفرماها و كارگران بايد در حال حاضر تابع قوانين اداره كار باشند؟ يا ميتوانند بدون توجه به قوانين بين خود توافقاتي داشته باشند؟
ج. شرعاً ميتوانند به صورت توافقي عمل كنند.
4358. اگر شركتهاي خصوصي و دولتي از پرداخت بعضي امتيازات مالي و مزاياي كارگران مشمول قانون كار خود داري كنند، تكليف چيست؟
ج. اگر اجرت مقررهي آنها را بدهند، مانعي ندارد.
4359. اگر كسي كار ساختماني را به بنايي بدهد كه بعد از انجام مقداري از كار به دنبال كار ديگري برود و به دنبال منافع خود باشد و دنباله كار را به هر بهانهاي عقب بيندازد، آيا صاحب كار ميتواند فسخ كند يا خير؟
ج. اگر شرط مدت معيني را كرده يا صاحب كار به اين صورت ضرر ميكند، حق فسخ دارد.
4360. اگر كسي اجير شده باشد كه قرآن بخواند، اما در كنار آن كار حرامي را انجام دهد - مثلاً بدون وضو و عمداً دست به قرآن بزند - آيا اين عمل وي موجب فساد معامله ميشود يا خير؟
ج. صحت اجاره بدون اشكال است، لكن او عمل حرامي انجام داده است.
4361. آيا اجير مغبون كه با جهل به اجرت به كمتر از آن اجير شده، حق فسخ معامله را دارد يا خير؟ و آيا كارفرما حقوق گذشته او را مديون است يا خير؟
ج. بله، حق فسخ را دارد و مستحق حقوق گذشته اش ميباشد.
4362. اگر كسي قرارداد عملي را با شخصي در مدت معيني منعقد نمايد كه مثلاً ظرف چند ماه يا چند هفته يا روز انجام دهد و اجرت هم معين شده باشد ولي بعد به جهاتي حق العمل در بازار بالا رود، آيا اجير ميتواند بيش از مقدار معين شده را طلب كند يا خير؟
ج. خير، نميتواند.
4363. كارمندان دولت كه در ساعاتي از روز يا تمام روز را به علت مشخصي در سر كار حاضر نميشوند و مسؤولان هم براي آنها غيبت نميزنند، آيا مستحق اجرت آن روز يا ساعت ميباشند يا خير؟ و اگر مسؤول فقط بگويد مسؤوليت شرعي به عهده كارمندان يا كارگران است و ديگر غيبت نزند، از ايشان سلب مسؤوليت شده است؟
ج. بايد طبق مقررات با آنها رفتار شود.
4364. آيا برداشت دولت از حقوق كارمندان جهت بازنشستگي بدون رضايت كارمندان، جايز است؟
ج. اگر شرطي از ابتدا نيست، جايز نيست.
4365. در صورتي كه كارمندي براي ساعت مشخصي در روز است خدام شود، اگر در آن ساعتها مشغول مطالعه شود يا بدون اشتغال خاصّي بيكار بماند، آيا در قبال آن ساعات ميتواند حقوق دريافت نمايد؟
ج. اگر كاري كه بايد انجام شود ترك ميكند، جايز نيست.
4366. برخي از كارمندان وظايف محوله خود را در ساعات اداري انجام نداده و بعد از ساعت اداري به آن ميپردازند و در قبال آن اضافه حقوق دريافت ميدارند، آيا اين عمل جايز است؟
ج. جايز نيست.
4367. اجاره و رهن صحيح را با مثالي توضيح فرماييد.
ج. اگر ضمن اجاره شرط شود كه پولي به عنوان قرض يا غير آن به صاحب خانه داده شود، صحيح است.
4368. آيا موجر ميتواند از مبلغي كه به عنوان رهن گرفته است، استفاده كند؟
ج. چون مقصود از عنوان رهن همان قرض است، لذا موجر ميتواند از آن استفاده كند.
4369. آيا رهن تنها، بدون اين كه اجاره داده شود - مثل اين كه يك ميليون تومان به صاحب خانه بدهيم و آن را به مدّت يك سال رهن كنيم - صحيح است؟
ج. اگر رهن شرعي باشد كه وثيقهي دين و بدهكاري است، براي فروش آن در صورت عدم وصول، مانع ندارد؛ ولي در رهن، راهن و مرتهن از تصرّف ممنوع هستند مگر با اذن ديگري و آن چه مرسوم است كه اسم آن را رهن ميگذارند، واقعاً رهن نيست و چنان چه ضمن قرض شرط شود، ربا و حرام و باطل است؛ ولي ميتوانيد منزل را به مبلغ كمي اجاره نماييد و ضمن اجاره شرط كنيد كه يك ميليون قرض به صاحب خانه دهيد، كه در اين صورت بياشكال است.
4370. مرسوم است هنگام اجاره كردن مسكن يا مغازهاي، مستأجر مبلغي به عنوان وديعه به موجر ميپردازد كه به نسبت مبلغ وديعه از اجارهي كامل مسكن كم ميشود، اين گونه معامله چه صورت خواهد داشت؟
ج. اگر ضمن اجاره شرط قرض يا وديعه شده، اشكال ندارد. (مسألهي 1834 رساله. )
4371. چه راهي براي تصحيح معامله سرقفلي وجود دارد و گرفتن سرقفلي به چه نحوي حرام خواهد بود؟
ج. ميشود ضمن عقد اجاره آن را شرط كنند.
4372. در صورت خريد سرقفلي مغازه، اجاره آن بايد به چه صورتي انجام گيرد؟ آيا مبلغ اجاره را بايد مطابق قانون تعيين نمود يا در دست صاحب ملك است؟
ج. دست صاحب ملك است.
4373. مغازه و ساختماني را به عنوان امانت به كسي دادم و براي تحويل آن مدتي معين نشده و چون آن ملك براي وي منافعي داشت، ماهيانه مبلغي را پرداخت ميكرد، اكنون ادعاي مالكيت دارد و تقاضاي سرقفلي نموده است، لطفاً وظيفه ما را بيان فرماييد؟
ج. ادعاي مالكيت او يا تقاضاي سرقفلي اعتباري ندارد.
4374. اگر فردي خانهاي را خريداري نمايد كه مغازه تجاري آن در اجاره شخص ديگري باشد و مالك، سرقفلي آن را به مستأجر فروخته و مستأجر هم آن را به شخص ديگري فروخته باشد، در صورت پايان مدت اجاره و درخواست تخليه مغازه، عوض سرقفلي را چه كسي بايد بپردازد؟ مالك سابق يا مستأجر قبلي يا خريدار خانه؟
ج. اگر خريدار مطلع بوده كه قهراً در نحوهي خريد ملاحظه كرده است و بايد خودش بپردازد و اگر مطلع نبوده، مالك سابق بايد بپردازد، با فرض اين كه در ثمن، فروش ملاحظه نشده است.
4375. مستأجري سرقفلي مغازهاي را بدون آن كه در قرارداد قيد شود كه مستأجر حق واگذاري آن را بدون اطلاع مالكين ندارد، آن را معامله كرده است، آيا معامله او جايز بوده است؟
ج. ظاهراً اشكال ندارد.
4376. شخصي سي سال قبل از مالكي مغازهاي به عنوان اجاره تقاضا ميكند.
مالك ميگويد:
اگر بتوانيد مستأجري كه فعلاً در مغازه است را راضي كنيد، به شما اجاره ميدهم. متقاضي مبلغ هفت هزار تومان به مستأجر سابق داده و كليد و مغازه را تحويل ميگيرد و با اجازه مالك، كل ساختمان را تجديد بنا و هر سه سال اجاره را مطابق معمول و رضايت مالك ميپردازد. آيا سرقفلي اين مغازه پس از سي سال مربوط به مستأجر فعلي ميباشد؟
ج. اگر ضمن عقد اجاره، شرطي كه موجب حقي براي او شود صورت نگرفته، مثل اين كه بعداً هم به او اجاره دهد سرقفلي ندارد، ولي براي تعمير ساختمان حق دارد.
4377. حدود سي سال قبل موجر به مستأجر گفته است:
ملك را به تو اجاره ميدهم، اگر مستأجر قبلي را براي بيرون رفتن حاضر كني و او هم مبلغي به مستأجر اولي داده و او رفته و مستأجر دوم در طول چند سال ملك را اجاره كرده و مال الاجاره را مرتّب داده است.
حالا كه ميخواهد ملك را تخليه كند، ادّعاي سرقفلي ميكند، آيا مستأجر دوّم داراي حق سرقفلي است؟
ج. چون در اجارهي اولي و دومي صحبتي از سرقفلي نبوده و منشيي براي آن نيست، مستأجر دومي استحقاق سرقفلي ندارد.
4378. سرقفلي مغازهاي را شخصي چند سال پيش به ديگران واگذار نموده و اجارهاي كه به مالك ميپردازند از نرخ روز بسيار كمتر است، آيا مالك ميتواند مقدار اجاره را زياد كند؟
ج. بله، در اوّل اجاره ميتواند مقدار اجاره را زياد نمايد.
4379. اگر سرقفلي مغازهاي را با اجارهي معيّن و بدون تعيين مدّت اجاره به صورت جداگانه خريداري نمايند. پس از گذشت يك ماه و پرداخت اجاره، آيا ميتواند آن سرقفلي را به قيمت روز به ديگري واگذار نمايد، در حالي كه در اجاره نامه شرط شده كه واگذاري مغازه بايد با رضايت مالك باشد؟
ج. با فرض اين كه فروش سرقفلي و اجاره، مستقل و جداي از هم بودهاند، بر فرض بطلان اجاره، ضرري به صحّت فروش سرقفلي اگر به نحو شرعي صورت گرفته باشد، نميزند و در اين صورت مالك عين، ثانياً حق ندارد سرقفلي را بفروشد و مشتري سرقفلي هم براي واگذاري به غير بايد رضايت مالك را تحصيل نمايد و چون اجارهي ماهانه براي حد اقل زمان - كه يك ماه باشد - معيّن بوده، اجاره محقّق شده است.
4380. 1) دكانهايي واقع در پاساژي با پرداخت سرقفلي بدون شرط ضمن عقد اجاره داده شده و مدّت اجارهي آنها منقضي گرديده، چنان چه اجرت المثل آنها به ميزان اجارهي دكانهاي مشابه آن محل مطالبه شود، چه حكمي دارد؟
2) با فرض مسألهي فوق آيا ادّعاي مستأجر به اين كه من اجارهي خودم را مثل دكانهاي ديگري كه خارج از اين مجموعه است ميپردازم، با عدم رضايت مالك چه حكمي دارد؟
ج. بعد از مدّت اجاره، تعيين مال الاجاره موقوف به رضايت و تفاهم طرفين است مگر اين كه شرطي در بين باشد.
4381. با عنايت به مسألهي فوق ادامهي تصرّفات مستأجر در محل مورد اجاره بدون جلب رضايت مالك، چه صورتي دارد؟
ج. بعد از انقضاي مدّتِ اجاره، تصرّف در عين مورد اجاره موقوف به رضايت مالك است.
4382. شخصي سرقفلي مغازهاي را همراه با مبلغ معيني اجاره نموده اما مالك هر از چند وقت اجاره را بيشتر از مغازههاي مجاور بالا ميبرد، در حال حاضر، آيا مستأجر ميتواند سرقفلي مغازه را به فرد ديگر بفروشد و اگر مالك درصدي از چيزي كه مستأجر به عنوان سرقفلي ميگيرد را مطالبه نمايد، چه وجهي خواهد داشت؟
ج. مثل ساير موارد فروش سرقفلي است، مالك نميتواند وجهي درخواست كند، مگر شرطي از سابق بوده باشد.
4383. آيا مجرد استحقاق مطالبه عوض سرقفلي هنگام تخليه منزل يا مغازه، براي جواز استمرار تصرف در آن مكان بعد از پايان مدّت اجاره كافيست يا خير؟ بر فرض ماندن مستأجر در آن مكان غصبي، آيا درآمدي كه از آنجا به دست ميآيد شرعاً حلال است؟
ج. تابع اينست كه به چه نحوي مستحق مطالبه سرقفليست و در هر صورت اجرت المثل منافع بر عهده اوست.
4384. آيا مجرد عدم موجودي در حساب صاحب چك كه آن را در برابر سرقفلي داده، موجب بطلان معامله ميشود يا خير؟
ج. خير.
4385. اگر منزلي يا مغازهاي را صاحب آن به نام يكي از فرزندان خود بكند، بعد از مرگ پدر آيا وارث ديگر در حق سرقفلي شريك هستند و يا سرقفلي اين مكانها متعلق به مالك آنهاست؟
ج. متعلق به مالك آنها است.
4386. اگر فردي اتومبيلي را اجاره نموده و با آن مسافركشي كند، آيا درآمد حاصله به او تعلق دارد يا صاحب اتومبيل؟
ج. به مستأجر تعلق دارد.
4387. اگر كسي اتومبيلي را دربست كرايه نمايد، در صورتي كه راننده بين راه مسافري سوار كند، كرايه دريافتي از مسافر متعلق به راننده است يا از مبلغ كرايه كم ميشود؟ در صورت تقاضاي خود مسافر براي سوار كردن مسافرين ديگر حكم كرايههاي آنان چيست؟
ج. اگر اجارهي كامل راننده و اتومبيل نكرده، پس كرايهي دريافتي متعلق به راننده است و چون دربستي، به منزلهي شرط مسافر سوار نكردن است؛ لذا مستأجر حق فسخ اجاره را دارد و اجرت المثل ميپردازد.
4388. در صورت كرايه خودرو براي مقصد مشخص آيا تبيين جزئيات مسير مثل داخل كوچه بودن و يا خاكي بودن جاده و … لازم است؟
در صورت مشخص نكردن آن، آيا راننده حق دريافت وجه اضافي را دارد؟
ج. اگر تبيين جزئيات در تعيين مبلغ اجاره دخالت دارد، بايد آنها را تبيين كند و اگر حد متعارفي دارد، در زايد بر آن، راننده حق دريافت مبلغ اضافي را دارد.
4389. آيا گرفتن مبلغ بيشتر از تعرفههاي تاكسي تلفني يا مبلغ تاكسي متر از مسافر توسط رانندگان تاكسي جايز است؟
در صورتي كه مسافر مبني بر قيمتهاي مصوب سوار شده باشد، حكم آن چيست؟
ج. بر هر مبلغي كه از اوّل توافق كردهاند، همان لازم است و اگر نامي از آن مبلغ برده نشده، اجرت متعارف است.
4390. آيا اشخاص ميتوانند مواردي مثل پلاك تاكسي يا جواز كسب خود (در كارهاي ديگر) را به ديگران اجاره دهند؟
ج. مانعي ندارد.
4391. آيا مادر بعد از اين كه بچه را شير داده و او را بزرگ نموده، بعد از مدتي ميتواند ادعاي حق شير كند؟
ج. چون ظاهر امر - با عدم ادعا در زمان شير دادن - شير دادن مجاني است، زن بعداً حق ادّعا ندارد.
4392. اگر زني در مقابل شيري كه به فرزند ديگري ميدهد پولي دريافت كند مالك آن پول ميشود؟ آيا در اين كار رضايت شوهر لازم است؟
ج. خود او مالك آن پول است و در صورتي كه حق شوهر از بين نرود، لازم نيست از شوهر خود اجازه بگيرد.
4393. با توجّه به اين كه رهن بايد عين معيّن باشد، آيا ميتوان سند يا چك و نظير آن را به طور مستقل و بدون قرارداد نزد بانك يا كسي كه از او وام گرفته شده به عنوان وثيقه قرارداد؟
ج. در موردي كه اسناد ذكر شده ارزش دارند، چنان چه ممكن باشد كه طلب كار، وقت تخلّف بدهكار از اداي بدهي، از آن سند طلبش را استيفا نمايد، صدق وثيقه ميكند و موارد مذكور عين معيّن هم هست و ميتوان آن را رهن قرارداد.
4394. اگر اشياي منقول را در برابر پولي كه قرض گرفته گرو بگذارد، در صورت تأخير بدهي، آيا ميتوان آن شيء منقول را فروخت و دين را از آن برداشت نمود؟
ج. اگر وقت بدهي تمام شد و بدهكار بدهي خود را با وجود مطالبه طلب كار نداد، چنان چه طلب كار از طرف بدهكار، در فروش آنچه گرو گذاشته شده باشد وكيل ميتواند اقدام به فروش آن كند و اگر وكيل نبود بايد به حاكم شرع مراجعه كرده و حاكم شرع به هر صورت كه صلاح بداند در مورد فروش گرو اقدام ميكند و اگر طلب كار به حاكم شرع دسترسي ندارد و يا دسترسي به او مشكل است و يا محذور ديگري در كار است، به مؤمن عادل مراجعه كرده و اين كار به وسيله او انجام ميگيرد.
البته در صورتي كه جايز باشد طلب كار گرو را بفروشد، بايد به مقدار طلبش اكتفا نمايد و اگر وصول طلبش متوقف بر فروختن تمام آن باشد، در صورتي كه بعد از فروش، مبلغ حاصله زيادتر از طلبش باشد، مقدار زيادي را به صورت امانت نزد خود نگه ميدارد.
4395. كسي زميني را رهن گذاشته و قرض گرفته و سر موعد قرض را ادا نكرده است و اكنون دسترسي به او نيست. آيا مرتهن ميتواند زمين را بفروشد يا صلح كند؟
ج. اگر امكان تفحّص و جستجو نيست، حاكم شرع ولي فرد غايب است كه به مقدار دين آن يا تمامش را ميفروشد و سهم راهن را نگه ميدارد.
4396. اگر مال مرهونه از مستثنيات دين باشد - مانند خانه مسكوني - آيا با ساير اموال از جهت اين كه مرتهن ميتواند با شرايطش آن را بفروشد و به عوض دين آن را بردارد، تفاوت دارد؟
ج. اگر راهن در موعد مقرر دين را نپرداخت، مرتهن ميتواند با شرايطش آن را بفروشد و به عوض دينش آن را بردارد، ولي در اطلاق جواز رهن آن و فروش آن تأمّل است.
4397. آيا در گرفتن عين رهني، همين مقدار كه در اين زمان مرسوم است يعني سند را از طريق ادارهي ثبت اسناد توقيف ميكنند كافي است؟
ج. قبض مرهونه با ساير موارد قبض فرقي نميكند و ميزان صدق عرفي قبض در هر چيز به تناسب آن است، به طوري كه موجب استيلاي شخص بر شيء بدون مزاحم باشد كه - مثلاً در رهن - بتواند استيفاي دين خود در صورت امتناع مديون از آن بنمايد.
4398. آيا راهن ميتواند مالي را كه به رهن گذاشته، قبل از آزاد شدن از رهن، نزد شخص ديگري در قبال بدهي خود به رهن بگذارد؟
ج. خير، نميتواند.
4399. آيا پول پيشي كه بابت منزل از مستأجر گرفته ميشود اشكال دارد؟
ج. در صورتي كه ضمن اجاره، شرط قرض كرده باشد و معامله متعارف باشد، اشكالي ندارد.
4400. ساختماني را به يك ميليون تومان به مدت يك سال، بدون اجاره رهن ميكنند جايز است يا خير؟
ج. بايد در برابر اجارهي اندكي، شرط شود كه مستأجر مبلغ يك ميليون تومان به موجر پرداخت نمايد، كه در اين صورت اجاره بدون اشكال است.
4401. شخصي از ديگري پنجاه 50 كيلوگرم بذر پياز قرمز خريده و پس از زرع و كشت آن معلوم شده كه فروشنده - عمداً يا جهلاً، بذر پياز سفيد به او داده بوده است، آنچه داده، غير از آن چيزيست كه معامله بر آن واقع شده است و مبيع هم كلي بوده است.
حكم معامله چيست؟
ج. مشتري ميتواند معامله بر بذر پياز سفيد را امضا كند و بر تفاوت قيمت بذر قرمز و بذر سفيد با فروشنده مصالحه كند.
4402. فردي پس از آن كه اموال خود را به كسي صلح نمود، فوت ميكند، آيا مفاد صلح به حال خود باقيست يا تنفيذ ورثهي او لازم است؟
ج. اگر امر صلح به صورت صحيح تمام شده است، تنفيذ ورثه لازم ندارد.
4403. فردي مالي را به ديگري صلح كرده است كه تمام منافع آن تا زمان حياتش براي صلح كننده باشد و حق فسخ نيز داشته باشد و پس از مرگش، آن را خرج نماز و روزه و حج براي او كنند.
آيا چنين مصالحهاي صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست؛ مگر اينكه مال ديگري را در عوض اين عمل با او مصالحه كند در مقابل آن كه در مال اوّلي آن گونه رفتار كند.
4404. هرگاه در مضاربه كه به مقتضاي اطلاق آن، خسارت به عهده مالك است، مالك شرط كند كه خسارت به عهده عامل باشد، شرط صحيح است يا نه؟
ج. چنان چه شرط كند كه عامل تمام خسارت يا مقداري از آن را به عهده گيرد، اظهر صحت شرط است.
(مسألهي 1700 رساله)
4405. آيا در شرايط فعلي كه سكّههاي طلا و نقره در ايران رايج نيست، با پول رايج، مضاربه را تجويز ميفرماييد؟
ج. بنا بر اقرب، مضاربه با پول رايج هر زمان، مثل اسكناس، كه معمولاً در مقابل جنس پرداخت ميشود، جايز است.
(مسألهي 1699)
4406. شخصي مقداري از پول خود را در يكي از شعب بانكي و يا پيش كسي به عنوان وديعه ميگذارد و اجازهي تصرّف را به او ميدهد. او نيز در هر ماه و يا دو ماه، مبلغي را به صاحب پول به عنوان تشكّر و يا هر عنوان بدون شرط قبلي ميپردازد، دادن و گرفتن اين مبلغ به نظر حضرت عالي چگونه است؟
ج. اگر به عنوان هديه و بخشش باشد، مانعي ندارد.
4407. شخصي مبلغي را از كسي ميگيرد تا جنسي بخرد و سود آن بين طرفين به شراكت نصف به نصف تقسيم شود. در حال خريد جنس، مبلغ مزبور به سرقت ميرود، آيا شخص مذكور ضامن پول است؟
ج. اگر خود سرمايهاي نداشته و به عنوان عامل كار ميكرده، عامل امين بوده و در غير صورت افراط و تفريط، ضامن نيست و اگر خود سرمايهاي داشته و به شراكت كار ميكرده، در سود و زيان و خسارت، هر دو سهيم هستند.
4408. نظر حضرت عالي در مورد سود مضاربهاي كه انسان ميگيرد، چيست؟
ج. اگر مضاربه با شرايط آن باشد، سود آن حلال است.
4409. فروشگاههايي كه از طرف دولت باز شده و مردم هم سپردهاي ميگذارند و دولت متضمّن به پرداخت 20 درصد سود در سال ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. در فرض مسأله، اگر منظور 20 درصد سود است نه سرمايه، اشكالي نيست. با تحقّق شرايط مضاربه كه در رساله آمده است.
4410. شخصي مبلغي را به مغازه داري داده و او را وكيل نموده كه در اين پول تصرّف و معامله نمايد و هر چه سود داشت نصف آن را به او بدهد و مدّت هم براي او معيّن كرده و علي الحساب سه قطعه چك به مبلغ معيّن به عنوان قرض از او گرفته تا پايان قرارداد كه هر چه سود داشت نصف سود را به اين مبلغها كه در چك است مصالحه كنند، آيا اين سود حلال است يا خير؟ و اگر ضرر نمودند ضرر را چه كسي بايد بپردازد؟ و چنان چه ضرر را كلاً مغازه دار تقبّل نموده باشد، آيا اين معامله صحيح است؟
ج. در اصل معامله اشكال نيست؛ ولي در قرض مزبور و اشتراط، تأمّل است.
اگر در پايان مدّت با هم مصالحه كنند، مانع ندارد و ضرر بر صاحب مال است و اشتراط جبران ضرر بر ديگري صحيح است.
4411. شخصي با ديگري عقد مضاربه بسته و سرمايه را به او داده و از او سود ميگرفته است، بعداً معلوم شده كه عامل با سرمايه كار نميكرده و به ديگران قرضهاي ربوي ميداده و از محل دريافت ربا، سود وي را پرداخت كرده و اين سودها از مال مردم بوده است، در اين صورت مالك چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد مالك اصل پولش را از او بگيرد و سودهايي را هم كه گرفته، اگر صاحب آن معلوم است، به صاحبش برگرداند وگرنه آنها را صدقه بدهد.
4412. آيا مضاربه مختص تجارت در كليات است يا تجارت در جزئيات را هم شامل ميشود؟
ج. تكسّبات جزئيه را هم شامل ميشود.
4413. در مضاربه عامل ميخواهد در مدت پنج سال، 20 درصد و در مدت كمتر، 10 درصد سود بدهد. بفرماييد چگونه درصد سود را مشخّص كند كه مبتلا به خلاف شرع نشود؟
ج. ميتواند اين گونه قرار بگذارد كه اوّل 10 درصد سود را مشخّص كند و بگويد اگر در پنج سالگي مطالبه كرد، سود 20 درصد را ميدهم.
4414. مبلغي پول در اختيار تاجري گذاشته ميشود. او ميگويد:
4 درصد سود از اين پول عايد شما ميشود. من هم قبول ميكنم كه در امر تجارت آن پول را به جريان اندازد.
آيا سود حاصل به اين گونه مشروع است؟
ج. اگر منظور از 4 درصد، نسبت از پوليست كه داده شده، اين قرارداد صحيح نيست و ربا است، بلكه بايد درصد، نسبت به سود ملاحظه شود. البته در صورت اوّل اگر هنگام پرداخت سود نسبت به تقسيم سود با هم مصالحه كنند، بياشكال است.
4415. بنده پول از مردم ميگيرم تا كار كنم اما تا با اين پول كار شود، سه واسطه ميگردد تا به شخص اصلي كه سرمايه گذاري ميكند ميرسد و ما واسطهها مقداري از سود حاصله را بر ميداريم و بقيه را به مردم ميدهيم، آيا اين كار صحيح است؟
ج. عامل ميتواند با اجازه مالك با عاملي ديگر مضاربه كند، خواه به اين صورت كه دومي را عامل مالك قرار دهد و خود كنار برود، يعني مضاربه اوّل را فسخ نموده و به عنوان وكيل مالك، مضاربه دوم را برقرار كند، خواه دومي را عامل خود قرار دهد كه در صورت دوم اگر مثلاً نصف سود سهم او بوده، براي عامل دوم نسبت معيني از اين نصف را قرار دهد، بنا بر اين عامل دوم حسابش با عامل اوّل است نه با مالك.
4416. آيا اگر در مضاربه سهم سود منافع طرفين معين نگردد و بعداً با توافق معين شود، جايز است؟
ج. جايز نيست.
4417. اگر وكيل يا ولي صغير قسمتي از اموال آنها را به عنوان مال المضاربه به شخصي داده و شخص مذكور كلاه بردار بوده و بعد از دو سال ميگويد ضرر كردهام و نه اصل پول را ميدهد و نه سود آن را، آيا وكيل و يا ولي صغير ميتواند خسارت وارده را از آن شخص بگيرد؟ يا فقط اصل مال را ميتوانند بگيرند؟
ج. اگر واقعاً سودي حاصل نشده، فقط اصل مال را ميتواند بگيرند.
4418. در مضاربه اگر تا حدود چند ماه يا يك سال نشود سود آن را حساب كرد تا به صورت نسبت كسري تقسيم شود، در اين مدت چه بايد كرد؟ و قرارداد را بايد چگونه بست؟
ج. تعيين مدت در مضاربه، بنا بر توضيحي كه در مسألهي 1698 رساله آمده است، مانعي ندارد و در فرض سؤال اگر حسابرسي ممكن نيست يا مشكل دارد، ميتوانند پس از حصول مقداري سود، مصالحه كنند.
4419. اگر انسان بعد از چند سال بفهمد طرف مضاربه بدون تجارت درصد معيني سود پرداخت كرده است و احتمال ورشكستگي وي به همين علت بوده است، آيا لازم است سودهايي را كه گرفته است برگرداند؟
ج. به عنوان مضاربه مالك آنها نشده است.
4420. آيا در مضاربه احكام معاطات جريان دارد؟
ج. بله، جريان دارد.
4421. اگر كسي تعدادي دام را براي پروار كردن به فردي بدهد و پس از اتمام مدت قرارداد سرمايه را جدا كرده و اضافه بر آن را تقسيم كنند، آيا عمل آنان مضاربه محسوب ميشود؟
ج. خير، مضاربه نيست.
4422. آيا در مضاربه ميتوان قبل از به دست آوردن سود، سود احتمالي را مصالحه كرد؟
ج. خير، نميتوان.
4423. كسي كه پول را به كسي ميدهد تا كار كند و هر چه سود كرد نصف آن را به مالك بدهد و ضمن مضاربه شرط ميكند كه اگر تلف يا خسارتي متوجه سرمايه شد، عامل ضامن باشد كه از مال خودش جبران كند، اشكال دارد؟
ج. اظهر، صحت شرط است.
4424. آيا لازم است مضاربه بر اساس تجارت باشد يا اگر پولي به صنعتگر، كشاورز و يا ساختمان ساز داده شود تا در حرفه خود مصرف كنند و فايده آن بين هر دو طرف باشد، صحيح است؟
ج. مضاربه فقط در تجارت جريان دارد.
4425. مستدعيست صورت شرعيّهي حالات پنج گانهاي كه ذكر شده است را بفرماييد؟
حالت اوّل:
توافق ميكنند آقاي … مبلغ … تومان از آقاي … دريافت كند و با آن كار و تجارت نمايد و در مقابل از منافع حاصله مبلغ … تومان ماهيانه به صاحب پول بدهد، مشروط بر آن كه كل منافع حاصلهي ماهيانه از سود پرداختي فوق كمتر نباشد و ضرر احتمالي وارده را عامل تقبّل نموده مدّت … ماه.
حالت دوّم:
توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد و از صددرصد سود حاصله ماهيانه كه عامل اعلان ميكند مثلاً 50 درصد به عامل و 50 درصد به صاحب پول تَعَلُّق گيرد و ضرر واردهي احتمالي را عامل تقبّل نمود مدّت … سال.
حالت سوّم:
توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد.
چنان چه سود اعلان شده ماهي مثلاً بين 10000 تا 15000 تومان باشد، 50 درصد عامل و 50 درصد صاحب پول و اگر سود بين 50 تا 100 هزار تومان باشد، 30 درصد به عامل و 70 درصد به صاحب پول و به همين ترتيب، عامل ضرر احتمالي را تقبّل نمود، مدّت … ماه.
حالت چهارم:
توافق گرديد آقاي … مبلغ … تومان وجه نقد از آقاي … دريافت و با آن، كار و تجارت نمايد و ماهيانه مبلغ … تومان از سود حاصله به صاحب پول پرداخت نمايد و در پايان مدّت چنان چه از سود پيش بيني شده، مازادي باقي ماند مثلاً 50 درصد به صاحب پول بدهد عامل ضرر احتمالي را قبول نمود مدّت … ماه.
حالت پنجم:
توافق شد آقاي … مبلغ … تومان از آقاي … دريافت و با آن كار و تجارت نمايد و از سود حاصله ماهي … تومان به صاحب پول بدهد و كليّهي ضرر واردهي احتمالي را نيز عامل تقبّل كرد مدّت … ماه.
ج. در فرض دوّم و سوّم اگر يكي را تعيين و فرضهاي ديگر را به صورت شرط قرار دهند، مضاربه صحيح است؛ ولي فرض اوّل و چهارم و پنجم خالي از اشكال نيست.
4426. قراردادي بين دو نفر يا دو سازمان و يا دو شركت به شرح زير تنظيم ميگردد كه اوّلاً سرمايه گذار و اصل سرمايه مشخّص است و ثانياً مدّت قرارداد نيز مشخّص، ثالثاً سود پيش بيني شده توسّط گيرندهي سرمايه 60 درصد تضمين ميگردد و مبلغ مذكور به عنوان افت سرمايه، هر ماه به سرمايه گذار تحويل ميشود و رابعاً در مورد افت سرمايه، شركت گيرندهي سرمايه ماهيانه مبلغ يازده ميليون و پانصد هزار تومان به حساب جاري سرمايه گذار واريز ميكند و خامساً سود سرمايهي كليّهي درآمدهاي حاصل از معاملات توسّط گيرندهي سرمايه به غير از افت سرمايه پس از مدّت مقرّر شش ماه توسّط گيرندهي سرمايه با نظارت سرمايه گذار محاسبه و بلافاصله سرمايه گذار و عامل سرمايه به صورت 50 درصد تقسيم مينمايند. متمنّي است، حكم اين گونه معامله را مرقوم فرماييد.
ج. خروج از ربا در معاملهي مذكور مشكل است.
4427. پولي به واسطه وكيل مالك، به صورت مضاربه در اختيار شخصي قرار ميگيرد تا با آن كار نمايد و سود حاصل به نسبت 40 به 60، بين مالك و عامل تقسيم شود. بعد از اتمام قرارداد، مالك پول مذكور را مطالبه مينمايد، لكن ضمن تعلّل عامل در پرداخت آن، معلوم ميگردد كه عامل با آن كار نميكرده و اصل پول را خرج كرده است.
1) مبالغي كه در طول مدت قرارداد توسط عامل به عنوان سهم حاصل از سود به مالك پرداخت شده و اكنون معلوم شد كه عامل با اصل پول كار نميكرده است، چه حكمي دارد؟
ج. طرفين مال يكديگر را دارند.
2) مالك به گمان اين كه عامل اصل پول را در موعد مقرر به او خواهد پرداخت، با شخص ديگري قرارداد مضاربه منعقد ميكند، لكن با توجه به تعلّل و امتناع عامل از پرداخت آن، قرارداد جديد فسخ ميشود و مالك تاكنون به جهت امتناع عامل متضرر گرديده است.
آيا ميتواند چيزي به عنوان خسارت از عامل بگيرد؟
ج. نميتواند.
3) وكيل مالك كه سهم مالك از سود را از عامل دريافت ميكرد، بدون اطلاع طرفين در دو ماه آخر قرارداد به اميد آن كه عامل، سهم مالك را خواهد پرداخت، به جهت تأخير عامل، از مال خودش مبلغي را به مالك ميدهد. هنگامي كه معلوم شد عامل با اصل پول كار نميكرده است، آيا ميتوان مبلغي كه وكيل پرداخت كرده است از عامل دريافت كرد؟
ج. از عامل نميتواند و از مالك ميتواند دريافت نمايد.
4428. اگر شخصي مقداري مال يا پول به عنوان تجارت به فردي بدهد و قرار بگذارد ماهيانه براي هر يك ميليون، پنجاه هزار تومان سود بگيرد، آيا اين قرارداد به عنوان مضاربه صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست و ربا محسوب ميشود.
4429. تاجري از چند نفر مبالغي را در امر تجارت دريافت ميكند.
آن وجوه را به كالايي ميدهد و سپس آن كالا را با كالاهاي ديگر معامله ميكند.
در نتيجه ممكن است نوع معامله در مدّت كوتاه ثمر بخش نباشد و در اين گونه موارد سود و ضرر به طور كامل مشخّص نميشود. آيا اجازه ميفرماييد در نظير اين مسأله، عامل و صاحب مال ماهيانه يا در چند ماه، سود را بر مبلغ معيّني مصالحه نمايند و يكديگر را راضي كنند؟
ج. اگر رضايت يكديگر را حاصل كنند، مانع ندارد.
4430. در عقد مضاربه (كه بايد نسبت درصد سود معيّن شود ) اگر عامل يقين داشته باشد كه سود سرمايه از فلان مبلغ كمتر نميشود، لذا ماهانه مبلغ معيّني را به جاي نسبت سود مقرّر كند، آيا چنين مضاربه اي جايز است؟
در صورتي كه پاسخ منفي باشد، نحوه صحيح معامله را بيان فرماييد.
ج. جايز نيست، در مضاربه بايد به كسر تعيين شود، البته پس از عمل و استحقاق مالك آن كسر از سود را، ميتوانند آن را به مبلغي مصالحه كنند، نه از اوّل؛ مگر اينكه مالك در اوّل عامل را توكيل كند كه هنگام پرداختِ حق مالك، عامل آن را به آن مبلغ، خودش مصالحه كند.
4431. پسري كه چندين سال متمادي در كشاورزي و كارگري، در زمين و خانه با پدر همكاري داشته و پدر وعده داده كه در خانه و زمين، با هم شريك هستيم، حال خلف وعده كرده و ميگويد:
شما شريك نيستي، حكم مسأله چيست و آيا پسر شركت ندارد؟
ج. اگر با هم عقد شركت يا نظير آن بستهاند، حكم دو شريك را دارند و اگر فقط وعده بوده، پدر اجرة المثل كارهاي پسر را ضامن است.
4432. مشاركت در تجارت با كسي كه خمس اموالش را نميدهد، چه حكمي دارد؟
ج. براي تصرف در آن مال بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد.
4433. امروزه هنگام طلاق و جدايي زن و مرد ميگويند:
«چون زن شريك زندگي بوده و مدّت طولاني در كنار مرد بوده، حق شركت در تمام اموال و دارايي مرد دارد و نصف اموال را بايد به او بدهند»، اين شركت شرعاً صحيح ميباشد، آيا زن حق دارد نصف اموال مرد را مطالبه كند؟
ج. اين شركت شرعاً صحيح نيست و زن حق مطالبه ندارد.
4434. زمين لم يزرعي به نحو مشاع، مال سه نفر است يكي از سه نفر قسمتي از آن را آباد كرده و بقيهاي آن، به صورت لم يزرع باقي است، آيا آن دو نفر ديگر از قسمت آباد شده با بودن قسمت آباد نشده سهمي دارند يا خير؟ تكليف اين دو نفر نسبت به آبادكننده چيست؟
ج. با فرض مملوكيّت آن زمين براي آنها، شريك بايد با اجازهي شريكها تصرّف در مال شركت كند و اگر بدون اجازه تصرّف كند، در غير نسبت سهم خودش، مثل تصرّف غاصب است و احكام آن را دارد.
4435. چند نفر با هم شريك شدند كه تجارت كنند، يكي از آنها فوت ميكند و ساير شركا مقدار اموال شركتي را تعيين كردند و مال، چندين برابر شده است و ميخواهند شركت را به هم بزنند، آيا بايد به ورثهي متوفّي سهم روز فوت پدرشان را بدهند يا روزي كه شركت به هم ميخورد؟
ج. ورثهي متوفّي، سهم روزي كه شركت به هم ميخورد را ميبرند.
4436. به نظر حضرت عالي نحوهي تقسيم ملكي چگونه است؟
ج. در تقسيم شرعي - كه مبتني بر تعديل سهام و ضوابط خاصّيست كه در رسالههاي عمليه و كتب مربوطه ذكر شده است - بايد طبق همان ضوابط، از جمله قرعه عمل شود، ولي اگر خودشان تراضي كنند و با هم صلح و مصالحه نمايند، احتياجي به آن مسائل نيست و به هر نحو صلح كردند، صحيح و نافذ است.
4437. اين كه در رساله بيان شده:
«اگر كسي با ديگري شريك است و خمس منافع خود را بدهد و شريك او ندهد، براي تصرّف در آن مال بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد»، آيا همين حكم در زكات هم هست؟
ج. در اين جهت بين خمس و زكات فرقي نيست و بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد، ولي بعد از افراز سهم الشّركه خود و پرداخت زكات خود، تصرّف در مال خودش اشكالي ندارد.
4438. چند نفر شريك، ملك و زمين خود را تقسيم ميكنند، ولي بعضي از شركا غايب بودهاند و از جانب آنها تقسيم فضولي مينمايند. پس از حضور غايبين، آنها اظهار ميكنند به اين تقسيم فضولي راضي نيستند. آيا آن بعض غايب حق دارند حصّهي خود را با نفرهاي حاضر دوباره تقسيم نمايند؟
ج. در فرض مزبور، غايب حق دارد تقسيم را قبول نكند.
4439. شركت تعاوني، قبل از آن كه اجناسي بدهد، مبلغ ده هزار تومان به عنوان حق عضويّت ميگيرد.
آيا شرعاً اشكالي ندارد و آيا به اين مبلغ خمس تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر در ضمن معامله شرط شود كه ده هزار تومان قرض يا وديعه بگذارد و بعداً به صاحبش بر ميگردد، اشكال ندارد و هر وقت آن را پس گرفت، خمس آن را بدهد.
4440. آيا ميتوان هنگام تقسيم ملك مشاعي كه قسمتي از آن مرغوبتر و باارزشتر از قسمت ديگر ميباشد، تنها ملاحظهي مساحت را نمود؟
ج. اگر طرفين راضي باشند و در تقسيم آن مصالحه واقع شود، اشكال ندارد و ممكن است تفاوت قيمت با پول يا زمين ديگر جبران شود.
4441. ديواريست به طور مشاع، خواستم جهت امنيّت منزل بر روي آن ديواري احداث نمايم. صاحب ديوار مشاع از اين كار جلوگيري ميكند و ابراز ميدارد كه كشيدن ديوار باعث كاسته شدن قيمت خانهاش ميشود، آيا رضايت همسايه لازم است و در صورتي كه اصلاً رضايت ندهد، براي جلوگيري از ضررهاي احتمالي ميتوانم ديوار بكشم؟
ج. اگر روي ديوار مشترك ميخواهيد بكشيد، بايد رضايت شر يكتا ن را تحصيل نماييد و در غير اين صورت ديوار نكشيد.
4442. تصرف در ديواري كه مال دو نفر است توسط يكي از شركاء تا چه حد مشروع است؟
آيا ساخت و ساز، گذاشتن تيرآهن روي آن، لباس انداختن، ميخ كوفتن و … هم بايد با رضايت شريك انجام شود؟ و بدون رضايت او چه حكمي خواهد داشت؟
ج. هر تصرف شريك در آن، بايد با رضايت شريك ديگر باشد.
4443. حسابهاي مشاركتي كه بانكها باز ميكنند كه در اصطلاح اشخاص سرمايه گذاري ميكنند و بانك هم در سال به ايشان سهم الشّركه ميپردازد، آيا گرفتن اين سهم الشّركة جايز ميباشد؟
ج. اگر شروط شركت عقديّه متوفّر نيست، ممكن است بين سود و چيزي، معاملهي شرعيّهاي واقع شود و ضمن آن شرط كنند كه پولي بدهند كه در اين صورت بياشكال است.
4444. اين جانب چهار سال پيش در نظر داشتم با مشاركت چند نفر ديگر كارخانهاي تأسيس كنم. به همين منظور با استقراض از بانك و … مقداري مصالح ساختماني خريداري كرده و مبالغي نيز بابت انبارداري و سود بانكي پرداخت نمودهام. امّا چون شركايم از پرداخت حق السّهم خويش خود داري نمودند. لذا از احداث كارخانه منصرف شدهام. با توجّه به نرخ تورّم و كاهش ارزش پول در طول چهار سال گذشته، چه مبلغ سود براي اين مدّت در نظر بگيرم؟
ج. بستگي به توافق طرفين دارد و بهتر است از اجحاف پرهيز نماييد.
4445. خانهاي ارثي در دو طبقه به من، دو برادر و سه خواهرم رسيده است كه يك سوّم بقيه به ورثه تعلق دارد. بنده با خرج خودم يك طبقه بر اين خانه اضافه كردهام، امّا از ورثه اجازه نگرفتم (چون جاهل به مسأله بودم) ولي پس از ساخت آن، تمام ورثه موافقت كردند به غير از يك برادر، كه به هيچ وجه راضي نميشود. در مورد اين مسأله آيا ميتوانم در اين طبقه ساخت خودم تصرف كنم؟ آيا وقتي خانه به فروش رفت، پول آن طبقه را ميتوانم به حساب خود ميتوانم از بقيهاي خانه كم كنم؟ آيا پول اجارهي آن طبقه، كلّاً به من تَعَلُّق دارد يا نه؟
ج. بدون اجازه يا صلح نميتوانيد تصرّف كنيد، چون مشاع است؛ هر چند مالك آن چه ساخته ايد هستيد و اللَّه العالم.
4446. روستايي با اراضي وسيع كشاورزي، داراي يك رشته قنات بسيار قديمي ميباشد.
در رژيم سابق نصف اراضي از اين قنات به شصت نفر زراع صاحب نسق واگذار گرديد و نصف ديگر متَعَلُّق به چندين نفر خرده مالك ميباشد.
در گذشته، به علّت جريان سيل، قسمت بالاي قنات تخريب شد و فعلاً آب كافي ندارد. عدّهاي از كشاورزان و خرده مالكين قصد احيا و لايروبي قنات را دارند، ولي تعدادي از شركاء با اين كار موافق نيستند. آيا مخالفين احيا و لايروبي ميتوانند مانع شوند و حق عدم همكاري با ساير شركاء را دارند؟
ج. در فرض مذكور مخالفين حق ندارند مانع ديگران شوند؛ ولي اجباري به همكاري هم ندارند و نميتوان آنها را به تنقيه و احياي قنات وادار نمود.
4447. در منطقهاي رودخانهاي وجود دارد كه يك روستا جدولش بالا قرار دارد، روستاي ديگر جدولش حدود سيصد تا چهارصد متر پايينتر واقع شده است و از سالهاي متمادي، ابتدا صاحبان جدول بالا آب مورد نياز خود را با سنگ، گل و علوفه كامل سر آب ميكردند و ميبستند و ميبردند و جدول پايين با فاصله فوق الذكر از مازاد آن استفاده ميكردند.
اكنون با پيشرفت جديد، صاحبان جدول بالا به هنگام ايجاد سراب با سيمان و مصالح محكم تري آب مورد نياز خود را به جدول هدايت ميكنند و مورد استفاده قرار ميدهند؛ ولي صاحبان جدول پايين مدّعي هستند كه به اين شكل، مازاد به اقل خود ميرسد و كفاف كشاورزي ما را ندارد و بايد قسمتي از آب جدول فوق باز شود و به جدول ما بريزد تا كشاورزي ما رونق بگيرد.
ولي صاحبان جدول بالا ممانعت ميكنند و ميگويند از سابق به اين شكل عمل ميشد و از دادن آب خود داري ميكنند، مدتي بين آنها اختلاف است.
آيا حق تقدّم با جدول بالاست يا جدول پايين تا هر كدام به حق خود برسند.
ج. آن مقدار كشاورزي را كه از سابق براي پايينيها بوده و كاشف از سبق استحقاق آنها است، بالاييها نميتوانند به نحوي ممانعت كنند و موجب ضرر بر آن باشند.
4448. چهار نفر در خانهاي شريكند و سه نفر از آنها ميخواهند خانه را بفروشند و يك نفر ميگويد:
نه حاضر به خريد هستم و نه حاضر به فروشم. تكليف چيست؟
ج. اگر ممكن است سهم او را به مدّت طولاني اجاره دهند وگرنه براي رعايت امري كه مصلحت به حال شركاء است، به حاكم شرع مراجعه كنند.
4449. زميني را دو نفر شريك بودند و بعد از سؤال فهميدند كه اين زمين داخل طرح براي خيابان نيست و آن را تقسيم كردند.
بعداً سهم يكي از آنها تماماً داخل خيابان شده است، آيا اين تقسيم صحيح است؟
ج. اگر جستجو و سؤال آنها از اين مطلب ناقص بوده است و مقصّر در پرس و جو بودند، آن تقسيم باطل بوده و بايد دوباره قسمت باقيمانده را تقسيم كنند و اگر پرس و جوي آنان كامل بوده، تقسيم صحيح بوده و مانند حدوث ابتدايي طرح خيابان در ملك كسي است.
4450. زميني در دامنهي كوهي واقع شده است كه ساكنين دو محله به نحو شراكت از آن زمين جهت علوفهي حيوانات و مراتع استفاده ميكنند و بعداً مورد نزاع شده كه يكي از آن دو ميگويند چون ما از آن زمين محافظت ميكنيم @باست خدام اجير و موانع آن را برطرف ميكنيم و خسارتهاي آن را متحمّل ميشويم، پس ما احق به آن هستيم، حكم شرعي چيست؟
ج. حكم در مشتركات اينست كه هر كه سبقت به آن گيرد، حق اولويت دارد و اگر زمين مواتي را احيا كند، مالك آن ميشود.
4451. پس از تقسيم زمين شريكي ميان دو شريك، در قسمت يكي آب واقع شده و در قسمت ديگر آب واقع نشده است و پس از آمدن سيل بر عكس شده و در زمين دوّمي آب واقع شده است.
آيا اين آب ملك دوّمي است؟
ج. بلي، جزو مملوكات او است.
4452. اگر دو نفر در امر تجارت يا … شريك باشند و پس از مدتي يكي از آن دو بميرد، آيا شراكت تمام شده تلقي ميشود يا ورثه ميّت شريك محسوب ميشوند؟
ج. پس از مرگ شريك، ديگري نميتواند در مال شركت، تصرف كند، ولي اصل شركت و تقسيم سود به حال خود باقيست و وارث متوفي، يا ولي شركت، در امور آن شركت، جايگزين خواهد شد.
4453. در بازيهاي رايانهاي كه دو نفره بازي ميكنند، اجرت رايانه چه طور بايد پرداخت شود؟
ج. طبق توافق يا عرفِ اين گونه بازيها بايد عمل شود.
4454. آيا معاملات حقيقي غير معوّضي كه مديون غير محجور نسبت به اموالش به قصد فرار از دين انجام ميدهد، نافذ است؟
ج. تكليفاً جايز نيست، چون ضرر رساندن به غير است، ولي وضعاً نافذ است.
4455. اصولاً حضرت عالي تحت چه شرايطي معاملات مديون غير محجور را نافذ نميدانيد؟
ج. تا وقتي كه حاكم شرع او را حجر نكرده، تمام معاملاتش نافذ است.
4456. شخصي بنا بر رأي و نظر عرف توانايي، اداره و دخل و تصرّف عرفي و عقلايي اموال و ثروت و دارايي خود را ندارد، چه كسي حق تصرف در اموال و كارهايش را دارد؟
ج. اگر بعد از بلوغ سفيه شده امر او با حاكم شرع است و بدون حكم حاكم هم تصرّفات او نافذ نيست و اگر قبل از بلوغ سفيه بوده، ولايت او براي پدر و جد پدري و وصي اين دو است، بنا بر اظهر.
4457. آيا شخص سفيه ميتواند پسر خود را در دخل و تصرّف كارهاي خود تصرف قرار دهد؟ موارد وصيّت و هبه … از وي قبول است؟
ج. اگر سفاهت او متّصل به كودكي او باشد، ولايت او با پدر و جد پدريست و تصرّفات او بايد با اذن ايشان باشد و توكيل سفيه در آن چه كه تصرفات خودش بالمباشره در آنها نافذ نيست، نيز صحيح نيست.
4458. آيا منجّزات مريض مطلقاً نافذ است يا فقط به مقدار ثلث نافذ است؟
ج. منجّزات از اصل است.
4459. شخصي دو سال قبل از مرگ، تعادل فكري خود را از دست داده و قادر به حفظ و حساب و مصرف عقلايي مال خود نبوده است.
تصرّف بستگان و نزديكان و فرزندان او در مال او چه صورتي داشته است؟
ج. در صورتي كه اموال صرف در ضروريات - هر چند به حسب شأن - شده كه اگر در حال عادّي بود، همانها بدون ترديد در همان امور صرف ميشد، هر چند براي بستگان و مهمانها نه زيادتر از آن، مورد اجازهي حاكم وقت بوده و در زيادتي بر آن اجازه لازم است.
4460. فرزندي بعد از گذشت چند سال از سن بلوغ، دستمزد خود را بيهوده تلف ميكند و هيچ در فكر آيندهاي خود نيست. آيا اجازه ميفرماييد اين جانب - كه پدر او ميباشم - گاهي پولش را از جيب او بردارم و به حساب دفترچهي پس اندازش واريز نمايم، بدون اين كه متوجّه شود، ولي حق برداشت با خود فرزند باشد تا از هدر دادن پولش جلوگيري شود؟
ج. اگر سفيه است يا به حد رشد نرسيده، پدر در حفظ مالش، بر او ولايت دارد در حفظ مالش هر طور صلاح بداند.
4461. آيا ولايت پدر و جد پدري نسبت به فرزند صغير در عرض هم قرار دارد يا در طول هم است؟
ج. در عرض همديگر و به صورت استقلال است.
4462. شخصيست كارهاي غير عاقلانه انجام ميدهد، مثلاً پولهاي خود را در اختيار افراد قمارباز قرار ميدهد و فقط به گرفتن چك بيمحل از قمارباز اكتفا ميكند، يا با اين كه زن و بچّهي او به خانه احتياج دارند، خانه را به ديگري واگذار ميكند.
1) آيا ميتوان او را از اين دخل و تصرّفات بازداشت؟ نظر شارع در مورد اين معضل چيست؟
2) آيا فرزندان او ميتوانند به محاكم قضايي شكايت كنند؟
3) آيا حاكم شرع و نمايندهي ولي فقيه، با نبود شاكي ميتواند رأساً اقدام نمايد؟
ج. اگر به حد سفيه باشد، با عدم ولي شرعي از پدر يا جد پدري، حاكم شرع جامع الشرائط او را حجر و منع ميكند.
4463. در وكالتنامهاي، مُوَكِّل به وكيل وكالت بلاعزل ضمن عقد خارج لازم براي معاملههايي در مدت سي سال داده است و بين مدّت، مُوَكِّل فوت ميكند.
حكم شرعي چيست؟
ج. اگر به نحو شرط فعل او را وكيل كرده است، وكالت باطل ميشود و اگر به نحو شرط نتيجه بوده، اگر وكيل خواست به وكالت عمل كند، احتياطاً از ورثهي مُوَكِّل اجازه بگيرد.
4464. آيا وكيل ميتواند بدون اطلاع موكل، خودش را عزل كند؟
ج. وكيل ميتواند از وكالت كناره گيري كند و اگر موكل غايب هم باشد، اشكال ندارد.
4465. آيا زميني كه به وسيله وكيل صاحب زمين فروخته شده، بعد از فوتِ وكيل، مالك قبلي زمين حق فسخ معامله را دارد يا نه؟
ج. خير حق فسخ ندارد، مگر در موردي كه خود وكيل هم حق فسخ داشته باشد.
4466. در چه صورت وكيل ميتواند از موكل اجرت دريافت كند؟
ج. اگر انسان كسي را براي كاري وكيل كند و چيزي به عنوان مزد براي او قرار بگذارد، بعد از انجام آن كار، چيزي را كه قرار گذاشته، بايد به او بدهد.
4467. آيا گرفتن خسارت تأخير پرداختن دَيْن از كفّار جايز است؟
ج. گرفتن خسارت ديركرد از كافر حربي (هر چند خسارت تأخير را شرط نكنند) به لحاظ ربا اشكال ندارد.
4468. آيا طلب كار حق گرفتن وثيقه و رهن از بدهكار، به صورت اجباري دارد يا خير؟
ج. خير.
4469. قرض كردن در صورت احتياج، آيا واجب است يا مستحب يا مكروه؟
ج. اگر براي امر واجب و ضروري باشد، بله، لازم است.
4470. اگر كسي از فردي طلب كار بوده و وي انكار نمايد، آيا هزينههاي اثبات حق از قبيل ابطال تمبر، هزينه دادرسي، حق كارشناسي، حق وكالت و … بر عهده طلب كار است يا بدهكار؟
ج. با انحصار طريق اثبات حق در آن هزينهها، بر عهده بدهكار است.
4471. تقاص چيست؟
و آيا اگر تقاص مستلزم ضرر باشد، ضمان دارد؟
ج. تقاص، تدارك مال است كه ضمانت شده و از پرداخت آن مال امتناع ورزيده شده است و بايد از مال ضامن تدارك گردد و در صورت تجاوز تقاص كننده از محدودهي جواز عمل، موجب ضمان است.
4472. آيا خسارت تأخير اداي دين و ديركرد را ميتوان ضمن عقد لازم شرط كرد؟
ج. خير، حرام و ربا است.
4473. مستثنيات دين چيست؟
آيا تلفن و ماشين جزو مستثنيات دين محسوب ميشوند؟
ج. ضروريات عرفيّه جزو مستثنيات است و شامل تلفن و ماشين مورد نياز هم ميشود.
4474. آيا جايز است كسي مالي را به ديگري، به كمتر از قيمت بازار بفروشد، به شرط اين كه خريدار مقداري به او قرض دهد؟ آيا همين عمل ضمن صلح نيز جايز است؟
ج. بله، در هر دو مورد جايز است.
4475. آيا تأخير در پرداخت قرض و دين، در صورت تمكن و سر رسيدن وقت باز پرداخت آن، گناه است؟
تأخير در پرداخت اقساط وام چه طور؟
ج. بله، گناه است.
(به مسألهي 1816 رساله رجوع شود. ) اداي دين به عنوان هديه
4476. فردي بدهكار هستم و طلب كار طلب خود را فراموش نموده است، آيا ميتوانم طلب او را به عنوان هديه به وي بدهم؟
ج. اگر به قصد وظيفه به او برسانيد، كافي است.
4477. اگر فردي مقدار پولي را قرض كند و يادش برود آن را ادا بكند، تكليف چيست؟
ج. هر وقت يادش آمد، بايد آن را ادا كند.
4478. اگر كسي پولي به ديگري قرض دهد و بگويد:
به شرطي به تو قرض ميدهم كه تو نيز در مقابل به فرزندان من قرآن تعليم دهي، آيا اين كار جايز است؟
ج. جايز نيست.
4479. اگر كسي بدهكار است و چيزي غير از خانه براي اداي دين ندارد، آيا طلب كار ميتواند او را مجبور سازد كه خانهي مسكونياش را بفروشد؟
ج. منزل در حد شأن، از مستثنيات دين است كه براي اداي دين فروخته نميشود.
4480. آيا گرفتن قرض ربايي، حتّي در صورت ناچاري و يا مثلاً در مورد كسي كه آبرويش در خطر است، حرام است؟
ج. ميتواند به راهها و حيلههاي شرعي، از ربا رهايي يابد كند.
4481. بدهكار عمداً در پرداخت بدهي كوتاهي ميكند و طلب كار براي گرفتن آن به طرح دعوي در دادگستري ميپردازد. آيا طلب كار ميتواند علاوه بر اصل دين، هزينهي طرح دعوي و زيان ناشي از آن را از بدهكار مطالبه نمايد؟
ج. اگر راه ديگري نداشته باشد، ميتواند.
4482. در مورد قرض و استقراضي كه سالها بر آن گذشته و ارزش پول تغيير كرده چه بايد كرد؟
ج. با تفاوت زياد، احتياط آن است كه مصالحه كنند.
4483. آيا ميتوان در صندوقهاي قرض الحسنه مبلغي را از وام گيرنده به عنوان كارمزد و هزينهي وسايل گرفت؟ آيا ميتوان او را مجبور به پرداخت حق بيمه براي تكفّل بيمهي اداي قرض نمود؟
ج. هر شرطي ضمن قرض كه موجب شود گيرنده قرض زيادتر از آن چه قرض گرفته بپردازد، رباست و با تغيير اسم، حلال نميشود. بلي، اگر معاملهي شرعيهاي بين سود و چيزي واقع كنند و ضمن آن شرط كنند كه مبلغي به طرف قرض داده شود و همان مبلغ را كه قرض گرفته برگرداند، بياشكال است.
4484. آيا ممكن است به نحو مشروع در بعض موارد، مثل وارد شدن ضرر بر شخص به واسطهي خسارت تأخير اداي دين را گرفت؟ يا به صورت شرط در ضمن عقد لازم و نظير اينها، با ملاحظهي اين كه ارزش پول هم در حال تغيير است؟
ج. وجهي شرعي براي خسارت تأخير تأديه نيست.
4485. اگر مال مرهونه از مستثنيات دين باشد - مانند خانه مسكوني - آيا مرتهن ميتواند با شرايطش آن را بفروشد و عوض دين، آن را بردارد و آيا مستثنيات دين در رهن با ساير اموال تفاوت دارد؟
ج. اگر رهن كننده در موعد مقرر دين را نپرداخت، مرتهن ميتواند با شرايطش آن را بفروشد و عوض دينش آن را بردارد.
4486. فرد مفلسي خانه اجارهاي دارد و براي اجاره، پول پيش به موجر قرض داده است.
آيا اين پول قرضي جزو مستثنيات دين است؟
ج. بله، جزو مستثنيات دين است.
4487. آيا بدهكاري كه به بانك بهره داده است، ميتواند به عنوان تقاص، پولي در بانك بسپارد و به اندازهي بهرهاي كه داده دريافت كند؟
ج. با حيل شرعي بگيرد.
4488. آيا قرض از عقود جايز است يا لازم؟ و در صورت اشتراط مدت چگونه خواهد بود؟
ج. از طرف قرض گيرنده لازم و از طرف قرض دهنده جايز است و اگر در صيغه قرض براي پرداخت آن مدتي قرار دهند، بنا بر احتياط واجب، طلب كار قبل از تمام شدن آن مدت نميتواند طلب خود را مطالبه نمايد، ولي بدهكار ميتواند هر وقت خواست قرض را بپردازد.
4489. عضو شركت تعاوني روستا ميباشم. اين شركت هر ساله به اعضاي خود وام ميدهد، به طوري كه در ازاي هر بيست هزار تومان بعد از يك سال، بيست و دو هزار تومان ميگيرد كه مبلغ هزار و دويست تومان بابت كارمزد و هزينهي جاري شركت و مبلغ هشتصد تومان به حساب دفترچه واريز ميشود، آيا گرفتن مبلغ دو هزار تومان جايز است؟
ج. با فرض اين كه ضمن قرض، شرط اضافه ميشود، جايز نيست و حكم ربا جاري است.
4490. دِيني نزد حاكم شرع ثابت شده، اما دسترسي به بدهكار نبوده است.
حاكم شرع مالي از بدهكار را براي طلبكار توقيف كرده است، ولي شخص ثالثي مدّعي شده كه مال معيّنِ توقيف شده ملك وي بوده كه به عاريه و امانت نزد بدهكار بوده است و طلب كار مدعيست مال بدهكار بوده است.
تكليف چيست؟
ج. بايد شخص ثالث بيّنه اقامه كند كه در وقت توقيف، مال ملك او بوده است.
4491. كارمندي وامي را از اداره يا جاي ديگر ميگيرد تا در برابر آن به تدريج از حقوق وي برداشت شود، كارمند با آن وام براي حج ثبت نام ميكند، آيا با اين وام استطاعت حاصل ميشود؟
ج. با اين وام استطاعت حاصل ميشود، زيرا وام دهنده به بقاي اين دين راضي است.
4492. شخصي كتابي را در رايانه تايپ و آماده چاپ كرده است، صاحب كتاب، پول وي را نميدهد، آيا ميتواند كتاب را از باب تقاص بردارد تا به حق خود برسد؟
ج. اگر راهي براي وصول به حقّش دارد، هر چند با رجوع به دادگاه باشد، نميتواند تقاص كند وگرنه به اندازهي حقّش ميتواند از آن كتاب به عنوان تقاص بردارد.
4493. شخصي وام صنفي دريافت كرده است، آيا ميتواند آن را به جاي مصرف در آن صنف، در بدهكاريهاي خودش مصرف نمايد؟
ج. اگر آن كه بالاصالة وام را ميدهد، شرط صرف در آن مصرف يا شركت را نكرده، مانعي ندارد؛ زيرا وام صنفي اقتضاي آن را ندارد.
4494. شخصي با وامي كه از بانك گرفته، خانه و زندگي تهيّه كرده است و پيش از آن كه بدهي بانك را بدهد، فرار كرده است.
اموالي از وي نزد بانك موجود است، آيا بانك ميتواند براي وصول وام، از باب تقاص، اموال را بفروشد؟
ج. اگر بانك هيچ راهي براي وصول اصل وام ندارد، ميتواند از باب تقاص، آن اموال را بفروشد و طلبش را به همان مقدار كه وام داده به اين طريق وصول كند.
4495. هرگاه انسان به كسي بدهكار باشد و متعهّد شود كه در تاريخ معيّني بدهي خود را بپردازد و براي تضمين آن، خانهاي را با قولنامه به طلب كار واگذار كند كه اگر در آن تاريخ معيّن بدهي خود را نپرداخت، خانه به طلب كار تَعَلُّق گيرد، ولي نه خود قصد فروش خانه را داشته باشد و نه خريدار واقعاً قصد خريد خانه را داشته باشد، بلكه اين قولنامه صرفاً به عنوان ضمانت پرداخت بدهي تنظيم شده باشد، حال اگر در تاريخ معيّن نتوانست بدهي خود را بپردازد، آيا طلب كار شرعاً مالك خانه ميشود و ميتواند در آن تصرّف كند؟ (توضيح اينكه خانه در تصرّف بدهكار ميباشد ).
ج. حكم رهن را دارد و به محض عدم پرداخت، فوراً مالك نميشود و اللَّه العالم.
4496. در بعضي از محكوميتهاي مالي (مانند مطالبه طلب و …)، در مرحله اجراي حكم صادره، محكوم له ساختمان مسكوني محكوم عليه را جهت دريافت حق خويش (محكوم به) معرفي و تقاضاي توقيف و فروش آن را مينمايد و اين در حاليست كه در فقه اسلامي ساختمان مسكوني جزو مستثنيات دين شناخته شده است، لكن در مقررات جاري، ساختمان مسكوني جزو مستثنيات دين به حساب نيامده است؛ لذا بفرماييد در چنين مواردي: توقيف يا فروش آن از نظر حضرت عالي چه حكمي دارد؟
اگر جزو مستثنيات دين است، راه احراز اينكه ساختمان مسكوني در شأن و منزلت محكوم عليه ميباشد يا خير، چيست؟
در مورد ماشينِ سواري و تلفن كه عرفاً براي بعضي از اشخاص از لوازم زندگي (نه وسيله كسب) است، حكم چيست؟
ج. خانه در حد شأن مديون، از مستثنيات است و هم چنين وسايل مورد نياز ديگر و تشخيص خصوصيات با حاكم شرع است.
4497. اين جانب اخيراً با يكي از دوستان در خصوص جمع آوري مطالباتش مشغول به كار شدم و مقداري چك كه مبلغ آن حدود سي ميليون تومان ميباشد، جمع آوري نمودم. فرد مورد نظر فوت شده و بدهي وي به مردم در حدود هشتاد و پنج ميليون تومان ميباشد.
همسر او يك باب منزل دارد كه قرار بود در زمان حياتش بدهيهاي آن مرحوم را پرداخت نمايد، منزل به نام خانم وي ميباشد.
از جهت شرعي خانه مذكور چه حكمي دارد؟
ج. خانه مذكور كه سندش به نام همسر متوفي است، متعلق به آن همسر است؛ مگر خلاف آن به اقرار يا بينه ثابت شود و اگر خود همسر ميداند كه واقعاً مال شوهرش بوده، بايد به طلب كارها بدهد و اللَّه العالم.
4498. فرد مقروض و آبرومندي هستم. آيا اگر از كسي براي ديگري - بدون مشخص كردن اسم او - كمك بگيرم و خودم خرج كنم، اشكال دارد؟
ج. اگر فرد كمك كننده به صورت مطلق داده، به اطلاقي كه شامل خود شما هم بشود، اشكال ندارد.
4499. در خوابگاه زياد از همديگر پول و غيره ميگيريم، اگر كسي بعضي از موارد را فراموش كرد، تكليفش چيست؟
ج. بر ذمّه گيرنده باقي است، مگر اين كه همديگر را حلال كنند.
4500. آيا اسلام زنداني نمودن ورشكستگان و بدهكاراني كه يا توانايي پرداخت بدهي را ندارند و يا آن را انكار ميكنند، را اجازه كرده است؟
ج. مديون @معسر، حبس نميشود.
4501. شخصي متاعي را نسيه ميخرد و شخص ثالثي براي اطمينان فروشنده، چك به نام او صادر ميكند.
آيا اين عمل ضمان محسوب ميشود؟
ج. اگر فروشنده تنها چك او را وصول ميكند و او را مديون خود ميداند ضمان است وگرنه ضمان مصطلح فقهي نيست.
4502. 1) آيا ضمانت در مورد معامله و دين (بدهكاري) صحيح است؟
ج. صحيح است.
2) در صورتي كه معلوم شود اصلاً ديني (بدهكاري) در كار نبوده، حكم چيست؟
ج. موضوع ضمان منتفي است.
4503. شخصي ميخواست پولي را جهت مضاربه به عامل بدهد، امّا چون او را نميشناخت به سوّمي گفت:
اگر شما تمام يا بخشي از سرمايه را ضمانت كنيد، مقدار معيّني از سود آن را به شما ميدهم. در اين صورت اگر سرمايه از دست رفت، چه كسي ضامن است؟
ج. اگر تضمين به عنوان شرط ضمن عقدي لازم بين مالك و ضامن انجام گرفته است، شخصي كه ضمانت كرده ضامن است و همچنين است عقد جايز تا وقتي كه برقرار است و عامل هم در صورت تعدّي و تفريط ضامن است.
4504. مؤسسهاي با شركت فروش كالا قرارداد بسته كه جهت ايجاد تسهيلات براي مراجعين، افرادي كه كارت مؤسسه را آوردند و به شركت ارايه كردند، اجناس را به آنها بفروشد و ثمن معامله را از آنها نگيرد، بلكه بعداً از مؤسسه بگيرد.
آيا اين كار مشروع است؟
ج. اين كار مانند عقد ضمان است كه معاملهي مراجعين موجب تحقق ضمان است كه پس از حصول معامله و ايجاد اشتغال ذمه، ضمان حاصل ميشود و اگر با رضايت هر سه طرف باشد و واجد شرايط ديگر ضمان باشد، اشكالي ندارد.
4505. اگر شخصي ضمانت زنداني اي - را كه مديون به دين يا ديهاي باشد - قبول نمايد و آن زنداني سوء استفاده كرده و فرار كند، ضامن چه كسي است؟
ج. همان شخص ضمانت كننده، ضامن است.
4506. كسي كه يا دسته چك ندارد و يا موجودي در حساب خود ندارد، آيا ميتواند چكي به عنوان وثيقه ضمانت از شخص ديگري صادر كند؟
ج. ميزان در ضمانت شرعي، مديون (بدهكار) بالفعل است كه ذمّه به او انتقال پيدا كرده است و دارايي بالفعل ضمانت كننده، با فرض قبول مضمون له مطلقاً شرط نيست.
4507. اگر كسي بگويد من ضامن فلان شخص ميشوم كه اگر پول يا مال را نداد من ميدهم، آيا در اين صورت ضامن است؟
و اگر چند نفر ضامن شخصي شدند، اگر مديون نداد چه كسي بايد بپردازد؟
ج. در صورت اوّل عقد ضمان شرعي نيست؛ هر چند ممكن است گفته شود به عنوان شرط يا غير آن ضامن است و در صورت دوم هم اگر به نحو اشتراك ضامن شدهاند، هر كسي به اندازهي سهم ضمانت خودش ضامن است.
4508. هبه به چه معنا است؟
ج. به معناي تمليك و بخشش است.
4509. فرق بين هبه و صدقه چيست؟
ج. در صدقه قصد قربت معتبر است و رجوع در آن بعد از قبض جايز نيست، به خلاف هبه.
4510. ذي رحم دقيقاً چه كساني را شامل ميشود؟
ج. همهي ارحام نسبي را شامل ميشود و اختصاص به محرم در نكاح ندارد.
4511. لطفاً كليه شرايطي كه در هبه لازم است را بيان فرماييد؟
ج. بايد واهب و موهوب له بالغ و عاقل و قاصد و مختارِ بدون اكراه باشد و واهب هم محجور عليه نباشد و در تأثير عقد هبه در ملكيت، تحقق قبض و اقباض معتبر است.
4512. اگر ميّت در وصيّت نامهي خود گفته است فلان شيء را به كسي بخشيدهام، در حالي كه فردي كه به او هبه شده خبر نداشته و اكنون هم شك دارد كه به او اين مطلب را گفته است يا نه، آيا آن فرد مالك آن چيز ميشود؟
ج. در هبه قبول شرط است و اگر بعد از بخشيدن و قبل از قبول فردي كه به او هبه شده واهب ( بخشنده) بميرد، به ورثه منتقل ميشود و قبول شخص بعد از مرگ واهب بيتأثير است، بلكه اقباض هم در هبه شرط است.
4513. اين كه فرموده ايد در هبه قبض معتبر است، منظور و مراد از قبض چيست و آيا در قبض منزل، گرفتن كليد خانه كافيست يا سكونت در آن لازم است؟
ج. قبض در اينجا با ساير موارد فرقي ندارد و اگر با گرفتن كليد هم صدق عرفي قبض شود، كافي است.
4514. اگر كسي يكصد هزار تومان به ديگري هبه كرد، به شرط اين كه يك سال بعد دويست هزار تومان بدهد، آيا اين شرط درست است؟
ج. در فرض اين كه به رباي قرضي ارجاع شود صحيح نيست و اما رباي معاملي پس مبني بر جريان ربا در پول است كه هر جا بيع آن جايز نباشد، هبه معوّضهي آن هم به حكم آن است.
4515. در هبهي به ذي رحم در صورتي كه عوض شرط شده باشد و فردي كه به او هبه شده به شرط عمل نكند و مال عوض شرط شده را نداده باشد، آيا واهب ميتواند بعد از گذشت چند سال شيء بخشيده شده را استرداد كند؟
ج. با فرض تخلّف شرط ميتواند شيء بخشيده شده را پس بگيرد.
4516. در هبهاي كه شرط عوض شده است، آيا فرقي بين ذي رحم و غير ذي رحم است؟
ج. در مورد تخلّف شرط، فرقي بين ذي رحم و غير آن نيست.
4517. اگر شخصي در زمان حيات خود به اين عبارت مرقوم كرده باشد (برادر جان راجع به ملك كه نوشته بوديد، من به شما واگذار نمودم، احدي حق دخالت ندارد و هيچ كس حق ندارد شما را اذيّت كند). آيا ورثه بعد از فوت آن شخص ميتوانند ادّعا كنند كه حق وراثت در ملك مزبور را دارند؟
ج. با توجّه به اين كه قبض شده است و عبارت فوق دلالت بر هبه دارد، ورثه حق دخالت ندارند.
4518. شخصي ملك و زمين خود را به نفر ديگر هبه ميكند و ميگويد:
مشروط بر اين كه تا زندهام اختيار آن را داشته باشم، آيا اين هبه نافذ و آن شرط لازم است؟
ج. ظاهراً نافذ است.
4519. در هبه به ذي رحم كه لازم است، آيا ميشود براي بخشنده شرط خيار كرد؟
ج. ظاهراً ميشود.
4520. آيا بخشش و هبه كسي كه در مرض مرگ است، نافذ است؟
ج. در صورتي كه در كمال عقل و شعور باشد، بخشش او با حفظ شرايط در كل، مثل اقباض، نافذ است.
4521. آيا زن ميتواند بدون اجازه شوهر چيزي از مالش را به ديگري ببخشد؟
ج. اگر از مال خودش باشد، اشكال ندارد.
4522. زني كه به صورت شفاهي مهريه خود را به شوهر خويش ميبخشد، آيا قبول شفاهي شوهر كافي است؟
و آيا زن حق رجوع مجدد دارد؟
ج. اگر به نحو ابراء ذمّه باشد، حق رجوع ندارد و قبول هم نياز ندارد و اگر بخشش و هبه باشد، قبول شفاهي كافي است؛ ولي حق رجوع ندارد، مثل ابراء.
4523. تفاوت هبه دين با ابراء ذمه مديون چيست؟
ج. در هبه قبول لازم است به خلاف ابراء و هبه دين تمليك است كه نتيجهي آن ابراء است و ابراء اسقاط ذمّه است.
4524. اگر به انسان هديه داده شود و بداند كه از راه حرام تهيه شده است، چه حكمي دارد؟
ج. اگر عين آن مال حرام باشد، نميتواند آن را قبول كند و بايد آن را به صاحبش رد كند.
4525. در چه مواردي واهب و بخشنده حق رجوع به هبه را ندارد؟
ج. 1) جايي كه مال خود را قربة الي اللَّه و به قصد ثواب به كسي بخشيده باشد.
2) در عوض هبه چيزي از طرف گرفته باشد كه اصطلاحاً آن را هبه معوّضه ميگويند.
3) هبه به يكي از ارحام نسبي باشد.
4) هبه به حال خود باقي نمانده باشد، مثلاً پارچه بريده يا دوخته شده باشد.
5) يكي از طرفين فوت كند.
4526. لطفاً مرقوم فرماييد كه رجوع در هبه به چند چيز محقق ميشود؟
ج. به قول و به فعل، مثل پس گرفتن آن يا با فروختن يا اجاره يا رهن دادن شيء هبه شده به قصد رجوع، محقق ميشود.
4527. يكي از برادرانم با رضايت سهم خود را از ارث به من بخشيد، ولي بعد از مدتي قبل از آن كه ارث بين ورثه تقسيم شود، از هبه خود رجوع كرد مسأله چه حكمي دارد؟
ج. اگر قبض و اقباض و لو به نحو مشاع نشده، حق رجوع دارد.
4528. آيا هديهاي را كه به شخص اجنبي داده شده و هنوز عين آن باقي است، ميتوان پس گرفت؟
ج. با وجود عين قابل رجوع است و ميتوان پس گرفت، اگر عوض يا نيّت ثواب و قربت در كار نبوده است.
4529. اگر پدري زمين مزروعي و خانهي خود و محوّطهي آن را در زمان حيات خود، طي يك نامهي عادّي با امضاي عدّهي زيادي از معتمدين به يكي از فرزندان خود بدون عوض مالي واگذار نمايد و از آن پسر خواسته كه پس از مرگ او برايش دو سال نماز و روزه و ده مجلس روضهي سالانه برگزار نمايد، امّا پس از چند ماه بر اثر فشارهاي فرزندان ديگر، پشيمان شده و بعد از آن هم از دنيا وفات نموده است، آيا آن اموال متَعَلُّق به فرزند است يا اموال از جملهي ميراث است؟
ج. اگر پدر خانه و زمين را به فرزند هبه كرده و در زمان حياتش تحويل او داده است، ملك فرزند شده و واهب حق رجوع نداشته و ورثه در آن حقّي ندارند.
4530. شخصي پولي را صدقه داده است و حال پشيمان شده است.
آيا ميتواند آن را پس بگيرد؟
ج. نميتواند.
4531. مادرزن به داماد خود چيزي بخشيده، آيا ميتواند رجوع كند؟
ج. ميتواند رجوع كند.
4532. آيا هنگام رجوع در هبه لازم است فردي كه به او بخشيده شده را مطلع كند؟
ج. اطلاع دادن به او، شرط رجوع در هبه نيست.
4533. آيا هبه زن به شوهر و بالعكس حكم هبه به اجنبي را دارد كه بتوانند رجوع كنند؟
ج. جواز رجوع دارد، ولي خلاف احتياط است.
4534. آيا شوهر در آن چه كه از طلا و هدايا به زن بخشيده تا وقتي كه عين آن موجود است، ميتواند رجوع كند؟
ج. ميتواند، ولي خلاف احتياط است.
4535. اشخاصي زمين داشتهاند كه به صورت موروثي بوده است، تمام وارثين تصميم بر اين گرفتند كه زمين مذكور را جهت امور خيريّه در اختيار هيأت امناي مسجد جامع آن شهرستان بگذارند تا با صلاحديد هيأت امنا، در امور خيريه هزينه نمايند. در حال حاضر اداره تعاون شهرستان، زمين مذكور را براي احداث ساختمان اداري خود انتخاب كرده كه مورد موافقت هيأت امنا قرار گرفته است.
آيا هيأت امناي مسجد ميتوانند زمين مذكور را به اداره تعاون شهرستان هديه نمايند.
ج. اداره تعاون قيمت زمين را بدهد و هيأت امنا آن را در امور خيريّه هزينه نمايند.
4536. آيا ميتوان به حمل (در شكم مادر) چيزي را هبه نمود؟ اگر هبهي مذكور امكان پذير است، چه كسي بايد آن را قبول كند؟ آيا پدر يا جد پدري قبل از تولد، بر طفل در شكم مادر ولايت دارد؟
در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، آيا اهليّت تَمَلُّك حمل، منوط به زنده متولّد شدن آن است؟
ج. مالكيت طفل، مشروط به شرط متأخّر است كه ولادت ميباشد كه اگر زنده متولّد نشد، كاشف از عدم مالكيت است؛ ولي اگر مالكيت پس از ولادت با قبل از ولادت در آثار فرق دارد، احتياط در صلح با وليست و اللَّه العالم.
4537. اگر پولي جهت ساخت مدرسه هديه شود و اداره آموزش و پرورش آن را به مجموعهاي آموزشي (غير از مدرسه) اختصاص دهد، لطفاً حكم شرعي موارد زير را بيان فرماييد:
1) مكث و ماندن در داخل محوطهي مجموعه.
2) نماز خواندن در محل آن.
3) حقوق گرفته شده بابت تدريس در اين مجموعه.
ج. تصرفات در آن ساختمان اشكال ندارد، گرچه اداره مربوطه ضامن پولهاي مردم است كه بايد آنها را برگرداند و اللَّه العالم.
4538. آيا اهداي خون جايز است؟
ج. اگر احتمال ضرر نباشد، اشكال ندارد.
4539. كسي كه يك عدد زنجير طلاي گران قيمت به مادرش هديه نموده است، با توجّه به اين كه امكان مالي اهداء كننده طوري نبوده است كه بتواند چنين طلايي را تهيّه نمايد و احتمال قويست كه از دزدي باشد.
مرقوم فرماييد مصرف و تصرّف در اين طلا چگونه ميباشد؟
ج. احتمال مذكور اثري ندارد؛ با احتمال اين كه اختيار هديه دادن داشته است، هديه محكوم به صحّت است.
4540. اگر فردي زميني را براي مصرف خيريهاي هبه كرده و تحويل داده است، آيا ميتواند رجوع كند؟
ج. در فرض مرقوم كه هبه و قبض معتبر در هبه محقّق شده است، موهوبٌ له مالك شده است و چنان چه هبه به قصد قربت بوده لازم است و نميتوانند پس بگيرند.
4541. شخصي پولي را به قصد صدقه كنار گذاشته و هنوز به فقير نداده است، آيا ميتواند آن را بردارد و مصرف كند و مجدداً پولي به جاي آن صدقه دهد؟
ج. اشكال ندارد.
4542. يكي از اقوام مبلغي وجه نقد، براي ساخت منزل قديمي، براي رفاه حال خانواده داده است، آيا هبه صدق ميكند يا نه؟
ج. بله، اگر قرينهاي بر خلاف ظاهر نيست هبه صدق ميكند.
4543. آيا هدايايي كه در طول زندگي زناشويي زن و شوهر به آنان هديه ميشود، ملك شوهر است يا زن يا هر دو؟
ج. منوط به قصد دهنده گان آنها است.
4544. پس از آن كه فرد از لحاظ مالي مستطيع شد، آيا ميتواند با هبه اموال خود حج را از عهده خويش ساقط سازد؟
ج. اگر وقت حركت كاروان رسيده است، خير نميتواند.
4545. آيا در صورتي كه مردي زنش را طلاق دهد، جايز است آن زن اموالي را كه خانوادهاش هنگام ازدواج به او دادهاند (مانند فرش، لباس و …) از شوهرش مطالبه كند؟
ج. بله، جايز است مطالبه كند هر چه ملك اوست و يا دين بر ذمّهي شوهر است.
4546. شخصي با دختري ازدواج ميكند و شيربها را پرداخت ميكند، پس از مراسم عروسي والدين و ساير اقوام هدايايي را به آنان اهدا ميكنند، پدر دختر نيز هدايايي به دخترش ميدهد كه مقدار اين هدايا به مبلغ شيربهاي پرداخت شده بستگي دارد و چنين كاري در بين مردم مرسوم است، آيا هدايايي كه پدر به دخترش ميدهد، جزو اموال زن محسوب ميشود يا زن و شوهر؟
ج. جزو اموال زن است.
4547. هدايايي كه در دوران نامزدي بين طرفين رد و بدل ميشود، اگر اين نامزدي به ازدواج ختم نشود، آيا براي طرفين حق پس گرفتن آنها وجود دارد يا خير؟
ج. اگر هبهي معوضه يا ديگر موانع رجوع نباشد، حق رجوع دارند.
4548. آيا جايز است شخصي همه اموال خود را به يكي از فرزندانش هبه كند و بقيه را محروم نمايد؟
ج. جايز است؛ ولي كار مناسبي نيست و مساوي دادن به همه اولاد مستحب است بلكه تفضيل في الجمله مكروه است.
4549. گرفتن يا دادن هديه به كفار چه حكمي دارد؟
ج. گرفتن از آنها اشكال ندارد و دادن هم اگر به غرض متمايل ساختن آنها به اسلام باشد، جايز است.
4550. اموالي مانند عيدي كه به كودك صغير هديه داده ميشوند و يا در بدو تولد نوزاد هديه ميدهند، آيا ملك خود صغير محسوب ميشوند يا پدر و مادر او؟ و اگر والدين آن را خرج كردند مديون فرزند هستند يا خير؟
ج. پدر كودك فقط ميتواند آن را در راه صلاح و نفع بچه خرج كند، در غير اين صورت مديون هستند.
4551. زيد، زميني را به پسر نابالغ خويش هبه شرعي نموده است، ولي مدتي بعد پدر، مقداري از آن زمين را ميفروشد.
1) آيا معامله پدر نسبت به زمين پسر نابالغ صحيح است يا پدر ضامن ميباشد؟
2) اگر پسر بالغ شود، حق فسخ دارد و اگر حق فسخ دارد، آيا پسر بايد به مشتري رجوع كند و مال خودش را بگيرد يا بايد به پدرش رجوع كند؟
ج. اگر پدر به عنوان ولي طفل از طرف او قبض كرده، امر هبه تمام است؛ پس اگر آن فروش به مصلحت پسر بوده، صحيح است و پسر بعد از بلوغ هم حق فسخ ندارد و اگر قبض صورت نگرفته بوده، هبه باطل است و معامله مربوط به خود پدر است.
4552. اگر كسي به ديگري قرآني را هديه بدهد، آيا ميتواند آن را پس بگيرد؟
ج. بله.
4553. آيا هبهي منافع صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست به عنوان عقد خاص مصطلح.
4554. از نظر شرع مقدس، بهترين سن ازدواج براي دختران چه سني ميباشد؟
ج. بهترين سن، قبل از عادت شدن دختر است.
4555. آيا ازدواج مردان كهن سال با دختران جوان جايز است؟
ج. جايز است.
4556. با توجّه به اين كه ازدواج در صورتي كه انسان به حرام بيفتد واجب است، بفرماييد آيا بعضي از حالات شهواني كه در حال بيداري و بدون قصد حاصل ميشود، از مصاديق به حرام افتادن است؟
ج. اگر بياختيار است، حرام نيست.
4557. منظور از به گناه افتادن در اثر ازدواج نكردن چيست؟
گناهان مقاربتي مراد است يا گناهان ديگري نظير نگاه شهوت آلود و … را نيز شامل ميشود؟
ج. فرقي نميكند.
4558. در دوران نامزدي بدون صيغه محرميت، بسياري از دختر و پسرها با يكديگر تماسهاي بدني دارند (غير از نزديكي)، آيا عمل آنها اشكال دارد؟
ج. حرام است.
4559. عدهاي از دختران دوست دارند مثلاً با سيد يا طلبه يا پزشك و يا … ازدواج كنند و بر اين خواسته خود اصرار دارند، به طوري كه سن بعضي از آنها خيلي بالا ميرود و ديگر كسي حاضر به همسري آنها نميباشد، آيا شرط گذاردن و پايبندي به اين شرايط صحيح است؟
ج. خير، صحيح نيست؛ مگر در حدي كه عقلايي باشد.
4560. فهميدن بعضي از مسائل بعد از ازدواج توسط همسر، موجب ناراحتي و در بعضي موارد باعث مشكلات جدي ميشود كه زندگي زناشويي را با مشكل رو به رو ميكند، آيا گفتن آنها قبل از ازدواج واجب است؟
ج. مواردي كه نگفتن آنها سبب تدليس ميشود، بايد گفته شود.
4561. آيا براي پاسخ دادن به خواستگار دختر، استخاره كردن مورد دارد؟
ج. مورد استخاره بعد از تحقيق و بررسي و مشورت و در هنگام تحيّر است.
4562. آيا در صورت انجام استخاره، عمل به آن واجب است؟
ج. واجب نيست.
4563. آيا در مورد ازدواج، تجديد استخاره جايز است؟
ج. با تغيير شرايط و يا تغيير نيتِ استخاره از حيث شروط و قيود، جايز است.
4564. قبل از ازدواج، مسائل جنسي و غير جنسي لازم براي زندگي مشترك به دختر و پسر آموزش داده ميشود، با توجه به اين امر:
1) حضور دختر و پسر قبل از عقد در چنين جلساتي چه حكمي دارد؟
2) ديدن فيلم افراد عريان يا نيمه عريان و … جهت آموزش چگونه است؟
ج. حكم شرعي اين مورد با ساير موارد فرقي نميكند.
4565. عامل موفقيت در زندگي مشترك و شرايط ازدواج محمدي چيست؟
ج. محبّت بين طرفين و عمل هر كدام به وظايف شرعي نسبت به ديگري و اغماض هر يك از خطاهاي ديگري.
4566. اگر آزمايش قبل از ازدواج، اعتياد يا عدم هماهنگي خوني زن و مرد و در نتيجه ناقص الخلقه شدن فرزند را اعلام كند، ازدواج آن دو با همديگر چه حكمي دارد؟
ج. مناسب نيست.
4567. زماني كه زني در زوجيت مردي است، در صورتي كه زن اجازه دهد آيا مرد ميتواند با خواهر او ازدواج كند؟
ج. خير، نميتواند ازدواج نمايد.
4568. آيا در ازدواج با شوهر خاله، اجازه خاله شرط است؟
ج. اجازه او شرط است، ولي اگر بدون اجازه او عقد نمايند و بعداً وي بگويد به آن عقد راضي هستم، بنا بر اقرب اشكال ندارد.
4569. اگر مادربزرگ، نوهي دختري خود را شير بدهد، داماد او به همسرش حرام ميشود. آيا داماد پس از فوت مادرزن، ميتواند با خواهرزن خود ازدواج كند؟
ج. نميتواند، با خواهر زن ازدواج كند.
4570. اگر مردي براي اين كه با خواهر زن خود ازدواج كند، او را به شكل ظاهري طلاق دهد، در حالي كه زن در خانه او باقي بماند، آيا مرد ميتواند با خواهرش ازدواج كند؟
ج. اگر طلاق شرعي دهد، ميتواند با او ازدواج نمايد.
4571. ازدواج با دختر خوانده چه وجهي دارد؟
ج. اگر به او محرم نباشد، اشكال ندارد.
4572. در بعضي از روايات اسلامي، از ازدواجهاي فاميلي نزديك نهي شده است، با توجه به اين مطلب، ازدواج حضرت علي عليه السّلام با حضرت فاطمه عليها السّلام كه با موافقت پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود، چه توجيهي دارد؟
ج. هر چند خصوص اين ازدواج به امر الهي بود؛ اما از اين جهت استثنا نبود.
4573. دادن و گرفتن دختر از فرقههاي منحرف چه حكمي دارد؟
ج. صلاح نيست و بعض موارد آن، منع شرعي دارد.
4574. ازدواج مادر با پدر شوهر دختر خويش جايز است؟
ج. بله، جايز است.
4575. مردي بعد از دخول به زوجه، به ارتداد فطري مرتد شده است، اگر توبه كند ميتواند مجدّداً به زن رجوع كند؟
ج. نميتواند.
4576. شوهري مرتد شده و زن مسأله را نميدانسته است، آيا از حين اطّلاع از مسأله بايد عدّه نگهدارد يا از هنگام ارتداد كه عقد منفسخ شده است؟
ج. از حين ارتداد بايد عده را محاسبه نمايد.
4577. آيا ازدواج مردان سنّي با دختران شيعه جايز است؟
ازدواج مرد شيعه با دختر سني چه طور؟
ج. در غير ناصبي و غالي جايز است، ولي ازدواج مرد سنّي با زن شيعه كراهت دارد، به اختلاف مراتب در دوري از ايمان - به معناي اثني عشري بودن - و ميتواند در هر يك از زن و مرد به عناوين ثانويه حرام باشد و بدين لحاظ حكم موارد، مختلف است.
4578. آيا ازدواج زن شيعه با مرد سنّي جايز است يا خير؟ بر فرض عدم جواز، آيا علاوه بر حرمت تكليفي، محكوم به بطلان نيز هست؟
ج. وضعاً صحيح است.
4579. اگر انسان در كشور كفر مشغول تحصيل باشد و نتواند با زن مسلمان ازدواج كند، آيا با زن كافره ميتواند ازدواج كند؟
ج. ازدواج موقت با زنان اهل كتاب جايز است.
4580. ازدواج دختران شيعه اثني عشريه با مردان داراي عقايد ديگر (فرقههاي ديگر مسلمانان و يا اهل كتاب) چه حكمي دارد؟
ج. اجتناب نمايند كه يا في الجمله حرام تكليفيست يا حرام تكليفي و وضعي ميباشد و اللَّه العالم.
4581. ميخواهم با دختري كه از فرقه اهل حق است ازدواج كنم، آيا جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
4582. آيا دختر ربيبه مثل خود ربيبه محرم است؟
دختر ربيب و دختر پسر زن، چه حكمي دارد؟
ج. بلي، محرم هستند.
4583. آيا زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدي ميشود؟
ج. بله.
4584. اگر شخصي پس از خواستگاري از دخترخالهي خود و قبل از عقد، با خاله خود زنا كند و پس از متوجّه شدن توبه كند، آيا ميتواند با دخترخاله ازدواج كند يا خير؟
اگر خاله، خواهر صُلبي مادر نباشد، يعني فقط از جانب مادر مشتركند، آيا حكم تفاوتي ميكند و مراد از قبل از ازدواج قبل از عقد است يا قبل از خواستگاري و مراسم مُقَدَّماتي؟
ج. نميتوانند با هم ازدواج كنند، علي الاحوط (مسأله 1913 رساله) و فرقي بين انواع خالهها نيست و مراد از «قبل از ازدواج» قبل از عقد است.
4585. حرمت ازدواج برادر با خواهر، از طرف پدر است يا مادر؟ يعني اگر پدرها يكي باشند و مادرها مختلف و يا بالعكس ميتوانند با هم ازدواج كنند؟
ج. دو نفر اگر از پدر يكي باشند يا از مادر يكي باشند يا از هر دو، خواهر و برادر هستند و نميتوانند با هم ازدواج كنند.
4586. در صورت اختلاف بين زن و مردي، در مورد اين كه عقد نكاح سابق به قوّت خود باقيست و يا به علل شرعي - مثل طلاق و فسخ - زوجيّت خاتمه يافته است، قول كدام يك معتبر و مُقَدَّم است؟
ج. قول به بقاي زوجيّت مُقَدَّم است.
4587. لطفاً نظر مبارك را در رابطه با ازدواج با بستگان نزديك بيان فرماييد؟
ج. شرعاً جايز است و در بعض موارد آن مطلوب هم هست.
4588. آيا ازدواج كردن با زنان فاحشه حرام است؟
آيا اين گونه زنان مرتد هستند؟ آيا ميتوان به قول آنها مبني بر نداشتن همسر اعتماد كرد؟
ج. مرتد نيستند و ازدواج با آنان قبل از توبه مكروه است و قبول قول آنها مانعي ندارد؛ هر چند مستحب است عفّت را استعلام كند.
4589. آيا ازدواج دختر با جن جايز است؟
ج. چون معرضيّت زيادي براي فتنه و منازعه دارد و خوف خطر دارد، خلاف احتياط است و بر تقدير جواز، احوط متعه است يا اينكه طوري باشد كه شرط كنند - به نحو شرط نتيجه - وكالت را كه اختيار طلاق با دختر باشد.
البته در صورتي كه از جهت اسلام و ايمان كفو باشند.
4590. زن سيّده با مرد غير سيّد ميتواند ازدواج كند يا خير؟ آيا كفو يكديگر هستند؟
ج. مسلمان كفو مسلمان است و ازدواج آنها اشكال ندارد.
4591. آيا شخص مسلماني كه به ايدز مبتلا ميباشد، ميتواند دختر مسلماني را به عقد خود درآورد؟
ج. عقد بلامانع است، ولي اگر وطي همراه با ضرر و موجب سرايت مرض است، ممكن است حكم وجوب تمكين برداشته شده باشد.
4592. زني كه در دوران عقد يا زمان عدّه مرتكب زنا شود و بعداً با اطلاع ولي او از اين موضوع، به عقد زاني درآيد، ازدواج آنها جايز است؟
حكم فرزنداني كه حاصل ميشود چه ميباشد؟
ج. عقد باطل است، مگر اين كه زنا در عدهي طلاق بائن يا عدهي وفات بوده باشد و فرزندان آنها مادامي كه نميدانستند عقد باطل است، ولد شبهه هستند و لحوق شرعي به آنها دارند.
4593. شخصي با پسري لواط كرده است، ولي شك دارد كه در زمان اين عمل بالغ بوده يا نه، آيا ازدواج او با خواهر يا دختر يا مادر آن پسر جايز است؟
ج. به مسألهي 1923 رساله رجوع شود.
4594. اگر دو پسر عمو يا دو پسر خاله در كودكي با هم لواط كردهاند، آيا يكي از آنها نميتواند با خواهر ديگري ازدواج كند؟
ج. مادر، خواهر و دختر كسي كه لواط داده به لواطكننده حرام است، اگر چه لواطكننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولي اگر كمان كند كه دخول نشده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نميشوند.
4595. اگر كسي از روي جهل و ناداني با كسي لواط كرده باشد و سپس توبه كند آيا ميتواند خواهر او را بگيرد؟
ج. خير، نميتواند.
4596. آيا آيه «إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً» شخص لواطكننده با خواهر ملوط را شامل نميشود و باعث اين نميشود كه ازدواج آنها صحيح باشد؟
ج. خير، باعث آن نميشود.
4597. اگر قبل و بعد از بلوغ عمل شنيعي انجام شود و مطمئناً به مقدار اندك هم دخول نشده، آيا ميتوان با خواهر آن پسر ازدواج كرد؟
ج. اگر دخول نشده، منعي ندارد.
4598. در رساله آمده:
«مادربزرگ و مادر و خواهر و دختر پسري كه لواط داده بر لواطكننده حرام است، اگر چه لواطكننده و لواط دهنده بالغ نباشند». سؤال اين كه شخصي در سن 12 سالگي دست به چنين عملي زده و بعداً هم خواهر آن پسر را گرفته و داراي فرزنداني است، چون مسأله را نميدانسته و تازه متوجّه شده كه آن زن بر او حرام است، حكم مسأله چيست؟
اگر بايد از هم جدا شوند، زن از نظر مهريه و نفقه چه حكمي دارد؟
آيا زن ميتواند بگويد من همهي مهريه و نفقهام را ميخواهم؟
ج. در فرض مسأله اگر در لواط دخول واقع شده، زوجه بر شوهر خود حرام مؤبّد است و بايد از يكديگر جدا شوند و مرد هم بايد تمام مهريّهي زوجه را كه مهر المثل است بپردازد و زن نفقه ندارد و نسبت اولاد هم به پدر و مادر محفوظ است و اولاد شرعي آنها ميباشند و اللَّه العالم.
4599. من فعلاً داراي همسر و چند فرزند هستم، ولي در زمان طفوليّت با برادر همسرم، متأسفانه لواط كردهام. در موقع ازدواج هم ملتفت بودم، ولي به خاطر مادرم قبول كردم و فعلاً بسيار ناراحتم، بفرماييد تكليفم چيست؟
ج. اگر يقين به دخول در فعل لواط داريد، واجب است فوراً از همسرتان جدا شويد و به هم حرام هستيد.
4600. هرگاه زوجه مطلّقه رجعيّه فوت كند، آيا شوهر وي در عدّهي او ميتواند با خواهر آن زن ازدواج كند؟
ج. بله، ميتواند.
4601. دختري نامزد جواني بوده است و براي رعايت مسائل شرعي، صيغه عقد موقّت خوانده بودند و با هم خلوت ميكردند و جوان از راه دُبر با دختر نزديكي ميكرده است؛ ولي بعد از مدّتي از هم جدا ميشوند و دختر كه جاهل بوده و نميدانسته اين آميزش هم عدّه دارد، در زمان عدّهي شرعي به عقد دائم ديگري درآمده و فعلاً بعد از چند سال زندگي متوجّه شده است، حكم او چيست؟
ج. اگر نزديكي شوهر دوم در زمان عده نبوده، عقد باطل است، ولي زن بر او حرام نميشود، بلكه ميتواند بعداً زن را عقد نمايد.
4602. آيا ازدواج با دختري كه به ظاهر مسلمان است ولي اهل نماز نيست، مثل ازدواج با كافر است؟
ج. خير.
4603. آيا ازدواج پدر با مادر زن فرزند خويش شرعاً جايز است؟
ج. جايز است.
4604. آيا ازدواج دو خنثي با يكديگر جايز است؟
ج. صحيح نيست.
4605. اگر دو نفر خنثي با يكديگر ازدواج نمايند و بعد از مدّتي معلوم شود كه هر دو مذكّر يا مؤنّث هستند، تكليف چيست؟
ج. بايد از يكديگر جدا شوند.
4606. نحوه خواندن عقد چگونه است؟
آيا خود فرد ميتواند آن را بخواند؟
ج. نحوه خواندن عقد در مسألهي 1882 و 1883 به تفصيل ذكر شده است و خود فرد نيز ميتواند آن را بخواند.
4607. در صورت جواز متعه اهل كتاب در كشورهاي غربي، آيا صيغه عقد بايد به زبان عربي خوانده شود يا همان توافق بين دو نفر بر زمان و مهريهي معلوم (در قالب هديه) كفايت ميكند؟
ج. بايد صيغه خوانده شود، هر چند كه عربي خواندن صيغه شرط نيست.
4608. كسي كه قادر به خواندن صيغه عقد به زبان عربي نباشد، در چه صورتي عقد او صحيح است؟
ج. بنا بر اظهر، ترجمه صيغه عقد به فارسي يا زبان ديگر با وجود قدرت بر عربي كافيست و احتياط مستحب، عربي بودن صيغه است و براي كسي كه نميتواند صيغه عربي را بخواند و يا وكيل بگيرد، قطعاً ترجمه كافي است.
4609. قصد انشا هنگام خواندن صيغه عقد به چه معناست؟
و آيا شخص عقدكننده، حتماً بايد فرق اخبار و انشا را بداند؟
ج. يعني قصد كند كه به سبب اجراي صيغه ميخواهد عقد زوجيّت را ايجاد كند و ميزان همين قصد است، نه توجه به فرق بين اخبار و انشا.
4610. آيا خواندن صيغه عقد به زبانهاي غير عربي جايز است؟
ج. بنا بر اظهر، ترجمه صيغه عقد به فارسي يا زبان ديگر با وجود قدرت بر عربي كافي است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1884 رساله رجوع شود. )
4611. خانمي خانه دار هستم، قبل از ازدواج با شوهرم به مرد ديگري علاقهمند بودم، ولي مرا با تهديد به ازدواج با اين مرد كه شوهرم هست وادار كردند و چون راه به جايي نميبردم، لاجرم زمان عقد هنگامي كه عاقد از من وكالت ميگرفت، در قلبم نيّت همان نامزد اوّلي را كردم و در ظاهر بله به دوّمي به حساب آمد. حال نميدانم وضعيّت زندگي و بچههاي من چگونه است؟
ج. شما اگر بعد از عقد هم به عقدي كه واقع شده رضايت داده باشيد، به طوري كه نيّت مذكور خطوري بيش نبوده، ازدواج بين شما و شوهرتان نافذ و تمام است.
اما اگر توريه كرده و اساساً عقد بدون قصد واقع شده باشد، عقد شما اشكال دارد.
4612. آيا يك نفر ميتواند اصاله و وكاله عقد را به فارسي يا عربي اجرا كند؟
ج. بله، ميتواند.
4613. آيا ميتوان در نكاح نيز مانند ساير عقود قايل به معاطات شد؟
ج. خير نميشود.
4614. اگر عاقد از شرايط نكاح و معناي صيغه آگاهي نداشته باشد، آيا عقد نكاح صحيح است؟
ج. محل تأمل است، پس خلاف احتياط است.
(مسألهي 1884 رساله)
4615. كسي كه بدون انقضاي عقد موقّت يا بخشيدن بقيّه مدّت، عقد دائم اجرا كند و بعداً متوجّه شود، آيا عقد دائم او باطل است؟
ج. بله، باطل است.
4616. اگر صيغه عقد توسط چند نفر خوانده شود تكرار صيغه، ضرري به صحّت آن نميزند؟ اگر صيغه توسط يك نفر ولي چند مرتبه خوانده شود، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
4617. مرد، مقلّد مرجعيست كه مثلاً تعدّد موجب و قابل را شرط ميداند و زن از مجتهدي تقليد ميكند كه اتّحاد موجب و قابل را كافي ميداند. در اينجا طبق نظر كدام يك از اين دو مرجع بايد عمل كرد؟
ج. طبق نظر مرجع مرد عمل كنند.
4618. آيا شوهر، ميتواند، زن را وكيل كند كه هر موقعي كه خواست از زوج جدا شود؟
ج. خير، ولي ميتواند زن را وكيل كند كه از طرف زوج طلاق دهد.
4619. آيا قرار دادن شرط وكالت طلاق در عقد ازدواج براي فرد ثالث صحيح است؟
ج. مانعي ندارد.
4620. در مواقعي كه صيغه عقد توسط وكيل جاري ميگردد، اگر او ضمن اجراي صيغه بعضي از حروف را اشتباهي به كار ببرد، آيا غلط بودن اين حروف صحّت عقد را با مشكل رو به رو ميكند؟
ج. بله، مشكل ميشود.
4621. در زمان اجراي صيغه عقد، اگر يكي از زوجين حضور نداشته باشد، آيا عقد صحيح است؟
ج. اگر زوجين كاملاً مشخص شوند، عقد صحيح است.
4622. اگر صيغه عقد به صورت غير حضوري، به وسيلهي تماس تلفني، فيلم ويديويي و … توسط زوجين يا وكيل آنها اجرا شود، عقد حاصل صحيح است يا خير؟
ج. در صورت مشخص شدن كامل دو زوج، عقد صحيح است.
4623. چه لزومي دارد كه صيغه عقد با ادا كردن الفاظ مخصوص جاري شود، در حالي كه ميتوان از طريق حالات و حركات زوجين از قصد و رضايت آنها مطّلع شد؟
ج. بايد صيغه صحيح خوانده شود.
4624. در اين زمان براي ثبت ازدواج در دفاتر رسمي شروطي را الزاماً قيد كرده و مرد را ملزم به رعايت آن شروط مينمايند. آيا اين شرايط در خواندن عقد دخالت دارد؟
اگر عقدي بدون اين شروط و خارج از محضر خوانده شود و در محضر صرفاً اين شروط امضا شود، آيا الزام آور خواهد بود؟
ج. اگر آن شروط ضمن عقد لازمي ذكر شود و بدون الزام به توافق زوجين برسد، آن شروط اعتبار دارد.
4625. ولي شرعي، پسر يا دختري را پيش از بلوغ با رعايت عدم مفسده، به ازدواج ديگري در ميآورد. آيا كراهت پسر يا دختر از اين ازدواج پس از بلوغ اثري دارد و موجب خيار فسخ ميشود؟
ج. كراهت آنها پس از بلوغ اثري ندارد و اختيار فسخ ندارند؛ مگر اينكه به بيّنه اثبات كنند كه هنگام عقد مفسده داشته است.
4626. آيا شرايط اذن پدر يا جد پدري در عقد دختر باكره با ازالهي بكارت دختر [به دليل طبّي، تجاوز به عنف يا به دليل ارتكاب زنا] ساقط ميشود؟ يعني آيا ساقط شدن اذن، مترتّب بر ازدواج رسمي و معتبر اجتماعي و همسرداري و متعاقباً طلاق يا فوت است؟
يا خير، مترتّب بر ازالهي بكارت است؟
ج. ميزان در سقوط اذن، ازالهي بكارت به جماع است.
4627. آيا اذن پدر در ازدواج باكره شرط است؟
و آيا فرقي بين ازدواج دائم و موقّت وجود دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب تكليفاً واجب است و فرق نميكند.
4628. اگر پدر فوت كند، آيا مادر ميتواند اجازهي صيغه دخترش را بدهد؟
ج. مادر ولايت ندارد و اگر جد پدري هم ندارد، در بالغه رشيده احتياج به اذن نيست.
4629. دختر باكره با اذن پدر ازدواج كرده و قبل از دخول مطلّقه شده، اگر دوباره بخواهد ازدواج كند، آيا بازهم اذن پدر لازم است؟
ج. بله، احتياطاً.
4630. پدري دختر 13 سالهي خود را به مرد 40 ساله، بدون مشورت او نامزد كرده و مبلغي از خواستگار گرفته است.
موقع عقد دختر مخالفت كرده، ولي پدر با تهديد و كتك او را به عقد مجبور كرده است.
عاقد هم از پدر طرفداري كرده و با گرفتن بله به طور جبر و اكراه صيغه را جاري كرده است.
حكم چنين عقدي چيست؟
ج. اگر زن را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضي شود و بگويد به آن عقد راضي هستم، عقد صحيح است.
4631. تزويج دختر بالغهي رشيده به اجبار به صورتي كه قطعاً راضي نيست، چه حكمي دارد؟
آيا پدر شرعاً ميتواند چنين كاري كند؟
ج. پدر نميتواند و دختر بايد عقد را اجازه كند.
4632. در فرض فوق اگر زوجه بعد از چند سال به اين ازدواج راضي شود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر طيب خاطر منظور است، آن شرط صحت نيست؛ بلكه اگر در اين حد راضي بوده كه روابط زناشويي ايشان شرعي باشد، همان براي اجازهي عقد كافي است.
4633. در فرض فوق حكم فرزنداني كه از اين ازدواج پيدا شدهاند چيست؟
ج. با فرض مزبور مثل سايرين هستند.
4634. با توجه به كثرت جواناني كه امكان ازدواج ندارند و از طرق نامشروع به ارضاي خويش ميپردازند، آيا ميتوان به صورت كلي و بدون هيچ قيد و شرطي (حتي اذن ولي)، از آنان به ازدواج موقت دعوت كرد؟
ج. اذن پدر دختر باكره، تكليفاً لازم است.
4635. اذن ولي در چه شرايطي از دختر باكره، ساقط ميشود؟
ج. اگر پدر و جد پدري غايب باشند، به گونهاي كه نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج براي دختر لازم باشد، يا در ازدواج نكردن ضرر يا مشقت شديدي باشد و همچنين اگر پدر يا جد پدري از ازدواج با كسي كه هم كفو اوست، با وجود تمام مقدمات و شرايط ممانعت كنند و او نيز به ازدواج تمايل دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرايط ميتواند ازدواج نمايد.
4636. در عصر و زمان ما، ولايت پدر (ولي) در امر ازدواج بر فرزند صغيرش تا چه حدي است؟
ج. تا حدي كه براي فرزند مصلحت داشته باشد و مفسدهاي نداشته باشد.
4637. آيا اگر دختر گفت پدر و مادرم به ازدواج من راضي هستند، ميشود به گفته او، بدون اذن پدر يا جد پدري او ازدواج كرد؟
ج. اگر به صداقت او اطمينان حاصل شود، مانعي ندارد.
4638. آيا دختري كه به سن رشد رسيده و پدر و پدر بزرگ ندارد، ميتواند خودش ازدواج كند؟
ج. چنان چه به مصلحت او باشد، اشكالي ندارد.
4639. آيا اگر دختر و پسري همديگر را دوست داشته باشند و پدر پسر و دختر نيز به اين دوستي راضي باشند، براي اجراي عقد كفايت ميكند؟
ج. خير.
4640. آيا شوهر ضمن عقد ازدواج ميتواند عدم انفاق را، به معني اسقاط حق نفقه شرط كند؟
ج. عدم استحقاق را نميتواند، ولي عدم انفاق فعليّه را ميتواند شرط نمايد.
4641. آيا در عقد دائم ميتوان شرط كرد كه بين زن و مرد نزديكي صورت نگيرد؟
ج. اگر شرط عقلايي و غير سفهي باشد، نافذ است.
4642. آيا اين شرط كه همسر در آينده كارهاي معمول منزل را انجام دهد صحيح است؟
و در صورتي كه به شرط عمل نكرد، حكم آن چيست؟
ج. شرط صحيح و واجب الوفاء است و شرط ضمن نكاح الزام آور هست؛ اما خيارآور نيست.
4643. اگر زن دائمي شرط كند كه هفتهاي فقط يكي دو بار تمكين كند، آيا اين شرط صحيح است؟
ج. ظاهراً صحيح است.
4644. اگر نوع و مقدار تمكين توسط زن شرط شود، در چه صورتي لازم الاجرا است؟
آيا بايد لزوماً ضمن عقد نكاح باشد، يا اين كه اگر بعد از آن باشد و مورد قبول زوج باشد نيز قابل قبول است؟
ج. اگر ضمن عقد شرط شود با فرض عقلايي بودن و سفهي نبودن، لازم الاجرا است.
4645. زن ضمن عقد نكاح شرط ميكند كه شوهر هيچ گونه استمتاعي از او نبرد. آيا اين شرط خلاف مقتضاي عقد است يا صحيح و نافذ است؟
ج. در محدودهاي كه عقلايي باشد و سفهي نباشد، نافذ است.
4646. اگر عقد نكاح مشروط به باكره بودن دختر باشد، در صورت باكره نبودن دختر، آيا شوهر حق فسخ دارد؟
ج. اگر ثابت شود كه قبل از عقد باكره نبوده، شوهر حق فسخ دارد.
4647. اگر شرط عروسي از طرف خانوادهي عروس، خريداري طلا و ملزومات ديگر باشد، ولي مرد به علّت شرايط بد اقتصادي از اين امر سرباز زند، آيا با توجّه به اين كه زن فعلاً در خانهي پدري خود زندگي ميكند، ميتواند زن را بدون هيچ تشريفاتي به خانه خود ببرد يا خير؟
ج. اگر شرط ضمن عقد شده باشد، بايد به شرايط عمل كند.
4648. از جملهي شروط ضمن عقد نكاح اين جانب، عدم ازدواج دوّم ميباشد.
چنان چه با داشتن همسر دائم به دليل عسر و حرج ايجاد شده توسّط زوجه، اقدام به ازدواج موقّت نمايم، آيا از نظر شرعي ازدواج مذكور [ازدواج موقّت ] باعث فراهم نمودن موجبات طلاق از ناحيهي زوجهي دائم ميگردد؟
ج. خير و ازدواج مذكور جايز و صحيح بوده است و اگر شرط شده كه در صورت ازدواج دوّم مطلقاً زوجه در طلاق وكيل باشد، شرط صحيح است و ازدواج دوّم بر ازدواج موقّت هم صدق ميكند، هر چند عقد مزبور به دليل عسر و حرج انجام گرفته باشد، مگر مدّت به اندازهاي كم باشد كه به مجرّد اطّلاع زوجه، مدّت منتفي شده باشد كه ممكن است مشمول شرط نباشد.
4649. با توجه به اين كه امروزه يكي از شرايطي كه در عقد نكاح گذارده ميشود «عدم ازدواج مجدد زوج» ميباشد و اين نكته كه بيان ميشود «اين شرط صحيح نيست».
آيا اين موضوع باعث سستي زوج نسبت به تعهدهايي كه در قبال زوجه دارد و تشويق او به ازدواج مجدد، نميشود؟
ج. مرد شرعاً حق دارد تا چهار زن دائم داشته باشد، پس اگر اين شرط به معناي سلب حق است صحيح نيست و انحاي ديگري از شرط فعل يا شرط نتيجه ممكن است، كه صحيح است.
4650. مردي ضمن عقد شرط كرده بود كه ازدواج مجدد ننمايد، آيا در صورت تخلف و تجديد فراش، زن حق فسخ عقد را دارد يا مرد فقط عمل حرامي مرتكب شده است؟
ج. اين شرط اگر به معناي سلب حق بوده است اصلاً صحيح و نافذ نيست و اگر به نحو صحيحي بوده است، شرط در ضمن عقد نكاح خيارآور نيست، هر چند الزام آور هست.
4651. آيا زوجه بدون اين كه در مورد انتخاب مسكن شرطي بكند حق دارد به منزلي كه زوج اجاره كرده يا تهيه نموده نرود؟ و آيا در اين صورت حق مطالبهي نفقه را دارد؟
ج. حق ندارد، اگر در حد نفقه واجبه كه شوهر بايد تهيه كند هست و با امتناع، در بعض موارد، ناشزه محسوب ميشود.
4652. زوج ابتدا به زوجه اجازه ميدهد كه براي تحصيل و درس خواندن از خانه بيرون برود ولي پس از است خدام به كاري، اجازه اشتغال وي را نميدهد. آيا زوج حق دارد از اجازهاش برگردد؟ حكم اشتغال زوجه چيست؟
ج. اگر اجازهي اوّلِ زوج، شرط ضمن عقد نبوده است، زوج ميتواند از اجازهاش برگردد و و در اين صورت خروج از منزل هم براي زوجه حرام است.
4653. اگر هنگام عقد زوج شرايطي را قبول كند، ولي بعد از ازدواج از شرط خود تخلف كند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر شرط صحيح و نافذ بوده، تخلف از آن حرمت تكليفي دارد و قابل الزام است، امّا حق فسخ نميآورد.
4654. آيا زن ميتواند در عقد ازدواج شرط كند كه داماد علاوه بر مهريه، مقداري پول هم به پدر يا مادر عروس بدهد؟ آيا چنين شرطي لازم الوفاء است؟
ج. بله، لازم الوفاء است.
4655. آيا مرد ميتواند ضمن عقد نكاح حق ازدواج مجدد را از خود سلب كند؟
ج. خير، نميتواند.
4656. آيا زوجه ضمن عقد نكاح، ميتواند هر نوع شرطي بگذارد، به اين معنا كه او در گذاردن هر نوع شرطي آزاد باشد و با اشكالي مواجه نباشد ولي مرد بتواند شروطي كه قادر به انجام آنها نيست قبول نكند؟
ج. هر شرطي كه شرعاً صحيح باشد را با توافق زوج ضمن عقد حق دارد قرار دهد و اگر زوج قبول نكرد، آن شرط نافذ نيست.
4657. آيا زن ميتواند در عقد نكاح شرط كند كه بعد از ازدواج شرايطي را تعيين كند به اين معنا كه ضمن عقد نكاح شرط مطلق بگذارد كه بعد از ازدواج مصاديق آن را مشخص كند كه از طرف مرد لازم الاجرا باشد؟
ج. خير، چون عقلايي نيست.
4658. در عقدنامهها دو بند زير ذكر شده است:
الف)
ضمن عقد خارج لازم عقد نكاح زوجه شرط كرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخيص دادگاه تقاضاي طلاق ناشي از تخلّف زن از وظايف همسري يا سوء اخلاق و رفتار وي نبوده، زوج موظّف است تا نصف دارايي موجود خود را كه در ايّام زناشويي با او به دست آورده يا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل كند.
ب)
ضمن عقد خارج لازم عقد نكاح زوج به زوجه وكالت بلاعزل با حق توكيل غير داد كه در غير موارد مشروحهي زير با رجوع به دادگاه و اخذ مجوّز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلّقه كند و نيز به زوجه وكالت بلاعزل با حق توكيل غير داد تا در صورت بذل از طرف او قبول بذل كند.
سؤالات زير در اين رابطه مطرح است:
1) آيا بند الف و ب شرط فعل است يا شرط نتيجه؟
ج. اولي شرط فعل است و هم چنين ظاهر دومي، هر چند قابل حمل بر شرط نتيجه هم هست.
2) آيا ميتوان با توافق زوجين اين وكالت را به هم زد يا اين كه وكالت كما كان باقي است؟
ج. اگر منظور طرفين، شرط نتيجه بوده، قابل رفع نيست و اگر شرط فعل بوده احكام عقد وكالت در آن جاريست و قيد بلاعزل فايده ندارد.
3) امروزه عاقد با گرفتن كليه شروط مذكوره در قباله، بدون قرائت شروط، صيغه را جاري ميكند و حال آن كه اگر مرد اين شروط را بداند، ممكن است قبول نكند.
در صورت جهل به شروط وظيفه چيست؟
ج. بايد شروط مذكوره به زوجين تفهيم شود.
4659. حق امتناع زوجه از تمكين براي گرفتن مهريه پيش از دخول، تا چه زماني باقي است؟
ج. اگر زمان مشخصي در بين نبوده است، اين حق تا گرفتن تمام مهريه باقي است.
4660. در بحث طلاق غير مدخولٌ بها آمده كه مالك نصف مهريّه ميباشد و در مدخولٌ بها آمده كه مالك تمام مهريه است.
سؤال اين كه آيا زن قبل از اجازهي مواقعه، حق مطالبهي همهي مهريه را دارد يا نصف آن را؟
ج. حق مطالبهي همهي مهريّه را دارد.
4661. در برخي از مناطق رسم آن است كه بزرگان فاميل دختر و پسر متكفّل تعيين مهريه ميشوند، در صورتي كه پسر قلباً رضايتي به آنچه آنان تعيين كردهاند ندارد، آيا آن مهريه بر ذمهي او خواهد بود؟
ج. طيب خاطر و رضايت قلبي ميزان است، پس اگر در وقت عقد رضايت به آن ندهد و بعد از عقد هم راضي نشود، آن مهريه به ذمهي او نخواهد بود.
4662. در عرف معمول خواستگاري خانوادهها، مهريّه را كسي حالاً خواستار نميباشد و ميدانند اگر چنين تقاضايي بكنند، به جهت بالا بودن مهريّه، عملاً ازدواجي صورت نميگيرد و از طرفي براي آن زماني را مشخّص نميكنند و در عقدنامه ازدواج نوشته ميشود مهريه عندالمطالبه پرداخت شود، آيا مهريّه حال است يا مؤجّل؟
ج. در هر دو مورد مذكور در سؤال، مهريّه حال حساب ميشود.
4663. در صورت حال بودن مهريه و ناتواني زوج از پرداخت تمام آن به صورت نقدي، آيا زوجه ميتواند مهريه را - به فرض اين كه باكره است - به طور كامل درخواست كند؟
ج. زن تا پرداخت تمام مهريه حق مطالبه جهت تمكين دارد؛ هر چند مرد معسر، معذور است.
4664. اگر زوجه غير مدخوله باشد، بلافاصله بعد از جاري شدن عقد، ميتواند مطالبهي نصف مهريّه نمايد؟
ج. به تمام شدن عقد، زوجه ميتواند تمام مهر را مطالبه كند، به شرط يسار زوج، مگر در صورتي كه مؤجّل باشد و اگر طلاق يا فوت يا فسخ - در موارد عنن - قبل از دخول، واقع شد، مهريّه تنصيف ميشود و اللَّه العالم.
4665. اگر زوج معسر بود و به تكليف دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت قسطي شد، با توجّه به اين كه امروزه مهريهها بالاست و پرداخت قسطي آن هم سالها طول ميكشد تا تمام شود، آيا با اين وجود با فرض باكره بودن و عدم مواقعه، زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمكين نكند؟
ج. اگر تأجيل رافع حق مطالبه، به نحو شرعي محقق شد، با دريافت اوّلين قسط - حال اگر باشد - ديگر حق امتناع از مواقعه ندارد.
4666. زني با توجّه به اين كه شوهر توان مالي جهت پرداخت مهريه ندارد، به عقد او در ميآيد. آيا بعد از عقد ميتواند تا وصول مهر از تمكين امتناع كند؟
ج. اگر مهر حال و غير مؤجّل باشد، حق امتناع دارد.
4667. در صورت حال بودن مهر، زوجه غير مدخول بها حق دارد تا گرفتن مهريه تمكين نكند.
امّا آيا حق دارد در غير تمكين، از زوج اطاعت نداشته باشد؛ مثلاً منزل خانوادهي خود بماند و هر جا خواست برود هر كار خواست بكند؟ در اين صورت ميتواند نفقه را مطالبه نمايد؟
ج. حق ندارد و اگر اطاعت در اين امور نكند، ناشزه ميشود و حق نفقه ندارد.
4668. اگر دختر و پسر در ايام عقد از پشت آميزش كرده باشند، آيا دختر حق دريافت كل مهريه را با عدم پذيرش تمكين از جلو دارد؟
ج. خير ندارد، اگر عمل او اسقاط حق بوده و اختياري و از روي اكراه نبوده است.
4669. اگر زن بگويد:
اگر مهريهام را بگيرم تمكين ميكنم؛ ولي شوهر بگويد:
در صورتي كه مهريه را بگيرد نيز از تمكين خود داري ميكند، در چنين صورتي، اظهارات كدام يك بايد مبنا و ملاك عمل قرار گيرد؟
ج. در اين صورت بايد مهر را نزد شخص اميني قرار دهند تا پس از تمكين به زوجه بدهد.
4670. اگر زن قبل از تمكين، مهريه خود را طلب كند، ولي مرد قادر به پرداخت آن نباشد، آيا ميتواند تقاضاي طلاق كند؟ در صورت جواز، آيا اين موضوع موجب سست شدن بنيان خانواده نميشود چون امروزه بسياري از زنان به محض گرفتن مهريه، از شوهر خود جدا ميشوند؟
ج. خير، امر طلاق به دست مرد است.
4671. در مواردي كه مهريه حال باشد و زن مطالبهي آن را نمايد، ميفرمايند كه زوجه حق دارد تمكين نكند.
آيا مراد از تمكين همان اجازهي نزديكيست يا خير؟
ج. بلي، خود را در معرض آن درآوردن است.
4672. مهر السنّة كه پانصد درهم ميباشد، يك درهم آن معادل چند گرم ميباشد؟
ج. درهم شرعي مراد است كه هر درهم 6 / 12 نخود است و هر نخود تقريباً 2 / گرم است؛ پس هر درهم تقريباً 5 / 2 گرم است و مهر السنه تقريباً يك و ربع كيلو نقره مسكوك است.
4673. قرار دادن «مهر السنّة» به تنهايي به عنوان مهريهي يك زن در چه صورتي صحيح است؟
ج. مطلقاً صحيح است.
4674. اگر زني مهريه خود را مهر السّنة قرار دهد، آيا معادل آن را طلب دارد يا مهر المثل؟
ج. معادل مهر السّنة را طلب دارد.
4675. زوجين بعد از عقد ازدواج قصد جدايي از هم را دارند و زوجه مدّعيست به واسطهي نزديكي، مستحق كل مهريه است و زوج به جهت عدم نزديكي، زوجه را مستحق نصف مهريه ميداند، در صورت اختلاف بين زوجين در عقد نكاح در اين كه نزديكي صورت گرفته است يا خير، قول كدام يك مُقَدَّم و معتبر است؟
ج. اگر براي حاكم استعلام حال ممكن نيست، قول زوج مُقَدَّم است.
4676. هرگاه زني به خانهي شوهر آمده و پس از مدّت كمي خانهي شوهر را بدون جهت و اجازهي شوهر ترك كند و به خانهي پدرش برود و ديگر حاضر به آمدن به خانهي شوهر نباشد و تقاضاي طلاق كند، آيا حقّي به مهريه دارد يا نه؟
ج. در غير طلاق خلع يا مبارات ( مقدار بذل)، حق مهريه دارد.
4677. زني مهريهاي را كه از شوهر طلب كار است و در ذمّهي او است؛ پس از فوت شوهر بخشيده، آيا اين بخشش، حكم ابراء را دارد يا هبه است؟
ج. ابراء است و شرايط بخشش را ندارد.
4678. هرگاه يكي از زوجين قبل از دخول فوت كند، آيا تمام مهر را بايد به زن داد يا نصف ميشود؟
ج. مهر نصف ميشود.
4679. هرگاه زن بعد از عقد و قبل از دخول خودكشي كند، آيا تمام مهر را ميبرد يا نصف را؟
ج. بنا بر اقوي مهر نصف ميشود.
4680. شخصي با دختر باكرهاي زنا كرده و با رضايت دختر ازالهي بكارت نموده كه مهر در اين صورت ثابت نيست، آيا @ارش ازالهي بكارت ثابت است يا نه؟
ج. در اين تأمّل است، پس احتياط در مصالحه است.
4681. در سند ازدواج، مهريه را يكصد سكّه بهار آزادي به قيمت چهارصد هزار تومان قرار دادهاند، اكنون كه 15 سال از آن تاريخ ميگذرد و قيمت طلا چند برابر شده، ميزان طلاست يا پول رايج آن موقع؟
ج. ظاهراً طلا ميزان است.
4682. آيا قرار دادن سفر حج تمتّع يا حج عمره به عنوان مهريّه جايز است يا نه؟
ج. مانع ندارد و بهتر است قيمت آن هم تعيين شود.
4683. اگر مهريهي زن يك جلد كلام اللَّه مجيد باشد، آيا هنگام طلاق همان را بايد به زن داد؟
ج. بله، زايد بر آن واجب نيست.
4684. آيا جايز است صداق را طي نمودن مدارج علمي مشخص نمود؟
ج. هر عملِ مشروع متموّل، جايز است صداق قرار داده شود.
4685. خانمي كه شوهري اختيار نكرده است، ولي قبلاً ازالهي بكارت شده است، باكره محسوب ميگردد؟ چنان چه وي به عقد مردي درآيد و قبل از نزديكي شوهر، طلاق بگيرد آيا مشمول مهريّه ميباشد يا خير؟ به چه نسبتي از مهريه؟
ج. مهريه در طلاق قبل از دخول نصف است و اختيار طلاق با مرد است و بكارت و عدم آن در اين مورد دخالت ندارد.
4686. همسر پسري در يكي از ملكهاي پدر، مهريه دارد. آيا با عدم يقين به عقل پدر، وظيفهي فرزندان پدر چيست؟
ج. همسر حق دريافت مهر خود را دارد و با فرض اين كه شعور پدر، هر چند به حكم استصحاب برقرار نباشد، بايد با نظر حاكم شرع تحويل دهند.
4687. اگر پدر شوهر مهريهي عروس را قبول كند، آيا پرداخت مهر بر او واجب ميشود و يا بر عهده شوهر است و اگر بميرد، مهريه ساقط ميشود يا از مال او بايد بدهند يا به عهده شوهر انتقال پيدا ميكند؟
ج. مهريه بر عهده شوهر است و مجرّد وعده - كه در ضمن عقدي نباشد - الزام آور نيست، به خلاف اين كه هنگام عقد، پدر شوهر مهريه را ضامن شود كه دينِ بر عهده اوست كه در اين صورت اگر وفات كند، از عهده شوهر ساقط است.
4688. مهريههايي كه مثلاً 40 سال قبل هزار تومان بوده، آيا اكنون همان مقدار بر عهده زوج است يا اين كه بايد مقدار قدرت خريد هزار تومان در 40 سال قبل به عنوان مهريه محاسبه شود؟
ج. احتياطاً بر ارزش پول در آن زمان مصالحه كنند.
4689. آيا زوجه ميتواند مهريّهاش را يك سال ختم قرآن توسط همسرش براي سلامتي آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف قرار دهد؟
ج. اشكال ندارد.
4690. پس از تعيين مهريّه در عقد ازدواج و اجراي صيغه، آيا زوجه حق ازدياد مهريّه را دارد؟
ج. ديگر زوجه حق زياد كردن مهريّه را ندارد. اما اگر شوهر خودش از باب هبه چيزي به او بذل كند، مانعي ندارد.
4691. نحوه تعيين مقدار مهر المثل را در مواردي كه بايد مهر المثل پرداخت شود، بيان فرماييد.
ج. اگر طرفين بر مبلغي مصالحه كنند، مهر المثل همان است وگرنه از اهل آن سؤال ميكنند و در صورت اختلاف، حد وسط را ميگيرند.
4692. مسلماني با زن بهايي از روي جهل به مسأله ازدواج و وطي به شبهه كرده است.
آيا مهريه زن به عهده مسلمان است؟
ج. واجب نيست چيزي به او بدهد.
4693. آيا مرد ضمن عقد ميتواند شرط كند كه زن تا مدتي حق مطالبهي مهر را نداشته باشد؟
ج. بله، ميتواند مهر مؤجّل قرار دهد.
4694. مرد اگر قصد دادن مهريه زن را دارد، اطلاع دادن به زن لازم است به اين كه اين را به عنوان مهر به تو ميدهم؟
ج. با تسليم مهر چه عين باشد چه دين، ذمّهي زوج فارغ ميشود و از عهده خارج ميگردد، مگر در فرض غرر.
4695. به دختري گفتند مهريهي شما فلان مقدار است؛ ولي در عقدنامه كمتر از آن مبلغ نوشته و صيغه را بر آن مبلغ كمتر جاري كردند.
آيا اين صيغه (ازدواج دائمي) صحيح است؟
ج. ظاهراً صحّت آن، بر اجازهي دختر توقّف دارد.
4696. آيا در تعيين مقدار مهريه توافق دختر و پسر شرط است؟
يا آن كه والدين آنها هم حق اعمال نظر دارند؟
ج. هر كدام از دختر و پسر بر خودش ولايت دارد، امر مهر هم به خود او مربوط است.
4697. آيا قرار دادن مهريه جزو شرايط ازدواج است يا اين كه با رضايت زن، ميشود بدون مهريه ازدواج صورت بگيرد؟
ج. در عقد موقت شرط صحت است، ولي در دائم اگر مهريه ذكر نشود، به مهر المثل منتقل ميشود.
4698. آيا ميتوان امور غير مادي و معنوي را به عنوان مهريهي زن قرار داد؟
ج. هر چه ماليت دارد ميتواند مهريه قرار گيرد، مثل تعليم قرآن و امثال آن.
4699. دختري مهريه خود را (كه بيش از حد مرسوم است)، بر اثر اختلافي كه پيش آمده از شوهر طلب كرده و ميگويد:
با تو حرف نميزنم تا حق مرا ادا كني. مرد در چنين مواردي چه كند؟
ج. مرد تا حد قدرت، وظيفهي بر ادا دارد.
4700. آيا هنگام دادن مهريه به زن، گرفتن شاهد لازم است؟
اگر مردي بدون گرفتن شاهد، مهريه همسرش را بدهد و زن بعد از مدتي، گرفتن مهريه را انكار كند، تكليف مرد چه ميباشد؟
ج. شاهد گرفتن لازم نيست، بله براي رفع اختلاف در آينده خوب است و در صورت اختلاف، قول منكر مُقَدَّم است.
4701. آيا زوجه ميتواند هر وقت كه بخواهد مهريه خود را از شوهرش مطالبه كند؟
ج. اگر مهريه حال باشد، با استطاعت زوج، زوجه حق مطالبه دارد.
4702. اگر مرد مهريهاي را قرار دهد كه الآن قدرت پرداخت آن را ندارد، اين كلاهبرداري و تضييع حقوق زن نيست؟
ج. خير، با فرض معلوم بودن حال او و عدم تدليس و احتمال ا براي زن در آينده، كلاهبرداري صدق نميكند.
4703. اگر مهريه دو دانگ خانه قرار داده شود كه الآن وجود خارجي ندارد، آيا مهريه صحيح است؟
ج. در خانه مانعي ندارد و محمول بر وسط است بين اعلي و ادني بنا بر احوط.
4704. آيا در صورت عدم مطالبه از طرف زن، مرد بايد مهريه او را پرداخت كند؟
ج. لزومي ندارد، ولي دين بر عهده مرد است.
4705. آيا زن ميتواند عين همان چيزي را كه در مهريه قرار داده شده مطالبه نمايد؟
ج. بله.
4706. مهريه ميّت به چه كساني ميرسد؟
ج. حكم ساير تركهي او را دارد كه پس از تجهيز و دين و وصيّت، به وارثان اموال ديگر او ميرسد.
4707. در صورت فوت مرد، آيا مهريه زن از اصل مال ميّت پرداخت ميشود؟
ج. بله، مثل ساير ديون.
4708. آيا نپرداختن مهريه زن در صورت مطالبه گناه است؟
ج. با وجود قدرت و استطاعت اگر حال بوده است، مرد مكلف به ادا است.
4709. حد اكثر مهريهاي كه يك دختر ميتواند پيشنهاد كند چه مقدار است؟
ج. شرعاً مقدار معيني ندارد؛ ولي مستحب، عدم تجاوز از مهر السنّه است - كه پانصد درهم ميباشد - و يا آن كه بيشتر از مقدار مهر السنّه مكروه است.
4710. بكارت دختري در اثر زنا زايل ميشود، اين دختر مستحق چه نوع مهريهاي ميباشد؟
ج. اگر دختر هم به زنا راضي بوده، مهريهاي ندارد و در استحقاق ارش بكارت، تأمّل است و احوط مصالحه است.
4711. اگر قبل از نزديكي، زوج يا زوجه فوت كند، تكليف مهريهي زن چه ميباشد؟
ج. در صورت فوت زن يا مرد قبل از دخول، بنا بر اقوي، مهر نصف ميشود.
4712. اگر زوجين در مقدار مهريه اختلاف داشته باشند و بيّنهاي نيز در كار نباشد، ملاك عمل چه ميباشد؟
ج. ملاك بر اقل (كمتر) است كه قدر متيقّن است.
4713. شخصي حدود 30 سال قبل با زني ازدواج نموده و از اين ازدواج فرزندي به عمل نيامده است.
زن حدود چند ماه قبل از شوهرش فوت كرده است.
مهريه آن زن مبلغ پنج هزار تومان پول رايج ايران بوده و شوهر مبلغ ياد شده را در زمان حيات به زنش پرداخت ننموده است و بعد از فوت زن، شوهرش هم از دنيا رفته، در حالي كه ورّاثِ طبقه اوّل و دوّم ندارد و ارثيّه به دست طبقه سوّم رسيده است.
مادر آن زن مهريّه و ماليّه دخترش را از ورّاث دامادش مطالبه نموده است.
ورّاث آن مرد متوفّي بايد ماليّه و مهريّه آن زن را چگونه به مادر آن زن متوفّي پرداخت نمايند؟ (در حالي كه شوهر هم وارث زن خودش ميباشد ). آيا مهريه، به همان مقدار ياد شده محاسبه ميشود يا طبق نرخ روز؟
ج. نسبت به مهريه، بر ارزش اين پول در آن زمان مصالحه كنند، بنا بر احوط و سپس از جميع اموال زن كه - مهريه هم جزو آنهاست - نصف آن را به مادرش ميدهند، كه تنها وارث اوست و نصف ديگر سهم شوهرش ميشود كه به ورثهي او ميرسد.
4714. مردي ازدواج كرده؛ ولي هنوز دخول نكرده است، امّا زن از طريق انزال در محل، باردار شده است.
وضعيت مهر بعد از طلاق چگونه خواهد بود؟
ج. اگر التقاي @ختانين نشده، زن همان نصف مهر را طلب كار است.
4715. اگر مردي با دختر نامحرمي همبستر شود و انزال شود و فرزندي منعقد گردد، بي آن كه دخول صورت گرفته باشد، حكم فرزند و زوال بكارت كه بر اثر تولّد فرزند حاصل ميشود چيست؟
ج. احكام ولد زنا را ندارد، هر چند به فعل حرام منعقد شده است و اگر راجع به زوال بكارت مصالحه شود خوب است.
4716. چند نفر به زني به اجبار تجاوز كردهاند.
1) آيا هر كدام بايد جداگانه يك مهر المثل بپردازند يا همه يك مهر المثل ميدهند؟
ج. هر كدام بايد يك مهر المثل بپردازند.
2) هرگاه تجاوز از يك نفر مكرّر واقع شود، آيا مهر المثل نيز تكرار ميشود؟
ج. مكرّر است.
4717. چون درهم سكّه دار در اين زمان وجود ندارد، آيا مبناي مهر السنة نرخ نقرهي عمومي ميباشد؟
ج. به نيّت رجا، طبق وزن نقرهي مسكوك محاسبه شود.
4718. آيا بين باكره و زنان ديگر در اين مورد كه دخول باعث مهر كامل و عدم دخول باعث تنصيف مهريه ميشود، فرقي هست؟
ج. فرقي نيست.
4719. شوهر خانمي فوت كرده و هيچ گونه اموال منقول و غير منقول از خود باقي نگذاشته است.
همسر ايشان از پدر متوفّي ادّعاي مهريّه مينمايد. آيا پدر متوفّي بدون اين كه تعهّدي براي مهريّهي همسر فرزندش داشته باشد، ضماني براي مهريّهي فرزندش دارد؟
ج. در فرض سؤال، پدر شوهر ضامن نيست و اللَّه العالم.
4720. شوهر خانمي فوت كرده و طبق قباله مهريه زن هفت هزار تومان - كه معادل با سي مثقال طلاي نساخته است - ميباشد.
ورثهي آن مرحوم آيا بايد سي مثقال طلا را پرداخت نمايند يا هفت هزار تومان را؟ با توجّه به اين كه در وصيّت نامهي زوج از اين موضوع هيچ گونه ذكري به ميان نيامده است.
ج. آن چه كه در قبالهي نكاح نوشته شده است، در ذمّهي متوفّي باقيست و بايد ورثه پرداخت نمايند و لازم نيست در وصيّت نامه ذكر نمايد، ضمن آن كه هفت هزار تومان، معادل سي مثقال طلاي نساخته است، يعني فعلاً سي مثقال طلا را پرداخت كنند.
4721. 1) آيا زناي به عنف با دختر باكره، در دو فرض بلوغ و عدم بلوغ موجب ضمان مهر المثل ميشود؟
ج. بلي.
2) در صورتي كه شخصي با وعده دروغين ازدواج، با دختر باكرهاي زنا كند (با توجه به مجبور نبودن دختر) آيا زاني ضامن مهر المثل است؟
ج. خير و در ضمان @ارش البكاره تأمّل است و احوط مصالحه است.
4722. آيا دختران و زناني كه ارتباط نامشروع دارند، مستحق مهريه هستند؟ فرزنداني كه در اين بين متولد ميشوند، به چه كسي منتسب ميباشند چون به علت كثرت ارتباطات، تشخيص اين مطلب دشوار ميباشد؟
ج. زانيهها مستحق مهريه نيستند و فرزندان هم لحوق شرعي به زاني يا زانيه ندارند.
4723. آيا مادر ميتواند شيربها بگيرد؟
ج. حق شرعي نيست و مربوط به تراضي طرفين است.
4724. آيا شيربها كه در بعضي بلاد مرسوم است جزو مهريه ميباشد، كه اگر طلاق قبل از دخول صورت گرفت، پرداخت نصف آن لازم باشد؟
ج. اگر در عقد جزو مهريه واقع شود، حكم مهر را دارد.
4725. در هنگام ازدواج، پدر يا اقوام عروس علاوه بر مهريه، پول زيادي به عنوانهاي مختلف، مثل: جعاله، شيربها، مهر حاضر، پدر وكيلي و تهيهي جهيزيه ميگيرند، لطفاً حكم آن را بيان فرماييد.
ج. اگر جزو مهريه باشد يا به عنوان جعاله باشد يا شرط ضمن عقد باشد، لازم الوفاء است.
4726. مرسوم است داماد، مقداري پول به عنوان شيربها به خانوادهي عروس ميدهد و آنان با آن پول جهيزيه ميخرند و به عروس ميدهند. آيا اين لوازم شرعاً متَعَلُّق به عروس است يا داماد؟
ج. به كيفيت جعل شيربها بستگي دارد.
4727. اگر زني بخواهد طلاق بگيرد، آيا شوهر ميتواند شيربهايي را كه به پدرزن خود داده پس بگيرد؟
ج. اگر به طوري كه مذكور شد لازم الوفاء باشد، نميتواند پس بگيرد.
4728. مبلغي به عنوان شيربها به پدرخانم دادم به اين نيّت و قصد كه براي زوجهام جهيزيّه تهيّه نمايد. پدر همسرم پس از تهيّهي جهيزيّه با مبلغ مذكور - بعد از گذشت يك سال - تمام اجناس جهيزيّه را پس گرفت. آيا حق مطالبهي آن را دارم؟
ج. شيربها كه جهت تهيّهي جهيزيّه تمليك شده، اگر قيد شده باشد كه براي اين كار مصرف شود، بايد صرف در آن كار شود و در هر صورت پدر حق ندارد بعد از تمليك جهيزيّه و تحويل به فرزند آن را پس بگيرد.
4729. اطاعت زن از شوهر در چه اموري واجب نيست؟
ج. فقط در امر استمتاعات و خروج از منزل واجب است.
4730. آيا اطاعت از شوهر در تمام امور حلال و شرعي واجب است يا فقط در مسائل مربوط به تمكين و مقاربت محدود ميشود؟
ج. زني كه عقد دائم شده، نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براي هر لذتي كه او ميخواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعي از نزديكي كردن او جلوگيري نكند.
4731. در صورتي كه در عقد ازدواج دائم، زوجه از حقوق خود ت نازل كند (از حق مضاجعت، حق قسم، نفقه و ارث رفع يد كند)، آيا ازدواج صحيح است؟
ج. اگر شرط فقط گذشتن از حق باشد نه شرط عدم استحقاق، عقد و شرط صحيح است وگرنه فقط عقد صحيح است.
4732. عدم اطاعت زن از مرد در چه مواردي نشوز محسوب ميگردد؟ در غير اين موارد آيا زن حق گرفتن نفقه را دارد؟
ج. عدم اطاعت زن در مورد بيرون رفتن از خانه و بهره جنسي مرد از او نشوز محسوب شده و زن گناه كار است و حق غذا، لباس، منزل و هم خوابي ندارد؛ ولي مهر او از بين نميرود.
4733. اگر خانمي بدون رضايت و اجازهي شوهر از منزل خارج شود، تكليف او از لحاظ نماز و روزه چيست؟
آيا او ناشزه ميشود؟
ج. ناشزه ميشود و در سفر با اين خصوصيت، نمازش تمام و روزهاش واجب است.
4734. اگر مردي براي انتقام و اذيّت كردن زن خود به او اجازه ندهد كه از منزل خارج شود، آيا زن بايد اطاعت كند؟
ج. تا وقتي كه علم به رفع وجوب اطاعت از شوهر پيدا نكرده، بايد اطاعت كند.
4735. آيا احكام مربوط به حقوق زن و شوهر در مدت زمان عقد، قبل از عروسي آنان نيز جاري است؟
ج. بله، جاري است.
4736. آيا زن هنگام خروج از خانه، در هر بار خروج بايد از شوهر اجازه بگيرد يا اگر از قرايني بداند كه شوهر راضي است، لازم نيست دوباره اجازه بگيرد؟
ج. علم به رضايت شوهر كافي است، بنا بر اين اگر شوهر راضي است، خروج مانع ندارد. ( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 18 از مسائل متفرقه رساله رجوع شود. )
4737. اگر در مسألهاي، زن ناچار باشد از بين نظرات پدر و شوهرش يكي را انتخاب كند، اطاعت كدام يك لازم است؟
ج. اطاعت زن از شوهر، فقط در استمتاعات و خروج از خانه لازم است و همچنين فقط ايذاي پدر حرام است، مثل مادر.
4738. آيا زن ميتواند در قبال كارهايي كه در منزل انجام ميدهد، از شوهر خود طلب اجرت كند؟
ج. بله.
4739. در ايام قاعدگي و يا بيماري كه زن ميل و رغبتي به آميزش ندارد، آيا مرد ميتواند از او تقاضاي نزديكي بنمايد (در صورت عدم دخول و رعايت مسائل شرعي) و در اين صورت آيا اطاعت از شوهر بر زن واجب است؟
ج. بله، واجب است.
4740. در صورت درخواست مرد، آيا آرايش زن براي شوهر واجب ميشود؟
ج. بله، واجب ميگردد.
4741. 1) در مواردي كه زن با كسب تحصيلات عاليه خواستار اشتغال در ادارات و خدمت به مردم است، لكن مورد مخالفت و نارضايتي شوهر واقع ميشود، تكليف زن در اين موارد چيست؟
ج. خارج شدن زن بدون رضايت شوهر از منزل جايز نيست؛ مگر در امور واجب.
2) بر فرض لزوم تبعيّت از شوهر، آيا اين تبعيّت، ظلم و خيانت به زن و هم چنين جامعهاي كه هزينهاي سنگين جهت تحصيلات زنان متحمّل شده نخواهد بود؟
ج. مراعات حكم فوق در مورد امور واجب، اشكال را برطرف ميكند.
4742. به اعمال ديني و مراسم مذهبي - مثل نماز جمعه و راه پيمايي - علاقه دارم، لكن شوهرم رضايت نميدهد، تكليف من چيست؟
ج. نميتوانيد برويد.
4743. آيا شوهر ميتواند از درس خواندن و يا كار كردن همسر خود - كه كارمند ميباشد - جلوگيري نمايد؟
ج. اگر با شرط خروج از منزل و اشتغال كارمندي ازدواج كرده، شوهر نميتواند مانع گردد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 18 از متفرقات رساله مراجعه شود. )
4744. شخصي كه براي تحصيل در شهر ديگري زندگي ميكند و به دليل عدم امكانات مالي توانايي ندارد كه همسر و فرزندانش را نزد خود بياورد و اين امر چندين سال طول ميكشد، در چنين صورتي تحصيل علم او چه حكمي دارد؟
ج. تحصيل علم برايش جايز است، ولي بايد نفقه زن و فرزندانش را بدهد.
4745. چنان چه شوهر در موارد درس خواندن يا كار كردن نتواند مانع خروج همسر خويش از منزل شود، آيا مراكز اداري مربوط شرعاً مجاز به به كارگيري و يا ادامهي تحصيل همسر ايشان ميباشند؟
ج. در موردي كه كمك او بر خروج صدق ميكند، شرعاً مجاز نيستند.
4746. زن كارمنديست كه با اجازهي شوهر كار ميكند و حقوق ميگيرد.
آيا ميتواند حقوق خود را بدون اجازهي شوهر مصرف كند يا صدقه بدهد يا به كسي هديه بدهد؟ در تمام اين موارد اجازهي شوهر لازم است؟
ج. اجازه همسر لازم نيست.
4747. در عرف، معمول است كه زن كارهاي خانه را انجام ميدهد. آيا ميتوان گفت زن و شوهر با توجّه به اين عرف به صورت ارتكازي، عقد را به اين مبنا انجام ميدهند كه زوجه در منزل كار كند؟ لذا زوجه جهت انجام كارهاي منزل آيا مزدي طلب كار نيست؟
ج. زن حق مطالبهي اجرت را دارد.
4748. آيا زن ميتواند در منزل وظايف خود را انجام ندهد، مثلاً غذا نپزد، خانه را مرتّب نكند؟ آيا مرد ميتواند زن را مجبور به انجام اين گونه امور نمايد؟
ج. نميتواند مجبور كند.
4749. حكم كار خانمها در اجتماع چيست؟
ج. اصل كار آنها با مراعات حجاب و وظايف شرعيّهي ديگر و عدم اختلاط مردها و زنها مانع ندارد؛ ولي خارج شدن زن شوهردار از منزل، بايد با رضايت شوهر باشد، مگر ضمن عقد ازدواج شرط شده باشد.
4750. كار زن در مراكز تعليم و تربيت به صورت مختلط با اساتيد مرد - كه گاهي جلسات مشورتي مشترك منعقد ميشود - چه حكمي دارد؟
ج. كار آقايان و خانمها نبايد به گونهاي باشد كه مختلط باشند و اگر از يكديگر مجزّا باشند و مفسده نباشد، بياشكال است.
4751. شركت زن در مجامع كاري، اداري و امور اجتماعي جايز است يا نه؟
ج. در مجامع مردان شركت نكنند.
4752. اشتغال زنان در مواردي كه شغل آنها صد در صد مورد نياز جامعه نيست (مثل ادارات) و نيز خانواده نياز مبرم به حقوق دريافتي آنان ندارند، ( فقط به اين عنوان كه زن هم عضوي از خانواده و اجتماع است و بايد در مسائل روزمرّه دخيل باشد )، چه حكمي دارد؟
ج. كار كردن زن، مانعي ندارد؛ ولي بايد خارج شدن از خانه با رضايت شوهر باشد و از اختلاط و ارتباط با مردها پرهيز كند.
4753. مردي همسرش را طلاق داده است.
زن ميگويد:
خدمات من در خانه تبرّعي نبوده، لذا مطالبهي اجرت المثل ميكند.
آيا ادّعاي زن قابل قبول است يا خير؟
ج. در صورت اعلام قبلي زن، مستحق اجرت المثل است وگرنه حمل بر تبرّع ميشود.
4754. با توجّه به نص قرآن كريم مبني بر احسان نسبت به والدين، در صورت عدم رضايت و اذن شوهر، آيا زن ميتواند بدون توجّه به اذن شوهر، براي رسيدگي به پدر و مادر از منزل خارج شود؟
ج. زن بايد براي خارج شدن از منزل رضايت شوهر را مراعات نمايد؛ مگر در واجباتي كه انجام آنها متوقف بر خروج از منزل باشد.
4755. اگر من بخواهم به خانهي خواهر يا مادر يا دوستم بروم، شوهرم سخت گيري نميكند و حتّي گاه خوش حال ميشود، ولي اگر بخواهم در جلسات مذهبي مثل جلسات سخنراني، جمعه و جماعات بروم، سخت عصباني شده و بد ميگويد. با توجّه به اين كه واقعاً اين كلاسها براي من سازنده است، آيا ميتوانم به بهانهي رفتن به منزل مادر و … به آنجا بروم؟
ج. در غير واجبات، بايد با رضايت او از خانه خارج شويد و نبايد دروغ بگوييد.
4756. آيا زن ميتواند بدون اجازهي شوهر، براي فراگيري مسائل شرعي يا مسجد يا نماز جمعه يا مجالس مذهبي از خانه خارج شود؟
ج. تا وقتي كه وجوب بالفعل ندارد، نميتواند بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود.
4757. رانندگي كردن و خريد رفتن زنان در مواقعي كه نياز و ضرورت تام نباشد، چه طور است؟
ج. اگر براي زنان باشد و فساد نداشته باشد مانع ندارد و از رانندگي، در غير موارد ضرورت اجتناب شود، چون معرضيّت براي مفسده دارد.
4758. آيا در هر شرايطي، زن نبايد بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود؟
ج. بله، مگر براي انجام واجبات شرعيه. (توضيح بيشتر در مسألهي 18 از مسائل متفرقه رساله آمده است. )
4759. خرج كردن مال شوهر، بدون اجازه، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
4760. آيا اگر مرد نفقه همسر خود را نپردازد، گناه كار است؟
ج. بله، گناه كار و مديون است.
4761. آيا كمك مالي شوهر به خانوادهي خويش - با توجه به درآمد كم خود - درست است؟
ج. نفقهي زوجه و نيز اقارب مُقَدَّم است.
(به توضيح مذكور در مسألهي 1989 رساله رجوع شود. )
4762. آيا زن در انتخاب پوشش، بايد مطيع همسر خود باشد؟
ج. در هر موردي كه مرتبط با حقوق او نيست، لازم نيست.
4763. در مواردي كه بين حكم والدين و شوهر تباين و تضاد حاكم است، وظيفهي زن تبعيّت از كدام است و كدام يك اولويّت دارد؟
ج. تبعيّت از حكم هيچ يك لازم نيست. بلي، خارج شدن زن از منزل بايد با اجازهي شوهر باشد و در استمتاعات بايد از شوهر اطاعت كند.
4764. وظيفه زن در قبال شوهري كه ريش ميتراشد و در مجالس عروسي شركت ميكند و طبق احكام شرع رفتار نميكند، چيست؟
ج. اگر قدرت امر به معروف و نهي از منكر دارد، با وجود شرايط، از هر راه ممكن او را امر به معروف و نهي از منكر كند.
4765. سهم زن در مالكيت اموالي كه پا به پاي شوهرش به دست آوردهاند چيست؟
ج. اگر زن با شوهر در آن اموال شريك بوده، به اندازهي سهم خودش حق دارد.
4766. در صورت تلاقي مستحبات با حقوق شوهر، وظيفه زن چيست؟
ج. در مواردي كه با حقوق واجبه اش منافات داشته باشد، اطاعت از شوهر مقدم است.
4767. آيا تهيه مسكن وظيفه مرد است و آيا مرد ميتواند از مسكن زن استفاده كند و آيا حق نفقه همسر قابل انتقال يا اسقاط است؟
ج. تهيهي مسكن از وظايف مرد است و حق نفقه قابل انتقال نيست، مگر آن را به چيزي مصالحه كنند و قابل اسقاط هم نيست، مگر اين كه زن از حقش بگذرد و مسكني كه ملك زن است، در حكم ساير اموال او است.
4768. آيا مرد ميتواند در مقابل كار زن در بيرون از خانه، چيزي از درآمد او را مطالبه كند؟
ج. خير، نميتواند بدون ملزم شرعي درآمد زن را مطالبه نمايد.
4769. در تعارض بين حقوق شوهر و پدر و مادر كدام يك مقدم است.
ج. حقوق واجبهي همسر مقدم است.
4770. آيا زن ميتواند بدون اجازه شوهر از اموال او انفاق كند؟
ج. خير، نميتواند.
4771. اگر زني مالي بدون اجازه شوهر نذر بنمايد، چه حكمي دارد؟
ج. اجازهي شوهر در نذر زن بنا بر احتياط واجب لازم است؛ ولي اگر بدون اذن او نذر كرد، بايد بنا بر احتياط به نذرش عمل كند با وجود ساير شرايط صحّت نذر، مثل عدم منافات با حقوق زوج.
4772. آيا زن ميتواند از پول خودش صدقه بدهد؟
ج. مانعي ندارد.
4773. اگر شوهر از زن بخواهد كه در مجالس عروسي و مهماني شركت كند، وظيفهي او چيست؟
ج. تكليف ندارد؛ ولي خوب است اگر خلاف شرعي در كار نباشد، به تقاضاي شوهر عمل كند.
4774. خانم من حقوقش را پس انداز ميكند يا به پدر و مادرش ميدهد و در خانه خرج نميكند، آيا چنين حقي دارد؟
ج. بله، دارد.
4775. اگر زن درآمد مستقلي دارد، ميتواند حقوق خود را بدون اذن شوهر خرج كند؟
ج. بله، ميتواند.
4776. آيا من درآمدم را به شوهر بدهم يا اين كه آنها را پس انداز نمايم و در موارد ضروري به او كمك كنم؟
ج. اختيار با شما است.
4777. اگر زن هنگام ازدواج، جهيزيهاش را با پول مرد بخرد، هنگام طلاق ميتواند جهيزيه را پس بگيرد؟
ج. اگر شوهر جهيزيه را تمليك او كرده، از باب رجوع در هبه جايز است، گرچه خلاف احتياط است.
4778. آيا اگر شوهر امر كند كه زن موهايش را كوتاه يا بلند بگذارد، اطاعت از او لازم است؟
ج. چون راجع به استمتاعات است، زن بايد اطاعت كند.
4779. اگر كسي با زن كارمندي ازدواج كند، آيا پس از ازدواج ميتواند از ادامهي اشتغال زن مانع شود؟
ج. تا وقتي كه ضمن عقد شرطي نشده باشد، ميتواند مانع اشتغال زن شود.
4780. آيا زن بدون اجازه شوهر ميتواند براي فعاليتهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي از منزل خارج شود؟
ج. خير، نميتواند.
4781. آيا استحاضه نيز از نظر روابط زناشويي حكم حيض دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب - لو لم يكن الاقوي - براي نزديكي كردن، قبل از آن غسل كند، بلكه احتياطاً وضو هم بگيرد و حكم حيض را ندارد و در وقت نماز غسلي كه براي نماز كرده و خوانده كافي است.
4782. نزديكي قبل از انجام دادن غسل حيض و بعد از پاك شدن چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد و احوط ترك است؛ مگر بعد از شستن فرج.
4783. چرا نزديكي با همسر اين قدر مهم است كه حتي موقعي كه آب براي غسل نيست، ميشود نزديكي كرد و سپس تيمم نمود؟
ج. چون ممكن است ترك آن به حرام منجر شود و ترك حرام لازم است، اما غسل بدل دارد.
4784. استفاده از وسايل محرك قواي شهواني در روابط زناشويي و نيز ديدن عكس يا فيلمهاي غير اخلاقي توسط زوجين در هنگام نزديكي چه حكمي دارد؟
ج. اگر اصالتاً ديدن عكس يا فيلم كذايي حرام است، اوقات مختلف، تفاوتي در حكم ندارد و در محركات، عمل به مأثورات، برگزيده شود.
4785. سخنهاي تحريك كننده مثل جوكهاي شهوت انگيز يا سخن دربارهي زن و مرد غريبه و يا به كار بردن الفاظ ركيك در چنين اوقاتي چه حكمي دارد؟
ج. اگر استعمال اين الفاظ اصالتاً و به خودي خود حرام است، در چنين اوقاتي نيز حكم آن تغيير نميكند و در روايت است كه با شهوت ديگري سراغ زوجه خود نرويد.
4786. آيا دخول از پشت (دبر) همسر از نظر شرعي جايز است؟
ج. كراهت شديده دارد.
4787. جماع كردن رو به قبله يا پشت به قبله و همين طور صحبت كردن در جماع چه حكمي دارد؟
ج. ظاهراً كراهت دارد.
4788. وطي در پشت زن حائض چه حكمي دارد؟
و آيا كفّاره دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب جايز نيست؛ ولي ظاهراً كفّاره ندارد.
4789. اگر شوهري زنش را در مدّت حيض مجبور به تمكين كرد، حكمش چيست؟
ج. بنا بر احتياط واجب بايد كفّاره بدهد. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 428 رساله مراجعه شود )
4790. اگر پزشكان مردي را از عمل زناشويي منع كنند، آيا زن حق دارد مرد را به اين كار وادار كند؟
ج. اگر براي او ضرر دارد، جايز نيست.
4791. آيا جايز است شوهر با آلت مصنوعي يا با چيز ديگر - غير از جسدش - همسر خود را از لحاظ جنسي ارضا كند؟
ج. جايز نيست.
4792. آيا جايز است زوج مني را خارج رحم بريزد؟
ج. در غير بيرون ريختن دائمي - كه موجب مريضي و عقيمي زوجه بشود - بدون اذن زوجه بنا بر اظهر مكروه است.
4793. اگر مردي قسم بخورد كه با همسرش نزديكي نكند، آيا بر اين قسم اثري مترتّب ميشود؟
ج. اگر اين قسم به اسماي مختصه يا غالبه خداوند متعال باشد و دربارهي زوجهي دائمهي مدخولٌ بها و براي ضرر رساندن به او باشد و مقيّد به ابد يا بيش از چهار ماه باشد، پس اگر زن صبر نكرد به حاكم مرافعه ميكند و حاكم هم پس از چهار ماه او را مجبور به رجوع يا طلاق ميكند و مرد هم هر وقت وطي نمود، بايد كفّاره بدهد.
4794. در زمان عقد (قبل از عروسي) اجازه پدر عروس در بعضي موارد، مثل هم خوابي و بيرون رفتن با همسر شرط است؟
ج. خير، شرط نيست.
4795. آيا ارضاي جنسي زن بدون دخول اشكال دارد؟
ج. در صورتي كه در ارتباط با شوهر باشد، اشكالي ندارد.
4796. نزديكي و همخوابي با همسر چه تفاوتي دارد؟
ج. در هر همخوابي، نزديكي صورت نميگيرد.
نزديكي از پشت هنگام آبستني
نزديكي از پشت با همسر در مواقعي كه آبستن است، چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد.
4797. آيا سخني كه در هنگام جماع موجب تحريك ميشود، كراهت دارد؟
ج. بلي.
4798. آيا مرد ميتواند شير همسر شرعي خود را بخورد؟
ج. نميتواند.
4799. در حال نزديكي و مقاربت، نگاه به آلت يكديگر چه حكمي دارد؟
در حالت ايستاده چه طور؟
ج. كراهت دارد.
4800. اگر مردي با زنش از پشت نزديكي كند، آيا بر زن نيز غسل جنابت واجب ميشود؟
ج. اگر دخول شود، بر زن هم غسل واجب ميشود.
4801. در هنگام نزديكي، چه موقع بر انسان غسل واجب ميشود؟
ج. در صورت انزال مني و يا دخول آلت تناسلي به اندازه حشفه در جلو يا پشت زن، غسل واجب ميگردد.
4802. آيا مرد در هر نوبت كه با همسرش نزديكي كرد، بايد فوراً غسل كند؟
ج. در صورت عدم خروج مني و يا عدم دخول نبايد غسل كند وگرنه بايد براي هر عملي كه مشروط به غسل است، غسل كند و به خودي خود هم غسل كردن مستحب است و تكرار جماع، مشروط به غسل نيست.
4803. اگر انسان در اثر نزديكي با همسرش جنب شود، آيا قبل از غسل دوباره ميتواند نزديكي كند؟
ج. بله، ولي كراهت دارد.
4804. آيا بعد از ملاعبه بين زن و شوهر هر دو بايد غسل انجام دهند؟
ج. اگر مني خارج نشده باشد و يا دخولي صورت نگرفته باشد، غسل لازم نيست.
4805. زني كه نميتواند زياد غسل كند و شوهر مرتب از او درخواست نزديكي ميكند، چه تكليفي دارد؟
ج. بايد از همسر خود در اين امر اطاعت كرده و به وظيفهاش، هر چند تيمم هم باشد عمل كند.
4806. اگر در هنگام بازي، زن به حالت ارگاسم و تحريك كامل رسيد، آيا غسل بر او واجب است؟
ج. اگر به حالت انزال مني و سپس خروج آن برسد، غسل بر او واجب ميشود و در غير اين صورت غسل واجب نيست.
4807. بعد از ملاعبه، آب سفيد رنگ و لزجي از زن خارج ميشود، آيا پس از خروج آن بايد غسل كند؟
ج. اگر مني نباشد و علايم آن را هم نداشته باشد، پاك است و غسل لازم ندارد.
4808. اگر زن از شوهر درخواست نزديكي كند، آيا لازم است مرد با او همبستر شود؟
ج. اجابت او مطلوب است.
4809. اگر مردي عادت به استمتاع از پشت (دُبُر) داشته باشد و اين امر موجب عسر و حرج زوجه شود، تكليف زوجه چيست؟
ج. در اين صورت زن ميتواند امتناع كند.
4810. استفاده از وسايلي هم چون قرص، اسپري، پماد دارويي يا برخي از خوراكيها، جهت تقويت قوه شهواني و لذت بردن بيشتر هنگام آميزش چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد و بهتر پيروي از روشهاييست كه در اين رابطه از ائمه عليهم السّلام روايت شده است.
4811. زن شوهرداري كه وطي به شبهه نموده، در زمان عدّه براي شوهر وطي جايز نيست. آيا ساير استمتاعات جايز است؟
ج. بنا بر احتياط واجب، جايز نيست.
4812. اگر زن به علّت انجام مستحبّات زياد، دچار خستگي مفرط شود، به طوري كه سبب شود مرد نتواند تمتّعات لازم را از او ببرد، آيا مرد حق دارد او را از انجام چنين مستحبّاتي نهي نمايد؟ آيا اطاعت از شوهر در اين صورت لازم است؟
ج. بلي، مرد حق نهي او را دارد و اطاعت از شوهر در اين صورت لازم است.
4813. اگر جواني به علت جاذبه نداشتن همسرش به گناه آلوده شد، مقصر كيست؟
ج. خود مرد مقصر است و اگر زن هم تمكين تام نكند، گناه كار است.
4814. من مايل نيستم در آينده داراي فرزندي باشم آيا ميتوانم زنم را وادار كنم كه لولههايش را ببندد؟
ج. حرام است.
4815. آيا بستن لوله رحم كه با اين كار فرد به طور كلي عقيم، ميشود، با توجه به شيوع آن در جامعه، جايز است؟
ج. حرام است.
4816. با علم به اين كه روشهاي جديد پيشگيري جمعيَّت باعث عقيمي دائم ميشود، استفاده از اين روشها چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
4817. كنترل جمعيَّت و راههاي جلوگيري از بارداري از نظر شرع، آيا ايرادي دارد؟
ج. جلوگيري موقّت اگر مستلزم لمس يا نظر حرام نباشد، جايز است.
4818. با چند مرتبه تمكين نكردن، زن ناشزه ميشود؟
ج. هر وقتي كه تمكين نكند، ناشزه است.
4819. اگر زن ناشزه حامله باشد، آيا از جهت حمل استحقاق نفقه دارد؟
ج. حملش نفقه دارد، بنا بر احوط.
4820. آيا حكم نشوز در مورد مرد نيز تحقّق دارد؟
ج. بله، زن حق شكايت نزد حاكم را دارد.
4821. آيا مخالفت كردن امر زوج در هر باب موجب نشوز است يا مخصوص استمتاعات جنسي است؟
ج. مخصوص به وجوه استمتاع و خروج از منزل است.
4822. اگر مرد در جماع افراط ميكند، به طوري كه براي سلامتي زن يا شوهر مضر ميباشد، آيا زن ميتواند تمكين نكند؟
ج. در جايي كه خوف ضرر عقلايي باشد، ميتواند تمكين نكند.
4823. اگر زن داراي ضعف شديدي باشد و توان تمكين نداشته باشد، ميتواند تمكين نكند؟
ج. ميتواند.
4824. وظيفه زن در قبال شوهري كه تقاضاي جماع دارد، از طرفي غسل هم مقدور نيست و خوف قضا شدن نماز است، چيست؟
ج. بايد تمكين كند و با تيمم نماز بخواند.
4825. آيا زني كه با افراد نامحرم ارتباط نامشروع دارد، ناشزه محسوب ميشود؟
ج. ارتباط، موجب نشوز نميشود.
4826. اگر مرد به زن امر كند فلان شكل برايش آرايش كند، يا فلان لباس را در منزل بپوشد يا به نحو خاصّي نظافت كند، آيا زن بايد اطاعت كند؟ با توجّه به اين كه زن بايد منافيات را از خود دور كند؟
ج. بله، بر زن واجب است اجتناب از منفّرات.
4827. افضا يعني چه و حكم آن چيست؟
ج. به مورد 6 از مسألهي 1893 و مسألهي 1928 رساله رجوع شود.
4828. مردي داراي دو همسر است.
آيا ميشود نطفهي مرد را با نطفهي همسر اوّل در خارج رحم تركيب كنند و در رحم زن دوّم قرار دهند؟
ج. اگر بدون لمس و نظر محرم باشد جايز است؛ ولي بچّه ملحق به صاحب نطفه است و در مورد زن دوّم هم بايد مراعات احتياط شود.
4829. فرزند فردي به جهت مرض وراثتي كه آن فرد دارد، مفلوج متولد ميشود و پس از دو ماه وفات ميكند.
پزشك مدّعيست ميتواند در چهار ماهگي از زمان حمل، مرض جنين را تشخيص دهد. آيا ميتواند پس از كشف ناقص بودن، بچّه را سقط كند؟
ج. سقط جنين ناقص مذكور جايز نيست. زيرا قتل نفس محترم است و اگر حمل به حال مادر مضر است يا ميدانند كه بعداً باعث عسر و حرج ميشود، بايد از اوّل از حمل جلوگيري كنند، به مثل عزل مرد و اگر حمل محقق شده، به توضيح مذكور در مسأله 14 از مسائل متفرقه رساله مراجعه شود.
4830. حكم سقط جنين را در صورتهاي زير بيان فرماييد:
1) سقط جنين پيش از @ولوج روح و يا سقط جنين پس از ولوج روح، در صورتي كه بقاي جنين در رحم مادر، باعث فوت وي شود.
2) مادر مبتلا به بيماري مانند سرطان رحم است كه براي درمان، احتياج به دادن اشعه ميباشد و حفظ جان مادر، متوقّف بر آن است.
3) اگر امر داير شود بين موت مادر يا حمل.
ج. در تمامي موارد مذكور، جايز است؛ ولي در تمام اين موارد اگر حفظ جنين از هلاكت پس از سقط ممكن باشد (مانند قرار دادن در رحم ديگري يا لوله آزمايشگاه) حتماً بايد جنين هم حفظ شود.
4831. اگر جنين شش ماهه از رحم خارج شود و آن را در دستگاه قرار دهند تا زنده بماند و كامل شود و پس از دو ماه آن را از دستگاه خارج كنند، زمان تولّد كي حساب ميشود؟
ج. زمان تولّد از وقتي حساب ميشود كه او را از رحم خارج كردند با اينكه ميدانستند با دستگاه ميماند؛ ولي اگر او را در كمتر از شش ماه از رحم خارج كنند، اين طور نيست.
4832. در مواردي كه پزشك باعث سقط جنين ميشود، ديهي لازمه بايد توسط چه كسي پرداخت شود؟ آيا حتماً بايد قبلاً پزشك شرط كند كه ديه به عهده وي نيست آيا اين شرط، جهت رفع دين از وي كافي است؟
اگر با وجود قبول اين شرط، فردي كه ديه بر او واجب است، آن را پرداخت نكند، آيا در اين صورت پزشك مديون خواهد بود؟
ج. ديه بر مباشر است و بر تقدير صحّت اين شرط، ساقط شدنش از طبيب، اظهر است.
4833. آيا سقط عمدي جنين در مواردي كه مطمئنيم يا احتمال ميدهيم جان مادر در خطر است، در هر ماهي از بارداري، مجاز است؟
ج. در جايي كه ممكن است اخراج و نگاهداري آن، يقيناً سقط جنين جايز نيست. در غير اين صورت هم با يقين به هلاكت يكي و دوران بين جنين و مادر، مُقَدَّم بودن حفظ مادر دور نيست؛ خصوصاً در صورتي كه اگر محافظت بر جنين شود، هر دو در معرض خطر باشند.
4834. آيا سقط عمدي جنيني كه مطمئنيم يا احتمال ميدهيم معيوب و نارسا ميباشد، در هر ماهي از بارداري (اگر ديهي لازمه هم پرداخت شود ) مجاز است؟
ج. بعد از ولوج روح مجاز نيست، قبل از ولوج احتياط در ترك آن است.
4835. پزشك جرّاحي هنگام زايمان، زن را بدون رضايت وي و شوهرش عقيم ميكند.
چه مسؤوليتي متوجه پزشك است؟
ج. ضامن است و احتياطاً مصالحه بر ديه كنند.
4836. در صورت تشخيص پزشك مبني بر خطر جاني حامله شدن براي مادر و لزوم بستن لوله رحم، تكليف شرعي چيست؟
ج. اگر گفته پزشك حجت باشد، مانند اين كه متخصّص و متديّن باشد - كه احتياط در تعدّد اوست - از جهت ضرورت مسوّغه، با فرض انحصار، جايز است.
4837. اگر پدر و مادر با همديگر جنين را سقط نمايند، آيا ديه نصف ميشود؟ و ديه را به چه كسي بايد بپردازند؟
ج. هر دو ديه را ضامنند به نحو اشتراك و ديه را بايد به طبقهي دوم ارث بدهند، ظاهراً.
4838. زناني كه به واسطهي بيماري رحم و يا خون ريزي زياد، رحم خود را خارج مينمايند، با توجه به عقيم شدن دائمي آنها، عمل آنان خلاف شرع است؟
ج. اگر براي علاج ضروري است، اشكال ندارد.
4839. اگر زن و شوهري ناخواسته و علي رغم مشكلات مالي و رواني خانواده بچه دار شوند، در صورتي كه وجود فرزند جديد در خانواده مستلزم عسر و حرج و مشقت شديد شود، آيا جايز است قبل يا بعد از چهار ماهگي آن بچه را سقط نمايند؟
ج. خير، جايز نيست.
4840. اگر پزشكي دارويي كه مستلزم سقط جنين است تجويز كرده و مادر با علم و آگاهي و با رضايت همسر آن را مصرف كند، ديهي بچه بر عهده مادر است يا پزشك؟ و آيا پدر در اينجا مسؤوليتي بر عهده دارد؟
ج. هر سه در گناه شريك هستند، ولي ديه بر عهده مادر است.
4841. فرزندي متولد شده و پزشكان تشخيص دادهاند كه اگر عمل شود، به احتمال قوي زنده ميماند اما به صورت دائمي معلوليت جسمي و يا ذهني خواهد داشت و در صورت عمل نكردن به احتمال قوي و يا 50 درصد خواهد مرد، در صورت عسر و حرج و مشقتهاي نگهداري چنين فرزندي، آيا رضايت به عمل فرزند براي پدر و مادر واجب است؟
ج. بله، واجب است و حفظ جان او حتي الامكان لازم است.
4842. آيا زن بدون اجازه شوهر ميتواند با قرص و يا … از حاملگي خود جلوگيري نمايد؟
ج. اگر نكاح مشروط به @استيلاد «1» بوده است، نميتواند.
|
(1). بچّه دار شدن.
4843. اگر اسپرم مردي را با تخمك زن ديگري خارج از رحم بارور ساخته و در رحم همسر او قرار دهند، فرزند متولد شده به لحاظ محرميت و ارث، نسبت به صاحب تخمك و صاحب رحم چگونه خواهد بود؟
ج. فرزند به صاحب تخمك ملحق است و نسبت به صاحب رحم هم از جهت محرميّت بايد احتياط شود.
4844. وضعيت حقوقي (ارث، حضانت) فرزند متولد شده از عمل تلقيح چگونه است؟
ج. فرزند ملحق به صاحب نطفه يا صاحب تخمك هستند.
4845. روشهاي بارداري كه از راه تزريق به عمل ميآيد، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. اگر مستلزم لمس يا نظر حرام نباشد و از راه استفاده از نطفه يا تخمك ديگري نباشد، جايز است.
4846. اگر مردي به واسطه بيماري، از توليد مثل ناتوان باشد، آيا ميتواند اسپرم و مني فرد ديگري را از طريق تزريق به رحم زن خود وارد نمايد؟
در اين صورت بفرماييد:
1) آيا اصل اين عمل اگر مستلزم لمس يا نگاه نامحرم باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اين عمل مطلقاً محل اشكال و خلاف ارتكاز متشرعه است.
2) اگر اين عمل را خود شوهر انجام دهد، آيا اشكال دارد؟
ج. اين عمل مطلقاً محل اشكال و خلاف ارتكاز متشرعه است.
3) آيا انجام اين عمل نياز به طلاق و رجوع مجدد و يا عدهي دخول دارد؟
ج. طلاق و رجوع و عده هم ندارد.
4) در صورت تولد فرزند، نسبت صاحب رحم به او و نيز صاحب اسپرم و هم چنين همسر صاحب رحم به لحاظ ارث و محرميت و ديگر احكام شرعي چگونه خواهد بود؟
ج. فرزند هيچ نسبتي به همسر صاحب رحم ندارد.
4847. تلقيح مني مردي از اهل كتاب به يك زن مسلمان جايز است؟
ج. محل اجتناب است و در صورت وقوع، در احكام اسلام ملحق به مادر ميشود.
4848. تدليس چيست؟
و حكم آن را بيان فرماييد؟
ج. تدليس گاهي در عيوبيست كه موجب خيار است كه شوهر در مهر، رجوع به @مدلّس ميكند و گاهي در غير آن عيوب است كه آن نيز موجب خيار است، اگر از اوّل در عقد عدم آن عيب شرط شده باشد يا عقد مبني بر آن باشد و در تدليس غير از اين دو تأمل است.
4849. آيا نگفتن عيوب دختر در ازدواج، تدليس حساب ميشود؟
ج. اگر بناي عقد بر سلامت از آن عيوب باشد، نگفتن آنها تدليس است.
4850. اگر زوج قبل از نزديكي بفهمد كه زوجه تدليس كرده است، تكليف مهريه زن و نيز شرايطي كه ضمن عقد تعيين كرده چه ميشود؟ بعد از نزديكي چه طور؟
ج. در صورت اوّل با فسخ زوج، زن حق مهريه ندارد و در صورت بعد از نزديكي هم اگر مرد فسخ را اختيار كرد و خود زن تدليس كننده بوده، بازهم زن حق مهر ندارد و اگر هم گرفته بوده، مرد مهر را از او پس ميگيرد.
4851. اگر تدليس كننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهي از وجود عيب در زن كه داراي بيماري رواني، سرگيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگري و حالتهاي غير عادّي كه ناشي از بيماري رواني غير قابل علاج باشد و پزشكان متخصّص و شهود عيني تصديق كردهاند، نكاح را فسخ كند آيا اين فسخ صحيح است؟
ج. اگر بيماري به اندازه جنون و اختلال عقل - هر چند ادواري - باشد، فسخ صحيح است و در غير اين صورت صحيح نيست؛ مگر اين كه عدم آن در عقد شرط شده باشد، يا عقد مبني بر آن شرط باشد.
4852. در صورتي كه داماد به خاطر عدم بكارت نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريّه را بايد بپردازد و در صورت تدليس، از چه كسي ميتواند بگيرد؟
ج. اگر در عقد شرط بكارت نشده يا عقد مبني بر شرط سابق نبوده حق فسخ ندارد. فقط اگر معلوم شد زوال بكارت قبل از عقد شده بوده ميتواند تفاوت بين مهر المثل و مهر مسمّي را كم كند و در صورت شرط و فسخ قبل از دخول، مهر ثابت نيست و پس از دخول مهر مسمي ثابت است و رجوع به مدلّس مينمايد و اگر زن مدلّس بوده، استحقاق مهر ندارد.
4853. اگر از طرف زوجه اظهاراتي شود كه موجب تدليس و فريب زوج گردد و عقد بر طبق آن جاري گردد، آيا @مهر المسمّي به گردن اوست يا مهر المثل؟ و چنان چه بعداً معلوم شود، بر عهده او چه خواهد آمد؟
ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد يا شرط نسبت به غير آنها شده بوده و زوج فسخ كند، زن اصلاً استحقاق مهر را ندارد و در غير آن دو صورت - كه حق فسخ مورد تأمل است - يا صورتي كه فسخ نكند، حكم جواب سؤال قبلي را دارد. (در تدليس راجع به بكارت يا حريت)
4854. مردي در ازدواج با دختري تدليس كرده و خود را عوضي معرّفي كرده است كه اگر اين گونه معرّفي نميكرد، حتماً دختر راضي نمي شد.
آيا به خاطر ندانستن موضوع براي دختر اختيار فسخ عقد هست يا نه؟
ج. اگر تدليس در عيوب موجب خيار باشد، يا شرط صفتي قبل از عقد يا در عقد شده باشد، دختر خيار فسخ دارد و در غير اين صورت خيار فسخ داشتن او مورد تأمّل است.
4855. در صورتي كه اطرافيان دختر بعضي از عيوب دختر را مثل پيسي، سوختگي، كچلي بيان نكنند، آيا به مجرّد نگفتن تدليس ميباشد و شوهر حق پيدا ميكند عقد را فسخ كند؟
ج. در بَرَص و جذام تا هفت مورد مذكور در مسأله 1893 رساله، حق فسخ دارد و مجرد سكوت در آنها با علم به آن تدليس است و در غير آنها تنها در صورت شرط شدن در ضمن عقد يا مبني بودن عقد بر آن، اين حكم ثابت است و در تدليس بدون اين دو، حق فسخ مورد تأمّل است.
4856. زني كه داراي عيب @قَرَن است؛ امّا با عمل جرّاحي ميتواند رفع عيب كند، آيا شوهر در اين صورت هم ميتواند عقد را فسخ كند.
ج. ظاهراً ميتواند.
4857. مردي در هنگام ازدواج ميگويد كه قبلاً ازدواج نكرده است و زن به گمان و به اعتقاد اين عنوان قبول و اجازه داده است، بعد معلوم ميشود كه زني داشته و او را طلاق داده است، آيا زن در اين صورت حق فسخ پيدا ميكند؟
ج. سبب حق فسخ نميشود، به توضيح مذكور در جوابهاي قبل رجوع شود.
4858. زني قبل از ازدواج خود را داراي صحت مزاج، دوشيزه و سي ساله معرفي مينمايد و بعد از عقد معلوم ميشود 36 ساله است و از نظر جسمي مريض ميباشد.
آيا در اين مورد حق فسخ براي زوج ميباشد؟
ج. اگر در عقد شرط شده يا عقد مبني بر آن شرط بوده، حق فسخ دارد.
4859. اگر بعد از عقد معلوم شود مرد، كور بوده با اين كه بستگان مرد گفته بودند مرد، سالم است و هيچ عيبي ندارد، حال دختر حاضر به زندگي با اين مرد نيست و از طرفي مرد نيز به هيچ وجه طلاق نميدهد، اكنون وظيفه دختر چيست؟
آيا ميتواند فسخ كند يا راه منحصر به طلاق است؟
ج. مثل جواب قبل است.
4860. دختري كه پس از ازدواج معلوم شده كه بكارت ندارد و از ناحيه مردم متهم به زنا با مرد اجنبي است، آيا صرف شياع بر زنا دادن، موجب ثبوت زنا است؟
آيا مرد ميتواند با چنين زني ادامهي زندگي زناشويي دهد؟
ج. شايعه اعتبار ندارد و ادامهي زندگي هم مانع ندارد.
4861. اگر پسر و دختر ازدواج كنند و بنايشان در عقد بر باكره بودن دختر باشد و بعد از عقد معلوم شد كه دختر باكره نيست، آيا پسر ميتواند چنين ازدواجي را قبول كند؟
ج. قبول آن اشكال ندارد.
4862. پس از ثابت شدن عيب مرد و محجور بودن زن، كه حكم به فسخ نكاح ميشود، آيا دوباره نيازي به رجوع به محاكم قضايي ميباشد؟
ج. خير، نيازي ندارد.
4863. هرگاه پس از ازدواج، زن بفهمد شوهر ديوانه بوده، حق فسخ دارد يا نه؟
ج. اگر بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است، ميتواند عقد را به هم بزند.
4864. زن و مردي پس از چند سال ازدواج بچّه دار نشدند، دكتر تشخيص داده است كه عيب از جانب مرد بوده و اكنون زن ميگويد شوهرش، فاقد بيضه است و بچّه دار نشدن آنها بدين جهت است، در اين صورت آيا زن ميتواند عقد را فسخ كند؟
ج. اگر تأخير فسخ به جهت جهل به خيار يا جهل به فوريّت آن بوده، زن خيار فسخ دارد.
4865. عيوب موجب جواز فسخ عقد در زن، اگر قابل درمان باشد، هزينهي آن بر عهده زن است يا بر عهده شوهر ميباشد؟
ج. بر عهده زن است.
4866. اگر زن و شوهري به دليل اين كه عيب از جانب مرد است، صاحب اولاد نشوند و زن بر ادامهي زندگي رضايت داشته باشد، آيا ميتواند در قبال سالهايي كه بدون فرزند زندگي ميكند، چيزي از شوهر طلب كند؟
ج. خير، نميتواند.
4867. چه مواردي سبب جواز فسخ نكاح ميشود، توضيح بفرماييد؟
ج. به مسألهي 1893 و 1894 رساله رجوع شود.
4868. در مواردي كه سبب جواز فسخ نكاح است آيا ملاك جواز، وجود داشتن آنها ميباشد؟ يا اين كه آن عيب بايد به گونهاي باشد كه موجب عسر و حرج طرف مقابل شود؟
ج. ملاك وجود داشتن آنها است، نه عسر و حرج ناشي از وجود آن عيوب.
4869. آيا بيماري ايدز را در هر يك از زن و مرد، از عيوبي كه بتوان عقد نكاح را بدون طلاق فسخ كرد، ميدانيد؟
ج. خير، ولي اگر در مرد باشد و به سبب وطي مُسري باشد، ممكن است بر زن تمكين واجب نباشد.
4870. زني در نماز سهل انگاري ميكند و آن چه شوهر او را نصيحت يا امر به معروف يا تهديد به طلاق كرده، اثر نكرده است، آيا وظيفه دارد او را طلاق دهد يا با او بسازد؟
ج. اختيار طلاق به دست مرد است، ولي در مورد فرض مذكور، لزوم ندارد.
4871. اگر زوج پس از عروسي دچار كسالت مغزي و رواني بشود، آيا ميتوان نكاح را فسخ كرد؟
ج. اگر به حد جنون باشد، زن خيار فسخ دارد.
4872. اگر زن بعد از ازدواج بفهمد شوهرش مسلمان نيست، حكمش چيست؟
ج. بايد فوراً از او جدا شود.
4873. زن يا شوهر با اين كه منكر نماز نيست، امّا نماز نميخواند، آيا مرتد ميشود؟
ج. مرتد نيست.
4874. اگر بعد از ازدواج، زن اهل كتاب مسلمان شود، ولي مرد اين امر را به آينده موكول كند، آيا بازهم زن بدون طلاق از او جدا ميشود يا بايد تا مسلمان شدن او در كنارش بماند؟
ج. اگر قبل از دخول باشد، نكاح في الحال منفسخ ميشود و اگر بعد از دخول باشد، اگر تا قبل از انقضاي عده، مرد هم مسلمان شد، نكاح باقيست و در غير اين صورت نكاح از حين اسلام زن باطل شده بوده است.
4875. دختري قبل از بلوغ توسّط پدر به مردي عقد ميشود، بعد از بلوغ حاضر به زندگي با او نيست، زيرا در گروهي داخل گرديده كه قايل به كفر شيعه هستند و از ضرر جاني ترس دارد، تكليف او چيست؟
ج. اگر شوهر ناصبي و دشمن اهل بيت عليهم السّلام است، بايد از او جدا شود و همين طور اگر خوف ضرر جاني دارد.
4876. مردي بهايي خود را شيعهي دوازده امامي معرفي كرده و با يك دختر شيعه ازدواج دائمي كرده است.
پس از مدّتي كشف خلاف شده است، وظيفه چيست؟
ج. كشف ميشود كه از اوّل عقد ازدواج باطل بوده است.
4877. اگر شخصي وقتي مسألهي تعدّد زوجات طرح ميشود، با كمال وقاحت حرفهاي ركيكي دربارهي دين و قرآن و خدا و پيغمبر بزند، وظيفهي زن وي چيست؟
ج. با فرض مذكور اگر در حال اختيار آن حرفها را بزند، مرتد ميشود و زن بايد از او جدا شود و حق مضاجعه ندارد و زن بايد در مرتد فطري، عدّهي وفات بگيرد.
4878. اگر بانويي بعد از ازدواج متوجه مرتد بودن شوهرش شد، تكليفش چيست؟
ج. ظاهراً حكم به بطلان عقد آنها ميشود.
4879. زني با مردي ازدواج كرده و بعداً معلوم شده كه علي اللّهيست و از او صاحب فرزند شده، وظيفهي او و فرزندان وي چيست؟
ج. اگر مرد كافر است، بايد از او جدا شود و فرزندان ملحق به زن هستند - چون نميدانسته - و استحقاق مهر هم دارد.
4880. آيا نبودن بكارت در دختر، باعث جواز فسخ عقد ميشود؟
ج. اگر ضمن عقد شرط نشده و يا عقد مبني بر ثبوت آن نبوده، باعث خيار نميشود.
4881. دختري را به ازدواج دائمي درآوردند، پس از ازدواج معلوم شد به بيماري صرع مبتلا است، خود دختر قصد داشت قبل از ازدواج به شوهر بگويد؛ ولي پدر و مادر او مانع شدند، تكليف عقد و مهريه چيست؟
ج. اگر عدم صرع در عقد شرط شده بوده يا عقد مبني بر آن بوده، با عدم گفتن آن قبل از عقد، باعث خيار ميشود و در در صورت فسخ قبل از دخول، استحقاق مهر ندارد و بعد از دخول اگر زن سبب تدليس نبوده، تمام مهر را از مدلّس ميگيرد.
4882. اگر زن بعد از عقد بفهمد همسرش معتاد است، آيا ميتواند عقد را فسخ كند، تكليف مهريه چه خواهد شد؟
ج. مثل جواب سؤال قبل است.
4883. اگر مردي قبل از ازدواج از نزديكي عاجز باشد و زن بعد از مراسم عروسي بفهمد و فوري عقد و نكاح را به هم بزند و از شوهر جدا شود، آيا در اين صورت زن ميتواند بدون طلاق شوهر كند؟
ج. زن به حاكم شرع رجوع ميكند و حاكم تا يك سال مهلت ميدهد و اگر در اين يك سال قدرت بر نزديكي با آن زن يا زن ديگر را نداشت، زن بفوريّت عرفيه حق فسخ دارد.
4884. در مواردي كه زوج يا زوجه حق فسخ عقد را دارند، آيا فسخ، طلاق حساب ميشود يا خير؟
ج. اگر زن يا مرد، به سبب يكي از عيوب كه در رساله ذكر گرديده است، عقد را به هم بزند، از هم جدا ميشود و طلاق لازم نيست. (مسألهي 1895 رساله)
4885. در موارد فسخ، آيا اجازهي حاكم شرع لازم است يا نه؟
ج. در غير مورد عنن كه مذكور شد، احتياج به اجازهي حاكم ندارد، اگر چه براي فصل خصومت در وقت نزاع مراجعهي به حاكم ميشود.
4886. عيوبي كه به واسطهي آنها ميشود عقد نكاح را فسخ كرد، به چه چيز ثابت ميشود؟
ج. 1) به بيّنه، البته در عيب مخفي بايد بيّنه از اهل اطّلاع و خبره باشد و در عيبي كه غالباً علم به آن مختص به صاحب عيب است - مثل عنن - سماع بيّنه در آن، محل تأمّل است.
2) به اقرار صاحب عيب يا بيّنه بر اقرار او.
3) عيوب باطنه در زنان، به شهادت چهار زن عادل هم ثابت ميشود و اگر بكر ادعاي عنن يا ترك وطي كرد، به واسطهي زنها استعلام ميشود.
4887. علويهاي به دليل ناراحتي عصبي و افسردگي، داروي آرام بخش اعصاب مصرف ميكرده است و در هنگام ازدواج اين مسأله را به همسرش نگفته است و پس از مدّتي داروهاي خود را ترك كرده و بيماري عود ميكند و همسر از ناراحتي وي مطّلع ميشود. زوج مزبور او را به منزل والدين برده و ادّعا ميكند كه همسرش دچار نوعي جنون بوده كه در زمان نكاح به او نگفتهاند.
به همين جهت وي نكاح را فسخ كرده، در حالي كه پزشكان آن را افسردگي و ناراحتي عصبي تشخيص دادهاند.
حكم مسأله را بيان فرماييد؟
ج. در فرض مذكور يعني ناراحتي عصبي و افسردگي، با عدم صدق جنون عرفي، شوهر حق فسخ ندارد.
4888. زوج و زوجهاي كه مدّت هشت سال است با هم زندگي نمودهاند، ولي تاكنون بچّه دار نشدهاند و به تشخيص پزشكان عيب از جانب زوج است و اكنون زوجه ادعا دارد كه شوهرش بدون خصيتين است و زوج هم معترف است و علّت عدم بارداري وي هم همين مسأله است.
آيا عيب ذكر شده از جمله عيوبيست كه باعث فسخ عقد ميگردد؟ و از آن جايي كه زوجه تاكنون جاهل بر حكم بوده نميدانسته كه حق فسخ دارد، آيا در صورت داشتن حق فسخ لازم است صيغه طلاق جاري شود؟
ج. ميتواند فسخ نمايد و به طلاق احتياج ندارد.
4889. اگر در مدّت يك سال مهلت به فرد عنين، زوجه از تمكين خود داري كند، آيا بعد از اتمام مدّت، زوجه حق فسخ دارد يا بايد مدّت بيشتري تمديد گردد؟
ج. اگر در اين مدت زن ديگري را هم بتواند وطي كند، در رفع عنن كافيست و اگر ممكن نبود و زوجه هم تمكين نكرد، ثبوت حق فسخ مشكل است.
4890. مرد عنيني كه از ابتداي ازدواج قادر به نزديكي نميباشد، آيا همسر او حق فسخ دارد؟
اگر بعد از يك بار نزديكي عنين شود همسرش چه تكليفي دارد؟
ج. در صورت اوّل، زن حق فسخ دارد و در صورت دوم حق فسخ ندارد.
4891. آيا اگر زن بعد از ازدواج بفهمد مرد عقيم است، ميتواند طلاق بگيرد؟
ج. خير، طلاق به دست مرد است.
4892. در مواردي كه مرد ميتواند عقد را به هم بزند؛ مثل بيماري برص و @تيمنگر - نقص مادرزادي افضاء - و موانع مقاربت، امروزه با درمان قابل رفع ميباشد.
حال چنان چه مردي پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا بازهم اختيار حق فسخ عقد را دارد يا خير؟ چنان چه نياز به درمان باشد، به عهده زن است كه به درمان آن اقدام كند يا بر عهده شوهر است؟
ج. هر عيبي كه موجب فسخ باشد، بعد از عقد شوهر خيار فسخ دارد و هزينه درمان بر عهده زن است.
4893. در مادّهي 1128 قانون مدني آمده:
«هرگاه صفت خاصّي در يكي از زوجين شرط شود و بعد از عقد معلوم گردد كه طرف، فاقد صفت مقصوده بوده، براي طرف مقابل حق فسخ ايجاد ميشود. حال اگر صفت ايمان و تقوي شرط گردد [ انجام فرايض ديني از قبيل به جا آوردن نماز و … ] و بعد از عقد معلوم گردد كه زوجه نه تنها نسبت به واجبات ديني بيتوجّه است؛ بلكه حتّي نسبت به انجام محرّمات نيز ابايي ندارد، در اينجا آيا حق فسخ براي طرف ديگر ايجاد ميشود يا خير؟
ج. هرگاه صفتي در ضمن عقد شرط شود و يا عقد مبني بر آن منعقد شود، در صورت تخلّف، حق فسخ ثابت است و چون اين امر قضيّهي شخصيّه است كه اموري نظير سبق و لحوق بر عقد نياز به بررسي دارد، بايد حاكم شرع طبق موازين شرع حكم نمايد.
4894. دختري كه هنگام عقد نقص و عيبي دارد - غير عيوبي كه موجب فسخ ميشود - و زوج نميدانسته و ضمن عقد، سلامت از آن عيب ذكر نشده، هر چند عقد مبني بر سلامت از اين عيوب است - كه شرط لبّيست، آيا زوج حق خيار فسخ دارد؟
ج. در خيار فسخ تأمل است و اگر پس از فهميدن زوج به آن راضي شد، ديگر حق رد ندارد.
4895. پسري كه روزي يك بار يا دو بار از خانمي شير خورده و در بين شير خوردن، شير مادرش و غذا نيز ميخورده است، آيا محرميت حاصل ميشود؟
ج. خير به كسي محرم نميشود.
4896. زني به دختر خود و به پسر خواهر خود شير ميدهد، آيا به هم محرم ميشوند؟
ج. اگر به حد محرميّت شير داده، سبب محرميت ميشود.
4897. اگر خانمي دخترِ برادر شوهر خود را شير دهد، آيا غير از آن دختر، فرزندان ديگر دو برادر ميتوانند با هم ازدواج كنند؟
ج. بله، ميتوانند.
4898. آيا نوههاي مادر رضاعي بر شيرخوار محرم ميباشند؟
ج. بله، محرم ميشوند. (مسألهي 1955 رساله. ) شير دادن بچّهي خواهر
4899. اگر خواهري بچّههاي خواهر خود را شير دهد، آيا اين خواهر به شوهر خواهرش محرم ميشود؟ ضمناً حكم فرزندان او چه خواهد شد؟
ج. محرم نميشود و فرزندان ديگر غير از شيرخوار، به همديگر محرم نميشوند.
4900. شخصي از عيال اوّل خود بچّهي شيرخواري دارد، آيا ميشود عيال دوّم آن بچّه را شير بدهد؟
ج. اشكال ندارد.
4901. هرگاه زن، فرزند دختر خود را شير بدهد، ازدواج او باطل ميشود. آيا اين حكم شامل دختر رضاعي هم ميشود و اگر زن، فرزند دختر رضاعي را شير بدهد، ازدواج باطل شود؟
ج. ظاهراً شامل دختر رضاعي نميشود؛ مگر اين كه دختر رضاعيِ شوهر فعلي او هم باشد، بنا بر احوط. ( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1956 رساله رجوع شود )
4902. دختر دايي من يك ماه از مادرم شير خورده، آيا به من محرم است؟
ج. اگر بر طبق مسألهي 1965 الي 1967 رساله بوده، بله به شما محرم است.
4903. 1) زني حدود 40 سال پيش نوهي دختري خود را شير كامل داده و اين پسر شيرخواره، وقتي به سن بلوغ رسيده با يكي ديگر از نوههاي دختري زن شيرده ازدواج نموده است.
با توجّه به اين كه زن و شوهر اوّلي - يعني پدر و مادر آن نوهي دختري - بر يكديگر حرام هستند، تكليف اين دو نفر يعني دو نوهي دختري چيست؟
ج. بايد از هم جدا شوند.
2) آيا برادر آن شيرخوارهي فوق الذّكر ميتواند با دختر خالهاش ازدواج كند؟
ج. مانعي ندارد.
4904. اگر مادر زني به نوه دخترياش شير دهد، آيا دامادش بر دختر او حرام ابدي ميشود؟
ج. اگر زن نوه دختري خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام ميشود.
4905. آيا پسر كه شير مادربزرگ خود يعني مادر مادر را خورده، ميتواند با دختر خالهاش ازدواج كند؟
ج. نميتواند.
4906. شخصي شير زني را خورده كه مادر رضاعي او ميشود و بعد از مدّتي شوهر ديگري كرده است كه از اين شوهر دوّم بچّهاي به دنيا آورده است.
آيا ميتواند با دختري كه از شوهر دوّم به دنيا آورده است ازدواج كند؟
ج. نميتواند با او ازدواج كند، زيرا خواهر رضاعي اوست.
4907. آيا بر زوج لازم است كه آن چه معمولاً تمام زنها به آن نياز دارند را به عنوان نفقه براي زوجه تهيّه كند، يا فقط تهيه غذا و مسكن و لباس براي او لازم است؟
ج. در اين سه متعيّن نيست.
4908. نفقهي زنداني به عهده بيت المال است يا خود افراد؟ نفقه افراد واجب النّفقهي زنداني چه طور؟
ج. در موارد ضمان آن، بر مسبّب است وگرنه اگر مال دارد، بر خود اوست و در غير اين صورت مثل ساير فقرا است.
4909. اين جانب مدّت سه سال است كه دخترخانمي را به عقد رسمي خود درآوردهام و زوجه به هيچ عنوان حاضر به تمكين با بنده نميشود. وظيفهي اين جانب را در خصوص اين مسأله عنوان فرماييد.
ج. بر زوجه، تمكين از زوج لازم است، مگر اين كه عذر شرعي داشته باشد و اگر بدون عذر تمكين نكند، ناشزه است و استحقاق نفقه ندارد و مرد ميتواند در غير صورت طلاق يا خلع - و لو با رجوع به محكمهي شرعيّه - او را به تمكين وادار نمايد و اللَّه العالم.
4910. زني كه براي وصول مهريه تمكين نميكند، آيا مستحق نفقه ميباشد؟
ج. اگر مهريه حال باشد و از اوّل راضي نشده باشد، مستحق نفقه است، بنا بر اين كه بگوييم نشوز مانع است از استحقاق نفقه با اقتضاي عقد آن را، نه اين كه تمكين شرط باشد.
4911. زني كه بدون اجازهي شوهر از خانهي شوهر بيرون رفته باشد و با وساطت ديگران هم به خانهي شوهر برنگردد و ادّعاي مخارج نمايد، آيا شوهر مديون زن است؟
ج. اگر خروج زن از منزل شوهر بدون رضايت شوهر و بدون عذر باشد، ناشزه است و در مدّت نشوز استحقاق نفقه ندارد و چنان چه شرعاً معذور باشد، ناشزه نيست و نفقهي او كه همان نفقهي زوجيّت است، بايد به او داده شود.
4912. نفقه دختر در زمان عقد بر عهده چه كسي است؟
ج. بر عهده شوهر او است.
4913. مردي كه زني را به عقد دائم خود درآورده است، ولي بنا به شرايط [اقتصادي ] مثلاً بگويد كه سه ماه ديگر او را به خانه ميبرم حق خرج او بر پدر است يا شوهر؟ و آيا اجازهي خروج از منزل پدري در راههاي دور و نزديك با پدر است يا شوهر؟
ج. نفقهي زن با شوهر است و بايد در خارج شدن از منزل، از شوهر اطاعت نمايد.
4914. اگر عرف جامعه اهتمام زوج را به فراهم نمودن هزينهي دارو و درمان زوجهي مريضه لازم بشمارد، با نظر به اين كه مداواي بيماري عقلاً و عرفاً جزو نيازمنديهاي اوّليهي هر انساني ميباشد، آيا فراهم نمودن هزينهي دارو و درمان زوجهي بيمار جزو نفقه زوجه محسوب ميگردد يا خير؟
ج. اگر مرض خارج از متعارف، يا مخارج خارج از حد معروف باشد، جزو نفقه نيست و در حد متعارف، بر شوهر لازم است علي الاحوط، به خصوص اگر زن مالي ندارد.
4915. آيا زن ميتواند مخارج روزهاي آينده را از شوهر مطالبه كند؟
ج. نميتواند.
4916. آيا زن ميتواند مخارج روزهاي گذشته را كه مرد نپرداخته و زن از پول خودش خرج كرده يا از پس انداز مخارج روزهاي قبل خرج كرده را از شوهر مطالبه نمايد؟
ج. اگر از مال شوهر خرج نكرده، ميتواند نفقهي خودش را مطالبه كند.
4917. آيا مرد ميتواند پولهايي را كه زن با صرفه جويي در مخارج خانه پس انداز كرده است از زن طلب كند؟ و آيا زن ميتواند بدون اذن شوهر آن پس انداز را خرج نمايد؟
ج. مرد ميتواند مطالبه كند و خرج كردن زن، بايد با رضايت شوهر باشد، مگر آن چه را به عنوان نفقه مالك شده باشد.
4918. شوهر زن مؤمنهاي نفقهي او را نميدهد، علاوه بر آن كه او را در منزلي نگاه داشته كه اين منزل از پول زكات داده نشدهاي خريداري گرديده است و زن نيز تمكّن پرداخت زكات را ندارد و تمكّن تهيّهي منزل ديگر را هم ندارد، در اين صورت تكليف زن چيست؟
ج. وظيفهي شوهر است كه نفقهي زن خود را بدهد و اگر عمل نميكند، زن ميتواند با رجوع به محاكم او را به دادن نفقه مجبور كند و در مورد منزل، اگر آن را بر ذمّه خريده باشد، تصرّف در آن مانع ندارد و مالك شده است؛ هر چند پول آن مشتمل بر وجوه شرعيّه باشد.
4919. مخارج اولاد تا چند سال بر پدر واجب است؟
بعضي از فرزندان ميخواهند درس بخوانند و تا سطح دكترا ادامه دهند. آيا تا پايان تحصيلات، پدر بايد هزينهي تحصيلات آنها را بدهد؟
ج. مخارج تحصيل اولاد بر پدر واجب نيست، بلكه فرزندان اگر فقير باشند، به اندازهاي كه نفقهي روز خود را نداشته باشند و نتوانند تأمين كنند، بر پدر لازم است نفقهي آنها را بدهد.
4920. آيا خرج بچّهي صغير به عهده مادر است يا پدر مادر؟
ج. نفقهي طفل بر پدر است و پدر پدر، هر چه بالا رود و با نبود آنها بر مادر است و بر پدر و مادر مادر، هر چه بالا رود.
4921. اين جانب مجرّد و در خانهي پدري ساكن هستم. لطفاً بفرماييد بنده تا چه حد مجازم از وسايل خانهي پدري استفاده كنم؟
ج. از وسايل خانه به طور عادّي ميتوانيد استفاده نماييد و استفاده از خوردنيها و آشاميدنيها و غيره مانعي ندارد.
4922. پدري، دختر شاغلي دارد كه هنوز ازدواج نكرده و فعلاً به شهر ديگري انتقال يافته است و در منزل پدري زندگي نميكند.
آيا پدر ميتواند بدون اجازهي فرزند از چيزهايي كه فرزند در زمان بودنش در خانه و قبل از انتقال، از حقوق خود خريداري و تهيه نموده تصرّف كند؟
ج. اگر يقين به رضايت صاحبش دارد، مانع ندارد.
4923. گاهي هر دو الي سه ماه به منزل پدرم ميروم و ايشان مقيّد به لقمهي حرام و حلال نيست. آيا ميتوانم در مقابل هر وعدهي غذايي كه در خانهي پدرم ميخورم، قيمت آن را به پدرم بدهم، مثل رستورانها، تا اين كه از اثرات سوء لقمهي حرام فرار كنم يا خير؟
ج. اگر يقين به حرام بودن عين غذا نداريد، ميتوانيد تصرّف نماييد و در صورت يقين، دادن پول، حرام موجب جواز تصرّف نيست.
4924. كسي كه در ايّام قبل از تكليف از مغازهي پدر خود مخفيانه پولي بر ميداشته است، اكنون كه پدر از دنيا رفته وظيفهي او چيست؟
ج. ورثه را راضي كند.
4925. معلولي كه فرزندان او فوت كردهاند و يا در محل نباشند يا دسترسي به آنها مشكل باشد، آيا نگهداري جد و جدّهي معلول به عهده نوههاي او اعم از پسر يا دختر ميباشند؟
ج. بلي، اگر از اولاد اقرب كسي نيست، نفقهي آنها بر فالأقرب «1» اولاد است.
|
(1). اقربِ بعدي.
4926. تأمين مخارج پدر و مادر نيازمند تنها به عهده فرزندان پسر وي ميباشد، يا دختران نيز در صورتي كه درآمد شخصي داشته باشند، در اين مورد مسؤوليتي دارند؟
ج. فرقي بين فرزندان پسر و دختر نيست و با وجود فرزند، هر چند دختر كه بتواند نفقهي پدر و مادر را بدهد، نفقهي واجبه بر عهده دختر است.
4927. هرگاه پدر و مادر، بيمار و يا معلول باشند كه نياز به پرستاري و نگهداري داشته باشند، آيا نگهداري آنها فقط به عهده فرزندان پسر ميباشد يا دختران نيز در اين مورد مسؤوليتي دارند و در صورتي كه پدر و مادر فرزند پسري نداشته باشند، آيا وظيفهي نگهداري و پرستاري آنان به عهده دختر ميباشد؟
ج. در اين جهت، بين فرزند پسر و دختر فرقي نيست و آن چه بر فرزند واجب است، نفقهي پدر و مادر است در حد و شرايطي كه در رسالهها ذكر شده است.
4928. آيا جايز است زن، بدون اجازهي شوهر دست در جيب او كرده و براي مخارج خانه يا فرزندان پولي را بردارد؟
ج. بايد شوهر راضي باشد.
4929. اگر زني بدون اجازهي شوهرش از پول يا مال او بردارد ولي ميداند شوهرش راضي است، آيا گرفتن اجازه واجب است يا به همين اطمينان ميتوان اكتفا كرد؟ در صورتي كه احتمال دهد كه او راضي است، حكم چگونه است؟
ج. با اطمينان اشكال ندارد و بدون اطمينان جايز نيست.
4930. اگر زني از پولي كه شوهرش براي مخارج خانه ميدهد، در منزل، مجلس روضه يا ختم انعام و يا … بگيرد جايز است؟
ج. جايز نيست؛ مگر با رضايت شوهر.
4931. اگر كارگري فنّي براي پدر خود كار ميكند و پدر نصف مزد متعارف را به پسرش ميدهد، آيا اين پسر در مقابل نفقهي همسر و فرزندانش مسؤول است؟
ج. نفقهي واجب النّفقهاش را بايد بدهد و اگر مزدي كه ميگيرد كم است، به صاحب كار بگويد و با هم تفاهم و تراضي نمايند و مزد و نفقه به هم ربطي ندارند.
4932. فردي واجب النفقه صغير ميباشد (مانند پدر و مادر صغيري كه فرزند صغيرشان غني باشد ). آيا پرداخت نفقه بر صغير واجب است؟
ج. بر صغير تكليف نيست و ولي يا قيّم او هم نميتوانند از مال او انفاق كنند، مگر فرض شود كه مشتمل بر مصلحت طفل باشد.
4933. در صورتي كه مرد از دادن نفقه به خانوادهاش خود داري كند، شرع مقدس چه راهي را بيان ميفرمايد؟
ج. زن حق مطالبه نفقه خود را هر چند با شكايت دارد و حاكم شرع مرد را به دادن نفقه الزام ميكند و هر چه از نفقهي زوجه را نداده مديون است.
4934. اگر مردي به دلايلي مانند بيماري و زنداني بودن و … نتواند براي مدتي نفقه خانوادهاش را بدهد، آنها ميتوانند نفقه مدتي كه پرداخت نكرده است را از او مطالبه نمايند؟
ج. نفقه زوجه دين بر ذمّهي زوج است ولي نفقه اقارب دين نيست؛ مگر به نحو مشروع، بر عهده او استدانه كرده باشند با اذن از مَن لَهُ الإذن از حاكم يا عدول مؤمنين.
4935. ميزان نفقه زن كه بر عهده شوهر ميباشد، بر اساس توانايي مرد است يا بر اساس چيزهايي كه زنان هم شأنِ همسر او، نياز دارند؟
ج. شأنيت بر حسب امثال زوجين حساب ميشود.
4936. آيا غير از شوهر، شخص ديگري ميتواند نفقهي زن را بدهد؟ اگر فرد ديگر تعهد بدهد در صورتي كه بر سر نفقه بين زن و شوهر اختلافي به وجود آمد، نفقه بر عهده او باشد، صحيح است؟
ج. بله، صحيح است و اگر آن تعهّد را ضمن عقد خارج لازمي شرط كند، الزام آور هم ميشود.
4937. در صورتي كه زن درآمد كافي داشته باشد، آيا شوهر ميتواند از پرداختن نفقه به وي امتناع ورزد؟
ج. از واجبات نميتواند امتناع كند.
4938. فرزند اگر محتاج همسر باشد و پدر به فكر او نباشد، آيا ميتواند بدون اذن او در اموالش تصرّف كند و زن بگيرد؟
ج. نميتواند.
4939. نفقه فرزندان تا چه سني بر عهده پدر ميباشد؟ اگر مردي بخواهد از درآمد غير حلال، هزينهي زندگي همسر و فرزندانش را بدهد، آنها ميتوانند از اين پول استفاده كنند؟
ج. فرزند در هر سني كه باشد، اگر فقير باشد و پدر داشته باشد نفقهاش بر پدر واجب است و اگر نفقه را از عين مال حرام بدهد، آنها نميتوانند از آن پول استفاده كنند و بايد از پول حلال مطالبه كنند.
4940. بخشيدن وسايل منزل اگر مورد استفاده نباشد، بدون اجازه پدر جايز است؟
ج. اگر از اموال پدر است، جايز نيست.
4941. اگر كسي پولي را كه از پدرش دريافت ميكند در راهي مصرف كند كه او راضي نباشد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در راه حلال باشد و سبب ناراحتي پدر هم نشود اشكال ندارد، مگر اين كه پدر پول را تمليك او نكرده باشد و يا به صورت مشروط بخشيده باشد.
4942. آيا جنيني كه در رحم غير مادرش قرار گرفته است، مستحق نفقه ميباشد؟
ج. استحقاق نفقه دارد، بنا بر احوط.
4943. آيا برادر بزرگتر ميتواند از اموال پدر - كه صغير هم دارد - با تعهد پرداخت آن در آينده، براي ازدواج خود چيزي بردارد، طبق چه شرايطي ميتواند تصرف نمايد؟
ج. اگر با اذن از قيّم صغير و ساير ورثه باشد، نسبت به سهم خودش مانعي ندارد و هم چنين تصرف در سهم ورثه با رضايت آنها اشكالي ندارد، به خلاف سهم صغير كه به هيچ عنوان اجازه تصرف ندارد مگر در موردي فرض شود كه مصلحت صغير هم در آن باشد.
4944. پدري كه در ايام كودكي نفقه فرزند را پرداخته و حالا در زمان بزرگسالي نفقه را از فرزندش مطالبه مينمايد، نپرداختنش چه حكمي دارد؟
ج. چيزي بر گردن فرزند نيست.
4945. كسي كه درآمد او فقط به اندازهي زن و بچهي خود است، آيا نسبت به پدر و مادر فقير خود مسؤوليت دارد؟
ج. نفقه زوجه بر نفقه اقارب مقدم است؛ اما نفقه اقارب كه در فرض سؤال متساوي در درجه هستند، اگر انفاق كننده ديگري براي آنها نيست، احوط تراضي همه آنها به نحو قرعه يا تقسيم به كمتر از كفايت است.
4946. چگونگي محرميّت زن و مرد با بچهاي كه به فرزندي قبول كردهاند را بيان فرماييد؟ حكم محرميت فرزند خوانده با ساير بچههاي اين زن و مرد چه ميباشد؟
ج. اگر بچه شيرخوار باشد، با شير دادن - با شرايط محرميّت - امكان پذير است و هم چنين از راه عقد كردن ولي شرعي او به كسي كه سبب محرميّت در اقرباي او باشد.
4947. گاهي افرادي كه صاحب فرزند نميشوند، دختري يا پسري از پرورشگاه ميگيرند. آيا راهي براي محرم شدن او بر پدر و مادرخوانده وجود دارد؟
ج. بله، با شير دادن يا عقد نكاح محرم ميشود و موارد آن مختلف ميشود.
4948. آيا دختر خوانده به پدر، دايي، عمو، برادر محرم است و يا شوهر دختر خوانده به مادر خانم محرم ميشود؟
ج. خير، اگر يكي از اسباب شرعيه محرميت محقّق نشده باشد، محرم نميشوند.
4949. شانزده سال پيش بچهاي را به فرزندي قبول كرديم، اكنون او به بلوغ رسيده است، خواهر و مادر خوانده از نظر پوشش چه كنند؟ با توجه به اين كه از نظر روحي به او ضربه وارد نشود.
ج. بايد مثل نامحرمهاي ديگر خود را از او بپوشانند، مگر به طريقي او را محرم كنند.
4950. دختري را از پرورشگاه گرفته و او را بزرگ كردهام. حال حدود 7، 8 ساله است.
آيا براي محرم شدن ميتوانم براي پسرم عقد كنم يا نه؟
ج. بله، عقد او توسط ولي شرعي او جايز است.
4951. همسر برادر شامل محارم انسان نميشود، اگر شخص بخواهد در برخوردهايي كه با او دارد مشكلي نداشته باشد، آيا راهي براي محرميت بين آن دو وجود دارد؟
ج. آن فرد ابتدا، دختري را به عقد موقت خود درآورده و سپس آن دختر را از شير زن برادرش - به مقداري كه در رساله ذكر شد - شير دهند، كه در اين صورت همسر برادر به عنوان مادر رضايي همسر او با وي محرم ميشود.
4952. آيا فرزندان پسر به زن پدر محرم هستند؟
ج. محرم هستند.
4953. صيغه برادري در اسلام آيا مانعي در ازدواج خواهر با طرف مقابل ايجاد ميكند و سبب محرميت ميگردد؟
ج. خير، سبب محرميّت نميشود.
4954. آيا ناپدري مادرم بر من و مادرم محرم است؟
ج. اگر آن ناپدري با مادر مادر شما عقد و نزديكي كرده باشد، بر مادر و شما و فرزندان شما، هر چه پايين آيند، چه در وقت عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به او محرم ميشوند.
4955. آيا عموهاي ناتني كه مادرشان مادربزرگ من است و شوهر دوم مادربزرگ ام و فرزند شوهر دوم او، بر ما محرم هستند؟
ج. تمام موارد ذكر شده محرم هستند، غير از مورد آخر، يعني فرزند شوهر دوم، كه از مادربزرگ شما نيست.
4956. آيا فرزندان شوهر به زن فعليش محرم هستند؟
ج. بله، محرم هستند (به مسألهي 1910 رساله رجوع شود )
4957. آيا زن پدر و بستگان نسبي او با من محرم هستند؟
ج. فقط زن پدر محرم است.
4958. پدري دختر بالغ خود را به عقد موقت مردي به صورت فضولي درآورده و پس از انقضايِ مدّت، دختر عقد را اجازه ميكند.
آيا براي حصول محرميّت مادر دختر، همين مقدار كافي است؟
ج. احتياط در تجديد عقد صحيح است.
4959. آيا مردي كه ميميرد همسرش به او نامحرم ميشود؟
ج. في الجمله آثار محرميت باقي است.
4960. آيا ميشود بين دختر و پسر نامحرم صيغه خواهر و برادري خواند؟
ج. چنين صيغهاي مشروعيت ندارد.
4961. زني كه همسرش فوت كرده است، با همسر خواهرش به صورت پنهاني براي مدتي روابط نامشروع داشتهاند، آيا اين عمل موجب حرمت ابدي همسر اين مرد بر او ميشود يا موجب حرمت ابدي خواهر بر اين مرد ميشود؟
ج. در هيچ كدام موجب حرمت ابدي نيست.
4962. آيا ازدواج پدر داماد با كساني كه به سبب ازدواج با داماد محرم ميشوند، جايز ميباشد؟
ج. بله، جايز است.
4963. مردي از همسرش جدا شده و همسر او بعد از گذشت عدّه ازدواج كرده و صاحب اولاد گشته است، آيا اين مرد ميتواند دختر همسر سابقش را براي خود يا پسرش بگيرد؟ در صورت بر عكس شدن مسأله، آيا زن ميتواند با پسر او در فرض شوهر نداشتن، ازدواج كند؟
ج. در صورت اوّل آن مرد خودش نميتواند با دختر همسرش ازدواج كند؛ بلكه پسرش كه از زن ديگر است، ميتواند با آن دختر ازدواج كند و در صورت دوم آن زن نميتواند با پسر شوهرش ازدواج كند.
4964. آيا بعد از جدايي زوجين، رابطهاي آنها با كساني كه به سبب ازدواج با آنها محرم شده بودند، باقي ميماند؟ در صورتي كه مادر زن يا پدر شوهر دوباره ازدواج كنند، محرميت باقيست يا خير؟
ج. بله، باقي است.
4965. زن و مردي كه با داشتن اولاد، با يكديگر ازدواج ميكنند آيا دخترها و پسرهايي كه از همسر اوّل خويش دارند، بر ديگري محرم هستند؟ اگر مرد، همسر اولش در نكاح او باشد، پسران او بر همسر دوم مرد محرمند يا خير؟ دامادهايي كه هر كدام دارند آيا بر ديگري محرمند يا خير؟
ج. در فرض اوّل، آن دخترها و پسرها به همديگر محرم نميشوند و در فرض دوم پسران آن مرد به همسر دوم محرم اند؛ ولي دامادهاي هر كدام به ديگري محرم نيستند.
4966. آيا زوجهي پسر دختر شخص با او محرم است؟
ج. بلي، محرم است.
4967. خالههاي بنده فقط از طرف پدرشان با مادرم خواهر هستند، ولي از طرف مادر يكي نيستند. آيا آن خالهها براي من محرم هستند؟ و هم چنين خانمي كه با مادرم صيغه خواهري خوانده است، براي من محرم است يا خير؟
ج. خالهي شما ميباشند - هر چند از طرف پدري - پس محرم هستند و خواهرخواندهي مادر شما، خالهي شما نميباشد و محرم نيست.
4968. آيا مادر زن دوّم به پسر زن اوّل مرد - كه از همين شوهر فعلي ميباشد، محرم است يا نه؟ و در صورتي كه زن اوّل از شوهر اوّلي خود [غير از شوهر فعلي ] پسر داشته باشد، تكليف آن پسر با زن دوّم اين مرد و مادر زن دوّم شوهر فعلي چيست؟
ج. در فرض اوّل، مادر زن دوّم به پسر شوهر، از زن ديگر محرم نيست.
و در فرض دوّم نيز پسر زن اوّل از شوهر ديگر با زن دوّم و مادر زن دوّم، محرم نيستند.
4969. مردي داراي دو زن است و از هر زني چند دختر دارد و تمام دخترها را شوهر داده است.
آيا شوهر آن دخترهاي زن اوّلي به زن دوّمي مرد و يا شوهر آن دخترهاي زن دوّمي به زن اوّلي مرد محرم هستند؟ و آيا نوههاي زن اوّلي بر زن دوّمي مرد و هم چنين نوههاي زن دوّمي بر زن اوّلي مرد محرم ميباشند؟
ج. در فرض اوّل شوهر دختر، با زن ديگر پدر دختر محرم نيست.
و در فرض دوّم، نوههاي مرد از يك زن با زن ديگر مرد مذكور، محرم هستند.
4970. زناي در عدّه عقد موقّت چه حكمي دارد؟
آيا موجب حرمت ابدي ميشود؟
ج. نميشود.
4971. آيا مادر زن دوّم به پسر زن اوّل محرم است؟
ج. محرم نيست.
4972. آيا ربيبه كه بر شوهر زن محرم است، بر پدر شوهر هم محرم است؟
ج. محرم نيست.
4973. آيا پدر رضاعي شوهر بر زن محرم است و مانند پدر شوهر نسبي است؟
ج. بله، محرم است.
4974. مردي داراي دو عيال ميباشد و از يك عيال دختري دارد، آيا شوهر اين دختر به عيال دوّم محرم است؟
ج. محرم نيست.
4975. هرگاه مردي با زني ازدواج كند و او از شوهر قبلي داراي دختري باشد و به حد بلوغ برسد، آيا بر اين مرد محرم است؟
ج. در صورت نزديكي با آن زن، دختر و نوه دختري و پسري آن زن هر چه پايين آيند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم ميشوند و در صورت عدم نزديكي تا وقتي كه آن زن در عقد او است، نميتواند با دختر ازدواج كند.
4976. مردي دو زن دارد، دختر زن اوّل خود را كه دختر خودش نيز هست، به عقد برادر زن دوّم خود در ميآورد. آيا صحيح است؟
ج. صحيح است.
4977. آيا زن پدر محرم انسان است، در صورتي كه زن جوان هم باشد؟ مادرزن پدر چه طور؟
ج. زن پدر محرم است و مادرزن پدر محرم نيست.
4978. شرطبندي بين زن و شوهر چه حكمي دارد؟
ج. در حكم، مثل ساير موارد است.
4979. معمولاً خانوادهي عروس بعد از عقد و عروسي، براي دخترشان هدايايي ميبرند. پس از جدا شدن اين عروس و داماد يا مرگ عروس اين هدايا متَعَلُّق به چه كسي است؟
ج. اگر براي دختر هديه آوردهاند و او قبض كرده است، مِلك دختر است.
4980. جهيزيه زني بعد از متاركهي زندگي، مدتي در منزل شوهر بوده است.
حال هنگام تحويل ادّعا ميكند مقداري از جهيزيه كم شده است، ولي شوهر ميگويد:
من به آن دست نزدهام و اگر كم شده خود زن يا اقوام او بردهاند.
قول كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. قول مرد مُقَدَّم است، مگر اين كه زن بيّنه كند.
4981. پولي كه پدر دختر از داماد جهت جهيزيهي دخترش ميگيرد، در صورتي كه از جهيزيه زياد بيايد، آيا براي پدر دختر حلال است؟
ج. بستگي به كيفيت دادن پول داماد دارد.
4982. اگر بعد از واقع شدن عقد، زن و شوهر در دوام و انقطاع ازدواج اختلاف نظر پيدا كنند، ازدواج آنها چه صورتي پيدا ميكند؟
ج. بنا بر اين كه مدّعي دوام را مدّعي بقاي بعد از اجل بدانيم، قول مدّعي انقطاع، مقدم است.
4983. در مواردي كه نكاح فسخ ميشود، آيا ميتوان به بازگرداندن هدايا و پولي كه هزينه شده اقدام نمود؟
ج. فقط در هدايا - اگر موجود باشند - ميتوانند رجوع كنند.
4984. زني پس از فوت همسرش، با مرد ديگري ازدواج نموده است، به ياد آوردن همسر اولش، صدقه دادن براي او و رفتن بر سر مزار او، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
4985. اگر زني به علت آزار و اذيتهايي كه شوهرش نسبت به او روا داشته است اقدام به خودسوزي كند، آيا هزينهي درمان او بر عهده شوهر است؟
اگر آتش سوزي به دليل ديگري باشد، بر عهده چه كسي است؟
ج. در بودن هزينهي درمان زن بر شوهر تأمل است و در ضمانِ سبب، احراز اقوائيت او از مباشر لازم است.
4986. در مسافرتهايي كه بيش از يك سال به طول ميانجامد، اگر در سفر شوهر، همسر او داراي اولاد شود و اهل ايمان و عفت باشد، مرد نيز بچه را از خود نفي كند، آيا فرزند ملحق به پدر است و احكام فرزندي بر او مترتب ميشود يا خير؟
ج. خير، بايد امكان لحوق باشد - از حيث كمترين و بيشترين مدت حمل - تا حتي موضوع براي لعان محقق شود.
4987. اگر بعد از ازدواج، پدر و مادر زن به دلايلي مانند بيكار بودن داماد يا نداشتن خانه و … براي مدتي طولاني بين آن دو جدايي بيندازند، شوهر در اينجا چه تكليفي دارد؟
ج. شوهر ميتواند زن را الزام به تمكين كند، هر چند با شكايت به محاكم قضايي.
4988. وسايلي كه قبل از ازدواج توسط شوهر خريداري شده و به خانه زن فرستاده ميشوند و جزو جهيزيه او محسوب ميشوند، مالك اصلي آنها چه كسي ميباشد و آيا قول زن مبني بر مالكيت آنها مورد قبول است؟
ج. اگر در تصرف زن است، قول زن مقدم است و اگر معلوم است كه از آنهاييست كه شوهر خريده است، حكم تابع اينست كه به چه عنوان داده است.
4989. اگر شوهر فوت كند، جهيزيهي زن كه ديگر جزيي از زندگي آنها شده بود، جزو «ما ترك» او محسوب ميشود يا خير؟
اگر زن فوت كند چه حكمي دارد؟
آيا ورّاث ميتوانند در آنها تصرف كنند؟
ج. ظاهراً جهيزيهايست كه از اموال زن است و به ورثه او ميرسد.
4990. زن و شوهر غير مسلمان كه در آن واحد با هم مسلمان شوند، آيا بايد صيغه عقد نكاح را جاري كنند؟
ج. نيازي به تجديد عقد نكاح ندارند، زيرا زماني متخلّل نشده كه عقدشان در آن زمان باطل شده باشد.
4991. از خانوادهاي فقط يك دختر خردسال كمتر از 4 سال باقي مانده و بقيّه در تصادف كشته شدند و اين دختر بچّه هيچ فاميلي ندارد. آيا اجازه است كه اين دختر به عقد پدر يك فرد محترم درآيد تا به عنوان زن پدر اين فرد، تلقّي و محرم شود و اين فرد بتواند سرپرستي او را به عهده بگيرد؟
ج. اجازه نيست و قبل از رسيدن به حد بلوغ و رشد نميتوانند او را عقد كنند.
بلي در موارد ضرورت، كه مراعات آن براي طفل لازم است، حاكم شرع دخالت ميكند.
4992. در صورتي كه پسر و دختر در ازدواج با همديگر رضايت نداشته باشند و با حاكم شدن نظر پدر و مادر به عقد هم درآيند و بعد از مراسم عقد و عروسي به خاطر عرف مردم به چنين ازدواجي رضايت دهند، آيا اين ازدواج مشروع است يا خير؟
ج. با فرض اين كه رضايت دادهاند، اشكالي نيست و زن و شوهر هستند.
4993. اگر مُقَدَّمات عقد ازدواج قانوني فراهم نباشد، آيا ميتوان شرعاً عقد شرعي نمود؟
ج. بر عقد شرعي اثر شرعي مترتّب ميشود و منافاتي با اقدام دولت ندارد.
4994. همسر اين جانب مبتلا به اختلال حواس و روان است و قدرت شعور و تشخيص را از دست داده است، به همين دليل، چندي قبل بر اثر تصادف، تعادل جسماني خود را نيز از دست داده است.
اكنون قريب دو سال است كه هيچ خبري از ايشان نيست و به تمام مراكزي كه احتمال ميرفت مراجعه كردهام. هيچ گونه آثاري از ايشان به دست نيامده است و براي من يقين حاصل شده كه وي در قيد حيات نيست، آيا ميتوانم ازدواج نمايم؟
ج. اگر يقين به فوت شوهرتان نداريد، نميتوانيد ازدواج كنيد، مگر آن كه با وجود شرايط، حاكم شرع طلاق دهد و اگر يقين داريد، بعد از گذشت عدّهي وفات از زمان يقين به فوت او، ازدواج مانع ندارد و اللَّه العالم.
4995. زني شوهرش در دفاع مقدّس مفقود الاثر شده و از قراين و امارات، علم به شهادت زوج پيدا كرد و شوهر نمود اما پس از پايان جنگ تحميلي، شوهرش از اسارت برگشت، وظيفهي اين زوجه چيست؟
ج. زوجه متَعَلُّقه به اوست و نسبت به دوّمي شبهه است و بايد عدّهي وطي به شبهه نگه دارد.
4996. عقدنامه بايد نزد چه كسي باشد؟ خانوادهي عروس يا نزد خود داماد؟
ج. تعيين شرعي ندارد و تناسب با متعهد له دارد و معمولاً نزد خانوادهي عروس ميگذارند.
4997. در بحث محلّل، صرف دخول كفايت ميكند يا هر دو بايد ارضا شوند؟
ج. علاوه بر دخول از جلو، بنا بر احتياط لازم است انزال نيز صورت بگيرد.
(به مسألهي 2021 رساله رجوع شود ) منظور از عدالت ميان همسران
4998. منظور از عدالت ميان همسران چيست؟
ج. عدالت واجبه، همان عمل به حق قِسْم است.
4999. حكم ازدواج دوقلوهاي به هم چسبيده را بيان فرماييد؟
ج. بعض موارد آن مشكل است.
5000. آيا اداي وعده به زن واجب است؟
ج. مثل موارد ديگر است.
5001. دروغ گفتن به زن براي جلب محبّت او، چه حكمي دارد؟
ج. مثل موارد ديگر است.
5002. آيا شوهر ميتواند در مقابل ديگران، عيوب زنش را بگويد و او را تحقير كند، اگر چه به شوخي باشد؟
1) در صورتي كه زن ناراحت شود؟
2) در صورتي كه زن ناراحت نشود؟
ج. ايذاي مؤمن و مؤمنه جايز نيست.
5003. اگر مردي به زنش تهمت ارتباط نامشروع بزند و نتواند ادّعاي خويش را در دادگاه صالحه اثبات نمايد.
1) آيا براي مرد جايز است دوباره با زن خويش ادامهي زندگي دهد؟
2) آيا براي زن از لحاظ شرعي واجب است با همسرش ادامهي زندگي دهد؟
3) آيا در اين خصوص زن ميتواند تقاضاي طلاق نمايد و به حق و حقوق خويش اعم از مهريّه و جهيزيه و داراييهاي زندگي برسد؟
ج. با درخواست زوجه، مرد استحقاق حد قذف دارد؛ مگر اين كه لعان را واقع سازد. ولي دوباره زندگي كردن بدون لعان مانعي ندارد و زن هم بايد به وظايفش عمل كند، مگر اين كه طلاق خلع يا مبارات بگيرد.
5004. آيا شرعاً ميشود روي حرف زنان بيبند و بار، در پاك بودن از حيض و نداشتن شوهر و انقضاي عدّه حساب كرد؟
ج. سؤال و فحص از حال آنان خوب است، ولي شرط نيست.
5005. خانمي ابتدا به عقد موقّت مردي درآمده و پس از انقضاي عدّه، به عقد دائم مرد ديگري درآمده است و بعد از شش ماه صاحب فرزند ميشود. شوهر اوّلي سيّد بوده و دوّمي عام، قرايني هست كه فرزند ملحق به اوّلي باشد.
مانند:
1) شباهت كامل كودك به شوهر اوّل و همين طور شباهت كامل فرزندان آن كودك به شوهر اوّلي؛
2) دو دختر آن كودك تا سن شصت سالگي حيض ديدهاند؛
مرحوم آية اللَّه بروجردي - رحمه اللَّه - در چهل سال پيش فتوا به سيادت آن كودك و فرزندانش داده است.
آيا اين قراين، انتساب به شوهر اوّلي را اثبات ميكند؟
ج. الولد للفراش الفعلي مادامي كه امر موجب علم، بر خلاف نيست.
5006. پدري در غياب فرزندش كه در سفر خارج بوده، دختري را به عقد او در ميآورد و پس از يك سال براي روشن شدن وضعيّت دختر، فرد مذكور به خارج سفر ميكند و موضوع را با پسرش در ميان ميگذارد. پسر نه جواب مثبت داده و نه جواب منفي و فعلاً هم معلوم نيست پسر مذكور در كدام كشور است.
آيا عقد صحيح بوده است؟
در صورت صحّت، آيا فضولي است؟
و بر فرض فضولي، آيا پدر حق فسخ دارد؟
ج. فضوليست و فضولي نياز به فسخ ندارد.
5007. آيا به خنثاي مشكل، عنوان زن (مؤنث) اطلاق ميشود يا مرد؟
ج. اگر خنثاي مشكل است، حكم زن يا مرد ندارد.
5008. مردي با خنثاي مشكل ازدواج كرده و از دُبُر با او وطي كرده است، پس از آن متوجه شده است.
آيا اين ازدواج صحيح است؟
ج. اين ازدواج باطل است و اگر با جهل وطي كرده، به وجهي وطي به شبهه است و اگر با علم وطي كرده، نه محكوم به زناست و نه لواط؛ اگر چه كار حرام است و استحقاق مهر هم ندارد.
5009. اگر ميتي - فرضاً با دعا يا اعجاز و خرق عادت - زنده شود، آيا زوجهاش بر وي حلال است؟
ج. زن او در عدهي وفات است، با رجوع به او حلال نميشود، نياز به عقد مجدّد دارد.
5010. صيغه عقد دائم جاري شده و عاقد ميگويد:
با وكالت از زوج بوده است و دو شاهد هم حاضر بودند. ولي زوج ميگويد كه عقد باطل است، زيرا من از مجلس بيرون رفتم و دختر را عوض كرده بودند و صيغه بدون وكالت و رضايت من جاري شده است.
زوج شهادت شهود را هم قبول ندارد. آيا قول وي پذيرفته ميشود؟
ج. زوج مدّعي فساد است كه خلاف ظاهر امر است، زيرا ظاهر حمل بر صحّت است و بايد فساد را اثبات كند.
5011. اگر بدانيم زوجهي فردي بر او حرام است، ولي خودش به جهت جهل به حكم نميداند، آيا واجب است وي را آگاه كرد؟
ج. واجب است به او گفته شود، زيرا جهلش عذر نيست.
5012. دختراني كه با جماع پردهي بكارت آنها زايل نميشود و اصل جماع هم قابل اثبات نيست، آيا حكم باكره را دارند؟
ج. اگر دخول دربارهي آنها ثابت شود، ديگر حكم باكره ندارند.
5013. مردي زوجهاش را كتك و افتراهاي فراوان ناموسي و حيثيّتي ميزند. زوجه در اثر ضربات، بيهوش ميشود. چند ساعت پس از درمان پزشك، به هوش ميآيد. زوج، با ميل و اراده خود، وي را به منزل پدرش ميبرد و تا شش ماه وي را رها ميكند و هيچ تماسي جهت درخواست مراجعت نميگيرد.
تنها ميگويد زوجه بايد بدون قيد و شرط به منزلم بازگردد. آيا خود داري زوجه از مراجعت به منزل شوهر، در فرض عدم امنيت جاني و مالي و ناموسي، نشوز محسوب ميشود؟
ج. نشوز صدق نميكند و اللَّه العالم.
5014. به اصرار پدرم در هفت سالگي به عقد ازدواج دائم پيرمردي درآمدم. آن موقع در اين باره هيچ خبر نداشتم، حالا كه بالغ شدم، پدر و مادر با زور و اكراه به خانه شوهرم ميفرستند. من هميشه به پدر و مادرم ميگفتم:
من اصلاً نميدانم عروسي من كي انجام شده و شوهرم را تا به حال نديدم. ولي از آغاز عقد و پس از بلوغ اصلاً بر اين نكاح رضايت نداشتهام و مصلحت عقلايي هم در اين نكاح نيست. حكم شرع مقدس اسلام دربارهي صحّت عقد مذكور چيست؟
ج. اگر هنگام عقد - يعني سن هفت سالگي - مفسده بوده، عقد صحيح نيست و اگر اكنون مفسده است نه هنگام عقد، تأثيري ندارد.
5015. اگر زن در قبال بذل مالي - كه متعلق به اوست - به مرد، از او بخواهد كه ازدواج مجدد نكند، اين شرط صحيح است؟
اگر مرد بعد از قبول شرط به آن عمل نكند، نسبت به مالي كه دريافت كرده چه تكليفي دارد؟
ج. هبهي مشروطه است و با تخلف، زن ميتواند مالش را پس بگيرد.
5016. در صورتي كه فتواي مرجع تقليد زن و مرد مختلف باشد، وظيفه چيست؟
ج. هر كس بايد به وظيفهي مرجع تقليدي كه بايد، يا ميتواند از او تقليد كند عمل نمايد و اللَّه العالم.
5017. فرزندي كه به وسيلهي لعان از الحاق به پدر نفي شده است، آيا ميتواند با كساني كه قبل از نفي (لعان) محرم بوده، ازدواج كند؟
ج. ظاهراً ميتواند.
5018. در صورتي كه تخمدان زني را به ديگري پيوند دهند و اين پيوند موفقيت آميز باشد، فرزنداني كه از اين زن متولد ميشود متعلق به صاحب تخمدان است يا به زن دوم؟ مسأله محارم شوهر و زن اوّل و دوم و محارم فرزند چگونه است؟
ج. با فرض بقا و عدم تغيير تخمكها، فرزند متعلق به صاحب تخمدان است و نسبت به زن دوم و اقوام او هم احتياطاً بايد احكام محرميّت را جاري كنند.
5019. پدر، دختر نابالغي را به عقد كسي درآورده است.
دختر بعد از بلوغ ميخواهد با شخص ديگري ازدواج كند و پدر هم راضي است.
قبل از فسخ عقد اوّل با شخص دوّم ازدواج كرده است و دخول هم صورت گرفته است، وظيفه چيست؟
ج. عقد اوّلي باطل نشده و حكم آن مثل ازدواج و دخول با زن شوهردار است.
5020. اگر مراد و منظور از باكره بودن عدم ازالهي بكارت و وجود آن ميباشد، پس زني كه چه به صورت اختيار همسر و چه به صورت خلاف شرع ازالهي بكارت شده است و يا سابقهي نزديكي با مرد را دارد، در صورتي كه به طريق پزشكي بتواند پردهي بكارت را ترميم كند، آيا از نظر ازدواج و مهريه، … مشمول زن باكره خواهد شد؟
ج. باكره نيست، ولي احتياط كنند.
5021. اگر بكارت زني با عمل جراحي از بين رود، آيا اين موجب جواز فسخ نكاح ميشود؟
ج. خير.
5022. در مواردي اتفاق افتاده است كه دختر و پسري در زمان عقد با يكديگر روابط زناشويي داشتهاند، ولي شب عروسي، پسر ادعا ميكند كه عروس باكره نيست و او را رها ميكند و به سراغ زن ديگري ميرود، حكم شرعي در اين موارد چه ميباشد؟
ج. در فرض سؤال، مرد بايد زوال بكارت را قبل از عقد ثابت كند.
( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 1945 رساله رجوع شود. )
5023. اگر مردي در شب زفاف ادعا كند كه خون خارج شده خون حيض است نه بكارت و زن آن را از بكارت خود بداند، تكليف چيست؟
ج. توسط زنهاي خبره استعلام ميشود و اگر خون كم است، طريقي براي تشخيص آن در مسألهي 410 رساله آمده است.
5024. آيا از نظر شرعي، اظهار شفاهي يا كتبي زن در باكره نبودن خود براي عقد دائم يا متعه وي كفايت مينمايد؟
ج. اگر ظن به صداقت و راستگويي او باشد، كفايت ميكند.
5025. آيا فرزندان در صورت كار در خانه ميتوانند ادعاي دستمزد يا سود كنند؟
ج. در اين جهت مثل سايرين هستند.
5026. پدري براي نام گذاري فرزندش، اسمي را نذر كرده و مادر، نام ديگري را نذر نموده است، در اين رابطه چه دستور ميدهيد؟
ج. تا ممكن است هر دو نام را بر فرزند بگذارند، هر چند يكي اسم و ديگري لقب او باشد، يا يكي اسم معروف و ديگري غير معروف باشد.
5027. آيا بر پدر واجب است خواندن و نوشتن را به فرزندان خود ياد دهد؟
ج. واجب نيست.
5028. اگر موقع نماز، پدري با پسرش كار داشته باشد، وظيفهي پسر چيست؟
ج. اگر وقت نماز اندك باشد، نماز مقدم است.
5029. آيا براي جلوگيري والدين از خلافي كه مكرر انجام ميدهند و با هيچ راهي هم قانع نميشوند، ميتوان با خشونت با آنها رفتار كرد؟
ج. اگر كار حرام انجام ميدهند و اگر احتمال تأثير عقلايي در خشونت ميدهد، آن را به ديگري واگذار كند، به طوري كه متوجّه نشوند.
5030. آيا فرزند در برابر غذاي حرامي كه پدر به خانه ميآورد، مسؤوليت دارد؟
ج. علاوه بر نهي از منكر اگر عين حرام است، حق استفاده از آن غذا را ندارد، به خلاف اين كه به نحو متعارف به ذمه خريده باشد.
5031. آيا بدون اطلاع پدر و مادر روزه مستحبي گرفتن، درست است، در حالي كه اگر خبر داشته باشند، ممكن است راضي نباشند؟
ج. به مسألهي 1369 رساله رجوع شود.
5032. آيا رفتن به سينما بدون اجازهي پدر، اشكال ندارد؟
ج. به نحو مطلق جايز نيست.
5033. آيا در اهداي خون، اجازهي پدر و مادر شرط است؟
ج. خير.
5034. آيا قطع رابطه با مادر جهت افعال و رفتار آزار دهنده مادر، جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
5035. آيا پدر حق دارد تمام اموالش را به يكي از فرزندانش ببخشد و يا ملك مشاع خود با فرزندانش را بفروشد؟
ج. بله، در صورت اوّل حق دارد، البته رعايت مساوات بين اولاد مستحب است و اما در صورت دوم، اگر فرزند بالغ رشيد است، تنها سهم مشاع خود را ميتواند بفروشد.
5036. هنگامي كه پدر و مادر غيبت شخصي را مينمايند، وظيفه فرزند در برخورد با والدين چيست؟
ج. آنها را منع كند و اگر ادامه دادند، فرزند بايد به وظيفهي خود مثل ساير موارد تحقق غيبت رفتار كند، هم چون دفاع از فرد غيبت شونده و ترك مجلس غيبت و مانند آن.
5037. پدري مادر پسرش را با ظلم و ستم مطلّقه و با زني ديگر ازدواج ميكند و پسر زن مطلّقه را تا سن چهارده سالگي نگه ميدارد و پس از آن براي كارگري در مغازهها ميگذارد. اما خداي متعال به فرزند مذكور علم و تقوي عطا نمود، علاوه بر آبرو و وجهه اجتماعي، مايحتاج زندگي هم مرحمت فرمود. پدر مذكور ثروتش را به پسر زن دوّمي ميبخشد.
اكنون كه درمانده و پير شده و آنها پس از قبضه كردن ثروتش به او اعتنايي نميكنند، ميخواهد به پسر زن مطلّقهاش تحميل شود و مخارجش را از او بگيرد.
آيا چنين شخصي دربارهي چنين پدر ستمكاري بازهم مسؤوليتي دارد؟
ج. پدر واجب النفقهي فرزندان است و در صورت فقر پدر و تمكّن فرزند بين فرزندان همسر اوّل يا دوّم، فرقي نميكند.
5038. آيا اذن پدر براي دانشجويان در مورد رفتن به نماز جمعه و جماعات و كلاسهاي تفريحي لازم است؟
ج. اجازه لازم نيست، ولي بايد سبب ايذا پدر نشود.
5039. در چه صورتي مخالفت با پدر و مادر جايز است؟
ج. در صورتي كه موافقت با آنان با فعل واجب يا ترك حرامي منافات داشته باشد.
5040. آيا تهيه جهيزيه بر پدر واجب است؟
ج. خير، واجب نيست.
5041. اطاعت از پدر و مادر، تا چه اندازه لازم است؟
ج. تا حدي كه بر خلاف حرام و واجب نباشد، مطلقاً اطاعت از آنها مطلوب است، ولي حد لزوم اطاعت از آنها، در جاييست كه مخالفت با آنها سبب ايذاي آنها شود.
5042. آيا براي بيرون رفتن از خانه، اجازه پدر براي دختر لازم است؟
ج. احتياطاً اجازه بگيرد.
5043. آيا پرستاري پدر در صورت نياز، بر اولاد الزامي است؟
ج. الزام دارد كه اسباب اذيّت فراهم نشود.
5044. آيا برادر حق دارد كه برادر يا خواهر خود را تنبيه كند؟
ج. اگر مورد از موارد جواز تنبيه است، بايد با اذن از پدر باشد و به حد لزوم ديه هم نرسد.
5045. بچهاي كه از جاهايي مانند شيرخوارگاه، به فرزندي قبول ميشود، چگونه ميتوان به حلالزاده بودن او پي برد؟
ج. تا علم بر خلاف نباشد، حمل بر حلال زادگي ميشود.
5046. فرزندي كه با استفاده از تلقيح مصنوعي در دستگاه، پرورش يافته متعلق به كيست؟
ج. متعلق به صاحب نطفه و صاحب تخمك است.
5047. در صورت طلاق والدين، بر اساس چه شرايط و مصالحي حضانت فرزندان به يكي از آن دو سپرده ميشود؟ اگر حضانت به مادر سپرده شود، آيا بر شوهر لازم است كه نفقه فرزندان را بدهد؟ حضانت فرزندان تا چه سني بر عهده والدين است؟
ج. در اين رابطه به مسائل 1985 تا 1987 رساله رجوع شود، ولي نفقهي آنها بر پدر واجب است و تا حدي كه به حد بلوغ و رشد نرسيدهاند، حضانت آنها بر پدر و مادر است.
5048. خانمي كه عقد كرده، ولي به خانهي شوهر نرفته، به اجازهي پدر و مادر نياز دارد يا اجازهي شوهر كافي است؟
ج. اجازهي شوهر كافي است.
5049. حضانت فرزنداني كه از طريق نامشروع به دنيا ميآيند، بر عهده چه كسي ميباشد؟
ج. بنا بر جريان احكام ولد - مگر آن چه به دليل خارج شده - مثل ديگران است.
5050. اگر زن و شوهر بعد از جدايي، حق حضانت فرزندانشان را به ديگري يا شخص ثالثي واگذار كنند، آيا بلافاصله بعد از واگذاري يا بعد از گذشت مدتي، ميتوانند از حرف خود بازگردند؟
ج. اگر اين واگذاري در قبال وجهي نبوده، ميتوانند از آن برگردند ولي اگر در قبال گرفتن وجهي به صلح و مثل آن باشد، ممكن است گفته شود حكم آن عقد را دارد و هم چنين اگر شرط ضمن عقدي لازم - به عنوان صرف نظر نمودن از حق حضانت - شده باشد، رعايت آن شرط لازم است.
5051. زوجهاي علاوه بر بذل تمام يا مقداري از مهريه، حضانت بدون نفقه يا با نفقهي فرزندان دختر بالاتر از هفت سال خود را به عهده ميگيرد؛ ولي بعد از طلاق از حضانت و نگهداري اطفال امتناع ميورزد. در اين مورد آيا دادگاه ميتواند زوجه را به حضانت از فرزندان دختر الزام كند و يا اين كه حضانت به زوج منتقل ميشود؟
ج. به زوج منتقل ميشود.
5052. آيا ولي قهري اطفال بعد از فوت پدر آنها ميتواند از حضانت آنها توسّط مادرشان به علّت ازدواج بعدي مادر و يا هر علّت ديگر ممانعت به عمل آورد؟
ج. در صورت وفات پدر، حضانت مخصوص مادر است؛ اما در صورت ازدواج او تأمل است، احتياط در رعايت رضايت صاحب حقيست كه حق او از حق پدر و مادر متأخر است.
5053. آيا اگر عمل به حق الحضانه، مستلزم عسر و حرج فوق العاده نسبت به ديگري باشد - مثل اين كه گرفتن فرزند از مادر بعد از دو سال و رد به پدر باعث مشقّت خوف عقلايي خطرناك و غير قابل تحمّل براي مادر باشد، كه اين مشقّت اضافه بر اصل مشقّت فراق است كه معمولاً متوجّه مادر ميشود - و يا عمل به حق الحضانه باعث فساد و انحراف اخلاقي و تربيتي كودك باشد، در اين صورت باز حق حضانت ثابت است يا به حكم حرج و فساد ساقط ميشود؟
ج. در فرض سؤال، حق حضانت ساقط است.
5054. پس از فوت پدر، آيا مادر در قبال حضانت فرزندان صغير ميتواند از جد پدري مطالبهي اجرت كند؟
ج. اگر حضانت بر او باشد، مشكل است.
5055. دختر و پسري رابطهاي نامشروع داشتهاند و دخول نشده ولي پس از خروج مني از مرد، رحم زن جذب كرده و دختر حامله شده است پس از آن، اين دو با هم ازدواج كردهاند.
آيا فرزند ولد الزّناست يا ملحق به ابوين است؟
ج. ولد از فعل حرام است؛ ولي ملحق به آنها است.
5056. زني كه شوهرش - به اتّفاق نظر دكترها - عقيم است، در اثر زنا حامله شده و زاني منكر ولد است.
آيا به قاعده الولد للفراش، ولد ملحق به زوج است؟
ج. تا وقتي امكان لحوق به زوج هست، ملحق به زوج است.
5057. شخصي بچّهاي سر راهي را بزرگ ميكند، بعد از مدّتي زن و مردي آمده و اظهار ميدارند كه كودك بچهي آنها بوده است و آن فرد انكار ميكند.
آيا ميتوان بدون بيّنه كودك را گرفته و به زن و مرد مدّعي داد؟
ج. ولد بودن با بيّنه ثابت ميشود و هم چنين با استفاضه و با علم و اطمينان كسي كه مكلّف به ترتيب اثر شخصي بر آن است و هم چنين به اقرار بدون منازع با تفصيلي كه در محل خود، ذكر گرديده است.
5058. آيا ولد شبهه يا ولد زنا با ساير اولاد، از نظر محرم و نامحرمي و توارث فرق دارند؟
ج. احكام محرميّت به نسب در ولد شبهه و ولد زنا جاريست و محرميّت به مصاهرت و توارث در ولد شبهه جاريست و محرميّت به مصاهرت در ولد زنا مورد تأمّل و احتياط است و توارث در ولد زنا منتفي است.
(به مسألهي 2263 رساله رجوع شود. )
@@@
@@@
5059. مردي با يكي از محارم نسبي خويش عنفاً زنا كرده است، آيا فرزند متولد شده از آنان نسبت به مادر، ولد شبهه حساب ميشود يا خير؟
ج. لحوق ولد به زني كه با اكراه مجبور به زنا شده، خالي از وجه نيست.
5060. بچّهاي كه از زنا متولّد شده، آيا به زاني داده ميشود يا به زانيه؟
ج. ظاهراً مثل بچّههاي ديگر است، فقط در صورت اكراهِ يكي به زنا، ولد ملحق به @مكرَه است شرعاً، چنان چه گذشت.
5061. گرفتن اولاد از مادر در اثر طلاق يا به نحو ديگري - كه حضانت با پدر است - در صورتي كه مشقّت غير قابل تحمّل براي مادر داشته باشد يا باعث عدم رشد رواني فرزند شود، يا هر دو در عُسر و حرج بيفتند، آيا پدر ميتواند فرزند را از مادر جدا كند؟
ج. ادعاهاي ذكر شده ميتواند از طرفين باشد، ولي پدر با اين كه حق حضانت دارد، لكن به گونهاي نبايد عمل كند كه مادر به مشقّت زياد و عُسر و حرج واقع شود و نبايد مانع شود او را از زيارت و ديدار و اجتماع براي صله رحم و دفع يا رفع عسر و ضرر، به فرستادن طفل يا آوردن او ممكن است و همين حكم در ايام حضانت مادر هم هست و اختلاف بايد نزد حاكم شرع حل و فصل گردد.
5062. اين جانب نوزادي را به عنوان فرزندي گرفته و او را حسين نام گذاري و به همين اسم شناسنامه گرفتهام، در صورتي كه پدر و مادر كودك معلوم نيست، از نظر شرع مقدّس اسلام چه صورتي دارد؟
ج. مانعي ندارد.
5063. آيا منظور از رعايت غبطه، غبطه واقعيست و يا آن چه كه ولي، غبطه تصوّر ميكند، هر چند در حقيقت بر خلاف غبطه باشد، همان غبطه محسوب ميشود؟
ج. ميزان در تكليف، احراز ولي است.
5064. طفلي پس از بلوغ، رشيد نشده است و نياز به سرپرستي دارد، چه كسي سرپرست او است؟
ج. سرپرستي او مربوط به ولي شرعي اوست و اين غير از حق حضانت است كه تا پيش از بلوغ براي يكي از پدر يا مادر ثابت است.
5065. آيا ميتوان بچه را براي يادگيري تنبيه كرد؟
ج. ولي او يا كسي كه از ولي اجازه دارد ميتواند تا به حد واجب شدن ديه نرسد، تنبيه كند در محدودهي ذكر شده در مسأله 1609 رساله.
5066. نهي وارد شده دربارهي اين كه اسم فردي به نام مقدس حضرت رسول صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و كنيهاش كنيه آن حضرت صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم باشد، چه نوع نهي اي است؟
ج. شايد نهي تنزيهي باشد.
5067. اگر كودكي كه از دنيا رفته، در زمان حيات آسيبي به كسي وارد كرده است، آيا خانواده او بايد از آن شخص حلاليت بطلبند؟
ج. اگر آسيب مالي زده، از اموالِ آن كودك بايد خسارت را بپردازد.
5068. زني را عقد كردهاند، پس از ازدواج معلوم شد كه حامله است، حكم مسأله را بيان كرده و بفرماييد كه ولد ملحق به كيست؟
ج. اگر بين نزديكي و زايمان حد اقل شش ماه هلالي - كه كمترين مدت حمل است - فاصله شده باشد، نيز بيشتر از نه ماه فاصله نشود، فرزندي كه از زن متولد ميشود، ملحق به شوهر است.
5069. خالهاي دارم كه با مادرم از يك پدر نيست و خواهر اصلي او حاضر به نگهداري از او نيست. كدام يك از اينها در نگهداري او در اولويت هستند؟
ج. اگر آن خاله صغير است، ولايت او با پدر يا جد پدر يا قيّم شرعي اوست و نگهداري به معناي خدمتكاري، در مراتب صله رحم داخل است.
5070. در صله رحم نسبت قُرب و بُعد ارحام بر چه ملاكي استوار است و آيا تلفن كردن براي صله رحم كافي است؟
ج. اولويت در رحم در اقرب فالاقرب نسبت به ارث است و تلفن كردن هم كفايت ميكند، چنان چه در روايت است كه صله ارحام كنيد؛ هر چند به سلام كردن باشد.
5071. در چه صورتي قطع رحم جايز است؟
ج. تا وقتي كه مسلمان هستند، قطع به طور كلي جايز نيست.
5072. براي دوري از غذاهاي شبهه ناك، آيا لازم است قطع رحم كنيم يا نه؟
ج. ترك قطع رحم، مستلزم ترك اجتناب از غذاي شبهه ناك نيست.
5073. آيا انسان ميتواند براي حفظ ايمان خود با ارحام قطع رحم نمايد؟
ج. ميتواند رفت و آمد را كم كند، ولي به طور كلي قطع نكند.
5074. آيا قطع رحم براي فرار از غيبت و گناه جايز است؟
ج. ترك قطع رحم مستلزم آلوده شدن به گناه نيست.
5075. صله رحم با ارحامي كه درآمد نامشروع دارند، چه حكمي دارد؟
ج. همين كه قطع كلي نكند، كافي است.
5076. پسر عمويي دارم كه اهل دروغ و ساير اوصاف رذيلهايست كه بيايماني او را اثبات ميكند، آيا رابطه با او صحيح است يا نه؟
ج. قطع كلي نكند.
5077. معاشرت و رفت و آمد با افرادي كه نماز نميخوانند، چه حكمي دارد؟
ج. ترك قطع رحم مستلزم رفت و آمد آنچناني نيست، ولي اگر قابل هدايت و تأثيرپذيرند آنها را ارشاد كنيد.
5078. حكم رفت و آمد و صحبت كردن با فاميلهايي كه حجاب را رعايت نميكنند، چيست؟
ج. مثل جواب سؤال قبلي است.
5079. حكم صله رحم و تصرف در مال و غذاي حرام اقوام چيست؟
ج. صله رحم مستلزم تصرف در مال حرام نيست.
5080. ازدواج موقّت از نظر اسلام چه حكمي دارد؟
ج. جايز، بلكه مستحب است.
5081. آيا براي مردي كه همسر دائم دارد، ازدواج موقّت جايز است؟
ج. جايز است.
5082. اگر پدر تا بيست يا سي سال دختر خود را تزويج نكند و دختر هم بخواهد با كفو شرعي خود صيغه كند، آيا اذن پدر لازم است يا خير؟
ج. با فرض آن كه دختر رشيده و عاقله است و زوجي را كه براي خود در نظر گرفته كفو او ميباشد و با اجتماع تمام شرايط، پدر از اذن امتناع نمايد، اعتبار اذن پدر ساقط ميشود و در هر حال رعايت احترام پدر و استيذان از او بشود خصوصاً در عقد انقطاعي و اللَّه العالم.
5083. آيا دختر باكرهاي را كه بالغ و عاقل و رشيده است، بياذن پدر او ميتوان متعه كرد؟
ج. بنا بر احتياط، تكليفاً بايد از پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد، چون تكويناً مفسده دارد.
5084. زني كه در اثر زنا يا پريدن، بكارتش از بين رفته باشد، آيا براي ازدواج موقّت اجازه گرفتن از پدرش لازم است يا خير؟
ج. اگر بكارتش به جماع از بين رفته، نياز به اجازه ندارد.
5085. آيا صيغه خواندن براي دختر باكره بدون اطلاع خانوادهاش صحيح است؟
صحبت كردن آنها با همديگر چه حكمي دارد؟
ج. بايد احتياطاً با اجازهي پدر دختر باشد و صحبت كردن بدون اجرا عقدي مثل صحبت كردن با نامحرمهاي ديگر است.
5086. آيا ازدواج موقت با دختري كه بكارتش از راه غير شوهر كردن از بين رفته است، نياز به اذن پدر دارد؟
ج. اگر به غير جماع زايل شده، بازهم نياز به اذن پدر دارد، بنا بر احتياط ذكر شده.
5087. در عقد موقت آيا به صرف گفتهي دختر كه «پدر او راضي است»، نيازي به گرفتن پاسخ پدر هست يا خير؟
ج. ظن به صدق او باشد، كفايت ميكند.
5088. اگر در ازدواج موقت با دختر باكره بالغه و رشيده، - كه فقط به منظور رابطهاي متعارف شغلي و … باشد، نه مسائل زناشويي، آيا اجازه ولي او شرط است؟
ج. در لزوم اجازه به نحوي كه ذكر شد، فرقي نميكند.
5089. دختري بالغ - كه قبلاً توسّط زنا ازالهي بكارت شده است و خانوادهي او مطّلع نميباشند - تمايل به متعه با مرد مسلماني را دارد. لكن حاضر به مطّلع كردن خانواده نيست و مرد مُصر به اذن از وليست و از طرفي احتمال دارد كه در پنهاني به زنا بيفتد. آيا بدون اذن، عقد موقّت وي جايز است؟
ج. در اين فرض جايز است.
5090. پدر به دختر اذن ازدواج دائم داده، آيا ميتواند عقد انقطاعي كند؟
ج. تكليفاً بنا بر احوط، جايز نيست و وضعاً صحيح است.
5091. اگر پدر دختر باكرهاي فوت كرده باشد، ميتوان او را صيغه نمود؟
ج. اگر جد پدري ندارد، جايز است.
5092. آيا ازدواج موقت مرد به نفع جامعه است يا باعث متلاشي شدن جامعه ميگردد؟
ج. به نفع جامعه است.
5093. عقد موقّتي واقع شده است كه به جهت جهل به مسأله يا فراموشي، مدّت و مهر را مشخّص نكردهاند و جماع واقع شده است، حكم قضيه چيست؟
ج. حكم زنا را ندارد و اگر قصد مطلق نكاح را داشتهاند، منقلب به عقد دائم و مهر المثل ميشود.
5094. خانمي دختر نابالغ خويش را براي مدّت دو روز براي مردي صيغه ميخواند. آيا بعد از اتمام زمان صيغه به طور دائمي براي اين خانم محرم است يا خير؟
ج. بله محرم است، اگر با اذن ولي شرعي او بوده است و احوط اينست كه مدّتي پس از بلوغ را هم جزو زمان عقد قرار دهند هر چند بعداً زوج ابرا كند و آن زمان را ببخشد.
5095. اگر پسر و دختري بخواهند از طريق ازدواج موقّت با همديگر رابطهاي شرعي داشته باشند، در صورتهاي زير چه شرايطي معتبر است؟
1) اگر رابطه صرفاً رابطهاي متعارف شغلي يا تحصيلي باشد؟
2) اگر رابطه صرفاً به خاطر استمتاع، جنسي بدون دخول باشد؟
3) اگر رابطه به خاطر آميزش جنسي (دخول) باشد؟
ج. در تمام صور جايز است و لكن در باكره با اجازهي پدر احتياطاً.
5096. اگر شخصي دختربچّهي خود را كه قابل تمتّع نيست، به مدّت كوتاهي به منظور محرم شدن مادر آن بچّه به داماد، به عقد انقطاعي وي درآورد، آيا مادر آن بچّه به آن شخص محرم ميشود؟
ج. بله، محرم ميشود؛ هر چند احتياط اينست كه مقداري بعد از بلوغ را هم داخل كند، هر چند بعداً شوهر بقيه مدت را ابرا كند.
5097. ازدواج موقت چه شرايطي دارد؟
آيا برقراري رابطه با نامحرم به اين نيّت كه در آينده با هم ازدواج كنيم جايز است؟
ج. بايد در ازدواج موقت مهر و مدت معين شود و بنا بر احتياط با اجازهي پدر دختر صيغه صحيح خوانده شود و رابطه با نامحرم حرام است.
5098. آيا ازدواج موقت كه موجب از بين رفتن بكارت ميشود، به ضرر دختر نيست؟
ج. امكان دارد.
5099. آيا در ازدواج موقت نفقه زن بر مرد واجب است؟
ج. خير، واجب نيست.
5100. فرق صيغه عقد موقت و زنا چيست و آيا مرد خودش ميتواند عقد را جاري كند؟
ج. عقد موقت مثل دائم مشروع و مشروط به شرايط است و مرد هم ميتواند صيغه صحيح را جاري كند و هم چنين زن نيز ميتواند صيغه را خود جاري نمايد.
5101. آيا در ازدواج موقت نيز مادر زن بر داماد حرمت دائمي پيدا ميكند؟
ج. بله.
5102. حكم وكيل گرفتن و خواندن صيغه در عقد موقت چيست؟
ج. به ذيل مسألهي 1883 رساله رجوع شود.
5103. زن و مردي كه صيغه شدهاند، چه حقوقي نسبت به هم دارند؟
ج. مرد حق استمتاع و زن حق مهر دارد.
5104. فردي قبل از ازدواج دائم، ازدواج موقّت كرده است و توافقي كه روي مهريّه عقد دائم شده بود را سهواً مهريّه عقد موقّت قرار دادهاند، تكليف چيست؟
ج. احتياط در اينست كه شوهر مدت عقد موقت را ببخشد و زن هم او را از مهر ابرا كند و باز عقد موقّت را تجديد كنند.
5105. در عقد موقّتِ صغير، آيا ولي يا قيّم وي ميتواند بذل مدّت به زوجه نمايد؟
ج. ولي يا قيّم با اذن حاكم ميتواند با گرفتن مالي از زوجه كه به نفع صغير است، بذل مدت نمايد و احتياط در موارد امكان صبر - مثل نزديك بودن زمان بلوغ - ترك نشود.
5106. در عقد ازدواج موقّت، آيا شرط نفقه نافذ است؟
ج. اگر شرط اعطاي مقدار نفقه باشد، ظاهراً آن شرط الزام آور است، اگر چه تخلّف آن موجب خيار در عقد نكاح نيست.
5107. بين زوجين اختلاف شده و زوجه ميگويد عقد، دائم بوده و زوج و عاقد ميگويد موقّت بوده است.
قول كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. ظاهراً قول زوج و عاقد مقدم است؛ زيرا آنها منكر علقهي زوجيّت پس از مدت هستند و زوجه مدّعي آن است كه اگر زوجه بيّنه اقامه نكند، منكر حلف ميكند.
گرچه احتياط در اينست كه زوج پس از انقضاي مدّتي كه قايل است، طلاق را اجرا كند.
5108. آيا انسان بدون وجود شاهدي ميتواند صيغه عقد موقت را بخواند؟ در صورت مواجه شدن با نيروهاي انتظامي چگونه بايد جواب دهد؟
ج. بدون شاهد هم ميتوانند عقد بخوانند و قول آنها هم به خواندن عقد، قابل قبول است.
5109. كمترين و بيشترين زمان ازدواج موقت چه قدر است؟
ج. مقدار، منوط به رضايت طرفين است و فرقي بين اين كه زمان آن بلند يا كوتاه باشد نيست؛ پس در طرف طول زماني كه مظنون است عدم بقا تا آن زمان تا به سفاهت نرسد و در طرف كوتاهي، به لحظه معيّن با قابليت استمتاع؛ اگر چه به غير جماع باشد در آن زمان كافي است.
5110. در عقد موقت اگر هنوز مدت تمام نشده باشد ميتوان مدت را تمديد كرد، يا اين كه آن را به عقد دائم تبديل كرد؟
ج. قبل از پايان مدت يا بخشيدن بقيه مدت، عقد دائم يا موقت باطل است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1904 رساله رجوع شود. )
5111. مردي زني را به اين صورت فريب داده كه به او گفته من تو را به نكاح دائم خود در ميآورم، ولي شرط نكاح دائم اينست كه اوّل تو را به عقد موقّت درآورم. او را بدون تعيين مهر به عقد موقّت درآورده، با رضايت زن و پس از آن، از او ازالهي بكارت كرده و مبلغي را به او داده و او را رها كرده است.
آيا اين عقد صحيح است؟
حكم قضيه را بيان فرماييد.
ج. چون مهر را در عقد موقت تعيين نكرده، آن عقد باطل بوده است.
اگر مرد دانسته اين كار را كرده، اين وطي از طرف او زنا است، ولي چون زن اين را نميدانسته از طرف او وطي به شبهه بوده و در وطي به شبهه چه از طرف زن به تنهايي يا از طرف هر دو باشد، زن استحقاق مهر المثل را دارد و چون ازالهي بكارت شده، استحقاق مهر المثل باكره را دارد و @أرش البكارة هم در همان مهر تداخل ميكند.
5112. اگر در ازدواج موقت از روي فراموشي و يا به علت جهل نسبت به مسأله، ذكر مدّت انجام نشود، حكم آن چيست؟
ج. آن نكاح باطل است، ولي اگر قصد عاقد به قصد اصل نكاح منحل شود و قصد متعه از باب تعدّد مقصود باشد، عقد منقلب به دائم ميشود، به خلاف وحدت مقصود و در موردي كه تحليل قصد واضح نيست، احتياط در اينست كه اگر راضي به دوام باشند، عقد را تجديد كنند و اگر راضي به آن نباشند، طلاق دهند.
5113. عدّهي زني كه حيض ميشود - در ازدواج موقت - دو حيض است.
حال اگر زن بعد از انقضاي مدت بلافاصله حيض شود و پس از انقضاي حيض و پاك شدن و فاصله شدن كمترين زمان پاكي كه 10 روز است با خوردن قرص حيض شود - كه مجموع مدّت عدّه مثلاً 20 روز ميشود - آيا ميتواند شوهر كند؟
ج. ظاهراً ميتواند.
5114. در عدّهي رجعيّه فردي عيال قبلي خود را متعه ميكند.
آيا متعه صحيح است؟
و آيا عمل او رجوع محسوب ميشود؟
ج. متعه لغو است، ولي رجوع محسوب ميشود، ظاهراً.
5115. اگر در عقد متعه مدّت ذكر شود ولي مجهول باشد، مثل بازگشت فلان مسافر از سفر، آيا متعه باطل است يا به دائم منقلب ميشود؟
ج. ظاهراً متعه باطل است.
5116. اين جانب تصميم به ازدواج موقّت با زن يائسهاي دارم. اگر از وي سؤال كنم كه يائسه هستي و در جواب بگويد آري، هم چنين اگر سؤال شود كه شوهر دارد يا نه، بگويد شوهر ندارم، آيا قول او شرعاً حجّت است و من ميتوانم با او ازدواج كنم؟
ج. اگر بر كذب او يقين نداريد، ادّعاي او در اين كه @خليّه است و ميتواند شوهر كند قابل اعتماد است و اگر متّهمه است، بهتر است مراعات احتياط شود.
5117. دختري 24 ساله هستم. حدود 6 سال پيش در حالي كه باكره بودم، به صيغه موقّت مردي درآمدم و اكنون بعد از 6 سال احتمال 99 درصد ميدهم كه نه مهريّه تعيين شده بود و نه مدّت عقد مشخص گرديده بود و اكنون هم هيچ دسترسي به آن مرد ندارم. تكليف بنده چيست؟
آيا بنده به عقد دائم ايشان درآمده ام يا اين كه عقد باطل بوده و اكنون ميتوانم ازدواج كنم؟
ج. اگر عقد دائم بوده و مهر قرار داده نشده، به مهر المثل بر ميگردد و اگر عقد موقّت بوده و مهر قرار داده نشده، عقد باطل است و اگر عقد موقّت بوده و زمان ذكر نشده، در صورتي كه قصد خصوص عقد موقت - به طوري كه بر عقد دائم اصلاً راضي نباشد - نشده، به دائم منقلب ميشود.
5118. آيا ازدواج موقّت 99 ساله صحيح است و آيا حكم عقد دائم را پيدا ميكند؟
ج. تا هر مقداري كه به سفاهت نرسد، ازدواج موقّت صحيح است.
5119. اگر بدون علم به لزوم تعيين مهر و زمان در ازدواج موقت، زن و مردي ازدواج كنند و فرزندي حاصل شود، بعد به لزوم تعيين پي ببرند، آيا ازدواج آنها حرام بوده و بچه آنها حلالزاده نميباشد؟
ج. اگر منقلب به ازدواج دائم نشده باشد، وطي به شبهه و آن فرزند، فرزند شبهه و حلالزاده است.
5120. در ازدواج موقت، در شرايطي كه زن در عسر و حرج واقع شود، آيا اجبار مرد بر بذل مدت باقي مانده صحيح ميباشد؟
ج. خير، مگر از جانب حاكم شرع جامع شرايط باشد.
5121. آيا نحوه ازدواج موقت با زن مسلمان و غير مسلمان متفاوت است؟
اگر زن و مرد از دو جاي متفاوت و با زبان مختلف باشند، نحوه جاري ساختن صيغه موقت چگونه است؟
ج. نحوهي ازدواج تفاوت ندارد و در اجراي صيغه، بايد هر كدام بفهمد كه عقد ازدواج را اجرا ميكند.
5122. ازدواج موقت با زنان اهل كتاب كه بدون مهريه، راضي به اين ازدواج باشند صحيح است؟
ج. بايد مهر معيّن داشته باشد.
5123. مرديست زرتشتي به زن مسلماني مراجعه و خود را مسلمان و پيرو شريعت مقدّس اسلام معرّفي ميكند.
مطابق موازين شرع اسلام، نزد عاقد مسلمان و واجد شرايط با انعقاد عقد ازدواج به طريقهي اسلامي و به صورت موقت آن زن را تزويج و در سند نكاحيّه رسمي، مذهب خود را مسلمان اعلام ميدارد. بعداً معلوم ميگردد كه او مجوسي است، حاصل اين ازدواج دو فرزند است.
حكم ازدواج فوق چيست؟
آيا اين مرد و دو نفر فرزندان مذكور مسلمان شناخته ميشوند؟ زوجه مذكوره چه وظيفهاي دارد؟
ج. طريقي براي صحّت نكاح زن مسلمان با مرد غير مسلمان حتي در عقد موقت نيست، اگر چه كتابي يا مجوس باشد.
پس با تفحّص از حال فعلي و سابق، اگر اسلام مرد احراز شد كه ملتزم به لوازم اسلام و ايمان است و در حال عقد اين چنين بوده است، يا آن كه امارهي معتبر بر اسلام و ايمان آن وقت به دست آمد كه احكام اسلام بار ميشود و در غير اين صورت نسبت اولاد به مادر صحيح است و آنها تابع مادر - كه اشرف است در اسلام - ميباشند و جدايي مادر از زوج لازم و متعيّن ميگردد و عدّهي وطي به شبهه بر مادري كه ندانسته بوده، ثابت است.
5124. آيا ازدواج موقّت با زن مجوسي جايز است يا نه؟
ج. محل تأمّل است پس بايد احتياطاً ترك شود.
5125. آيا مرد مسلماني كه همسر مسلمان دارد، ميتواند زن اهل كتاب را به عقد موقّت خود درآورد؟
ج. ميتواند با آنان به صورت عقد موقت ازدواج كند.
5126. آيا فواحش را ميتوان عقد موقّت كرد؟
ج. بله، ميشود، هر چند خلاف استحباب است.
5127. متعه نمودن زنان بدكاره چه حكمي دارد؟
و بايد شرايط ازدواج موقت از نظر عده و … رعايت شود يا نه؟
ج. متعه كردن آنها قبل از توبهي شان، كراهت دارد و بايد تمام شرايط ازدواج موقت رعايت شود.
5128. مردي زني را به عقد موقّت خود در ميآورد. در بين مباشرت با آن زن شك ميكند كه آيا او از زناني است كه زياد صيغه ميشود و عدّه نگه نميدارد يا نه؟، آيا تحقيق واجب است؟
ج. واجب نيست.
5129. آيا در ازدواج موقت نيازي به ثبت آن در محضر رسمي ميباشد؟
ج. شرعاً لازم نيست.
5130. اگر مردي به همسرش دسترسي نداشته باشد، آيا بدون اجازه او ميتواند زني را صيغه كند؟
ج. بله، ميتواند.
5131. آيا مرد با داشتن همسر دائم، ميتواند ازدواج موقت كند؟ رضايت و اجازه همسر دائمي او چه نقشي دارد؟
ج. ميتواند و نيازي به اجازهي همسر دائمي ندارد.
5132. كسي كه طواف نساء و نماز آن را به جا نياورده، آيا ميتواند ازدواج موقت كند؟
ج. خير، نميتواند.
5133. فرزندي كه از ازدواج موقت متولد ميشود مربوط به پدر است يا مادر؟
ج. مربوط به هر دو است.
5134. آيا اين مطلب صحيح است كه مسؤوليت طفل حاصل از نزديكي در زمان ازدواج موقت با مرد نميباشد؟
ج. خير، صحيح نيست.
5135. در ازدواجهاي وقت، كه گاهي شوهر براي مدتي طولاني مفقود ميشود، اگر زن در اين مدت مرتكب زنا شود، آيا بر شوهرش حرام ابدي ميشود؟
ج. خير، حرام نميشود.
5136. زناني كه شناخته شده هستند كه فقط براي گرفتن مهريه ازدواج ميكنند و بعد از گرفتن آن از شوهر جدا ميشوند، اگر كسي عالم يا جاهل به اين موضوع با آنها ازدواج كند و اين بلا بر سر او آيد، آيا ميتواند از دادن مهريه خود داري كند يا خير؟
ج. خير، بايد مهريه را بدهد؛ ولي در موقت تا مدت تمام نشده، حق استمتاع دارد و در دائم، طلاق به دست شوهر است و اگر ادعاي تدليس در بين است، به حاكم شرع مراجعه ميشود.
5137. شخصي زن جواني را متعه كرده و با اقرار خود مواقعه نيز انجام شده و زن مزبور پس از آن حامله شده است و طفل را به مرد متمتّع نسبت ميدهد ولي مرد منكر الحاق ولد به خود ميباشد.
آيا قسم به نفي ولد از طرف مرد در اين صورت مشروعيّت دارد؟
ج. اگر معلوم نباشد كه به مجرد احتمال يا گمان نفي كرده، به نفي ولدِ شوهر، ولد منتفي ميشود ظاهراً، اگر چه نفي براي او بدون علم تكليفاً جايز نيست؛ اگر چه عزل نمايد يا ظن به انتفا داشته باشد يا زن را متهمه بداند و علي اي حال در عقد انقطاعي لعان نيست.
5138. فرزندي كه در ازدواج موقت حاصل ميشود، اگر زن آن را به مرد نسبت دهد، مرد ميتواند آن را از خود نفي كند؟ اگر اقرار به مباشرت داشته باشد، نفي ولد چه حكمي دارد؟
ج. خير، اگر علم به نفي ندارد نميتواند نفي ولد كند و با علامات مفيده ظن به انتفا، محكوم به لحوق است به واسطهي فراش و در صورت نفي زوج، ولد بدون لعان از او منتفي است.
5139. تكليف زناني كه براي چند سال به ازدواج موقت مردي در ميآيند؛ ولي بعد از مدتي ديگر، از آن مرد خبري نميشود، چه ميباشد؟
ج. بايد صبر كنند تا مدت عقدشان تمام شود.
5140. در ازدواج موقت، حدود اطاعت زن از شوهر، شامل چه مواردي ميباشد؟
ج. در استمتاعات بايد تمكين كند.
5141. هرگاه زني را يك ساله متعه كرده پس از شش ماه ميخواهد او را به عقد دائم درآورد، وظيفه چيست؟
ج. آن شش ماه ديگر را ببخشد، بعد او را عقد كند.
5142. در عقد موقّت، شوهر نصف مدّت را ميبخشد.
آيا مهر هم تقسيط ميشود يا همهي مهريه را بايد بپردازد؟
ج. اگر قبل از دخول باشد، نصف مهر و اگر بعد از دخول باشد، تمام مهر را بايد بپردازد.
5143. اگر مردي دختري را بدون اذن پدر به عقد موقت خود درآورد، در صورتي كه مرجع تقليد آن دختر چنين عقدي را باطل ميداند، آيا محرميت مادر دختر و ديگر احكام ازدواج بر آن مترتب ميشود؟
ج. هر كدام از مرد و زن و مادر او يا غير او، به فتواي مرجع تقليد خود عمل كنند.
5144. منظور از قصد ريبه و لذّت چيست؟
ج. نظر با ريبه، نگاهيست كه همانند كسي كه نظر سويي دارد، باشد، اگر چه خوف فتنه نباشد و لذت اعم از ريبه است و اللَّه العالم.
5145. اگر انسان همان گونه كه از ديدن يك باغ و گلستان لذّت ميبرد، از نگاه كردن به صورت انسان ديگر (مرد يا زن) لذّت ببرد، آيا حرام است؟
و مصداق قصد ريبه و لذّت به حساب ميآيد؟
ج. ظاهراً نظر ريبه عبارت است از نگاهي كه شبيه به نگاه قصد كننده حرام است، اگر چه به عدم وقوع در حرام، علم داشته باشد.
5146. اگر در نگاه به نامحرم تحريكي نباشد، بازهم حرام است؟
ج. اگر به مواضع محرّمه باشد، بازهم حرام است.
5147. نظر مرد به غير وجه و كفّين دختر مميّز غير بالغ و همچنين نظر زن به پسر نابالغ مميّز، بدون ريبه چگونه است؟
ج. بنا بر احتياط واجب نگاه كردن مرد به بدن و موي دختري كه نه سال قمرياش تمام نشده، ولي خوب و بد را ميفهمد جايز نيست؛ اگر چه بدون قصد لذت هم باشد.
همچنين نگاه كردن زن به بدن پسري كه بالغ نشده ولي خوب و بد را ميفهمد، جايز نيست.
5148. اگر مرد به اعضاي زن نامحرمي كه همراه با زينت و آرايش است، هر چند از مواضع استثنا باشد، مانند:
چشم سرمه دار يا دست همراه با انگشتري، نگاه كند و لو با قصد لذت هم نباشد، چه حكمي دارد؟
ج. حرام است، زيرا خود اين تزيّن و تبرّج معرضيّت براي فتنه و ريبه و شأنيّت براي فساد دارد و همين براي حرمت كافي است.
5149. آيا نگاه كردن به صورت و دسته اي نامحرم جايز است؟
ج. اگر بدون ريبه و قصد لذت باشد، در مورد غير زينت يا اصلاح جايز است؛ اگر چه احوط ترك آن است.
5150. نگاه كردن به زن فروشنده موقع خريد اجناس، چگونه است؟
ج. نگاه كردن به غير از صورت و دسته ا، حرام است و نگاه به صورت و دست فروشندهها، بدون ريبه و قصد لذت جايز است.
5151. از دختراني كه كوچك و با چادر ميباشند خوشم ميآيد چون معنويت خاصي دارند، آيا نگاه كردن به آنها اشكال دارد؟
ج. اگر به سني رسيدهاند كه خوب و بد را ميفهمند، نگاه كردن به بدن و موي آنها بنا بر احتياط واجب جايز نيست، امّا به صورت و دسته اي آنها اگر ريبه و قصد لذت نباشد، اشكال ندارد.
5152. نگاه كردن به زن نامحرم در خيابان و بازار كه صورت آنها آرايش كرده و قسمت جلوي موي آنها آشكار باشد، بدون قصد تلذّذ و ريبه چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5153. آيا نگاه كردن به وجه و كفّين زن نامحرم بدون قصد لذت اشكال دارد؟
ج. بدون ضرورت خلاف احتياط است.
5154. با عنايت به مسألهي 1935 و اين مطلب كه امروزه در شهرهاي بزرگ بيرون بودن مقداري از موي سر، امري عادي شده است، آيا ميتوان از اين رو كه اين مقدار موي سر عرفاً بيرون است به آن نگاه كرد، مانند برخي قبايل كه معمولاً مقداري از موهايشان بيرون است؟
ج. در فرض مرقوم جايز نيست.
5155. نگاه كردن به چهره مؤمن ثواب است، حال اگر نامحرم باشد همين حكم را دارد؟
ج. خير.
5156. در دانشگاهها رفت و آمد زنان با پوشش و حجاب نامناسب فراوان شده است و چشم پوشاندن كامل از آنان بسيار دشوار است، نگاه كردن غير عمدي به آنان علي رغم علم به ابتلا به چنين نگاههايي هنگام ورود به دانشگاه چه حكمي دارد؟
آيا نگاههاي عادي غير شهواني به زنان آرايش كرده جايز است يا نه؟
ج. بنا بر احتياط مستحب بايد از نگاه كردن به صورت و دو دست چنين زناني پرهيز كرد و در غير از اين دو موضع، نگاه عمدي بدون ضرورت به آنان ممنوع است و نيز ادامه نگاه غير ضروري نيز ممنوع ميباشد، بنا بر اين كسي كه نگاهش به صورت غير عمدي به چنين افرادي ميافتد، نبايد نگاهش را تكرار كرده و يا آن را ادامه دهد؛ مگر در صورت ضرورت.
5157. آيا نگاه كردن خواهر و برادر به بدن يكديگر جايز است؟
ج. اگر قصد لذت نداشته باشند ميتوانند غير از عورت، به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
(به مسألهي 1939 رساله رجوع شود. )
5158. آيا نگاه اتفاقي به دختراني كه موهاي خود را نميپوشانند، جايز است؟
ج. اگر آن نگاه تكرار نشده و يا ادامه نيابد، اشكال ندارد.
5159. آيا نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم بدون قصد لذت حرام است؟
ج. نگاه كردن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است - مثل سر - اشكالي ندارد، مگر اين كه نگاه كردن كمك به معصيت باشد و در غير اين مواضع بنا بر احتياط واجب حرام است.
5160. نگاه كردن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است چه حكمي دارد؟
ج. اگر اين نگاه كردن كمك به معصيت نباشد، جايز است.
5161. اگر مردي به لباس زن نامحرمي كه بر روي بند لباس پهن شده نگاه كند، اشكال دارد؟
ج. اگر مفسدهاي نداشته باشد، اشكال ندارد.
5162. نگاه شهواني به بدن خود چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5163. وضو گرفتن زن آنجا كه مرد نامحرم او را ببيند، چگونه است؟
ج. با توجه و التفات جايز نيست.
5164. نگاه كردن مرد به موهاي جدا شده از زن نامحرم بدون لذت چه حكمي دارد؟
ج. بنا بر احوط جايز نيست، چون اضافهاش به زن باقيست و در زمان اتّصال به بدن، شِدَّت تحريم مو از پوست بيشتر است.
5165. در روستاها عمل مجامعت و جفت گيري حيوانات عملي، معمول و شايع است، آيا نگاه كردن به اين عمل از روي شهوت يا بدون آن اشكال دارد؟
ج. نگاه با شهوت حرام است.
5166. جواني كه ميخواهد با دختري ازدواج كند بعد از ديدن همديگر و قبل از جاري ساختن صيغه عقد، آيا پسر ميتواند به اين دختر [دوباره ] نگاه كند؟
ج. اگر براي اطّلاع عقلايي دوباره نظر كند، جايز است.
5167. آيا نگاه شهوت انگيز به كسي كه ميخواهم با او ازدواج كنم جايز است؟
ج. از اين جهت مثل ديگران است و از غير اين جهت در مسألهي 1944 رساله توضيح داده شده است.
5168. براي انتخاب همسر ميتوانم به دخترها نگاه كنم؟
ج. اگر از موارد مسألهي 1944 رساله نيست، خير.
5169. نگاه به استاد خانم كه از روي شهوت نباشد، لكن در انسان تأثير بگذارد چه طور است؟
ج. اگر معرضيت براي ريبه و فتنه و تعقّب به حرام دارد و يا نگاه به غير وجه و كفين است، جايز نيست.
5170. برخي از معلمين ما زن هستند و من مجبورم براي تمركز، به چهره معلم نگاه كنم، ولي با توجه به اين كه آنها حجاب درستي ندارند وظيفه چيست؟
ج. به نحوي كه در سؤال قبلي ذكر شد، جايز نيست.
5171. آيا نگاه به مرد نامحرم، براي فهميدن سخنهاي او، گناه است؟
ج. اگر خوف مفسده نباشد، اشكال ندارد.
5172. با توجه به اين كه كلاسهاي دانشجويان دختر و پسر با هم برگزار ميشود، طبعاً ناخودآگاه چشم پسران به دختران نامحرم ميافتد، حكم آن در صورتي كه بدون قصد لذت باشد چيست؟
ج. نگاه كردن غير عمدي اشكالي ندارد، اما بايد از تكرار يا ادامه نگاه پرهيز نمود ولي تحصيل كردن در اين كلاسها اگر از وقوع در حرام ايمن نيست، حرام است.
5173. حدود نگاه بين استاد مرد و دانشجوي دختر چيست؟
ج. دختر نبايد نزد استاد مرد به نحوي كه موجب اختلاط زن و مرد است درس بخواند، مگر اين كه از پشت پرده باشد و خوف مفسدهاي هم در كار نباشد.
5174. به هنگام تدريس در كلاس خانمها به جهت ارزيابي كلاس و جلب توجّه شاگردان نسبت به درس، به ناچار نگاهي كلّي به خانمها انجام ميگيرد و هيچ گونه قصد ريبه و لذّتي در كار نيست. اين عمل چه حكمي دارد؟
ج. نگاه كردن به زن مسلمان بدون ريبه هم جايز نيست، مگر وجه و كفين.
5175. نگاه كردن به زنان نامحرم غير مسلمان (چه اهل كتاب و چه كفّار) اگر موجب مفسده باشد، چه حكمي دارد و اگر با ريبه نباشد چه حكمي دارد؟
ج. در صورت مفسده حكم آن حرمت است و نگاه با عدم ريبه در آنچه جايز است از مسلمان، اشكال ندارد و در غير آنها محل احتياط است.
( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 1935 رساله رجوع شود. )
5176. نظر به اهل كتاب در خارج از كشور با وضع لباس فعلي آنها جايز است يا نه؟
ج. نگاه به جاهايي از بدن آنها كه عادتاً پوشانده نميشود، بدون قصد لذت و در صورتي كه خوف واقع شدن در حرام نباشد، جايز است.
5177. نگاه كردن به موي سر زنان اهل كتاب، اگر بدون قصد ريبه باشد، چه حكمي دارد؟
ج. حفظ نظر به آنچه خودشان آشكار مينمايند، غير عورتين، لازم نيست.
5178. آيا نگاه كردن به زنان اهل ذمه و دست دادن با آنها اشكال دارد؟
ج. مجرد نگاه كردن بدون قصد لذت و در صورتي كه خوف وقوع در حرام نباشد جايز است، ولي دست دادن با آنها جايز نيست.
5179. آيا لمس و نظر اعضاي داخلي بدن نامحرم، مانند اعضاي ظاهريه حرام است؟
ج. حرام است، مگر در مورد ضرورت كه اقتصار بر حد ضرورت ميشود.
5180. چنان چه جهت گذاردن وسيله جلوگيري از حاملگي مانند Iud در داخل رحم، ظاهر آلت تناسلي زن به وسيلهي پارچه توسّط شوهر پوشانده شود، به طوري كه تنها مجراي دروني آن مشخّص باشد، آيا گذاردن وسيله با توجّه به لزوم نگاه به مجراي دروني آلت تناسلي زن توسّط پزشك [زن يا مرد] جايز است يا خير؟
ج. درون و برون آلت تناسلي در حكم، از حيث نظر و لمس فرقي ندارد.
5181. در برخي از شهرها و مناطق، متخصص زن جهت سونوگرافي وجود ندارد و به لحاظ تشخيص حاملگي و وضعيت جنين و يا ناراحتيهاي داخلي و كليوي، زنان مجبور به مراجعه به چنين متخصصيني هستند، آيا چنين بيماراني، بايد به شهرهاي مجاور كه متخصص زن دارد بروند يا ميتوانند جهت سونوگرافي به مرد مراجعه نمايند؟
ج. تا ممكن است بايد به شهرهاي مجاور بروند.
5182. اگر شخصي جنب نميشود و همين موجب اذيّت وي ميشود، آيا اين مطلب مجوّز براي كشف عورت براي معالجه ميشود؟
ج. اين حالت ظاهراً مرض به شمار ميآيد و او به اين معالجه محتاج و مضطر است و براي معالجه تا ممكن باشد، از محرّمات اختياريّه اجتناب كنند.
5183. نگاه كردن به عورت زن زائو، هنگام عمل زايمان چه حكمي دارد؟
ج. اگر از موارد مسألهي 1941 رساله نيست، جايز نيست.
5184. آيا مراجعه زن به پزشك مرد، در صورت وجود پزشك زن در همان رشته پزشكي جايز است؟
با توجه به اينكه غالباً به او نگاه شده و گاهي هم از او معاينه به عمل ميآيد.
ج. بايد از نظر نامحرم با تمكّن خود داري شود و در فرض سؤال جايز نيست.
5185. معاينه عورتين براي جنس مخالف جايز است يا بايد احتياط كرد؟
ج. اگر معالجه منحصر در نگاه كردن به عورت او باشد و معالجه توسط جنس موافق غير ممكن يا دشوار باشد، جايز است.
5186. در صورتي كه لمس و يا نگاه به عورت نامحرم ضرورت داشته باشد، آيا جايز است؟
ج. به مسألهي 1941 رساله رجوع شود.
5187. اين جانب دانشجوي سال چهارم پزشكي هستم. در اين مقطع تحصيلي گاهي اوقات جهت آموزش بر بالين بيماران زن و يا در اتاق عمل جرّاحي جهت يادگيري عملي، لازم است كه به محلهاي حرام بدن زن نگاه كنم و احياناً با دستكش يا بدون آن بر بدن زنان دست بزنيم. وظيفه چيست؟
ج. لمس و نظر به بدن اجنبيّه و محلهاي حرام ديگر تجويز نميشود. بلي در موارد ضرورتهايي كه مراعات آن لازم است، مثل توقّف نيازهاي پزشكي مسلمين بر آن و منحصر بودن، در حد ضرورت مانع ندارد و تشخيص موضوع بر عهده خود مكلّف است.
5188. نگاه كردن به صورت زنان چادرنشين كه معمولاً قسمتي از موي سر آنها ديده ميشود، براي مرد نامحرم چه حكمي دارد؟
توضيح آن كه ايشان به اين نوع پوشش عادت كردهاند و اگر تذكر داده شود نميپذيرند.
ج. نظر عمدي خلاف احتياط است و حفظ نظر (بدون ادامه و بدون تهييج) نيز واجب نيست، مگر برداشت بدي شود و ديگران اين طور به نظرشان بيايد كه آنچه جايز نيست، او جايز ميداند.
5189. نگاه كردن به زناني كه لباس محلي ميپوشند و معمولاً به جاي روسري، از تكه پارچهي تور، استفاده ميكنند و موها و گردن و گوشهاي آنها كاملاً مشخص است، چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5190. بازي خواهران در تئاتر و تماشاي آنها توسط برادران در حال بازي چه صورت دارد؟
ج. اگر موجب تهييج شهوات اهل آن است، جايز نيست.
5191. نگاه كردن به هنرپيشه زن از نزديك چه حكمي دارد؟
ج. مثل سايرين جايز نيست.
5192. شوهر خالههايم در منزل پوشش خوبي ندارند، حكم نگاه كردن به آنها چگونه است؟
ج. بنا بر احتياط واجب حرام است اما جواز نگاه كردن زن به قسمتي از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است، مثل سر، خالي از وجه نيست، مگر اين كه اين نگاه كردن كمك به معصيت باشد.
(به مسألهي 1933 رجوع شود. )
5193. در برخي موارد، بين احكام شرع و قوانين رايج پزشكي يا آموزشي به ويژه در موضوع پوشش و تماس و نگاه و يا اختلاط زن و مرد تعارض وجود دارد، در چنين موارد تكليف بيماران و دانشجويان چيست؟
ج. در هر حال رعايت احكام شرع واجب است.
5194. آيا حجاب از ضروريات اسلام است و منكر آن و كساني كه به اين دستور الهي، به ويژه در جامعهي اسلامي بياعتنايي ميكنند چه حكمي دارند؟
ج. اصل حجاب از ضروريات و نص قرآن است و كساني كه به اين دستور بياعتنايي ميكنند، كار حرام انجام ميدهند و بايد توبه نمايند.
5195. اگر كسي در نوشته يا گفتار خود حجاب را منكر شود، آيا مرتد محسوب ميشود؟
ج. بله.
5196.
گفته ميشود كه زن بايد خود را از پسر بچّه مميّز، بپوشاند. بفرماييد مميّز بودن پسر بچه از چه راه و يا راههايي شناخته ميشود؟
ج. شرط تمييز، شناختن مميّزات مرد و زن در اين مقام است و با شك، استصحاب عدم رسيدن به سن تمييز جاريست در نتيجه هنگام شك در به سن تمييز رسيدن پسربچه، حكم به نرسيدن آن ميشود.
5197. اگر مردي همسرش را به حجاب شرعي ملتزم نكند، آيا فاسق محسوب ميشود؟
ج. اگر امر به معروف و نهي از منكر با شرايطش را انجام ندهد، فاسق محسوب ميشود.
5198. مراد از سن تمييز چه سنّي است؟
ج. به حسب سن مقدار معيني ندارد، تمييز مثل رشد است كه اهلش در طفل تشخيص ميدهند.
5199. حد واجب پوشش براي زنان تا چه اندازهاي ميباشد؟
ج. زن بايد بدن و موي خود را از مرد نامحرم بپوشاند، اگر چه كمك به حرام نبوده و قصد لذتي نيز در بين نباشد؛ بلكه احتياط واجب آن است كه از پسر غير بالغ كه خوب و بد را ميفهمد نيز خود را بپوشاند.
5200. پوشاندن دست و صورت زن حتي بنا بر عدم وجوب آن آيا از نظر شرع مقدس اسلام امري مطلوب و پسنديده به شمار ميرود؟
ج. بله امري راجح و مطلوب است؛ بلكه احتياط مستحب در پوشاندن صورت و دستها از نامحرم است.
5201. چنان چه زن با خود زينت داشته باشد، مانند حلقهي ازدواج، يا انگشتري در دست، يا چهره آراسته كرده باشد، آيا واجب است وجه و كفّين را بپوشاند؟
ج. واجب است.
5202. آيا در پوشش اسلامي چادر الزامي دارد يا خير؟
ج. حجاب كامل همان چادر است.
5203. آيا نمايان بودن حجم پاهاي زن از جوراب ضخيم و يا شلوار تنگ اشكال دارد؟
ج. اگر مهيّج باشد، جايز نيست.
5204. پوشيدن لباسهاي تنگ و مهيّج براي زن و مرد، اگر حجاب اسلامي در آن رعايت شود شرعاً اشكال دارد؟
ج. جايز نيست.
5205. پوشيدن كفشهاي صدادار براي خانمها اگر به قصد جلب توجه نامحرم نباشد، آيا اشكال دارد؟
ج. اگر جلب توجه كند، اشكال دارد و قصد ملاك نيست.
5206. آيا پوشاندن سر با كلاه گيس براي خانمها پوشش شرعي محسوب ميشود و به چنين زناني آيا ميتوان نگاه كرد؟
ج. خير و نگاه به آنها هم جايز نيست.
5207. رعايت پوشش بيماراني كه در شرايط مطلوبي از توجه به پوشش خود نيستند، بر عهده خود آنهاست يا بر عهده اطرافيان و پرستاران ميباشد؟
ج. تا بتوانند بر عهده خود آنهاست و اگر نتوانند، ديگران بايد مراعات كنند.
5208. آيا با وجود برادران در اتاق عمل ميشود، دست تا آرنج بدون پوشش باشد؟
ج. جايز نيست.
5209. پوشيدن لباسهاي نازك و تن نما براي خانمها چه حكمي دارد؟
ج. در جايي از بدن كه برهنه بودن جايز نيست يا خلاف احتياط است، پوشيدن لباسهاي نازك و بدن نما همان حكم را دارد.
5210. پوشيدن برخي لباسهاي تنگ كه بدن را نشان نميدهند، امّا حجم بدن و پستي و بلندي آن كاملاً مشهود است چه حكمي دارد؟
ج. اگر طوري باشد كه منشأ فساد براي ديگران شود، جايز نيست.
5211. پوشيدن لباس مبتذل يا تنگ و مهيج غربي براي زن و مرد چه حكمي دارد؟
ج. چون معرضيّت براي مفسده دارد، جايز نيست.
5212. پوشيدن مانتو بدون چادر و سخنراني زنها در مقابل مردان جايز است يا حرام؟
ج. پوشيدن لباس و غير آن ضوابطي دارد كه بايد بر اساس آن باشد و نيز از آن چه كه در معرضيّت مفسده است، بايد احتراز شود.
5213. آيا پوشيدن مانتو براي زنان، در صورتي كه برجستگيهاي اندام مشخص باشد، جايز است؟
ج. جايز نيست.
5214. مقصود از لباس شهرت چيست و پوشيدن آن چه حكمي دارد؟
آيا چادر سفيدي كه موجب انگشت نما شدن شود از مصاديق لباس شهرت است؟
ج. لباس شهرت عبارت است از لباسي كه از جهت جنس يا رنگ يا نحوه برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زي پوشنده لباس باشد و پوشيدن چنين لباسهايي حرام است.
بنا بر اين پوشيدن چادر سفيد به اقتضاي محل پوشش و شخص پوشنده بايد ملاحظه شود.
5215. پوشش زن در مقابل زن چه مقدار بايد باشد؟
ج. در صورت عدم وجود مفسده و بدون وجود انگيزههاي شهواني، پوشاندن غير از عورتين در مقابل زن ديگر لازم نيست.
5216. دانشجوي پزشكي هستم و در بعضي بخشهاي بيمارستان با وجود نامحرم، بايد چادر خود را بردارم كه ناچار حجاب كمتر ميشود، لطفاً بفرماييد تكليف من چيست؟
ج. مراعات حد اقل حجاب شرعي در هر حال بايد بشود و از مواضع غير ضروري پرهيز كنيد.
5217. آيا مرد ميتواند همسر خود را به زدن پوشيه يا پوشيدن لباس خاصّي مجبور كند؟
ج. نميتواند، ولي ميتواند بدون پوشيدن آن لباس، اذن خروج از منزل را ندهد.
5218. اگر شوهر بداند و يا احتمال دهد كه اگر همسر او بدون پوشانيدن صورت و دست به بيرون از خانه برود به او نگاه حرام ميشود، آيا واجب است به پوشاندن زن امر كند و يا اجازهي بيرون رفتن به او ندهد؟
ج. بله، اگر علم دارد، بر شوهر واجب است؛ بلكه بدون آنها هم احوط پوشانيدن وجه و كفين است.
5219. اگر نپوشاندن وجه و كفّين (صورت و دستها تا مچ) فسادي را براي زن در جامعه به بار آورد، آيا پوشاندن وجه و كفّين واجب ميشود؟
ج. اگر منشأ حرام باشد، حرام است.
5220. زني هستم، دوست دارم مانتو و روسري بپوشم. امّا شوهرم ميگويد بايد چادر بپوشي، وظيفهي من چيست؟
ج. به حرف شوهرتان عمل كنيد.
5221. آيا پوشيدن مانتو كه تمام مواضع لازم را ميپوشاند، همراه با شلوار و روسري كه به عنوان حجاب اسلامي محسوب ميشود، در صورتي كه حجم بدن از آن نمايان باشد چه حكمي دارد؟
ج. حجاب كامل همان چادر است.
5222. خانمهايي كه موهاي بلندي دارند و آنها را ميبافند، اگر حجم و اندازه موهايشان از زير چادر مشخص باشد اشكال دارد؟
ج. اگر تحريك كننده باشد، جايز نيست.
5223. در حمام زنانه لازم است كه زن باسنهاي خود را از زنان ديگر بپوشاند؟
ج. اگر مظنّه حرام است، احتياطاً بايد بپوشانند.
5224. وضع حجاب در خوابگاههاي دخترانه بايد چگونه باشد؟
ج. با جاهاي ديگر فرق ندارد.
5225. اگر سهواً چادر خانمي كنار رود و در معرض ديد نامحرم باشد، اشكال دارد؟
ج. اگر فوري خود را حفظ كند، گناه نكرده است.
5226. بيرون بودن مقنعه و روسري از زير چادر چه حكمي دارد؟
ج. اگر جلب نظر نامحرم كند، جايز نيست.
5227. وظيفه زن با فاميلهاي نامحرم شوهر از نظر پوشش اسلامي چيست؟
ج. با نامحرمهاي ديگر فرقي ندارند.
5228. به جهت عدم جواز لمس و اختلاط با نامحرم در مراكز آموزش پزشكي، آيا متدينين از آموزش اين گونه حرفهها بايد دست بردارند؟
ج. چون آموزش اين حرفهها ملازمهي با انجام حرام ندارد، بايد برنامه ريزي كنند تا طبق ضوابط شرعي، آموزش صورت گيرد.
5229. نگاه كردن به مو و بدن، لمس كردن و بوسيدن دختر عقب افتادهاي كه اندكي بد و خوب را تمييز ميدهد، چه از رو و چه از زير لباس اشكال دارد يا خير؟
ج. احكام دختر غير عقب افتاده را دارد. يعني اگر غير بالغ باشد با قصد لذت جايز نيست و بدون آن، خلاف احتياط است و در صورت بلوغ مطلقاً جايز نيست.
5230. آيا پوشيدن و آرايش كردن طبق مد روز اشكال دارد؟
ج. اگر ترويج كفر كافر نباشد، اشكال ندارد، لكن در مقابل نامحرم بايد مراعات كنند.
5231. چادر به عنوان حجاب برتر شناخته ميشود ولي بعضي از خانمها علي رغم استفاده از چادر مناسب، (ضخيم)، به لحاظ ويژگيهاي جسمي كه دارند، اندام آنها از زير چادر مشخص است آيا مسؤوليت پوشش آنها باز متوجه خود آنها ميباشد يا طرف مقابل بايد از نگاه به او احتراز كند؟
ج. در اين رابطه، هر دو طرف وظيفه دارند و اگر طوريست كه جلب نظر نميكند، پوشاندن حجم واجب نيست به خلاف رنگ و شبح كه واجب است پوشانده شود.
5232. آيا هر كاري كه موجب جلب توجه نامحرم شود اشكال دارد؟
حتي اگر پوشيدن چادر باشد؟
ج. بله، اگر پوشيدن چادر هم به گونهاي باشد كه جلب توجه كند، بايد آن را نپوشد و منظور از جلب توجه، معرضيّت براي توجه همراه با ريبه است.
5233. اگر برآمدگي سينهزنان در مقابل نامحرم پيدا باشد، اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد.
5234. آيا اگر حجم شانههاي زنان در مقابل نامحرم پيدا باشد اشكال دارد؟
ج. اگر فتنه و فسادي ندارد، اشكال ندارد.
5235. آيا پوشيدن لباسهاي زننده بين خانمها ايراد دارد؟
ج. اگر فتنه و فسادي به دنبال نداشته باشد، اشكال ندارد.
5236. آيا عدم پوشش دختر دايي و دختر عمه و دختر خاله و دختر عمو - كه تأثيري در من ندارد - گناه است؟
ج. بله، گناه است و بين آنها با نامحرمهاي ديگر فرقي نيست.
5237. آيا پوشيدن جوراب ضخيم بدون شلوار - با اين كه حجم بدن از بيرون مشخّص است و در بعضي موارد مهيّج است - و يا پوشيدن كفشهايي كه هنگام راه رفتن صداي مهيّج دارد، جايز است؟
ج. اگر مهيّج و محرّك نامحرم باشد، جايز نيست.
5238. آيا پوشيدن جوراب در برابر نامحرم واجب است؟
ج. بله.
5239. حضور خانمهاي مسلمان در كشورهاي غير اسلامي با پوشش چادر، بسيار سخت و همراه با مشقت است، آيا اگر امر داير مدار ماندن در خانه يا حضور در اجتماع با مانتو (و پوشش كامل اسلامي بدون چادر) باشد، كدام يك اولويّت خواهد داشت؟
ج. در هر جايي كه انسان نتواند مسائل شرعيّهاش را رعايت كند، نميتواند در حال اختيار در آنجا بماند.
5240. در اين زمان بسياري از مد لباسها از غرب وارد شده و جوانان از لباسهايي با فرهنگ غربي استفاده ميكنند، آيا پوشيدن اين گونه لباسها شرعاً اشكال ندارد؟
و آيا عنوان تشبّه به كفار بر آنها صدق مينمايد؟
ج. اگر ترويج كفر و فرهنگ غرب شود، اشكال دارد.
5241. آيا لازم است حجاب را به توريستها الزام كنيم؟
ج. در حد پيشگيري از زمينه سازي فساد، لازم است.
5242. آيا پوشيدن چادر در مكانهاي مقدس، مانند حرم حضرت معصومه عليها السّلام واجب شرعي است؟
ج. پوشيدن چادر در همه جا حجاب كامل است.
5243. پوشاندن چه قسمتهايي از بدن براي مردان واجب است؟
ج. به مسألهي 1937 رساله رجوع شود.
5244. اگر مردي بداند كه زني به بدن او نگاه ميكند، در اين حال بر مرد پوشاندن بدن واجب است يا بنا بر احتياط واجب است؟
ج. در فرض كمك به حرام، پوشاندن بدن واجب است.
5245. استفاده از لباسهاي آستين كوتاه و شلوارك در مسابقاتي مانند فوتبال، واليبال، كشتي، وزنه برداري و … كه يا حجم بدن و عورتين كاملاً مشخص است و يا قسمتهاي زيادي از بدن آشكار است چه حكمي دارد؟
ج. چون در مقابل نامحرم هم هستند، جايز نيست. (به توضيح مذكور در مسألهي 1937 رساله رجوع شود. )
5246. آيا دختران در محيط ورزشي مخصوص خودشان ميتوانند لباس ورزشي بپوشند؟
ج. اگر معرضيت براي مفسده دارد، جايز نيست.
5247. اگر مردي براي پوشانيدن عورتين خود از محارم و مردان ديگر از لباس تنگ و چسبيده به بدن استفاده كند، كفايت ميكند؟
ج. اگر موجب فساد نباشد و رنگ و شبح پيدا نباشد، مانعي ندارد.
5248. پوشيدن شلوار تنگ براي آقايان به گونهاي كه حجم عورت و باسن را نشان دهد، چه حكمي دارد؟
ج. چون معرضيت براي فتنه و فساد دارد، اشكال دارد.
5249. پوشيدن پيراهن آستين كوتاه براي مردان در جامعه، بدون قصد شهواني و براي زيبايي بيشتر يا به علت گرماي هوا چه حكمي دارد؟
ج. در مواردي كه معرضيت براي مفسده دارد، اشكال دارد.
5250. آيا پوشيدن لباس زير و دمپايي مردانه در منزل، براي زن و بالعكس جايز است؟
ج. در فرض سؤال، حرمت محل تأمُّل است.
5251. پوشيدن لباس اختصاصي سادات براي غير سيّد جايز است؟
ج. جايز نيست.
5252. شركت در مراسم ازدواج برادران و خويشاوندان و دوستان در بعضي از موارد، مواجهه با عدم پوشش اسلامي زنان و ديدن نامحرم و لهو را دربردارد و در صورت عدم شركت، موجب تكدّر عميق والدين و فاميلها ميشود. آيا شركت كردن جايز است؟
ج. شركت در چنين مجالسي، اگر علم دارد كه به حرام مبتلا ميشود، جايز نيست.
5253. آيا اختلاط بين زن و مرد حكمي جداي از نگاه به نامحرم يا لمس و تماس و صحبت با آنها دارد؟
و اگر در مجموعهاي زنها و مردها مخلوط باشند، با رعايت حجاب و حفظ نگاه و عدم تماس و صحبت مشكوك، آيا نفس اختلاط آنها با همديگر حرام است؟
ج. به جهت معرضيّت نوعيه براي معيّت يا تعقّب به حرام، اختلاط حرام است.
5254. لبخند زدن هنگام صحبت با مرد نامحرم، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5255. شنيدن صداي خندهي زن نامحرم - بدون ريبه، در صورتي كه معرضيّت براي فتنه نداشته باشد، چه حكمي دارد؟
ج. جايز است، اگر چه احتياط خوب است.
5256. در يك خانه چند برادر با خانوادهي خود زندگي ميكنند.
گاهي به حسب اتّفاق برادر به زن برادر نگاه و گاهي هم شوخي ميكند.
با عادّي بودن اين جريان، حكم مسأله را بيان بفرماييد؟
ج. با نامحرمهاي ديگر فرق ندارد.
5257. اگر انسان با زن نامحرم شوخي كند يعني حرفي بزند و او را بخنداند، چه حكمي خواهد داشت؟
ج. چون غالباً موجب وقوع در فتنه است، ترك شود.
5258. گوش دادن به خنده زن نامحرم، اگر موجب مفسده نباشد چه حكمي دارد؟
در صورتي كه مفسده داشته باشد چه حكمي دارد؟
ج. مثل گوش دادن به صوت حَسنِ او است.
5259. خنديدن زن به گونهاي كه نامحرم صداي آن را بشنود، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5260. تواشيح خواني خواهران در برنامههاي عمومي دانشگاه در حضور برادران چه حكمي دارد؟
تدريس صوت و لحن قرآن و تواشيح توسّط مدرّس مرد، در صورتي كه مربّي زن در سطح تخصّصي جهت آموزش موجود نباشد [با توجّه به اين كه لازمهي اين آموزش قرائت خواهران و شنيدن صداي آنان توسّط مدرّس مرد است ] چه حكمي دارد؟
ج. خواندن زن در حضور مرد و استماع آن موجب فساد است و مجاز نيست.
5261. حكم خلوت كردن با زن نامحرم در صورت امن از واقع شدن در حرام چيست؟
و محدودهي خلوت كردن با زن نامحرم چه ميباشد؟
ج. در صورت علم به واقع شدن در حرام، خلوت با زن نامحرم حرام است و در غير اين صورت بايد احتياط كرد، مگر با ظن اطمينانآور به عدم واقع شدن به گناه، هر چند در اين مورد نيز احتياط نيكو است.
5262. بودن زن و مرد نامحرم در محلّي خلوت كه كسي در آنجا نيست، در سه صورت زير چه حكمي دارد؟
1) بچّهاي مميّز آنجا باشد ولي كسي نتواند وارد شود.
ج. اشكال ندارد، اگر خلوت اطلاق نشود.
2) كسي بتواند به آنجا وارد شود.
ج. اشكال ندارد.
3) كسي نتواند به آنجا وارد شود، ولي اطمينان به عدم وقوع در گناه باشد.
ج. احتياط خوب است.
5263. آيا تنها بودن پزشك مرد با بيمار زن يا بالعكس در مطب (با توجه به اين كه كسي حق ورود بدون هماهنگي و اجازه به داخل مطب را ندارد )، شرعاً اشكال دارد؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام نباشد، اشكال ندارد.
5264. حكم گوش دادن به صداي زنها در گروه كُر، زماني كه گروهي ميخوانند، بدون قصد لذّت چيست؟
ج. اگر زمينهساز فساد است، اشكال دارد.
5265. آيا شنيدن شعرخواني زن نامحرم حرام است؟
در زمان پيامبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم چگونه بوده است؟
ج. اشكال دارد.
5266. مصيبت خواندن و يا دعا خواندن و يا قرآن خواندن توسّط زن، با توجّه به اين كه مرد يا مرداني صدايش را ميشنوند، چه حكمي دارد؟
ج. احتياط در ترك است.
5267. آيا زن ميتواند از غلامش بهره جنسي ببرد؟
ج. خير.
5268. آيا با شوهر خواهر، بايد همانند نامحرم رفتار كرد؟
ج. بله.
5269. آيا رابطه نامشروع با خواهر زن، باعث حرمت همسر، بر مرد ميشود؟
ج. خير.
5270. ارتباط با زن برادر، كه موهاي سرش ديده ميشود و يا با شخص دست ميدهد، چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5271. آيا نشستن نامحرم در كنار هم در مجالس مهماني، سر سفره غذا، وسايل نقليه عمومي و … اشكال ندارد؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام باشد بايد اجتناب كنند.
5272. دويدن و سريع راه رفتن مقابل نامحرم، چه حكمي دارد؟
ج. به خودي خود اشكال ندارد.
5273. اشتغال زنان در ادارات اگر ارباب رجوع آنان مردان نيز باشند، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5274. كار كردن زن در جايي كه نامحرم هست، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5275. پرستاري زن، از مرد بيمار چه حكمي دارد؟
ج. بايد از محارم باشد و يا حلال و حرام را مراعات كند.
5276. آيا نشستن بر سر سفرهاي كه نامحرم وجود دارد، حرام است؟
ج. خلاف احتياط است.
5277. معاشرت با دختر عمو در حد استادي و تقويت درسي چه صورت دارد؟
ج. مثل ساير نامحرمها است.
5278. آيا فكر كردن در مورد مرد نامحرم اشكال دارد؟
ج. خلاف احتياط است و بلكه با معرضيّت فتنه، جايز نيست.
5279. فكر كردن دربارهي پسر مورد علاقهاي كه با شخص ديگري ازدواج كرده چه حكمي دارد؟
ج. با معرضيّت فتنه، اشكال دارد.
5280. گردش رفتن با نامزد خود كه هنوز عقد نكرده، چه حكمي دارد؟
ج. با ساير نامحرمها فرقي ندارد.
5281. برخوردها، مباحثهها و روابط درسي بين دانشجويان پسر و دختر چه حكمي دارد؟
ج. بستگي به فساد و عدم آن و معرضيّت براي گناه و عدم آن دارد و خلاف احتياط است و بايد از آن دوري بشود.
5282. اگر افرادي را كه فاميل نامحرم هستند، دوست داشته باشيم، حرام است؟
ج. خلاف احتياط است، مگر اين كه دوستي براي جهات معنوي و تقوايي او باشد.
5283. مكاتبه و نامه دادن براي ازدواج به دختر مورد نظر چه حكمي دارد؟
ج. اگر طولاني و در مدتهاي طولاني باشد و هم چنين اگر مضمون آن متعارف نباشد و زمينهساز فتنه باشد، اشكال دارد.
5284. كمك كردن و معاشرت با دختران دانشجوي همشهري، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5285. در كلاس عاشق دختري شدهام، آيا ميتوانم با او صيغه محرميت بخوانم تا راحت با او رفت و آمد نمايم؟
ج. عقد موقت با تمام شرايط آن كه از جمله اجازهي پدر دختر باشد، مانعي ندارد.
5286. با دختري دوست شدهام، آيا دوستي من با آن دختر از نظر شرع جايز است؟
در صورتي كه قصد ازدواج با او داشته باشم چه طور؟
ج. جايز نيست.
5287. سلام كردن به زن نامحرم چه حكمي دارد؟
ج. با صرف نظر از جهات ديگر، مكروه است.
5288. آيا جواب سلام پسر بر دختر واجب است؟
ج. به اقل واجب با لحن متعارف جواب بدهد.
5289. در روايات آمده كه در صدر اسلام به زنان توصيه ميشد براي صحبت كردن با نامحرمان زير زبان خود ريگي قرار دهند تا صداي آنان در دل مردان ايجاد وسوسه نكند.
آيا اعراض از اين امر معصيت است يا ترك اولي و ميزان جواز شنيدن صداي زن براي مرد را بفرماييد؟
ج. شنيدن صداي زن بدون ريبه و فساد مانع ندارد و يقيناً ريگ گذاشتن واجب نيست و در هر صورت بايد از اختلاط مرد و زن اجتناب شود.
5290. با توجّه به عرف و فرهنگ متداول در برخي جوامع خارجي، در صورت اقتضا، براي حفظ ارتباطات بين دو طرف، نوشتن و تلفّظ كلماتي هم چون دوستدار تو، با بهترين عشق، وفادار تو، براي دوستان زن و مرد چه حكمي دارد؟
ج. اگر اين كلمات از روي شهوت يا شهوت انگيز باشد، بايد اجتناب شود.
5291. شنيدن صداي مردان نامحرم براي زن و بالعكس چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه مستلزم ريبه و فساد نباشد، اشكال ندارد.
5292. به دختر دايي ام علاقه دارم، آيا ميتوانم با او در محدوده اسلام رابطه داشته باشم؟
ج. تا با هم ازدواج نكردهايد، به همديگر نامحرم هستيد.
5293. حكم صحبت كردن تلفني يا حضوري دختران و پسران جوان با يكديگر، كه باعث ايجاد نوعي احساس در دو طرف ميگردد، چيست؟
ج. جايز نيست.
5294.
گفتگو با نامحرم در مورد مسائل علمي چه حكمي دارد؟
ج. اگر معرضيت براي مفسده داشته باشد، اشكال دارد.
5295. آيا اگر پسر با دختر نامحرم درد دل كند، گناه است؟
ج. بلي، گناه است.
5296. خانمي كه با ناز و عشوه صحبت ميكند، به نحوي كه جلب توجه ميكند و شهوت برانگيز است، چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5297. نظر اسلام در مورد دوران نامزدي قبل از عقد شرعي چيست؟
آيا ميتوان با رعايت مسائل شرعي، مكالمات حضوري داشت؟
ج. تا قبل از عقد، با نامحرمهاي ديگر فرقي ندارد.
5298. صحبت كردن با يك دختر يا زن نامحرم از اين جهت كه پيش زمينهاي براي انعقاد عقد موقّت يا دائم باشد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر معرضيّت براي مفسده نباشد، اشكال ندارد.
5299. براي ازدواج با دختري كه معرفي شده، ارتباط تلفني دارم، حكم آن چيست؟
ج. ارتباط مستمر جايز نيست.
5300. آيا صحبت كردن با افرادي كه مزاحم تلفني هستند، صحيح است؟
ج. تا حدّي كه مفسده دار نباشد، جايز است.
5301. تماس تلفني و گفتگو با دختري كه به او علاقه دارم و قصد دارم در آينده با او ازدواج كنم چه حكمي دارد؟
ج. با نامحرمهاي ديگر فرق ندارد.
5302. صحبت كردن با دختران خارجي از طريق شبكه اينترنت چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
لمس و تماس بدني
5303. در دوران خواستگاري اگر داماد انگشتري را در دست عروس بنمايد، اشكال دارد؟
ج. اگر صيغه عقد خوانده نشده، به هم ديگر نامحرم هستند و لمس دست او بدون پوشش حرام است.
5304. لذت بردن از اعضا و جوارح دختران نابالغ چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5305. اگر مردي بخواهد با دختري ازدواج نمايد، قبل از اجراي صيغه ميتواند با او رفت و آمد كند و بدن او را لمس نمايد؟
ج. حرام است.
5306. نگاه كردن، بوسيدن و بغل كردن هم جنس به قصد لذت و دوست داشتن او و يا در صورت خوف و ريبه چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5307. برخي از شغلها به اقتضاي نوع كار، در آن تماس بدني با نامحرم صورت ميگيرد، مثل گرفتن كرايه و بليط از نامحرم يا تماس دست طلافروشها هنگام دست كردن النگو به دست مشتري و … چنين تماسهايي چه حكمي دارد؟
و در صورت اشكال، آيا كسب و درآمد آنان را دچار اشكال ميكند؟
ج. آن تماسها جايز نيست و در آن شغلها بايد از موارد حرام دوري كنند، اگر چه درآمد از حرام نيست.
5308. در محيطهاي بسيار شلوغ هم چون اتوبوس، بازار و … ممكن است بدن زن و مرد نامحرم از روي لباس با همديگر تماس پيدا كند، آيا اين عمل حرام است و در صورت علم به چنين برخوردهايي لازم است از ورود به چنين محلهايي پرهيز شود؟
ج. احتياط در اين موارد مطلوب است.
5309. بوسيدن لب محارم هم چون خاله يا خواهرزاده و يا فرزند چه حكمي دارد؟
ج. اگر به قصد ريبه نباشد، اشكال ندارد.
5310. در برخي مناطق هنگام ديد و بازديد، رسم است كه مردان لب مردان ديگر يا زنان لب زنهاي ديگر را ميبوسند، اگر اين عمل بدون قصد شهوت انجام شود، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
5311. لمس و تماس دست دانشجوي پسر با دست زن موقع گرفتن نبض و معاينه و معالجه در مقام آموزش علمي كه از نظر استاد الزامي است، در هر دو صورت ضرورت و غير ضرورت چه حكمي دارد؟
ج. در غير مواقع ضرورت، جايز نيست.
5312. آمپول زدن زن توسّط مرد نامحرم چگونه است؟
ج. در غير موارد ضرورت، جايز نيست.
5313. آيا خانمها براي آموزش تزريقات ميتوانند با دستكش به فرد نامحرم آمپول تزريق كنند؟
ج. با وجود مرد، آمپول زدن زن خلاف احتياط است.
5314. مسؤول اتاق عمل هستم و طبق قانون بايستي تمام بدن بيمار را قبل از عمل ببينم و گاهي لمس كنم، با توجه به اين كه بيمار نامحرم است، آيا اشكال ندارد؟
ج. در غير موارد ضرورت منحصره، جايز نيست.
5315. افرادي كه به علت بيماري توان تطهير عورتين خويش را ندارند، چه وظيفهاي دارند؟ اگر بيماري آنها دائمي باشد، مانند افراد قطع نخاع شده، تكليف چه ميباشد؟
ج. همسرانشان آنها را ياري دهند.
5316. در برخي بازرسيهايي كه نيروي انتظامي يا ديگر مأموران انجام ميدهند، گاهي موجب گرفتن زنها و تماس و برخورد با آنها ميشود. آيا جايز است؟
ج. جايز نيست و در فرض جواز تفتيش كردن، فرد تفتيش كننده بايد هم جنس باشد و در صورت عدم تمكّن، از مورد اضطرار اجازه داده شده، تعدّي نشود.
5317. آيا افرادي كه به همديگر محرم هستند، ميتوانند به تمام بدن همديگر از روي لباس يا بدون پوشش دست بزنند؟
ج. در غير عورتين بدون قصد ريبه و لذت مانعي ندارد.
5318. آيا ميتوان با دختر دايي خود دست داد؟
ج. جايز نيست.
5319. دست دادن با دختر عمو و زن عمو چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5320. آيا دست دادن زن به پيرمرد و فاميل كه براي دست دادن دست دراز ميكند، گناه است؟
ج. بله.
5321. در مناطق غرب كشور خواهران و برادران مسلمان، هنگام احوالپرسي طبق آداب و رسوم عشايري با يكديگر دست ميدهند. با توجّه به تذكّراتي كه از سوي ائمّهاي جمعه و جماعات داده شده ولي متأسفانه تأثيري نداشته است.
مراتب جهت اطّلاع و فتوي ارسال ميگردد.
ج. حكم معلوم است كه لمس بدن نامحرم جايز نيست؛ مگر از پشت لباس و در مورد سؤال، بايد حكم شرعي تبليغ شود.
5322. در بعضي مناطق به ويژه در بعضي از روستاها، زنها خود را از برادر شوهر حفظ نميكنند و او را به منزلهي برادر واقعي ميدانند چنان چه متقابلاً او هم وي را خواهر خويش ميداند و چه بسا مصافحه ميكنند يا دست همديگر را ميبوسند. اين عمل چون از روي سادگي و بدون قصد ريبه ميباشد، آيا اشكال دارد؟
و بر فرض محذور داشتن، از روي پارچه حكمش چيست؟
ج. مثل نامحرمهاي ديگر است.
5323. در محيط دانشگاههاي كشورهاي غربي، هنگام برخورد با اساتيد زن يا دانشجويان دختر، ناگزير از مصافحه هستيم، وگرنه حمل بر سوء ادب دانشجويان مسلمان ميشود. تكليف چيست؟
ج. مصافحه از زير پارچه (دستكش) جايز است.
5324. دست دادن زن به مرد نامحرم با دستكش چه حكمي دارد؟
ج. مس بشره ممنوع است نه غير آن، مگر چنين برداشت شود كه آنچه حرام است، آن را مرتكب شده است.
5325. هنگام تبادل پول يا عبور از مكانهاي شلوغ، برخورد دست يا قسمت ديگري از بدن با نامحرم چه حكمي دارد؟
نشستن زن و مرد نامحرم در صورت نبودن جا كنار يكديگر در مسافرتهاي طولاني چه حكمي دارد؟
ج. در موارد معرضيّت براي مفسده، اشكال دارد.
5326. لمس نامحرم و بوسيدن او، اگر زن مقصر نباشد گناه است؟
ج. اگر اجتناب از مظنّهي آن نكرده است، گناه محسوب ميشود.
5327. تماس با بدن نامحرم براي نجات او چه حكمي دارد؟
ج. در موقع ضرورت جايز است.
5328. بوسيدن دست نامحرم از روي پارچه چه حكمي دارد؟
ج. اگر مفسده نداشته باشد، اشكال ندارد.
5329. بوسيدن دست پسرخاله يا پسر دايي توسط زن ميان سال به قصد احترام چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5330. در هنگام آموزش دست مربي به دست و بدن من ميخورد، اين چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5331. قبل از زايمان به لحاظ بهداشتي لازم است موهاي زايد زن زائو زايل گردد و چون خود توانايي چنين كاري را ندارد، اين عمل توسط زن ديگري انجام ميشود، آيا اين عمل شرعاً اشكال دارد؟
ج. اگر مستلزم نظر يا لمس عورت او باشد، جايز نيست.
5332. در برخي شهرها، زنان مسافر به دليل نبودن جا، در صندلي جلوي تاكسي و در كنار مردان به صورت فشرده مينشينند، از لحاظ شرعي اين مسأله چه حكمي دارد؟
ج. تا ضرورت نباشد، جايز نيست.
5333. آيا آرايش زن يا دختر اشكال دارد؟
ج. در مقابل نامحرم بايد بپوشاند.
5334. آيا ملاك در حرمت آرايش، لذت بردن نامحرم است؟
ج. خير، آرايش در برابر نامحرم جايز نيست، چه او لذت ببرد يا نبرد.
5335. حكم بيرون آمدن بانوان از خانه با آرايش چيست؟
ج. اگر در معرض ديد نامحرم باشد، جايز نيست.
5336. آيا آرايش به مقدار خيلي كم، در حدّي كه صورت انسان از بيحالي دربيايد، اشكال دارد؟
ج. در مقابل نامحرم اشكال دارد.
5337. آيا استفاده از لنز رنگي، براي تغيير رنگ چشم جهت بانوان حكم زينت دارد كه بايد از نامحرم پوشانده شود؟
ج. اگر جلب نظر كند، بايد پوشانده شود و صدق زينت، عرفي است.
5338. زني كه صورت خود را با جراحي پلاستيك زيبا ساخته است، آيا حكم زينت پيدا كرده و بايد آن را از نامحرم بپوشاند؟
ج. اگر موجب توجه و تحريك نامحرم باشد، بايد بپوشاند و ذكر شد كه زينت بودن به صدق عرفي است.
5339. آيا خال كوبي دست و صورت كه در بعضي از زنان ديده ميشود، زينت است و پوشاندن آن از نامحرم لازم است؟
ج. زينت بودن مربوط به صدق عرفي است، پس اگر عرف آن را زينت محسوب كند، پوشاندن آن از نامحرم لازم است.
5340. برخي از مدهاي مو جهت خواهران به مد موي مردانه مشهور است و به قدري كوتاه است كه آنان را شبيه مردان مينمايد، آيا اين نحوه كوتاه كردن مو شرعاً اشكال دارد؟
و در صورت اشكال اگر شوهر اين نحوه از مد را بپسندد، آيا زن ميتواند از آن امتناع كند؟
ج. بله، تشبّه زن به مرد و بالعكس جايز نيست و در امر حرام نبايد به حرف شوهر گوش كند.
5341. آيا ابروان اصلاح شده جزو آرايش محسوب ميشود و بايد از نامحرم پوشيده شود؟
ج. بله، بايد بپوشاند.
5342. آيا حلقه ازدواج، در حكم زينت است و بايد از ديد نامحرم پنهان باشد؟
ج. بله، بايد بپوشاند.
5343. استفاده از ناخنهاي مصنوعي چه حكمي دارد؟
و آيا جزو زينت حساب ميشود؟
ج. اگر ناخن بلند باشد، زينت محسوب ميشود.
5344. آيا بلند گذاشتن ناخن براي زنان جايز است؟
و آيا اين عمل زينت به شمار ميآيد و بايد از نامحرم پوشيده شود؟
ج. بله، بايد بپوشاند.
5345. آيا سرمه كشيدن زينت محسوب ميشود و بايد از نامحرم بپوشاند؟
ج. بله، بايد بپوشاند.
5346. در آرايشگاههاي زنانه خط ابرو را ترميم ميكنند و بعضي از علما گفتهاند اين عمل حرام است.
نظر حضرت عالي در اين خصوص چيست؟
ج. اگر براي نشان دادن به نامحرم نباشد، مانع ندارد و اللَّه العالم.
5347. حناي دست زن را اگر نامحرم ببيند و موجب ريبه نباشد، چه صورت دارد؟
ج. اگر زينت محسوب شود، جايز نيست و در غير اين صورت بنا بر احتياط نگاه نكند.
5348. آيا سرمه كشيدن يا ابرو چيدن، انگشتر عقيق، ساعت، عينك طبّي زيبا براي زنان زينت به حساب ميآيد كه پوشش آن لازم باشد؟
ج. اگر عرف آنها را زينت محسوب كند، پوشش آن لازم است.
5349. آيا بلند گذاشتن ناخن براي مرد از زينتهاي اختصاصي بانوان محسوب شده و حرام است؟
ج. اگر عرفاً صدق تشبّه به زن كند، اشكال دارد.
5350. چنان كه زن با خود زينت داشته باشد، مانند اينكه حلقهي ازدواج، انگشتري در دست يا چهره آراسته كرده باشد، آيا واجب است وجه و كفّين را بپوشاند؟
ج. هر موضع كه عرفاً صدق زينت ميكند، حكم خاص زينت را دارد و اگر صدق زينت ننمايد، حكم مطلق وجه و كفين جاري است.
5351. استفاده از عطر و ادكلن - كه به عنوان زينت سيّال است - در مكانهاي عمومي و در مواجهه با نامحرم، براي زنان و مردان چه حكمي دارد؟
ج. در مواقع غير مناسب بهتر است ترك شود، ممكن هم هست گاهي موجب تمايلاتِ بد باشد و معرضيّت فتنه و فساد داشته باشد كه در اين صورت جايز نيست.
5352. آيا استعمال عطر و ادكلن ملايم براي خانمها، در مجامع عمومي و در حضور نامحرم حرام است؟
آيا استفاده از كرمها و يا ضد بوي بغل كه داراي بوي ملايمي است، شامل حكم فوق ميشود؟
ج. از هر چه سبب جلب توجه نامحرم شود، بايد اجتناب شود.
5353. آيا نفس خوشبو و معطّر بودن كه خود نوعي از زينت و آرايش محسوب ميشود براي خانمها، كه معمولاً بوي آن را نامحرم احساس ميكند، چه حكمي دارد؟
ج. در صورت تهييج و تحريك اشكال دارد.
5354. استشمام بوي عطر نامحرم [اعم از اين كه زن استشمام كننده باشد يا مرد]، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در معرض فتنه و فساد باشد، اشكال دارد
5355. آيا نگاه كردن مرد به كلاه گيس همسرش كه از موي زنهاي نامحرم درست شده است، جايز است؟
ج. جايز نيست، بنا بر احوط.
5356. حد بلند گذاشتن مو براي مردان چه قدر است؟
آيا بلند گذاشتن مو تا روي شانه يا پشت كمر اشكال دارد؟
ج. اگر تشبّه به زن باشد، جايز نيست.
5357. استفاده از رنگ مو، اصلاح زنانهي مو و برداشتن زير ابروها براي مردها اشكال دارد؟
ج. اگر تشبّه به زن باشد، جايز نيست.
5358. آيا جايز است تراشيدن ريش در صورتي كه اين عمل در كار انسان تأثير داشته و استمرار و ادامه فعاليت و كار يا اصل قبول كار و يا امتيازات علمي و درسي مبتني بر تراشيدن ريش باشد و يا مثلاً رتبه بالاتر را به كسي كه ريش داشته باشد ندهند، در چنين وضعيتي و با لحاظ چنين شرايطي، آيا تراشيدن ريش جايز است يا نه؟
ج. تراشيدن ريش در صورت باقي ماندن مقداري از ريش بدون اشكال است، اما بدون باقي گذاشتن مقداري از ريش؛ تزاحم بين حرمت ريش تراشي و وجوب عمليست كه متوقف بر ريش تراشي ميباشد ( همانند واجب كفايي كه بر انسان متعيّن گرديده است) و در اينجا بايد آنچه از نظر شرع مقدس مهمتر است را مقدم نمود.
5359. آيا استفاده از زيورآلات طلا براي پسر بچه حرام است يا خير؟
ج. اگر بالغ نباشد جايز است.
5360. آيا آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا يا ساعت مچي طلا براي مرد اشكال دارد؟
يا فقط در حال نماز اشكال دارد؟
ج. حرام است، چه در حال نماز و چه در غير نماز.
5361. در آرايشگاه از موي زنان به موي مردان وصل ميكنند.
آيا نظر كردن به آن جايز است؟
هم چنين حكم نماز و عبادت چيست؟
ج. اصل اين عمل و نگاه به آن مشكل است، هر چند كه نماز با آن باطل نيست.
5362. آيا زينت كردن مرد به چيزهايي كه به بانوان اختصاص دارد، حرام است؟
ج. اگر گردن بند و انگشتر و ساعت و امثال آنها از طلا باشد، حرام است و اگر از طلا نباشد امّا از زينتهايي محسوب شود كه اختصاص به زنان داشته باشد نيز استفاده آن براي مرد حرام است.
5363. استشمام بوي عطري كه زنهاي نامحرم استفاده ميكنند، بدون قصد لذت و ريبه چه صورتي دارد؟
ج. جايز است، اگر چه احتياط خوب است.
5364. استشمام بوي طبيعي بدن زن نامحرم يا بوي لباسهاي او براي مرد نامحرم اشكال دارد؟
ج. اگر بدون قصد لذت و ريبه باشد، جايز است.
5365. آيا نگاه كردن بدون قصد شهوت به فيلمهايي كه زنان در آن بازي ميكنند، جايز است؟
ج. ديدن نامحرم از طريق تلويزيون، ماهواره، ويديو، اينترنت و … و شنيدن صداي آنها كه مقرون به فساد و ريبه است، اشكال دارد و بعض اقسام آن حرام يقيني است؛ مگر در تصاوير زنان كافر كه امر در آن خفيفتر است.
5366. آيا ديدن فيلم سكس كه بدن زنان هرزه عريان است، جايز است يا خير؟
ج. چون موجب تهييج شهوت ميشود، جايز نيست.
5367. حكم نگاه كردن به فيلم مسابقات ورزشي چون فوتبال، كشتي، واليبال و … كه اندام مردان آشكار و مشخّص است چيست؟
ج. چون غالباً خالي از مفسده نيست، اشكال دارد.
5368. نگاه مرد نامحرم به زن نامحرم از طريق تلويزيون به صورت پخش مستقيم و غير مستقيم، چه حكمي دارد؟
ج. چون معرضيت براي فساد دارد، اشكال دارد.
5369. ديدن تصوير بدن مردان نامحرم از تلويزيون چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5370. آيا ديدن فيلمهاي خارجي كه حجاب ندارند، براي جوانان مؤمن اشكال دارد و مانع تهذيب نفس است؟
ج. بله.
5371. ديدن فيلمهاي سكسي در ماه رمضان چه حكمي دارد؟
ج. مطلقاً حرام است و در ماه رمضان اگر سبب انزال مني شود، افطار به حرام به شمار ميآيد.
5372. آيا ميكس فيلمهاي نامحرم، جايز است؟
ج. خير.
5373. نگاه كردن به تصاوير بانوان - اعم از تلويزيون، روزنامه و غيره - چه صورت دارد؟
ج. اگر خالي از تهييج شهوت به محرّمات باشد و خالي از تشبيب باشد (كه اوصاف زنان نامحرمي را كه ميشناسد، ياد بگيرد)، مانعي ندارد.
5374. آيا نشان دادن زنان بدحجاب يا بيحجاب به عنوان مظهر فساد رژيم سابق، حتّي با استفاده از موي مصنوعي و كلاه گيس و استفاده از چهره پردازان در فيلمهاي سينمايي، تلويزيوني و نمايشهاي روي صحنه مجاز است؟
ج. چون مقرون به فساد و ريبه است، اشكال دارد.
5375. برخي از حرفهها هم چون كارگرداني، نقد فيلم، كنترل سايتها و كنترل فيلمهاي وارداتي و … مستلزم ديدن فيلمهاي مستهجن است - كه مشتمل اعمال خلاف اخلاق است، در صورتي كه خوف ريبه و وقوع در فساد براي چنين كساني نباشد، ديدن اين گونه فيلمها و درآمد حاصل از چنين شغلهايي چه حكمي دارد؟
ج. از حيث حكم و شرط آن تفاوتي با ديگران ندارند و حرمت درآمد در صورتيست كه مزد در قبال كار حرام باشد، نه اين كه هم زمان با كار عقلايي حلال، نظر به ريبه هم مثلاً بنمايد كه موجب حرام بودن مزد نميشود.
5376. نظر به بخشهاي مستهجن و وقيح فيلمها براي كسي كه آنها را سانسور و اصلاح ميكند، چه حكمي دارد؟
ج. سانسور كردن ضرورت نيست، چون ميتوانند اصلاً آن را پخش نكنند.
5377. در بسياري از از فيلمها براي ارايه ابعاد منفي و ضد ارزشي كارهاي زشت لازم است كه برخي از آنها در فيلم اجرا شده و مثلاً زني با موهاي نيمه برهنه در فيلم بازي كند تا در طول فيلم زشتي و قباحت آن به بينندگان منتقل گردد، آيا اجراي چنين برنامههايي شرعاً اشكال دارد؟
ج. حرام است و چنين فيلمهايي ميتواند همراه با ارايهي مؤثّر، جهت نفي - همان گونه كه قصد سازندگان آن است - نباشد و يا بيننده به جهات مختلف، تنها همان بُعد منفي را تلقّي كند.
5378. با توجه به اين مطلب كه در حال حاضر بسياري از فيلمهايي كه در كشورمان توليد ميشود، زنان با بلوز و شلوار ظاهر ميشوند، در حالي كه در بسياري از موارد گردن و گوشهاي آنها نيز پوشش ندارد، حكم نگاه كردن به اين فيلمها چه ميباشد؟
ج. به نحوي كه در نظاير آن ذكر شد، جايز نيست.
5379. ديدن فيلمهاي مستند كه در آن جماع و يا بازيهاي جنسي حيوانات به نمايش گذاشته ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر خوف وقوع در حرام باشد، اشكال دارد.
5380. نقش بازي كردن دختران و زنان در فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي در كنار مردان نامحرم به عنوان همسر صوري آنان چگونه است؟
آيا در هنگام اجراي نقش مجاز به خنده و گفتگوي صميمانه با مردي كه به طور صوري نقش همسر آنها را بازي ميكند هستند؟
ج. جايز نيست.
5381. يكي از بالاترين فوايد بازيگري اينست كه بهتر ميتوان مطالب و نكات حتي در زمينه ديني و زندگي ائمه را به مردم فهماند، آيا با اين نيّت جايز است؟
ج. اگر به هيچ نوع حرامي در مقدمات و در نتايج منتهي نشود، جايز است.
5382. فيلمبرداري و عكس گرفتن توسط زن يا مردي كه شغل او ميباشد از مجالس جشن و عروسي كه حجاب رعايت نميشود، چه صورتي دارد؟
ج. جايز نيست.
5383. آيا ظاهر كردن عكسهاي خانوادگي توسط مرد نامحرم جايز است؟
ج. اگر در حكم تشبيب «1» نباشد، جايز است.
5384. عكس گرفتن بدون حجاب كه ظاهركننده آن آقا است، چگونه است؟
ج. احتياط در اين موارد آن است كه عكس زن را زن بگيرد و ظاهر كند.
|
(1). آگاهي يافتن از ويژگي زنان نامحرمي كه مرد آنان را ميشناسد، تشبيب ناميده ميشود.
5385. ديدن عكس كودكي بانواني كه نامحرم هستند و آنها را ميشناسيم، مجاز است؟
ج. اگر خوف مفسده نباشد، ظاهراً جايز است.
5386. آيا نشان دادن عكس دختر نامحرم به افراد درجه اوّل خانواده كه قصد امر خير دارند، جايز است؟
ج. اگر عرفاً صدق تشبيب همراه با شناختن او باشد، جايز نيست.
5387. نگاه كردن به تصاوير مينياتوري و خريد آنها از بازار، چه حكمي دارد؟
ج. اگر معرضيّت براي مفسده باشد، اشكال دارد.
5388. نگاه زن به عكس معمولي نامحرم چه حكمي دارد؟
ج. بدون قصد لذت و ريبه جايز است.
5389. آيا گرفتن عكس دسته جمعي به همراه خواهران دانشجو جايز است؟
ج. اشكال دارد.
5390. شغل حقير عكّاسي ميباشد و خانمهايي براي گرفتن عكس مراجعه ميكنند.
آيا هنگام گرفتن عكس ميتوانم از روي چادر، مقنعه يا روسري آنها با دستم سر خانمها را به اين طرف و آن طرف برگردانم تا عكس آنها را با حالت بگيرم؟ آيا شرعاً مجاز است؟
ج. لمس از روي لباس و … اگر در معرضيّت فتنه و فساد باشد، جايز نيست.
5391. عكس گرفتن زن نزد عكّاس نامحرم و يا ظاهر كردن عكس توسّط نامحرم چه حكمي دارد؟
ج. اگر در عكس گرفتن فقط به صورت نگاه كند، خلاف احتياط است و ظاهر كردن عكس اگر ناشناس باشد و از روي تلذّذ و ريبه نباشد جايز است؛ اگر چه آن هم خلاف احتياط است.
5392. نگاه كردن به عكس زن نامحرم اگر آشنا باشد و يا غريبه نباشد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر ناشناس نباشد، اشكال دارد.
5393. آيا مرد ميتواند به عكسهايي كه در دوران زندگي مشترك بدون پوشش از همسر طلاق داده شدهاش گرفته نگاه كند؟
ج. بعد از طلاق حكم ساير نامحرمها را دارد كه با معرضيّت معيّت يا تعقّب به حرام، نگاه به عكس آنها جايز نيست و حيثيت تشبيب براي حرمت در اينجا ضعيف است.
5394. استفاده دو دانشجوي هم خوابگاهي، از وسايل همديگر چه حكمي دارد؟
ج. با رضايت همديگر مانعي ندارد.
5395. آيا دو خواهر يا دو برادر (هم اتاقي) اگر سرهايشان را موقع خواب روي يك بالش بگذارند، اشكال شرعي دارد؟
ج. احتياط در ترك آن خوب است هر چند مفسدهاي نداشته باشد و با مفسده، جايز نيست.
5396. ارتباط با فرقههاي صوفيه چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
5397. معاشرت با فرقه شش امامي چه حكمي دارد؟
ج. با احتمال و خوف (ترس) گمراهي، جايز نيست.
5398. با توجه به عدم رعايت حجاب توسط برخي از خواهران، وظيفه ما در كلاسها و رفت و آمد در محيط دانشگاه چيست؟
ج. اگر تحفّظ (خود نگهداري) ممكن نيست و معرضيت حتمي براي وقوع در حرام دارد، درس خواندن با اختلاط دختر و پسر جايز نيست.
5399. سلام كردن و دست دادن به شخصي كه از نجاست پرهيز نميكند، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
5400. حكم معاشرت با افرادي كه به احكام اسلامي اهميت نميدهند و روش برخورد با آنها چيست؟
ج. با احتمال تأثير، بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد و اگر تأثير نكرد، با آنها معاشرت نكند.
5401. وظيفه دانشجو در برابر هم اتاقهايي كه از ترانه و موسيقي و پاسور استفاده ميكنند چيست؟
ج. بايد آنها را منع كند و اگر از اعمال خود دست برنداشتند، نبايد در يك اتاق با آنها زندگي كند.
5402. رفت و آمد و معاشرت با دانشجويان ارمني در خوابگاه و پاكي و نجاست آنها از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. حكم معاشرت با ساير كفّار را دارند و محكوم به نجاستند.
5403. آيا قطع رابطه با خويشاوندان و اقوامي كه اهل غيبت و افترا زدن به مردم هستند و نهي از منكر در آنها تأثير ندارد، جايز است؟
ج. اگر رَحِم هستند، به طور كلّي با آنها قطع نكند هر چند با سلام رساندن به آنها.
5404. رفت و آمد و معاشرت با افرادي كه نماز نميخوانند ولي به خدا معتقد هستند، چه حكمي دارد؟
ج. حتي الامكان آنها را نمازخوان كنيد.
5405. كمك مالي به كسي كه نميدانيم نماز ميخواند يا خير، چه حكمي دارد؟
اگر بدانيم نماز نميخواند چطور؟
ج. اگر مسلمان باشند، براي ضروريات زندگي جايز است و امر به معروف آنها هم لازم است.
5406. معاشرت با غير اهل خمس و قبول هديه و خوردن غذاي آنان چه حكمي دارد؟
ج. معاشرتي كه همراه با امر به معروف باشد، مانعي ندارد و در استفاده از اموالشان به مسألهي 1408 رساله رجوع شود.
5407. معاشرت با دوستاني كه مذهبي نيستند و به نماز اهميت نميدهند و اهل نوار، موسيقي، پاسور و قمار هستند، اما در معاشرت آدمهاي خوبي هستند، چه صورتي دارد؟
ج. اگر ارشاد و نصيحت آنها اثر ندارد، با آنها معاشرت نكنيد تا آنها در شما تأثير نگذارند.
5408. در كارهاي فرهنگي تا چه اندازه ميتوان با دختران، ارتباط شرعي داشت؟
ج. در كار فرهنگي كه همراه با آنها باشيد، اصلاً جايز نيست.
5409. شركت مؤمنين در محافل و مجالس صوفيه و انجام و اذكار آنها و نيز حضور در خانقاههاي آنان چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5410. هرگاه زوجه از طرف زوج وكالت در مطلّقه كردن خود داشته باشد، در مورد صيغه طلاق بايد چه بگويد؟
ج. بگويد - زوجةُ مُوَكِّلي طالق - و مقصود، خودش باشد.
5411. در عدالت عادلهايي كه شاهِد طلاق ميشوند، آيا حسن ظاهر كافيست يا احراز عدالت واقعي لازم است؟
ج. حكم عدالت در آن همانند عدالت در باب نماز جماعت است.
5412. پس از طلاق معلوم ميشود كه دو شاهد، هنگام طلاق فاسق بودهاند، طلاق چه صورتي دارد؟
ج. آن طلاق باطل است؛ زيرا عدالت واقعي آنها شرط است و احراز عدالت به تنهايي كافي نيست.
5413. چند سال قبل با كسي ازدواج كردم و بعد از مدّتي در حال حيض، طلاق گرفتم. بعد از گذشت عدّه، چون نميدانستم طلاق در حال حيض صحيح نيست، دو مرتبه ازدواج كردم و فعلاً يك بچّه دارم. لطفاً مرا راهنمايي كنيد و حكم شرعي را بيان بفرماييد؟
ج. طلاق در حال حيض صحيح نيست، مگر در سه صورت كه در مسألهي 1993 رساله بيان شده و در فرض بطلان، در زوجيت شوهر اوّل هستيد و بايد از دوّمي جدا شويد و بچّه، احكام حلالزاده را دارد.
5414. در صورتي كه زوج ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگر، زوجهي خود را در طلاق وكيل كند، آيا اين وكالت قابل عزل ميباشد يا خير؟
ج. اگر به نحو شرط نتيجه بوده، قابل عزل نيست و اگر شرط فعل بوده، احكام وكالت در آن جاري است.
5415. خانمي كه جراحي كرده و رحمش را خارج كردهاند، عادت ماهانه ندارد و خوني هم نميبيند، بفرماييد، زمان طهر غير مواقعهي او جهت اجراي صيغه طلاق چگونه است؟
ج. بايد از وقتي كه با او نزديكي كرده تا سه ماه از نزديكي با او خود داري نمايد و بعد او را طلاق دهد. (مسأله 2000 رساله)
5416. آيا در طلاق حامل، لازم است آثار حمل ظاهر شده باشد، يا علم به حمل كفايت ميكند، اگر چه آثار حمل ظاهر نشده باشد؟
ج. علم به حمل كفايت ميكند.
5417. حكم مردي كه به تعهّدات خويش در رابطه با همسرش عمل نميكند و حاضر به طلاق او نيز نميباشد، چيست؟
ج. امر طلاق به دست زوج است؛ مگر اختيار طلاق وكالتاً ضمن عقد به زوجه منتقل شده باشد، در غير اين صورت براي الزام مرد به انجام تعهّدات، ميتواند به حاكم شرع صالح مراجعه كند.
5418. اگر زني شرط كرده باشد در صورتي كه شوهرش همسر ديگري اختيار كند وكالت در طلاق داشته باشد، آيا در صورتي كه شوهر به خاطر ناسازگاري زن، همسر دوّمي اختيار كند، بازهم همسر اوّل وكيل در طلاق است؟
ج. اگر آن شرط در صورت عدم ناسازگاري زن بوده، در اينجا در طلاق وكالت ندارد.
5419. آيا طلاق به مجرّد ادّعاي شوهر و اين كه بگويد:
من او را مطلّقه نمودهام، ثابت ميشود، به گونهاي كه زن حق ازدواج داشته باشد و نفقه ساقط شود، يا اين كه بايد با شهادت دو عادل باشد؟
ج. آن چه به اقرار بر عليه زوج است، ثابت است و در امور ديگر، عدم زوجيّت ثابت نيست و اما خود زن با اطمينان به راستگويي و صدق شوهر، احكام طلاق را اجرا ميكند و شهادت دو عادل شرط نيست.
5420. مرد و زن در وقوع طلاق اختلاف دارند؛ مرد مدّعي وقوع طلاق و زن منكر آن است.
قول كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. اگر انكار زوجه به عدم آگاهي وي از طلاق - به تنهايي - بازنگردد، قول او با قَسَم مُقَدَّم است.
5421. مردي عيال خود را اذيّت ميكند و نفقه نميدهد و از طلاق او نيز خود داري ميكند.
آيا آن زن ميتواند شوهر ديگر اختيار كند؟
ج. نميتواند.
5422. اين جانب سردفتر ميباشم، خانمي مراجعه كرده كه با بخشيدن مهريهي خود و نفقه در ايّام عده، طلاق ميخواهد. توضيح آن كه خانم از ديوان عالي كشور حكم طلاق دارد، امّا شوهر وي به هيچ وجه رضايت نميدهد. آيا طلاق دادن زن شرعاً جايز است؟
ج. خير، بلكه بايد شوهر به طلاق راضي شود.
5423. با دختر باكرهاي ازدواج كرده و دخول - به اندازهاي كه موجب غسل است - شده، ولي بكارت برداشته نشده و باقيست و سپس زن را طلاق دادهام. آيا در طلاق دادن حكم مدخوله را دارد يا نه؟
ج. حكم مدخوله را دارد.
5424. آيا دخول در دُبُر موجب ميشود كه طلاق بعد از دخول باشد، يا دخول در قُبُل لازم است؟
ج. بله، طلاق مدخول بها محسوب ميشود.
5425. هرگاه طلاق پس از انقطاع خون و قبل از غسل واقع شود، آيا صحيح است؟
ج. صحيح است.
5426. عده نگه داشتن براي زني كه عقيم است، يا به واسطهي دارو بچه دار نميشود و يا رحم خود را درآورده است، لازم است؟
ج. بله، لازم است.
5427. پس از طلاق، نفقهي زن مطلقه بر عهده كيست؟
آيا پدر و مادر در مورد او وظيفهاي دارند؟
ج. اگر زن فقير باشد و پدر و مادرش تمكن مالي داشته باشند، واجب النفقهي آنها است.
5428. طلاق حاكم شرع، آيا رجعيست يا بائن؟
ج. به هر نوعي كه طلاق داده، به همان نوع ميباشد.
5429. طلاق زني كه به وسيلهي قرص جلوگيري از حاملگي عادت نميشود، چه وقت است؟
ج. به مسألهي 2000 رساله رجوع شود.
5430. زنم نماز نميخواند و داراي هفت فرزند هستيم، آيا ميتوانم به اين جهت او را طلاق بدهم؟
ج. ميتوانيد او را طلاق دهيد، ولي بهتر است به هر راه ممكن او را نمازخوان كنيد.
5431. در صورتي كه همسر زني سنّي باشد، آيا مرد ميتواند در يك مجلس زنش را سه طلاقه كند؟
ج. خير، نميتواند و با قاعدهي الزام منافات ندارد.
5432. اگر زن مبلغي را براي رضايت شوهر به طلاق بدهد، آيا مرد در انجام يا عدم انجام طلاق اختيار دارد يا لازم است او را طلاق دهد؟
ج. خير، مرد اختيار دارد.
5433. كسي كه همسرش در عدهي طلاق رجعي است، ميتواند به او نگاه شهوت آلود داشته باشد؟ و استمتاعاتي كه در اين ايام براي او جايز است چه مقدار است؟
ج. هيچ نگاه و استمتاعي براي او جايز نيست؛ مگر اين كه با آن استمتاع رجوع عملي از طلاق بكند.
5434. اگر زن پس از طلاق متوجه شود كه او در حال عادت بوده، آيا طلاق صحيح است؟
ج. خير، باطل است، مگر از سه مورد مذكور در مسألهي 1993 رساله باشد.
5435. آيا طلاق زن حامله در حال عادت زنانگي صحيح است؟
ج. بله، صحيح است.
5436. زني دو طلاق داده شده و سپس به عقد موقت ديگري در ميآيد و سپس با شوهر اوّلي ازدواج ميكند و مطلّقه ميشود. آيا اين طلاق سوّم است؟
يا ازدواج موقّت اثر دو طلاق اوّلي را مانند عقد دائم از بين ميبرد؟
ج. اثر دو طلاق اوّل را از بين نميبرد.
5437. براي جستجو از شوهر مفقود الاثر، آيا اعلان در جرايد و وسايل ارتباط جمعي - مثل راديو - كفايت ميكند؟
ج. جستجو، شأن حاكم شرع است.
5438. آيا عسر و حرج زن بر اثر غيبت همسر، باعث جواز طلاق براي حاكم ميشود؟ به ويژه اگر غيبت به وسيلهي رفتن و فرار كردن خود زوج باشد، يا موردي كه نفقه دهندهاي نيست كه نفقهي زوجه را بدهد؟
ج. در مدّت فحص و جستجو، حاكم بر زوجه انفاق ميكند توسّط ولي از مال زوج يا متبرّع ديگري يا از بيت المال.
5439. در محاكم قضايي، زوجه به جهت وطي در دُبُر و نارضايتي وي، دادخواست طلاق غيابي و يا حضوري شوهر داده است، در حالي كه شوهر به طلاق راضي نيست. آيا عنوان مذكور مجوّز طلاق ميباشد؟ و در صورت صدور طلاق توسّط قاضي، آيا زوجه ميتواند ازدواج مجدّد كند؟
ج. طلاق به دست زوج است و نفس عنوان مذكور مجوّز مبادرت قاضي به حكم طلاق نخواهد شد و با فرض فوق، ازدواج مجدّد جايز نيست.
5440. اگر در ضمن اجراي طلاق خلع، علاوه بر بذل مهر با زن شرط شده است كه وي حق ملاقات با فرزندش را نداشته باشد، چون موجب ناراحتي و اضطراب طفل ميشود و نگهداري آن براي زوج مشكل ميشود و زوجه هم قبول نموده است.
حال اگر زوجه از اين شرط تخلّف كند و بخواهد با فرزندش ملاقات كند، آيا اين هم مثل رجوع مهر محسوب ميشود كه موجب تبدّل طلاق خلع به رجعيست يا خير؟
ج. در صورتي كه زوجه حق حضانت داشته باشد، شرط صحيح نيست و در هر صورت، موجب بطلان و تبدل خلع نيست.
5441. اگر پدر يا مادر به فرزند بگويند زنت را طلاق بده، آيا بايد اطاعت امر ايشان كرد يا خير؟
ج. خير.
5442. هرگاه زني به خاطر شير دادن بچّه عادت ماهانه نبيند، تكليف او براي طلاق چيست؟
ج. بايد از وقتي كه با او نزديكي كرده تا سه ماه از نزديكي با او خود داري نمايد و بعد او را طلاق دهد.
5443. بخشي از مهريه زوجهاي، دو دانگ از خانه مسكوني كه زوج بعداً خواهد خريد قرار داده شده است، (به شرط خريد خانه). اكنون زوج پيش از خريد خانه و پيش از دخول، قصد طلاق دارد و آن دو دانگ را به شش ميليون تومان تعيين كردهاند.
آيا زوجه مستحق چه مقدار ش ميباشد؟
ج. زوجه نصف آن را حق دارد.
5444. زني به يائسه بودن خود علم داشته و چند مرتبه بدون گرفتن عدّه، ازدواج موقّت نموده است و بعد حامله شده كه كاشف از عدم يأس است و در لحوق اين ولد به اين ازدواج مردّد گشته كه شايد هم براي شوهر اوّل باشد.
حكم وطيهايي كه انجام شده چيست و ولد ملحق به كدام است؟
ج. اين وطيها، به شبهه بوده و ظاهراً ولد ملحق به آن است كه صاحب عدّهي فعليه بوده، بنا بر اين كه عدّه وطي به شبهه هم فراش است.
(مستفاد از جامع المسائل، ج 3، صفحه 535. )
5445. زني با شوهرش اختلاف دارد و با هم متاركه كردهاند.
شوهر اصلاً طلاق نميدهد و زن در عسر و حرج به سر ميبرد، آيا زن ميتواند خودش به طلاق اقدام نمايد؟ تكليفش چيست؟
ج. زن نميتواند خودش طلاق بگيرد و تا امكان دارد به حد ميسور و مقدور با هم سازش كنند، هر چند به نحو ارتباط جزيي باشد، به اينكه حتّي الإمكان واسطهاي نزد زوج ببرند تا او را حاضر به طلاق يا زندگي كنند و لو به اينكه زن در خانهي ديگري باشد و گاهي به او سر بزند. خلاصه زن به اين صورت صبر كند تا شايد فرجي برايش حاصل شود.
5446. در ضمن عقد ازدواج، زوج به زوجه وكالت بلاعزل براي طلاق در صورت تخلّف از شرايط مندرج در عقدنامه ميدهد. آيا زوج در فرض مذكور حق فسخ و رجوع از اين وكالت را دارد؟
ج. حق فسخ و رجوع نداشتن زوج از اين وكالت، خالي از اشكال نيست؛ زيرا بلاعزل بودن وكالت، خلاف مقتضاي وكالت است و وكيل قابل عزل است.
زيرا معناي بلاعزل، اصالت است و قوام وكالت به عدم اصالت است؛ مگر اينكه شرط نتيجه كند.
يعني شرط كند كه زن وكيل باشد كه قابل عزل نميباشد.
5447. مسيحيان طبق ضوابط و دستورات شرع خودشان، بايد در كليسا ازدواج يا طلاق را انجام دهند. زني به حكم دادگاه آنها، در دادگاه طلاق داده شده است كه در شرع مسيحيّت اين طلاق باطل است.
آيا در اين صورت، مرد مسلمان ميتواند با چنين زني ازدواج موقت كند؟
ج. در فرض مرقوم، مسلمان نميتواند با آن زن عقد موقّت انجام دهد.
5448. زني سالها پس از طلاق، ادّعا ميكند طلاق در حال حيض واقع شده، لذا باطل بوده است، امّا مرد مدّعي صحّت طلاق است، قول كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. مدّعي صحّت مقدم است، مگر بيّنه بر خلاف بياورد؛ هر چند وظيفهي زن اينست كه طبق علم خود عمل كند.
5449. در سال 1360 از زوجهام جدا شدم، در حالي كه از وي دو فرزند پسر داشتم. در سال 1362 مجدداً ازدواج كردم و اكنون داراي دو فرزند ميباشم. در سال 1363 همسر سابقم ازدواج كرد، مدتي بعد صاحب فرزند شد، در زماني كه بچه دوّم را آبستن بود، فهميد در زمان طلاق در عادت به سر ميبرده است.
وي و همسرش به اين نتيجه رسيدند كه بچه بايد سقط شود و آنها از هم جدا شوند كه اين عمل صورت گرفت. بفرماييد:
1) نسبت من با همسر سابقم چيست؟
آيا محرم ميباشيم؟
2) آيا ما ميتوانيم بدون خواندن صيغه مجدّد با هم زندگي كنيم و زناشويي داشته باشيم؟
3) حكم اولاد متولد شده از همسر دوّم چيست؟
ج. زوجه به همسري زوج اوّل باقيست و نياز به عقد جديد ندارد.
اولاد از همسر دوّم، اولاد شبهه و ملحق به والدين است و سقط هم حرام است و اين در صورتيست كه طلاق شخص غايب نبوده باشد و الا در مسألهي 1993 رساله و بعد آن بيان شده است.
5450. كسي صيغه طلاق را به وكالت از زوج اجرا كرده و پس از آن زن اعلام نموده كه طلاق در طهر مواقعه واقع شده و مجري صيغه دوباره آن را در طهر ديگري بخواند، آيا طلاق دوّم صحيح است؟
ج. طلاق دوّمي صحيح است و نيازي به وكالت مجدّد از زوج ندارد و عدّه را بايد از طلاق دوم شروع كند.
5451. در صورتي كه ميّت به طور غير طبيعي زنده شود - مثلاً با دعا يا تصرّف ولايي يا رجعت - يا مواردي كه زن بايد در عدّهي وفات باشد - مانند مرتد شدن زوج يا طلاق حاكم در زوج مفقود الاثر - بعد از رفع مانع (توبه و رجوع از ارتداد، عودت زوج مفقود الاثر)، حكم رجوع زوج را شرعاً بيان نماييد. آيا فرقي بين موارد فوق هست؟
ج. بعد از تحقّق موت، همسرش نيست تا به رجوع حلال شود و در صورت دوّم (ارتداد) هم حق رجوع ندارد و در صورت سوم (مفقود شدن شوهر) اگر شوهر در عدّه آمد، حق رجوع دارد و اگر بعد از انقضاي عدّه آمد، حقّي ندارد؛ اگر چه هنوز شوهر اختيار نكرده باشد و اللَّه العالم.
5452. اگر زوج مدّعي طلاق و زوجه منكر باشد و بيّنه و شهود هم نباشند، قول كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. قول زوجه با يمين او مقدم است.
5453. حكم شيربهايي كه هنگام عقد ازدواج به پدر زوجه، طبق رسومات محلّي جهت تهيّه جهيزيه داده ميشود، در صورت طلاق چيست؟
آيا زوج ميتواند آن را باز پس گيرد؟
ج. احكام هبه را دارد؛ لذا اگر پول را در جهيزيه صرف كرده و شرطي هم نشده و يا متعارف نبوده، مرد حق ندارد آن را مطالبه كند.
5454. اگر در طلاق خلع، زوج با مجري صيغه شرط كند كه در صورتي طلاق خلع ميدهم كه زن به هيچ وجه فرزندش را نبيند و طلاق هم واقع شده و زن از اين شرط خبر نداشته باشد، آيا شرط مذكور و طلاقي كه مشروط به اين شرط شده است، صحيح است؟
ج. اين شرط و طلاق خلعِ مشروط به اين شرط، باطل است.
مانند اينست كه عوض در خلع چيز حرامي مانند خمر باشد؛ ولي در بطلان اصل طلاق، تأمّل است.
5455. اگر زوجه در عوض طلاق، تمام مهريه خود را ببخشد يا ابرا كند و زوج وي را پيش از دخول طلاق بدهد، آيا زن ميتواند نصف مهر را به زوج رجوع كند؟
ج. محل تأمل است و احتياط در اينست كه زن نصف مهر را به زوج برگرداند، ولي احتمال اقرب، تأثير جامع يا مجموع خلع و طلاق قبل از دخول در أحد النّصفين است، مثل تأثير خلع در نصف ديگر به تنهايي. (مستفاد از جامع المسائل، ج 3، ص 507. )
5456. آيا مرد ميتواند هنگام طلاق، يا غير طلاق تقاضاي بازگرداندن مال يا خدماتي را كه خارج از وظيفه لازم خويش انجام داده بنمايد؟
ج. خير، نميتواند مگر مالي به او بخشيده باشد و باقي باشد كه رجوع در هبهي به زوجه جايز است، گرچه خلاف احتياط است.
5457. آيا مرد ميتواند در مقابل درخواست طلاق زن، مبلغي را از او بگيرد و به طلاق رضايت دهد؟
ج. طلاق زني را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر ميبخشد تا طلاقش دهد، خلع ميگويند و اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالي به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.
5458. كسي كه زنش را طلاق خلع داده است، آيا ميتواند در عدّهاش او را براي خود صيغه موقّت كند؟
ج. آري، ميتواند.
5459. زني كه از زنا باردار شده با زاني يا غير او ازدواج ميكند.
آيا احتياج به عدّه دارد؟
و اگر شوهرش او را بعد از ازدواج طلاق دهد، آيا عدّه دارد؟
و در صورتي كه عدّه دارد، آيا عدّهي او ابعد الأجلين است يا عدّهي اقراء؟
ج. زانيه عدّهاي از زنا ندارد و اگر شوهرش او را بعد از دخول طلاق دهد، عدّهي او مثل عدّهي غير حامل است كه سه طهر يا سه ماه باشد.
(جامع المسائل، ج 3، ص 589. )
5460. در طلاق حامل - كه عدّهي آن به وضع حمل است، آيا اسقاط جنين عمدي را هم شامل ميشود؟
ج. شامل ميشود.
5461. نطفهي مردي را پس از ازدواج در رحم عيالش تزريق ميكنند و حامله ميشود و قبل از دخول او را طلاق ميدهد. آيا حكم طلاق قبل از دخول را دارد و عدّه ندارد و يا حكم طلاق حامل را دارد؟
ج. احتياط دومي است، بلكه لزوم احتياط مذكور خالي از وجه نيست. (جامع المسائل، ج 3، ص 584)
5462. زن مطلّقهاي پس از طلاق، يك يا دو بار عادت ماهانه ديده و سپس يائسه شده است.
آيا باقي ماندهي عدّه ساقط است؟
ج. مدت باقي مانده ساقط نميشود؛ بلكه بايد تا آن مدّتي را كه اگر يائسه نمي شد عدّهاش طول ميكشيد، عدّهاش را ادامه دهد.
5463. ابتداي عدّه وطي به شبهه چه زماني است؟
ج. بعد از وطي است.
5464. شخصي عيال خود را كه مدخوله بوده، طلاق رجعي داده است و در عدّه به زن رجوع ميكند و قبل از دخول، مجدّداً بعد از چند روز طلاق ميدهد. آيا او مطلّقه غير مدخوله است و عدّه ندارد يا براي طلاق دوّم بايد عدّه نگه دارد؟
ج. بايد از طلاق دوّم عدّه نگه دارد.
5465. امروزه از نظر پزشكي، امكانات آزمايشگاهي و تجهيزاتي، نظير سونوگرافي وجود دارد كه در كوتاهترين زمان ميتوان به طور قطع يقين حاصل نمود كه زني در اثر هم بستري و نزديكي باردار شده است يا خير. با چنين فرضي آيا مدّت عدّه همان است كه قبلاً آورده شده يا قابل تغيير است؟
ج. قابل تغيير نيست.
5466. امروزه با استفاده از دارو [خوراكي، تزريقي ] يا به كار بردن وسايل پيشگيري، به طور قطع ميتوان از بارداري زن متعاقب مقاربت، ممانعت كرد، با چنين فرضي آيا براي زناني كه از امكانات فوق الذّكر استفاده مينمايند و در عقد دائم يا متعه ميباشند، هنگام متاركه لازم است عدّه نگه دارند يا خير؟
ج. عدّه لازم است.
5467. ازدواج دائم يا موقت با زني كه در عدّه است، چه صورتي دارد؟
اگر جاهل به اين حكم باشند و امكان دسترسي به حكم نداشته باشند و ازدواج صورت پذيرد، ازدواج آنها چه حكمي دارد؟
ج. ازدواج در عده باطل است و اگر هيچ كدام نميدانستهاند كه زن در عده است و يا اين كه نميدانستهاند كه عقد كردن در عده حرام است، در صورتي كه مرد با او در زمان عده نزديكي كرده باشد، آن زن بر او حرام ميشود و اگر نزديكي بعد از زمان عده بوده است، عقد باطل است، ولي زن بر او حرام نميشود، بلكه ميتواند بعداً زن را عقد نمايد.
5468. در اثر عمل جراحي، رحم خانمي را برداشتهاند يا لولههاي رحم او را بستهاند كه آبستن نميشود. چنين خانمي را اگر طلاق بدهند و يائسه نباشد، آيا عدّه دارد؟
ج. اگر به او دخول شده باشد، عدّه دارد.
5469. آيا مراد از پنجاه يا شصت سال براي يائسه شدن زنان سيّده و غير سيّده، سال قمريست يا شمسي؟ اگر قمري است، به سال شمسي چه مقدار ميشود؟
ج. ظاهراً سال قمريست و نسبت بين سال قمري و شمسي، به زيادتي مخصوص شمسي در هر سال معلوم ميشود كه در پنجاه و شصت چه قدر ميشود، (60 سال قمري برابر است با 58 سال و 2 ماه و 18 روز شمسي و 50 سال قمري برابر است با 48 سال و 6 ماه و 17 روز شمسي. )
5470. در صورتي كه طلاق پيش از دخول باشد، در حالي كه زن حامله است و از راه جذب مني يا تلقيح مصنوعي، مني شوهر در رحمش قرار گرفته باشد، آيا زن بايد عدّه نگه دارد؟
ج. لزوم عده نگه داشتن موافق احتياط است؛ بلكه لزوم احتياط مذكور خالي از وجه نيست. (جامع المسائل، ج 3، ص 584. )
5471. دختري را براي پسري عقد كردهاند.
پسر از دبر دخول نموده و بعد طلاق گرفته است.
سپس آن دختر را بدون عدّه براي پسر ديگري عقد كردهاند.
آيا اشكال دارد.
ج. عدّه دارد و عقد در عدّه باطل است و در مورد سؤال براي ازدواج دوّم به مسألهي 1920 و 1919 رساله مراجعه شود.
5472. آيا زن پس از ازدواج موقت بايد عده نگه دارد و آيا اين عده نگه داشتن اجحاف به زن نيست؟
ج. اگر در آن عقد نزديكي بوده، بايد عده نگه دارد.
5473. عده زن صيغهاي چه قدر است؟
ج. بعد از اتمام مدت يا بذل مدت بايد تا دو حيض كامل عده نگه دارد.
5474. اگر كسي عقد موقت كرد و بعد از مباشرت، اقدام به بذل مدت نمود و دوباره با همان مورد عقد موقت نمود و قبل از مباشرت بذل مدت كرد، آيا اين زن براي ديگري نياز به عدّه دارد، يا خير؟
ج. عقد اوّل نياز به عدّه دارد، يعني براي ازدواج زن با فرد ديگر بايد عدّهي عقد نخست منقضي گردد.
5475. در صورت اختلاف زوجين بعد از طلاق در اين كه رجوع صورت گرفته است يا خير، قول كدام يك معتبر و مُقَدَّم است؟
ج. اگر بعد از انقضاي عدّه باشد و زوج ادّعاي رجوع كند و زن منكر باشد، قول زن مُقَدَّم است، با قسم در عدم رجوع فعلي و حلف بر نفي علم در رجوع قولي.
5476. مردي پس از طلاق، ادّعاي مواقعه از دبر ميكند، ولي زن منكر است.
آيا اقرار مرد نافذ است؟
ج. اقرار مرد در جهت مهر نافذ است كه بايد تمام مهر را بدهد (البته زن نميتواند زايد بر نصف را بگيرد) و در انتفاي عدّه، قول زن مُقَدَّم است.
5477. در صورت اختلاف زوجين در اين كه رجوع در زمان عدّه صورت گرفته و يا بعد از آن، قول كدام يك معتبر است؟
ج. قول زوج كه مدّعي صحّت رجوع است، مُقَدَّم است اگر اختلاف در زمان رجوع باشد نه زمان انقضاي عدّه.
5478. اين جانب با همسرم متاركه كردم. بعد از خارج شدن از محضر طلاق، حدود نيم ساعت دربارهي مسائل گوناگون صحبت كرديم، آيا اين حالت و گفتگو مصداق رجوع است؟
ج. اگر در اين صحبتها سخني گفته شده كه معنايش اين بوده كه او را دوباره زن خود قرار داده يا كاري كرده كه چنين معنايي داشته، مصداق رجوع محسوب ميشود.
5479. زني با بذل مهر، طلاق ميگيرد و قبل از تمام شدن عدّه، از بذل رجوع ميكند.
مرد با علم به اينكه حق رجوع دارد، رجوع نكرده تا عدّه منقضي ميشود. آيا زن حق مهر دارد؟
ج. زن مستحق مهر است.
5480. آيا رجوع به صرف كتابت تحقّق پيدا ميكند؟
ج. با قرينه تحقّق پيدا ميكند.
5481. آيا نگاه شهوي به زوجه در طلاق رجعي، رجوع محسوب ميشود؟
ج. اگر دلالت بر التزام به آثار نكاح سابق داشته باشد، با توجّه به وقوع طلاق، رجوع محسوب ميشود.
5482. آيا در رجوع، قصد رجوع معتبر است يا قصد حل فعل و تقبيل و لمس و وطي كافي است؟
ج. قصد اين افعال، ملازم با قصد رجوع است.
5483. زن و شوهري كه از همديگر طلاق گرفته بودهاند با همديگر از منزل خارج ميشوند و از دست يكديگر غذا ميخورند و در كنار هم نشسته و همديگر را بر اساس اين كه با هم همسر هستند لمس ميكنند؛ اما هنگام اين اعمال قصد رجوع نداشتهاند و اين عمل در مدت عده رجعيّه صورت گرفته و با همديگر به رجوع رضايت ميدهند؛ لكن در برخي از امور زندگي مشترك اختلاف نظر داشتهاند، اين روند تا پايان زمان عده ادامه داشته است، آيا همين مقدار رجوع محسوب ميشود يا خير؟
ج. اگر آن دو به رجوع راضي بودهاند اما در برخي امور با همديگر اختلاف داشتهاند، چنان چه برخي از آن امور در عده رجعيّه تحقق يابد، رجوع محسوب ميشود و در غير اين صورت رجوع محسوب نميگردد.
5484. مردي با زنش كه در عده طلاق رجعي است، بدون قصد رجوع وطي كرده است.
آيا رجوع محقق است؟
ج. اين رجوع عملي است، زيرا قصد زنا نداشته است.
5485. آيا حداد در عدّه وفات براي زوجه مجنونه يا صغيره واجب است؟
ج. بنا بر احتياط، واجب است.
5486. زني پس از طلاق خلع، ادّعاي عدم دخول ميكند.
حكم عدّه وي چيست؟
تا چه زمان نميتوان وي را عقد نمود؟
ج. احتياط مستحب است ديگران صبر كنند تا عدّهاش تمام شود و اگر ادّعاي بكارت كند و شخص عاقد احتمال التقاي ختانين را ميدهد، بازهم احتياطاً انتظار انقضاي عده بكشد و اگر عاقد قطع به آن دارد، نميتواند در عقد وكيل شود.
5487. فرق وقف و حبس چيست؟
ج. در وقف، دوام شرط است به خلاف حبس كه ميشود آن را تا مدت معين قرار دهد و در حبس، ملك از مالكيت حابس (حبس كننده) خارج نميشود و به ارث هم ميرسد و تصرّفات غير منافي با حبس هم در آن جايز است، به خلاف وقف در تمام اين امور.
5488. آيا تنجيز در وقف شرط است و وقف معلّق و مشروط آيا صحيح است؟
ج. بله، تنجيز در صحت وقف شرط است و تعليق مبطل آن است.
5489. آيا در وقف قصد قربت شرط است؟
و اگر كسي اموال خود را براي محروم كردن فرزندان خود از ارث، وقف روضه خواني امام حسين عليه السّلام نمايد، آيا وقف صحيح است و آيا به چنين وقفهايي پاداش آخرتي تعلق ميگيرد؟
ج. بنا بر احوط قصد قربت، هر چند به نحو داعي به داعي، شرط است اگر چه بدون قربت هم بايد در عدم صحت آن احتياط شود، البته در ترتّب ثواب، قصد قربت شرط است.
5490. ادارهي اوقاف نسبت به املاك و اموال موقوفه، آيا حكم متولّي يا ناظر يا واقف را دارند؟
ج. وقفنامه بايد ملاحظه شود.
5491. از چه راههايي ميتوان وقفيّت يك محل را اثبات و احراز نمود؟
ج. به شياع مفيد علم يا اطمينان و به اقرار ذو اليد يا ورثهي او و به بيّنه شرعيه و به اين كه در تصرف وقف باشد كه متصرّفها معاملهي وقف با آن ميكنند، بدون اين كه معارضي وجود داشته باشد.
5492. آيا متولّيان وقف ميتوانند بر خلاف نظر واقف در موقوفه تصرف كنند؟
ج. خير، نميتوانند.
5493. لطفاً محدوده اختيارات توليت يا واقف را پس از وقف بيان فرماييد؟ و آيا تصرفات مالكانه توسط آن دو در وقف صحيح است؟
ج. واقف پس از وقف با ديگران فرقي ندارد و متولّي يا واقف، در صورتي كه تولّيت براي خود قرار داده باشد، در جهت وقف ميتوانند در موقوفه تصرّف كنند و حق تصرّفات مالكانه ندارند.
5494. اگر متولّي موقوفه به وقف عمل نكند يا بر خلاف نظر واقف عمل كند، چه حكمي دارد؟
ج. حاكم شرع بايد به جاي او متولّي اميني معين نمايد.
5495. جهت مسجد قرار دادن يك محل چه شرايطي لازم است؟
و اگر كسي جايي را براي نماز مردم وقف كند، براي مسجد بودن كافي است؟
يا صيغه و يا عمل خاصي نيز بايد انجام دهد؟
ج. به مسألهي 2154 رساله رجوع شود و در ترتّب احكام مسجد لازم است وقف به عنوان مسجد بودن باشد نه صرف محل نماز كه مصلّي به حساب آيد.
5496. آيا راهي وجود دارد كه منزلي را وقف نمود ولي زمان حيات خود را استثنا كرد؟
ج. كسي كه مالي را وقف ميكند، بنا بر اظهر ميتواند شرط كند كه تا مدتي و يا تا وقتي زنده است، خودش و يا متَعَلُّقين او از مال موقوفه استفاده نمايند و منافع آن مال به آنها برسد. (مسألهي 2152 رساله)
5497. چيزي را - مثل فرش، نذر امامزاده كردهاند، آيا حكم وقف را در عدم جواز بيع دارد، يا ملك جهت است؟
ج. اگر نذركننده خصوصيت عين منذوره را لحاظ كرده، نه صرف ماليت آن را، در حكم با وقف تفاوتي ندارد. (به مسألهي 2135 رساله رجوع شود. )
5498. آيا نهرها و رودخانهها و چشمههاي طبيعي را ميشود وقف كرد؟
ج. چيزي كه وقف ميشود، بايد عين مملوك شخص باشد.
5499. اگر ورودي نهرها و رودخانهها را كه طبيعيست و كسي آنها را احداث نكرده، در ملك موقوفه قرار دهد، آيا ميشود از آن استفاده كرد و وضو و غسل انجام داد؟
ج. چيزي كه وقف ميشود، لازم است مملوك شخص باشد.
5500. شخصي چيزي را وقف كرده بر اعلم علماي شهر يا امام جماعت مسجد، در حالي كه خود اعلم يا امام جماعت است، آيا ميتواند از آن بهره ببرد؟
ج. مانعي ندارد و اين غير از وقف بر نفس است كه صحيح نيست.
5501. آيا وقف بر كافر ذمّي صحيح است؟
ج. بنا بر اظهر صحيح است، در صورتي كه همراه با عنوان حرامي مثل دوستي با كافر يا كمك بر كفر نباشد.
5502. چاه وقفيست مربوط به مزرعهي وقفي، در نزديكي آن قناتي حفر كردهاند كه به واسطهي آن، آب چاه وقفي خشك شده است.
آيا تصرّف در محصولات آن مزرعه جايز است؟
ج. اگر حفر غير مجاز و در حريم وقف بوده، بايد مسدود شود و خسارت وقف هم پرداخت شود، ولي محصولات، مال خود آنها است.
5503. در وقف نامهاي آمده:
سالي چند روز روضه خواني شود. آيا شب را هم شامل ميشود و ميتوانند در شب روضهاي بخوانند؟
ج. اگر انصراف به خصوص روز ندارد، بلامانع است.
5504. در صورت معيّن بودن متولّي وقف، آيا اداره اوقاف يا ديگران ميتوانند در آن تصرف كنند؟
ج. نميتوانند.
5505. آيا اجاره دادن زمين موقوف به مدت طولاني، مثل صد سال صحيح است؟
ج. اگر بطن اوّل آن را اجاره دهد و قبل از تمام شدن مدت اجاره منقرض شوند، اجاره نسبت به بقيهاي مدت باطل است، مگر اين كه بطن بعدي آن را اجازه دهند.
5506. زمينهاييست كه سازمان زمين شهري به متقاضيان واگذار كرده است.
فعلاً بعضي افراد ادعا ميكنند آنها وقف بوده است، وظيفهي ما كه در آنجا ساكن هستيم چيست؟
ج. بايد وقف بودن آنها شرعاً ثابت شود و اگر از قراين، اطمينان به وقفيت پيدا كرديد، اجارهي آن بايد به مصرف وقف برسد.
5507. آب انبار قديمي وقف است، ولي فعلاً با وجود لوله كشي، از آن هيچ استفادهاي نميشود. آيا اجازه ميفرماييد آن را تخريب كرده و به جاي آن مراكز ورزشي يا فرهنگي بسازيم؟
ج. در هر مورد، نياز به اجازهي حاكم شرع دارد.
5508. اگر زمين وقفي را عدهاي تصرف كنند و بدون اجازه خانه بسازند، وظيفهي متولّي از نظر شرع مقدّس چيست؟
ج. بايد اجارهي آن زمين را از آنها بگيرد و آن را در مصرف وقف صرف كند.
5509. اگر با پول فروش موقوفه چيزي براي وقف خريده شد، آيا خواندن صيغه وقف لازم است يا خير؟
ج. ظاهراً لازم نيست.
5510. اگر در محلّي حسينيّه جديدي بنا كردند و مردم از آن استفاده نمودند و حسينيه قبلي در حال خراب شدن بود، آيا ميتوان آن را فروخت و وسايل آن را به حسينيهي جديد آورد؟
ج. در فرض مسأله، فروش حسينيه - كه وقف براي عزاداري بوده است - جايز نيست، مگر اين كه فعلاً و مَآلاً و مستقلاً در جهت وقف قابل استفاده نباشد و از حيّز انتفاع به عنوان حسينيه خارج شده باشد كه در اين صورت جايز است بفروشند و وجه آن را به مصرف حسينيه جديد برسانند و نقل اسباب و ظروف و فرشهاي آن به حسينيه جديد در اين صورت مانع ندارد و اللَّه العالم.
5511. عدّهاي بر روي زمين وقفي با خرج خود براي تأمين غرض وقف، ساختماني چند طبقه ساختهاند.
آيا ميتوانند سرقفلي يكي از طبقات را براي زيادي استفاده در جهت وقف در مقابل اجاره بفروشند؟
ج. مانعي ندارد.
5512. هفتاد سال پيش شخصي دوازده ساعت آب قنات با اراضي، وقف حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام كرده كه اجارهي اين دوازده ساعت آب، هر ساله در ماه محرّم در همان روستا صرف تعزيه و روضه خواني شود. شصت سال است از فوت واقف ميگذرد. هر ساله پسر بزرگ واقف كه از جانب آن مرحوم متولّي وقف ميباشد، انجام وظيفه مينمود. ولي به مرور زمان قنات خشك شده، مالكين جمع شدند و اقدام به كندن چاه عميق در همان ملك نمودند كه هر كس به هر مقدار در قنات شريك بود، در چاه عميق به همان مقدار شريك باشد.
متولّي از خودش خرج كرده است و ميگويد آب چاه عميق از خودم ميباشد و نه وارثين را شريك ميداند و نه موقوفٌ عليه را، حكم شرع مقدّس را مرقوم فرماييد؟
ج. اگر چاه در ملك موقوفه حفر شده، تابع وقف است و اگر با قراردادي شرعي در ملك ديگري حفر شده، تابع قرارداد است و چنان چه در ملك مشترك باشد مشترك است و اگر اختلاف دارند نياز به مرافعهي شرعيّه دارد.
5513. آيا بعد از تماميّت وقف به قبض و اقباض، واقف حق دارد كه وقف را از عام به خاص يا بالعكس تغيير دهد؟
ج. حق ندارد.
5514. با دو وقفنامه در مورد يك وقف چگونه عمل ميشود؟
ج. وقفنامهاي كه از نظر تاريخ وقف مُقَدَّم است و كاشف تماميّت آن است مورد عمل است؛ مگر اين كه وقفنامهي جدايي با رقبات جديد تنظيم شده باشد كه در آن صورت شرايط وقفنامهي اوّل معتبر و در بقيّهاي رقبات مفاد وقفنامهي دوّم با شرايط جديد مورد عمل قرار خواهد گرفت.
5515. در مورد وقفي، دو وقف نامه پيدا شده يكي قديم و يكي جديد كه اين دو با هم اختلاف دارند. تكليف، عمل به كدام يك ميباشد؟
ج. ناظر در وقف بايد هر دو را ببيند و يكي را ترجيح دهد نسبت به ملاحظهي وقت تماميّت وقف.
5516. اگر كسي در وقفنامه، فرزند ارشد را در هر نسلي متولّي قرار دهد؛ مراد از ارشد آيا رشد سنّيست يا فكري و كفايتي؟
ج. هم چنان كه رشد مربوط به سن نيست، منظور از ارشد هم منظور ارشد سنّي نيست.
5517. در كنار مسجدي زميني باير وجود دارد كه مدّتها پيش جنازهي چند كودك در آن دفن شده است، ولي مدركي بر وقف بودن آن نيست. آيا ميتوان مسجد را توسعه داده و اطراف آن را حسينيّه كرد؟
ج. اگر وقف بودن زمين محرز نيست و بين مردم محل شايع نيست و ملك يا حريم ملك كسي هم نيست، ميتوانند از حريم مسجد براي توسعه مسجد استفاده كنند و اگر قسمتي از آن حريم مسجد نباشد، حسينيّه نمايند.
5518. آيا آبهاي تحت الارضي املاك موقوفه در وقف تابع آنها هستند يا بدون اجازه متولي، ديگران هم ميتوانند استفاده كنند؟
ج. منافع آبهاي تحت الارضي به حساب املاكيست كه اين آبها در زير آن قرار گرفتهاند كه بدون اجازهي مالك يا متولّي، ديگران به استفاده آن مجاز نيستند، در صورتي كه مربوط به همين زمين موقوفه باشد و استخراج هم از همين زمين باشد.
5519. آيا اگر منظور واقف از تعيين ناظر، اعمال نظر و تصويب او باشد، متولّي حق اقدام و انجام كاري بدون اذن و تصويب ناظر دارد؟
ج. حق ندارد.
5520. در مسجد روستايي دو سري قرآن خطي موجود است كه بيش از يكصد سال از عمر آن ميگذرد. قرآنها در حال فرسوده شدن ميباشند. آيا اجازه ميفرماييد آنها را تعمير نمايند و در منزل يكي از افراد مورد اعتماد نگهداري شود و يا اين كه چون وقف است، بعد از تعمير دوباره به مسجد آبادي برگردانده شود و يا اين كه چون نگهداري آنها براي افراد عامّي مشكل است، به نيابت از جانب ورثهي واقف، به كتابخانهي آيت اللَّه مرعشي هديه شود؟ با توجّه به اين كه افراد سالمند آبادي اطّلاعي از ورثه و خود واقف ندارند.
ج. وقف قابل اهدا نيست، قرآنها را تعمير كنيد و از آن در همان جهت وقف استفاده نماييد.
5521. در صورتي كه واقف براي موقوفه، متولّي منصوص تعيين كرده است و متولّي مزبور در قيد حيات است و عمل به شرايط وقف نامه مينمايد، آيا ديگران (غير از متولّي وقف) از حكّام شرع و يا از حكّام عرف، حق دخالت و يا تصرّف در موقوفه را دارند؟
ج. حق ندارند، مگر با اذن او.
5522. اگر مالي تا بيست سال يا مانند آن وقف شود، آيا وقف تبديل به حبس ميشود يا وقف باطل ميگردد؟
ج. اظهر آن است كه حبس ميشود و بنا بر اين شروط حبس در آن بايد رعايت گردد، البته اگر قصد حبس نموده بوده يا آن كه قصد او را نميدانيم اما اگر قصد وقف كرده بوده است، پس وقف باطل ميگردد.
5523. آيا ميتوان با توجّه به شرايط روز جهت مصالح دولت و امّت اسلامي و ملاحظهي نيّت اصلي واقف و در جهت هماهنگي با ساير برنامههاي مدوّن و جاري دولت در كاربرد نظرات واقف تغييراتي به عمل آورد؟ نكته ديگر اين كه در جهت توسعهي سنّت حسنهي وقف، لازم است مبالغي صرف هزينههاي پرسنلي و اداري كاركنان شود كه در هيچ يك از وقفنامهها به اين موارد اشارهاي نشده است.
آيا ميشود با تغييراتي در نحوهي كاربرد درآمدهاي حاصل از موقوفات، به ويژه موقوفات متصرّفي كه اوقاف متولّي آن است، مبالغي صرف هزينههاي مزبور نمود؟ و در آخر اين كه موقوفات بسياري در سطح كشور وجود دارد كه يا شناسايي نشده و يا به مرور زمان از بين رفته است، آيا ميتوان با تغييرات جزيي در نحوهي استفاده از درآمد موقوفات موجود براي شناسايي موقوفات شناخته نشده اقدام كرد؟
ج. موقوفات به حسب آن چيزيست كه اهل آن وقف كردهاند، بنا بر اين تغيير وقف جايز نيست و بايد از وقف در همان جهت وقف و زير نظر متولّي شرعي وقف استفاده شود و عوايد آن غير جهت وقف صرف نشود.
5524. شخصي مكاني را جهت حمام عمومي وقف نموده و پس از سالها بهره برداري هم اكنون مخروبه گشته و بيشتر اهالي محل به لحاظ دارا بودن حمام شخصي، چندان تمايلي در جهت مرمّت و بازسازي آن ندارند و از جهتي اگر هم تعمير گردد، با توجه به مطلب فوق استفادهي قابل توجهي صورت نميگيرد.
بنا بر اين آيا وقف كننده ميتواند محل مورد نظر را فروخته و پولش را در مصرف ديگري چون غسّالخانه كه ضرورت بيشتري نيز دارد در مكان مناسب ديگري صرف نمايد يا خير؟ در صورت عدم فروش، حكم آن را بيان فرماييد.
ج. اگر وضع حمام به گونهاي باشد كه در حال و آينده قابل استفاده نباشد و استفاده از آن در جهت وقف كالعدم باشد، واقف ميتواند آن را به يكي از دو طريق فروش يا اجاره بلند مدت واگذار نمايد، هر كدام به مصلحت وقف باشد و درآمد حاصله را به مصرفي كه نزديكتر به وقف باشد علي الاحوط برسانند.
5525. حدود بيست و سه سال پيش حمّام عمومي جهت استفادهي اهالي احداث گرديد كه زمين آن متَعَلُّق به عدّهاي از اهل محل بوده است.
مشخّص نيست اين زمين براي حمّام وقف گرديده است يا نه. حمّام مذكور به مدّت يك سال مورد استفاده عموم بوده و پس از آن متروكه مانده است.
چنان چه زمين حمّام موقوفه باشد.
آيا جايز است به مجتمع فرهنگي واگذار گردد و اگر موقوفه نباشد، بلكه هبهي مردم اهالي باشد وظيفه چيست؟
ج. اگر امكان استفاده از حمّام براي استحمام هست، تعمير و تصرّف منافي ديگر در آن جايز نيست و در غير اين صورت، در مطلق خيرات ميتوانند از آن استفاده نمايند.
5526. عدهاي از مؤمنين خود و خانوادهي خود، يا ماشين و موتورسيكلت و مغازه و خانهي مسكوني خود را بيمهي «حضرت مهدي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف» نمودهاند و ماهانه پولي ميدهند، مصارف اين پول چه صورتي دارد؟
ج. مبالغ متعلق به حضرت حجّت عليه السّلام است و مصرف آن، مانند سهم مبارك امام عليه السّلام است.
5527. در زميني كه وقف مساجد بوده است، از روي ناآگاهي و جهالت در آن حسينيّه و تعدادي مغازه و چند دستگاه ساختمان - از قبيل شركت تعاوني و دفتر پست و تلگراف و نانوايي و … - ساختهاند.
آيا اينها بايد ماهانه به مسجد، اجاره پرداخت كنند و يا اين كه بناها را تخريب كنند و موقوفه را به حال اوّل برگردانند؟
ج. مطالبهي اجرت المثل شود كه بپردازند.
5528. اين جانب در حالت عصبانيت ناشي از درگيري فرزندانم، خانهي مسكوني ام را با اجراي صيغه وقف و صدور سند به نام اوقاف وقف نمودم و بعد از مدّتي پشيمان شدم. آيا اين وقف صحيح است؟
ج. اگر قبض معتبر در وقف حاصل شده است، وقف تمام است و به ملك شما باقي نيست.
5529. موقوفهايست كه مصرف آن كمك به زوّار كربلاي معلّيست و به لحاظ اين كه سال هاست اين نوع مصرف مُعَطَّل مانده آيا ميتوان در راه كمك به زوّار مشهد مقدّس صرف نمود؟
ج. در جهتي كه براي امام حسين عليه السّلام باشد، مانند:
روضه خواني براي سيد الشّهداء و يا زوّاري كه از راهنماي غير متعارف هر چند از كشورهاي ديگر به كربلا ميروند مصرف شود.
5530. درختان خرمايي را براي عزاداري سيدالشهداء عليه السّلام وقف كردهاند و بخشي از حاصل آنها زياد ميآيد. آيا ميتوان در بناي حسينيه خرج كرد؟
ج. همان طوري كه وقف كردهاند بايد عمل شود. چنان چه جهت وقف، عزاداري است، نميتوانند صرف در ساختن حسينيه نمايند، ولي در صورتي كه مورد نياز عزاداري باشد مانند اين كه توسعهي حسينيه ضروري باشد يا آن كه تعمير ضروري داشته باشد، اشكالي ندارد.
5531. زميني در زمان حكومت هند قبل از قيام پاكستان طبق نوشتهي دولتي - كه در دست هست، بعضي از جاهايش نشان قبرستان مسلمانها و بعض ديگرش در دست مردم ميباشد.
آيا شرعاً چنين زمينهايي براي عموم مسلمين است كه در آنجا سكني دارند يا وقف آن ثابت ميشود؟
ج. وقفيّت ملكي ثابت نميشود مگر به علم يا به شهادت بيّنه و بعيد نيست شياع در محل هم كافي در وقفيّت باشد.
در هر حال نبش قبور مسلمين جايز نيست و آن چه وقفيّت آن به نحو مذكور در بالا ثابت نشود، تصرّف در آن مانعي ندارد.
5532. زميني كه به هيچ وجه آثار وقفيّت و مدرك و سندي كه حاكي از موقوفه بودن آن باشد نيست و شاهدي كه گواهي بر وقف بودن آن بدهد نيست، آيا به صرف گفتار يك عدّه ميشود آن را موقوفه دانست؟
ج. اگر شواهدي بر ملكيّت هست، ميتوان به اين حرفها توجّه نكرد و با اشتهار به وقفيّت بايد احتياط كرد.
5533. بنيادي كه مؤسسه خيريه غير انتفاعي ميباشد، با اهداف ذيل در دفتر شركتها به ثبت رسيد:
رفع نيازهاي عمومي، نشر و تبليغ اهداف و مفاهيم عاليه اسلام از لحاظ علمي، مذهبي، امدادي، تعاوني، اجتماعي، قرض الحسنه و …
با توجه به اهداف صريح و روشن بنياد مزبور كه به عبارت «رفع نيازهاي عمومي» ذكر شده است، آيا در رفع نيازهاي غير مسلمانان نيز جايز است از امكانات بنياد استفاده كرد يا نه؟ آيا غير مسلمان ميتواند از صندوق قرض الحسنه بنياد استقراض كند؟
ج. به قرينه ذيل آن، منظور عموم مسلمين بلكه مؤمنين است، مانند وقف عام در قبال وقف خاص، به لحاظ نامگذاري، مگر موردي كه جهت تأليف قلوب و تبليغ اسلام و ايمان داشته باشد.
5534. فردي به دسيسه و نيرنگ، بنياد خيريهاي را منحل و كليه امكانات، اموال و سرمايههاي آن را به مسجدي كه خود متولّي آن بوده منتقل نموده است، لطفاً حكم انحلال اين مؤسسه عام المنفعه را بيان فرماييد.
ج. شخص مزبور بايد با مراجعه آن اموال را به محل خودش برگرداند وگرنه ضامن است.
5535. اين جانب اقدام به خريد دو باب مغازه نمودم كه حدود هفت سال قبل عيناً وقف حوزه علميه يكي از شهرستانها كردم تا به اجاره اشخاص واگذار و عايدات اين دو باب مغازه نيز به عنوان خمس و زكات (بدهي اين جانب) محسوب گردد. بهاي مغازهها لااقل در حال حاضر بيست ميليون تومان خواهد بود.
مال الاجاره ماهانه حد اقل يكصد هزار تومان ميباشد، ولي از آن جايي كه واقف حقير پس از خريد واحدهاي تجاري (دو باب مغازه)، به نام مدرسه علميه انتقال دادهام، آيا عايدات حاصل به عنوان بدهكاري اين جانب (سهم امام عليه السّلام و خمس و زكات) محسوب ميگردد؟
ج. اصل وقف صحيح است و از عايدات آن مقدار دين پرداخت و سپس براي مدرسه مصرف ميشود و اللَّه العالم.
5536. فرد مرحومي در سال 1296 قمري رقباتي را در شهر ري و قزوين به صورت حبس مؤبّد، وقف بر خيرات و مبرات نمود كه بالغ بر يكصد سال است به وسيله متوليان منصوص، عمل به وقف ميشود:
در سطور آخر صفحه دوم وصيت نامه، چنين تصريح گرديده:
«… در اين املاكِ ثلث، حق فروختن، مبادله كردن، رهن، بيع، شرط گذاشتن و اجاره زايد از سه سال دادن ندارند. تخلّف از اين قرار حرام و باطل است، اگر العياذ باللَّه خرابي فاحش در اينها روي دهد كه اوصيا را به هيچ وجه امكان نگاهداري نباشد، بايد نزد حاكم شرع نافذ الحكم ثابت نمايند، پس از آن به طور احسن مبادله نمايند …»
قسمتي از اراضي مسكوني در ابتداي انقلاب اسلامي به وسيله سازمان زمين و مسكن قزوين جهت احداث ساختمان مسكوني در اختيار شركتهاي تعاوني مسكن و يا به متقاضيان فروخته شده بود، اين گروه به ادّعاي اينكه اين اراضي را از دولت خريدهاند، عرصه و اعيان را متعلق به خود دانسته و در نتيجه با تجمّع در مساجد و ارسال طومار و نامه براي مسؤولين و درج در جرايد و متعاقباً تشكيل جلساتي در دفتر امام جمعه محترم و بخشداري و فرمانداري، خواهان ادامه تَعَلُّق عرصه به صاحبان اعيان گرديدند و نهايتاً پس از انقلاب از مراجعه به دفتر موقوفه و تنظيم سند اجاره و پرداخت اجاره عرصه خود داري نمودند و عملاً اين قسمت از اراضي موقوفه مسلوب المنفعه گرديد و از طرفي اداره زمين و مسكن قزوين آمادگي خود را براي تأمين زمين معوّض اعلام داشتند.
آيا وضع موجود از نظر مسلوب المنفعه ماندن قسمتي از اراضي موقوفه، مشمول قيد مندرج در وصيت نامه ميباشد؟
آيا مبادله به نحوي كه مطرح است و به شرط احسن بودن معوّض به صلاح موقوفه است يا متولّي را به طريق ديگري ارشاد ميفرماييد؟
ج. اگر راهي ديگر نيست و از احسن وجوه ممكنه باشد، اشكال ندارد.
5537. واقف محترمي پنج دانگ از شش دانگ املاكي را بر اولاد ذكور ( فرزندان پسر) خود علي نحو التشريك و التسويه، بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل وقف نموده و در صورت انقراض فرزندان پسر، بر فرزندان دختر و در صورت انقراض و نبودن اولاد، منافع اين پنج دانگ صرف تعزيه داري شود و توليت آنها را براي خود قرار داد و بعد خود مفوّض داشت به اولاد ذكور خود نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن با تقديم اصلح و ارشد و ابقاي آنها. واقف محترم داراي شش فرزند ذكور بوده و هر يك از شش فرزند ذكور داراي فرزنداني بودهاند كه تعداد آنها يازده نفر ميباشد و اين يازده نفر هم داراي فرزنداني ميباشند كه تعداد آنها حدود شانزده نفر ميباشد.
واقف فوت كرده است.
6 نفر اولاد ذكور واقف كه نسل اوّل ميباشند، همگي فوت نمودهاند.
از يازده نفر اولاد ذكور كه در نسل دوم ميباشند، ده نفر فوت و تنها يك نفر در قيد حيات ميباشند. از نسل سوّم كه تعداد آنها در حال حاضر شانزده نفر ميباشند، اكثر آنها در قيد حيات ميباشند بفرماييد:
1) با توجه به اينكه منافع پنج دانگ موقوفه در نسل اوّل بين 6 نفر برادر به طور مساوي تقسيم ميشود، در صورت فوت هر يك از برادران سهم متوفي به چه كسي بايد پرداخت شود؟
ج. با اين فرض، مالك پس از وفاتِ هر فردي از طبقه عاليه، فردي از طبقه نازله است، اگر چه فردي از طبقه متقدّمه موجود باشد و احتياط در استحلال از فرد مُقَدَّم در طبقه، خوب است.
2) آيا كلمه «بطناً بعد بطن و نسلاً بعد نسل» با كلمه «نسلاً بعد نسل و بطناً بعد بطن» با هم فرق دارند يا هر دو كلمه به يك مفهوم ميباشد؟ در صورتي كه فرق داشته باشد، مراتب را مرقوم فرماييد.
ج. تفاوتي ندارد.
3) توليت موقوفه با بودن اولادي با داشتن شرايط اصلح و ارشد و ابقا از نسل اوّل به اولادي از نسل بعد كه داراي شرايط اصلح و ارشد و ابقا باشد ميرسد يا خير؟
ج. نميرسد.
5538. هيأتي به نام «متوسلين به اهل بيت عليه السّلام» براي برگزاري مراسم اعياد و وفيات ائمه طاهرين عليه السّلام به وجود آمد. پس از گذشت چند سال مسؤول هيأت، متوسلين بدون اطلاع تمام اعضا استعفا داده و اين هيأت تبديل به جمعيّت طلاب گرديد. تمام اعضاي هيأت متوسلين، غير از چهار نفر موافق جمعيَّت طلاب و اعضاي جمعيَّت طلاب شدند و اين چهار نفر نسبت به استعمال اثاث هيأت متوسّلين در جمعيَّت طلّاب مخالفت ميكنند.
لازم به ذكر است مقداري اثاث با پول هيأت خريداري و مقداري اهل خير براي طلاب اهدا نمودهاند.
آيا استعمال اثاث هيأت سابق در اين جمعيَّت طلاب كه جديداً به وجود آمده است، جايز ميشود؟
ج. اگر فقط تغيير در اسم باشد، اشكال ندارد و اگر در مصارف تفاوت كند، اشكال دارد.
5539. شخصي پنج هزار متر از زمين كشاورزي خود را وقف كرده، ولي مكان آن را مشخص نكرده است.
بعد از فوت اين شخص ورثه او پنج هزار متر را در دو نقطه معين و پس از مدت كمي آن دو نقطه را در يك نقطه ديگري تعيين نمودند، لازم به ذكر است كه: آن دو نقطه قبلي در يك محيط بسته و فاقد كوچه و خيابان ميباشد.
يكي از دو نقطه قبلي توسط يكي از ورثه حدود 15 سال است كه به باغ مركّبات تبديل شده است.
مكان فعلي داراي منافع و موقعيّت بهتري از دو مكان قبلي ميباشد.
حكم شرعي را بيان فرماييد.
ج. اگر افراز قبلي به نحو لزوم نبوده، مثلاً با تراضي بوده نه قرعه با شرايطي كه قسمت لازمه را باعث شود، مانعي ندارد و طرف تقسيم در افراز وقف مشاعي حاكم شرع يا متولّي وقف است.
5540. چندين سال پيش (حدوداً 35 سال) فرد خيّري يك دستگاه سماور را جهت استفاده در سقاخانه حضرت أبوالفضل عليه السّلام وقف نموده است.
اكنون واقف به رحمت خدا رفته و سماور به علت فرسودگي غير قابل استفاده گرديده است.
1) آيا مجاز به فروش آن هستيم؟
ج. اگر صرف ضروريات وقف ميشود، مانعي ندارد.
2) آيا ميتوانيم با ساير اقلام موقوفه كه وضعي مشابه دارند بفروشيم و از عوايد حاصله، تنها يك وسيله كه مورد نياز باشد بخريم تا به نام واقفين در محل وقف استفاده گردد؟
ج. مانعي ندارد.
5541. قطعه زميني شالي كاري از سوي اجداد اين جانب وقف اولاد ذكور گرديد. متأسفانه پدر اين جانب با علم و اطلاع از اين مسأله، به دليل فقر و تنگدستي، اقدام به فروش اين قطعه زمين نمود مينمايد و با آن پولي را تهيه و آن را به صورت وديعه نزد بانك قرار داد. پس از يك سال دو برابر آن را وام گرفت و بدين ترتيب منزل مسكوني خريداري و به نام اين جانب كه فرزند ارشد وي ميباشم به ثبت رساند. پس از گذشت 16 سال و مخالفت بيوقفهام، پدر اين جانب با فروش منزل مسكوني و خريد زمين موقوفه و برگشت دادن به شرايط اوليه، شديداً مخالفت مينمايند. با توجه به مشكلاتي كه در طي اين مدت براي خانواده و به ويژه براي اين جانب به وجود آمده، بفرماييد:
1) چنان چه منزل مسكوني به فروش برسد، ارزش افزوده منزل مسكوني نسبت به قطعه زمين موقوفه چندين برابر است، تكليف اين پول چه ميشود؟
2) مالك فعلي زمين موقوفه از فروش و عودت آن ممانعت مينمايد وظيفه چيست؟
3) چنان چه در يكي از محضرها سند منزل را به نام پدرم تغيير دهم، از عواقب ناگوار موقوفه مصون خواهم ماند؟
4) تكليف بنده با پدرم كه با فروش منزل مسكوني مخالفت مينمايد، چيست؟
ج. اگر شاليزار موجود است، بايد همان برگردانده شود و الّا مثل آن كمّاً و كيفاً در جاي ديگري خريداري شود و با انجام وظيفه مزبور نياز به فروش منزل نميباشد.
5542. در روستايي امامزادهاي به نام سيد محمد عابد فرزند امام موسي كاظم عليه السّلام مدفون بوده و زيارتگاه مردم استان ميباشد.
همچنين مدفن شهداي جنگ تحميلي و قبرستان قديمي 27 نفر از افراد طايفه، در جوار امامزاده قرار دارد. امامزاده موصوف داراي شجره نامهايست كه طبق آن كليه زمينهاي اطرافش وقف سادات ذكور است.
وزارت محترم نيرو قصد دارد با موجود بودن دو محل مناسب ديگر در اين قريه اقدام به احداث سد نمايد و امامزاده را حد اقل تا فاصله چهل كيلومتر جا به جا كند.
آيا انتقال امامزاده، با وجود دو گزينه مناسب ديگر براي سدسازي چه حكمي دارد؟
ج. شبههاي نيست كه مودّت ذوي القربي واجب و منصوص قرآن است و اهانت به آنها حرام و ترك واجب قطعيست و اهانت و عدم اهانت از عرف معلوم ميشود و از ملاحظه اشباه و نظاير و اعلي و اشرف مشخص ميشود كه اهانت صادق است يا نه.
بر كساني كه متصدّي اصلاح راهها و خيابانها و احداث سدّها ميباشند، لازم است تحرّي @مندوحه در اطراف بقاع متبرّكه و مشاهد مشرّفه از يمين و يسار و بالا و پايين نمايند و نتيجه را به گونهاي كه به مقدّسات و محترمات، ربطي نداشته باشد و موجب تغييرات نامشروع نباشد بگيرند و اللَّه الموفق المعين.
5543. لطفاً موارد جواز فروش موقوفه را بيان فرماييد.
ج. 1) اگر معلوم شود وقف باطل بوده، مثل آن كه واقف بالغ نبوده؛
2) در نفروختن آن مفسده بزرگ تري مثل قتل نفس و هتك عرض باشد؛
3) معلوم باشد كه واقف محل خاصي در نظر نداشته، مثل زميني كه براي حمام ده وقف كرده باشد.
در اين صورتها فروختن جايز است.
اما در صورت اوّل، خود واقف يا وارث او ميتواند آن را براي خود بفروشد و در صورت دوم، موقوفه فروخته ميشود و تبديل به چيزي كه به نظر واقف نزديكتر است ميشود و در صورت سوم به مثل آن تبديل ميگردد، مثلاً در جاي ديگر همان ده حمام ساخته ميشود.
هم چنين وقفي را كه در آن اختلاف شده، به طوري كه علم يا اطمينان به خرابي وقف پيدا شود، بنا بر اظهر ميتوان فروخت.
5544. اين جانب زمين موقوفهاي را در اردكان اجاره و با توجه به مفاد قرارداد، در آن ساختماني را ايجاد كردهام. آنچه بين اين جانب و متولي موقوفه گذشته، اين بوده كه با اين قرارداد، اين جانب نتوانم پس از ده سال قيمت ساختمان را از متولي وقف مطالبه كنم و همچنان به كار خودم ادامه دهم. هرگز قصد و نيّت باطني اين جانب اين نبوده كه هستي و سرمايه زندگي خودم را در اين زمين خرج كنم و در پايان ده سال آن را به متولّي وقف تحويل دهم، بلكه منظور اين بوده كه اگر اين جانب نتوانستم در اين محل به كارم ادامه دهم، آن را به ديگري واگذار نمايم و مبالغ خرج شده را از فرد ثالث بگيرم و با متولّي وقف كاري نداشته باشم. اين نكته به نحوي در بند آخر قرارداد في مابين در جمله «و اين قرارداد در حقيقت هيچ گونه رسميّتي ندارد و در حكم اعلام و تفهيم وقف بودن زمين به آقاي … ميباشد» منعكس است و اين جانب تاكنون فقط اجاره زمين موقوفه را پرداخت كردهام. چون ساختمان را متعلق به خود ميدانم و در اين رابطه هيچ گونه اختلافي بين اين جانب و متولي وقف وجود نداشته است؛ زيرا در قرارداد تأكيد بر پرداخت اجاره زمين شده نه ساختمان. اما اداره اوقاف مدعيست كه اين ساختمان متعلق به وقف است؛ حكم شرعي را بيان نماييد.
ج. اگر در ساختن ساختمان اجازه داشته است، قيمت ساختمان را حق دارد و بايد پول آن ساختمان را به او بدهند با فرض اين كه در قرارداد صحبتي از ملكيّت آن نبوده است.
5545. در روستايي حدود دويست خانواده هستند كه مالك نسل اندر نسل باغات، بيشهها و املاك مزروعي ميباشند كه داراي اسناد محضري و قبالههاي قديمي دويست و سيصد ساله هستند و بين آنان خريد و فروش ميشود و مهريه زنان ميباشد.
1) آيا كسي با ارايه كپي وقف نامه ميتواند مدّعي وقفيّت اين باغات و املاك شود؟
2) وقفيت در چه حالتي به اثبات ميرسد؟
3) آيا وقتي هيچ كدام از پيرمردها، ريش سفيدان و اهالي محل هيچ گونه اطلاعي از ايام قديم نداشتهاند و به ياد نميآورند كه اين املاك وقف باشد، چگونه ميتوان وقفيت را ثابت كرد؟
4) آيا مالك و كشاورز كه روي اين باغات تصرف دارند و از ايام قديم درختان فراواني را غرس نمودهاند، ميتوان محصول آنان را توقيف كرد؟
5) آيا ميتوان اين املاك و باغات را از تصرف و مهريه زنان خارج نمود؟
6) مالكيت در اسلام كه از راه شرعي و عرف محل به دست آمده باشد، آيا ميتوان از تصرف تعداد زيادي از مردم خارج كرد؟
ج. وقفيت ملكي بايد به حجّت شرعيه، مثل قيام بيّنه ثابت شود و الّا در مالكيّت ذو اليد باقيست و تعرّض به آنها جايز نيست و همچنين است اگر از مصاديقي بوده كه بيع وقف جايز بوده و فروخته شده و دوباره به وقفيّت بر نميگردد.
5546. درآمد موقوفه براي اطعام در روز عيد غدير به غذاي مرسوم در آن زمان وقف شده بوده، پس از چند سال درآمد خيلي بيشتر شده و آن غذا هم ديگر مرسوم نيست.
آيا تبديل آن غذا به طعام بهتر و موافق طبع جايز است؟
ج. جايز است.
5547. زميني بوده كه به ده قطعهي متفرق تقطيع شده كه يك ربع مشاع آن وقف براي امام حسين عليه السّلام است، ولي با اين تقطيع ديگر قابل انتفاع نيست. مستدعيست دربارهي اين موقوفه حكم شرعي را ارشاد فرماييد.
ج. اگر ممكن است قسمت وقف افراز شود و عمل به وقف شود و در صورت عدم امكان افراز و انحصار انتفاع به تبديل آن، بايد تبديل شود به طريقي كه عمل به وقف شود.
5548. واقفي خانهاي را در سالي ده روز براي امام حسين عليه السّلام وقف نموده و توليت آن را براي اولادش قرار داده است.
آيا پس از ده روز به ملك ورثه بر ميگردد؟
ج. ظاهراً اين وصيت است نه وقف. زيرا در وقف تأبيد لازم است و در غير ده روز، اين خانه مثل ساير املاك است.
5549. واقفي زمينهايي را وقف روضه خواني و غيره كرده و متولّي آن را فردي از فرقه شيخيّه قرار داده است.
چه حكمي دارد؟
ج. صرف موقوفه در مصارف مشتركه مانعي ندارد، نه غير آن.
5550. واقفي زمينهاي كشاورزي را به وقف خاص، وقف اولاد كرده است به عبارت:
«بطناً بعد بطن و طبقاً بعد طبق» و توليت آن را پس از واقف به ارشد اولاد ذكور واگذار كرده و واقف مرده است و هيچ اولادي ندارد و برادرزاده و خواهرزاده دارد. آيا موقوفه به آنها ارث ميرسد؟ اگر پاسخ منفي است، مصرف موقوفه بايد چگونه باشد؟
ج. اين وقف خاص به ارث به آنها نميرسد. زيرا مراد از طبقاً عن طبق، طبقات ارث نيست؛ بلكه عطف بيان همان بطناً عن بطن است و چون نسل او منقرض شده، توليت آن با حاكم شرع است و چون موقوف عليهم هم ندارد، در وجوه بر صرف ميشود.
5551. در وقف نامهاي چنين آمده است:
«وقف براي اولاد ذكور و احفاد و نوافل آنها ما تعاقبوا و تناسلوا». آيا عبارت شامل اولاد اناث از احفاد و اعقاب طبقه اوّل ميشود؟
ج. اطلاق عبارت براي پس از طبقهي اوّل كه بايد ذكور باشند، در احفاد و اعقاب آنها، اولاد اناث را هم ميگيرد.
5552. شخصي چند سال پيش منزلي را براي مسجد جامع وقف كرده و صيغه وقف هم خوانده، به شرط اينكه تا خود واقف زنده است، اختيار وقف به دست او باشد و در اين چند سال اجارهي آن را هم داده است، ولي بعداً براي ضرورتي كه براي اولادش پيدا شده، ميخواهد آن را بفروشد و مصرف كند.
آيا جايز است؟
ج. اگر توليت آن را مادام الحيات براي خودش قرار داده و اجاره را به عنوان اجارهي وقف ميداده، امر وقف تمام شده و مصرف آن در حاجتش جايز نيست، به خلاف اين كه اگر اختيار امر وقف را با خودش قرار داده، معلوم شود كه امر وقف تمام نشده و اين مانند وصيت به وقف است و هم چنين است شرط بازگرداندن هنگام حاجت كه اگر محتاج شد، به ملك او بر ميگردد و لو وقف تمام شده باشد.
5553. زمينهايي كه وقف امامزاده بوده را به كساني اجاره دادهاند و آنها در آن زمينها درختهايي كاشتهاند، آيا اين درختها متَعَلُّق به مستأجرين مذكور ميباشد؟
ج. هر وقت بخواهند آنها را بيرون كنند، آن درختها مال آنهاست كه بايد قيمتش را به آنها بدهند.
5554. پولي وقف روشنايي حرم امير المؤمنين حضرت علي عليه السّلام است.
تكليف چيست؟
ج. بايد آن را به علماي آنجا بدهند كه در خرج برق آنجا صرف شود و اگر به هيچ طريقي نميتوانند آن را در آن مورد مصرف كنند، آن را در زوّار مجاورين محتاج آنجا صرف كنند.
5555. موقوفهاي مشرف به خرابيست و چند سال معطل مانده و از آن استفاده نشده است و درآمدي هم ندارد كه خرج تعمير آن شود، ولي قابل تبديل به احسن است.
تكليف چيست؟
ج. بايد آن را تبديل به معمور و بناي منفعت دار كنند.
5556. شخصي وصيت كرده، در جاي معيّني حسينيهاي بسازند و كتابهايي را وقف آن حسينيه كنند.
آيا وقف محقّق شده است؟
ج. اين وقف نيست، زيرا متعلق آن موجود نيست، بلكه وصيت به وقف است و اگر ورثه آن حسينيه را نساختند، چون احتمال دارد مقصود موصي (وصيت كننده) از قبيل تعدّد مطلوب باشد، لذا كتابها را وقف حسينيهاي كه نزديك به آن محل است كنند.
5557. قنات آبي بوده و مالكين آن اجازه ميدادند كه در مصرف شرب (نوشيدن)، مسجد و حمام استفاده شود، ولي بعداً براي حمامهاي جديد اجازه نميدهند. آيا جايز است براي آن حمّامها مصرف شود؟
ج. جايز نيست.
5558. فردي حفر قناتي را شروع كرده و قسمتي از آن را براي جهتي وقف كرده است؛ ولي واقف، پيش از تكميل قنات و بهره برداري از آن وفات ميكند، آيا وقف محقّق شده است؟
ج. اگر تمام شرايط وقف محقق بوده و قبل از وفات اقباض كرده، هر چند به بهره برداري نرسيده بوده، امر وقف تمام است.
5559. فردي قصد دارد كتابهايي در علوم غريبه را وقف يكي از كتابخانهها نمايد. از طرفي احتمال ميرود برخي از استفاده كنندگان آن كتابخانه از آن كتابها استفاده خلاف موازين شرعي كنند.
آيا ميتواند با فرض مذكور، اين كتابها را وقف كند؟
ج. اگر اطمينان دارد مسؤولان كتابخانه رعايت اين امور را ميكنند و به اهل آن ميدهند، جايز است؛ ولي چون نميداند در آينده چه كسي متصدّي كتابخانه ميشود و چه كار ميكند، حصول اين اطمينان نميشود.
5560. اگر در سند وقف متولّي از موقوف عليهم را شخص مسنّتر و ارشد از اولاد معين كرده و مسنّتر و ارشد، دوران بين دو شخص پيدا كرد، كدام يك مُقَدَّم هستند؟
ج. ارشد در جهت وقف مقدم است و اگر تعيين ارشد و باتقواتر بود و دوران شد بين ارشد غير متقيتر و متقي تر، دوّمي مقدم است و اگر هر دو باتقوا بودند و يكي اتقي (باتقواتر) بود، تعيين با نظر حاكم يا به قرعه است، گرچه احتياط در جمع بين نظر هر دو است.
5561. واقفي قطعه زميني را براي احداث مدرسه وقف كرده و كيفيت آن را به اختيار امام جمعهي وقت گذاشته و آن امام جمعه هم متصدّي آن شده، ولي پس از آن، امام جمعه تغيير كرده است.
آيا واقف ميتواند آن را تغيير دهد؟
ج. ديگر واقف نميتواند آن را تغيير دهد.
5562. اگر واقفي مقدار زميني را به طور مشاع وقف كند و پس از فوت واقف، ورثه بخواهند آن را تقسيم كنند، آيا اجازه اين كار را دارند؟
ج. بايد حاكم و ورثه هر دو باشند و اگر ورثه يا بعض از آنها از تقسيم امتناع كنند، حاكم بر آن ولايت دارد.
5563. زميني كه وقف قرآن خواندن بوده است، فعلاً چون آب ندارد بدون استفاده مانده و متروك شده است.
حكم شرعي را دربارهي اين موقوفه بيان نماييد.
ج. بايد خود آن زمين يا درآمد آن در امر متمحّض در جهت وقف، صرف شود.
5564. ورثه در مورد موقوفهاي ادّعاي توليت دارند و در آن تصرف ميكنند و اصل آن را ميفروشند و درآمد آن را صرف ميكنند و كمي از آن را صرف عزاداري ميكنند.
آيا ديگران وظيفه دارند آنها را مانع شوند؟
ج. بايد از اصل وقف و كيفيت آن و جهت وقف تحقيق شود كه آيا از مسوّغات (موارد جواز) فروش وقف در آن مورد بوده است يا نه.
5565. كاشيهاي گنبد امامزادهاي را دارند عوض ميكنند و اين كاشيها وقف خاص است.
آيا ميتوان آن كاشيها را در امامزادهاي ديگر كه در همان حواليست مصرف كرد؟ با توجه به اينكه اداره ميراث فرهنگي از جابجايي منع ميكند.
ج. تا در همان جا محل استفادهاي دارد - بعينه يا ببدله، نميتوانند به جاي ديگر ببرند.
5566. ملكي وقف روضه خواني بوده است.
واقف از ترس رضا خان ملعون كه مبادا غصب كند، آن را فروخته است.
عالمي به او گفته: نبايد ميفروختي، حالا به مقدار آن بايد جاي ديگري را خريداري و وقف كني. اين شخص دو دانگ منزل خود را وقف كرده و اكنون مرده است، ورثه ميخواهند خانه را بفروشند. تكليف مال وقفي چيست؟
ج. دو دانگ خانه را كه وقف كرده است، نميتوانند بفروشند؛ مگر در مورد مستثنيات فروش موقوفه.
5567. اگر زميني موقوفه براي روضه خواني هيچ درآمدي نداشته باشد، چه كنند؟
ج. اگر اجاره هم نميتوانند بدهند بايد آن را بفروشند و جاي ديگري بخرند كه درآمد داشته باشد تا آن را در روضه خواني صرف نمايند.
5568. آيا ميتوان كتابها و وسايل و اموال موقوفه تاريخي را براي حفاظت در موزه نگهداري كرد و در معرض ديد بازديد كنندگان قرار داد؟
ج. خير، بايد در مصرف وقف صرف شود و در موارد خاصّه، به حاكم شرع مراجعه شود.
5569. نسبت به برخي از روستاها، شبههي وقفيت وجود دارد، تكليف اهالي آن روستا چيست و در صورت احراز وقفيت، اهالي چه بايد بكنند؟
ج. تا وقفيت ثابت نشود، تكليفي ندارند و در صورت احراز وقفيت، بايد اجارهي آنها صرف در مصرف وقف شود، با تعيين متولّي شرعي آن.
5570. كتابهايي بر اولاد كسي وقف شده است، آيا نوشتن همين مطلب كه «كتابها موقوفه فلاني بر اولاد خويش است» تصرف غير جايز در وقف محسوب ميشود؟
ج. آن چه به عنوان محافظت از وقف محسوب شود و لازم باشد، اشكالي ندارد.
5571. استفاده از آب مكان وقفي كه نميدانيم عموميست يا خصوصي، چه حكمي دارد؟
ج. در صورتي كه همه مردم معمولاً از آن استفاده كنند و مثلاً وضو بگيرند و معلوم نباشد كه از روي غفلت و يا عدم مبالات وضو ميگيرند اشكالي ندارد، اگر با ساكنين مزاحمت نداشته باشد.
5572. چاهي را در حريم زمينهاي متعددي كه مالكان مختلفي دارد و بعضي از آنها موقوفه است، حفر كردهاند.
براي گرفتن پروانه حفر چاه و مخارج آن، تنها برخي از مالكان اقدام كردهاند.
پس از گذشت ساليان، همگي مالكان ادعاي حق در آن چاه را دارند. آيا آنها كه در حفر چاه كمكي نكرده و پولي ندادهاند، حقّي از آن دارند؟
ج. محتاج به مرافعهي شرعيه نزد حاكم شرع است.
5573. نذر چيست؟
ج. نذر آن است كه انسان ملتزم شود كار خيري را براي خدا به جا آورد يا كاري را كه نكردن آن بهتر است، براي خدا ترك كند.
5574. آيا نذر كردن شرعاً مكروه است يا مستحب؟
ج. از آن جهت كه سبب واجب نمودن امور غير واجب براي انسان ميگردد، كراهت دارد و منافاتي با رجحان و استحباب آن از جهات ديگر ندارد، به نحوي كه در جاي خود توضيح داده شده است.
5575. آيا در عهد زن و فرزند، اذن همسر و پدر معتبر است؟
ج. بنا بر احتياط واجب بايد اذن بگيرد؛ ولي بدون اذن هم وضعاً عهد را بايد منعقد به حساب آورد.
5576. لطفاً تفاوتهاي فقهي بين عهد و نذر را بيان فرماييد؟
ج. به مسألهي 2146 رساله رجوع شود و در مقدار كفاره هم فرق دارند.
5577. آيا نذر بچه مميّز بالغ يا نابالغ صحيح است؟
و در صورت صحت، اگر نذر او مالي باشد با فرض عدم استقلال و تمكن مالي او وظيفه چيست؟
ج. نذر غير بالغ صحيح نيست. (و توضيح بيشتر در مسألهي 2129 و 2131 رساله ذكر شده است. )
5578. خانمهايي كه نذر كردهاند چهل هفتهي متوالي در مسجد مقدس جمكران حضور پيدا كنند و اعمال آن را به جا آورند، در صورتي كه چند هفته در ايام حيض هستند، چه وظيفهاي دارند؟ از آنجا كه حياط مسجد و سالن مراسم جزو مسجد نيست، آيا بايد حضور پيدا كنند؟
ج. اگر نيّت نذر، داخل شدن در خصوص مسجد بوده است و پي در پي بودن متناسب با حال خود را قصد نموده، نه پي در پي بودن حتّي با حال حيض را، نذر منعقد است و حضور در ايّام حيض لازم نيست و غير آن حساب ميشود.
5579. خانمي پيش از ازدواج نذر نموده است كه چهل هفته به مسجد مقدّس جمكران بيايد. حكم سفر وي جهت اداي نذر بدون اجازه همسر چيست؟
ج. تا وقتي كه شروط آن باقي است، واجب است به نذر عمل كند.
5580. خانمي كه بدون اجازهي شوهر از پول خودش نذر مسجد مقدّس جمكران مينمايد، آيا صحيح ميباشد؟
ج. بنا بر احتياط از حيث حكم وضعي نذر منعقد است، گرچه اجازه گرفتن از همسر احوط تكليفي است.
5581. شخصي گفته؛ خدايا من ديگر سيگار نميكشم و اگر سيگار كشيدم، فلان مبلغ بايد به فقير بايد بدهم. آيا اين عهد است و عمل به آن واجب است؟
ج. به مسألهي 2146 رساله رجوع شود.
5582. شخصي با اجراي صيغه عهد، شركت در نماز جماعت را بر خود واجب كرده است؛ لكن در يكي از اوقات به علّت بروز حادثهاي همراه بيماري به بيمارستان مراجعه كرده است (و بنا به گفتهي بيمار مزبور، وي كس ديگري را براي همراهي نداشته است) در نتيجه از شركت در نماز جماعت محروم شده است.
وظيفهي او نسبت به نقض عهد شرعي چيست؟
ج. اگر اضطرار داشته، نقض عهد نشده است.
5583. نذر كنندهاي نذر نموده است كه نمازش را در مسجد و به جماعت بخواند.
در مسجد جا نبوده و در حياط مسجد به جماعت خوانده است.
آيا همين مقدار كفايت ميكند؟
ج. از آنجا كه عمل به نذر متعذّر است، همان بيرون بخواند كافي است، البته در فرضي كه به جماعت در مسجد ديگري هم نميرسد.
5584. شخصي عهد شرعي كرده است كه كار خيري را هر چه زودتر انجام بدهد، اگر از قيدِ هر چه زودتر انجام دادن تخلّف كند، آيا لازم است پس از زمان تخلّف، آن كار خير را انجام نمايد و آيا اين تخلّف موجب كفّاره ميشود؟ كفّارهاش چيست؟
و اگر بخواهد در آينده وفاي به عهد كند، آيا مقيّد است به هر چه سريعتر انجام دادن يا فقط نفس كارِ خير بايد محقّق شود و در صورتي كه قيد هر چه زودتر، همواره با عهد انجام كار خير باشد، به تعداد تأخيرهايي كه مياندازد موجب كفّاره است؟
ج. اگر مقصود او فوراً ففوراً نبوده و يك بار انجام دادن كار خير، مقصود بوده با فرض تخلّف، وفاي بعد از آن لازم نيست؛ ولي بنا بر احتياط آن كار را قضا كند و يك عهد - كه منحل به عهدها به تعداد دفعات نشود - بيش از يك تخلّف و بيش از يك كفّاره ندارد و كفّارهي عهد در مسألهي 2148 رساله ذكر شده است.
5585. اگر كسي نذر كند صدقه بدهد، چنان چه آن را در صندوقهاي نصب شده براي صدقه بيندازد، كفايت ميكند؟
ج. انداختن در صندوق كفايت نميكند و بايد صدقه بدهد.
5586. شخصي نذر كرده گوسفند معيّني را روز هفتم محرم ذبح كند.
اگر روز ششم گوسفند بدون افراط و تفريط تلف شود، آيا نذركننده بايد چيزي جريمه بدهد؟
ج. جريمه ندارد.
5587. فردي گوسفندي را نذر كرده كه روز هفتم محرّم ذبح نمايد، اگر روز پنجم گوسفند مُشرِف به مرگ شود، آيا ميشود آن را در روز پنجم ذبح نموده و گوشت آن را در روز هفتم به مصرف رسانيد؟
ج. اگر ميداند كه تا روز هفتم گوسفند تلف ميشود، مانع ندارد.
5588. بعضي از افراد از زمان كودكي دچار يك سري بيماريهاي شديد رواني شناخته شده از نظر علم روان شناسي ميباشند كه ترك آن تنها به مرور زمان و تحت مراقبتهاي پزشك ميسّر است و بازهم شايد موفّق به ترك آن عادات رواني نشوند، حال اگر چنين شخصي در ترك آن عادت نذر كند، آيا چنين نذري منعقد ميشود؟
ج. اگر متعلَّق نذر غير مقدور باشد، نذر منعقد نميشود.
5589. شخصي نذر كرده، هر روز يك جزء قرآن را بخواند، آيا ميتواند اين جزء را ضمن نماز واجب يا مستحبّي انجام دهد؟
ج. مانعي ندارد.
5590. چنان چه فردي نذر كند كه اگر فلان گناه را مرتكب شد، روزه بگيرد.
آيا پس از ارتكاب، روزه بر او واجب است يا كفّارهي نذر؟
ج. در فرض مزبور، نذر به روزه تَعَلُّق گرفته است و بايد روزه بگيرد و اگر روزه نگرفت، از نذر تخلّف نموده و كفاره دارد.
5591. اگر نذر كرده آية الكرسي را بخواند، تا «العلي العظيم» كفايت ميكند يا تا «هم فيها خالِدُون» بخواند؟
ج. اگر در نذرش متعيّن بوده است كه آية الكرسي همان آيهي اوّل از «اللَّه لا اله الّا هو الحي القيّوم» تا «و هو العلي العظيم» است، تا همين جا كفايت ميكند و در غير اين صورت، احتياطاً تا آخر بخواند.
5592. نذورات ائمّه طاهرين - سلام اللَّه عليهم اجمعين - و نيز حضرت أبوالفضل عليه السّلام كه مؤمنين متوسّل ميشوند. در صورت احراز رضايت صاحبان پول، آيا ميشود صرفِ اموراتي مانند بقعه و عزاي حضرت أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام و مثل آن نمود؟
ج. نذورات هر يك از ائمّهاي طاهرين عليهم السّلام يا حضرت أبوالفضل عليه السّلام را ميتوانيد، صرف مجالس روضه و اطعام براي خود آن حضرت بنماييد، نه ديگري.
5593. فردي نذر اطعام در روز معيّن يا خواندن زيارت عاشورا در روز معيّن را نموده، ولي فراموش ميكند آن را به جا آورد. آيا قضاي آن بر وي لازم است؟
ج. احتياطاً بايد آن را قضا نمايد.
5594. شخصي نذر كرده پنج گوسفند را در روز هفتم محرم در حسينيهاي معين ذبح نمايد و در صيغه نذر قيد كرده است كه در روز هفتم بايد مصرف شود، چنان چه بعد از ذبح گوسفند و مصرف آن مقداري گوشت اضافه بيايد، آيا ميشود آن را در حسينيّه ديگر و در جاي ديگر مصرف كرد؟ يا ميشود كنار گذاشت براي روزهاي ديگر يا اين كه گوشت اضافي را در همان روز بين فقرا و مردم تقسيم نماييم؟
ج. اگر همان روز در همان حسينيّه مصرف آن ممكن نيست، ميتواند در غير آن روز در همان حسينيه يا در غير آن مكان در همان روز صرف كند و فرقي بين انتخاب زمان و مكان نيست.
5595. بعضي از افراد براي اماكن مشكوكي نذر ميكنند (مانند قدمگاههاي منسوب به امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت أبوالفضل عليه السّلام)، سپس آن را در خيرات آن محل مصرف ميكنند، آيا اين كار جايز است؟
ج. بايد در محل نذر مصرف شود.
5596. نذر كنندهاي نوع نذر را فراموش كرده است.
چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد آن را در امور خير و نيك صرف كند يا اگر مشتبه در چند عمل عبادي باشد، بايد امر عبادي را به جا آورد.
5597. شخصي نذر كرده و متَعَلُّق نذر و آنچه براي آن نذر كرده و مقدار آن را فراموش نموده است، وظيفه چيست؟
ج. احتياطاً مقدار متيقّن را صدقه بدهد.
5598. آيا مسافر ميتواند نذر روزه كند و در سفر روزه بگيرد؟
ج. اگر نذرش را معلّق بر سفر كرده يا اعم از سفر و حضر نذر كرده است، ميتواند در سفر روزه بگيرد.
5599. آيا نذر پسر مشروط به اذن پدر است و آيا پدر ميتواند پس از انعقاد نذر آن را منحل كند؟
ج. بنا بر احتياط واجب مشروط نيست و منحل نميشود.
5600. آيا نذري كه زن قبل از ازدواج كرده، مشروط به اذن شوهر است يا شوهر ميتواند رد كند؟
ج. مشروط به اذن شوهر نيست و حق رد آن را ندارد.
5601. اگر كسي نذر كند در صورت برآورده شدن حاجتش، فرزند خردسال (دوساله) خود را هر روز به حرم ببرد، آيا اين نذر منعقد است؟
با توجه به زحمت و مشقّتي كه براي فرزند هست آيا ولايت پدر آن قدر توسعه دارد كه چنين نذري را دربارهي فرزندش بنمايد؟ اگر اين نذر منعقد شود، حنث آن چگونه است؟
آيا براي هر روز كه تخلف كند، يك حنث ميآيد يعني در هفته، هفت حنث و هفت كفاره ميآيد يا اينكه با يك تخلف، نذر رأساً حنث شده است؟
ج. در اوقاتي كه ضرر دارد يا بچه مريض است، بردن او جايز نيست و در اوقات ديگر بايد او را ببرد و اگر با علم و عمد از نذر تخلّف كند، كفّاره دارد و نذر مذكور منحل ميشود كه در صورت تخلّف، كفّاره متعدّد دارد.
5602. بنا به گفتههاي مردم يكصد سال پيش تاكنون در محلي حوالي يك روستا، در جوار درختي مدفني ميباشد و بعداً يكي از اهالي محل فوق خواب ديد و به نام سيّد محمد تغيير يافت. كسي نام والدينش را نميداند و هيچ گونه سندي در دسترس نيست. مردم غروب جمعه زير درخت شمع روشن و نذر مينمودند. باز بنا به گفتهها در بعضي مواقع نذرشان اجابت ميشد.
زمان تعريض جاده، 25 سال پيش درخت را قطع نمودند. اكنون با درست نمودن سرپناه چوبي و با بستن پارچه سبز به دور آن، مردم جهت اداي احترام به محل فوق مراجعه و فاتحه خواني مينمايند. در ضمن كنار سرپناه فوق، صندوق نذورات نصب ميباشد و تاكنون مبالغي جمع آوري شده است.
1) آيا ميتوانيم در محل فوق با توجه به احتمال مجدّد تعريض جاده، بناي متبركه به نام «سيد محمد» احداث نماييم؟
2) آيا ميتوانيم در محل فوق به نيّت حضرت ابو الفضل العباس عليه السّلام، بناي متبركه احداث نماييم؟
3) آيا ميتوانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت بلاعوض جهت ساخت مسجد و حسينيه محل استفاده نماييم؟
4) آيا ميتوانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت قرض الحسنه جهت ساخت مسجد و حسينيه محل استفاده نماييم؟
5) آيا ميتوانيم مبلغ فوق يا مقداري را به صورت بلاعوض جهت كارهاي عمراني و آبادي محل استفاده نماييم؟
تكليف شرعي ما نسبت به محل فوق و نذورات جمع شده و نذورات آينده را مشخص نماييد.
ج. مانعي ندارد، با عدم معلوم بودن مصرف، نذورات مزبور و هدايا صرف ساخت حسينيه و روضه خواني و اطعام دادن بشود و اللَّه العالم.
5603. شخصي نذر كرده است و مقدار نذر را ميداند ولي در مورد محل و مكان مصرف نذر بين يكي از سه مكان مردّد است، مثلاً حرم حضرت رضا عليه السّلام يا حضرت معصومه عليها السّلام يا حضرت عبد العظيم عليه السّلام. تكليف اين شخص چيست؟
ج. احتياطاً بين سه محل توزيع كند.
5604. اگر كسي پولي را به عنوان صرف در امور خيريه و قربةً الي اللَّه پرداخت نمايد، آيا ميشود در ساخت مناره و تزيينات مسجد خرج نمود؟
ج. احتياط است كه در ضروريّات مسجد باشد، مگر با اجازهي دهنده.
5605. آيا پولهايي كه مردم براي امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و يا به عنوان بيمهي امام زمان عليه السّلام پرداخت مينمايند، ميتوان در برگزاري مسابقات فرهنگي اعتقادي، جهت ترويج فرهنگ مهدويت مصرف نمود؟
ج. در موارد اطمينان به رضايت حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف مانعي ندارد.
5606. آيا كفّارهي نذر با كفّارهي يمين (قسم) يكيست يا فرق ميكند؟
ج. به مسألهي 2137 و 2121 رساله رجوع شود.
5607. مرسوم است بين بعض اهل كتاب در موارد گرفتاري براي حضرت أبوالفضل العبّاس عليه السّلام نذر ميكنند، آيا نذر آنها منعقد ميشود؟
ج. نذر كافر منعقد نميشود.
5608. شخصي نذر كرده سالي ده بيست روز، روزه بگيرد؛ ولي اكنون به علّت كهولت توان آن را ندارد، وظيفهاش چيست؟
ج. ظاهراً نذرش ساقط ميشود.
5609. آيا نذر كردن با كتابت منعقد ميشود؟
ج. ظاهراً منعقد نميشود؛ مگر مثل كفايت اشاره از كسي كه توانايي سخن گفتن ندارد، باشد.
5610. صيغه نذر فارسي را مرقوم فرماييد؟
ج. به قصد قربت و نزديك شدن به خداوند متعال بگويد:
براي خداوند، به عهده من باشد كه فلان كار را انجام دهم.
5611. صندوقي به نام حضرت أبوالفضل عليه السّلام در مغازهي شخصيست و مردم به نام حضرت پول ميريزند و اسمي هم از نذر نميبرند، آيا جايز است در امور خيريّه مصرف شود؟
ج. احتياط در اينست كه به مصارفي كه نسبت به حضرت أبوالفضل العبّاس عليه السّلام دارد، مانند مجالس عزاداري ايشان و كمك به زايرين آن حضرت مصرف شود.
5612. شخصي نذر ميكند كه قرباني بدهد و خانوادهي فقيري براي عروسي نياز به گوشت دارد. ميتواند گوسفند بخرد و به آنها بدهد؟ فقط گوشت يا مرغ بدهد چه طور است؟
ج. اگر گوسفند بدهد و ذبح كنند اشكال ندارد، ولي گوشت و مرغ كفايت نميكند.
5613. شخصي نذر ميكند كه در ايّام هفته يك روز را روزه بگيرد.
چون وسعت وقت بوده، سهل انگاري ميكند و روز آخر هم فراموش مينمايد، وظيفهاش چيست و فرقي هم بين روزه و غير روزه هست يا نه؟
ج. در فرض مرقوم، تخلّف نذر نشده است و قضاي روزه را به جاي آورد.
5614. شخصي نذر كرده اگر نماز شب را نخواند، مبلغي به فقير صدقه بدهد. اگر نماز شب ترك شد، فقط آن مبلغي كه نيّت كرده به ذمّهاش ميآيد يا كفّارهي نذر را هم بايد بدهد؟
ج. فقط مبلغ را بايد بدهد.
5615. اگر وقت نذر وسيع باشد و انسان شروع به انجام آن نمايد، آيا ميتواند قطع كند و پيش از انقضاي وقت آن را انجام دهد؟
ج. مانع ندارد.
5616. اگر انسان بداند هنگام اداي نذر به علّتي قادر به انجام آن نيست، آيا اگر قبل از وقت يا بعد از وقت آن را ادا كند، اشكال دارد؟
ج. اگر ميتواند بايد در وقتي كه تعيين كرده آن را انجام دهد و چنان چه در تمام وقت قدرت ندارد، نذر منحل ميشود.
5617. اگر زني نذر نمايد كه اگر شوهرش ترك سيگار كند، خرج هر هفتهي سيگار او را صدقه دهد و شوهر مدّتيست ترك كرده است.
آيا بر زن از اوّلين هفته واجب است يا تأخير جايز است و در صورت تأخير آيا قضا و كفّاره دارد؟
ج. نذر زن بدون اجازهي شوهر بنا بر احتياط واجب منعقد ميشود. بنا بر اين اگر اداي نذر مقيّد به هفته يا وقت معيّن باشد، بايد به همان عمل كند و اين هم در صورتيست كه صيغه نذر جاري شده باشد.
5618. نذر در چه صورتي واجب ميشود؟
ج. عمل بر طبق نذر واجب است، ولي خود نذر كردن واجب نيست. به مسائل نذر (2128 به بعد) در رساله مراجعه شود.
5619. مراد از انحلال نذر چيست؟
و موارد انحلال كدام است؟
و آيا در صورت انحلال و تخلّف نذر، كفاره بر هر فرد واجب است؟
ج. مراد از انحلال، سقوط نذر از وجوب عمل به آن است، مثلاً اگر نذر براي ترك مطلق فعلي باشد، با تخلّف از آن كفاره واجب است ولي نذر پس از آن منحل ميشود و هم چنين اگر در وقت عمل، كار نذر شده شرعاً مرجوح شود، نذر منحل ميشود و معناي ديگر انحلال نذر، تعدّد واقعي نذر به تعداد دفعات و افراد است، مثل اين كه نذر كند هر هفته كاري را انجام دهد و يا به طور مستمر سيگار كشيدن را ترك كند و براي هر دفعه سيگار كشيدن، صدقه بدهد كه در اين صورت براي هر تخلّف، كفاره جداگانه لازم است.
5620. فردي چنين نيّت كرده است:
«در صورتي كه مشكل من حل شد، براي رضاي خدا فلان عمل را انجام ميدهم» و عبارت بر عهده من باشد را نگفته است، آيا نذر او منعقد گرديده است؟
ج. اگر منظور انجام كار مورد رضايت خدا بوده است، نه واجب قرار دادن كاري كه مورد رضاي خداست بر خود، اين نذر شرعي نيست.
5621. بعضي از افراد به خصوص قشر زنان، گاهي در نذر كردن در يك مورد به حد افراط و وسواس شديد ميرسند، به طوري كه بعد از گذشت زمان و تأخير در برآورده شدن، با شنيدن موارد جديد نذر، آنها را نيز به نذر خود اضافه مينمايند. آيا وفاي به همهي آنها لازم است و همهي آنها منعقد شده است يا فقط همان نذر اوّلي منعقد گرديده است؟
ج. اگر صيغه شرعيّهي نذر را نخواندهاند وظيفهاي ندارند و اگر با صيغه، نذرهايي را منعقد نمودهاند، وفاي به همهي آنها لازم است.
5622. استفاده از نذوراتي كه از پولهاي نامشروع تهيه شده است، چه صورت دارد؟
ج. اگر از عين مال نامشروع باشد، استفاده از آن جايز نيست.
5623. آيا ميتوان به جاي اداي نذري كه نوع و زمان آن را مشخص كردهايم، پول آن را در ديگر موارد مذهبي و خيريّه خرج كنيم؟
ج. خير، بايد طبق نذر عمل شود.
5624. شخصي نذر كرده هر سال در عاشورا به عزاداران شربت بدهد، اگر عاشورا مصادف با زمستان سرد شود و دوران فصل مصرف شربت در نزد مردم مطلوب نباشد، آيا ميتواند نذر خود را عوض كند.
ج. نوشيدني مناسب هر فصل، مثل شير و غير آن را بدهد.
5625. آيا با اين جمله (به خدا قسم اگر …) نذر محقق ميشود؟
ج. خير، اما با وجود شرايط، ميتواند احكام قسم را كه در رساله مذكور است، داشته باشد (به مسألهي 2122 رجوع شود. )
5626. حكم فردي كه نميداند نذرش چه بوده است چيست؟
ج. مطلق خيرات كفايت ميكند.
5627. شخصي كه نذري با وقت معيني نموده، اگر در آن وقت معين، آن را ادا نكند، تكليف چيست؟
ج. اگر تخلف بدون عذر باشد، كفاره واجب است و بايد في الجمله قضا هم نمايد.
5628. اگر كسي به جهت بيماري نتوانست به نذر عمل كند، آيا كفاره بر او واجب است؟
ج. چون عذر داشته، كفاره ندارد.
5629. آيا ريختن خون ( صرفاً سر بريدن قرباني) امري راجح است و نذر به آن تعلق ميگيرد؟ مثلاً برخي نذر ميكنند در مقابل دستهي عزاي امام حسين خون بريزند و پس از برآورده شدن حاجت خود، هر سال مقابل دسته عزا سر گوسفند را ميبرند و گوشت آن را خود و خانواده خود مصرف ميكنند، آيا عمل آنان مشروع است؟
ج. بله، مشروع است.
5630. كفار تخلف نذر چيست؟
ج. به مسألهي 2137 رساله رجوع شود.
5631. اگر چند نفر به يك شخص پول بدهند تا در شب عاشورا روضه امام حسين عليه السّلام بخواند، آيا با يك روضه ميتواند نيّت تمام آن نذرها را بنمايد، يا بايد براي هر يك روضه جداگانهاي بخواند؟
ج. بايد براي هر كدام روضهي جداگانه بخواند.
5632. فردي نذر كرده كه اگر خداوند فرزندي به وي عطا نمود، هر سال در روز عاشورا به سر وي قمه بزند، آيا نذر او صحيح است و در صورت صحّت از همان بدو تولد بايد به اين نذر عمل كند؟
ج. تا عسر و حرجي نباشد، به نذرش عمل كند.
5633. به نظر حضرت عالي، براي هر بار تخلف از نذر يك كفاره واجب ميشود يا پس از اوّلين تخلف، كفاره واجب ميشود و پس از تخلفهاي بعدي چيزي بر عهده نذركننده نيست؟
ج. هر تخلّفي، كفارهي جدايي دارد؛ مگر اين كه نذر به نذرهاي متعدّد منحل نشود، مثل نذر بر ترك مطلق يا فعل مطلق نه هر دفعه فعل يا ترك.
5634. برخي از مساجد، امامزادهها و اماكن متبرّكه، نذورات فراوان و بيش از نياز سالانه و متداول خود دارند، پس از هزينه بخشي از نذورات در مصارف ضروري همان محل، اضافه آن بايد صرف چه اموري شود؟
ج. براي نيازهاي مترقّبه در آينده، براي همان محل نگهداري كنند، مثل تعميرات يا توسعه آن محل و در صورتي كه هيچ نيازي به عين يا ماليت آن نباشد، صرف آن در مسجد ديگر يا امامزاده ديگر مانع ندارد.
5635. آيا كسي كه نذر كرده فلان شب به عزاداران غذا بدهد، حتماً بايد آن را بپزد يا ميتواند گوشت و برنج و روغن را بين عزاداران تقسيم نمايد؟
ج. اگر غذاي پخته را نذر كرده، بايد آن را بپزد و بدهد.
5636. برخي از مردم در گذشته نذرهايي متناسب با آن زمان نموده و به آن عمل ميكردند، مثل آب دادن به عزاداران با مشك، روشن كردن شمع در امامزاده و … كه برخي از آن موارد در اين زمان از امور مرجوح و مصداق اسراف به شمار ميرود، آيا ادامه چنين نذرهايي لازم است؟
ج. اگر نذري از تمام جهات مرجوح شد، لازم نيست به آن عمل شود، اما در فرض سؤال، به صورتهاي غير مرجوح در رابطه با آن نذر عمل كند.
5637. اگر كسي نذر كند كه زيارت عاشورا بخواند، آيا بايد با صد لعن و صد سلام بخواند يا بدون آن نيز كافي است؟
ج. بايد زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخواند.
5638. آيا در انجام نذر مباشرت نذركننده لازم است؟
و مثلاً اگر غذايي كه نذر كرده يا صلواتها و قرآن نذر شده او را فرد ديگري انجام دهد، عمل به نذر او تحقق يافته است؟
ج. مباشرت لازم است، مگر اين كه نذر به گونهاي باشد كه شامل استيجار و استنابه و قبول از متبرّع باشد.
5639. آيا جايز است مراتع و چراگاهها را كه چندين سال مورد استفاده قرار گرفته است، احيا كرد؟
ج. اگر حريم روستايي باشد يا مالكي دارد كه از آن اعراض نكرده است، احياي آن جايز نيست.
5640. بعد از چند سال زحمت، آبي از چاه براي زراعت بيرون آوردهام، آيا اين آب جزو انفال است يا متَعَلُّق به خودم؟
ج. اگر قصد تَمَلُّك كرديد، متَعَلُّق به خودتان است.
5641. كساني كه در دامنهي كوه يا تپّه خانه ميسازند، آيا حق دارند از احياي زمينهاي بالاتر از خانهي خودشان در دامنهي كوه يا تپّه - به عنوان حريم - ممانعت كنند؟
ج. حريم خانه مقداري از زمين است كه نوعاً در بهرهمندي و استفاده از آن خانه مورد احتياج است.
5642. آيا اراضي موات - كه هيچ گونه فعّاليت كشاورزي و احيا و عمران بر روي آن صورت نگرفته و اكنون در اختيار هيأت واگذاري زمين است، ميتواند وقف باشد و فردي ادّعاي وقفيّت آن را بنمايد؟
ج. اراضي موات كه سابقهي ملكيت ندارند، قابل وقف نيستند و اختلاف موضوعي بايد در محاكم شرعيّه، حل و فصل شود.
5643. حريم ملك از آن كيست؟
ج. قول مشهورتر بين فقها، آن است كه حريم ملك به تبعيّت از خود ملك، متعلق به صاحب حريم ملك است.
5644. آيا اگر مالكِ زمين؛ آن را تا سه سال زراعت و عمران نكرد، ديگران ميتوانند تصرّف كنند؟
ج. حكم مالكيت باقي است، مگر يقين به رضايت مالك باشد.
5645. آيا زمين مواتي را كه سنگ چين شده، ميتوان فروخت؟
ج. فروش زمين موات صحيح نيست، هر چند سنگ چين شده باشد و تحجير (سنگ چين كردن) در صورتي حق ميآورد كه به قصد احيا باشد و انتقال اين حق به ديگري با صلح و مانند آن مانعي ندارد.
5646. اگر شخصي يا گروهي در حريم ملكي بدون اجازهي صاحب حريم، سنگ چيني و ديواركشي يا آبادي ايجاد كنند و از طرف ديگر صاحبان حريم در ابتدا با وجود اطّلاع و عدم رضايت، مانع نشوند؛ امّا بعداً مخالفت خود را اظهار كنند، آيا در اين صورت تحجيركننده و آبادكننده مالك ميشود يا نه؟
ج. حريم، قابل تحجير يا احيا نيست و با ديواركشي و سنگ چين كردن متعلَّق حق تحجيركننده (سنگ چين كننده) نميشود و احياي آن، موجب ملكيّت احيا كننده نميگردد.
5647. حق تقدّم استفاده از آب چشمههايي كه به صورت سنتي و بدون قرارداد مكتوب مورد استفاده قرار ميگيرند چيست؟
ج. چشمهها هم في الجمله ميتوانند مالك شرعي يا مالكيني داشته باشند و شرط آن مكتوب بودن نيست.
5648. شخصي مالك زمينهاي روستايي بوده است، دولت ظالمي متعرّض آن روستا ميشود، مالك از ترس، زمينها را به دولت ظالم تسليم ميكند، دولت ظالم مالك را ميكشد، زمينها را، زمينهاي دولتي اعلام ميكند و در اختيار كشاورزان قرار ميدهد. پس از اين، كشاورزها اين زمينها را به ديگران ميفروشند و خريدارها به نام خودشان ثبت ميكنند، حكم تصرّفهاي انجام شده بر زمينها چيست؟
ج. اين تصرّفات تماماً عدواني و غصبي است، از آن دولت ظالم تا ديگران و بايد به مالكين اصلي برگردانده شود.
5649. آيا در پرداخت قيمت چيز غصبي كه از بين رفته، قيمت هنگام مطالبه ملاك است يا بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت؟
ج. قيمت زمان مطالبه بايد پرداخت شود، بلكه خالي از وجه نيست كه بالاترين قيمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگر چه احتياط در اينست كه روي يكي از قيمتهايي كه آن چيز در اين فاصله پيدا كرده يا متوسط آنها با هم صلح نمايند.
5650. زمينهاي زيادي در كنار روستايي يا قلّه كوه يا كف رودخانه كه از روستا دور است، قرار دارد كه ده كيلومتر مربّع وسعت دارد. كشاورزان روستا ادّعاي مالكيّت آنها را دارند. آنان مدرك دست نويس دارند كه جد آنها، آن زمينها را خريده است، تصرّف ديگران در چنين زمينهايي چه صورتي دارد؟
ج. با ثبوت سابقهي ملكيّت، تصرف در آن بدون رضايت مالك جايز نيست.
5651. زميني براي چند نفر يهودي بوده است، يكي از نهادها يا ارگانها آن را ميگيرد و تقسيم ميكند، مالكين شكايت كردند و مؤثر نشد، حكم زمينهاي مذكور چيست؟
ج. رضايت مالك براي تصرف در آن شرط است.
5652. اين جانب دانشجوي بورسيه دانشگاه وزارت دفاع ميباشم كه در ترم تحصيلي جاري، ما را در يك خانه مصادرهاي اسكان دادهاند، با توجه به اين كه اين خانه متَعَلُّق به فردي بهايي بوده كه اوايل انقلاب به خارج فرار كرده و منزل مصادره شده است، حكم نماز، وضو، غسل و ديگر مسائل شرعي در اين خانه، به چه صورت ميباشد؟
ج. اگر بدانند كه بهايي بوده، اشكالي ندارد، به شرط اين كه از آنها نباشد كه حين ارتداد، اموال او به وارث وي ميرسد.
5653. كارمند دولت يا شركتي با وسيلهي نقليهي آن شركت، مسافرت ميكند و شخص ديگري را هم سوار ميكند، آيا اشكال دارد؟
ج. اگر سوار شدن ديگري، سبب زيادتي خرج وسيله نشود و هيچ تأثيري در سفر شغلي نداشته باشد، اينجا كشف رضايت مالك ميشود، يعني در صورتي كه بفهمند او مسافر سوار كرده راضي هستند.
5654. زمينهاي كشاورزي يا مسكوني و تجاري كه مالكين آنها افراد زيادي بودند و آن زمينها را به خيابان، كوچه و معابر عمومي تبديل كردهاند، آيا رفت و آمد براي عابرين كه نه غاصب هستند و نه جري بر غصب غاصبين ميكنند و چه بسا مضطر به عبور از آنجا باشند، جايز است؟
ج. ملكيّت زمينهاي @مفتوح العنوه ( آن چه از انفال نيست) به تبع ملكيّت بناست و با تخريب بنا، ديگران كه از آن زمين عبور ميكنند، غاصب نيستند و در غير آن زمينها، اگر مالكين بر باز پس گيري قدرت دارند يا نرفتن يا رفتن شخص اثري در غصب غاصب دارد - مانند اينكه همه از آنجا نروند - كه در اين فرض عبور از آنجا حرام است؛ ولي اگر اجتناب شخص هيچ اثري در غصب ندارد، اگر تصرف او جزيي و مختصر باشد، به گونهاي كه اگر اجرت آن را به مالك بدهد، چه بسا اجرت را قبول نكند، از طرف او صدقه بدهد و اگر تصرف او زياد باشد، بايد اجرت آن را به مالكين بپردازد و اگر دسترسي به آنها ندارد، صدقه بدهد، يا اگر مالك مرده و ورثه هم معلوم نيست، براي آن مرده فاتحه يا خيرات و @مبرّات بفرستد.
5655. قطعه زميني از طرف شهرداري جهت احداث مسجد به هيأتي واگذار گرديده است.
اخيراً شخصي مدعيست كه مالك زمين است و شهرداري به زور زمين را از او خريده است، آيا نماز خواندن در اين مسجد جايز است؟
ج. اگر مغصوب بوده و راضي نباشد، مسجد نميشود؛ ولي بهتر است مالك اصلي، اصل زمين مسجد را رضايت دهد.
5656. اگر زمان اجاره مغازه، منقضي شود و مستأجر نتواند مالك را به اجاره مجدد راضي نمايد و مالك بگويد راضي نيستم لحظهاي تصرف نماييد، آيا متصرّف غاصب عن علم و عمد ميباشد؟
ج. از زمان مطالبهي مالك، غاصب محسوب ميگردد و مانند تصرف بدون اجاره است.
5657. غاصب كه با علم و عمد مرتكب غصب شده، آيا بايد تعزير شود؟
ج. تعزير در گناه كبيره و با تشخيص حاكم شرع است.
5658. آيا غاصبي كه عالم به غصب است، بايد محل غصب شده را فوري تخليه نمايد؟
ج. بايد فوراً تخليه و به مالك رد نمايد.
5659. اگر مالك براي دست يافتن به منافع مغصوبه متضرر شود، آيا بايد به حكم «المغرور يرجع الي من غر.»؛ (فريب خورده بايد به آن كه وي را فريب داده بازگردد. )
تمام مقدار ضرر خود را از غاصب عن علم و عمد بگيرد؟
ج. در صورتي كه راه وصول به آنها به تضرّرها منحصر باشد، به مقداري كه متحمّل شده است، غاصب ضامن ميباشد و اللَّه العالم.
5660. آيا زميني كه با پول حرام خريده شود، حكم زمين غصبي را دارد؟
ج. چون معاملات به ذمّه واقع ميشود، زمين حكم غصب را ندارد.
5661. بسياري از وسايل سرقتي كه پس از مدتي كشف ميشوند، قابل شناسايي توسط مال باختگان نيستند، با توجه به اين كه بي استفاده گذاشتن چنين وسايلي اعم از اتومبيل و … موجب استهلاك و فرسودگي آنها ميشود، تكليف چيست؟
ج. مجهول المالك است كه با محصور و محدود بودن مالكين، مصالحه ميكنند و تعيين با قرعه هم محتمل است.
5662. بهايياني كه در كشور اسلامي هستند، آيا در امان بوده و تصرف در اموال آنان حرام است؟
ج. خير.
5663. اگر كسي غذاي غصبي را به مهمان بدهد؛ در صورت جهل مهمان به غصبي بودن غذا، آيا غاصب ضامن است يا مهمان و آيا اين غذا اثر وضعي منفي بر مهمان خواهد داشت؟
ج. ضامن اصلي همان غاصب است و اگر مالك از مهمان گرفت، او هم از غاصب ميگيرد و اثر وضعي هم امر طبيعيست كه با انجام وظيفه قابل ارتفاع است.
5664. اگر در مال غصبي به طوري تغيير دهد كه از اولش بهتر شود، مثلاً زميني را احيا كرده يا آن را بسازد يا طلا را گوشواره كرده باشد و يا اتومبيلي را تعمير نموده باشد و … چنان چه صاحبش مال را به همين صورت طلب كند، آيا ميتوان هزينههاي انجام گرفته براي آن را از وي طلب نمود؟ و اگر آن را به صورت اوّل خواست، تكليف چيست؟
ج. در اين رابطه به مسألهي 2043 و 2045 رساله رجوع شود.
5665. رد مظالم چيست؟
آيا ميتوان آن را به حساب كميته امداد، هلال احمر يا خزانهي دولت واريز نمود؟
ج. آنچه در ذمّهي انسان، از اموالي باشد كه نميتواند به صاحبانش برساند، صدقه آنها با تشخيص مكلّف و مسؤوليّت او انجام داده ميشود.
5666. اگر انسان بخواهد از طرف خود يا ديگري رد مظالم بدهد، آيا بايد قيمت روز را محاسبه كند يا قيمت وقت تلف را ملاك قرار دهد؟
ج. در ما به التفاوت قيمت احتياطاً با حاكم شرع بايد مصالحه كند.
5667. چگونه ميتوان حق النّاس را ادا كرد؟
ج. تا ممكن است، بايد صاحبان حق را پيدا كند كه حق آنها را به خودشان يا ورثهشان برساند و در غير اين صورت از طرف آنها رد مظالم دهد، با اجازهي از حاكم شرع، علي الاحوط.
5668. دختري در زمان كودكي بر اثر علاقه شديد به مطالعه و عدم امكان مالي، مجلّهاي را از يك مجلّه فروشي بدون اجازهي صاحب آن بر ميداشت و به منزل ميبرد و پس از مطالعه دوباره به جايش بر ميگرداند. اكنون از آن عمل پشيمان است و قصد دارد مجلّه فروش را راضي كند ولي پيدا كردن او موجب عسر و حرج ميباشد و در آن مجلّه فروشي جوانان ديگري هم هستند و نميخواهد با آنها روبرو شود، اكنون اگر مبالغي پول به عنوان صدقه به نيّت شخص مزبور بپردازد، كفايت ميكند؟
ج. بايد به عنوان رد مظالم، مقدار اجرة المثل استفادهي از آن را با اجازهي حاكم شرع صدقه دهد بنا بر احتياط واجب.
5669. در بعضي از زيارتگاهها، تعداد زيادي كفش گمشده موجود است، حكم اين كفشها را بيان فرماييد.
ج. بر وجه مشترك بين لقطه و مجهول المالك رفتار شود.
5670. وسايل قيمتي كه در سرزمينهاي غير اسلامي پيدا ميشوند، چه حكمي دارند؟
ج. اگر احتمال عقلايي ندهد كه براي مسلمان يا كسي كه اسلام مال او را محترم ميداند است، حلال و مباح است.
5671. تعدادي از وسايل طلّاب از قبيل دوچرخه، ميز و كتاب، باقي مانده است كه صاحبان آنها معلوم نيستند و مدّت طولاني است كه بدون استفاده ميباشند، به طوري كه در بعضي از آنها احتمال فساد ميباشد و مدرسه هم جهت يافتن صاحبان آنها مدّتي اعلام كرده است.
پس از اتمام اين مدّت استفادهي طلّاب از اين وسايل چگونه است و آيا براي استفاده، اجازهي از توليت مدرسه شرط است؛ با توجّه به اين كه از قوانين مدرسه اينست كه اگر تا مدّت دو سال طلّاب وسايل خود را از مدرسه انتقال ندهند، مدرسه حق تصرف در آنها را دارد؟
ج. اگر در مقرّرات مدرسه با صاحبان اموال تفاهم شده و رضايت دادهاند، مطابق مقرّرات مدرسه عمل كنند و در غير اين صورت، در فرض مسأله، حكم مجهول المالك مترتّب است كه بايد از طرف صاحبان آنها به فقير داده شود.
5672. آيا ميتوان با اذن حاكم شرع در مال مجهول المالك تصرّف نمود؟
ج. آري، مصرف مجهول المالك، صدقه به فرد فقير است.
5673. پولي كه در بانكها به عنوان پس انداز گذاشته ميشود، با پولهاي ديگر بانك كه مخلوط ميشود، آيا عنوان مجهول المالك را دارد؟
ج. احتياطاً از حاكم شرع اجازه بگيرند و اين اجازه به طور عام به مقلّدين داده شده است.
5674. آيا اجازه براي پرداخت رد مظالم حتماً بايد از مرجع تقليد، يعني مرجع اعلم هر زمان باشد يا ميتوان از مجتهد ديگري غير از مرجع تقليد اجازه گرفت؟
ج. در اجازه دهنده، اجتهاد و عادل بودن لازم است و در صرف كننده، مطابقت مصرف با تقليد صحيح لازم است.
5675. آيا رد مظالم را ميتوان در راههاي خير و عام المنفعه - مانند پل سازي و … -
صرف نمود؟
ج. ميتوان ولي احتياطاً بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد.
5676. در سن
13 - 14 سالگي مقدار كمي بدهكاري بر ذمّهي من قرار گرفت، با توجّه به اين كه صاحبان اموال را نميشناسم، چگونه ميتوانم جبران كنم؟
ج. اگر مأيوس از شناسايي آنان هستيد مجازيد به قصد وظيفه، به فقرا صدقه دهيد با اجازهي حاكم شرع بنا بر احتياط واجب و بعد اگر صاحبان اصلي پيدا شدند، اگر راضي به صدقه شدند كه ذمهي شما بري شده است و اگر راضي به صدقه نشدند، بايد پول آنها را پرداخت نماييد.
5677. صندوق قرض الحسنهاي بين چند نفر داير بود.
هر يك از آنها اگر پولي داشت، در آنجا ميگذاشت تا در كارهاي خير از قبيل مجالس عزاداري و … صرف شود.
بعضي از آن پول به عنوان قرض الحسنه گرفتهاند و بعضي از مشتركين معلوم نيست كجا هستند و اكنون آن صندوق قرض الحسنه، وجود خارجي ندارد و بعضي از آن افراد از دنيا رفتهاند.
شخصي كه از آن صندوق قرض الحسنه گرفته بود نميداند به كجا پس بدهد، در حالي كه خودش هم در آنجا پول داشته است.
مرقوم فرماييد اين پول را كجا صرف كند؟
ج. اگر اشخاصي كه در آن سهم دارند را ميشناسد - هر چند ورثهي آنها را - بايد راضي كند و اگر نميشناسد، به حاكم شرع مراجعه نمايد و نسبت به سهمي كه خودش در مجموع مال داشته در آن شركت دارد.
5678. آيا بدهي مستحق را - چه زنده و چه مرده - ميتوان به جاي وجوه شرعي و مظالم عباد حساب كرد؟
ج. ميشود، لكن در ميّتي كه اموال او براي دين پس از كفن كافي باشد، همان مستحق @ديّان است.
5679. كسي كه نميداند چه قدر (حق النّاس) و (حق اللَّه) بر ذمّه دارد، چه بايد بكند؟
ج. به مقدار يقيني آن را بايد ادا كند و در مقدار زايد هم احتياط خوب است.
5680. اگر حيوان در روز از طويله خارج شود و به زراعت ديگران خرابي برساند، آيا مالك حيوان ضامن است؟
ج. اگر خروج به نحو معتاد و متعارف براي چرا بوده، در روز ضامن نيست؛ اما اگر مستند به كوتاهي او باشد كه به نحو متعارف مواظبت نكرده، ضامن است.
5681. خسارتي كه شخص براي گرفتن حق خود - از قبيل هزينهي دادرسي و حق كارشناسي و حق الوكاله و غير آن - متحمّل شده است، در صورتي كه محكوم عليه با علم و عمد آن حق را انكار كرده، ميتواند از محكوم عليه بگيرد؟
ج. اگر راه به دست آوردن حق به اين امور منحصر باشد، ضامن است.
5682. گرفتن خسارت در تصادفات وسايل نقليه، از فرد خاطي كه مقرّرات راهنمايي و رانندگي را رعايت نكرده و موجب تصادف گرديده جايز است يا نه؟
ج. اگر تعدّي باشد، گرفتن اشكال ندارد.
5683. شاخههاي درخت همسايه از ديوار تجاوز كرده و موجب خسارت و زيان به مزرعهي اين جانب شده است.
خواهشمندم نظر اسلام را در اين مورد بيان فرماييد؟
ج. اگر برگرداندن آن شاخهها به ملك او ممكن است، تنها ميتواند شاخهها را به طرف ملك او برگرداند و در غير اين صورت، به صاحب درخت اعلام شود، اگر اقدام نكرد، به اندازهي ضرر قطع كند.
5684. دست كارگري در كارخانه لاي دستگاه رفته و قطع شده، آيا كارفرما ضامن است يا خير؟
ج. اگر خود كارگر مقصّر باشد، كارفرما ضامن نيست.
5685. شخصي با اتومبيل خود در روز، در جاده گاوي را ميكشد و به اتومبيل هم خسارت وارد ميشود. در صورتي كه گاوهاي زيادي وجود داشت، آيا راننده قيمت گاو را ضامن است يا نه؟ و همچنين خسارت وارد به ماشين به عهده صاحب گاوست يا نه؟
ج. در صورتي كه صاحب گاو در نگهداري گاو كوتاهي نكرده باشد، راننده ضامن است و در غير اين صورت ضامن نيست، بلكه صاحب گاو ضامن خسارت واردهي بر ماشين است.
5686. اطفالي كه در سن پيش از بلوغ و تكليف شرعي، حيوانات و يا اثاثيّهي مردم را تلف ميكنند، ضمان آنها به عهده چه كسي ميباشد؟
ج. ولي آنها ضامن ادا است، هر چند از مال خود طفل باشد و اگر تا پس از بلوغ ادا نشد، خود او ضامن است.
5687. كسي كه در شركتي كار ميكرده، مقداري كم كاري كرده و چند دفعه به صورت غير مجاز به شهرستان تلفن زده است و خساراتي نيز به وسايل شركت وارد آورده است.
اگر بخواهد جبران خسارت كند، آيا بايد قيمت روز خسارت را محاسبه كند يا قيمت روز جبران خسارت را محاسبه نمايد؟
ج. جانب احتياط را مراعات نمايد.
5688. بعضي از گوسفندداران شخصي را جهت چوپاني گوسفندان اجير ميكنند.
اگر بعضي از آنها يا همهي آنها طعمهي گرگ قرار گيرند آيا چوپان ضامن است؟
ج. چوپان اگر در حفظ گوسفندان كوتاهي و تعدّي و تفريط نكرده، ضامن نيست.
5689. چنان چه پرسنل بيمارستان يا دانشجويان هنگام كار يا آموزش، سهواً باعث از بين رفتن يا ضرر به اموال بيمارستان شوند، آيا بايد شخصاً هزينهي آن را پرداخت نمايند؟
ج. بله، مگر آن چه متعارفِ در جريان امور بيمارستان بر عدم ضمان باشد.
5690. در درمانهاي دندان پزشكي كه توسّط دانشجويان انجام ميشود، گاهي باعث خسارت و يا از بين رفتن دندان ميشود. چه كسي ضامن است؟
ج. مباشر ضامن است.
5691. در محيطهاي جمعي - هم چون خوابگاه و … - براي جلوگيري از شيوع روابط غير اخلاقي و كاهش قواي جنسي، در غذاهاي آنها موادي ريخته ميشود كه اين عمل با مخالفت افراد رو به روست و آنها ناراضي اند، ادامه اين كار شرعاً جايز ميباشد؟
ج. در غذاي كساني كه ناراضي اند، نبايد بريزند و در مورد غير آنها هم بايد سبب ضرر نشود.
5692. اتومبيلي پس از خروج از خيابان فرعي در محل تقاطع (فرعي به اصلي) - به دليل موجّهي مثل رسيدن مانع يا بروز نقص فنّي - متوقّف ميشود. كنترل اتومبيل ديگري كه در مسير اصلي با سرعت غير مجاز در حركت بوده، از دست راننده خارج شده و با اتومبيل در حال توقّف، تصادف و خسارت زيادي وارد ميكند.
مرقوم فرماييد حكم شرعي را كه كدام يك از صاحبان اتومبيل ضامن است؟
ج. ظاهراً راننده متوقّف شده در تقاطع ضامن است، مگر آن كه ثابت شود اگر ديگري تخلّف نميكرد، تصادف نمي شد يا آن كه هر دو از روي تقصير يا قصور سبب بودهاند، كه احتياطاً مصالحه نمايند.
5693. تعاوني مصرف از يك فردي براي كالايش انباري را اجاره كرده است، صاحب ملك شلنگ را از نزديك درب انبار برده و براي اتصال شلنگ از بستهاي محكم استفاده نكرده، بلكه سيمهاي عادي به كار برده و به همين جهت شلنگ درآمده و به كالاي مستأجر در انبار خسارت وارد نموده است.
آيا صاحب ملك ضامن است يا نه؟
ج. در اين صورت كه مالك كوتاهي كرده و در اثر كوتاهي او بدون اين كه مستأجر انبار بداند، خسارت وارد شده، مالك ضامن است.
5694. مؤسسهاي دولتي به منظور حمايت از دامپروران در فعاليتهاي دامپروري و تشويق پرواربندان در پرورش دام و توليد گوشت، به موجب قراردادي تحت عنوان قرارداد پرواربندي اماني تعداد 151 رأس گوساله نر داخلي را با وزن مشخص و قيمت معيّن به صورت امانت در اختيار شخصي قرار ميدهد تا پس از يك دوره 6 ماهه پرورش دام نسبت به استرداد دامهاي پروار شده معادل 16051 كيلوگرم گوشت اقدام نمايد و شخص طرف قرارداد (دامدار) نيز با امضاي قرارداد و قبول شروط مندرج در آن، متعهد ميگردد پس از پايان دوره 6 ماهه نسبت به استرداد دامهاي پروار شده معادل 16051 كيلوگرم گوشت اقدام نمايد، اكنون بفرماييد:
1) چنين قراردادي، قرارداد اماني محسوب ميشود يا خير؟
2) در فرضي كه مؤسسه به جاي دام مقدار معين وجه نقد را به موجب قرارداد در اختيار شخصي قرار دهد تا پس از يك دوره مشخص مقدار مشخص گوشت تحويل نمايد، آيا در اين فرض بحث اماني بودن قرارداد موضوعيّت دارد يا خير؟
3) آيا تعيين ضمانت حسن انجام كار در قرارداد، مانع اماني بودن قرارداد ميشود يا خير؟
ج. دام دار در ابتدا گوسالهها را بخرد و در آخر گوشتها را به قيمت چند هزار كيلوگرم مذكور بفروشد و يا دامها را تحويل بگيرد و خرج دامها را به اضافه اجرة المثل دريافت كند و اگر شرايط سلف را داشته باشد، اشكال ندارد.
5695. آيا استفاده از اتومبيل اداره بر خلاف مقرّرات اداره ضمان دارد و ضمان آن به عهده چه كسي است؟
ج. استفاده بر خلاف مقرّرات اداره ضمان دارد و ضمان آن به عهده كسيست كه در آن تصرف كرده است.
5696. اگر دكتر دارو فروش هنگام تهيهي دارو، اشتباهي دارويي غير از داروي تجويز شده در نسخهي پزشك بدهد و منجر به تشديد مرض و يا مرگ بيمار شود، آيا ضامن است؟
ج. ضامن است، اگر چه معصيت نكرده است.
5697. قناتيست به فاصله حدود هشتصد متر دورتر از چاه عميق كه حدود چهارصد نفر در آن شريك هستند و يك ششم آن نيز موقوفه أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام ميباشد، هرگاه موتور آب چاه دائماً روشن باشد، امكان دارد به قنات خسارت وارد شود. اگر خسارت ثابت شود، چه كسي ضامن است؟
ج. اگر ثابت شود كه چاه به اصل قنات خسارت ميزند، در آن چه صاحبان قنات استحقاق دارند، از مسببين آن به مقدار خسارت حق مطالبه دارند.
5698. اگر انسان در تشكيلاتي همانند (بسيج) به عنوان مسؤول و يا عضو كار ميكند، آيا اجازه دارد از تلفن يا ساير امكانات آنجا براي كارهاي شخصي خود استفاده نمايد؟
ج. بستگي به مقرّرات دارد.
5699. اگر در اثر امر به معروف و نهي از منكر، ضرر جاني و مالي به شخص وارد شد، آيا آمر و ناهي كه ضرر را وارد كرده ضامن است؟
ج. چنان چه بدون اذن بوده و مراعات مراتب نهي از منكر نشده، ضامن است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسأله 1610 و 1611 رساله مراجعه شود. )
5700. در يك نزاع خانوادگي كه مدّتي پس از عقد رخ داده، شخصي غير از داماد، بدون توجّه به عقد ضمان و ايجاب و قبول به پدرزن گفته است من مهريه او را ميدهم، آيا شرعاً ضامن است؟
ج. در فرض مزبور صرف تعهّد، الزام آور نيست.
5701. اگر پزشك متخصّص در تشخيص نوع بيماري مربوط به تخصّص خود اشتباه كند و اثر نامطلوب روي بيمار داشته باشد، آيا ضامن است؟
ج. اگر موجب ضرر باشد ضامن است.
( جهت توضيح بيشتر به مسألهي 1747 و 1748 رساله مراجعه شود. )
5702. شخصي نياز فوري به عمل جراحي دارد و اگر بخواهند از ولي او اذن بگيرند وقت نيست و احتمال خطر براي مريض دارد. چنان چه بدون اذن ولي عمل جرّاحي انجام گيرد و منجر به مرگ مريض شود، از نظر شرعي چه كسي ضامن است و ديه لازم است يا نه؟
ج. ضمان واقعي بستگي به تشخيص اهل خبره در نجات و يا مرگ دارد، امّا در مرافعه بستگي به تشخيص حاكم شرع از مدّعي و منكر دارد.
5703. اين جانب در تعطيلات تابستاني كه سنّي بيش از ده سال نداشتم با اختيار خود و با اطّلاع والدينم به صورت روزمزد مشغول به كارهاي ساختماني شدم. در يكي از روزها در جريان نصب درب گاوصندوق - كه وزني حدود يك تن داشت - ناگهان درب سقوط كرد و باعث شكستن ستون فقرات و قطع نخاع من شد كه از آن تاريخ تاكنون با ويلچر تردّد ميكنم. اكنون به سن تكليف رسيدهام. ادارهي كار و اشتغال بر طبق قانون كار نظر خود را به اين شرح بيان داشته است:
1) به كارگيري افراد كمتر از 12 سال ممنوع و غير قانوني است.
2) چون عوامل دست اندر كار احداث ساختمان همگي نمايندهي كارفرما محسوب ميشوند، تمامي مسؤوليّت متوجّه كارفرما ميباشد.
خواستم نظر شرع مقدّس اسلام را در اين رابطه مرقوم فرماييد.
ج. به كارگيري افراد غير بالغ با اذن ولي آنها مانعي ندارد، ولي كسي كه فرد غير بالغي را به كار گرفته، چنان چه در ارايهي طريق و پيشگيري از خطرات احتمالي، وظيفهي خود را انجام نداده، در حوادث پيش آمده مسؤول و ضامن است و از اين حيث بالغ و غير بالغ تفاوتي ندارد و اگر اين كار بدون اطلاع كارفرما بوده او ضامن نيست و خود كارگر ضامن است.
5704. اگر از اموالي چون اتومبيل اداره كه مربوط به كار پدر ميشود، جهت برخي استفادههاي شخصي [يعني حمل و نقل اعضاي خانواده ] در حين انجام خدمت استفاده شود، آيا ميتوان آن را به حساب مزايايي گذاشت كه علم به عدم پرداخت آنها وجود دارد؟
ج. اگر مطالبه كرده و ندادند؛ به همان مقدار، خودِ طلب كار يا كسي كه از طرف او اجازه دارد، ميتواند وصول كند.
5705. آيا انهدام آلات موسيقي افراد ضمان دارد؟
ج. اگر منفعت حلالي ندارد، ضمان ندارد و مادّهي (مواد باقي مانده پس از انهدام) آن اگر ماليت دارد بايد به او پس دهد.
5706. مقداري پول صدقه كه به صورت امانت در اختيار كسي گذاشته شده بود تا به مستحق برساند، اشتباهي با پول هديهاي ديگر به سيّد رسانده شده است.
مقدار پول صدقه نيز مشخّص نيست. بفرماييد تكليف اين شخصي كه صدقه را به سيّد داده است چيست؟
در ضمن خانوادهي سيّد مذكور همگي سيّد و سيّده فقير هستند و غير سيّد در خانواده ندارند و پس گرفتن پول داده شده ميسّر نيست؟
ج. در فرض سؤال، اشكال ندارد و مجزي است.
5707. بنده مقداري از اموال دولت را بي جهت در جبهه از بين بردهام. اكنون براي بريء الذمه شدن پولي را حساب كردهام. آن را به چه كسي بدهم؟
ج. ظاهراً ميتوانيد به مستحقين از اهل ايمان پرداخت نماييد.
5708. سرقت اطلاعات رايانهاي چه حكمي دارد؟
ج. مانند تجسّس محرّم است.
5709. شخصي براي است خدام در كاري دولتي كه شرط آن دارا بودن امتياز خاصّي ميباشد، به دروغ ادّعاي آن امتياز را ميكند و با تدليس است خدام ميشود و حقوق ميگيرد، آيا حقوق او حلال است؟
ج. اگر بر اصل استيجار وست خدام او رضايت باشد و واجديّت آن امتياز به نحو شرط باشد، با فقدان آن خيار تخلّف شرط ثابت است و تا زماني كه اجاره فسخ نشده است، اجرت و حقوق حلال است و بر فرض باطل بودن اصل اجاره، هم اين حقوق كه از دولت ميگيرد - در بعض موارد - در حكم مجهول المالك است و با فرض فقرِ گيرنده، به قصد صدقه جايز است، هر چند به قصد اجرت جايز نباشد.
5710. غنايمي را كه رزمندگان در جنگ پيدا كرده و آن را برداشتهاند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر صاحبان آن معلوم نباشد، از باب مجهول المالك آن را صدقه دهند و اگر خودشان فقير هستند، به نيّت صدقه ميتوانند آن را تَمَلُّك كنند.
5711. آيا اموال كافران حربي محترم است و تصرّف در آن جايز است؟
ج. اموال كفّار حربي در غير صورت هدنه، احترام ندارد و اگر فتنه و مفسدهاي نداشته باشد، تصرّف در آنها جايز است.
5712. برادري نفقه برادر ديگرش را كه از كار افتاده بوده، پرداخت ميكرده است.
امّا در اثر تصادف، برادر سالم فوت ميكند، آيا برادر از كارافتاده ميتواند خسارت خرجي را كه برادرش به او ميداده، از مقصّر تصادف مطالبه كند؟
ج. خير، نميتواند.
5713. اگر كسي با گاو يا گوسفندي وطي كند و سپس آن حيوان صاحب نسل شود، چه مسؤوليتي متوجه وي است؟
ج. وطي كننده ضامن است و بايد به هر گونهاي كه باشد آن حيوان را از صاحبش بخرد و آن را پس از ذبح، بسوزاند و ضامن گوشت آن حيوان نيز هست؛ زيرا سبب حرمت آن شده است، كه البته پس از ذبح اولاد، استفاده از پوست و پشم آنها جايز است.
5714. دو نهر آب بوده يكي كم آب و ديگري پر آب و صاحبان نهر پرآب، به صاحبان اولي اجازه ميدادند كه از نهر آنها استفاده كنند تا اين كه به سبب كم آبي، نهر كم آب خشك شده و نهر پر آب هم كم آب شده و ديگر صاحبان آن به ديگران اجازه نميدهند. آيا اين كارشان درست است؟
ج. اين حق را دارند.
5715. آب رودخانهاي از ساليان قبل به دو روستا ميرسيده است و روستاي اوّل از آب آن استفاده ميكرده و اضافه آن به روستاي دومي ميرسيده و گاهي هم نميرسيده است؛ ولي اكنون روستاي اولي به گونهاي جلوي آب را ميبندند كه اصلاً به روستاي دومي آب نميرسد. آيا كارشان صحيح است؟
ج. اين كار جايز نيست و روستاي دوّمي هم حق دارد.
5716. سارقي كه پس از اقرار به سرقت و دستگيري با برخي افراد تباني كرده و آنها او را فراري دادند و آزاد كردهاند، باز آيا بر سارق ضمان است يا افراد مذكور كه وي را فراري دادهاند، ضامن هستند؟
ج. اصل قرار ضمان به اموال مسروقه بر ذمّه سارق است؛ ولي آنها كه مسبّب تلف اموال شدهاند نيز بيوجه نيست كه ضامن باشند؛ زيرا آنها رفع مانع كردهاند كه ديگر صاحب مال دسترسي به سارق ندارد و نبايد او را آزاد ميكردند زيرا فعل فرار او متوقّف بر سبب سازي آنها بوده است.
5717. كسي از طرف شخصي كه در خارج از كشور است وكيل بوده كه اجناسي براي او خريداري كند و برايش بفرستد. بعضي از جنسهايي كه فرستاده است خوب بررسي نكرده و در بين آنها جنس نامرغوب و خراب بوده است، در اين صورت چه كسي ضامن است؟
ج. بايد جنس نامرغوب را به فروشندهاش برگرداند؛ زيرا او ضامن است.
5718. فردي را به وسيله حبس و مانند آن از استفاده اموال و منافعش منع كردهاند و فرد ديگري آن منافع را استيفا ميكند.
آيا او ضامن منافع دريافت شده ميباشد؟
ج. بلي، ضامن است.
5719. اگر شخصي با شركتهاي خارجي غير مسلمان تجارت كالا يا كتاب يا امثال آن داشته باشد و پول آنها را نفرستد، آيا مديون است؟
ج. بنا بر احتياط مديون آنها است.
5720. فردي گوسفندي را - كه صاحبش بين دو سه نفر مشتبه است، تلف كرده است.
تلف كننده چه وظيفهاي دارد؟
ج. تلف كننده بايد بدل آن را بين آن دو يا سه نفر به تنصيف يا تثليث مصالحه كند.
5721. مسؤول مدرسهاي، دانش آموزان را براي اردو به مناطق غير مجاز - رودخانه يا كوهها - بر خلاف مقتضاي قيودات رضايت نامه اولياي آنان برده است و منجر به غرق شدن عدهاي از آنها يا پرت شدن از كوه شده است.
چه مسؤوليتي متوجه وي است؟
ج. مسؤول آنها ضامن است و حكم شبه عمد را دارد.
5722. اگر شخصي ديگري را در اداي كفّاره وكيل كرد، پول كفّاره را به او داد، وكيل مسامحه كرد و تأخير در ادا كرد تا اينكه قيمت كفّاره بالا رفت كه ديگر آن پول كفاف كفّاره را نكرد. وكيل چه مسؤوليتي دارد؟
ج. وكيل ضامن آن زيادي قيمت است كه مانند تلف مال به تفريط و تقصير او است.
5723. فردي پس از خريد لوح فشرده (سي دي)، قفل نرمافزار كامپيوتري را شكسته و آن را تكثير ميكند كه در نتيجه موجب اضرار به فروشنده (شركت توليدكننده نرم افزار) ميشود. از جهت تكليفي و وضعي چه حكمي دارد؟
فردي كه نرمافزار قفل شكسته را ميخرد چه حكمي دارد؟
ج. كار او حرام است و ضامن آن ضرريست كه به شركت توليدكننده زده است و فرد ديگري كه نوار تكثير شده را از خريدار اولي ميخرد، او هم ضامن ضرر مالك اصلي است، زيرا در ضررهاي بعدي با خريدار اولي اشتراك دارد.
5724. اگر آموزگار يا مسؤول ديگري در تصحيح اوراق امتحاني سهل انگاري كند كه بر اثر اين تساهل دانشآموزي مردود شود، چه مسؤوليتي متوجه وي است؟
ج. بعيد نيست كه آموزگار ضرر سال آيندهاي او را اگر ترك تحصيل نكند به جهت ديگري، از جهت خسارت مالي ضامن باشد، زيرا آن ضرر استناد به اين آموزگار دارد.
5725. مغازهي استيجاري، بدون پرداخت سرقفلي به ارث رسيده است.
ورثهي مستأجر وكيلي براي گرفتن سرقفلي از مالك به ناحق گرفتند و وكيل هم اين كار را كرد و به زور آن را از مالك گرفت، ولي پس از آن يكي از ورثه از اين كار پشيمان شد و سهم خودش را از سرقفلي نگرفت. وي چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد اين وارث، سهم خودش از سرقفلي را، از وكيل بگيرد و به مالك پس بدهد؛ زيرا به علت اين توكيلي كه كرده، ضامن سهم خودش ميشود.
5726. وكيلي كه به پروندههاي قضايي رسيدگي ميكند، گاهي پروندههايي به او ارجاع ميشود كه صاحب پرونده ادّعاي باطلي داشته و در آن حقي از طرف مقابل ضايع ميشود، آيا در صورت موفقيت چنين پروندههايي در دادگاه (بر اساس پيگيريهاي وكيل)، آيا وكيل ضامن حقوق تضييع شده فرد محكوم است؟
ج. بله، او هم ضامن است.
5727. اگر قاضي بر اساس ادلّه و بينه موجود حكمي صادر كند و پس از اجراي حكم، شواهدي بر خلاف آن حكم به دست آورد، آيا قاضي ضامن خسارتهاييست كه به محكوم عليه وارد ساخته است؟
ج. تدارك خطاي قاضي شرع از بيت المال است، به خلاف خطاي شبه عمد يا عمد او كه بر خود اوست و هم چنين موارد رجوع شهود كه بر آنهاست و تفصيل كلام در محل خود مذكور است.
5728. شخص كارگري را به اتّهامي حبس كردهاند.
پس از مدّتي بيگناهي او ثابت ميشود. آيا مدّتي كه او را از كار كردن منع كردهاند، ضامن هستند؟ اتومبيل فردي تصادف مينمايد، براي تعمير آن مدّتي از كارش بازمانده است.
آيا مقصّر تصادف، ضامن جبران خسارت درآمد وي در اين مدت هست؟
ج. بنا بر اظهر و احوط ضامن هستند؛ زيرا از بين بردن منفعت او به منزلهي دريافت منفعت است، هر چند آن منافع را دريافت نكرده باشند مانند اينكه خانهاي را غصب كنند هر چند غاصب هم از آن استفاده نكند و صدق اتلاف مال اختصاص به دريافت منفعت و مال ندارد و اين هم به الغاي خصوصيت عرفاً اتلاف است و همچنين است كسي كه در اثر تصادف، براي تعمير اتومبيلش مدّتي از كار بازمانده كه آن طرف مقصّر غير از خسارت ماشين، خسارت درآمد اين مدّت ماشين را بنا بر اظهر و احوط ضامن است.
5729. در ساختمان سازي اگر كاميون دار كه بايد وسايل ساختماني را بياورد تا بنّا و كارگر كار كنند، آن وسايل را نياورد و كارگرها مُعَطَّل ماندند، آيا ضامن است؟
ج. اگر بدون عذر وسايل را نياورد، ضامن ضرريست كه صاحب كار متحمّل شده است و اگر معذور بوده، ضامن نيست.
5730. اگر كارگر هنگام كار از جايي بيفتد و صدمهاي ببيند، بدون اينكه افتادن مستند به تقصير صاحب كار باشد، آيا صاحب كار ضامن است؟
ج. ضامن نيست.
5731. مربيان مدرسهاي دانش آموزان را به اردو ميبرند و بعضي از آنها هنگام شنا غرق ميشوند. آيا مربّيان مذكور ضامن و مسؤول ميباشند؟
ج. اگر با اذن اوليا، آنها را بردند و در حفظ آنها هم تعدّي و تفريط نكردهاند، ضامن نيستند وگرنه ضامن هستند.
5732. 1) آيا استفاده از آب براي مشتركين، بدون پرداخت آب بها جايز است؟
ج. جايز نيست.
2) آيا مسؤولان مربوطه، ميتوانند هزينههاي گزاف به عنوان آب بها از مشتركين دريافت كنند؟
ج. براي مسؤولين هم جايز نيست در مبلغ دريافتي اجحاف كنند.
5733. فردي كه برخي اموال دولتي را تضييع كرده است - مثلاً پول بليط قطار را نپرداخته باشد - چه وظيفهاي دارد؟
ج. بايد آن مال را به همان شعبهي مخصوص بدهد و ضامن است، مگر اين كه يقين كند كه با برگرداندن، در همان مورد خودش مصرف نميشود. مانند برگرداندن به بانكها، كه در اين صورت بايد از باب رد مظالم آن را به فقير مؤمن بپردازد.
5734. مضروبي مدّعيست سه نفر وي را مورد ضرب قرار داده و مجروح كردهاند و بيّنه ندارد. ولي با اجراي قسامه، تنها ضارب بودن يك نفر از آنها ثابت شده است، آيا تنها همان يك نفر ضامن است يا همگي آنها ضامن هستند؟
ج. آن يك نفر تنها ثلث ديه را ضامن است نه كل آن را، كه به اعتراف خود مضروب بيش از آن را ضامن نيست.
5735. آيا تصرّف و تَمَلُّك مال ناصبي جايز است؟
ج. مال ناصبي حكم مال كافر حربيست و تملك آن جايز است؛ ولي اگر ضرر و مفسده بر مؤمنين داشته باشد، جايز نيست؛ لذا مطلقا خلاف احتياط است.
5736. كارفرمايي شخصي را به كار گماشته است و از بياطّلاع بودن كارگر نسبت به ارزش و مقدار حقوقش استفاده كرده و حقوق و مزد كمتر از نصف حقوق كاركنان هم رديف او داده است.
1) آيا كارفرما نسبت به مزد واقعي اين كارگر مديون است؟
ج. بله، در فرض مرقوم كارگر حق مطالبه اجرة المثل كار و عمل خود را دارد و كارفرما بايد اجرة المثل به او بدهد، مگر آن كه در ابتداي كار با هم توافق كرده باشند كه با توافق و معلوم شدن مغبون بودن، كارگر خيار غبن دارد و با فسخ باز به اجرة المثل بر ميگردد.
2) آيا با گذشت زمان حق مطالبه از بين ميرود؟
ج. مرور زمان، حقّي را از بين نميبرد و مديون بايد دين خود را ادا نمايد.
5737. زميني از يكي از سازمانهاي دولتي خريداري شده و پس از آن معلوم شده كه آن زمين مصادرهاي بوده است و اكنون ناچار آن را در تصرّف دارند و راهي براي دسترسي به مالك وجود ندارد. حكم شرعي را بيان فرماييد.
ج. ميتوانند آن را از حاكم شرع اجاره كنند تا هنگامي كه از مالك آن خبري برسد، تا حاكم مال الاجاره را به مالك يا ورثهي او بدهد.
5738. تعدادي از مطالب كتابها و مجلات امانتي را از بين بردهام، براي جبران آن، چه بايد بكنم؟
ج. بايد آنها را تدارك كنيد يا صاحب آن را راضي كنيد.
5739. شخصي وسيلهاي را براي تعمير نزد مغازهاي گذاشته است، امّا آن وسيله در مغازه به سرقت رفته است، چه كسي ضامن آن است؟
ج. اگر مغازه دار در نگهداري آن تقصير و كوتاهي نكرده، ضامن نيست.
5740. اگر عاريه گيرنده، شيء عاريه گرفته شده را خراب كرده يا از بين برده باشد، طلب غرامت از او حلال است يا نه؟
ج. بله، با تعدّي يا تفريط او حلال است.
(توضيح بيشتر در مسألهي 1865 رساله ذكر گرديده است. )
5741. مسؤول ما ماهانه شصت ساعت كار براي ما رد ميكند، در حالي كه كمتر از اين مقدار كار كردهايم، پول اين كار چگونه است؟
ج. اگر خلاف مقررات باشد، جايز نيست.
5742. سرقت تكنولوژي از كشورهاي دوست يا دشمن چه حكمي دارد؟
ج. در چنين مواردي منع شرعي مبني بر صدق اضرار (ضرر رساندن) به كسيست كه شرعاً حقوق او محترم است.
5743. آيا تصرف در مال و پول والدين بدون اجازه آنان حكم سرقت و غصب را دارد؟
ج. بله، با عدم اطمينان به رضايت آنها حكم سرقت و غصب دارد.
5744. اگر انسان از كسي چيزي بگيرد و آن را مصرف كند كه طرف هم راضي نباشد، آيا پرداخت قيمت آن كفايت ميكند؟
ج. اگر مثلي است، بايد مثل آن را و اگر قيمي است، بايد قيمت آن را پرداخت كند.
5745. دمپايي من كه كهنه بود با دمپايي نو عوض شده، اكنون كه صاحب آن را نميشناسم چه كار كنم؟
ج. اگر شاهد حالي براي رضايت صاحب دمپايي نداريد، نميتوانيد در آن تصرف كنيد.
5746. اگر پولي پيدا كرديم كه صاحبش را نميشناسيم آيا ميتوانيم، آن را در صندوق صدقات بيندازيم؟
ج. اگر نشانهاي ندارد كه بتوان صاحبش را پيدا كرد، با اذن حاكم شرع، بايد به فقير صدقه داد، علي الاحوط.
5747. در مغازه پدرم كار ميكنم و گاهي اوقات مقداري پول بر ميدارم كه بعضي مواقع به او ميدهم و بعضي مواقع خرج ميكنم، حكمش چيست؟
ج. هر چه بدون اجازه بر ميداريد، حرام است و ضامن هستيد.
5748. چند سال پيش قطعهاي طلا پيدا كردم و آن را فروختم. اكنون صاحبش را نميشناسم پول آن را در چه راهي مصرف كنم؟
ج. اگر از پيدا شدن صاحبش مأيوس هستيد، بايد به قيمت فعلي آن رد مظالم دهيد.
5749. اگر شخصي وارد مغازهاي شد و قبل از خريد و در حين انتخاب، وسيلهاي از دستش افتاد و شكست، چه كسي ضامن است؟
ج. اگر اذن مالك در قبض آن جنس وجود داشته، به گونهاي كه مشتري به عنوان اميني كه جنس در دستش امانت است، باشد بنا بر اقرب ضامن نيست و قول به ضمان از مشهور فقها حكايت شده است.
5750. اگر شخصي در كودكي ضرري به كسي رسانده باشد چه كند؟
ج. ضامن ضرر اوست و بايد او را راضي كند.
5751. در صورت برداشتن مال كسي، آيا برگرداندن آن كافي است؟
ج. اگر تصرفي در مال كرده، بايد صاحبش را راضي كند.
5752. حكم پوشيدن دمپايي ديگران در محلهاي عمومي چيست؟
ج. بدون رضايت صاحبش جايز نيست.
5753. اگر در كودكي از فروشگاه دولتي چيزي برداشته باشم، الآن چگونه جبران كنم و يا اگر از كسي چيزي گرفتهام و امكان دسترسي به او ندارم، حكمش چگونه است؟
ج. بايد با اجازهي از حاكم شرع، به مقدار آن رد مظالم داده شود، علي الاحوط.
5754. تعدادي گوسفند دارم كه گاهي به مزارع ديگران رفته و خساراتي وارد كردهاند بعضي از صاحبان راضي شدهاند و بعضي رضايت ندادهاند، مرا راهنمايي كنيد؟
ج. اگر رها كردن گوسفندان در روز و به نحو معتاد و متعارف بوده، به طوري كه خسارت وارد شده مستند به كوتاهي و تعدّي و تفريط شما نباشد ضامن نيستيد، به خلاف اين كه شما محافظت نكرده باشيد و در هر صورت اگر مصالحه كنيد خوب است.
5755. آيا اگر تعميركاري جهت تعمير وسايل، چه به صورت رايگان يا با دستمزد، موجب خرابتر شدن وسايل مردم شود، آيا ضامن است؟
ج. بله، ضامن است.
(به مسألهي 1744 رساله رجوع شود. )
5756. آيا مردم از درختان ميوهي كنار خيابان - كه متعلق به شهرداريست، ميتوانند استفاده نمايند؟
ج. انسان ميتواند از ميوه درختي كه در مسير عبور عمومي است، حتي اگر مالك مشخص داشته باشد، بخورد؛ ولي نبايد موجب افساد يا از بين رفتن درخت و ميوه شود و بنا بر احوط بايد چيزي از ميوه را با خود نبرد.
5757. خوردن ميوههاي زير درخت كه متعلق به ديگريست به اين نيّت كه آن ميوهها خراب ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. بدون رضايت صاحبان آنها جايز نيست.
5758. استفاده از خانههاي مسكوني وابسته به دولت يا مؤسسات ديگر توسط افرادي كه خانه دارند و واجد شرايط نيستند، جايز است؟
ج. اگر خلاف مقررات آنها باشد، جايز نيست.
5759. آيا جايز است به باغ مردم وارد شد و از ميوههاي آن خورد و بيرون برد؟
ج. حرام و موجب ضمان است.
5760. اگر كسي پوست ميوه يا امثال آن را جلوي خانه يا محل عبور عابرين بريزد و پاي كسي بلغزد و به زمين بخورد و خسارتي ببيند، آيا آن فرد ضامن است يا خير؟
ج. اگر به نحو غير متعارف بوده، به گونهاي كه لغزيدن مستند به تسبيب و اضرار و تعدّي او به عابرين باشد، نه سهل انگاري خود شخص - در چيزهايي كه سيره بر ترك محافظت از آنهاست، ضامن است، لكن اگر عمداً خود شخص پا بر آن شيء لغزنده گذاشته، مباشر اقويست مطلقاً و ضامن نيست.
5761. كساني كه براي جلب نظر مشتري وسايل خود را بيرون مغازه ميچينند و سد معبر ميكنند، اگر براي عابر پياده مزاحمت يا خسارت ايجاد كنند، ضامن هستند يا خير؟
ج. در حد متعارف مانعي ندارد و ضمان در صورت صدق اضرار و تعدّي به عابرين است.
5762. افرادي كه براي تفريح به جنگلها و يا باغها ميروند و جهت پخت غذا و روشن ميكنند، در صورتي كه يك دفعه با دو طوفان شروع شود و موجب آتش سوزي شود، ضامن اند؟
ج. در صورتي كه روشن نمودن آتش در آن مكان شرعاً جايز نبوده است، ضامن هستند.
5763. اگر چند نفر همزمان به طرف ماشيني يا قطاري سنگ پرتاب كنند و سنگ يكي از آنها، موجب خسارت به قطار شود و يا موجب زخمي شدن فردي شود، چه كسي ضامن آن خواهد بود؟ (در صورتي كه معلوم نباشد سنگ كدام يك از آنها خسارت زده است)
ج. احتياط در مصالحهي به توزيع است و تعيين با قرعه هم ممكن است.
5764. آيا طلب كاران بنده ميتوانند طلب خود را از پدر و بقيه بستگان بنده مطالبه كنند يا خير؟
ج. خير، نميتوانند.
5765. اگر مغازه دار از خريدار قيمت بيشتر از قيمت واقعي جنس را مطالبه كند، آيا خريدار ميتواند همان قيمت واقعي را بپردازد يا بايد هر چه فروشنده خواست بپردازد؟
ج. بايد قيمت توافقي را بدهد.
5766. شخصي منزلي را به مبلغ معيني اجاره كرده است و موجر هم كليد منزل را در اختيار او گذاشته و مستأجر هم اثاثيه و لوازم منزل را در منزل اجارهاي گذاشته است، پس از آن به قصد آوردن خانوادهاش رفته ولي برنگشته است، موجر نيز هيچ گونه اطلاعي در مورد علت برگشتن وي ندارد، آيا موجر حق تصرف منزل را دارد؟
نسبت به لوازم خانگي مستأجر چه تكليفي دارد؟
ج. تا مدت اجاره تمام نشده است، موجر حق تصرف ندارد؛ مگر در صورت يأس و اطمينان به اين كه ديگر به او دسترسي نخواهد داشت كه در اين صورت وسايل، مجهول المالك ميشود و از طرف او صدقه ميدهد و هم چنين مال الاجاره را احتياطاً صدقه بدهد.
5767. يكي از ادارات دولتي ساختماني را اجاره كرده است، اما در حال حاضر بين مالك و اداره راجع به مبلغ اجاره اختلاف وجود دارد و او تا صدور حكم دادگاه راضي به اقامه نماز و ديگر تصرفات در آن نميباشد، در اين صورت وظيفه ما چيست؟
ج. اختلاف در مبلغ اجارهاي كه مدّت آن تمام نشده است، ضرري به صحت اجاره نميزند و مستأجر حق استفاده دارد.
5768. امانت دار در چه صورتي ضامن است؟
آيا امانت دار، مال مردم را ميتواند به ديگران كرايه دهد و يا از آن استفاده ديگري كند؟
ج. خير، نميتواند استفادهاي از آن بكند؛ مگر با اجازه و اگر استفادهاي كرد ضامن اصل مال و استفادهي از آن است.
5769. آيا پدر و مادر در صورت فقر و بي نيازي، ميتوانند در اموال فرزندان خود تصرف كنند يا خير؟ و در صورت عكس آن آيا اولاد بدون اجازه ميتوانند در صورت نياز از اموال پدر و مادر بردارند؟
ج. بدون اجازه نميتوانند، مگر واجب النفقه او باشند و او هم متمكن باشد و امتناع كند كه در حد نفقه واجبه، مانعي ندارد بردارند.
5770. آيا شهريه گرفتن طلبهاي كه در درس غيبت ميكند و در كلاس درسي، كمتر شركت ميكند و يا كمتر درس ميگيرد، جايز است؟
ج. اگر بدون عذر از مقدار معمول طلاب كمتر درس بخواند، شهريه گرفتن او اشكال دارد.
5771. آيا ميتوان در ساعات كاري در محل كار يا اداره، كه بيكار هستيم مطالعه نماييم؟
ج. مانعي ندارد.
5772 بعضي از بچهها كه سنشان كم است و در امتحانات تقلب ميكنند و يا كساني كه عمداً تقلب ميكنند، حكمشان چيست؟
ج. زمينه سازي شود تا اطفال - هر چند تكليف ندارند - به اين كار عادت نكنند و افراد بالغ هم - در صورتي كه تضييع حق ديگري در آن باشد - گناه كار هستند.
5773. اگر شخصي به عنوان كارگر، افرادي را به جايي معرفي كند و بعد از مدتي يكي از آن افراد مبلغي را از كارفرما سرقت نمايد، با توجه به اعتماد كارفرما به آن شخص معرف براي معرفي كارگر مورد اطمينان، آيا معرف ضامن است؟
ج. خير.
5774. فردي براي انجام اعمال شب اوّل قبر ميتي اجير ميشود اما آن شب فراموش ميكند كه آن اعمال را انجام دهد، وظيفه او چيست؟
ج. ظاهراً اجاره منفسخ ميشود و اجرت را بايد برگرداند.
5775. اگر فردي مبلغي را مدت 30 سال يا كمتر به كسي بدهكار بوده و پرداخت نكرده است، آيا ضامن همان مقدار است يا بايد به نرخ روز آن را بپردازد؟
ج. احتياطاً بايد در تفاوت مبلغ با ارزش فعلي آن با هم مصالحه كنند.
5776. اگر دندانپزشكي دندان فردي را نتواند خوب درست كند و حتي صدمه به آنها بزند، آيا ضامن است يا خير؟ و اگر پزشك بر اثر اشتباهش باعث شود شخص چند روز درد بكشد و نتواند كار كند چه حكمي دارد؟
ج. پزشك ضامن است.
( جهت اطلاع بيشتر به مسألهي 1747 و 1748 رساله رجوع شود. )
5777. فروشندگان مواد خوراكي اعم از چلوكبابيها، رستورانها، ساندويچ فروشيها، بستني فروشيها و … اگر باعث مسموميت فردي شوند، آيا ضامن هستند يا خير؟
ج. بله، ضامن هستند.
5778. اگر در پاركها، حادثهاي چون فرو ريختن سقف يا افتادن وسايل بازي بر سر كسي و يا غرق شدن قايق تفريحي - كه مردم سوار آنها هستند - اتفاق بيفتد، در اين صورت ضامن كيست؟
ج. اگر كسي مقصر نباشد، ضماني نيست.
5779. اگر سگ كسي به گله ديگري حمله كند و صاحب آن مانع او نشده و در نتيجه چند رأس دام از آن گله تلف شود، آيا صاحب سگ ضامن است؟
ج. بله، ضامن است.
5780. اگر صاحبان حرفهها و صنايع در حفظ و نگهداري اشياي مردم مثل پارچه پيراهني براي خياطي و … كوتاهي كنند و اموال مردم به سرقت برود و يا در آتش بسوزد و يا اشتباهي بريده شود، چه كسي ضامن ميباشد؟
ج. صاحب آن حرفه يا صنعت ضامن است.
(مسألهي 1744 رساله)
5781. اگر فردي ضبط صوتي را تعمير كند و سپس معلوم شود ضبط صوت سرقتي بوده است، آيا ضمان تعمير ضبط صوت به عهده سارق است يا مالك؟
ج. به عهده سارق است.
5782. اگر سيم جرثقيل هنگام جابجايي محمولههاي سنگين قطع شود و بر اثر آن فردي مصدوم يا كشته شود، ضامن چه كسي است؟
ج. اگر كسي مقصر باشد، او ضامن است و در صورت استناد به كار شخص معيّن بدون تقصير، ميتواند ثبوت ضمان از باب خطاي محض باشد.
5783. آيا زياده روي در مصرف آب و برق و گاز، در صورتي كه انسان پول آن را پرداخت كند حرام و موجب ضمان است؟
و در صورت ضمان؛ وجه را به چه كسي بايد پرداخت كرد تا بريء الذمه شد؟
ج. در فرض مزبور ديگر ضامن نيست.
5784. اگر كسي خانهاي اجاره كند و يا در هتل يا مسافرخانهاي اقامت كند و بر اثر فرسودگي منزل و يا ساختمان هتل و يا زلزله، افراد ساكن آن هلاك شوند، ضمان از اين بابت به عهده صاحب ملك خواهد بود يا خير؟
ج. اگر در اثر فرسودگي بوده و صاحب ملك مقصّر بوده است، او ضامن است.
5785. در بعضي موارد، به جهت تعمير يا قطع و وصل برق توسط اداره برق، به وسايل برقي مردم خسارت وارد ميشود، در اين موارد بفرماييد چه كسي ضامن ميباشد؟
ج. اگر ورود خسارت نزد خبره مستند به كوتاهي يا اشتباه شخص يا شركتي باشد، ضمان ثابت است.
5786. اگر به انسان وسيلهاي بدهند، كه از راه حرام به دست آمده، آيا ميشود آن را برداشت و به اندازه قيمت آن صدقه داد؟
ج. اگر صاحبِ آن را ميشناسد، بايد آن را به صاحب اصلياش برگرداند و در صورت يأس از شناسايي او، مانعي ندارد.
5787. در بعضي موارد، از زير لاستيك ماشين سنگ يا اشياي ديگر به اطراف پرتاب و موجب خسارت به ديگران يا اموال ديگران ميگردد، در اين موارد ضامن چه كسي خواهد بود؟
ج. راننده ضامن است و حكم جنايت خطايي را دارد.
5788. اگر مسؤول امور مالي يا قانون گذاران يك بخش مهم، افراد خيانت كار را در رأس امور مالي - كه بيت المال در اختيار آنهاست - قرار دهند، آيا ضمان مال به عهده مسؤول است يا به عهده سوء استفاده كنندگان و غارت كنندگان بيت المال يا هر دوي آن ها؟
ج. اگر علم و عمد و يا تقصير در گزينش بوده است، هر دوي آنها ضامن هستند؛ البته فرد مسؤول پس از پرداخت غرامت و اداي حقوق ضايع شده، ميتواند به آن افراد خائن رجوع كند و حقوق از دست رفته را از آنان دريافت نمايد.
5789. كساني كه براي آموزش شنا يا آموزشهاي نظامي ديگري مانند رانندگي و …
ميروند، اگر كشته شوند ضامن ديه آنها چه كسي خواهد بود؟
ج. اگر كسي مقصر بوده، او ضامن است.
5790. اگر شخصي وسيله نقليهاي اجاره كند و در اثر حمل بيش از ظرفيت خساراتي به وسيله نقليه وارد شود، چه كسي ضامن خواهد بود؟
ج. همان شخص اجاره كننده ضامن است.
5791. اگر كسي ساختماني را آتش بزند - كه موجب كشته شدن عدهاي نيز بشود - اما اين فرد فقط قصد آتش زدن را داشته نه كشتن افراد را، آيا ضامن ديه افراد نيز ميباشد؟
ج. بله، ضامن است.
5792. اگر يك كشور اسلامي با كشور و مملكت كفر در حال جنگ باشد، آيا مسلمانان ديگر وظيفه كمك و ياري آن كشور را دارند يا خير؟ و اگر كسي براي كمك برود و كشته شود، ضمان ديه بر عهده چه كسي خواهد بود؟
ج. در حد تمكّن با ملاحظهي شرايط ديگري كه در آنها به حاكم شرع مراجعه ميشود، كمك كردن لازم است و جاي ضمان ديه نيست.
5793. در صورت اجراي حد، اگر خسارت جاني به متهم برسد چه كسي ضامن خواهد بود؟
ج. اگر خطايي واقع نشده بوده، كسي ضامن نيست.
5794. آيا افرادي كه به دليل كفاف نكردن حقوق خود دو شغل دارند و هر يك از شغلها باعث كم كاري در شغل ديگر ميشود، ضامن ميباشند يا ضمان آن به عهده دولت است كه حقوق كمي پرداخت مينمايد؟
ج. آن كسي كه كم كاري كرده، ضامن است.
5795. اگر شخصي اجناسي را بخرد و در راه انتقال با وسيله نقليه تصادف كند، ضمان به عهده فروشنده است يا خريدار؟
ج. اگر تصادف قبل از تحويل به خريدار بوده و در نقل و انتقال مسبَّب از همين معامله براي تحويل تلف شده، احتياطاً مصالحه كنند.
5796. اگر شخصي يكي از پرندگان حلال گوشت را بدون اجازه مالك ذبح كند، آيا بايد قيمت آن را بپردازد يا مثل آن را؟
ج. بايد قيمت آن را بدهد.
5797. اگر حيوان كسي وارد منزل يا باغ و زراعت شخصي شد و چندين بار هم به صاحب حيوان تذكر داده باشد، اما او توجه باشد و صاحب زراعت يا منزل و باغ در باغ يا زراعت سم بريزد و حيوان بميرد و يا پاي حيوان را بشكند يا حيوان را زخمي كند، چه حكمي دارد؟
و اگر چنين حيواني از بين برود، حكم مسأله چه ميشود؟
ج. فردي كه اقدام بر كشتن يا مجروح نمودن حيوان نموده، ظاهراً ضامن است؛ مگر اين كه در آن مورد دفاع از مال صادق باشد و راه دفاع هم در مجروح يا كشتن حيوان منحصر باشد كه ضامن نيست و حل اختلاف نزد حاكم شرع ميشود.
5798. اگر فردي باعث شود كه كسي يا كساني شغل خود را از دست بدهند و به اصطلاح نان آنها را آجر كنند، آيا ضامن خسارت مالي وارده به آنهاست يا خير؟
ج. موارد مختلف ميشود و ممكن است در بعض موارد ضامن باشد.
5799. اگر در برخي خيابانها اداره گاز يا فاضلاب حفر چاه يا كانال كنند و فردي ناآگاه هنگام شب در آن بيفتد و آسيب ببيند يا تلف شود، ضامن كيست؟
اگر مالكي در زمين بدون ديوار چنين كاري كند، چه وجهي خواهد داشت؟
ج. اگر اقدامات لازم براي پيشگيري از وقوع حوادث صورت نگرفته، آن اداره مقصّر در مأموريت ضامن است كه به حسب ظاهر در اينجا اقوي از مباشر است و در رابطه با حفر چاه در زمين شخصي، اگر طوري بوده كه ورود در زمين عدواني حساب ميشده و عبور از آن متعارف نبوده است، مالك زمين ضامن نيست.
5800. شخصي برگههاي مسابقه ارمغان بهزيستي را ميفروخته و براي هر يكي ده تومان ميگرفته و چند ميليون قيمت آنها بوده كه 70 هزار تومان سهم خودش شده، حكم مسأله چيست؟
ج. بر فرض حرمت فروختن برگهها، بايد پول آنها را به صاحبانش برگرداند و اگر آنها را نميشناسد، بايد با اذن حاكم شرع صدقه بدهد.
5801. اگر فروشنده به هر نحوي سر خريدار را كلاه بگذارد و براي جبران خسارت يا اشتباه خود خريدار را پيدا نكند، تكليف فروشنده چيست؟
ج. موارد مختلف ميشود و آن چه را اطمينان به رضايت او ندارد احتياطاً از طرف او صدقه بدهد.
5802. در ايام كودكي كتابي از كتابخانه امانت گرفتهام و آن را گم كردم و الآن نميدانم كجاست، چه كنم؟
ج. بايد مثل آن را به كتاب خانه برگردانيد.
5803. اگر در جايي قسمتي از اموال يك شخص به ناحق مصادره شد، آيا او ميتواند تقاص نمايد؟
ج. اگر هيچ راهي براي رسيدن به مالش ندارد، تقاص از اموال ضامن جايز است.
5804. چند سال براي پدرم كار كردهام، ولي پدرم حق مرا نميدهد، آيا حق دارم با دعوا و اجبار حقّم را از پدرم بگيرم؟
ج. حق مطالبهي حق را از پدر داريد، ولي احترام لازم پدر هم رعايت شود.
5805. قبل از بلوغ از پدر و پدر بزرگم پول برداشتهام، حال پشيمانم و آنها نيز مردهاند، چه كار كنم؟
ج. بايد به ورثه برگردانيد يا تمام ورثه را راضي كنيد، هر چند وقتي مال را بر ميگردانيد، لازم نيست توضيح دهيد و ماجرا را به آنها اطلاع دهيد.
5806. گوسفندي پيدا كردهام و حدود دو سال از اين واقعه ميگذرد و اصلاً اعلان نكردهام، حكم اين گوسفند و برّههايش و مخارج آن چيست؟
ج. حكم مال غصبي را دارد و منافع و برّههايش هم مال صاحب گوسفند است و لازم است از هم اكنون تا يك سال اعلان كنيد و اگر صاحب آن پيدا نشد، احتياطاً به حاكم شرع مراجعه كنيد، اين حكم در صورتيست كه در صحرا در همان ابتدا كه پيدا كرديد، احتمال ميداديد به زودي و به آساني صاحبش معلوم شود وگرنه گرفتن به نيّت تَمَلُّك در برابر عوض جايز بوده و در اين صورت ضامن عوض گوسفند براي مالك هستيد و بقيه از آن شما است.
5807. وظيفهام نسبت به قطعه طلايي كه در زمان كودكي از دوستم برداشتم و بعد آن را صدقه دادم چيست؟
ج. بايد مثل يا قيمت آن را به دوستتان برگردانيد.
5808. چيدن ميوههايي كه از ديوار باغ بيرون است، چه حكمي دارد؟
ج. به مسألهي 1644 رساله، رجوع شود.
5809. آيا انسان با پولي كه پيدا كرده، ميتواند براي كتابخانهاي كتاب بخرد؟
ج. اگر از موارد تَمَلُّك نيست، نميتواند.
5810. اگر كتابي به شدت مورد نياز باشد و نسخه آن در بازار يافت نشود، آيا چاپ و نشر آن بدون اجازه مؤلف يا ناشر ضمان آور است؟
فتوكپي از روي آن آيا حكم نشر بدون اذن را دارد؟
و اگر نويسنده يا ناشر آن كافر باشند چه طور؟
ج. چاپ و نشر آن جايز نيست و فتوكپي كل كتاب هم، اگر باعث ضرر رساندن به مؤلف يا ناشر باشد، جايز نيست. در مورد كافري كه مال او شرعاً احترام ندارد، خلاف احتياط است با احتمال ترتّب لوازم داراي مفسده.
5811. ساعتي را پيدا كردم و چند نوبت نيز آن را اعلان نموده و صاحبش پيدا نشد، حالا تكليف من چيست؟
ج. اگر تا يك سال اعلان كرد و صاحب مال پيدا نشد، ميتواند از طرف صاحبش صدقه بدهد يا به عنوان امانت براي صاحبش نزد خود نگهداري كند، يا به حاكم شرع بدهد يا براي خود بردارد و قصد كند كه اگر صاحبش پيدا شد، عوض آن را به او بدهد.
5812. سالها قبل مقداري ميوه از چند قطعه زمين و باغ دزديدهام، راه خروج از ذمه آنها چيست؟
ج. بايد صاحبانش را راضي كنيد يا به گونهاي كه نفهمند پولش را به آنها برسانيد و اگر به هيچ وجه دسترسي نداريد، از طرف آنها صدقه بدهيد.
5813. در حرم امام كفش مرا بردند، بنده از روي ناچاري كفشي شبيه به كفش خودم - كه كهنهتر بود - برداشتم، حكم اين مسأله چه ميشود.
ج. اگر شاهد حال بر رضايت صاحب كفش نباشد، ضامن هستيد.
5814. در كودكي مقداري پول از شخصي برداشتم، الآن خجالت ميكشم به او بگويم، چه كنم؟
ج. به هر صورت شده، بايد آن را به او برگردانيد و لازم نيست توضيح دهيد.
5815. چگونه ميتوانيم مال مشتبه را تشخيص بدهيم؟
ج. موارد آن مختلف است.
5816. تاوان يعني چه؟ در اسلام چه حكمي دارد؟
ج. تاوان يعني جبران خسارتي كه وارد شده و گرفتن آن براي كسي كه خسارت بر او وارد شده و در مواردي كه ضمان شرعي ثابت است، جايز است.
5817. تخلّي در املاك شخصي ديگران، بدون اطلاع از رضايت صاحب آن، چه حكمي دارد؟
و آيا اين عمل موجب ضمان است؟
در صورت فشار و اضطرار چه طور؟
ج. اختياراً جايز نيست و مطلقاً موجب ضمان هم هست.
5818. آيا در استفاده از اموال ديگران رضايت زباني شرط است يا به صرف احتمال رضايت، ميتوان در آن مال تصرف كرد؟
ج. با صِرف احتمال بدون - اطمينان، نميتوان در آن تصرّف كرد.
5819. من دانشجو هستم و از بيت المال استفاده ميكنم، ميخواستم بدانم، اگر من بر اثر وسواس، آب زيادي بريزم، چگونه ميتوانم خسارت آن را بپردازم؟
ج. بايد خسارات را به همان مركز برگردانيد، يعني پول اضافه بر متعارف را پرداخت كنيد.
5820. بعضي از دانشجوياني كه در بعضي از قسمتهاي دانشگاه مشغول به كار ميباشند، از تلفن دانشگاه استفاده شخصي ميكنند، آيا اين كار جايز است؟
ج. اگر خلاف مقررات آنجا است، ضامن است.
5821. برداشت از اموال بيت المال - به قصد بازگرداندن آنها - چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5822. پولي از بيت المال نزد من است، آيا در موقع نياز شخصي، ميتوانم از آن پول بردارم و بعداً برگردانم؟
ج. خير، نميتوانيد.
5823. استفاده از وسايل اسقاطي ادارات - كه بعضاً دور ريخته ميشوند - چه حكمي دارد؟
ج. اگر مورد اعراض واقع شده باشد، اشكال ندارد.
5824. در مسافرتهاي جمعي (اردو) كه از همه پول ميگيرند و غذا ميدهند، اگر كسي از سهميه معين شده زياد ميگرفت، چه حكمي دارد؟
ج. اگر خارج از متعارف بوده، بايد آن زيادي را برگرداند.
5825. آيا استفاده از امكانات دانشگاهها براي غير دانشجو يا دانشجوياني كه از دانشگاه ديگر هستند، جايز است؟
ج. اگر خلاف مقررات باشد، جايز نيست.
5826. جبران استفاده شخصي از امكانات دولتي چگونه است؟
ج. بايد به همان مراكز برگردانده شود.
5827. چگونه خودم را از زير دين شخصي كه او را مضروب نموده و الآن به او دسترسي ندارم بيرون بياورم؟
ج. اگر به هيچ وجه به او دسترسي نداريد، بايد به مقدار ديهي وارده با اجازه از حاكم شرع از طرف او رد مظالم دهيد، علي الاحوط.
5828. با توجه به بالا بودن نرخ مكالمه تلفن، آيا ميشود تقلبي تلفن كرد؟
ج. خير، نميشود.
5829. روي كتابهايي نوشته شده كه تكثير و نشر آن بايد با اجازه باشد، حال اگر به دلايل مختلف امكان اجازه گرفتن نبود يا مشكل بود، آيا ميشود نشر و تكثير كرد؟
ج. خير، نميشود.
5830. دادن كارت تلفن به شخصي كه ميدانيم با تقلب به صورت مجاني از تلفن استفاده ميكند، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5831. تصرفات جزيي در اموال بيت المال و اداري چه حكمي دارد؟
ج. حرام و ضمان آور است.
5832. اگر از كسي امانتي بگيريم و آن را خراب كنيم، حكم آن چيست؟
ج. ضامن هستيد.
5833. كسي كه به بيت المال مقروض است، چگونه و به چه كسي آن را بپردازد؟
ج. بايد به همان مراكز برگرداند و با عدم تمكّن، به حاكم شرع بدهد.
5834. عبور از ميان باغات و زمينهاي زراعتي كه نميدانيم صاحبشان رضايت دارد يا خير، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
5835. اگر كسي با تقلب در مسابقاتي برنده شود، آيا ميتواند از جايزهي آن استفاده نمايد؟
ج. خير، نميتواند.
5836. اگر فردي مالي را به كمك ديگران دزديده و اكنون بخواهد توبه كند، چگونه بايد برگرداند؟
ج. بايد آن را به صاحبش برگرداند و او را راضي كند، هر چند توضيح ندهد و اگر امكان دسترسي نيست، از طرف او صدقه بدهد.
5837. اگر كارمندي كار كسي را - بدون نوبت و به جهت اين كه چند روز ديگر خودش با او كار دارد - انجام دهد، آيا اشكالي دارد؟
ج. اگر سبب تضييع حقوق ديگران نباشد، اشكال ندارد.
5838. استفاده از چيزي كه صاحبش آن را رها كرده، چه حكمي دارد؟
ج. اگر كاملاً از آن اعراض كرده، جايز است.
5839. آيا بردن اموال بيت المال به خانه يا جاي ديگر - مثل خوابگاه - جايز است؟
ج. خير، جايز نيست.
5840. آيا كتابهايي را كه يك انتشارات به ما هديه داده است، ميتوانيم بفروشيم؟
ج. اگر شرطي در بين نبوده است، مانعي ندارد.
5841. آيا جا به جايي محل دانشگاه با فرد ديگر با دريافت پول، جايز است؟
ج. اگر خلاف مقررات نباشد، اشكال ندارد.
5842. اگر كسي از روزنامهي فرد ديگري كه در رو به روي او قرار گرفته، بخواند، جايز است؟
ج. اشكال ندارد.
5843. اگر از كسي حقي ضايع شود، آيا شخصاً ميتواند تقاص كند؟
ج. تا ممكن است با مطالبه يا شكايت حقش را بگيرد، با معرضيّت مفسده، تقاص جايز نيست.
5844. اگر احتمال بدهيم كه حقي از بيت المال يا حق النّاس را تصرف كردهايم، چه بايد بكنيم؟
ج. با احتمال اين مطلب، تكليفي نيست.
5845. در بسياري از مكانهاي شلوغ كه به كارها صفي و نوبتي رسيدگي ميشود، مثل نانواييها، بانكها و … اگر فردي بدون رعايت حق و نوبت ديگران كار خود را مُقَدَّم نمايد، شرعاً عمل حرامي مرتكب شده است؟
اگر نانوا يا متصدّي آن امر بدون نوبت كار كسي را مقدم بنمايد، آيا او عمل حرامي مرتكب گرديده است؟
ج. تضييع حقوق شرعي ديگران به هر گونهاي كه باشد، جايز نيست و ملازمهاي با نوبت ندارد.
5846. در دانشگاه مقداري پول به حساب من ريخته شده كه بيشتر از دستمزد كاريست كه انجام دادهام، وظيفه من در ازاي اين پولها چيست؟
ج. اگر اشتباه شده، بايد اضافهي آن بازگردانده شود.
5847. سگ گله يا باغي به عابري حمله ميكند و عابر در مقام دفاع از خود او را ميكشد، آيا در اين صورت ضماني بر عهده اوست يا نه؟
ج. با انحصار و توقف دفاع بر قتل او، ضامن نيست.
5848. در دوران كودكي با بسياري از كودكان و هم بازيها دعوا و شوخي ميكرديم كه گاهي منجر به شكستن بيني، سر يا در رفتن انگشت و دست گرديده است، آيا اكنون نسبت به آن افراد ضامن هستم و در صورتي كه آنان را نميشناسم، چه بايد بكنم؟
ج. بله، ضامن هستيد و تا امكان دارد بايد آنها را پيدا كنيد و اگر امكان دسترسي نبود، به مقدار ديهي آنها با اجازهي حاكم شرع رد مظالم بدهيد، علي الاحوط.
5849. آيا فحاشي به انسانهاي معمولي يا علما و بزرگان، حق اللَّه است يا حق النّاس؟
ج. هر دو است.
5850. كساني كه پوسترهاي انتخاباتي را به هر دليل پاره ميكنند يا روي پوسترهاي ديگران پوستر ميچسبانند، خواه قصد اهانت داشته باشند يا نه، آيا ضامن هستند؟
ج. موارد آن مختلف است.
5851. تاكسيهايي كه بيش از قيمت تعيين شده از مسافرين كرايه درخواست ميكنند، اگر مسافر فقط قيمت تعيين شده را بپردازد، آيا نسبت به مازاد ضامن است؟
ج. بيش از اجرت المثل را ضامن نيست؛ مگر اين كه از اوّل اجرتي را معين كرده باشد و مسافر هم پذيرفته باشد.
5852. اين جانب به قصد تشرّف به زيارت مرقد حضرت زينب با كارواني به طرف مرز حركت كرديم ولي از مرز به علت مشكلات قانوني گذرنامه مرا بازگرداندند، آيا من كل هزينه را به رئيس كاروان بدهكارم يا هزينه رفت و برگشت تا مرز را بدهكار ميباشم؟
ج. بيش از مخارجي كه براي شما شده، بر ذمّه شما نيست.
5853. آيا به نظر حضرت عالي استقرار حيات در ذبيحه لازم است يا اصل حيات در حلال بودن ذبيحه كافي است؟
ج. اصل حيات كافي است.
5854. آيا ذبيحه اهل كتاب پاك و حلال است؟
ج. خير، ميته است.
5855. اگر پس از سر بريدن حيوان، حيوان به سبب ديگري هم چون آتش، افتادن در آب و … بميرد، آيا خوردن گوشت آن حلال است؟
ج. حليّت آن حيوان خلاف احتياط است.
5856. اگر قبل از سر بريدن حيوان شوك الكتريكي به او وارد كنند تا سر بريدن او آسان شود، آيا گوشت او حلال است؟
ج. بله، حلال است.
5857. اگر پس از سر بريدن حيوان معلوم شود 4 رگ او بريده نشده، ولي زنده است؟
آيا بريدن بقيه رگها قبل از مردن حيوان چه حكمي دارد؟
ج. ظاهراً مانعي ندارد.
5858. اگر پس از بريدن برخي از رگها متوجه شويم سر از بالاي برآمدگي بريده شده، آيا ميتوان دوباره تا روح در بدن حيوان باقي است، از زير برآمدگي سر را بريد؟
ج. ظاهراً مانعي ندارد.
5859. در برخي از مناطق رسم است قبل از خروج روح و پس از بريدن سر حيوان، پاهاي او را جدا مينمايند، آيا پاها حكم ميته پيدا ميكنند؟
ج. خير، ميته نميشود؛ هر چند كه اين عمل مكروه است.
5860. تفنگهاي دولول شكاري يا تفنگ بادي، داراي ساچمههاي گرد يا سر پهن است كه با سرعت و فشار به بدن شكار فرو ميرود و آن را ميكشد، آيا شكار با آنها موجب حلّيت شكار ميشود؟
ج. پاك و حلال بودنش، اشكال دارد.
5861. آيا جدا كردن سر حيوان قبل از جان دادن، اشكال دارد؟
ج. مانعي ندارد و حيوان پاك و حلال است، ولي اگر بخواهند سرش را از بدن جدا كنند، بنا بر اظهر خوردن گوشت آن مكروه است، بلكه خلاف احتياط است.
5862. آيا چند مرغ را ميتوان با يك بسم اللَّه سر بريد؟
ج. اگر دستگاه همه را در يك لحظه با رعايت شرايط سر ببرد، همان يك بسم اللَّه كافي است.
5863. آيا در صحت سر بريدن حيوان لازم است چاقو آهني باشد؟ آيا سر بريدن حيوان با چاقوي استيل و غير آهني صحيح است؟
ج. اگر آلت ذبح غير آهن باشد، ولي در حدّت و استحكام و تيزي و اطّراد تا آخر ذبح مثل آهن باشد به نحو يقين، بعيد نيست به الغاي خصوصيت، به آهن ملحق باشد.
5864. آيا اگر سر حيوان را بچه نابالغ يا زن ببرد، كافي است؟
ج. اگر زن يا بچه مميّز مسلمان ببرد، اشكال ندارد.
5865. اگر بعضي از چهار رگ را ببرند و صبر كنند و پس از جان دادن حيوان بقيه رگها را ببرند اشكال دارد؟
اگر پيش از جان دادن حيوان بقيه رگها بريده شود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر پس از جان دادن حيوان بقيه رگها را ببرند، اشكال داشته و حلال و پاك نميباشد؛ اما اگر پيش از جان دادن بقيه رگها بريده شود، اشكال ندارد.
5866. اگر كسي گوسفندي را بر اثر غفلت و حواسپرتي به طرفي غير از قبله ذبح كند، چه حكمي دارد؟
ج. بنا بر اظهر اشكال ندارد.
5867. ذبح حيوان بدون گفتن بسم اللَّه چه حكمي دارد؟
ج. اگر از روي فراموشي نام خدا را نبرد، اشكال ندارد و در غير اين صورت آن حيوان، بنا بر اظهر پاك نميشود.
5868. استفاده از گوشتي كه احتمال ميدهيم ذبح كننده، احكام ذبح را رعايت نميكند، اشكال دارد؟
ج. اگر در بازار مسلمانان فروخته ميشود، پاك است و هم چنين است اگر در دست مسلمان باشد.
5869. گرفتن ماهي خاويار چه حكمي دارد؟
آيا بايد آن را رها كنيم يا استفاده از آن جايز است؟
ج. اگر فَلس ندارد، حرام است.
5870. خوردن گوشت مرغهايي كه معلوم نيست با دست ذبح شده يا با دستگاه خودكار، چه حكمي دارد؟
ج. گوشتهايي كه در بازار مسلمانان فروخته ميشود، پاك است و هم چنين است اگر در دست مسلمان باشد.
5871. آيا خوردن گوشت مرغهايي كه با ماشين ذبح ميشود، حلال است؟
ج. اگر شرايط ذبح رعايت شود، حلال است.
5872. افراد در كشورهاي غير مسلمان، معمولاً ماهي را با وسايلي كه دارند صيد ميكنند، خوردن ماهي در اين كشورها كه افراد مسلمان ميفروشند و ما از صيد آنها همان اطّلاعات عمومي و كلّي را داريم، چه صورت دارد؟
ج. كسي كه ماهي را صيد ميكند، لازم نيست مسلمان باشد و در موقع صيد، نام خدا را ببرد، ولي مسلمان بايد بداند يا اطمينان داشته باشد كه آن را زنده گرفتهاند و در خارج آب مرده است و ماهي مردهاي كه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفتهاند يا مرده، چنان چه در دست مسلمان باشد، حلال است و اگر در دست كافر باشد، اگر چه بگويد آن را زنده گرفتهام حرام ميباشد، مگر آن كه از حرف او يا از راه ديگر علم يا اطمينان حاصل شود.
5873. در برخي از مناطق با اتصال برق به آب يا انداختن ديناميت در آب، ماهي صيد ميكنند آيا اين روش صيد جايز است؟
ج. چنان چه ماهي در آب بميرد، حرام است.
5874. اگر ماهي در تور صيّادي در زير آب بميرد، حلال است يا حرام؟
ج. حرام است.
5875. ماهي موسوم به (اوزون برون) - كه داراي دانههاي ريز در پوست خود ميباشد و بنا به گفتهي عدّهاي اين دانهها فلسهاي ريز ميباشد.
امّا در هر حال فلس بودن آنها كاملاً مشخّص نيست - حكم خوردن چنين ماهي چيست؟
ج. اگر اهل خبره بررسي كنند كه ماهي مزبور داراي فلس است، به گونهاي كه موجب اطمينان شود، محكوم به حليّت است.
5876. با توجّه به تحقيقاتي كه (با استفاده از چشم مسلّح) وجود فلس در كوسه ماهي را تأييد ميكند، استفادهي غذايي از اين نوع آبزي چگونه است و آيا كشف فلس حتّي با چشم مسلّح براي حلّيت آبزيان كافي است؟
و صادرات اين نوع آبزيان به كشورهاي ديگر چگونه است؟
ج. در غير آنچه كه مورد نص روايات است، حلال بودن داير مدار صدق فلس نزد عرفيست كه به خصوصيات مطّلع هستند و صادرات آنها چنان چه منفعت حلال داشته باشد، مانعي ندارد.
5877. استفاده از پوست و روغن اين آبزيان (ماهيان حرام) جهت مصارف دارويي چگونه است؟
ج. اگر در غير خوردن باشد، مانعي ندارد و در جهت خوردن براي مداوا هم در حد ضرورت، اشكال ندارد.
5878. دولت جمهوري اسلامي در مورد ماهيگيري مقرّرات گرفتن پروانهي صيد وضع نموده است و اجازه صيد به كساني داده ميشود كه در ازاي پرداخت مبلغي پول، پروانه صيد داشته باشند، اگر كسي اين قانون را عمل نكند، گناه كار است؟
و آيا خوردن ماهيهايي كه بدون مجوز صيد ميشوند، حلال است؟
ج. آن چه ذكر شد، منافاتي با حلال بودن گوشت ماهي صيد شده ندارد.
5879. اگر در شكم ماهي صيد شده، ماهي ديگري پيدا شود، حلال است يا خير؟
ج. اگر احتمال دارد حيات آن تا زمان خارج نمودن ماهي حامل از آب و بقا داشته، اظهر حليّت آن است و احوط حرمت است.
5880. خوردن ميگو حلال است يا نه؟
ج. حلال است.
5881. چيزهايي كه در ذبيحهي گوسفند حرام است، در مرغ هم اگر يافت شود حرام است يا نه؟
ج. بله، حرام است، به همان نحو مذكور در رساله از موارد جزم و احتياط.
5882. در ميان عوام مشهور است كه دو نوع خرگوش وجود دارد. نوعي از آن حلال گوشت و نوع ديگرش حرام گوشت ميباشد.
ج. خرگوش حرام گوشت است مطلقاً.
5883. معاشرت و هم غذا شدن با اهل كتاب چه حكمي دارد؟
ج. اهل كتاب هم، حكم ساير كفّار را دارند.
5884. هرگاه اجزاي حرام از ذبيحه - مثل مغز حرام، دشول، بيضه و … - در غذا پخته شود، با فرض اين كه از عين آن اجتناب كنند، آيا خوردن آب آن هم حرام است؟
ج. خوردن آب آن حرام نيست.
5885. كشمش را داخل آبگوشت يا آش ريختهاند و پخته شده است، آيا خوردن آن حلال است و آيا نجس است؟
ج. كشمش، مويز و آب آنها، اگر خود به خود يا با پختن جوش بيايند پاك بودن و خوردن آن محل اشكال است.
5886. فرو دادن خوني كه از لثه خارج ميشود جايز است؟
آيا در صورت مستهلك شدن در آب دهان، خوردن آن جايز است؟
ج. خوني كه از لاي دندانها ميآيد را نميتوان فرو برد اما، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، مانعي ندارد.
5887. خوردن خوني كه به واسطهي دندان كشيدن وارد دهان ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. خوردن خون مطلقاً جايز نيست.
5888. خوردن گوشتهايي كه از خارج از كشور وارد ميشود، جايز است؟
ج. اگر از كشورهاي غير اسلامي وارد ميشوند، محكوم به عدم تذكيه است.
5889. آيا خوردن غذاي اهل كتاب جايز است؟
ج. با علم به نجس شدن به سبب تماس بايد اجتناب شود.
5890. غذايي كه نيم خوردهي بچّه باشد يا به نحو ديگر در سفره ريخته ميشود، اگر براي پرندگان بيرون بريزيم، آيا اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد ولي در بعض موارد اسراف بوده و مورد مذمت است.
5891. آيا ميشود ميوهي شاخهي درخت همسايه را كه وارد خانهي ديگري شده است، مصرف كرد؟
ج. خير، بدون اجازه يا اطمينان به رضايت نميشود مصرف نمود.
5892. خوردن تربتهاي موجود - كه معلوم نيست از قبر مطهر امام حسين عليه السّلام باشد - آيا جايز است؟
ج. به مقدار كمي با امتزاج به آب، اگر به نيّت رجا بخورد، اشكال ندارد.
5893. خوردن گوشت جوجه تيغي در دين اسلام چه حكمي دارد؟
با توجّه به اين كه اين جاندار از لحاظ خصوصيات و ساختمان فيزيكي و جسماني داراي پنجه و معدهي يك قسمتي بوده و از گياهان و ريشههاي درختان تغذيه مينمايد؟
ج. حرام است.
5894. خوردن مقداري از خاك كه در بازار به نام تربت مطهّر سيد الشّهداء عليه السّلام به فروش ميرسد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر اطمينان دارد كه از قبر مطهّر آن حضرت يا از اطراف آن برداشته شده، به نيّت شفا به اندازهي يك نخود اشكال ندارد.
5895. خوردن تربت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه عليهم السّلام، همانند تربت امام حسين عليه السّلام جايز است؟
ج. مظنون اينست كه خوردن تربت حضرت رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ساير ائمه طاهرين عليهم السّلام براي شفا، در اين حكم مثل تربت امام حسين عليه السّلام باشد؛ اگر چه احوط اينست كه آن را در آب مخلوط كنند به طوري كه مستهلك شود.
5896. ذبح با وسيلهي برقي و مكينه، با شرايط اسلام و ذكر اللَّه و قطع @اوداج و رو به قبله چه حكمي دارد؟
ج. ميزان، مراعات شروط ذكر شده در رساله براي هر يك از حيوانات است.
5897. اخيراً پنيرهايي ساخت بعضي از كشورهاي غير اسلامي در بازار برخي از كشورهاي اسلامي به فروش ميرسد كه بنا به اظهار بعضي افراد مطّلع، مايهي اوّليهي آن از معده گوساله تازه به دنيا آمده، تهيّه ميگردد و چون ذبح آن گوساله به طريق شرع مقدّس اسلام نميباشد، استفاده از آن چگونه است؟
ج. پنيرمايه، هر چند حيوان ذبح شرعي نشده باشد، پاك و حلال است، مگر با رطوبت سرايت كننده با نجس يا متنجس - مثل ظاهر ظرف بنا بر احوط - ملاقات كرده باشد؛ بنا بر اين با شك در طهارت و نجاست محكوم به حليّت و طهارت است و استفاده از پنير مزبور مانع ندارد.
5898. حكم شيرهي انگور كه از جوشاندن آب انگور به همراه خاك مخصوص به دست ميآيد و رنگ آن تقريباً قهوهاي و غليظ است، چيست؟
ج. اگر به جوشيدن، ذهاب ثلثين شود، حلال است.
5899. خوراندن دنبلان (بيضهي حيوان) به اطفال، چه حكمي دارد؟
ج. بنا بر احتياط واجب، بايد از آن خود داري كنند.
5900. خوردن بعضي از خوراكيها مثل نوشابه، سوسيس، كالباس كه ضررهايي براي آنها برشمرده شده، جايز است؟
ج. اگر ضرر شخصي نداشته باشد، جايز است.
5901. روايتهايي كه توصيه به خوردن و يا نخوردن بعضي از چيزها كردهاند، آيا در مقام بيان حكم شرعي بودهاند يا صرفاً بيان خواص، ضرر و منافع آن خوراكيها از آن استفاده ميشود و مثلاً ثوابي بر عمل به آنها مترتب نيست؟
ج. هر عملي كه به قصد قربت به جا آورده شود، ثواب دارد.
5902. آيا خوردن پنير - به تنهايي - كراهت دارد؟
ج. بهتر اينست كه با گردو خورده شود.
5903. مصرف ميوه از باغها و مزارع، در چه صورت جايز است؟
ج. با اذن مالكين جايز است.
5904. نوشيدن آب از قناتها و چاهها كه در زمين ديگران است، جايز است؟
ج. با اجازه مالكين آنها، جايز است.
5905. خوردن سيراب و كلّه پاچهاي كه درست شسته نشده و طبخ شده است، در صورت وجود مو يا محتويات داخل سيرابي، آيا جايز است؟
ج. اگر طبعِ متعارف مردم از آن متنفر نبوده و يا اجزاي حرام در آن نباشد، جايز است.
5906. آيا مصرف ژلاتين - كه از مغز استخوان خوك يا گاو تهيه ميشود - در خوراكيهايي مانند آب نبات، ماست و تهيه جلد كپسول دارويي جايز است يا نه؟
ج. در مورد خوك نجس و حرام است، ولي در مورد گاو كه ذبح شرعي شده باشد، جايز است.
5907. خوردن حشرات و مورچهها - كه در غذا افتاده - آيا جايز است؟
ج. اگر عرفاً از خبائث باشند، جايز نيست.
5908. خوردن نان سوخته چه حكمي دارد؟
و اگر طبيعت فردي از آن متنفر نباشد، در حكم آن تأثير دارد؟
ج. اگر ضرر دارد، جايز نيست.
5909. آيا خوردن غذاهاي حلال كه موجب تشديد يا طولاني شدن بيماري ميشود، حرام است؟
ج. با علم به آن حرام است.
5910. خوردن چيز مشتبه، چه حكمي دارد؟
و در صورت حلال بودن، آيا اثر وضعي منفي دارد؟
ج. موارد آن مختلف است و في الجمله اثر وضعي خود را دارد.
5911. خوردن غذا در رستورانهاي عمومي و ساندويچيها و كبابيها، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
5912. خوردن غذا در منزل كساني كه اهل رعايت طهارت و نجاست نيستند، چه حكمي دارد؟
ج. تا يقين به حرام نباشد، جايز است.
5913. آيا چيز خوردن از منزل اقوام و دوستان، جايز است؟
ج. بدون رضايت آنها، جايز نيست.
5914. غذا خوردن و سفره انداختن در مسجد، چه حكمي دارد؟
اگر براي عزاداري امام حسين عليه السّلام باشد چه طور؟
ج. اگر با نمازگزاران مزاحمت نداشته باشد و با اذن متولّي باشد، به خودي خود مانعي ندارد.
5915. ممنوعيّت شكار حيوانات از طرف سازمان محيط زيست، آيا موجب حرمت شرعي و عدم جواز خوردن آن شكار ميشود؟
ج. خير.
5916. خوردن خوراكيها و نانهايي كه در كوچه ريخته است، چه حكمي دارد؟
ج. اگر ضرري نداشته باشد، اشكال ندارد.
5917. اگر خون لثه با دندان پرشده يا دندان مصنوعي تماس پيدا كند، فرو دادن آب دهان و يا غذا خوردن در اين حال، چه حكمي دارد؟
ج. موضع ملاقات را احتياطاً آب بكشد.
5918. آيا فرو دادن و خوردن خلط بيني و سينه - كه در دهان آمده - جايز است؟
ج. خير.
5919. آيا خوردن گوشت پرستو جايز است؟
ج. مكروه است.
5920. آيا خوردن دست پخت همسر كه تقيّدي به نماز و احكام ديني ندارد، جايز است؟
ج. اگر مسلمان باشد، پاك است.
5921. غذايي كه انسان نميداند از حلال است يا حرام، ميتواند تناول كند؟ اگر غذايي واقعاً حرام يا نجس بوده و انسان ندانسته آن را بخورد، اثر وضعي در وجود او ميگذارد؟
ج. تكليفاً آن غذا حلال است.
5922. ملاك حرمت در ضرر رساندن خوراكيها چيست؟
و اگر مثلاً فرد سردمزاجي، خوراك سردي ميل كند، به همين اندازه ضرر موجب حرمت ميشود؟
ج. ضرر عرفيّت دارد.
5923. مصرف خوراكيهايي كه موجب ازدياد قواي جنسي، يا تقليل آن و يا موجب عقيم شدن ميگردد، جايز است؟
ج. فقط مورد سومي كه موجب عقيم شدن ميگردد، جايز نيست.
5924. آيا مصرف تخم مرغي كه در آن خون دارد، آيا جايز است؟
ج. از خوني كه در تخم مرغ ميباشد، بنا بر احتياط واجب بايد اجتناب كرد، ولي اگر خون در زرده باشد، سفيده پاك است و اگر در سفيده باشد، زرده پاك است.
5925. آيا خوردن استخوان يا مغز استخوان پخته شده، جايز است؟
ج. مانعي ندارد و ممكن است مرتبه اي از كراهت ثابت باشد.
5926. پرخوري چه حكمي دارد؟
ج. اگر ضررآور باشد، جايز نيست.
5927. آيا رياضت كشيدن به واسطه كم خوردن غذا - چنان چه در طولاني مدت موجب بيماري شود - جايز است؟
ج. اگر علم به ضرر داشتن دارد، جايز نيست.
5928. آيا غذا خوردن با اهل سنت جايز است؟
ج. مانعي ندارد.
5929. خوردن مني انسان چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
5930. اگر كسي با حيوان فرد ديگري، عمل نامشروع انجام دهد و صاحب حيوان آن را فروخته باشد، آيا قيمت آن را ضامن است؟
و اگر اظهار كردن آن به صاحب حيوان باعث مفسده و يا شرمندگي باشد، چه بايد بكند؟
ج. اگر آن حيوان معمولاً مأكول اللّحم است مثل شتر و گاو و گوسفند، فاعل اين كار بايد به هر طور كه شده بر آن حيوان مستولي شود و توضيح دادن و آشكارا كردن شرط نيست، سپس آن را ذبح كند و بسوزاند و پولش را به صاحبش بدهد، به خلاف اسب و الاغ كه تنها حكم فروختن در شهر ديگر دارند، نه ذبح و احراق.
5931. اگر حيوان حلال گوشت وطي شود، آيا بچههاي آن حيوان كه بعد از اين عمل متولد ميشوند يا در اين بين از او تغذيه ميكنند، حرام است؟
ج. آن چه بعد از وطي به وجود آمده است، حرام است نه آن چه سابق بر وطي وجود داشته است، حتي حمل بنا بر اظهر و اما تغذيه از او موجب حرمت نميشود.
5932. مراد از نسل، در حكم حرمت گوشت نسل حيوان وطي شده توسط انسان چيست؟
ج. منظور، نسل متولد شده پس از وطي است، حتي حمل به وجود آمده پيش از وطي حلال است و اگر حمل مشكوك شد - كه پيش از وطي محقق شده يا پس از آن - بازهم محكوم به حلّيّت است.
5933. آيا وطي حيوان ذبح شده، احكام وطي به حيوان پيش از ذبح را دارد؟
ج. احكام وطي در زمان حيات را ندارد - گرچه كار حرام كرده است - زيرا مقتضاي اصل، عدم آن احكام است.
5934. اگر كسي از مشروبات الكلي مست نشود، آيا بازهم نوشيدن آن براي وي حرام است؟
ج. حرام است.
5935. آيا نوشيدن مقدار كمي از مشروب - به حدّي كه انسان مست نشود - حرام است؟
ج. حرام است.
5936. اگر كسي احياناً مشروبي نوشيد، آيا تا چهل روز نماز او صحيح نيست؟
ج. صحيح است - يعني قضا ندارد - ولي مقبول نيست، يعني ثواب مترقب را ندارد.
5937. آيا نوشيدن مشروبات الكلي براي درمان بعضي از بيماريها حرام است؟
ج. تا انحصار و ضرورت معالجه در نوشيدن آن نباشد، حرام است.
5938. حكم خريد و فروش مشروبات الكلي در دانشگاه چيست؟
وظيفه ما در قبال آن كدام است؟
ج. حرام است و بايد از آن جلوگيري شود.
5939. خوردن چيزهايي كه در آنها الكل وجود دارد، چه حكمي دارد؟
ج. احتياط واجب در اجتناب است.
5940. آيا مخلوط كردن آب با شراب، باعث از بين رفتن حرمت ميشود؟
ج. خير.
5941. آيا تزريق خمر يا مُسكر ديگر حرام است؟
ج. نوشيدن آن حرام است و تناول اعم از نوشيدن است و با الغاي خصوصيّت، ميزان حرمت، استعمال مسكر و مست كردن با اختيار است، حتّي لزوم حد شراب خواري نيز در اين صورت محتمل است، كه احتياط در حد است.
5942. ظروف غذاخوري شخص شراب خوار پاك است يا نجس؟
ج. اگر با شراب تماس پيدا كند يا با لبهاي او كه متنجس به شراب است برسد، نجس است.
5943. درآمد افراد شراب خوار حلال است يا حرام؟
ج. اگر در رابطه با شراب باشد، حرام است.
5944. حقوق گرفتن از فرد شراب خوار، چه حكمي دارد؟
ج. اگر در رابطه با شراب باشد، حرام است.
5945. اگر دو ليوان آب را براي شوخي به حالت شراب بخورند (يا دو ليوان را به هم بزنند)، حرام است؟
ج. اين كارها خوب نيست و چه بسا التزام به ما لا يلزم است.
5946. آيا نوشتن وصيّت نامه واجب است؟
ج. اگر علامتها و نشانههاي مرگ ظاهر شد، اگر نياز به وصيت كردن باشد لازم است.
5947. اگر ذمهي كسي به هيچ ديني مشغول نباشد، آيا وصيت كردن بر او لازم است؟
ج. خير، اگر هيچ حقّي از حقوق الهي و مردمي بر او نيست و يا امانتي كه نتوانسته رد كند نزد او نيست لازم نيست؛ بلكه مستحب است.
5948. در عمل نمودن وصي به وصيت، آيا رضايت و موافقت بقيه ورثه آيا لازم است؟
و آيا آنان حق اظهار نظر و دخالت دارند؟
ج. اگر در امور مالي باشد و زايد بر ثلث باشد، رضايت تمام ورثه لازم است و غير آن ارتباطي به ورثه ندارد مگر در وصيّت، به عنوان ناظر تعيين شده باشند.
(مسألهي 2175 رساله)
5949. آيا فردي كه شاهد بر وصيت نمودن كسي شد و آن را امضا كرد، پس از مرگ او آيا لازم است به آن وصيت عمل كند؟
ج. اگر وصي نباشد عمل به وصيت بر او لازم نيست، بلي در مورد مناسب اداي شهادت مينمايد.
5950. فردي كه از دنيا رفته و نسبت به نماز و روزه وصيتي ننموده است و مسلماً نماز و روزههاي قضا شده زياد داشته است، آيا لازم است از اصل مال، كسي را براي او اجير نمايند؟ يا از ثلث او بايد اجير بگيرند؟ يا اصلاً لزومي بر اجير گرفتن نيست؟
ج. اگر پسر بزرگ دارد، بر عهده او واجب است و در غير اين صورت، از اصل مالش اجير بگيرند.
5951. آيا وصي ميتواند هزينههاي عمل به وصيت را از تركهي ميّت محاسبه كند؟
ج. از همان ثلث ميتواند محاسبه كند، نه از اصل تركه.
5952. هرگاه خيانت يا عجز وصي كشف شود، تكليف چيست؟
ج. حاكم شرع به جاي او يا براي كمك به او وصي را معين ميكند.
(به مسألهي 2185 و 2186 رساله رجوع شود. )
5953. آيا عمل نكردن وصي به وصيت - به هر جهت - حرام است؟
ج. بله، وصي مكلف است، به وصيت عمل كند.
5954. شخصي براي ثلث اموال خود مصرفي را معين كرده و علاوه بر آن اظهار داشته كه مهريه همسر او كه اكثريت اموال او را شامل ميشود بدهند، آيا چنين وصيتي كه از مال ارثي چيزي باقي نميگذارد جايز است؟
و آيا ميشود مهريه زن او را به صورت قسطي پرداخت كرد؟
ج. ثلث مورد وصيّت همان ثلث باقيماندهي مال پس از اداي مهريه و ساير ديون است، نه تمام مال و مهريهي زن جزو ديون ميّت است كه اگر وصيت هم نكند، از اصل اموال او خارج ميشود، هر چند چيزي هم براي ارث باقي نماند.
5955. فردي در وصيت نامه خود افراد متعددي را براي هر يك از امور و كارهاي خود معين كرده و شرح وظايفي براي آنان نوشته است؛ پس از مرگ او عدهاي ميگويند عمل او وكالت است و با مرگ وي عزل شده و عدهاي ميگويند او وصيت كرده و لازم است اجرا شود، كدام يك از اين دو قول صحيح ميباشد؟
ج. هر كاري را كه گفته است بعد از مرگ من انجام دهيد، همان وصيت تلقّي ميشود.
5956. شخصي پنج سال قبل، مبلغي به عنوان اجرت نماز و روزه گرفته ولي به انجام آن موفّق نشده و فوت كرده، در وصيّت نامه ذكر كرده مبلغ مذكور را ورثه بابت نماز و روزه براي فلاني صرف كنند.
با توجه به اين كه مقدار نماز و روزه مشخّص نيست، وظيفهي ورثه چيست. آيا به قيمت آن روز به مقدار پولي كه گرفته بايد نماز و روزه بگيرند، يا به مبلغ و نرخ امروز هر قدر كه باشد؟
ج. در صورتي كه اجاره باطل يا فسخ شود، مثل صورت شرط مباشرت، ذمّهي او به همان مال الاجاره كه به او دادهاند، مشغول است و در صورتي كه اجاره باطل و يا فسخ نشود ذمّهي او به عمل مشغول است كه همان مقدار نماز و روزه بايد از تركه او استيجار شود.
5957. شخصي وصيّت كرده كه كتاب مفاتيح الجنان را كه مدّتها ميخوانده با او در قبر بگذارند، آيا اين وصيّت جايز و نافذ است؟
ج. ظاهراً جايز است.
5958. كسي به اولاد و دوستان و آشنايان خود وصيّت كرده و مطالبي را شفاهي در زمان حيات گفته - از قبيل دفن در مكان معيّن و غيره … - و وصي معيّن نكرده است.
آيا عمل به آن واجب است؟
ج. بله، واجب است.
5959. منجّزات مريض از اصل است يا از ثلث محاسبه ميشود؟
ج. اگر كسي در مرضي كه به آن مرض ميميرد، مقداري از مالش را به شخصي ببخشد و به او تحويل دهد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقداري به شخص ديگر بدهند، آنچه را كه در حال حيات بخشيده و تحويل داده، از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد و چيزي را كه وصيت كرده، اگر به مقدار ثلث ميراث يا كمتر باشد، وصيت نافذ است و اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادي آن به اذن ورثه احتياج دارد.
5960. اگر كسي وصاياي متعدّد غير متضاد كرده و مقدار آن از ثلث بيشتر است و و ورثه اجازه نميدهند، تكليف چيست؟
ج. بيشتر از ثلث، مال ورثه است.
(به مسألهي 2197 رساله و بعد آن مراجعه شود. )
5961. چنان چه فردي در يك وصيّت نامه براي ثلث اموال خود مصرفي را معيّن كرده و در وصيّت نامهي ديگر ضد آن را مشخص كرده است، تكليف چيست؟
ج. به وصيّت نامهي دومي بايد عمل شود.
5962. شخصي وصيّت كرده ثلث مالش را در موارد معيّني كه ذكر كرده صرف كنند، در صورتي كه از موارد مذكوره زياد آمد چه كنند؟ به ورثه ميدهند يا در مطلق خيرات صرف ميشود؟
ج. اگر معلوم است كه وصيت به تمام ثلث شده و ذكر موارد از باب تعدّد مقصود بوده است، زيادي آن بايد در امور خيريه مصرف شود و اگر معلوم نيست و احتمال دارد منظورش اخراج از ثلث بوده نه وصيت به تمام ثلث، با اجازه ورثه در امور خيريّه مصرف شود.
5963. شخصي وصيّت كرده و وصي خود را مادر بچّهها و يكي از بچّههاي صغير خود قرار داده است، آيا اين وصايت باطل است؟
ج. صحيح است و تا وقتي كه صغير بالغ نشده است، مادر در تصرّف مستقل است.
5964. اگر ميّت وصيت نكرده باشد، آيا از اصل مال حقّي دارد؟
ج. پس از كفن و واجبات تجهيز و پرداخت بدهي و حج واجب و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم عباد، ادا كردن آنها واجب ميباشد، آنچه اضافي ميماند، اگر وصيت نكرده باشد، مال ورثه است.
5965. اگر ميّت تعيين وصي نموده، امّا وصيّت به ثلث ننموده باشد، آيا لازم است ثلث او را در كارهاي خير مصرف كنند؟
ج. لازم نيست.
5966. در زمان تنظيم صلح نامه يا وصيّت نامه، آيا حضور تمامي ورثه الزامي است؟
ج. خير.
5967. اگر وارثين ميّتي اوصياي او را قبول نداشته باشند - با اين كه وصيّت شرعاً ثابت باشد، آيا هر كدام ميتوانند ثلث از سهم الارث خود را طبق وصيّتِ وصيت كننده خرج نمايند؟
ج. بايد با نظر اوصيا باشد.
5968. اگر اوصياي ميّتي حاضر به انجام وصيّت نبودند، آيا خود وارثها ميتوانند عمل نمايند؟
ج. ورثه نميتوانند خود تصرّف كنند و در صورت معذور بودن اوصيا از عمل كردن به وصيّت، به حاكم شرع ارجاع ميگردد تا جانشيني براي آنها معيّن كند.
5969. اگر پدر و مادر وصيّت كنند كه دختران و پسران يكسان و مساوي هم ارثيّه را تقسيم كنند، آيا عمل به اين وصيّت صحيح است؟
ج. وصيّت به اين كه اولاد پسر و دختر مساوي ارث ببرند، باطل است؛ مگر اين كه وصيّت نمايد از ثلث بدهند.
5970. شخصي وصيّت كرده كه ثلث اموال اين جانب را در بهترين مواردي كه از قرآن و سنّت استفاده ميشود و بهتر از آن مورد وجود ندارد خرج كنيد. نظر مبارك را در اين خصوص بيان فرماييد.
ج. بعيد نيست كه افضل و بهترين موارد براي اين مورد وصيّت، در تبليغ تشيّع، يعني ائمّهاي اثني عشر عليهم السّلام باشد و اللَّه العالم.
5971. شخصي كه مجروح شده، به ثلث وصيّت ميكند و بعد وفات مينمايد. آيا اين وصيّت او ثلث ديهاي را كه بعداً از قاتل ميگيرند شامل ميشود؟
ج. بله، شامل ميشود مگر قرينهاي بر خلاف باشد.
5972. شخصي به عنوان وصيّتِ به ثلث، خانهاي را براي مصرف خاص تعيين كرده است، ولي بعد از وفات او تمام اموالش - غير از اين خانه - از بين رفته است، چه بايد بكنند؟
ج. تمام منزل مذكور، چنان كه تعيين نموده است، ثلث ميباشد.
5973. شخصي مقداري زمين از مالكيّت شخصي خود به عنوان ثلث تعيين نموده است و مورد مصرف آن را نيز مشخّص كرده است.
آيا اين ثلث بايد در مصرف مشخّص شده هزينه شود يا ورّاث ميتوانند آن زمين را بين خود تقسيم نمايند؟
ج. بايد به عين وصيّت او عمل شود.
5974. اگر موصي داراي دو وصيّت نامه است؛ يكي به نحو مقيّد كه وصيّت اوّلش ميباشد و ديگري به طور مطلق، وظيفه عمل به وصيت اوّل است، يا به اطلاق (وصيت
دوم)
و يا به هر دو؟
ج. اگر دو وصيّت اثباتي باشند و اگر دوّمي ناظر به همان اوّلي نيست، تنافي ندارند، به هر دو عمل كنند و اگر تنافي داشته باشند به دوّمي عمل كنند و اللَّه العالم.
5975. متوفّي در وصيّت نامهاش - به شهادت پنج نفر عادل - سه دانگ يك ساختمان مسكوني را به همسرش و يك و نيم دانگ آن را به يكي از فرزندانش و يك و نيم دانگ باقيمانده را بين وارثان تقسيم كرده است.
اكنون يكي از وارثين به سهم سه دانگ همسر مرحوم و به آن يك و نيم دانگ ديگر اعتراض دارد. آيا اعتراض او شرعاً قابل توجه و ملاحظه است؟
ج. در فرض مسأله آن چه كه در متن ذكر شده، بر حسب ظاهر، وصيّت است و وصيّتِ وصيت كننده در ثلث تركهاش نافذ است و در اضافهي بر ثلث محتاج به امضاي ورثه است.
بلي اگر شخص متوفّي چيزي از اموال خود را به فردي يا افرادي در زمان حيات بخشيده باشد و به قبض آنها داده باشد، كسي حق اعتراض ندارد و در نزاع موضوعي، محتاج به مرافعهي شرعيّه است.
5976. فردي فاقد اولاد، داراي همسر و دو برادر و يك خواهر ميباشد.
فرزند برادرش را از زمان طفوليّت به عنوان فرزندخوانده نگهداري نموده است، او وصيّت كرده كه مبلغ سيصد هزار تومان جهت كفن و دفنش و يكصد هزار تومان صرف مساجد بنمايند و خمس خانهي غير مسكونياش نيز پرداخت شود و برايش حج بلدي انجام دهند و خانهاي در روستا و منزل مسكوني كه در دست عيالش است بعد از فوت عيال به فرزندخواندهاش واگذار نمايند. مرقوم فرماييد آيا فرزندخوانده ارث ميبرد و ديگر اين كه بعد از اخراج سيصد هزار تومان مال الوصيّه و خمس آن خانه و صرف يكصد هزار تومان جهت مساجد، استطاعت حاصل و گرفتن حج بلدي يا ميقاتي لازم است و سهميّهي وارثين مذكور چگونه خواهد بود؟
ج. در فرض مسأله وصيّت ميّت در ثلث تركهاش نافذ است و در زايد بر ثلث محتاج به امضاي ورثه است و فرزندخوانده، فرزند نميشود و احكام فرزندي ندارد، ولي آن چه را وصيّت شده كه به او بدهند، اگر با ساير مصارف ثلث، زايد بر ثلث نباشد بايد به او بدهند و مقدار بدهي بابت خمس از اصل تركه داده شود و اجرت استيجار حج، اگر حج واجب در ذمّه داشته از اصل تركه برداشته شود و تفاوت اجرت حج ميقاتي و بلدي از ثلث پرداخت ميشود و در فرض مسأله، باقيِ تركه، بين ورثه تقسيم ميشود و يك ربع آن به زوجه و باقي به دو برادر و خواهر او ميرسد، به اين نحو كه اگر خواهر و برادر پدر و مادري هستند يا همگي پدري هستند، مال پنج قسمت ميشود:
چهار قسمت آن به دو برادر و يك قسمت به خواهر داده ميشود و حكم صورتهاي ديگر هم در رساله ذكر شده است و اللَّه العالم.
5977. فردي ثلث اموالش را مورد وصيّت قرار داده است و در اثر تصادف با كاميون فوت كرده است، چون راننده خطاكار از شغل رانندگي عايلهاش را اداره ميكرده است و او را زنداني كرده بودند، كبار ورثه رضايت دادند تا او را از زندان بيرون آورند. سپس به او تذكّر ميدهند كه مقتول چهار صغيره دارد، بايد به آنها رسيدگي كني تا كبير شوند، بعد از بلوغ و رشد ميتوانند سهم الارث خود را مطالبه نمايند.
اكنون قاتل ناپديد و مفقود الاثر شده است، وصي هم بر اثر جهل به مسأله نميدانست كه ثلث ديه داخل در وصيّت است و بايد مطالبه ميكرد كه نكرده است.
حال آيا وصي، ثلث ديه را مديون است يا كبار ورثه و در صورت ضمان، ثلث يوم التّلف را بايد بدهد يا يوم الادا را؟
ج. اگر ميتوانست وصول كند و نكرد، ضامن است و تفاوت بين دو زمان را احتياطاً ضامن است.
5978. مادري در حال حيات، تمام اموالش را به فرزندانش بخشيده و بين آنها تقسيم نموده است و وصيّت كتبي و تأكيد مكرّر شفاهي نزد خويشان و غير آنها نمود كه فقط طلاهاي زينتي مرا صرف نماز و روزهي من و شوهرم كنيد و آن را نزد يكي از پسرهايش سپرده است.
آيا اكنون كه وفات كرده، وارثين در طلاها حقّي دارند؟
ج. ظاهراً فقط در ثلث طلاها حق وصيّت دارد و زايد از آن مال ورثه است؛ مگر نماز و روزهاي كه خودش تعيين نموده كه از اصل مال اخراج ميشود بنا بر اظهر و هم چنين اگر ورثه وصيت او را اجازه دادهاند، ديگر نميتوانند برگردند.
5979. آيا وصيّت به اين كه بعض اعضاي موصي را پس از وفات به مريضي مسلمان كه در معرض خطر مرگ قرار گرفته بدهند، جايز است؟
و مريض غير مسلمان چگونه است؟
و اگر چنين وصيّتي صورت گرفته، آيا اهل او ميتوانند ممانعت كنند؟
ج. با وجود عضو بدن غير محترم مثل كافر و حاصل شدن مقصود به آن، نسبت به بدن مسلمان و محترم جايز نيست و امّا با حاصل نشدن نجات يك محترم از مرگ مگر به اين، پس مانعي ندارد، بلكه با فرض توقّف نجات بر اين، واجب است و بايد از نظر و لمس حرام دوري شود مگر در موارد اضطرار و واجب است بعد از حصول مقصود بقيّهاي اعضا را دفن كنند.
5980. پدري تمام اموال خود را طبق نوشتهاي به وارثين داده است، فقط گاو و گوسفند و طويله را بابت ثلث مال خود تعيين نموده است كه بعد از فوت جهت مراسم سوّم و هفتم و … و بدهكاري صرف شود و بقيّهاي اموال اگر مانده باشد به دو فرزندش مربوط است، آيا وارثين ديگر ميتوانند ادّعا كنند كه از اين گاو و گوسفند سهم ميبرند و يا مربوط است به همان دو فرزندي كه متوفّي در وصيت از آنها نام برده است؟
ج. مجموع وصاياي ميّت در ثلث تركهاش نافذ است و در زايد، به اجازهي ورثه موقوف است كه اگر اجازه دادهاند، نميتوانند برگردند و راه احتياط اينست كه اگر بين ورثه صغير نيست، ورثه با هم مصالحه نمايند و به نحوي كه پدر گفته عمل كنند.
5981. شخصي وصيّت كرده كه بعد از وفاتش از فروش اتومبيل سواري براي انجام خيريّه و مراسم و دفن و كفن و … و براي اقامهي عزاي سيّد الشهداء عليه السّلام مصرف شود و از ثلث درآمد كاميونش جهت تهيّهي جهيزيهي دخترانش استفاده شود. ولي بعد از اين وصيّت وصيت كننده شخصاً اقدام به فروش ماشين سواري و كاميون نموده است و به جاي كاميون اوّل، بعد از فروش، كاميون ديگري خريده است.
آيا با تغيير محل برداشت هزينهها، وصيّت سابق همچنان به قوّت خود باقيست يا از ثلث منافع حاصل، در موارد مختلف وصيّت هزينه نمايند؟
ج. احتمالاً منظور وي خصوص كاميون و سواري نبوده است، با اين حال با رضايت ورثه انجام دهند.
5982. در صورت نافذ بودن وصيّت قبلي در مورد كاميون، اگر ورثه بخواهند كاميون را بفروشند - با توجّه به اين كه خريد جهيزيّهي دخترانش را از ثلث منافع لحاظ كرده بود، تكليف چه خواهد بود؟ آيا ميشود از اصل ثلث مبلغي را به اين منظور قرار داد يا اين كه تمام ورثه از تمام ماترك ميّت سهم ميبرند؟
ج. ثلث را تماماً با اجازهي ورثه به مصارف مذكور برسانند و در صورت فروش كاميون، بعد از انجام امور وصيّت، چيزي كه منفعت دار باشد براي تهيّهي جهيزيّه بخرند.
5983. اگر فردي مبلغ مشخصي را وصيت نموده تا به مصرف وقف - مثل ساختن مسجد برسد … - در صورتي كه آن مبلغ اضافه بيايد، آيا بقيه مبلغ در كارهاي خير مصرف شود، يا به عنوان ارث به وارثين تحويل شود؟
ج. جايز است مصرف مبلغ باقي مانده در تكميل موقوفه و در آن چيزهايي كه قابل استفاده در موقوفه است.
5984. منفعت ملكي تا 50 سال به عنوان ثلث قرار داده شده است.
آيا ميشود ملك مزبور را به صورت مسلوب المنفعه تا 50 سال به فروش رساند (يعني تا 50 سال اجاره باشد ) و منافع آن را بر طبق وصيّت مصرف كنند؟
ج. در فرض مرقوم اگر عمل به وصيّت ميشود، مانع ندارد.
5985. اگر مقتول وصيّت كند كه از قاتل ديه نگيريد، چه حكمي دارد؟
ج. وصيّت به اين كه ديه نگيريد، مثل ساير وصاياي در مال شخص است، كه در ثلث نافذ است.
5986. ماترك همسرم ساختماني بود، طبق وصيّت او، ثلث مال را با نظارت وصي و قيّم جهت نماز و روزه و كفّارات روزه و … به مصرف رسانيديم، به اين شرط كه ثلث از ساختمان براي من باشد.
اكنون قصد داريم ساختمان را بفروشيم. بعد از فروش، آيا ثلث مبلغي كه به فروش ميرسد سهم من ميباشد و يا اين كه ثلث قيمت زمان فوتش به من ميرسد؟
ج. وصيّتنامه ملاحظه شد، بنا بر محتويات وصيّت نامه چيزي به عنوان ثلث براي زوجه قرار داده نشده و وجهي براي اشتراط زوجه به نظر نميرسد. ولي زوجه سهم الارث خود را از تركه شوهر از منقولات و قيمت ساختمان و درختان حق دارد و علاوه بر اين تمام مهريّهي خود را حق دارد كه بايد به او بدهند و اگر منظور از شرط اين بوده كه شما از مال خود پول مصارف ثلث را بدهيد و در عوض ثلث خانه براي شما باشد، پس بر حسب اين معاوضه ثلث مبلغ فعلي از آن شما است، مگر اين كه به عنوان قرض به وصي داده باشيد كه به همان مبلغ طلبكار هستيد و اللَّه العالم.
5987. ميّتي براي نماز و روزه به ثلث وصيّت نموده است، با فرض اين كه ميدانيم وي اهل نماز و روزه بوده است، ولي احتمال قوي در كسب و كار حق النّاس و مظالم بر عهده او است.
آيا ميتوان بخشي از ثلث را رد مظالم داد؟
ج. وصيّت نبايد تغيير داده شود. بلي اگر شما يقين داريد كه مظالم عباد به گردن ايشان هست، از اصل برداشته خواهد شد، نه از ثلث و تغيير وصيّت جايز نيست.
5988. متوفّي - كه داراي دو زوجه ميباشد - وصيّت نموده است، تا وقتي كه دو زوجهاش زنده هستند، وارثان، ساختمان منزل مسكوني و اثاث خانه را تقسيم ننمايند، آيا اين وصيّت شرعاً صحيح است؟
ج. وصيّت در زايد بر ثلث تركه به اجازهي ورثه موقوف است، ولي اگر ورثه وصيّت او را اجازه دادهاند، نافذ شده است و ورثه دو مرتبه نميتوانند اجازهي خود را لغو كنند و اللَّه العالم.
5989. اين جانب بر آن شدم وصيّت پدر بزرگوارم مبني بر اين كه مزار او در جوار قطعهي شهدا باشد را انجام دهم، لذا از آن مقام معظّم استدعا دارم انتقال پيكر مطهّر را به جوار قطعهي شهدا اجازه بفرماييد؟
ج. در صورتي كه عمل به وصيّت موقوف و متوقّف بر انتقال به قطعهي شهدا باشد، انتقال به آن قطعه صورت بگيرد.
5990. در وصيّت نامهي متوفّي در مورد قطعهاي باغ در عقدنامه نكاحيه آمده است:
اين قطعه زمين را به دخترها بدهند، به شرط اين كه هر سالي پنج شب يا روز روضهي سيّد الشهداء عليه السّلام را اقامه نمايند و اگر چنين نكردند، وصي من فلاني چنين كاري را انجام دهد و زمين را تصرّف كند، نسل اندر نسل، تا به حال وصي چنين ميكرد ولي فرزندان وصي چنين نكردهاند.
آيا جايز است زمين را بفروشند و پولش را صرف روضه خواني و يا در امور خيريّه مصرف نمايند؟
ج. فروش جايز نيست و بايد به وصيّت عمل نمايند و اگر هيچ كدام قبول نميكنند، احتياط آن است كه با اجازهي حاكم شرع به كسي واگذار كنند كه به وصيّت عمل كند.
5991. مادر من فوت شده، وصيّت كرده بود كه اگر پسرت متولّد شد، اسم او را «علي اقبال» بگذار و من قصد كردم اگر خداوند متعال امسال به من فرزندي داد اسم آن بچّه را «مهدي» بگذارم، وظيفهي من چيست؟
ج. بهتر است به وصيّت مادر عمل شود، ولي واجب نيست.
5992. آيا زن ميتواند ناظر يا شاهد وصيّت نامه باشد؟
ج. مانعي ندارد.
5993. فردي وصيّت كرده كه ثلث او را براي نشر كتابهاي ديني مصرف كنند، آيا ميتوان با ثلث وي دستگاه رايانه خريد؟
ج. ميتوان، ولي تنها بايد از آن در نشر كتب ديني استفاده كرد.
5994. فردي باغي را به مبلغ كمتري فروخته است، به اين شرط كه تا زمان حياتش از مقداري از آن استفاده كند و پس از حياتش، خريدار مقداري را براي او صرف خيرات كند.
آيا چنين معاملهاي صحيح است؟
ج. معامله صحيح است.
5995. شخصي وصيت كرده است ثلث اموالش را در خيرات براي خودش صرف كنند، آيا فرزندان ميتوانند آن را در احتياجات خودشان صرف كنند؟
ج. اگر فقير باشند، جايز است و در غير اين صورت خلاف احتياط است.
5996. آيا جايز است فردي را كه وصيّت به محل دفن كرده است، در جاي بهتري دفن كنند؟
ج. جايز است، زيرا وصيت او براي نفي افضل اطلاق ندارد، بلكه بايد در محل پايينتر و كمتر از وصيت نباشد و احتياطاً در همانند هم نباشد.
5997. اگر بين چند وارث، يك، يا دو نفر صغير و بقيه كبير باشند، تصرف در اين اموال موروثي و تقسيم آنها چگونه صحيح ميباشد؟
ج. اگر ولي شرعي يا وصيّي - كه ولايت بر صغار دارد - باشد، با او اين امر را از حيث تقسيم يا استيجار و نحو آن، انجام دهند و اگر نباشد با حاكم شرع.
5998. شخصي فوت شده و در وصيّت به ثلث تركه - كه يك باب منزل مسكوني است، چنين آورده است:
«هستي من يك باب منزل ميباشد، يك ثلث خرج مجالس سوّم، هفتم و سال و بقيه بين ورّاث تقسيم شود.»
آيا مفهوم وصيّت فوق اينست كه اگر مبالغي را وارثها در سوّم و هفتم و سال او خرج كردند، بقيه ثلث بين وارثين تقسيم شود (با توجه به اين قرينه كه متعارف نيست تمام ثلث يك منزل را در سوّم و هفتم و سال خرج كنند)؟ در صورت شك، آيا مراجعه به اصل برائت ميشود؟
ج. در اضافه آن مخارج از ثلث، احتياط در مصرف نمودن در راههاي خير است، با اجازه گرفتن از ورثه.
5999. ميّتي به مقداري نماز و روزه وصيت كرده است كه آن مقدار بيش از مدت عمر وي ميباشد.
از طرفي به اندازه عمرش را استيجار كردهاند.
آيا بايد به مقداري كه وصيت كرده عمل شود يا همان مقدار كافي است؟
ج. بايد به تمام مقداري كه وصيت كرده عمل شود، زيرا شايد آن نماز و روزهها استيجاري بوده كه به جا نياورده بوده يا روزهها از باب كفاره بر او واجب شده بوده است.
6000. فردي براي حمل وصيت كرده است سهم پسر و دختر متفاوت است.
حال اگر طفل خنثاي مشكل متولد شود، تكليف چيست؟
ج. قدر متيقّن كه موافق احتياط هم هست، سهم دختر براي او است، كه كمتر است.
6001. بعد از فوت پدرمان برادر كوچك وصيت نامهاي آورده كه نوشته است؛ صد هزار تومان از اموال را براي خودم و مابقي را به پسر كوچكم ميدهم، آيا نافذ است؟
ج. اگر مربوط به پس از مرگ اوست و مورد اطمينان ورثه است، در ثلث نافذ است و در بيشتر نياز به اجازهي ورثه دارد و اگر منظور او انجام دادن اين كار در زمان حياتش بوده است، پس آنچه نوشته و عدهاي بيش نيست و حكم وصيت را ندارد.
6002. فردي ثلث خود را براي هزينه ازدواج دختر و پسر خود وصيت نمود، آيا دختر و پسر به صورت مساوي سهم ميبرد يا چون هزينههاي ازدواج دختر بيشتر است، متناسب با نيازهاي ازدواجشان به آنها ميرسد؟
ج. تابع كيفيت وصيت است و اگر وصيت در اين جهت اجمال دارد، آن دختر و پسر احتياطاً با هم مصالحه كنند.
6003. منظور از ثلث در تقسيم تركه ميّت چيست؟
ج. مقصود از ثلث مال كه وصيت در آن نافذ است، ثلث مال در وقت وفات وصيت كننده است، پس اگر در اثر نقصان اموال، مقدار ثلث اموالش در وقت وفات كمتر از زمان وصيت شده باشد، وصيت او در ثلث اموال موجود نافذ است.
6004. اگر ميتي وصيت خاصي نكرده باشد، تقسيم اموال او به چه صورت است؟
ج. بعد از خارج كردن تجهيزات واجبه و ديون ميّت، اعم از حقوق اللَّه و حقوق النّاس، بر حسب تقسيم ارث بين ورثه قسمت ميشود.
6005. دختري كه به هنگام ازدواج، به علّت ممكن نبودن فروش اموال به ارث گذاشته شده، سهمي به عنوان هزينه ازدواج از ثلث مال پدرش نصيبش نشده، آيا اكنون ميتوان از ثلث مال مقدار سهمش را جدا كرد و به او داد، در صورتي كه وصيت به ثلث براي اين هزينه بوده است؟
ج. اگر دين آن باقي است، بايد پرداخت شود وگرنه احتياطاً مصالحه شود، بلي اگر وصيت كننده سهم هر كدام را معيّن كرده، ظاهراً در هر صورت به او پرداخت ميشود.
6006. آيا وارث ميّتي كه آن ميّت به احكام لقطهاي كه پيدا كرده بود عمل ننموده، بايد طبق فتواي مرجع ميّت عمل نمايد يا مرجع خودش؟
ج. ميزان، نظر مجتهد خودش هست و احتياط در اجازهي حاكم است.
6007. آيا ميتوان سهم ازدواج هر يك از صغار را از ثلث مال تقسيم نمود و از باب مُقَدَّمه ازدواج براي آنها مسكن يا قطعه زميني خريداري كرد، در صورتي كه وصيت به ثلث براي اين هزينه بوده است؟
ج. در صورتي كه به مصلحت صغار با اجازهي ولي شرعي باشد، مانعي ندارد.
6008. پدري در حال سلامت چكي را - كه طلب كار بوده - به فرزندش ميدهد و ميگويد مبلغ آن را فلان وسيله براي فلان فرزندش خريداري كند، بعد بيمار شده و وفات مينمايد. آيا مبلغ اين چك به فرزند خاص ميرسد يا به همهي ورثه تَعَلُّق دارد؟
ج. اگر در مقام وصيّت بوده، در ثلث تركهاش نافذ است و بايد به آن عمل شود و در غير اين صورت، به همهي ورثه تَعَلُّق دارد، اگر چه خوب است ورثه در همان مورد مصرف نمايند.
6009. پدر خانوادهاي فوت كرده و مادر سرپرستي خانواده را عهدهدار ميباشد.
طفل صغيري در اين خانواده است كه مستمرّي براي تمام افراد خانواده از جمله براي آن طفل صغير، ماهانه از دستگاه دولتي ميدهند. آيا ميشود مهمان اين خانواده شد؟
ج. تصرّف در مال صغير بايد با اذن قيّم شرعي و مصلحت او باشد.
6010. اگر متوفّي خمس مالي را كه بر ذمّهاش مستقر شده ادا نكرده باشد، آيا ميتوان آن را بين وارثها تقسيم نمود، به اين قصد و شرط كه هر يك پس از فروش حصّه خود يا در صورت عدم قصد فروش پس از محاسبه و قيمت گذاري حصّه خود خمس مزبور را رد نمايد؟
ج. اگر با اذن حاكم شرع باشد مانعي ندارد و اللَّه العالم.
6011. شخصي از دنيا رفته و داراي فرزندي صغير و زوجه ميباشد.
زوجهاش بدون دليل و بيّنهاي ادّعا ميكند كه از متوفّي طلب كار است، آيا ماترك متوفّي متَعَلُّق به فرزندش ميباشد و ادّعاي مادر فرزند مسموع است و آيا خرج اين فرزند صغير به عهده مادر و يا جد مادري ميباشد؟
ج. در فرض سؤال يك هشتم تركهي ميّت متَعَلُّق به زوجهي او است، به توضيح ذكر شده در مسألهي 2248 رساله رجوع شود و باقي تركه حق فرزند است، اگر ميّت پدر و مادر ندارد و اگر ميّت ديون معلومي داشته باشد، بايد از اصل تركه بپردازند و صرف ادّعا، مثبت دين نيست مادامي كه به ثبوت شرعي نرسد و نفقهي طفل اگر جد پدري نداشته باشد و اموالي هم كه نفقات او را تأمين كند نداشته باشد، بر عهده مادر است و اللَّه العالم.
6012. زمين بايري كه سالها در آن كشت نشده است، به نام كسيست و آن شخص مدّت بيست و پنج سال است فوت نموده است.
ورثهي آن مرحوم هم در اين مدّت به عمران و آبادي زمين مذكور اقدام نكردهاند.
چنان چه يكي از ورّاث يا شخص ديگري آن را به حد بهره برداري آباد كند، مالك آن زمين ميشود؟
ج. اگر زمين قبلاً آباد و ملك متوفّي بوده، فعلاً مال ورثه است و تصرّف در آن بايد با رضايت همهي آنها باشد و به احيا مالك نميشود و ميتوانند از ورثه يا ولي غايب از ورثه اجاره نمايند.
6013. پدري در زمان حيات خود زمينها و ساير اموال خود را تقسيم نموده است و به هر يك از ورّاث نوشتهاي داده است، آيا بعد از فوتش وارثين ميتوانند بگويند اين نوشته را قبول نداريم و مجدّداً بايد تقسيم شود؟
ج. مجرّد نوشته دادن كافي نيست، اگر با ورثه مصالحهي شرعيّه نموده يا هبه كرده و تحويل آنها داده است، ملك آنها شده است.
6014. قبل از اخراج ثلث، وارثين ماترك وصيت كننده را تقسيم نمودهاند.
آيا ميتوانند تصرّف كنند؟
ج. نميتوانند تصرّف كنند، مگر در صورت عمل به وصيّت.
6015. پدري متوفّي در حال حيات نوشته است:
«وانت نيسان سال فلان از بانك كشاورزي گرفته ام» و قسط آن را رانندهي آن وانت كه فرزندش است پرداخت كرده است و مدّت چند سال در اختيار ايشان ميباشد، ولي سند وانت به نام پدر است.
آيا بعد از فوت پدر وارثين ديگر حقّي از اين وانت دارند؟
ج. اگر براي فرزند خريده و يا بعد از خريدن به او واگذار و هبه شرعي كرده حقّي ندارند؛ اما اگر واگذاري او به نحو اباحه تصرف بوده، وارثين ديگر نيز در آن حق دارند.
6016. در زمان تقسيم اراضي در سراسر مملكت، زمينهاي زراعي مورد نسق، به خود كشاورزان واگذار گرديد. مالك يكي از زمينها يك بيستم از تمام زمين را براي خود و بقيّهاي زمينها را به دو فرزند متوفّي (كه در زمان حيات در زمين مالك كار و رعيتي ميكرده) با نظارت هيأت اعزامي واگذار نموده و سند رسمي نيز از ادارهي ثبت صادر گرديد. اكنون پس از گذشت سي سال دختران متوفّي مطالبهي ماترك پدر مينمايند، حتّي از زميني كه در زمان حيات پدر به عنوان مزارعه در دست فرزندان پسر بود، در صورتي كه زمينها در دست و تصرّف فرزندان پسر بوده است و مال مالك و دولت آن زمان نسق زمينهاي زراعي را به كشاورزان عمل كننده انتقال داده است نه اين كه ماترك پدري باشد، تقاضامنديم حكم مسأله را بيان فرماييد؟
ج. اگر در وقت موت متوفّي زمينها ملك او نبوده و از مالك اوّلي شرعاً به او منتقل نشده، از تركهي او محسوب نميشود و حكم ميراث ندارد و خصوصيات فعلي و تشخيص موضوع با خود مكلّف است.
6017. مردي كه داراي دو پسر و سه دختر و همسر بوده، بيست سال است از دنيا رفته، در زمان فوت وي يكي از دختران مبتلا به بيماري رواني و يكي از فرزندان پسرش صغير بوده است.
پسر بزرگ به اتّفاق مادر اموال باقي مانده متوفّي را بيش از سهم ارثيه براي خود قرار داده و به امضاي همگان رسانده است؟
اكنون وارثين از جريان اطّلاع پيدا كردهاند، وظيفهي وارثين ديگر چيست؟
ج. معلوم است كه ورثه نسبت به سهم الارث خود از تركه حق دارند. ولي چنان چه در اين باره اختلافي دارند نياز به مرافعهي شرعيّه دارد.
6018. يكي از وارثين، عين منقوله باقي مانده از ميّت را فروخته و با قيمت آن، زمين مسكوني خريداري نموده است.
وارثين ديگر معاملهي اوّل را اجازه دادهاند و مدّعي سهمي از زمين مذكور هستند.
آيا فضول، مكلّفِ به رد سهم آنها از ثمن معاملهي اوّل است و يا ساير وارثين با او در ملك شريك ميباشند؟
ج. اگر وارث ملك را براي خود و بر ذمّه خريده، آن را مالك شده است و ورثه حقّي در آن ندارند و پول شيء فروخته شده را در سهم خودشان حق دارند.
6019. شخصي فوت كرد و داراي دو برادر و يك خواهر ميباشد كه همگي اينها قبل از وي فوت شدهاند.
برادرها و خواهر متوفّي با آن شخص (متوفّي) از يك پدر و مادر بودند. از يك برادر مرحوم او فرزند پسري و از برادر ديگر مرحوم وي سه فرزند پسري و يك فرزند دختري و از خواهر مرحومهي وي پنج فرزند پسري در حال حيات ميباشند. نحوهي تقسيم تركهي متوفّي بين برادرزادهها و خواهرزاده را مرقوم فرماييد؟
ج. در صورت فوت برادر و خواهر پدر و مادري متوفّي، سهم آنها به فرزندانشان ميرسد. بنا بر اين در فرض مذكور در سؤال سهم برادر مرحوم وي به فرزند او و سهم برادر ديگر مرحوم وي نيز بين فرزندان او، پسر دو برابر دختر تقسيم ميشود (دختر و پسر مساوي نميبرند) و سهم خواهر مرحومهي وي كه نصف سهم برادر است، بين فرزندان او قسمت ميشود.
6020. فردي فوت كرده و داراي چند فرزند ذكور و اناث است.
بعد از مورّث، اكثر فرزندان نيز از دنيا رفتهاند به جز دو پسر و يك دختر و همسر فرد متوفّي (مورّث).
نحوهي تقسيم ارث را بيان فرماييد؟
ج. كيفيّت تقسيم ارث در فرض سؤال در رساله مذكور است.
بايد هر كدام ملاحظه شود كه در زمان موت، وارثش كيست و تركهي فرزند زيد كه بعد از او فوت كرده به علاوه آن چه از زيد ارث برده، به ورثهي خودش ميرسد.
6021. پدر و مادري كه فرزندشان شهيد شده است، از طرف بنياد شهيد مبلغي پول بين آنها تقسيم شده است و اموالي از قبيل زمين، فقط به نام پدر شهيد واگذار شده است.
اكنون پدر شهيد فوت كرده است براي مادر شهيد چه سهمي از اين اموال ميباشد؟
ج. اموالي را كه بنياد شهيد به والدين شهيد داده است، بستگي به مقرّرات بنياد در تقسيم و سهميّه بندي دارد؛ بنا بر اين اگر بنياد زمين را به هر دو نفر داده است، هر كدام سهميّه دارند و اگر فقط به پدر داده است، زمين متَعَلُّق به پدر است و زن از زمين ارث نميبرد، ولي از ساير تركهي زوج هر چه باشد از منقولات يك هشتم و از قيمت اعيان مثل ساختمان و اشجار نيز يك هشتم حق دارد و اللَّه العالم.
6022. زني فوت كرده و شوهر دارد و يك دايي پدر و مادري و يك عمّه پدري، آيا دايي عمّه را حاجب ميشود؟
ج. با وجود دايي پدر و مادري، عمّه پدري هم ارث ميبرد و در فرض مسأله نصف تركه از شوهر و ثلث براي دايي و بقيّه از آن عمّه است.
6023. شخصي فوت كرده، تمام تركهاش سه ميليون و سيصد هزار تومان ميباشد.
وارثين او بدين قرار است:
1) زوجه؛
2) پسرعمو پنج نفر؛
3) دخترعمو چهار نفر؛
4) پسردايي يك نفر؛
5) دختردايي يك نفر؛
6) پسرعمه سه نفر؛
7) دخترخاله يك نفر؛
8) پسرخاله دو نفر.
ج. در فرض مرقوم همسر مرحوم ربع تركه را ميبرد و از زمين و عين بناها و درختان ارث نميبرد و از قيمت آنها غير زمين ربع ميبرد و بقيّهاي تركه بين پسرعموها و دخترعموها و پسرعمّهها و پسردايي و دختردايي و پسرخالهها و دخترخاله تقسيم ميشود، به اين نحو كه ثلث مجموع تركه با مراعات شروط ارث بردنِ پدر و مادر آنها و نيز سهم آنها به پسردايي و دختردايي و پسرخالهها و دخترخاله به صورت مساوي ميرسد و بقيّه به همين نحو مذكور به بقيّه داده ميشود، للذّكر ضعف الانثي «براي مردان دو برابر زنان» و اگر غير پدر مادري هم در فرض سؤال مطرح است، براي توضيح آن به رساله مراجعه شود.
6024. آيا مهريهي زن جزو تركهي اوست و اگر جزو تركهي او است، آيا شوهر ميتواند به نسبت سهم الارث خود از آن كم كرده و باقي ماندهي مهريه را به ساير ورثهي زن (زوجهي خود) پرداخت نمايد؟
ج. بله، جزو تركهي اوست و شوهر ميتواند بعد از پرداخت ديون و انجام مورد وصيّت آن كار را بكند.
6025. آيا زوجه از پولي كه عوض ديهي خون شوهر گرفته، حقّي دارد چه مقدار؟
ج. اگر زوج اولاد ندارد 14، حق زن است و اگر اولاد دارد 18، حق او است.
6026. آيا ورثه ميتوانند از تركهي ميّت، شخصي را براي انجام نماز و روزهي احتياطي ميّت استيجار كنند؟
ج. با اجازهي تمام ورثه مانعي ندارد.
6027. آيا بخشش در حال حيات مانع از سهم الارث ميشود؟
ج. مانع نميشود.
6028. آيا لباسهاي مختلف و زيورها و امثال اينها را كه شوهر در حال حيات براي همسرش گرفته، متَعَلُّق به زن است يا مال شوهر است كه بايد بين ورثه تقسيم شود؟
ج. اگر به زن تمليك نكرده است، هر چند به نحو هديه، مال شوهر است.
6029. آيا يد متصرّفين (ورثه) بعد از صدور حكم موت و تقسيم تركه بين آنها اماني است يا ضماني؟
ج. بعد از تقسيم تركه - به نحو شرعي - بين ورثه هر كسي سهم خودش را واجد است و يد غير بر آن بايد با رضايت او باشد و تقسيم شرعي بعد از تجهيز و دين و وصيّت است و تفريط در انجاز آنها جايز نيست.
6030. اين جانب تمام اموال منقول و غير منقول خود را در مقابل ده هزار تومان به فرزندم فروخته و منتقل نموده بودم، به شرط اين كه تا من زندهام، در اختيار خودم باشد، متأسفانه فرزندم قبل از من از دنيا رفته است.
آيا اموال به خودم بر ميگردد يا به ورثهي فرزندم منتقل ميشود؟
ج. اموال به ورثهي فرزند منتقل ميشود، ولي با رعايت شرط مزبور.
6031. آيا تفنگ هم مثل شمشير به فرزند بزرگ ميرسد؟
ج. شامل نميشود.
6032. در صورتي كه تفنگ بيش از خشاب خود گلوله داشته باشد، آيا بازهم به فرزند پسر بزرگ ميرسد؟
ج. شامل نميشود.
6033. اگر مردي چند زن داشته باشد كه هر كدام ولد اكبر داشته باشند، اين سلاح به كدام يك از آنها ميرسد؟
ج. اگر آن دو پسر از دو زن در يك وقت، متولد شده باشند، بايد لباس، قرآن، انگشتر و شمشير ميّت را به طور مساوي بين خودشان تقسيم كنند.
6034. تكليف اموال كسي كه مفقود الاثر گشته، چيست؟
ج. اگر زنده بودنش معلوم نيست و وارث هم دارد، مالش را كنار ميگذارند و بنا بر اظهر تا مدت چهار سال وضعيت او را پيگيري ميكنند، سپس مالش را بين ورثه تقسيم ميكنند، ولي اگر بعداً زنده بودن او معلوم شد، تقسيم مال منتفي ميشود و احوط صبر كردن است تا حصول علم عادي به موت او يا حصول اطمينان در خصوص شخص مفقود.
6035. در جايي كه ميّت وصيّت به ثلث نكرده باشد، آيا ورثه ميتوانند از اصل تركه براي ميّت كارهاي خير و عام المنفعه انجام دهند؟
ج. با رضايت تمام ورثه، اگر صغير نداشته باشد، مانعي ندارد.
6036. در مورد امتياز آب و برق و تلفن و گاز و غير آنها، حكم چگونه است، منقول است يا غير منقول؟
ج. منقول است و در مورد شك، مصالحه بر قيمت به جاي ارث بردن از عين، موافق احتياط است.
6037. در مورد سهم الارث، اگر ورثه به نحوي در تقسيم توافق كردند، آيا ميتوانند خلاف توافق عمل نمايند و توافق نامه را ابطال نمايند؟
ج. غير ورثه نميتواند و ورثه نيز اگر افراز به مصالحه يا قرعه شده باشد، نميتوانند و اگر مجرّد توافق باشد، مانعي ندارد در تعيين سهام يا تعديل به اندازهي سهمشان ميتوانند.
6038. ولد الزّنا از ارث محروم است امّا فرزندان زنازاده و نوههاي او چه طور، آيا آنها هم محروم هستند؟
ج. ظاهراً آنها هم محرومند.
6039. زن پس از مرگ شوهر ادّعا ميكند زوجهي دائمي اوست و ورثه ميگويند:
زوجه انقطاعي است، حكم مسأله را بيان فرماييد؟
ج. بايد زن بيّنه اقامه كند.
6040. اگر نطفه مردي را پس از فوت وي بگيرند و با تلقيح مصنوعي به رحم زن منتقل كنند، ولد متولّد شده آيا به مرد ملحق ميشود؟ آيا از وي ارث ميبرد؟
ج. در حال موت، هنوز انعقاد نطفه و تحقق حمل صورت نگرفته است.
اين حمل هر چند در فرزند بودن به آن مرد الحاق ميشود، ولي از آن مرد ارث نميبرد، زيرا شرط ارثِ حمل در اينجا موجود نيست، بنا بر اين كه صرف احراز لحوق منظور نباشد.
6041. شخصي براي دفن ميّتي قبري را بخشيده كه در آن دفن شود، پس از گذشت سالها - كه بدن ميّت پوسيده - قبر داراي ارزش و قابل فروش است، آيا به ورثه ميّت ميرسد يا متَعَلُّق به خود بخشنده است؟
ج. ظاهراً به ورثهي ميّت ميرسد، مگر قرينهاي بر صرف اجازهي دفن باشد.
6042. پسري دهها سال در باغ پدر يا مادرش كار كرده است.
آيا پس از وفات آنها غير از ارث پسري چيزي به عنوان كاركرد به طور الزامي طلب كار است يا نه؟ و ساير ورثه به طور واجب چيزي اضافه بر ارث بايد به او بدهند؟
ج. اگر قصد تبرّع (مجاني) نداشته است، بايد او را راضي كنند.
6043. متوفّي داراي سه پسر و يك دختر و زوجه ميباشد.
به جهت صغير بودن دو نفر از فرزندان، ماترك مورّث را تقسيم نكردند.
فرزندي كه ده سال داشت به مدّت شانزده سال مجبور شد زندگي را اداره نمايد. اكنون بقيّهاي ورّاث ادّعاي تقسيمي ماترك پدري را دارند، در صورت تقسيم، آيا فرزندي كه به مدّت شانزده سال زحمت كشيده است، حق اجرت را دارد يا اين كه بايد همانند ساير ورّاث سهم ارث خود را بردارد؟
ج. ماترك بين وارثين تقسيم ميشود. پسر دو برابر دختر و زن هم حق خود را دارد و اگر فرزند به قصد مجاني بودن آن كارها را نكرده، حق اجرة المثل كارهايش را دارد.
6044. ساختماني از تركه ميّت به ارث رسيده است كه در جريان خيابان كشي شهرداري تخريب شده و شهرداري در موقع تخريب، عرصهي ساختمان را 5 / 1 ميليون تومان و قيمت اعياني را نيم ميليون تومان تعيين كرده بود؛ عوض آن ساختمان قطعه زميني را داده است كه قيمت آن سه ميليون تومان ارزش دارد. سهم همسر مورّث را چگونه بايد محاسبه كرد؟
ج. به نسبت اعيان با احتساب بالا رفتن قيمت در آن چه پرداخت شده است.
6045. آيا دختر از زمينهاي كشاورزي پدر ارث ميبرد؟
ج. دختر نسبت به سهم خودش از تمام تركهي پدر ارث ميبرد.
6046. با فوت پدر با وجود فرزند صغير، آيا پدر بزرگ مادري از تركه، ارث ميبرد و اگر حقّي را بر متوفّي ادّعا كند، حكم آن چيست؟
ج. حقّي ندارد و ارث نميبرد و اگر ادعاي خود را شرعاً اثبات نكند، حقّي ندارد.
6047. پدري در زمان حياتش زميني را با دستخط خود به چهار پسرش بخشيده است و به دخترها چيزي واگذار كرده است.
سازمان زمين شهري بقيّهاي زمين را تصاحب نموده كه طبق قانون، حد نصابي از آن زمين به مالك داده ميشود. حال مقدار زميني كه سازمان زمين شهري بر ميگرداند، آيا به عنوان ماترك پدر فقط بين دختران بايد تقسيم شود يا اين كه فرزندان پسر هم از آن مقدار ارث ميبرند؟
ج. قطعاتي كه پدر در زمان حيات خود به پسرها و دخترها بخشيده، اگر به تصرّف آنها داده باشد، حق آنهاست و نسبت به باقي زمين برگشت شدهاي كه در زمان حيات قبض نشده بود، ميان پسرها و دخترها بر طبق آنچه خداوند فرموده تقسيم ميگردد.
6048. پدري با سه فرزندش در مغازهاي - كه مال پدر ميباشد - كاسبي ميكردند.
يكي از اين سه پسر با مبلغ صد و بيست هزار تومان زميني را خريده و به نام خود كرده است و اين پسر پس از فوت پدرش، هنگام تقسيم ارثيّه اظهار ميكند صد و بيست هزار تومان را پدرم به من بخشيده بود، بدون اين كه بر ادّعايش بيّنه و شاهدي داشته باشد، آيا اين زمين مال اين پسر است يا سهميهي همهي وارثين ميباشد؟
ج. مدّعي بخشش بايد دعواي خود را به وجه شرعي اثبات كند و در غير اين صورت همهي ورثه در مال مورد دعوا شريك هستند و نسبت به زميني كه با آن خريده شده، اگر به ثمن كلّي و براي خودش خريده، ملك پسر شده است پس وجه پرداختي از تركه است و اللَّه العالم.
6049. شخصي سه دختر داشت. دختر كوچكش بدون اذن پدر ازدواج ميكند.
پدر تمام دارايي خود را بين دو دختر تقسيم ميكند، آن گاه پدر فوت ميكند.
حصّهاي كه در حال حيات به يكي از دو دختر داده، بود قبض و اقباض نشده بود و عوضي هم در مقابلش داده نشده بود.
اكنون آن دختر ادّعاي حصّهي خود را دارد. آيا دعواي او صحيح است؟
ج. اگر حصّههاي تقسيم شده را به دخترها نبخشيده يا در صورت بخشش تحويل نداده، هر چند از طريق وكالت و از اسباب ملك مثل مصالحه چيزي واقع نشده، حكم ساير تركه را دارد كه به همهي ورثه ميرسد. بلي اگر پدر در مقام وصيّت چنين كاري كرده، در ثلث تركه نافذ است و اللَّه العالم.
6050. آيا عقوق والدين موجب محروميّت از ارث ميشود؟
ج. موجب محروميّت نميشود، ولي عقوق والدين از گناهان كبيره است.
6051. اگر علاوه بر جهيزيّه كه پدر به دختر خود ميدهد، ديگران هدايايي به عروس و داماد بدهند و اتّفاقاً عروس و داماد در تصادف فوت نمايند، لكن زوج چند ساعت پس از عروس فوت نمايد، حكم اين اموال چيست؟
ج. آن چه معلوم است كه به كدام يك هديه داده شده، ملك اوست و از تركهي او محسوب است و در موارد شك، احتياط در مصالحه است و چنان چه صغير دارد، مراعات غبطه آنها نيز بشود.
6052. ميّت مغازهاي دارد با بناي نازل، ولي چون در محل مناسب است سرقفلي بالايي دارد. آيا زن او فقط از بناي مغازه ارث ميبرد يا در سرقفلي هم سهيم است؟
ج. زن از اعيان، هر چند به لحاظ سرقفلي ارث ميبرد، همان طوري كه از اجاره ارث ميبرد.
6053. اگر باغچه يك جا به فروش برسد، از بهاي آن چه مقدار به همسر مرحوم ميرسد؟
ج. از قيمت اعياني باغچه از قبيل درخت و غيره. (مسأله 2248 رساله. )
6054. مردي زنش را بدون طلاق رها كرده و زن و بچّههايش به سختي زندگي را گذراندهاند.
اكنون كه زن وفات كرده، سراغ فرزندان آمده و مطالبهي ارث او را ميكند.
آيا چنين حقّي دارد؟
ج. در فرض مسأله، پدر از تركهي زوجه خود يك چهارم ارث ميبرد، ولي اگر نفقات مادر را نداده است، ضامن است و بايد بپردازد و اگر مهريّه هم نداده است، بايد مهريّه را هم بدهد.
6055. پدرم هنگام حيات، براي همسرش كه زن پدرم باشد، طلا خريده است ولي نوشتهاي در دست نيست كه دلالت كند اين طلا مال اوست و شفاهي هم مطلبي نگفته است.
آيا اين طلا كه در دست زن پدرم هست جزو ماترك ميباشد و در صورت تركه بودن، زن پدرم از آن ارث ميبرد؟
ج. اگر ظهور خريد طلا براي همسر در تمليك به او است، از تركه محسوب نميشود.
6056. شخصي به دليل ترك انفاق تحت تعقيب كيفري قرار ميگيرد.
شاكيه قبل از صدور حكم، فوت مينمايد. آيا حق تعقيب كيفري (و به مجازات رساندن مجرم) به ورثه منتقل ميشود يا خير؟ و به طور كلّي، آيا در تعزيرات حق تعقيب كيفري با فوت به ورثه منتقل ميشود يا خير؟
ج. اگر ذمّهي او مشغول به نفقه باشد، ورثهي متوفّي حق مطالبهي آن را دارند، ولي نسبت به مجازات ديگر حقّي ندارند، چنان چه خود متوفّي و يا حاكم هم چنين حقّي نداشت.
6057. يكي از ورثه، سهم خود و ديگران از ورثه را بدون اذن آنان تصرّف ميكند و بر آن معامله انجام ميدهد. در صورت فوت تمام آن ورثه (ظالم و مظلوم)، آيا فرزندان مظلومين، حق مطالبه از فرزندان ظالم را دارند؟
ج. بلي و بدون اجازه آنها، آن معامله نيز باطل است، با فرض اين كه قبلاً از طرف پدران آنها اجازه يا ردّي صورت نگرفته باشد.
6058. در صورتي كه نوبت به ارث بريِ طبقه سوّم برسد، آيا ابن عم ابويني (پدر و مادري) بر عم ابي و عمّه ابي (پدري) تقدم دارد؟
ج. بلي، زيرا تقدم ابن عم ابويني بر عمّه اولويت دارد از تقدمش بر عم، امّا اين تقدّم در مورد بنت عم ابويني نيست، زيرا او در مورد استثنا، اولويتي از ابن عم ابويني ندارد، لكن محل احتياط به مصالحه هست.
6059. ساختمان موروثهاي را ميخواهند اجاره دهند، آيا زن ميّت كه از قيمت و ماليّت بنا ارث ميبرد، سهمي از اين اجاره دارد يا ميتواند مانع از اجاره شود؟
ج. ظاهراً تا قيمت به او پرداخت نشده، سهم دارد و يا ميتواند مانع شود.
6060. آيا ديون ميّت، هنگام اخراج، بر وصيت او مُقَدَّم ميباشد؟
ج. بلي، چه ديون حق الله باشد يا حق النّاس و وصيت هم بر ارث مقدم است.
6061. يكي از ورثه بدون اذن ساير وارثين، يك طبقه روي خانه ارثي ميسازد. پس از اتمام ساخت، تمامي ورثه جز يك نفر به آن راضي ميشوند. تكليف چيست؟
ج. اگر تصرّف در آن طبقه، چنان كه متعارف است مستلزم تصرف در ملك ورثه است، بايد آن وارث را با مصالحه يا به تقسيم ارث - كه سهم او را بدهد - راضي كند، وگرنه تصرّف در آن طبقه جايز نيست.
6062. ميّتي داراي يك دختر و چهار پسر ميباشد.
تركه وي يك زمين است كه بايد به نه قسمت تقسيم كنند.
براي اين كه سهم دختر، بين دو سهم يك پسر نباشد، چگونه قرعه بزنند؟
ج. اوّل سهم دختر را از دو طرف يا وسطها قرعه بزنند، يعني قسمتهاي يك و سه و پنج و هفت و نه و سپس براي پسرها قرعه بزنند.
6063. حكم جايزهاي كه به مؤلف كتاب به عنوان كتاب سال، پس از فوتش ميدهند چيست؟
ج. اين جايزه هم جزو ماترك اوست كه به ارث ميرسد، زيرا سبب كسب اين فايده، پيش از موت بوده است.
6064. اگر علم پزشكي به قدري رشد كند كه بتوان سر انساني را به بدن انسان ديگر پيوند زد، آيا از جهت احكام مانند:
ارث، محرميّت، زوجيّت و … ميان شخص پيونددهنده و پيوندگيرنده تفاوت وجود دارد؟
ج. عرفاً اين شخص آخري است، زيرا مغز كه مركز ادراكات است و قلب كه مركز حب و بغض است، بايد با هم توأم باشد تا معلومات محفوظ بماند و احكام مشتركه بين آن دو نفر بر اين شخص جاري است؛ ولي در احكام مختصّه، ظاهراً شخص ثالثيست كه بايد تمام تكاليف و وضعيّات را استيناف كند (دوباره آغاز كند)، مثلاً زنش را پس از عدّه دوباره عقد كند.
6065. زميني از اصلاحات اراضي به شخصي به ارث رسيده است و برخي از مالكين آن نه راضي به فروش ميشوند و نه اجاره، تكليف چيست؟
ج. بايد سهم آنها را جدا كند و قسمت آنها را بدهد.
6066. پدري ملكي را به فرزندش بخشيده است، به اين شرط كه از ارث محروم شود، آيا اين شرط صحيح است؟
ج. اين شرط فاسد است، ولي چون به منزلهي وصيت براي ورثهي ديگر است، سهم الارث اين فرزند از ثلث براي ديگران ميشود و هم چنين اگر زايد را اجازه داده باشد و اگر شرط اين بوده كه بعداً سهم خود از ارث را به ساير ورثه بدهد، صحيح و نافذ است و هم چنين اگر به نحو شرط نتيجه باشد، بنا بر صحّت آن.
6067. بهايي كه بهايي زاده است، فوت شده و وارث مسلماني ندارد، آيا ورثه بهايي وي ارث ميبرند؟
ج. ورثه بهايي او ارث نميبرند، وضعاً، ولي تكليفاً بايد ملاحظه كنند كه فتنه و مفسده بر آن مترتب نشود.
6068. خانمي به عقد دائم مردي در ميآيد. مرد پس از چهارده ماه فوت ميكند.
ورثه ديگر، آن خانم را به اين دليل كه مرد مريض بوده و دخول صورت نگرفته است از ارث محروم كردهاند، زن ادّعاي وقوع دخول را دارد. حكم چيست؟
ج. قول زن پذيرفته است، زيرا دخول از اموريست كه «لا يعلم عادةً الّا من قِبلها» عادتاً دانسته نميشود، مگر از جانب زن و اقامهي بيّنه بر آن ميسور نيست و فقط زن بايد قسم بخورد.
6069. شخصي با فرزند خود هنگام شنا غرق ميشوند و مشخص نيست پدر پس از فرزند مرده يا با هم مردهاند.
اگر قراين حدسية و امارات ظنيّه مانند قول پزشك به صورت نظريّه و نه شاهد قضيّه، بر تقدّم مرگ فرزند دلالت كند، آيا كفايت ميكند يا بازهم حكم شك جاريست و از هم ارث ميبرند؟
ج. اگر اطمينانآور باشد، بلي كفايت ميكند.
6070. پدري در زمان حيات، مقداري از ملك شخصي خود را در حضور شهود به يكي از فرزندان خود هبه كرده است.
آيا بعد از فوت پدر، وارثين ميتوانند آن مقدار بخشيده شده را بين خود تقسيم يا تبديل به قيمت نموده، پول بگيرند يا آن مقدار مال آن فرزند است كه به او بخشيده شده است؟
ج. اگر هبه صحيح بوده و اقباض شده است، وارثين نميتوانند مال موهوب را ببرند و بگيرند.
6071. بين چند وارث اگر تعدادي كبير از يك مادر - كه مادرشان در زمان بودن ولي، از دنيا رفته است - و يك صغير از يك مادر - كه در زمان بودن ولي، طلاق شرعي داده شده است - و دو صغير از يك مادر - كه همسر قانوني و شرعي ولي بوده است - و ولي از دنيا رفته، بعد از وفات ولي همسري كه طلاق گرفته بود، قيّم فرزندش شده و تقاضاي تقسيم اموال نموده است و وارثين كبير اجازه تصرف در اموال ندادند و قيّم دو صغير هم اجازه ندادند و دو صغير هم كبير نشدهاند تا خود اجازه دهند، آيا ميشود در اين اموال تصرف نمود؟
ج. اگر احتمال بدهند كه مصلحت در تقسيم باشد، به حاكم شرع مراجعه نمايند و با امر او انجام دهند.
6072. شخص «الف» با شخص «ب» معاملهاي را به صورت مضاربه انجام داده است.
سرمايه از «ب» و كار از طرف «الف» بوده، قول و قرار بر اين بوده كه سود يا ضرر معامله به تناسب پنج به دو تقسيم شود. يعني اگر پانصد هزار تومان ضرر يا سود برده شود، دويست هزار تومان از آن «ب» و الباقي كه سيصد هزار تومان است متعلق به شخص «الف» ميباشد و ايشان بعد از گرفتن يك ميليون و سيصد هزار تومان از «ب» جهت خريد برنج به شهرستاني ميرود. متأسفانه در آن ديار به دام اشرار منطقه ميافتد و نه تنها موجوديش را به سرقت ميبرند، بلكه خودش را هم ميكشند.
بفرماييد:
1) تلف شدن پول چه حكمي دارد؟
آيا «ب» ميتواند نسبت به سهم مقتول مازاد بر دو پنجم ادّعايي داشته باشد، يا كل سرمايه از كيسه «ب» تلف شده است؟
ج. خير، زيرا يد اماني بوده و نميتواند ادّعايي داشته باشد، با فرض اين كه قرارداد بر ضرر بوده نه سرقت و تلف.
2) وارث مقتول دو دختر خردسال ميباشند. آيا ميتوانند نسبت به دو پنجم خون بهاي پدرشان ادّعايي داشته باشند؟ به بياني ديگر آيا سود و ضرر پنج به دو شامل خون مقتول هم ميشود؟
ج. خون بها اگر از قاتلين دريافت شد، متَعَلُّق به ورثه اوست و نميتوانند از شريك در معامله مطالبه كنند و ربطي به معامله ندارد.
6073. مرحوم پدرم وصيّت فرمود كه وصي او فرزندان پسر ميباشند و همان طور كه مستحضر ميباشيد، ثلث زير نظر وصي بايد به مصرف شرعيّه برسد. آيا خواهر بنده حق گرفتن ثلث دارد؟
با توجه به اين كه وصي راضي نيست كه خواهر ثلث را به هر ميزان بگيرد؟
ج. در صورت وصيت به ثلث، مصرف ثلث بايد به دست وصي باشد، متعدّد باشند يا واحد.
6074. آيا تصرّفات و معاملات ورثه در تركه ميّت پيش از اخراج ديون يا وصيّت او نافذ است؟
ج. وضعاً نافذ است، اگر چه تكليفاً حرام است.
زيرا ورثه مالك آن هستند و اخراج ديون به ذمه آنهاست و اگر با اذن حاكم و مصالحه به ذمّه بگيرند كه در وقت معين بپردازند، تكليفاً هم اشكال ندارد.
6075. آيا حكم تقدّم و حاجبيّت ابن عم ابويني (پدري و مادري) بر ابن عم ابي (پدري) يا امّي (مادري) شامل خنثاي مشكل و دختري - كه فرزند عم ابويني است - نيز ميشود؟
ج. همين حكم در حاجبيت خنثاي مشكل و دختري كه فرزند عم ابويني ميباشد، بنا بر احتياط است كه محل مصالحه است.
6076. شخصي متوفّي، بدهيهايي مختلف از قبيل خمس و ديون به مردم دارد و اموال ماترك او كفايت بدهكاري او را نميكند، آيا اموال به جاماندهي او ميان طلبكاران تقسيم به نسبت ميشود يا ديون اشخاص مُقَدَّم بر سهمين است؟
ج. اگر خمس در مال او است، مُقَدَّم بر ديون است و اگر بر ذمّهي او است، حكم ساير ديون را دارد و چنان چه با رضايت تقسيم كنند، احوط است.
6077. آيا زن علاوه بر مهر وي از اثاثيه منزل نيز سهم الارث ميبرد يا خير؟
ج. بله، ارث ميبرد.
6078. اگر وارث پدر و مادر تنها يك دختر و برادرزادههايش باشند، آيا به برادرزادهها ارث ميرسد؟
ج. خير، فقط دختر ارث ميبرد.
6079. تصرف در وصيت (ثلث) پدر چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
6080. آيا فرزند ارشد خانواده حق تصرف در مال ورثه را دارد؟
ج. بدون اجازهي ورثه، حق ندارد.
6081. از دوستم كتابي به عنوان امانت گرفتم، پس از مدتي ايشان به رحمت خدا رفت، آيا رد امانت به ورثه لازم است؟
ج. بله، لازم است.
(به مسألهي 1853 و 1854 رساله رجوع شود. )
6082. آيا والدين ميتوانند تنها به يكي از فرزندان خود ارث بدهند و آيا اين كار گناهي ندارد؟
ج. نميتوانند و ارث بعد از فوت آنهاست و ربطي به آنها ندارد.
6083. زني كه قيّم بچههاي يتيم است، آيا ميتواند در حقوق مستمري آنها تصرف كند؟
ج. قيّم شرعي مجاز است در سهم آنها در حد مصلحت آنها تصرف كند.
6084. اگر ميّت ثلث اموال خود را وصيت كرده، ولي موردش را تعيين نكرده در چه راهي مصرف ميشود؟
ج. در امور خيريه مصرف ميشود.
6085. چگونه ماترك ميّت بين همسر، دو بچه و سه دختر تقسيم ميشود؟
ج. همسر سهم الارث خود را طبق مسألهي 2248 ميبرد و هر يك از فرزندان پسر او دو برابر دختر سهم ميبرد.
6086. آيا جايز است از ما ترك پدرمان جهت مصارف خانواده استفاده كنيم، در صورتي كه عدهاي از ورثه مخالف هستند؟
ج. خير، جايز نيست و ضامن هم هستيد.
6087. كسي زميني را كه از همسرش به او و فرزندانش به ارث رسيده است، بدون اجازهي فرزندان خود فروخته است، آيا فرزندان او حق به هم زدن معامله مذكور را دارند؟
ج. بله، ميتوانند اجازه ندهند.
6088. آيا دختري كه از تحصيل محروم بوده است، ميتواند در تقسيم ارث چيز بيشتري مطالبه كند؟
ج. خير، نميتواند.
6089. مصرف ثلث ميّت، چه مجازاتي دارد؟
ج. حرام و ضمان آور است.
6090. آنچه از سوي اداره بيمه، طبق قرارداد پس از مرگ اشخاص بيمه شده پرداخت ميشود، آيا جزو ما ترك ميّت محسوب ميشود يا متعلق به وارثين است و آيا ميتوان ديون و طلب كاريها را از آن كم كرد؟
ج. اگر طبق قرارداد مال او را كه در ذمّه آنهاست به او بر ميگردانند، جزو تركه است و دين و وصيّت از آن اخراج ميشود؛ اما اگر طبق قرار كاري - شبيه بخشش - انجام ميدهند، تابع همان قرارداد خواهد بود كه آن كار نسبت به چه كسي انجام شود.
6091. آيا مجرّد اطلاع و رضايت شوهر از سقط جنين كه توسط همسر او انجام شده مانع ارث بردن شوهر از ديهي سقط جنين ميباشد يا نه؟ بلكه بايد به نحوي هر چند به شكل دستور يا ترغيب و تشويق همسر در انجام سقط دخالت داشته باشد؟ و يا غير مباشر محروم از ارث بردن از ديه نميشود؟
ج. غير مباشر از ارث محروم نيست، هر چند راضي به سقط هم باشد.
6092. آيا جهيزيه و هدايايي كه بستگان شوهر و ديگران به عنوان هديه براي زوجين آوردهاند، پس از مرگ جزو تركه آن زن است؟
ج. اگر ملك زن بوده، جزو تركهي او است.
6093. خانه مشاعيست كه قابل استفاده نيست و بعض ورثه حاضر به فروش و خريد آن نيستند و خانه در شرف خرابي است.
راهنمايي فرماييد.
ج. بايد از غرض عقلايي آن بعض تحقيق شود و اگر ميشود، توافق بر تعمير و اجارهي آن شود و اگر به هيچ چيز توافق نشود، حاكم شرع - در صورت امكان - اجبار بر اجاره ميكند وگرنه اجبار بر بيع و فروش ميكند.
6094. زني كه شوهرش كارمند بوده و فوت كرده، ميتواند در حقوق فرزند صغير تصرف بكند و خرج آنها بكند يا بايد حقوق آنها را كنار بگذارد؟
ج. اگر قيّم شرعيِ صغار است، ميتواند اموال آنها را در مصالح آنها صرف كند.
6095. آيا قضاوت غير مجتهد را جايز ميدانيد؟ در صورت عدم جواز، با نبود قاضي مجتهد يا كمبود آن، آيا غير مجتهد با اجازه مجتهد، ميتواند قضاوت كند؟
ج. در فرض ضرورت، بايد با اجازه مجتهد جامع الشرايط باشد و با تقليد صحيح در كليات و دقت و احتياط در موضوعات.
6096. اگر ارتداد نزد قاضي غير مجتهد مأذون ثابت شود، آيا اجازه صدور حكم را دارد؟
ج. جواز صدور حكم قتل داير مدار جواز قضاي او است.
قضاي غير مجتهد، هر چند مأذون از مجتهد هم باشد، محل تأمّل است.
امر قاضي از مفتي بالاتر است و علاوه بر اجتهاد نياز به بصيرت در موضوعات دارد، گرچه اجتهاد در خصوص قضا، به نحو مجتهد متجزّي كافي است.
6097. اگر در موضوعي قاضي، حكم صادر كرد، ولي مرجع تقليد آن را خلاف شرع يا مبتني بر اشتباه دانست، به كدام يك از دو نظر بايد ملتزم شد؟
ج. چون منشأ اختلاف به يك نحو نيست، پس در هر مورد بايد سؤال كرد.
6098. اگر حاكم شرع و قاضي اجتهاداً يا تقليداً نظرش با كسي كه نزد او آوردهاند يا با مترافعين در حقوق اللَّه يا حقوق الناس اختلاف دارد، آيا طبق نظر خود اجتهاداً يا تقليداً بايد رأي دهد؟
مثلاً فردي را آوردهاند كه لواط انجام داده و محصن نيست و او مقلد كسيست كه احصان را شرط ميداند و اين قاضي در اجراي حد، احصان را شرط نميداند، آيا ميتواند حكم به رجم دهد؟
يا قاضي اجتهاداً يا تقليداً علم را در حقوق الناس معتبر ميداند و كسي كه رجوع نموده يا مترافعين اجتهاداً يا تقليداً معتبر نميدانند. آيا قاضي ميتواند طبق نظر خود كه علم را معتبر ميداند حكم كند؟ و اگر با اين فرض نميتواند حكم كند، وقتي كسي به او رجوع ميكند يا مترافعين براي فصل خصومت به او رجوع نمودند، بايد از آنها سؤال كند كه مقلد چه كسي هستند يا نظر آنها چه است يا اينكه سؤال لازم نيست و طبق نظر خود حكم كند؟
ج. قاضي به نظر خود عمل ميكند اجتهاداً يا تقليداً و در مورد حق النّاس به كتاب وسيلهي النجاة، ج 1، ص 16، مسأله 35 مراجعه شود.
6099. در چه مواردي علم قاضي حجت است؟
و آيا راهها و مبادي علم او در نتيجه موضوعيت دارد؟
ج. از هر راهي براي قاضي شرعي علم حاصل شود، ميتواند بر طبق علمش در حقوق اللَّه و در حقوق النّاس با مطالبهي صاحب حق حكم كند.
6100. آيا قاضي براي قسم دادن منكر، بايد با مطالبه شاكي، وي را سوگند دهد؟
ج. لازم نيست و همان مطالبهي اصل قضاوت، مطالبهي موازين قضاست كه از آن جمله قسم دادن منكر است، مگر اينكه براي اهميت و عظمت قسم، شاكي از حق خودش رفع يد كند و حاضر به استحلاف نشود.
6101. گاهي پيش ميآيد كه قاضي يا رئيس شعبه، شخص مديون را در اختيار مأمور مراقب قرار ميدهد و مديون در ميانه راه فرار ميكند.
آيا آن قاضي و رئيس آن شعبه ضامن است؟
ج. اگر قاضي يا مأمور در حفظ و مراقبت او كوتاهي و تقصير كردهاند، ضامن ديون طلب كاران هستند وگرنه ضامن نيستند.
6102. اگر قاضي پس از القاي حكم و زوال او از سِمت قضايي، ادّعا كند در زمان حكم كردن اشتباه كرده و حكم ناقص داده است، حكم صادر شده چه حكمي دارد؟
ج. اگر براي قاضي بعدي، بطلان اين حكم ثابت شود - با يقين پيدا كردن او به صدق خبر دادن قاضي قبلي از خطا، يا از راه ديگر - ميتواند حكم جديد كند هر چند مضمون حكم، زايد بر حكم قبلي باشد.
6103. آيا مجرمي كه به مجازاتي - مثل شلاق خوردن - محكوم شده، ميتواند با پول از مجازات رهايي پيدا كند؟
ج. در حدود مقرّره بايد حد جاري شود و جاي انتقال به پول نيست.
6104. اگر چنان چه فرد در شرايطي قرار گيرد كه مجبور به قتل كسي باشد، در اسلام چه حكمي دارد؟
ج. اگر در مقام دفاع از خود باشد، با مراعات مراتب و انحصار در قتل اشكال ندارد و امّا اگر ديگري او را مجبور كند كه نفس محترمهاي را به قتل برساند، جايز نيست؛ هر چند خودش كشته ميشود.
6105. آيا شخص ميتواند كساني را كه نسبت به او تجاوز جنسي كردهاند، در فرصت مناسب بكشد؟
ج. خير، نميتواند.
6106. آيا كشتن افراد به صورت ترور جايز است؟
ج. خير.
6107. فردي اقرار به نسب ابهام و اجمالِ داشته، كرده و شخص اقراركننده وفات كرده است و ميان ورثه در تعيين و رفع ابهام اختلاف وجود دارد يا تعيين نميكنند، بفرماييد ورثه چه وظيفهاي دارند؟
ج. احتياط در اينست كه ورثه در نصف حق مقر له با او مصالحه كنند.
6108. مقرّي به امر مبهمي اقرار كرده و در حالي كه قدرت بر تفسير دارد، از تفسير امتناع ميكند.
تكليف چيست؟
ج. حاكم او را بر تفسير الزام ميكند، هر چند به حبس او باشد و در موارد حلف اگر نكول از حلف كند، رد قسم به طرف مقابل ميشود، ولي اگر عذر از تفسير دارد، مانند اينكه خوف از ضرر دارد، حاكم در مورد او تصميم ميگيرد.
6109. اگر رانندهاي خود را بين دو امر، تصادف با يك نفر كه كنار جاده ايستاده و تصادف با يك ميني بوس يا اتوبوس كه عده زيادي سرنشين دارد ببيند و به آن يك نفر زده و وي را بكشد، چه نوع قتلي محسوب ميشود؟
ج. از مال راننده بر ديه مصالحه كنند.
6110. تفاوت نفي بلد با تبعيد و آواره نمودن دائمي چيست؟
ج. نفي بلد همان تبعيد از بلد است كه خصوصيات آن در مثل مُملك يا محارب فرق ميكند، في الجمله.
6111. آيا به صرف بكر نبودن زوجه، ميتوان حكم زنا را نسبت به او ثابت كرد؟
ج. خير، نميتوان.
6112. اگر مردي به همسر خود نسبت رابطهاي نامشروع با شخص خاصي بدهد، حكم شرعي چيست؟
ج. حكم قذف در موارد ديگر را دارد، مگر از موارد @لِعان باشد.
6113. ورود زنان به دستگاه قضايي جهت رسيدگي به دعاوي حقوقي، كيفري و امور حسبيّه از بدو تشكيل پرونده، مرحله تحقيقات و ختم رسيدگي و صدور و ابلاغ و اجراي حكم را مرقوم فرماييد؟
ج. جايز نيست، با تماميّت دليل بر هر مورد.
6114. آيا قاضي ميتواند يكي از طرفهاي دعوا يا دو طرف را به نحوه صحيح دادرسي و تنظيم شكايت و … راهنمايي كند؟
ج. اگر براي غالب شدن بر طرف مقابل، علي اي تقدير است، هر چند به غير حق، جايز نيست.
6115. آيا تعدّد قضات از نظر اسلام صحيح است؟
ج. اگر منظور قاضي شأني است، مانعي ندارد.
6116. در برخي موارد مجرم به شاكي مبلغي پول ميدهد تا او از شكايت خود صرف نظر نمايد، با توجه به اين كه برخي از جرمها مثل تجاوز به عنف، سرقت و …
ميباشد، آيا دريافت چنين پولي جايز است؟
ج. تا قبل از اثبات نزد قاضي، مانعي ندارد.
6117. در عصر امروز زندان به عنوان رايجترين مجازات مجرمين مطرح است، لطفاً بفرماييد اسلام در چه مواردي زندان را جايز دانسته است؟
و آيا بازداشت متهم قبل از رسيدگي به پرونده او در دادگاه توسط نيروهاي امنيتي و انتظامي جايز است؟
ج. مواردي در فقه براي حبس يا حبس دائم ذكر شده است و مواردي هم به نظر حاكم شرع است.
6118. آيا ميتوان براي اثبات جرم كسي، تلفن وي را كنترل كرد يا به تفتيش خانه او پرداخت و يا او را تعقيب نمود و آيا قاضي ميتواند به چنين اموري حكم نمايد؟
ج. خير، در شرايط متعارف جايز نيست.
6119. اگر رانندهاي تصادف كند و عدّهاي از مسافرانش كشته شوند، در صورتي كه: 1) تقصير با او باشد؛
2) او مقصر نباشد و راننده ديگر مقصر شناخته شود؛
3) راننده خوابش برده باشد، چه نوع قتلي محسوب ميشود؟
4) اگر مسافر در هر يك از موارد بالا كمربند ايمني را نبسته باشد و همين امر موجب ضربه مغزي و مرگ او شده باشد، چه حكمي دارد؟
ج. از موارد تسبيب است كه ملاحظه ميشود در آن استناد به انواع سهگانهي آن از عمد و شبه عمد و خطا و استناد مشترك، موجب اشتراك در ضمان است؛ مگر در موارد اقوائيت مثل اقوي بودن مباشر از سبب.
6120. آيا براي اعتراف گرفتن از متهم، ميتوان او را شكنجه كرد و يا تحت فشار قرار داد؟
ج. خير، جايز نيست و حكم جنايت عمدي را دارد.
6121. برخي از قاضيها كه فسقهاي آشكاري هم چون ريش تراشي دارند، آيا حكم آنها نافذ است؟
ج. خير و بايد او را از منصب قضاوت كنار بزنند.
6122. لطفاً كيفيت ضربات شلاق را در حدود و تعزيرات بيان فرماييد.
ج. به صفحات 198 و 199 و 200 از جلد 5 جامع المسائل رجوع شود و تعزير هم به صلاح ديد و نظر قاضي است.
6123. حكم سرقتهاي الكترونيكي اعم از اطلاعات، پول و … توسط اينترنت، كامپيوتر يا موبايل و تلفن چيست؟
ج. مورد اجراي حد نيست، مگر صدق احراز قطعي باشد، نه مستند به احتيال سارق بدون صدق احراز شود.
6124. حكم كسي كه به صورت زن يا مرد ديگر اسيد پاشيده است چيست؟
ج. به هر مقداري كه جراحت وارد كرده و جنايت كرده ضامن است و جاي قصاص هم هست، اگر تعزير نباشد.
6125. اگر كسي اقرار به زنا كند، لازم است چهار بار اقرار نمايد و آيا بايد هر بار از آن در يك جلسه مستقل باشد يا ميتوان چهار بار اقرار در يك جلسه را مبناي حكم قرار داد؟
ج. در يك جلسه هم كافي است، هر چند خلاف احتياط است.
6126. آيا در اسلام چيزي به عنوان مدعي العموم وجود دارد؟
ج. از شوؤنات حاكم شرع است.
6127. آيا دادگاه ميتواند بدون درخواست اولياي دم، در مورد قتلي كه واقع شده تحقيق و پيگيري كند تا قاتل را شناسايي نمايد؟
ج. خير، مگر عناوين @طاريه نزد حاكم شرع محقّق باشد.
6128. اخيراً در محلهها و مناطق مختلف كشور با جمع عدّهاي از معتمدين، شوراهاي حل اختلاف تشكيل شده كه در كارگشايي امور قضايي مردم بسيار مؤثر بوده است، لطفاً بفرماييد احكام صادر شده توسط چنين شوراهايي ميتواند مشروعيت داشته و مبناي عمل طرفين دعوا قرار گيرد؟
ج. احكام قضاوت را ندارد.
6129. آيا قاضي ميتواند بر اساس شهادت شهودي كه عدالتشان به اثبات نرسيده، به عنوان اماره يا مستند علم خود حكم دهد؟
ج. خير، بايد عدالت شهود براي قاضي محرز شود، مگر براي قاضي علم آور باشد.
6130. آيا اسناد كه به وسيله فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، اينترنت و … تهيه ميشود، ميتواند مبناي اثبات يا رد ادعايي در محاكم شده و مبناي حكم و يا مؤيّد باشند؟
ج. هر چه سبب حصول علم براي قاضي شود با احراز عدم جعل، در موارد جواز حكم حاكم به علم خود، مؤثر است.
6131. آيا اثبات جرم به غير از دستورات شرع از طرق ديگر - مثل نظريه پزشك قانوني - امكان پذير است؟
و آيا نظر پزشكي قانوني ميتواند مستند براي حكم دادگاه باشد؟
ج. در صورتي كه سبب حصول علم براي قاضي شود، در موارد جواز حكم حاكم به علم خود، مؤثر است.
6132. تشخيص پزشك مبني بر تحقق زنا و لواط و اظهار به وجود مني در مجرا و امثال آن، آيا ميتواند مبناي اثبات حكم زنا و لواط قرار گيرد؟
ج. خير، نميتواند.
6133. شخصي نه اهل نماز و نه روزه است، در حين صحبت با همكارانش و يا هنگام خشم، نعوذ باللَّه نسبت به خداوند متعال فحّاشي نموده است و بار دوم تكرار نموده است و گفته است چه كسي آخرت را ديده، تكليف شرعي ما در اين باره چيست؟
مرقوم فرماييد؟
ج. اگر در حال اختيار اين كارها را انجام دهد، به حكم مرتد است.
6134. چنان چه فرد مسلمان فطري به زبان بگويد:
«كدام دين، كدام قرآن، پيامبر و علي و امام مهدي چه كسي بودند …» آيا چنين كلماتي از مصاديق ارتداد است؟
ج. اگر در حد انكار جزمي يا غير جزمي باشد، در موارد اوّل مرتد ميشود.
6135. شخصي عصباني شده و بر اثر خشم و غضب، قرآن كريم را پاره پاره نموده و بعداً پشيمان شده است، در حال حاضر چنين شخصي چه حكمي دارد؟
ج. بايد توبهي حقيقي كند.
6136. وظيفه مردي كه همسرش به قرآن اهانت نموده و مقدسات دين را منكر شود چيست؟
ج. به مسألهي 1949 رساله مراجعه شود.
6137. آيا ميتوان افرادي كه مهدور الدم هستند، بدون مراجعه به دادگاه آنها را به قتل رساند؟
ج. خير، نميتوان مگر در مواردي كه استثنا شده است.
6138. حكم اعدام افراد تحت شمول ساب النبي و مرتد را چه كسي ميتواند اجرا كند؟
ج. قاضيِ شرعي ميتواند اجرا نمايد، البته در سب (دشنام) به نبي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم و ائمه عليهم السّلام براي شنونده هم تكليفاً جايز است، في الجمله.
6139. در ذهن بسياري از جوانها، شبهاتي اعتقادي راجع به توحيد، معاد و نبوت و امامت وجود دارد كه اين شبهات در رفتار و گفتار آنان تأثير گذاشته و گاه الفاظي كه بوي شرك و كفر و بيديني ميدهد، از آنان صادر ميشود و يا حتي نماز و روزه را ترك ميكنند، در صورتي كه اگر مشكل اعتقادي يا عاطفي آنان حل شده و شبهات آنها از طريق درست پاسخ گفته شود، افراد معتقدي ميشوند، آيا ميتوان چنين افرادي را كافر و مرتد دانست؟
و اگر اين حالت در آنان ادامه پيدا كند چه طور؟
ج. تا به حد انكار جزمي يا غير جزمي نرسد، حكم مرتد را ندارند.
6140. يكي از درجه داران نيروي انتظامي در پاسگاهي در اتاق افسر نگهبان، پس از مصدوم شدن با گلوله، فوت ميكند.
افسر نگهبان كه متّهم پرونده است، مدّعي شده كه نزديك مقتول رفتم و خواستم توپي كلت را جابه جا كنم كه در اين لحظه مقتول به سوي من برگشت و دستش به اسلحه خورد و اسلحه شلّيك شد و اين واقعه به وجود آمد. مسلّمات پرونده به شرح زير است:
1) پزشك قانوني در بازسازي صحنه كه با حضور متّهم انجام شده، با توجه به نقطه ورود گلوله: زير بغل در زير لبه تحتاني دنده چهارم سمت چپ قفسه سينه و مسير گلوله كه ريهها و قلب را پاره كرده و نقطهاي كه گلوله در آن به دست آمده:
زير لبه تحتاني دنده پنجم سمت راست قفسه سينه، اعلام كرده است كه قول متّهم مطابق با واقع نميباشد و قابل پذيرش نيست.
2) مأمورين كشف جرايم نيز كه در صحنه بازسازي حضور داشتهاند، قول متّهم را تأييد نكردهاند.
3) متخصّص اسلحه شناسي اعلام كرده شلّيك، از فاصلهاي كمتر از نيم متر انجام شده است.
4) كسي غير از قاتل و مقتول در صحنه حضور نداشته است كه از مشاهدات او استفاده كنيم.
اولياي دم، مدّعي قتل عمدي هستند ولي متهم حتي حاضر به قبول شليك به طرف مقتول نگرديده است.
آيا در اين مورد خاص، بايد قاعده حق استحلاف اولياي دم و سوگند متّهم را براي احراز نوع قتل جاري سازيم يا با توجه به مسلّمات پرونده، مورد را از موارد لوث تلقّي نماييم و از اولياي دم به خواهيم 50 نفر را براي اداي سوگند جهت اثبات قتل عمدي به دادگاه معرفي كنند؟
ج. اگر علم براي حاكم حاصل نشود و شروط قسامه حاصل باشد كه از جمله آن مظنّهي قتل است، جاي قسامه ميباشد و اللَّه العالم.
6141. اگر چهار شاهد زنا براي اداي شهادت حاضر شوند، ولي پس از شهادتِ سه نفر، فرد چهارم شهادت ندهد، آيا بر آن سه نفر حد قذف جاري ميشود؟
ج. آن سه نفر محكوم به حد قذف ميشوند، مگر اين كه چهارمي پيش از ادا، وفات كند يا آن سه نفر اطمينان داشته باشند كه نفر چهارم هم شهادت ميدهد و امتناع نخواهد كرد، كه در صورت اطمينان شهود به عدم رجوع و به عدالت مقبوله و به عدم امتناع همه، مشكل است حد قذف براي آن كه مقبول الشّهادة است؛ بلكه عدم آن اقرب است و در رجوع بعد از حكم، خصوص راجع، محدود ميشود. (جامع المسائل، ج 5، ص 193)
6142. حكم ربودن خمر در صورتهاي زير چيست؟
1) مسيحي از مسيحي ديگر خمر ميربايد.
ج. حاكم شرع ميتواند آنها را بر طبق مذهب خودشان الزام كند، اگر از اهل ذمه باشند.
2) مسيحي از مسلمان خمر ميربايد.
ج. مسلمان نميتواند آن را مطالبه كند، زيرا ماليّت شرعيّه ندارد.
3) مسلمان از مسيحي خمر ميربايد.
ج. مسيحي حق مطالبه دارد و احتياط در @تغريم غرامت براي مسيحي است، ولي حد سرقت ندارد.
6143. در صورتي كه متّهم نزد نيروهاي انتظامي يا ديگر ضابطين دادگستري و قاضي اوّل (قاضي تحقيق) به سرقت اقرار كند، ولي نزد قاضي صادر كنندهي رأي انكار كند، آيا جرم سرقت ثابت ميشود؟
ج. ميزان اينست كه نزد قاضي اي كه حاكم است، اقرار او ثابت شود وگرنه سرقت ثابت نميشود.
6144. در صورتي كه مال مسروقه را سارق ديگري بر بايد، آيا سارق دوّم مستحق حد سرقت يا تعزير ميباشد؟ حكم استرداد عين مسروقه در اين فرض چيست؟
ج. سارق دوّم حد قطع ندارد و تعزير هم كه به حسب نظر حاكم است و از جهت غرامت مالي هم با بقاي عين استرداد ميشود و با عدم بقا، مالك به هر كدام از سارقها ميتواند رجوع كند.
6145. دربارهي فردي كه محكوم به حد قتل و حد كمتر از قتل شده است، بفرماييد:
آيا حدود كمتر از قتل در حد قتل تداخل پيدا ميكند؟
ج. تداخل نميكند و بايد قبل از قتل به آنها عمل شود.
6146. آيا ميتوان دست دزد را قبل از بريدن، بيحسّي موضعي نمود تا درد و الم را كمتر درك كند؟ و آيا آنچه در حد سرقت وارد شده، قطع يد است يا قطع يد با درد و الم است كه شايد حكمت حكم باشد؟
ج. مانعي ندارد، آن چه لازم است، فقط قطع دست است.
6147. 1) اجراي حكم شلّاق دربارهي محكوم به لمس و تقبيل محرّم، چگونه بايد باشد؟
ج. در شِدَّت و خفّت ضرب، بايد حد وسط رعايت شود و صدق جلد كافي است، تشديد نيازمند دليل است.
2) گاهي اوقات محكومان به شلّاق، پس از اجراي حكم با استفاده از پماد يا ساير داروها، جلد را كالعدم ميكنند.
آيا اشكال دارد؟
ج. مانعي ندارد.
6148. آيا حد قوادي، در صورت توبه پيش از ثبوت جرم نزد حاكم، موجب سقوط حد است؟
ج. حد از او ساقط ميشود، زيرا از خود زنا كه به توبه ساقط ميشود، بالاتر نيست.
6149. قوّادي دو نفر را جمع كرده است.
يكي از آن دو از عمل خلاف پشيمان شده، ولي ديگري به عنف با وي زنا يا لواط انجام داده است، آيا عمل قوّادي محقق شده است؟
ج. ظاهراً قوّادي محقق شده و اگر آنها را براي عمل خلاف، مانند تقبيل و غيره جمع كند نه براي زنا، ولي نوعاً نتيجهي كار منتهي به زنا ميشود، تحقّق قيادت داير مدار وقوع زنا است.
6150. آيا در حد قوادي، نتيجه هم شرط است يا اگر قوّاد دو نفر را براي فعل حرام جمع كرد، ولي زنا يا لواط واقع نشد، مستحق حد نميباشد؟
ج. اين قصد قيادت است نه خود قيادت، پس استحقاق حد ندارد.
6151. حكم احصان دربارهي كسي كه مرتكب زنا شده است، در فروض زير چيست؟
1) زاني داراي همسر بوده، ولي در مسافرت بوده است.
ج. ميزان در احصان تمكن از وطي است، هر وقت كه بخواهد.
2) همسر زاني در حال بيماري مانع از جماع يا در حال حيض يا نفاس بوده است.
ج. اگر تمكّن از وطي در دبر دارد، باز احصان محقق است و تمكّن به حكم تكليفي آنها مربوط نيست.
3) زاني با همسرش اختلاف و نزاع داشته است.
ج. آيا اين اختلاف به راحتي قابل رفع و تماس با همسر است يا قابل رفع نيست كه ميزان همان تمكّن و عدم تمكّن است.
6152. آيا براي اجراي حكم مجازات لواط بايد تمام آلت در مخرج فرو رفته باشد يا به مقدار ختنهگاه كافي است؟
ج. در صورت دخول به اندازه ختنهگاه لواط تحقق مييابد.
6153. 1) آيا حكم رجم را ميتوان به انواع ديگر قتل تغيير داد؟
ج. نميتوان.
2) اگر به هيچ جهت رجم ممكن نشود، حكم چيست؟
ج. حاكم شرع، حكم به تعزير ميدهد.
6154. در مواردي كه مجازات زاني متعدّد باشد، آيا حاكم ميتواند بعضي از آن را اجرا و بعضي را عفو كند؟
ج. نميتواند.
6155. حد زناي به عُنف با زن مشهور به زنا چيست؟
ج. حد زاني مذكور قتل است و مشهوره بودن زن، حكم تكليفي يا وضعي نسبت به زناكار ندارد و مانند زنهاي غير مشهوره است.
6156. آيا نسبت كتبي زنا، حكم قذف دارد؟
ج. اگر معلوم باشد كه قصد انشا هم داشته، همان حكم قذف را دارد. زيرا كتابت عرفيّت دارد و در اكثر معاملات عرفيّه با امضا و كتابت كارها ميگذرد.
6157. آيا دربارهي زن و مرد اجنبي كه به قصد كار حرام، خلوت كردهاند، ولي پيش از ارتكاب جرم دستگير شدهاند، تعزير ثابت است؟
ج. اينجا حكم تعزير ندارد؛ زيرا تجرّي بوده، مگر اينكه ثابت شود لمس محرّم يا گناه كبيرهي ديگري از آنها واقع شده است، در غير اين صورت، تنها حاكم آنها را تهديد ميكند.
6158. 1) در صورتي كه حد و حق اللَّه تعالي پيش از ثبوت با بيّنه منجر به توبه شود، تكليف حد چه ميشود؟
ج. ساقط ميشود.
2) پس از ثبوت بيّنه چه؟
ج. پس از ثبوت به بيّنه ساقط نميشود و اگر پس از ثبوت به اقرار توبه كند، قاضي بين عفو و اجراي حد مخيّر است.
3) آيا حق الناس به توبه ساقط ميشود؟
ج. حق النّاس به توبه ساقط نميشود، تنها به رضايت صاحب حق ساقط ميشود.
6159. حكم تبديل تعزير به جريمه مالي چيست؟
ج. تعزير اگر حق الله باشد، نميتوان آن را به پول تبديل كرد و اگر حق غير باشد، با رضايت ميتوان به پول تبديل كرد و ظاهراً تعزير حق مالي نيست و بايد در تعزير حيثيت اهانت باشد براي ردع (بازداشتن) از منكر و تنها در يك مورد ميتوان پول گرفت و آن هم در جاييست كه حاكم مخيّر باشد بين اختيار اشد تع زيراً و اخف از اوّل، به شرط اينكه اخف نيز جهت رادعيّت (مانعيّت) از گناه داشته باشد كه در اين صورت حاكم ميتواند با رعايت مصلحت براي اختيار اخف، پولي براي بيت المال بگيرد.
6160. حكم رجوع يا عدم رجوع مرجوم فراركننده از حفره، در صورتي كه منشأ حكم رجم، علم قاضي باشد چيست؟
ج. اينجا مانند ثبوت به بيّنه است كه ميتوان او را به حفره برگرداند، به خلاف مورد ثبوت به اقرار كه نميتوان برگرداند.
6161. نوع و خصوصيّات تعزير كه بايد دون الحد باشد، چگونه است؟
ج. در نوع آن فرقي نميكند حبس باشد يا غير آن، كه خصوصيات آن و زمان، مكان، كم و كيف آن به نظر حاكم است.
6162. اگر فردي به ديگري نسبت ولد الزّنا بدهد، در چه صورت حد قذف جاري است؟
ج. اگر پدر و مادرش هر دو مطالبهي حد كنند، قاذف حد ميخورد، به جهت انحصار حق در يكي از دو مطالبه كننده و اگر يكي مطالبه كند، حد نميخورد؛ مگر اينكه خود قاذف اقرار كند منظورش زناي از ناحيهي او بوده است.
6163. شاكي براي سرقت مال عليه ديگري شاهدي ندارد، منكر هم قسم نميخورد و رد قسم ميكند و شاكي قسم ميخورد.
1) آيا حق مالي شاكي ثابت ميشود؟
ج. ثابت ميشود.
2) آيا حد يا تعزير بر منكر ثابت است؟
ج. حد و تعزير ندارد.
6164. با عنايت به اينكه توبهي مجرم در باب حدود، در بعضي موارد موجب عفو مجرم ميگردد، آيا صرف اظهار مجرم مبني بر توبه كفايت ميكند يا توبه مجرم در نزد كسي كه حاكم است بايد محرز گردد؟
ج. تا علم بر خلاف نداشته باشد، ميتواند اكتفا كند.
6165. در صورتي كه پدر، مادر را بكشد آيا فرزندان حق قصاص پدر را دارند؟
ج. ظاهراً ميتوانند، گرچه احتياط در مصالحه به ديه ميباشد و اللَّه العالم.
6166. چنان چه سارق پس از سرقت، مال مسروقه را برگرداند يا توسط مالك يا مأمورين از وي گرفته شود و به نحوي در اختيار مالك قرار گيرد، قبل از مراجعه مالك به حاكم، يا بعد از مراجعه به حاكم قبل از ثبوت نزد حاكم يا بعد از ثبوت و قبل از حكم حاكم به سرقت يا بعد از حكم حاكم به حد سرقت، آيا در تمام اين موارد حد سرقت ساقط ميشود، يا اينكه در برخي صورتهاي ذكر شده ساقط ميشود؟
ج. امور مزبور پس از ثبوت نزد حاكم تأثيري در سقوط ندارند و قبل از ثبوت، حد ساقط است و تعزير به نظر حاكم است.
6167. 1) در اجراي حد سرقت آيا شرط است مسروق منه درخواست اجراي حد از قاضي كند يا اينكه صرف شكايت در رابطه با سرقت، در اجراي حد سرقت كافي است؟
ج. در اجراي حد، مطالبه مسروقٌ منه شرط است.
2) اگر مال مسروقه پيش از انشاي حكم حد سرقت يا پيش از اجراي حد سرقت، به مسروق منه برگردد يا خود سارق برگرداند، موجب سقوط حد سرقت ميشود؟
ج. اگر پيش از ثبوت سرقت نزد حاكم، سارق توبه كند حد ساقط ميشود يا اگر پس از سرقت سارق مال را به حرز برگرداند، به نحوي كه سرقت كالعدم شود، اظهر عدم قطع دست است.
6168. شخصي كه به اتّهام محاربه محاكمه و به موجب حكم قطعي صادره از دادگاه از ميان يكي از مجازاتهاي چهارگانه احصا شده بر جرم محاربه، به مجازات تبعيد محكوم گشته است، ليكن به دفعات محل تبعيد را ترك گفته و تن به اجراي مجازات (تبعيد) نميدهد و هم اكنون نيز متواري است.
از نظر قضايي نيز اميدي بر اجراي كامل حد، نسبت به مشارٌ اليه نيست، دادگاه از نظر شرعي بايد چه چارهاي اتّخاذ نمايد؟
ج. تا توبه ننموده، حكم نفي باقيست و قدر متيقّن آن ممانعت از سكونت در شهر خودش است و بعد تعقيب با تمكّن.
6169. سارقي چند سرقت كرده و بر دو سرقت، بيّنه اقامه شده و يك حد بر وي جاري شده است.
پس از آن سرقت سوّمي ثابت ميشود كه پيش از حد آن سرقت بوده است.
آيا حد دوّم بر وي جاري ميشود؟ اگر سرقت چهارم ثابت شود، آيا حد سوّم جاري ميشود؟
ج. حد دوم بر او جاري ميشود و اگر سرقت چهارم ثابت شد، حد سوم بر او جاري ميشود. زمان تحقّق سرقتها مناط نيست، بلكه زمان اثبات آنها ملاك است كه اگر اثبات پس از تخلّل حد باشد، حد ديگر جاري ميشود و اگر پيش از تخلّل حد باشد، حد متعدد نميشود.
6170. آيا نصاب در حد سرقت - كه ربع دينار طلاي مسكوك است - به ارزش مال مسروقه در زمان سرقت محسوب ميشود يا زمان صدور حكم؟
ج. به ارزش مال مسروقه در زمان سرقت تعيين ميشود.
6171. آيا اعلان اجراي حدود غير زنا - مانند حد سرقت يا محاربه - واجب است يا مستحبّ؟
ج. در وجوب يا استحباب حضور طايفه - نه اعلان - به حد زنا، كه در ملأ عام باشد، ميان فقيهان اختلاف است تا چه برسد به ساير حدود كه اصلاً اعلان در آنها وارد نشده است.
6172. دربارهي متّهم به زنايي، هيچ امر اثبات كنندهاي در بين نيست. تنها آزمايش نشان ميدهد كه طفل متولّد شده، به متّهم ملحق است.
متهم ابتدا گفته نتيجه آزمايش را قبول دارم. پس از رسيدن نتيجه آزمايش، وي منكر الحاق است.
آيا زنا و حد ثابت ميشود؟ الحاق ولد چه طور؟
ج. زنا و حد ثابت نميشود، هر چند بگوييم الحاق ولد به اقرار اوّلي خودش ثابت ميشود، زيرا الحاق ولد اعم از الحاق به زنا است.
6173. فردي سنگ بزرگي را به طرف شيشه عقب اتومبيلي پرتاب ميكند و سر سرنشين عقب، ميشكند و وي را ميكشد.
ضارب با مقتول دشمني داشته است ولي ميگويد قصد پرتاب سنگي را داشته است.
البته اين ادّعا خلاف شواهد و قراين است.
بفرماييد قتل، چه نوع است؟
ج. به هر حال قصد قتل معلوم نيست.
6174. آيا محكوم به حد رجم را ميتوان به طريق ديگري كشت؟ محكوم به قصاص نفس را چه طور بايد كشت؟
ج. شخص محكوم به حد رجم را نميتوان به طريق ديگري كشت. محكوم به قصاص را بايد با سيف يا آهن تيز ديگري كشت.
6175. در صورتي كه مسروق منه، صغير باشد، چه كسي حق شكايت و مرافعه دارد؟
ج. ولي او حق شكايت و مرافعه دارد؛ گرچه احتياط در اذن از حاكم است.
6176. سارق مال را از گاو صندوق خارج كرده و در حياط منزل دستگير شده است.
آيا در اين صورت اخراج از حرز صادق است؟
ج. اخراج از حرز صادق است، زيرا حرز پول، همان صندوق است نه خانه و هر مالي حرز مخصوصي دارد كه حافظ آن است.
6177. آيا براي صدق محاربه، تشهير سلاح و اظهار سلاح بايد عرفي باشد يا به مانند عصا يا چماق نيز تشهير سلاح صدق ميكند؟
ج. بايد عرفاً سلاح بر آن صدق كند، نه اينكه مانند عصا يا چماق باشد.
6178. آيا ميشود در زماني (با توجه به مقتضيات زمان) حدود را تغيير داد؟ مثلاً به جاي زدن صد ضربه شلاق به زناكار، جريمه پولي از او بگيرند؟
ج. حدود قابل تغيير نيست.
6179. مجازات و حد مساحقه را بنويسيد.
ج. حد آن جَلد تام است.
6180. آيا اگر يقين كنيم كه شخصي مرتد است، مجاز به كشتن وي هستيم؟
ج. خير، مگر در مورد ساب (دشنام دهنده) النبي و الائمة عليهم السّلام.
6181. آيا با الهام از عمل حضرت خضر در قرآن، كشتن افرادي كه احتمال دارد موجب فساد ديگران شوند، جايز است؟
ج. خير، جايز نيست و موجب حكم به قصاص ميشود.
6182. دربارهي قسامه از طرف طايفه اهل حق توضيح دهيد.
ج. طايفه اهل حق مسلمان نيستند و كافر كتابي هم نيستند. اين مسائل از احكام اسلام و مسلمين است و آنها ربطي به احكام اسلام ندارند.
6183. در صورتي كه اولياي دم مدّعي قتل عمد و متّهم منكر آن باشد و حجّتي بر قتل عمد نباشد، نوع قتل را مشخص فرماييد.
ج. قتل خطا يا شبه عمد ثابت است كه متهم اقرار به آن دارد و حاكم در اين مورد كه جاي لوث است، اجراي قسامه ميكند.
6184. فردي به قتل عمد كشته ميشود كه داراي پدر و اولاد صغار است.
پدر مقتول كه ولي صغار نيز ميباشد، مطالبه قصاص كرده است و حاضر است در صورت مطالبه سهم صغار از ديه، پس از بلوغشان آن را بدهد. صغار پس از بلوغ تا زمان حيات ولي، مطالبه اي نكردند، امّا پس از فوت وي، سهم خود را مطالبه ميكنند.
آيا چنين حقّي براي آنان ثابت است؟
ج. آن اولاد حق مطالبهي سهم الارث از ديه را ندارند، حتي در زمان حيات وليّ؛ زيرا بنا بر اظهر جايز است ولي به ولايت بر صغار با عدم مفسده يا وجود مصلحت براي صغار درخواست قصاص كند كه لازمهاش اينست كه ديگر صغار حقي از ديه ندارند.
6185. آيا مقتول پيش از فوتش نسبت به قصاص داراي حق ميباشد؟ آيا نسبت به ثلث ديه هم داراي حق نيست؟
ج. قصاص، حق ورثه است و مقتول پيش از موتش در آن حقّي ندارد. ولي در ديهي خطايي نسبت به ثلث آن به وصيت حق دارد و الحاق ديه صلحي كه بدل از قصاص است به آن خالي از رجحان نيست و تا پيش از موت در جامع بين قصاص طرف و قصاص نفس حق دارد و اثر فعلي جنايت را كه طرف باشد، حق عفو دارد @منجّزاً و سرايت به قتل امر ديگريست كه حادث پس از عفوست كه مربوط به قبلي نيست و زايد بر معفو عنه است و آن حق ورثه است.
6186. اگر فرضاً كسي هنگام جنگ، مجروحان دشمن را كه اميدي به حياتشان نبوده، يا اسيران آنها را، تير خلاص زده باشد و لو براي اين كه كه زياد زجر نكشند، چه حكمي دارد؟
ج. ضارب مسؤول قتل آنها است، هر چند براي اينكه آنها زياد زجر نكشند زده باشد و اين قتل عمد است، مگر اينكه ثابت شود مقتول حيات مستقرّه نداشته است.
خلاصه آن كه ولي مقتول طلب كننده قصاص يا ديه است و اگر دسترسي به او نيست، بايد ديهي او را به حاكم شرع بدهد.
6187. فردي در اثر ضربهاي، باعث قتل ديگري شده است.
پزشك قانوني چنين نظريّه داده كه مقتول داراي بيماريها و امراض ديگري بوده و آن بيماريها و امراض در مرگ وي مؤثر بوده است.
خلاصه قتل، مستند به اين ضربه است و تأثير آن ضربه 40 درصد ميباشد كه جزو اخير علت تامّه بوده است كه اگر ضربه نميخورد، فوت نميكرد. آيا باعث تخفيف در محكوميّت اوست؟
ج. خير، ضارب قاتل است.
6188. ضاربي باعث كاهش بينايي چشم مضروب شده است، به حدّي كه اين بينايي كالعدم محسوب ميشود. آيا قصاص ثابت است؟
ج. جاي قصاص نيست؛ زيرا در معرض خطر و تجاوز از حد است و جاي ديه يا ارش است.
6189. زني بدون وطي و دخول، از راه نامشروع حامله شده است، پس از تولّد حمل، براي حفظ آبرو، آن را كشته است.
آيا پدر تكويني ولد، حق قصاص يا ديه دارد؟
اگر نوبت به ديه برسد، آيا مادر از ديه ارث ميبرد؟
ج. چون زنا محقق نشده، پدر فرزند ولايت دارد در قصاص زن يا گرفتن ديه و پدر ديهاش را به ارث ميبرد، به خلاف زن كه قاتل بوده است.
6190. آيا در قسامه در باب قصاص، وحدت مجلس لازم است؟
ج. ميشود حد نصاب آن در جلسات متعدد باشد و وحدت مجلس لازم نيست.
6191. مردي كه داراي چند فرزند صغير ميباشد، به قتل رسيده است، آيا جد پدري صغار دربارهي قصاص يا عفو قاتل، حقّي دارد؟
ج. نسبت به حق قصاص يا عفو از قاتل در مقدار حق خودش از سهم الارث؛ زيرا پدر مقتول است، اختيار دارد. ولي نسبت به حق صغار از جهت ولايت بر آنها در عفو از قاتل يا قصاص، مراعات احتياط در تأخير بدون محذور مينمايد؛ هر چند اظهر جواز آن است، با رعايت مصلحت يا مجرّد عدم مفسده.
6192. قصاص و حدِّ زنِ شيرده تا چه زماني به تأخير ميافتد؟ آيا اين حكم دربارهي مادر رضاعي كه فرزند ديگري را شير ميدهد، يكسان است؟
ج. قصاص و حد دربارهي زن شيرده به فرزند خودش، تا زمان انقضاي رضاع و شيردهي تأخير ميافتد و اين حكم در مورد مادر رضاعي كه طفل ديگري را شير ميدهد، با عدم مندوحه جاريست كه راه ديگري براي ارتضاع و تغذيهي طفل نباشد.
6193. مردي دو يا سه زن را به قتل ميرساند. اولياي دم خواهان قصاصاند. آيا بايد اضافهي ديه را رد كنند؟
ج. اضافه ديه رد نميشود كه در حقيقت هر كدام نصف قتل را طالب است و همچنين اگر سه زن را كشته باشد.
6194. آيا در صورت ثبوت حق قصاص نفس، صاحب حق ميتواند قصاص طرف كند؟ آيا در قصاص طرف (مانند دست) ميتواند برخي از جزو و طرف (مانند بعض دست) را قصاص كند؟
ج. در قصاص نفس نميتواند قصاص طرف كند يا در قصاص طرف نميتواند بعض طرف را قصاص كند؛ بلكه يا بايد قصاص كل بكند يا ديه كل را بگيرد.
6195. آيا مجني عليه حق عفو، قصاص يا ديه پيش از مرگ خود را دارد؟
ج. قصاصِ نفس، حق ورثهي مجني عليه است و مجني عليه حق ندارد پيش از مرگش عفو كند و ديه را هم نميتواند عفو كند.
6196. مردي زني را در يكي از ماههاي حرام كشته است.
آيا حكم تغليظ ديه در صورت قصاص وي شامل فاضل ديه نيز ميشود؟
ج. اگر بخواهند او را قصاص كنند، فاضل ديه را بايد برگردانند و اينجا، جاي تغليظ ديه نيست.
6197. اگر پس از اعدام و حلق آويز كردن مجرم، كشف شود كه وي زنده است، آيا دوباره بايد اعدام شود؟ خسارتهايي كه در اثر اجراي اوّل حكم بر مجرم وارد شده است، بر عهده چه كسي است؟
ج. بايد دوباره اعدام شود و ضمان خسارتهايي كه در اوّل بر مجرم وارد شده، بر مباشر آن است.
هر چند تكليفاً معذور بوده است.
6198. آيا در قصاص عضو، محكوم ميتواند پيش از قصاص، آن را بيحس كند؟ آيا محكوم به قصاص نفس ميتواند پيش از اجراي حكم، خود را بيهوش كند يا وي را بيهوش كنند؟
ج. جايز است پيش از قصاص آن را بيحس كنند يا در قتل قبلاً او را بيهوش كنند؛ بلكه اگر اين كار براي خود جاني ممكن باشد بر او واجب است اين كار را بكند، براي دفع اضرار و ايذاي به نفس، مانند پيوند پس از قطع.
6199. پيوند زدن دستي كه از باب قصاص عضو، قطع شده چه حكمي دارد؟
ج. ميتواند دوباره آن را پيوند دهد، بلكه با تمكن، شايد بر خود فرد جنايت كار واجب باشد.
6200. آيا ورثه مقتول، حق قصاص مادري كه فرزندش را كشته است دارند؟
ج. ورثهي ديگر مقتول، حق قصاص از مادر را دارند.
6201. آيا جد صغار ميتواند قاتل پدر صغار را عفو كند؟
ج. جد صغار در مورد عفو از قاتل پدر صغار با مصالحه و نظر حاكم شرع، بايد ملاحظهي عدم مفسده براي صغار را بكند، مانند ساير تصرفات ولي و اگر صغير محتاج باشد، اين عفو مضر به حال اوست و اين در تمام جنايات و لو غير قتل هم جاري است.
6202. براي شمول حكم قصاص، آيا احراز قصد هنگام ارتكاب عمل قتل شرط است؟
ج. بله، در قتل عمد، احراز قصد، شرط است لكن اعم از قصد قتل يا قصد كاري كه غالباً موجب قتل ميشود.
6203. 1) راجع به مادهي 259 قانون مجازات اسلامي «1»: اگر كسي كه مرتكب قتل موجب قصاص شده باشد، پيش از اجراي حكم بميرد، در اين صورت آيا سقوط قصاص، سقوط ديه را نيز به دنبال خواهد داشت يا اينكه ديه همچنان باقيست و بايد از مال قاتل پرداخت شود؟
ج. ممكن است بگوييم به ديه تبديل ميشود به نحوي كه ذكر ميشود.
2) راجع به مادهي 260 قانون مجازات اسلامي «2»: اگر كسي كه مرتكب قتل عمد شده است فرار كند و تا هنگام مردن به او دسترسي نباشد، در اين صورت تكليف ديه چيست؟
آيا حكم فوق الذكر و حكم مربوط به بند «1» همچنان جاري است؟
ج. احوط براي ورثهي او اداي ديه مقتول از مال قاتل است و اگر صاحب مال نباشد، بر اقارب او اداي ديهي احتياط است و اگر نباشند يا فقير باشند، از بيت المال تأديه ميشود به مقتضاي احتياط.
|
(1). ماده 259 قانون مجازات اسلامي، «هرگاه كسي كه مرتكب قتل موجب قصاص شده است بميرد، قصاص و ديه ساقط ميشود».
(2). ماده 260 قانون مجازات اسلامي: «هرگاه كسي كه مرتكب قتل عمد شده است فرار كند و تا هنگام مردن به او دسترسي نباشد، پس از مرگ قصاص به ديه تبديل ميشود كه بايد از مال قاتل پرداخت گردد و چنان چه مالي نداشته باشد، از اموال نزديكترين خويشان او به نحو «الاقرب فالاقرب» پرداخت ميشود و چنان چه نزديكاني نداشته باشد يا آنها تمكن نداشته باشند، ديه از بيت المال پرداخت ميگردد.
6204. آيا كشتن بيماران سرطاني و صعب العلاج كه به تشخيص پزشكان چند روزي از عمرشان باقي نمانده و در اثر بيماري شديداً رنج ميكشند، در صورتي كه كاملاً به اين امر رضايت داشته باشند، جايز است؟
در اين صورت فعل پزشكان يا پرستار تحت چه عنواني قرار ميگيرد؟ (مادهي 268 قانون مجازات اسلامي)
ج. جايز نيست و اذن آنها هم مجوّز نيست.
6205. اگر شخصي مرتكب زناي به عنف گردد و زن را بكشد، در اين صورت كه طرف به واسطه زناي به عنف مهدور الدم است، اگر اولياي زن بخواهند قصاص كنند، بدون رد نصف ديه قصاص، آيا صحيح است؟
ج. اگر حاكم بخواهد به جهت اجراي حد زنا او را بكشد، ديگر ارتباطي به ورثه زن ندارد و اگر بخواهند اولياي مقتول او را از جهت قصاص بكشند، بايد نصف ديه را رد كنند، با ملاحظهي استحقاق مكرهه مهر المثل را و اللَّه العالم.
6206. هرگاه ولي دم پس از صدور حكم قصاص، بدون اذن ولي امر، قاتل را بكشد، چه حكمي دارد؟
ج. احوط ترك مبادرت به قصاص است، بدون اذن و بر تقدير مبادرت، قصاص و ديه ندارد و ثبوت تعزير هم معلوم نيست.
6207. در مواردي كه ولي دم ميبايست اضافهي ديه را بپردازد بعد قصاص كند، اگر قبل از پرداخت فاضل ديه قاتل را بكشد، چه حكمي دارد؟
ج. مربوط به حاكم شرع ميباشد كه بايد اوّل مازاد را دريافت نمايد، اگر پرداخت نكرد، قاضي هم اگر اذن قصاص داده، خالي از احتمال ضمان نيست.
و علي اي حال دين در ذمّهي او است، مثل ساير ديون.
6208. اگر دو نفر به قتل متهم باشند و هر كدام ادعا كند كه ديگري كشته است و علم اجمالي بر وقوع قتل يكي از آن دو نفر باشد و حجّت شرعي بر قاتل بودن يكي اقامه نشود و نوبت به ديه برسد، مبلغ ديه چگونه اخذ ميگردد؟ با قرعه و يا بالتّنصيف؟
(راجع به مادهي 315 قانون مجازات اسلامي)
ج. تنصيف صلح است و آن هم علي اي حال جايز است و قرعه رفع اشكال است و صلح بر تقدير اشكال است و حاكم شرع ممكن است يا امر به صلح نمايد و يا خود صلح نمايد و قرعه در همه جا مأمور نيست و احتياط آن است كه امر به قرعه نشود.
6209. چنان چه مجني عليه قبل از مرگ، جاني را عفو نمايد، آيا حق قصاص براي اولياي دم همچنان باقيست يا ساقط ميشود؟ (راجع به مادهي 286 قانون مجازات اسلامي)
ج. اگر به عفو از جنايت و سرايت آن تصريح كرد، بين آن دو قصاص عضو منتفيست و اظهر عدم تأثير عفو در نفي قصاص براي ولي است.
6210. در صورتي كه در پرونده قتل، تعدادي از اولياي دم صغير باشند، آيا قصاص قاتل منوط به پرداخت ديه از طرف اولياي دم كبير و خواهان قصاص به آنها ميباشند و يا اين كه بايد صبر كرد تا اولياي دم صغير كبير شوند و خود تصميم بگيرند؟
ج. ولي شرعي بنا بر اظهر با وجود مصلحت يا نبود مفسده ميتواند به استيفا قيام كند و نيز شركاي كبير ميتوانند با ضمان سهم صغيرها قصاص كنند بنا بر اظهر، گرچه براي همه اينها احوط اينست كه اگر محذوري نباشد، صبر كنند.
6211. «الف» قصد قتل آقاي «ب» را داشت و به سوي او شليك كرد، پس معلوم شد كه مقتول، ديگري غير از آقاي «ب» است (اشتباه در هويت) لطفاً بيان فرماييد اين چه نوع قتلي است؟
ج. ظاهر اينست كه عمدي ميباشد، هر چند صلح بر ديه براي ولي دوم اولي و احوط است، در فرض سؤال كه اگر ميشناخت نميكشت.
6212. «الف» قصد قتل آقاي «ب» را داشت و به سوي او تيراندازي كرد و تير به شخص «ج» اصابت كرد و موجب قتل او شد (اشتباه در هدف)، لطفاً بيان فرماييد اين چه نوع قتلي است؟
ج. به اختلاف موارد، شبه عمد يا خطاي محض محسوب ميشود.
6213. قطع عضو شخص محكوم به قصاص عضو يا حد قطع، با دستگاه چه حكمي دارد؟
ج. قصاص نميشود، مگر با آهن تيز غير مسموم با مناسبت با استيفاي مثل، كه گاهي كارد و گاهي شمشير است و با مراعات آن دو شرط، با دستگاه هم اشكال ندارد.
6214. آيا مجنيٌّ عليه قبل از مرگ خود ميتواند كسي را كه به طور حتم بر او جنايتِ عمديِ موجبِ قصاصِ نفس وارد خواهد كرد، عفو نمايد؟ در صورت وقوع، حق قصاص يا ديه ساقط شده است يا فقط حق قصاص ساقط است؟
ج. خير نميتواند عفو كند.
6215. عضو قطع شده بر اثر مجازات قصاص يا حد، متعلق به چه كسي است؟
و آيا شخصي كه مجازات شده است، ميتواند آن را دوباره به بدن خود پيوند كند؟ در اين مورد آيا بين حد و قصاص تفاوتي هست؟
ج. مال خودش است و ميتواند دوباره به خود يا ديگري پيوند كند.
6216. اگر قاتل عمدي قبل از اجراي قصاص خودكشي كند، آيا ديه ساقط ميشود؟
ج. احوط براي ورثه او اداي ديهي مقتول از مال قاتل است و اگر مال نداشته باشد، اقارب او احتياطاً ادا نمايند و اگر آنها هم فقير باشند، به مقتضاي احتياط از بيت المال تأديه شود.
6217. در قتل عمد اگر ولي دم صغير باشد، آيا ولي يا قيّم او ميتواند درخواست قصاص نمايد يا با رعايت غبطه وي، مطالبه ديه كند؟
ج. احوط تأخير تا زمان بلوغ است و اظهر جواز قصاص براي ولي با رعايت مصلحت يا مجرّد عدم مفسده است، لكن در صورت نزديك بودن زمان كمال و عدم مفسده در تأخير و احتمال حصول عفو، اگر چه بر مالي باشد، احتياط در تأخير بدون محذور ترك نشود.
6218. اگر فردي در شب با كسي مواجه شود كه چوب دستي در دست دارد و به طرفش بدود و دستش را بگيرد و فقط بگويد چه كسي هستي؟ اسمت چيست؟
ولي او در جواب و قبل از آن كه آن شخص حركت ديگري انجام دهد، عالماً و قاصداً با كارد سلّاخي به طول 20 سانتي متر به طور برق آسا به ناحيهي فك و گردن او بزند و برابر نظر پزشك قانوني، تمام شريانات و عصبها را قطع و به عمق 20 سانتي متر فرورفتگي باشد و شخص مصدوم را با تأخير مثلاً دو ساعت به بيمارستان رسانده و با كمبود امكانات بيمارستان مواجه شوند و پزشك حاذق هم سريعاً خود را برساند و عمل جرّاحي هم مؤثّر واقع نشود و جان بدهد؛ بفرماييد:
1) با توجّه به اينكه ضارب، عاقل، بالغ و رشيد ميباشد، آيا قتل عمد محسوب ميشود؟
ج. قتل عمد محسوب ميشود.
2) تأخير در رساندن به بيمارستان، با توجّه به اينكه اگر اين ضربه جلوي اتاق عمل بيمارستان هم وارد ميشد كسي قادر نبود جلوي خون ريزي را بگيرد و با توجّه به اين كه 12 واحد خون هم به ايشان تزريق شد، ولي مؤثّر واقع نشد، آيا اين تأخير دخالتي در حكم دارد؟
ج. اگر قاتل در مقام دفاع بوده و خائف شده باشد، به ديه مصالحه شود اوليست و اللَّه العالم.
3) با عنايت به اينكه مقتول در شب مهتابي در فصل برداشت بادام جلوي باغ خود بوده است و قاتل به همراه يك نفر ديگر با موتور آمده است جلوي باغ مقتول و مقتول با چوب دستي به طرف او دويده و دست او را گرفته است و سؤال كرده تو كي هستي و اسمت چيست؟
ولي آن شخص، آن ضربه شديد را به او وارد ميكند، آيا مقتول مقصّر است و جرمي را مرتكب شده است؟
ج. اگر قاتل در مقام دفاع بوده و خائف شده باشد، به ديه مصالحه شود اوليست و اللَّه العالم.
6219. شخصي به نام «الف» از مدتي قبل با خانمي شوهردار رابطه نامشروع برقرار مينمايد، حتي يك بار با هم به شمال ميروند. شوهر آن خانم به علت همين رابطهاي نامشروع خانم را مطلّقه نموده است.
خانم به لحاظ دل زدگي از شوهر به «الف» علاقهمند بوده و گفته است ميخواستم همسر «الف» شوم و پدر و برادر آن خانم، «الف» را در خانه خود ميبينند، دست و پاي او را طناب پيچ ميكنند، به جلوي منزل «الف» ميبرند و در حضور مادر «الف» با ضربات چاقو او را به قتل ميرسانند. يكي از ضربات چاقو به قفسه سينهي مقتول اصابت كرده و باعث مرگش شده است، ضارب آن پدر آن خانم ميباشد كه تحت تعقيب است.
وكيل متّهم مدّعي گرديده مُوَكِّلش با اعتقاد به مهدور الدّم بودن مقتول اقدام به قتل «الف» كرده است و اتّهام را قتل عمدي ندانسته است.
اينك با توجه به مراتب بالا و با عنايت به سوابق آشنايي مقتول با خانواده متّهم و علاقه شديد آن خانم به «الف» و اينكه ميخواسته همسرش شود و مقتول هم مجرّد بوده است، آيا ادّعاي اعتقاد به مهدور الدّم بودن «الف» شرعاً و قانوناً پذيرفته ميشود و وجاهت قانوني دارد؟
ج. صرف امر مزبور مجوّز قتل نيست و مقتول مهدور الدّم نميباشد و بهتر اينست صاحبان دم به ديه مصالحه نمايند و «ان تعفوا أقرب للتّقوي» و ثبوت توهّم هدر دم ميتواند نافي عمدي بودن باشد.
6220. اگر كسي مدّعي قتل عمد باشد يعني نزد حاكم شرع به قتل عمد اقرار كند يا ثابت شود كه قبلاً اقرار نموده است، اما فعلاً منكر است آيا متّهم به اقرار قبلي خود مأخوذ است كه محكوم به قصاص باشد، يا در قتل شبه عمد محكوم به ديه ميباشد؟
ج. انكار تأثيري ندارد.
6221. آيا در قتل عمد زوجه توسط زوج، قصاص ثابت است؟
ج. اظهر ثبوت حق قصاص است براي اولاد زوجه از قاتل كه پدر آنها است، اگر چه صلح به ديه، موافق احتياط است.
6222. اگر رانندهاي با عابري تصادف كند و او را رها كرده و فرار نمايد و پس از فوت، پزشك چنين نظر دهد كه اگر او را به بيمارستان ميبردند، نجات مييافت، اين قتل چه نوع قتلي ميباشد؟
ج. قتل شبه عمد است.
6223. ماهيّت ديه چگونه ميباشد؟ آيا نوعي مجازات است يا نوعي دين مانند ساير ديون مالي به شمار ميرود؟
ج. عنوان مستقلّيست كه به لحاظ مورد به يكي شبيهتر ميشود.
6224. آيا زنداني كردن در صورت اعسار و عدم توانايي پرداخت ديه، جايز است؟
ج. خير.
6225. آيا زمان محاسبه ديه روز وقوع حادثه يا روز صدور حكم يا روز ادا است؟
ج. ظاهراً روز ادا است.
6226. آيا هزينههاي درماني و بيمارستاني مصدومان بايد از ديه كم شود يا افزون بر آن محاسبه گردد؟
ج. اگر ضارب آن هزينهها را كرده، از ديه كم ميشود.
6227. در تصادفي، راننده مقصّر، مصدوم را در بيابان رها كرده و مصدوم در همان جا فوت كرده است.
به تشخيص كارشناس، اگر مصدوم به بيمارستان ميرسيد، معالجه و خوب ميشد.
حكم چيست؟
ج. اگر يقين نبود كه راننده در هلاك او متعمد بوده است و لو براي نجات خودش، به ديه مصالحه كنند.
6228. آيا سقط جنيني كه متكوّن از نطفه مرد و زن اجنبي ميباشد و در دستگاه قرار دارد، جايز است؟
ج. سقط جنين حرام است و كسي كه آن را سقط كند، بايد ديه بدهد، مانند موارد ديگر و اگر پدر واقعي آن معلوم نباشد، بايد از باب رد مظالم ديه را بپردازد.
6229. زني پس از آبستني از عمل خلاف شرع و وضع حمل، براي فرار از رسوايي، فرزندش را به دست زن ديگري داده و او وي را به قتل رسانده است، با توجه به اين كه قاتله اكنون مرده است، ديهاي كه بايد پرداخته شود، از طرف چه كسي و به چه كسي بايد پرداخته شود؟
ج. از موارد قصاص است و محتمل است گفته شود كه ديه را از اموال قاتله ميگيرند و بايد آن را به وارث و اگر ندارد به امام عليه السّلام بدهند.
6230. معلّمي براي تأديب، بچّهاي را ميزند و او خون دماغ ميشود، مسؤوليت معلّم چيست؟
ج. چون ديهي مقدّر ندارد، بايد بر ارش مصالحه كنند، اگر ارش داشته باشد.
6231. مستدعيست مقدار ديه اضلاع مختلف را بيان فرماييد.
ج. ديهي اضلاع آنچه نزديكي قلب است بيست و پنج دينار و آنچه نزديكي بازوها است، ده دينار است و در مورد غير متيقّن از صدق يكي از اين دو احتياط، مناسب است.
6232. ميدانيم ديه قطع سه انگشت زن سي شتر و ديه قطع چهار انگشت زن بيست شتر است.
آيا زني كه چهار انگشت وي قطع شده است، ميتواند ديه يك انگشت را ببخشد تا همان سي شتر را بگيرد؟
ج. نميتواند اين كار را بكند، زيرا فعلاً كه چهار انگشت او با يك جنايت قطع شده، بيش از بيست شتر استحقاق ندارد تا بخواهد بعض آن را ببخشد.
6233. آيا حكم ديه در اعضاي ظاهري كه زوج ميباشد (مانند دست و پا) در اعضاي داخلي زوج (مانند كليه) جاري است؟
ج. ظاهراً جاري است، مثلاً در از بين بردن يك كليه نصف ديه است.
6234. ضاربي كه ضرب او موجب ديه بر مضروب شده است، در دو فرض زير چه مسؤوليتي دارد؟
1) تنها ضرب وارد كرده است.
ج. فقط ديه لازم است.
2) ضرب همراه با اهانت و هتك آبرو و از بين بردن حيثيّت يا همراه سلب اعتماد مردم و از بين رفتن وجهه مضروب در تجارت و …
ج. اين گونه امور نيازمند حلاليّت طلبيدن از طرف يا تدارك عِرض و آبرو يا استحقاق تعزير به نظر حاكم شرع ميشود، ولي بر مقدار ديه چيزي نميافزايد.
6235. در حادثهاي يك نفر مرد مسلمان در اثر تصادف با يك دستگاه اتوبوس شركت واحد به قتل رسيده و رانندهي اتوبوس در زمان تصادف يك مجنون بوده است.
اولياي دم عليه متصدّي اتوبوس (راننده شركت واحد) اعلام شكايت نمودهاند.
راننده اعلام ميدارد يك ديوانه در شهر وارد شد و ماشينها را راه مياندازد. راننده از باجه خارج ميشود و مدّعيست كه ماشين را خاموش نموده و سويچ را برداشته است.
ليكن واقعيّت اينست كه ماشين را خاموش نكرده و يا اگر هم خاموش كرده، سويچ را برنداشته و اتوبوسها همين كه سويچ روي آن باشد، هر كس دستش را روي شستي استارت فشار دهد، ماشين روشن ميشود. بنا بر اين با توجه به اينكه راننده شركت واحد با وجود تذكّر مسؤول باجه به وجود ديوانهاي كه ماشينها را راه مياندازد، ماشين را خاموش نكرده و يا اگر خاموش كرده سويچ را برنداشته و درب ماشين را هم نبسته است.
به نحوي كه مجنون در غياب راننده وارد اتوبوس شده است و با به حركت درآوردن ماشين موجب قتل گرديده است.
آيا ميتوان راننده شركت واحد را به عنوان قاتل شبه عمد (از باب اقوي بودن سبب از مباشر) مسؤول شناخت؟ يا مسؤوليّت پرداخت ديه به عهده عاقلهي مجنون است؟
ج. راننده با عاقلهي مجنون در ديه احتياطاً مصالحه كنند و اللَّه العالم.
6236. كارشناسان راهنمايي و رانندگي گاهي براي هر يك از راننده و عابر كه با هم تصادف نمودهاند، در صدي از تقصير را تعيين ميكنند.
- مثلاً ميگويند 30 درصد عابر مقصّر است و 70 درصد - راننده يا در جاهاي ديگر كارشناس ميگويد 30 درصد كارگر و 70 درصد كارفرما. آيا اين درصدها اعتبار دارد تا اينكه بر اساس آن ديه را تعيين نمود و هر كدام را به همان درصد محكوم نمود؟ يا دو راننده باعث فوت و قتل كسي شدهاند و هر كدام به درصدي مقصّر در حادثه شناخته شده است، آيا اينجا هم به همان درصد محكوم ميشوند يا اينكه ملاك استناد در قتل است كه اگر قتل مستند به يك نفر است، همهي ديه را او بايد بدهد، هر چند از نظر كارشناسي 30 درصد مقصّر باشد؟
ج. با فرض استناد عرفي به متعدّد، اگر كارشناس مطمئن به نظر خود باشد و خود كارشناس متديّن باشد، به نظر كارشناس محكوم ميشوند و احتياط در تعدّد كارشناس است.
6237. در برخي ورزشها يا بازيها توپ يا وسيله بازي به يكي از بازيكنها اصابت ميكند و باعث ديه ميشود، آيا ديه ثابت است؟
ج. بله، ثابت است.
6238. فردي در اثر اصابت گلوله مصدوم شده است و ديه و ارش جراحات، به ميزان سه ديه كامله بوده است.
وي به علت تنگ دستي و كمبود مالي، موفق به معالجه خود نميشود و حدود يك سال و نيم بعد فوت ميكند.
حكم ديه در فرض مرقوم چه ميباشد؟
ج. هر جراحتي كه سرايت آن سبب مرگ شده است، ديهي نفس را دارد و هر چه سرايت نكرده فقط ديهي خود آن لازم است.
6239. آيا قسامه، علاوه بر قتل و جراحت، در صدمهاي كه سبب سرخي يا سياهي پوست بدن شده است نيز جاري ميشود؟
ج. جريان آن متوقف است بر اولويّت آن بر مورد قسامه.
6240. كسي به قتل متّهم بوده كه در دادگاه تجديد نظر در مرتبهي سوّم تبرئه شده و فرد ديگري به عنوان قاتل تشخيص داده نشده است، بعضي از ورثه مدّعي اند كه همان متّهم، قاتل است، آيا ديه از بيت المال پرداخت ميشود؟
ج. اگر جاي لوث و قسامه نباشد و از بيت المال بخواهند ديهاش را بپردازند، آن بعض ورثه كه مدّعيست همان فرد، قاتل است نميتواند ديه را از بيت المال بگيرد، ولي براي بقيه ورثه مانعي ندارد.
6241. آيا عفو قاتل توسط ولي دم، شامل عفو از افرادي كه متصدّي مُقَدَّمات قتل بودند نيز ميشود؟
ج. بلي.
6242. اولياي دم مقتولي - كه به قتل شبه عمد كشته شده است - عبارتند از:
پدر، مادر، همسر و اولاد صغار. پدر مقتول قاتل را بخشيده است، امّا آنان پس از مدّتها مطالبه ديه كردهاند، آيا ورثه حقِّ گرفتن ديه را دارند؟
ج. غير از پدر از ورثه، حق گرفتن سهم ديه را دارند، ولي پدر چون بخشيده سهمي از ديه ندارد.
6243. فردي در نزاعي، چند نفر از اعضاي خانوادهاش را مجروح كرده و پدر خود را به قتل رسانده است، چه مجازاتي متوجه قاتل است؟
ج. اگر قتل عمدي باشد كه قصاص ميشود و اگر قتل خطاي محض باشد ديه بر عاقله است، گرچه عاقله بين خود اين مجروحين باشد و اگر شبه عمد باشد، بر خود قاتل است.
6244. پيرمردي در اثر تصادف با اتومبيلي در بيمارستان فوت ميكند.
وي به تنگي نفس (آسم) مبتلا بوده است و به تشخيص پزشكان، تصادف 20 درصد سبب فوت شده است، هر چند اگر تصادف نميكرد، هنوز مدّتها زنده ميماند. راننده اتومبيل چه مسؤوليتي دارد؟
ج. قتل استناد به راننده دارد و او ضامن تمام ديه است.
6245. جرح و قتل عمد يا غير عمد به يك ضربه يا چند ضربه واقع شده است، آيا ديه جرح در ديه نفس تداخل دارد؟
ج. اگر در طرف و نفس جاني يكي باشد، ديهي طرف در ديهي نفس داخل است در صورت ثبوت به اصالت و در صورت صلح بر ديه تابع مختار در قصاص طرف است كه از جاني واحد داخل در قصاص نفس است يا نه؟ در صورت سرايت و در صورت اتحاد ضربه داخل است و در صورت تعدّد بدون سرايت ضربه غير كشنده، اظهر عدم دخول است در ضربات متعاقبهي متراخيه و در آن چه با هم عرفاً محقق شده است كه يكي از آنها قاتل بوده تأمل است و احوط براي ولي، دخول است.
(جامع المسائل جلد 5 صفحه 289) خودكشي زن حامله و نجات وي و سقط فرزند
6246. خانم حاملهاي به قصد خودكشي اقدام به رگ زني كرده است.
فوراً وي را به پزشك رسانده و معالجه كردهاند و وي از مرگ نجات يافته است امّا حمل را سقط نموده است، تكليف چيست؟
ج. بايد با رجوع به پزشكان مشخص شود كه تا چه حد اين رگ زدن در سقط جنين مؤثر بوده يا اصلاً مؤثر نبوده و حفظ جان زن متوقف بر اسقاط آن شده و اگر قصد سقط داشته و پس از متولد شدن سقط با حيات مستقره مرده باشد، شبههي قصاص از مادر است و اگر پيش از سقوط مرده، جاي ديه است و اگر قتل عمدي بوده كه زن قصد قتل بچه را داشته، مادر از او ارث نميبرد و اگر غير عمدي بوده، تنها از ديه ارث نميبرد.
6247. خانمي ضمن عقد ازدواج موقّت، شرط حفظ بكارت نموده است، ولي زوج به شرط عمل نميكند و ازاله بكارت مينمايد، چه مسؤوليّتي متوجّه زوج ميباشد؟
ج. اگر با اجازه زن بوده كه غير از مهر چيزي بر زوج نيست و اگر بدون اذن بوده، ديه يا أرش البكارة را بايد بدهد.
6248. پرداخت ديهي جنايت بر ميّت از جهت حال يا مؤجّل بودن چگونه است؟
ج. در تقسيم به جنايت عمد و شبه عمد و مدت آنها، مانند جنايت بر حي است.
6249. آيا در جنايتهايي كه موجب ديه ميشود، هزينه معالجه، درمان و بهبودي مجني عليه به عهده جاني است؟
حكم ديه در صورت بهبودي و درمان جراحت را نيز بيان نماييد.
ج. خير، فقط ديه بر اوست و اگر جراحتي قابل درمان باشد و درمان شد، مانند @اندمال در استخوان است كه در آن ثابت شده كه اگر مندمل شد، ميزان در ديه فرق ميكند.
6250. در صورتي كه زيبايي زن در اثر پاشيدن اسيد از بين برود، چه حكمي دارد؟
ج. بايد ارش بدهد هر قدر كه باشد و اگر با عمل جرّاحي بهتر شود، يا مندمل شود در ارش مصالحه كنند.
6251. حكم ديه يا تعزير سوزاندن جسد ميّت چيست؟
ج. سوزاندن جسد ميّت، ديهي جنين پيش از ولوج روح را دارد و تعزير هم دارد به نظر حاكم و كفّاره - مثل جنين قبل از ولوج روح، ثابت نيست.
6252. حكم اعسار در پرداخت ديه كه مهلت مضبوط و معيّن دارد، چيست؟
ج. مانند اعسار در ساير ديون است.
6253. در تصادفي كه موجب تسريع در فوت فرد شود، نوع قتل چيست؟
مثلاً مصدوم در تصادف كه پايش شكسته، در اثر كهولت سن يا برخي بيماريها پس از چند روز فوت ميكند.
ج. چون عموماً در قتلهاي مسبّب از تصادفات اگر به سرايت باشد قتل خطاييست و اگر سرايت نباشد ديهي عضو را دارد، در اينجا در هر صورت چه قتل سرايتي باشد و چه قطع عضو يا شكستن آن، احتياطاً بايد بر ديه مصالحه كنند.
6254. 1) در نزاعها و درگيريهاي گروهي كه جماعتي ضارب يك نفرند، صدمات وارده مشخص است، ولي ضارب هر جراحت به صورت مشخص معلوم نيست.
حكم ديه به چه صورت است؟
ج. ديهي هر جراحتي را كه معيّن است به مضروب ميدهند، ولي مقداري را كه از دهندگان ميگيرند، بايد احتياطاً حاكم صلح بالسّويه يا امر به صلح بالسّويه بين ضاربين كند.
2) در فرض فوق، اگر گروهي به گروهي جنايت متعدّد وارد كنند و ضارب هر جنايت معيّن نباشد، حكم ديه چگونه است؟
ج. همين احتياط به صلح جاري است، در موردي كه جماعتي بر جماعتي جنايت متعدد وارد كنند كه ديهي هر جنايتي معلوم است ولي ضاربها معين نيستند و در اين موارد تعيين به قرعه هم محتمل است.
6255. در جراحتهايي كه به صورت طبيعي كشنده است مگر اينكه پزشك حضور داشته باشد و اقدام به معالجه كند، اگر در نهايت مضروب فوت كند، مسؤوليّت ضارب و پزشك در دو فرض زير چيست؟
1) اگر پزشك، حضور نداشته باشد يا حضور داشته باشد و بدون كوتاهي، اقدام به معالجه كند امّا مضروب فوت كند.
ج. ضارب، قاتل است.
2) اگر پزشك، حضور داشته باشد و با امكان و تمكّن از معالجه، خلاف تكليف نمايد.
ج. اگر پزشك باشد، حفظ نفوس بر وي واجب است و لو با اجرت؛ لذا او نيز دخيل و مؤثّر در قتل است و ضارب به همراه پزشك، هر دو شريك در قتل هستند، چه قتل از هر دو عمدي باشد يا خطايي يا مختلف، كه از جهت سببيّت براي ديه يا قصاص، هر يك حكم مختص به خود را دارد.
6256. فردي پس از قطع دست و پاي ميّت، چشمهاي وي را بيرون آورده و جسد را كاملاً سوزانده است.
حكم ديه در اين مورد چيست؟
ج. تمام اين كارها ديههاي جداگانهاي دارد كه ديهي كامل آن ديهي جنين پيش از ولوج روح است و ديهي اين كارها را نسبت به ديهي انسان حي از ديهي جنين اخذ ميكنند و براي خود ميّت صرف ميكنند.
6257. مردي زني را به قتل رسانده و مستحق قصاص شده است.
اولياي دم مقتول قدرت بر اداي اضافه ديه به ورثهي قاتل ندارند. آيا فاضل ديه را ميتوان از بيت المال پرداخت؟ در صورتي كه پاسخ منفي باشد، حكم قصاص چيست؟
ج. نميتوان اضافه ديه را از بيت المال داد، بلكه قصاص به سبب انتفاي شرطش منتفي ميشود و به ديه منتقل ميشود.
6258. چنان چه شخصي مرتكب يك فقره قتل عمدي و دو فقره ايراد ضرب و جرح عمدي نسبت به دو نفر گردد و اولياي دم مقتول، خواهان قصاص باشند و قاتل، مالي براي پرداخت ديه نسبت به دو نفر مجني عليهما (مورد ضرب و جرح) نداشته باشد، آيا اجراي قصاص پيش از پرداخت ديه امكان پذير ميباشد؟ در صورت منفي بودن پاسخ، پرداخت ديه چگونه ميسّر ميباشد؟
ج. ضرب و جرح عمدي اگر مورد قصاص است، قصاص آن بر قصاص نفس مُقَدَّم ميشود و اگر از موارد ثبوت ديه است، هر چند از جهت توافق جاني و مضروب، اگر محلّي براي اداي دين او از تركهاش دارد، براي استيفاي ديه استقراض كند و الّا نوبت به بيت المال ميرسد، اگر بيت المال معد بر اين جهت باشد و اللَّه العالم.
6259. اگر استخوان درشت ني پاي شخصي، در اثر ضربه صدمه ببيند و در چند قسمت شكستگي پيدا كند و با همان عيب جوش بخورد، آيا ديه يك شكستگي به عهده جاني ميباشد يا به تعداد شكستگيها بايد ديه بپردازد؟ در صورت اوّل، علاوه بر ديه آيا ارش نيز تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. اگر شكستگيها جداي از هم هستند، متعدّد حساب ميشوند.
6260. بنّايي به عنوان بساز و بفروش، خانهاي ميسازد و قبل از فروش، خود در آن خانه ساكن ميشود. شبانه خانه ويران و زن و بچه اش كشته ميشوند. كارشناس علت تخريب را عدم رعايت اصول معماري و خانه سازي اعلام كرده است.
پدر و مادر مقتوله مطالبه ديه ميكنند.
با توجه به اين كه، چنين موردي مباشرت در قتل نيست و مقتولين از نقص اعلامي كارشناس بياطلاع بودند، آيا به چنين موردي تسبيب صدق ميكند كه ديه لازم آيد؟ اگر تسبيب صدق كند، آيا قتل خطاي محض است يا شبه عمد؟
ج. احتياط اينست كه بنّا، ديه را از مال خودش بدهد و اللَّه العالم.
6261. 1) فردي كه شغلش نصب شوفاژ بوده، شوفاژكاري ساختمان را تمام ميكند و تحويل ميدهد. بعد از حدود 20 روز، كارگري به هنگام كار پايه منبع دو جداره شوفاژ را كه به ديوار نصب شده، براي بلند شدن از زمين ميگيرد و پايه از ديوار كنده ميشود و منبع دو جداره بر روي كارگر ميافتد و مصدوم ميگردد. كارشناس، عدم استحكام پايهي منبع و سهل انگاري شوفاژكار را علت سقوط منبع اعلام ميكند.
با توجه به عدم اطلاع كارگر از عدم استحكام، آيا تسبيب صادق است كه ديه بر شوفاژكار لازم باشد؟ (مخصوصاً با عنايت به اينكه اگر كارگر براي بلند شدن از پايه منبع استفاده نميكرد، منبع فعلاً سقوط نمينمود، ليكن به نظر كارشناس در آينده و در حوادث غير طبيعي امكان سقوط آن با توجه به عدم استحكام مزبور وجود داشته است).
2) بر فرض تَعَلُّق ديه بر شوفاژكار، آيا خود كارگر نيز تقصير دارد كه بخشي از ديه از عهده شوفاژكار ساقط شود؟
3) آيا قتل خطاي محض است يا شبه عمد؟
ج. ظاهر كار هر كسي اينست كه به نحو متعارف و صحيح انجام داده و ديه ثابت نيست، مگر آن كه استناد اين صدمه به خودش را بپذيرد كه قهراً ديه را هم به گردن گرفته است.
6262. اين جانب كه راننده ميني بوس ميباشم، در سال 1376 با دختر بچه سه سالهاي تصادف كردم كه منجر به پارگي پردهي رحم آن دختر شد.
ميزان و مقدار ارش يا ديهي دختر بچه را اعلام فرماييد.
ج. اگر مراد، پرده بكارت است، مهر المثل واجب ميشود و اگر غير آن باشد، بايد با خصوصيّات آن كه قابل التيام هست يا نه، ملاحظه ارش شود و اللَّه العالم.
6263. 1) حكم ممسك (يعني كسي كه كس ديگر را ميگيرد تا ديگري او را به قتل برساند) را بفرماييد.
2) آيا ممسك بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشد؟
3) حكم رايي (يعني، كسي كه مراقب «قاتل» است) را بفرماييد.
4) آيا رايي بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشد؟
ج. جزاي ممسك حبس ابد است و جزاي مراقب سمل كردن چشم اوست و هر دو بايد از قصد قاتل اطلاع داشته باشند و اللَّه العالم.
6264. در نزاع دسته جمعي كه حدود 25 نفر از دو طرف شركت داشتهاند.
يك نفر بر اثر دو ضربه كشنده كشته ميشود كه تقدّم و تأخّر ضربات مشخص نيست و ضارب يا ضاربين اين دو ضربه از گروه مقابل بوده، ليكن مشخص نيست كدام يك ميباشند.
آيا حكم قضيه بايد با قرعه و پرداخت ديه تمام شود و يا قصاص امكان پذير است؟
و اگر حكم، قرعه باشد، چون دو ضربه بوده يك نفر با قرعه محكوم شود يا دو نفر؟
چنان چه گروه قاتل با رضايت خود حاضر باشند كه جمعاً ديه مقتول را بپردازند آيا بازهم قرعه لازم است؟
ج. اگر مصالحه به ديه نمايند، موافق احتياط است.
6265. در تصادفات رانندگي منجر به فوت، اگر متهم به لحاظ جهل به قانون در خصوص قيمت و تعداد انواع ديه در هنگام محاكمه يك نوع خاص از انواع ديه را انتخاب نمايد كه بعداً متوجه شود، توانايي پرداخت آن را ندارد، آيا ميتواند در مرحلهي اجرا آن را تغيير داده و نوع ديگر را كه ميتواند پرداخت كند انتخاب نمايد.
اگر پرداخت نوع خاصي از ديه با توجه به انتخاب شخص جاني در حكم دادگاه قيد شده باشد چه طور؟
ج. تا وقت ادا، اختيار او باقي است.
6266. در يك حادثه رانندگي، اتومبيل تاكسي فرد غير مقصّر، متحمل خسارات گرديده است، با توجه به نظر كارشناس مدت يك ماه براي تعمير تاكسي مزبور وقت نياز است و در ماههاي معمولي رانندهي تاكسي از اين اتومبيل ماهانه هشتاد هزار تومان درآمد داشته كه در اين ماه با توجه به تصادف واقع شده، راننده تاكسي از تحصيل درآمد مزبور محروم شده است، آيا رانندهي تاكسي ميتواند علاوه بر خسارات وارده بر تعمير تاكسي، از جهت عدم نفع در اين ماه مبلغ هشتاد هزار تومان از راننده مطالبه كند؟
ج. اظهر و احوط ضمان است.
6267. فردي مقداري شراب با درصد بيش از مقدار حد متعارف به 3 نفر فروخته است.
يكي از خريداران بعد از مصرف خمر فوت نموده است، يكي نابينا و نفر سوم فلج شده است.
در مورد ميزان جرم و مسؤوليّت فروشنده بفرماييد.
1) در صورت اطّلاع از ميزان بالاي الكل موجود در شراب، آيا جنايت عمدي است؟
2) در صورت عدم اطّلاع از مطلب فوق، جنايت چيست و تكليف چه ميباشد؟
3) آيا علم و جهل مصرف كنندهها به بالا بودن ميزان الكل تأثيري دارد؟
4) آيا علم مصرف كنندهها به حرمت شرب خمر و بطلان اين معامله نقشي دارد؟
ج. با علم فروشنده قتل عمديست و با جهل، خطاييست و ضامن است و با علم مشتريها و اقدام اختياري، كسي ضامن نيست.
6268. شخصي به تأييد گواهيهاي پزشكي قانوني به وسيله گلوله مصدوم شده است.
گلوله از ناحيه عانه چپ وارد و از قسمت لگن خارج و موجب شكستگي گردن استخوان ران راست شده است.
آيا در اين مورد ديه شكستگي استخوان به دو ثلث ديه مربوط به ورود و خروج گلوله افزوده ميشود و يا اينكه به طور كلي فقط دو ثلث ديه در نظر گرفته ميشود؟ آيا اصلاً عانه و لگن جزو بدن محسوب ميشود يا جزو پا؟
ج. عانه جزو بدن و لگن جزو پاست و ديه شكستگي افزوده ميشود و اللَّه العالم.
6269. آيا براي ضرر و زيان معنوي كه در ضمن وقوع جرايم وارد ميشود، ميتوان مطالبهي خسارت نمود؟
ج. خير.
6270. اگر ولي دم در قتل عمد، ديه مطالبه نمايد و قاتل حاضر به پرداخت آن نشود، آيا ميتوان او را به پرداخت ديه محكوم نمود؟
ج. نميتوان او را به ديه محكوم كرد.
6271. فردي عهدهدار مخارج زندگي برادر از كارافتاده و مستمند خويش بوده است.
هر چند اساساً برادر، جزو افراد واجب النفقه نميباشد، اما به حكم وجدان، او چنين عملي را انجام ميداده حال اگر چنين فردي در يك سانحه رانندگي كشته شود، آيا اين برادر از كارافتاده و مستمند ميتواند به استناد اين كه موقعيّت عملي خويش را از دست داده، از رانندهي مقصّر خسارت بخواهد؟
ج. نميتواند.
6272. اگر كارگر يا جراح يا صنعت گر يا … را كه كسب درآمد براي او محقّق الحصول است نه ممكن الحصول بازداشت كنند و بعد از مدتي بيگناهي او ثابت شود، آيا او ميتواند جهت هدر رفتن نيروي كاري خويش ادّعاي ضرر و زيان نمايد؟ آيا وقت و نيروي چنين افرادي را ميتوان در زمرهي اموال محسوب نمود؟
ج. اظهر و احوط ضمان است.
6273. شخصي جاني يا قاتل، وليِّ ولي دم صغير است.
نحوهي استيفاي قصاص يا ديه چگونه است؟
مثال: مردي زن خود را به قتل ميرساند و فرض اينست كه تنها ولي دم او، فرزند او است، لذا از طرفي فرزند، ولي دم مادر است و از طرفي قاتل (پدر) ولي فرزند است.
نحوه استيفاي قصاص يا ديه ( نسبت به فرزند) چگونه است؟
ج. احتياط در صلح بر ديه است و اللَّه العالم.
6274. 1) آيا استخوانهاي كف دست، ديه مقدّر دارند يا بايد ارش تعيين كرد؟ آيا ميتوان به اين استدلال كه چون استخوانهاي انگشتان به كف دست مرتبط است، ديه استخوانهاي كف دست را مانند انگشتان حساب كرد؟
ج. ارش است.
2) آيا ديه شكستگي يك بند از استخوان انگشت دست، خمس ديه همان بند ميباشد يا خمس ديهي انگشت دست؟
ج. خمس ديه همان بند است.
6275. سقط جنين در چه صورتي قصاص دارد؟
اگر پزشكي به درخواست والدين به سقط جنين اقدام كرد، چه مسؤوليتي دارد؟
ج. سقط جنين ديه دارد كه بر مباشر است.
6276. اگر در تمام صورتهايي كه ديه واجب است، وارث ديه هر كس كه باشد، ديه را ببخشد، آيا دهنده ديه بريء الذمّه ميشود؟
ج. با ا براي صاحب حق، ساقط است.
6277. ديهي به هم زدن نطفهي بسته شده، يا سقط جنين، چه مقدار است؟
ج. ديه براي نطفه بيست مثقال شرعي طلاست و براي هر مرحله از مراحل پنج گانه تا جنين كامل، بيست مثقال اضافه ميشود. يعني صد مثقال براي جنين كامل قبل از ولوج روح و بعد از ولوج روح براي سقط آن ديه كامله انسان ثابت است.
6278. بستن رحم به منظور جلوگيري از حمل چه حكمي دارد؟
ج. اگر مرض آور نباشد و موقّت و ضروري و قابل بازگشت باشد و مستلزم لمس و نظر محرّم نباشد، مانعي ندارد.
6279. آيا بعد از انعقاد نطفه، از بين بردن آن جايز است؟
ج. حكم سقط قبل از ولوج روح دارد.
6280. اگر زن، عمداً خودش سقط جنين كرده، ديه را به چه كسي بدهد؟
ج. كسي كه عمداً سقط جنين نمايد، نصيبي از ديه در عمد ندارد؛ بلكه در خطا هم بنا بر اظهر نصيبي از ديه ندارد و ديه به وارث طفل، غير از مادر ميرسد.
6281. زن و شوهرهايي با رضايت هر دو يا يكي از آنها به سقط جنين، نزد پزشك ميروند و پزشك اسقاط جنين ميكند.
چه كسي مسؤول است؟
ج. پزشك كه مباشر است در صورت عدم جواز، ضامن ديه است و ديه هم به ارث به آن دو - والدين - ميرسد؛ زيرا رضايت به قتل مانند استناد قتل رافع ارث بردن نيست، مگر اينكه پزشك را الجا كنند به حدّي كه آنها قاتل محسوب شوند.
6282. آيا عدّه زن حامله در صورت سقط جنين باقي است؟
ج. منقضي ميشود، زيرا وضع حمل صادق است.
6283. اگر شوهر زنش را زده و زن سقط كرده، شوهر ديه را به چه كسي بدهد؟
ج. وارث ديه، وارث مال است كه در اينجا همان زن است.
6284. در موارد جواز سقط جنين - مانند در خطر بودن جان مادر - آيا اداي ديه واجب است؟
ج. واجب نيست، مانند موارد جواز عمل جرّاحي يا وجوب آن در مريض يا عمل حجامت كه راجح است.
6285. تشخيص نطفه، علقه و مضغه با چه كسيست و در صورت نزاع، به چه وسيلهاي مشخص ميشود؟
ج. مني و خون و گوشت - مثلاً - محل شك نيست، بلي بايد ثابت شود نطفه، مبدء انسان بوده كه اخراج شده و مراتب مابين حدود قابل شك است و ميل به نصف اوّل يا اخير نيز معلوم است و با اختلاف در ساير مراتب، با عدم تعيين، اگر چه با بيّنة باشد كه ديه آنها بر بيست دينار توزيع ميشود، احتياط در صلح است.
6286. اگر زن عمداً سقط جنين نكند، ولي سهل انگاري كند، - مثلاً از بلندي بپرد، آيا بايد ديه بدهد؟
ج. حكم ديه در خطا بر او ثابت است.
6287. در صورتي كه فردي حواس پنج گانه فردي ديگر يا برخي از آنها را از بين ببرد، ولي بعداً خوب شود، چه حكمي دارد؟
ج. حكم اندمال در جاهاي ديگر را دارد.
6288. با توجه به اينكه ديه جراحات سر و صورت (از نوع @هاشمه) به ميزان 10 شتر ميباشد، چنان چه جمجمه از دو ناحيه (آهيانه سمت راست و آهيانه سمت چپ) شكسته شود، تعيين ديه در موارد ذيل به چه صورت ميباشد؟
1) ميزان ديه در مورد شكستگي جمجمه به چه ميزان خواهد بود؟ (دو ديه شكستگي، يك ديه شكستگي و ارش يا يك ديه شكستگي به صورت مستقلّ)؟
ج. اگر دو شكستگيست و در باطن به هم متصل نيست، دو ديه دارد.
2) چنان چه دو مورد شكستگي جمجمه به تفكيك و جدا از هم توسط دو نفر صورت گرفته باشد (يك نفر شكستگي سمت راست و يك نفر شكستگي سمت چپ) با در نظر گرفتن اينكه برابر فتواي آن مرجع محترم، مورد مذكور شكستگي در يك عضو ميباشد و يك ديه و ارش به آن تَعَلُّق ميگيرد، ميزان ديهي مقدّر يا غير مقدّر در مورد هر كدام از جانيها به چه صورت محاسبه ميگردد؟
ج. دو ديه دارد؛ هر چند شكستگي دوّمي به اوّلي هم متصل شود، مگر اينكه شكستگي كامل به حساب نيايد.
3) چنان چه در اثر ضربه وارده، يك مورد شكستگي در جمجمه حادث گردد و علاوه بر شكستگي مذكور در مورد فوق، خون ريزي وسيع در جمجمه ايجاد گردد، با در نظر گرفتن اين فرض كه براي دو مورد شكستگي در جمجمه دو ديه شكستگي به مجني عليه تَعَلُّق ميگيرد؛ حال كه جاني سبب ورود جنايت گرديده و علاوه بر شكستگي مذكور و بر اثر ضربه وارده خون ريزي وسيع در جمجمه ايجاد گرديده كه به منظور رفع خون ريزي، جمجمه مورد عمل جراحي قرار گرفته و در اثر عمل جراحي مذكور شكستگي ناشي از عمل به صورت نقص عضو در جمجمه به وجود آمده است؛ با توجه به قاعدهي سببيّت و با فرض تَعَلُّق دو فقره ديه شكستگي نسبت به دو مورد شكستگي در جمجمه بدين اعتبار كه جاني، سبب ورود جنايت گرديد؟
ج. خون ريزي اگر ديه مقدّر ندارد، ارش پرداخت شود.
6289. 1) اين جانب كارگرهاي متعدّدي داشتم. دو نفر از آنان، هنگام كار با هم مزاح و شوخي ميكردند تا كم كم منجر به نزاع شد.
يكي از آن دو با زدن مشت، چشم كارگر ديگر را از حدقه درآورد. آيا اين جانب (صاحب كار) با اينكه دنبال كارگر رفتم و او را به كار دعوت كردم و در حين مزاح و نزاع تماشا ميكردم و تا حدّي مشوّق مزاح و نزاع آنها بودم، مسؤول شرعي هستم و ديه و غرامتي به ذمّهام تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. البته شما كه مشوّق آنها بودهايد، كار حرامي مرتكب شدهايد، ولي ديه به شما تَعَلُّق نميگيرد.
2) اين جانب گاوي داشتم شاخ گاو را تيز كردم كه با گاوهاي ديگر بجنگد تا غالب آيد، از قضا برادرم براي رفع تشنگي حيوان، لگن را پر از آب كرد. گاو از لگن آب ميخورد، در حالي كه او نشسته بود و نگاه ميكرد. حيوان پس از سر بلند كردن، شاخ زد و چشم برادرم از حدقه بيرون آمد. آيا اين جانب (صاحب گاو) مسؤول شرعي هستم و ديه و غرامتي به ذمّهام تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. احتياطاً مصالحه كنيد.
6290. شب هنگام، در جادّهاي تصادفي رخ ميدهد و ماشين كاميوني ظاهراً به عابري ميزند. عابر بر زمين ميافتد و كاميون در جا چپ ميكند.
(گرچه صاحب كاميون ادّعا كرده است ماشين ديگري به او زده و كاميون به علت اين كه به عابر نزند چپ كرده است، كارشناس مربوطه صاحب كاميون را مقصّر شناخته و ديه از او گرفته شده است) لكن در همان لحظهي تصادف يا شايد چند دقيقه بعد، ماشين سواري ميرسد و چون شب بوده، ناگهان از روي جسد عبور ميكند و پس از آن هم ماشينهاي بعدي، مكرّر از روي جسد وي ميگذرند و جنازه به كلّي متلاشي ميشود. اكنون در مورد ماشين سواري مذكور دو مسأله مورد سؤال است:
1) با توجه به اينكه رانندهي آن شك دارد جسدي كه جلوي ماشينها نقش بر زمين شده بوده است، جان داشته است يا مرده (يا بالفرض طبق قراين ظن به موت آن داشته است)، آيا شرعاً ديه به وي تَعَلُّق ميگيرد؟
2) اگر فرضاً يقين به موت او داشته است، آيا عبور با ماشين بر جنازهي ميّتي سهواً، موجب ضمان است؟
اگر هست، چه قدر است؟
ضمناً اگر ديه بر او لازم شد، آيا بايد آن را الزاماً به ورثهي ميّت بدهد يا اگر به رانندهي كاميون كه خون بها را پرداخته، بدون آگاه ساختن ورثه بدهند كافي است؟
ج. استناد موت به هر كدام باشد، با تحقيق و تفحّص لازم، ديه بر عهده اوست و در صورت جهل، به اخيري مستند است و ديه بايد به ورثه داده شود و آنچه ورثه اخذ كرده به دهنده بر ميگرداند و اگر ديه مربوط به صدمه به جسد ميّت باشد به وارث داده نميشود؛ بلكه در وجوه خير براي ميّت صرف ميشود و مقدار ديه به نسبت كل ديه او كه صد دينار است، تعين ميشود.
6291. شخصي در اثر نزاع از ناحيهي بيضهي چپ صدمه ديده است.
پزشكي قانوني اعلام كرده است به علّت ضربه وارده مصدوم از ناحيهي بيضهي چپ دچار تورّم و خون ريزي داخل بيضه شده و متقابلاً طي عمل جراحي دو سوّم از بيضهي چپ برداشته شده است.
1) آيا موضوع كلّا از موارد تعيين ارش است؟
2) آيا خصوص تورّم و نيز خصوص برداشته شدن دو ثلث بيضهي چپ به نسبت كل ديه، از موارد پرداخت ديه و خصوص خون ريزي داخل بيضه مورد از موارد پرداخت ارش ميباشد؟
3) آيا مورد فوق از موارد تداخل محسوب ميشود (يعني فقط ديهي قطع دو سوّم بيضهي چپ كه طي عمل جرّاحي برداشته شده است به نسبت كل ديهي آن موضع محاسبه و تعيين ميشود )؟
4) آيا ديه تورّم بيضهي چپ مانند قطع بيضهي چپ دو ثلث است يا تورّم دو بيضه مساوي است؟
ج. هر كدام مقدّر شرعي دارد، همان مقدار تعيين شده ثابت است و الّا ارش ميباشد.
6292. كارگري كه داراي زن و چهار فرزند صغير و مادري پير ميباشد در تصادفي، فوت شده است.
با توجه به اينكه اتوباني كه تصادف در آن رخ داده، پانزده متر عرض داشته، خشك و مسطح بوده، هيچ نردهاي براي جلوگيري از ورود عابر پياده به اتوبان نصب نشده بوده و هيچ گونه مانعي براي ديد راننده وجود نداشته و راه مستقيم بوده، تصادف در روز روشن و هواي صاف اتّفاق افتاده و لباس متوفّي نمايان و حركتش عادي بوده است و كارشناس راهنمايي و رانندگي به استناد ماده 4 «1» قانون ايمني راهها مصوّب سال 1349 عابر را مقصّر دانسته است؛ آيا راننده اتومبيل نسبت به متوفّي ضامن ميباشد؟
ج. استناد به عابر و راننده است و نصف ديه را بدهد.
|
(1). ماده 4 قانون ايمني راهها مصوب 1349: «ورود و عبور عابرين پياده و انواع وسايط نقليّه غير مجاز و عبور دادن دام در شاهراهها و همچنين توقّف وسايط نقليه در خطوط عبور ممنوع است.
هرگاه به جهات مذكور حادثهاي واقع شود كه منجر به ضرب يا جرح يا قتل يا خسارت مالي شود، رانندهاي كه وسيلهي نقليّهي او مجاز به حركت در شاهراه باشد نسبت به موارد فوق مسؤوليّتي نخواهد داشت ولي در هر حال مكلّف است در صورت بروز حادثهي وسيلهي نقليه را در شانهي سمت راست متوقف نموده و مصدوم را با وسيلهي نقليّهي خود و يا وسيلهي ديگر بلافاصله به اوّلين درمانگاه يا بيمارستان برساند و مراتب را به مأمورين انتظامي اطلاع دهد. عدم مسؤوليت راننده مذكور مانع استفاده شخص ثالث از مقرّرات بيمه نخواهد بود.
6293. فردي با ايراد ضرب عمدي به چشم فرد ديگري، (بدون اينكه موجب در آوردن چشم وي شود ) باعث كاهش شديد بينايي مضروب در حد شمارش انگشتان دست شده است.
اين كاهش شديد بينايي از نظر پزشك قانوني با توجه به نظريّه سازمان بهداشت جهاني نابينايي محسوب و اعلام شده است.
آيا اين كاهش شديد بينايي همان كوريست كه شرعاً و قانوناً موجب قصاص خواهد شد يا منظور از كوري كه موجب قصاص است از بين رفتن كامل بينايي است، به شكلي كه هيچ گونه ديدي - هر چند جزيي - وجود نداشته باشد؟ لازم به ذكر است شاكي، تقاضاي قصاص متّهم را نموده است و موضوع، با اجراي قسامه قابل اثبات ميباشد.
ج. مورد از موارد ديه است، در صورت تغرير.
6294. در قتل عمد و شبه عمد كه به هنگام فرار قاتل، بستگان به نحو الاقرب فالاقرب مسؤول پرداخت ديه هستند، آيا زنان وابسته نيز مسؤوليّت دارند يا اينكه همانند عاقله، مسؤوليّت مختص مردان است؟
ج. محتمل است استحقاق ديه از مال او و اگر مالي نباشد، يا استيفاي ديه از آن، متعذّر باشد، محتمل است استحقاق ديه از بيت المال پس از عاقله و عدم تمكّن استيفايش از آنها يا ورثه او به ترتيب ارث يا مطلقاً. «1»
|
(1). (ديات معظم له، ص 120).
6295. مبناي فقهي و اصولي بند سوم ماده 59 قانون مجازات اسلامي «2» چه ميباشد؟ اين ماده مقرّر ميدارد:
«حوادث ناشي از عمليّات ورزشي، مشروط بر اينكه سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوط به آن ورزش نباشد و اين مقرّرات هم با موازين شرعي مخالفت نداشته باشد» و حوادث ورزشي را به عنوان يكي از عوامل موجّهه جرم شناخته است، يعني تحت آن شرايط يك فعل از حالت جرم بودن خارج ميشود، مانند اينكه در ورزش فوتبال يك بازيكن با توپ ضربهاي ميزند كه به صورت بازيكن ديگر اصابت مينمايد و به جراحت يا شكستگي منتهي ميگردد؛ ولي قوانين و موازين آن ورزش رعايت شده است.
آيا در فرض فوق، ديه تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. در مفروض سؤال ديه دارد.
|
(1). بند سوم ماده 59 قانون مجازات اسلامي: «حوادث ناشي از عمليات ورزشي مشروط بر اينكه سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوطه به آن ورزش نباشد و اين مقرّرات هم با موازين شرعي مخالفت نداشته باشد.»
6296. ماده 482 مجازات اسلامي مصوب 8 / 4 / 70 چنين مقرر داشته است:
«ديه جراحتي كه به درون بدن انسان وارد ميشود به ترتيب زير است:
1) جائفه: جراحتي كه با هر وسيله و از هر جهت به شكم يا سينه يا پشت و يا پهلوي انسان وارد شود، ثلث ديه كامل است.
2) هرگاه وسيلهاي از يك طرف بدن فرو رفته و از طرف ديگر بيرون آمده باشد ثلث ديه كامل دارد.
تبصره) وسيله واردكننده جراحت اعم از سلاح سرد و گرم است.»
با توجه به عدم ذكر و تصريح اعضاي بدن (شكم، سينه، پشت و پهلو) در بند «2»، آيا نظر معظّم له آن است كه بدن شامل تمامي اعضا مانند:
دست و پا نيز ميشود و مثلاً اگر تيري به ران فردي وارد و از طرف ديگر ران وي خارج شود، از مصاديق @جائفه ميباشد؟
ج. شامل تمامي اعضا ميشود.
6297. در جشن عروسي، چند كودك پس از صرف شيريني به مشكلات گوارشي مبتلا ميگردند. آنان را به بيمارستان ميبرند، ولي همهي آنها مگر يك نفر به طور سرپايي معالجه ميگردند. سوابق امر هم گوياست كه اين كودكان مراجعه ديگري به پزشك يا بيمارستان نداشتهاند.
يكي از اين كودكان در بيمارستان فوت ميشود. پزشك قانوني پس از انجام آزمايش سم شناسي و آسيب شناسي اعلام ميكند:
«علت مرگ به شرح زير اعلام ميگردد:
عفونت ريوي و ورم ريه و خون ريزي منقوط در ريه ميباشد و در امعاء و احشاي ارسالي، سمّي در حد تشخيص يافت نشده است.» با توجه به وضع ساير كودكان بايد گفت كه اگر نامبرده بيماري زمينهاي نداشت، عوارض گوارشي و مسموميّت غذايي ادّعايي، نميتوانست تأثيري در پيش آمد مرگ داشته باشد، ولي در مورد اين كودك، به علّت وجود زمينه مساعد از نقص مصونيّت ميتوان گفت تأثير ناچيزي داشته است.
اين ميزان تأثير در حد 10 درصد تخمين زده ميشود.» در اين مورد خاص و با توجه به نظريّه پزشك قانوني و هيأت پزشكي، آيا ميتوانيم مسؤوليتي متوجه شيريني فروش كنيم؟ اگر پاسخ مثبت است، در چه حد؟
ج. در فرض سؤال، به جهت عدم ثبوت استناد، ضماني بر شيريني فروش نيست و احتياط به مصالحه مطلوب است.
6298. شخصي در نزاع، علاوه بر مجروح نمودن اعضاي خانواده، پدرش را نيز به قتل رسانده است و عاقله نيز منحصر به مصدومين ميباشد.
آيا عاقلهي مذكور كه همان مجروحين ميباشند، ميتوانند علاوه بر تقاضاي قصاص، مطالبه ديه براي خود از جاني مذكور نمايند؟
ج. ميتوانند و اگر قتل خطايي باشد، ديه بر عاقله است، هر چند مجروحين باشند.
6299. آيا ديه مقتول جزو ماترك وي محسوب ميشود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا خمس به آن تَعَلُّق ميگيرد؟
ج. ديهي مقتول جزو ماترك او است؛ ولي تعلق خمس به آن مشكل است.
6300. آيا در صورتي كه سوختگي، سبب نقص در زيبايي شود، آن هم ارش جداگانهاي، علاوه بر ارش سوختگي دارد؟
ج. بلي، ارش جداگانه دارد.
6301. مقنّي و چاه كني در پايين چاه مشغول كار است و كارگر در بالا، چرخ را ميچرخاند، ناگهان چرخ از جا كنده ميشود و كارگر همراه چرخ در چاه سقوط ميكند.
مقنّي از ناحيه دست و پا مصدوم ميشود و كارگر پس از دو روز فوت ميكند.
تكليف ديه كارگر و مقنّي را معلوم نماييد.
ج. ديهي كارگر را كسي ضامن نيست، ولي ديهي مقنّي را بايد از مال كارگر بدهند؛ زيرا صدمات مقنّي، به فعل كارگر استناد دارد.
6302. برخي جراحتها كه موجب ديه است، اگر در عضوي واقع شود كه علاوه بر آنها، سبب نقص و شل شدن آن عضو شود كه اگر در جاي ديگري بود، تنها همان جراحت بود، آيا افزون بر ديه جراحت، ديه نقص عضو يا ارش نيز ثابت است؟
ج. ظاهراً غير از ديهي جراحت، ديهي نقص عضو يا ارش آن هم ثابت است.
6303. خوني را از نفر اوّل ميگيرند و به دوّمي تزريق ميكنند.
پس از آن روشن ميشود، اوّلي دچار بيماري مسري يا مهلك بوده كه منجر به فوت دوّمي (گيرنده خون) شده است.
چه كسي مسؤول فوت او است؟
ج. اگر فرد اوّل عالم به آن نبوده است، آن تزريق كنندهها كه بايد خون را آزمايش و تفحّص ميكردند و نكردند، ضامن ديهاند و اگر خود آن اوّلي هم آگاه بوده، پس با استناد به هر دو، به نحو تشريك ضامنند.
6304. در باب جراحات و اعضا، ديهي زن مانند ديهي مرد است تا به ثلث ديهي كامله برسد و در صورت رسيدن به ثلث، ديهي زن نصف ديهي مرد است.
آيا در جراحات موجب ارش كه بر زن وارد ميشود، بايستي ميزان ارش بر اساس ديهي زن احتساب شود يا بر مبناي ديهي مرد.
ج. حكم بالا به ديه اختصاص دارد نه ارش.
6305. من زني هستم، به فروشگاهي رفته بودم، وقتي ميخواستم به يك اتاق بروم، به پسر بچه نابالغي كه سر پلّه نشسته بود برخورد كردم و بين چشم و ابروي او در اثر برخورد به ديوار زخم شد و خون آمد. من منتظر ماندم تا مادرش آمد و از او حلاليت گرفتم و از پدرش نيز حلاليت گرفتم، حكم مسأله چگونه است؟
ج. اگر از پدر او حلاليت گرفتيد، ضامن نيستيد.
6306. خانوادهاي كه كودكشان را تنبيه بدني كردهاند و موجب سرخي و كبودي بدنش شدهاند، آيا بايد ديه بدهند؟
ج. بله، بايد ديه بدهند؛ مگر پدر باشد كه گفتيم به مقدار ديه ميتواند از هزينهي نفقه او حساب كند.
6307. اگر مادري فرزند خود را بزند و بدن فرزند سرخ شود، اين عمل مادر ديه دارد؟
آيا مادر بايد حلاليّت بطلبد؟
ج. بله، ديه دارد.
6308. گرفتن ديه نقص عضو كه از طرف دادگاه تعيين ميشود، چه حكمي دارد؟
ج. حق مَجنيٌّ عليه است كه ميتواند از جاني بگيرد.
6309. آيا معيار حرمت موسيقي فقط مطرب و لهوي بودن آن است يا اين كه ميزان تحريك و تهييج آن هم تأثير دارد؟
و اگر باعث حزن و گريه شنونده شود، چه حكمي دارد؟
ج. مطرب بودن قيديست كه در غنا مطرح است نه در موسيقي و اصل اطراب شأني، معيار حرمت است و نيز هر تحريك و تهييجي كه سبب فرح يا حزن شود اما در موسيقي تلهّي (نواختن موسيقي لهوي) با آلات @معدّهي (دستگاهها و ابزار ويژهي موسيقي) مطلقاً جايز نيست، بلكه استعمال آنها در غير لهو هم بنا بر احتياط واجب جايز نيست.
6310. 1) كدام موسيقي حرام است و آيا گوش دادن به آن براي رفع خستگي ناشي از كار يا افسردگي و مانند آن اشكال دارد؟
ج. آنچه مطرب است، از حيث غناي حرام است و از حيث لهو با آلات موسيقي، پس مطلقاً حرام است و اگر استعمال آنها در غير لهو باشد، بنا بر احتياط جايز نيست.
2) رقص و آواز در مجالس عروسي كه زنها و مردها جدا باشند، آيا اشكال دارد؟
ج. رقص خلاف احتياط است، آواز هم به غنا و غير غنا منقسم ميشود كه در صورت غنايي بودن حرام ميباشد.
6311. مباني فقهي حرمت موسيقي و معيار تعيين مصداق موسيقي مطرب چيست؟
ج. ملاك حرمت اطراب شأني است كه معمولاً در زدن با آلات و ابزارهاي آن مطرب شأني ميشود و علامت آن غلبه مقرونيّت آنها با محرّمات ديگر است.
6312. منظور از مجالس لهو و لعب چه ميباشد؟
ج. مجالس لهو و لعب، مجالسيست كه مناسبت با مجالس اهل فسق و گناه دارد.
6313. آيا فرقي بين موسيقي سنّتي و غير سنّتي، ترانه به زبان محلي و يا زبانهاي ديگر و استفاده از نوار ضبط شده آن وجود دارد؟
خريد و فروش اين گونه نوارها چگونه است؟
ج. در حرمت موسيقي تفاوتي بين سنتي و غير سنتي آن وجود ندارد و در صورت حرمت اصل موسيقي، خريد و فروش نوارهاي آن نيز حرام است.
6314. گوش كردن موسيقي باعث چه تحولاتي در روح انسان ميشود؟ آيا حكم موسيقي تابع اين امور است؟
ج. گوش دادن موسيقي آثار منفي فراواني در روح انسان دارد، ولي حكم شرعي آن داير مدار آن آثار نيست.
6315. هنر موسيقي، مبتني بر اصول و قواعد علمي و تاريخي است، چرا افراد دين دار آشنا با موسيقي، مرجع تشخيص حكم آن قرار نگيرند؟
ج. مرجع تشخيص حكم در تمام احكام شرعي، مرجع تقليد جامع شرايط است كه بر فهم و استنباط نظر شارع قدرت دارد و در تشخيص موضوعات، به متخصصين و خبرهاي آن مراجعه ميشود.
6316. آيا موسيقي درماني جايز است؟
ج. استفاده موسيقي براي درمان نيز همانند موارد ديگر آن جايز نيست.
6317. آيا استفاده و آموزش موسيقي در مواردي مثل هنر و طبابت و افزايش شير دام و رشد گياه و …، جايز است؟
ج. موارد استفاده از موسيقي موجب تغيير حكم شرعي آن نميشود.
6318. گوش دادن به آهنگها، ساخت، فروش، تعليم و تعلّم موسيقي و آلاتش چه حكمي دارد؟
ج. ظاهراً همهي اينها جايز نيست.
6319. در خانوادهاي كه يك يا چند نفر از اعضاي آن موسيقي گوش ميكنند و بقيه با اجبار و قهراً صداي موسيقي به گوش آنها ميخورد و امر به معروف و نهي از منكر آنها فايدهاي ندارد، چه حكمي دارد و گناه گوش كردن اين نوارها بالاخص در ماه محرم و صفر و رمضان به عهده كيست؟
ج. به گوش خوردن موسيقي، همانند شنيدن آن حرام نيست و گناه عمل حرام اعم از شنيدن موسيقي و … در ماههاي حرام مضاعف است.
6320. اگر شنيدن موسيقي و يا غنا انسان را به ياد خداوند متوجه كند، آيا شنيدن آن مانعي دارد؟
ج. انسان با عملي كه مورد رضاي خداوند نيست، نميتواند به ياد خداوند باشد و چنين اموري نميتواند موجب تغيير حكم شرعي موسيقي و غنا باشد.
6321. آيا داشتن مجوز از وزارت ارشاد دليل بر مجاز بودن صداي خواننده يا ترانهي او ميباشد؟
ج. مجوّز آن وزارت خانه، نميتواند مجوّز شرعي براي نوارهاي موسيقي و ترانه باشد.
6322. شنيدن موسيقيهايي كه از صدا و سيما پخش ميشود چه صورت دارد؟
ج. فرقي با موارد ديگر نميكند و به طور كلّي شنيدن موسيقي مطرب حرام است و در فرض مذكور به هر نحو ممكن بايد از شنيدن آن اجتناب نمود.
6323. تشويق و تجليل از بعضي نوازندگان و حرفه آنها در بعضي روزنامهها و مجالس و رسانههاي خبري ديگر و شركت در اين برنامهها و تشويق آنها چه حكمي دارد؟
ج. چون نواختن و شنيدن موسيقي مطرب حرام است، كليّه اموري كه به عنوان مقدمه يا ترويج آن محسوب ميشود نيز حرام است.
6324. آيا كارتونهاي خارجي كه آهنگهاي شاد دارند، حرام است؟
ج. اگر مطرب باشند، شنيدن موسيقي آن حرام است و در اين صورت ديدن فيلم، بدون آهنگ از اين جهت اشكالي ندارد.
6325. شنيدن نوارهاي ترانه خواننده زن و مرد و نواختن ارگ يا آهنگهاي راديو و تلويزيون، اگر به خود گوش دهنده آن حالت طرب دست ندهد، چه حكمي دارد؟
ج. چون ميزان در مطرب بودن اطراب شأني است نه فعلي؛ بنا بر اين در فرض سؤال نيز شنيدن آنها حرام است.
6326. ني زدن اگر موجب فساد نباشد، چه حكمي دارد؟
ج. ني از آلات مخصوص موسيقيست و اشكال دارد.
6327. آيا موسيقي حلال نيز وجود دارد، موسيقي آرام چه وجهي دارد؟
ج. اگر با آلات و ابزار لهو باشد، صورت حلال ندارد.
6328. براي رفع خستگي روح و جانم آهنگهاي شاد گوش ميكنم، زيرا خدا آزار رساندن به روح توسط خود انسان را محكوم ميكند، پس گمان نميكنم رفع خستگي روح با آهنگ اشكالي داشته باشد؟
ج. موسيقي بزرگترين و بيشترين آسيب را به روح انسان وارد ميسازد و او را از قرب پروردگار متعال دور ميسازد، بنا بر اين شما كه نگران روح خود هستيد، بايد از شنيدن موسيقي حرام خود داري نماييد.
6329. برخي ميگويند نوارهاي ترانه روي ما تأثير منفي ندارند، آنها را چگونه ارشاد كنيم؟
ج. ملاك حرمت تأثير فعلي نميباشد، بنا بر اين در اين صورت نيز آنها نبايد موسيقي گوش كنند.
6330. آيا شنيدن ترانهي غمگين جايز است؟
ج. تفاوتي با انواع ديگر موسيقي ندارد و غمگين بودن سبب حليّت نميشود.
6331. گوش دادن به صداي كسي كه ترانهاي را زمزمه ميكند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر ترانه را به آن سبك بخواند، به صورتي كه به حالت غنا برسد، حرام است.
6332. انسان اگر به اجبار به موسيقي مبتذل گوش كند، چه حكمي دارد؟
ج. اختياراً خودش نبايد گوش دهد و حكم به گوش خوردن موسيقي (سماع) با شنيدن آن (استماع) فرق ميكند.
6333. در صورتي كه در شرايط زماني يا مكاني خاص، سوار اتومبيل عمومي باشيم كه چارهاي جز شنيدن ترانه و موسيقي نباشد، تكليف چيست؟
ج. خود انسان اختياراً نبايد گوش دهد، پس ميتواند به گونهاي خود را مشغول ذكر و يا امور ديگر نمايد كه شنوندهي موسيقي نباشد، هر چند صداي آن به گوش وي بخورد.
6334. حكم پخش كردن آهنگهاي مذهبي در مساجد و حسينيهها چه ميباشد؟
ج. انجام اموري كه موجب هتك حرمت مسجد ميشود، حرام است و گناه آن مضاعف است.
6335. آيا دايره زدن حلال است؟
ج. دايره نيز از آلات و وسايل طرب ميباشد و استعمال آن حرام است.
6336. حكم وسايل طرب و استفاده و خريد و فروش و ساختن و تعليم و تعلم آنها از قبيل تار، سه تار، سنتور، تنبور، قانون، قيچك، كمانچه، ني، تنبك، دف، پيانو، ويولون، ويلا، @كلارينت، فلوت، هورن، ترومپت و سازهاي كوبهاي، چه صورتي دارد و خانهها و مؤسسات و اشتغال و درآمد از اين راه چه حكمي دارد؟
شكستن آنها ضمان آور است يا خير؟
ج. چون وسايل ذكر شده، ابزار و آلات ويژه لهو ميباشند اشتغال و درآمد آنها و كل امور مذكور حرام است و از بين بردن صورت و شكل ظاهري آنها واجب است و در اين خصوص ضماني ندارد.
6337. آيا از لحاظ شرعي نواختن موسيقي و آموزش و فراگيري آن، شغل و درآمد آن حلال محسوب ميشود؟
ج. اشتغال و كسب درآمد از چنين حرفههايي حرام است.
6338. يادگيري خوانندگي يا نوازندگي موسيقي توسط جوانان و نوجوانان چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
6339. آيا گرفتن اجرت براي تكثير نوارهاي صوتي كه محتوي امور حرامي هستند، جايز است؟
ج. خير، حرام است.
6340. خريد و فروش اسباب مشتركه موسيقي، چه حكمي دارد؟
ج. خريد و فروش آلات لهو، مثل تار و حتي سازهاي كوچك حرام است؛ مگر اين كه منفعت مشروع و حلالي از آن برده شود و معامله براي آن منفعت حلال واقع شود كه بنا بر اظهر در اين صورت معامله صحيح است.
6341. استفاده از طبل، سنج و شيپور در مراسم عزاداري چه حكمي دارد؟
ج. خلاف احتياط است.
6342. آيا ميتوان به استناد اين كه از مفسده حرام مثل رقص و قمار و شراب و غنا مصونيت دارم، مرتكب حرام؟
ج. هر عمل حرامي داراي مفسده است، چه فرد آن را درك نمايد و چه متوجه آن نشود؛ بنا بر اين در هر صورت از چنين اعمال حرامي بايد پرهيز نمود.
6343. غنا چيست؟
آيا غنا فقط شامل صداي انسان است يا اين كه شامل صداهاي حاصل از آلات موسيقي هم ميشود؟
ج. غنا، كشيدن صدا و گردش آن در حنجره است، به گونهاي ويژه كه طرب آور بوده و به علت شِدَّت شادماني به واسطه خيال وصول به محبوب و يا حزن و اندوه به واسطه خيال فراق و دوري او، موجب سبكي در انسان گردد و علامت آن مناسبت داشتن با مجالس اهل فسوق ميباشد و صداهاي حاصل از آلات و ابزار، حكم جداگانهاي دارد كه در مسألهي 20 از مسائل متفرقه رساله و نيز در باب موسيقي همين كتاب ذكر شده است.
6344. آيا معيار در حرمت غنا، كيفيت آهنگ است يا محتواي آن؟
ج. در غنا، كيفيت آهنگ معيار حرمت است.
6345. آيا جايز است زن براي شوهر خود آواز بخواند؟
ج. آواز اگر غنا است، جايز نيست.
6346. خواندن اشعاري كه داراي مضامين فاسد و لغو و هجوست با آواز يا ساده چه حكمي دارد؟
ج. خواندن آن اشعار ملازمت با غنا ندارد و ميتواند تحت عنوان ديگري هم حرام باشد.
6347. گوش دادن به صداي زن نامحرم براي مرد، در صورتي كه اشعار مذهبي بخواند و موجب مفسده هم نباشد، چه حكمي دارد؟
ج. با عدم غنا و لذّت بردن جايز است؛ اگر چه احتياط در اجتناب است.
6348. هم خواني زنان با مردان و شنيدن هم خواني آنها چه حكمي دارد؟
ج. كلّا اشكال دارد.
6349. هنگامي كه در مراسم صبحگاهي مدرسه يكي از خواهران قرآن را با صوت تلاوت ميكند، دبيران مرد صداي وي را ميشنوند، آيا به طور كلّي تلاوت قرآن توسّط خواهران در صورت شنيدن نامحرم گناه است؟
ج. اشكال دارد.
6350. آيا خواندن قرآن به صورت شاد حرام است؟
ج. اگر به حد غنا نباشد، جايز است.
6351. آيا خوانندگي زنان حرام است؟
ج. اگر به حد غنا باشد يا صداي آنها را نامحرم بشنود، حرام است.
6352. گوش كردن به آواز زن نامحرم، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد، هر چند با ريبه هم نباشد.
6353. رقص زن براي زن و يا مرد براي مرد و زن براي شوهر خود، چه صورت دارد؟
ج. اشكال دارد.
6354. رقصيدن زن در جايي كه مرد نامحرم نيست، چه حكمي دارد؟
همچنين رقص مرد براي مرد چه حكمي دارد؟
ج. رقصيدن زن در مجالس زنان و يا مرد در مجالس مردان اشكال دارد و احتياط واجب در ترك است.
6355. آيا فرقي در رقص با آهنگ و بدون آهنگ و رقص در قسمتي از بدن و يا تمامي بدن وجود دارد؟
ج. خير.
6356. رقصيدن و ياد دادن آن به ديگران؛ مرد به مرد يا زن به زن و يا زن به شوهر خود و دريافت جايزه و يا پول در قبال آن، چه صورتي دارد؟
ج. تمام موارد ذكر شده، اشكال دارد.
6357. وظيفه ما در مجالسي - مثل جشن عقد و عروسي - كه زن در مقابل مرد ميرقصد، چيست؟
ج. وظيفه شما نهي از منكر است و شركت در چنين مجالسي حرام ميباشد.
6358. آيا جايز است زن در ميان زنان برقصد؟ و اگر جايز نباشد، حكم نشستن زنان در تالارها و در چنين مجالسي چگونه است؟
ج. در صورتي كه اگر جمع نشوند نميخوانند و نميرقصند؛ پس جمع شدنشان كمك بر اين عمل است و اگر اين عمل حرام است، كمك به آن هم، كمك بر گناه است.
6359. آيا رقص محلي در عروسيها جايز است؟
شركت در اين مجالس چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه ذكر شد، رقصيدن زن در مجالس زنان و يا مرد در مجالس مردان اشكال دارد و احتياط واجب در ترك است و شركت در اين مجالس اگر سبب تشويق يا كمك به آنها نباشد، حرام نيست.
6360. آيا رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ و موسيقي حرام است؟
و در صورتي كه حرام باشد، آيا ترك مجلس بر شركت كنندگان واجب است؟
ج. رقص در مجالس زنانه حتي بدون آهنگ هم اشكال دارد و احتياط واجب در ترك آن است و بودن در آنجا، اگر سبب تشويق يا كمك به آنها نباشد، حرام نيست.
6361. رقص محرم براي محرم چه صورتي دارد؟
ج. اشكال دارد.
6362. براي جلوگيري از رقص و ترانه در مراسم عروسي چه بايد كرد؟
ج. با رعايت شرايط و مراتب نهي از منكر بايد از هر راه مشروع از چنين اعمالي جلوگيري نمود.
6363. رقصيدن داماد در مجلس زنان چه حكمي دارد؟
ج. حرام است.
6364. رقص زن نزد برادر و خواهر و والدين خود، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
6365. آيا اگر دلايل عقلاني بعضي از احكام الهي براي كسي مشخص نشود (مانند دليل حرام بودن رقص زن براي زن، اگر هيچ حالتي بين طرفين به وجود نيايد) ميتواند با استناد به آن، عمل حرام و … را مرتكب شود؟
ج. عقل بشر از ادراك تمام مصالح و مفاسد احكام، قاصر و ناتوان است و لذا به اين عنوان نميتواند مرتكب اعمال حرام گردد.
6366. در رقص اگر تحت تأثير قرار نگيريم، چه حكمي دارد؟
ج. رقص حتي در صورت عدم تأثير بر فردي كه ميرقصد نيز اشكال دارد.
6367. آيا ديدن فيلم رقص اشكال دارد؟
ج. اگر قصد ريبه و لذت باشد، اشكال دارد.
6368. در موقع رقصيدن در عروسي، پول دادن و پول گرفتن چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
6369. رقص كودكاني كه به سن بلوغ نرسيدهاند، در مجالس عروسي چه حكمي دارد؟
ج. كودك قبل از سن بلوغ تكليفي ندارد اما بزرگ ترها نبايد مشوّق آنها باشند.
6370. دست زدن همراه با مداحي در مجالس شادي ائمه معصومين عليهم السّلام و روزهاي تولد آنها، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. اگر عدم مناسبت با مقام آن حضرات انتزاع نشود و به حد لهو نرسد، مانعي ندارد.
6371. حكم شرعي استفاده از نثارهايي را كه در مجالس عروسي بر سر عروس ميريزند، بيان فرماييد؟
ج. به حسب ظاهر تا علم به عدم رضاي صاحب نثارها نباشد، براي كساني كه حاضرند جايز است و احتياط در رعايت ظن به رضا است.
6372. دست زدن همراه با شادي و خواندن ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او عليهم السّلام در جشنهايي كه به مناسب ايام ولادت ائمه عليهم السّلام و اعياد ولادت و مبعث برگزار ميشود، چه حكمي دارد؟
اگر اين جشنها در مكانهاي عبادت مانند:
مسجد و نمازخانههاي ادارات و يا حسينيهها برگزار شوند، حكم آنها چيست؟
ج. دست زدني كه به حد لهو نرسد، اشكال ندارد؛ ولي در مساجد و امثال آن، هر عملي كه موجب هتك احترام آنها است، جايز نيست.
6373. شركت و حضور در مجالسي كه آلات لهو و فحشا و منكر رواج دارد، در موارد اضطرار چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست و به هر راه ممكن انسان نبايد به آنجا برود و در صورت ورود بايد خارج شود و موارد اضطرار همانند ساير موارد اضطرار در احكام شرعي است.
6374. شركت در مجالس عقد و عروسي كه در آنها معصيت ميشود، براي جلوگيري از انزوا و روبرو نشدن با مشكلات اجتماعي و مسخره نكردن ديگران، چه حكمي دارد و آيا در اين مورد ميتوان تقيّه كرد و در اين مجالس شركت نمود؟
ج. خير، جايز نيست.
6375. در مجالس عروسي موسيقي غير مطرب و دف زدن و غنا، جايز است؟
ج. با آلات مخصوصهي به لهو جايز نيست و با غير آلات مخصوص به لهو در نكاح (مراسم ازدواج) و ختان (مراسم ختنه) جايز است و همچنين ترجيع (گردش صدا در گلو) كه مخصوص مغنّيه (خواننده زن) ميباشد، در صورتي كه مشتمل بر كلام باطل نباشد و همراه با محرّمات ديگر نباشد، مستثني است.
6376. در صورتي كه ترك مجلس براي نشنيدن ترانه حرام مستلزم بيحرمتي به اهل مجلس و بزرگ ترها باشد، به صورتي كه تا مدتها ايجاد ناراحتي براي دو طرف كند، تكليف چيست؟
ج. نشستن در چنين مجالسي خالي از اشكال نيست و بايد به هر طريق و بهانهاي مجلس را ترك نمود، بلكه در صورت وجود شرايط نهي از منكر با رعايت مراتب آن بايد آنها را از اين عمل نهي نمود.
6377. حكم كاروانهاي عروسي كه عروس را با بوق زدن و دست زدن در خيابانها ميبرند چيست؟
ج. اگر معرضيّت براي فتنه و فساد دارد، اجتناب شود.
6378. تعزيه و شبيه خوانيهاي مذهبي به صورت فعلي، چه حكمي دارد؟
ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعي ندارد.
6379. تشبه به اهل بيت عليهم السّلام در نمايش و تعزيه و … چه حكمي دارد؟
ج. اگر هتك احترام نشود، مانعي ندارد.
6380. تعزيه و شبيه خواني بخشهايي از تاريخ كه سند معتبري ندارند (مثل ازدواج حضرت قاسم)، چه حكمي دارد؟
ج. اگر معلوم باشد كه نقل از بعض تواريخ و روايتها است، اشكال ندارد.
6381. در مراسم عزاداري اهل بيت عليهم السّلام سياه پوشي چه حكمي دارد؟
ج. خوب است، ولي موجب اعتراض به ديگران نباشد.
6382. 1) آيا تعزيه و شبيه خواني اشكال دارد؟
ج. اموري كه در تعزيه انجام ميشود را بايد يكي يكي سؤال كرد، چنين نيست كه مجموع امور تعزيه خواني، يك حكم داشته باشد.
2) يا مرد، اگر لباس زن را در تعزيه بپوشد و جاي او بخواند، اشكال دارد؟
ج. بله، اشكال دارد.
3) آيا صداي شيپور و طبل و دُهل در تعزيه حرام است؟
ج. ترك اينها احوط است وجوباً.
6383. نظر مباركتان را در مورد قمه زني بيان فرماييد.
ج. حكمش به عنوان اوّلي عدم ضرر رساندن به خود يا ديگري است، به حدّي كه حرام باشد؛ پس اگر مضر نباشد و مفسدهاي هم بر آن مترتب نباشد في نفسه اشكال ندارد.
6384. نقّالي و پرده خوانيهاي مذهبي - كه زندگي پيامبران و ائمه معصومين عليهم السّلام را از روي شمايل نقاشي شده ايشان توضيح ميدهند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعي ندارد.
6385. نظر حضرت عالي در مورد اين كه در بعضي از مجالس اهل بيت عليهم السّلام و سينه زني، نام مقدّس اهل بيت عليهم السّلام خيلي عادي و عاميانه بر زبانها جاري ميشود، چيست؟
ج. تا حدّي كه موجب هتك نباشد، مانعي ندارد.
6386. برخي از شيعيان در مجالس عزاداري اهل بيت عليهم السّلام و خصوصاً مجلس سرور شهيدان، أبا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام اقدام به سينه زني و كندن صورت مينمايند - كه باعث كبود شدن و خون ريزي ميشود، حكم شرعي آن چيست؟
ج. در صورتي كه مناسب عزاداري باشد و مرض آور نباشد، اشكال ندارد.
6387. لخت شدن در عزاداري چگونه است و اگر بر اثر سينه زني، بدن سرخ شود، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد و لخت شدني كه در معرض نظر حرام نامحرم باشد، جايز نيست.
6388. سينه زدن زنان با حفظ حجاب چه صورتي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
6389. زنجيرزني چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
6390. شركت در جمعي كه گمان ميرود با ريا عزاداري ميكنند، چگونه است؟
ج. شما خودتان سعي كنيد كه عملتان با اخلاص باشد.
6391. شركت در عزاداري، به طوري كه نتوانيم نماز را در اوّل وقت بخوانيم، چه حكمي دارد؟
ج. نماز در اوّل وقت را در اولويّت قرار دهيد.
6392. اگر شركت در عزاداري توأم با گناه باشد (مثل نگاه به نامحرم يا خودنمايي)، چه حكمي دارد؟
ج. چنان چه با گناه باشد، حرام است.
6393. خواندن قرآن، نوحه و عزاداري به صورت سبكهاي موسيقي (در دستگاههاي موسيقي) جايز است؟
ج. خير، حرام است.
6394. سرودهايي كه مداحان، با آهنگهاي مختلف (صوتها و سبكهاي مختلف) در شاديهاي اهل بيت عليهم السّلام ميخوانند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر غنا و مطرب نباشد، مانعي ندارد.
6395. خواندن اشعاري با مضامين مشتبه كه در آن خود را زينب الهي يا حسين الهي ميدانند، چه صورتي دارد؟
و شركت در چنين مجالسي جايز است؟
ج. اگر منشأ انتزاع حرام است، جايز نيست.
6396. برخي مدّاحان دربارهي اهل بيت عليهم السّلام غلو ميكنند، تعابيري مانند الوهيّت دربارهي آن بزرگواران به كار ميبرند، شعرها را به گونهاي با صدا ميخوانند كه شنوندگان را به حركت ميآورد، گاهي در مقام خضوع و خشوع خود را تشبيه به حيوانات - مانند سگ - ميكنند يا حتّي گاهي صداي آنها را در ميآورند. آيا اين كارها از لحاظ شرع چه حكمي دارد؟
ج. اين كارها خلاف احتياط است، بلكه اگر به طوري باشد كه اهانت به آن ذوات مقدسه عليهم السّلام باشد، به عنوان ثانوي حرام قطعي است.
6397. نوارهاي نوحهاي اخيراً رايج شده كه نوحه همراه با موسيقي خوانده ميشود و برخي از آنها بسيار تأثيرگذار است، توليد، پخش، خريد و فروش و شنيدن چنين نوارهايي آيا جايز است؟
ج. جايز نيست. (به توضيح مذكور در مسألهي 20 از ملحقات رساله مراجعه شود. )
6398. گاهي در سينه زني يا زنجير زني، افراد بخشي از بدن را برهنه ميكنند، در حالي كه زنان نيز حضور دارند. آيا اشكال دارد؟
ج. تا هنگامي كه علم به تعمّد نظر با ريبه از ديگران ندارند، اشكال ندارد.
6399. اگر كسي وسيلهاي مثل عَلَم و … را جهت عزاداري امام حسين عليه السّلام نذر كرده باشد، آيا مسؤول حسينيه ميتوانند از قبول آن خود داري نمايد؟
ج. اگر صلاح نداند، ميتواند.
6400. هر سال ممكن است مقداري از پول و نذوراتي كه مردم جهت مجالس عزاداري كمك ميكنند اضافه بيايد، با توجه به اين كه برخي از مواد خوراكي را نميتوان تا سال ديگر نگهداري كرد، تكليف آن اموال چه ميشود؟
ج. اضافه را در همان روز و همان مجلس و حوالي و همسايگان آنجا مصرف كنند.
6401. آيا شرعاً ميتوان بلندگوهاي بيرون مسجد را جهت عزاداري امام حسين عليه السّلام روشن گذاشت تا مردم از آن بهره بيشتري ببرند؟ اگر علم به رضايت مردم داشته باشيم چه طور؟
ج. اگر موجب اذيت ديگران نباشد، جايز است.
6402. اكو و بلندگوهايي كه معمولاً در مجالس لهو و لعب و عروسيها استفاده ميشود، ميتوان جهت مجالس عزاداري كرايه كرد؟
ج. اگر آن مجالس خالي از لهو و لعب باشد، اشكال ندارد.
6403. پولهايي كه از مردم در مجالس مذهبي جهت هديه به روحاني جمع آوري ميشود، آيا ميتوان بخشي از آن را به روحاني داد و بقيه آن را خرج حسينيه، عزاداري و ساخت مسجد يا مصارف عام المنفعه استفاده نمود؟
ج. خير، نميتوان.
6404. آيا خريدن عَلَم كه داراي مجسمه حيواناتي مثل كبوتر، طاووس و … است براي عزاي امام حسين عليه السّلام اشكال دارد؟
ج. اشكال ندارد.
6405. آيا جايز است پارچههاي عَلَم را - كه مردم به عَلَم ميبندند - فروخت و خرج حسينيه يا عزاداري يا مسجد كرد؟
ج. خير، مگر با اطمينان به اين كه به همين مقصود دادهاند.
6406. آيا پول دادن به مرثيه سراياني كه بعضي از مطالب بيمدرك يا ضعيف السّند را ميخوانند و يا با غنا اشعار را ميخوانند جايز است؟
ج. اگر به نحو حرام بخوانند، جايز نيست؛ مگر اين كه به عنوان مزد كار حرام نباشد.
6407. آيا احترام گذاشتن به لباس سياه، ضريح، علم و پارچههايي كه اختصاص به عزاي امام حسين عليه السّلام دارد، مشروع است؟
ج. بله.
6408. استفاده از چهل چراغ در دسته هاي عزاداري چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد.
6409. برپا كردن مجالس عزاداري، جشن و مهماني در منزل، بدون اذن شوهر جايز است؟
ج. اگر منزل مال شوهر باشد، جايز نيست؛ مگر با اطمينان به رضايت او.
6410. مقاتل معتبر اعم از فارسي و عربي از نظر حضرت عالي كدامند؟
ج. كتبي كه بزرگان از علماي اماميه (رض) نوشتهاند.
6411. آيا مصافحه كردن و تبريك سال نو در روز عاشورا، يا شهادت معصوم كه مقارن اعياد نوروز شده است، اشكال دارد؟
ج. هر چند حيثيّت شهادت معصومين با عيد نوروز متفاوت است، اما مقارنت زماني ميتواند مستلزم هتك احترام باشد.
6412. گذاشتن وسايل هيأت عزاداري امام حسين عليه السّلام در مساجد چگونه است؟
ج. اگر در كناري باشد و مزاحمت با نمازگزاران نداشته باشد، اشكال ندارد.
6413. تشكيل هيأتهاي مذهبي در منازل و خالي كردن مساجد در مناسبتهاي مذهبي، چه حكمي دارد؟
ج. اشكال ندارد و مناسب است مساجد را براي اقامهي نماز و عبادات ديگر بگذارند.
6414. استعمال طبل و سنج و ني در عزاداري چه حكمي دارد؟
ج. اشكال دارد.
6415. حكم شرعي رفتن در مجالس نهم ربيع الاول كه در آن مجالس به خاطر شادي شيعيان شروع به لعن و نفرين به دشمنان اهل بيت عليهم السّلام و مزاح كردن و لطيفه گفتن ميكنند، چيست؟
مجلس تا چه حدّي بايد در شادي پيش برود؟
ج. در حد مشروع و عدم احتمال وجود بيگانه، اشكال ندارد.
6416. در برخي از مجالس سرور اهل، بيت زنان در مجالس زنانه خود را آرايش ميكنند، آيا اين عمل جايز است؟
ج. اگر در مقابل نامحرم نباشد و مستلزم حرامي نباشد، جايز است.
6417. عدّهاي از افراد به نام دعانويس از برخي كتابها، براي رفع امراض و اصلاح اختلاف زن و شوهر دعاهايي مينويسند و عدّهاي براي گرفتن دعا به آنها مراجعه كرده و به عنوان هديه مقداري پول پرداخت ميكنند.
از نظر شارع مقدّس اسلام، اين كار چه صورتي دارد و پولي كه آنها از اين راه به دست ميآورند، حلال است يا حرام؟
ج. اگر از كتب معتبره باشد و دعانويس متشرّع باشد و خلاف شرعي در كار نباشد، مانعي ندارد و پولي كه به رضايت داده ميشود، حلال است.
6418. 1) درمان نزد كسي كه دستور العمل پزشكي را براي مريض، از غيب ميگيرد، هر چند مشكوك الحال باشد چگونه است؟
اين شخص ادّعا ميكند دوا و دستور العمل و نسخه را با توسّل از محضر مقدّس اهل بيت عليهم السّلام دريافت ميكند.
ج. اعمال و اقوال مؤمن، محمول بر صحّت است تا آن كه بدانيم صحيح نيست و عمل به قول او، اگر خلاف شرع نيست، جايز است.
2) آيا درمان نزد كسي كه با استفاده از نيروي مرموزي كه در چشم او به وديعهي خداوندي نهاده شده است، جايز است؟
ج. جوابش گذشت.
6419. مراجعه به افرادي كه از طريق دعا و آب متبرّك، بيماران را شفا ميدهند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر مستلزم خلاف شرعي نباشد، اشكالي ندارد.
6420. آيا جادو و سحر واقعيت دارد و در صورت وجود، آيا حرام است؟
ج. بله، واقعيت دارد و حرام است.
6421. باطل كردن سحر و نجات افراد گرفتار از اين طريق، چه حكمي دارد؟
ج. جايز است.
6422. سحر كردن جهت تسهيل كارها از جمله ماهيگيري، چه حكمي دارد؟
ج. جايز نيست.
6423. شعبده بازي از نظر اسلام چيست؟
كساني كه براي آنها پول پرداخت ميكنند، چه حكمي دارد؟
شركت در مجالس، جهت ديدن شعبده بازي چه وجهي دارد؟
و اگر از تلويزيون پخش شود، چه حكمي دارد؟
ج. شعبده بازي و پول دادن براي آن مانند سحر جايز نيست، ولي مجرد ديدن آن، بدون صدق اعانت و كمك به آن، مانعي ندارد.
6424. احضار ارواح و اجنّه و كمك گرفتن از آنها، چه وجهي دارد؟
ج. اگر معرضيّت خطر يا ضرر براي مسلماني نباشد و اذيّت روح مؤمني هم نباشد، در امور حلال جايز است.
6425. آيا از نظر اسلام مسأله ارتباط با روح جايز است، در صورت مثبت بودن پاسخ، مراحل دستيابي به آن را توضيح دهيد؟
ج. في حد نفسه جايز است و به اهل خبره و مظان آن رجوع شود.
6426. مراجعه به فالگير و پول دادن جهت فال چه حكمي دارد؟
ج. اگر مستلزم خلاف شرعي نباشد جايز است، ولي حرف آنها اگر يقين نباشد، اعتباري ندارد.
6427. در حال حاضر نقّاشي و مجسّمه سازي چه حكمي دارد؟
خصوصاً ساختن مجسّمه و كشيدن شمايل معصومين عليهم السّلام، نگهداري آنها در موزهها (به عنوان آثار هنري) و منازل (به عنوان دكور)، چگونه است؟
ج. به مسألهي 1626 رساله مراجعه شود.
6428. مجسّمه سازي از نظر شرع چه حكمي دارد؟
ج. صورت تمام از چيزهايي كه روح دارند، جايز نيست.
6429. ساختن پيكرههاي نيم تنه (عكسهاي نيمه برجسته) از شخصيتها چه حكمي دارد؟
ج. اگر مجسمه نباشد، يا تام نباشد، احتمال جايز بودن است.
6430. خريد و فروش مجسمه و نقاشي كه آثار هنري ميباشند چه حكمي دارند؟ جهت تزيين كردن و يا منبّت كاري چه وجهي دارد؟
ج. به مسألهي 1626 رساله مراجعه شود.
6431. براي تجليل از مقام علمي و … افراد آيا ميتوان مجسمه آنها را ساخت و در مراكز شهرها نصب نمود. ساختن مجسمه پلاستيكي از حيوانات و خريد و فروش آنها چه صورتي دارد؟
ج. به مسألهي 1626 رساله مراجعه شود.
6432. استفاده از داستانهاي قرآني براي آفرينش تجسّمي، به صورت تابلو و نقاشي و مجسمه چه حكمي دارد؟
ج. به مسألهي 1626 رساله مراجعه شود.
6433. در بافندگي، حكم بافتن و نقش و نگار عكس حيوان و انسان چيست؟
در صورت برجسته شدن نقشها آيا اشكال پيدا ميكند؟
ج. اگر صدق مجسمه نكند، حكم مجسمه را ندارد.
6434. ساخت مجسمه انسان و حيوان با امعاء و احشاء داخلي، جهت استفاده در مراكز آموزشي، چه حكمي دارد؟
و استفاده و كشيدن نقاشي انسان و حيوان جهت آموزش و يا در كتب علمي، چه صورتي دارد؟
ج. با توجه به پاسخ مسائل قبلي، جواب آن معلوم ميشود.
6435. تعريف قمار و آلت قمار چيست؟
ج. قمار، بازي همراه با برد و باخت به وسيلهي آلات مخصوص فراهم شده براي قمار با در ميان گذاشتن و قرار پول يا چيز ديگر به عنوان عوض است و بين اقسام بازيها و اقسام آلات فراهم شده براي قمار در هر عصري، فرقي وجود ندارد.
6436. شرط برد و باخت در چه مسابقاتي جايز و در چه مسابقهاي حرام ميباشد؟ و حكم مالي كه برنده از بازنده ميگيرد چيست؟
ج. مسابقه با آلت غير معدّه جهت قمار يا بدون آلات قمار - مثل كشتي - بنا بر اظهر جايز است و مسابقه با آلات قمار، حتّي بدون عوض بنا بر احوط، جايز نيست و مال قمار را واجب است به مالك آن رد كند.
6437. بازي شطرنج كه امروزه از آلت قمار بودن افتاده و جنبهي يك بازي و ورزش فكري را پيدا كرده است، چه حكمي دارد؟
ج. بازي با آلات قمار با معاوضه حرام و بدون معاوضه خلاف احتياط است.
6438. بازي شطرنج و پاسور هر چند بدون برد و باخت چه صورتي دارد؟
ج. اين همان مورد احتياطيست كه بازي با آلات معدّه بدون معاوضه، محل احتياط است و در شطرنج و مانند آن احتياط شديد است.
6439. بازي كردن با شطرنج بدون برد و باخت چه حكمي دارد؟
خريد و فروش آن و نگاه كردن به افرادي كه بازي ميكنند چه طور؟
ج. بازي با آلات معدّهي بدون عوض، مورد احتياط است و اين احتياط در شطرنج و نرد شديد است و اگر در معامله انتزاع جواز مطلق شود ( زيرا معاوضه نيز امريست قصدي) و در آن ترويج حرام باشد، جايز نيست و تكسّب با چيزي كه منفعت محلّله ندارد، جايز نيست و نگاه كردن به افراد اگر ضد نهي از منكر نباشد، حرام نيست.
6440. نظر حضرت عالي دربارهي شطرنج و خريد و فروش آلات و ابزار آن چيست؟
ج. شطرنج با همان خصوصياتي كه از قديم داشته، ساختنش حرام است و نگهداري آن هم حرام است، اگر فايدهاي غير از بازي كردن با آن نداشته باشد، خريد و فروش آن نيز در اين صورت حرام است.
6441. آيا بازي با غير آلات معدّه براي قمار با شرطبندي، به گونهاي كه صدق عرفي آلات بر آن نكند - مانند بازي با رايانه در موارد غير صدق قمار - جايز است؟
ج. اشكال ندارد، ولي اگر آن احتمال ضرر و خطر داشته باشد (مانند @مصارعت) جايز نيست.
6442. آيا در مسأله شطرنج و ورق و پاسور، رجوع به غير (كساني كه اين بازيها را بدون برد و باخت جايز ميدانند) در اين مسأله، براي كساني كه از شما تقليد ميكنند، جايز است؟
ج. در احتياط واجب، مطلقاً رجوع به مجتهد اعلم بعدي جايز است؛ بنا بر اين فقط در صورتي كه بازي با اين آلات بدون برد و باخت است، رجوع به مجتهد ديگر جايز است.
6443. حكم بازي با شطرنج و پاسور چيست؟
ج. بازي كردن با آلات قمار، از قبيل نرد و پاسور و شطرنج، با برد و باخت حرام قطعيست و بدون برد و باخت، احتياط در ترك آن است و در شطرنج، احتياط شديدتر است.
6444. آيا بازيهايي كه حرام است مانند:
ورق و شطرنج اگر با كامپيوتر انجام شود، چه صورتي پيدا ميكند؟
ج. فرق نميكند، في الجمله.
6445. خريد و فروش وسايل سرگرمي مانند شطرنج و منچ و كارت بازي و ساير اشياي سرگرمي، چه حكمي دارد؟
ج. در مورد شطرنج جايز نيست. (به مسألهي 1624 رساله رجوع شود. )
6446. با توجه به اين كه در بيشتر مدارس، بازي با شطرنج رواج دارد، آيا بازي با آن و برگزاري دورههاي آموزشي آن جايز است؟
ج. جايز نيست.
6447. اگر كسي يكي از آلات قمار را به انسان هديه كرد، آيا ميشود آن را به عنوان يادگاري نگه داشت و از آن استفاده نكرد؟
ج. خير، بايد آن را از بين برد.
6448. تشويق قمارباز و ياري كردن او به شكل تشويق يا راههاي ديگر، چه حكمي دارد؟
تماشاي آن، چه صورتي دارد؟
ج. تشويق و اعانت و كمك به او مطلقاً حرام است.
6449. لطفاً حكم بازي كردن و كسب و درآمد از طريق احداث باشگاه بيليارد را بيان فرماييد.
ج. جايز نيست.
6450. آيا بازي بيليارد جايز است؟
اگر بدون برد و باخت باشد چه طور؟
ج. جايز نيست و بدون برد و باخت هم بنا بر احتياط جايز نيست.
6451. كساني كه به خريد و فروش لوازم آرايشي اشتغال دارند و ممكن است بسياري از مشتريهاي آنان لوازم خريده شده را در مصارف غير شرعي استفاده كنند، آيا معاملات و اشتغال آنان دچار اشكال ميشود؟
ج. اگر قصد حرام و قصد كمك به حرام نداشته باشند، اشكال ندارد.
6452. در مسابقاتي - مثل فوتبال - اگر جوايزي تهيه شود و يا شرطبندي شود و برد و باخت در كار باشد، حكم مسأله را توضيح دهيد؟
ج. اگر جوايز از اموال بازنده تهيه شود و به برنده داده شود، حرام است.
6453. اگر از طرف فرد ثالث جايزهاي براي تيم برنده قرار داده شود، بازي به قصد برنده شدن، چه حكمي دارد؟
با فرض اين كه تيم بازنده مخارج مصرف شده جهت كسب آمادگي و تهيه امكانات را از دست ميدهد.
ج. ظاهراً اشكال ندارد.
6454. اگر برد و باخت بين بعضي از بازيكنان و مربيان و غيره باشد، بازي براي بازيكناني كه برد و باخت شامل حال آنها نميشود، چگونه است، نيز براي تماشاگران چه حكمي دارد؟
ج. اگر تشويق و كمك بر مرتكبين حرام محسوب شود، حرام است.
6455. كسب درآمد از راه قرار دادن وسايل بازي در اختيار ديگران - مانند ميزهاي فوتبال دستي، آتاري يا بازيهاي كامپيوتري - در صورت عدم شرطبندي، براي صاحب باشگاه، چه صورتي دارد؟
ج. اگر بازي با آلات معدّه قمار نيست - كه حتي بدون برد و باخت هم محل احتياط باشد - اشكال ندارد.
6456. آيا اگر پدر فرزندش را از كشيدن سيگار و مواد مخدر نهي كند، بر فرزند اطاعت او واجب است؟
ج. در فرض سؤال كه مخالفت نوعاً موجب ايذاي پدر است، اطاعت واجب است، قطع نظر از حكم مصرف مواد مخدر.
6457. كشيدن سيگار براي كساني كه شأن اجتماعي ويژه داشته و در مسند ارشاد مردم هستند، چه حكمي دارد؟
ج. موارد و شرايط و خصوصيات مختلف ميشود.
6458. آيا استعمال دخانيات در اماكن عمومي كه گاه موجب آزار و يا ضرر رساندن به ديگران ميشود، جايز است؟
ج. در موردي كه موجب آزار يا ضرر باشد، جايز نيست.
6459. نظر مبارك را در خصوص كشت، توليد، نگهداري، مخفي كردن، حمل، توزيع و خريد و فروش مواد مخدر بيان فرماييد؟
ج. اگر اعمال مذكور براي مصرفي كه موجب اعتياد مضر است باشد، جايز نيست.
6460. كشيدن قليان و پيپ چه حكمي دارد؟
خريد و فروش و توليد آنها چه صورتي خواهد داشت؟
ج. جايز است، به نحوي كه ذكر شد.
6461. بين شراب و ترياك چه فرقي وجود دارد كه شراب حرام است و حد دارد ولي ترياك خير؟
ج. ترياك هم اگر سبب اعتياد شود، حرام است.
6462. آيا فراگيري محرمات همانند فراگيري واجبات لازم و واجب است؟
و از طريق چه كتابهايي ميتوان به تمام محرمات در اسلام آگاهي يافت؟
ج. هر چه از مسائل تكاليف اعم از واجب و حرام مورد ابتلا باشد، بايد آنها را از طريق رساله و غير آن ياد گيرند.
6463. از نظر شرعي انجام واجبات مقدم است يا ترك محرمات؟
ج. هر كدام در مورد خود لازم است.
6464. چنان چه فرد مرتكب گناه كبيرهاي شده باشد، آيا افشاي آن جايز است؟
ج. جايز نيست، مگر متجاهر به فسق باشد.
6465. اگر كار بد كسي را براي توجيه كردن ديگري ذكر كنيم، آيا بازهم غيبت محسوب ميشود؟
ج. بله، غيبت است؛ مگر از موارد استثناهاي غيبت باشد.
6466. اگر كسي بگويد كه «من از هر كه غيبتم را بكند راضي هستم»، آيا غيبت او جايز ميشود؟
ج. خير، چون عاقل اين كلام را به قصد جدّي نميگويد.
6467. آيا بين نقد و ارزيابي عملكرد يك فرد - مثل نحوه تدريس يك استاد يا عملكرد يك مسؤول - با غيبت كردن از او تفاوت وجود دارد؟
ج. هر چه از عيوب مخفي مؤمن باشد كه او را ناراحت كند، از موارد غيبت است.
6468. نقد و بررسي نامزدهاي انتخاباتي - با توجه به اين مطلب كه آنان خود با علم به چنين مباحثي پيرامون خويش نامزد ميشوند، آيا حكم غيبت يا تهمت پيدا ميكند؟
و در صورت اشكال، آگاه كردن ديگران از عدم قابليت يك نامزد انتخاباتي، چگونه بايد انجام پذيرد؟
ج. تهمت جايز نيست و ذكر واقعياتِ دخيل در مسؤوليتي كه درصدد آن است، مانعي ندارد و غير اين موارد را نبايد افشا كند.
6469. از كسي كه غيبت كرديم يا نسبت به او تهمتي زديم، با توجه به اين كه به او دسترسي نداريم، چگونه حق او را ادا نماييم؟
ج. اگر امكان دسترسي به او نباشد، بايد براي او استغفار كرد.
6470. آيا صحبت كردن از ويژگيهاي فردي كه هر دو طرف از اين ويژگيها آگاهي دارند، غيبت محسوب ميشود؟
ج. اگر از عيوب مخفي او باشد، غيبت محسوب ميشود وگرنه تحت عناوين ديگر ميتواند حرام باشد.
6471. بعضي مواقع دربارهي اشخاص صحبت ميكنيم، در حالي كه خود شخص مذكور از اين مطلب آگاهي دارد، آيا اين كار غيبت محسوب ميشود؟
ج. فرق نميكند.
6472. حكم غيبت و بدگويي دربارهي افراد خلافكار چيست؟
ج. اگر از موارد استثناهاي غيبت نباشد - مثل متجاهر به فسق (كسي كه آشكارا گناه ميكند) - جايز نيست.
6473. اگر پشت سر كسي خوبي او را بگوييم در حالي كه او راضي نباشد، آيا بازهم غيبت محسوب ميشود؟
ج. خير، غيبت نميشود.
6474. اگر انسان از شخصي غيبت كند و نتواند رضايت او را فراهم كند، چه وظيفهاي دارد؟
ج. اگر امكان رضايت ندارد، براي او استغفار كند.
6475. آيا جلب رضايت و طلب حلاليت از شخصي كه مورد غيبت قرار گرفته واجب است؟
ج. بله، واجب است، مگر اين كه اعادهي عزّت و حيثيّت او را در نزد كساني كه پيش آنها غيبت كرده بنمايد.
6476. آيا غيبت فرد غير بالغ جايز است؟
ج. اگر مميّز نباشد، اشكال ندارد.
6477. اگر بدي كسي را در ذهن و خاطر خود مجسم سازم، غيبت محسوب ميشود؟
ج. خير.
6478. شخصي غيبت افرادي كرده و اكنون به آنها دسترسي ندارد، تكليفش چيست؟
هم چنين غيبت نامحرم و نزديكان را كرده است و از حلاليت طلبيدن ميترسد، چه كار كند؟
ج. ميتواند به صورت كلي حلاليت بطلبد و طلب رضايت مطلقه بنمايد و اگر امكان جلب رضايت ندارد، براي آنها استغفار كند.
6479. غيبت از تارك الصلاة (كسي كه نماز نميخواند) چه حكمي دارد؟
ج. اگر اين كار او علني و آشكار باشد، گفتن اين فسقش اشكال ندارد.
6480. در بسياري از فيلم نامهها و نمايش نامهها دروغ يا غيبت وجود دارد، آيا اجراي نقش چنين برنامههايي به عنوان بازيگر و دروغ و غيبت گفتن بر اساس متن تهيه شده گناه است؟
ج. جايز نيست.
6481. غيبت كردن دربارهي كافر چه حكمي دارد؟
ج. فقط غيبت مؤمنين حرام است.
6482. در چه مواردي دروغ جايز است؟
ج. در مواردي كه مصلحت مهمي باشد، جايز است.
6483. آيا دروغ گفتن به صورت توريه جايز است؟
ج. در صورتي كه مصلحت آميز باشد جايز است، جهت توضيح بيشتر به جامع المسائل، ج 2، ص 471 مراجعه شود.
6484. در صورتي كه همسايگان چيزي طلب كنند و به آنها دروغ گفته شود، چه حكمي دارد؟
ج. اگر مصلحتي در آن باشد، جايز است.
6485. آيا فحاشي و توهين به ديگران، در صورت عادت، اشكال دارد؟
ج. حرام است.
6486. لطفاً تعريف و حكم اسراف را بيان فرماييد.
ج. اسراف، خروج از اعتدال و ميانه روي در امور است و اگر به حد اضرار (ضرر رساندن) برسد، محرّم است.
6487. گناه زنا با دختر باكره بيشتر است يا زن شوهردار؟
ج. هر دو حرام است.
6488. آيا زن براي فرار از زنا ميتواند دست به خودكشي بزند؟
ج. خير، نميتواند.
6489. آيا تماسهاي جنسي با نامحرم غير از دخول نيز حكم زنا را دارد؟
ج. حرام است و تعزير دارد.
6490. حكم شرعي مردي كه زن را به زنا مجبور كند چيست؟
ج. قتل است.
6491. اگر كودكي لواط يا زنا كرده باشد، بعد از بلوغ وظيفهاش چيست؟
ج. حكم تكليفي ندارد، ولي احكام وضعيّه دارد.
6492. آيا پسري كه در كودكي مورد تجاوز قرار گرفته نيز گناه كار است؟
ج. خير.
6493. آيا اگر كسي از روي لباس كسي را بغل كند و شهوت خود را ارضا كند، اين عمل لواط است، تكليف چيست؟
ج. اگر دخول نشود لواط نيست ولي حرام و موجب تعزير است.
6494. نوجواني اظهار ميكند با فريب و تهديد به قتل، به عمل لواط تن داده است، از نظر اسلام چه كسي گناه كار است؟
آيا اجازه دارد به ناموس فاعل تجاوز كند يا او را بكشد؟
ج. فاعل گناه كار است و مفعول مُجاز به آن كارها نسبت به غير او نيست و نسبت به او هم مجاز به كار حرام شرعي نيست وگرنه مثل او مستوجب حد است.
6495. متأسفانه عادت به استمنا دارم و راه ازدواج برايم بسته است، آيا ميتوانم خود را عقيم كنم؟
ج. حرام است و بايد ازدواج - هر چند موقت - انجام دهيد.
6496. اگر استمناء نكردن كسي كه شهوت او را گرفته است، باعث شود كه او فعل حرامي مانند زنا و يا لواط كه حد هم دارند مرتكب شود، در اين صورت آيا استمناء كردن جايز ميشود؟
ج. تمام اين كارها به مراتب حرام است و واجب است ازدواج دائم يا موقت كند.
6497. حكم شرعي در مورد كساني كه خودكشي ميكنند، چگونه است؟
ج. حرام است.
6498. آيا فكر خودكشي گناه است؟
ج. مذموم است؛ بلكه در بعض موارد ميتواند حرام هم باشد.
6499. آيا اگر كسي تحت فشار رواني مجبور به خودكشي شود، گناه كار است؟
ج. بله.
6500. چه نوع گناهاني علاوه بر توبه نياز به قضا و كفاره دارد؟
ج. نماز و روزههايي كه ترك كرده قضا دارد و روزهها كفاره هم دارد و موارد ديگري هم براي قضا و كفاره است.
6501. هتك حرمت نسبت به حرم ائمه اطهار عليهم السّلام چه حكمي دارد و مجازات آن چيست؟
ج. حرام است و مجازات آن به تشخيص حاكم شرع است.
6502. لطفاً تفاوت و مرز ورزش را با لهو و لعب بيان فرماييد.
ج. هر چه مناسبت با مجالس اهل فسوق داشته باشد، مورد لهو حرام است و هر چه غير از آن باشد حرام نيست؛ گرچه كار لغو و بيهوده مطلقاً مذموم است.
6503. تماشاي مسابقات ورزشي از تلويزيون و يا به صورت مستقيم، آيا مصداق لهو است؟
ج. كار لغو و بيهوده است و اگر مشتمل بر مفسده باشد - مثل ريبه در ديدن نامحرم به صورت نيمه عريان، مصداق لهو حرام است.
6504. برخي از ورزشها و آمادگيهاي جسمي، مستلزم وارد آوردن ضربات سختيست كه حتي ممكن است منجر به جراحت شود، آيا چنين ورزشهايي جايز است؟
و آيا چنين جراحاتي موجب ديه ميگردد؟ اگر طرفين به چنين ضرباتي رضايت داشته باشند، چه حكمي دارد؟
ج. چنين ورزشهايي حرام است و لو رضايت طرفين باشد و موجب ديه هم ميشود.
6505. ورزشهايي چون موتورسواري و اتومبيلراني چه حكمي دارد؟
ج. اگر خطر و ضرري نداشته باشد، جايز است.
6506. ورزش يوگا از نظر شرعي چه حكمي دارد؟
ج. اگر ضرر نداشته باشد، اشكال ندارد.
6507. از نظر شرعي ورزش بانوان چه حكمي دارد؟
و اعزام ورزشكاران زن به خارج از كشور براي شركت در مسابقات ورزشي جايز است؟
ج. اين گونه امور جايز نيست.
6508. ورزش كردن خانمها در معابر عمومي و نيز نشان دادن ورزش آنها از تلويزيون چه حكمي دارد؟
ج. هر چه زمينهساز فساد است، حرام است.
6509. آيا زنان ميتوانند در ملاء عام دوچرخه سواري و اسب سواري كنند؟
ج. هر چه زمينهساز فساد است، حرام است.
6510. اگر در اثر ورزشي - مثل بُكس يا كاراته - يكي از ورزشكاران تلف شود، چه نوع قتلي محسوب ميشود؟
ج. اگر قصد قتل داشته باشد، قتل عمد محسوب ميشود وگرنه شبه عمد است.
6511. تقيّه چيست؟
و آيا امروزه مسأله تقيّه مطرح است يا اختصاص به زمان گذشته داشته است؟
ج. تقيّه در هر زماني تا حدي كه احتمال خطر بر نفس يا مال باشد، لازم است رعايت شود.
6512. آيا كشتن گربه كه موجب اذيت و آزار اهل خانه ميشود، جايز است؟
ج. بله، جايز است.
6513. آيا رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي شرعاً واجب است و تخلف از آنها حرام ميباشد؟
ج. تا به مقداري كه اگر تخلف كند، سبب بروز تصادف و اختلال نظم ميشود و يا در آن احتمال خطر يا ضرر براي خود يا ديگري ميباشد، رعايت آن واجب است.
6514. آيا اگر هنگام انجام عملي انسان عطسه كند، لازم است صبر كرده و از انجام آن عمل منصرف گردد؟
ج. خير، لازم نيست.
6515. در برخي مزاحها، برخي از اقوام و طوايف مثل تركها، عربها و … مورد استهزا قرار ميگيرند، چنين مزاحهايي عناويني هم چون: غيبت، دروغ، استهزاء حرام يا …
پيدا ميكند؟
ج. اگر مقصود بعض غير معين از آنها باشد، حرام نيست.
6516. آيا ايستادن پس از شنيدن نام حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف واجب است؟
ج. خير، مستحب است.
6517. آيا پدر و مادر ميتوانند از گوشت عقيقه فرزند مصرف كنند؟
ج. ميتوانند مصرف كنند، هر چند كراهت دارد.
6518. آيا ميتوان پوست عقيقه را فروخت؟ و در صورت فروش، مصرف پول آن چه حكمي دارد؟
ج. بهتر است پول آن هم مثل گوشتش صرف صدقه يا احسان به مؤمنين شود.
6519. در چه مواردي صدقه حرام است؟
ج. در مواردي كه براي امر حرام يا كمك به حرام بدهند.
6520. در چه شرايطي عمل به قسم واجب ميشود و تخلّف از آن كفاره خواهد داشت؟
ج. در اين رابطه به مسأله 2122 و 2123 رساله رجوع شود.
6521. ماهيت بازنشستگي و حقوق مترتب بر آن چيست؟
ج. بازنشستگي تابع نحوهي قرارداد فرد با مزد دهنده است كه رد ما سبق (بازگرداندن حقوق گذشته ) باشد يا اعطاي مقرّر باشد يا نوع ديگر باشد كه هر كدام احكام خاصّه خود را دارد.
6522. كمك به گداهايي كه در سطح شهر پراكندهاند و انسان صحّت ادعاي آنان را نميداند، چه حكمي دارد؟
ج. اگر ظن بر صدق گفتار او باشد، به قصد رجا و اميد ثواب، اشكال ندارد.
6523. آيا براي زيارت حضرت معصومه عليها السّلام نماز خاصي وارد شده است؟
ج. نماز خاصي وارد نشده، بلكه همان نمازيست كه به طور عموم براي امامزاده هاست و ثواب نمازهاي ديگر را ميتوان به آنها هديه كرد.
6524. استفاده از مواد شيميايي و دستگاههايي كه موهاي زايد را براي هميشه از بين ميبرد، چه حكمي دارد؟
ج. اگر احتمال ضرر نداشته باشند، جايز است.
6525. حفظ فرهنگ ملي چه حكمي دارد؟
ج. محافظت بر صيانت معتقدات اسلاميه و ايمانيه، از اوجب واجبات است، در قبال الكفر ملّة واحدة.
6526. سوزاندن خال، چه حكمي دارد؟
ج. اگر ضرري نداشته باشد، ظاهراً اشكال ندارد.
6527. اگر تشخيص ما دربارهي شبهاي ماه قمري با تقويم اختلاف داشت، كدام يك مُقَدَّم است؟
ج. به راههاي ثابت شدن اوّل ماه در رساله رجوع شود.
6528. آيا حيوانات و حشراتي را كه موجب اذيت ميشوند، ميشود كشت؟
ج. بله، ميشود.
6529. در توقيع شريف خطاب به جناب علي بن محمد سمري رحمه الله آمده است:
«و سيأتي مَن يدّعي المشاهدة … فكذّبوه» اين جمله با ملاحظهي قضايايي كه در كتابهاي بحار الأنوار و غيره تحت عنوان: «فيمن فاز بلقاء الحجّة عليه السّلام» نقل گرديده است، چگونه قابل توجيه است؟
ج. به قرينهي مقام، منظور در توقيع نحو مشاهدهي در نيابت خاصّه است.
6530. چنان چه كساني به شخصي كه قصد دارد نامزد نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شود قول بدهند كه از او حمايت كنند و به او رأي بدهند و حتي براي تأكيد قول و تعهد خود قسم بخورند؛ امّا سپس متوجه شوند كه شخصي عالمتر و صالحتر و آگاهتر به جريانهاي فكري جهان امروز نيز آماده است كه مسؤوليت نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي را بپذيرد. حال، بنا به فرض مذكور تكليف ديني و اخلاقي كساني كه قبلاً به شخص ديگري قول دادهاند يا سوگند ياد كردهاند، چيست؟
ج. قول و تعهد مزبور اثر ندارد و ميتوانند اصلح را انتخاب كنند و اللَّه العالم.
6531. آيا احضار ارواح جايز است؟
ج. اگر ايذاي روح مؤمن نباشد، مانند اين كه به اختيار حاضر شود نه به اجبار و الزام و باعث ضرر مرض آور بر شخص خواب شده، نباشد مانعي ندارد.
6532. نگهداري سگ در منزل چه حكمي دارد؟
ج. كراهت دارد.
6533. آيا عدم شركت در فعاليتهاي سياسي تخلّف محسوب ميشود؟
ج. خير.
6534. كفاره ترك قسم چيست؟
ج. يك بنده آزاد كند يا ده فقير را سير كند يا آنان را بپوشاند و اگر نتواند آنها را انجام دهد، بايد سه روز روزه بگيرد.
6535. كفاره سوگند دروغ چيست؟
ج. بايد توبه كند ولي كفاره ندارد.
6536. اگر مردي به قصد زينت از گردن بند طلا استفاده كند، آيا دوستي با او اشكال دارد؟
ج. دوستي اي كه سبب ارشاد و هدايت او شود، خوب است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».