سرشناسه : مکارم شیرازی ناصر، ۱۳۰۵ -
عنوان و نام پدیدآور : رساله احکام برای جوانان / مطابق با فتاوای مکارمشیرازی.
مشخصات نشر : قم: مدرسهالامام علیبنابیطالب علیهالسلام ۱۳۸۵
مشخصات ظاهری : ۱۷۶ ص : جدول.
شابک : ۸۰۰۰ ریال : 964-6632-65-3 ؛ ۸۰۰۰ ریال (چاپ دوازدهم ؛ ۸۰۰۰ ریال چاپ چهاردهم: 978-964-663-265-3 ؛ ۷۰۰۰ ریال( چاپ نهم)
یادداشت : احکام کتاب حاضر از رساله مولف استخراج شده است.
یادداشت : چاپهای قبلی این کتاب با عنوان " رساله احکام (برای نوجوانان)"منتشر شده است.
یادداشت : چاپ دهم.
یادداشت : چاپ دوازدهم: ۱۳۸۵.
یادداشت : چاپ چهاردهم: ۱۳۸۶.
یادداشت : چاپ شانزدهم: ۱۳۸۷.
یادداشت : چاپ نهم: ۱۳۸۴.
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : رساله احکام (برای نوجوانان).
موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه -- ادبیات نوجوانان
رده بندی کنگره : BP۱۸۳/۹/م۷ر۵۰۱۶۷ ۱۳۸۵ب
رده بندی دیویی : [ج]۲۹۷/۳۴۲۲
شماره کتابشناسی ملی : ۱۰۳۶۰۹۴
حضرت آیةالله العظمی مکارم شیرازی در سال 1345 هجری قمری در شهر شیراز در میان یک خانواده مذهبی که به فضائل نفسانی و مکارم اخلاقی معروفند دیده به جهان گشود.
معظم له تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در شیراز به پایان رسانید. هوش و حافظه قوی و استعداد ممتاز، وی را در محیط مدرسه در ردیف شاگردان بسیار ممتاز قرار داده بود.
با اینکه هیچ یک از افراد خانواده معظمله در کسوت روحانیّت نبود، تنها عشق شدید به معارف اسلامی (طی حوادث جالبی) سرانجام ایشان را به این رشته پرافتخار کشانید.
معظمله در حدود 14 سالگی رسماً دروس دینی را در «مدرسه آقا باباخان شیراز» آغاز کرد و در مدّت اندکی نیازهای خود را از علوم: صرف، نحو، منطق، معانی، بیان و بدیع به پایان رسانید.
سپس توجّه خود را به رشته فقه و اصول معطوف ساخت و به
احکام جوانان، ص: 6
خاطر نبوغ فوقالعادهای که داشت. مجموع دروس مقدّماتی و سطح متوسط و عالی را در مدّتی نزدیک به چهار سال! به پایان رساند. در همین سالها گروهی از طلاب حوزه علمیّه شیراز را نیز با تدریس خود بهرهمند میساخت، و گاه در یک روز- علاوه بر درسهایی که خود میخواند- هشت جلسه تدریس داشت!
ایشان در 18 سالگی وارد حوزه علمیّه قم شدند و قریب پنج سال از جلسات علمی و درس اساتید بزرگ آن زمان مانند حضرت آیةالله العظمی بروجردی و آیات بزرگ دیگر رضوان الله علیهم بهره گرفتند.
معظمله برای آشنایی با نظرات و افکار اساتید بزرگ یکی از حوزههای عظیم شیعه در سال 1369 ه ق وارد حوزه علمیّه نجف اشرف گردیدند و در آنجا در دروس اساتید عالی مقام و بزرگی همچون آیات عظام آقای حکیم و آقای خوئی و آقای سیّد عبدالهادی شیرازی و اساتید برجسته دیگر- قدس الله اسرارهم- شرکت جستند.
معظم له در سن 24 سالگی به اخذ درجه اجتهاد مطلق از محضر دو نفر از آیات بزرگ نجف نائل شدند.
معظمله در ماه شعبان سال 1330 هجری شمسی به ایران بازگشت و در شهر مقدّس قم که آن روز مشتاق رجال علمی بود مأوی گزید و در جمعی که باید بعداً اثری بس عظیم بوجود آورند وارد شد.
حضرت آیةالله العظمی مکارم شیرازی بعد از بازگشت به ایران به تدریس سطوح عالی و سپس خارج «اصول» و «فقه» پرداختند و قریب 50 سال است که حوزه گرم درس خارج ایشان مورد استقبال طلاب و فضلاست؛ بسیاری از کتب مهم فقهی را تدریس کرده و به رشته تحریر درآوردهاند. در حال حاضر حوزه درس خارج ایشان یکی از پرجمعیّتترین دروس حوزههای علمیّه شیعه است و قریب به دو هزار نفر از طلاب و فضلای عالیقدر از محضر ایشان استفاده میکنند. ایشان از آغاز دوران جوانی به تألیف کتاب در رشتههای مختلف عقاید و معارف اسلامی و مسأله ولایت و سپس تفسیر و فقه و اصول پرداختند، و یکی از مؤلفان بزرگ جهان اسلام محسوب میشوند.
معظمله در انقلاب اسلامی حضور فعال داشتند و به همین
احکام جوانان، ص: 8
دلیل چند بار به زندان طاغوت افتادند و به سه شهر «چابهار»، «مهاباد» و «انارک» تبعید شدند در تدوین قانون اساسی در خبرگان اوّل نیز نقش مؤثّری داشتند.
در رژیم طاغوت احساس میشد که حوزه علمیّه قم نیازمند یک نشریه عمومی است تا بتواند با نشریات گمراهکنندهای که بدبختانه تعداد آنها نیز کم نبود مبارزه نماید.
معظمله با همکاری جمعی از دانشمندان برای انتشار نشریه ماهانه «مکتب اسلام» که با کمک بزرگان حوزه علمیّه قم تأسیس شده بود، همکاری نمود. این نشریه در جهان شیعه بیسابقه بود و شاید از نظر وسعت انتشار- در میان مجلّات علمی و دینی- در تمام جهان اسلام، جزء درجه اوّلها بود.
از ایشان بیش از یکصد جلد کتاب منتشر شده که بعضی از آنها بیش از سیبار تجدید چاپ گردیده است.
دستورهای عملی اسلام، که وظیفه انسانها را، نسبت به کارهایی که باید انجام دهند و یا از آن دوری جویند مشخّص میکند، «احکام» نام دارد.
هر کاری که انسان انجام میدهد، در اسلام دارای حکم خاصّی است، احکامی که تکلیف ما را نسبت به کارها مشخّص میکند پنج قسم است: واجب، حرام، مستحب، مکروه و مُباح.
واجب؛ کاری است که انجام آن لازم میباشد و ترک آن عذاب دارد؛ مانند نماز، روزه و ....
حرام؛ کاری است که ترک آن لازم و انجامش عذاب دارد؛ مانند دروغ، ظلم و ....
مستحب؛ به کاری گویند که انجامش نیکوست و ثواب دارد؛ ولی ترک آن عذاب ندارد؛ مانند سلام کردن و صدقه دادن.
مکروه؛ کاری است که ترک آن نیکو میباشد و ثواب دارد؛ ولی انجامش عذاب ندارد؛ مانند فوت کردن به غذا و خوردن
احکام جوانان، ص: 10
غذای داغ.
مباح؛ به کاری گویند که انجام و ترک آن مساوی است، نه عذابی دارد و نه ثوابی؛ مانند راه رفتن و نشستن.
در این رساله سعی شده است احکام واجب و حرام و غیر آن، که برای غالب جوانان و نوجوانان مطرح است، به زبان ساده و روشن و دور از اصطلاحات پیچیده فقهی ذکر گردد، تا همه جوانان و نوجوانان عزیز، که امیدهای امروز و آینده اجتماع ما هستند، بتوانند با مطالعه آن به وظایف دینی خود آشنا شوند و آن را به کار بندند.
موفّقیّت همه این عزیزان را در انجام تکالیف دینی خود از خداوند بزرگ خواهانیم.
آنچه در این کتاب آمده است، تمام مسائل احکام نیست، بلکه بسیاری از قسمتهای احکام که در درجه اوّل نیاز نوجوانان و جوانان نبوده، در این رساله آورده نشده که در صورت نیاز میتوانند به رساله توضیحالمسائل مراجعه کنند.
انسان میتواند از روی «اجتهاد» یا «تقلید» به احکام دین عمل کند.
«اجتهاد» سعی و تلاش در راه استخراج احکام دین از منابع آن است، که مهمترین آنها قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام میباشد، و این کار تنها برای کسانی میسّر است که علوم مختلف اسلامی را فراگیرند تا قدرت بر اجتهاد پیدا کنند و به کسی که دارای چنین توانایی علمی باشد «مُجتهد» میگویند.
«تقلید» به معنای پیروی و دنباله روی است و در اینجا به معنای پیروی از «مجتهد» میباشد؛ یعنی انسان کارهای خود را مطابق با فتوای مجتهد انجام دهد.
مسأله 1- به مجتهدی که دیگران از او تقلید میکنند «مَرجع تقلید» و به کسی که از مجتهد تقلید میکند «مُقَلِّد» میگویند.
مسأله 2- کسی که مجتهد نیست و نمیتواند احکام و دستورهای الهی را از منابع آن بدست آورد، باید از مجتهد تقلید
احکام جوانان، ص: 12
کند؛ یعنی کارهای خود را مطابق با فتوای او انجام دهد.
مسأله 3- وظیفه اکثر مردم در احکام دین، تقلید است؛ چون افراد کمی هستند که بتوانند در احکام، اجتهاد کنند.
مسأله 4- مجتهدی که انسان از او تقلید میکند باید:
* عادل باشد.
* زنده باشد.
* مرد باشد.
* بالغ باشد.
* شیعه دوازدهامامی باشد.
* و در مسایل اختلافی اعلم باشد.
مسأله 5- کسی که از مجتهدی تقلید میکند، اگر مرجع تقلیدش از دنیا برود در مسایلی که به فتوای او عمل کرده میتواند به تقلید او باقی بماند.
مسأله 6- اعلم کسی است که در استخراج احکام (از منابع آن) از مجتهدان دیگر استادتر باشد.
مسأله 7- مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت:
* خود انسان یقین کند؛ مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
* گواهی دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند؛ به شرط آن که دو نفر عالمِ عادلِ دیگر با گفته
احکام جوانان، ص: 13
آنان مخالفت نکنند.
* عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
مسأله 8- راههای بدست آوردن فتوای مجتهد:
* شنیدن از خود مجتهد.
* شنیدن از دو نفر عادل.
* شنیدن از یک نفر مورد اعتماد که از گفته او اطمینان پیدا میشود.
* دیدن در رساله مجتهد که درستی آن مورد اطمینان باشد.
مسأله 9- اگر فتوای مجتهد در مسألهای عوض شود، مقلّد باید به فتوای جدید عمل کند و عمل کردن به فتوای قبلی جایز نیست.
مسأله 10- مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.
مسأله 11- «احتیاط مستحب» همیشه همراه با فتواست؛ یعنی مجتهد در آن مسأله، علاوه بر اظهار نظر، راه احتیاط را هم نشان داده است و مقلّد میتواند در آن مسأله، به فتوا و یا به
احکام جوانان، ص: 14
احتیاط عمل کند و نمیتواند به مجتهد دیگری رجوع کند؛ مانند این مسأله:
«ظرف نجس را اگر یک مرتبه در آب کُر بشویند پاک میشود، هرچند احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند».
«احتیاط واجب» همراه با فتوا نمیباشد و مقلّد باید به همان احتیاط عمل کند و میتواند به فتوای مجتهد دیگر مراجعه کند، مانند این مسأله:
«احتیاط آن است که بر برگ درخت انگور، اگر تازه باشد، سجده نکنند».
طهارت و پاکی بدن و محیط زندگی، در اسلام دارای اهمّیّت بسیاری است. انسان باید از خوردن و آشامیدن چیزهای نجس دوری کرده و بدن و لباسش برای «نماز» که بهترین شیوه پرستش پروردگار عالم است، پاک باشد و بهتر است تمیزترین لباس را بپوشد. بنابراین شناختن چیزهای نجس و آموختن شیوه پاک کردن آنها نیز لازم است.
مسأله 12- در عالَم همه چیز پاک است، مگر یازده چیز و آنچه بر اثر برخورد با اینها نجس شود.
مسأله 13- چیزهای نجس عبارت است از:
1. ادرار
2. مدفوع
3. مَنی
4. مُردار (حیوانی که بطور طبیعی بمیرد).
5. خون
احکام جوانان، ص: 16
6 و 7. سگ و خوک
8. شراب
9. آبجو
10. کافر
11. عرق شتر نجاستخوار
مسأله 14- ادرار و مدفوع و خون انسان و حیوانهای حرامگوشت که خون جهنده دارند (یعنی اگر رگ آن را ببرند خون از آن به سرعت جاری میشود) نجس است.
مسأله 15- ادرار و مدفوع حیوانهای حلالگوشت، مانند گاو و گوسفند و ادرار و مدفوع و خون حیوانهایی که خون جهنده ندارند؛ مانند مار و ماهی، پاک است.
مسأله 16- بول و فضولات حیوانهایی که گوشت آنها مکروه است، پاک میباشد؛ مانند اسب و الاغ.
مسأله 17- فضله پرندگان حرامگوشت؛ مانند کلاغ، پاک است.
مسأله 18- به حیوانی که بطور طبیعی بمیرد «مُردار» گفته میشود.
مسأله 19- حیوانها دو دستهاند، برخی خون جهنده دارند؛
احکام جوانان، ص: 17
یعنی اگر رگ آنها بریده شود، خون با فشار از آن بیرون میآید و برخی دیگر خون جهنده ندارند؛ یعنی اگر رگ آنها بریده شود، خون با فشار بیرون نمیآید.
مسأله 20- مردار حیوانی که خون جهنده ندارد؛ مانند ماهی، پاک است.
مسأله 21- اجزای بیروح مردار حیوانی که خون جهنده دارد؛ مانند مو و شاخِ بیرونی، پاک و اجزای روحدارش؛ مانند گوشت و پوست، نجس است.
مسأله 22- تمام اجزای بدن سگ و خوک؛ چه مرده و چه زنده آن نجس است.
مسأله 23- انسان مرده هرچند تازه از دنیا رفته و بدنش سرد نشده باشد (بجز اجزای بیروح او؛ مانند ناخن، مو و دندان) تمام بدنش نجس میباشد.
مسأله 24- هرگاه میّت را غسل دهند، بدنش پاک میشود.
مسأله 25- کسی که در راه خدا و برای حفظ اسلام میجنگد، اگر در میدان نبرد و معرکه درگیری کشته شود و همانجا از دنیا برود بدنش پاک است و نیاز به غسل و کفن ندارد.
مسأله 26- خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد؛
احکام جوانان، ص: 18
مانند مرغ و گوسفند، نجس است.
مسأله 27- حیوانی که خون جهنده ندارد؛ مانند مار، ماهی و پشه، خونش پاک است.
مسأله 28- بنابر احتیاط واجب، از تخممرغی که ذرّهای خون در آن است باید اجتناب کرد؛ ولی اگر خون در زرده باشد، تا پوست نازک روی آن پاره نشده، سفیده تخممرغ پاک میباشد.
مسأله 29- خونی که از لای دندان (لثه) میآید، اگر با آب دهان مخلوط شده و از بین برود پاک است و در آن صورت فرو بردن آب دهان هم اشکال ندارد.
مسأله 30- اگر چیز پاکی به نجسی برخورد کند و یکی از آن دو به گونهایتر باشد که رطوبتش به دیگری برسد، چیز پاک نجس میشود.
مسأله 31- اگر انسان نداند چیز پاکی نجس شده است یا نه؟
پاک است. جستجو و وارسی هم لازم نیست، هرچند بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را با جستجو بفهمد.
مسأله 32- خوردن و آشامیدن چیز نجس حرام است.
مسأله 33- مطهّرات، اشیای نجس را پاک میکند. عمده پاک کنندهها عبارتند از:
1. آب.
2. زمین.
3. آفتاب.
4. اسلام.
5. برطرف شدن نجاست (به شرحی که خواهد آمد).
آب اقسام مختلفی دارد که شناخت آنها ما را برای بهتر یادگرفتنِ مسائل مربوط به آن، کمک میکند.
مسأله 34- آب یا «مضاف» است یا «مطلق»:
آب مضاف: آبی است که آن را از چیزی گرفته باشند (مانند آب سیب و هندوانه) و یا با چیزی مخلوط شده باشد، به قدری که به آن «آب» گفته نشود؛ مانند شربت.
احکام جوانان، ص: 20
آب مطلق: آبی است که مضاف نباشد.
مسأله 35- آب مضاف:
* ممکن است چیز کثیفی را تمیز کند؛ ولی هرگز چیز نجس را پاک نمیکند (و از مطهّرات نمیباشد).
* اگر با نجاست برخورد کند، نجس میشود؛ هرچند نجاست کم باشد و بو یا رنگ و یا مزه آب عوض نشود.
* وضو و غسل با آن باطل است.
مسأله 36- آب یا از آسمان میبارد که باران است.
- یا از زمین میجوشد، که اگر جریان داشته باشد؛ مانند آب چشمه و قنات «آب جاری» است و اگر بدون جریان باشد، «آب چاه» است.
یا نه میجوشد و نه میبارد که اگر به مقداری که در مسأله بعد خواهد آمد، باشد «کُر» واگر کمتر از این مقدار باشد «قلیل» است.
مسأله 37- مقدار آبی که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن هر یک حدّاقل 5/ 3 وجب باشد بریزند پر شود، یا وزن آن 384 کیلوگرم باشد، به مقدار کُر است.
مسأله 38- آب قلیل به محض برخورد با نجاست، نجس میشود، مگر آن که با فشار به چیز نجس برسد که در این
احکام جوانان، ص: 21
صورت فقط قسمتی که با نجس برخورد کرده نجس میشود؛ مانند ظرف آبی که از بالا بر چیز نجس ریخته میشود، تنها آبهایی که به چیز نجس رسیده نجس میشود و آبهای بالا و داخل ظرف پاک است.
مسأله 39- اگر آب کر یا جاری، به آب قلیلِ نجس متّصل شود و با آن مخلوط گردد، پاک میگردد. (مثلًا: اگر ظرف آب قلیلی را که نجس شده، زیر شیر آبی که به منبع کر متّصل میباشد بگذارند و آب را بر آن باز کنند پاک میشود) ولی اگر بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد، باید به قدری با آن مخلوط شود که بو یا رنگ یا مزه نجاست از بین برود.
مسأله 40- تمام اقسام آبهای مطلق، بجز آب قلیل، تا زمانی که بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد، پاک است و هرگاه بر اثر برخورد با نجاست، بو یا رنگ یا مزه نجاست بگیرد نجس میشود (بنابراین، آب جاری، چاه، کُر و حتّی باران در این حکم مشترکند).
مسأله 41- آب لولههایی که متّصل به منبع کُر میباشد، در حکمِ آبِ کر است.
مسأله 42- برخی از خصوصیّات آب باران:
احکام جوانان، ص: 22
* اگر باران بر چیز نجسی که عینِ نجس «1» در آن نیست، یکبار ببارد پاک میشود.
* اگر بر فرش و لباسِ نجس ببارد فشار لازم ندارد و پاک میشود؛ به شرط این که غُساله آن (آب موجود در آن) خارج شود.
* اگر بر زمین نجس ببارد پاک میشود.
* هرگاه آب باران در جایی جمع شود، اگرچه کمتر از کُر باشد، چنانچه چیز نجسی را در حالی که باران همچنان میبارد، در آن بشویند، تا زمانی که آن آب، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته، پاک است.
مسأله 43- برای پاک کردن چیزهای نجس، ابتدا باید نجاست را برطرف کرده، سپس طوری که در مسائل آینده خواهد آمد، آن را آب کشید.
مسأله 44- ظرف نجس را، بعد از برطرف کردن نجاست، اگر
احکام جوانان، ص: 23
یک مرتبه در آب کر یا آب لولهکشی بشویند کافی است؛ ولی با آب قلیل سه مرتبه باید شست.
مسأله 45- ظرف نجس را میتوان این گونه آب کشید:
با آب کر: یک بار آن را در آب برده و بیرون آورند.
با آب قلیل: آن را سه مرتبه پر از آب کرده و خالی کنند، یا سه مرتبه قدری آب در آن ریخته و هر مرتبه آب را بطوری در آن بگردانند که به جاهای نجس برسد و بیرون بریزند.
مسأله 46- فرش و لباس و چیزهایی مانند آن، که آب را به خود میگیرد و قابل فشار دادن است، چنانچه با آب قلیل تطهیر میکنند، باید بعد از هر بار شستن، آن را فشار دهند تا آبهای داخل آن بیرون آید و یا به گونهای دیگر آبِ آن گرفته شود؛ ولی در آب کُر و جاری فشار دادن لازم نیست. به شرط این که آن را طوری در آب تکان دهند که آب از آن بگذرد.
مسأله 47- اگر کف پا یا کف کفش، هنگام راه رفتن، نجس شود، با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین پاک میشود؛ به شرط آن که عین نجاست از آن محل برطرف شود.
و زمین باید:
* پاک باشد.
* خشک باشد.
* خاک، شن، سنگ، آجر فرش آسفالت و مانند اینها باشد.
احکام جوانان، ص: 24
مسأله 48- اگر بر اثر راه رفتن یا مالیدن پا بر زمین، نجاستِ تهِ کفش یا کفِ پا برطرف شود، پاک میگردد، ولی بهتر است حدّاقل پانزده قدم راه برود.
مسأله 49- آفتاب (با شرایطی که خواهد آمد) زمین و پشتبام را پاک میکند؛ ولی پاک کردن ساختمان و چیزهایی که در آن به کار رفته است، مانند در و پنجره، محلّ اشکال است.
مسأله 50- آفتاب زمین و پشت بام را با این شرایط پاک میکند:
* چیز نجس، تر باشد، به قدری که اگر چیزی به آن برسد، تر شود.
* با تابش آفتاب، چیز نجس خشک شود، اگر مرطوب بماند، پاک نشده است.
* چیزی؛ مانند ابر یا پرده، مانع تابش آفتاب نباشد، مگر آنکه نازک باشد و از تابش آفتاب جلوگیری نکند.
* آفتاب، به تنهایی آن را خشک کند؛ مثلًا به کمک باد خشک نشود.
* هنگام تابش آفتاب، نجاست در آن نباشد، پس اگر نجاست هست، پیش از تابش آفتاب برطرف کنند.
احکام جوانان، ص: 25
مسأله 51- اگر زمین و مانند آن نجس باشد، ولی رطوبتی نداشته باشد، میتوان مقداری آب، یا چیز دیگری که سبب مرطوب شدن آن بشود، بر آن ریخت تا آفتاب بر آن بتابد و آن را پاک کند.
مسأله 52- غیرمسلمان نجس است (بنابراحتیاط) و اگر شهادتین را بگوید، مسلمان میشود؛ یعنی بگوید:
«اشْهَدُ انْ لا اله إلَّا اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه»
و با اسلام، پاک میگردد.
مسأله 53- در دو مورد، با برطرف شدن نجاست، چیز نجس پاک میشود و نیازی به آب کشیدن ندارد.
الف) بدن حیوان، مثلًا منقار مرغی که غذای نجس خورده است، هنگامی که نجاست از منقارش برطرف شود پاک است.
ب) باطن بدن، مانند داخل دهان و بینی و گوش؛ مثلًا اگر هنگام مسواک کردن، از لثهها خون بیاید و خون برطرف شود، داخل دهان پاک است و آب کشیدن آن لازم نیست. ولی مسواک اگر با خون برخورد داشته باشد به احتیاط واجب، نجس میشود هرچند داخل دهان باشد.
نمازگزار باید قبل از انجام نماز، وضو گرفته و خود را برای انجام این عبادت بزرگ آماده کند.
در برخی از موارد هم باید «غُسل» کند؛ یعنی تمام بدن را بشوید و هرگاه نتواند وضو بگیرد یا غسل کند، باید به جای آن «تیمّم» انجام دهد که در این قسمت با احکام هر یک آشنا خواهید شد.
مسأله 54- برای انجام وضو، انسان باید ابتدا صورت و سپس دست راست و بعد از آن دست چپ را بشوید، آنگاه با رطوبتی که از شستن دست بر کف آن است، سر را مسح کند؛ یعنی دست را بر آن بکشد و سپس پای راست و در آخر پای چپ را مسح نماید.
مسأله 55- در وضو انسان باید ابتدا صورت را، از جایی که موی سر روییده تا آخر چانه، از بالا به پایین بشوید و برای آن که یقین کند مقدار واجب را شسته، باید کمی اطراف صورت را هم بر آن بیفزاید.
مسأله 56- بعد از شستن صورت، باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید.
مسأله 57- برای آن که یقین کند آرنج را کاملًا شسته باید کمی بالاتر از آرنج را هم بشوید.
مسأله 58- کسی که پیش از شستن صورت، دستهای خود را تا مچ شسته، هنگام وضو بایدتا سر انگشتان را بشوید، و اگر فقط تا مچ را بشوید، وضویش باطل است.
مسأله 59- جای مسح، یک قسمت از چهار قسمت سر، که بالای پیشانی است (جلوی سر) میباشد.
مسأله 60- مسح سر، به هر مقدار کافی است.
مسأله 61- مستحب است سر را به پهنای سه انگشت بسته و طول یک انگشت مسح کند.
مسأله 62- لازم نیست مسح بر پوست سر باشد، بلکه بر
احکام جوانان، ص: 28
موی جلوی سر هم صحیح است، مگر این که موی سر به قدری بلند باشد که هنگام شانه زدن، به صورت بریزد، که در این صورت باید، پوست سر یا بیخ مو را مسح کند.
مسأله 63- پس از مسح سر، باید با رطوبتی که از وضو بر کف دست باقیمانده، روی پاها را از سر یکی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح کند، و احتیاط مستحب آن است که تا مفصل (جایی که متّصل به ساق پا میشود) را نیز مسح کند.
مسأله 64- در مسح باید دست را بر سر و پاها بکشد و اگر دست را نگهدارد، و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است، ولی اگر موقعی که دست را میکشد سر یا پا مختصری حرکت کند اشکال ندارد.
مسأله 65- اگر برای مسح رطوبتی در کف دست نمانده باشد، نمیتواند دست را با آب خارج تر کند؛ بلکه باید از اعضای دیگرِ وضو؛ مثلًا صورت، رطوبت بگیرد و با آن مسح کند.
مسأله 66- رطوبت دست باید بقدری باشد که هنگام مسح بر سر و پا اثر بگذارد.
مسأله 67- محلّ مسح (سر و روی پاها) باید خشک باشد، بنابراین اگر جای مسح تر باشد، باید آن را خشک کرد؛ ولی اگر رطوبت آن بقدری کم باشد که مانع از تأثیر رطوبت دست بر آن
احکام جوانان، ص: 29
نباشد اشکالی ندارد.
مسأله 68- روی کلاه یا جوراب نمیتوان مسح کرد.
مسأله 69- محلّ مسح باید پاک باشد، پس اگر نجس است و نمیتواند آن را آب بکشد باید تیمّم کند.
مسأله 70- با بودن شرایط زیر، وضو صحیح و با نبودن حتّی یکی از آنها وضو باطل است:
1. آب وضو پاک باشد (نجس نباشد).
2. آب وضو و فضایی که در آن وضو میگیرد مباح باشد (غصبی نباشد).
3. آب وضو مطلق باشد (مضاف نباشد).
4. ظرف آب وضو مباح باشد (به شرحی که خواهد آمد).
5. ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد (به شرحی که خواهد آمد).
6. اعضای وضو پاک باشد.
7. مانعی از رسیدن آب بر اعضای وضو نباشد.
8. با قصد قربت و بدون ریا وضو بگیرد.
9. رعایت ترتیب (به همان صورت که قبلًا گفته شد).
10. رعایت مُوالات (بین اعمال وضو فاصله نیفتد).
11. در کارهای وضو از دیگری کمک نگیرد. (به شرحی که
احکام جوانان، ص: 30
خواهد آمد).
12. استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
13. برای وضو گرفتن وقت داشته باشد.
مسأله 71- وضو با آب نجس و مضاف باطل است؛ خواه بداند آن آب نجس یا مضاف است یا نداند، یا فراموش کرده باشد.
مسأله 72- آب وضو باید مباح باشد، بنابراین در موارد زیر وضو باطل است:
* وضو گرفتن با آبی که صاحب آن راضی نیست (راضی نبودن او معلوم است).
* آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه.
* آبی که وقف افراد خاصّی است، برای غیر آن افراد؛ مانند آب برخی از مدارس که وقف محصّلین همان مدرسه است و وضوخانه مساجد، که وقف کسانی است که در آنجا نماز میخوانند.
مسأله 73- وضو گرفتن از نهرها و چشمهها، گرچه انسان نداند صاحبان آنها راضی هستند یا نه اشکال ندارد، امّا اگر صاحبان آن از وضو گرفتن جلوگیری کنند، احتیاط واجب آن
احکام جوانان، ص: 31
است که با آن آبها وضو نگیرد.
مسأله 74- اگر آب در ظرف غصبی باشد و آب دیگری نباشد باید تیمّم کرد.
مسأله 75- اعضای وضو؛ یعنی صورت، دستها و پاها در موقع شستن و مسح باید پاک باشد.
مسأله 76- اگر چیزی بر صورت یا دستها باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند، برای وضو باید برطرف شود.
مسأله 77- اگر چیزی بر اعضای مسح (جلوی سر و روی پاها) باشد، هرچند از رسیدن آب جلوگیری نکند، باید برطرف شود؛ چون بین دست و محلّ مسح نباید چیزی فاصله شود.
مسأله 78- خطّ قلم خودکار و لکّههای رنگ و چربی و کِرِمْ، در صورتی که رنگ بدونِ جِرم باشد، مانع وضو نیست، ولی اگر جِرم دارد و روی پوست را گرفته باشد باید برطرف شود. ولی رنگ خودکار معمولًا مانع رسیدن آب نیست.
مسأله 79- اگر میداند چیزی بر اعضای وضو چسبیده، ولی نمیداند که از رسیدن آب جلوگیری میکند یا نه، باید آن را برطرف کند، یا آب را به زیر آن برساند.
مسأله 80- کارهای وضو باید بدین ترتیب انجام شود: اوّل صورت، بعد دست راست و سپس دست چپ را بشوید و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح کند، و نباید پای چپ را پیش از پای
احکام جوانان، ص: 32
راست مسح کند، و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است.
مسأله 81- موالات یعنی؛ پشت سر هم انجام دادن و فاصله نینداختن بین اعمال وضو.
مسأله 82- اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که مردم بگویند پشت سر هم وضو نمیگیرد وضوی او باطل است.
مسأله 83- کسی که میتواند اعمال وضو را انجام دهد، نباید از دیگری کمک بگیرد، پس اگر شخص دیگری صورت و دست او را بشوید و یا مسح او را انجام دهد وضو باطل است؛ ولی اگر آب کف دست او بریزد و خودش صورت و دستها را بشوید مانعی ندارد.
مسأله 84- کسی که نمیتواند وضو بگیرد، باید به کمک شخص دیگر وضو بگیرد، ولی خود او باید نیّت وضو کند.
مسأله 85- کسی که میداند اگر وضو بگیرد مریض میشود و یا میترسد که مریض شود، باید تیمّم کند و اگر وضو بگیرد باطل است. ولی اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که ضرر داشته، وضویش صحیح است.
مسأله 86- وضو، باید به قصد قربت انجام شود، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد و لازم نیست نیّت را به زبان آورد، یا از قلب خود بگذراند، بلکه همین مقدار که میداند
احکام جوانان، ص: 33
وضو میگیرد کافی است، بطوری که اگر از او بپرسند، چه میکنی؟ بگوید وضو میگیرم.
مسأله 87- اگر وقت نماز به قدری تنگ است که اگر انسان بخواهد وضو بگیرد، تمام نماز یا قسمتی از آن، بعد از وقت خوانده میشود، باید تیمّم کند. لکن اگر برای وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم است، باید وضو بگیرد.
چیزی که با آن زخم یا عضو شکسته را میبندند و دوایی که روی آن میگذارند «جبیره» نامیده میشود.
مسأله 88- هرگاه در یکی از جاهای وضو زخم یا دُمَل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است و خون ندارد و آب هم برای آن ضرر ندارد باید مطابق معمول، وضو بگیرد.
مسأله 89- هرگاه زخم یا دُمَل یا شکستگی در صورت و دستهاست و روی آن باز میباشد؛ امّا آب ریختن روی آن ضرر دارد، کافی است اطراف آن را بشوید، ولی اگر کشیدن دستِ تر بر آن ضرر ندارد باید دستِ تر بر خود آن نیز بکشد و اگر ضرر دارد مستحب است پارچه پاکی روی آن بگذارد و دستِ تر روی آن بکشد.
مسأله 90- هرگاه زخم یا دمل و شکستگی در محلّ مسح
احکام جوانان، ص: 34
باشد چنانچه نتواند آن را مسح کند باید پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با رطوبت آب وضو مسح کند و بنابر احتیاط واجب، تیمّم هم بنماید و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد باید وضوی بدون مسح بگیرد و بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بکند.
مسأله 91- هرگاه زخم یا دمل و شکستگی با پارچه یا گچ یا مانند آن بسته شده است، چنانچه باز کردن آن ضرر و مشقّت زیادی ندارد و آب هم برای آن مضر نیست، باید آن را باز کند و وضو بگیرد، در غیر این صورت اطراف زخم یا شکستگی را بشوید و احتیاط مستحب آن است که روی جبیره را نیز مسح کند و اگر جبیره، نجس است یا نمیشود روی آن دستِ تر بکشد، پارچه پاکی را بر آن ببندد و دستِ تر روی آن بکشد.
مسأله 92- هرگاه جبیره تمام صورت یا تمام یکی از دستها را گرفته باشد، باید بنا بر احتیاط هم وضوی جبیرهای بگیرد و هم تیمّم کند، همچنین اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد.
مسأله 93- کسی که در کف دست و انگشتهایش جبیره دارد و در موقع وضو دستِ تر روی آن کشیده، میتواند مسح سر و پا را با همان رطوبت انجام دهد و اگر کافی نباشد، از جاهای دیگر وضو رطوبت میگیرد.
مسأله 94- هرگاه جبیره بیشتر از معمول، اطراف زخم را
احکام جوانان، ص: 35
گرفته و برداشتن آن ممکن نیست باید به دستور جبیره عمل کند و بنا بر احتیاط مستحب، تیمّم هم بنماید و اگر برداشتن جبیره اضافی ممکن است باید آن را بردارد.
مسأله 95- هرگاه در جای وضو، زخم و جراحت و شکستگی وجود ندارد، امّا به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد، باید تیمّم کند، ولی اگر فقط برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد، چنانچه اطراف آن را بشوید کافی است و احتیاط آن است که تیمّم هم بکند.
مسأله 96- اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده که برداشتن آن ممکن نیست، یا بسیار مشقّت دارد باید به دستور جبیره عمل کند، یعنی اطراف آن را بشوید و روی آن را دست بکشد.
مسأله 97- غسل جبیرهای مثل وضوی جبیرهای است، ولی تا ممکن است باید غسل را ترتیبی بجا آورد، بنا بر احتیاط واجب.
مسأله 98- کسی که وظیفه او تیمّم است، هرگاه در اعضای تیمّم او زخم، یا دُمَل، یا شکستگی باشد باید مطابق دستور وضوی جبیرهای تیمّم جبیرهای کند.
مسأله 99- کسی که وظیفه او وضو یا غسل جبیرهای است، چنانچه میداند تا آخر وقت عذر او برطرف نمیشود میتواند
احکام جوانان، ص: 36
در اوّل وقت نماز بخواند، امّا اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود احتیاط واجب آن است که صبر کند.
مسأله 100- اگر بخاطر درد چشم شستن صورت ضرر دارد باید تیمّم کند و اگر میتواند اطراف چشم و بقیّه صورت را بشوید کافی است.
مسأله 101- نمازهایی را که با وضو یا غسل جبیرهای میخوانند اعاده ندارد، مگر این که قبل از پایان وقت نماز، عذر برطرف شود، در اینجا بنابر احتیاط واجب، نماز را اعاده کنند.
مسأله 102- انسان باید برای نماز (بجز نماز میّت) و برای طواف کعبه و برای تماسّ بدن با نوشته قرآن و اسم خداوند وضو بگیرد.
مسأله 103- اگر نماز یا طواف، بدون وضو انجام شود باطل است.
مسأله 104- کسی که وضو ندارد نباید جایی از بدن خود را به این نوشتهها برساند:
* خطّ قرآن، ولی ترجمه آن اشکال ندارد.
* اسم خداوند به هر زبانی که نوشته شده باشد، مانند «اللّه»، «خدا»، «god».
احکام جوانان، ص: 37
* نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اسامی امامان علیهم السلام و نام حضرت زهرا علیها السلام اگر بیاحترامی به آنها باشد.
مسأله 105- برای این کارها وضو گرفتن مستحب است:
* رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام
* خواندن قرآن.
* همراه داشتن قرآن.
* تماسّ بدن با جلد یا حاشیه قرآن.
* زیارت اهل قبور.
مسأله 106- اگر یکی از امور زیر از انسان سر بزند وضو باطل میشود:
* خارج شدن ادرار یا مدفوع یا باد معده و روده از انسان.
* خواب؛ چنانچه گوش نشنود و چشم نبیند.
* چیزهایی که عقل را از بین میبرد؛ مانند دیوانگی، مستی، بیهوشی. (بنا بر احتیاط واجب).
* استحاضه زنان. «1»
* آنچه سبب غسل شود؛ مانند جنابت ومَسّ میّت و مانند آن.
گاهی برای نماز و سایر کارهایی که باید با وضو انجام داد، غسل واجب میشود.
مسأله 107- در غسل باید تمام بدن و سر و گردن شسته شود، خواه غسل واجب باشد؛ مانند جنابت، و یا مستحب، مانند غسل جمعه. به عبارت دیگر: تمام غسلها در عمل فرقی ندارند مگر در نیّت.
مسأله 108- غسل را به دو صورت میتوان انجام داد: «ترتیبی» و «ارتماسی».
در غسل ترتیبی، ابتدا سر و گردن شسته میشود، سپس نیمه راست و بعد از آن نیمه چپ بدن.
در غسل ارتماسی، تمام بدن یکباره در آب قرار میگیرد.
پس برای انجام غسل ارتماسی باید آب قدری باشد که انسان بتواند تمام بدن را یکجا در آب فرو ببرد.
مسأله 109- تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد، «1» در صحیح بودن غسل هم شرط است، بجز موالات. و همچنین لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید.
مسأله 110- کسی که چند غسل بر او واجب است، میتواند به نیّت همه آنها یک غسل بجا آورد. و اگر تنها یکی از آنها بخاطرش باشد و برای آن غسل کند بقیّه از او ساقط میشود هرچند نیّت نکرده باشد.
مسأله 111- هر غسل واجب و مستحب، کفایت از وضو میکند ولی احتیاط مستحب آن است که در غیر غسل جنابت وضو بگیرد.
مسأله 112- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد، ولی در غسل ترتیبی پاک بودن تمام بدن لازم نیست، بنابراین اگر هر قسمتی را پیش از غسل دادنِ همان قسمت، آب بکشد کافی است.
مسأله 113- غسل جبیرهای مثل وضوی جبیرهای است. «2»
مسأله 114- کسی که روزه واجب گرفته، نمیتواند در حال روزه غسل ارتماسی انجام دهد، چون روزهدار نباید تمام سر را
احکام جوانان، ص: 40
در آب فرو برد. ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند.
صحیح است.
مسأله 115- در غسل لازم نیست تمام بدن با دست شسته شود، و چنانچه با نیّت غسل، هرطور آب را به تمام بدن برساند کافی است.
مسأله 116- غسلهای واجب هفتتاست:
* جنابت* میّت* مسّ میّت* حیض* استحاضه* نفاس* و غسل مستحبّی که به سبب نذر واجب میشود.
مسأله 117- اگر از انسان مَنی «1» بیرون آید، هرچند در خواب باشد، جُنُب میشود و باید برای نماز و کارهایی که نیاز به طهارت دارد، غسل جنابت انجام دهد.
مسأله 118- اگر منی از جای خود حرکت کند، ولی بیرون نیاید، سبب جنابت نمیشود.
مسأله 119- کسی که میداند منی از او خارج شده است و یا
احکام جوانان، ص: 41
میداند آنچه بیرون آمده منی میباشد، جنب است و باید غسل کند.
مسأله 120- اگر از انسان رطوبتی خارج شود که نداند بول است یا منی یا غیر اینها، چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده، آن رطوبت منی است، ولی اگر تمام این نشانهها یا برخی از آنها وجود نداشته باشد آن رطوبت منی نمیباشد، ولی نسبت به زن و مریض وجود یک نشانه؛ یعنی بیرون آمدن در اوج شهوت، کافی است.
مسأله 121- مستحبّ است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول کند و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او خارج شود که نداند منی است یا رطوبتِ دیگر، دوباره باید غسل کند.
مسأله 122- چند کار بر جنب حرام است:
الف) رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن، اسم خداوند و بنابر احتیاط واجب اسامی پیامبران و امامان علیهم السلام.
ب) رفتن به مسجدالحرام و مسجدالنبی صلی الله علیه و آله هرچند از یک در وارد شود و از در دیگر بیرون رود.
ج) توقّف در سایر مساجد و حرم امامان علیهم السلام؛ ولی اگر از یک در برود و از در دیگر خارج شود یا برای برداشتن چیزی برود
احکام جوانان، ص: 42
مانعی ندارد؛ امّا هنگامی که جنب غسل کند و یا در صورت عدم توانایی بر غسل، تیمّم کند، تمام این امور بر او حلال میشود.
د) خواندن آیههای سجده واجب که در چهار سوره قرآن آمده است:
سجده فُصِّلت نَجم عَلَق
مسأله 123- اگر شخصی در خانهاش مکانی را برای نماز قرار دهد (و همچنین در مؤسّسه یا ادارهای) حکم مسجد ندارد.
مسأله 124- توقّف در حرم امامزادهها در حال جنابت اشکال ندارد؛ ولی توقّف در مساجدی که کنار حرمها ساختهاند، حرام است.
مسأله 125- هرگاه مسلمانی از دنیا برود، باید او را غسل داده و کفن کنند و بر او نماز بخوانند، سپس دفن کنند. «1»
مسأله 126- اگر کسی جایی از بدن خود را به بدن انسان مردهای که سرد شده و غسلش ندادهاند برساند، باید غسل مسِّ میّت کند.
مسأله 127- سه غسل از غسلهای واجب؛ یعنی غسل حیض، استحاضه و نفاس، تنها بر دخترها و بانوان واجب میشود و سبب این غسلها خونی است که از رحم بیرون میآید و هر یک احکام خاصّی دارد.
مسأله 128- زمانی که خونریزی قاعدگی (رگل) قطع شود، زن باید برای نماز و سایر کارهایی که نیاز به طهارت دارد غسل کند.
مسأله 129- خونریزی قاعدگی قبل از بلوغ اتّفاق نمیافتد.
مسأله 130- دوره قاعدگی کمتر از سه روز مستمر نیست، پس اگر جریان خون قبل از سه روز قطع شود حکم حیض را ندارد.
مسأله 131- دوره قاعدگی بیش از ده روز طول نمیکشد و چنانچه خونریزی بیش از ده روز طول بکشد، پس از ده روز حکم حیض را ندارد.
مسأله 132- خون حیض معمولًا غلیظ، گرم و پررنگ است و با فشار و کمی سوزش میآید.
مسأله 133- در مدّت قاعدگی این کارها بر زن حرام است.
نماز و طواف کعبه.
احکام جوانان، ص: 44
کارهایی که بر جنب حرام است، مانند توقّف در مسجد «1»
مسأله 134- در ایّام قاعدگی نماز و روزه واجب نیست و نمازها قضا ندارد؛ ولی قضای روزهها را باید بجا آورد.
مسأله 135- غسل حیض با جنابت فرقی ندارد؛ مگر در نیّت.
مسأله 136- با غسل حیض به تنهایی میتوان نماز خواند، و احتیاج به وضو نیست.
مسأله 137- یکی دیگر از خونهایی که گاهی اوقات از رحم بیرون میآید «استحاضه» است.
مسأله 138- خون استحاضه معمولًا زردرنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون میآید و غلیظ نیست، ولی گاهی ممکن است شباهتی با خون حیض داشته باشد.
مسأله 139- خون استحاضه بر اساس کمی و زیادی آن به دو دسته تقسیم میشود، که اگر کم باشد، غسل ندارد ولی وضو را باطل میکند و اگر زیاد باشد فقط غسل واجب میشود. برای
احکام جوانان، ص: 45
توضیح بیشتر به رساله توضیحالمسائل ما مراجعه کنید.
مسأله 140- غسل نفاس مربوط به ولادت فرزند است و در زمان دیگری دیده نمیشود که زن پس از خونریزی زایمان باید آن را انجام دهد (به شرحی که در رساله توضیحالمسائل، مسأله 484 به بعد آمده است).
مسأله 141- در چند مورد باید به جای وضو و غسل تیمّم کرد:
* دسترسی به آب نداشته باشد.
* آب برای انسان ضرر داشته باشد؛ مثلًا به سبب استعمال آب بیماری در او پیدا میشود یا بیماریش شدّت مییابد و یا دیر خوب میشود.
* اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند، خودش یا همسر او یا فرزندانش یا رفیقش و یا کسانی که به او مربوطند از تشنگی هلاک میشوند یا بیمار میشوند، یا به قدری تشنه میشوند که تحمّل آن سخت است (حتّی حیوانی که در اختیار اوست نیز همین حکم را دارد).
* بدن یا لباس او نجس است و آب بیش از تطهیر و آب کشیدن آن ندارد، و لباس دیگری نیز ندارد.
* وقت به قدری تنگ است، که اگر بخواهد وضو بگیرد یا غسل کند، تمام نماز یا مقداری از آن، بعد از وقت خوانده میشود.
مسأله 142- در تیمّم پنج چیز واجب است:
1. نیّت
2. زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است.
3. کشیدن هر دو دست بر تمام پیشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر میروید تا روی ابروها و بالای بینی.
4. کشیدن کفِ دستِ چپ بر تمام پشت دستِ راست.
5. کشیدنِ کف دست راست بر تمام پشت دست چپ (انگشتان هم جزء کف دست میباشند).
مسأله 143- برای آنکه یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده، باید کمی بالاتر از مچ را هم مسح کند، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست.
مسأله 144- انسان باید برای تیمّم انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر مانع دیگری نیز در پیشانی یا دستها وجود دارد برطرف کند.
مسأله 145- تمام کارهای تیمّم باید با قصد تیمّم و برای اطاعت خداوند انجام شود، و همچنین باید معلوم کند که تیمّم بجای وضو است یا غسل، و این همان نیّت تیمّم است.
مسأله 146- تیمّم بر خاک، ریگ، کلوخ و سنگ، صحیح است، به شرط اینکه پاک باشد و غصبی نباشد.
مسأله 147- تیمّمی که بجای وضو است با تیمّمی که به جای غسل است فرقی ندارد. ولی بهتر است در تیمّم به جای غسل یک بار دیگردستها را به زمین بزند و فقط پشت دستها را مسح کند.
مسأله 148- کسی که بجای وضو تیمّم کرده است، اگر یکی از چیزهایی که وضو را باطل میکند از او سر بزند تیمّمش باطل میشود.
مسأله 149- کسی که به جای غسل، تیمّم کرده، هرگاه یکی از چیزهایی که غسل را باطل میکند، پیش آید تیمّمش باطل میشود؛ مثلًا اگر به جای غسل جنابت تیمّم کرده اگر دوباره جنب شود تیمّمش باطل میشود.
مسأله 150- تیمّم در صورتی صحیح است که انسان نتواند وضو بگیرد، یا غسل کند؛ بنابراین اگر بدون عذر تیمّم کند، صحیح نیست و اگر عذر داشته باشد و برطرف شود؛ مثلًا آب نداشته، و آب پیدا کند، تیمّم او باطل میشود.
احکام جوانان، ص: 49
مسأله 151- اگر به جای غسلهای واجب تیمّم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد.
نماز مهمترین عبادت است که اگر قبول درگاه خداوند بزرگ شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میگردد و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز ارزش نخواهد داشت.
همانطور که اگر انسان، در شبانهروز پنج نوبت، خود را در نهر آبی شستشو کند، هیچگونه آلودگی در بدنش نمیماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک میکند و غبار معصیت را از دلها میشوید.
سزاوار است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند کسی که نماز را سبک بشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که به نماز اهمّیّت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است».
سزاوار است نمازگزار کارهایی که ثواب نماز را کم میکند بجا نیاورد؛ مثلًا با حالت خوابآلودگی نماز نخواند و در نماز به آسمان نگاه نکند. بلکه کارهایی که ثواب نماز را زیاد میکند بجا
احکام جوانان، ص: 51
آورد؛ مثلًا لباس پاکیزه بپوشد، خود را خوشبو کند، دندانهایش را مسواک بزند و موهایش را شانه کند.
برای آشنایی با مسائل و احکام نماز، ابتدا یادآور میشویم که نماز یا واجب است و یا مستحب. نمازهای واجب هم دو دستهاند؛ برخی از آنها تکلیف هر روزه میباشد که باید در هر شبانه روز و در زمانهای خاصّی بجا آورده شود و برخی دیگر نمازهایی هستند که گاهی اوقات به سببی خاص واجب میشود و برنامه همیشگی و هر روزه نیست.
مسأله 152- نمازهای هر روزه، پنج نماز و مجموع آنها هفده رکعت است.
نماز صبح: دو رکعت
نماز ظهر: چهار رکعت
نماز عصر: چهار رکعت
نماز مغرب: سه رکعت
نماز عشا: چهار رکعت
مسأله 153- وقت نماز صبح از اذان صبح تا طلوع آفتاب است
احکام جوانان، ص: 52
که در این مدّت باید خوانده شود و هرچه به اذان صبح نزدیکتر باشد بهتر است.
وقت نماز ظهر و عصر از ظهر شرعی تا غروب است، و به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی از اوّل وقت، مخصوص نماز ظهر و به همین مقدار که به غروب مانده مخصوص نماز عصر است.
وقت نماز مغرب و عشا از مغرب تا نصف شب است و به اندازه خواندن یک نماز سه رکعتی از اوّل وقت، مخصوص نماز مغرب و به اندازه یک نماز چهار رکعتی که به نصف شب مانده است مخصوص نماز عشا میباشد. و احتیاط آن است که اگر از نصف شب بگذرد نیّت ما فیالذّمه کند (یعنی آنچه خدا به او دستور داده، خواه ادا باشد یا قضا).
مسأله 154- نزدیک اذان صبح، از طرف مشرق، سپیدهای رو به بالا حرکت میکند که آن را «فجر اوّل» گویند، هنگامی که آن سپیده، شفّاف و پهن شد، «فجر دوّم» و ابتدای وقت نماز صبح است.
مسأله 155- اگر چوب یا چیزی مانند آن را عمود بر زمین قرار
احکام جوانان، ص: 53
دهیم، صبح که خورشید طلوع میکند، سایه آن به طرف مغرب میافتد و هرچه آفتاب بالا میآید سایه کم میشود، وقتی که سایه آن به کمترین مقدار رسید و رو به افزایش گذاشت، «ظهر شرعی» و ابتدای وقت نماز ظهر است. «1» (و به عبارت دیگر خورشید از روی نقطه جنوب بگذرد).
مسأله 156- «مغرب» موقعی است که آفتاب غروب کند و احتیاط آن است که سرخی طرف مشرق، که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود از بالای سر بگذرد.
مسأله 157- برای محاسبه نیمه شب، که پایان وقت نماز عشا به دست میآید، احتیاط واجب آن است که فاصله بین غروب آفتاب تا اذان صبح را نصف کنیم. «2»
مسأله 158- نمازهای غیر روزانه دارای وقت مشخّصی
احکام جوانان، ص: 54
نمیباشد، و بستگی به زمانی دارد که به علّتی آن نماز واجب شود؛ مثلًا نماز آیات بستگی به زلزله یا کسوف یا خسوف و یا حادثهای دارد که پیش آمده است و نماز میّت، زمانی واجب میشود که مسلمانی از دنیا برود.
مسأله 159- اگر تمام نماز قبل از وقت خوانده شود و یا عمداً نماز را قبل از وقت شروع کند، نماز باطل است.
[اگر نماز در وقت خودش خوانده میشود، در اصطلاحِ احکام گویند: نماز «ادا» است و اگر نماز بعد از گذشتن وقت خوانده شود، در اصطلاح گویند: نماز «قضا» شده است.]
مسأله 160- انسان باید نماز را در وقت معیّن آن بخواند و اگر عمداً در آن وقت نخواند، گناهکار است.
مسأله 161- مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند، و هرچه به اوّل وقت نزدیکتر باشد بهتر است، مگر آنکه تأخیر آن از جهتی بهتر باشد، مثلًا صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.
مسأله 162- اگر وقت نماز تنگ باشد به گونهای که اگر بخواهد مستحبّات نماز را بجا آورد، بخشی از نماز بعد از وقت خوانده میشود باید مستحبّات را بجا نیاورد، مثلًا اگر بخواهد قنوت بخواند، وقت میگذرد، باید قنوت را نخواند.
مسأله 163- انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز
احکام جوانان، ص: 55
عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است. ولی اگر سهواً باشد مانعی ندارد.
مسأله 164- خانه کعبه، که در شهر مکّه و در مسجدالحرام قرار دارد، «قبله» ما مسلمانهاست و نمازگزار باید رو به آن نماز بخواند.
مسأله 165- کسی که بیرون شهر مکّه و دور از آن است اگر طوری بایستد که بگویند رو به قبله نماز میخواند، کافی است.
قبله را میتوان به وسیله قبلهنما یا قبله مساجد یا قبور مسلمانان تشخیص داد.
مسأله 166- پسرها و مردان در نماز، باید عورت را بپوشانند و بهتر است از ناف تا زانو پوشانده شود.
مسأله 167- دخترها و زنان؛ باید تمام بدن را بپوشانند؛ ولی پوشاندن دستها و پاها تا مچ و صورت به مقداری که در وضو باید شسته شود، لازم نیست، گرچه پوشاندن آن نیز اشکال ندارد.
احکام جوانان، ص: 56
مسأله 168- لباس نمازگزار باید این شرایط را داشته باشد:
* پاک باشد. (نجس نباشد)
* مباح باشد. (غصبی نباشد)
* از اجزای مردار نباشد؛ حتّی کمربند و کلاه، ولی اگر آن را سر بریده باشند، هرچند مطابق دستور اسلام نباشد، پاک است و میتوان در آن نماز خواند.
* از حیوان حرامگوشت نباشد، مثلًا از پوست پلنگ یا روباه تهیّه نشده باشد.
* اگر نمازگزار مرد است لباس او طلاباف یا ابریشم خالص نباشد و زینت طلا حتّی انگشتر طلا نپوشیده باشد.
مسأله 169- علاوه بر لباس، بدن نمازگزار نیز باید پاک باشد.
مسأله 170- اگر انسان بداند بدن یا لباسش نجس است ولی هنگام نماز فراموش کند و با آن نماز بخواند نمازش باطل است.
مسأله 171- در موارد زیر اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند صحیح است:
* نداند بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجّه شود.
* به واسطه زخمی که در بدن اوست، بدن یا لباسش نجس شده و آب کشیدن یا عوض کردن آن لباس هم دشوار است.
* لباس یا بدن نمازگزار به خون نجس شده است؛ ولی مقدار آلودگی کمتر از دِرْهَم [تقریباً به اندازه یک بند انگشت
احکام جوانان، ص: 57
است. «1»
* ناچار باشد که با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، مثلًا آب برای آب کشیدن آن ندارد و لباس پاک هم ندارد.
مسأله 172- اگر لباسهای کوچک نمازگزار؛ مثل دستکش و جوراب، نجس باشد، و یا دستمال کوچک نجسی در جیب داشته باشد، چنانچه از اجزای مردار یا حرامگوشت نباشد اشکال ندارد.
مسأله 173- پوشیدن عبا و لباس سفید و پاکیزهترین لباسها و خوشبو کردن خود و دست کردن انگشتری عقیق در نماز، مستحب است.
مسأله 174- پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباسی که نقش صورت دارد و باز بودن دکمههای لباس در نماز مکروه است. بهتر است در غیر نماز هم از آن پرهیز شود، مگر پوشیدن لباس مشکی در عزای معصومین علیهم السلام یا بستگان.
مسأله 175- مکانی که انسان بر آن نماز میخواند باید دارای شرایط زیر باشد:
احکام جوانان، ص: 58
* مباح باشد (غصبی نباشد).
* بیحرکت باشد (مانند اتومبیل در حال حرکت نباشد؛ ولی در قطار و هواپیما که انسان بتواند تعادل خود را حفظ کند و سمت قبله را مراعات نماید نماز خواندن مانعی ندارد).
* جای آن تنگ و سقف آن کوتاه نباشد تا بتواند قیام و رکوع و سجود را بطور صحیح انجام دهد.
* جایی که پیشانی را میگذارد (در حال سجده) پاک باشد.
* مکان نمازگزار اگر نجس است، تر نباشد که به بدن یا لباس وی سرایت کند، و اگر خشک باشد، مانعی ندارد.
* جایی که پیشانی را به سجده میگذارد، از جای قدمهای او، بیش از چهار انگشتِ بسته پستتر یا بلندتر نباشد؛ ولی اگر شیب زمین کم باشد، اشکال ندارد. «1»
مسأله 176- در حال ناچاری نماز خواندن بر چیزی که حرکت میکند، مانند اتومبیل و در جایی که سقف آن کوتاه است و یا جایش تنگ است، مانند سنگر، اشکال ندارد.
مسأله 177- انسان باید رعایت ادب را بکند و جلوتر از قبر
احکام جوانان، ص: 59
پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نماز نخواند، و اگر موجب هتک احترام شود، نماز باطل است.
مسأله 178- مستحبّ است، انسان نمازهای واجب را در مسجد بخواند، و در اسلام بر این مسأله سفارش بسیار شده است.
مسأله 179- در اسلام به مسجد اهمّیّت زیادی داده شده است زیرا:
* زیاد رفتن به مسجد برای عبادت مستحب است.
* رفتن به مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است.
* همسایه مسجد اگر عذری نداشته باشد مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند.
* مستحب است، انسان با کسی که در مسجد حاضر نمیشود، غذا نخورد، در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد.
مسأله 180- این کارها در رابطه با مسجد، حرام است:
* زینت کردن مسجد با طلا.
* خرید و فروش مسجد، هرچند خراب شده باشد.
* نجس کردن مسجد، و چنانچه نجس شود باید فوراً تطهیر کنند.
احکام جوانان، ص: 60
* بردن خاک و ریگ از مسجد به جای دیگر، مگر خاکهای زیادی، مانند خاکروبه.
مسأله 181- این کارها در رابطه با مسجد، مستحب است:
* زودتر به مسجد رفتن.
* چراغ مسجد را روشن کردن.
* تمیز کردن مسجد.
* هنگام وارد شدن، ابتدا پای راست را داخل مسجد گذاشتن که نشانه احترام به مسجد است.
* هنگام بیرون آمدن از مسجد اوّل پای چپ را بیرون گذاشتن.
* خواندن دو رکعت نماز مستحبّی به عنوان تحیّت مسجد.
* خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباسهای خود برای رفتن به مسجد.
مسأله 182- این کارها در رابطه با مسجد، مکروه است:
* عبور از مسجد به عنوان محلّ عبور.
* انداختن آب دهان و بینی در مسجد.
* خوابیدن در مسجد، مگر در حال ناچاری.
* صدا را بلند کردن، مگر برای اذان.
* خرید و فروش در مسجد.
* سخن گفتن از امور دنیا.
احکام جوانان، ص: 61
* رفتن به مسجد برای کسی که سیر یا پیاز خورده و بوی دهانش مردم را آزار میدهد.
اکنون، پس از فراگرفتن مسائل وضو، غسل، تیمّم، وقت نماز، پوشش و مکان نمازگزار آماده شروع نماز میشویم:
مسأله 183- مستحب است، نمازگزار قبل از نمازهای یومیّه، ابتدا اذان بگوید و بعد از آن اقامه، و سپس نماز را شروع کند.
اللَّهُ اکْبَر 4 مرتبه
اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّه 2 مرتبه
اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه 2 مرتبه
حَیَّ عَلیَ الصَّلاةِ 2 مرتبه
حَیَّ عَلیَ الفَلاحِ 2 مرتبه
حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ 2 مرتبه
اللَّهُ اکْبَرُ 2 مرتبه
لا الهَ إلَّا اللَّه 2 مرتبه
مسأله 184- جمله «اشْهَدُ انَّ عَلِیًّا وَلِیُّ اللَّه» جزءِ اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» به قصد قربت و تبرّک گفته شود.
اللَّهُ اکْبَر 2 مرتبه
اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّه 2 مرتبه
اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه 2 مرتبه
حَیَّ عَلیَ الصَّلاةِ 2 مرتبه
حَیَّ عَلیَ الفَلاحِ 2 مرتبه
حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ 2 مرتبه
قَدْ قامَتِ الصَّلاة 2 مرتبه
اللَّهُ اکْبَرُ 2 مرتبه
لا الهَ إلَّا اللَّه 1 مرتبه
مسأله 184- جمله «اشْهَدُ انَّ عَلِیًّا وَلِیُّ اللَّه» جزءِ اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» به قصد قربت و تبرّک گفته شود.
مسأله 185- اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقتِ نماز گفته شود و اگر قبل از وقت بگوید باطل است.
مسأله 186- اقامه باید بعد از اذان گفته شود و اگر آن را قبل از اذان بگوید صحیح نیست.
مسأله 187- بین جملههای اذان و اقامه نباید، زیاد فاصله شود
احکام جوانان، ص: 63
و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد، باید دوباره آن را از سر بگیرد.
مسأله 188- اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند، کسی که با آن جماعت نماز میخواند، نباید برای خود اذان و اقامه بگوید.
مسأله 189- اگر انسان برای خواندن نماز جماعت به مسجد برود و ببیند نماز جماعت تمام شده و برای نماز جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد، تا وقتی که صفها بهم نخورده و جمعیّت متفرّق نشده است، بنابر احتیاط واجب نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید.
مسأله 190- نماز مستحبّی اذان و اقامه ندارد، همچنین نمازهای واجب دیگر غیر از نماز یومیّه.
مسأله 191- مستحب است در روزهای اوّل که بچّه به دنیا میآید، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.
مسأله 192- مستحب است کسی را که برای گفتن اذان معیّن میکنند، عادل و وقتشناس و صدایش بلند باشد.
مسأله 193- نماز با گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ» شروع میشود و با سلام به پایان میرسد.
احکام جوانان، ص: 64
مسأله 194- آنچه در نماز انجام میشود یا واجب است و یا مستحب.
مسأله 195- واجبات نماز، یازده چیز است که برخی رُکن و برخی غیر رُکن است.
* نیّت* تکبیرةالإحرام* قیام* رکوع* سجود* قرائت* ذکر* تشهّد* سلام* ترتیب* موالات
* نیّت* تکبیرةالإحرام* قیام (ایستادن هنگام تکبیرةالإحرام و قیام متّصل به رکوع، یعنی ایستادن پیش از رکوع).* رکوع* سجود.
مسأله 196- ارکان نماز، اجزای اساسی آن به شمار میآید و چنانچه یکی از آنها بجا آورده نشود و یا اضافه شود، هرچند بر اثر فراموشی هم باشد، نماز باطل است. واجبات دیگر، گرچه انجام آنها لازم است ولی چنانچه از روی فراموشی، کم یا زیاد شود نماز باطل نیست. ولی اگر عمداً ترک شود، یا زیاد شود نماز باطل است.
مسأله 197- نمازگزار، از آغاز تا پایان نماز، باید بداند چه نمازی میخواند و باید آن را برای انجام فرمان خداوند عالَم بجا آورد.
مسأله 198- به زبان آوردن نیّت در نماز و سایر عبادات، لازم نیست، ولی چنانچه به زبان هم بگوید اشکال ندارد.
مسأله 199- نماز، باید از هر گونه ریا و خودنمایی به دور باشد، یعنی نماز را تنها برای انجام فرمان خداوند بجا آورد و چنانچه تمام نماز یا قسمتی از آن، برای غیر خدا باشد، باطل است. همچنین اگر قصد او خدا و ریا هر دو باشد باز هم باطل است.
مسأله 200- همانگونه که گذشت نماز با گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ» آغاز میشود و به آن «تَکْبیرَةُ الإِحرام» میگویند. [چون با همین تکبیر است که بسیاری از کارها که قبل از نماز جایز بوده، بر نمازگزار حرام میشود، مانند خوردن و آشامیدن، خندیدن و گریستن و سخن گفتن .
مسأله 201- مستحب است نمازگزار موقع گفتن تکبیرةالاحرام و تکبیرهای بین نماز، دستها را تا مقابل گوشها
احکام جوانان، ص: 66
بالا ببرد. (کف دستها رو به قبله باشد).
مسأله 202- قیام؛ یعنی ایستادن. نمازگزار باید تکبیرةالاحرام و قرائت را در حال قیام و آرامش بدن بخواند.
مسأله 203- اگر رکوع را فراموش کند و بعد از قرائت به سجده برود و قبل از وارد شدن به سجده یادش بیاید، باید برخیزد و بایستد سپس به رکوع برود و پس از آن سجدهها را بجا آورد (این همان قیام متّصل به رکوع است).
مسأله 204- نمازگزار باید موقع ایستادن هردو پا را بر زمین بگذارد، ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا مساوی باشد.
مسأله 205- کسی که به هیچ وجه حتّی با تکیه کردن بر عصا یا دیوار نتواند ایستاده نماز بخواند، باید نشسته، رو به قبله نماز بخواند، و اگر نشسته هم نتواند، باید خوابیده بخواند. نخست به طرف راست رو به قبله و اگر نمیتواند روی طرف چپ و اگر نمیتواند به پشت بخوابد و صورت و سینه رو به آسمان و پاها رو به قبله باشد.
مسأله 206- واجب است بعد از رکوع بطور کامل بایستد و سپس به سجده برود و چنانچه این قیام از روی عمد ترک شود نماز باطل است.
مسأله 207- در رکعت اوّل و دوم نمازهای روزانه، انسان باید اوّل حمد و بعد از آن یک سوره کامل قرآن (مثلًا سوره توحید) را بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ* ایَّاکَ نَعْبُدُ وَ ایَّاکَ نَسْتَعِینُ* إِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ* صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالّینَ*
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*
قُلْ هُوَ اللَّهُ احَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ* وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً احَدٌ*
و در رکعت سوم و چهارم نماز، باید فقط سوره حمد، یا سه مرتبه تسبیحات اربعه خوانده شود و اگر یک مرتبه هم بخواند کافی است.
«سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکْبَرُ» است
مسأله 208- در رکعت سوم و چهارم نماز باید حمد یا تسبیحات، آهسته خوانده شود.
مسأله 209- در نماز ظهر و عصر، قرائت رکعت اوّل و دوم نیز باید آهسته خوانده شود؛ ولی در سایر ذکرها در همه نمازها مخیّر است بلند یا آهسته بخواند.
مسأله 210- پسرها و مردان در نماز صبح، مغرب و عشا باید حمد و سوره را در رکعت اوّل و دوم بلند بخوانند، ولی دخترها و بانوان اگر نامحرم صدایشان را نمیشنود میتوانند بلند بخوانند وگرنه، بنابر احتیاط واجب آهسته بخوانند.
مسأله 211- اگر در جایی که باید نماز را بلند بخواند، عمداً آهسته بخواند یا در جایی که باید آهسته بخواند، عمداً بلند بخواند، نمازش باطل است، ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، صحیح است.
مسأله 212- اگر در بین خواندن حمد و سوره بفهمد اشتباه کرده است؛ مثلًا میبایست بلند بخواند ولی آهسته خوانده، لازم نیست مقداری را که خوانده، دوباره بخواند.
مسأله 213- انسان باید مسائل و قرائت نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسی که اصلًا نمیتواند به طور کامل قرائت صحیح را یاد بگیرد، باید هر طور که میتواند بخواند و احتیاط
احکام جوانان، ص: 69
مستحب است که نماز را به جماعت بجا آورد.
مسأله 214- نمازگزار در هر رکعت بعد از قرائت حمد و سوره، باید به اندازهای خم شود که بتواند دست را به زانو بگذارد و این عمل را «رکوع» میگویند. و واجب است در حال رکوع ذکر بگوید.
مسأله 215- در رکوع، سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگوید.
مسأله 216- در حال ذکر رکوع باید بدن آرام باشد.
مسأله 217- اگر پیش از آنکه به مقدار رکوع خم شود و بدن آرام گیرد، عمداً ذکر رکوع را بگوید، نمازش باطل است.
مسأله 218- اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب، عمداً سر از رکوع بردارد نمازش باطل است.
مسأله 219- نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب، بعد از رکوع دو سجده بجا آورد.
مسأله 220- سجده آن است که اعضای هفتگانه، یعنی پیشانی و کف دو دست و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها (شَست)، را بر زمین بگذارد و در حال سجده واجب است ذکر بگوید.
احکام جوانان، ص: 70
مسأله 221- در سجده سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ» یا یک مرتبه «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» بگوید.
مسأله 222- در حال ذکر سجده، باید بدن آرام باشد.
مسأله 223- اگر کسی پیش از آن که پیشانی او به زمین برسد و آرام گیرد، عمداً ذکر سجده را بگوید، نمازش باطل است و چنانچه از روی فراموشی باشد، باید دوباره، ذکر بگوید.
مسأله 224- نمازگزار باید بعد از تمام شدن ذکر سجده اوّل بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.
مسأله 225- اگر نمازگزار پیش از تمام شدن ذکر، عمداً سر از سجده بردارد، نمازش باطل است.
مسأله 226- اگر موقعی که ذکر سجده را میگوید، یکی از هفت عضو را عمداً از زمین بردارد، نماز باطل میشود، ولی موقعی که مشغول گفتن ذکر نیست، اگر غیر از پیشانی، جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد، اشکال ندارد.
مسأله 227- اگر همراه با انگشتان شست پا، انگشتان دیگر هم به زمین برسد مانع ندارد.
مسأله 228- نمازگزار باید در سجده پیشانی را بر زمین و یا آنچه از زمین میروید، ولی خوراکی و پوشاکی نباشد، مانند چوب و برگ درخت، قرار دهد.
مسأله 229- سجده بر چیزهای معدنی؛ مانند طلا و نقره و
احکام جوانان، ص: 71
عقیق و فیرزوه، صحیح نیست.
مسأله 230- سجده بر چیزهایی که از زمین میروید و خوراک حیوان است، مثل علف و کاه صحیح است.
مسأله 231- سجده بر کاغذ، اگرچه از پنبه و مانند آن ساخته شده باشد، صحیح است.
مسأله 232- برای سجده، بهتر از هر چیز تربت حضرت سیّدالشّهدا علیه السلام میباشد و بعد از آن بدین ترتیب:
* خاک پاک
* سنگ
* گیاه
مسأله 233- اگر در سجده اوّل، مُهر به پیشانی بچسبد و بدون این که مُهر را بردارد دوباره به سجده رود نمازش اشکال دارد.
مسأله 234- کسی که نمیتواند پیشانی را به زمین برساند، باید به اندازهای که میتواند خم شود و مُهر را بر جای بلندی بگذارد و سجده کند، ولی باید کف دستها و زانوها و انگشتان پا را بطور معمول بر زمین بگذارد.
مسأله 235- اگر نمیتواند این کار را انجام دهد باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند، ولی احتیاط واجب آن است که
احکام جوانان، ص: 72
قدری خم شود و مُهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد.
مسأله 236- در چهار سوره قرآن، آیه سجده است؛ که اگر انسان آن آیه را بخواند یا به آن گوش فرا دهد، بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، و اگر به گوشش بخورد احتیاط واجب سجده کردن است.
مسأله 237- سوره هایی که آیه سجده دارد:
* سوره شماره 32: سوره سجده، آیه 15.
* سوره شماره 41: سوره فُصِّلَت، آیه 37.
* سوره شماره 53: سوره نجم، آیه 62.
* سوره شماره 96: سوره عَلَق، آیه 19.
مسأله 238- اگر سجده را فراموش کند، هر وقت یادش آمد باید سجده کند.
مسأله 239- اگر آیه سجده را از رادیو و ضبط صوت و مانند آن بشنود، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
مسأله 240- اگر آیه سجده را از مثلِ بلندگو که صدای انسان را میرساند بشنود، واجب است سجده کند.
مسأله 241- گفتن ذکر در این سجده واجب نیست، امّا مستحب میباشد. مثلًا بگوید: «لا الهَ إلّا اللّهُ حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَکَ
احکام جوانان، ص: 73
یا رَبِّ تَضَرُّعاً وَرِقّاً».
مسأله 242- در رکعت دوم همه نمازها و رکعت آخر نمازهای سه رکعتی و چهار رکعتی نمازگزار باید بعد از سجده بنشیند و در حال آرام بودن بدن، تشهّد بخواند، یعنی بگوید:
«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
مسأله 243- در رکعت آخر نماز، پس از تشهّد باید سلام دهد و نماز را به پایان برد.
مسأله 244- سلام نماز به این صورت است:
«السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا النّبِیُّ وَ رحمةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ السَّلامُ عَلَیْکُم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
و میتواند به سلام سوم قناعت کند.
مسأله 245- نماز باید به این ترتیب خوانده شود:
تکبیرةالإحرام، قرائت، رکوع، سجود، و در رکعت دوم پس از سجود، تشهّد بخواند و در رکعت آخر، پس از تشهّد، سلام دهد.
مسأله 246- موالات؛ یعنی پشت سر هم بودن اجزای نماز و فاصله نینداختن بین آنها.
مسأله 247- اگر کسی بقدری بین اجزای نماز فاصله بیندازد که از صورت نمازگزار خارج شود، نمازش باطل است.
مسأله 248- طول دادن رکوع و سجود و خواندن سورههای بزرگ، موالات را بهم نمیزند، بلکه سکوت زیاد موالات نماز را بهم میزند.
مسأله 249- مستحبّ است در رکعت دوم نماز، بعد از حمد و سوره و پیش از رکوع، قنوت بخواند؛ یعنی دستها را بلند کند و مقابل صورت بگیرد و دعا یا ذکری بخواند.
مسأله 250- در قنوت هر دعایی بخواند کافی است و میتواند این دعا را بخواند:
«رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ».
تعقیب یعنی مشغول شدن به ذکر و دعا و قرآن بعد از سلام
احکام جوانان، ص: 75
نماز. و در واقع آثار نماز را در وجود انسان عمیقتر میکند.
مسأله 251- بهتر است انسان در حال تعقیب رو به قبله باشد.
مسأله 252- لازم نیست تعقیب به عربی باشد، و معنای آن را نیز بفهمد؛ ولی بهتر است چیزهایی را که در کتاب دعا دستور دادهاند بخواند.
مسأله 253- از چیزهایی که برای تعقیب نماز زیاد سفارش شده، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است؛ یعنی گفتن: 34 مرتبه «اللَّهُ اکْبَرُ» و 33 مرتبه «الْحَمْدُ لِلَّه» و 33 مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ».
مسأله 254- آنگاه که نمازگزار، تکبیرةالإحرام میگوید و نماز را شروع میکند، تا پایان آن، بعضی از کارها بر او حرام میشود که اگر در نماز، یکی از آنها را انجام دهد نمازش باطل است، مثل:
سخن گفتن.
خندیدن.
گریستن.
روی از قبله برگرداندن.
خوردن و آشامیدن.
بر هم زدن صورت نماز.
کم یا زیاد کردن ارکان نماز. (به شرحی که در مسأله 193 گذشت» «1»
مسأله 255- اگر نمازگزار عمداً کلمهای بگوید که دو حرف یا بیشتر داشته باشد، اگرچه آن کلمه معنایی هم نداشته باشد، نمازش باطل است. (بنابراحتیاط واجب).
مسأله 256- اگر از روی فراموشی سخن بگوید؛ مثلًا متوجّه نبود که در حال نماز است، نماز باطل نمیشود.
مسأله 257- سرفه کردن و عطسه نمودن نماز را باطل نمیکند.
مسأله 258- در نماز نباید به کسی سلام کرد، ولی اگر کسی به نمازگزار سلام کند واجب است جواب او را بدهد، و باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد؛ مثلًا اگر گفته: «سلامٌ علیکم» در جواب بگوید «سلامٌ علیکم» و اگر گفته: «سلام»، بگوید: «سلام»، در غیر نماز نیز جواب سلام واجب است.
مسأله 259- اگر نمازگزار عمداً با صدا بخندد، نمازش باطل است. حتّی اگر بیاختیار بخندد نیز نمازش باطل میشود.
مسأله 260- لبخند زدن نماز را باطل نمیکند.
مسأله 261- اگر عمداً به قدری روی خود را از قبله برگرداند که نگویند رو به قبله است، نمازش باطل است، بنابر احتیاط
احکام جوانان، ص: 78
واجب.
مسأله 262- اگر سهواً تمام صورت را به طرف راست یا چپ قبله برگرداند، احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند.
مسأله 263- اگر نمازگزار چیزی بخورد یا بیاشامد، نمازش باطل است.
مسأله 264- اگر نمازگزار خردهغذایی که در دهانش باقی مانده فرو برد نمازش باطل نمیشود.
مسأله 265- اگر در بین نماز کاری کند که صورت نماز را بر هم زند؛ مثل دست زدن، به هوا پریدن و مانند اینها، هرچند از روی فراموشی باشد، نماز باطل میشود.
مسأله 266- اگر در بین نماز به قدری ساکت بماند که نگویند نماز میخواند، نمازش باطل است.
مسأله 267- رها کردن نمازِ واجب (شکستن نماز) حرام است، بنابراحتیاط واجب؛ مگر در حال ناچاری، مانند این موارد:
1. حفظ جان خود یا دیگری.
2. حفظ مال مهمّی از خود یا دیگری.
3. جلوگیری از ضرر مالی و بدنی.
احکام جوانان، ص: 79
مسأله 268- شکستن نماز برای پرداخت بدهی مردم، در صورتی که بعد از نماز دسترسی به او پیدا نمیکند، واجب است.
مسأله 269- شکستن نماز برای مالی که اهمّیّت چندانی ندارد مکروه است.
مسأله 270- برخی از کارها در نماز مکروه است؛ مانند:
1. برهم گذاشتن چشمها.
2. بازی کردن با انگشتان و دستها و موی سر یا صورت.
3. سکوت کردن برای شنیدن حرف کسی در هنگام خواندن حمد، یا سوره، و یا ذکر.
4. هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد.
5. برگرداندن صورت به طرف راست یا چپ به مقدار کم (چون زیاد آن نماز را باطل میکند).
* «اللَّهُ اکْبَرُ»
خدا از همه چیز و همه کس برتر است.
* «اشْهَدُ ان لا الهَ الَّا اللَّهُ».
گواهی میدهم که جز آفریدگار جهان، خدایی نیست.
* «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ».
گواهی میدهم که محمّد فرستاده خداست.
احکام جوانان، ص: 80
* «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهُ».
گواهی میدهم که علی ولیّ خدا بر همه خلق است.
* «حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ».
بشتابید بسوی نماز.
* «حَیَّ عَلَی الفَلاحِ».
بشتابید به سوی رستگاری.
* «حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ».
بشتابید به سوی بهترین کارها.
* «قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ».
همانا نماز برپا شد.
* «اللَّهُ اکْبَرُ».
خدا از همه چیز و همه کس برتر است.
* «لا الهَ الَّا اللَّهُ».
جز آفریدگار جهان معبودی نیست.
تکبیرةالإحرام:* «اللَّهُ اکْبَرُ».
خدا از همه چیز و همه کس برتر است.
احکام جوانان، ص: 81
حمد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
* «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
ستایش، مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.
* «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
بخشنده و بخشایشگر است.
* «مالِکِ یَوْمِ الدّین».
(خداوندی که) مالک روز جزاست.
* «ایَّاکَ نَعْبُدُ وَ ایَّاکَ نَسْتَعِینُ».
(پروردگارا) تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم.
* «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».
ما را به راه راست هدایت کن.
* «صِراطَ الَّذینَ انْعَمْتَ عَلَیْهِم».
راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی.
* «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالّینَ».
نه کسانی که بر آنان غضب کردی و نه گمراهان.
احکام جوانان، ص: 82
سوره:* «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ».
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
* «قُلْ هُوَ اللَّهُ احَدٌ».
بگو خداوند، یکتا و یگانه است.
* «اللَّهُ الصَّمَدُ».
خداوندی است که همه نیازمندان قصد او میکنند.
* «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ».
(هرگز) نزاد و زاده نشد.
* «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً احَدٌ».
برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است.
ذکر رکوع:* «سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ».
خدای خود را، که بزرگ است، منزّه میدانم و میستایم.
ذکر سجود:* «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ».
خدای خود را، که از همه بالاتر است، منزّه میدانم و میستایم.
تسبیحات اربعه:* «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکْبَرُ».
احکام جوانان، ص: 83
منزّه است خدا، ستایش مخصوص خداست، جز آفریدگار جهان معبودی نیست و خدا از همه برتر است.
تشهّد و سلام:* «اشْهَدُ انْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ».
گواهی میدهم که جز آفریدگار، خدایی نیست و یکتا و بیهمتاست و شریک ندارد.
* «وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».
و گواهی میدهم که محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست.
* «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».
خداوندا! بر محمّد و خاندان او درود فرست.
* «السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّها النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
درود و رحمت و برکات خدا بر تو ای پیامبر.
* «السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ».
درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.
* «السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
درود بر شما (ای نمازگزاران و مؤمنان) و رحمت و برکات خدا بر شما.
احکام جوانان، ص: 84
گاهی ممکن است نمازگزار در انجام بعضی از کارهای نماز شک کند؛ مثلًا نمیداند تشهّد را خوانده است یا نه و یا نمیداند یک سجده بجا آورده است یا دو سجده.
و گاهی در تعداد رکعاتی که خوانده است شک میکند؛ مثلًا نمیداند اکنون مشغول رکعت سوم است یا چهارم.
برای شک در نماز، احکام خاصّی است و بیان تمام موارد آن از حدّ این نوشته خارج است؛ ولی بطور مختصر، به بیان اقسام شک و احکام هر کدام میپردازیم:
مسأله 271- اگر نمازگزار در انجام یکی از کارهای نماز شک کند؛ یعنی نمیداند آن را بجا آورده است یا نه، اگر کار بعدی را شروع نکرده؛ یعنی هنوز از محلّ آن کار نگذشته است؛ باید آن را بجا آورد. ولی اگر بعد از داخل شدن در کار بعدی شک پیش
احکام جوانان، ص: 85
آمده؛ به چنین شکّی اعتنا نمیکند و نماز را ادامه داده و صحیح است. (مثلًا اگر در رکوع شک کند، سوره را بجا آورده یا نه، اعتنا نمیکند چون محلّ سوره گذشته است).
مسأله 272- اگر بعد از انجام جزئی از نماز در صحّت آن شک کند، یعنی نمیداند جزئی را که بجا آورده، صحیح انجام شده است یا نه، در این صورت به شکّ خود اعتناء نمیکند؛ یعنی بنا میگذارد بر صحیح بودن آن و نماز را ادامه میدهد و صحیح است.
مسأله 273- اگر در نماز دو رکعتی مثل نماز صبح یا در نماز مغرب شک در رکعت پیش آید، نماز باطل است.
مسأله 274- اگر بین یک و بیشتر از یک شک کند؛ مثلًا شک کند که در رکعت اوّل است یا دوم، نماز باطل است.
مسأله 275- اگر اصلًا نداند چند رکعت خوانده، نماز او باطل است.
مسأله 276- شک در رکعات نماز چهار رکعتی:
در این جدول مواردی که شک سبب باطل شدن نماز میشود و مواردی که صحیح است و راه اصلاح آن بیان شده است.
احکام جوانان، ص: 86
نوع شک در حال قیام در رکوع بعد از رکوع در سجده بعد از سجده بطور نشستهوظیفه نمازگزار در مواردی که نماز صحیح میباشد بین 2 و 3 باطل باطل باطل باطل صحیحبنا را بر سه گذاشته و یک رکعت دیگر میخواند و پس از سلام، ایستاده، یک رکعت نماز احتیاط بخواند.
بین 2 و 4 باطل باطل باطل باطل صحیحبنا را بر چهار میگذارد و نماز را تمام میکند و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده میخواند.
بین 3 و 4 صحیح صحیح صحیح صحیح صحیحبنا را بر چهار میگذارد و نماز را تمام میکند و بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده میخواند.
بین 4 و 5 صحیح باطل باطل باطل صحیح اگر در حال قیام شک پیش آمده است، بدون رکوع مینشیند و نماز را تمام میکند و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده میخواند و احتیاطاً نماز را اعاده میکند و اگر در حالت نشسته بعد از سجدهها پیش آمده است، بنا را بر چهار میگذارد و نماز را تمام میکند و بعد از نماز دو سجده سهو بجا میآورد.
* در نماز مستحبّی.
* در نماز جماعت.
* پس از سلام نماز.
* بعد از گذشت وقت نماز.
* شک کثیرالشّک؛ یعنی کسی که بسیار شک میکند.
مسأله 278- اگر کسی در تعداد رکعتهای نماز مستحبّی شک کند، بنا را بر دو میگذارد، چون تمام نمازهای مستحبّی- بجز نماز وتر و نماز اعرابی- دو رکعتی است. پس اگر شک بین یک و دو، یا دو و بیشتر از آن پیش آید، بنا بر دو میگذارد و نماز صحیح است.
مسأله 279- اگر امام جماعت در نماز جماعت، در رکعتهای نماز شک کند، ولی مأموم شک نداشته باشد و به امام بفهماند که رکعت چندم است، امام جماعت نباید به شکّ خود اعتنا کند، همچنین اگر مأموم شک کند، ولی امام جماعت شک نداشته باشد، از امام جماعت پیروی میکند و نماز او صحیح است.
مسأله 280- اگر بعد از سلام نماز شک کند که نمازش صحیح بوده یا نه؛ مثلًا شک کند رکوع کرده یا نه، یا شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت، به شکّ خود اعتنا نکند.
مسأله 281- اگر بعد از گذشتن وقت نماز شک کند که نماز
احکام جوانان، ص: 88
خوانده یا نه، یا گمان کند که نخوانده، خواندن آن لازم نیست؛ ولی اگر پیش از گذشتن وقت شک کند که نماز را خوانده یا نه، باید نماز را بخواند.
مسأله 282- اگر یکی از شکهایی که نماز را باطل میکند پیش آید، باید مقداری فکر کند و چنانچه چیزی یادش نیامد و شک باقی ماند، نماز را بهم میزند و دوباره شروع میکند.
مسأله 283- در مواردی که نماز احتیاط واجب میشود، مثل شک بین 3 و 4، باید بعد از سلام نماز، بدون آنکه صورت نماز را بهم بزند و یا یکی از مبطلات نماز را انجام دهد برخیزد و بدون اذان و اقامه تکبیر بگوید و نماز احتیاط را بخواند.
مسأله 284- فرق نماز احتیاط با نمازهای دیگر:
* نیّت آن را نباید به زبان آورد.
* سوره و قنوت ندارد.
* سوره حمد، حتّی بسم اللّه را باید آهسته بخواند. (بنابر احتیاط واجب).
مسأله 285- اگر یک رکعت نماز احتیاط، واجب باشد پس از سجدهها، تشهّد میخواند و سلام میدهد و اگر دو رکعت واجب شده باشد در پایان رکعت دوم تشهّد بخواند و سلام دهد.
مسأله 286- هر کم و زیادی در غیر ارکان نماز حاصل شود و نیز در کلام سهوی و سلام سهوی، سجده سهو بجا میآورد و همچنین در شک بین 4 و 5، و سجده سهو چنین است که بعد از سلام نماز، به سجده رود و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ». و بعد بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر بالا را بگوید، سپس بنشیند و تشهّد و سلام را بخواند. و احتیاطاً فقط سلام آخر را بگوید.
مسأله 287- انسان باید در سفر، نمازهای چهار رکعتی را شکسته، یعنی دو رکعت، بجا آورد؛ به شرط آنکه مسافرتش از هشت فرسخ کمتر نباشد. [هشت فرسخ شرعی در حدود 43 کیلومتر است .
مسأله 288- اگر مسافر از جایی که نمازش تمام است؛ مثل وطن، حدّاقل چهار فرسخ میرود، و چهار فرسخ برمیگردد، نمازش در این سفر هم شکسته است.
مسأله 289- کسی که به مسافرت میرود، زمانی باید نمازش را شکسته بخواند که حدّاقل به مقداری دور شود که اذان آنجا را نشنود، یا اینکه اهل آنجا او را نبینند و نشانه آن این است که او اهل آنجا را نبیند و چنانچه قبل از آن که به این مقدار دور شود، بخواهد نماز بخواند، باید تمام بخواند.
مسأله 290- اگر به جایی میرود که دو راه دارد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، اگر از راهی که هشت فرسخ است برود، باید نماز را شکسته
احکام جوانان، ص: 91
بخواند و اگر از راهی که هشت فرسخ نیست برود باید نماز را چهار رکعتی بخواند.
مسأله 291- در این موارد نماز تمام است:
1. قبل از آنکه هشت فرسخ برود، از وطن خود میگذرد و یا در جایی قصد دارد ده روز بماند.
2. از اوّل قصد نداشته است به سفر هشت فرسخی برود و بدون قصد، این مسافت را پیموده؛ مثل کسی که به دنبال گمشدهای میگردد.
3. قبل از رسیدن به چهار فرسخ از رفتن منصرف شود.
4. کسی که شغل او مسافرت است، مثل راننده قطار و ماشینهای برونشهری، خلبان، ملوان (در سفری که شغل اوست) همچنین کسانی که برای کار یا تحصیل از جایی به جای دیگر رفت و آمد دارند.
5. کسی که برای کارش بطور متعارف حدّاقل هفتهای سه روز مسافرت میرود و آخر هفته به وطن خود برمیگردد.
6. کسی که به سفر حرام میرود؛ مانند سفری که موجب اذیّت پدر و مادر باشد. در همه اینها نماز تمام است.
7. در این مکانها نیز نماز تمام است:
در وطن.
در جایی که بنا دارد ده روز بماند.
احکام جوانان، ص: 92
در جایی که سی روز با تردید مانده است؛ یعنی معلوم نبوده که میماند یا میرود و تا سی روز به همین حالت مانده، و باید بعد از سی روز نماز را تمام بخواند.
مسأله 292- وطن، جایی است که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده است، خواه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده است.
مسأله 293- فرزند، تا زمانی که با پدر و مادر زندگی میکند و مستقل نشده است، همان وطن پدر و مادر وطن او میباشد، هرچند در آنجا به دنیا نیامده باشد و پس از آنکه در زندگی مستقل شد، اگر جای دیگری را برای زندگی مستمر اختیار کرد، آنجا وطن او میشود.
مسأله 294- تا انسان قصد ماندنِ مستمر در غیر وطن اصلی خودش را نداشته باشد، آنجا وطن او حساب نمیشود.
مسأله 295- اگر قصد دارد در محلّی که وطن اصلی او نیست مدّتی بماند؛ مثلًا یک سال یا بیشتر، آنجا مانند وطن او حساب میشود، مانند دانشجویی که مدّتی برای تحصیل در شهری میماند.
مسأله 296- اگر انسان بدون قصد ماندن مستمر و بدون قصد
احکام جوانان، ص: 93
رفتن در جایی آن قدر بماند که مردم او را اهل آنجا بدانند، آنجا حکم وطن او را دارد.
مسأله 297- اگر به جایی برود که قبلًا وطن او بوده، ولی هماکنون از آنجا اعراض کرده است؛ یعنی بنا گذاشته که دیگر برای سکونت مستمر به آنجا برنگردد، نباید نماز را تمام بخواند، اگرچه در آنجا خانه دارد یا گهگاه دیدن میکند.
مسأله 298- مسافری که به وطنش بر میگردد، وقتی به جایی برسد که اهل وطن او را ببینند و صدای اذان را بشنود باید نماز را تمام بخواند.
مسأله 299- مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتی مسافرت نکرده است باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.
مسأله 300- اگر مسافر از قصد ده روز برگردد:
الف) قبل از خواندن نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد؛ باید نماز را شکسته بخواند.
ب) بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از قصد خود برگردد؛ تا وقتی که در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.
نماز قضا، نمازی را گویند که بعد از وقت خوانده شود.
مسأله 301- انسان باید نمازهای واجب را در وقت معیّن آن بخواند و چنانچه خدای نکرده بدون عذر نمازی از او قضا شود گناهکار است و باید توبه کرده و قضای آن راهم بجا آورد.
مسأله 302- در دو مورد، بجا آوردن قضای نماز، واجب است:
الف) نماز واجب را در وقت آن، نخوانده باشد.
ب) بعد از وقت متوجّه شود نمازی که خوانده است باطل بوده.
مسأله 303- کسی که نماز قضا دارد، نباید در خواندن آن کوتاهی کند، ولی واجب نیست فوراً آن را بجا آورد.
مسأله 304- قضای نمازهای روزانه لازم نیست به ترتیب خوانده شود، ولی اگر نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا یک روز
احکام جوانان، ص: 95
باشد، باید به ترتیب بخواند.
مسأله 305- کسی که میداند نماز قضا دارد، ولی شماره آنها را نمیداند؛ مثلًا نمیداند چهارتا بوده یا پنجتا، چنانچه کمتر را بخواند کافی است.
مسأله 306- اگر شماره آنها را میدانسته، ولی اتّفاقاً فراموش کرده است اگر مقدار کمتر را بخواند کفایت میکند.
مسأله 307- نماز قضا را با جماعت میتوان خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا، و لازم نیست هر دو، یک نماز را بخوانند، مثلًا اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند، اشکال ندارد.
مسأله 308- اگر مسافری که باید نماز را شکسته بخواند، نماز ظهر یا عصر یا عشا، از او قضا شود، باید آن را دو رکعتی بجا آورد، اگرچه در شهر خودش باشد.
مسأله 309- در سفر نمیتوان روزه گرفت، حتّی روزه قضا، ولی نماز قضا میتوان بجا آورد.
مسأله 310- اگر در سفر بخواهد نمازهایی را که در غیر سفر قضا شده است بجا آورد، باید نمازهای ظهر و عصر و عشا را چهار رکعتی قضا کند.
مسأله 311- نماز قضا را در هر وقتی میتوان بجا آورد.
مسأله 312- تا انسان زنده است، اگرچه از خواندن نماز خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا کند.
مسأله 313- پس از مرگ پدر یا مادر، نماز و روزههایی را که به خاطر عذری بجا نیاورده باشد، بر پسر بزرگتر او واجب است آن نماز و روزهها را قضا کند.
وحدت امّت اسلامی، از جمله مسائلی است که اسلام، به آن اهمّیّت بسیاری داده است، و برای حفظ و ادامه آن، برنامههای ویژهای دارد؛ یکی از آنها نماز جماعت است.
در نماز جماعت، یکی از نمازگزاران که دارای تقوا و عدالت است پیشاپیش جمعیّت میایستد و دیگران در صفوفی منظّم، پشت سر او و هماهنگ با او نماز را بجا میآورند.
کسی که در این نمازِ دستهجمعی، پیشاپیش جمعیّت میایستد «امام جماعت» است و کسی که پشتِ سر او، در نماز از او پیروی میکند «مأموم» است.
گذشته از آنکه در روایات زیادی، برای نماز جماعت، اجر و پاداش بسیاری وارد شده است، با دقّت در مضمون روایات
احکام جوانان، ص: 98
اسلامی به اهمّیّت این عبادت پی میبریم، و در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
مسأله 314- شرکت در نماز جماعت برای هر کسی مستحب است؛ بویژه برای همسایه مسجد.
مسأله 315- مستحب است، انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.
مسأله 316- نماز جماعت، هرچند اوّل وقت خوانده نشود، از نماز فُرادایِ «1» اوّل وقت بهتر است.
مسأله 317- نماز جماعتی که مختصر خوانده میشود، از نماز فُرادایی که آن را طول بدهد بهتر است.
مسأله 318- سزاوار نیست انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند.
مسأله 319- حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بیاعتنایی به آن، جایز نیست.
مسأله 320- در نماز جماعت، شرایط زیر باید مراعات شود:
1. مأموم از امام جلوتر نایستد، و احتیاط واجب آن است
احکام جوانان، ص: 99
کمی عقبتر بایستد.
2. جایگاه امام جماعت از جایگاه مأمومین، بالاتر نباشد.
(مقدار کم و سراشیبی مختصر مانعی ندارد).
3. فاصله امام و مأموم و فاصله صفها، زیاد نباشد، و احتیاط آن است که فاصله بیش از دو سه قدم نباشد.
4. بین امام و مأموم و همچنین بین صفها، چیزی مانند دیوار یا پرده مانع نباشد، ولی نصب پرده و مانند آن بین صفِ مردها و زنها اشکال ندارد.
مسأله 321- امام جماعت باید بالغ و عادل باشد و نماز را بطور صحیح بخواند.
مسأله 322- در هر رکعت، تنها در بین قرائت و در رکوع میتوان به «امام» اقتدا کرد، پس اگر به رکوع امام جماعت نرسد، باید در رکعت بعد اقتدا کند، و اگر تنها به رکوع امام جماعت هم برسد، یک رکعت به حساب میآید.
مسأله 323- حالتهای مختلف برای پیوستن به نماز جماعت.
1. در بین قرائت: مأموم حمد و سوره را نمیخواند و بقیّه
احکام جوانان، ص: 100
اعمال را با امام جماعت بجا میآورد.
2. در رکوع: رکوع و بقیّه اعمال را با امام جماعت بجا میآورد.
1. در بین قرائت: مأموم حمد و سوره را نمیخواند و با امام، قنوت و رکوع و سجده را بجا میآورد و آنگاه که امام جماعت تشهّد میخواند، بنابراحتیاط واجب باید به صورت نیمخیز، بنشیند «1» و اگر نماز دو رکعتی است بعد از سلام امام یک رکعت دیگر به تنهایی بخواند و نماز را تمام کند و اگر سه یا چهار رکعتی است، در رکعت دوم که امام جماعت در رکعت سوم میباشد، حمد و سوره را خودش آهسته بخواند و آنگاه که امام جماعت رکعت سوم را تمام کرد، و برای رکعت چهارم برمیخیزد، مأموم باید پس از دو سجده، تشهّد بخواند، و برای خواندن رکعت سوم برخیزد و در رکعت آخر نماز که امام جماعت با تشهّد و سلام، نماز را به پایان میبرد او نیمخیز مینشیند سپس یک رکعت دیگر را خودش میخواند.
2. در رکوع: رکوع را با امام جماعت بجا میآورد و بقیّه نماز را همانگونه که گفته شد، انجام میدهد.
1. در بین قرائت: زمانی که میداند اگر اقتدا کند، برای خواندنِ حمد و سوره و یا حمد تنها وقت دارد، میتواند اقتدا کند و باید حمد و سوره و اگر امام به رکوع رفت فقط حمد را بخواند، ولی اگر میداند فرصت ندارد، باید صبر کند تا امام جماعت به رکوع رود، سپس به او اقتدا کند.
2. در رکوع: چنانچه در رکوع اقتدا کند، رکوع را با امام بجا میآورد و حمد و سوره برای آن رکعت لازم نیست و بقیه نماز را همانگونه که قبلًا بیان شد بجا میآورد.
1. در بین قرائت: حکم اقتدا در رکعت سوم را دارد، و آنگاه که امام جماعت در رکعت آخر نماز برای تشهّد و سلام مینشیند، مأموم بطور نیمخیز بنشیند تا تشهّد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخیزد و بقیّه نماز را خودش بخواند.
2. در رکوع: رکوع و سجدهها را با امام بجا میآورد، (اکنون رکعت چهارم امام و رکعت اوّل مأموم است) و بقیّه نماز را همانگونه که در مسأله قبل گذشت انجام میدهد.
مسأله 324- اگر امام جماعت یکی از نمازهای یومیّه را میخواند، هر کدام از نمازهای یومیّه را میتوان به او اقتدا کرد، بنابراین اگر امام، نماز عصر را میخواند، مأموم میتواند، نماز ظهر را به او اقتدا کند، و اگر مأموم پس از آنکه نماز ظهر را خواند، جماعت برپا شود میتواند، نماز عصر را به ظهر امام اقتدا کند.
مسأله 325- مأموم میتواند نماز قضای خود را به نماز ادای امام، اقتدا کند، هرچند قضای دیگر نمازهای یومیّه باشد، مثلًا امام جماعت نماز ظهر را میخواند و او قضای نماز صبح را.
مسأله 326- نماز جماعت، حدّاقل با دو نفر برپا میشود، یک نفر امام و یک نفر مأموم، مگر در نماز جمعه که حدّاقل باید پنج نفر باشند.
مسأله 327- نمازهای مستحبّی را نمیتوان به جماعت خواند، مگر نماز طلب باران. «1»
مسأله 328- مأموم نباید تکبیرةالإحرام را پیش از امام بگوید.
مسأله 329- مأموم، باید غیر از حمد و سوره همه چیز نماز را خودش بخواند، ولی اگر رکعت اوّل یا دوم او، همراه رکعت
احکام جوانان، ص: 103
سوم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را نیز خودش بخواند.
یکی از اجتماعات هفتگی مسلمانان «نماز جمعه» است، و نمازگزاران در روز جمعه میتوانند به جای نماز ظهر، نماز جمعه بخوانند، و برتر از نماز ظهر است.
در فضیلت این نماز، همین بس که سورهای در قرآن به این نام آمده و در آنجا مؤمنان را به حضور در نماز جمعه، دعوت فرموده است.
مسأله 330- نماز جمعه دو رکعت است، مانند نماز صبح، ولی دو خطبه دارد که توسّط امام جمعه، قبل از نماز ایراد میشود.
مسأله 331- احتیاط آن است که امام جمعه، حمد و سوره را بلند بخواند.
مسأله 332- در نماز جمعه مستحبّ است در کعت اوّل پس از
احکام جوانان، ص: 105
سوره حمد، سوره «جمعه» و در رکعت دوم پس از حمد، سوره «منافقون» خوانده شود.
مسأله 333- در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، یکی در رکعت اوّل، پیش از رکوع، و دیگری در رکعت دوم، پس از رکوع.
مسأله 334- در نماز جمعه شرایط زیر باید مراعات شود:
* تمام شرایطی که در نماز جماعت باید رعایت شود، در نماز جمعه هم معتبر است.
* باید به جماعت برگزار شود و فُرادا صحیح نیست.
* حدّاقلّ تعداد افراد، برای برپایی نماز جمعه، پنج نفر میباشد؛ یعنی یک نفر امام، و چهار نفر مأموم.
* بین دو نماز جمعه، حدّاقل باید یک فرسخ فاصله باشد.
مسأله 335- بنابر احتیاط واجب مأمومین باید به خطبهها گوش دهند.
مسأله 336- احتیاط واجب است که از سخن گفتن بپرهیزند
احکام جوانان، ص: 106
هرچند سخن گفتن، نماز جمعه را باطل نمیکند.
مسأله 337- احتیاط واجب آن است که شنوندگان، هنگام ایراد خطبهها، رو به امام جمعه بنشینند و به این طرف و آن طرف نگاه نکنند.
مسأله 338- اگر انسان به رکعت اوّل نماز جمعه نرسد، در صورتی که خود را به رکعت دوم، هرچند در رکوع، برساند صحیح است و رکعت دوم را خودش میخواند؛ ولی احتیاط واجب آن است که عمداً تأخیر نیندازد.
مسأله 339- یکی از نمازهای واجب «نماز آیات» است که به سبب پیشآمدن این حوادث واجب میشود: زلزله، خسوف (ماهگرفتگی)، کسوف (خورشیدگرفتگی)، و نیز رعد و برق شدید و وزیدن بادهای زرد و سرخ در صورتی که مایه وحشت نوع مردم شود.
مسأله 340- نماز آیات دو رکعت است و هر رکعت آن پنج رکوع دارد. قبل از هر رکوع، سوره حمد و سوره دیگری از قرآن خوانده میشود؛ یعنی در دو رکعت، ده حمد و ده سوره خوانده میشود، ولی میتوان یک سوره را پنج قسمت کرده و قبل از هر رکوع یک قسمت از آن را خواند، که در این صورت، در دو رکعت دو حمد و دو سوره خوانده میشود.
در اینجا با تقسیم سوره «اخلاص» چگونگی نماز آیات را
احکام جوانان، ص: 108
میآوریم:
پس از تکبیرةالإحرام سوره حمد را بخواند و «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بگوید و به رکوع رود.
سپس بایستد و بگوید: «قل هو اللّه احد» و به رکوع رود.
بار دیگر بایستد و بگوید: «اللّه الصمد» و به رکوع رود.
سر از رکوع بردارد و بگوید: «لمیلد و لمیولد» و به رکوع رود.
از رکوع سر بردارد و بگوید: «و لمیکن له کفواً احد» و به رکوع رود.
و بعد از سر برداشتن از رکوع به سجده رود و پس از انجام دو سجده برای رکعت دوم برخیزد و در همه رکوعها ذکر رکوع مطابق معمول گفته شود.
رکعت دوم را نیز مانند رکعت اوّل بجا میآورد و سپس با تشهّد و سلام، نماز را به پایان میبرد.
مسأله 341- اگر یکی از سببهای نماز آیات فقط در شهری
احکام جوانان، ص: 109
اتّفاق بیفتد، مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست.
مسأله 342- اگر در یک رکعت از نماز آیات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را تقسیم کند صحیح است.
مسأله 343- قنوت در نماز آیات مستحب است و اگر یک قنوت پیش از رکوع دهم بخواند کافی است.
مسأله 344- هر یک از رکوعهای نماز آیات، رکن است، که اگر عمداً یا سهواً کم یا زیاد شود، نماز باطل است.
مسأله 345- نماز آیات را میتوان به جماعت خواند، که در این صورت حمد و سورهها را تنها امام جماعت میخواند.
احکام جوانان، ص: 110
مسأله 346- نمازهای مستحب بسیار است و این نوشته گنجایش بیان تمام آنها را ندارد، امّا برخی از آنها را که اهمّیّت بیشتری دارد میآوریم:
مسأله 347- در دو عید «فطر» و «قربان» خواندن نماز مخصوص عید در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) مستحب است.
مسأله 348- وقت نماز عید، از طلوع آفتاب است تا ظهر.
مسأله 349- مستحب است، در عید فطر، بعد از بلند شدن آفتاب، افطار کنند و زکاتِ فِطره «2» را هم بدهند، سپس نماز عید
احکام جوانان، ص: 111
را بخوانند.
مسأله 350- نماز عید دو رکعت است، با نُه قنوت و اینگونه خوانده میشود:
* در رکعت اوّل نماز پس از حمد و سوره باید پنج تکبیر گفته شود، و بعد از هر تکبیر یک قنوت، و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگری و سپس رکوع و دو سجده.
* در رکعت دوم پس از حمد و سوره چهار تکبیر گفته میشود و بعد از هر تکبیر یک قنوت و بعد از قنوت چهارم، تکبیر دیگری و سپس رکوع و دو سجده و تشهّد و سلام بجا میآورد.
* در قنوتهای نماز عید، هر دعا و ذکری بخوانند کافی است، ولی بهتر است، این دعا را بخوانند:
«اللَّهُمَّ اهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ، وَ اهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ اهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ، اسْألُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ، الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً، و لُمحَمَّدٍ صَلّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً، انْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ، وَ انْ تُدْخِلِنَی فِی کُلِّ خَیْرٍ، ادْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ انْ تُخْرِجَنِی مِنْ
احکام جوانان، ص: 112
کُلِّ سُوءٍ اخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ؛ اللَّهُمَّ انّی اسْألُکَ خَیْرَ ما سَألَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحُونَ، وَ اعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الُمخْلَصُونَ».
نافلههای شبانه روزی در غیر روز جمعه 34 رکعت است که از جمله آنها یازده رکعت «نافله شب» و دو رکعت «نافله صبح» و دو رکعت «نافله عشا» میباشد که به صورت نشسته بجا آورده میشود و چهار رکعت «نافله مغرب» که ثواب بسیار دارد «1».
مسأله 351- نماز شب یازده رکعت است که بدین ترتیب خوانده میشود:
چهار تا دو رکعت به نیّت نافله شب، دو رکعت به نیّت نافله شَفع و یک رکعت به نیّت نافله وَتْر.
مسأله 352- نماز شب آثار و فواید و نورانیّت بسیار دارد و
احکام جوانان، ص: 113
وقت آن از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.
مسأله 353- مسافر و کسی که برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، میتواند آن را قبل از خوابیدن بجا آورد.
مسأله 354- یکی دیگر از نمازهای مستحبّی، نماز «غُفیلَه» است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود (این نماز را باید به قصد رجا یعنی به امید مطلوبیّت بجا آورد).
مسأله 355- نماز غفیله دو رکعت است، که در رکعت اوّل، پس از حمد این آیه خوانده شود:
«وَ ذَا النُّونِ اذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ انْ لَنْ نَقدِرَ عَلَیْهِ فَنَادی فِی الظُّلُماتِ انْ لا الهَ الَّا انْتَ سُبْحانَکَ انّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاستَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ».
و در رکعت دوم، پس از حمد، این آیه خوانده میشود:
«وَ عِنْدَهُ مفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها الّا هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ الّا یَعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لَا
احکام جوانان، ص: 114
رَطْبٍ وَ لَا یابِسٍ الَّا فِی کِتابٍ مُبینٍ».
و در قنوت آن، این دعا خوانده میشود:
«اللَّهُمَّ انّی اسأَلُکَ بِمَفاتِحِ الْغَیْبِ الَّتِی لا یَعْلَمُهَا الَّا انْتَ انْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ [وَ انْ تَغْفِرَ لی ذُنُوبی «1» اللّهُمَّ انْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَ القادِرُ عَلَی طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَأسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَیْتَهَا لِی».
یکی دیگر از عبادتهای مهم و واجب که از برنامههای سالانه اسلام برای خودسازی انسانهاست «روزه» است، روزه آن است که انسان از «اذان صبح» تا «مغرب» برای اطاعت فرمان خداوند از برخی کارها، که شرح آنها خواهد آمد، بپرهیزد.
مسأله 356- روزه از عبادات است و باید برای انجام فرمان خداوند بجا آورده شود و این همان «نیّتِ» روزه است.
مسأله 357- انسان میتواند در هر شب ماه رمضان برای روزه فردای آن، نیّت کند، و بهتر است که شب اوّل ماه هم، روزه همه ماه را نیّت کند.
مسأله 358- لازم نیست نیّت روزه را به زبان بگوید، بلکه همینقدر که برای انجام دستور خداوند عالم از اذان صبح، تا
احکام جوانان، ص: 116
مغرب، کاری که روزه را باطل میکند، انجام ندهد کافی است، کسی که برای خوردن سحری برمیخیزد حتماً نیّت روزه دارد.
مسأله 359- چنان که گفتیم روزه دار باید از «اذان صبح» تا «مغرب» از برخی کارها بپرهیزد و اگر یکی از آنها را عمداً انجام دهد، روزهاش باطل میشود، به مجموعه این کارها «مُبطلاتِ روزه» گفته میشود، که از جمله آنهاست:
* خوردن و آشامیدن.
* رساندن غبار غلیظ به حلق.
* فرو بردن تمام سر در آب.
* قی کردن.
بجز آنچه گفته شد، کارهای دیگری نیز روزه را باطل میکند که برای آشنایی با آنها، میتوانید به رساله توضیحالمسائل، مسأله 1335 مراجعه کنید.
مسأله 360- اگر روزهدار عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد،
احکام جوانان، ص: 117
روزهاش باطل میشود.
مسأله 361- اگر کسی عمداً چیزی را که لای دندانش مانده است فرو برد، روزهاش باطل میشود.
مسأله 362- فرو بردن آب دهان، روزه را باطل نمیکند، هرچند زیاد باشد.
مسأله 363- اگر روزهدار به سبب فراموشی (نمیداند روزه است) چیزی بخورد یا بیاشامد، روزهاش باطل نمیشود، خواه کم باشد یا زیاد.
مسأله 364- انسان نمیتواند، بخاطر ضعف، روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است که معمولًا نمیشود آن را تحمّل کرد، یا سبب بیماری میشود، خوردن روزه اشکال ندارد.
مسأله 365- احتیاط واجب آن است که روزهدار از تزریق آمپولهای غذایی و تقویتی و دارویی پرهیز کند؛ ولی آمپولهایی که محل را سِر میکند (مانند آمپول برای کشیدن دندان) مانعی ندارد.
مسأله 366- اگر روزهدار غبار غلیظی به حلق برساند، بنابراحتیاط واجب روزهاش باطل میشود؛ چه غبار خوراکیها باشد مانند آرد، یا غیر خوراکی، مانند خاک.
مسأله 367- اگر روزهدار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، بنا بر احتیاط واجب روزهاش باطل میشود. ولی دوش حمام و مانند آن مانعی ندارد.
مسأله 368- اگر روزهدار بیاختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش کند که روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمیشود؛ ولی همین که فهمید باید فوراً سر را از آب بیرون آورد.
مسأله 369- هرگاه روزهدار عمداً قی کند، هرچند به سبب بیماری باشد، روزهاش باطل میشود.
مسأله 370- اگر روزهدار نداند روزه است، یا بیاختیار قی کند، روزهاش باطل نمیشود.
مسأله 371- اگر کسی روزه ماه رمضان را در وقت آن نگیرد، یا آن را باطل کند، باید بعد از ماه رمضان قضای آن را بجا آورد.
مسأله 372- کسی که بدون عذر روزه خود را با یکی از مبطلات روزه باطل کند، باید قضای آن را بجا آورده و یکی از این کارها را نیز انجام دهد (و این همان کفّاره روزه است):
* آزاد کردن یک برده.
* دو ماه روزه گرفتن که سی و یک روز آن باید پیدرپی باشد.
* سیر کردن شصت فقیر، یا دادن یک مُدّ طعام «1» به هر یک از آنها، کسی که کفّاره بر او واجب شود، باید یکی از این سه را انجام دهد، و چون امروز «برده» وجود ندارد، مورد دوم یا سوم را انجام میدهد، و اگر هیچ یک از اینها برایش مقدور نیست، باید یا 18 روز روزه بگیرد و یا چند مُدّ طعام به فقیر بدهد و اگر نتواند، هرچند روز را که میتواند روزه بگیرد و اگر آن را هم
احکام جوانان، ص: 120
نتواند انجام دهد، باید استغفار کند.
مسأله 373- لازم نیست قضای روزه را فوراً بجا آورد، ولی بنابراحتیاط واجب باید تا رمضان سال بعد، انجام دهد.
مسأله 374- انسان نباید در بجا آوردن کفّاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست، فوراً آن را انجام دهد و اگر چند سال بر آن بگذرد چیزی بر آن اضافه نمیشود.
مسأله 375- اگر به سبب عذری مانند سفر، روزه نگرفته و پس از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان سال بعد، عمداً قضای آن را بجا نیاورد، باید علاوه بر قضا، برای هر روز، یک مُدّ طعام به فقیر بدهد.
مسأله 376- اگر به سبب بیماری نتواند روزه بگیرد و آن بیماری تا رمضان سال بعد طول بکشد قضای آن ساقط میشود، ولی باید برای هر روز یک مُدّ طعام به فقیر بدهد.
مسأله 377- مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر، دو رکعت بخواند، نمیتواند در آن سفر روزه بگیرد؛ ولی باید
احکام جوانان، ص: 121
قضای آن را بجا آورد، و مسافری که نمازش را تمام میخواند؛ مثل کسی که شغل او سفر است، باید در سفر روزه بگیرد.
مسأله 378- اگر روزهدار بعد از ظهر مسافرت کند، باید روزه خود را تمام کند و صحیح است.
مسأله 379- اگر روزهدار پیش از ظهر مسافرت کند، وقتی به «حدّ ترخّص» برسد؛ یعنی به جایی برسد که صدای اذان شهر را نشنود و اهل آنجا او را نبینند، باید روزه خود را رها کند و اگر پیش از آن روزه را باطل کند، علاوه بر قضا، بنابراحتیاط واجب، کفّاره هم دارد.
مسأله 380- مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد مکروه است.
مسأله 381- اگر مسافر، پیش از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد که میخواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه تا آن وقت، کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده است، باید آن روز را روزه بگیرد و اگر انجام داده، باید بعداً قضای آن را بجا آورد.
مسأله 382- اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش یا به جایی که میخواهد ده روز بماند برسد، نباید آن روز را روزه بگیرد، و بعداً قضای آن را بجا میآورد.
مسأله 383- کسانی که فقیر نیستند؛ یعنی هزینه سال خود را دارند، باید روز عید فطر مقداری از مال خود را به عنوان زکاتِ فطره به فقیر بدهند.
مسأله 384- برای خودش و کسانی که نانخور او هستند؛ مانند همسر و فرزند، هر نفر یک صاع (تقریباً سه کیلو) میدهد.
مسأله 385- جنس زکات فطره، گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرّت و مانند اینهاست، و نیز اگر پول یکی از اینها داده شود کافی است. و احتیاط واجب آن است که از جنس یکی از موادّ غذایی باشد که در آن شهر معمول و متعارف است.
یکی از وظایف اجتماعی مسلمانان، پرداختن «خُمس» است، که در برخی از چیزها، باید یک پنجم آنها را برای مصارف مشخّصی به مجتهد جامعالشّرایط بپردازند.
مسأله 386- در هفت چیز، خُمس واجب است:
* از درآمد کسب و کار، آنچه از خرج سال زیاد بیاید.
* معدن.
* گنج.
* غنایم جنگی.
* جواهری که غوّاصان با فرو رفتن در دریا به دست میآورند.
* مال حلال مخلوط به حرام.
* زمینی که کافر ذمّی از مسلمان میخرد (بنابراحتیاط).
مسأله 387- پرداخت خمس نیز مانند نماز و روزه از واجبات است و تمام افراد بالغ و عاقل که یکی از موارد هفتگانه را داشته باشند باید به آن عمل کنند.
احکام جوانان، ص: 124
یکی از آن موارد که اکثر افراد جامعه را در بر میگیرد «خُمسِ درآمد کسب و کار است که از خرج سال انسان و خانوادهاش زیاد بیاید».
[اسلام به کسب و کار افراد احترام گذاشته و تأمین نیاز خودشان را به پرداخت خمس مقدّم داشته است، بنابراین هر کس در طول سال میتواند تمام مخارج مورد نیاز خود را از درآمدش تأمین کند و در پایان سال، اگر چیزی اضافه نیامد، خمس بر او واجب نیست، ولی پس از آنکه بطور متعارف و در حدّ نیاز خود زندگی را گذراند، اگر در پایان سال چیزی اضافه آمد، یک پنجم آنچه را که اضافه آمده است باید به مجتهد جامعالشّرایط برای مصارف اجتماعی مهمّی بپردازد و چهار پنجم آن را میتواند پسانداز کند.]
مسأله 388- انسان تا خمس مال خود را ندهد نمیتواند در آن تصرّف کند، یعنی غذایی که در آن خمس باشد نمیتواند بخورد و در چنان لباسی نمیتواند نماز بخواند و با پولی که خمس آن را نداده نمیتواند چیزی بخرد.
مسأله 389- آذوقهای که از درآمد سال برای مصرف سالش
احکام جوانان، ص: 125
خریده؛ مانند برنج، روغن و چای، اگر در آخر سال زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.
مسأله 390- اگر کودکِ غیربالغ سرمایهای داشته باشد و از آن سودی به دست آید، و تا زمان بلوغ باقی بماند بنابراحتیاط واجب باید پس از بلوغ، خودش خمس آن را بدهد و بر ولیّ او واجب نیست که قبل از بلوغ او بدهد.
مسأله 391- خمس مال را باید دو قسمت کرد، نصف آن که سهم امام زمان (عجّلاللَّه تعالی فرجه الشّریف) است باید به مجتهد جامعالشّرایط یا نماینده او پرداخت شود و نصف دیگر را به سادات نیازمند بدهند.
یکی دیگر از وظایف مهمّ اجتماعی مسلمانان، پرداخت زکات است.
درباره اهمّیّت زکات همین بس که در قرآن مجید بارها پس از نماز آمده و نشانه ایمان و عامل رستگاری شمرده شده است.
در روایات متعدّدی که از معصومین علیهم السلام نقل شده آمده است: «کسی که از پرداخت زکات جلوگیری کند، از دین خارج است!».
زکات هم مانند خمس موارد معیّنی دارد، یک قسم از آن زکات بدن و حیات انسان است که هر سال یک مرتبه در روز عید فطر پرداخت میشود و تنها بر کسانی که قدرت پرداخت آن را (از نظر مالی) دارند واجب است، مسائل این نوع از زکات در پایان بحث روزه گذشت.
قسم دیگر، زکات اموال است و تنها نُه چیز است که زکات
احکام جوانان، ص: 127
واجب دارد:
مسأله 392- اموالی که پرداخت زکات آنها واجب میشود عبارت است از:
گندم، جو، خرما، کشمش، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره سکّهدار، البته در بسیاری از اموال دیگر نیز دستور پرداخت زکات به صورت مستحب آمده است.
مسأله 393- زکات در صورتی واجب میشود که مورد زکات به حدّ نصاب برسد که نصاب هریک و مقدار زکات آنها در جدول زیر آمده است.
ردیفنوع مالنصابمقدار زکات 4321 گندمجوخرماکشمش 207/ 847 کیلوگرم* 110- در صورتی که با آب بارانو آب رودخانه آبیاری شده است.* 120- در صورتی که با آب دستی ودلو و موتور پمپ آبیاری شده است.* 340- در صورتی که با هردو، آبیاری شده است. 5 شتراوّلیننصاب 5 شترتا 25 شتر 26 شتریک گوسفندهر 5 شتر یک گوسفندیک شتر حدّاقل یکساله
احکام جوانان، ص: 128
6 گاو 30 گاویک گوساله یکساله 7 گوسفند 40 گوسفندیک گوسفند 8 طلا 15 مثقال 9140 نقره 105 مثقال 140
یادآوری: شتر، گاو و گوسفند و طلا و نقره، نصابهای دیگری نیز دارد که برای آشنایی با آنها میتوانید به رساله توضیحالمسائل، بحث زکات مراجعه کنید.
مسأله 394- احتیاط واجب آن است که زکات گاو و گوسفند و شتر را اگر به حدّ نصاب رسید بدهند، خواه از علف بیابان خورده باشد، یا از علف دستی.
مسأله 395- زکات طلا و نقره در صورتی واجب است که به صورت سکّهای باشد که معامله با آن رواج دارد، بنابراین آنچه امروزه بانوان به عنوان زیور استفاده میکنند، زکات ندارد.
مسأله 396- پرداخت زکات از عبادات است و باید آنچه میپردازند با قصد قربت باشد.
مسأله 397- مصرف زکات هشت مورد است که میتوان آن را در تمام یا برخی از این موارد مصرف کرد و برخی از آن موارد بدین قرار است:
فقیر و مسکین.
بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد.
غیرمسلمانانی که اگر به آنها زکات داده شود، به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند.
در راه خدا؛ یعنی در کارهایی که برای اسلام نفع داشته باشد؛ مانند ساختن مسجد و کتابخانه و کارهای فرهنگی و تبلیغی و تقویت رزمندگان اسلام. «1»
مسأله 398- یاد گرفتن احکام معامله، به مقداری که مورد احتیاج میباشد، واجب است.
مسأله 399- فروختن و اجاره دادن خانه یا وسیله دیگر برای استفاده حرام، حرام است.
مسأله 400- خرید و فروش، نگهداری، نوشتن، خواندن و درس دادن کتابهای گمراه کننده حرام است، مگر زمانی که برای هدفی صحیح باشد، مثلًا برای پاسخ دادن به اشکالهای آن، البتّه برای کسانی که قدرت این کار را دارند.
مسأله 401- فروختن جنسی که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید، حرام است؛ مثلًا شیر را با آب مخلوط کند و بفروشد (این عمل را غشّ در معامله میگویند).
مسأله 402- در معامله باید خصوصیّات جنسی را که خرید و فروش میکنند معلوم باشد، ولی گفتن خصوصیّاتی که گفتن و
احکام جوانان، ص: 131
نگفتن آنها تأثیری در میل و رغبت مردم نسبت به آن کالا ندارد، لازم نیست. (مثلًا لازم نیست بگوید این گندم مال کدام مزرعه است).
مسأله 403- خرید و فروش دو کالای همجنس- که با وزن یا پیمانه میفروشند- به زیادتر «رِبا» و حرام است؛ مثلًا یک تُن گندم بدهد و یک تُن و دویست کیلوگرم بگیرد. (هرچند گندم اوّل مرغوبتر باشد).
مسأله 404- مستحبّ است فروشنده در قیمت بین مشتریها فرق نگذارد و در قیمت جنس سختگیری نکند و سود عادلانهای برای خود در نظر بگیرد و درخواست بهم زدن معامله را از کسی که پشیمان است بپذیرد.
مسأله 405- قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه، و اگر دروغ باشد حرام است.
مسأله 406- در برخی موارد فروشنده یا خریدار میتوانند معامله را بهم بزنند که از جمله آنهاست:
* خریدار یا فروشنده گول خورده و مغبون شده باشد.
* در هنگام معامله قرارداد کردهاند که تا مدّت معیّنی، هردو
احکام جوانان، ص: 132
یا یکی از آنها بتوانند معامله را بهم بزند؛ مثلًا هنگام خرید و فروش بگویند، هر کس پشیمان شد تا سه روز دیگر میتواند پس بدهد.
* خریدار و فروشنده از محلّ معامله متفرّق نشده باشند، مثلًا از صاحب مغازه کالایی را خریداری کرده، قبل از آنکه آن محل را ترک کند میتواند آن را پس بدهد.
* کالایی که خریده است معیوب بوده و بعد از معامله بفهمد.
* فروشنده برای کالای خود که خریدار آن را ندیده، خصوصیّاتی را بیان کرده و بعداً معلوم شود آنگونه نبوده است؛ مثلًا بگوید این دفتر 200 برگ است بعداً معلوم شود کمتر است.
مسأله 407- اگر بعد از معامله عیب مال را بفهمد و فوراً آن را بهم نزند، دیگر حقّ بهم زدن معامله را ندارد. (بنابر احتیاط) ولی مقداری تأخیر برای فکر کردن مانعی ندارد.
قرض دادن از کارهای مستحبّی است که در قرآن و روایات، راجع به آن سفارش فراوان شده است و قرض دهنده در دنیا و در روز قیامت پاداش بسیاری خواهد داشت.
1. مدّتدار: یعنی هنگام قرض دادن مشخّص شده است که قرض گیرنده چه موقع بدهی را بپردازد.
2. بدون مدّت: قرضی که زمان پرداخت آن مشخّص نشده است.
مسأله 408- اگر قرض مدّتدار باشد، طلبکار نمیتواند پیش از تمام شدن مدّت، طلب خود را درخواست کند.
مسأله 409- اگر قرض مدّتدار نباشد، طلبکار هر وقت
احکام جوانان، ص: 134
بخواهد میتواند طلب خود را درخواست کند. ولی مهلت دادن به کسی که برای پرداخت بدهی خود در زحمت است بسیار خوب است.
مسأله 410- اگر طلبکار، طلب خود را درخواست کند؛ چنانچه بدهکار بتواند بدهی خود را بدهد، باید فوراً بپردازد و اگر تأخیر بیندازد، گناهکار است.
مسأله 411- اگر قرضدهنده شرط کند که پس از مدّتی، مثلًا یک سالِ دیگر، زیادتر بگیرد، و یا کاری برای او انجام دهد، رِبا و حرام است؛ مثلًا یکصدهزار تومان بدهد و شرط کند که پس از یک سال یکصد و بیست هزار تومان بگیرد، یا لباسی برای وی بدوزد، یا او هم در آینده قرض دهد.
مسأله 412- اگر قرضدهنده شرط نکرده باشد که زیادتر بگیرد، ولی خود بدهکار زیادتر از آنچه قرض کرده پس بدهد، اشکال ندارد، بلکه مستحبّ است.
اگر انسان مالِ خود را به کسی بدهد و بگوید نزد تو امانت باشد و او هم قبول کند، باید به احکام امانتداری عمل کند.
مسأله 413- کسی که توانایی ندارد از امانت نگهداری کند، نباید چیزی را به امانت قبول کند.
مسأله 414- کسی که چیزی را امانت میگذارد، هروقت بخواهد میتواند آن را پس بگیرد و کسی که امانت را قبول میکند، هر وقت بخواهد میتواند آن را به صاحبش برگرداند (به شرط این که امانت به خطر نیفتد).
مسأله 415- کسی که امانت را قبول میکند، اگر برای آن، جای مناسبی ندارد، باید جای مناسبی تهیّه کند؛ مثلًا اگر امانت، پول است و در خانه نمیتواند نگهداری کند، به بانک بسپارد.
احکام جوانان، ص: 136
مسأله 416- امانتدار باید طوری از امانت نگهداری کند، که مردم نگویند در امانت خیانت و یا در نگهداری آن کوتاهی کرده است.
مسأله 417- اگر امانت مردم از بین برود دو حالت دارد:
الف) اگر امانتدار در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد، باید عوض آن را به صاحبش بدهد.
ب) اگر در نگهداری آن کوتاهی نکرده و بطور اتّفاقی آن مال از بین رفته؛ مثلًا سیل برده، یا سارقی آن را از محلّ امن و امان دزدیده است، در این صورت امانتدار ضامن نمیباشد و لازم نیست عوض آن را بدهد.
مسأله 418- امانتدار نمیتواند از امانت استفاده کند، مگر با اجازه صاحب آن، و اگر صاحب امانت بمیرد باید آن را به ورثه او بدهد.
عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگری بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزی هم از او نگیرد؛ مثل آن که دوچرخه خود را به کسی میدهد تا منزل برود و برگردد، یا کتابی را به رفیق خود برای مطالعه بدهد.
مسأله 419- کسی که چیزی را عاریه داده، هر وقت بخواهد میتواند آن را پس بگیرد و کسی هم که عاریه کرده، هر وقت بخواهد میتواند آن را پس بدهد.
مسأله 420- اگر مالی را که عاریه کرده از بین برود یا معیوب شود: اگر در نگهداری از آن کوتاهی، و یا در استفاده آن زیادهروی نکرده است، ضامن نیست. ولی اگر در نگهداری آن کوتاهی کرده و یا در استفاده از آن زیادهروی کرده باشد، باید خسارت آن را بپردازد.
مسأله 421- اگر قبلًا شرط کرده باشند که هرگونه خسارت بر آن مال وارد شود عاریهکننده ضامن است، باید خسارت را در هر حال بپردازد.
مسأله 422- اگر شخصی چیزی پیدا کند ولی برندارد، وظیفه خاصّی بر عهدهاش نمیآید.
مسأله 423- اگر چیزی پیدا کند و بردارد، احکام خاصّی به این شرح دارد:
اگر قیمت آن کمتر از 6/ 12 نخود نقره سکّهدار «1» است و صاحب آن معلوم نباشد میتواند برای خودش بردارد؛ ولی اگر صاحبش پیدا شد بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را به او بدهد.
اگر قیمت آن بیشتر از 6/ 12 نخود نقره سکّهدار است؛ ولی نشانهای دارد که میتوان با آن صاحبش را پیدا کرد باید تا یک هفته هر روز و بعد از آن هفتهای یکبار اعلام کند و چنانچه تا یکسال اعلام کرد و صاحبش پیدا نشد میتواند برای خودش
احکام جوانان، ص: 139
بردارد به قصد آنکه: اگر صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد، ولی احتیاط مستحب آن استکه از طرف صاحبش به شخص نیازمندی صدقه بدهد.
مسأله 424- اگر میداند، اعلام کردن فایده ندارد و یا از پیدا شدن صاحبش ناامید شده است، اعلام لازم نیست، و آن را به شخص نیازمندی بدهد.
مسأله 425- اگر کفش انسان را ببرند و کفش دیگری به جای آن مانده باشد، چنانچه میداند کفشی که مانده، مالِ کسی است که کفش او را برده است، و دسترسی به او ندارد، میتواند آن را به جای کفش خودش بردارد، ولی اگر قیمت آن کفش بیشتر از قیمت کفش خودش باشد، و از پیدا شدن صاحبش ناامید شود، باید مبلغ اضافی را به شخص فقیری بدهد.
مسأله 426- اگر احتمال میدهد، کفشی که مانده، مالِ کسی نیست که کفش او را برده، و دسترسی به او نیست، باید صاحبش را جستجو کند و چنانچه از پیدا کردن وی مأیوس شود، قیمت آن یا خودش را، به شخص نیازمندی میدهد.
غَصب آن است که انسان، به ناحق و از روی ظلم و ستم، بر اموال دیگران یا حقوق آنان مسلّط شود.
غصب از گناهان بزرگ است و انجام دهنده آن در قیامت به عذاب سخت گرفتار میشود. و در این جهان نیز عواقب دردناکی دارد.
مسأله 427- اگر انسان چیزی را غصب کند، علاوه بر آنکه کار حرامی کرده، باید آن را به صاحبش برگرداند و اگر آن چیز از بین برود، باید عوض آن را به او بدهد.
مسأله 428- اگر چیزی را که غصب کرده، خراب کند، باید آن را برگرداند و تفاوت قیمت آن را هم بدهد.
مسأله 429- اگر چیزی را که غصب کرده، تغییری در آن داده که از اوّلش بهتر شده باشد، مثل اینکه دوچرخه را تعمیر کرده، باید آن را به همان صورت، به او بدهد، و نمیتواند برای
احکام جوانان، ص: 141
زحمتی که کشیده مزد بگیرد، و حق ندارد آن را تغییر دهد که مثل اوّلش بشود، به علاوه باید معادل کرایه آن را در مدّتی که غصب کرده، بپردازد.
خداوند بزرگ برای استفاده انسانها، طبیعتِ زیبا و تمام حیوانات و میوهها و سبزیجات را در اختیار آنها قرار داده است، تا از آن برای خوردن و آشامیدن و پوشاک و مسکن و سایر نیازهای خود بهره گیرند، ولی برای حفظ جان انسانها و سلامت جسم و روح آنها و بقای نسلها و احترام به حقوق دیگران، قوانین و مقرّراتی قرار داده است که در این قسمت با برخی از آنچه که در رابطه با خوراکیها و آشامیدنیهاست آشنا میشوید:
مسأله 430- خوردن چیزی که برای انسان ضرر مهمّی دارد حرام است.
مسأله 431- خوردن و آشامیدنِ چیز نجس حرام است.
مسأله 432- خوردنِ گِل حرام است.
مسأله 433- خوردن کمی از تربت سیّدالشّهدا علیه السلام برای شفا از بیماری اشکال ندارد (میتوانند این مقدار کم را در آب حل کنند
احکام جوانان، ص: 143
و عدّهای بخورند).
مسأله 434- بر هر مسلمانی واجب است مسلمان دیگری را که به خاطر گرسنگی یا تشنگی جانش در خطر است آب و غذا داده و او را از مرگ نجات دهد.
مسأله 435- این کارها در رابطه با غذا خوردن مستحب است:
1. دستها را قبل و بعد از غذا خوردن بشوید.
2. در اوّل غذا «بِسمِاللَّه» و در پایان «الحَمدُ لِلَّه» بگوید.
3. با دست راست غذا بخورد.
4. لقمه را کوچک بردارد.
5. غذا را خوب بِجَوَد.
6. میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.
7. اگر چند نفر سر سفره نشستهاند، هر کسی از غذای جلوی خودش بخورد.
8. میزبان پیش از همه شروع به خوردن کند و بعد از همه دست بکشد. (تا میهمانها خجالت نکشند).
مسأله 436- این کارها در رابطه با غذا خوردن مکروه است:
1. در حال سیری غذا خوردن.
احکام جوانان، ص: 144
2. پرخوری (زیاد غذا خوردن).
3. نگاه کردن به دیگران هنگام غذا خوردن.
4. خوردن غذای داغ.
5. فوت کردن به غذایی که میخورد.
6. پاره کردن نان با کارد.
7. گذاشتن نان زیر ظرف غذا.
8. دور انداختن بقیّه میوه، پیش از آنکه کاملًا آن را بخورد.
مسأله 437- در نوشیدن آب رعایت این امور سزاوار است:
1. در روز، ایستاده آب بخورد.
2. پیش از آشامیدن آب «بِسمِ اللَّه» و بعد از آن «الحَمدُ للّه» بگوید.
3. به سه نفس آب بیاشامد. (با یک نفس آب نخورد).
4. پس از آشامیدن آب، بر حضرت امام حسین 7 و خاندان و یاران او سلام بفرستد و قاتلان ایشان را لعنت کند.
مسأله 438- در نوشیدن آب این امور سزاوار نیست:
1. زیاد آشامیدن.
2. آشامیدن آب بعد از غذای چرب.
احکام جوانان، ص: 145
3. با دست چپ آب نوشیدن.
4. در شب، ایستاده آب نوشیدن.
5. آب مشکوک یا آلوده نوشیدن.
6. از کوزه شکسته و ظرف آلوده آب خوردن.
مسأله 439- اگر چهار رگ بزرگ گردن حیوان حلالگوشت را از پایین برآمدگی زیر گلو با شرایطی که خواهد آمد، بطور کامل ببرّند، گوشت آن پاک و حلال خواهد بود.
مسأله 440- سر بریدن حیوان پنج شرط دارد:
* کسی که سر حیوان را میبرد، مسلمان باشد.
* سر حیوان را با ابزار فلزّی ببرند.
* هنگام بریدن، صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد.
* هنگام سر بریدن حیوان، نام خدا را ببرد، و اگر بگوید «بسماللّه» کافی است.
* حیوان پس از سر بریدن حرکتی بکند که معلوم شود موقع سر بریدن زنده بوده است.
مسأله 441- اگر حیوان حلالگوشت وحشی را با شرایطی که بیان میشود، با اسلحه شکار کنند پاک و حلال خواهد بود:
* اسلحه شکار، مثل کارد و شمشیر برّنده باشد، یا مثل نیزه و تیر، تیز باشد یا مانند گلولههای ساچمهای باشد که بدن حیوان را پاره کند و خون جاری شود.
* کسی که حیوان را شکار میکند، مسلمان باشد.
* اسلحه را برای شکار به کار ببرد، پس اگر جای دیگر را نشانه بگیرد و بطور اتّفاقی به حیوان بخورد، حلال نیست.
* هنگام بکار بردن اسلحه (مثلًا هنگام رها کردن تیر) نام خدا را ببرد.
* پس از زدن حیوان، با شتاب به سوی حیوان برود، و هنگامی به حیوان برسد، که مرده باشد و یا به مقدار سر بریدن آن وقت نباشد، بنابراین اگر هنوز نمرده، و وقت برای سر بریدن آن باشد ولی سر آن را نبرّد، تا بمیرد حرام است.
مسأله 442- اگر ماهی پولکدار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب یا درون دام بمیرد، پاک و خوردن آن حلال است، ولی اگر در
احکام جوانان، ص: 148
آب و خارج از دام بمیرد، گرچه بدنش پاک است ولی خوردن آن حرام میباشد.
مسأله 443- ماهیهایی که پولک ندارند، حرام است؛ ولی میگو حلال است.
مسأله 444- کسی که ماهی را صید میکند، لازم نیست مسلمان باشد، و لازم نیست نام خدا را ببرد.
یکی از نعمتهای خداداد، قدرت بینایی است، انسان باید از این نعمت بزرگ در راه کمال و ترقّی خود و همنوعانش استفاده کند، و آن را از نگاه به نامحرمان باز دارد، گرچه نگاه به طبیعت و زیباییهای آن، اشکال ندارد، ولی نگاه به دیگران، احکام خاصّی دارد که در اینجا به برخی از آنها میپردازیم:
مسأله 445- مَحرم کسی است که ازدواج با او حرام است و نگاه به او اشکالی ندارد.
مسأله 446- افراد زیر به خاطر رابطه نَسَبی بر پسرها و مردان محرمند:
* مادر و مادربزرگ.
* دختر و دختر فرزند (نوه).
احکام جوانان، ص: 150
* خواهر.
* خواهر زاده (دختر خواهر).
* برادر زاده (دختر برادر).
* عمّه (عمّه خودش و عمّه پدر و مادرش).
* خاله (خاله خودش و خاله پدر و مادرش).
و گروهی دیگر هم به سبب ازدواج محرم میشوند، از جمله آنهاست:
* همسر
* مادرِ زن و مادربزرگ او.
* زنِ پدر (نامادری).
* زنِ پسر (عروس)
زن برادر و خواهر زن نامحرمند؛ همچنین زنعمو و زندایی.
مسأله 447- افراد زیر به خاطر رابطه نَسَبی بر دخترها و زنان محرمند:
* پدر و پدربزرگ.
* پسر و پسرِ فرزند (نَوه).
* برادر
* خواهرزاده (پسر خواهر).
احکام جوانان، ص: 151
* برادرزاده (پسر برادر).
* عمو (عموی خودش و عموی پدر و مادرش).
* دایی (دایی خودش و دایی پدر و مادرش).
و گروهی دیگر هم به سبب ازدواج بر دخترها و بانوان محرم میشوند، از جمله آنهاست:
* شوهر.
* پدر شوهر و پدربزرگ شوهر.
* شوهر دختر (داماد).
شوهر خواهر و برادرشوهر محرم نیستند، همچنین شوهر عمّه و شوهر خاله.
بجز افرادی که بیان شد ممکن است کسان دیگری نیز به سبب ازدواج، با شرایط خاصّی بر یکدیگر محرم شوند که در کتابهای مفصّل فقهی آمده است.
مسأله 448- اگر زنی با شرایطی که در کتابهای فقهی آمده است، بچّهای را شیر دهد، آن بچّه بر آن زن و افراد دیگر محرم میشود که جهت آشنایی بیشتر میتوانید به رساله توضیحالمسائل، مسأله 2108 مراجعه کنید.
مسأله 449- بجز زن و شوهر، نگاه کردن هر انسانی به فرد دیگر، اگر برای لذّت بردن باشد حرام است، خواه همجنس باشد مانند نگاه مرد به مرد دیگر، و یا غیر همجنس باشد مانند نگاه مرد به زن، و خواه از محارم باشد و یا غیرمحارم و به هر جای بدن باشد همین حکم را دارد.
مسأله 450- پسرها و مردان میتوانند به آن مقدار از بدن زنانی که محرم هستند نگاه کنند که معمولًا آن را در برابر محرم نمیپوشانند.
مسأله 451- پسرها و مردان نمیتوانند به بدن و موی زن نامحرم نگاه کنند، ولی نگاه کردن به دستها تا مچ و صورت به مقدار گردی صورت، اگر به قصد لذّت بردن نباشد، اشکال ندارد.
مسأله 452- دخترها و بانوان میتوانند بدون قصد لذّت به سر و صورت و گردن مردنامحرم به مقداری که بطور متعارف نمیپوشانند، نگاه کنند.
مسأله 453- کسی که به واسطه نداشتن همسر به حرام میافتد؛
احکام جوانان، ص: 153
و آلوده به بیعفّتی میشود واجب است ازدواج کند.
مسأله 454- در ازدواج باید صیغه مخصوص آن خوانده شود و تنها راضی بودن دختر و پسر و علاقهداشتن کافی نیست، بنابراین، خواستگاری تا زمانی که صیغه ازدواج خوانده نشده، سبب محرم شدن نیست و با سایر زنان نامحرم تفاوتی ندارد، ولی پسر و دختری که قصد ازدواج دارند میتوانند به مقداری که برای شناخت لازم است به یکدیگر نگاه کنند (بدون قصد لذّت).
مسأله 455- بهتر است صیغه عقد را فرد عالِمی بخواند که از تمام شرایط آن آگاه است.
مسأله 456- سلام کردن به دیگران مستحب، ولی جواب سلام واجب است.
مسأله 457- سلام کردن به کسی که در حال خواندن نماز میباشد، مکروه است.
مسأله 458- اگر کسی به نمازگزار سلام کند باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد؛ مثلًا اگر گفته: «سلامٌ علیکم» در جواب بگوید: «سلامٌ علیکم» و اگر گفت: «سلام»، بگوید:
«سلام».
مسأله 459- کسی که نماز میخواند، جایز نیست به دیگران سلام کند.
مسأله 460- سلام را باید فوراً جواب داد.
مسأله 461- اگر دو نفر، همزمان به یکدیگر سلام کنند، بر هر کدام واجب است، جواب سلام دیگری را بدهد.
مسأله 462- جواب سلام بچّه نیز واجب است و اگر غیر
احکام جوانان، ص: 155
مسلمان سلام کند در جواب فقط میگوید: «سلام».
مسأله 463- مستحب است: سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و گروه اندک به گروه زیاد و کوچکتر به بزرگتر سلام کند.
مسأله 464- مستحب است، در غیر نماز، جواب سلام را بهتر از آن بدهد، مثلًا اگر کسی بگوید: «سلامٌ علیکم» مستحب است در جوابش بگوید: «سلامٌ علیکم و رحمةاللّه».
مسأله 465- سلام کردن مرد به زن جوان نامحرم مکروه است.
احکام جوانان، ص: 156
مسأله 466- قرآن همیشه باید پاک و تمیز باشد و نجس کردن خط و ورق قرآن، حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را به طرز صحیحی آب بکشند.
مسأله 467- اگر جلد قرآن نجس شود و بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را هم آب بکشند.
مسأله 468- دست زدن، بوسیدن و رساندن جایی از بدن به نوشته قرآن، برای کسی که وضو ندارد حرام است.
مسأله 469- در لمس نوشته قرآنی، فرقی بین آیات و کلمات، بلکه حروف و حتّی حرکاتِ آن نیست.
مسأله 470- در چیزی که قرآن بر آن نوشته شده است، بین کاغذ و زمین ودیوار و پارچه فرقی نیست.
مسأله 471- در نوشته قرآنی فرقی نیست که با قلم نوشته شده
احکام جوانان، ص: 157
باشد یا چاپ یا گچ و یا چیز دیگر.
مسأله 472- اگر نوشته قرآنی در قرآن هم نباشد، لمس آن حرام است. پس اگر آیهای از قرآن در کتاب دیگری نوشته شده باشد، بازهم لمس آن بدون وضو حرام است.
مسأله 473- موارد زیر، لمس نوشته قرآن به حساب نمیآید و حرام نمیباشد:
* لمس آن از پشت شیشه، یا پلاستیک.
* لمس ورق قرآن و جلد آن و اطراف نوشتهها.
* لمس ترجمه قرآن، به هر لغتی باشد، مگر اسم خداوند که به هر لغتی باشد، لمس آن برای کسی که وضو ندارد حرام است، مانند کلمه «خدا».
مسأله 474- کلماتی که مشترک بین قرآن و غیر قرآن است مانند «مؤمن»، «الّذین» اگر نویسنده به قصد قرآن نوشته باشد لمس آن بدون وضو حرام است. (بنابر احتیاط).
مسأله 475- لمس خطوط قرآن بر جُنُب، حرام است.
مسأله 476- انسان جُنُب نباید آیات سجده واجب قرآن را بخواند، (تفصیل آن در مسأله 121 گذشت).
احکام جوانان، ص: 158
مسأله 477- اگر کسی به یکی از اسامی خداوند عالَم مانند «خدا» و «اللّه» قسم بخورد که کاری را انجام دهد، یا ترک کند، مثلًا سوگند بخورد که دو رکعت نماز بخواند، واجب است به آن عمل کند.
مسأله 478- اگر عمداً به سوگندی که خورده است عمل نکند، باید کفّاره بدهد و کفّاره آن یکی از دو چیز است:
* سیر کردن ده فقیر.
* پوشاندن ده فقیر.
و اگر هیچکدام از اینها را نتواند انجام دهد، باید سه روز روزه بگیرد.
مسأله 479- کسی که برای اثبات چیزی قسم میخورد، اگر حرف او راست باشد، قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام و از گناهان بزرگ است. ولی کفّاره ندارد، کفّاره در جایی است که چیزی را بر عهده بگیرد و سپس انجام ندهد.
مسأله 480- اگر انسان به صورت کسی سیلی یا چیز دیگری بزند، بطوری که صورت او سرخ شود، باید 5/ 1 مثقال شرعی طلای سکّهدار، بدهد و اگر کبود شود، سه مثقال، و اگر سیاه شود شش مثقال، و هر مثقال شرعی 18 نخود است. (34 مثقال معمولی).
مسأله 481- اگر جای دیگر (غیر از صورت) بدنِ کسی را به واسطه زدن، سرخ یا کبود یا سیاه کند، باید نصف آنچه در مسأله قبل گفته شد بدهد.
مسأله 482- کشتن حیوانی که اذیّت میرساند و مال کسی نیست؛ مانند مار و عقرب، اشکال ندارد.
مسأله 483- اگر چیزی را به صنعتگری بدهند که درست کند و صاحبش نیاید آن را ببرد، چنانچه صنعتگر جستجو کند و از پیدا کردن صاحب آن ناامید شود، باید بنا بر احتیاط با اجازه حاکم شرع آن را به نیّت صاحبش به شخص نیازمندی صدقه بدهد.
احکام جوانان، ص: 160
مسأله 484- دیواری که مال دو نفر است؛ مانند دیوار مشترک بین دو منزل، هیچکدام از آنان حق ندارد بدون اجازه شریک دیگر، آن را خراب کند، یا سر تیرآهن و مانند آن را بر دیوار بگذارد یا به دیوار میخ بکوبد، ولی کارهایی که معلوم است شریک راضی است؛ مانند تکیه دادن به دیوار و لباس انداختن روی آن اشکال ندارد.
مسأله 485- اگر ریشه درخت همسایه در مِلک [زمین، باغ، خانه و ...] انسان بیاید، صاحب ملک میتواند از صاحب درخت بخواهد که ریشه درخت را برگرداند، یا قطع کند و در صورتی که صاحب درخت این کار را نکرد خودش میتواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری از ریشه درخت به او برسد، میتواند از صاحب درخت بگیرد.
مسأله 486- درخت میوهای که شاخه آن از دیوار باغ بیرون آمده، اگر انسان نداند صاحبش راضی است یا نه، نمیتواند از میوه آن بچیند، و اگر میوه آن روی زمین هم ریخته باشد نمیتواند آن را بردارد، مگر آن باغ در کنار راه باشد، که عابرین- با شرایطی که در کتابهای مفصّل فقهی آمده است- میتوانند از آن استفاده کنند.
مسأله 487- جایزهای را که بانک به بعضی از کسانی که در
احکام جوانان، ص: 161
صندوق پسانداز پول میگذارند میدهد، در صورتی که بانک برای تشویق مردم از خودش بدهد حلال است.
مسأله 488- احتیاط در ترک تراشیدن ریش است
مسأله 489- استمنا کردن حرام است، و این کار زیانهای زیاد و غیرقابل انکاری دارد.
مسأله 490- کلیّه صداها و آهنگهایی که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غیر آن حلال است و تشخیص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود.
مسأله 491- اگر شطرنج از صورت قمار خارج شده باشد و نزد عامّه مردم جزء ورزش محسوب شود مانعی ندارد. ولی بازی با پاسور بدون برد و باخت نیز اشکال دارد.
مسأله 492- کف زدن اشکال ندارد؛ ولی در مساجد و حسینیهها ترک شود.
مسأله 493- تنها رقص زن برای شوهرش جایز است.
مسأله 494- سینه زدن در کوچه و خیابان با اینکه زنها میبینند، در صورتی که که سینهزن، پیراهن پوشیده باشد، اشکال ندارد، ولی اگر برهنه شود جایز نیست.
مسأله 495- نشانه بلوغ یکی از سهچیز است: «اوّل» پانزده سال قمری تمام در پسران، و نُه سال قمری تمام در دختران.
احکام جوانان، ص: 162
«دوم» بیرون آمدن منی. «سوم» روییدن موی درشت بالای عورت.
مسأله 496- هرگاه دختران پس از سن بلوغ قدرت انجام روزه را نداشته باشند، بر آنها واجب نیست و بجای هر روز روزه، کفّاره مدّ طعام میدهند.
مسأله 497- ساختن و خرید و فروش مجسّمه اشکال دارد، ولی اسباببازی بچّهها اشکالی ندارد.
مسأله 498- بازیها و مسابقاتی که در آن برد و باخت مالی باشد، حرام است.
مسأله 499- تنبیه بدنی دانشآموزان جایز نیست، مگر در شرایط خاصّی.
مسأله 500- تقلّب در امتحانات جایز نیست.
وَ آخِرُ دَعْوانا انِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ
پایان
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».