ولی فقیه منصوب از جانب امام زمان (ع) چاپ فرستادن به ایمیل
مقالات - ولایت
نوشته شده توسط آقای یاسر سراجی   
دوشنبه, 09 شهریور 1388 ساعت 21:59

بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمد لله رب العالمین و توکلت علی الله

« ولی فقیه منصوب از جانب امام زمان (ع) »

صحبت را از اینجا آغاز می کنم که مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه و در جمع نمازگزاران ، چند کلامی خطاب به امام (ع) داشتند که هر چند کوتاه ، اما بسیار دقیق ، عمیق و عظیم بود. بنده به عنوان یک جوان شیعه گله دارم از اینکه چرا کسی به این ماجرا که به زعم بنده مهمترین بخش از سخنان ایشان بود ، به نحو شایسته نپرداخت ، و مانند خیلی از صحبت های دیگری که پیرامون امام زمان (عج) و یا خطاب به ایشان مطرح می شود ، تنها در حد حال و هوا و اشک ریختن اکتفا شد. با توکل به خدا می خواهیم چند جمله ای پیرامون این موضوع و ارتباط آن با وقایع اخیر و حتی صحنه های آینده مطرح کنیم.

مقام معظم رهبری در صحبت هایشان امام (ع) را به عنوان صاحب ما و صاحب کشور و انقلاب معرفی نمودند. این موضوع به عنوان شعار و یا از سر احساسات نبود ، بلکه حقیقتی عظیم بود که قبلاً امام خمینی (ره) نیز در موارد متعدد به آن اشاره کرده بودند ، و این همان ماجرای عظیمی است که نه تنها بدخواهان ، بلکه بسیاری از خودی ها و حتی بزرگان از آن غافل بوده و یا نسبت به آن بی اهمیت هستند ، زیرا پذیرفتن و ایمان به این ماجرا تبعاتی دارد و رفتارهای در قبالی می طلبد که هر کسی از عهده ی آن بر نمی آید.

وقتی امام زمان (عج) صاحب این مملکت باشند ، پس تمام این مملکت باید قائم به ایشان باشد و پیوسته خواست ایشان جاری باشد. حرکت دهنده و پیش برنده و قافله سالار این مجموعه باید امام (ع) باشد ، و اگر این مجموعه و این نظام به امام متصل نباشد ، جامعه ای راکد ، قاعد و میّت خواهد بود، در این صورت اگر هم مسیری را طی کند، مسیر مدّ نظر خداوند نخواهد بود. حال ما که ایمان داریم و ادّعا می کنیم که مملکتمان ، مملکت امام زمان (عج) است ، چگونه به امام متصل هستیم ، و به چه نحو طبق خواست امام حرکت می کنیم ، و به عبارت دیگر حرکت داده می شویم ؟ . از آنجا که مسیر حرکت و روش حرکت در مسیر را ولیّ فقیه تعیین می کنند ، اگر ایشان را منصوب از جانب امام (ع) ندانیم ، یعنی جامعه ای جدای از امام ، یعنی جامعه ای غرق در تفکرات و اهداف و مسیرهای خود ساخته .

اما سؤال پیش می آید که بالاخره ولیّ فقیه منصوب از جانب امام (ع) هستند یا منصوب از جانب مجلس خبرگان ؟ . به چندین دلیل عقلی و نقلی ولیّ فقیه منصوب از جانب مجلس خبرگان نیست. اولاً اینکه اگر ولیّ فقیه منصوب از جانب مجلس خبرگان باشند ، قداست ولی فقیه و نیز قداست نظام اسلامی زیر سؤال می رود ، به دو دلیل. دلیل اول اینکه مجلس خبرگان را مردم انتخاب می کنند نه امام زمان (ع) ؛ و دلیل دوم اینکه اگر مجلس خبرگان ولیّ فقیه را انتخاب و بر ایشان نظارت کنند ، پس باید شأن این بزرگواران بالاتر از شأن ولیّ فقیه باشد تا بتوانند به درستی بر کار ایشان نظارت کرده ، و مثلاً در صورت عدم صلاحیت ، ایشان را عزل و شخص دیگری را به عنوان ولیّ فقیه انتخاب کنند.

از طرف دیگر مقوله ی ولایت و انتصاب ولیّ امر مسلمین موضوعی نیست که بتوان آن را انتخاباتی و یا شورایی کرد ، بلکه انتصاب ولیّ امر مسلمین از جانب امام و از مجرای وجود ایشان ، از جانب خداست. هر جا در قرآن صحبت از ولایت می شود ، خداوند آن را به خودش نسبت می دهد ، و هیچگاه انتصاب ولیّ جامعه را به دیگران نسپرده است. اگر به چیزی غیر از این اعتقاد داشته باشیم ، این ماجرا بلا تشبیه ما را یاد شورای سقیفه می اندازد. در آنجا هم تعدادی از صحابه که مورد اعتماد جمع کثیری از مردم مسلمان بودند ، شورایی تشکیل دادند و خلیفه را انتخاب کردند. آیا برای یک شیعه پذیرفتنی است که در نظام اسلامی که بر پایه ی تشیّع شکل گرفته ، در جایی که امام (ع) صاحب نظام و صاحب همه چیز ما هستند ، نائب ایشان را خودمان انتخاب کنیم ؟ پس معنای تشیّع چه می شود ؟ شیعه یعنی کسی که پیوسته متصل به امامش است ، و مدام خود را با خواست امامش هماهنگ می کند، و دیگر رأی من ، خواست من ، و نظر من برایش معنی ندارد. شاید سؤال کنید که مگر امام خمینی (ره) مجلس خبرگان را تأیید نمی کردند ، و هم اکنون مقام معظم رهبری نیز پیوسته آن را تأیید نمی کنند ؟ بله همین طور است ، تأیید ولایت فقیه به انتخاب و تأیید مجلس خبرگان نیست ، بلکه ما مجلس خبرگان را می پذیریم چون مقام معظم رهبری آن را تأیید می کنند. وقتی مجلس خبرگان مورد تأیید امام (ره) است ، پس تعریف امام خمینی (ره) نیز روی آن هست. مجلس خبرگان انتخاب کننده ولیّ فقیه نیست ، بلکه معرفی کننده ولیّ فقیه است. یعنی بهترین شیعیان یک جامعه دور هم جمع شوند ، و این افراد آنقدر لطیف شده باشند که خواست امام زمان (ع) را متوجه شوند ، و طبق خواست ایشان ولیّ فقیه را به جامعه معرفی کنند ، نه اینکه بخواهند ولیّ را انتخاب و بر ایشان نظارتی داشته باشند . ببینید بین دو واژه ی انتخاب و معرفی چقدر تفاوت است ، چقدر ایمانیات و اعتقادات ما را در این باره به چالش می کشد!

سؤال دیگر مطرح می شود که مگر خود مقام معظم رهبری نفرمودند که رهبری را نیز با واسطه ، مردم انتخاب می کنند؟ اینجاست که باید بگوییم وای بر ما ، چقدر بد رفتار کرده ایم و چقدر در قبال ولیّ فقیه برای خودمان شأن قائل شده ایم که به ما بگویند ولیّ فقیه را نیز خود شما انتخاب می کنید . چقدر دنبال حرف غربی ها راه افتاده ایم و برای اینکه آنها را ساکت کنیم ، و یا خدای نکرده برای اینکه آنها خوششان بیاید ، پرچم مردم سالاری را علم کردیم!!!. تا جایی که مقام معظم رهبری لگام « دینی » را به مردم سالاری ما زدند و به ما فهماندند که حالا که مردم سالاری می خواهید ، باید در محدوده دین باشد ، باید در مسیر رفتار در قبال خدا و ولیّ خدا باشد. جامعه ی شیعه باید دنبال امام سالاری باشد نه مردم سالاری . همه باید گوش به حرف امام و پیشوای خود باشند ، نه اینکه از خودشان رأی و نظر داشته باشند. در وقایع اخیر چه اتفاقی افتاد و رفتارهای ما چقدر ضعیف بود که ولیّ فقیه مطرح می کنند که من جان و جسم و آبروی خویش را برای دفاع از اسلام به کف دست گرفته ام . آیا در مقابل غربیان و کفّار این را مطرح کرده اند ؟ آنها که از همان اول از هیچ روشی برای مقابله با اسلام فروگزار نکردند.

ای شیعیان بیایید خودمان را درون ماجرای آدم (ع) قرار دهیم. ابلیس لعنت الله علیه کسی بود که سالها عبادت خدا را کرده بود . به حدّی لطیف شده بود و خدا را عبادت می کرد که خداوند سنخیت او را تغییر داده و در زمره ی ملائک مقرب قرارش داد ، اما وقتی ماجرای جعل خلیفه پیش آمد ، و امر به اطاعت از ولیّ خدا شد ، دیگر نتوانست رفتار نشان دهد و برای خودش شأن قائل شد و سقوط کرد. خداوند در قبال ولیّ خود بسیار غیور است و با هیچ احدی شوخی ندارد . ما باید بسیار مواظب رفتارهایمان باشیم ، نکند کسی بیاید و خود را در کنار ولیّ فقیه قرار دهد ، بلکه همه باید پشت سر ولیّ باشند. حداقل رفتار در قبال ولیّ اطاعت است ، و هر کسی در هر جایگاهی که باشد مأمور به این رفتار است. اگر همه خود را ملزم به این رفتار کنند ، دیگر اختلاف سلیقه و اختلاف نظری مطرح نخواهد بود.

اینکه چه کسی ولیّ فقیه قرار داده شود و چه خصوصیاتی داشته باشد به ما ارتباطی ندارد ، نیاییم خصوصیاتی را شرط ولایت قرار دهیم که هر کس و ناکسی به این منصب دست اندازی کرده و خود را شایسته ی این منصب بداند. اصلاً اگر امام (ع) ولایتشان را از مجرای یک بچه ی پنج ساله جاری کنند و او را ولیّ جامعه قرار دهند ، آیا ما حق اعتراض داریم ؟ زمانی که رسول الله (ص) اُسامه ی هجده ساله را به عنوان فرمانده ی لشکر منصوب کردند ، حتی سلمان(ره) اعتراض نکرد و بلکه کاملاً بنا را بر حرف شنوی از ایشان گذاشت. خدای نکرده رفتار ما شبیه رفتار قوم طالوت(ع) نباشد که به پیامبرشان اعتراض کردند ، که شخصی را بر ما قرار داده ای که چنین و چنان است. ما مؤظف به اطاعت و تبعیت از ولیّ باشیم ، نظارت بر ایشان با خود امام (ع).

عزیزان در صحنه های پیش رو بزرگترین امتحان، رفتار در قبال ولایت است. برویم آیات قرآن و احادیث را دنبال کنیم ببینیم چه رفتارهایی برای خدا قیمتی تر جلوه می کند؟ پرداختن به وضعیت معیشت و مشکلات اقتصادی یا رفتار در قبال ولیّ؟ اصلاً تمام مشکلات و سختی ها ناشی از این است که هر کسی برای خود رأی و نظر و تفکری دارد که می خواهد آن را بر سایرین تحمیل کند. اما اگر کل یک مجموعه به یک نقطه متصل باشند وآن نقطه مدّ نظر خداوند باشد، آنگاه تمام درهای رحمت الهی به روی آن جمع باز خواهد شد.

به امید روزی که همه ی شیعیان یک صدا بانگ امام سالاری سر دهند ، و با حرف شنوی از ولیّ امر خود ، حرکت در مسیر برپایی حکومت حقّه ی امام زمان (عج) را به سرعت طی کنند .

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم