ويژه نامه تصويري انبياء و رسل عليهم السلام 2

 

حضرت رسول الله(ص) به لحاظ رسالت و نبوّت به عمق آمدند، به لحاظ امّي بودن در عمق آلوده نشدند و سپس به لحاظ "يؤمن بالله و کلماته" تا فضاي کلماتي بالا رفتند

 

قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْکُمْ جَميعًا الَّذي لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ يُحْيي وَ يُميتُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ اْلأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (الاعراف 158)

بگو: «اي مردم! من فرستاده خدا به سوي همه شما هستم؛ همان خدايي که حکومت آسمانها و زمين، از آن اوست؛ معبودي جز او نيست؛ زنده مي‏کند و مي‏ميراند؛ پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده‏اش، آن پيامبر درس نخوانده‏اي که به خدا و کلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروي کنيد تا هدايت يابيد!»

رسول يعني حمل کننده محبتها نبي يعني خبر دهنده محبتها. و در اينجا رسول يعني حمل کننده نعمات کلماتي به سوي عمق عالم و نبي يعني توضيح دهنده مقولات کلماتي در عمق عالم. امي يعني چي؟ معناي رايج آن "بي سواد" است ولي اين معنا ضعيف بوده و در شان اين آيه نيست. در اين آيه رسالت و نبوت مطرح مي‌شود حال در کنار چنين موضوعاتي مطرح کردن "بي سواد بودن" هنر نيست. حال اگر ايشان سواد هم داشت مگر سواد مانع نبوت و رسالت بود؟ اين معنا خيلي ضعيف است. بعضي ها امي را به معناي "مکّي" گرفته اند،  مي‌گويند "رسول النبي الامي" يعني رسولي که در شهر مکه به دنيا آمد و آنجا رشد و نمو کرد. اين معنا هم با اين آيه همخواني ندارد. شأن مفاهيم جاري در اين آيه بسيار بالاست.اينکه لابلاي اينهمه مفاهيم عظيم بگوييم که ايشان اهل شهر مکه بوده اند فوري مطرح مي‌شود که ايشان اهل مکه باشند يا نباشند مگر فرق مي‌کند؟!، مگر مکي و غير مکي بودن فرقي دارد؟! اين معاني نمي‌تواند معناي قوي باشد. پس معناي "امي" در اينجا چيست؟ ..... خداوند دارد مفهوم امي بودن را به رخ ما مي‌کشد. مفهوم امي بين "رسول النبي" و "يومن بالله و کلماته" آمده، يعني طرف راست واژه امي، دو مفهوم رسول و نبي و طرف چپ آن هم دو واژه يومن بالله و کلماته، مطرح شده است، مفهوم امي مانند پلي ارتباطي بين اين دو دسته از واژه ها است، مفهوم امي کليد بهره مند شدن از اين دو دسته مفهوم است. حضرت رسول الله(ص) به لحاظ رسالت و نبوّت به عمق آمدند، به لحاظ امّي بودن در عمق آلوده نشدند و سپس به لحاظ "يؤمن بالله و کلماته" تا فضاي کلماتي بالا رفتند. حضرت رسول الله(ص) به عمق عالم آمدند ولي به علوم اهل دنيا آلوده نشدند، به صفات اهل دنيا آلوده نشدند، به رفتار اهل عوالم عمق آلوده نشدند، به علوم و صفات و رفتار و افکار اهل عوالم عمق آلوده نشدند و بالاخره به سواد اهل عوالم عمق هم آلوده نشدند، لذا سنگين نشدند، و پيوسته معصوم ماندند، به رجس اهل عوالم عمق آلوده نشدند و چون اين آلودگي ها را نداشتند تا فضاي کلماتي بالا رفتند، چون زنجيرهاي متعلق به اهالي عوالم عمق(نه فقط عالم مادي و نه فقط اهل دنيا) به دست و پاي ايشان بسته نشده بود ايشان پرواز کردند و تا فضاي کلماتي بالا رفتند و اين درس است براي ما. يعني اگر مي‌خواهيم تا فضاهاي بالاتر برويم بايد آلودگي‌هاي اعماق عالم را از خود کنار بزنيم، يعني ما هم بايد امي باشيم، بايد نشاني از سيدمان رسول الله داشته باشيم.ايشان امي بودند، ما هم بايد امي باشيم

 

اينکه رسول الله(ص) يومن بالله و بکلماته است، يعني چه؟ يعني ايشان تا فضاي کلماتي بالا رفته اند، صفت اللهيت (نه خود الله) و ديگر صفات را ديده‌اند وبه آنها ايمان دارند، يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِماتِهِ معنايش اين است..... اين اوج ايمان است و خداوند اوج ايمان را در اين آيه مطرح نموده است. اوج ايماني که يک فرد مي‌تواند داشته باشد چيست؟ "يومن بالله و کلماته"، شيعه بايد اينطور باشد

 

 

خداوند مي فرمايد هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق او کسي است که حضرت رسول الله(ص) را فرستاد به چه صورت؟ به صورت ارسال، خداوند مرسِل هست. انا کنا مرسلين رسول الله(ص) مرسَل هست يعني فرستاده شده، ارسال شده. خداوند ارسال کننده هست، حضرت رسول الله(ص) مرسَل هست، يعني ايشان چه مي آورند، چي ارسال مي کنند؟ دو تا از اشياي فضاي کلماتي را آوردند پايين ، در عمق عالم عرضه کردند. چه کسي مي تواند اين کار را بکند؟ کل کلمه هدايت و کل کلمه دين را آوردند در عمق عالم عرضه کردند

 

حضرت محمد مصطفي(ص) ايشان چه توانستند بياورند؟ مي گوييم .....، با مفهوم سلطان آشنا شدي، با مفهوم بينه آشنا شدي، با مفهوم آيه آشنا شدي، با مفهوم هدايت و دين هم آشنايي؟ مي فرمايي بله مي دانم اينها دو تا شيء هستند از بالاترين فضاي قابل وصف، يعني از فضاي کلماتي. اشيايي بسيار درشت، بسيار بزرگ، بسيار لطيف، حالا که با اين دو مفهوم آشنا هستي، بدان که خداوند مي فرمايد هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق او کسي است که حضرت رسول الله(ص) را فرستاد به چه صورت؟ به صورت ارسال، خداوند مرسِل هست انا کنا مرسلين رسول الله(ص) مرسَل هست يعني فرستاده شده، ارسال شده. خداوند ارسال کننده هست، حضرت رسول الله(ص) مرسَل هست، يعني ايشان چه مي آورند، چي ارسال مي کنند؟ دو تا از اشياي فضاي کلماتي را آوردند پايين، در عمق عالم عرضه کردند. چه کسي مي تواند اين کار را بکند؟ کل کلمة هدايت و کل کلمة دين را آوردند در عمق عالم عرضه کردند، قبل از حضرت رسول الله(ص) چهار نفر ديگر در فضاي کلماتي رفته بودند و خواستند اشياي کلماتي را ارسال کنند به سمت پايين. اولين شخصي که اين کار را کرد نوح(ع) هست، رفت دست انداخت به کلمة دين، خيلي کلمة دين برايش قيمت داشت گفت من اين را بايد با خودم ببرم پايين. کلمة دين را گرفت بياورد پايين، ديد نمي تواند، آمد نصفش را بياورد، ديد نمي تواند. اين که مي گويم نصفي اينها حالا مثال است براي اينکه به ذهن تقريب شود. آمد نصف نصفش را بياورد، ديد نمي تواند. يک مقدارش را گرفت با خودش آورد پايين، اينکه نوح(ع) مقداري از کلمه دين را توانست تا عمق عالم بياورد و در عمق عالم جاري کند گفته مي شود شريعت نوح. شريعت واژه اي است براي اين مفهوم، براي اينکه شخصي بتواند بخشي و يا تمام کلمة دين را بياورد در عمق، در عمق عالم بياورد، يعني از بالاترين فضاي قابل وصف به پايين ترين فضاي قابل وصف، از لطيف ترين فضاي قابل وصف به خشن ترين فضاي قابل وصف بياورد، عرضه کند. قيمت کار رسولان را شما اينجا مي فهميد، يک شخصي که دنبال احضار روح است مثلاً يک مديوم مي نشيند کلي به خودش فشار مي آورد ، يک شيء کف مانندي از دهانش يا از دماغش بيرون مي آيد، يا از گوشش يا از بعضي جاهاي ديگر، بيرون مي آيد و در اين شيء کف مانند مي آيد روي هوا، آن موجودي که، آن جني که مي خواهد ارتباط برقرار کند اين کف رامي گيرد، اين کف که خيلي لطيف است در قالب خودش در مي آورد و شروع مي کند با اين آقاي مديوم و يا با حضار ارتباط برقرار کردن. اين آقاي مديوم مي بينيد مثلاً دو ساعت زور زده، اينقدر زور زده دهانش کف کرده، اين کف هي زياد شده، زياد شده، زياد شده اين کار را توانسته انجام بده تا يک جوجه جني از آن طرف بيايد به اسم روح تعدادي از حضار عاقل را سر کار بگذارد، ماجراي اينطور جلسات احضار روح اين است ديگر، که شما مواظب باشيد هيچ وقت سرتان کلاه نرود. اين نعلبکي چرخاندن ها يا فال قهوه يا هيپنوتيزم همه از اين مقولات است،کلاه سرتان نرود، روحي در کار نيست، تمام اينها يک تعداد از شياطين هستند که اينطور سر مردم کلاه مي گذارند. اين آقاي مديوم بين عالم دخان و مادي که همسايه هستند اينقدر زور زد تا توانست ارتباط برقرار کند آن هم به اسم عالم ارواح، حالا کسي بخواهد حقيقتاً يک شيء برزخي را توي دنيا بياورد اصلاً تا بحال شنيده ايد توي عمرتان؟ بله نقل مي شود مثلاً، احياناً ابن فهد حلي هست، يکي از علماي بزرگ شيعه شب در خواب مي بيند که نزد يکي از پيامبران بزرگوار رسيده وآن پيغمبر بزرگوار يک سيبي به ايشان داد، صبح که از خواب بلند مي شود، مي بيند که آن سيب کنارش هست، در بيداري آن سيب کنارش هست . اگر اين ماجرا صحيح نقل شده باشد و کسي شيطنتي اين وسط نکرده باشد، اگر صحيح باشد، اگر کسي شيطنتي نکرده باشد، ماجرا انتقال از برزخ به دنياست، اين قيمت دارد. اين تازه مي شود.....از طبقة سوم..... به طبقة اول، از برزخ به عالم مادي. کسي بخواهد از عالم ارواح به عالم مادي شيئي بياورد، خيلي قيمت دارد، قيمتش بيشتر است. کسي از ملکوت بخواهد شيئي را توي عالم مادي بياورد، قيمتش خيلي بيشتر است. خب حالا اگر کسي بتواند از فضاي غيبي شيئي را به عالم مادي بياورد، محال است ، مگر براي کساني که از جانب خدا مأذون باشند و بسيار کمالات و فضائل داشته باشند، بسيار چيزها و مقدمات را خدا براي آنها جاري کرده باشد. در چنين فضايي که رسولان صاحب بينه، يا صاحب معجزه، اشياي غيبي را مي گيرند، مي آورند در عمق عالم، با اين توضيح که هر عالم را شما نسبت به عالم پايين تر حدود ده هزار مرتبه لطيف تر بدانيد. اين هم يک عددي است براي اينکه به ذهن نزديک باشد.....کي مي تواند ..... از فضاي کلماتي اشيايي را بياورد در عمق عالم جاري کند؟

 

در بين پيغمبران بهترينشان، رسل هستند. در بين رسل، بهترينشان اُولُواالعَزمِ مِنَ الرُّسُل هستند.....نخبگان عالم بعد از اهل بيت عليه السلام، اولواالعزم من الرسل هستند ، فضاي تربيتي اينها کلمات است. به چه نشانه؟ به اين نشانه که خداوند ميفرمايد : وَ إِذ اِبتَلي اِبراهيمَ رَبّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنّ

 

 

وَيَبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنهُ، اِسمُهُ المَسيحُ عيسَي ابنُ مَريم .....مربيان الهي يعني اهل بيت عليه السلام نسل به نسل از انبيا عليه السلام چه ساخته ‏اند که آن آخرينِ شاگردان را، عيسي عليه السلام را خودِ کلمه قرار مي دهند! اگر عيسي کلمه است، پس امام عليه السلام چيست؟ اگر عيسي يک کلمه است، چرا امام عليه السلام فرمودند که نحنُ کَلِمات ؟ يا در جاي ديگر فرمودند نحنُ هُم ، آنها ماييم؟ اين معما چيست؟

 

 

کليم بودن موسي عليه السلام منظور اين نيست که خدا با او صحبت کرد.....اگر خدا با موسي صحبت کرد با خيلي از أنبياء ديگر هم صحبت کرد.....کليم يعني چشمه کلمات. کليم يعني چشمه اي که خدا قرار داده تا از اين چشمه، کلمات بجوشد

 

 

قيمت اولواالعزم من الرسل فقط با مقوله کلمات مشخص مي شود

 

 

انبياء جسم اهل بيت را نمي شناختند؛ انبياء(ع) با جنبه دنيايي مربيان عالم آشنا نبودند.....با جنبه کلماتي اين بزرگواران آشنا بودند

 

 

در قرآن که نگاه کنيم خداوند کلماتش را در قالب رسل(ع) معرفي مي کند

 

 

وجه تمايز اصلي رسل با ديگر انبياء، کلمات است! رسل قابليت کلمات دارند، ديگر انبياء که رسل نيستند قابليت دريافت کلمات را ندارند

 

 

قرآن اولواالعزم من الرسل را اسمائی معرفي نمي کند. کلماتی معرفی می کند

 

 

تاريخ انبيا(ع) در قبل از ظهور يک بار ديگر تکرار مي شود. ماجرا از آشنايي با کلمات شروع مي شود همانطور که در گذشته، آدم(ع) با کلمات آشنا شد. سپس به ابتلاي تمام پاک طينتان به کلمات چهارده گانه کشيده مي شود

 

 

کلمات خدا در بين خلايق در انسانها بيشتر نمود دارد و از بين انسانها در رسل بيشتر نمود دارد و از بين رسولان در اولواالعزم من الرسل بيشتر نمود دارد و فراتر از آنها، در اهل بيت عصمت و طهارت(ع) از همه بيشتر نمود دارد

 

 

کلمات، علت اصلي عالم خلقت هستند. خداوند بخاطر اينکه کلمات را رفعت دهد، عالم هستي را ايجاد کرد. کلمات را که در خلال عوالم، پايين آورد، مُدام ضربشان را گرفت و در نهايت به صورت بشر، در قالب انساني، مانند عيسي(ع) و موسي(ع) و تمام انبياء و رسل(ع)، ـ حالا بعضي قويتر و بعضي ضعيف‌ترـ جلوه‌گر ساخت

 

 

صراط المستقيم" همان مسير کلمات به سوي عمق و سپس به سوي انتهاي نشئات مي‌باشد. پس رسول الله(ص) از اين مسير پايين آمدند و قرآن را پايين آوردند و از اين مسير به سوي نشئات بالا مي‌روند و قرآن را نيز بالا مي‌برند. اين مسير خيلي مسير خوبي است، لذا در سوره حمد گفته مي‌شود، که شما نيز همين را بخواهيد و بگوييد: "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ"

 

 

آدم (ع) وجه اسمائي اهل بيت (ع) را خوب فهميد و خوب هم انباء داد ، ولي وجه کلماتي اهل بيت(ع) را فهميد و در قبال آن زياد عزم نشان نداد و وظیفه درست و حسابي در اين قبال انجام نداد

 

 

فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ ، ضمير "هم" به چه کسي بر مي‌گردد؟ طبق احاديث، به اهل بيت(ع) برمي‌گردد. خب آدم(ع) چکار کرد؟ نبوت کرد. چه چيزي از اهل بيت(ع)‌را انباء کرد؟ اسماء اهل بيت(ع) را انباء فرمود و بطور کلي تمام انبياء(ع) نيز پس از آدم(ع) ، بخاطر همين موضوع آمدند

 

 

سيّدمان رسول الله(ص) که تشريف آوردند تمام نبوتشان، انباء به اسماء خودشان بود. تمام شريعت، ظرفي است براي اينکه انسان اسما‌ء اهل‏بيت(ع)‌ را بهتر بفهمد

 

 

به استناد آیه 31 سوره بقره، فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ در ابتدا نبوت به ملائک عرضه شد، و چون ملائک نتوانستند از پس آن بر بيايند، خداوند آن را به آدم(ع) داد

 

 

نبوت در تعليم و اِنباء اسماء اهل‏بيت(ع) خلاصه مي‌شود

 

 

ابزاري که آدم(ع) با آن در ميان خيل ملائک رفت اسماء اهل بيت(ع) بود و ابزاري که آدم(ع) با آن در ميان خيل آدميان آمد کلمات بود

 

اولين فردي که به عنوان خليفة رب انتخاب مي‌شود - يعني حضرت آدم(ع)- خداوند متعال اين وظيفه را به اوعطا مي‌کند که ايشان اسماء مربوط به اهل‌بيت(ع) را براي ملائک نبوت کند. يعني چه؟ يعني بايد از جنبه اسماء سراغ اهل‌بيت(ع) رفت و از اين منظر با اهل‌بيت(ع) آشنا شد. آيا اين يک روش عمومي براي آشنايي با امام(ع) است؟ عرض مي‌کنم که نه، در بين ملائک روش عمومي اين است و بايد از طريق اسماء سراغ اهل‌بيت(ع) رفت، کما اينکه آدم(ع) اسماء اهل‌بيت(ع) را به ملائک تعليم داد، ولي آنجا که آدم(ع) مي‌خواهد به عنوان هادي براي بني آدم آماده شود، با کلمات منصوب به اهل‌بيت(ع) آشنا مي‌شود تا زماني که مي‌خواهد مردم را هدايت کند اهل‌بيت(ع) و کلاً امام(ع) را از منظر کلمات بشناسد و بشناساند. لذا ابزاري که آدم(ع) با آن در ميان خيل ملائک رفت اسماء اهل بيت(ع) بود و ابزاري که آدم(ع) با آن در ميان خيل آدميان آمد کلمات بود

 

زماني که خداوند چشم آدم(ع) را باز مي‌کند، مي‌فرمايد: آدم ببين. آدم نگاه مي‌کند و انوار اهل‏بيت(ع) را به دور عرش مي‌بيند. هنگامي‌که مي‌خواهد نبوت کند،‌ خداوند مي‌فرمايد: آدم! اسماء اين بزرگواران را براي ملائک نبوت کن

 

 

انسان بر طبق  آيه  فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ،  بايد "چشم اهل‏بيت بين" داشته باشد و جهان بيني‌اش را از "منظر اهل‏بيت بيني" دنبال کند ، ولي اهل‏بيت(ع) در يوم الله ظهور عيان مي‌شوند. اگر طالب اهل‏بيت(ع) هستي بايد طالب ظهور باشي

 

 

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ، .....آدم(ع) از چه زماني نبي شد؟..... از همان زماني که بين ملائک بود.....چرا نبي شد؟ چون او خلیفه ربوبيت است. به لحاظ ربوبيت و به لحاظ اينکه مجراي ربوبيت است بايد تعليم و تربيت کند

 

 

آن‌چيزي که در مورد انبياء(ع) در قرآن مطرح است ، خلیفه رب بودن است نه خليفة اللهي

 

 

" خليفةالله مَجراي اللهيت الله است ، نه مُجري اللهيت الله." اگر رسولان ، رسول شدند ، هنرشان در اين است. هر رسولي مَجراتر شد ، (صفت)اللهيت را بيشتر انتقال داد

 

 

خداوند متعال....با صفت رب مقوله‌اي به نام خلافت را در عمق عالم اعمال مي‌کند.....يعني تمام افعالي که انجام مي‌شود بايد به گونه‌اي با تربيت ارتباط داشته باشد و محصولش بايد تربيت باشد. لذا مي بينيم انبياء (ع) که به خليفه بودن نزديکتر هستند، مربيان بشر قرار گرفتند

 

 

خلیفه رب کارش تربيت است، يعني مجراي ربوبيت. محصول اين مجرا ، چيزي که از اين مجرا مي‌آيد، تربيت است. رب تربيت مي‌کند. مهمترين جلوه تربيت چيست؟ نبوت، به خصوص رسالت

 

 

خداوند نمي‌فرمايد وقتي آدم(ع) را خلق کرديم چه خورد، چه کار کرد، کجا نشست، کجاها رفت و آمد کرد، به عنوان اولين فعلي که از آدم(ع) ذکر مي‌کند، انباء به اسماء اهل بيت(ع) را ذکر مي کند

 

 

قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ، .....آدم(ع) با ملائک در باره اهل بيت(ع) شروع به صحبت مي‌کند، براي ملائک وجوه بالاتر اهل بيت(ع) را توضيح مي‌دهد، به استناد اين آيه قرآن، اولين نبوت انبياء(ع) اين است، اولين باري که يک نبي در بين ملائک نبوت کرد و اولين انبائش، در مورد وجوه بالاتر اهل بيت(ع) بود

 

عن أيمن بن محرز عن الصادق جعفر بن محمد ع أن الله تبارک و تعالي علم آدم ع أسماء حجج الله کلها ثم عرضهم و هم أرواح علي الملائکة فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ بأنکم أحق بالخلافة في الارض لتسبيحکم و تقديسکم من آدم ع قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَکِيمُ قال الله تبارک و تعالي يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وقفوا علي عظيم منزلتهم عند الله تعالي ذکره فعلموا أنهم أحق بأن يکونوا خلفاء الله في أرضه و حججه علي بريته ثم غيبهم عن أبصارهم و استعبدهم بولايتهم و محبتهم
امام صادق (ع) فرمودند : همانا خداوند تبارک و تعالي، اسماء همه حجت هاي خود را به آدم تعليم داد. سپس انها را به ملائکه عرضه کرد (در معرض ملائک قرارداد)، در حاليکه ايشان ارواح بودند (آن اسما، در قالب روح درآمده بودند). سپس خداوند فرمود : اي ملائک به اسما، ايشان مرا اگاه کنيد اگر راست مي‏گوئيد که شما به خاطر تسبيح و تقديستان به خلافت در زمين، محقتر از آدم هستيد. ملائک عرضه داشتند : منزهي تو، بجز آن چيز که تو به ما تعليم دادي به چيز ديگري علم نداريم همانا تويي بسيار عالم و حکيم. خداوند تبارک و تعالي فرمود: اي آدم! به اسماء اين حجج الهي، ملائک را انبا، ده. پس زماني که آدم به اسما، آنان انبا، داد، ملائک به عظمت و جايگاه آنان نزد خداوند تعالي ذکره واقف شدند. پس ملائک دانستند که ايشان محق ترند به اينکه خلفا، الله در زمينش باشند و حجت او بر خلقش باشند. سپس آنها را از چشمان ملائک غائب نمود و به ولايت و محبت ايشان ، ملائک را به عبوديت کشاند. کمال ‏الدين ج 1 ص 13

 

"کلمات" در قالب بهترين رسولان(ع) به عمق عالم آمدند، اما به لحاظ ضعف‌هاي نظامِ اول نتوانستند تغيير بزرگي در عالم ايجاد کنند، لذا به برزخ برگشتند تا از مسير آخِر يعني از مسير نشئات به سمت آسمان‌ها و زمين بيايند و با قواي عظيمي که در آن زمان خواهند داشت، آسمان‌ها و زمين را به مُلک عظيم تبديل کنند

 

 

انبياء مهم ترين وظيفه‌شان دعوت مردم به اهل بيت (ع) بود، خدا از آنها پيمان گرفته بود که مردمشان را با اهل‏بيت(ع) آشنا کنند و سپس مردمشان را به سوي اهل بيت(ع) دعوت کنند و علاوه بر اين ، مردمشان را به سوي اهل بيت(ع) حرکت دهند

 

انبياء مهم ترين وظيفه‌شان دعوت مردم به اهل بيت (ع) بود، خدا از آنها پيمان گرفته بود که مردمشان را با اهل‏بيت(ع) آشنا کنند و سپس مردمشان را به سوي اهل بيت(ع) دعوت کنند و علاوه بر اين، مردمشان را به سوي اهل بيت(ع) حرکت دهند،
 الف : سير تربيتي رسولان به استناد آيات قرآن کلماتي بوده است لذا منطقي است که دعوت آنان نيز به کلمات تامه باشد. بررسي نظام عالم وضوح چنين موضوعي را به اثبات مي رساند. در اين زمينه توجه شما را به روايتي از کتاب بحار الانوار به نقل از تفسير امام حسن عسگري(ع) جلب مي‏کنيم. خداوند مي‏فرمايد: يا بني اسرائيل اذکروا نعمتي التي انعمت عليکم. اي بني اسرائيل ياد کنيد نعمتي که بر شما جاري کردند، اينکه موسي و هارون به سوي اسلافشان به نبوت مبعوث شدند، پس ما آنها را به سوي نبوت محمد(ص) و وصايت علي(ع) و عترت پاک او هدايت کرديم. و ما از شما عهد و ميثاقي گرفتيم که اگر به آن وفا مي‏کرديد پادشاهاني در بهشتهاي او بوديد در حاليکه مستحق کرامت و رضوان او هستيد. واني فضلتکم علي العالمين.( اين جا يعني با گذشتگان شما چنين کردم) پس آنان را در دين و دنيا فضيلت بخشيدم. اما درجات فضلشان در دين براي قبول نبوت محمد و ولايت علي و آل طيبين آنهاست./ بحار الانوار ج 24 ص63
ب: همچنانکه مي‏دانيم به تصريح روايات فراوان خداوند در نظام خود همه چيز را مسخر و به فرمان اهل بيت(ع) قرار داده است. با توجه به آنکه انبياء و رسولان بهترين شاگردان الهي هستند، لذا بيشترين آشنايي با نظام الهي مختص آنهاست و دعوت آنها نيز منطبق با حقايق عالم و به سوي اهل بيت(ع) مي‏باشد. در اينجا توجه شما را به ذکر روايتي پيرامون حقايق عالم جلب مي کنيم : عن محمد بن سنان قال کنت عند أبي جعفر الثاني ع فقال يا محمد إن الله تبارک و تعالي لم يزل متفردا بوحدانيته ثم خلق محمدا و عليا و فاطمة فمکثوا ألف دهر ثم خلق جميع الأشياء فأشهدهم خلقها و أجري طاعتهم عليها و فوض أمورها إليهم فهم يحلون ما يشاءون و يحرمون ما يشاءون و لن يشاءوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ تبارک و تعالي ثم قال يا محمد هذه الديانة التي من تقدمها مرق و من تخلف عنها محق و من لزمها لحق خذها إليک يا محمد ؛ امام جواد(ع) فرمودند: اي محمد (ابن سنان) همانا خداوند تبارک و تعالي دائماً بواسطه وحدانيتش تنها بوده. سپس محمد و علي و فاطمه را خلق نمود. پس هزار دوران مکث کردند. سپس همه اشياء را خلق نمود و آنها را شاهد خلقت جميع اشياء قرار داد و طاعت آنان را بر جميع اشياء جاري نمود و امور جميع اشياء را به سوي آنها تفويض نمود. پس ايشان حلال مي کنند آنچه را که بخواهند و حرام مي کنند آنچه را که بخواهند و نمي خواهند مگر آنچه را که خداوند تبارک و تعالي بخواهد. سپس امام جواد فرمودند اي محمد! اين ديانتي است که هرکه از آن پيشي بگيرد از دين خارج شود و هرکه از آن ديانت تخلف کند نابود گردد و هرکه ملازم آن ديانت باشد، به آن ملحق مي شود. آنرا بگير اي محمد. / کافي ج2ص 326/ بحارالأنوار ج 54 ص 195
ج : بررسي بيشتر اين موضوع را ميتوانيد با مراجعه به روايات ذيل آيات 81 آل عمران، 172 اعراف، 115 طه، 35 احقاف و ... در کتب تفسير قمي،‌ تفسير برهان و ديگر کتب روايي پيگيري فرماييد. با مراجعه به اين آيات و احاديث چنين مييابيم که از تمام انبياء و رسولان نسبت به ايمان و نصرت اهل بيت (ع) پيمان و ميثاق گرفته شده است و تثبيت نبوت و رسالت آنان وابسته به اين ميثاق بوده است. بهترين رسولان به لحاظ عزم نسبت به اهل بيت (ع)، اولواالعزم شدند و آنها که عزم بايد و شايد را نداشتند مورد نکوهش واقع شدند

 

امام باقر(ع) :...."و يحق الحق بکلماته يعني بالنبي وبالائمه والقائم من آل محمد".....  ؛  کلّ ماجراي ظهور و حتي شروع ماجراي به سوي ظهور، توسط حضرت رسول‌الله(ص) و سپس توسط ساير اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) انجام مي‌شود

 

 

اگر برخي از رسولان "کلمه" هستند، اهل بيت (ع) "کلمات تامه" هستند. اگر برخي از رسولان (ع) "جزئي از يک کلمه" هستند، اهل بيت (ع) "تمام يک کلمه" هستند . هر کدام از اهل بيت (ع) تمام يک کلمه هستند

 

 

نوح(ع) قبل از طوفان، فقط950 سال را با رسالت زندگي کرد. در زماني که رسالت داشت خداوند نعمات بيشمار ديگري هم به ايشان عطا کرد، خداوند ايشان را به فضاي کلماتي رساند. خوب حال مي‌خواهد با توجه به فضاي کلماتي رسالت هم انجام دهد. امّا انصاف نيست که اين همه نعماتِ عوالم بالا براي قومي که نمي‌خواهند دين داشته باشند بياورد و مصرف کند. لذا ايشان تمام آن نعمات عوالم بالا را که در دسترس داشت به سمت ظهور حرکت داد

 

 

زحمتِ آوردنِ شريعت به عمق بسيار بيشتر از آن است که نهري از يک دريا به بياباني که چند صد کيلومتر دورتر است کشيده شود. امروزه چنانچه بخواهند نهري را از يک دريا به بياباني بکشند لازم است هزاران کارگر با قوي‌ترين تکنولوژي و آخرين معلومات مشغول به کار ‌شوند، در حالي که اولوالعزم من الرسل هر يک به تنهايي شريعت را باز کردند، يعني اين نهرها را از فضاي کلماتي به عمق عالم حفر کردند و دين را از آنجا به عمق عالم آوردند

 

 

هنر اصلي رسولان الهي ارسال اشياء عوالمي به فضاي آسمانها و زمين و سپس به‌سوي نشئات تا ملک کبير است

 

 

يکي از هنرهاي رسولان، ارسال اشياء عوالمي به عمق عالم ـ به فضاي آسمانها و زمين ـ مي‌باشد و اصلاً قيمت رسولان به اين است

 

 

رسولان.....در عوالم بالا مي‌روند، اشياء عوالمي را مي‌گيرند و در پهنه آسمانها و زمين مي‌آورند. آنها را به پهنه آسمانها و زمين ارسال مي‌کنند و از پهنه آسمانها و زمين بسوي نشئات حرکت مي‌دهند. سپس آنها را مي‌آورند و وارد ملک عظيم مي‌کنند

 

 

در حديث داريم که زمين هيچ وقت خالي از حجت نيست. حضرت آدم(ع)حجت بود. انبياء و رسُل حجت هستند. يعني اينها چارچوبه آسمانها و زمين هستند. نگوييم: چارچوبه کل آسمانها و زمين هستند. بلکه ايشان چارچوبه بخشي از آسمانها و زمين مي باشند