next page

fehrest page

back page

بديهى است كسى كه چنين درك و ديده اى داشته باشد هرگز ترس و سستى به خود راه نمى دهد، و از اين رذيله بزرگ اخلاقى بركنار است (قل هل تربّصون بنا الّا احدى الحسنيين و نحن نتربّص بكم ان يصيبكم اللّه بعذاب من عنده اءو باءيدينا فتربّصوا انّا معكم متربّصون ).(345)
و به گفته بعضى از دانشمندان عامل اصلى پيروزى مسلمانان همين شجاعت زاييده از ايمان و منطق ((قل هل تربّصون بنا الّا احدى المحسنيين )) بود.
در ششمين آيه ، با چهره ديگرى از شجاعت اين دين باوران شجاع در جنگ اُحد رو به رو مى شويم .
مى دانيم در اُحد مسلمانان بر اثر غفلت گروهى از افراد دنياپرست كه سنگرهاى حسّاس خود را رها كردند و به جمع غنايم پرداختند گرفتار شكست سختى شدند، و ضايعات فراوانى به بار آمده است دشمن پيروزمند به هنگام بازگشت از ميدان جنگ در اثناى راه مكّه از بازگشت خود پشيمان شد و با يكديگر توافق كردند كه به مدينه بازگردند و از فرصت به دست آمده استفاده كنند و ضربه نهايى را بر مسلمين وارد كنند.
هنگامى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از اين مسئله آگاه شد ابتكار مهمّى به خرج داد، دستور داد لشكر اسلام حتّى كسانى كه جراحتى در ميدان اُحد بر تن داشتند به استقبال لشكر دشمن بروند.
اين دستور بسيار مؤ ثّر واقع شد و وحشت و اضطرابى در لشكر دشمن افكند به گونه اى كه ترجيح دادند، پيروزى نسبى خود را با حمله مجدّد به خطر نيافكنند و به مكّه بازگشتند.
آيه مورد بحث به اين معنى اشاره كرده ، و شجاعت مسلمانان و عدم ترس ‍ آنها را از دشمن مى ستايد، مى فرمايد: ((آنها كه دعوت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را پس از آنكه جراحاتى به آنها رسيده بود اجابت كردند (و در حالى كه هنوز زخمهاى ميدان اُحد التيام نيافته بود، به سوى ميدان حمراءالاسد شتافتند آرى ) كسانى از آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش ‍ گرفتند پاداش بزرگى دارند))، (الّذين استجابوا للّه و الرّسول من بعد ما اءصابهم القرح للّذين اءحسنوا منهم و اتّقوا اءجر عظيم ).(346)
سپس ايمان و شهامت را چنين مى ستايد: ((آنها كسانى بودند كه مردم به آنان گفتند: مردم (لشكر دشمن ) براى حمله به شما اجتماع كرده اند، از آنان بترسيد، امّا (نه تنها نترسيدند بلكه ) بر ايمانشان افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و بهترين حامى است ))! (الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل ).(347)
در كجاى دنيا ديده شده است كه مجروحان جنگى فورا به ميدان بازگردند و در صفوف مقدّم جاى گيرند، آرى اين شجاعت و شهامت بى نظير بود كه وسوسه هاى دشمن را خنثى كرد، و با چنين حضورى در ميدان جنگ او را ماءيوس و ناكام نمود.
به هر حال حمراءالاسد صحنه عجيبى بود كه طعم پيروزى موقّت اُحد را در كام قريش تلخ كرد، و به آنها نشان داد كه مسلمانان اگر چه بر اثر اشتباه گروهى موقّتا عقب نشستند ولى ابتكار عمل را از دست نداده اند، و دشمن بايد منتظر ضربات آينده مسلمين باشد.
به اين ترتيب نه تنها در يك شكست خطرناك پيشگيرى كردند بلكه پايه پيروزى هاى آينده را نهادند و آثار منفى شكست را از دل دوستان خود زدودند و با توكّل بر پروردگار چراغ اميد را در قلب ها فروزان ساختند.
از آيه فوق استفاده مى شود كه سخنان وحشت انگيز بعضى از شياطين كه مسلمانان را از اجتماع لشكر قريش مى ترساندند، نه تنها ترس و وحشتى در آنها ايجاد نكرد، بلكه بر ايمانشان افزود، و ميزان توكّل آنها را بالا برد، اين به خاطر آن بود كه متذكّر وعده هاى الهى و صدق گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شدند كه اگر در ميدان اُحد به دستور حضرتش عمل مى كردند، هرگز آن شكست نيز به وجود نمى آمد.
از شگفتى هاى اين جنگ آن است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ((تنها كسانى كه در اُحُد شركت كردند به ميدان حمراءالاسد بيايند، و به ديگران اجازه نداد كه در اين پيكار شركت جويند، تا به دشمن بفهماند لشكر اُحد حتّى با وجود آن همه مجروحان جنگى باز نيرومند و آماده پيكار است ، و به هيچ وجه ضعف و فتورى در آن راه نيافته ، و اين همان است كه دشمن را به شدّت مضطرب ساخت )).
در ادامه اين آيات ، در آيه 175 همين سوره به تفاوت ميان افراد جُبان و ترسو و شجاعان مؤ من اشاره مى كند، و چنين مى فرمايد: ((اين فقط شيطان است كه پيروان خود را مى ترساند، از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد))، (انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اءوليائه فلاتخافوهم و خافون ان كنتم مؤ منين ).(348)
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه اين گونه ترسها جنبه شيطانى دارد و هدفش تضعيف روحيّه مؤ منان و كشاندن آنها به موضع انفعالى است تا از زير بار مسؤ ليّت ها فرار كنند، در حالى كه مؤ منان راستين هيچ گونه ترس و وحشتى جز از خدا ندارند!
مطابق اين تعبيرات ، ترس و جُبن ريشه شيطانى دارد، در حالى كه شجاعت و شهامت داراى ريشه ايمانى است ، آرى شجاعت از آثار ايمان است ، چرا كه مؤ من با اِتّكا به خدا كه قدرتش مافوق همه قدرتهاست خود را در همه صحنه ها پيروز مى بيند و افراد ضعيف الايمان با اِتّكا به قدرت خود كه به هر حال شكست پذير است خويش را ناتوان مشاهده مى كنند و به همين دليل ترس و وحشت در صحنه هاى مهّم زندگى بر آنها چيره مى شود.
در داستان غزوه ((حمراءالاسد)) شياطين انس و جنّ دست به دست هم دادند تا قدرت لشكر قريش را بزرگ نشان دهند، و مؤ منان را از رويارويى با آنها بترسانند، در حالى كه به تعبير قرآن تنها اولياى شيطان و دوستان او از اين گونه امور مى ترسند، و اولياءاللّه وحشتى به خود راه نمى دهند.(349)
در هفتمين و آخرين آيه مورد بحث يكى از صفات ويژه مبلّغان رسالت هاى الهى پاك بودن از رذيله ترس از غيرخدا ذكر شده ، مى فرمايد: ((آنها كسانى بودند كه تبليغ رسالت هاى الهى را مى كردند و از او مى ترسيدند و از هيچ كس جز خدا ترسى به خود راه نمى دادند و همين بس كه خداوند حسابگر است ))! (الّذين يبلّغون رسالات اللّه و يخشونه و لايخشون اءحدا الّا اللّه و كفى باللّه حسيبا)(350)
تبليغ رسالات الهى مهمترين وظيفه پيامبران خداست ، و شرط اصلى آن خالى بودن از رذيله خوف و ترس است .
اين آيه كه ناظر به پيامبران پيشين است به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در درجه اوّل و در درجه بعد به همه پيروان راستين او هشدار مى دهد كه در مقام ابلاغ رسالت هاى الهى از هيچ چيز و هيچ كس جز خدا ترس و واهمه اى نداشته باشند و مفهوم اين سخن آن است كه افراد جُبان و ترسو نه شايسته اداى اين رسالتند و نه قادر بر اين كار!
بعضى از مفسّران معتقدند كه اين آيه دليل بر اين است كه پيامبران الهى در مقام تبليغ رسالت الهى نبايد تقيّه كنند، ولى اين سخن در صورتى صحيح است كه تقيّه به معنى ترس و وحشت از مخالفين باشد، در حالى كه تقيّه هميشه ناشى از ترس نيست ، بلكه گاه هدف جلب و جذب مخالفين و رساندن آنها به اهداف الهى به صورت تدريجى است ، و شايد گفتار ابراهيم ((هذا ربّى )) در برابر ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشيدپرستان از اين باب بوده است (دقّت كنيد).
نتيجه نهايى
از آيات قرآن مجيد كه نمونه هاى روشنى از آن در بالا آمد، اهمّيّت شجاعت و شهامت و نقش اين فضيلت اخلاقى در سرنوشت معنوى و مادّى انسانها از يك سو، و آثار سوء رذيله ترس و جُبن از سوى ديگر آشكار مى شود.
درست است كه در اين آيات ، شجاعت و ترس به طور مستقّل و مستقيم مورد بحث واقع نشده ولى به طور ضمنى با بيان گويا نقش هر دو در زندگى انسانها تبيين گرديده است .
جُبن و ترس در روايات اسلامى
در احاديث اسلامى نكوهش از اين رذيله اخلاقى بازتاب گسترده اى دارد از جمله :
1- امام باقر عليه السّلام مى فرمايد: ((لايكون المؤ من جبانا و لاحريصا و لاشحيحا؛ انسان باايمان نه ترسوست و نه حريص و نه بخيل ))!(351)
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه ((ترس )) و ((حرص )) و ((بخل )) با روح ايمان سازگار نيست ، چرا كه مؤ من ، متكّى به خداست ، و آن كس كه چنين تكيه گاهى دارد ترسى به خود راه نمى دهد، و نه بخيل و حريص است زيرا او به فضل و كَرَم الهى اميدوار مى باشد، و با اين حال حرص و بخلى به او راه نمى يابد.
2- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((الجُبن و الحرص و البخل غرائز سوء يجمعها سوءالظّنّ باللّه سبحانه ؛ ترس و حرص و بخل ، صفات زشتى است كه در سوءظن به خداوند سبحان خلاصه مى شود))!(352)
اين حديث توضيح ديگرى است بر آنچه در حديث بالا آمد، و ريشه اصلى اين صفات رذيله را تبيين مى كند.
3- اميرمؤ منان على عليه السّلام دوستان خود را از مشورت با افراد ترسو نهى مى كند، چرا كه ترس آنها را آفات مشورت است مى فرمايد: ((لاتشركنّ فى راءيك جبانا يضعّفك عن الاءمر و يعظّم عليك ما ليس ‍ بعظيم ؛ هرگز با انسان ترسو مشورت نكن چرا كه تو را از كارهاى مهّم بازمى دارد، و موضوعات كوچك را در نظر تو بزرگ جلوه مى دهد))!(353)
همين معنى در عهدنامه مالك اشتر به شكل ديگرى مطرح شده است ، امام عليه السّلام مالك را از مشورت با بخيلان و ترسوها و حريصان نهى مى كند.(354)
4- اين موضوع به قدرى مهم است كه در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى خوانيم كه دستور مى داد افراد ترسو در جنگهاى اسلامى شركت نكنند (مبادا مايه تضعيف روحيّه ديگران بشوند) مى فرمايد: ((من اءحسّ من نفسه جبينا فلايغز؛ كسى كه در خود ترسى احساس مى كند در جنگ شركت نكند))!
5- در حديث ديگرى امام اميرمؤ منان عليه السّلام حديث بالا را شكافته و با صراحت مى گويد: ((لايحلّ للجبان اءن يغزو، لاءنّه ينهزم سريعا و لكن لينظر ما كان يريد اءن يغزوبه فليجهّز به غيره ؛ جايز نيست افراد ترسو در جنگ شركت كنند چرا كه به سرعت فرار مى كنند (و مايه تضعيف ديگران مى شوند) ولى لازم است صلاح و تجهيزات خود را در اختيار ديگران قراردهند)).(355)
1- ترس معقول و نامعقول
بى شك منظور از جُبن و ترس در اينجا جُبن و ترس معقول نيست بلكه جُبن و ترس نامعقول است ، توضيح اينكه :
ترس از امورى كه واقعا خطرناك است يكى از پديده هاى روحى و طبيعى و از نعمت هاى بزرگ خداست ، چرا كه اگر انسان از هيچ چيز خطرناكى نترسد، به زودى زندگى خود را از دست مى دهد، اين همان چيزى است كه از آن تعبير به تهوّر و بى پروايى در مقابل خطر مى كنند، مانند كسى كه بى خيال و بدون نگاه كردن به اين طرف و آن طرف ، از يك خيابان پُر رفت و آمد مى گذرد، چنين كسى به يقين در معرض حوادث خطرناك رانندگى قرار دارد.
اين گونه ترس خواه در زندگى عادى روزانه باشد يا در موارد موادّغذايى مشكوك يا مسائل اقتصادى و سياسى و غير آن كاملا منطقى است و سبب نجات از خطراتى است كه انسان را تهديد مى كند.
ترس مذموم آن است كه انسان از عوامل بترسد كه در خور ترسيدن نيست ، هر خطر موهومى را جدّى بگيرد، و هر دشمن خيالى را مايه وحشت قرار دهد، از همه چيز و به اصطلاح از سايه خودش نيز بترسد، و از ورود در هر كارى به احتمال عدم موفقيّت واهمه داشته باشد، چنين ترسى مايه عقب ماندگى و بدبختى و ناكامى است ، مايه شكست و ذلّت و زبونى است .
اين جهان از همه ابعادش همچون يك ميدان نبرد است ، موانع ، مشكلات و خطرها هميشه وجود داشته و دارد، و تا انسان با آنها دست و پنجه نرم نكند و خود را به طور جدّى آماده مقابله با آنها نسازد موفّق نخواهد شد.
غالبا ممكن نيست ما دست به كارى بزنيم كه پيروزى در آن صد در صد تضمين شده باشد، يا هيچ گونه خطرى در آن وجود نداشته باشد، اين يك خيال محال و يك پندار باطل است . اينجاست كه نقش شجاعت و شهامت روشن مى شود و آثار منفى صفت رذيله ترس و جُبن خود را نشان مى دهد.
هر كشاورزى احتمال خوشكسالى و آفت را مى دهد، هر تاجرى احتمال نوسان قيمت ها و دگرگونى وضع بازار را مى دهد، هر مسافرى احتمال تصادف و خطرات ديگر را مى دهد، و در هر عمل جرّاحى احتمال خطر وجود دارد، اگر به اين احتمالات ترتيب اثر داده شود بايد دست روى دست بگذاريم و هيچ كارى نكنيم و فقط در انتظار مرگ باشيم .
به يقين در اين گونه موارد بايد خطرات جدّى را پيش بينى كرد و راه مقابله با آن را شناخت ، و از بى پروايى و تهوّر پرهيز نمود، در عين حال احتمالات نسنجيده و نامعقول و يا احتمالاتى كه هميشه و در هر حال وجود دارد نبايد سدّ راه انسان شود.
اين روشن ترين تعريفى است كه براى مسئله شجاعت به عنوان يكى از صفات فضيله و ترس به عنوان يكى از صفات رذيله مى توان كرد.
در حديثى از امام حسن مجتبى عليه السّلام در تعريف جُبن چنين مى خوانيم : ((الجراءة على الصّديق و النّكول عن العدوّ؛ جُبن آن است كه در برابر دوستان جسور و در برابر دشمنان ناتوان باشى ))!(356)
و در حديث ديگرى از همان بزرگوار مى خوانيم كه از پاسخ از سؤ ال درباره معنى شجاعت فرمود: ((موافقة الاءقران و الصّبر عند الطّعان ؛ هماهنگى با اقران و ايستادگى در برابر ضربات دشمن )).(357)
قرآن مجيد در يك جا مى فرمايد: ((و لاتلقوا باءيديكم الى التّهلكة ؛ با دست خود خويشتن را به هلاكت بيافكنيد)).(358)
و در جاى ديگر در صف مؤ منان راستين مى گويد: ((...اءشدّاء على الكفّار...؛ آنها در برابر كافران سخت و شديدند (و ترس و واهمه اى به خود راه نمى دهند))).(359)
از آنچه در بالا گفته شود به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه شجاعت به عنوان يك فضيلت حدّ وسطى است در ميان ((تهوّر)) و ((جُبن )).
2- آثار منفى جُبن و ترس در زندگى فردى و اجتماعى
اين صفت رذيله آثار نامطلوب بسيار زيادى در سراسر زندگى انسانها دارد و به يقين يكى از عوامل قطعى شكست و زبونى و ذلّت است .
ملّت هاى بسيارى را در طول تاريخ مى شناسيم كه با داشتن عِدّه و عُدّه فراوان سالها گرفتار زبونى و اسارت بودند، ولى به محض اينكه رهبرى شجاع و فرماندهى باشهامت پيدا كردند تمام توان آنها بسيج شد و به سرعت عقب ماندگى هود را جبران كردند و به اوج عزّت و عظمت رسيدند.
شجاعت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام هجرت و در ميدان بدر و اُحد، و در ميدان احزاب و در ساير غزوات يكى از مهمترين عوامل پيروزى و پيشرفت سريع اسلام بود.
به همين دليل در احاديث اسلامى از امام على عليه السّلام آمده است كه فرمود: ((الشّجاعة عزّ حاضر و الجُبن ذلّ ظاهر؛ شجاعت عزّت حاضر است و جُبن ذلّت آشكار))!
و در جاى ديگر فرمود: ((الشّجاعة نصرة حاضرة و فضيلة ظاهرة ؛ شجاعت يارى حاضر و فضيلت آشكار است )).(360)
يكى ديگر از آثار منفى اين رذيله اخلاقى اين است كه انسان را از كارهاى بزرگ بازمى دارد، زيرا كارهاى بزرگ هميشه با مشكلات بزرگ رو به روست ، و انسانهايى را مى طلبد كه بتوانند از سدّ مشكلات عبور كنند، و اين كار از افراد ترسو ساخته نيست .
بنابراين چنين افرادى به فرض كه در زندگى توفيقى نصيبشان شود ناچيز و محدود خواهد بود، و هرگز نمى توانند دست به كارهاى مهمّ اجتماعى خواه جنبه انقلابى داشته باشد يا اصلاحى بزنند!
اين مسئله تا آنجا پيش مى رود كه در اسلام از مشورت مديران موفّق ، جامعه در كارهاى مهم با افراد جُبان و ترسو نهى شده است ، چرا كه آنها هميشه آيه ياءس مى خوانند و مديران را از انجام كارهاى مهم بازمى دارند!
اميرمؤ منان على عليه السّلام به مالك اشتر دستور داد كه افراد ترسو را در شوراى خود نپذيرد، چرا كه آنها سبب تضعيف او مى شوند، لاتدخلنّ فى مشورتك ... جبانا يضعّفك عن الاءمور.(361)
و در جاى ديگر آمده است : ((و يعظّم عليك ما ليس بعظيم ؛ و موضوعات كوچك را در نظر تو بزرگ نشان مى دهند)).
3- ريشه هاى جُبن
1- ضعف ايمان و سوءظنّ به خدا، زيرا افراد باايمان داراى توكّل و اميد به لطف خداوند و اعتقاد به وعده هاى او هستند، و چنين كسانى هرگز سست و زبون نخواهند شد، و از حوادث هر قدر بزرگ باشد نمى ترسند، اين همان است كه در فرمان معروف مالك اشتر آمده است كه امام عليه السّلام مى فرمايد: ((انّ البخل و الجُبن و الحرص غرائز شتّى يجمعها سوءالظّنّ باللّه ؛ بخل و ترس و حرص ، غرائز و تمايلات متعدّدى هستند كه جامع آنها سوءظنّ به خداى بزرگ است ))!
2- احساس كمبود شخصيّت و عقده حقارت يكى ديگر از دلايل جُبن و ترس است ، به همين دليل هر اندازه به افراد شخصيّت داده شود بر شجاعت آنها افزوده مى شود و از همين رو از حديث امام اميرمؤ منان آمده است كه : ((شدّة الجُبن من عجز النّفس و ضعف اليقين ؛ شدّت ترس از ناتوانى روحى و ضعف يقين سرچشمه مى گيرد))!(362)
3- ((عدم آگاهى و جهل )) در بسيارى از اوقات سبب جهل مى شود، انسان از اشخاص و جانداران و موجوداتى كه درست آنها را نمى شناسند مى ترسد، ولى هنگامى كه به قدر كافى آگاهى مى يابد ضعف او زايل مى شود.
4- ((عافيت طلبى )) يكى ديگر از اسباب ترس است ، چرا كه هميشه شجاعت در عين اينكه پيروزى مى آفريند مشكلات و ناراحتى هايى را نيز ممكن است به همراه داشته باشد كه باب طبع عافيت طلبان ترسو نيست .
5- بروز حوادث تلخ و ناگوار غالبا سبب مى شود كه انسانها به نوعى ترس ‍ گرفتار شوند، زيرا اين حوادث تلخ ذهنيّت هاى ترس آلودى در انسان به وجود مى آورد كه گاه تا آخر عمر با اوست و جز با روانكاوى صحيح برطرف نمى گردد.
6- افراط در احتياط مى تواند ناشى از ترس باشد و يا عاملى براى ايجاد ترس ، چرا كه به انسان مى گويد از هر احتمال خطرى بايد پرهيز كرد، و اين يكى از ريشه هاى اصلى ترس است .
7- انكار نمى توان كرد كه ساختمان روحى و جسمى افراد نيز در بروز اين پديده شوم مؤ ثّر است ، گروهى از افراد را مى بينيم كه به خاطر ضعف قلب يا ناتوانى اعصاب ، يا ضعفهاى ديگر جسمانى ، از همه چيز مى ترسند، در حالى كه از اين حالت متنفّرند ولى نمى توانند آن را از خود دور سازند.
آنها مى گويند: چه كنيم اين ترس دست خودمان نيست ، و بى اختيار بر ما تحميل مى شود، ولى چنان نيست كه اين حالت از طريق روان درمانى قابل تغيير نباشد.
4- طرق درمان و پيشگيرى
يكى از طرق اصلى درمان اين رذيله اخلاقى - همانند درمان ساير رذايل - از يك سو انديشيدن در ثمرات شوم و آثار زيانبار آن است . هنگامى كه افراد جُبان و ترسو آثار نكبت بار و ذلّت و زبونى ناشى از ترس بى جا و عقب ماندگى و محروميّت حاصل از آن را در زندگى خود يا ديگران مشاهده كنند غالبا به فكر تجديدنظر در برنامه اخلاقى خود و دور ساختن اين رذيله مى افتند.
پرداختن به قطع ريشه ها راه مهمّ ديگر درمان آن است ، هنگامى كه ابرهاى تيره و تار سوءظن باللّه از آسمان قلب انسان كنار رود، و خورشيد توكّل بر جان او نورافشان شود ظلمات خيالات واهى كه انسان را به ترس بى جا مى كشاند برچيده خواهد شد، ولى اين كار احتياج به مطالعه و دقّت فراوان دارد.
يكى ديگر از طرق درمان اين رذيله اخلاقى ورود در صحنه هاى رعب آور و تكرار آن است ، فى المثل بعضى هستند كه از خوردن دارو يا تزريقات مختلف وحشت دارند ولى هنگامى كه چند بار تكرار شود وحشت آنها فرومى ريزد.
بعضى ديگر از سفرهاى دريايى يا هوايى سخت متوحّش مى شوند ولى با تمرين و تكرار اين وحشت از بين مى رود، بعضى از سخن گفتن يا سخنرانى در حضور جمع مى ترسند ولى غالبا اين ترس با تمرين و تكرار از ميان خواهد رفت .
يكى از فلسفه هاى تمرينها مانورهاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دلهاى سربازان و افسران و فرماندهان است .
در كلمات قصار اميرمؤ منان عليه السّلام اين معنى به صورت زيبايى بيان شده مى فرمايد: ((اذا هبت اءمرا فقع فيه ، فانّ شدّة توقّيه اءعظم ممّا تخاف منه ؛ هنگامى كه از چيزى مى ترسى خود را در آن بيفكن كه آن ترس از خود آن سخت تر و وحشتناك تر است ))!(363)
مرحوم علّامه خويى رحمة اللّه در شرح نهج البلاغه خود در شرح اين جمله مى گويد:
((بسيار مى شود كه براى انسان كارى پيش مى آيد كه به خاطر جُبن و جهل از آن وحشت مى كند... و اين وحشت ناشى از جُبن ، مانع پيشرفت كارها مى شود. در اينجا امام عليه السّلام تشويق به دور ساختن ترس از خود مى كند چرا كه در بسيارى از اوقات تحمّل ترس ناشى از ترديد و دودلى ، سخت تر از افتادن در آن امر خوفناك است )).
سپس مى افزايد: ((مكتشفان و محقّقان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نايل شدند، آنها درون جنگلها و صحراهاى آفريقا و بيابانهاى پراكنده وارد شدند و به سير درياها پرداختند، و به درون جزاير دور دست نفوذ كردند، و از اين طريق هم ثروت فراوانى بدست آوردند و هم شهرت جهانى به علاوه به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى كردند)). و به گفته شاعر:
چو ترسى به امرى بيندازد خويش در آن و بپيراى تشويق خويش ‍
دو دل بودن و خود نگه داشتن بسى سخت تر مى كند قلب ريش (364)
آرى اين يك واقعيّت است كه ترديدها و دودلى ها و ترس از عواقب خطرناك يك كار غالبا بيش از خود آن انسان را رنج مى دهد.
در زبان عرب ضرب المثلهاى جالبى در اين زمينه ديده مى شود از جمله :
((امّ المقتول تنام و امّ المهدّد لاتنام ؛ مادر مقتول به خواب مى رود، ولى مادر كسى كه تهديد به مرگ شده به خواب نمى رود))!
و نيز گفته اند: ((كلّ اءمر من خير اءو شَرّ فسماعه اءعظم من عيانه ؛ هر كار خير و شَرّى شنيدنش از ديدنش بزرگتر است )).(365)
يكى ديگر از طرق درمان جُبن و ترس ، پاك بودن و پاك زيستن است ؛ زيرا افراد آلوده غالبا از نتيجه اعمال خود بيمناكند و از آنجا كه اعمال آنها روزى آفتابى و برملا مى شود در هراسند، به همين دليل در حديث معروف علوى آمده است : ((ما اءشجع البرى و اءجبن المريب ؛ چه شجاع است انسان پاكدامن و چه ترسوست انسان مسئله دار))!(366)
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم : ((لو تميّزت الاءشياء لكان الصّدق مع الشّجاعة و كان الجُبن مع الكذب ؛ اگر اشياء از هم جدا شوند (و گروه بندى گردند) صدق و راستى همراه شجاعت خواهد بود و ترس ‍ همراه دروغ ))!(367)
5- آثار شجاعت در زندگى انسانها
نقطه مقابل صفت رذيله جُبن و ترس همان شجاعت و دليرى است كه بحث هاى مربوط به آن در لا به لاى مباحث جُبن و ترس آمد و هر يك از اين دو به قرينه مقابله در غالب بحث ها روشن مى شود، شناخت مفهوم جُبن و ترس بدون شناخت مفهوم شجاعت مشكل است ، همان گونه كه شناخت مفهوم شجاعت بدون شناخت جُبن و ترس دشوار مى باشد.
با اين حال براى تكميل بحث هاى گذشته لازم به نظر مى رسد كه توضيحات بيشترى درباره شجاعت و آثار و پيامدهاى آن به ويژه از ديدگاه اخبار و احاديث اسلامى داشته باشيم .
1- در فرمان مالك اشتر كه ((جامع ترين فرمان الهى سياسى )) براى كشوردارى است در موارد متعدّدى به اين مسئله اشاره فرموده است . در يك جا به مالك هشدار مى دهد كه افراد ترسو و حريص را جزء مشاوران خود قرار ندهد.

next page

fehrest page

back page