next page

fehrest page

back page

اگر انسان به گذشته خويش برگردد كه طفلى بود از هر نظر عاجز و ناتوان و به آينده خويش بنگرد كه پير و ناتوان و از كار افتاده مى شود و اگر چند روزى قدرت ، مال ، ثروت ، جوانى و زيبايى دارد، همه آنها در معرض انواع آفات است و طبق ضرب المثل معروف ((به مالت نناز كه به شبى از بين مى رود و به جمالت نناز كه به تبى از بين مى رود!)) همه اينها آسيب پذير است .
و نيز اگر به تاريخ پيشينيان بنگرد و سرعت زوال قدرت ها و از ميان رفتن اموال و نابودى امكانات باخبر شود هرگز مست غرور نخواهد شد.
چگونه انسان به عملش مغرور شود و حال آنكه ممكن است با ضربه اى كه به مغز او تصادفا وارد شود نه تنها همه علومش را فراموش مى كند حتّى نام خود را نيز فراموش كند؟!
چگونه به اموالش مغرور گردد در حالى كه با يك نوسان بازار و پيش آمدن يك حادثه مهّم اجتماعى ، سياسى و يا نظامى نه تنها همه ثروت خود را از دست دهد بلكه بدهى زيادى به بار آورد؟!
چگونه به قدرتش بنازد در حالى كه ممكن است فردا آن را از دست دهد و پشت ميله هاى زندان باشد!
به هر حال آنچه انسان را از مركب غرور پايين مى كشد و به مستى غرور پايين مى دهد شناخت خويشتن و اوضاع جهان و بى اعتبارى و شدّت دگرگونى احوال آن است .
قرآن مجيد به مغروران خطاب مى كند و با اين سخن بيدادگر به آنها هشدار مى دهد، مى فرمايد: ((اءولم يسيروا فى الاءرض فينظروا كيف كان عاقبة الّذين من قلبهم كانوا اءشدّ منهم قوّة و اءثاروا الاءرض و عمروها اءكثر ممّا عمروها و جائتهم رسلهم بالبيّنات فما كان اللّه ليظلمهم و لكن كانوا اءنفسهم يظلمون ؛ آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها بودند چگونه بود؟ آنها نيرومندتر از اينها بودند و زمين را (براى زراعت و آبادى ) بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند و عمران نمودند و پيامبرانشان با دلايل روشن به سراغشان آمدند (امّا آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند) خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مى كردند)).(241)
شبيه همين معنى در سوره غافر آيه 21 و 82 نيز آمده است .
اگر انسان درست به جسم و روح و امكانات خود توجّه كند كه چقدر آسيب پذيرند و چگونه حوادث كوچك مى توانند زندگى او را بر هم زنند، هرگز مَست و مغرور نمى شوند، اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايد: ((مسكين بن آدم مكتوم الاءجل ، مكنون العلل ، محفوظ العمل ، تؤ لمه البقّة و تقتله الشّرقة و تنتنه العرقة ؛ بيچاره آدميزاد! سرآمد زندگيش نامعلوم ، علل بيماريش ناپيدا و اعمالش ثبت و ضبط مى شود، پيشه اى او را مى آزارد و گلوگير شدن آب يا غذايى او را مى كُشد و عرق مختصرى او را متعفّن و بدبو مى سازد))!(242)
در حالات ((اياز)) وزير معروف و مقتدر سلطان محمود غزنوى نقل كرده اند كه همه روز در اطاق مخصوصى مى رفت و در را مى بست و بعد از لحظاتى بيرون مى آمد، بينندگان تعجّب كردند كه در اين اطاق چه سرّى نهفته است كه همه روز ((اياز)) به آن سركشى مى كند، بعد از تحقيق معلوم شد لباس دوران چوپانيش را در آنجا گذارده و همه روز به آنجا مى رود و به آن نگاه مى كند و مى گويد: ((اياز تو چوپان بودى ! اكنون كه خداوند تو را به مقام وزارت رسانده مغرور مباش ، از اين بترس كه فردا مقامت را از دست بدهى و از گذشته نيز ناتوان تر شوى ))!
اگر همه قدرتمندان چنين اسباب عبرتى در اختيار داشته باشند هرگز مغرور نخواهند شد، ولى متاءسّفانه هر كس ((اياز)) نمى شود.
8 : آرزوهاى دراز! (طول امل )
اشاره :
((طول امل )) و به تعبير ديگر ((آرزوهاى دور و دراز)) از مهمترين رذايل اخلاقى است كه انسان را به انواع گناهان آلوده مى كند، از خدا دور مى سازد، به شيطان نزديك مى كند و گرفتار عواقب خطرناكى مى سازد.
البتّه اصل ((آرزو)) و ((اميد)) نه تنها مذموم و نكوهيده نيست ، بلكه نقش ‍ بسيار مهمّى در حركت چرخهاى زندگى و پيشرفت در جنبه هاى مادّى و معنوى بشر دارد.
اگر اميد و آرزو در دل ((مادر)) نباشد هرگز فرزندش را شير نمى دهد و انواع زحمت ها و ناراحتى ها را براى پرورش او تحمّل نمى نمايد، همان گونه كه در حديث معروف نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است : ((اءلاءمل رحمة لامّتى و لولا اءلاءمل ما رضعت والدة ولدها و لا غرش غارس ‍ شجرها!؛ اميد و آرزو، رحمت براى امّت من است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت ))(243)
كسى كه يقين كند مثلا امروز روز آخر زندگى اوست يا در آينده بسيار نزديكى از دنيا مى رود، دست از همه كار مى شويد و در واقع موتور زندگى او خاموش مى شود و چرخهاى آن از كار مى افتد و شايد يكى از دلايل مخفى بودن پايان عمر هر كس همين باشد كه چراغ پُر فروغ اميد و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهاى زندگى ادامه دهد.
همان گونه كه در حديثى از حضرت مسيح عليه السّلام مى خوانيم : ((در جايى نشسته بود و پيرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل به شكافتن زمين مشغول است (و تلاش گرم و مستمرّى براى كار كشاورز دارد) حضرت مسيح عليه السّلام به پيشگاه خدا عرضه داشت : ((خداوندا اميد و آرزو را از او برگير!)) ناگهان پيرمرد بيل را به كنار انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد، كمى بعد حضرت مسيح عليه السّلام عرضه داشت : ((بارالها! اميد و آرزو را به او باز گردان !)) ناگهان مشاهده كرد پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعاليّت و كار شد! حضرت مسيح عليه السّلام از او سؤ ال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم ، يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى ، امّا در مرحله دوّم ناگهان برخاستى و مشغول كار شدى ؟!))
پيرمرد در جواب گفت : ((در مرتبه اوّل فكر كردم من پير و ناتوانم و آفتاب لب بامم ، امروز بميرم يا فردا خدا مى داند، چرا اين همه به خود زحمت دهم و اين همه تلاش كنم ؟ بيل را به كنار انداختم و بر زمين خوابيدم !
ولى چيزى نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه من سالهاى زيادى زنده نمانم ؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر كردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مى خواهد و بايد براى خود و خانواده اش ‍ تلاش كند، برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول كار شدم )).(244)
به همين دليل براى ايجاد تحرّك بيشتر در گروه هاى مختلف اجتماعى بايد اميد به آينده را در دل آنها زنده نگه داشت .
ولى همين اميد و آرزو كه رمز حركت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حياتبخش باران ، كه سرزمين هاى مُرده را زنده مى كند، سرزمين دل انسان را زنده نگه مى دارد، اگر از حدّ بگذرد به صورت سيلابى ويرانگر در مى آيد و همه چيز را با خود مى برد و سرانجام انسان را غرق دنياپرستى و ظلم و جنايت و گناه مى كند.
به همين دليل پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ((طول امل )) را يكى از دو دشمن بسيار خطرناك براى انسانها شمرده و فرموده است :
((خصلتان اتّباع الهوى و طول الاءمل ، فاءمّا اتّباع الهوى فاءنّه يعدل عن الحقّ، اءمّا طول الاءمل فاءنّه يحبب الدّنيا؛ شديدترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم دو خصلت است : پيروى از هوا و آرزو طول و دراز؛ زيرا هواپرستى شما را از حق بازمى دارد و امّا آرزوى دور و دراز شما را حريص ‍ بر دنيا مى كند)).(245)
شبيه همين معنى با كمى تفاوت در نهج البلاغه از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است .(246)
با اين اشاره به آيات قرآن بازمى گرديم و نتيجه طول امل را در سرنوشت اقوام پيشين و انسانها به طور كلّى مورد بررسى قرار مى دهيم :
1- و اءذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوّاءكم فى الاءرض تتّخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بيوتا فاذكروا آلاء اللّه و لاتعثوا فى الارض ‍ مفسدين (سوره اعراف ، آيه 74)
2- اءتبنون بكلّ ريع آية تعبثون * و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون (سوره شعراء، آيات 129 و 128)
3- ينادونهم اءلم نكن معكم قالوا بلى و لكنّكم فتنتم اءنفسكم و تربّصتم و ارتبتم و غرّتكم الاءمانىّ حتّى جاء اءمر اللّه و غرّكم باللّه الغرور (سوره حديد، آيه 14)
4- اءلم ياءن للّذين آمنوا اءن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ و لايكونوا كالّذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون (سوره حديد، آيه 16)
5- ذرهم ياءكلوا و يتمتّعوا و يلههم الاءمل فسوف يعلمون (سوره حجر، آيه 3)
6- اءم للانسان ما تمنّى * فللّه الآخرة و الاولى (سوره نجم ، آيات 24 و 25)
7- ويل لكلّ همزة لمزة * الّذى جمع مالا و عدّده * يحسب اءنّ ماله اءخلده (سوره همزه ، آيات 1 تا 3)
8- انّ الّذين اءرتدّوا على اءدبارهم من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشّيطان سوّل لهم و اءملى لهم (سوره محمّد، آيه 25)
ترجمه :
1- و به خاطر بياوريد كه خداوند شما را جانشين قوم ((عاد)) قرار داد و در زمين مستقرّ ساخت كه در دشتهايش ، قصرها براى خود بنا مى كنيد و در كوهها براى خود خانه ها مى تراشيد! بنابراين نعمت هاى خدا را متذكّر شويد و در زمين به فساد نكوشيد.
2- آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانه اى از روى هوا و هوس مى سازيد؟! - و قصرها و قلعه هاى زيبا و محكم بنا مى كنيد، شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟!
3- (منافقان ) آنها را صدا مى زنند ((مگر ما با شما نبوديم ؟!)) مى گويند ((آرى ولى شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد و (در همه چيز) شك و ترديد داشتيد و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرارسيد و شيطان فريبكار (نيز) شما را در برابر (فرمان ) خداوند فريب داد!)).
4- آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤ منان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟! و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلب هايشان قساوت پيدا كرد و بسيارى از آنها گنهكارند!
5- بگذار آنها بخورند و بهره گيرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد!
6- آيا آنچه انسان تمنّا دارد به آن مى رسد؟!- در حالى كه آخرت و دنيا از آن خداست !
7- واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى !- همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده (بى آنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند)!- او گمان مى كند كه اموالش او را جاودانه مى سازد!
8- كسانى كه بعد از روشن شدن هدايت براى آنها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است !
تفسير و جمع بندى
سرچشمه طول امل
آيات اوّل و دوّم ناظر به قوم ((عاد)) و ((ثمود)) است كه پيامبرانى به نام ((هود)) و ((صالح )) داشتند اين جمعيّت با پيشرفتى كه در كشاورزى و صنعت پيدا كرده بودند سخت سرگرم به دنيا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهاى دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و كبر و نخوت شده بودند كه نه تنها كمترين اعتنايى به دعوت خيرخواهانه پيامبرشان هود و صالح عليهما السّلام نكردند، بلكه به مبارزه با آنها برخاستند.
قرآن مجيد در نخستين آيه از آيات بالا، از زبان حضرت صالح عليه السّلام خطاب به آن قوم سركش چنين نقل مى كند: ((به خاطر بياوريد كه قوم عاد به خاطر طغيان از ميان رفتند و خداوند شما را جانشينان آنان قرار داد و در زمين مستقرّ ساخت كه در دشتهايش قصرها براى خود بنا مى كنيد و در كوهها (در دل سنگها) براى خود خانه هايى مى تراشيد، به ياد نعمت هاى خدا باشيد و در زمين فساد نكنيد))! (و اءذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوّاءكم فى الاءرض تتّخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بيوتا فاذكروا آلاء اللّه و لاتعثوا فى الارض مفسدين ).(247)
در دوّمين آيه وضع قوم ((عاد)) را شرح مى دهد كه توضيحى است براى آيه قبل كه درباره قوم ((ثمود)) بود.
از زبان پيامبرشان (حضرت هود عليه السّلام ) چنين نقل مى كند: ((آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانه اى از سر هوا و هوس مى سازيد؟- و قصرها و قلعه هاى زيبا و محكم بنا مى كنيد كه گويى در دنيا جاودانه خواهيد ماند))! (اءتبنون بكلّ ريع آية تعبثون * و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون ).(248)
هود عليه السّلام با اين سخن به آنها مى فهماند كه يكى از علل مهّم انحراف شما هوسرانى و تكيه بر آرزوهاى دراز است كه شما را از خدا غافل كرده و در زرق و برق دنيا غرق ساخته است .
((مصانع )) جمع ((مصنع )) به معنى ساختمان و قصر مجلّل و محكم است ، اين واژه از مادّه ((صنع )) گرفته شده كه به معنى كار نيكو انجام دادن است ، بنابراين صنع به هر كارى گفته نمى شود، بلكه به كارهايى اطلاق مى گردد كه داراى امتياز خاصّى است .
قوم عاد و ثمود تصوّر مى كردند كه با اين بناهاى محكم و زيبا و خانه هاى مجلّلى كه در درون دل كوهها ايجاد كرده بودند، مى توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و ساليان دراز زنده بمانند و به عيش و نوش ‍ بپردازند.
همين معنى درباره قوم ثمود در آيات ديگرى مطرح شده است و باز از زبان صالح عليه السّلام اين چنين مى خوانيم : ((اءتتركون فى ما ههنا آمنين * فى جنّات و عيون * و زروع و نخل طلعها هضيم * و تنحتون من الجبال بيوتا فارهين ؛ آيا چنين مى پنداريد كه هميشه در نهايت امنيّت در نعمت هايى كه اينجاست ، مى مانيد - در اين باغها و چشمه ها - در اين زراعت ها و نخلهايى كه ميوه هايش شيرين و رسيده است و شما از كوهها خانه هايى (بسيار محكم ) مى تراشيد و در آن به عيش و نوش مى پردازيد (و همه چيز را به دست فراموشى مى سپاريد؟!))).(249)
بى شك غرور و غفلت حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولى در قرآن مجيد در مورد اين دو گروه سركش ، اين رذيله اخلاقى برجستگى خاصّى دارد.
در سوّمين آيه سخن از گفتگوى مؤ منان و منافقان در روز قيامت است كه منافقان خود را در ظلمت و تاريكى در صحنه محشر مى بينند، در حالى كه مؤ منان در پرتوى نور و ايمان به سوى بهشت در حركتند، منافقان از مؤ منان تقاضا مى كنند اجازه بدهيد ما هم از نور شما بهره اى بگيريم ، ولى ديوار بلندى در ميان اين دو فاصله مى شود.
در اينجا منافقان فرياد مى زنند ((...الم نكن معكم ...؛ آيا ما در دنيا با شما نبوديم (پس چرا از ما جدا شديد؟)))(250)
مؤ منان در پاسخ مى گويند: ((آرى ما با هم بوديم ، ولى شما خود را فريب داديد و در انتظار حوادث ناگوار براى مسلمانان بوديد و پيوسته در امر معاد و دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ابراز ترديد مى كرديد و آرزوهاى دراز، پيوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوى خدا فرارسيد))، (...قالوا بلى و لكنّكم فتنتم اءنفسكم و تربّصتم و اءرتبتم و غرّتكم الاءمانىّ حتّى جاء اءمراللّه ...)(251)
به اين ترتيب آيه فوق عامل بدبختى منافقان را در چهار چيز خلاصه مى كند كه چهارمين آنها آرزوهاى طول و دراز است .
((امانىّ)) جمع ((اُمنِيّه )) از مادّه ((مَنى )) (بر وزن مَغز) در اصل به معنى اندازه گيرى كردن است ، و ((تمنى )) به معنى آرزوست ، چرا كه انسان در درون دل در عالم خيال امورى را براى خود اندازه گيرى مى كند و به همين جهت به خيالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهاى دور و دراز ((اَمنِيّه )) و جمع آن ((امانىّ)) اطلاق شده است .
در تفسير منهج الصادقين و تفسير قرطبى در ذيل اين آيه حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه مضمونش اين است : ((آن حضرت درحالى كه يارانش را موعظه مى فرمود خطهايى (موازى هم ) بر زمين كشيد، بعد يك خط عمودى بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت : مى دانيد اين خطوط چه معنى دارد؟ عرض كردند: نه يا رسول اللّه ! فرمود: اين خطوط مانند آرزوهاى دور و دراز انسانهاست (كه حدّ و مرزى ندارند) و آن يك خط (عمودى ) همان مرگ و پايان زندگى است كه بر همه آنها كشيده مى شود و همه آمال و آرزوها را باطل مى كند)). همين معنى با تفاوت مختصرى از ((ابن مسعود)) نقل شده است و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطّى به شكل مربّع كشيد و خطّى در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربّع ادامه داد و خطوط كوچكى از طرف راست و چپ آن كشيد، سپس فرمود: ((اين (خطّى كه در وسط مربّع است ) انسان است و اين (مربّع ) اجل اوست كه به او احاطه كرده و اين (ادامه خطّى كه به خارج از مربّع پيش رفته ) آرزوهاى دراز اوست كه از اجل و مرگ او هم فراتر مى رود و اين خطوط كوچك عوارض و حوادثى است كه او را احاطه كرده ، اگر (فرضا) اجل خطا كند، اين حوادث و عوارض او را از بين مى برند و اگر اين حوادث و عوارض خطا كنند اجل او را از ميان برمى دارد)).(252)
در چهارمين آيه مؤ منان را به طور غيرمستقيم مخاطب قرار داده و هشدار مى دهد كه مراقب وضع خويش باشند، مبادا بر اثر آرزوهاى دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناك اقوام پيشين گرفتار شوند، مى فرمايد: ((آيا وقت آن نرسيده است كه دل هاى مؤ منان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند كسانى نباشند كه پيش از اين كتاب آسمانى بر آنها داده شد، سپس زمان طولانى به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهاى دراز) قلب هاى آنها قساوت پيدا كرد. و بسيارى از آنان گناهكارند. اءلم ياءن للّذين آمنوا اءن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ و لايكونوا كالّذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الاءمد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون )).(253)
مطابق اين آيه آنچه باعث نرمش قلب آدمى و انعطاف آن به سوى حق و خشوع و خضوع در پيشگاه خدا مى شود، همان ذكرللّه و ياد خدا و توجه به حق است ، آرى ياد خدا است كه آرزوهاى دور و دراز را بر مى چيند، و انسان را متوجّه مسؤ وليّت هايش مى كند، و دل را نورانى ، و فكر انسان را واقع بين و ماهيّت زندگى ناپايدار دنيا را در برابر او مشخص مى سازد.
دلى كز نور معنى نيست روشن مخوانش دل كه آن سنگ است و آهن
دلى گز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد
در پنجمين آيه خطاب به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، اشاره به كفّار و مشركان كرده ، مى فرمايد: ((بگذار آنها بخورند و از دنياى مادّى بهره گيرند و آرزوها (ى دراز) آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد (كه چه اشتباه بزرگى مرتكب شده اند)))، (ذرهم ياءكلوا و يتمتّعوا و يلههم الاءمل فسوف يعلمون ).
آرى آنان همچون چهارپايانند كه جز آب و علف چيزى نمى فهمند، تنها تفاوتى كه با چهارپايان دارند و آنها را از چهاپايان پَست تر كرده اين است كه يك مشت آرزوى طول و دراز اطراف فكرشان را احاطه كرده و به آنها اجازه نمى دهد كه در سرنوشت خود بينديشند و پيش از آنكه دست اجل گريبان آنها را بگيرد بيدار شوند و از بيراهه بازگردند.
در اينجا تاءثير منفى آرزوهاى دراز در وجود انسان به خوبى تبيين شده و نشان مى دهد كه تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول مى سازد و از خدا غافل مى كند.
تعبير به ((ذَرهُم )) (آنها را رها كن ) به وضوح نشان مى دهد كه اميدى به هدايت اين گروه نيست وگرنه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هرگز ماءمور نمى شد آنها را رها سازد.
چگونه مى توان اميد به هدايت گروهى داشت كه هدف نهايى آنها خور و خواب همچون حيوانات است و آرزوهاى دراز به آنها اجازه نمى دهد كه لحظه اى به پايان زندگى و به آفريدگارى كه اين مواهب حيات را به آنها بخشيده بينديشند و درباره هدفى كه براى آن آفريده شده اند لحظه اى فكر كنند.
در ششمين آيه مورد بحث ، اشاره به اين حقيقت مى كند كه غالبا آرزوهاى دراز كه هرگز انسان به آنها نمى رسد، او را احاطه مى كنند و امكانات او را كه بايد در مسير سعادت به كار گرفته شود به خود جذب مى كند و او را از راه بازمى دارد، مى فرمايد: ((آيا انسان به آنچه آرزو مى كند مى رسد؟! (نه هرگز نخواهد رسيد))) (اءم للانسان ما تمنّى ).(254)
اين استفهام در واقع يك نوع استفهام انكارى است ، چگونه ممكن است انسان به همه آرزوهايش برسد در حالى كه طول آرزوها گاه دهها يا صدها برابر عمر اوست ! و گاه اصلا نقطه پايانى ندارد! و هر جا برسد آرزوهاى ديگرى در برابر او خودنمايى كرده و وى را به سوى خود جلب مى نمايد.
بايد توجّه داشت كه اين آيه به دنبال آياتى است كه اشاره به بت هاى مشركان مى كند كه آرزو داشتند شفيع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن مى گويد اين آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولى با اين حال مفهوم آيه عام است و به اصطلاح مورد، مخصّص نيست .
در هفتمين آيه سخن از دنياپرستان خودخواه با آرزوهاى دور و دراز است ، مى فرمايد: ((واى بر هر عيبجوى مسخره كننده اى - همان كس كه مال و ثروت (عظيمى ) را جمع آورى و شماره كرده است (بى آنكه حساب مشروع و نامشروع را بكند) و گمان مى كند اموالش سبب جاودانگى اوست !))، (ويل لكلّ همزة لمزة * الّذى جمع مالا و عدّده (255) * يحسب اءنّ ماله اءخلده ).(256)
در واقع اين سه آيه علّت و معلول يكديگرند، چرا كه اين انسان بى خبر و خودبين و خودپسند ديگران را استهزاء مى كند، به خاطر آنكه ثروت عظيمى براى خود از طرق نامشروع فراهم ساخته ، چرا دست به جمع چنين ثروتى زده ؟ به خاطر اينكه مى پندارند داشتن چنين ثروتى به او جاودانگى مى دهد، اين پندار كه با ((طول امل )) و آرزوهاى دراز همراه است سبب غرور و خودبرتربينى مى شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عيبجويى نسبت به ديگران است .(257)
از اين آيه به خوبى مى توان استفاده كرد كه آرزوهاى دراز گاهى به حدّى مى رسد كه انسان مرگ را به كلّى فراموش كرده ، خود را جاودانه مى پندارد و همين امر سبب طغيان و سركشى او مى شود و آن طغيان سرچشمه گناهان ديگرى مى گردد.
در هشتمين و آخرين آيه مورد بحث ، سخن از گروهى است كه حق را شناختند و سپس به آن پشت كردند و از آن اعراض نمودند، مى فرمايد: ((كسانى كه بعد از روشن شدن حق به آن پشت كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است !))، (انّ الّذين اءرتدّوا على اءدبارهم من بعد ماتبيّن لهم الهدى الشّيطان سوّل لهم و اءملى لهم ).(258)
((اَملَى لَهم )) از مادّه ((اِملَاء)) به معنى پديده آوردن آرزوهاى دور و دراز است كه انسان را به خود مشغول مى دارد.
در واقع آيه ناظر به اين حقيقت است كه چگونه ممكن است يك انسان حق را بشناسد و باور كند سپس آن را ناديده بگيرد و به آن پشت كند و راه نجات خود را ببيند با اين حال از بيراهه برود!
آيا مى توان باور كرد انسان عاقلى چنين كند؟! آرى ! هنگامى كه تسويلات شيطان انسان را احاطه كند و زشتى ها را در نظرش به صورت زيبايى ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهاى دور و دراز سازد، بعيد نيست حق را به دست فراموشى بسپارد و به آن پشت كند.
از اينجا مى توان دريافت كه آرزوهاى طولانى چه بلايى بر سر انسان مى آورد و چگونه انسان عاقل را به كلّى از عقل و خِرد بيگانه مى كند؟!
از مجموع آيات فوق كه قسمتى درباره اقوام پيشين بود و بخشى درباره معاصران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قسمتى نيز به صورت يك قانون كلّى مطرح شده بود مى توان چنين نتيجه گرفت كه طول امل و آرزوهاى دراز از خطرناك ترين دشمنان سعادت بشر است كه نه تنها افراد، بلكه اقوام و ملّت ها را در كام مرگ و بدبختى فرو مى برد.
طول امل در روايات اسلامى
از آنجا كه آرزوهاى دراز تاءثير بسيار مخرّبى بر زندگى معنوى و اخلاقى و حتّى مادّى انسانها دارد، در روايات اسلامى با تعبيرات گوناگون از آن نكوهش شده و با عبارات پُرمعنايى به علل منطقى آن نيز اشاره شده است ، به عنوان نمونه به روايات نيز مى توان اشاره كرد:

next page

fehrest page

back page