next page

fehrest page

back page

باز در حديث ديگرى مى فرمايند: ((الشّهوات تسترقّ الجهول ؛ شهوت ها، افراد نادان را بَرده خود مى سازند)).(471)
5- رسوايى و بى آبرويى
رسوايى ، يكى ديگر از پيامدهاى شهوت پرستى است . تاريخ بشر مملو از شرح زندگى كسانى است كه در جامعه داراى مقام و موقعيّت ممتاز بودند؛ ولى هنگامى كه اسير ((شهوت )) و هواى نفس شدند، كارشان به رسوايى كشيد.
در اشعار شعرا نيز رابطه ((عشق )) و ((رسوايى )) يك رابطه معروف و مشهور است .(472)
(رسوايى عالمى شدم از فرط عاشقى )
در داستان يوسف و همسر عزيز مصر نشان مى دهد كه چگونه همسر عزيز مصر با وجود احترام فراوان - به علّت هواپرستى - رسواى خاص و عام شد.
يوسف به صبر خويش پيمبر شد رسوا شتاب كرد زليخا را (473)

و به گفته شاعر عرب :
انّ الهوى هو الهوان قلب اسمه فاذا هويت فقد لقيت هوانا (474)

هواپرستى همان پَستى است كه نام آن تغييريافته ، به همين دليل هر هواپرستى پَست مى شود.
عوامل و اسباب شهوت پرستى
بارها در مباحث مشابه گفته ايم كه براى درمان مفاسد اخلاقى ، بايد نخست علل و ريشه ها و اسباب آن را بيابيم . بزرگان علم اخلاق نيز، در مباحث اين علم ، به بحث از انگيزه ها، اهمّيّت فوق العاده اى داده اند؛ به همين دليل لازم است بحث دقيقى در مورد عوامل شهوت پرستى داشته باشيم .
اميال و خواسته هاى درونى كه از آن به شهوات تعبير مى شود، - مخصوصا شهوت جنسى - يك امر طبيعى و خدادادى بوده و از عوامل حركت انسان ، براى پيشرفت زندگى بشمار مى آيد. به همين دليل ، گرچه نمى توان آنها را از ميان بُرد، امّا هرگز نبايد براى سركوبى آنها نيز تلاش كرد؛ زيرا اگر اين شهوات در حدّ اعتدال باشند؛ نه نتها مشكلى ايجاد نمى كنند، بلكه يكى از اسرار تكامل و تقدّم انسان نيز محسوب مى گردند.
آنچه به صورت مُفسده اخلاقى ظاهر مى شود، همان طغيان شهوات و خارج شدن آنها از كنترل نيرويى عقل و خِرد است .
حال بايد ملاحظه كرد كه چه عواملى سبب خارج شدن اميال و خواسته هاى درونى از تحت كنترل عقل گشته و به صورت نيرويى ويرانگر در مى آيد. به يقين ، امور زير تاءثير زيادى در اين مسئله دارد:
1- ضعف ايمان
ضعف ايمان ، علّت اصلى ناديده گرفتن فرمان هاى الهى است . اگر انسان ، خدا را حاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهى را در قيامت با چشمان قلب خويش مجسم نمايد؛ هرگز حدود الهى را نمى شكند و از مرزها تجاوز نكرده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى نمى گردد.
اين همان برهان الهى است كه در بدترين شرايط زندگى حضرت يوسف عليه السّلام به سراغش آمد و او را از آلودگى به فحشا - كه تمام زمينه هاى ارتكاب ، موجود و موانعش مفقود بود - حفظ كرد.
اگر ايمان ضعيف گشته و توجّه به مبداء و معاد كم گردد، زمينه طغيان شهوات كاملا فراهم مى شود كه انسان در چنين شرايطى مثل حيوان درنده اى كه از قفس خارج شده باشد و هيچ گونه مانعى در برابر خود نبيند، به همه جا حمله مى كند و اگر كسى در برابرش ظاهر شود، مى درد.
در اين رابطه در حديث علوى آمده است : ((من اشتاق الى الجنّة سلا عن الشّهوات ؛ كسى كه مشتاق به بهشت (و معتقد به آن ) باشد، شهوات سركش را به فراموشى مى سپارد)).(475)
گاهى نيز انسان براى بهره گيرى از شهوات بدون قيد و شرط، سدّ ايمان را در هم مى شكند تا در شهوت پرستى آزاد باشد؛ قرآن مجيد مى فرمايد: ((بل يريد الاءنسان ليفجر اءمامه - يسئل اءيّان يوم القيامة (476)؛...بلكه انسان مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت ) در تمام عصر، گناه كند؛ (از اين رو) مى پرسد: قيامت كى خواهد بود؟! (سؤ الى كه نشانه انكار يا ترديد است ))).
2- بى اعتنايى به حديث اجتماعى و شخصيّت انسانى
بى اعتنايى به آبرو و حيثيت اجتماعى و ضعف شخصيت انسانى ، اغلب سبب آلودگى به انواع شهوات مى شود، در حالى كه آبرو و شخصيّت انسانى و توجّه به حيثيت اجتماعى ، انسان را - هر چند كه ايمان به خدا نيز نداشته باشد - در برابر طغيان شهوات ، كنترل مى كند.
به همين دليل ، در جوامع غير دينى ، افراد آبرومند و باشخصيّت ، كمتر تسليم طغيان شهوات گشته و به ((شكم پرستى )) و شهوات بى قيد و شرط جنسى روى مى آورند؛ زيرا آبرو و حيثيت اجتماعى و شخصيت انسانى آنها، سدى است در برابر طغيان شهوات .
بنابراين هميشه تنها افراد رذل و بى شخصيّت ، در چنگال اين امور گرفتار مى گردند.
3- غفلت و بى خبرى
غفلت و بى خبرى از پيامدهاى شهوت پرستى ، عامل ديگر آلودگى به اين رذيله اخلاقى است ؛ زيرا بيشتر رذايل اخلاقى ، آثار سوء جسمانى و بهداشتى دارد؛ مثلا، شكم پرستى ، انسان را به انواع بيمارى ها مبتلا مى سازد و يا افراط در شهوت جنسى ، نيرو و توان انسان را كاهش داده ، اعصاب را در هم مى كوبد و عمر را كوتاه نموده و در نهايت سلامت جسمى و روحى انسان را مختل مى سازد.
به همين دليل ، در جوامع غيرمذهبى ، افراد زيادى مقيّد به رعايت اعتدال در خوردن و مسايل جنسى هستند؛ زيرا توصيه پزشكان را در اين زمينه پذيرفته و نتايج آن را درك كرده اند.
مشكلات اجتماعى ناشى از شهوت پرستى نيز قابل انكار نيست . به يقين ((شكم پرستى )) گروهى از مردم سبب گرسنگى گروه هاى ديگرى خواهد شد.
بى بندوبارى در مسائل جنسى نيز سبب ناامنى زن و فرزند اين افراد مى شود و چه بسا كه آلودگى به عمق خانه آنها نيز نفوذ مى كند.
بنابراين هر كس كه بر اين امور توجّه كند، به يقين در كنترل شهوات خويش ‍ مى كوشد.
4- معاشرت هاى نامناسب و محيطهاى آلوده
معاشرت هاى نامناسب ، دوستان ناباب ، محيطهاى آلوده و فساد وسائل ارتباط جمعى يكى از عوامل ديگر آلودگى به شهوت پرستى است . اغلب انسان هاى ناباب ، دوستان خود را به گناه سوق داده و آنها را غرق گناه مى سازند و راه هاى مختلف ارتكاب گناه را به آنها مى آموزند، به گونه اى كه مى توان گفت : رايج ترين اسباب آلودگى به شهوت پرستى ، معاشرت با انسانهاى گناهكار و آلوده است .
بدآموزى ناشى از وسائل ارتباط جمعى و محيطهاى آلوده نيز از عوامل مهمّ اين آلودگى است . در اين زمينه در بحث هاى مربوط به امور ((زمينه ساز مفاسد اخلاقى )) در جلّد اوّل به قدر كافى صحبت كرديم و به طور مشروح بيان داشتيم كه معاشرت هاى آلوده ، نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقى مى كند، بلكه تا سر حد كفر نيز پيش مى برد.
قرآن مجيد نيز درباره بعضى از دوزخيان مى گويد: ((و يوم يعضّ الظالم على يديه يقول يا ليتنى اتّخذت مع الرّسول سبيلا - يا ويلتى لم اءتّخذ فلانا خليلا - لقد اءضلّنى عن الذّكر بعد اذ جائنى و كان الشّيطان للانسان خذولا(477)؛ و به خاطر بياور روزى كه ظالم دست خويش را از شدّت حسرت به دندان مى گزد و مى گويد: اى كاش ! با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راهى برگزيده بودم . اى واى بر من ! كاش فلان (شخص گمراه ) را دوست خود انتخاب نكرده بودم ! او مرا از ذكر خدا گمراه ساخت ، بعد از آن كه (ياد حق ) به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه خواركننده انسان است . (او را گمراه مى سازد، سپس در بيراهه رهايش مى كند.)))
محيطهاى آلوده ، پدران و مادران فاسد و منحرف ، از ديگر عوامل مؤ ثّر آلودگى به شهوت پرستى است كه تاءثير مخرّب آنها قابل انكار نيست . به همين دليل ، هنگامى كه بيشتر افراد پاك وارد چنين محيطهايى شوند، دين و ايمان خود را از دست داده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى مى شوند.
چون در جلد اوّل ، در بحث ((كليات مسايل اخلاقى )) اين امور را به عنوان زمينه سازهاى اخلاقى ، به طور مشروح مورد بحث قرار داده ايم ؛ در اينجا به همين مقدار بسنده مى كنيم .
راه هاى درمان شهوت پرستى
راه هاى درمان مفاسد اخلاقى به صورت اصولى تقريبا همه جا يكى است كه به طور كلى در دو راه علمى و عملى خلاصه مى شود.
الف - راه علمى
منظور از راه علمى ، اين است كه انسان در آثار و پيامدهاى شهوت پرستى بينديشد و ببيند كه چگونه تسليم شدن در برابر شهوات ، انسان را به ذلّت ، بدبختى ، اسارت ، تضعيف شخصيّت اجتماعى و دورى از خدا مى كشاند كه زندگى خفت بار افرادى كه آلوده شهوت شده اند، بيانگر اين واقعيّت است .
بنابراين تاءمّل بر امور مذكور و انديشه پيرامون شرح حال ((اولياءاللّه )) و پيروان راستين آنها كه بر اثر مبارزه با شهوات به مقامات بالا در دنيا و نزد خدا رسيده اند، انسان را از شهوت پرستى باز خواهد داشت .
علاوه بر اين كه تحكيم پايه هاى عقل و ايمان ، انسان را قادر به كنترل شهوات مى كند؛ در رابطه اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايند: ((من كمل عقله استهان بالشّهوات ؛ كسى كه عقلش كامل شود، شهوت ها را كوچك و بى ارزش مى شمرد)).(478)
در جاى ديگر نيز مى فرمايند: ((من غلب شهوته ظهر عقله ؛ كسى كه بر شهوات خود غالب شود، عقل و خِرد او ظاهر مى گردد)).(479)
همچنين فرموده اند: ((كلّما قويت الحكمة ضعفت الشّهوة ؛ هر قدر حكمت و دانش انسان تقويت شود، شهوات و تمايلات سركش او ضعيف مى گردد)).(480)
آن حضرت در پيام پُرمعناى ديگر مى فرمايند: ((اذكر مع كلّ لذّة زوالها و مع كلّ نعمة انتقالها و مع كلّ بليّة كشفها، فانّ ذلك اءبقى للنّعمة ، و اءنفى للشّهوة ، و اءذهب للبطر، و اءقرب الى الفرج و اءجدر بكشف الغمّة و درك الماءمول ؛ هرگاه در لذّت (حرامى ) باشى ، به ياد بياور كه روزى زايل مى شود، و اگر در هر نعمتى هستى ، به خاطر داشته باش كه روزى سلب خواهد شد. در بلاها نيز انتظار برطرف شدن آن را داشته باش ؛ زيرا اين يادآوريها، نعمت را پايدارتر مى كند و شهوات را دور مى سازد و مستى و غرور نعمت را زايل مى كند و به فرج و گشايش امور نزديكتر و در از ميان رفتن اندوه و رسيدن به مقصود، نزديكتر و شايسته است )).(481)
به اين ترتيب ، انديشه در پيامدها، اثر عميقى در بازدارندگى از آلودگى به شهوت ها دارد؛ تمام تلاش رهبران الهى نيز اين بوده است تا عواقب شوم گرفتارى در چنگال شهوات را به انسانها گوشزد نموده و آنها را از كام شهوات نجات دهند.
اين حديث از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ، بيانگر اين معنى است : ((خَمس ان اءدركتموهنّ فتعوّذّوا باللّه منهنّ: لم تظهر الفاحشة فى قوم قطّ حتّى يعلنوها، الّا ظهر فيهم الطّاعون و الاوجاع الّتى لم تكن فى اءسلافهم الّذين مضوا و لم ينقصوا المكيال و الميزان الّا اءخذوا بالسّنين و شدّة المؤ نة و جور السّلطان ، و لم يمنعوا الزّكاة الّا منعوا المطر من السّماء، و لولا البهائم لم يمطروا و لم ينقضوا عهد اللّه و عهد رسوله الّا سلّط اللّه عليهم عدوّهم و اءخذوا بعض ما فى اءيديهم ، و لم يحكموا بغير ما اءنزل اللّه الّا جعل عزّوجلّ باءسهم بينهم ؛ پنج چيز است كه اگر با آنها رو به رو شويد، از آنها به خدا پناه ببريد؛ اعمال زشت و آشكار در هيچ قومى ظاهر نمى شود، مگر اين كه گرفتار طاعون و بيمارى هايى مى شوند كه در ميان پيشينيان آنها نبوده است و هيچ قومى كم فروشى نمى كنند مگر اين كه گرفتار قحطى و سختى زندگى و ظلم حاكمان مى شوند و هيچ قومى منع زكات نكردند مگر اين كه ، از باران رحمت الهى محروم شدند و اگر به خاطر حيوانات نبود، بارانى به آنها نازل نمى شد و هيچ جمعيّتى ، پيمان خدا و رسولش را نمى شكستند، مگر اين كه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط كرد و قسمتى از آنچه را كه آنها داشتند، از آنان گرفتند و هيچ گروهى به غير احكام الهى حكم نكردند، مگر اين كه خداوند اختلاف در ميان آنها افكند و با هم درگير شدند)).(482)
بى شك ، تاءمّل و تدبير در اين پيامدها، تاءثير مستمر و يا موقّت در بازداشتن اعمال غيراخلاقى دارد.
ب - راه عملى
از نظر عملى راه هاى مختلفى براى درمان ((شهوت پرستى )) وجود دارد از جمله :
1- يكى از بهترين راههاى عملى براى نجات از گرداب شهوت ، اشباح صحيح اميال و خواست هاى جنسى است ؛ زيرا اگر خواسته ها و اميالى كه در درون انسان وجود دارند از راه هاى صحيح ، اشباع گردند، ديگر زيانبار و مخرّب نخواهند بود؛ به تعبير ديگر، اين خواست ها را نمى توان و نبايد سركوب كرد، بلكه بايد از آنها در كانال هاى صحيح و سازنده استفاده كرد؛ در غير اين صورت ممكن است تبديل به سيلاب ويرانگرى شود كه حرث و نسل انسان را با خود خواهد برد.
به همين دليل ، اسلام نه تنها تفريحات سالم و بهره گيرى معتدل از خواست هاى درونى را مجاز شمرده ، بلكه نسبت به آن تشويق نيز نموده است . خطبه معروفى كه از امام جواد عليه السّلام در مورد عقد همسرش ‍ نقل شده است ، شاهد گوياى اين مدعاست . آن حضرت در اين خطبه مى فرمايند: ((اءمّا بعد فقد كان من فضل اللّه على الاءنام اءن اءغناهم بالحلال عن الحرام ؛ يكى از نعمت هاى الهى بر بندگان اين است كه آنها را به وسيله حلال از حرام بى نياز ساخته است )).(483)
اين حديث معروف نيز بر همين نكته اشاره دارد: ((للمؤ من ثلاث ساعات ، فساعة يناجى فيها ربّه ، و ساعة يرمّ معاشه ، و ساعة يخلّى بين نفسه و بين لذّتها فيما يحلّ و يجمل ؛ انسان با ايمان ساعات زندگى اش را به سه بخش تقسيم مى كند؛ قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى كند و قسمت ديگر را در راه اصلاح معاش و به زندگى اش به كار مى گيرد قسمت سوّم را به بهره گيرى از لذّت هاى حلال و دلپسند اختصاص ‍ مى دهد)).(484)
2- يكى ديگر از راه هاى نجات از شهوت پرستى ، برنامه ريزى دقيق براى برنامه هاى زندگى است ؛ زيرا، هرگاه انسان ، براى تمام اوقات خود برنامه داشته باشد (هر چند برنامه او در پاره اى از موارد جنبه تفريحى و ورزشى داشته باشد)، ديگر مجالى براى كشيده شدن به آلودگى هاى شهوانى باقى نمى ماند.
3- برچيدن عوامل آلودگى نيز يكى از راه هاى درمان و يا پيشگيرى است ؛ زيرا امكان آلودگى به شهوات در محيطهاى آلوده فراوان است ؛ يعنى ، اگر محيط، آلوده شهوت شود و اسباب آن در دسترسى همه قرار گيرد و آزادى نسبى نيز وجود داشته باشد، نجات از آلودگى ، مخصوصا براى قشر جوان يا كسانى كه در سطح پايينى از ((معرفت )) دينى قرار دارند، بسيار دشوار خواهد شد.
4- احياى شخصيّت معنوى و انسانى افراد جامعه نيز، از راه هاى مهم درمان يا پيشگيرى از آلودگى هاى شهوانى است ؛ زيرا انسان ، هنگامى كه از ارزش وجود و شخصيّت خود، آگاه شود و دريابد كه او عصاره جهان آفرينش و گُل سرسبد جهان خلقت و خليفه خدا در روى زمين است ؛ به اين سادگى خود را به شهوات نمى فروشند.
اميرمؤ منان على عليه السّلام در اين رابطه مى فرمايند: ((من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهوته ؛ كسى كه به ارزش وجود خويش پى بُرد، شهوات در برابر او بى ارزش مى شوند))(485) و در حديث ديگرى از آن حضرت عليه السّلام آمده است : ((من عرف شرف معناه صائه عن دنائة شهوته ...؛ كسى كه شرافت ذاتى خود را بشناسد، او را از پَستى شهوت مصون مى دارد!...)).(486)
آخرين نكته اى كه ذكر آن لازم به نظر مى رسد، اين است كه نه تنها در مسئله مبارزه با شهوات ، بلكه در تمام موارد مبارزه با مفاسد اخلاقى ، بايد به مسئله مبارزه عملى اهمّيّت داد؛ به اين معنى كه هر قدر انسان با خُلق و خُوى بد به مبارزه برخيزد و در جهت مخالفت آن حركت كند، آن خُلق و خُوها كم رنگ و ضعيف مى شود و اين مبارزه از صورت فعلى به صورت حالت و از صورت حالت به صورت عادت و از صورت عادت به صورت ملكه در مى آيد و خُلق و خُوى ثانوى در جهت مقابل شكل مى گيرد؛ مثلا، اگر انسان بخيل بذل و بخشش را تكرار كند، آتش بُخل به تدريج در درون او فروكش كرده و خاموش مى شود.
اگر شهوت پرستان نيز در برابر طغيان شهوات ، مقاومت و ايستادگى نمايند، طغيان شهوت فرونشسته و روح عفّت جايگزين آن مى شود.
اين نكته در سخن پُرمعنايى از اميرمؤ منان على عليه السّلام نقل شده است : ((قاوم الشّهوة بالقمع لها تظفر؛ در برابر شهوت و اميال نفسانى ، به قصد قلع و قمع مقاومت كن تا پيروز شوى )).(487)
شكم پرستى و شهوت جنسى
بزرگان علم اخلاق همچون فيض كاشانى در ((المحجّة البيضاء)) و محقّق نراقى در ((معراج السّعاده )) و مرحوم شبّر در كتاب ((اخلاق )) شكم پرستى و شهوت جنسى را به صورت مستقل ، مورد بحث قرار داده اند. در واقع از روايات اسلامى و اشاراتى كه در آيات قرآن مجيد است ، پيروى نموده و براى اين دو بخش اهمّيّت ويژه اى قائل شده اند.
مرحوم فيض كاشانى در كتاب ((المحجّة البيضاء)) مى گويد: ((بزرگترين عوامل هلاكت انسان ، شهوت شكم است ، همان بود كه آدم و حوّا را از بهشتى كه دارالقرار بود به دنيا كه دارنياز بود و افتقار است فرستاد...؛ در حقيقت شكم سرچشمه شهوات و منشاء دردها و آفات است ؛ زيرا حتّى شهوت جنسى نيز پيرو آن است و به دنبال اين دو، شهوت در جمع آورى مال و مقام است كه وسيله اى براى سفره هاى رنگين تر و زنان بيشتر محسوب مى شود و به دنبال آنها، تنازع در دسترسى به مال و مقام و كشمكش ها به وجود مى آيد و آفت ريا و خودنمايى و تفاخر و تكاثر و خودبرتربينى از آن متولّد مى گردد؛ سپس اين امور عاملى براى حسد، كينه ، عداوت و دشمنى مى شود و دارنده آن را به ارتكاب انواع ظلم ها و منكرات و فحشا مى كشاند...، حال كه چنين است ، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد)).(488)
از اين خطرناك تر آن است كه انسان هاى شكم پرست و شهوت پرست ، دين و ايمان خود را در راه آن از دست داده اند. در ذيل آيه : ((و آمنوا بما اءنزلت مصدّقا لما معكم و لاتكونوا اوّل كافر به و لاتشتروا بآياتى ثمنا قليلا و ايّاى فاتّقون (489))) كه خداوند در آن يهود را به خاطر فروختن آيات الهى به بهاى ناچيز، مذمّت مى كند؛ آمده است : جمعى از علماى بزرگ يهود، به خاطر تشكيل مجالس ميهمانى پُر زرق و برقى از سوى يهودان براى آنها، آيات الهى را تحريف كردند و عملا آنها را به بهاى ناچيزى فروختند (و پيامبرى را كه تورات وعده ظهورش را داده بود و آنها سالها در انتظارش ‍ بودند، انكار كردند).
در روايات اسلامى نيز بحث گسترده اى درباره خطرهاى اين دو نوع از شهوت ديده مى شود كه در ادامه به برخى موارد اشاره مى شود:
1- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى فرمايند: ((ثلاث اءخافهنّ بعدى على امّتى اءلضّلالة بعد المعرفة و مضلّات اءلفتن و شهوة البطن و الفرج ؛ سه چيز است كه از آنها بر امّتم بعد از خودم مى ترسم ، گمراهى بعد از آگاهى و آزمايشهاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت جنسى )).(490)
منظور از گمراهى بعد از آگاهى ، اين است كه انسان بر اثر وسوسه هاى منحرفان و ايجاد شبهات گوناگون ، راه راستى را كه شناخته ، رها كند و در راه انحراف در آيد كه اين موضوع در هر زمان - مخصوصا در زمان ما - وجود داشته و دارد.
منظور از ((مضلّات فتن )) امتحاناتى است كه خداوند براى بندگانش ‍ پيش مى آورد كه گاهى انسان ها به خاطر پيروى هواى نفس از عهده آن برنمى آيند؛ و منظور از ((شهوت بطن و فرج )) شكم پرستى و افراط در شهوت جنسى است .
مفهوم حديث نشان مى دهد، خطرى كه از ناحيه اين سه امر، مردم را تهديد مى كند، بسيار جدّى است .
2- پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جاى ديگر مى فرمايند: ((اءكثر ما تلج به امّتى النّار الاءجوفان البطن و الفرج ؛ بيشترين چيزى كه سبب دوزخى شدن امّت من مى شود، دو چيز ميان تهى است ، شكم و فرج )).(491)
3- امام باقر عليه السّلام نيز در اين رابطه نيز مى فرمايند: ((اذا شبع البطن طغى ؛ هنگامى كه شكم سير شود، طغيان مى كند)).(492)
4- آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايند: ((ما من شى ء اءبغض الى اللّه عزّ وجلّ من بطن مملوء؛ هيچ چيزى نزد خداوند، منفورتر از شكم پُر (و بيش از اندازه خوردن ) نيست )).(493)
5- اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايند: ((لايفسد التّقوى الّا بغلبة الشّهوة ؛ تقوا و پرهيزكارى را چيزى جز غلبه شهوت از بين نمى برد)).(494)
6- حديث ديگرى از همان حضرت عليه السّلام نقل شده است : ((لاتجتمع الحكمة و الشّهوة ؛ دانش و حكمت با شهوت پرستى جمع نمى شود)).(495)
7- همان حضرت عليه السّلام در جاى ديگر فرموده اند: ((ما رفع امرءا كهمّته و لا وضعه كشهوته ؛ هيچ چيز مانند همّت ، انسان را بالا نمى برد و هيچ چيز مانند شهوت ، انسان را بر زمين نمى زند)).(496)
15 : عفّت ؛ فضيلت بزرگ اخلاقى
اشاره :
((عفّت )) نقطه مقابل ((شكم پرستى و شهوت پرستى )) است كه از مهمترين فضايل انسانى محسوب مى شود.
((عفّت )) به گفته راغب اصفهانى در كتاب ((المفردات ))، به معنى پديد آمدن حالتى در نفس است كه آدمى را از غلبه شهوت بازمى دارد و ((عفيف )) به كسى گفته مى شود كه داراى اين صفت و حالت باشد.
صاحب ((مقاييس اللّغة )) مى نويسد: ((عفّت در اصل به دو معنى آمده است : نخست ، خوددارى از انجام كارهاى زشت و ديگر، كم بودن چيزى . لذا عرب به باقى مانده شير در پستان مادر ((عُفَّه )) (بر وزن مدّت ) مى گويد.)) ولى از كلام راغب اصفهانى در مفردات ، استفاده مى شود كه هر دو معنى به يك چيز بازمى گردد. (زيرا افراد عفيف به چيز كم قانع هستند.)
مؤ لّف التّحقيق مى نويسد: ((اين مادّه در اصل ، به معنى حفظ نفس از تمايلات و شهوات نفسانى است ؛ همان گونه كه تقوا به معنى حفظ نفس از انجام گناهان مى باشد، بنابراين عفّت يك صفت درونى است ؛ در حالى كه تقوا ناظر به اعمال خارجى است )).
علماى اخلاق نيز در تعريف ((عفّت ))، آن را صفتى حدّ وسط در ميان شهوت پرستى و خمودى دانسته اند.
آنچه بيان شد، تفسير ((عفّت )) به مفهوم عام كلمه بود؛ زيرا بعضى براى معرّفى ((عفّت )) از نقطه مقابل آن ؛ يعنى ، پرده درى نيز استفاده كرده اند. به همين علّت در بسيارى از موارد، واژه ((عفّت )) را در مورد پرهيزكارى در خصوص مسايل جنسى استعمال كرده اند.
به هر حال از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى شود كه ((عفّت )) - به هر دو معنى - از بزرگترين فضايل انسانى است و هيچ كس ‍ در سير الى اللّه ، بدون داشتن ((عفّت )) به جايى نمى رسد. در زندگى دنيا نيز آبرو و حيثيت و شخصيّت انسان در گرو عفّت است .
با اين اشاره به قرآن بازمى گرديم و آيات ذيل را بررسى مى كنيم :
1- للفقرآء الّذين اءحصروا فى سبيل اللّه لايستطيعون ضربا فى الاءرض ‍ يحسبهم الجاهل اءغنيآء من التّعفّف تعرفهم بسيماهم لايسئلون النّاس ‍ الحافّ و ما تنفقوا من خير فاءن اللّه به عليم (سوره بقره ، آيه 273)
2- و راودته الّتى هو فى بيتها عن نفسه و غلّقت الاءبواب و قالت هيت لك قال معاذ اللّه انّه ربّى اءحسن مثواى انّه لايفلح الظّالمون (سوره يوسف ، آيه 23)
3- و لقد همّت به و همّ بها لولا اءن رءا برهان ربّه كذالك لنصرف عنه السّوء و الفحشآء انّه من عبادنا المخلصين (سوره يوسف ، آيه 24)
4- قالت فذلكنّ الّذى لمتنّنى فيه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم يفعل ما آمره ليسجننّ و ليكونا من الصّاغرين - قال ربّ السّجن اءحبّ الىّ ممّا يدعوننى اليه و الّا تصرف عنّى كيدهنّ اءصب اليهنّ و اءكن من الجاهلين - فاءستجاب له ربّه فصرف عنه كيدهنّ انّه هو السّميع العليم (سوره يوسف ، آيات 32 تا 34)

next page

fehrest page

back page