next page

fehrest page

back page

بزرگان علم اخلاق در برخورد با بيمارى خطرناك ((تكبّر)) نيز همين روش ‍ را پيشنهاد كرده اند، به اين گونه كه وقتى انسان به درمان تكبّر مى پردازد براى اطمينان به ريشه كَن شدن آن بايد خود را در معرض آزمايش جديد قرار دهد تا از ريشه كَن شدن اين بيمارى مطمئن شود.
مرحوم فيض كاشانى با استفاده از ((احياءالعلوم )) آزمايشهايى را در اين زمينه پيشنهاد مى كند كه جالب توجّه است از جمله :
1- با بعضى از اقران و هم رديفان به مناظره مشغول شود و ببيند اگر حق از زبان دوستش ظاهر شد آيا حاضر است به راحتى آن را بپذيرد و حتّى از او تشكّر كند؟ يا هنوز براى او پذيرش حق از دوست هم رديف يا از شاگردش ‍ سنگين است ؟ در صورت اوّل كبر ريشه كَن شده و در صورت دوم هنوز ريشه هاى آن باقى است !
2- با دوستان و هم رديفانش در مجالس شركت كند و آنها را بر خود مقدّم دارد و پشت سر آنها وارد مجلس شود و پايين تر از آنها بنشيند، اگر براى او سخت و ناگوار نبود تكبّر از وجود او رخت بر بسته واگر احساس ناراحتى و سنگينى مى كند بداند هنوز ريشه هاى آن باقى است !
ولى گاه در اينجا شيطان دامى بر سر راه انسان مى افكند و براى اين كه خود در انظار مردم ، انسان خوب و متواضع جلوه دهد به او مى گويد در پايين ترين نقطه مجلس بنشين و در ميان افراد عادى قرار بگير و تصوّر مى كند اين نوعى تواضع است در حالى كه هدفش اين است از اين طريق بزرگى شخصيّت خود را نشان دهد و نظرها را به سوى خود جلب كند كه در واقع نوعى تكبّر آميخته با رياكارى است .
3- اگر شخص فقير و مستمندى از او دعوتى به عمل بياورد دعوتش را با ميل بپذيرد، يا اگر دوستى نيازى داشت براى انجام حوائج او مثلا به بازار رود، اگر اين گونه كارها بر او سنگين نبود كبر ريشه كَن شده ، والّا بايد به درمان ادامه دهد!
4- براى خريد نيازهاى زندگى شخصا به بازار برود، اگر براى او سخت بود هنوز ريشه هاى تكبّر باقى است و اگر مايل بود مردم او را در اين حال ببينند و به تواضعش آفرين بگويند باز متكبّر رياكارى است !
به يقين نمى توان انكار كرد كه اين امور در همه محيطها و همه زمان ها يكسان نيست ، گاه مى شود براى بعضى اشخاص بعضى از اين كارها عيب است و اگر چنين كارى كنند ضربه اخلاقى براى مردم حاصل مى شود، لذا در حديثى مى خوانيم امام صادق عليه السّلام مردى از اهل مدينه را ديد كه چيزى براى خانواده اش خريده و به سوى خانه مى برد، هنگامى كه چشم امام عليه السّلام به او افتاد شرمنده شد، امام عليه السّلام فرمود (نگران نباش ) چيزى است كه براى خانواده ات خريده اى و به سوى آنها مى برى ، به خدا سوگند اگر مردم مدينه بر من عيب نمى گرفتند من هم دوست داشتم اشيايى از بازار براى خانواده ام بخرم و خودم براى آنان ببرم ، اين در حالى است كه جدش اميرمؤ منان على عليه السّلام خرده نمى گرفت ، هدف اين است كارهاى متواضعانه بر او گران نباشد.
5- لباس هاى ساده و كم ارزش بپوشد، اگر احساس ناراحتى نكرد تكبّر از وجودش رخت بربسته و در غير اين صورت هنوز گرفتار است ، در حديث آمده است كه پيغمبر اكرم فرمود: ((من اعتقل البعير و لبس الصّوف فقد برى من الكبر!؛ كسى كه پاى شتر را شخصا ببندد و لباس پشمينه بپوشد (و احساس ناراحتى نكند) از كبر پاك شده است ))!
ولى مبادا انجام اين كارها براى خودنمايى و ابراز تواضع باشد كه خود نوعى تكبّر تؤ ام با رياكارى محسوب مى شود.
باز تكرار مى كنيم كه زمان ها و مكان ها و اشخاص همه يكسان نيستند، بايد بدون تعصّب شرايط را در نظر گرفت و بدون فريب دادن خويشتن ، مقتضاى زمان و مكان و موقعيّت هر شخص را مشخّص نمود و براى اين كه در اين گونه موارد گرفتار خودفريبى نشويم بايد از قضاوت ديگران نيز استفاده كنيم .
راستى چرا بسيارى از مردم به طب جسمانى فوق العاده اهمّيّت مى دهند و بارها و بارها به انواع آزمايشها مى پردازند تا از سلامت خود مطمئن شوند، ولى براى طب روحانى و اخلاقى كه ضامن سعادت جاويدان و نجات جان انسان است و به مضمون آيه ((الّا من اءتى اللّه بقلب سليم ؛ تنها راه خوشبختى داشتن ((قلب سليم ))است )) اهمّيّتى قائل نيستند؟!
2 : تواضع و فروتنى
اشاره :
ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبّر و فخرفروشى است و جداسازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غيرممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است ، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مى باشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است .
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبّر و استكبار گفتيم بسنده كنيم . بخصوص اينكه نسبت بين تكبّر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدّين است نه وجود و عدم . هم تكبّر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاما همراه با نفى ديگرى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على عليه السّلام مى خوانيم : ((ضادّوا الكبر بالتّواضع ؛ به وسيله تواضع با تكبّر كه ضدّ آن است مقابله كنيد)).(65)
با اين اشاره به قرآن بازمى گرديم و آيات مربوط به مسئله تواضع را گلچين كرده ، مورد بررسى قرار مى دهيم (هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مى كند بيش از اينها است ).
1- يا اءيّها الّذين آمنوا من يرتدّ منكم عن دينه فسوف ياءتى اللّه بقوم يحبّهم و يحبّونه اءذلّة على المؤ منين اءعزّة على الكافرين ... (سوره مائده ، آيه 54)
2- و عباد الرّحمن الّذين يمشون على الاءرض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (سوره فرقان ، آيه 63)
3- واخفض جناحك لمن اتّبعك من المؤ منين (سوره شعراء، آيه 215)
ترجمه :
1- اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد (به خدا زيانى نمى رساند؛) خداوند به زودى جمعيّتى را مى آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤ منان متواضع ، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان (خاصّ خداوند) رحمان ، كسانى هستند كه با آرامش بى تكبّر بر زمين راه مى روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند).
3- (اى پيامبر) بال و پَر خود را براى مؤ منانى كه از تو پيروى مى كنند بگستر (و نسبت به آنها تواضع و مهربانى كن ).
تفسير و جمع بندى
در نخستين آيه مورد بحث سخن از گروهى از مؤ منان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهى هستند هم خدا را دوست مى دارند و هم محبوب پروردگارند.
يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤ منان متواضعند: (اءذلّة على المؤ منين ) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اءعزّة على الكافرين ).
((اءذلّة )) جمع ((ذلول )) و ((ذليل )) از مادّه ((ذُلّ)) (بر وزن حُرّ) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه ((اءعزّة )) جمع ((عزيز)) از مادّه ((عزة )) به معنى شدّت است ، حيوانات رام را ((ذلول )) مى گويند چون ملايم و تسليمند و ((تذليل )) در آيه ذلّلت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوه هاى بهشتى است .
گاه ذلّت در مواردى به كار مى رود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مى شود وگرنه در مادّه اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد (دقّت كنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهمّيّت تواضع و عظمت مقام متواضعين است ، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤ منى از مؤ منان و بنده اى از بندگان خدا باشد.
در دوّمين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاصّ خداست كه در طىّ آيات سوره فرقان از آيه 63 تا آيه 74 دوازده فضيلت بزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است ، اين نشان مى دهد همان گونه كه ((تكبّر)) خطرناك ترين رذائل است ، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مى باشد، مى فرمايد:
((بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند)) (و عباد الرّحمن الّذين يمشون على الاءرض ‍ هونا).
((هون )) مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اينجا به خاطر تاءكيد است ، يعنى آنها چنان آرام و متواضعند كه گويى عين تواضع شده اند و به همين دليل در ادامه آيه مى فرمايد: ((و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند))).
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست مى فرمايد: ((و الّذين يبيتون لربّهم سجّدا و قياما؛ آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى كنند (و به بندگى و عبادت مى پردازند))).
((راغب )) در كتاب ((مفردات )) مى گويد: ((هون )) دو معنى دارد يكى از آنها خضوع و نرمشى است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است (سپس به آيه مورد بحث اشاره مى كند) و در حديث نبوى آمده است المؤ من هيّن ليّن .(66) دوم خضوع و تذلّلى است كه از سوى ديگرى بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.
ناگفته پيداست كه منظور از الّذين يمشون على الاءرض هونا اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است ، بلكه منظور نفى هرگونه كبر و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتّى در كيفيّت راه رفتن كه ساده ترين كار است آشكار مى شود، زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لا به لاى گفتار و حركات انسان نشان مى دهند تا آنجا كه در بسيارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مى توان به بسيارى از صفات اخلاقى او راه برد.
آرى عباد الرّحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است ، تواضعى كه در تمام ذرّات وجودشان نفوذ كرده و حتّى در راه رفتن آنها آشكار است و اگر مى بينيم خداوند در آيه 37 سوره اسراء به پيامبرش ‍ دستور مى دهد ((و لاتمش فى الاءرض مرحا؛ روى زمين با تكبّر راه مرو)) منظور فقط راه رفتن نيست بلكه هدف ، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگى و عبوديّت خداست .
در سوّمين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كرده ، مى فرمايد: ((بال و پَر خود را براى مؤ منانى كه از تو پيروى مى كنند پايين بياور و (تواضع و محبّت كن )؛ و اءخفض جناحك لمن اءتّبعك من المؤ منين ))
((خفض )) بر وزن ((خشم )) در اصل به معنى پايين آوردن است و ((جناح )) به معنى بال مى باشد. بنابراين ((و اخفض جناح )) كنايه از تواضع آميخته با محبّت است ، همان گونه كه پرندگان هرگاه مى خواهند به جوجه هاى خود اظهار محبّت كنند بال و پَر خود مى گسترانند و آنها را زير بال و پَر مى گيرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون بمانند و هم از تشتّت و پراكندگى حفظ شوند، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز ماءمور بود بدين گونه مؤ منان را زير بال و پَر خود بگيرد!
اين تعبير بسيار ظريف و پُرمعنى نكات مختلفى را در عبادت كوتاهى جمع كرده است .
جايى كه پيامبر ماءمور به تواضع آميخته با محبّت در برابر مؤ منان باشد تكليف افراد امّت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و ((اسوه )) براى همه امّت است .
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه مى فرمايد: و اخفض جناحك للمؤ منين كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است كه ماءمور مى شود براى مؤ منان ((خفض جناح )) و تواضع آميخته با محبّت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندك تفاوتى در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره ((اسراء)) آمده ، آنجا كه مى فرمايد: ((و اءخفض لهما جناح الذّلّ من الرّحمة ؛ بالهاى خود را در برابر آن دو (پدر و مادر) از محبّت و لطف فرود آر (و تواضعى آميخته با احترام و محبّت در برابر آنان داشته باش ))).
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبى استفاده مى شود كه قرآن مجيد نه تنها تكبّر و استكبار را مورد مذمّت قرار داده ، بلكه نقطه مقابل آن يعنى تواضع و فروتنى را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است .
تواضع و فروتنى در روايات اسلامى
در منابع شيعه و اهل سنّت احاديث فراوانى در مورد تواضع به چشم مى خورد كه بعضى درباره اهمّيّت تواضع است و بعضى درباره علامت و آثار متواضعان و يا ثمره تواضع و حد و آداب آن مى باشد.
در اهمّيّت تواضع تعبيرات بسيار جالبى در روايات آمده :
1- در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى خوانيم : روزى فرمود: ((ما لى لا اءرى عليكم حلاوة العبادة ؟! قالوا و ما حلاوة العبادة ؟ قال التّواضع !؛ چه مى شود كه شيرينى عبادت را در شما نمى بينيم ؟ عرض ‍ كردند: شيرينى عبادت چيست ؟ فرمود: تواضع است !))(67)
ناگفته پيداست حقيقت عبادت نهايت خضوع در برابر پروردگار است . كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خَلق خدا نيز متواضع است .
2- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان عليه السّلام آمده است : ((عليك بالتّواضع فاءنّه من اءعظم العبادة ؛ بر تو باد تواضع كه از برترى عبادات است )).(68)
3- از امام حسن عسكرى عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((التّواضع نعمة لا يحسد عليها؛ تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى شود)).(69)
معمولا هر نعمتى نصيب انسان مى شود مزاحمت هاى حسودان افزوده مى گردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى شود، ولى تواضع از اين قاعده كلّى مستثنى است ، نعمتى است كه حسادات حسودان را برنمى انگيزد.
اين بحث دامنه دار را با حديث ديگرى از نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايان مى دهيم :
4- ((يباهى اللّه تعالى الملائكة بخمسة : بالمجاهدين ، والفقراء، و الّذين يتواضعون للّه تعالى ، والغنىّ الّذى يعطى الفقراء و لايمنّ عليهم ، و رجل يبكى فى الخلوة من خشية اللّه عزّوجلّ؛ خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات مى كند: مجاهدان (راه خدا)، فقرا (و نيازمندانى كه دين خود را به دنيا نمى فروشند) و آنها كه به خاطر خدا تواضع مى كنند و ثروتمندان كه بى منّت به مستمندان كمك مى نمايند و كسى كه در خلوت از خوف خدا گريه مى كند!)).(70)
درباره ثمرات و آثار مثبت تواضع نيز روايات فراوانى از معصومين به ما رسيده است كه چند حديث پر معنى را در ذيل مى آوريم :
در حديثى از امام اميرالمؤ منين مى خوانيم : ((ثمرة التّواضع المحبّة و ثمرة الكبر المسبّة !؛ ميوه درخت تواضع محبّت است و ميوه (شوم ) تكبّر دُشنام و ناسزاگويى مردم است !))(71)
در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است : ((بخفض الجناح تنتظم الامور!؛ با تواضع و محبّت كارها نظم و سامان مى يابد!)).(72)
روشن است كه نظم جامعه جز در سايه همكارى و همدلى حاصل نمى شود و همكارى و همدلى مردم در صورتى ممكن است كه شخص مدير نخواهد خود را بر آنها تحميل كند و يا فخرفروشى كند و خود را برتر از ديگران قلمداد نمايد، هميشه مديرانى موفّق هستند كه در عين قاطعيّت متواضع و پر محبّت باشند.
در حديث ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى خوانيم : ((التّواضع لايزيد العبد الّا رفعة فتواضعوا يرفعكم اللّه !؛ تواضع جز بزرگى بر انسان نمى افزايد پس تواضع كنيد تا خداوند شما را بلند مقام سازد!)).(73)
گاه چنين تصوّر مى شود كه تواضع انسان را كوچك مى كند در حالى كه اين يك برداشت سطحى و نادرست است ، همواره مى بينيم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و داراى عظمت و شخصيّت هستند و تواضع بر منزلت آنها مى افزايد.
از احاديث اسلامى استفاده مى شود كه تواضع شرط قبولى عبادات و طاعات است ، از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است : ((التّواضع اءصل كلّ خير نفيس و مرتبة رفيعة ... و من تواضع للّه شرّفه اللّه على كثير من عباده ... و ليس للّه عزّوجلّ عبادة يقبلها و يرضيها الّا و بابها التّواضع ، و لايعرف ما فى معنى حقيقة التّواضع الّا المقرّبون المستقلّين بوحدانيّته ، قال اللّه عزّوجلّ و عباد الرّحمن الّذين يمشون على الاءرض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...؛ تواضع ريشه هر كار نيك و باارزش ‍ است و مقام والايى است ... و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بر بسيارى از بندگانش شرافت مى بخشد... و هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع است و حقيقت تواضع را جز مقرّبانى كه مستقل در وحدانيّت خداوندند درك نمى كنند، خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: بندگان خداوند رحمان كسانى هستند كه در زمين با تواضع راه مى روند و هنگامى كه جاهلان آنها را (با سخنان نامناسب ) خطاب كنند، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى مى گذرند))).(74)
اين سخن را با حديثى كه از حضرت مسيح عليه السّلام نقل شده است پايان مى دهيم . فرمود: ((بالتّواضع تعمر الحكمة لابالتّكبّر، كذلك فى السّهل ينبت الزّرع لا فى الجبل !؛ به وسيله تواضع ، مزرعه علم و دانش ‍ آباد مى شود نه با تكبّر، همان گونه كه زراعت در زمين نرم و هموار مى رويد نه بر روى كوه !)).(75)
كوتاه سخن اينكه : تواضع هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى گذارد (چرا كه افراد متكبّر به خاطر تكبّرشان از رسيدن به حق محجوبند) و هم در زندگى اجتماعى (چرا كه افراد متواضع از محبوبيّت فوق العاده در اجتماع بهره مى گيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصّى قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا موثّر است چرا كه روح عبادت ، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى است .
در مورد نشانه هاى تواضع نيز روايات جالبى در منابع اسلامى وارد شده است ، در حديثى از امام على بن ابى طالب عليه السّلام مى خوانيم : ((ثلاث هنّ راءس التّواضع : اءن يبدء بالسّلام من لقيه ، و يرضى بالدّون من شرف المجلس ، و يكره الرّيا و السّمعة ؛ سه چيز است كه سرآغاز تواضع است : نخست اينكه انسان هر كس را ببيند ابتدا به او سلام كند و در پايين مجلس بنشيند و تظاهر و ريا و سمعه را ناخوش دارد)).(76)
در بعضى از روايات نشانه هاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده است ، از جمله : ترك ((مراء)) و ((جدال )) يعنى انسان به خاطر برترى جويى با ديگرى بحث نكند و ديگر عدم علاقه به اينكه مردم او را بستايند.(77)
1- تعريف تواضع
((تواضع )) از مادّه ((وضع )) در اصل به معنى فرونهادن است ، اين تعبير در مورد زنان باردار كه مولود خود را به دنيا مى آورند به عنوان وضع حمل گفته مى شود و در مورد خسارت و زيان كردن و كمبود تعبير ((وضيعة )) به كار مى رود و هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مى شود مفهومش اين است كه انسان خود را پايين تر از آنچه موقعيّت اجتماعى اوست قرار دهد، به عكس تكبّر كه مفهومش برترى جويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيّت فردى و اجتماعى اوست .
بعضى از ارباب لغت ((تواضع )) را به معنى ((تذلّل )) تفسير كرده اند و منظور از تذلّل در اينجا خضوع و فروتنى و تسليم است .
مرحوم نراقى در ((معراج السعاده )) در تعريف تواضع مى گويد: ((تواضع عبارت است از شكسته نفسى كه نگذارد آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و لازمه آن كردار و گفتار چندى است كه دلالت بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مى كند)).(78)
تعبير به ((فروتنى )) در فارسى دقيقا همين معنا را مى رساند و اين مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمايان مى شود.
در حديثى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السّلام مى خوانيم ، سؤ ال كردند: ((ما حدّ التّواضع الّذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟ فقال : التّواضع درجات منها اءن يعرف المرء قدر نفسه فينزّلها منزلتها بقلب سليم لايحبّ اءن ياءتى اليه ، ان راءى سيّئة دَراءها بالحسنة ، كاظم الغيظ، عاف عن النّاس ، و اللّه يحبّ المحسنين ؛ حدّ تواضع كه اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مى شود چيست ؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: يكى از مراحل آن اين است كه انسان قدر و موقعيّت نفس خويش را بداند و در همان جايگاه با قلب سليم (و پذيرش درونى ) جاى دهد، دوست نداشته باشد كارى درباره كسى انجام دهد مگر همانند كارهايى كه درباره او انجام مى دهند (همان گونه كه انتظار احترام از ديگران دارد بايد ديگران را محترم بشمارد و هر كارى را از سوى ديگران دون شاءن خود مى شمرد درباره ديگران دون شاءن بشمرد.) هرگاه بدى از كسى ببيند آن را با نيكى پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نيكوكاران را دوست دارد)).(79)
آنچه در اين روايت پُرمحتوا آمده ، در واقع نشانه هاى تواضع است كه از طريق آن مى توان به تعريف تواضع نيز آشنا شد.
در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم : ((التّواضع الرّضا بالمجلس دون شرفه و اءن تسلّم على من لقيت و اءن تترك المراء و ان كنت محقّا؛ تواضع آن است كه به كمتر از جايگاه شايسته خود در مجلس قانع باشى و هرگاه كسى را ملاقات كردى در سلام پيشى بگيرى و جرّ و بحث را رها كنى هر چند حق با تو باشد)).(80)
حقيقت اين است كه تعريف تواضع از نشانه هاى آن جدا نيست ؛ چرا كه يكى از بهترين راه هاى تعريف يك موضوع ، ذكر نشانه هاى گوناگون آن است (دقّت كنيد.)
2- تواضع و كرامت انسان !
معمولا در اين گونه مباحث بعضى راه افراط را در پيش مى گيرند و بعضى راه تفريط، مثلا بعضى تصوّر مى كنند حقيقت تواضع آن است كه انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار كند و اعمالى انجام دهد كه از نظر مردم بيفتد و نسبت به او سوءظنّ پيدا كنند، آن گونه كه در حالت بعضى از صوفيّه نقل شده است كه هنگامى كه در يك منطقه به خوش نامى معروف مى شدند مرتكب اعمال زشت و قبيحى مى شدند تا از نظر بيفتند، مثلا به بى بندوبارى در عبادات و خيانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها كنند و شايد اين كار را نوعى تواضع و رياضت نفس ‍ مى پنداشتند.
اسلام اجازه نمى دهد كسى به نام تواضع ، خود را تحقير كند و در نظرها سبك و موهون سازد و كرامت انسانى خويش را پايمال كند، مهم اين است كه در عين تواضع ، شخصيّت اجتماعى انسان ضايع نشود و خوار و ذليل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحيح انجام شود نه تنها چنين اثرى نخواهد داشت بلكه به عكس ارزش او در جامعه بالاتر مى رود. به همين دليل در روايات اسلامى از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده : ((بالتّواضع تكون الرّفعة ؛ تواضع انسان را بالا مى برد!))(81)
مرحوم ((فيض كاشانى )) - رضوان اللّه عليه - تحت عنوان غاية الرّياضة فى خُلق التّواضع مى گويد: اين فضيلت اخلاقى مانند ساير صفات اخلاقى داراى طرف افراط و و تفريط و حدّ وسط است ، حدّ افراط ((تكبّر)) و حدّ تفريط ((پذيرش ذلّت و پَستى )) و حدّ وسط ((تواضع )) است . آنچه صفت فضيلت محسوب مى شود و قابل ستايش است همان كوچكى كردن بدون پذيرش پَستى و ذلّت است ، سپس به ذكر مثالى در اينجا مى پردازد.

next page

fehrest page

back page