در حديث معروفى از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه فرمود: هر كس
يكسال قبل از مرگش توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد، سپس فرمود يكسال زياد است ، كسى كه يك ماه
قبل از مرگش توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد سپس افزود يك ماه نيز زياد است ، كسى كه يك جمعه (يك هفته )
قبل از مرگش توبه كند توبه او مورد قبول خداوند واقع مى شود، باز افزود يك جمعه زياد است كسى كه يك روز
قبل از مرگش توبه كند خداوند توبه اش را پذيرا مى شود، باز فرمود يك روز نيز زياد است ! كسى كه يك ساعت
قبل از مرگش توبه كند خداوند توبه او را مى پذيرد، سپس افزود يك ساعت هم زياد است ! كسى كه
قبل از آن كه جانش به گلو رسد (در آخرين لحظه حيات و در حال اختيار) توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد!))(219)
البتّه منظور اين است كه توبه با تمام شرايطش انجام گردد؛ مثلا، اگر حقوق افرادى ضايع شده در همان لحظه به افراد مطمئن توصيه كند كه
حقوق آنها را بپردازند و سپس توبه كند.
آيات فروانى از قرآن نيز دليل بر عموميّت توبه و شمول آن نسبت به جميع گناهان است ؛ از جمله :
1- در آيه 53 سوره زُمر مى خوانيم : ((قل يا عبادى الّذين اءسرفوا على اءنفسهم لاتقنطوا من رّحمة اللّه انّ اللّه يغفر الذّنوب جميعا انّه هو الغفور
الرّحيم ؛ بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار
آمرزنده و مهربان است .))
2- در آيه 39 سوره مائده مى خوانيم : ((فمن تاب من بعد ظلمه و اءصلح فانّ اللّه يتوب عليه انّ اللّه غفور رحيم ؛ امّا آن كسى كه پس از ستم
كردن توبه كند و جبران نمايد خداوند توبه او را مى پذيرد، خداوند آمرزنده و مهربان است .))
درست است كه اين آيه بعد از بيان حدّ سارق آمده است ولى داراى مفهوم عام و گسترده اى كه
شامل همه گناهان مى شود.
3- در آيه 54 سوره انعام آمده : ((انّه من عمل منكم سوء بجهالة ثمّ تاب من بعده و اءصلح فاءنّه غفور رحيم ؛ هر كس از شما كار بدى از روى
نادانى كند سپس توبه و اصلاح نمايد، مشمول رحمت خدا مى شود، چرا كه خداوند غفور و رحيم است .))
در اين آيه هرگونه عمل سوء كه تمام گناهان را فرامى گيرد، قابل توبه و بازگشت ذكر شده است .
4- در آيه 135 سوره آل عمران چنين آمده است : ((والّذين اذا فعلوا فاحشة اءو ظلموا اءنفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذّنوب الّا
اللّه و لم يصرّوا على مافعلوا و هم يعلمون ؛ و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند، و بر گناه
اصرار نمى ورزند با اين كه مى دانند.))
در اين جا نيز با توجّه به اين كه ظلم و ستم ، هرگونه گناهى را شامل مى شود، چرا كه بعضى از گناهان ستم بر ديگران است و بعضى ظلم به
خويشتن ، و در اين آيه نسبت به همه آنها وعده پذيرش توبه داده شده است ، عموميّت توبه نسبت به تمام گناهان اثبات مى شود.
5- در آيه ديگرى (آيه 31 سوره نور) همه مؤ منان را مخاطب قرار داده مى فرمايد: ((وتوبوا الى اللّه جميعا اءيّها المؤ منون لعلّكم تفلحون ؛
اى مؤ منان همگى به سوى خدا بازگرديد تا رستگار شويد.))
واژه جميعا دليل بر اين است كه هر گناهكارى دعوت به توبه شده است ، و اگر توبه داراى
شمول و عموم نباشد، چنين دعوتى صحيح نيست .
اين نكته قابل دقّت است كه در آيات بالا در بعضى از موارد روى مساءله اسراف تكيه شده و در مورد ديگر ظلم ، و در مورد ديگر
عمل سوء، و وعده آمرزش همه اين عناوين بطور گسترده ، در صورت توبه داده شده است ؛ بنابراين ، هر
عمل سوء و هر ظلم و ستم و هر اسرافى بر خويشتن از انسان سر بزند و توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد.
در اين باره روايات زيادى در كتب شيعه و اهل سنّت نقل شده كه درهاى توبه تا آخرين لحظات عمر، مادام كه انسان مرگ را با چشم خود نبيند باز است
.
اين روايات را مى توانيد در كتابهاى : بحارالانوار(220) و اصول كافى (221) و درّالمنثور(222) و
كنزالعمّال (223) و تفسير فخر رازى (224) و تفسير قرطبى (225) و تفسير روح البيان (226) و تفسير روح المعانى (227) و كتب
ديگر مطالعه فرماييد، و شايد بتوان گفت اين حديث از احاديث متواتر است .
اركان توبه
همان گونه كه در بالا آمد حقيقت توبه ، بازگشت از نافرمانى خدا به سوى اطاعت است ، كه ناشى از پشيمانى و ندامت نسبت به
اعمال گذشته مى باشد و لازمه اين پشيمانى و علم به اين كه گناه حائل ميان او و محبوب واقعى مى گردد، تصميم بر ترك آن در آينده و همچنين
جبران مافات است ؛ يعنى ، تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون خويش برچيند، و اگر حقوق از دست رفته اى
است و قابل جبران است ، جبران نمايد. به همين دليل ، در قرآن مجيد در آيات بسيارى اين معنى تكرار شده است كه توبه را بااصلاح و جبران همراه
ساخته .
1- در آيه 160 سوره بقره بعد از اشاره به گناه بزرگ كتمان آيات الهى و مجازات سخت آنها مى فرمايد: ((الّا الّذين تابوا و اءصلحوا و
بيّنوا فاولئك اءتوب عليهم و اءنا التّوّاب الرّحيم ؛ مگر كسانى كه توبه كنند و اصلاح نمايند و آنچه را كتمان كرده بودند آشكار سازند كه
من توبه آنها را مى پذيريم ، و من توّاب رحيم هستم .))
2- و در آيه 89 سوره آل عمران بعد از اشاره به مساءله ارتداد (كافر شدن بعد از ايمان ) و مجازات سخت آنها مى افزايد: ((الّا الّذين تابوا من
بعد ذلك و اءصلحوا فانّ اللّه غفور رحيم ؛ مگر كسانى كه پس از آن توبه كنند و اصلاح نمايند (و در مقام جبران برآيند) زيرا خداوند آمرزنده و
بخشنده است .))
3- و در آيه 146 سوره نساء، بعد از ذكر منافقان و سرنوشت شوم آنها مى فرمايد: ((الّا الّذين تابوا و اءصلحوا واعتصموا باللّه و اءخلصوا
دينهم للّه ؛ مگر آنها كه توبه كنندو جبران و اصلاح نمايند و به ذيل عنايت الهى چنگ زنند و دين خود را براى خدا خالص نمايند.))
و در آيه 5 سوره نور بعد از ذكر مجازات شديد قذف (واردكردن اتّهام زنا و مانند آن به ديگرى ) و مجازات شديد آنها در دنيا و آخرت ، مى افزايد:
((الّا الّذين تابوا من بعد ذلك و اءصلحوا فانّ اللّه غفور رحيم ؛ مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند كه خداوند (آنها را) مى
بخشد زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است .))
5- و سرانجام به صورت يك قانون كلّى در همه گناهان ، در آيه 119 سوره
نحل مى خوانيم : ((ثمّ انّ ربّك للّذين عملوا السّوء بجهالة ثمّ تابوا من بعد ذلك و اءصلحوا انّ ربّك من بعدها لغفور رحيم ؛ امّا پروردگارت
نسبت به آنها كه از روى جهالت بدى كرده اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران برآمده اند خداوند بعد از آن آمرزنه و مهربان است .))
6- شبيه همين معنى در آيه 82 سوره طه نيز آمده است آن جا كه مى فرمايد: ((و اءنّى لغفّار لمن تاب و آمن و
عمل صالحا ثمّ اهتدى ؛ من هر كه را توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدايت شود مى آمرزم و مى بخشم .))
در اين جا علاوه بر مساءله بازگشت و عمل صالح (يعنى جبران گذشته ) كه دو ركن اساسى توبه است ، به مساءله ايمان و هدايت نيز اشاره شده
است .
در واقع گناه نور ايمان را كم مى كند و انسان را از طريق هدايت منحرف مى سازد؛ به همين
دليل ، بايد بعد از توبه تجديد ايمان كند و به راه هدايت بازگردد.
7- باز شبيه همين معنى در آيه 54 سوره انعام نيز آمده كه مى فرمايد: ((اءنّه من
عمل منكم سوء بجهالة ثمّ تاب من بعده و اءصلح فانّه غفور رحيم ؛ هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند سپس توبه و اصلاح (جبران )
نمايد (مشمول رحمت خدا مى شود چرا كه ) او آمرزنده مهربان است .))
از مجموع آيات فوق ، منطق قرآن در مساءله توبه كاملا آشكار مى شود، كه توبه حقيقى تنها به گفتن استغفار و حتّى ندامت از گذشته و تصميم
بر ترك در آينده نيست ، بلكه افزون بر اين بايد كوتاهى هايى كه در گذشته رخ داده و مفاسدى كه در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار
سوئى كه گناه در جامعه گذارده تا آن جا كه امكان دارد جبران گردد و شستشوى
كامل حاصل شود، اين است توبه حقيقى از گناه نه تنها گفتن استغفراللّه ! نكته ديگرى كه در اين جا شايان توجّه است اين است كه كلمه اصلاح
بعد از ذكر توبه در آيات بالا مانند بسيارى از تعبيرات قرآن مفهوم جامع و گسترده اى دارد كه هرگونه جبران مافات را
شامل مى شود، از جمله :
1- شخص توبه كار بايد حقوقى را كه از مردم پايمال كرده است به آنها باز گرداند؛ اگر در حيات هستند به خودشان ، و اگر از دنيا رفته اند
به وارثان آنها برساند.
2- اگر حيثيّت كسى را به خاطر غيبت كردن يا اهانت لكّه دار كرده باشد بايد از او حليّت بطلبد، و اگر از دنيا رفته است به تلافى حيثيّت
برباد رفته ، كار خير براى او انجام دهد تا روح او راضى گردد.
3- اگر عباداتى از او فوت شد، قضا نمايد. و اگر كَفّاره دارد (مانند ترك روزه عمدا و شكستن عهد و نذر) كَفّاره آن را بدهد.
4- با توجّه به اين كه گناه قلب را تاريك مى سازد، بايد آنقدر اطاعت و بندگى كند تا ظلمت
دل را با نور اطاعت برطرف سازد.
جامعترين سخن درباره تفسير معنى اصلاح همان چيزى است كه در كلمات قصار اميرمؤ منان على عليه السّلام در نهج البلاغه در شرح استغفار به
معنى جامع و كامل آمده است .
كسى در محضر آن حضرت گفت :اءستغفر اللّهَ گويى امام از طرز سخن او و يا سولبق و لواحق اعمالش مى دانست كه اين استغفار جنبه صورى
دارد و نه واقعى ، به همين جهت از اين استغفار بر آشفت و فرمود:
((ثكلتك امّك اءتدرى ما الاءستغفار؟ الاءستغفار درجة العلّيّين ؛ مادرت براى عزاى تو بگريد، آيا مى دانى استغفار چيست ؟ استغفار مقام بلند
مرتبگان است !))
سپس افزود: ((و هو اسم واقع على ستّة معان ؛ استغفار يك كلمه است امّا شش معنى (و مرحله ) دارد.))
((اءوّلها النّدم على ما مضى ؛ نخست ، پشيمانى از گذشته است .))
((والثّانى العزم على ترك العود اليه اءبدا؛ دوّم ، تصميم بر ترك آن براى هميشه است .))
((والثّالث اءن توءدّى الى المخلوقين حقوقهم حتّى تلقى اللّه اءملس ليس عليك تبعة ؛سوم اين كه حقوق را كه از مردم ضايع كرده اى به
آنها بازگردانى ، به گونه اى كه هنگام ملاقات پروردگار حقّ كسى بر تو نباشد.))
((والرّابع اءن تعمد الى كلّ فريضة عليك ضيّعتها فتؤ دّى حقّها؛ چهارم اين كه هر واجبى كه از تو فوت شده حقّ آن را به جا آورى (و قضا يا
كَفّاره آن را انجام دهى ).))
((والخامس اءن تعمد الى اللّحم الذّى نبت على السّحت فتذيبه بالاءحزان حتّى تلصق الجلد بالعظم و ينشاء بينهما لحم جديد؛ پنجم اين كه
گوشتهايى كه به واسطه حرام براندامت روئيده ، با اندوه بر گناه آب كنى ، تا چيزى از آن باقى نماند، و گوشت تازه به جاى آن برويد.))
((والسّادس اءن تذيق الجسم اءلم الطّاعة كما اءذقته حلاوة المعصية فعند ذلك
تقول اءستغفر اللّه ؛ ششم آن كه به همان اندازه كه لذّت و شيرينى گناه را چشيده اى درد و رنج طاعت را نيز بچشى ، و پس از طىّ اين
مراحل بگو استغفراللّه !))(228)
همين معنى در روايت ديگرى از كميل بن زياد از اميرمؤ منان على عليه السّلام
نقل شده است كه عرضه مى دارد: ((يا اءميرالمؤ منان العبد يصيب الذّنب فيستغفراللّه منه فما حدّ الاستغفار؟؛ اى اميرمؤ منان ! انسان گناهى مى كند
و از آن استغفار مى نمايد، حدّ استغفار چيست ؟))
امام فرمود: ((يا بن زياد، التّوبة ؛ اى كميل بن زياد! حدّ آن توبه است .))
كميل مى گويد: ((قلت بس (229)؛ گفتم ، همين كافى است !))
((قال : لا؛ فرمود: نه))
((قلت فكيف ؟؛ عرض كردم پس چگونه است ؟))
((قال اءنّ العبد اذا اءصاب دنبا يقول اءستغفر اللّه بالتّحريك ؛ فرمود: هنگامى كه انسان گناهى مرتكب مى شود، استغفار را به عنوان
سرآغاز حركتى بر زبان جارى كند.))
((قلت و ماالتّحريك ؛ عرض كردم منظور از حركت چيست ؟))
((قال : الشّفتان و اللّسان يريد اءن يتبع ذلك بالحقيقة ؛ فرمود: لبها و زبان به گردش در مى آيد و مقصودش اين است كه آن را با حقيقت
هماهنگ سازد.))
((قلت و ما الحقيقة ؟؛ عرض كردم حقيقت چيست ؟))
((قال تصديق فى القلب ، و اضمار اءن لايعود الى الذّنب الذّى اءستغفر منه ؛ فرمود: منظور تصديقى است كه در
دل (نسبت به قبح و زشتى گناه ) حاصل شود و تصميم بگيرد كه هرگز به گناهى كه از آن استغفار كرده است بازگشت نكند.))
كميل مى گويد عرض كردم : ((فاذا فعل ذلك فانّه من المستغفرين ؛ هنگامى اين كار را انجام دهد در زمره توبه كنندگان است ؟))
((قال : لا؛ امام فرمود: نه))
كميل مى گويد گفتم : ((فكيف ذاك ؛ پس توبه حقيقى چگونه است ؟))
امام فرمود:((لانّك لم تبلغ الى الاءصل بعده ؛ اين به خاطر آن است كه تو هنوز به اساس و ريشه توبه نرسيده اى !))
كميل عرض مى كند: ((فاصل الاستغفار ما هو؛ پس اصل استغفار، چيست ؟))
امام فرمود: ((الرّجوع الى التّوبة من الذّنب الّذى استغفرت منه و هى اوّل درجة العابدين ؛ بازگشت به توبه از گناهى كه استغفار از آن
كردى ، و اين نخستين درجه عابدان است .))
سپس امام افزود: ((و ترك الذّنب و الاستغفار اسم واقع لمعان ستّ؛ ترك گناه و استغفار اسمى است كه شش معنى و مرحله دارد:
سپس همان مراحل ششگانه اى را كه در كلمات قصار نهج البلاغه آمده بود، با كمى تفاوت بيان فرمود.(230)
ممكن است گفته شود: اگر توبه اين است كه اميرمؤ منان على عليه السّلام در اين حديث بيان فرموده ، كمتر توبه كارى مى توان پيدا كرد.
ولى بايد توجّه داشت كه بعضى از شرايط شش گانه بالا شرط توبه
كامل است ، مانند شرط پنجم و ششم ، امّا چهار شرط ديگر، جزء شرايط واجب و لازم است . و به تعبير بعضى از محقّقان ، قسمت
اوّل و دوّم از اركان توبه است ، و قسمت سوّم و چهارم از شرايط لازم ، و قسمت پنجم و ششم از شرايط
كمال است .(231)
در حديث ديگرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه فرمود: ((اءمّا علامة التّائب فاربعة : النّصيحة للّه فى عمله ، و ترك
الباطل ، و لزوم الحقّ، و الحرص على الخير؛ علامت انسان توبه كار چهار چيز است : نخست خيرخواهى براى (آيين و بندگان ) خدا، و ترك
باطل و ملازمت حق و تلاش فراوان براى انجام كار خير.))(232)
اين نكته نيز قابل توجّه است كه اگر گناه او عملى بوده كه سبب گمراهى ديگران شده مانند تبليغات سوء؛ بدعتگذارى در دين خدا، خواه از طريق
بيان و سخن باشد يا از طريق كتابت و نوشته ها اصلاح و جبران آن در صورتى
حاصل مى شود كه تمام افرادى را كه به خاطر عمل او به انحراف كشيده شده اند تا آنجا كه در توان و قدرت دارد باز گرداند، در غير اين
صورت توبه او پذيرفته نيست .
و از اين جا روشن مى شود كه تحريف كنندگان آيات الهى و بدعتگذاران و تمام كسانى كه مايه گمراهى مردم مى شوند، تا چه حدّ توبه آنها سخت
و سنگين است .
اين صحيح نيست كه يك نفر در ملاء عام يا از طريق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعى و نوشتن كتابها و مقالات مردم را به گمراهى بكشاند، و بعد در
خانه خلوت بنشيند و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو نمايد، به يقين چنين توبه اى هرگز
مقبول نيست !
همچنين كسانى كه در حضور جمعيّت و ملاء عام ، افرادى را به دروغگويى و بى عفّتى و
امثال اين امور متّهم مى سازند، و بعد خصوصى نزد طرف مى آيند و حلّيت مى طلبند، يا در غياب آنها در خانه خلوت توبه مى كنند، بى شك توبه
آنها نيز قبول نيست ، مگر اين كه طرف آنها را ببخشد، يا در ملاء عام سخنان خود را باز پس بگيرند.
به همين دليل ، در روايات متعدّدى مى خوانيم افرادى كه تهمت به مردم مى زنند، و نسبتهاى ناروا به اشخاص مى دهند، بعد از اجراى حدّ شرعى ، در
صورتى توبه آنها قبول مى شود كه سخنان خود را باز پس گرفته ، و خود را تكذيب كند.
در حديث معتبرى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه از حضرتش سؤ ال كردند: آيا كسى كه حدّ الهى بر او جارى شد اگر توبه كند شهادتش
مقبول است ؟ فرمود: ((اذا تاب و توبته اءن يرجع ممّا قال و يكذّب نفسه عند الامام و عند المسلمين ، فاذا
فعل فانّ على الامام اءن يقبل شهادته بعد ذلك ؛ (آرى ) هنگامى كه توبه كند و توبه اش به اين است كه از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و
نزد مسلمين حاضر شود و سخنان خود را تكذيب كند، هنگامى كه چنين كند بر امام لازم است كه شهادت او را بپذيرد (و توبه اش
قبول است )))(233)
در حديث ديگرى مى خوانيم : ((اوحى اللّه عزّوجلّ الى نبىّ من الانبياء قل لفلان و عزّتى لو دعوتنى حتّى تنقطع اءوصالك ، ما اءستجيب لك ، حتّى
تردّ من مات الى مادعوته اليه فيرجع عنه ؛ خداوند به يكى از پيامبران وحى فرستاد كه به فلان شخص بگو به عزّتم سوگند اگر آن قدر
مرا بخوانى كه بنده هاى تو از هم جدا شود، دعوت دعاى تو را اجابت نمى كنم (و توبه ات را نمى پذيرم )، تا كسانى را كه به خاطر دعوت تو
منحرف شده اند و از دنيا رفته اند زنده كنى و از راه خطا بازگردند!))(234)
اين حديث بخوبى نشان مى دهد كه مساءله احسان و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بيشتر جنبه صورى يا مقطعى خواهد داشت .
آخرين سخنى كه در اين جا لازم به ذكر است اين است كه كسانى كه در برابر انبوه گناهان تنها به ذكر استغفار قناعت مى كنند، بى آن كه اركان و
شرايط آن را تحصيل نمايند گويى خود را به سخريّه مى كِشند و يا توبه و استغفار را استهزا مى نمايند.
به همين دليل ، در روايتى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: ((التّائب من الذّنب كمن لاذنب له ، و المقيم على الذّنب و هو مستغفر منه
كالمستهزء؛ كسى كه از گناه خويش توبه (كامل و جامع الشّرايط) كند، مانند كسى است كه گناهى از او سرنزده ، امّا كسى كه گناه را ادامه مى
دهد در حالى كه از آن استغفار مى كند، مانند كسى است كه استهزاء مى نمايد.))(235)
5- قبولى توبه عقلى است يا نقلى ؟
همه علماى اسلام اتّفاق نظر دارند كه توبه اگر جامع الشّرايط باشد در پيشگاه خداوند
مقبول است . و آيات و روايات نيز بوضوح بر اين مطلب دلالت مى كند، ولى در اين كه آيا
قبول توبه عقلى يا عقلانى يا نقلى است ، بحثهايى وجود دارد.
جمعى معتقدند: سقوط عقاب و مجازات الهى بعد از توبه ، جنبه تفضّل دارد؛ اگر خداوند اراده كند بعد از توبه گناه بنده اش را نبخشد كاملا ممكن
است همان گونه كه در ميان مردم نيز معمول است كه اگر كسى در حقّ ديگرى ظلم كند، سپس عذرخواهى نمايد، مى تواند او را ببخشد يا نبخشد.
در حالى كه جمعى ديگر سقوط عقاب را به وسيله توبه واجب و لازم دانسته اند، حتّى عدم پذيرش او را بعد از عذرخواهى مجرم ، زشت و ناپسند مى
دانند، و اين كار مسلّما بر خداوند روا نيست .
ممكن است در اينجا نظر سومى را پذيرفت ، و آن اين كه لزوم قبول توبه ، امر عقلايى است ، يعنى اگر چه
عقل ، پذيرش توبه و عذرخواهى را واجب و لازم نمى شمرد ولى بناى عقلاى جهان بر اين است كه اگر كسى كار خلافى انجام داد، و بعد در مقام
عذرخواهى برآمد، و تمام آثار سوء عمل خود را جبران نمود، به گونه اى كه گويى هيچ چيز از ميان نرفته است ، اگر حيثيت كسى از دست رفته
بود، اعاده حيثيت نمود،
و اگر حقوقى پايمال شده بود، حق را بطور كامل جبران كرد، و اگر طرف قلبا ناراحت شده بود، ناراحتى او را از طرق مختلفى از ميان بُرد؛ در چنين
شرايطى ، بناى تمام عقلاى جهان بر اين است كه عذر و توبه را مى پذيرند، و اگر كسى نپذيرد، او را كينه توز و خارج از موازين انسانيّت و
اخلاق مى شمرند.
بى شك خداوند قادر متعال و بى نياز از هر كس و هر چيز، سزاوارتر است كه در اين گونه موارد، توبه و عذرخواهى توبه كاران را بپذيرد و از
مجازات آنها صرف نظر كند.
بلكه ممكن است پا را از اين فراتر گذاشت ، و وجوب قبول توبه را عقلى شمرد و آن را متّكى بر ((قاعده قبح نقض غرض)) دانست .
((توضيح اين كه : مى دانيم خداوند از عبادات و اطاعت بندگان بى نياز است و تكاليف الهى الطاف او براى
تكامل و تربيت بندگان است ؛ نماز و روزه و ساير عبادات ، روح و جان ما را پرورش مى دهد و روز به روز به خدا نزديكتر مى سازد؛ ساير واجبات
و محرّمات هر كدام به نحوى در تكامل ما تاءثّير دارد.
درباره حج مى خوانيم : ((ليشهدوا منافع لهم))؛ مردم ماءمور به زيارت خانه خدا هستند تا از منافع مادّى و معنوى آن بهره مند
شوند))(236)
در آيات ديگر قرآن ، نماز، سبب نهى از فحشاء و منكر(237)و روزه سبب تقوا(238) و زكات مايه پاكى فرد و جامعه از
رذائل اخلاقى و انحرافات شمرده شده است .(239)
در روايات اسلامى نيز ايمان مايه پاكى از شرك ، و نماز سبب پيراستن انسان از كبر... و حج مايه وحدت مسلمين ، و جهاد سبب عزّت اسلام ، و... شمرده
شده است .(240)
به اين ترتيب ، همه تكاليف الهى اسباب سعادت انسان و حلقه هاى تكامل او محسوب مى شوند، همان سعادت و تكاملى كه هدف اصلى آفرينش انسان
و رسيدن به مقام عبوديّت قرب به خداست (و ما خلقت الجنّ و الانس الاّليعبدون )(241)
بى شك وجوب توبه و قبول آن يكى از اين حلقه هاى تكامل است چرا كه انسان به هر
حال معصوم نيست و خطاهايى از او سرمى زند، اگر راه بازگشت را به روى او نگشايند، به يقين از
تكامل باز مى ماند ولى اگر به او اعلام شود كه اگر خطايى از تو سَر زد به سوى خدا بازگَرد، و تمام آنچه را در گذشته ضايع كردى جبران
نما، خداوند توبه تو را مى پذيرد؛ چنين كسى به سعادت و تكامل نزديكتر، و از انحراف و خطا دورتر خواهد بود.
نتيجه اين كه : عدم پذيرش توبه ، سبب نقض غرض مى شود، چون هدف از تكاليف و طاعات ، تربيت و
تكامل انسان بوده ، و عدم پذيرش توبه به اين كار ضربه مى زند، و خداوند حكيم هرگز نقض غرض نمى نمايد. كوتاه سخن اين كه : توبه
داراى فلسفه اى است كه با تكامل انسان ارتباط نزديك دارد؛ اگر دَرهاى توبه بسته شود، انگيزه
تكامل از بين مى رود؛ بلكه انسان به عقب برمى گردد، چرا كه تصوّر مى كند راه نجاتى براى او نيست و در اين صورت چه دليلى دارد كه گناهان
ديگر را ترك كند؛ و درست به همين دليل ، تمام مربّيان بشرى خواه آنها كه پايبند به اديان الهى هستند و آنها كه پايبند نيستند، راه توبه و
بازگشت را به روى افراد مورد تربيت باز مى گذارند تا شعله انگيزه اصلاح و جبران و حركت به سوى
كمال در آنها خاموش نگردد.
و به اين ترتيب ، قبول توبه تواءم با شرايط نه تنها به حكم آيات و روايات ، ثابت و مسلّم است بلكه به حُكم عقلا و
عقل ، نيز اءمرى ثابت و غير قابل انكار مى باشد.
6- تبعيض در توبه
آيا ممكن است انسان از بعضى از گناهان توبه كند در حالى كه مرتكب گناهان ديگرى مى شود؛مثلا، شخصى است كه هم مرتكب نوشيدنى شراب و هم
غيبت مردم مى شود، تصميم گرفته است ، نوشيدن شراب را براى هميشه ترك كند در حالى كه در مورد غيبت چنين تصميمى را نگرفته است .
گاه گفته مى شود كه توبه بايد جنبه عمومى و همگانى داشته باشد و از تمام گناهان توبه كند، زيرا همه آنهابازگشت به مخالفت با
پروردگار مى كند، و شكستن حريم مولاى حقيقى ؛ كسى كه از اين كار پشيمان باشد، بايد هر گناهى را ترك كند نه اين كه از گناهى توبه كند و
گناهى ديگر را مرتكب شود و بر آن اصرار ورزد.
ولى حق آن است كه تبعيض در توبه مانعى ندارد (بعضى از بزرگان علم اخلاق مانند مرحوم ((نراقى)) در ((معراج السّعاده)) نيز به اين
معنى تصريح كرده است و از قول پدرش نيز آن را نقل نموده ).
زيرا ممكن است انسان از گناهى بيشتر بترسد و از عواقب شوم آن آگاهتر باشد، يا در پيشگاه خداوند قبيحتر و مجازاتش شديدتر باشد؛ و به همين
جهت ، از آن گناه توبه كند در حالى كه مرتكب گناهان ديگرى كه قبحش كمتر يا مجازاتش خفيفتر يا آگاهى او نسبت به مفاسد و زيانهايش كمتر است
مى شود.
|