نتيجه
از مجموع آنچه در آيات بالا آمد آثار فوق العاده زيانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى و نكوهش شديد قرآن از آن روشن مى شود، حسد دست
برادر را به خون برادر آغشته مى كند و انسان را از مشاهده حق باز مى دارد، فضاى جامعه را تيره و تار مى كند، رشته هاى محبّت را پاره مى نمايد و
جهنّم سوزانى در دنيا براى كسانى كه به آن آلوده هستند، به وجود مى آورد.
حسد در روايات اسلامى
در روايات اسلامى نكوهش شديدى از حسد شده به گونه اى كه درباره كمتر صفتى از صفات رذيله چنين نكوهش ديده مى شود، به عنوان نمونه
كافى است كه به چند حديث زير كه گوشه كوچكى از آن احاديث است نظر بيافكنيم :
1- در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى خوانيم : ((الحسد
ياءكل الحسنات كما تاءكل النّار الحطب ؛ حسد حسنات را مى خورد همان گونه كه آتش هيزم را مى خورد)).(166)
تعبير بالا به خوبى نشان مى دهد كه آتش حسد مى تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات يك عمر او را بر باد دهد به
گونه اى كه دست خالى از دنيا برود.
2- همين معنى به صورت شديدترى از امام باقر و امام صادق عليه السّلام
نقل شده است ، مى فرمايند: ((انّ الحسد ياءكل الايمان كما تاءكل النّار الحطب ؛ حسد ايمان را مى خورد همان گونه كه آتش هيزم را مى
خورد)).(167)
آرى صفت رذيله حسد نه تنها خرمن حسنات را مى سوزاند كه خرمن ايمان را نيز خاكستر مى كند. شرح اين سخن در
تحليل هاى آينده خواهد آمد.
3- در حديث ديگرى از امام اميرمؤ منان عليه السّلام آمده است : ((الحسد شَرّ الاءمراض ؛ حسد بدترين بيمارى اخلاقى است )).(168)
طبق اين حديث هيچ بيمار اخلاقى بدتر از حسد نيست .
4- از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: ((راءس الرّذائل الحسد؛ سرچشمه صفات رذيله حسد است )).(169)
5- و نيز از همان حضرت در يك تعبير كنايى آمده است كه فرمود: ((للّه درّ الحسد ما اءعدله بدء بصاحبه فقتله ؛ آفرين بر حسد! چقدر عدالت
پيشه است ، نخست به سراغ صاحبش مى رود و او را مى كشد))!(170)
6- باز از همان حضرت نقل شده كه فرمود: ((ثمرة الحسد شقاء الدّنيا و الآخرة ؛ ميوه درخت حسد شقاوت دنيا و آخرت است ))!(171)
7- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده است : ((آفة الدّين الحسد و العُجب و الفخر؛ آفت دين و ايمان (سه چيز است ) حسد و
خودبزرگ بينى و فخرفروشى )).(172)
8- امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: هنگامى كه موسى بن عمران عليه السّلام با خدا مناجات مى كرد چشمش به مردى افتاد كه در سايه عرش
الهى قرار داشت ، عرض كرد: ((يا ربّ من هذا الّذى قد اءظلّه عرشك ؛ خداوندا اين كيست كه عرش تو بر سر او سايه افكنده است ؟!)) فرمود:
((يا موسى هذا ممّن لم يحسد النّاس على ما آتاهم اللّه من فضله ؛ اى موسى ! اين از كسانى است كه نسبت به مردم در برابر آنچه خداوند از
فضلش به آنها ارزانى داشته ، حسد نورزيده )).(173)
9- در حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى خوانيم : ((ستّة يدخلون النّار
قبل الحساب بستّة ؛ شش گروهند كه قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى شوند به خاطر شش چيز))!
((قيل يا رسول اللّه من هم ؟؛ عرض كردند اى رسول خدا! آنها كيانند))؟
((قال : الاءمراء بالجور، و العرب بالعصبيّة ، و الدّهاقين بالتّكبّر، و التّجّار بالخيانة ، و
اءهل الرّستاق بالجهالة ، و العلماء بالحسد؛ زمامداران به خاطر ظلم و بيدادگرى ، عرب به خاطر تعصّب ، كدخدايان و خان ها به خاطر تكبّر،
تجّار به خاطر خيانت به مردم ، روستاييان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد))!(174)
به اين ترتيب حسد در درجه اوّل بلاى بزرگ براى دانشمندان است !
10- اين بحث را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به پايان مى بريم (هر چند احاديث در اين زمينه بسيار است ) فرمود:
((انّه سيصيب امّتى داء الامم ! قالوا: و ماذا داء الامم ؟! الاءشر و البطر و التّكاثر و التّنافس فى الدّنيا، و التّباعد و التّحاسد حتّى يكون
البغى ، ثمّ يكون الهرج !؛ به زودى بيمارى (بزرگ ) امّتها، امّت مرا فرا مى گيرد! عرض كردند: بيمارى (بزرگ ) امّتها چيست ؟ فرمود:
هوسرانى و عيّاشى و فزون طلبى ، مسابقه در دنياپرستى ، اختلاف و نفاق و حسد نسبت به يكديگر و سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و
مرج مبتلا مى شوند))!(175)
چند مسئله مهم
با روشن شدن ديدگاه قرآن مجيد و روايات اسلامى در مورد اين رذيله اخلاقى (حسد) و عمق فاجعه اى كه از آن
حاصل مى شود، به سراغ چند نكته مهم كه در اين بحث باقى مانده است مى رويم تا موضوع حسد از جوانب مختلف روشن گردد و آنها عبارتند از:
1- معنى و مفهوم حسد.
2- انگيزه هاى حسد.
3- نشانه ها و آثار حسد.
4- پيامدهاى فردى و اجتماعى حسد.
5- طرق درمان و پيشگيرى حسد.
1- مفهوم ((حسد)) و تفاوت آن با ((غبطه ))
بزرگان علم اخلاق در تفسير ((حسد)) چنين گفته اند: ((حسد)) كه در فارسى از آن تعبير به ((رشك )) مى شود به معنى ((آرزوى
زوال نعمت از ديگران است ، خواه آن نعمت به حسود برسد يا نرسد)) بنابراين كار حسود يا ويرانگرى است ، يا آرزوى ويران شدن بنيان
نعمتهايى است كه خداوند به ديگران داده است ، خواه آن سرمايه و نعمت به او
منتقل شود يا نه !
((بنابراين بدترين نوع حسد آن است كه انسان نه فقط آرزوى زوال نعمت ديگران داشته باشد بلكه در مسير آن گام بردارد، خواه از طريق ايجاد
سوءظنّ و بدبينى نسبت به محسود)) يعنى كسى كه مورد حسد واقع شده است باشد يا از طريق ايجاد مانع در كار او و اين نوع حسد حاكى از خباثت
شديد درونى حسودان است .
مرحله ساده تر آن است كه هدفش به چنگ آوردن آن نعمت است از طريق سلب كردن آن از ديگران گرچه اين هم از
رذايل و صفات زشت است ، ولى به شدّت نوع قبل نيست .
باز مرحله پايين تر آن است كه تنها آرزوى سلب نعمت از ديگرى كند بى آنكه كمترين سختى بگويد و كوچكترين گامى در اين راه بردارد.
اين حالت هرگاه بى اختيار براى انسان پيدا شود - كه گفته اند براى بسيارى پيدا مى شود - گناهى بر او نيست ، ولى اگر در اختيار انسان
باشد به طورى كه از طريق مقدّماتى حاصل شود و با مقدّماتى از ميان برود، بى شك آن هم جزء
رذايل اخلاقى است ، ولى اينكه گناه دارد يا نه قابل تاءمّل است و اين تاءمّل از آنجا ناشى مى شود كه آيا صفات زشت درونى هر چند اختيارى باشد
مادام كه در عمل انسان ظاهر نشود حرام است يا تنها يك انحطاط اخلاقى محسوب مى شود؟
به هر حال نقطه مقابل حسد ((غبطه )) است و آن اين است كه انسان آرزو كند كه نعمتى همانند ديگران يا بيشتر از آنها داشته باشد، بى آنكه
آرزوى زوال نعمت كسى را داشته باشد.
ولى بعضى معتقدند كه ((غبطه )) نيز نوعى حسد است و حتّى حديثى از
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به عنوان شاهد نقل كرده اند.(176)
امّا روشن است كه اين سخن در صورتى است كه حسد را به معنى وسيعى تفسير كنيم كه مقايسه نعمت هاى خويش با ديگران را
شامل شود كه در واقع يك نزاع لفظى است و معروف همان است كه در بالا گفته شد.
به هر حال حسد صفتى است مذموم و نكوهيده در حالى كه ((غبطه )) نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و مايه ترقّى و پيشرفت است همان گونه
كه ((طريحى )) در ((مجمع البحرين )) مادّه حسد آورده است .
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((انّ المؤ من يغبط و لايحسد، و المنافق يحسد و لايغبط؛ مؤ من غبطه مى خورد، ولى حسد نمى
ورزد، امّا منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد)).(177)
2- انگيزه هاى حسد
مى دانيم بسيارى از صفات رذيله از يكديگر سرچشمه مى گيرند، يا به تعبير ديگر تاءثير
متقابل دارند. حسد نيز از صفاتى است كه از صفات زشت ديگرى ناشى مى شود و خود نيز سرچشمه
رذايل فراوانى است !
علماى اخلاق براى حسد سرچشمه هاى زيادى ذكر كرده اند: از جمله عداوت و كينه است كه موجب مى شود انسان آرزوى
زوال نعمت از كسى كه مورد عداوت اوست كند.
ديگر كبر و خودبرتربينى است ، به همين جهت اگر ببينيد ديگران مشمول نعمت هاى بيشترى شده اند آرزو دارد بلكه تلاش مى كند كه نعمت آنان
زايل گردد تا برترى او را نسبت به ديگران به خطر بيفكند!
سوّم حبّ رياست است كه سبب مى شود آرزوى زوال نعمت ديگران كند، تا بتواند بر آنها حكومت نمايد؛ زيرا اگر امكانات او از نظر
مال و ثروت و قدرت او بيش از ديگران نباشد پايه هاى رياست او سست مى شود.
چهارم از اسباب حسد ترس از نرسيدن به مقاصد مورد نظر است ، چرا كه گاه انسان تصوّر مى كند نعمت هاى الهى محدود است اگر ديگران به آن
دست يابند امكان رسيدن او را به آن نعمت ها كم مى كنند.
پنجمين سبب احساس حقارت و خودكم بينى است ، افرادى كه در خود لياقت رسيدن به مقامات والايى را نمى بينند و از اين نظر گرفتار عقده حقارتند
آرزو مى كنند ديگران هم به جايى نرسند تا همانند يكديگر شوند!
پنجمين اسباب حسد بخل و خباثت نفس است ؛ زيرا بخل نه تنها حاضر نيست از نعمت هاى خود در اختيار ديگران بگذارد بلكه از رسيدن ديگران به
نعمت هاى الهى نيز بخل مى ورزد و ناراحت مى شود، آرى تنگ نظرى ، كوته بينى و رذالت طبع آدمى را به حسد مى كشاند و گاه مى شود كه همه اين
امور ششگانه دست به دست هم مى دهند و گاه دو يا سه منشاء به هم ضميمه مى شوند و به همان نسبت ، خطر حسد فزونى مى يابد.
ولى فراتر از اينها حسد ريشه هايى در عقايد انسان نيز دارد، كسى كه ايمان به قدرت خدا و لطف و عنايت او و حكمت و تدبير و عدالتش دارد چگونه
مى تواند حسد بورزد؟
شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مى كند كه چرا فلان نعمت را به فلان كس دادى ؟! اين چه حكمتى است و چه عدالتى ؟! چرا به من
نمى دهى ؟! او نيز به زبان حال مى گويد: هرگاه خدا به ديگرى نعمتى دهد ممكن است از دادن
مثل آن به من العياذ باللّه عاجز باشد پس چه بهتر كه نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!
بنابراين حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پايه هاى ايمان به توحيد افعالى پروردگار و حكمت و قدرت او هستند، چه اينكه انسانى كه
به اين اصول مؤ من باشد مى داند تقسيم نعمت ها از سوى خداوند حسابى دارد و بر طبق حكمتى است و نيز مى داند خداوند توانايى دارد كه بيشتر و
بهتر به او ببخشد، هرگاه آنها را شايسته نعمت بداند، پس بايد كسب شايستگى كند.
به همين دليل در حديثى از زكريّا (پيامبر بزرگ الهى ) آمده است كه خداوند مى فرمايد: ((الحاسد عدوّ لنعمتى ، متسخّط لقضائى ، غير راض
لقسمتى الّتى قسمت بين عبادى ؛ حسود دشمن نعمت من است ، او خشمگين در برابر قضا و تقدير من و ناراضى از قسمتى است كه در ميان بندگانم
كرده ام ))!(178)
شبيه همين معنى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است كه مى فرمايد: خداوند به موسى بن عمران فرمود: ((لا تحسدنّ النّاس
على ما آتيتهم من فضلى ، و لاتمدّنّ عينيك الى ذلك ، و لاتتّبعه نفسك ، فاءنّ الحاسد ساخط لنعمى ، ضادّ لقسمى الّذى قسمت بين عبادى و من يك
كذالك فلست منه و ليس منّى !؛ اى موسى ! هرگز در مورد آنچه به مردم از فضلم عطا كرده ام حسد مَوَرز و چشم به آنها ندوز و آنها را در
دل پيگيرى نكن (و بر اين امور خرده مگير)؛ زيرا حسود نسبت به نعمت هاى من خشمگين و مخالف تقسيمى است كه در ميان بندگانم كرده ام ، هر كس چنين
باشد نه من از اويم و نه او از من است ))!(179)
كوتاه سخن اينكه حسود در واقع پايه هاى اعتقادى محكمى ندارد وگرنه مى دانست حسدورزى نوعى انحراف از توحيد است .
شاعر عرب در همين زمينه مى گويد:
اَلا قل لمن كان لى حاسدا | |
اتدرى على من اساءت الادب ؟! |
اساءت على اللّه فى فعله | |
اذا انت لم ترض لى ما وهب ! |
((به حسود من بگو آيا مى دانى نسبت به چه كسى اسائه ادب مى كنى ؟ تو بى ادبى در برابر خداوند نسبت به كارش دارى ، هرگاه راضى به
بخشش خدا درباره من نشوى ))!(180)
3- نشانه هاى حسد
اين صفت رذيله مانند بسيارى از صفات ديگر گاه آشكار و صريح است و گاه مخفى و در
حال كمون ، به همين دليل بايد از آثارى كه بزرگان علم اخلاق و روانكاوان براى آن ذكر كرده اند يا به تجربه دريافته ايم ، آن را در
مراحل اوليّه بايد شناخت و پيش از آنكه در وجود انسان ريشه بدواند و مستحكم گردد به درمان آن پرداخت .
از جمله نشانه هايى كه براى آن ذكر شده امور زير است :
1- هنگامى كه مى شنود نعمتى به ديگرى رسيده است ، غمگين و ناراحت مى شود، هر چند آثارى از خود بروز ندهد.
2- گاه از اين مرحله فراتر مى رود و زبان به غيبت و غيبت جويى مى گشايد.
3- گاه از اين هم فراتر مى رود و به دشمنى و عداوت و كارشكنى برمى خيزد!
4- گاه تنها به بى اعتنايى و بى مهرى و يا قطع رابطه از شخصى كه مورد حسد او قرار گرفته قناعت مى كند، سعى دارد او را نبيند و سخنى از
او نشنود و اگر سخنى درباره او بگويند سعى مى كند با ورود در مطالب ديگر گوينده را از ادامه سخن بازدارد، يا اگر مجبور به بيان مطلبى
درباره او شود سعى مى كند صفات برجسته او را پنهان سازد و يا نسبت به آن سكوت كند.
هر يك از اين امور مى تواند نشانه اى از بروز رذيله حسد باشد.
در احاديثى كه در منابع اهل عصمت عليهم السّلام براى ما نقل شده است اشارات روشنى به اين معنى ديده مى شود، از جمله در كلامى از اميرمؤ منان على
عليه السّلام مى خوانيم : ((يكفيك من الحاسد اءنّه يغتمّ فى وقت سرورك ؛ براى شناخت حسود همين بس كه او غمگين شود در حالى كه تو شادمان
هستى ))!(181)
به عكس هنگامى كه زيانى به انسان برسد، شخص حسود خوشحال مى شود، همان گونه كه در آيه 50 سوره توبه مى خوانيم : ((ان تصبك
حسنة تسؤ هم و ان تصبك مصيبة يقولوا قد اءخذنا اءمرنا من قبل و يتولّوا و هم فرحون ؛ هرگاه نيكى به تو رسد آنها را ناراحت مى كند و اگر
مصيبتى به تو رسد مى گويند: ما قبلا چنين پيش بينى مطلبى را مى كرديم و تصميم لازم را گرفتيم و بازمى گردند در حالى كه
خوشحالند))!
آيات متعدّد ديگرى نيز اشاره به همين گونه عكس العمل ها از سوى كافران حسود دارد از جمله آيه اى است كه در آغاز بحث گذشت كه كافران به
مواهبى كه از سوى خداوند به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده بود حسد مى ورزيدند.
در روايات اسلامى نيز اشاره مكرّرى به همين مسئله ديده مى شود كه حسودان هميشه از
زوال نعمت محسود خوشحال مى شوند و از موفّقيّت او ناراحت ، از جمله در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((الحاسد يفرح
بالشّرور و يغتمّ بالسّرور؛ حسود از شرور و بدى ها خوشحال مى شود و از سرور و خوشحالى ديگران غمگين مى گردد))!(182)
4- پيامدها و آثار سوء حسد
حسد آثار بسيار زيانبارى از نظر فردى و اجتماعى و مادّى و معنوى به بار مى آورد و كمتر صفتى از صفات رذيله است كه اين همه پيامدهاى سوء
داشته باشد، مهمترين آنها آثار زير است :
نخست آنكه حسود دائما ناراحت است و همين امر سبب بيمارى جسمى و روانى او مى شود، هر اندازه ديگران صاحب موفّقيّت بيشتر و نعمت هاى فزون تر
گردند او به همان اندازه ناراحت مى شود تا آنجا كه گاه خواب و آرامش و استراحت را به كلّى از دست مى دهد و بيمار و رنجور و نحيف و ضعيف مى
شود، در حالى كه امكانات خوبى دارد و اگر اين رذيله را از خود دور مى ساخت براى خودش زندگى آبرومند و مرفّهى داشت .
در احاديث فراوانى به اين نكته توجّه شده و معصومين عليم السّلام نسبت به آن هشدار داده اند، از جمله در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى
خوانيم كه فرمود: ((اءسوء النّاس عيشا الحسود!؛ بدترين مردم از نظر (آرامش در) زندگى حسود است ))!(183)
همين معنى در حديث ديگرى از آن حضرت عليه السّلام به صورت فشرده ترى
نقل شده كه فرمود: ((لا راحة لحسود؛ حسود راحتى ندارد))!(184)
در تعبير ديگرى از همان حضرت مى خوانيم : ((الحسد شَرّ الاءمراض ؛ حسد بدترين بيماريهاست ))!(185)
و در تعبير ديگرى آمده است : ((العجب لغفلة الحسّاد عن سلامة الاجساد؛ تعجّب مى كنم چگونه حسودان براى سلامتى جسم خود ارزش
قائل نيستند و از آن غافلند))!(186)
اين سخن را با حديث ديگرى از آن حضرت به پايان مى بريم ، هر چند احاديث در اين زمينه بسيار است ، فرمود: ((الحسد لايجلب الّا مضرّة و غيظا،
يوهن قلبك ، و يمرض جسمك ؛ حسد جز زيان و خشم چيزى در وجود انسان ايجاد نمى كند، حسد سبب مى شود كه قلب انسان ناتوان و جسم او بيمار
گردد))!(187)
ديگر اينكه زيانهاى معنوى حسد از زيانهاى مادّى و جسمانى آن به مراتب بيشتر است ، زيرا حسد ريشه هاى ايمان را مى خورد و نابود مى كند و انسان
را نسبت به عدل و حكمت الهى بدبين مى سازد، چرا كه حسود در اعماق قلبش به بخشنده نعمت ها يعنى خداوند بزرگ معترض است !
در حديث معروفى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((لاتحاسدوا فاءنّ الحسد
ياءكل الايمان كما تاءكل النّار الحطب ؛ نسبت به يكديگر حسد نورزيد، چرا كه حسد ايمان را مى خورد همان گونه كه آتش هيزم را مى
خورد))!(188)
همين معنى از بنيانگذار اسلام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از فرزند گراميش امام باقر عليه السّلام نيز
نقل شده است .
در حديث ديگرى كه مرحوم كلينى در كافى آورده است از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((آفة الدّين الحسد و العُجب و الفخر؛ آفت دين و
ايمان ، حسد و خودبرتربينى و فخرفروشى است ))!(189)
از همان بزرگوار عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((انّ المؤ من يغبط و لايحسد، و المنافق يحسد و لايغبط!؛ مؤ من غبطه مى خورد (و تمنّاى
نعمت هايى شبيه ديگران مى كند ولى ) حسد نمى ورزد، در حالى كه منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد))!(190)
از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه حسد با روح ايمان سازگار نيست و هماهنگ با نفاق است .
در بحث هاى گذشته نيز در حديث قدسى خوانديم كه خداوند به موسى بن عمران فرمود: ((از حسد بپرهيز كه حسود نسبت به نعمت هاى من خشمگين
است و با قسمت من در ميان بندگانم مخالف مى باشد))!
سوّمين اثر زيانبار ديگر حسد اين است كه حجاب ضخيمى در برابر معرفت و شناخت حقايق مى افكند، چرا كه حسود نمى تواند نقطه هاى قوّت محسود
را ببيند هر چند استاد و مربّى و بزرگ او باشد، بلكه دائما چشم او در پى جستجو براى نقاط ضعف است و اى بسا به خاطر حسد، خوبى را بدى و
نقاط قوّت را ضعف بپندارد و از آنها دورى كند. به همين دليل از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((الحسد حبس الرّوح ؛ حسد روح انسان
را زندانى مى كند و از درك حقايق بازمى دارد)).(191)
چهارمين اثر زيانبار حسد اين است كه انسان دوستان خود را از دست مى دهد، زيرا هر كس داراى نعمتى است كه احيانا ديگرى ندارد و اگر انسان داراى
صفت رذيله حسد باشد طبعا نسبت به همه مردم حسد مى ورزد و همين امر سبب مى شود كه افراد از او دورى كنند و پيوندهاى محبّت ميان او و ديگران
گسسته شود.
شاهد اين سخن كلام پُر بارى است كه از اميرمؤ منان على عليه السّلام نقل شده كه فرمود: ((الحسود لا خلّة له ؛ حسود، دوستى
ندارد)).(192)
پنجمين اثر سوء حسد آن است كه انسان را از رسيدن به مقامات والا بازمى دارد به گونه اى كه شخص حسود هرگز نمى تواند از مديريّت بالايى
در جامعه برخوردار شود چرا كه حسد، ديگران را از گرد او پراكنده مى كند و كسى كه داراى قوّه دافعه است هرگز به بزرگى نمى رسد.
شاهد اين سخن گفتار ديگرى از على عليه السّلام است كه فرمود: ((الحسود لايسود؛ حسود هرگز به سيادت و بزرگى نمى
رسد)).(193)
ششمين اثر بسيار منفى حسد آلوده شدن به انواع گناهان ديگر است ، زيرا حسود براى رسيدن به مقصد خود يعنى
زايل كردن نعمت از ديگران ، به انواع گناهان مانند ظلم و غيبت و تهمت و دروغ و سعايت و غير آن
متوسّل مى شود و تمام نيروى خود را به كار مى گيرد تا محسود را به زمين زند لذا از هر وسيله نامشروعى براى
وصول به اين مقصد نامشروع كمك مى گيرد.
باز شاهد اين سخن ، كلام نورانى ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام است كه فرمود: ((الحسود كثير الحسرات ، و متضاعف السيّئات ؛
حسود بسيار حسرت و اندوه دارد و گناهانش پيوسته افزوده مى شود))!(194)
هفتمين بدبختى حسود اين است كه پيش از آنكه به ((محسود)) زيان برساند به خودش ضرر مى زند، چرا كه
قبل از هر چيز خودش را گرفتار ناراحتى روح و جسم و عذاب دنيا و عقبى مى سازد.
در احاديث اسلامى به اين حقيقت اشاره شده ، امام صادق عليه السّلام در حديثى مى فرمايد: ((الحاسد مضرّ بنفسه
قبل اءن يضرّ بالمحسود، كابليس اورث بحسده بنفسه اللّعنة ، و لآدم عليه السّلام الاجتباء و الهدى ...؛ حسود پيش از آنكه مى تواند به
((محسود)) ضرر برساند به خويشتن زيان مى رساند، مانند ابليس كه با حسدش لعنت براى خود آفريد و براى آدم برگزيدگى و هدايت
)).(195)
5- مراتب حسد
بزرگان علم اخلاق براى ((حسد)) مراحل مختلفى ذكر كرده اند از جمله دو مرحله كاملا متمايز زير:
1- وجود حسد در درون دل و در اعماق روح ، به گونه اى كه انسان آن را كنترل كند و اثرش در گفتار و رفتار او ظاهر نگردد.
2- وجود حسد در درون به گونه اى كه از كنترل او خارج شود و با سخنان و
اعمال شيطانى بروز كند و براى انتقام گيرى از محسود و زوال نعمت او تلاش كند.
از بعضى از روايات استفاده مى شود كه همه (يا غالب ) مردم رگه هاى حسد در درون جانشان وجود دارد، ولى تا آن را در گفتار و رفتار خود ظاهر
نكنند، گناهى بر آنها نوشته نمى شود!
از جمله در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه فرمود: ((ثلاث لاينجو منهنّ اءحد: الظنّ، و الطّيرة ، والحسد، و
ساحدّثكم بالمخرج من ذلك ، اذا ظننت فلاتحقّق ، و اذا تطيّرت فامض ، و اذا حسدت فلاتبغ ؛ سه چيز است كه هيچ كس از آن رهايى نمى يابد:
گمان بد، فال بد و حسد و من راه نجات از آنها را براى شما بازگو مى كنم ، هنگامى كه گمان بد درباره كسى بردى ، ترتيب اثر به آن نده و
هنگامى كه فال بد زدى اعتنا مكن و به كار خود ادامه بده و هنگامى كه به كسى حسد پيدا كردى ستم مكن (و در گفتار و
اعمال با حسد هماهنگ مشو)))!(196)
در حديث ديگرى آمده است : ((قلّ من ينجو منهنّ؛ كمتر كسى از اين سه صفت نجات مى يابد))!(197)
از اين تعبير استفاده مى شود كه اين حكم عمومى نيست و انبيا و اوليا را شامل نمى شود، چرا كه اگر آنها در ظاهر و باطن از حسد پاك نشوند هرگز
به آن مقامات والاى روحانى و معنوى نمى رسند، به همين دليل حديثى را كه مى گويد: ((هيچ كس از حسد خالى نيست حتّى انبيا)) به عنوان محسود
واقع شدن تفسير كرده اند، يعنى حسودان در برابر همه كس حتّى پيامبر الهى ظاهر مى شوند كه نسبت به مقامات آنها حسد مى ورزند.
به هر حال ، در اينكه صفت حسد از رذايل اخلاقى است خواه به مرحله ظهور و بروز برسد يا نه شكّى نيست ، سخن در اين است كه آيا اگر به مرحله
ظهور و بروز نرسد گناه و عقوبتى بر آن نوشته مى شود يا نه ؟ ظاهرا دليلى بر گناه بودن آن در مرحله عدم ظهور و بروز نداريم ، هر چند
صفت نكوهيده اى است .
|