next page

fehrest page

back page

توبه اكثر توبه كنندگان نيز همين گونه است ، غالبا از گناهان خاصّى توبه مى كنند، در حالى كه ممكن است گناه ديگرى را انجام دهند و هرگز شنيده نشده كه پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم يا امامى از امامان عليه السّلام يا عالمى از علماى اسلام اين گونه توبه ها را بى اعتبار بشمرد، و تاءكيد كند كه بايد توبه از همه گناهان باشد.
در آيات متعدّدى از قرآن مجيد نيز اشارات روشنى به اين معنى يعنى تبعيض در توبه ديده مى شود.
مثلا، در مورد رِباخواران مى خوانيم كه مى فرمايد: ((و اءن تبتم فلكم رئوس اءموالكم ؛ اگر توبه كنيد (توبه شما پذيرفته مى شود و) سرمايه هاى شما از آن شماست . (سوره بقره ، آيه 279)
و در مورد افرادى كه بعد از ايمان مرتد شوند، مى فرمايد: ((اولئك جزائهم اءنّ عليهم لعنة اللّه و الملائكة و النّاس اءجمعين ... الّا الّذين تابوا من بعد ذلك و اءصلحوا فانّ اللّه غفور رحيم ؛ كيفر آنها اين است كه لعن خداوند و فرشتگان و مردم ، همگى بر آنها است ... مگر كسانى كه پس از آن توبه كنند، و اصلاح نمايند، خداوند آمرزنده و بخشنده است .)) (سوره آل عمران ، آيات 87و89).
و در مورد محاربين و كسانى كه باعث تباهى جامعه مى شوند بعد از ذكر مجازات شديد آنها مى فرمايد: ((الّا الّذين تابوا من قبل اءن تقدروا عليهم فاعلموا اءنّ اللّه غفور رحيم ؛ مگر كسانى كه پيش از دست يافتن شما به آنان توبه كنند، پس بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد) خداوند آمرزنده و مهربان است .)) (سوره مائده ، آيه 34).
و در مورد كسانى كه مرتكب عمل شنيع منافى عفت مى شوند، بعد از ذكر مجازات آنها، مى فرمايد: ((فان تابا و اءصلحا فاءعرضوا عنهما انّ اللّه كان توّابا رحيما؛ و اگر توبه كنند و اصلاح نمايند، از آنها درگذريد، زيرا خداوند توبه پذير و مهربان است .)) (سوره نساء، آيه 16).
و در جاى ديگر بعد از اشاره به گناهانى همچون شرك ، قتل نفس و زِنا، و بيان مجازات سنگين آنها، مى فرمايد: ((الّا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات ؛ مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنها را مبدّل به حَسنات مى كند.)) (سوره فرقان ، آيه 70)
گرچه قسمتى از اين آيات درباره مجازاتهاى دنيوى و بخشودگى آنها به وسيله توبه است ، ولى پيداست كه از اين نظر تفاوتى وجود ندارد؛ اگر توبه در مجازاتهاى دنيوى فبول شود، به يقين در مورد مجازاتهاى اخروى نيز پذيرفته خواهد شد.
كوتاه سخن اين كه : جداسازى گناهان در توبه به خاطر جهات مختلف (تفاوت ميزان آگاهيها، تفاوت انگيزه ها و تفاوت قبح و زشتى گناهان ) مانعى ندارد، ولى بى شك توبه كامل توبه اى است كه از همه گناهان صورت گيرد و تبعيضى در آن وجود نداشته باشد.
7- دوام توبه
توبه بايد پابرجا و دائم بوده باشد؛ از يك سو، هر زمان خطايى از انسان بر اثر وسوسه هاى ((نفس امّاره)) سربزند، بايد بلافاصله به سراغ توبه رود، و در مرحله ((نفس لوامه)) درآيد تا زمانى كه به مرحله ((نفس ‍ مطمئنه)) رسد و ريشه هاى وسوسه ها از بيخ كنده شود.
و از سوى ديگر، از هر گناهى توبه مى كند بايد كمال مراقبت را به خرج دهد كه آن توبه را نشكند و بر تعهّد خود در پيشگاه خدا نسبت به ترك آينده باقى بماند. و به تعبير ديگر، اگر بعد از توبه از گناه هنوز انگيزه هاى آن در اعماق دل و جان او باقى مانده بايد با آن به مبارزه برخيزد و جهاد با نفس را جزء برنامه خويش قرار دهد و به اين ترتيب هم در صفّ تائبان باشد و هم در صفّ مجاهدان .
بعضى از علماى اخلاق بحث بى نتيجه يا كم نتيجه اى را در اينجا دنبال كرده اند كه آيا مقام توبه كارِ جهادكننده در برابر ريشه هاى گناه اَفضل است يا توبه كارى كه ريشه هاى گناه را از سرزمين قلب خويش برانداخته است .(242)
اين مهم نيست كه كداميك از آن دو اَفضلند، مهم آن است كه توبه كننده چه دستوراتى را بايد به كار بندد؛ براى اين امر رعايت امورى لازم است :
1- جداسدن از محيط گناه و عدم شركت در مجالس معصيت ، چرا كه توبه كار در آغاز امر آسيب پذير است و مانند بيمارى است كه تازه از بستر برخاسته ،و اگر بر پاى خود به مناطق آلوده به ميكروبهاى بيمارى زا رود، احتمال آلودگى مجدّد او به بيمارى فراوان است ؛ همچون معتادى است كه ترك اعتياد به مواد مخدّر نموده ولى هرگاه به مناطق آلوده برگردد، به سرعت آلوده مى شود.
2- بايد در دوستان و معاشران خود تجديدنظر كند؛ هرگاه در گذشته كسانى بوده اند كه او را تشويق به گناه مى كردند، از آنها شديدا فاصله گيرد.
3- هر زمان وسوسه ها و انگيزه هاى آن گناه در او پيدا مى شود، به ذكر خدا روى آورد، چرا كه : ((ذكر خدا مايه آرامش دلهااست ؛ اءلا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب )) (سوره رعد، آيه 28).
4- همواره درباره آثار زيانبار گناهى كه آن را ترك گفته بينديشد و آن آثار رانصب العين خود قرار دهد، مبادا بر اثر غفلت از آن و فراموش كردن اثرات مرگبار آن گناه ، بار ديگر انگيزه ها در آن رشد كند، و وسوسه ها از هر سو به قلب او هجوم آورد.
5- در داستانهاى پيشينيان و كسانى كه بر اثر گناههاى مختلف گرفتار مصائب دردناكى شدند، بينديشد، و سرگذشت آنها را از نظر بگذراند، حتّى در حالات انبياء و پيامبران معصومى كه گاه گرفتار لغزش ترك اولى شدند، مطالعه كند؛ مثلا، ببيند كه چه امرى سبب شد آدم با آن مقام والايش از بهشت رانده شود، يا حضرت يونس مورد خشم قرار گيرد، و به زندان شكم ماهى فرستاده شود يا بر اثر چه عواملى يعقوب ، پيامبر بزرگ خدا، به درد جانفرساى فراق فرزند سالها گرفتار آيد.
مطالعه اين امور بى شك وسوسه هاى گناه را كم مى كند، و به توبه دوام و ثبات مى بخشد.
6- به عقوبتها و مجازاهايى كه بر يكايك از گناهان وعده داده شده بينديشد، و اين احتمال را از نظر دور ندارد كه تكرار گناه بعد از توبه ممكن است مجازات شديدترى داشته باشد.
و نيز به الطاف و عنايات الهيّه كه در انتظار توبه كاران است و شامل حال او شده است توجّه كند و دائما به خود تلقين نمايد بكوش ، اين عنايات و الطاف را حفظ كن ، و اين مقام والايى كه خداوند نصيب تو كرده است به آسانى از دست مده !
7- بايد وقت شبانه روزى خود را با برنامه هاى صحيح پركند، برنامه تلاش ‍ براى زندگى آبرومند، برنامه عبادت و بندگى خدا و برنامه سرگرمى هاى سالم ؛ زيرا بى كارى و خالى ماندن اوقات از برنامه ، بلاى عظيمى است كه زمينه را براى وسوسه هاى بازگشت به گناه فراهم مى سازد.
از دانشمندان پرسيدند تفسير حديث اءلتّائب حبيب اللّه (توبه كننده دوست خداست ) چيست ؟(243) گفت : منظور كسى است كه مصداق اين آيه شريفه باشد: ((اءلتّائبون العابدون الحامدون السّئحون الرّاكعون السّجدون الآمرون بالمعروف و النّاهون عن المنكر و الحافظون لحدوداللّه و بشّر المؤ منين ؛ (مؤ منان ) توبه كنندگان ، عبادت كاران ، حمد خداگويان ، سياحت كنندگان (كه پيوسته در ميان كانونهاى اطاعت خدا رفت و آمد دارند) ركوع كنندگان ، ساجدان ، آمران به معروف ، نهى كنندگان از منكر و حافظان حدود الهى (هستند) و بشارت ده (اين چنين ) مؤ منان را!))(244)
8- مراتب توبه
علماى اخلاق براى توبه و توبه كاران درجات و مراتب مختلفى ذكر كرده اند.
از يك نظر توبه كاران را مى توان به چهار گروه تقسيم كرد:
گروه اوّل كسانى هستند كه از گناهان خويش توبه مى كنند ولى بعد از مدّتى توبه را مى شكنند و به گناه بازمى گردند بى آن كه تاءسّف و ندامتى از كار خويش داشته باشند، اينها در واقع در مرحله نفس امّاره قرار دارند و عاقبت و سرانجام آنها كاملا مبهم و پرمخاطره است ، چرا كه ممكن است يكى از مراحل توبه و بازگشت به سوى خدا مقارن با پايان عمر آنها باشد و به اصطلاح عاقبت آنها به خير شود، ولى اى بسا پايان عمر آنها با يكى از زمانهاى توبه شكنى همراه گردد، و پايانى اءسف انگيز و عاقبتى دردناك داشته باشند، و به اصطلاح ((عاقبت به شرّ)) از دنيا بروند.
گروه دوم كسانى هستند كه از گناهان خود توبه مى كنند، و راه اطاعت و بندگى حق را ادامه مى دهند، ولى گاه شهوات در مورد بعضى از گناهان بر آنها غالب مى شود و توبه را مى شكنند چون هنوز توان كافى در برابر شهوات پيدا نكرده اند؛ ولى با اين حال ، از توبه شكنى نادم و پشيمانند و پيوسته به خود مى گويند اى كاش چنين گناهى را نكرده بوديم ، و انشاءاللّه بزودى توبه خواهيم كرد.
اين گونه افراد هم در واقع در مرحله نفس امّاره اند ولى اميد نجاتشان زيادتر است .
گروه سوم توبه كارانى هستند كه بعد از توبه از گناهان بزرگ پرهيز مى كنند، و نسبت به اصول طاعات پايبندند، ولى گاه گرفتار بعضى از گناهان مى شوند، بى آن كه بطور عمد قصد توبه شكنى داشته باشند،امّابلافاصله پشيمان شده و به سرزنش نفس خويشتن مى پردازند و عزم خويش را بر توبه جزم مى كنند، و سعى دارند از اسباب گناه فاصله بگيرند.
اين گروه در مرحله عالى از نفس لوّامه قرار دارند و به سوى نفس مطمئنّه نزديك مى شوند و اميد نجات براى آنها بسيار زياد است .
گروه چهارم توبه كارانى هستند كه بعد از توبه با اراده اى محكم و آهنين راه اطاعت و بندگى خدا را پيش مى گيرند و پابرجا مى مانند.
درست است كه معصوم نيستند و گاه فكر گناه و لغزشها ممكن است در آنها پيدا شود ولى از آلودگى به گناه در عمل پرهيز دارند، چرا كه نيروى عقل و ايمان در آنها به قدرى زياد است كه بر هواى نفس چيره شده و آن را مَهار زده است .
اين گروه صاحبان نَفس مطمئنّه اند كه در سوره فجر، آيه 27 تا 30، مخاطب والا و پُر افتخارى هستند كه : ((يا اءيتها النّفس المطمئنة ارجعى الى ربّك راضية مرضيّة ؛تو اى روح آرام يافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است .))
سپس لباس افتخار: ((فادخلى فى عبادى و اءدخلى جنّتى ؛سپس ‍ در سِلك بندگانم درآى و در بهشتم داخل شو.)) در بر مى كنند.
از سوى ديگر، توبه نيز مراتب و مراحل دارد.
مرحله اوّل : توبه از كُفر به ايمان .
مرحله دوّم : توبه از ايمان تقليدى يا ايمان سُست به ايمان تحقيقى و محكم .
مرحله سوّم : توبه از گناهان كبيره و خطرناك .
مرحله چهارم : توبه از گناهان صغيره .
مرحله پنجم : توه از فكر گناه هر چند آلوده به گناه نشود.
هر گروهى از بندگان خدا توبه اى دارند، توبه انبياء از اضطرابات درونى (و لحظه اى عدم توجّه در درون به خدا) است .
و توبه برگزيدگان از نَفَسى است كه به غير ياد او مى كِشند.(245)
و توبه اولياءُاللّه از امور نامناسبى است كه از فكر آنها مى گذرد.
و توبه خَواص از اشتغال به غير خداست .
و توبه عَوام از گناهان است و هر كدام از آنها داراى نوعى معرفت و آگاهى در آغاز و انجام توبه است .(246)
9- آثار و بركات توبه
توبه هر گاه حقيقى و واقعى باشد، و از اَعماق جان برخيزد و جامع شرايط باشد، به يقين مقبول درگاه خدا مى شود، و آثار و بركاتش نمايان مى گردد.
شخص توبه كار پيوسته در فكر جبران گذشته است ، و از آنچه از نافرمانى ها و عُصيان از او سَر زده نادِم و پشيمان است .
توبه كاران واقعى ، خود را از مجالس گناه دور مى دارند و از عواملى كه گناه را وسوسه و تَداعى مى كند، بر حَذَر مى باشند.
توبه كاران خود را در پيشگاه خدا شرمنده مى بينند، و همواره در صدد كسب رضاى او هستند.
با اين علائمى كه گفته شد توبه كنندگان حقيقى را از تظاهُركنندگان به توبه بخوبى مى توان شناخت .
بعضى از مفسّران در تفسير آيه شريفه ((يا اءيّها الّذين آمنوا توبوا الى اللّه توبة نصوحا؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد به سوى خدا توبه كنيد، توبه خالص)) (سوره تحريم آيه 8).
در توضيح معنى ((نصوح)) چنين گفته اند: مراد از توبه نصوح ، توبه اى است كه مردم را نصيحت مى كند كه مانند آن را به جا بياورند، چرا كه آثار آن در توبه كار ظاهر شده ، يا شخص توبه كار را نصيحت مى كند كه گناهان را ريشه كن كند، و هرگز به سوى آن باز نگردد. و بعضى آن را به توبه خالص ‍ تفسير كرده ، در حالى كه بعضى ديگر نصوح را از مادّه نصاحت به معنى دو زندگى گرفته اند، چرا كه رشته هاى دين و ايمان را كه گناه پاره كرده بود، بار ديگر به هم مى دوزد يا توبه كار را كه از اولياءُاللّه جدا ساخته بود، به جمع آنها باز مى گرداند.(247)
بركات و منافع توبه بسيار فراوان است كه در آيات و روايات بطور گسترده به آنها اشاره شده است .
از جمله اُمور زير است :
1- گناهان را محو و نابود مى كند همان گونه كه در ذيل آيه يا اءيّها الّذين آمنوا توبوا الى اللّه توبة نصوحا آمده است : ((عسى ربّكم اءن يّكفّر عنكم سيّئاتكم ؛ اميد است (با اين كار) پرودگارتان گناهانتان را بپوشاند.)) (سوره تحريم آيه 8)
2- بركات زمين و آسمان را بر توبه كاران نازل مى كند، چنان كه در آيات 10 و 11 و 12 سوره نوح آمده است : ((فقلت اسْتغفروا ربّكم انّه كان غفّارا - يرسل السّماء عليكم مدرارا - و يمددكم باءموال و بنين و يجعل لّكم جنّات و يجعل لّكم انهارا؛ به آنها (قوم نوح ) گفتم از پروردگار خويش آمرزش ‍ بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى درپى بر شما بفرستد، و اءموال . فرزندانتان را فزونى بخشد، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد.))
3- نه تنها گناه را مى پوشاند و از بين مى برد، بلكه آن را مبدّل به حَسَنه مى كند، همان گونه كه در آيه 70 سوره فرقان آمده است كه مى فرمايد: ((الّا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاءولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات ؛ مگر كسانى كه توبه كنند، و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى كند.))
4- هر گاه توبه كاملا خالص باشد، خداوند آنچنان آثار گناه را مى پوشاند كه در حديث آمده حتّى فرشتگانى را كه ماءمور ثبت اَعمال او هستند به فراموشى وامى دارد و به اعضاء و پيكر او كه ماءمور گواهى بر اَعمال وى در قيامتند دستور مى دهد كه گناهان او را، مستور دارند، و به زمين كه گناه بر آن كرده و گواه بر عمل او در قيامت است نيز فرمان مى دهد كه آن را كتمان كند به گونه اى كه روز قيامت هنگامى كه در صحنه رستاخيز حضور مى يابد، هيچ كس و هيچ چيز بر ضدّ او گواهى نخواهد داد. متن حديث چنين است :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
((اذا تاب العبد توبة نصوحا اءحبّه اللّه و ستر عليه فى الدّنيا و الآخرة فقلت و كيف يستر عليه ؟ قال ينسى ملكيه ما كتبا عليه من الذّنوب و يوحى الى جوارحه اكتمى عليه ذنوبه ، و يوحى الى بقاع الاءرض اكتمى ما كان يعمل عليك من الذّنوب فيلقى اللّه حين يلقاه و ليس شى ء يشهد عليه بشى ء من الذّنوب .))(248)
5- توبه كار حقيقى چنان مورد عنايت و محبّت پروردگار قرار مى گيرد كه حاملان عرش الهى نيز براى او استغفار مى كنند، و تقاضاى ورود او و خانواده اش را در بهشت بَرين و جنّات عَدْن مى نمايند.
در حديثى مى خوانيم كه :((انّ اللّه عزّوجلّ اءعطى التّائبين ثلاث خصال ، لو اءعطى خصلة منها جميع اهل السّموات و الاءرض لنجوا بها؛ خداوند به توبه كنندگان (واقعى ) سه فضيلت داده است كه هرگاه يكى از آنها را به جميع اهل آسمانها و زمين بدهد، مايه نجات آنها است .))
سپس به آيه شريفه ((انّ اللّه يحبّ التوّابين و يحبّ المتطهّرين ؛ خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد!))(249) اشاره كرده مى فرمايد:((فمن اءحبّه اللّه لم يعذبه ؛ هركس خداوند او را دوست دارد، او را عذاب نخواهد كرد.))
بعد به آيه شريفه ((الّذين يحملون العرش و من حوله يسبّحون بحمد ربّهم و يؤ منون به و يستغفرون للّذين آمنوا ربّنا وسعت كلّ شى ء رحمة و علما فاغفر للّذين تابوا و اتّبعوا سبيلك وقهم عذاب الجحيم - ربّنا و اءدخلهم جنّات عدن اءلّتى و عدتهم و من صلح من آبائهم و اءزواجهم و ذرّيّاتهم انّك اءنت العزيز الحكيم - وقهم السّيّئات و من تق السّيّئات يومئذ فقد رحمته و ذالك هو الفوز العظيم ؛ فرشتگان كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مى كنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مى گويند، و بهاو ايمان دارند، و براى مؤ منان استغفار مى كنند (و مى گويند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است ؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار - پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدانِ بهشت كه به آنها وعده فرموده اى وارد كن ، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان ، هر كدام صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى ! - و آنان را از بديها نگاه دار، و هركس را در آن روز از بديها نگاه دارى ، مشمول رحمتت ساخته اى و اين است همان رستگارى عظيم !(250)))(251)
به اين ترتيب مى رسيم به پايان بحث درباره نخستين گام به سوى تهذيب اخلاق ؛ يعنى گام توبه ، هر چند مطالب فراوان ديگرى در اين زمينه وجود دارد كه در خور بحث جداگانه و مستقلّى درباره توبه است .
آرى ! تا آئينه قلب از زنگار گناه پاك نشود و روح و جان انسان با آب توبه شستشو نگردد و نور توبه ظلمت و تاريكى گناه را از درون قلب بيرون نكند، پيمودن راه تهذيب اخلاق و سِيرِ سُلوك الى اللّه و رسيدن به جوار قُرب پروردگار و غرق شدن در نور هدايت و جذبه هاى وصف ناپذير عرفانى ، غيرممكن است .
اين نخستين منزلگاه است ، منزلگاهى كه از همه سرنوشت سازتر و مهمتر است و جز با نيروى اراده و عزم راسخ و استمداد از الطاف الهى ، گذشت از آن ممكن نيست .
گام دوّم : مشارطه
در مورد گامهاى سِير و سُلوك ، كه بخشى از آن در ميان علماى بزرگ و رهروان اين راه مشترك است در گذشته فهرست وار سخن گفته ايم ، اكنون نوبت آن رسيده كه اين مراحل را با تكيه بر آيات و روايات به گونه اى مبسوط گسترده تر بيان كنيم .
نخستين گامى كه علماى بزرگ اخلاق بعد از توبه ذكر كرده اند، همان ((مشارطه)) است ، و منظور از آن شرط كردن با نفس خويش است با تذكّرات و يادآورى هايى كه همه روز تكرار شود، و بهترين وقت آن را بعد از فراغت از نماز صبح و نورانيّت به انوار اين عبادت بزرگ الهى دانسته اند.
به اين طريق ، كه نفس خويش را مخاطب قرار دهد و به او يادآور شود كه من جز سرمايه گرانبهاى عمر كالايى ندارم ، و اگر از دست برود تمام هستيم از دست رفته ، و با يادآورى سوره شريفه ((والعصر انّ الانسان لفى خسر)) به نفس خويش بگويد: با از دست رفتن اين سرمايه ، من گرفتار خسران عظيم مى شوم ، مگر اين كه كالايى از آن گرانبهاتر به دست آورم ، كالايى كه در همان سوره در ادامه آيات آمده است : ((الّا الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يكديگر را به حق سفارش ‍ كرده و يكديگر را به شكيبائى و استقامت توصيه نموده اند!
بايد به خود بگويد: ((فكر كن عمر تو پايان يافته ، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و ديدن حقايق تلخ و ناگوارى كه با كنار رفتن حجابها آشكار مى شود سخت پشيمان شده اى و فرياد برآورده اى ((ربّ ارجعون لعلّى اءعمل صالحا فيما تركت ؛ اى (فرشتگان ) پروردگار، شما را به خدا مرا بازگردانيد تا عمل صالح انجام دهم در برابر كوتاهيهايى كه كردم !)) (سوره مؤ منون ، آيه 100)
باز فرض كن پاسخ منفى ((كلّا)) را از آنهانشنيدى و به درخواست تو عمل كردند و امروز به جهان بازگشته اى ، بگو چه كارى براى جبران كوتاهيها و تقصيرات گذشته مى خواهى انجام دهى ؟!
سپس به نفس خويش در مورد اعضاء هفتگانه ، يعنى چشم و گوش و زبان و دست و پا و شكم و فرج (252) نيز سفارش كن و بگو اينها خدمتگزاران تو، و سر بر فرمان تو دارند، آيا مى دانى جهنّم هفت دَر دارد، و از هر دَرى گروه خاصّى از مردم وارد مى شوند؟ و آيا مى دانى كه اين دَرهاى هفتگانه احتمالا براى كسانى است كه با اين اعضاى هفتگانه عصيان كنند، بيا و با كنترل دقيق اين اعضاء دَرهاى دوزخ را به روى خود ببند، و دَرهاى بهشت را به روى خود بگشا!
و نيز سفارش مراقبت از اعضاى خود را به نفس بنما، كه اين نعمتهاى بزرگ الهى را در طريق معصيت او به كار نگيرد و اين مواهب عظيم را تنها وسيله طاعت او قرار دهد.
از بعضى از دعاهاى امام سجّاد عليه السّلام در صحيفه سجّاديّه بر مى آيد كه آن بزرگوار نيز عنايت خاصّى به مساءله ((مشارطه)) داشته اند.
در دعاى سى ويكم ، دعاى معروف توبه ، در پيشگاه خداوند عرض مى كند: ((ولك يا ربّ شرطى اءلّا اءعود فى مكروهك ، و ضمانى اءن لااءرجع فى مذمومك و عهدى اءن اءهجر جميع معاصيك ؛ پروردگارا! شرطى در پيشگاه تو كرده ام كه به آنچه دوست ندارى ، بازنگردم ، و تضمين مى كنم به سراغ آنچه را تو مذمّت كرده اى نروم و عهد مى كنم كه از جميع گناهانت دورى گزينم .))
از آيات قرآن نيز استفاده مى شود كه ياران پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم درباره مسائل مهم با خدا عهد و پيمان داشتند كه آن نيز نوعى مشارطه است ، در آيه 23 سوره احزاب مى خوانيم : ((من المؤ منين رجال صدقوا ما عاهدوااللّه عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من يّنتظر و ما بدّلوا تبديلا؛ در ميان مؤ منان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بسته اند صادقانه ايستاده اند، بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تبديل و تغييرى در عهد و پيمان خود ندادند!(253)))
اين در حالى بود كه بعضى ديگر با خدا عهد مى بستند و شرط مى كردند و آن را مى شكستند. در همان سوره احزاب ، در آيه 15، چنين مى خوانيم : ((ولقد كانوا عاهدوا اللّه من قبل لايولّون الاءدبار و كان عهداللّه مسئولا؛ (گروهى كه در جنگ احزاب مردم را به بازگشت از ميدان تشويق مى كردند) پيش از آن با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند، و عهد الهى مورد سؤ ال قرار خواهد گرفت (و همگى در برابر آن مسؤ ولند)!))
در حديثى از امام اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((من لم يتعاهد النّقص من نفسه غلب عليه الهوى ، و من كان فى نقص فالمؤ ت خير له ؛ كسى كه بررسى نقصان نفس خويش نكند، هواى نفس بر او چيره مى شود؛ و كسى كه پيوسته در حال سقوط و نقصان است ، مرگ براى او بهتر است !))(254)
كوتاه سخن اين كه : ((مشارطه)) از گامهاى مهمّى است كه براى تهذيب اخلاق برداشته مى شود؛ و بدون آن ، ابرهاى تيره و تار غفلت و غرور، سايه تاريك و شوم خود را بر دل و جان آدمى مى افكند، و نجات او بسيار مشكل است .
گام سوم : مراقبه
((مراقبه)) از ماده ((رقبه)) به معنى ((گردن))، گرفته شده و از آنجا كه انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چيزى گردن مى كشد، و اوضاع را زير نظر مى گيرد، اين واژه بر معنى نظارت و مواظبت و تحقيق و زير نظرگرفتن چيزى ، اطلاق شده است .
اين واژه در تعبيرات علماى اخلاق در مورد ((مراقبت از خويشتن)) به كار مى رود، و مرحله اى است بعد از ((مشارطه)) يعنى انسان بعد از عهد و پيمان با خويش براى طاعت فرمان الهى و پرهيز از گناه بايد مراقب پاكى خويش باشد، چرا كه اگر غفلت كند، ممكن است تمام شرط و پيمانها به هم بريزد.
البتّه پيش از آن كه انسان مراقب خويش باشد، فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند؛ قرآن مجيد مى فرمايد: ((و انّ عليكم لحافظين ؛ بى شك حافظان و مراقبانى بر شما گمارده شده است (كه اعمال شما را به دقّت زير نظر دارند)!)) (سوره انفطار، آيه 10)
در اينجا منظور از ((حافظين)) همان حافظان و مراقبان اعمال است به قرينه آيات بعد كه مى فرمايد: ((يعلمون ماتفعلون ؛ آنها مى دانند شما چه مى كنيد.))(255)

next page

fehrest page

back page