next page

fehrest page

back page

8- يا اءيّها الّذين آمنوا اءذكروا اللّه ذكرا كثيرا و سبّحوه بكرة و اءصيلا - هو الّذى يصلّى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظّلمات الى النّور و كان بالمؤ منين رحيما (سوره احزاب ، آيات 41تا43)
9- انّما يريد الشّيطان اءن يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدّكم عن ذكر اللّه و عن الصّلوة (سوره مائده ، آيه 91)
10- رجال لاتلهيهم تجارة ولابيع عن ذكراللّه (سوره نور، آيه 37)
ترجمه :
1- (هدايت يافتگان ) كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام ) است ؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!
2- نماز را برپادار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى دارد و ياد خدا مهمتر است !
3- (اى موسى !) من ((اللّه)) هستم ، معبودى جز من نيست ! مرا بپرست و نماز را براى ياد من بپادار!
4- (اكنون ) تو و برادرت با آيات من برويد و در ياد من كوتاهى نكنيد!
5- و هر كس از ياد من روى گردان شود زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت !
6- با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى خوانند و تنها رضاى او را مى طلبند و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن ، همانها كه از هواى نفس پيروى كردند و كارهايشان افراطى است !
7- از كسى كه از ياد ما روى مى گرداند و جز زندگى مادّى دنيا را نمى طلبد اعراض كن !
8- اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد - و صبح و شام او را تسبيح گوييد!- او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او (نيز براى شما تقاضاى رحمت مى كنند)، تا شما را از ظلمات (جهل و شرك و گناه ) به سوى نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون گردد، او نسبت به مؤ منان همواره مهربان بوده است .
9- شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قُمار در ميان شما عدوات و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد!
10- مردانى (آنها كسانى هستند) كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند!
تفسير و جمع بندى
در نخستين آيه ، سخن از تاءثير ياد خدا در آرامش دلهااست ؛ آرامشى كه مى تواند انسان را از لغزشها برهاند و به فضائل اخلاقى بيارايد؛ مى فرمايد: ((آنها (هدايت يافتگان ) كسانى هستند كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است .)) (الّذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكر اللّه )
سپس همين معنى را به صورت يك قاعده كلّى بيان كرده ، مى افزايد: ((آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!)) (اءلا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب )
اين آرامش فوق العاده به خاطر آن است كه نگرانيها گاه به خاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در پيش دارد؛ مثلا، از احتمال زوال نعمتها يا گرفتارى در چنگال بيمارى و درماندگى و ناتوانى و مانند آن ناشى مى شود، و گاه گذشته تاريك زندگى ، فكر او را به خود مشغول مى دارد، و نيز دنياپرستى و دلباختگى نسبت به دنيا، سوءظن ها و تَوَهّمها و ترس و وحشت از مرگ ، هر يك از اينها مى تواند عاملى براى نگرانى و سَلب آرامش انسان شود.
بُخل و حسد و حرص و طمع و مانند آنها نيز از عوامل نگرانى انسان است .
ياد خدا، همان خداوندى كه جواد و كريم و رحمان و رحيم و خالق و رازق و بخشنده و بنده نواز است - خداوندى كه حلّ هر مشكلى در برابر قدرتش ‍ آسان ، و هر امر پيچيده اى در برابر اراده اش ساده است .
آرى ! ياد چنين پروردگار مايه آرامش دلها و سبب پرورش فضائل اخلاقى است . اين نكته قابل توجّه است كه نفس مطمئنّه همان نفسى است كه مخاطب به خطاب ((يا اءيّتها النّفس المطمئنّة ارجعى الى ربّك راضية مرضيّة فاءدخلى فى عبادى و اءدخلى جنّتى ؛ اى نفس مطمئنه ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سِلك بندگانم درآى و در بهشتم وارد شو!))(429)
در دومين آيه ، بعد از بيان اين نكته كه نماز انسان را از زشتيها و منكرات بازمى دارد (انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) مى فرمايد: ((ذكر خدا از نماز هم بالاتر است !)) (و لذكراللّه اءكبر)
آرى ! ياد خدا روح نماز است ، و روح شريفترين بخش وجود مى باشد؛ اگر نماز سبب ترك فحشاء و منكر مى شود نيز به خاطر همين ذكراللّه است ؛ زيرا ياد خدا انسان را به ياد نعمتهاى او مى اندازد كه تمام وجود انسان در آن غرق است ، و يادآورى اين نعمتها انسان را از نافرمانى بخشنده نعمت ، بازمى دارد و از گناه شرمنده مى كند.
از سوى ديگر، او را به ياد روز قيامت و دادگاه عدل الهى مى اندازد؛ خود را در برابر دادگاه بزرگ حق مى بيند و پرونده اعمال خويش را در آنجا حاضر، و ماءموران مجازات را آماده مجازات بدكاران ، و فرشتگان رحمت را آماده پذيرائى از بندگان خوب خدا در بهشت بَرين مشاهده مى كند؛ و اين عامل ديگرى براى ترك عصيان و ترك كارهاى ضدّاخلاق است .
بعضى از مفسّران گفته اند: جمله ((و لذكراللّه اءكبر)) اشاره به اين است كه ذكر خدا برترين اعمال و عبادات بندگان است .
اين احتمال نيز داده شده است كه منظور از ((ذكراللّه)) در اينجا يادى است كه خدا از بنده اش مى كند (در برابر يادى كه بنده از خدا دارد.)(430) و اين ياد خدا او را به درجات عاليه عبوديّت و بندگى سوق مى دهد و از هر چيز برتر و والاتر است ؛ ولى احتمال اوّل با معنى آيه تناسب بيشترى دارد.
در سومين آيه ، سخن از نخستين وحى الهى به موسى بن عمران است كه در سرزمين طور و وادى ايمن ، از كنار درختى اين پيام الهى را شنيد: من خدا هستم ! معبودى جز من نيست ، مرا پرستش كن ، نماز را برپادار تا به ياد من باشى !)) (اءنّنى اءنا اللّه لا اله الاّ اءنا فاعبدنى و اءقم الصّلوة لذكرى )
در اينجا، در حقيقت ، فلسفه اصلى نماز ذكر خدا شمرده شده است ، و در نخستين وحى الهى به موسى عليه السّلام توجّه به ذكراللّه گوشزد شده و اين به خاطر اهمّيّت فوق العاده ذكر است ، بخصوص اين كه مساءله نماز و ذكراللّه بلافاصله بعد از بحث توحيد ذكر شده است .
در چهارمين آيه ، مخاطب موسى و برادرش هارون هستند، در آن زمان كه فرمان نبوّت موسى عليه السّلام صادر شده ، و ماءمور مى شوند براى مبارزه با فرعون آماده گردند، مى فرمايد: تو و برادرت با آيات من (كتاب آسمانى و معجزات ) به سوى فرعون برويد، و در ذكر من كوتاهى و سستى نكنيد! (اذهب اءنت و اخوك بآياتى و لاتنيا فى ذكرى )
دستور به ذكر خدا آن هم بدون سستى به هنگام مبارزه با طغيانگرى همچون فرعون ، بسيار پرمعنى است ؛ اين امر نشان مى دهد كه ذكر خداوند تا چه اندازه در قدرت و قوّت و شجاعت و شهامت انسان اثر دارد، و به او نيرو و توان براى مبارزه مى بخشد كه در اين هنگام به آن دستور داده شده است .
در تفسير ((فى ظِلال)) مى خوانيم كه در توضيح اين آيه مى گويد: ((خداوند به موسى و هارون گفت كه ذكر و ياد من ، وسيله كار شما، و اسلحه برنده ، وتكيه گاهى است كه مى توانيد به آن متكّى شويد!))(431)
بعضى از مفسّران ((ذكر)) را در اين آيه به معنى ابلاغ دعوت نبوّت و بعضى به معنى مطلق امر و فرمان ، و بعضى به معنى ياد خدا گرفته اند، در حالى كه هيچ منافاتى بين اين امور نيست ، و ممكن است همه در مفهوم جامع آيه جمع باشد.
بديهى است هنگامى كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم به ياد خدا باشد و از ياد او نيرو و توان بگيرد، در ابلاغ رسالت و اطاعت فرمان او نيز قوى تر و كوشاتر خواهد بود.
در پنجمين آيه ، بعضى از آثار ترك ذكر خدا بيان شده است ؛ مى فرمايد: ((و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم !)) (و من اءعرض عن ذكرى فانّ له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيامة اءعمى )
عذاب دنيوى آنها، تنگى معيشت ، و عذاى اُخروى آنها، نابينا بودن در محشر است !
گاه تنگى معيشت به خاطر اين است كه انسان درآمد كمى دارد، و گاه به خاطر آن است كه با داشتن درآمد هَنگفت ، به خاطر بُخل و حرص و آز و طمع ، صحنه زندگى بر او تنگ مى شود؛ مايل نيست درِ خانه اش باز باشد و ديگران از زندگانى او استفاده كنند، و حاضر نيست محرومان را در زندگى خود شريك سازد؛ و به فرموده على عليه السّلام : ((ثروتمندان بخيل همچون فقيران زندگى مى كنند و همانند اَغنيا و ثروتمندان حساب پس ‍ مى دهند.)) (يعيش فى الدّنيا عيش الفقراء و يحاسب فى الآخرة حساب الاءغنياء)(432)
غالب ثروتمندان از خدا بى خبر حريصند و اين حريص و آز هميشه آنها را در التهاب و نگرانى و ناراحتى نگه مى دارد، به گونه اى كه از اموال سرشار خود، بهره كافى تواءم با آرامش نمى برند.
امّا چرا در قيامت نابينا محشور مى شود؟ ممكن است به اين دليل باشد كه حوادث آن جهان هماهنگى كاملى با حوادث اين جهان دارد؛ غافلان از ذكر خدا چشمهاى خود را بر حقايق اين جهان بسته ، و آيات حق را كه از دَر و ديوار اين جهان نمايان است ناديده گرفته اند؛ به همين دليل ، در قيامت نابينا وارد عرصه محشر مى شوند.
ذكر خدا چگونه است ؟
در بسيارى از روايات اسلامى ذكر خدا، به معنى ((حج)) و در بعضى به معنى ولايت اميرمؤ منان على عليه السّلام تفسير شده است ؛ بديهى است هر كدام از اينها مصداق مهمّى از مصاديق مفهوم وسيع ذكر خداست ؛ حج ، مجموعه اى است از ياد خدا، و ولايت اميرمؤ منان ، بنده خاصّ خدا نيز انسان را به ياد خدا مى اندازد.
ششمين آيه ، خطاب به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم كرده و او را از پيروى كسانى كه قلبشان از ذكر خدا غافل است ، برحذر مى دارد، و به همراهى كسانى كه صبح و شام به ياد خدا هستند، دعوت مى كند؛ مى فرمايد: ((با كسانى باش كه پروردگار خود را هر صبح و شام مى خوانند و تنها ذات او را مى طلبند؛ هرگز چشمان خود را به خاطر زينتهاى دنيا از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد ما غافل ساخته ايم ، اطاعت مكن ! (و اءصبر نفسك مع الّذين يدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه ولاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدّنيا ولاتطع من اءغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هواه و كان اءمره فرطا)
بديهى است خداوند بى دليل كسى را به مجازات غفلت از ياد حق ، گرفتار نمى كند؛ اين مجازات از آنِ كسانى است كه به دشمنى با حق برخاسته اند؛ و از سر لجاج و كبر و غرور، يا تعصّب كوركورانه ، با حق دشمنى دارند.
بنابراين ، منظور از اغفال قلب ، مسلّط ساختن غفلت از ياد خدا بر آن به خاطر كيفر اعمالشان است ؛ و به همين دليل ، به هيچ وجه مستلزم جبر نيست .
اين گروه از غافلان ، پيرو هواى نفسند؛ و اعمالشان آلوده به افراط و تفريط است ؛ به همين دليل ، در پايان آيه مى فرمايد: (و اتّبع هواه و كان اءمره فرطا)
از اين آيه بخوبى مى توان نتيجه گرفت كه غافل شدن از ياد خدا در اخلاق انسان اثر مى گذارد، و او را به وادى هواپرستى و افراط مى كشاند.
آرى ! روح انسان را يا ((خدا)) پر مى كند و يا ((هوى)) كه جمع ميان اين دو ممكن نيست . هواپرستى سرچشمه غفلت از خدا و خَلق خداست ؛ هواپرستى عامل بيگانگى از همه اصول اخلاقى است ؛ و سرانجام ، هواپرستى انسان را در خويشتن فرومى برد، و از همه چيز غافل مى كند.
يك انسان هواپرست جز به اشباع شهوات خويش نمى انديشد؛ رَحْم و مروّت و ايثار و فداكارى براى او مفهوم ندارد.
در هفتمين آيه ، باز روى سخن به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم است ؛ و او را از آنها كه از ياد خدا بيگانه اند، برحذر مى دارد؛ مى فرمايد: ((از كسانى كه از ياد ما روى برگردانده اند و جز زندگى دنيا را نمى خواهند و نمى جويند، روى برگردان !)) (فاءعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد الّا الحيوة الدّنيا)
در تفسير ((ذكر خدا)) در اين آيه ، بعضى گفته اند منظور قرآن است ، و بعضى آن را اشاره به دلائل عقلى و منطقى مى دانند، و بعضى اشاره به ايمان ، ولى ظاهر اين است كه ذكر خدا مفهوم گسترده اى دارد كه همه اين امور، و مانند آن را شامل مى شود.
بعضى چنين پنداشته اند كه اين آيه دعوت به ترك جهاد مى كند، و لذا گفته اند به وسيله آيات جهاد، نسخ شده است ، در حالى كه نسخى در كار نيست ، بلكه منظور بى اعتنايى و ترك همنشينى نسبت به غافلان از ذكر خداست ؛ و اين كار هيچ گونه منافاتى با مساءله جهاد در شرايط خاصّش ‍ ندارد.
در اين آيه ، رابطه ((دنياپرستى)) و ((ترك ذكر خداوند)) بخوبى روشن است ؛ و به اين ترتيب آثار ذكر خدا را در پرورش فضائل اخلاقى ، و آثار ترك آن را در پيدايش رذائل روشن مى سازد.
در هشتمين آيه ، روى سخن به تمام مؤ منان است ، و همه آنان را به سوى ذكر خدا دعوت مى كند، و آن را با خروج از ظلمات و پيوستن به نور مرتبط مى سازد؛ مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد، و صبح و شام او را تسبيح گوييد!- او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد و فرشتگان او (نيز براى شما) تقاضاى رحمت مى كنند، تا شما را از ظلمات جهل و شرك و گناه به سوى نور (ايمان و توحيد و تقوا) رهنمون گردد؛ و او نسبت به مؤ منان مهربان است ! (يا اءيّها الّذين آمنوا اءذكروا اللّه ذكرا كثيرا و سبّحوه بكرة و اءصيلا - هو الّذى يصلّى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظّلمات الى النّور و كان بالمؤ منين رحيما)
قابل توجّه اين كه ، بعد از امر به مومنان در مورد ذكراللّه آن به صورت وسيع و گسترده ، و همچنين دستور به تسبيح ذات پاك او، هر صبح و شام ، خبر از درود و رحمت خداوند و دعاى فرشتگان مى دهد، و نتيجه آن را خروج از ظلمتها به سوى روشنائى ذكر مى كند؛ آيا اين همان چيزى نيست كه ما به دنبال آن هستيم كه ذكر خدا اثر عميقى در زدودن تاريكيهاى رذائل اخلاق از درون جان انسان دارد و او را تدريجا به فضائل اخلاقى آراسته مى كند؟
در تفسيرالميزان آمده است كه آيه اخير در واقع به منزله بيان علّت دستور ((ذكر كثير)) است كه در آيات قبل آمده است ؛ و اين سخن گواه بر مطلبى است كه در بالا ذكر كرديم .(433)
در اين كه منظور از ذكر كثير چيست ؟ تفسيرهاى مختلفى ذكر شده است :
بعضى گفته اند: منظور اين است كه خدا را هرگز فراموش نكند.
بعضى گفته اند: منظور ذكر اَسماء و صفات حُسنى است .
و بعضى طبق روايتى آن را به معنى تسبيحات اربعه را سى بار تكراركردن ، و يا تسبيح حضرت فاطمه عليها السّلام گفته اند.
ابن عبّاس مى گويد: هر دستورى كه خدا مقرّر فرموده ، حدّ و حدودى دارد، و به هنگام عذر، ساقط مى شود، جز ذكر خدا كه نه محدود است ، نه عذرى براى ترك آن وجود دارد!
به هر حال ، ذكر كثير مفهوم وسيعى دارد كه همه آنچه در بالا آمد در آن جمع است .
و در اين كه منظور از ((ظلمات)) و ((نور))، در ذيل اين آيات چيست ؟ نيز تفسيرهاى متعدّدى كرده اند؛ گاه به خروج از تاريكى كفر به سوى ايمان ، و گاه به خروج از ظلمات جهان مادّه به نور روحانيّت و معنويّت ، و گاه به خروج از ظلمات معصيت به نور اطاعت ، تفسير شده است .
ولى معلوم است كه اينها منافاتى با هم ندارند.
اضافه بر اين ، خروج از ظلمات رذائل اخلاق به سوى فضائل اخلاق را نيز شامل مى شود كه از مهمترين آثار ذكر خداست .
در نهمين آيه ، سخن از عواقب آلودگى به شراب و قُمار به ميان آمده است ؛ مى فرمايد: ((شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قُمار در ميان شما عدوات ايجاد كند، و شما را از ذكر خدا و نماز بازدارد (با اين همه زيان و فساد) آيا خوددارى خواهيد كرد!)) (انّما يريد الشّيطان اءن يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدّكم عن ذكر اللّه و عن الصّلوة فهل اءنتم منتهون )
در اين آيه سه مفسده مهم براى شراب و قُمار ذكر شده : پيدايش عدوات و دشمنى ؛ و بازداشتن از ذكر خدا؛ و از نماز؛ از اين تعبير بخوبى روشن مى شود كه ذكر خدا همچون نماز و همانند دوستى و محبّت در ميان مردم سرمايه مهمّى است كه از دست دادن آن ضايعه بزرگى محسوب مى شود.
اضافه بر اين ، مى توان از لحن آيه چنين استفاده كرد كه ميان ((ترك ذكر خدا و نماز)) و ((پيدايش عدوات و بغض و مفاسد اخلاقى ديگر)) رابطه اى وجود دارد؛ و اين همان است كه ما در جسجوى آن هستيم .
در دهمين و آخرين آيه كه بعد از آيه معروف نور (آيه 35 سوره نور) آمده است ، سخن از مردان بزرگى است كه در بيوت رفيعى كه مركز انوار الهى است جاى دارند؛ درباره ويژگيهاى آنها چنين مى فرمايد: ((اين (نور الهى ) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد). خانه هايى كه نام خدا در آن برده مى شود و صبح و شام در آن تسبيح مى گويند؛ كسانى كه هيچ تجارت و معامله اى آنان را از ياد خدا، و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند.)) (فى بيوت اءذن اللّه اءن ترفع و يذكر فيها اسمه يسبّح له فيهابالغدوّ و الاصال - رجال لاتلهيهم تجارة ولابيع عن ذكراللّه و اءقام الصّلوة و ايتاء الزّكوة )
به اين ترتيب ، نخستين ويژگى مردانى كه پاسداران نور الهى هستند اين است كه سرگرميهاى زندگى دنيا و امور مادّى آنها را از ياد خدا غافل نمى كند؛ آرى ! ياد خداست كه آنها را به اين افتخار بزرگ مفتخر كرده است ؛ سپس به ويژگيهاى ديگر آنها، مانند برپاداشتن نماز و اداء زكات اشاره مى كند.
نتيجه :
از آنچه در آيات بالا آمد، و آيات ديگر قرآن كه از ذكر همه آنها به خاطر اختصار صرف نظر كرديم ، بخوبى استفاده مى شود كه ذكر خدا مايه آرامش ‍ دل ؛ نهى از فحشاء و منكر؛ و قدرت و قوّت در مقابل دشمن ؛ ترك بُخل و حرص دنياپرستى و رذائل ديگر اخلاقى مى شود.
رهروان راه حق ، سالكان الى اللّه ، و تمام كسانى كه به خودسازى و تهذيب نفس مشغولند، بايد از اين كيمياى سعادت و اُكسير خوشبختى غافل نشوند؛ و بدانند آنچه به آنها در اين مسير پرفراز و نشيب و مملوّ از خطرات و پرتگاهها، هوشيارى و قدرت و قوّت مى دهد، همان ياد خداست كه به صورت مستمر درآيد، و جزءِ برنامه حيات انسان شود.
رابطه ياد خدا با تهذيب نفوس در احاديث اسلامى
اهمّيّت ذكراللّه در احاديث اسلامى بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ آنچه ما به دنبال آن هستيم اين است كه ياد خدا را به عنوان يكى از عوامل تهذيب نفس و پرورش فضائل اخلاقى ، و سازندگى روح انسان ، مورد بررسى قرار دهيم ؛ در اين زمينه نيز روايات زيادى در منابع معروف اسلامى از معصومين عليهم السّلام نقل شده است ، كه گلچينى از آن را در ذيل ملاحظه مى كنيد:
1- در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((من عمّر قلبه بدوام الذّكر حسنت اءفعاله فى السّرّ و الجهر؛ هر كس قلب خود را با ياد پيوسته الهى آبادان كند، اعمال او در پنهان و آشكار نيكو مى شود.))(434) اين حديث شريف با صراحت تمام اين رابطه را روشن مى سازد.
2- در حديث ديگرى از همان حضرت عليه السّلام مى خوانيم : ((مداومة الذّكر قوت الاءرواح و مفتاح الصّلاح ؛ تداوم ياد خدا غذاى روح و كليد رستگارى است .))(435)
3- در حديث ديگرى از همان امام عليه السّلام آمده است : ((اءصل صلاح القلب اشتغاله بذكراللّه ؛ ريشه اصلاح قلب (و تهذيب نفس ) اشتغال به ياد خداست !))(436)
4- باز در حديث ديگرى از همان حضرت عليه السّلام مى خوانيم : ((ذكراللّه دواء اءعلال النّفوس ؛ ياد خدا داروى بيماريهاى جانها است !))(437)
5- و نيز از همان بزرگوار عليه السّلام مى خوانيم : ((ذكراللّه راءس مال كلّ مؤ من ، و ربحه السّلامة من الشّيطان ؛ ياد خدا سرمايه كلّ فرد باايمان است و سود آن حفظ از وسوسه هاى شيطان (و خُلق و خُوهاى شيطانى ) است !))(438)
6- باز از همان امام بزرگ عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((اءلذّكر جلاء البصائر و نور السّرائر؛ ذكر خدا مايه روشنى چشم دل و نور درون است !))(439)
7- و نيز از همان پيشواى متّقيان عليه السّلام مى خوانيم : ((من ذكراللّه سبحانه اءحيى اللّه قلبه و نوّر عقله و لبّه ؛ هر كس ياد خداوند سبحان كند، دلش را زنده مى كند، و عقل و خرد او را نورانى مى سازد!))(440)
8- و نيز از همان امام بزرگوار آمده است كه فرمود: ((استديموا الذّكر فانّه ينير القلب ، و هو اءفضل العبادة ؛ پيوسته به ياد خدا باشيد كه قلب را نورانى ، و دل را صفا مى بخشد و برترين عبادات است !))(441)
9- در ((ميزان الحكمه)) از امام اميرمؤ منان عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((اذكروا اللّه ذكرا خالصا تحيوا به اءفضل الحياة و تسلكوا به طرق النّجاة ؛ خدا را خالصانه ياد كنيد تا برترين حيات براى شما حاصل گردد، و نيز به وسيله آن ، راه نجات را بپيماييد!))(442)
10- در نهج البلاغه از همان حضرت عليه السّلام نقل شده است كه در وصيّت معروفش به فرزند گرامى اش امام حَسن مجتبى عليه السّلام فرمود: ((اصيك بتقوى اللّه يا بنىّ! و لزوم اءمره و عمارة قلبك بذكره ؛ فرزندم ! تو را به تقواى الهى و التزام به اوامر او، و آبادساختن قلبت با ذكر خدا، توصيه و سفارش مى كنم !))(443)
11- در ((غررالحكم)) از مولى الموحّدين اميرمؤ منان على عليه السّلام چنين نقل شده است كه فرمود: ((ذكر اللّه مطردة للشّيطان ؛ ياد خدا شيطان را از شما طرد مى كند.))
12- به عنوان حُسن خِتام ، اين بحث را با حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم پايان مى دهيم ، هر چند روايات در اين زمينه بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد؛ فرمود: ((ذكراللّه شفاء القلوب ؛ ذكر خدا موجب شفاى دلها است !))(444)
از مجموع آنچه در احاديث دوازده گانه بالا آمد، بخوبى مى توان استفاده كرد كه رابطه بسيار نزديكى ميان ((ياد خدا)) (ذكراللّه ) و ((تهذيب نفس)) است ؛ قلب را نورانى مى كند؛ بيماريهايى همچون كبر و غرور و غفلت و بُخل و حسد را از دل دور مى سازد؛ شيطان را طرد مى كند؛ و دل را صيقل مى دهد.
به گفته بعضى از علماى بزرگ اخلاق ، دل و جان انسان جايگاهى است كه هرگز نمى تواند خالى بماند؛ اگر ذكر خدا آن را پر كند، وسوسه هاى شيطانى از آن دور مى شود، و اگر خالى از ياد خدا باشد جولانگاه لشكر شيطان و وسوسه هاى او خواهد شد.
از سوى ديگر، مى دانيم كه ذات پاك خداوند منبع كلّ كمالات است ، ياد او سبب مى شود، كه انسان هر روز به منبع كمال مطلق نزديك و نزديكتر گردد، و از رذائل اخلاقى كه پايه همه آنها را كاستيها و فقدان كمال تشكيل مى دهد، دور مى سازد.
بنابراين ، راهيان اين راه بايد ذكر خدا را به عنوان بُرنده ترين سلاح ، راهوارترين مركب ، و پرفروغ ترين چراغ ، با خود داشته باشند، تا اين راه صَعبُالعبور را بسرعت پشت سر بگذارند جادّه خود را به سوى كمالات انسانى و ملكات فاضله اخلاقى ، نورانى و هموار سازند.
در پايان اين بحث ذكر سه نكته لازم به نظر مى رسد:
1- حقيقت ذكر چيست ؟
به گفته ((راغب)) در ((مفردات)) ذكر دو معنى دارد؛ گاه به معنى چيزى در ذهن (يادآورى ) و گاه به معنى حفظ و نگهدارى معارف و اعتقاداتِ حق در درون جان است .
بزرگان اخلاق گفته اند: ((ذكر خدا)) تنها اين نيست كه نام خدا را بر زبان بياوريم و مكرّر تسبيح و تهليل و تكبير گوئيم ؛ بلكه منظور آن است كه با تمام قلب ، متوجّه او و عظمتش باشيم ، و او را همه جا حاضر و ناظر بدانيم .

next page

fehrest page

back page