و در آيه 18 سوره ق مى فرمايد: ((مايلفظ من قول الّا لديه رقيب عتيد؛ انسان هيچ سخنى را تلفّظ نمى كند مگر اين كه نزد آن فرشته اى
مراقب و آماده براى انجام ماءموريت است .))
و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، هميشه و در همه جا مراقب اعمال ما است .
در آيه 1 سوره نساء، مى خوانيم : ((انّ اللّه كان عليكم رقيبا؛ به يقين خداوند مراقب شماست !))
همين معنى در آيه 52 سوره احزاب نيز آمده است ؛ مى فرمايد: ((و كان اللّه على كلّ شى ء رقيبا؛ و خداوند ناظر و مراقب هر چيزى است !))
و در آيه 14 سوره عَلَق مى خوانيم : ((اءلم يعلم باءنّ اللّه يرى ؛ آيا انسان نمى داند كه خداوند (همه اعمالش را) مى بيند؟!))
و در آيه 21 سوره سبا آمده است : ((و ربّك على كلّ شى ء حفيظ؛ پروردگار تو نگهبان و مراقب هر چيز است .))
ولى سالكان راه خدا، و رهروان راه دوست كه پيوسته در طريق تقوا و تهذيب نفوس گام برمى دارند، پيش از آن كه فرشتگان خداوند مراقب
اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.
و به تعبير ديگر، اين مراقبت از درون مى جوشد، نه از برون ؛ و به همين
دليل ، تاءثير آن ، بسيار زياد، و نقش آن فوق العاده مهم است . البتّه توجّه به ((مراقبت از برون)) سبب مى شود كه پايه هاى ((مراقبت از
درون)) محكم گردد.
در حقيقت انسان در اين دنيا به كسى مى ماند كه داراى گوهرهاى گرانبهايى است و از يك بازار آشفته مى گذرد، و مى خواهد با آن بهترين متاعها را
براى خود تهيّه كند در حالى كه اطرافش را دزدان و شيّادان گرفته اند، چنين كسى اگر لحظه اى از سرمايه نفيس خويش
غافل گردد، آن را به غارت مى برند، و او مى ماند و يك عالم اندوه و افسوس .
دقيقا همين گونه است ، شياطين جنّ و انس در اين جهان انسان را احاطه كرده اند و هوا و هوسهاى درون او را به سوى خود مى خوانند، اگر خويش را به
خدا نسپارد و مراقب اعمال خويش نباشد سرمايه ايمان و تقواى او به غات مى رود و دست خالى از اين جهان به سراى ديگر
منتقل خواهد شد.
در آيات قرآن و روايات اسلامى اشارات فراوانى نسبت به اين مرحله آمده است ؛ از جمله :
1- در آيه 14 سوره عَلَق مى خوانيم : ((اءلم يعلم باءنّ اللّه يرى ؛ آيا انسان نمى داند كه خدا او و اعمالش را مى بيند)) كه هم اشاره به
مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است ، و هم اين كه او بايد مراقب خويش باشد.
و در جاى ديگر خطاب به مؤ منان مى فرمايد: ((يا اءيّها الّذين آمنوا اءتّقوااللّه و لتنظر نفس ماقدّمت لغد و اءتّقوااللّه انّ اللّه خبير بما
تعملون ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت ) خدا بپرهيزيد و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده و از
(مخالفت ) خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است .)) (سوره حشر، آيه 18)
جمله و لتنظر نفس ماقدّمت لغد در واقع همان مفهوم مراقبه را مى رساند.
همين معنى در جاى ديگر قرآن ، در شكل محدودترى بيان گرديده ، مى فرمايد: ((فلينظر الانسان الى طعامه ؛ انسان بايد به طعام خويش
بنگرد (و مراقب باشد كه آيا از طريق حلال آنها را فراهم ساخته يا از طريق حرام )!)) (سوره عبس ، آيه 24)(256)
2- در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه در نفسير احسان (در آيه شريفه انّ اللّه ياءمر
بالعدل و الاحسان ) فرمود: ((اءلاحسان اءن تعبد اللّه كاءنّك تراه فان لم تكن تراه فانّه يراك ؛ نيكوكارى به اين است كه آن چنان خدا را
پرستش كنى كه گويى او را مى بينى ، و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.))(257)
بديهى است كه توجّه به اين حقيقت كه خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان ، ناظر و شاهد و مراقب
اعمال مااست ، روح مراقبت را در ما زنده مى كند، تا پيوسته مراقب اعمال خويش باشيم .
3- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است كه فرمود: ((ينبغى اءن يكون
الرّجل مهيمنا على نفسه ، مراقبا قلبه ، حافظا لسانه ؛ سزاوار است انسان بر خويشتن مسلّط و هميشه مراقب قلب خود و نگاهدار زبان خويش
باشد!))(258)
4- در حديثى از امام صادق عليه السّلام چنين نقل شده است : ((من رعى قلبه عن الغفلة و نفسه عن الشّهوة و عقله عن
الجهل ، فقد دخل فى ديوان المتنبّهين ، ثمّ من رعى عمله عن الهوى ، و دينه عن البدعة ، و ماله عن الحرام فهو من جملة الصّالحين ؛ كسى كه مراقب
قلبش در برابر غفلت ، و نفسش در برابر شهوت ، و عقلش در مقابل جهل باشد، نام او در دفتر بيداران و آگاهان ثبت مى شود، و آن كسى كه مراقب
عملش از نفوذ هواپرستى و دينش از نفوذ بدعت ، و مالش از آلودگى به حرام بوده باشد در زمره صالحان است .))(259)
5- در حديث قدسى مى خوانيم خداوند مى فرمايد: ((يابؤ سا للقانطين من رحمتى ، و يابؤ سا لمن عصانى و لم يراقبنى ؛ بدا به
حال كسانى كه از رحمت من ماءيوس شوند، و بدا به حال كسى كه نافرمانى من كند، و مراقب (حضور) من نباشد.))(260)
6- در يكى از خطيب اميرمؤ منان على عليه السّلام آمده است : ((فرحم اللّه امرء راقب ربّه و تنكّب ذنبه ، و كابر هواه ، و كذّب مناه ؛ خدا رحمت كند
كسى را كه (در اعمال خويش ) مراقب پروردگارش باشد، و از گناه بپرهيزد و با هواى نفس خويش مبارزه كند و آرزوهاى واهى را تكذيب
نمايد.))(261)
7- در نهج البلاغه نيز آمده است : ((فاتّقوااللّه عباداللّه تقيّة ذى لبّ
شغل التّفكّر قلبه ... و راقب فى يومه غده ؛ پس تقواى الهى پيشه كنيد اى بندگان خدا، تقواى انديشمندى كه تفكر قلب او را به خود
مشغول داشته ... و امروز مراقب فردا (ى قيامت ) خويش است .))(262)
آرى ! ((مراقبت)) از خويشتن يا پروردگار يا قيامت كه در اين روايات آمده همه به يك معنى است ؛ يعنى ، مراقب
اعمال و اخلاق خويش بودن ، و نظارت دقيق بر آن داشتن ، و همه روز و در همه
حال و در هر جا به كارهايى كه از وى سر مى زند، توجّه كند.
كوتاه سخن اين كه : رهروان راه حق و سالكان طريق الى اللّه بايد بعد از ((مشارطه))، يعنى عهد و پيمان بستن با خود و خداى خويش جهت اطاعت
و بندگى حقّ و تهذيب نفس ، بطور مداوم مراقب خود باشند كه اين پيمان الهى شكسته نشود، و درست همانند طلبكارى كه از همپيمانانش مطالبه
پرداخت ديون مى كند، از نفس خويش مطالبه وفاى به اين عهد الهى را بنمايد؛ بديهى است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگى و ضرر و زيان فاحش
است ، همان گونه كه اگر انسان در مطالبات مادّى اش كوتاهى كند، به آسانى سرمايه هاى خود را از دست مى دهد، بخصوص اين كه در برابر
افرادى فريبكار و فرصت طلب قرار گيرد.
گام چهارم : محاسبه
چهارمين گامى كه علماى اخلاق براى رهروان اين راه ذكر كرده اند، محاسبه است ؛ و منظور اين است كه هر كس در پايان هر
سال يا ماه و هفته و يا در پايان هر روز به محاسبه كارهاى خويشتن بپردازد، و عملكرد خود را در در زمينه خوبى ها و بدى ها، اطاعت و عصيان ،
خداپرستى و هواپرستى دقيقا مورد محاسبه قرار دهد، و درست مانند تاجر موشكاف و دقيقى كه همه روز يا هر هفته و هر ماه و هر
سال به حسابرسى تجارتخانه خود مى پردازد و سود زيان خويش را از دفاتر تجارى بيرون مى كشد و ترازنامه و بيلان تنظيم مى كند، به
يك محاسبه الهى و معنوى دست زند و همين كار را در مورد اعمال و اخلاق خويش انجام دهد.
روشن است محاسبه چه در امر دين باشد يا دنيا يكى از دو فايده مهم را دارد: اگر صورتحساب ، سود كلانى را نشان دهد،
دليل بر صحّت عمل و درستى راه و لزوم تعقيب آن است ؛ و هر گاه زيان مهمّى را نشان دهد
دليل بر وجود بحران و خطر و احتمالا افراد مغرض و دزد و خائن و يا خطاكار و ناآگاه در تجارتخانه اوست كه بايد هر چه زودتر براى اصلاح
آن وضع كوشيد.
در اين زمينه نيز در منابع اسلامى اعم از آيات و روايات اشارات پُرمعنايى ديده مى شود.
آيات زيادى از قرآن خبر از وجود نظم و حساب در مجموعه جهان آفرينش مى دهد، و انسانها را به دقّت و انديشه در اين نظم و حساب دعوت مى كند؛
از جمله ، مى فرمايد:
((والسّماء رفعها و وضع الميزان - اءن لاتطغوا فى الميزان ؛ آسمان را برافراشت و ميزان و قانون در آن گذاشت ، تا در ميزان طغيان نكنيد
(و از مسير عدالت و حساب منحرف نشويد)!)) (الرّحمن ، آيات 7 و 8).
در جاى ديگر مى خوانيم : ((و كلّ شى ء عنده بمقدار؛ و هر چيز نزد او (خدا) مقدار معينى (حساب روشنى ) دارد..)) (سوره رعد، آيه 8).
و نيز مى فرمايد: ((و اءن من شى ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم ؛ و خزائن همه چيز فقط نزد ما است و ما جز به اندازه معيّن آن را
نازل نمى كنيم .)) (سوره حجر، آيه 21)
از سوى ديگر قرآن مجيد در آيات متعدّدى از حساب دقيق روز قيامت خبر داده است ؛ از جمله ، از زبان لقمان حكيم خطاب به فرزندش چنين
نقل مى كند: ((يا بنىّ اءنّها ان تك مثقال حبّة من خردل فتكن فى صخرة او فى السّموات او فى الاءرض ياءت بها اللّه اءنّ اللّه لطيف خبير؛
پسرم ! اگر به اندازه سنگينى دانه خَردلى (كار نيك يا بد) باشد و در دل سنگى يا در (گوشه اى ) از آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را
(در قيامت براى حساب ) مى آورد؛ خداوند دقيق و آگاه است !)) (سوره لقمان ، آيه 16).
و نيز مى فرمايد: ((و ان تبدوا ما فى اءنفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه ؛ اگر آنچه را در
دل داريد آشكار كنيد يا پنهان نماييد، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى كند.)) (سوره بقره ، آيه 284).
اين مساءله بقدرى مهمّ است كه يكى از نامهاى روز قيامت ، ((يوم الحساب)) است : ((اءنّ الّذين يضلّون عن
سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ؛ كسانى كه از راه خدا منحرف مى شوند، به خاطر فراموش كردن روز حساب عذاب شديدى
دارند!)) (سوره ص ، آيه 26)
مساءله حساب در قيامت بقدرى روشن و آشكار است كه انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود: ((اقرء كتابك كفى
بنفسك اليوم عليك حسيبا؛ (در آن روز به انسان گفته مى شود) نامه اعمالت را بخوان ، كافى است كه امروز خود حسابگر خود باشى !))
(سوره اسراء، آيه 14).
با اين حال و با توجّه به اين شرايط كه همه چيز در دنيا و آخرت داراى حساب است ، چگونه انسان مى تواند از حساب خويش در اين جهان
غافل بماند؛ او كه بايد فردا به حساب خود برسد چه بهتر كه در اين دنيا ناظر بر حساب خويش باشد؛ او كه مى داند همه چيز در اين جهان حساب
و كتابى دارد چرا خود را از حساب و كتاب دور دارد؟! بنابراين ، مجموعه آيات فوق و مانند آن اين پيام مهم را براى همه انسانها دارد كه هرگز
محاسبه را فراموش نكنيد، اگر مى خواهيد بار شما فردا سبك باشد، در اين جهان به حساب خويش برسيد، پيش از آن كه در آن جهان به حساب شما
برسند.
در روايات اسلامى ، مساءله از اين هم گسترده تر است ؛ از جمله :
1- در حديث معروف رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم : ((حاسبوا اءنفسكم
قبل اءن تحاسبوا و زنوها قبل اءن توزنوا و تجهّزوا للعرض الاكبر؛ خويشتن را محاسبه كنيد پيش از آن كه به حساب شما برسند و خويش را وزن
كنيد قبل از آن كه شما را وزن كنند! (و ارزش خود را تعيين كنيد پيش از آن كه ارزش شما را تعيين نمايند) و آماده شويد براى عرضه بزرگ (روز
قيامت )!))(263)
2- در حديث ديگر از همان حضرت خطاب به ابوذر مى خوانيم : ((يا اباذر حاسب نفسك
قبل اءن تحاسب فانّه اءهون لحسابك غدا وزن نفسك قبل اءن توزن ...؛ اى ابوذر! به حساب خويش برس ، پيش از آن كه به حساب تو برسند،
چرا كه اين كار براى حساب فرداى قيامت تو آسانتر است ، و خود را وزن كن پيش از آن كه تو را وزن كنن !))(264)
در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: ((ما اءحقّ للانسان اءن تكون له ساعة لايشغله
شاغل يحاسب فيها نفسه ، فينظر فيما اكتسب لها و عليها فى ليلها و نهارها؛ چقدر شايسته است كه انسان ساعتى براى خود داشته باشد، كه هيچ
چيز او را به خود مشغول نسازد و در اين ساعت ، محاسبه خويش كند و بنگرد چه كارى به سود خود انجام داده و چه كارى به زيان خود، در آن شب و در
آن روز.))(265)
در اين حديث بوضوح مساءله محاسبه در هر روز، آن هم در ساعتى كه فراغت بطور
كامل حاصل باشد، آمده است ؛ و اين امر از شايسته ترين امور براى انسان شمرده شده است .
4- همين معنى در حديث امام صادق عليه السّلام به شكل ديگرى آمده است ، مى فرمايد: ((حقّ على كلّ مسلم يعرفنا، اءن يعرض عمله فى كلّ يوم و
ليلة على نفسه ، فيكون محاسب نفسه ، فان راءى حسنة اءستزاد منها و اءن راءى سيّئة اءستغفر منها لئلّا يخزى يوم القيامة ؛ بر هر مسلمانى كه
معرفت ما را دارد لازم است كه اعمال خود را در هر روز و شب ، بر خويشتن عرضه بدارد، و حسابگر نفس خود باشد؛ اگر حسنه اى مشاهده كرد براى
افزودن آن كوشش كند و اگر سيّئه اى ملاحظه نمود از آن استغفار نمايد، مبادا روز قيامت رسوا گردد!))(266)
5- همين معنى از امام كاظم عليه السّلام به گونه ديگرى روايت شده است ؛ فرمود: ((ياهشام ليس منّا من لم يحاسب نفسه فى كلّ يوم فان
عمل حسنة اءستزاد منه و اءن عمل سيّئا اءستغفر اللّه منه و تاب ؛ كسى كه هر روز به حساب خويش نرسد از ما نيست ، اگر كار خوبى انجام داده از
خدا توفيق فزونى طلبد (و خدا را بر آن سپاس گويد) و اگر عمل بدى انجام داده استغفار كند و به سوى خدا برگردد و توبه كند!))(267)
روايات در اين زمينه فراوان است ، علاقه مندان مى توانند براى توضيح بيشتر به مستدرك
الوسائل ، كتاب الجهاد، ابواب الجهاد النفّس ، مراجعه نمايند.(268)
اين روايات بخوبى نشان مى دهد كه مساءله محاسبه نفس در اسلام از اهمّيّت والائى برخوردار است ، و كسانى كه
اهل محاسبه نفس نيستند، از پيروان راستين ائمه اهل بيت عليه السّلام محسوب نمى شود!
در اين روايات به فلسفه و حكمت اين كار نيز بروشنى اشاره شده است كه اين كار مى تواند مايه فزونى حسنات ، و جلوگيرى از سيّئات و جبران
آنها گردد، و از سقوط انسان در گرداب هلاكت و غرق شدن در درياى غفلت و بى خبرى جلوگيرى كند.
راستى چرا ما با امور مادّى و معنوى حدّاقل يكسان برخورد نكنيم ؟! امور مادّى ما حساب و كتاب و دفتر روزنامه و دفتر انبار و دفتر
كل و دفاتر ديگر دارد، ولى براى امور معنوى حتّى حاضر به يك حساب به اصطلاح سرانگشتى نيز نباشيم ، در حالى كه امور معنوى به درجات
بالاتر و والاتر است و اصولا قابل مقايسه با امور مادّى نيست ! به همين دليل ، در حديث پُر معنايى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى
خوانيم : ((لايكون العبد مؤ منا حتّى يحاسب نفسه اشدّ من محاسبة الشّريك شريكه ، و السيّد عبده ؛ انسان هرگز
اهل ايمان نخواهد شد مگر اين كه در حسابرسى خويش سختگير باشد؛ حتّى سختگيرتر از حساب شريك نسبت به شريكش و مولى نسبت به غلامش
!))(269)
اين موضوع به اندازه اى مهم است كه حتّى جمعى از بزرگان كتابهائى در موضوع ((محاسبة النّفس)) نوشته اند، از جمله محاسبة النّفس
مرحوم سيّد بن طاووس حلّى (متوفّاى سنه 664 ه . ق ) و محاسبه النفّس مرحوم كفعى (از علماى قرن نهم هجرى ) و محاسبه النفّس فى اصلاح
عمل اليوم و الاعتذار من الامس مرحوم حاج ميرزا على حائرى مرعشى (متوفّاى 1344 ه .ق ) و محاسبه النفّس سيد على مرعشى (متوفّاى 1080 ه .ق )
است .(270)
در اينجا اشاره به چند نكته لازم به نظر مى رسد:
1- در اين كه چگونه بايد نفس را ((محاسبه)) كرد و خويشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد؛ بهترين طريق همان است كه
در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام نقل شده كه بعد از نقل حديث پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم كه فرمود: ((اءكيس الكيّسين من
حاسب نفسه ؛ عاقل ترين مردم كسى است كه به محاسبه خويش بپردازد)) مردى از آن حضرت پرسيد ((يا اميرالمؤ منين و كيف يحاسب
الرّجل نفسه ؛ اى اميرمؤ منان !انسان چگونه نفس خويش را محاسبه كند؟))
امام ضمن بيان مشروحى چنين فرمود:
((هنگامى كه صبح را به شام مى رساند، نفس خويش را مخاطب ساخته چنين گويد: اى نفس ! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد، و خداوند
از تو درباره آن سؤ ال مى كند كه در چه راه آن را سپرى كردى ؟ چه عملى در آن انجام دادى ؟ آيا به ياد خدا بودى ، و حمد او را به جا آوردى ؟ آيا
حقّ برادر مؤ من را ادا كردى ؟ آيا غم و اندوهى از دل او زدودى ؟ و در غياب او زن و فرزندش را حفظ كردى ؟ آيا حق بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا
كردى ؟ آيا با استفاده از آبروى خويش ، جلو غيبت برادر مؤ من را گرفتى ؟ آيا مسلمانى را يارى نمودى ؟ راستى چه كار (مثبتى ) امروز انجام دادى
؟!))
سپس آنچه را كه انجام داده به ياد مى آورد، اگر به خاطرش آمد كه عمل خيرى از او سر زده ، حمد خداوند
متعال و تكبير او را به خاطر توفيقى كه به او عنايت كرده به جا مى آورد، و اگر معصيت و تقصيرى به خاطرش آمد، از خداوند
متعال آمرزش مى طلبد و تصميم بر ترك آن در آينده مى گيرد، و آثار آن را از نفس خويش با تجديد صلوات بر محمّد و
آل پاكش ، و عرضه بيعت با اميرمؤ منان عليه السّلام برخويشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش ، محو مى كند؛ هنگامى كه اين
محاسبه (جامع و كامل ) را انجام داد، خداوند مى فرمايد: ((من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنيت با دشمنانم (و محاسبه جامعى كه با نفس
خويش داشتى ) در مورد گناهانت به تو سختگيرى نمى كنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت !))(271)
آرى اين است بهترين طرز محاسبه نفس !
2- آثار محاسبه نفس چيست ؟ از آنچه در بحثهاى گذشته آمد، پاسخ اين سؤ
ال روشن مى شود، ولى بسيار بجاست ، از تعبيراتى كه از احاديث اسلامى آمده است در اينجا بهره گيرى كنيم :
در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((من حاسب نفسه وقف على عيوبه و احاط بذنوبه ، و
استقال الذّنوب و اصلح العيوب ؛ كسى كه محاسبه نفس خويشتن كند، بر عيوب خويش واقف مى شود، و از گناهانش با خبر مى گردد (و به
دنبال آن ) از گناه توبه مى كند، و عيوب را اصلاح مى نمايد))(272)
و نيز از همان امام عليه السّلام مى خوانيم : ((من حاسب نفسه سعد؛ كسى كه به محاسبه خويشتن پردازد، سعادتمند مى شود.))(273)
و باز در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم : ((ثمرة المحاسبة صلاح النّفس ؛ ميوه درخت محاسبه اصلاح نفس است .))(274)
بعضى از بزرگان علم اخلاق در توضيح حقيقت محاسبه ، چنين گفته اند كه مانند محاسبه با شريك است كه درباره سرمايه و سود و زيان
بينديشد، اگر سودى حاصل شده ، سهم خود را از شريك بگيرد و تشكّر كند و اگر خسرانى
حاصل گشته او را ضامن بشمرد و وادار به جبران در آينده كند.
سرمايّه مهمّ انسان يعنى عمر كه در اختيار نفس اوست نيز همين گونه است ؛ سود آن كارهاى خير، و خسران آن گناه است ؛ و موسم تجارت تمام
طول روز، و شريك او در معامله ، نفس امّاده است .
نخست درباره فرائض مطالعه كند، اگر انجام يافته خدا را شُكر گويد، و خويشتن را به ادامه اين راه ترغيب كند، و اگر فريضه اى از دست رفته
، قضاى آن را مطالعه كند، و اگر انجام يافته ولى بطورى ناقص بوده ، وادار به جبران از طريق
نوافل كند، و اگر معصيّتى مرتكب شده ، او را باز خواست كند و جبران آن را بطلبد؛ درست همان گونه كه تاجر با شريكش محاسبه مى كند، كه
حتّى جزئى ترين امور، و كمترين مبلغ را در حساب فروگذارى نمى كند، تا در معامله مغبون نگردد؛ بخصوص كه انسان در برابر نفس امّاره قرار
گرفته كه خدعه گر است نيرنگباز، و مكّار و افسونگر...!
در واقع كارى را كه فرشتگان الهى در قيامت با او انجام مى دهند و او در دنيا با خويشتن انجام دهد؛ و حتّى به هنگام محاسبه ، افكارى كه در مغز او
خطور كرده ، و قيام و قعود و خوردن آشاميدن و خواب و سكوت را مورد محاسبه قرار دهد، و مثلا سؤ
ال كند چرا فلان جا ساكت شدى ؟ و چرا در فلان مورد تكّلم نمودى ... (و سزاوار است انسان محاسبه نفس خويشتن را روز به روز، و ساعت به ساعت
انجام دهد و گرنه رشته كار از دست او بيرون مى رود)؛ هرگاه انسان براى هر معصيتى كه در
طول عمر انجام مى دهد، سنگى در حيات خانه خود بيندازد، بزودى حياط خانه او پُر مى شود؛ عيب كار اينجاست كه انسان در حفظ و حساب معاصى
سهل انگارى مى كند ولى دو فرشته اى كه ماءمور حفظ اعمال او هستند همه را ثبت و ضبط مى كنند؛ و بالاتر از همه ، خداوند همه را احصاء مى
فرمايد؛ همان گونه كه قرآن مى گويد: ((احصاه اللّه و نسوه ؛ خداوند حساب آنها را نگه داشته و آنان فراموشش كرده اند!)) (سوره
مجادله ، آيه 6)(275)
به عنوان حُسن ختام ، اين بحث را با حديثى درباره چگونگى حساب روز قيامت كه از آن مى توان روش محاسبه دنيا را فراگرفت پايان مى دهيم :
رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم فرمود: ((لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتّى
يسئل عن اربع : عن عمره فى ما آفناه و عن شبابه فى ما اءبلاه ، و عن ماله من اءين اكتسبه و فى ما اءنفقه و عن حبّنا
اهل البيت ؛ در روز قيامت هيچ انسانى قدم از قدم برنمى دارد تا از چهار چيز سؤ
ال شود: از عمرش كه در چه راهى آن را سپرى نموده ، و از جوانى اش كه در چه راهى آن راكهنه كرده ، و از مالش كه از كجا به دست آورده و در چه
راهى مصرف نموده ، و از محبّت ما اهل بيت عليه السّلام (كه آيا حقّ آن را ادا كرده يا نه .)))(276)
گام پنجم : معاتبه و معاقبه (سرزنش كردن و كيفر دادن )
پنجمين گام كه به از ((محاسبه)) انجام مى گيرد، مساءله معاتبه و معاقبه يعنى سرزنش و مجازات نفس است در برابر خطاها و خلافهايى كه
از او سرزده است ؛ زيرا اگر انسان حساب كند، و در مقابل كارهاى خلاف ، هيچ واكنشى نشان ندهد، نتيجه معكوس خواهد شد؛ و به تعبير ديگر، باعث
جراءت و جسارت نفس است .
همان گونه كه وقتى انسان كارمندان و كارگران و شركاى خود را پاى حساب حاضر مى كند و از آنها تخلّفها و نادرستيها در حساب مى بيند، در
برابر آن واكنش نشان مى دهد و به نوعى آنها را كيفر مى دهد - از مرحله خفيف و ملايم مانند سرزنش گرفته تا مرحله كيفرهاى مختلف - كسانى كه در
مسير قرب خدا گام برمى دارند و به سير و سلوك مشغولند، نيز در برابر نفس سركش بايد چنين باشند؛ در غير اين صورت ، محاسبه نتيجه
معكوس مى دهد؛ يعنى ، موجب جراءت و جسارت بيشتر مى شود.
قرآن مجيد تا آن حد به اين مساءله اهمّيّت داده كه به نفس ((لوّامه)) سوگند ياد مى كند و مى فرمايد:
((و لا اقسم بالنّفس اللّوّامة (277)))(278) و مى دانيم نفس لوّامه همان وجدان بيدارى است كه صاحبش را به هنگام ارتكاب كار خلاف
ملامت و سرزنش مى كند، كه اين خود نوعى معاقبه و مجازات خويشتن است .
روشن است كه معاقبه و مجازات خويشتن در برابر كارهاى خلافى كه از انسان سرزده سلسله مراتبى دارد كه از ملامت شروع مى شود، سپس به
مراحل شديدتر مانند محروم كردن خويشتن از بعضى لذائذ زندگى در يك مدّت معيّن منتهى مى شود.
|