next page

fehrest page

back page

طبق قرائنى كه در آيه موجود است بتصديق مفسّران ، آيه اشاره به حركت سپاهيان قريش به سوى ميدان بدر است كه به هنگام خارج شدن از مكّه آلات لهوولعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتّى اگر دَم از بت پرستى مى زدند آن هم رياكارانه و عملا براى جلب نظر بت پرستان بود.
بعضى از مفسّران نيز گفته اند از آنجا كه بدر يكى از مراكز تجمّع و از بازارهاى عرب بود و در عرض سال گاهى در آنجا اجتماع مى كردند، ابوجهل محصوصا وسائل عيش ونوش را با خود برد و هدفش اين بود كه از همه كسانى كه با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگيرد.
به هر حال قرآن مؤ منان را از اين گونه كارها نهى مى كند و به آنها دستور مى دهد كه با رعايت تقوا و اخلاص بر همه مشكلات غلبه كنند و سرنوشت رياكاران هوسباز و بى تقوا را در ميدان بدر فراموش ننمايند.
در آخرين آيه مورد بحث ، باز هم از رياكارى به بيان ديگرى نكوهش مى كند و مى فرمايد: ((واى بر نمازگزارانى كه نماز را به دست فراموشى مى سپارند و از آن غفلت مى كنند، آنها كه ريا مى كنند و مردم را از ضروريّات زندگى بازمى دارند.)) (فويل للمصلّين ، الّذين هم عن صلاتهم ساهون ، الّذين هم يرآؤ ن و يمنعون الماعون )
تعبير به ((ويل)) در قرآن مجيد در 27 مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسيار سنگين و خطرناك است . به كاربردن ، اين تعبير در مورد رياكاران نيز حكايت از شدّت زشتى عمل آنها مى كند.
از آنچه در آيات بالا آمد زشتى اين گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشكار مى شود و بخوبى روشن مى گردد كه يكى از موانع مهمّ تهذيب نفس ‍ و پاكى قلب و روح همين رياكارى است كه نقطه مقابل آن خلوص نيّت و پاكى دل است .
ريا در روايات اسلامى
در احاديث اسلامى فوق العاده به اين مساءله اهمّيّت داده شده و رياكارى به عنوان يكى از خطرناكترين گناهان معرفى شده است كه به گوشه اى از آن در ذيل اشاره مى شود:
1- در حديثى از پيغمبر اكرم مى خوانيم : ((اءخوف ما اءخاف عليكم الرّيا و الشّهوة الخفيّة ؛ خطرناكترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسيم رياكارى و شهوت پنهانى است !))(328)
ظاهرا منظور از شهوت پنهانى همان انگيزه هاى مخفى رياكارى است .
2- در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است : ((اءدنى الرّيا شرك ؛ كمترين ريا شرك به خداست .))(329)
3- باز از همان حضرت آمده است كه فرمود: ((لايقبل اللّه عملا فيه مقدار ذرّة من رياء؛ خداوند عملى را كه ذرّه اى از ريا در آن باشد قبول نمى كند!))(330)
4- در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است : ((انّ المرائى ينادى عليه يوم القيامة يا فاجر يا غادر يا مرائى ضلّ عملك و حبط اءجرك اذهب فخذ اءجرك ممّن كنت تعمل له ؛ روز قيامت شخص رياكار را صدا مى كنند و مى گويند اى فاجر! اى حيله گر پيمان شكن ! و اى رياكار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشت برو و پاداش خود را از كسى كه براى او عمل كردى بگير!))(331)
5- يكى از اصحاب مى گويد: پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم را گريان ديدم ، عرض كردم : چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: ((انّى تخوّفت على امّتى الشّرك ، اءمّا انّهم لايعبدون صنما و لاشمسا و لاقمرا و لاحجرا، ولكنّهم يرائون باءعمالهم ؛ من بر امّتم از شرك و چندگانه پرستى بيمناكم ! بدانيد آنها بت نخواهند پرستيد و نه خورشيد و ماه و قطعات سنگ را، ولى در اعمالشان ريا مى كنند (و از اين طريق وارد وادى شرك مى شوند).))(332)
6- در حديث ديگرى از همان حضرت صلّى اللّه عليه وآله و سلّم نقل شده است كه فرمود: انّ الملك ليصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته يقول اللّه عزّوجلّ اجعلوها فى سجّين انّه ليس ايّاى اءراد بها؛ فرشته عمل بنده اى را با شادى به آسمان مى برد هنگامى كه حَسنات او را به بالا مى برد خداوند عزّوجل مى فرمايد آن را در جهنّم قرار دهيد، او عمل خود را به نيّت من انجام نداده است !))(333)
7- باز در حديث ديگرى از همان حضرت صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم : ((يقول اللّه سبحانه انّى اءغنى الشّركاء فمن عمل عملا ثمّ اءشرك فيه غيرى فاءنا منه برى ء و هو للّذى اءشرك به دونى ؛ خداوند سبحان مى فرمايد: من بى نيازترين شريكانم ، هر كس عملى بجا آورد و غير مرا در آن شريك كند من از او بيزارم ، و اين عمل از آنِ كسى است كه شريك قرار داده نه از آنِ من !))(334)
اين هفت حديث پرمعنى و تكان دهنده كه همه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم نقل شده است بخوبى نشان مى دهد گناه ريا به قدرى عظيم است كه چيزى با آن برابرى نمى كند و اين به خاطر آثار بسيار بدى است كه ريا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ايجاد مى كند.
از امامان معصوم عليهم السّلام احاديث تكان دهنده اى ديده مى شود، از جمله :
8- در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه از جدّش نقل مى كند: ((سياءتى على النّاس زمان تخبث فيه سرائرهم و تحسن فيه علانيّتهم ، طمعا فى الدّنيا لايريدون ما به عند ربّهم يكون دينهم رياء، لايخالطوهم خوف يعمّهم اللّه بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم ؛ زمانى بر مردم فرامى رسد كه باطن آنها آلوده و ظاهرشان زيبا است ، و اين به خاطر طمع در دنيا مى باشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمى كنند، دين آنها ريا است ، و خوف خدا در قلبشان نيست ، خداوند مجازاتى فراگير بر آنها مى فرستد و آنها همچون فرد غريق او را مى خوانند ولى دعاى آنان را اجابت نمى كند!))(335)
9- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده است : ((كلّ رياء شرك انّه من عمل للنّاس كان ثوابه للنّاس و من عمل للّه كان ثوابه على اللّه ؛ هر ريائى شرك است ، هر كس براى مردم عمل كند پاداش او بر مردم است ، و هر كس براى خدا عمل كند ثوابش بر خداست !))(336)
10- در حديثى از اميرمؤ منان عليه السّلام مى خوانيم : ((المرائى ظاهره جميل و باطنه عليل ...؛ رياكار ظاهر عملش زيبا و باطنش زشت و بيمار است !))(337)
و نيز فرمود: ((ما اءقبح بالانسان باطنا عليلا و ظاهرا جميلا؛ چه زشت است كه باطن انسان خراب و بيمار و ظاهرش زيبا باشد))!(338)
و در اين زمينه روايات از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله و سلّم و ائمّه هدى بسيار فراوان است .
فلسفه تحريم ريا
شايد افراد ظاهر بين هنگامى كه به اين روايات تكاندهنده نگاه مى كنند از عظمت گناه ريا و آثار وحشتناك آن در شگفتى فرو روند و تصوّرشان اين باشد كه اگر عمل انسان خوب باشد چه فرق مى كند نيّت او هر چه مى خواهد باشد، فرض كنيد انسانى بيمارستان ، مسجد، جادّه و پل يا مانند اينها براى رفاه مردم بسازد، نيّتش هر چه باشد بلاخره عمل او نيكو است ، به فرض كه قصدش ريا كارى باشد خدمت او به مردم در جاى خود ثابت است . بگذاريم مردم كار خير و خدمت كنند نيّتشان هر چه مى خواهد باشد.
ولى اين اشتباه بزرگى است ؛ زيرا اوّلا، هر عملى داراى دو نوع تاءثير است : تاءثيرى در خود انسان مى گذارد، و تاءثيرى در بيرون . ريا كار با عمل خود درون خود را ويران مى سازد و از مقام والاى توحيد دور مى شود و در قعر درّه شِرك پَرتاب مى گردد؛ مردم را وسيله عزّت و احترام خود مى بيند و قدرت خدا را به دست فراموشى مى سپارد و اين رياكارى كه نوعى بت پرستى است سر از مفاسد بيشمار اخلاقى در مى آورد.
ثانيا، از نظر عمل بيرونى و خدماتى كه به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و رياكارى بوده نيز جامعه دچار خسارت مى شود چرا كه سعى او اين است كه ظاهر عملش را درست كند و اهمّيّتى به باطن عمل نمى دهد و چه بسا اين امر سبب مى شود كه آن اسباب رفاه تبديل به اسباب عذاب براى مردم گردد و لطمه هاى جبران ناپذير از آن ببينند.
به عبارت ديگر، هنگامى كه جامعه اى عادت به رياكارى و تظاهر كند همه چيز او از محتوا تهى مى شود، فرهنگ و اقتصاد و سياست و بهداشت و نظم و نيروهاى دفاعى همه تو خالى و تهى مى گردد و همه جا به ظاهرسازى قناعت مى كنند، دنبال خير و سعادت جامعه نيستند بلكه به سراغ چيزى مى روند كه ظاهر جالبى داشته باشد، و اين طرز كار، ضربان هولناكى بر جامعه وارد مى كند كه بر هوشمندان مخفى و پنهان نيست .
نشانه هاى رياكاران
بسيارى از افراد بعد از مطالعه و بررسى احاديث بالا و مانند آن كه شديدترين تعبيرات را درباره رياكاران دارد در تشخيص موضوع ريا گرفتار وسوسه مى شوند، البتّه جا دارد كه انسان در مورد ريا سختگير باشد، چرا كه نفوذ ريا در عمل بسيار مرموز و مخفى است ، چه بسا انسان سالها عملى را انجام مى دهد بعدا مى فهمد كه عمل او ريائى بوده است ، مثل داستان معروفى كه درباره يكى از مؤ منين پيشين نقل مى كنند كه نماز جماعت ساليان دراز را قضا كرد، و دليلش اين بود كه همه روز در صفّ اوّل مى ايستاد، يك روز دير به جماعت آمد و در صفوف آخر ايستاد احساس ‍ كرد از اين جريان ناراحت است ، چرا كه مردم او را در صفوف آخر مى بينند، بايد هميشه در صف اوّل باشد!
ولى افراط و تفريط در اين مساءله مانند همه مسائل ، اشتباه و خطاست ، بايد از علامات ريا پى به وجود آن برد و از آن پرهيز كرد، ولى وسواس غلط است .
علماى اخلاق در اين زمينه بحثهاى جالب دارند؛ از جمله ، مرحوم فيض ‍ كاشانى در ((محجّة البيضاء)) سؤ الى به اين صورت طرح مى كند: ((اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ريا كار نيست از كجا بداند؟))
سپس به پاسخ اين سؤ ال پرداخته مى گويد: ((اين امر نشانه هايى دارد، از جمله اين كه اگر واعظى بهتر از او و آگاه تر و مقبول تر در ميان مردم پيدا شود خوشحال گردد و حَسد او را به دل نگيرد، آرى ! مانعى ندارد كه در مقام غبطه بر آيد و آرزو كند كه او مانند آن عالم و واعظ گردد (يا از او بهتر).))
((نشانه ديگر اين كه اگر بزرگان و شخصيّتها در مجلس او حضور يابند سخنانش تغيير نكند، و همه مردم را به يك چشم نگاه كند (و به خاطر جلب توجّه آن عالم و اظهار فضل و كمال در پيشگاه او در سخنانش تغييرى حاصل نشود).))
((نشانه ديگر اين كه اگر گروهى از مستمعين پشت سر او در كوچه و بازار به راه بيفتند خوشحال نباشد.))(339)
بهترين محك براى شناختن اعمال ريائى از غيرريائى همان معيارهائى است كه در روايات اسلامى آمده است ؛ از جمله :
1- در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم كه فرمود: ((اءمّا علامة المرائى فاربعة : يحرص فى العمل للّه اذا كان عنده اءحد و يكسل اذا كان وحده و يحرص فى كل اءمره على المحمدة و يحسن سمته بجهده ؛ امّا علامت رياكار چهار چيز است : هنگامى كه كسى نزد اوست تلاش مى كند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى كه تنها شد در انجام عمل كسل است ! و در تمام كارهايش اصرار دارد مردم از او مدح و ستايش ‍ كنند، و سعى مى كند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.))(340)
2- در حديث ديگرى همين معنى با تعبيرات جالب ديگرى از اميرمؤ منان على عليه السّلام نقل شده است فرمود:
((للمرائى اءربع علامات :
يكسل اذا كان وحده
و ينشط اذا كان فى النّاس
و يزيد فى العمل اذا اثنى عليه
و ينقص منه اذا لم يثنى عليه ؛

رياكار چهار علامت دارد:
اگر تنها باشد اعمال خود را با كسالت انجام مى دهد،
و اگر در ميان مردم باشد بانشاط انجام مى دهد،
هرگاه او را مدح و ثنا گويند بر عملش مى افزايد،
و هرگاه ثنا نگويند از آن مى كاهد!))(341)
شبيه همين معنى از لقمان حكيم نيز نقل شده است .(342)
خلاصه ، هر كارى كه با انگيزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گيرد، سبب نفوذ ريا در عمل است و اين انگيزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى كه در خلوت و جلوت انجام مى دهد مى توان دريافت .
ايم مطلب به اندازه اى ظريف و مرموز است كه گاه انسان براى فريب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسيار جالب انجام مى دهد تا خود را قانع كند كه در اجتماع نيز همان گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى كه هم عملى را كه در اجتماع انجام مى دهد ريا است و هم آن راكه در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ريا است .
امّا همان گونه كه در بالا نيز اشاره شد، افراط در اين مساءله جايز نيست چرا كه ديده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدريس و تصنيف كتاب محروم مى شوند به اين عنوان كه مى ترسيم عمل ما ريائى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين مطلب اشاره شده است كه اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن باخبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى كه انگيزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى زند.(343)
از اينجا روشن مى شود كه تشويق نيكوكاران نسبت به اعمال صالحى كه انجام داده اند در يك مجلس عمومى يا در وسائل ارتباط جمعى به اين قصد كه ديگران نيز به اين كار تشويق شوند منع شرعى ندارد، بلكه از كارهايى است كه بزرگان هميشه انجام مى داده اند و اجر و پاداش انجام دهنده كار نيز ضايع نمى شود، مشروط به اين كه انگيزه اش از آغاز چنين مطلبى نبوده باشد.
در آيات قرآنى و روايات اسلامى نيز بارها تشويق به صدقات و خيرات پنهانى و آشكار شده است ، و اين نشان مى دهد كه انسان مى تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشكار انگيزه هاى الهى خود را نيز حفظ كند، و از ريا بركنار بماند.
در پنج آيه از قرآن مجيد تشويق به انفاق ((سرّا و علانيّة)) يعنى بخشش در پنهان و آشكار يا ((سِرّا و جهرا)) كه همان معنا را مى دهد شده است .(344)
اصولا قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشكار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شكوه حجّ خانه خدا و تشييع جنازه مؤ من و جهاد و امثال آن ؛ درست است كه بايد انگيزه در تمام اينها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه اين اعمال را ترك مى كند و اين نيز ضايعه بزرگى است .
طريق درمان ريا
راه مبارزه با رياكارى ، مانند همه ، اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چيز است : نخست توجّه به علل و ريشه هاى آن براى خشكانيدن و نابود كردن آنها، و سپس مطالعه در پيامدهاى آن براى آگاه شدن از عواقب دردناكى كه در انتظار آلودگان به اين اخلاق مذموم است .
گفتيم ريشه ريا همان ((شِرك افعالى)) و عدم توجّه به حقيقت توحيد است .
اگر پايه هاى توحيد افعالى در درون جان ما محكم شود و بدانيم عزّت و ذلّت و روزى و نعمت به دست خداست و دلهاى مردم نيز در اراده و اختيار اوست هرگز به خاطر جلب رضاى اين و آن اعمال خود را آلوده به ريا نمى كنيم !
اگر به يقين بدانيم كسى كه با خداست همه چيز دارد، و كسى كه از او جداست فاقد همه چيز است ، و به مصداق ((اءن ينصركم اللّه فلا غالب لكم و اءن يخذلكم فمن ذاالّذى ينصركم من بعده ؛ اگر خداوند شما را يارى كند هيچ كس بر شما غلبه نخواهد كرد و اگر دست از يارى شما بر دارد هيچ كس نمى تواند شما را يارى كند!))(345)
و اگر به اين حقيقت قرآنى توجّه كنيم كه تمام عزّت نزد خدا و به دست خداست : ((اءيبتغون عندهم العزّة فانّ العزّةّ للّه جميعا؛ آيا كسانى كه با دشمنان خدا طرح دوستى مى ريزند مى خواهند عزّت و آبرو نزد آنها كسب كنند، با اين كه همه عزّتها از آن خداست !))(346)
آرى ! اگر ايمان به اين امور در اعماق جان مستقر شود دليلى ندارد كه انسان براى جلب توجّه مردم و كسب و جاهت و آبرو يا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود كند!
بعضى از علماى اخلاق گفته اند ريشه اصلى رياكارى حبّ جاه و مقام است كه اگر آن را تشريح كنيم به سه اصل باز مى گردد: علاقه به ستايش مردم ، فرار از مذمّت و نكوهش آنها، و طمع ورزيدن به آنچه در دست مردم است .
سپس مثالى براى آن در مورد جهاد فى سبيل اللّه مى زنند كه انسان گاه به جهاد مى رود براى اين كه مردم از شجاعت و قهرمانى او سخن بگويند، و گاه به جهاد مى رود تا او را به ترس و جُبن متهّم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگى قدم در ميدان مى گذارد! تنها كسى مى تواند از جهادش بهره بگيرد كه براى عظمت آئين حق و دفاع از دين خدا پيكار كند.
اين از يك سو، و از سوى ديگر، هنگامى كه انسان به آثار مرگبار رياكارى بينديشد كه : ريا همچون آتش سوزانى است كه در خرمن اعمال انسان مى افتد و همه را خاكستر مى كند؛ نه تنها عبادات و طاعات انسان را برباد مى دهد بلكه گناه عظيمى است كه مايه روسياهى صاحب آن در دنيا و آخرت است .
ريا همچون موريانه اى است كه ستونهاى كاخ سعادت انسان را از درون تهى مى كند و بر سر صاحبش ويران مى سازد.
رياكارى نوعى كفر و نفاق و شِرك است .
رياكارى شخصيّت انسان را در هم مى كوبد و آزادگى و حريّت و كرامت انسانى را از او مى گيرد و بدبخترين مردم در قيامت ريا كارانند!
توجّه به اين حقايق ، اثر باز دارنده مهمّى بر ريا كاران دارد.
اين نكته نيز قابل توجّه است كه پنهان كردن نيّتهاى آلوده به ريا، براى مدّت طولانى ممكن نيست ، و رياكاران غالبا در همين دنيا شناخته و رسوا مى شوند و از لابه لاى سخنان و رفتار آنها آلودگى نيّت آنها فاش مى شود، و ارزش خود را نزد خاصّ و عام از دست مى دهند؛ توجّه به اين معنى نيز اثر باز دارنده مهّمى دارد.
لذّتى كه از عمل خالص و نيّت پاك به انسان دست مى دهد با هيچ چيز قابل مقايسه نيست ، و همين امر براى خلوص نيّت كافى است .
بعضى از علماى اخلاق گفته اند: يكى از طريق درمان عمل ريا اين است كه انسان تلاش براى پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود كند و به هنگام عبادت در را بر روى خود ببندد، و هنگام انفاق و كارهاى خير ديگر سعى بركتمان آن نمايد تا تدريجا به اين كار عادت كند.
ولى اين به آن معنا نيست كه از شركت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعى ديگر خوددارى نمايد كه آن نيز ضايعه اى است بزرگ !
آيا نشاط در عبادت منافات با اخلاص دارد؟
اين سؤ الى است كه بسيارى از خود مى كنند كه بعد از انجام يك عبادت خوب احساس نشاط مى كنيم آيا اين نشانه ريا نيست ؟ و پاسخ آن اين است كه اگر سرچشمه نشاط توفيقى باشد كه خدا به او داده و نورانيّت و روحانيّتى باشد كه از ناحيه عبادات در وجود انسان حاصل مى شود هيچ منافاتى با خلوص نيّت ندارد؛ آرى ! اگر اين نشاط از مشاهده مردم از اعمال او حاصل گردد منافات با خلوص دارد هر چند موجب بطلان عمل نمى شود مشروط به اين كه مقدار يا كيفيّت اعمال خود را بر اثر مشاهده مردم به هيچ وجه تغيير ندهد
اين معنى در روايات اسلامى نيز آمده است :
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم : كه در پاسخ سؤ الى كه يكى از يارانش در اين زمينه عنوان كرد و عرضه داشت كسى عمل خيرى انجام داده و ديگرى آن را مى بيند و صاحب عمل خوشحال مى شود، آيا اين معنى با خلوص نيّت منافات دارد؟ فرمود:لاباءس ، ما من اءحد الاّ و هو يحبّ اءن يظهر له فى النّاس الخير اذا لم يكن صنع ذلك لذالك !؛ اشكالى ندارد، هر كسى دوست دارد كه در ميان مردم كار خير او آشكار گردد (و مردم او را به نيكوكارى بشناسند) مشروط بر اين كه عمل خير را براى اين هدف انجام نداده باشد.(347)
در حديث ديگر مى خوانيم كه ((ابوذر)) شبيه اين سؤ ال را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله و سلّم نمود و عرض كرد انسان عملى براى خويش ‍ (به قصد قربت ) انجام مى دهد و مردم او را دوست مى دارند؛ پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم فرمود: ((تلك عاجل بشرى المؤ من ؛ اين بشارت سريعى است كه نصيب مؤ من (در دنيا) مى شود.))(348)
تفاوت ريا و سمعه ؟
در اينجا سؤ ال ديگرى مطرح است و آن اين كه در ميان ريا و سمعه چه تفاوتى وجود دارد؟ و آيا هر دو با خلوص نيّت منافات دارد، و موجب بطلان عمل است ؟!
در جواب عرض مى كنيم : ((ريا)) آن است كه عمل را طورى انجام دهد كه ديگران ببيند و از اين طريق كسب و جاهت و موقعيت براى عمل كننده حاصل شود، ولى ((سمعه)) آن است كه عمل نيكى دور از چشم مردم انجام دهد به اين هدف كه بعدا به گوش مردم برسد و موقعيتّى در جامعه براى او فراهم شود، بنابراين هر دو عمل ، انگيزه غير الهى دارد منتها يكى از طريق مشاهده به اطّلاع مردم مى رسد، و ديگرى از طريق شنيدن و اشتهار و در واقع هيچ تفاوتى از نظر فساد و بطلان عمل و فقدان قصد قربت و آلودگى نيّت در ميان اين دو نيست .
ولى اگر سمعه را از اين چنين تفسير كنيم كه فاعل در حين انجام عمل قصد قربت داشته بعدا كه مردم از آن آگاه مى شوند و او را مى ستايند شاد و خوشحال مى شود، اين حالت به يقين موجب بطلان عمل نخواهد شد.
و هرگاه عملى را با قصد قربت انجام دهد و بعد به اين فكر بيفتد كه انجام آن را اينجا و آنجا بازگو كند تا كسب موقعيّت كند (و اين كار را رياى بعد از عمل مى نامند) موجب بطلان عمل نمى گردد هر چند ارزش كار او را بسيار پائين مى آورد و از نظر اخلاقى موجب انحطاط است .
بعضى از بزرگان فقهاء چگونگى ورود ريا را در عمل انسان به دَه صورت ترسيم كرده اند:
نخست اين كه ، انگيزه او بر عمل فقط ارائه به مردم باشد كه قطعا عمل او باطل است .
دوّم اين كه ، هدفش هم خدا است و هم ريا و آن نيز موجب بطلان عمل مى شود.
سوّم اين كه ، تنها بر بعضى از اجزاءِ واجب عمل خود قصد ريا كند مثل اين كه ركوع يا سجود نماز واجب را به قصد ريا انجام دهد اين نيز موجب بطلان عمل است هر چند محلّ تدارك آن جزء باقى باشد، به همين جهت ريا را تشبيه به باطل شدن وضو هنگام نماز كرده اند، هر چند احتياط آن است كه جزءِ ريائى را دوباره به جا آورد و بعد از پايان ، نماز را اعاده نمايد.
چهارم اين كه ، در بعضى از اجزاء مستحبّ مانند قنوت قصد ريا كند و آن را نيز موجب بطلان عمل دانسته اند.
پنجم اين كه ، اصل عمل براى خداست ولى آن را در مكانى (مانند مسجد) به جا مى آورد كه انگيزه الهى ندارد، آن هم موجب بطلان عمل است .
ششم اين كه ، در مورد زمان عمل ، ريا مى كند؛ مثلا، اصل نماز به قصد خداست امّا انجام آن در اوّل وقت به نيّت ريا مى باشد آن هم مانند رياى در مكان موجب فساد عمل است .
هفتم اين كه ، در مورد بعضى از ويژگيها و اوصاف عمل قصد ريا دارد؛ مثل اين كه انجام نماز را با جماعت يا با حالت خضوع و خشوع به قصد ريا باشد هر چند نسبت به اصل نماز به راستى قصد خدا دارد، آن هم موجب بطلان عمل است ؛ زيرا اين ويژگى ها از اصل عمل جدا نيست و به تعبير ديگر اين اوصاف با موصوف خود متّحد مى باشد.
هشتم اين كه ، اصل عمل به نيّت خداست امّا مقدّمات آن جنبه ريائى دارد؛ مثل اين كه نماز را در مسجد به قصد خدا به جا مى آورد ولى حركت به سوى مسجد به قصد ريا است ، بسيارى از فقهاء اين نوع ريا را موجب بطلان عمل نمى دانند زيرا مقدّمات ريائى خارج از عمل بوده است ، و قاعده فقهى نيز همين را اقتضا مى كند.
نهم اين كه ، بعضى از اوصاف بيرونى را به نيّت ريا انجام مى دهد، مثل اين كه اصل نماز را به قصد خدا انجام مى دهد ولى انداختن تحت الحنك را به قصد ريا، اين نوع ريا هر چند كار زشت و مذمومى است ولى موجب بطلان اصل عمل نمى شود.(349)
دهم اين كه انجام عمل فقط براى خداست ولى اگر مردم او را ببينند خوشحال مى شوند بى آن كه هيچ تاءثيرى در كيفيّت انجام عمل داشته باشد اين قسم نيز موجب بطلان عمل نيست بلكه در حقيقت ريا محسوب نمى شود، زيرا ريا آن است كه انگيزه اى براى عمل شود.
در اينجا به پايان بحث ريا مى رسيم هر چند در اينجا مباحث ديگرى نيز وجود دارد ولى براى پرهيز از اطاله سخن از آن صرف نظر مى كنيم .

next page

fehrest page

back page