ديگر ضعيف است ، و قوی صد درصد مطمئن است كه ضعيف نمی‏تواند كاری كند
، هيچ نيرو و عاملی نمی‏تواند قوی را دعوت به اخلاق كند . آقای نيكسون‏
وقتی در مقابل برژنف قرار می‏گيرد كه دو قدرت مساوی هستند ، می‏شود يك‏
فرد اخلاقی . حساب می‏كند كه چرا بمب به سر او پرتاب كنم وقتی كه او هم‏
بمب به سر من پرتاب می‏كند . ولی وقتی مقابل ويت كنگ بدبخت قرار
می‏گيرد كه از او ضعيفتر است و مطمئن است كه او نمی‏تواند به اندازه وی‏
قدرت داشته باشد ، قهرا هيچ قوه‏ای وجود ندارد كه وجدان آقای نيكسون را
وادار كند كه اين كار را نكند ، اگر روزی نكند آن روزی است كه ويت كنگ‏
به او زور نشان داده ، والا تا زور در كار نباشد وجدان نيست .
اين است كه راسل برخلاف همه شعارهای صلح دوستی و انسان دوستی كه داشت‏
فلسفه‏اش يك فلسفه ضد اخلاقی است . در فلسفه او هيچ دليلی وجود ندارد كه‏
قوی به ضعيف زور نگويد و تجاوز نكند ، زيرا اساسش بر هوشياری يعنی عقل‏
فردی است و فقط در جايی تجاوز صورت نمی‏گيرد كه قدرتها متساوی باشند ،
ولی جايی كه قدرتها مساوی نباشند عقل فردی هرگز چنين حكم نمی‏كند .

زيبايی عقلی

نظريه ديگری هست كه همان نظريه عقلانی است ولی به شكل ديگری نه به‏
صورت عقل فردی ( اگر چه از آن ، تعبير به عقل كرده‏اند ولی می‏شود آن را
غريزه جداگانه دانست ) و آن اين است كه گفته‏اند در جهان ، زيبايی منحصر
به زيبايی حسی نيست ، زيبايی