« تعلم انها جوزش ، و لو كان فی يدك لؤلؤش و قال الناس انها جوزه ما
ضرك و انت تعلم انها جوزش » . اگر تو گردوئی داشته باشی و هر كس به تو
می‏رسد بگويد چه لؤلؤهای عالی‏يی داری ، قيمتش چند است ؟ همه مردم بگويند
لؤلؤ ، وقتی تو خودت می‏دانی كه گردو است نبايد در تو اثر داشته باشد ،
هر چه می‏خواهند بگويند . عكس قضيه : اگر تو لؤلؤی در دست داشته باشی و
هر كس به تو می‏رسد بگويد اين گردوها را از كجا آورده‏ای ، تو نبايد
ترتيب اثر بدهی . پس نبايد به قضاوت مردم تكيه داشته باشی . تو اول‏
تشخيص بده كه چه داری ، واقعا ملكات خودت چه هست ، ايمانت چه هست ،
يقينت چه هست ، اگر ديدی كه چيزی نيستی ، گيرم كه مردم اعتقاد خيلی‏
زيادی هم به تو دارند ، امر به خودت مشتبه نشود ، به فكر اصلاح خودت‏
باش . عكس قضيه : اگر احساس می‏كنی كه راهی كه می‏روی راه خوبی است ،
گيرم مردم تو را تخطئه می‏كنند نبايد به حرف آنها ترتيب اثر بدهی .

روح علمی

مطلبی هم راجع به علم عرض بكنم و بحث را خاتمه بدهم . اين هم مطلبی‏
است كه از آيات و روايات خود ما استفاده می‏شود ، و اينها را ما بايد
در فصول تعليم و تربيت اسلامی ذكر كنيم . در يكی از نوشته‏های خودم - فكر
می‏كنم در كتاب " امدادهای غيبی " - است اين تعبير كه فرق است ميان‏
عالم بودن و روح علمی داشتن . ای بسا افرادی كه روح علمی دارند ولی عالم‏
نيستند و ای بسا كسانی كه عالمند و روح علمی ندارند . عالم واقعی آن كسی‏
است كه روح علمی توأم باشد با علمش . مقصود از روح علمی چيست ؟ مقصود