اينجور می‏گفت كه " در سال 61 هجری كه حادثه كربلا اتفاق افتاد دوازده‏
هزار گهواره زرين در خانه‏های بنی‏اميه بود " . حالا بايد حساب كرد كه‏
چقدر بايد بنی‏اميه باشند ، چقدر گهواره در خانه‏های اينها باشد ، و از اين‏
گهواره‏ها چقدر گهواره زرين باشد .
مرحوم آقای خوانساری يك وقت اينگونه نقلها را مسخره می‏كرد و به صورت‏
تمسخر آميز می‏گفت : بلی ، يك وقتی هرات آنقدر بزرگ بود كه بيست و
يك هزار احمد يك چشم كله پز داشت . حالا شما حساب كنيد كه چقدر كله پز
بوده ، در ميان كله پزها چقدر اسمشان احمد بوده ، و در بين آنها چقدر
احمد يك چشم بوده كه در ميان آن احمدهای يك چشم ، بيست و يك هزار
احمد يك چشم كله پز بوده است . و نظير اينها - البته نه به اين رسوائی‏
- در تاريخ می‏بينيم . يكوقت من در همين كتابهای تاريخ معمولی خودمان كه‏
يك اشخاص خيلی بزرگی هم نوشته‏اند خواندم كه در واقعه حره كه آمدند و
مدينه را قتل عام كردند ( 1 ) رفتند به خانه يكی از اهل مدينه كه از
انصار بود - و خانواده فقيری بودند - و زنش تازه وضع حمل كرده و هنوز در
بستر بود ، و بچه هم در گهواره . يك مرد شامی وارد شد كه از اين خانه‏
چيزی ببرد ، هر چه گشت تا يك چيز دندان گير به دست آورد و ببرد چيزی‏
به دستش نيامد . از اينكه می‏بايست دست خالی برود خيلی عصبانی شد . آمد
[ كه جنايتی بكند ] . اين زن به التماس افتاد كه من زن فلان كس صحابی‏
پيغمبر هستم ، من و شوهرم هر دو در

پاورقی :
. 1 در نقل اينگونه وقايع ، گويندگان مبالغه و اغراق هم كرده‏اند . از
جمله در اغلب كتابهايشان اين مطلب را نوشته‏اند .