علمای قديم ما گفته‏اند - مجموعه دستورهايش سه بخش اساسی است : يك‏
بخش ، عقليات يا فكريات است كه از آنها به " اصول عقايد " تعبير
می‏شود . بخش دوم نفسيات است كه از آنها به " اخلاق " تعبير می‏گردد .
و بخش سوم بدنيات يا فعليات است كه از آنها به " احكام " تعبير
می‏شود . بخش " اخلاق " بخش فوق‏العاده مهمی است . در خود قرآن كريم ،
يك سلسله توصيه‏ها و دستورها ، دستورهای اخلاقی است ، و از طرفی می‏دانيم‏
كه دين اسلام خصوصيتی دارد و آن مسئله خاتميت و مسئله جاودانگی است و
اين امر ملازم است با اينكه ما اخلاقيات را مطلق بدانيم يا لااقل به صورت‏
سؤال مطرح كنيم كه آيا اينكه دستورهای اسلام در اين باب جنبه جاودانگی‏
دارد ، لازمه‏اش اينست كه ما اخلاق را مطلق بدانيم يا اين امر با نسبيت‏
اخلاق هم سازگار است ؟
اولا ما بايد مطلب را حل كنيم كه اخلاق ، مطلق است يا نسبی ، و بعد
برويم سراغ اسلام و ببينيم دستورهای اسلام درباره اخلاق چگونه است ، آيا
مطلق است يا نسبی ؟ اين مسئله بستگی زيادی دارد با مسئله پيشين درباب‏
معيار فعل اخلاقی . بنابر بعضی از آن نظريات ، اخلاق مطلق است نه نسبی .
و بنابر بعضی ديگر اخلاق نسبی است . ما يك يا دو نظريه را كه در آنجا
بايد ذكر می‏كرديم ذكر نكرديم . ابتدا آنها را ذكر می‏كنيم و بعد اين مسئله‏
را توضيح می‏دهيم .

پسند

برخی اساسا معتقدند كه هيچ معياری برای اخلاقی بودن [ يك فعل ] خارج از
خود انسان وجود ندارد ، يعنی خارج از پسند و