اين مسئله عقل مسموع و مطبوع همين است كه روايت می‏گويد . علم مسموع‏
اگر به مطبوع ضميمه نشود كافی نيست يعنی انسان آنچه را كه از بيرون‏
می‏گيرد بايد با آن نيروی باطنی ، با آن خمير مايه و با آن نيروی تجزيه و
تحليل خود بسازد تا يك چيزی از آب در آيد .
سپس امام ( ع ) فرمود : « يا هشام ! ثم بين ان العقل مع العلم » . عقل‏
بايد با علم توأم باشد ، و لذا در آن آيه قرآن فرمود : « تلك الامثال‏
نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون » ( 1 ) . ما اين مثلهای تاريخی‏
را ذكر می‏كنيم ، اما درك نمی‏كنند اينها را مگر عالمان . يعنی اول بايد
انسان عالم باشد ، مواد خام را فراهم كند ، و بعد عقل تجزيه و تحليل‏
نمايد . مثلا اگر ما عقلی قوی داشته باشيم مثل بوعلی سينا ، و قرآن هم‏
بگويد كه " تاريخ " عبرت بسيار خوبی است ، ولی من كه از تاريخ‏
اطلاعاتی ندارم ، عقل من چه می‏فهمد ؟ ! يا به ما بگويند در تمام اين عالم‏
تكوين ، آيات الهی و نشانه‏های خدا هست ، عقل من هم عاليترين عقل باشد ،
ولی من كه از مواد به كار رفته در اين ساختمان بی‏اطلاعم ، با عقل خودم چه‏
چيزی را می‏فهمم و آيات الهی را چگونه كشف كنم ؟ ! بايد با علم ، آنها
را كشف كنم و با عقلم درك نمايم .

پاورقی :
. 1 سوره عنكبوت ، آيه . 43