بگويند طرح شما چيست ؟ بگويد يك ساختمان خوب . اول بايد ديد " خوب‏
" و " ساختمان " در نظر او چيست . يا به يك خياطی بگويند چه مدل‏
لباس می‏دوزی ؟ بگويد يك مدل خوب ، ولی معلوم نباشد خوب او چگونه است‏
. اين است كه وقتی می‏گوئيم اصول و مبانی اخلاق اسلامی ، معنايش اين است‏
كه ببينيم اسلام چه چيزهايی را اخلاق خوب می‏داند و چه چيزهايی را اخلاق بد
. در اين صورت ما می‏توانيم روش اخلاقی و تربيتی اسلام را بفهميم .

نظريه نيچه

در اكثر مكتبهای اخلاقی دنيا معيار اخلاق را مبارزه با خودی يعنی‏
خودخواهی و خودپرستی می‏دانند ، يعنی فعل اخلاقی آن فعلی است كه هدف‏
انسان از آن فعل ، خود انسان نباشد ، برای خود نباشد ، و اخلاق آن است كه‏
ديوار " خود " خراب شود ، ديواری كه انسان ميان خود و ديگران از
خودخواهی كشيده است . فقط دو سه تا از اين مكتبها را سراغ داريم كه‏
می‏گويند انسان بايد " خودش " را پرورش بدهد و " خوب " همين است ،
مثل حرفهايی كه نيچه گفته و اصلا با تعليماتی كه تحت عنوان غيردوستی و
انسان دوستی و غيرخواهی و ايثار و غيره گفته شده [ مباين است ] . می‏گويد
اين حرفها همه بيخود است ، انسان سعادتمند انسانی است كه دنبال قدرت و
نيرو برود و نفس كشی معنی ندارد ، نفس را بايد پرورش داد ، ترحم به‏
ضعفا معنی ندارد ، ضعيف بايد از بين برود ، اگر كسی توی چاه افتاد بايد
سنگی هم روی او انداخت و او بالاترين گناهش اينست كه ضعيف است ، و
اگر ما چنين اخلاقی را ترويج كنيم بشريت را