می‏كند برای واجب ديگر ، واجبی كه نوعی واجب مقدمی است . علم اخلاق هم‏
طبعا [ يك واجب نفسی تهيؤی است ] . اسلام از ما يزكيهم می‏خواهد ، تزكيه‏
نفس می‏خواهد ، آن هم كه بدون علم ممكن نيست ، پس آموختن مسائل روانی و
اخلاقی ، مقدمه برای اينكه تزكيه نفس حاصل بشود لازم است . همچنين وقتی‏
ما بايد يك سلسله دستورات را از قرآن بياموزيم ، بديهی است آموختن خود
قرآن و تفسير آن واجب است . و دائره علم آنوقت توسعه پيدا می‏كند كه ما
گذشته از واجبهای عينی يك سلسله واجبهای كفائی داريم ، يعنی واجبهايی كه‏
بايد بر اساس تقسيم كار صورت بگيرد . نظير اينكه وجود پزشك لازم است ،
پس علم پزشكی واجب كفائی است ، يعنی واجب است به طور وجوب كفائی كه‏
در ميان مردم به قدر كفايت پزشك باشد كه بيماران به آنها مراجعه كنند .
پزشك كه بدون علم نمی‏شود ، و يا همين جور از زمين نمی‏رويد ، از آسمان هم‏
كه نمی‏افتد ، همين انسانها بايد پزشك بشوند ، پس بايد علمش را
بياموزند . آنكه اسلام می‏خواهد اينست كه پزشك لازم است ، ولی بديهی است‏
كه مقدمه‏اش را هم بايد تهيه كرد . اينست كه علم پزشكی واجب كفائی است‏
. حدش چيست ؟ حد معين ندارد ، در هر زمانی به هر حدی كه امكان دارد ،
به همان حد واجب است . يك زمان بر مردم واجب بود " قانون " بوعلی‏
را بخوانند ، امروز واجب است كه يك چيز ديگر بخوانند ، چون بهتر از آن‏
آمده .
مثال ديگر " تجارت " است . آيا در نظام اقتصادی اسلام وجود يك عده‏
واسطه كه كالا را از توليد كننده به مصرف كننده برسانند تأييد و تثبيت‏
شده كه عده‏ای شغل آزادی به عنوان واسطه