خيلی از نظر سنن مختلف بودند و هر پيغمبری در ميان قوم خود مسائلی را
طرح كرده كه با وضع زندگانی آنها مربوط بوده ، با يك اشكالاتی مواجه بوده‏
كه مخصوص آن قوم بوده ، ولی يك اشكال عمومی در ميان همه اقوام بوده و
همه پيغمبران دچار آن بوده‏اند و آن مصيبت تقليد از آباء و اجداد و
گذشتگان و به قول امروزيها سنت گرائی بوده است ، و پيغمبران برعكس ،
عقل مردم را بيدار می‏كردند و می‏گفتند فكر كنيد ، حالا پدرانتان هر طور
بودند : « او لو كان آباءهم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون »آيا اگر پدرانتان‏
عقلشان به جايی نمی‏رسيد و چيزی نمی‏فهميدند باز هم شما بايد از آنها پيروی‏
بكنيد ؟ ! .

امام صادق و مرد سنتگرا

داستان معروفی است كه حضرت صادق تشريف بردند به منزل يكی از
دوستانشان يا يكی از شيعيانشان كه خانه بسيار كوچك و محقری داشت . گويا
او آدمی بوده كه حضرت می‏دانسته‏اند وضعش اقتضا می‏كند كه خانه بهتری‏
داشته باشد . حضرت فرمودند تو چرا در اين خانه زندگی می‏كنی ؟ « من‏
سعادشالمرء سعة داره » ( 1 ) . گفت يا ابن رسول الله ! اين خانه پدری و
آباء و اجدادی من است و دلم نمی‏خواهد از اينجا بروم . چون پدر و جدم‏
اينجا بوده‏اند ، نمی‏خواهم از اينجا بروم . حضرت فرمودند : گيرم پدرت‏
شعور نداشت ، آيا تو هم بايد اسير بی‏شعوری پدرت باشی ؟ ! برو برای‏
خودت يك خانه خوب تهيه كن .

پاورقی :
. 1 محاسن برقی ، ص 60 و فروع كافی 525 / 6 با تعابير مختلف [ از
سعادتهای مرد وسعت خانه اوست ] .