روی آن انجام گرفته است . لباسی كه می‏پوشيم ، غذايی كه می‏خوريم ، كفشی‏
كه به پا می‏كنيم ، مسكنی كه در آن زندگی می‏كنيم ، هر چه را كه نظر كنيم‏
می‏بينيم غرق در نتيجه كار ديگران هستيم . كتابی كه جلومان گذاشته و
مطالعه می‏كنيم محصول كار ديگران است : آن كه تأليف كرده ، آن كه كاغذ
ساخته ، آن كه چاپ كرده ، آن كه جلد نموده و غيره . انسان در اجتماعی كه‏
زندگی می‏كند غرق است در محصول كار ديگران ، و به هر بهانه‏ای بخواهد از
زير بار كار شانه خالی كند همان فرموده پيغمبر است كه سنگينی او روی‏
دوش ديگران هست بدون اينكه كوچكترين سنگينی از ديگران به دوش گرفته‏
باشد .
باری در اينكه كار يك وظيفه است نمی‏شود شكی كرد ولی ما درباره كار از
نظر تربيت بحث می‏كنيم . آيا كار فقط وظيفه‏ای از روی ناچاری اجتماعی‏
است ؟ يا نه ، اگر اين مسئله نباشد نيز لازم است و به عبارت ديگر اگر
اين لابديت و ناچاری وظيفه اجتماعی نباشد ، باز هم كار از نظر سازندگی‏
فرد يك امر لازمی است . انسان يك موجود - به يك اعتبار - چند كانونی‏
است . انسان جسم دارد ، انسان قوه خيال دارد ، انسان عقل دارد ، انسان‏
دل دارد ، انسان . . . كار برای جسم انسان ضروری است ، برای خيال انسان‏
ضروری است ، برای عقل و فكر انسان ضروری است ، و برای قلب و احساس و
دل انسان هم ضروری است . اما برای جسم كمتر احتياج به توضيح دارد زيرا
يك امر محسوس است . بدن انسان اگر كار نكند مريض می‏شود . يعنی كار
يكی از عوامل حفظ الصحه است .