به وجود آمد . اين هم به حساب عقل گذاشته شد كه ببين ! اگر بنا بشود عقل‏
در مسائل دخالت كند اينطور می‏شود .
باری ، ابوحنيفه مكتب قياس را تأسيس كرد ، ولی حتی ائمه اهل تسنن هم‏
زير اين بار نرفتند . مالك بن انس در همه عمرش در دو مسأله به قياس‏
فتوا داد و وقت مردن اظهار ناراحتی می‏كرد كه من از خدا می‏ترسم زيرا در
دو مسأله به قياس رأی دادم . احمد حنبل كه شديد مخالف بود . شافعی هم‏
بينابين بود ، نه به شدت ابوحنيفه قياس می‏كرد و نه مثل مالك بن انس‏
به اصطلاح حديثی بود .
بدون شك ابوحنيفه در اينجا راه افراط را در پيش گرفت . خود اهل تسنن‏
نقل كرده‏اند كه او آنچنان به قياس عادت كرده بود كه گاهی نه تنها در
مسائل شرعی بلكه در مسائل طبيعی هم قياس می‏گرفت و چيزهای مضحكی از آب‏
درمی‏آمد .
می‏گويند روزی رفت نزد سلمانی كه سر و صورتش را اصلاح بكند ، در حالی‏
كه تازه چند تا موی سفيد در ريشش پيدا شده بود . به سلمانی گفت : موهای‏
سفيد را از ريشه بكن كه ديگر درنيايد و فقط موهای سياه باقی بماند .
سلمانی به او گفت : اتفاقا برعكس است ، اگر موی سفيد را بكنيم بيشتر
درمی‏آيد . گفت : پس سياهها را بكن .
فورا قياس گرفت : اگر سفيد را بكنند بيشتر درمی‏آيد ، پس سياهها را
بكن ، به عبارت ديگر : فرضا اين حرف درباره موی سفيد درست باشد كه اگر
آن را بكنيم بيشتر می‏شود ، حتما درباره موی سياه هم بايد درست باشد كه‏
اگر آن را بكنيم بيشتر می‏شود. در مسائل شرعی نيز همين جور قياس می‏گرفت.