كار و فكر منطقی

گفتيم منطقی فكر كردن اين است كه انسان هر نتيجه‏ای را از مقدماتی كه‏
در متن خلقت و طبيعت قرار داده شده بخواهد . اگر انسان فكرش اينجور
باشد كه هميشه نتيجه را از راهی كه در متن خلقت برای آن نتيجه قرار داده‏
شده بخواهد ، اين فكر ، منطقی است ، اما اگر انسان هدفها ، ايده‏ها و
آرزوهای خود را از يك راههايی می‏خواهد كه آن راهها راههايی نيست كه در
خلقت به سوی آن هدفها باشد و اگر احيانا يك وقت بوده ، تصادف بوده‏
است ، يعنی كليت ندارد ، [ فكر او منطقی نيست ] . مثلا ممكن است يك‏
نفر ثروتمند شده باشد از راه يك گنج ، مثلا در صحرا می‏رفته ، و يا زمينی‏
خريده بوده و می‏خواسته ساختمان كند ، و بعد زمين را كنده و گنجی پيدا شده‏
، يا مثلا از راه بليتهای بخت آزمائی پولش زياد شده است . اگر انسان‏
هميشه پول را از چنين راههايی بخواهد ، يعنی راهی كه منطقی و حساب شده‏
نيست ، فكر او فكر غير منطقی است . اما اگر كسی پولی را ، درآمدی را از
راهی منطقی بخواهد ، فكرش منطقی است . مثلا اگر انسان درآمد را از راه‏
عملگی بخواهد ، درست است كه راه ضعيفی است ولی راهی منطقی است . اگر
من فكر كنم كه امروز اين بيل را روی شانه‏ام بگيرم و بگويم تا غروب حاضرم‏
كار كنم ، اين مقدار منطقی است كه تا امشب مبلغ پانزده تومان گيرم‏
می‏آيد . انسان وقتی كه در عمل و وارد كار باشد فكرش منطقی می‏شود ، يعنی‏
در عمل رابطه علی و معلولی و سببی و مسببی را لمس می‏كند ، و چون لمس‏
می‏كند فكرش منطبق می‏شود با قوانين عالم و ديگر آن