است انسان كاری را انجام دهد كه نفعش به خودش نرسد و فقط قصد ايصال‏
نفع به غير را داشته باشد .
ممكن است جواب داده شود كه من وقتی كاری را انجام می‏دهم يا از آن كار
لذت می‏برم يا نمی‏برم ، و از اينكه آن كار انجام نشود يا رنج می‏برم يا
نمی‏برم . اگر از انجام آن لذت نبرم و از انجام ندادن آن نيز رنج نبرم‏
محال است به طرف آن بروم . اگر علی بن ابی‏طالب هم در نهايت خلوص‏
ايصال نفع به غير می‏كرد آيا در عمق وجدانش از اين كار لذت می‏برد يا نه‏
؟ اگر لذت نمی‏برد و از نكردنش هم رنج نمی‏برد محال بود چنين كاری را
انجام دهد .
مغالطه‏اش همين جاست . لذت و رنج منحصر به اين نيست كه نفعی به‏
انسان برسد يا ضرری از او دور شود . انسان موجودی است كه از نفع رساندن‏
به غير هم لذت می‏برد ، و می‏تواند به مقامی برسد كه از نفع رساندن به غير
بيش از آن لذت ببرد كه از نفع رساندن به خود ، و از دفع ضرر از ديگران‏
بيش از آن لذت ببرد كه از دفع ضرر از خود . پس اين دو را از هم جدا
كنيم . ماديون اغلب می‏گويند كه انسان هر كاری كه می‏كند ، برای نفع‏
رساندن به خود است . خير ، ممكن است انسان به جايی برسد كه برای نفع‏
رساندن به ديگران كار كند . اما اگر بگوئيد كه انسان از هر كاری بالاخره‏
لذتی می‏برد ، می‏گوئيم درست است ولی لذت بردن انسان از يك كار منحصر
به اين نيست كه ناشی از نفع رساندن به خود باشد . اين عين كمال انسان‏
است كه از نفع رساندن به غير ، خوش باشد و لذت ببرد .
و آن چيزی هم كه كانت می‏گويد كه فعل انسان بايد غير مشروط باشد تا
اخلاقی باشد ، اگر مقصودش از غير مشروط بودن