علمای قديم اينها را به همين تعبير " امور معنوی " بيان می‏كردند .
انسان از نيل به اهداف مادی خود لذت می‏برد ، و از نيل به اهداف معنوی‏
خود نيز لذت می‏برد ، و لهذا لذتهای انسان دو گونه می‏شود : لذتهای مادی و
لذتهای معنوی . متقابلا رنجهای انسان هم دو گونه می‏شود كه از نرسيدن به‏
هدفهای مادی يا معنوی ، و يا از رسيدن به ضد آنها حاصل می‏شود . رنجهای‏
مادی و رنجهای معنوی .
در روان شناسی هم چنين تفسير می‏كنند ، می‏گويند : لذات مادی و لذات‏
معنوی ، و آلام و رنجهای مادی و آلام و رنجهای معنوی ، و ميان اينها فرق‏
می‏گذارند كه مثلا لذات و آلام مادی ، عضوی است ، يعنی به يك عضو خاص‏
بستگی دارد ، و به علاوه با يك عامل مادی خارجی ارتباط دارد ، يعنی در
اثر تلاقی و تماس با يك عامل خارجی پيدا می‏شود ، مثل لذت خوردن كه اولا
به عضو بستگی دارد ، يعنی انسان آن را در يك عضو معين احساس می‏كند ، در
ذائقه‏اش احساس می‏كند و مثلا در كف دستش احساس نمی‏كند ، و به علاوه‏
شيئی بايد باشد كه روی زبان انسان قرار گيرد تا اين فعل و انفعال ايجاد
شود و لذت دست دهد . اما لذتهای معنوی اولا به عضو بستگی ندارد ، محل‏
ندارد ، نمی شود يك جايی را نشان داد كه اينجا محل اين لذت است ، و
ثانيا موكول به اين نيست كه عاملی از خارج با انسان تلاقی پيدا كند . بسا
هست خود يك فكر به انسان لذت می‏دهد ، مثل لذت افتخاری كه به برنده‏
يك مسابقه دست می‏دهد . فرض كنيم يك كسی به عنوان بهترين هنرمند يا
نويسنده شناخته می‏شود ، اطلاع پيدا می‏كند كه در فلان جا از او ستايش‏
كرده‏اند ، در خود احساس لذت می‏كند . ( نبايد گفت كه اين هم عامل خارجی‏
دارد و او شنيده . اين