از جمله دعايی است كه در مفاتيح هم نقل شده به نام " مناجات شعبانيه‏
" و در روايتی كه آن را نقل كرده ، عبارت اين است كه اميرالمؤمنين و
امامان از اولاد او اين دعا را می‏خوانده‏اند . دعايی است در سطح ائمه ،
يعنی خيلی سطح بالاست . انسان وقتی اين دعا را می‏خواند ، می‏فهمد كه اصلا
روح نيايش در اسلام يعنی چه . در آنجا جز عرفان و محبت و عشق به خدا ،
جز انقطاع از غير خدا ( نمی‏دانم چه تعبير بكنم ) خلاصه جز سراسر معنويت ،
چيز ديگری نيست ، و حتی تعبيراتی است كه برای ما تصورش هم خيلی مشكل‏
است :
« الهی هب لی كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها
اليك حتی تحزق ابصار القلوب حجب النور سواك فتصل الی معدن العظمة و
تصير ارواحنا معلقة بجز نورك الا بهج فاكون لك عارفا عن سواك منحرفا .»
تصور اين معانی هم برای ما دشوار است .
دعای ابوحمزه نيز همينطور است . همچنين مناجات پانزده گانه‏ای از امام‏
زين‏العابدين هست كه به مناجات خمسه عشر معروف است و در كتاب مفاتيح‏
هست : مناجات خائفين ، مناجات ذاكرين ، مناجات طالبين . . . به قدری‏
اينها عالی و لطيف و فوق‏العاده است كه انسان حيرت می‏كند . در خود
نهج‏البلاغه در اين زمينه‏ها چقدر زياد است ! قسمتی از آن را كه همين الان‏
يادم افتاد برايتان عرض می‏كنم .
در آن جمله‏های معروفی كه اميرالمؤمنين خطاب به كميل دارند و از اينجا
شروع می‏شود كه مردم سه دسته هستند : عالم ربانی ،