مقابل اين حرف را میشنويم ، در قرآن مطلب اين جور است ، عقل تقديس و
تعظيم و به كمك گرفته شده است ولی در منطق مسلمين مسئله تحقير عقل و
علم احيانا زياد ديده میشود .
بنده به ايشان عرض كردم كه من به اين نكته توجه داشتهام و در
يادداشتهای قبلی خودم هم اينها را دارم ، و تذكر بجائی است ، و امروز
میخواهم مقداری درباره اين مطلب صحبت بكنم .
واقعا هم چنين هست . در درجه اول ، در ادبيات ما تحقير عقل زياد ديده
میشود ، هم در ادبيات عرفانی و هم در ادبيات غير عرفانی ، و به علاوه
جريانهايی در تاريخ اسلام رخ داده است كه در آن جريانها مسأله عقل مطرح
بوده ، يكی جريان كلامی اشعری و معتزلی است ، و ديگر جريان فقهی قياس
ابوحنيفه و مخالفت با قياس ابوحنيفه ، و سوم مسأله عرفان و تصوف است
كه اين سه تقريبا سه جريان اصيل است كه بايد بحث بشود . در اينجا واقعا
ما با سه مكتب برخورد میكنيم كه در كلام هر يك از آنها از يك وجهه خاصی
، نوعی مخالفت با عقل میبينيم ، ولی هر كدام يك راه بالخصوصی است و
يك وجهه خاصی دارد . از اين سه مكتب كه بگذريم ، به طور متفرقه هم - نه
به صورت مكتب - سخنانی است كه در ميان ما حكم مثل سائر را پيدا كرده ،
و اين چيزهايی كه در ميان مردم حكم مثل سائر را پيدا میكند اثر تربيتی
فوقالعادهای دارد يعنی اثر بسيار زيادی در تكوين روحيه مردم دارد . ابتدا
از اين متفرقهها شروع میكنيم و بعد وارد آن سه مكتب میشويم .
|