كه شعر را در خدمت هدف خودش قرار داده نه اينكه آن را به عنوان يك‏
هنر هر جا كه شد مصرف كند . قرآن می‏گويد : « ا لم تر انهم فی كل واد
يهيمون ». در واديهای مختلف حيران‏اند ، يك روز مدح اين ، يك روز مدح‏
آن ، يك روز در اين موضوع ، يك روز در آن موضوع ، يك روز يك چيزی را
مدح می‏كند ، روز ديگر همان چيز را مذمت می‏كند ، كه مظهر تام و تمام‏
بی‏مسلكی است . ولی « الا الذين آمنوا »مگر شعرای با ايمان و به قول ما
مسلكی و هدفدار كه شعرشان در خدمت ايمانشان است . امروز
اگزيستانسياليستها می‏گويند ادبيات متعهد ، شعر متعهد . حرف قرآن تقريبا
همين مطلب است ، با شعر مخالفت می‏كند مگر با شعر متعهد : « الا الذين‏
آمنوا و انتصروا من بعد ما ظلموا »مگر آنانكه مظلوم واقع شدند و با شعر
دارند انتصار می‏كنند و كمك می‏خواهند ، يعنی شعری كه شعار يك مظلوم است‏
در برانگيختن مردم عليه ظالم .
در اينجا هم تعبير قرآن تعبير مطلق و اعمی است [ و اختصاص به مرد يا
زن ندارد ] . همچنين اميرالمؤمنين در تعبيراتشان در نهج‏البلاغه دارند كه :
« لا يمنع الضيم الذليل و لا يدرك الحق الا بالجد » ( 1 ) . می‏فرمايد آدم‏
ذليل و زبون هرگز نمی‏تواند ضيم - يعنی خواری و ذلت ظلم - را از خودش‏
دفع كند ، و به حق نتوان رسيد مگر با جديت و تصميم .
اينها به تعبير اصوليون يك عموماتی است كه آبی از تخصيص است .
اصوليين يك حرف بسيار زيبا و خوبی دارند ،

پاورقی :
. 1 خطبه . 29