بياموزند . منتها خود دين را كه بايد بياموزند ، قسمتی از آن ، واجب‏
مستقل و عينی [ است مثل معرفة الله ] و قسمت ديگر واجب مقدمی است [
مثل آموختن احكام نماز ] . چه كسی گفته ما دين را بايد بياموزيم ؟ اسلام‏
كه نگفته دين را بياموزيد ، گفته دين را عمل كنيد ، ولی وقتی می‏خواهيم‏
دين را عمل كنيم بدون آموختنش ممكن نيست . پس بايد دين را بياموزيم تا
به آن عمل كنيم . در آن وظائف ديگری هم كه دين به عهده ما گذاشته است [
مثل تأمين پزشك مورد نياز جامعه اسلامی ] بديهی است كه تا وظائف‏را
نياموزيم نمی‏توانيم عمل كنيم . بايد وظائف را بياموزيم تا بتوانيم عمل‏
كنيم . به هر حال مطلب خيلی واضح و روشن است .
پس ما تا اينجا به دو مسأله اشاره كرديم ، يكی اينكه در تعليم و
تربيت اسلامی ، به مسأله رشد فكری و تعقل اهميت فراوان داده شده ، و
ديگر اينكه به خود تعليم [ نيز اهميت داده شده است ] ، و تعليم هم يك‏
حدود مشخص ندارد كه بگوئيم علم كلام چطور ؟ علم تفسير چطور ؟ علم اخلاق‏
چطور ؟ فيزيك چطور ؟ رياضيات چطور ؟ اسلام نيامده كه علوم را مشخص كند
و بگويد فيزيك بياموزيد يا نياموزيد ، رياضيات بياموزيد يا نياموزيد ،
فلسفه بياموزيد يا نياموزيد . يك چيزهايی گفته كه آنها را بايد انجام‏
داد ، و آنها توقف دارد به آموختن اينها ، پس بايد اينها را آموخت .