همان ادراك ذات است ، و اين تنها و تنها با فلسفه ماوراء الطبيعی جور
درمیآيد كه انسان تنها اين كالبد و اين بدن نيست . و مسئله انسانيت هم
تنها و تنها با اين فكر میتواند مفهوم و معنی داشته باشد . در آن مقالات
" زن روز " مقاله مفصلی نوشتم كه دنيای اروپا از يك طرف انسان را به
كلی از ارزش ساقط میكند و او را جز ماشين چيزی نمیداند ، و از طرف ديگر
سخن از حقوق بشر و حيثيت ذاتی بشر میراند . اين خيلی حرف مضحكی است كه
در مقدمه اعلاميه حقوق بشر آمده است : " نظر به اينكه هر انسانی از
انسانها دارای يك حيثيت ذاتی است كه به موجب اين حيثيت ذاتی از يك
نوع شرافتی برخوردار است . . . " . اين حيثيت ذاتی چيست ؟ انسانی كه
شما معرفی كردهايد با اين اتومبيلی كه من سوار میشوم فرقی ندارد جز اينكه
اتومبيل پيچيدهتری است . پس حيثيت ذاتی معنی ندارد ، نه در من و نه در
شما . من يك ماشين هستم و شما يك ماشين ديگر هستيد . اصلا بشر با غير
بشر فرق نمیكند ، همه در حكم ماشين هستند . گاندی در كتاب " اينست
مذهب من " جملات بسيار عالیئی در اين باب دارد .
پس اين فلسفه است كه گذشته از اينكه به ما میشناساند كه محور و پايه
اخلاق اسلامی چيست و يا لااقل يك پايه اخلاق اسلامی چيست ، به ما نشان
میدهد كه اين اخلاق بر پايه منطقی قرار گرفته كه میتواند تمام آنچه را كه
امروز ارزش اخلاقی میگويند - و در فلسفههای امروز زيرپای اين ارزشهای
اخلاقی به كلی خالی شده و خالی كردهاند - توجيه نمايد .
|