اينست : علم اساسا از غريزه حقيقت جوئی سرچشمه می‏گيرد . خداوند انسان‏
را حقيقت طلب آفريده است ، يعنی انسان می‏خواهد حقايق را آنچنان كه‏
هستند بفهمد ، می‏خواهد اشياء را همانطور كه هستند بشناسد و درك كند ، و
اين فرع بر اين است كه انسان خودش را نسبت به حقايق بی‏طرف و بی‏غرض‏
نگاه دارد . اگر انسان خودش را بی‏غرض نگاه دارد و بخواهد حقيقت را
آنچنان كه هست كشف كند ، نه اينكه بخواهد حقيقت آن طوری باشد كه او
دلش می‏خواهد ، [ در اين صورت او دارای روح علمی است ] . يكوقت انسان‏
مدعايی را پيش خودش فرض كرده ، بعد می‏خواهد حقيقت آنجوری باشد كه او
دلش می‏خواهد . اين خودش منشأ گمراهی است . در آيات سوره نجم اين‏
مطلب هست كه يكی از منشأهای گمراهی افراد اينست كه هوای نفس را [ در
تشخيص خود ] دخالت می‏دهند و در نتيجه با ذهن غرض آلود وارد مطالعه‏
مسائل می‏شوند . گفت :
چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد هزار از دل به سوی ديده شد
" غرض مرد را احول كند " .
انسان اگر بی‏غرضی خودش را نسبت به حقيقت حفظ كند - كه بسيار كار
مشكلی است - خداوند او را هدايت می‏كند . خدا تضمين كرده است كه افراد
بی‏غرض حقيقت جو را رهبری كند : « والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا
وان الله لمع المحسنين »( 1 ) . اصلا روح علمی همين است . روح علمی يعنی‏
روح حقيقت جوئی ، روح

پاورقی :
. 1 سوره عنكبوت ، آيه . 69 [ و كسانی را كه در راه ما تلاش كنند به‏
راههای خودمان هدايت می‏كنيم ، و خدا با نيكوكاران است ] .