زشت است ، كوچكتر هم باشد نازيبا است . مثلا به انسان قوه خشم داده شده‏
. اين قوه يك حد معينی دارد ، از آن كمتر باشد نازيبا و نامتناسب است‏
، از آن بيشتر باشد نيز همين‏طور . منتها صحبت در اين است كه ما اين‏
معيار را از كجا به دست آوريم و حد وسط را چگونه تعيين كنيم ؟ مثلا خشم‏
انسان چقدر باشد حد متوسط است ؟
اينجا دو جور ممكن است جواب دهند . يكی اينكه زيبايی مطلقا قابل‏
تعريف نيست . مگر زيبايی حسی را كه انسان احساس می‏كند با تعريف‏
احساس می‏كند ؟ ! كسی كه جمالی را با زيبايی‏اش درك می‏كند آيا قبلا
برايش تعريف كرده‏اند كه جمال زيبا آن است كه چشم اينجور باشد ، ابرو
اينجور باشد و . . . ؟ نه ، اين يك چيزی است كه ذوق او بايد آن را درك‏
كند و قبل از آنكه بتواند آن را تعريف كند به سوی آن كشيده شود . اين‏
امر برای او يك امر عقلی است . در زيبايی عقلی هم همينطور است .

اصل غائيت مبنای تعيين حد وسط در اخلاق

و به علاوه يك ميزان و تعريف هم می‏شود برای آن به دست داد كه حتی يك‏
پله از زيبايی حسی بالاتر باشد ، و آن اين است كه بنابر اصل غائيت كه‏
يك اصل قطعی است ، چون هر قوه و استعدادی برای هدف و غايتی ساخته شده‏
و مجموع هم غايتی كلی دارد ، ما اگر بخواهيم بفهميم كه يك قوه در حد وسط
است يا در افراط و يا در تفريط ، بايد اين جهت را كشف كنيم كه اين قوه‏
اصلا برای چه آفريده شده ؟ آنچه كه برای آن آفريده شده حد وسط است ،
بيشتر از آنچه كه برای آن آفريده شده به كار افتد افراط است ، كمتر از
آن