رفتن گاه به گاه پيش حكام زمان خودش ، و میگويد :
صحبت حكام ، ظلمت شب يلداست
|
نور زخورشيد جوی بو كه برآيد
|
بردر ارباب بیمروت دنيا
|
چند نشينی كه خواجه كی بدر آيد
|
كلمه " گدايی " را اينها زياد به كار میبرند . مقصودشان از " گدايی
" فقر نزد مرشد كامل است ، آن كه اين فقير است به او . فقير به خدا
است ولی چون اينها اعتقاد خيلی زيادی دارند كه انسان بدون مربی به جايی
نمیرسد ، وقتی میگويند " گدايی " يعنی گدايی نزد يك انسان كامل .
میگويد :
ترك گدايی مكن كه گنج بيابی
|
از نظر رهروی كه درگذر آيد
|
صالح و طالح متاع خويش نمودند
|
تا كه قبول افتد و كه در نظر آيد
|
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر
|
باغ شود سبز و شاخ گل به برآيد
|
به هر حال ، و تفرغ لها . خوشا به حال آن كسی كه در عبادت ، حالت
فراغ و حالت خلوت برايش رخ بدهد ، خلوت واقعی . بعد میفرمايد :
« فهو لا يبالی علی ما اصبح من الدنيا علی عسرام علی يسر» (1). اگر كسی به
اين مرحله رسيد ، ديگر سختی و سستی دنيا برايش علی السويه میشود . مقصود
اينست كه اگر كسی به اين لذت برسد ، ديگر سختی و رنج دنيا اصلا برايش
مفهوم ندارد ، اگر بخواهند او را در زير شكنجه هم قرار دهند ، بخواهند
پرسش هم بكنند ، واقعا اهميتی نمیدهد . سختی و سستی دنيا برای مردمی
مسئله مهم است .
پاورقی :
. 1 كافی ، ج 2 ، ص . 83