ج . الهام وجدان
نظريه ديگر متعلق به كانت است . او معتقد است كه فعل اخلاقی آن فعلی است كه مطلق باشد ، يعنی انسان آن را انجام بدهد نه برای غرضی بلكه فقط به خاطر خود آن كار و به حكم يك تكليف كه او معتقد است از وجدان سرچشمه میگيرد . وجدان انسان يك سلسله تكاليف بر عهده او میگذارد ، و هر كاری كه انسان انجام دهد نه برای هدف و مقصودی بلكه فقط برای اينكه تكليفی را انجام داده باشد ، فعل اخلاقی است . حالت انسان در اينجا درست حالت فردی در مقابل فرد ديگر است كه فقط آماده انجام تكاليفی است كه از ناحيه او گفته شود و كاری به اين ندارد كه او چه دستور میدهد ، هر چه باشد انجام میدهد . او معتقد است كه هر فعلی كه از الهام وجدان سرچشمه گيرد فعل اخلاقی است ، و هر فعلی كه چيز ديگری در آن دخالت داشته باشد - شرط يا قيد و خصوصيتی كه آن را مشروط كند - آن را ديگر نمیتوان فعل اخلاقی ناميد . اين هم يك فرضيه است .د . دگر دوستی اكتسابی
نظر ديگری كه نزديك به نظر اول است میگويد معيار فعل اخلاقی " دگر دوستی " است ولی با اين فرض كه دوستی اكتسابی باشد نه طبيعی . بنابراين ما دو نوع دگر دوستی داريم : . 1 دگر دوستی طبيعی ، مثل محبت مادرانه و تعصبهای قومی و فاميلی .