مثالی می‏زنم : شما اگر بچه‏ای را ببينيد كه همواره بازی می‏كند ، يعنی وقت‏
كارهای ديگر را هم به بازی می‏گذراند ، يقينا خيلی ناراحت می‏شويد ، ولی‏
اين معنايش اين نيست كه شما با بازی كردن طفل مطلقا مخالف هستيد . اگر
همان بچه يك روز بازی نكند او را پيش طبيب می‏بريد . پس اگر انسان‏
بخواهد تمام وقتش را صرف تربيت جسم كند كار بدی كرده ، ولی نه از جهت‏
اينكه تقويت جسم كرده بلكه از اين جهت كه ساير جهات را تضعيف نموده‏
است . اينكه می‏گويند نبايد تن پروری كرد ، مقصود چيز ديگری است .
تضعيف جسم ، در روشهای غير اسلامی يعنی همان روش معروف هندی مطلوب‏
است . آنها با پرورش جسم به همين معنا هم مخالفند ، نه تنها باتن پروری‏
به معنای شهوت پروری و نفس پروری مخالفند بلكه با تقويت جسم هم‏
مخالفند . می‏گويند جسم و قوای جسمانی را بايد ضعيف نگهداشت . اين در
اسلام نيست ، ولی شك ندارد كه تقويت و تربيت جسم برای انسان از نظر
اسلام هدف نيست ، مطلوب هست ولی نه به عنوان هدف ، بلكه به عنوان‏
وسيله و شرط ، يعنی انسان وقتی جسم سالم و قوی نداشته باشد ، روح سالم هم‏
نخواهد داشت . حال برويم سراغ قسمتهای روحی .

استعدادهای روح انسان

گفتيم تربيت به معنی پرورش دادن استعدادهاست . از نظر علمی اول بايد
ببينيم كه استعدادهای انسانی چه استعدادهايی است و انسان بماهو انسان چه‏
استعدادهايی در كمون و بطون خود دارد كه بايد بروز كند ؟ بعد بايد ببينيم‏
كه اسلام چه عنايتی به اين استعدادها