جنگ تعقل و تعبد
اينجا بود كه تعقل در يك جناح قرار گرفت و تعبد محض در يك جناح ديگر . اين جريان ، فوقالعاده در دنيای اسلام اوج گرفت . از اواخر بنیاميه شروع شد و در اوايل بنیالعباس - كه آزادی فكر بيشتر بود و
جفت بودن است ، يا " 4 " در دنيا وجود ندارد ، يا آنجا كه وجود دارد
جفت هم هست .
گفتند حسن عدل و قبح ظلم هم چنين چيزی است . حال میرويم سراغ كارها :
اين كار عدالت است ، پس حسن دارد ، پس حتما حكم اسلام هم موافق با آن
است . آن كار ، ظلم است و چون ظلم است ، پس قطعا قبيح است ، و چون
خداوند قبيح را اجازه نمیدهد پس قهرا منهی عنه است .
اشاعره گفتند اصلا اشياء حسن و قبح ذاتی ندارند و عقل هم در اين جور
مسائل دركی ندارد ، حسن و قبحها شرعی است ، هر چه را كه خدا امر بكند ،
چون او امر كرده خوب است ، نه چون خوب است او امر كرده ، و هر چه را
خدا نهی بكند ، چون خدا نهی كرده بد است ، نه چون بد بوده خدا نهی كرده
. آنها گفتند : هر چه خدا امر كرده ، چون خوب بوده خدا امر كرده است ،
پس خوبیاش تقدم دارد بر امر خدا ، و خوبی آن ، علت امر خداست ، اينها
گفتند : نه ، هر چه كه خدا امر كرده چون خدا امر كرده خوب است ، و امر
خدا علت خوبی است . وقتی ما میگوئيم اين كار خوب است ، يعنی خدا امر
كرده . در نهی هم عين همين مطلب تكرار میشود .
جنگ تعقل و تعبد اينجا بود كه تعقل در يك جناح قرار گرفت و تعبد محض در يك جناح ديگر . اين جريان ، فوقالعاده در دنيای اسلام اوج گرفت . از اواخر بنیاميه شروع شد و در اوايل بنیالعباس - كه آزادی فكر بيشتر بود و |