و حسبك داء ان تبيت ببطنة
و حولك اكباد تحن الی القد
يك انسان اين جور است كه اگر خودش سير باشد و مردم ديگر [ گرسنه ،
احساس درد می‏كند ] و به تعبير خود حضرت : « و لعل بالحجاز او اليمامة
من لا طمع له فی القرص » ( 1 ) . او در كوفه سير باشد ، و در حجاز ، در
فاصله چهارصد فرسخ راه گرسنه‏ای باشد ، او از گرسنگی وی در اينجا احساس‏
درد می‏كند .

آيا دردمندی ممدوح است يا مذموم ؟

حال من از شما می‏پرسم : آيا اين درد داشتن بهتر است يا آن بی‏دردی كه‏
آدم بر همسايه‏اش هم هر چه بگذرد ، هيچ حس نكند ، سر همسايه‏اش را هم‏
ببرند ، آخ نگويد .
ما آن را انسان كامل می‏دانيم نه اين را . به جهت اينكه آن درد داشتن‏
حساسيت است ، بيماری نيست ، نقص نيست ، كمال است ، يعنی نشانه‏
پيوند او با انسانهای ديگر است ، نشان می‏دهد كه او واقعا خودش را نسبت‏
به انسانهای ديگر مانند يك عضو از اعضای يك پيكر درك می‏كند و به سبب‏
بيماری يا جراحتی كه بر عضو ديگر وارد شده است ، بيتابی می‏كند .
جمله‏ای رسول اكرم در اين زمينه دارند كه سعدی آن را به شعر آورده است‏
« مثل المؤمنين فی تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكی منه‏
عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحمی » ( 2 ) . فرمود : مثل مؤمنين‏
مثل اعضای يك پيكر است ، همينكه

پاورقی :
. 1 نهج‏البلاغه ، نامه . 45
. 2 جامع‏الصغير ، ج‏2 ، ص . 155