اخلاق بچهها را فاسد میكند زيرا گفته است : " دروغ مصلحت آميز به از
راست فتنهانگيز است " . و بعد اضافه كرده بود كه رنود میدانستند كه
اين كار علت ديگری دارد و آن اينست كه در اوايل اين كتاب حرف ديگری
است :
ای كريمی كه از خزانه غيب
|
گبر و ترسا وظيفه خورداری
|
دوستان را كجا كنی محروم
|
تو كه با دشمنان نظر داری
|
از اول توی كله بچه میرود كه گبر و زردشتی و نيز ترسا ( مسيحی ) دشمن
خدا هستند ، و اينها چون میخواستند آن جمله گفته نشود چيز ديگری را بهانه
كرده بودند ، والا كدام عاقل است در دنيا كه معنی راست و دروغ را بفهمد
، و نفهمد كه در يك شرايطی راست گفتن از هر جنايتی بالاتر است . البته
در همان جا هم بايد فقط تا آن حدی كه لازم است از آن راست كه طرف را به
جنايتش راهنمايی میكند پرهيز كرد ، بايد به شكل " توريه " باشد ، مثل
داستان ابوذر كه میگويند پيغمبر را به دوش گرفته بود در حالی كه روی
ايشان ردائی كشيده بود . آمد و پيغمبر را از جلوی كفار قريش عبور داد .
گفتند : ابوذر ! چيست كه بر پشت گرفتهای ؟ گفت : محمد . اين راستی بود
كه آنها باور نمیكردند . ولی اگر او میدانست كه اگر اين راست را بگويد
آنها باور میكنند ، گفتنش برای او حرام بود و از هر حرامی هم حرامتر .
بدون شك انسان در يك مسائلی مثل اصلاح ذات البين [ مانعی ندارد كه دروغ
بگويد ] . ما مواردی در فقه داريم كه در آن موارد دروغ گفتن جايز است ،
مثل آشتی دادن دو دشمن ( مصلحت يعنی اين ) ، بیگناهی را با يك دروغ
نجات دادن ، كه داستان سعدی نيز در همين مورد است . در چنين شرايطی اگر
دروغ بگوئيم