. 2 دگر دوستی اكتسابی ، يعنی انسان به حكم طبيعت چنين حالتی ندارد
بلكه آن را كسب می‏كند . اگر كسی انساندوست شد آن طور كه يك مادر فرزند
خود را دوست دارد ، اين حالت ، اكتسابی و يك كمال ثانوی در اوست .
اين هم يك نظريه .

ه . رضای خدا

در اينجا ، نظريه ديگری هست و آن اينكه اساسا اخلاق را بر گردانيم به‏
اخلاق مذهبی و بگوئيم اينها همه فلسفی و علمی است ، يعنی كسانی كه اين‏
حرفها را زده‏اند خواسته‏اند برای اخلاق معياری منهای ايمان مذهبی به دست‏
دهند ، فعل اخلاقی آن فعلی است كه هدف و انگيزه‏اش رضای حق باشد . البته‏
در اين مكتب هم مسئله " خود " نفی می‏شود ، يعنی هدف ، منفعت رساندن‏
به خود و يا دفع ضرر از خود نمی‏باشد ، ولی هدف نهايی ايصال نفع به غير
هم نيست بلكه رضای حق است ، و در ايصال نفع به غير نيز از آن جهت‏
می‏كوشد كه رضای حق را در آن می‏داند . « انما نطعمكم لوجه الله ، لا نريد
منكم جزاء و لا شكورا »( 1 ) .
می‏توان گفت در تمام اين نظريه‏ها يك مطلب مورد اتفاق همه است ، و آن‏
اينكه اخلاق بالاخره خروج از حوزه خودی فردی است ، يعنی هر كاری كه به‏
منظور ايصال نفعی به خود و يا دفع ضرری از خود باشد مسلم اخلاقی نيست ،
بحث در مورد افعالی

پاورقی :
. 1 سوره دهر ، آيه . 9 [ شما را برای خدا اطعام می‏كنيم ، پاداش و
شكری از شما نمی‏خواهيم ] .