تكرار و ممارست ، بهتر انجام میدهد . هنرها و فنون ، عادت است . همين
نوشتن ما عادت است نه علم . اگر خط ننوشته باشيم نمیتوانيم بنويسيم ، و
به عبارت ديگر ما نمیتوانيم يكباره بنويسيم بلكه بايد به تدريج در اثر
تمرين ، عادت به نوشتن كنيم . حتی بسياری از ملكات نفسانی ، عادات
فعلی است ، مثل شجاعت . شجاعت ، قوت قلب است . البته ممكن است كه
انسان كمی از آن را به طور طبيعی داشته باشد ، ولی اينكه انسان يك حالت
فوقالعاده و قوت قلبی پيدا كند كه در مواجهه با خطر خودش را نبازد و
ايستادگی كند ، در اثر عادت پيدا میشود . وقتی انسان زياد در مهالك
قرار گرفت تدريجا اين حالت در او پيدا میشود . جود و سخاوت ، و عفت و
پاكدامنی نيز از اين قبيل است .
اما چرا در اينگونه عادتها ايراد امثال كانت وارد نيست ؟ چون اولا
خاصيت اين عادات اين نيست كه انسان خوی و انس میگيرد ، بلكه خاصيت
آنها فقط اينست كه انسان تا وقتی كه عادت نكرده است ارادهاش در مقابل
محركات كه در جهت خلاف است ضعيف است ، ولی وقتی كه عادت كرد قدرت
مقاومت پيدا میكند . مثل همان چيزی كه فقها درباب ملكه تقوا و عدالت
میگويند . ملكه تقوا و عدالت در اين حد است نه در آن حد كه انسان اسير
شود . از نظر روسو و كانت اراده اخلاقی ارادهای است كه فقط فرمان عقل را
میبرد و ترك اين صفات ، او را ناراحت نمیكند ، فقط يك نيرو است و جز
نيرو چيز ديگری نيست .
ثانيا - كه متمم اولا است - علمای اخلاق كه به عادت خيلی اهميت
میدادند میگفتند : عادت ، كاری را كه بر حسب
|