پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، نامه 31 ، قسمت . 45
سوی شهوات و رغبتها بكشاند ، تو نفس را از اين آلودگيها برتر بدان .
« فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » . تو هر چه را از دست بدهی
میتوانی عوضش را به دستآوری مگر آن مقدار كه از خود و جانت از دست
بدهی . اگر نفست را لكهدار كنی ، آن ديگر عوض ندارد . « و لا تكن عبد
غيرك و قد جعلك الله حرا » ( 1 ) . هرگز بنده ديگری مباش زيرا خدا تو
را آزاد آفريده است .
ممكن است كسی بگويد اگر آدم میخواهد با نفس پرستی مبارزه كند ، اگر
بنده كسی نباشد كه بيشتر نفس پرستی كرده تا اينكه آزاد باشد . نه ، آن
نفسی كه بايد با آن مبارزه كرد غير از اين نفسی است كه بايد آن را حفظ
كرد . اين جملهها را علی ( ع ) میگويد كه تمام شعارش مبارزه با هواپرستی
و نفس پرستی است . معلوم میشود كه آن هواپرستی و نفس پرستی كه اسلام با
آن مبارزه میكند غير از آن چيزی است كه میخواهد آن را زنده كند .
محمد اقبال پاكستانی در كتاب " اقبال شناسی " ترجمه آقای سيد غلامرضا
سعيدی ، يك بخش اشعار و يا يكی از فصلهای افكارش " فلسفه خودی "
است . در ميان شعرا تنها كسی كه به اين نكته - يعنی بازگشت به خود ،
دريافت خود و پيدا كردن خود - توجه داشته اقبال است .
امام صادق در حديثی كه در تحفالعقول ( صفحه 304 ) هست میفرمايد :
« و لا تكن فظا غليظا يكره الناس قربك و لا تكن واهنا يحقرك من عرفك ».
از آن اشخاص تندخو مباش ، از آنها كه مردم خوش ندارند
پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، نامه 31 ، قسمت . 45 |