شنيدن وسيله اطلاع اوست . لذتش لذت گوش نيست مثل لذتی كه از موسيقی‏
می‏برد ) . اين لذت در كجاست ؟ در باصره است ؟ در سامعه ؟ ذائقه ؟ نه ،
او با تمام وجود و در تمام وجود احساس لذت می‏كند ، بدون اينكه بتواند
نقطه‏ای را نشان دهد يا لااقل بتواند فعلا احساس كند كه اين ، آن نقطه است‏
كه دارد لذت می‏برد .
به هر حال امور مادی و امور معنوی برای انسان مطرح بوده . فلاسفه اعتقاد
دارند كه لذات سه قسم است : . 1 لذات جسمی . 2 لذات عقلی . 3 لذات‏
واسطه يا وهمی كه دسته اخير در مقابل لذات عقلی حقير است و انسان بايد
به دنبال لذات عقلی باشد نه وهمی . اينست كه در دستورهای اخلاقی آنها
لذات جسمی تقريبا محكوم است يعنی تشويق نمی‏شود ، ولی به طور قطع لذات‏
وهمی جزء لذات جسمی و حسی نيستند .

ريشه ارزش

اينجا مسئله ديگری طرح می‏شود : بشر كه اين امور را می‏خواهد و به آنها
علاقه دارد پس ناچار برای آنها يك ارزشی قائل است . ارزش همين است كه‏
ما در اصطلاح خودمان می‏گوئيم : قيمت ، بها .
حالا ارزش از كجا پيدا می‏شود و چرا يك چيز ارزش دارد ؟ اگر چيزی به‏
هر نوعی مفيد باشد و منظوری را تأمين بكند و كمالی برای يك درجه از
درجات وجود انسان و يك قوه از قوه‏های انسان