آداب دعا

مشخصات کتاب

پدید آورنده : آیه الله سید عبدالحسین طیب
تحقیق و تصحیح : مهدی آقابابائی
ناشر : مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
و الحمدلله رب العالمین و الصلوۀ و السلام علی محمد و آله اجمعین و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
این کتاب مشتمل بر پنج مقصد و هر مقصدی مشتمل بر پنج باب. مقصد اول در آداب

پاره ای از آداب و شرایط دعا

و اما آداب و شرایط دعا بسیار است به پاره ای از آنها اشاره می شود:
(1) مراعات اوقات آن مثل سحر و شب جمعه و اوقات نمازها و نحو اینها (2) مراعات حالات آن مثل حال تضرع و بکاء و نحو اینها (3) در اماکن محرمه مثل روضات ائمه و مساجد و مجالس علم و احکام و مواعظ (4)- با طهارت بودن (5)- رو به قبله بودن (6) دست را به طرف بالا بلند کردن (7) با صدای ضعیف دعا کردن (8) عبارت پردازی نکردن (9) با حال خوف و خشیت باشد (10) یقین به اجابت داشته باشد (11) تکرار و الحاح (12) ابتداء ذکر خدا و حمد الهی به جا آورد (13)- توبه از گناهان (14) رد مظالم عباد کند (15) از روی قلب دعا کند (16) از خوراک و لباس حرام احراز کند (17) حاجاتش را اسم ببرد (18) تعمیم در دعا کند و اختصاص به خود ندهد (19)- با چشم گریان (20) پیش از دعا صدقه دهد (21) اعتماد به غیر خدا نداشته باشد (22) بر طبق این خبر که از حضرت صادق علیه السلام است رفتار کند فرمود حفظ ادب بکن و نظر کن که او را می خواند و چگونه می خوانی و برای چه می خوانی و عظمت و کبریایی او را محقق بدار و بدان که او در قلبت آگاه است و بر باطنت جز حق و باطل را می داند و طریق نجات و هلاکت خود را بدان که مبادا طلب کنی چیزی که باعث هلاکت تو باشد چنانچه در قرآن اشاره شده: «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً» (23) خدا را در حال دعا ببین به طوری که قلبت آب شود (24) تسلیم امر او باش که هر چه صلاح داند آن کند و تحکم بر او نکن غیر اینها از آداب.
و اما فوائد دعا اولا دعا خود یک عبادت بزرگی و دارای مثوبت چنانچه فهمیدی و ثایناً یکی از سه فائده را در بر دارد با اجابت اگر مصلحت باشد با عو ض آن را بالاتر و بهتر در دنیا و آخرت می دهد با دفع بلای بزرگی که باعث هلاکت تو می شود از تو می کند.

باب اول

در آداب دعاء

اولاً دعا از عبادات بسیار مهمی است تأکیدات زیادی در قرآن و اخبار در مورد آن وارده شده اما قرآن:
1)- «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛ بگو ای پیغمبر k به امت خود که اعتنایی نمی کند به شما پروردگار من اگر نباشد دعا شما». نتیجه آنکه تمام برکات دنیوی و اخروی منوط به دعا است و اگر دعا در بین نباشد بنده مورد عنایت خداوندی واقع نگردد چنانچه در پاره ای از اخبار دارد که اگر خداوند بلایی بر قوم مقدر فرموده اول حالت دعا را از آنها می گیرد.
2)- «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ و فرمود پروردگار شما که مرا بخوانید استجابت می کنم دعا شما را به تحقیق کسانی که در دعا تکبر می کنند از عبادت من زود است که داخل جهنم شوند با خفت و خواری که دعا را عبادت شمرده و ترکش را از روی تکبر و بی اعتنایی وعده جهنم داده»
3)- «وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا؛ و نیستم پروردگارا به دعا نو بی نصیب سرپیچی از دعا تو ندارم» در حق زکریا است.
و اما اخبار زیاده از حد شماره است.
1)- در معالم الزلفی از کافی از حضرت باقرj در تفسیر آیه دویم می فرماید: بکر از دعا است و او افضل عبادات است.
2)- نیز در خبر سدیر است از حضرت باقرj سئوال کرد چه عبادتی افضل است فرمود: چیزی نزد خدا افضل از این نیست که از او سئوال کنند و مطالبه کنند آنچه را که نزد او است و احدی مبغوض تر نزد خدا نیست از کسی که تکبر کند و سئوال نکند.
3)- از حضرت صادقj روایت شده فرمود: بخوان خدا را و نکر امر گذشته هر چه باید بشود می شود.
4)- از امیرالمؤمنینj است فرمود: محبوب ترین اعمال نزد خدای روی زمین دعا است.
5)- از تهذیب طوسیe از معاویه بن وهب از حضرت صادقj سئوال کرد از دو نفر که پس از نماز مشغول تلاوت قرآن و دعا شدند یکی دعایش بیشتر و دیگری قرآنش و در یک ساعت فارغ و منصرف شدند کدام افضل است. فرمود: هر دو فضیلت دارد و هر دو خوب است. عرض کرد: می دانم کدام افضل است؟ حضرت فرمود: دعا افضل است پس از آن دو مرتبه قسم والله می خورد که دعا عبادت است و دو مرتبه که دعا افضل است و دو مرتبه که دعا اشد عبادات است که شش قسم می خورد.
6)- از عبید بن زراره از حضرت صادقj سئوال کرد از دو نفر که یکی در شب تا صبح مشغول نماز بود و دیگری نشسته دعا می کرد کدام افضل است فرمود: دعا.
7)- در لئآلی در خبر میسر از حضرت صادقj است فرمود: نزد خدا منزلتیست کسی به آن نرسد مگر به سئوال و اگر کسی دهان خود را ببندد و سئوال نکند چیزی به آن عطا نشود پس سئوال کن تا عطا شود نیست دری که کوبیده شود مگر آنکه امید باز شدن آن برای کوبنده باشد.
8)- در خبر دیگر از حضرت صادقj است فرمود: کسی که سئوال نکند فقیر می شود.
9)- از آن حضرت است فرمود دعا قضاء الهی را بر می گرداند هر چه محکم باشد پس بسیار دعا کنید که دعا کلید هر رحمت و رسیدن به هر حاجت است و نائل نشود کسی به آنچه نزد خداست مگر به دعا.
10)- در خبر دیگر است که آن حضرت فرمود نفوذ دعا در اجابت بیشتر نیزه است در بدن.
11)- در خبر دیگر فرمود: دعا وسیله اجابت است چنانچه ابر وسیله باران است.
(بیان) نکته تشبیه این است که باران بدون ابر تحقق نیابد اجابت اسم بدون دعا میسر نشود. و لکن عکسش ممکن ابر باران ندهد دعا اسم به هدف اجابت نرسد.
12)- در خبر دیگر فرمود دستی نیست که باز شود رو به خدا مگر آنکه خداوند حیا می فرماید او را خالی گردد دهد و از فضل رحمت خود هر چه بخواهد به او می دهد هر وقت دعا کردید دست ها را به سر و صورت خود بکشد.
13)- از حضرت رضا j است به اصحابش فرمود بر شما باشد به اسلحه پیغمبران عرض کردند چیست؟ فرمود: دعا است.
14)- در خبر دیگر فرمود: بر تو باد به دعا که شفا هر دردیست.
و غیر اینها از اخبار و از این آیات و اخبار کاملا استفاده می شود که مذاق صوفیه و عرفا که می گویند باید دعا نکرد و تسلیم و ارادات الهیه شد غلط محض است و خلاف طریقه انبیاء و ائمه است و خبر منسوب به حضرت ابراهیم j که فرمود: «عِلْمُهُ بِحَالِی‌حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی» بر فرض صدور دلیل بر ترک سئوال نیست بلکه نص در سئوال و طلب است لکن قلبا و لو به زبان نزد علام الغیوب اظهار نکند و دعا منافات با مقام تسلیم ندارد زیرا خود او امر به دعا فرموده و نهی از ترک آن و باید بنده تسلیم اوامر و نواهی باشد در شرعیات چنانچه در تکوینیات تسلیم است و بالجمله وظیفه بنده دعا کردن است آن هم وظیفه خود را هر چه می داند می کند.

باب دویم

اشاره

باب دویم در آداب توبه و کلام در آن مشتمل بر اموری است

امر اول

وجوب و لزوم و فضیلت و اهمیت توبه وجوب آن عقلی است زیرا دفع ضرر به خصوص ضرر عقوبت و عذاب به حکم عقل لازم چه ضرر مقطوع باشد و چه مظنون و چه محتمل اشکال ترتب عقاب بر معاصی معلوم نیست تا دفعش لازم باشد صح زیرا خلف وعید مثل خلف وعده نیست که بر خداوند قبیح باشد بلکه حسن است به علاوه اخبار و آیاتی که به سعه عفو و مغفرت و رحمت و بشاراتی که بر شیعه اهل ایمان داریم که در کلم الطیب مفصلا ذکر شده. جواب اولا ضرر معاصی منحصر به عقاب نیست بلکه بسا معاصی که موجب زوال ایمان باشد و ثانیاً این اخبار و آیات قطع به عدم عقاب نمی آورد و لااقل از این که عقاب محقل یا مظنون می شود و دفعش لازم است و ثالثاً بسیار از معاصی داریم که قابلیت عبد را از شمول رحمت و عفو می اندازد و بسیار از وعید یا اسم است که به طور اخبار وارد شده بلکه مقرون بقسم بوده و تخلف پذیر نیست به علاوه بر وجوب توبه اخبار و آیات زیاد داریم که ازشاد به حکم عقل می کند مثل آیه شریفه: «وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛ و بازگشت کنید به سوی خدا همه شماها ای مومنین تا وسیله رستگاری شما شود» و آیه شریفه: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً؛ کسانی که ایمان آوردید توبه کنید به سوی خدا توبه خالص» و مثل آیه شریفه: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین؛ به تحقیق خدا دوست دارد توبه کنندگان را و دوست دارد تطهیر کنندگان را» (توضیح لفظ توّاب صیغه مبالغه است هم اطلاق بر خدا می شود اگر متعدی به علی باشد و بر عبد اگر متعدی به الی باشد و هر دو به معنی رجوع و بازگشت است زیرا خداوند از عقوبت رجوع می کند و عبد از معصیت توضیح دیگر از این آیه شریفه استفاده می شود که تطهیر مطلقا چه از احداث باشد مثل وضو و غسل چه از نجاسات باشد عمل ممدوح مستحبی است)
و اما اخبار از حضرت صادقj مرویست که فرمود خداوند به شخص تائب سه خصلت عطا فرموده که اگر یکی از آنها را به جمیع اهل آسمانها و اهل زمین عطا فرماید تماما نجات یابند یکی همین آیه شریفه: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ» (زیرا خدا اگر جمیع اهل آسمان و زمین را دوست دارد هرگز عذاب نکند) دیگر آیه شریفه:
«الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ * رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ * وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ کسانی که حمله عرش و اطراف عرش هستند از ملائکه و تسبیح پروردگار خود می کنند و حمد او را به جا می آورند و ایمان به او دارند و طلب مغفرت برای مؤمنین می کنند می گویند پروردگارا رحمت و علم خود را وسعت داده عذاب به هر چیزی پس بیامرز کسانی که توبه می کنند و پیرو راه تو هستند و باز دار آنها را از جحیم پروردگارا و داخل کن آنها را در بهشت های عدن که به آنها وعده داده ای و صالحین از آباء و آنها و زنهای آنها و اولادهای آنها به تحقیق تویی عزیز حکیم و بازدار آنها از کردارهای بد و هر کس را باز داری در آن روز رحم فرموده ای او را و همین است رستگاری بزرگ».
(توضیح دعا حمله عرش و ملائکه اطراف آن یقیناً مستجاب اگر در حق همه اهل آسمان و زمین بود نجات می یافتند) دیگر آیه شریفه: «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً * یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً * إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»
ترجمه در تعداد صفات عباد الرحمن می فرماید: «و کسانی که جز خدا دیگری را می خوانند و قتل نفس حرام نمی کنند مگر به حق و زنا نمی کنند و کسی که مرتکب شود دچار معصیت بزرگی شده عذابش روز قیامت دو چندان شود و داخل آن شود و به خفت مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل کند عمل صالحی پس آنها را خدا سیئات آنها را عوض کند به حسنات و خدا آمرزنده و رحیم است.» (توضیح اگر خدا جمیع اهل عالم را معاصی آنها تبدیل به حسنات کنند نجات یابند)

امر دویم

در وجوب قبول توبه بر خداوند
ادله اربعه کتاب و سنت و اجماع و عقل بر او قائم است. اما کتاب آیه شریفه: هو الذی یقبل التوبه عن عباده (سوره شوری آیه 24) او است آن کسی که قبول می کند توبه را از بندگان خود و آیه شریفه: «غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْب؛ آمرزنده گناهاست و قبول کننده توبه» و آیه شریفه: «وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحیماً؛ و کسی که عمل بد کند یا به خود ستم نماید پس از آن طلب آمرزش کند خدا را بپابد آمرزنده مهربان» و غیر اینها از آیات دیگر که صراحت دارد بر قبول توبه.
اما سنت: اخبار بسیارست و همین یک حدیث کافی است از پیغمبر اکرم k که فرمود: خدا دست خود را باز کرده رو به گنه کار روز تا شام و رو به گنه کار شب تا صبح؛ کنایه از شدت طلب توبه است و برعت قبول.
و اما اجماع اتفاق مسلمین بلکه ضرورت مذهب و دین بر قبولی توبه است.
و اما عقل اگر توبه قبول نگردد موجب می شود که اوامر توبه لغو باشد و صدورش از حکیم قبیح باشد و آن محال است و نیز بکاء تکلیف با فر عدم قبول توبه تکلیف بمالایطاق است و نیز و عده قبول داده و خلف وعده قبیح و از حکیم محال است.
تنبیه: وجوب توبه چنانچه گذشت عقلی است بر ترکش مترتب نشود غیر از عقوبت معصیت و اوامر توبه ارشادیست نه مولی که نفس ترک توبه یک معصیت دیگری باشد و بر او عقوبت مترتب شود و الا لازم آید یک معصیت در تمامی عمر هزارها عقوبت داشته باشد و این خلاف نص قرآن است که: «فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها؛ پس جزا داده نشود مگر به مثل آن».

امر سیم

اشاره

در اقسام معاصی و طریق توبه آنها
معاصی به اعتبارات مختلف اقسام مختلف دارد به یک اعتبار معاصی با ترک واجباتست که قابل تدارک باشد مثل نماز و روزه و خمس و زکات و حج و نحو اینها و طریق توبه از آنها علاوه بر پشیمانی اتیان به آنها است قضاء مثل نماز و روزه و سایر موقنات و اداء مثل خمس و زکات و حج و واجبات دیگر که غیر موقته باشد و اگر متمکن از اتیان نشود وصیت کند به طوری که مطمئن شود که پس از اوبه جا می آورند و اگر از وصیت آن هم ممکن نباشد یا مالی نداشته باشد همان پشیمانی کافی است انشاء الله تعالی. و یا سایر معاصی است از حقوق اله مثل شرب خمر و زناء و اشتغال به ملاهی و اسباب ساز و آواز و توبه آنها بازگشت است به شرایطی که بیاید و یا حقوق الناس است

پنج قسم شرایط حقوق الناس

اشاره

1)- حق مالی مثل دیون و تویه آنها رد به صاحبانش با مظالم است و او به وارث یا عفو صاحبان و براء ذمه آنها؛
2)- حقوق عرضی است مثل غیبت، ظلم، تهمت و فحش و نمامی و سعایت و اذیت و نحو اینها و طریق توبه استحلال از طرف است اگر ممکن باشد و مفسده ای بر آن مترتب نشود و الا بر او استغفار کند؛
3)- حقوق جانی مثل قتل و جرح و طریق توبه آن تمکین از قصاص با دیه یا عفو صاحبان حق و با عدم تمکن استغفار بر آنها؛
4)- حق حریم است استحلال و عفو اینجا مورد ندارد زیرا مستلزم عرق دیاثت است. بلکه باید احسان و استغفار در حق آنها کند تا در قیامت تدارک شود و طبیب قلب حاصل گردد؛
5)- حق دینی است مثل نسبت کفر و ضلالت دادن و طریق تویه آن مثل قسم دویم است و به اعتبار دیگر معاصی یا کبیره است یا صغیره. کبیره آن است که وعده عذاب یا آتش در قرآن یا خبر معتبر به او داده شده یا تصریح به کبیره بودن او شده یا از بعضی معاصی کبیره اولاً بزرگتر و شدید برشمرند یا در نفس شرع بزرگ باشد یا یکی عناوینی که صغیره یا کبیره اند چنانچه بیاید بر او عارض شود

انواع کبائر

مثل: 1- شرک و 2- کفر و 3- ضلالت و 4- دخول در یکی از فرق ضاله از فرق عامه و خاصه و 5- بدعت و6- انکار ما جاء به النبی از ضروریات دین و مذهب و 7- یأس از رحمت 8- و امن از عقوبت و 9- دروغ مطلقا خصوصاً بر خدا و انبیاء و ائمه و سایر معصومینb و 10- جنگ با اولیاء و 11- قتل نفس حرام و 12- عاق والدین و 13- خوردن مال یتیم ظلماً و 14- نسبت زنا به زن عفیفه شوهر دار یا مرد و آنچه حد قذف دارد مثل نسبت لواط و نحو آن و 15- فرار از جنگ و 16- قطع رحم و 17- سحر و 18- شعبده و 19- رمالی و 20- زنا و 21- لواط و 22- دزدی و 23- قسم دروغ و 24- کتمان شهادت و 25- شهادت دروغ و 26- ترک عمل به وصیت 27- یا به غیر آن صرف کردن و 28- شرب خمر و 29- سایر مسکرات 30- و خوردن تنزیل و 31- خوردن سحت و 32- قمار باز و 33- خوردن میته و 34- خون و 35- خنزیر و 36- حیوان تذکیه نشده که حکم میته دارد و 37- کم فروشی و 38- رفتن به مراکز که دست رسی به احکام شرع نداشته باشد و 39- اعانه به ظلمه و 40- رکون یعنی اندک میلی به بقاء آنها داشته باشد و 41- حبس حقوق بدون عذر و 42- تکبر و 43- اسراف و 44- تبذیر و 45- خیانت در امانت و 46- غیبت و 47- نمامی و 48- سعایت و 49- اشتغال به آلات موسیقی و 50- خرید و فروش آنها و 51- صنعت آنها و 52- غصب و 53- کسب حرام و 54- و ترک واجبات مثل نماز، روزه، حج، زکات و خمس و 55- توهین از بزرگان دین مثل علما و صلحا و 56- اذیت به مسلمانان و 57- ظلم و 58- فحاشی و 59- اشاعه فاحشه و و غیر اینها و صغیره بر عصیتست که گناه باشد و کبیره نباشد و در مورد شک در کبیره بودن آن یا صغیره مجاری اصول مختلف است و معاصی صغیره بسا به واسطه جهاتی کثیره می شود: 1)- اصرار چنانچه در خبر است: «لا کبیره مع الاستغفار و لا صغیره مع الاصرار و اصرار» امر عرفی است و بعید نیست با عزم بر عود زمان ارتکاب صدق کند ولی به مجرد ترک توبه صدق آن معلوم نیست؛ 2)- کوچک شمردن معصیت و اهمیت ندادن به آن ؛ 3)- بی مبالاتی در آن و باک نداشتن؛ 4)- سرور و فرحناک بودن به آن و افتخار به آن؛ 5)- اظهار آن و اشاعه آن؛ 6)- صدروش از کسی که دیگران به او اقتداء کنند؛ 7)- چیزی که اثرش باقی بماند.

امر چهارم

اقسام توبه

چهار قسم است: 1)- صاحب نفس مطوئنه که توبه از جمیع معاصی می کند و تا آخر عمر بر استقامت و ترک آنها باقی می ماند و این درجه اعلا توبه است.
2)- صاحب نفس لوامه که از معاصی کبار ثابت می شود و عداوت بر اکثر طاعات دارد و اگر احیاناً به معصیتی مبتلا شود خود را ملامت می کند و امید نجات در این بسیار قوی است.
3)- صاحب نفس مسوله و مسوقه که مرتکب بعضی معاصی می شود و معرف به آنها باشد و عازم بر توبه هم است اگر موفق به توبه شد نجات و اگر موفق نشد اگر مورد عفو و رحمت و شفاعت و مغفرت گردید نیز نجات و الا هلاکت در قرآن می فرماید: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ و دیگر اینکه اعتراف به گناهان خود کنند و عمل خوب و بد آنها مختلط باشد امید است خدا آنها را ببخشد محققاً خدا آمرزنده مهربانی است»
4)- صاحب نفس اماره و آن کسانی که منهمت در معاصی و مصر بر آنها هستند اگر این معاصی سبب شد که العیاذبالله بی ایمان از دنیا رود که مختلف در عذاب و اگر توفیق توبه یافت و او آخر عمر مورد نجات و اگر بی توبه با حفظ ایمان از دنیا رفت باید به شفاعت و سعه عفو الهی امیدوار باشد اگر او را درک کرد نجات و الا به مقدار معاصی گرفتار و به وسیله ایمان عاقبت نجات یابد.

امر پنجم

در شرائط و آداب توبه و آنها بسیار است:
1)- ندم و پیشیمانی از معاصی چنانچه در خبر است کفی فی التوبه الندم؛ 2)- عزم بر ترک در آینده ؛ 3)- تدارک آنچه قابل تدارک است؛ 4)- اعتراف به گناه نزد پروردگار؛ 5)- با حال تضرع و انکسار و ذلت بودن نزد او ؛ 6)- استغفار و بهتر هفتاد مرتبه؛ 7)- طلب توبه از خدا به صبغت توبه و نحو آن؛ 8)- طلب عفو از خدا؛ 9)- بودن بین خوف و رجاء؛ 10)- صدقه دادن قبل از توبه؛ 11)- دو رکعت نماز خوندن؛ 12)- با چشم گریان و دل شکسته؛ 13)- مواظبت بر طاعات در قبال معاصی زائد بر مقدار عادت؛ 14)- رفتن در اماکن مشرفه و مساجد؛ 15)- در اوقات شریفه؛ 16)- در مجامع مؤمنین؛ 17)- استدعا از آنها که در حقش طلب مغفرت کنند؛ 18)- توسل به اهل بیتb ؛ 19)- ازاله پاره ای از اخلاق رذیله بالاخص حسد و عداوت مؤمن؛ 20)- اداء حقوق و ترضیه خصماء و غیر اینها.

امر ششم

طریق تحصیل توبه

باید متذکر اموری شود و معتقد به اموری تا حال توبه پیدا کند:
1)- مضرات معصیت در نظر داشته باشد از اینکه معاصی:
1)- باعث زوال ایمان؛ 2)- قساوت قلب؛ 3)- سیاهی دل و 4)- سلب توفیق و 5)- نزول بلیات دنیوی و 6)- مانع از قبولی اعمال صالحه و 7)-از اجابت دعا و 8)- تسلط شیاطین و 9)- سوء عاقبت و 10)- سختی جان دادن؛ 11)- و گرفتار عذاب قبر و 12)- عالم برزخ؛ 13)- و عقبات قیامت و 14)- سبکی میزان و 15)- محاسبه روز قیامت؛ و 16)- لغزش بر صراط و 17)- سیاهی نامه عمل؛ و 18)- رنجش قلب پیغمبر و ائمه طاهرین و 19)- افتضاحی صحرای محشر نزد مؤمنین و 20)- عقوبات یوم الدین؛ و 21)- مخالفت رب العالمین؛ و 22)- زوال نعمت های الهی و 23)- بعد از رحمت و 24)- محرومی از بهشت و 25)- حشر با کفار و منافقین و 26)- منع از تشرف خدمت سیدالمرسلین و ائمه طاهرین و 27)- کوتاهی عمر و 28)- عادی شدن با طبع و 29)- بر طرف شدن قبح از نظر به واسطه مداومت و 30)- تأثیر در نطفه و اولاد و غیر اینها و اگر کسی معتقد به این امور و متذکر آنها باشد و مع ذلک مرتکب گناه شود کمال حماقت است.
2)- ضعف بدن و طاقت نداشتن بر کوچک ترین این مضرات؛
3)- تذکر حال انبیاء و اولیاء برای یک ترک اولی؛
4)- تذکر حساست دنیا و لذائذ آن و امیت آخرت و فوائد آن؛
5)- نزول اجل بغتتاً و مجال تدارک نیافتن؛
6)- مراجعه حالات گذشتگان از اهل معاصی و عواقب وخیمه آنها و مقایسه حال آنها با حال صلحا و نیکان.

امر هفتم

انابۀ قریب به توبه است

و مدحش در قرآن مجید شده در آیات بسیاری و معنای انابۀ تمام توجه به حق و رجوع از هر چه غیر او است یعنی خدایی صرف شدن. قال تعالی: «وَ أَنیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُون؛ رجوع کنید به پروردگار خود و تسلیم اوامر او شوید پیش از آنکه بیاید شما را عذاب پس یاری نشوید.» فقال تعالی: «وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاَّ مَنْ یُنیب؛ متذکر آیات و نعمت الهی نشود مگر اهل انابۀ» و قال تعالی: «اللَّهُ یَجْتَبی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیب؛ خدا برگزیند به سوی خود هر که را بخواهد و هدایت کند به خود هر که انابه کند.» و قال تعالی: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ غَیْرَ بَعیدٍ* هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفیظٍ* مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ* ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ* لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ؛ نزدیک شد بهشت از برای اهل تقوی اینست آنچه وعده داده شد برای هر بازگشت کننده از معاصی حفظ کننده طاعات کسی که بترسد خدای رحمن را پیش از شهود عذاب و بیاید با قلب متوجه به خدا و معرض عماسوای خدا داخل شوید بهشت را به سلامت اینست روز همیشگی از برای آنها است هر چه بخوانید در بهشت و نزد خداوند است زیاد گردیده شده» و غیر از اینها آیات دیگر که در فضیلت انابۀ وارد شده.
امر هشتم: انسان در این دار دنیا به منزل تاجریست و سرمایه تجارتش عمر است و عامل تجارت خانه اش نفس است و کارگران و اجزاء تجارت خانه اش اعضا و جوارح است و سود این تجارت اعمال صالحه و اخلاق حمیده و عقائد حقه است و خسران آن اعمال سیئه و اخلاق رذیله و عقائد فاسده. پس سزاوار است انسان در هر روز با نفس و جوارح قرار داد خود را تمام کند که مبادا آن را از عبادت غفلت کنند و به بطالت یا معصیت طی کنند که این سرمایه کربنها که هر دقیقه آن چه اندازه قیمت دارد بیهوده یا به خسران مصرف نشود و این را «مشارطه» می خوانند و خود هم مراقب آنها باشد که بر خلاف عمل نکنند و این را «مراقبه» گویند و بیدار باشد که شیاطین انسی و جنی داخلی و خارجی متصرف در اعطاء نباشند و این را «مرابطه» می دانند و هر شب به حساب کارهای آنها از خوب و بد رسیدگی کند و زیاده و کم آنها را بسنجد و این را «محاسبه و موازنه» می نامند از حضرت رسالت k مرویست که فرمود: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا» به حساب خود رسیدگی کنید قبل از آنکه به حسابتان رسیدگی شود و اعمال نیک و بد را بسنجید پیش از آنکه در میزان محشر سنجیده شود. و از حضرت صادق j است فرمود: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا، فَإِنَّ لِلْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ؛ پس حساب خود را بکنید پیش از آنکه به حساب شما پرداخته شود و به تحقیق از برای قیامت پنجاه ایستگاه است که هر ایستگاهی هزار سال نگاه داشته می شود پس از آن تلاوت فرمود آیه ی شریفه: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ در روزی که زمانش پنجاه هزار سال است که روز قیامت باشد به این امتداد.»

باب سیم

در آداب موعظه و در آن چند مطلب است

مطلب اول

وعظ به معنی تخویف و تحذیر از عواقب سوء افعال و اعمال است و به معنای وصیت بهت قوی و ترغیب بر طاعات و تحذیر از معاصی و فریب خورد به دنیا و زینت های او و نحو اینها آمده و موعظه یک قسمت از امر به معروف و نهی از منکر است چون امر به معروف و نهی از منکر دو قسم است وعظی و قهری. بنابراین واجب است چنانچه قهری آن واجب است بلی فرق بین این دو لازم نیست در موعظه که طرف مقابل مرتکب عمل باشد بلکه او را موعظه کنند که بترسد از خدا و مرتکب نشود لکن در قهری نهی از منکر تا مظان صدور یا اشتغال نباشد محل ندارد و عبادتی است فوق العاده مثوبت دارد و واعظ شریک است در جمیع مثوبات متعظ و موعظه از صفات باری تعالی است زیرا اول واعظ خدا است و از شئون انبیاء و ا ولیاء است چه بسیار اخبار در مواعظ انبیاء و بالاخص نبینا k و در مواعظ ائمهb وارد شده و مواعظ صلحاء و علماء و غیرهم که اگر جمع کنیم کتاب بسیار ضخیمی می شود و فوائد و ثمراتش بسیار متظمن ارشاد و هدایت و نصیحت و دلالت و امر به معروف و نهی از منکر است که بر هر یک از آنها چه اندازه فضیلت و مثوبت شریک می شود.

مطلب دویم

در شرایط واعظ است و آنها بسیار است

1)- باید عالم به آنچه می گوید باشد از روی مدارک معتبره چه بسا از وعاظ که جاهلانه پاره ای از مطالب بگویند مشتمل بر کذب بر خدا و رسول و ائمه طاهرین و مورث اضلال مستمعین و خسران دنیا و دین باشد و بالجمله ما یفسده اکثر ما یصلحه؛
2)- باید عارف به حال مستمع باشد زیرا بسا اشخاصی که حالت خوف در آنها غالب است اگر آنها را تخویف کند مبدل به یأس می شود و به کلی فاسد شود یا حالت رجاء غالب باشد اگر بر او اخبار رجاء گفته شود حالت غرور و این در او احداث شود؛
3)- باید ایمن از ضرر باشد؛ زیرا موعظه بعضی از سلاطین و امرا مورث خطر بزرگی بر واعظ شود؛
4)- احتمال تأثیر بدهد و الا لغو است بلکه بسا موعظه بعض بیشر اسباب جرئت و هتک آنها می شود مگر برای اتمام حجت در مواقع خود؛
5)- باید با لسان نرم و دل سوزی و زبان خوش باشد تا تأثیر کند زیرا با غلظت ودرشتی تأثیری ندارد بلی در باب بهی از منکر قهری مراتبی دارد که باید سیر کند؛
6)- باید مرض هر یک را بداند و معالجه همان مرض را کند معالجات دیگر سودی ندارد مثلاً تارک الصلوه را باید از عقوبات تارک الصلوۀ و مثوبات صلوۀ بگوید ذکر فوائد خمس و زکات و عقوبات ترک آنها سودی ندارد خصوص کسی که اصلاً به او تعلق نمی گیرد و بالعکس و همچنین متکبر را از مضرات کبر و فوائد تواضع بیان کند مضرات بخل و فوائد سخی چه سودی دارد و بالعکس و هکذا منکر ولایت را باید ادله امامت بر او بیان شود از توحید و نبوت و معاد چندان نتیجه گرفته نمی شود و بالجمله امراض روحش مثل امراض جسمی هر مرض دوایی مخصوص دارد دواهای امراض دیگر سود نبخشد بلکه بسا مزید بر علت شود واعظ طبیب روح است اصلاً باید تشخیص مرض کند پس از آن به معالجه همان مرض بپردازد؛
7)- باید مطابق هوا و هوس و میل مردم صحبت نکند چنانچه دأب اکثر اهل منبر است که برای خوش آمد مستمعین حرف می زنند بلکه حقیقت دل سوز باشد و در مقام نجات آنها را خوش یا بد آید؛
8)- باید قصدش پاک باشد و برای خدا موعظه کند نه برای زخارف دنیوی یا ریا و سمعه و اشتهار تا مثوبات بر او مرتب شود زیرا عمل تا قصد قربت در او نباشد ثواب بر او مترتب نشود اگر چه موعظه قصد قربت شرط صحت آن نیست چون از واجبات توصلیه است بلی اخذ اجرت بر مقدار واجبش اشکال دارد لکن بر مازاد از مقدار واجب یا ذکر توسل مانعی ندارد؛
9)- موعظه به منزله ی تازیانه است که مردم را سوق به بهشت و زجر از جهنم کند باید به مقداری باشد که این نتیجه بر او مترتب شود نه آن قدر سخت باشد که آنها را از رفتن باز دارد و نه آنقدر سست باشد که محرک آنها بشود؛
10)- از بسیاری از آیات و اخبار استفاده می شود که واعظ باید متعظ باشد و خودش عامل به آنچه می گوید و تارک آنچه نهی می کند باشد مثل آیه شریفه: «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون» چرا می گویید آنچه را که خود عمل نمی کنید و آیه شریفه: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» بزرگ معصیتی است آنکه بگویید آنچه را عمل نمی کنید و آیه ی شریفه: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» آیا مردم را امر به نیکی می کنید و خود را فراموش می نمایید.
و در خبر انس است از حضرت رسالت k که فرمود: در شب معراج دیدم کسانی را که لبهای آنها را با مقراض آتش مقراض می کردند گفتم: کیانند؟ جبرئیل گفت: خطباء هستندکه مردم را به نیکی دعوت کردند و خود را فراموش کردند. و در بحار بابی دارد در کسانی که توصیف عدل کنند و خود عادل نباشند و اخبار زیادی ذکر کرده من جمله اینکه: سخت ترین مردم حسرت روز قیامت و غذاب و عذاباً کسانی هستند که خود جهنم روند و دیگران به واسطه آنها بهشت لکن ظاهر اینست که این شرط موعظه نباشد چون عمل به واجبات و ترک محرمات یک تکالیف مستقله است و موعظه تکلیف دیگر است مربوط به یکدیگر نیست و این آیات و اخبار در مقام ترک عمل است نه آنکه چرا موعظه کردی بلکه چرا عمل نکردی و الله تارک هر دو عقوبتش سخت تر است و اشدیت عذاب و حسرت برای اینست که دانسته معصیت کرده بالنسبۀ به آنکه جاهلانه مخالفت کند و الله العالم.

مطلب سیم

در متعظ یعنی شنونده مواعظ

اولاً: باید بداند که استماع مواعظ اگر بر طبق آنها عمل نکرد حجت بر او بیشتر تمام می شود و عقوبت آن سخت تر می گردد؛
ثانیاً بی اعتنایی به مواعظ نه بس بی اعتنایی به واعظ باشد بلکه بی اعتنایی به خدا و احکام آن و پیغمبرk و ائمهb و اخبار آنها و به علماء و کتابهای آنها و به مراجع و فتاوای آنها و به وعاظ و مواعظ آن ها است و تمام بی اعتنایی به دین و ضعف ایمان به عقائد و قرآن مبین است؛
ثالثاً: باید همه جا نرود و گوش به هر سخنی ندهد زیرا شیاطین و شیادها بسیار و بسا در صدد کلمات خوب یک نیش زهرآلوده خود را می زند و عقیده مستمع را خراب می کند و ایمانش را می رباید تا کمال اطمینان به علم و صحت و درستی طرف نباشد گوش به سخنانش روا نباشد؛
و رابعاً: باید فقط اقتصار به استماع مواعظ نکند بلکه خودش واعظ نفس خود باشد بلکه تمام وقایع و حوادث کون را واعظ خود قرار دهد و از آنها پند بگیرد و عبرت «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار» چه اندازه اسباب عبرت زیاد است و عبرت گیرنده کم و هر وقت نفس سرکش خواست او را به راه فساد برد بردارد کتب مواعظ را و اخبار و از مواعظ و فرمایشات خدا و پیغمبر k و ائمه b پند بگیرد و با نفس مجاهده کند؛
و خامساً رجوع به تاریخ حال گذشتگان کند و عواقب سوء فساق و فجار را ببیند و نتایج اعمال صالحه انبیاء و ا ولیاء را مشاهده کند؛
و سادساً: موعظه را فقط وظیفه وعاظ نداند خود هم مکلف است که خاندان و فرزندان و زیردستان خود را موعظه کند در قرآن می فرماید: «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» بپرهیزایند خود و اهل خود را از آتشی که گزاننده آن بدنهای مردم و سنگ است.

مطلب چهارم

این ذره با مقدار با اینکه خودش از همه محتاج تر به موعظه است خواست خود را در سلک وعاظ در آورد و از این خرمن خوشه بردارد به چند کلمه مختصر دوستان و شنوندگان را موعظه نماید امید تأثیر از خدا دارد.
1)- خدا را در هیچ حال فراموش نکن مبادا مصداق آیه شریفه: «نسی الله فنسوه» شوی و به خود واگذار کند؛
2)- از مکر شیطان ایمان مباش که فریبنده عجیبی است پدرت و آدم را با این که در مقام عمل مورد «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» و یعلم ملائکه شد و در مقام ایمان و عمل حائز مقام عصمت و طهارت بود و در شرافت سجود ملائکه گردید و در رتبه و منزلت سر سلسله انبیاء بود با وجود این گرفتار فریب شیطان شد نعوذ بالله منه؛
3)- آلوده به زخارف دنیوی و مال و منال و جاه نشو نبادا مورد «وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتین» . مهلت دهیم آنها را به تحقیق کید من محکم و استوار است. انما علی لهم لیزدادوا اثماً (آل عمران، 172) مهلت دهیم آنها را تا زیاد کنند بدی های خود را؛
4)- ارتباط و توسلات خود را به ائمه b محکم کنید امید است به وسیله آنها نجات یابی؛
5)- خدا را به غضب نیاور که دیگر در پیشگاه حضرتش کسی را قدرت شفاعت و وساطت نباشد؛
6)- قلب مطهر پیغمبرk و ائمه اطهارb را از خود مرنجان که شفعاء تو خصماء تو نشوند «ویل لمن شفعائه خصمائه»؛
7)- قرآن را بی اعتنایی نکنی و عقب سر نینداز که بی اعتناء به صاحب فرمان و گوینده قرآن است؛
8)- از صفات بد و اخلاق شیطانی و بهیمی و سبعی به کمال جدیت اهتراز کن که از زمره انسانی خارج و در صورت آنها محشور می گردی؛
9)- در عبادات و اطاعات از واجبات و مستحبات خصوص مؤکدات و وظایف و تکالیف به قدر طاقت و توانایی بکوش که در مسامحه حسرت و ندامت فردای محشر باشد؛
10)- از کلیه معاصی احتراز کن که طاقت عذاب کوچک تر آنها را احدی ندارد؛
11)- تا می توانی خدم به بندگان و احسان به آنها و قضاء حوائج آنها بکوش تا مورد احسان خداوندی شوی و مبادا کسی را بیازاری یا اذیت کنی که اذیت به خدا و رسول و ائمهb است؛
12)- اداء حقوق ناس کن و حق احدی را پایمال نکن که در حدیث قدسی است «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَجُوزُنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ» و آیه «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد» تفسیر به همین شده؛
13)- به عیوب مردم نپرداز و مشغول عیوب خود باش و کسی را رسوا مکن تا فردای قیامت بلکه در دنیا هم رسوا نشوی؛
14)- عمر را غنیمت بشمار که هر نفسش جواهری قیمتی است و مدتش معلوم نیست و بسا مرگ گریبان تو را بگیرد و مهلت و فرصت ندهد و دچار عواقب وخیمه موت و قبر و برزخ و قیامت نشوی.

باب چهارم

در آداب تعلیم و تعلم و در آن چند امر است

امر اول

1)- در شرافت و فضیلت علم و کفایت می کند در شرافتش آنکه اعظم صفات الهیست و موجب شرافت آدم بر ملائکه و چراغ عقل و آن را از مرتبه هیولانی به مقام مصطفا می رساند و آیات قرآن بر اهمیتش قائم مثل: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» بگو آیا مساویند دانشمندان با نادانان و مثل «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء» منحصر است خوف خدا به علما و مثل «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» و تعلیم کردیم از نرد خود او را علمی و غیر اینها و اخبار در فضیلت آن زیاده از حد احصاء است و بس است در این باب حدیثی که در اغلب کتب اخبار از پیغمبر k روایت شده که به اباذر فرمود: نشستن یک جزء از زمان در مجلس علم محبوب تر است نزد خدا از قیام هزار شب هر شب هزار رکعت و از هزار غزوه و جهاد و از دوزاده هزار ختم قرآن و از عبادت یک سال تمام روزش روزه و شبش به عبادت قیام کنند و کسی که از منزلش بیرون رود برای فرا گرفتن یک بابی از علم بنویسد خدا جهت او به هر قدمی ثواب پیغمبری و ثواب هزار شهید از شهدا بدر و عطا کند به هر حرفی که شنود یا بنویسد نهری در بهشت و دوست دارند خدا و ملائکه و انبیاء طالب علم را و علم را دوست ندارد مگر سعادتمند و طوبی برای طالب علم است. «طوبی اسمی درخت طوبی در بهشت و وصفی به معنای خوشا به حال دارد) و نگاه به صورت عالم بهتر از آزاد کردن هزار بنده و کسی که علم را دوست دارد بهشت بر او واجب شود و صبح و شام کند خدا از او راضی باشد و کرم جسد او را نخورد و در بهشت رفیق خضر باشد.
و از حضرت رضا j از پدرانش از پیغمبر صلوات الله علیهم اجمعین روایت شده فرمود: «طلب علم فریضه واجب است بر هر مسلمانی پس طلب کنید آن را از مواردش و بگیرید از اهلش یاد گرفتنش حسنه است اگر برای خدا باشد و طلبش عبادت است و مذاکره اش تسبیح و عمل به آن جهاد و فرادادنش به نادانان صدقه و بذلش به اهلش نزدیکی به حق است زیرا که نشانه حلال و حرام و چراغ راه بهشت و انیس در وحشت و رفیق در غربت و تنهایی و هم صحبت در خلوت و راهنمایی در راحتی و گرفتاری و اسلحه بر دشمن و زینت نزد دوستان علم است به واسطه علم قومی برجسته شدند و سوق دادند مردم را به کار خیر از آثار آنها باید اخذ کرد و به آنها باید اقتدا نمود و بر عقیده آنها باید واقف شد ملائکه رغبت می کنند با آنها خلوت کنند و بالهای خود را به آنها مسح کنند و در نماز خود برای آنها برکت طلبند و هر تر و خشکی برای آنها طلب مغفرت کند حتی ماهیان دریا و جانوران آن و درندگان صحرا و حیوانات آن محققاً علم دل را زنده کند از جهل و چشم را روشن کند از تاریکی و بدن را قوت دهد از ضعف بنده را به منزل گاه خوبان رساند و در مجالس آنها رواند و به درجات عالیه در دنیا و آخرت نائل کند مذاکره علم عدل صیام است و درسش هم دوش قیام به واسطه علم خداوند را اطاعت کنند و عبادت و به سببش صله رحم کنند و حرام و حلال را بشناساند. علم پیشواست و عمل تابع آن خداوند به نیک بختان الهام کند و بدبخت را محروم نماید خوشا به حال کسی که از علم نصیبی داشته باشد.

امر دویم

در آداب تعلیم و تعلم اما آداب تعلیم

)- باید تعلیم دادنش برای خدا باشد نه عنوان و شهرت؛ 2)- آنکه تعلیمش را وسیله زخارف دنیوی قرار ندهد؛ 3)- آنکه اجرت بر تعلیمش در تعلیم واجبات مثل عقائد و احکام نگیرد؛ 4)- آنکه هر چه می داند بگوید و اگر نمی داند صریحاً بگوید نمی دانم؛ 5)- آنکه با کمال ملایمت و ملاطفت با متعلمین رفتار کند نه غلظت و درشتی؛ 6)- مجادله و مخاصمه نکند؛ 7)- آنکه کتمان علم از اهلش نکند؛ 8)- آنکه بنا اهل تعلیم نکند که مفاسدش بسیار است؛ 9)- آنکه اگر از او سئوال شد مسامحه در جواب نکند و اعراض ننماید؛ 10)- ارشاد جاهل و هدایت ضال کند؛ 11)- در دفع شبهات و اشکالات ارباب ضلال و بدعت های اهل بدعت در حد قدرت بکوشد و سدّ ثغور آنها را از اسلام بنماید؛ 12)- اظهار تفوق و بزرگی بر متعلمین خود نکند و خود را در حدود آنها بشمارد؛ 13)- حدود همکاران خود را محفوظ دارد و آنها را مقدم بر خود بدارد؛ 14)- در ضمن تعلیمات آنها را به مواعظ کافیه و نصایح مفیده موعظه و نصیحت کند؛ 15)- وقت آنها را تضییع نکند؛ 16)- به قدر استعداد هر یک با آنها رفتار کند و زائد بر آن آنها را به زحمت نیندازد و دون استعداد آنها قناعت نکند؛ 17)- در باب اعتقادات اگر درست از عهده جواب از شبهات مذاهب باطله بر نمی آید ذکر شبهه نکند؛ 18)- شبهات را بی جواب نگذارد؛ 19)- اگر در مطالب نظرش با سایرین از علما سیما بزرگان مختلف باشد توهین از آنها نکند؛ 20)- بلند پروازی نکند و پا از گلیم خود بیشتر دراز نکند و با کسانی که از عهده آنها بر نیاید بحث نکندکه بسا توهین به دین شود و سبب تجری آنها گردد و غیر اینها ز آداب و شرایط.

امر سیم

امر سیم: علوم دینیه مختلف است

اما علم عقائد واجب عینی است بر هر مکلف مرد و زن به قدری که جزم و یقین و اطمینان به مقدار لازم از اصول عقائد حاصل کند و لو از روی ادله و براهین حکمت نباشد؛ زیرا از قدرت عامه ناس الا من شد و ندر خارج است بلکه نورانیت و اطمینانی که در اکثر علوم که ذهن آنها خالی از شبهات اهل ضلال است بسیار بیشتر از کسانی که آلوده شده اند به ایراد و رد و شبهه و جواب و اشکال و دفع بلی وجوب کفایی دارد که یک دسته ای بروند و غور کنند تا بتوانند دفع شبهات ملحدین و اشکالات شکاکین کنند. لکن نه هرکس و نه هر جا؛ زیرا بسیاری خیال می کنند که حائز این رتبه هستند مثل طفلی که خیال کند شناور است خود را در دریا هلاک کند و زحمت دیگران را زیاد نماید.
و اما علم فقه: اصلاً محبوبیت آن از برای عمل است و وجوب مقدمی دارد و الا علم بلاعمل عقوبت آن بیش از جاهل تارک است. «ان الله یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْباً وَاحِدٌ». و آن دو قسم است اجتهادی و تقلیدی. اجتهادی واجب کفائیست بر قاطبه مسلمین که در هر عصر یک دسته که به مقدار کفایت باشند باید بروند تا به درجه اجتهاد بلکه فوق مراتب مطلق بودن برسند و اگر امر معاش و کتاب مشتغلین هم مختل باشد که نتوانند به واجب تحصیل بپردازند بر دیگران لازم است که تنظیم کنند. اگر محلی از وجوه باشد و الا از مال خود به مقدار توانایی بلکه بسیاری از اساتید ما تحصیل را بر کسانی که رجاء ترقی در آنها هست واجب عینی می دانستند و قطعاً امروز اهمیت و احتیاج بیش از دوره آنها است و هر چه بگذرد هم بیشتر می شود و در صورتی که به مقدار کفایت قیام نکنند مثل همین زمان تمام مکلفین معاقب و مسئول هستند.
و تقلیدی بر هر مکلف واجب که در احکامی که مورد ابتلاء او می شود از واجب و حرام یا تقلید کند یا احتیاط آن هم در صورتی که اعلم به تشخیص داده شد باید از اعلم و الا از مجتهد جامع الشرایط بلی در آنچه فعلاً محل ابتلا او نیست واجب نیست اگر چه بسیار خوب است و در مستحبات هم به رجاء مطلوبیت عمل کند مانعی ندارد.
و اجتهاد به معنای استفراغ وسع و استنباط احکام از مدارک معتبره و آن هم یا مطلق است که قوه استنباط در جمیع احکام فعلاً دارد و متجزی آنکه بعضی احکام که مدارک واضحه دارد می توان استنباط کرد و بعضی را که صعوبت دارد نه و تقلید از متجزی جایز نیست لکن خودش می تواند در آنچه استنباط کرده عمل کند و تقلید عبارت از اخذ فتوای مجتهد است به قصد عمل به عنوان تکلیف و بعضی عمل را هم لازم می دانند.
و اما علم اخلاق یک باب بسیار واسعی است نمی توان حدی برای آن تعیین کرد که بسا بر اشخاصی تحصیل علم آن نسبت به بعض اخلاق واجب عینی تعیینی نفسی است، مثل اصول الدین و نسبت به مقداری از آن واجب کفائیست مثل اجتهاد و نسبت به مقداری مستحب و دارای فضیلت بلکه مردم مختلف هستند مثلا متکبر سخی با متواضع بخیل تکلیفشان مختلف است و همچنین کسانی که دارای بعض اخلاق خوب هستند و دچار بعضی اخلاق بد و بالعکس و عمده چیزی که در علم اخلاق مورد اهمیت است اینست که تحصیل علم اخلاق دو طریق دارد: یکی معالجه علمی این چندان زحمت ندارد زیرا اخبار ائمه طاهرینb و حضرت سید المرسلین صلوات الله علیهم اجمعین و کتب اخلاقی علما اعلام و طرق بیان هر یک در دست است و چندان مؤنه نمی خواهد زیرا همه روشن و مطابق وجدان و چندان اختلافی هم در آنها نیست و رد و ایراد لازم ندارد و دیگر معالجه عملی این بسیار مشکل است و مجاهده زیادی لازم دارد و این همت امروزه ما و این زحمت فراوان و این اشتغالات کثیره و ابتلائات مهمه و عمر کوتاه که ازاله هر یک یک از این رذائل و به سر حد ملکه رساندن اخلاق حمیده یک عمر می خواهد و تا این قسمت به جایی نرسد انسان انسان نشود و از حضیض حیوانیت به اوج ملکوتیت پرواز نکند.
ای نقد اصل و فرع ندانم چه گوهری کز آسمان بلندتر از خاک بستری
آدمی زاده ترفه معجونی استکز فرشته سرشته و از حیوان
گر کند میل آهن شود به از آهنور کند میل آن شود پس از آن.

و اما آداب تعلم آن هم بسیار است

1)- تصفیه اخلاق که از همه مهم تر است تا مطالب در قلب رسوخ کند؛ 2)- مقرون کند علم را به تقوی تا مورد افاضه حق شود؛ 3)- بر انچه فرا گرفت عمل کند که عالم بی عمل نشود؛ 4)- آنکه احترامات اساتید را بیش از والدین نگاه دارد؛ 5)- پاس حقوق آنها را نگاه دارد؛ 6)- با کمال ادب از آنها سئوال کند و در حضور آنها در جواب سئوالات دیگران خود را پیش نیندازد؛ 7)- در مجالس علم با طهارت باشد؛ 8)- با حال سنگین و کسالت نباشد؛ 9)- تحصیل علم را مقدم بر سایر اشتغال بدارد؛ 10)- تحکم بر استاد نکند؛ 11)- علم را برای طلب جاه و مال تحصیل نکند بلکه صرفاً برای خدا باشد و خالص از ریاء و سمعه؛ 12)- علم را دوست دارد زیرا تا عاشق نشود جدیتش کامل نباشد؛ 13)- معاشراتی که مانع اشتغال آن به تحصیل می شود ترک کند؛ 14)- اشتغال به تحصیل مانع از سایر تکالیف واجبه نباشد؛ 15)- صلوۀ لیل و حضور جماعات و بیداری سحر و بین الطلوعین و بسیار دیگر از عبادات مهمه کمال مدخلیت را دارد و در کمک به تحصیل از آنها غفلت نکند؛ 16)- از غذای حرام بلکه لذائذ اطعمه احتراز کند؛ 17)- علومی که موجب نوراینت قلب می شود اخیتار کند از علوم دینیه و اما سائر علوم اگر مقدمه باشد بر علم دین به اندازه مقدمیتش خوب است و اما زائد بر ان مجرد فضلی است و چون از علوم دینی باز می ماند خوب نیست؛ 18)- آنچه خذ کرد بنویسد و مباحثه و مذاکره و مطالعه و دقت در آنها کند تا بماند چنانچه گفتند: «الدرس حرف و التکرار الف»؛ 19)- آنچه فرا گرفته به دیگران از اهل و عیال و زیردستان تعلیم کند تا دارای هر دو جنبه باشد و علومش ثبت شود؛ 20)- از آفات علم مطلقاً احتراز کند و آنها بسیار است چنانچه گفتند: «لکل شیء آفۀ و للعلم آفات».

منابع و مآخذ

قرآن کریم
إرشاد القلوب إلی الصواب،دیلمی، حسن بن محمد، ناشر: الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412 ق.
الأمالی، مفید، محمد بن محمد، ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.
بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
تهذیب الأحکام، طوسی، محمد بن الحسن، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
جامع أحادیث الشیعة، بروجردی، آقا حسین، ناشر: انتشارات فرهنگ سبز، تهران، چاپ: اول، 1386 ش.
الحیاة، حکیمی، محمدرضا و حکیمی، محمد و حکیمی، علی، مترجم: آرام، احمد، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، 1380 ش.
الدعوات/ سلوة الحزین، قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، ناشر: انتشارات مدرسه امام مهدیf، قم، چاپ اول، 1407 ق.
روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، ناشر: مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهارb، جزائری، نعمت الله بن عبد الله، ناشر: مؤسسة التاریخ العربی، بیروت، چاپ اول، 1427 ق- 2006 م.
شرح الکافی- الأصول و الروضة،مازندرانی، محمد صالح بن احمد، ناشر: المکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382 ق.
عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، احمد بن محمد، ناشر: دار الکتب الإسلامی، چاپ اول، 1407 ق.
فلاح السائل و نجاح المسائل، ابن طاووس، علی بن موسی، ناشر: بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1406 ق.
کاشف الأستار- ترجمه جامع الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، مترجم: خویدکی، شرف الدین، ناشر: کتاب فروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1388 ق.
الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429 ق.
الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مترجم: عطایی، محمد رضا، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1369 ش.
المحاسن، برقی، احمد بن محمد بن خالد، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم،1371 ق.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نوری، حسین بن محمد تقی، ناشر: مؤسسة آل البیت b قم، چاپ اول، 1408 ق.
من لا یحضر الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملیٍ، حسن و کمره ای، محمد باقر، ناشر: مکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، حلوانی، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، ناشر: مدرسة الإمام المهدیf، قم، چاپ اول‌1408، ق.
نهج البلاغة (للصبحی صالح)، شریف الرضی، محمد بن حسین، ناشر: هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
الوافی، فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، ناشر: کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی j ، اصفهان، چاپ اول، 1406 ق.
وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (30جلدی)، ناشر: مؤسسة آل البیت b ، قم، چاپ اول، 1409 ق.
هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة b، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ناشر: آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول، 1414 ق.

درباره مركز

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».